جمع بندی عدل الهی بین دو انسان متفاوت از نظر درک و فهم
تبهای اولیه
با سلام
پرسشی بود با این مضمون که ایمان کدام یک از این دو نفر بالاتر است:
1 - کسی که 60 درصد ایمان دارد اما بطور عمیق (با تحقیق و بررسی)
2 - کسی که 80 درصد ایمان دارد اما بطور سطحی (بدون تحقیق و بررسی)
کارشناس عزیز ، استاد "رئوف" در آن تاپیک پاسخ کاملی فرمودند و نتیجه آن شد که شخص اول ایمان بالاتری دارد
اما پرسش دیگری برای من پیش آمد که به نظرم آمد در تاپیک جدید مطرح شود و بیشتر مورد بحث قرار گیرد
در مثال بالا ، فرض را اینطور میگیریم که دو نفر ایمان 80 درصدی دارند (مساوی از نظر مقدار)
اما ایمان 80 درصدی نفر اول ، عمیق بوده و با تحقیق و تلاش به دست آمده
و ایمان 80 درصدی نفر دوم ، سطحی بوده و بدون تحقیق و تلاش آنچنانی به دست آمده 1 - اگر ارزش ایمان نفر اول بیشتر است پس باید پاداش بیشتری هم داشته باشد. لذا با توجه به جملهء قرمز رنگِ بالا ، آیا نفر دوم نمیتواند به خدا اعتراض کند که ایمان من در حد توانم بوده و ایمان او نیز در حد توانش ، پس پاداش ما باید مساوی باشد؟ و اینکه چرا به من نیز همان مقدار عقل ندادی تا من هم بتوانم به همان جایگاه برسم؟ 2 - اگر پاداش هر دو مساوی باشد ، آن وقت آیا نفر اول نمیتواند به خدا اعتراض کند که اگر قرار بود به هر دوی ما پاداش مساوی بدهی ، پس چرا ما را از نظر میزان عقل متفاوت آفریدی که در نتیجه او (نفر دوم) بدون سختی به ایمان 80 درصدی برسد ، اما من مجبور شوم بسیار بیشتر تلاش کنم تا به همان میزان برسم و آخر سر هم پاداشی مساوی بگیرم؟
با تشکر و سپاس
((خداوند فرموده که هر کسی را به اندازهء توانش تکلیف میکند))در مثال بالا ، فرض را اینطور میگیریم که دو نفر ایمان 80 درصدی دارند (مساوی از نظر مقدار)
اما ایمان 80 درصدی نفر اول ، عمیق بوده و با تحقیق و تلاش به دست آمده
و ایمان 80 درصدی نفر دوم ، سطحی بوده و بدون تحقیق و تلاش آنچنانی به دست آمده1 - اگر ارزش ایمان نفر اول بیشتر است پس باید پاداش بیشتری هم داشته باشد. لذا با توجه به جملهء قرمز رنگِ بالا ، آیا نفر دوم نمیتواند به خدا اعتراض کند که ایمان من در حد توانم بوده و ایمان او نیز در حد توانش ، پس پاداش ما باید مساوی باشد؟ و اینکه چرا به من نیز همان مقدار عقل ندادی تا من هم بتوانم به همان جایگاه برسم؟
2 - اگر پاداش هر دو مساوی باشد ، آن وقت آیا نفر اول نمیتواند به خدا اعتراض کند که اگر قرار بود به هر دوی ما پاداش مساوی بدهی ، پس چرا ما را از نظر میزان عقل متفاوت آفریدی که در نتیجه او (نفر دوم) بدون سختی به ایمان 80 درصدی برسد ، اما من مجبور شوم بسیار بیشتر تلاش کنم تا به همان میزان برسم و آخر سر هم پاداشی مساوی بگیرم؟
با تشکر و سپاس
با سلام و تشکر از سوال شما
قبل از پاسخ به این سوال لازم است مقدمه ای کوتاه بیان کنم، ببینید ایمان مثل گندم نیست که چیزی روی آن ریخته شود و درصدش اضافه گردد، بلکه ایمان، تسلیم قلبی است(مجموعه آثار، استاد شهید مطهری، ج1، ص291) که مراتب مختلفی دارد و بعضی بر بعضی برتری دارند(ترجمه المیزان، علامه طباطبایی،ج10، ص130) بنابراین درصد ایمان، یعنی همان عمق ایمان. پس اینکه می فرمایید ایمان نفر دوم80 درصدی بوده و در عین حال سطحی است و بدون تحقیق به دست آمده تناقض است. یا ایمان 80 درصد و عمیق است، یا ایمان سطحی بوده و 80 درصد نیست، این دو با هم جمع نمی شود، چون درصد در مورد ایمان یعنی عمق ایمان.
به عبارت دیگر مراحل و درجات ایمان فقط به عمق آن است، هرچه ایمان انسان قوی تر شود، یعنی بر عمق آن افزوده شده، تا جایی که کسانی که به معاد و بهشت و جهنم اعتقاد سطحی دارند، اگرچه معتقد به بهشت و جهنم ابدی هستند، اما حاضر نیستند جان خود را در راه دین بدهند اما سیدالشهدا(ع) و اصحابش به خاطر عمق ایمانشان اینگونه سختی ها را به جان خریده و با جان و دل، عمق اعتقاد خویش را به رخ عالم کشیدند. تفاوت ایمان سید الشهدا(ع) و ایمان امثال من فقط در عمق است، والا من نیز به وجود همان بهشت و جهنمی که آن حضرت(ع) اعتقاد داشت، اعتقاد دارم، اما عمق ایمان من کجا و عمق ایمان حسین(ع) کجا... این عمق ایمان است که موجب این تفاوت در عمل شده است.
پس اولا با درصد، عمق ایمان نشان داده می شود و ایمان سطحی با ایمان 80 درصد جمع نمی شود، و ثانیا امکان ندارد کسی بدون تحقیق، و تفکر و بدون سیر انفسی(تفکر در نفس خودش) یا آفاقی(تفکر در آفرینش)، ایمان عمیقی پیدا کند، مگر در موارد معدود و استثناء که مورد بحث ما نیست.
فرض درست مسئله
البته این فرض که یکی مثل ابن سینا به خاطر هوش و استعدادش با چند سال تفکر ایمانش به عمق 80 درصد می رسد و شخص دیگری برای رسیدن به ایمان80 درصد باید سال ها تحقیق و تفکر کند، فرض درستی است، پس سوال را روی این فرض می بریم.
اما پاسخ به این فرض
اولا در اعطاء ثواب، اصلا جای اعتراض وجود ندارد، چون خداوند بیش از مقدار عمل آن دو به آنها ثواب خواهد داد، قرآن کریم می فرماید:
«لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ يَزيدَهُمْ مِنْ فَضْلِه» (نور-38)
تا خداوند آنان را به بهترين اعمالى كه انجام دادهاند پاداش دهد، و از فضل خود بر پاداششان بيفزايد.
و بی عدالتی و حق اعتراض در جایی است که حق انسان را به او ندهند، اما خداوند به هر دو بیش از حقشان مزد خواهد داد، در حالی که طلبی از خداوند نداشته اند.اگر شما به یک فقیری 200 تومان دادی و به فقیر بعدی 500 تومان، آیا بی عدالتی کرده اید؟ یقینا خیر، چون طلبی از شما نداشته اند، و تازه همین بخشش شما هم از روی جود و فضل شما بوده است، این اولا.
اما ثانیا اگر ملاک پاداش دادن خداوند صرفا ایمان می بود و به تفاوت توانایی ها و استعداد انسان برای رسیدن به آن کاری نداشت، جای طرح این اشکال می بود، اما قرآن کریم نسبت به امکاناتی که به انسان داده است توقع دارد:
«ُ لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها» (طلاق-7)
خداوند هيچ كس را جز به مقدار توانايى كه به او داده تكليف نمىكند.
و پاداش را فقط در گرو تلاش انسان می داند:
«ْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى» (نجم-39)
براى انسان بهرهاى جز سعى و كوشش او نيست.
پس دو نفری که به یک درصد از ایمان رسیده اند، آنگاه ثوابشان برابر خواهد بود که به یک اندازه تلاش کرده باشند ولو نتایج متفاوت باشد، مثلا یکی 60 درصد تلاش کرده و به ایمان 60 درصد رسیده است، و دیگری نیز 60 درصد تلاش کرده اما به ایمان 80 درصد رسیده است، این دو نفر ثواب یکسانی خواهند داشت؛ برای روشن شدن مسئله، مثالی می زنم:
فرض کنید یک انسان ثروتمندی دو ماشین و دو راننده دارد، به راننده اولی ماشین پیکانش را داده و به راننده دومی ماشین تویوتا پرادو را داده است و به آنها گفته من متناسب با امکاناتی که به شما داده ام از شما توقع دارم.
اگر این آقا برای مزد دادن به راننده هایش فقط به نتیجه کار نگاه کند و ببیند مثلا راننده پیکان با سرعت 80 کیلومتر می رود و راننده پرادو 150 کیلومتر، و با این نتیجه به راننده دومی پاداش بیشتری بدهد عادلانه نخواهد بود، اما اگر به متفاوت بودن امکانات توجه نموده، و ملاک پاداش را روی تلاش آنها برد، و نتیجه را دخالت ندهد، کاملا عادلانه پاداش داده است.
مثلا اگر هر کدام از این دو 60درصد پدال گاز را فشار بدهند، پیکان 80 کیلومتر در ساعت می رود و پرادو مثلا 150 کیلومتر، نتیجه تلاش این دو با هم متفاوت است، اما تلاش این دو برابر بوده و در نتیجه پاداش یکسانی خواهند داشت.
خداوند حکیم نیز در هنگام حسابرسی تمام فاکتورها از قبیل توانایی، سختی، تلاش و... را در صدور حکم لحاظ خواهد کرد.
پس دو نفری که هر دو به درجه ایمان 80 درصد رسیده اند، اما با تلاش متفاوت، یکی به خاطر استعداد بالا، خانواده مذهبی، جامعه متدین، و...، اما دومی با استعداد کمتر، و در خانواده بی دین، در جامعه غیر مذهبی، و با سختی و تحمل توهین و جسارت و... به ایمان 80 درصد رسیده است، یقینا پاداش دومی بیشتر خواهد بود.
موفق باشید
قبل از پاسخ به این سوال لازم است مقدمه ای کوتاه بیان کنم، ببینید ایمان مثل گندم نیست که چیزی روی آن ریخته شود و درصدش اضافه گردد، بلکه ایمان، تسلیم قلبی است(مجموعه آثار، استاد شهید مطهری، ج1، ص291) که مراتب مختلفی دارد و بعضی بر بعضی برتری دارند(ترجمه المیزان، علامه طباطبایی،ج10، ص130) بنابراین درصد ایمان، یعنی همان عمق ایمان. پس اینکه می فرمایید ایمان نفر دوم80 درصدی بوده و در عین حال سطحی است و بدون تحقیق به دست آمده تناقض است. یا ایمان 80 درصد و عمیق است، یا ایمان سطحی بوده و 80 درصد نیست، این دو با هم جمع نمی شود، چون درصد در مورد ایمان یعنی عمق ایمان.به عبارت دیگر مراحل و درجات ایمان فقط به عمق آن است، هرچه ایمان انسان قوی تر شود، یعنی بر عمق آن افزوده شده، تا جایی که کسانی که به معاد و بهشت و جهنم اعتقاد سطحی دارند، اگرچه معتقد به بهشت و جهنم ابدی هستند، اما حاضر نیستند جان خود را در راه دین بدهند اما سیدالشهدا(ع) و اصحابش به خاطر عمق ایمانشان اینگونه سختی ها را به جان خریده و با جان و دل، عمق اعتقاد خویش را به رخ عالم کشیدند. تفاوت ایمان سید الشهدا(ع) و ایمان امثال من فقط در عمق است، والا من نیز به وجود همان بهشت و جهنمی که آن حضرت(ع) اعتقاد داشت، اعتقاد دارم، اما عمق ایمان من کجا و عمق ایمان حسین(ع) کجا... این عمق ایمان است که موجب این تفاوت در عمل شده است.
پس اولا با درصد، عمق ایمان نشان داده می شود و ایمان سطحی با ایمان 80 درصد جمع نمی شود، و ثانیا امکان ندارد کسی بدون تحقیق، و تفکر و بدون سیر انفسی(تفکر در نفس خودش) یا آفاقی(تفکر در آفرینش)، ایمان عمیقی پیدا کند، مگر در موارد معدود و استثناء که مورد بحث ما نیست.
سلام و ادب
پیرو سخنان شما سوالی دیگر مطرح می شود
حتما دیده اید جوانان پر شورو حالی که ایمانشان به شهادت و رفتن به بهشت انقدر زیاد بود که روی مین می رفتند
و مشخص است از سن و سالشان که ایمانشان را با تحقیق بدست نیاورده اند بلکه به صورت سطحی و با شورو جوانی به ان ایمان رسیده اند
فرض کنید ایمان این فرد مثلا هشتاد درصد است
و ایمان فرد دیگری که درحال تحقیق و مطاعه است پنجاه درصد باشد ( همان عمق ) ایمان
ارزش کدام ایمان در نزد خدا بالاتر است ؟
با تشکر
سلام و ادبپیرو سخنان شما سوالی دیگر مطرح می شود
حتما دیده اید جوانان پر شورو حالی که ایمانشان به شهادت و رفتن به بهشت انقدر زیاد بود که روی مین می رفتند
و مشخص است از سن و سالشان که ایمانشان را با تحقیق بدست نیاورده اند بلکه به صورت سطحی و با شورو جوانی به ان ایمان رسیده اندفرض کنید ایمان این فرد مثلا هشتاد درصد است
و ایمان فرد دیگری که درحال تحقیق و مطاعه است پنجاه درصد باشد ( همان عمق ) ایمان
ارزش کدام ایمان در نزد خدا بالاتر است ؟با تشکر
با سلام و احترام
ببینید همان طور که تحقیق و مطالعه موجب تقویت ایمان می شود، عمل و عبادت هم روی ایمان تاثیر دارد، اما چون استارتر تاپیک تحقیق و بررسی را برای تحقق ایمان مثال زده بود، من هم به همان اشاره کردم، اما روشن است که عمل و عبادت نیز مانند تحقیق در عمق ایمان انسان تاثیر می گذارند، تا جایی که اعمال زشت و گناه می تواند انسان را به کفر بکشاند، قرآن کریم در این مورد می فرماید:
«ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُن» (روم-10)
سپس سرانجام كسانى كه اعمال بد مرتكب شدند به جايى رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند و آن را به مسخره گرفتند.
ما در روایات هم از نقش عمل در ازدیاد یا نقص ایمان زیاد داریم مثلا امام صادق(ع) می فرمایند: کسی که به برادر مومنش تهمت بزند ایمانش مانند حل شدن نمک در آب حل می شود(الکافی، شیخ کلینی، ج2، ص170)
یکی از اعمالی که بر ایمان انسان تاثیر عظیمی می گذارد جهاد است، امام علی(ع) میفرمایند:
«أَلَا إِنَّ الْإِيمَانَ بُنِيَ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَى الْيَقِينِ وَ الصَّبْرِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَاد» (الکافی، ج2، ص50)
آگاه باشید ایمان بر چهار چیز بنا می شود، یقین و صبر و عدل و جهاد.
پس هرگز ایمان بدون تلاش محقق نمی شود، و این تلاش می تواند علمی و تحقیقی باشد یا عملی و عبادی، آن هم عملی مانند جهاد که خداوند در مورد آن می فرماید حتی شنیدن خبر هجوم دشمن موجب تقویت ایمان عده ای میشود:
«الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا» (آل عمران-173)
اينها كسانى بودند كه مردم، به آنان گفتند: «مردم [لشكر دشمن] براى (حمله به) شما اجتماع كردهاند از آنها بترسيد!» اما اين سخن، بر ايمانشان افزود.
س جهاد تاثیر خیلی سریعی در رشد و تقویت ایمان دارد؛ در حقیقت جهاد در راه خدا یکی از سریع ترین مسیرها برای تقویت ایمان است، با توجه به اینکه عزیزترین دارایی انسان، یعنی جان او در معرض خطر قرار می گیرد و موجب می شود که دنیا و مظاهر آن از دل او خارج می شود، به همان ترتیب موجب می شود که محبت و ایمان به خداوند به جای آن محبت های دنیوی می گیرد.
خداوند مجاهدین در راه خودش را صادقین در ایمان خوانده است:
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ في سَبيلِ اللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُون»(حجرات-15)
مؤمنان واقعى تنها كسانى هستند كه به خدا و رسولش ايمان آورده اند، سپس هرگز شكّ و ترديدى به خود راه نداده و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد كرده اند آنها راستگويانند.
پس جوانانی که در جبهه با خوابیدن روی مین معبر باز می کردند اینطور نبوده است که این ایمانشان بدون تلاش و کوشش به دست آمده باشد، اینها اگر در خانه، پای تلویزیون می نشستند و فوتبال می دیدند و تخمه می شکستند:khaneh: هرگز به این مرحله از ایمان نمیرسیدند، آری این ویژگی جهاد در راه خداست که از انسان چنین کوه استواری میسازد.
پس اگر این دو نفری که مثال زدید از نظر سایر توانایی ها یکسان باشند، اما یکی با مطالعه به ایمان 50 درصد رسیده است و دیگری به خاطر حضور در میدان جهاد و راه میانبر به ایمان 80 درصد رسیده است، پاداش دومی بالاتر است، همانطور که قرآن کریم می فرماید:
«لا يَسْتَوِي الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدينَ دَرَجَةً وَ كُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدينَ أَجْراً عَظيما» (نساء-95)
افراد باايمانى كه بدون بيمارى و ناراحتى، از جهاد بازنشستند، با مجاهدانى كه در راه خدا با مال و جان خود جهاد كردند، يكسان نيستند! خداوند، مجاهدانى را كه با مال و جان خود جهاد نمودند، بر قاعدان [ترك كنندگان جهاد] برترى مهمّى بخشيده و به هر يك از اين دو گروه (به نسبت اعمال نيكشان) خداوند وعده پاداش نيك داده، و مجاهدان را بر قاعدان، با پاداش عظيمى برترى بخشيده است.
پس اینکه می فرمایید ایمان نفر دوم80 درصدی بوده و در عین حال سطحی است و بدون تحقیق به دست آمده تناقض است. یا ایمان 80 درصد و عمیق است، یا ایمان سطحی بوده و 80 درصد نیست، این دو با هم جمع نمی شود، چون درصد در مورد ایمان یعنی عمق ایمان
عرض سلام
ممنون از پاسختون
شايد من كمي بد بيان كردم. مثلاً مرد پيري كه سواد آنچناني هم نداره ، ميگه خدا رو صددرصد قبول دارم (حالا ما ميگيريم 80 درصد براي فرض خودمون). هيچ شكي هم نداره. نمازش هم قضا نميشه :Nishkhand: اما يه آدم با درك و ضريب هوشي بالاتر ، خيلي بيشتر دچار شك و ترديد ميشه چون سوالهاي بيشتري براش پيش مياد (كه براي اون پيرمرد اصلاً پيش نميان). در اين شرايط پيرمرد هيچ شكي به وجود خدا نداره ، اما اون مردِ باهوش ممكنه شك كنه ، پرسش داره و درحال تحقيق هست. حالا درست زماني كه تا 80 درصد ايمانش كامل شده (همون ايمان عميق) ميميره
حالا با توجه به اين توضيحات سوالم رو مجدد ميپرسم. فقط قبلش يك نكته:
شما داريد يك نفر رو ملاك قرار ميديد و عمق ايمان رو با اون ميسنجيد مثلاً امام حسين(ع). بله بنده هم گفتم كه يكي ايمان سطحي داره و يكي ايمان عميق و اين رو به نسبت يكي مثل امام حسين(ع) گفتم ، اما چرا درصد هر دو رو يكي گرفتم؟
به اين دليل كه اون پيرمرد نسبت به ابزارِ عقلي و هوشي كه در اختيار داشته اصلاً سوال براش پيش نميومده كه بخوايم بهش بگيم تو بايد بيشتر تحقيق ميكردي. به عبارتي عمق ايمان اين پيرمرد نسبت به ابزاري كه در اختيار داشته همون 80 هست
پس هر كدوم از اين افراد با توجه به امكاناتي كه بهشون داده شده ميتونن عمق ايمان پيدا كنن
پيرمرد عامي ، با ابزاري كه در اختيار داشته 80 درصد ايمان سطحي داره (كه نسبت به ايمان عميق با ملاك امام حسين(ع) شايد 10 درصد هم نشه)
و مرد باهوش ، با ابزاري كه در اختيار داشته 80 درصد ايمان عميق به دست آورده (كه ميشه 80 درصد ايمان كسي مثل امام حسين(ع) - فرضاً)
حالا سوال:
1 - اگر ملاك اين باشه كه خداوند هر كسي رو به اندازهء توانش تكليف ميكنه و در نتيجه به هر دوي اينها پاداش مساوي داده بشه ، آيا در حق اوني كه تلاش بيشتري كرده ظلم نشده؟
2 - اگر ملاك اين باشه كه به هر كسي نسبت به تلاشش پاداش داده بشه ، آيا به در حق اون پيرمرد عامي ظلم نشده كه اصلاً ابزاري در اختيارش گذاشته نشده كه قرار باشه خدا ازش انتظار تلاش داشته بشه؟
(دقت كرديد اعتراضشون رو حذف كردم :khandeh!: )
پس دو نفری که هر دو به درجه ایمان 80 درصد رسیده اند، اما با تلاش متفاوت، یکی به خاطر استعداد بالا، خانواده مذهبی، جامعه متدین، و...، اما دومی با استعداد کمتر، و در خانواده بی دین، در جامعه غیر مذهبی، و با سختی و تحمل توهین و جسارت و... به ایمان 80 درصد رسیده است، یقینا پاداش دومی بیشتر خواهد بود
دقيقاً اين كه فرموديد شبيه به سوال دوم بنده است. يعني آيا در حق نفر اول ظلم نشده كه شرايط براي دريافت پاداش بيشتر براش فراهم نشده؟
[="Tahoma"][="Navy"] 1 - کسی که 60 درصد ایمان دارد اما بطور عمیق (با تحقیق و بررسی) 2 - کسی که 80 درصد ایمان دارد اما بطور سطحی (بدون تحقیق و بررسی) کارشناس عزیز ، استاد "رئوف" در آن تاپیک پاسخ کاملی فرمودند و نتیجه آن شد که شخص اول ایمان بالاتری دارد اما پرسش دیگری برای من پیش آمد که به نظرم آمد در تاپیک جدید مطرح شود و بیشتر مورد بحث قرار گیرد ((خداوند فرموده که هر کسی را به اندازهء توانش تکلیف میکند)) در مثال بالا ، فرض را اینطور میگیریم که دو نفر ایمان 80 درصدی دارند (مساوی از نظر مقدار) 1 - اگر ارزش ایمان نفر اول بیشتر است پس باید پاداش بیشتری هم داشته باشد. لذا با توجه به جملهء قرمز رنگِ بالا ، آیا نفر دوم نمیتواند به خدا اعتراض کند که ایمان من در حد توانم بوده و ایمان او نیز در حد توانش ، پس پاداش ما باید مساوی باشد؟ و اینکه چرا به من نیز همان مقدار عقل ندادی تا من هم بتوانم به همان جایگاه برسم؟ 2 - اگر پاداش هر دو مساوی باشد ، آن وقت آیا نفر اول نمیتواند به خدا اعتراض کند که اگر قرار بود به هر دوی ما پاداش مساوی بدهی ، پس چرا ما را از نظر میزان عقل متفاوت آفریدی که در نتیجه او (نفر دوم) بدون سختی به ایمان 80 درصدی برسد ، اما من مجبور شوم بسیار بیشتر تلاش کنم تا به همان میزان برسم و آخر سر هم پاداشی مساوی بگیرم؟ با تشکر و سپاسا سلام
پرسشی بود با این مضمون که ایمان کدام یک از این دو نفر بالاتر است:
اما ایمان 80 درصدی نفر اول ، عمیق بوده و با تحقیق و تلاش به دست آمده
و ایمان 80 درصدی نفر دوم ، سطحی بوده و بدون تحقیق و تلاش آنچنانی به دست آمده
سلام
این اعتراضات فرضی فقط در این سوی عالم معنا دارد
آن سوی عالم که همه حجابها و پرده ها برداشته میشود و حقایق آشکار می شود زبان اعتراضی وجود ندارد
تفاوت افراد در استعدادها جزء امور ذاتی و در ارتباط قطعی و الزامی با تمام هستی است لذا آنسویگان بدان اعتراض نمی کنند
چون همه آنسویگان منطقی فکر می کنند و می دانند که در خانه باید درب پایینتر از پنجره باشد چون اگر وارونه باشد همه از پنجره درون خانه را می بینند و از درش هم نمی توانند وارد شوند
حساب عالم چنین است تفاوت استعدادها و تواناییها و ... در یک کل بهم پیوسته بزرگ که جایگاه هرچیز و هرکس در آن باید کاملا صحیح و منطقی باشد دیده می شود
و آخر اینکه پاداش هم عین باور و عمل است
یا علیم[/]
سلام
این اعتراضات فرضی فقط در این سوی عالم معنا دارد
آن سوی عالم که همه حجابها و پرده ها برداشته میشود و حقایق آشکار می شود زبان اعتراضی وجود ندارد
تفاوت افراد در استعدادها جزء امور ذاتی و در ارتباط قطعی و الزامی با تمام هستی است لذا آنسویگان بدان اعتراض نمی کنند
چون همه آنسویگان منطقی فکر می کنند و می دانند که در خانه باید درب پایینتر از پنجره باشد چون اگر وارونه باشد همه از پنجره درون خانه را می بینند و از درش هم نمی توانند وارد شوند
حساب عالم چنین است تفاوت استعدادها و تواناییها و ... در یک کل بهم پیوسته بزرگ که جایگاه هرچیز و هرکس در آن باید کاملا صحیح و منطقی باشد دیده می شود
و آخر اینکه پاداش هم عین باور و عمل است
یا علیم
دقيقاً پاسخ همينه كه فرموديد. منم ميخوام به همين برسيم
حساب و كتاب خدا ، خيلي با اون 4 = 2 * 2 كه ما فكر ميكنيم تفاوت داره
ولي اجازه بديد درموردش بحث كنيم (اگر شما هم شركت كنيد خوشحال ميشم)
سلام
این اعتراضات فرضی فقط در این سوی عالم معنا دارد
آن سوی عالم که همه حجابها و پرده ها برداشته میشود و حقایق آشکار می شود زبان اعتراضی وجود ندارد
تفاوت افراد در استعدادها جزء امور ذاتی و در ارتباط قطعی و الزامی با تمام هستی است لذا آنسویگان بدان اعتراض نمی کنند
چون همه آنسویگان منطقی فکر می کنند و می دانند که در خانه باید درب پایینتر از پنجره باشد چون اگر وارونه باشد همه از پنجره درون خانه را می بینند و از درش هم نمی توانند وارد شوند
حساب عالم چنین است تفاوت استعدادها و تواناییها و ... در یک کل بهم پیوسته بزرگ که جایگاه هرچیز و هرکس در آن باید کاملا صحیح و منطقی باشد دیده می شود
و آخر اینکه پاداش هم عین باور و عمل است
یا علیم
سلام
دقيقاً پاسخ همينه كه فرموديد. منم ميخوام به همين برسيم
حساب و كتاب خدا ، خيلي با اون 4 = 2 * 2 كه ما فكر ميكنيم تفاوت داره
ولي اجازه بديد درموردش بحث كنيم (اگر شما هم شركت كنيد خوشحال ميشم)
حساب و كتاب خدا ، خيلي با اون 4 = 2 * 2 كه ما فكر ميكنيم تفاوت داره
سلام علیکم
حساب و کتاب خداوند اینست که ایمان 80 درصد عمیق با ایمان 80 درصد سطحی در یک رتبه قرار دارند چون از هر کسی به اندازه تواناییها و فهمش تکلیف کرده است. ضمنا اون فرد باهوش تکلیفش سنگینتره چون ابزار رسیدن به وجود خدا به راحتی در اختیارش گذاشته شده
با سلام و احترامببینید همان طور که تحقیق و مطالعه موجب تقویت ایمان می شود، عمل و عبادت هم روی ایمان تاثیر دارد، اما چون استارتر تاپیک تحقیق و بررسی را برای تحقق ایمان مثال زده بود، من هم به همان اشاره کردم، اما روشن است که عمل و عبادت نیز مانند تحقیق در عمق ایمان انسان تاثیر می گذارند، تا جایی که اعمال زشت و گناه می تواند انسان را به کفر بکشاند، قرآن کریم در این مورد می فرماید:
«ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُن» (روم-10)
سپس سرانجام كسانى كه اعمال بد مرتكب شدند به جايى رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند و آن را به مسخره گرفتند.
ما در روایات هم از نقش عمل در ازدیاد یا نقص ایمان زیاد داریم مثلا امام صادق(ع) می فرمایند: کسی که به برادر مومنش تهمت بزند ایمانش مانند حل شدن نمک در آب حل می شود(الکافی، شیخ کلینی، ج2، ص170)یکی از اعمالی که بر ایمان انسان تاثیر عظیمی می گذارد جهاد است، امام علی(ع) میفرمایند:
«أَلَا إِنَّ الْإِيمَانَ بُنِيَ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَى الْيَقِينِ وَ الصَّبْرِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَاد» (الکافی، ج2، ص50)
آگاه باشید ایمان بر چهار چیز بنا می شود، یقین و صبر و عدل و جهاد.پس هرگز ایمان بدون تلاش محقق نمی شود، و این تلاش می تواند علمی و تحقیقی باشد یا عملی و عبادی، آن هم عملی مانند جهاد که خداوند در مورد آن می فرماید حتی شنیدن خبر هجوم دشمن موجب تقویت ایمان عده ای میشود:
«الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا» (آل عمران-173)
اينها كسانى بودند كه مردم، به آنان گفتند: «مردم [لشكر دشمن] براى (حمله به) شما اجتماع كردهاند از آنها بترسيد!» اما اين سخن، بر ايمانشان افزود.س جهاد تاثیر خیلی سریعی در رشد و تقویت ایمان دارد؛ در حقیقت جهاد در راه خدا یکی از سریع ترین مسیرها برای تقویت ایمان است، با توجه به اینکه عزیزترین دارایی انسان، یعنی جان او در معرض خطر قرار می گیرد و موجب می شود که دنیا و مظاهر آن از دل او خارج می شود، به همان ترتیب موجب می شود که محبت و ایمان به خداوند به جای آن محبت های دنیوی می گیرد.
خداوند مجاهدین در راه خودش را صادقین در ایمان خوانده است:«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ في سَبيلِ اللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُون»(حجرات-15)
مؤمنان واقعى تنها كسانى هستند كه به خدا و رسولش ايمان آورده اند، سپس هرگز شكّ و ترديدى به خود راه نداده و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد كرده اند آنها راستگويانند.پس جوانانی که در جبهه با خوابیدن روی مین معبر باز می کردند اینطور نبوده است که این ایمانشان بدون تلاش و کوشش به دست آمده باشد، اینها اگر در خانه، پای تلویزیون می نشستند و فوتبال می دیدند و تخمه می شکستند هرگز به این مرحله از ایمان نمیرسیدند، آری این ویژگی جهاد در راه خداست که از انسان چنین کوه استواری میسازد.
پس اگر این دو نفری که مثال زدید از نظر سایر توانایی ها یکسان باشند، اما یکی با مطالعه به ایمان 50 درصد رسیده است و دیگری به خاطر حضور در میدان جهاد و راه میانبر به ایمان 80 درصد رسیده است، پاداش دومی بالاتر است، همانطور که قرآن کریم می فرماید:«لا يَسْتَوِي الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدينَ دَرَجَةً وَ كُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدينَ أَجْراً عَظيما» (نساء-95)
افراد باايمانى كه بدون بيمارى و ناراحتى، از جهاد بازنشستند، با مجاهدانى كه در راه خدا با مال و جان خود جهاد كردند، يكسان نيستند! خداوند، مجاهدانى را كه با مال و جان خود جهاد نمودند، بر قاعدان [ترك كنندگان جهاد] برترى مهمّى بخشيده و به هر يك از اين دو گروه (به نسبت اعمال نيكشان) خداوند وعده پاداش نيك داده، و مجاهدان را بر قاعدان، با پاداش عظيمى برترى بخشيده است.
عرض سلام و ادب
بزرگوار جواب شما دقیقا برعکس جواب استاد رئوف بود ایشان فرمودند ایمان کسی که با مطالعه و تحقیق به پنجاه درصد رسیده
ارزش بیشتری دارد تا ایمان فردی که با توجه به شرایط دیگه به هشتاد درصد رسیده
حالا واقعا کدام صحیح است ؟:Gig:
دقيقاً پاسخ همينه كه فرموديد. منم ميخوام به همين برسيم
حساب و كتاب خدا ، خيلي با اون 4 = 2 * 2 كه ما فكر ميكنيم تفاوت داره
سلام و عرض ادب
فکر کنم در قران ایه ای وجود دارد که می فرماید بالاترین خوشی بهشتیان این است که از خدا راضی هستند و خدا هم از انان راضی هست
پس میشه نتیجه گرفت خداوند همه این اختلافها رو در دادن پاداش در نظر می گیره
زیرا بهشتیان در بهشت از خدا راضی هستند و هیچ اعتراضی ندارند
فقط می ماند اعتراض جهنمیان !
باید دید ایا جهنمیان هم در این باره می توانند اعتراضی داشته باشند ؟
عرض سلام و ادب
بزرگوار جواب شما دقیقا برعکس جواب استاد رئوف بود ایشان فرمودند ایمان کسی که با مطالعه و تحقیق به پنجاه درصد رسیده
ارزش بیشتری دارد تا ایمان فردی که با توجه به شرایط دیگه به هشتاد درصد رسیده
حالا واقعا کدام صحیح است ؟:Gig:
نه خواهر جوابشون متفاوت نبود. فقط گفتن که تنها راه رسیدن به عمق ایمان دانش و کنکاش نیست و راه های دیگه ای هم وجو داره و به نظرم خیلی قشنگ گفتن (بحث جهاد و تاثیرش در عمق ایمان)
خیلی دلم میخواد در این مورد بحث بشه چون نتایجش خیلی خیلی زیباست
ایشون دقیقاً همون شعری رو توضیح دادن که چند وقت پیش براتون نوشتم:
دیوانه به دریا زد و از آب گذشت
نه خواهر جوابشون متفاوت نبود. فقط گفتن که تنها راه رسیدن به عمق ایمان دانش و کنکاش نیست و راه های دیگه ای هم وجو داره و به نظرم خیلی قشنگ گفتن (بحث جهاد و تاثیرش در عمق ایمان)خیلی دلم میخواد در این مورد بحث بشه چون نتایجش خیلی خیلی زیباست
ایشون دقیقاً همون شعری رو توضیح دادن که چند وقت پیش براتون نوشتم:
عاقل همه عمر خود پِیِ پل میگشت
دیوانه به دریا زد و از آب گذشت
دقت کنید به جواب استاد رئوف
با توجه به مطالبی که عرض شد، ایمان فردی که با تحقیق و بررسی، ایمان آورده است بیشتر است.
موضوعات اصول دین مشخص اند و ادله اثبات آنها نیز در کتب اعتقادی بیان شده است. همچنین لیست فروع دین نیز معلوم است و به نظر نمی رسد که تحقیق در اصول دین مشکلی در این زمینه ایجاد کند.موفق باشید
1 - کسی که 60 درصد ایمان دارد اما بطور عمیق (با تحقیق و بررسی) 2 - کسی که 80 درصد ایمان دارد اما بطور سطحی (بدون تحقیق و بررسی)
با سلام
پرسشی بود با این مضمون که ایمان کدام یک از این دو نفر بالاتر است:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
ایمان ایمان است، از هر راهی که تحصیل شود در خود ایمان و ارزش آن اثری ندارد و همان ایمان هم معیار ارزشگذاری و بعد پاداش و جزاست، البته این بیان چندان دقیق نیست، دقیقترش این است که همین را در مورد تقوا بگوییم:
... إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاكُمْ ... [الحجرات، ۱۳]
اهمیتی ندارد که تقوا از چه راهی به دست آمده باشد، تحقیق یا جهاد و عبادت و غیره، زاد و توشهی آخرت که ثروت انسان در آخرت است تقوای اوست، هر که بیشتر داشته باشد داراتر و توانگرتر است و هر که کمتر داشته باشد خاسرتر و مغبونتر است، از هر راهی هم که تقوا کسب کرده باشد مهم نیست مهم میزان آن است ... کارکرد تحقیق و غیره در ارزشگذاری تقوا نیست بلکه در دوام ایمان است، یعنی هر کسی چه مقدار زاد و توشه با خودش سالم از این دنیا ببرد و در شبهات پایش نلرزد و غیره ...
پس با معیار الهی فقط خود تقواست که مهم است، ولی از دید ما که در مقام عمل هستیم و باید مراقب اموال خودمان هم باشیم تعیین راه هم اهمیت دارد، سرعت و بازدهی کسب تقوا هم اهمیت دارد ...
در عین حال یافتن علم هم فقط از طریق تحقیق نیست و علم اصلش اصلاً نیازی به تحقیق ندارد و اتفاقاً نیاز به خودسازی دارد، کسب علم به کثرت تعلم نیست بلکه علم نوری است که خداوند در دل هر کس که بخواهد میاندازد. اهل بیت علیهمالسلام که راسخون در علم هستند عالمان غیر معلَّم هستند که علمشان از نزد خداوند است و این چیزی از ارزش ایمان و تقوایشان کم نمیکند ... و البته بحث مفصل است
اجمالاً اینکه ملاکتان را قرار بدهید تقوا و دیگر روش افزایش آن اهمیتی در ارزشگذاری نهایی نخواهد داشت ...
یا علی علیهالسلام
پسنامه:
در مورد بحثهایی که انجام دادهاید یکجا یک خطکش برای ایمان قرار دادهاید و بعد یک عمقسنج هم برایش نصب کردهآید و گفتهاید دو نفر که مثلاً هر دو ایمانشان ۸۰٪ است ولی یکی در اثر تحقیق عمق ایمانش بیشتر است، آیا اصلاً چنین تعابیری درست هستند؟ فکر نمیکنم! در واقع ملاک تقوا نشان میدهد که ارزشگذاری انسانها یک سنجش تکمتغیره است و نیازی به دو متغیر نیست و اگر از دو متغیر استفاده کنید آن دو متغیر از هم مستقل نمیباشند، مسأله یک بعدی است، یا طول یا عمق نه هر دو! :ok: اما اگر دوست داشته باشید میتوانید بحث تقوا را به صورت کاربردیتری در مورد افراد متفاوت بررسی کنید، اینکه فردی تحقیق میکند و فردی بدون تحقیق میپذیرد آیا تقوایشان یکسان خواهد بود یا خیر؟ یعنی امکان دارد یکی بشود یا خیر؟ کسی که به دینی غیر از اسلام معتقد است آیا بهرهای از تقوا دارد یا خیر؟ کسی که دین ارثی دارد چه بهرهای از تقوا دارد؟ و الی آخر ...
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
ایمان ایمان است، از هر راهی که تحصیل شود در خود ایمان و ارزش آن اثری ندارد و همان ایمان هم معیار ارزشگذاری و بعد پاداش و جزاست، البته این بیان چندان دقیق نیست، دقیقترش این است که همین را در مورد تقوا بگوییم:
... إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاكُمْ ... [الحجرات، ۱۳]
اهمیتی ندارد که تقوا از چه راهی به دست آمده باشد، تحقیق یا جهاد و عبادت و غیره، زاد و توشهی آخرت که ثروت انسان در آخرت است تقوای اوست، هر که بیشتر داشته باشد داراتر و توانگرتر است و هر که کمتر داشته باشد خاسرتر و مغبونتر است، از هر راهی هم که تقوا کسب کرده باشد مهم نیست مهم میزان آن است ... کارکرد تحقیق و غیره در ارزشگذاری تقوا نیست بلکه در دوام ایمان است، یعنی هر کسی چه مقدار زاد و توشه با خودش سالم از این دنیا ببرد و در شبهات پایش نلرزد و غیره ...
پس با معیار الهی فقط خود تقواست که مهم است، ولی از دید ما که در مقام عمل هستیم و باید مراقب اموال خودمان هم باشیم تعیین راه هم اهمیت دارد، سرعت و بازدهی کسب تقوا هم اهمیت دارد ...
در عین حال یافتن علم هم فقط از طریق تحقیق نیست و علم اصلش اصلاً نیازی به تحقیق ندارد و اتفاقاً نیاز به خودسازی دارد، کسب علم به کثرت تعلم نیست بلکه علم نوری است که خداوند در دل هر کس که بخواهد میاندازد. اهل بیت علیهمالسلام که راسخون در علم هستند عالمان غیر معلَّم هستند که علمشان از نزد خداوند است و این چیزی از ارزش ایمان و تقوایشان کم نمیکند ... و البته بحث مفصل است
اجمالاً اینکه ملاکتان را قرار بدهید تقوا و دیگر روش افزایش آن اهمیتی در ارزشگذاری نهایی نخواهد داشت ...
یا علی علیهالسلام
سلام علیکم
ببینید یک وقتی شخصی در یک خانواده بسیار مذهبی به دنیا می اید و از همان اول یاد می گیرد نماز بخواند و عبادت کند
و از قضا ذهن کنجکاوی هم ندارد و همه چیز را سر بسته قبول کرده و همچنان که خودتان گفتید این عمل به اعتقادات
در او ایمانی قوی ایجاد می کند مثال این اشخاص دورو بر خودما زیاد است
از جمله خود من افراد زیادی را اینچنین می شناسم
در مقابل شخصی دیگر در یک خانواده غیر مذهبی به دنیا می اید که نماز را هم به او شاید یاد ندهند و از قضا ذهن پرسشگری هم دارد
واضح است که این فرد اگر خواسته باشد ایمان شخص اول را کسب کند باید تحقیق و تلاش زیادی بکند
از عدل خدا بدور نیست که ایمان فرد دوم ارزش بیشتری نسبت به ایمان فرد اول داشته باشد
چون برای رسیدن به این ایمان تلاش بسیار بیشتری کرده است
اگر ایمان هر دو یکسان باشد عدل خدا زیر سوال می رود
و شخص دوم می تواند معترض خدا باشد که چرا در مسیر او این همه سختی وجود داشته در حالیکه شخص اول به راحتی ان ایمان را بدست اورده
[="Tahoma"][="Navy"]حساب و کتاب خداوند اینست که ایمان 80 درصد عمیق با ایمان 80 درصد سطحی در یک رتبه قرار دارند
سلام
هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون
چطور ممکن است مومن عارف در مرتبه مومن غیر عارف باشد
مگر قرآن نفرمود:
لهم ما یشاوون
چطور مومن غیر عارف در مرتبه تنعم به نعمتی باشد که آنرا نمی شناسد ؟
مگر نفرمود :
اوتو به متشابها
تا اشاره فرموده باشد به اینکه هرآنچه آنجا چشیده میشود اوج گرفته همانست که اینجا چشیده لذا مومنی که مسیر چشیدن امور معنوی عالیه را نرفته و نچشیده چه می داند که آن مرتبه چیست تا بچشد ؟
جزاء وفاقا هم همین را می فرماید که پاداش متناسب با عمل ( ظاهری و باطنی ) مومن است
مومنی که غواشی و حجب را اینجا درید و نور حقایق عالیه را چشید چطور در مرتبه مومنی می تواند باشد که آن مقام را نیافته است
روایاتی که بر هم مکانی برخی مومنان عادی با انبیاء و اولیاء می کند به معنای هم مکانی ظاهری است همانطور که جابر با امام صادق ع در این دنیا کنار هم نشستند اما جابر که هیچوقت حقایق جان امام صادق ع را نیافت
من و شما هم ممکن است کنار ولیی از اولیاء بنشینیم اما همان چند دقیقه هم ما آنچه را که او می چشد نمی چشیم
بله ممکن است به تفضل الهی و توجه آن ولی نمی از یم اورا به ما بچشانند اما نم کجا و یم کجا!!!
یا علیم[/]
عرض سلام و ادببزرگوار جواب شما دقیقا برعکس جواب استاد رئوف بود ایشان فرمودند ایمان کسی که با مطالعه و تحقیق به پنجاه درصد رسیده
ارزش بیشتری دارد تا ایمان فردی که با توجه به شرایط دیگه به هشتاد درصد رسیدهحالا واقعا کدام صحیح است ؟
بنده هم میگویم ایمان استدلالی بر ایمان احساسی برتری دارد، ببینید پایه اول ایمان، استدلالی است، یعنی یکی از ارکان ایمان که موجب بقاء آن می شود تحقیق و علم است، اما آیا صرفا انسان میتواند با علم به مراتب بالای عرفان و ایمان و اطمینان نفس دست یابد؟ ایمان انسان مانند مانند یک ساختمان است که باید پایه و زیر ساخت آن محکم باشد، و استدلالو برهان این کار را انجام می دهد، سپس با عمل باید آن را تقویت کرده و بالا برد، عمل موجب آرامش و قرار نفس می شود؛ و این منافاتی با آنچه که استاد رئوف گفتند ندارد، مطلبی که استاد رئوف فرموده اند در مورد ایمان احساسی است، ایمانی است که بدون پایه باشد، یعنی صرفا تابع جوزدگی و تبعیت تقلیدی و بدون دلیل باشد که هر زمان ممکن است با تغییر جو، یا برخورد با شبهات فرو ریزد.
شايد من كمي بد بيان كردم. مثلاً مرد پيري كه سواد آنچناني هم نداره ، ميگه خدا رو صددرصد قبول دارم (حالا ما ميگيريم 80 درصد براي فرض خودمون). هيچ شكي هم نداره. نمازش هم قضا نميشه اما يه آدم با درك و ضريب هوشي بالاتر ، خيلي بيشتر دچار شك و ترديد ميشه چون سوالهاي بيشتري براش پيش مياد (كه براي اون پيرمرد اصلاً پيش نميان). در اين شرايط پيرمرد هيچ شكي به وجود خدا نداره ، اما اون مردِ باهوش ممكنه شك كنه ، پرسش داره و درحال تحقيق هست. حالا درست زماني كه تا 80 درصد ايمانش كامل شده (همون ايمان عميق) ميميرهحالا با توجه به اين توضيحات سوالم رو مجدد ميپرسم. فقط قبلش يك نكته:
شما داريد يك نفر رو ملاك قرار ميديد و عمق ايمان رو با اون ميسنجيد مثلاً امام حسين(ع). بله بنده هم گفتم كه يكي ايمان سطحي داره و يكي ايمان عميق و اين رو به نسبت يكي مثل امام حسين(ع) گفتم ، اما چرا درصد هر دو رو يكي گرفتم؟
به اين دليل كه اون پيرمرد نسبت به ابزارِ عقلي و هوشي كه در اختيار داشته اصلاً سوال براش پيش نميومده كه بخوايم بهش بگيم تو بايد بيشتر تحقيق ميكردي. به عبارتي عمق ايمان اين پيرمرد نسبت به ابزاري كه در اختيار داشته همون 80 هستپس هر كدوم از اين افراد با توجه به امكاناتي كه بهشون داده شده ميتونن عمق ايمان پيدا كنن
پيرمرد عامي ، با ابزاري كه در اختيار داشته 80 درصد ايمان سطحي داره (كه نسبت به ايمان عميق با ملاك امام حسين(ع) شايد 10 درصد هم نشه)
و مرد باهوش ، با ابزاري كه در اختيار داشته 80 درصد ايمان عميق به دست آورده (كه ميشه 80 درصد ايمان كسي مثل امام حسين(ع) - فرضاً)حالا سوال:
1 - اگر ملاك اين باشه كه خداوند هر كسي رو به اندازهء توانش تكليف ميكنه و در نتيجه به هر دوي اينها پاداش مساوي داده بشه ، آيا در حق اوني كه تلاش بيشتري كرده ظلم نشده؟
2 - اگر ملاك اين باشه كه به هر كسي نسبت به تلاشش پاداش داده بشه ، آيا به در حق اون پيرمرد عامي ظلم نشده كه اصلاً ابزاري در اختيارش گذاشته نشده كه قرار باشه خدا ازش انتظار تلاش داشته بشه؟
با سلام مجدد
در این خصوص چاره ای نیست که وارد جزئیات بشویم، چون شما درصد ایمان را ثابت لحاظ نمی کنید بلکه می خواهید ایمان هر کس رو متناسب با توان خودش در صد گذاری کنید!
در این فرض باید عرض کنم همانطور که قبلا هم اشاره کردم اولا توقع تلاش متناسب با امکانات هست، و در این راستا ظلمی به بندگان صورت نخواهد گرفت:
«لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها» (طلاق-7)
خداوند هيچ كس را جز به آنچه كه به او داده تكليف نمىكند.
مثلا امام باقر(ع) در مورد عقل که یکی از همین امکانات است می فرمایند:
«إِنَّمَا يُدَاقُّ اللَّهُ الْعِبَادَ فِي الْحِسَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى قَدْرِ مَا آتَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِي الدُّنْيَا» (بحار، ج7، ص267)
خداوند متناسب با عقلی که بندگانش داده است در محاسبه آنها دقت به خرج می دهد.
اما نکته ای که هست هر کس پاداش عمل خیر و بد خود را می بیند، و نمی توان با قاطعیت گفت ثواب بندگان در این راستا برابر است، چرا که ملاک های مختلفی در روایات نقل شده است که میزان ثواب را تغییر می دهند، مثلا سلیمان دیلمی وقتی از شخصی که خیلی اهل عبادت است نزد امام صادق(ع) تعریف می کند، امام(ع) می پرسند: عقلش چقدر است؟ او می گوید: نمی دانم؛ سپس حضرت(ع) می فرمایند:
«إِنَّ الثَّوَابَ عَلَى قَدْرِ الْعَقْل» (الکافی، شیخ کلینی، ج1، ص12)
به درستی که مقدار ثواب متناسب با اندازه عقل است.
این ملاک های مختلف، سوال رو خیلی دقیق و پیچیده خواهد کرد، و باید تک تک جزئیات بررسی بشه، فرض های مختلفی می تونه داشته باشه، لذا حسابرسی خداوند نیز از عهده و توان ما خارج هست، البته همان طور که قبلا هم عرض کردم ملاک ها را در اختیار داریم، اما در نظر گرفتن تمام این ملاک ها به صورت یکجا و محاسبه عمل فرد برای ذهن محدود ما شاید غیر ممکن باشد، گاهی هر دو به اندازه هم تلاش می کنند اما به خاطر این که راه های مختلفی را انتخاب کرده اند، به نتیجه واحدی نمی رسند، یکی در راه های سریع مثل تحقیق و تفکر و جهاد گام نهاده، اما دیگری با عزلت و ترک تحصیل و چسبیدن به نماز و روزه ظاهری و ... می خواهد ایمانش را تقویت کند.
خب این تغییر مسیرها اختیاری اتفاق افتاده است، این جهل نسبت به حق الناس، جهل نسبت به اهمیت جهاد و نقش آن در تقویت ایمان و... این دو شخصیت رو خیلی از یکدیگر متمایز خواهد کرد
ممکن است پدر و مادری نسبت به آینده فرزند خود بیشتر احساس وظیفه کنند و در انتخاب همسر، مراقبت های دوران بارداری، و... خب طبیعتا فرزندشان دارای استعداد بیشتری خواهد بود، و این برتری ترجیح بی دلیل یا تبعیض نیست.
پس چیزی از ثواب آن انسان معمولی کم نخواهد شد، اما آن انسان با استعدادتر اجر مضاعف دارد، نه اینکه خداوند تبعیض قائل شده باشد، بلکه این مزد مضاعف،حاصل تلاش پدر و مادر، یا اجدادش هست که به او داده شده است، ثمره ای که ممکن است در اثر رعایت ادب و عمل نیک، دقت در انتخاب همسر، و مثلا شیردهی با وضو و لقمه حلال، رعایت خوردنی های تقویت استعداد در بارداری و... لذا بی حساب و کتاب نیست.
البته چنین شخصی در برابر لغزش ها نیز مجازات مضاعفی خواهد داشت، تا کفه ترازو همچنان متعادل بماند.
تمام تلاشهایی که والدین برای تولد و تربیت فرزند صالح، گامی در همین راستاست و اگر قرار باشد ثواب مضاعفی نداشته باشد، آن موقع ظلم و بی عدالتی محسوب میشود.
پس بالاخره بدون حساب و کتاب نیست، زحمتی برای این دارایی کشیده شده است، فقط خود شخص نه...مثل پدر و مادری که برای تعالی فرزندشان بیشتر تلاش کرده اند.
ببینید یک وقتی شخصی در یک خانواده بسیار مذهبی به دنیا می اید و از همان اول یاد می گیرد نماز بخواند و عبادت کند در مقابل شخصی دیگر در یک خانواده غیر مذهبی به دنیا می اید که نماز را هم به او شاید یاد ندهند و از قضا ذهن پرسشگری هم دارد از عدل خدا بدور نیست که ایمان فرد دوم ارزش بیشتری نسبت به ایمان فرد اول داشته باشد اگر ایمان هر دو یکسان باشد عدل خدا زیر سوال می رود
سلام علیکم
و از قضا ذهن کنجکاوی هم ندارد و همه چیز را سر بسته قبول کرده و همچنان که خودتان گفتید این عمل به اعتقادات
در او ایمانی قوی ایجاد می کند مثال این اشخاص دورو بر خودما زیاد است
از جمله خود من افراد زیادی را اینچنین می شناسم
واضح است که این فرد اگر خواسته باشد ایمان شخص اول را کسب کند باید تحقیق و تلاش زیادی بکند
چون برای رسیدن به این ایمان تلاش بسیار بیشتری کرده است
و شخص دوم می تواند معترض خدا باشد که چرا در مسیر او این همه سختی وجود داشته در حالیکه شخص اول به راحتی ان ایمان را بدست اورده
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
دو مطلب دارم یکی در تأیید حرفهای گذشتهام و یکی در تأیید حرفهای شما،
- آیا کودکی که به دنیا میآید و همه میگویند پاک است و معصوم بهرهای از تقوا، توشهی آخرت، دارد؟
- وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ [النجم، ۳۹]
خود سعی برخلاف معنایی که ممکن است ابتدا به ساکن از آن برداشت شود مفهومی نسبی دارد. اگر شما یک وزنهی دو کیلویی را بلند کنید آیا سعی کردهاید؟ خیر! ولی اگر یک بچهی ده کیلویی بخواهد این وزنه را بلند کند باید سعی زیادی بکند! شما با امکانات و استعدادها و توانایی خودتان عمل کردهاید و او هم با استعدادهای و تواناییهای خودش، یک نفر که به اندازهی یک نفر دیگر تلاش کند را کسی نمیگوید او حتماً سعی کرده است، او باید به اندازهی خودش سعی کرده باشد تا بشود گفت که او سعی کرده است، ظاهر عمل یکی است ولی سعیها متفاوت است، ممکن هم هست که سعیها یکسان باشند و ظاهر اعمال متفاوت باشند، یکی کسب تقوا کند در حین رشد در خانوادهای مذهبی و دیگری کسب تقوا کند در حین رشد در خانوادهای بیدین، سعی در مقابل بزرگی عملی نیست بلکه در مقابل تواناییهای شخص است.
اگرچه فکر میکنم پاسختان را در متمرکز شدن بر روی تقوا به جای ایمان با درجهبندی دو سویه میتوانید بیابید اما با این حال احتمالاً وقتی وارد جزئیات بررسی مثالها شوید از بحث حقیر در بالا کمی فاصله خواهید گرفت چون بحث بالا خام است و هنوز نیاز به تفکر و تعمق دارد. با این وجود به نظر حقیر میرسد که از روی بحث بر روی تقوا باید مسیر را دنبال کنید تا به جواب قطعی برسید، بحث روی طول و عمق ایمان حداکثر یک بحث شهودی قابل خدشه را ترتیب میدهد، مثل اینکه شما بفرمایید تحقیق کیفیت ایمان را افزایش میدهد ولی ایمان ارثی کمیت آن را زیاد کرده است، حال آنکه آن چیزی که در نهایت در ارزشگذاری ایمان تأثیر دارد تقواست و نه طول و عرضش، اگر ثابت کردید که مثلاً تقوا همان عمق ایمان است دیگر پاسخ سؤال خود را به صورت بدیهی دادهاید و آن اینکه ارزش ایمان ارثی صفر است! ولی حقیر فکر نمیکنم بتوانید چنان مطلبی را اثبات نمایید، پس بهتر است مفهوم تقوا را بیشتر رویش تحقیق کنید تا پاسخی اصولیتر بگیرید. ما هم ازتان یاد میگیریم ان شاء الله.
یا علی علیهالسلام
یا علی علیهالسلام
سلام و عرض ادب
فکر کنم در قران ایه ای وجود دارد که می فرماید بالاترین خوشی بهشتیان این است که از خدا راضی هستند و خدا هم از انان راضی هست
پس میشه نتیجه گرفت خداوند همه این اختلافها رو در دادن پاداش در نظر می گیره
زیرا بهشتیان در بهشت از خدا راضی هستند و هیچ اعتراضی ندارند
فقط می ماند اعتراض جهنمیان !
باید دید ایا جهنمیان هم در این باره می توانند اعتراضی داشته باشند ؟
جمله اي هست كه به نظرم يك تمثيله براي نشان دادن موضوع. ولي در هر حال جالبه
اينكه:
در قيامت كه پرده ها كنار ميره ، جهنميان هم با اشتياق به سوي جهنم ميرن. چون عمل و نتيجهء عمل تناسب داره و همه به درك اين تناسب ميرسن
حالا شايد اينطور هم نباشه كه مثلاً از جهنم رفتنشون خوشحال بشن ولي معناي جملهء بالا اينه كه ميفهمن كه حق همينه كه داره اجرا ميشه
سلام
هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون
چطور ممکن است مومن عارف در مرتبه مومن غیر عارف باشد
مگر قرآن نفرمود:
لهم ما یشاوون
چطور مومن غیر عارف در مرتبه تنعم به نعمتی باشد که آنرا نمی شناسد ؟
مگر نفرمود :
اوتو به متشابها
تا اشاره فرموده باشد به اینکه هرآنچه آنجا چشیده میشود اوج گرفته همانست که اینجا چشیده لذا مومنی که مسیر چشیدن امور معنوی عالیه را نرفته و نچشیده چه می داند که آن مرتبه چیست تا بچشد ؟
جزاء وفاقا هم همین را می فرماید که پاداش متناسب با عمل ( ظاهری و باطنی ) مومن است
مومنی که غواشی و حجب را اینجا درید و نور حقایق عالیه را چشید چطور در مرتبه مومنی می تواند باشد که آن مقام را نیافته است
روایاتی که بر هم مکانی برخی مومنان عادی با انبیاء و اولیاء می کند به معنای هم مکانی ظاهری است همانطور که جابر با امام صادق ع در این دنیا کنار هم نشستند اما جابر که هیچوقت حقایق جان امام صادق ع را نیافت
من و شما هم ممکن است کنار ولیی از اولیاء بنشینیم اما همان چند دقیقه هم ما آنچه را که او می چشد نمی چشیم
بله ممکن است به تفضل الهی و توجه آن ولی نمی از یم اورا به ما بچشانند اما نم کجا و یم کجا!!!
یا علیم
سلام علیکم برادر عزیزم، و رحمة الله و برکاته،
هم شما درست میگویید و هم برخی از فرمایشات دوستان دیگر درست است، اختلاف از اینجاست که در ابتدای تاپیک فرضی محال شده است و آن اینکه بدون معرفت بشود به ایمانهای بالا هم دست یافت، اگر بحث را به جای ایمان ۶۰٪ و ۸۰٪ روی ایمان ۱۰٪ گذاشته بودند خیلی راحتتر میشد بحث را ادامه داد. این اشکال از آنجا ناشی شده است که مسألهای یکبعدی (تکپارامتری: تقوا) را به صورت دو بعدی (دو پارامتری: طول و عمق ایمان) مطرح نمودهاند و خطکش دو بعدی هم کار کردن با آن ساده نخواهد بود خصوصاً که دو بعد آن مستقل نباشند ولی مستقل فرض شده باشند، اینکه نتیجهی بحثشان هم مبهم است و شسته و رفته نیست به همین دلیل است. اگر اشتباه نکنم؟ :Gig:
یا علی علیهالسلام
اينكه: در قيامت كه پرده ها كنار ميره ، جهنميان هم با اشتياق به سوي جهنم ميرن. چون عمل و نتيجهء عمل تناسب داره و همه به درك اين تناسب ميرسن حالا شايد اينطور هم نباشه كه مثلاً از جهنم رفتنشون خوشحال بشن ولي معناي جملهء بالا اينه كه ميفهمن كه حق همينه كه داره اجرا ميشهجمله اي هست كه به نظرم يك تمثيله براي نشان دادن موضوع. ولي در هر حال جالبه
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
نه برادر این تمثیل حتی در مقام تمثیل هم درست نیست، زیرا جهنم مقام جهل است و در مقام جهل آنها اگر قانع شدند که جهنم مأوایشان خواهد بود هم بخاطر یأسشان از رحمت خداست (یأس از رحمت خداوند بزرگترین کفر و جهل است) و نه بخاطر فهمیدن و پذیرفتن حق، آنها همچنان خود را محق دانسته و تقصیر را به گردن دیگران میاندازند و به دنبال مقصر میگردند چنانکه از صحبتهایشان در جهنم فهمیده میشود، حسرت میخورند ولی حسرت بدون خودشناسی و خداشناسی، حسرت بهشت را در مقابل جهنم میخورند همانطور که حسرت مال بیشتر را در دنیا میخوردند نه اینکه حقایق را درک کرده باشند، عقلشان به چشم و گوششان است و از ظاهر فراتر نمیرود و در واقع در دورترین موضع از موضع تعقل قرار دارند. آنها نه تنها اشتیاقی به رفتن به جهنم ندارند و ایشان را کشانکشان به سمت اتش میبرند که بارها هم تلاش میکنند که از آن فرار کنند مطابق آیات قرآن و روایات وارده. آنها در عذاب خواهند بود.
این فرمایش شما را برخی علما برای ابدی شدن جهنمیان در جهنم (که همین ابدی شدن هم سرش اختلاف است میان برخی از علما) بیان کردهاند که ایشان باید با عذاب سنخیت پیدا نمایند تا رحمت خداوند و خلقت جهنمیان توسط خدای حکیم و کریم و رحمان توضیحپذیر باشد و البته حقیر هم بر خلاف آن اعتقاد دارم، یعنی ابدی شدن در خود عذاب، یعنی هرگز سنخیتی با آتش یا هر عذاب دیگری که دارند پیدا نخواهند کرد ولی با وجود آن به آن راضی میشوند، رضایت به دوری از خدا و مجازات بیشتر چنانکه مطابق روایت امام باقر علیهالسلام زمانی میرسد در جهنم که از ایشان پرسیده میشود آیا بر عذابتان بیافزاییم؟ ایشان میگویند که اگر بیافزایید به ما ظلمی نشده است، یعنی مشابه همان مطلبی که شما در انتهای فرمایشتان بیان کردید، ولی چنین بیانی مربوط به بخشی از جهنمیان است که قرار است ابدی شوند آن هم بعد از آنکه سایر جهنمیان که ابدی نبودند نجات یافتند، بعد از این حرف ایشان است که دربهای جهنم برای همیشه بسته میشوند و خداوند یاد این جهنمیان را از دل تمام خلایق دیگر محو میکند و کسی ایشان را یاد نخواهد کرد و به یاد هم نخواهد آورد، گویا نابود شده باشند. اینکه دیگر بر ایشان چه خواهد گذشت خیلی معلوم نیست، البته اینطور هم نیست که همه این روایت را قبول داشته باشند یا همینطور فهمیده باشند، برخی هم به روایتی متمسک میشوند که زمانی خواهد رسید که از اعماق جهنم گیاهی سبز جوانه میزند، به این معنا که در آن هم زندگی به معنای زنده بودن بعد از زندگی به معنای هلاکت و عذاب آغاز شود و فصل جدیدی از نعمت بر سر جهنمیان گشوده شود که برخی آن را مشابه سنخیت پیدا کردن جهنمیان با عذاب تعبیر کردهاند و برخی طور دیگر. باز اگر اشتباه نفهمیده باشم.
یا علی علیهالسلام
[="Tahoma"][="Navy"]سلام علیکم برادر عزیزم، و رحمة الله و برکاته،
هم شما درست میگویید و هم برخی از فرمایشات دوستان دیگر درست است، اختلاف از اینجاست که در ابتدای تاپیک فرضی محال شده است و آن اینکه بدون معرفت بشود به ایمانهای بالا هم دست یافت، اگر بحث را به جای ایمان ۶۰٪ و ۸۰٪ روی ایمان ۱۰٪ گذاشته بودند خیلی راحتتر میشد بحث را ادامه داد. این اشکال از آنجا ناشی شده است که مسألهای یکبعدی (تکپارامتری: تقوا) را به صورت دو بعدی (دو پارامتری: طول و عمق ایمان) مطرح نمودهاند و خطکش دو بعدی هم کار کردن با آن ساده نخواهد بود خصوصاً که دو بعد آن مستقل نباشند ولی مستقل فرض شده باشند، اینکه نتیجهی بحثشان هم مبهم است و شسته و رفته نیست به همین دلیل است. اگر اشتباه نکنم؟
یا علی علیهالسلام
سلام
بله این اشتباه بود ولی بنده به آن وارد نشدم چون گفتم چه بسا بشود در یک تحلیل عقلی مراتب ایمان را جدا در نظر گرفت وگرنه براساس تصریح روایات ما مراتب اسلام را داریم بعد ایمان بعد تقوی و در تقوی مراتب بسیار است در عین حال برخی روایات موهم یکی بودن مرتبه مومنین عادی با اولیاست مثل روایاتی که از همنشین بهشتی انبیاء سخن می گوید که ما عرض کردیم این هم نشینی هم نشینی در تمام مراتب ظاهری و باطنی نیست
یا علیم[/]
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
نه برادر این تمثیل حتی در مقام تمثیل هم درست نیست، زیرا جهنم مقام جهل است و.....
یا علی علیهالسلام
سلام
ولي برادر ما درمورد خيلي ها داريم كه حتي لحظهء مرگ (هنوز وارد قيامت نشده) حقايق براشون آشكار ميشه
سلام
ولي برادر ما درمورد خيلي ها داريم كه حتي لحظهء مرگ (هنوز وارد قيامت نشده) حقايق براشون آشكار ميشه
سلام علیکم،
منظورشان از آشکار شدن حقایق عارف شدن ایشان به حقایق عالیهی عالم نیست بلکه ایشان از عالمی که در وجود خودشان ویران کرده بودن و متروک گذارده بودند را میبینند که باید از این دنیا دل کنده و به آن وارد شوند، در واقع آن آشکار شدن حقایق به معنای دیدن عاقبت خود است و منزلگاه جدیدشان، چنانکه در قرآن هم آمده است که پردهها از مقابل چشمشان برداشته میشود و گفته میشود الیوم بصرک الحدید، یعنی امروز چشمت چیزی را میبیند که تا کنون از دیدن آن غافل بودی. اگر اشتباه نفهمیده باشم.
یا علی علیهالسلام
سلام علیکم برادر عزیزم، و رحمة الله و برکاته،
هم شما درست میگویید و هم برخی از فرمایشات دوستان دیگر درست است، اختلاف از اینجاست که در ابتدای تاپیک فرضی محال شده است و آن اینکه بدون معرفت بشود به ایمانهای بالا هم دست یافت، اگر بحث را به جای ایمان ۶۰٪ و ۸۰٪ روی ایمان ۱۰٪ گذاشته بودند خیلی راحتتر میشد بحث را ادامه داد. این اشکال از آنجا ناشی شده است که مسألهای یکبعدی (تکپارامتری: تقوا) را به صورت دو بعدی (دو پارامتری: طول و عمق ایمان) مطرح نمودهاند و خطکش دو بعدی هم کار کردن با آن ساده نخواهد بود خصوصاً که دو بعد آن مستقل نباشند ولی مستقل فرض شده باشند، اینکه نتیجهی بحثشان هم مبهم است و شسته و رفته نیست به همین دلیل است. اگر اشتباه نکنم؟
یا علی علیهالسلام
سلام علیکم
به نظر حقیر ایمان دو بعدیست همان عمق و وسعت ایمان
بعضیها عمق ایمانشان کم ولی وسعت ان زیاد است
شبیهه بیشتر افرادی که ایمان سطحی دارند
و بعضی دیگر ایمانشان عمیق ولی وسعت کمتری دارد
و در کل می توان برایند این دو ایمان را با یک درصد بیان کرد
سلام علیکم
به نظر حقیر ایمان دو بعدیست همان عمق و وسعت ایمان
بعضیها عمق ایمانشان کم ولی وسعت ان زیاد است
شبیهه بیشتر افرادی که ایمان سطحی دارند
و بعضی دیگر ایمانشان عمیق ولی وسعت کمتری دارد
و در کل می توان برایند این دو ایمان را با یک درصد بیان کرد
به نظر من كه چند بُعديه :Nishkhand:
سلام علیکم،
منظورشان از آشکار شدن حقایق عارف شدن ایشان به حقایق عالیهی عالم نیست بلکه ایشان از عالمی که در وجود خودشان ویران کرده بودن و متروک گذارده بودند را میبینند که باید از این دنیا دل کنده و به آن وارد شوند، در واقع آن آشکار شدن حقایق به معنای دیدن عاقبت خود است و منزلگاه جدیدشان، چنانکه در قرآن هم آمده است که پردهها از مقابل چشمشان برداشته میشود و گفته میشود الیوم بصرک الحدید، یعنی امروز چشمت چیزی را میبیند که تا کنون از دیدن آن غافل بودی. اگر اشتباه نفهمیده باشم.
یا علی علیهالسلام
الان دقيق يادم نيست چي بود مطلب. ولي اين كه شما فرموديد نبود. مثلاً اينطور بود كه ولايت علي(ع) براي منكران اون در لحظهء مرگ آشكار ميشه
ترديد دارم كدوم تعريف درسته. چيزي كه من عرض كردم يا اون كه شما فرموديد
به نظر حقیر ایمان دو بعدیست همان عمق و وسعت ایمان و در کل می توان برایند این دو ایمان را با یک درصد بیان کردسلام علیکم
بعضیها عمق ایمانشان کم ولی وسعت ان زیاد است
شبیهه بیشتر افرادی که ایمان سطحی دارند
و بعضی دیگر ایمانشان عمیق ولی وسعت کمتری دارد
سلام علیکم،
ایمان هر چند بعد که داشته باشد مهم نیست مهم این است که مطابق قرآن ملاک برتری تقواست، شما بحثتان جهتش درست نیست، دارید روی ارزش افراد نزد خداوند با معیاری بحث میکنید که خداوند فرموده معیار من چیز دیگری است، معلوم است که نتیجهی بحثتان مبهم میشود.
[SPOILER]این را هم که میفرمایید ایمان دو بعد دارد ولی میتوان برایندشان را با یک درصد بیان کرد یعنی نهایتاً برای شما ایمان یک بعد دارد، مگرنه مسألهی دو بعدی را باید با دو پارامتر اندازه گرفت و چیزی به نام طول صفحه معنا ندارد، اینها مسائلی ساده در Measure theory است، طول را با اندازهی صفر بعدی (تعداد و شمارش) نمیتوان اندازه گرفت، سطح را با طول نمیتوان اندازه گرفت، حجم را با سطح نمیتوان اندازه گرفت و الی آخر. در هر تعداد ابعادی که کار میکنیم اندازهی ما هم باید مخصوص همان تعداد ابعاد باشد، مگرنه صرفنظر از اندازهی واقعی و شکل جواب یا صفر (مثل حجم یک خط) خواهد بود و یا بینهایت (مثل طول یک حجم).[/SPOILER]
یا علی علیهالسلام
سلام علیکم،
ایمان هر چند بعد که داشته باشد مهم نیست مهم این است که مطابق قرآن ملاک برتری تقواست، شما بحثتان جهتش درست نیست، دارید روی ارزش افراد نزد خداوند با معیاری بحث میکنید که خداوند فرموده معیار من چیز دیگری است، معلوم است که نتیجهی بحثتان مبهم میشود.
[SPOILER]این را هم که میفرمایید ایمان دو بعد دارد ولی میتوان برایندشان را با یک درصد بیان کرد یعنی نهایتاً برای شما ایمان یک بعد دارد، مگرنه مسألهی دو بعدی را باید با دو پارامتر اندازه گرفت و چیزی به نام طول صفحه معنا ندارد، اینها مسائلی ساده در Measure theory است، طول را با اندازهی صفر بعدی (تعداد و شمارش) نمیتوان اندازه گرفت، سطح را با طول نمیتوان اندازه گرفت، حجم را با سطح نمیتوان اندازه گرفت و الی آخر. در هر تعداد ابعادی که کار میکنیم اندازهی ما هم باید مخصوص همان تعداد ابعاد باشد، مگرنه صرفنظر از اندازهی واقعی و شکل جواب یا صفر (مثل حجم یک خط) خواهد بود و یا بینهایت (مثل طول یک حجم).[/SPOILER]
یا علی علیهالسلام
حاجي خيلي گير الفاظي ها :khandeh!:
اين اعداد و ارقام و نسبت دادن ها فقط براي طرح صورت مسئله هست كه به نظرم منظور ما هم در اين صورت مسئله كاملاً واضحه
حالا شما بجاي درصد چيز ديگه اي بذاريد يا بجاي عمق و سطح معيار ديگه اي در نظر بگيريد. اصل سوال به قوت خودش باقيه
البته درمورد اينكه فرموديد ملاك تقواست و نه ايمان با شما مخالفم چون تقوا حاصل عواملي هست كه مهمترينش ايمانه (شايدم تمام عامل ، ايمان باشه)
سلام علیکم،
ایمان هر چند بعد که داشته باشد مهم نیست مهم این است که مطابق قرآن ملاک برتری تقواست، شما بحثتان جهتش درست نیست، دارید روی ارزش افراد نزد خداوند با معیاری بحث میکنید که خداوند فرموده معیار من چیز دیگری است، معلوم است که نتیجهی بحثتان مبهم میشود.
سلام
ببینید به نظر من تقوی ارتباط مستقیم با ایمان داره یعنی هرچی ایمان فرد بیشتر باشه تقوای بیشتری داره
و بر عکس
پس در کل میشه به جای کلمه تقوی همان ایمان را گذاشت بدون اینکه در بحث یا نتیجه اون تغییری حاصل بشه
به نظر من كه چند بُعديه
من که فکر می کنم دارید شوخی می کنید
البته از شکلکی هم که گذاشتید مشخصه :ok:
من که فکر می کنم دارید شوخی می کنید
البته از شکلکی هم که گذاشتید مشخصه :ok:
خير كاملاً جدي عرض كردم (البته با چاشني شوخي)
ولي اصراري بهش ندارم چون محل بحث نيست
این را هم که میفرمایید ایمان دو بعد دارد ولی میتوان برایندشان را با یک درصد بیان کرد یعنی نهایتاً برای شما ایمان یک بعد دارد، مگرنه مسألهی دو بعدی را باید با دو پارامتر اندازه گرفت و چیزی به نام طول صفحه معنا ندارد، اینها مسائلی ساده در Measure theory است، طول را با اندازهی صفر بعدی (تعداد و شمارش) نمیتوان اندازه گرفت، سطح را با طول نمیتوان اندازه گرفت، حجم را با سطح نمیتوان اندازه گرفت و الی آخر. در هر تعداد ابعادی که کار میکنیم اندازهی ما هم باید مخصوص همان تعداد ابعاد باشد، مگرنه صرفنظر از اندازهی واقعی و شکل جواب یا صفر (مثل حجم یک خط) خواهد بود و یا بینهایت (مثل طول یک حجم).
سلام
منظور من دقیقا اینه
اگر عمق و وسعت ایمان را به دو بردار بتوان نشان داد انگاه برایند ان دو بردار را می توان ایمان فرد در نظر گرفت
و طول این بردار برایند را می توان اندازه ایمان فرد و با درصد بیان کرد
حاجي خيلي گير الفاظي ها :khandeh!:
...
البته درمورد اينكه فرموديد ملاك تقواست و نه ايمان با شما مخالفم چون تقوا حاصل عواملي هست كه مهمترينش ايمانه (شايدم تمام عامل ، ايمان باشه)
سلام علیکم برادر بزرگوارم و رحمة الله و برکاته،
باز مهم نیست که تقوا چه ارتباطی با ایمان داشته باشد مهم این است که ملاک تقواست و شما دارید روی ایمان بحث میکنید، لااقل اول روی ارتباط ایمان و تقوا بحث کنید و بعد هر طور که تقوا را تعریف کردید همان تعریف میشود خط کش برای سنجش شرافت افراد در نزد خداوند تبارک و تعالی.
یا علی علیهالسلام
مهم این است که ملاک تقواست
متوجه منظور شما ميشم برادر
پاداش الهي به تقوا داده ميشه و ميزان تقواست و در اينجا مهم نيست كه عامل اين تقوا چه بوده
ولي موضوع اينه كه ما داريم درمورد همون عامل بحث ميكنيم نه خود پاداش
يعني:
سوال اين نيست كه: چرا به يكي پاداش كم داده شده و به ديگري زياد (كه در اين صورت فرمايش شما درست بود)
بلكه سوال اينه: چرا اسبابي كه براي رسيدن به اين پاداش در اختيار بنده ها قرار ميگيره متفاوته و.......
سلام
منظور من دقیقا اینه
اگر عمق و وسعت ایمان را به دو بردار بتوان نشان داد انگاه برایند ان دو بردار را می توان ایمان فرد در نظر گرفت
و طول این بردار برایند را می توان اندازه ایمان فرد و با درصد بیان کرد
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
خوب این خوب است که شما وارد تدقیق کردن بحثتان شدید، ولی در همین قدم اول تمام صحبتهای قبلی خود را نقض کردهاید و این ویژگی یک بحث اصولی است که اگر در مسیر خودش انجام بگیرد با شفافیتی که دارد اشکالات در آن راحت مشخص میشود. اینکه میفرمایید عمق و وسعت یا طول ایمان را دو بردار میگیرید یعنی فرض کردهاید فضای ایمان یک فضای برداری است که قاعدتاً درست نیست، یعنی مطابق فرمایشات خودتان که ما هم قبول داریم درست نیست، چون برایند دو بردار به صورت جذر مجموع توانهای دوم اندازههای آن بردار است اگر متعامد باشند (که در بحث عمق و سطح معمول هم همین است)، ولی اگر متعامد نباشند، یعنی مستقل نباشند هم باز تنها زاویهی بین آنها وارد بحث میشود و باز تقارن در هر صورت حفظ خواهد شد که این خلافه فرض خود شما و ما و اساتید است که وزن بیشتری را به عمق میدهند در مقابل وسعت. با این حساب اینکه تقوا را اندازهی برایند این دو بردار بگیرید درست نیست.
شما باید اول روی ارتباط تقوا با کمیت و کیفیت ایمان بحث کنید و آن را به ثمر برسانید چون ادامهی بحث که ارزشگذاری روی انسانهاست با خطکش تقواست که میسر است، مطابق فرمودهی خود خداوند در قرآن، یعنی مطابق با کاتالوگ کارخانهای که انسان محصول ان کارخانه است. در این ارتباط هم همه متفقالقول هستند که وزن عمق ایمان باید بیشتر باشد، حالا میتوان بحث کرد که ایا طول ایمان اثری در تقوا دارد؟ یعنی آیا کسی که در خانوادهی مذهبی به دنیا آمد و ایمانش ارثی بود آیا لزوماً بهرهای از تقوا هم به صورت جبری خواهد داشت؟ آیا اگر داشته باشد واقعاً این درصد از تقوا جبری بوده است یا کسب شده است، مثل اینکه کسی خودش در عالم ذر تمایل به خانوادهای مذهبی داشته باشد، اینها همه احتمالاتی هستند که باید در نظر گرفته شوند و نیاز به تحقیق و تفکر بیشتری دارند. حقیر فقط تأکیدم روی این بود که بحثتان را از ایمان و طول و عرض و ارتفاع ایمانی به روی تقوا ببرید، همین، نظر دیگری ندادم و علمش را هم ندارم. :ok::Gol:
یا علی علیهالسلام
بلكه سوال اينه:
متوجه منظور شما ميشم برادر
پاداش الهي به تقوا داده ميشه و ميزان تقواست و در اينجا مهم نيست كه عامل اين تقوا چه بوده
ولي موضوع اينه كه ما داريم درمورد همون عامل بحث ميكنيم نه خود پاداش
يعني:
سوال اين نيست كه: چرا به يكي پاداش كم داده شده و به ديگري زياد (كه در اين صورت فرمايش شما درست بود)
سلام علیکم برادر عزیزم،
شما با همان معیارهایی که داشتید روی ایمان بحث میکردید میتوانید تمرکزتان را روی تقوا بگذارید و به دنبال آیات و روایاتی باشید که روی نحوهی ایجاد تقوا توضیحاتی را دادهاند، مثلاً عوامل ایجاد و رشد تقوا را مطالعه نمایید و ببینید وضعیت تقوا بین دو فردی که یکی بدون تحقیق متدین شده است و یکی با تحقیق چگونه خواهد بود، یا اینکه وضعیت تقوا در ایمان اکتسابی یا ایمان موروثی چگونه خواهد بود، اینکه آیا موروثی بودن ایمان حتماً به تنهایی (یعنی مستقل از سعی خود شخص) خودش ایجاد تقوا هم خواهد کرد یا نه یک سؤال کلیدی است که شاید پاسخ دادن به آن سخت نباشد ولی پاسخش تقریباً مسیر رسیدن به پاسخ نهایی برای تاپیک را روشن میگرداند. بعد حتی یتوانید سر کسانی که اصلاً خبر دین به ایشان نرسیده و یا بر دینی غیر از اسلام هستند و غیره هم بپردازید، چون در هر صورت ملاک ارزشگذاری انسان تقواست، اینکه تقوا محصول چه عواملی است مطلبی است که باید در این تاپیک روی آن تمرکز شود نه اینکه طول ایمان مهم است و عمق ایمان هم مهم است و حالا نزد خداوند کدام مهمتر است، ارتباط ظاهر ایمان با باطن ایمان باید اول با تقوا مشخص شود تا بعد بتوان هر سؤالی در این زمینه را پاسخ داد.
شاید هم حقیر در اشتباهم، شاید هم منظورم را نمیتوانم خوب بیان کنم.
در هر صورت ان شاء الله در بقیهی بحثتان موفق باشید، حقیر هم ان شاء الله از مطالبتون استفاده میکنم، بیشتر از یک کامنت نمیخواستم بدهم.
یا علی علیهالسلام
در هر صورت ان شاء الله در بقیهی بحثتان موفق باشید، حقیر هم ان شاء الله از مطالبتون استفاده میکنم، بیشتر از یک کامنت نمیخواستم بدهم.
یا علی علیهالسلام
يعني قابل نميدونيد ديگه؟! رفيق نيمه راه؟!
بنده هم كم از مباحث شما استفاده نكردم. در هر حال توي بحث باشيد خوشحال ميشم
ضمناً همچنان در بحث عمق و اندازهء ايمان با شما برادر عزيزم مخالفم :khandeh!:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
خوب این خوب است که شما وارد تدقیق کردن بحثتان شدید، ولی در همین قدم اول تمام صحبتهای قبلی خود را نقض کردهاید و این ویژگی یک بحث اصولی است که اگر در مسیر خودش انجام بگیرد با شفافیتی که دارد اشکالات در آن راحت مشخص میشود. اینکه میفرمایید عمق و وسعت یا طول ایمان را دو بردار میگیرید یعنی فرض کردهاید فضای ایمان یک فضای برداری است که قاعدتاً درست نیست، یعنی مطابق فرمایشات خودتان که ما هم قبول داریم درست نیست، چون برایند دو بردار به صورت جذر مجموع توانهای دوم اندازههای آن بردار است اگر متعامد باشند (که در بحث عمق و سطح معمول هم همین است)، ولی اگر متعامد نباشند، یعنی مستقل نباشند هم باز تنها زاویهی بین آنها وارد بحث میشود و باز تقارن در هر صورت حفظ خواهد شد که این خلافه فرض خود شما و ما و اساتید است که وزن بیشتری را به عمق میدهند در مقابل وسعت. با این حساب اینکه تقوا را اندازهی برایند این دو بردار بگیرید درست نیست.
سلام
فکر می کنم کلا اشتباه برداشت کرده اید
ببینید دو بردار چه عمود باشند و چه نباشند همیشه یک برایند برداری دارند و هر بردار هم یک طول دارد که فاصله دو نقطه ابتدایی و انتهایی
بردار است
حال نمی دانم شما چرا اشتباه گرفته اید !!!و منظورتان از نقض حرفهای خودم چیست !!!!
کدام حرفهای خودم را نقض کرده ام ؟!!!!
اینکه گفتید فضای ایمان را برداری گرفته ام معلوم است که حقیقتا اینطور نیست بلکه تشبیهی مع الفارق است
در مثال هم مناقشه نیست
در اخر هم اینکه بنده معتقد نیستم ایمان با تقوا دو چیز متفاوت باشند بلکه دو چیز کاملا وابسته بهم و اثر مستقیم بر روی هم دارند
بنابراین چه لفظ ایمان را بکار ببریم و چه تقوا در بحث تغییری ایجاد نمی شود
واضح است که ایمان کم باعث تقوای کم و ایمان زیاد باعث تقوای زیاد می شود
پس چه بگوییم درصد ایمان فرد پنجاه درصد است چه بگوییم ایمان در نتیجه فرقی ندارد
موفق باشید
سلام
هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون
چطور ممکن است مومن عارف در مرتبه مومن غیر عارف باشد
مگر قرآن نفرمود:
لهم ما یشاوون
چطور مومن غیر عارف در مرتبه تنعم به نعمتی باشد که آنرا نمی شناسد ؟
مگر نفرمود :
اوتو به متشابها
تا اشاره فرموده باشد به اینکه هرآنچه آنجا چشیده میشود اوج گرفته همانست که اینجا چشیده لذا مومنی که مسیر چشیدن امور معنوی عالیه را نرفته و نچشیده چه می داند که آن مرتبه چیست تا بچشد ؟
جزاء وفاقا هم همین را می فرماید که پاداش متناسب با عمل ( ظاهری و باطنی ) مومن است
مومنی که غواشی و حجب را اینجا درید و نور حقایق عالیه را چشید چطور در مرتبه مومنی می تواند باشد که آن مقام را نیافته است
روایاتی که بر هم مکانی برخی مومنان عادی با انبیاء و اولیاء می کند به معنای هم مکانی ظاهری است همانطور که جابر با امام صادق ع در این دنیا کنار هم نشستند اما جابر که هیچوقت حقایق جان امام صادق ع را نیافت
من و شما هم ممکن است کنار ولیی از اولیاء بنشینیم اما همان چند دقیقه هم ما آنچه را که او می چشد نمی چشیم
بله ممکن است به تفضل الهی و توجه آن ولی نمی از یم اورا به ما بچشانند اما نم کجا و یم کجا!!!
یا علیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیک
استارتر دو سوال مطرح کردند.
اولی:
در مثال بالا ، فرض را اینطور میگیریم که دو نفر ایمان 80 درصدی دارند (مساوی از نظر مقدار)
اما ایمان 80 درصدی نفر اول ، عمیق بوده و با تحقیق و تلاش به دست آمده
و ایمان 80 درصدی نفر دوم ، سطحی بوده و بدون تحقیق و تلاش آنچنانی به دست آمده
دومی:
شايد من كمي بد بيان كردم. مثلاً مرد پيري كه سواد آنچناني هم نداره ، ميگه خدا رو صددرصد قبول دارم (حالا ما ميگيريم 80 درصد براي فرض خودمون). هيچ شكي هم نداره. نمازش هم قضا نميشه اما يه آدم با درك و ضريب هوشي بالاتر ، خيلي بيشتر دچار شك و ترديد ميشه چون سوالهاي بيشتري براش پيش مياد (كه براي اون پيرمرد اصلاً پيش نميان). در اين شرايط پيرمرد هيچ شكي به وجود خدا نداره ، اما اون مردِ باهوش ممكنه شك كنه ، پرسش داره و درحال تحقيق هست. حالا درست زماني كه تا 80 درصد ايمانش كامل شده (همون ايمان عميق) ميميرهحالا با توجه به اين توضيحات سوالم رو مجدد ميپرسم. فقط قبلش يك نكته:
شما داريد يك نفر رو ملاك قرار ميديد و عمق ايمان رو با اون ميسنجيد مثلاً امام حسين(ع). بله بنده هم گفتم كه يكي ايمان سطحي داره و يكي ايمان عميق و اين رو به نسبت يكي مثل امام حسين(ع) گفتم ، اما چرا درصد هر دو رو يكي گرفتم؟
به اين دليل كه اون پيرمرد نسبت به ابزارِ عقلي و هوشي كه در اختيار داشته اصلاً سوال براش پيش نميومده كه بخوايم بهش بگيم تو بايد بيشتر تحقيق ميكردي. به عبارتي عمق ايمان اين پيرمرد نسبت به ابزاري كه در اختيار داشته همون 80 هست
پس هر كدوم از اين افراد با توجه به امكاناتي كه بهشون داده شده ميتونن عمق ايمان پيدا كنن
پيرمرد عامي ، با ابزاري كه در اختيار داشته 80 درصد ايمان سطحي داره (كه نسبت به ايمان عميق با ملاك امام حسين(ع) شايد 10 درصد هم نشه)
و مرد باهوش ، با ابزاري كه در اختيار داشته 80 درصد ايمان عميق به دست آورده (كه ميشه 80 درصد ايمان كسي مثل امام حسين(ع) - فرضاً)
سوال اولشان همان چیزی هست که در جامعه ما هم بسیار دیده میشه. بسیاری از افراد به دلیل اینکه پدر و مادرشان مسلمانند، ایمان میاورند. اما این ایمانشان در حد همان اسلام است که خداوند به اعراب هم فرمود نگویید ایمان آوردیم بگویید اسلام آوردیم چون ایمان به قلب شما وارد نشده.
اینگونه نیست که این افراد با همان ایمان زبانی و شناسنامه ای به بهشت بروند. بسیاری از آنها با چشیدن طعم شیرین گناه به راحتی پشت به خدا و دین میکنند. یا نه، منکر خدا نمیشوند اما دین را انکار میکنند که این هم خود ایمان نیاوردن است.چون اصول دین فقط ایمان به وحدانیت خدا نیست و شرایط دیگری هم دارد.
اما جناب Reza-D بعدا توضیح دادند که منظورشان را بد بیان کردند و غرضشان از این سوال این بوده که بدانند کسی که ابزار شناخت خدا را کمتر در اختیار داشته با فردی که بیشترین ابزار را در اختیار داشته و هر دو به یک سطح ایمان رسیده اند ، این دو در اجر و پاداش چگونه خواهند بود.
پس فرض پرسش کننده بر اینست که دو ایمان هم رتبه (یعنی هم عمق) با هم مقایسه شود.
قبل از هر چیز باید این نکته ذکر شود که نه علم بدون ایمان ارزشی دارد و نه ایمان بدون علم. پس ایمان تا به مرحله عمل نرسد نمیتوان برای آن مرتبه ای قائل شد.
درنتیجه وقتی پرسش کننده میپرسد ایمان 80 درصدی عمیق با ایمان 80 درصدی سطحی منظورش همان ایمانی است که به مرحله عمل رسیده اما ابزار دستیافتن به آن متفاوت بوده.
بعنوان مثال ایمان یک فرد عامی که در روستای دورافتاده ای بزرگ شده و غیر از یک مسجد و یک روحانی مسجد به هیچ طریقی چیزی از دین به گوشش نخورده است؛ با ایمان یک جوانی از همان روستا که به شهر رفته و درس خوانده و او هم دقیقا ایمانش به سطح ایمان همان پیرمرد عامی رسیده نه بیشتر و نه کمتر. با این تفاوت که دومی تحصیل کرده است و در فضای لامذهبی (امتحانات الهی) پاگذاشته و برایش مسائلی مطرح شده که ممکن است خدایی وجود نداشته باشد پس به قول معروف دو روزه دنیا رو بچسب...
ولی اولی با کم و کاستیها و سختیهای زندگی ساخته ولی وقتی به تنگنای امتحانات الهی رسیده در مقابل همین سوالات ایمانش را از دست نداده...
سوال اینست که اجر کدام یک از این دو نفر بیشتر است؟
ما گفتیم ایمان هر دو در یک سطح است. چون فرض سوال هم همین بود. اما دومی شاید حسابش سنگینتر باشد. چون با تحصیل علم به جاهایی رسیده که اولی نرسیده پس از او توقع بیشتری میرود ، اگر از اولی توقع ایمان 80 درصدی میرفت از دومی توقع ایمان 100 درصدی میرود ، چرا که خداوند ابزار رسیدن به این آگاهیها را در اختیار او قرار داده ولی به اولی نداده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیک
استارتر دو سوال مطرح کردند.
سوال اولشان همان چیزی هست که در جامعه ما هم بسیار دیده میشه. بسیاری از افراد به دلیل اینکه پدر و مادرشان مسلمانند، ایمان میاورند. اما این ایمانشان در حد همان اسلام است که خداوند به اعراب هم فرمود نگویید ایمان آوردیم بگویید اسلام آوردیم چون ایمان به قلب شما وارد نشده.
اینگونه نیست که این افراد با همان ایمان زبانی و شناسنامه ای به بهشت بروند. بسیاری از آنها با چشیدن طعم شیرین گناه به راحتی پشت به خدا و دین میکنند. یا نه، منکر خدا نمیشوند اما دین را انکار میکنند که این هم خود ایمان نیاوردن است.چون اصول دین فقط ایمان به وحدانیت خدا نیست و شرایط دیگری هم دارد.
اما جناب Reza-D بعدا توضیح دادند که منظورشان را بد بیان کردند و غرضشان از این سوال این بوده که بدانند کسی که ابزار شناخت خدا را کمتر در اختیار داشته با فردی که بیشترین ابزار را در اختیار داشته و هر دو به یک سطح ایمان رسیده اند ، این دو در اجر و پاداش چگونه خواهند بود.پس فرض پرسش کننده بر اینست که دو ایمان هم رتبه (یعنی هم عمق) با هم مقایسه شود.
قبل از هر چیز باید این نکته ذکر شود که نه علم بدون ایمان ارزشی دارد و نه ایمان بدون علم. پس ایمان تا به مرحله عمل نرسد نمیتوان برای آن مرتبه ای قائل شد.
درنتیجه وقتی پرسش کننده میپرسد ایمان 80 درصدی عمیق با ایمان 80 درصدی سطحی منظورش همان ایمانی است که به مرحله عمل رسیده اما ابزار دستیافتن به آن متفاوت بوده.بعنوان مثال ایمان یک فرد عامی که در روستای دورافتاده ای بزرگ شده و غیر از یک مسجد و یک روحانی مسجد به هیچ طریقی چیزی از دین به گوشش نخورده است؛ با ایمان یک جوانی از همان روستا که به شهر رفته و درس خوانده و او هم دقیقا ایمانش به سطح ایمان همان پیرمرد عامی رسیده نه بیشتر و نه کمتر. با این تفاوت که دومی تحصیل کرده است و در فضای لامذهبی (امتحانات الهی) پاگذاشته و برایش مسائلی مطرح شده که ممکن است خدایی وجود نداشته باشد پس به قول معروف دو روزه دنیا رو بچسب...
ولی اولی با کم و کاستیها و سختیهای زندگی ساخته ولی وقتی به تنگنای امتحانات الهی رسیده در مقابل همین سوالات ایمانش را از دست نداده...
سوال اینست که اجر کدام یک از این دو نفر بیشتر است؟
ما گفتیم ایمان هر دو در یک سطح است. چون فرض سوال هم همین بود. اما دومی شاید حسابش سنگینتر باشد. چون با تحصیل علم به جاهایی رسیده که اولی نرسیده پس از او توقع بیشتری میرود ، اگر از اولی توقع ایمان 80 درصدی میرفت از دومی توقع ایمان 100 درصدی میرود ، چرا که خداوند ابزار رسیدن به این آگاهیها را در اختیار او قرار داده ولی به اولی نداده است.
منظور من رو بسيار عالي تبيين فرموديد. كاملاً درست بود
فقط دو نكته
1 - اينكه فرموديد ايمان هر دو عميق است حرف درستي است ولي حرف بنده هم درست بود
چون شما از ديد خود افراد نگاه كرديد. يعني براي كسي كه فلان مقدار ابزار در اختيار داشته و همان مقدار هم ايمان به دست آورده ، ميشود ايمان صددرصد (و عميق)
اما من از ديد مقايسه اي نگاه كردم (بدون توجه به ابزار) تا دليل اختلاف رو مورد بررسي قرار بدم
2 - سوالي كه فرموديد تمام پرسش من نبود
سوال اینست که اجر کدام یک از این دو نفر بیشتر است؟
سوال من با توجه به تمام توضيحاتي كه شما هم فرموديد اين بود:
1 - اگر ملاك اين باشه كه خداوند هر كسي رو به اندازهء توانش تكليف ميكنه و در نتيجه به هر دوي اينها پاداش مساوي داده بشه ، آيا در حق اوني كه تلاش بيشتري كرده ظلم نشده؟2 - اگر ملاك اين باشه كه به هر كسي نسبت به تلاشش پاداش داده بشه ، آيا به در حق اون پيرمرد عامي ظلم نشده كه اصلاً ابزاري در اختيارش گذاشته نشده كه قرار باشه خدا ازش انتظار تلاش داشته بشه؟
2 - سوالي كه فرموديد تمام پرسش من نبود
سوال من با توجه به تمام توضيحاتي كه شما هم فرموديد اين بود:
1 - اگر ارزش ایمان نفر اول بیشتر است پس باید پاداش بیشتری هم داشته باشد. لذا با توجه به جملهء قرمز رنگِ بالا ، آیا نفر دوم نمیتواند به خدا اعتراض کند که ایمان من در حد توانم بوده و ایمان او نیز در حد توانش ، پس پاداش ما باید مساوی باشد؟ و اینکه چرا به من نیز همان مقدار عقل ندادی تا من هم بتوانم به همان جایگاه برسم؟
سلام علیکم
برادر گرامی گویا شما متوجه نشدید چه چیزی ارزش ایمان آن پیرمرد را بالاتر از نفر دوم برده. آن چیزی که ارزش ایمان او را بالاتر میبرد کاهلی فرد دوم است. وگرنه اولی به آنچه که استحقاقش بوده رسیده است. پس امکان ندارد فرد دوم بتواند بخاطر کاهلی اش از خداوند مطالبه ای کند.
نکته بعدی درمورد پرسش قرمز رنگ شما که فرمودید اصلا برای اون پیرمرد اینگونه سوالات پیش نیامده چون هوشش را نداشته، صحیح نیست. پیش آمدن این سوالات فقط از این طریق نیست که انسان درس بخواند یا اینکه در اجتماعی قرار بگیرد که به او چنین شبهاتی تلقین شود.
خداوند همه انسانها را مورد آزمایش قرار میدهد علی الخصوص آنهاییکه ادعای ایمان آوردن دارند. اگر برای نفر دوم سوال پیش آمده حاصل همان امتحانات الهی است . ضمن اینکه همان پیرمرد هم بارها و بارها در زندگیش در معرض این امتحانات قرار گرفته.
امتحاناتی که ممکن بوده بخاطرش ایمانش را از دست بدهد.یعنی بر سر دو راهیهایی قرار بگیرد که سوالاتی برایش مطرح شود که اصلا ممکن است خدایی وجود داشته باشد یا همه این حرفها دروغ است.
پس اشتباه است اگر فکر کنیم، سوال فقط برای فرد درس خوانده پیش میاید، خیر این سوالات ممکن است برای انسانهای مختلف در شوون مختلف پیش بیاید.
پس نفر دوم نمیتواند اعتراض کند که چرا به من بیشتر دادی تا از من بیشتر بخواهی، همانطور که اولی نمیتواند اعتراض کند که چرا به من بیشتر ندادی تا عمل بیشتری انجام دهم.
چون نزد خداوند کیفیت ایمان مهم است نه کمیت آن. یعنی آنچه که باعث بالا رفتن درجات انسانها میشود اخلاصشان است نه بسیاری اعمالشان . عمل هر اندازه هم که باشد باعث بالاتر رفتن درجه از مرتبه ی ایمانی فرد نخواهد شد.
یکی ممکن است پی تحصیل علوم دینی برود و مرتبا در حال عبادت خدا باشد اما در امتحانات الهی شکست بخورد اما دیگری در متن جامعه باشد و صبح تا شب با مردم در تعامل باشد و غیر از واجباتش هیچ عمل مستحبی نداشته باشد اما در عمل هیچ حرامی نخورد و مرتکب هیچ فحشایی نشود.
مشخصه که ایمان اولی ارزش چندانی ندارد چون در مراتب ایمانی که درجات بهشت را تعیین میکند، مقدار اعمال انجام شده مطرح نیست و کیفیت ایمان مهم است. پس ایمان زبانی با ایمان عملی در یک درجه قرار ندارند.
البته زیادی عمل در جایی موثر است که ایمان صرفا زبانی نباشد و میزان پاداش آنهم باز برمیگردد به تواناییها و وسع فرد.
2 - اگر ملاك اين باشه كه به هر كسي نسبت به تلاشش پاداش داده بشه ، آيا به در حق اون پيرمرد عامي ظلم نشده كه اصلاً ابزاري در اختيارش گذاشته نشده كه قرار باشه خدا ازش انتظار تلاش داشته بشه؟
آن پیرمرد هم ابزار کافی را داشته وگرنه نمیتوانسته به آن سطح ایمان برسد.
سلام علیکم
برادر گرامی گویا شما متوجه نشدید چه چیزی ارزش ایمان آن پیرمرد را بالاتر از نفر دوم برده. آن چیزی که ارزش ایمان او را بالاتر میبرد کاهلی فرد دوم است. وگرنه اولی به آنچه که استحقاقش بوده رسیده است. پس امکان ندارد فرد دوم بتواند بخاطر کاهلی اش از خداوند مطالبه ای کند.نکته بعدی درمورد پرسش قرمز رنگ شما که فرمودید اصلا برای اون پیرمرد اینگونه سوالات پیش نیامده چون هوشش را نداشته، صحیح نیست. پیش آمدن این سوالات فقط از این طریق نیست که انسان درس بخواند یا اینکه در اجتماعی قرار بگیرد که به او چنین شبهاتی تلقین شود.
خداوند همه انسانها را مورد آزمایش قرار میدهد علی الخصوص آنهاییکه ادعای ایمان آوردن دارند. اگر برای نفر دوم سوال پیش آمده حاصل همان امتحانات الهی است . ضمن اینکه همان پیرمرد هم بارها و بارها در زندگیش در معرض این امتحانات قرار گرفته.
امتحاناتی که ممکن بوده بخاطرش ایمانش را از دست بدهد.یعنی بر سر دو راهیهایی قرار بگیرد که سوالاتی برایش مطرح شود که اصلا ممکن است خدایی وجود داشته باشد یا همه این حرفها دروغ است.
پس اشتباه است اگر فکر کنیم، سوال فقط برای فرد درس خوانده پیش میاید، خیر این سوالات ممکن است برای انسانهای مختلف در شوون مختلف پیش بیاید.
پس نفر دوم نمیتواند اعتراض کند که چرا به من بیشتر دادی تا از من بیشتر بخواهی، همانطور که اولی نمیتواند اعتراض کند که چرا به من بیشتر ندادی تا عمل بیشتری انجام دهم.
چون نزد خداوند کیفیت ایمان مهم است نه کمیت آن. یعنی آنچه که باعث بالا رفتن درجات انسانها میشود اخلاصشان است نه بسیاری اعمالشان . عمل هر اندازه هم که باشد باعث بالاتر رفتن درجه از مرتبه ی ایمانی فرد نخواهد شد.
یکی ممکن است پی تحصیل علوم دینی برود و مرتبا در حال عبادت خدا باشد اما در امتحانات الهی شکست بخورد اما دیگری در متن جامعه باشد و صبح تا شب با مردم در تعامل باشد و غیر از واجباتش هیچ عمل مستحبی نداشته باشد اما در عمل هیچ حرامی نخورد و مرتکب هیچ فحشایی نشود.مشخصه که ایمان اولی ارزش چندانی ندارد چون در مراتب ایمانی که درجات بهشت را تعیین میکند، مقدار اعمال انجام شده مطرح نیست و کیفیت ایمان مهم است. پس ایمان زبانی با ایمان عملی در یک درجه قرار ندارند.
البته زیادی عمل در جایی موثر است که ایمان صرفا زبانی نباشد و میزان پاداش آنهم باز برمیگردد به تواناییها و وسع فرد.
سلام
بسيار عالي
اما درمورد كاهلي نفر دوم كه فرموديد عرض من اين بود كه نفر دوم كاهلي نكرده و در نهايت تحقيق و تلاشش به جاي مورد بحث رسيده
و درمورد فرد عامي و امتحانهايي كه متناسب با او پيش مياد هم اين بخش فرمايش شما درسته ، ولي پرسش من درمورد سوال هايي هست كه ميتونه شك در ايمان بوجود بياره و نه صرفاً اتفاقات. البته فرمايش شما كه فرموديد اتفاقاتي پيش مياد كه ميتونه اعتقاد يك عامي رو هم به چالش بكشه 50 درصد موضوع رو حل كرد و من قانع شدم. اما درمورد شبهات چطور؟
مثلاً ممكنه براي يكي سوال پيش بياد كه چرا نماز واجبه؟ آيا دعا و مناجات كافي نيست؟ آيا....؟ آيا....؟
اما فرد عامي اينطور بار اومده كه نماز نخوني بَده! حتي شايد ندونه چرا بَده ، فقط بهش گفتن كه نماز نخوندن بَده
درصد موضوع رو حل كرد و من قانع شدم. اما درمورد شبهات چطور؟
مثلاً ممكنه براي يكي سوال پيش بياد كه چرا نماز واجبه؟ آيا دعا و مناجات كافي نيست؟ آيا....؟ آيا....؟
اما فرد عامي اينطور بار اومده كه نماز نخوني بَده! حتي شايد ندونه چرا بَده ، فقط بهش گفتن كه نماز نخوندن بَده
این مساله برمیگرده به امدادهای الهی. وقتی اون فرد عامی هدایت الهی رو پذیرفت و تسلیم شد خدا هم به او کمک میکنه و کمتر در شرایط گناه و شبهات قرارش میده.
مرتبه بالای امداد الهی همان است که به پیامبران تعلق میگیره یعنی همان عصمت. اما ما فکر میکنیم این امداد الهی و عصمت فقط به پیامبران تعلق داره. خیر خداوند هر کسی را که ایمان بیاره در این راه کمکش میکنه و از خیلی گناهان مصونش میکنه
[="Tahoma"][="Navy"]بسم الله الرحمن الرحیم
ما گفتیم ایمان هر دو در یک سطح است. چون فرض سوال هم همین بود. اما دومی شاید حسابش سنگینتر باشد. چون با تحصیل علم به جاهایی رسیده که اولی نرسیده پس از او توقع بیشتری میرود ، اگر از اولی توقع ایمان 80 درصدی میرفت از دومی توقع ایمان 100 درصدی میرود ، چرا که خداوند ابزار رسیدن به این آگاهیها را در اختیار او قرار داده ولی به اولی نداده است.
سلام
باید دانست که مراتب ایمان به مراتب عمل نیست چه بسا کسی امکان عمل هم نداشته باشد اما ایمان دارد
ایمان از نظر ما از باور قلبی یک مفهوم ساده آغاز و به درک کامل شهودی حقیقت ختم می شود
امام ره در پاسخ به سوالی در خصوص مراتب و منازل قرب شهیدان آنرا به مراتب معرفت مرتبط ساخته بودند یعنی اگر دو نفر به واقع شهید باشند آن شهیدی برتر است که معرفتش بالاتر است
با این حساب پاسخ سوال هم مشخص است
یا علیم[/]
سلام
باید دانست که مراتب ایمان به مراتب عمل نیست چه بسا کسی امکان عمل هم نداشته باشد اما ایمان دارد
سلام
ایمان بدون عمل پذیرفته نیست.ان الذین امنوا و عملوالصالحات...
همانطور که عمل بدون ایمان پذیرفته نیست...
فکر می کنم کلا اشتباه برداشت کرده اید
سلام
ببینید دو بردار چه عمود باشند و چه نباشند همیشه یک برایند برداری دارند و هر بردار هم یک طول دارد که فاصله دو نقطه ابتدایی و انتهایی
بردار است
حال نمی دانم شما چرا اشتباه گرفته اید !!!و منظورتان از نقض حرفهای خودم چیست !!!!
کدام حرفهای خودم را نقض کرده ام ؟!!!!
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
نه خواهر گرامی، حقیر اشاره کردم که مشکل این مثال شما این است که در جمع بین دو بردار تقارن وجود دارد، یعنی جمع عملگری متقارن است، یعنی اینکه اندازهی یکی پنج باشد و اندازهی دیگری سه یا اینکه اندازهی اولی سه باشد و اندازهی دومی پنج تأثیری در حاصل جمع نخواهد داشت، این تقارن است که خلاف حرفهای گذشتهی خودتان و کارشناسان و خود حقیر است، اینکه فرقی نکند طول ایمان بیشتر باشد یا عمق بیشتر، هر کدام که بیشتر باشد نتیجه میتواند یک مقدار باشد که طبیعی است هیچکداممان موافق نیستیم. بگذریم ... اصلاً اگر این نقل قول را نکرده بودید به دلایل دیگری قصد داشتم آن قسمت از آن پستم را پاک کنم ...
اینکه گفتید فضای ایمان را برداری گرفته ام معلوم است که حقیقتا اینطور نیست بلکه تشبیهی مع الفارق است
در مثال هم مناقشه نیست
حق با شماست، البته حقیر معتقدم بتوان تناظری منطقی بینشان برقرار کرد و ریاضی بجز طبیعیات برای علوم انسانی هم کاربرد دارد و استفادههایی هم از آن کردهام ولی بگذریم ...
در اخر هم اینکه بنده معتقد نیستم ایمان با تقوا دو چیز متفاوت باشند بلکه دو چیز کاملا وابسته بهم و اثر مستقیم بر روی هم دارند
بنابراین چه لفظ ایمان را بکار ببریم و چه تقوا در بحث تغییری ایجاد نمی شود
واضح است که ایمان کم باعث تقوای کم و ایمان زیاد باعث تقوای زیاد می شود
پس چه بگوییم درصد ایمان فرد پنجاه درصد است چه بگوییم ایمان در نتیجه فرقی ندارد
موفق باشید
سرکار خانم حقیر هم که منکر رابطه داشتن ایمان و تقوا نیستم، ولی اینکه میفرمایید یک چیز هستند بعد از این بحثهایی که تابحال در این تاپیک و در آن تاپیک خودتان انجام گرفت خوب یک کمی عجیب و هضم آن سنگین است. اگر فرض کنید ایمان موروثی داریم، اگر داشته باشیم، آن وقت آیا تقوای موروثی هم خواهیم داشت؟ آخر چرا اینقدر روی موضع خودتان اصرار میکنید؟ خوب اینکه حرف حقیر نیست، حرف خداست آیهاش را هم برایتان آوردم که فرموده ملاک برای من تقواست، حالا شما مدام موضوع ایمان موروثی و ایمان بدون تحقیق و غیره را وسط بکشید، این اگر به بیراهه رفتن نیست پس چیست؟
با این حال حقیر قصدم خیر بود نه مخالفت کردن با شما و برادر عزیزم جناب رضا، شاید هم حقیر اشتباهی کلام خداوند را برداشت کردهام و باید ملاک را ایمان قرار داد، هیچ بعید نیست، مثلاً یک نفر میتواند بگوید که خداوند فرموده اکرم شما نزد خداوند اتقی شماست حال آنکه تقوا رتبهای ورای مراتب ایمان است و بسیاری از اشخاص بیتقوا هستند اما هر دو شخص بیتقوایی نباید عیناً مثل یکدیگر فرض شوند و در نتیجه آن ایه فقط در مورد خوب و خوبتر بحث میکند و نه بد و بدتر و در نتیجه باید خطکش بلندتری داشت که در خوبها کار تقوا را بکند و در بدها کار چیز دیگری را و ما (سرکار نگارا و جناب رضا) به این نتیجه رسیدیم که ایمان آن هم با بحث عمق و طولش خطکش جامعتری است. این مطالب اگر مدّ نظر شما باشد از درک حقیر بالاتر است.
در پناه خداوند باشید ان شاء الله :Gol:
یا علی علیهالسلام
[="Tahoma"][="Navy"] همانطور که عمل بدون ایمان پذیرفته نیست...سلام
ایمان بدون عمل پذیرفته نیست.ان الذین امنوا و عملوالصالحات...
سلام
منظورم از عدم امکان عمل ،دست باز نداشتن برای عمل است نه نفی کلی عمل مگر اینکه کسی را حبس کنند و به زنجیرش ببندند
خوب آیا عدم صدور عمل از چنین مومنی که حالا ممکن است برای یک امر دنیایی هم حبس شده باعث نفی ایمان اوست
چه بسا فردی امکان فعالیت اجتماعی داشته باشد و دیگری نه آیا به صرف حضور او در فعالیت اجتماعی برتر است ؟
خیر
همانطور که امام فرمود معیار معرفت است
یا علیم[/]
سلام
منظورم از عدم امکان عمل ،دست باز نداشتن برای عمل است نه نفی کلی عمل مگر اینکه کسی را حبس کنند و به زنجیرش ببندند
خوب آیا عدم صدور عمل از چنین مومنی که حالا ممکن است برای یک امر دنیایی هم حبس شده باعث نفی ایمان اوست
چه بسا فردی امکان فعالیت اجتماعی داشته باشد و دیگری نه آیا به صرف حضور او در فعالیت اجتماعی برتر است ؟
خیر
همانطور که امام فرمود معیار معرفت است
یا علیم
علیک سلام
فردی که دستش بسته است اگر زبان به کفر نگشاید ایمانش را درعمل ثابت کرده.
اما ایراد شما به سخن ما وارد نبود. در اینباره در پستهای قبل توضیح داده شد.
[="Tahoma"][="Navy"] فردی که دستش بسته است اگر زبان به کفر نگشاید ایمانش را درعمل ثابت کرده. اما ایراد شما به سخن ما وارد نبود. در اینباره در پستهای قبل توضیح داده شد.علیک سلام
سلام
کفر یا هر چیز منافی ایمان در بحث داخل نیست چون مقایسه بین مراتب ایمان است
خلاصه اینکه به فرض ایمان و معرفت یکسان ، تفاوت اعمال از لحاظ کمیت فقط یک تفاوت عرض را باعث میشود و نه تفاوت طولی را
یا علیم[/]