**** کلاس نهج البلاغه = خطبه قاصعه *****

تب‌های اولیه

1254 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[=113][=#0000ff]
✅ خطبه صد و هفتاد و یکم نهج البلاغه

[=113][=#0000cd]
✅ خطبه صد و هفتاد و دوم نهج البلاغه

چرا امام علی(ع) در نهج البلاغه دوران جاهلیت را به تخم افعی تشبیه نمودند؟
پاسخ:
پاسخ: امام علی (ع) در خطبه 166 نهج البلاغه ضمن بر شمردن سه دستور اخلاقی،در سوّمین دستور که در واقع تأکیدی است بر دستورهای پیشین می فرماید:
«همچون سنگ دلان دوران جاهلیت نباشید که نه آگاهی از دین داشتند و نه به دستورهای الهی می اندیشیدند» (وَ لاَ تَکونُوا کجُفَاةِ الْجَاهِلِیةِ: لاَ فِی الدِّینِ یتَفَقَّهُونَ، وَ لاَ عَنِ اللهِ یعْقِلُونَ).
آری، افراد نادان که نه تربیت دینی یافته اند و نه عقل و خرد خویش را به کار گرفته اند، مردمی خشن و بی انصاف و بی ادب و در مجموع برای جامعه مشکل آفرین می باشند; نه به صغیر رحم می کنند و نه از کبیر پند می پذیرند.
سپس امام(علیه السلام) این گروه را با ذکر مثالی کاملاً معرفی می کند و می فرماید:
«مبادا همچون تخم (افعی) در محل تخم گذاری پرندگان باشید که شکستن آن گناه است (زیرا گمان می رود تخم پرنده باشد) ولی جوجه آن شرّ و زیانبار است (چون در حقیقت، تخم افعی است)» (کقَیضِ بَیض فِی أَدَاح یکونُ کسْرُهَا وِزْراً، وَ یخْرِجُ حِضَانُهَا شَرّاً).
اشاره به این که نکند در عین این که ظاهر شما اسلام است، باطنتان همچون سنگ­دلان دوران جاهلیت باشد و افراد صالح در طرز برخورد با شما گرفتار شک و تردید شوند. اگر برخورد صدق و امانت اسلامی کنند،می ترسند باطن، بوی نفاق جاهلیت دهد. اگر برخوردی همچون برخورد با منافقان داشته باشند،از آن بیم دارند که باطن شما باطن نیکان و پاکان باشد.(1)
در این خطبه، امام علی(ع) در حقیقت، مسلمانان عصر خویش را تشبیه می کند به تخم افعى که در محل نگهداری تخم پرندگان قرار گرفته باشد، نه عصر جاهلیت را و می‌فرماید چنین نباشید که ظاهر و باطن شما متفاوت باشد و حالت نفاق داشته باشید.(2)
البته مرحوم فیض الاسلام در ترجمه نهج البلاغه خویش ذیل همین جمله، تشبیه را مربوط به ستمگران و سنگدلان عصر جاهلی دانسته و علت این موضوع را این می‌داند که اگر با آن مردم مبارزه می‌شد، حالت مظلومانه به خود می‌گرفتند و داد و فریاد راه می‌انداختند که به ما ظلم و ستم شده اما اگر با آنان مدارا می‌شد، اجازه نمی‌دادند که پیام الهی و دستور خدا، به مردم برسد و مردم در گمراهی قرار می‌گرفتند.در واقع چگونگی برخورد با آنان مشکل بود همان طور که چگونگی برخورد با تخم افعی (که در مکان و جایگاه تخم پرندگان قرار گرفته و تشخیص اینکه این تخم پرنده است یا تخم افعى )مشکل است.

پی‌نوشت‌ها:
1.معروف است که شترمرغ و همچنین مرغ سنگ خواره (مرغی که در بیابان ها زندگی می کند و با منقار خود سنگ ها را می شکند) رمل های بیابان را کنار می زند و در آن تخم می گذارد.نیز افعی ها و مارها در چنین جاهایی تخم گذاری می کنند; از این رو هنگامی که انسان با چنین تخم هایی در بیابان رو به رو می شود، نمی داند تخم افعی است یا تخم سنگ خواره و شترمرغ و در طرز رفتار با آن گرفتار شک و تردید می شود.
انسان خشن و سنگ دل،صورتش صورت انسان است اما درونش پر از شرّ و فساد ; همچون تخم هایی که ظاهرش تخم پرندگان است و درونش افعی خطرناک. امام(علیه السلام) با این تشبیه جالب و کم نظیر، مشکلات زندگی با افراد منافق را ترسیم فرموده است.
2. ر،ک: شرح نهج البلاغه، پیام امام علی(ع) ج 6، ص 409 ـ‌از آیت الله مکارم شیرازی.

✅ خطبه صد و هفتاد و سوم نهج البلاغه

[=#ff0000][=113]

و از نشانه هاى يكى از پرهيزكاران اين است كه او را اينگونه مى بينى: در ديندارى نيرومند، نرمخو و دور انديش است، داراى ايمانى پر از يقين، حريص در كسب دانش، با داشتن علم بردبار، در توانگرى ميانه رو، در عبادت فروتن، در تهيدستى آراسته، در سختى ها بردبار، در جستجوى كسب حلال، در راه هدايت شادمان و پرهيز كننده از طمع ورزى، مى باشد. اعمال نيكو انجام مى دهد و ترسان است، روز را به شب مى رساند با سپاسگزارى، و شب را به روز مى آورد با ياد خدا، شب مى خوابد اما ترسان، و بر مى خيزد شادمان، ترس براى اينكه دچار غفلت نشود، و شادمانى براى فضل و رحمتى كه به او رسيده است. اگر نفس او در آنچه دشوار است فرمان نبرد، از آنچه دوست دارد محرومش مى كند. روشنى چشم پرهيزكار در چيزى قرار دارد كه جاودانه است، و آن را ترك مى كند كه پايدار نيست، بردبارى را با علم، و سخن را با عمل، در مى آميزد. پرهيزكار را مى بينى كه: آرزويش نزديك، لغزش هايش اندك، قلبش فروتن، نفسش قانع، خوراكش كم، كارش آسان، دينش حفظ شده، شهوتش در حرام مرده و خشمش فرو خورده است. مردم به خيرش اميدوار، و از آزارش در امانند. اگر در جمع بى خبران باشد نامش در گروه ياد آوران خدا ثبت مى گردد، و اگر در ياد آوران باشد نامش در گروه بى خبران نوشته نمى شود. ستمكار خود را عفو مى كند، به آن كه محرومش ساخته مى بخشد، به آن كس كه با او بريده مى پيوندد، از سخن زشت دور، و گفتارش نرم، بدى هاى او پنهان، و كار نيكش آشكار است. نيكى هاى او به همه رسيده، آزار او به كسى نمى رسد.
در سختى ها آرام، و در ناگواريها بردبار و در خوشى ها سپاسگزار است. به آن كه دشمن دارد ستم نكند، و نسبت به آن كه دوست دارد به گناه آلوده نشود. پيش از آن كه بر ضد او گواهى دهند به حق اعتراف مى كند، و آنچه را به او سپرده اند ضايع نمى سازد، و آنچه را به او تذكّر دادند فراموش نمى كند. مردم را با لقب هاى زشت نمى خواند، همسايگان را آزار نمى رساند، در مصيبت هاى ديگران شاد نمى شود و در كار ناروا دخالت نمى كند، و از محدوده حق خارج نمى شود. اگر خاموش است سكوت او اندوهگينش نمى كند، و اگر بخندد آواز خنده او بلند نمى شود، و اگر به او ستمى روا دارند صبر مى كند تا خدا انتقام او را بگيرد. نفس او از دستش در زحمت، ولى مردم در آسايشند. براى قيامت خود را به زحمت مى افكند، ولى مردم را به رفاه و آسايش مى رساند. دورى او از برخى مردم، از روى زهد و پارسايى، و نزديك شدنش با بعضى ديگر از روى مهربانى و نرمى است. دورى او از تكبّر و خود پسندى، و نزديكى او از روى حيله و نيرنگ نيست. (سخن امام كه به اينجا رسيد، ناگهان همّام ناله اى زد و جان داد. امام عليه السّلام فرمود:) سوگند به خدا من از اين پيش آمد بر همّام مى ترسيدم. سپس گفت: آيا پندهاى رسا با آنان كه پذيرنده آنند چنين مى كند شخصى رسيد و گفت: چرا با تو چنين نكرد امام عليه السّلام پاسخ داد: واى بر تو، هر أجلى وقت معيّنى دارد كه از آن پيش نيفتد و سبب مشخّصى دارد كه از آن تجاوز نكند. آرام باش و ديگر چنين سخنانى مگو، كه شيطان آن را بر زبانت رانده است.

[=#0000ff][=114]
✅ خطبه صد و هفتاد و پنجم نهج البلاغه

از پدری سفر در پیش و چیرگی روزگار هموار کرده بر خویش، که زندگی را سپری کرده است و به گردش دوران تن داده است و نکوهنده ی دنیاست و نشسته در خانه ی مردگان و فردا رونده از آن، به فرزندی که آرزومند چیزی است که به دست نیاید و رونده ی راهی است که به نیستی درآید؛ فرزندی که بیماری ها را نشانه است و در گرو گذشت زمانه؛ تیر مصیبت ها بدو روان است و او بنده ی دنیا؛ سوداگر فریب است و وام دار فنا؛ گرفتار مرگ است و هم سوگند اندوه ها و هم نشین غم ها و آماج آسیب ها و به خاک افتاده ی شهوت ها و جانشین مردگان.
اما بعد؛ من از روی برتافتن دنیا از خود و سرکشی روزگار بر خویش و روی آوردن آخرت به خود دیدم، مرا از یاد جز خویش بازمی دارد و نمی گذارد بدانچه از خود بر جای می نهم بپردازم، جز آن که، من گرچه مردمان را غم خوارم، بیش تر غم خود دارم. این غم خواری، رأی مرا دگرگون و از پیروی خواهش نفس پشیمانم کرد و حقیقت کار را برایم آشکار نمود و مرا به کاری راست واداشت که بازیچه ای در آن نبود و با حقیقتی روبه رو ساخت که دروغی آن را نیالود؛ و تو را دیدم که پاره ای از منی، بلکه دانستم که مرا همه جان و تنی؛ چنان که اگر آسیبی به تو رسد، پنداری به من رسیده و اگر مرگ به تو روی آرد، گویی رشته ی زندگی مرا بریده است؛ پس کار تو را چون کار خود دانستم و این پندها بر تو نوشتم تا تو را یاور باشد؛ خواه در کنار تو باشم، خواه نباشم.
تو را سفارش می کنم به ترس از خدا و پیوسته در فرمان او بودن و دل را به یادش آبادان نمودن، و به ریسمان طاعتش درآویختن، که میان تو و خدا کدام رشته ی پیوند استوارتر از طاعت اوست، اگر بدان دست یازی و درآویزی؟
دلت را به اندرز زنده دار و به پارسایی بمیران و به یقین توان بخش و به حکمت تابان کن و با یاد مرگ خوار ساز و به اقرار به نابود شدنش وادار ساز و به سختی های دنیایش بینا کن و از صولت روزگار و دگرگونی آشکار شب و روزش بترسان و خبرهای گذشتگان را بدو عرضه دار و آنچه را بر سر کسانی آمد که پیش از تو بودند به یادش آر و در خانه ها و بازمانده های آنان بگرد و بنگر که چه کردند و از کجا به کجا شدند و در کجا فرود آمدند و کجا بار نهادند. آنان را خواهی دید که از کنار دوستان رخت بربستند و در خانه های غربت نشستند؛ و چندان نپاید که تو یکی از آنان خواهی بود. پس در نیکو ساختن اقامتگاه خویش بکوش و آخرتت را به دنیا مفروش.
در آنچه نمی دانی سخن مگو و آنچه را بر عهده نداری بر زبان میار. راهی از گمراهی بیمناکی مسپار، چه باز ایستادن هنگام سرگردانیِ گمراهی، بهتر است تا در کارهای بیمناک افتادن. به کار نیک امر کن تا خود را در شمار نیکوکاران درآری و به دست و زبان، کار ناپسند را زشت شمار و از کسی که کار ناپسند کند با تلاش، خود را دور بدار. در راه خدا بکوش، چنان که شاید، و از سرزنش نکوهشگران باکت نباشد. برای حق به هر دشواری در هر جا بود درشو و در پی آموختن دین رو. خود را به شکیبایی در آنچه ناخوشایند است عادت ده، که شکیبایی عادتی است پسندیده و ارزنده. در همه ی کارها نفس خود را به پناه پروردگارت درآر، که پناهگاهی است استوار و نگاهبانی است پایدار، و آنچه خواهی تنها از او خواه، که به دست اوست بخشیدن و محروم نمودن؛ و فراوان طلب خیر کن؛ و در کارها نیک بنگر و آن را که بهتر است بگزین. وصیت مرا دریاب و روی از آن متاب که بهترین گفته، سخنی است که سود دهد. بدان که سودی نیست در دانشی که فایدتی نبخشد، و نه در آموختنی که دانستنش درخور نباشد
( نامه امیر مومنان به فرزندش امام حسن )

[=#2f4f4f][=114]
✅ خطبه صد و هفتاد و پنجم نهج البلاغه

.
پسرکم! چون دیدم سالیانی را پشت سر نهاده و به سستی درافتاده ام، برایت بدین وصیت پرداختم و خصلت هایی را در آن برشماردم، پیش از آن که مرگ بشتابد و مرا دریابد و آنچه در اندیشه دارم به تو ناگفته بماند، یا اندیشه ام چون پیکرم کاستی بیابد، یا پیش از نصیحت من، پاره ای خواهش های نفسانی بر تو غالب آید، یا دل فریبی های دنیا تو را بفریبد و به سان شتری شوی گریز پا و چموش و نا به فرمان. دل جوان هم چون زمین ناکشته است؛ هر چه در آن بکارند، بار آورد؛ پس به ادب آموختنت پرداختم، پیش از آن که دلت سخت شود و خرَدت هوایی دیگر گیرد؛ تا با رأی قاطع روی به کار آری و از آنچه خداوندان تجربت در پی آن بودند و آزمودند بهره برداری و رنج طلب از تو برداشته شود و نیازت به آزمودن نیفتد؛ پس به تو آن رسد که ما به تجربت بدان رسیدیم؛ و برای تو روشن شود آنچه گاهی تاریکش می دیدیم.


✅ خطبه صد و هفتاد و پنجم نهج البلاغه

در پند و اندرز و فضل قرآن و نهى از بدعت

قسمت3⃣

كارى كنيد، كارى كنيد.

☝️كار به پايان بريد، كار به پايان بريد.

☝️پايدارى ورزيد، پايدارى ورزيد شكيبايى كنيد، شكيبايى كنيد.

☝️پارسا باشيد، پارسا باشيد.

☝️ هر آينه شما را سرانجامى است .

☝️ به سوى سرانجام خويش ‍ رويد تا بدان برسيد.

☝️ شما را نشانه اى است ، به نشانه خود راه جوييد.

☝️ اسلام را هدفى است ، به هدف اسلام بگراييد.

☝️به سوى خدا رويد و حق او را در آنچه بر شما واجب ساخته و احكامى كه برايتان مقرر داشته است ، بگزاريد.

☝️ من گواه شمايم و در روز قيامت از سوى شما حجت مى آورم .

☝️ بدانيد، كه هر چه زين پيش مقدر شده بود واقع شده ، و آنچه قضاى الهى بر آن تعلق گرفته بود، اندك اندك ، پديدار گشته .

☝️ من از وعده خدا و حجت او سخن مى گويم .

خداى تعالى فرمايد: ((آنان كه گفتند: پروردگار ما الله است و پايدارى ورزيدند، فرشتگان بر آنها فرود مى آيند كه مترسيد و غمگين مباشيد، شما را به بهشتى كه به شما وعده داده شده است بشارت است .))

☝️ شما گفته ايد كه پروردگار ما الله است .

☝️ پس استقامت ورزيد بر كتاب او و به راه او، راهى كه شما را بدان فرمان داده ، به استوارى گام نهيد و بر طريقه شايسته عبادت او پايدار مانيد.

☝️ و از آن راه ، كه در پيش پاى شما گشاده است ، بيرون مرويد و در دين بدعت مگذاريد و با دين مخالفت منماييد.

☝️ زيرا آنان كه از آن راه پاى بيرون نهند، روز قيامت از آوردن حجت در نزد خدا مانده شوند.

☝️نيز شما را برحذر مى دارم از دگرگونى در خلق و خوى و از نفاق .

همواره زبان را يكى كنيد.

هركس بايد كه زبان خود نگه دارد. بسا شود كه زبان سركشى كند.

☝️ به خدا سوگند، نديده ام بنده اى را كه پرهيزگارى كند و پرهيزگاريش او را سودمند افتد، مگر آنكه زبان خود نگه دارد.

هر آينه زبان مؤ من در پس قلب اوست و قلب منافق در پس زبان او.

زيرا، مؤ من هنگامى كه آهنگ گفتن كند، نخست در درون خود در آن بينديشد، اگر نيك بود بر زبان آرد و اگر بد بود پنهانش دارد.

منافق هر سخن كه بر زبانش آيد بگويد و نداند چه به سود اوست و چه بر زيان او

[=#008000][=113]
✅ خطبه صد و هفتاد و پنجم نهج البلاغه

[=#008000][=113]
✅ خطبه صد و هفتاد و ششم نهج البلاغه

پسرکم! هر چند من به اندازه ی همه ی پیشینیان نزیسته ام، اما در کارهاشان نگریسته و در سرگذشت هاشان اندیشیده ام و در آنچه از آنان مانده است، گشته و دیده ام، تا جایی که پنداری یکی از ایشان شده ام، بلکه چنان از کارهاشان را شناسا شدم که گویی با نخستین تا پسینشان زیسته ام؛ پس، از آنچه دیدم، روشن را از تار و سودمند را از زیانبار بازشناختم و برای تو از هر چیز زبده ی آن را جدا ساختم و نیکوی آن را برایت جست وجو کردم و ناشناخته ی آن را از تو دور داشتم؛ و چون به کار تو چونان پدری مهربان عنایت داشتم و بر ادب آموختنت همت گماشتم، بهتر دیدم که این عنایت در آغاز جوانی ات به کار رود و در بهار زندگانی ات، که نیتی نیالوده داری و نهادی پاک؛ و بر آن شدم که نخست، کتاب خدا را به تو بیاموزم و تأویل آن را یادت دهم و شریعت اسلام و احکام حلال و حرام آن را بر تو آشکار سازم و به چیز دیگر نپردازم. سپس از آن ترسیدم که مبادا رأی و هوایی که مردم را چنان دچار اختلاف گردانید که کار بر آنان مشتبه گردید، بتازد و کار را بر تو نیز مشتبه سازد؛ پس هر چند آگاه ساختنت را از آن خوش نداشتم، استوار داشتنش را پسندیده تر از آن داشتم که تو را به حال خود واگذارم و به دست چیزی که هلاکت در آن است بسپارم و امید بستم که خدا توفیق رستگاری ات عطا فرماید و راه راست را به تو بنماید. پس به تو وصیتی می کنم تا به کار بندی


✅ خطبه صد و هفتاد و ششم نهج البلاغه

در توحيد و تقواى الهى

خداوند را هيچ كارى از كار ديگر باز ندارد.

زمان دگرگونش نكند و مكان را گنجاى او نباشد.

زبانها از وصفش ناتوان اند.

شماره قطره هاى آب و شمار ستارگان آسمان و ذرات خاك را كه باد به هوا برمى دارد، مى داند.

و رفتن مورى بر سنگى صاف و خوابگاه مورى در شبى تاريك بر او پوشيده نيست .

افتادن برگهاى درختان و بسته شدن و باز شدن آهسته پلكها را مى داند.

شهادت مى دهم كه جز الله خدايى نيست .

هيچ چيز همتاى او نيست و در او ترديد روا نبود، نه دينش را توان پوشيده داشت و نه آفرينش را انكار توان كرد.

شهادت مى دهم ، شهادت كسى كه نيتش صادق است و باطنش از هر شائبه مبرّاست و يقينش خالص است و كفّه ترازوى عملش به نيكى سنگين است .

شهادت مى دهم كه محمد (صلى الله عليه و آله ) بنده او و پيامبر اوست كه از ميان همه آفريدگانش برگزيد و براى شرح حقايق دينش ، اختيار كرد و به گراميترين كراماتش مخصوص گردانيد و براى رسانيدن پيامهاى نيكو انتخاب نمود.

به وجود او نشانه هاى هدايت آشكار شد و ظلمت كورى و گمراهى روشنى گرفت .

اى مردم ، دنيا كسى را كه آرزوى او را در دل پرورد و خواستار او باشد مى فريبد و با كسى كه براى به دست آوردن آن با ديگران رقابت و همچشمى كند بخل نمى ورزد.

و مغلوب مى سازد كسى را كه بر او چيره گردد.

به خدا سوگند، قومى كه در فراخى نعمت و كاميابى بوده اند و نعمتشان روى به زوال نهاده ، زوال نعمت را سببى جز ارتكاب گناهان نبوده است ، زيرا خدا بر بندگانش ‍ ستم روا ندارد.

اگر مردم هنگامى كه محنت و بلايى بر آنها فرود مى آيد و نعمتهايشان زوال مى يابد، از روى صدق و صفاى نيت و شيفتگى دل به درگاه خداوندى زارى كنند، خداوند نعمت رميده را به آنان بازمى گرداند و كارهاى تباهشان را به صلاح مى آورد.

مى ترسم از مهلت داده شدگانى باشيد كه غافلگير مى شوند.

كارهايى صورت پذيرفت و شما به آنها مايل شديد كه در آن هنگام نزد من ناستوده بوديد.

اگر راه و روشى كه در روزگاران گذشته داشته ايد به شما بازگردد، اهل سعادت خواهيد بود.

بر من جز كوشش نيست . اگر خواهم كه بگويم مى گويم .

خدا آنچه را گذشته است ببخشايد.

.
بدان، پسرکم!
بهترین چیزی که از این وصیت فرامی گیری از خدا ترسیدن است و بر آنچه بر تو واجب داشته بسنده کردن و رفتن به راهی که پدرانت پیمودند و پارسایان خاندانت بر آن راه بودند؛ چه آنان نگریستن در کار خویش را فرو نگذاشتند، چنان که تو می نگری؛ و از اندیشیدن در احوال خود تن نزدند، چنان که تو می اندیشی؛ و به فرجام چنان شدند که آنچه را شناختند، به کار بستند و از بند آنچه بر عهده شان نبود رستند؛ و اگر نفس تو پذیرای روش آنان نیست و می خواهد مانند آنان بداند، بکوش تا تکاپوی تو از روی دریافتن و دانستن باشد، نه در شبهه ها فرو رفتن و بر جدال ها افزودن؛ و پیش از این که این راه را بپویی، باید از خدای خود یاری بجویی و برای توفیق خود روی بدو آری و آنچه تو را به شبهه ای دچار سازد یا به گمراهی ات دراندازد، واگذاری. چون یقین کردی دلت روشن شد و سر به فرمان، و اندیشه ات فراهم شد و به کمال رسید و همِّ تو بر یک چیز مقصور گشت، در آنچه برایت روشن ساختم بنگر و اگر آنچه را که دوست داری، دست نداد و آسودگی فکر و اندیشه ات میسّر نیفتاد، هشدار که راهی را که درست نمی بینی، می پیمایی و در تاریکی گام برمی داری. آن که در پی دین است، نه خطا ورزد و نه حق و باطل به هم درآمیزد و بهتر آن است که از این دو بپرهیزد

[=#008080][=113]
✅ خطبه صد و هفتاد و هشتم نهج البلاغه

پسرکم! وصیت مرا نیک دریاب و از به کار بستن آن روی بر متاب و بدان! آن که مرگ در کف اوست، همان است که زندگی در دست اوست، و آن که می آفریند، همان است که می میراند، و آن که نابود می کند، همو است که بازمی گرداند. و آن که به بلا می آزماید، هم او عافیت عطا می فرماید؛ و بدان که جهان بر پای نمانده جز بر سنّتی که خدا کار هستی بر آن رانده: که یا نعمت است و یا ابتلا، و سرانجام، پاداش روز جزا، یا دیگر چیزی که او خواست و بر ما ناپیداست. پس اگر دانستن چیزی از این ها بر تو دشوار شود، آن دشواری را از نادانی خود شمار! چه تو نخست که آفریده شدی نادان بودی پس دانا شدی؛ و چه بسیار است آنچه که نمی دانی و در حکم آن سرگردانی و بینشت به آن راه نمی برد، پس آن را نیک می بینی و می دانی. پس در رشته ی بندگی کسی چنگ زن که تو را آفریده و خوش پیکرت کرده و روزی ات بخشیده؛ تنها بنده ی او باش و روی به سوی او آر و از او بیم دار

پسرکم!
بدان که هیچ کس چون رسول(ص) از خدا خبر نداده است پس خرسند باش که او را راهبرَت گیری و برای نجات، پیشوایی اش را پذیری. من در نصیحت تو کوتاهی نکردم؛ و تو هر چند بکوشی و درباره ی خود بیندیشی، به پایه ی اندیشه ای که من در حق تو دارم نخواهی رسید

[=#0000cd][=113]
✅ خطبه صد و هفتاد و نهم نهج البلاغه

پسرکم!
بدان که اگر پروردگارت شریکی داشت، پیامبران او نیز نزد تو می آمدند و نشانه های پادشاهی و قدرت او را می دیدی و از کردار و صفت های او آگاه می شدی؛ لیکن او خدای یکتاست، چنان که خود، خویش را وصف کرده است. کسی در حکم رانی وی مخالف او نیست و ملک او همیشگی است. پیش از همه چیز بوده است و او را آغازی نیست؛ و پس از همه چیز خواهد بود و او را پایانی نیست. برتر از آن است که ربوبیت او در دلی گنجد یا در دیده ای افتد. چون این را دانستی، کار چنان کن که سزاوار چون تویی است که دون پایه است و بی مقدار، توانایی اش اندک است و ناتوانی اش بسیار، طاعت خدا را خواهان است و از عقوبتش ترسان و از خشم او هراسان؛ چه خدا تو را جز نیکوکاری نفرموده و جز از زشتکاری نهی ننموده

[=#0000cd][=113]
✅ خطبه صد و هشتاد و یکم نهج البلاغه

.
پسرکم! من تو را از دنیا و دگرگونی آن و از میان رفتن و دست به دست شدنش آگاه کردم و تو را از آن جهان خبر دادم و از آنچه در آن جا برای مردم آن و برای تو آماده است مثل ها آوردم تا از آنها پند پذیری و دستور کار خویش گیری. داستان آنان که دنیا را آزمودند و شناختند، هم چون گروهی مسافر است که به جایی منزل کنند ناسازوار و از آب و آبادانی به کنار؛ آن گاه آهنگ جایی کنند پر نعمت و دلخواه و گوشه ای پر آب و گیاه؛ پس رنج راه را بر خود هموار کنند و بر جدایی از دوست و سختی سفر و ناگواری خوراک، دل نهند که به خانه ی فراخ خود رسند و در منزل آسایش خویش بیارمند. پس رنجی را که در این راه بر خود هموار کردند آزار نشمارند و هزینه ای را که پذیرفتند تاوان به حساب نیارند و هیچ چیز نزدشان خوشایندتر از چیزی نیست که به خانه شان نزدیک کرده و به منزلشان درآورده.
و داستان آنان که به دنیا فریفته گردیدند، چون گروهی است که در منزلی پرنعمت بودند و از آن جا رفتند و در منزلی خشک و بی آب و گیاه رخت گشودند؛ پس چیزی نزد آنان ناخوشایندتر و سخت تر از جدایی منزلی نیست که در آن به سر می بردند و رسیدن به جایی که بدان روی آوردند


پسرکم! در آنچه میان تو و دیگری است، خود را ترازویی گمار و آنچه برای خود دوست می داری برای دیگری دوست بدار و آنچه را بر خود روا نمی داری بر دیگری روا مدار. ستم مکن، چنان که دوست نداری بر تو ستم رود، و نیکی کن چنان که دوست داری به تو نیکی شود. آنچه را در دیگری زشت می داری برای خود زشت بدار و از مردم برای خود، به چیزی خرسند باش که از خود در حق آنان خرسندی؛ از آنچه نمی دانی مگو، هرچند اندک بود آنچه می دانی، و مگو آنچه را که دوست نداری به تو گویند.
و بدان که خودپسندی، آدمی را به کژراهه برد و خردها را زیان زند. پس سخت بکوش و گنجور دیگری مشو، و چون راه خویش یافتی، چندان که توانی پروردگارت را فروتن باش

بدان که راهی فراروی تو است بس دراز و پررنج و جان گداز، و تو در این تکاپو بی نیاز نیستی از کاوشی نیکو. توشه ی خود را به اندازه گیر چنان که تو را رساند و پشتت سبک بماند؛ و بیش از آنچه توان داری بر پشت خود مگیر که سنگینی آن بر تو گران آید؛ و اگر مستمندی یافتی که توشه ات را تا به قیامت برَد و فردا که بدان نیازمندی تو را به کمال پس دهد، او را غنیمت شمار و بار خود را بر پشت او گذار و توشه ی او را سنگین کن چندان که توانی؛ چه بُوَد که او را بجویی و از وی نشانی ندانی. غنیمت دان آن را که در حال بی نیازی ات از تو وام خواهد تا در روز تنگ دستی ات بپردازد. بدان که گردنه ای دشوار فراروی داری که سبک بار در پشت سرنهادنش آن آسوده تر از سنگین بار است و کندرونده در پیمودن آن بد حال تر از شتابنده، و فرود آمدن تو در آن مسیر ناگزیر بر بهشت یا دوزخ بود. پس، پیش از فرود آمدنت برای خویش پیش روی روانه ساز و پیش از رسیدنت خانه را بیارا، که پس از مرگ، نه پوزش را جایی است و نه بازگشت به دنیا را راهی

[=114][=#0000cd]
✅ خطبه صد و هشتاد و یکم نهج البلاغه

[=#008000][=113]

✅ خطبه صد و هشتاد و یکم نهج البلاغه

[=113][=#2f4f4f]
✅ خطبه صد و هشتاد و یکم نهج البلاغه


✅ خطبه صد و هشتاد و یکم نهج البلاغه

در توحيد الهى و يادى از ياران شهيد خود در صفّين

قسمت 4⃣

از اين خطبه :

درع حكمت بر تن كرد و آن را با همه آدابش فرا گرفت .

بدان روى آورد و بشناختش و جز آن به چيزى نپرداخت .

حكمت در نظر او گمشده اش ‍ بود كه به طلبش برخاسته بود

و نيازش بود كه پيوسته از آن مى پرسيد.

او غريب است هنگامى كه اسلام غريب شود.

چونان اشترى كه از شدت خستگى دم خود به حركت آرد و گردن بر زمين نهد.

او باقى بقاياى حجت اوست

و خليفه اى است از خلفاى پيامبران .

سپس ، چنين فرمود (ع ):

☝️ اى مردم ، براى شما اندرزهايى آوردم كه پيامبران به امتهاى خود ارزانى دارند.

سخنانى گفتم كه اوصياى پيامبران به جانشينان خود گويند.

به تازيانه ام ادبتان كردم ، و به راه راست نيامديد،

به اندرزها هشدار دادم ، مجتمع نشديد.

☝️ شما را به خدا، آيا امامى جز مرا توقع داريد كه با شما راه پيمايد و راه بنمايد؟

☝️ آگاه باشيد، كه آنچه از دنيا روى آورده بود، پشت كرد و آنچه پشت كرده بود روى آورد.

بندگان نيك خدا، عزم رحيل كردند.

متاع اندك ناپايدار اين جهان را به نعمت فراوان و پايان ناپذير آخرت فروختند.

برادران ما كه خونشان در صفين ريخته شد، اگر امروز زنده نيستند، زيان نكرده اند تا اندوهگين شوند و شرنگ تيره گون جفاى دشمن را بياشامند.

[=#000080][=113]
✅ خطبه صد و هشتاد و یکم نهج البلاغه

بدان! کسی که گنجینه های آسمان و زمین در دست اوست تو را به دعا رخصت داده و پذیرفتن دعایت را گردن نهاده و تو را فرموده از او خواهی تا به تو دهد و از اوطلبی تا تو را بیامرزد. او میان تو و خود کسی را نگمارده تا تو را از وی بازدارد، و تو را ناگزیر نکرده که نزد او میانجی آری. اگر گناه کردی از توبه ات باز نداشته و در کیفرت شتاب نکرده و چون بدو بازگردی سرزنشت نکند و آن جا که رسوا شدنت سزاست، پرده ات را ندرد. در پذیرفتن توبه، بر تو سخت نگرفته و حساب گناهت را نکشیده و از بخشایش نومیدت نکرده، بلکه بازگشتت را از گناه نیک شمرده و هر گناهت را یکی و هر کار نیکویت را ده به حساب آورده و در بازگشت را به رویت گشاده. چون بخوانی اش، آوایت را شنوَد و چون راز خود را با او در میان نهی، آن را داند. پس حاجت خود بدو نمایی و آنچه در دل داری پیش او بگشایی و از اندوه خویش بدو شکایت آری و خواهی تا غم تو را زداید و در کارها یاری ات نماید. از گنجینه های رحمت او آن را خواهی که بخشیدنش از جز او نیاید؛ چون: افزودن مدت زندگانی و تن درستی ها و فراوانی روزی ها.
خدا کلید گنج های خود را در دو دستت نهاده؛ چرا که به تو رخصت درخواست از خود را داده تا هرگاه خواستی درهای نعمت او را با دعا بازکنی و باران رحمتش را بخواهی. پس دیر پذیرفتن او تو را نومید نکند، که بخشش، بسته به مقدار نیّت بوَد؛ و بسا که در پذیرفتن دعایت درنگ افتد، و این برای آن است که پاداش خواهان بزرگ تر شود و جزای آرزومند، کامل تر. بسا که چیزی را خواسته ای و تو را نداده اند، اما بهتر از آن را در این جهان یا آن جهانت داده اند، یا برایت بهتر بوده است که از تو بازداشته اند؛ و چه بسا چیزی را طلبیدی که اگر به تو داده می شد، تباهی دینت از آن زاده می شد؛ پس خواهان چیزی باش که نیکی آن برایت پایدار ماند و سختی و رنج آن به کنار، که نه مال برای تو پایدار است و نه تو برای مال برقرار

[=#006400][=113]
✅ خطبه صد و هشتاد و دوم نهج البلاغه

[=114][=#0000cd]
✅ خطبه صد و هشتاد و دوم نهج البلاغه

.
بدان که تو برای آن جهان آفریده شده ای، نه برای این جهان؛ و برای نیستی، نه برای هستی؛ و برای مردن، نه زنده بودن؛ و بدان! تو در سرایی هستی که از آن رخت برخواهی بست و خانه ای که بیش از روزی چند در آن نتوانی نشست و در راهی هستی که پایانش آخرت است و شکار مرگی که گریزنده از آن نرهد و آن را که جوید بیابد و از دست ندهد و ناچار پنجه بر تو خواهد افکند؛ پس بترس از آن که تو را بیابد و در حالتی باشی ناخوشایند: با خود از توبه سخن به میان آورده باشی و او تو را از آن بازدارد و خویشتن را تباه کرده باشی

[=#2f4f4f][=113]
✅ خطبه صد و هشتاد و دوم نهج البلاغه

پسرکم!
فراوان به یاد مردن باش؛ یاد آنچه با آن گلاویز شوی و آنچه پس از مردن روی بدان کنی، تا چون بر تو درآید ساز و برگ خویش را آراسته باشی و کمر خود را بسته، تا ناگهان نیاید و تو را مغلوب نماید؛ و مبادا فریفته شوی که ببینی دنیاداران به دنیا دل می نهند و بر سر دنیا بر یکدیگر می جهند؛ چه خدا تو را از دنیا خبر داده و دنیا وصف خویش را با تو در میان نهاده و پرده از زشتی هایش برایت گشاده. همانا دنیاپرستان سگان اند عوعوکنان و درندگان اند در پی صید دوان، که برخی را برخی دیگر بد آید و نیرومندشان ناتوان را طعمه ی خویش نماید و بزرگشان بر خرد دست چیرگی گشاید. اینان همال اشترانی اند که برخی بند بر پای اند و برخی دیگر خرد از کف داده و رهایند و در کار خویش سرگردان و در چراگاه زیان، در بیابانی سخت و دشوار روان؛ نه شبانی که به کارشان رسد، نه چراننده ای که به چراشان برَد؛ دنیا به کوره راهشان رانَد و دیده هاشان را از چراغ هدایت بپوشاند. در بی راهگی دنیا سرگردان و فروشده در نعمت آن. دنیا را پروردگار خود گرفته اند و دنیا با آنان به بازی پرداخته است و آنان سرگرم بازی دنیایند و آنچه را پس آن است از یاد برده اند.
باش تا پرده ی تاریکی پس رود؛ که گویی کاروان به منزل رسیده؛ و آن که بشتابد بُود که کاروان را دریابد؛ و بدان! کسی که باره اش روز و شب است، او را براند هرچند وی ایستاده ماند، و راه را بپیماید، هرچند که بر جای باشد و راحت نماید


✅ خطبه صد و هشتاد و دوم نهج البلاغه

در بيان قدرت خداوند و فضل قرآن و سفارش به تقوا

قسمت 4⃣

الله . الله .

☝️ اى جماعت بندگان ، شما كه اكنون در تندرستى پيش از بیمارى هستيد و در گشايش پيش از تنگى ، براى رهايى خود، پيش از آنكه گردنها به گرو اعمال رود و رهايى ممكن نگردد بكوشيد.

☝️ شب هنگام چشمان خود را بيدار داريد

☝️و شكمهاى خود را لاغر نماييد

☝️و قدمهاى خود به كار داريد

☝️ و اموالتان را انفاق كنيد

☝️ و از تنهايتان بگيريد و به جانهاى خود ببخشيد

☝️و در اين گرفتن و دادن بخل مورزيد.

خداى سبحان فرمايد: ((اگر خدا را يارى كنيد شما را يارى كند و پايداريتان خواهد بخشيد.))

و نيز گويد: ((كيست كه خدا را قرض ‍ الحسنه دهد تا براى او دو چندانش كند و او را پاداشى نيكو باشد.))

اگر خدا از شما يارى مى خواهد نه از روى خوارمايگى است و اگر از شما وام مى خواهد نه به سبب بينوايى است .

از شما يارى خواسته در حالى كه ، لشكرهاى آسمان و زمين از آن اوست

و اوست پيروزمند و حكيم

و از شما وام مى خواهد و حال آنكه ، خزاين آسمانها و زمين از آن اوست و بى نياز و ستوده است خداوند.

مى خواهد شما را بيازمايد تا كداميك از شما به عمل ، بهتر از ديگران هستيد.

پس به كارهاى نيك دست يازيد تا با همسايگان خدا در خانه خدا باشيد،

همانند كسانى كه خدا پيامبرانش را رفيقان آنان كرده

و ملايكه خود را به ديدارشان فرستاده

و گوشهايشان را بدان گرامى داشته كه هرگز صداى آتش را نشنوند

و تنهايشان را از رسيدن رنج و درد مصون داشته

((اين بخشايشى است از جانب خدا كه به هر كه مى خواهد ارزانيش مى دارد، كه خدا صاحب بخشايشى بزرگ است .))

مى گويم آنچه مى شنويد.

از خداوند براى خود و شما يارى مى خواهم .

او مرا بسنده است كه بهترين كارگزار است.

و به یقین بدان که تو هرگز به آرزویت دست نخواهی یافت و از مرگ روی نتوانی تافت و به راه کسی می روی که پیش از تو می شتافت؛ پس آنچه را می خواهی آسان گیر و در آنچه به دست آری طریق نیک را بپذیر «چه بسا جست وجو که به از کف رفتن سرمایه کشاند» و هر جوینده ای روزی نیابد و هر آهسته رویی بی روزی نماند. نفس خود را از هر پستی گرامی دار، هرچند تو را بدانچه خواهانی رساند؛ چه آنچه را از خود بر سر این کار می نهی، هرگز به تو برنگرداند. بنده ی دیگری مباش، درحالی که خدایت آزاد آفریده. در آن نیکی که جز با بدی به دست نیاید و آن توانگری که جز با سختی و خواری فراهم نیاید، چه خیری است؟
بپرهیز از این که بارگی های طمع تو را ربایند و به آبشخورهای هلاکت رسانند. اگر توانی که میان خود و خدا، خداوند نعمتی را حجاب نگردانی، چنان کن، چه تو بهره های خود را بیابی و حصّه ی خویش را بگیری و محروم نمانی. روزی اندک از جانب خدای سبحان بزرگ تر و گرامی تر است از فراوان آفریدگان؛ هرچند همه از اوست، اندک و بسیار

[=#8b4513][=113]
✅ خطبه صد و هشتاد و چهارم نهج البلاغه


✅ خطبه صد و هشتاد و سوم نهج البلاغه

در پاسخ به یکی از خوارج

.

خاموش شو، اى مردى كه دندانهاى پيشين تو افتاده است .

☝️خدا چهره ات را زشت گرداند.

☝️ به خدا سوگند، حق آشكار شد و در آن وقت حقير و ناتوان و پوشيده آواز بودى .

☝️تا آنگاه كه باطل نعره زد، آشكار شدى آنسان كه شاخ بز نر آشكار شود.

جبران آنچه با نگفتن به کف نیاورده ای آسان تر بود تا تدارک آنچه به گفتن از دست داده ای؛ چرا که نگاه داری آنچه در آوند است به استوار بستن آن به بند است. نگاه داشتن آنچه که خود داری، خوب تر دانم از این که برای گرفتن آنچه در دست دیگری است، دست پیش آری. تلخی نومیدی بهتر تا از این و آن طلبیدن؛ و کار با پارسایی بهتر تا دارایی و به گناه آلودن. هرکس خود بهترین رازدار خویش است. بسا کوشنده که در پی زیانی کوشد که او را در پیش است. آن که پر گوید، یاوه سراست و آن که بیندیشد، بیناست. با نیکان درآمیز، تا از آنان به شمار آیی و از بدان بپرهیز، تا در شمارشان نیایی. بد خوراکی است که از حرام فراهم شود. ستم بر ناتوان زشت ترین ستم بود. جایی که مدارا درشتی به حساب آید به جای مدارا درشتی باید. بسا دارو که درد شود و درد که درمان باشد. بسا اندرزگو که از او اندرز انتظار ندارند، و خیانت کند آن که پی اندرز نزد او آیند. بپرهیز از تکیه کردن بر آرزوها که کالای احمقان است. خرد به یاد سپردن تجربه هاست و بهترین چیزی که آزمودی آن است که پند تو در آن است. فرصت را غنیمت دان پیش از آن که از دست رود و اندوهی گلوگیر شود. هر خواهنده به مقصود نرسد و هر رفته بازنگردد. از جمله زیان ها توشه فراهم نکردن است و آخرت را تباه کردن. هر کاری را پایانی بود و آنچه برایت مقدر شده زودا که به تو رسد. سوداگر به خطر افکننده ی خویش است و بسا اندک که پرثمرتر از بیش است. نه در یاور بی مقدار سودی بود و نه در دوست به تهمت گرفتار

[=114][=#006400]
✅ خطبه صد و هشتاد و چهارم نهج البلاغه

چندان که زمانه رام توست آن را آسان گیر و به امید بیش تر خطر را بر خود مپذیر؛ و بپرهیز از آن که ستیزه جویی، چون اسب سرکش، تو را بردارد و به گرداب هلاکت درآرد . چون برادرت از تو ببرد، خود را به پیوند با او وادار؛ و چون روی برتابد، مهربانی پیش آر؛ و چون بخل ورزد از بخشش، و چون دوری گزیند از نزدیک شدن، و چون سخت گیرد از نرمی کردن، و چون گناه نماید از عذر خواستن دریغ مدار؛ چنان که گویی تو بنده ی اویی و وی تو را نعمت داده و حقی برگردنت نهاده؛ و مبادا این نیکی را جایی کنی که نباید، یا درباره ی کسی که نشاید. دشمن دوستت را دوست مگیر، تا دوستت را دشمن نباشی؛ و در پندی که به برادرت می دهی نیک بود یا بد باید با اخلاص باشی. خشم خود را اندک اندک فروبر که من جرعه ای شیرین تر از آن ننوشیدم و پایانی گواراتر از آن ندیدم. نرمی کن به آن که با تو درشتی کند؛ باشد که به زودی نرم شود. با دشمن خویش به بخشش رفتار کن که آن شیرین ترین دو پیروزی است: از او انتقام کشیدن یا بر وی بخشیدن. اگر خواستی از برادرت ببُری، جایی برای دوستی او نزد خود باقی گذار که اگر روزی پشیمان شد، بتواند بازگردد. کسی که به تو گمان نیک برد، با کرده ی نیک گمانش را راست کن

حقّ برادرت را با تکیه بر دوستی ای که با او داری تباه مکن؛ چه آن کس که حق او را تباه کنی دیگر برادرت نباشد. مبادا کسان تو بی بهره ترین مردم از تو باشند. در آن که تو را نخواهد دل مبند. مبادا برادرت را در پیوند گسستن از تو، عذری بود قوی تر از پیوند بستن تو با او، و مبادا او در بدی رساندن انگیزه اش قوی تر از تو باشد در نیکویی کردن. ستم آن که بر تو ستم کند در دیده ات بزرگ نیاید، چه او در زیان خود و سود تو کوشش نماید. پاداش آن که تو را شاد کند آن نیست که با وی بدی کنی


پسرکم!

بدان که روزی دوتاست: آن که آن را بجویی، و آن که تو را جوید و اگر نزد آن نروی راه به سوی تو پوید. چه زشت است فروتنی هنگام نیازمندی و درشتی به وقت بی نیازی.
بهره ی تو از دنیا همان است که آبادانی خانه ی آخرتت بدان است. اگر بدانچه از کف داده ای گریانی، پس زاری کن بر آنچه در دست نداری. از آنچه نبوده است بر آنچه بوده دلیل گیر؛ که کارها همانند و یکدیگر را نظیرند. از آنان مباش که پند سودشان ندهد مگر با بسیار آزردن، که خردمند به ادب پند گیرد و چارپا با تازیانه. اندوه ها را که به تو روی آرد با نیروی شکیبایی و باور ناب از خود دور دار.
آن که از عدالت روی برتافت به ستم شتافت. یار مانند خویشاوند است. دوست کسی است که در نهان به آیین دوستی پایبند است. هوای نفس را با رنج پیوند است. بسا نزدیک که از دور دورتر است و بسا دور که از نزدیک نزدیک تر. بیگانه کسی است که او را دوستی نیست

[=113][=#ff0000]
✅ خطبه صد و هشتاد و چهارم نهج البلاغه

[=114][=#006400]
✅ خطبه صد و هشتاد و چهارم نهج البلاغه


✅ خطبه صد و هشتاد و چهارم نهج البلاغه

همام

قسمت 5⃣

آنچه را كه خواهند كه به خاطر بسپارد از ياد نمى برد.

ديگران را با القاب زشت نمى خواند.

به همسايه زيان نمى رساند.

به هنگام مصايب شماتت روا نمى دارد.

به باطل وارد نمى شود و از حق پاى بيرون نمى نهد.

اگر خاموش باشد از خاموشى خويش غمگين نمى گردد.

صدا به خنده بلند نمى كند.

چون بر او ستمى رود صبر مى كند تا خدا انتقامش را بستاند.

خود را به رنج مى افكند و مردم از او در راحت اند.

براى روز بازپسين ، خويشتن به مشقت مى اندازد و مردم را راحت مى رساند.

از هر كه دورى گزيند به سبب پارسايى و پاكى است

و به هر كه نزديك شود به سبب نرمخويى و رحمت است .

نه دورى گزيدنش از روى تكبر است و نه نزديك شدنش از روى مكر و خدعه .

گويد كه :

همّام از اين سخن بيهوش شد و در آن بيهوشى جان داد.

اميرالمؤ منين گفت :

كه بر جانش بيمناك بودم .

سپس فرمود:

آرى ، اندرزهاى رسا به هر كه اهلش باشد چنين كند.

يكى گفت يا اميرالمؤ منين تو خود چگونه اى ؟

گفت : واى بر تو، مرگ هر كس را زمانى است كه از او در نگذرد

و سببى است كه از آن بيرون نرود

از اين گونه سخنان بازايست كه شيطان بر زبان تو دميده است .

[=114][=#006400]
✅ خطبه صد و هشتاد و پنجم نهج البلاغه

.
آن که پای از حق برون نهد، راه بر او تنگ شود. هرکه اندازه خود بداند حرمتش باقی ماند. استوارترین رشته ای که توراست، رشته ای است که میان تو و خداست. آن که در فکر تو نیست دشمنت به حساب آید. آن جا که طمع به هلاکت کشاند، نومید ماندن به رسیدن مقصود ماند. نه هر رخنه ای را آشکار توان دید و نه به هر فرصتی توان رسید. بود که بینا به خطا افتد و کور به مقصد خود رسد. بدی را واپس افکن؛ چه هرگاه خواهی توانی شتافت و بدان دست خواهی یافت. از نادان گسستن چنان است که به دانا پیوستن. آن که از زمانه ایمن نشیند، خیانت آن بیند و آن که آن را بزرگ داند، زمانه وی را خوار دارد. نه هرکه تیر پراند به نشانه رساند. چون اندیشه ی سلطان بگردد، زمانه دگرگون شود. پیش از آن که به راه افتی بپرس که همراهت کیست و پیش از گرفتن خانه ببین با که خواهی زیست.
بپرهیز از آن که در سخنت چیزی خنده دار آری، هرچند آن را از جز خود به زبان آری

[=113][=#006400]
✅ خطبه صد و هشتاد و پنجم نهج البلاغه