جمع بندی چرا امام حسن (ع) این همه همسر داشتند؟

تب‌های اولیه

92 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

『طلوع』;730053 نوشت:
در رجال، ملاک مورد وثوق بودن طرف هست مثلا راستگو بودن، قدرت حافظه و ...؛ در کل انسان مورد وثوق و اطمینانی باشه.

غیر شیعه بودن ضرری برای حدیث نداره، بلکه همین که فرد مورد وثوق و اطمینان باشه کافیه، ممکنه یه نفر شیعه باشه و مورد وثوق نباشه آدم فاسدی باشه ممکن هم هست غیر شیعه باشه اما به عنوان فرد مورد اطمینان و مورد وثوق معرفی شده باشه.

کتاب رجال نجاشی مهمترین منبع رجالی شیعه است و هر دو رو مورد وثوق معرفی کرده: حمید بن زیاد: (ص 132)، حسن بن محمد بن سماعه ( ص 255)


سلام
بین روایت صحیح و موثق تفاوت هست
این روایت موثق است و در اعتبار حدیث موثق حرف و حدیث هایی وجود دارد برخی می گویند روایت موثق به تنهایی اعتبار ندارد مگر با قرینه و شاهد باشد که این روایات شواهدی بر خلاف آن وجود دارد البته برخی هم به دلیل عدم احراز شرایط ایمان و عدالت در راوی غیر امامی مذهب، برای حدیث موثق اعتباری قائل نیستند و می گویند شرط پذیرش خبر وثاقت نیست بلکه عدالت است که راوی غیر امامی را فاقل عدالت می دانند! یعنی مبانی زیادی وجود دارد.
البته از لحاظ اعتقادی این دو راوی در مورد حست بن محمد نجاشی می گوید که آدم بسیار متعصبی در بین واقفی ها بوده!
الحسن بن محمد بن سماعة أبو محمد الكندي الصيرفى، من شيوخ الواقفة كثير الحديث فقيه، ثقة،
وكان يعاند في الوقف، ويتعصب!

یکتای بی همتا;730057 نوشت:
این روایت موثق است و در اعتبار حدیث موثق حرف و حدیث هایی وجود دارد برخی می گویند روایت موثق به تنهایی اعتبار ندارد مگر با قرینه و شاهد باشد که این روایات شواهدی بر خلاف آن وجود دارد البته برخی هم به دلیل عدم احراز شرایط ایمان و عدالت در راوی غیر امامی مذهب، برای حدیث موثق اعتباری قائل نیستند و می گویند شرط پذیرش خبر وثاقت نیست بلکه عدالت است که راوی غیر امامی را فاقل عدالت می دانند! یعنی مبانی زیادی وجود دارد.
البته از لحاظ اعتقادی این دو راوی در مورد حست بن محمد نجاشی می گوید که آدم بسیار متعصبی در بین واقفی ها بوده!
الحسن بن محمد بن سماعة أبو محمد الكندي الصيرفى، من شيوخ الواقفة كثير الحديث فقيه، ثقة، وكان يعاند في الوقف، ويتعصب!

به رویه زندگی خودمون نزدیک تره که خبر رو از افراد مورد وثوق میگیریم. و از راه ها و افراد غیر مورد وثوق (چه شیعه چه غیر شیعه) نمیگیریم.

بحث مذهب هم اینا شیعه هفت امامی بودن. و امام حسن جزء مذهب خودشونه. پس این که نجاشی گفته در مذهبشون تعصب میورزیدن. سنی و کافر و ... که نبودن که در مورد امام مذهب دیگه ای گفته باشن.

**گلشن**;730045 نوشت:
سلام و احترام
به نظر حقیر چون ازدواج های متعدد باعث سوئ زن به طرف از جهوت شهوت رانی می شود

سلام خواهر گرامی
[SPOILER](ببخشید هر دفعه با شما صحبت میکنم اون بحث خودمون یادم میاد ، ولی بعد دوباره یادم میره! :Nishkhand:)
[/SPOILER]

1 - سوء ظن از جانب چه افرادی؟

2 - آیا این افراد مصداق شهوت رانی رو درست تشخیص دادن؟

**گلشن**;730045 نوشت:
همچنین مشکلات شخص را چه در جهت فرزند اوری
و تربیت صحیح انها زیاد می کند و همه این مسائل باعث دور شدن از عبادت و یاد خدا می شود

شیعگی تنها نماز و روزه نیست....
شما دیگه چرا بزرگوار؟! تربیت فرزند از بزرگترین عبادت هاست و عین یاد خداست

**گلشن**;730045 نوشت:
ائمه ع اگر به تعدد زوجات در این حد اقدام نمی کردند از جهت الگویی و معصوم بودن بهتر بود

عذرخواهی میکنم از شما ، قصدم مقایسه نیست ، فقط از باب مثال عرض میکنم

وقتی خداوند به شیطان گفت به آدم سجده کن ، شیطان گفت:
خدایا تو داری اشتباه منو تربیت میکنی ، تو الان باید بگی ای شیطان به ((من)) سجده کن ، نه که بگی به انسان سجده کن!

و خداوند در پاسخ فرمود:
إنّی اُحِبُّ مَن اُطاعَ حَیثُ اُرید، لا حَیثُ تُرید
من دوست دارم عبادت بشوم آن‌ طوری که خودم میخواهم ، نه آن طور که تو میخواهی

در نتیجه امام معصوم(ع) هم باید الگو باشن آنطوری که خدا می پسندد ، نه آنطوری که ما می پسندیم

جهان هستي;730007 نوشت:
براي همين ميگويم كه نميشود با شماها بحث كرد چون هم ناقص جواب ميدهيد هم ربطي ندارد !‌

اگر گسی برای حرف شما دلیل محکم بیاره (مثل دوستمون یکتای بی همتاکه در جواب شما آیه قران آورد ) و جواب بده و حرفتون رو تأیید نکنه و مخالف نظر شما باشه و همدردی نکنه اونوقت شما حوصله بازی های کودکانه رو نداری و از بحث فرار میکنی؟

جهان هستي;729898 نوشت:
و حال اصل موضوع امام اين همه همسر داشتن خب همسر داري هم يه نوع لذت زميني هست بعضي ها از اين لذت محروم شده اند به نظر شما اگه امام اين همه همسر نداشتن ارزششان بيشتر بود چون لذت دنيايي نميكشيدن يا اينكه از لذت دنيايي سير بشن؟‌

این حرف جدیدی نیست در زمانی که یهود با نیرنگ وارد مسیحیت شد و مسیحیان پولس یهودی لعنه الله علیه را به عنوان یک عالم مسیحی قبول کردند و از آنجا تحریف وارد مسیحیت شد ودر ادامه این حرف شما رو زدند که ارتباط جنسی حرامه چون حضرت عیسی ازدواج نکرد و ارتباط جنسی باعث میشه از خدا دور بشیم و این جور حرفها بعد از یک مدت که این طرح رو اجرا کردند و مردم دیگه نیروی جنسی به آنها فشار آورد و دیگه تحمل این ضع رو نداشتند گفتن که همه چیز باید اپن(open) باشه و هرکی هر جور دوست داشت میتونه رابطه داشته باشه تا دیگه از لحاظ فکری آزاد باشه و ب قول معروف چشم و دلش سیر باشه وان شد که روز به روز آمار حرامزاده های خارجی بیشتر میشه و روابط نامشروع فراوان شده و خانواده دیگه به نوعی معنی نمیده

جهان هستي;729898 نوشت:
خب ميگوييد اين يك سنت پيامبر هست و ازدواج كردن قانون خداست و نميشه چيزي گفت منم ميگم خب اون بدبختي كه قيافش زشت هست نميتونه ازدواج كنه يا يه مشكلي ديگر دارد پس فردا وقتي مرد خدا بهش ميگه تو ازدواج نكردي ثواب دريافت نميكني يا ميگويد كه تو زجر كشيدي محبت نديدي ازدو.اج نكردي بيا ثواب ميدم بهت ؟‌ جواب اون شهيداني كه ازدواج نكردن پس چي ؟‌ جواب اون كساني كه صورتشان سوخته چه ؟‌

ما بحثمون چیز دیگریست وبرای کسیست که اسباب و وسایل ازدواج برایش فراهم باشه کسی که اسباب و وسایل ازدواج برایش فراهم باشه اگه ازدواج نکنه گناه کرده در غیر اینصورت برای کسی که شرایط برایش فراهم نیست و عفت بورزد حکم فرق میکند
- مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ لَکَادَ الْعَفِیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلَائِکَة(نهج البلاغه حکمت 482)
ترجمه: اجر و پاداش جهاد کننده‏اى که در راه خدا کشته شود بیشتر نیست از کسیکه (بر حرام و ناشایسته) توانائى داشته باشد و عفّت و پاکدامنى بکار برد، نزدیک است شخص پاکدامن فرشته‏اى از فرشتگان بشود

لذا بسته به شرایط اجتماعی یک جامعه و اتفاقات مختلف متفاوت است

جهان هستي;729898 نوشت:
ثانيا اين دنيا فقط براي رسيدن به خداست چرا امام كه اين همه حواسش به خدا بود اين همه همسر كرد ؟‌ كسي كه در دلش عشق ديگري جز خدا باشد مگر خوب هست ؟‌ فكر اين همه همسر مگر ميگذارد امام به خدا فكر كند ؟‌

روزی یکی از امامان از به یکی از زنان فرمودند چرا ازدواج نمیکنی او گفت میخواهم همه حواسم به خدا باشدو وقتم را هدر ندهم و به درجات بالا برسم
امام فرمود اگر قرار بود کسی با ازدواج نکردن به مرتبه ای برسد مادرمان حضرت زهرا (س) ازدواج نمیکرد

- وَ قَالَ ص الْمُتَزَوِّجُ النَّائِمُ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْعَزَب‏
ترجمه: رسول الله(ص) فرمود: متأهلی که خوابیده باشد از مجرد روزه دار شب زنده دار نزد خدا افضل است.
یعنی اگر مجردی در روزهای گرم تابستان روزه بگیرد و شب ها هم شب زنده داری کند باز هم آن متأهلی که هیچ کاری نکند و فقط بخوابد باز هم آن متأهل افضل است. امام صادق علیه السلام: «دو رکعت نماز فرد متأهل بهتر از هفتاد رکعت نماز انسان مجرد و بى‌همسر است»وسائل الشیعة باب 2، ح 1، ص 18

درسته که دنیا برای رسیدن به خداست اما از چه راهی باید به خدا رسید؟ راهی که شما میگید یا راهی که خدا میگه؟

شیطان به خدا سجده میکرد و فقط یک رکوعش به فرموده امیر بیان حضرت علی (ع) 6هزار سال طول کشید 6هزار سال این دنیا یا اون دنیا مانمیدانیم حالا مین شیطانی که خدا رو عبادت میکنه خدا بهش میگه به آدم سجده کن اما او سر باز میزنه ،
خدا میگه اگه اینطوری عبادت کنی به نتیجه میرسی و اونجوری که من میگم عبادت کن اما شیطان اونطور که دلش میخواست عبادت کرد که باعث سقوطش شد
اینجا هم همین شما بندگیتو بکن خدا خداییشو بلده ، خدا میخاد اونطور که او گفته عبادتش کنیم و در قرآن هم آمده که چطور باید عبادتش کرد


وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ...
و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد، و پراكنده نشويد و نعمت خدا را بر خود ياد كنيد... آل عمران 103

حبل الله هم یعنی قرآن و محمد و آل محمدصلوات الله علیهم اجمعین وراه دیگه جز ضلالت و گمراهی نیست

جهان هستي;729898 نوشت:
هر حديثي كه به دردتان بخورد استفاده ميكنيد نميخورد استفاده نميكنيد

ما به احادیثی استناد میکنیم که از لحاظ سند احادیث قوی ای باشند و با قران مطابقت داشته باشد و خلاف قرآن نباشد

جهان هستي;729898 نوشت:
امروز ديگر آن روزي نيست كه بگيم گذشتگان فلان كار كردن فلان آدم بزرگي هستن خب كه چي ؟‌ الان گيريم كه همه امامان پيامبران درست كار بودن خب چي ؟‌ چه فايده دارد ؟‌ مهم اين نيست كه اونا چه كسي بودن مهم اين هست كه از انها درس بگيريم از كار هاي خوبشان درس بگيريم اگر بگوييم همه كارهايشان درست بود هيچ فايده براي ما ندارد اگر هم بگوييد كه بلكه همين قبول كردنشان باعث ميشود ما از آن ها درس بگيريم خب دليل اثبات حرفتون چيه ؟‌ خيلي از آدم هاي بزرگي در تاريخ هستن كه ما بدون اينكه آنهارا قبول كنيم ازشون درس ميگيريم ثانيا اين باور شما هست كه بايد يكي را قبول كنيم بعد حرفشان را اين يعني اول ظاهر بعد باطن
آن كسي كه ديگران را از خود برتر ببيند خودش را باخته هست و آن كسي كه خودش را از ديگران برتر ببيند زندگي را باخته هست

درگذشته ماندن خوب نیست اما ما براین باوریم که باید از گذشته درس گرفت و چون تاریخ تکرار مکررات است دیگر نباید اشتباه گذشتگان را تکرار کرد
خودرا بالاتر فرض کردن که میشود تکبر
اما خودرا ذلیل و ضعیف فرض کردن هم باعث میشود رشد نکنیم و دچار گمراهی و خود کم بینی شویم
فرض کن شما در اقیانوس آرام در یک قایق که سوراخ هست قرار دارید و فرصت کمی دارید تا خودرا به ساحل نجات برسانید اگر راه رابلد نباشید و راهنمایی هم نداشته باشید چطور میخواهید خودرا نجات دهید؟
این دنیا هم همین است با فرصت کمی که در اختیار داریم و حدود 60 یا 70 سال (میانگین رو عرض کردم) اگر راهنما نداشته باشیم چطور به خدا برسیم لذا خدا پیامبری فرستاد تا مارا هدایت کندو راه را نشانمان دهد و امامانی هم که در رفتن این راه مارا کمک کنند
پس اگر بخواهیم نه دچار تکبر شویم و نه دچار خود کم بینی باید کسی باشد که راه درست را به ما نشان دهد و در رفتن این راه و از خطرات و موانعی که سر راه ما قرار دارد آگاهمان کند

جهان هستي;729898 نوشت:
_يه دونه زن كافي نبود ؟‌ اگه خب كافي نبود بزاريد انطور به شما بگويم انسان نيازمند هست و اين نيازمندي وي را بيمار ساخته هست و براي همين دارو براي درمان شدن نياز دارد و حال سوال اساسي كسي كه با دارو درمان شود آدم بزرگي هست يا كسي كه با قدرت روحي و خدا بتونه سرطان رو درمان كنه ؟‌ معلومه كه خودش و اين ازدواج هم نوعي نياز هست و مارا بيمار ساخته خب اگر هم نتونيم خودمون درمون كنيم ميريم ازدواج كنيم خب حالا بايد ديگه درمون شده باشيم اگه نشديم رفتيم 5 تا همسر ديگه گرفتيم اينكه كار بزرگي نكرديم هنوز هم زياد دارو مصرف كرديم !‌و اين يعني نيازمندي ابدي
2_ اگر انسان رو به كمال ميرسونه قبوله ميرسونه از چه جهات ؟‌ برطرف كردن نياز هاي جنسي محبت خب اگه كسي اينهارا در خودش نابود كند به چي ازدواج نياز دارد ثانيا اين ازدواج بعضي ها نميتوانند گفتم كه شهيد ميشوند قيافه بدي دارند يا بيماري خب از اين كمال محروم مانده اند .

درباب زن درپست های قبلی مفصل توضیح دادم اونارو بخونید
ما در جهان ماده به سر میبریم و این جسم مادی ما یک سری نیازهایی بر اساس جهان مادی داره
مثلأ شما وقتی تشنه میشوید به آب نیاز داریدایا چون به آب نیاز دارید بیمارید؟ واینکه اگر با آب آلوده یا آب تمیز تشنگیتون برطرف بشه فرقی نداره؟
ضمن اینکه بعضی از غرایز در انسان عامل حرکت و رشده وعامل امتحان
اصلأ خود شیطان هم باعث رشد انسان میشه
اگر جلوی شیطان وایستادی باعث رشد میشه وگرنه باعث گمراهیه
اگر با آب آلوده تشنگیتو برطرف کردی مریض میشی واگر با آب تمیز و آب معدنی بود کیف میکنی و نیاز بدنت تأمین میشه وانرژی میگیری
اگر از راه نامشروع غریزه جنسی رو برطرف کردی مورد غضب الهی قرار میگیری اگر از راه مشروع بود مورد رحمت الهی قرار میگیری
شما میری یک لباسشویی یا یک یخچال میخری تو کاتالوگش نوشته باید چیکار کنی و چطور استفاده کنی و چه کارهایی باعث میشه خراب بشه
مطمئنأ کارخانه از شما بهتر میدونه چی برای لباسشویی خوبه و چی بده و از تمام اجزاش باخبره وشما هم برای اینکه هزینه کردی و پولت نمیخوای دور ریخته بشه اون دستوراتو انجام میدی چون میدونی به نفعته
حالا بلا تشبیه خدا از منو شما بهتر میدونه چی برامون خوبه و چی بده پس بهتره انجامش بدیم و به خودمون ضربه نزنیم

جهان هستي;729898 نوشت:
فقط يك بار بدون تعصب و با منطق فكر كنيد

هرچند سوال شما منطقی نبود لطفأ شما هم به جوابی که بهتون داده میشه بدون تعصب برخورد کنید واگر قابل قبول بود بپذیرید

جهان هستي;729898 نوشت:
خواهشا اگر خواستيد پاسخ بدهيد به تك تك جواب هايم پاسخ دهيد نه اينكه به يكي جواب دهيد و از اين طريق كل حرف هايم را رد كنيد قضاوت رو به خوانندگان ميگذارم ديگر جوابي نميدهم.

سه سوال اول رو چون دوستمون یکتای بی همتابه زیبایی جواب دادند بنده دیگه واردش نشدم
یاعلی

『طلوع』;730065 نوشت:
به رویه زندگی خودمون نزدیک تره که خبر رو از افراد مورد وثوق میگیریم. و از راه ها و افراد غیر مورد وثوق (چه شیعه چه غیر شیعه) نمیگیریم.

اگر شرط وثاقت کفایت می کرد که تقسیم خبر به موثق و صحیح دیگر بی معنا بود؟ ببینید ما عدالت را هم علاوه بر وثاقت باید در اخبار مدنظر قرار دهیم مثلا ممکن است من مورد اعتماد باشم اما عدالت نداشته باشم و به دلیل همین عدم وجود عدالت یکسری ضوابط را برای گرفتن حدیث رعایت نکنم مقصود از عدالت، ملكه‎ای است كه افزون بر راستگويی، شخص را بر انجام ساير اصول و ارزش‎هاي اخلاقي ـ كه از آن به انجام واجبات و ترك محرمات ياد مي شودـ وادارد.
یعنی راوی باید عادل ثقه باشد وگرنه خبرش می تواند مورد خدشه واقع شود.

『طلوع』;730065 نوشت:
بحث مذهب هم اینا شیعه هفت امامی بودن. و امام حسن جزء مذهب خودشونه. پس این که نجاشی گفته در مذهبشون تعصب میورزیدن. سنی و کافر و ... که نبودن که در مورد امام مذهب دیگه ای گفته باشن.

همین تعصبی که بر باطل داشته این شخص را از عدالت خارج می کند و پذیرش خبرش را مشکل!

یکتای بی همتا;730089 نوشت:
اگر شرط وثاقت کفایت می کرد که تقسیم خبر به موثق و صحیح دیگر بی معنا بود؟

کافی است. ولی از نظر شیعه هم مذهب بودن اون فرد مورد اعتماد سبب اعتماد بیشتر میشه. ولی نمیگه که کفایت نمیکنه. اکثر علمای شیعه وثاقت رو کافی میدونند.

یکتای بی همتا;730089 نوشت:
همین تعصبی که بر باطل داشته این شخص را از عدالت خارج می کند و پذیرش خبرش را مشکل!

اگر فرد سنی هم بود ممکنه مورد اعتماد باشه ممکنه مورد اعتماد نباشه. بزرگترین عالم رجالی شیعه -نجاشی- گفته مورد اعتماد هست. اینجا که راوی شیعه هفت امامی هست و مساله متعصب بودنش شامل باطل نیست شامل امام حسن هم که از ائمه خودشونه میشه.

یکتای بی همتا;730089 نوشت:
همین تعصبی که بر باطل داشته این شخص را از عدالت خارج می کند و پذیرش خبرش را مشکل!

سلام

نمیشه گفت تعصب بر باطل داشته
چون از نظر خودش باطل نبوده که بعد بیاد بر ان باطل تعصب داشته باشه
حتما از نظر خودش بر حق بوده

مقداد;729887 نوشت:
در کتب شیعه و سنی روایت‌های متعددی وارد شده که با تعبیرهای گوناگون حکایت از آن دارد که امام مجتبی ـ علیه السّلام ـ "مطلاق" بوده یعنی زیاد طلاق می‌داده است؛ و امام علی ـ علیه السّلام ـ از این جهت از وی گلایه داشته است.

سلام بر شما

ببینید بزرگوار دوستان عزیز زحمت کشیدن و دقیقا این احادیث رو از ار جهت مورد بررسی قرار دادن
تا انجایی که من فهمیدم این احادیث موثق و حتی مورد قبول علامه مجلسی هم هستند

ولی شما می فرمایید متن انها با عصمت امام سازگار نیست

خوب اینجا یک سوال اساسی برای من مطرح است حال که این حدیث را از این افراد نپذیرفتید
پس باید کلیه احادیثی که ایشان نقل کرده اند را هم نپذیرید .
ایا این اتفاق در علم حدیث شناسی افتاده است یا نه ؟ یعنی ایا کلیه احادیث این افراد را رد کرده اند یا نه ؟

**گلشن**;730161 نوشت:
ببینید بزرگوار دوستان عزیز زحمت کشیدن و دقیقا این احادیث رو از ار جهت مورد بررسی قرار دادن
تا انجایی که من فهمیدم این احادیث موثق و حتی مورد قبول علامه مجلسی هم هستند

ولی شما می فرمایید متن انها با عصمت امام سازگار نیست

خوب اینجا یک سوال اساسی برای من مطرح است حال که این حدیث را از این افراد نپذیرفتید
پس باید کلیه احادیثی که ایشان نقل کرده اند را هم نپذیرید .
ایا این اتفاق در علم حدیث شناسی افتاده است یا نه ؟ یعنی ایا کلیه احادیث این افراد را رد کرده اند یا نه ؟

『طلوع』;730065 نوشت:
به رویه زندگی خودمون نزدیک تره که خبر رو از افراد مورد وثوق میگیریم. و از راه ها و افراد غیر مورد وثوق (چه شیعه چه غیر شیعه) نمیگیریم.

بحث مذهب هم اینا شیعه هفت امامی بودن. و امام حسن جزء مذهب خودشونه. پس این که نجاشی گفته در مذهبشون تعصب میورزیدن. سنی و کافر و ... که نبودن که در مورد امام مذهب دیگه ای گفته باشن.

لطفأ بادقت بخونید

خدمت شما عرض کنم که بنده رفتم و کتاب مراه العقول رو نگاه کردم و این حدیث هارو درآن دیدم ودر جلد 21 صفحه 96 باب تطلیق المرأه غیر الموافقه
صفحه 95 سه حدیث داره درباره طلاق که هیچی
صفحه 96 اون احادیث که مورد نظر این بحث هست
دراین صفحه هم سه حدیث داره که
بصورت زیر شماره بندی شده که منظور ما شماره 4 و 5 هستش

4) حمید بن زیاد عن الحسن عن محمد بن سماعة عن محمد بن زیاد بن عیسی عن عبداللّه بن سنان عن ابی عبداللّه (ع) قال: ان علیا(ع) قال و هو علی المنبر لا تزوّجوا الحسن فانه رجل مطلاق. فقام رجل من همدان فقال: بلی واللّه لنزوّجنه و هو ابن رسول اللّه و ابن امیرالمؤمنین(ع) فان شاء امسک و ان شاء طلّق.(3)
امام صادق(ع) فرمود: علی(ع) بر منبر فرمود: به حسن دختر ندهید زیرا او مردی
پرطلاق است. مردی هَمْدانی بلند شد و گفت: به خدا سوگند چنین خواهیم کرد زیرا او فرزند رسول خدا و امیرالمؤمنین است. اگر خواست همسر را نگه دارد و اگر نخواست طلاق می دهد.

5) عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد عن محمد بن اسماعیل بن بزیع عن جعفر بن بشیر عن یحیی بن ابی العلاء عن ابی عبداللّه (ع) قال: ان الحسن بن علی(ع) طلّق خمسین امرأة فقام علی(ع) بالکوفة فقال: یا معشر اهل الکوفة لا تنکحوا الحسن فانه رجل مطلاق، فقام الیه رجل فقال: بلی و اللّه لننکحنّه فانه ابن رسول اللّه (ص) و ابن فاطمة فان اعجبه امسک و ان کره طلّق.(2)
امام صادق(ع) فرمود: حسن بن علی پنجاه زن را طلاق داد. تا آنکه حضرت علی(ع) در کوفه به پا خاست و فرمود: ای کوفیان، به حسن دختر ندهید زیرا بسیار طلاق می دهد. مردی بر پا خاست و گفت: به خدا سوگند، چنین می کنیم. او فرزند رسول خدا(ص) و فاطمه است، اگر خواست همسرش را نگه می دارد و اگر نخواست طلاق می دهد.

کتاب مراه العقول بصورتی هست که در آخر صفحه علامه نوشته که این حدیث صحیحه یا حسن یا موثق یا ضعیفه

که در مورد حدیث شماره 5 نوشته ضعیف و در مورد شماره 4 نوشته موثق

حال باید بررسی کنیم که فرق حدیث صحیح با حسن وموثق و ضعیف چیه
احادیثی که نقل شده به چندین دسته تقسیم می‌شود.
1–. صحیح؛ یعنی حدیثی که سند آن تا معصوم(ع) متصل باشد و تمام راویان در سند و در تمام طبقات، شیعۀ امامی و عادل باشند.
2–. حسن؛ روایتی که در سند آن تا معصوم(ع) راوی امامی و ممدوح (بدون تصریح بر عدالتش) وجود دارد.
3–. موثّق؛ به روایتی گفته می‌شود که در سند آن راویانی وجود دارند که هرچند انسان‌های موثّق و مورد اعتمادی هستند ولی دارای فساد عقیده‌اند؛ مانند واقفیه، فطحیه و.. به چنین حدیثی احیاناً قوی هم گفته می‌شود.
4–. ضعیف؛ یعنی روایتی که دارای هیچ کدام از صفات راویان انواع سه گانه گذشته نیست.
خبر ضعیف نیز به دو قسمت مقبول و مردود تقسیم می‌شود.

براساس سند حدیث وکسانی که راوی بودن اگر بررسی کنیم

حدیث اول: در سلسله رجال سند این حدیث دو نفر به نام‌های حمید بن زیاد و حسن بن محمد بن سماعه واقع شده‌اند که هر دو واقفی مذهب هستند. (موسوی، خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، منشورات مدینه العلم، ج ۵، ص ۱۱۶ و ج ۶، ص ۲۸۷، به نقل از نجاشی.)
همچنین علامه عسگری در بررسی رجالی هر سه روایت انها را مخدوش و نادرست دانسته اند.

راوی حدیث دوم نیز، یحیی بن أبی العلاء رازی است که توثیق نشده و مجهول است.

حال درمورد حدیث اول که اشاره شد و مشخص گردید راویان واقفی مذهب بودند نکته ای در باب این مذهب و نقل گفته ای از شیخ بهایی:

واقفیه خود به دو گروه تقسیم شدند:

گروهی معتقد بودند امام موسی بن جعفر(ع) زنده و از نظرها غایب است و گروهی دیگر که اعتقاد داشتند حضرت که آخرین امام بود، رحلت فرمود. به این گروه قطعیه می گویند.
بسیاری از واقفیان مانند ابی نصر بزنطی با دیدن معجزات امام رضا(ع)دست از انحراف برداشتند و بقیه که بر عناد خود اصرار ورزیدند و به مصداق «یریدون لیطفوا نور الله بافواههم والله متم نوره » پس از مدتی کوتاه اثری از آنان باقی نماند و تلاشهایشان تاثیری در روند حرکت امامت نداشت. این نیز به سبب موضع گیری فکری و سیاسی ائمه(علیهم السلام) در برابر آنان بود. یونس بن یعقوب می گوید: از امام رضا(ع) پرسیدم:
به کسانی که گمان دارند پدر شما زنده است، زکات پرداخت کنم؟ فرمود: هرگز!

آنان کافر، مشرک و فاسد هستند.

این موضع امامان شیعه سبب شد تا شیعیان ازارتباط با واقفیان خودداری کرده، از آنان کناره گیری کنند. شیخ بهایی، در این باره می نویسد: شیعیان از گفتگو و همنشینی با واقفیان خودداری می کردند چه رسدکه از آنها حدیث نقل کنند. بلکه می توان گفت با آنان بیشتر مخالفت می کردند، تادشمنان اهل بیت(علیهم السلام) چرا که در مواردی به خاطر تقیه مجبور بودند بامخالفین اهل بیت ارتباطات داشته باشند اما انگیزه ای برای برقراری ارتباط باواقفی ها نمی دیدند تا آنجا که به واقفیه عنوان «کلاب ممطوره » (سگهای باران خورده) اطلاق می کردند.

یاعلی

『طلوع』;730093 نوشت:
کافی است. ولی از نظر شیعه هم مذهب بودن اون فرد مورد اعتماد سبب اعتماد بیشتر میشه. ولی نمیگه که کفایت نمیکنه. اکثر علمای شیعه وثاقت رو کافی میدونند.

این اکثریت را از کجا آوردید؟ اکثریت علما قائل به اشتراط عدالت هستند وباید راوی عادل باشد اصلا نص قرآن است که نباید خبر را از فاسق گرفت و فاسق در برابر عادل است
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید!

قرآن نگفت اگر شخص غیر موثق خبر آورد بلکه می گوید اگر فاسق (یعنی کسی که عادل نیست) خبری آورد بررسی کنید و این شخص انسان معاند و متعصبی بوده و به هیچ وجه عدالتش ثابت نیست

『طلوع』;730093 نوشت:
اگر فرد سنی هم بود ممکنه مورد اعتماد باشه ممکنه مورد اعتماد نباشه. بزرگترین عالم رجالی شیعه -نجاشی- گفته مورد اعتماد هست. اینجا که راوی شیعه هفت امامی هست و مساله متعصب بودنش شامل باطل نیست شامل امام حسن هم که از ائمه خودشونه میشه.

خبر موثق اگر قرینه نداشته باشد اصلا به آن عمل نمی شود چه رسد به این روایتی که قرائن زیادی بر خلاف آن هست
در ضمن قران صریحا عدالت را شرط قبول روایت می داند یعنی علاوه بر وثاقت باید عادل هم باشد و خود نجاشی می گوید این شخص متعصب و معاند بوده وكان يعاند في الوقف، ويتعصب!
البته کاری هم نداریم که شرط ایمان هم وجود دارد و واقفه که در زمان امام رضا به بعد ائمه برای آنها معجزه می آوردند و بسیاری قبول می کردند و شیعه اثنی عشری می شدند و آنهایی که قبول نمی کردند کافر بودند یک روایت بر کفر واقفه هم در پست بعد اشاره خواهم کرد که این راوی بسیار متعصب و معاند بوده و حق را قبول نمی کرده.

روایت حمید بن زیاد: این روایت از تراث واقفیه است، حمید بن زیاد و ابن سماعه از بزرگان واقفیه هستند. در باره ابن سماعه گفته شده: «وی معاند و متعصب در وقف بود» رجال نجاشی ص40 روایات این گروه بارها توسط محدثان و از طریق عرضه بر امامان، تنقیح شد. بزرگانی؛ مانند شیخ صدوق و شیخ طوسی نیز از این روایت اعراض کرده اند.
روایت منحصر به همین باب و تنها یک بار آمده است، پس هرگز نمی توان به مدد آن، از اشکالات فراوانی که از این مطلب، نشأت می گیرد، دست برداشت.

2.روایت یحیی بن ابی العلاء: وی در کتب رجال و تراجم ما، شخص مجهولی است و هیچ شناختی از وی به دست نیامده است.خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج20، ص 25 شاید به همین علت است که (بر خلاف ادعای شما) مرحو م مجلسی در مرآة العقول این روایت را مجهول دانسته است. مجلسی،محمد باقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول،ج 21، ص 96، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1404. و مرحوم صاحب حدائق (بازهم بر خلاف ادعای شما) این روایات را قبول نداشته نک: الحدائق الناضرة، ج 25، ص 148

http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa1783

**گلشن**;730142 نوشت:
سلام

نمیشه گفت تعصب بر باطل داشته
چون از نظر خودش باطل نبوده که بعد بیاد بر ان باطل تعصب داشته باشه
حتما از نظر خودش بر حق بوده


سلام
اینکه بگوییم هر کسی اگر از نظر خودش بر حق باشد عادل است که باید کفار و مشرکین و یهود و مسیحیان و خوارج و همه خونخواران عالم را هم عادل بدانیم چون همه خود را بر حق می دانند!
تعریف عدالت را آوردیم اگر کسی عناد داشته باشد و متعصب باشد بر باطل و حق را قبول نکند نه تنها عادل نیست بلکه کافر است و امام رضا صریحا می گویند که واقفی ها کافر هستند:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ ظَرِيفٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِي حَمَّادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً فَقُلْتُ لَهُ كُلُّ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً قَالَ نَعَمْ وَ الْوَاقِفُ كَافِرٌ وَ النَّاصِبُ مُشْرِكٌ.
امام رضا عليه السّلام فرمود: كسى كه بميرد و امامى نداشته باشد به مرگ جاهليّت مرده است. گفتم: آيا هر كسى كه بميرد و امامى نداشته باشد به مرگ جاهليّت مرده است؟ فرمود: آرى و واقفی كافر است و ناصبی مشرك.

امام رضا می گوید واقفی کافر است پس نمی شود روایتش را به این سادگی بدون قرینه قبول کرد!

یکتای بی همتا;730220 نوشت:
امام رضا عليه السّلام فرمود: كسى كه بميرد و امامى نداشته باشد به مرگ جاهليّت مرده است. گفتم: آيا هر كسى كه بميرد و امامى نداشته باشد به مرگ جاهليّت مرده است؟ فرمود: آرى و واقفی كافر است و ناصبی مشرك.

امام رضا می گوید واقفی کافر است پس نمی شود روایتش را به این سادگی بدون قرینه قبول کرد!

سلام دوست عزیز

یاد ضرب المثلی افتادم که می گه می خواهد ابرو را درست کند چشمش را کور می کند

دوست من شما روایتی اوردین از امام رضا که خود ان جای بحث بسیار دارد
تا جایی که من می دانم کافر کسیست که یکی از اصول دین و یا ضروری دین را قبول نداشته باشد
در حالیکه امامت نه اصول دین و نه ضروری دین می باشد
پس خود این روایت هم صحیح نمی باشد

navid69;730208 نوشت:
لطفأ بادقت بخونید

خدمت شما عرض کنم که بنده رفتم و کتاب مراه العقول رو نگاه کردم و این حدیث هارو درآن دیدم ودر جلد 21 صفحه 96 باب تطلیق المرأه غیر الموافقه
صفحه 95 سه حدیث داره درباره طلاق که هیچی
صفحه 96 اون احادیث که مورد نظر این بحث هست
دراین صفحه هم سه حدیث داره که
بصورت زیر شماره بندی شده که منظور ما شماره 4 و 5 هستش

4) حمید بن زیاد عن الحسن عن محمد بن سماعة عن محمد بن زیاد بن عیسی عن عبداللّه بن سنان عن ابی عبداللّه (ع) قال: ان علیا(ع) قال و هو علی المنبر لا تزوّجوا الحسن فانه رجل مطلاق. فقام رجل من همدان فقال: بلی واللّه لنزوّجنه و هو ابن رسول اللّه و ابن امیرالمؤمنین(ع) فان شاء امسک و ان شاء طلّق.(3)
امام صادق(ع) فرمود: علی(ع) بر منبر فرمود: به حسن دختر ندهید زیرا او مردی
پرطلاق است. مردی هَمْدانی بلند شد و گفت: به خدا سوگند چنین خواهیم کرد زیرا او فرزند رسول خدا و امیرالمؤمنین است. اگر خواست همسر را نگه دارد و اگر نخواست طلاق می دهد.

5) عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد عن محمد بن اسماعیل بن بزیع عن جعفر بن بشیر عن یحیی بن ابی العلاء عن ابی عبداللّه (ع) قال: ان الحسن بن علی(ع) طلّق خمسین امرأة فقام علی(ع) بالکوفة فقال: یا معشر اهل الکوفة لا تنکحوا الحسن فانه رجل مطلاق، فقام الیه رجل فقال: بلی و اللّه لننکحنّه فانه ابن رسول اللّه (ص) و ابن فاطمة فان اعجبه امسک و ان کره طلّق.(2)
امام صادق(ع) فرمود: حسن بن علی پنجاه زن را طلاق داد. تا آنکه حضرت علی(ع) در کوفه به پا خاست و فرمود: ای کوفیان، به حسن دختر ندهید زیرا بسیار طلاق می دهد. مردی بر پا خاست و گفت: به خدا سوگند، چنین می کنیم. او فرزند رسول خدا(ص) و فاطمه است، اگر خواست همسرش را نگه می دارد و اگر نخواست طلاق می دهد.

کتاب مراه العقول بصورتی هست که در آخر صفحه علامه نوشته که این حدیث صحیحه یا حسن یا موثق یا ضعیفه

که در مورد حدیث شماره 5 نوشته ضعیف و در مورد شماره 4 نوشته موثق

حال باید بررسی کنیم که فرق حدیث صحیح با حسن وموثق و ضعیف چیه
احادیثی که نقل شده به چندین دسته تقسیم می‌شود.
1–. صحیح؛ یعنی حدیثی که سند آن تا معصوم(ع) متصل باشد و تمام راویان در سند و در تمام طبقات، شیعۀ امامی و عادل باشند.
2–. حسن؛ روایتی که در سند آن تا معصوم(ع) راوی امامی و ممدوح (بدون تصریح بر عدالتش) وجود دارد.
3–. موثّق؛ به روایتی گفته می‌شود که در سند آن راویانی وجود دارند که هرچند انسان‌های موثّق و مورد اعتمادی هستند ولی دارای فساد عقیده‌اند؛ مانند واقفیه، فطحیه و.. به چنین حدیثی احیاناً قوی هم گفته می‌شود.
4–. ضعیف؛ یعنی روایتی که دارای هیچ کدام از صفات راویان انواع سه گانه گذشته نیست.
خبر ضعیف نیز به دو قسمت مقبول و مردود تقسیم می‌شود.

براساس سند حدیث وکسانی که راوی بودن اگر بررسی کنیم

حدیث اول: در سلسله رجال سند این حدیث دو نفر به نام‌های حمید بن زیاد و حسن بن محمد بن سماعه واقع شده‌اند که هر دو واقفی مذهب هستند. (موسوی، خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، منشورات مدینه العلم، ج ۵، ص ۱۱۶ و ج ۶، ص ۲۸۷، به نقل از نجاشی.)
همچنین علامه عسگری در بررسی رجالی هر سه روایت انها را مخدوش و نادرست دانسته اند.

راوی حدیث دوم نیز، یحیی بن أبی العلاء رازی است که توثیق نشده و مجهول است.

حال درمورد حدیث اول که اشاره شد و مشخص گردید راویان واقفی مذهب بودند نکته ای در باب این مذهب و نقل گفته ای از شیخ بهایی:

واقفیه خود به دو گروه تقسیم شدند:

گروهی معتقد بودند امام موسی بن جعفر(ع) زنده و از نظرها غایب است و گروهی دیگر که اعتقاد داشتند حضرت که آخرین امام بود، رحلت فرمود. به این گروه قطعیه می گویند.
بسیاری از واقفیان مانند ابی نصر بزنطی با دیدن معجزات امام رضا(ع)دست از انحراف برداشتند و بقیه که بر عناد خود اصرار ورزیدند و به مصداق «یریدون لیطفوا نور الله بافواههم والله متم نوره » پس از مدتی کوتاه اثری از آنان باقی نماند و تلاشهایشان تاثیری در روند حرکت امامت نداشت. این نیز به سبب موضع گیری فکری و سیاسی ائمه(علیهم السلام) در برابر آنان بود. یونس بن یعقوب می گوید: از امام رضا(ع) پرسیدم:
به کسانی که گمان دارند پدر شما زنده است، زکات پرداخت کنم؟ فرمود: هرگز!

آنان کافر، مشرک و فاسد هستند.

این موضع امامان شیعه سبب شد تا شیعیان ازارتباط با واقفیان خودداری کرده، از آنان کناره گیری کنند. شیخ بهایی، در این باره می نویسد: شیعیان از گفتگو و همنشینی با واقفیان خودداری می کردند چه رسدکه از آنها حدیث نقل کنند. بلکه می توان گفت با آنان بیشتر مخالفت می کردند، تادشمنان اهل بیت(علیهم السلام) چرا که در مواردی به خاطر تقیه مجبور بودند بامخالفین اهل بیت ارتباطات داشته باشند اما انگیزه ای برای برقراری ارتباط باواقفی ها نمی دیدند تا آنجا که به واقفیه عنوان «کلاب ممطوره » (سگهای باران خورده) اطلاق می کردند.

دوست عزیز نوید 69

شما که اینقدر حدیث شناس و محقق در امور احادیث هستید
و این حدیث را به دلیل اینکه فردی واقفی راوی ان هست صحیح نمی دانید

اولا بگویید چرا علامه مجلسی ان را قبول کرده ؟
در ثانی ایا همه احادیثی که از این شخص روایت شده دور ریخته شده یا فقط همین حدیث
را از ان قبول ندارید ؟

مقداد;729896 نوشت:
علیک سلام.

همه این فرمایشات شما،بر این فرض استوار است که همسری از همسران آن حضرت نمرده باشد یا طلاق داده نشده باشد،وقتی پای فرض به میان آمد،این سوالات اعتباری هم ندارد،شما اول باید این را ثابت کنید،تا بعد این اشکالات را مطرح کنید.

قطعاً ائمه(ع)بیشتر از دیگران به نیازمندان و فقرا کمک می کردند که این سیره عملی آن بزرگواران مورد تأیید دوست و دشمن است،پس اینگونه نیست که فکر کنیم آنها فقط با ازدواج اقدام به کمک به دیگران می کردند.

اینکه قصد عمل به سنت صیغه داشته اند یا خیر را باید ثابت کنید.چون ما در مورد امام حسن(ع) گزارشی مبنی بر ازدواج موقت نداریم.

در مورد افزایش نسل،دلیل مستندی نداریم،فقط بعنوان یک احتمال ذکر شده است که البته خیلی بی ربط نیست.

مشکل داشتن چند همسر که هم شرعاً حلال است و هم عرف و فرهنگ اجتماعی آن منطقه و آن زمان آن را پسنیده است،به نظر شما چیست؟؟؟؟


سلام
بنده با توجه به شواهد گفتم اصلا ادعای اثبات ندارم
شما می فرمایید امام صیغه نکردن باشه
4 زن اصلی و 2 کنیز 3 تای دیگر چی یا مردن یا طلاق داده شدن
آیا معقوله سه همسر امام قبل امام مرده باشن؟
آیا امام با پیر زن ها ازدواج کرده بودن؟ آیا سن زنانشون ثبت شده؟
نکته بعد اینکه عرض کردم عرف آنزمان چه ارزشی دارد که امام شیعه از آن تبعیت کند فقط شریعا حجیت دارد یعنی هرچی خدا گفت نه عرب جاهلی
پس 9 زن هم زمان معقول نیست
آیا در تاریخ طلاق ایشون ثبت شده؟
با تشکر

حجاب برتر;730210 نوشت:
♥ جلوه های مظلومیت امام حسن(ع)...♥

بزرگوار سلام
ما داریم در مورد امام سوال میکنیم جنایت نمیکنیم که
سوال هم جواب علمی دارد
این مظلوم نمایی ها مال جای دیگری هست نه محفل علمی
با مظلوم بودن سوالات پاسخی پیدا نمیکنند با منطق باید پاسخ گو بود
موفق باشید

جوجه اردک زشت;730242 نوشت:
سلام
بنده با توجه به شواهد گفتم اصلا ادعای اثبات ندارم
شما می فرمایید امام صیغه نکردن باشه
4 زن اصلی و 2 کنیز 3 تای دیگر چی یا مردن یا طلاق داده شدن
آیا معقوله سه همسر امام قبل امام مرده باشن؟
آیا امام با پیر زن ها ازدواج کرده بودن؟ آیا سن زنانشون ثبت شده؟
نکته بعد اینکه عرض کردم عرف آنزمان چه ارزشی دارد که امام شیعه از آن تبعیت کند فقط شریعا حجیت دارد یعنی هرچی خدا گفت نه عرب جاهلی
پس 9 زن هم زمان معقول نیست
آیا در تاریخ طلاق ایشون ثبت شده؟
با سلام ..پسر خوب میدونی تا همین چهل سال پیش چندین زن موقع بارداری وزایمان عمر شون از دست دادن ..الان که می بینی زنان به سلامتی بچه هاشونو به دنیا میارن مدیون ماما ها و پزشکهای بادرایتند ..همینطوری قضاوت نکن

**گلشن**;730236 نوشت:
شما که اینقدر حدیث شناس و محقق در امور احادیث هستید
و این حدیث را به دلیل اینکه فردی واقفی راوی ان هست صحیح نمی دانید

شما همیشه وقتی کسی درمقابل سوالتون جواب کامل میده ویانظرش بانظر شمامخالفه و زمانی که دلیل وجوابی ندارید مسخره میکنید؟
من نگفتم حدیث شناسم
بلکه هر بچه ای هم با یکم تحقیق به این نتایج میرسه چون شبهه ای در دین نیست که نشه جواب داد چون اساس شیعه بر پایه محکمی استواره ومثل ادیان و مذاهب دیگه همچون خانه عنکبوت نیست که با یک شبه اعتقادات طرف از بین بره وتا اینجا هم هرجوابی داده شده براساس اسناد و روایات و کتب تاریخی معتبر بوده نه از روی حدس وگمان

**گلشن**;730236 نوشت:
اولا بگویید چرا علامه مجلسی ان را قبول کرده ؟

فکر کنم پست قبلیمو کامل و با دقت نخوندین اونجا بصورت کاملأ واضح توضیح دادم فرق بین حدیث صحیح و حسن و موثق وضعیف رو وبراساس اون تقسیم بندی علامه هم حدیث رو موثق اعلام کرده و ما باقبول این حدیث که علامه آن را موثق معرفی کرده و باقبول حرف علامه بررسیش کردیم
علامه خود حدیث رو تأیید نکرده و قط از لحاظ سنیدی اونرو جزو احادیث موثق قرار داده وگفتیم موثق یعنی ه روایتی گفته می‌شود که در سند آن راویانی وجود دارند که هرچند انسان‌های موثّق و مورد اعتمادی هستند ولی دارای فساد عقیده‌اند؛ مانند واقفیه، فطحیه و.. به چنین حدیثی احیاناً قوی هم گفته می‌شود.
و از طرفی هم ثابت کردیم راویان او حدیث واقی مذهب بودند

و در پست انتهای همین پستی که شما نقل قول زدی و در پست بعدیش و همچنین دوستمون یکتای بی همتا ثابت کردیم بعضی از راویان اون حدیث آدم معاندی بوده و در باره ابن سماعه گفته شده: «وی معاند و متعصب در وقف بود» رجال نجاشی ص40 روایات این گروه بارها توسط محدثان و از طریق عرضه بر امامان، تنقیح شد. بزرگانی؛ مانند شیخ صدوق و شیخ طوسی نیز از این روایت اعراض کرده اند.

و اینکه امام رضا هم حکم به مشرک بودن واقفی ها دادن
.وشیخ بهایی در این باره می نویسد: شیعیان از گفتگو و همنشینی با واقفیان خودداری می کردند چه رسدکه از آنها حدیث نقل کنند

**گلشن**;730235 نوشت:
دوست من شما روایتی اوردین از امام رضا که خود ان جای بحث بسیار دارد
تا جایی که من می دانم کافر کسیست که یکی از اصول دین و یا ضروری دین را قبول نداشته باشد
در حالیکه امامت نه اصول دین و نه ضروری دین می باشد
پس خود این روایت هم صحیح نمی باشد

ایه 67 سوره مائده

آيه و ترجمه
يَأَيهَا الرَّسولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْك مِن رَّبِّك وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْت رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُك مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يهْدِى الْقَوْمَ الْكَفِرِينَ(67)

67 - اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است كاملا (به مردم ) برسان و اگر نكنى ، رسالت او را انجام نداده اى و خداوند تو را از (خطرات احتمالى ) مردم نگاه ميدارد، و خداوند جمعيت كافران (لجوج ) را هدايت نميكند.

اِنّما وَلیّکم الله و رسوله والّذین آمنوا الّذین یقیمون الصّلوة و یؤتون الزّکاة و هم راکعون»«ولیّ شما تنها خدا و رسول او و کسانی که ایمان آورده‌اند؛
همان کسانی که نماز را بر پا می‌دارند و در حال رکوع نماز زکات می‌پردازند، می‎باشند.» (سوره مائده، آیه 55)

خدا به پیامبر میگه اگه ولایت حضرت علی رو اعلام نکنی رسالتت رو انجام ندادی اونوقت میگین امامت جزو اصول دین نیست؟
غیر منطقی بحث نکنین
ایه قرآن در باره ولایت وامامت نازل شده که کم نیست در قران و اصلأ انسان جز از راه قبول امامت علی (ع) و اولادش به جایی نمیرسه
یاعلی

navid69;730301 نوشت:
شما همیشه وقتی کسی درمقابل سوالتون جواب کامل میده ویانظرش بانظر شمامخالفه و زمانی که دلیل وجوابی ندارید مسخره میکنید؟
من نگفتم حدیث شناسم

گرامی من مسخره نکردم و حقیقت را گفتم
چون واقعا خیلی خوب حدیث را مورد بررسی قرار دادید
حتی کارشناس هم این کارو نکردند

navid69;730301 نوشت:
خدا به پیامبر میگه اگه ولایت حضرت علی رو اعلام نکنی رسالتت رو انجام ندادی اونوقت میگین امامت جزو اصول دین نیست؟
غیر منطقی بحث نکنین
ایه قرآن در باره ولایت وامامت نازل شده که کم نیست در قران و اصلأ انسان جز از راه قبول امامت علی (ع) و اولادش به جایی نمیرسه

من واقعا از این قسمت متعجب شدم
که شما چگونه هنوز اصول دین را نمی شناسید لازم است یک جستجوی اینترنتی بکنید یا از علما بپرسید
تا بدانید امامت جز اصول دین نیست بلکه جز اصول مذهب می باشد

**گلشن**;730235 نوشت:
دوست من شما روایتی اوردین از امام رضا که خود ان جای بحث بسیار دارد
تا جایی که من می دانم کافر کسیست که یکی از اصول دین و یا ضروری دین را قبول نداشته باشد
در حالیکه امامت نه اصول دین و نه ضروری دین می باشد
پس خود این روایت هم صحیح نمی باشد

سلام
شیخ مفید از بزرگان علمای ما می فرماید

واتفقت الإمامية على أن من أنكر إمامة أحد الأئمة وجحد ما أوجبه الله تعالى من فرض الطاعة فهو كافر ضال مستحق للخلود في النار.
تمام علمای شیعه اتفاق دارند که کسی که یکی از ائمه را انکار کند و از روی علم آنکه را که خدا اطاعتش را واجب کرده انکار کند پس او یقینا کافر و گمراه است و مستحق خلود در عذاب جهنم است.
أوائل المقالات - الشيخ المفيد - ص 44

علامه مجلسی می گوید:
«إعلم أن إطلاق لفظ الشرك والكفر على من لم يعتقد بإمامة أمير المؤمنين والأئمة من ولده عليهم السلام وفضل عليهم غيرهم، يدل على أنهم كفار مخلدون في النار» (بحار الانوار ج23 ص390)
«بايد توجه داشت كه اطلاق لفظ شرك و كفر بر كسى كه معتقد به امامت امير المؤمنين و ائمه از فرزندانش نيست و ديگرى را بر آنها مقدم دارد دليل است بر اينكه آنها كافر و مخلد در آتشند. »

روایات هم در این زمینه هست و با توجه به تعصب و عناد راوی حدیث نسبت به واقفی بودن و قبول نکردن امامت امام رضا و ائمه بعد از او نمی شود روایتش را قبول کرد.

**گلشن**;730348 نوشت:
من واقعا از این قسمت متعجب شدم
که شما چگونه هنوز اصول دین را نمی شناسید لازم است یک جستجوی اینترنتی بکنید یا از علما بپرسید
تا بدانید امامت جز اصول دین نیست بلکه جز اصول مذهب می باشد

جوجه اردک زشت;730242 نوشت:
سلام
بنده با توجه به شواهد گفتم اصلا ادعای اثبات ندارم
شما می فرمایید امام صیغه نکردن باشه
4 زن اصلی و 2 کنیز 3 تای دیگر چی یا مردن یا طلاق داده شدن
آیا معقوله سه همسر امام قبل امام مرده باشن؟
آیا امام با پیر زن ها ازدواج کرده بودن؟ آیا سن زنانشون ثبت شده؟
نکته بعد اینکه عرض کردم عرف آنزمان چه ارزشی دارد که امام شیعه از آن تبعیت کند فقط شریعا حجیت دارد یعنی هرچی خدا گفت نه عرب جاهلی
پس 9 زن هم زمان معقول نیست
آیا در تاریخ طلاق ایشون ثبت شده؟

اولأ الان بحث در مورد همسران امام حسن (ع) است و اثبات امامت در اصول در جای دیگریست زیرا از بحث منحرف شده و هر چند پست در میان شما و کاربر جوجه اردک زشت دوباره میاین و میپرسین که چرا امام حسن 7تا زن داشت؟ آیا این تعداد زیاد نیست؟ ظاهرأ شما اصلأ به حرفهای دوستان دقت نمیکنید در پست ای قبلی اولأ اشاره کردیم به اینکه این حرفهایی که گفته میشه امام 300 تا زن داشتند و 70 تا بوده و50 تا شما از کجا آوردید و اینکه سندی برای حرفتون دارید یا نه که نداشتید و دو حدیث از مراه العقول آوردید که از لحاظ سندی بررسی کردیم که جای اشکال بود و راویان هم بعضی شرایط رو نداشتند

و در نهایت از 300 زن به 7 زن رسیدیم و ثابت شد که امام مطلاق نبودند

سوال شد که 7زن زیاد نیست؟وچطور میشه که اسلام تا 4زن رو مجاز دونسته؟

گفتیم اولأ امام در یک زمان بیش از 4 زن نداشتند وشرایط جامعه آن زمان با جامعه الان و البته شرایط اجتماعی اعراب با ایرانیان کاملأ فرق میکرده

گفتید مگه امام با زنهای پیر ازدواج کرده اند ؟
که دوستان جواب شمارو دادند ودرست هم هست از یک منظر اینکه اونموقع افراد بسیاری هنگام زایمان میمردند که تا چند سال پیش تو ایران هم همینطور بود

ضمن اینکه گفتیم خلیفه اول ودوم وسوم هم حدود هفت تا ده زن داشتند مستند در تاریخ که نوشته اهل سنت هم هست ، اگه خواستین براتون میذارم، (تاریخ طبری)
البته ما نگفتیم که امام همسر صیغه ای داشت بلکه خود شما (جوجه اردک زشت) احتمال دادید هرچند فعل صیغه که حرام نیست همین عبدالله بن زبیر هم از صیغه بدنیا آمد و خیلی از افراد دیگه
ضمن اینکه صیغه رو خلیفه دوم حرام اعلام کرد حضرت علی(ع) میفرمایند: [ لـَولا أنَّ عُمَرَ نـَهیٰ عَنِ المُتعَةِ ما زَنـیٰ إلاّ شقیّ ٌ] اگر عمر(لع) متعه را حرام نمیکرد هیچ کس زنا نمیکرد مگر شَقِیّ (انسان پست وبدبخت)[تفسیر جامع البیان، طبری، 4/15؛ الدّرّ المنثور، سُیوطی، ج2 /140و141؛ تفسیر کبیر، فخر رازی، 10/50

پس چند همسری در دوران قدیم چیز وحشتناک و غیر قابل باوری نبود که اگر بود مطمئنأ تاکنون دشمنان اهل بیت
تا کنون از این حرکت استفاده میکردند
پس لطفأ یه بار دیگه پست هارو بادقت بیشتر و بدون قضاوت قبلی و بیطرفانه بخونید ان شاالله جوابتونو میگیرید

درمورد اصول دین و یا به قول شما اصول مذهب جواب رو در پست بعدی عرض میکنم که باهم قاطی نشه
یاعلی

جوجه اردک زشت;730242 نوشت:
نکته بعد اینکه عرض کردم عرف آنزمان چه ارزشی دارد که امام شیعه از آن تبعیت کند فقط شریعا حجیت دارد یعنی هرچی خدا گفت نه عرب جاهلی
پس 9 زن هم زمان معقول نیست
آیا در تاریخ طلاق ایشون ثبت شده؟

جوجه اردک زشت;730245 نوشت:
سوال هم جواب علمی دارد

قبلا گفتیم اما شما به مباحث مطرح شده دقت ندارید و مدام همان سوال خود را تکرار می کنید ادعا دارید که دنبال جواب علمی نیز می گردید،ما نگفتیم عرف عرب جاهلی حجیت دارد بلکه گفتیم نه تنها عرف عرب جاهلیت حجیت ندارد بلکه عرفی هم که تعدد زوجات را زشت می داند هم همان جاهلیت است البته از آنطرف سقوط کرده است پیامبر در حدیثی می فرماید
« من بین دو جاهلیت که دومین آن سخت تر از اولی است، برانگیخته شده ام. »
العقل و الجهل في الكتاب و السنة، ص 273

اینکه امام با حصول تمام شرایط شرعی و عرفی تعدد زوجات شرعی داشته اند،(یعنی حداکثر چهار همسر دائم در یک زمان)،در زمانی که این امر هم رایج بوده،چه اشکالی دارد؟

وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَىٰ فَانكِحُوا مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاءِ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَلَّا تَعُولُوا

جوجه اردک زشت;730245 نوشت:
بزرگوار سلام
ما داریم در مورد امام سوال میکنیم جنایت نمیکنیم که
سوال هم جواب علمی دارد
این مظلوم نمایی ها مال جای دیگری هست نه محفل علمی
با مظلوم بودن سوالات پاسخی پیدا نمیکنند با منطق باید پاسخ گو بود
موفق باشید

علیک سلام

جنایت نیست ولی باید حواستون باشه در مورد چه کسی صحبت میکنید...مظلوم نمایی نیست واقعیت هاییه که در مورد امام غریبمون هست...

جواب داره ولی میگن کسی که خوابیده میشه بیدارش کرد ولی کسی که خودش رو به خواب زده نه...امیدوارم این شامل شما نشه...

همه کارهای ائمه رو فکر نکنم ماها بتونیم مصلحتشون رو درک کنیم وگرنه ماهم هم ردیف این بزرگواران بودیم...

فکر میکنم مسله ی ازدواج های ائمه مشخص باشه که یکی از بزرگترین دلایلش مصلحت دین بوده و امام حسن(ع) هم مانند سایر ائمه بودن فکر کنم اگر بدور از تعصب تشریف ببرید و تاریخ رو مطالعه بفرمایید جواب سوالاتتون رو پیدا کنید ونیازی به بحث علمی نباشه البته بحث دینی بهتر بهش میخوره تا علمی...:Nishkhand:

شما از صحبت هاتون معلومه کاملا موضعتون مشخصه و هیچ دلیلی رو نمیپذیرید یعنی نمیخواهید که بپذیرید وگرنه پاسخ های دوستان بسیار کامل بود...

سوال پرسیدن با محکوم کردن خیلی متفاوته

در پناه حق

navid69;730382 نوشت:
اینکه سندی برای حرفتون دارید یا نه که نداشتید و دو حدیث از مراه العقول آوردید که از لحاظ سندی بررسی کردیم که جای اشکال بود و راویان هم بعضی شرایط رو نداشتند

اینکه راوی مذهبش واقفی بوده دلیل بر رد حدیث نمی تونه باشه مگر اینکه شما ثابت کنید راوی دروغگو و یا حدیث ساز بوده
و مثالهیی دیگر از احادیث دروغ او را بیاورید ؟

navid69;730208 نوشت:
از امام رضا(ع) پرسیدم:
به کسانی که گمان دارند پدر شما زنده است، زکات پرداخت کنم؟ فرمود: هرگز!

آنان کافر، مشرک و فاسد هستند.

این موضع امامان شیعه سبب شد تا شیعیان ازارتباط با واقفیان خودداری کرده، از آنان کناره گیری کنند. شیخ بهایی، در این باره می نویسد: شیعیان از گفتگو و همنشینی با واقفیان خودداری می کردند چه رسدکه از آنها حدیث نقل کنند. بلکه می توان گفت با آنان بیشتر مخالفت می کردند، تادشمنان اهل بیت(علیهم السلام) چرا که در مواردی به خاطر تقیه مجبور بودند بامخالفین اهل بیت ارتباطات داشته باشند اما انگیزه ای برای برقراری ارتباط باواقفی ها نمی دیدند تا آنجا که به واقفیه عنوان «کلاب ممطوره » (سگهای باران خورده) اطلاق می کردند.

خب قطعا امام رضا حق داشتند در مورد شیعیان هفت امامی اینطوری بفرمایند.
اما اینجا یه نکته ای هست فکر کنید با این تعابیر بد مختلفی که شما در مورد عموم اونا آوردید اون دو نفر واقفی چقدر مورد اطمینان بودن که حتی متخصص ترین عالم رجالی شیعه (نجاشی) هم به مورد اعتماد و اطمینان بودن اونا شهادت داده!!

یکتای بی همتا;730356 نوشت:
سلام
شیخ مفید از بزرگان علمای ما می فرماید
واتفقت الإمامية على أن من أنكر إمامة أحد الأئمة وجحد ما أوجبه الله تعالى من فرض الطاعة فهو كافر ضال مستحق للخلود في النار.
تمام علمای شیعه اتفاق دارند که کسی که یکی از ائمه را انکار کند و از روی علم آنکه را که خدا اطاعتش را واجب کرده انکار کند پس او یقینا کافر و گمراه است و مستحق خلود در عذاب جهنم است.
أوائل المقالات - الشيخ المفيد - ص 44

علامه مجلسی می گوید:
«إعلم أن إطلاق لفظ الشرك والكفر على من لم يعتقد بإمامة أمير المؤمنين والأئمة من ولده عليهم السلام وفضل عليهم غيرهم، يدل على أنهم كفار مخلدون في النار» (بحار الانوار ج23 ص390)
«بايد توجه داشت كه اطلاق لفظ شرك و كفر بر كسى كه معتقد به امامت امير المؤمنين و ائمه از فرزندانش نيست و ديگرى را بر آنها مقدم دارد دليل است بر اينكه آنها كافر و مخلد در آتشند. »

روایات هم در این زمینه هست و با توجه به تعصب و عناد راوی حدیث نسبت به واقفی بودن و قبول نکردن امامت امام رضا و ائمه بعد از او نمی شود روایتش را قبول کرد.

کافر کیست

http://www.pasokhgoo.ir/node/39487

**گلشن**;730348 نوشت:
من واقعا از این قسمت متعجب شدم
که شما چگونه هنوز اصول دین را نمی شناسید لازم است یک جستجوی اینترنتی بکنید یا از علما بپرسید
تا بدانید امامت جز اصول دین نیست بلکه جز اصول مذهب می باشد

اول باید مشخص شود که مذهب شما چیه ؟ البته بعضی از دوستان!!! ظاهرأ از روی عناد حرف میزنند واگر مخالف هستند و بحث میکنند ایرادی نداره اما اولأباید حرمتها حفظ بشه و ثانیأ بحث باید منطقی باشه و مستند ما هم میتوانیم شبهه مطرح کنیم هرچند نیازی به این کار نیست چون وقتی چیزی برحق نباشه مطمئنأ ایرادات فراوانی داره که میای یه جاشو درست کنی جای دیگش خراب میشه اما ما بنا به دستور آقا بخاطر حفظ وحدت چیزی نمیگیم

هرچند وحدت به این معنی نیست که ما از اعتقاداتمان کوتاه بیایم . شهید مطهری میگه وحدت این نیست که ما یک سرسوزن از مستحباتمون کوتاه بیایم بلکه وحدت یعنی فضایی رو ایجاد کنیم که بتوان در اون فضا با آرامش و منطقی و مستند و براساس عقل بحث کرد
لذا دوستان دقت کنند بحث باید مستند باشه نه اینکه هر حرفی رو از هرجا بگیم ما هم سوالات زیادی در مورد مذاهب مختلف اسلامی داریم اما بدلیل اینکه فضای وحدت بهم نریزه بیان نمیکنیم الانم چون مسئله امامت بیان شد بصورت سربسته اشاراتی میکنم لطفأ بادقت بخونید خصوصأ کسانی که فقط دنبال سوال کردن هستند نه در پی یافتن جواب

عالمان شیعه، از دیرباز، پنج اصل را به عنوان اصول اعتقادات شیعه، معرفى کرده‌اند که عبارت است از توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد.
به طور معمول گفته مى‌شود که پنج اصل یاد شده اصول دین و سایر مسایل از فروع دین به شمار مى‌آید که در پى آن ممکن است این پرسش پیش آید که اگر مقصود از اصول دین، اصولى است که ایمان و اعتقاد بدان، شرط مسلمان بودن است، پس نمى‌توان بیش از دو اصل توحید و نبوت را اصول دین دانست، زیرا مفاد شهادتین ـ که اقرار بدان شرط مسلمانى به شمار مى‌آید ـ چیزى افزون بر این دو اصل نیست در حالى که باید به دیگر صفات الهى همچون قدرت، حکمت، حیات و... نیز ایمان داشت.
حقیقت این است که اصول پنجگانه یاد شده از آن جهت به عنوان اصول مذهب انتخاب شده که از سویى بیانگر اصولى باشد که از نظر اسلام، باید بدان اعتقاد و ایمان داشت و از سوى دیگر، معرّف و مشخص کننده شاخصه‌هاى مکتب باشد. بنابراین، سه اصل توحید، نبوت و معاد، جزو اهداف اسلام است و اصل عدل، معرف مکتب تشیع و ویژه آن است. اصل عدل، گرچه جزو هدف‌هاى ایمانى اسلام نیست، یعنى با اصل علم، حیات و قدرت حضرت حق، هیچ گونه تفاوتى ندارد، ولى جزو اصولى است که دیدگاه خاص مذهب تشیع را نسبت به اسلام نشان مى‌دهد.
اصل امامت نیز از دیدگاه شیعه، داراى هر دو جنبه است، یعنى هم داخل حوزه ایمانى است و هم معرّف و مشخص مذهب تشیع است، به عبارت دیگر افزون بر آن که اعتقاد و ایمان بدان لازم است، معرف و مشخص کنند شاخصه مذهب است.
چرا امامت جزو اصول دین است؟
به اعتقاد شیعه منصب امامت، الهی است و باید از طرف خدای متعال به کسانی که صلاحیت و شرایط آن را دارند داده شود. شرایط دوگانه، «علم خدادادی و عصمت» که در امام شرط است، از شرایطی است که جز خداوند از آن آگاهی ندارد، بنابر این تعیین چنین فردی مثل خود پیامبر صلی الله علیه و آله تنها به دست خداست، از این جهت امامت یک اصل بنیادی دینی است نه فرعی.
بزرگانى از علماى اهل سنت، نظير ملاسعد تفتازانى در «شرح عقايد نسفى» و حميدى در «جمع بين الصحيحين» از پيغمبر خدا(صلى الله عليه وآله) نقل كرده اند: «هر كسى كه بميرد و امام زمان خود را نشناخته باشد به درستى كه مانند مردمان زمان جاهليت مرده است(1)». اگر امامت جزو فروع دين بود، آيا پيغمبر مى فرمود: كسى كه از امام زمان خود شناخت نداشته باشد و از دنيا برود به طريق اهل جاهليت مرده است؟ بديهى است كه عدم معرفت و شناخت موردى از فروع دين، موجب تزلزل دين و مردن به سبك جاهليت نخواهد شد. پس مطابق اين برداشت، امامت بايد جزو اصول دين باشد كه عدم شناخت آن باعث مردن به شيوه جاهليت مى گردد.

به همين دليل است كه علمايى چون قاضى بيضاوى ـ مفسر معروف اهل سنت ـ در كتاب «منهاج الاصول» با صراحت مى گويد: «امامت، از بزرگترين موارد اصول دين است كه مخالفت با آن موجب كفر و بدعت مى گردد(2)». ملا على قوشچى نيز در «شرح تجريد شيعه اصول دين را سه تا مى داند توحيد و نبوت و معاد. به همين دليل اهل سنت را كه به مسأله امامت و بعضى از آنان به عدل اعتقادى ندارند مسلمان مى داند. امامت و عدل را جزو اصول مذهب مى داند يعنى منكران امامت انتصابى از سوى پيامبر خدا و عدل الهى را در زمره شيعه نمى داند.

منكرين ولايت اميرالمؤمنين و اهل بيت از حقيقت دين و مرحله كمال آن أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ و تمام آن أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي محروم هستند.
[h=5]آيا امام و امامتى با اين ويژگى ها كه رياست عامه مسلمين را به عهده داشته باشد و اطاعتش بر همه واجب و در هر زمانى فقط يك نفر اين مسئوليت را بر عهده داشته باشد، و جميع صفات حميده و اخلاق پسنديده، علم، زهد، تقوى و شجاعت را دارا باشد و علاوه بر اين، هم معصوم و هم به وسيله رسول الله منصوب پرورگار باشد به طورى كه عدم شناختش مردن به سبك جاهليت مى باشد، نبايد جزو اصول دين باشد؟!! آيا تمام انحرافاتى كه در امت واقع شد، حول مسأله امامت نبود؟! [/h]1 . مسند احمد، ج 4، ص96 ; مجمع الزوايد، ج 5 ، ص218 ; شبهاى پيشاور، ص279 «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً».
2 . الصوارم المهرقة، ص263 ; شبهاى پيشاور، ص279 «إن الإمامة من أعظم مسائل اُصول الدين التي مخالفتها توجب الكفر والبدعة»

دلایل نصب" امام" از جانب خدا.برای به اثبات رساندن باور شیعه( قائل به الهی بودن نصب امامت است) به بررسی دلائل‌شان از قرآن و روایات می‌پردازیم:
۴.۱ آیات قرآن.
با بررسی آیاتی که دلالت بر نصب" امامت" از جانب خدا دارند به این نکته می‌رسیم که در بیشتر آن‌ها از کلمات" جعلنا منهم" ،" جعلناک" ،" جاعل" و" نجعلهم" برای تبیین امر" امامت" استفاده شده است، حتی پیامبرانی که خواستار دریافت این مقام والا از طرف خدا بودند از کلماتی مانند:" واجعل لی" و یا" واجعلنا" استفاده کرده‌اند.
بررسی آیات:
۱. إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا.
" وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِین( آیه‌ی ۱۲۴ از سوره‌ی بقره)
(به خاطر بیاورید) هنگامی كه خداوند ابراهیم را با وسائل گوناگونی آزمود، و او بخوبی از عهده آزمایش بر آمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم، ابراهیم عرض كرد: از دودمان من (نیز امامانی قرار بده) خداوند فرمود: پیمان من به ستمكاران نمی‏‌رسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند شایسته این مقامند)."
استدلال شیعه از این آیه:
۱.۱ خدا، خود حضرت ابراهیم(ع) را به این مقام برگزید.
کلمه‌ی:" إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا" به خوبی و به صراحت این مطلب را می‌رساند که، رسیدن حضرت ابراهیم به مقام" امامت" به دست خدا و به اراده‌ی اوست نه به اراده‌ی بشر، زیرا؛ در این آیه خدا جعل را به خود نسبت می‌دهد(من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم ) و آن را هدیه‌ای به انسان می‌داند.
۱.۲ مقام" امامت" مقامی است که به غیر معصوم نمی‌رسد.
برای رسیدن به این نتیجه( امامت به غیر معصوم نمی‌رسد) به ناچار باید مطالب ذیل به اثبات برسد.
۱. باید ثابت شود مراد از" عهد"، امامت است.
۲. مقام امامت غیر از مقام نبوت است.
۳. این خداست که عهد را می‌دهد.
بررسی این سه مقدمه:
۱. اقرار مفسران اهل‌سنّت به این‌که مراد از عهد در این آیه، امر امامت است.
مفسرانی از اهل‌سنت اقرار کرده‌اند که منظور از" عهد" در این آیه مقام امامت است، زیرا؛ اگر درباره‌ی امامت نباشد به ناچار باید درباره‌ی به نبوّت رسیدن حضرت ابراهیم باشد، که این امر منتفی است،‌ چون؛ حضرت سال‌ها قبل به این مقام رسیده بود.
شاید جالب باشد بدانید که: تعدادی از مفسرین علاوه بر این‌که معترف شده‌اند مقام امامت عهدی از جانب خداوند است قائل‌اند، کسی که به مقام امامت می‌رسد و امام می‌شود معصوم نیز است.
۱.۱ طبری که از مفسران بزرگ اهل‌سنّت است در ج ۱، ص ۷۳۸ به نقل از مجاهد در کتاب جامع البیان در تفسیر" لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ " می‌نویسد:
قال: لا یكون إماماً ظالماً. یعنی: امام ظالم نیست
۱.۲ بیضاوی در ج۱ ، ص۳۹۷ و ۳۹۸ از کتاب أنوار التنزیل وقتی به این آیه می‌رسد می‌گوید:
" لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ" پاسخ خداست به درخواست حضرت ابراهیم است که می‌خواست کسی از ذریه‌اش نیز به این مقام برسد.
خداوند این را به ابراهیم می‌خواهد بفهماند که: اولاً؛ در ذریه‌اش افرادی ظالم هست. ثانیاً؛ امامت عهدی از طرف خداست و ظالم لیاقت و صلاحیّت این امانت را ندارد.
۱.۳ ابو حیان اندولسی که باز از مفسرین به نام اهل سنّت است در ج ۱، ص ۵۴۸ از کتاب تفسیر البحر المحیط، ثابت می‌کند که منظور از کلمه‌ی" عهد" امامت است.
ایشان بعد از نقل اقوالی متعدد می‌گوید:
والظاهر من هذه الأقوال: أن العهد هی الإمامة.
برای مطاله‌ی بیشتر به منابع ذیل می‌توانید مراجعه کنید.
۱.۴ ابن كثیر دمشقی در ج ۱، ص ۱۶۹ از کتاب تفسیر القرآن العظیم.
۱.۵ ثعالبى مالكی ج ۱، ص ۳۱۴ از کتاب تفسیر الثعالبی.
۱.۶ ابن جوزی در ج ‏۱، ص ۱۰۸ از کتاب زاد المسیر فی علم التفسیر.
۱.۷ جمال الدین قاسمی در ج ‏۱، ص ۳۹۰ از کتاب محاسن التاویل.
۱.۸ شوكانی در ج ‏۱، ص ۱۶۰ از کتاب فتح القدیر.
۲. مقام امامت غیر از مقام نبوت است.
شیعه معتقد است مقام نبوت غیر از مقام امامت است، زیرا؛ در این آیه حضرت ابراهیم(ع) زمانی مورد خطاب قرار گرفت که نبی بوده و خداوند به ایشان فرمود: تو را امام قرار می‌دهم تا پاداش و هدیه‌ای باشد بر پایان امتحاناتی که از تو به عمل آمده است.
و حال اگر در همان زمانی که ابراهیم(ع) پیامبر بود امام هم بود؛ دیگر این کلام خدا معنی نداشت.
پس این آیه دلالت بر این دارد که این دو مقام جدای از هم است.
کلینی در ج ۱،‌ ص ۱۷۵ از کتاب الأصول من الكافی روایتی نقل می‌کند:
امام صادق(ع) فرموند:" خداوند قبل از این‌که حضرت ابراهیم را پیامبر قرار دهد، ایشان را به عنوان بنده‌ی خود قرار داد و بعد ایشان را به مقام نبوت، رسالت، خلیل و امام قرارش داد."
همان طور که علامّه طباطبایی در ج ۱،‌ص ۲۷۱ از کتاب المیزان فی تفسیر القرآن آورده، ماجرای امامت حضرت ابراهیم در اواخر عمر ایشان و بعد از مژده به اسحاق نبی و اسماعیل ذبیح الله بوده، مضافاً زمانی که ملائکه برای بشارت این خبر آمده بودند ایشان عازم هلاک کردن قوم لوط بودند و در آن زمان حضرت ابراهیم پیامبری مرسل بود.
پس باز مشخص می‌شود که ایشان قبل از رسیدن به مقام امامت دارای مقام نبوت بوده و این دو جدای از هم‌اند.
برای مطالعه‌ی بیشتر به این آدرس زیر مراجعه کنید.
موسسه‌ی حضرت ولی عصر(عج)
۳. این خداست که عهد را می‌دهد.
همان طور که قبلاً اشاره شد طرف پیمان مقام امامت، خود خداست.
پس این خداست که هر که را لایق این مقام بداند، عهدش را به او عطا می‌کند.
آیت‌ا... مکارم در ج ۱، ص ۳۷۳ از کتاب الأمثل فی تفسیر می‌نویسد:
از این آیه استفاده می‌شود، امام باید از جانب خدا معین شود، زیرا؛
اولاً: مقام امامت پیمانی از طرف خداست و اوست که به هر که بخواهد عهدش را می‌دهد.
ثانیاً: افرادی که در زندگی‌شان دچار ظلم شده‌اند( چه به خود و چه به دیگران) لیاقت دریافت این مقام را ندارند.
به عبارت دیگر؛ امام باید در تمام طول عمر خود معصوم باشد و غیر خدا کسی قادر به شناخت این وصف در اشخاص نیست.
و امّا نتیجه‌ای که از این آیه به دست می‌آید:
۱. مقام امامت عهد و پیمان خداست و هر که شایسته باشد به این مقام می‌رسد.
۲. خدا که طرف عهد است، عهد خود را طبق این آیه فقط به افراد معصوم می‌دهد و وجود این افراد را خدا می‌شناسد.
۳. طبق نکات بالا، نصب امامت فقط به دست خدا و انتصابی است نه انتخابی

حال اینکه فرق دیگه اسلام براین باورند که امامت از جانب خدا نیست و اصلأ قائل به امامت نیستند اشکال بر آنها وارد است و ثابت کنند که امامت از جانب خدا نیست و آیه قرآن بیاورند زیرا ما براین باوریم که امامت از جانب خداست وامام هم معصوم است آیا چه کسی میتواند تشخیص دهد که کسی معصوم است؟ غیر خدا کسی نمیتواند

ما از علمای اهل سنت دلیل آوردیم که امامت از جانب خداست شما از علمای تشیع دلیل بیارید که امامت از جانب خدا نیست
کتاب الغدیر علامه امینی رو بخونید که در غدیر و چه اتفاقی افتاد و اون داستانهای بعد از پیامبر
مطمئنأ برای اینکه خدا به پیامبر بگه برو بگو من علی(ع) رو دوست دارم آیه قران نازل نمیکنه که اگه نگی رسالتت رو انجام ندادی و پیامبر اینو میتونست زودتر هنگامی که همه تو مکه هستند بگه چرا وقتی خدا آیه قرآن نازل کرد گفت؟
اگه مسئله امامت بی ارزش و جزو اصول دین نبود چرا پیامبری پیامبر رو بهش منوط کرده
حالا اگر علمای مذاهب دیگه اشتباه میکنند دلیل بر رد امامت نیست بلکه امامت جزو اصول دین اسلامی هست که کامله

یاعلی

navid69;730410 نوشت:
اول باید مشخص شود که مذهب شما چیه ؟ البته بعضی از دوستان!!! ظاهرأ از روی عناد حرف میزنند واگر مخالف هستند و بحث میکنند ایرادی نداره اما اولأباید حرمتها حفظ بشه و ثانیأ بحث باید منطقی باشه و مستند ما هم میتوانیم شبهه مطرح کنیم هرچند نیازی به این کار نیست چون وقتی چیزی برحق نباشه مطمئنأ ایرادات فراوانی داره که میای یه جاشو درست کنی جای دیگش خراب میشه اما ما بنا به دستور آقا بخاطر حفظ وحدت چیزی نمیگیم

هرچند وحدت به این معنی نیست که ما از اعتقاداتمان کوتاه بیایم . شهید مطهری میگه وحدت این نیست که ما یک سرسوزن از مستحباتمون کوتاه بیایم بلکه وحدت یعنی فضایی رو ایجاد کنیم که بتوان در اون فضا با آرامش و منطقی و مستند و براساس عقل بحث کرد
لذا دوستان دقت کنند بحث باید مستند باشه نه اینکه هر حرفی رو از هرجا بگیم ما هم سوالات زیادی در مورد مذاهب مختلف اسلامی داریم اما بدلیل اینکه فضای وحدت بهم نریزه بیان نمیکنیم الانم چون مسئله امامت بیان شد بصورت سربسته اشاراتی میکنم لطفأ بادقت بخونید خصوصأ کسانی که فقط دنبال سوال کردن هستند نه در پی یافتن جواب

عالمان شیعه، از دیرباز، پنج اصل را به عنوان اصول اعتقادات شیعه، معرفى کرده‌اند که عبارت است از توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد.
به طور معمول گفته مى‌شود که پنج اصل یاد شده اصول دین و سایر مسایل از فروع دین به شمار مى‌آید که در پى آن ممکن است این پرسش پیش آید که اگر مقصود از اصول دین، اصولى است که ایمان و اعتقاد بدان، شرط مسلمان بودن است، پس نمى‌توان بیش از دو اصل توحید و نبوت را اصول دین دانست، زیرا مفاد شهادتین ـ که اقرار بدان شرط مسلمانى به شمار مى‌آید ـ چیزى افزون بر این دو اصل نیست در حالى که باید به دیگر صفات الهى همچون قدرت، حکمت، حیات و... نیز ایمان داشت.
حقیقت این است که اصول پنجگانه یاد شده از آن جهت به عنوان اصول مذهب انتخاب شده که از سویى بیانگر اصولى باشد که از نظر اسلام، باید بدان اعتقاد و ایمان داشت و از سوى دیگر، معرّف و مشخص کننده شاخصه‌هاى مکتب باشد. بنابراین، سه اصل توحید، نبوت و معاد، جزو اهداف اسلام است و اصل عدل، معرف مکتب تشیع و ویژه آن است. اصل عدل، گرچه جزو هدف‌هاى ایمانى اسلام نیست، یعنى با اصل علم، حیات و قدرت حضرت حق، هیچ گونه تفاوتى ندارد، ولى جزو اصولى است که دیدگاه خاص مذهب تشیع را نسبت به اسلام نشان مى‌دهد.
اصل امامت نیز از دیدگاه شیعه، داراى هر دو جنبه است، یعنى هم داخل حوزه ایمانى است و هم معرّف و مشخص مذهب تشیع است، به عبارت دیگر افزون بر آن که اعتقاد و ایمان بدان لازم است، معرف و مشخص کنند شاخصه مذهب است.
چرا امامت جزو اصول دین است؟
به اعتقاد شیعه منصب امامت، الهی است و باید از طرف خدای متعال به کسانی که صلاحیت و شرایط آن را دارند داده شود. شرایط دوگانه، «علم خدادادی و عصمت» که در امام شرط است، از شرایطی است که جز خداوند از آن آگاهی ندارد، بنابر این تعیین چنین فردی مثل خود پیامبر صلی الله علیه و آله تنها به دست خداست، از این جهت امامت یک اصل بنیادی دینی است نه فرعی.
بزرگانى از علماى اهل سنت، نظير ملاسعد تفتازانى در «شرح عقايد نسفى» و حميدى در «جمع بين الصحيحين» از پيغمبر خدا(صلى الله عليه وآله) نقل كرده اند: «هر كسى كه بميرد و امام زمان خود را نشناخته باشد به درستى كه مانند مردمان زمان جاهليت مرده است(1)». اگر امامت جزو فروع دين بود، آيا پيغمبر مى فرمود: كسى كه از امام زمان خود شناخت نداشته باشد و از دنيا برود به طريق اهل جاهليت مرده است؟ بديهى است كه عدم معرفت و شناخت موردى از فروع دين، موجب تزلزل دين و مردن به سبك جاهليت نخواهد شد. پس مطابق اين برداشت، امامت بايد جزو اصول دين باشد كه عدم شناخت آن باعث مردن به شيوه جاهليت مى گردد.

به همين دليل است كه علمايى چون قاضى بيضاوى ـ مفسر معروف اهل سنت ـ در كتاب «منهاج الاصول» با صراحت مى گويد: «امامت، از بزرگترين موارد اصول دين است كه مخالفت با آن موجب كفر و بدعت مى گردد(2)». ملا على قوشچى نيز در «شرح تجريد شيعه اصول دين را سه تا مى داند توحيد و نبوت و معاد. به همين دليل اهل سنت را كه به مسأله امامت و بعضى از آنان به عدل اعتقادى ندارند مسلمان مى داند. امامت و عدل را جزو اصول مذهب مى داند يعنى منكران امامت انتصابى از سوى پيامبر خدا و عدل الهى را در زمره شيعه نمى داند.

منكرين ولايت اميرالمؤمنين و اهل بيت از حقيقت دين و مرحله كمال آن أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ و تمام آن أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي محروم هستند.
آيا امام و امامتى با اين ويژگى ها كه رياست عامه مسلمين را به عهده داشته باشد و اطاعتش بر همه واجب و در هر زمانى فقط يك نفر اين مسئوليت را بر عهده داشته باشد، و جميع صفات حميده و اخلاق پسنديده، علم، زهد، تقوى و شجاعت را دارا باشد و علاوه بر اين، هم معصوم و هم به وسيله رسول الله منصوب پرورگار باشد به طورى كه عدم شناختش مردن به سبك جاهليت مى باشد، نبايد جزو اصول دين باشد؟!! آيا تمام انحرافاتى كه در امت واقع شد، حول مسأله امامت نبود؟!

1 . مسند احمد، ج 4، ص96 ; مجمع الزوايد، ج 5 ، ص218 ; شبهاى پيشاور، ص279 «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً».
2 . الصوارم المهرقة، ص263 ; شبهاى پيشاور، ص279 «إن الإمامة من أعظم مسائل اُصول الدين التي مخالفتها توجب الكفر والبدعة»

دلایل نصب" امام" از جانب خدا.برای به اثبات رساندن باور شیعه( قائل به الهی بودن نصب امامت است) به بررسی دلائل‌شان از قرآن و روایات می‌پردازیم:
۴.۱ آیات قرآن.
با بررسی آیاتی که دلالت بر نصب" امامت" از جانب خدا دارند به این نکته می‌رسیم که در بیشتر آن‌ها از کلمات" جعلنا منهم" ،" جعلناک" ،" جاعل" و" نجعلهم" برای تبیین امر" امامت" استفاده شده است، حتی پیامبرانی که خواستار دریافت این مقام والا از طرف خدا بودند از کلماتی مانند:" واجعل لی" و یا" واجعلنا" استفاده کرده‌اند.
بررسی آیات:
۱. إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا.
" وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِین( آیه‌ی ۱۲۴ از سوره‌ی بقره)
(به خاطر بیاورید) هنگامی كه خداوند ابراهیم را با وسائل گوناگونی آزمود، و او بخوبی از عهده آزمایش بر آمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم، ابراهیم عرض كرد: از دودمان من (نیز امامانی قرار بده) خداوند فرمود: پیمان من به ستمكاران نمی‏‌رسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند شایسته این مقامند)."
استدلال شیعه از این آیه:
۱.۱ خدا، خود حضرت ابراهیم(ع) را به این مقام برگزید.
کلمه‌ی:" إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا" به خوبی و به صراحت این مطلب را می‌رساند که، رسیدن حضرت ابراهیم به مقام" امامت" به دست خدا و به اراده‌ی اوست نه به اراده‌ی بشر، زیرا؛ در این آیه خدا جعل را به خود نسبت می‌دهد(من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم ) و آن را هدیه‌ای به انسان می‌داند.
۱.۲ مقام" امامت" مقامی است که به غیر معصوم نمی‌رسد.
برای رسیدن به این نتیجه( امامت به غیر معصوم نمی‌رسد) به ناچار باید مطالب ذیل به اثبات برسد.
۱. باید ثابت شود مراد از" عهد"، امامت است.
۲. مقام امامت غیر از مقام نبوت است.
۳. این خداست که عهد را می‌دهد.
بررسی این سه مقدمه:
۱. اقرار مفسران اهل‌سنّت به این‌که مراد از عهد در این آیه، امر امامت است.
مفسرانی از اهل‌سنت اقرار کرده‌اند که منظور از" عهد" در این آیه مقام امامت است، زیرا؛ اگر درباره‌ی امامت نباشد به ناچار باید درباره‌ی به نبوّت رسیدن حضرت ابراهیم باشد، که این امر منتفی است،‌ چون؛ حضرت سال‌ها قبل به این مقام رسیده بود.
شاید جالب باشد بدانید که: تعدادی از مفسرین علاوه بر این‌که معترف شده‌اند مقام امامت عهدی از جانب خداوند است قائل‌اند، کسی که به مقام امامت می‌رسد و امام می‌شود معصوم نیز است.
۱.۱ طبری که از مفسران بزرگ اهل‌سنّت است در ج ۱، ص ۷۳۸ به نقل از مجاهد در کتاب جامع البیان در تفسیر" لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ " می‌نویسد:
قال: لا یكون إماماً ظالماً. یعنی: امام ظالم نیست
۱.۲ بیضاوی در ج۱ ، ص۳۹۷ و ۳۹۸ از کتاب أنوار التنزیل وقتی به این آیه می‌رسد می‌گوید:
" لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ" پاسخ خداست به درخواست حضرت ابراهیم است که می‌خواست کسی از ذریه‌اش نیز به این مقام برسد.
خداوند این را به ابراهیم می‌خواهد بفهماند که: اولاً؛ در ذریه‌اش افرادی ظالم هست. ثانیاً؛ امامت عهدی از طرف خداست و ظالم لیاقت و صلاحیّت این امانت را ندارد.
۱.۳ ابو حیان اندولسی که باز از مفسرین به نام اهل سنّت است در ج ۱، ص ۵۴۸ از کتاب تفسیر البحر المحیط، ثابت می‌کند که منظور از کلمه‌ی" عهد" امامت است.
ایشان بعد از نقل اقوالی متعدد می‌گوید:
والظاهر من هذه الأقوال: أن العهد هی الإمامة.
برای مطاله‌ی بیشتر به منابع ذیل می‌توانید مراجعه کنید.
۱.۴ ابن كثیر دمشقی در ج ۱، ص ۱۶۹ از کتاب تفسیر القرآن العظیم.
۱.۵ ثعالبى مالكی ج ۱، ص ۳۱۴ از کتاب تفسیر الثعالبی.
۱.۶ ابن جوزی در ج ‏۱، ص ۱۰۸ از کتاب زاد المسیر فی علم التفسیر.
۱.۷ جمال الدین قاسمی در ج ‏۱، ص ۳۹۰ از کتاب محاسن التاویل.
۱.۸ شوكانی در ج ‏۱، ص ۱۶۰ از کتاب فتح القدیر.
۲. مقام امامت غیر از مقام نبوت است.
شیعه معتقد است مقام نبوت غیر از مقام امامت است، زیرا؛ در این آیه حضرت ابراهیم(ع) زمانی مورد خطاب قرار گرفت که نبی بوده و خداوند به ایشان فرمود: تو را امام قرار می‌دهم تا پاداش و هدیه‌ای باشد بر پایان امتحاناتی که از تو به عمل آمده است.
و حال اگر در همان زمانی که ابراهیم(ع) پیامبر بود امام هم بود؛ دیگر این کلام خدا معنی نداشت.
پس این آیه دلالت بر این دارد که این دو مقام جدای از هم است.
کلینی در ج ۱،‌ ص ۱۷۵ از کتاب الأصول من الكافی روایتی نقل می‌کند:
امام صادق(ع) فرموند:" خداوند قبل از این‌که حضرت ابراهیم را پیامبر قرار دهد، ایشان را به عنوان بنده‌ی خود قرار داد و بعد ایشان را به مقام نبوت، رسالت، خلیل و امام قرارش داد."
همان طور که علامّه طباطبایی در ج ۱،‌ص ۲۷۱ از کتاب المیزان فی تفسیر القرآن آورده، ماجرای امامت حضرت ابراهیم در اواخر عمر ایشان و بعد از مژده به اسحاق نبی و اسماعیل ذبیح الله بوده، مضافاً زمانی که ملائکه برای بشارت این خبر آمده بودند ایشان عازم هلاک کردن قوم لوط بودند و در آن زمان حضرت ابراهیم پیامبری مرسل بود.
پس باز مشخص می‌شود که ایشان قبل از رسیدن به مقام امامت دارای مقام نبوت بوده و این دو جدای از هم‌اند.
برای مطالعه‌ی بیشتر به این آدرس زیر مراجعه کنید.
موسسه‌ی حضرت ولی عصر(عج)
۳. این خداست که عهد را می‌دهد.
همان طور که قبلاً اشاره شد طرف پیمان مقام امامت، خود خداست.
پس این خداست که هر که را لایق این مقام بداند، عهدش را به او عطا می‌کند.
آیت‌ا... مکارم در ج ۱، ص ۳۷۳ از کتاب الأمثل فی تفسیر می‌نویسد:
از این آیه استفاده می‌شود، امام باید از جانب خدا معین شود، زیرا؛
اولاً: مقام امامت پیمانی از طرف خداست و اوست که به هر که بخواهد عهدش را می‌دهد.
ثانیاً: افرادی که در زندگی‌شان دچار ظلم شده‌اند( چه به خود و چه به دیگران) لیاقت دریافت این مقام را ندارند.
به عبارت دیگر؛ امام باید در تمام طول عمر خود معصوم باشد و غیر خدا کسی قادر به شناخت این وصف در اشخاص نیست.
و امّا نتیجه‌ای که از این آیه به دست می‌آید:
۱. مقام امامت عهد و پیمان خداست و هر که شایسته باشد به این مقام می‌رسد.
۲. خدا که طرف عهد است، عهد خود را طبق این آیه فقط به افراد معصوم می‌دهد و وجود این افراد را خدا می‌شناسد.
۳. طبق نکات بالا، نصب امامت فقط به دست خدا و انتصابی است نه انتخابی

حال اینکه فرق دیگه اسلام براین باورند که امامت از جانب خدا نیست و اصلأ قائل به امامت نیستند اشکال بر آنها وارد است و ثابت کنند که امامت از جانب خدا نیست و آیه قرآن بیاورند زیرا ما براین باوریم که امامت از جانب خداست وامام هم معصوم است آیا چه کسی میتواند تشخیص دهد که کسی معصوم است؟ غیر خدا کسی نمیتواند

ما از علمای اهل سنت دلیل آوردیم که امامت از جانب خداست شما از علمای تشیع دلیل بیارید که امامت از جانب خدا نیست
کتاب الغدیر علامه امینی رو بخونید که در غدیر و چه اتفاقی افتاد و اون داستانهای بعد از پیامبر
مطمئنأ برای اینکه خدا به پیامبر بگه برو بگو من علی(ع) رو دوست دارم آیه قران نازل نمیکنه که اگه نگی رسالتت رو انجام ندادی و پیامبر اینو میتونست زودتر هنگامی که همه تو مکه هستند بگه چرا وقتی خدا آیه قرآن نازل کرد گفت؟
اگه مسئله امامت بی ارزش و جزو اصول دین نبود چرا پیامبری پیامبر رو بهش منوط کرده
حالا اگر علمای مذاهب دیگه اشتباه میکنند دلیل بر رد امامت نیست بلکه امامت جزو اصول دین اسلامی هست که کامله

یاعلی

من توصیه می کنم به شما به جای این کپی پیستهای طولانی یک تاپیک بزنین و سوال کنین درباره اصول دین و مذهب

**گلشن**;730409 نوشت:
کافر کیست

کافر کسی است که اجماع علمای شیعه بر کفر اوست یعنی کسی که از روی جحد امامی از ائمه را انکار کند.

علامه مجلسی می گوید:
«اعتقاد ما اينست كه منكر امامت على بن ابى طالب و امامان پس از او مانند كسى است كه منكر نبوّت انبياء باشد. و اعتقاد ما در باره كسى كه اقرار بامير المؤمنين داشته باشد ولى منكر يكى از ائمه پس از او باشد مانند كسى است كه ايمان بتمام انبياء داشته باشد ولى منكر نبوّت پيامبر ما باشد. حضرت صادق عليه السّلام فرمود: كسى كه آخرين نفر ما را منكر شود مثل كسى است كه منكر اوّلى ما باشد.»
(ترجمۀ بخش امامت بحار الانوار ج5 ص50)

سید مرتضی می گوید اجماع وجود دارد که کسی که معرفت نسبت به یک امام نداشته باشد باعث کفر و خروجش از ایمان می شود و تمام شیعه امامیه بر این اجماع دارد و احدی در این حکم اختلاف ندارد:
والذي يدل على أن المعرفة بإمامة من ذكرناه عليهم السلام من جملة الإيمان وأن الاخلال بها كفر ورجوع عن الإيمان، إجماع الشيعة الإمامية على ذلك، فإنهم لا يختلفون فيه
(الرسائل ج2 ص252)

ابن ادریس حلی می گوید مخالفین اهل حق(یعنی شیعه دوازده امامی) کافر هستند بدون اینکه کسی از علمای ما ذره ای در این اختلاف داشته باشد:
«وقال ابن إدريس في السرائر بعد أن اختار مذهب المفيد في عدم جواز الصلاة على المخالف ما لفظه : وهو أظهر ويعضده القرآن وهو قوله تعالى : " ولا تصل على أحد منهم مات أبدا يعني الكفار، والمخالف لأهل الحق كافر بلا خلاف بيننا .» ( به نقل از الحدائق الناضرة ج5 ص176)

در پایان هم قول آیت الله خویی را می آورم که می فرماید اخبار متواتر دلالت می کند بر کفر کسی منکر ولایت باشد:
« أنه ثبت في الروايات والأدعية والزيارات جواز لعن المخالفين، ووجوب البراءة منهم، واكثار السب عليهم واتهامهم، والوقيعة فيهم أي غيبتهم، لأنهم من أهل البدع والريب. بل لا شبهة في كفرهم، لأن انكار الولاية والأئمة ( عليهم السلام ) حتى الواحد منهم والاعتقاد بخلافة غيرهم، وبالعقائد الخرافية كالجبر ونحوه يوجب الكفر والزندقة، وتدل عليه الأخبار المتواترة الظاهرة في كفر منكر الولاية وكفر المعتقد بالعقائد المذكورة وما يشبهها من الضلالات . ويدل عليه أيضا قوله ( عليه السلام ) في الزيارة الجامعة : ومن جحدكم كافر »
(مصباح الفقاهة ج1 ص504،)

نظر شیخ طوسی هم که می فرماید با توجه به اخبار زیادی که نقل شده و اجماع حاصل شده امامت جزء اصول دین است نه فروع دین و ائمه شرک و کفر را در آیات قرآن به ترک ولایت تفسیر کرده اند نظر شیخ طوسی را به نقل از بحارالانوار می اورم
وأي فائدة فيما أجمع عليه الفرقة المحقة من كون الامامة من اصول الدين ردا على المخالفين القائلين بأنه من فروعه ؟ وقد روت العامة والخاصة متواترا : من مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية، وقد أوردت أخبارا كثيرة في أبواب الآيات النازلة فيهم عليهم السلام أنهم فسروا الشرك والكفر في الآيات بترك الولاية . وقد وردت أخبار متواترة أنه لا يقبل عمل من الاعمال إلا بالولاية
(بحار الانوار ج8 ص368)

『طلوع』;730405 نوشت:
خب قطعا امام رضا حق داشتند در مورد شیعیان هفت امامی اینطوری بفرمایند.
اما اینجا یه نکته ای هست فکر کنید با این تعابیر بد مختلفی که شما در مورد عموم اونا آوردید اون دو نفر واقفی چقدر مورد اطمینان بودن که حتی متخصص ترین عالم رجالی شیعه (نجاشی) هم به مورد اعتماد و اطمینان بودن اونا شهادت داده!!

در باره ابن سماعه گفته شده: «وی معاند و متعصب در وقف بود» رجال نجاشی ص40

**گلشن**;730402 نوشت:
اینکه راوی مذهبش واقفی بوده دلیل بر رد حدیث نمی تونه باشه مگر اینکه شما ثابت کنید راوی دروغگو و یا حدیث ساز بوده
و مثالهیی دیگر از احادیث دروغ او را بیاورید ؟

دیگه فکر کنم کلی در مورد این مباحث بحث کردیم و سند آوردیم شما چرا هی برمیگردین به سوال اول در کل سه تا سوال رو شما هی به ترتیب میپرسین سوالات رو همه دوستان به روشهای مختلف جواب دادند و فرق بین حدیث صحیح و حسن و موثق و ضعیف رو هم چند بار گفتیم دیگه اینکه شما متوجه نمیشین یا واقعأ نمیخواید متوجه بشید بحث دیگریه

بنده شک داشتم اما الان به یقین رسیدم که هدف شما از پرسش دانستن نیست بلکه اذیت و آزار ویا عناد هست وگرنه هیچ دلیل و منطقی رو قبول نمیکنید
در کل بحث دو حدیث آوردی و بررسی کردیم که مشکل داشت و باقی حرفهای شما بی اساس بود ماهی برای شما از علمای شیعه و سنی دلیل و مدرک آوردیم که اگر مذبتون سنی هست هم قبول کنید که ظاهرأ هدف از پرسش چیز دیگریست
لذا ادامه بحث با شما رو جایز نمیدونم قضاوت با خوانندگان
والسلام

**گلشن**;730425 نوشت:
من توصیه می کنم به شما به جای این کپی پیستهای طولانی یک تاپیک بزنین و سوال کنین درباره اصول دین و مذهب

شما بحث رو منحرف میکنید و مباحثی مطرح میکنین که ربطی به موضوع نداره واگر جواب ندیم شبه ایجاد میشه
واز ظاهر امر برمیاید که اصلأ پست هارو نمیخونید و فقط نقل قول میکنید و چند سوال تکراری رو هی میپرسید
به باقی دوستان هم توصیه میکنم که دیگه جواب ندهند چون اگر قرار بر این بود که کسی که نداند و سوال بپرسد تا کنون جواب خود را گرفته بود
یهدی من یشاء و یضل من یشاء»، یعنی خدا هر کس را که بخواهد هدایت و هر کس را که بخواهد گمراه می‌کند

یاعلی

**گلشن**;730402 نوشت:
اینکه راوی مذهبش واقفی بوده دلیل بر رد حدیث نمی تونه باشه مگر اینکه شما ثابت کنید راوی دروغگو و یا حدیث ساز بوده
و مثالهیی دیگر از احادیث دروغ او را بیاورید ؟

راوی منکر امامت ائمه شیعه اثنی عشری هست و متعصب است و به امام رضا ایمان ندارد هیچ بلکه عناد هم دارد و به دلیل نبود ایمان یقینا شرط عدالت را دارا نبوده و فاسق می باشد و قرآن از قبول خبر فاسق نهی می کند
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید!

『طلوع』;730405 نوشت:
خب قطعا امام رضا حق داشتند در مورد شیعیان هفت امامی اینطوری بفرمایند.
اما اینجا یه نکته ای هست فکر کنید با این تعابیر بد مختلفی که شما در مورد عموم اونا آوردید اون دو نفر واقفی چقدر مورد اطمینان بودن که حتی متخصص ترین عالم رجالی شیعه (نجاشی) هم به مورد اعتماد و اطمینان بودن اونا شهادت داده!!

منظورتان همان تعبیر مرحوم نجاشی است که می گوید کان یعاند فی الوقف و یتعصب ،در واقفی بودن معاند و متعصب بود؟!!!!
اصلا همین تعصب و عنادی که دارد موجب کفر است
چون می دانیم واقفیه دو دسته بوده‌اند: عده‌ای از آن‌ها به امام رضا ع احترام می‌گذاشتند اما می‌گفتند: ایشان اشتباه کرده است و موسی بن جعفر ع زنده است یعنی امام رضا را با اینکه به عنوان امام قبول نداشتند اما حرمت و احترام ایشان را نگه می داشتند،اینها را ما زیاد کاری به کارشان نداریم اگر موثق باشند و روایتی بدون معارض داشته باشند
اما دسته‌ای دیگر از آن‌ها کسانی بودند که درباره امام رضا ع الفاظ زشتی را به کار می‌بردند و درباره این‌ها می‌گویند:‌ یعاند فی الوقف.یعنی انسان معاندی در واقفی بودن هستند.
و این اشخاص کافر هستند چون هم ناصبی هستند و هم دشمنی با ائمه دارند و متعصب و معاند هستند.

navid69;730445 نوشت:
در باره ابن سماعه گفته شده: «وی معاند و متعصب در وقف بود» رجال نجاشی ص40

ای بابا :ghati:. واقفی، متعصب، ولی مورد وثوق (نه غیر مورد وثوق)

navid69;730301 نوشت:
علامه خود حدیث رو تأیید نکرده و قط از لحاظ سنیدی اونرو جزو احادیث موثق قرار داده

اینو که نوشته بودم وقتی توجیه کرده که امام میخواسته امتحان کنه ایمان حضار رو که گفته به حسن زن ندهید.
در حدیث هم یه نفر بلند میشه که نه یا امیر مومنان ما باز هم به حسن زن خواهیم داد اون منظور امام رو فهمید

اصلا چرا بعضی دوستان یا کارشناس میگن با عصمت امام تضاد داره؟

من جمع بندی روایات رو بلد نیستم فکر هم نمیکنم به قواعد درومده باشه که برای جمع اول اینو در نظر بگیرید اگه نشد بعد این، بعد این
ولی خب خیلی مهمه، چون شما هر بابی در احادیث رو که نگاه کنید روایات متعارض داره.

ولی برای جمع اینا با احادیث مذمت مطلاق بودن:
ظاهرا روشهای معمول مثل تقیه، استثنا، قید ... اینجا جواب نمیدن ولی ظاهرا از تخیل هم برای جمع بندی میشه استفاده کرد. چون من کتاب مطهری رو که میخوندم برای روایات متعه همینکارو کرده بود یه جا رو میگفت اینجا امام میخواسته متعه نابود نشه که دستور متعه دادن. اینجا حکم اصلی رو گفتن که نهی کردن. تخیل ظاهرا از نظر خود شیعه اشتباه نیست چون بعضی علما که من دیدم در همین بحث همسران امام حسن، نگفتن حدیث جعلی، تخیل کردن که اینجا که گفته مطلاق بد، منظور این شرایطه، اینجا که گفته مطلاق خوب منظور این شرایطه، و مطلاق بودن امام حسن رو تحت شرایطی منطقی توجیه کردن که توجیهات چند نفرشونو گذاشتم. و ما هم میتونیم هر توجیه منطقی رو تخیل کنیم مثلا بگیم شاید اون همسران خودکشی میکردن اگه امام باهاشون ازدواج نمیکرد. اینو به شوخی گفتم و توجیه جالبی نیست. ولی میشه برای جمع تخیل کرد.

البته کلا بحث جمع بندی از نظر شیعه هست که اعتقاد داره تمام حرفهای امامان موید هم هست. و امامان هیچ وقت متناقض صحبت نکرده اند. از نظر غیر شیعه، لزوم موید بودن حرفها نسبت به هم وجود نداره.

من خیلی دوست بدونم که متدی که خود شیعه در باورهاش برای جمع بندی احادیثش داره چطوریه؟

『طلوع』;730452 نوشت:
ای بابا . واقفی، متعصب، ولی مورد وثوق (نه غیر مورد وثوق)

اینو کارشناس محترم آوردند در پست های قبلی

محمد بن علی اردبیلی صاحب کتاب جامع الرواه، درباره روایات حمید بن زیاد می‌گوید: به نظر من احادیث حُمید بن زیاد پذیرفتنی است به شرط این که خالی از معارض باشد، می‌دانیم روایات متعددی که بر نکوهش طلاق از ائمه وجود دارد، همگی معارض با این روایت است.

شما کلأ فقط سوال میکنید و جوابهارو یا نمیخونید اگر هم میخونید فقط برای اشکال گرفتنه نه دانستن وآگاه شدن اصلأ دقتی به بحث ندارید چون سوالاتتون رو چندین و چند بار توضیح دادیم و فکر میکنم کافی باشه

navid69;730445 نوشت:
دیگه فکر کنم کلی در مورد این مباحث بحث کردیم و سند آوردیم شما چرا هی برمیگردین به سوال اول در کل سه تا سوال رو شما هی به ترتیب میپرسین سوالات رو همه دوستان به روشهای مختلف جواب دادند و فرق بین حدیث صحیح و حسن و موثق و ضعیف رو هم چند بار گفتیم دیگه اینکه شما متوجه نمیشین یا واقعأ نمیخواید متوجه بشید بحث دیگریه

بنده شک داشتم اما الان به یقین رسیدم که هدف شما از پرسش دانستن نیست بلکه اذیت و آزار ویا عناد هست وگرنه هیچ دلیل و منطقی رو قبول نمیکنید
در کل بحث دو حدیث آوردی و بررسی کردیم که مشکل داشت و باقی حرفهای شما بی اساس بود ماهی برای شما از علمای شیعه و سنی دلیل و مدرک آوردیم که اگر مذبتون سنی هست هم قبول کنید که ظاهرأ هدف از پرسش چیز دیگریست
لذا ادامه بحث با شما رو جایز نمیدونم قضاوت با خوانندگان
والسلام

سلام

چرا دارین مغلطه می کنین
من کدوم سوالها رو تکرار کردم !!!!!
شما حدیث رو بررسی سندی کردین و نتیجه اش این بود که راوی واقفی بوده که بنده هم قبول کردم

منتهی اینکه ایا هر شخصی که واقفی باشد دروغگو است و حدیث ساز سوالی دیگر است ؟
از نظر شما هر کسی شیعه نباشد دروغگو است ؟

شما دلیلتان بر درست نبودن حدیث واقفی بودن شخص راویست
ایا هر شخصی واقفی باشد دروغگوست و حدیث ساز ؟

شما وقتی می توانید ادعا کنید که این حدیث نامعتبر است که دروغگو بودن یا حدیث ساز بودن راوی را نشان دهید ؟

یکتای بی همتا;730449 نوشت:
راوی منکر امامت ائمه شیعه اثنی عشری هست و متعصب است و به امام رضا ایمان ندارد هیچ بلکه عناد هم دارد و به دلیل نبود ایمان یقینا شرط عدالت را دارا نبوده و فاسق می باشد و قرآن از قبول خبر فاسق نهی می کند
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید!

راوی به امام حسن اعتقاد دارد و امام اوست
همچنین مگر هر کسی شیعه نباشد دروغگو و حدیث ساز است ؟
در ضمن قران گفته درباره ان خبر تحقیق کنید نگفته ان خبر دروغ است
و ما هم داریم همان کار را می کنیم

حجاب برتر;730393 نوشت:
علیک سلام

جنایت نیست ولی باید حواستون باشه در مورد چه کسی صحبت میکنید...مظلوم نمایی نیست واقعیت هاییه که در مورد امام غریبمون هست...

جواب داره ولی میگن کسی که خوابیده میشه بیدارش کرد ولی کسی که خودش رو به خواب زده نه...امیدوارم این شامل شما نشه...

همه کارهای ائمه رو فکر نکنم ماها بتونیم مصلحتشون رو درک کنیم وگرنه ماهم هم ردیف این بزرگواران بودیم...

فکر میکنم مسله ی ازدواج های ائمه مشخص باشه که یکی از بزرگترین دلایلش مصلحت دین بوده و امام حسن(ع) هم مانند سایر ائمه بودن فکر کنم اگر بدور از تعصب تشریف ببرید و تاریخ رو مطالعه بفرمایید جواب سوالاتتون رو پیدا کنید ونیازی به بحث علمی نباشه البته بحث دینی بهتر بهش میخوره تا علمی...

شما از صحبت هاتون معلومه کاملا موضعتون مشخصه و هیچ دلیلی رو نمیپذیرید یعنی نمیخواهید که بپذیرید وگرنه پاسخ های دوستان بسیار کامل بود...

سوال پرسیدن با محکوم کردن خیلی متفاوته

در پناه حق


سلام
ببینید بزرگوار بنده چون نمیخوام بحث تاپیک منحرف بشه خیلی صحبتم با شما رو کش نمیدم
بنده بیشتر دارم سوال میکنم و سعیم اینه که تعصبات مذهبیم رو در نتیجه گیری هام دخیل نکنم
این که از صحبت های بنده فهمیدید موضعم مشخصه جای تعجب داره؟! بنده با هر استدلالی قانع نمیشم
مثلا دوستی گفتن امام برای کمک مالی ازدواج میکردن بنده گفتم برای کمک مالی کردن نیاز به ازدواج نیست
شما انتظار دارید تا هر استدلال غیر منطقی مطرح شد بنده بپذیرم و بعد بگم ای امام مظلومم!!! نه دوست عزیز در مسائل اعتقادی با خدا رودرباسی نداریم و وجودش رو به نقد میکشیم
عدالتش رو نقد میکنیم چه برسه ی بنده خدا
اگر دقت کنید بنده از اول گفتم اصلا قبول ندارم امام اون تعداد زن داشته باشن(200 تا و ...)
چونا اصلا این تعداد منطقی نبود ولی اگر 9 تا داشتن خوب باید روش بحث بشه کسی که 4 همسر دارد چرا باید از کنیزش هم استفاده کند؟
دیگه این موضوع رو ادامه نمیدم و بحثم رو با کارشناس ادامه میدم تا از تاپیک منحرف نشیم
موفق باشید

با سلام.

ضمن تشکر از همه دوستان شرکت کننده در بحث،با توجه به ارائه مطالب لازم درباره موضوع اصلی تاپیک و خارج شدن بحث از موضوع اصلی،موضع بسته خواهد شد.

لذا دوستان سوالات غیر مرتبط با موضوع اصلی را در تاپیکی مستقل مطرح کنند تا کارشناس مربوطه پاسخگویی داشته باشند.

پرسش:
شنیده ام امام حسن(علیه السلام) همسران زیادی داشته و صحبت از ارقام 70 و 50 و 32 و ....می باشد،چرا امام حسن (علیه السلام) این همه همسر داشتند؟ گزارشهایی که می گویند امام حسن(ع) زیاد زن طلاق می داد، تا چه اندازه درست می باشند؟ اصلا چرا ائمه همسران متعددی داشتند؟

پاسخ:
آنچه از نقلهای مختلف در تاریخ به دست می‌آید این است كه آن حضرت حداكثر ۸ الی ۱۰ همسر كه تعدادی از آنها به صورت كنیز و ملك یمین بوده داشته‌اند. ولی متأسفانه در كتابهای تاریخی بعضی از مورخین ۲۵۰ و بعضی ۳۰۰ و حتی تا ۴۰۰ همسر برای ایشان ذكر می‌كنند كه این حرف شایعه‌ای بیش نیست‌.
چنانچه تاریخ را مطالعه كنیم و صفات ممتاز اخلاقی و شخصیت برجسته حضرت مجتبی(علیه السلام) را بشناسیم‌، برایمان قابل قبول نخواهد بود كه شخصی با چنین روح بزرگ و خدایی‌، علاقه و توجه خارج از حد متعارف به مسئله ازدواج و زناشویی از خود نشان دهد. پیشوای دوم، در پاكترین و برجسته‎ترین خاندان چشم به جهان گشود و تحت تربیت و پرورش امیر مؤمنان(علیه السلام) و فاطمة زهرا(سلام الله علیها) بزرگ شد.

حضرت مجتبی(علیه السلام) از جهات مختلف شخصیّتی برجسته و صفاتی ممتاز داشت. او یك مرد الهی بود كه از تمام امكانات خود ـ نه برای بهره برداری بیشتر از لذّات زندگی، بلكه ـ در راه جلب خشنودی پروردگار و رسیدگی به حال بیچارگان و محرومان اجتماع استفاده می‏كرد. او در طول عمر خود ۲۵ بار به زیارت خانه خدا رفت و با وجود آنكه مركب سواری در اختیار داشت، پیاده و گاه پا برهنه راهپیمایی می‏كرد تا در پیشگاه پروردگار بیشتر ابراز ادب و خضوع كند.[۱] و حتی چندین مرتبه تمام دارایی خود را با فقرا نصف کرد.

در عصر او هیچ كس از لحاظ كثرت عبادت و نیایش و توجّه به خدا به پایه او نمی‏رسید و هرگاه نام خدا را می‏برد و یا به یاد روز رستاخیز و عوالم پس از مرگ می افتاد دگرگونی خاصی به او دست می‏داد. هنگام گرفتن وضو و موقع نیایش، حالت روحی و جذبه معنوی عمیقی كه فقط در مردان الهی می‏توان مشاهده نمود پیدا می‏كرد و چون به منظور راز و نیاز با خدا به مسجد می‏رسید، با سوز و گداز خاصی زبان به مناجات و اعتذار به پیشگاه خدا باز می‏كرد؛ او هرگز خدا را فراموش نمی‏نمود.[۲]

شاهد زندۀ این موضوع‌، تعداد فرزندان آن حضرت است كه طبق نوشته مورخان‌، اگر آن حضرت همسران زیادی اختیار كرده بود لازمه‌اش این بود كه فرزندان زیادی هم داشته باشند در صورتی كه شیخ مفید و علامه مجلسی‌، تعداد فرزندان آن حضرت را جمعاً ۱۵ نفر می‌دانند.
آیا با توجه به این تعداد فرزندان‌، دروغ بودن نسبت صدها همسر به امام حسن مجتبی‌(علیه السلام) روشن به نظر نمی‌رسد؟

تضاد و تناقضی که بین آمار همسران و روحیه ای که برای ایشان تصویر نموده اند، کذب بودن قسمتی از آنها را مسلم می کند و در این جا توجه به مطالب مستحکم حقیقت را روشن می کند، كه این قبیل اخبار دروغین ساخته و پرداخته از ناحیه عباسیان مخصوصاً در زمان منصور دوانیقی بوده است زیرا در سال ۱۳۷ هجری قمری‌، منصور دوانیقی روی كار آمد. او در راستای سیاستهای ضداسلامی و ضدمردمی و خاموش كردن نهضتهای علویان و به خصوص سادات حسنی از هیچ تهمت و جعلی در مورد خاندان اهل بیت‌(علیهم السلام) به خصوص امام حسن‌(علیه السلام) دریغ نداشت‌. به طوری كه بعد از قیام سادات حسنی به رهبری «محمد بن عبدالله بن حسن بن علی بن ابیطالب‌» در سال ۱۴۵ ه ق كه تا مرز نابودی خلافت منصور دوانیقی پیش رفت‌، این خلیفة بی‌رحم فرمان داد كه عبدالله بن حسن‌، پدر محمد و بسیاری از یاران او را دستگیر نموده و در شهر «هاشمیه‌» زندانی نمایند.

آنگاه منصور خطابه‌ای در برابر عده‌ای از اهل خراسان ایراد نمود كه گواه این مطلب است‌: «... به خدا سوگند، پول‌هایی را كه به حسن‌(علیه السلام) عرضه شده بود پذیرفت و معاویه او را فریب داد و وعده كرد كه تو را جانشین خودم خواهم نمود، لیكن او را بركنار كرد و از موقعیتی كه داشت به زیر كشید. حسن بن علی‌(علیه السلام) آنگاه به شهر خود مدینه بازگشت روی به زنان آورد، امروز با یكی ازدواج می‌كرد و فردای آن روز، یكی را طلاق می‌داد و با این شیوه به سر برد تا در بستر خویش بمرد....»

این حركت شیطانی منصور و تبلیغات مسموم بنی‌امیه و بنی عباس سبب شد كه مزدوران قلم به دست و دوستان ناآگاه و غیرملتفت به مصالح اسلام‌، تعداد همسران را از ۸ تا ۴۰۰ نفر شمارند؛ امّا آنگاه كه سخن از نام و نشان آنان به میان می‌آید درمی‌مانند و تعداد انگشت‌شماری را معرفی می‌كنند كه این خود دلیل بر این تهمت بزرگ به وجود مقدس امام مجتبی‌(علیه السلام) می‌باشد.[۳]

مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الامال در مورد تعداد فرزندان امام حسن مجتبی(علیه السلام) اقوال علما را آورده است:
- واقدی و کلبی: پانزده پسر و هشت دختر.
- ابن جوزی: شانزده پسر و چهار دختر.
- ابن شهرآشوب: پانزده پسر و شش دختر.
- شیخ مفید: هشت پسر و هفت دختر[۴]

در مورد درستی یا نادرستی گزارشاتی که می گویند امام حسن(ع) زیاد زن می گرفتند و طلاق می دادند،می توان گفت:
در کتب شیعه و سنی روایت‌های متعددی وارد شده که با تعبیرهای گوناگون حکایت از آن دارد که امام حسن مجتبی ـ علیه السّلام ـ "مطلاق" بوده یعنی زیاد طلاق می‌داده است؛ و امام علی ـ علیه السّلام ـ از این جهت از وی گلایه داشته است.

در این قسمت به کل روایت هایی که از منابع شیعه نقل شده است، اشاره می کنم:

۱. عبدالله بن سنان از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل می‌کند: علی ـ علیه السّلام ـ بر فراز منبر فرمود: به فرزندم زن ندهید، همانا او زنان را زیاد طلاق می‌دهد؛ در آن هنگام مردی از طایفه "همدان" به پا خواست و گفت: به خدا سوگند به او زن می‌دهیم، چون او فرزند رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ و امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ است، اگر خواست آنان را نگه دارد، و اگر خواست طلاق دهد. [5]

۲. یحیی بن ابی العلاء از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل کرده است: حسن بن علی ـ علیهم السّلام ـ ۵۰ زن را طلاق داد؛ و در ادامه مطالبی به مضمون روایت سابق آمده است.[6]

۳. عبدالله بن سنان به نقل از امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌گوید: مردی به حضور امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ رسید و عرض کرد: برای مشورت آمده‌ام، حسن و حسین ـ علیهم السّلام ـ و عبدالله جعفر به خواستگاری دخترم آمده‌اند، امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: کسی که با او مشورت می‌شود باید امین باشد، امام حسن زنان را طلاق می‌دهد، او را به ازدواج حسین درآور که برای دخترت بهتر است.[7].

عمده روایاتی که از طریق شیعه در موضوع "مطلاق" بودن امام مجتبی ـ علیه السّلام ـ وارد شده کلا همین سه روایت است که باید از جهت سند و مضمون، نقد و بررسی شود.

بررسی سند احادیث

حدیث اول: در سلسله رجال سند این حدیث دو نفر به نام‌های حمید بن زیاد و حسن بن محمد بن سماعه واقع شده‌اند که هر دو واقفی مذهب هستند.[8]
همچنین علامه عسگری در بررسی رجالی هر سه روایت انها را مخدوش و نادرست دانسته اند.

محمد بن علی اردبیلی صاحب کتاب جامع الرواه، درباره روایات حمید بن زیاد می‌گوید: به نظر من احادیث حُمید بن زیاد پذیرفتنی است به شرط این که خالی از معارض باشد، می‌دانیم روایات متعددی که بر نکوهش طلاق ار ائمه وجود دارد، همگی معارض با این روایت است.

راوی حدیث دوم نیز، یحیی بن أبی العلاء رازی است که توثیق نشده و مجهول است.
درباره حدیث سوم نیز ، مأخذ این حدیث محاسن برقی است، نجاشی درباره برقی چنین آورده است: احمد بن محمد بن خالد بن عبدالرحمان برقی، اهل کوفه وثقه است ولی از ضعفا روایت می‌کند و احادیث مرسله زیادی دارد. از این رو روایت برقی با توجه به تعارض آن با احادیثی که در مذمت طلاق وارد شده، مورد اعتماد نیست.

بررسی مضمون احادیث

در این روایات امام مجتبی ـ علیه السّلام ـ با واژه "مطلاق" زیاد طلاق دهنده توصیف شده است. در این باره توجه به چند نکته ضروری است:
الف. به یقین طلاق‌های زیاد لازمه ازدواج‌های زیاد است، مورخان دروغگو و جعل کننده، در این زمینه هم نسبت‌هایی به آن حضرت داده‌اند، برخی تعداد همسران آن حضرت را هفتاد و برخی نود و بعضی دیگر تا سیصد همسر برای امام مجتبی ـ علیه السّلام ـ گفته‌اند.

در اینجا توجه به چند مطلب لازم است:

۱. علامه عسگری می گوید تضاد فاحش در نقل‌های متفاوت ، دلالت بر کذب آن‌ها و سیاسی بودن این نقل ها دارد و می‌توان ادعا کرد که این تهمت‌ها در راستای از بین بردن شخصیت آن امام بوده است.

۲. ابن ابی الحدید در جایی می‌گوید: امام حسن ـ علیه السّلام ـ زیاد ازدواج می‌کرد و در جای دیگر می‌گوید: وقتی همسران آن حضرت را شمردند به هفتاد تن رسید؛
ولی در هنگام بیان اسامی همسران امام حسن ، فقط نام یازده نفر را می‌برد. جالب این است که حتی در معرفی برخی از این یازده تن نیز اطلاعات دقیقی از آنها نمی دهد و از این ۱۱ نفر برخی را فقط نام قبیله زنان را میبرد.

اول: به راستی اگر همسران آن حضرت اینقدر زیاد بوده‌اند، چرا نامی از آنان در کتاب‌ها دیده نمی‌شود؟ علامه عسگری بررسی کرده است که اسناد همه این روایات مخدوش است که در این مختصر نمی‌گنجد.

دوم: کسی که در زندگی ازدواج‌ها و طلاق‌های زیادی داشته، باید دارای فرزندان زیادی باشد، درحالی که آمار کل فرزندان آن حضرت حداکثر بیست و دو پسر و دختر ذکر شده است .

نکته جالب تر این است که در کل کتاب های تاریخی مجموع دامادها و عروس های امام حسن، ۶ نفر نقل شده است. نام و نشانی دقیق عروس ها وجود ندارد اما سه نفر به عنوان داماد آن حضرت نام برده شده اند که عبارتند از:

۱. زین العابدین شوهر أمّ عبدالله؛ ۲. عبدالله بن زبیر شوهر أمّ الحسن؛ ۳. عمرو بن منذر شوهر أمّ سلمه.[9]

بنابراین این سه حدیثی که از کتب شیعه درباره ازدواج ها و طلاق های امام حسن بیان شده کاملا تهمتی به ساحت بزرگ آن امام بوده است.

تنها نقل درست آن است اختلاف عقیده و کشمکش های عقیدتی سبب شد که آن حضرت یکی از همسران خود که از طایفه‌ بنی شیبان بود طلاق دهد؛ امام حسن ـ علیه السّلام ـ درباره این طلاق می فرماید: " آن زن از خوارج بود و خوش نداشتم که قطعه آتشی از آتش‌های جهنم را درکنار خود ببینم."

اما در مورد فلسفه تعدد همسران امامان باید دانست که :
هيچ كدام از امامان(ع) در يك زمان بيش از چهار همسر نداشتند.

با توجه به اوضاع و واقعيت ها ي اجتماعي در دورة امامان (ع) چند همسر گزيني مردان از ضرورت هاي اجتماعي آن زمان بود و اسلام به گونه اي آن را مشروع شمرد. امامان(ع) در همين چارچوب عمل مي كردند.

با توجه به ضرورت ها و مصلحت ها برخي از امامان(ع) چهار همسر داشتند، مانند امام علي(ع) البته بعد از رحلت حضرت زهرا(س) . در زمان حضرت زهرا(س) حضرت علي(ع) همسر ديگري اختيار نكرد، و برخي امامان، كمتر از چهار همسر داشتند. همان حكمت هايي که در ازدواج هاي پيامبر(ص) وجود داشت . در ازدواج هاي امامان(ع) نيز هست. افزون بر آن، ازدواج هاي امامان(ع) گاهي به جهت خوف از حكومت بود، مانند ازدواج امام هشتم(ع) با «ام حبيبه» دختر مأمون عباسي، نيز ازدواج امام جواد(ع) با «ام فضل» دختر مأمون عباسي.

گاهي علت ازدواج هاي امامان(ع) روش تربيتي و بها دادن به زيردستان و طرد امتيازات جاهلي است، مانند ازواج امام سجاد(ع) با كنيزي كه اوّل او را آزاد كرد، سپس به عقد خود در آورد كه «عبدالملك مروان» به حضرت خرده گرفت كه چرا فردي از بزرگ خاندان قريش با يك كنيز آزاده شده ازدواج نموده است. حضرت فرمود: «اسلام تفاخرات جاهلي را لغو نموده است».[10]
در ضمن زيادي نسل و فرزندان امامان و زيادت تربيت يافتگان در خاندان امامت و گسترش ذريه پيامبر (كه يكي از تفسيرهاي سوره كوثر است) از همين طريق تحقق يافت ، پس مي توان گفت در تعدد ازدواج هاي امامان نيز تعدد نسل و ذريه به طور طبيعي مورد نظر بوده است.

البته در اين بين متأسفانه برخي از دشمنان نسبت هاي ناروايي در امر ازدواج به بعضي از امامان داده، مثلاً گفته اند: امام حسن(ع) خيلي زن مي گرفت و طلاق مي‌داد! اين تهمت ها نادرست است[11]

برای اطلاع بیشتر می‌توانید به كتابهای زیر مراجعه نمایید:
۱) بحارالانوار، جلد ۱۰۰.
۲) مروج الذهب‌، ج ۳، ص ۳۰۶.
۳) حیاة‌الامام الحسن بن علی‌، جعفر مرتضی عامل.
۴) ارشاد شیخ مفید.
۵) مناقب ابن شهر آشوب‌، ج ۴.

پاورقی:
[۱]. مناقب، ج۴/ص۱۴ و كشف الغمه،ج ۲/ص۱۲۴
[۲]. اعیان الشیعه،ج ۴ /ص۱۲
[۳]. حقایق پنهان‌، ص ۳۳۵-۳۳۰.
[۴]. منتهی الامال،ج۱ص۴۵۱.
[5]. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج 6، ص 56.
[6]. همان.
[7]. البرقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، متوفای قرن ۳، المجمع العالمی لأهل البیت ـ علیه السّلام ـ، چ دوم، ۱۴۱۶ هـ .ق، ج ۲، ص ۴۳۶، ح ۲۵۱۴.
[8]. موسوی، خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، منشورات مدینه العلم، ج ۵، ص ۱۱۶ و ج ۶، ص ۲۸۷، به نقل از نجاشی.
[9]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، متوفاق ۶۵۶ هـ، دار احیاء التراث العربی بیروت، چ دوم، ۱۳۸۷ هـ .ق، ج ۱۶، ص ۲۲.
[10]. كليني، كافي، ج5، ص 345؛ مجلسي ، بحار، ج46، ص 105.
[11] . مراجعه شود به كتاب حقايق پنهان اثراحمد زماني، صص 353 – 331.

موضوع قفل شده است