تفسیر قرآن برای نوجوانان

تب‌های اولیه

1054 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

⬅️ پیام هایی از آیات 16 تا 20 سوره مائده

كسانی قابل هدایتند كه در پی تحصیل رضای حقّ باشند، نه دنبال مقام و مال و هوای نفس و انتقام. «یَهْدِی بِهِ اَللّهُ مَنِ اِتَّبَعَ رِضْوانَهُ»

انسان، خود زمینه ساز هدایت خویش است. «یَهْدِی بِهِ اَللّهُ مَنِ اِتَّبَعَ رِضْوانَهُ»

هدایت به راه های سلامت و سعادت، در گرو كسب رضای خداست و هر كس در پی راضی كردن غیر او باشد، در انحراف است. «یَهْدِی بِهِ اَللّهُ مَنِ اِتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ اَلسَّلامِ»

راه حقّ یكی است و راه های باطل (شرك، كفر، نفاق و تفرقه و. . . ) متعدّد. (كلمه ی «نور» مفرد؛ ولی «ظلمات» جمع آمده است. آری، همه ی نیكی ها و پاكی ها در پرتو نور توحید، یك حالت وحدت و یگانگی به خود می گیرد، امّا ظلمت همیشه مایه ی تفرقه و پراكندگی صفوف است. )

هدف، یكی است؛ ولی راه های رسیدن به آن متعدّد است. «سُبُلَ اَلسَّلامِ»

مكتب وحی، سلامت و سعادت فرد و جامعه و روح و جسم را تضمین كرده است. «سُبُلَ اَلسَّلامِ»

بشر در سایه ی قرآن، به همزیستی و صفا در زندگی می رسد. «سُبُلَ اَلسَّلامِ»

«سُبُلَ اَلسَّلامِ» به «صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» منتهی می شود، و همه ی كسانی كه با انجام تكالیف گوناگون در شرایط مختلف، در پی كسب رضای خداوند می باشند، به صراط مستقیم می رسند. یَهْدِی . . . سُبُلَ اَلسَّلامِ . . . یَهْدِیهِمْ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ

برای رسیدن به صراط مستقیم، تنها پیامبر و كتاب كافی نیست، لطف و اراده ی خدا هم لازم است. «بِإِذْنِهِ»

نه جبر، نه تفویض؛ بلكه امر بین الامرین. انسان انتخاب گر است؛ «اِتَّبَعَ رِضْوانَهُ» امّا رسیدن به هدف بدون اراده خدا نمی شود. «بِإِذْنِهِ»

قرآن، داروی شفابخش همه ظلمات است. تاریكی های: جهل، شرك، تفرقه، توحّش، شبهات، شهوات، خرافات، جنایات واضطراب ها را به نور علم، توحید، وحدت، تمدن، یقین، حقّ، صفا وآرامش تبدیل می كند. «یُخْرِجُهُمْ مِنَ اَلظُّلُماتِ إِلَی اَلنُّورِ»

اسلام، با كفر، شرك و خرافه در هر مكتبی كه باشد مخالف است. (غلوّ هم نوعی كفر است) . «كَفَرَ اَلَّذِینَ قالُوا إِنَّ اَللّهَ هُوَ اَلْمَسِیحُ اِبْنُ مَرْیَمَ»

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله مأمور گفتگوی منطقی با مخالفان است. قُلْ فَمَنْ یَمْلِكُ

اگر مسیح خدا باشد، خدا كه در شكم زن قرار نمی گیرد. «اَلْمَسِیحُ اِبْنُ مَرْیَمَ»

احتمال فنا و نیست شدن، با خدایی سازگار نیست. «إِنْ أَرادَ أَنْ یُهْلِكَ اَلْمَسِیحَ»

عیسی، مادرش و همه مردم زمین در انسان بودن و ناتوان بودن در برابر قدرت خداوند، یكسان می باشند. «اَلْمَسِیحَ اِبْنَ مَرْیَمَ وَ أُمَّهُ وَ مَنْ فِی اَلْأَرْضِ جَمِیعاً»

ادّعای خدایی برای غیر خدا نظیر مسیح، نشانه عدم شناخت واقعی مسیحیان نسبت به خداوند است. قالُوا إِنَّ اَللّهَ هُوَ اَلْمَسِیحُ . . . وَ لِلّهِ مُلْكُ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ

قدرت الهی، محدود به نظام خاصی نیست و می تواند حتّی بدون پدر هم، فرزند خلق كند. «وَ اَللّهُ عَلی كُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ»

نژادپرستی، امتیازطلبی و حقّ را منحصر در خود و حزب و گروه خود دانستن، ممنوع است. «بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ»

هیچ فرد، قوم، نژاد و امّتی، نباید مطمئن به آمرزش خدا باشد، چنانكه نباید از رحمت او مأیوس باشد. «یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ»

اسلام اهل كتاب را به سوی ایمان فرا می خواند. «یا أَهْلَ اَلْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ»

بیان حقایقی كه كتمان یا تحریف و یا فراموش شده اند، یكی از رسالت های انبیاست. «یُبَیِّنُ لَكُمْ»

احكام الهی، نیاز به تبیین پیامبران دارد. «رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَكُمْ»

بعثت، راه عذر و بهانه را به روی انسان می بندد. «أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشِیرٍ»

بشارت و انذار، از شیوه های تبلیغی انبیاست. «جاءَكُمْ بَشِیرٌ وَ نَذِیرٌ»

انسان در انتخاب راه آزاد است، انبیا فقط بشارت و هشدار می دهند، اجبار و اكراهی ندارند. «فَقَدْ جاءَكُمْ بَشِیرٌ وَ نَذِیرٌ»

نمی توان گفت كه چگونه یك پیامبر درس نخوانده، می تواند بیانگر معارف كتمان شده و تحریف های صورت گرفته در دین باشد، چون خداوند بر هر كاری تواناست. «وَ اَللّهُ عَلی كُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ»

برای دعوت مردم، خوب است از ابزار عاطفه استفاده كرد. «یا قَوْمِ»

باید پیش از دستورات الهی، مردم را با ذكر الطاف الهی، آماده كنیم. اُذْكُرُوا نِعْمَتَ اَللّهِ . . . (در این آیه ذكر نعمت هاست و در آیه ی بعد یك فرمان مهم صادر شده است. )

نعمت نبوّت، حكومت و قدرت از نعمت های خداوند است. إِذْ جَعَلَ فِیكُمْ أَنْبِیاءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً. . .

از وظایف انبیا، یادآوری نعمت های الهی به مردم است. «اُذْكُرُوا نِعْمَتَ اَللّهِ»

آیه های جــآن, [۲۵.۰۲.۱۶ ۱۳:۳۲]
قبل از حضرت موسی نیز در میان بنی اسرائیل پیامبرانی وجود داشته كه حضرت موسی وجود آنان را به عنوان نعمت یادآوری می كند. «جَعَلَ فِیكُمْ أَنْبِیاءَ»

از تاریخ عبرت بگیریم. قوم موسی پس از برخورداری از لطف ویژه ی الهی و رسیدن به حكومت، گرفتار ذلت و مسكنت شدند. «لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ اَلْعالَمِینَ» به «باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اَللّهِ» تبدیل شد.

از تفسیر نور حاج آقا قرائتی

[h=1]اهمیت امنیت اجتماعى در قرآن[/h]


[/HR]
سوال: نظر قرآن در مورد امنیت اجتماعى چیست؟


[/HR]
[h=2]پاسخ:[/h] قرآن مجید نعمت امنیت را آن چنان بزرگ مى شمرد كه بر هر چیز دیگر مقدم مى دارد. به همین دلیل هنگامى كه ابراهیم خلیل(علیه السلام) وارد سرزمین خشک و سوزان و بى آب و علف مكه شد و خانه كعبه را بنا كرد، قرآن مى گوید اولین چیزى كه از خداوند براى ساكنان آینده آن سرزمین تقاضا كرد نعمت امنیت بود: (رَبَّ اجْعَلْ هذا بَلَداً ءَامِناً وَ ارْزُقْ اَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرتِ)؛ «پروردگارا! این سرزمین را شهر امنى قرار بده و اهل آن را، از ثمرات گوناگون روزى ده»(1).
و در جاى دیگر همین معنا را با تعبیر دیگرى از او نقل مى كند: (رَبِّ اجْعَلْ هذا الْبَلَدَ امِناً و اجنبنى و بنىَّ ان نعبد الاْصنامَ)؛ «پروردگارا این شهر (مكه) را شهر امنى قرار ده، و من و فرزندانم را از پرستش بتها دور نگاه دار»(2).
قرآن حتى ناامنى را از كُشت و كشتار بدتر مى شمرد، و مى گوید: (و الْفتنة اَشدُّ مِنَ الْقَتْلِ)؛ «فتنه از كشتار هم بدتر است»(3).
اگر چه فتنه معانى زیادى دارد (مانند شرك، شكنجه و آزار و فساد) ولى هیچ بعید نیست كه مفهوم آیه فوق آن چنان گسترده باشد كه همه این معانى را شامل شود. بنابراین ایجاد ناامنى و فساد در سطح جامعه چیزى بالاتر از خونریزى است؛ چرا كه هم سرچشمه خون ریزى مى شود و هم مفاسد دیگر.
این نكته نیز گفتنى است كه در اسلام نوعى امنیت پیش بینى شده كه در هیچ قانونى از قوانین دنیا وجود ندارد و آن امنیت حیثیت و آبروى افراد، حتى در محیط افكار دیگران است.
به تعبیر گویاتر، اسلام اجازه نمى دهد كه هیچ مسلمانى نسبت به دیگران سوء ظنّ و بدگمانى داشته باشد و در محیط فكر خود حیثیت و آبروى دیگران را مخدوش سازد، در همین زمینه در آیه 12 سوره حجرات مى خوانیم: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلاَ تَجَسَّسُوا)؛ «اى كسانى كه ایمان آورده اید! از بسیارى از گمان ها بپرهیزید، چرا كه بعضى از گمان ها گناه است؛ و (هرگز در كار دیگران) تجسّس نكنید».
قرآن مجید نعمت امنیت را آن چنان بزرگ مى شمرد كه بر هر چیز دیگر مقدم مى دارد. به همین دلیل هنگامى كه ابراهیم خلیل(علیه السلام) وارد سرزمین خشک و سوزان و بى آب و علف مكه شد و خانه كعبه را بنا كرد، قرآن مى گوید اولین چیزى كه از خداوند براى ساكنان آینده آن سرزمین تقاضا كرد نعمت امنیت بود.

اسلام مى خواهد در جامعه اسلامى امنیت كامل حكم فرما باشد؛ نه تنها مردم نسبت به یكدیگر تهاجم نكنند؛ بلكه از نظر زبان و از آن بالاتر از نظر اندیشه و فكر یكدیگر نیز در امان باشند و هر كسى احساس كند دیگرى در منطقه افكار خود، تیرهاى تهمت را به سوى او نشانه گیرى نمى كند و این امنیتى است در بالاترین سطح، كه جز در یك جامعه مۆمن و داراى قوانین اسلامى امكان پذیر نیست.
اسلام تا آن حد به امنیت داخلى جوامع اسلامى اهمیت داده است كه توسل به زور و نیروى نظامى را در اختلاف و كشمكش هاى داخلى، در صورتى كه شیوه هاى مسالمت آمیز اثر بخش واقع نشود تجویز كرده در همان سوره حجرات كه به یک معنا سوره امنیت است در آیه 9 مى خوانیم: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُۆْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الاُْخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِى تَبْغِى حَتَّى تَفِىءَ إِلَى أَمْرِ اللهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ)؛ «پس بین دو برادر خود صلح و آشتى برقرار سازید و تقواى الهى پیشه كنید، تا مشمول رحمت او شوید»(4).
در تعبیرات این آیه درست دقّت كنید؛ بند بند آن از برنامه ریزى دقیق براى پایان دادن به هرگونه نا امنى اجتماعى، با استفاده از بهترین روش هاى مسالمت آمیز و سرانجام توسّل به زور ـ اگر روش هاى دیگر مفید واقع نشود ـ حكایت دارد.
بدیهى است مخاطب در این آیه، مجموعه جامعه اسلامى و یا به تعبیر دیگر حكومت اسلامى است.(5)

پی نوشت ها:
(1). سوره بقره، آیه 126.
(2). سوره ابراهیم، آیه 35.
(3). سوره بقره، آیه 191.
(4). سوره حجرات، آیه 9.
(5). پیام قرآن جلد 8، ص 261.

خاموشی نور الهی!!
يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ. (صف: Dirol
آنان مى‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند؛ ولى خدا نور خود را كامل مى‏كند هر چند كافران خوش نداشته باشند!

شمع را با یک پف می توان خاموش کرد! خورشید را چطور؟ اصلا سؤالش مسخره است. حالا خورشید کهکشان شمسی در مقابل خورشیدهای دیگر جهان هستی که خیلی کوچک است. خورشیدهای جهان هستی را با چند پف می شود خاموش کرد؟ آخه این چه سؤالی است؟!! درست است سؤال خنده داری است. حالا یک سؤال دیگر: نور خدایی را چطور؟ آن را چطور می شود خاموش کرد؟ اگر درست فهمیده باشی این سؤال از سؤال قبلی بسیار مضحک تر است.
نور خدایی یعنی نور حقیقت. آیا کسی توانسته است کاری کند که مردم باور کنند دروغ خوب است و راستگویی بد است؟ بدی دروغ و خوبی راستی یک حقیقت است. هر حقیقتی نوری دارد یعنی روشنی دارد. بخاطر این روشنی سریع قابل دیدن و فهمیدن و در نتیچه زود قابل تصدیق کردن است. بخاطر همین روشنی زیادی که دارد همه مردم با هر مقدار سواد و با هر مقدار لجاجت و غفلتی که داشته باشند، زود آن را می فهمند و آن قبول می کنند.
البته نورانیت حقیقت نسبت به افراد کم و زیاد دارد. بعضی چشمهای قوی است و مقداری نور که در شب وجود داشته باشد برایشان کافی است که چشمانشان ببیند و بعضی نیازمند به نور بیشتری هستند.
مثلا زشتی دروغ را همه می فهمند ولی زشتی بدگویی کردن برای بعضی روشنی حقیقت اول را ندارد.
ایستادگی در مقابل دشمن حقیقتی است که برای بعضی اصلا واضح نیست. بسیاری از زشتی گناهانی که در دین اسلام از آن سخن گفته شده است مثل زشتی خوردن شراب و یا زیبایی نماز و روزه برای بسیاری از انسانها اصلا روشن نیست.
این روشن نبودن بعضی از حقائق نه بخاطر این است که این حقائق نور ندارند و روشن نیستند بلکه بخاطر کم نوری و یا حتی کوری چشمان آدمها است! برای انسان نابینا روز و شب که فرقی نمی کند. خورشید با آن عظمت هم نمی تواند دنیای آنها را روشن کند!
آیا با آن همه ستمی که به انبیاء در طول تاریخ نموده اند توانسته اند آنها را از یاد و خاطر انسانها ببرند؟!
ایا کم به امامان بزرگوار شیعه علیهم السلام ستم کردند؟ آیا توانستند آنها را از چشم دیگران بیاندازند؟ با امام حسین علیه السلام چکار کردند؟ با خانواده ایشان چکار کردند؟ ایا توانستند کاری کنند تا نور حسین خاموش شود؟ نور خواهر بزرگوار ایشان زینب خاموش شود؟ بعد از 1400 سال از آن زمان، چقدر از پدر و مادرها نام این بزرگواران را بر فرزندان خود می گذارند؟ در تولدهای اینان شادند و در شهادتهایشان عزادار.
از همه اینها گذشته خود حقیقت خداوند در طول تاریخ چقدر مورد هجمه قرار گرفته است؟ چقدر تلاش کردند تا یا خدا را انکار کنند و بگویند همه این حرفها خرافات است و یا یگانگی او را انکار کنند. آیا موفق شده اند؟ خیر موفق نشدند. آنها احمقانه می خواستند نور خدایی را با دهانها و حرفها و پف کردنهایشان خاموش سازند.
همچنان سخن درباره خداوند نقل مجالس دنیا است!
هر چه انسان به درکی که از حقیقتی کرده است احترام بگذارد و این درک را در رفتارش نشان دهد و به آن اقرار کند و دیگران را به سوی آن حقیقت فراخواند و اگر خدایی نکرده غفلتی کرد و به حقیقتی پشت کرد زود توبه کند و اشتباهش را جبران کند آن وقت است که حقیقتها برایش روشن تر می شود و چشمانش بهتر می تواند آنها را ببیند.
الهی که اینطور شود و چشمان ما پر از نور و آگاهی گردد!

⬅️ پیام هایی از آیات 26 تا 30 سوره مائده

كیفر فرار از جنگ، محرومیّت است. «فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ»

سرگردانی، نوعی عذاب برای فاسقان است. «یَتِیهُونَ فِی اَلْأَرْضِ»

قاعدین و فراریان از جبهه، باید از بعضی امكانات و مزایا محروم باشند. «فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ»

انبیا، دلسوز مردمند. «فَلا تَأْسَ»

برای فاسقان دلسوزی نكنید. «فَلا تَأْسَ» (تنبیه مجرم، همچون داروی تلخ به نفع سلامت فرد و جامعه است. )

باید تاریخ گذشتگان را برای عبرت گرفتن خواند و بررسی كرد. «وَ اُتْلُ»

تاریخ را از افسانه جدا كنیم. «بِالْحَقِّ» (ماجرای قربانی هابیل وقابیل افسانه و داستان بی اساس نیست. )

اصل، تقرّب به خداوند است نه قربانی، قربانی هرچه كه می خواهد، باشد. «إِذْ قَرَّبا قُرْباناً» ( «قُرْباناً» نكره آمده است)

پسر پیامبر بودن نقشی در ردّ یا قبول اعمال ندارد، بنابراین از یكی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. «فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ اَلْآخَرِ»

تاریخ قتل وخونریزی هم زمان با تاریخ انسان است. نَبَأَ اِبْنَیْ آدَمَ . . . لَأَقْتُلَنَّكَ

گاهی حسادت، تا برادركشی هم پیش می رود. «لَأَقْتُلَنَّكَ»

به تهدید كننده ی به قتل هم باید منطقی جواب داد. «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اَللّهُ»

در قبول یا عدم قبول اعمال، انگیزه ها و خصلت ها مؤثّرند. «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اَللّهُ مِنَ اَلْمُتَّقِینَ»

ملاك پذیرش اعمال، تقواست، نه شخصیّت افراد و نه نوع كار. «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اَللّهُ مِنَ اَلْمُتَّقِینَ»

تفاوت در قبول و عدم قبول، براساس تقواست، نه تبعیض. «مِنَ اَلْمُتَّقِینَ»

در برخورد با حسود، آرام سخن بگوییم و آتش حسد را با نرمش در گفتار، خاموش كنیم. ما أَنَا بِباسِطٍ. . .

آنچه ارزش دارد، نكشتن بر اساس خوف از خداست، نه به خاطر ناتوانی و سستی. «إِنِّی أَخافُ اَللّهَ»

تقوا و خداترسی، عامل بازدارنده ی از گناه و تعدّی در حساس ترین حالات است. «إِنِّی أَخافُ اَللّهَ»

خوف از خداوند، یكی از آثار ایمان به ربوبیّت همه جانبه اوست. «إِنِّی أَخافُ اَللّهَ رَبَّ اَلْعالَمِینَ»

عالَم، مظهر ربوبیّت الهی است. «رَبَّ اَلْعالَمِینَ»

گناهان مقتول، به قاتل منتقل می شود. «تَبُوءَ بِإِثْمِی»

در درگیری ها مسئول خسارت آغازگر است. «بِإِثْمِی وَ إِثْمِكَ»

برادركشی همان و دوزخی شدن همان. «فَتَكُونَ مِنْ أَصْحابِ اَلنّارِ»

ایمان به معاد، جزو عقاید اوّلیه انسان های روی زمین بوده است. «أَصْحابِ اَلنّارِ»

قاتل، هم به خود ظلم می كند، هم به مقتول، هم به خانواده ی مقتول و هم به جامعه. «اَلظّالِمِینَ»

نفس انسان، با وسوسه، تلقین و تزیین، انسان را رام و خام می كند و به گناه می كشد. «فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ»

هوای نفس می تواند عواطف برادری را نیز سركوب كند. «فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ»

فطرت پاك انسانی، از آدم كشی بیزار است، ولی نفس، این كار را خوب جلوه داده و انسان را به قتل وامی دارد. «فَطَوَّعَتْ»

جنگ حقّ و باطل، از آغاز تاریخ زندگی بشر بوده است. «فَقَتَلَهُ»

پیروی از هوای نفس، خسارت است. «فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ اَلْخاسِرِینَ»

قاتل، هم از درون گرفتار عذاب وجدان است و هم از بیرون مورد انتقاد مردم و هم گرفتار قصاص و عدل می شود و كامی نمی گیرد. «فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ اَلْخاسِرِینَ»

تسلّط و غلبه بر مخالف، همیشه نشانه ی سرافرازی نیست. «فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ اَلْخاسِرِینَ» ✔️

از تفسیر نور حاج آقا قرائتی

⛵️ رابطه ی رهبر و مردم، باید عمیق و عاطفی باشد. «یا قَوْمِ»

⛵️ سرزمین های مقدّس را باید از چنگ نااهلان بیرون آورد. «اُدْخُلُوا اَلْأَرْضَ اَلْمُقَدَّسَةَ»

⛵️ همه جای زمین یكسان نیست، برخی جاها قداست دارد. «اَلْأَرْضَ اَلْمُقَدَّسَةَ»

⛵️ فرار از جبهه، حرام است. اُدْخُلُوا. . . وَ لا تَرْتَدُّوا

⛵️ برخورداری از نعمت های الهی، مسئولیّت دارد. جَعَلَ فِیكُمْ أَنْبِیاءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً. . . اُدْخُلُوا

⛵️ از مصادیق و نمونه های خسارت، محرومیّت از مكان های مقدّس است. اُدْخُلُوا. . . وَ لا تَرْتَدُّوا. . . فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِینَ

⛵️ بودن نااهلان در جایی، دلیل كناره گیری افراد شایسته نیست. یا قَوْمِ اُدْخُلُوا. . . فَإِنْ یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنّا داخِلُونَ ✔️

⛵️ باید دشمن را بیرون كرد، نه آنكه صبر كرد تا خودش بیرون رود. «فَإِنْ یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنّا داخِلُونَ»

⛵️ راحت طلبی، ممنوع است باید اقدام كرد و امداد خواست تا دشمن را بیرون راند. (انتقاد قرآن از بنی اسرائیل كه گفتند: «إِنّا لَنْ نَدْخُلَها» )✔️

⛵️ توقّع پیروزی بدون مبارزه، تفكّری نادرست است. «فَإِنْ یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنّا داخِلُونَ»

⛵️ بدتر از نافرمانی، جسارت ولجاجت است. «لَنْ نَدْخُلَها» (با توجّه به اینكه در حرف «لَنْ» ایهام جسارت است. )

⛵️ خداترسی، زمینه ی فراهم شدن الطاف و نعمت های الهی است. یَخافُونَ أَنْعَمَ اَللّهُ . . .

⛵️ آنكه از خدا بترسد، احساس مسئولیّت می كند وپیروی از فرمان پیامبر خدا را واجب می داند ودر برابر قدرت های دیگر تسلیم نمی شود. یَخافُونَ أَنْعَمَ اَللّهُ . . . اُدْخُلُوا

⛵️ خداترسی، زمینه ی شجاعت و جرأت و عمل است. یَخافُونَ . . . اُدْخُلُوا

⛵️ خداترسی، نعمتی الهی است. «یَخافُونَ أَنْعَمَ اَللّهُ عَلَیْهِمَا»

⛵️ هنگام حمله، باید به رزمندگان روحیه داد. «فَإِنَّكُمْ غالِبُونَ»

⛵️ خوف الهی و تقوا، به انسان بصیرت و نیروی تحلیل صحیح و روشن از مسائل می دهد. یَخافُونَ . . . فَإِنَّكُمْ غالِبُونَ

⛵️ توكّل، باید مخلصانه و تنها بر خدا باشد. «عَلَی اَللّهِ فَتَوَكَّلُوا»

⛵️ اگر اهل ایمان با شهامت وارد شوند، منحرفان میدان را ترك می كنند. «فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غالِبُونَ» ✔️

⛵️ اصل در موفقیّت تنها امكانات مادّی نیست، بلكه ایمان و توكّل، تصمیم و جرأت نیز لازم است. اُدْخُلُوا. . . وَ عَلَی اَللّهِ فَتَوَكَّلُوا

⛵️ توكّل به تنهایی كافی نیست، بلكه همراه با تلاش ما را به مقصد می رساند. اُدْخُلُوا. . . فَتَوَكَّلُوا

⛵️ توكّل، نشانه ی ایمان و كلید نجات از بن بست ها و ترس هاست. فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ . . .

⛵️ از شما حركت، از خدا بركت و نصرت. «فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غالِبُونَ وَ عَلَی اَللّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»

⛵️ توكّل، تنها به لفظ نیست؛ بلكه روحیّه ای برخاسته از ایمان است. «فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»

⛵️ بنی اسرائیل، نمونه ی بی ادبی، بهانه جویی، ضعف و رفاه طلبی بودند. یا مُوسی إِنّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً. . . در كلمه «لَنْ نَدْخُلَها» ، جسارت آنان در مقابل فرمان خدا آشكار است. در كلمه ی «أَبَداً» ، اصرار بر جسارت دیده می شود. در كلمه ی «فَاذْهَبْ» ، توهین به حضرت موسی مشاهده می شود. در كلمه ی «رَبُّكَ» ، توهین به ذات پروردگار وجود دارد و نشانگر ضعف ایمان آنان است. «قاعِدُونَ» ، رفاه طلبی آنان را می رساند، نه عزّت جویی را.

⛵️ مردم باید خود به اصلاح جامعه بپردازند، نه آنكه تنها از خداوند و رهبران دینی توقّع اصلاح داشته باشند. «فَقاتِلا إِنّا هاهُنا قاعِدُونَ»

[h=1]بالاترین مدال واقعی برای انسان های خاص ![/h]

[h=2]ورزشکاران وقتی وارد میدان مسابقه می شوند همه تلاش آنها برای به دست آوردن بالاترین مدال می باشد چون انسان ها دوست دارند همیشه بالاترین باشند، و بالاترین مدال واقعی و درجه براى، برای این گروه خاص است.[/h][=Thread-000017b0-Id-00000014]

ورزشکاران وقتی وارد میدان مسابقه میشوند همه تلاش آنها برای به دست آوردن بالاترین مدال می باشد چون انسان ها دوست دارند همیشه بالاترین باشند، و بالاترین مدال واقعی و درجه براى انسان، مدال بندگى خداست که قرآن از آن تعبیر بهَ عِبادُ الرَّحْمنِ کرده است، ما در دنیا تلاش می کنیم تا به بالاترین مقامات برسیم که بندگی خدا باعث ارتباط ما با بی نهایت و رسیدن به درجات و مقام های عالی می شود.
قرآن در وصف کسانی که خواهان بالاترین مقام هستند می فرماید: «و عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاما » و بندگان خداى رحمان كسانى اند كه روى زمین بى تكبّر راه مى روند، و هرگاه جاهلان آنان را طرف خطاب قرار دهند (و سخنان نابخردانه گویند) با ملایمت (و سلامت نفس) پاسخ دهند. (1)
[h=2]عباد الرحمن و زندگی متعادل[/h] «مشى» به معنای راه رفتن , قدم زدن و حركت آرام در زمین است ولی در اینجا تنها نحوه ى راه رفتن منظور نیست بلكه شیوه ى زندگى متعادل را هم شامل شود. برخورد هر کسی نشان دهنده شخصیت و نوع تفکر اوست و کسی که ادعای بندگی خدا دارد و خواهان ترقی است در عمل باید این شعار را ثابت کند، یعنی یک انسانی که خود را بنده خدا میداند تمام کارهای خود از افراط و تفریط بپرهیزد و یک زندگی معتدل داشته باشد.
[h=2]بندگان متواضع خداوند[/h] و کلمه «هون» هم به معناى تواضع، مدارا می باشد و از پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله روایت است که: شرافت به معنى حقیقى و تمام نیز حاصل نمى شود مگر با تواضع در مقابل پروردگار متعال.(2) یعنی وقتی انسان خود را در برابر خداوند حقیر و ناچیز ببیند هرگز در پی تحقیر دیگران و خود برتر بینی نخواهد بود.
[h=2]عبادالرحمن دارای زندگی مسالمت آمیز می باشند[/h] در دست گرفتن مدیریّت جامعه آرزوى عبادالرحمن است، زیرا یک مسئول میتواند با اختیارات خود مسبب هدایت افراد جامعه و یا برعکس باعث بی بند وباری در جامعه شود و اثرات مخرب آن چندین سال ادامه دار باشد. پس کسی نمی تواند ادعای بنده خدا بودن بکند و نسبت به مسئولین اداره کننده جامعه بی تفاوت باشد و یا شخصی انتخاب کند که صلاحیت نمایندگی بر امت مسلمان نداشته باشد

كلمه ى «سلام» در این جا به معناى وداع با یاوه ها و برخورد مسالمت آمیز است. متاسفانه در اکثر دعواها که بعضی ازآنها به قتل منجر می شود و یا در رانندگی هایمان و حتی در خانواده خود، انسانها با طرف مقابل خود محترمانه و مسالمت آمیز برخورد نمی کنند و سریع حرکت های خشونت آمیز انجام میدهند که در آخر سودی جز پشیمانی ندارد. خداوند در قرآن می فرماید: ای کسی که خواهان عالی ترین درجه هستی هر وقت با حرکت یا کلامی زشت رو برو شدی خود را کنترل کن و برخوردی مسالمت آمیز داشته باش.
[h=2]اسلام دینی جامع[/h] با توجه به جمله «یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» می فهمیم اسلام یک دین جامعى است كه حتّى براى چگونه راه رفتن برنامه دارد. یعنی همانگونه که یک ورزشکار وقتی می خواهد مدال کسب کند چندین سال طبق برنامه تمرین می کند، همانگونه نیز انسانی که می خواهد مدال بندگی خدا را به گردن بیاندازد باید طبق برنامه ای که اسلام برای او مشخص کرده عمل کند و خداوند مربی ما انسانها نیز در قرآن می فرماید: نخستین نشانه بنده خدا شدن تواضع و فروتنی است.
[h=2]تواضع بر همه مومنان لازم است حتی بزرگترها[/h] اگر انسانی توانست وقار و صبر را که از بارزترین صفات یک مومن است بدست آورد دیگر در برخورد با حرکات جاهلانه مقابله به مثل نمی کند چون خداوند می فرماید : «إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»
یک نکته ای که لازم به ذکر است اینکه تا بحث تواضع و احترام مطرح می شود همه نگاه ها به سمت کوچک تر ها می رود و بزرگترها فکر می کنند که اگر در برابر کوچکتر و فرزندان خودشان تواضع داشته باشند ابهت و بزرگی آنها از بین رفته و باعث بی احترامی به آنها میشود ولی خداوند در این آیه با باطل دانستن این نوع تفکر به ما یادآور می شود که تواضع نسبت به همه ى مردم لازم است. یعنی نسبت به زن و مرد، كوچك و بزرگ، دانا و نادان هیچ فرقی ندارد و انسانی که در پی رسیدن به خداوند است باید همیشه خاضع و فروتن باشد.
[h=2]بی تفاوت نبودن عباد الرحمن نسبت به جامعه و اطرافیان[/h] عباد الرحمن نسبت به اطرافیان و جامعه بی تفاوت نیستند و خداوند اینگونه آنها را معرفی می کند: «وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً » و کسانی که می گویند: «پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مایه روشنی چشم ما قرار ده، و ما را برای پرهیزگاران پیشوا گردان!» (3)
بین مقام دنیوی و اخروی یک فرق اساسی است و آن اینکه در مقام دنیوی نمی شود چند نفر باهم نفر اول بشوند به همین خاطر با همدیگر رقابت می کنند تا یک نفر قهرمان شود ولی در درجات معنوی و اخروی این جور نمی باشد و چند نفر باهم می توانند به مقام عالی (بندگی خدا) برسند که در این آیه به این نکته اشاره کرده است.
[h=2]اهمیت انتخاب افراد صالح برای عبادالرحمن[/h] برخورد هر کسی نشان دهنده شخصیت و نوع تفکر اوست و کسی که ادعای بندگی خدا دارد و خواهان ترقی است در عمل باید این شعار را ثابت کند، یعنی یک انسانی که خود را بنده خدا میداند تمام کارهای خود از افراط و تفریط بپرهیزد و یک زندگی معتدل داشته باشد

دیگر نکته ای که درباره ویژگی عبادالرحمن میتوان از این آیه برداشت کرد حساسیت نسبت به جامعه و اداره آن می باشد، « وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً». در دست گرفتن مدیریّت جامعه آرزوى عبادالرحمن است، زیرا یک مسئول میتواند با اختیارات خود مسبب هدایت افراد جامعه و یا برعکس باعث بی بند و باری در جامعه شود و اثرات مخرب آن چندین سال ادامه دار باشد.
پس کسی نمی تواند ادعای بنده خدا بودن بکند و نسبت به مسئولین اداره کننده جامعه بی تفاوت باشد و یا شخصی انتخاب کند که صلاحیت نمایندگی بر امت مسلمان نداشته باشد.
[h=2]کلام آخر:[/h] برای اینکه کسی بتواند بنده مقرب خداوند (عباد الرحمن) بشود شرایط و مقدماتی وجود دارد که در قرآن به آن اشاره شده است ولی در اینجا فقط به چند مورد آن اشاره شد و با توجه به این چند آیات می فهمیم که عبادالرحمن افرادی فعال و با نشاط هستند که علاوه بر عبادت و طاعتی که انجام می دهند هیچ وقت مغرور نشده و دارای صفت تواضع می باشند و با دیگران مسالمت آمیز برخورد می کنند.
یکی از دیگر صفات مهم بندگان مقرب الهی اهمیت آنها به جامعه و مدیران و مسئولین آن می باشد و افرادی را به عنوان مسئول انتخاب می کنند که جامعه را به سوی بندگی خداوند نیل بدهند.
پی نوشت ها:
1. فرقان/ 63 .
2. مصباح الشریعة / ترجمه مصطفوى ص244.
3. فرقان/ 74.

[h=1]میکاییل در نظام خلقت چه وظیفه ای دارد؟[/h]
[h=2]میکاییل در نزد مسلمین یكی از چهار فرشته مقربی است كه شأن و جایگاه ویژه ای دارد.[/h]

نام میكائیل در قرآن تنها در یك سوره و به صورت «میكال» آمده است.
می فرماید: «مَنْ كانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِیلَ وَ مِیكالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكافِرِینَ» [بقره/ 98]
كسی كه دشمن خدا و فرشتگان و فرستادگان او و جبرئیل و میكائیل (میكال) باشد (كافر است و) خداوند دشمن كافران است. راجع به جایگاه میكائیل در قرآن فقط همین آیه وجود دارد و درباره آن شأن نزول هایی گفته اند.
پیامبر اسلام صلی الله و علیه و آله می فرماید: هر قطره ای که در زمین می بارد و هر برگی که روئیده می شود و یا به زمین می ریزد، زیر نظر میکائیل است.

هنگامی كه پیامبر اكرم صلّی الله علیه و آله به مدینه آمدند، روزی عبدالله بن صوریا (یكی از علمای یهود) با جمعی از یهود فدك، نزد پیامبر اكرم صلّی الله علیه و آله آمدند و از آن حضرت سوالات گوناگونی به عمل آوردند. نشانه هایی را كه گواه نبوت و رسالت او بود، جستجو نمودند. از جمله گفتند: ای محمّد -صلّی الله علیه و آله- خواب تو چگونه است؟ زیرا به ما اطلاعاتی درباره خواب پیامبر موعود داده شده است. فرمود: «تنام عینای و قلبی یقظان! : چشم من به خواب می رود اما قلبم بیدار است».
گفتند راست گفتی ای محمّد! پس از سؤالات متعدد دیگر، ابن صوریا گفت: یك سؤال باقی مانده كه اگر آن را صحیح جواب دهی به تو ایمان می آوریم و از تو پیروی خواهیم كرد.
نام آن فرشته ای كه بر تو نازل می شود چیست؟ فرمود: جبرئیل است. «ابن صوریا» گفت؛ او دشمن ما است، دستورهای مشكل درباره جهاد و جنگ می آورد، اما میكائیل همیشه دستورهای ساده و راحت آورده، اگر فرشته وحی تو میكائیل بود به تو ایمان می آوردیم! [فضل بن حسن طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ترجمه دكتر محمد مفتح، ج1، ص 274]
كلمه میکال از عبری وارد زبان عربی شده است و فرشته مقربی است كه یهود و مسیحیان وی را میشل می نامند. [خزائلی، محمّد، اعلام قرآن، ص 628 و 629]
[h=2]هر فرشته، مأموریت خاصی دارد[/h] بر اساس روایات هر کدام از فرشتگان مأموریت خاص دارند. عزرائیل مأمور قبض ارواح آدمیان است. اسرافیل مأمور دمیدن صور در هنگام برپایی قیامت است. جبرئیل مسئول آوردن وحی به انبیا و تعلیم معارف و حقایق علمی به آدمیان است. میکائیل مسئول ارزاق و روزی مردمان است (مفاتح الجنان ، دعای ذكر شده در اعمال ام داود ،ص262)
چنانچه پیامبر اسلام صلی الله و علیه و آله می فرماید: هر قطره ای که در زمین می بارد و هر برگی که روئیده می شود و یا به زمین می ریزد، زیر نظر میکائیل است. (بحار الانوار،علامه مجلسی، ج56، ص260)
در حدیث دیگری نیز آمده است: میکائیل بر ملائکه ای که بر ارزاق موکل اند همچون ابر و ملائکه رعد و برق و ملائکه باد و باران و غیره سروری دارد. [بحارالانوار، ج 59، ص 221]
مرحوم مجلسی نقل می کند که میکائیل، ریاست فرشتگانی را که مسئول ارزاق مخلوقات هستند، به عهده دارد. (همان، ص 221) آن ها غیر از این کارهایی که نسبت به انسان ها و عالم انجام می دهند، مثل سایر فرشتگان سرگرم تقدیس، تسبیح و تنزیه حق تعالى هستند.
امیرمؤمنان (علیه السلام) درباره ساحات کاری فرشتگان بیان شنیدنی دارد : «گروهی از فرشتگان همواره در سجده اند و رکوع ندارند. گروهی در رکوعند و یارای ایستادن ندارند. گروهی در صف هایی ایستاده اند که پراکنده نمی شوند. گروهی همواره تسبیح گویند و خسته نمی شوند. هیچ گاه خواب به چشم شان راه نمی یابد. عقل های آنان دچار اشتباه نمی گردد، بدن های آنان دچار سستی نشده و دچار بی خبری برخاسته از فراموشی نمی شوند. برخی از فرشتگان، امینان وحی الهی و زبان گویای وحی برای پیامبران می باشند که پیوسته برای رساندن حکم و فرمان خدا در رفت و آمدند. جمعی از فرشتگان حافظان بندگان، و جمعی دیگر دربان بهشت خداوندند. برخی حاملان عرش الهی اند.» (نهج البلاغه، خطبه 1)
از این فرشته مقرب، تنها در یك سوره و در یك آیه قرآن سخن به میان آمده و آن مقام و منزلتی كه در عهد قدیم در میان یهودیان و مسیحیان وجود داشت ارائه شد و در نزد مسلمین نیز یكی از چهار فرشته مقربی است كه دارای شأن و جایگاه ویژه ای دارد

از این گونه روایات به دست می آید که بالاخره فرشتگان هر کدام مسئولیت ویژه ای دارند، ولی تسبیح خداوند وظیفه مشترک همه آنان است.
بنابر احادیث اسلامی، جبرئیل و میكائیل، اولین فرشتگانی هستند كه به آدم سجده كردند و برخلاف ایشان ابلیس از تعظیم و سجده خودداری نموده است. [همان]
شبستری در اعلام القرآن می نویسد: « نزل مع جمع من الملائكة علی رسول الله صلّی الله علیه و آله و كان مِن الملائكة الذین نصروا النبی صلّی الله علیه و آله و المسلمین فی واقعة بدر. [شبستری، عبدالحسین، اعلام القرآن، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزة علمیه، 1379 ش، ص 958]
میكائیل از جمله فرشتگانی است كه در جنگ بدر به یاری مسلمین شتافتند. میكائیل فرشته ملكی، از جانب باری تعالی برای ارزاق خلائق بود و در امور مهم با جبرئیل علیه السّلام همراهی می كرد.
یونانیان قدیم معتقد بودند كه وی (میكال) حافظ دریای كل جهان است.
[h=2]حاصل کلام:[/h] از این فرشته مقرب، تنها در یك سوره و در یك آیه قرآن سخن به میان آمده و آن مقام و منزلتی كه در عهد قدیم در میان یهودیان و مسیحیان وجود داشت ارائه شد و در نزد مسلمین نیز یكی از چهار فرشته مقربی است كه دارای شأن و جایگاه ویژه ای دارد.


[/HR] منابع:
اعلام القرآن، عبدالحسین شبستری.
اعلام القرآن، دكتر محمد خزائلی.
دانشنامة قرآن و قرآن پژوهی، بهاء الدین خرمشاهی، جلد دوم.
تفسیر مجمع البیان، علامه طبرسی، جلد اول.
تفسیر نمونه، استاد مكارم شیرازی، جلد اول.


[/HR]انسان وقتی تنزل می‏كند، به زیر صفر رسیده و از چهارپایان هم پست‏تر و بی‏شعورتر و نفهم‏تر می‏شود. چهارپا بر افراد گمراه و هتّاك به قرآن شرف دارد. قرآن هم می‏فرماید : «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»23 و در جایی دیگر می‏فرماید : «فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ»

[/HR][h=2]انكار خدا، قرآن و نبوّت، میوه تلخ هوسرانی

[/h]بدون محاسبه نفس، انسان آن قدر سقوط می‌کند که نبوت پیامبر و نورانیت قرآن و حتی وجود خدا را انكار می‌كند و با تصور غلط خود می‌گوید: «پیغمبر(صلی الله علیه و آله) همچون مرتاض‌ها برای چله‏نشینی به كوه حرا می‌رفت و پس از یافتن خلسه‌ای عرفانی و روحی، در حالت خلسه و توهم، می‌پنداشت كه كسی به او گفته است : «اقرء» بخوان!
به همین خاطر است که می گوید : قرآن مجموعه‌ای از ذهنیت‏هایی است كه پیامبر در آن دوران داشته است! چون در زندگی عشیره‏ای، چند همسری اشكالی نداشته او نیز گفته «مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ»، این ربطی به خدا ندارد! از سویی چون مردم عرب خشونت‏طلب بودند و پیامبر می‏خواست جلوی كارهای زشت و ناپسند آن‌ها را بگیرد، دستور داد تا بعضی مجرمین را صد بار با تازیانه و چوب بزنند. این برای زندگی خشونت بار آن زمان است! اكنون حقوق بشر می‏گوید هرگز به كسی كه تخلفی نموده بی‏احترامی نكنید. انسان بدكردار را به زندان ببرید تا آسایش داشته و كار زشت نكند. چوب زدن برای چهار پایان است! حقوق بشر اجازه نمی‏دهد تا به كرامت انسان بی‏احترامی شود! اینكه قرآن می‏گوید «فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ» برای زمانه ما نیست! این سخنان را كه خدا نگفته است. بلكه همان خلسه‏ای است كه برای پیامبر(ص) پیدا شده است. ذهنیت‏های جامعه زمان پیامبر(ص) بود كه به او القاء می‏كرد اینگونه سخن بگوید. چه ربطی به خدا دارد!؟»
اگر از این انسان مدعی بپرسید كه آیا اصلاً خدا را قبول داری و به چه دلیل معتقد به خدا هستی؟ می‏گوید: «هیچ دلیلی بر وجود خدا نداریم و تمام براهین و ادله اثبات خدا، مخدوش است. به فرض اینكه خدایی وجود داشته و سخنی هم گفته باشد، هیچ دلیلی بر اینكه خدا راست گفته باشد، نداریم. چون راست گفتن، اعتباری است و اعتبارات برهانی نیستند! برای اینكه خدا دروغ نگوید هیچ برهانی وجود ندارد. ممكن است همه‏ سخنان خدا دروغ باشد!»

این مطالب در كلاس های دانشكده الهیات گفته می‌شود! آن هم از زبان یک مدعی اسلام‌شناسی! كه مدعی علم و اندیشه است.
فاجعه‌آمیزتر آن‌كه افرادی می‌آمدند و در تمجید از این ایدئولوگ اسلام شناس! می‌گفتند « ما به وجود چنین افرادی افتخار می‏كنیم!»

اگر ما بخواهیم از قرآن استفاده كنیم از همین احترام‌ها باید آغاز كنیم، باید جلد قرآن را ببوسیم و روی چشم بنهیم

[h=2]سقوط در انتهای گمراهی
[/h]انسان وقتی تنزل می‏كند، به زیر صفر رسیده و از چهارپایان هم پست‏تر و بی‏شعورتر می‏شود. چهارپا بر افراد گمراه و هتّاك به قرآن شرف دارد.
قرآن می‏فرماید : «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» و در جایی دیگر می‏فرماید : «فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ»
اگر كسی، مدتی درس خواند یا از اسلام سخن گفت و یا عبادتی انجام داد و حتی به درجه اولیاء رسید، این دلیل نمی‏شود تا آخر عمر از اولیاء الله باقی بماند.

[h=2]احترام به قرآن تنها راه نجات انسان
[/h]اگر ما بخواهیم از قرآن استفاده كنیم از همین احترام‌ها باید آغاز كنیم، باید جلد قرآن را ببوسیم و روی چشم بنهیم.
وقتی صدای قرآن می‌آید سكوت كنیم و بشنویم و احترام كنیم. اینها زمینه‌ای می‏شود تا انسان ایمان پیدا بكند، و آن را تقویت نماید. رشد ایمان به عمل است نه با حرف و جدل.
گاه دیده می شود در مکانی که قرآن تلاوت می شود ،افراد با یکدیگر صحبت کرده و یا اینکه به قرآن بی توجه می باشند، می توان بیان کرد که علت آن است اکثر افراد که در آن مجالس هستند معنی قرآن را متوجه نمی شوند. بعضی هر چند معنی آن را نمی دانند ولی به احترام قرآن سکوت می کنند، اما برخی اصلاً توجهی به قرآن نمی کنند ، چرا که به ارزش آن آگاه نیستند.

پاسخ به شبهات برای اتمام حجت

البته باید پاسخ شبهات را برای اتمام حجت بیان كرد ، ولی باید دانست چنین افرادی با این پاسخ‌ها از گمراهی بیرون نمی‌آیند : «خَتَمَ اللّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ، فَمَنْ یَهْدِی مَنْ أَضَلَّ اللّهُ»، «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللّهُ عَلی عِلْمٍ» خدا او را گمراه كرده است. البته در مورد كسی كه گرفتار شبهه شده و به دنبال هدایت است، باید شبهه را پاسخ گفت. با این اوصاف اگر احترام به قرآن از همین مراحل ابتدایی شروع شد، به معنای كلام آن بیشتر توجه كرده و سعی می‏كنیم معنی آن را فهمیده و به آن عمل كنیم.
وقتی به قرآن عمل كردیم از نورانیت آن استفاده می‏كنیم و هر لحظه بر توفیقات ما افزون می‌شود تا گام به گام به سمت خدا نزدیك‌تر شویم. اما وقتی درست بر ضد قرآن عمل ‏كنیم : «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤا السُّوای أَنْ كَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ» سرانجامِ گناه، ضعف ایمان خواهد بود و سرانجامِ ضعف ایمان، كفر.

تقوا تقوا تقوا
فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ (تغابن: 16)
پس تا مى‏توانيد تقواى الهى پيشه كنيد!

تقوا یعنی ترمز. سرعت موتور هر ماشینی هر چه بیشتر باشد باید ترمزش قوی تر باشد تا بتواند به موقع آن را نگه دارد.
سن هر انسانی هر چه بیشتر شود، زمینه های به گناه آلوده شدنش هم بیشتر می شود. لذا خداوند وقتی انسان به مرز بلوغ می رسد، او را مکلَّف می کند. تکلیف پیدا می کند، وظیفه اش می شود که از گناهان دوری کند چون زمینه های گناه برایش فراهم می شود. خصوصا گناه شهوت.
و همچنین علم افراد وقتی زیاد می شود زمینه غرور برای او فراهم می شود لذا گفته شده است: «هر چه علم شخصی بیشتر می شود بردباریش هم باید زیاد شود» تا به کمک بردباری که پیدا کرده است جلوی فخر فروشی اش را بگیرد. و نیز با انسانهایی که ممکن است رفتار احمقانه ای با او انجام دهند، با صبر و حوصله برخورد نماید.
و نیز کسی که زور بازوی بیشتری پیدا کرده است باید مواظب باشد از زورش برای زور گفتن استفاده نکند بلکه مدافع مظلوم باشد و مقابل ظالم بایستد.
مثال بعدی درباره کسی است که تا بچه بود خیلی بلد نبود حرف بزند حالا که بزرگتر شده است خوب بلد است حرف بزند. بلد است چطوری برای آنچه می خواهد استدلال بیاورد و نیز یاد گرفته است چطوری دیگران را با زبانش آزار دهد، مسخره اشان کند و یا به آنها نیش زبان بزند. او باید تلاش کند با قدرتی که پیدا کرده است با زبانش گناه نکند. پایش را بر پدال ترمز بگذارد. تقوا داشته باشد. تقوای زبان داشته باشد!
آن یکی تقوای علم داشته باشد و آن دیگری تقوای زور. هرکس هر چه بیشتر دارد، تقوای همان نعمتِ بیشتر را هم باید در خودش تقویت کند. اول بفمهد این نعمتی که دارد ممکن است چه بلایی سرش بیاورد و بعد هم راه جلوگیری از آفتهای این نعمت را بشناسد و بعد با قوی کردن اراده اش جلوی تندوری نعمتهایی که دارد را بگیرد!
مثال دیگر مبصر کلاس بودن است! داشتن یک مقام سیاسی مثل استاندار بودن است و یا حتی رییس جمهور بودن است! چه فرق می کند چه مبصر کلاس باشی و یا رییس جمهور؟! هردویش مقام است! قدرت است! می توانی امر و نهی بکنی! دستور بدهی! اگر ترمزت قوی نباشد، این دور موتورت، کار دستت خواهد داد. قبل از این که مسؤولیتی را بر عهده بگیری باید ابتداء ظرفیت داشتن آن را پیدا کنی و الا قدرت سرریز می شود! سرریز شدنِ قدرت، یعنی گناه.
آیه فوق می گوید: تا می توانید تقوا داشته باشید! حالا اگر دیگر بیش از این نتوانستی تقوا داشته باشی و خشمت اینقدر زیاد شد که دهانت به بد و بیراه گفتن باز شد اشکال ندارد زود خودت را آرم کن و خشمت را کنترل کن تا بیش از این خرابی ببار نیاورد و بعد هم از آنهایی که بهشان ناسزا گفته ای عذر خواهی کن و در پی جبران کار زشتی که کرده ای برآی!
گناه کردن همه ی مصیبت نیست! همه ی مصیبت وقتی است که زمانی که گناه اتفاق می افتد بعد بفکر جبران نباشد. یعنی توبه نکند. از گناهی که کرده پشیمان نشود. اگر قرار است از کسی عذرخواهی بکند این کار را انجام ندهد.
خداوند بیش از توان انسانها از آنها چیزی نمیخواهد. در مقابل گناهان آنها هم به شرط این که پشیمان باشند و بفکر جبران باشند، کوتاه می آید و حتی آنها را دلداری می دهد. به آنها وعده آمرزش می دهد. به آنها می گوید: «من توبه کنندگان را دوست دارم.» از گنهاکاران بدم نمی آید که حتی دوستشان هم دارم به شرط آن که از گناهی که کرده اند شاد نباشند. پشیمان و ناراحت باشند!
خدایا قدرت تقوایمان بده و یا اصلا هیچ قدرتی به ما نده!

[h=1]آثار دهگانه قرائت سوره یس![/h]
[h=2]اغلب مؤمنین شناخت عمیقی از این سوره ندارند و از مناقب و فضائل و آثار دنیوی و اخروی آن غافل هستند. لذا در دام مشکلات، غم ها و غصه ها و کدورت ها گرفتار می مانند.[/h]

در میان مومنین مقرّب درگاه خداوند، از «سوره یس» سخن بسیار است و انسان با اندک توجّهی به بیانات پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) و بزرگان مکاشفه و سیر و سلوک، به این حقیقت پی می برد که سوره یس از موقعیت ویژه و مرتبه ای بس بلند برخوردار است و اگر آدمی بتواند با آن فضایل و مناقب آشنا شود، خواهد توانست فواید کاملی را از آن خود سازد.
امامان (علیهم السلام) برای این که مؤمنان را از موقعیت ممتاز این سوره که چونان قلّه ای پوشیده از فضایل است، آگاه کنند، فرموده اند: «یس قلب قرآن است».
موقعیت ممتاز و جایگاه برتر و منحصر به فرد بودن قلب در بدن انسان بر کسی پوشیده نیست. سوره یس نیز دارای همان موقعیت و جایگاه در میان دیگر سوره ها است و از این رو لازم است قدری از برداشت سطحی و عمومی از این سوره فراتر رویم و با بخشی از فضایل و مناقب این سوره آشنا شویم.
[h=2]فرشتگان ویژه[/h] آیة الله حاج شیخ مجتبی قزوینی خراسانی (ره) به شاگردان چنین سفارش می کردند که هر شب قبل از خواب، سوره یس را بخوانید، ولی قبل از شروع و بعد از اتمام آن، 14 صلوات بفرستید. یعنی این سوره را در بین این صلوات ها قرار دهید. بی شک این 14 صلوات هم یکی از اسرار مهم سیر و سلوکی در مکتب اهل بیت علیهم السلام است. آن بزرگ مرد فرموده بودند: بنده در زندگی به هر چه که رسیده ام و هر چه به دست آورده ام از برکت این سوره می باشد

هر یک از سوره ها و آیات و حروف قرآن کریم دارای فرشتگانی می باشد که بر آن «موکّل» هستند. مثلاً سوره ناس، فرشتگان خاص خود دارد و سوره قیامت فرشتگانی دیگر، هرگاه که یکی از این سوره ها را می خوانید، فرشتگان خاص آن سوره با شما همراه شده برای شما دعا می کنند. به این فرشتگان اصطلاحاً «ملائکه موکَّل» می گویند.
طبق روایتی، سوره انعام که یکی از با فضیلت ترین و با اهمیت ترین سوره های قرآن است ،هشتاد هزار فرشته مأموریت دارند که هنگام نزول، که همراه این سوره بودند اکنون نیز هرگاه کسی سوره را تلاوت کند، در حقّ او دعا و استغفار کنند.
از این نگاه، سوره یس دارای موقعیت برتری است؛ زیرا اگر بر هر سوره یا آیه و یا حرفی از آیات، یک فرشته موکل باشد، در سوره یس بر هر حرف، 10 فرشته موکل است که وقتی آن سوره را می خوانید در برابر شما صف می کشند و برای شما استغفار می کنند. (مجمع البیان، ج8، ص 254)
این از لحاظ کمیت است که فرشتگان این سوره بیش از دیگر سوره هاست؛ امّا از نظر کیفیت این که فرشتگان این سوره از سنخ دیگری هستند؛ بسیار با صفا و مهربانند؛ با یک مرتبه خواندن سوره یس، با قاری مأنوس و رفیق می شوند و برای خواننده آن، کارگشایی و استغفار می کنند. آن ها هیچ گاه او را تنها نمی گذارند و اگر در این دنیا پی نیازی رود، آنها نیز نیاز او را پی گیری می کنند و برآورده می سازند. این مهربانی بسیار که در نهاد این فرشتگان گذاشته شده است، منشأ آثار بسیاری است که برای سوره یس شمرده شده است. (الدعوات، ص215) در واقع یکی از اسرار این سوره در این فرشتگان مخصوص و ویژه می باشد.)
ابن عباّس می گوید: مدّت ها فکر می کردم که منشأ این همه فضیلت در سوره یس چیست. او می گوید تمام آثار و فضایل این سوره به دلیل وجود این آیه شریفه است: «إنَّما أمْرُهُ إذا أرادَ شَیئاً اَنْ یقولَ لَهُ کُنْ فَیکُونَ» «همانا فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می گوید: «موجود باش!» آن نیز بی درنگ موجود می شود.»
[h=2]طرز خواندن[/h] بزرگانی که خود با این سوره مأنوس بوده اند اغلب برای شاگردان و افراد پاک نهاد در مورد قرائت آن سوره دستورالعمل هایی نیز داشته اند.
آیة الله حاج شیخ مجتبی قزوینی خراسانی (ره) به شاگردان چنین سفارش می کردند که هر شب قبل از خواب، سوره یس را بخوانید، ولی قبل از شروع و بعد از اتمام آن، 14 صلوات بفرستید. یعنی این سوره را در بین این صلوات ها قرار دهید. بی شک این 14 صلوات هم یکی از اسرار مهم سیر و سلوکی در مکتب اهل بیت علیهم السلام است. آن بزرگ مرد فرموده بودند: بنده در زندگی به هر چه که رسیده ام و هر چه به دست آورده ام از برکت این سوره می باشد. (شماره 19، مجله بشارت)
با توجه به این فرمایش می توان گفت: «یس در این مکتب، محور سیر و سلوک و نردبان رسیدن به بالاترین مقامات معنوی می باشد»
[h=2]آثار و بركات سوره[/h] [h=2]1) آثار دهگانه قرائت سوره یس[/h] از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل شده است: «قرآن برتر از همه چیز غیر از خدا می باشد. پس کسی که به قرآن احترام گذارد، هر آینه، خداوند متعال را احترام و عزّت گذارده و کسی که به قرآن بی حرمتی کند، البته حق او را ناچیز شمرده است. حرمت قرآن [بر گردنت] مانند حرمت پدر، بر گردن فرزند است. خداوند ابتلاها و آزمایش های دنیا را از کسی که قرآن را بشنود و بلاهای آخرت را، از قاری قرآن دور می کند.
همانا در کتاب خدا سوره ای است که «عزیز» نامیده می شود و قاری آن سوره «شریف» نامیده می شود، این سوره، در نزد خدا، مصاحبش را به تعداد [افراد قبیله های] «ربیع» و «مضر» شفاعت می کند. پس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: آن سوره «یس» است؛ بعد از آن فرمودند: ای علی، سوره ی «یس» را بخوان؛ که در سوره ی «یس» ده برکت است:
1.گرسنه ای نمی خوابد، مگر اینکه سیر می شود.
2. تشنه ای نیست، مگر اینکه سیراب می شود.
3. برهنه ای نیست، مگر اینکه پوشانده می شود.
4. مجردی نیست، مگر اینکه ازدواج می کند.
5. فردی ترسناک از چیزی نیست، مگر اینکه ایمن می شود.
6. اسیر و زندانی نیست، مگر اینکه نجات پیدا می کند.
7. بیماری نیست، مگر اینکه بهبودی می یابد.
8. مسافری نیست، مگر اینکه در سفر یاری می شود.
9. و نمی خوانید این سوره را، در نزد مرده ای، مگر اینکه [گناهان او را] کم می کند (و بر مقداری از گناهانش چشم پوشی می نماید).
10. و کسی که گم کرده ای دارد، این سوره را نمی خواند، مگر این که [گم شده اش را] پیدا خواهد کرد..(1)
[h=2]2)جهت امنیت یافتن از چشم زخم و شر جن[/h] در كتاب المصباح آمده: هر كس سوره «یس» را با خود همراه داشته باشد از چشم زخم و از شر جنیان در امان بوده و خواب های خوش می بیند. (2)
[h=2]3) داشتن قلبی نیرومند و ذهن قوی[/h] نمی خوانید این سوره را، در نزد مرده ای، مگر اینکه [گناهان او را] کم می کند و بر مقداری از گناهانش چشم پوشی می نماید

اگر می خواهید قلبی نیرومند و ذهنی قدرتمند داشته باشید به سخن امام صادق علیه السلام عمل كنید كه فرمود: هر كس در نهم شعبان سوره «یس» را با گلاب و زعفران نوشته و بنوشد در حفظ و امان خواهد بود و قلبش نیرومند و ذهنش قوی می گردد.(3)
[h=2]4) برای دیدن پیامبر اكرم صلی الله علیه و اله وسلم در خواب[/h] در حاشیه زادالمعاد علامه مجلسی آمده جهت دیدن پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در خواب سه شب و هر شب سی مرتبه «آیه 42 یس» را بخواند.(4)
[h=2]5) رفع فقر[/h] جهت رفع فقر هر بامداد «آیه 68 یس» را قرائت كند. 5)
[h=2]6) دوای دردها[/h] از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و لم نقل شده است: هر كس سوره یس را نوشته و پس از شستن از آب آن بنوشد در درونش هزار گونه دوا و نیز هزار گونه نور و یقین و بركت و رحمت را وارد كرده است و هر گونه دردی را از او دور می كند. (6)
پی نوشت ها:
(1)المصباح كفعمی، ص182
(2)المصباح كفعمی، ص313
(3) مستدرك الوسائل، ج4، ص313
(4)زاد العماد، ص511
(5) همان، ص490
(6)مجمع البیان، ج8، ص254


[/HR] منابع:
کتاب «فضائل القرآن و العترة»، تألیف مرحوم آیت اللّه حاج میرزا ابوالفضل نجفی قدسی اصفهانی(ره)
مجله بشارت
سایت حوزه

⬅️ پیام هایی از آیات 46 تا 50 سوره مائده

⬅️ پیام هایی از آیات 41 تا 45 سوره مائده

انبیا نسبت به گمراهان دلسوزند. «یا أَیُّهَا اَلرَّسُولُ لا یَحْزُنْكَ»

كفر، میدانی دارد كه گروهی در آن به سرعت پیش می روند و هر لحظه به كفرشان اضافه می شود. «یُسارِعُونَ فِی اَلْكُفْرِ»

دشمنان، در كفر و نفاق شتاب دارند، چرا مسلمانان در راه حقّ باید سستی كنند؟ «یُسارِعُونَ فِی اَلْكُفْرِ»✔️✔️✔️

نفاق، مایه ی افزایش كفر است. یُسارِعُونَ فِی اَلْكُفْرِ مِنَ اَلَّذِینَ . . . بِأَفْواهِهِمْ

ایمان، با پذیرش قلبی است، نه اظهار زبانی. «آمَنّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ»

ایمانی ارزش دارد كه در قلب، راسخ باشد. «وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ» 7- قلب، مركز ایمان است. «لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ»

منافقان ویهودیان، در كنار هم یك هدف را تعقیب می كنند. مِنَ اَلَّذِینَ قالُوا آمَنّا بِأَفْواهِهِمْ . . . وَ مِنَ اَلَّذِینَ هادُوا

گوش دادن مهم نیست، انگیزه ی آن مهم است. «سَمّاعُونَ لِلْكَذِبِ»

كفّار، عوامل نفوذی و جاسوس در میان مسلمانان دارند، مبلّغان دینی نباید همه ی شنوندگان را خوش نیّت بپندارند. «سَمّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ»✔️

تحریف، خیانت فرهنگی یهود است. «یُحَرِّفُونَ اَلْكَلِمَ»

گزارشگریِ دور از تقوا، یكی از شغل های خطرناك است. سَمّاعُونَ لِلْكَذِبِ . . . یُحَرِّفُونَ . . .

كلمات آسمانی هر یك جایگاه مخصوص دارد. «مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ»

ما باید تسلیم اوامر خدا باشیم، نه آنكه احكام الهی مطابق خواسته های ما باشد. فَخُذُوهُ . . . فَاحْذَرُوا ✔️ بعضی مردم سراغ مرجع تقلید، عالم، دادگاه و قانونی می روند كه طبق میل آنان حكم كرده باشد. آیه از این امر نهی می كند.

گناه، انسان را از لیاقت برای هدایت می اندازد. «وَ مَنْ یُرِدِ اَللّهُ فِتْنَتَهُ»

منافقان، از شفاعت پیامبر محرومند. «فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اَللّهِ شَیْئاً»

حتّی رسول اللّه برای متعصّبان لجوج و هوسباز، نقشی ندارد. «فَلَنْ تَمْلِكَ»

قهر الهی به دنبال سوء رفتار و اعمال بد انسان است. سَمّاعُونَ لِلْكَذِبِ . . . لَمْ یُرِدِ اَللّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ

قلب سرسخت و لجوج، از دریافت الطاف حقّ محروم است. «لَمْ یُرِدِ اَللّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ»

عذاب دنیا نسبت به عذاب آخرت چیزی نیست. «فِی اَلدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی اَلْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ»

منافقان، هم بدبختی دنیوی دارند، هم عذاب بزرگ قیامت در انتظارشان است. «لَهُمْ فِی اَلْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ»

علمای یهود، رشوه خوار بودند، «أَكّالُونَ لِلسُّحْتِ» و عوامشان مشتاق شنیدن دروغ. «سَمّاعُونَ لِلْكَذِبِ» (تكرار «سَمّاعُونَ» ، در دو آیه پی درپی شاید اشاره باشد به اینكه این روش، كم كم خصلت آنان شده است. )

همزیستی مسلمانان با اهل كتاب، تا حدّی بود كه آنان برای قضاوت، نزد پیامبر اسلام می آمدند. «جاؤُكَ»

پیامبر صلی الله علیه و آله غیر از مسئولیّت نبوّت، مسئولیّت حكومت نیز داشت. «فَاحْكُمْ بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ»

پیامبران، در امر حكومت و داوری، از طرف خداوند اختیاراتی دارند كه طبق صلاح دید عمل می كنند. فَاحْكُمْ . . . أَوْ أَعْرِضْ

شعاع حكومت اسلامی، اهل كتاب را نیز در برمی گیرد. «فَاحْكُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ»

اگر حاكم اسلامی برای داوری بین كشورهای غیر اسلامی انتخاب شد، باید عدالت، جرأت و صراحت را كاملاً مراعات كند. «فَاحْكُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ»

مسائل نژادی، منطقه ای، تعصب های گروهی، تمایلات شخصی و تهدیدها نباید در قضاوت ها تأثیر بگذارد. «فَاحْكُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ»

عدالت همیشه و با هر گروه، یك ارزش خداپسند است. «فَاحْكُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اَللّهَ یُحِبُّ اَلْمُقْسِطِینَ»

تمامی تورات تحریف نشده است. «عِنْدَهُمُ اَلتَّوْراةُ فِیها حُكْمُ اَللّهِ»

كاش اهل كتاب، نسبت به احكام كتاب خودشان پایبند بودند. «وَ عِنْدَهُمُ اَلتَّوْراةُ فِیها حُكْمُ اَللّهِ»

آنچه برای گروهی مهم است، تخفیف در قانون است، نه ایمان به قانون و انجام وظیفه. (به همین دلیل با داشتن قانون تورات برای پیدا كردن راه مجازات آسان تری نزد پیامبر صلی الله علیه و آله می آمدند) . «ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ»

علامت ایمان، تسلیم بودن در برابر قانون است. «وَ ما أُولئِكَ بِالْمُؤْمِنِینَ»

ضمن توجّه به تحریف تورات موجود، باید از اصل كتب آسمانی تجلیل كرد. «فِیها هُدیً وَ نُورٌ»

گرچه تورات بر موسی علیه السلام نازل شد؛ ولی همه ی انبیا و علمای پس از او مأمور بودند طبق آن حكم كنند. «یَحْكُمُ بِهَا اَلنَّبِیُّونَ»

قوانین مستند بر وحی را باید پذیرفت. (لازمه ی وجوب قضاوت بر انبیا و علما، قبول كردن مردم است)یَحْكُمُ بِهَا اَل

انبیا، از پیش خود حكمی ندارند، بلكه تسلیم حكم خدایند. «أَسْلَمُوا»

اسلام (تسلیم خدا بودن) ، دین همه ی موحّدان است، انبیای بنی اسرائیل هم با جمله ی «أَسْلَمُوا» توصیف شده اند. «اَلنَّبِیُّونَ اَلَّذِینَ أَسْلَمُوا»

علمای هر امت، مسئول اجرای احكام الهی در میان مردم هستند. (⬅️ولایت فقیه، ریشه در تمام ادیان دارد)یَحْكُمُ بِهَا اَلنَّبِیُّونَ . . . وَ اَلرَّبّانِیُّونَ وَ اَلْأَحْبارُ

سلسله مراتب باید مراعات شود. ابتدا انبیا، سپس امامان و آنگاه علما. اَلنَّبِیُّونَ . . . وَ اَلرَّبّانِیُّونَ وَ اَلْأَحْبارُ

یهود، انبیای متعدّد داشتند. یَحْكُمُ بِهَا اَلنَّبِیُّونَ . . .

تورات، قوانین قضایی و حكومتی دارد و محور قضاوت بوده است. یَحْكُمُ بِهَا اَلنَّبِیُّونَ . . .

نور و هدایت زمانی در جامعه جریان پیدا می كند كه بر اساس كتاب آسمانی، قضاوت و حكومت شود. «فِیها هُدیً وَ نُورٌ یَحْكُمُ بِهَا»

راه حفظ كتب آسمانی، عمل و قضاوت و حكومت بر طبق آن است. یَحْكُمُ بِهَا. . . بِمَا اُسْتُحْفِظُوا(بنابر این كه مراد از استحفاظ، حفاظت همه جانبه آن باشد)

علما باید محافظ مكتب باشند. «بِمَا اُسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اَللّهِ»

قضاوت، مسئولیّت عالمان است. یَحْكُمُ بِهَا. . . اَلرَّبّانِیُّونَ وَ اَلْأَحْبارُ بِمَا اُسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اَللّهِ

عالمان و قضات، دو رسالت بزرگ بر دوش دارند: الف: حكم خدا را از ترس مردم تغییر ندهند. «فَلا تَخْشَوُا اَلنّاسَ» ب: به طمع مال دنیا، دچار كتمان و لغزش نشوند. «وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلاً»

انحراف در قضاوت، كفر است. «وَ مَنْ لَمْ یَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اَللّهُ فَأُولئِكَ هُمُ اَلْكافِرُونَ»

در قضاوت، صراحت، جرأت وقاطعیّت لازم است ونباید تحت تأثیر تهدید و جوّسازی ها قرار گرفت. «فَلا تَخْشَوُا اَلنّاسَ»

خشیت الهی، ضامن قضاوت عادلانه است. یَحْكُمُ . . . فَلا تَخْشَوُا اَلنّاسَ وَ اِخْشَوْنِ

تحریف، سكوت، كتمان و حكم به غیر فرمان خدا، اگرچه به قیمت بدست آوردن همه ی دنیا باشد خسارت است. وَ لا تَشْتَرُوا. . . ثَمَناً قَلِیلاً. . . فَأُولئِكَ هُمُ اَلْكافِرُونَ (چون كلّ دنیا «متاع قلیل» است )

با داشتن قانون آسمانی، سراغ قوانین شرق و غرب رفتن كفر است و چنین قوانینی اعتباری ندارد. «وَ مَنْ لَمْ یَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اَللّهُ فَأُولئِكَ هُمُ اَلْكافِرُونَ»

كسی كه شرایط قضاوت به حقّ برایش فراهم شود، ولی خود را منزوی كند كفر ورزیده است. «وَ مَنْ لَمْ یَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اَللّهُ فَأُولئِكَ هُمُ اَلْكافِرُونَ»

سكوت و كتمان در برابر طاغوت ها، دین فروشی در برابر سرمایه داران و عوام فریبی، از خطراتی است كه علما را تهدید می كند. فَلا تَخْشَوُا اَلنّاسَ . . . وَ لا تَشْتَرُوا. . .

علمای ترسو و حریص، در دینداری و حفاظت از كتاب آسمانی سست هستند. فَلا تَخْشَوُا اَلنّاسَ . . . وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلاً

درآمد حاصل از قضاوت ناحقّ، درآمدی نامشروع است. لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی . . .

ترس و حرص سبب انحراف در قضاوت و انحراف در قضاوت سبب كفر است. فَلا تَخْشَوْهُمْ *. . . وَ لا تَشْتَرُوا. . . . فَأُولئِكَ هُمُ اَلْكافِرُونَ

همه ی انسان ها، از هر نژاد و قبیله، فقیر و غنی، در مقابل قانون یكسانند و خون كسی رنگین تر از دیگری نیست. «اَلنَّفْسَ بِالنَّفْسِ» البتّه میان زن ومرد در حكم قصاص، تفاوت های حكیمانه ای در كتب فقهی بیان شده است.

قصاص، در ادیان پیشین هم بوده است. [تورات، سِفر خروج، فصل 21، 23 و 26. ] «كَتَبْنا عَلَیْهِمْ فِیها» (اسلام و ادیان دیگر، قوانین مشابهی دارند. )

صدقه، تنها انفاق مالی نیست، عفو و گذشت از مجرم هم نوعی صدقه است. «فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ»

در اسلام همراه مسائل كیفری، مسائل اخلاقی هم مطرح است. وَ كَتَبْنا عَلَیْهِمْ فِیها. . . قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ

جریمه ی مالی و حبس، به تنهایی نمی تواند عاملی برای بازداشتن مجرم از جرم باشد. «اَلنَّفْسَ بِالنَّفْسِ»

اگر حكم خدا جاری نشود ظلم، جامعه را فرا می گیرد. «وَ مَنْ لَمْ یَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اَللّهُ فَأُولئِكَ هُمُ اَلظّالِمُونَ»

از تفسیر نور حاج آقا قرائتی

⬅️ پیام هایی از آیات 41 تا 45 سوره مائده

تقوا و حل مشکل
مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْراً (طلاق: 4)
هر كس تقواى الهى پيشه كند، خداوند كار را بر او آسان مى‏سازد!

زندگی انسان پر از مشکل هست و آدم در هر سنی خیال می کند بزرگتر که بشود مشکلاتش کمتر می شود. ولی اینطور نیست!
هرچند وقتی انسان بزرگتر می شود مشکلات گذشته خود را بچگانه می بیند ولی به هر حال مشکل هر کسی برای خودش مهم هست.
بعضی از مشکلات انسانها هیچ وقت حل نمی شود. مثلا نوجوانی با والدین خود مشکل دارد ممکن است این مشکلش تا سالهای بعد حتی وقتی ازدواج کرد و خودش صاحب همسر و فرزند شد باز هم ادامه پیدا کند.
بعضی از مشکلات حل می شوند ولی مدتی صاحب خود را دچار رنج و عذاب می کنند.
بعضی از مشکلات از راه غلطی حل می شوند یعنی وقتی حل می شوند یا مشکلی دیگر را بوجود می آورند و یا فرد خود را دچار گناهی می کند مثلا با گفتن دروغی مشکل خود را حل می سازد.
انسان وقتی مشکلی برایش پیش می آید، مثل دانش آموزی است که در جلسه امتحان برگه سؤالات را جلویش می گذارند. بالاخره جلسه امتحان تمام می شود ولی مهم آن است نمره ای که او از امتحانش گرفته است چند است؟
هر مشکلی، یک امتحان است. حل مشکل حل امتحان است. شاید فرد در امتحان قبول شود ولی معلوم نیست نمره بالایی آورده باشد.
برای آین که در آزمونهای زندگی قبول شویم آنهم با نمره بالا، باید تقوا داشته باشیم. تقوا به معنای حل خدا پسندانه مشکل است.
کسی که مشکل شهوت دروان بلوغ را دارد چطور این مشکلش را حل می کند؟ آیا به راهکارهای شیطان گوش می دهد یا خداوند؟
کسی درسش را درست نخوانده است و نمی تواند نمره خوبی بگیرد برای حل مشکلش رو به تقلب می آورد و این همان گوش کردن به توصیه شیطان برای حل مشکل است و حال آن که مؤمن هیچ وقت اهل فریب و کلک نیست و در زندگی هر موفقیتی که به دست آورده است تنها از راه تلاش خودش بوده است.
پسری که دوست دختر دارد و یا دختری که دوست پسر دارد شاید به این وسیله بخواهد بگوید من هم بزرگ شدم و برای خودم مهم هستم و عرضه دارم. خب این فرد مشکل کمبود شخصیت و مشکل کمبود محبت در خانواده و یا بین دوستانش را دارد ولی آیا این کمبود شخصیت و یا کمبود عاطفی را می شود با یک رابطه خداناپسندانه برطرف نمود؟
بالاخره هر راه حلی هرچند هم درست، وقتی بخواهد واقعا مفید واقع شود و مشکلی را حل کند باید خداوند اجازه دهد و بدون خواست او هیچ چیز نمی تواند راه حل هیچ چیز باشد. آیا وقتی خداوند رابطه صمیمی دو نامحرم را حرام اعلام نموده است چطور می آید این رابطه را حلال مشکلی قرار دهد؟!
اگر می توانست این رابطه مشکلی را حل کند که دیگر حرام نمیشد.
و یا دیگر راه حلهای غلط. چیزی که غلط است و حرام است مثل آب شور دریاست. آب شور دریا ظاهرش مثل آبهای شیرین است. ولی وقتی آن را بچشی خواهی فهمید که نه تنها مشکل تشنگی را حل نمی کند بلکه بیشتر فرد را تشنه می سازد.
تقوا یعنی نگه داشتن خود از گوش دادن به حرف شیطان برای حل مشکل! وقتی پای شیطان وسط می آید تازه مشکل چندین برابر می شود. انسان مثل کسی را مانند می شود که برای پر کردن چاله ای چاه می کند.
و خداوند که ما را دستور به تقوا داده است خودش می داند که دستور به کار سختی داده است ولی برای آسان شدن همه مشکلاتِ سخت، تنها راه همین است پس خودش به ما کمک خواهد کرد!

⬅️ پیام هایی از آیات 51 تا 55 سوره مائده

خداوند از بندگان مؤمنش، انتظارات خاصّی دارد. یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا. . .

تبرّی از دشمن، از شرایط ایمان است. یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا. . .

اسلام، دین سیاست است و تنها به احكام فردی نمی پردازد. «لا تَتَّخِذُوا اَلْیَهُودَ وَ اَلنَّصاری أَوْلِیاءَ»

وقتی یاری گرفتن از كفّار مورد نهی قرآن است، قطعاً در روابط و سیاست خارجی، پذیرش ولایت وسلطه ی اهل كتاب وكفّار ممنوع است. «لا تَتَّخِذُوا»✔️

ولایت كفّار و دشمنان را نپذیریم، چون آنان تنها به فكر هم مسلكان خویشند. «بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ» ✔️

با وجود اختلافات شدید میان یهود و نصارا، پیوندشان به خاطر نابودی اسلام است. «بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ» پس چرا مسلمین برای حفظ و دفاع از اسلام متحد نباشند ؟ کسی که دم از تفرقه میزند به نفع اسلام حرف میزند یا دشمن اسلام ؟

كفّار تنها نسبت به تعهّدات میان خودشان وفادارند، ولی نسبت به تعهّدات با مسلمانان پایبند نیستند. لا تَتَّخِذُوا اَلْیَهُودَ وَ اَلنَّصاری أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ . . .✔️

دولت های اسلامی كه ولایت و سلطه كفّار را پذیرفته اند، از كفّار محسوب می شوند. «فَإِنَّهُ مِنْهُمْ» (دوستی با هر فرد و گروهی، انسان را جزو آنان می سازد. )

نه كفّار را «ولیّ» خود گردانید و نه با آنان كه ولایت كفّار را پذیرفته اند، رابطه ولایت داشته باشید. «فَإِنَّهُ مِنْهُمْ»

نتیجه ی پذیرش ولایت كفّار، قطع ولایت خداست. «فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اَللّهَ لا یَهْدِی اَلْقَوْمَ اَلظّالِمِینَ»

تكیه بر كفّار، ظلم است. «لا یَهْدِی اَلْقَوْمَ اَلظّالِمِینَ»

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله شاهد تلاش های آشكار و شتابزده افراد سست ایمان برای پیوستن به یهود و نصارا است. «فَتَرَی اَلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فِیهِمْ»

نمونه ی روشن كسانی كه از هدایت الهی محرومند، بیماردلانی هستند كه با سرعت برای پیوستن به كفّار تلاش می كنند. إِنَّ اَللّهَ لا یَهْدِی اَلْقَوْمَ اَلظّالِمِینَ . . . اَلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ (حرف «فاء» نشانه آن است كه ظالمان آیه ی قبل، بیماردلان این آیه هستند)

بیماردلان سست ایمان، با سرعت به سراغ طرح دوستی با دشمنان كافر می روند. «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فِیهِمْ»

افراد سست ایمان و منافق، می خواهند كه جزو كفّار باشند. «یُسارِعُونَ فِیهِمْ» ، نه «الیهم» .

در برابر نص وفرمان صریح خداوند نباید اجتهاد و مصلحت اندیشی كرد. لا تَتَّخِذُوا اَلْیَهُودَ. . . أَوْلِیاءَ. . . یَقُولُونَ نَخْشی

انگیزه ی پذیرش رابطه ی ذلّت بار با ابرقدرت ها، ضعف ایمان و وحشت از غیر خداست. «یَقُولُونَ نَخْشی »

مسلمانان، به پیروزی و گسترش اسلام و افشای منافقان امیدوار باشند. فَعَسَی اَللّهُ أَنْ یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ . . .

عزّت سیاسی، قدرت اقتصادی و پیروزی نظامی، همه از طرف خدا و در دست اوست. «أَنْ یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ»

با كفّار رابطه ی ولایت نداشته باشید، تا امدادهای غیبی خدا به سوی شما سرازیر شود. لا تَتَّخِذُوا. . . یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ

پایان نفاق و وابستگی به كفّار، حبط و رسوایی و شرمندگی است. «نادِمِینَ»

هر سوگندی نشانه ی صداقت نیست، فریب سوگندها را نخورید. «أَ هؤُلاءِ اَلَّذِینَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ إِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ»

وابستگی به بیگانگان، مورد ملامت مؤمنان است. وَ یَقُولُ اَلَّذِینَ آمَنُوا أَ هؤُلاءِ. . . إِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ

نشانه ی خسران انسان، از بین بردن كارهای نیك است. «حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خاسِرِینَ»

مؤمن باید به فكر عاقبت خود باشد، چه بسا مؤمنانی كه مرتدّ شوند. «یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ»

رهبر روشن ضمیر، باید احتمال ارتداد و برگشت پیروان خود را بدهد. «مَنْ یَرْتَدَّ مِنْكُمْ»

كفر یا ارتداد گروهی از مؤمنان، به راه خدا ضربه نمی زند. فَسَوْفَ یَأْتِی اَللّهُ . . .

زمینه ارتداد، نداشتن معرفت و محبّت نسبت به دین و خداست. «یَأْتِی اَللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ»

خداوند، نیازی به ایمان ما ندارد. «فَسَوْفَ یَأْتِی اَللّهُ»

در راه ایمان و شكستن سنّت ها و عادات جاهلی نباید از سرزنش ها و هوچی گری ها و تبلیغات سوء دشمن ترسی داشت و تسلیم جوّ و محیط شد. «لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ»✔️

رفتار مسلمان، نرمش با برادران دینی و سرسختی در برابر دشمن است و هیچ یك از خشونت و نرمش، مطلق نیست. «أَذِلَّةٍ عَلَی اَلْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی اَلْكافِرِینَ»

فضل خدا تنها مال و مقام نیست، محبّت خدا و جهاد در راه او و قاطعیّت در دین هم از مظاهر لطف و فضل الهی است. «ذلِكَ فَضْلُ اَللّهِ»

دوستی متقابل میان خدا و بنده، از كمالات بشر است. «یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ»

با نوید جایگزینی دیگران، جلو یأس و ترس را بگیرید. مَنْ یَرْتَدَّ. . . فَسَوْفَ یَأْتِی . . . وَ لا یَخافُونَ

مؤمن واقعی كسی است كه هم عاشق و هم محبوب خدا باشد. «یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ»

كسی كه ایمان واقعی دارد، هرگز در برابر كافران احساس حقارت نمی كند. «أَعِزَّةٍ عَلَی اَلْكافِرِینَ»

دلی كه از محبّت خدا خالی شد، بیمار و وابسته به كفّار می شود، ولی دلی كه از مهر خدا پر است هرگز وابسته نمی شود. فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فِیهِمْ . . . یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ . . . أَعِزَّةٍ عَلَی اَلْكافِرِینَ

اسلام رو به گسترش است، تنها به ریزش ها نگاه نكنیم به رویش ها نیز نگاه كنیم. مَنْ یَرْتَدَّ. . . یَأْتِی اَللّهُ✔️✔️✔️

در آینده پرچم اسلام را كسانی بدست خواهند گرفت كه عاشق خدا و مجاهد و با صلابت باشند. یَأْتِی اَللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ . . . أَعِزَّةٍ عَلَی اَلْكافِرِینَ یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اَللّهِ

جنگ روانی، در مؤمنان واقعی اثری ندارد. «لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ»

فضل خداوند، محدود نیست؛ لیكن به هركس به قدر حكمتش عطا می كند. «وَ اَللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ»

اگر خداوند به شخصی لطفی كرد، آگاهانه است. «واسِعٌ عَلِیمٌ»

اسلام، هم دین ولایت است و هم دین برائت. هم جاذبه دارد و هم دافعه. آیات قبل، از پذیرش ولایت یهود و نصارا نهی كرد، این آیه می فرماید: خدا و رسول و⬅️ كسی را كه در ركوع انگشتر داد، ولیّ خود قرار دهید. یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا. . . إِنَّما وَلِیُّكُمُ اَللّهُ . . .

از این كه به جای «اولیائكم» ، «ولیّكم» آمده، ممكن است استفاده شود كه روح ولایت پیامبر و علی علیهما السلام، شعاع ولایت الهی است. «وَلِیُّكُمُ»

در قرآن معمولاً نماز وزكات در كنار هم مطرح شده است؛ ولی در این آیه، هر دو به هم آمیخته اند. (دادن زكات در حال نماز) «اَلَّذِینَ یُقِیمُونَ اَلصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ اَلزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»

كسانی كه اهل نماز و زكات نیستند، حقّ ولایت بر مردم را ندارند. إِنَّما وَلِیُّكُمُ اَللّهُ . . . ( «إِنَّما» ، نشانه ی انحصار ولایت در افراد خاصّ است)

برای توجّه به محرومان، نماز هم مانع نیست. «یُؤْتُونَ اَلزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» (آری، فقیر نباید از جمع مسلمانان دست خالی برگردد. )

ولایت از آنِ كسانی است كه نسبت به اقامه ی نماز وپرداخت زكات پایدار باشد. یُقِیمُونَ اَلصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ . . . ( «یُقِیمُونَ» و «یُؤْتُونَ» نشانه دوام است)

هرگونه ولایت، حكومت و سرپرستیی كه از طریق خدا و رسول و امام نباشد، باطل است. إِنَّما وَلِیُّكُمُ اَللّهُ . . . (كلمه «إِنَّما» علامت حصر است)

توجّه به خلق برای خدا در حال نماز، با اقامه نماز منافات ندارد. «یُؤْتُونَ اَلزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»

كسی كه نسبت به فقرا بی تفاوت باشد، نباید رهبر و ولیّ شما باشد. إِنَّما وَلِیُّكُمُ اَللّهُ . . . وَ یُؤْتُونَ اَلزَّكاةَ

كارهای جزئی (مثل انفاق انگشتر) نماز را باطل نمی كند. «یُقِیمُونَ اَلصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ اَلزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»

در فرهنگ قرآن، به صدقه مستحبّی هم «زكات» گفته می شود. «یُؤْتُونَ اَلزَّكاةَ»

ولایت ها در طول یكدیگرند، نه در عرض یكدیگر. ولایت بر مسلمانان، ابتدا از آنِ خداوند است، سپس پیامبر، آنگاه امام. إِنَّما وَلِیُّكُمُ اَللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا. . .

از تفسیر نور حاج آقا قرائتی

⬅️ پیام هایی از آیات 56 تا 60 سوره مائده

حزب اللّه، تنها كسانی اند كه ولایت خدا، پیامبر و اهل بیت علیهم السلام را پذیرفته باشند. وَ مَنْ یَتَوَلَّ اَللّهَ . . . فَإِنَّ حِزْبَ اَللّهِ

غلبه ی نهایی با كسانی است كه ولایت خدا، پیامبر و اهل بیت علیهم السلام را بپذیرند. وَ مَنْ یَتَوَلَ . . . هُمُ اَلْغالِبُونَ

چون خداوند غالب است، «وَ اَللّهُ غالِبٌ عَلی أَمْرِهِ» ,وابستگان به او هم غالبند. «حِزْبَ اَللّهِ هُمُ اَلْغالِبُونَ»

با وعده های الهی، حزب اللّه به آینده ی خود مطمئن است. «هُمُ اَلْغالِبُونَ»

كیفر دنیویِ كسانی كه به دین خدا و مقدّسات مذهبی توهین می كنند، قطع رابطه است. لا تَتَّخِذُوا. . . (در روابط با دیگران، احترام به مقدّسات یك شرط ضروری است)

شرط ایمان، داشتن غیرت دینی و تبری از نااهلان است. «یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا»

استهزای دین، (با جنگ سرد و روانی) یكی از شیوه های مبارزاتی دشمنان است. «اِتَّخَذُوا دِینَكُمْ هُزُواً»✔️

تقوای الهی ایجاب می كند از دشمنان نترسیم و آنان را ولیّ خود قرار ندهیم. لا تَتَّخِذُوا. . . أَوْلِیاءَ وَ اِتَّقُوا اَللّهَ . . .

از رابطه و دوستی با كسانی كه اذان (وشعائر دینی) را مسخره می كنند، بپرهیزید. لا تَتَّخِذُوا. . . وَ إِذا نادَیْتُمْ . . .

نماز، چهره و مظهر دین است. (در آیه ی قبل، استهزای دین مطرح شد و در این آیه استهزای نماز، یعنی نماز سیمای دین است)اِتَّخَذُوا دِینَكُمْ هُزُواً. . . وَ إِذا نادَیْتُمْ إِلَی اَلصَّلاةِ اِتَّخَذُوها هُزُواً

برای نماز، باید ندا سر داد تا همه جمع شوند. «نادَیْتُمْ» (نماز باید علنی باشد)

در جامعه ی اسلامی، باید برای نماز، فریاد زد و تبلیغ كرد و هیچ كس نباید مانع آن گردد. «نادَیْتُمْ إِلَی اَلصَّلاةِ»

شیوه ی عاقلان، برخورد منطقی است ولی بی خردان، اهل استهزا هستند. «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ»

با مخالفان هم باید جدالی نیكو داشت. استدلال آمیخته با سؤال های عاطفی. «هَلْ تَنْقِمُونَ مِنّا»

دشمنی دشمنان با مؤمنان، فقط به خاطر ایمان آنهاست. «هَلْ تَنْقِمُونَ مِنّا إِلاّ أَنْ آمَنّا بِاللّهِ»

ایمان مسلمانان به تمامی كتب آسمانی، از عوامل كینه و عداوت اهل كتاب با آنان است. «هَلْ تَنْقِمُونَ مِنّا إِلاّ أَنْ آمَنّا بِاللّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ»

دشمنی اهل كتاب با مسلمانان، تاریخی وبا سابقه است. «هَلْ تَنْقِمُونَ مِنّا»

در برابر سختگیری های دشمن، عدالت و انصاف را از كف ندهیم و همه را یكسان و فاسق مپنداریم. «أَكْثَرَكُمْ فاسِقُونَ»

انكار حقّ و آزار پیروان حقّ، فسق است. «فاسِقُونَ»

كیفرهای الهی عادلانه است و اگر گروهی به میمون و یا خوك تبدیل می شوند سزای عملكردشان است. «مَثُوبَةً»

اطاعت كنندگان از طاغوت، هم ردیف مسخ شدگانند. «وَ جَعَلَ مِنْهُمُ اَلْقِرَدَةَ وَ اَلْخَنازِیرَ وَ عَبَدَ اَلطّاغُوتَ»

بیان سرنوشت شوم بدكاران تاریخ یكی از روش های ارشاد و تبلیغ قرآن است. جَعَلَ مِنْهُمُ . . .

حرمت شكن، حرمت ندارد. أُولئِكَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضَلُ . . .

عقوبت سنگین برای انحراف سنگین است. بِشَرٍّ مِنْ ذلِكَ مَثُوبَةً. . . أَضَلُّ عَنْ سَواءِ اَلسَّبِیلِ

از تفسیر نور حاج آقا قرائتی

⬅️ پیام هایی از آیات 56 تا 60 سوره مائده

[h=1]چگونه پیش خدا عزیز شویم؟[/h]
[h=2]کارهای مهم و البته روزمره ی ما چه کارهایی هستند؟ مثلا درس خواندن یک کار مهم و البته روزمره برای یک دانشجوست. سر کار رفتن یک کار مهم برای مرد خانه است. خانه داری هم جز کارهای مهم برای یک زن خانه.
معمولا هر کسی کار مهم و روزانه ای دارد که باید آن را انجام دهد و بر اساس آن ماهیت خود را به بهترین نحو معرفی کند.[/h]

یکی از اموری که در خوب ارائه دادن یک کار نقش دارد، انجام آن در زمان مناسب است. خیلی بدیهی است که درس خواندن نیاز به زمان و مکان مناسب دارد وگرنه سعی بیهوده است. بقیه کارها هم به همین نحو نیاز به زمان مناسب و شایسته خودش را دارد.
اما اکنون می خواهم درباره انسان بودن یک دانشجو، یک مرد، یک زن و ... صحبت کنم. انسان قبل از هر چیز آفریده و بنده خداست. انسان فطرتا دوست دارد همه کارهایش را به بهترین شکل به انجام برساند. در مورد بنده بودن هم همین است اما خب تنبلی و جهالت و ... مانع می شود. با این وجود بنده ی خوب بودن راه و رسمی دارد. عزیز خدا شدن، وقت و زمانی دارد.
حتما تاکنون عنوان «عبادالرحمن» را شنیده اید. معنای لغوی «عبادالرحمن» یعنی "بندگانِ پروردگاری که بر همه مهربان است." این عبارت در سوره فرقان آیه 63 ذکر شده است که تا پنج آیه بعدش بیش از ده ویژگی از آنها را بیان فرموده است.
عبادالرحمن درجه ای است که بعید است کسی دوست نداشته باشد چنین درجه ای کسب کند، برای همین خداوند راه کسب آن را هم مفصل بیان فرموده است.
یکی از این راه ها در آیه 64 سوره فرقان بیان شده است: ﴿وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَ قِیَامًا﴾ / و آنان که شب را برای پروردگارشان با سجده و قیام به صبح می رسانند.
این آیه از چند کلمه تشکیل شده که مجموعه ای بسیار زیبا و شیوا برای بندگی و عزیز بودن معرفی می کند.
انسان فطرتا دوست دارد همه کارهایش را به بهترین شکل به انجام برساند. در مورد بنده بودن هم همین است اما خب تنبلی و جهالت و ... مانع می شود. با این وجود بنده ی خوب بودن راه و رسمی دارد. عزیز خدا شدن، وقت و زمانی دارد

اول « یَبِیتُونَ »: این فعلی است از کلمه «بیتوته»، به معناى «ادراک شب»؛ چه بخوابد و چه نخوابد. چه بخشی از شب باشد و چه تمام شب باشد.
دوم « لِرَبِّهِمْ »: این عبارتی ترکیبی است از حرف «لِ»، اسم «رَبّ» و ضمیر «هُم»، به معنای «برای پروردگارشان» که این نشانه اخلاص است. هر کاری جز با اخلاص، هیچ ارزشی ندارد.
سوم « سُجَّدًا » و « قِیَامًا »: سجده نزدیک ترین حالت عبادی به خداوند است و نیز رُکنی از ارکان نماز می باشد. قیام نیز اساس نماز و رکن نماز است . همراه آمدن این دو، می تواند دلالت بر این داشته باشد که منظورِ آیه، اقامه نماز در شب است.
از مجموع این کلمات الهی می توان دریافت که: کسانی به بهترین شکل برای خداوندِ مهربان بندگی می کنند که زمان «شب» را به خوبی درک کنند و بفهمند خداوند با ارزانی کردن نعمت شب، چه لطفی به انسانها نموده است. در نتیجه بخشی از شب یا تمام شب را برای پروردگارشان و به خاطر نزدیک تر شدن به او و برای ابراز بندگی، بیدار باشند تا شکرانه ی این نعمت بزرگ را به خوبی به جا آورند.
می دانید که وقتی شکر نعمتی به جا آورده می شود که از آن نعمت به خوبی استفاده شود. پس وقتی شکر نعمت شب به جا آورده می شود که قدر آن را بدانیم و از این فرصت به بهترین نحو بهره ببریم. خداوند این بهترین نحو را هم برای ما بیان می کند که همان سجده کردن و قیام نمودن برای خداوند است.
سجده نمادی از عبادت است که حتی در گذشته در برابر انسانهایی مانند پادشاهان نیز سجده می کردند، به بت هم سجده می کردند و این نشان از عبادت و پرستش داشت. سجده حالتی از خضوع در انسان ایجاد می کند که موجب می شود روح انسان در برابر معبودش عاشقانه خاضع شود و خود را کوچک ببیند و معبود را بزرگ. به همین دلیل توصیه های زیادی به طولانی کردن سجده شده است.
از جمله آنکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) در ضمن خطبه شعبانیه فرمود: پُشتهای شما از بار گناه سنگین شده است. آنها را با سجده های طولانی سبک کنید. (بحار، ج 93، ص 357)
از زیبایی های سجده این است که نزدیک ترین حالت به خداوند مهربان است. به همین دلیل بیش از هر وقتی، امید به آن است که دعای انسان در سجده مستجاب شود.
سعید بن یسار می گوید به حضرت صادق (علیه السلام) عرض کردم: من از پیشگاه حضرت حق مسئلت و درخواست می کنم در حالى که در رکوع یا سجودم. ایشان فرمود خوب است زیرا نزدیک ترین حالت عبد به پیشگاه خدا در سجده بودن اوست. خدا را در آن حال براى خیر دنیا و آخرتت بخوان. (بحارالانوار، ج 85، ص 132)
با توجه به آیه مورد نظر و تفاسیر و احادیثی که درباره ی آیه ذکر شد، به عمل عبادی می رسیم که در قرآن به عنوان « تَهَجَّدْ » ذکر شده است.
«تهجد» که در آیه 79 سوره مبارکه اسراء قید شده است، دقیقا به معنای «برطرف کردن خواب با عبادت» می باشد. ﴿وَ مِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّک عَسَی أَن یَبْعَثَک رَبُّک مَقَاماً مَّحْمُوداً ﴾
و پاسی از شب را بیدار باش و عبادت کن، این وظیفه ای افزون برای توست، امید است که پروردگارت تو را به مقامی پسندیده برانگیزد.
نماز شب از اعمال بسیار با فضیلت است؛ هم بخاطر نماز بودنش و هم بخاطر در شب خوانده شدنش. در روایات بیش از 30 فضیلت برای نماز شب برشمرده شده است از جمله:
* نماز شب رمز سلامتی بدن و روشنایی قبر است. (سفینة البحار، ج5، ص159) هم نجات دهنده در این دنیاست و هم آن دنیا.
* نماز شب، در اخلاق، رزق، برطرف شدن اندوه، ادای دین و نور چشم مؤثّر است. (سفینة البحار، ج 2، ص 46)
از جمله آنکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) در ضمن خطبه شعبانیه فرمود: پُشتهای شما از بار گناه سنگین شده است. آنها را با سجده های طولانی سبک کنید. (بحار، ج 93، ص 357)

* نماز شب، گناه روز را محو می کند و نور قیامت است. (بحار، ج 84، ص 140)
* پاداش نماز شب آن قدر زیاد است که خداوند در سوره مبارکه سجده، آیه 17 می فرماید: «فلاتعلم نفس ما اُخفی لهم من قُرّة اَعین جزاء بما کانوا یعملون» هیچ کس پاداشی را که برای آنان در نظر گرفته شده نمی داند. (تفسیر مجمع البیان)
* نماز شب شرف مؤمن است. (سفینة البحار، ج5، ص159)
* نماز شب برطرف کننده ی وحشت و تنهایی قبر است. (سفینة البحار، همان)
از مجموع این دو آیه چنین برداشت می شود که :
همانطور که در همه کارهایمان بهترین زمان، بهترین نتیجه را عاید می کند، برای بندگی و عشق ورزیدن به خداوند هم باید بهترین زمان را انتخاب کرد که همان دل شب می باشد. «و من اللیل فتهجّد»
انسان مجموعه ای از جسم و روح است. همان گونه که در تلاشیم جسمی سالم داشته باشیم، برای داشتن روحی با مقامات معنوی بالا باید با عبادت انس بگیریم. «فتهّجد، مقاماً محموداً»
با عبادت های خویش، حقّی بر خدا نداریم که طلب کنیم، هر چه هست، امید است و فضل او. «عسی: امید است»
البته نماز شب به تنهایی کافی نیست، کمالات دیگری نیز لازم است که باید در جهت کسب آنها نیز بکوشیم. این نیز از کلمه «عسی» برداشت می شود.
از کلمه «تهجد: تلاش کردن» معلوم می شود که تا کسی خود گامی به سوی کمال برندارد، خداوند او را به مقامی نمی رساند. «فتهجّد. . . یبعثک ربّک»
مقامی ارزشمند است که نزد خدا پسندیده باشد، و گرنه شهرت های پوچ، ارزشمند و ماندگار نیست. آری دود به بالا می رود، ولی روسیاه است. «یبعثک ربّک»
خدایا توفیق عبادت خالصانه و تهجد شبانه به ما عنایت کن.


[/HR]
منابع:
تفسیر المیزان
تفسیر نور
تفسیر مجمع البیان
بحار الانوار
سفینه البحار

⬅️ پیام هایی از آیات 61 تا 65 سوره مائده

اظهار ایمان افراد، شما را فریب ندهد. قالُوا آمَنّا. . . وَ اَللّهُ أَعْلَمُ اظهار ایمان با زبان، نشانه ی رسوخ ایمان در قلب نیست.

خداوند، از خود انسان ها هم به ضمیرشان آگاه تر است. «اَللّهُ أَعْلَمُ»

كسانی كه منافقانه اظهار ایمان می كنند، بدانند كه خداوند از درون آنان آگاه است. قالُوا آمَنّا وَ قَدْ دَخَلُوا بِالْكُفْرِ. . . وَ اَللّهُ أَعْلَمُ . . .

در انتقاد از منحرفان، باید انصاف داشت. «كَثِیراً مِنْهُمْ» (نه تمام آنها)

سیمای جامعه اسلامی، سبقت در خیرات است، «یُسارِعُونَ فِی اَلْخَیْراتِ» ولی سیمای جامعه كفر و نفاق، سبقت در فساد است. «یُسارِعُونَ فِی اَلْإِثْمِ وَ اَلْعُدْوانِ»

بدتر از فساد اخلاقی «اثم» و فساد اجتماعی «عدوان» و فساد اداری اقتصادی «سُحت» ، عادت به فساد و سرعت در آن است. یُسارِعُونَ فِی اَلْإِثْمِ . . .( «یُسارِعُونَ» ، دلالت بر استمرار دارد)

چه بسا مدّعیان ایمان كه به گناه، تجاوز و حرام خواری شتاب می كنند. تَری . . . یُسارِعُونَ . . .

بدتر از آلودگی به گناه، غرق شدن در گناه است. «فِی اَلْإِثْمِ»

با اینكه تجاوز و عدوان و حرام خواری از نمونه های اثم و گناه است، ولی نام این دو به خاطر اهمیّت و خطر و یا به خاطر شیوع در میان اهل كتاب، جداگانه آورده شده است. «یُسارِعُونَ فِی اَلْإِثْمِ وَ اَلْعُدْوانِ وَ أَكْلِهِمُ اَلسُّحْتَ»

مسئولیّت امر به معروف و نهی از منكر، در درجه اوّل متوجّه علماست. لَوْ لا یَنْهاهُمُ اَلرَّبّانِیُّونَ . . .

سكوت و بی تفاوتی علما، زمینه ی ترویج فساد است. تَری . . . یُسارِعُونَ فِی اَلْإِثْمِ . . . لَوْ لا یَنْهاهُمُ . . .

علما باید قدرت داشته باشند تا بتوانند علاوه بر موعظه و دعوت، جلوی مفاسد را بگیرند. «لَوْ لا یَنْهاهُمُ»

اگر نهی از منكر، جلوی گناه را نگیرد، لااقل جلوی سرعت آن را می گیرد. یُسارِعُونَ فِی اَلْإِثْمِ . . . لَوْ لا یَنْهاهُمُ

علمای اهل كتاب، حتّی به حداقل وظیفه هم عمل نكردند. (در آیه ی قبل، اثم و عدوان و حرام خواری، به عنوان گناه آنان شمرده شد. در اینجا كلمه عدوان نیامده، شاید اشاره باشد به این كه اگر علمای اهل كتاب، قدرت جلوگیری از عدوان را ندارند، چرا جلوی اثم و سحت را نگرفتند) ؟ !

زیبایی علم، در اظهار آن و زشتی اش در سكوت و كتمان است. «لَبِئْسَ ما كانُوا یَصْنَعُونَ»

سكوت عالم، بدتر از گناه خلافكار است. «لَبِئْسَ ما كانُوا یَصْنَعُونَ»

تظاهر به گناه، كثرت گناهكار، سرعت در گناه، تنوّع در گناه و. . . هیچ یك دلیل بر سكوت علما نیست. تَری كَثِیراً مِنْهُمْ یُسارِعُونَ فِی اَلْإِثْمِ وَ. . . لَوْ لا یَنْهاهُمُ (كلمه ی «تَری » رمز تظاهر به گناه، كلمه ی «كثیر» رمز جمعیّت زیاد، كلمه ی «یُسارِعُونَ» رمز سرعت در گناه و كلمات «اثم» ، «عدوان» و «سحت» ، رمز تنوّع گناه است)

رضایت به گناه دیگران، مانند شركت در آن است. «قالَتِ اَلْیَهُودُ» (گرچه بعضی از یهود، نسبتِ دست بسته بودن به خدا می دادند؛ ولی چون دیگران هم راضی بودند، این تفكّر انحرافی به همه نسبت داده شده است. )✔️

بی لیاقتی و نااهلی خود را توجیه نكنیم. (شیطان، تكبّر خود را به اغوای الهی نسبت داد) . رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی . . . ، یهود هم محرومیّت های خود را با بخیل بودن خدا توجیه می كردند. «یَدُ اَللّهِ مَغْلُولَةٌ»

پاسخِ شبهه را باید قوی تر از اصل شبهه داد. «یَدُ اَللّهِ مَغْلُولَةٌ، یَداهُ مَبْسُوطَتانِ» (آنان گفتند: دست خدا بسته است. آیه می فرماید: بلكه هر دو دست خدا باز است، یعنی كمال قدرت دارد)

توبیخ باید مناسب با عمل باشد. «یَدُ اَللّهِ مَغْلُولَةٌ، غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ»

همان گونه كه قرآن برای افراد متّقی، نور و هدایت است، برای افراد لجوج، طغیان و كفر می آورد. وَ لَیَزِیدَنَ . . . طُغْیاناً وَ كُفْراً

طغیان و كفر، زمینه ساز دشمنی و كینه است. وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ اَلْعَداوَةَ. . .

یهودیان، همواره فتنه می كنند؛ ولی شكست می خورند. «كُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اَللّهُ»

هم القای كینه و دشمنی به عنوان كیفر از جانب خداست، هم خاموش ساختن آتش جنگ از اوست. «أَلْقَیْنا، أَطْفَأَهَا اَللّهُ»

دست یابی به محبّت یا قهر الهی، در اثر عملكرد ماست. «وَ اَللّهُ لا یُحِبُّ اَلْمُفْسِدِینَ» ✔️

اهل كتاب در عصر پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله مردمی بی ایمان و بی تقوا بودند. «وَ لَوْ أَنَ أَهْلَ اَلْكِتابِ آمَنُوا وَ اِتَّقَوْا»

ایمان و تقوا، پوشاننده انحراف هاست و مسائل قبلی را محو می كند. «لَكَفَّرْنا» (در حدیث آمده است: «الاسلام یَجُبّ ما قبله» )

برای دریافت الطاف الهی، باید ابتدا از گناهان پاك شد. «كفرنا، أدخلنا»

آسان می شود!
سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً (طلاق: 7)
خداوند بزودى بعد از سختيها آسانى قرار مى‏دهد!

خداوند بزودی بعد از سختی و تحمل مشکلات آسانی قرار می دهد. یعنی: بعد از هر فرازی فرودی است! بعد از هر غروبی طلوعی است! بعد از هر خشک سالی، بارشی است. بعد از هر روز گرمی شبی خنک است. بعد از هر بیماری بهبودی است. بعد از هر کسادی بازاری رونق کسب است. بعد از هر زمستانی، بهار است. بعد از هر خستگی خواب و آسایش هست. بعد از هر روزه ای افطار است.
بالاخره آدمها وضعیتشان در یک شکل نیست! تغییر می کند. وضعیتشان خوب است بد می شود. بد است خوب می شود. دنیا الاکلنگ است. وقتی بالایی و وقتی کس دیگری بالاست.
همین الان که آخر فصل سرماست، در جایی از زمین اول وقت گرماست! همین امشب عده زیادی از آدمها عروسی دارند و عده زیادی هم عزا دارند. همین الان که من مشغول نوشتن هستم و یا تو مشغول خواندن هستی، عده زیادی از آدمها خیلی غمگین و افسرده هستند آنقدر که می خواهند خودشان را بکشند و بعضی دیگر هم خیلی شاد هستند.
این قانون را اگر خوب بدانی، به وقت هجوم مشکلات ناامید نمی شوی زیرا یقین داری مشکلات رفع می شوند و مدتی بی مشکل خواهی بود هر چند مشکلات بعدی در راه است.
خب حالا این که خداوند بعد از هر سختی آسانی قرار می دهد یعنی فرق نمی کند فرد در سختی آدم صبوری بوده است یا خیر؟ در هر دو صورت بعد از سختی آسانی ایجاد می کند؟ معلوم است که اینطور نیست. بسیار از انسانها سالیان سال است با مشکلات مختلفی دست بگیربان هستند و روی آسایش و آسانی را هم سالهاست که ندیدند. خب چرا؟ برای این که هنوز یاد نگرفته اند در مشکلات صبور باشند.
صبوری در مشکلات به معنای کاری نکردن و منتظر حل شدن مشکلات بودن نیست. بلکه به معنای این است که اولا کار غلطی را انجام ندهد که مشکلش بیشتر شود. و ثانیا کارهای درستی را انجام دهد تا مشکلش زودتر حل شود.
خیلی ها با توسل به کارهای احمقانه و نیز کارهای حرام، به خیال خوشان دارند مشکلشان را حل می کنند، آنها غافلند از این که مشکلات خود را دارند زیادتر می کنند. مثلا کسی که مدام قرض می گیرد که قرضهای قبلی اش را پرداخت کند خصوصا اگر این قرضها به صورت ربوی باشد یعنی باید علاوه بر اصل پول سود آنها را نیز پرداخت کند، این شخص هیچ وقت مشکلات مالی اش حل نمی شود و آیه فوق درباره او درست در نمی آید.
خداوند ربا را حرام نموده است. و صبور بودن در مشکلات به این است که خود را به ربا آلوده کند و حتی قرض بدون ربا هم که می گیرد و نمی داند از کجا قرار است آن را پرداخت کند و زمانی که را برای بازپرداخت قرض معین می کند نمی تواند به آن زمان متعهد بماند، قطعا این کار هم درست نیست؛ زیرا از اول هم قصد ندارد سر آن وقتی که معین نموده است قرضش را بدهد چون می داند که نمی تواند اما الکی مثلا می گویند یک ماه دیگر پس می دهم.
همچنین باید در وقت مشکلات کارهایی انجام دهد. مثلا مشکل لااقل یک نفر را حل کند. مثلا اگر مشکلش 10 ملیون تومان بدهی است ولی یک نفر هست 100 هزار تومان بدهی دارد، مشکل کوچک این شخص را حل کند و بعد به خداوند بگوید: «خدایا مشکل یکی از بندگانت را حل کردم تو هم مشکل من را حل کن!»
وقتی برای حل مشکلش دعا می کند، خودش هم تا می تواند در حل مشکل دیگری تلاش کند تا دعایش قدرت پیدا کند و اجابت نزدیک شود.
خداوند دعاها را مستجاب می کند به شرط صبور بودن. عجله نکردن. هی نگوید: «پس دعای من چرا مستجاب نمی شود!»

[h=1]گزارش لحظه به لحظه ی جنگ با خدا[/h]

[h=2]شاید به درستی بتوان ادعا نمود همه انسان ها به طور طبیعی خواهان سود و سرمایه بیشتر در زندگی هستند، ولی آنچه مسلم است همه ی آنها به این خواست طبیعی دست نمی یابند؛ چرا که با انتخاب راه اشتباه نه تنها سود و سرمایه ماندگاری بدست نمی آوردند، بلکه متحمل ضرر و ورشکستگی سختی در محاسبات خود می شوند. عمده دلیل این شکست و گرفتاری ها را می بایست در شیوع غلط محاسباتی ریشه یابی کرد. در این نوشتار سعی داریم به یکی از پر ضررترین معاملات انسانها در زندگیشان اشاره کنیم.[/h]
[h=2]
معرفی پرضررترین معامله جهان[/h] شاید در نظر کسانی که در بعضی از معاملات سود بیشتری بدست آورده اند، این چنین تصور شود که موفق عمل نموده اند؛ این در حالی است که اگر به ماحصل آنچه بدست آمده و نتیجه تجارتشان دقت و تأمل شود خواهند فهمید متحمل ضرری سنگین و غیر قابل جبران شده اند؛ چراکه سالیان متمادی در عذاب و حسرت سرمایه از دست رفته ی خود گرفتار خواهند بود.
به راستی معامله ربوی در بین انواع شکل های تجارت این چنین است. ربا خواری یکی از سخت ترین و پر ضررترین معاملات مرسوم دنیا است.
در این شیوه تجارت شاید این چنین تصور شود که دارایی و سرمایه فرد بیشتر شده است، ولی با اندکی تأمل و درنگ در خصوص عواقب شوم و عذاب های ماندگار و ابدی این تجارت به روشنی می توان اثبات نمود که در این تجارت نه تنها سودی عائد سرمایه دار نشده، بلکه بازنده تجارت بوده است؛ چرا که سرمایه و دارایی خود را صرف خرید عذاب و قهر الهی نموده است.
رسول اکرم (صلی الله علیه و اله) در خصوص ضرری که عائد این نوع تجارت می شود می فرماید: «مَنْ أَكَلَ الرِّبا مَلأَ اللّه عَزوَ جَلَّ بَطْنَهُ مِنْ نارِ جَهَنَّمَ بِقَدْرِ ما أَكَلَ، و إِنِ اكْتَسَ بَ مِنْهُ مالاً لا یَقْبَلُ اللّه تَعالى مِنْهُ شَیْ ئا مِنْ عَمَلِهِ ، وَلَمْ یَزَلْ فى لَعْنَةِ اللّه وَالْمَلائِكَةِ ما كانَ عِنْدَهُ مِنْهُ قیراطٌ واحِدٌ؛ [1]هر كس ربا بخورد خداوند عز و جل به اندازه ربایى كه خورده شكمش را از آتش دوزخ پر كند و اگر از طریق ربا مالى به دست آورد، خداى تعالى هیچ عمل او را نپذیرد و تا زمانى كه قیراطى (كمترین مقدار) از مال ربا نزدش باشد، پیوسته خداوند و فرشتگانش او را نفرین كنند».
[h=2]مفهوم شناسی ربا[/h] شخص رباخوار، تشبیه به آدم مصروع یا دیوانه بیمار گونه اى شده كه به هنگام راه رفتن قادر نیست تعادل خود را حفظ كند و به طور صحیح گام بر دارد. آیا منظور ترسیم حال آنان در قیامت و به هنگام ورود در صحنه رستاخیز است؟ یعنى آنها به هنگام ورود در عرصه محشر به شكل دیوانگان و مصروعان محشور مى شوند؟»

راغب اصفهانی در کتاب مفردات خود واژه ربا را این چنین معرفی می نماید: «ربا افزایش سرمایه است اما در شرع اسلام یک نوع مخصوص اضافی از سرمایه است نه مطلق افزایش.»[2]و همچنین در کتاب لسان العرب این چنین ذکر شده است: «ربا در شرع اسلام یک نوع اضافی گرفتن از سرمایه خارج از متن عقد است.
در تعریفی دیگر آمده است: ربا، معاوضه مالی به مال دیگر که این دو اولاً هم جنس باشند ثانیاً با کیل یا وزن اندازه گیری شوند یا قرض دادن به شرط زیاده».[3]
به عبارت دیگر ربا در اصطلاح عبارت است از گرفتن یک مال در مقابل پرداخت مالی از همان جنس است به طوری که میزان و مقدار دریافت زیادتر از مال پرداختی باشد.[4]
[h=2]شیوع و انواع ربا[/h] در متون فقهی دو شیوه برای ربا بیان شده است: الف). ربا در بیع (ربای معاملی)، ب). ربای در قرض (ربای قرضی).
«رباى معاملاتى عبارت است از این كه: یك جنس را با جنس مشابه آن معامله كنند، در حالى كه یكى از نظر وزن بیش از دیگری است؛ مثلا یك من گندم را به یك من و نیم گندم بفروشند، هر چند یكى از دیگرى مرغوب تر باشد، یا یك كیلو شیر پرچربى را به یك كیلو و نیم شیر كم چربى بفروشند.
این كه جنس واحد چیست؟ و معیار وحدت كدام است؟ در بین فقها اختلاف است. قسم دوم، رباى قرضى است و در این قسم تفاوتى بین مكیل و موزون و معدود نیست، شارع مقدّس رباى قرضى را ممنوع و سود حاصل از آن را حرام كرده است؛ هر نوع سودى كه باشد.
حتّى اگر شما وامى به كسى دهید و شرط كنید كه براى اموات شما یك فاتحه بخواند، بازهم حرام است؛ چون شرط قرائت فاتحه خود نوعى سود است!».[5]
هشدارهای تکان دهنده ی آیات و روایات به رباخواران
[h=2]1-جنگ با خدا و رسول اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم):[/h] یکی از تعابیر هولناک و سختی که در خصوص ربا خواری در فرهنگ قرآن مورد استفاده قرار گرفته این است که، شخص ربا خوار با این عمل قبیح خود رسماً مبادرت به کاری نموده که بی شباهت با جنگ با خدا نیست، کما اینکه در قرآن کریم این چنین بیان شده است. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُسُ أَمْوالِكُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُون؛ اى كسانى كه ایمان آورده اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، و آنچه از (مطالبات) ربا باقى مانده، رها كنید اگر ایمان دارید! اگر (چنین) نمى كنید، بدانید خدا و رسولش، با شما پیكار خواهند كرد! و اگر توبه كنید، سرمایه هاى شما، از آنِ شماست [اصل سرمایه، بدون سود] نه ستم مى كنید، و نه بر شما ستم وارد مى شود.»
علامه طباطبایی در ذیل این آیه شریف می فرماید: «و اگر كلمه «حرب» را نكره یعنى بدون الف و لام آورد براى این است كه عظمت آن جنگ را و یا نوع آن را برساند (یا بفهماند كه این جنگ با خدا و رسول، جنگى عظیم است و یا بفهماند رباخوارى نوعى جنگیدن با خدا است) و اگر این جنگ را هم جنگ با خدا و هم جنگ با رسول نامیده، براى این است كه رباخوارى مخالفت با خدا است كه حرمت آن را تشریع فرموده و مخالفت با رسول خدا صلی الله و علیه وآله است كه حكم خدا را تبلیغ نموده»[6]
[h=2]2-دیوانه و آشفته حال در قیامت از قبر بر خواستن و جاودان در آتش ماندن:[/h] از جمله تعابیر وحشتناکی که خداوند متعال در خصوص ربا خوار در روز قیامت بیان می فرماید: بیان ویژگی و احوال ایشان بعد از مرگ و بیدار شدن در صحرای محشر به صورت دیوانگی محشور می شوند: «الَّذینَ یَأْكُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلاَّ كَما یَقُومُ الَّذی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِك...[سوره بقره، آیه275] كسانى كه ربا مى خورند، (در قیامت) برنمى خیزند مگر مانند كسى كه بر اثر تماسّ شیطان، دیوانه شده (و نمى تواند تعادل خود را حفظ كند گاهى زمین مى خورد، گاهى بپا مى خیزد)...»
در روایتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله و سلم) این چنین نقل شده است: «إِذا ظَهَرَتْ فِی أُمَّتِی عَشْرَ خِصالٍ عَاقَبَهُمُ اللَّهُ بِعَشْرِ خِصالٍ إِذا كَثُرَ الرِّبا كَثُرَتِ الزِّلاْزلُ...؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله: هرگاه در بین امت من ربا زیاد شود زلزله هم زیاد می شود»

در تفسیر نمونه ذیل این آیه شریف این چنین بیان شده است: «شخص رباخوار، تشبیه به آدم مصروع یا دیوانه بیمار گونه اى شده كه به هنگام راه رفتن قادر نیست تعادل خود را حفظ كند و به طور صحیح گام بر دارد. آیا منظور ترسیم حال آنان در قیامت و به هنگام ورود در صحنه رستاخیز است؟ یعنى آنها به هنگام ورود در عرصه محشر به شكل دیوانگان و مصروعان محشور مى شوند؟»[7]
خداوند متعال در ادامه این آیه شریف گروندگان به این گناه زشت و شوم را بر دیگر این چنین مورد خطاب و تهدید قرار می دهد: « وَ مَنْ عادَ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُون؛[بقره، آیه 275] امّا كسانى كه بازگردند (و بار دیگر مرتكب این گناه شوند)، اهل آتشند و همیشه در آن مى مانند.»
[h=2]3-شیوع عذاب های دنیوی همانند زلزله:[/h] در روایتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله و سلم) این چنین نقل شده است: «إِذا ظَهَرَتْ فِی أُمَّتِی عَشْرَ خِصالٍ عَاقَبَهُمُ اللَّهُ بِعَشْرِ خِصالٍ إِذا كَثُرَ الرِّبا كَثُرَتِ الزِّلاْزلُ...؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله: هرگاه در بین امت من ربا زیاد شود زلزله هم زیاد می شود»[8].
[h=5]نتیجه و پیام های:[/h] 1-معامله ربوی را با توجه به آثار زیان بار و خطرناکی که در دنیا و آخرت به دنبال دارد به راستی می توان در زمره ی پر ضرر ترین معاملات جهان به حساب آورد.
2-اگر طرفداران معاملات ربوی قدری در وخامت حال ربا خواران در آیات و روایات می اندیشیدند هیچ گاه برای سود اندک دنیوی آخرت خود را تباه نمی ساختند.
3-شخص مؤمن و زیرک در معاملات و تجارت خود تنها سود دنیوی را نمی نگرد، بلکه سعادت اخروی را نیز در نظر می گیرد.
[h=5]پی نوشت ها:[/h] [1]. بحار الانوار: ج 73 ، ص 364 ، ح 30.
[2]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات، الفاظ القرآن: ص 187. « و الرِّبَا: الزیادة على رأس المال، لكن خصّ فی الشرع بالزیادة على وجه دون وجه ».
[3]. لسان العرب، ج 14، ص 305.
[4]. دانشنامه اسلامی.
[5]. آیه الله مکارم شیرازی، بررسى طرق فرار از ربا، ص 18.
[6]. ترجمه المیزان، ج 2، ص 648.
[7]. تفسیر نمونه، ج 2، ص366.
[8]. جامع الاخبار، ص180.

هدف آفرینش (2)
الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً (ملك: 2)
آن كس كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك از شما بهتر عمل مى‏كنيد!

چند جلسه قبل هم درباره هدف از آفرینش صحبت کردیم و الان هم لازم هست در این باره صحبت کنیم. هدف از آفرینش مسئله مهمی است. باید خیلی درباره اش فکر بشود و صحبت بشود. منتها متناسب با سن و علم و رشد عقلی که فرد پیدا می کند. یعنی هرچه بیشتر رشد کند، هدف از آفرینش برایش مهمتر می شود.
در آیه فوق، مضمون همان آیه قبل – در بحث هدف آفرینش (1) –از زاویه ای دیگر مطرح شده است. در بحث قبلی هدف از آفرینش عبادت و اظهار عبودیت گفته شده بود. و در این بحث هدف از آفرینش عمل نیکو معرفی شده است.
عمل نیکوتر، را کسی دارد که علاوه بر خوب بودن عمل به نیکوتر بودن آن هم می اندیشد. مثل این که کسی علاوه بر این که بلد است بنویسد بلد است زیبا هم بنویسد.
هر کاری را که تصور کنی هم می شود آن را معمولی انجام داد و هم زشت و هم زیبا. مثال خط را که زدم. مثال بعدی غذا خوردن هست. یا خوابیدن. یا راه رفتن. یا حرف زدن. یا مطالعه کردن. کاسبی نمودن. خانه ساختن. جنگیدن. و ...
کسی هست که زشت غذا می خورد. غذا اطراف ظرفش می ریزد، تند میخورد، لقمه بزرگ بر می دارد. صدادار غذا می خورد. زیاد می خورد. تنهایی غذا می خورد و ... محرّمات و مکروهات غذا خوردن را ترک نمی کند. کس دیگری هم هست که حرامها و مکروهات غذا خوردن را که ترک می کند بماند، مستحبات آن را هم رعایت می کند: اول غذا بسم الله و آخر غذا الحمد لله می گوید. لقمه هایش کوچک است! ظرف غذایش را تمییز می کند. کمتر از اشتهایش می خورد و ...
کسی هم هست که محرّمات و مکروهات غذا خوردن را ترک می کند ولی مستحاب آن را انجام نمی دهد. مثلا لقمه هایش معمولی است. تا سیر شود می خورد ولی بیشتر از آن نمی خورد و ...
پس هر عملی را سه جور میشود انجامش داد: زیبا، زشت، معمولی.
حالا هر کدام از زشت و زیبا می تواند دارای مراتبی باشد. زشت تر و زیباتر داشته باشد. مثلا لقمه بزرگتر از دهان هرچه بزرگتر باشد، زشت تر است. اگر این لقمه از مال حرام باشد زشت ترین است.
زیبا خوردن غذا نیز می تواند زیباتر هم باشد. مثلا علاوه بر بسم الله اول غذا، برای هر لقمه ای یک بسم الله می گوید و علاوه بر الحمد لله آخر غذا، با قورت دادن هر لقمه غذا الحمد لله می گوید.
غذا خوردن یک عملی است در کنار صدها و بلکه هزاران عمل. هدف از خلقت این است مسابقه ای دربگیرد و بعد معلوم شود چه کسی عملش نیکوتر است. و چه کسی عملش زشت و ناپسندتر است.
کسی که خود را بنده خداوند می داند و عبد او بحساب می آورد تلاش می کند تا در همه کارهایش گوش به فرمان خداوند باشد و به توصیه های او گوش بدهد. و خداوند توصیه ها و دستورات خود را توسط عقل و وحی به گوش انسانها می رساند.
پس دیدیم که چه بگوییم هدف خلقت عبودیت است و چه بگوییم هدف خلقت انجام عمل نیکوتر است یک حرف زدیم. منتها هر یک از این دو سخن، دیدن مسئله از یک زاویه خاص است!
با فراگرفتن ادب هر عملی می توان به عمل زیباتر و نیکوتر دست یافت. و افتخار نمود که پیرو دینی هستیم که بسیاری از آداب اعمالی که انسانها با آنها سروکار دارند را به ما آموخته است.
صحیح بودن عمل و برای خدا بودن آن دو شرط اصلی برای نیکویی هر کاری است.
خداوندا! تو را بخاطر دین اسلام، مذهب تشیع شاکرم! دوستت دارم!

[h=1]آتش و پنبه در کنار هم نمی مانند![/h]

[h=2]ایمان به خداوند و باور به اینکه فرامین الهی تنها برای سعادت و کامیابی دنیوی و اخروی انسان هاست سبب سرسپردگی هرچه بیشتر در آستان الهی و تلاش به منظور شناخت هرچه بیشتر احکام و قوانین الهی و بکارگیری آنها می گردد.
در این میان نوع روابط زن و مرد با یکدیگر و شناخت چارچوب های این روابط یکی از پر اهمیت ترین مواضعی است که شارع مقدس به تفصیل بدان پرداخته است.[/h]


شاید این جمله را بارها شنیده باشیم که می گویند: آتش و پنبه در کنار هم نمی مانند. غرض از بکار بردن این اصطلاح بیان سخت بودن و گاه محال بودن همراهی دو امر در کنار یکدیگر است.
همانطور که پنبه ی لطیف و نرم به محض نزدیکی به حرارتِ آتش از بین می رود و تحمل گرمای آتش را ندارد، در کنار هم قرار گرفتن برخی امور سبب نابودی و از بین رفتنشان می گردد.
نیروی جاذبه ای که به سبب پیشبرد اهداف خلقت و تداوم نسل بشر میان دو جنس زن و مرد وجود دارد، هنگامی که در مجرای اصلیش واقع نشود و باعث تشکیل خانواده و ایجاد زوجیت نگردد سبب نابودی انسانیت می شود و روابط بی قاعده ی زن و مرد با یکدیگر هرج و مرج به بار می آورد.
نابسامانی پدید آمده نه تنها سبب از هم پاشیدگی نظام خانواده و بهم ریختگی روابط زوجین می گردد بلکه دامنگیر آنانکه به تنظیم قوانین میان روابط زن و مرد باور ندارند نیز می گردد.
رها سازی آتشِ همیشه شعله ور وجود آدمی بدون ایجاد چهارچوبی دقیق، امنیت روانی افراد جامعه را نابود می سازد. از آنجا که دین عهده دار سعادت دنیوی و اخروی انسانهاست و با رعایت دستوراتش زندگی پاک و آرام نصیب افراد می گردد، با تنظیم قوانینی میان زن و مرد علاوه بر توجه به نیاز ایشان به یکدیگر، امنیت روانی و سلامت روحی آنان را تنظیم نموده و حیات حقیقیشان را تضمین می نماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَة؛ هر كس- از مرد یا زن- كار شایسته كند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگى پاكیزه اى، حیاتِ [حقیقى ] بخشیم.» (سوره نحل، 97)
شارع مقدس روابط آزاد و نامحدود زن و مرد با یکدیگر را تنها با ایجاد زوجیت میان آنها جایز می داند و در غیر آن، حدود میان ایشان را به روشنی بیان نموده است. عمل به دستورات خداوند نه تنها موجب استحکام روابط میان زوجین می گردد بلکه آنان را نسبت به یکدیگر متعهدتر می نماید و زمینه ی رشد و پرورش فرزندانی سالم و صالح را پدید می آورد.
مجموعه ی آنچه در آخرین کتاب آسمانی برای تنظیم روابط سالم زن و مرد آمده است شامل:
از آنجا که زن مظهر جمال الهی است لازم است تا زیبایی هایش را از چشم نامحرمان محفوظ بدارد. حفظ پوششی مناسب اولین قانون برای ایجاد رابطه ای سالم میان زن و مرد نامحرم است.
[h=2]معرفی محارم[/h] در اسلام میان زن و مرد دو نوع رابطه تعریف شده است و برای هر یک از این روابط قوانین و حدودی مشخص گردیده است.
طبق احکام اسلامی زن و مرد یا محرم یکدیگرند و یا آنکه به یکدیگر نامحرمند. خداوند در کلام الله مجید در دو آیه به معرفی محارم پرداخته است. ابتدا خداوند با نام بردن از افرادی که امکان ازدواج با آنان وجود ندارد محارم را معرفی نموده: «حُرِّمَتْ عَلَیْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ وَ بَناتُ الْأَخِ وَ بَناتُ الْأُخْتِ وَ أُمَّهاتُكُمُ اللاَّتی أَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ مِنَ الرَّضاعَةِ وَ أُمَّهاتُ نِسائِكُمْ وَ..... ؛ [نكاح اینان ] بر شما حرام شده است: مادرانتان، و دخترانتان، و خواهرانتان، و عمّه هایتان، و خاله هایتان، و دختران برادر، و دختران خواهر، و مادرهایتان كه به شما شیر داده اند، و خواهران رضاعى شما، و مادران زنانتان.. » (نساء، آیه 23)
سپس در آیه بعد به معرفی افرادی که آشکار شدن زینت در مقابلشان جایز است پرداخته است: « وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ.....؛ و زیورهایشان را جز براى شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا..» (نور، آیه31 )
پس از شناسایی محارم لازم است تا شیوه ی رفتار و حدود برخورد با نامحرمان مشخص گردد. پاره ای از سفارشات ذکر شده در کلام الله مجید ظاهری است و بخشی از آنها سفارشات رفتاری است. حدود مشخص شده در قرآن مجید شامل:
[h=2]رعایت پوشش مناسب در مقابل نامحرمان[/h] از آنجا که زن مظهر جمال الهی است لازم است تا زیبایی هایش را از چشم نامحرمان محفوظ بدارد. حفظ پوششی مناسب اولین قانون برای ایجاد رابطه ای سالم میان زن و مرد نامحرم است.
هنگامیکه زنان جامعه زیبایی های خود را از دید نامحرمان حفظ نمایند مردان نیز به هرزگی نمی افتند و شهوتشان را راحتتر کنترل می نمایند. مساله حجاب اصلی ترین چارچوب در رابطه ی زن و مرد است که متاسفانه این روزها به سخره گرفته می شود. اما حتی آنان که حجاب را قبول ندارند و آن را مسخره می نمایند این واقعیت را می دانند که اگر زنان جامعه ای جلوه گری ننماید و پوششی مناسب داشته باشند روابط زوجین مستحکم تر خواهد بود و آسیب پذیریش کمتر خواهد شد. چرا که احکام الهی منطبق بر خلقت انسان و با شناختی کامل از ابعاد وجودیش وضع گردیده است.
آری؛ همانها که حجاب را قبول ندارند هنگام مواجه شدن با زنانی که پوشش مناسب ندارند احساس خطر می نمایند و امنیت روانی شان بهم می ریزد چرا که نگران آسیب پذیری همسرشان و دل مشغولی او هستند و در مقابل مردان نیز نگرانند که زنانشان طعمه ی دیگری نگردد. بدین منظور و برای حفظ امنیت روانی و پایداری کانون خانواده خداوند در قرآن کریم به رعایت پوشش مناسب در مقابل نامحرمان امر نموده و می فرماید: «وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ ...؛ و زیورهاى خود را آشكار نگردانند مگر آنچه كه [طبعاً] از آن پیداست. و باید روسرى خود را بر گردنِ خویش [فرو] اندازند..» (نور، آیه 31)
شارع مقدس روابط آزاد و نامحدود زن و مرد با یکدیگر را تنها با ایجاد زوجیت میان آنها جایز می داند و در غیر آن، حدود میان ایشان را به روشنی بیان نموده است. عمل به دستورات خداوند نه تنها موجب استحکام روابط میان زوجین می گردد بلکه آنان را نسبت به یکدیگر متعهدتر می نماید و زمینه ی رشد و پرورش فرزندانی سالم و صالح را پدید می آورد.
[h=2]سنگینی و متانت در گفتار[/h] بعد از رعایت اصلی ترین مساله در روابط زن و مرد لازم است نکات دیگر لحاظ گردد تا رابطه ای بدون آسیب میان نامحرمان برقرار گردد.
خالق دانا از آنجا که شناختی کامل به مخلوقاتش دارد به رعایت نکاتی توجه می دهد که شاید درک اهمیتش برای هر کس آشکار نباشد.
نمونه از این نکات توجه به نوع بیان و لحن سخن با نامحرمان است. سخن گفتن با ناز و کرشمه در عمق جان مردان اثر می گذارد و راه ورود شیطان در وجودشان را هموار می سازد.
از این رو خداوند در قرآن مجید خطاب به همسران پیامبر (صلی الله و علیه و آله) می فرمایند: «یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفا: اى همسران پیامبر، شما مانند هیچ یك از زنان [دیگر] نیستید، اگر سَرِ پروا دارید پس به ناز سخن مگویید تا آنكه در دلش بیمارى است طمع ورزد و گفتارى شایسته گویید.» (احزاب، آیه 32)
[h=2]جلب توجه ننمودن[/h] از دیگر نکاتی که رعایت آن در حفظ رابطه ای ایمن و سالم ضروریست رفتاری است که به موجب آن توجه نامحرمان معطوف شخص نگردد. خداوند در این خصوص می فرمایند: «وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زینَتِهِن (سوره نور، آیه 31)؛ پاهاى خود را [به گونه اى به زمین ] نكوبند تا آنچه از زینتشان نهفته مى دارند معلوم گردد».
متاسفانه در جامعه ی امروز نه تنها به این نکته مهم توجه نمی شود بلکه برخی افراد تمامی تلاش خود را بکار می بندند تا به هر طریق و هر چه بیشتر توجه دیگران را متوجه خویش نمایند.
[h=2]کلام آخر:[/h] تمامی آنچه بیان گردید بخشی از فرامینی است که موجب امنیت روانی افراد در جامعه ای سالم و بدون مفسده می گردد. آنچه خداوند به عنوان حکم الهی بیان نموده است فرامینی است که با رعایت آن آرامش افراد تضمین می گردد و حاصل بی اعتنایی بدان چیزی جز بهم ریختگی و ناراحتی نیست. از هم پاشیدگی نظام خانواده و عدم تعهد افراد در جامعه ی امروز چیزی جز حاصل بی اعتنایی و عمل ننمودن به دستورات الهی نیست.

⬅️ پیام هایی از آیات 76 تا 80 سوره مائده

⬅️ پیام هایی از آیات 81 تا 85 سوره مائده

نماز و حرص
إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً، إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً، وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً إِلَّا الْمُصَلِّينَ (معارج: 22 – 19)
به يقين انسان حريص و كم‏طاقت آفريده شده است، هنگامى كه بدى به او رسد بيتابى مى‏كند، و هنگامى كه خوبى به او رسد مانع ديگران مى‏شود (و بخل مى‏ورزد)، مگر نمازگزاران.

قبلا هم درباره حرص صحبت کردیم. در ذیل آیه «من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون» و آنجا گفتیم که حرص به معنای «بیشتر از نیاز خواستن» است.
کسانی که حریص هستند تاب مشکلات زندگی را ندارند. همین که مقداری زندگی اشان از حالت طبیعی خارج می شود جَزَع و فَزَع می کنند. بی تابی می کنند. چرا اینگونه است؟
چون وقتی فردی زندگی اش را بیش از حد نیازش گسترده کند، زندگی خود را در معرض آسیبهای بیشتری قرار داده است. در نتیجه آدم حریص با تجملاتی که در زندگی برای خود درست کرده است، بیشتر از دیگران دچار مشکلات می شود و طبیعتا این مشکلات بیش از حد توان است. باری است بیش از عرض شانه هایش نمی تواند آن را تحمل کند و این بار را بکشد و این چنین است که مشکلاتش بیشتر از دیگران می شود و خب بی تابی می کند دیگر!
برای حل مشکل باید چه کرد؟ خب معلوم است باید از گسترده شدن زندگی کاست تا اینقدر زندگی، زیر دست و پای حوادث روزگار قرار نگیرد و داد صاحب خود را درنیاورد!
شاید در کلاسی که تو درس می خوانی هم باشند کسانی که جورواجور لوازم التحریر دارند. دفترای گران و خودکارهای گران. حالا اگر یکی از این لوازم التحریرها گم شود و یا کس دیگری بخاطر حسادت صدمه ای به آنها بزند، داد طرف درآمده است. خب مگر مجبور است دفتر و خودکار به این گرانی بخرد که بعد به او حسادت کنند و یا وقتی گم می شود اینقدر نارحت شود؟! زندگی اش را جمع و جور کند تا کمتر آسیب ببیند!
یا مثلا وقتی دو ماشین تصادف می کنند صاحب کدام ماشین اعصابش بیشتر خرد می شود؟ کسی که ماشینش گرانتر از دیگری است! یا کسی که خودش را عادت داده است که همیشه غذای خوبی بخورد حالا اگر یک وقت این غذای خوب نبود، شروع می کند شکایت کردن.
ما نفس خود را هر طور که عادتش بدهیم به همان عادت می کند. اگر نفس ما به زندگی پرزرق و برق عادت کند زندگی کمتر از آن را دیگر نمی تواند تحمل کند.
در آیه فوق نمازخوانها را استثناء می کند. یعنی نمازخوانها حریص نیستند. چرا؟ چون نماز به انسانها یاد می دهد که لذت بردن فقط به داشتن زندگی حریصانه نیست. می تواند زندگی ساده باشد ولی فرد با ارتباط گرفتن با خداوند به زندگی خود لذتی بدهد که اصلا آدم حریص نتواند آن را تصور کند.
مثلا وقتی کسی با دوست خودش هست شاید یک تکه نان گرم که با هم بخورند برایشان لذت بخش تر باشد از این که به تنهایی غذای مفصلی بخورند! چرا؟ چون داشتن یک رابطه دوستانه همه کاستیهای زندگی را پوشش می دهد. حالا وقتی کسی با داشتن یک دوست ساده از میان آدمها اینقدر می تواند خودش را برای زندگی ساده آماده کند، تصور کنید چنانچه این رابطه با خداوند شکل بگیرد چقدر می تواند زندگی را لذتبخش سازد!
البته وقتی صحبت از نماز می شود منظور هر نمازی نیست. در ادامه آیات فوق از نمازخوانهایی صحبت به میان آمده است که همیشه نماز می خوانند، به نیازمندان کمک می کنند و نیز مواظب گناهان خصوصا گناهان جنسی هستند و نیز امانتدار هستند. اینها سبب می شود تا رابطه انسان با خداوند بسیار عاطفی و لذتبخش شود.
خدایا ما را ببخش که دوستی با تو را دست کم می گیریم!

⬅️ پیام هایی از آیات 86 تا 90 سوره مائده

❣ بعد از شناخت حقّ، «مِمّا عَرَفُوا» هیچ عذری برای ردّ آن نیست. وَ ما لَنا. . .

❣ هم نشینی با صالحان، آرمانی مقدّس است. «مَعَ اَلْقَوْمِ اَلصّالِحِینَ»

❣ نشانه ی آرزوی صحیح، ایمان و اقدام عملی است. وَ ما لَنا لا نُؤْمِنُ . . . وَ نَطْمَعُ

❣ ایمان به خداوند، از ایمان به وحی جدا نیست. «نُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ ما جاءَنا مِنَ اَلْحَقِّ»

❣ پاداش ایمان، بهشت است. «أَنْ یُدْخِلَنا رَبُّنا مَعَ اَلْقَوْمِ اَلصّالِحِینَ» (بنابر اینكه مفعول محذوف در «یُدْخِلَنا» كلمه «الجنة» باشد)

❣ یكی از راه های كمال، بازگشت به وجدان خویش وسؤال از خود است. وَ ما لَنا. . . فَأَثابَهُمُ اَللّهُ بِما قالُوادر آیه دیگر می خوانیم: وَ ما لِیَ لا أَعْبُدُ اَلَّذِی فَطَرَنِی . . .

❣ اقرار زبانی به توحید، رسالت پیامبر و حقّانیّت قرآن، امری ضروری است.فَأَثابَهُمُ اَللّهُ بِما قالُوا. . .

❣ اهل ایمان باید از چیزهای پاكیزه و طیّبات استفاده كنند. «یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا» به جای «یا أَیُّهَا اَلنّاسُ»

❣ ایمان، با تغییر و دست بردن در احكام الهی سازگار نیست. یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا. . .

❣ اسلام، آیین فطرت است و فطرت كشی ممنوع است. «لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ» (كلمه ی «طیب» در جایی بكار می رود كه مطابق طبع و فطرت انسان باشد)

❣ خوردنی ها، پوشیدنی ها و لذایذ حلال، برای انسان آفریده شده است. «لَكُمْ»

❣ ایمان، با افراط وتفریط سازگار نیست. یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا. . . لا تَعْتَدُوا. . .

❣ در مكتب اسلام، انزوا، رهبانیّت، افراط و تفریط ممنوع است. لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ . . . وَ لا تَعْتَدُوا

❣ محروم كردن خود از طیّبات، یك تعدّی و تجاوز است. «لا تَعْتَدُوا»

❣ در بهره گیری از حلال ها، اسراف و زیاده روی نكنیم. «لا تَعْتَدُوا»

❣ افراط و تفریط، سبب محروم شدن از محبّت خداست. «إِنَّ اَللّهَ لا یُحِبُّ اَلْمُعْتَدِینَ»

❣ بهره گیری از امكانات مادی حلال با ایمان منافات ندارد. یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا. . . وَ كُلُوا

❣ در مسائل تغذیه دقّت كنیم. «حَلالاً، طَیِّباً، وَ اِتَّقُوا» (هم شیوه ی كسب، حلال باشد و هم شیوه ی مصرف آن)

❣ رزق همه به دست اوست، پس عجله و حرص و حرام خواری نداشته باشیم. «رَزَقَكُمُ اَللّهُ حَلالاً طَیِّباً»

❣ تقوا، لازمه ی ایمان است. «وَ اِتَّقُوا اَللّهَ اَلَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ»

❣ برداشتن جریمه از سوگندهای بی هدف، یك تفضّل و لطف الهی است. لا یُؤاخِذُكُمُ اَللّهُ بِاللَّغْوِ. . . (ما نیز برای جسارت هایی كه مردم در حال عصبانیّت به ما می كنند، حساب باز نكنیم) ✔️

❣ اسلام، دین آسان است و برای سوگندهای غیر جدّی، كفّاره قرار نداده است. لا یُؤاخِذُكُمُ . . . (ملاك در گفته ها و كردارها قصد و نیّت است)

❣ در اسلام، جریمه ی مالی هم وجود دارد. إِطْعامُ . . . أَوْ كِسْوَتُهُمْ . . .

❣ قوانین اسلام در مسیر فقرزدایی است و احكام فردی اسلام با مصالح جامعه هماهنگ است. (اطعام یا پوشاندن یا برده آزاد كردن) فكفّارته اطعام عشرة مسكین. . .

❣ میانه روی و عدالت، در همه جا حتّی در نوع جریمه، یك ارزش است. مِنْ أَوْسَطِ. . . (بنابر اینكه مراد از «أَوْسَطِ» متوسط باشد نه بهترین)

❣ جریمه باید با وضع مالی افراد متناسب باشد. «ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیكُمْ»

❣ انجام تكلیف منوط به توان و قدرت است. فَمَنْ لَمْ یَجِدْ. . .

❣ در جریمه و كفاره، باید حد وسط زندگی روزمرّه و معمولی افراد را به حساب آورد، نه روزهای استثنایی. «مِنْ أَوْسَطِ» (بنابر اینكه مراد از «أَوْسَطِ» متوسّط باشد)

❣ در پرداخت كفّاره، روحیّه و شخصیّت فقرا را نشكنیم و آنان را مانند خانواده ی خود حساب كنیم. «تُطْعِمُونَ أَهْلِیكُمْ»

❣ جرأت سوگند شكنی خود را با سختی روزه یا پرداخت جریمه، جبران كنید. (پرداخت جریمه وكفّاره در اسلام، یك برنامه خودسازی است. )فَكَفّارَتُهُ . . .

❣ اسلام از هر فرصتی برای آزادی بردگان استفاده كرده است. «تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ» (حتّی برای جبران و كفّاره ی برخی اعمال، دستور به آزادی برده داده است. )

❣ برای نام مقدّس خداوند، حریم قائل شویم. یا سوگند نخوریم، یا حتماً عمل كنیم یا با پرداخت كفّاره جبران كنیم. «وَ اِحْفَظُوا أَیْمانَكُمْ»

⬅️ پیام هایی از آیات 91 تا 95 سوره مبارکه مائده

امهای قرآنی سوره مبارکه یس آیات 28 الی 40

⬅️ پیام هایی از آیات 96 تا 100 سوره مائده

تلاوت در حد توان!
فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ (مزمل: 20)
آنچه براى شما ميسّر است قرآن بخوانيد!

قرآن! عجب کتابی است این قرآن! اصلا انگاری فقط همین، کتاب است و بس! (ذلک الکتاب). هیچ کتابی مثل قرآن نیست که همه جملاتش هم در اوج زیبایی ظاهری باشد و هم درست باشد و صحیح! حتی کتابهای حدیث ممکن است چند حدیث ساختگی بینشان باشد. حتی کتابهای صددرصد علمی هم ممکن است بعدا بعضی از مطالب آن، غلط بودنش ثابت شود! حتی کتابهای شعر هم با همه زیبایی که ممکن است داشته باشند، نه به زیبایی قرآن می رسد و هم خیلی وقتها معلوم نیست منظور شاعر از محتوای آنها چیست؟ و بر فرض که معلوم باشد، اینجوری نیست که محتوای همه آنها درست باشد! قرآن زیباترین و درست ترین کتاب است!
بخاطر همین ویژگی هست که خواندن این کتاب مثل دیگر کتابها نیست که یا فقط برای لذت بردن باشد مثل دیوانهای شعر و یا فقط برای فائده علمی باشد مثل کتابهای درسی.
قرآن را همه می خوانند. از کودکی که تازه قرآن خواندن را آموخته است تا امام زمان علیه السلام. آیا کتابی را سراغ داری که خوانندگانش اینقدر با هم فرق کنند؟
قرآن را هزاران بار می خوانند بلکه صدها هزار بار بلکه ملیونها بار. بعد از مرگ هم می خوانند. در قیامت هم می خوانند. اصلا تا ابد آن را می خوانند. و ... و خسته نمی شوند. این عجیب نیست؟ این معجزه نیست؟ برای فهم معجزه بودن قرآن کافی است همین دو مطلب را در خاطر داشته باشی: مخاطبین قرآن هم کودک است و هم امام. قرآن را هرچه بخوانند بازهم می خوانند و خسته نمی شوند.
همین سوره حمد را که در ده رکعت از هفده رکعت در شبانه روز هر مسلمانی می خواند آیا شده است یکی که نماز نمی خواند بگوید من حوصله ام سر رفته است از بس سوره حمد را خوانده ام به همین خاطر است نماز نمی خوانم؟! نه نشده است! اگر هم یکی پیدا شود و این حرف را بزند دارد بهانه الکی می آورد!
ترجمه قرآن هم جای قرآن را نمی گیرد. اصلا زیبایی خود قرآن را ندارد. زیرا قرآن همان الفاظی است که خداوند توسط جبرائیل به پیامبرش وحی نموده است. لذا دست بی وضو زدن به آن حرام است ولی دست زدن به ترجمه آن اشکالی ندارد.
حتما چند سوره را حفظ کن تا بتوانی در فرصتهای مختلف قرآن بخوانی. همیشه امکان این که قرآنی بدست بگیریم و بخوانیم نداریم. ولی می توانیم از حفظ قرآن بخوانیم! می توانی سوره های کوچک قرآن را حفظ کنی! از سوره اعلی به آخر قرآن چقدر خوب است حفظ کنی! بعد آنها را بارها بخوانی. حتی در نمازت بجای سوره قل هو الله احد، می توانی از این سوره ها استفاده کنی!
ترجمه این سوره ها را یاد بگیر! تفسیر این سوره ها را هم از روی تفسیر نمونه مطالعه کن! خوب در باره مفاهیم آنها فکر کن! اگر درست روی آنها فکر کنی حتما به یک سری سؤالاتی خواهی رسید. می توانی سؤالات خودت را از آدمهایی که می شناسی بپرسی و یا در سایتهایی مثل سایت «اسک دین» مطرح کنی و پاسخش را دریافت نمایی! این اسمش تدبر در قرآن است! اگر قرآن بخوانی و در آن تدبر نکنی انگار آدامس جویده ای. آدامس خوشمزه است ولی با جویدن آن گرسنگی و تشنگی انسان بر طرف نمی شود. تدبر در قرآن سبب می شود تا آیات قرآن قلب انسان را روشن و عقل او را رشد دهد.
هر چه می توانی قرآن بخوان! در مسیر مدرسه و خانه، هنگام دیدن سریال، وقتی منتظری تا غذا آماده شود. وقتی می روی برای خانه خرید کنی. حتی در دستشویی خواندن آیة الکرسی مستحب است! بهترین موقع برای خواندن قرآن قبل و بعد از نمازهای واجب است! خصوصا نماز صبح. چقدر خوب است هر روز 50 آیه بخوانی و چه بهتر که 100 آیه بخوانی! الهی کاری کن زیاد قرآن بخوانم!

[h=1]خانه تکانی با جایزه های میلیاردی[/h]
[h=2]یک سال دیگر از عمر ما به پایان می رسد. آهسته آهسته باید به فکر تغییر فصل جدید باشیم، هر چند که هر فصل زیبایی خاص خود را دارد، ولی بهار زیبایی خاص خود را دارد.[/h]

بهار نوید شکوفایی، طراوت و تحول در طبیعت است. چه خوب است که ما از این فصل های زیبای خدا درس های زندگی برای خودمان بگیریم، همچون بهار که طبیعت خود را زیبا می نماید. ما هم به فکر زیبا کردن زندگی خود باشیم. سال جدید می تواند یک سال زیبا برای همه ما باشد. در این نوشتار کوتاه به نکاتی در خصوص یک زندگی زیبا از منظر آیات و روایات اشاره می کنیم.
[h=2]یک خانه تکانی حسابی و قشنگ:[/h] [h=2]خانه تکانی قلب و روح از آلودگی ها[/h] چه خوب است قبل از اینکه به فصل جدید وارد شویم، به رسم سنت دیرینه، که خانواده ها به فکر تمیز کردن خانه و کاشانه خود می افتند، علاوه بر ظاهر زندگی، باطن خود را نیز از سیاهی ها و ناپاکی ها تمیز نماییم.
امسال هم در حال عبور و تمام شدن است، ولی چه خوب است تا وقت هست و سفره ی لطف و کرم و مغفرت الهی برچیده نشده از فرصت توبه و بازگشت استفاده نماییم؛ می شود بدیها را به خوبی و گناهان را به حسنات تبدیل کرد، فقط باید تا فرصت هست به سوی دوست باز گردیم: «یَا مُبَدِّلَ السَّیِّئَاتِ بِأَضْعَافِهَا مِنَ الْحَسَنَاتِ إِنَّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ؛ [1] اى دگرگون كننده بدیها به چند برابر نیكیها انّكَ ذو الفضل العظیم و الجواد الكریم».
در سال جدید تصمیم بگیریم زندگیمان رنگ خدایی به خود بگیرد، و چه زیبا است رنگ خدا، که از همه رنگ ها بالاتر است: « صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدونَ؛[بقره، آیه 138] رنگ خدایى (بپذیرید! رنگ ایمان و توحید و اسلام) و چه رنگى از رنگ خدایى بهتر است؟! و ما تنها او را عبادت مى كنیم». خوب است، علاوه بر اصلاح و پاک نمودن رابطه خود با خدا در سال جدید کینه ها و دشمنی را نسبت به نزدیکان و خویشاوندان پاک نماییم، خداوند متعال بخشنده و مهربان است، بیاییم ما هم رنگ خدایی به خود بگیریم و زیبا بخشیدن را در زندگی خود نهادینه کنیم.
فرصت توبه و بازگشت به سوی خدا یکی از کارهای بسیار ارزشمندی است که به زندگی رنگ بوی خوش می بخشد چه خوب است، با توبه و استغفار خانه هایمان را عطرآگین کنیم. از امام علی (علیه السلام) این چنین نقل شده است: «تَعَطَّرُوا بِالاسْتِغْفَارِ لَا تَفْضَحَنَّكُمْ رَوَائِحُ الذُّنُوبِ؛ [2] با طلب آمرزش معطر و خوشبو شوید تا بوی بد گناهان شما را رسوا نکند».
[h=2]یک خانه تکانی با جایزه های میلیاردی[/h] در اهمیت و ارزش استغفار در زندگی همین بس که خداوند متعال نوید بهترین و زیباترین پاداش و جایزه را به بندگان می دهد، اجر و پاداشی که با هیچ پول رایج دنیا قابل قیاس و اندازه گیری نیست: «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْكُمْ مِدْراراً وَ یُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً؛ [نوح، آیه۱۲-۱۰] و گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید كه او همواره آمرزنده است. [تا] بر شما از آسمان بارانِ پى در پى فرستد. و شما را به اموال و پسران، یارى كند، و برایتان باغها قرار دهد و نهرها براى شما پدید آورد». خداوند متعال در این آیات شریفه پنج پاداش و نوید گران بها به کسانی که با ابزار استغفار به خانه تکانی قلب و روح همت گماشته اند می دهد.
[h=2]۱-بشارت بخشش گناهان:[/h] «إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً؛ [نوح/۱۰] او همواره آمرزنده است». بشارت و مژده بخشش گناهان، یکی از زیبا ترین پیام های قرآنی این آیه شریفه است. چه بسیار افرادی که در زندگی مسیر اشتباهی را طی نموده اند و دوست دارند که مسیر اشتباه خود را بازگردند، ولی روی بازگشت و اصلاح را ندارند، خداوند متعال به همه کسانی که در زندگی مرتکب گناه شده اند فرصت استفاده از ابزار استغفار و پاک نمودن خود را از ناپاکی داده است حال جای این سؤال است آیا نباید از این فرصت استفاده نمود؟ «أَ فَلا یَتُوبُونَ إِلَى اللَّهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَهُ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ؛ [مائده، آیه74] یا به سوى خدا باز نمى گردند، و از او طلب آمرزش نمى كنند؟ (در حالى كه) خداوند آمرزنده مهربان است».
[h=2]۲-جایزه های میلیاردی آسمانی:[/h] «یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْكُمْ مِدْراراً؛ [نوح/۱۱] بر شما از آسمان بارانِ پى در پى فرستد».
توفیق توبه و استغفار از گناه و آلودگی و رذایل اخلاقی، علاوه بر پاداش و بخشش گناهان و پاک شدن انسان از آلودگی های گناه، نوید رزق و ورزی های آسمانی را به انسان می هد. چه بسیار خشک سالی ها که باعث و بانی آن انسان ها بوده اند. توبه و استغفار در زندگی، بشارت بهاری مملو از برکات آسمانی خداوند متعال به انسان می دهد. افراد با توبه و استغفار خود را در اقیانوس لطف و کرم و بخشش الهی می بینند. این چنین انسان هایی علاوه بر این زندگی شکوهمند و زیبا به افتخار دیگر نیز نائل می شوند «إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ؛ [البقرة/ ۲۲۲] هر آینه خدا توبه کنندگان و پاکیزگان را دوست دارد».
[h=2]۳-توسعۀ وسعت مال و دارایی در زندگی:[/h] «وَیُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ؛ [نوح/۱۲] و شما را به اموال یارى كند.» پاداش دیگر توبه کنندگان از آلودکی های گناه و تباهی، بهره مندی از زندگی فراخ و شکوهمند دنیوی است، چه بسیار افرادی که به واسطه گناه درهای ررزق و روزی الهی را بر روی خود بسته اند، کما اینکه در روایتی ارزشمند از امام علی (علیه السلام) نقل شده است: اِذا ظَهَرَتِ الجِنایاتُ ارتَفَعَتِ البَرَكاتُ؛ [3] هرگاه گناهان آشكار شوند، بركت ها از میان مى رود».
استغفار کلید حل مشکل نداری و فقر است. در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است: «مَنْ أَكْثَرَ الِاسْتِغْفَارَ جَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْ كُلِّ هَمٍّ فَرَجاً وَ مِنْ كُلِّ ضِیقٍ مَخْرَجاً وَ رَزَقَهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب؛ [4] هر كس زیاد استغفار كند خدا براى او از هر غمى فرجى قرار دهد و از هر سختى بیرون آمدنى و روزى دهد او را از آنجا كه گمان ندارد».
چه بسیار گره های مادی که فقط به خاطر دور ماندن از درگاه الهی بسته مانده و چه بسیار افرادی که بعد از توبه و استغفار درهای رحمت الهی را به روی خود می گشایند.
استغفار کلید حل مشکل نداری و فقر است. در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است: «مَنْ أَكْثَرَ الِاسْتِغْفَارَ جَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْ كُلِّ هَمٍّ فَرَجاً وَ مِنْ كُلِّ ضِیقٍ مَخْرَجاً وَ رَزَقَهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب؛ [4] هر كس زیاد استغفار كند خدا براى او از هر غمى فرجى قرار دهد و از هر سختى بیرون آمدنى و روزى دهد او را از آنجا كه گمان ندارد».
[h=2]۴-مژه و بشارت به همسران بدون فرزند:[/h] «وَ یُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنینَ؛ [نوح/۱۲] و شما را به اموال و پسران، یارى كند».
چه بسیار خانواده ها که آرزوی داشتن فرزند نیک و صالح را در زندگی دارند، و به خاطر پاره ای از مشکلات از این نعمت بی بهره شده اند، از این آیه شریفه به خوبی این چنین استفاده می شود که استغفار می تواند عامل اثر بخش دردستیابی به این آرزو است.
در منابع روایی نقل شده است: مردی به امام محمد باقر (علیه السلام) عرض کرد: فدایت شوم. من ثروت فراوان دارم ولی فرزندی ندارم آیا چاره ای برایم هست که دارای فرزند شوم؟ فرمودند: آری به مدت یک سال صد بار آخر هر شب استغفار کن و اگر شب آن را انجام ندادی در روز قضایش به جا بیاور زیرا خدای تعالی می فرمایند:«اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا یُرْسِلِ السَّمَاء عَلَیْكُم مِّدْرَارًا بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ».[5]

[h=5][/h][h=2]۵-استغفار عاملی برای آبادانی دنیا و آخرت:[/h] «وَ یَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً؛ [نوح/۱۲] و برایتان باغ ها قرار دهد و نهرها براى شما پدید آورد». استغفار و انابه به درگاه ایزد یکتا نه تنها عمل سعادت و خوشبختی در دنیا، بلکه نوید زندگی زیبای اخروی را نیز به توبه کننده گان می دهد.
[h=2]تصمیمی زیبا در سال جدید:[/h] در سال جدید تصمیم بگیریم زندگیمان رنگ خدایی به خود بگیرد، و چه زیبا است رنگ خدا، که از همه رنگ ها بالاتر است: «صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدونَ؛ [بقره، آیه 138] رنگ خدایى (بپذیرید! رنگ ایمان و توحید و اسلام) و چه رنگى از رنگ خدایى بهتر است؟! و ما تنها او را عبادت مى كنیم». خوب است، علاوه بر اصلاح و پاک نمودن رابطه خود با خدا در سال جدید کینه ها و دشمنی را نسبت به نزدیکان و خویشاوندان پاک نماییم، خداوند متعال بخشنده و مهربان است، بیاییم ما هم رنگ خدایی به خود بگیریم و زیبا بخشیدن را در زندگی خود نهادینه کنیم.
[h=2]سخن آخر:[/h] با نزدیک شدن به سال جدید، سعی کنیم علاوه بر نظافت و خانه تکانی منزل، سفره دل و خانه روح را نیز از آلودگی و کدورت ها و ناپاکی ها، پاک نمایم. به امید روزی که خانه دل هیچ انسانی در هیچ کجای این دنیا آلوده و کثیف نباشد.
پی نوشت ها:
[1]. الصحیفة السجادیة: ص116.
[2]. بحار الأنوار: ج 90، ص278، ح2.
[3]. تصنیف غررالحکم و دررالکلم: ص 458، ح 10465.
[4]. بحار الأنوار: ج 74، ص172، ح8.
[5]. مصباح کفعمی: ص 58.

[h=1]تفسیر حروف مقطعه در سوره یس[/h]
[h=2]حروف مقطعه حروفی اند که در اول بعضی از سوره ها می آیند و معنای مستقلی ندارند. در تفسیر این حروف آرای مختلفی گفته شده است که رأی درست تر این است که این حروف رمزند و پیامبر و اولیا از آن مطلع اند. جمله «صراط علی حق نمسکه» گفته بعضی محققان است و منشأ روایی ندارد.[/h]

در ابتدای 29 سوره از سوره های قرآن، یک یا چند حرف از حروف الفبا وجود دارد، که مجموعاً 78 حرف است که با حذف مکررات 14 حرف می شود؛ یعنی نصف حروف هجاء که 28 حرف است. این حروف را «حروف مقطعه»، یا «حروف نورانی» گویند.
[h=2]معنای حروف مقطعه در قرآن چیست؟[/h] درباره کلمات مقطعه اوائل برخی سوره ها مانند الم سؤال کردید، در پاسخ یادآور می شویم که درباره این کلمات نظرات مختلفی از مفسران عرضه شده است که برخی از آن نظرها را برایتان یادآور می شویم:
1 - این کلمات از متشابهاتی است که تأویل آنها را جز خدا نمیداند.
2 - اشاره به نامهای خداوند است مثلاً الم معنای آن این است که «انا اللَّه اعلم؛ منم خدایی که میدانم».
خداوند نیازى به سوگند ندارد، ولى سوگندهاى قرآن همواره داراى دو فایده مهم است: نخست تاكید روى مطلب، و دیگر بیان عظمت چیزى كه به آن سوگند یاد مى شود، زیرا هیچ كس به موجودات كم ارزش سوگند یاد نمى كند.
3 - آوردن این کلمات به این منظور است که نشان دهد قرآن مجید که همگان از آوردن آن، عاجز و ناتوان می باشند از همین حروف تهجی که تمام جملات و کلمات از آنها ساخته میشوند ساخته شده است.
بنابراین شما هم اگر میتوانید از این حروف چنین کلامها و جملاتی بسازید در حالی که نمی توانید مانند اینکه یک مهندس که نقشه جالبی برای ساختمان کشیده و آن نقشه را به طرز بدیعی پیاده کرده است می گوید این خانه از این آجر و گچ و سیمان و آهن درست شده است این مصالح در اختیار شما و همگان است اگر می توانید از این مصالح شما هم چنین خانه جالب با این نقشه ی زیبا و بدیع بسازید.
قول دیگری درباره کلمات هست که مرحوم علامه طباطبائی صاحب تفسیرالمیزان آن را برگزیده اند که این کلمات با محتوای سوره ای که در آغاز آن قرار گرفته اند ارتباط دارند و اینها رمزهایی هستند ما بین خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله.
ممکن است اینجا این سؤال مطرح شود که قرآن مجید برای تبیین به انسانها است و مگر خداوند از بندگانش باکی داشته تا رمزی با آنان سخن بگوید؟
پاسخش این است که صحیح است قرآن مجید برای تبیین از طریق تفسیر پیامبر و امامان معصومین «علیهم السلام» صورت گیرد چنانکه خداوند می فرماید: «لتبین الناس ما نزل الیهم؛ تا برای آنان بیان کنی آنچه به سوی آنان نازل گشته است» بر این اساس اشکالی ندارد که برخی از آیات قرآن به خاطر مصالح مهم تری به صورت رمزی معانی را تفهیم کند مانند اینکه مردم به پیامبر و امامان «علیهم السلام» مراجعه کنند و از طریق آنان به فهم بیشتر و آگاهی وسیع تر درباره قرآن دست یابند و این راهی باشد برای مراجعه بیشتر مردم تا مسئله رهبری هر چه بیشتر و بهتر تحکیم یابد. آری معانی آیات قرآن مجید ابعادی دارد که برخی از آنها برای انسانهای دیگر نیز قابل وصول است ولی ابعادی از آن هم جز برای پیامبران و امامان قابل دست یافتن نیست.
قول دیگری درباره کلمات هست که مرحوم علامه طباطبائی صاحب تفسیرالمیزان آن را برگزیده اند که این کلمات با محتوای سوره ای که در آغاز آن قرار گرفته اند ارتباط دارند و اینها رمزهایی هستند ما بین خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله.
[h=2]حروف مقطعه در سوره یس[/h] سوره یس یکی از همان 29 سوره قرآن مجید است که با حروف مقطعه آغاز مى شود. (یا و سین).
درباره تفسیر حروف مقطعه قرآن بحث هاى فراوانى مطرح است. ولى در خصوص سوره یس تفسیرهاى دیگرى نیز براى این حروف مقطعه وجود دارد: از جمله اینكه : این كلمه مركب از یا (حرف ندا ) و سین یعنى شخص پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است، و به این ترتیب پیامبر (صلى الله علیه و آله ) را براى بیان مطالب بعد مخاطب مى سازد.
در احادیث مختلفى نیز آمده است كه این كلمه یكى از نام هاى پیغمبر گرامى اسلام صلی الله علیه و آله است. دیگر اینكه مخاطب در اینجا انسان است سین اشاره به او است، ولى این احتمال با آیات بعد سازگار نیست، زیرا در این آیات روى سخن تنها به پیامبر (صلى الله علیه و آله ) است.
لذا در روایتى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم كه فرمود: "یس" نام رسول خداست و دلیل بر آن این است كه بعد از آن مى فرماید تو از مرسلین و بر صراط مستقیم هستى. (نور الثقلین، ج 4، ص 375 )
به دنبال این حروف مقطعه -همانند بسیارى از سوره هائى كه با حروف مقطعه آغاز شده - سخن از قرآن مجید به میان مى آورد، منتها در اینجا به آن سوگند یاد كرده و مى گوید سوگند به قرآن حكیم (والقرآن الحكیم).
جالب اینكه قرآن را به حكیم توصیف مى كند، در حالى كه حكمت معمولا صفت شخص زنده و عاقل است، گوئى قرآن را موجودى زنده و عاقل و رهبر و پیشوا معرفى مى كند كه مى تواند درهاى حكمت را به روى انسانها بگشاید، و به صراط مستقیمى كه در آیات بعد به آن اشاره كرده راهنمائى كند.
البته خداوند نیازى به سوگند ندارد، ولى سوگندهاى قرآن همواره داراى دو فایده مهم است: نخست تاكید روى مطلب، و دیگر بیان عظمت چیزى كه به آن سوگند یاد مى شود، زیرا هیچ كس به موجودات كم ارزش سوگند یاد نمى كند.
آیه بعد چیزى را كه سوگند آیه قبل به خاطر آن بوده است بازگو مى كند، مى فرماید: مسلما تو از رسولان خداوند هستى (انك لمن المرسلین) .
رسالتى كه توأم با حقیقت است و بودن تو بر صراط مستقیم ( على صراط مستقیم).


[/HR] منابع:
تفسیر نمونه
تفسیر مجمع البیان
سایت معارف قرآن

⬅️ پیام هایی از آیات 116 تا 120 سوره مبارکه مائده

گاهی سؤال و توبیخ یك بی گناه، برای هشدار به دیگران است. «أَ أَنْتَ قُلْتَ» گاهی به در می گویند تا دیوار بشنود.

انبیا معصومند. «ما یَكُونُ لِی أَنْ أَقُولَ ما لَیْسَ لِی بِحَقٍّ»

انبیا از غلوّ پیروان خود بیزارند. «إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ»

همه ی گفته های انسان و اسرار درونش برای خداوند روشن و معلوم است. «فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فِی نَفْسِی»

تسبیح و تنزیه خدا از هر نسبت ناروا، لازم است. «سُبْحانَكَ»

علم انبیا محدود است. «لا أَعْلَمُ ما فِی نَفْسِكَ» و كسی كه علمش محدود است، شایسته ی خدایی نیست

افكار و اسرار مردم از امور غیبی است كه خدا بدان آگاه است. تَعْلَمُ ما فِی نَفْسِی . . . إِنَّكَ أَنْتَ عَلاّمُ اَلْغُیُوبِ

آگاهی كامل و گسترده بر همه ی حقایق مخصوص خداست. «إِنَّكَ أَنْتَ عَلاّمُ اَلْغُیُوبِ»

پیامبران معصومند و جز فرمان خدا، كاری را انجام نمی دهند و در وحی هیچ تغییر و تصرّفی نمی كنند. «ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاّ ما أَمَرْتَنِی بِهِ»

حضرت عیسی، خود را همچون دیگران، دست پرورده ی خدا می داند. «رَبِّی وَ رَبَّكُمْ»

انبیا، ناظر بر افعال مردمند. «كُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً»

دعوت به یكتاپرستی، مهم ترین وظیفه ی انبیاست. «أَنِ اُعْبُدُوا اَللّهَ» (با اینكه مأموریّت عیسی تنها توحید نبوده، امّا آیه فقط توحید را مطرح می كند)

دلیل و ملاك پرستش خدا، ربوبیّت اوست. «أَنِ اُعْبُدُوا اَللّهَ رَبِّی وَ رَبَّكُمْ»

انبیا، تسلیم پروردگارند. إِنْ تُعَذِّبْهُمْ . . . وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ از كار خدا نمی توان سؤال كرد: «لا یُسْئَلُ عَمّا یَفْعَلُ»

عذاب ویا آمرزش مشركان بدست خداست. إِنْ تُعَذِّبْهُمْ . . . وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ

قهر یا مهر خداوند، بر اساس عزّت و حكمت است. «أَنْتَ اَلْعَزِیزُ اَلْحَكِیمُ»

مؤمنان، اگر به خاطر صداقتشان، مشكلاتی را در دنیا تحمّل كنند، این راستی و صداقت در آخرت برای آنان كارساز است. «یَنْفَعُ اَلصّادِقِینَ صِدْقُهُمْ»

تنها صادقان نفع می برند، نه مدّعیان، شعاردهندگان وریاكاران. یَنْفَعُ اَلصّادِقِینَ . . .

بهشت در كنار رضایت خداوند، فوز بزرگ و رستگاری است. جَنّاتٌ . . . رَضِیَ اَللّهُ . . . ذلِكَ اَلْفَوْزُ اَلْعَظِیمُ

⬅️ پیام هایی از آیات 116 تا 120 سوره مبارکه مائده

⬅️ پیام هایی از آیات 1 تا 5 سوره انعام

گناه و انکار قیامت
يُريدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ، يَسَْلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ (قيامة: 5 و 6)
(انسان شك در معاد ندارد) بلكه او مى‏خواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قيامت) در تمام عمر گناه كند! (از اين رو) مى‏پرسد: «قيامت كى خواهد بود»!

سؤال تا سؤال داریم. گاهی آدم سؤال می کند چون نمی داند و گاهی سؤال می کند چون می خواهد انکار کند.
گاهی انسان سؤال می کند که قیامت چه وقتی است؟ به او گفته می شود: «قیامت وقتی است که امام زمان علیه السلام تشریف بیاورد و مدت زمانی حکومت انسانهای عادل بر زمین پابرجا باشد بعد قیامت می شود.» سؤال کننده هم در پاسخ تشکر می کند و می رود. ولی گاهی سؤال می کند: قیامت چه وقتی است؟ اصلا کی گفته قیامتی هست؟ اینها همه اش حرف مفت است! قیامتِ چی؟! کار چی؟! و ... خب این دیگر سؤال برای فهمیدن نیست بلکه برای انکار کردن است.
«ایّان یوم القیامة» از این نوع سؤالهاست.
بسیاری از انسانها سؤالات اعتقادی و معرفتی اشان از همین قبیل است. سؤال نمی کنند که بدانند بلکه سؤال می کنند که انکار کنند. خب حالا چرا انکار؟ انسان با مسائل اعتقادی چه مشکلی دارد؟ با خدا با پیامبر با قیامت با دین با اسلام با امامت با روزه و نماز با حجاب با ... انسان چرا اینقدر با این مسائل مشکل دارد؟ پاسخش این است که انسان می خواهد گناه کند و این مسائل اعتقادی جلوی گناه او را گرفته اند.
انسان می خواهد جلویش باز باشد. کسی مانع هوسهای او نشود. هر کار دلش میخواهد انجام دهد. هر حرفی را بزند هر چیزی را بخورد هر کاری را بکند هر وقت حال کرد درس بخواند هر وقت حال کرد نماز بخواند هر وقت حال کرد بیدار شود هر وقت حال کرد کاری برای خانه انجام دهد هر وقت حال کرد برود حمام هر وقت حال کرد کار خوب انجام دهد هر وقت حال کرد وسائلش را مرتب کند.
کلا انسان دوست دارد در اختیار هوسش باشد. در اختیار میلش و دلش باشد. خوشش نمی آید کسی بیاید به او بگوید این کار را بکن این کار را نکن! به همین خاطر از وجدانش هم خوشش نمی آید چون وجدانش هم از درونش هی به او سرکوفت می زند که چرا این کار را انجام دادی چرا اون کار را انجام ندادی؟
اصلا می دانی چرا آدمها از دوستانشان بیشتر خوششان می آید تا والدینشان؟ چون دوستانشان به آنها گیر نمی دهند ولی والدینشان مدام بکن نکن دارند. خب حالا تو بگو: دوستانت بیشتر خیر تو را می خواهند و یا والدینت؟ پاسخش معلوم است والدینت. ولی بعضی بجای این که این حرف حق را قبول کنند می گویند: اصلا کی به والدین این حق را داده است که مدام دخالت کنند؟
آدمها وقتی کم می آوردند اصل یک حقیقتی را منکر می شوند تا وجدان خودشان را آرام کنند. وجدانشان هی به آنها می گویند چرا حق را نمی پذیری چرا به آن بی توجهی؟! این توبیخ مداوم وجدان حسابی فرد را عذاب می دهد. برای این که از این رنج و عذاب خلاص شود اصل حق بودن آن موضوع را انکار می کند تا بخیال خودش وجدانش دست از سرش بردارد.
انکار خداوند و انکار نبوت و انکار امامت و انکار قیامت هم اینطور است! وقتی حق خلافت امام علی علیه السلام را غصب کردند بعد گفتند اصلا مگر علی حق خلافت داشته است؟! اصلا پیامبر بعد از خودش کسی را به خلافت و جانشینی بعد از خودش نصب نکرده است! و کار جانشینی را به خود مردم واگذار نموده است!! و حال آن که ابوبکر، عمر را بعد از خودش به جانشینی برگزید و عمر نیز مسئله جانشینی را به شورای شش نفره سپرد. هیچ کدام مسئله جانشینی را به مردم واگذار نکردند.
خدایا قوتمان بده گناه نکنیم و الا ممکن است کافر شویم!

⬅️ پیام هایی از آیات 16 تا 20 سوره انعام

خطر، متوجّه همه است و نجات از عذاب الهی، لطف ویژه می طلبد. مَنْ یُصْرَفْ . . . فَقَدْ رَحِمَهُ

تسلیم خدا شدن، زمینه ی دریافت رحمت الهی است. إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ - مَنْ یُصْرَفْ عَنْهُ . . . فَقَدْ رَحِمَهُ

تنها رحم الهی قهر او را برمی گرداند، قبول اعمال ما و شفاعت اولیای خدا هم پرتوی از رحمت اوست. مَنْ یُصْرَفْ . . . فَقَدْ رَحِمَهُ

سرچشمه ی همه ی امور یكی است، نه آنكه خیرات از منبعی و شرور از منبع دیگر سرچشمه گیرد. وَ إِنْ یَمْسَسْكَ اَللّهُ بِضُرٍّ. . . وَ إِنْ یَمْسَسْكَ بِخَیْرٍ

باید همه ی امیدها به خدا و همه ی خوف ها از او باشد. «فَلا كاشِفَ لَهُ إِلاّ هُوَ»

قوانین الهی استثنا بردار نیست، پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نیز در مواجهه با حوادث تلخ و شیرین، باید متوجّه خدا باشد. وَ إِنْ یَمْسَسْكَ اَللّهُ بِضُرٍّ. . . وَ إِنْ یَمْسَسْكَ بِخَیْرٍ فَهُوَ عَلی كُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ

از دیگران هراسی نداشته باشیم كه قدرت خدا فوق همه ی قدرت هاست. «وَ هُوَ اَلْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ»

قدرت و قهاریّت خدا، همراه با حكمت و علم اوست. «اَلْحَكِیمُ اَلْخَبِیرُ»

نفع و ضرر رساندن خداوند، بر اساس حكمت و آگاهی اوست. یَمْسَسْكَ اَللّهُ بِضُرٍّ. . . یَمْسَسْكَ بِخَیْرٍ. . . وَ هُوَ اَلْحَكِیمُ اَلْخَبِیرُ

برای حقّانیت پیامبر اسلام، گواه بودن خداوند كافی است. «قُلِ اَللّهُ شَهِیدٌ»

غفلت و سهو و فراموشی و محدودیّت، هم قدرت خبرگیری انسان را كم می كند، هم قدرت گواه بودن او را چون خدا از این عوارض دور است، پس بهترین شهود خداوند است. «أَكْبَرُ شَهادَةً قُلِ اَللّهُ»

قرآن، بزرگ ترین گواه بر رسالت پیامبر است. اَللّهُ شَهِیدٌ بَیْنِی وَ. . . هذَا اَلْقُرْآنُ

برای مردم غافل، سخن گفتن از زاویه ی انذار مؤثّرتر است. «لِأُنْذِرَكُمْ»

رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و برای همه ی مردم در همه ی عصرها و نسل هاست. «لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ»

تا قانون به مردم ابلاغ نشود، توبیخ و مسئولیّتی در كار نیست. «وَ مَنْ بَلَغَ» و به اصطلاح علم اصول، عِقاب بدون بیان، قبیح است.

از جمله شرایط لازم برای رهبر آسمانی: ایمان به مكتب: «أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا اَلْقُرْآنُ» ، امید به آینده «وَ مَنْ بَلَغَ» ، صلابت «قُلْ لا أَشْهَدُ» و برائت از شرك است. «إِنَّنِی بَرِی ءٌ مِمّا تُشْرِكُونَ»

خداوند بر اهل كتاب حجّت را تمام كرده و آنان پیامبر اسلام را به خوبی می شناختند. «اَلَّذِینَ آتَیْناهُمُ اَلْكِتابَ یَعْرِفُونَهُ»

پیامبر باید به گونه ای شناخته شود كه هیچ شكّی در او نباشد. «یَعْرِفُونَهُ كَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمُ»

تنها شناخت و علم، مایه ی نجات انسان نیست، چه بسیار خداشناسان و پیامبرشناسان و دین شناسان كه به خاطر عناد و لجاجت از زیان كارانند. «یَعْرِفُونَهُ كَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمُ اَلَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ»

كتمان حقّ، سبب سوء عاقبت و خسارت به خویشتن است. «خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ»

از تفسیر نور حاج آقا قرائتی

بهانه تراشی!
بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‏ نَفْسِهِ بَصيرَةٌ، وَ لَوْ أَلْقى‏ مَعاذيرَهُ (قيامة: 15 و 14)
بلكه انسان خود به وضع خويش بيناست. و هر چند [براى توجيه گناهانش‏] بهانه‏ها بتراشد!

امان از این بهانه تراشی آدمها. از وقتی بچه ای بودند برای فرار کردن از کار، بهانه می تراشیدند و وقتی هم که پدر بزرگ شدند باز هم برای این که کارهای بد خود را توجیه کنند بهانه می تراشند. انسان کی می خواهد یا کار زشت نکند و یا اینقدرکارهای زشتش را توجیه نکند؟!!
انسان خوب می داند چه میکند. بصیرت دارد. می فهمد. بد و خوب را تشخیص می دهد. منتها اینقدر با حرفهایش دیگران را فریب داده است که به مرور خودش هم فریب خورده است و فکر کرده است دارد کار خوب می کند و حال آن که کار خوبی در کار نیست.
بدتر از انجام کار زشت، توجیه کردن آن است و اعتراف نکردن به آن است! وقتی کار بد توجیه می شود و برایش دلیل های الکی آورده می شود کم کم این دلائل الکی برای خود فرد دلائلی منطقی جلوه می کند و باورش می شود که دارد کار خوب می کند. استغفار به درگاه خداوند بخاطر همین است که انسان زشتیهای خودش را زشت ببیند و به او بگوید:
«من را ببخش! اشتباه کردم! کارم زشت بود! می دانم. صددرصد هم مقصرم. هیچ بهانه ای هم برای کار زشتم ندارم! هوسم بر عقلم چربید! باید جلوی دلم را می گرفتم که نگرفتم. می دانستم کارم بد است! چون هوسم داغ بود رفتم سراغ هوس و هرچه عقلم به من تذکر داد و من را از کاری که می کردم نهی می کرد من گوش ندادم. حالا از تو می خواهم من را ببخشی. قول می دهم دیگر به هوسم گوش ندهم. البته تو هم من را یاری کن! بدون یاری تو دوباره می لغزم. دوباره هوسم داغ می شود. دوباره عقلم حرف می زند و من توصیه هایش را بگوش نمی گیرم.»
ولی کسی که کارش را توجیه میکند وقتی هم که برای طلب مغفرت به درگاه خداوند آمده است باز دست از توجیه کردنهایش بر نمی دارد. او بخداوند می گوید:
«خدایا شیطان من را مجبور به انجام گناه کرد. (این یک بهانه) نوجوان و جوان بودم عقلم، کم بود. (این دو بهانه) دوستانم من را وادار به کارهای زشت کردند (این سه بهانه) از تو عذر می خواهم چون بالاخره قسمتی از تقصیر با خود من است (این چهار بهانه)»
شیطان کسی را مجبور به کاری نمی کند. او فقط وسوسه می کند انسان می تواند به وسوسه هایش گوش ندهد.
عقلِ انسان هیچ وقت کم نیست! عقل، همیشه به اندازه ای هست که بتواند انسان را هدایت کند و راهنمایی کند و به وقتش توصیه های لازم را به او بنماید.
دوستان انسان هم نمی توانند او را وادار به کار زشتی بکنند. آنها بعضی وقتها سخنگوی شیطان می شوند و کارهای زشت را برای انسان زینت می کنند و قبحش را از بین می برند ولی انسان می تواند تشخیص دهد که این دوستان مناسب او نیستند لذا تا هنوز کار به اینجاها کشیده نشده است می توان از آنها فاصله بگیرد و به اندازه ضرورت با آنها ارتباط داشته باشد.
همه تقصیر گناه پای خود انسان است؛ چون در نهایت اوست که تصمیم می گیرد گناه بکند.
چه وقتی قرار است از خداوند عذر خواهی شود و چه وقتی قرار است از انسانها عذر خواهی شود، باید همه تقصیر را بگردن گرفت. نباید موقع عذر خواهی انسان بگوید: «عذر می خواهم ولی ...» ولی و اما و اگر عذرخواهی را ناقص می کند.
خدای ما، خدای مهربانی است! اصلا خدای مهربانیهاست! باید با او صادق بود تا او هم ما را مورد لطف بیشتر قرار دهد و ببخشد!

راه روشن است!
إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً (إنسان: 3)
ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس!

راه روشن است! آسفالته و هموار. همه علائم راهنمایی و رانندگی هم بخوبی در کنار جاده نصب شده اند. پلیس هم در قسمتهای مختلف جاده حضور دارد. امنیت بطور کامل برقرار است! کنار جاده هم به اندازه نیاز جایگاه عرضه بنزین و استراحتگاه وجود دارد.
ماشین هم روبراه است. مطمئنا وسط جاده صاحبش را زمین گیر نمی کند. دیگر باقی کار دست راننده است. می تواند راه بیافتد و به علائم توجه کند به وقت خودش بنزین بزند و به وقت خودش استراحت کند و به وقت خودش هم با سرعت مطمئنه – نه کمتر و نه بیشتر – رانندگی کند تا بسلامت و در وقت مقرر به مقصد برسد.
و هم می تواند به علائم توجه نکند، و به وقتش بنزین نزد و استراحت نکند و سرعت مناسب نداشته باشد و خب طبیعی است هزارتا خطر و گرفتاری و مشکلات سراغش خواهد آمد. هم خودش را دچار مشکلات میکند و هم همراهیانش را.
تو نوجوان عزیز برای این که به هدفهای بلندت برسی همه چیز برایت آماده است. شاید وضعیت مالی خوبی نداشته باشی و یا نابغه نباشی و یا حتی معلولیت جسمانی داشته باشی ولی خیلی ها از همین آدمهایی که خیلی وضع مناسبی نداشته اند به خیلی جاها رسیده اند اصلا همه آنها که به جایی رسیده اند و توانسته اند از بین هم قطاران خود یک سروگردن بالاتر باشند وضعیت چندان مناسبی زمان نوجوانی نداشته اند.
مهم نیست چه ماشینی سواری. پیکان و رنو و پراید است و یا ماشینهای مدل بالا؛ مهم آن است که جاده آماده است! فقط کافی است به راهنمایی ها توجه کنی! هم راهنمایان هستند و هم عقلی که بتواند از این راهنماییها استفاده کند!
آدمها خودشان ناشکری می کنند و از آنچه دارند بخوبی استفاده نمی کنند و مدام بجای این که بفکر داشته های خود باشند بفکر نداشته های خودند و یا وقتی هم که بفکر داشته های خودند، فکر می کنند این داشته ها همچنان هست و لذا هی کار امروزشان را به فردا و فرداهای بعد می اندازند. «الان» را هیچ وقت از عمر خود نمی دانند. همیشه به وجدانشان که مدام آنها را برای کم کاری توبیخ می کند وعده فردا و پس فردا را می دهند.
خلاصه یا ناامیدند و یا مغرور. بخاطر نداشته های خود ناامیدند و بخاطر داشته هایشان مغرور.
مهمترین نعمتی که تو نوجوان عزیز داری و امثال من ندارند، اولا فراغتی است که داری و بعد عافیت و سلامتی و بعد کسانی که خرج تو را بدهند. خب من هیچ کدام از این سه تا را ندارم! هر چند من هم نعمتهای مربوط به خودم را دارم لذا ناامید نیستم و امیدوارم مغرور هم نباشم. ولی همیشه افسوس دورانی که تو الان در آن هستی را میخورم. والدینت نیز مثل من هستند. اگر آنها بعضی وقتها بیش از حد به تو سخت می گیرند، قسمتی از آن بخاطر همین افسوس خوردنهای آنها است! آنها می بینند همون بلایی که سرخودشان آمد دارد سر تو هم می آید. مدام مشغول بازی و بودن با این رفیق و آن رفیق و درس خواندن در حد آوردن نمره قبولی و باقی وقت را صرف کارهای بیهوده کردن به اسم این که هنوز نوجوانیم و وقت داریم و باید بازی کنیم و خوش بگذرانیم و ... خب نتیجه هم معلوم است دیگر. می شوی مثل یکی از این همه آدمهای اطرافت که همه از زندگی و عدم موفقیت و نشدن آنی که می خواستند، گله دارند.
خدای من! تو که اینقدر خوب راهنماییم کردی، قوتی به زانوهایم بده تا دستی بر آنها بزنم و بگویم: «یا علی!»

⬅️ پیام هایی از آیات 36 تا 40 سوره انعام

⬅️ پیام هایی از آیات 41 تا 45 سوره انعام

همه معبودهای خیالی به هنگام برخورد انسان با حوادث فراموش می شوند. بَلْ إِیّاهُ تَدْعُونَ . . . وَ تَنْسَوْنَ ما تُشْرِكُونَ آنان نه تنها فراموش، بلكه انكار می شوند. چنانكه در آیه ی دیگر می خوانیم: «وَ اَللّهِ رَبِّنا ما كُنّا مُشْرِكِینَ» مشركان در قیامت با سوگند شرك خود را انكار می كنند.

دعای خالصانه، مستجاب می شود. «بَلْ إِیّاهُ تَدْعُونَ فَیَكْشِفُ»

یأس از غیر خدا، سبب سرعت در استجابت دعاست. (حرف «فاء» در كلمه ی «فَیَكْشِفُ» )

استجابت دعا، در اراده و مشیّت حكیمانه ی خداوند است. فَیَكْشِفُ . . . إِنْ شاءَ

بعثت انبیا در میان مردم، یكی از سنّت های الهی در طول تاریخ بوده است. «لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ»

تاریخ گذشتگان، عبرت آیندگان است. «قَبْلِكَ»

در تربیت و ارشاد، گاهی فشار وسخت گیری هم لازم است. «فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ اَلضَّرّاءِ»

مشكلات، راهی برای بیداری فطرت وتوجّه به خداوند است. «یَتَضَرَّعُونَ»

هر رفاهی لطف نیست و هر رنجی قهر نیست. «لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ»

تضرّع به درگاه خداوند، سبب رشد و قرب به او و ترك آن نشانه ی سنگدلی و فریفتگی است. فَلَوْ لا. . . تَضَرَّعُوا

انسان فطرتاً زیبایی را دوست دارد تا آنجا كه شیطان نیز از همین غریزه، او را اغفال می كند. «زَیَّنَ لَهُمُ اَلشَّیْطانُ»

برای افراد لجوج، نه تبلیغ مؤثّر است، نه تنبیه. «قَسَتْ قُلُوبُهُمْ»

ریشه ی غرور و ترك تضرّع، مفتون شدن به تزیینات شیطانی است. فَلَوْ لا. . . تَضَرَّعُوا. . . زَیَّنَ لَهُمُ اَلشَّیْطانُ

همیشه رفاه زندگی، علامت رحمت نیست، گاهی زمینه ی عقوبت است. «نَسُوا- فَتَحْنا»

مهلت دادن به مجرمان و سرگرم شدن خلافكاران، یكی از سنّت های الهی است. فَلَمّا نَسُوا. . . فَتَحْنا

قهر خداوند بعد از اتمام حجّت است. نَسُوا ما ذُكِّرُوا. . . أَخَذْناهُمْ

تنگناها و گشایش ها به دست خداست. أَخَذْناهُمْ . . . فَتَحْنا

مرگ و قهر الهی، ناگهانی می آید، پس باید همیشه آماده بود. «بَغْتَةً»

شادی عیّاشان، ناگهان به ناله ی مأیوسانه تبدیل خواهد شد. «فَرِحُوا- مُبْلِسُونَ»

ستم، ماندنی نیست. «فَقُطِعَ»

ظلم، در نسل هم مؤثر است. «دابِرُ»

انقراض ونابودی ستمگران، حتمی است. (ظلم تمدّن ها را ریشه كن می كند) «فَقُطِعَ دابِرُ» چنانكه در جای دیگر می فرماید: «فَهَلْ تَری لَهُمْ مِنْ باقِیَةٍ»

بی توجّهی به هشدار انبیا ظلم است. نَسُوا ما ذُكِّرُوا. . . اَلَّذِینَ ظَلَمُوا

گاهی رفاه فراوان، زمینه ی ظلم است. فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَیْ ءٍ. . . اَلَّذِینَ ظَلَمُوا

در تاریخ، اقوامی بوده اند كه هیچ اثری از آنان نیست. «فَقُطِعَ دابِرُ»

نابود كردن ستمكار، كاری پسندیده است. «وَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ»

هنگام نابودی ستمگران، باید خدا را شكر كرد. فَقُطِعَ . . . وَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ

هلاكت ظالمان، عامل تربیت دیگران است. «رَبِّ اَلْعالَمِینَ»

از تفسیر نور حاج آقا قرائتی

⬅️ پیام هایی از آیات 46 تا 50 سوره انعام

مرگ بر ناسپاس!
قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ (عبس: 17)
مرگ بر انسان، چه كافر و ناسپاس است!

مرگ بر آمریکا! مرگ بر اسرائیل! مرگ بر ضد ولایت فقیه! مرگ بر انگلیس! مرگ بر منافقین و کفار! مرگ بر ... مرگ بر ناسپاس!
این مرگ آخری را خداوند در قرآن می فرماید و مرگهای قبل را ما می گوئیم. ما هم از همین مرگ آخری این مرگها را برداشت نمودیم! آمریکا و اسرائیل و انگلیس، خداوند اینقدر به اینها امکانات داده است ولی آنها با این امکانات چه می کنند؟! از آن چگونه استفاده می کنند؟! آیا جز برای ستم کردن به دیگران؟! آیا جز برای از بین بردن امکانات دیگران؟! آیا اگر دولتهای ستمگر آمریکا و اسرائیل و انگلیس بمیرند دنیا گلستان نمی شود؟! قطعا می شود. پس مرگ بر آنها باد!
ناسپاسی یعنی هدر دادن نعمتها. هم نعمتهای خود و هم نعمتها دیگران. با مرگِ آدم ناسپاس نعمتها محفوظ می ماند. از بین نمی رود. آدمها بهتر می توانند از آنها استفاده کنند. پس آدم ناسپاس جلوی پیشرفت دیگران را می گیرد.
وقتی چیزی جلوی حرکت رود را گرفته است خب باید کنار زده شود. تا آن چیز باشد، کسانی که در پایین دست این رود، منتظر آمدن آب هستند، تشنه اند و نیاز به آب دارند، همچنان باید منتظر بمانند تا کسی پیدا شود و آن مانع را از سرراه بردارد.
در مرحله اول باید آدمهای ناسپاس را بیدار نمود تا با بیدار شدن، دیگر ناسپاس نباشند. دیگر مانع سرراه دیگران نباشند. و اگر همچنان خودشان را بخواب بزنند باید آنها را کنار زد.
جنگ با کفار بخاطر همین است. کافر کسی است که کفران نعمت الهی را می کند. بزرگترین نعمت الهی، نعمت هدایت و راهنمایی انسانها توسط انبیاء و بزرگان دین است. کفار نه خود از این نعمت بهره می برند و نه می گذارند دیگرِ بندگان خدا از این نعمت استفاده کنند. البته این که نمی گذارند نه این که راه بجایی ببرند. هر کس بخواهد از راهنمایی راهنمایان بهره ببرد راه برایش باز است ولی بالاخره این کفار مسیر را سخت می کنند. مسیر کمال می تواند راحت تر از اینها باشد ولی اینها آن را سختش می کنند.
کسی که نعمت هدایت را پس زد و پاس آن را نداشت بقیه نعمتها را نیز پاس نخواهد داشت زیرا این خداوند است که انسان را راهنمایی می کند که چطور می توان از نعمتها استفاده درست کرد.
فرض کنید همین نعمت علم. وقتی کسی گوش به حرف خداوند ندهد از علم برای نزدیک شدن به شیطان استفاده خواهد کرد. آیا نمی بینی از علوم نظامی چه استفاده هایی می شود؟! ایا نمی بینی از علوم دیجیتال چه استفاده هایی می شود؟! آیا نمی بینی ذهن خلاق انسان چطور در خدمت فریب و تقلب قرار گرفته است؟!
استفاده درست هر نعمتی نیازمند آگاهی از نحوه استفاده آن است و نیز نیازمند بکار بستن این آگاهی است. کسی که نعمتی ندارد وضع بهتری دارد از کسی که نمعتی دارد ولی نمی داند و یا نمی خواهد آن را درست مصرف کند! کسی که پیاده است هر چند دیرتر به مقصد می رسد ولی کسی که ماشین دارد ولی استفاده از آن را یا بلد نیست و یا عمدا می خواهد از ان درست استفاده نکند، اصلا به مقصد نمی رسد.
چه بسیار انسانهایی که امکاناتشان خیلی کمتر از دیگران بود ولی بسیار بیشتر از دیگران پیشرفت کردند. روز قیامت کافر می گوید: ای کاش خاک بودم (نبأ: 40 يَقُولُ الْكافِرُ يا لَيْتَني‏ كُنْتُ تُراباً) ای کاش هیچ چیز نداشتم. و یا می گوید: ای کاش با راهنمایان همراه می شدم. (فرقان: 27 يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً) یا خاک بودم و هیچ نداشتم و یا داشتم و گوش به سخن حق می دادم و داشته هایم را در مسیر درست استفاده می کردم!
ای خدایی که اوج رحمتت را به من نشان دادی یارم کن تا آنطورکه خودت می پسندی آنها را بکار گیرم.

⬅️ پیام هایی از آیات 51 تا 55 سوره انعام

⬅️ پیام هایی از آیات 56 تا 60 سوره انعام

در پاسخ به تمایلات نابجای مشركان مبنی بر پذیرش بت ها و روش آنان، باید با صراحت جواب نفی داد. «نُهِیتُ ، لا أَتَّبِعُ، ضَلَلْتُ» (آری؛ شرك، در هیچ قالبی مجاز نیست)

برخورد و موضع گیری های پیامبر صلی الله علیه و آله، از وحی سرچشمه می گیرد. «قُلْ ، قُلْ»

برائت از شرك، جزو اسلام است. «نُهِیتُ أَنْ أَعْبُدَ اَلَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اَللّهِ»

ریشه ی شرك، هواپرستی است. «لا أَتَّبِعُ أَهْواءَكُمْ»

مبلّغ، نباید در پی ارضای هوسهای مردم باشد. «لا أَتَّبِعُ أَهْواءَكُمْ»

هواپرستی، زمینه ی هدایت را در انسان از بین می برد. لا أَتَّبِعُ أَهْواءَكُمْ . . . ما أَنَا مِنَ اَلْمُهْتَدِینَ

دعوت انبیا بر اساس «بینه» است، نه خیال و تقلید كوركورانه «عَلی بَیِّنَةٍ»

اعطای بیّنه به پیامبر، پرتویی از ربوبیّت خداوند است. «بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی»

انبیا باید بیّنه ی الهی داشته باشند، نه آنكه طبق تقاضای روزمرّه ی مردم كار كنند. «بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی» (قرآن، بیّنه و دلیل روشن وگواه حقانیّت پیامبر صلی الله علیه و آله است)

پیامبر اسلام به قرآنی كه بیّنه ی اوست، احاطه ی كامل دارند. ( «عَلی بَیِّنَةٍ» به معنای استعلا و احاطه بر مفاهیم قرآن است)

كافران، بیّنه ی پیامبر را تكذیب می كنند، ولی انتظار دارند او از هواهای نفسانی آنان پیروی كند. «لا أَتَّبِعُ أَهْواءَكُمْ - كَذَّبْتُمْ بِهِ»

پیامبر، تنها فرستاده ای همراه با منطق و بیّنه است و نظام هستی به دست خداست. (با تقاضای نزول سریع قهر الهی از پیامبر، قلع و قمع خود یا نابودی هستی را نخواهید) . «ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ»

آیه، هم تهدید كافران است، هم دلداری پیامبر. «وَ هُوَ خَیْرُ اَلْفاصِلِینَ»

عجله ی مردم، حكمت خدا را تغییر نمی دهد. تَسْتَعْجِلُونَ . . . وَ اَللّهُ أَعْلَمُ

كیفرها به دست خداوند است، امّا اگر او به درخواست كفّار در عذاب خود عجله كند، هیچ كس باقی نمی ماند. «لَقُضِیَ اَلْأَمْرُ» چنانكه در آیه ی 11 سوره ی یونس آمده است: «وَ لَوْ یُعَجِّلُ اَللّهُ لِلنّاسِ اَلشَّرَّ اِسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَیْرِ لَقُضِیَ إِلَیْهِمْ أَجَلُهُمْ»

خدا طبق حكمت وسنّت خود، به ظالمان مهلت می دهد. قُلْ لَوْ أَنَّ عِنْدِی ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِیَ . . . وَ اَللّهُ أَعْلَمُ بِالظّالِمِینَ

تأخیر در قهر و عذاب الهی سبب نشود كه كافران خیال كنند كفرشان از یاد رفته است. «وَ اَللّهُ أَعْلَمُ بِالظّالِمِینَ»

دلیل آنكه عذاب عجولانه ای كه كفّار تقاضا می كنند فرا نمی رسد، علم خداوند به اسرار هستی است. ما تَسْتَعْجِلُونَ . . . وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ اَلْغَیْبِ

احكام الهی بر اساس آگاهی او بر غیب و شهود است. «إِنِ اَلْحُكْمُ إِلاّ لِلّهِ - وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ اَلْغَیْبِ»

دامنه ی علم غیب، گسترده تر از علوم عادّی است. (زیرا قرآن درباره آن تعبیر انحصاری دارد. ) «لا یَعْلَمُها إِلاّ هُوَ»

بر خلاف كسانی كه می گویند خداوند تنها به كلیّات علم دارد، خداوند به همه چیز دانا و از همه ی جزئیّات هستی آگاه است. پس باید مواظب اعمال خود باشیم. ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ. . .

جز خداوند، هیچكس از پیش خود علم غیب ندارد. «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ اَلْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاّ هُوَ»

در جهان، مركزیّتی برای اطلاعات وجود دارد. «فِی كِتابٍ مُبِینٍ»

نظام هستی، طبق برنامه ی پیش بینی شده ای طراحی شده است. «كِتابٍ مُبِینٍ»

خواب، یك مرگ موقتی است و هربیداری نوعی رستاخیز. «یَتَوَفّاكُمْ ، یَبْعَثُكُمْ»

قانون طبیعی آن است كه شب برای خواب و روز برای كار باشد. «یَتَوَفّاكُمْ بِاللَّیْلِ، جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ»

زندگی ما، تاریخ و برنامه و مدّت معیّن دارد. «أَجَلٌ مُسَمًّی»

خود را برای پاسخگویی قیامت آماده كنیم. «إِلَیْهِ مَرْجِعُكُمْ»

خداوند با این كه كار بد ما را می داند ولی باز هم به ما مهلت داده و روح گرفته را به بدن برمی گرداند. «یَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ ثُمَّ یَبْعَثُكُمْ»

قیامت، روز روشن شدن حقیقت اعمال است. «یُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»

از تفسیر نور حاج آقا قرائتی

✨آيه شماره 177 از سوره مبارکه بقره
مقام ابرار✨

⚪️ متن آیه : لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمالَ عَلى‏ حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ السَّائِلينَ وَ فِي الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ