تفسیر قرآن برای نوجوانان

تب‌های اولیه

1054 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[h=1]حق الزحمه هایی برای آقایان دکتر و مدیر!![/h]

[h=2]بد عهدی کردید آقایان مدیر! پست مدیریت را از بدو تولد با خود داشته اید یا امانتی است که چند روزی باید از آن حفاظت و رعایت می کردید؟[/h]

اسمش را "حقوق" گذاشته اند؛ یعنی که این پول، حق این فرد است. درست است؛ وقتی فردی در طول یک ماه، طبق مقررات، برای دولت اسلامی کار می کند، مطابق کاری که انجام داده است، حقی دارد که از بودجه کشور یا همان بیت المال مسلمین به او داده می شود. اما اگر این تناسبات بهم خورده باشد چه؟ اگر کار این کارمند یا این مدیر با آن چه که در فیش حقوقی به عنوان رقم حق او درج شده، هیچ مطابقت و تناسبی نداشته باشد، آیا باز هم این حقوق، حق اوست؟ آیا این رقم نجومی دستمزد، واقعاً مزدِ کار دست اوست؟ یا مزد شیک و شکیل بودنِ صندلی اوست؟ آیا واقعاً در نظم اسلامی چیزی به عنوان حق کرسی و صندلی داریم؟ آیا علاوه بر حق زحمتی که فرد در کارش کشیده، باید پولی را به خاطر مهم بودن عنوان شغلی اش بگیرد؟ یدک کشیدن عنوان "آقای مدیر" یا "آقای دکتر"حق الزحمه ی جداگانه ای دارد؟

[h=2]اکل مال به باطل[/h] اگر مومن هستید، باید این آیه را سرلوحه ی لحظه لحظهی مسئولیت خود می کردید. " وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ " (مومنون، Dirol مومنان آن هایی هستند که امانت ها و عهد خود را رعایت می کنند.
اما چنین نکردید! مسئولیت، مخصوصاً اگر مسئولیت دولتی و حکومتی در نظام اسلامی باشد، یک امانت و یک عهد الهی است.

اگر پاسخ این چند سوال اخیر "نه" باشد، که هست، پولی که آقایان محترم با در دست داشتن فیش های حقوقیِ کذایی اما رسمی و به ظاهر قانونی، از بیت المال برداشت کرده اند، و به تازگی به گوش ملت رسیده است، به حکم آیه ی قرآن، "حق" نیست؛ "باطل" است: "وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْباطِلِ" (بقره، 188) اموال یكدیگر را در میان خود به باطل و ناحق نخورید.
" اكل مال به باطل" (خوردن اموال مردم به ناحق)، مصداق های مختلفی دارد. اما یك اصل كلى و مهم اسلامى است كه در تمام مسائل اقتصادى حاكم است .
[h=2]کم فروشی[/h] یکی از مصداق های اکل مال به باطل ، "کم فروشی" است. اگر مسئولی از بیت المال مسلمین، 57 میلیون حقوق می گیرد، باید واقعاً به اندازه ی 57 میلیون برای مردم کار کرده باشد وگرنه کم فروشی کرده است.
اگر خدا به قوم حضرت شعیب برای کم فروشی و فساد، هشدار می دهد و قصه اش را برای ما تعریف می کند، یعنی آن هشدار متوجه ما نیز، هست.
"وَ إِلى مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ قَدْ جاءَتْكُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَیْلَ وَ الْمیزانَ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها ذلِكُمْ خَیْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُوْمِنین " (اعراف، 85) و به سوى مدین برادرشان شعیب را فرستادیم گفت اى قوم من خدا را بپرستید كه جز او معبودى ندارید، دلیل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده است، بنا بر این حق پیمانه و وزن را ادا كنید و از اموال مردم چیزى نكاهید و در روى زمین بعد از آنكه (در پرتو ایمان و دعوت انبیاء) اصلاح شده است فساد نكنید، این براى شما بهتر است اگر با ایمان هستید.
چون موضوع یادداشت ما اتفاقات اخیر کشور است، به کم فروشی های بازار آزاد در حوزه ی فروش کالاها، نمی پردازیم. در حوزه ی خدمات، یک کارمند یا یک مدیر، در طول یک ماه، چقدر باید کار کند که توانسته باشد در برابر 57 میلیون یا 70 میلیون تومان، حق پیمانه را ادا کرده باشد؟ این در مقایسه با حداقل حقوقی است که وزارت کار برای کارگران و کارکنان در نظر می گیرد و نرخ فعلی آن، ماهانه کمتر از یک میلیون تومان است. یعنی یک کارگر، که معمولاً کار یدی کم و بیش سخت دارد و عرق جبین می ریزد، یک ماه تمام کار می کند تا یک میلیون تومان دستمزد بگیرد. آن وقت آقایان صاحب آن فیش های حقوقی، پشت میزهای کذا و زیر کولر، چه کاری از دستشان برمی آید که مستحق چند ده میلیون دستمزد باشد؟
اگر نتوانند با کار خود تأکید می کنیم "کار" خود نه مهم بودن پست و مسئولیت خود- پیمانه ی چند ده میلیونی بیت المال را پر کنند، که عقل می گوید نمی توانند، کم فروشی کرده اند: وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ
این مقایسه برای آن نیست که سخن از تبعیض بگوییم. تبعیض، مشکل دیگری است در این داستان. مقایسه می کنیم تا شاید این همه بی تناسبی را به گونه ای درک کنیم.
[h=2]فساد[/h] اگر نتوانند با کار خود تأکید می کنیم "کار" خود نه مهم بودن پست و مسئولیت خود- پیمانه ی چند ده میلیونی بیت المال را پر کنند، که عقل می گوید نمی توانند، کم فروشی کرده اند: وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ
قرآن در ادامه ی هشدارهایی که به قوم شعیب می دهد، پس از نهی از کم فروشی، نسبت به فساد در زمین هشدار می دهد: "وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها" و در روى زمین بعد از آنكه (در پرتو ایمان و دعوت انبیاء) اصلاح شده است فساد نكنید.
مگر انقلاب اسلامی ما اصلاح زمین و سرزمینمان نبود؟ مگر بیرون انداختن جرثومه های فساد مالی و اخلاقی نبود؟ مگر به زیر کشاندن شاه و شاهزاده هایی نبود که بر گُرده ی مردم نشسته بودند؟ انقلاب، حداقل آغاز یک اصلاح بزرگ بود. آغاز اسلامی شدن و الهی شدن این مملکت بود. برای این آغازِ مقدس، خیلی هزینه کرده ایم. خیلی جان و جوان داده ایم. خون دل ها خورده ایم. مبارزه ها کرده ایم. اگر بعد از این همه زحمت، آن هم در شرایط اقتصادی سختی که مردم دارند تحمل می کنند و آمار رکود و بیکاری سر به فلک کشیده است، عده ای خوش خوراک و خوش اشتها، اینگونه از خزانه ی بیت المال مسلمین حقوق های نجومی دریافت کنند، این مصداق بارزی از فساد نیست؟
تبعیض، بخش دیگری از ماجرای این فساد است. اگر فرض کنیم دریافت کنندگان حقوق های چندین ده میلیونی، برای کار خود خیلی زحمت کشیده اند و اصلاً با کاری خارق العاده، حق پیمانه ی این حقوق را ادا کرده باشند، آیا به اندازه ی آتش نشانی که جانش را کف دست گرفت و فدای هموطن گرفتار مانده در آتش کرد، جان فشانی کرده اند؟
آیا چیزی ارزشمندتر از جان را در طبق اخلاص گذاشته اند؟ اگر چنین کرده اند، و اگر حق این جان فشانی، یک فیش حقوقیِ چندین ده میلیونی است، پس چرا آتش نشانی که چند روز پیش به رحمت خدا رفت، و دیگر همکاران جان برکفش، چنین حقوقی دریافت نمی کنند؟ چرا مرزبانانی که در شرایط خیلی سخت، برای امنیت و آرامش این مردم از جان مایه می گذارند، از این حقوق ها ندارند؟ و دیگران و دیگران... "وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها"
[h=2]عهد شکنی[/h] پولی که آقایان محترم با در دست داشتن فیش های حقوقیِ کذایی اما رسمی و به ظاهر قانونی، از بیت المال برداشت کرده اند، و به تازگی به گوش ملت رسیده است، به حکم آیه ی قرآن، "حق" نیست؛ "باطل" است: "وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْباطِلِ" (بقره، 188) اموال یكدیگر را در میان خود به باطل و ناحق نخورید.

بد عهدی کردید آقایان مدیر! پست مدیریت را از بدو تولد با خود داشته اید یا امانتی است که چند روزی باید از آن حفاظت و رعایت می کردید؟
اگر مومن هستید، باید این آیه را سرلوحه ی لحظه لحظه ی مسئولیت خود می -کردید. " وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ " (مومنون، Dirol مومنان آن هایی هستند که امانت ها و عهد خود را رعایت می کنند.
اما چنین نکردید! مسئولیت، مخصوصاً اگر مسئولیت دولتی و حکومتی در نظام اسلامی باشد، یک امانت و یک عهد الهی است.
سوی دیگر این عهد، مردمی هستند که شما مسئول حیطه ای از زندگی و کشور آن ها هستید، پولشان در بانک های شما سپرده شده، بیت المالشان در صندوق های شما ذخیره شده. اما حقوق های نامتعارف شما، به این عهد و این امانت، خدشه وارد کرده و البته خدشه ای بزرگ تر، به اعتماد و آرامش خاطر این ولی نعمتان شما.
متأسفانه خیلی گمان کرده اید که خاص هستید. در مرام این انقلاب، خاص بودن جا و معنایی ندارد. اگر بنا به خاص بودن بود، امامی که صدها برابر شما پایگاه و جایگاه مردمی داشت، و از جان و آبرویش برای خدا و برای این مردم مایه گذاشته بود، خیلی خاص تر بود اما خانه ی ساده و اتاق ساده و حسینیه ی ساده و پارچه ی ساده ای که روی پا می انداخت، هیچکدام حکایت از حقوق چندین ده میلیونی نداشت. امام، بی نظیر بود اما خاص نبود. جانشینش را هم شاید شما جنابان مدیر، بیشتر از مردم، از نزدیک دیده باشید؛ اذعان می کنید که همین -گونه است.

سوره 3. آل‏ عمران آيه 84

آيه

پیامهای قرآنی سوره مبارکه جمعه آیات 1 الی 8

✨ در جهان بینى الهى، هستى در حال تسبیح خداست. «یسبّح للّه ما فى السموات و ما فى الارض»
✨در تسبیح تكوینى، تفاوتى میان موجودات آسمان و زمین، میان جمادات و نباتات و حیوانات و انسان نیست. «یسبّح للّه ما فى السموات و ما فى الارض»
✨برخاستن پیامبر از یك جامعه امّى و آنگاه پرچمدارى علم و حكمت، یك معجزه الهى است. «بعث فى الامّیین رسولاً»
✨تزكیه و تعلیم در رأس برنامه‏هاى انبیاست. «یزكّیهم و یعلّمهم»
✨پشتوانه پیامبران، قدرت و حكمت خداوند است. «بعث فى الامّیین... و هو العزیز الحكیم»
✨عمل نكردن به علم، نوعى ظلم است و دلیل محرومیّت‏ها، عملكرد خود ماست.«و اللّه لایهدى القوم الظالمین»
✨با منطق وجدان، شبهات و برداشت‏هاى پوچ را پاسخ دهید. «ان زعمتم انّكم اولیاء للّه»
✨ریشه فرار از مرگ، اعمال خود انسان‏هاست. «و لایتمنّونه ابداً بما قدّمت ایدیهم»
✨چه بسا كسانى به دروغ ادّعاىِ اولیاء اللّه بودن دارند، اما خداوند به باطن ناپاك آنان آگاه است. «و اللّه علیم بالظالمین»
✨ اراده خداوند بر اراده انسان غالب است. «تفرّون... ملاقیكم»

پیامهای قرآنی سوره مبارکه جمعه آیات 9 الی11

✨براى دعوت مردم، آنان را با احترام و نام نیك یاد كنیم. «یا ایّها الّذین آمنوا»
✨ نماز، مایه‏ى ذكر خدا است. «اذا نودى للصّلاة... فاسعوا الى ذكر اللّه»
✨زمان تعطیلى كسب و كار و تجارت به خاطر عبادت، نباید زیاد به درازا كشیده شود. «فاذا قضیت الصّلاة فانتشروا فى الارض...»
✨دنیا، گوشه‏اى از فضل الهى است. «من فضل اللّه»
✨تلاش براى رسیدن به امور معنوى و مادى، هر دو فرمان خداست. در آیه قبل فرمود: «فاسعوا الى ذكر اللّه» و در این آیه مى‏فرماید: «و ابتغوا من فضل اللّه»
✨ اسلام هم خواهان كیفیّت در عبادت است، «فى صلاتهم خاشعون»و هم به دنبال كمّیّت. «واذكروا اللّه كثیراً»
✨آنجا كه زمینه غفلت و لغزش بیشتر است مثل بازار، یاد خدا ضرورى‏تر است. «و ابتغوا من فضل اللّه واذكروا اللّه كثیراً»
✨قرآن، از حرص و بى‏تقوایى در كسب و كار انتقاد مى‏كند. «و اذا رأوا... انفضّوا الیها»
✨ براى كسب رزق، عبادت را رها نكنید تا به سراغ تجارت بروید. بلكه ابتدا عبادت كنید و سپس به سراغ تجارت بروید، كه رزق به دست خداست. «ما عند اللّه خیر... و اللّه خیر الرازقین»
✨تجارت تنها راه به دست آوردن رزق نیست، اگر خدا بخواهد از غیر آن هم به شما رزق مى‏دهد. «و اللّه خیر الرازقین»
✨خداوند روزى نمازگزاران جمعه را تضمین كرده است. «و اللّه خیر الرازقین»

پیامهای قرآنی سوره مبارکه منافقون آیات 1 الی 4

✨ سوء استفاده از مقدّسات و استفاده ابزارى از ارزش‏ها، شیوه منافقان است. «اتّخذوا ایمانهم جُنّة»
✨ عملكرد منافقان، سراسر زشت و ناپسند است. «ساء ما كانوا یعملون»
✨ سرانجام نفاق، كفر است. «ذلك بانّهم آمنوا ثم كفروا»
✨انسان با نفاق، بر قلب خود مهر مى‏زند و آن را از درك حقایق محروم مى‏سازد. «فطبع على قلوبهم فهم لایفقهون»
✨منافقان، در میان ما و جلو چشمان ما هستند، نه افرادى دور از چشم. «رأیتهم»
✨از دشمن داخلى بیشتر بترسید. «هم العدو»
✨ منافقان با خدا درگیرند و خدا نیز آنها را لعنت مى‏كند: «قاتَلهم الله اَنّى‏ تُوفكون»

[h=2]این آرامشی که ازش صحبت می شود و در آیه معروف قرآن که "لتسکنوا الیها" آمده، به نظر صرفا آرامش جنسی است که آن هم طبق قرآن برای مردهاست. چون در قرآن بیان نشده که مرد مایه آرامش زن است اما آمده زن مایه ی آرامش است.![/h]
به عبارتی به مردان می گوید به سمت زنان بروید تا به وسیله ی آنان آرامش یابید. و این یعنی اینکه ازدواج برای مردان مایه آرامش است و برای زنان این گونه نیست و شاید دردسری بیش نباشد!!
زن و مرد هر دو انسان اند و حسابشان در دنیا و آخرت و در حساب و کتاب و در سعادت و شقاوت و در درد و لذت مانند هم است. این معنا ندارد که مرد در کنار زن سکونت پیدا بکند اما زن در کنار مرد دردسر داشته باشد. مرد از زن لذت جنسی ببرد اما زن از مرد دردسر بکشد.
راستی آیا این آیه لتسکنوا در قرآن برای همان قرآنی نیست که گفت: ما اجر هیچ مرد و زنی را ضایع نمی کنیم؛ .... أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى... (آل عمران، 197)
قرآن مگر تمامش معجزه نیست و در آیات دیگرش نیست که: هر کسی عمل صالحی به جا آورد از مرد و زن، و مومن باشد ما به حتم او را زنده می گردانیم به حیات طیبه؛ مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً ...(نحل 97)
[h=2]درمانی برای بیماری های بشر[/h] قرآن با آیات ارزشمند خود، جهالتی را درمان می کند که آن روز بوده و متاسفانه هنوز هم هست؛ و چون نگاه زن به پدرش و شوهرش و فرزندش هیچ گاه غلط نبوده نیازی به تذکر دادن این مطلب نبوده که قرآن متذکرش شود.
آیا تاکنون فکر کرده اید که قرآن در آیه لتسکنوا چرا این گونه صحبت کرده است؟ آیا می دانید که قرآن به دنبال درمان کدام بیماری فکری رفتاری بشر و یا بهتر بگویم کدام بیماری مردها بوده است که این گونه با انسان حرف زده است؟
قرآن کتاب هدایت تمام بشر تا روز قیامت است اما در میان گروهی نازل گردید بیان خیلی از موارد در هدایتشان تاثیری نداشت.
زادگاه یک متن در استخوان بندی و پیکره تراشی آن تأثیر بسیار دارد و این مسلم است که برای فهم تک تک عبارات قرآن باید ابتدا بدانیم که عرب حجاز درباره آن مسأله چگونه فکر می کرده است.
عرب جاهلی که دخترش را زنده به گور می کرده از امروز و با آمدن قرآن باید بفهمد که زن آیه ی خداوندی برای آسایش و سکونت اوست، و نه این بلکه خیلی بالاتر از این.
خداوند زن را نشانه خودش قرار داد و آفرینش زن را نشانه و آیه ای برای خالق بودنش دانست و چه چیزی زیباتر از این. من خواهش میکنم تنها برای یک بار این آیه را با دقت بخوانید و دقت کنید:
وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فی‏ ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ
اگر بخواهیم خلاصه ای از معنای لغوی سکون را بدانیم این گونه می شود:
«سكن» در لغت، به معنی استقرار و ثبوت است كه در مقابل حركت قرار می‌گیرد و این شامل استقرار و ثبوت مادی و معنوی، ظاهری و باطنی می‌ شود و گاه از آن به طمأنینه و رفع اضطراب تعبیر می ‌كنند. (مصطفوی: ج5، ص189)

قرآن کتاب هدایت تمام بشر تا روز قیامت است اما در میان گروهی نازل گردید بیان خیلی از موارد در هدایتشان تاثیری نداشت.
زادگاه یک متن در استخوان بندی و پیکره تراشی آن تأثیر بسیار دارد و این مسلم است که برای فهم تک تک عبارات قرآن باید ابتدا بدانیم که عرب حجاز درباره آن مسأله چگونه فکر می کرده است.
خداوند متعال می ‌فرماید: «لتسكنوا الیها» یا «لیسكن الیها» و نمی ‌فرماید:«لتسكنوا عندها» یا «لیسكن عندها»؛ زیرا «سكن عنده» سكون جسمی را می‌ رساند؛ به جهت این‌ كه كلمه «عند» ظرف مكان است و برای اجسام آورده می ‌شود؛ اما «سكن الیه» شامل سكون جسمی و روحی می ‌شود. (رازی، ج25، ص 110) از این رو، «لتسكنوا» و «لیسكن» مطلق است و شامل هرگونه آرامش و سكون می ‌شود.

نكته‌ قابل توجه دیگر این است كه قرآن علت خلق زن برای مرد و بالعكس را همان سكونت و آرامش بیان می ‌كند و این از تعلیل آیه‌ ی «خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا الیها» به دست می ‌آید.
همچنین این نكته به دست می ‌آید كه ازدواج موجب آرامش زن و مرد می ‌شود نه این‌ كه فقط زن موجب آرامش و سكونت مرد شود؛ زیرا اولاً در آیه آمده است: «لتسكنوا الیها و این خطابی است كه شامل زن و مرد می ‌شود.
زبان قرآن عربى است . زبان عربى برخلاف زبان فارسى از دو نوع ضمایر مذکر و مؤنت برخوردار است. عرب‏ها در امورى که مخصوص زنان باشد، با واژگان مؤنت و در امور مخصوص مردان با واژگان مذکر بیان مى‏دارند. به جز این دو مورد، در دو مورد دیگر، یکى در امورى که بین زنان و مردان مشترک باشد و دیگرى در امورى که جنسیت در مورد آن ها اصلاً مطرح نیست، مانند خدا و فرشتگان، از ضمایر و واژگان مذکر بهره مى ‏گیرند. طبیعى است که هر کتابى بخواهد با این زبان نوشته شود، اگر چه کتاب الهى باشد، باید از قواعد آن زبان پیروى کرده و بر آن ساختار باشد.

نزدیكی رابطه میان زن و مرد، فقط از جهت شهوانی نیست، بلكه به سبب مودت و رحمت است و از همین باب مقصود این‌ گونه روایات روشن می ‌شود: «من اخلاق الانبیاء حب النساء» (مجلسی، 1403ق: ج100، ص236)، «و حبب الیّ من دنیاكم النساء» (همان، ص218)
بنابراین، قرآن به مقتضاى این که به زبان عربى نازل شده است، با همین گفتمان سخن مى‏ گوید. همگام با قواعد عربى در سه حالت از ضمایر و واژگان مذکر و در یک حالت از واژگان مؤنث بهره مى ‏گیرد.
ثانیاً بر فرض این ‌كه در ظاهر آیه ‌ی «لیسكن الیها» فقط شامل مرد شود به دلیل تلازم میان آرامش و سكون، اگر این آرامش در مرد تحقق پیدا كرد، بالتّبع برای زن هم آرامش و سكون حاصل می ‌شود.
ثالثاً: بر طبق روانشناسی امروز، این نتیجه علمی حاصل شده است که اگر خانه ای می خواهد آرامش در آن حکمفرما باشد و مرد و فرزندان در آرامش و سکون قرار گیرند، نکته ی اصلی آن این است که در ابتدا یک انتخاب درست داشته باشیم و دیگر اینکه اسباب منطقی و درست آرامش خانم خانه فراهم شود تا اهالی خانه در پرتو آرامش خانم خانه، در آرامش و سکون قرار گیرند.
[h=2]نیاز به انس و مودت[/h] از طرفی دیگر طبیعت و فطرت افراد بشر اقتضا می‌ كند كه انسان ‌ها به صورت دسته‌ جمعی زندگی كنند. برپایه‌ ی همین اصل، انسان‌‌ ها احساس نیاز به دوستی، محبت و داشتن رابطه با یكدیگر می ‌كنند. این، نیاز روحی و فطری انسان‌ ها به انس و مودت، امری بدیهی است.
قرآن كریم می‌ فرماید: این انس و مودت را ما در كانون ازدواج و همسری قرار داده‌ ایم و زن و شوهر را مأنوس و محبوب یكدیگر قرار دادیم؛ «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ» (روم،21)
بر طبق آیه‌ ی فوق مشخص می‌ شود كه نزدیكی رابطه میان زن و مرد، فقط از جهت شهوانی نیست، بلكه به سبب مودت و رحمت است و از همین باب مقصود این‌ گونه روایات روشن می ‌شود: «من اخلاق الانبیاء حب النساء» (مجلسی، 1403ق: ج100، ص236)، «و حبب الیّ من دنیاكم النساء» (همان، ص218)

قرآن علت خلق زن برای مرد و بالعكس را همان سكونت و آرامش بیان می ‌كند و این از تعلیل آیه‌ ی «خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا الیها» به دست می ‌آید.
در روایتی از پیامبر اكرم (صلی الله و علیه وآله) نقل شده است كه بعد از جنگ احد به دختر جحش فرمود: دایی تو، حمزه شهید شد. گفت: «انا لله و انا الیه راجعون»؛ من اجر این مصیبت را از خدا می‌ خواهم. سپس پیامبر (صلی الله و علیه وآله) فرمود: برادرت نیز شهید شد؛ بار دیگر همان جملات سابق را تكرار نمود؛ اما همین كه خبر شهادت همسرش را به او داد، دست بر سر گذاشت و فریاد كشید. پیامبر (صلی الله و علیه وآله) فرمود: «نعم مایعدل الزوج عند المرأة شئ»؛ «بله، در نزد زنان چیزی و یا كسی جای همسر را نخواهد گرفت.» (رك. عروسی حویزی، بی‌تا: ج4، ص174 ؛ مكارم شیرازی، 1369: ج16، ص47)
قرآن با آیات ارزشمند خود، جهالتی را درمان می کند که آن روز بوده و متاسفانه هنوز هم هست؛ و چون نگاه زن به پدرش و شوهرش و فرزندش هیچ گاه غلط نبوده نیازی به تذکر دادن این مطلب نبوده که قرآن متذکرش شود.
دقیقا مانند این که در هیچ جای قرآن مادران را به محبت کردن به فرزند امر نکرده اما در سراسر قرآن به فرزندان نصیحت می کند که والدینشان را احسان کنند. هیچ فکر کرده بودید چرا؟ چون مادرها نیازی به این دستور ندارند و کارشان را خوب بلدند اما فرزندهای بی معرفت و نادان نیاز به این تذکر دارند.
اگر می خواهید قرآن را خوب بفهمید همیشه فضای نزول یا جو فرهنگی حاکم بر آن را تصور کنید تا بتوانید فهم بهتری از آیات داشته باشید. مرد اگر به خانواده اهمیت بدهد و زن را مایه آرامش و انیس خودش بداند نه ابزار و کالای جنسی، به صورت اتوماتیک زن به تمام خواسته ها و نیازها و امیالش رسیده است.
[h=2]کلام آخر:[/h] قرآن کتاب درمان مریضی های بشر است و هر آیه از آیات آن که خوانده می شود باید یکی از افکار غلط و رفتارهای جاهلی بشر را برطرف کند و الا قرآن کتاب افسانه و داستان و سرگرمی و دانستنی ها نیست.
همیشه هشدارها و فریادهای معلم بر سر دانش آموزهای نادان و تنبل و مغرور کلاس است. شاگردان زرنگ ها چون خوب گوش می دهند و درسشان را خوب می خوانند و تکلیفشان را بلدند نیازی به تذکردادنشان نیست و همیشه منتظر روز جایزه هستند!


[/HR] منابع:
سایت معارف قرآن
سایت پاسخگو
نوشته حجت الاسلام حسین عالمی؛ وبلاگ جوشکاری

[h=1]آیا ایمان تنها به حجاب است؟[/h]

[h=2]در مسیری که با جوانی همراه بودم، سر صحبت بر روی موضوع ایمان و چیستی و لوازم و اثرات آن باز شد که چکیده اید را خدمتتان عرض می کنیم... صحبت دوستمان این بود که ایمان تنها به داشتن حجاب و و نماز و امثال این عمل های ظاهری نیست... همین که من در دل ایمان به خدا دارم کافی است...
و من هم برای یادآوری اول برای خودم این نکات را از لسان قرآن و روایات با او مرور کردم.[/h]

«ایمان»، تنها یك «كلمه» نیست، بلكه یك «باور قلبی» است. باوری كه به زندگی انسان «جهت» می دهد و در «چگونه زیستن» او نقشی مهمّ دارد و محور ارزش گذاری برای اندیشه ها و عملكردهای مردم است.
بر اساس آیات قرآن ، و روایات ایمان به تنهایی ، باعث بخشیده شدن و رستگاری نیست و افزون بر ایمان عمل نیز شرط است : إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ... (سوره عصر، آیات 2 و 3) به همین جهت در بسیاری آیات ، ایمان با عمل صالح قرین شده اند. بر این اساس اگر کسی ایمان داشته باشد، ولی تصمیم داشته باشد که هیچ گاه به هیچ یک از لوازم آن عمل نکند، ایمان به آن نخواهد داشت.
به فرموده قرآن، سخن و (اعتقاد) خوب به سوى خدا صعود مى كند و عمل صالح، آن را رفعت مى بخشد: «...إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ یَرْفَعُه» (سوره فاطر، آیه 10).
به لسان قرآن کریم، ایمان ریشه در قلب آدمی دارد؛ از این رو هر کس شهادتین را بر زبان جاری کند، در زمرة مسلمانان قرار می گیرد، ولی به صِرْف به زبان آوردن شهادتین مومن نمی گردد. لذا خداوند به پیامبرش فرمود: ... قُلْ لَمْ تُوْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا یَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ: به اعراب بادیه نشین که چنین ادعایی داشتند بگو: شما ایمان نیاورده اید. بگوید اسلام آورده ایم و هنوز ایمان در دل شما وارد نشده است . (حجرات (49) آیه 14) پس برای مومن شدن لازم است باور درونی در انسان ایجاد گردد.
بنابراین در اسلام علاوه بر اقرار زبانی، عمل به وظایف نیز شرط است . امام صادق (علیه السلام) فرمود: "ایمان اعتراف توأم با عمل است ، ولی اسلام ، اقرار بدون عمل می باشد". (اصول کافی، ج 3 ، ص 39)
رسول اکرم (صلی الله و علیه وآله) می فرماید: "ایمان و عمل دو برادر و شریک یک دیگر. خداوند یکی را بدون دیگری قبول نمی کند." (عبد الواحد بن محمد تمیمى آمدى، غرر الحكم و درر الكلم، ص 151)
[h=2]به این مثال توجه کنید...[/h] رسول اکرم (صلی الله و علیه وآله) می فرماید: "ایمان و عمل دو برادر و شریک یک دیگر. خداوند یکی را بدون دیگری قبول نمی کند." (عبد الواحد بن محمد تمیمى آمدى، غرر الحكم و درر الكلم، ص 151)
شما اگر وارد منزلى شدید كه مى دانید این خانه نه صاحبى دارد و نه حسابى، نه دوربینى در كار است و نه كنترلى، هیچ دلیلى براى نظم و دقّت و انضباط در كارهاى شما نیست. در خانه رها، ما هم رها هستیم و هرچه ریخت و پاش نكنیم و نفس خود را كنترل كنیم ضرر كرده ایم، ولى اگر بدانیم كه این خانه صاحب و حسابى دارد و تمام رفتار ما زیر نظر اوست، به گونه اى دیگر زندگى خواهیم كرد.
اگر ایمان بیاوریم كه این هستى، صاحبى دارد به نام خداى حكیم (ایمان قلبی) و حسابى در كار است به نام معاد و براى تمام افكار و رفتار و گفتار ما پاداش یا كیفرى هست، ما نیز حساب كار خود را مى كنیم و خواسته هاى نفس سركش خود را مهار مى كنیم. كارهایى را كه صاحب خانه نمى پسندد، انجام نمى دهیم، زیرا مى دانیم به حساب تمام كارهاى خیر یا شرّ ما رسیدگى مى شود و خداوند در كمین ماست. (این عمل صالح است که در ادامه ایمان وجود دارد)
کسی که مومن است باید لوازم ایمان خود را بپذیرد و واجبات شرعی خود مثل رعایت حجاب و خواندن نماز و ... را انجام دهد و محرّمات الهی را ترک نماید. هر چند همه ایمان، حجاب و نماز و روزه و...نیست، اما هر کدام از این ها جزئی از ایمان هستند. زیرا حجاب، نماز و روزه و هر چیز دیگری که در اسلام از سایر عبادات و تکالیف واجب شده، بر اساس مصالحی بوده و باید به آن عمل شود.
[h=2]ایمان سطحی یا ریشه دار؟[/h] ایمان باید از «دل» به «اعضا» سرایت كند و از «درون» به «بیرون» جاری شود و باور درونی در عمل خارجی انسان اثر داشته باشد، وگرنه چه ایمانی؟
بعضی از ایمان ها سطحی و تقلیدی و متعصّبانه است؛ برخی هم عمیق و براساس شناخت و تفكّر و بصیرت. به همین دلیل گفته شده دو نوع ایمان داریم: یكی «ایمانِ مستقرّ» و دیگری «ایمانِ مستودع».
«ایمان مستقرّ» مثل درختی كهنسال، ریشه دار و استوار است و به این زودی ها از بین نمی رود و مومن، با شنیدن شبهه ها، به شك نمی افتد. امّا «ایمان مستودع» حالتی شبیه خانه اجاره ای و اشیای عاریه ای دارد، همیشگی واستوار نیست؛ زود زایل می شود و رنگ می بازد و چون براساس منطق و برهان نیست، با كمترین آسیب از بین می رود، یا حدّاقل از تأثیر گذاری در زندگی شخص، باز می ماند.
[h=2]حسن ختام بحث:[/h] حسن ختام را با خلاصه ای از ویژگی های مومنان در قرآن به پایان می بریم:
- یاد و نام خدا در دل آن ها زنده است: الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ
- خشوع در نماز دارند : الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ
- از گفتار و عملکرد بیهوده دور هستند: وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ
- از بدگمانی، غیبت، بدگوئی و تجسّس دور هستند: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً» [سوره حجرات، آیه 12]
- شب زنده دار هستند: وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً [سورة فرقان، آیة 64]
- تنها خدا را می پرستند: وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ [سورة فرقان، آیة 68]
- به موقع جهاد و هجرت دارند: الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ... [سورة توبه، آیة 20]
- مراقب دوستی هایشان هستند: لا یَتَّخِذِ الْمُوْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُوْمِنِینَ ... [سوره آل عمران، آیه 28]
- امر به معروف و نهی از منکر می کنند: وَ الْمُوْمِنُونَ وَ الْمُوْمِناتُ، بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ [سورة آل عمران، آیة 130]
- حقوق مالی که بر گردن دارند را نفی نمی کنند: وَ الَّذِینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ [سورة مومنون، آیة4]
- از ربا دوی می کنند: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبا أَضْعافاً مُضاعَفَةً وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ [سورة آل عمران، آیة 130]
- امانت دار هستند: وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ [ سورة مومن، آیة 8]
خلاصه آنکه مومن کسی است که اعتقاد قلبی به دستورات خداوند داشته باشد و به آن ها عمل کند. در این صورت است که محبوب خداوند تعالی می گردد و زندگی نیکو و سعادت مندی خواهد داشت: و من یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ ءٍ قَدْراً [ سورة طلاق، آیات 2و3]

پیامهای قرآنی سوره مبارکه منافقون آیات5 الی 11

✨ اجابت دعوت اولیاى الهى، مایه علوّ و رشد است. «تعالوا»
✨كسى كه دعوتِ حق را نمى‏پذیرد، حتى دعاى پیامبر درباره او كارساز نیست. «تعالوا... لوّوا رؤوسهم... سواء علیهم استغفرت لهم...»
✨مؤمنان نباید در تنگناها، چشم امیدى به كمك‏هاى منافقان و مخالفان داشته باشند، بلكه باید توكّل آنان به خداوند و گنجینه‏هاى او باشد. «لاتنفقوا... للّه خزائن السّموات و الارض»
✨ عزّت، در انحصار خدا، پیامبر و مؤمنان است. «وللّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین»
✨ لازمه ایمان، برترى دادن یاد خدا بر مال و فرزند است. «یا ایّها الّذین آمنوا لاتلهكم اموالكم...»
✨مال و فرزند، كم یا زیادش، مى‏تواند مانع یاد خدا باشد. «اموالكم... اولادكم»
✨خسارت واقعى، غفلت از یاد خدا است. «فاولئك هم الخاسرون»
✨آنچه داریم از خداست نه از خودمان. «رزقناكم»
✨مرگ، بى‏ خبر مى‏رسد و قابل تأخیر نیست. «یأتى احدكم الموت... لولا اخّرتنى»
✨نشانه شایستگى و صالح بودن، انفاق به محرومان است. «اكن من الصّالحین»

[h=1]آیا هنگام شنیدن سوره "یاسین" فرستادن "صلوات" درست است؟[/h]

[h=2]در میزان (ترازوی اعمال) در روز رستاخیز چیزی سنگین تر از صلوات بر محمد و آل محمد نیست و در آن روز شخصی را می آورند و اعمالش را در میزان می گذارند، ولی سبک است، آن گاه پاداش صلوات او بروز کند و آن را در میزانش می نهند، ترازوی اعمالش پر بار و سنگین می گردد.[/h]

قرآن کریم پیرامون حفظ حرمت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «همانا خداوند و فرشتگان او بر پیامبر درود می فرستند، ای کسانی که ایمان آورده اید بر پیامبر درود فرستید و سلام گویید و تسلیم فرمانش باشید.» ( احزاب، 56)
مضمون این آیه نشانگر جایگاه والای رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در پیشگاه خداوند است، به گونه ای که خدا و فرشتگانش بر او درود می فرستند و خداوند فرمان می دهد که دیگران نیز با آنها هماهنگ شده و بر او درود و سلام بفرستند.
در جایی دیگر داریم که خدای سبحان به پیامبرش دستور می دهد که «بگو: من اولین مسلمانم»: «لاشَریکَ لَهُ وَ بِذلِکَ اُمِرْتُ وَ أَنا اَوَّلُ الْمُسْلِمین» منظور از «اول المسلمین» اولیت ذاتی است که گاهی از آن به اولیت رتبی یاد می شود. خدای سبحان درباره هیچ پیامبری تعبیر«اول المسلمین» ندارد.
آیه 130 سوره صافات هم در یکی از قرائت ها «آل یاسین» قرائت شده است. «سلام علی آل یاسین» امام صادق (علیه السلام) در ذیل این آیه از پدرانش نقل می کند که حضرت علی (علیه السلام) فرمود: "یس محمد (صلی الله علیه و آله) است و ما آل یس هستیم." (طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ج 17، ص 165)
و در جایی دیگر خداوند برای خود رحمتی عامه و رحمتی خاصه قایل است و این دو خصوصیت را برای قرآن و پیامبر نیز بیان داشته است؛ از طرفی می فرماید: من رحمت عامه ای دارم: «رَحْمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شَی ءْ» یعنی هر چه مصداق شی ء است مشمول رحمت من است، و از طرف دیگر می فرماید: متقیان، از رحمت ویژه ام برخوردارند. «فَسَأَکْتَبَها الَّذینَ یَتَّقون» و در مورد پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: تو مظهر رحمت مطلق من هستی زیرا «وَ ما اَرْسَلْناکَ اِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمین» و نسبت به مومنان، رحمت خاص داری: «بِالْمُومِنینَ رَئُوفٌ رَحیمٌ»
در باب فرستادن صلوات، در روایات آثار و برکات بسیاری برای آن شمرده شده است. امام باقر یا امام صادق (علیهما السلام) می فرماید: "در میزان (ترازوی اعمال) در روز رستاخیز چیزی سنگین تر از صلوات بر محمد و آل محمد نیست و در آن روز شخصی را می آورند و اعمالش را در میزان می گذارند، ولی سبک است، آن گاه پاداش صلوات او بروز کند و آن را در میزانش می نهند، ترازوی اعمالش پر بار و سنگین می گردد." (کلینی، کافی، ج 2، ص 494، باب الصلاة علی النبی و اهل بیته (علیهم السلام)، ح 15)
[h=2]فرستادن صلوات قرین با نام پیامبر خدا[/h] در احادیث معصومین (علیهم السلام) بر فرستادن صلوات هرگاه نام مبارک پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) برده شد، تأکید شده است. حتی آمده است در وسط نماز هم اگر کسی نام مبارک پیامبر را بشنود، مستحب است صلوات بفرستد.
در حدیثی از امام باقر (علیه السلام) روایت شده است: "بی گمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ده اسم دارد که پنج تا از آنها؛ یعنی محمد، احمد، عبدالله، یاسین و نون در قرآن آمده است و پنج تا از آنها؛ یعنی فاتح، خاتم، کافی، مقفى و حاشر در قرآن نیست." (صدوق، الخصال، ج 2، ص 426)
از این رو یکی از القابی که برای اهل بیت پیامبر اکرم علیهم السلام به کار می بریم «آل یاسین» است. زیارتی نیز با نام «زیارت آل یاسین » در کتاب های دعا ذکر شده است که از توقیعات امام مهدی (عج) است. (شیخ طبرسی، احتجاج، ج 2، ص 316)

از امام باقر (علیه السلام) روایت شده است: "بی گمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ده اسم دارد که پنج تا از آنها؛ یعنی محمد، احمد، عبدالله، یاسین و نون در قرآن آمده است و پنج تا از آنها؛ یعنی فاتح، خاتم، کافی، مقفى و حاشر در قرآن نیست." (صدوق، الخصال، ج 2، ص 426)
آیه 130 سوره صافات هم در یکی از قرائت ها «آل یاسین» قرائت شده است. «سلام علی آل یاسین» امام صادق (علیه السلام) در ذیل این آیه از پدرانش نقل می کند که حضرت علی (علیه السلام) فرمود: "یس محمد (صلی الله علیه و آله) است و ما آل یس هستیم." (طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ج 17، ص 165)
امام رضا (علیه السلام) می فرماید: "خداوند به محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله) فضیلتی داده است که احدی به کنه آن نمی رسد، مگر این که اهل تعقل باشد و آن این است که خداوند تنها بر انبیای خود سلام می دهد و می فرماید: "سلام بر نوح باد در میان جهانیان" (صافات، 79) و: «سلام بر ابراهیم» و: «سلام بر موسی و هارون» و نمی فرماید: سلام بر آل نوح و یا سلام بر آل ابراهیم و ...، ولی می فرماید: "سلام بر آل یاسین؛ یعنی آل محمد (صلی الله علیه و آله)...." (شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج 1، ص 236)
[h=2]جمع بندی:[/h] بنابر شواهد و دلایلی که ذکر شد؛ یاسین از نام های رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) است و پس از شنیدن نامی از نام های رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرستادن صلوات مستحب است؛ هر چند در خصوص آیه اول سوره «یس» حدیثی وارد نشده و سفارشی به خصوص نشده است که بعد از تلاوت این آیه صلوات بفرستید، ولی طبق ادله عامی که ذکر شد، پس از تلاوت این آیه، ذکر صلوات نیکو است.

[h=1]تأثیر توجه به خدا در قدرت روح[/h]
در زندگى انسان همیشه مشکلاتى بوده و هست و این طبیعت زندگى دنیا است ، و هر قدر انسان بزرگتر باشد این مشکلات بزرگتر است ، و از این رو مى توان به عظمت مشکلاتى که پیامبر در آن دعوت بزرگش با آن روبرو بود پى برد.
ولى مى بینیم خداوند به پیامبرش دستور مى دهد که براى کسب نیرو و سعه صدر بیشتر در برابر انبوه این مشکلات ، به تسبیح پروردگار و نیایش و سجده بر آستانش روى آورد، این نشان مى دهد که عبادت اثر عمیقى در تقویت روح و ایمان و اراده آدمى دارد.
از روایات مختلف نیز استفاده مى شود که پیشوایان بزرگ هنگامى که با بحران ها و مشکلات عظیم روبرو مى شدند به در خانه خدا مى رفتند و در پرتو عبادتش آرامش و نیرو مى یافتند.
این نکته نیز قابل توجه است که اعمال نیک و عبادات سرچشمه حصول خلق های پسندیده نفسانى است ، و هنگامى که این اعمال به حد کافى انجام گرفت و آن خلق های پسندیده در نفس انسان قوت یافت ، آن خلق و خوی ها نیز به نوبه خود سرچشمه اعمال نیک بیشتر و اطاعت و بندگى خدا خواهد شد.
یکى از مهمترین آثار ایمان به خدا همان وسعت روح ، و بلندى افق فکر، و شرح صدر و آمادگى مقابله با مشکلات و مصائب و مبارزه با هیجانات نامطلوب نعمت ها است .
امیر مؤ منان على (علیه السلام ) ضمن دعاهائى که در آن سرمشق به یاران خود مى دهد عرض مى کند: نسئل الله سبحانه ان یجعلنا و ایاکم ممن لا تبطره نعمة ، و لا تقصر به عن طاعة ربه غایة ، و لا تحل به بعد الموت ندامة و کئابة ؛ از خدا مى خواهیم که ما و شما را از کسانى قرار دهد که هیچ نعمتى آنها را مست و مغرور نمى سازد، و هیچ هدفى آنها را از طاعت پروردگار باز نمى دارد، و پس از فرا رسیدن مرگ پشیمانى و اندوه دامانشان را نمى گیرد".1

[h=2]ایمان و آرامش (سکینه)[/h]"سکینة " در اصل از ماده "سکون " به معنى یک نوع حالت آرامش و اطمینان است ، که هر گونه شک و دودلى و ترس و وحشت را از انسان دور مى سازد، و او را در برابر حوادث سخت و پیچیده ثابت قدم مى گرداند، "سکینه" با ایمان رابطه نزدیکى دارد، یعنى زائیده ایمان است ، افراد با ایمان هنگامى که به یاد قدرت بى پایان خداوند مى افتند و لطف و مرحمت او را در نظر مى آورند ، موجى از امید در دلشان پیدا مى شود، و اینکه مى بینیم در بعضى از روایات "سکینه " به ایمان تفسیر شده و در بعضى دیگر به یک نسیم بهشتى در شکل و صورت انسان همه بازگشت به همین معنى مى کند.
یکى از مهمترین آثار ایمان به خدا همان وسعت روح ، و بلندى افق فکر، و شرح صدر و آمادگى مقابله با مشکلات و مصائب و مبارزه با هیجانات نامطلوب نعمت ها است

در قرآن مجید مى خوانیم : «هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّكِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَكِیمًا » 2 ؛ اوست آن كس كه در دلهاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ایمانى بر ایمان خود بیفزایند. و سپاهیان آسمان ها و زمین از آنِ خداست، و خدا همواره داناى سنجیده‏كار است.
و در هر حال این حالت فوق العاده روانى ، موهبتى است الهى و آسمانى که در پرتو آن ، انسان مشکل ترین حوادث را در خود هضم مى کند، و یک دنیا آرامش و ثبات قدم در درون خویش احساس مى نماید. پا بر جا و آرام بایستند.

[h=2]آرامش روح در سایه ایمان[/h]بنابراین اولیاء خدا کسانى هستند که میان آنان و خدا حائل و فاصله اى نیست ، حجاب ها از قلبشان کنار رفته ، و در پرتو

نور معرفت و ایمان و عمل پاک ، خدا را با چشم دل چنان مى بینند که هیچگونه شک و تردیدى به دل هایشان راه نمى یابد، و به خاطر همین آشنائى با خدا که وجود بى انتها و قدرت بى پایان و کمال مطلق است ، غیر خدا در نظرشان کوچک و کم ارزش و ناپایدار و بى مقدار است
کسى که با اقیانوس آشنا است ، قطره در نظرش ارزشى ندارد و کسى که خورشید را مى بیند نسبت به یک شمع بى فروغ بى اعتنا است .
و از اینجا روشن مى شود که چرا آنها ترس و اندوهى ندارند، زیرا خوف و ترس معمولا از احتمال فقدان نعمت هائى که انسان در اختیار دارد و یا خطراتى که ممکن است در آینده او را تهدید کند، ناشى مى شود، همانگونه که غم و اندوه معمولا نسبت به گذشته و فقدان امکاناتى است که در اختیار داشته است ،اولیاء و دوستان راستین خدا از هرگونه وابستگى و اسارت جهان ماده
آزادند، و "زهد" به معنى حقیقیش بر وجود آنها حکومت مى کند، نه با از دست دادن امکانات مادى جزع و فزع مى کنند و نه ترس از آینده در این گونه مسائل افکارشان را به خود مشغول مى دارد.
بنابراین "غم ها" و "ترس هائى " که دیگران را دائما در حال اضطراب و نگرانى نسبت به گذشته و آینده نگه مى دارد در وجود آنها راه ندارد.
یک ظرف کوچک آب ، از دمیدن یک انسان متلاطم مى شود، ولى در پهنه اقیانوس کبیر حتى طوفان ها کم اثر است و به همین دلیل اقیانوس آرامش مى نامند «لِكَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ»3 ؛ تا بر آنچه از دستتان می رود اندوهگین نباشید و بدانچه به دستتان می آیدشادمانی نکنید و خدا هیچ متکبر خود ستاینده ای را دوست ندارد .
سکینه موهبتى است الهى و آسمانى که در پرتو آن ، انسان مشکل ترین حوادث را در خود هضم مى کند، و یک دنیا آرامش و ثبات قدم در درون خویش احساس مى نماید. پا بر جا و آرام بایستند

نه آن روز که داشتند به آن دل بستند و نه امروز که از آن جدا مى شوند غمى دارند، روحشان بزرگتر و فکرشان بالاتر از آن است که اینگونه حوادث در گذشته و آینده در آنها اثر بگذارد.
به این ترتیب امنیت و آرامش واقعى بر وجود آنها حکم فرماست و بگفته قرآن «أُوْلَـئِكَ لَهُمُ الأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُون»َ4 و یا به تعبیر:یاد خدا مایه آرامش ‍ دلها است
خلاصه اینکه غم و ترس در انسا نها معمولا ناشى از روح دنیاپرستى است ، آنها که از این روح تهى هستند، اگر غم و ترسى نداشته باشند بسیار طبیعى است .

[h=2]آرامش بى نظیر![/h]اگر ایمان هیچ ثمرى جز همین مسأله آرامش نداشت کافى بود که انسان با تمام وجود از آن استقبال کند، تا چه رسد به

ثمرات و برکات دیگر.بررسى حال مؤ منان ، و افراد بى ایمان ، روشنگر این حقیقت است که گروه دوم در یک حال اضطراب و نگرانى دائم به سر میبرند، در حالى که گروه اول از اطمینان خاطر بى نظیر بهره مندند، و در سایه آن هرگز از کسى جز خدا نمى ترسند: «یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِیبًا» 5 ؛ از هیچ كس جز خدا بیم ندارند. و خدا براى حسابرسى كفایت مى‏كند.
هرگز ملامت ها و سرزنش این و آن در اراده آهنینشان اثر نمى گذارد .هرگز به خاطر آنچه از دست داده اند غمگین نمى شوند، و به آنچه دارند دلبستگى شدید ندارند، و این دو اصل سبب مى شود که آرامش روحى آنها به خاطر گذشته و آینده متزلزل نشود .
و بالاخره هرگز در برابر حوادث سخت سست نمى شوند، و اندوهى به خود راه نمى دهند،
مؤ من در میدان حوادث خود را تنها نمى بیند، دست لطف و حمایت خدا را دائما بر سر خویش احساس مى کند، و یارى فرشتگان را در وجود خویش لمس مى کند.در حالى که اضطراب حاکم بر افراد بى ایمان از خلال گفتار و رفتارشان مخصوصا به هنگام وزش طوفان هاى حوادث کاملا محسوس ‍ است .

[h=2]دو وسیله مهم آرامش ‍[/h]خداوند بلند مرتبه فرمود : لشکریان آسمان ها و زمین از آن خدا و تحت فرمان اویند سپس میفرماید "خداوند علیم و حکیم است ".
اولى به انسان مى گوید اگر با خدا باشى تمام قواى زمین و آسمان با تو است ، و دومى به او مى گوید: خداوند هم نیازها و مشکلات و گرفتاری هاى تو را مى داند و هم از تلاش ها و کوشش ها و اطاعت و بندگى تو با خبر است . و با ایمان به این دو اصل چگونه ممکن است آرامش خاطر بر وجود انسان حاکم نگردد؟ و به قول معروف با خدا باش پادشاهی کن بی خدا باش هر چه خواهی کن.

فاطمه محمدی_گروه دین و اندیشه تبیان


[/HR]1- نهج البلاغه خطبه 64.
2- سوره فتح آیه 4.
3- سوره حدید آیه 23.
4- سوره انعام 82.
5 - سوره احزاب 39.
با بررسی تفسیر نمونه جلدهای 6-8-11-20-22

سوره #انفال آيه 34:
(و ما لهم الا یعذبهم الله و هم یصدون عن المسجد الحرام و ما کانوااولیاءه ان اولیاؤه الا المتقون و لکن اکثرهم لا یعلمون )
:(و آنها را چه شده ؟ چراخدا آنها را عذاب نمی کند، در حالیکه آنها مردم را از مسجد الحرام باز می دارند،با اینکه صاحب اختیار آنجا نیستند، و صاحب اختیار آن جز اهل تقوی نمی باشند، ولیکن بیشتر آنها نمی دانند)
استفهام در اینجا به معنای انکاری وتعجب است و می فرماید، چه چیزی برای آنان ، عذاب نکردن خداوند راثابت و محقق می کند؟ و حال آنکه اینها از زیارت مسجد الحرام جلوگیری نموده ونمی گذارند مؤمنین داخل آن شوند ،با اینکه اولیاء مسجد هم نیستند،و چون مسجد الحرام بر اساس تقوی بنا شده است ، تنها متقین اولیاء آن هستند و این جمله ، جلمه خبریست نه انشایی ،به جهت آنکه بلا فاصله بعد از آن می فرماید:(ولیکن اکثر آنان نمی دانند)و این ولایت متقین بر مسجدالحرام براساس دین و عقیده قرار داده شده نه بر اساس نسبتهای خونی ، مگر زمانیکه نسبتهای خونی با لوازم عقیدتی و ایمان مجتمع شوند، و عذاب در این آیه ،عذاب به کشته شدن و یا اعم از آن است ..

تفسیر المیزان


[/HR]


[/HR] [h=2]
خطری که بیش از ترک عبادت آخرت انسان را تهدید می کند[/h] وَ مَن یَسْتَنكِفْ عَنْ عِبَادَتِهِ وَ یَسْتَكْبرِْ فَسَیَحْشرُُهُمْ إِلَیْهِ جَمِیعًا(172) فَأَمَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ یَزِیدُهُم مِّن فَضْلِهِ وَ أَمَّا الَّذِینَ اسْتَنكَفُواْ وَ اسْتَكْبرَُواْ فَیُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا ... (173)
قرآن کریم می فرماید: كسانى كه از عبادت و بندگى پروردگار امتناع ورزند و این امتناع از تكبر و خودبینى آنها سرچشمه بگیرد، خداوند همه آنها را در روز رستاخیز حاضر خواهد ساخت و به هر كدام كیفر مناسب خواهد داد. در آن روز به آنها كه داراى ایمان و عمل صالح بوده‏اند پاداششان را به طور كامل خواهد داد و از فضل و رحمت خود بر آن خواهد افزود؛ ولی کسانی را كه از بندگى خدا امتناع ورزیدند و راه تكبر را پیش گرفتند به عذاب دردناكى گرفتار خواهد كرد.(1)
استنكاف یعنى امتناع و انزجار از چیزى. این حالت در مورد عبادت و بندگى خدا، گاهى ریشه در جهل و نادانى دارد و گاهى به خاطر تكبر و خودبینى و سركشى است.
علامه طباطبایی(ره) می فرماید: استنكاف به تنهایى باعث سخط الهى نمى‏شود، زیرا استنكاف دو جور ممكن است باشد، یكى از نادانى و استضعاف و دیگرى از استكبار، آن استنكافى باعث خشم و غضب الهى مى‏شود كه برخاسته از روح استكبار باشد.(2)
قانون قرآن این است: اگر كسى نسبت به آنچه که باید ایمان بیاورد، كفر بورزد و راه مؤمنان را رها كرده و در راه كافران قرار گیرد، اعمال او بر باد می رود و در آخرت در زمره زیانكاران خواهد بود

[h=2]کفر، تمام اعمال و عبادات گذشته انسان را نابود می کند[/h] وَ مَن یَكْفُرْ بِالْایمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فىِ الاَْخِرَةِ مِنَ الخَْاسِرِینَ(5- مائده)
قانون قرآن این است: اگر كسى نسبت به آنچه که باید ایمان بیاورد، كفر بورزد و راه مؤمنان را رها كرده و در راه كافران قرار گیرد، اعمال او بر باد می رود و در آخرت در زمره زیانكاران خواهد بود.
«كفر به ایمان» یعنی آدمى به آنچه كه مى‏داند حق است عمل نكند؛ مانند اینكه می داند اسلام حق است ولی مشركین را دوست بدارد و با آنان اختلاط کند و نیز مانند کسی که می داند نماز و روزه و زكات و حج، جزء دین و از ارکان آنند ولی با این حال آنها را ترک کرده و به آنها عمل نکند.(3)

[h=2]فرق بین کافر و فاسق[/h]
نکته دیگر اینکه «كفر به ایمان» در مورد كسى صادق است كه همواره عمل به مقتضاى ایمان خود را ترك كند و همیشه و به طور دائم بر خلاف علم خود عمل نماید از این رو كسى كه در زندگیش گاهی حق را مى‏پوشاند و بر خلاف علم و ایمانش عمل مى‏كند به چنین كسى نمى‏گویند به ایمانش كفر ورزیده؛ بلكه مى‏گویند او مرتكب فسقى شده است.(4)
در هیچ شرایطی ظلم نکنید
یَأَ ایهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِینَ لِلَّهِ شهَُدَاءَ بِالْقِسْطِ وَ لَا یَجْرِمَنَّكُمْ شَنََآنُ قَوْمٍ عَلىَ أَلَّا تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى‏ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (8- مائده)
این آیه می گوید: اى اهل ایمان! براى خدا قیام كنید و شهادت عادلانه دهید. دشمنى گروهى نباید سبب شود كه عدالت را رعایت ننمایید. عدالت ورزید كه آن به تقوا نزدیكتر است و از خدا پروا داشته باشید زیرا كه خداوند به آنچه انجام مى‏دهید، آگاه است.
"شنئان" به معنای بغض و کینه ایست که همراه فاصله گرفتن باشد.(5) آیه مورد بحث در مورد شهادت دادن به ناحق علیه كسى است که در آن، شاهد به دلیل بغضى كه نسبت به مشهود علیه دارد سعی می کند تا با ضایع کردن حق او، انتقام خود را از او بگیرد.
آیه در صدد آن است که مومنین را از چنین ظلمی در شهادت باز دارد ظلمی که ممکن است در اثر وجود سابقه دشمنی بین آنها در شهادت صورت پذیرد. از این رو شهادت را مقید به قسط كرد و فرمود: باید كه شهادت شما به قسط و به حق باشد و در شهادت دادن کینه ها و غرضهاى شخصى را دخالت ندهید.(6) آنگاه به دلیل اهمیت موضوع بار دیگر روى مساله عدالت تكیه كرده و مى‏فرماید: عدالت بورزید كه به پرهیزگارى نزدیكتر است و از آنجا كه عدالت مهمترین ركن تقوا و پرهیزگارى است به عنوان تاكید اضافه مى‏كند: از خدا پروا داشته باشد؛ زیرا خداوند از تمام اعمال شما آگاه است.(7)

منظور از «محارب» كسى است که با تهدید اسلحه به جان یا مال مردم تجاوز كند؛ اعم از اینكه به صورت دزدان سرگردنه‏ در بیرون شهرها چنین كارى كند و یا در داخل شهر؛ مانند افراد چاقوكشى كه حمله به جان و مال و نوامیس مردم مى‏كنند

[h=2]حکم محارب در قرآن[/h] إِنَّمَا جَزَؤُاْ الَّذِینَ یحَُارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فىِ الْأَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُم مِّنْ خِلَافٍ أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الْأَرْضِ ذَالِكَ لَهُمْ خِزْىٌ فىِ الدُّنْیَا وَ لَهُمْ فىِ الاَْخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ(33)
این آیه، جزاى افراد متجاوزى را كه اسلحه به روى مسلمانان مى‏كشند و با تهدید به مرگ و حتى كشتن، اموالشان را به غارت مى‏برند با شدت هر چه تمامتر بیان مى‏كند و مى‏گوید: كیفر كسانى كه با خدا و پیامبر(ص) به جنگ بر مى‏خیزند و در روى زمین دست به فساد مى‏زنند این است كه یكى از این چهار مجازات در مورد آنها اجراء شود: نخست اینكه كشته شوند؛ دیگر اینكه به دار آویخته شوند؛ سوم اینكه دست و پاى آنها به طور مخالف (دست راست با پاى چپ) بریده شود و چهارم اینكه از سرزمینى كه در آن زندگى می کنند تبعید شوند. مگر كسانى كه پیش از دسترسى به آنها توبه و بازگشت كنند كه مشمول عفو خداوند خواهند شد.(8)

[h=2]چند نکته:[/h] 1. منظور از «محارب» كسى است که با تهدید اسلحه به جان یا مال مردم تجاوز كند؛ اعم از اینكه به صورت دزدان سرگردنه‏ در بیرون شهرها چنین كارى كند و یا در داخل شهر؛ مانند افراد چاقوكشى كه حمله به جان و مال و نوامیس مردم مى‏كنند.
2. منظور از قطع دست و پا، همان مقدارى است كه در مورد سرقت بیان گردیده؛ یعنى تنها بریدن چهار انگشت از دست یا پا مى‏باشد.
3. مجازاتهاى چهارگانه فوق، متناسب با چگونگى جرم و جنایتى است كه انجام گرفته و به تشخیص دادگاه عدل اسلامی در مورد محارب اعمال می شود.
4. ناگفته پیدا است شدت عمل فوق العاده‏اى كه اسلام در مورد محاربان به خرج داده براى حف0خونهاى بى‏گناهان و جلوگیرى از حملات و تجاوزهاى افراد قلدر و زورمند و جانى و چاقوكش و آدمكش به جان و مال و نوامیس مردم بى‏گناه است‏.
5. از جمله پایانی آیه استفاده مى‏شود كه حتى اجراى حدود و مجازاتهاى اسلامى مانع از كیفرهاى آخرت نخواهد شد.(9)

اصل توسل را به عنوان یکی از آموزه های حقیقی و دستورات جدی قرآن ثابت می کند؛ اما اینکه مصادیق توسل چیست و با چه اموری می توان به خدا نزدیک شد مطلبی است که در آیه وجود ندارد و باید به کمک ادله دیگر تک تک آنها را ثابت کرد؛ مانند آنچه که امیرالمومنین (ع) در خطبه 110 نهج البلاغه می فرماید. مشکل کسانی که شعائر دینی را به تمسخر می گیرند بی عقلی آنهاست

[h=2]آیه ای که اصل توسل را ثابت می کند[/h] یَأَ ایُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ ابْتَغُواْ إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَ جَاهِدُواْ فىِ سَبِیلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ(35)
در این آیه روى سخن به افراد با ایمان است و به آنها سه دستور براى رستگار شدن داده شده: نخست مى‏گوید: اى كسانى كه ایمان آورده‏اید: تقوا و پرهیزگارى پیشه كنید. سپس دستور مى‏دهد كه وسیله‏اى براى تقرب به خدا انتخاب نمائید و سرانجام دستور به جهاد در راه خدا مى‏دهد.
موضوع مهمى كه در این آیه وجود دارد دستورى است كه در باره انتخاب «وسیله» در این آیه به افراد با ایمان داده شده است. «وسیله» در اصل به معنى تقرب جستن و یا چیزى است كه باعث تقرب به دیگرى از روى علاقه و رغبت مى‏شود. بنابراین وسیله در آیه فوق معنى بسیار وسیعى دارد و هر كار و هر چیزى را كه باعث نزدیك شدن به پیشگاه مقدس پروردگار ‏شود را شامل مى‏گردد(10) و اختصاص آن به جهاد و روزه و چند کار خاص که از سوی برخی فرقه های اسلامی مطرح می شود ادعایی است بی دلیل.
نکته دیگر اینکه این آیه، اصل توسل را به عنوان یکی از آموزه های حقیقی و دستورات جدی قرآن ثابت می کند؛ اما اینکه مصادیق توسل چیست و با چه اموری می توان به خدا نزدیک شد مطلبی است که در آیه وجود ندارد و باید به کمک ادله دیگر تک تک آنها را ثابت کرد؛ مانند آنچه که امیرالمومنین (ع) در خطبه 110 نهج البلاغه می فرماید.

مراد از تقوا بعد از ایمان که در آیه آمده است، پرهیز از محرمات الهى و گناهان كبیره است‏ و منظور از سیئات، گناهان صغیره است که خدا وعده گذشت از آنها را به شرط ترک کبائر داده است

[h=2]مشکل کسانی که شعائر دینی را به تمسخر می گیرند بی عقلی آنهاست[/h] وَ إِذَا نَادَیْتُمْ إِلىَ الصَّلَوةِ اتخََّذُوهَا هُزُوًا وَ لَعِبًا ذَالِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا یَعْقِلُونَ(58- مائده)
منظور از «نادیتم؛ ندا می کنید» اذانى است كه در اسلام قبل از هر نماز واجب یومیه تشریع شده است‏.(11) آیه می فرماید: هنگامى كه شما مسلمانان را به سوى نماز دعوت مى‏كنید، آن را به باد استهزاء و بازى مى‏گیرند. سپس علت عمل آنها را چنین بیان مى‏كند: این به دلیل آن است كه‏ آنها جمعیت نادانى مى‏باشند و از درك حقایق بدورند؛ زیرا نمى‏توانند به این اعمال دینى و عبادتهایى كه عبادت حقیقى اند به دیده تحقیق بنگرند و فواید آن را كه همانا نزدیكى به خداى تعالى و تحصیل سعادت دنیا و آخرت است درك كنند.(12)

[h=2]تنها راه نجات اهل کتاب[/h] وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ لَكَفَّرْنَا عَنهُْمْ سَیَِّاتهِِمْ وَ لَأَدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِیمِ(65- مائده)
قرآن می گوید: اگر اهل کتاب که اسلام را نپذیرفته اند، ایمان بیاورند و به مانند سایر مسلمانان عقاید آخرین شریعت الهی را پذیرفته و باور کنند و سپس بر اساس آن باورها به دستورات آن نیز عمل کنند مورد عنایت الهی قرار گرفته و با ورود به بهشت، رستگار خواهند شد.(13)
مراد از تقوا بعد از ایمان که در آیه آمده است، پرهیز از محرمات الهى و گناهان كبیره است‏ و منظور از سیئات، گناهان صغیره است که خدا وعده گذشت از آنها را به شرط ترک کبائر داده است.(14)

پی نوشت ها:
(1) نمونه ج4 ص232
(2) المیزان ج5 ص151
(3) المیزان ج5 ص206
(4) همان ص206-207
(5) هو البغض مع الكراهة و التجنّب. التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ج6 ص125
(6) ر.ک: المیزان ج5 ص237
(7) تفسیر نمونه ج4 ص300
(8) آیه 34 سوره مائده (آیه بعدی)
(9) ر.ک به نمونه ج4 ص359-362
(10)نمونه ج4 ص364
(11)المیزان ج6ص28
(12)همان
(13)ر.ک به مجمع البیان ج3 ص343
(14)المیزان ج6 ص37

پیامهای قرآنی سوره مبارکه طلاق آیات 1 الی 5

✨براى حفظ نظام خانواده، قانون طلاق همراه با شرایطى سرعت گیر قرار داده شده است. «طلّقوهنّ لعدّتهن»
✨طلاق به دست مرد است. «طلقتم، طلقوهنّ»
✨ زن طلاق داده شده تا زمانى كه در حال عدّه است، گویا در منزل خودش ساكن است و حق سكونت از او سلب نمى‏شود. «لاتخرجوهنّ من بیوتهنّ»
✨طلاق نباید همراه با اهانت و تحقیر زن باشد. «لاتخرجوهنّ من بیوتهنّ»
✨مردان نباید به خاطر تأمین نفقه و مسكن، منّتى بر همسران مطلقه خود داشته باشند، زیرا این حكم خداست. «تلك حدود اللّه»
✨زنان نباید به خاطر محدود شدن در خانه نگران شوند، زیرا این محدودیّت را خداوند حكیم مقرر فرموده است. «تلك حدود اللّه»
✨نگاه دارى همسر، مقدّم بر جدایى است. ابتدا فرمود: «امسكوهنّ» و سپس «فارقوهنّ»
✨همیشه رزق زیاد وابسته به كار زیاد نیست. «و من یتق اللّه... یرزقه»
✨دلیل توكل ما، قدرت بى نهایت الهى است. «و من یتوكل ... انّ اللّه بالغ امره»
✨فرزند، حریم و حقوقى دارد و زن باردار نمى‏تواند به ازدواج دیگرى درآید. «اولات الاحمال اجلهنّ ان یضعن حملهنّ»
✨ براى افراد باتقوا، تحمّل سختى‏ ها آسان است. چون تقوا ظرفیّت انسان را بالا مى ‏برد. «یجعل له من امره یسراً»
✨ تقوا، سبب نجات از قهر الهى است. «من یتق اللّه یكفّر عنه سیئاته»
✨گناهكاران مى ‏توانند به وسیله تقوا، گذشته را جبران كنند. «یكفّر عنه سیئاته»
✨تقوا، هم گذشته‏ ها را جبران مى‏ كند، «یكفر عنه سیئاته» هم آینده را تأمین مى‏نماید. «یعظم له اجراً»

[h=2]منافقان، کسانی هستند که متظاهر به اسلامند، ولی در قلبشان و در عمق روحشان مسلمان نیستند؛ کافر و غیر مسلمانند و در نتیجه مردمی هستند دو چهره: یک چهره شان چهره مسلمانی و چهره دیگرشان، چهره کفر است. وقتی با مسلمانان می نشینند، اظهار مسلمانی می کنند و عمل مسلمانی انجام می دهند، وقتی هم با کافران می نشینند مانند آن ها هستند و خودشان را از آن ها به حساب می آورند.[/h]
[h=2]فرصت طلبی[/h] از دیدگاه قرآن، منافقان فرصت طلب می باشند؛ زیرا تنها حفظ منافعشان را مهم می دانند. به تصریح قرآن مصداق بارز این ویژگی، کسب غنایم و گریز از صحنه های نبرد است: «الَّذِینَ یَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِن كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِّنَ اللّهِ قَالُواْ أَلَمْ نَكُن مَّعَكُمْ وَإِن كَانَ لِلْكَافِرِینَ نَصِیبٌ قَالُواْ أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیْكُمْ وَنَمْنَعْكُم مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ فَاللّهُ یَحْكُمُ بَیْنَكُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَلَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا».(1)
منافقان فرصت طلب هیچ گاه در مشکلات همراه مسلمانان نیستند، اما به محض پیدا شدن نشانه های پیروزی و رفاه در میان مسلمانان حاضر می شوند: «أَشِحَّةً عَلَیْكُمْ فَإِذَا جَاء الْخَوْفُ رَأَیْتَهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیْكَ تَدُورُ أَعْیُنُهُمْ كَالَّذِی یُغْشَى عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَیْرِ أُوْلَئِكَ لَمْ یُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرًا».(2)
[h=2]تحقیر مؤمنان[/h] منافقان همانند دیگر دشمنان انبیاء، غیرتمندان دینی و مؤمنان واقعی را تحقیر می نمودند. این ارثی است که از اشراف و مشرکان و کافران برده اند. این رفتار سیاسی سابقه ای بس طولانی دارد و قرآن نمونه هایی از آن را بیان کرده است؛ همچنان که دشمنان حضرت نوح (علیه السلام) در توجیه نپیوستن خود به ایشان این گونه عذر می آوردند: «فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِینَ كَفَرُواْ مِن قِوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلاَّ بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِینَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِیَ الرَّأْیِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَیْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِینَ »؛ «پس سران قومش كه كافر بودند، گفتند: ما تو را جز بشرى مثل خود نمى بینیم و جز [جماعتى از] فرومایگان ما آن هم نسنجیده نمى بینیم، كسى تو را پیروى كرده باشد و شما را بر ما امتیازى نیست؛ بلكه شما را دروغگو مى دانیم.»(3)
منافقان همانند دیگر دشمنان انبیاء، غیرتمندان دینی و مومنان واقعی را تحقیر می نمودند. این ارثی است که از اشراف و مشرکان و کافران برده اند. این رفتار سیاسی سابقه ای بس طولانی دارد و قرآن نمونه هایی از آن را بیان کرده است
[h=2]تشکل و پیوستگی[/h] منافقان در جهت ضربه زدن به اسلام و حاکمیت نظام اسلام متشکل و پیوسته اند. از اختلاف های درونی خود دست می کشند و بر ضد اسلام متحد می شوند: «الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنكَرِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَیَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُواْ اللّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»؛ «مردان و زنان دو چهره [همانند] یكدیگرند به كار ناپسند وا مى دارند و از كار پسندیده باز مى دارند و دست هاى خود را [از انفاق] فرو مى بندند خدا را فراموش كردند؛ پس [خدا هم] فراموششان كرد در حقیقت این منافقانند كه فاسقند.» (4)
[h=2]ایجاد تفرقه[/h] منافقان در طول تاریخ باتمام توان از فتنه گری و ایجاد تفرقه در صفوف مسلمانان استفاده کرده اند و با تسلط بر حکومت ها و ملت ها از منافع مادی و معنوی آن ها به نفع خود بهره بردند.
قرآن با صراحت دستور مقابله با این گروه فتنه گر را می دهد: «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَیَكُونَ الدِّینُ كُلُّهُ لِلّه فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ بِمَا یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»؛ «و با آنان بجنگید تا فتنه اى بر جاى نماند و دین یكسره از آن خدا گردد پس اگر [از كفر] باز ایستند قطعا خدا به آنچه انجام مى دهند بیناست.» (5)
سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» شیوه رفتاری همه مستکبران از جمله منافقان در طول تاریخ بوده است. در این راه ساختن مسجد نیز برای تفرقه و فتنه گری یاری می گیرند.(6)
در جریان جنگ احزاب مسلمانان روحیه مناسبی نداشتند؛ زیرا همه گروه های مخالف اسلام برای براندازی حکومت نوپای اسلامی متحد شدند و قصد حمله به مدینه را داشتند. در این میان منافقان با پخش شایعه ها به تضعیف بیشتر روحیه آنان می پرداختند.
[h=2]جنگ روانی[/h] قرآن به اهداف منافقان از راه اندازی این سیاست اشاره دارد. با این رفتار جامعه را به دلهره و اضطراب می کشانند تا روحیه عمومی تضعیف و یأس بر جامعه حاکم گردد تا اعتماد عمومی نسبت به مسئولان حکومت اسلامی سلب گردد که نتیجه اش فاصله بین نظام و مردم است.
آن ها با بزرگ نمایی دشمن و تحقیر قوای خودی و مسلمانان، سعی در ایجاد رعب و وحشت در صف مؤمنان دارند تا توان مقابله با دشمن را بگیرند: «وَإِذْ قَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ یَا أَهْلَ یَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَیَسْتَأْذِنُ فَرِیقٌ مِّنْهُمُ النَّبِیَّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِیَ بِعَوْرَةٍ إِن یُرِیدُونَ إِلَّا فِرَارًا»؛ «و چون گروهى از آنان گفتند: اى مردم مدینه دیگر شما را جاى درنگ نیست برگردید و گروهى از آنان از پیامبر اجازه مى خواستند و مى گفتند: خانه هاى ما بى حفاظ است و[لى خانه هایشان] بى حفاظ نبود [آنان] جز گریز [از جهاد] چیزى نمى خواستند.» (7)
همچنین با انتشار بی موقع اخبار پیروزی مؤمنان را مغرور می نمایند و یا با اعلام بی جای اخبار شکست و خطرهای در کمین آنان را دچار رعب و وحشت و ترس می کنند: «وَإِذَا جَاءهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِی الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطَانَ إِلاَّ قَلِیلًا»؛ «و چون خبرى [حاكى] از ایمنى یا وحشت به آنان برسد، انتشارش دهند و اگر آن را به پیامبر و اولیاى امر خود ارجاع كنند؛ قطعاً از میان آنان كسانى اند كه [مى توانند درست و نادرست] آن را دریابند و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود، مسلما جز [شمار] اندكى از شیطان پیروى مى كردید.»(8)
[h=2]شایعه سازی[/h] آنچه برای شایعه سازان مهم است، تأثیرگذاری بر مردم اگرچه به صورت مقطعی می باشد. شایعه سازی روش معمول منافقان بوده و می باشد.
در جریان جنگ احزاب مسلمانان روحیه مناسبی نداشتند؛ زیرا همه گروه های مخالف اسلام برای براندازی حکومت نوپای اسلامی متحد شدند و قصد حمله به مدینه را داشتند.
در این میان منافقان با پخش شایعه ها به تضعیف بیشتر روحیه آنان می پرداختند. خداوند متعال به افشاگری تهدید آمیز می پردازد: «لَئِن لَّمْ یَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا یُجَاوِرُونَكَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلًا»؛ «اگر منافقان و كسانى كه در دل هایشان مرضى هست و شایعه افكنان در مدینه [از كارشان] باز نایستند، تو را سخت بر آنان مسلط مى كنیم تا جز [مدتى] اندك در همسایگى تو نپایند.» (9)

پی نوشت ها:
1. نساء: 141.
2. احزاب: 19.
3. هود: 27.
4. توبه 67.
5. انفال: 39.
6. سیمای نفاق در قرآن، ص 115.
7. احزاب: 13.
8. نساء: 83.
9. احزاب: 60.

[h=1]دارایی بیشتر نشان خوشبختی نیست![/h]

[h=2]افرادی هستند که می گویند: اگر کافران و منافقان در دنیا مبغوض خدا هستند و در آخرت هم: ... فِی الدَّرْکِ الأسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِیرًا (سوره ی نساء، آیه ی 145) پس چرا اینقدر در رفاه هستند، زندگی خوش دارند و غرق در نعمت و ثروت و قدرتند؟!
اگر اینها منفور و مبغوض خدا هستند پس چرا در دنیا مشمول الطاف خدا می باشند؟![/h]
خداوند حکیم در مقام دفع این توهّم می فرماید فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَلا أَوْلادُهُمْ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ کَافِرُونَ (55 توبه)؛ این ظواهر تو را به شگفتی نیاورد.
اگرچه خطاب به شخص رسول اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) است ولی در واقع خطاب به امّت است که: متعجب به مال و جاه کافران نباشید؛ این تجمّلات زندگی نشان محبوبیّت آنان در نزد خدا نیست بلکه:
إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ... ؛ خدا می خواهد در همین دنیا با همین [اموال و اولاد و جاه و مقام] عذابشان دهد. (سوره توبه، آیه 55)
[h=2]دارایی بیشتر نشان خوشبختی نیست![/h] بسیاری از ما خیال می کنیم اگر به مال و ثروت برسیم، فرزندانی داشته باشیم و به مقاماتی نائل بشویم خوشبخت خواهیم بود؛ غافل از اینکه اینها همه اش موجب رنج است و خستگی. مال، هم به دست آوردنش توأم با رنج است و هم حفظ و نگهداریش و هم به مصرف رساندنش!
همچنین است فرزند داری که شاید به مراتب از مالداری دشوارتر باشد! چه بسیار فرزندانی که مایه ی عار و ننگ پدرانشان بوده و هستند.
ما ظاهری فریبا از زندگی کافران و منافقان را می بینیم و می پنداریم که در باطن نیز خوش و خرمّند، غافل از اینکه «از خدا بریدگی» طوفانی در فضای جانشان برانگیخته که لحظه ای آرامشان نمی گذارد؛ همچون پر کاهی در دهانه ی گردبادی از این سو به آن سو پرتابشان می کند. اصلاً ممکن نیست انسان بی خدا آرامشی پیدا کند و روحش آسایشی ببیند: ... أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (سوره ی رعد، آیه ی 28)
بسیاری خیال می کنند چون کم دارند این چنین ناراحتند و اگر بیشتر داشته باشند حالشان بهتر می شود؛ چون پایین شهرهستند ناراحتند، بالای شهر که بروند بهتر می شود؛ یا به آمریکا و اروپا بروند راحت تر زندگی می کنند؛ غافل از اینکه این جهنّم درونی هر جا که بروی همراهت هست و آرامت نخواهد گذاشت.
ما ظاهری فریبا از زندگی کافران و منافقان را می بینیم و می پنداریم که در باطن نیز خوش و خرمّند، غافل از اینکه «از خدا بریدگی» طوفانی در فضای جانشان برانگیخته که لحظه ای آرامشان نمی گذارد؛ همچون پر کاهی در دهانه ی گردبادی از این سو به آن سو پرتابشان می کند. اصلاً ممکن نیست انسان بی خدا آرامشی پیدا کند و روحش آسایشی ببیند
معروف است که به هدهد گفتند: لانه ات بو می دهد. او هی لانه عوض می کرد، از این لانه به آن لانه می رفت که خوشبو شود. بالاخره گفتند: ای بیچاره! خودت بو می دهی، به هر لانه که بروی آنجا را هم بد بو و عفن می سازی. تو خودت را خوشبو کن؛ لانه ات هر جا که باشد خوشبو می شود!
بی خبر از خدا بد بو است و خودش نمی فهمد، خیال می کند اگر تغییر منزل یا تغییر شغل و تغییر وطن بدهد خوشبو می شود امّا قرآن می فرماید: وَأَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ کُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْهَا أُعِیدُوا فِیهَا وَقِیلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ (سوره ی سجده، آیه ی 20)
[h=2]حقیقت پست دنیا[/h] بزغاله ی مرده ای در مزبله ای افتاده بود، رسول خد (صلی الله علیه واله وسلم) به همراهانشان که از آنجا عبور می کردند فرمودند: این چقدر می ارزد؟!
گفتند: اگر زنده بود یک درهم بیشتر نمی ارزید، حال که مرده است ارزشی ندارد. فرمودند: آیا صاحب این بزغاله ی مرده رضا می دهد که این را به خورد عزیزانش از فرزندان و برادران و دوستان بدهد؟
گفتند: نه؛ بلکه همچنانکه می بینیم می آورد در این مزبله می افکند تا سگ ها و لاشخورها دورش جمع بشوند و با هم مانند سگان به هم پریدن بر سر و کلّه ی هم بکوبند.
فرمود: دنیا در نظر خدا از این بزغاله ی مردار هم پست تر است. هیچ گاه راضی نمی شود این مردار عفن را به انبیا و اولیا و مقرّبان درگاهش بدهد، بلکه آن را در خانه فرعون و نمرود و شدّاد می اندازد که با هم تکالب کنند و سر و کلّه ی هم بزنند و شکم ها پاره کنند: و تزهق أنفسهم و هم کافرون؛ جان از تنشان بیرون برود در حال کفر و خالی از ایمان.
در آن موقع است که فریادشان بلند می شود: یَا لَیْتَهَا کَانَتِ الْقَاضِیَةَ (سوره ی حاقّه، آیه ی 27)
ای کاش نابود می شدم و نه از خودم چیزی باقی می ماند و نه از اعمالم.
مَا أَغْنَى عَنِّی مَالِیَهْ (28)هَلَکَ عَنِّی سُلْطَانِیَهْ(29) (سوره حاقه، آیه 28 و 29)
ثروتم رفت و به دادم نمی رسد. قدرتم رفت و دردی از من دوا نمی کند.» ( همان، آیات 28و 29)
[h=2][/h][h=2][/h][h=2]مطلوبیت دنیا، محرومیت آخرت![/h] وَیَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَیِّبَاتِکُمْ فِی حَیَاتِکُمُ الدُّنْیَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ فِی الأرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَبِمَا کُنْتُمْ تَفْسُقُونَ (سوره ی احقاف، آیه ی 20)
آنچه که می توانستید در دنیا کیف کردید و لذّت بردید و معده ی خود را پر کردید و دیگر جا برای نعمت های بهشتی باقی نگذاشتید تا از آنها بهره ای ببرید؛ امروز، جز ذّلت و خواری و محرومیّت از نعمت های بهشتی حظّی نخواهید داشت.
معروف است که به هدهد گفتند: لانه ات بو می دهد. او هی لانه عوض می کرد، از این لانه به آن لانه می رفت که خوشبو شود. بالاخره گفتند: ای بیچاره! خودت بو می دهی، به هر لانه که بروی آنجا را هم بد بو و عفن می سازی. تو خودت را خوشبو کن؛ لانه ات هر جا که باشد خوشبو می شود!
بی خبر از خدا بد بو است و خودش نمی فهمد، خیال می کند اگر تغییر منزل یا تغییر شغل و تغییر وطن بدهد خوشبو می شود

ما اگر به خانه ی ثروتمند و کریمی برویم و بدانیم موقع ناهار، سفره ی رنگین از غذاهای الوان و رنگارنگ خواهند چید. قبل از ناهار، مقداری شلغم و خیار و آش رشته آوردند، در عین حال که خیلی گرسنه ایم، امّا نمی خوریم. چون پیش خود فکر می کنیم عاقلانه نیست که معده را از خیار و آش و شلغم پر کنیم، آنگاه که سر سفره نشستیم از غذاهای عالی محروم بمانیم.
حال، ما که به خاطر بوقلمون بریان و خورش فسنجان از خوردن شلغم و خیار می پرهیزیم، با چه جرأت به شلغم و خیار دنیا چسبیده ایم و آش رشته ی دنیا را با حرص و ولع تمام سر می کشیم و معده ی جان را از این آشغال ها پر می کنیم. آیا هیچ نمی ترسیم فردا که خداوند کریم، مهماندار عظیم الشّأن ما، سفره ی رنگین خود را چید؛ آن سفره ای که خودش در نامه ی دعوت خویش توصیف کرده: " برتخت هایى جواهرنشان، كه روبروى هم بر آنها تكیه داده اند، بر گردشان پسرانى جاودان [به خدمت] مى گردند، با جام ها و آبریزها و پیاله[ها]یى از باده ناب روان، [كه] نه از آن دردسر گیرند و نه بى خرد گردند، و میوه از هر چه اختیار كنند، و از گوشت پرنده هر چه بخواهند، و حوران چشم درشت، مثل لولو نهان میان صدف." (سوره ی واقعه، آیات 15 تا 23)
[h=2]هشدار قرآن![/h] و وای بر آن روزی که وقتی کنار این سفره بهشتی آخرت می رویم تا از آن متنعم شویم، به ما بگویند: از کنار این سفره برخیزید، دیگر شما از این سفره بهره ای ندارید: "در دنیا با اعمالتان بهره های بهشتی خود را از بین بردید و شایستگی های خود را تباه کردید."
برای شما سفره ی دیگری پهن کرده ایم: " درخت زقوم، خوراك گناه پیشه است، چون مس گداخته در شكمها مى گدازد، همانند جوشش آب جوشان، او را بگیرید و به میان دوزخش بكشانید، آنگاه از عذاب آب جوشان بر سرش فرو ریزید، بچش كه تو همان ارجمند بزرگوارى." (سوره دخان، آیات 43 ای 49)
اینها بیدار باش های قرآن است تا ما را از خواب غفلت بیدار کند.

[h=1]جهنم بر چه کسانی احاطه دارد؟[/h]


[/HR] وَعَدَ اللهُ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْكُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها هِی حَسْبُهُمْ
گاهی جمله ی:‌”‌‌ حَسْبُهُمْ”‌‌ را اینطور معنا می‌كنند كه هر چه عذاب بخواهند آنجا هست؛ جهنّم برای آنها كافی است و آنجا كمبود عذاب نیست.
ولی احتمال این معنا نیز هست كه:”‌‌ حَسْبُهُمْ”‌‌ ؛ یعنی، جهنّم همه چیزشان است. خوراكشان، نوشابه شان، خوابگاهشان، بالای سرشان، زیر پایشان، همه چیزشان آتش است.

[/HR] [h=2]
أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم[/h] “ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یأمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یقْبِضُونَ أیدِیهُمْ نَسُوا اللهَ فَنَسِیهُمْ إنَّ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُونَ
وَعَدَ اللهُ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْكُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها هِی حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِیمٌ (67-68 توبه)
«مردان و زنان منافق، همه از یك گروهند. آنها امر به منكر و نهی از معروف می‌كنند و دستهایشان را [از انفاق در راه خدا] می‌بندند. خدا را فراموش كردند و خدا آنها را فراموش كرده[رحمتش را از آنها قطع نموده]. منافقان قطعاً فاسقند. خداوند به مردان و زنان منافق و كفّار وعده‌ی آتش دوزخ داده و جاودانه در آن خواهند ماند. همان برای آنها كافی است و خدا آنها را از رحمتش دور ساخته و عذاب همیشگی برای آنهاست. [شما منافقان ]همانند كسانی هستید كه قبل از شما بودند [و راه نفاق پوییدند]. آنها از شما نیرومندتر و اموال و فرزندانشان فزونتر بود. آنها از بهره‌ی خود [در دنیا در راه هوس و گناه] استفاده كردند شما نیز از بهره‌ی خود [در این راه] استفاده كردید، همانگونه كه آنها استفاده كردند. شما [در كفر و نفاق ] فرو رفتید همانگونه كه آنها فرو رفتند [ولی سرانجام] اعمالشان در دنیا و آخرت نابود شد و آنها زیانكارانند. آیا گزارش كسانی كه پیش از آنان بودند: قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و شهرهای زیر و رو شده، به ایشان نرسیده است؟ پیامبرانشان برای آنها دلایل آشكار آوردند، خدا بر آن نبود كه به آنان ستم كند، ولی آنها بر خود ستم روا می‌داشتند.»

[h=2]منافقان، خطرناكتر از كفّار[/h] آین آیات درباره‌ی منافقین نازل شده است. خداوند حكیم، روی صفات ناپسند و زشت‌كاری‌ها و كار شكنی‌های گروه منافقین تكیه‌ی بسیار دارد، بیش از صفات و خصوصیات كفّار! در همان سوره‌ی بقره كه بعد از فاتحهْْ الكتاب، اوّلین سوره‌ی قرآن است، ملاحظه می‌فرمایید در اوّل سوره، پنج آیه‌ درباره‌ی مۆمنین و سه آیه مربوط به كفّار و سیزده آیه‌ی متوالی مربوط به منافقین است. بعد هم در خلال آیات و سوره‌های دیگر مكرّراً می‌بینیم كه راجع به منافقین بحث شده و مخصوصاً یك سوره هم به نام “المنافقون”‌ آمده است. همه‌ی اینها نشان می‌دهد كه خطر گروه منافق برای اسلام و مسلمین بیشتر از خطر كفّار است. در این آیات هم چند صفت از صفات آنها بیان شده است. می‌فرماید:
" بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ "؛

تحت عناوین فریبنده‌ی برنامه‌های فرهنگی، تربیتی و خودسازی، جلسات تشكیل می‌دهند و جوانان خام و ناپخته را به دام می‌افكنند و گمراهشان می‌نمایند. لذا قرآن هشدار می‌دهد كه: مراقب باشید؛ نه خودتان به بیماری نفاق مبتلا بشوید و نه فریب منافقین را بخورید

اینها همه از یك قماشند؛ اگر چه با چهره‌های گوناگون و تحت عناوین مختلف ظاهر می‌شوند. در همه‌ی صحنه‌ها هستند: در صحنه‌ی سیاست و اقتصاد و فرهنگ و حتّی در صحنه‌ی ارشاد و تبلیغ، آن هم در پوشش قرآن و حدیث! و آنچنان لطمه به اساس قرآن و حدیث می‌زنند كه هیچ كافر ملحدی نمی‌تواند آن لطمه را بزند.
" الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتِ " ؛
گرچه مرد و زن از جهت مسائل حقوقی تفاوت هایی دارند ولی از جهت مسائل روحی و معنوی، یعنی سیر و سلوك به سوی خدا و یا تنزّل و دور گشتن از خدا همدوش یكدیگرند؛ همان‌گونه كه مرد می‌تواند به خدا تقرّب بجوید، زن هم می‌تواند و همان‌گونه كه مرد ممكن است انحطاط پیدا كند و از قرب خدا دور گردد، برای زن هم چنین امكانی وجود دارد.

[h=2]عملكرد وارونه‌ی منافقان[/h] از صفات آنها اینكه:
"یأمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ " ؛
«امر به منكر و نهی از معروف می‌كنند
البته نه اینكه صریحاً مردم را در مجلسی به منكرات دعوت كنند و از نیكی‌ها باز دارند، بلكه برنامه‌های تبلیغی خود را طوری تنظیم می‌كنند كه به طور طبیعی مردم را به فحشاء و منكر و فساد می‌كشانند و راه نیكی را به روی مردم می‌بندند! حتّی در پوشش ارشاد و تبلیغ و دعوت به قرآن، بدون اینكه مردم بفهمند آنچنان مزوّرانه كار می‌كنند كه آنها را از عقاید حقّه باز می‌دارند و اخلاق و اعمالشان را فاسد می‌سازند. تحت عناوین فریبنده‌ی برنامه‌های فرهنگی، تربیتی و خودسازی، جلسات تشكیل می‌دهند و جوانان خام و ناپخته را به دام می‌افكنند و گمراهشان می‌نمایند. لذا قرآن هشدار می‌دهد كه: مراقب باشید؛ نه خودتان به بیماری نفاق مبتلا بشوید و نه فریب منافقین را بخورید.

[h=2]انفاق ریاكارانه‌ی منافقان[/h] صفت دیگرشان:
“ وَ یقْبِضُونَ أیدِیهُمْ “ ؛
«[در مقامِ انفاق مال در راه خدا] دستشان را می‌بندند
البته انفاق مال می‌كنند و در این مورد، اسرافكار و مبذّرند! ریخت و پاش زیاد دارند ولی در راه خدا نیست. ممكن است در یك شب، میلیونها در راه هوی و هوس صرف كنند.
“ إنَّ الْمُبَذِّرِینَ كانُوا إخْوانَ الشَّیاطِینِ ... “ ؛(27 ، اسراء)

اینها برادران شیطانند و با همین انفاق مال، اجتماع را به فساد می‌كشند. گاهی هم می‌شود در یك گوشه‌ی دنیا حادثه‌ای پیش می‌آید، زلزله یا سیل و طوفانی، جمعیتهایی را بی سر و سامان می‌كند و روستاها ویران می‌شوند و مردمی از هستی، ساقط می‌گردند. در این موقع می‌بینیم از همه جای دنیا به كمك رسانی برمی‌خیزند؛ اعم از كفّار و مسلمانان. پول می‌ریزند، مدرسه و بیمارستان می‌سازند و مناطق ویران شده را آباد می‌كنند.
در این گونه مواقع، این سۆال در ذهن‌ها مطرح می‌شود: اینها به چه منظور اینكار را می‌كنند؟! مردمی كه اصلاً پایبند به مقررات مذهبی نیستند و اعتقادی به كیفر و پاداش روز قیامت ندارند، به چه منظوری این همه مال انفاق می‌كنند؟! آیا حسِّ بشردوستی و عاطفه‌ی انسانی تحریكشان می‌كند؟ در صورتی كه می‌دانیم همین آقایانِ به قول خود«بشر دوست» هستندكه جمعیت‌های بشری را به خاك و خون می‌كشند و به كوچكترین بهانه‌ای ملّت هایی را بی سرو سامان می‌كنند. اینها اصلاً بویی از بشر دوستی به مشامشان نرسیده است، بلكه منشأ این انفاقات، حُبِّ ذات و خودخواهی و استعمار و تأمین منافع مادّی است. چون طبقه‌ی سرمایه‌دار و ثروتمند این مطلب برایشان روشن شده و فهمیده اند كه اگر به وضع زندگی طبقه‌ی كارگر نرسند نمی‌توانند آسوده‌خاطر زندگی كنند و به امیال نفسانی خود نایل شوند.
اگر طبقه‌ی كارگر و زحمتكش، نیازمندی‌هایشان تأمین نگردد با یك جنبش، دَمار از روزگار طبقه‌ی ثروتمند در می‌آورند. مردم گرسنه را با هیچ قانونی نمی‌شود مهار كرد. جوش و خروش توده‌ی گرسنه‌ی كارد به استخوان رسیده، همه‌ی مرزها را می‌شكند و اساس زندگی طبقه‌ی مرفه را به هم می‌ریزد. لذا طبقه‌ی ثروتمند برای اینكه بتوانند خوب بخورند و ریاست كنند و شهوات نفسانی خود را اشباع نمایند، وظیفه‌ی خود می‌بینند كه به طبقه‌ی كارگر برسند تا آنها را آرام نگه دارند و از شرّ طغیان و عصیانشان در امان باشند و به اهداف شیطانی خود نایل گردند و از این روست كه قرآن حكیم می‌فرماید:
“ مَثَلُ ما ینْفِقُونَ فِی هذِهِ الْحَیاةِ الدُّنْیا كَمَثَلِ رِیحٍ فِیها صِرٌّ أصابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أنْفُسَهُمْ فَأهْلَكَتْهُ ... “ ؛ (117 ، آل عمران)
«آنچه آنها [كافران] در این زندگی دنیا انفاق می‌كنند همانند بادِ تُند و سوزانی است كه به كشتزار قومی ستمگر بوزد و آن را نابود سازد

[h=2]منافقان دور از رحمت خدا[/h] و دیگر از صفاتشان اینكه:
“ نَسُوا اللهَ فَنَسِیهُمْ “ ؛
«آنها خدا را فراموش كرده‌اند و [خدا هم] آنها را فراموش كرده است
مقصود از فراموشی خدا، دور ساختن از رحمت و سلب توفیق از انسان است. آنها یك قلمِ قرمز دور خدا كشیده و او را از زندگی خود بیرون كرده و كاری با خدا ندارند، خدا هم یك قلم قرمز دور آنها كشیده و آنها را مطرود از رحمت خود گردانیده است.

اینها همه از یك قماشند؛ اگر چه با چهره‌های گوناگون و تحت عناوین مختلف ظاهر می‌شوند. در همه‌ی صحنه‌ها هستند: در صحنه‌ی سیاست و اقتصاد و فرهنگ و حتّی در صحنه‌ی ارشاد و تبلیغ، آن هم در پوشش قرآن و حدیث! و آنچنان لطمه به اساس قرآن و حدیث می‌زنند كه هیچ كافر ملحدی نمی‌تواند آن لطمه را بزند

“ إنَّ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُونَ “ ؛
سرّ این طرد شدن از رحمت، این است كه منافقان از مسیر حقّ منحرف گشته‌اند و كج می‌روند و هیچ كج‌رویی هم به مقصد نخواهد رسید.

تـرسم نـرسی بـه كعـبه، ای اعرابـی
این ره كه تو می‌روی، به تركستان است

“ وَعَدَ اللهُ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْكُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها “ ؛
«خداوند برای مردان و زنان منافق و كافران، جهنّم خالد را مقرّر فرموده است

[h=2]جهنّم بر منافقان احاطه دارد![/h] “ هِی حَسْبُهُمْ “ ؛
«این [آتش جهنّم] كفایت كننده‌ی آنهاست
گاهی جمله ی:‌”‌ حَسْبُهُمْ”‌ را اینطور معنا می‌كنند كه هر چه عذاب بخواهند آنجا هست؛ جهنّم برای آنها كافی است و آنجا كمبود عذاب نیست.
ولی احتمال این معنا نیز هست كه:”‌ حَسْبُهُمْ”‌ ؛ یعنی، جهنّم همه چیزشان است. خوراكشان، نوشابه شان، خوابگاهشان، بالای سرشان، زیر پایشان، همه چیزشان آتش است. همان طور كه می‌گوییم:
“ حَسْبُنَا اللهُ “ ؛
«خدا ما را بس است [و همه چیزمان خداست]
“ لَعَنَهُمُ اللهُ “ ؛
تأكید می‌كند كه:
«خدا آنها را ملعون و مطرود كرد ه [و از درِ خانه‌ی خود رانده] است
“ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِیمٌ “ ؛
«برای آنان عذابی ثابت و پابرجاست [و هیچ ممكن نیست از آغوش عذاب بیرون بروند].»

پیامهای قرآنی سوره مبارکه تحریم آیات 8 الی 12

✨در آیات قبل فرمان داد كه خود را از آتش دوزخ حفظ كنید، «قوا انفسكم...» در این آیه، یك از راههاى آن را توبه واقعى مى‏داند. «توبوا الى اللّه»
✨توبه باید خالصانه و صادقانه باشد نه لقلقه زبان. «توبةً نصوحا»
✨براى تشویق به توبه، باید مردم را به رحمت الهى امیدوار كرد. «عسى‏ ربّكم»
✨در قیامت نیز تكامل هست. مؤمنان در آن روز به فكر تكمیل نور خود هستند. «ربّنا اتمم لنا نورنا»
✨ امید به استجابت دعا، «اتمم لنا نورنا و اغفر لنا» برخاسته از قدرت مطلقه اوست. «انك على كلّ شى‏ء قدیر»
✨ انسان در اثر كفر و نفاق به جایى مى‏رسد كه پیامبر رحمت باید بر او بخروشد و با او برخورد شدید كند. «و اغلظ علیهم»
✨در نظام خانوادگى دینى، سرپرستى و مدیریّت با مرد است. «كانتا تحت عبدین»
✨خیانت، راه دوزخ است. «فخانتاهما... ادخلا النار»
✨مهم‏تر از بهشت، قرب معنوى به خداست. «ربّ ابن لى عندك...»
✨ اطاعت زن از مردم در عقیده لازم نیست، بلكه گاهى باید موضع بگیرد. «نجّنى من فرعون»
✨روابط خانوادگى مرز دارد و همین كه به انحراف و كفر رسید باید تغییر كند. «نجّنى من فرعون»
✨قرآن، حضرت مریم را به عنوان الگوى پاكدامنى براى مردان و زنان معرّفى كرده است. «للّذین آمنوا... مریم ابنت عمران»
✨فرزند پاك از دامان پاك برمى‏خیزد. «احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا»
✨عمل به احكام و دستورات الهى، بهترین تصدیق آنهاست. «صدقت بكلمات ربّها و كتبه»

[h=2]تفسیر طبری یا جامع البیان عن تاویل القرآن، تفسیری از قرآن نوشتهٔ محمد بن جریر طبری، محدث، فقیه، مفسر و مورخ سده سوم قمری است.[/h]
طبری در نوجوانی، علوم مختلفی را از علمای عراق و شام و مصر آموخت و بعد در بغداد ساکن شد و تا زمان وفاتش نیز آن جا بود.
طبری در علوم بسیاری تبحر پیدا کرد و حافظ و عارف به قرآن و معانی و احکام شد. اطلاعات او راجع به صحابه و تابعان و زمان‌های بعد از آن، زیاد و در مسائل راجع به ایام و اخبار مردم، آگاهی کامل داشت. از همین رو، کتابی بنام «تاریخ طبری» را نگاشت. سپس کتاب تفسیر قرآن «جامع البیان عن تاویل القرآن» را نگاشت که به تفسیر طبری شهرت پیدا کرد.
طبری سنی مذهب بود ولی برخی او را شیعه می ‌دانند (یکی از دلایل انتساب به هردو فرقه «میانه روی وانصاف » وی دربیان تاریخی موارداست). وی در سال ۳۱۰ هجری شمسی در سن ۸۶ سالگی در بغداد از دنیا رفت.
طبری نخست بر آن بوده است تا برای خلق این اثر، دانش تفسیری خود را در 30 هزار ورق بر شاگردانش املا کند، اما هنگامی که با اکراه آنان رو به ‌رو می‌ گردد، پس از اظهار تأسف آن را در 3 هزار ورق کوتاه می کند (یاقوت، ابن جوزی، همانجا؛ خطیب، 2/163؛ سمعانی، 9/42؛ قس: حاجی خلیفه، 1/297) که به حجمی که امروزه ما از این اثر سراغ داریم، بسیار نزدیک است. هر چند گزارش حجم اولیۀ تفسیر آن میزان که در منابع آمده، ممکن است اغراق ‌آمیز باشد، اما چنین گزارش هایی نشان از نگاه جامع طبری به مسئلۀ تفسیر قرآن دارد.
[h=2]کتاب تفسیر طبری[/h] این تفسیر تاثیر زیادی بر مفسران بعد از خود نیز گذاشت و غالب مفسران در تفسیر آیات، به نظر او اشاره کرده‌اند
تفسیر طبری، یکی از قدیمی ترین و جامع ترین تفسیرهای عربی روایی قرآن در قرن سوم هجری در بین مسلمانان است. این تفسیر اگر چه عنوانش در خود کتاب ذکر نشده ولی طبری در کتاب دیگرش (تاریخ طبری) آن را «جامع البیان عن تاویل آیه القرآن» نامیده ‌است.
البته این تفسیر صرفاً تفسیر روایی نیست، زیرا در آن به مباحث و مسائل کلامی توجه شده و نظرهای مولف در نقل احادیثی دال بر موضع کلامی اش، بیان شده‌است.
[h=2]شیوه طبری در نام‌گذاری سور[/h] طبری در نام‌ گذاری سوره ‌ها شیوه واحدی ندارد؛ برخی سوره ‌ها را به نام مشهورشان آورده، ولی در مورد برخی دیگر از تعابیری نظیر «القول فی السورة التی یُذْکر فیها البقرة» یا «تفسیر السورة التی یذکر فیها یوسف علیه ‌السلام» استفاده کرده است.
[h=2]شیوه طبری در تفسیر‌ آیات[/h] وی در تفسیر آیات، ابتدا آیه یا آیاتی را با عنوان «القول فی تأویل قوله تعالی» می ‌آورد و غالباً با جمله «یقول الله جَلَّ ثناؤه» سخن خود را شروع می ‌کند، سپس با نقل اقوال صحابه و تابعین، به تفسیر آیات می ‌پردازد.
سرانجام، پس از بررسی و توجیه اقوال، یا قول مرجح را بر می ‌گزیند یا با اقامه دلیل در رد اقوال گوناگون، نظر خویش را بیان می ‌دارد.
طبری در این تفسیر، در رد کسانی که می گویند در قرآن چیزهایی است غیر کلام عربی و تفسیر اسماء قرآن و شعر و غیر آن، مطالبی آورده است و نیز ذکر فضائل اهل بیت، در آن به چشم می خورد.
این تفسیر عمدتا با ذکر سلسله سند کامل هر حدیث و روات حدیث، تدوین شده است و به صحت و نقد سند، چندان اعتنایی ندارد و احادیثی را اگر چه با عقل سازگار نبوده، نقل کرده است. از همین رو، احادیث ضعیف السند و اسرائیلیات در این تفسیر فراوان است. به همین جهت بعضی بر او خرده گرفته و انتقادهایی شده است.
[h=2]مبنای اصلی طبری در تفسیر[/h] این تفسیر مورد توجه علمای بعد از طبری قرار گرفت. ابن ندیم، آن را کتابی خواند که بهتر از آن نوشته نشده ‌است.
ابوحامد احمد اسفراینی فقیه: اگر کسی برای دستیابی به این کتاب، تا چین سفر کند، کار چندان بزرگی نکرده ‌است.
تفسیر طبری عمدتاً بر مبنای مرویات تفسیری از رسول اکرم و منقولات صحابه و تابعین، با ذکر سلسله سند کامل هر حدیث، تدوین شده است.
[h=2]عروش طبری در تفسیر قرآن به قرآن[/h] طبری در موارد متعدد از روش تفسیر قرآن با قرآن برای تبیین آیات بهره جسته است؛ مثلاً برای تفسیر آیه ۷ سوره بقره، از آیه ۲۳ سوره جاثیه استفاده کرده است.
[h=2]عدم پرداخت طبری به جزئیات[/h] طبری از تعیین جزئیات امور، مثلاً نوع مائده آسمانی که حواریون حضرت عیسی طلب کردند (ذیل سوره مائده، آیات ۱۱۲ـ۱۱۵) یا مقدار ثمن بَخس (دَراهِمَ معْدودة) که برادران یوسف او را به آن فروختند، (ذیل سوره یوسف، آیه ۲۰) خودداری می ‌کند؛ زیرا از دید وی این‌ ها اموری است که نه دانستن آن ‌ها سودی دارد نه جهل به آن ‌ها ضرری.
[h=2]فضائل اهل ‌بیت در تفسیر طبری[/h] اگر چه تفسیر طبری از ذکر فضائل اهل ‌بیت پیامبر خالی نیست (از باب نمونه ذیل سوره آل ‌عمران، ‌آیه ۶۱، سوره مائده، آیه ۵۵، سوره ضحی، آیه ۵ و سوره احزاب، آیه ۳۳)
در موارد متعدد، به شأن نزول آیاتِ مرتبط با اهل ‌بیت، به رغم تصریح به آن‌ ها در منابع دیگر، اشاره‌ ای نشده است.
[h=2]تفسیر طبری در بیان دیگران[/h] طبری نخست بر آن بوده است تا برای خلق این اثر، دانش تفسیری خود را در 30 هزار ورق بر شاگردانش املا کند، اما هنگامی که با اکراه آنان رو به ‌رو می‌ گردد، پس از اظهار تأسف آن را در 3 هزار ورق کوتاه می کند (یاقوت، ابن جوزی، همانجا؛ خطیب، 2/163؛ سمعانی، 9/42؛ قس: حاجی خلیفه، 1/297) که به حجمی که امروزه ما از این اثر سراغ داریم، بسیار نزدیک است. هر چند گزارش حجم اولیۀ تفسیر آن میزان که در منابع آمده، ممکن است اغراق ‌آمیز باشد، اما چنین گزارش هایی نشان از نگاه جامع طبری به مسئلۀ تفسیر قرآن دارد.
این تفسیر مورد توجه علمای بعد از طبری قرار گرفت. ابن ندیم، آن را کتابی خواند که بهتر از آن نوشته نشده ‌است.
ابوحامد احمد اسفراینی فقیه: اگر کسی برای دستیابی به این کتاب، تا چین سفر کند، کار چندان بزرگی نکرده ‌است.
ابن یتمیه حنبلی مذهب: تفسیر طبری را باید از صحیح ترین تفاسیر بدانیم.
این تفسیر تاثیر زیادی بر مفسران بعد از خود نیز گذاشت و غالب مفسران در تفسیر آیات، به نظر او اشاره کرده‌اند، از جمله: علی بن احمد واحدی (متوفی ۴۶۸)، عالمان اندلسی، شیخ طوسی، محمدبن احمد قرطبی (متوفی ۶۷۱)، ابوبکر محمدبن عبدالله ابن عربی مالکی (متوفی ۵۴۳). هرچند که باید بگوییم که شیخ طوسی در مقدمه تفسیرش، به افراط طبری در تفصیل مطالب اشاره کرده و آن را نقص کار او می ‌داند ولی مکرراً در تفسیر خود، از آراء طبری بهره برده ‌است.
[h=2]ترجمهٔ فارسی تفسیر طبری[/h] تفسیر محمّد بن جریر طبری از قرآن مجید در زمان سلطنت منصور بن نوح بن نصر بن احمد بن اسمعیل سامانی، در نیمه دوم قرن چهارم هجری، به وسیله علما و فقهای ماوراء النّهر از عربی به فارسی ترجمه شده ‌است.
در مورد نوع نگارش و ترجمهٔ آن به فارسی نیز باید خاطر نشان کرد شیوه نگارش آنان نیز پر معنا بوده، زیرا برخلاف آنچه اکنون در متن چاپی دیده می ‌شود، ظاهراً مترجمان هیچ گاه ترجمه قرآن را جدا از متن قرآن نقل نمی‌ کرده‌اند، بلکه زیر هر یک از واژگان قرآن، معادل آن را می ‌نهاده ‌اند. این شیوه، بی ‌تردید رایج ترین شیوه ترجمه طی هزار سال بوده‌ است.


[/HR] منابع:
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة‌المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تفسیر طبری»، شماره۳۷۱۲
کتاب الاسرائیلیات فی التفسیر الطبری، ص۱۷
محمد فاضلی، «تفسیر طبری در نقد و بررسی»، در یادنامه طبری

[h=2]حکایت گاو خوش خوراک، حکایت دل نگرانی های بیخود ما آدم هاست. حکایت همان ترس ها و نگرانی هایی است که هیچ وقت اتفاق نمی افتد، فقط لحظه هایمان را هدر می دهد.
عادت کرده ایم هر روز یک دل مشغولی پیدا کنیم.[/h]

قصه درباره ی جزیره سرسبز و پر علفی است که در آن گاوی خوش خوراک زندگی می کند. هر روز از صبح تا شب علف صحرا را می خورد و چاق و فربه می شود. هنگام شب که به استراحت مشغول است یکسره در غم فرداست که آیا فردا چیزی برای خوردن پیدا خواهم کرد؟
گاو خوش خوراک قصه، از این غصه تا صبح رنج می برد و نمی خوابد و مثل موی لاغر و باریک می شود. صبح صحرا سبز و خُرِّم است. علف ها بلند شده و تا کمر گاو می رسند. دوباره گاو با اشتها به چریدن مشغول می شود و تا شب می چرد و چاق و فربه می شود. باز شبانگاه از ترس اینکه فردا علف برای خوردن پیدا می کند یا نه؟ لاغر و باریک می شود.
سالیان سال است که کار گاو همین است اما او هیچ وقت با خود فکر نکرده که من سالهاست از این علف زار می خورم و علف همیشه هست و تمام نمی شود، پس چرا باید غمناک باشم؟!
[h=2]حکایت گاو خوش خوراک، حکایت دل نگرانی های ما است[/h] یادمان باشد ما انسان ها در محدوده ی افعال خود، دارای اختیار هستیم امّا در نظام کلّی عالم، مقرّرات و مقدّرات حکیمانه ای در جریان است که از دایره ی اختیار ما خارج است و ما باید در مقابل آن تقدیرات تسلیم محض باشیم
حکایت گاو خوش خوراک گاو، حکایت دل نگرانی های بیخود ما آدم هاست. حکایت همان ترس ها و نگرانی هایی است که هیچ وقت اتفاق نمی افتد، فقط لحظه هایمان را هدر می دهد و عادت کرده ایم هر روز یک دل مشغولی پیدا کنیم.
یک روز غصه گذشته های دور و نزدیک ر هایمان نمی کند، یک روز دلواپسی فردای نیامده..
خوب است گاهی، دلمان را به دریا بزنیم، توکل کنیم و از زمان حال و دلخوشی های اکنونمان لذت ببریم.
چنانچه حضرت علی علیه السلام فرمود: «لاتُشعر قَلبَک الهَمَّ عَلی مافاتَ فَیَشغَلُکَ عَّما هُوآتٍ»
«اندوه بر گذشته را آویز دل خویش مساز که غم بر آنچه رفته است تو را از توجه به آنچه می آید باز دارد» (غررالحکم ، ج6، ص 345 و ج 3، ص 176)
[h=2]در زمان حال زندگی کنیم[/h] علت اصلی خیلی از این غم و غصه ها ، آن است که آدمی به جای آن که در زمان حال، زندگی کند و به واقعیت های کنونی دور و برش بنگرد، به فضای مجازی ذهن خود می خزد و با آن که گذشته، سال ها است یا مدتی است گذشته است، خاطرات منفی گذشته را در ذهنش به زمان حال می آورد و غم و غصه عملکرد، نداشته ها و از دست دادن هایش، غصه می خورد!
آری غم و غصه، معطوف به گذشته آدمی است که درگذشته است و چون نمی توان هیچ کاری نسبت به گذشته انجام داد، غم و غصه خوردن بیهوده است و هیچ فایده ای در بر ندارد. اگر همه انرژی و تلاش خود و دیگران را نیز به کار بگیریم، وقایع و حوادث گذشته را نمی توان تغییر داد.
خوب است گاهی، دلمان را به دریا بزنیم، توکل کنیم و از زمان حال و دلخوشی های اکنونمان لذت ببریم.
چنانچه حضرت علی علیه السلام فرمود: «لاتُشعر قَلبَک الهَمَّ عَلی مافاتَ فَیَشغَلُکَ عَّما هُوآتٍ»
«اندوه بر گذشته را آویز دل خویش مساز که غم بر آنچه رفته است تو را از توجه به آنچه می آید باز دارد» (غررالحکم ، ج6، ص 345 و ج 3، ص 176)
خداوند متعال، برای انسان، زندگی همراه با ترس و غم را نپسندیده است و ما را به پیروی از برنامه هدایتی خود فراخوانده تا ترس از آینده و غم و غصه گذشته از زندگی ما رخت بربندد: فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ پس هر کس که از هدایت من پیروی کند، پس ترسی بر او نیست و غمناک نمی شود. (بقره، 38)
نگاه خود را نسبت به گذشته تغییر دهیم و بدانیم که گذشته، چون قابل تغییر و تبدیل نیست، آن را رها سازیم و خود را اسیر آن نسازیم!
بیهوده غم و غصه نخوریم! به زمان حال بیایید و فقط شادی را انتخاب کنید زیرا انتخاب یا کنار نهادن شادابی، تنها در اختیار شما است؛ آن را برای زندگی خود برگزیند تا از آثار زیبای آن برخوردار شوید.
[h=2]ایمانمان را تقویت کنیم[/h] اگر ایمان به خدا و امداد و رحمت او در وجود انسان تقویت شود، بسیاری از غم ها و غصه ها از بین می رود: الَّذینَ امَنُوا وَ لَم یَلبِسوُا ایمانَهُم بِظُلمٍ اولئکَ لَهُمُ الأمنُ وَ هُم مُهتَدوُن (انعام / 82) «آنانکه ایمان به خداوند آورده و ایمان خود را به ظلم و «شرک» نیالودند، برای آنها امنیت و آرامش است و هم آنها به حقیقت (به سر منزل سعادت) هدایت یافته اند.»
نگاه کنید و عبرت بگیرید
یادمان باشد ما انسان ها در محدوده ی افعال خود، دارای اختیار هستیم امّا در نظام کلّی عالم، مقرّرات و مقدّرات حکیمانه ای در جریان است که از دایره ی اختیار ما خارج است و ما باید در مقابل آن تقدیرات تسلیم محض باشیم و هرگز گره بر جبین نیندازیم «که بر من و تو در اختیار نگشاده است»
غصّه ی روزی فردای نیامده را می خوری و خود را به رنج و تعب می افکنی و حال آنکه معلوم نیست فردا زنده بمانی؛ اگر ماندی که روزی آن نیز خواهد رسید.
بر آنچه از اموال و مقام های دنیا از دستت می رود، اندوهناک مشو و نیز برای آنچه از نعمت های این جهان بر تو داده می شود، فرحناک مباش؛ زیرا دنیا امروز از آن تو است و فردا از آن غیر تو (بنابراین، انسان نباید برای چیزهای ناپایدار، اندوهگین شود
از حکیمی پرسیدند: چه سرّی است که آدمیزاد در حین ولادت از مادر، با مچ بسته به دنیا می آید ولی موقع رفتن از دنیا، با مچ باز می رود؟
او در جواب گفت:
و مقبوض کفّ المرء عند ولادته دلیل علی الحرص المرکّب فی الحیّ
و مبسوط کفّ المرء عند وفاته یقول: انطروا؛ إنّی خرجت بلا شیء
«مچ بسته آدمیزاد در حین ولادت، دلیل بر این است که آدمی سرشتش آمیخته ی با حرص است [و می خواهد در دنیا، همه چیز از آن او باشد و چیزی به کسی ندهد] امّا مچ بازش در حین رفتن از دنیا، نمایانگر این است که ببینید [هرچه داشتم از دست دادم و] الحال با دست خالی می روم!»؛ ... فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الأبْصَارِ: ای چشم داران؛ نگاه کنید و عبرت بگیرید. (سوره ی حشر، آیه ی 2)
کلام آخر:
برای رهایی از «غم و اندوه»، بعضی به موسیقی و برخی به مواد افیونی و اعتیاد پناه می برند، اما طب جدید ضمن ریشه یابی این بیماری با داروهای مسکن و تقویتی و ویتامین ها و قرص های خواب آور و آرام بخش، سعی می کنند تا اندازه ای در بیمار تسکین ایجاد کنند.
نکاتی که عرض شد و همچنین یک عامل مهمی که خود خداوند بیان فرموده اند می توانند تسکین دهنده ای بر غم های بیهوده مان باشند: ان شاء الله عامل باشیم...
در حدیث قدسی آمده است:
«یَابنَ آدَمَ! لا تَحزَن عَلَی ما فاتَکَ مِنَ الدُنیا و لا تَفرَح بِما اُوُتیتَ مِنها فَاِنَّ الدُّنیا الیَومَ لَکَ وغَداً لِغَیرِکَ» (علی اکبر مظاهری، از اوج آسمان، ص 146، حدیث 48)
«بر آنچه از اموال و مقام های دنیا از دستت می رود، اندوهناک مشو و نیز برای آنچه از نعمت های این جهان بر تو داده می شود، فرحناک مباش؛ زیرا دنیا امروز از آن تو است و فردا از آن غیر تو (بنابراین، انسان نباید برای چیزهای ناپایدار، اندوهگین شود.)
ای دل غم این جهان فرسوده مخور
بیهوده نَئی غمان بیهوده مخور
چون بوده گذشت و نیست نابوده پدید
خوش باش غم بوده و نابوده مخور
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
وین یک دم نقد را غنیمت شمریم
فردا که از این دیر کهن درگذریم
با هفت هزار سالکان سر به سریم

[h=1]با خواندن این سوره شهید از دنیا بروید
[/h]
از امام صادق(ع) نقل شده است، کسی که در شب سوره الرحمن را بخواند و بعد از هر (فبای آلاء ربکما تکذبان) بگوید « لابشیء من الائک رب الکذب ؛ پروردگارا هیچ یک از نعمت های تو را تکذیب نمی کنم، خداوند فرشته و ملکی را بر او موکل کند که اگر در اول شب خواند ، او را تا صبح محافظت نمایند واگر در هنگام صبح آن را خواند ، موکل نماید بر او فرشته ای که او را تا شب حفظ نماید.1
امام صادق (ع) فرمودند: کسی که سوره الرحمن را با لبیک گفتن به ندای شکرانه الهی بخواند ، یعنی طبق دستور بالا، اگر در شب قرائت کرده و بمیرد شهید مرده است و اگر در روز بخواند و بمیرد در حکم شهید بوده و ثواب شهدا را می برد. 2
در این کلام، امام صادق (ع) به یک ارزش انسانی اشاره نموده و آن شهادت است . در دین مبین اسلام موارد گوناگونی است که اگر برای کسی توفیق نباشد ، جای گزینی برای آن ذکر شده است ؛ از جمله این موارد عالی ترین نوع مرگ، یعنی شهادت می باشد، که جایگزین آن ، تلاوت سوره الرحمن است.
از امام صادق (ع) نقل شده که تلاوت سوره الرحمن را هرگز رها نکنید ؛ چرا که این سوره هرگز در قلب های منافقان استقرار ندارد . خدا، سوره الرحمن در قیامت را به صورت انسانی قرار دهد که زیباترین چهره و خوشبوترین رایحه را دارد ، پس در جایگاهی قرار می گیرد که به خداوند متعال نزدیک تر است . خداوند از سوره الرحمن سؤال می کند ، چه کسی در زندگی دنیا به محتوای تو قیام نموده و به تلاوت تو ادامه داد؟ پاسخ می دهد: خداوندا فلان کس و فلان کس که در این لحظه ، چهره این افراد نورانی و سپید می شود و خداوند به آنها می فرماید: اکنون هر که را می خواهید شفاعت کنید . اهل تلاوت الرحمن برای هیچ کس شفاعت نمی کنند مگر این که به آنها گفته می شود : وارد بهشت شوید و هر کجا می خواهید ساکن شوید .3
در این حدیث نورانی، به چند ارزش سوره الرحمن اشاره شده است که جای تأمل است ؛
1. سوره الرحمن، در دل های منافقان راه ندارد. یعنی اهل نفاق هرگز از آثار و خواص الرحمن بهره مند نمی شوند.
2. با تلاوت سوره الرحمن، انسانیت انسان تحقق می یابد و انسان به حقیقت خود می رسد . انسان وقتی به حقیقت خود راه یافت، از همگان به خداوند متعال نزدیک تر است. بی گمان رسیدن به این مقام بلند ، در گرو رسیدن به حقایق الرحمن است.
3. به برکت تلاوت و اقامه سوره الرحمن، قلب آدمی نورانی می شود.
4. از رهگذر این سوره ، انسان به مقام شفاعت می رسد.
امام صادق (ع) فرمودند: کسی که سوره الرحمن را با لبیک گفتن به ندای شکرانه الهی بخواند ، یعنی طبق دستور بالا، اگر در شب قرائت کرده و بمیرد شهید مرده است و اگر در روز بخواند و بمیرد در حکم شهید بوده و ثواب شهدا را می برد

حضرت فاطمه زهرا (س) از رسول خدا (ص) روایت نموده که در قیامت، به قاریان سوره های حدید ، واقعه و الرحمن گفته شود که در بهشت فردوس ساکن شوید.4
ابی بن کلب می گوید: حضرت رسول (ص) می فرمودند: هر کس سوره الرحمن را قرائت کند، خداوند بر ناتوانی او ترحم نماید و او سپاس و شکر آن چه را که خداوند بر او انعام نموده ، به جا آورده است. 5

در جمع بندی مطالبی که بیان شد، برای تلاوت کننده سوره الرحمن هشت اثر بیان شده است که عبارتند از :
1) مصونیت بخش شبانه روزی اوست .
2) به مقام شهدا راه یابد و مرگش مرگ عادی نخواهد بود و مانند شهدا عند ربهم یرزقون خواهد بود .
3) به جایگاه حقیقی انسانیت می رسد .
4) به اوج تقرب به سوی خدا می رسد.
5) به مقام شفیعان راه پیدا می کند.
6) فردوس که بهشت خاص است ، نصیب او می گردد.
7) هرگز درخود ضعف وحقارت نمی بیند.
Dirol به مقام شاکران دست یابد که مقامی بس عظیم است.
نکته ی آخری که باید عرض شود این است که ما باید به این نکته توجه کنیم که تمام مواردی که برای اجر و پاداش در برابر خواندن این سوره و سور دیگر ذکر می شود ، منوط به این است که آدمی رو به سوی حق حرکت کنند و از این آیات به عنوان ریسمانی در جهت الهی شدن مدد گیرند .
آنانی که وزر و بار فراوان اعم از گناه کبیره و حق الناس و ...را به دوش می کشند ، درابتدا باید خود را به آب توبه غسل داده و آن گاه با استعانت از این ریسمان های الهی به سوی حق و رستگاری گام بردارند .


[/HR]منبع : نشریه بشارت - ش77 ، مقاله سید موسی مظهری

[/HR]پی نوشت ها :
1- مجمع البیان ، ج9 ، ص 296
2- ثواب الاعمال ، ج 2 ، ص 144
3- وسائل الشیعه ، ج 6 ، ص146
4- کنزالمعال ، ج 1 ، ص582،
5- مجمع البیان ، ج 24، ص54

[h=1]نكات اخلاقي سوره حجرات

[/h]در اين سوره مسائل مهمي در ارتباط با شخص پيامبر(ص) و جامعه اسلامي نسبت به يكديگر مطرح گشته و بسياري از نكات مهم اخلاقي در آن عنوان شده است.

علامه طباطبايي ذيل آيات اين سوره مي فرمايد: اين سوره مشتمل بر مسائلي از احكام دين است. احكامي كه با آنها سعادت زندگي فردي انسان تكميل مي‌شود و نظام صالح و طيّب در(مجتمع) مستقر مي‌گردد. بعضي از آن مسائل ادب جميلي است كه بايد بين بنده و خداي سبحان رعايت شود و پاره‌اي از آنها آدابي است كه بندگان خدا بايد در مورد رسول خدا(ص) رعايت كنند (كه در آيات اول سوره‌ي حجرات به تعدادي از اين آداب اشاره شده است ).
بعضي ديگر از احكام مربوط به مسائلي است كه مردم در برخورد با يكديگر در زندگي خود بايد آن را رعايت كنند. قسمتي ديگر مربوط به برتري‌هايي است كه بعضي از افراد بر بعضي ديگر دارند و تفاضل و برتري افراد از اهم اموري است كه جامعه‌ي مدني با آن منتظم مي‌شود و انسان را به سوي زندگي توأم با سعادت و عيش پاك و گوارا هدايت مي كند؛و در آخر به حقيقت ايمان و اسلام اشاره شده است و بدين‌سان بر بشريت منّت مي‌گذارد كه نور ايمان را به او افاضه نموده است.1
بنابراين اين سوره مشتمل بر نكات مهمي است كه عبارتند از:
1. آداب برخورد با پيامبر اسلام و اصولي را كه مسلمانان بايد در محضر پيامبر رعايت كنند.
2. يك سلسله اصول اخلاقي و اجتماعي كه بكار بردن آنها باعث محبت و صفا و صميميت و اتحاد و امنيت در جامعه مي گردد و فراموش كردن اين نكات باعث بدبيني و نفاق و پراكندگي و ناامني مي‌شود.
3. دستوراتي كه مربوط به چگونگي برخورد با اختلاف‌هايي است كه بين مسلمانان روي مي‌دهد.
4. معيار ارزش انسان در پيشگاه خداوند و اهميت مسأله‌ي تقوا.
5. تأكيد روي اين مسأله مهم كه ايمان تنها به گفتار نيست، بلكه بايد علاوه بر اعتقاد قلبي اثر ايمان در اعمال انسان و در جهاد با اموال و نفوس آشكار گردد.
6. و در‌آخرين آيه از علم خداوند و آگاهي او از همه اسرار نهان عالم هستي و اعمال انسانها سخن گفته است كه در حقيقت ضمانت اجرايي همه بخش هاي سوره است.
از نكات آموزنده اين سوره مقايسه بين ايمان و اسلام است كه در آيات 14 تا 17 به طور واضح بيان شده است. اسلام،گفتن شهادتين و تسليم(زباني) به دين خداست در حالي كه ايمان،اعتقاد قلبي و تسليم روحي به آن است و نشانه‌ي پايبندي و التزام به همان دستورات اخلاقي و توصيه شده در سوره مي‌باشد.

[h=2]نكات اخلاقي سوره
[/h]رهنمودهاي اخلاقي و ايماني اين سوره به دو صورت سلبي(نهي) و ايجابي(توصيه‌هاي آمرانه) به كار رفته است. اگر توجه شود نكات سلبي آن تماماً با حرف(لا) به كار رفته است و حالت ايجابي(امري) آن به صورت امر و با صيغه جمع بيان شده است.
[h=2]فرمان‌هاي سلبي
[/h]"يا ايها الذين آمنوا لا تقدموا بين يدي الله و رسوله؛ اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، در حكم كردن از خدا و رسولش پيشي مگيريد". (آيه‌ي1)
"لا ترفعوا اصواتكم فوق صوت النبي؛ صداي خود را بلندتر از صداي پيامبر نكنيد". (آيه‌ي2)
"و لا تجهروا له بالقول؛ در برابر او بلند سخن نگوئيد". (آيه‌ي2)
"لا يسخر قوم من قوم عسي ان يكونوا خيراً منهم و لا نساء من نساءٍ عسي ان يكنَّ خيراَ منهنّ؛ نبايد گروهي از مردان شما گروه ديگر را مسخره كنند چه بسا كه آنان بر ايشان بهتر باشند و هيچ يك از زنان حق ندارند زنان ديگر را مسخره كنند زيرا ممكن است آنان از اينها بهتر باشند". (آيه‌ي11)
"لا تلمزوا انفسكم؛ يكديگر را مورد طعن و عيب جوئي قرار ندهيد". (آيه‌ي11)
"وَ لا تنابزوا بالالقاب ؛يكديگر را با لقب‌هاي بد نخوانيد.". (آيه‌ي11)
"قل لا تمنّوا عليَّ اسلامكم؛ بگو اسلام آوردن خود را بر من منت نگذاريد". (آيه‌ي17)
قابل تأمل است كه همه اين فرمان‌ها با خطاب"يا ايها الذين آمنوا" شروع شده است به جز مورد آخر و اين بيانگر اين مسأله است كه مسلمان بودن يا مؤمن بودن متفاوت است و هر مسلماني مؤمن نيست.
[h=2]فرمان هاي ايجابي
[/h]"و اتقوا اللّه انَّ الله سميع عليم؛ و تقواي الهي پيشه كنيد كه خداوند شنوا و دانا است." (سوره‌ي‌حجرات،آيه‌ي1)
"يا ايها الذين آمنوا ان جاءكم فاسق بنباء فتبينوا ان تصيبوا قوماً بجهالة فتصبحوا علي ما فعلتم نادمين؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد اگر شخص فاسقي خبري براي شما بياورد درباره آن تحقيق كنيد،مبادا به گروهي از روي ناداني آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد". (سوره‌ي‌حجرات،آيه‌ي6)
"و اعلموا ان فيكم رسول اللّه لو يطيعكم في كثير من الامر لَعَنتم؛ و بدانيد رسول خدا در ميان شماست هرگاه در بسياري از كارها از شما اطاعت كند به مشقت خواهيد افتاد". (سوره‌ي‌حجرات،آيه‌ي7)
"و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فاصلحوا بينهما؛ هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ بپردازند آنها را آشتي دهيد". (سوره‌ي‌حجرات،آيه‌ي9)
"فان بغت احداهما علي الاخري فقاتلوا التي تبغي حتي تفييءَ الي امرالله فان فاءت فاصلحوا بينهما بالعدل؛ و اگر يكي از آن دو بر ديگري تجاوز كند با گروه متجاوز پيكار كنيد تا به فرمان خدا باز گردد و هرگاه بازگشت در ميان آن دو به عدالت صلح برقرار سازيد". (سوره‌ي‌حجرات،آيه‌ي9)
"واقسطوا انّ الله يحب المقسطين؛ و عدالت پيشه كنيد كه خداوند عدالت پيشگان را دوست دارد." (سوره‌ي‌حجرات،آيه‌ي9)
"انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بين اخويكم و اتقوا الله لعلكم ترحمون؛ مومنان برادر يكديگرند. پس بين دو برادر خود را صلح و آشتي دهيد و تقواي الهي پيشه كنيد باشد كه مشمول رحمت او شويد". (سوره‌ي‌حجرات،آيه‌ي10)
"يا ايها الذين آمنوا اجتنبوا كثيراً من الظن انّ بعض الظنّ اثم؛ اي كساني كه ايمان آورده‌ايد از بسياري از گمان‌هاي بد بپرهيزيد چرا كه بعضي از گمان‌ها گناه است." (سوره‌ي‌حجرات،آيه‌ي12)
در سوره حجرات بعضي از واژه‌ها از تكرار چشمگيري برخوردار است كه مهم ترين آنها عبارتند از واژه‌هاي"الله"، "ايمان"، "تقوا"، "علم"و "رحمت".
[h=2]تكرار نام و صفات خداوند
[/h]در اين سوره نام جلاله"الله" 27 بار تكرار شده،و در بعضي از آيات دو مرتبه ذكر شده است. همچنين نام‌هاي ديگر خداوند كه در انتهاي آيات آمده است و شايد علت آن متمركز ساختن اذهان مؤمنان به حضور و شهود و علم خداوند است بر عملكرد مؤمنان و اينكه خداوند همه جا حضور دارد و بر كارهاي ما آگاه است،مانند:
"انَّ الله سميع عليم"،"والله غفور رحيم"،"والله عليم حكيم"،"انَّ الله تواب رحيم"،"انّ الله عليم خبير"،"والله بكل شيءٍ عليم"،"والله بصير بما تعملون".
[h=2]ايمان
[/h]در اين سوره 15 بار مشتقات كلمه"ايمان" به كار رفته است. واژه ايمان 4 مرتبه و كلمه"آمنوا" 6 بار و نيز كلمه مؤمنون 2 مرتبه و كلمات"امنّا"،"مؤمنين" و"تؤمنوا" هر كدام يك مرتبه به كار رفته است.
از نكات آموزنده اين سوره مقايسه بين ايمان و اسلام است كه در آيات 14 تا 17 به طور واضح بيان شده است. اسلام،گفتن شهادتين و تسليم(زباني) به دين خداست در حالي كه ايمان،اعتقاد قلبي و تسليم روحي به آن است و نشانه‌ي پايبندي و التزام به همان دستورات اخلاقي و توصيه شده در سوره مي‌باشد.
در اين سوره در مقابل ايمان از 3 واژه"كفر"،"فسوق" و"عصيان" نام برده شده،كه هر يك از جهتي نشانگر فقدان ايمان است.
"ولكن الله حببّ اليكم الايمان و زيّنه في قلوبكم و كرّه اليكم الكفر و الفسوق و العصيان اولئك هم الراشدون؛ ...ولي خداوند ايمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهايتان زينت بخشيده و كفر و فسق و گناه را منفورتان قرار داده است كساني كه داراي اين صفاتند هدايت يافتگانند." (آيه‌ي7)
ايمان،يعني شكر نعمتهاي الهي، پايبندي به حدود و مقررات الهي و اطاعت از خدا و رسول و دستورات ايشان، كساني كه به چنين خصلتهايي آراسته باشند به تعبير قرآن آنها رشد يافتگان هستند.
"كفر" ناسپاسي نسبت به نعمتهاي خداوند، "فسق" خارج شدن از دايره حلال وحرام و حدود الهي است و"عصيان" مقابل اطاعت و فرمانبرداري مي‌باشد وهرسه واژه در مقابل ايمان قرار دارند.
[h=2]تقوا
[/h]ايمان بيش از هر چيز به نيروي تقوا نيازمند است و تنها با داشتن تقواست كه مي توان از لغزشگاه‌هاي ايمان، يعني كفر،فسوق و عصيان مصون ماند.
ايمان گذشتن از مرحله زباني و ظاهري و رسيدن به باور قلبي و روحي است، التزام و پايبندي به اخلاق و انسانيت و محبت كه از مصاديق آن اجتناب از صفات ناپسندي است كه در اين سوره از آن نهي شده است،تنها با نيروي تقوا ممكن است. معروفترين آيه اي كه در رابطه با تقوا در قرآن آمده است نيز در اين سوره قرار دارد.
"ان اكرمكم عنداللّه اتقاكم؛گرامي‌ترين شما نزد خداوند با تقواترين شما است". (سوره‌ي‌حجرات،آيه‌ي13)
علامه طباطبايي ذيل آيات اين سوره مي فرمايد: اين سوره مشتمل بر مسائلي از احكام دين است. احكامي كه با آنها سعادت زندگي فردي انسان تكميل مي‌شود و نظام صالح و طيّب در(مجتمع) مستقر مي‌گردد

[h=2]علم[/h]كلمه ديگري كه در اين سوره مورد توجه مي‌باشد علم خداوند است.اين كلمه 6 مرتبه به كار رفته و در‌آيه اول و آخر تكرار شده است.
علم و‌آگاهي از اينكه خداوند از جزئيات اعمال و نيات ما مطلع است و اگر چنين يقيني بر انسان حاصل گردد خشيت و خشوع قلبي، انسان را از ارتكاب معاصي باز مي‌دارد و گرنه غفلت نسبت به حضور پروردگار انگيزه‌اي براي تقوا باقي نمي‌گذارد،اين سوره توجه انسان را جلب مي‌كند بر اين كه خداوند بر جزئيات اعمال انسان وقوف كامل دارد.
[h=2]رحمت
[/h]انسان موقعي مي تواند از سوء ظن، غيبت، بدگماني، تجسس، لقب زشت دادن به ديگران و ...اجتناب كند كه قلب خود را از عداوت و كينه و حسد پاك گرداند و آماده عشق و محبت باشد. تا دوستي و مودّت جايگزين دشمني و عداوت نگردد،دستورات اخلاقي توصيه شده،عملي نمي‌گردد.
در آيات متعددي از اين سوره"رحيم" بودن خداوند بيان شده است تا احساس و عاطفه انسان را براي عفو و گذشت و محبت به ديگران آماده كند. اگر انسان رحمت و مغفرت الهي را نسبت به گناهاني كه كرده آرزومند باشد خود نيز راحت‌تر از گناه ديگران چشم‌پوشي مي‌كند.
به اميد آنكه فرد فرد ما بتوانيم اين نكات اخلاقي آموزنده را سرلوحه زندگي خود قرار دهيم تا بدين وسيله براي مراحل بالاتر آمادگي لازم را كسب كنيم.
نويسنده:زهره رباني
پي نوشت:
1.علامه طباطبايي، تفسير الميزان،ج 18،ص455.

[h=1]عروسي که شفيع قيامت است![/h]
کاروان "شناختنامه" قرآن، اينک در آستانه بلند سوره "الرحمن" ايستاده‏است، منزلگاهي ديگر از پنجاه و پنجمين وادي نور.
نام بلندآوازه اين سوره‏، «رحمن»، همان نام شکوهمندانه خداست، خدايي که آموزنده کتاب تشريع، قرآن، آفريننده کتاب تکوين،انسان، و بيان آموز اولين و آخرين است.
درباره فرودگاه اين سوره، ديدگاه مشهور همان قول «ابن عباس» است که مي گويد: آيات اين سوره، جز آيه 29، همگي در مكّه فرود آمده است امّا عده اي ديگر از مفسران، چون «حسن» بر آنند كه آيات اين سوره بي استثناء، جملگي در مدينه نازل شده است.
در اهميت تلاوت اين سوره روايتهايي بي شمار وارد شده است از جمله پيامبر رحمت گستر درباره اش فرموده است:
"من قرأ سورة الرحمن رحم الله ضعفه و ادى شكر ما انعم الله عليه. هر كس سوره مباركه «رحمن» را تلاوت كند، خدا به ناتوانى او در سپاس نعمت‏ها رحمت مى‏آورد و حق سپاس نعمت‏هايى را كه به او ارزانى داشته است، خودش ادا مى‏كند."( 1)
بيان امام كاظم (ع) نيز مشهور است که آنرا "عروس قرآن" خوانده و فرموده است:"لكلِّ شى‏ءٍ عروس، و عروس القرآن سورة الرحمن جلّ ذكره"
اما بشنويد از رييس مکتب شيعه، امام صادق (ع) که مي فرمايد: " لاتدعوا قراءة القرآن و القيام بها، فانها لاتقر فى قلوب المنافقين و تأتى ربّها يوم القيامة فى صورة آدمىّ فى احسن صورة و اطيب ريح حتى تقف من الله موفقاً لا يكو ن احد اقرب الى الله منها..." تلاوت سوره مباركه رحمن و قيام به آموزش درس‏هاى آن را هرگز رها نكنيد، چرا كه اين سوره هرگز در دل‏هاى نفاق‏گرايان و اصلاح‏ناپذيران استقرار نمى‏يابد، و خدا آن را در روز رستاخيز در چهره انسانى - كه داراى زيباترين سيما و دل‏انگيزترين و خوشبوترين رايحه است - قرار مى‏دهد.
آن گاه در نزديك‏ترين جايى كه از همگان به خدا بيشتر تقرب دارد مى‏ايستد. خدا از او مى‏پرسد: چه كسى در دنيا به مفاهيم و معارف و درس‏هاى تو ارج نهاد و تو را تلاوت كرد و به مقررات تو عمل نمود؟ او در پاسخ پروردگارش نام‏هايى را برمى‏شمارد و با آمدن نام هر كس، چهره او نيز در برابر ديدگان مردم سپيد و درخشان مى‏گردد. در اين هنگام خداى فرزانه به آنان خطاب مى‏كند كه: اينك شما مى‏توانيد در مورد هر آن كس كه بخواهيد شفاعت كنيد و آنان بسيارى را شفاعت مى‏كنند و شفاعت آنان به لطف خدا مورد قبول قرار مى‏گيرد و به آنان پيام مى‏رسد كه همگى شما وارد بهشت پرطراوت و زيبا شويد و در هر كجاى آن خواستيد زندگى كني(2)
اکنون نگاهي گذرا بر محتواي اين سوره بيندازيم:
"سوره ي مبارکه، به خلقت اجزاء عالم از آسمان ، زمين ، دريا، انسان و جن، توسط خداوند بلندمرتبه سخن گفته و به نظم عالم که مورد استفاده جن و انس است اشاره مي کند.
عالم را به دو مرحله، زندگي دنيا که با فنا و نيستي اهلش فاني خواهد شد و مرحله ي حيات آخرت که جاودانه بوده و در آن مسير سعادت و شقاء و اهل آن از يکديگر جدا خواهند شد، تقسيم مي کند.
نظام وجود، اعم از دنيا و آخرت بوده و يک نظام واحد است که اجزاء آن به يکديگر ارتباط داشته و همديگر را تکميل مي کنند.
هر نعمتي در دار وجود است از آن حق تعالي است. به همين جهت مکرراً اعتراف مي گيرد «فبأي آلاء ربّکما تکذبان»3.سوره با نام خداوند با صفت رحمت عامه اش که شامل مؤمن و کافر مي شود آغاز مي گردد و با ثناء او به پايان مي رسد. «تبارک اسم ربک ذي الجلال و الاکرام.» 4
«کلّ من عليها فان و يبقي وجه ربک ذوالجلال و الاکرام.»5
همه ي صاحبان عمل از جن و انس فاني اند. دنيا به سرخواهد آمد و تمامي طوايف جن و انس فاني خواهند شد .
نشأة و حياتي ديگر ظهور خواهد کرد و اين فناء حيات دنيا و ظهور حيات آخرت هر دو از نعمتهاي الهي است زيرا حيات دنيا مقدمه رسيدن به آخرت است و گذشتن از مقدمه و رسيدن به هدف نعمت است . حقيقت اين فنا ،رجوع إلي الله و انتقال ازدنيا است نه فناء مطلق و نابود شدن. تنها چيزي که باقي مي ماند وجه الله است که تمامي صفات جمالي و جلالي حق را داراست." 6
----------------------
1- مجمع البيان، ذيل تفسير سوره الرحمن
2- همان
3- الرحمن/25
4- الرحمن/78
5- الرحمن:26-27
6- الميزان ج 19ص105-106

[h=1]فضیلت و خواص سوره واقعه
[/h]
پنجاه و ششمین سوره قرآن واقعه نام دارد كه مكی و 96 آیه دارد.
از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده: هر كس این سوره را قرائت نماید نوشته می شود كه او از گروه غافلان نیست.1
این سوره از سوره هایی است كه اخبار قیامت و احوال آن در آن آمده است و از اسباب پیر شدن رسول الله صلی الله علیه و آّله است. ابن عباس می گوید: مردی از رسول خدا پرسید: چرا اینقدر زود پیر شدید؟ در جواب فرمود: سوره های هود، واقعه، مرسلات، نبا مرا پیر كرده است.2
از امام باقر علیه السلام روایت شده: هر كس هر شب پیش از خواب سوره واقعه را قرائت كند در حالی خداوند را دیدار می كند كه چهره اش مانند ماه شب چهاردهم می درخشد.3
امام صادق علیه السلام فرمودند: هر كس به بهشت و ویژگی های آن مشتاق است سوره واقعه را قرائت كند.4
امام صادق علیه السلام فرمودند: هر كس در هر شب جمعه سوره واقعه را بخواند خداوند وی را دوست بدارد و نیز دوستی او را در دل همه مردم اندازد و در طول عمرش در این دنیا بدبختی و تنگ دستی نبیند و آسیبی از آسیبهای دنیا به او نرسد و از همدمان امیرالمؤمنین علیه السلام باشد و این سوره خصوصیتی نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام دارد كه دیگران با وی در آن شریك نیستند.

[h=2]آثار و بركات سوره
[/h]1)رفع فقر و تنگدستی
هر كس سوره واقعه را هر شب بخواند هیچ تنگدستی و گرفتاری به او نمی رسد.رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند: سوره واقعه را به زنانتان یاد دهید زیرا آن سوره بی نیاز كننده است.5
در داستان جالبی درباره عبدالله بن مسعود آمده است: عبدالله بن مسعود صحابی بزرگوار رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بیمار شد. خلیفه وقت ، عثمان بن عفان، به دیدار او رفت و ناراحت و نگرانی در چهره او دید از او پرسید: چرا ناراحتی و آه و ناله می کنی؟
گفت: گناهکارم. پرسید: چه می خواهی؟ گفت: رحمت خداوند را،
پرسید: آیا نیاز به پزشک داری؟ گفت: طبیب حقیقی مرا بیمار کرده است.
پرسید: آیا می خواهی کمک مالی به تو بکنم؟ گفت: آن زمان که نیاز داشتم ندادی و اکنون نیازی ندارم.
عثمان گفت: پول می دهم برای دخترانت باشد. ابن مسعود گفت: آنها نیازی ندارند. چون به ایشان گفته ام که همواره سوره وقعه را قرائت نمایند که هیچ گاه نیازمند نخواهند شد. 6
هر كس سوره واقعه را هر شب بخواند هیچ تنگدستی و گرفتاری به او نمی رسد.رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند: سوره واقعه را به زنانتان یاد دهید زیرا آن سوره بی نیاز كننده است

2)ایجاد بركت
پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: اگر سوره واقعه را بنویسند و در خانه بگذارند موجب افزایش خیر و بركت می شود و هر كس به قرائت آن مداومت ورزد، فقر از او برطرف می شود و در آن افزایش حفظ و توفیقات و وسعت در مال وجود دارد. 7

3) محبوبیت
امام صادق علیه السلام فرموده است: هر كس در هر شب جمعه سوره واقعه را قرائت كند، خداوند او را دوست دارد و او را محبوب همه مردم می گرداند و هرگز در دنیا ناراحتی، فقر و تنگدستی و آفتی از آفات دنیا به او نخواهد رسیدو از همراهان و رفیقان امیرالمؤمنین علیه السلام خواهد بود.و این سوره ویژه امیرالمومنین علی علیه السلام است و هیچ کس در آن شرکت ندارد. 8

4)آسانی مرگ و بخشش اموات
از امام صادق علیه السلام نقل شده است: سوره واقعه دارای منافع و بهره های زیادی است كه قابل شمارش نیست. از جمله فواید این سوره آن است كه اگر برای مرده ای خوانده شود، خداوند او را می امرزد و اگر برای كسی كه در حال احتضار و مرگ است بخواند، مرگ و خروج روحش به اذن خدا آسان می شود. 9

5)آسانی زایمان
به همراه داشتن نوشته سوره واقعه موجب آسانی زایمان می شود. 10
پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: اگر سوره واقعه را بنویسند و در خانه بگذارند موجب افزایش خیر و بركت می شود و هر كس به قرائت آن مداومت ورزد، فقر از او برطرف می شود و در آن افزایش حفظ و توفیقات و وسعت در مال وجود دارد

[h=2]ختومات مجرب
[/h]1)جهت برآورده شدن حاجات شرعی و ادای دین
40 شب، هر شب یك بار سوره «واقعه، مزمل، لیل، انشراح» را بخواند و بعد از تلاوت این سوره ها دعای زیر را بخواند. كه بسیار مجرب است:
«یا رازق السائلین، یا راحم المساكین، یا ولی المؤمنین، یا غیاث المستغیثین، یا ارحم الراحمین، صل علی محمد و آل محمد واكفنی حلالك عن حرامك و بطاعتك عن معصیتك و بفضلك عمّن سواك، یا اله العالمین و صلی الله محمد و آله اجمعین»11
2)جهت زیاد شدن رزق و روزی و وسعت معیشت
از شب شنبه شروع كند و هر شب 3 بار بخواند و استثنائاً در شب جمعه 8 بار بخواند و این عمل را 5 هفته اجرا كند و قبل از تلاوت هر بار این سوره این دعا را بخواند:
«اللهم ارزقنا رزقاً حلالاً طیّباً من غیرك استجب دعوتنا من غیر رد و اعوذ من الفضیحتین الفقر و الدّین و ادفع عنّی هذین بحق الامامین الحسن و الحسین علیهما السلام برحمتك یا ارحم الراحمین» 12

تنظیم: محمدی- بخش قرآن تبیان
منبع : پایگاه اینترنتی انهار


[/HR]پی نوشت ها :
(1) مجمع البیان، ج9، ص355
(2)الأمالی شیخ صدوق، ص304
(3) ثواب الاعمال، ص117
(4)همان
(5)کنزالعمال، ج1، ص264
(6)مجمع البیان، ج9، ص355
(7) تفسیرالبرهان، ج5، ص249
(8)ثواب الاعمال، ص117
(9)تفسیرالبرهان، ج5، ص250
(10)المصباح کفعمی، ص458
(11)درمان با قرآن، ص111
(12)همان

پیامهای قرآنی سوره مبارکه ملک آیات 13 الی 26

✨ریا و نفاق را كنار بگذاریم كه خدا به باطن‏ها آگاه است. «علیم بذات الصدور»
✨خداوند، زمین را رام ساخته تا امكان تلاش و كوشش بشر بر روى آن فراهم باشد. «جعل لكم الارض ذلولاً فامشوا فى مناكبها»
✨رزق از سوى خداوند است، ولى براى به دست آوردن آن تلاش لازم است. «فامشوا فى مناكبها و كلوا من رزقه»
✨ هستى در حال حركت و رو به تكامل است:
طبیعت براى انسان. «جعل لكم الارض ذلولاً»
انسان براى تلاش. «فامشوا فى مناكبها»
تلاش براى رزق. «كلوا من رزقه»
دنیا براى آخرت. «الیه النشور»
✨كامیابى ‏هاى دنیا نباید سبب غفلت از قیامت شود. «كلوا... و الیه النشور»
✨هیچ كس خود را از قهر خدا در امان نداند و هر لحظه احتمال نزول قهر هست. «ءامنتم من فى السماء»
✨تهدیدات الهى را جدى بگیریم. «فستعلمون كیف نذیر»
✨نعمت‏هاى الهى بر اساس رحمت است. «ما یمسكهنّ الاّ الرّحمن»
✨ یكى از راههاى توجّه به نعمت‏هاى خداوند، احتمالِ گرفته شدن نعمت‏ها است. «ان امسك رزقه»
✨شكر خداوند، تنها با زبان نیست بلكه شكر عملى كه همان به كارگیرى صحیح نعمت‏ها است، لازم است. «قلیلاً ما تشكرون»
✨ كافر به دنبال بهانه است. (سؤال كردن از زمان وقوع قیامت، طفره رفتن از اصل قیامت است.) «متى هذا الوعد»
✨هر دانستنى ارزش نیست، (اگر زمان قیامت را بدانیم براى گروهى كه به آن زمان نزدیك‏ترند، سبب وحشت و اضطراب و براى گروهى كه با آن فاصله طولانى دارند، سبب غفلت و فراموشى مى‏ شود.) «انّما العلم عنداللّه»

پیامهای قرآنی سوره مبارکه ملک آیات 1 الی 12

✨تمام قدرت‏ها و حكومت‏ها از بین رفتنى هستند، تنها حكومت خداوند ابدى است. «بیده الملك و هو على كلّ شى‏ء قدیر»
✨به خوب بودن كار، قانع نباشیم، باید بهترین كار انجام شود. «احسن عملاً»
✨از شكست در آزمایش‏هاى الهى مأیوس نشوید، كه او بخشنده است. «الغفور»
✨خداوندى كه كار خود را محكم و حكیمانه انجام داده است، از دقّت نظر دیگران نگران نیست، بلكه دیگران را به بازدید دعوت مى‏كند. «فارجع البصر... ثم ارجع البصر»
✨شیاطین به آسمان‏ها نیز طمع دارند. «رجوماً للشیاطین»
✨شیاطین، ضربه پذیرند. «رجوماً للشیاطین»
✨دوزخیان، به درون آتش پرتاب مى‏شوند. «القوا فیها»
✨عذاب جهنم، همراه با تحقیر است: «القوا فیها»، گوش‏خراش است: «سمعوا لها شهیقا» و همراه با سؤال توبیخ است. «سئلهم خزنتها»
✨عذاب الهى بعد از اتمام حجت است. «الم یأتكم نذیر»
✨نتیجه انكار عمدى و آگاهانه دین دوزخ است. «القوا فیها... جاءنا نذیر فكذّبنا»
✨پاك شدن از گناهان، زمینه دریافت الطاف الهى است. «لهم مغفرة و اجر كبیر»

⚜﷽⚜

پیامهای قرآنی سوره مبارکه قلم آیات 17 الی 42

✨آزمایش یكى از سنّت‏هاى الهى است. «انّابلوناكم كما بلونا»
✨تنبیه و كیفر از شئون ربوبیّت است و جنبه تربیتى دارد. «طائف من ربّك»
✨خداوند حامى فقراست. با اینكه فقرا از تصمیم وارثان خبر نداشتند ولى خداوند به حمایت از فقرا و براى تنبیه وارثان بخیل، باغ را سوزاند. «لا یستثنون... فاصبحت كالصریم»
✨ثروتى كه محرومان از آن بهره ‏مند نشوند، نبودنش بهتر است. «فاصبحت كالصریم»
✨حرص و بخل، سبب زیادت سرمایه و كامیابى نمى‏ شود. «لا یستثنون... فاصبحت كالصریم»
✨به هنگام از دست دادن اموال دنیوى، به لطف و رحمت الهى امیدوار باشید كه بهتر از آن را به شما بدهد.«عسى ربّنا ان یبدلنا خیراً منها»
✨شكستن دل فقیر، كیفر دنیوى و اخروى دارد. «كذلك العذاب و لعذاب الآخرة»
✨كیفر و پاداش، بر اساس عدالت است. «افنجعل المسلمین كالمجرمین»
✨قیامت، تجسّم دنیاست. آن كه در دنیا اهل سجده نبوده است، در قیامت، توان سجده ندارد. «یدعون الى السّجود فلا یستطیعون»

⚜﷽⚜

پیامهای قرآنی سوره مبارکه قلم آیات 43 الی 52

✨كسانى كه از فرصت اختیار و سلامتى استفاده نكنند، در انتظار روزى باشند كه هیچ یك از این فرصت ها را نخواهند داشت. «یدعون الى السّجود و هم سالمون»
✨ذلّت قیامت فراگیر است. «ترهقهم ذلّة»
✨تكذیب كنندگان، با خدا طرفند. «ذرنى و من یكذّب»
✨مهلت‏هاى الهى، تدبیر خدا براى هلاكت كفّار است. «اُملى لهم انّ كیدى متین»
✨فریاد و ناله ‏اى ارزش دارد كه برخاسته از درون باشد، وگرنه نفاق است. «نادى و هو مكظوم»
✨چشم زخم یك واقعیّت است. «لیزلقونك بابصارهم»
✨در برابر تهمت به اولیاى الهى باید دفاع كرد. در برابر «یقولون انه لمجنون» خداوند فرمود: «ما انت بنعمة ربّك بمجنون»
✨قرآن، وسیله غفلت زدایى است. «ان هو الا ذكر»
✨قرآن، محدود به زمین و زمان خاصّى نیست، كتابى است جهانى و جاودانى براى همه ملت‏ها. «ذكر للعالمین»

پیامهای قرآنی سوره مبارکه حاقه آیات 1 الی 8

✨قیامت، روزى بس بزرگ و هولناك است. «الحاقّة ما الحاقّة»
✨قیامت، حادثه‏اى كوبنده و هولناك است. «القارعة»
✨دست خدا در نوع عذاب باز است. قوم ثمود را با آتش صاعقه و قوم عاد را با باد سرد هلاك مى‏ كند. «بریح صرصر»
✨عذابهاى الهى گاهى دفعى است و گاهى تدریجى. «سبع لیال و ثمانیة ایّام»
✨تنومندى و نیرومندى مانع هلاكت نیست. اگر قامت و بلندى انسان مثل درخت خرما باشد، در برابر قهر الهى به زمین مى ‏افتد. «اعجاز نخل خاویة»
✨كیفرها یكسان نیستند، گاهى به كلى محو كننده ‏اند: «فجعلهم كعصف مأكول» ولى گاهى جسم مى ‏ماند. «اعجاز نخل خاویة»

#صفات منافقاڹ
وَ إِذٰا لَقُوا اَلَّذِينَ آمَنُوا قٰالُوا آمَنّٰا وَ إِذٰا خَلَوْا إِلىٰ شَيٰاطِينِهِمْ قٰالُوا إِنّٰا مَعَكُمْ إِنَّمٰا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ ﴿۱۴﴾
و چون با کسانى که ایمان آورده اند برخورد کنند، مى گویند: «ایمان آوردیم»، و چون با شیطانهاى خود خلوت کنند، مى گویند: «در حقیقت ما با شماییم، ما فقط[آنان را] ریشخند مى کنیم.» (۱۴) بقرھ

تفسیر ایہ
یڪے دیگر از صفات منافقاڹ ایڹ است ڪہ هنگامیڪہ بہ انہا گفتہ مےشود ایماڹ بیاورید مومناڹ را مسخره ڪرده و احمق مےخوانند
نڪات ناب ایہ
۱_خصلت دیگر منافقاڹ حماقت است
۲_ڪار منافقاڹ تمسخر مومناڹ است
٣_نباید از تمسخر منافقاڹ رنجید چرا یکی دیگر از صفات منافقان این است که هنگامیڪہ بہ انہا گفتہ مےشود ایماڹ بیاورید مومناڹ را مسخره ڪرده و احمق مےخوانند
۴_منافقاڹ از ایڹ جہت احمق هستند ڪہ فڪر مےڪنند دارند بر ضد مومناڹ و خدا ڪار مےڪنند اما در واقع بہ ضرر خودشان ڪار مےڪنند
تفسیر نورو نمونہ

وَ إِذٰا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمٰا آمَنَ اَلنّٰاسُ قٰالُوا أَ نُؤْمِنُ كَمٰا آمَنَ اَلسُّفَهٰاءُ أَلاٰ إِنَّهُمْ هُمُ اَلسُّفَهٰاءُ وَ لٰكِنْ لاٰ يَعْلَمُونَ ﴿۱۳﴾
و چون به آنان گفته شود: «همان گونه که مردم ایمان آوردند، شما هم ایمان بیاورید»، مى گویند: «آیا همان گونه که کم خردان ایمان آورده اند، ایمان بیاوریم؟» هشدار که آنان همان کم خردانند؛ ولى نمى دانند. (۱۳) بقره

[h=1]معجونی برای مقاومت در برابر مشکلات و سختی ها[/h]

[h=2]نقل شده است وقتی که انوشیروان بر بزرگمهر؛ وزیر باتدبیر خود خشم نمود بر او تنگ گرفت و او را به زندانی تاریک افکند. دستور داد که جام زبر و خشن بر وی بپوشانند و با غل و زنجیر دست و پایش را ببندند و روزی دو قرص نان جو و یک جام آب و مقداری نمک به او بدهند و به جاسوسان خود سپرد هر سخنی که حکیم گفت، شاه را از آن سخن آگاه سازند.[/h]


حکیم مدتی بر حال سخت و تنگی ماند و ابداً سخنی بر زبان نیاورد و لب به شکایت و جزع باز نکرد و به هیچ وجه از کسی استعانت نطلبید.
انوشیروان جمعی را فرستاد که با او گفتگو کنند و از احوالش جویا شوند و هرچه شنیدند بی کم و کاست، به شاه برسانند. آنها نزد حکیم رفته و گفتند: چندی است که در محنت و غم، روزگار می گذرانی اما با این حال چرا رنگ چهره ات مانند روز نخست است و هیچ تغییری نکرده و ضعفی در تو مشاهده نمی شود، حکمتش چیست؟
حکیم گفت: این مقاومت و تحمل به خاطر معجونی است که برای خود درست کرده ام و دائماً از آن استفاده می کنم و در اثر آن مانند روز نخست هستم.
آنها سوال کردند اجزای آن معجون چیست؟
در ادامه به اجزای این معجون مقوی و البته کاربردی برای زندگی های امروز با توضیحاتی جزیی تقدیم می شود.
[h=2]1- اعتماد، توکل و اطمینان بر کرم خداوند[/h] از نشانه های اعتقادی و فکری فرد راضی که در عمل و زندگی او بروز می کند داشتن زهد است یعنی به آنچه از دست می دهد یا مصیبتی که به او می رسد اظهار افسوس نمی کند و ناامید و افسرده نمی شود و در مقابل، برای امور دنیوی و نعمت های آن خوشحال و بهت زده نمی شود
حکیم گفت: نخستین جزء آن اعتماد، توکل و اطمینان بر کرم خداوند است
خداوند در قرآن کریم می فرماید: قُلْ لَنْ یُصیبَنا إِلاَّ ما کَتَبَ اللَّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُوْمِنُونَ (51، توبه) بگو هرگز ما را جز آنچه خدا برایمان نوشته نخواهد رسید. او سرپرست ماست ؛ و همه مومنان باید تنها بر خدا توکل کنند.
در روایتی امیر مومنان (علیه السلام) فرمود: . . . مَن تَوَکَّلَ عَلَیهِ کَفاهُ . . . هر کس بر او توکل کند ، خدا او را کفایت می کند . . .
[h=2][/h][h=2]2- راضی به رضای خدا[/h] حکیم گفت: جزء دیگر این معجون، رضا به قضای خداوند و اینکه آنچه مقدر باشد خواهد شد، می باشد
[h=2]نشانه های انسان های راضی[/h] 1- از نشانه های اعتقادی و فکری فرد راضی که در عمل و زندگی او بروز می کند داشتن زهد است یعنی به آنچه از دست می دهد یا مصیبتی که به او می رسد اظهار افسوس نمی کند و ناامید و افسرده نمی شود و در مقابل، برای امور دنیوی و نعمت های آن خوشحال و بهت زده نمی شود. (تفسیر موضوعی قران کریم ، آیة الله جوادی آملی ، ج 11 ، صص 376-381؛ اشاره به آیه 23 حدید)
2- چنین فردی با آرامش خاطر و اعتماد به نفس زندگی می کند (اشاره به آیات آخر سوره فجر: یَأَیَّتهُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ (27) ارْجِعِى إِلىَ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً (28)؛همچنین ر.ک: نهج البلاغه ،حکمت 273) و در تمام اختلاف های فکری، اخلاقی، حقوقی و ... تسلیم حکم خدا و رسول اوست. (سوره نساء ، آیه 65؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم ، آیة الله جوادی آملی ، ج 11 ، صص 379-380)
3- این فرد هیچ وقت طمع نمی ورزد و حسادت نمی کند. (پیام امام شرح تازه و جامعی بر نهج البلاغه ، ج 2 ، صص 43و44)
4- غصه روزی نمی خورد اگر چه اهل تلاش و کوشش است. (ر.ک: نهج البلاغه ابن ابی الحدید حکمت 273 و فرهنگ معارف نهج البلاغه ج 2 ص 793)
5- همیشه شکر گزار نعمت های خدا خواهد بود. (سوره نمل آیه 19؛ سوره زمر آیه 7؛ سوره أحقاف آیه 15؛ سوره فتح آیه 29)
6- از دیگر نشانه های این فرد که در برخورد و تعامل با انسان ها از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است آن که در غیر رضای خدا خشمگین نمی شود و برای رضای خدا دوست می دارد و دوست انتخاب می کند. (ر.ک: سوره فتح آیه 29؛ سوره مجادله آیه 22 ؛ سوره ممتحنه آیه 1)
7- انفاق در راه خدا بدون هیچ چشم داشت و حتی توقع تشکر نیز از علایم رفتاری آنهاست. ( ر.ک: سوره لیل آیات 18 تا آخر)
[h=2][/h][h=2][/h][h=2]3- مهمترین موارد آزمون و امتحان در زندگی[/h] دیگر نشانه های این فرد که در برخورد و تعامل با انسان ها از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است آن که در غیر رضای خدا خشمگین نمی شود و برای رضای خدا دوست می دارد و دوست انتخاب می کند
سومین جزء این است که استقامت و پایداری را بهترین چیز برای امتحان یافتم.
در حقیقت انسان موفق کسی است که در برابر طوفان های بزرگ که روزی در زندگی هر فردی شروع به وزیدن می کند تحمل داشته باشد و سستی و ضعف به خود راه ندهد :فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرینَ :و در برابر آنچه در راه خدا بدیشان رسید، سستى نورزیدند و ناتوان نشدند؛ و تسلیم [دشمن ] نگردیدند و خداوند، شكیبایان را دوست دارد. ( 146بقره))
گاهى دنیا درها را به روی ما می بندد و به ظاهر همه پنجره های امیدمان را قفل می کند. اگر یاد بگیریم همه اتفاقات عالم را به فال نیک گرفته و صبر داشته باشیم، می بینیم بعضی مواقع باید شکرگزار بسته بودن درها و قفل بودن بعضی پنجره ها باشیم.
[h=2]4- از این ستون به آن ستون فرج است[/h] امید نجات از سختی و فشار و اینکه از این ساعت تا ساعت دیگر و از این ستون تا ستون دیگر فرج است، جزء دیگر معجون موفقیت حکیم داستان ما می باشد.
در نومیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است
قرآن در این زمینه می فرماید: وَلاتایئَسُوا مِن رَوحِ اللهِ اِنَّهُ لا یَایئَسُ مِن رَوُحِ اللهِ اِلا القَومُ الکافِروُنَ: و از رحمت بی منتهای خداوند نومید نشوید به درستی که ناامید نمی شوند از رحمت خداوند جز کافران.
گاهى دنیا درها را به روی ما می بندد و به ظاهر همه پنجره های امیدمان را قفل می کند. اگر یاد بگیریم همه اتفاقات عالم را به فال نیک گرفته و صبر داشته باشیم، می بینیم بعضی مواقع باید شکرگزار بسته بودن درها و قفل بودن بعضی پنجره ها باشیم

در روایتی زیبا داریم که: جوانی گریان خدمت آقا رسول الله صلی الله علیه وآله می رسد. حضرت می فرمایند: چرا گریانی، جوان عرض می کند چرا گریان نباشم در حالی که گناهی بزرگ مرتکب شده ام و خداوند آنرا نمی آمرزد و من در آتش خواهم سوخت، حضرت می فرمایند: مشرک شده ای به خداوند، گناه تو هر چقدر بزرگ باشد خداوند متعال می آمرزد آنرا جوان عرض می کند گناه من از کوه، زمین، آسمان و ستارگان هم بزرگتر است.
حضرت می فرماید: گناه تو بزرگتر است یا خداوند. جوان عرض می کند خداوند متعال. حضرت فرمودند: گناه تو هر چقدر بزرگ باشد خداوند بزرگ و مهربان آن را می آمرزد.
حتی خداوند در سوره فرقان آیه 70 می فرماید: «کسی که توبه کند و ایمان آورد و کار نیکو کند، خداوند، بدی های آنان را به نیکی ها مبدّل می کند»
با وجود داشتن چنین خدایی که نه تنها بدی ها را می بخشد بلکه آنها را تبدیل به خوبی می کند آیا ناامیدی صحیح است؟!
یادمان نرود که شیطان از راه ناامیدی بر شما وارد شده است و از این راه می خواهد انسان ها را گمراه کند.
[h=2][/h][h=2]5- خیلی ها از من گرفتارترند[/h] توجه به افرادی که کارشان سخت تر از من است و از من گرفتارترند مرا تسکین می دهد.
فرستادگان شاه سخنان حکیم را به شاه رساندند، شاه چون این سخنان را شنید دستور داد او را از زندان آزاد کردند و دوباره به او مقام بالایی داد. (منتهی الآمال، ج 2، ص 375؛ قسمت زندگانی امام دهم. سفینه البحار، ج 2، ص 3)
آن دل که تویی در وی، غمخانه چرا باشد
چون گشت ستون مسند، حنانه چرا باشد
غمخانه دلی باشد، کان بی خبر است از تو
چون جای تو باشد دل، غمخانه چرا باشد
بیگانه کسی باشد، که او باتو نباشد یار
آن کس که تو اش یاری، بیگانه چرا باشد (اشعار از: فیض کاشانی)

پیامهای قرآنی سوره مبارکه معارج آیات 11 الی 40

✨مراقب باشیم كه در دنیا به خاطر رفاه همسر و فرزندان و جلب رضایت دوستان و خویشان، خود را دوزخى نكنیم. زیرا در آن روز هیچ یك از آنها به داد ما نمى‏رسند و به درد ما نمى‏ خورند. «لو یفتدى... ببنیه و صاحبته و اخیه»
✨آتش دوزخ شعور دارد و مجرم شناس است. «تدعوا من ادبر و تولّى‏»
✨راه نجات از اخلاق ناپسند، مداومت به نماز است. «خلق هلوعاً... الاّ المصلّین»
✨انسان بدون نماز مضطرب است. «جزوعاً... منوعاً... الاّ المصلّین»
✨آثار نماز در گرو مداومت بر آن است. «الّذین هم على صلاتهم دائمون»
✨مؤمن و نمازگزار واقعى، خود را مالك همه دارایى‏ هاى خود نمى‏ داند و سهمى از آن را حق دیگران مى‏داند. «فى اموالهم حقّ معلوم»
✨نیازمندان، در اموال توانگران حق دارند و شریكند.«حقّ معلوم للسائل والمحروم»
✨در فقرزدایى تنها به ظاهر افراد ننگرید، گروهى از محرومان صورت خود را با سیلى سرخ نگه مى ‏دارند و سؤال نمى‏ كنند. «و المحروم»
✨ارضاى غریزه جنسى از راههاى حرام، نوعى تجاوزگرى است. «فمن ابتغى‏ وراء ذلك فاولئك هم العادون»
✨نشانه ایمان، تنها نماز و انفاق نیست، رعایت عهد و پیمان‏هاى اجتماعى نیز شرط ایمان است. «و الّذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون»
✨كسانى كه مى‏ دانند ما آنها را از آبى پست آفریده‏ایم، چرا این همه غرور دارند كه با وجود كفر و نفاق، توقّع بهشت دارند. «كلاّ انّا خلقناهم ممّا یعلمون»
✨كسانى كه مى‏ دانند ما آنان را از چه چیز آفریده‏ایم، باید بدانند قدرت دوباره آفریدن را داریم. «انّا خلقناهم مما یعلمون»
✨سوگند خداوند به مشرق و مغرب، باید انسان را به فكر درباره آن‏ها وادار كند. «فلا اقسم بربّ المشارق و المغارب»
✨نظام هستى، بر پایه نظم و حكمت استوار است، به گونه‏اى كه مى‏ توان طلوع‏ها و غروب‏هاى هر روز در هر مكان را دقیق حساب كرد. «المشارق و المغارب»



[/HR] جزء پنجم قرآن کریم که از آیه 24 سوره نساء آغاز و به آیه 147 همان سوره ختم می شود ، در بردارنده آموزه ها و پیام های روح افزای الهی است که این نوشته به نقل تعدادی از آنها می پردازد.

[/HR] آیه ازدواج موقت آیه 24 سوره نساء دلیل جواز و حلال بودن ازدواج موقت در اسلام است که این قسمت از آیه : فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً ؛و زنانى را كه مُتعه كرده‏اید، مَهرشان را به عنوان فریضه‏اى به آنان بدهید، به آن اشاره دارد.
این حکم الهی که حلال بودن آن را اهل سنت نمی پذیرند و در برخی جوامع شیعی هم از سوی جاهلان، عملا مورد بی مهری قرار می گیرد ، هم دلیل قرآنی (همین آیه) بر جوازش وجود دارد و هم دلیل روایی.
از امام صادق علیه السلام نقل شده است كه فرمود: الْمُتْعَةُ نَزَلَ بِهَا الْقُرْآنُ وَ جَرَتْ بِهَا السُّنَّةُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله؛ حكم متعه در قرآن نازل شده و سنت پیغمبر صلی الله علیه وآله بر طبق آن جارى گردیده است. [1]
از امام باقر علیه السلام نیز نقل شده كه در پاسخ شخصى به نام عبد اللَّه بن عمیر لیثى در مورد متعه فرمود: أَحَلَّهَا اللَّهُ فِی كِتَابِهِ وَ عَلَى لِسَانِ نَبِیِّهِ ص فَهِیَ حَلَالٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ ؛ خداوند آن را در قرآن و بر زبان پیامبرش حلال كرده است و آن، تا روز قیامت حلال مى‏باشد. [2]
باید توجه داشت که این قانون هم به مانند دیگر قوانین نجات بخش اسلام دارای احکام و دستورات خاص به خود می باشد که رعایت نکردن آنها از سوی مردم، دلیل بر ایراد داشتن و یا انکار آن از سوی مردم نمی شود.

[h=2]قانونی برای شناخت کسب های حرام[/h] در آیه 29 قانون و قاعده ای بیان شده که با آن می توان بسیاری از کسب های حرام را شناخت.
این آیه در واقع زیربناى قوانین اسلامى را در مسائل مربوط به معاملات و مبادلات مالى تشكیل مى‏دهد؛ به همین دلیل فقهاى اسلام در تمام بخش های معاملات به آن استدلال مى كنند.

كبیره گناهى است كه از نظر اسلام بزرگ و پر اهمیت است و نشانه اهمیت آن مى تواند این باشد كه در قرآن مجید، تنها به نهى از آن قناعت نشده؛ بلكه به دنبال آن تهدید به عذاب دوزخ هم آمده است؛ مانند قتل انسان بی گناه، زنا، رباخوارى و امثال آنها

این آیه، خطاب به افراد با ایمان مى فرماید: اموال یكدیگر را از راههای نابجا و غلط نخورید (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ)؛ یعنى هر گونه تصرف در مال دیگرى كه بدون حق و بدون یك مجوز منطقى و عقلانى بوده باشد ممنوع است.
باید توجه داشته که تعبیر به «اكل؛ خوردن» كنایه از هر گونه تصرف است [3] خواه به صورت خوردن معمولى باشد یا پوشیدن یا سكونت و یا غیر آن ، و این تعبیر علاوه بر زبان عربى در فارسى امروز نیز كاملا رایج است؛ مثلاً می گوییم فلانی پول فلانی را خورد؛ یعنی به ناحق در آن تصرف کرد.
بنابراین آیه کریمه هر گونه تجاوز، تقلب، غش، معاملات ربوى، معاملاتى كه حد و حدود آن كاملاً نامشخص باشد، خرید و فروش اجناسى كه فایده منطقى و عقلایى در آن نباشد، خرید و فروش وسایل فساد و گناه، همه را تحت این قانون كلى قرار داده و از همه آنها نهی می کند. [4]

[h=2]معامله‌ای که یک پای آن خداوند متعال است[/h] آیه 31 با صراحت مى‏گوید: اگر گناهان كبیره اى كه از آن نهى شده اید ترك کنید؛ «سیئات» شما را پوشانده و آنها را مى بخشیم. (إِن تَجْتَنِبُواْ كَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَیِّئَاتِكُمْ )
این یعنی خداوند از سر لطف و رحمت بی کرانش، وعده داده اگر بندگان او دست از گناهان کبیره بشویند و از ارتکاب آنها خودداری کنند ، در عوض خداوند متعال هم از سیئاتی که اینان مرتکب می شوند چشم پوشی خواهد کرد.
اما اینکه گناهان کبیره چیستند و گناهان صغیره کدامند سوالی است که با مراجعه به روایات، معنا و موارد آن روشن می شود. در روایات اهل بیت علیهم السلام، گناهان کبیره با وصفی یاد شده اند که ما را در شناخت و تعریف آنها کمک می کند.
از امام صادق علیه السلام نقل شده است:

الْكَبَائِر الَّتِی أَوْجَبَ اللَّهُ عَلَیْهَا النَّارَ ؛ گناهان كبیره گناهانى هستند كه خداوند مجازات آتش براى آنها مقرر داشته است.[5] از این معنا و با توجه به معنای لغوی کبیره می توان نتیجه گرفت: كبیره گناهى است كه از نظر اسلام بزرگ و پر اهمیت است و نشانه اهمیت آن مى تواند این باشد كه در قرآن مجید، تنها به نهى از آن قناعت نشده؛ بلكه به دنبال آن تهدید به عذاب دوزخ هم آمده است؛ مانند قتل انسان بی گناه، زنا، رباخوارى و امثال آنها.

[h=2]مدیریت مرد در خانواده[/h] آیه 34 به یک قانون جاری در خلقت اشاره می کند و آن مدیریت خانواده از سوی مرد و تشکیل دهنده آن خانواده است. (الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلىَ النِّسَاءِ)
این آیه بر خلاف باور برخی، کاری به جنس مرد و جنس زن در جوامع انسانی ندارد که خواسته باشد مردان را قوّام و سرپرست زنان قرار دهد؛ بلکه حوزه بحث و نظر آن، خانواده ایست که با ازدواج و مدیریت مرد شکل می گیرد.
باید دانست که این یک برتری معنوی و اعطای کمال ویژه به مردان نیست که زنان خواسته باشند بر آن رشک برند و یا به این تقسیم کار حمله ور شوند؛ بلکه صرفاً یک وظیفه و کار اجرایی است؛ مانند سایر وظایفی که مردان و زنان بر عهده دارند.
اما چرا این وظیفه به مردان داده شده و از زنان خواسته نشده؛ علتش یکی نوع ساختار روحی و جسمی مردان است که به آنها این امکان را می دهد بهتر و راحت تر از زنان بار این مسئولیت را به دوش کشیده و آن را انجام دهند (ِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلىَ‏ بَعْضٍ)
دیگر اینکه وظیفه تأمین و گذران اقتصادی خانواده به عهده مرد است (وَ بِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ)
و این یک روال عادی و معمول در جوامع انسانی است که حتی در جوامع غیر اسلامی و حتی غیر دینی هم به خوبی مشاهده می شود. این را هم باید افزود که این جریان عمومی، منافاتی با برخی موارد که زن ها مدیریت خانواده را بر عهده دارند ندارد.
مواردی که مرد به دلایل گوناگونی مانند از کار افتادگی و یا نداشتن توان مدیریتیِ لازم برای اداره یک خانواده، این وظیفه را به زن واگذار کرده و یا زن گوی سبقت را از او ربوده است.

[h=2]توسل به رسول خدا صلی الله علیه و آله[/h] آیه 64 راه بازگشت را به روى گناهكاران و آنها كه به نحوى از انحاء مرتكب گناهى شدند، گشوده و مى فرماید: اگر آنها هنگامى كه به خویش ستم كردند، به سوى تو مى آمدند و از خدا طلب آمرزش مى کردند و پیامبر هم براى آنها طلب آمرزش می نمود، خدا را توبه پذیر و مهربان مى یافتند(وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآۆُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا)

آیه کریمه هر گونه تجاوز، تقلب، غش، معاملات ربوى، معاملاتى كه حد و حدود آن كاملا نامشخص باشد، خرید و فروش اجناسى كه فایده منطقى و عقلایى در آن نباشد، خرید و فروش وسائل فساد و گناه، همه را تحت این قانون كلى قرار داده و از همه آنها نهی می کند

این آیه ضمن آنکه دلیل دلگرم کننده ایست برای شیفتگان و توسل کنندگان به رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام؛ پاسخ قاطعی هم است به کسانی که توسل و طلب شفاعت از رسول خدا صلی الله علیه و آله را شرک؛ بلکه کفر دانسته و در کنار قبر شریف آن حضرت، مسلمانان پیرو قرآن را از توسل و راز و نیاز با رسول خدا صلی الله علیه و آله باز می دارند.
جالب تر اینکه آنها خود را مسلمان و پیرو قرآن می دانند و حال آنکه این چنین از معارف قرآن بی خبرند و با آن مبارزه می کنند.

[h=2]نتیجه یک عمر بندگی خدا[/h] آیه 69 نتیجه یک عمر بندگی در راه خدا و اطاعت از رسول صلی الله علیه و آله را بیان می کند که آن همنشینى با كسانى است كه خداوند، نعمت خود را بر آنها تمام كرده است. (وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَـئِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم )
سپس در توضیح این جمله و بیان كسانى كه خداوند نعمت خویش را بر آنها اتمام كرده است اشاره به چهار طایفه مى كند:
1. انبیاء علیهم السلام: فرستادگان مخصوص پروردگار (مِنَ النَّبِیِّینَ)
2. راستگویان: كسانى كه هم در سخن راست مى‏گویند و هم با عمل و كردار صدق گفتار خود را اثبات مى كنند و نشان مى دهند كه مدعى ایمان نیستند؛ بلكه به راستى به فرمان هاى الهى ایمان دارند. (وَ الصِّدِّیقِینَ)
3. شهداء: كشته شدگان در راه هدف و عقیده پاك الهى و یا افراد برجسته اى كه روز قیامت شاهد و گواه اعمال انسانها هستند.(وَ الشُّهَداءِ)
4. صالحان: افراد شایسته و برجسته اى كه با انجام كارهاى سازنده و مفید و پیروى از اوامر انبیاء علیهم السلام به مقامات برجسته‏اى نائل شده اند. (وَ الصَّالِحِین)

پی نوشت ها:
1. کافی 5/449/ح 5
2. همان، ح4
3. المیزان فی تفسیر القرآن 4/317
4. تفسیر نمونه 3/355
5. کافی 2/284/ح 20

[h=2]آن ها از این نگران هستند و بیم دارند که نکند خدا کمال و تمام حق را از ما بخواهد و ما دستمان خالی باشد؟ ما هم همیشه از خدا می خواهیم و بخواهیم: الهَنا عامَلنا بِهِ فَضلَک وَ لا تُعامِلنا بِعَدلک و این گونه است که اگر خدا با ما با عدلش برخورد کند و اگر بخواهد کمال و تمام از ما بگیرد ما بیچاره می‌شویم...[/h]

در تفسیر سوء حساب که مؤمنان متعهدی که به اوامر الهیه عمل می کنند، از آن می ترسند؛ چنان که در این آیه آمده است: « وَالَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَیَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَیَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ؛ و آنان كه آنچه را خدا به پیوستنش فرمان داده مى پیوندند و از پروردگارشان مى ترسند و از سختى حساب بیم دارند.» (رعد/ 21)
آن ها از این نگران هستند و بیم دارند که نکند خدا کمال و تمام حق را از ما بخواهد و ما دستمان خالی باشد؟ این گونه است که همیشه از خدا می خواهیم و بخواهیم: الهَنا عامَلنا بِهِ فَضلَک وَ لا تُعامِلنا بِعَدلک و این گونه است که اگر خدا با ما با عدلش برخورد کند و اگر بخواهد کمال و تمام از ما بگیرد ما بیچاره می‌شویم.
[h=2]یک تلنگر[/h] استاد علامه طباطبایی در «رساله معاد» فرموده اند: «در اینکه مراد از سوء حساب در آیه مبارکه، استقصاء است، از شیعه و سنی، اتفاق دارند و بر صحت صدور آن از رسول الله (صلی الله و علیه وآله) اجماع نموده اند.» (رساله "الانسان بعدالدنیا"، ص 49)
حواسمان باشد همان طور که ما از این گرفتن های به حق خداوند بیم داریم و نگران هستیم که در قیامت خداوند تنها از روی عدلش با ما و اعمال ما برخورد کند، خودمان هم در سبک زندگی و نوع برخوردمان با دیگران در صفوف مختلف اعم از خانوادگی و اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مراقب باشیم.
با طلبکار و مستأجر مدارا کنیم ... تا طلبمان دیر و زود شد سریع شروع به تهدید و آبرو ریزی نکنیم... وقت دهیم، فرصت دهیم، مدارا داشته باشیم.
در «تفسیر عیاشی» پنج روایت وارد است که دلالت بر این دارند که مراد از یخافون سوء الحساب در آیه 21 سوره رعد، آن است که آن ها از این می ترسند که هنگام حساب از آنان مداقه و استقصاء به عمل آید و تا آخرین درجه تفحص و تجسس دقت شود .
بیم آن را دارند که حسناتشان را چه بسا به حساب نیاورند چون قابل قبول نبوده است و سیئاتشان را کلا به حساب آورند زیرا بنا بر فرض ما همه گناه و زشتی بوده است.
اول از ابو اسحاق که گفت شنیدم از حضرت صادق (علیه السلام): «یقول فی سوء الحساب: لا یقبل حسناتهم و یؤخذون بسیئاتهم؛ در آیه سوء الحساب می فرمود: ترس آن را دارند که خوبی های آنان را نپذیرند و آنان را به کردار بد خود بگیرند» (تفسیر عیاشی، ص 211).
دوم از هشام بن سالم از حضرت صادق (علیه السلام) درباره: «یخافون سوء الحساب: قال: یحسب علیهم السیئات، و لا یحسب لهم الحسنات و هو الإستقصآء؛ فرمود: معنای سوء حساب آن است که سیئات آنان را حساب کنند و حسنات آنان را حساب نکنند و این است حقیقت استقصاء یعنی در حساب به نهایت رساندن و تا آخرین چیز جزئی را به نظر آوردن.» (تفسیر عیاشی، ص 211)
حضرت صادق (علیه السلام) به من گفتند: صله رحم موجب آسانی حساب می شود در روز قیامت و پس از آن این آیه را قرائت کردند: کسانی که صله می نمایند آنچه را که خداوند امر نموده است به صله آن و از پروردگارشان در خشیت هستند و از بدی حساب هراس دارند.»
سوم از هشام بن سالم از حضرت صادق (علیه السلام) در قول خدای تعالی: «و یخافون سوء الحساب: قال: الإستقصآء والمدآقة. و قال: یحسب علیهم السیئات و لا یحسب لهم الحسنات؛ حضرت فرمودند: معنای بدی حساب، دقت کاری به عمل آوردن و به نهایت رساندن در حساب است و حضرت فرمودند: زشتی های آنان را به حساب آورند و نیکی ها را به حساب نیاورند» (تفسیر عیاشی، ص 210)
چهارم از حماد بن عثمان از حضرت صادق (علیه السلام): «أنه قال لرجل: یا فلان! ما لک و لاخیک؟! قال: جعلت فداک! کان لی علیه حق، فاستقصیت منه حقی! قال: أبو عبد الله علیه السلام: أخبرنی عن قول الله: و یخافون سوء الحساب!؟ أتراهم خافوا أن یجور علیهم أو یظلمهم؟! لا والله! خافوا الإستقصآء و المدآقة؛ حضرت به مردی گفتند: ای فلان! چه شده است که با برادرت چنین رفتار می کنی؟! عرض کرد: فدایت شوم! من برای خودم حقی بر عهده او داشتم و من در گرفتن حق خود استقصاء کردم و تا آخرین جزء را به حساب آوردم! حضرت گفتند: بگو به من معنای گفتار خدا که می فرماید: مؤمنان از سوء حساب می ترسند چیست؟! آیا چنین می پنداری که آنان می ترسند خدا به آنها جور و ستم روا دارد؟! سوگند به خدا چنین نیست؟ بلکه از استقصاء و دقت کاری های در حساب بیم دارند» (تفسیر عیاشی، ص 210)

در «تفسیر عیاشی» پنج روایت وارد است که دلالت بر این دارند که مراد از یخافون سوء الحساب در آیه 21 سوره رعد، آن است که آن ها از این می ترسند که هنگام حساب از آنان مداقه و استقصاء به عمل آید و تا آخرین درجه تفحص و تجسس دقت شود .
پنجم از محمد بن عیسی و با همین اسناد از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده است که: «حضرت به مردی که بعضی از برادرانش شکایت او را به نزد آن حضرت برده بود گفتند: چرا فلان برادرت از تو شکایت دارد؟! آن مرد گفت: آیا شکایت دارد از من درباره اینکه من حق خود را استقصاء از او خواسته ام؟! حضرت به حال غضب نشستند و سپس گفتند: گویا مثل اینکه تو اگر در حساب برادرت استقصاء کنی، کار زشتی انجام نداده ای؟! به من بگو تا بدانم: آنچه را که خداوند تبارک و تعالی درباره مؤمنان در قرآن حکایت نموده است که «و یخافون سوء الحساب»، آیا آنها می ترسند از اینکه خداوند بر آنان ستم روا دارد و به عنوان ظلم و جور و تعدی در حساب، از آنان حساب بکشد؟! نه سوگند به خدا چنین نیست! آنها ترسی ندارند مگر از استقصاء و حساب را به دقت رسیدگی کردن! و خداوند این استقصاء را سوء حساب نام برده است؛ پس کسی که استقصاء کند بدی کرده است.»
استاد علامه طباطبایی در «رساله معاد» فرموده اند: «در اینکه مراد از سوء حساب در آیه مبارکه، استقصاء است، از شیعه و سنی، اتفاق دارند و بر صحت صدور آن از رسول الله (صلی الله و علیه وآله) اجماع نموده اند.» (رساله "الانسان بعدالدنیا"، ص 49)
مجلسی(ره) از دو کتاب حسین بن سعید از قاسم از عبدالصمد بن بشیر از معاویه روایت کرده است که: «قال: قال لی أبو عبدالله علیه السلام: إن صلة الرحم تهون الحساب یوم القیمة. ثم قرأ: یصلون مآ أمرالله به أن یوصل و یخشون ربهم و یخافون سوء الحساب؛ معاویه گوید: حضرت صادق(علیه السلام) به من گفتند: صله رحم موجب آسانی حساب می شود در روز قیامت و پس از آن این آیه را قرائت کردند: کسانی که صله می نمایند آنچه را که خداوند امر نموده است به صله آن و از پروردگارشان در خشیت هستند و از بدی حساب هراس دارند.»


[/HR] منابع :
سید محمد حسین حسینی طهرانی- معاد شناسی جلد 8
حوزه
سایت طهور
برنامه سمت خدا؛ بیانات حجت الاسلام قمی

[h=1][/h] [h=2]قرآن و عترت دو ثقل جدانشدنی از یکدیگر هستند که تا زمانی به این دو تمسک جوییم، گمراه نخواهیم شد.[/h]
تمسک به قرآن به معنای تلاوت، تدبر و عمل به آن است. در حقیقت رکن اصلی در مسیر تمسک به قرآن کریم، عمل به آن است.
[h=2]لزوم عمل به قرآن و پیروی از اولیای دین[/h] قرآن را که کتاب ما و شما است، کوشش کنیم که به حقیقت، کتاب باشد. کتاب ما به حقیقت باشد، نه فقط لفظاً بگوییم که «کتاب ما، قرآن است. نبی ما، رسول اکرم است. امام ما، علی بن ابیطالب است». لفظ، آسان است. آسان است که من بگویم: شیعۀ علی بن ابی طالبم، لکن شیعه چی است؟ آنی است که دنبال او باشید. تشییع جنازه در وقتی است که کسی جنازه که جلو است این همراهش برود. اگر او از آن راه برود، این از این راه برود، این تشییع جنازه نیست.
كسی كه قرآن را بیاموزد و به آن عمل نكند و دنیا و زینت آن را بر قرآن ترجیح دهد، سزاوار خشم خدا است و در ردیف یهود و نصاری قرار خواهد داشت كه كتاب خدا را پشت سر انداختند.
شیعه پیرو است. اگر بنا باشد که ما، هی دم بزنیم که شیعه ‏ایم، لکن در عمل هیچ پیروی نداشته باشیم، یا پیرویمان بسیار ضعیف باشد، ما به حسب واقع، شیعه نیستیم، به حسب ادعا شیعه هستیم.
اگر ما ادعامان این باشد که قرآن، کتاب ماست، لکن هیچ صفحه ‏ای از قرآن را به آن عمل نکرده باشیم، قرآن را ادعا داریم که کتاب ما است، اما به حسب واقع کتاب ما نیست. اگر ما بگوییم پیغمبر، پیغمبر ما هست، ادعایش آسان است، لکن تا پیروی ازش نکنیم، نمی‏توانیم بگوییم پیام آوری است از خدا. اگر ما به حرف او اعتنا نکنیم، پیامبریش برای ما فایده ندارد. و اگر چنانچه به حرف اولیا عمل نکنیم، شیعه‏ گریش برای ما فایده ندارد، فایده‏ اش ضعیف است.
[h=2]سعادتمندی در پرتو عمل به قرآن[/h] قرآن، همه چیز است؛ قرآن هم بُعْد سیاست دارد و هم بُعْد سایر چیزها؛ هم علم است و هم راهنماست؛ و هم سیاست است و هم همه چیز است. قرآن، اگر کتاب یک ملتی باشد، آن ملت سعادتمند می‏شود.
چنانچه عامل باشیم و با هم مجتمع باشیم و اجتماع داشته باشیم و این آیۀ شریفۀ وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّه‏ِ جَمیعاً وَلا تَفَرَّقُوا (آل عمران، 103) را عمل کنیم، بر همه ی قدرت ها غلبه خواهیم کرد.
اگر همه «مُعْتَصِم» باشند به «حبل‏اللّه‏» ـ که قرآن کریم است، رسول اکرم است، همه مجتمع بر قرآن باشیم، تفرُّق از هم نداشته باشیم، جدایی از هم نداشته باشیم، غلبه می‏ کنیم بر تمام قدرتهای بزرگ.
[h=2]عمل به قرآن؛ بغیر از حرف زبانی باشد[/h] قال علی علیه السّلام: «الله الله بالقرآن لا یسبقكم بالعمل به غیركم»؛ امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: توصیه می‌ كنم شما را به قرآن نباید دیگران بر شما در عمل به قرآن پیشی گیرند. (نهج البلاغه، نامه 47)
مسلمانان بالاخص ما شیعیان باید در عمل «کونوا دُعاةَ النّاسِ بِغَیرِ اَلسِنَتِکُم» (کافی، کلینی، ج 2، ص 78) [باشیم]؛ نشان بدهیم که از لحاظ پایبندى به مقرّرات دینى، به ضوابط دینى جزو افراد برجسته هستیم؛ این را نشان بدهیم تا تأثیر قرآن در عمل ما خودش را نشان بدهد: در مشی عمومى، در سلوک، در بواطن، در ظواهر؛ ظواهر اسلامى؛ کیفیّت برخورد، کیفیّت اسلامى؛ اینها را مراعات کنیم. (بیانات مقام معظم رهبری/۱۳۹۳/۰۴/۰۸)
عمل خودمان را قرآنی كنیم، الهی كنیم. به گفتن نیست، به زبان نیست، به ادعا كردن نیست؛ باید در عمل، در این راه حركت كنیم و قدم برداریم. (بیانات مقام معظم رهبری ۱۳۹۱/۰۴/۳۱)
[h=2]حفظ قرآن با به همراه عمل به قرآن باشد[/h] روایاتی در این باب را با هم مروری می کنیم...
قال علی علیه السّلام: «الله الله بالقرآن لا یسبقكم بالعمل به غیركم»؛ امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: توصیه می‌ كنم شما را به قرآن نباید دیگران بر شما در عمل به قرآن پیشی گیرند. (نهج البلاغه، نامه 47)
قال الصادق علیه السّلام: «الحافظ للقرآن العاملُ به مع السَّفَرةِ الكرامِ البَرَرَةَ»؛ امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: كسی كه قرآن را حفظ كند و به آن عمل نماید با پیامبران بزرگوار و نیكو خواهد بود. (اصول كافی، ج 2، ص 603)
[h=2]هشدار، هشدار؛ نتیجه عمل نکردن به قرآن[/h] عمل خودمان را قرآنی كنیم، الهی كنیم. به گفتن نیست، به زبان نیست، به ادعا كردن نیست؛ باید در عمل، در این راه حركت كنیم و قدم برداریم.
قال رسول الله صلّی الله علیه و آله : «من تعلم القرآن فلم یعمل به و اثر علیه حب الدنیا و زینتها استوجب سخط الله و كان فی الدّرجة مع الیهود و النصاری الذی ینبذون كِتاب الله وراء ظهورهم»؛ پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: كسی كه قرآن را بیاموزد و به آن عمل نكند و دنیا و زینت آن را بر قرآن ترجیح دهد، سزاوار خشم خدا است و در ردیف یهود و نصاری قرار خواهد داشت كه كتاب خدا را پشت سر انداختند. (وسائل‏الشیعة ج : 6 ص184)
من كلام رسول الله صلّی الله علیه و آله: «من تعلم القرآن و لم یعمل به حشره الله یوم القیامة اعمی فیقول یا رب لم حشرتنی اَعمی و قد كنت بصیراً قال كذلك اتتك آیاتك فنسیتها»؛ پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: كسی كه قرآن را بیاموزد و به آن عمل نكند، خدا او را در روز قیامت كور محشور می ‌كند، می‌ گوید خدایا به خاطر چه مرا كور محشور كردی در حالی كه من بینا بودم. می ‌فرماید چگونه تو آیات ما را خواندید و آنها را به فراموشی سپردید و به‌ آن عمل نكردید. (عقاب الاعمال، ص 286)
[h=2]فرشتگانی که حافظ و عامل به قرآن را همراهی می کنند[/h] فضیل از امام صادق (علیه السلام) نقل كرده است: «الحافظ للقرآن، العامل به، مع السفرة الكرام البررة.» (الحیاه، ج 2، ص ص 152)؛ حافظ قرآن كه بدان عمل كند همراه فرشتگانی ارجمند و نیكوكار است.
«سَفَره» و «كرام برره» فرشتگانی هستند كه ذكر آنها به این وصف در قرآن مجید آمده است:
«بأیدی سفره كرام برره» (عبس/15 و 16) آنان فرشتگان حامل كتاب‌های الهی از جانب خداوند متعال به سوی انبیااند. حاملان قرآن مانند فرشتگان حامل وحی از جانب پروردگار به سوی انبیاء هستند.
[h=2]حامل قرآن غیر از عامل به قرآن است[/h] چنانچه عامل باشیم و با هم مجتمع باشیم و اجتماع داشته باشیم و این آیۀ شریفۀ وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّه‏ِ جَمیعاً وَلا تَفَرَّقُوا (آل عمران، 103) را عمل کنیم، بر همه ی قدرت ها غلبه خواهیم کرد.
حامل بودن قرآن و به كار بستن قرآن غیر از عمل به قرآن است؛ زیرا عمل به قرآن یك كار اختصاصی و فردی است و از دایره‌ ی فرد تجاوز نمی ‌كند و انسان با عمل به قرآن سعادت و خوشبختی را برایش كسب می ‌كند و با دوری از قرآن شقاوت و بدبختی نصیب انسان می ‌شود؛ ولی در هر حال این كار فردی و شخصی است.
و اما به كار بستن قرآن حركت در جامعه براساس رسالت قرآنی است و تحمّل انجام رسالت قرآنی و حركت براساس این رسالت است.
دایره‌ به كارگیری قرآن، جامعه است و دایره‌ ی عمل به قرآن خود فرد است. برترین چیزی كه توده‌ی مردم به آن می‌ رسند عمل به قرآن است و اینكه با این عمل خود را از سقوط و هلاكت نجات دهند. اما حاملان قرآن تلاش شان نجات دیگران به وسیله قرآن است. افراد صالح همت شان این است كه خود را از غرق شدن در امان نگهدارند و حاملان قرآن و آنانی كه قرآن را به كار می‌ بندند می‌ كوشند دیگران نیز هدایت شوند. بین این دو گروه از نظر رتبه و درجه فرق فراوان است. حاملان قرآن دانشمندان و آگاهان به قرآنند كه نورانیت آن را بین مردم گسترش می‌دهند.
ابوسعید خدری از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نقل كرده كه آن حضرت فرمود: «حملة القرآن عرفاء اهل الجنة.» حاملان قرآن برترین ‌های اهل بهشتند.
آگاهی به قرآن در دنیا آگاهی به بهشت در آخرت است. برای عارفان به وحی الهی جایگاهی در بهشت است كه برای غیر آنان نیست.
[h=2]برترین های امت پیامبرصلی الله و علیه وآله[/h] اگر ما ادعامان این باشد که قرآن، کتاب ماست، لکن هیچ صفحه ‏ای از قرآن را به آن عمل نکرده باشیم، قرآن را ادعا داریم که کتاب ما است، اما به حسب واقع کتاب ما نیست
پیامبر اكرم صلی الله و علیه وآله فرمود: «اشرف امتی حملة القرآن و اصحاب اللیل»، برترین امت من به كارگیران قرآن و شب زنده دارانند.
كسی كه در روز قرآن را به كار گیرد و حامل قرآن باشد، علاقه به شب زنده ‌داری خواهد داشت؛ زیرا حاملان قرآن در روز مواجه با مشكلات و سختی ‌ها می ‌شوند كه مقاومت در برابر آنها امكان‌ پذیر نیست. مگر اینكه با شب زنده داری ‌ها، صبر و مقاومت خود را افزایش دهند. وقتی انسان شب زنده‌ دار شد توفیق حامل قرآن بودن در روز را پیدا می ‌كند. این جمع اصحاب شب و روزند كه در شب ‌ها به راز و نیاز و مناجات با پروردگارشان می ‌پردازند و در مقابل پروردگارشان به سجده می ‌افتند و قرآن را با تأنّی و تأمل می ‌خوانند. وقتی روز شد آنچه را شب خوانده ‌اند به كار می‌ گیرند و خداوند متعال عزم، صبر، علم و توان آنان را افزایش می ‌دهد تا سختی ‌های انجام كار در راه خدا را تحمّل كنند كه دیگران قادر به آن نیستند.