جمع بندی کتابسوزی
تبهای اولیه
با سلام.
1.کهنترین سندی که به سوزانده شدن کتابهای ایرانیان توسط اعراب اشاره دارد، چیست؟
2.روایات مربوط به سوزانده شدن کتابهای ایرانیان، چقدر اعتبار دارند؟
با تشکر
1.کهنترین سندی که به سوزانده شدن کتابهای ایرانیان توسط اعراب اشاره دارد، چیست؟ 2.روایات مربوط به سوزانده شدن کتابهای ایرانیان، چقدر اعتبار دارند؟ با تشکربا سلام.
با عرض سلام و ادب
درباره اين تهمت بي اساسي كه برخي به اعراب مسلمان نسبت داده اند،مطالبي عرض مي كنم:
اين موضوع از جمله مسائلي است که عده اي با طرح آن در پي بد نام کردن مسلمانان و مخالف علم و دانش نشان دادن اسلام و مسلمانان هستند، در اطراف اين مسئله كه واقعا در ايران كتابخانه ها بوده و تاسيسات علمي از قبيل دبستان و دبيرستان و دانشگاه وجود داشته و همه بدست مسلمانان فاتح به باد رفته است ، آن اندازه گفته و نوشته اند كه براي برخي از افراد ايراني كه خود اجتهادي در اين باب ندارند كم كم به صورت يك اصل مسلم در آمده است .
اما واقعیت این است که در مورد كتابسوزي ايران برخي قرائن خارجي در كار است که نادرست بودن این موضوع را تأیید می کند:
يكي اينكه اساساً تاريخ وجود كتابخانهاي را در ايران ضبط نكرده است، بر خلاف كتابخانه اسكندريه كه وجود چنين كتابخانهاي در سالهاي ميان سه قرن قبل از ميلاد تا حدود چهار قرن بعد از ميلاد قطعي تاريخ است. اگر در ايران كتابخانه هائي وجود ميداشت، فرضاً سوختن آنها ضبط نشده بود، اصل وجود كتابخانه ضبط ميشد، خصوصاً با توجه به اينكه مي دانيم اخبار ايران و تاريخ ايران بيش از هر جاي ديگر در تواريخ اسلامي بوسيلۀ خود ايرانيان يا اعراب ضبط شده است.
ديگر اينكه در ميان ايرانيان يك جريان خاص پديد آمد كه ايجاب ميكرد اگر كتابسوزي در ايران رخ داده باشد حتماً ضبط شود و با آب و تاب فراوان هم ضبط شود و آن جريان شعوبيگري است. شعوبيگري هر چند در ابتدا يك نهضت مقدس اسلامي عدالتخواهانه و ضد تبعيض بود، ولي بعدها تبديل شد به يك حركت نژاد پرستانه وضد عرب. ايرانيان شعوبي مسلك، كتابها در مثالب و معايب عرب نوشتند و هرجا نقطه ضعفي از عرب سراغ داشتند با آب و تاب فراوان مينوشتند و پخش ميكردند: جزئياتي از لابلاي تاريخ پيدا ميكردند و از سير تا پياز فروگذار نميكردند.اگر عرب چنين نقطه ضعف بزرگي داشت كه كتابخانها را آتش زده بود، خصوصاً كتابخانه ايران را، محال و ممتنع بود كه شعوبيه كه در قرن دوم هجري اوج گرفته بودند و بنيالعباس به حكم سياست ضد اموي و ضد عربي كه داشتند به آنها پر و بال ميدادند دربارهاش سكوت كنند، بلكه يك كلاغ را صد كلاغ كرده و جار و جنجال راه ميانداختند، و حال آنكه شعوبيه تفوّه به اين مطلب نكردهاند و اين خود دليل قاطعي است بر افسانه بودن قصه كتابسوزي ايران.
نکته مهم و قابل توجّه این است که تا قرن هفتم هجري يعني حدود ششصد سال بعد از فتح ايران و مصر ، در هيچ مدركي ( چه اسلامي وچه غير اسلامي) سخن از كتابسوزي مسلمين نيست. براي اولين بار درقرن هفتم اين مساله طرح ميشود. كساني كه طرح كردهاند اولاً هيچ مدرك و مأخذي نشان ندادهاند و طبعا از اين جهت نقلشان اعتبار تاريخي ندارد، و اگر هيچ ضعفي جز اين يك ضعف نبود، براي بي اعتباري نقل آنها كافي بود.ابن خلدون هم كه شما اين دروغ تاريخي را از ايشان نقل كرده ايد،متوفاي سال 808 هجري قمري است.
تازه همه آنها به استثناي ابوالفرج و قفطي، وجود شايعهاي را بر زبانها روايت كردهاند نه وقوع حادثه را، و در شريعت روايت و قانون نقل تاريخي، هرگاه مورخ به جاي نقل حادثهاي، «بر سر زبانها بودن» آن حادثه را نقل كند، به جاي آنكه بگويد چنين حادثهاي واقع شده بگويد «گفته مي شود چنين حادثه اي واقع شده» نشانۀ اين است كه حتي خود گوينده اعتمادي به وقوع آن حادثه ندارد.
نکته مهم و قابل توجّه این است که تا قرن هفتم هجري يعني حدود ششصد سال بعد از فتح ايران و مصر ، در هيچ مدركي ( چه اسلامي وچه غير اسلامي) سخن از كتابسوزي مسلمين نيست. براي اولين بار درقرن هفتم اين مساله طرح ميشود. كساني كه طرح كردهاند اولاً هيچ مدرك و مأخذي نشان ندادهاند و طبعا از اين جهت نقلشان اعتبار تاريخي ندارد، و اگر هيچ ضعفي جز اين يك ضعف نبود، براي بي اعتباري نقل آنها كافي بود.ابن خلدون هم كه شما اين دروغ تاريخي را از ايشان نقل كرده ايد،متوفاي سال 808 هجري قمري است.
با سلام و تشکر.
لطفاً بفرمایید این مورخ قرن هفتمی که برای اوّلین بار مسئله را ذکر کرده است، کیست؟ ابن خلدون که بنا به فرمایش شما، در قرنهای هشت و نه می زیسته است.
لطفاً بفرمایید این مورخ قرن هفتمی که برای اوّلین بار مسئله را ذکر کرده است، کیست؟ ابن خلدون که بنا به فرمایش شما، در قرنهای هشت و نه می زیسته است.با سلام و تشکر.
با عرض سلام و ادب
قبل از هر چیز بابت تأخیر بوجود آمده از محضر شما پوزش می طلبم.
اما پاسخ سوال شما:
در هیچیک از کتب اسلامی یا مسیحی یا یهودی و غیر اینها که قبل از جنگهای صلیبی تالیف شده نامی از کتابسوزی اسکندریه یا ایران در میان نیست.
تنها در اواخر قرن ششم هجری و اوایل قرن هفتم است که برای اولین بار عبداللطیف بغدادی که مردی مسیحی است در کتابی بنام " الافاده و الاعتبار فی الامور المشاهده و الحوادث المعاینه بارض مصر " که موضوع آن امور و حوادثی است که شخصا مشاهده کرده است و در حقیقت سفرنامه است،به این موضوع اشاره کرده است.
البته عبدالطیف به ماجرای آتش زدن کتابخانه های مصر توسط مسلمانان اشاره می کند و اشاره ای به کتابخانه های ایران ندارد،در مورد کتابخانه های ایران اولین بار ابن خلدون این ماجرا را نقل کرده است.
عرضی خدمت مسئولین سایت و جناب کارشناس محترم داشتم
این سوالها بارها در تاپیک مطرح شده و جواب داده شده است ، سوالاتی از سوی اسلام ستیزی در با روی کرد ملی گرایانه مطرح میشود ، خواهشی که دارم این است به تاپیکهای بحث شده ارجاع دهند چون بعضی از افراد(منظورم مسلمان ایرانی نیست) با مطرح کردن بحث فقط منظورشان شیوع شبهه است ، بسیاری از سوالاتی که دوباره این بزرگوار مطرح می کند قبلا بحث شده هم ایشان قبل از ایجاد تاپیک در سایت جستجو کنند و اگر جواب بود تاپیک جدیدی ایجاد نکنند هم مسئولان و کارشناسان محترم اگر ایشان پیدا نکرد ارجاع دهند
چون بنده نظرم این است که دامن زدن به این بحثها که جوابش قبلا داده شده خودش اشاعه شبهه است بعضی جز این منظور دیگری ندارد
از دوست عزیز جناب مسلمان ایرانی معذرت می خواهم می توانید به این تاپیک هم مراجعه کنید
کتابسوزی زمان حمله مسلمانان به ایران حقیقت داره؟
نکته مهم و قابل توجّه این است که تا قرن هفتم هجري يعني حدود ششصد سال بعد از فتح ايران و مصر ، در هيچ مدركي ( چه اسلامي وچه غير اسلامي) سخن از كتابسوزي مسلمين نيست. براي اولين بار درقرن هفتم اين مساله طرح ميشود. كساني كه طرح كردهاند اولاً هيچ مدرك و مأخذي نشان ندادهاند و طبعا از اين جهت نقلشان اعتبار تاريخي ندارد، و اگر هيچ ضعفي جز اين يك ضعف نبود، براي بي اعتباري نقل آنها كافي بود.ابن خلدون هم كه شما اين دروغ تاريخي را از ايشان نقل كرده ايد،متوفاي سال 808 هجري قمري است.
از آنجایی که به نظر میرسد کارشناسان این سایت نرم افزاری دارند که پاسخ سوالات را از آن کپی می کنند، من هم پاسخ خود را از پستی دیگر در همین سایت کپی می کنم!!!
ابوريحان بيرونی در " الاثار الباقيه " درباره خوارزم مینويسد كه : چون قتيبه بن مسلم دوباره خوارزم را پس از مرتد شدن اهالی فتح كرد" ، اسكجموك را برايشان والی گردانيد .
و قتيبه هر كس كه خط خوارزمی میدانست و از اخبار و اوضاع ايشان آگاه بود و از علوم ايشان مطلع ، به كلی فانی و معدوم الاثر كرد و ايشان را در اقطار ارض متفرق ساخت و لذا اخبار و اوضاع ايشان به درجهای مخفی و مستور مانده است كه به هيچ وجه وسيلهای برای شناختن حقايق امور در آن كشور بعد از ظهور اسلام در دست نيست [1] " ايضا ابوريحان در همان كتاب نويسد : " و چون قتيبه بن مسلم نويسندگان ايشان ( خوارزميان ) را هلاك كرد و هربدان ايشانرا بكشت و كتب و نوشتههای آنانرا بسوخت ، اهل خوارزم امی ماندند و در اموری كه محتاج اليه ايشان بود فقط به محفوظات خود اتكا كردند ، و چون مدت متمادی گرديد و روزگار دراز بر ايشان بگذشت امور جزئی مورد اختلاف را فراموش كردند و فقط مطالب كلی مورد اتفاق در حافظه آنان باقيماند [2]
1- نقل از الاثار الباقيه ، چاپ ليدن صفحه 30.
2- رجوع به رساله " پيامبر امی " نوشته مرتضی مطهری .
این کتاب در سال 390 نوشته شده است! که ادعای شما درباره عدم وجود مدرک قدیمی را باطل می کند
اما این که می فرمایید به کتب دست نزده اند و ... . شما تلویزیون دارید؟ اینترنت را خداوند برای چه خلق کرده است؟ هنوز مدت زیادی نیست که بزرگترین کتابخانه لیبی در آتش سوخت. به جرم وجود کتب به زعم ایشان مشرکین (شیعیان) و تصاویر نابودی قبور و نبش آن را هم خودم در این سایت گذاشتم. تصاویر آتش زدن مساجد شیعیان و حسینیه هایشان در سوریه را نمی بینید؟ به آتش کشیدن خانه ها و کلیساها توسط همین ها را نمی بینید؟ آنهم در قرن 21، حال در 1400 سال پیش چگونه بودند خدا می داند.
در عین حال تفکر آنان هنوز هم به قوت خود باقی است، پس من دلیلی برای عدم پذیرش گزارش های متعدد مورخین نمی بینم.
با سلام.1.کهنترین سندی که به سوزانده شدن کتابهای ایرانیان توسط اعراب اشاره دارد، چیست؟
2.روایات مربوط به سوزانده شدن کتابهای ایرانیان، چقدر اعتبار دارند؟
با تشکر
با سلام
لطفا سوال تکراری مطرح نکنید
بارها و بارها ثابت کردیم چنین چیزی کذب محض است
http://www.askdin.com/thread5091.html
از آنجایی که به نظر میرسد کارشناسان این سایت نرم افزاری دارند که پاسخ سوالات را از آن کپی می کنند، من هم پاسخ خود را از پستی دیگر در همین سایت کپی می کنم!!!ابوريحان بيرونی در " الاثار الباقيه " درباره خوارزم مینويسد كه : چون قتيبه بن مسلم دوباره خوارزم را پس از مرتد شدن اهالی فتح كرد" ، اسكجموك را برايشان والی گردانيد .
و قتيبه هر كس كه خط خوارزمی میدانست و از اخبار و اوضاع ايشان آگاه بود و از علوم ايشان مطلع ، به كلی فانی و معدوم الاثر كرد و ايشان را در اقطار ارض متفرق ساخت و لذا اخبار و اوضاع ايشان به درجهای مخفی و مستور مانده است كه به هيچ وجه وسيلهای برای شناختن حقايق امور در آن كشور بعد از ظهور اسلام در دست نيست [1] " ايضا ابوريحان در همان كتاب نويسد : " و چون قتيبه بن مسلم نويسندگان ايشان ( خوارزميان ) را هلاك كرد و هربدان ايشانرا بكشت و كتب و نوشتههای آنانرا بسوخت ، اهل خوارزم امی ماندند و در اموری كه محتاج اليه ايشان بود فقط به محفوظات خود اتكا كردند ، و چون مدت متمادی گرديد و روزگار دراز بر ايشان بگذشت امور جزئی مورد اختلاف را فراموش كردند و فقط مطالب كلی مورد اتفاق در حافظه آنان باقيماند [2]1- نقل از الاثار الباقيه ، چاپ ليدن صفحه 30.
2- رجوع به رساله " پيامبر امی " نوشته مرتضی مطهری .این کتاب در سال 390 نوشته شده است! که ادعای شما درباره عدم وجود مدرک قدیمی را باطل می کند
اما این که می فرمایید به کتب دست نزده اند و ... . شما تلویزیون دارید؟ اینترنت را خداوند برای چه خلق کرده است؟ هنوز مدت زیادی نیست که بزرگترین کتابخانه لیبی در آتش سوخت. به جرم وجود کتب به زعم ایشان مشرکین (شیعیان) و تصاویر نابودی قبور و نبش آن را هم خودم در این سایت گذاشتم. تصاویر آتش زدن مساجد شیعیان و حسینیه هایشان در سوریه را نمی بینید؟ به آتش کشیدن خانه ها و کلیساها توسط همین ها را نمی بینید؟ آنهم در قرن 21، حال در 1400 سال پیش چگونه بودند خدا می داند.
در عین حال تفکر آنان هنوز هم به قوت خود باقی است، پس من دلیلی برای عدم پذیرش
زارش های متعدد مورخین نمی بینم.
با سلام
اولا که لطف کنید و مطالب را بدقت بخوانید !!
کتابسوزی زمان حمله مسلمانان به ایران حقیقت داره؟
و در مورد تاریخ لطفا سخنان خودتان را سندی کنید !
به بخشید اما این ادله مغلطه ای بیش نیست !!و دست تحریف و دروغ پردازیهای عده ای که مغرضانه تاریخ را دنبال میکنند رو میکند !
بنده دو سوال از شما میکنم که خود شما به صحت این قضیه بیشتر پی ببرید !!
۱-لطفا جای این کتابخانه بزرگ را با استناد با مدارک تاریخی برای بنده عنوان کنید !:Sham:
۲-نام دانشمندان ایرانی را قبل از ورود اسلام به ایران برای بنده عنوان کنید!!:Sham:
پس این همه کتاب دانشمنداش کجا بوده اند در تاریخ !!
آیا نام آنها هم از سینه مردم آتش زاده اند ؟
چطور وقتی از زرتشتیان و آنها که سینه چاکی میکنند برای ایران باستان ,دست به هر ترفندی میزند که گفتار خود را ثابت کنند از کتاب گرفته تا .....سینه به سینه به موبدان زرتشتی رسیده !!
اما اسم چندین دانشمند در سینه ها آتش گرفته !!عجیب است
با سلام
اولا که لطف کنید و مطالب را بدقت بخوانید !!
کتابسوزی زمان حمله مسلمانان به ایران حقیقت داره؟و در مورد تاریخ لطفا سخنان خودتان را سندی کنید !
به بخشید اما این ادله مغلطه ای بیش نیست !!و دست تحریف و دروغ پردازیهای عده ای که مغرضانه تاریخ را دنبال میکنند رو میکند !
بنده دو سوال از شما میکنم که خود شما به صحت این قضیه بیشتر پی ببرید !!
۱-لطفا جای این کتابخانه بزرگ را با استناد با مدارک تاریخی برای بنده عنوان کنید !:Sham:
۲-نام دانشمندان ایرانی را قبل از ورود اسلام به ایران برای بنده عنوان کنید!!:Sham:
پس این همه کتاب دانشمنداش کجا بوده اند در تاریخ !!
آیا نام آنها هم از سینه مردم آتش زاده اند ؟
چطور وقتی از زرتشتیان و آنها که سینه چاکی میکنند برای ایران باستان ,دست به هر ترفندی میزند که گفتار خود را ثابت کنند از کتاب گرفته تا .....سینه به سینه به موبدان زرتشتی رسیده !!
اما اسم چندین دانشمند در سینه ها آتش گرفته !!عجیب است
با سلام. این فرمایشات جواب سخن آیدی انوشیروان نیست. کارشناس محترم مدعی شده بودند که اوّلین سند کتابسوزی مربوط به قرن هفت است، ولی ایشان سندی مربوط به قرن 4 را ارائه کرده اند.
با تشکر
ابوريحان بيرونی در " الاثار الباقيه " درباره خوارزم مینويسد كه : چون قتيبه بن مسلم دوباره خوارزم را پس از مرتد شدن اهالی فتح كرد" ، اسكجموك را برايشان والی گردانيد . 1- نقل از الاثار الباقيه ، چاپ ليدن صفحه 30. این کتاب در سال 390 نوشته شده است! که ادعای شما درباره عدم وجود مدرک قدیمی را باطل می کند اما این که می فرمایید به کتب دست نزده اند و ... . شما تلویزیون دارید؟ اینترنت را خداوند برای چه خلق کرده است؟ هنوز مدت زیادی نیست که بزرگترین کتابخانه لیبی در آتش سوخت. به جرم وجود کتب به زعم ایشان مشرکین (شیعیان) و تصاویر نابودی قبور و نبش آن را هم خودم در این سایت گذاشتم. تصاویر آتش زدن مساجد شیعیان و حسینیه هایشان در سوریه را نمی بینید؟ به آتش کشیدن خانه ها و کلیساها توسط همین ها را نمی بینید؟ آنهم در قرن 21، حال در 1400 سال پیش چگونه بودند خدا می داند.از آنجایی که به نظر میرسد کارشناسان این سایت نرم افزاری دارند که پاسخ سوالات را از آن کپی می کنند، من هم پاسخ خود را از پستی دیگر در همین سایت کپی می کنم!!!
و قتيبه هر كس كه خط خوارزمی میدانست و از اخبار و اوضاع ايشان آگاه بود و از علوم ايشان مطلع ، به كلی فانی و معدوم الاثر كرد و ايشان را در اقطار ارض متفرق ساخت و لذا اخبار و اوضاع ايشان به درجهای مخفی و مستور مانده است كه به هيچ وجه وسيلهای برای شناختن حقايق امور در آن كشور بعد از ظهور اسلام در دست نيست [1] " ايضا ابوريحان در همان كتاب نويسد : " و چون قتيبه بن مسلم نويسندگان ايشان ( خوارزميان ) را هلاك كرد و هربدان ايشانرا بكشت و كتب و نوشتههای آنانرا بسوخت ، اهل خوارزم امی ماندند و در اموری كه محتاج اليه ايشان بود فقط به محفوظات خود اتكا كردند ، و چون مدت متمادی گرديد و روزگار دراز بر ايشان بگذشت امور جزئی مورد اختلاف را فراموش كردند و فقط مطالب كلی مورد اتفاق در حافظه آنان باقيماند [2]
2- رجوع به رساله " پيامبر امی " نوشته مرتضی مطهری .
در عین حال تفکر آنان هنوز هم به قوت خود باقی است، پس من دلیلی برای عدم پذیرش گزارش های متعدد مورخین نمی بینم.
آنچه ابوریحان بیرونی درباره «خوارزم» و رفتار امیران مسلمان در خصوص رفتار با مردم و آثار فرهنگی نقل کرده است، هر چند مستند به سندی نیست و ابوریحان مدرک نشان نداده است، ولی نظر به اینکه ابوریحان مردی است که علاوه بر سایر فضایل، محقق در تاریخ است و به گزاف سخن نمی گوید و فاصله زمانی زیادی ندارد.
زیرا او در نیمه دوم قرن چهارم و نیمه اول قرن پنجم میزیسته است و خوارزم در زمان «ولیدبن عبدالملک و در حدود سال 93 فتح شده است و به علاوه خود اهل خوارزم بوده است بعید نیست.
اما آنچه ابوریحان نقل کرده. اولا مربوط به خوارزم و زبان خوارزمی است، نه به کتب ایرانی که «زبان پهلوی» یا «اوستائی» بوده است.
و ثانیا خود ابوریحان در مقدمه کتاب «صیدله» یا «صیدنه » که هنوز چاپ نشده درباره زبانها و استعداد آنها برای بیان مفاهیم علمی بحث میکند و «زبان عربی» را بر فارسی و خوارزمی ترجیح میدهد، و مخصوصا درباره زبان خوارزمی میگوید: این زبان به هیچوجه قادر برای بیان مفاهیم علمی نیست، اگر انسان بخواهد مطلبی علمی با این زبان بیان کند، مثل اینست که شتری بر ناودان آشکار شود (رجوع به کتاب " بررسیهائی درباره ابوریحان بیرونی " نشریه دانشکده الهیات و معارف اسلامی، مقاله آقای مجتبی مینوی).
بنابراین اگر واقعا یک سلسله کتب علمی قابل توجه به زبان خوارزمی وجود داشت، امکان نداشت که ابوریحان تا این اندازه این زبان را غیروافی معرفی کند. کتابهائی که ابوریحان اشاره کرده یک عده کتب تاریخی بود و بس.
رفتار «قتیبه بن مسلم» با مردم خوارزم که در دوره ولیدبن عبدالملک صورت گرفته نه در دوره «خلفای راشدین»، اگر داستان اصل داشته باشد و خالی از مبالغه باشد (آقای دکتر زرین کوب در " کارنامه اسلام " اصل قصه را مشکوک دانسته اند) رفتاری ضد انسانی و ضد اسلامی بوده و با رفتار سایر فاتحان اسلامی که ایران و روم را فتح کردند و غالبا صحابه رسول خدا و تحت تاثیر تعلیمات آن حضرت بودند تباین دارد. علیهذا کار او را که در بدترین دوره های خلافت اسلامی (دوره امویان) صورت گرفته نمیتوان مقیاس رفتار مسلمین در صدر اسلام که ایران را فتح کردند قرار داد.
به هر حال آنجا که احتمال میرود که در ایران تاسیسات علمی و کتابخانه وجود داشته است، «تیسفون» یا «همدان»، یا «نهاوند»، یا «اصفهان»، یا «استخر»، یا «ری»، یا «نیشابور»، یا «آذربایجان» است، نه خوارزم. زبانی که احتمال میرود به آن زبان کتابهائی علمی وجود داشته زبان پهلوی است نه زبان خوارزمی، در دوره اسلام کتابهای ایرانی که به عربی ترجمه شد از قبیل «کلیله و دمنه» بوسیله ابن مقفع و قسمتی از «منطق ارسطو» بوسیله او یا پسرش از زبان پهلوی بوده نه زبان خوارزمی یا زبان محلی دیگر.
«کریستن سن» مینویسد: " عبدالملک بن مروان دستور داد کتابی از پهلوی به عربی ترجمه کردند " (ایران در زمان ساسانیان صفحه 86).
اینکه با حمله یک یورشگر، آثار علمی زبانی بکلی از میان برود و مردم یکسره به حالت " امیت " و بیسوادی و بی خبری از تاریخ گذشته شان برآیند ویژه زبانهای محدود محلی است، بدیهی است که هرگز یک زبان محدود محلی[ آنهم در آن دوره] نمیتواند به صورت یک زبان علمی در آید و کتابخانه ای حاوی انواع کتب پزشکی، ریاضی، طبیعی، نجومی، ادبی، مذهبی با آن زبان تشکیل شود.
اگر زبانی به آن حد از وسعت برسد که بتواند کتابخانه از انواع علوم تشکیل دهد، با یک یورش مردمش یکباره تبدیل به مردمی امی نمیگردند.
حمله ای از «حمله مغول» وحشتناکتر نبوده است، قتل عام به معنی حقیقی در حمله مغول رخ نمود، کتابها و کتابخانه ها طعمه آتش گردید، ولی هرگز این حمله وحشتناک نتوانست آثار علمی به زبان عربی و فارسی را به کلی از میان ببرد و رابطه نسل بعد از مغول را با فرهنگ قبل از مغول قطع نماید، زیرا آثار علمی به زبان عربی و حتی به زبان فارسی گسترده تر از این بود که با چندین قتل عام مغول از بین برود.
پس معلوم است که آنچه در خوارزم از میان رفته(بر فرض واقعیت داشتن) جز یک سلسله آثار ادبی و مذهبی زردشتی که از محتوای این نوع کتب مذهبی آگاهی داریم نبوده است، و ابوریحان هم بیش از این نگفته است. دقت در سخن ابوریحان میرساند که نظرش به کتب تاریخی و مذهبی است.( خدمات متقابل ایران و اسلام، صفحه 283-282).
در ضمن نوع رفتار امروزه عده معدودی از به اصطلاح مسلمان که در واقع بویی از اسلام و تعالیم الهی آن نبرده اند،نمی تواند ملاک قضاوت در مورد حوادث تاریخی قرار گیرند.
اولا مربوط به خوارزم و زبان خوارزمی است، نه به کتب ایرانی که «زبان پهلوی» یا «اوستائی» بوده است.
برادر من
نگاهی به نقشه ایران در زمان ساسانیان بیندازید
کنار دریاچه خزر و زیر دریاچه آرال، چه میبینید؟
به نظر شما خوارزم در خارج از محدوده ایران است؟
در ثانی مهم نیست کتاب ها به چه زبانی بوده، مهم این است که دانشمندان کشته شده و کتابها طعمه آتش شده است
و ثانیا خود ابوریحان در مقدمه کتاب «صیدله» یا «صیدنه » که هنوز چاپ نشده درباره زبانها و استعداد آنها برای بیان مفاهیم علمی بحث میکند و «زبان عربی» را بر فارسی و خوارزمی ترجیح میدهد، و مخصوصا درباره زبان خوارزمی میگوید: این زبان به هیچوجه قادر برای بیان مفاهیم علمی نیست، اگر انسان بخواهد مطلبی علمی با این زبان بیان کند، مثل اینست که شتری بر ناودان آشکار شود (رجوع به کتاب " بررسیهائی درباره ابوریحان بیرونی " نشریه دانشکده الهیات و معارف اسلامی، مقاله آقای مجتبی مینوی).
برادر من
این چه حرفی است که شما می زنید. سوزاندن کتاب ها با این توجیه که به عربی نوشته نشده اند!
در ضمن بهتر نیست به منبعی ارجاع دهید که قابل رسیدگی باشد؟ ادعای منبعی منتشر نشده آن هم از سوی همنشین صادق هدایت نهلیست و بزرگ علوی کمونیست را چگونه بپذیرم؟ هر چند اگر هم آن را درست بدانیم باز هم دلیل بر سوزاندن کتاب ها و کشتن دانشمندان نمیشود
کار او را که در بدترین دوره های خلافت اسلامی (دوره امویان) صورت گرفته نمیتوان مقیاس رفتار مسلمین در صدر اسلام که ایران را فتح کردند قرار داد.
یعنی می فرمایید تابعین عمر و عثمان بهتر بودند؟ آن کشتارهای مصرفانه را که خودشان در کتاب های فتوحات بدان افتخار می کنند را چگونه توجیه می کنید؟
حمله ای از «حمله مغول» وحشتناکتر نبوده است، قتل عام به معنی حقیقی در حمله مغول رخ نمود، کتابها و کتابخانه ها طعمه آتش گردید، ولی هرگز این حمله وحشتناک نتوانست آثار علمی به زبان عربی و فارسی را به کلی از میان ببرد و رابطه نسل بعد از مغول را با فرهنگ قبل از مغول قطع نماید
باز هم به کوچه علی چپ زده اید
در حمله مغول ایالاتی که تسلیم می شدند( مانند فارس) و یا آنان که در جنگ پیروز می گردیدند (چون مصر) محفوظ می ماندند ولی در یورش عرب به خوارزم مخصوصا دانشمندان و کتاب ها نابود شد!
پس معلوم است که آنچه در خوارزم از میان رفته(بر فرض واقعیت داشتن) جز یک سلسله آثار ادبی و مذهبی زردشتی که از محتوای این نوع کتب مذهبی آگاهی داریم نبوده است، و ابوریحان هم بیش از این نگفته است. دقت در سخن ابوریحان میرساند که نظرش به کتب تاریخی و مذهبی است
نمیدانستم دوستان علم غیب هم دارند. ابوریحان صراحتا نوشته است که قتیبه هر که خواندن و نوشتن میدانست کشت! توجیهی دارید؟
با سلام. این فرمایشات جواب سخن آیدی انوشیروان نیست. کارشناس محترم مدعی شده بودند که اوّلین سند کتابسوزی مربوط به قرن هفت است، ولی ایشان سندی مربوط به قرن 4 را ارائه کرده اند.با تشکر
سلام موضوع جالبی است
با سلام. این فرمایشات جواب سخن آیدی انوشیروان نیست. کارشناس محترم مدعی شده بودند که اوّلین سند کتابسوزی مربوط به قرن هفت است، ولی ایشان سندی مربوط به قرن 4 را ارائه کرده اند.با تشکر
سلام موضوع جالبی است
با سلام
برادر گرامی, ما جواب جناب انوشیروان را در همان تاپیکی که خدمتتان ارائه دادم مفصل داده ایم اگه سخن تازه ای بود در همان تاپیک دنبال میکردند
یا علی ع
برادر گرامی, ما جواب جناب انوشیروان را در همان تاپیکی که خدمتتان ارائه دادم مفصل داده ایم اگه سخن تازه ای بود در همان تاپیک دنبال میکردند
برادر گرامی
من پاسخی درخور از شما ندیدم. جز کپی کردن از نرم افزاری که خدمتتان داده اند
---------------
به مسئولان سایت توصیه می کنم که نرم افزارهای دوستان را هر چند سال یک بار آپدیت بنمایند
یا علی علیه السلام
با سلام میخواستم بدونم اگر ایرانیان قبل از اسلام مردمی بدون علم بودند چگونه سالیان بر امپراطوری بزرگی حکومت میکردند چگونه بناهایی چون تخت جمشید ساخته شده چگونه اولین جاده تجاری جهان در ایران ساخته شده (جاده ابریشم) چگونه شروع اصل فلز از ایران بوده چگونه عمل جراحی مغ درایران انجام میشده و اولین فاضلاب جهان در ایران ساخته شده (شهر سوخته) چگونه اولین خط جهان در ایران به وجود امده (تمدن جیرفت) چگونه فانوس های دریاییدر خلیج فارس ساخته شده و ساخت کشتی در ایران بوده وغیره واقعا سواله که ایرانیان چگونه این کارهارا میکردن اونها که به قول شما بی سواد بی کتاب وبی ععلم بودهاند و ایا علم وتاریخ بادین مخالفند من هنوز هم شاهد تخریب اثار تاریخی هستم
برادر گرامیمن پاسخی درخور از شما ندیدم. جز کپی کردن از نرم افزاری که خدمتتان داده اند
---------------
به مسئولان سایت توصیه می کنم که نرم افزارهای دوستان را هر چند سال یک بار آپدیت بنمایندیا علی علیه السلام
با سلام
جناب انوشیروان اگر سخنی بود در همان تاپیک ادامه میدادید !!
کتابسوزی زمان حمله مسلمانان به ایران حقیقت داره؟
چرا که پاسخی مفصل به تمامی شبهات داده شده در همان تاپیک, بنده جائی برای تکرار نمیبینم
شما نام چند تا دانشمند را قبل از ورود اسلام نام ببر بنده این کتاب سوزی را قبول میکم
.
با سلام میخواستم بدونم اگر ایرانیان قبل از اسلام مردمی بدون علم بودند چگونه سالیان بر امپراطوری بزرگی حکومت میکردند چگونه بناهایی چون تخت جمشید ساخته شده چگونه اولین جاده تجاری جهان در ایران ساخته شده (جاده ابریشم) چگونه شروع اصل فلز از ایران بوده چگونه عمل جراحی مغ درایران انجام میشده و اولین فاضلاب جهان در ایران ساخته شده (شهر سوخته) چگونه اولین خط جهان در ایران به وجود امده (تمدن جیرفت) چگونه فانوس های دریاییدر خلیج فارس ساخته شده و ساخت کشتی در ایران بوده وغیره واقعا سواله که ایرانیان چگونه این کارهارا میکردن اونها که به قول شما بی سواد بی کتاب وبی ععلم بودهاند و ایا علم وتاریخ بادین مخالفند من هنوز هم شاهد تخریب اثار تاریخی هستم
با سلام
دوست گرامی آنچه واقعیت دارد در اسناد موجود است !
اگر کمی بدون تعصب تاریخ را دنبال کنیم آنگاه به حقیقت دست مییابیم
ايران قرنها پيش از ظهور اسلام از فرهنگي ممتاز و تمدّني بسيار پيشرفته برخوردار بود.
در اعصار كهنتر، اين سرزمين مهد انديشهها و عقايدي بود كه آبشخور اديان و فلسفههاي ايراني و غيرايراني را تشكيل ميداد.
سرزمين ايران، علاوه بر اين، مركز سازمان و تشكيلات سياسي نيرومندي نيز بود، و نظريّاتي كه در زمينهي كشورداري و حكومت در اينجا شكل گرفته و قوام يافته بود، بعدها مورد تأسّي تركها قرار گرفت.
جنبهي فكري فرهنگ ايران قبل از اسلام در فلسفههاي زردشت، ماني و مزدك - كه عليرغم داشتن صبغههايي از توحيد، كمابيش ثنوي بودند - مشخص ميشد.
در انديشهي ] ايراني [ پيش از ساسانيان، و خصوصاً در انديشههاي زردشت، گرايشي به توحيد مشهود بود، اما تنها بعد از فتح اين سرزمين توسّط مسلمانان بود كه اين گرايش، تقريباً به صورت يك حقيقت غير قابل ترديد، به عامل مسلّطي در انديشهي ايرانيان بدل گرديد.
و ثنويّت خير و شرّ جاي خود را به ثنويّت خداوند و مادّه داد.
خلافت عبّاسيان مساعدترين شرايط را براي پيشرفت فلسفه در ايران فراهم كرد، و ايرانيان، به بركت تأثيري كه از اسلام يافته بودند، به پيشگامان انديشهي عصر خود بدل گرديدند.
از جمله بزرگترين انديشمندان ايراني (بعد از اسلام) ميتوان از ابنمسكويه ، ابنسينا ، غزالي ، فخرالدّين رازي ، نصيرالدّين طوسي و ملاّصدرا ياد كرد. علاوه بر اينان، در اين ميانه بايد از اخوانالصّفا كه، گرچه آرايشان اصيل و ابتكاري نبوده اما، از متقدّمان دائرةالمعارف نويسان اسلامي بودهاند، نيز نام برد. علماي برجستهاي همچون زيدبن رفاعه، ابوسليمان بُستي، علي زنجاني، ابواحمد مهرجاني، و عوفي از زمرهي ايشان بودهاند. بر تارك تصوّف ايراني نيز نام مشاهير و مشايخ بلندآوازهاي همچون ابوسعيد ابيالخير ، عطّار ، جلالالدّين رومي ، سعدي ، حافظ ، عبدالقادر جيلي و جامي ميدرخشد.
دين اسلام از طريق ايران به چين، تركيه، افغانستان، هندوستان، و اندونزي راه يافت. (1)
پوسيدگي و جمودفكري در سلسله ساساني :Sham::Sham:
به دليل اوجگيري بحران فكري در قبال مسائل عقيدتي و ديني از يك سو و برخورد سخت گيرانه و قتل و نهب اصلاحطلبان ديني زرتشتي از سوي موبدان از يك طرف و رشد تضادهاي درون دربار ساساني و هزينههاي سنگين و كمرشكن سربازگيري براي حمله به روم از طرف ديگر، جامعه را با بحران عميقي مواجه ساخت.
به لحاظ تاريخي، ظهور اسلام، با تازگي و طراوت يك دين اصيل و عميقاً انساني و ضد قوميت و برتري نژادي از يكسو و كهنگي و پوسيدگي يك امپراطور فرتوت، از سوي ديگر، شرايط پيروزي عظيم تاريخي را براي سربازان اسلام، آماده ساخت.
درست است كه عربها در مواجهه با ايرانيان، از سطح نازلي (به لحاظ تمدني) برخوردار بودند و همين امر باعث شد كه ستمهاي زيادي هم نسبت به ايرانيان (يا به قول خودشان مواليان) روا دارند، مع الوصف در متن و بطن پيام حضرت محمّد (ص)، آنچنان حقيقتي نهفته بود كه ايرانيان حساب اسلام و پيامبر و امامان را كاملاً از تازيان جدا نمودند.
ايرانيان، با روحيهاي تازه و ايمانْي راستين و برآمده از دين جديد، حركت نويني را آغازيدند. ايرانيان در خيزش علمي جهان اسلام، كاري تاريخي كردند.
1- م.م.شريف، تاريخ فلسفه اسلامي ، جلد 2، تارخ تأثير تفكر اسلامي در شرق - تهران، نشر دانشگاهي، 1365، صص 551-548
سلام علیکم،
البته حقیر به هیچ وجه صاحب نظر نیستم که بخواهم به بحث شاید تمام شدهاتان جهتی بدهم یا شروع دوبارهاش کنم، ولی این نکات شاید کمکی به هر دو طرف بکند:
۱. از امام علی علیهالسلام نقل شده است که چند روی قبل از شهادتشان مردی از ایشان دربارهی اصحاب رسّ در قرآن پرسید، امام در پاسخ فرمودند که سؤالی پرسیدی که بعد از تو هیچ کس نمیپرسد مگرآنکه پاسخ آن را از من نقل کنند. این یعنی مدرکی دربارهی اصحاب رسَ در هیچکجا جز نزد اهل بیت علیهمالسلام باقی نمانده بوده است. شهادت حضرت علیهالسلام هم که بعد از لشگرکشی دومی به ایران بوده است و اگرچه این مسأله نافی ادعای آتش زدن کتابخانههای ایران توسط عمر نیست ولی حداقل اثبات میکند که بعد از دورهی امام و ثلاً در زمان عبدالملک مروان و خوارزمشاهیان و ... نبوده استرا ب
۲. اگرچه در آستانهی جنگ خندق که پیامبر خدا صلاللهعلیهوآله کلنگ بر زمین زدند تا خندق حفر کنند در خبر آمده که جبرئیل علیهالسلام نازل شد و به پیامبر خدا بشارت باز شدن دربهای سرزمین پارس را به اعراب داد اما در نهایت اعراب به سرکردگی دومی به ایران لشگرکشی کردند و وقتی در مورد مسلمین بعد رسول خدا داریم که «ارتدّ الناس الا ثلاث او خمس او سبع» دیگر نیازی نیست که نگران باشیم یا ماجرای سوزاندن یا نسوزاندن کتابخانه یا کتابخانههایی در ایران یا جای دیگر وجههی اسلام خراب میشود یا خیر. خراب هم بشود وجههی دشمنان ماست نه خود ما. هر چه را ندانیم این یکی را میدانیم که تا خلیفهی سوم قرآنهای بجز قرآن خودش (و قرآن حضرت امیر علیهآلسلام) باقی قرآنها را آتش زد، نزد؟ یا میدانیم که تا قبل از عمربنعبدالعزیز در حدود انتهای قرن اول اسلام منع نقل حدیث نبوی داشتهایم و شایعهپراکنی بر علیه اهل بیت و جعل تاریخ و حوادث و احادیث. از چنین فرهنگی آتش زدن کتابخانهی کشوری که به تصرف در آمده بعید است؟ گفته میشود که دومی گفت کتاب خدا ما را بس است و به سایر کتب نیازی نداریم و با این شعار آن کتابخانه را آتش زدند، اینکه دومی چنین چیزی را گفته باشد (فارغ از اینکه چنان دستوری را داده باشد یا خیر) مطلب تازهای نیست که نتوان قبولش کرد، در جنگ صفین هم خوارج چنین نظری داشتند وقتی قرآنها سر نیزه رفت و ... از طرف دیگر این را هم در نظر بگیرید که در سورهی روم خداوند فرمود به زودی روم غلبه میکند (بر ایران) و همه خوشحال شدند چون رومیان مسیحی شده بودند ولی ایرانیان خداپرست نبودند (یعنی زردشتی دین یکتاپرستی نبوده یا دین رایج نبوده و مثلاً میترائیسم و ... هم رواج داشته و عقاید مانی نقاش را هم که امام صادق علیهالسلام نقد کردهاند، اگرچه در نبوت زردشت هم احادیث گاهی اختلافی هستند و البته قابل جمع همه هستند). اعراب بادیه نشین بخواهند به سرزمین پر از غنیمتی حمله کنند که ننگ کفر و شرک را هم دارند به نظر شما رعایت چه چیز را خواهند کرد؟ کنیز نخواهند گرفت؟ املاک را مصادره نخواهند کرد؟ مانند فتح شهر قوم یهود در زمان پیامبر درختان به آتش کشیده نخواهد شد؟ آیا در مورد قبر حضرت دانیال علیهالسلام از عمر سؤال نکردند که با او چه کنند که امام علی علیهالسلام مداخله کردند تا ایشان با احترام دفن شوند و بعد فرمودند هر کس برادر من دانیال را در شوش زیارت کند مثل آن است که مرا زیارت کند؟ اعراب وارد ایران که شدهاند با خیلی موارد برخورد داشتهاند که در موردش از دومی کسب تکلیف کردهاند و البته امام علیهالسلام هم در تمامی موارد ورود پیدا نکردند، یا نیازی نداشته یا اتحاد امت اسلام به خطر میافتاده و یا شیعیان در تنگنا بودند ...
۳. به گفتهی برخی محققین تنها بخش کوچکی از اوستا از آتشسوزی نجات پیدا کرده است و گاتاها. به هر حال حتماً مانی و ... هم کتبی برای عقایدشان داشتهاند. آن کتابها چرا نیستند؟
۴. قوم یهود که در ایران قبل از اسلام نفوذ داشتهاند، مثل استر و مردخای در دربار خشایارشاه، و قبل و بعد از آن، این جریانات که حتماً در ایران برای خودشان پایگاهی داشتهاند (شخصی که البته بردن نامش همیشه چالش به همراه دارد در مستندی به نام تختگاه هیچکس عرضه میکند که اصلاً تاریخ ایران را یهود به کل از نو نوشته و تحریف کرده است، کتابهای موجود را پیدا میکردند و میخریدند و جمع میکردند و کتابهای دیگر به جای آنها مینوشتند، تختجمشد هم چیزی جز یک پادگان یهودی نبوده که با واقعهی پوریم خاتمه یافته است، اگرچه ادعاهای این آقا خیلی موافق و مخالف تشنه به خون هم دارد ولی تا حدودی هم قابل تأمل است سندهایی که ارائه میدهند). بر خلاف ما که چیز زیادی از زبان حتی هخامنشیان ۲۵۰۰ ساله نمیدانیم آنها هنوز با زبان عبری ۳۵۰۰ سالهی خود حرف میزنند و زبان آرامی را مانند یک سر درونقومی حفظ کردهاند و خلاصه وجود کتاب یهودیان قبل از اسلام هم باید در ایران مورد کنکاو قرار بگیرد، آن هم وقتی کوروش را ناجی یهود میشناسند و ...
۵. در تاریخ نوین و امروزی که در کتابها نوشته شده است خبری از ذوالقرنین و طوفان نوح و ... نیست، همین هم شاید باعث شده باشد که حضرت علامه بفرمایند که چون در تاریخ کسی نبوده که به شرق و غرب زمین رفته باشد مگر کوروش و اسکندر مقدونی پس شاید ذوالقرنین یکی از این دو نفر باشد، در حالیکه داستانهای ذوالقرنین آنطور که در احادیث آمده است شباهت چندانی به داستان این اشخاص ندارد. این آیه را در نظر بگیرید:
كَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنكُمْ قُوَّةً وَأَكْثَرَ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلَاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُم بِخَلَاقِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُم بِخَلَاقِهِمْ وَخُضْتُمْ كَالَّذِي خَاضُوا ۚ أُولَـٰئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۖ وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ [التوبة، ۶۹]
شما در تاریخ چنین اقوامی را میشناسید؟ بعد آیا مخاطب این آیه فقط کفار آن روز هستند یا مثلاً مدعیان علم و تکنولوژی امروز هم هستند؟ یأجوج و مأجوج را به زور میخواهیم بگوییم همان مغولها هستند! ذوالقرنین رسید به منتهیالیه غرب جایی که خورشید در برکهای با اوصاف خودش فرو میرفت، اینها را ترجمه میکنیم که به نظر ذوالقرنین رسید که خورشید در آب فرو میرود و مثلاً منظورش اقیانوس اطلس است. در حالیکه در احادیث ما توضیح آن طور دیگری داده شده که اگرچه برخی علما قبول ندارند ولی دیدهام علمایی را هم که قبول دارند مثلاً حدیث جابلقا و جابلسا را و خودم هم آنها را قبول دارم چون منطق قویتری دارند تا اینکه همهچیز را به روی کرهی زمین محدود کنیم و هر چیز عجیبی را بخواهیم با یک مورد ساده در تاریخ یکسان قلمداد کنیم. خدا میداند، شاید ربط زیادی هم به بحث نداشته باشد مگر اینکه بعید نیست واقعاً تاریخ تا حدودی زیادی تحریف شده باشد یا در بهترین حالت فقط علمی با نواقص بسیار باشد. به هر حال همین تاریخ هم هست که هبوط آدم علیهالسلام و تاریخ حدود ۷۰۰۰ سالهی بنیآدم علیهالسلام را مردود میداند و نظریهپردازیهای متفاوت با رویکرد داروینی و ... دارد. تنها معیار علمی ایشان هم یکی نیمهعمر کربن است که خدا میداند چقدر درست باشد (در موردش چیز زیادی نمیدانم فقط همین قدر میدانم که تا بحال هیچ چیزی نبوده که بدانند مثلاً دقیقا ۲۰۰۰ سالش هست و بعد آزمایش کنند ببینند درست است) و یکی هم نوشتههای تاریخنگاران یونان قدیم و ...، داستانهای عهد عتیق و ... را هم که احتمالاً خیلی قبول ندارند مگرنه رونسانس را در تاریخ از خودشان به جا نمیگذاشتند.
۶. و در نهایت همین حرف دوستان. عجیب نیست که هیچ مدرک مستقیم و خیلی قابل توجهی از ایران قبل از اسلام در دست نیست؟ پادشاهان پیشدادی، جمشید، آرش و ...؟ چرا اینها فقط به صورت افسانه به دست ما رسیده است؟ چرا فردوسی گفته است که «که رستم یلی بود در سیستان ... منش کردمش رستم داستان» و میدانیم که اعراب هرچه نکردند خط ما را که عوض کردند، حالا گویش و زبانمان چقدر تغییر کرد را نمیدانم. البته ببخشید خودم را هی به ایرانیان میچسبانم و میگویم زبانمان و خطمان و ...، خدا میداند که اجداد حقیر در آن روزگار ایرانی بودهآند یا ترک یا مغول یا عرب یا ...، ما که شجرهنامهی درست درمونی نداریم مثل بزرگواران سیدها درد ما اینجاست که با این مطالبی که خواندم که ایرانیان ظاهراً دین قابل قبولی قبل از اسلام نداشتند (از اصحاب رسّ گرفته که نام ماههای ایرانی از شهرهای ایشان گرفته شده، تا سه زردشت که شاید فقط یکی از آنها پیامبر بوده است و حداقل یکی دروغگویی بوده که مردم خودش او را سوزاندند و پیروان او منتظر بیرون آمدن او از آتش هستند و به همین خاطر آتش را تقدیس میکنند، تا مانی نقاش و نظریات الحادیاش، تا مجوسی که خداپرست بودند تا اینکه پادشاهشان بدعت کرد و ازدواج با محارم را رواج داد، تا چغازنبیلها و بتکدههای اطراف آنها و ...) آیا قهرمانان ایرانی مثل جمشید و آرش و رستم و ... همینطور بودهاند که ما میشناسیمشان یا اصلاً آدمهای خوبی نبودهاند؟ [البته شاید مهم هم نباشد، این افرادی که برای ما تبلیغ میشوند که لااقل از جهات زیادی خوب هستند، اصلشان چه بوده را خدا میداند و خلیفهی خدا]
خلاصه: این پست خلاصه و نتیجهای نداشت، اگرچه به نظر حقیر هم قبل از اسلام میبایست منطقاً کتابخانههای حداقل کوچکی ولو به صورت شخصی میبود که کتابهایشان لااقل تعدادی برای امروزیها باقی بماند واینکه نمانده شاید یعنی دومی دستور آتش را واقعاً داده است، که نفیی هم در پذیرش این ندارم، ولی در نهایت هم روی این نظر اصرار ندارم چون در کل اکثرش نظریهپردازی بود و خدا میداند چقدرش درست است و چقدرش خیال و وهم ...
یا علی
سلام علیکم،
البته حقیر به هیچ وجه صاحب نظر نیستم که بخواهم به بحث شاید تمام شدهاتان جهتی بدهم یا شروع دوبارهاش کنم، ولی این نکات شاید کمکی به هر دو طرف بکند:یا علی
با سلام
دوست گرامی اولا که ما هم مثل شما ایرانی هستیم و به ایرانی بودنمان افتخار میکنیم,اما این دلیل نمیشود که از واقعیات صرف نظر کنیم , وقتی سخن از تاریخ و اسناد میشود باید حقیقتها را قبول کنیم هر چند خوشایند ما نباشد
سوال اینجاست :چطور ممکن است
وقتی در یک کشوری که مردمانی بسیار دانشمند و فهمیده شجاع وجود داشته ,چنانچه نیروی حمله کند و اسنادی و کتابهای عظیمی را از بین ببرند مکان بزرگ کتاب خانه ای را آتش بزنند و خیلی ظلمهای دیگر که در تاریخ مشهود است !اما سینه به سینه نامها نویسندگان این کتابها و مکانها به اشخاص دیگر نرسد, میبینیم ما وقتی در تاریخ جستجو میکنیم در دوره سامانی فقط به رودکی بر میخوریم و دیگر هیچ چطور نام او مانده ؟
دوست گرامی ستمگری پادشاهان ایران باستان بر کسی پوشیده نیست !با کمی تحقیق میتوانید این را دریابید
شما دیگر داستان کفشگر را در شاهنامه خو انده اید !
چطور در یک همچین نظام مستبد و ستمگری دانشمند پرورش می داده اند .:Sham:
ظلم پادشاهان هخامنشی و ساسانی بر کسی پوشیده نیست ,البته این به این معنی نیست که خدماتی نداشته اند اما حقیقت هرچه هست باید پذیرفته شود و از داستان سرائی و افسانه سازی برای پادشاهان باید خود داری کرد
یا علی ع
پرسش:
کهن ترین سندی که به سوزانده شدن کتابهای ایرانیان توسط اعراب اشاره دارد، چیست؟این گزارشات، چقدر اعتبار دارند؟
پاسخ:
با عرض سلام و ادب
درباره اين تهمت بي اساسي كه برخي به اعراب مسلمان نسبت داده اند،مطالبي عرض مي كنم:
اين موضوع از جمله مسائلي است که عده اي با طرح آن در پي بد نام کردن مسلمانان و مخالف علم و دانش نشان دادن اسلام و مسلمانان هستند، در اطراف اين مسئله كه واقعا در ايران كتابخانه ها بوده و تاسيسات علمي از قبيل دبستان و دبيرستان و دانشگاه وجود داشته و همه بدست مسلمانان فاتح به باد رفته است ، آن اندازه گفته و نوشته اند كه براي برخي از افراد ايراني كه خود اجتهادي در اين باب ندارند كم كم به صورت يك اصل مسلم در آمده است .
اما واقعیت این است که در مورد كتابسوزي ايران برخي قرائن خارجي در كار است که نادرست بودن این موضوع را تأیید می کند:
يكي اينكه اساساً تاريخ وجود كتابخانهاي را در ايران ضبط نكرده است، بر خلاف كتابخانه اسكندريه كه وجود چنين كتابخانهاي در سالهاي ميان سه قرن قبل از ميلاد تا حدود چهار قرن بعد از ميلاد قطعي تاريخ است. اگر در ايران كتابخانه هائي وجود ميداشت، فرضاً سوختن آنها ضبط نشده بود، اصل وجود كتابخانه ضبط ميشد، خصوصاً با توجه به اينكه مي دانيم اخبار ايران و تاريخ ايران بيش از هر جاي ديگر در تواريخ اسلامي بوسيلۀ خود ايرانيان يا اعراب ضبط شده است.
ديگر اينكه در ميان ايرانيان يك جريان خاص پديد آمد كه ايجاب ميكرد اگر كتابسوزي در ايران رخ داده باشد حتماً ضبط شود و با آب و تاب فراوان هم ضبط شود و آن جريان شعوبيگري است. شعوبيگري هر چند در ابتدا يك نهضت مقدس اسلامي عدالتخواهانه و ضد تبعيض بود، ولي بعدها تبديل شد به يك حركت نژاد پرستانه وضد عرب. ايرانيان شعوبي مسلك، كتابها در مثالب و معايب عرب نوشتند و هرجا نقطه ضعفي از عرب سراغ داشتند با آب و تاب فراوان مينوشتند و پخش ميكردند: جزئياتي از لابلاي تاريخ پيدا ميكردند و از سير تا پياز فروگذار نميكردند.اگر عرب چنين نقطه ضعف بزرگي داشت كه كتابخانها را آتش زده بود، خصوصاً كتابخانه ايران را، محال و ممتنع بود كه شعوبيه كه در قرن دوم هجري اوج گرفته بودند و بنيالعباس به حكم سياست ضد اموي و ضد عربي كه داشتند به آنها پر و بال ميدادند دربارهاش سكوت كنند، بلكه يك كلاغ را صد كلاغ كرده و جار و جنجال راه ميانداختند، و حال آنكه شعوبيه سخنی در مورد این مطلب نگفته اند این خود دليل قاطعي است بر افسانه بودن قصه كتابسوزي ايران.
نکته مهم و قابل توجّه این است که تا قرن هفتم هجري يعني حدود ششصد سال بعد از فتح ايران و مصر ، در هیچ یک از کتب اسلامی یا مسیحی یا یهودی و غیر اینها که قبل از جنگهای صلیبی تالیف شده نامی از کتابسوزی اسکندریه یا ایران در میان نیست.
تنها در اواخر قرن ششم هجری و اوایل قرن هفتم است که برای اولین بار عبداللطیف بغدادی که مردی مسیحی است در کتابی بنام " الافاده و الاعتبار فی الامور المشاهده و الحوادث المعاینه بارض مصر " که موضوع آن امور و حوادثی است که شخصا مشاهده کرده است و در حقیقت سفرنامه است،به این موضوع اشاره کرده است.كساني كه طرح كردهاند اولاً هيچ مدرك و مأخذي نشان ندادهاند و طبعا از اين جهت نقلشان اعتبار تاريخي ندارد، و اگر هيچ ضعفي جز اين يك ضعف نبود، براي بي اعتباري نقل آنها كافي بود.
تازه همه آنها به استثناي ابوالفرج و قفطي، وجود شايعهاي را بر زبانها روايت كردهاند نه وقوع حادثه را، و در شريعت روايت و قانون نقل تاريخي، هرگاه مورخ به جاي نقل حادثهاي، «بر سر زبانها بودن» آن حادثه را نقل كند، به جاي آنكه بگويد چنين حادثهاي واقع شده بگويد «گفته مي شود چنين حادثه اي واقع شده» نشانۀ اين است كه حتي خود گوينده اعتمادي به وقوع آن حادثه ندارد.
پرسش:
ابوریحان بیرونی در کتاب آثار الباقیه خود به آتش زدن کتابهای ایرانیان اشاره کرده است. درباره خوارزم مینويسد كه : چون قتيبه بن مسلم دوباره خوارزم را پس از مرتد شدن اهالی فتح كرد" ، اسكجموك را برايشان والی گردانيد .
و قتيبه هر كس كه خط خوارزمی میدانست و از اخبار و اوضاع ايشان آگاه بود و از علوم ايشان مطلع ، به كلی فانی و معدوم الاثر كرد و ايشان را در اقطار ارض متفرق ساخت و لذا اخبار و اوضاع ايشان به درجهای مخفی و مستور مانده است كه به هيچ وجه وسيلهای برای شناختن حقايق امور در آن كشور بعد از ظهور اسلام در دست نيست [نقل از الاثار الباقيه ، چاپ ليدن صفحه 30.] " ايضا ابوريحان در همان كتاب نويسد : " و چون قتيبه بن مسلم نويسندگان ايشان ( خوارزميان ) را هلاك كرد و هربدان ايشانرا بكشت و كتب و نوشته های آنانرا بسوخت ، اهل خوارزم امی ماندند و در اموری كه محتاج اليه ايشان بود فقط به محفوظات خود اتكا كردند ، و چون مدت متمادی گرديد و روزگار دراز بر ايشان بگذشت امور جزئی مورد اختلاف را فراموش كردند و فقط مطالب كلی مورد اتفاق در حافظه آنان باقيماند [رجوع به رساله " پيامبر امی " نوشته مرتضی مطهری]
پس قبل از قرن شش و هفت هم به آتش سوزی کتابخانه های ایران اشاره شده است؟
پاسخ:
آنچه ابوریحان بیرونی درباره «خوارزم» و رفتار امیران مسلمان در خصوص رفتار با مردم و آثار فرهنگی نقل کرده است، هر چند مستند به سندی نیست و ابوریحان مدرک نشان نداده است، ولی نظر به اینکه ابوریحان مردی است که علاوه بر سایر فضایل، محقق در تاریخ است و به گزاف سخن نمی گوید و فاصله زمانی زیادی ندارد.
زیرا او در نیمه دوم قرن چهارم و نیمه اول قرن پنجم میزیسته است و خوارزم در زمان «ولیدبن عبدالملک و در حدود سال 93 فتح شده است و به علاوه خود اهل خوارزم بوده است بعید نیست.
اما آنچه ابوریحان نقل کرده. اولا مربوط به خوارزم و زبان خوارزمی است، نه به کتب ایرانی که «زبان پهلوی» یا «اوستائی» بوده است.
و ثانیا خود ابوریحان در مقدمه کتاب «صیدله» یا «صیدنه » که هنوز چاپ نشده درباره زبانها و استعداد آنها برای بیان مفاهیم علمی بحث میکند و «زبان عربی» را بر فارسی و خوارزمی ترجیح میدهد، و مخصوصا درباره زبان خوارزمی میگوید: این زبان به هیچوجه قادر برای بیان مفاهیم علمی نیست، اگر انسان بخواهد مطلبی علمی با این زبان بیان کند، مثل اینست که شتری بر ناودان آشکار شود (1).
بنابراین اگر واقعا یک سلسله کتب علمی قابل توجه به زبان خوارزمی وجود داشت، امکان نداشت که ابوریحان تا این اندازه این زبان را غیروافی معرفی کند. کتابهائی که ابوریحان اشاره کرده یک عده کتب تاریخی بود و بس.
رفتار «قتیبه بن مسلم» با مردم خوارزم که در دوره ولیدبن عبدالملک صورت گرفته نه در دوره «خلفای راشدین»، اگر داستان اصل داشته باشد و خالی از مبالغه باشد (آقای دکتر زرین کوب در " کارنامه اسلام " اصل قصه را مشکوک دانسته اند) رفتاری ضد انسانی و ضد اسلامی بوده و با رفتار سایر فاتحان اسلامی که ایران و روم را فتح کردند و غالبا صحابه رسول خدا و تحت تاثیر تعلیمات آن حضرت بودند تباین دارد. بنابراین کار او را که در بدترین دوره های خلافت اسلامی (دوره امویان) صورت گرفته نمیتوان مقیاس رفتار مسلمین در صدر اسلام که ایران را فتح کردند قرار داد.
به هر حال آنجا که احتمال میرود که در ایران تاسیسات علمی و کتابخانه وجود داشته است، «تیسفون» یا «همدان»، یا «نهاوند»، یا «اصفهان»، یا «استخر»، یا «ری»، یا «نیشابور»، یا «آذربایجان» است، نه خوارزم. زبانی که احتمال میرود به آن زبان کتابهائی علمی وجود داشته زبان پهلوی است نه زبان خوارزمی، در دوره اسلام کتابهای ایرانی که به عربی ترجمه شد از قبیل «کلیله و دمنه» بوسیله ابن مقفع و قسمتی از «منطق ارسطو» بوسیله او یا پسرش از زبان پهلوی بوده نه زبان خوارزمی یا زبان محلی دیگر.
«کریستن سن» مینویسد: " عبدالملک بن مروان دستور داد کتابی از پهلوی به عربی ترجمه کردند " (2).
اینکه با حمله یک یورشگر، آثار علمی زبانی بکلی از میان برود و مردم یکسره به حالت " امیت " و بیسوادی و بی خبری از تاریخ گذشته شان برآیند ویژه زبانهای محدود محلی است، بدیهی است که هرگز یک زبان محدود محلی[ آنهم در آن دوره] نمیتواند به صورت یک زبان علمی در آید و کتابخانه ای حاوی انواع کتب پزشکی، ریاضی، طبیعی، نجومی، ادبی، مذهبی با آن زبان تشکیل شود.
اگر زبانی به آن حد از وسعت برسد که بتواند کتابخانه از انواع علوم تشکیل دهد، با یک یورش مردمش یکباره تبدیل به مردمی امی نمیگردند.
حمله ای از «حمله مغول» وحشتناک تر نبوده است، قتل عام به معنی حقیقی در حمله مغول رخ نمود، کتابها و کتابخانه ها طعمه آتش گردید، ولی هرگز این حمله وحشتناک نتوانست آثار علمی به زبان عربی و فارسی را به کلی از میان ببرد و رابطه نسل بعد از مغول را با فرهنگ قبل از مغول قطع نماید، زیرا آثار علمی به زبان عربی و حتی به زبان فارسی گسترده تر از این بود که با چندین قتل عام مغول از بین برود.
پس معلوم است که آنچه در خوارزم از میان رفته(بر فرض واقعیت داشتن) جز یک سلسله آثار ادبی و مذهبی زردشتی که از محتوای این نوع کتب مذهبی آگاهی داریم نبوده است، و ابوریحان هم بیش از این نگفته است. دقت در سخن ابوریحان میرساند که نظرش به کتب تاریخی و مذهبی است.(3).
پی نوشتها:
(1). رجوع به کتاب " بررسیهائی درباره ابوریحان بیرونی " نشریه دانشکده الهیات و معارف اسلامی، مقاله آقای مجتبی مینوی
(2). کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان صفحه 86.
(3). شهید مطهری، خدمات متقابل ایران و اسلام، صفحه 283-282.