چرا خدا مظهر خوبی هاست؟؟؟؟نه مظهر بدی ها؟
تبهای اولیه
[="darkred"]چرا خدا خوب است؟[/]
چرا ظالم نیست؟
اگر میگویید در صفاتش نیست چرا در صفاتش نیست؟
[="rgb(139, 0, 0)"]آیا ما به دلیل ناتوانی خود،خدا را مظهر خوبی ها میدانیم؟؟؟؟[/]
[="rgb(139, 0, 0)"][="darkorange"]چرا کارهای خوب را خوب میدانیم و کار بد را بد؟(مثال:چرا روز اول به دروغ و دزدی میگفتند گناه و کار بد.چرا نگفتند ثواب و کار نیک؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟)[/][/]
چرا خدا خوب است؟
چرا ظالم نیست؟
اگر میگویید در صفاتش نیست چرا در صفاتش نیست؟
[="rgb(139, 0, 0)"]آیا ما به دلیل ناتوانی خود،خدا را مظهر خوبی ها میدانیم؟؟؟؟[/]
[="rgb(139, 0, 0)"]چرا کارهای خوب را خوب میدانیم و کار بد را بد؟(مثال:چرا روز اول به دروغ و دزدی میگفتند گناه و کار بد.چرا نگفتند ثواب و کار نیک؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟)[/]
با سلام و عرض ادب
الف) حسن و قبح افعال به دو صورت است:
1- حکم به حسن و قبح برخی افعال امری عقلی است که عقل به تنهایی به حسن ویا قبح آن حکم می کند. به این امور مستقلات عقلیه گفته می شود .
در این نوع احکام حسن و نيكو و قبيح و زشت به خودی خود نيكو و زشت هستند ؛ خواه آن كه شرع به آن حكم كرده باشد يا نكرده باشد، مانند نيكی، راستی، بدی و دروغ.
عقل در ادراك اين امور استقلال دارد و به تنهايی و قبل از اينكه از شرع چيزی به او رسيده باشد، قادر به درك و تشخيص آنهاست؛ جميع ذویالعقول از كافه طوايف، خواه امم متشرعه و ارباب ملل و خواه قائلان به نفی شرايع در حسن عدل و قبح ظلم، به اين معنی كه ذكر شد معترفند و آن را قبول دارند و از احدی در هيچ عهدی منقول نشده كه متصف به عقل متعارف باشد، و معنی عدل را بداند و مع ذلك عدل را قبيح بشمارد، يا حسن نداند و همچنين ظلم را حسن بداند يا قبيح نداند.
2- حسن وقبح برخی امور به راهنمایی شرع و قانون الهی فهمیده می شود همانند قبح ربا ، به این امور غیر مستقلات عقلیه گویند.
با توجه به این امر قبیح بودن ظلم از قسم اول است که از نظر عقل ظلم قبیح است و عدل حسن است. لذا وقتی در وجود ممکن ظلم قبیح بود به طریق اولی در خالق ممکنات قبیح خواهد بود.
ب) سرچشمه هر ظلمی ممكن است چند چيز باشد: نياز، نادانى، خودخواهى، انتقامجويى، كينهتوزى، حسد و يا مانند آنها كه همه از نوعى نقص و ضعف حكايت مىكنند. اما از ذات حق، كه وجودش كمال مطلق است، هيچگاه ظلم و ستم سرنمىزند؛ زيرا نه نياز در او راه دارد و نه جهل، نه خودخواهى در او مفهومى دارد و نه كينهتوزى و انتقامجويى، نه ديگرى از نظر كمال از وى برتر است كه به او رشك برد و نه كسى كمالى را مىتواند از او سلب كند كه در مقام انتقام برآيد. از چنين وجودى، جز خير و عدالت، و رأفت و رحمت سرچشمه نمىگيرد.
قرآن كريم مىفرمايد:
«هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِىءُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْاسْماءُ الْحُسْنى يُسَبِّحُ لَهُ ما فِىالسَّمواتِ وَالْارْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ». [1]
او خداوندى خالق، آفرينندهاى بىسابقه، و صورتگرى (بىنظير) است. براى او نامهاى نيك است. آنچه در آسمانها و زمين است او را تسبيح مىگويد و او عزيز و حكيم است.
امام سجّاد (علیه السلام) مىفرمايد:
«وَ قَدْ عَلِمْتُ انَّهُ لَيْسَ في حُكْمِكَ ظُلْمٌ ... وَ انَّما يَحْتاجُ الَى الظُّلْمِ الضَّعيفُ وَ قَدْ تَعالَيْتَ يا الهى عَنْ ذلِكَ عُلُوّاً كَبيراً». [2]
من مىدانم كه در حكم تو ظلم راه ندارد؛ زيرا ضعيف، نيازمند به ستم است و تو برتر و بلندمرتبهتر از آن هستى كه به كسى ستم روا دارى.
بنابراین ظلم امری عدمی است و عقلا امری قبیح است و این صفت به صورت مطلق، از ذات باری تعالی که کمال مطلق است و منزه از هر عیب و نقص، بدور است.
موفق باشید.