.:❖:. حقیقت همیشه زنده .:❖:. ویژه نامه رحلت امام خمینی رحمة الله علیه و قیام 15 خرداد
تبهای اولیه
[h=1]امام مردانگیها[/h]
[/HR]
[/HR]
در بین تمام ملل و جوامع آرزوی وجود شخصیتهای برجسته وجود دارد تا او را سمبل شخصیت خودساخته و تبلور آرمانها و آرزوهای خود را در سیمای او ببینند.راز افسانهها و اسطوره و اساطیر در فرهنگ و هنر ملتها از همین حس و حال نشأت میگیرد.
ملتها برای ساختن و داشتن تاریخ نیازمند وجود شخصیتهای کاریزماتیک هستند. شورها، عشقها، روحیات؛ آرمانها؛ خواستهها؛ موفقیتها و سرگذشت خود را در آینه وجود او جستجو کنند و متجلی ببینند.
وقتی برای کودکانشان قصه می گویند از او شورآفرینی کنند در عمق جان کودکان تا رویاهای کودکان باشخصیت تاریخی فرهنگشان پیوند داشته باشد.
چشمه معرفت هویت
آنگاهکه جوانان یک کشور درصدد یافتن هویت خود هستند و شخصیت تاریخی خود را جستجو میکنند وقتی به او میرسند گویا به چشمه معرفت هویت خود رسیدهاند.
در تاریخ کشور ملت ایران از دیرباز شخصیتهای برجسته و موثر کم نبوده است.افراد بزرگی که بهنوعی بخشی از آرمانها و شخصیت ملت ایران را به سرافرازی ترسیم کردهاند. شاعران، نویسندگان، جنگجویان، سباست مداران و عارفان... هرکدام از یک زاویه این رسالت را در تاریخ بر عهده داشتهاند؛ اما امام خمینی(ره) در طول قرون اخیر یک نمونه برجسته و متعالی از تبلور ابعاد مختلف فرهنگ و روحیات و رازهای ملت ایران است.
ظهور قیام مردانگی
او در مقطعی ظهور و تجلی یافت که رخوت و سستی و بیهویتی و بیشخصیتی تمام زوایای ملت ایران را در برگرفته بود.
نقش تاریخی ایران در عرصه جغرافیای منطقه و جهان عملاً از بین رفته و ایران صرفاً به مهره بیگانگان تبدیلشده بود. ژاندارم منطقه عنوان طلایی معرفی ایران گشته بود. قدرتنمایی پوشالی منطق استدلال برای به رخ کشیدن همسایگان و دولتهای دیگر بهحساب میآمد.
در داخل نیز مردم از یک بیهویتی رنج میبردند. نداشتن انسجام هویتی و عدم وجود استقلال و آزادی بر تمامی عرصههای زندگی و روابط درون جامعه سایه افکنده بود.جوهره یک ملت بیرنگ و بیاثر گشته و قوام تاریخی در شرف اضمحلال بود و فرهنگ بهعنوان شاکله اصلی هویت مردم ایران کاملاً در بیهویتی و بیخاصیتی بوده و آنچه بهعنوان فرهنگ رایج بود در تضاد با باورهای عمیق دینی و اعتمادی مردم شکل میگرفت.
در چنین فضای یاس و حرمان و ناامیدی تاریخی ظهور قیام امام خمینی(ره) یک اتفاق بزرگ و مهم تاریخی محسوب میسود کسی که باشخصیت منحصربهفرد خود توانست مسیر یک ملت را تغییر دهد.
سخنگوی فطرت
او از اعماق وجود یک ملت سخن میگفت... تبلور باورهای دینی و اعتقادی ملتی بزرگ بود. حقارتهای مردم در پی وابستگی حکومت شاه به بیگانگان و در رأس همه استکبار امریکا توسط او محو و نابود شد. کشوری که با نفت و صرفاً با ویترین موزه تاریخ هزاران سال قبل شناخته میشد، باایمان مردمش و رزم و سلحشوری و فداکاری و مردانگی جوانانش در جهان معرفی شد.مقابله با ظلم شاه و ستیز با قدرتهای جهانی از ملت ایران الگویی موفق برای رهایی ملتهای دربند ظلم و ستم ساخت.
اسطوره رزم آفرینی
مقابله جانانه در برابر جنگ نابرابر قدرتهای جهانی علیه ایران تا آنجا پیش رفت که اینک سایه بسیاری از قدرتهای پوشالی از سر مردم در کشورهای متعدد برچیده شده است.
امام خمینی(ره) اسطوره رزم آفرینی و سلحشوری رزمندگان ایران بود و اینک مردم عراق در شیرینی و حلاوت رستن از یوغ ستم صدام نام امام خمینی(ره) را به عظمت میبرند.
منشأ سرافرازی ملت ایران
هرچند عمر حضور فیزیکی امام خمینی(ره) بعد از پیروزی انقلاب به 10 سال بیشتر کفاف نداد و در این مدت جنگ تحمیلی پیش آمد اما آموزهها و تعالیم ایشان که در پرتو مکتب اسلام تدوینشده بود، منشأ تحولاتی شد که یک ملت برای سرافرازی و استمرار حیات در اوج قله شکوه و عزت به آنها نیاز دارد. در این میان دفاع مقدس تحت رهبری ایشان به بازسازی شخصیت فردی و اجتماعی ما ایرانیان کمک کرد و امروز برای رهایی از مشکلات باید از همه این ظرفیت استفاده کنیم؛ ظرفیتی که در طول هشت سال جنگ نابرابر به کمک مان آمد و توانستیم بدون کمک شرق و غرب و تنها با تکیه بر ایمان و پایمردی پیروز شویم... .
تجلیل از شخصیت امام خمینی(ره) پاسداشت ارزشهای والای انسانی و تکریم افتخارات و هویت یک ملت بزرگ است و هیچ ملتی در اعتلای فرهنگ و سیاست و تمدن و شخصیت خود هرگز بینیاز از سمبلها و ملاکهای معتبر و علل ساخت هویت خود نخواهد بود. امام خمینی(ره) سمبل هویت تاراج شده ملتی بود که با او دوباره به جایگاه خود و به ایفای نقش خود در منطقه و جهان بازگشت.
شور و شوق و عشق مردم ایران به امام خمینی(ره) و قیام و نهضت او ریشه در ابعاد شخصیت ایشان دارد که ایران را دررسیدن به قلههای عظمت و جایگاه ممتاز جهانی رهبری کرد. این نقش و شخصیت هرگز با ارتحال او فراموش نشده و تعالیم و راه وی خورشید پرفروغ راه آزادگی و استقلال و قیام و رهایی ملتها از قیدوبند قدرتهای ظالم بوده، نویدبخش حکومت جهانی صالحان خواهد بود.
[TR] | |
[h=5]روز شمار برخی مبارزات و تبعیدهای حضرت امام خمینى (ره)[/h] 16 مهرماه سال 1341 | |
جلسه مهم حضرت امام خمینى (ره) با مراجع قم در رابطه با انجمنهاى ایالتى و ولایتى | |
11 آذر ماه سال 1341 | |
لغو تصویبنامه ساختگى انجمنهاى ایالتى و ولایتى به دنبال مبارزات پیگیر حضرت امام خمینى (ره) و صدور پیام حضرت امام خمینى (ره) در مورد ختم این غائله | |
2 بهمن سال 1341 | |
تحریم رفراندوم غیر قانونى و قلابى شاه از سوى حضرت امام خمینى (ره) | |
2 فروردین ماه سال 1342 | |
فاجعه خونین مدرسه فیضیه به دست عمال رژیم شاه | |
15 خرداد سال 1342 | |
دستگیرى شبانه حضرت امام خمینى (ره) . قیام تاریخى ملت ایران در اعتراض به دستگیرى حضرت امام (ره) | |
4 تیرماه سال 1342 | |
انتقال حضرت امام خمینى (ره) از پادگان قصر به سلولى در عشرت آباد. | |
21 فرودین سال 1343 | |
سخنرانى تاریخى حضرت امام خمینى (ره) در مسجد اعظم قم پس از آزادى از حبس و حصر. | |
4 آبان 1343 | |
سخنرانى كوبنده حضرت امام خمینى (ره) به مناسبت طرح اسارتبار كاپیتولاسیون. | |
13 آبان 1343 | |
بازداشت و تبعید حضرت امام خمینى (ره) به تركیه | |
21 آبان سال 1343 | |
انتقال حضرت امام خمینى (ره) از آنكارا به بورساى تركیه | |
13 مهرماه سال 1344 | |
انتقال حضرت امام خمینى (ره) از تركیه به بغداد | |
16 مهرماه 1344 | |
حركت امام خمینى (ره) از سامرا به كربلا بعد از تبعید به عراق | |
23 مهرماه 1344 | |
ورود و استقرار حضرت امام خمینى در نجف بعد از تبعید به عراق | |
23 آبان 1344 | |
شروع درسهاى حوزهاى حضرت امام خمینى در نجف پس از تبعید به عراق | |
12 اردیبهشت 1356 | |
پیام حضرت امام خمینى (ره) به مناسبت چهلم شهداى قم | |
2 مهرماه 1357 | |
محاصره منزل حضرت امام خمینى (ره) توسط نیروهاى بعثى عراق | |
10 مهرماه 1357 | |
هجرت حضرت امام خمینى (ره) از عراق به سوى كویت | |
13 مهرماه 1357 | |
هجرت حضرت امام خمینى (ره) از عراق به فرانسه | |
12 بهمن 1357 | |
بازگشت امام خمینى (ره) به میهن اسلامى پس از 15 سال تبعید. | |
| |
[h=1]امام خمینى از نگاه اندیشمندان خارجى[/h]
دكتر «فرانسیسكو اسكودرو بداته» رئیس فدراسیون جوامع اسلامى اسپانیا:
«چهره حیات بخش امام خمینى در جهان اسلام، امرى غیر قابل اغماض مىباشد و ایشان یكى از بزرگترین شخصیت هاى قرن حاضر محسوب مىشوند. وى افزود: انقلاب اسلامى ایران، به رهبرى امام خمینى سبب بروز تحولات و دگرگونی هاى عظیم در جهان اسلام شد و وى چهره جدیدى از اسلام را ارائه كرد. انقلاب ایران ، درس مبارزه علیه بى عدالتى و مقابله با حكومت هاى دیكتاتورى و غیر انسانى را آموخت. » (1)
«احمد جبرئیل» دبیر كل جبهه خلق آزادی فلسطین :
امام خمینى ، كرامت و عزت را به مسلمانان بازگرداند. امام خمینى (ره) با انقلاب اسلامى خود، روحیه انقلابى را به اسلام و عزت و كرامت را به مسلمانان بازگرداند.
بنیانگذار جمهورى اسلامى، اسلام را از انزوا نجات داد . دیدگاه مرتجعانه، نسبت به این دین مبین را كه دشمنان در طول صدها سال ارائه كرده بودند، از میان برد و مقوله"دین افیون ملت ها " را منسوخ كرد و اسلام را در سطح بین المللى به عنوان یك نیاز انسانى در زمینههاى سیاسى، اقتصادى، اجتماعى، مادى و معنوى، مطرح كرد.
امام خمینى (ره) توانست جهان اسلام را از خواب بیدار كند ، به مسلمانان حیات جدیدى ببخشد.
امام راحل ثابت كرد كه اسلام قادر است ملت هاى مستضعف و محروم را آزاد كرده ، آنان را در برابر كشورهاى استكبارى و طغیانگر به حركت درآورد .
امام خمینى ، نشان داد كه اسلام در زمان كنونى ، یك عنصر اصلى در تحرك و مقابله مردمى با حكومت هاى ستمگر و فاسد است. (2)
مفتى قزاقستان :
امام خمینى به همه جهانیان تعلق داشت. ایشان نه به ایران و دنیاى اسلام ، بلكه به كلیه جهان تعلق داشت .
وقتى عالمى مى میرد، در واقع جهانى مرده است . (3)
وی امام خمینى (ره) را یك چهره برجسته دینى و سیاسى جهان دانست و گفت: دنیا به نیك از وى یاد كرده و خواهد كرد؛ زیرا او را نه تنها دنیاى اسلام ، بلكه تمام جهان مىشناسند . من نیز به عنوان یك انسان و روحانى دینى ، براى او ارزش و احترام فوق العاده ای قائلم .
وى یادآور شد: مؤمنان مانند قطعات یك ساختمان هستند كه یكدیگر را نگه مىدارند و امام خمینى یك چهره برجسته سیاسى - مذهبى در تاریخ بود كه براى وحدت مسلمانان بسیار كوشید.
مفتى قزاقستان یادآور شد ، دنیا امام خمینى (ره) را مىشناسد و پیام وى به گورباچف ، كه فرمود كمونیست را باید در موزه دید، همچنان در گوش ها طنین انداز است. او مبارزه با دین را شكست خورده دانست و اكنون نظاره گر عمق پیام او هستیم.
دكتر محمد تاجیك :
قبل از انقلاب اسلامى ، رویكرد اندیشمندان ما براى تعریف كلمات ظریفى همچون آزادى، اخلاق و ورود به عرصه سیاست ، به سوى مكاتب فكرى سوسیالیسم و لیبرالیسم سوق مى كرد.
امام خمینى (ره)، معادلات رایج غربى را بر هم ریخت و با استفاده از كلمات رقیق و لطیف منحصر به فرد ، واژههاى دور از ذهن را تعریف كرد و براى بیان ایدهها، آرزوها و حرف هاى ملتش، از فرهنگ ویژه خویش استفاده كرد .
امام با تعریف جدید از مقوله قدرت و تكیه بر چهره اخلاقى آن، موفق شد نیروهاى مردمى را جذب كند و با این تعریف جدید ، حكومت پهلوى را زیر سؤال ببرد. (4)
پروفسور«میخاییل لمشف» نویسنده روس:
امام خمینى (ره) برخلاف رهبران سیاسى قرن حاضر كه هر یك داراى استعدادى خاص در یكى از زمینههاى اقتصادى، سیاسى، علمى، فرهنگى، دینى یا حقوقى بوده اند ، توانایى سازماندهى امور در همه حوزهها را داشت.
پروفسور«میخاییل لمشف» افزود: امام خمینى (ره) سیاست را بخش لاینفك دین مىدانست و با اراده دینى و الهى علیه ستمگران بپاخاست.
امام راحل، در تمامى سطوح حیات اجتماعى و سیاسى جامعه، اسلام را به عنوان عامل تعیین كننده در تحولات انقلابى و حمایت كننده ارزش هاى انسانى مطرح كرد . (5)
امام جماعت بزرگترین مسجد مادرید:
«امام خمینى، هدایت كننده و روشنگر جامعه بود» امام جماعت بزرگترین مسجد مسلمانان در مادرید، پایتخت اسپانیا، تلاش ها و مجاهدت هاى امام خمینى (ره) را براى سربلندى اسلام و عزت مسلمان در جهان ستود.
امام خمینى ، شخصیتى نادر در دنیاى اسلام است كه از توانمندى و قابلیت هاى فراوانى براى هدایت و روشنگرى برخوردار بوده است.
امام خمینى (ره) توانست احساسات مذهبى و اعتقادى را گسترش بخشد و اقدامات و تلاش هاى ایشان، ثابت كرد كه تنها همین عامل مى تواند در افراد تغییر به وجود آورد . (6)
نلسون ماندلا :
«رهبرى منحصر به فرد امام (ره) بود كه توانست با دست خالى ، انقلاب اسلامى ایران را به پیروزى برساند.»
رئیس جمهورى سابق آفریقاى جنوبى ، ضمن تمجید از شخصیت استثنایى امام خمینى تأكید نمود: «من با دقت آن روزهاى حساس را دنبال مىكردم». (7)
شاعر تاجیكستانى:
امام خمینى از شخصیت هاى برجسته و ماندگار تاریخ بشرى است . یكى از ویژگی هاى منحصر به فرد انقلاب اسلامى، حضور رهبرى امام خمینى به عنوان پشتوانه الهى این انقلاب است. امام خمینى یكى از شخصیت هاى برجسته و ماندگار تاریخ بشرى هستند كه داراى ویژگی هاى انسانى ، الهى و ملكوتى خاص بودند . این شخصیت الهى در تمام جهان آنجا كه قلبى، الهى و ملكوتى خاص بودند. این شخصیت الهى در تمام جهان، آنجا كه قلبى براى عشق و حقیقت مىتپد، حضور دارد و زنده است و ماندگار. سراسر جهان اسلام و مستضعفین به حضور چنین رهبرى افتخار مىكنند، بوسیدن دست آن حضرت ، دیروز و بوسیدن خاك حرم آن حضرت امروز، آرزویى است كه بسیارى از مسلمانان جهان آن را با خویشتن خویش نجوا مىكنند. (8)
معاون وزیر فرهنگ قرقیزستان :
امام خمینى ، آخرین پدیده بزرگ قرن ماست . یعنى درست در زمانی كه آمریكا و شوروى جهان را به دو قطب بزرگ تقسیم كرده بودند و خطر هیچ قدرتى را تصور نمىكردند، امام خمینى ظهوركرد و این حركتى بسیار جسورانه است. شگفتى در اینجاست كه وى نزد هر ملتى محترم است و این از تیزهوشى و نبوغ اوست كه توانست چنین تأثیرى در جهان معاصر باقى بگذارد.
امام خمینى ، رهبرى مقتدر و دوراندیش، انسانى والا و منزه ، برخوردار از باطنى شفاف و زلال و طبعى غنى و سرشار بوده است. به نظر من، رهبرى و رهنمودهاى او ، چه در خصوص مسائل ملل اسلامى و چه درباره معضلات جهانى، هدیهاى الهى بوده است. وى به باطن انسان ها نظر دارد و انسان را به زبانى ساده به آن سرچشمههاى ازلى و ارتباط با مبدأ وجود دعوت مىكند و این هدف غایى زندگى است. معنى زندگى و نهایت تمدن ، رسیدن به همین منظور است. وى به این نكته توجه خاصى دارد و همه انسان ها را با همین ملاك ، یعنى انسان بودن ارزیابى مى كند و این در هر شرایطى ارزشمند است. فكر مىكنم ، رمز تمامى پیروزی ها و دستاوردهاى انقلاب اسلامى نیز در همین است . این یك واقعیت است كه هر رهبرى كه در كوران مبارزات قرار مىگیرد ، در گردابى از مشكلات غوطه مىزند ، اما او مسیر درستى را مشخص كرد و این دیگر با آیندگان است كه راه او را تا حصول نتایجش پیگیرى كنند. (9)
«حسین افندی اسمائیچ» مفتی سارایوو:
امام خمینى مسلمانان جهان را به هویت اصلىشان بازگرداند، مفتى شهر سارایوو( مركز بوسنى هرزگوین ) گفت: امام خمینى (ره) توانست با انقلاب اسلامى در ایران ، مسلمانان جهان را به اسلام و هویت اصلى شان بازگرداند.
انقلاب اسلامى ایران به رهبرى امام خمینى (ره) ، در زمانى شكل گرفت كه مسلمانان در اقصى نقاط دنیا، با غفلت ، از اسلام فاصله گرفته بودند و این انقلاب آنان را بیدار كرد.
آنچه امام خمینى (ره) در ایران انجام داد ، در قرن فعلى بى نظیر بود و این كار بزرگ مىتواند پیام و سرمشقى براى كسانى باشد كه خواستار دین اسلام هستند . (10)
پی نوشت ها:
1- روزنامه جمهوری اسلامی، 5/7/78 .
2- روزنامه جمهوری اسلامی، 12/7/78 .
3- روزنامه جمهوری اسلامی ، 7/7/78 .
4- روزنامه جمهوری اسلامی، 18/7/78 .
5- روزنامه جمهوری اسلامی، 18/7/81 .
6- روزنامه جمهوری اسلامی، 4/7/78 .
7- روزنامه جمهوری اسلامی، 6/7/78 .
8- امام خمینی و جهان معاصر، ج 2، تهران : مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1376 .
9- امام خمینی و جهان معاصر، ج1.
10- روزنامه جمهورى اسلامى ، 5/7/78.
[h=1][/h]
align: center |
---|
[TD="width: 11%"][/TD] |
[TD="width: 42%"] |
[/TD] |
[TD="width: 47%"] 1- شرح چهل حدیثفهرست احادیث2- شرح حدیث جنود عقل و جهل3- شرح حدیث راس الجالوت4- التعلیقة على الفوائد الرضویه5- شرح دعاء السحر6- بدائع الدرر فى قاعدة نفى الضرر [/TD] |
align: center |
---|
[TD="width: 100%"] تو را ز كنگره عرش مى زنند صفیر [/TD] |
[TD="width: 100%"] ندانمت كه در این دامگه چه افتاده است[/TD] |
align: center |
---|
[TD="width: 100%"] زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است [/TD] |
[TD="width: 100%"]غلام همت آنم كه زیر چرخ كبود[/TD] |
[h=1][/h]
align: center |
---|
[TD="width: 10%"][/TD] |
[TD="width: 35%"] |
[/TD] |
[TD="width: 55%"] مخالفت رژیم با اساس اسلاماسرائیل، دشمن اسلام وایرانمفتخوار كیست؟نصیحت و اخطار به شاهشاه تحت تأثیر بهایی هاربط بین شاه و اسرائیل [/TD] |
مخالفت رژیم با اساس اسلامالان عصرعاشوراست... گاهی كه وقایع روز عاشورا را از نظر می گذرانم، این سؤال برایم پیش می آید كه اگر بنی امیه و دستگاه یزید بن معاویه ، تنها با حسین سرجنگ داشتند، آن رفتار وحشیانه و خلاف انسانی چه بود كه در روز عاشورا با زن های بی پناه و اطفال بیگناه مرتكب شدند؟ بچه خردسال چه تقصیر داشت؟ زن ها چه تقصیر داشتند؟ نظرم این است آنها با اساس سر و كار داشتند، بنی هاشم را نمی خواستند ، بنی امیه با بنی هاشم مخالفت داشتند، نمی خواستند شجره طیبه باشد. همین فكر در ایران[ وجود] داشت. اینها با بچه های شانزده- هفده ساله ما چه كار داشتند؟ سید شانزده- هفده ساله به شاه چه كرده بود؟ به دولت چه كرده بود؟ به دستگاه های سفاك چه كرده بود؟ لكن این فكر پیش می آید كه اینها با اساس مخالفند، با بچه مخالف نیستند. اینها نمی خواهند كه اساس موجود باشد؛ اینها نمی خواهند صغیر و كبیر ما موجود باشد. اسرائیل، دشمن اسلام وایراناسرائیل نمی خواهد در این مملكت دانشمند باشد، اسرائیل نمی خواهد در این مملكت قرآن باشد؛ اسرائیل نمی خواهد در این مملكت علمای دین باشند؛ اسرائیل نمی خواهد در این مملكت احكام اسلام باشد. اسرائیل به دعوت عمال سیاه خود، مدرسه (فیضیه قم و طالبیه تبریز) را كوبید. ما را می كوبند، شما ملت را می كوبند. می خواهد اقتصاد شما را قبضه كند؛ می خواهد زراعت و تجارت شما را از بین ببرد؛ می خواهد در این مملكت ، دارای ثروتی نباشد، ثروت ها را تصاحب كند به دست عمال خود. این چیزهایی كه مانع هستند، چیزهایی كه سد راه هستند، این سدها را می شكند؛ قرآن سد راه است، باید شكسته شود ؛ روحانیت سد راه است ، باید شكسته شود ؛ مدرسه فیضیه سد راه است، باید خراب شود ؛ طلاب علوم دینیه ممكن است بعدها سد راه بشوند، باید از پشت بام بیافتند، باید سر و دست آنها شكسته شود برای این كه اسرائیل به منافع خودش برسد؛ دولت ما به تبعیت اسرائیل به ما اهانت می كند.مفتخوار كیست؟شما آقایان قم، ملاحظه فرمودید آن روزی كه آن رفراندم غلط انجام گرفت، آن رفراندوم مفتضح انجام گرفت، آن رفراندومی كه چند هزار نفر بیشتر همراه نداشت، آن رفراندومی كه بر خلاف ملت ایران انجام گرفت، در كوچه های این قم، در مركز روحانیت، در جوار فاطمه معصومه راه انداختند اشخاص را؛ چند نفر از بچه ها و اراذل را راه انداختند؛ در اتومبیل ها نشاندند و در كوچه ها گرداندند؛ گفتند: مفتخوری تمام شد، پلو خوری تمام شد. آقایان! ملاحظه بفرمایید، این وضع مدرسه فیضیه را ملاحظه كنید، این حُجَرات را ملاحظه كنید، این اشخاصی كه لُباب عمرشان را در این حُجَرات می گذرانند، آن اشخاصی كه مواقع نشاطشان را در این حجرات می گذرانند، آن اشخاصی كه بیش از سی- چهل الی صد تومان در ماه ندارند، اینها مفتخورند؟ آن اشخاصی كه هزار میلیونشان، هزار میلیونشان یك قلم است، هزاران میلیونشان در جاهای دیگر است، اینها مفتخور، زیاد نیستند؟ ما مفتخوریم؟ مایی كه مرحوم آقای حاج شیخ عبدالكریم مان وقتی كه فوت می شود، آقازاده های آن[ مرحوم] همان شب چیز نداشتند، همان شب شام نداشتند[ گریه شدید حضار] ؛ ما مفتخوریم؟ مایی كه مرحوم آقای بروجردی مان، وقتی كه از دنیا می رود ششصد هزار تومان قرض می گذارد، ایشان مفتخورند؟ اما آنها كه بانك های دنیا را پر كرده اند، كاخ های عظیم را روی هم ساخته اند، و باز رها نمی كنند این ملت را، و باز دنبال این هستند كه سایر منافع این ملت را به جیب خودشان یا اسرائیل برسانند، اینها مفتخور نیستند؟ باید دنیا قضاوت كند، باید ملت قضاوت كند كه مفتخور كیست.نصیحت و اخطار به شاهآقا! من به شما نصیحت می كنم، ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت می كنم ؛ دست بردار از این كارها. آقا! اغفال دارند می كنند تو را . من میل ندارم كه یك روز اگر بخواهند تو بروی، همه شكر كنند. من یك قصه ای را برای شما نقل می كنم كه یپرمردهایتان، چهل ساله هایتان یادشان است، سی ساله ها هم یادشان است. سه دسته، سه مملكت اجنبی- به ما حمله كرد: شوروی، انگلستان، آمریكا به مملكت ایران حمله كردند؛ مملكت ایران را قبضه كردند؛ اموال مردم در معرض تلف بود، نوامیس مردم در معرض هتك بود، لكن خدا می داند كه مردم شاد بودند برای این كه پهلوی رفت. من نمی خواهم تو اینطور باشی؛ نكن. من میل ندارم تو اینطور بشوی، نكن! اینقدر با ملت بازی نكن! اینقدر با روحانیت مخالفت نكن. اگر راست می گویند كه شما مخالفید، بد فكرمی كنید. اگر دیكته می دهند دستت و می گویند بخوان، در اطرافش فكر كن؛ چرا بیخود ، بدون فكر، این حرفها را می زنی؟ آیا روحانیت اسلام، آیا روحانیون اسلام، اینها حیوانات نجس هستند؟ در نظر ملت، اینها حیوان نجس هستند كه تو می گویی؟ اگر اینها حیوان نجس هستند پس چرا این ملت دست آنها را می بوسد؟ دست حیوان نجس را می بوسد؟ چرا تبرك به آبی كه او می خورد، می كنند؟ حیوان نجس را این كار می كنند؟! آقا ما حیوان نجس هستیم؟ [ گریه شدید حضار] خدا كند كه مرادت این نباشد؛ خدا كند كه مرادت از اینكه " مرتجعین سیاه مثل حیوان نجس هستند و ملت باید از آنها احتراز كند"، مرادت علما نباشند و الاّ تكلیف ما مشكل می شود و تكلیف تو مشكل می شود . نمی توانی زندگی كنی ؛ ملت نمی گذارد زندگی كنی . نكن این كار را؛ نصحیت مرا بشنو. آقا! 45 سالت است شما؛ 43 سال داری، بس كن، نشنو حرف این و آن را؛ یك قدری تفكر كن، یك قدری تامل كن! یك قدری عواقب امور را ملاحظه بكن! یك قدری عبرت ببر! عبرت از پدرت ببر. آقا! نكن اینطور! بشنو از من؛ بشنو از روحانیین؛ بشنو از علمای مذهب ؛ اینها صلاح ملت را می خواهند؛ اینها صلاح مملكت را می خواهند. مامرتجع هستیم؟ احكام اسلام،ارتجاع است؟ آن هم" ارتجاع سیاه" است؟ تو انقلاب سیاه، انقلاب سفید درست كردی؟! شما انقلاب سفید به پا كردید؟ كدام انقلاب سفید را كردی آقا؟ چرا اینقدر مردم را اغفال می كنید؟ چرا نشر اكاذیب می كنید؟ چرا اغفال می كنی ملت را؟ والله، اسرائیل به درد تو نمی خورد، قرآن به درد تو می خورد.امروز به من اطلاع دادند كه بعضی از اهل منبر را برده اند در سازمان امنیت و گفته اند شما سه چیز را كار نداشته باشید، دیگر هر چه می خواهید بگویید، یكی شاه را كار نداشته باشید، یكی هم اسرائیل را كار نداشته باشید، یكی هم نگویید دین در خطر است. این سه تا امر را كار نداشته باشید، هر چه می خواهید بگویید. خوب اگر این سه تا امر را ما كنار بگذاریم، دیگر چه بگوییم؟! ما هر چه گرفتاری داریم ازاین سه تاست تمام گرفتاری ما.آقا ، اینها خودشان می گویند، من كه نمی گویم، به هر كه مراجعه می كنی، می گوید: شاه گفته؛ شاه گفته مدرسه فیضیه را خراب كنید ؛ شاه گفته اینها را بكشید... آن مرد كه آمد در مدرسه فیضیه - حالا اسمش را نمی برم، آن وقت كه دستور دادم گوش هایش را ببرند، آن وقت اسمش را می برم[ ابراز احساسات حضار]- آمد در مدرسه فیضیه فرمان داد، سوت كشید ؛ تمام مستقر شدند در یك گوشه ای . گفت: منتظر چه هستید، بریزید تمام حجره ها را غارت كنید، تمام را از بین ببرید . گفت: حمله كن، حمله كردند. از ایشان بپرسی آقا چرا این كار را كردید؟ می گوید: اعلیحضرت فرموده. اینها دشمن اعلیحضرتند. اسرائیل دوست اعلیحضرت است؟ اینها دشمن اعلیحضرت هستند؟ اسرائیل مملكت را به باد می برد، اسرائیل سلطنت را می برد، [ با كمك] عمال اسرائیل.شاه تحت تأثیر بهایی هاآقا، یك حقایقی در كار است، من باز سرم دارد درد می گیرد؛ یك حقایقی در كار است . شما آقایان در تقویم دو سال پیش از این یا سه سال پیش از این بهایی ها مراجعه كنید؛ در آنجا می نویسد: تساوی حقوق زن و مرد، رای عبدالبهاء است؛ آقایان از او تبعیت می كنند. آقای شاه هم نفهمیده می رود بالای آنجا، می گوید: تساوی حقوق زن و مرد. آقا! این را به تو تزریق كردند كه بگویند بهایی هستی، كه من بگویم كافر است؛ بیرونت كنند. نكن اینطور، بدبخت! نكن اینطور. تعلیم اجباری عمومی نظامی كردن زن، رأی عبدالبهاء است. آقا تقویمش موجود است، ببینید! شاه ندیده این را ؟ اگر ندیده مؤاخذه كند از آنهایی كه دیده اند و به این بیچاره تزریق كرده اند اینها را بگو. والله، من شنیده ام كه سازمان امنیت در نظر دارد شاه را از نظر مردم بیندازد تا بیرونش كنند و لهذا مطالب را معلوم نیست به او برسانند. مطالب خیلی زیاد است، بیشتر از این معانی است كه شما تصور می كنید. مملكت ما، دین ما، در معرض خطر است؛ شما هی بگویید كه " آقایان! نگویید: دین در معرض خطر است. " ما كه نگفتیم دین در معرض خطر است، در معرض خطر نیست؟! ما اگر نگوییم شاه چطور است، چطور نیست؟ آقا یك كاری بكنید اینطور نباشد. همه چیز را گردن تو دارند می گذارند. بیچاره! نمی دانی آن روزی كه یك صدایی در آمد، یك نفر از اینهایی كه با تو رفیق هستند، رفاقت ندارند. اینها همه رفیق دلارند، اینها دین ندارند؛ اینها وفا ندارند.ربط بین شاه و اسرائیلتأثرات ما زیاد است؛ نه این كه امروز عاشوراست و زیاد است، آن هم باید باشد، لكن این چیزی كه برای این ملت دارد پیش می آید، این چیزی كه در شرف تكوین است، از آن تأثرمان زیاد است؛ می ترسیم. ربط ما بین شاه واسرائیل چیست كه سازمان امنیت می گوید: از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید ؛ این دو تا تناسبشان چیست؟ مگر شاه اسرائیلی است؟ به نظر سازمان امنیت، شاه یهودی است؟ اینطور كه نیست، ایشان می گوید: مسلمانم؛ ایشان كه ادعای اسلام می كند، محكوم به اسلام است، به حَسَب ظواهر شرع. ربط ما بین اسرائیل... این ممكن است سری در كار باشد ؛ ممكن است آن معنایی كه می گویند كه سازمان ها می خواهند آن را از بین ببرند، شاید راست باشد ؛ احتمالش را نمی دهی تو؟ یك علاجی بكن، اگراحتمال می دهی. یك جوری این مطالب را برسانید به این آقا؛ شاید بیدار بشود، شاید روشن بشود یك قدری. اطرافش را گرفته اند، شاید نگذارند این حرف ها به او برسد. ما متأسفیم، خیلی متأسفیم از وضع ایران، از وضع این مملكت خراب، از وضع این هیأت دولت، از وضع این وضعیت ها، از همه اینها متأسفیم .
[h=1]زنجیر دل[/h]
جز گل ِ روی تو امید به جایی نبود
درد عشق است ، به غیر تو دوایی نبود
بنده ی موی توام دست فشانی نرسد
راهی ِ كوی توام راهنمایی نبود
حلقه ی زلف تو زنجیر ِ دل غمگین است
از دلم جز رخ تو ، حلقه گشایی نبود
صوفی صافی از این میكده بیرون نرود
كه به جز كلبه ی عشاق ، صفایی نبود
عاكف كوی بتان باش كه درمسلك عشق
بوسه بر گونه ی دلدار ، خطایی نبود
خادم پیر مغان باش كه در مذهب عشق
جز بت جام به كف ، حكمروایی نبود
برگرفته از دیوان امام خمینی (ره)
[h=1]قناعت و زهد امام خمینی (ره)[/h]
align: center |
---|
[TD="width: 47%"]بدهید به كسى كه استفاده كند |
[/TD] |
[TD="width: 3%"] |
[/TD] |
[TD="width: 48%"]این ها را نگذارید خراب شوند |
[/TD] |
[TD="width: 2%"] |
[/TD] |
[TD="width: 47%"]امام حتى كفن از خود نداشتند |
[/TD] |
[TD="width: 3%"] |
[/TD] |
[TD="width: 48%"]باید رعایت كنید |
[/TD] |
[TD="width: 2%"] |
[/TD] |
[TD="width: 47%"]از غذاى چرب پرهیز مى كردند |
[/TD] |
[TD="width: 3%"] |
[/TD] |
[TD="width: 48%"]هیچ كس مثل امام از دنیا دورى نگرفت |
[/TD] |
[TD="width: 2%"] |
[/TD] |
[TD="width: 47%"]شما دو گناه كردید |
[/TD] |
[TD="width: 3%"] |
[/TD] |
[TD="width: 48%"]خودشان برمى خاستند |
[/TD] |
[TD="width: 2%"] |
[/TD] |
[TD="width: 47%"]حاجى خیلى از آب استفاده مىكنى |
[/TD] |
[TD="width: 3%"] |
[/TD] |
[TD="width: 48%"]همه را به دیگران مىدادند |
[/TD] |
[TD="width: 2%"] |
[/TD] |
چیزى بر اموال خود نیفزودند
ما در تمام طول عمر امام، شاهد بودیم كه ایشان چیزى بر اموال خود نیفزودند . تنها ملك مختصرى از پدربزرگشان مانده بود كه مزروعى بود . امام در آمدى كه از همان زمین به دست مىآمد را خرج مىكردند.
زاهد بودن طلبه از نظر امام به این معنى نبود كه طلبه لباس ژنده بپوشد، خوار شود یا علامت گدایى در لباسش باشد . امام معتقد بودند كه طلبه در عین حال كه باید لباس متناسب بپوشد، باید قلب خود را نیز آماده كند و مى فرمودند عمران و آبادى قلب با معنویت و توجه به خداست. (1)
align: center |
---|
[TD="width: 30%"] |
[/TD] |
[TD="width: 70%"] این ها را نگذارید خراب شونددر منزل امام درخت توتى وجود داشت. توت زیادى مىآورد كه معمولا به زمین ریخته شده و از بین مىرفت .امام مى فرمودند : «اینها را نگذارید خراب بشوند، جمع كنید.» درخت خرمالویى هم بود كه آقا مىفرمودند:«از خرمالوهایى كه مىچینید به باغبان ها هم بدهید» . (2)باید رعایت كنیدیك بار كه خدمت امام بودیم، از من خواستند پاكت دارویشان را به ایشان بدهم . داخل پاكت، دارویى بود كه باید به پایشان مىمالیدند. [/TD] |
[h=1]جلوه های رحمت[/h]بخشی از نامه عرفانی حضرت امام خمینی (ره) به فرزندشان، مرحوم حاج سید احمد خمینی .
پسرم ! آنچه مورد نكوهش، و سرمایه و اساس شقاوت ها و بدبختی ها و هلاكت ها و رأس تمام خطاها و خطیئه ها است، حب دنیا است كه از حب نفس نشأت می گیرد . عالم مـُلك مورد نكوهش نیست بلكه مظهر حق و مقام ربوبیت او است و مهبط ملائكة الله و مسجد و تربیت گاه انبیا و اولیا علیهم سلام الله است و عبادتگاه صلحاء و محل جلوه حق بر قلوب شیفتگان ِ محبوب حقیقی ؛ و حب به آن اگر ناشی ازحب به خدا باشد و به عنوان جلوه او- جلّ و علا- باشد ، مطلوب و موجب كمال است و اگر ناشی از حب به نفس باشد رأس همه خطیئه ها است؛ پس دنیای مذموم در خود تو است، علاقه ها و دلبستگی ها به غیر صاحب دل موجب سقوط است .
[h=1]ناگفته هایی از 15 خرداد[/h]
[/HR] روز های قبل و بعد از قیام 15 خرداد نقاط عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی است از ماجرای دفن پیکرهای نیمه جان تا اعدام طیب حاج رضایی.
[/HR]
پانزدهم خرداد، روز قیام خونین مردم جان برکفی است که به نام اسلام و برای اسلام به میدان آمدند تا سلطه طاغوتیان را از کشورشان برچینند.
در خرداد 42، برابر با محرم 1383 ق، امام خمینی در سخنرانی تاریخی خود در مدرسهی فیضیه، با تحلیل اوضاع کشور و سیاستهای رژیم و با مقایسهی شاه و یزید و افشای ماهیت برنامههای اسراییل و بهاییان در ایران و تشویق مردم به مقابله و مقاومت در مقابل سلطهی آمریکا و دفاع از اسلام و روحانیت، در واقع تصور براندازی رژیم را ایجاد و وضعیت جدیدی در فضای سیاسی کشور شکل گرفت.
دفاع از کیان ایران و اسلام که در آن زمان با برنامه صهیونیسم برای تبدیل ایران به اسرائیل دوم پیش می رفت باعث شد تا امام (ره)در سخنرانی خود به وضعیت به وجود آمده توسط رژیم پهلوی واکنش نشان دهند و قیامی در برابر ظلمی به پاخواست که حال در تمام وجوه ازتوان در رفتار دهشتناک رژیم پهلوی با قیام کنندگان 15 خرداد تا ماجرای اعدام طیب حاج رضایی دست بهاییان و صهیونیست ها در آن مشاهده کرد. هشیاری امام (ره)و واکنش به موقع ایشان نسبت به اصلاحات ارضی و بعد ادامه روند دفاع از کیان ایران و اسلام که از زمان رضاخان در حال پایمال شدن بود کار را به قیامی رساند که جرقه ای برای پیشبرد نهضت اسلامی به سمت انقلابی عظیم شد.
ناگفته هایی از این پیش و پس لرزه ها را در زیر می خوانیم:
پیکرهایی که نیمه جان دفن شدند
آن زمان جاده شوسه و خاکی و باریک بود و طول راهپیمایی مردم به حدود ۵ تا ۷ کیلومتر میرسید که عدهای با چوب دستی و بیل و عدهای هم با داس حضور داشتند، چون وقت درو گندم و جو بود. لذا هر کس با هر وسیلهای که داشت به جمعیت و قیام میپیوست. وقتی خبر این راهپیمایی عظیم به مرکز رسید، حکومت تصمیم به برخورد نمود و قبل از غروب آن روز که این جمعیت به نزدیک باقرآباد میرسد، از طرف گاردیها و کماندوهای رژیم سفاک پهلوی پشت پل باقرآباد که آن موقع حالت تپه ماهور داشت، روبروی مردم جبهه گرفته و اعلام کردند که حق تیراندازی دارند و همه را تهدید کردند. تعداد زیادی از برادران مبارز ما همچون شهید طباطبایی و شهید محمدشاهی جلو رفتند و من شنیدم که این بزرگواران سینه سپر میکنند و با کمال شهامت از مرجعیت و روحانیت حمایت میکنند و مأمورین رژیم ناجوانمردانه آنها و مردم بیسلاح را با تیرهای مستقیم به شهادت میرسانند.
مردم بی سلاح که در کشتزارها و مزارع و چاهها و قنوات در بیابانها متفرق شده بودند، مزدوران شاه عده ی زیادی را با تیربار به شهادت رساندند و عده زیادی هم زخمی شده بودند، به طوری که شهدا و بعضی از زخمیهای این صحنه را با کامیونهای ارتش حمل کردند و در جاده خاوران در کنار مسجد سیدالشهداء فعلی که چندین گودال از قبل آماده کرده بودند میریزند، حتی عده ای نیمه جان بودند که ما در ورامین سراغ داریم آقای آقائی یکی از افراد داخل کامیون بود که در موقع دفن دسته جمعی خود را از جمع کشته شده ها جدا کرده بود. آن حرکت مردمی با راهنمایی و پیشتازی آیت الله محمودی که خود ازپیشگامان نهضت است انجام شد و در مقابل مزدوران شاه سینه سپر کردند.
اعدام طیب حاج رضایی
رژیم شاه پس از کشتار مردم مسلمان در نیمه خرداد 1342 و دستگیری طیف گسترده ای از روحانیون مبارز و انقلابیون پیرو امام خمینی (ره)، به دلیل هراس از قیام مجدد مردمی و تکرار 15 خرداد سعی کرد از هرگونه عملی که موجبات تحریک مردم را فراهم می آورد بپرهیزد و از جمله از اعدام دستگیر شدگان خودداری ورزید ، اما در کمال شگفتی علیرغم همه این دلائل ، تنها افرادی که به جرم حضور در قیام پانزده خرداد ، جلوی جوخه اعدام گذارد ، طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی بودند. کسانی که حتی در کودتای 28 مرداد یار و یاور کودتاچیان و رژیم شاه بودند ولی در قیام پانزده خرداد ، فقط به دلیل اینکه از توهین به امام خمینی (ره) اجتناب کردند و حاضر نشدند نسبت ناروایی را به ایشان دهند ، تیرباران شدند! آیا واقعا علت حقیقی اعدام طیب حاج رضایی و اسماعیل حاج رضایی همین بود؟
حتی شعبان جعفری (شعبان بی مخ) در خاطراتش ( که توسط نشر ثالث در ایران به چاپ رسیده است) از اعدام طیب،اظهار تعجب می کند وآن را به عواملی به جز حضور در قیام 15خرداد نسبت می دهد.شعبان جعفری در بخشی ازخاطراتش به وساطت ارسنجانی نزد شاه اشاره کرده و می گوید که در اثر همین وساطت ، یکی از همدستان طیب به نام حاج علی نوری را یک درجه تخفیف دادند ولی به طیب و حاج اسماعیل رضایی تخفیفی تعلق نگرفت!!
حسین شاه حسینی از فعالان سیاسی دهه های 20 به بعد ایران در مصاحبه ای مفصل با روزنامه جام جم در مهرماه 1381 ، اظهارات قابل تاملی درمورد علل اعدام طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی ایراد کرد. ایشان ضمن اشاره به خدمات اجتماعی درخشان حاج اسماعیل که بعضا با همکاری مرحوم طیب صورت می گرفت، از اقدامات مهم حاج اسماعیل رضایی مبنی بر برگزاری جشن باشکوه نیمه شعبان در اواسط دهه 1330 در خیابان آزادی (آیزنهاور قدیم) روبروی کارخانه پپسی کولا متعلق به بهاییان (به مالکیت ثابت پاسال بهایی) یاد کردند که جنبه چالش با بهاییت داشت و به گمان ایشان ، این امر در دستگیری و اعدام فجیع حاج اسماعیل بی تاثیر نبود.
اصلاحات ارضی در راستای اهداف بهاییان
اگرچه در مورد اصلاحات ارضی و طراحی لوایح ششگانه یا همان انقلاب به اصطلاح سفید شاه و ملت ، اسناد انکار ناپذیری از نشریات خود صهیونیست ها موجود است که به طراحی و اجرای آنها توسط کانون های جهانی صهیونیسم اشاره دارد. اما پوشیده نیست که سیاست «تقسیم اراضی» حکومت پهلوی در نهایت، در دوران طولانی دولت امیرعباس هویدا، بسیاری از اعضای فرقه بهائی و دیگر صهیونیست ها را به بزرگ مالکان ایران بدل ساخت. کار به جایی رسید که محسن پزشکپور، نماینده آخرین دوره مجلس شورای ملّی حکومت پهلوی، در جلسه طرح و بررسی لایحه بودجه سال 1357 گفت: :"...در مسیر اصلاحات ارضی یک فئودالیسم جدید بهوجود آوردند... زمین را به روستاییان صاحب نسق دادند و بعد با برنامه کشت و صنعت از آنها گرفتند و آن وقت آن زمینها را بهدست عده معدودی دادند... این زمینها را بهنام ملّی شدن از هزار نفر گرفتند و به یک نفر (مثل هژبر یزدانی بهایی ) دادند... "
طبق اسناد موجود در سال 1322 شمسی که مطابق با سده اول بهاییت بود ، در کتاب های بهاییان پیش بینی شده بود که با پایان قرن اول بهاییان ، پیروزی آنان آغاز خواهد شد. لذا محافل بهاییان ، فعالیت و تبلیغات خود را به سرحد امکان رساندند. در یکی از دستورات شوقی افندی ، رهبر بهاییان آمده بود :
"...قبل از انقضای قرن اول تکثیر مراکز و محافل در مدن و قرای در هریک از ایالات ، مهد امرالله است. مساعی فوری و مستمر ، منظم و دلیرانه ضروری . ملاء علی برای تضمین فتح و ظفر مهیا. احیاء فتوحات باهره را به کمال اشتیاق منتظرم..."
به دنبال این دستور از رهبری بهاییان در عکای اسراییل ، محفل بهاییان در ایران در بخشنامه ای به تاریخ چهاردهم تیر 1322 مطابق با سیزدهم شهرالرحمه سال صدم بهاییان به بهاییان اعلام کرد که :
"...برای وصول به سرمنزل مقصود باید در این چند ماه محدود که از آخرین سال قرن اول دوره بهایی باقی مانده ، به همتی بی نظیر و فعالیتی بی مثیل مراحل باقیه را بپیمایند و در این سبیل بی نهایت جدیت و مداومت نمایند تا دستور مطاع مقدس به نحو اکمل و اتم اجرا و تنفیذ گردد..."
چنین اسنادی از تحرکات بهایی ها در ایران و هشیاری امام (ره)حکایت دارد رژیم پهلوی بازیچه دست صهیونیسم در طول حدود 50 سال حکومت خود خون های بسیاری از مردم ایران را ریخت در اینجا ماجراهایی چون کشتار 15 خرداد و دفن پیکرهای نیمه جان و اعدام طیب حاج رضایی تنها گوشه ای از ظلم ها و ناگفته های دوران ستم شاهی بر مردم ایران است.
بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
[/HR] منابع: فارس/ الف
[h=1]20 سال مواضع امام خمینی را بخوانید![/h]
[/HR] مواضع امام خمینی(ره) درمقطع زمانی 40-1320 درمخالفت بارژیم پهلوی دوم رابه عواملی همچون تجربه تاریخی عملكرد فرهنگ ومذهب ستیزانه مدرنیست ها دردوره رضاخان، ماهیت وابسته الگوی مذكور وعوامل نوسازو تصمیم گیران سیاسی دردوران پهلوی وهمچنین عدم توجه به نوسازی سیاسی وتلاش برای تحكیم استبداد درالگوی مذكور و قرائت منحرفانه ای ازنوسازی دراین دوران نسبت داد.
[/HR]
امام خمینی(ره) حكومت شاه راحكومتی تحمیلی (كه ازسوی متفقین به كشورتحمیل شده بود) وغیرقانونی (كه مشروعیت آن نه براساس شرع ونه براساس قانون اساسی بود) می دانست.ایشان به دلیل اینكه احساس می كردساختارسیاسی - اداری كشورهیچ گونه تغییری با دوران رضاخان نكرده است ، همواره از تداوم استبداد رضاخانی وتداوم خط فكری هواداران مكتب مدرنیزاسیون دركشور،كه به نظر وی جاده صاف كن ورود استعمار به كشور و عامل اصلی انهدام هویت ملی ومذهبی كشوربودند، نگران بود. به طوری كه درسال1323، یعنی سه سال بعد ازبه قدرت رسیدن شاه، دركتاب كشف الاسرارنسبت به تداوم حكومت عمال دیكتاتوری رضاخانی هشداردادوخواستارتغییر اساسی درساختارومناسبات سیاسی،اقتصادی وفرهنگی گذشته شد.
وی تصفیه وسیع همه عوامل رژیم گذشته،تغییرقوانین ظالمانه گذشته واصلاح وپاكسازی ابزارها و مجاری فرهنگی دولت واصلاح ارتش راخواستارشد واعلام كردكه:
« باید این كشورهمه چیزش عوض شود تا روی اصلاح به خودش ببیندوگرنه فاتحه آن را باید خواند»(1)
او هم چنین دراولین اعلامیه مبارزاتی خود به تاریخ 15/2/1323، ضمن فراخواندن مسلمانان به قیام برای خدا به جای قیام برای شخص وضمن انتقاد از ترك قیام الله می نویسد:
« قیام برای شخص است كه یك نفر مازندرانی بیسواد را بر یك گروه چندین میلیونی چیره می كندكه نسل آنهارا دستخوش شهوت خودكند...قیام برای نفس است كه چادرعفت را ازسر زنهای عفیف مسلمان برداشت وآلان هم این امرخلاف دین وقانون درمملكت جاری است وكسی برعلیه آن سخن نمی گوید... قیام برای خود است كه مجال به بعضی ازاین وكلای قاچاق داده كه در پارلمان برعلیه دین و روحانیت هرچه می خواهند بگویندوكسی نفس نكشد.»(2)
وی درادامه گفتارخودخطاب به علما، روحانیون،دانشمندان،گویندگان و وطن خواهان می افزاید:
«امروز روزی است كه نسیم روحانی الهی وزیدن گرفته وبرای قیام اصلاحی بهترین روز است...»(3)
وی درخاتمه پیش بینی می كندكه درصورت ترك قیام وتداوم تفرقه بین مسلمانان،روزگارآنها از روزگار رضاخان سخت ترخواهدشد.
این مطالب وسخنان نشان می دهدكه ازهمان ابتدا امام(ره) به دنبال فرصت هایی بود تا با رژیمی كه آن را ادامه رژیم نامشروع وغیرقانونی و وابسته می دانست برخوردكند.
امام(ره) كه خود درآن زمان یكی از استادان حوزه به شمارمی رفت.به منظورتثبیت مرجعیت آیت الله بروجردی دردرسهای ایشان شركت می كرد وآیت الله بروجردی نیزایشان راجزو مشاوران نزدیك خود قرارداد ودرجلسات بحث،درباره مسائل مهم سیاسی ازایشان نظرخواهی می كرد.ایشان همچنین تحت عنوان "هیئت مصلحین " از سوی آیت الله بروجردی مامور سروسامان دادن به حوزه ها شد.
امام دراین سالها هم چنین باآیت الله كاشانی مراوده داشت؛ به طوری كه نزدیكان آیت الله كاشانی اظهارمی دارندكه امام بارهافرزندش مرحوم حاج آقامصطفی رابه نزدایشان می فرستاد و پیامهای شفاهی وكتبی ایشان رامبادله می كرد.
دربهمن ماه 1327شاه ازترورجان سالم به دربرد ودرصددتشكیل مجلس موسسان برآمدكه براساس آن قراربود تغییراتی درمواد قانون اساسی به وجودآید وقدرت واختیارات شاه افزایش یابد.شاه كه با دستگیری وتبعید آیت الله كاشانی ونیزانحلال حزب توده موانع را از سر راه خودبرداشته بود،برای اطلاع ازنظرآیت الله بروجردی درموردتشكیل مجلس موسسان وجلب موافقت یامطمئن شدن ازعدم مخالفت ایشان،وزیركشور(دكترمنوچهراقبال)را ازسوی خودبه دیدارآیت الله بروجردی فرستادتابااو گفت وگوكند.
به نوشته یكی ازمورخان،امام به دعوت آیت الله بروجردی دراین گفتگوشركت كرد و به وزیركشور چنین اظهارداشت:
« مابه شما هرگزاجازه چنین تغییروتبدیل رادرقانون اساسی نمی دهیم؛ زیرا این گونه تغییرافتتاحیه ای جهت دستبرد اساسی به قوانین موضوعه این كشورخواهد شدوبه دولت فرصت خواهددادكه هروقت هرطوركه سیاست ومنافع او اقتضا می كنددرقانون اساسی دست ببرد...»(4)
هرچنددرنهایت آیت الله بروجرودی عدم مخالفت خودراباتشكیل مجلس موسسان به شرط آنكه درامور دیانت تعرضی نكند، اعلام داشت، این موضوع به خوبی حساسیت امام خمینی(ره) رادرمقابل شكل گیری دولت مطلقه ای ازنوع رضاخان نشان می دهد.
امام خمینی(ره)درخلال سالهای نهضت ملی نفت ضمن مكاتبه باآیت الله كاشانی،ازوی می خواهد كه برای جنبه دینی نهضت ،اهمیت بیشتری قایل شود وازاینكه به جای تقویت جنبه مذهبی برجنبه سیاسی تاكید دارد از وی انتقاد می كندواز وی می خواهد كه برای دین كاركند نه اینكه سیاستمدارشود.امام باوجوداین انتقادات معتقد بودكه آقای كاشانی برای اسلام كارمی كردوهدفش پیاده كردن اسلام درایران بود.
امادرمجموع امام به پیروی ازآیت الله بروجردی درخصوص واقعه ملی شدن نفت سكوت كرد.امام هم چنین بعدها ازمصدق انتقاد می كندومی گوید:
« او(دكترمصدق)برای مملكت می خواست خدمت بكندلكن اشتباه هم داشت یكی ازاشتباهاتش این بودكه آن وقتی كه قدرت دستش آمد این(محمدرضاشاه) راخفه اش نكرد كه تمام كندقضیه را.
اشتباه دیگراینكه مجلس را ایشان منحل كرد ویكی یكی وكلارا واداركردكه بروید استعفابدهید.وقتی استعفادادندیك طریق قانونی برای شاه پیدا شدوآنكه بعدازاینكه مجلس نیست،تعیین نخست وزیر با شاه است. شاه تعیین كردنخست وزیر را ،این اشتباهی بودكه ازدكترواقع شدودنبال او،این امررادوباره برگرداندند به ایران،به قول بعضی "محمدرضاشاه" رفت و"رضاشاه " آمد.»(5)
امام درسال 1332 به هنگام تدریس خارج فقه وقتی به بحث تقیه رسید رساله ای مستقل وكم حجم دراین باره تالیف كردكه درآن،ضمن اشاره به معنی اصلی تقیه،كه تاحدودی بامعنای رایج ومصطلح آن درمیان خواص وعوام مغایربود تاكید كردكه تقیه برای حفظ دین است نه محوآن و براین اساس خواستاراجتناب ازتقیه درمقابل اقدامات اسلام ستیزی نظریه پردازان مكتب مدرنیزاسیون شد.
درآذرماه 1338،"لایحه تحدید مالكیت" به منظورفراهم آوردن مقدمات اصلاحات ارضی به مجلس برده شد. این امردرگرماگرم مبارزات انتخاباتی آمریكا به منظوركاهش فشارهای سیاسی آمریكابر ایران مبنی برلزوم اصلاحات سیاسی اقتصادی درایران بود. آیت الله بروجردی طی نامه ای این لایحه راخلاف اسلام وشریعت دانست. شاه درسال 39 طی نامه تندی خطاب به آیت الله بروجردی یادآورشدكه:«مادستورداده ایم قانون اصلاحات ارضی،مثل سایرممالك اسلامی اجراشود.»به دنبال این نامه آیت الله بروجردی به منظورارائه پاسخ مناسب به نامه شاه،ازچندنفرازبزرگان حوزه ازجمله امام خمینی(ره) دعوت كردتادرجلسه مشورتی شركت كنند كه امام دراین جلسه ضمن اعتراض به جمله "مادستورداده ایم" پیشنهاد كردكه شمانیزقاطعانه بنویسید:«این خلاف قانون اساسی است شاه چه حقی دارد بگوید مادستورداده ایم.كشورمشروطه است ومجلس دارد.»(6) حدود یك سال بعدآیت الله بروجردی درگذشت وفصل جدیدی درمبارزات امام خمینی(ره) آغازشد.
یك جمع بندی ازمواضع امام دراین مقطع(1320-1340) نشان می دهد كه امام ازهمان ابتدا با پیش فرض اینكه رژیم پهلوی دوم فاقد مشروعیت قانونی واسلامی می باشد وتداوم رژیم مستبد رضاخانی است همواره نسبت به آن به دیده تردید می نگریست وازتثبیت مجدد دیكتاتوری كه می توانست زمینه فعالیت نظریه پردازان مكتب مدرنیزاسیون رادركشورفراهم آوردو باردیگرفرهنگ وارزشهای اسلامی واستقلال كشور راموردهجوم قراردهد،بیمناك بود.به همین دلیل ضمن تلاش برای آگاهی روحانیون،روشنفكران دینی ومردم واستفاده ازفرصتها برای جلوگیری ازپای گرفتن مجدد"استبداد شبه مدرن" بشدت درمقابل اقدامات شاه،كه به این منظورانجام می شد،موضعگیری می كردكه نمونه آن رامی توان درموضعگیری های اودرقبال اقدامات شاه برای تشكیل مجلس موسسان وتغییرقانون اساسی، برخوردشاه بامخالفین،تلاشهای شاه برای پیاده كردن اصلاحات دیكته شده ازسوی آمریكا،و حمایت های شاه ازصهیونیست هاوبهاییان دركشوردانست،همچنین حمایت غیرمستقیم ازمخالفین شاه ونهضت ملی نفت رانیزدراین جهت می توان ارزیابی كرد.
امام احساس می كردباافزایش قدرت سیاسی شاه وسركوب آزادیهای سیاسی،زمینه اصلی برای جولان تفكرشبه مدرنیستی دركشورفراهم خواهدآمدوبنابراین به شدت درمقابل سقوط اولین سنگرایستادگی می كرد.این تلاش درسالهای بعدازفوت آیت الله بروجردی به شكل منسجم تری خودرا نشان داد.
منابع:
1- روح اله موسوی خمینی،كشف الاسرار،تهران:پیام اسلام،بی تا،صص287-276.
2- امام خمینی،صحیفه نور،ج1،تهران:سازمان مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی،صص26-24
3- همان
4- حمید روحانی،بررسی وتحلیلی ازنهضت امام خمینی،ج1،تهران:بی نا،1356،ص102
5- امام خمینی،صحیفه نور،ج3،همان،ص 36.
6- یحیی فوزی تویسركانی،مذهب ومدرنیزاسیون درایران ، تهران: مركزاسناد انقلاب اسلامی،1380.
[h=1]نگاهی به سال آخر حیات ظاهری حضرت امام خمینی
[/h]
[/HR]
[/HR]
سال آخر زندگی حضرت امام خمینی، دوران امتحانات و ابتلائات مختلفی برای آن مرد خدا بود. حضرت معظمله از 14 خرداد 1367 تا 14 خرداد 1368 که روح ملکوتیشان تا بهشت پرواز کرد و حیات دنیوی و ظاهریشان خاتمه یافت، با حوادث بسیاری که به نظر میرسد، از سوی خداوند متعال در نظر گرفته شده بود تا درجات حضرت ایشان، بسیار بالا رود، مواجه شدند. هرچند حضرت امام خمینی قدسسره از همان کودکی تا سال 67، بنده خاص خدا بوده و محنتهای بسیاری را پشت سر گذاشتند اما سال آخر، بسیار برایشان سخت گذشت. حضرت معظمله، ابتدا پدرشان را به واسطه شهادت مرحوم سیدمصطفی خمینی به دست عمال رضاخان، از دست دادند؛ سپس هنوز خردسال بودند که مادرشان نیز از دنیا رفت. با شروع نهضت اسلامی، سال 1342، با آن که بز رگ مرجع شیعیان جهان بودند، بازداشت شدند. سال 43 به مدت 14 سال در غربت، تبعید بودند و از کشوری به کشور دیگر فرستاده میشدند؛ فرزند بزرگوارشان مرحوم شهید آیتالله سیدمصطفی خمینی نیز چون پدرشان، اینبار توسط عمال محمدرضا، شربت شهادت نوشید؛ غم شهادت مظلومانه شهدای 15 خرداد، 19 دی، 29 بهمن، 17 شهریور و... که برای تشکیل حکومت «الله» در ایران، بر خاک افتادند نیز از امتحانات حضرت امام بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ابتدا با شهادت شاگرد و به فرموده خود حضرت امام، پاره تنشان، مرحوم علامه شهید آیتالله مرتضی مطهری (رض) مواجه شدند و بعد، فقط در یک مورد، هفتتیر 60، هفتاد و دو یار صدیقشان که در رأس آنها، شهید مظلوم آیتالله دکتر بهشتی بود، از امام گرفته بودند؛ شهید رجایی و شهید باهنر از دیگر یاران باوفای حضرت ایشان بودند که امام داغ آنها را نیز دیدند. جنگ تحمیلی و شهادت گلهایی که هریک میتوانستند گوشهای از بار انقلاب را به دوش گیرند و آمار بالای شهدای جنگ که بالغ بر سیصد هزار نفر بودند، و داغ دل پدر و مادر و همسر و فرزندان شهدا،از دیگر امتحانات الهی از حضرت امام بود.
جنگ داخلی قومی و مذهبی که توسط استکبار جهانی و صهیونیزم بینالملل میرفت، ایران را دربر بگیرند از دیگر امتحانات امام بود.
اما سال آخر زندگی مبارک حضرت امام، ابتلائات کمتر ولی اثرات آنها بسیار وسیعتر و دردناکتر بود. همچنین اقدامات بسیار مهمی سوای امتحانات، از سوی حضرت معظمله انجام شد که نگاهی کوتاه به آنها میاندازیم.
1- پایان جنگ با نوشیدن جام زهر
اوضاع جبههها به واسطه عملکرد ضعیف دولت میرحسین موسوی که آن موقع نخستوزیر کشور بود واینکه وی مانند سیدابوالحسن بنیصدر، رئیسجمهوری مخلوع، جبهه را رها کرده و از آن پشتیبانی نمینمود، سال 67 وخیم بود. نامههای مکرر برخی افراد خاص به حضرت امام در این سال درباره وضعیت جنگ، موجب شد، حضرت معظمله، برخلاف میل باطنی و تشخیصشان، با پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت، آتشبس با دیوانه زنجیریای چون صدام، دیکتاتور معدوم عراق را بپذیرند. خود امام امت،درباره پذیرش قطعنامه از عبارت بسیار معنادار و پرمفهوم «نوشیدن جام زهر» تعبیر فرمودند که نشاندهنده سختی و دشواری گرفتن چنین تصمیمی از سوی حضرت ایشان بوده است.
2- دعوت از سران کمونیسم برای پذیرش اسلام
حضرت امام، سال 67، با فرستادن نامهای خطاب به میخائیل گورباچف، رئیسجمهوری وقت شوروی سابق که حامل نامه، آیتالله العظمی جوادی آملی بودند، وی و دیگر سران این کشور کمونیستی را به اسلام دعوت فرموده و پیشبینی فرمودند، به زودی کمونیسم را در موزههای تاریخ میبینیم. سران شوروی، ضمن رد پیشنهاد امام، پیشبینی ایشان را هم غیرقابل تحقق نامیدند؛ غافل از آنکه کمتر از سه سال بعد، این پیشبینی عبد صالح خدا، عملی میشود!
3- صدور حکم اعدام سلمان رشدی مرتد
در پی انتشار کتاب موهن و سخیف «آیات شیطانی» که مملو بود از اهانت به قرآن مجید، اسلام و پیامبر اعظم (ص)، امام راحل عظیمالشأن، حکم ارتداد و مهدورالدم بودن نویسنده و ابله و پلید آن کتاب، سلمان رشدی انگلیسی هندیالاصل را صادر فرمودند؛ حکمی که سالهاست غرب را هراسناک اجرای آن ساخته و در 23 سالی که از صدور این حکم الهی میگذرد، به اعتراف خود نویسنده کثیف آیات شیطانی، وی 2 شب پشت سرهم را در یک جا به سر نبرده و همواره در این 23 سال، آواره بوده است.
4-عزل حسینعلی منتظری از قائممقامی رهبری
اما براستی مهمترین اقدام حضرت امام در سال آخر عمر پربرکتشان و مهمترین تصمیم حضرت معظمله برای تداوم انقلاب اسلامی، 6 فروردین 1368؛ به فاصله 70 روز تا رحمت عارفانه و ملکوتیشان انجام و اتخاذ شد. پس از جنجالی که حسینعلی منتظری بر سر اعدام برادر دامادش، سیدمهدی هاشمی که فردی قاتل و مفسد فیالارض بود، به پا کرد، سادهلوحی مفرط و مضحکی که داشت و تمام اخبار و اطلاعات محرمانه را به اعضای نهضت آزادی که جاسوسیشان برای دشمن بعثی محرز شده بود، میداد و بیت وی، تبدیل به خانه امید منافقین تروریست شده بود، و با عنایت به آنکه بهرغم شعار ولایتپذیریاش، به تذکرات حضرت امام برای رفع این مشکلات وقعی نمینهاد، حضرت امام خمینی برای حفظ انقلابی که فقط در یک مورد، سیصد هزار جان عاشق، فدای آن شدهاند، در نامهای بسیار مهم که درد و رنج نایب امام زمان (عج) از جای جای آن، هویدا بود، منتظری را از قائممقامی رهبری عزل فرمودند.
در این نامه، حضرت امام قدسسرهالشریف، عدم رضایتشان از انتخاب منتظری به پست بسیار حساسی مانند رهبری انقلاب پس از خود را از همان زمان که این موضوع مطرح شده بود، اعلام فرمودند و خاطرنشان کردند، میدانند بعد از ایشان، منتظری این انقلاب را به نهضت آزادی و منافقین خواهند سپرد. نکته بسیار مهم نامه حضرت امام به منتظری، تاکید بر این نکته است که؛ امام از خداوند متعال میخواهند، مرگشان فرا رسید تا دیگر شاهد خیانتهای دوستان نباشند؛ دعایی که 2 ماه بعد، اجابت شد و روح بلند حضرت امام به سوی خداپر کشید. حوادث پس از رحلت حضرت امام؛ تیزبینی و کیاست الهی معظمله را نشان داد زیرا؛ اولا: حضرت آیتالله العظمی خامنهای در این 22 سال نشان دادند، شایستهترین فرد برای رهبری نظام اسلامی بوده و هستند و ثانیاً: عملکردهای قائممقام سابق رهبری و عاقبت منتظری؛ به ویژه در سالهای آخر عمرش، درستی و صحت قطعی تصمیم حضرت امام را مبنی بر برکناری این فرد از پست حساس رهبری آینده نظام، نمایان کرد؛ صحبتها، عملکردها و رفتارها و گفتارهایی که فقط موجب شادی دشمنان نظام و رضایتشان از این فرد شد؛ تا جایی منتظری به «مرجع بیبیسی» مبدل نشد!
[h=1]امام رفتنی نیست[/h]
[/HR] در ایام سالروز رحلت خمینی کبیر(ره) در روزهای چهاردهم و پانزدهم خردادماه به میثاقی دوباره با بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران می شتابیم. میتاقی با رهبری آزاده که از دنیا نرفته است همانطور که تفکراتش هنوز نفس می کشد.
[/HR] وقتی انسانی از بین انسانهای دیگر به واسطه مرگ از دنیا می رود گاهی تفکر او نیز همراه جسمش خاک می شود و ما او را اینگونه است که مرده می نامیم و به خاطره باز می شناسیمش.
ولیکن رهبر بزرگ انقلاب اسلامی ایران هر روز که از تاریخ وفاتش می گذرد، تفکراتش از ابعادی الهی مورد توجه همه ی انسانهای آزاده عصر حاضر قرار می گیرد و زنده بودن تفکراتی را به ما یادآور می شود که ما را و تاریخ ما را از سلطه ی پادشاهانه که سرتاسر تاریخ را به جنگ و خونریزی برگزار کرد- بیرون کشید و سرنوشت کشور را به دستان پر کفایت ولی فقیه سپرد.
اگر برای مثال بخواهیم یکی از ابعاد بزرگمردی او را به گواهی تاریخ بیان کنیم به این نکته خواهیم رسید که ایشان برای به دست آوردن خواسته اش دست به هرکاری نشدند ، کما آنکه خواسته اش نیز بدست آوردن قدرت نبود که بارها می گفت خدمت به خلق فرصت است و فرصت را باید قدر دانست.
تاریخ معاصر گواهی می دهد حتی یکبار نیز به نظام استبدادی شاه دروغ نبست تا بدست آورد آنچه را که می بایست بدست می آورد. در تب وتاب روزهایی که به سختی در رفت وآمد بودند و در روزگارانی که تبعید را پذیرا شدند و نه درهیچ ایام دیگری از زندگیشان دروغی به نظام سرتاسر استبداد شاه وارد نکرد تا بتواند ذیل این دروغ رژیم شاهنشاهی را تحت فشارش گذارد.
حال آنکه در عصر حاضر انقلاب اسلامی سالیان سال شاهد آن هست که رسانه ها ودستگاههای تبلیغاتی زورگویان جهان چگونه هر روز وهر لحظه دروغ پراکنی می کنند و شایعه را در بسته ای شکیل و به نیت باور برای عموم مردم رواج می دهند تا به خواسته ها یشان دست یابند. این دروغ بستن های لحظه به لحظه ی به انقلاب اسلامی که از تفکرات خمینی کبیر (ره) ریشه گرفت توسط رسانه های در دست نظام استعمارجهانی به دنبال فتنه و وقت کشی در راه رسیدن به آرمانهای او به هر دری می زنند تا بتواند مردم را از درون به بردگی ببرد و بهره کشی را برای او نهادینه نماید.
خمینی کبیر (ره) می دانست به کجا می رود ومهمتر آنکه با اعتماد به پروردگار جسورانه ندای آزادی و آزادگی سر داد و استقلال مردمان را برای نسلهای آینده به ارمغان آورد و بنیان نظام مقدس جمهوری اسلامی را بنا نهاد تا آنجا، که شاهدیم در عرصه های مختلف ، ایران سر بلند هر روزه در دنیا حرفی نو برای گفتن دارد. کما آنکه انقلاب اسلامی نیز گفتمانی نو بر پایه های الهی برای بشر به ارمغان آورد.
این موضوع بسیار حائز اهمیت است که یک ملت بداند به کجا خواهد رفت. این اتفاق پر از رنج ودرد برای بشر و به گواهی تاریخ همواره برای او روی داده است که سرنوشتش به دست شخصی که وارث قدرتی بوده است افتاده و او نیز جز به بردگی و بهره کشی از ملت خود و جنگ وخونریزی و فتح وکشورگشایی نیاندیشیده است.
حال آنکه به برکت انقلاب اسلامی ایران که ولی فقیه را همچون سد محکمی در پشت خواسته های برحق یک ملت مستقر ساخت و از آحاد ملت نیزخواسته شد تا پشتیبان ولی فقیه باشند تا به مملکت اسلامی آسیبی نرسد، این تجربه بعد از این سالیانی که از انقلاب می گذرد به بار نشست که شاهدیم ایران عزیز چگونه در راه پیشرفت در جهان می تازد. پیشرفتی که حتی چشمان دشمنان را خیره کرده است، گرچه دستگاه تبلیغاتی اش مآموریتی به جزء سیاه نمایی و دروغ پراکنی ندارد.
و صد البته که امروز ما دچار ضعفها و کاستی هایی هستیم و در این مجال قصد آن نبود که تصویری پیشرفته از ایران نشان داده شود، ولیکن تاریخ را باید دانست و از اوضاع و احوال دیگر کشورها نیزخبردار بود که چگونه پای قدرت طلبی و لذت جویی سران خود با هزاران رنج ومشقت ایستاده اند واین ایستادگی تاریخی همراه رنج و درد ومشقت باعث شد تا در عصر حاضر دیگر به ادامه حیات رازی نشوند تا حقشان را بازستانند و شاهد این مدعا جنبشها و تظاهرات منطقه ای وبین المللی مختلفی است که اخبارش را هر روزه می شنویم. ملت ها بر پایه ی اعتراض ایستاده اند و به خانه هایشان بر نمی گردند حتی اگر کشته شوند تا استقلال وآزادی به سفرهایشان برگردد. این درحالی است که اقتصاد جهانی نیز به خاطر آنکه فقط عده ای را پشتیبانی کرد ، سفره های ملتها را خالی گذاشت.
طرح دوستی با دزد ریختن کاری نیست که فکری پیدا شود تا از آن استقبال نماید. یکی از شبه افکنی هایی که در جامعه ی امروز شنیده می شود آن است که با استکباری که حتی با مردمان خودش الهی وانسانی برخورد نمی نماید و همه ی سیاستش بر مبنای یک اصل و آنهم چاپیدن ملتهاست طرح ریزی شده است پای میز همکاری نشست. رهبر عزیز انقلاب اسلامی حضرت آیه الله خامنه ای که متعهد به آرمانهای خمینی کبیر (ره) صبورانه وجسورانه پای انقلاب اسلامی سال 1357 مردم ایستادند ، هیچگاه این ذلت را نپذیرفتند که پای میز مذاکره و همکاری وهمدستی با سیاستمدارانی بنشیند که برای برده کشی و بهره کشی نسلهای آینده نیز برنامه ریخته اند.
به استناد شواهدی محکم که در دسترس همه چه دوست وچه دشمن قرار دارد، این مسئله روشن است که رهبر عزیز انقلاب همچون خمینی کبیر(ره) می داند به کجا در حرکت هستیم و تصویری امید بخش در مقابل ملت شریف ایران می بینند و این تصویر را به استناد فرمایشاتی که در هر فرصتی تبیین کرده اند می توان دید. و دشمن از تصور این تصویر بی مهاوا به تفکرات زنده خمینی کبیر (ره) هنوز می تازد.
- " وحدت " دراندیشه سیاسی حضرت امام خمینی (ره )
[/HR]
[/HR]
دعوت به وحدت
دعوت به وحدت بارها از زبان امام شنیده شده است ، حضرت امام اقشارمختلف و اجزای دولت و قوای مسلح و ... را به وحدت فرا می خواندند ، واین دعوت خویش را گاهی به آیات قرآنی و مقتضای دین الهی نیز نسبت می دادند ، ایشان می فرمایند :« شما می دانید که چیزی که این نهضت و این انقلاب را به ثمر رساند ایمان بود و مومنین همان طورکه قرآن شریف فرموده است ، برادر یکدیگر بوده وفرقی بین آنها نیست ... شما می دانید که الان کشورما محتاج این است که قوای مسلح با هم باشند ..... در این فکر باشید که با برادری کارها را انجام دهید و این اصل قرآنی را که مومنین با هم برادر هستند بپذیرند و با هم دوست و با یکدیگر محبت داشته باشید وخیر همدیگر را بخواهید .... این رمز موفقیت جامعه است . » (امام خمینی ، صحیفه نور، ج 7 ، ص 40 )
دعوت حضرت امام در رجوع به وحدت در هر زمان متوجه جایی بوده است که اختلاف در آن پاگرفته یا بیم بروز آن می رفته است .
وحدت رمز پیروزی و بقای انقلاب
درتحلیل عوامل اصلی پیروزی سریع الوقوع نهضت اسلامی ، حضرت امام به دورکن اساسی اشاره می کنند : رکن اول ، اسلام ؛ و رکن دوم ، وحدت و همگامی و همصدایی همه اقشارملت .حضرت امام این " وحدت و همدلی " را رمز پیروزی وکلید موفقیت نام نهاد ه اند ، امام هر گاه درشرایط سخت جنگ تحمیلی از مشکلات مختلف نظام و زمینه های امکان آسیب پذیری نظام اسلامی یاد می کردند ؛ هرگز اظهارنگرانی ازحملات نظامی و تحریم های اقتصادی دشمنان خارجی نمی کردند ؛ نگرانی اصلی ایشان از ایجاد شکاف بین صفوف به هم فشرده امت و مسوولان نظام بوده است . ایشان نه تنها وحدت را علت پیروزی ، بلکه غایت آن نیز ذکر می کردند . مفهوم این نکته آن است که وحدت تنها به عنوان یک " تاکتیک " برای کسب پیروزی نیست ، بلکه با وحدت زمینه پیروزی
فراهم می آید و پس از پیروزی باید در استحکام و تعمیق هرچه بیشتر آن تلاش کرد. ایشان می فرمایند :
« بزرگترین آرزوی پس از پیروزی ایجاد وحدت است .» ( همان ، ج 11 ، ص 50 )
مفهوم وحدت
آیا حضرت امام به وحدت ایدئولوژیک می اندیشیدند و از مدیران و افراد جامعه خویش اتحاد برمبنای ایدئولوژی واحد را طلب می کردند یا بر وحدت استراتژیک نظر داشتند . و یا اصولاً به چیزی جز وحدت تاکتیکی نمی اندیشیدند ؟ نظرامام از قبل از پیروزی و تا آخرین روزهای اظهارنظر سیاسی ایشان یکسان بوده یا اینکه با تطور همراه بوده است ؟ازسویی باید گفت حضرت امام دارای مکتب و مرامی بودند که پایه حکومت را برآن گذاردند . علی القاعده حکومت مکتبی ، عقیده ای جز عقیده حاکم را تاب نمی آورد و اصولاً به حقیقتی برتر از عقیده مختار معتقد نیست و کمال مطلوب آن اجرای دین در عرصه های گوناگون جامعه است .
با این همه ، واقع گرایی عقیده دینی و شخص حضرت امام سبب شده بود ایشان خود به قبول اختلافات در نظریات و عقاید سیاسی واز فروعات ایدئولوژی اعتراف داشته باشند . ایشان درکلامی می فرمایند:
« کتب فقهای بزرگوار اسلام پر است از اختلاف نظرها و سلیقه ها و برداشت ها در زمینه های مختلف نظامی ، فرهنگی و سیاسی ، اقتصادی ، عبادی .... درحکومت اسلامی همیشه باید باب اجتهاد باز باشد و طبیعت انقلاب ونظام همواره اقتضا می کند که نظرات اجتهادی فقهی درزمینه های مختلف ولو مخالف با یکدیگر آزادانه عرضه شود و کسی توان و حق جلوگیری از آن را ندارد .» ( همان ، ج 21 ، ص 7- 46)
حضرت امام ، خود ضمن تقسیم اختلافات نظری به دو نوع اختلافات عقیدتی و اصول ، و اختلافات سیاسی و فرعی ، وجود اختلافات نوع دوم را مضر به حال وحدت و همبستگی جامعه ندانسته بلکه آن را موجب رشد و بالندگی اعلام کرده اند و ازآنها هرگز اظهار نگرانی نمی کردند . ایشان در نامه معروف به " تحکیم برادری " ضمن ذکر موضوعات فقهی وسیاسی که قابل بحث و تدقیق نظر و اختلاف نظراست چنین می نویسند :
« .... اختلاف اگر زیربنایی و اصولی باشد ، موجب سستی نظام می شود و این مسئله روشن است که بین افراد و جناح های موجود وابسته به انقلاب اگر اختلاف هم باشد ، صرفاً سیاسی است ولو اینکه مشکل عقیدتی بدان داده می شود ، چرا که همه دراصول با هم مشترک اند و به همین خاطر است که من آنها را تایید می نمایم . آنها نسبت به اسلام وقرآن و انقلاب وفا دارند و دلشان برای کشور و مردم می سوزد ، و هر کدام برای رشد اسلام و خدمت به مسلمین طرح و نظری دارند که به عقیده خود موجب رستگاری است .» ( همان ، ج 21 ، ص 47 )
گستره وحدت
وحدت ازدیدگاه امام دارای دامنه وسیعی است . بطورکلی وحدت مسلمانان یا مستضعفان در راه اهداف کلی دینی و دستیابی به کمال و رشد مطرح است ، اما این وحدت در زمینه های گوناگونی مطرح می شود ، وحدت نیروهای فرهنگی ودینی کشور پیش از هر چیز دیگر قبل از پیروزی مورد نظر امام بوده است ، ایشان با هوشیاری خاص خویش تا حد امکان دو قشر روحانی و دانشگاهی را به هم نزدیک و آن دو را نیازمند به یکدیگر معرفی کردند ، اشتباهات و لغزشهایی را که از هر گروه سرزده بود به نحو ی لطیف تذکر دادند و در مجموع خود ایشان مورد قبول اکثر افراد در جناح روحانی ودانشگاهی قرارگرفتند . حضرت امام دراین باره می فرمایند : « ما چندین سال است که زحمت کشیدیم ودانشگاه را به ملاها ، به مدارس علوم قدیمه ، به طلاب نزدیک کردیم و همیشه سفارش کردیم که وحدت کلمه باشد تا بتوانید کاری انجام بدهید .» ( همان ، ج4 ، ص 92 )
آن گاه ایشان به تخصص حوزه دانشگاه اشاره و وجود هر دو را برای فردای پیروزی ضروری اعلام میکنند .وحدت این دو قشر از دیدگاه امام بسیار مهم بود . در دیدگاه ایشان ، وحدت این دوقشر موجب زمین خوردن ابرقدرت ها می شود . امام درتحلیلی از نتایج انقلاب اسلامی می فرمایند :
« وحدت قشر روشنفکر و روحانی اگر تنها نتیجه نهضت باشد مناسب است .» ( همان ،ج 5 ، ص22 )
وظیفه شرعی دانستن حفظ وحدت
گرچه دردیدگاه تکلیف گرایی امام اصولاً اقدام سیاسی یک تکلیف شرعی است و لذا خیلی از موارد مشارکت های سیاسی مانند شرکت درانتخابات یا تایید نظام به واسطه گردهم آیی و راهپیمایی و... که عموماً دردیدگاه یک اندیشور سیاسی از" حقوق " مردم است ، ازدیدگاه امام آنان تکلیف و وظیفه مردم نیزهست .البته در مواردی مانند رعایت " وحدت " و همبستگی جامعه تاکیدهای ایشان درعواقب ترک آن قابل توجه است . ایشان ایجاد خلل در وحدت را " گناه کبیره " و " جرم بزرگی " اعلام می کنند ، تعبیراتی که درمخالفت های احکام اولی شرعی کمتر به کار برده می شود .
« ... اگر چنانچه دریک وقتی هم یک همچو مطلبی واقع بشود ، آن هم یک جرم است ، امروز این مسئله ( تضعیف قوای نظام و تفرقه افکنی ) جرم بسیار بزرگی است .» ( همان ، ج 12 ، ص 118)
حضرت امام دردیدار با استانداران درسال های آخرجنگ تحمیلی ، ضمن اشاره به نظرات گوناگون و پراکنده ای که درباره جنگ ابراز می شده است ، این گونه اظهارنظرکرده اند :
« ... باید وحدت داشته باشید تاحفظ بشوید . دسیسه ها برای اختلاف است و شما توجه داشته باشید که یک کلمه اختلاف آمیز از" گناهان بزرگی " است که مشکل است خدای تبارک وتعالی بیامرزد ، چه این کلمه صادر بشود از دشمن های ما ، چه این کلمه صادر بشود ازدوستان ما ، چه از اشخاصی که ادعای قداست می کنند وچه از اشخاصی که این ادعارا ندارند . مایک کلمه اختلاف انگیز دریک همچو موقعی که اسلام درمعرض خطرکفر است . ، این از گناهانی است که به زودی نمی شود ازش گذشت ." ( همان ، ج 20 ، ص 84)
خاتمه
بطورخلاصه، وحدت مطلوب امام ،وحدت کامل درعمل و هماهنگی عملی همه نهادها و افراد نظام ،وحدت اندیشه دراصول کلی اسلام و انقلاب است ، واختلاف در راهکارهای اجرای اصول کلی و در جزئیات دیگر به وحدت مطلوب خللی وارد نمی کند .
[h=1]استقلال سیاسی ازدیدگاه حضرت امام خمینی (ره)[/h]
[/HR] یکی ازمشکلات اساسی کشورهای ضعیف و غیرمقتدر دردوران حاضرمساله عدم استقلال است . بسیاری از این کشورها دراثر سلطه های اقتصادی ، سیاسی ، نظامی وفرهنگی کشورهای استعمارگر ، درحقیقت به استان یا شهری ازکشورسلطه گر تبدیل شده اند . ازاین لحاظ ، مفهوم استقلال و خصوصاً استقلال سیاسی از اهمیت خاصی در روابط کشورها برخوردار است .
[/HR] حضرت امام خمینی با توجه به روحیه عزتمندانه ای که از سرچشمه معارف دینی کسب کرده بودند، نسبت به مساله استقلال خصوصاً استقلال سیاسی حساس بودند.اعتراض امام به لایحه کاپیتولاسیون درسال 1343 که به تبعید ایشان به ترکیه انجامید ، یکی از قله های مقابله با رژیم شاه محسوب می شود.
دومرحله استقلال :
مرحله اول: گاهی استقلال خواهی درباره اقتدارسیاسی یک کشور و تصمیماتی است که درسطح کلان باید گرفته شود. دراین مرحله کشور مستقل کشوری است که جزء به منافع ملی خویش یا مصالح نظام و مکتب خویش نیندیشد وآنچه محورتصمیم گیری است همان منافع و مصالح امت است ولازمه چنین کاری آن است که درتصمیم گیریها ، بیگانه دخالت سرنوشت ساز نداشته باشد.
حضرت امام دراین رابطه می فرمایند :
" ما می گوییم غلام حلقه به گوش دیگران نباشید ... استقلال را حفظ کنید ، تبعیت را دست بردارید ." ( حضرت امام خمینی (ره ) ، صحیفه نور، ج1،ص69)
دراینجا منظور ایشان از استقلال ، عدم تبعیت و دنباله روی دستگاه رهبری جامعه از اهداف و برنامه های تعیین شده توسط بیگانگان است . همچنین ایشان درجواب خبرنگاری که از مشخصات جامعه ایران پس از پیروزی انقلاب سوال می کند ، یکی از مشخصات ایران پس از پیروزی انقلاب را چنین برمی شمرند:
" رهبری سیاسی ازسلطه بیگانه آزاد می شود " ( همان ، ج3،ص53)
حضرت امام خمینی (ره) نظیر همین معنا را درباره ملت های مسلمان و مستضعفی که تحت سلطه سیاست زورمداران جهانی قرارگرفته اند ودستگاه رهبری سیاسی آنان تحت سیطره و حاکمیت مستکبران است ، با تعابیر مختلف به کار برده اند ، مثلاً می فرمایند :
" ملت ایران ... امید دارد دست اجانب را از جمیع مالک اسلامی کوتاه کند واستقلال را به آنها برگرداند."(همان ،ج1،ص91)
ودرجای دیگری همه مسلمانان و مستضعفان را مخاطب قرارمی دهند وآنان را به رهایی از سلطه جهانخواران و به دست گرفتن سرنوشت خویش فرامی خوانند :
" هان ای مسلمانان جهان و مستضعفان گیتی بپاخیزید ومقدرات خود را به دست گیرید." (همان،ج15،ص73)
بنابراین استقلال دراین مرحله به معنای رهایی و آزادی ازحیطه حاکمیت و سلطه سیاسی تحمیل شده ازسوی مستکبران برملت های مظلوم است . ملت ایران درانقلاب اسلامی سال 1357 چنین استقلالی را بدست آوردند . لیکن روشن است که این مرحله ای ازاستقلال سیاسی است .
مرحله دوم : گاهی نیز استقلال خواهی به معنای درخواست طرد خودباختگی درسطح دستگاه رهبری است ، بدین معنا که رهبران و کادر موثر در تصمیم گیریها از تحت نفوذ بیگانه خارج باشند و به جای افراد غرب زده وشرق زده یا افراد ترسو که درمقابل بیگانگان استقلال فکری خویش را از دست می دهند ، افراد مستقل و با اراده ، رهبری جامعه ونظام را دردست داشته باشند وجامعه را به سوی آرمان های خویش به پیش ببرند .
دراین مرحله مردم نوع نظام سیاسی و خطوط اصلی مسیرحرکت اجتماعی خویش را که درقانون اساسی متبلور شده است تعیین می کنند وزمامداران وکارگزاران نظام را برمی گزینند تا به اداره و رهبری جامعه بر اساس برنامه های پذیرفته شده بپردازند . استقلال دراین مرحله بسیارعمیق تر و دشوارتر است ، از این رو امام با تاکید بیشتری به این استقلال سفارش می کند . ایشان می فرمایند:
" باید ایرانی بسازیم که بدون اتکا به آمریکا و شوروی و انگلستان ، این جهانخواران بین المللی ، استقلال سیاسی ، نظامی ، فرهنگی و اقتصادی خویش را به دست گیرد و روی پای خود بایستد." (همان ، ج8،ص91)
نظیراین کلام را ایشان درباره به استقلال رسیدن سایرملل مسلمان نیز می فرماید :
" مبارک آن روزی است که دست اجانب از ممالک ما و از ممالک اسلامی کوتاه شود و مسلمین روی پای خودشان بایستند وامور مملکتشان را خودشان به دست بیاورند ." (همان ، ج10،ص91)
خودباوری : وقتی ملتی خود را شناخت و به قدرت وتوان خویش درابتکار و نوآوری و برآوردن نیازهای خود پی برد و دانست که ازسایر ملت ها کمتر نیست واگر بخواهد می تواند ، نوبت آن می رسد که تمام تلاش و توان خویش را به کار گیرد و با عزمی جزم و اراده های آهنین و همتی عالی و پشتکاری دایمی به فعالیت و تلاش درجهت رفع وابستگی ها وبه دست آوردن استقلال و خودکفایی درهمه زمینه ها قیام کند و در این راه هیچ چیز نمی تواند مانع رسیدن اوبه هدفش باشد .
" باید به خود بباورانیم که اگر یک ملت بخواهند بدون وابستگی ها زندگی کنند می توانند وقدرتمندان جهان بریک ملت نمی توانند خلاف ایده آنان را تحمیل کنند."( همان ، ج21 ، ص 198 )
بنابراین ، درلابه لای سخنان امام از عزم و اراده و پشتکار در راه رسیدن به هدف – استقلال – پس ازخودباوری ، به عنوان عاملی دیگر یاد می شود ؛ چون لازمه استقلال خودباوری می باشد .
" باید هوشیار و بیدار و مراقب باشید که سیاستبازان پیوسته به غرب و شرق با وسوسه های شیطانی شما را به سوی این چپاولگران بین المللی نکشند و با اراده مصمم و فعالیت و پشتکار خود به رفع وابستگی ها قیام کند. " ( همان ، ج21 ، ص 184 ).
آنچه بیان شد ، مربوط به رهایی حاکمیت سیاسی ازسلطه بیگانه وبه دست گرفتن مقتدرات کشورو رهبری جامعه به سوی اهداف خویش بود ، اما استقلال درحوزه وسیع تری نیز قابل طرح است و آن تلاش درجهت رهایی ازسلطه و حاکمیت نامرئی سلطه گران جهانی است ، که این تلاش دردوقلمرو مطرح می شود:
1 – تلاش درجهت بالابردن توان ایستادگی و آمادگی کامل برای مقابله با فشارها درهمه شرایط .
2 – تلاش درجهت کم کردن و از بین بردن سلطه ظالمانه مستکبران و گسترش حاکمیت اسلام .
نتیجه : باتوجه به بیانات گوناگون امام خمینی (ره ) ، به نظر می رسد که عبارت زیر می تواند گویای معنای استقلال در نظر ایشان باشد : رهایی دستگاه اداره کشور از سلطه و نفوذ بیگانگان و به دست گرفتن مقدرات کشور از سوی ملت و اداره آن براساس قوانین اسلام.
[h=1][/h]سخن از پروانههایى است كه گرد شمع وجود امام جمع شدند و از گرمى ولایت و پرتو انوار خورشید درخشان حضرتش بهرهها بردند و از یار سفركرده و خاطرات جاودان پیوندش با ساحت مقدس عترت سخن گفتند تا همه نسل ها با پیروى از حضرتش در شمار ارادتمندان اهلبیت: جاى گیرند. در اینبخش به فرازهایى از آن خاطرات اشاره مىشود. باشد تا از سیره عملى این اسوه علم و عمل جرعهاى برگیریم و مشعلى فرا روى نسل جوان بر افروزیم. انشاءالله.
[h=2]زیارت امام رضا(ع)[/h]آقاى سیدحمید روحانى مىگوید:
یكى از علما براى من نقل مىكرد كه یك سال تابستان به اتفاق امام و چندتن دیگر از روحانیون به مشهد مشرف شدیم و خانه دربستى گرفتیم. برنامه ما چنین بود كه بعد از ظهرها، پس ازیكى دو ساعت استراحت، از خواب بلند مىشدیم و به طور دستهجمعى روانه حرم مطهر مىشدیم و پس از زیارت و نماز و دعا به خانه مراجعت و در ایوان باصفایى كه در آن خانه بود، مىنشستیم و چاىمىخوردیم. برنامه امام این بود كه با جمع به حرم مىآمدند، ولى دعا و زیارتشان را خیلى مختصر مىكردند و تنها به منزل برمىگشتند؛ و آن ایوان را آب و جارو مىكردند، فرش پهنمىكردند، سماور را روشن مىكردند و چاى را آماده مىساختند؛ و وقتى كه ما از حرم باز مىگشتیم، براى ما چاى مىریختند.
یك روز من از ایشان سوال كردم كه این چه كاریه، زیارت و دعا را به خاطر آنكه براى رفقا چاى درست كنید مختصر مىكنید و باعجله به منزل باز مىگردید؟ امام در جواب فرمودند: من ثواب این كار را كمتر از آن زیارت و دعا نمىدانم.
[h=2]زیارت قبر حضرت على(ع)[/h]آقاى سید حمید روحانى مىنویسد:
امام در آن حدود پانزده سالى كه در نجف مىزیستند، جز در موارد استثنایى، هر شب ساعت 3 بعد از نصف شب در كنار قبر حضرتعلى(ع) بودند؛ و حتى وقتى حكومت نظامى اعلام مىشد و رفت و آمد در خیابان ها ممنوع بود، به پشتبام مىرفت و از دور امام خود رازیارت مىكرد.
[h=2]زیارت مرقد مطهر امام حسین(ع)[/h]آقاى سید حمید روحانى مىنویسد:
«... در اغلب ایام زیارتى در كنار قبر امام حسین(ع) بودند، در دهه عاشورا هر روز زیارت عاشوراى معروفه را با صدمرتبه سلام و صد مرتبه لعن مىخواندند.» 2مرحوم آقاى املائى مىفرمود:2 روزى در حرم مطهر امام حسین(ع) امام خمینى را دیدم كه در میانانبوه زوار گیر كرده و قدمى نمىتواند پیش بگذارد. به جلو دویده به كنار زدن مردم و بازكردن راه پرداختم. امام با تعرض و تغیرمرا منع مىكردند. ومن بىتوجه به منع ایشان به كار خود ادامه مىدادم. یكباره متوجه شدم كه امام از مسیرى كه من براى ایشان بازكردهام نیامده و تغییر مسیر داده، در لابه لاى جمعیتبه راه خود ادامه مىدهد.
[h=2]انس با حرم مطهر امیر المؤمنین(ع)[/h]آقاى سید حمید روحانى مىگوید:
در سحرگاه وحشتزاى آخرین شبى كه امام در نجف بودند، خدمت امام رسیدم كه دستور العملى از ایشان بگیرم.
یك حالت تاثرى به من دست داده بود از اینكه مىدیدم ایشان نجف را ترك مىكنند؛ و او پس از خدا و حرم مطهر امیرالمومنین(ع) تنها پناهگاه ما بود.
عرض كردم: آقا، نمىشود از این سفر صرف نظر كنید؟! شما الان دارید تشریف مىبرید كویت و آنجا جاى امنى نیست، سوریه جاى امنى نیست، ایران وضعش آنچنان است؛ كجا مىخواهید بروید؟! امام فرمودند: «ناگزیر از اینجا باید بروم.» سپس فرمودند: «من در اینجا با حرم مطهر امیرالمومنین مانوس بودم.»
[h=2]زیارت هاى امام(ره)[/h]آقاى محمد على انصارى، یكى از اعضاى دفتر امام خمینى(ره)،مىگوید:
علاقه امام به اهلبیت علیهم السلام وصف ناشدنى است؛ امام عاشق آنها است. عاشقى كه تا صداى یا حسین بلند مىشود، او بىاختیاراشك مىریزد. امام با اینكه در برابر مصیبتها صابر است و حتى در برابر مشكلاتى چون شهادت حاج آقا مصطفى اشك نمىریزد اما به مجرد اینكه یك روضه خوان بگوید: «السلام علیك یا اباعبدالله»، قطرات اشك از دیدگانش فرو مىچكد؛ و این واقعا علاقه كمى نیست؛ و در همان مواقعى كه بسیارى از شبه روشنفكران قبل از انقلاب به عزادارى و سینهزنى مىتاختند و اگر این فرهنگ رشد پیدا مىكرد،آثارى از شعائر اسلام باقى نمىماند و ما را از درون بىمحتوا مىكرد. امام شدیدا به ترویج همان سنتهاى دیرینه عزادارى مىپرداخت و مردم را به برگزارى هرچه باشكوهتر عزادارىهاى اهلبیتعلیهم السلام سفارش مىكند.
[h=2]علاقه امام به آقا امام زمان (عج)[/h]آقاى محمدعلى انصارى در این باره مىگوید:
یك روز یكى از طلاب در مدرسه رفاه به امام عرض مىكند كه: شما چرا در بین صحبت هایتان از امام زمان كمتر اسم مىبرید؟
امام به محض شنیدن این سخن درجا ایستادند و فرمودند:
چه مىگویى؟ مگر شما نمىدانید ما آنچه داریم از امام زمان است و آنچه من دارم از امام زمان(عج) است و آنچه از انقلاب داریم از امام زمان است.
[h=2]ذكر صلوات[/h]آقاى محمد حسن رحیمیان مىنویسد:
روزهاى ملاقات عمومى در حسینیه جماران، كه مردم از یكى دو ساعت قبل تدریجا جمع مىشوند، گاه و بیگاه صداى صلواتشان بلند مىشد و طبعا صداى این صلوات ها در داخل به گوش امام مىرسید.
یك وقتى متوجه شدیم كه امام با شنیدن صداى صلوات و نام مبارك پیغمبراكرم(ص) آهسته صلوات مىفرستند؛ و مدت ها دقت داشتم وهیچگاه ندیدم كه ایشان صداى صلوات را بشنوند و صلوات نفرستند.
[h=2]احترام به عزادارى امام حسین(ع)[/h]آقاى محمد حسن رحیمیان مىنویسد:
حضرت امام مدظله در یك مراسم ملاقات در حسینیه جماران به طوراستثنایى به جاى آنكه در جایگاه روى صندلى بنشیند... روى زمیننشستند، آن هم روز عاشورا و به احترام عزادارى امام حسین(ع) بود.
[h=2]شركت در دعاى توسل[/h]آقاى محمدحسن رحیمیان در این باره مىگوید:
یك روز به مناسبت یكى از وفیات ائمه علیهم السلام چند نفرى، بهعنوان خواندن دعاى توسل، به اتاق امام رفتیم.
همه رو به قبله نشستند و شروع به دعا كردند. بعد از شروع ، امام وارد شدند و صف نشستند و همراه با همه دعا خواندند.
در اثناى دعاى توسل، یكى از آقایان ذكر مصبیت مختصرى كرد. با آنكه ذاكر روضه خوان ماهر نبود و با حضور امام دستپاچه شده بود و صدایش هم مرتعش و بریده بریده بود، همین كه شروع به روضه كرد با آنكه هنوز مطلب حساسى را بیان نكرده بود، امام چنان به گریه افتادند كه شانههایشان به شدت تكان مىخورد و بنده وقتى زیر چشم به سیماى امام نگاه كردم، دانههاى متوالى اشك را كهاز زیر محاسن معظم له روى زانویشان فرو مىافتاد، دیدم.
[h=2]توجه امام به زیارت عاشورا[/h]آقاى سیدعلىاكبر محتشمى مىگوید:
از جمله حوادثى كه در فرانسه اتفاق افتاد در رابطه با آن حالت خلوص و علاقه و محبتى كه امام به ائمه اطهار داشتند، ما روزها كه مىشد كلیه گزارش هاى شب گذشته را كه به وسیله تلفن از ایران رسیده بود، مىنوشتیم و احیانا آنهایى كه لازم بود عین صدا را امام بشنوند، جمعآورى مىكردیم و خدمت امام مىرسیدیم و اینگزارش ها را خدمتشان تقدیم مىكردیم و اگر توضیح هم لازم بود، توضیح مىدادیم.
اول محرم شده آن روز طبق معمول وقتى گزارش ها را بردیم خدمت امام، دیدیم امام در اتاق قدم مىزنند و با تسبیح ذكرى مىگویند و مشخص شد كه امام زیارت عاشورا را طبق معمول كه در سال هاى گذشته هر سال در ایام عاشورا صبح مشرف مىشدند حرم و زیارت عاشورا را در حرم حضرت امیرالمؤمنین(ع) مىخواندند، در پاریسهم همان برنامه را ادامه داده بودند و زیارت عاشورا را مىخواندند. امام تذكر فرمودند كه از این به بعد در این ساعت گزارش ها را نیاورید كه در این ساعت من مشغول هستم و این برنامه ادامه داشت در ایام عاشورا.
[h=2]دستور امام به روضهخوانى در پاریس[/h]آقاى سیدعلىاكبر محتشمى در این باره مىگوید:
روز تاسوعا من در محوطه قدم مىزدم كه آقاى اشراقى آمدند و گفتند: كه امام فرمودند: «كه شما آماده باشید یك ساعت به ظهر من مىخواهم بیایم بیرون و باید امروز روضه بخوانى.» من متحیرشدم، چون یك همچون آمادگى نداشتم كه در آن شرایط و محیط روضه بخوانم. عرض كردم كه: خدمت ایشان عرض كنید كه من آمادگى ندارم تا روضهاى كه مناسب این شرایط و در جو پاریس و در میان دانشجویان باشد، خدمت امام بخوانم. روضهاى كه من مىدانم همان روضههایى است كه در مجالس معمولى ایران خوانده مىشود. یك همچنین روضهاى من مىتوانم بخوانم. بعد امام پیغام دادند كه بگویید:
« به فلانى كه همان روضه را مىخواهم و همان روضه باید اینجا خوانده بشود. » من از این جریان حس كردم كه امام در هرحال آنعلاقهاى كه به ائمه اطهار دارند و به آن محیطى را كه براى آن محیط مبارزه مىكنند، احترام مىگذارند و همان محیط را مىخواهند و همان آداب و رسومى كه از متن اسلام هست و بیش از هزار سال مسلمان ها با آن بودند را مىخواهند ولو اینكه در پاریس و درقلب سرزمین غرب باشد. در آن روز جمعیت زیاد بود، خبرنگارانفراوانى هم آمده بودند، ساعت یازده امام تشریف آوردند و امام بسیار محزون بود. من خدمت امام نشستم. امام اشاره كردند به من كه روضه بخوان و من شروع كردم روضه خواندن.
براى كسانى كه از سراسر كشورهاى غرب آمده بودند براى دیدن امام بسیار غیرمترقبه بود این منظره، در شرایطى كه امام در مقابلش شاه و آمریكاست و مبارزه مىكند، روز تاسوعا بنشیند و براىامام حسین(ع) گریه كند.
جمعیت خیلى زیاد بود و خبرنگارها هم این مجلس را ضبط مىكردند.
از همان اولى كه شروع كردم به روضه، امام گریه كردند. در وسط روضه بود كه متوجه شدم تمامى جمعیتى كه در آنجا بودند، یكپارچه گریه مىكردند و حتى یادم مىآید كه شاید در حدود یكربع بعد از اینكه روضه ما تمام شده بود، هنوز عدهاى گریه مىكردند؛ و یكى از برادرهایى كه آنجا بود، برادرمان دكتر فكرى بود. آمد و صورت مرا بوسید و گفت: كه من بیست و پنج سال در فرانسه هستم و از فرهنگم جدا شده بودم، از دینم جدا شده بودم، از مسائل مكتبى و مذهبى جدا شده بودم، از ائمه اطهار هم جدا شده بودم و امروز با این برنامه و روضه كه تو خواندى مرا به همه چیزبرگرداندى، به مذهبم، به مكتبم، به فرهنگم. و تا آن لحظه هم من دیدم چشم هایش اشكآلود بود؛ و این روضهخوانى، شب عاشورا خوانده شد.
[h=2]توسل به ثامن الحجج(ع)[/h]آقاى سید محمد جواد علمالهدى مىگوید:
یكى از خاطرات شخصى من با حضرت امام این بود كه آن موقعى كه(در) مجلس شوراى ملى آن عصر به فرمان استعمارگران مطلبى مطرح شد به عنوان «انجمنهاى ایالتى و ولایتى...» و اینكه نام مقدس قرآن و قسم به قرآن كه وظیفه هر نمایندهاى است كه قسم بخورد و متعهد شود، برداشته شود و به جایش كتاب آسمانى گفته شود؛ و اینكه اسم اسلام از روى این كشور به گونهاى برداشته شود به بهانه اینكه بتوانند ملت هاى دیگر هم دراین كشور دستاندر كارباشند.
تنها این سه جمله نبود؛ بلكه امام هشدار مىداد كه این یك نوع رقیت و استعمار خانمانسوزى است كه همه مقدسات اسلام را لگدكوب مىكند. حضرت امام لازم دیدند كه شب ها... استادان حوزه علمیه قم را جمع كنند و در این باره شور و مشورت هایى بشود. ..، به دولت وقت هشدار بدهند و مىدادند و اعلامیههایى صادر مىشد. من به اذن امام مامور شدم كه بلادى كه در قسمت شرق ایران قرار گرفته(یعنى استان خراسان) را از مشهد مقدس تا زاهدان كه دورترین شهربود، بروم و علماى بلاد را ببینم؛ و براى بعضى از بزرگانشان كه حائزاهمیت خاصى از حیث نفوذ مردمى بودند با قلم مقدسشان نامه نوشتند. شبى كه عازم بودم، خدمت ایشان شرفیاب شدم و امام از اندرون تشریف آوردند بیرون و نامهها را به من لطف كردند واین جمله را فرمودند: «شما قبل از اینكه با هركس ملاقات كنید،اول مشرف بشوید حرم مطهر ثامن الحجج علىابن موسىالرضا(ع) و از زبان من به آن حضرت بگویید كه آقا! كار بسیار عظیم و مساله خطیرى پیش آمده و ما وظیفه دانستیم قیام كنیم، چنانچه مرضىشماست ما را تایید كنید.»
[h=2]گریه بر اهل بیت علیهم السلام[/h]آقاى على دوانى مىگوید:
یكى از خاطرات جالبى كه از امام دارم این است كه معظمله به قدرى مسلط برخود هستند و خویشتندار مىباشند كه شاید حدى نتوان براى آن تصور نمود.
... بارها مىدیدم كه در مسجد بالاى سرحضرت معصومه(س) یا خانه بعضى از آقایان علما كه در مجلس روضه نشسته بودند، هرچه واعظیا هركس مىگفت، چه شیرین و چه تلخ، چه حزنانگیز و چه خندهدار،عدهاى تبسم مىكردند یا مىخندیدند و جمعى تحت تاثیر مطالب حزنانگیز سر تكان مىدادند و با صداى بلند گریه مىكردند؛ ولى امام همچنان آرام و بىتفاوت نشسته و فقط گوش بودند كه واقعا باعث تعجب هر بیننده بود؛ ولى همین كه لحظه ذكر مصیبت اهلبیت علیهمالسلام فرا مىرسید، امام دستمال از جیب در مىآوردند و آرام و بىاختیار مىگریستند و اشك مىریختند.
گاهى مىدیدم كه دستمال را با دست تا حدود دهان گرفته بودند و به سخنان واعظ یا روضهخوان گوش مىدادند و در همان حال قطرات درشت و پى درپى اشك از دو سمت صورتشان جارى بود.
[h=2]احترام به مداح اهل بیتعلیهم السلام[/h]آقاى محمد فاضلىاشتهاردى مىگوید:
حضرت امام تواضع عجیبى نسبت به طلبههایى كه درسخوان بودند، داشتند. طلبه، روضهخوان، مداح اهلبیت علیهم السلام را كه مىدیدند، تمام قد بلند مىشدند و موقعى كه مىخواستند از پیشاستاد بروند، از او بدرقه مىكردند و بالاخره با اصرار میهمان باز مىگشتند.
[h=2]شركت در جشن امام حسن مجتبى(ع)[/h]آقاى سیدحسن طاهرى خرم آبادى مىگوید:
ما در شب هاى نیمه ماه رمضان، یك جشنى به عنوان حضرت امام حسنمجتبى(ع) در خانه مىگرفتیم كه آقایان طلبهها و علما را همدعوت مىكردیم و من مقید بودم كه حضرت امام را در این جشن دعوتكنیم و ایشان هم اظهار لطفى مىكردند و در این جشن شركت مىكردند.
[h=2]گریه امام براى علىاكبر(ع)[/h]آقاى على دوانى مىگوید:
آقاى حاج سیدمحمد كوثرى، ذاكر معروف قم، از دوستان صمیمى كه از سال ها قبل در قم روضه خوان خاص امام بود و در سنوات اخیر هم ایام عاشورا در حضور جمع در حسینیه جماران به یاد ایامى كه امام در قم اقامت داشتند و ایشان ذاكر خاص امام بود و ذكرمصیبت وى مطلوب امام بود، نقل مىكرد كه پس از شهادت مرحوم حاج آقا مصطفى، فرزند ارشد امام، وارد نجف اشرف شدم. رفقا گفتند:
خوب به موقع آمدى، امام را دریاب كه هرچه ما كردیم در مصبیت حاج آقا مصطفى گریه كنند، از عهده برنیامدهایم. مگر تو كارى بكنى.
من خدمت امام رسیدم و عرض كردم: اجازه مىدهید ذكر مصیبتى بكنم؟ امام اجازه دادند. هرچه نام حاج آقا مصطفى را بردم تا با آهنگ حزین امام را منقلب كنم كه در عزاى پسراشك بریزد، امام تغییر حال پیدا نكردند و همچنان ساكت و آرام بودند؛ ولى همینكه نام حضرت علىاكبر(ع) را بردم هنگامه شد، امام چنان گریستند كه قابل وصف نیست.
"امام(ره) اگر مطمئن مى شدند طلبهاى زحمتکش است خیلى برایش احترام قائل بودند هنگامیکه در درس "اسفار" امام شرکت مىکردم مبتلا به حصبه شدم فصل زمستان بود. آن موقع حصبه بیمارى خطرناکى بهشمار مى رفت. منزل ما در گذر جدّا بود. از قضا منزل امام هم در حوالى آن گذر بود. ایشان پس از آنکه از بیمارى من اطلاع پیدا کردند، هر صبح و شب به عیادت من مىآمدند."
به گزارش باشگاه خبرنگاران، مرحوم "آیتالله سید عزالدین زنجانی" با نقل خاطرهای از امام خمینی (ره) بیان کرده است که حضرت امام(ره) اگر مطمئن مى شدند طلبهاى زحمتکش است و درس مىخواند، خیلى برایش احترام قائل بودند. یادم نمىرود هنگامیکه در درس "اسفار" امام شرکت مىکردم (در آن زمان اسفار تقریباً غیرمرسوم و در حکم قاچاق بود) مبتلا به حصبه شدم. فصل زمستان بود. آن موقع حصبه بیمارى خطرناکى بهشمار مى رفت. منزل ما در گذر جدّا بود. از قضا منزل امام هم در حوالى آن گذر بود. ایشان پس از آنکه از بیمارى من اطلاع پیدا کردند، هر صبح و شب به عیادت من مىآمدند.
آیتالله زنجانی ادامه میدهد:یادم هست یک شب که ایشان به عیادت من آمده بودند، پزشکى قبل از ایشان آمده بود و داروى اشتباهى داده بود و حال من بسیار بد بود. حضرت امام در آن زمستان سرد، پیاده به دنبال طبیبى که به طرز قدیم معالجه مىکرد رفتند و او را آوردند. پس از بهبود نسبى حال من، منزل را ترک فرمودند. آنگاه وسایل انتقال مرابه بیمارستان فراهم ساختند. اینها فراموش شدنى نیست. به جد اطهرم سوگند، آن مقدار که حضرت امام(س) در مدت بیمارى به من مهربانى کردند و از من مراقبت فرمودند، اگر پدرم در قم بود، این مقدار از من مراقبت نمىکرد. این تنها به لحاظ این بود که من طلبهاى بودم غریب و در قم درس مىخواندم.
آیتالله زنجانی با اشاره به روحیۀ شاگردپرورى و غریب نوازى امام میافزاید:این روحیه موجب شده بود که ایشان از من مراقبت کنند. دیگران هم بودند که من در درسشان شرکت مىکردم، اما یک مرتبه هم به عیادت من نیامدند. حتى یکنفر را نفرستادند که ببینند چرا در درس شرکت نمىکنم. ظاهراً آن موقع امام مشهور به استاد فقه و اصول و نیز صاحب مرجعیت نبودند. فقط "اسفار" درس مىدادند و احتمال آن هم نمىرفت که العیاذباللّه ایشان بخواهند مرا پرورش دهند که بعداً مروج رسالۀ ایشان باشم. خدا مى داند که ایشان فوق این حرفها بودند.
انتهای پیام/
"من به همه ملت، به همه قوای انتظامی، اطمینان می دهم که امر دولت اسلامی، اگر با نظارت فقيه و ولايت فقيه باشد، آسيبي بر این مملکت نخواهد وارد شد." امام خمینی (ره)
سالروز رحلت جانسوز رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) تسلیت باد
یازهرا(س)
وقتی تو رفتی، بال های غمزده پرندگان
جمارانی توان پریدن نداشت.
وقتی تو رفتی، دل های همه کودکان ایرانی گریه کردند.
وقتی تو رفتی، اشک در چشم های همه مردم
ایران حلقه بست، ای امام خوبم!
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]دلم گرفته، دلم هر روز سراع تو را می گیرد.
می خواهم باز هم با دستان مهربانت نوازشم کنی.
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
می خواهم حرف های خوبت را یک بار دیگر بشنویم.
حالا که از میان ما رفته ای، قاب عکست را
در آغوش می گیرم و با تو حرف می زنم.
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]حالا دیگر نیستی که ببینی چه قدر دلم برای تو تنگ است.
هر روز به یاد تو از چشم هایم باران می بارد.[=Microsoft Sans Serif]
[=microsoft sans serif]امام خوبم! تصویر تو را در قلبم نقاشی کرده ام و
همیشه عکس تو را می بوسم.
هنوز جماران بوی تو را می دهد.
[=microsoft sans serif]حبیب مقیمی