غدیر، سقیفه، انصار، مهاجرین، غصب

آیا امام علی(علیه السلام) به ماجرای غدیر خم برای اثبات حقانیت خودشان استناد کرده اند؟

با سلام خدمت دوستان عزیز، سوای از تهمت های زده شده به برترین افراد امت اسلامی باید موارد را متذکر شویم که البته امیدواریم که مدیران محترم اقدام به بستن تایپک نکنند.

حامد;309865 نوشت:
1- سریع و غیر منتظره بودن ، جریان سقیفه سریع و ناگهانی صورت گرفت یعنی مردم در حال کفن و دفن رسول الله بودند که مساله سقیفه به وقوع پیوست

بر هیچکس پوشیده نیست که کفن و دفن پیامبر حداقل 3 روز به طول انجامید و در ضمن باید این را یادآور بشویم که سقیفه مخصوص همان حادثه نبوده است، عموما اهل مدینه در موارد حاد و تصمیم گیری های مهم در آنجا جمع می شدند و باید اعتراف کرد که سقیفه به نوعی همان مجلس و شورای امروزی بوده است، باید در نظر داشت که از فرهنگ 1400 سال پیش نمی توان انتظاری بیش از سقیفه داشت و نمی توان انتظار داشت که همچون تمدن مدرن روم و بیزانس دارای شورای چندگانه می بودند.

حامد;309865 نوشت:
2- سران کودتا از افراد صاحب قدرت و صاحب نفوذند ، در کودتای سقیفه سران ، صاحب قدرت و نفوذ بودند . دو تن از آنها یعنی ابوبکر و عمر از سرداران و نزدیکان سببی رسول الله ص بودند

می توانید بگویید ابوبکر از کدام نیروی خارجی تغذیه می کرده و کدام قدرت خارجی پشت سرش بوده است؟
می توانید بگویید ثروت ابوبکر در زمان به خلافت رسیدن و زمان ترک خلافت چه قدر بوده است؟
می توانید بگویید به غیر از قدرتی که ناشی از اسلام و صحابیت ایشان بوده است چه قدرتی دیگری ایشان داشته اند؟

همچنین این موارد در خصوص حضرت عمر نیز صدق می کند، در کجای دنیا دیده اید که کسی خلیفه باشد و در زمان شهادتش وصیت کند که قرض او را بپردازند؟
آری صاحب بزرگترین امپراتوری زمان خود قرض داشته است!!!

حامد;309865 نوشت:
3- استفاده از نیروی نظامی و ایجاد فضای رعب و وحشت ، در کودتای سقیفه نیز از قدرت شمشیر و ایجاد ترس و وحشت بخوبی استفاده شد . بخصوص با حمله کودتاچیان به خانه علی ع و فاطمه ع که عزیزترین امت درنزد رسول الله ص بودند همه اهالی مدینه این پیام را دریافت کردند که جان مخالفین در امان نخواهد بود . حمله به خانه فاطمه ع اساسی ترین وسیله برای ایجاد رعب و وحشت و شکستن تفکر مخالفت بوده است . با مضروب ساختن فاطمه ع و کشاندن ظالمانه علی ع به مسجد برای اخذ بیعت و تهدید به قتل در صورت امتناع از آن ، جریان سقیفه بیش از پیش ماهیت کودتایی خود را نشان می دهد

برای ادهای خود یک نمونه از این نیروی انتظامی زمان اسلام را نام ببرید!!!
در تصورات خود پلیس ضد شورش را ساخته اید؟ زهی خیال باطل...

در مورد حمله به خانه بانوی طاهره فاطمه زهرا رض شما یک مورد از روایات شیعه را بیاورید که امیرالمومنین علی و سیدنا حسن و سیدنا حسین رضی الله انهم عجمعین به آن حادثه به صورت صریح و صحیح اشاره نموده اند.

حامد;309865 نوشت:
پس اگر بخواهیم دلیل این انفعال اسفناک را در دو کلمه خلاصه کنیم می گوییم:
1- کودتا
2- ساده اندیشی

شما صحابه و انصار و مهاجرین را به کودتا و ساده اندیشی متهم می کنید، خوب ببینید قرآن در مورد ایشان چه می گوید:

وَمِنَ الْأَعْرَ‌ابِ مَن يُؤْمِنُ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ‌ وَيَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ قُرُ‌بَاتٍ عِندَ اللَّـهِ وَصَلَوَاتِ الرَّ‌سُولِ ۚ أَلَا إِنَّهَا قُرْ‌بَةٌ لَّهُمْ ۚ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّـهُ فِي رَ‌حْمَتِهِ ۗ إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ‌ رَّ‌حِيمٌ ﴿التوبه ٩٩
وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِ‌ينَ وَالْأَنصَارِ‌ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّ‌ضِيَ اللَّـهُ عَنْهُمْ وَرَ‌ضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِ‌ي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ‌ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ۚ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴿التوبه١٠٠

و گروهی از بادیه نشینانِ [جزیرة العرب] کسانی هستند که به خدا و روز قیامت ایمان دارند و آنچه را انفاق می کنند، مایه قرب به خدا و دعاهای پیامبر می دانند؛ آگاه باشید! انفاقشان وسیله تقرّب برای آنان است، به زودی خدا آنان را در رحمتش در آورد؛ زیرا خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۹۹)
پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی و درستی از آنان پیروی کردند، خدا از ایشان خشنود است و آنان هم از خدا راضی هستند؛ برای ایشان بهشت هایی آماده کرده که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است، در آنجا برای ابد جاودانه اند؛ این است کامیابی بزرگ. (۱۰۰)

این پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار که الله از آنها خشنود بوده را لطفا نام ببرید و بفرمائید که طوسی در التبیان فی تفسیر القرآن چاپ سنگی جلد 1 صفحه 854 می گوید اینها مهاجرینی هستند که در اسلام سبقت گرفته و از مکه به مدینه و یا حبشه هجرت نموده اند.

از جمله کسانی که در سقیفه بودند و از همین مهاجرین می باشند "عمرو بن عثمان بن عمرو بن سعد ابن تیم" که در زمان خلافت حضرت عمر در فتح قادسیه در رکاب سعد ابن ابی وقاص به شهادت رسیدند و دیگری "هبار بن سفیان بن عبدالاسد" می باشد که در زمان حضرت ابوبکر در جنگ اجنادین در شام به شهادت رسیدند و برادرش "عبدالله بن سفیان" که در جنگ یرموک در زمان حضرت عمر به شهادت رسیدند و ده ها تن دیگر...

الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُ‌وا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَ‌جَةً عِندَ اللَّـهِ ۚ وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ ﴿التوبه٢٠
يُبَشِّرُ‌هُمْ رَ‌بُّهُم بِرَ‌حْمَةٍ مِّنْهُ وَرِ‌ضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَّهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُّقِيمٌ ﴿التوبه٢١

خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ۚ إِنَّ اللَّـهَ عِندَهُ أَجْرٌ‌ عَظِيمٌ
﴿التوبه٢٢
آنان که ایمان آوردند و هجرت کردند و با اموال و جان هایشان در راه خدا به جهاد برخاستند، منزلتشان در پیشگاه خدا بزرگ تر و برتر است، و فقط اینانند که کامیابند. (۲۰)
پروردگارشان آنان را نزد خود به رحمت و خشنودی و بهشت هایی که برای آنان در آنها نعمت های پایدار است، مژده می دهد. (۲۱)
همواره در آنجا جاودانه اند؛ یقیناً نزد خدا پاداشی بزرگ است. (۲۲)

آیا آنان که الله به ایشان وعده بهشت و رحمت جاودانه داده است پس از وفات پیامبر مرتد شده اند؟
به عبارتی یعنی این آیاد اشتباهی نازل شده اس؟ مگر می شود؟؟؟

اِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُ‌وا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَالَّذِينَ آوَوا وَّنَصَرُ‌وا أُولَـٰئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۚ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُ‌وا مَا لَكُم مِّن وَلَايَتِهِم مِّن شَيْءٍ حَتَّىٰ يُهَاجِرُ‌وا ۚ وَإِنِ اسْتَنصَرُ‌وكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ‌ إِلَّا عَلَىٰ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَاقٌ ۗ وَاللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ‌ ﴿الانفال٧٢
مسلماً کسانی که ایمان آوردند، و هجرت کردند، و با اموال و جان هایشان در راه خدا جهاد نمودند، و کسانی که مهاجران را پناه و جا دادند و یاری کردند، اینانند که یار و دوست یکدیگرند. و کسانی که ایمان آوردند و هجرت نکردند شما را از دوستی آنان هیچ سودی نیست تازمانی که هجرت کنند؛ و اگر در امور دین از شما یاری طلبند، بر شماست که آنان را یاری دهید مگر آنکه یاری دادن شما به زیان گروهی باشد که میان شما و آنان پیمان [ترک جنگ] برقرار است؛ و خدا به آنچه انجام می دهید، بیناست. (۷۲)

کسانی که مهاجرت کردند و با اموال خود اسلام را سربلند کردند جز مهاجرین مدینه و حبشه کیست؟ جز انصار مدینه کیست؟ پس چگونه می توان گفت که آنان ساده لوح بوده اند و یا مرتد شده اند و یا کودتا چی بودند؟ جواب صحبت های شما در این آیه قرآن آمده است:

وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُ‌وا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَالَّذِينَ آوَوا وَّنَصَرُ‌وا أُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا ۚ لَّهُم مَّغْفِرَ‌ةٌ وَرِ‌زْقٌ كَرِ‌يمٌ ﴿الانفال٧٤
کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند و در راه خدا جهاد نمودند و آنان که مهاجران را پناه دادند و یاری کردند، مؤمنان حقیقی فقط آنانند، برای آنان آمرزش و رزق نیکو و فراوانی است. (۷۴)

شاید به این هم راضی نشوید، پس باید بگوییم که:

لَّقَد تَّابَ اللَّـهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِ‌ينَ وَالْأَنصَارِ‌ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَ‌ةِ مِن بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِ‌يقٍ مِّنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ ۚ إِنَّهُ بِهِمْ رَ‌ءُوفٌ رَّ‌حِيمٌ ﴿التوبه١١٧
مسلماً خدا رحمت ویژه اش را بر پیامبر و مهاجران و انصار که در آن ساعت دشوار [جنگ تبوک] از او پیروی کردند، ارزانی داشت، پس از آنکه نزدیک بود دل های گروهی از آنان [به سبب سختی مسیر جنگ از حق] منحرف شود [و از ادامه مسیر بازایستند و به مدینه برگردند] سپس خدا توبه آنان را پذیرفت زیرا خدا نسبت به آنان بسیار رؤوف و مهربان است. (۱۱۷)

می بینید که الله انصار و مهاجرین را هم صف با پیامبرش یادکرده است و رحمتی ویژه را برای آنان در نظر گرفته است، آیا این مقامی است که بتوان به راحتی آن را تکذیب کرد؟؟؟

ادامه دارد...

چرا مردم، حضرت علی (ع) را در مقابل جریان سقیفه یاری نکردند؟

سلام


وقایع چنان در تاریخ تکرار می شوند که انگار نسخه واحدی برای جهان نوشته شده و جزء جزء آن باید در ادوار مختلف تکرار شوند .
تاریخ چنین نشان می دهد که جانشینان برحق پیامبران همیشه با یک اقدام کودتا گونه موجه شده اند . وقتی موسی ع به کوه طور رفت برادرش هارون که جانشین او در میان بنی اسرائیل بود با توطئه و کودتای روبرو شد و قوم خداپرست به گوساله پرستی کشیده شدند . مظلومیت هارون در این واقعه را باید در این جمله حزن آلود شنید :
قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْداءَ وَ لا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (150اعراف)
وصی عیسی ع هم با کودتای ریاکارانه شخصی بنام پولس مواجه شد که از یهود بود .
و اما تکرار این سنت در امت محمد ص چگونه است ؟
یکی از سوالات ما شیعیان از خودمان و همچنین یکی از شبهات وهابیت در مقابل تشیع این مساله است که :
چرا مردم علی ع را در مقابل جریان سقیفه و اقدام ابوبکر و عمر یاری نکردند . اگر این مردم سالیان سال شاهد سفارشات رسول الله به خلافت و جانشینی علی ع بودند پس چرا به یکباره خلیفه بر حق او را تنها گذاشتند . آیا چنین چیزی قابل تصور است ؟
جواب این مساله به انحاء مختلفی داده شده است اما عنوانی که بتواند این مساله را بخوبی تحلیل نماید استفاده نشده است .
به فضل الهی ما اینجا عنوانی را بکار می گیریم که ضمن مطابقت تام با جریانات بخوبی ریشه این انفعال را نیز نشان می دهد
این کلمه و عنوان خیلی آشناست :
کودتا
آری کودتا ، این بهترین عنوانی است که باید در مورد جریان سقیفه بکار برد . جریان سقیفه بیش از هرچیز به کودتا شبیه است .
کودتا اغلب عبارتست از اقدام نظامی رعب انگیزی که در مدت کوتاهی نظام حاکم بر جامعه را دچار تغییر و تحول اساسی می کند
در کودتا سران گرداننده امور اغلب از افراد سرشناس و صاحب قدرت یا صاحب نفوذی هستند و دسترسی کافی به منابع و ابزارلازم برای تحقق اهداف خود را دارند .
ویژگی مهم دیگر کودتا ، ناگهانی وغیر منتظره بودن است بطوری که عموم افراد جامعه دچار حیرت و سردرگمی می شوند چون به یکباره می بینند ساختارها و نظامات به هم ریخته و هیچ چیز در سر جای خودش نیست . جامعه دچار انفعال و سردرگمی عجیبی می شود و اغلب این موضوع باعث عدم حضور آنان در اقدامات موثر علیه کودتا نیز می شود .
در کودتا برای ایجاد انفعال اغلب بلکه همیشه از نیروی نظامی و فضای رعب و وحشت استفاده می شود . اکثر کودتاگران هم از نظامیان هستند .
استفاده از نیروی نظامی و فضای رعب و وحشت راهبردی است که کودتاچیان برای به انفعال کشاندن جامعه و جلوگیری از مقابله مردم از آن بهره می برند . در کودتا اولین قربانیان سران گروه مقابل یا مخالفین اند .
حال ویژگیهای کودتا را بر جریان سقیفه منطبق می سازیم تا شباهتهای آن واقعه تاسف بار به کودتا مشخص گردد
1- سریع و غیر منتظره بودن ، جریان سقیفه سریع و ناگهانی صورت گرفت یعنی مردم در حال کفن و دفن رسول الله بودند که مساله سقیفه به وقوع پیوست
2- سران کودتا از افراد صاحب قدرت و صاحب نفوذند ، در کودتای سقیفه سران ، صاحب قدرت و نفوذ بودند . دو تن از آنها یعنی ابوبکر و عمر از سرداران و نزدیکان سببی رسول الله ص بودند
3- استفاده از نیروی نظامی و ایجاد فضای رعب و وحشت ، در کودتای سقیفه نیز از قدرت شمشیر و ایجاد ترس و وحشت بخوبی استفاده شد . بخصوص با حمله کودتاچیان به خانه علی ع و فاطمه ع که عزیزترین امت درنزد رسول الله ص بودند همه اهالی مدینه این پیام را دریافت کردند که جان مخالفین در امان نخواهد بود . حمله به خانه فاطمه ع اساسی ترین وسیله برای ایجاد رعب و وحشت و شکستن تفکر مخالفت بوده است . با مضروب ساختن فاطمه ع و کشاندن ظالمانه علی ع به مسجد برای اخذ بیعت و تهدید به قتل در صورت امتناع از آن ، جریان سقیفه بیش از پیش ماهیت کودتایی خود را نشان می دهد
4- انفعال و عدم اقدام موثر ، با اینکه در مساله خلافت ابوبکر توافق عمومی اولیه ای صورت نگرفت و در طی چند روز بیعت گرفته شد شاهد هیچ نوع مخالفت قابل توجهی جز از سوی علی ع و چند نفر از طرفدارانش در خانه وی نیستیم و این در حالی است که افراد دیگری هم بودند که می توانستند به میدان آمده و خواهان تجدید نظر و احیانا انتخاب خودشان باشند اما چنین اتفاقی نمی افتد چرا که فضای نظامی و رعب آور کودتا دهانها را بسته و همه را به سکوت و عافیت طلبی کشانده است چه اینکه هر کس نگران خود و خانواده اش است و امانی برای مخالف وجود ندارد
با این وجود یک عامل دیگر هم می تواند به این جریان تا حد زیادی کمک کند و آن تلقی ساده ای بوده که مسلمین صدر از مساله حکومت داشته اند . یعنی مسلمانان صدر اسلام هنوز به چنان بلوغ سیاسی و اجتماعی نرسیده بودند که بتوانند عواقب وخیم جدا شدن حکومت از ارزشهای دینی و اسلامی را پیش بینی کنند . یعنی در کنار همه این عوامل این فکر که :
بگذار این چند نفر هم حکومتی بکنند مگر چه میشود؟ قرآن و سنت رسول الله که هست بگو اینها هم بهره خودشان را ببرند . مگر حکومت علی ع با حکومت اینها چه فرقی می تواند داشته باشد هردو موظفند به قرآن و سنت گردن بنهند چرا جانمان را به خطر بیندازیم .
هم بسیار موثر واقع شد . تفکری که هنوز هم تا حد زیادی بر اندیشه سیاسی مسلمین سایه افکنده است .
از آنجا که اعراب و مسلمین سابقه ای در حکومت و حکومت داری نداشتند عجیب نیست که نتوانند پایان این انحراف به ظاهر کوچک را پیش بینی کنند . لذا این تسامح فکری به وضعیت پیش آمده بیشتر کمک می کند تا جایی که نفسشان بند می آید و زبان به کام گرفته و هیچ نمی گویند و هیچ اقدامی نمی کنند . از چیزی که می تواند حتی حق خود آنها باشد صرفنظر می کنند چون خواسته ای را که به مرگ و قتلشان بینجامد خلاف عقلانیت و حتی شرع می دانند بخصوص که از نظر آنها تحول ایجاد شده یک تحول ظاهری در امر حکومت بود و نه بیشتر از آن .
پس اگر بخواهیم دلیل این انفعال اسفناک را در دو کلمه خلاصه کنیم می گوییم :
1- کودتا
2- ساده اندیشی
آنچه که ما را در باور این مطالب کمک می کند اطلاع از دسته بندیهای اصحاب است که در زمان حیات رسول الله ص صورت گرفته بود . این دسته بندیها واقعا وجود داشته است بخصوص با توجه به روایت رسول اکرم ص که فرمودند : علی و شیعیان او رستگارانند .
این کلام حضرت اشاره ای به این دسته بندیها دارد که در زمان ایشان صورت گرفته است چه اینکه اگر گروههای دیگری وجود نداشتند نشان دار کردن گروه علی ع و تبلیغ آن منطق قابل قبولی ندارد لذا نبی اکرم ص از همان زمان گروه علی ع را نشان دار کردند تا افراد به آن اقبال نمایند .
سوالی که اینجا ممکن است مطرح شود اینستکه که اگر علی ع و دیگران حزب و دسته ای داشته اند پس چرا از همان ابتدا و با وجود تبلیغ رسول اکرم ص برای گروه علی ع افراد قابل توجهی بدان نپیوستند ؟
پاسخ این است :
اول اینکه این دسته بندیها نمی تواند در زمان رسول اکرم ص چهره سیاسی داشته باشد وگرنه حضرت صریحا با دیگر گروهها مخالفت می فرمودند بلکه این گروهها بیشترماهیت گروههای تعاون دینی داشته اند که افراد در آن یکدیگر را برای انجام امور دینی واجتماعی کمک می کرده اند . این دسته بندیها اقتضای جریانات اجتماعی است . حضور در این گروهها باعث می شود افراد نقش خود را در تحولات بهتر ایفا کنند . در تحولات سیاسی این گروه بندیها با انگیزه های مادی و اقتصادی صورت می پذیرد اما در تحولات فرهنگی و فکری انگیزه ها متفاوت است .
دوم اینکه اوضاع هر گروه تابع ویژگیهای سران آن است لذا به نظر نمی رسد گروه علی ع اعضای زیادی داشته باشد چرا که در شخصیت علی ع خصایص رفیعی وجود دارد که ورود و همراهی افراد را با آن سخت می سازد . شرایط زمان ظهور اسلام همراه با امتیازات ویژه علی ع چنان بود که هرکسی را یارای همراهی او نبود . شرایط ظهور اسلام شرایط بحرانی و فوق العاده بود و علی ع هم در اوج مقامات علمی و عملی قرار داشت . پرهیزکاری فوق العاده ، فرمانبرداری محض از مقام رسالت و رشادتها و مبارزات سرنوشت ساز علی ع بر کسی پوشیده نبود لذا هرکسی با سردار رشید اسلام نمی تواند همراه شود مگر عده ای دست شسته از دنیا و امتحان پس داده در میدان وظایف فردی و اجتماعی . علی ع بعنوان رهبری بزرگ و تنها حامی اسلام در بسیاری از میادین می بایست در چنین افق بلندی می بود لذا همراهانش تعدادی انگشت شمار از قبیل سلمان و عمار بودند . اما اگر فرصتی حاصل می شد شاید امکان تنزل و توسعه در حزب علی ع می بود ولی قبل از ایجاد این فرصت حزب علی ع در جریان کودتای سقیفه تا حد زیادی از هم گسیخته شد .
از شواهد بدست می آید بعضی از این گروهها در زمان قریب به رحلت رسول اکرم ص رنگ و بوی سیاسی بیشتری یافتند تا جایی که افرادی توانستند با تکیه بر نفوذ و قدرت گروه وابسته به خود راحت فرمان اکید رسول اکرم ص را برای حضور در سپاه اسامه زیر پابگذارند و با وجود منع از ورود به مدینه به آن بازگردند .
این ها همه برای اینست که بتوانیم کودتای سقیفه را با اجزاء ضروری اش در این مساله تصور کنیم . چه اینکه کودتا بدون سازماندهی و برنامه ریزی امکان پذیر نیست . یعنی وقتی از کودتا سخن می گوییم نباید تصور شود گروه کودتاچی هیچ سازماندهی قبلی نداشته است و خلق الساعه بوده است .
حقیر این نظریه را موضوع شایسته ای برای تحلیل جریان پیچیده غصب خلافت می دانم که ارزش دارد محققین بزرگواری آنرا ادامه و توسعه دهند .

والله الموفق

پاسخ به مقاله "نگاهی به حدیث غدیر از منظر اهل سنت" منتشر شده توسط سایت های اهل سنت



اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم




السلام علیک یا امیرالمومنین (ع)

السلام علی الحسین(ع) و علی علی بن الحسین(ع) و علی اولاد الحسین(ع) و علی اصحاب الحسین(ع)

السلام علیکم یا اهل بیت نبوه (ع)

السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)

آجرک الله یا صاحب الزمان(عج) فی مصیبت جدک الحسین (ع) و انصار الحسین(ع)

==============================================

باسمه تعالی


در نظر داریم بصورت علمی و مستند و با استفاده از محتویات سایت برجسته موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عج) به نشانی الکترونیکی (www.valiasr-aj.com) و هم چنین در کنار نظارت اساتید مرکز ملی پاسخ گویی به سوالات دینی ، سایت مذهبی_ علمی www.askdin.com نوشته ی مندرج در سایت های برادران اهل سنت تحت عنوان "

نگاهی به حدیث غدیر از منظر اهل سنت
" را نقد علمی کنیم .

متن مقاله مزبور بدین شرح است:

نقل قول:

نقل قول:
اگر علي رضى الله عنه به امر خدا و رسول خليفه شد، چرا از امر خدا و رسول تخلف نمود و همه جا از قبول خلافت گريزان بود؟ چرا او وزارت را بر خلافت ترجيح مي داد؟! چنانچه درخطبه 91 نهج البلاغه مي فرمايد: من را رها کنيد وبراي خودتان امير انتخاب کنيد. من براي شما وزير باشم بهتر است ازاينکه امير باشم . مگر نه اين که كسي كه به امر خدا و رسول او خليفه شده حق ندارد از امر خدا و رسول او تخلف نمايد( يعني به وزارت غير خليفه تن در دهد؟!). از اين دلايل روشن مي شود كه قضيه‌ی غديرخم به هيچ وجه ارتباطي با امر خلافت نداشته و مقصود پيامبر(ص) فقط ترغيب دوستي علي بوده كه خشم و سوء ظن

نقل قول:

واقعه‌ي غدير از ديدگاه اهل سنتالحمد لله رب العالمين و الصلواه و السلام علي رسوله محمد و علي آله و أصحابه أجمعينمقدمه :حکومت ايرانيان در يمن:مدت زماني يمن تحت سلطه‌ي ايران بود . زماني که رسول اکرم (ص) به پادشاهان دنيا نامه نوشت هر پادشاه، عکس العملي خاص نشان داد که در اين ميان بدترين عکس العمل از جانب پادشاه ايران بود . پادشاه ايران نامه‌ي رسول خدا (ص) را پاره کرد و طي نامه‌اي به حکومت يمن اين گونه نوشت :"اين مرد عرب را که جرأت کرده اسم خود را قبل از نام من بنويسد دستگير کنيد و به نزد من بفرستيد".وقتي خبر به رسول خدا (ص) رسيد ایشان پادشاه مغرور ايران را نفرین فرمود. پادشاه يمن نيز وقتي دستور پادشاه ايران را دريافت کرد دو نفر را به مکه فرستاد تا پيامبر را جلب نموده و با خود به يمن ببرند. دو مأمور ايراني به مکه آمدند اما متوجه شدند پيامبر(ص) قبلا به مدينه رفته است و لذا آن‌دو نيز رهسپار مدینه شدند. بسياري از ياران پيامبر که تا آن زمان قيافه‌ي ايرانيان غير مسلمان را نديده بودند با شگفتي به آنها نگاه مي‌کردند. آنان سبيلهايي بلند داشتند و ريشهاي خويش را تراشيده بودند . پيامبر اکرم (ص) با مشاهده‌ی آنها به ياران خویش دستور داد که با آنان مخالفت کنند يعني سبيل‌ها را کوتاه و ريش‌ها را بلند بگذارند. وقتي آن دو مأمور دستور را ابلاغ نمودند، پيامبر اکرم (ص) به آنان فرمود: شما خسته هستيد،امشب استراحت کنيد من فردا جواب شما را خواهم داد. فرداي آن روز وقتي آنان به محضر رسول خدا (ص)آمدند آن‌حضرت فرمود: برويد به پادشاه يمن بگوييد که ديشب خداوند متعال جان پادشاه ايران را گرفته است. آن دو مأمور ايراني با تعجب برگشتند و گزارش خود را تقديم داشتند . پادشاه يمن با تعجب گفت : بسيار خوب ! در اين صورت ما اين شخص را محک خواهيم زد. اگر اين خبر واقعا درست باشد و پادشاه ايران از دنيا رفته باشد پس حتما او پيامبري از جانب خدا است و ما نبايد با او بجنگيم و به او ايمان خواهيم آورد اما اگر حقيقت چيزي غير از اين باشد پس وي دروغگويي است که لازم است با او به نبرد برخيزيم . چند روزي نگذشته بود که از طرف پادشاه جديد ايران نامه‌اي رسيد که پادشاه قبلي در فلان روز از دنيا رفته و از اين پس بايستي از من اطاعت کنيد. به اين ترتيب يمن بدون جنگ اسلام را پذيرفت .حجه الوداع(حجي که پيامبر با اصحاب وداع نمود) :پيامبر اکرم (ص) از حضرت علي خواست تا به يمن برود و فرماندهي مسلمانان را در آن جا بر عهده گيرد. حضرت علي عازم یمن شد و در آن‌جا حکم پيامبر را ابلاغ نمود . مسلمانان پذيرفتند اما نحوه‌ي فرماندهي حضرت علي با فرمانده قبلي که مسلمانان با آن خو گرفته بودند خيلي تفاوت داشت . حضرت علي در امور دینی بسیار سخت‌گير بود و به همین خاطر روز به روز بر تعداد ناراضيان از ایشان افزوده مي‌شد تا جاييکه فرمانده قبلي نامه‌اي خدمت پيامبر ارسال نمود و از حضرت علي شکايت کرد . وقتي نامه را نزد پيامبر (ص)آوردند پيامبر به همان نامه‌رسان که سخت بغض علي را در سينه داشت امر نمود نامه را بخواند . او در همان حال که نامه را مي خواند، هريک از اعتراضات مطرح شده در آن را تاييد مي‌کرد. پس از پايان يافتن نامه‌، پيامبر خدا به آن شخص فرمود : فلاني!آيا تو از علي بدت مي‌آيد؟ او گفت: آري ! پيامبر(ص) فرمود : نبايد این‌گونه باشد زيرا من علي را دوست دارم . آن شخص مي‌گويد از آن لحظه به بعد بغض علي از دلم بيرون رفت و دیگر کینه و دشمنی علی را در دل نمی‌پروراندم.پيامبر خدا (ص) تصميم گرفت آن سال به حج برود و لذا به همه‌ي مسلماناني که توانايي حج داشتند دستور داد همراه ايشان به سوي مکه حرکت نمايند و به همه‌ي نمايندگان خويش در شهرهاي مختلف نيز امر فرمود خود را به مراسم حج برسانند.به اين ترتيب حضرت علي نيز همراه با يمني هاي ناراضي عازم مکه شد. حضرت علي تعداد زيادي شتر و مقدار زيادي پارچه با خود مي‌آورد که در مکه تحويل رسول خدا (ص)بدهد تا ايشان آنها را میان مسلمانان مستحق تقسيم نمايد. بين راه همراهان علي از ايشان تقاضا نمودند که اجازه دهد از شترهاي صدقه براي سواري استفاده کنند. حضرت علي فرمود : اين کار جايز نيست و لذا به شما اجازه نخواهم داد . باري ديگر تقاضا کردند اجازه دهد از چادرها و پارچه هايي که همراه داشتند موقتا تا مکه استفاده نمايند.اين بار نيز حضرت علي فرمودند: اين کار جايز نيست. به اين ترتيب خشم و ناراحتي آنان نيز خيلي بيشتر شد . نزديکيهاي مکه، حضرت علي نتوانست طاقت بياورد زيرا مشتاق بود هر چه زودتر حضرت پيامبر را ببيند و به همين خاطرهم به يکي از افرادش گفت تو جانشين من و فرمانده اينها باش. حضرت علي هنگام محرم شدن گفت: خدايا من نمي دانم که پيامبرت چه نيتي براي احرام نموده ولذا من نيز با همان نيت پيامبر احرام مي‌بندم .حضرت علي با سواري تيزرويي خود را به مکه رسانيد و با پيامبر خدا ملاقات نمود. وقتي داستان احرام بستن خودش را گفت پيامبر خدا فرمود من نيت حج"قران"نموده‌ام.در این زمان پيامبر(ص)از علی (رض) پرسيدند: همراهانت کجا هستند؟ حضرت علي جواب داد: همراهانم در راه هستند؛ من چون مشتاق زيارت شما بودم زودتر به خدمت شما آمدم. پيامبر خدا فرمودند: نبايد آنها را تنها مي‌گذاشتي، شايد مسأله‌ای براي آنها پيش بيايد . حضرت علي با شنیدن سخن پيامبر مجددا به نزد همسفران خویش بازگشت. کسي که جانشين حضرت علي شده بود خيلي آسان‌گير بود. مردم گفتند : اجازه هست بر شتران سوار شويم ؟ گفت بله! گقتند: اجازه هست از اين پارچه هاي نو به صورت موقتی استفاده کنيم؟ گفت : آري!همراهان حضرت علي با شور و شوق فراوان هر کدام جامه اي و لباسي مطابق سليقه‌ی خود پيدا کرده و پوشيدند و هر کدام هر شتري را که خود دوست داشتند سوار شدند. داشتند با شور و شوق به سوي مکه مي‌رفتند که حضرت علي از راه رسيد. علی(رض)با مشاهده‌ی آنان بسیار ناراحت شد و دستور داد هر چه سریع‌تر از شترها پياده شوند. سپس دستور داد پارچه‌هاي نو را از تن بيرون کنند و همان پارچه‌ها‌ي کهنه‌ی مخصوص به خود را بپوشند .ديگر عصبانيت و ناراحتي ياران علي(رض) را حد و اندازه‌ای نبود اما با این وجود آنان از حضرت علي فرمان مي بردند زیرا خوب می‌دانستند که به لحاظ شرعی حق تمرد از فرمانده خویش را ندارند. به هر حال وقتي آنان خدمت پيامبر رسيدند شروع به شکایت از حضرت علی کردند و گفتند : ای رسول خدا(ص) ،علي ما را اذيت کرده و....چون تعداد شاکیان زیاد بود آن حضرت(ص) چيزي نگفتند و صبر کردند تا در جايي که همه جمع باشند این موضوع را بررسی کنند. پيامبر روز هشتم ذي الحجه به مسلمانان دستور داد احرام حج ببندند و از مکه به سوي منا خارج شوند.آنان شب را در منا ماندند و روز بعد به عرفات رفتند . در عرفات بزرگترين اجتماع مسلمانان در آن تاريخ برگزار گرديد و بيش از صد و بيست هزار مسلمان گرداگرد پیامبر(ص) جمع شده بودند . پيامبر روي شتر سوار بودند و در آن اجتماع بزرگ خطبه‌ي معروف "حجه الوداع"را ايراد فرمودند . چون آن زمان بلندگو نبود حضرت علي و ياران ديگري که در جهت‌هاي مختلف مستقر شده بودند سخنان پيامبر را براي مردم تکرار مي‌کردند. پيامبر حج را بجا آوردند و از مردم مکه و اطرافش و کساني که مسير آنها به سمت مخالف مدينه بود خداحافظي نمودند و به سوي مدينه رهسپار شدند. بين راه کساني که مسيرشان متفاوت بود ، گروه گروه جدا مي‌شدند تا این‌که رسيدند به جاييکه يمني‌ها مي بايست جدا شوند. اينجا بود که رسول اکرم تصميم گرفت به شکايت مردم يمن پاسخ گويد. پیامبر(ص)همه را جمع فرمود و حب و دوستی با علي(رض) را براي آنان يادآور شد و اعلان فرمود : «من كنت مولاه فعلي مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه» .(هر كسي من دوست او هستم علي هم دوست اوست. خداوندا ياور كسي باش كه ياور اوست و دشمن كسي باش كه دشمن اوست». اکنون اين سوال مطرح مي شود که آيا اين سخن پيامبر دال بر آن است که ايشان با اين گفتار حضرت علي را خليفه ي خود انتخاب کرده است يا خير ؟! در ذيل به بررسي اين موضوع مي‌پردازيم . به اعتقاد اهل سنت به هيچ وجه اين حديث دلالت بر خليفه شدن حضرت علي ندارد زيرا :اولاً : مطلبي در اين حديث نيست كه اشاره نمايد،پيامبر (ص) حضرت علي را براي خلافت انتخاب کرده است و لفظ "مولی"هم به معناي امام يا خليفه به كار نمي‌رود. به علاوه آن حضرت (ص) فرمودند: هر كس من مولاي او هستم پس علي رضى الله عنه مولاي اوست، بديهي است اين سخن پيامبرهم زمان حيات و هم بعد از رحلت آن حضرت را شامل مي‌شود . پس اگر اين قول دليل بر ولایت و خلافت حضرت علي باشد، لازمه‌اش اين است كه حضرت علي بايد در زمان پيامبر صلى الله عليه وسلم هم سرپرستي و مسئوليت امور را داشته باشد زیرا او بنا بر اين قول شريك آن حضرت صلى الله عليه وسلم در رهبري و ولايت می‌باشد؛ اما این پذیرفتنی نیست زیرا هیچ کس در این مورد شریک پیامبر نمی‌باشد .وازجهتي حديث "من كنت مولاه. . . "فقط دال بر قدر و منزلت والاي حضرت علي (رض) می‌باشد. اگر غير از اين باشد جا دارد كه بپرسيم چنان‌چه مقصود پيامبر صلى الله عليه وسلم از اين مطلب خلافت و امامت علی (رض) بوده، چه چيزي مانع شده كه در آن اجتماع انبوه و بي‌سابقه در مکه كه به روايتي هشتاد هزار نفر و به روايتي ديگر صدوبيست‌وچهارهزار نفر بوده‌اند خلافت علي رضى الله عنه را با عبارتي واضح و صريح كه غير قابل تغيير باشد اعلان نكند و بگذارد گروه‌های مختلف هر یک جدا شوند و در نهایت تنها در میان اندکی از آن جمع انبوه از جمله اهالی یمن این موضوع را مطرح نماید؟! .دكتر محمد جواد مشكور مي نويسد: مطلبي كه برای ما مجهول است اين است كه؛ چرا در اجتماع سقيفه هيچ يک از مهاجرين و انصار سخني از حديث غدير- که برای همه واضح و روشن بوده- به ميان نياورده است.اگر واقعا معنای این حدیث پیامبر خلیفه شدن علی بود آیا نباید یک نفر در جمع سقیفه به این حدیث استناد می‌کرد ؟مگر عباس و ابوذر کجا بودند؟اگر فرض را بر آن بگیریم که پیامبر طی حکمی در غدیر علی(رض) را خلیفه کرد در آن صورت آیا سایر اصحاب از جمله علی و ابوذر موظف نبودند برای برقراری حکم پیامبر قیام کنند؟ آیا در آن میان حتی یک نفر هم نبود كه بگويد: پيامبر صلى الله عليه وسلم در حجه الوداع چنين فرمودند و معنای آن خلیفه بودن و امام بودن علی(رض)است؟؟.2- "مولی"داراي معاني زيادي از جمله: سيد، آقا، ارباب، بنده، آزاد‌كننده، بنده‌ی آزاد شده، ولي‌نعمت، نعمت دهنده، شريك، پسر، پسر عمو، خواهرزاده، عمو، داماد نزديك، قريب خويشاوند، پيرو، تابع و غيره مي‌باشد اما در اين‌جا "مولی"به معناي دوست می‌باشد، نه خليفه!خداوند متعال مي‌فرمايد: "ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لا مَوْلَى لَهُمْ"(محمد: 11). « اين بدان سبب است كه خدا دوستدار و مولاى كسانى است كه ايمان آوردند، ولى كافران را مولايى نيست.(ترجمه‌ی بهرام‌پور) در آیه‌ای دیگر مي‌فرمايد: "يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلىً عَنْ مَوْلىً شَيْئاً وَلا هُمْ يُنْصَرُونَ" (الدخان: 41). « روزى كه هيچ دوستى كمترين كمكى به دوستش نمى‏كند، و از هيچ سو يارى نمى‏شوند».(ترجمه‌ی آیت الله مکارم شیرازی). به همین ترتیب در چندين آيه‌ی ديگر نیز"مولی "به معناي دوست آمده و مطلقاً به معناي خليفه به كار نرفته است.3- رسول اکرم (ص) پس از واقعه‌ي غديرخم ابوبكر رضى الله عنه را در مدت بيماري خويش به جاي خود به مسجد فرستاد تا بر مردم نماز بگزارد و این با خلیفه بودن علی (رض) پس از پیامبر تناقض دارد.4- اگر علي رضى الله عنه خليفه بود پس تقاضاي عباس عمويش در هنگام بيماري پيامبر(ص) كه از علي رضى الله عنه خواست نزد آن حضرت صلى الله عليه وسلم برود و از ایشان درخواست تعيين خليفه نمايد بي مورد خواهد بود .5- حضرت علي در نهج البلاغه، خطبه‌ی (37) مي‌فرمايد: من به موجب عهد و ميثاقي كه بر ذمه‌ام بود، با خلفا بيعت كردم! آخر كسي كه خودش خليفه است، چگونه براي بيعت با ديگران عهد و ميثاق مي‌بندد؟ اعتراف به عهد و ميثاق براي بيعت با ديگران دليل روشني است بر اين‌كه حضرت علي داراي مقام خلافت نبوده و موضوع غديرخم ارتباطي با امر خلافت نداشته است.6-اگر مقصود پيامبر صلى الله عليه وسلم از تشكيل غديرخم ابلاغ خلافت علي رضى الله عنه بود و خدا به او امر فرموده بود"يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ (مائده: 67) (اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است كاملا (به مردم) برسان و اگر نكنى، رسالت او را انجام نداده‏اى و خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگاه مى‏دارد، و خداوند جمعيت كافران (لجوج) را هدايت نمى‏كند)( ترجمه‌ی آیت الله مکارم شیرازی)؛ واجب بود صريحاً آن حضرت بفرمايد: علي رضى الله عنه خليفه و جانشين من است و مسلما ايماء و اشاره در این مورد مطلوب نبود. در صورتي كه خدا او را اطمينان داده (و الله يعصمك من الناس) با اين اطمينان واجب بود همان طور كه احكام نماز، روزه، زكات، حج و جهاد را صريحاً ابلاغ فرموده؛ خلافت علي رضى الله عنه را هم صريحاً ابلاغ فرمايد كه مردم دچار شك و ترديد نشوند و گمراه نگردند.7- در سوره‌ی نور آيه‌ی 54 خداوند مي‌فرمايد: ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ﴾. يعني: «خداوند وعده داده است كساني از شما را كه ايمان آورده‌اند و كارهاي نيكو انجام داده‌اند، به خلافت بر‌گزيند، همان طور كه قبلاً كساني را به خلافت برگزيده است».اين آيه يكي از معجزات قرآن است كه در زمان ضعف و ذلت، و يأس مسلمين، خلافت و زمام داري را به آنها مژده داده، و پيش‌گويي فرموده است. اين آيه را آيه‌ی استخلاف مي‌گويند كه صريحاً دلالت دارد بر اين‌كه خلفا و جانشينان پيامبر صلى الله عليه وسلم متعدد خواهند بود و منحصر به فرد نيست.اگر حضرت علي رضى الله عنه خليفه‌ی بلافصل باشد؛این يعني آن‌که خلافت ابوبكر و عمر و عثمان رضى الله عنهم باطل است زیرا خلافت منحصر به فرد نمي‌شود و موردي براي صيغه‌ی جمع و ضمير جمع باقي نمي‌ماند و اعجاز قرآن مبدل به چند كلمه‌ی نامفهوم تبديل خواهد شد. بنابراين آيه‌ی استخلاف دليل قاطعي است بر صحت خلافت خلفا و بطلان اختصاص آن به فردخاصي .ممكن است گفته شود: كه مصداق جمع از علي رضى الله عنه و ائمه درست مي شود.مي گوييم غير از حضرت حسن آن هم به طور ناقص احدي از ائمه جزحضرت علی(رض) به مقام خلافت نرسيده اند و همه بر اثر ظلم ظالمان وقت در زندان و يا گوشه‌گير بوده‌اند.8-اگر مقصود از كلمه‌ی (مولی) خليفه باشد؛ ترجمه‌ی حديث پيامبر-- 0* اين طور مي شود: "هر كس من خليفه‌ی او هستم ؛علي هم خليفه‌ی اوست. خدايا خليفه كن هر كس كه علي رضى الله عنه را خليفه كند . . "9- اگر علي رضى الله عنه به امر خدا و رسول خليفه شد، چرا از امر خدا و رسول تخلف نمود و همه جا از قبول خلافت گريزان بود؟ چرا او وزارت را بر خلافت ترجيح مي داد؟! چنانچه درخطبه 91 نهج البلاغه مي فرمايد: من را رها کنيد وبراي خودتان امير انتخاب کنيد. من براي شما وزير باشم بهتر است ازاينکه امير باشم . مگر نه اين که كسي كه به امر خدا و رسول او خليفه شده حق ندارد از امر خدا و رسول او تخلف نمايد( يعني به وزارت غير خليفه تن در دهد؟!). از اين دلايل روشن مي شود كه قضيه‌ی غديرخم به هيچ وجه ارتباطي با امر خلافت نداشته و مقصود پيامبر(ص) فقط ترغيب ولايت و دوستي علي بوده كه خشم و سوء ظن فاتحين يمن رفع و تبديل به حسن ظن شود. جاي بسي تعجب است كه از آن همه افراد که در غديرخم حضور داشتند در ظرف يك سال همه مردند و منقرض شدند و يك نفر هم باقي نمانده بود كه داستان غدير را به اهل سقيفه بني ساعده تذكر بدهد؟!!!10- اگر سيدنا علي مخالف حكومت خلفا مي‌بود وزير و همكار آنها نمي‌گرديد. در كتاب تاريخ ابن اثير ج 3 ص 55 نقل شده كه حضرت علي بهترين مشاور و خيرخواه سيدنا عمر و قاضي توانا و حكيمي براي مسائل پيچيده بوده است. 11- اگر حضرت علي نسبت به حضرت عمر سوء نيتي مي‌داشت يا قلباً از او ناراضي بود و او را غاصب حق خود می‌ دانست، همواره منتظر فرصتي براي اعاده‌ی حق خود مي شد و عليه غاصب حق خویش از اين فرصت طلايي استفاده مي كرد و آن‌جا كه حضرت عمر از سيدنا علي مشاوره‌اي در مورد رفتن براي جنگ با روميان خواست؛ او را راهنمايي مي‌كرد كه شخصاً به ميدان نبرد برود و در آنجا كشته شود تا به این ترتیب زمينه‌ی خلافت براي وي فراهم گردد . این در حالی است که علی (رض)با دلسوزي و صميميت فوق العاده‌ای در راستاي خيرخواهي عمر و ساير مسلمين مي‌كوشد و او را از رفتن به جنگ با رومیان مانع می‌شود. همانا مشورت او از عمق جان برخاسته و حقا كه چنين پيشنهادي جز از قلب پاك و بي غرض و از مردي بلند همت و آينده نگر صادر نمي‌شود. حقا كه علي چنين بود و اين عمل از آزاده اي چون او شگفت آور نيست.12- رابطه‌ی دوستي و اتحاد بين علی (رض)با خلفا از جمله عمر(رض) به حدي محكم بود كه حضرت علي دخترش ام‌کلثوم که مادرش فاطمه‌ی زهرا بود را به نكاح عمر فاروق در‌آورد و يكي از فرزندان خود را به نام عمر و يكي را به نام ابوبكر و ديگري را به نام عثمان نامگذاري كرد .پر واضح است كه انسان فرزند خود را به نام هاي محبوب و پسنديده و با نامهاي كساني كه آنها را الگو و نمونه مي‌داند نامگذاري مي‌كند.13- به حضرت "حسن مثنی"نوه‌ی جليل القدر سيدنا علي گفته شد آيا در حديث: «من كنت مولاه فعلي مولاه» امامت (خلافت) سيدنا علي تصريح نشده است؟ فرمود: «أما والله لو يعني النبي بذلك الإمارة والسلطان لأفصح لهم به فإن رسول الله كان أفصح الناس للمسلمين ولقال لهم: يا أيها الناس هذا ولي أمري والقائم عليكم بعدي فاسمعوا له وأطيعوا ما كان من هذا الشيء فو الله لئن كان الله ورسوله اختار علياً لهذالأمر ثم ترك علي أمر الله ورسوله لكان علي أعظم الناس خطيئة» . يعني: «هان! قسم به خدا اگر منظور رسول الله از اين جمله يا خطبه امارت يا حكومت مي بود، صاف و واضح بيان مي‌كرد زیرا خير خواه‌تر از رسول الله براي مسلمانان کسي نيست. اگر این‌گونه بود آن حضرت واضح به آنان مي‌فرمود: اي مردم اين شخص بعد از من حاكم و سرپرست شما خواهد بود به حرفش گوش كنيد و از او اطاعت كنيد. اما چنين حرفي زده نشد. قسم به الله اگر حضرت علي برگزيده‌ی الله و رسول براي امامت (یا خلافت بلافصل) مي‌بود و آن‌گاه حضرت علي حكم الله و رسول را ناديده مي‌گرفت خطاكارترين مردم به شمار مي آمد». تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!والسلام علی من اتبع الهدینویسنده: م خلیل الله مرتضائی


بعد از تایید این تاپیک و انتخاب کارشناس ناظر ، مطالبی که در نقد مقاله فوق تدوین کرده ایم را در همین محل خواهیم گذاشت.

بحث ما کاملا علمی است تا حقایق تاریخ مشخص شود و در این نوشته به کتب اهل سنت استناد داشته ایم.


ضمنا این حق برای نویسنده و منتشران مقاله فوق در همین مکان(سایت مرکز ملی پاسخ گویی به سوالات دینی به نشانی www.askdin.com) محفوظ است تا پاسخ های خویش را مستند و علمی داده و پاسخ آن را بگیرند.