آیا مردان از راه چشم و زنان از راه گوش به گمراهی کشیده می شوند!؟

تب‌های اولیه

219 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام ...
اولا خداوند از کلمه قیومیت استفاده کرده ... نه از کلمه ولایت ... اگر خداوند میخواست از کلمه ولایت استفاده کنه که از همین کلمه استفاده میکرد ... نمیدونم شما چجوری جرات پیدا میکنین اینجوری کلمات خدا رو عوض کنین ... میگین خدا درسته از کلمه قیومیت استفاده کرده ... ولی منظورش ولایت بوده !!!

من خدمتتون گفتم ... قوامون یعنی سرپرست .. نگهدارنده ... آقایون موظف هستند که از خانومها مراقبت و نگداری کنن ...

در مورده جمله جناب سلمان 14 که گفتن "کی گفته همیشه باید اینجوری باشه" ... تا حالا که اینجوری بوده و همیشه نگهبان و نگهدارنده وظیفه مراقبت و نگهداری از چیزه پرارزشی رو بر عهده داشته ...

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام

نفرنفر;490409 نوشت:
اولا خداوند از کلمه قیومیت استفاده کرده ... نه از کلمه ولایت ... اگر خداوند میخواست از کلمه ولایت استفاده کنه که از همین کلمه استفاده میکرد ... نمیدونم شما چجوری جرات پیدا میکنین اینجوری کلمات خدا رو عوض کنین ... میگین خدا درسته از کلمه قیومیت استفاده کرده ... ولی منظورش ولایت بوده !!!

قوامون به معنی اونلی نگهبان نیست
این از تخیلات داستان پردازانه شماست که بعدش نتیجه گرفتید زنان از مردان برتر هستند
ضمناً اینجا کسی زنان رو بی ارزش جلوه نداده
بلکه شما با این نوشته ها دارید محتویات کوچه پس کوچه های ذهنی خودتون و برداشت خودتون رو از زنان در معرض عموم قرار میدید
و اینجا هم جای بحث این مورد نیست
به این تاپیکها مراجعه کنید:
http://www.askdin.com/thread2267-11.html
http://www.askdin.com/thread386.html

و البته
وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوَءٍ وَلاَ يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُواْ إِصْلاَحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكُيمٌ

و زنان طلاق داده شده بايد مدت سه پاكى انتظار كشند و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان دارند براى آنان روا نيست كه آنچه را خداوند در رحم آنان آفريده پوشيده دارند و شوهرانشان اگر سر آشتى دارند به بازآوردن آنان در اين [مدت] سزاوارترند و مانند همان [وظايفى] كه بر عهده زنان است به طور شايسته به نفع آنان [بر عهده مردان] است و مردان بر آنان درجه برترى دارند و خداوند توانا و حكيم است

و البته این برتری هم مایه به بردگی گرفتن زنان نیست
برتری است که خدا در برخی چیزها عطا کرده به منظورهایی

نفرنفر;490409 نوشت:
در مورده جمله جناب سلمان 14 که گفتن "کی گفته همیشه باید اینجوری باشه" ... تا حالا که اینجوری بوده و همیشه نگهبان و نگهدارنده وظیفه مراقبت و نگهداری از چیزه پرارزشی رو بر عهده داشته ...

شما اول برو معنی درست و ریشه کلمه قوامون رو یاد بگیر
به نظرت قوامون با حافظون یکی است؟
دیگه اینکه بله انسان از مالش هم نگهبانی میکنه
از خونه اش هم همینطور
از زندانی بی ارزش هم همینطور

سلمان14;490403 نوشت:
پستهایی که پاک کردید به نظرم نشنون دهنده جهت شرکت شما در بحثها بود
همانها که شروع به مقایسه کردید
مقایسه برای چه است؟

این برداشت شما بوده من چنین قصدی نداشتم من نه برتری زنان و نه برتری مردان هیچ یک رو قبول ندارم تفاوت وجود دارد ولی این تفاوت های باعث برتری گروهی بر گروهی نمیشه
پست ها رو پاک کردم چون تمایلی نداشتم مجدد به این تایپک برگردم همه پست های پاک شده بنده در نقل قول های شما و جناب امام عشق وجود دارند.

اما مقایسه ایی که میگید
واقعا داشتم تعجب میکردم چرا با وجود اینکه علم ثابت کرده مردان بصری ترند ( بازم میگم اکثریت نه همه مشخصه برخی مردان ممکنه چنین ویژگی رو نداشته باشند )
با استناد به داستان حضرت یوسف مرتب تاکید میکنید که این ویژگی در مردان نیست در زنان بیشتر است در حالی که داستان هایی از این قبیل در تاریخ بسیار بوده
که مردان همواره شیفته زنان زیبا شدند اصلا قصد نشان دادن برتری نداشتم فقط مثال ها رو ذکر کردم

من منکر زیبایی نیستم خیلی تاثیرگذاره ولی واقعیت اینه که مردان بیشتر تمایل دارند همسرانشان زیبا باشند
زنان حتی با وجود زیبایی طرف ملاک هایی دیگری را نیز مدنظر قرار میدهند زیبایی ملاک اصلی زن نیست

یکی از پست های نگین به همین تحقیقات صورت گرفته در بین دانشجویان اشاره داشت برید ببنید گزینه اول انتخاب همسر از دید زن و مرد چی بوده

سلمان14;490403 نوشت:
روانشناسان چگونه به این نتیجه رسیده اند؟

دوست عزیز روانشناس با بررسی های و تحقیقات و نمونه گیری های که انجام میده به این نتیجه رسیده الکی از خودش که حرف در نمیاره

این یه واقعیته خیلی از زنان بواسطه سخنان عاشقانه فریب میخورند لازم نیست طرف زیبایی سرشاری هم داشته باشه کافیه بیان جذابی داشته باشه

تاثیر کلام در زن آنقدر زیاده که در اسلام به عنوان مثال به مردان توصیه شده تا با لحنی عاشقانه و محبت آمیز با همسرانشان سخن بگویند و این ابراز محبت را آشکارا بیان کنند.

در این زمینه پیامبر اعظم حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند
:
اگر مردی به همسرش بگوید”تو را دوست دارم”این سخن هرگز از یاد زن نمی رود

[="Navy"]

!Shabnam!;490424 نوشت:
در این زمینه پیامبر اعظم حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند:
اگر مردی به همسرش بگوید”تو را دوست دارم”این سخن هرگز از یاد زن نمی رود

سلام
سند این حدیث ضعیف است
59- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ قَوْلُ‏ الرَّجُلِ‏ لِلْمَرْأَةِ إِنِّي‏ أُحِبُّكِ لَا يَذْهَبُ مِنْ قَلْبِهَا أَبَداً.

علامه مجلسی در مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏20، ص: 428 پس از نقل این حدیث می گوید الحديث التاسع و الخمسون‏: ضعيف.[/]

ملاصدرا;490426 نوشت:
سلام
سند این حدیث ضعیف است
59- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ قَوْلُ‏ الرَّجُلِ‏ لِلْمَرْأَةِ إِنِّي‏ أُحِبُّكِ لَا يَذْهَبُ مِنْ قَلْبِهَا أَبَداً.

سلام
آیا این حدیث کلاً رد شده ؟

[="Black"]بسم الله الرحمن الریحم

نفرنفر;490514 نوشت:
حالت خوب نیست ... دیوونه هم خودتی .

:Gig:[/]

نقل قول:
از این لحظه به بعد بنده سوالاتی که خارج از موضوع تاپیک است را پاسخ نمیدهم. و فقط به سوالات درون موضوع پاسخ میدهم

منم همه اون پست رو نوشتم که همین کار رو بکنی :khandeh!: البته اگه مرد عمل باشی نه مرد سخن :Gig:

نفرنفر;490510 نوشت:
داریم انسانها رو با هم مقایسه میکنیم .

بیشترین جایی که ازش ضربه میخوری همینه
کسی انسانها رو با هم مقایسه کرد؟
جز شما و برخی از هم گروهی هاتیان
که نشان دهنده افکار پر از ضعف در مورد خودتون است؟
راستی میدونید اولین کسی که شروع به قیاس و مقایسه مخلوقات کرد این ارزشمندتر است و اون فلان و ... که بود؟
ابلیس

لطفاً اجازه بدید تاپیک مسیر خودش رو طی کنه

سلمان14;490500 نوشت:
نه اهل منطقید، نه اهل تفسیرید، نه اهل بحثید، نه اهل روایتید، و نه اهل علم تحربی هستید.

عزیز من زبون آدمی زاد که حالیتون میشه؟

میگم روش استنتاج اون حضرات روانشناس رو اینجا مطرح کنید
شرایط بررسی مسئله و ....
تا بررسی بشه

شما میخواهید نتایج یک علم (فرضاً علم) رو به یک علم دیگر(علم زندگی کردن) تعمیم بدید
خب از روش علمی خودتون دفاع کنید

سلمان14;490504 نوشت:
روانشناسی ادعا دارد که زنان بیشتر از راه گوش تا چشم تحریک میشوند
خب چرا زلیخا زنان شهر مصر را با سخن و از راه شنوایی تحریک نکرد
و صرفاً یوسف را به آنها نشان داد تا ببینند؟

چرا همان زنان بعد از توصیف یوسف برای خودشان و در خفا و برای دیگران
نه خودشان و نه دیگران مدهوش نشدند؟

به نام خدا.

سلمان14;490504 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض خداقوت

روانشناسی ادعا دارد که زنان بیشتر از راه گوش تا چشم تحریک میشوند
خب چرا زلیخا زنان شهر مصر را با سخن و از راه شنوایی تحریک نکرد
و صرفاً یوسف را به آنها نشان داد تا ببینند؟

چرا همان زنان بعد از توصیف یوسف برای خودشان و در خفا و برای دیگران
نه خودشان و نه دیگران مدهوش نشدند؟

سلام بر شما جناب سلمان14.

جناب سلمان14 عزیز ، مطلبی به نظرم رسید ، گفتم خدمت شما که این سوالات رو مطرح کرده اید عرض کنم ، چون به نظرم میرسه که اصل سوال نادرست هست ( کما اینکه از اول تاپیک تا الان نادرست بود )

نکته ای که به نظرم کمک میکنه در پاسخ دادن به سوالات شما ، این هست که معنای جمله ی "زنان بیشتر از راه گوش تحریک میشوند تا چشم" چیه؟ به نظر من معنیش این هست که یک عبارت ، بیشتر کلام و یک جمله محبت آمیز ، بیشتر باعث تحریک احساسات خانم ها میشه تا دیدن یک صورت زیبا اما فحاش! اما این که روانشناسان از کجا به این نتیجه رسیده اند ، به احتمال قوی با انجام یکسری آزمایش. دقت این ازمایش ها و صحت اونها قابل بررسی هست ، به شرط اینکه اسنادی که طی اون روانشناس ها این حکم رو داده اند مطالعه بشه. اما با توجه به یک آیه در قرآن که اصلا حرفش در مورد تحریک پذیری خانم ها و عوامل و شدت اثر عوامل نیست ، نمیشه این حرف رو سنجید. حرف آیه ی 31 سوره ی یوسف (ع) ، در مقابل این حرف روانشناسان نیست!

نکته ی دیگری که هست ، اون تحریکی که زلیخا میخواسته ایجاد بکنه ، با همون دیدار ممکن میشده و با نقل ، قابل انتقال نبوده.

ستایشگر :Gol:

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

ستايشگر;490526 نوشت:
کته ای که به نظرم کمک میکنه در پاسخ دادن به سوالات شما ، این هست که معنای جمله ی "زنان بیشتر از راه گوش تحریک میشوند تا چشم" چیه؟ به نظر من معنیش این هست که یک عبارت ، بیشتر کلام و یک جمله محبت آمیز ، بیشتر باعث تحریک احساسات خانم ها میشه تا دیدن یک صورت زیبا اما فحاش!

در مورد نوع فحاشش صحبت نشده
اگر میخواهید مقایسه کنید، باید به نوع ناطقش هم قیدی مثل قیافه ترسناک هم اضافه کنید
در کل این قیاس درست نیست
و عبارتی که جناب امیدوار توضیح دادند این رو نمیرسونه

ستايشگر;490526 نوشت:
دقت این ازمایش ها و صحت اونها قابل بررسی هست ، به شرط اینکه اسنادی که طی اون روانشناس ها این حکم رو داده اند مطالعه بشه.

منتظریم

ستايشگر;490526 نوشت:
اما با توجه به یک آیه در قرآن که اصلا حرفش در مورد تحریک پذیری خانم ها و عوامل و شدت اثر عوامل نیست ، نمیشه این حرف رو سنجید. حرف آیه ی 31 سوره ی یوسف (ع) ، در مقابل این حرف روانشناسان نیست!

عزیز برادر
بنده گفتم: «
سلمان14;490504 نوشت:

روانشناسی ادعا دارد که زنان بیشتر از راه گوش تا چشم تحریک میشوند
خب چرا زلیخا زنان شهر مصر را با سخن و از راه شنوایی تحریک نکرد
و صرفاً یوسف را به آنها نشان داد تا ببینند؟

چرا همان زنان بعد از توصیف یوسف برای خودشان و در خفا و برای دیگران
نه خودشان و نه دیگران مدهوش نشدند؟

»
شما جواب دادید: «اینطور نیست»
خب چرا؟

ستايشگر;490526 نوشت:
نکته ی دیگری که هست ، اون تحریکی که زلیخا میخواسته ایجاد بکنه ، با همون دیدار ممکن میشده و با نقل ، قابل انتقال نبوده.

1- پس این تحریک قوی تر از اونها بوده، پس جمال یوسف خیلی بیشتر از سکنات و مرام و کلمات یوسف زنان مصر را مخز ده کرده بود
2- تحریکات بعدی که خودشون نقل کرده اند چه؟ چه برای خودشان و چه برای دیگران؟

[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم

امام عشق;489669 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

آیه 31 سوره مبارکه یوسف(ع)

فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَآتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِكِّينًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلاَّ مَلَكٌ كَرِيمٌ

پس چون ( زن عزیز ) سخنان مکرآمیز آنها را شنید سراغ آنها فرستاد و برایشان تکیه گاهی آماده ساخت و به دست هر یک کاردی ( برای خوردن میوه ) داد و ( به عنوان سلام و پذیرایی آنها به یوسف ) گفت: به مجلس آنها درآی. چون او را دیدند بزرگش شمردند و ( واله جمالش شدند به حدی که ) دست هایشان را سخت بریدند و ( از فرط تعجب و تحسین ) گفتند: منزه است خداوند ، این بشر نیست ، این جز فرشته ای بزرگوار نیست! [ نظرات / امتیازها ]

رَأَيْنَهُ = دیدند

این آیه دقیقا اشاره کرده است که زنان با دیدن تحت تاثیر قرار گرفته اند. یعنی زنان تحت تاثیر بسیار زیاد در برابر زیبایی ها قرار میگیرند.


اگر زنان تحت تاثیر قرار نمیگرفتند خداوند نمیگفت حجاب چشم برای زنان واجب است.

وقتی خداوند هم زن و هم مرد را از چشم چرانی برحذر میدارد یعنی هردو تحت تاثیر زیبایی قرار میگیرند.اگر قرار بود مردان نسبت به زنان بیشتر تحت تاثیر زیبایی قرار بگیرند. آنگاه خداوند باید میگفت ای مردان شما چشمانتان بیتشر حفظ کنید زیرا زیبایی های منفی برشما بیتشر تاثیر دارد.
اما خداوند به مردو زن ببا یک لحن گفته است چشمان خود را حفظ کنید.

الگویی که روانشناسان با آن اظهار نظر کردند مورد تایید علم آماری نیست.
زیرا این الگو در شرایط برابر نیست.

امام عشق;490173 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

الگوی نمونه باید در شرایط یکسان باشد.

مثلا میخواهند برسی کنند و ببینند تغذیه مردم چگونه است. نمیروند در این نمونه دو پولدار و پنج فقیر را وارد کنند.
بلکه میروند از سطح متوسط جامعه با شرایط مساوی نمونه برداری میکنند.

اگر آن دو پولدار در ماه 5 میلیون مصرف کنند.
و آن پنج خانوداه در مجموع 2 میلیون.
میانگین میشود هر خانواده در ماه یک میلیون مصرف دارد. آیا این نمونه درست است!؟؟؟؟

الگوی نمونه اگر در شرایط مساوی نباشد غلط است.

به همین دلیل است وقتی مرکز ملی آمار میخواهد یک پاسخ دقیق و واقعی داشته باشد از تمام افراد جامعه سوال میکند (مانند سرشماری خانوارها)

_______________

یک الگوی کوچک واقعی نیست ، بلکه احتمال است. و احتمالات درحال تغییر هستند.
و هیچگاه نمیتوان یک احتمال را به کل یا اکثریت تامیم داد.[/]

[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم

فردی به نام جاستین بیبر که صدای خوبی ندارد. بسیاری از زنان را عاشق زیبایی خود کرده است.
و دخترانی هم بخاطر او خودکشی کرده اند.
خوشبختانه جاستین بیبر در ایران هنوز آنگونه که در کشورهای دیگر طرفدار زن دارد ، طرفدار ندارد.

به راستی اگر زنان از راه دیدن مجذوب و تحت تاثیر قرار نمیگیرند برای چه جاستین در دنیا این همه طرفدار زن دارد آن هم به خاطر زیبایی اش!؟؟

خداروشکر کسی نمیتواند ادعا کند به خاطر صدای گوش خراشش عاشقش شده است.زیرا خواننده های به مراتب خوش صداتر از او وجود دارند که از این چنین محبوبیتی برخوردار نیستند ، آنهم در بین جمعیت زنان.[/]

امام عشق;490541 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
از ادب شما بیشتر از این انتظاری نبود.

بسم الله الرحمن الرحیم
قرارمون یادت نره:
نقل قول:
از این لحظه به بعد بنده سوالاتی که خارج از موضوع تاپیک است را پاسخ نمیدهم. و فقط به سوالات درون موضوع پاسخ میدهم

به خاطر اینکه off topic نزده باشم اینو دوباره یاد آوری می کنم که زن های مصر دست خودشون رو بریدند که چی؟ از طریق چشم هم تحریک شدند؟ خوب کارشناس امیدوار مگر همان اول نگفتند به صورت مطلق نیست و هر آدمی از هر جنسی می توانند از هر حسی حتی بویایی تحریک شود. چرا این جمله رو دوباره تکرار میکنید؟ هیچ معنی نداره جز اینکه اصلا نظرات بقیه رو نخوندی و اگه هم خوندی حالت تهاجمی گرفتی و باز از پله اول شروع کردی. چنین بحثی اولش خوب بود ولی ادامه بحث با شما بی فایده است.
[=arial]چون یوسف اين كلمات را بگفت خداى تعالى او را فرج ( تفسير جامع، ج‏3، ص: 325)
[=arial] كرامت فرمود كاروانى را بآن جا رسانيد فرود آمده و بار انداخته منزل كردند كسى را براى تهيه آب فرستادند همينكه دلو بچاه انداخت يوسف بريسمان چسبيده و از چاه خارج شد آن شخص فرياد زد مژده و بشارت باد كه چنين پسر زيبائى از چاه خارج شده مالك سر قافله كاروان چون از طلوع آن ماه روشن از تيره چاه آگاه شد دانست كه او را ببهاى گران توان فروخت و سرمايه باوى اندوخت بايد اين سر را پوشيده داشت و او را كالاى جديدى پنداشت

[=arial](تفسير جامع، ج‏3، ص: 331)
[=arial] وقتى كه قافله نزديك قدس خليل رسيد امير آن شهر در خواب ديد باو گفتند بايد تمام مردم را امر كنى باستقبال اين قافله بروند صبح شد امير باتفاق مردم باستقبال قافله بيرون رفتند سؤال كرد امير قافله كيست؟ مالك را نشان دادند تعجب كرد گفت اين مرد سالى چند مرتبه از اينجا عبور ميكند همچو خوابى من نديدم هنوز كلام او تمام نشده بود فرشته بصورت بشر نزديك او آمد و يوسف را باو نشان داد گفت استقبال براى او ميباشد و با يوسف دويست نفر از فرشتگان بودند كه او را بامر خدا از هر آفات و بلياتى حفظ مينمودند همراهان امير كه دوازده هزار نفر بودند وقتى نظرشان بجمال يوسف افتاد همه بى‏اختيار از اسب بزمين افتادند و تا سه روز و سه شب از حلاوة نظر بيوسف مدهوش شده بودند

[=arial]مالك گفت بهيچ منزلى فرود نيآمدم مگر از بركت يوسف خير و منفعت برخود و قافله‏ام پديد ميآمد و شبانگاه ميشنيدم كه فرشتگان بيوسف سلام ميكنند آواز آنها را مى‏شنيدم و شخصشان را نميديدم و تا در راه بودم هر روز ابر سفيدى ميآمد و بربالاى سر او سايه ميافكند چون راه ميرفت بهمراه او سير ميكرد وقتى ميايستاد آن ابر هم توقف می شد (تفسير جامع، ج‏3، ص: 333)

[=arial]وقتى وارد دروازه مصر شدند مالك گفت اى يوسف اينجا شهر مصر است خود را شستشو كن و لباس سفر را از تن درآور وقتى يوسف داخل آب شد تا غسل كند ماهيان خود را ببدن يوسف مس مينمودند هنگاميكه غسل او تمام شد خداوند بر حسن و جمال او چندين برابر بيفزود مالك آمد سجده كند يوسف را او ممانعت كرد و فرمود سجده براى غير خدا جايز نيست وقتى يوسف بدروازه شهر مصر رسيد اهل مصر صدائى شنيدند اما شخص او را نديدند كه ميگفت اى اهل مصر جوانى وارد شهر شما شده هركه او را ملاقات كند مسرور و خوشحال گردد منادى ديگر فرياد زد اگر بخواهيد آن جوان را مشاهده كنيد بايد او را در خانه مالك بن زعر طلب کند

[=arial]مردم مصر با حالت تحير اجتماع كردند در خانه مالك گفت اى مردم چه حاجت داريد گفتند ميخواهيم غلامى كه همراه آورده‏اى مشاهده كنيم مالك گفت هر كس مى‏خواهد او را ببيند بايد يك دينار بدهد مردم همه قبول كردند و گفتند در را باز كن كه در كمال شوق و اشتياق حاضريم دينار را بدهيم تمام آنها رد كردند دينار را بسوى مالك ششصد هزار دينار جمع شد هر كس نظرش بيوسف افتاد مدهوش و عقلش ربوده شد بطوريكه قدرت و توانائى نداشت كه از خانه مالك بيرون رود خادمان مالك آنها را بيرون ميبردند و هر كس خارج شد چنان حيران گشته بود كه راه نميبرد بخانه خود و خويش اقرباءش را نميشناخت نه سخنى مى‏شنيد و نه كلامى ميگفت

[=arial]روز دوم مالك اعلان كرد هر كس ميل ديدار يوسف دارد بايد دو دينار بدهد مردم هجوم كرده و مبلغ را پرداختند يك مليون و دويست هزار درهم دريافت كرد سپس يوسف را بانواع حلى و جواهرات زينت كرد و او را بر سريرى نشانيد منادى فرياد كرد هر كس مايل بخريدارى اين غلام است حاضر شود نبود در شهر مصر شخصى مگر آنكه طمع نمود در خريدارى يوسف و تمام هستى اموال خود را داد تا يوسف را خريدارى كند مالك نداد و گفت اى مردم مالهاى خود را برداريد كه هيچكدام از شما نميتوانيد بهاء او را بدست آوريد چه او عزيز است و خريدارى نكند او را جز عزيز مصر روز سوم مردم باز اجتماع كردند بدر خانه مالك گفتند اى مالك اگر نميفروشى اين غلام را پس نشان ده او را بما تا زيارتش كنيم و ديدگان ما بجمالش روشن گردد مالك گفت ديگر نميتوانم او را بشما ارائه دهم ولى صباح روز جمعه او را در ميدان عمومى آورم هر كس مايل بخريدارى ( تفسير جامع، ج‏3، ص: 337)

[=arial]او است در آنجا حاضر شود روز جمعه مالك دستور داد ميدان را زينت كنند و كرسى مرصعى در وسط آن گذارند و قبه روى آن از طلا و زمرد نصب كنند و روى آن را از ديباج فرش كنند و مشك و عنبر دود كنند پس از آن دستور داد يوسف را بالاى كرسى نشانند تا تمام اهالى مصر او را مشاهده كنند و مقصودش ارائه دادن بزرگى و شأن يوسف بود تمام مردم از زن و مرد كوچك و بزرگ پير و جوان عالم و جاهل حتى رهبانان از صومعه و عبادتگاه خود بيرون آمده و در محل مزبور حاضر شدند منادى فرياد زد اى مردم بدانيد يوسف فرشته‏ايست بصورت بشر بهاء او عزيز است طمع از خريدن او برداريد تاب خريدارى او را ندارد كسى جز عزيز در آن هنگام عزيز مصر با حشمت و جلالى وارد ميدان گرديد تا جمال يوسف را مشاهده كند خادم خود را فرستاد نزد مالك گفت باو اى تاجر بياور غلام را تا نظر كنيم بسوى او مالك حضور يوسف شرفياب شد عرض كرد مردم جمع شدند و ميل دارند شما را زيارت كنند تشريف بياوريد يوسف دانست كه مالك اراده فروش او را دارد لباسهاى حرير و ديباج پوشيد و تاج مرصع بر سر گذاشت و خود را بانواع جواهرات زينت داد سوار بر اسبى شد كه زين (تفسير جامع، ج‏3، ص: 338)
[=arial] او از طلا و لجام او از نقره بود و با حشمت و جلالى وارد ميدان شد و ميگفت راست گفت پروردگار و رسول او سؤال كردند از او آيا رسول پروردگار بر تو نازل شده فرمود بلى هنگاميكه برادران لباس مرا از تن بيرون آوردند و بچاه انداختند جبرئيل نزد من آمد و گفت پروردگارت سلام ميرساند و ميفرمايد اى يوسف صبر كن بعزت و جلال خود سوگند تو را از چاه
[=arial]بيرون آورم و مملكت مصر را بتو عطا كنم خاشع و عزيز مصر را از برايت خاضع و خادم قرار دهم و بزرگان را زير ركابت گردانم اين است تأويل آنچه پروردگار بمن فرمودند الان حقيقت او را مشاهده ميكنم وقتى مردم اين سخن را از يوسف شنيدند سرها را بزير انداخته و تعجب كردند مالك گفت تصديق كنيد گفتار او را كه هرگز سخن بدروغ نگويد يوسف را با تمام احترام بر كرسى نشاندند مالك فرياد زد اى مردم مصر اين يوسف است تمام اهالى گردن كشيدند تا يوسف را ببينند وقتى نظر آنها باو افتاد بخاك افتادند و گفتند هرگز مشاهده نكرديم مانند اين غلام را و فرياد آنها بلند شد اى مالك صورت يوسف را بپوشان كه عده‏اى از مشاهده جمال او خود را هلاك نمودند و بيست و پنج هزار نفر از مردان و زنان و دختران
[=arial]در اثر مشاهده صورت يوسف و حلاوت او فوت كردند چه خداوند حجاب ميان خلق را برداشت و يوسف را ديدند بر آنصورتيكه خداوند بيافريده بود او را منادى فرياد زد كيست اين غلام زيبا و رعنا و فصيح و خوش‏بيان را خريدارى كند؟ يوسف باو گفت ندا كن كه حاضر است اين غلام غريب و محزون و ذليل را خريدارى كند منادى گفت من همچه صدائى نميكنم زيرا آنچه ميگوئيد در شما وجود ندارد

[=arial]و از ابن عباس روايت كرده‏اند گفت مردمانيكه يوسف را مشاهده نمودند بر سه فرقه بودند طايفه مانند مستان و سكرى شده عده ديگر حيران بماندند و جمعى مانند ديوانگان قرار گرفته بودند در آن هنگام دختر اسطالون عمالقه كه با ثروت‏ترين مردم اهل مصر بود دستور داد بخادمانش هزار استر جواهرات حمل كنند بميدان عمومى تا يوسف را خريدارى كند وقتى نظرش بيوسف افتاد عقل از سرش ربوده شد گفت بيوسف كيستى تو كه مرا حيران و سرگردان كردى من تمام ثروت و دارائى خود را آورده تا تو را خريدارى كنم الان مشاهده كردم اين همه ثروت بهاء جزئى از شما نشود و بهاء تو ( تفسير جامع، ج‏3، ص:340)
[=arial] مساويست با تمام دارائى و ثروت دنيا؟ يوسف گفت من مخلوقى از مخلوقات پروردگار جهانيان ميباشم كه اين صورت و جمال و زيبائى را او بمن عطا و مرحمت فرموده فورا آن بانو ايمان آورد بخدائيكه يوسف را بآن صورت آفريده و تمام آن اموال را در راه خدا انفاق كرد و در كنار درياى قلزم خانه بنا كرد و مشغول پرستش خدا شد تا از دنيا رفت.
[=arial]زليخا از عزيز مصر اجازه گرفت كه از خانه خارج شود براى ديدار يوسف. عزيز باو اجازه داد با يك حشمت و جاه و جلالى وارد ميدان شد كه قابل وصف نيست همينكه نظرش بيوسف افتاد نعره و فريادى زد و مدهوش گرديد

[=arial]سپس منادى فرياد زد كه حاضر است اين غلام را با اين اوصاف ده‏گانه خريدارى كند ملاحة صباحة فصاحة شجاعة مروة قوة ديانة صيانة امانة فتوة خواست بگويد نبوة خداوند جلوى او را گرفت تا كسى نداند زليخا بعزيز گفت نگذار مردم يوسف را (تفسير جامع، ج‏3، ص: 343)
[=arial] خريدارى كنند البته او را بگير هرچند بهاء او تمام ثروت و دارائى تو شود وقتى مردم فهميدند كه عزيز طالب خريدارى يوسف است از زياد كردن بهاء او خوددارى كردند عزيز بمالك گفت بچه بهاء او را ميفروشى؟ مالك گفت مطابق وزن او طلا و نقره و زر و ابريشم و ياقوت و عنبر و كافور و مشك ميفروشم عزيز گفت حاضرم بهمين بها او را خريدارى كنم يوسف را در يك كفه ترازو گذاشتند و پانصد هزار دينار در كفه ديگر نهادند يوسف بر آنها زيادتى داشت آنقدر باو افزودند كه ديگر در خزانه سلطنتى درهم و دينارى باقى نماند (اشارة- مخلوقى بود كه در آن نور نبوت وجود داشت لذا او بر تمام ثروت و خزانه مملكتى افزوده ميشد پس جاى تعجب نيست كه روز قيامت توحيد و ولايت آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر سيئات اعمال موحد و كسيكه داراى ولايت است افزوده ميگردد) عزيز گفت اى مالك آيا مروت و انصاف دارى اين غلام را در مقابل تمام خزانه بمن هديه كنى چه من قدرت و توانائى اداء بهاء او را بتو ندارم مالك راضى شد و يوسف را ( تفسير جامع، ج‏3، ص: 344)
[=arial] بهمان بهاء بعزيز فروخت و مالك در اين مدت يوسف را بصورت اصلى مشاهده نكرده بود پس از آنكه او را فروخت خداوند پرده را از جلوى ديده او برداشت و يوسف را بصورت اصلى مشاهده كرد صيحه‏اى زد و افتاد مدهوش شد مردم تصور كردند كه از دنيا رفته است وقتى بهوش آمد يوسف باو فرمود اى مالك تو را چه ميشود كه اينطور پريشانی جواب داد من در اين مدت آنطور كه سزاوار است تو را مشاهده نكرده بودم لذا اين بهاء را بسيار ميدانستم الحال كه بنظر دقت تو را ديدم فهميدم كه تمام ثروت دنيا براى ارزش تو كم بهاء باشد سپس بيوسف گفت آيا وعده نفرمودى هرگاه تو را فروختم سرگذشت خود را برايم بيان فرمائى فرمود بيان ميكنم بشرط آنكه براى كسى ذكر نكنى من همان شخصى هستم كه تو در حال جوانى مرا در خواب ديدى من يوسف فرزند يعقوب اسرائيل اللّه فرزند اسحق بن ابراهيم خليل رحمن هستم مالك مجددا فرياد زد و گفت بد تجارتى كردم خجل و شرمسارم و مدهوش افتاد

[=arial][سوره يوسف (12): آيات 30 تا 42]
[=arial]وَ قالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَها حُبًّا إِنَّا لَنَراها فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (30) فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَ أَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَ آتَتْ كُلَّ واحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِكِّيناً وَ قالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلاَّ مَلَكٌ كَرِيمٌ (31) قالَتْ فَذلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَ لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَ لَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ ما آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَ لَيَكُوناً مِنَ الصَّاغِرِينَ (32) قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ (33) فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (34)
[=arial]ثُمَّ بَدا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما رَأَوُا الْآياتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ (35) وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيانِ قالَ أَحَدُهُما إِنِّي أَرانِي أَعْصِرُ خَمْراً وَ قالَ الْآخَرُ إِنِّي أَرانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزاً تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ (36) قالَ لا يَأْتِيكُما طَعامٌ تُرْزَقانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُما بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُما ذلِكُما مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ (37) وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِي إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ ما كانَ لَنا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ ذلِكَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنا وَ عَلَى النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ (38) يا صاحِبَيِ السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ (39)
[=arial]ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (40) يا صاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُما فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْراً وَ أَمَّا الْآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْ رَأْسِهِ قُضِيَ الْأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيانِ (41) وَ قالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْساهُ الشَّيْطانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ (42)
[=arial]طولى نكشيد كه موضوع عشق زليخا بيوسف در مصر منتشر شده و زنها مراوده ملكه مصر را با يوسف بيكديگر ميگفتند و زليخا را سرزنش ميكردند گفتگوى زنان مصر را زليخا شنيد و فهميد كه زنهاى شهر بشماتت او مشغول شده‏اند دعوتى از بانوان اشراف و رؤساى مصر نمود و مجلس مجلل و باشكوهى بياراست و همينكه مدعوين حضور يافته بر متكاهاى مخصوص تكيه زدند براى هر يك از آنها ترنج و كاردى گذارده و چون مشغول بريدن ترنج شدند بيوسف امر كرد وارد سالن پذيرائى شود ناگهان يوسف مانند ماه شب چهارده طلوع و بمجلس درآمد و بانوان جمال و زيبائى او را مشاهده كردند محو جمال او شده از خود بيخود گشته بجاى ترنج دست خود را بريدند و نفهميدند زليخا وقتى كه شيفتگى و حيرت زنان را از مشاهده جمال يوسف بديد بآنها گفت اين است غلامى كه مرا بخاطر علاقه او ملامت و شماتت مينموديد

ادامه داستان(البته اگه بخونید!)»»»»»»http://www.askdin.com/thread14726.html#post157267

نقل قول:
هیچکس نمیتونه خلافش رو بگه

یعنی هیچکس؟ اینها فقط 69 نفر بودند!

روزی به ملا نصرالدین گفتند مرکز زمین کجاست؟ یک چوب داخل خاک همانجا گذاشت و گفت اینجا! گفتند از کجا فهمیدی؟ گفت ثابت کن اینجا نیست.
جواب این آقا در همون 20 پست اول داده شد.

و اخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین

[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم

ستايشگر;490584 نوشت:
دوست عزیز ، بنده که حرفی از قرآن نزدم! شما آیه آوردید! من فقط گفتم آیه تناقضی با اون جمله نداره ( دقیقا حرف کارشناس سایت هم همین هست )! من کجا قرآن تحریف کردم؟ کجا گفتم چیزی در قرآن هست که نبوده و گفتم چیزی در قرآن نیست که بوده؟

جالبه....

شما میخواستید با آیه 30 نتیجه بگیرید که زنان مصری صرفا بخاطر چهره حضرت یوسف(ع) انگشتشان را نبریده اند. حال میگویید سخن بنده چیز دیگری بوده است!!![/]

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

اشک قلم;490587 نوشت:
از طریق چشم هم تحریک شدند؟ خوب کارشناس امیدوار مگر همان اول نگفتند به صورت مطلق نیست و هر آدمی از هر جنسی می توانند از هر حسی حتی بویایی تحریک شود. چرا این جمله رو دوباره تکرار میکنید؟ هیچ معنی نداره جز اینکه اصلا نظرات بقیه رو نخوندی و اگه هم خوندی حالت تهاجمی گرفتی و باز از پله اول شروع کردی. چنین بحثی اولش خوب بود ولی ادامه بحث با شما بی فایده است.

بزرگوار
اینکه تحریک میشوند یک چیز است
و اینکه آنچنان از دیدن تحریک شوند که دستهایشان را ببرند یک چیز دیگر
یعنی اهمیت زیبایی و دیدن خیلی زیاد است
منکرید؟

اشک قلم;490587 نوشت:
مردم مصر با حالت تحير اجتماع كردند در خانه مالك گفت اى مردم چه حاجت داريد گفتند ميخواهيم غلامى كه همراه آورده‏اى مشاهده كنيم مالك گفت هر كس مى‏خواهد او را ببيند بايد يك دينار بدهد مردم همه قبول كردند و گفتند در را باز كن كه در كمال شوق و اشتياق حاضريم دينار را بدهيم تمام آنها رد كردند دينار را بسوى مالك ششصد هزار دينار جمع شد هر كس نظرش بيوسف افتاد مدهوش و عقلش ربوده شد بطوريكه قدرت و توانائى نداشت كه از خانه مالك بيرون رود خادمان مالك آنها را بيرون ميبردند و هر كس(چه زن چه مرد) خارج شد چنان حيران گشته بود كه راه نميبرد بخانه خود و خويش اقرباءش را نميشناخت نه سخنى مى‏شنيد و نه كلامى ميگفت

در صفحه 3 صحبتش شد و الان صفحه 26 هستیم!!!

سلمان14;489955 نوشت:
این داستان شما هم نظر به زمانی دارد که حضرت یوسف در سنین کودکی و بچگی بوده اند و طبیعتاً هم مردان و هم زنان را متاثر ساخته اند

اما در بزرگسالی جاذبه ایشان تنها زنان را مدهوش کرده است.

نقل قول:
در صفحه 3 صحبتش شد و الان صفحه 26 هستیم!!!

همینو میگم 23 صفحه بحث پوچ! پست ندادن من در صفحات گذشته دلیل بر نخواندن مطالب نیست. دلیل بر قطعی اینترنت بنده است :Khandidan!: وگرنه خوندم همه رو.
نقل قول:
اینکه تحریک میشوند یک چیز است
و اینکه آنچنان از دیدن تحریک شوند که دستهایشان را ببرند یک چیز دیگر
یعنی اهمیت زیبایی و دیدن خیلی زیاد است

حضرت یوسف مظهر اسم هوالجمیل خداوند بود و با این اسم در میان مصریان ظاهر می شدند و یک نورانیت خاصی است شبیه آن کافری که در هواپیما امام خمینی را دید و گریه کرد(بدون دلیل)

بسمه تعالی
با سلام و تحیت خدمت همه گرامیان
هر چند بنده فکر می کنم پاسخ سوال اصلی داده شده است، اما متاسفانه بحث همچنان در حاشیه و انحراف از موضوع اصلی دنبال و در فضای کدورت نسبی دنبال می شود.
به همین خاطر فعلا این موضوع بسته می شود.
البته سوالاتی در لابلای پستها مطرح شده که انشاءالله در فرصت مناسب پاسخ داده خواهد شد.

سلام علیکم
ضمن تشکر از حضور و شرکت همه شما عزیزان در گفتگو ها
به کاربران عزیزی که به منازعات و مباحث و جدل های بی فایده ادامه میدهند به صورت جدی یاد آوری میکنم که در صورت ادامه این گونه مباحث و شیوه های نا مناسب گفتگو آیدی آنها را مسدود خواهیم کرد

لطفا قوانین سایت را رعایت بفرمایید

با تشکر

موضوع قفل شده است