آیا

آیا مسموم کردن حضرت امام حسن(ع) کار معاویه بود؟ (پاسخ به شبهه)

با سلام
لطفا استاتید جواب این شبهه اهل سنت را بدهند
البته شبهه چند قسمت است که بعد از پاسخ هر قسمت شبهه دیگر را عنوان میکنم
با تشکر
شیعه مى گوید: بله! طبق روایات بسیارى که در کتاب‌هاى شیعه و سنى وجود دارد، معاویه بن أبى سفیان سمّى را براى جعده دختر اشعث بن قیس، همان منافقی که در تمام حوادث زمان امیرمؤمنان علیه السلام نقش اساسى داشت، فرستاد و به او وعده داد که اگر امام حسن علیه السلام را به شهادت برسانى، تو را به ازدواج پسرم یزید درمى آورم.
جعده نیز دستور معاویه را اجرا کرد و آن حضرت را در حالى که روزه داشت و براى افطار به خانه آمده بود، با زهرى که معاویه فرستاده بود به شهادت رساند.
سبط ابن جوزی حنفی می‌نویسد: علما تاریخ و از جمله ابن عبد البر (ابن جوزی حنبلی) سدی شعبی و ابن سعد این را گفته‌اند: شعبی گفته: دلیل این سخن این است که امام حسن علیه السلام در هنگام مرگ خودش در حالی که از کار معاویه با خبر شده بود می‌گفت: تو شربت او را ساختی و او به آرزویش رسید، سوگند به خدا که او به وعده‌ای که داده است، وفا نخواهد کرد و به آن چه گفته عمل نخواهد کرد.«کتاب تذکره الخواص، ص۱۹۱ـ ۱۹۲،»
اما اهل سنت از کتابهای خود جنایت معاویه را حذف کرده اند.

پاسخ:اهل سنت
اولا: سبط ابن جوزی شیعه بوده و حرفهایش معتبر نیست.
دوما: این گفته نامعقول است که در طبقات ابن سعد مطلبی باشد که آن مطلب تا ۸۰۰ سال نیز در آن کتاب مندرج بوده !! و بعد از هشت قرن، علمای اهل سنت تصمیم گرفتند آن را از همه نسخه ها حذف کنند! این تصمیم را چرا اینقدر دیر اخذ نمودند؟ {سبط ابن جوزی در قرن هفتم زندگی میکرده و این مطلب را دیده یعنی تا آنوقت بوده!!!!}
سوما: بفرض که ابن سعد این را نوشته باشد، باز هم دردی از دردهای شیعه با این نوشتن دوا نمیشود، زیرا کتاب طبقات ابن سعد که در نزد ما مثل کتاب بخاری نیست، بلکه از کتب درجه ۴ ماست و متنش بدون بررسی قبول نمیشود،
پس بفرض اگر چنین مطلبی بوده ( که اصلا نبوده) باز از کجا معلوم صحیح باشد؟!!
پس دین شیعه ها، بر حدس ها و گمان های واهی در واهی بنا شده است

آیا با آیات قران می توانیم باطل بودن مذهب شیعه را ثابت کنیم؟ (پاسخ به شبهه)

انجمن: 

با سلام

از اساتید تقاضا دارم به این شبهه وهابیون جواب دهند

(غیب دانی یا غیب ندانی امامان) بله از قران میتوانیم دهها دلیل بیاوریم که مذهب شیعه باطل است: شیعه میگوید امامان ما همه چیز را درباره غیب میدانند، به گذشته و حال و آینده احاطه کامل دارند! شیعه میگوید برگی از درخت نمیافتد مگر آنکه امام بحال آن برگ آگاه است!!ولی قرآن عکس این میگوید:
(قُلْ إِنْ أَدْرِی أَقَرِیبٌ مَا تُوعَدُونَ أَمْ یجْعَلُ لَهُ رَبِّی أَمَدًا)«25» بگو: «من نمی‌دانم آنچه به شما وعده داده شده نزدیک است یا پروردگارم زمانی برای آن قرارمی‌دهد؟!
(عَالِمُ الْغَیبِ فَلَا یظْهِرُ عَلَى غَیبِهِ أَحَدًا)«26» دانای غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمی‌سازد،
(إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یسْلُکُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا)«27» مگر رسولانی که آنان را برگزیده و مراقبینی از پیش رو و پشت سر برای آنها قرار می‌دهد.
نقطه تضاد قرآن با عقیده شیعه:
در آیه اول رسول الله میفرماید من نمیدانم…….. کسی که همه امور غیبی را بداند هرگز فعل نمیدانم را در بیانش بکار نمیبرد.
در آیه دوم صفتی از صفات الله را بان میکند، یعنی صفت غیب دانی را…. و آشکارا میگوید: الله این علم و صفت خود را به احدی نداده است.
در آیه سوم الا و مگری آمده (مگر) به بعضی از رسولان بعضی از امور غیبی را آشکار میکند.

پس خلاصه اینکه :
اولا غیر از الله کسی غیب نمیداند.
دوما بعضی از امور غیبی را بفرستادگان خود آشکار میکند تا بمردم برسانند.
سوما همین فرستادگان (رسولان) نیز از همه امور غیبی با خبر نیستند ،گرنه نمیگفتند نمیدانیم !

این هم شاهدی دیگر:
(لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیرِ وَمَا مَسَّنِی السُّوءُ ) «الأعراف/۱۸۸»
در این جمله با صوت جلی رسول الله میگوید (یعنی الله برسولش تعلیم میدهد بگو )
بگو: اگر از غیب باخبر میبودم، سود فراوانی برای خود فراهم می‌کردم، و هیچ بدی (و زیانی) به من نمی‌رسید؛
یا للعجب این بشر چقدر بدبخت است که رسول الله خودش میگوید من این مقام را ندارم بشر میگوید نه تعارف نکن ، تو داری!!
باز پیامبر تاکید میکند و استدلال نشان میدهد که خبر از غیب ندارم! والله که خبر ندارم، اگر غیب میدانستم پس چرا گوشت زهر آلود را در خیبر به زبان زدم و تا پایان عمر در رنج شدم؟!
باز بشر میگوید نه یا رسول الله شما غیب میدانی !! تعارف نکن!!!

حالا شیعه دو پا جلوتر گذاشته!
الله میگوید قسمتی از غیب را برای بعضی از رسولان آشکار میکنم نه به کسی دیگر، فقط اسم رسولان را آورده، اما شیعه میگوید پس برای امام هم آشکار میکند ! آیا امام رسول است؟ !
و باز شیعه میگوید که امام همه چیز را میداند و میداند و میداند!!
و پیامبر واضح میگوید من نمیدانم
پس عقیده شیعه خلاف قران است، پس مذهب شیعه باطل است!!

پاسخ به شبهه: آیا بیعت غدیر جایگاهی در قرآن دارد؟

انجمن: 

با سلام
لطفا اساتید به این شبهه اهل سنت جواب دهند
.
شکی نیست که بیعت مزعوم غدیر نزد امامیه بسیار افضل و بزرگ است طوری که آن را عید گرفته ونام عید الکبیر بر آن نهاده اند وبه زور وبهتان می گویند که ایه ابلاغ واکمال در این روز نازل شده ومی گویند که ۱۰۰۰ نفر با علی بیعت کردند وهرکس آن را انکار کند کافر و مرتد است...

در قرآن در مورد دو بیعت صحبت شده که در نزد شیعه اصلا مهم هم نیستند
ب
یعت اول: لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّکِینَهَ عَلَیْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحاً قَرِیباً.سوره الفتح ۱۸
«به راستى خدا هنگامى که مؤمنان زیر آن درخت با تو بیعت مى‏کردند از آنان خشنود شد و آنچه در دلهایشان بود بازشناخت و بر آنان آرامش فرو فرستاد و پیروزى نزدیکى به آنها پاداش داد».

بیعت دوم:(یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَى أَن لَّا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً وَلَا یَسْرِقْنَ وَلَا یَزْنِینَ وَلَا یَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ) الممتحنه ۱۲
(اى پیامبر چون زنان باایمان نزد تو آیند که [با این شرط] با تو بیعت کنند که چیزى را با خدا شریک نسازند و دزدى نکنند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و بچه‏هاى حرامزاده پیش دست و پاى خود را با بهتان [و حیله] به شوهر نبندند و در [کار] نیک از تو نافرمانى نکنند با آنان بیعت کن و از خدا براى آنان آمرزش بخواه زیرا خداوند آمرزنده مهربان است)

.
بیعت رضوان و بیعت نساء:
حال چرا در مورد بیعت رضوان ونساء که به زعمشان اهمیتی ندارد سخن گفته شده اما از بیعت غدیر که حد فاصل کفر وایمان است سخنی ولو به اندازه سر سوزنی در قرآن نشده؟
شاید بپرسند چرا می خواهید که در قرآن باشد؟
می گوییم علی رضی الله عنه می فرماید(وکفى بکتاب الله حجیجا و خصیما) ( بحار الأنوار ۷۴/۴۴۱ – تحف العقول ۲۱۱)
(کتاب خدا تو را کافی است وبه آن اطمینان)روایتی است که در کتب امامیه آمده.
.

سوال: طلب ما آیه صریح و محکم و واضح است در مورد این بیعت مزعوم نه سفسطه نه مغلطه ونه فلسفی ونه انشاء آیه صریح و واضح.

.

آیا میان فرقه های اهل سنت اتحاد برقرار است؟

سلام

این روزها در خیلی از محافل سخن از وحدت بین مسلمانان است

بنده دانشجو رشته تاریخ هستم

در مورد تحقیقم نیاز به مطالبی دارم اگر من را رهنمائی کنید تشکر میکنم

در مورد فرقهای اهل سنت وحدت وجود دارد و آیا در تاریخ هیچه گونه اختلافی بین آنها نبوده و یا با هم در حال حاضر متحد هستند ؟

۱- حنفيه، كه پيرو ابوحنيفه بوده و فتواهاى او را ملاك فتوا در احكام شرعى مى دانند

۲- شافعيه، كه پيرو محمد بن ادريس شافعى بوده و از لحاظ فراوانى جمعيت بيشترين تعداد و گرايشها را در ميان اهل سنت به خود اختصاص داده اند

۳- حنبليه، كه پيرو احمد بن حنبل مى باشند؛ و اصطلاحاً اهل ظاهر و اهل حديث خوانده شده و به ادعاى خودشان اهل سنت فقط حنابله مى باشند

۴- مالكيه، كه از فتواهاى مالك بن انس تقليد مى كنند.

آیا پذیرش دین اسلام برای مسلمان اجباری است؟

انجمن: 

به نام حق

با سلام خدمت همه ی دوستان...

(امیدوارم جایه مناسبی مطرح کرده باشم و تاپیک رو زده باشم،اگه جایه درستی نزدم تاپیک رو به جایه درستش منتقل کنید و بی زحمت آدرس اونجا که تایپیکم قرار گرفت رو بهم بدید ، باتشکر)

یکجایی صحبتی شد...

و این بیان شد که:

حالا که ما مسلمونیم بر حسب تصادف ، تو همین دین ما هم اجباری در پذیرفتن دین نیست
اما منافع بعضیا بر این هست که همه به اجبار به سمت و سوی دلخواه اونا حرکت کنن :
اینم یه آیه از قرآن که نگید حرفی رو بی اساس میگم : سوره یونس آیه 99


وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِي الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ﴿۹۹﴾
و اگر پروردگار تو مى‏ خواست قطعا هر كه در زمين است همه آنها يكسر ايمان مى آوردند پس تو آيا مردم را به اکراه وامیداری تا مومن شوند ؟ (۹۹)

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
میخوام بنده بدونم این گفته ها که بیان شده صحیح است؟؟

ممنون...
یاعلی...

آیات قرآن در مورد برده داری آیا برای همان زمان 1400 سال پیش بوده؟

به نام حق

با سلام خدمت دوستان عزیز...

آیات قرآن در مورد برده داری آیا برای همان زمان 1400 سال پیش بوده؟

یکی از دوستان بنده به من این حرف رو زده:
"هیچکس به این مسئله توجه نمیکنه 1400سال گذشته،و بعضی ایات مربوط به همون زمان بودن و نه حال حاضر . . ."

بنده به ایشون گفتم:
این بعضی آیات منظورت کدوم آیه هاست؟ میتونی یه چندتاش رو مثال بزنی؟ با معنی؟ و اثبات کنی؟
و تا حالا به کارشناس مراجعه کردی و اون آیات رو گفتی؟ که اون نتونسته قانعِ ت کنه؟

و ایشون(دوست بنده) در جواب گفت:
ببین عزیز... نمونه برات میارم،ایات قرآن در مورد برده داری که البته تو این لینک تعیبر شخصی و نظر خاص گفته شده ولی...
برده داري در قرآن | پرسمان دانشجويي - علوم قرآن و معارف قرآن

من کارشناس نیستم و از کارشناس پرسیدم = کارشناس ارشد الهیات با حداقل 5سال سایقه ی تدریس دانشگاهی که خیلی خیلی آدم با خدا و با اطلاعاتی به نظر میاد

ایشون فرمودند فلسفه ی قرآن و دین از برده داری اینه که اشخاص گرسنه و بی جا ومکان در مقابل غذا و مسکن به بردگی( کار بی مزد ) خونه های افراد داراتر در بیان...
که از گرسنگی نمیرن . . .

خوب این برای زمان 1400سال پیش تعبیر خوبی بوده ولی الان که دنیا باید به سمت دموکراسی بره آیا برده داری درسته ؟
چرا جامعه به سمت تقسیم ثروت پیش نمیره و جاش برده داری بشه حکم در جامعه

.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
خب بنده برای جواب این دوستمون از شما دوستانی که تخصص دارین کمک میخوام تا ایشون قانع بشه
که این حرفش
"هیچکس به این مسئله توجه نمیکنه 1400سال گذشته،و بعضی ایات مربوط به همون زمان بودن و نه حال حاضر . . ."
و... که زده غلط هست

بعد از اینکه جواب ، پاسخ داده بشه توسط شما در این تاپیک ، من آدرس همین جا رو میدم به ایشون تا خودش بیاد بخونه
و بعدش اگه سوالی و شبه و... بود همین جا مطرح کنه...

باتشکر..
یاعلی...

آیا چادر حیا می آورد یا حیا چادر؟

نشسته بود کنارم ، سنگینی نگاهش را قشنگ میفهمیدم ولی به روی خود نمی آوردم که او راحت باشد
بلاخره بعد از کش و قوس فراوان با خودش تصمیم گرفت حرف دلش را به زبان بیاورد .
با مقداری مِن و مِن پرسید ببخشید چند ساله تونه ؟
خنده ام گرفته بود از این سوال بی مقدمه اش ..
با همان لبخند مختص به خودم گفتم 28 سالمه
دستانش را در هم گره کرد و با هیجان خاصی گفت وای اصلا بهتون نمیاد
من فکر کردم خیلی داشته باشید 18..19 ساله تون باشه
تشکر کردم و نگاهم را به سمت پنجره اتوبوس دوختم ،
خنده ام گرفته بود چون آخرش من نفهمیدم این تعریف خوب است یا بد
من باید ذوق کنم یا زانوی غم بغل بگیرم ؟
دوباره نگاهش بر من سنگینی کرد ، دوست داشتم بگویم عزیزم
دوستم نگران برخورد من نباش سوالی که در دلت پنهان شده را به زبان بیاور
و من اگر صلاح دیدم جوابت را با خوشرویی میدهم .
دوباره بی مقدمه پرسید ولی این بار محکمتر
ببخشید فضولی نباشه ، چادرتون رو از کجا خریدین ؟ آخه خیلی بهتون میاد
جوابم تقریبا برای خودم تکراری بود ، قابلی نداره ولی از اینجا نخریدم
اما همین شهر خودمونم چادر فروشی های خوبی داره .
لبخند زد و او اینبار نگاهش را به سمتی دیگر کج کرد
دوباره برگشت و این بار راحت تر از قبل حرف زد و حرف زد !
حقیقتش من میخوام چادری بشم ، با حجاب بشم
دیدم چادر شما خیلی بهتون میاد و برای شروع هم گرفتنش راحتتره
خانوم به نظرتون چادر به منم میاد ؟
اینبار نوبت لبخند زدن من بود ؛ نگاهش کردم ، حجاب الانش را دید زدم .
دختری اسپرت با مانتویی بسیار کوتاه و موهایش را از وسط باز کرده بود
. نگاهم را جمع و جور کردم .
عزیزم شما اگه چادر سر کردن واستون سخته میتونی
همین پوشش الانتو یه مقدار پوشیده ترش کنی
من مانتویی های زیادی دیدم که حجابشون نزدیک به کامل بوده
دختر چپ چپ به من نگاه کرد
آخه من میخوام با حجابتر بشم دوست دارم چادری بشم
فقط نمیدونم چادر بهم میاد یا نه ؟ من دوباره حرف خودمو تکرار کردم ،
همین باش ولی پوشیده تر !
یک دقیقه سکوت بین ما شکل گرفت .
دوباره همان سنگینی ِ نگاه ؛ من با چند نفر چادری مشورت گرفتم
همه شون ازینکه من میخوام چادری بشم استقبال کردن و
هر چیم بلد بودن به مانتو پوش ها نثار کردن ولی شما یه نظر متفاوت دادین برام عجیب بود .
میشه دلیلشو بگید ؟
لبخندی زدمو برایش توضیح دادم ؛ دوستم از من پرسیدی که چادر بهت میاد یا نه ؟
من الان به تو جواب میدادم از نگاه یه آدمی که دوست دارم شما به حجاب من در بیایی و مشعوف بشوم که یک دختری با حجاب متوسط را سَر به راه کرده ام
ولی این نوع نگاه ، ظلمی است به قدّاست این چادر ؛ امروز من به تو بگویم این چادرمشکی به تو می آید
و تو خوشحال میشوی و میروی میخری و سرت میکنی و فردا یکی پیدا میشود تو را زیر این چادر میبیند و شماتت میکند
عکس العمل بعدش مرا ترسانده .
بدون شک همانطور که از تعریف من به شوق می آیی از شماتت آن یکی هم دلزده میشوی .
به نظرت این عکس العمل ناشی از چیست ؟
بلـــــــی وقتی نگاهم به این چادرمشکی ِ مقدس آمدن یا نیامدن به چهره ام باشد و بگویم چون مرا زیبا میکند سر میکنم و چون مرا به آن چهره ی دلخواهی که مردم میپسندند
نمیرساند پس ولش کن همین حال الانم را عشقست . این مرا ترسانده ..
تو را زمانی دعوت میکنم یا بهتر بگویم تشویق میکنم که این تفکر ِ آمدن یا نیامدن را از ذهنت بیرون کنی

آیا قائلین به وحدت وجود کافر و نجس هستند؟

[="Blue"]سلام

آیا قائلین به وحدت وجود کافر و نجس هستند؟؟

مراجع:آیت الله مکارم شیرازی و آیات الله خامنه ای[/]

آیا حاج احمد متوسلیان زنده است؟

زندگی نامه جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان

تولد و كودكی


به سال 1332 ه.ش در خانواده‌اي مومن و مذهبي در يكي از محلات جنوب شهر تهران به دنيا آمد. دوران تحصيل ابتدايي خود را در دبستان اسلامي «مصطفوي» به پايان برد. ضمن تحصيل، به پدرش كه در بازار به شغل شيريني فروشي اشتغال داشت، كمك مي‌كرد. احمد در همان سالهاي نوجواني با شركت فعال در هياتهاي مذهبي و كلاسهاي قرآن در مساجد جنوب شهر، از ظلم و جنايات رژيم منحوس پهلوي آگاه شد و با سن و سال كمي كه داشت قدم به ميدان مبارزه با طاغوت گذاشت.
پس از پايان دوره ابتدايي، در هنرستان صنعتي، شبانه به تحصيل ادامه داد و در سال 1351 موفق به اخذ ديپلم گرديد. سپس به خدمت سربازي اعزام شد و در شيراز دوره تخصصي تانك را گذراند و پس از آن، به سرپل ذهاب اعزام شد.

فعاليت سياسي – مذهبي


او در دوران سربازي، فردي مذهبي و مومن بود و در بحثها، مخالفت خود را با رژيم ستمشاهي بيان مي‌كرد. پس از اتمام خدمت سربازي، در يك شركت تاسيساتي خصوصي استخدام شد و بعد از چند ماه، به خرم‌آباد منتقل گرديد و به فعاليتهاي سياسي تبليغي خود ادامه داد. تا اينكه پس از مدتها تعقيب و گريز، در سال 1354 توسط اكيپي از كميته مشترك ضدخرابكاري ساواك دستگير و روانه زندان شد و مدت پنج ماه را در زندان مخوف فلك‌الافلاك خرم‌آباد در سلولي انفرادي گذراند.
به روايت همرزمانش، با وجود تحمل شكنجه‌هاي جسمي و روحي فراوان، حسرت شنيدن يك آخ را هم بر دل سياه مزدوران ساواك گذاشت، تا اينكه او را به بند عمومي منتقل كردند و حدود نه ماه نيز در آنجا گذراند و با بالاگرفتن موج انقلاب اسلامي از زندان آزاد گرديد و به آغوش ملت بازگشت. پس از آزادي، در شروع قيامهاي خونين قم و تبريز در سال 1356، نقش رابط و هماهنگ كننده تظاهرات را در محلات جنوبي تهران عهده‌دار شد و رابطه‌اي تنگاتنگ با حركتهاي مكتبي محافل دانشجويي و روحانيت مبارز تهران داشت.
با شدت يافتن روند نهضت اسلامي و رويارويي مردم با مزدوران طاغوت، بارها تا پاي شهادت پيش رفت و در روزهاي 21 و 22 بهمن ماه 1357 تلاش و ايثار چشمگيري از خود نشان داد. با پيروزي معجزه آساي انقلاب اسلامي، مسئوليت تشكيل كميته انقلاب اسلامي محل خويش را عهده‌دار شد. پس از شكل گيري سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به اين ارگان پيوست و دوشادوش ساير همرزمانش با حداقل امكانات موجود به سازماندهي نيروها همت گماشت.
مبارزه با ضدانقلاب در كردستان
پس از شروع غافله كردستان در اسفندماه سال 1357 به همراه 66 تن از همرزمانش داوطلبانه عازم بوكان شد و به دليل ابتكار عمل هوشيارانه و فرماندهي قاطع خود توانست كليه اشرار مسلح را متواري كند و منطقه را از لوث وجود ضدانقلابيون كه در راس آنها دمكراتها قرار داشتند، پاكسازي نمايد. او پس از تثبيت مواضع نيروهاي انقلاب در بوكان، به شهرهاي سقز و بانه رفت.
در ابتداي ورود به شهر بانه، به تلافي كمين ناجوانمردانه‌اي كه ضدانقلابيون به نيروهاي ستون ارتش زده بودند، طي يك عمليات دقيق ضدكمين خساراست سنگيني به آنان وارد آورد كه در اين نبرد، چهارصد اسير و دويست كشته از ضدانقلاب برجاي ماند.
پس از آن به همراه گروهي از رزمندگان از جمله معاون خود (شهيد محمد توسلي) براي فتح سننج راهي اين شهر شد. ستون تحت فرماندهي او از سمت راست شهر، حلقه محاصره ضدانقلاب را در هم شكست و به همراه سرداران رشيدي چون محمد بروجردي و اصغر وصالي، سسندج را آزاد نمود و كمر تجزيه‌طلبان را شكست.
در زمستان سال 1358 به او ماموريت داده شد تا جاده پاوه – كرمانشاه را كه در تصرف ضدانقلاب بود، آزاد كند. عمليات با فرماندهي او و همكاري سپاه پاوه شروع و با موفقيت كامل به انجام رسيد و ايشان به همراه ساير برادران، وارد شهر پاوه شدند. پس از مدتي، با حكم شهيد بروجردي، به فرماندهي سپاه پاوه منصوب گرديد. در اين مدت، حاج احمد عمليات گوناگوني از جمله عمليات نجار در ارتفاعات نورياب، كه اكثر آنها با موفقيت همراه بود، طراحي و اجرا كرد.
حضور در لبنان
هنوز طعم شيرين فتح خرمشهر را در ذائقه‌اش احساس مي‌كرد كه خبر تلخ تهاجم ارتش صهيونيستي به خاك لبنان را شنيد. او در اواخر خرداد سال 1361 طي ماموريتي به همراه يك هيات عالي‌رتبه ديپلماتيك از مسئولين سياسي – نظامي كشورمان راهي سوريه شد تا راههاي مساعدت به مردم مظلوم و بي‌دفاع لبنان را بررسي نمايد.



ويژگيهاي اخلاقي

آگاهي و شناخت بالاي ايشان در مسائل سياسي – اجتماعي از جمله خصوصيات بارز اين سردار بزرگوار بود. در تدبير و تصميم‌گيريهايش دقت‌نظر داشت. ضمن قاطعيت در كار، بر دلها فرماندهي مي‌كرد و همواره در بطن مشكلات حضور داشت. به همين دليل، در سخت‌ترين شرايط،‌كسي او را تنها نمي‌گذاشت. امكاناتي را بيشتر از نيروهاي تحت امر خود، به خدمت نمي‌گرفت. به رغم برخورد قاطعانه در امر فرماندهي،‌ از عاطفه بالايي برخوردار بود. علاوه بر فرماندهي، در كارهاي جمعي مانند ساختن سنگر، نظافت محيط، شستن ظروف و ... با پرسنل تحت امر همراهي مي‌كرد. علاقه به مطالعه و بحث پيرامون اخبار و رويدادها، از خصوصيات ديگر او بود. در مواقع مقتضي در جمع صميمي همرزمانش پيرامون مسائل اعتقادي بحث مي‌نمود.
حاج احمد نسبت به شهدا و خانواده‌هاي محترمشان احترام خاصي قايل بود و در هر فرصتي به مزار شهدا مي‌رفت و براي رسيدگي به معضلات و حوائج خانواده‌هاي اين عزيزان تلاش مي‌كرد و در غم فراق همرزمانش مي‌سوخت. نقل مي‌كنند:
هنگامي كه بر مزار شهيد جهان‌آرا حاضر مي‌شد، آن‌چنان از خود بي‌خود مي‌شد كه تا ساعتها بي‌وقفه اشك مي‌ريخت و با روح بلند او نجوامي‌كرد.

برادر ديگري نقل مي‌كند:
شبي در جوار مرقد مطهر حضرت زينب(س) تا صبح به گريه و نماز مشغول بود. حوالي سحر به سيمايي بشاش و لبي خندان به سوي همسفرانش آمد و در پاسخ به سئوال دوستانش كه خوشحالي او را جويا شده بودند، گفته بود: از سر شب داشتم در فراق برادران شهيدم، مخصوصاً شهيد محمد توسلي اشك مي‌ريختم. به عمه سادات متوسل شدم، تا بلكه ايشان در كارم عنايتي فرمايند. چند لحظه پيش ناگهان ديدم يك پيرمرد نوراني با محاسني سفيد و لباس بسيجي بر تن، كنارم آمد و ايستاد و گفت: پسرم! بي‌تابي نكن، لحظه اجابت دعايت نزديك شده است.

نحوه اسارت

در چهاردهم تير سال 1361، اتومبيل هيات نمايندگي ديپلماتيك كشورمان حين ورود به شهر بيروت و در هنگام عبور از پست ايست و بازرسي،‌مزدوران حزب فالانژ اتومبيل را متوقف و چهار سرنشين خودرو مزبور به رغم مصونيت ديپلماتيك – توسط آدم‌ربايان دست‌نشانده رژيم تروريستي تل‌آويو گروگان گرفته شده و پس از شكنجه و بازجويي، به نظاميان اسرائيلي تحويل گرديدند،‌كه از سرنوشت آنان تاكنون اطلاعي در دست نيست. درحالي كه همرزمان آن مهاجر الي‌الله، مشتاقانه چشم به راه هستند تا خبري از او و همرزمانش برسد.

آیا نام کوروش هخامنشی در منابع کهن آمده ؟

با سلام

کورش هخامنشی در منابع ایرانی

۱- کورش هخامنشی در متون اوستایی

نام کورش در متون اوستایی (اعم از یسناها، یشت‌ها، ویسپرد، وندیداد و خرده‌اوستا) نیامده است.:Sham:

۲- کورش هخامنشی در متون شرق‌ ایرانی

نام کورش در متون شرق ایرانی (اعم از سغدی، بلخی، خوارزمی، سکایی و جز آنها) نیامده است.:Sham:

۳- کورش هخامنشی در متون فارسی باستان

در متون فارسی باستان هخامنشی اطلاعاتی باره کورش وجود ندارد، اما در دو جا نام او به شکل‌های زیر آمده است. یکبار در کتیبه‌های کوتاه و مکرر پاسارگاد: «من کورش، شاه هخامنشی»؛ و دیگری در کتیبه داریوش در بیستون که کمبوجیه و بردیا پسران کورش معرفی شده‌اند: «پسر کورش به نام کمبوجیه از دودمان ما در اینجا شاه بود»، «مغ گئومات به دروغ چنین می‌گفت که من بردیا پسر کورش هستم»، «وَهیَزداتَه به دروغ چنین می‌گفت که من بردیا پسر کورش هستم».

۴- کورش هخامنشی در متون پهلوی اشکانی

نام کورش در متون پهلوی اشکانی (پارتی) نیامده است.:Sham:

۵- کورش هخامنشی در متون پهلوی ساسانی

نام کورش در متون پهلوی ساسانی (اعم از کتیبه‌ها و کتاب‌ها) نیامده است.:Sham:

۶- کورش هخامنشی در متون مانوی

نام کورش در متون مانوی نیامده است.:Sham:

۷- کورش هخامنشی در متون فارسی

الف) کورش هخامنشی در شاهنامه فردوسی

نام کورش در شاهنامه فردوسی نیامده است.:Sham:

ب) کورش هخامنشی در شعر و ادبیات فارسی

نام کورش در شعر و ادبیات فارسی نیامده است.:Sham:
ج) کورش هخامنشی در تاریخ‌نامه‌های ایرانی

نام کورش چند بار به شکل‌های کورش، قورش، قورس همراه با شرح مختصری از او در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی، تاریخ پادشاهان و پیامبران, حمزه اصفهانی و چند متن دیگر آمده که بازتاب و تلخیصی از کتاب تورات یهودیان است.

تفصیل این روایت‌ها را در بخش بعدی که به «بررسی نام و شرح حال کورش هخامنشی در منابع عبرانی» اختصاص خواهد داشت، دنبال می‌کنیم.

حمزه اصفهانی نام کورش را یک نام عبرانی یهودی می‌داند.:Sham:
این همه آنچه بود که در متون ایرانی در باره کورش بزرگ آمده است. سکوت منابع ایرانی در قبال نام کورش نشان می‌دهد که ایرانیان با اینکه اندکی با نام او آشنا بوده‌اند، اما کورش در بهترین حالت شخصیتی ناچیز بوده است که ایرانیان برای او اهمیتی قائل نبوده‌اند.
ــــــــــ

ایرادی دارد اگر از کورش‌پرستان عزیز بخواهم بجای اینکه با تأسی به کورش بزرگ فقط تجاوزگری و سرکوبگری بلد باشند، چند منبع و سند تاریخی معرفی کنند تا این مقاله «پُربار» را پُربارتر و کامل‌تر کنم؟

رضا مرادی غیاث آبادی