وسواس یا فراموشی
تبهای اولیه
با سلام
در کارهای تکراری یه شکلی کاملا غیر عادی دچار عدم اطمینان هستم. مثلا قبل از نماز همیشه دست میزنم ببینم آیا موهایم خیس است که مطمئن شوم وضو گرفتهام. بقیه کارها را هم مینویسم. مثلا بعد از دستشویی رفتن مینویسم که طهارت انجام شد گاهی با جزئیات.
اگر بگویند نماز خواندهای یا نه به نوشتههایم نگاه میکنم تا مطمئن شوم. شاید یک تصویر از نماز خواندن را به یاد بیاورم اما نمیدانم این نصویر از امروز بود یا روزهای قبل.
گاهی حین غسل نمیدانم دارم طرف چپ را میشویم یا راست. یا یادم نمیآید غسل به چه نیتی بود. یا شاید موقع غسل یک جا را چند بار بشویم چون یادم نمیآید واقعا آنجا را شستهام یا نه هر چند گمان دارم که شسته باشم. یا موقع خروج از حمام از خودم میپرسم آیا غسلی را که انجام دادی تمام شد یا نیمه کاره رهایش کردی؟ و جوابی ندارم مگر آن که نوشته باشم تمام شد. یا در وضو قبل از شروع مسح پا میپرسم سرت را مسح کردی یا نه و یادم نمیآید و وضو را تمام میکنم و بررسی میکنم ببینم سر خیس هست یا نه. نمازی را اگر بخوانم یادداشت میکنم ولی اگر جایی باشم که نشود یادداشت کرد ممکن است چند بار نماز را بخوانم. حتی وقتی صبح نماز میخوانم و دوباره میخوابم هنوز به خواب نرفته میپرسم نماز خواندی یا نه و هر چه فکر میکنم چیزی یادم نمیآید. گاهی نمیدانم در نماز در سجدۀ اول هستم یا دوم مگر آن که حواسم پرت باشد و وقتی یادش یبفتم که نماز تمام شده باشد. یعنی ناخودآگاه خیلی کارها را درست انجام میدهم اما ظاهرا درست در حافظه ضبط نمیشود طوری که به انجامش یقین کنم.
یک وقتهایی یک مغازه دار که طلب دارد و طلبش را میدهم بعد از چند ماه یادش میافتم و شک دارم که طلبش را دادهام یا نه. جالب است این را که طلب داشت به خوبی در ذهن دارم اما این که طلبش را دادهام یا نه اصلا. مگر آن که موقع گرفتن طلبش چیز خاص و تازهای گفته باشد که یادم مانده باشد. تازه اگر شک نکنم این چیزی که گفته برای همان طلب بود یا چیز دیگر. به همین خاطر سعی میکنم کسی طلب کار نشود. حتی ممکن است کسی که 100 تومان پول خرد ندارد از 900 تومان بگذرم تا بعدا شک نکنم.
گاهی اگر زیاد خرید کنم موقع بیرون آمدن از مغازه یادم نمیآید پولش را دادهام یا نه. یه خصوص اگر مغازه شلوغ باشد و خود فروشنده هم دقت نداشته باشد. به همین خاطر گاهی موقع خرید ضبط صدای مبایلم را روشن میکنم که بعدا اگر نیاز شد بتوانم چک کنم.
این موارد، به خصوص وقتی خسته باشم تشدید میشود. اما گاهی هم آثارش کم میشود اما همیشه کارهای مذهبی را باید یادداشت کنم.
اما چون اغلب (95 در صد) به خاطر مسائل مذهبی است فکر میکنم وسواس باشد. اما موارد نادری هم هست که خارج آن است مثلا سریالهایی که قسمتهای زیاد دارند روز بعد اصلا یادم نمیآید دیشب در سریال چه گذشت مگر آن که بخشی از آن را یادآوری کنند. یا بعضی بازیهای حافظه دفعۀ اول و دوم خوب انجام میدهم اما دفعههای بعد کم کم قاطی میکنم مگر یه مدت بگذرد و بعد دوباره امتحان کنم. یا اگر قرار باشد صفحههای یک دفنر رو شماره گذاری کنم اگه بی توجه باشم بعد از 30 یا 40 صفحه ممکن است بعضی شمارهها دو بار تکرار شده باشند و به همین خاطر مدام چک میکنم و کم کم برام یه کار عذاب آور میشود. البته یک نفر دیگر را هم دیدهام که شماره گذاریش این جوری شده بود و شاید طبیعی باشد. مواردی هم پیش آمده که نمیدانستم فلان اتفاق را در خواب دیدم یا واقعا اتفاق افتاده بود.
با این حال در مسائل غیر مذهبی مشکلی ندارم. آیا این وسواس است؟
قبلا چندین سال پیش در این مورد از پایگاه آقای فضل لنکرانی در این مورد پرسیدم این طور پاسخ دادند:
درمورد غسل اگر کسي وسواس دارد که غسل کرده يانه؟ چنانچه گمان داشته باشد که غسل کرده است کفايت مي کند
اماگر گمان به غسل کردن نداشته باشد و نداند که غسل کرده يانه بايد دوباره غسل کند.
الان میخواهم از نظر رهبری حکم کارهای من چیست.
با تشکر
با سلامدر کارهای تکراری یه شکلی کاملا غیر عادی دچار عدم اطمینان هستم. مثلا قبل از نماز همیشه دست میزنم ببینم آیا موهایم خیس است که مطمئن شوم وضو گرفتهام. بقیه کارها را هم مینویسم. مثلا بعد از دستشویی رفتن مینویسم که طهارت انجام شد گاهی با جزئیات.
اگر بگویند نماز خواندهای یا نه به نوشتههایم نگاه میکنم تا مطمئن شوم. شاید یک تصویر از نماز خواندن را به یاد بیاورم اما نمیدانم این نصویر از امروز بود یا روزهای قبل.گاهی حین غسل نمیدانم دارم طرف چپ را میشویم یا راست. یا یادم نمیآید غسل به چه نیتی بود. یا شاید موقع غسل یک جا را چند بار بشویم چون یادم نمیآید واقعا آنجا را شستهام یا نه هر چند گمان دارم که شسته باشم. یا موقع خروج از حمام از خودم میپرسم آیا غسلی را که انجام دادی تمام شد یا نیمه کاره رهایش کردی؟ و جوابی ندارم مگر آن که نوشته باشم تمام شد. یا در وضو قبل از شروع مسح پا میپرسم سرت را مسح کردی یا نه و یادم نمیآید و وضو را تمام میکنم و بررسی میکنم ببینم سر خیس هست یا نه. نمازی را اگر بخوانم یادداشت میکنم ولی اگر جایی باشم که نشود یادداشت کرد ممکن است چند بار نماز را بخوانم. حتی وقتی صبح نماز میخوانم و دوباره میخوابم هنوز به خواب نرفته میپرسم نماز خواندی یا نه و هر چه فکر میکنم چیزی یادم نمیآید. گاهی نمیدانم در نماز در سجدۀ اول هستم یا دوم مگر آن که حواسم پرت باشد و وقتی یادش یبفتم که نماز تمام شده باشد. یعنی ناخودآگاه خیلی کارها را درست انجام میدهم اما ظاهرا درست در حافظه ضبط نمیشود طوری که به انجامش یقین کنم.
یک وقتهایی یک مغازه دار که طلب دارد و طلبش را میدهم بعد از چند ماه یادش میافتم و شک دارم که طلبش را دادهام یا نه. جالب است این را که طلب داشت به خوبی در ذهن دارم اما این که طلبش را دادهام یا نه اصلا. مگر آن که موقع گرفتن طلبش چیز خاص و تازهای گفته باشد که یادم مانده باشد. تازه اگر شک نکنم این چیزی که گفته برای همان طلب بود یا چیز دیگر. به همین خاطر سعی میکنم کسی طلب کار نشود. حتی ممکن است کسی که 100 تومان پول خرد ندارد از 900 تومان بگذرم تا بعدا شک نکنم.
گاهی اگر زیاد خرید کنم موقع بیرون آمدن از مغازه یادم نمیآید پولش را دادهام یا نه. یه خصوص اگر مغازه شلوغ باشد و خود فروشنده هم دقت نداشته باشد. به همین خاطر گاهی موقع خرید ضبط صدای مبایلم را روشن میکنم که بعدا اگر نیاز شد بتوانم چک کنم.این موارد، به خصوص وقتی خسته باشم تشدید میشود. اما گاهی هم آثارش کم میشود اما همیشه کارهای مذهبی را باید یادداشت کنم.
اما چون اغلب (95 در صد) به خاطر مسائل مذهبی است فکر میکنم وسواس باشد. اما موارد نادری هم هست که خارج آن است مثلا سریالهایی که قسمتهای زیاد دارند روز بعد اصلا یادم نمیآید دیشب در سریال چه گذشت مگر آن که بخشی از آن را یادآوری کنند. یا بعضی بازیهای حافظه دفعۀ اول و دوم خوب انجام میدهم اما دفعههای بعد کم کم قاطی میکنم مگر یه مدت بگذرد و بعد دوباره امتحان کنم. یا اگر قرار باشد صفحههای یک دفنر رو شماره گذاری کنم اگه بی توجه باشم بعد از 30 یا 40 صفحه ممکن است بعضی شمارهها دو بار تکرار شده باشند و به همین خاطر مدام چک میکنم و کم کم برام یه کار عذاب آور میشود. البته یک نفر دیگر را هم دیدهام که شماره گذاریش این جوری شده بود و شاید طبیعی باشد. مواردی هم پیش آمده که نمیدانستم فلان اتفاق را در خواب دیدم یا واقعا اتفاق افتاده بود.
با این حال در مسائل غیر مذهبی مشکلی ندارم. آیا این وسواس است؟
قبلا چندین سال پیش در این مورد از پایگاه آقای فضل لنکرانی در این مورد پرسیدم این طور پاسخ دادند:
الان میخواهم از نظر رهبری حکم کارهای من چیست.
با تشکر
سلام علیکم
طبق نظر رهبری:
این مورد مصداق روشنی از وسواس است.
کلا نباید به شکهایی خود اعتنا کنید.