شوخ طبعی‌ها و حکایات طلبگی: آخوند فقط حاج فتح الله لا غير (فردا همه مهمون من)

تب‌های اولیه

10177 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[=Times New Roman]

Reza-D;826146 نوشت:
بنام خدا

ما ز دين ، يادي سياسي داشتيم

(سياست ما عين ديانت ماست)
اين دو را با هم يكي پنداشتيم

تخم بيرون راندن آن شاه را
در زمينِ اين تصور كاشتيم

در شكايت از

"سياست" هاي او
ذره اي از
"دين" فرو نگذاشتيم

حال كان دوران دگر پايان گرفت
چون دگر آن شاه را برداشتيم

اين دو را گويند باز از هم جداست!!
گول خورديم آنچنان پنداشتيم

تيغ اصلاحات

"حامي" تيــز بود
ما غلط كرديم و كـُل پنداشتيم!

مادری گفت: این همه فرزند حق جو داشتیم.

این همه کاسب کجا؟ کی کاشتیم؟

گفتم: از آن روزی که تسبیح مد شد.

حرف مفت را چون عمل پنداشتیم.

ریحــانه الــنبی;826154 نوشت:
چه شده است که این کلمه «سیاست» با معنای مقدسی که دارد، برای مردم عموماً و آگاهان خصوصاً ، آن همه منفور و و حشت انگیز شده است؟ مطلبی را که در پاسخ این سوال می توان گفت، این است که: هر کلمه و پدیده ایی در صورت سوء استفاده از آن، زشت و منفور و مورد کراهت و وحشتناک می گردد؛ گویی آن کلمه که جز قالبی برای معنی نیست، خود، یک پدیده ی زشتی است، مانند وقیح، بی شرم، زورگو، فاسدالاخلاق، جلاد، خون آشام و درنده، بسیار زشت و خوفناکند؛ با این که اين كلمات نقشه هایی از حروف مکتوب بر روی صفحه ی کاغذ و الفاظی هستند که انسانها آنها را تلفظ می نمایند، و ذاتاً از منطقه زشت و زیبایی ها به معنای معمولی آن بیرونند، این کلمه ی سیاست هم از آن کلمات است که به جهت شیوع استعمال آن در فرصت طلبی ها، نیرنگ بازی ها، دروغ ها، زورگویی ها، بازی با جان و مال و نوامیس مردم، استخدام هر گونه وسائل در راه وصول به هرگونه هدفی که برای قدرتمندان خودکامه مطلوب تلقی شده است، نقض پیمانها و زیر پا گذاشتن هر گونه اصول و مسائل مذهبی و اخلاقی، و در یک عبارت مختصر:جهان و انسان را وسیله و خود را هدف تلقی کردن، خبیث ترین و وحشتناک ترین مفهوم را به ذهن شنونده و مطالعه کننده متبادر می سازد ؛ چنانکه با شنیدن کلمه ی سیاستمدار، چهره ی یک حقه باز و شیاد و نابکار و کسی که برای ربودن یک دستمال، آتش به قیصریه می زند، در ذهن خطور می نماید .

با توجه به فتنه ها و دو رويي ها اصل همين معنا است مگر خلافش ثابت شود
امام علي فرمودند در فتنه ها مانند بچه شتر باشيد نه شيري داشته باشيد از شما بدوشند و نه پشتي كه ازتون سواري بگيرند

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

Reza-D;826146 نوشت:
تيغ اصلاحات "حامي" تيــز بود
ما غلط كرديم و كـُل پنداشتيم!

توانا بود هر كه دانا بود
دم گربه ها رو به بالا بود[/]

گفت...گفتم...

گفت:
چقدر خنـده داره که...
یک ساعت خلوت با خدا دیر و طاقت فرساست ولی 90 دقیقه بازی فوتبال مثل باد میگذره...
چقدر خنـده داره که...
صد هزار تومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی با همون پول میریم خرید، مبلغ ناچیزیه...
چقدر خنـده داره که...
یک ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یک ساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره...
چقدر خنـده داره که...
وقتی می خوایم عبادت و دعا کنیم، چیزی یادمون نمی‌آید که بگیم ، اما وقتی می خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم...
چقدر خنـده داره که...
خوندن یک صفحه و یا بخشی از قرآن سخته، اما خوندن صد سطر از پرفروش ترین کتاب رمان دنیا آسونه...
چقدر خنـده داره که...
برای عبادت و کارهای مذهبی وقت کافی در برنامه روزمره پیدا نمی کنیم اما بقیه برنامه ها رو سعی می کنیم تا آخرین لحظه هم که شده انجام دهیم...
چقدر خنـده داره که...
شایعات روزنامه ها رو به راحتی باور می کنیم ، اما سخنان قرآن رو به سختی باور می کنیم...
چقدر خنده داره كه...
سعی می‌کنیم ردیف جلو صندلی‌های یک همايش، کنسرت یا مسابقه رو رزرو کنیم، اما به آخرین صف نماز جماعت مساجد هم تمایل قلبي شديدي نداریم!
چقدر خنـده داره که...
می خواهيم بدون اینکه به چیزی اعتقاد داشته باشيم و یا کاری در راه خدا انجام بدهيم به بهشت برويم!
چقدر خنـده داره که...
وقتی جوک غيراخلاقي به ما ارسال مي شود بدون تأمل براي ديگران ارسال مي كنيم بعد مانند ويروس قوي همه جا را فرا مي گيرد، اما وقتی پيامكي الهی يا منصفانه يا حكيمانه براي ما ارسال شود شك داريم براي كسي ارسال كنيم و دنبال سند معتبر مي گرديم.

..............
گفتم:
انسان مثلثي است با سه ضلع: جسم، ذهن و روح.
هر كدام از اينها سلامت و بيماري و متخصص خاص خود را دارند.
وقتي
روح پزشكان (استادان وارسته اخلاق) با مسائل بالا روبه رو مي شوند مي گويند خنده دار نيستند. افرادي كه چنين حالاتي دارند از نظر روحي و اخلاقي بيمار هستند برخي سرپايي مداوا مي شوند و برخي بايد در بيمارستان قران و عترت عمل جراحي شوند و در كل بايد تحت مراقبت باشند همه.

تذكر: بهتر بود به روان پزشك مي گفتيم ذهن پزشك، و به استاد اخلاق مي گفتيم روان پزشك.
.....................
شوخ طبعي هاي طلبگي، ج2، ص51.

تقدیم به حامی عزیز :

مهمانی حرم
...........
باز آمدم که لایق این محفلم کنی
آیا شود که یک نظر بر این دلم کنی؟
از بند نفس پر هوس برهانی آنگهی
اذن دخول این حرم را باز هم دهی
تنها نگاه مهر تو آرامش دلم
بوسه بر آستان تو حلال مشکلم
از دست قلب و دیده بی حال خسته ام
چشم و دلم به پنجره فولاد بسته ام
باب الجواد بی طمع آغوش وانمود
در صحن جامع شما باید دعا نمود
در سایه سار لطف تو آقا نشسته ام
با اشک چشم از دلم زنگار شسته ام
محو ضریح و دلبری از قلبها شدم
در سیل جمعیت من بیدل رها شدم
خورشید و نور افشانی اش بر سرزمین خور
از پرتو تلالو گنبد گرفته نور
گلدسته های این حرم چون دست زائران
در التماس دیدنت رو سوی آسمان
صحن و رواق و آینه، ایوان این حرم
وه دیدنی است سفره مهمانی و کرم
صد شکر که مهمان شدم بر هشتمین امام
صد حیف که مهمانی پر نور شد تمام
این شعر هم سوغاتی امسال این حرم
دیدار روی مهدی زهرا نما کرم
(راضی) وجودش پرتویی از یمن تو رضا
با دست خالی بدرقه کی می کنی مرا؟

رضا عندلیبی
rezaandalib@

[="Tahoma"][="Black"]happyhappy ملاکی به ملاک های ازدواج اضافه شد.

- پسر جوان بیست و اندی ساله به خواستگاری دختری رفته بود.

- پسر از شهر دیگری بود برای همین خانواده دختر برای تحقیق مهلت خواستند.

- پدر حسابی تحقیق کرد و به نتیجه مثبت رسید.

- دختر هم پسر را پسندیده بود و جوابش مثبت بود.

- خانواده و بستگان با هم مشورت کردند و قرار شد تو تماس بعدی، جواب مثبت بدهند !

- تلفن زنگ خورد و پدر گوشی را برداشت و نیتش این بود که جواب مثبت بدهد.

- پسر در همین تماس مطرح کرد که ان شاء الله برای تحصیل می آیم شهر شما و یک سال دوران نامزدی را در منزل شما خواهم بود !!

- پدر تا این جمله را شنید ، جواب منفی را تقدیم آقا داماد کرد و خداحافظی نمود !

نتیجه: یکی از مواردی که داماد باید حتما به آن توجه داشته باشد این است که منزل پدر خانم، مسافرخانه یا خوابگاه نیست.happy[/]

[="Black"]

سجاد;826183 نوشت:
- پدر حسابی تحقیق کرد و به نتیجه مثبت رسید.

از مطالب فوق میشه نتیجه گرفت که پدر دخترخانم مناسب وکافی تحقیق نکرده بوده اند وشناخت کامل از این خواستگار نداشته اند
والا جوانی که عزتمند باشد وحرمت ها واحترامات را رعایت کند چنین درخواستی از پدرخانم خود نمیکند[/]

[="Times New Roman"][="Black"]

سجاد;826183 نوشت:
happyhappy ملاکی به ملاک های ازدواج اضافه شد.

- پسر جوان بیست و اندی ساله به خواستگاری دختری رفته بود.

- پسر از شهر دیگری بود برای همین خانواده دختر برای تحقیق مهلت خواستند.

- پدر حسابی تحقیق کرد و به نتیجه مثبت رسید.

- دختر هم پسر را پسندیده بود و جوابش مثبت بود.

- خانواده و بستگان با هم مشورت کردند و قرار شد تو تماس بعدی، جواب مثبت بدهند !

- تلفن زنگ خورد و پدر گوشی را برداشت و نیتش این بود که جواب مثبت بدهد.

- پسر در همین تماس مطرح کرد که ان شاء الله برای تحصیل می آیم شهر شما و یک سال دوران نامزدی را در منزل شما خواهم بود !!

- پدر تا این جمله را شنید ، جواب منفی را تقدیم آقا داماد کرد و خداحافظی نمود !

نتیجه: یکی از مواردی که داماد باید حتما به آن توجه داشته باشد این است که منزل پدر خانم، مسافرخانه یا خوابگاه نیست.

happy

دکتر جان اینجور رد کردن درست نیست.

باید بهش میگفتن بیا قدمت روی چشم ، وقتی هم میومد میریختن سرش و مراسم داماد زنون رو اجرا می کردن بعدشم با پس گردنی مینداختنش بیرون که دیگه هوس چتر بازی نکنه.

بعله ، مشکلات رو باید ریشه ای حل کرد. :ok:[/]

سجاد;826183 نوشت:
نتیجه: یکی از مواردی که داماد باید حتما به آن توجه داشته باشد این است که منزل پدر خانم، مسافرخانه یا خوابگاه نیست.

مدیر تدوین;826186 نوشت:
والا جوانی که عزتمند باشد وحرمت ها واحترامات را رعایت کند چنین درخواستی از پدرخانم خود نمیکند

Im_Masoud.Freeman;826187 نوشت:
دکتر جان اینجور رد کردن درست نیست.

باید بهش میگفتن بیا قدمت روی چشم ، وقتی هم میومد میریختن سرش و مراسم داماد زنون رو اجرا می کردن بعدشم با پس گردنی مینداختنش بیرون که دیگه هوس چتر بازی نکنه.

بعله ، مشکلات رو باید ریشه ای حل کرد.

زبل زاده
زبل خان: پسرم با نامزدت توي سالن سينما قرار بگذار تا نخواهي بليط او را حساب كني!
پسر زبل خان: پدرجون طرح خوبيه ولي يه عيب بزرگي داره اون وقت بفرماييد بليط منو كي بايد حساب كنه؟!!!

[="Tahoma"][="DarkGreen"]البته مزاح بود
ولي از نظر بنده بايد بررسي شود واقعا چنين سخناني مي تواند به خاطر هيجان زياد اين طور ا و احساس زودگذر هم باشد
خيلي ها از افراد هم كه فكر مي كردند احساسي نيستند و بالغ اند، وقتي خاطرات نامزدي خود را مرور مي كنند تازه مي فهمد كه اي بابا در سونامي هيجانات اون ايام گاهي «اجازه » مي دادند بالا خونه شون «اجاره» داده شود
[/]

حامی;826194 نوشت:
زبل زاده
زبل خان: پسرم با نامزدت توي سالن سينما قرار بگذار تا نخواهي بليط او را حساب كني!
پسر زبل خان: پدرجون طرح خوبيه ولي يه عيب بزرگي داره اون وقت بفرماييد بليط منو كي بايد حساب كنه؟!!!

كار سختي نيست
يك فرمول ساده و مشخص دارد

اگر كسي كه با او سينما ميروي همسرت باشد ، پس يعني عشقت را به او اثبات كرده اي (ازدواج كرده اي)

= پس بايد بليطش را حساب كني
اگر كسي كه با او سينما ميروي نامزدت باشد
يعني هنوز عشقت به او قطعي نشده
= پس احتمالاً بليط خودش را حساب ميكند
اگر كسي كه با او سينما ميروي دوست دخترت باشد يعني هيچ تضميني براي عشق تو ندارد
= پس بليط تو را هم او حساب ميكند
اگر كسي كه با او سينما ميروي دوست دخترت باشد و در ضمن اين آخرين سينما رفتنتان باشد يعني داري او را ترك ميكني
= پس بليطت را كه حساب ميكند هيچ ، يك پولي هم توي جيبت ميگذارد

نتيجه اخلاقي:
هر چه زن از عشق مرد بيشتر مطمئن بشود ، كمتر هواي مرد را خواهد داشت! :Nishkhand:

(طنز است، خانمها لطفاً اسلحه نكشيد) :-h

حامی;826176 نوشت:
چقدر خنده داره كه...
سعی می‌کنیم ردیف جلو صندلی‌های یک همايش، کنسرت یا مسابقه رو رزرو کنیم، اما به آخرین صف نماز جماعت یک مسجد يا حرم ائمه و امامزادگان تمایل شديدي نداریم!

این یکی یه کم غیر منصفانه می نماید...
مردم ما که به لمس ضریح حرم ائمه هم علاقه ی شدیدی دارن!!!
نمونه ای از فاجعه ی منا هرروز در کنار حرم ائمه رخ می دهد!!!
اتفاقاً در این مورد به خوبی به آیه ی"السابقون السابقون" عامل هستیم!

مدیر تدوین;826186 نوشت:
از مطالب فوق میشه نتیجه گرفت که پدر دخترخانم مناسب وکافی تحقیق نکرده بوده اند وشناخت کامل از این خواستگار نداشته اند
والا جوانی که عزتمند باشد وحرمت ها واحترامات را رعایت کند چنین درخواستی از پدرخانم خود نمیکند

مشکل اون شخص نبود....مشکل از جامعه بوده...
جسارتا آن موقع هنوز برجام تصویب نشده بود...چون برجام برای ما عزت آورد!

لبیک یا علی النقی;826243 نوشت:
برجام

عاقبت حركت آخر به سرانجام رسيد
از كليدش كه شد آغاز ، به
"برجام" رسيد

سالها زحمت ما زير تل سيمان رفت
حكم برجام بدين گونه به فرجام رسيد

لبیک یا علی النقی;826243 نوشت:
عزت

خواستي
"مال" ستاني و "انرژي" بدهي
"آن" به ذلت نشدت ، "اين" تو به لذت دادي

مردمي را كه خدا وصف و تبارك گفته

(*)
چه جُكي بود چو گفتي كه تو عزت دادي!!

(*)= مائده 54
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَي الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَي الْکافِرينَ يُجاهِدُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ
ای کسانی که ایمان آورده اید! هر کس از شما ، از آیین خود بازگردد ( به خدا زیانی نمی رساند) خداوند مردمی
را می آورد که آنها را دوست دارد و آنان ( نیز ) او را دوست دارند. (اين مردم) در برابر مؤمنان متواضع و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند. آنها در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند. این فضل خداست که به هر کس بخواهد ( و شایسته ببیند ) می دهد و ( فضل ) خدا وسیع ، و خداوند داناست

در تفاسير آميده كه اين آيه هم به امام علي(ع) و شيعيان ايشان اشاره ميكند
هم به سلمان فارسي و قوم او كه هر دو روايت براي ايرانيان مصداق دارد

Reza-D;826246 نوشت:
عاقبت حركت آخر به سرانجام رسيد
از كليدش كه شد آغاز ، به "برجام" رسيد

سالها زحمت ما زير تل سيمان رفت
حكم برجام بدين گونه به فرجام رسيد


استاد
"حامي" شما روتو كن اون طرف مثلاً نديدي :Nishkhand:

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

Reza-D;826256 نوشت:
استاد "حامي" شما روتو كن اون طرف مثلاً نديدي

بايد صابون اصلاحات هم به تن شما بخوره تا كمي حالتون جا بياد[/]

گفتگوي قران و موبايل



فردي موبایلش رو کنار قرآن جا گذاشت و رفت بیرون. فرصتی برای گفتگو بین قرآن و‌ موبایل فراهم شد:
موبایل: این اولین باره منو فراموش می‌کنه!
قرآن: عمل به پيام‌هاي منو همیشه فراموش می‌کنه! فقط هنگام سفر براي دفع خطر سراغ مياد. شب احيا براي رسيدن به اهدافش منو رو سرش مي‌گيره و بين خودش و خدا واسطه قرار ميده. در مرگ عزيزانش هم به ياد من مي‌افته.
موبایل: آخه من خاصیت پیام دادن و پیام گرفتن دارم.
قرآن: من کلا حامل پیام و بشارت هاي زيادي از سوي رفيقش، خدا، هستم، وعده های زیبا دارم، ولی بازم منو فراموش میکنه
موبایل: من همیشه با اون حرف میزنم ، اونم با من.
قرآن: هر روز به سوره حمد و توحيد با خدا سريع حرف مي زنه، ولي اين قدر سريع است كه خودشم نمي فهمه چي ميگه. با بقيه سوره هام هم همیشه باهاش حرف می‌زنم، ولی كو گوش شنوا.
موبایل: از من امواج آسيب‌زا ساطع ميشه. با من متن، عكس و فيلم هاي زيادي رد و بدل ميشه که ممکنه به عقل، دين و آرامش او ضرر بزنه، ولی با این همه ضرر باز هم منو ترک نمی‌کنه.
قرآن: من طبیب روح‌، ذهن و جسم‌ها و شفاي بيماري ها هستم با این همه درمان، از من دوری می‌کنه.
موبایل: هميشه از فوايد و کیفیت من پیش دوستاش تعریف میکنه.
قرآن: من بزرگترین منبع براي زندگي آرام و باکیفیت هستم، ولی روش نمیشه از من پیش دوستاش تعریف کنه.
سخن به اين جا كه رسيد او از بیرون آمد که موبایل رو بر دارد.
موبایل به قرآن گفت: با اجازه شما، اومد منو ببره. من که گفتم بدون من نمی‌تونه زندگی کنه. پيامي داره تو خلوتش از طرف شما بهش بگم؟
قرآن: بله ممنون، بهش بگو: روز قيامت كه ميشه پيامبر نزد خداوند رحمان از مسلمانان شكايت مي‌كنه و ميگه: پروردگارا! امت من اين قرآن را متروك و رها كردند؛
وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (فرقان، 30)
واي بر ما مسلمانان، والله قرآن مهجور مانده...
رك: اينجا

حامی;826262 نوشت:

ما و موبايل



فردي موبایلش رو کنار قرآن جا گذاشت و رفت بیرون. فرصتی برای گفتگو بین قرآن و‌ موبایل فراهم شد:
موبایل: این اولین باره منو فراموش می‌کنه!
قرآن: عمل به پيام‌هاي منو همیشه فراموش می‌کنه! فقط هنگام سفر براي دفع خطر سراغ مياد. شب احيا براي رسيدن به اهدافش منو رو سرش مي‌گيره و بين خودش و خدا واسطه قرار ميده. در مرگ عزيزانش هم به ياد من مي‌افته.
موبایل: آخه من خاصیت پیام دادن و پیام گرفتن دارم.
قرآن: من کلا حامل پیام و بشارت هاي زيادي از سوي رفيقش، خدا، هستم، وعده های زیبا دارم، ولی بازم منو فراموش میکنه
موبایل: من همیشه با اون حرف میزنم ، اونم با من.
قرآن: هر روز به سوره حمد و توحيد با خدا سريع حرف مي زنه، ولي اين قدر سريع است كه خودشم نمي فهمه چي ميگه. با بقيه سوره هام هم همیشه باهاش حرف می‌زنم، ولی كو گوش شنوا.
موبایل: از من امواج آسيب‌زا ساطع ميشه. با من متن، عكس و فيلم هاي زيادي رد و بدل ميشه که ممکنه به عقل، دين و آرامش او ضرر بزنه، ولی با این همه ضرر باز هم منو ترک نمی‌کنه.
قرآن: من طبیب روح‌، ذهن و جسم‌ها و شفاي بيماري ها هستم با این همه درمان، از من دوری می‌کنه.
موبایل: هميشه از فوايد و کیفیت من پیش دوستاش تعریف میکنه.
قرآن: من بزرگترین منبع براي زندگي آرام و باکیفیت هستم، ولی روش نمیشه از من پیش دوستاش تعریف کنه.
سخن به اين جا كه رسيد او از بیرون آمد که موبایل رو بر دارد.
موبایل به قرآن گفت: با اجازه شما، اومد منو ببره. من که گفتم بدون من نمی‌تونه زندگی کنه. پيامي داره تو خلوتش از طرف شما بهش بگم؟
قرآن: بله ممنون، بهش بگو: روز قيامت كه ميشه پيامبر نزد خداوند رحمان از مسلمانان شكايت مي‌كنه و ميگه: پروردگارا! امت من اين قرآن را متروك و رها كردند؛
وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (فرقان، 30)
واي بر ما مسلمانان، والله قرآن مهجور مانده...
رك: اينجا

سلام علیکم
باعرض ادب و احترام

احسنت،بسیار زیبا و قابل تامل بود،طیب الله انفسکم

ببخشید استاد اگر خواستیم این مطلب را در فضای مجازی نشر دهیم منبعش را کجا بزنیم؟

یازهراسلام الله علیها

یارب;826266 نوشت:
سلام علیکم
باعرض ادب و احترام

احسنت،بسیار زیبا و قابل تامل بود،طیب الله انفسکم

ببخشید استاد اگر خواستیم این مطلب را در فضای مجازی نشر دهیم منبعش را کجا بزنیم؟

یازهراسلام الله علیها

خب بنده هم منبع اصلي را پيدا نكردم
ولي خودم ويرايش كردم و نكاتي كم و زياد كردم
شما اگر منبع را يافتيد همان را بزنيد و بنويسيد با كمي تغيير و اگر نبود هم بزنيد اسك دين

بسمه البصیر

حکم عقل

شایعه شده بود عارفی در دیهی نزدیک آبادی فلان رحل اقامت افکنده و خلایق را به سوی خدا راه می نماید.

جوانی خام که سرش سودای هیجان داشت و تا کنون چنین سوژه ای ندیده و نمی دانست که چون است

به سرعت به هر جان کندنی بود به سوی آبادی همجوار شتافته و به زیارت شیخ و مراد و عارف

و هر چه شما بفرمایی رهسپار گشت!

چون برسید وی را چونان نگینی در میان حلقه ی خاک یافت،مردمان بر وی هجوم آورده با مشت و لگد

می نواختند،نزدیک تر رفت و گفت ای نامردان،شما را چه شده است؟

او شما را به خدا راه می نماید و شما وی را به عزرائیل؟!

این چه حکایت است؟

گفتند: ای خام نابردبار،این خودِ وی فرمود!

جوان که در عمرش چنین چیزی نشنیده بود؛گفت: حکایت باز گوئید بدانم چیست؟

فرمودند!: حال چه وقت حکایت است؟ اکنون وقت اطاعت است؛تو نیز با ما همراه شو!

عرض کرد: دستم بریده باد اگر بر مردان خدا دراز گردد این موقف اطاعت نیست که موقف رعایت است

او پیری است ژولیده، شمایی که حال او دانید و ناتوانی و بزرگی شأن او

می بینید چرا عقل بکار نمی گیرید؟

که ناگاه پیر به اشارت دست مردم را آرام ساخت و فرمود:

"ای نور دیده، من از راهی دور، خاص تو آمده ام! که در این مردم بسیار جستجو نمودم

و تو را نیافتم،سپس این آزمون عقل براه بینداختم تا عاقل این قوم را که در امور به نظر عقل بنگرد

بیابم و اکنون تو را یافتم."

و سپس روی به مردم کرده فرمود:

ای مردم اطاعت خدا به عقل کنید،که چشمان بسته را در هزار هزار نور قوه ی تشخیص نباشد

و به تقلید، به هیچ کار دست میازید که فرموده اند:

خلق را تقلیدشان بر باد داد

ای دو صد لعنت بر این تقلید باد.

آری اینچنین بود که جوان دانست هر گاه به هر بهانه در پی اولیاء خدا رَوی، هدایت را در یافته ای!

و پیر که نیت وی از ملاقات خویش میدانست، او را امر فرمود در اخلاص نیت،سعی بلیغ فرماید!

(ن-ط،طنز ادبی و حکیمانه،۱۳۹۴)

داروغه بغداد در میان جمعی مدعی شد که تا کنون هیچ کس نتوانسته است او را گول بزند . بهلول هم که در آنجا حضور داشت. به داروغه گفت : گول زدن تو بسیار آسان است ولی به زحمتش نمی ارزد.
داروغه گفت: چون از عهده بر نمی آیی چنین می گویی.
بهلول گفت: افسوس که اینک کار مهمی دارم، و گر نه به تو ثابت می کردم.
داروغه لبخندی زد و گفت:
برو و پس از آنکه کارت را انجام دادی بر گرد و ادعای خود را ثابت کن.
بهلول گفت: پس همین جا منتظر بمان تا برگردم ، و رفت.
یکی دو سا عتی داروغه منتظر ماند ، اما از بهلول خبری نشد…
آنگاه داروغه در یافت که:
چه آسان از یک: ” دیوانه ” گول خورده است.

پيشگيري از طاسي مردان دو زنه
در روزگاران قديم، مرد ميانسالي دو زن داشت. يکي از زنها مسن و ديگري جوان بود. هر يک از زنها، شوهرشان را خيلي دوست داشتند و تمايل داشتند که او در سني متناسب با آنها به نظر آيد.
پس از گذشت چند سال، موهاي مرد به اصطلاح جوگندمي شد. براي زن جوان اين اتفاق خوشايند نبود زيرا شوهرش را خيلي مسن‌تر از خودش نشان مي‌داد. بنابراين هر شب موهاي مرد را شانه مي‌کرد و موهاي سفيدش را مي‌کَند.
اما سفيد شدن موهاي مرد، زن مسن تر را خوشحال کرده بود زيرا دوست نداشت ديگران او را با مادر شوهرش اشتباه بگيرند. او هر روز صبح موهاي مرد را مرتب مي‌کرد و تا جايي که مي‌توانست موهاي سياه مرد را مي‌کَند. نتيجه اين شد که شوهر آن دو زن، بعد از مدت کوتاهي فهميد کاملاً طاس شده است.

براي پيشگيري از طاسي يكي از راهكارهاي زير توصيه مي شود:
-مي توانيد همان شيوه بالا را در پيش گيريد به هر حال خودش نوعي ارتباط عاطفي و كلامي و غيركلامي است.
-همان طور كه شلوارتان دو تا مي شود دو كلاه گيس هم بخريد.
-وقتي طاس شديد همسر دوم را بگيريد
-فكر كنيد حاجي هستيد هر باري با تيغ سرتان را صفايي بدهيد
-دو زن يا حداقل يكي از آنها نابينا باشد
-دو همسر هم سن و سال بگيريد.
-واكس سياهي بگيريد. وقتي به منزل همسر جوان تر مي رويد واكسي به سر بزنيد.
-فرق باز كنيد به دو نيمكره چپ و راست. قرعه كشي كنيد بخشي از موهاي سرتان با رنگ همه سفيد كنيد و قسمت ديگر را سياه. اگر 4 زن گرفتيد بعد به چهار قسمت مساوري تبديل كنيد مي توانيد دو سر را به نام يكي كنيد و سه دانگ وسط را به نام ديگري و مانند سامورايي ها موها را ببنديد از مشاور كمك بگيريد كه هر كسي به سهم خود قناعت كنيد و حريم زميني و هوايي ديگري را به رسمت بشناسد.
.....................
لبخندها و دلخندها، ص77.

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;826436 نوشت:
پيشگيري از طاسي مردان دو زنه
در روزگاران قديم، مرد ميانسالي دو زن داشت. يکي از زنها مسن و ديگري جوان بود. هر يک از زنها، شوهرشان را خيلي دوست داشتند و تمايل داشتند که او در سني متناسب با آنها به نظر آيد.
پس از گذشت چند سال، موهاي مرد به اصطلاح جوگندمي شد. براي زن جوان اين اتفاق خوشايند نبود زيرا شوهرش را خيلي مسن‌تر از خودش نشان مي‌داد. بنابراين هر شب موهاي مرد را شانه مي‌کرد و موهاي سفيدش را مي‌کَند.
اما سفيد شدن موهاي مرد، زن مسن تر را خوشحال کرده بود زيرا دوست نداشت ديگران او را با مادر شوهرش اشتباه بگيرند. او هر روز صبح موهاي مرد را مرتب مي‌کرد و تا جايي که مي‌توانست موهاي سياه مرد را مي‌کَند. نتيجه اين شد که شوهر آن دو زن، بعد از مدت کوتاهي فهميد کاملاً طاس شده است.

غالبا خانم ها نگران هستند شوهرشان همسر ديگري برگزيند با توجه به مشكلات اقتصادي و آفات تلگرام و شكسته شدن قبح طلاق و عادي شدن ازدواج در پيري مردان و...بايد تلاش كنند خودشان هم ماندگار شوند چه رسد به ديگري[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;826439 نوشت:
عادي شدن ازدواج در پيري مردان

در بسياري از برنامه هاي پر طرفدار رسانه ملي از مردان هنرمندان و بازيكچلاني دعوت مي شود
كه سنشان بالاست و ازدواج نكرده اند اين افراد چون نقش الگويي قوي اي دارند در واقع به جوانان القا مي كنند كه خيلي دير هم ازدواج كنند ايرادي ندارد[/]

گول خوردي آي گول خوردي
آيا تاكنون با خود انديشيده ايد كه به چه دليل خدمت مقدس سربازي اجباريست
؟!
چرا از قديم و نديم گفته اند كه تا خدمت نروي مرد نمي‌شوي؟!
چرا اكثر مردان موفق، عامل اصلي اين موفقيت‌شان را ۲ سال خدمت سربازي مي‌دانند؟!
چرا ۹/۹۹درصد خانواده هاي دختردار حاضر نيستند به پسري كه هنوز خدمت نرفته دختر بدهند؟!
و چرا اكثر پسرهايي كه قبل از سربازي رفتن زن مي‌گيرند در آينده با مشكلاتي مواجه مي‌شوند؟!
هدف از طرح اين سوالات، آماده كردن ذهن شما خوانندگان محترم جهت پي بردن به عمق فاجعه مي‌باشد! پاسخ تمام سوالات فوق در يك جمله خلاصه مي شود و آن اين است كه:
خدمت سربازي يك دوران آموزشي و تمريني است جهت آشنايي هر چه بيشتر و بهتر آقايان مجرد با زندگي زناشويي! بله، درست شنيديد. شباهت هاي انكار ناپذير ميان خدمت سربازي و زندگي زناشويي آنقدر زياد است كه از ديرباز، در اكثر كشور هاي دنيا خدمت سربازي «اجباري» را قرار دادند تاتمام افراد ذكور جامعه، قبل از افتادن به دام ازدواج ببخشيد! ...قبل از متاهل شدن... براي ۲ سال طعم زندگي مشترك را بچشند تا در ۱۰۰ سال آينده، زياد احساس رنج و عذاب نكنند!

شباهت‌هاي خدمت سربازي و زندگي زناشويي
۱- كچل و مچل شدن: چه در خدمت سربازي و چه در زندگي زناشويي، چه بخواهي و چه نخواهي كچل خواهي شد و يا به عبارت بهتر، كچلت خواهند كرد! البته اين كچلي در خدمت سربازي توسط ماشين اصلاح و در زندگي مشترك توسط عواملي چون: استرس شديد، سوء تغذيه، كندن به صورت لاخ لاخ توسط همسر، چپ شدن ماهي تابه روغن داغ روي سر و ... صورت مي گيرد! نا گفته نماند كه اين كچلي در آقايان به نسبت نوع مو، جنس ريشه مو، عوامل ارثي و ... متفاوت است، ولي به هر حال به قول معروف: دير و زود داره، ولي بالاخره هممون كل پا مي شيم!
۲- بله قربان گويي: شباهت بعدي در زمينه داشتن فرمانده و به عبارتي، فرمانبردار شدن است! به محض ورود به پادگان و يا منزل مسكوني مشترك (خانه بخت)، هر مردي يك فرمانبردار بي چون و چرا محسوب مي شود كه اگر طالب جان و سلامتي جسمي و روحيش مي باشد، بايد تمام فرامين فرمانده و يا همسر خود را بر روي تخم چشمانش بگذارد. هر گونه تخطي از دستورات فرمانده و همسر، در خدمت سربازي يا در زندگي زناشويي پاسخي جز گلوله، حبس، اضافه خدمت و تنبيه روحي با نق نق و غرولند، تنبيه بدني با پشه كش، گشنگي و تشنگي كشيدن و ... نخواهد داشت!
۳- كاركردن يكي و حال كردن ديگري: شباهت سوم در اين نكته اقتصادي خلاصه مي شود كه چه سرباز و چه مرد متاهل، ميزان پولي كه در آخر برج به دست او خواهد رسيد، فقط به ميزاني است كه كفاف بر طرف كردن نيازهاي اساسي او را بدهد و چيزي جهت پس انداز كردن و يا خرج كردن در زمينه هايي غير از نيازهاي اساسي نخواهد ماند. در اين ميان، سرباز و مرد متاهل، هر چقدر هم كه جان بكنند و عرق بريزند، فرقي به حال فرمانده يا همسرش نخواهد كرد و بالطبع تأثيري در جهت افزايش مستمري آنان نخواهد داشت، به عبارت بهتر، در هر دو جا يكي بايد كار كنه تا اون يكي حال كنه!
۴- حسرت گذشته: از ديگرشباهت‌هاي موجود ميان اين دو قشر آسيب‌پذير جامعه، شباهت در آرزو كردن است! بدين معنا كه هر پسري پس از ورود به پادگان و خانه بخت است كه قدر زندگي در خانه پدري را مي‌فهمد از اعماق وجودش و با تمام اعضا و جوارح و جوانحش آرزو مي‌كند كه اي كاش هنوز هم دركنار پدر و مادرش به‌سر مي‌برد. نيز خودش را نيز لعنت خواهد كرد كه چرا قدر آن روزهاي شيرين را ندانسته است! چرا كه در پادگان و خانه مشترك ديگر كسي غذاي مفت به او نمي‌دهد، لباس‌هايش را نمي‌شويد و اتو نمي‌زند، كسي نازش را نمي‌كشد و ... و فقط خود اوست كه مسئول انجام تمام كارهاي شخصي‌اش و نيز كارهاي چند نفر ديگر مي‌باشد!
۵- گذر سخت زمان: از ديگر شباهت‌ها مي‌توان به اين نكته اشاره كرد كه اكثر سربازي رفته‌ها و اكثر مردان متأهل متفق القول هستند كه در اين ايام، هر روز به اندازه يكسال براي آنها مي‌گذرد و ثانيه ها حكم ساعت را پيدا مي‌كنند كه به احتمال زياد دليل آن، مواردي مشابه موارد فوق مي‌باشد!
۶- نتايج كار: در نهايت اينكه چند ماه پس از آن‌كه كارت پايان خدمت يا قباله ازدواج را دريافت كرديد، صداي خواندن اين شعر معروف درگوشتان خواهد پيچيد كه: گول خوردي آي گول خوردي! زيرا آن موقع است كه تازه دوزاريتان جا مي‌افتد كه با اين كارت و قباله نه كاري به آدم مي‌دهند و نه خيلي از چيزهاي ديگر كه شما را به بهانه آنها در اين راه وارد كرده بودند، پس متوجه خواهيد شد كه تنها مورد استفاده اي كه براي شما خواهند داشت اين است كه مي توانيد از آنها براي امانت دادن به كلوپ جهت كرايه فيلم استفاده نماييد!

تذكر روان شناختي:
- متن بالا طنز بود. خانم هاي محترم را به برخي از سختي هاي كار مردان براي شيرين تر شدن زندگي توجه مي دهد.
- از نظر فقهي و حقوقي مرد هم بايد نفقه دهد و هم مهريه. زن حتي براي كارهاي خانه مي تواند اجرت بگيرد. بنابراين نمي توان به اسلام ايراد گرفت چرا ارث مرد دو برابر زن است. ولي با اين حال اگر زندگي زناشويي براساس اخلاق(گذشت، مدارا، بخشش، و..) نباشيد تلخ خواهد بود.
- زن آزادي اقتصادي دارد و اسلام دست او را نبسته است و حتي اذن پدر در ازدواج او براي پيشگيري از مكر و فريب ديگران و حمايت از دختر است. دختراني كه احساس كرده اند با تحصيلات روشنفكر شده اند و قبل از آشنايي با پسري براي ازدواج والدين را در جريان نگذاشته اند آيا موفق هم بوده اند، آمار طلاق چيز ديگري نشان مي دهد. بخشي از طلاق ها به دليل دلبستگي و شيدايي عشق قبل از شناخت جامع از طرف مقابل است.
- مشكلات زندگي زياد است با توجه به كل مردان، مردان مرفه و متدين بسيار كمي به فكر ازدواج دوم هستند. بيشتر نگران خيانت ها باشيد و معنويت در خانواده را تقويت كنيم. بنابراين خانم هاي محترم به جاي اين كه نگران باشند كه ممكن است شوهرشان زن ديگري بگيرند، به طور جدي براي تحكيم روابط و اقتدار شوهرشان بكوشند و به جاي اقتدار مردانه به رفتار زنانه و نرمش روي آورند تا زندگيشان بيمه شود.
-
زن حساس است مثل گل. عقربي است كه نيشش سمي نيست بلكه شيرين است وگرنه مردان در طول تاريخ تلاش نمي كردند ازدواج كنند.
- تحقيقات اخير روان شناسي مثبت ثابت كرده است كه ازدواج يكي از منابع مهم شادكامي است.

.....................
لبخندها و دلخندها، ص93.

حامی;826463 نوشت:
گول خوردي آي گول خوردي

خطرناك ترين خوردني دنيا گول ظاهر آدم هاست.

[="Tahoma"][="DarkGreen"]روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد...
خواهم آمد گل یاسی به گدا خواهم داد
زن زیبای جذامی را گوشواری دیگر خواهم بخشید کور را خواهم گفتم: چه تماشا دارد باغ ...
هر چه دشنام از لب خواهم برچید
هر چه دیوار از جا خواهم برکند
رهزنان را خواهم گفت: کاروانی آمد بارش لبخند
ابر را پاره خواهم کرد
من گره خواهم زد چشمان را با خورشید،
دل ها را با عشق،
سایه ها را با آب،
شاخه ها را با باد ...
[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]كفتربازان چترباز
اون مردايي که بعد از مشاجره با همسر معتقدن اونی که رفته خودش برمی گرده، 99% آنها کفتربازن.
.....................
لبخندها و دلخندها، ص93.
[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]مردناسپاس
فرق مرد ناسپاس با يك گربه چيه؟
يكيشون يه موجود دله است كه بي چشم و روئه و براش مهم نيست كه كي غذا مي پزه مياره بهش غذا ميده, ظروف و لباس ها رو ميشوره اون يكي يه حيوان ملوس خانگيه.
.....................
لبخندها و دلخندها، ص93.
[/]


بزرگواري فرمودند

حامی;826481 نوشت:
خطرناك ترين خوردني دنيا گول ظاهر آدم هاست.

................. نوشت:
سلام
باعرض ادب
خطرناك ترين خوردني دنيا گول ظاهر آدم هاست.
واقعا این جمله به دلم نشست،
من خیلی توی این دو سه سال اخیر فهمیدم ظاهر انسانها گاهی زمین تا آسمان با باطنشان متفاوت است.....
یاد یه حکایتی افتادم ،درست حکایتش یادم نیست اما مضمونش این بود که چند تا گنجشک دنبال غذا بودند ،یه جا میبینند یه بچه پسر بچه باتیر کمان نشسته و دانه ریخته گفتند این حتما تله گذاشته،یه جا دیدن یه آدام لاتی دانه ریخته گفتن این حتما تله گذاشته،ایندفعه دیدند یه مرد ریشی ،تسبیح به دست ،ظاهری کاملا اسلامی دانه ریخته،گفتن این خوبه،این آدم مومنی است،نشستند دانه بخورند که دیدن مرده بند تله را کشید و افتادن تو دام،خلاصه به هر بدبختی بوده از تله فرار میکنند و میرن پیش قاضی شکایت ،قاضی مرده را دستگیر میکنند و میگه دستای این مرد را قطع کنید،گنجشک ها میگن ،نه آقای قاضی! دستش را قطع نکنید،ریشش را بتراشید! قاضی میگوید چرا؟ میگویند چیری که مارا گول زد ریش این آقا بود نه دستش! ظاهر مذهبی این آقامارا گول زد....تسبیحش را بگیرید و ریشش را هم بتراشید...
بنده واقعا فهمیدم چقدر تصور ما از انسانها گاهی با آنچه در واقعیت است چقدر متفاوت است.......و ......:Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin:
یا علي

بسم الله الرحمن الرحیم

کاش زمان ظهور ماهم زنده باشیم و اسلام واقعی را حس کنیم،ببینیم،لمس کنیم....
در این زمانه مسلمان واقعی بودن خیلی سخت است،اگر کسی بخواهد واقعی مسلمان باشد،حقیقی به دستورات اسلام مو به مو عمل کند جامعه به شدت با او مخالفت میکند ،اگر بخواهد مطابق دین عمل کند جامعه نمیپذیرد و مقابله میکند....

چقدر در این زمانه غربت ،مسلمان بودند سخت است چه رسد به مومن بودن.../

گاهی در این زمانه حکایت طلبگی واقعی همان حکایت آتش کف دست است....

کاش هر چه زودتر مولایمان می آمدند

یازهراسلام الله علیها

حامی;826440 نوشت:
در بسياري از برنامه هاي پر طرفدار رسانه ملي از مردان هنرمندان و بازيكچلاني دعوت مي شود
كه سنشان بالاست و ازدواج نكرده اند اين افراد چون نقش الگويي قوي اي دارند در واقع به جوانان القا مي كنند كه خيلي دير هم ازدواج كنند ايرادي ندارد

بسم الله السلام
بله متاسفانه واقعیت تلخی است که انگار سنت ازدواج کلا در حال انقراض است.
در بسیاری از برنامه های پرطرفدار رسانه ملی که از هنرمندان دعوت میشود،شاهد بوده ایم که برای تشویق به ازدواج و به چالش کشیدن موضوع ازدواج دیر هنگام تلاش میشود.مثلا به خانمی که تا 35 سالکی هنوز ازدواج نکرده میگویند:
-ازدواج نکردین؟
-نه
-کسی شما رو نمی گیره؟!

یا به خانمی که در 32 سالگی ازدواج کرده میگویند:چرا؟کسی شما را نمیگرفت؟
یا به فردی که در 38 سالگی صاحب فرزند شده میگویند:
-فاصله سنی تون با فرزندتون چند سال میشه؟
-یعنی زیاده؟
- نه 37 ساله.
و حتی راجع به قصد بچه دوم از میهمان سوال شده.
یا به پسری که در 31 سالگی مجرد است میگویند
-نمی خواین ازدواج کنین؟
-منتظرم اول یه اتفاقاتی در کارم ایجاد بشه بعد
-چه اتفاقی باید ایجاد بشه؟

باز موارد دیگه ای بوده که سوال شده چرا ازدواج نمی کنین؟

بسمه السمیع

اول شما آنگه من

حکایت کنند مرد فقیری هر روز با فریاد به خدا عرضه می داشت:"الهی اشکو الیک فقری"خدایا از ناداریم به تو شکایت می کنم.

تا اینکه همسایگان ثروتمندش از فریادهای او به ستوه آمدند و به نزد وی رفته و گفتند:ای بدبخت صدایت را کوتاه کن تا اجابت را

در یابی،مگر این آیت نخوانده ای؟:"ادْعُواْ رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ"پروردگارتان را پنهانی و با تضرع بخوانید .......

مرد فقیر آنها را گفت:ای نامردمان! مگر این آیت نخوانده اید:"أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمْ اللَّهُ"از آنچه خدا روزیتان کرده انفاق کنید.

به خدا قسم تا به این آیت عمل نکیند به آن آیه عمل نخواهم کرد!

(ن-ط،طنز ادبی و حکیمانه،1395)

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;826501 نوشت:
گنجشک ها میگن ،نه آقای قاضی! دستش را قطع نکنید،ریشش را بتراشید! قاضی میگوید چرا؟ میگویند چیری که مارا گول زد ریش این آقا بود نه دستش! ظاهر مذهبی این آقامارا گول زد....تسبیحش را بگیرید و ریشش را هم بتراشید...

ولي به نظرم
بيشتر مشكل به خود ما بر مي گردد يعني ما بايد درجه شناخت تنظيم كنيم و خطاهاي شناختي را رفع كنيم[/]

حامی;826518 نوشت:

ولي به نظرم
بيشتر مشكل به خود ما بر مي گردد يعني ما بايد درجه شناخت تنظيم كنيم و خطاهاي شناختي را رفع كنيم

سلام علیکم

باعرض ادب و احترام به محضر شما استاد گرامی و محترم

ببخشید اگر امکانش است و نظم تاپیک به هم نمیخورد میشود این جمله ای را که فرمودید توضیح دهید؟ یعنی چی درجه شناخت تنظیم کنیم؟

یازهراسلام الله علیها

یارب;826520 نوشت:
ببخشید اگر امکانش است و نظم تاپیک به هم نمیخورد میشود این جمله ای را که فرمودید توضیح دهید؟ یعنی چی درجه شناخت تنظیم کنیم؟

يه مثال مي زنم
ببنيد انسان ها تفاوت هاي فردي دارند، تفاوت هاي جنسيتي دارند و تفاوت هاي شخصيتي. اين چيز واضحي است به اطرافيان خود نگاه كنيد يكي خيلي پرحرف است يكي خيلي دلسوز و سازگار است ديگري تندخو است. يكي خودخور است و...
ما در برخورد با ديگران به شخصيت خود، ويژگي هاي فردي خود و جنسيت خود توجه داريم يعني ميل خود را حق خود مي دانيم اين طوري هميشه ناراحتيم چرا ديگري من را درك نمي كند چرا به من احترام نمي گذارد چرا اين طوري فكر يا زندگي مي كند و....
در درجه اول ما بايد ذهن خودمان را تغيير دهيم افراد با فرديت خودشان قبول كنيم
اين طوري شد همدلي شكل مي گيرد يعني مي توانيم جهان و شرايط را از نگاه آنها ببينيم و ارزيابي كنيم
همدلي كه صورت گرفت ارتباط شكل مي گيرد
ارتباط تبديل به رابطه مي شود
اينجا احتمال اين كه فرد تغيير كند زياد است چون هر كس مسؤوليت خود و زندگي خود و تغيير خود را دارند ما نمي توانيم مسؤوليت تغيير ديگر را بپذيريم و به جاي آنها تصميم بگيريم. براي همين است دين دار واقعي كسي كه خودش برسد و بچشدو بيابد.
بنابراين الگودهي اشتباه است الگويابي دقيق است
ياددهي امر اجباري است يادگيري و اكتشاف مهم است

در فريب ها هم وقتي فتنه ها زياد است اصل بر احتياط است نه بدبيني.
بنابراين گنجشك ها بايد واقع نگري را از قبل تمرين مي كردند
چون مردم شناس نيستيم مي گوييم علاجي ندارد:
دشمن دوست نما را نتوان كرد علاج
شاخه را مرغ چه داند كه قفس خواهد شد

يارانه هاي ياريگر
چند شب قبل خدمت يكي از روحانيون بودم. مي گفت:
«براي تبليغ به روستايي در كرمان رفتم. گفتند اينجا مسجد ندارد. من را راهنمايي كردند به سمت منزل يكي از اهالي گفتند ايشان وضعش بهتر از ما است و مي توانيد از منزل او به عنوان مسجد هم استفاده كنيد. وقتي به منزل ايشان رسيدم ديدم مردم درست مي گويند چون ايشان توانسته بود سقف منزلش را با تير آهن بزند. در منزلي زندگي مي كرد كه گچ و خاك بود و سفيد كاري نشده بود. وقتي با او حشر و نشر بيشتري داشتم ديدم اين بنده خدا هم به خاطر فقر زير نظر كميه امداد است.
سياستمداران افراطي دو جناح بي رحمانه به جان هم كه نه به جان ميراث امام خميني يعني انقلاب افتاده اند و يادشان از بانيان انقلاب يعني مردم فقير و مستضعف رفته است. يارانه گرفتن را خلاف كرامت انسان مي دانند. اگر واقعا هر انساني متناسب با وضعيت مالي و ذهني و جسمي خود كريم بود يارانه بگير هم نداشتيم. »

[="Tahoma"][="DarkGreen"]دماسنج سرخود
ديروقت برويد بخوابيد ديگه اِ هر چي ما هيچي
مگه شما خواب نداريد
عمري بود فردا در خدمت خواهم بود دعا كنيد يكي از فرشتگان الهي با لودر يا بلديزر براي نماز صبح من را از رختخواب بكند
يا علي
[/]


[="Tahoma"][="DarkGreen"]


« از وظایف پزشکان »

امام على عليه السلام:
[=&quot] مَن تَطَبَّبَ فَلْيَتَّقِ اللّه وَ لْيَنصَحْ وَ ليَجتَهِدْ؛
هر كه طبابت مى كند بايد از خدا بترسد و خيرخواه باشد و سعى خود را به كار برد.
دعائم الاسلام: ج 2، ص 144؛ دانشنامه احاديث پزشكي: ج1، ص66

[/]

حبیبه;826418 نوشت:
بسمه البصیر

حامی;826463 نوشت:
از نظر فقهي و حقوقي مرد هم بايد نفقه دهد و هم مهريه. زن حتي براي كارهاي خانه مي تواند اجرت بگيرد. بنابراين نمي توان به اسلام ايراد گرفت چرا ارث مرد دو برابر زن است. ولي با اين حال اگر زندگي زناشويي براساس اخلاق (گذشت، مدارا، بخشش، و..) نباشيد (( تلخ )) خواهد بود
قابل توجه سركار گرامي "حبيبه" ، با توجه به موضوع مورد بحث :Nishkhand:

بسمه الحمید

Reza-D;826751 نوشت:
قابل توجه سركار گرامي "حبيبه" ، با توجه به موضوع مورد بحث :Nishkhand:

سلام علیکم

عذرخواه کلا مقصودتان را متوجه نشدم.

ایجاد روابط صمیمانه با اعمال شاقه!

باید خود را به آنها نزدیک می کردم. مردم اندونزی با روابط دوستانه و صمیمانه، رابطه بهتری برقرار می کنند

از من در مورد غذای افطار پرسیدند و من گفتم : آنچه شما می خورید!

خوراک تند و پر ادویه ای که فلفل سبز هایی هم کنارش بود

چون کوچکتر از انواع ایرانی بود، به سبک خودمان یکی را کامل در دهانم گذاشتم!

اما...

چشمتان روز بد نبیند! ده برابر فلفلهای خودمان تندی داشت!

.

حس میکردم شبیه اژدهایی شده ام که آتش از دهانش خارج می شود !!

.

.

در تصورات خودم بودم که مترجمِ همراهم گفت: شما که خیلی از ما جلوترید! ما جرات نداریم یک فلفل کامل را در دهان بگذاریم!

نفسی گرفتم تا کسی متوجه حالم نشود

اما با دهان سوخته، تنها توانستم بگویم: خُب من هم فلفل دوست دارم!!!!!

منبع : خاطرات تبلیغ

بنده خدا افطار فلفل سر کشیده :aatash:

یه همسایه داشتیم آشپز مدرسه هندی ها بود . یک پسر و یک دختر داشت که زبان و ریاضیات رو یک روز در میان به آنها درس میدادم

یک روز برای قدر دانی غذای هندی برایم درست کرد تازه فهمیدم اینها چرا اینقدر به داد زدن و رقصیدن علاقه دارند .

دو روز مریض شدم زیر سرم شربت بهار نارنج تو حلقم میریختند تا مشکل تفاوت لهجه حل بشه

برنج و خورش همان برنج و خورش خودمان بود ولی زمهریر لازم بود برای تب داغ و تند فلفل آنها

از شانس بد سید هم نیستیم زمهریر راهمان بدهند

حامی;826463 نوشت:
از نظر فقهي و حقوقي مرد هم بايد نفقه دهد و هم مهريه. زن حتي براي كارهاي خانه مي تواند اجرت بگيرد. بنابراين نمي توان به اسلام ايراد گرفت چرا ارث مرد دو برابر زن است.

مادر بعد از فوت پسرش یک ششم از پسرش ارث می برد !
همسر همان آقای فوت شده یک هشتم!!!!

توجیه فقه و حقوق در این مورد چیست؟

ریحــانه الــنبی;826780 نوشت:
مادر بعد از فوت پسرش یک ششم از پسرش ارث می برد !
همسر همان آقای فوت شده یک هشتم!!!!

توجیه فقه و حقوق در این مورد چیست؟

سلام
خب اينجا شوخي بايد كرد و اين بحث خيلي جدي است
دوم اين كه دين اسلام را بايد به صورت يك خوشه انگور ديد نه يك يا چند حبه انگور
در جمع بندي مي بينيم كه ظلمي نمي شود
در ضمن مي توانيد اين سؤال را به عنوان يك سؤال مستقل طرح فرماييد.
ممكن است قوانين بشري ظلمي كنند ولي قوانين الهي خير مثلا خانواده اي كه 4 دختر دارد بايد براي اين كه مفتي مفتي سربازان از مرز و بومش دفاع مي كنند بايد هزينه بدهد
در برابر خانواده اي كه 4 پسرش مي رود سربازي بايد كمي از ان خانواده 4 دختري پول بگيرد يا مثلا ير به ير كنند بگويند ما اين دختران را مي خواهيم ولي چون سربازي رفتم از دادن مهريه يا نيمي از مهريه معاف هستم.
:negah:

حتما كه نبايد انسان ابوعلي سينا باشد كه حرف حكيمانه بزند
ابوعلي حامي هم گاهي حرف هاي حكيمانه مي زند

ریحــانه الــنبی;826780 نوشت:
توجیه فقه و حقوق در این مورد چیست؟
به نظر من پاسخش در اخلاق است. من فكر ميكنم خيلي در احكام غرق شده ايم و همه چيز را مي خواهيم با خطكش بسنجيم و به نتيجه برسانيم

به اين تاپيك سر بزنيد:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=55564

موضوع قفل شده است