توبه باب

سوال در مورد توبه کردن باب

سلام. همانطور که همه در تاریخ خوانده ایم، علی محمد باب، بنیانگذار بابیت، در مجلس پرسش و پاسخی که با او انجام داد، پاسخ درستی نداد(این را حتی پیروانش هم قبول دارند، ولی توجیه می کنند!) اما بعد از آن توبه نامه ای از باب می گیرند. اکثراً شنیده ایم و در اسنادی هم آمده است که اینجا باب توبه نامه را امضا کرد و چوب خورد و حبس شد، ولی بعد از فتنه هایی که صورت گرفت، و برای مرتبۀ دوم حاضر به توبه نشد، اعدامش نمودند.

گویا در بین اسناد تاریخی، بر سر توبه کردنِ باب در مرتبۀ اول، هماهنگی نیست، چنانکه میرزا مهدی خان زعیم الدوله، منتقد جدی بابیت و بهائیت، که پدر و پدربزرگش نیز در مجلس حاضر بوده اند، در کتاب خود در نقد بهائیت، نوشته است: «صاحب خانه پرسید آیا تو بر عقیدۀ خود باقی می باشی؟ خودت که می گفتی من مهدی منتظر قائم از اهل بیت محمّد هستم. باب گفت آرى. حجّت الاسلام گفت اكنون كشتن تو واجب گرديد و خونت به هدر رفت. چنين گفت و ازجا برخاست»(ترجمۀ فارسى كتاب مفتاح باب الابواب، ص157)

زعیم الدوله در جای دیگری نیز، نوشته است: «پدرم با رفقايش جلو باب آمدند و از وى خواهش كردند كه از دعاوى خود دست بردارد و در شهرى (تبريز) كه اشتهار دارد كه مردم آن بيش ازمردم ساير بلاد سادات واشراف اهل البيت را احترام مى كنند، خون خود را نريزد. ولى او به گفته پدرم توجّه نكرد وهمچنان ساكت و آرام بود»(همان، ص159)

دو مورد ذیل را هم از تبلیغگران بهائی شنیده ام، ولی سندی برایش ارائه نداده اند:

از سوی دیگر، مرحوم ملّا محمّد تقى فرزند ملّا محمّد مامقانى، ضمن ردّ روایت ناسخ التواریخ، درچندين قسمت تأكيد مى كند كه علی محمد باب در برابر اصرار پدرش توبه ننمود. حتّى پدرش مى گويد: «به حكم شرع انور، قتل تو واجب است ولى چون من توبۀ مرتد فطرى را مقبول مى دانم، اگر از اين عقايد اظهارتوبه نمايى، من تو را ازاين مهلكه خلاصى مى دهم. (باب) گفت حاشا حرف همان است كه گفته ام و جاى توبه نیست.»

کریم خان کرمانی، منتقد دیگر بهائیت، درجلد چهارم كتاب ارشاد العوام خود مى نويسد: «بشارتى به جهت مؤمنان در اين ايّام بهجت انجام رسيد، به طور قطع ويقين و نوشتجات متواتره از تبريز وطهران وساير بلاد رسيد كه آن خبيث را به تبريز برده بعد ازامربه توبۀ ازكفرخود وقبول نكردن او، اورا با يكى ازاتباعش كه بر غى خود باقى مانده دربيست وهفتم ماه شعبان امسال كه سنه هزارودويست وشصت وشش هجرى است در ميدان سربازخانه برده به ديوار بستند وفوجى ازسربازان امركرده او را نشانه گلوله ساختند»

آیا این نقلها صحت دارند؟ و در صورت صحت، آیا توبه کردن باب را غیرقطعی نمی کنند؟

متشکرم