جمع بندی چرا نگوییم عالم علت ندارد؟

تب‌های اولیه

675 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلمان14;367575 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت
از نظر ما اینها هر کدام یک چیز(شرط) دیگری هستند،
حالا یعنی چی موجود شما یه روز آهن است، یه روز آلومینیوم و ....

آهن با آلومینیوم تباین دارد اما با فلز هر دو عموم و خصوص مطلقند و جدا نیستند

سلمان14;367575 نوشت:

حتی بر همین فرض اسم موجود شما را میگذاریم چلز
به هر حال چلز هست یا نیست؟
خب این هم شرطی است در مقابل غیر چلز
مگر شما بفرمایی که غیر چلز نداریم
در این صورت باید باز موجود شما الان هم محقق شود که نمی شود
لذا غیر چلز داریم
اشکال من به چه بود شما دارید به چه جواب می دهید؟
من گفتم:
نقل قول:
گزاره اگر شرط مکانی ای داشته باشد آنگاه در هر جایی نیست(در بعض جاها هست) را قبول ندارم.
چون عقلا ممکن است یک شرط مکانی ای داشته باشد که مشتمل بر همه مکانها باشد و بتبع درهمه مکانها هم باشد

من نگفتم موجود مورد نظر من این هست یا نه من در اینجا صرفا گزاره شرطیه شما را ابطال کردم تا از آن نتیجه ای را که مورد قبول من نیست را نگیرید.
من نگفتم موجود مورد نظر من مشروط به شرطی است که شامل همه شرطهاست
بلکه گفتم اساسا هیچ شرطی ندارد .
به نظر من حرفم خیلی واضح است و به قول معروف دو دوتا چهارتاست.
شما همان اول این بحث می خواستی از اینکه یک شی در زیک زمانی موجود می شود و یک زمانی موجود نمی شود پل بزنی به این که مشروط است من در دلایلم خیلی واضح بیان کردم که چنین چیزی غیر منطقی است و دیگر این قدر طول و تفصیل ندارد.
لذا قضاوت را می گذارم به عهده خوانندگان گرام
در ضمن شمابه اشکال علت موجده و موثره من پاسخ ندادید.

سلمان14;367575 نوشت:

در ادامه
حقیر ادعا کردم، نه شما که دلت بخواد زمان و مکان رو تفسیر کنی
استدلال روی این بوده که
شرط = موجود.
و این هم درست است، شما یا مکان و زمان را موجود مستقل میدانی، یا مستقل نیست،اگر مستقل اند که جواب معلوم است موجود شما مشروط به این حضرات مکان و زمان است
اگر مستقل نیست، پس هر موجودی که در ظرف مکان و زمان تحقق مییابد در کنار موجودی است که آن مکان و زمان متعلق به اوست.

در این مورد نظر ندادید:...

اگر قائل به نظریه کانت باشیم و زمان و مکان را قوالب ذهنی بدانیم که دیگر زمان و مکانی نیست و در کنار موجود ما هم موجود دیگری اساسا وجود نخواهد داشت چون اصلا زمان و مکانی تحقق خارجی ندارد.
اگر هم قائل به نظریه کانت نباشیم و زمان و مکان مستقل باشند یا مستقل نباشند من حرفم این است که از صرف اینکه در یک بازه زمانی محقق نمی شود نمی شه پل زد به مشروط بودن آنها همین دلایلم هم را ذکر کردم منتها شما دوباره هی مدعا را تکرار کرده و مثلا می گویی معلوم است مشروط به زمان و مکان است یا در گزاره بعدی هم همان طور
یا در جای دیگر می گویید به نظرم اشکالات شما وارد نیست به نظر من هم کاملا اشکالات من وارد است قضاوت بر عهده خوانندگان حقیقت جو.
باتشکر

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

velayat;367580 نوشت:
گزاره اگر شرط مکانی ای داشته باشد آنگاه در هر جایی نیست(در بعض جاها هست) را قبول ندارم.

لذا: می فرمایید: اینگونه نیست که موجود(اگر شرط مکانی ای داشته باشد آنگاه در هر جایی نیست(در بعض جاها هست))
لذا: اینگونه نیست که(نه اینکه(شرط مکانی ای دارد و در هر جایی هست))
لذا: شرط مکانی ای دارد و در هر جایی هست
پس تا الان موجود شما:
1- شرط مکانی ای دارد
2- در هر جایی هست

velayat;367580 نوشت:
من نگفتم موجود مورد نظر من مشروط به شرطی است که شامل همه شرطهاست
بلکه گفتم اساسا هیچ شرطی ندارد .

پس موجود شما:
3- هیچ شرطی ندارد

velayat;367580 نوشت:
به نظر من حرفم خیلی واضح است و به قول معروف دو دوتا چهارتاست.

خیر بزرگوار
حرفتان دو سه تا نمی دونم چندتاست
گزاره 1، 2، و 3 خودتان را ببینید
متناقض است.
چرا؟ چون شرط مکانی دارد، در هر جایی هست، هیچ شرط مکانی ندارد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

velayat;367580 نوشت:
شما همان اول این بحث می خواستی از اینکه یک شی در زیک زمانی موجود می شود و یک زمانی موجود نمی شود پل بزنی به این که مشروط است

الان هم میخواهم عزیز برادر
اگر در یک زمان هست و در یک زمان نیست آنگاه مشروط به زمانی است
منکری؟
هر استدلالی که برای مکان آوردیم، برای آقای زمان هم بیاور، خودت بنویس
زمان هم برادر مکان است.

velayat;367580 نوشت:
در ضمن شمابه اشکال علت موجده و موثره من پاسخ ندادید.

واقعاً خدا خیرت بده
اصلاً دقت نداری
برادر عزیز اگر چیزی مشروط به یک شرط موثره باشد،
اون موثره خودش از یک موجود ناشی شده
پس باز هم مشروط به موجودی است
مطالب زیر رو دقت می کردید، این موضوع رو میفهمیدید

سلمان14;367575 نوشت:
شرط = موجود.
و این هم درست است، شما یا مکان و زمان را موجود مستقل میدانی، یا مستقل نیست،اگر مستقل اند که جواب معلوم است موجود شما مشروط به این حضرات مکان و زمان است
اگر مستقل نیست، پس هر موجودی که در ظرف مکان و زمان تحقق مییابد در کنار موجودی است که آن مکان و زمان متعلق به اوست.

علت موثره شما در مقابل علت موجده مانند زمان و مکان وابسته به موجود است در برابر خود موجود.

منظور اینکه اخوی، حاجی، برادر، منطق دان
علت موثره رو هوا که نیست، خودش ناشی از یک موجود است
لطفاً دوباره بخوانید:

سلمان14;367575 نوشت:
در این مورد نظر ندادید:

اگر در کنار هر شرطی نباشد آنگاه شرطی هست که در کنارش نیست آنگاه در کنار بعضی شروط است آنگاه لامشروط نیست
اگر لامشروط نباشد آنگاه در کنار هر شرطی نیست(یعنی شرطی هست که در کنارش نیست) لذا مشورط به حداقل یک شرط است.

نتیجه اینکه:
اگر و تنها اگر در کنار هر شرطی نباشد آنگاه لامشروط نیست.
هم ارز: اگر و تنها اگر لامشروط است آنگاه در کنار هر شرطی است.

به نظر حقیر ایرادات شما وارد نیست و اثبات انجام شده است

سلمان14;367590 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

لذا: می فرمایید: اینگونه نیست که موجود(اگر شرط مکانی ای داشته باشد آنگاه در هر جایی نیست(در بعض جاها هست))
لذا: اینگونه نیست که(نه اینکه(شرط مکانی ای دارد و در هر جایی هست))
لذا: شرط مکانی ای دارد و در هر جایی هست
پس تا الان موجود شما:
1- شرط مکانی ای دارد
2- در هر جایی هست


لذا های دوم و سوم از کجا در آمد بازم از رو هوا؟؟؟؟؟؟؟
من فقط گفتم: اینگونه نیست که موجود(اگر شرط مکانی ای داشته باشد آنگاه در هر جایی نیست(در بعض جاها هست))
و اصلا لذا های دوم و سوم شماره نگفتم لابد باز شما از خودتان استنتاج کردید بابا جون اگر بخواهی از یک گزاره به یک گزاره دیگر برسی که الکی نیست همه قانون داره خیلی وقتها نمی شه بعضی وقتها هم می شه مثلا همین قضیه گزاره های هم ارز شما شما می ایی مثلا جای مقدم و تالی را عوض می کنی یا یکی اش را سالبه می کنی بعد می گویی هم ارز و صادق است در حالی که هیچ منطقی اینو قبول نداره.

سلمان14;367590 نوشت:

الان هم میخواهم عزیز برادر
اگر در یک زمان هست و در یک زمان نیست آنگاه مشروط به زمانی است
منکری؟
هر استدلالی که برای مکان آوردیم، برای آقای زمان هم بیاور، خودت بنویس
زمان هم برادر مکان است.

زمان که گفتم موضوعیت نداشت شما بگو زمان و مکان به هر حال ادعای شما آن بود که گفتم

سلمان14;367590 نوشت:

واقعاً خدا خیرت بده
اصلاً دقت نداری
برادر عزیز اگر چیزی مشروط به یک شرط موثره باشد،
اون موثره خودش از یک موجود ناشی شده
پس باز هم مشروط به موجودی است
مطالب زیر رو دقت می کردید، این موضوع رو میفهمیدید

همین که می گی از یک موجود ناشی شده یعنی علت موجده می خواهد در حالی که بحث ما سر همین است که شی علت موجده نمی خواهد
علت موثره هم می تواند داشته باشدو می تواند نداشته باشد و آن علت موثره خود علت ندارد و هیچ اشکالی هم ندارد چون شما می گویی شیئت در زمان و مکان به وجود آمده پس مشروط به زمان و مکان است می گوییم سلمنا پس همه اشیا غیر از زمان و مکان علت موثره ای به نام زمان و مکان می خواهند اما باز این اثبات نمی کند که خود زمان و مکان هم علت موثره می خواهند پس همه اشیا معلول تأثیری زمان ومکانند و زمان ومکان معلول هیچ علت موثره نیست(پس تسلسل پیش نمی آید)در ثانی هیچ کدام هم علت موجده نمی خواهند.
من یک پیشنهاد دارم به شما دلیلتان را برای اثبات اینکه هر ممکنی علت دارد را به صورت یک قیاس منطقی بنویسید تا بحث بهتر ادامه پیدا کند

سلمان14;367590 نوشت:

لطفاً دوباره بخوانید:

شما که در اینجا چیز خاصی ننوشته نوشتی من قبول ندارم حرفت را من هم می گویم حرف شما را قبول ندارم قضاوت به عهده خوانندگان

velayat;367594 نوشت:
و اصلا لذا های دوم و سوم شماره نگفتم لابد باز شما از خودتان استنتاج کردید بابا جون اگر بخواهی از یک گزاره به یک گزاره دیگر برسی که الکی نیست همه قانون داره خیلی وقتها نمی شه بعضی وقتها هم می شه مثلا همین قضیه گزاره های هم ارز شما شما می ایی مثلا جای مقدم و تالی را عوض می کنی یا یکی اش را سالبه می کنی بعد می گویی هم ارز و صادق است در حالی که هیچ منطقی اینو قبول نداره.

درست صحبت نمی فرمایید، ها. نیازی به این کار ندارم.
از اینجا:

سلمان14;363884 نوشت:
قضیه 1-1 ساختمان گسسته کتاب دکتر بهروز قلی زاده-چاپ 88-صفحه 23:
عبارات زیر با گزاره p آنگاه Q هم ارز هستند:
الف) نقیض p یا Q ب) نقیض Q یا نقیض P ج) نقیض (p و نقیض Q)

هیچ شرط و شروطی هم ندارد، همه ی اون سالبه و مالبه شما در سورهای وجودی و جهانی خلاصه می شود.
به کتاب و در ادامه بحث مجموعه های مراجعه بفرمایید.
خیلی چیزا اونجا وجود دارد، که هنوز وارد منطق شما نشده است.

velayat;367594 نوشت:
زمان که گفتم موضوعیت نداشت شما بگو زمان و مکان به هر حال ادعای شما آن بود که گفتم

چرا؟
الان که استدلال درست از آب دراومد، دیگه رفتین تو مد تکرار ادعا
چرا؟ به چه دلیل موضوعیت ندارد؟
اگر زمان چیزی نیست، چرا میگید در یه زمانی، در بعضی زمانها؟

velayat;367594 نوشت:
اما باز این اثبات نمی کند که خود زمان و مکان هم علت موثره می خواهند پس همه اشیا معلول تأثیری زمان ومکانند و زمان ومکان معلول هیچ علت موثره نیست(پس تسلسل پیش نمی آید)در ثانی هیچ کدام هم علت موجده نمی خواهند.

زمان و مکان یا موجود مستقل هستند یا وابسته در هر صورت آن موجودی که در ظرف زمان و مکان تحقق می یابد، خودش هم وابسته به موجودی دیگر است.

velayat;367594 نوشت:
من یک پیشنهاد دارم به شما دلیلتان را برای اثبات اینکه هر ممکنی علت دارد را به صورت یک قیاس منطقی بنویسید تا بحث بهتر ادامه پیدا کند

به تعداد فراوانی نوشته شده

فکر کنم برای هر خواننده منصفی معلوم شده که شما به دنبال یافتن نیستید، به دنبال ساختن(من درآوردی) هستید

سلمان14;367590 نوشت:

در این مورد نظر ندادید:
اگر در کنار هر شرطی نباشد آنگاه شرطی هست که در کنارش نیست آنگاه در کنار بعضی شروط است آنگاه لامشروط نیست
اگر لامشروط نباشد آنگاه در کنار هر شرطی نیست(یعنی شرطی هست که در کنارش نیست) لذا مشورط به حداقل یک شرط است.

نتیجه اینکه:
اگر و تنها اگر در کنار هر شرطی نباشد آنگاه لامشروط نیست.
هم ارز: اگر و تنها اگر لامشروط است آنگاه در کنار هر شرطی است.

به نظر حقیر ایرادات شما وارد نیست و اثبات انجام شده است


گویا این استدلال دیگه هیچ راهی براتون باقی نگذاشته که فرمودید:
velayat;367594 نوشت:
شما که در اینجا چیز خاصی ننوشته نوشتی من قبول ندارم حرفت را من هم می گویم حرف شما را قبول ندارم قضاوت به عهده خوانندگان

سلمان14;367603 نوشت:

آنگاه شرطی هست که در کنارش نیست آنگاه در کنار بعضی شروط است

من پل زدن از گزاره اول به دوم را قبول ندارم
مثلا یک ماشین هست که من سوارش نشدم نتیجه نمی دهد من سوار بعض ماشینها شدم

سلمان14;367603 نوشت:

زمان و مکان یا موجود مستقل هستند یا وابسته در هر صورت آن موجودی که در ظرف زمان و مکان تحقق می یابد، خودش هم وابسته به موجودی دیگر است.

شما حرفتان را تکرار کردید در حالی که من به روشنی پاسختان را دادم و پاسخ این حرفتان همان است که گفتم ،قضاوت به عهده خواندگان

نگاه کنید منطق روش تفکر است برای جلوگیری از خطا در ذهن(در تعریف منطق گفته شده است) اما ریاضیات چنین نیست و حتی آنها که منطق ریاضی خوانده اند می گویند تنها بیان دو منطق تفاوت دارد .
به هر حال اگر منطق ریاضی آن است که شما استفاده می کنید به نظرم روش متقنی نیست مثلا شما مدام اینگونه سخن می گویید:
اگر ایکس آنگاه y آنگاه z آنگاه a آنگاه ...
اما در منطق ما می گویند برای پل زدن از یک آنگاه به آنگاه دیگر دلیل یعنی یک کبری نیاز دارد که در کنار صغری قبلی نتیجه ای بدهد
یا مثلا همان بحث گزاره های هم ارز که برای ابطالش بارها مثال زدم
اگر منطق ریاضی همانهاست که شما گفتید که به راحتی با مثالهای نقض من ابطال شد در بحث هم ارزهای شما.

آنکه من گفتم شما به شکل قیاس منطقی بنویسید به همین خاطر بود قیاس منطقی صغری و کبری دارد رو هوا نیست که مثلا به راحتی بگویم اگر x آنگاه y
بلکه هر اثباتی یک صغری و یک کبری می خواهد در حالی یکبار هم در اثباتهای شما چنین چیزی ندیدیم

بعد من درباره شخص شما قضاوت نکردم که مثلا بگویم متعصب یا غیر حقیقت جو من گفتم استدلالالتان غلط یا مثلا روهواست مثل خیلی ها که می گویند مثلا استدلالت سفسطه یا مغالطه است که از لحاظ اخلاقی اینکار اشکالی ندارد اما به طرف مقابل بگویی متعصب یا خدا لعنتت کند یا فلان و بیسار این کار غلط است .اما به هر حال اگر هر سو ادبی شده از شما معذرت می خواهم
ولی شما درباره شخص بنده در سخنانتان قضاوت کردید:فکر کنم برای هر خواننده منصفی معلوم شده که شما به دنبال یافتن نیستی
هیچ بی احترامی برای من بزرگتر از این نیست که بگویند تو حقیقت جو نیستی و مثلا جزم و جمود روی حرفت داری.
و به نظرم هم این کار اخلاقی نیست من هم به راحتی می توانستم با فونت بزرگ و قرمز این حرف را علیه شما بزنم ولی اینکار را نکردم و هی گفتم قضاوت به عهده خواندگان نگفتم هر خواننده ای می فهمد که شما غلط می گویید.
باتشکر


بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

چون استدلالها بیشتر از سوی حقیر بوده و کمی با روال استدلالهای معمول تفاوت داشته سعی می کنم خلاصه ای از استدلالها را بنویسم و گرنه اگر قرار بر جمع بندی باشد، کار دوستان و بزرگوارن کارشناس است:

هر موجود فرضی(اگر وجود دارد آنگاه متناقض نیست)
موجود متناقض: موجودی که هم به شرطی وجود دارد و هم ندارد یا نه به شرطی وجود دارد و نه ندارد.
حال اگر موجودی متناقض نباشد، نقیض گزاره بالا است.
نقیض متناقض = موجودی که یا به شرطی وجود دارد یا به شرطی وجود ندارد(بدون شرط است).

لذا:
هر موجود فرضی: (اگر وجود دارد آنگاه یا به شرطی وجود دارد یا لامشروط است).

موجود لامشروط را واجب گرفتیم.
موجود مشروط به شرطی را ممکن، گفتیم ممکن چون به شرطی هست، اول باید تامین شرط شود، چون ممکن خود وجود ندارد، تامین شرط وابسته به یک موجود دیگر است. سراغ موجود دیگر می رویم، اگر او هم ممکن باشد، وضعیت را ادامه می دهیم، با رد تسلسل به موجودی می رسیم که بدون شرط وجود دارد.

لذا لامشروطی هست. که واجب است.

پس موجودات دو دسته شدند:
ممکن ، واجب
هر ممکنی مشروط بود به شرطی
واجب هم نامشروط بود

هر ممکنی تا تامین شرط نشود، تحقق نمی یابد، لذا تامین شرط کننده را علت نام نهادیم.
پس هر ممکنی معلولی است.
=========================================================
مابقی بحثهای بیهوده بالا از اینجا ناشی شد که جناب ولایت و دیگر دوستانی مثل امین جت
اصرار داشتند که موجودی هست که لامشروط است و بعضی وقتها تحقق می یابد.
گفتیم اینکه میگویید این موجود بعضی وقتها تحقق می یابد، یعنی به شرطی وجود دارد، نه اینکه لا مشروط باشد
گفتند نه، اینطور نیست!!!!!!!!!!!!
گفتیم بابا تقسیم بندی اصلاً اجازه چنین چیزی را نمی دهد
گفتند: عدم را تصور کن، از عدم یهو می پرد بوجود می آید!!!!!!!!!!
در نهایت برای اقناع ایشان(در نزدیک به 10-20 پست گذشته):
نشان دادیم اگر موجود لامشروط باشد، آنگاه در کنار هر شرطی هست
پس اگر موجود جناب ولایت لامشروط است و تحقق می یابد، پس باید در کنار تمام شروط(زمان، مکان، موجودات، من، شما و ...) تحقق یابد
یعنی تند و تند عالم پر شود از موجود جناب ولایت
و همچین چیزی نیست.
لذا لامشروط تحقق نمی یابد
از طرفی باید لامشروطی باشد تا بقیه تحقق یابند
پس لامشروط محقق است، وجود دارد، نه اینکه بوجود بیاید. یا از بین برود.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
والحمدلله رب العالمین
====================================================

velayat;367608 نوشت:
آنگاه شرطی هست که در کنارش نیست آنگاه در کنار بعضی شروط است
من پل زدن از گزاره اول به دوم را قبول ندارم
مثلا یک ماشین هست که من سوارش نشدم نتیجه نمی دهد من سوار بعض ماشینها شدم

سلمان14;367603 نوشت:
اگر در کنار هر شرطی نباشد آنگاه شرطی هست که در کنارش نیست آنگاه در کنار بعضی شروط است آنگاه لامشروط نیست
اگر لامشروط نباشد آنگاه در کنار هر شرطی نیست(یعنی شرطی هست که در کنارش نیست)

نه اینکه (در کنار هر شرطی است)
1- هم معنی:( شرطی هست که در کنارش نیست)

از طرفی گفتیم موجود یا مشروط است یا لامشروط
گفتیم هر مشروطی در کنار تامین کننده شرطش است
2- پس هر مشروطی در کنار لامشروط است. لاجرم لامشروط هم در کنار هر مشروطی است.

مقایسه خط 1 و 2 نشان می دهد که این موجود لامشروط نیست
ه چند واقعاً تقسیم بندی نیازی به این بحث نداشت.
==============================================
این موضوعات چندین بار تکرار شد
نمیشه که هر بار پل می زنیم بیایم دلایل رو بنویسیم

در مورد دیگر مسایل، امیدوارم عقو بفرمایید
اما شما هم کم نذاشتید
بارها و بارها عکس نقیض را به قول خودتان عکس مستوی جلوه میدادید و ...
خب این کارها این برداشتها را هم در پی دارد
=================================================
کل بحث شما در مورد زمان(یا بعضیه) اینها بود

velayat;367428 نوشت:
منظور من از بعض وقتها قید زمانی خاص نبود در منطق وقتی می خواهند بعضیه بودن قضیه شرطیه را بیان کنند اینجورکی می گویند شما هر جوری می خواهی بگو.من قضیه شرطیه ام بعضیه است.

velayat;367580 نوشت:
شما همان اول این بحث می خواستی از اینکه یک شی در زیک زمانی موجود می شود و یک زمانی موجود نمی شود پل بزنی به این که مشروط است من در دلایلم خیلی واضح بیان کردم که چنین چیزی غیر منطقی است و دیگر این قدر طول و تفصیل ندارد.

شما مبنایت را گذاشتی بعضیه
بعضیه ای که نه زمان است، نه مکان است، نه هیچ چیز دیگری

برادر عزیز نمی توانی همچین چیزی بگویی
وقتی میگویی بعضیه است
یعنی یک مجموعه داری، و از آن مجموعه قسمتی را انتخاب کرده ای

حالا مجموعه شما هر چه میخواهد باشد، مجموعه زمانها، مجموعه مکانها، مجموعه رنگها، و .....
قسمتی انتخاب شده، لذا به محض اینکه می گویی بعضیه، ایجاد شرط کرده اید.
دلیلش هم این است اگر بعضیه ایجاد شرط نکند، میشود در تمام موارد.

سلمان14;367610 نوشت:

نه اینکه (در کنار هر شرطی است)
1- هم معنی:( شرطی هست که در کنارش نیست)

از طرفی گفتیم موجود یا مشروط است یا لامشروط
گفتیم هر مشروطی در کنار تامین کننده شرطش است
2- پس هر مشروطی در کنار لامشروط است. لاجرم لامشروط هم در کنار هر مشروطی است.
مقایسه خط 1 و 2 نشان می دهد که این موجود لامشروط نیست


باز در صحبت جدیدتان و دلیل جدیدتان ما نفهمیدیم چگونه از گزاره هر مشروطی در کنار تأمین کننده شرطش است پل زده اید به پس هر مشروطی در کنار لا مشروط است.
این بحثی که می گویم باید برای هر پل زدینی دلیل داشته باشید شوخی نیست خیلی مهم است من به عنوان یک برادر و دوست به شما می گویم و توصیه می کنم که هیچ وقت دلیل را فراموش نکنید برای هر چپ و راست شدن در مباحث منطقی و فلسفی خودم بارها شده که روی مطلبی تاکید می کردم بعد از اینکه گفتم بیا آن را به صورت صغری و کبری و قیاس در آورم اشتباهم را فهمیده ام .
شما هم خیلی در طول بحث دیدم که از گزاره به گزاره دیگر بدون دلیل پل می زنید مانند سخن بالا اما شما می گویید:
نقل قول:

این موضوعات چندین بار تکرار شد
نمیشه که هر بار پل می زنیم بیایم دلایل رو بنویسیم

اولا شما از اول برای هیچ کدام از پل زدنهایتان اگر من در خواست نمی کردم دلیل نم اوردید تازه اگر در خواست هم می کردم به همان سبک قبلی پاسخ می گفتید
بعد هم چه اشکالی داره برای هر بار پل زدن دلیل اورد استاد بدایه ما کل دلایل علامه را در بدایه به شکل قیاس در می اورد و آن وقت ما به راحتی نقاط ضعف علامه را می فهمیدیم امری که قبل از قیاس بندی قابل فهم نبود.
پس هیچ اشکالی ندارد برای هر قدم یک قیاس چید.
من خودم مقاله ای با عنوان نقد دلالت برهانی معجزه بر صدق مدعای نبی نوشته ام که قصد دارم همه اش را به شکل قیاس در اورده و سپس عرضه کنم.

سلمان14;367610 نوشت:

شما مبنایت را گذاشتی بعضیه
بعضیه ای که نه زمان است، نه مکان است، نه هیچ چیز دیگری
برادر عزیز نمی توانی همچین چیزی بگویی
وقتی میگویی بعضیه است
یعنی یک مجموعه داری، و از آن مجموعه قسمتی را انتخاب کرده ای

حالا مجموعه شما هر چه میخواهد باشد، مجموعه زمانها، مجموعه مکانها، مجموعه رنگها، و .....
قسمتی انتخاب شده، لذا به محض اینکه می گویی بعضیه، ایجاد شرط کرده اید.
دلیلش هم این است اگر بعضیه ایجاد شرط نکند، میشود در تمام موارد.

چرا به محض اینکه می گویم بعضیه ایجاد شرط کرده ام؟اساسا بحث ما بر سر همین است که چرا از بعضیه بودن شرطیه بودن استنتاج می شود؟
و اساسا دقیقا من این گزاره شما را قبول ندارم که:اگر بعضیه ایجاد شرط نکند، میشود در تمام موارد
و خلاصه باز تکرار می کنم :
ما دو نوع بعضیه داریم بعض بعضیه ها مشعر به مشروط بودن است بعضی ها نه
یکبار به خاطر مشروط بودن بعضیه می شوند یکبار به خاطر لا مشروط بودن چون خود به خود و بدون شرط ایجاد می شود بدون شرط و خود به خود هم ایجاد نمی شود
اگر علیت نباشد دیگر هیچ بایدی نیست و ممکن است هیچ چیزی ایجاد نشود ،ممکن است همیشه ایجاد شود و ممکن است به شکل بعضیه موجود شود.
پس لا مشروط = ایجاد همیشگی نیست
لا مشروط ممکن است همیشه ایجاد شود یا بعض وقتها یا هیچ وقت

سلمان14;367609 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

چون استدلالها بیشتر از سوی حقیر بوده و کمی با روال استدلالهای معمول تفاوت داشته سعی می کنم خلاصه ای از استدلالها را بنویسم و گرنه اگر قرار بر جمع بندی باشد، کار دوستان و بزرگوارن کارشناس است:

هر موجود فرضی(اگر وجود دارد آنگاه متناقض نیست)
موجود متناقض: موجودی که هم به شرطی وجود دارد و هم ندارد یا نه به شرطی وجود دارد و نه ندارد.
حال اگر موجودی متناقض نباشد، نقیض گزاره بالا است.
نقیض متناقض = موجودی که یا به شرطی وجود دارد یا به شرطی وجود ندارد(بدون شرط است).

لذا:
هر موجود فرضی: (اگر وجود دارد آنگاه یا به شرطی وجود دارد یا لامشروط است).

موجود لامشروط را واجب گرفتیم.
موجود مشروط به شرطی را ممکن، گفتیم ممکن چون به شرطی هست، اول باید تامین شرط شود، چون ممکن خود وجود ندارد، تامین شرط وابسته به یک موجود دیگر است. سراغ موجود دیگر می رویم، اگر او هم ممکن باشد، وضعیت را ادامه می دهیم، با رد تسلسل به موجودی می رسیم که بدون شرط وجود دارد.

لذا لامشروطی هست. که واجب است.

پس موجودات دو دسته شدند:
ممکن ، واجب
هر ممکنی مشروط بود به شرطی
واجب هم نامشروط بود

هر ممکنی تا تامین شرط نشود، تحقق نمی یابد، لذا تامین شرط کننده را علت نام نهادیم.
پس هر ممکنی معلولی است.


که گفته هر لا مشروطی واجب است یعنی وجودش ضرورت دارد؟؟؟؟؟؟؟؟

سلمان14;367609 نوشت:

مابقی بحثهای بیهوده بالا از اینجا ناشی شد که جناب ولایت و دیگر دوستانی مثل امین جت
اصرار داشتند که موجودی هست که لامشروط است و بعضی وقتها تحقق می یابد.
گفتیم اینکه میگویید این موجود بعضی وقتها تحقق می یابد، یعنی به شرطی وجود دارد، نه اینکه لا مشروط باشد
گفتند نه، اینطور نیست!!!!!!!!!!!!
گفتیم بابا تقسیم بندی اصلاً اجازه چنین چیزی را نمی دهد
گفتند: عدم را تصور کن، از عدم یهو می پرد بوجود می آید!!!!!!!!!!
در نهایت برای اقناع ایشان(در نزدیک به 10-20 پست گذشته):
نشان دادیم اگر موجود لامشروط باشد، آنگاه در کنار هر شرطی هست
پس اگر موجود جناب ولایت لامشروط است و تحقق می یابد، پس باید در کنار تمام شروط(زمان، مکان، موجودات، من، شما و ...) تحقق یابد
یعنی تند و تند عالم پر شود از موجود جناب ولایت
و همچین چیزی نیست.
لذا لامشروط تحقق نمی یابد
از طرفی باید لامشروطی باشد تا بقیه تحقق یابند
پس لامشروط محقق است، وجود دارد، نه اینکه بوجود بیاید. یا از بین برود.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
والحمدلله رب العالمین
====================================================


گفتند نه، اینطور نیست!!!!!!!!!!!!
گفتیم بابا تقسیم بندی اصلاً اجازه چنین چیزی را نمی دهد

عزیز ما هیچ وقت این قدر رو هوا حرف نزدیم همش با دلیل رد شده به هر حال قضاوت با خوانندگان
اگر صلاح می دانید هر دو به عنوان پست جمع بندی بحثهای ولایت و سلمان یک جمع بندی کنیم و دیگر به همدیگر جواب ندهیم تا دوباره بحث ادامه پیدا کند(البته جمع بندی بحث من و شما نه کل تاپیک که آن جمع بندی دیگری باید داشته باشد)
و قضاوت را بر عهده خواندگان بگذاریم
کار شناسان هم هر وقت خواستند از کل تاپیک یک جمع بندی ای بکنند
باتشکر

velayat;367626 نوشت:
باز در صحبت جدیدتان و دلیل جدیدتان ما نفهمیدیم چگونه از گزاره هر مشروطی در کنار تأمین کننده شرطش است پل زده اید به پس هر مشروطی در کنار لا مشروط است.

جناب شوخی نمی کنیم
گویا شما شوخی می کنی
به یاد داریم که :

سلمان14;367609 نوشت:
موجود مشروط به شرطی را ممکن، گفتیم ممکن چون به شرطی هست، اول باید تامین شرط شود، چون ممکن خود وجود ندارد، تامین شرط وابسته به یک موجود دیگر است. سراغ موجود دیگر می رویم، اگر او هم ممکن باشد، وضعیت را ادامه می دهیم، با رد تسلسل به موجودی می رسیم که بدون شرط وجود دارد.

velayat;367626 نوشت:
اولا شما از اول برای هیچ کدام از پل زدنهایتان اگر من در خواست نمی کردم دلیل نم اوردید تازه اگر در خواست هم می کردم به همان سبک قبلی پاسخ می گفتید

بعضی چیزا بدیهی است
نه بدیهی منطقی
بدیهی مباحثه
یعنی در جای دیگه اثبات کردیم

velayat;367626 نوشت:
یکبار به خاطر مشروط بودن بعضیه می شوند یکبار به خاطر لا مشروط بودن چون خود به خود و بدون شرط ایجاد می شود بدون شرط و خود به خود هم ایجاد نمی شود

بذار راحتت کنم
همچین موجودی: «لامشروطی که بوجود بیاید، در تقسیم بندی نداریم»
دوباره به تقسیم بندی مراجعه کنید
این موجود شما ساختگی است

مگر اینکه بفرمایید، لامشروط همان واحب است،
دراین صورت منظور شما اینگونه است که:
واجب اینگونه نیست که وجودش خودبه خودی است، بلکه نبوده و بعداً بود شده
یعنی کل هستی از عدم بوجود آمده
و این دیگر ممکن نیست، حاجی
ممکن را تعریف کردیم، به شرطی هست
لامشروط = واجب گرفتیم
=====================================

velayat;367627 نوشت:
که گفته هر لا مشروطی واجب است یعنی وجودش ضرورت دارد؟؟؟؟؟؟؟؟

یعنی چیزی که لامشروط است وجودش ضروری نیست
لذا میخواهید بگویید که:

اگر موجودی بدون هیچ شرطی وجود دارد آنگاه ضروربالغیر است؟؟؟؟؟؟؟
لذا: اگر ضروربالغیر نباشد آنگاه به شرطی وجود دارد
یعنی: اگر ضرور بالذات باشد آنگاه به شرطی وجود دارد

میخواهید اینها را بگویید؟

velayat;367626 نوشت:
چرا به محض اینکه می گویم بعضیه ایجاد شرط کرده ام؟

توضیح داده شد:
وقتی می گوییم بعضی xها فلان اند
یعنی بعضی xها فلان هستند و بعضی نیستند
و این یعنی ایجاد شرط
معنی اش واضیح است

شما میخواهید بگویید بعضی Xها فلانند و بعضی xها نه فلان و هیچ دلیلی هم برای این تقسیم بندی نیست.

اینجانب با جمعبندی و خاتمه دادن و از این حرفها مشکلی ندارم
صحبت این نیست که بخواهم حرف خودم رو بکرسی بنشونم
که نه شما منو می شناسی و نه من شما رو
ولی شما هر چه استدلال منطقی برایت می آورند
بعدش میری یه جای دیگه رو باز میکنی
و هیچی رو نمی پذیری
شما به عنوان کسی که اشکال وارد کردید
باید آنچه را پذیرفته اید بیان کنید
و اشکال خودتان را ثابت کنید
.این میشه حقیقت جویی

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

قضیه1:
1-ماهیت بالعرض موجود است(ادعای شما).
2-هر عرضی،معلول است (قاعده ای معروف که اثبات آن به هیچ وجه وابسته به علیت نیست).
3-موجودیت هر ماهیتی،بالعرض است.لذا موجودیت آن معلول است(نتیجه از 1 و 2).
4-هر ماهیتی معلول است (نتیجه از 3).

حال کافی است ثابت کنیم هر ممکنی،ماهیت دارد که این اثبات در پست های قبلی انجام شد.اما جنابعالی اصلاً ظاهراً آن را نخواندید و گفتید بنده این را به عنوان یک اصل! نمی پذیرم!لطف کنید پست را دوباره بخوانید.ما چیزی را به عنوان یک اصل نپذیرفته ایم.

1-هر ماهیتی،معلول است(قضیه 1).
2-هر ممکنی،ماهیت دارد (قضیه 2).
نتیجه:هر ممکنی،معلول است.

بنابراین ماهیت چه بالغیر موجود باشد،چه بالعرض،در هر دو صورت معلول است.نتیجه آن هم این است که ممکن،معلول است.

پستی هم که در جواب پست قبلی بنده دادید بعداً خواهم خواند.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

سلمان14;367629 نوشت:

موجود مشروط به شرطی را ممکن، گفتیم


خب اشتباه گفتید جناب ممکن یعنی وجود و عدم برایش مساوی است نه اینکه مشروط الوجود است یا علت دارد

سلمان14;367629 نوشت:

بعضی چیزا بدیهی است
نه بدیهی منطقی
بدیهی مباحثه
یعنی در جای دیگه اثبات کردیم

آخه مشکل اینه که پلهای شما هم بدیهی نیست

سلمان14;367629 نوشت:

بذار راحتت کنم
همچین موجودی: «لامشروطی که بوجود بیاید، در تقسیم بندی نداریم»
دوباره به تقسیم بندی مراجعه کنید
این موجود شما ساختگی است

کدام تقسیم بندی
تقسیم بندی شما را نمی دانم اما در تقسیم بندی عقلی چنین چیزی است:یک شی ممکن یا مشروط است یا غیر مشروط (به تقسیم ثنائی)
سلمان14;367629 نوشت:

مگر اینکه بفرمایید، لامشروط همان واحب است،
دراین صورت منظور شما اینگونه است که:
واجب اینگونه نیست که وجودش خودبه خودی است، بلکه نبوده و بعداً بود شده
یعنی کل هستی از عدم بوجود آمده
و این دیگر ممکن نیست، حاجی
ممکن را تعریف کردیم، به شرطی هست
لامشروط = واجب گرفتیم

اولا من نمی گویم لا مشروط فقط واجب است
ثانیا ممکن را اشتباه تعریف کردید به مشروط الوجود اساسا شاید بشود گفت بحث ما سر همین مشروط الوجود بودن مممکن است

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

velayat;367637 نوشت:
خب اشتباه گفتید جناب ممکن یعنی وجود و عدم برایش مساوی است نه اینکه مشروط الوجود است یا علت دارد

بازم شروع شد
1-موجودی که مشروط است، در صورت وجود شرط، وجود می یابد
2-در غیر این صورت وجود نمی یابد
3-لذا عدم و وجود به خودی خود، برایش مساوی است
4-یعنی به خودی خود نمی تواند وجود یابد، بلکه با تامین شرط خواهد بود و با عدم تامین نخواهد بود

velayat;367637 نوشت:
کدام تقسیم بندی
تقسیم بندی شما را نمی دانم اما در تقسیم بندی عقلی چنین چیزی است:یک شی ممکن یا مشروط است یا غیر مشروط (به تقسیم ثنائی)

چرا نمی دانید
مگه توضیح داده نشد؟ و یا نمی خواهید بدانید؟
جناب اگر قصدتان تکرار کلمات است، بفرمایید تا بحث را خاتمه دهیم
تقسیم بندی شما عاقلانه نیست
این تقسیم بندی را از کجا آوردید؟
مثل این میمونه بگیم: روزها دو دسته اند، روزها و شب ها!!!!!!!!!!!
ما حتی تقسیم بندی مان را هم اثبات کردیم- لینک اثبات

velayat;367637 نوشت:
ولا من نمی گویم لا مشروط فقط واجب است
ثانیا ممکن را اشتباه تعریف کردید به مشروط الوجود اساسا شاید بشود گفت بحث ما سر همین مشروط الوجود بودن مممکن است

خطوط 1،2،3
را ببینید
ممکن اگر مشروط نباشد، پس لامشروط است
لامشروط هم واجب بود، چرا به اثبات واجب بودن لامشروط پاسخی ندادید؟- لینک پاسخ
====================================
ضمناً آیا پذیرفتید که لامشروط واجب است؟- لینک پاسخ
آیا پذیرفتید که وقتی می گویید بعضیه ایجاد شرط کرده اید؟- لینک پاسخ
اگر درست بود، چرا نمی گویید پذیرفتم؟
اگر درست نیست، دلیل درست نبودن؟

سلمان14;367632 نوشت:
توضیح داده شد:
وقتی می گوییم بعضی xها فلان اند
یعنی بعضی xها فلان هستند و بعضی نیستند
و این یعنی ایجاد شرط
معنی اش واضیح است
شما میخواهید بگویید بعضی Xها فلانند و بعضی xها نه فلان و هیچ دلیلی هم برای این تقسیم بندی نیست.

یعنی چه هیچ دلیلی برای این تقسیم بندی نیست تقسیم بندی ثنائی که دلیل نمی خواهد
ما دو گونه بعضیه داریم بعضیه ای که مولد شرط است و بعضیه ای که چنین نیست
حدا اکثر شما می توانید اثبات کنید قسم دوم هیچ مصداقی ندارد در حالی که من دلایل شما را رد کرده ام قضاوت با خوانندگان

سلمان14;367631 نوشت:
یعنی چیزی که لامشروط است وجودش ضروری نیست
لذا میخواهید بگویید که:

اگر موجودی بدون هیچ شرطی وجود دارد آنگاه ضروربالغیر است؟؟؟؟؟؟؟
لذا: اگر ضروربالغیر نباشد آنگاه به شرطی وجود دارد
یعنی: اگر ضرور بالذات باشد آنگاه به شرطی وجود دارد

میخواهید اینها را بگویید؟


سلام
نمی خواهم بگویم اگر شیئی بدون هیچ شرطی به وجود آمد ضروری بالغیر است می خواهم بگویم
شی اگر بدون هیچ شرطی به وجود آید ممکن است ضروری بالذات باشد یا ضروری بالغیر باشد یا ضروری ای که نه بالذات تحقق یافته نه بالغیر- خود به خودی - (همان که قبلا توضیحش را دادم)
بعد هم می خواستم باز یک نکته منطقی بگویم :
شما به هیچ وجه نمی توانید از صحت گزاره اول به صحتت گزاره دوم پل بزنید:
اگر موجودی بدون هیچ شرطی وجود دارد آنگاه ضروربالغیر است = اگر ضروربالغیر نباشد آنگاه به شرطی وجود دارد
شما در اینجا جای مقدم و تالی را عوض کردید و محمول مقدم و تالی را هم معکوس کردید و انتظار دارید صادق باشد در حالی که هیچ دلیلی بر این امر وجود ندارد اگر هم دارد باید اورده شود نحن ابناءالدلیل.
(البته بگویم من همان گزاره اول را هم قبول ندارم و صرفا برای بیان نکته منطقی عرض کردم.)
همچنین است نتیجه گیری از گزاره اول گزاره دوم در دو جمله زیر است:
اگر ضروربالغیر نباشد آنگاه به شرطی وجود دارد= اگر ضرور بالذات باشد آنگاه به شرطی وجود دارد
چون اولا برای این نتیجه گیری باید اثبات کنید که بین ضروری بالذات و بالغیر حصر عقلی وجود دارد که چنین نیست و ممکن است شی نه بالذات باشد نه بالغیر
ثانیا اگر هم حصر عقلی در آن اثبات شود مشکل دیگری دارد و آن اینکه لزوما دلیلی نیست که اگر بر یکی از نقیضین چیزی حمله شد بر نقیضش برعکسش حمل شود مثلا زید موجود است لازید هم موجود است
پس بر دو طرف نقیض یک محمول حمل شد و از لحاظ عقلی هم اشکالی ندارد.(البته این نکته از کشفیات منطقی خودم هست اگر اشکالی دارد بیان نمایید)

راستی خواهشا همه را در یک پست بیارید
و اینکه همان وقتی که پست می زنم همان وقت جواب بدهید نه اینکه بعد از چند پاسخ یادتون بیافتد به اشکال قبلی ها جواب بدهید(البته الان را نمی گم )

[=Times New Roman]

سلمان14;367688 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت
بازم شروع شد
1-موجودی که مشروط است، در صورت وجود شرط، وجود می یابد
2-در غیر این صورت وجود نمی یابد
3-لذا عدم و وجود به خودی خود، برایش مساوی است
4-یعنی به خودی خود نمی تواند وجود یابد، بلکه با تامین شرط خواهد بود و با عدم تامین نخواهد بود

پل زدن از گزاره دوم به سوم را قبول ندارم
اگر هم قبول باشد نمی توان از گزاره هر مشروطی ممکن اسست به گزاره هر ممکنی مشروط است پل زد.

سلمان14;367688 نوشت:

چرا نمی دانید
مگه توضیح داده نشد؟ و یا نمی خواهید بدانید؟
جناب اگر قصدتان تکرار کلمات است، بفرمایید تا بحث را خاتمه دهیم
تقسیم بندی شما عاقلانه نیست
این تقسیم بندی را از کجا آوردید؟
مثل این میمونه بگیم: روزها دو دسته اند، روزها و شب ها!!!!!!!!!!!
ما حتی تقسیم بندی مان را هم اثبات کردیم- لینک اثبات

من هم به نظرم تمام سخنان شما را پاسخ گفتم حتی همان لینکی که را دادید پاسخش بعدش موجود است من تکرار مکررات نمی کنم
من حقیقت را می گویم
عقلا این تقسیم بندی صحیح است و فرقش با تقسیم بندی شما این است که روزها تقسیم به شب وروز می شوند مشکل است این است که یکی از قسمها اصلا داخل در مقسم نیست
اما در تقسیم بندی بنده یعنی شی ممکن یا مشروط است یا غیر مشروط شی غیر مشروط خارج از ممکنها نیست و داخل در مقسم است مگر اثبات شود هر ممکنی مشروط است که اساسا بحث بر سر همین است و من دلایل شما را رد کردم
بعد جالب است شما با پیش فرض خودتان و چیزی که من اساسا آن را قبول نداشته و بحث را برای رد آن بنا کرده ام ستفاده می کنید بعد که بهتان اشکال می کنم با نگاه تعجب انگیزی می گویید من که همه را اثبات کردم شما می خواهی تکرار مکررات کنید.
خب من هم بارهای بار همه دلپایلتان را رد کردم ولی به هر حال قضاوت با خوانندگان اگر هم می خواهید بحث را خاتمه دهید ما هم حرفی نداریم چون به نظرم دارد بحث تکراری می شود یعنی شما دارید همان دلایل سابق را بیان می کنید و من همان اشکالات سابق که انگار نه انگار گفته شده (متأسفانه). به هر حال قضاوت به خوانندگان .
سلمان14;367688 نوشت:

خطوط 1،2،3
را ببینید
ممکن اگر مشروط نباشد، پس لامشروط است
لامشروط هم واجب بود، چرا به اثبات واجب بودن لامشروط پاسخی ندادید؟- لینک پاسخ
====================================
ضمناً آیا پذیرفتید که لامشروط واجب است؟- لینک پاسخ
آیا پذیرفتید که وقتی می گویید بعضیه ایجاد شرط کرده اید؟- لینک پاسخ
اگر درست بود، چرا نمی گویید پذیرفتم؟
اگر درست نیست، دلیل درست نبودن؟

پاسختان داده شد دیشب خسته بودن دیگه حال نداشتم جواب آن دوتای دیگر را بنویسم الان نوشتم
باتشکر

[=Times New Roman]

Albus;367635 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
قضیه1:
1-ماهیت بالعرض موجود است(ادعای شما).
2-هر عرضی،معلول است (قاعده ای معروف که اثبات آن به هیچ وجه وابسته به علیت نیست).
3-موجودیت هر ماهیتی،بالعرض است.لذا موجودیت آن معلول است(نتیجه از 1 و 2).
4-هر ماهیتی معلول است (نتیجه از 3).

باسلام و تحیت
شماره یک: منظور از بالعرض چیزی در مقابل بالذات نیست منظور بالمجاز است یعنی بدون واقعیت عینی همان بیانی که از مرحوم ملاصدرا نقل شد.
شماره دو: هر عرضی معلول است عرض مقابل بالذات است اما چه منظور این عرض باشد چه آن عرض من این قاعده را قبول نداشته و با روشی مشابه رد علیت رد می کنم (خواه متکی به علیت معمول باشد خواه نه)

Albus;367635 نوشت:

حال کافی است ثابت کنیم هر ممکنی،ماهیت دارد که این اثبات در پست های قبلی انجام شد.اما جنابعالی اصلاً ظاهراً آن را نخواندید و گفتید بنده این را به عنوان یک اصل! نمی پذیرم!لطف کنید پست را دوباره بخوانید.ما چیزی را به عنوان یک اصل نپذیرفته ایم.
1-هر ماهیتی،معلول است(قضیه 1).
2-هر ممکنی،ماهیت دارد (قضیه 2).
نتیجه:هر ممکنی،معلول است.

من که اثباتی بر گزاره هر ممکنی ماهیت دارم ندیدم و همانطور که گفتم آن را معلول استقرا ناقص می دانم(فقط یادم یکبار تمثیل کردید که خودتان اعتبار تمثیل را می دانید چه قدر کم است).
اگر دلیلی دارید و من یادم رفته دوباره ذکر کنید .

باتشکر

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

velayat;367797 نوشت:
شماره یک: منظور از بالعرض چیزی در مقابل بالذات نیست منظور بالمجاز است یعنی بدون واقعیت عینی همان بیانی که از مرحوم ملاصدرا نقل شد.

شما تا همین چند پست قبل بالعرض و بالمجاز را یکی می دانستید!عین متن شما را بنده اینجا می آورم:
velayat;365471 نوشت:
در مورد بحث اصالت وجود و ماهیت من امسال مبحث اصالت وجود و وحدت وجود بدایه را رفتم سرکلاس استادمان می گفت برخی مانند استاد فیاضی می گویند ماهیت بالغیر(یعنی بالوجود)موجود است که همان حرف شماست اما ملاصدرا و استاد مصباح و علامه می گویند ماهیت بالمجاز موجود است نه بالحقیقه و نه بالغیر(بالوجود)

استاد مصباح در کتاب خودشان می گویند در اینجا بالذات و بالعرض در مقابل هم اند.شما حرفتان را کاملاً عوض کردید!در ضمن دلیلی که من آوردم برای این که بالمجاز در مقابل بالحقیقة نیست را یک بار جواب ندادید:
نقل قول:
بالمجازی که اساتید می گویند،در مقابل بالحقیقة نیست.ما پذیرفته ایم که واقعیات کثیر هستند.از طرفی این کثرت به وجود بر نمی گردد.چون مشترک معنوی است(لطفاً نگویید این را ثابت کن،چون مربوط به این تاپیک نیست).پس کثرت باید مربوط به ماهیات باشد.پس ما باید برای ماهیات حقیقتی قائل بشویم.اگر مجاز اینجا در مقابل حقیقت باشد،یعنی کثرت حقیقی نیست و مجازی است که این با اصل کثیر بودن واقعیات منافات دارد.

به هر حال گفتید اصالت وجودی ابداعی ما را نمی خواهید،بنده استناد کردم به اصالت وجود بقیه.چه صدرا،چه علامه طباطبایی،چه استاد مصباح همگی بالعرض و بالذات بودن را در اینجا مطرح کرده اند.می توانید به کتاب ها مراجعه کنید.اگر هم خواستید عین متن این ها را برای شما می آورم.

velayat;367797 نوشت:
شماره دو: هر عرضی معلول است عرض مقابل بالذات است اما چه منظور این عرض باشد چه آن عرض من این قاعده را قبول نداشته و با روشی مشابه رد علیت رد می کنم (خواه متکی به علیت معمول باشد خواه نه)

چطور رد می کنید وقتی دلیل آن را نمی دانید؟!
پس بگویید من کاری ندارم،آمده ام فقط برای انکار،حتی بدون این که دلیل شما را ببینم.این عیناً حرف شماست.دلیل ما را ندیده اید،می گویید من این قاعده را قبول ندارم.ردش می کنم!
شما می پذیرید که ذاتی شیء،معلول نیست و با تحقق شیء،آن هم محقق می شود و نیاز به چیز دیگری نیست؟

velayat;367797 نوشت:
من که اثباتی بر گزاره هر ممکنی ماهیت دارم ندیدم و همانطور که گفتم آن را معلول استقرا ناقص می دانم(فقط یادم یکبار تمثیل کردید که خودتان اعتبار تمثیل را می دانید چه قدر کم است).

شما ظاهراً از عمد نمی بینید.لزومی نمی بینم دوباره آن را بیاورم.خودتان تشریف ببرید به پست های قبل،آن را بخوانید.در ضمن کنار آن تمثیل هم دقیقاً گفتم برای روشنتر شدن قضیه این را آوردم.نگفتم برای اثبات قضیه.ضمناً آن تمثیل مربوط به قضیه هر ماهیتی،ممکن است بود،نه هر ممکنی،ماهیت دارد!!!!!!!!!!!!
عادت دارید بر عکس برداشت کنید و یا اصلاً نخوانید.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

velayat;367782 نوشت:
صحبت حقیر:
وقتی می گوییم بعضی xها فلان اند
یعنی بعضی xها فلان هستند و بعضی نیستند
و این یعنی ایجاد شرط
معنی اش واضیح است
شما میخواهید بگویید بعضی Xها فلانند و بعضی xها نه فلان و هیچ دلیلی هم برای این تقسیم بندی نیست.

شما گفتید:
یعنی چه هیچ دلیلی برای این تقسیم بندی نیست تقسیم بندی ثنائی که دلیل نمی خواهد
ما دو گونه بعضیه داریم بعضیه ای که مولد شرط است و بعضیه ای که چنین نیست
حدا اکثر شما می توانید اثبات کنید قسم دوم هیچ مصداقی ندارد در حالی که من دلایل شما را رد کرده ام قضاوت با خوانندگان

یعنی اینکه شما میگی ممکنی هست علت دارد، ممکنی هست علت ندارد، چرا علت ندارد؟ چون علت ندارد؟
این مصادره به مطلوب نیست؟
به چه دلیل ممکنات را به دنو قسمت بدون علت و یا علت تقسیم کردید
آنهاییکه علت دارند چه خصوصیتی دارند
آنهاییکه علت ندارند چه خصوصیتی دارند
===========================================
لطفاً با پاسختان داده شد پاسختان داده شد، جواب ندهید
حقیر هم بارها پاسخ گفته ام
اگر اینطوری باشد در پاسخ به تمام بحثهای شما باید بگویم: «پاسختان داده شد»

اشکل حقیر به شما:

سلمان14;367631 نوشت:
اگر موجودی بدون هیچ شرطی وجود دارد آنگاه ضروربالغیر است؟؟؟؟؟؟؟
لذا: اگر ضروربالغیر نباشد آنگاه به شرطی وجود دارد
یعنی: اگر ضرور بالذات باشد آنگاه به شرطی وجود دارد
میخواهید اینها را بگویید؟

پاسخ شما:

velayat;367787 نوشت:
نمی خواهم بگویم اگر شیئی بدون هیچ شرطی به وجود آمد ضروری بالغیر است می خواهم بگویم
شی اگر بدون هیچ شرطی به وجود آید ممکن است ضروری بالذات باشد یا ضروری بالغیر باشد یا ضروری ای که نه بالذات تحقق یافته نه بالغیر- خود به خودی - (همان که قبلا توضیحش را دادم)

اگر همان گزاره را ادامه می دادید، نتیجه می گرفتید
متاسفانه نه درست بحث می کنید و نه منطقی

================================================
شما خلط مبحثی بین وجود داشتن و به وجود آمدن کرده اید
شما حرف حقیر را تحریف کردید
امیدوارم نیت سوئی نداشته باشید
===============================================

ببین برادر عزیز وقتی می گویی بوجود میآید یعنی زماندار است
یعنی مشروط به زمان است
آیا قبول ندارید؟

حالا این زمان یا خودش موجود مستقلی است، در نتیجه ممکن شما هم ضروربه زمان است و ضرورو بالذات نیست.
یا زمان خودش وابسته به موجود دیگری است پس ممکن شما ضرور به آن موجود دیگر است و ضرورو بالذات نیست.
===============================================
منهای این حرفها
یا مانند صحبت حقیر تمام تقسیم بندی و ادعاهایتان را اثبات کنید
یا اگر میخواهید اثباتهای حقیر را نقد کنید کلمات را تغییر ندهید
و اشتباهتان را تصحیح کنید

velayat;367787 نوشت:
شما به هیچ وجه نمی توانید از صحت گزاره اول به صحتت گزاره دوم پل بزنید:
اگر موجودی بدون هیچ شرطی وجود دارد آنگاه ضروربالغیر است = اگر ضروربالغیر نباشد آنگاه به شرطی وجود دارد
شما در اینجا جای مقدم و تالی را عوض کردید و محمول مقدم و تالی را هم معکوس کردید و انتظار دارید صادق باشد در حالی که هیچ دلیلی بر این امر وجود ندارد اگر هم دارد باید اورده شود نحن ابناءالدلیل.

اگر p آنگاه q
هم ارز اگر نقیض q آنگاه نقیض p است

قصد شما مباحثه نیست
این را برای شما ننوشتم
بلکه برای دیگرانی که می خوانند.

شما اگرابناء دلیل بودی، بدون دلیل ممکنی را بی دلیل نمیدانستید.
از شما می پرسند، چرا دلیل ندارد؟
می فرمایید: بدون دلیل بوجود می آید!
جمله بدون دلیل وجود دارد را گرفته اید و تغییر داده اید به بدون دلیل بوجود می آید؟

velayat;367796 نوشت:
1-موجودی که مشروط است، در صورت وجود شرط، وجود می یابد
2-در غیر این صورت وجود نمی یابد
3-لذا عدم و وجود به خودی خود، برایش مساوی است
4-یعنی به خودی خود نمی تواند وجود یابد، بلکه با تامین شرط خواهد بود و با عدم تامین نخواهد بود

velayat;367796 نوشت:
پل زدن از گزاره دوم به سوم را قبول ندارم
اگر هم قبول باشد نمی توان از گزاره هر مشروطی ممکن اسست به گزاره هر ممکنی مشروط است پل زد.

چرا قبول ندارید؟
و چرا می فرمایید اگر هم قبول باشد؟
ما که با احتمال سروکار نداریم، درست صحبت کنید و با دلیل.
=======================================
وقتی می گوییم موجود ممکن است، یعنی در ذات خودش ضرورتی برای بوجود آمدن ندارد.
وقتی موجود مشروط است یعنی در ذات خودش ضرورتی برای بوجود آمدن ندارد.
این ها با هم مساوی هستند، اگر آنگاه نیست.

وقتی X =Y می توانیم بگوییم هر Xی y است و هر Yی x است.

velayat;367796 نوشت:
اما در تقسیم بندی بنده یعنی شی ممکن یا مشروط است یا غیر مشروط شی غیر مشروط خارج از ممکنها نیست و داخل در مقسم است مگر اثبات شود هر ممکنی مشروط است که اساسا بحث بر سر همین است و من دلایل شما را رد کردم

به چه دلیل ممکن یا مشروط است یا غیر مشروط؟

احقیر اثبات کردم،
هر موجودی یا مشروط است یا غیر مشروط

شما به چه دلیلی می فرمایید ممکن مشروط است یا غیر مشروط
=============================================
این مطلب را به خاطر شریف بسپارید:
اگر نتوانید تقسیم بندیتان را ثابت کنید
حقیر تقسیم بندی می آورم کبدون اثبات
و در 2 خط وجود خدا را که تمام فلسفه برای آن است ثابت می کنم
اینگونه:
موجود انواعی دارد: .....هرچی شما می دانید .... + موجودی که عالم است، قادر است، زنده است، همیشه بوده و خواهد بود و .....

اگر تقسیم بندی خودتان را بدون اثبات می پذیرید
این را هم بدون اثبات بپذیرید
والسلام

velayat;367833 نوشت:
شما به هیچ وجه نمی توانید از صحت گزاره اول به صحتت گزاره دوم پل بزنید:
اگر موجودی بدون هیچ شرطی وجود دارد آنگاه ضروربالغیر است = اگر ضروربالغیر نباشد آنگاه به شرطی وجود دارد
شما در اینجا جای مقدم و تالی را عوض کردید و محمول مقدم و تالی را هم معکوس کردید و انتظار دارید صادق باشد در حالی که هیچ دلیلی بر این امر وجود ندارد اگر هم دارد باید اورده شود نحن ابناءالدلیل.

جناب ولایت،نمی دانم رشته شما چیست.اگر در دبیرستان رشته انسانی بوده اید،منطق پاس کرده اید.اگر ریاضی بوده اید،جبر و احتمال پاس کرده اید.در هر دو این دروس اگر هم ارز بودن عکس نقیض را یاد ندهند،حداقل برهان خلف را که مبنایش عکس نقیض است را آموزش می دهند.شما واقعاً نمی دانید هر گزاره ای،چه شرطی و چه حملی،هم ارز است با عکس نقیضش؟!خیلی از شما بعید بود.

بهتر است بحث نکنیم.در اینصورت اگر عکس نقیض بسازیم،می گویید غلط است،اگر عکس مستوی بسازیم می گویید غلط است.باید چارچوب استدلال ما و شما یکی باشد.یعنی هر دو از یک قواعد منطقی استفاده کنیم.
در ضمن،دلیل می آوریم،نمی خوانیدش،می گویید من چنین دلیلی ندیدم.اول می گویید بالذات در اینجا در مقابل بالغیر نیست،در مقابل بالعرض است.اکنون می گویید نخیر،ماهیت بالمجاز است و بالمجاز در مقابل بالحقیقة است.برای اثبات این که این دو در کنار هم نیستند دلیل می آوریم،جواب نمی دهید.نمی خوانیدش.
می گویید من قاعده هر عرضی معلول است را قبول ندارم،بدون این که دلیل آن را ببینید.شما برای انکار آمده اید؟
مگر شرط اول برای حقیقت جویی این نیست که اول سخن مخالف را بشنوید،سپس راجع به آن اظهار نظر کنید؟!متاسفانه شما این شرط را رعایت نمی کنید.
اگر خودتان طالب حقیقت هستید و می خواهید قضیه را حل کنید،سعی کنید خودتان هم دلیل بیاورید برای این که چرا هر ممکنی،علت دارد.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

لطفا یک نفر بگوید این اتم های کوانتمی چی هستند تا ما هم بفهمیم.چرا میگید بدون علت اند؟
با تشکر

سلمان14;367830 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت
یعنی اینکه شما میگی ممکنی هست علت دارد، ممکنی هست علت ندارد، چرا علت ندارد؟ چون علت ندارد؟
این مصادره به مطلوب نیست؟
به چه دلیل ممکنات را به دنو قسمت بدون علت و یا علت تقسیم کردید

یعنی چه چرا علت ندارد؟ من می گویم عقلا ممکن است که یک شی بی علت محقق شود حال در این سخن چه مصادره به مطلوبیست
بعد تقسیم بنده می کنم گزاره های شرطیه را به بعضیه مولد شرط و آکه مولد شرط نیست باز چه اشکالی است؟
تقسیم بندی که دلیل نمی خواهد مخصوصا تقسیم بندی ثنائی
سلمان14;367830 نوشت:

شما خلط مبحثی بین وجود داشتن و به وجود آمدن کرده اید
شما حرف حقیر را تحریف کردید
امیدوارم نیت سوئی نداشته باشید

با یکی بحث می کردیم نقل قولی کردیم به جای هست گفتیم است به ما اشکال گرفت
من نمی فهمم تفاوت به وجود آمدن و وجود داشتن چه دخلی در بحث ما دارد شما فعلهای مرا از آمد به داشت تغییر بده در اشکال من فرقی حاصل نمی شود.
سلمان14;367830 نوشت:

ببین برادر عزیز وقتی می گویی بوجود میآید یعنی زماندار است
یعنی مشروط به زمان است
آیا قبول ندارید؟

نه خیر
من بارها گفته ام که قبول ندارم هر شی زمانداری مشروط به زمان است.
عزیز دقت کنید بنده نباید دلیلی بیاورم چون من چیزی را نمی خواهم اثبات کنم من نمی خواهم بگویم هر ممکنی علت دارد نه می خواهم بگویم هر ممکنی علت ندارد من موضعی لا ادری نسبت به مطلب دارم یعنی می گویم شاید علت داشته باشد شاید علت نداشته باشید و در این صورت 3 حالت ممکن است:
همه ممکنها علت دارند
هیچ ممکنی علت ندارد
یا بعض ممکنها علت دارند و بعض علت ندارند
و از این سه فرض هر دو فرض 2 را قبول نداریم و می ماند فرض 1 و 3 که شما فرض اول را قبول داری ولی من می گویم هر دو فرض ممکن است.
سلمان14;367830 نوشت:

شما اگرابناء دلیل بودی، بدون دلیل ممکنی را بی دلیل نمیدانستید.
از شما می پرسند، چرا دلیل ندارد؟
می فرمایید: بدون دلیل بوجود می آید!
جمله بدون دلیل وجود دارد را گرفته اید و تغییر داده اید به بدون دلیل بوجود می آید

دلیل در جمله نحن ابنا الدلیل در عالم اثبات است و بحث ما در علت ممکنات در عالم ثبوت.خواهشا خلط نکنید
سلمان14;367830 نوشت:

اگر p آنگاه q
هم ارز اگر نقیض q آنگاه نقیض p است
قصد شما مباحثه نیست
این را برای شما ننوشتم
بلکه برای دیگرانی که می خوانند.

باز قضاوت اخلاقی کردید
من هم اگر می خواستم این جوری با شما بحث کنم می توانستم بگویم اما نمی خواهم این جوری بحث کنم.قضاوت با خوانندگان
در ضمن شما جوابی به اشکال من ندادید من می گویم اگر می خواهید از گزاره اول پل به گزاره دوم بزنید یا قیاس مباشر است یا غیر مباشر اگر غیر مباشر است یک کبری دیگر نیاز دارید و اگر مباشر است باید بگویید از کدام انواع مباشر است.
البته دقت کنید من می گویم دلیل به این معنا نیست که سخن شما صد در صد اشتباه است بلکه می گویم اگر دلیل صحیح بیاورید من قبول می کنم اگر هم نیاورید انتظار قبول نداشته باشید.
البته جناب البوس پاسخی دادند که درباره اش سخن خواهم گفت.
سلمان14;367830 نوشت:

چرا قبول ندارید؟
و چرا می فرمایید اگر هم قبول باشد؟
ما که با احتمال سروکار نداریم، درست صحبت کنید و با دلیل.

پل زدن از گزاره دوم به سوم را قبول ندارم چون دلیل ندارد.
بعد هم اینکه می گویم اگر هم مدلل باشد ... برای این است که اگر شما توانستی دلیلی بر مطلبت آوری باز من اشکالم به استدلال شما از جای دیگری وارد خواهد بود مثل اینکه کسی قیاسی برا اثبات مدعایش اورد و شما به صغری اشکال کنی خب در نتیجه کل استدلال غلط خواهد بود و از درجه اعتبار ساقط است اما باز شما کبری هم برای محکم کاری اباطل می کنی و می گویی اگر صغری هم غلط باشد کبری فلان اشکال را دارد.
اینگونه بحث کردن در محافل علمی خیلی رواج دارد نمی دانم چرا شما شکال می کنید.
سلمان14;367830 نوشت:

وقتی می گوییم موجود ممکن است، یعنی در ذات خودش ضرورتی برای بوجود آمدن ندارد.
وقتی موجود مشروط است یعنی در ذات خودش ضرورتی برای بوجود آمدن ندارد.
این ها با هم مساوی هستند، اگر آنگاه نیست.

وقتی X =Y می توانیم بگوییم هر Xی y است و هر Yی x است.


خب آن وقت معنای مشروط با ممکن چه فرقی دارد؟
ممکن الوجود یعنی شی ای که وجود و عدم برایش مساوی است و حرفی از این نزه ایم که لزوما شرطی برای ترجیح وجود بر عدم می خواهد یا بدون علت و شرط نیز محقق خواهد شد
پس در نتیجه ممکن الوجود اعم از مشروط الوجود است
یعن ممکن هم می تواند مشروط الوجود باشد هم نه
وقتی چنین باشد در منطق می گویند بین این دو مفهوم عموم و خصوص مطلق است
وقتی عموم و خصوص مطلق شد می شود مثل قضیه هر گردویی گرد است اما هر گردی گردو نیست.
یعنی رابطه تساوی بین ایکس و ایگرگ نیست بلکه چنین را بطه ای برقرار است:X بزرگتر از y
البته اگر بینشان تساوی بود حرف شما درست بود مثل رابطه انسان و بشر که بینشان تساوی است و می شود گفت هر انسانی بشر است و هر بشری انسان است.

سلمان14;367830 نوشت:

اگر نتوانید تقسیم بندیتان را ثابت کنید
حقیر تقسیم بندی می آورم کبدون اثبات
و در 2 خط وجود خدا را که تمام فلسفه برای آن است ثابت می کنم
اینگونه:
موجود انواعی دارد: .....هرچی شما می دانید .... + موجودی که عالم است، قادر است، زنده است، همیشه بوده و خواهد بود و .....

اگر تقسیم بندی خودتان را بدون اثبات می پذیرید
این را هم بدون اثبات بپذیرید


نگاه کنید تقسیم بندی ثنائی هیچ دلیلی نمی خواهد
تقسیم بندی شما اگر چنین بیان شود من قبول می کنم:موجودات دو نوعند:یا موجودی که عالم و قادر و حی و ازلی او ابدی است یا نیست
این تقسیم بندی اشکالی ندارد
ولی فقط می گویم ممکن است قسم اول مصداقی در خارج نداشته باشد.
باتشکر

Albus;367803 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
شما تا همین چند پست قبل بالعرض و بالمجاز را یکی می دانستید!
استاد مصباح در کتاب خودشان می گویند در اینجا بالذات و بالعرض در مقابل هم اند.شما حرفتان را کاملاً عوض کردید!

سلام
مگه من گفتم نگفتم بالعرض؟گفتم بالعرض و بالذاتی که گفتم به معنای مورد نظر شما نیست به معنای دیگری است
بالعرض و بالذات به همان معنای بالمجاز و بالحقیقه هستند و اصلا شما نگاه کنید به دلایلی که من از کتاب آموزش فلسفه برای حرف خودم آوردم انجا از اقای مصباح نقل کرده ام که گفتند ماهیت واقعیت عینی ندارد.
و اصلا بالمجاز را در کنار بالعرض برای تفسیر بالعرض آوردم که خدایی تکرده خلطی نشود.

Albus;367803 نوشت:

بالمجازی که اساتید می گویند،در مقابل بالحقیقة نیست.ما پذیرفته ایم که واقعیات کثیر هستند.از طرفی این کثرت به وجود بر نمی گردد.چون مشترک معنوی است(لطفاً نگویید این را ثابت کن،چون مربوط به این تاپیک نیست).پس کثرت باید مربوط به ماهیات باشد.پس ما باید برای ماهیات حقیقتی قائل بشویم.اگر مجاز اینجا در مقابل حقیقت باشد،یعنی کثرت حقیقی نیست و مجازی است که این با اصل کثیر بودن واقعیات منافات دارد.

واقعیات کثیر هستند قبول
اما چرا این کثرت به وجود بر نمی گردد؟
مشترک معنوی بودن وجود دخلش به کثرت وجود چیست؟
مشترک معنوی بودن مفهوم وجود به این معناست که وقتی می گوییم الحسن موجود و الشجره موجود این دو موجود به دو معنای مختلف نیستند و به یک معنایند
مثل لفظ انسان که به من و شما می گویند که در اینجا می گویند انسان مشترک معنوی است.
خب این چه ربطی به کثرت وجود و ماهیات دارد؟
اصلا شما نگاه کنید به بدایه در فصل فی ان الوجود حقیقه واحده مشککه بحث وحدت تشکیکی وجود را می کند.
اما برای چه برای حل همین معضل که از طرفی کثرت موجودات بدیهی است از طرفی ماهیت واقعیت عینی ندارد بحث وحدت تشکیکی وجود را مطرح کرده اند.

Albus;367803 نوشت:

چطور رد می کنید وقتی دلیل آن را نمی دانید؟!
پس بگویید من کاری ندارم،آمده ام فقط برای انکار،حتی بدون این که دلیل شما را ببینم.این عیناً حرف شماست.دلیل ما را ندیده اید،می گویید من این قاعده را قبول ندارم.ردش می کنم!
شما می پذیرید که ذاتی شیء،معلول نیست و با تحقق شیء،آن هم محقق می شود و نیاز به چیز دیگری نیست؟

من فکر کردم طبق معمول می گویند این مسئله بدیهی است و براساس استقرای ناقص می خواهند امری را بدیهی جلوه دهند.
اما اگر دلیلی داشته باشد حاضرم بشنوم و اگر احیانا پیش داوری ای صورت گرفته معذرت می خواهم.
اما در مورد سوالتان اینکه ذاتی شی با تحقق شی محقق می شود دلیلی بر معلول نبودن آن نیست .چون شی چیزی جز ذاتیاتش نیست و وقتی می گویی انسان محقق شد یعنی حیوان ناطق محقق شده است . و معنا ندارد بگوییم خود شی علت دارد اما ذاتیاتش علت ندارند.
البته من نمی گویم قطعا هر ذاتی ای علت دارد بلکه با این حرف که بگوییم قطعا علت ندارد مخالفم بلکه باید موضع لا ادری بگیریم(کما فی السابق) و بگوییم ممکن است معلول باشد و ممکن است نباشد.
به هر حال ما حاضریم دلیل شما را بشنویم.

Albus;367803 نوشت:

شما ظاهراً از عمد نمی بینید.لزومی نمی بینم دوباره آن را بیاورم.خودتان تشریف ببرید به پست های قبل،آن را بخوانید.در ضمن کنار آن تمثیل هم دقیقاً گفتم برای روشنتر شدن قضیه این را آوردم.نگفتم برای اثبات قضیه.ضمناً آن تمثیل مربوط به قضیه هر ماهیتی،ممکن است بود،نه هر ممکنی،ماهیت دارد!!!!!!!!!!!!
عادت دارید بر عکس برداشت کنید و یا اصلاً نخوانید.

البته درست بود که در انجا گفتید برای روشنتر شدن قضیه گفتم اما دلیل دیگر هم در کنارش نیاورده بودید.
خب حالا می شود من از شما در خواست کنم دوباره تکرار کنید ؟چیزی که ازتون کم نمی شود!
[=Times New Roman]
Albus;367842 نوشت:
جناب ولایت،نمی دانم رشته شما چیست.اگر در دبیرستان رشته انسانی بوده اید،منطق پاس کرده اید.اگر ریاضی بوده اید،جبر و احتمال پاس کرده اید.در هر دو این دروس اگر هم ارز بودن عکس نقیض را یاد ندهند،حداقل برهان خلف را که مبنایش عکس نقیض است را آموزش می دهند.شما واقعاً نمی دانید هر گزاره ای،چه شرطی و چه حملی،هم ارز است با عکس نقیضش؟!خیلی از شما بعید بود.

من نمی دانم علت این لحن صحبت کردن شما چیست؟می توانیم خیلی با احترام بیشتر با هم سخن گوییم.
من به ایشان نگفتم حرفت غلط است قطعا. گفتم اگر هم دلیلی داری بیاور و گفتم نحن ابنا الدلیل اصلا تاکید من در آخر جمله بر دلیل اوری به همین علت بود به همین علت هم مورد توجه جناب سلمان واقع شد
اگر عکس نقیض یا عکس مستوی یا... است باید در استدلال بیان شود که ایکس نقیض ایگرگ است و هر عکس نقیضی صادق است تا انسان قبول کند
آخه ایشان خیلی راحت از گزاره های مختلف پل می زنند به گزاره های دیگر و بعضی هایش غلط و بعضی هایش درست در می اید اینکه نمی شود.
اساسا منطق می گوید برای هر مدعا و هر پل زدنی دلیل مجزایی اورد.
اما در را بطه با سخن ایشان:
اگر موجودی لامشروط(بدون هیچ شرطی)است آنگاه ضروربالغیر است = اگر ضروربالغیر نباشد آنگاه به شرطی وجود دارد
کاری که در این جا انجام شده است چه است؟
1.جای مقدم و تالی عوض شده است
2. کیف تالی در گزاره اول معکوس شده است
3.محمول مقدم در گزاره اول نیز معکوس شده است
4.سور هم تغییری نکرده است

مثال نقضی برای ابطال دیدگاه ایشان:
اگرایکس لا انسان باشد آنگاه موجود است
اگر ایکس موجود نباشد آنگاه انسان است

خب اینکار با کدام استدلال مباشری هم خوانی دارد؟نقض موضوع، نقض محمول،عکس نقیض روش قدما عکس نقیض روش متاخرین یا عکس مستوی؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر شما به ما تنبه دهی با کدام یک موافق است با سر و جان حرف جناب سلمان را خواهیم پذیرفت.


محب فاطمة;368070 نوشت:
لطفا یک نفر بگوید این اتم های کوانتمی چی هستند تا ما هم بفهمیم.چرا میگید بدون علت اند؟
با تشکر

ما اصلا چنین بحثی را مطرح نکردیم و اگر مطرح هم می کردیم به درد نمی خود چون فیلسوفان مسلمان می گفتند علت دارد ولی شما نمی دانید و هیچ دلیلی بر این گزاره نداریم که هر چی نمی دانیم نیست.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

velayat;368143 نوشت:
یعنی چه چرا علت ندارد؟

هر آنچه فرمودید، یک چرا به اولش اضافه کنید(بیان شما معیار ما نیست)
ضمناً :
1- بارها عکس نقیض و هم ارز را زیر سوال بردید
2- وجود دارد را به بوجود آمد تبدیل می کنید
3- پاسخ نمی دهید و می فرمایید پاسخ داده شد
4- می گیم چرا میخواهید در نظر دیگران هم ارز یگ گزاره شرطی و خود همان گزاره شرطی را مغایر با هم جلوه دهید، میرید سراغ پل زدن و .....
5- می فرمایید تقسیم بندی دلیل ندارد !!!!!!!!!!!! ، چرا دلیل ندارد؟
6- تقسیم بندی ثنایی هر وقت به نفعتان است دلیل ندارد هر وقت به ضررتان است، یا بالغیر است یا بالغیر نیست(بالذات است) یا نه بالغیر است نه بالغیر نیست(بالذات است).
7-وقتی می پرسند چرا گزاره هم ارز را مدام باید برای شما اثبات کنند، می فرمایید چون از گزاره اول به دوم پل می زند!!!!!!!!!!! ایها الناس پل زدن چه ربطی به گزاره هم ارز دارد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هم ازر یک گزراه در مورد همان گزاره صحبت می کند
پل زدن در مورد دو گزاره مختلف است!!!!!!!!
چرا اینها را بهم ربط می دهید؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شما خودت هر وقت از تقسیم بندی ثنایی استفاده می کنی ، اثبات می کنی؟
اصلاً حقیر ادعا می کنم، می توانم اثبات کنم هم ارز یگ گزاره شرطی، ارزشش برابر با خود گزاره است، شما می توانی اثبات کنی تقسیم بندی : (یا ضرور بالغیر است، یا ضروربالذت است، یا نه ضرور بالغیر است و نه ضروربالذات) را ؟ اثبات، نه اینکه عقل شما می گوید(ما اگر بیان شما را نپذیریم، چه می شود؟ گناه است؟ اگر نیست اثبات کنید)

velayat;368156 نوشت:
مثال نقضی برای ابطال دیدگاه ایشان:
اگرایکس لا انسان باشد آنگاه موجود است
اگر ایکس موجود نباشد آنگاه انسان است

اگر خواستید، شما اثبات خودتان را برای همین تقسیم بندی بنویسید آنگاه حقیر هم اثبات خودم برای گزاره شرطی(به همراه نکته های پنهان در همین گزاره شرطی که نوشتید) را می نویسم.

8- استفاده از مصادره به مطلوب:

velayat;366534 نوشت:
نگاه کنید شما یک قاعده کلی گفتید که هر کس که نسبت به چیزی بی نیاز است آن را داراست من هم مثال نقضی زدم همین. و موجود مورد نظر من هم نیازی به علت ندارد

9- ادعای اینکه واجب موجود مشروطی است:
velayat;367796 نوشت:
در تقسیم بندی بنده یعنی شی ممکن یا مشروط است یا غیر مشروط شی غیر مشروط خارج از ممکنها نیست

مابقی ادعاهایتان، عزیز، طبق بحثهای خودتان پاسخ داده شد
از نظر حقیر این چنین بحث کردنی ارزش ادامه دادن ندارد

صددرصد قضاوت با خوانندگان خواهد بود
اما خوانندگان باید اول هم ارز را بشناسند
خوانندگان باید اختلاف «وجود دارد» با «بوجود می آید» را بدانند.

سلمان14;368255 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت
1- بارها عکس نقیض و هم ارز را زیر سوال بردید
2- وجود دارد را به بوجود آمد تبدیل می کنید
3- پاسخ نمی دهید و می فرمایید پاسخ داده شد
4- می گیم چرا میخواهید در نظر دیگران هم ارز یگ گزاره شرطی و خود همان گزاره شرطی را مغایر با هم جلوه دهید، میرید سراغ مباشر، غیر مباشر، و .....
5- می فرمایید تقسیم بندی دلیل ندارد !!!!!!!!!!!! (چون شما می گی) دلیل بیار، چرا دلیل ندارد؟
6- تقسیم بندی ثنایی هر وقت به نفعتان است دلیل ندارد هر وقت به ضررتان است، یا بالغیر است یا بالغیر نیست(بالذات است) یا نه بالغیر است نه بالغیر نیست(بالذات است).
7- مدام خودتان را طلبه علوم دینی نمایش میدهید(نحن ابناءالدلیل، استادمان در درس نهایه گفت و ....)
8-وقتی می پرسند چرا گزاره هم ارز را مدام باید برای شما اثبات کنند، می فرمایید چون از گزاره اول به دوم پل می زند!!!!!!!!!!!
ایها الناس پل زدن چه ربطی به گزاره هم ارز دارد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هم ازر یک گزراه در مورد همان گزاره صحبت می کند
پل زدن در مورد دو گزاره مختلف است!!!!!!!!
چرا اینها را بهم ربط می دهید؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شما خودت هر وقت از تقسیم بندی ثنایی استفاده می کنی ، اثبات می کنی؟
اصلاً حقیر ادعا می کنم، می توانم اثبات کنم هم ارز یگ گزاره شرطی، ارزشش برابر با خود گزاره است، شما می توانی اثبات کنی تقسیم بندی : (یا ضرور بالغیر است، یا ضروربالذت است، یا نه ضرور بالغیر است و نه ضروربالذات) را ؟ اثبات، نه اینکه عقل شما می گوید(ما اگر بیان شما را نپذیریم، چه می شود؟ گناه است؟ اگر نیست اثبات کنید)
اگر خواستید، شما اثبات خودتان را برای همین تقسیم بندی بنویسید آنگاه حقیر هم اثبات خودم برای گزاره شرطی(به همراه نکته های پنهان در همین گزاره شرطی که نوشتید) را می نویسم.
سلام
1.من هیچ وقت عکس نقیض را زیر سوال نبردم و شما هم یا هیچ وقت نگفتی گزاره عکس عکس نقیض گزار ایگرگ است پس صحیح است یا اگر گفتی من اشکالی نکردم
گزاره های هم ارز را هم تعریفی از آنها ندیدم یک وقت محمول را معکوس می کنید یک بار مقدم و تالی را جایشان را عوض می کنید و خلاصه هر کاری را به اسم هم ارز می کنید و آخرش هم برچسب صدق رویش می زنید
خوبست من چندین بار این گزاره های هم ارز شما را ابطال کرده ام و شما هم در عوض پاسخی به من ندادید ولی باز هم حرف خودتان را تکرار می کنید.
من اصلا نمی خواهم قضاوت اخلاقی درباره شما بکنم هر بار هم در بحثهای قبلیم با افراد دیگر کردم اشتباه کردم چون با اینکه می دانم از لحاظ روانشناسانه تأثیر شگرفی در مخاطب عوام دارد اما از لحاظ اخلاقی جایز نمی دانم (با توجه به اخلاق بحث و گفتگو) .
2.پاسخ شما به این نحو داده شد:
نقل قول:

با یکی بحث می کردیم نقل قولی کردیم به جای هست گفتیم است به ما اشکال گرفت
من نمی فهمم تفاوت به وجود آمدن و وجود داشتن چه دخلی در بحث ما دارد شما فعلهای مرا از آمد به داشت تغییر بده در اشکال من فرقی حاصل نمی شود.

3.دیگه تجربه شد تنها نگویم پاسخ شما داده شد نقل قول خودم را هم تکرار کنم.ببخشید.
4.خب ما نخواستیم مغایر جلوه دهیم ما گفتیم نحن ابنا الدلیل .آیا وحی منزل است که هر گزاره ای هم ارز گزاره دیگر بود صادق است؟ بدیهی هم که نیست(اساسا تعریف هم ارز هم روشن نیست)اما ما در منطق حتی برای نتیجه گرفتن از گزاره بعض حیوان ها انسانند از گزاره( بعض انسانها هم حیوانند ) دلیل منطقی می آوریم یعنی اسمش را می گذاریم عکس مستوی و برای صدق عکس مستوی دلیل منطقی می آوریم بعد شما گزاره اول را یه عالمه تغییر می دی بعد انتظار داری حرفت را قبول کنیم تازه مثال نقض هم باید برای ابطال حرفتان بیاوریم باز هم حرفتان را تکرار می کنید.
خب شما بگو من چه کار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
همون اول می گفتم بابا نوکرتم چاکرتم حرفت قبول لابد شما خوشت میامد.
5.هر مفهوم کلی ای قابل تقسیم به یک شی و عدم آن شی است (تقسیم بندی ثنائی)
مورد مثالهای من مفهوم کلی بودند
پس مورد مثالهای من قابل تقسیم بندی به یک شی و عدم آن هستند.
6.من کی همچنین تقسیم بندی ای را کردم ؟اصلا تقسیم بندی ثنائی روی این تقسیم بندی شما صدق نمی کند:یا بالغیر است یا بالغیر نیست(بالذات است) یا نه بالغیر است نه بالغیر نیست(بالذات است).
7. به هر حال چه طلبه چه دانشجو باید حرف حق هر صنفی را بزند و مثلا بگوید نحن ابنا الدلیل و هم در دانشگاه کلاس نهایه می روند هم در حوزه

8.
پل زدن از یک گزاره است نسبت به گزاره دیگر كه دقیقا شما دارید همین کار را می کنید یعنی مثلا می گویید از گزاره الف نتیجه می گیریم گزاره ب را خب این پل زدن است اما هر پل زدنی عیب نیست پل زدن بی دلیل عیب است یعنی برای ان نه استدلال مباشر داشته باشی(عکس نقیض و مستوی و...)نه استدلال غیر مباشر.
هم ارز درباره یک گزاره صحبت کرده و از آن با تغییر محمول یا موضوع یا کیف یک گزاره دیگر نتیجه می گیرد خب این همان پل زدن است و نیازی به دو گزاره مختلف نیست.
نگاه کنید تقسیم ثنائی مخصوصا تقسیم ثنائی که شی را دائر مدار نفی و اثبات می کنی بسیار روشن و بدیهی ایت و نیازی به دلیل ندارد کما اینکه در کتب منطقی آمده است
یک شی یا انسان است یا لا انسان
الان دلیل این جمله چیست؟هر انسانی یا قدش بالاتر از 100 است یا پایین تر یا 100
خب این جمله بدیهی است
و نیازی به دلیل ندارد اما نتیجه گیری های شما به هیچ وجه بدیهی نبود.
می دانم می خواهید چه کار کنید می خواهید بگویید چون شما برای سخنتان که همان تقسیم بندی است دلیل ندارد پس من هم دلیل نمی خواهم اما قیاستان مع الفارق است چون سخن من بدیهی است و به هر بنی بشری بدهی قبول می کند اما برای شما چنین نیست من هم به هرکس گفتم صحبتهای شما را بخواند سخنم را تصدیق کرد.
مگر شما ادعا کنی نه خیر تمام حرفهای من بدیهی است
من می گویم اولا اگر بدیهی است پس چرا با مثالهای نقض من ابطال می شود
ثانیا اگر شما ادعایتان این است که بدیهی است قضاوت را به خوانندگان وامی نهم تا درباره ادعای شما قضاوت کنند.

سلمان14;368255 نوشت:

9- استفاده از مصادره به مطلوب:

ما که نفهمدیم کجای جمله من مبنی بر موجود مورد نظر من نیازی به علت ندارد مصادره به مطلوب و دور بود ؟
من ادعایم را در اول تاپیک توضیح دادم و دلیلم را گفته ام و صرفا الان تکرار مدعا کردم

نقل قول:

10- ادعای اینکه واجب موجود مشروطی است:
نقل قول:

الان هم روی این ادعا تاکید دارم که ممکن است واجب مشروط باشد اما مشروط به علل موثره نه موجده

نقل قول:

مابقی ادعاهایتان، عزیز، طبق بحثهای خودتان پاسخ داده شد
از نظر حقیر این چنین بحث کردنی ارزش ادامه دادن ندارد
صددرصد قضاوت با خوانندگان خواهد بود
اما خوانندگان باید اول هم ارز را بشناسند
خوانندگان باید اختلاف «وجود دارد» با «بوجود می آید» را بدانند.

من هم به نظرم دیگر بحث جایی برای ادمه ندارد
من زودتر هم گفته بودم باید جمع بندی صورت گیرد
قضاوت هم با خوانندگان در مورد منطق در گفتار و استحکام سخنان
من هم خودم را جای مخاطبان نگذاشته و قضاوت خاصی در مورد شما و سخنانتان نمی کنم
و فقط نظر خودم را بیان می دارم
به نظر من استدلال های شما اجمالا 90 درصد همان بحث هم ارز بود که اولا شما رویه یکسانی در بحث هم ارزها نداشتید و یک وقت کیف را عوض می کردید یک وقت جای موضوع و محمول را و یک وقت جای مقدم و تالی را همه را هم به اسم هم ارز می گذاشتید و مهر صدق به آن می زدید اما از کجا این صدق آمده بود خدا می داند .اگر می گفتید کدام یک از استدلالهای مباشر است و من بررسی می کردم صحه به سخنان شما می گذاشتم ولی چنین نکردید ثالثا من تقریبا آن استدلالهایی که حرف مرا ابطال می کرد با مثال نقض اشتباه بودنش را نشان دادم که دیگر شائبه ای پیش نیاید که فلانی بی خودی حرفی را رد می کند

برای مثال:

نقل قول:

1.اگر موجودی لامشروط(بدون هیچ شرطی)است آنگاه ضروربالغیر است = اگر ضروربالغیر نباشد آنگاه به شرطی وجود دارد
مثال نقض:
مثال نقضی برای ابطال دیدگاه ایشان:
اگرایکس لا انسان باشد آنگاه موجود است
اگر ایکس موجود نباشد آنگاه انسان است

2.شما می گویید:
اگر در هر جایی باشد آنگاه هیچ شرط مکانی ای ندارد
اگر هیچ شرط مکانی ای ندارد آنگاه در هر جایی هست
یعنی شما در این جا صرفا مقدم و تالی را جایشان را عوض کردید
مثال نقضی می زنم که در آنجا هم صرفا مقدم و تالی جایشان عوض شده است اما گزاره دوم صادق نیست:
اگر ایکس سفید باشد آنگاه کلاغ نیست
اگر ایکس کلاغ نباشد آنگاه سفید هست (در حالی که این گزاره غلط است چون ممکن است لا کلاغ سیاه باشد)
پس نمی شود از صدق یک قضیه شرطیه صدق معکوس همان را نتیجه گرفت.

3.بعد هم اشکال دیگری به سخن شما هست و آن اینکه اگر مقدم و تالی در قضیه شرطیه محمولشان بر عکس شود نتیجه صادق نیست
یعنی مثلا اگر بگوییم:اگر ایکس انسان باشد آنگاه حیوان است نتیجه نمی شود اگر انسان نباشد حیوان نیست.
این هم از لحاظ منطقیش

4.اگر نخواهی بری مریخ پس نیازی نداری اما باز هم مالک آن نیست
یک مثال که عدم نیاز با عدم مالکیت آن جمع شده است.
5.نه خیر شرط لزوما نمی خواهد خارج از شی باشد می تواند ذاتی آن هم باشد مثلا اگر ایکس حیوان ناطق باشد انسان است

6.عدم نیازمندی به یک شی دلیل بر دارا بودن آن نیست من نیاز به یک قطعه زمین در کره مریخ ندارم اما آن را دارا نیز نیستم یا نیاز به سنگ خوردن ندارم اما آن را دارا نیز نیستم و قس علی هذا

7.از گزاره اگر وجود دارد ضرورت را کسی به او نداده نتیجه می شود اگر وجود ندارد آنگاه ضرورت را کسی به او داده
(روشن است که این نتیجه گیری هیچ وجه منطقی ندارد و نظرمن این است که چه وجود داشته باشد چه وجود نداشته باشد ضرورت را کسی به او نداده مانند اینکه انسان چه سفید باشد چه سیاه چشم دارد
یا مثال زیر
اگر انسان سفید باشد آنگاه چشم دارد
اگر انسان سفید نباشد آنگاه چشم دارد
اما شما می گی چشم ندارد(منطبق بر مثالتان دارم عرض می کنم)

و...


من البته نمی خواهم دوباره روی همان مباحثی که بحث کردیم بحث کنم.
به هر حال مخاطبان می بینند و قضاوتا می کنند اما می خواستم بگویم من مشم در رد شما بیشتر بر این بوده که با مثال نقض رد کنم در حالی که هنوز هم معتقدم اگر مثال نقض هم نمی اوردم می توانستم به علت عدم دلیل اوردن شما حرفتان را قبول نکنم(در حقیقت حرفهای شما از دوجهت مورد اشکال بود-البته نه همه ولی مثلا بعضی وقتها پل زدنتان از گزاره یک به دو درست بود و قابل احاله به یکی از استدلالهای مباشر بود ولی از 2 به سه نه فلذا نتیجه گیری هم مورد اشکال قرار می گرفت -

اما درباره وجود دارد میاید پاسختم را گفتم و در همیجا نقلش را هم تکرار کردم نگفتم فرق ندارد گفتم فرقش دخلی در بحث ما ندارد شما جایگزین کن اگر فرقی در بحث کرد من نوکر شما هم هستم .

اگر صلاح می دانید بنده و شما پست جمع بندی را بزنیم و دیگر به هم پاسخی ندهیم تا ببینیم خوانندگان چه قضاوت خواهند کرد.
باتشکر

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

velayat;368156 نوشت:
البته درست بود که در انجا گفتید برای روشنتر شدن قضیه گفتم اما دلیل دیگر هم در کنارش نیاورده بودید.
خب حالا می شود من از شما در خواست کنم دوباره تکرار کنید ؟چیزی که ازتون کم نمی شود!

چشم.انشاء الله در پست بعدی آن را می آورم.

velayat;368156 نوشت:
من نمی دانم علت این لحن صحبت کردن شما چیست؟می توانیم خیلی با احترام بیشتر با هم سخن گوییم.

قصد جسارت و بی احترامی نداشتم.فقط تعجب کردم.آخرش هم گفتم که از شما بعید بود.

velayat;368156 نوشت:
من به ایشان نگفتم حرفت غلط است قطعا. گفتم اگر هم دلیلی داری بیاور و گفتم نحن ابنا الدلیل اصلا تاکید من در آخر جمله بر دلیل اوری به همین علت بود به همین علت هم مورد توجه جناب سلمان واقع شد
اگر عکس نقیض یا عکس مستوی یا... است باید در استدلال بیان شود که ایکس نقیض ایگرگ است و هر عکس نقیضی صادق است تا انسان قبول کند

این واضح است که صحت هر عکس نقیض به صحت گزاره اولیه بستگی دارد.ما دیگر سر این نمی توانیم بحث کنیم.ضمن این که نمی توانیم بعد از ساختن عکس نقیض،توضیح دهیم چرا عکس نقیض اینجور شد.

velayat;368156 نوشت:
آخه ایشان خیلی راحت از گزاره های مختلف پل می زنند به گزاره های دیگر و بعضی هایش غلط و بعضی هایش درست در می اید اینکه نمی شود.

سلمان عزیز پل نزدند.هم ارز گزاره را بیان کردند.عکس نقیض یک ترکیب شرطی،هم ارز آن است.بنابراین پل زدنی نیست.مثل این است که همان را گفته باشیم،منتهی با بیانی متفاوت.هر عکس نقیضی که ساخته اند،بستگی دارد به صحت گزاره اول.ممکن است از فرض شما استفاده کرده باشند و فرض کرده باشند که درست است ادعای شما.بعد با ساختن عکس نقیض،نادرستی آن را نشان دهند.این یعنی برهان خلف که بحثی سر صحت آن نداریم.

velayat;368156 نوشت:
اساسا منطق می گوید برای هر مدعا و هر پل زدنی دلیل مجزایی اورد.

برای ساختن عکس نقیض یا عکس مستوی و امثال این ها ما دیگر نیازی به پل زدن نداریم.چون با پذیرش همان گزاره اولی،به گزاره جدید می رسیم و همان گزاره اولی برای این استنتاج کافی است.

velayat;368156 نوشت:
اگر موجودی لامشروط(بدون هیچ شرطی)است آنگاه ضروربالغیر است = اگر ضروربالغیر نباشد آنگاه به شرطی وجود دارد

ایشان یک عکس نقیض صحیح انجام داده اند.
اگر موجود لامشروط باشد،آنگاه ضروربالغیر است.
برای ساختن عکس نقیض،جای مقدم و تالی را عوض می کنیم و هر یک را نقیض می کنیم.به این صورت که لامشروط را می بریم بجای ضروربالغیر و ضروربالغیر می رود به جای لامشروط.بعد از آن هر دو را نقیض می کنیم.یعنی لامشروط می شود مشروط،ضرورت بالغیر هم می شود نقیض ضرور بالغیر.پس گزاره اینجور می شود:
اگر موجودی ضروربالغیر نباشد،آنگاه لامشروط نیست.
که در اینجا "لامشروط نیست"،همان "مشروط است" می باشد.پس گزاره می شود:
اگر موجودی ضرور بالغیر نباشد،آنگاه مشروط است.

اشکال این در کجاست؟

velayat;368156 نوشت:
مثال نقضی برای ابطال دیدگاه ایشان:
اگرایکس لا انسان باشد آنگاه موجود است
اگر ایکس موجود نباشد آنگاه انسان است

مثال نقض شما غلط است.چون گزاره اول شما غلط است.به همین دلیل گزاره دوم شما هم غلط می شود.چون اصل گزاره و عکس نقیضش هم ارزند.شما می خواستید ثابت کنید عکس نقیض گیری ایشان درست نیست.برای انجام این کار یک گزاره در نظر گرفتید و مثل ایشان عکس نقیض گرفتید و الان می گویید:بفرمایید،طبق شیوه ایشان به گزاره غلط می رسیم.حال آن که روش غلط نیست.خود گزاره اول شما غلط است.
اما دلیل غلط بودن گزاره اول شما این است که گفته اید اگر چیزی انسان نباشد،آنگاه موجود است.در صورتی که پری دریایی،غول بیابانی،شانس و ... لاانسان است.اما موجود نیستند.
در واقع ماده استدلال شما اشکال دارد.نه صورت استدلال که بعد بخواهید این را نسبت بدهید به شیوه عکس نقیض ساختن جناب سلمان.

velayat;368156 نوشت:
خب اینکار با کدام استدلال مباشری هم خوانی دارد؟نقض موضوع، نقض محمول،عکس نقیض روش قدما عکس نقیض روش متاخرین یا عکس مستوی؟؟؟؟؟؟؟؟

خیلی ساده است.ایشان برای ساختن عکس نقیض،جای دو گزاره را عوض می کنند،یعنی عکس را انجام می دهند.سپس نقیض هر کدام از گزاره ها را بجای گزاره اصلی می نویسند.
اگر p،آنگاه q=اگر ~q،آنگاه ~p.علامت ~ بیانگر نقیض است.در اینجا p و q دو گزاره هستند.جای آن ها را عوض کرده ایم و سپس نقیض هر کدام را ساخته ایم.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

خیر بزرگوار

صلاح نمی دانم، شما دارید یک موضوع بسیار مهم را زیر سوال می برید:
هم ارز یک گزاره شرطی

جنابعالی:
1- تقسیم بندی ات را اثبات بفرما

2- دانه به دانه هم ارزهایی که اشتباه بیان کردم را نشان بدهید، تا یکی یکی بحث شود
از نظر حقیر این ایراد شما در حد تهمت است
گزاره یک جمله بیشتر نیست،
لطفاً جملات را یکی به یکی بیاورید و تا پاسخ نداده ام سراغ دیگری نروید.

3-عیجب تر اینکه شما هنوز هم ادعا دارید واجب مشروط است و ممکن می تواند لامشروط باشد.

velayat;368313 نوشت:
آیا وحی منزل است که هر گزاره ای هم ارز گزاره دیگر بود صادق است؟

آقای محترم، بازهم تحریف موضوع، بازهم پیچاندن،
شما چطور خود را محقق و حقیقت حو نامیده اید
در کجا، حقیر به صرف هم ارز بودن گفته ام گزاره صادق است
اگر نمی دانید، بپرسید، تا پاسخ دهیم، هم ارز یک گزاره ارزش برابری با آن گزاره دارد، اگر گزاره اصلی درست باشد او هم درست است و گرنه او هم نادرست است.

4- تقسیم بندی ثنایی شما برای خودتان بدیهی است بزرگوار، اثبات کنید و طفره نروید، اثبات.

[SPOILER]حقیر در مورد شبهه صحبتی ندارم، اما اگر قرار باشد کسی بخواهد با سوال پرسیدن از دیگران دیگران را به سوی یافتن پاسخ راهنمایی کند، شرط دارد.
شرطش این است که آن شخص خودش آنقدر پاسخ یافته باشد و آنقدر مسئله حل کرده باشد که با خم وچم مسئله حل کردن آشنا باشد
نمیشه که هر کسی دو کتاب خونده و بلده بگه چرا؟ دلیل بیار؟ من قبول ندارم؟ ادعای ارسطو بودن بکنه
اگر ارسطو اینطور بوده خب انسانهایی که هیچی نمی دانند و هیچی را نمیپذیرند از ارسطو بهترند.
شاید کسانی که مسئله ریاضی و فیزیک و .... زیاد حل کرده اند، کلاً هر کسی که مشکل زیادی حل کرده است، بتواند این کار را انجام دهد ولی نه کسی که مشکل زیادی دارد، یا مشکل زیادی ایجاد می کند.
بنابراین مدعیان ارسطوئیت نخست خودشان باید حلال مشکلات باشند، تا راه درست پرسیدن را بدانند،
این یک فکر بچه گانه است که فکر کنیم، سوال درست پرسیدن ساده است[/SPOILER]

5-

velayat;368313 نوشت:
گزاره های هم ارز را هم تعریفی از آنها ندیدم یک وقت محمول را معکوس می کنید یک بار مقدم و تالی را جایشان را عوض می کنید و خلاصه هر کاری را به اسم هم ارز می کنید و آخرش هم برچسب صدق رویش می زنید

نشان بدهید، در کجای حقیر چند روش مختلف برای هم ارز بودن ارائه کرده ام.

حقیر فقط و فقط یک موضوع را قبول دارم، تناقض نمی تواند مبنای هیچ امر درستی و موجودی باشد
اولین اصل هر منطقی.

در ضمن: نقل قولهایی که از حقیر می آورید، آدرسش را پاک نکنید، تا همه بدانند آیا نقل قول همان است که بوده یا شما در آن تغییری داده اید(جسارتاً و با عرض پوزش) و علاوه بر این خودم هم بدانم از کدام پست آورده اید.

velayat;368313 نوشت:
به نظر من استدلال های شما اجمالا 90 درصد همان بحث هم ارز بود که اولا شما رویه یکسانی در بحث هم ارزها نداشتید

مثال بیاورید، یکی یکی.

velayat;368156 نوشت:
مثال نقضی برای ابطال دیدگاه ایشان:
اگرایکس لا انسان باشد آنگاه موجود است
اگر ایکس موجود نباشد آنگاه انسان است

این چه مثال نقضی است؟
شما حتی قاعده مجموعه ها را هم روی این مثال اعمال نکرده اید؟
شما از یک گزاره نما استفاده کرده اید و آن را به جای گزاره تحویل دیگران داده اید و می گوییید این یک مثال نقض است

چرا یک مثال نقض است؟
شما در اینجا گزاره هم ارز را زیر سوال برده اید.
یا ثبات کنید، این مثال نقض است
یا بپرسید تا بدانید گزاره نما یعنی چه، گزاره یعنی چه و هم ارز یک گزاره نما چه تفاوتی با هم ارز یک گزاره دارد.
منتظرم

velayat;368313 نوشت:
مثال نقضی برای ابطال دیدگاه ایشان:
اگرایکس لا انسان باشد آنگاه موجود است
اگر ایکس موجود نباشد آنگاه انسان است

ببین برادر عزیز،
گفتم که منطق معمولی هنوز کم دارد، هنوز وارد خیلی فازها نشده است(البته جنا آلبوس خیلی خوب به زبان علوم انسانی توضیح دادند و تشکر می کنم)
این عبارت در منطق گزاره ای به صورت زیر در میآید:

هر ایکسی(اگر انسان نیست آنگاه موجود است)
هم ازر: هر ایکسی(اگر موجود نیست آنگاه انسان است)

خب: تا الان اصلاً یک کلمه در مورد درستی یا نادرستی این عبارت نوشته ام؟
نه
این صرفاً یک هم ارز است، هم ارز یعنی «هم ارزش» یعنی اون دو تا گزاره شرطی یا هر دو غلط اند یا هر دو درست اند.
غلط و نادرست بودنشون هم بستگی به ایکس دارد.

ایکس چیز مجهولی است، گزاره را تبدیل به گزاره نما کرده است.


[/HR]علاوه بر این در گزراه شرطی وقتی که قسمت اگر نادرست باشد، کل عبارت درست است. نه به این معنی که شما قسمت آنگاه را واسه خودت جدا کنی بگی اون درست است.

مثال:
اگر تناقضی باشد آنگاه هیچی وجود ندارد

-آیا این عبارت ارزش درستی دارد؟
-بله(عجب! این عبارت درست است!!!!!!!!!!!!!!!!!)
-آیا می تونم نتیجه بگیریم که هیچی وجود ندارد؟
-خیر
-چرا؟(مگه خودت نمی گی درست است؟)
-چون گزاره شرطی اگر قسمت شرط درست باشد، نتیجه هر چه باشد، کل عبارت درست است، بنابراین چه چیزی باشد، چه نباشد، کل عبارت درست است)

این یکی از بزرگترین اشتباهات افراد در برخورد با گزاره شرطی است


[/HR]

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

جناب ولایت، بزرگوار، اینجانب در مباحثات قصد بی ادبی نداشته ام ولی اشکالی هم گرفتم به نحوه مباحثه شما بوده است و نه به خود شما. منهای این حرفها،خواهشاً متن زیر رو بخونید، اگر جایی ایراد داشت، همانجا را نشان دهید و سوال بپرسید و دلیل بخواهید و مبحث دیگری فعلاً باز نفرمایید و ادامه اش را ذکر نکنید تا زمان رفع مشکل همان نقطه، بعد که مشکل رفع شد، سراغ مشکل بعدی بروید و همینطور تا آخر. /سپاسگزارم.
عجله ای هم برای جواب دادن نیست، خودتان را خسته نکنید.


اولین اینکه ما تقسیم بندی خودمان را اثبات کردیم، گفتیم:

موجود اگر وجود دارد آنگاه متناقض نیست /اگر و تنها اگر تبدیل به اگر شد

موجود اگر وجود دارد آنگاه (نه اینکه((هم ضروت وجودی دارد و هم ندارد) یا (نه ضرورت وجود دارد و نه ندارد))) /اگر و تنها اگر تبدیل به اگر شد

در نتیجه: موجود مفروض اگر وجود دارد آنگاه یا ضرورت وجودی از خود دارد یا ندارد (ولا غیر). /اگر و تنها اگر تبدیل به اگر شد

از اینجا گفتیم موجودی اگر ضرورت وجودی دارد، الحمدلله. لذا موجود ضروری هست.

محل اشکال شما:
حقیر ادعا کردم، اگر ضرورت وجودی ندارد، باید دیگری به او بدهد، لذا میرویم سراغ دیگری، و با رد تسلسل می رسیم به موجودی که ضرورت وجودی از خودش دارد. لذا مجدداً موجود ضروری هست.


شما اینجا اشکال وارد ساختید:

موجودی هست که ضرورت وجودی از خودش ندارد، و از دیگری هم نمی گیرد(نه بالذات و نه بالغیر).

منظور شما را اینطور می نویسم:


موجود مفروضی هست که(اگروتنهااگر در عالم خارج باشد آنگاه ضرورت وجودی نه از خود و نه از دیگران دارد)

هم ارز: موجود مفروضی هست که(اگروتنهااگر در عالم خارج نمی باشد آنگاه ضرورت وجودی یا از خود یا از دیگران دارد)


ببینید، تا الان منظور از هم ارز، فقط این است که این دو جمله یک معنی می دهند، و یا یک ارزش دارند، هر کدام را بفهمیم درست است یا نادرست ، آن یکی را هم فهمیده ایم.


گزاره اول مربوط به هنگامی است که در عالم خارج است.

گزاره دوم مربوط به زمانی است که در عدم است، یعنی هنگامی که در عدم است ضرورتی دارد(یا از خود یا دیگران)!!!!!

خب این یک تناقض است، نیست؟


الان
می توانیم بگوییم چون هم ارز گزاره اصلی باطل است ، پس خود گزاره اصلی باطل است، و موجود فرضی شما وجود ندارد.


لذا: موجود مفروضی هست که(اگروتنهااگر در عالم خارج باشد آنگاه ضرورت وجودی نه از خود و نه از دیگران دارد) باطل است.


پس نقیض آن گزاره صادق(درست ) است:


نقیض آن می شود: هر موجود مفروضی(اگروتنهااگر در عالم خارج باشد آنگاه ضرورت وجودی یا از خود یا از دیگران دارد)


یا هر موجود مفروضی(اگروتنهااگر در عالم خارج نباشد آنگاه ضرورت وجودی نه از خود و نه از دیگران دارد ندارد)


الان محل اشکال شما رفع شد،


لذا هر موجودی که ضرورت وجودی از خودش ندارد باید از دیگری که دارد بگیرد، این می شود هر ممکنی معلول است. و با رد تسلسل می رسیم به یک موجودی که ضرورت وجودی از خودش دارد.

Albus;368314 نوشت:
این واضح است که صحت هر عکس نقیض به صحت گزاره اولیه بستگی دارد.ما دیگر سر این نمی توانیم بحث کنیم.ضمن این که نمی توانیم بعد از ساختن عکس نقیض،توضیح دهیم چرا عکس نقیض اینجور شد.

با سلام
ما در اینکه صحت عکس نقیض به صحت گزاره های اولیه بستگی دارد و اینکه چرا عکس نقیض این طور شده ان قلت نکردیم ما فقط گفتیم بگو این به دلیل اینکه نقض محمول است صادق است و آنجا چون عکس نقیض است همین ولی ایشان همین را هم نمی گویند.

Albus;368314 نوشت:
سلمان عزیز پل نزدند.هم ارز گزاره را بیان کردند.عکس نقیض یک ترکیب شرطی،هم ارز آن است.بنابراین پل زدنی نیست.مثل این است که همان را گفته باشیم،منتهی با بیانی متفاوت..

از یک گزاره به گزاره دیگر رسیدن یعنی پل زدن چه در قالب استدلال مباشر چه غیر مباشر .
Albus;368314 نوشت:
اما دلیل غلط بودن گزاره اول شما این است که گفته اید اگر چیزی انسان نباشد،آنگاه موجود است.در صورتی که پری دریایی،غول بیابانی،شانس و ... لاانسان است.اما موجود نیستند.
عکس نقیض گیری ایشان درست است. اما باز من مثال نقض خودم را وارد می دانم
اما چرا؟ چون اولا لا انسان تنها شامل موجودات می شود نه معدومات ما می گوییم شی انسان و شی لا انسان و اصلا عدم ،شیئیتی ندارد.
اما پری دریایی و اصلا تصورات ذهنی نیز یک نحوه وجودی در زهن دارند خود همان تصورها ولو آن تصورها ما به ازای عینی ندارند ولی وجود ذهنی که دارند و وجود ذهنی آنها شامل لا انسان خواهد شد ولی چون وجود خارجی ندارند ،وجود خارجی آنها از دایره لا انسان خارج خواهند بود .
اگر هم حرف مرا قبول ندارید و می گویید لا انسان معدوم هم می تواند باشد من لا انسان را به این نحو تعریف می کنم که مشکلی پیش نیاید:موجودی که حیوان ناطق نیست = لا انسان * انسان=موجودی که حیوان ناطق باشد
همان طور که می بینید باز هم اشکال وارد است:
اگرایکس لا انسان باشد آنگاه موجود است
اگر ایکس موجود نباشد آنگاه انسان است

البته من خیلی تاکیدی روی این مساله برای پاسخ به جناب سلمان ندارم
چون اساسا گزاره اول ایشان را قبول ندارم.
گزاره اول ایشان:اگر موجودی لامشروط است آنگاه ضروربالغیر است
چون گفته ام ممکن است ضروری بالذات یا آن شی ای که نه بالذات است نه بالغیر هم لا مشروط باشند

آقای البوس یه سوال خدا وکیلی از شما می پرسم به نظر شما استدلال جناب سلمان برای اثبات علیت قانع کننده است؟ البته استفهامم انکاری نیست بلکه استفهامم حقیقی است.

جناب سلمان فعلا من دو تا سوال دارم
خواهشا گزاره های هم ارز و گزاره نما ها را به طور واضح و روشن تعریف کنید
به طوری که تمییزی روشن بین گزاره های هم ارز و غیرش داده شود

بسم الله الرحمن الرحیم
باسلام و خداقوت

velayat;368403 نوشت:
خواهشا گزاره های هم ارز و گزاره نما ها را به طور واضح و روشن تعریف کنید

توضیح کلی: گزاره هم ارز، یک اصطلاح عمومی است، در منطق گزاره ای، ولی گزاره نما یک نوع عبارت است. منظور حقیر این بود که بررسی درستی یا نادرستی گزاره هم ارز برای عبارت شرطی گزاره نما، پیچیده تر است از بررسی هم ارز یک عبارت شرطی ساده.

یک گزاره نما در واقع ساختمانی شبیه یک گزاره دارد. یک گزاره نما جمله‌ای خبری است که شامل یک یا چند متغیر است و به ازاء قرار دادن مقادیر مختلف به جای متغیر آن، گزاره نما تبدیل به یک گزاره می‌شود.
یک گزاره نما شامل یک متغیر چون x را به صورت (p(x و یک گزاره نما با دو متغیر را به صورت (p(x,y نشان می‌دهیم.
به عنوان مثال عبارت «عدد x مربع کامل است» یک گزاره نما شامل متغیر عددی x است.
همچنین نمونه شهودی‌تر از یک گزاره نما یک فرم ثبت نام یا فرم هایی است که در ادارات مختلف وجود دارد. در این فرم ها یک متن پیش نویس شده وجود دارد که جای برخی از قسمت های آن مانند نام و نام خانوادگی، سن، تاریخ تولد و ... خالی گذاشته شده است که به منزله متغیر گزاره نما است.
منبع: =>


[/HR]هم ارز یک گزاره شرطی ساده:
گزاره ای که ارزش(درستی و نادرستی) یکسانی با گزاره اصلی دارد ولی شکل متفاوتی با آن دارد.

مثلاً:
اگر جناب ولایت پاسخ بدهند آنگاه حقیر پاسخ میدهمهم ارز: اگر حقیر پاسخی ندهم آنگاه جناب ولایت پاسخی نداده اند.
هم ارز: اینطور نیست که(جناب ولایت پاسخ بدهند و حقیر پاسخ ندهم)
هم ارز:(جناب ولایت پاسخ نمی دهند یا حقیر پاسخ میدهم)

منبع: هر کتاب ساختمان گسسته ای(اون کتابی که معرفی کردم) قضیه 1-1

این چهار عبارت هر چهار یک معنی می دهند. یا همه درست هستند یا همه نادرست.
درستی و نادرستی این عبارات بستگی به عمل حقیر و شما دارد.
بستگی دارد شما وحقیر پاسخی بدهیم با نه.


[/HR]هم ارز گزاره نمای شرطی:

هر ایکسی (اگر انسان نباشد آنگاه موجود است)
هم ارز: هر ایکسی(اگر موجود نباشد آنگاه انسان است)

ما ایکس را نمی دانیم چه است، پس این می شود گزاره نما.
باید به ازای مقادیر مختلف ایکس، گزاره را بررسی کنیم.
یعنی باید برویم سراغ هر ایکس، و گزاره های قسمت شرط و نتیجه را به ازای هر ایکس تعیین اعتبار کنیم.

حالا هر چند مفهوم عبارت «موجود است» در گزاره شما مشخص نیست،
اما به طور کلی بررسی می کنیم:
1-برای ایکس هایی که انسان هستند:
قسمت شرط در گزاره اصلی نادرست است.
قسمت نتیجه در گزاره اصلی درست است.
قسمت شرط در گزاره هم ارز نادرست است.
قسمت نتیجه در گزاره هم ارز درست است.
دقت فرمودید، برای ایکسهایی که انسان هستند: هر دو عبارت، قسمت شرط نادرست و قسمت نتیجه درست است، لذا هر دو عبارت درست خواهند بود!!!!!

2-برای ایکس هایی که انسان نیستند:دو حالت داریم، ایکس موجود باشد - ایکس موجود نباشد:

2 - 1- اگر ایکس انسان نباشد و ایکس موجود باشد(مثل پرنده، اسب، میکروب، قارچ، سنگ، کوه ...):
قسمت شرط در گزاره اصلی درست است.
قسمت نتیجه در گزاره اصلی درست است.
قسمت شرط در گزاره هم ارز نادرست است.
قسمت نتیجه در گزاره هم ارز نادرست است.

برای این ایکسها: وقتی شرط و نتیحه هر دو درست یا نادرست باشند، کل عبارت شرطی درست است، لذا هر دو عبارت درست خواهند بود!!!!!

2 - 2- اگر ایکس انسان نباشد و ایکس موجودهم نباشد(مثل توهمات، موجود مفروض متناقض، به قول شما علوم انسانی ها، پری، غول، و ...):
قسمت شرط در گزاره اصلی درست است.
قسمت نتیجه در گزاره اصلی نادرست است.
قسمت شرط در گزاره هم ارز درست است.
قسمت نتیجه در گزاره هم ارز نادرست است.
برای این ایکسها: هر دو عبارت، قسمت شرط درست و قسمت نتیجه نادرست است، لذا هر دو عبارت نادرست خواهند بود!!!!!


[/HR]امیدوارم با دقت در این مثال خودتان متوجه شده باشید، که هم ارزی به این معنی است که یا هر دو درست اند یا هر دو نادرست.
هم ازری به معنی درست بودن نیست. هم ارز = هم ارزش.

velayat;368402 نوشت:
آقای البوس یه سوال خدا وکیلی از شما می پرسم به نظر شما استدلال جناب سلمان برای اثبات علیت قانع کننده است؟ البته استفهامم انکاری نیست بلکه استفهامم حقیقی است.

یه چیزی بهتون بگم، شاید اطمینان بیشتری حاصل کنید،
تمام برنامه نویسی این سایت
تمام شبکه های کامپیوتری
بیشتر کارهای مهندسی برق و کامپیوتر و ....

به اتکای به این مسایل کار می کنند.

بزرگوار ساختمان گسسته، تئوری مجموعه ها و .... را حضراتی مثل آقای برتراند راسل و ... بررسی و پایه گذاری کردند
نمیدانم آیا با پارادوکس راسل در ریاضیات آشنایی دارید؟(در همین بحث ساختمانهای گسسته، منطق)

اما اونها خودشون:
1- به قول ما خدا جلو چشمشون رو بسته بود.
2- آشنایی دقیقی با مفاهیم فلسفی ما نداشته اند
وگرنه اینقدر گیر نمی کردند.


[/HR]پست شماره 240 را کمی اصلاح کردم، صبح تند تند می نوشتم، اشتباهی رخ داد، معذرت میخام
تصحیح کردم، خواستید یه نگاهی بندازید. هر چند چیز مهمی نبود، اما باید اطلاع میدادم.

جناب سلمان بنده چند روز دیگه پاسختان را خواهم داد به علت خستگی من از بحث .

velayat;368578 نوشت:
جناب سلمان بنده چند روز دیگه پاسختان را خواهم داد .

درخدمتم بزرگوار
فقط یک نکته:

سلمان14;368528 نوشت:
هر ایکسی (اگر انسان نباشد آنگاه موجود است)
هم ارز: هر ایکسی(اگر موجود نباشد آنگاه انسان است)

سلمان14;368528 نوشت:
برای ایکسهایی که انسان هستند: هر دو عبارت، قسمت شرط نادرست و قسمت نتیجه درست است، لذا هر دو عبارت درست خواهند بود!!!!!

سلمان14;368528 نوشت:
برای این ایکسها: وقتی شرط و نتیحه هر دو درست یا نادرست باشند، کل عبارت شرطی درست است، لذا هر دو عبارت درست خواهند بود!!!!!

سلمان14;368528 نوشت:
برای این ایکسها: هر دو عبارت، قسمت شرط درست و قسمت نتیجه نادرست است، لذا هر دو عبارت نادرست خواهند بود!!!!!

با توجه به اینکه گزاره مورد نظر و هم ارزش برای برخی ایکسها درستند و برای برخی ایکسها نادرست اند
لذا در جمع بندی نهایی ارزش گزاره مطرح شده از سوی شما نادرست است.(یعنی هم ارز و گزاره اصلی هر دو نادرست اند)


[/HR]البته راه ساده تر این بود که نقیض گزاره شما رو بررسی کنیم:
نقیض هر ایکسی (اگر انسان نباشد آنگاه موجود است) = ایکسی هست که(انسان نیست و موجود نیست)
نقیض هر ایکسی (اگر موجود نباشد آنگاه انسان است) = ایکسی هست که(موجود نیست و انسان نیست)

بررسی عبارت ایکسی هست که(انسان نیست و موجود نیست) خیلی راحت تر است، بلافاصله چنین ایکسی را پیدا می کنیم: «عدد دو، غول بیابانی، زیزیگولو و...)
حالا که نقیضش درست است، پس خود عبارت و هم ارزش نادرست اند.


[/HR]بررسی عبارت شرطی اصلی و هم ارز آن برای توضیح مطلب، لازم بود و گرنه استفاده از نقیض در این مورد خیلی راحت تر است.

با سلام
این موضوع که هر موجودی یا بقول شما هر ممکن الوجودی علت وجود یا بقولی ضرورت وجود میخاد اشکال اصلی برهان وجوب و امکان هست که در موضوع "بررسی برهان وجوب و امکان" گسی پاسخ قابل قبولی به اون نداد و موضوع بدون نتیجه بسته شد. در اینجا با توجه به شباهت موضوع این تاپیک این اشکال را دنبال میکنم.
جوابهایی که تا کنون به این اشکال شنیدم اینها هست :
-علیت بدیهی است یعنی هر چیزی علتی دارد.در اینصورت سوال این است که تسلسل بوجود میاید و علت همون خدا چیست؟
-اینکه هر چیز که بوجود میاید علت دارد بدیهی است. اول اینکه چنین بداهتی مورد قبول همه نیست و دیگه اینکه چطور ثابت میکنید جهان بوجود امده و وجود نداشته؟؟؟

در مورد استدلالهای عجیب جناب سلمان14 در پست 241 چند مورد بنظرم میرسه
اول اینکه این جمله "حقیر ادعا کردم، اگر ضرورت وجودی ندارد، باید دیگری به او بدهد" ادعایی است که نیاز به اثبات دارد
دوم اینکه در بیان هم ارز جمله "موجود مفروضی هست که(اگروتنهااگر در عالم خارج باشد آنگاه ضرورت وجودی نه از خود و نه از دیگران دارد)" گفتید
"هم ارز: موجود مفروضی هست که(اگروتنهااگر در عالم خارج نمی باشد آنگاه ضرورت وجودی یا از خود یا از دیگران دارد)" که این هم ارز طبق گفته ها و مثال خودتون در پست 244 اشتباه است و هم ارز جمله اول میشه "مفروضی هست که اگر ضرورت وجودی از خود یا دیگران دارد انگاه وجود ندارد" که این جمله را نمیتوانید رد کنید مگر اینکه همه فرضها را بررسی کنید و نشان دهید یا ضرورت وجودی از خود دارد یا از دیگری

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

روراست;368916 نوشت:
دوم اینکه در بیان هم ارز جمله "موجود مفروضی هست که(اگروتنهااگر در عالم خارج باشد آنگاه ضرورت وجودی نه از خود و نه از دیگران دارد)" گفتید
"هم ارز: موجود مفروضی هست که(اگروتنهااگر در عالم خارج نمی باشد آنگاه ضرورت وجودی یا از خود یا از دیگران دارد)" که این هم ارز طبق گفته ها و مثال خودتون در پست 244 اشتباه است و هم ارز جمله اول میشه "مفروضی هست که اگر ضرورت وجودی از خود یا دیگران دارد انگاه وجود ندارد" که این جمله را نمیتوانید رد کنید مگر اینکه همه فرضها را بررسی کنید و نشان دهید یا ضرورت وجودی از خود دارد یا از دیگری


گرامی، با شناختی که از شما داشتم انتظار داشتم از آقای ولایت بخواهید تقسیم بندی شان را اثبات کنند نه از حقیر؟
:Gol:

سلمان14;368331 نوشت:
موجود مفروضی هست که(اگروتنهااگر در عالم خارج باشد آنگاه ضرورت وجودی نه از خود و نه از دیگران دارد)
هم ارز: موجود مفروضی هست که(اگروتنهااگر در عالم خارج نمی باشد آنگاه ضرورت وجودی یا از خود یا از دیگران دارد)

بزرگوار، اشتباهات شما:
1- اگروتنهااگر را با اگر جایگزین کردید.
اگر وتنها اگر به معنی برابری این طرف و آن طرف است، لذا رد کردن نمی خواهد، خودبه خود رد شده است، معنی عبارت شما این است که:
داشتن ضرورت وجود(از خود یا دیگران) مساوی با عدم است.
درست است؟
گرامی معنی جمله شما این است که برای این موجود،
عدم = ضرورت وجودی داشتن از خود یا دیگران.
معنی جمله متناقض است
همه فرضها را هم نمی خواهد چون قید کرده ایم، برای موجودی که جناب ولایت می فرماید(موجود مفروضی هست که).
ضمناً همه فرضها را شما بفرمایید چه هست تا بررسی کنیم،

سلمان14;368931 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
بزرگوار، اشتباهات شما:
1- اگروتنهااگر را با اگر جایگزین کردید.
اگر وتنها اگر به معنی برابری این طرف و آن طرف است، لذا رد کردن نمی خواهد،

یعنی منظور اقای ولایت این است که موجود=بدون ضرورت وجود ؟؟؟ من فکر نمیکنم منظور ایشان چنین تساوی باشه که شما بخاهید هر 2 طرف را معکوس کنید.
ادعای شما این بوده که "هر موجودی ضرورت وجودی (از خود یا دیگری) دارد" که اگه بخاهید اثباتش کنید باید بتونید نقیضش را رد کنید و نقیض اون ادعا میشه "حداقل یک موجود هست که ضرورت وجودی (از خود یا دیگری) ندارد"

روراست;368953 نوشت:
یعنی منظور اقای ولایت این است که موجود=بدون ضرورت وجود ؟؟؟ من فکر نمیکنم منظور ایشان چنین تساوی باشه که شما بخاهید هر 2 طرف را معکوس کنید.

اجازه بده ایشان خودش بیاد منظورش رو بصورت یک جمله شرطی اگر یا اگر و تنها اگر بنویسد(منظورم رو بد برداشت نکنید، منظورم این بود با این وضع حقیر هرچی بنویسم شما می گویید این نیست، خب خودتان منظورتان را به صورت یک جمله مرتب و منظم بنویسید، تا ما هم بر طبق همان روش شما دیگر جملات را برای دیگر موجودات، اونهایی که ضرورت از خودشان دارند و یا از دیگران دارند بنویسیم)
ایشان خودش می گوید:
فرض که: موجودی هست که نه ضرورت از دیگران می گیرد و نه از خودش
معنی این عبارت هم همین است که :
موجود مفروضی هست که(اگروتنهااگر در عالم خارج باشد آنگاه ضرورت وجودی نه از خود و نه از دیگران دارد)
اگر این نیست شما بفرما بگو جمله شرطی را چطور باید نوشت و خودتون هم بررسی کنید، بعد حقیر هم بررسی می کنم و نظر میدم.

روراست;368953 نوشت:
ادعای شما این بوده که "هر موجودی ضرورت وجودی (از خود یا دیگری) دارد" که اگه بخاهید اثباتش کنید باید بتونید نقیضش را رد کنید و نقیض اون ادعا میشه "حداقل یک موجود هست که ضرورت وجودی (از خود یا دیگری) ندارد"

معنی این جمله می شود همان موجود جناب ولایت. و اثبات شد که اشتباه است. مثل اینکه توجه نفرمودی به پستهای قبلی !!!!!!

سلمان14;368957 نوشت:
اجازه بده ایشان خودش بیاد منظورش رو بصورت یک جمله شرطی اگر یا اگر و تنها اگر بنویسد(منظورم رو بد برداشت نکنید، منظورم این بود با این وضع حقیر هرچی بنویسم شما می گویید این نیست، خب خودتان منظورتان را به صورت یک جمله مرتب و منظم بنویسید، تا ما هم بر طبق همان روش شما دیگر جملات را برای دیگر موجودات، اونهایی که ضرورت از خودشان دارند و یا از دیگران دارند بنویسیم) ایشان خودش می گوید: فرض که: موجودی هست که نه ضرورت از دیگران می گیرد و نه از خودش معنی این عبارت هم همین است که : موجود مفروضی هست که(اگروتنهااگر در عالم خارج باشد آنگاه ضرورت وجودی نه از خود و نه از دیگران دارد) اگر این نیست شما بفرما بگو جمله شرطی را چطور باید نوشت و خودتون هم بررسی کنید، بعد حقیر هم بررسی می کنم و نظر میدم. معنی این جمله می شود همان موجود جناب ولایت. و اثبات شد که اشتباه است. مثل اینکه توجه نفرمودی به پستهای قبلی !!!!!!
اگر جمله جناب ولایت همین بوده پس تبدیل ان به جمله شرطی از طرف شما اشتباه است. شرطی مطرح نشده و فقط نسبت دادن یک عضو یا مجموعه به مجموعه ای دیگر است.تساوی هم در کار نیست . اشکال این تبدیل را با یک مثال به شما و دیگران نشان میدهم. فرض کنید من میگم: "مردی هست که ریش ندارد" طبق تبدیل شما این جمله معادل "انسانی هست که اگر و تنها اگر مرد باشد انگاه ریش ندارد" و هم ارز ان از نگاه شما "انسانی هست که اگر و تنها اگر زن است انگاه ریش دارد" فرض کنید ما در دنیایی زندگی میکنیم که بعضی مردان ریش دارند و بعضی ندارند و هیچ زنی هم ریش ندارد. در این صورت صحت این 3 جمله را میسنجیم که در نتیجه جمله اول و دوم صحیح و جمله سوم که شما انرا هم ارز دو جمله دیگر میدانید غلط است.پس این سه جمله هم ارز نیستند.
موضوع قفل شده است