فاروق و صدیق القاب کیست؟؟؟

تب‌های اولیه

166 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

ohfreedom;283131 نوشت:
ا سلام دوست عزیز چه جالب فقط نمی دانم چرا اصولا حرف های کلیدی ما اهل سنت خارج از بحث تلقی می شود؟؟؟ دوستان اگر جواب را پیدا کردند یه نیمه خبری هم به ما بدهند

در بحث علمی فراکنی شایسته نیست ،کدام حرفتان به این موضوع ربط داشته و حذف شده ، شماره پست را بفرمایید آن را عینا قرار دهیم
ohfreedom;283134 نوشت:
فقط نمی دانم درست در پست بعدی که من اهانت های بسیار رکیک هم مذهبان شما را آوردم کسی لام تا کام حرف نزد؟

شما فرمودید که ما اهل سنت اهل فحش وتهمت نیستید و لذا بنده فحشهای شما از تاپیکهای مختلف جمع کردم و در انظار همگان گذاشتم ،
انصاف این است که در هر مذهب و هر قومی انسانهایی هستند که تهمت می زنند ، من انکار نمی کنم که در بین شیعیان واهل سنت چنین افرادی هستند ، ولی اینکه شما انکار می کنید خودتان و هم مذهبیانتان از این امر مبرا هستند صحیح نیست و نمونه آن پستهای اهانت شما است
عین عبارت شما

ohfreedom;282631 نوشت:
اهل سنت اخلاقی علی وار داریم و آن حضرت به ما ادب و تربیت یاد داده و چون با آن حضرت هم پیمانیم هرگز فحاشی ونخواهیم کرد.

فحشهای شما نیز در پست 108گذاشته ام ، من ادعا نمی کنم که هیچ یک از شیعان اهل ناسز او فحاشی نیستند ، ولی شما که ادعا کرده اید حتی خودتان رعایت نکرده اید
ohfreedom;283135 نوشت:
کجای این تفسیر نوشته شده است: صدیق بودن ابوبکر کذب است؟؟؟ نشان دهید. کجای معنای "قیل" یعنی یعنی رد کردن؟

همین که قول قوی را معلوم کرده یعنی بقیه اقوال ضعیف است با بدهیات بازی نکنید
ohfreedom;283135 نوشت:
اگر این چنین است که "قاقا لی لی" به معنی رد و بدل کردن میشود!!!

این نوشته را حمل بر بی جوابی شما در مسائل علمی می کنم
ohfreedom;283140 نوشت:
قیاس شما قیاس بنز است و پیکان... ببخشید ژیان... شما روایت کامل بیاور تا ما بررسی کنیم و بگوئیم قبول داریم یا نه..

شما یک کلمه جواب بده هر چه در تاریخ طبری نوشته شده است قبول دارید یا نه ؟ من متن کامل بعضی احادیث را قرار می دهم
ضمنا اگر تاپیک قفل است پیام خصوصی دهید بنده تاپیک مجزا ایجاد می کنم
یک کلمه بنویسید که ایا همه نوشته ای طبری را قبول دارید ؟؟

دوست عزیزی فرموده

ammarshia;282782 نوشت:
بسمه تعالی بررسی : پبامبر برای اثبات پبامبری خود که در قران امده است در جریان مبادله از کتاب های ضد می اورد واین گونه شیوه پیامبر است حالا یک سوال ک ایا پیامبر کتاب های ان ها رو قبول داشته است؟؟

منظور ایشان این است که حضرت پیامبر به کتابی که ان زمان در دست مسیحیان بوده است استناد کرده است و قطعا در زمان پیامبر صلی الله کتابی که دردست مسیحیان بوده تحریف شده بوده است
شما در جوابش فرموده اید
ohfreedom;282872 نوشت:
معلوم است که قبول داشته کتاب های دیگر هم از جانب خداست. حضرات نوح-موسی-عیسی- ابراهیم -ع س ا- همگی دین و کتابشان مورد تائید اسلام است زیرا آنان پیامبران خدا هستند، حرف خودشان که نبوده، حالا شاید به مرور زمان تحریف شده باشد...

بله پیامبر کتاب آنان را قبول داشته است ، ولی کتابی که به آن استناد شده کتاب اصلی آنان نبوده
دوست دیگری فرموده
ammarshia;283163 نوشت:
یعنی کتاب های تحریف شده رو قبول داشته است پس ما هم باید ان ها رو قبول کنیم دیگر؟؟؟؟؟؟؟

وشما باز در جواب ایشان گفته اید

ohfreedom;283188 نوشت:
پروفسور جان من کجا گفتم کتاب تحریف شده؟ گفتم حضرت آن زمان این کتب را تکذیب نکرد. در آخر گفتم: ممکن است این کتب به مرور زمان تحریف شوند. این چه ربطی داره که شما استنباط کردید: پیامبر به کتب تحریف شده استناد کند؟ بابا منطق هم حد داره هااا چرا الله دشمنان ما را از جنس سنگ دلان آفریده؟

ربطش این است که کتاب در زمانی که پیامبر به آن استناد کرد تحریف شده بوده
چون هم در قران تحریف آن کتابها در آن زمان آمده
وهم خود مسیحیان کتابی که الان دارند همان کتابی است که در زمان پیامبر موجود بوده پس این کتاب از آن زمان تا بحال تغییر نکرده بلکه تحریف آن در زمان قبل از پیامبر بوده است
پیامبر به کتاب تحریف شده آنان استناد کرده است

muhammad1;279515 نوشت:
ببینیم روایات صحیح السندی که شخص شیعه مدعی آن است!
1- محقق سنن ابن ماجه(محمد ناصر الدين الألباني) در مورد این روایت میفرماید:
باطل - و عباد بن عبد الله ضعيف، قاله الذهبى فى " التلخيص " – صحیح و ضعیف سنن ابن ماجه1/192
این بود نظر محقق سنن در زیر همان روایت!!! چرا آقای مدعی متن کامل نقل شده در زیر روایت را نقل نمیکنند؟
و طبق اصول جرح و تعدیل راوی و روایت، همیشه جرح بر تعدیل مقدم است..
شرح نخبه ابن حجر عسقلانی ص: 136.
و آلبانی محقق مشهور در کتاب"سلسله الضعیفه و الموضوعه" خود این روایت را موضوع(دروغ)میداند.
" السلسلة الضعيفة والموضوعة " 10/ 651
و ابن جوزی هم آن را در کتاب الموضوعات خود نقل کرده و آن را موضوع میداند و مینویسد:
وهذا موضوع والمتهم به عباد بن عبدالله.
قال على بن المدينى كال ضعيف الحديث.
وقال الازدي: روى أحاديث لا يتابع عليها *** الموضوعات 1/ 341
و علامه ذهبی رحمه الله در مورد این روایت فرمودند: هذا كذب على علي.
و ابن المدینی نیز عباد بن عبدالله را ضعیف میداند و بخاری میگوید: "فيه نظر"**
میزان اعتدال ج2ص368 *رقم راوی 4126
و ابن کثیر هم این روایت را در بدایه النهایه ج3ص36 نقل کرده و میفرماید:
حدثنا عبيدالله بن موسى حدثنا العلاء بن المنهال بن عمرو عن عباد بن عبد الله سمعت عليا يقول: أنا عبد الله وأخو رسوله وأنا الصديق الاكبر............... وهكذا رواه ابن ماجه عن محمد بن إسماعيل الرازي عن عبيدالله بن موسى الفهمي - وهو شيعي من رجال الصحيح - عن العلاء بن صالح الازدي الكوفي - وثقوه، ولكن قال أبو حاتم: كان من عتق الشيعة - وقال علي بن المديني روى أحاديث مناكير والمنهال بن عمرو ثقة.
وأما شيخه عباد بن عبد الله - وهو الاسدي الكوفي - فقد قال فيه علي بن المديني هو ضعيف الحديث، وقال البخاري فيه نظر.
وذكره ابن حبان في الثقات، وهذا الحديث منكر بكل حال، ولا يقوله علي رضي الله عنه، وكيف يمكن أن يصلي قبل الناس بسبع سنين ؟ هذا لا يتصور أصلا
والله أعلم.

با سلام


دوست گرامي

اولا: شما يک راوي از اهل سنت بياوريد که متهم به تدليس و يا ضعف نباشد

همچنانکه خود علماي اهل سنت اعتراف کرده اند اکثر راويان ثقه حتي صحابه نيز در آنها حرف و حديث هست.
ذهبي در اين باره گويد:قال الذهبي: وما زال يمر بي الرجل الثبت وفيه مقال من لا يعبأ به ، ولو فتحنا هذا الباب على نفوسنا لدخل فيه عدة من الصحابة والتابعين والأئمة ، فبعض الصحابة كفَّر بعضهم بتأويل ما ، والله يرضى عن الكل ويغفر لهم ، فما هم بمعصومين ، وما اختلافهم ومحاربتهم بالتي تليّنهم عندنا أصلاً. انتهى قوله. مقدمة كتاب: الرواة الثقات المتكلم فيهم بما لا يوجب ردّهم، ص23. تا آنجا که بيش از 400 نفر از رجال بخاري متهم به ضعفند
لذا هرچند عباد بن عبدالله تضعيف دارد اما توثيق نيز دارد عجلي در معرفة الثقات گويد:
عباد بن عبد الله الأسدي كوفى تابعي ثقة
معرفة الثقات من رجال أهل العلم والحديث ومن الضعفاء وذكر مذاهبهم وأخبارهم ، ج2 ص17 ، أبي الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح العجلي الكوفي نزيل طرابلس الغرب ، دار النشر : مكتبة الدار - المدينة المنورة - السعودية - 1405 - 1985 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد العليم عبد العظيم البستوي

ابن حبان نبز او را در الثقات آورده است:
عباد بن عبد الله الأسدي من أهل الكوفة . الثقات ج5 ص141 محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التميمي البستي ، دار النشر : دار الفكر - 1395 - 1975 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : السيد شرف الدين أحمد

ثانيا: تصحيح يک روايت توسط يک عالم حديث در پذيرش آن روايت کفايت مي کند و آن روايت قابل احتجاج است: شوکاني در اين خصوص گويد
وَهَكَذَا يَجُوزُ الاحْتِجَاجُ بِمَا صَحَّحَهُ أَحَدُ الْأَئِمَّةِ الْمُعْتَبَرِينَ مِمَّا كَانَ خَارِجًا عَنْ الصَّحِيحَيْنِ ، وَكَذَا يَجُوزُ الاحْتِجَاجُ بِمَا كَانَ فِي الْمُصَنَّفَاتِ الْمُخْتَصَّةِ بِجَمْعِ الصَّحِيحِ ، كَصَحِيحِ ابْنِ خُزَيْمَةَ وَابْنِ حِبَّانَ وَمُسْتَدْرَكِ الْحَاكِمِ وَالْمُسْتَخْرَجَات عَلَى الصَّحِيحَيْنِ ؛ لِأَنَّ الْمُصَنِّفِينَ لَهَا قَدْ حَكَمُوا بِصِحَّةِ كُلِّ مَا فِيهَا حُكْمًا عَامًّا ، وَهَكَذَا يَجُوزُ الاحْتِجَاجُ بِمَا صَرَّحَ أَحَدُ الْأَئِمَّةِ الْمُعْتَبَرِينَ بِحُسْنِهِ ؛ لِأَنَّ الْحَسَنَ يَجُوزُ الْعَمَلُ بِهِ عِنْدَ الْجُمْهُورِ
جايز است به آن ان روايتي که يکي ا ز ائمه معتبر در غير صحيحين، تصحيح کرده‌اند، احتجاج نمود همچنين جايز است به آن چيزي که در مصنفات که مخصوص جمع روايات صحيح مانند صحيح اين خزيمه، اين حيان، مستدرک حاکم و مستخرجات بر صحيحين احتجاج کرد همچنين جايز است به آنچه که يکي از ائمه حديث به حسن بودن يک روايتي حکم کرده‌اند، احتجاج کرد چون در بين جمهور جايز است به حسن عمل کرد

الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاى 1255هـ)، نيل الأوطار من أحاديث سيد الأخيار شرح منتقي الأخبار، ج 1 ص 15، ناشر: دار الجيل، بيروت – 1973.
ابن تيميه نيز گويد: اهل الاسلام متفقين على الاحتجاج بما صححه اهل العلم بالحديث من اي مصر كان وصنف أبو داود السجستانى مفاريد اهل الامصار يذكر فيه ما انفرد اهل كل مصر من المسلمين من أهل العلم بالسنة . اهل اسلام رواياتي را که اهل عالم حديث تصحيح کرده اند،بر قبول آن اتفاق دارند .كتب ورسائل وفتاوى ابن تيمية في الفقه ج 20 ص 317

لذا روايت فوق که داراي تصحيح بود مورد قبول است
ثالثا:روايات ديگر نيز در مورد صديق اکبر بودن حضرت در کتب اهل سنت وجود دارد، موجب تعدد طرق روايت مي شود که اصلا نياز به بررسي سند ندارد شما مي توانيد با جسجو کردن عبارت «وهذالصديق الاکبر» به اين موضوع پي ببرد


رابعا: همچنانکه علماي اهل سنت اعتراف کرده اند، کساني که حکم به جعلي بودن اين روايت کرده اند، بخاطر سند ر وايت نبوده است بلکه بخاطر متن روايت بوده است همچنانکه سندي گويد: فَكَأَنَّ مَنْ حَكَمَ بِالْوَضْعِ حَكَمَ عَلَيْهِ لِعَدَمِ ظُهُورِ مَعْنَاهُ لَا لِأَجْلِ خَلَلٍ فِي إِسْنَادِهِ وَقَدْ ظَهَرَ مَعْنَاهُ بِمَا ذَكَرْنَا.
حاشية السندي على سنن ابن ماجه = كفاية الحاجة في شرح سنن ابن ماجه، محمد بن عبد الهادي التتوي، أبو الحسن، نور الدين السندي (المتوفى: 1138هـ) الناشر: دار الجيل - بيروت، بدون طبعة ص 58
البته چون اين روايت بطلان صديق بودن ابوبکر را ثابت مي کند لذا مجبور شده اند اين روايت را جعلي بدانند. هرچند اين روايت را تلاش بکنند جعلي بدانند اما با روايت صحيح بخاري که حضرت علي عليه السلام شيخين را دروغگو و خائن مي دانست، چکار مي کنند؟!

موفق باشيد

muhammad1;279515 نوشت:
ببینیم روایات صحیح السندی که شخص شیعه مدعی آن است!
1- محقق سنن ابن ماجه(محمد ناصر الدين الألباني) در مورد این روایت میفرماید:
باطل - و عباد بن عبد الله ضعيف، قاله الذهبى فى " التلخيص " – صحیح و ضعیف سنن ابن ماجه1/192
این بود نظر محقق سنن در زیر همان روایت!!! چرا آقای مدعی متن کامل نقل شده در زیر روایت را نقل نمیکنند؟
و طبق اصول جرح و تعدیل راوی و روایت، همیشه جرح بر تعدیل مقدم است..
شرح نخبه ابن حجر عسقلانی ص: 136.
و آلبانی محقق مشهور در کتاب"سلسله الضعیفه و الموضوعه" خود این روایت را موضوع(دروغ)میداند.
" السلسلة الضعيفة والموضوعة " 10/ 651

با سلام
ابن ماجه قزوینی در سنن (از صحاح سته اهل سنت ) با سند صحیح نقل کرده‌:

عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَأَخُو رَسُولِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: وَأَنَا الصِّدِّیقُ الْأَکْبَرُ لَا یَقُولُهَا بَعْدِی إِلَّا کَذَّابٌ، صَلَّیْتُ قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِ سِنِینَ .*

عباد بن عبد الله گوید : علی علیه السلام فرمود : من بنده خدا ، برادر رسول خدا و صدیق اکبر هستم ، پس از من جز دروغگو کسی دیگر خود را «صدیق» نخواهد خواند ، من هفت سال قبل از دیگران نماز می‌خواندم .

محقق سنن ابن ماجه در ادامه می‌نویسد :

فی الزوائد : هذا إسناد صحیح . رجاله ثقات . رواه الحاکم فی المستدرک عن المنهال . وقال : صحیح على شرط الشیخین.

بوصیری این روایت را در زوائد سنن ابن ماجة نقل کرده و گفته است : « سند آن صحیح و راویان آن مورد اعتماد هستند» . همچنین حاکم نیشابوری آن را نقل کرده و گفته است : « این روایت طبق شرائط مسلم و بخاری صحیح است» .

*سنن ابن ماجة : ج1 ، ص 44 ، و البدایة والنهایة : ج3 ، ص 26 و المستدرک : حاکم نیشابوری ، ج3 ، ص 112 ، و تاریخ طبری : ج2 ، ص 56 ، والکامل : ابن الاثیر ، ج2 ، ص 57 و فرائد السمطین : حموینی ، ج 1 ص 248 و الخصائص : نسائی ، ص 46 ، و تذکرة الخواص ، ابن جوزی : ص 108.

muhammad1;279515 نوشت:
ببینیم روایات صحیح السندی که شخص شیعه مدعی آن است!
1- محقق سنن ابن ماجه(محمد ناصر الدين الألباني) در مورد این روایت میفرماید:
باطل - و عباد بن عبد الله ضعيف، قاله الذهبى فى " التلخيص " – صحیح و ضعیف سنن ابن ماجه1/192
این بود نظر محقق سنن در زیر همان روایت!!! چرا آقای مدعی متن کامل نقل شده در زیر روایت را نقل نمیکنند؟
و طبق اصول جرح و تعدیل راوی و روایت، همیشه جرح بر تعدیل مقدم است..
شرح نخبه ابن حجر عسقلانی ص: 136.
و آلبانی محقق مشهور در کتاب"سلسله الضعیفه و الموضوعه" خود این روایت را موضوع(دروغ)میداند.
" السلسلة الضعيفة والموضوعة " 10/ 651
و ابن جوزی هم آن را در کتاب الموضوعات خود نقل کرده و آن را موضوع میداند و مینویسد:
وهذا موضوع والمتهم به عباد بن عبدالله.
قال على بن المدينى كال ضعيف الحديث.
وقال الازدي: روى أحاديث لا يتابع عليها *** الموضوعات 1/ 341
و علامه ذهبی رحمه الله در مورد این روایت فرمودند: هذا كذب على علي.
و ابن المدینی نیز عباد بن عبدالله را ضعیف میداند و بخاری میگوید: "فيه نظر"**
میزان اعتدال ج2ص368 *رقم راوی 4126
و ابن کثیر هم این روایت را در بدایه النهایه ج3ص36 نقل کرده و میفرماید:
حدثنا عبيدالله بن موسى حدثنا العلاء بن المنهال بن عمرو عن عباد بن عبد الله سمعت عليا يقول: أنا عبد الله وأخو رسوله وأنا الصديق الاكبر............... وهكذا رواه ابن ماجه عن محمد بن إسماعيل الرازي عن عبيدالله بن موسى الفهمي - وهو شيعي من رجال الصحيح - عن العلاء بن صالح الازدي الكوفي - وثقوه، ولكن قال أبو حاتم: كان من عتق الشيعة - وقال علي بن المديني روى أحاديث مناكير والمنهال بن عمرو ثقة.
وأما شيخه عباد بن عبد الله - وهو الاسدي الكوفي - فقد قال فيه علي بن المديني هو ضعيف الحديث، وقال البخاري فيه نظر.
وذكره ابن حبان في الثقات، وهذا الحديث منكر بكل حال، ولا يقوله علي رضي الله عنه، وكيف يمكن أن يصلي قبل الناس بسبع سنين ؟ هذا لا يتصور أصلا
والله أعلم.
و در مورد عبیدالله بن موسی:او از اهل کوفه و شیعه مذهب بود!!
قال أبو داود: كان شيعيا متحرقا.
وروى الميمونى، عن أحمد: كان عبيد الله صاحب تخليط، حدث بأحاديث سوء، وأخرج تلك البلايا، وقد رأيته بمكة فما عرضت له. میزان اعتدال راوی 5400 ج3ص16
و در بدایه و نهایه از قول علی بن المدینی در مورد العلاء بن صالح اومده: او احادیثی منکر روایت میکند!.. زیر همین روایت ج3ص36در المستدرک، در زیر همین روایت اومده.. تعليق الذهبي قي التلخيص: حديث باطل فتدبره..روایت4584 ج3ص120
حالا با این احوالی که گذشت میتوان گفت تمامی راویانش ثقه هستند و روایت صحیح است؟؟؟
2 -گفته به جز دروغگو خودش را صدیق نمینامد؟!!!
یعنی حتی فرزندانش؟؟ حتی خود محمد صلي الله عليه وسلم؟؟ حتی فاطمه رضي الله عنها؟؟؟ حتی....؟؟
3 -در روایت اومده:7سال قبل از دیگران نماز میخواندم!!!
علی رضي الله عنه 10 سال سن داشت که محمد صلي الله عليه وسلم مبعوث شد. آیا حضرت علی رضي الله عنه در سه سالگی نماز میخونده!
اصلا آن موقع احکام نماز موجود بوده؟؟؟ یا آن موقع حضرت علی رضي الله عنه) در خانه محمد صلي الله عليه وسلم بوده؟؟
آیا معقول است که علی رضي الله عنه 7 سال قبل از ام المومنین خدیجه رضي الله عنها نماز خونده باشه؟؟؟
حال اینکه عفان بن مسلم از شعبه، از عمرو بن مره، از ابراهيم نقل مى كند که: نخستين كس كه نماز گزارده است ابو بكر صديق بوده است.
و عامر نقل مى كند مردى به بلال گفت: چه كسى سبقت و پيشى گرفت؟ گفت: محمد صلي الله عليه وسلم. گفت: چه كسى نماز گزارد؟ گفت: ابو بكر. الطبقات الكبرى/ ج 3،ص:149
آیا دیگر شکی باقی میماند؟؟ بدون شک این روایت ساخته همان دو راوی شیعه مذهب است!!
حدثني أبو الخطاب، قال: حدثني نوح بن قيس، قال: حدثنا سليمان أبو فاطمة عن معاذة بنت عبد الله العدوية، قالت: سمعت علي بن أبي طالب على منبر رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: أنا الصديق الأكبر آمنت.........
نوح بن قیس:شیعه و ضعیف... میزان اعتدال ج4ص297
سلیمان بن عبدالله ابو فاطمه:علامه ذهبی بعد از ذکر همین روایت هم نوح و هم ابوفاطمه را مجروح دانسته و در مورد ابوفاطمه اینچنین آورده:
قال البخاري: لا يتابع عليه.
وذكره ابن عدى في الضعفاء. میزان اعتدال ج2 ص212 و در تهذیب التهذیب ج4ص179
و ایشان یکی از آدرسهایی که دادند کتاب رجال تهذیب الکمال بوده.. ایشان بعد از نقل این روایت میفرمایند:
نوح بن قیس:
قال البخاري: لا يتابع عليه ولا يعرف إلا به، ولا يعرف سماع سليمان من معاذة.
روى له النسائي في " مسند علي " هذا الحديث الواحد.
تهذیب الكمال - المزی - ج 12 ص 19
و جالبتر از همه قول ابن کثیر در بدایه و النهایه بعد از نقل این روایت است که ایشان میفرمایند:
و این اصلا صحیح نیست و امام بخاری گفته: چیزی که به تواتر ثابت شده اینه که علی رضي الله عنه بر منبر کوفه میفرمود:ای مردم همانا بهترین امت بعد از محمد صلي الله عليه وسلم ابوبکر و عمر هستند و.............(به صورت کامل روایت را نقد میکند.
در نظر داشته باشید که جناب مدعی اول بحث ادعا میکنند که روایات صحیح هستند!!!!
و مشخص شد که آقای مدعی به چه روایاتی متوسل میشود!!!!
محقق مشهور (شیخ آلبانی)در کتاب ضعیف الجامع الصغیر بعد از نقل این روایت میفرماید:
موضوع است(دروغ است)!! ج1ص289 و در صحیح و ضعیف الجامع الصغیر ج 17/135... ح7988و7989
و ذهبی میگوید که این روایت از اکاذیب ساخته شیعه است و شیخ الاسلام ابن تیمیه هم میفرماید:این حدیث کذب است.. سلسلة الضعيفة آلبانی ( 1 / 530 ) و همچنین در ضعيف الجامع الصغير 1/289
و آقای مدعی گفته که: این نیز یكی دیگر از ظلم‌های است كه دشمنان ............الخ
دشمنی اهل رفض با اسلام و مسلمانان اظهر من الشمس است.. لازم به گفتن نیست ولی....
در مورد این گفته درالمنثور: "أخرج البخاری فی تاریخه عن..." و اینکه گفته ما در کتاب تاریخ صغیر و تاریخ کبیر امام بخاری جستجو کردیم ولی آن روایت را ندیدیم!
محض اطلاع این آقا باید بگم که امام بخاری کتابی به اسم تاریخ الاوسط هم دارند که گویا ایشون از آن بی خبرند!!
تصانيفه: للامام (بخاری)تصانيف كثيرة ذكر منها مؤرخوه: 1 - الجامع الصحيح. 2 - الادب المفرد. 3 - التاريخ الكبير.
4 - التاريخ الاوسط. 5 - التاريخ الصغير. 6 - خلق افعال العباد7 - الجامع الكبير. 8 - المسند الكبير. 9 - الاشربة.
و کلا 21 کتاب رو نام برده!
تاریخ الصغیر امام بخاری ج 1 ص 18 ** الضعفا الصغیر البخاری 1/12 تهذیب الکمال / جمال الدين ابى الحجاج يوسف المزي / 1/151
که به احتمال زیاد علامه سیوطی منظورش از فی تاریخه این کتاب بوده نه تاریخ صغیر و کبیر!! و الله اعلم
البته بنده کتاب تاریخ الاوسط را در دسترس نداشتم .. اگر از دوستان کسی هست که به این کتاب دسترسی داشته باشد لطف کند و این روایت را در آن کتاب بررسی کند(هر چند کذب بودنش مشخص شد.)

با سلام
دوست گرامي
علماي اهل سنت اقرار به قبول مضمون اين روايت كرده اند :
ثُمَّ يَلِي عُثْمَانَ في الْفَضْلِ عَلِيُّ بن أبي طَالِبٍ الْمُرْتَضَى من عِبَادِ اللَّهِ وَخَوَاصِّ اصحاب رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم يُقَالُ له كما يُقَالُ لِأَبِي بَكْرٍ الصِّدِّيقِ الأكبر
الفواكه الدواني على رسالة ابن أبي زيد القيرواني ج 1 ص 104 ، اسم المؤلف: أحمد بن غنيم بن سالم النفراوي المالكي الوفاة: 1125 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1415

اما در مورد اين روايت ، جداي از ذكر شدن در صحاح سته (سنن ابن ماجه و سنن نسائي)‌ و نيز فضائل الصحابه احمد بن حنبل عباد بن عبد الله كه در مورد او اشكال كرده اند بايد گفت كه ابن حبان نام او را در كتاب الثقات خويش برده است و اين به معني توثيق وي است :
4268 عباد بن عبد الله الأسدي من أهل الكوفة يروى عن على روى عنه المنهال بن عمرو
الثقات ج 5 ص 141، اسم المؤلف: محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التميمي البستي الوفاة: 354 ، دار النشر : دار الفكر - 1395 - 1975 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : السيد شرف الدين أحمد
و دارقطني نيز روايتي را كه او در سند آن قرار داشته است تصحيح كرده است :
العلل الواردة في الأحاديث النبوية ج 4 ص 23 ش 414 ، اسم المؤلف: علي بن عمر بن أحمد بن مهدي أبو الحسن الدارقطني البغدادي الوفاة: 385 ، دار النشر : دار طيبة - الرياض - 1405 - 1985 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محفوظ الرحمن زين الله السلفي
و اشكال گرفتن علماي ديگر اهل سنت در مورد او ، به خاطر ذكر اين روايت و تعدادي ديگر از روايات فضائل امير مومنان علي عليه السلام توسط او است !!!
موفق باشيد

muhammad1;279517 نوشت:
تا به حال از این خنده دارتر جکی نشنیده بودم!! بی نهایت دلیل محکمی بود!!!
1-آقای مثلا استاد!!! تا به امروز نفهمیده بودی که اهل سنت اهل غلو نیستند!! نفهمیده بودی که ما اگر چیزی غیر قابل درک و مخالف قرآن گفته بشه و راویانش هم مجروح باشند. قبول نمیکنیم!
2- منظور علما از رد کردن روایت رد کردن صدیق بودن ابوبکر یا فاروق بودن عمر نبوده!

استدلال به آيات قرآن كريم :

33 زمر : وَالَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ ... :

آيا آيه « وَالَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ ... » در شأن أبوبكر نازل شده است ؟

پاسخ :

وَ الَّذي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُون‏ . الزمر / 33 .
كسى كه سخن راست بياورد و كسى كه آن را تصديق كند ، آنان پرهيزگارانند ! .

خلاصه جواب :

اولاً : طبق روايت صحيح بخاري از قول عائشه كه هيچ آيه‌اي در قرآن كريم در حق ما نازل نشده است ؛ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِينَا شَيْئًا مِنَ الْقُرْآنِ . صحيح البخاري ، البخاري ، ج 6 ، ص 42 .

ثانياً : روايتي كه اين مطلب را براي ابوبكر ثابت مي‌كند ، از ديدگاه خود اهل سنت و به اعتراف بزرگان آن‌ها ، جعلي و دروغ است .
مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج 9 ، ص 47 – 48 . فتح الباري ، ابن حجر ، ج 13 ، ص 413 .

ثالثاً : نظر حقيقي امير المؤمنين عليه السلام در باره ابوبكر و عمر همان است كه در صحيح مسلم آمده است كه آن حضرت آن دو نفر را دروغگو ، گناه‌كار ، حيله‌گر و خيانت‌كار مي‌داند (كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا) . صحيح مسلم ج 5 ص 157 كتاب الجهاد باب حكم الفئ .

رابعاً : روايات بسياري در كتاب‌هاي اهل سنت وجود دارد كه اثبات مي‌كند اين آيه از قرآن كريم در شأن امير المؤمنين عليه السلام نازل شده است . (الذي صدق به هو علي كرم الله تعالى وجهه ). تفسير الآلوسي ، الآلوسي ، ج 24 ، ص 3 . الدر المنثور ، جلال الدين السيوطي ، ج 5 ، ص 328 .
تفصيل مطلب :

برخي از علما و مفسرين اهل تسنن ؛ همانند فخررازي و ... تلاش مي‌كنند كه ثابت كنند اين روايت در شأن ابوبكر نازل شده است و مراد از «صدق به» ابوبكر است ؛ اما با مراجعه به مصادر و منابع اهل تسنن ، در مي‌يابيم كه اين مطلب صحت ندارد ؛ بلكه اين ‌آيه در شأن امير المؤمنين عليه السلام نازل شده است .

ما براي اثابت اين مطلب به چند دليل از منابع و مصادر اهل سنت ، اكتفاء مي كنيم .
هيچ آيه‌اي در حق خاندان ابوبكر نازل نشده است ::Sham:

محمد بن اسماعلي بخاري به نقل از عايشه دختر ابوبكر مي‌نويسد :
مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِينَا شَيْئًا مِنَ الْقُرْآنِ .
صحيح البخاري ، البخاري ، ج 6 ، ص 42 .
هيچ آيه‌اي از قرآن كريم در باره ما خاندان نازل نشده است .
طبق اين روايت كه در صحيح ترين كتاب‌ اهل سنت بعد از قرآن آمده است ، تمامي روايات ديگري كه در كتاب‌هاي اهل سنت ، مبني بر نزول آياتي از قرآن كريم در حق ابوبكر ، جعلي و در تعارض با اين روايت است .
ضعف سند روايت نزول آيه در حق أبي بكر :

خود علماي اهل سنت اين روايت را تضعيف كرده‌اند . هيثمي ، عالم مشهور اهل سنت بعد از نقل روايت طولاني به نقل از امير المؤمنين عليه السلام در فضائل ابوبكر ، مي گويد :
وعن أسيد بن صفوان صاحب رسول الله صلى الله عليه وسلم قال لما توفى أبو بكر سجى بثوب فارتجت المدينة بالبكاء ودهش كيوم قبض رسول الله صلى الله عليه وسلم وجاء علي بن أبي طالب مسترجعا مسرعا وهو يقول اليوم انقطعت خلافة النبوة ... فسماك الله في كتابه صديقا فقال والذي جاء بالصدق محمد صلى الله عليه وسلم وصدق به أبو بكر ... رواه البزار وفيه عمر ابن إبراهيم وهو كذاب .
مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج 9 ، ص 47 – 48 .
هنگامي كه ابوبكر از دنيا رفت ، او را با پارچه‌اي پوشاندند ، مدينه از گريه مردمان به لرزش افتاد ‌؛ همانند روزي كه پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) از دنيا رفته بود . علي بن أبي طالب (عليه السلام) در حالي كه «انا لله وإنا اليه راجعون» را بر زبان داشت ، با سرعت آمد و فرمود : امروز خلافت پيامبر قطع شد ... خداوند تو را در كتابش صديق ناميد و فرمود‌: مراد از «جاء بالصدق» رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و مراد از «صدق به» ابوبكر است .
اين روايت را بزاز نقل كرده است و در سند آن عمر بن ابراهيم است كه او بسيار دروغگو است .
و ابن حجر عسقلاني در اين باره مي گويد :
ومن طريق لين إلى علي بن أبي طالب الذي جاء بالصدق محمد صلى الله عليه وسلم والذي صدق به أبو بكر .
فتح الباري ، ابن حجر ، ج 13 ، ص 413 .
از طريق علي بن أبي طالب (عليه السلام) با سندي كه قابل احتجاج نيست ، نقل شده است كه مراد از « الذي جاء بالصدق» رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و مراد از «الذي صدق به» ابوبكر است .
امام علي عليه السلام ،‌ ابوبكر را كاذب و غادر مي‌داند :

نظر حقيقي امير المؤمنين عليه السلام در باره ابوبكر و عمر همان است كه در صحيح مسلم آمده است ؛ آن‌جا كه به نقل از خليفه دوم مي‌نويسد :
قَالَ فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ ،صلى الله عليه وسلم، قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ ،صلى الله عليه وسلم، فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ،صلى الله عليه وسلم، « مَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ ». فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا ... ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ ،صلى الله عليه وسلم، وَوَلِىُّ أَبِى بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِى كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا ... .
صحيح مسلم ، ج 5 ، ص 157 ، كتاب الجهاد ، باب حكم الفئ .

پس از وفات رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) ابوبكر گفت : من جانشين رسول خدا هستم ،‌ شما دو نفر (عباس و علي ) آمديد و تو اي عباس ميراث برادر زاده‌ات را درخواست كردي و تو اي علي ميراث فاطمه دختر پيامبر را .
ابوبكر گفت : رسول خدا فرموده است : ما چيزي به ارث نمي‌گذاريم ، آن‌چه مي‌ماند صدقه است و شما او را دروغگو ، گناه‌كار ، حيله‌گر و خيانت‌كار معرفي كرديد ...
پس از مرگ ابوبكر ،‌ من جانشين پيامبر و ابوبكر شدم و باز شما دو نفر مرا خائن ، دروغگو و گناهكار خوانديد .
با اين حال چگونه مي‌شود كه امير المؤمنين عليه السلام در هنگام مرگ خليفه اول آمده باشد و آن سخنان را گفته باشد ؟
آيه در شأن امير المؤمنين عليه السلام نازل شده است :

از طرف ديگر ، روايات فراواني در كتاب‌هاي اهل سنت وجود دارد كه اين آيه از قرآن كريم در حق امير المؤمنين عليه السلام نازل شده است . از آن جايي كه در اين باره روايات بسياري وجود دارد ، ما به جهت اختصار به چند روايت بسنده مي‌كنيم .
آلوسي ، مفسر مشهور اهل سنت در تفسيرش مي‌نويسد :
وقال أبو الأسود . ومجاهد في رواية . وجماعة من أهل البيت . وغيرهم : الذي صدق به هو علي كرم الله تعالى وجهه .
تفسير الآلوسي ، الآلوسي ، ج 24 ، ص 3 .
ابو اسود و مجاهد در روايتي ، جماعتي از اهل بيت (عليهم السلام) و غير آن‌ها گفته‌اند : مراد از «الذي صدق به» علي (عليه السلام) است .

و سيوطي در الدر المنثور مي‌نويسد :
وأخرج ابن مردويه عن أبي هريرة والذي جاء بالصدق قال رسول الله صلى الله عليه وسلم وصدق به قال علي بن أبي طالب رضي الله عنه .
الدر المنثور ، جلال الدين السيوطي ، ج 5 ، ص 328 .

و حاكم حسكاني در شواهد التنزيل شش روايت در اين باره نقل مي كند كه ما به سه تاي از آن‌ها اكتفا مي‌كنيم :
810 ، حدثنا السيد أبو منصور ظفر بن محمد الحسيني رحمه الله حدثنا أبو الحسين علي بن عبد الرحمان بن عيسى بن مأتي بالكوفة ، حدثنا الحبري حدثنا الحسن بن الحسين العرني حدثنا علي بن القاسم ، عن عبد الوهاب بن مجاهد ، عن أبيه في قول الله تعالى : ( والذي جاء بالصدق وصدق به ) قال : ( الذي ) جاء بالصدق رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم ، و ( الذي ) صدق به علي .
شواهد التنزيل ، الحاكم الحسكاني ، ج 2 ، ص 178 .
813 ، في ( التفسير ) العتيق : وسعيد بن أبي سعيد التغلبي عن أبيه ، عن مقاتل بن سليمان ، عن الضحاك : عن ابن عباس ( في تفسير قوله تعالى : ( والذي جاء بالصدق وصدق به ) ) قال : هو النبي جاء بالصدق ، و ( الذي ) صدق به علي بن أبي طالب .
شواهد التنزيل ، الحاكم الحسكاني ، ج 2 ، ص 180 .
812 ، أخبرناه أبو عبد الرحمان محمد بن أحمد القاضي ب الريوند ) أخبرنا أبو محمد الحسن بن محمد بن أحمد بن أيوب الزوري بالري أخبرنا أبو بكر الجعابي حدثنا الحسين بن علي السلولي بالكوفة ( أخبرنا ) محمد بن الحسن السلولي حدثنا عمر بن سعد ( الأسدي ) البصري عن ليث : عن مجاهد ( في قوله تعالى ) ( والذي جاء بالصدق وصدق به ) قال : ( جاء بالصدق ) رسول الله . و ( صدق به ) علي بن أبي طالب . ( رواه أيضا ) أبو بكر السبيعي عن الحسين به .
شواهد التنزيل ، الحاكم الحسكاني ، ج 2 ، ص 179 – 180 .

و ابن مردويه اصفهاني در مناقبش اين سه روايت را نقل مي‌كند :
عن أبي هريرة : ( والذي جآء بالصدق ) قال : رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) ، ( وصدق به ) قال : علي بن أبي طالب ( رضي الله عنه ) .
عن مجاهد في الآية قال : ( وصدق به ) علي بن أبي طالب .
عن أبي جعفر ( عليه السلام ) : ( الذي جآء بالصدق ) محمد ( صلى الله عليه وآله ) . والذي ( وصدق به ) علي بن أبي طالب .
مناقب علي بن أبي طالب (ع) وما نزل من القرآن في علي (ع) ، أبي بكر أحمد بن موسى ابن مردويه الأصفهاني ، ص 314 – 315 .
و ابن عساكر نيز روايات فراواني را نقل مي‌كند كه ما فقط يكي از آن‌ها را ذكر مي‌كنيم :
عن ابن مجاهد عن أبيه في قوله عز وجل " والذي جاء بالصدق وصدق به " قال الذي جاء بالصدق رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) وصدق به علي بن أبي طالب .
تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 42 ، ص 360 .

ohfreedom;279509 نوشت:

على و فرزندانش، او را صدّيق صدا مى‏زدند؛ مثلاً در تفاسير شيعه آمده كه علي (رضي الله عنه) فرمود: «مراد از «والذى جاء بالصدق» رسول خداست و مراد از «صدّق به» أبوبكر صدّيق است كه او را تصديق نمود»
تفسير مجمع البيان، شيخ طبرسى، ذيل همان آيه.

أبوالفتح أربلى نيز روايتى در همين مورد آورده كه عروه بن‏عبداللّه از امام باقر درباره تذهيب شمشير با طلا پرسيد كه آيا درست است؟ فرمود: هيچ اشكالى ندارد؛ زيرا أبوبكر صدّيق، شمشيرش را با طلا تذهيب كرده بود.. عروه مى‏گويد: گفتم: تو مى‏گويى: صديق؟! فرمود: آرى! صدّيق! و هر كس به او صدّيق نگويد، سخن خدا را در دنيا و آخرت، تصديق نكرده است!»
كشف الغمة فى معرفة الأئمة، ج‏2، ص‏147.

آيا روايت : « قد حلي أبوبكر الصديق سيفه » از قول امام باقر عليه السلام صحت دارد ؟

و عن الإمام الخامس محمد بن علي بن الحسين الباقر ، عن عروة بن عبدالله قال : سالت أبا جعفر محمد بن علي (ع) عن حلية السيف ؟ فقال : لا بأس به ، قد حلي أبوبكر الصديق سيفه ، قال : قلت : و تقول الصديق ؟ فوثب وثبة ، و استقبل القبلة ، فقال : نعم الصديق ، فمن لم يقل الصديق فلا صدق الله له قولاً في الدنيا و الآخرة .
كشف الغمة للاربلي : 2/147 .
[h=2]پاسخ :[/h]اولاً : اين روايت را مرحوم اربلي از كتاب هاي اهل سنت نقل مي كند و اين روايت در هيچ يك از كتاب هاي شيعه يافت نمي شود ؛ بنابراين براي ما ارزشي ندارد ؛
ثانياً : در خود همين روايت كه در كتاب سير اعلام النبلاء آمده ، در سند روايت شخصي به نام محمد بن علي بن حبيش وجود دارد كه مجهول است و در هيچ يك از كتاب هاي رجالي اهل سنت نامي از وي برده نشده است ؛
ثالثاً : بر فرض صحت ، اين حديث در زمان دودمان بني اميه صادر شده است كه اگر وضعيت آن زمان به خوبي درك شود ، مسأله حل خواهد شد .
بني اميه و بعد از آن ها بني العباس ، چنان عرصه را بر شيعيان تنگ كرده بود كه حتي دستور داده بودند هر كسي اسمش علي باشد ، او را از دم تيغ بگذرانند ؛ چنانچه بسياري از علماي اهل سنت نقل كرده اند كه :
كانت بنو أمية إذا سمعوا بمولود اسمه علي قتلوه .
بني اميه ، اگر مي شنيدند كه فرزندي اسمش علي است ، او را مي كشتند .
تهذيب التهذيب - ابن حجر - ج 7 - ص 281 و سير أعلام النبلاء - الذهبي - ج 5 - ص 102 و تهذيب الكمال - المزي - ج 20 - ص 429 و تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج 41 - ص 481 و ... .
در چنين وضعيتي كاملاً منقطي است كه چنين رواياتي از باب تقيه و براي حفظ جان شيعيان صادر شده باشد ؛ به خصوص كه راوي آن عروة بن عبد الله از مخالفين سر سخت اهل بيت و از طرفداران بني اميه بوده است .

موفق باشيد

[=times new roman]از قول رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که علی علیه السلام ، صدیق اکبر میباشد..


[=times new roman]راویان این روایت شریفه
این روایت با الفاظ متشابه ، با سندهای مختلف در کتب اهل تسنن وارد شده است .

[=times new roman]راوي اول : امیرالمومنین علی بن ابیطالب سلام الله علیهما شهید به سال 40 هجری ( صحابی )

[=times new roman]حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ، ثنا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَفَّانَ الْعُمَرِيُّ، وَحَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي دَارِمٍ الْحَافِظُ، ثنا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْعَبْسِيُّ، قَالَا: ثنا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى، ثنا إِسْرَائِيلُ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنِ الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَسَدِيِّ، عَنْ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: «إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ، وَأَخُو رَسُولِهِ، وَأَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ لَا يَقُولُهَا بَعْدِي إِلَّا كَاذِبٌ، صَلَّيْتُ قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِ سِنِينَ قَبْلَ أَنْ يَعْبُدَهُ أَحَدٌ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ»

المستدرك على الصحيحين، ج 3 ص 120 رقم 4584 ، المؤلف: أبو عبد الله الحاكم محمد بن عبد الله بن محمد بن حمدويه بن نُعيم بن الحكم الضبي الطهماني النيسابوري المعروف بابن البيع (المتوفى: 405هـ) ، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا ، الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1411 - 1990

[=times new roman]راوی دوم: امام حسین بن علی علیهما السلام شهید به سال 61 هجري ( صحابی )
قَالَ شَاذان الفضلي فِي فَضَائِل عَليّ حَدَّثَنَا أَبُو طَالب عَبْد الله بْن مُحَمَّد بْن عَبْد الله الْكَاتِب بعكبرا حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِم عَبْد الله بْن مُحَمَّد بْن غياث الْخُرَاسَانِي حَدَّثَنَا أَحْمَد بْن عَامر بْن سليم الطَّائِي حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرضي حدَّثَنِي أَبِي مُوسَى عَن أَبِيهِ جَعْفَر عَن أَبِيه مُحَمَّد عَن أَبِيهِ عَليّ عَن أَبِيهِ الْحُسَيْن عَنْ أَبِيه عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ الله: يَا عَلِيُّ لَيْسَ فِي الْقِيَامَةِ رَاكِبٌ غَيْرُنَا نَحْنُ أَرْبَعَةُ فَقَامَ رَجُلٌ مِنَ الأَنْصَارِ فَقَالَ فِدَاكَ أَبِي وَأُمِّي مَنْ هُمْ قَالَ أَنَا عَلَى الْبُرَاقِ وَأَخِي صَالِحٌ عَلَى نَاقَةِ اللَّهِ الَّتِي عُقِرَتْ وَعمي حَمْزَة على نَاقَة الْعَضْبَاءِ وَأَخِي عَليّ عَلَى نَاقَةٍ مِنْ نُوقِ الْجَنَّةِ بِيَدِهِ لِوَاءُ الْحَمْدِ يُنَادِي لَا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ فَيَقُولُ الآدَمِيُّونَ مَا هَذَا إِلا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ حَامِلُ عَرْشٍ فَيُجِيبُهُمْ مَلَكٌ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ يَا مَعْشَرَ الآدَمِيِّينَ لَيْسَ هَذَا بِمَلَكٍ مُقَرَّبٍ وَلا نَبِيٍّ مُرْسَلٍ وَلا حَامِلِ عَرْشٍ هَذَا الصِّدِّيقُ الأَكْبَرُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبِ
اللآلىء المصنوعة في الأحاديث الموضوعة ، ج 1 ص 344 ، المؤلف: عبد الرحمن بن أبي بكر، جلال الدين السيوطي (المتوفى: 911هـ) ، المحقق: أبو عبد الرحمن صلاح بن محمد بن عويضة ، الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت ، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996م

أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ عَلِيٍّ الْأَرْجِيُّ، بِقِرَاءَتِي عَلَيْهِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ سُنْبُكٍ الْبَجَلِيُّ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ عُمَرُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَالِكٍ الْأُشْنَانِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا الْمَرُّوذِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْمَرْوَزِيُّ الْأَعْوَرُ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ أَبِيهِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: «أَنْتَ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ، وَأَنْتَ الْفَارُوقُ تَفْرُقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ، وَأَنْتَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ، وَالْمَالُ يَعْسُوبُ الظَّالِمِينَ»
ترتيب الأمالي الخميسية للشجري ، ج 1 ص 58 رقم 197 ، مؤلف الأمالي: يحيى (المرشد بالله) بن الحسين (الموفق) بن إسماعيل بن زيد الحسني الشجري الجرجاني (المتوفى 499 هـ) ، رتبها: القاضي محيي الدين محمد بن أحمد القرشي العبشمي (المتوفى: 610هـ) ، تحقيق: محمد حسن محمد حسن إسماعيل ، الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت – لبنان ، الطبعة: الأولى، 1422 هـ - 2001 م

[=times new roman]راوی سوم: سلمان فارسی متوفی 36 هجری (صحابی )
[=times new roman]راوی چهارم: ابوذر غفاری متوفی 32 هجري ( صحابی )
حَدثنَا عبد السَّلَام بن صَالح، قَالَ: نَا عَليّ بن هَاشم بن الْبَرِيد، عَن مُحَمَّد بن عبد الله بن عبيد الله بن أبي رَافع مولى النَّبِي صلى الله عَلَيْهِ وَسلم، عَن أَبِيه عَن جده عَن أبي ذَر، قَالَ: سَمِعت النَّبِي صلى الله عَلَيْهِ وَسلم يَقُول لعَلي: " أَنْت أول من آمن بِي وصدقني وَأَنت الصّديق الْأَكْبَر ".
أخبار المكيين من كتاب التاريخ الكبير لابن أبي خيثمة ، ص 179 رقم 87 ، المؤلف: أبو بكر أحمد بن أبي خيثمة (المتوفى: 279هـ) ، المحقق: إسماعيل حسن حسين ، الناشر: دار الوطن – الرياض ، الطبعة: الأولى، 1997

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِسْحَاقَ الْوَزِيرُ الْأَصْبَهَانِيُّ، حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مُوسَى السُّدِّيُّ، ثنا عُمَرُ بْنُ سَعِيدٍ، عَنْ فُضَيْلِ بْنِ مَرْزُوقٍ، عَنْ أَبِي سُخَيْلَةَ، عَنْ أَبِي ذَرٍّ، وَعَنْ سَلْمَانَ قَالَا: أَخَذَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِيَدِ عَلِيٍّ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ، فَقَالَ: «إِنَّ هَذَا أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِي، وَهُوَ أَوَّلُ مَنْ يُصافِحُنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَهَذَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ، وَهَذَا فارُوقُ هَذِهِ الْأُمَّةِ، يُفَرَّقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ، وَهَذَا يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ، وَالْمَالُ يَعْسُوبُ الظَّالِمِ»
المعجم الكبير ، ج 6 ص 269 رقم 6184 ، المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب بن مطير اللخمي الشامي، أبو القاسم الطبراني (المتوفى: 360هـ) ، المحقق: حمدي بن عبد المجيد السلفي ، دار النشر: مكتبة ابن تيمية – القاهرة ، الطبعة: الثانية

[=times new roman]راوی پنجم : ابورافع قبطی متوفی 35 هجری ( صحابی )حَدثنَا عبد السَّلَام بن صَالح، قَالَ: نَا عَليّ بن هَاشم بن الْبَرِيد، عَن مُحَمَّد بن عبد الله بن عبيد الله بن أبي رَافع مولى النَّبِي صلى الله عَلَيْهِ وَسلم، عَن أَبِيه عَن جده عَن أبي ذَر، قَالَ: سَمِعت النَّبِي صلى الله عَلَيْهِ وَسلم يَقُول لعَلي: " أَنْت أول من آمن بِي وصدقني وَأَنت الصّديق الْأَكْبَر ".
أخبار المكيين من كتاب التاريخ الكبير لابن أبي خيثمة ، ص 179 رقم 88 ، المؤلف: أبو بكر أحمد بن أبي خيثمة (المتوفى: 279هـ) ، المحقق: إسماعيل حسن حسين ، الناشر: دار الوطن - الرياض ، الطبعة: الأولى، 1997

[=times new roman]راوی ششم: حذیفه بن یمان متوفی 36 هجری ( صحابی )
إن هذا أول من آمن بي وأول من يصافحني يوم القيامة، وهذا الصديق الأكبر، وهذا فاروق هذه الأمة يفرق بين الحق والباطل وهذا يعسوب المؤمنين، والمال يعسوب الظالمين - قاله لعلي. "طب - عن سلمان وأبي ذر معا؛ هق - عد - عن حذيفة"
كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال ، ج 11 ص 616 رقم 32990 ، المؤلف: علاء الدين علي بن حسام الدين ابن قاضي خان القادري الشاذلي الهندي البرهانفوري ثم المدني فالمكي الشهير بالمتقي الهندي (المتوفى: 975هـ) ، المحقق: بكري حياني - صفوة السقا ، الناشر: مؤسسة الرسالة ، الطبعة: الطبعة الخامسة، 1401هـ/1981م

[=times new roman]راوی هفتم : معاويه بن ابي سفيان متوفی 60هجری (صحابی )فَقَدْ رُوِيَ أَنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَى مُعَاوِيَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَقَالَ لَهُ: جِئْتُكَ مِنْ عِنْدِ أَكْذَبِ النَّاسِ، وَأَجْبَنِ النَّاسِ، وَأَبْخَلِ النَّاسِ - يَعْنِي عَلِيًّا - رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَأَعْطَاهُ وَأَكْثَرَ لَهُ ثُمَّ خَلَا بِهِ، فَقَالَ لَهُ: وَيْحَكَ كَيْفَ قُلْتُ: أَكْذَبِ النَّاسِ وَهُوَ أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَأَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَهُوَ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ، وَكَيْفَ قُلْتَ: أَجْبَنِ النَّاسِ وَقَدْ عَلِمَتِ الْعَرَبُ أَنَّهُ لَيْسَ فِيهَا أَشْجَعُ مِنْهُ، وَكَيْفَ قُلْتَ: أَبْخَلِ النَّاسِ وَمَا جَمَعَ قَطُّ صَفْرَاءَ وَلَا بَيْضَاءَ؟بحر الفوائد المشهور بمعاني الأخبار ، ص 313 ، المؤلف: أبو بكر محمد بن أبي إسحاق بن إبراهيم بن يعقوب الكلاباذي البخاري الحنفي (المتوفى: 380هـ) ، المحقق: محمد حسن محمد حسن إسماعيل - أحمد فريد المزيدي ، الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان ، الطبعة: الأولى، 1420هـ - 1999م


[=times new roman]
راوی هشتم: عبدالله بن عباس متوفی 68 هجري ( صحابی )

أخبرنا أبو القاسم بن السمرقندي أنا أبو القاسم بن مسعدة أنا عبد الرحمن بن عمرو الفارسي أنا أبو أحمد بن عدي ناعلي بن سعيد بن بشير نا عبد الله بن داهر الرازي نا أبي عن الأعمش عن عباية عن ابن عباس قال ستكون فتنة فمن أدركها منكم فعليه بخصلتين كتاب الله وعلي بن أبي طالب فإني سمعت رسول الله (صلى الله عليه وسلم) يقول وهو اخذ بيد علي هذا أول من امن بي وأول من يصافحني وهو فاروق هذه الأمة يفرق بين الحق والباطل وهو يعسوب المؤمنين والمال يعسوب الظلمة وهو الصديق الأكبر وهو بابي الذي أوتى منه وهو خليفتي من بعدي
تاريخ دمشق ، ج 42 ص 42 ، المؤلف: أبو القاسم علي بن الحسن بن هبة الله المعروف بابن عساكر (المتوفى: 571هـ) ، المحقق: عمرو بن غرامة العمروي ، الناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع ، عام النشر: 1415 هـ - 1995 م

[=times new roman]راوی نهم: جابر بن عبد الله انصاری متوفی بعد از 70 هجری ( صحابی )
وَعَنْهُ (جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ) أَيْضًا قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِيَّ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَقُولُ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ: " «أَنْتَ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ، وَأَنْتَ الْفَارُوقُ الَّذِي تُفَرِّقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ»
الحاوي للفتاوي ، ج 2 ص 52 ، المؤلف: عبد الرحمن بن أبي بكر، جلال الدين السيوطي (المتوفى: 911هـ) ، الناشر: دار الفكر للطباعة والنشر، بيروت-لبنان ، عام النشر: 1424 هـ - 2004 م

[=times new roman]راوی دهم: انس بن مالك متوفي 92 هجری ( صحابی )
عن محمد بن أحمد بن شاذان هذا ، حدثني أحمد بن محمد بن موسى ، عن عروة ، عن محمد بن عثمان المعدل ، عن محمد بن عبد الملك ، عن يزيد بن هارون ، عن حماد بن سلمة ، عن ثابت ، عن أنس قال : [ رأيت رسول الله صلى الله عليه وآله في المنام فقال ] قال رسول الله صلى الله عليه وآله لي : يا أنس ما حملك على أن لا تؤدي ما سمعت مني في علي بن أبي طالب حتى أدركتك العقوبة ؟ ولولا استغفار علي بن أبي طالب عليه السلام لك ، ما شممت رائحة الجنة أبدا " ، ولكن انشر في بقية عمرك : ان عليا " وذريته ومحبيهم السابقون الأولون إلى الجنة ، وهم جيران الله وأولياء الله حمزة وجعفر والحسن والحسين ، واما علي فهو الصديق الأكبر لا يخشى يوم القيامة من أحبه
المناقب ، ص 72 ، اسم المؤلف: موفق بن احمد بن محمد المکی الخوارزمی الحنفی الوفاة: 568 ه ، دار النشر : مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة- 1414 ه ، الطبعة : الثانیه ، تحقيق : مالک المحمودی

[=times new roman]راوی یازدهم: ابو لیلی الغفاری ( صحابی )
قَالَ أَبُو أَحْمَد الْحَاكِم فِي الكنى حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاس مُحَمَّد بْن يَعْقُوب بْن يُوسُف حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيم بْن سُلَيْمَان الخزار الفهمي حَدَّثَنَا إِسْحَاق بْن بشر الْأَسدي حَدثنَا خَالِد بن الْحَرْث عَن عَوْف عَن الْحَسَن عَنْ أَبِي لَيْلَةَ الْغِفَارِيِّ قَالَ سَمِعْتُ رَسُول الله يَقُولُ: سَتَكُونُ مِنْ بَعْدِي فِتْنَةٌ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَفَالْزَمُوا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فَإِنَّهُ أَوَّلُ مَنْ يَرَانِي وَأَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَهُوَ الصِّدِّيقُ الأَكْبَرُ وَهُوَ فَارُوقُ هَذِهِ الأُمَّةِ يُفَرِّقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ وَهُوَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَالُ يَعْسُوبُ الْمُنَافِقِينَ
اللآلىء المصنوعة في الأحاديث الموضوعة ، ج 1 ص 289 ، المؤلف: عبد الرحمن بن أبي بكر، جلال الدين السيوطي (المتوفى: 911هـ) ، المحقق: أبو عبد الرحمن صلاح بن محمد بن عويضة ، الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت ، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996م


[=times new roman]برخي از روات از میان تابعان

[=times new roman]راوی دوازدهم: عباد بن عبدالله اسدی کوفی ( تابعی )
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الرَّازِيُّ، حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى، أخبرنا الْعَلَاءُ بْنُ صَالِحٍ، عَنْ الْمِنْهَالِ، عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ:
قَالَ عَلِيٌّ: أَنَا عَبْدُ اللَّهِ، وَأَخُو رَسُولِهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ -، وَأَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ، لَا يَقُولُهَا بَعْدِي إِلَّا كَذَّابٌ، صَلَّيْتُ قَبْلَ النَّاسِ بسَبْعِ سِنِينَ
سنن ابن ماجه ت الأرنؤوط ، ج 1 ص 87 رقم 120 ، المؤلف: ابن ماجة - وماجة اسم أبيه يزيد - أبو عبد الله محمد بن يزيد القزويني (المتوفى: 273هـ) ، المحقق: شعيب الأرنؤوط - عادل مرشد - محمَّد كامل قره بللي - عَبد اللّطيف حرز الله ، الناشر: دار الرسالة العالمية ، الطبعة: الأولى، 1430 هـ - 2009 م

[=times new roman]راوی سیزدهم: حبه بن جوين عرني متوفی 76 هجری ( تابعی )
قَدْ رَوَى عَنْ: نُوحِ بْنِ قَيْسٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ حِبَّةَ الْعَرَنِيِّ، قَالَ: رَأَيْتُ عَلِيًّا، وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ: «أَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ، آمَنْتُ قَبْلَ أَنْ يُؤْمِنَ أَبُو بَكْرٍ، وَأَسْلَمْتُ قَبْلَ أَنْ يُسْلِمَ أَبُو بَكْرٍ»
الأباطيل والمناكير والصحاح والمشاهير ، ج 1 ص 294 رقم 145 ، المؤلف: الحسين بن إبراهيم بن الحسين بن جعفر، أبو عبد الله الهمذاني الجورقاني (المتوفى: 543هـ) ، تحقيق وتعليق: الدكتور عبد الرحمن بن عبد الجبار الفريوائي ، الناشر: دار الصميعي للنشر والتوزيع، الرياض - المملكة العربية السعودية، مؤسسة دار الدعوة التعليمية الخيرية، الهند ، الطبعة: الرابعة، 1422 هـ - 2002 م

[=times new roman]راوی چهاردهم: معاذه بنت عبدالله العدویه متوفي 83 هجري ( تابعي )
قَالَه بشر بْن يوسف عَنْ نوح بْن قيس سَمِعَ سُلَيْمَان، وَقَالَ لنا مُوسَى نا نوح نا سُلَيْمَان أَبُو فاطمة عَنْ معَاذة عن علي قال على منبر الكوفة أنا الصديق الاكبر
التاريخ الكبير ، ج 4 ص 23 رقم 1835 ، المؤلف: محمد بن إسماعيل بن إبراهيم بن المغيرة البخاري، أبو عبد الله (المتوفى: 256هـ) ، الطبعة: دائرة المعارف العثمانية، حيدر آباد – الدكن ، طبع تحت مراقبة: محمد عبد المعيد خان
تهذيب التهذيب ، ج 4 ص 204 رقم 347 ، المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفى: 852هـ) ، الناشر: مطبعة دائرة المعارف النظامية، الهند ، الطبعة: الطبعة الأولى، 1326هـ


[=times new roman]راوی پانزدهم :ابو سخیله متوفی 91 - 100 هجری (تابعی)
أخبرنا أبو القاسم بن المسرقندي أنا أبو الحسين عاصم بن الحسن أنا أبو عمر بن مهدي أنا أبو العباس بن عقدة نا محمد بن أحمد بن الحسن القطواني نا مخلد بن شداد نا محمد بن عبيد الله عن أبي سخيلة قال حججت أنا وسلمان فنزلنا بأبي ذر فكنا عنده ما شاء الله فلما حان منا حفوف قلت يا أبا ذر إني (4) أرى أمورا قد حدثت وإني خائف أن يكون في الناس اختلاف فإن كان ذلك فما تأمرني قال الزم كتاب الله عز وجل وعلي بن أبي طالب فأشهد أني سمعت رسول الله (صلى الله عليه وسلم) يقول علي أول من امن بي وأول من يصافحني يوم القيامة وهو الصديق الأكبر وهو الفاروق يفرق بين الحق والباطل
تاريخ دمشق ، ج 42 ص 41 ، المؤلف: أبو القاسم علي بن الحسن بن هبة الله المعروف بابن عساكر (المتوفى: 571هـ) ، المحقق: عمرو بن غرامة العمروي ، الناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع ، عام النشر: 1415 هـ - 1995 م



[=times new roman]راوی شانزدهم : عبایة بن رفاعة انصاری متوفی 91 - 100 هجری ( تابعی )
حَدَّثَنَا علي، حَدَّثَنا عَبد اللَّهِ، حَدَّثَنا أَبِي، عَنِ الأَعْمَش عَنْ عَبَايَةَ، عنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ سَتَكُونُ فِتْنَةٌ فَإِنْ أَدْرَكَهَا أَحَدٌ مِنْكُمْ فَعَلَيْهِ بِخَصْلَتَيْنِ كِتَابُ اللَّهِ، وَعلي بْنُ أَبِي طَالِبٍ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ، وَهو آخِذٌ بِيَدِ عَلِيٍّ هَذَا أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِي وَأَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُنِي، وَهو فَارُوقُ هَذِهِ الأُمَّةِ يُفَرِّقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ، وَهو يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَالُ يَعْسُوبُ الظَّلَمَةِ، وَهو الصِّدِّيقُ الأَكْبَرُ، وَهو بَابِي الَّذِي أُوتِي مِنْهُ، وَهو خليفتي من بعدي.

الكامل في ضعفاء الرجال ، ج 5 ص 379 ، المؤلف: أبو أحمد بن عدي الجرجاني (المتوفى: 365هـ) ، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود-علي محمد معوض ، شارك في تحقيقه: عبد الفتاح أبو سنة ، الناشر: الكتب العلمية - بيروت-لبنان ، الطبعة: الأولى، 1418هـ1997م



[=times new roman]راوی هفدهم : علی بن الحسین بن علی سلام الله علیهم اجمعین شهید به سال 93 هجری ( تابعی)
أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ عَلِيٍّ الْأَرْجِيُّ، بِقِرَاءَتِي عَلَيْهِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ سُنْبُكٍ الْبَجَلِيُّ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ عُمَرُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَالِكٍ الْأُشْنَانِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا الْمَرُّوذِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْمَرْوَزِيُّ الْأَعْوَرُ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ أَبِيهِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: «أَنْتَ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ، وَأَنْتَ الْفَارُوقُ تَفْرُقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ، وَأَنْتَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ، وَالْمَالُ يَعْسُوبُ الظَّالِمِينَ»

ترتيب الأمالي الخميسية للشجري ، ج 1 ص 58 رقم 197 ، مؤلف الأمالي: يحيى (المرشد بالله) بن الحسين (الموفق) بن إسماعيل بن زيد الحسني الشجري الجرجاني (المتوفى 499 هـ) ، رتبها: القاضي محيي الدين محمد بن أحمد القرشي العبشمي (المتوفى: 610هـ) ، تحقيق: محمد حسن محمد حسن إسماعيل ، الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت – لبنان ، الطبعة: الأولى، 1422 هـ - 2001 م


[=times new roman]راوی هجدهم: حسن بصری ( حسن بن ابی الحسن ) متوفی 110 هجری (تابعی)
إِسْحَاقُ بْنُ بِشْرٍ، عَنْ خَالِدِ بْنِ الْحَارِثِ، عَنْ عَوْفٍ، عَنِ الْحَسَنِ، عَنْ أَبِي لَيْلَى الْغِفَارِيِّ، قَالَ: سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يَقُولُ: سَتَكُونُ بَعْدِي فِتْنَةٌ، فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَالْزَمُوا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ، فَإِنَّهُ أَوَّلُ مَنْ يَرَانِي، وَأَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ، هُوَ الصِّدِّيقُ الأَكْبَرُ، وَهُوَ فَارُوقُ هَذِهِ الأُمَّةِ، يُفَرِّقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ، وَهُوَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ، وَالْمَالُ يَعْسُوبُ الْمُنَافِقِين
الاستيعاب في معرفة الأصحاب ، ج 4 ص 1744 رقم 3157 ، المؤلف: أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر بن عاصم النمري القرطبي (المتوفى: 463هـ) ، المحقق: علي محمد البجاوي ، الناشر: دار الجيل، بيروت ، الطبعة: الأولى، 1412 هـ - 1992 م


آنچنان که مشخص شد ، بر اساس کتب اهل تسنن ، این روایت شریفه از لسان 11 صحابی و 7 تابعی به نقل از رسول الله و امیرالمومنین – صلوات الله علیهما و علی آلهما – بیان شده است .
قبلا بیان کردیم که در منظر علمای اهل تسنن ، روایتی که 11 راوی از صحابه داشته باشد ، روایت متواتر تلقی میگردد:

کتانی در مورد روایتی میگوید :

وهو الحق أحد عشر نفسا
( قلت ) صرح أيضا المناوي في الفيض وفي التيسير نقلا عن الجلال السيوطي بأنه متواتر

صحیح این است که این روایت از یازده صحابی وارد شده است.
(کتانی) میگویم : مناوی در فیض القدیر و تیسیر شرح جامع صغیر به نقل از سیوطی تصریح برتواتر این روایت دارد.

نظم المتناثر من الحديث المتواتر ، ص 43 رقم 14 ، اسم المؤلف: محمد بن جعفر الكتاني أبو عبد الله الوفاة: 1345 هـ ، دار النشر : دار الكتب السلفية - مصر ، تحقيق : شرف حجازي

به همینصورت وقتی 7 تن از تابعین نیز این روایت را بیان کرده اند سبب تقویت روایت میگردد.

[=times new roman]تصحیح کنندگان روایت شریفه


با این وجود که تعدد اسناد این روایت سبب تقویت آن میگردد، برخی از علمای اهل تسنن نیز این روایت را تصحیح کرده اند.

[=times new roman]1 - حاكم نيشابوري متوفي 405 هجري
ابوعبدالله حاکم نیشابوری در کتاب « المستدرک علی الصحیحین » بعد از نقل این روایت شریفه ، آن را صحیح میداند.
ولی متاسفانه سخن حاکم در نسخه های مطبوع نیامده و بلکه از آنها حذف شده است و ما تصحیح حاکم را بر اساس سخنان دیگر علمای اهل تسنن بیان میداریم.

*ابن ملقن شافعي در « مختصر تلخیص الذهبی » چنین نقل میکند :
حديث علي (قال) : أنا عبد الله، وأخو رسوله، وأنا الصِّدّيق الأكبر، لا يقولها بعدي إلا كاذب؛ صليت قبل الناس (بسبع) سنين.
قال الحاكم: على شرط البخاري ومسلم.
مختصرُ استدرَاك الحافِظ الذّهبي على مُستدرَك أبي عبد اللهِ الحَاكم ، ج 3 ص 1314 رقم 535 ، المؤلف: ابن الملقن سراج الدين أبو حفص عمر بن علي بن أحمد الشافعي المصري (المتوفى: 804هـ) ، تحقيق وَدراسة: جـ 1، 2: عَبد الله بن حمد اللحَيدَان ، جـ 3 - 7: سَعد بن عَبد الله بن عَبد العَزيز آل حميَّد ، الناشر: دَارُ العَاصِمَة، الرياض - المملكة العربية السعودية ، الطبعة: الأولى، 1411 هـ

*محقق کتاب مختصر تلخیص ، سعد بن عبدالله آل حمید در مورد این سخن حاکم نیز میگوید :
وقول الحاكم هذا ليس في المستدرك المطبوع، فأثبته من المخطوط
این سخن حاکم در کتاب مستدرک مطبوع وجود نداشته و اصل آن را بر اساس نسخه خطی بیان کردیم.

*ابن حجر عسقلاني نیز در « اتحاف المهره » بعد از نقل این روایت شریفه به نقل از حاکم نیشابوری ، میگوید :
وَقَالَ: صَحِيحٌ عَلَى شَرْطِهِمَا
حاکم گفت : این روایت بر اساس شروط بخاری و مسلم صحیح میباشد.
إتحاف المهرة بالفوائد المبتكرة من أطراف العشرة ، ج 11 ص 465 – 466 رقم 14442 ، المؤلف : أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفى : 852هـ) ، تحقيق : مركز خدمة السنة والسيرة ، بإشراف د زهير بن ناصر الناصر (راجعه ووحد منهج التعليق والإخراج) ، الناشر : مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف (بالمدينة) - ومركز خدمة السنة والسيرة النبوية (بالمدينة) ، الطبعة : الأولى ، 1415 هـ - 1994 م

[=times new roman]
2 - ابوالعباس بوصيري شافعي متوفي 840 هجری

این عالم شهیر اهل تسنن در کتاب « مصباح الزجاجة فی زوائد ابن ماجه » در مورد این روایت چنین میگوید :
حَدثنَا مُحَمَّد بن إِسْمَاعِيل الرَّازِيّ
حَدثنَا عبيد الله بن مُوسَى أَنبأَنَا الْعَلَاء بن صَالح عَن الْمنْهَال عَن عباد بن عبد الله قَالَ قَالَ على أَنا عبد الله وأخو رَسُوله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم وَأَنا الصّديق الْأَكْبَر لَا يَقُولهَا بعدِي إِلَّا كَذَّاب صليت قبل النَّاس بِسبع سِنِين
هَذَا إِسْنَاد صَحِيح رِجَاله ثِقَات
رَوَاهُ أَبُو بكر بن أبي شيبَة فِي مُسْنده من طَرِيق أبي سُلَيْمَان الجهيني عَن عَليّ فَذكره وَزَاد لَا يَقُولهَا قبلي
وَرَوَاهُ مُحَمَّد بن يحيى بن أبي عمر فِي مُسْنده من طَرِيق أبي يحيى عَن عَليّ بن أبي طَالب بِإِسْنَادِهِ وَمَتنه وَزَاد فِي آخِره فَقَالَهَا رجل فأصابته جنَّة
وَرَوَاهُ الْحَاكِم فِي الْمُسْتَدْرك من طَرِيق الْمنْهَال بن عَمْرو بِهِ وَقَالَ صَحِيح على شَرط الشَّيْخَيْنِ

عباد بن عبدالله گفت : علی (علیه السلام) گفت : من ، بنده خدا و برادر رسول الله صلی الله علیه وآله هستم و من صدیق اکبر میباشم و هیچکس بعد از من آن را نمی گوید مگر دروغگو . من 7 سال قبل از بقیه مردم به نماز ایستادم.
اسناد این روایت صحیح است و راویان آن مورد وثوق میباشند.
این روایت را ابوبکر بن ابی شیبه در مسندش به سند از ابو سلیمان جهینی از علی (علیه السلام) آورده و اضافه کرده : هیچکس قبل از من آن را نگفته.
محمد بن بحیی بن ابی عمر در مسندش به سند از ابی یحیی از علی بن ابیطالب (علیهما السلام ) به اسنادش و همین متن آورده و در آخرش اضافه کرده : مردی آن را گفت و جنّی شد.
این روایت را حاکم در مستدرک به سند از منهال بن عمرو آورده و در مورد آن گفت : این روایت بر اساس شروط شیخین ، صحیح میباشد.

مصباح الزجاجة في زوائد ابن ماجه ، ج 1 ص 20 – 21 رقم 49 ، المؤلف: أبو العباس شهاب الدين أحمد بن أبي بكر بن إسماعيل بن سليم بن قايماز بن عثمان البوصيري الكناني الشافعي (المتوفى: 840هـ) ، المحقق: محمد المنتقى الكشناوي ، الناشر: دار العربية – بيروت ، الطبعة: الثانية، 1403 هـ

[=times new roman]3 - محمد بن عبدالهادی نور الدین السندی متوفی 1138 هجری
سندی در حاشیه اش بر کتاب سنن ابن ماجه ، بعد از نقل روایت و تلقی به قبول آن ، عبارات آن را شرح میدهد و میگوید :
كَأَنَّهُ أَرَادَ بِقَوْلِهِ: الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ أَنَّهُ أَسْبَقُ إِيمَانًا مِنْ أَبِي بَكْرٍ أَيْضًا وَفِي الْإِصَابَةِ فِي تَرْجَمَةِ عَلِيٍّ هُوَ أَوَّلُ النَّاسِ إِسْلَامًا فِي قَوْلِ الْكَثِيرِ مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ ..... وَفِي الزَّوَائِدِ قُلْتُ: هَذَا إِسْنَادٌ صَحِيحٌ رِجَالُهُ ثِقَاتٌ رَوَاهُ الْحَاكِمُ فِي الْمُسْتَدْرَكِ عَنِ الْمِنْهَالِ وَقَالَ: صَحِيحٌ عَلَى شَرْطِ الشَّيْخَيْنِ ... قُلْتُ: فَكَأَنَّ مَنْ حَكَمَ بِالْوَضْعِ حَكَمَ عَلَيْهِ لِعَدَمِ ظُهُورِ مَعْنَاهُ لَا لِأَجْلِ خَلَلٍ فِي إِسْنَادِهِ وَقَدْ ظَهَرَ مَعْنَاهُ بِمَا ذَكَرْنَا

گویا علی (علیه السلام) با بیان اینکه (من) صدیق اکبر هستیم میخواهد اسبق بودن در ایمان بر ابوبکر را نیز بیان نماید. و در الاصابه در ترجمه علی (علیه السلام) آمده که بنابر سخنان جمع کثیری از اهل علم ، علی(علیه السلام) اولین کسی بود از مردم که اسلام آورد..... بوصیری در زوائد گفت : اسناد این روایت صحیح و راویان آن مورد اعتماد هستند و این روایت را حاکم از منهال نقل کرده و گفت : این روایت صحیح به شرط بخاری و مسلم میباشد.... (سندی)میگویم : هر کس که حکم به جعلی بودن این روایت میدهد بخاطر عدم ظهور معنای آن میباشد و نه بخاطر مشکل در سند آن ومعنای آن نیز قبلا بیان شد.

حاشية السندي على سنن ابن ماجه = كفاية الحاجة في شرح سنن ابن ماجه ، ج 1 ص 58 ، المؤلف: محمد بن عبد الهادي التتوي، أبو الحسن، نور الدين السندي (المتوفى: 1138هـ) ، الناشر: دار الجيل - بيروت

[=times new roman]4 - محمد فواد عبدالباقی متوفی 1388 هجری
وی در حاشیه سنن ابن ماجه در مورد این روایت میگوید :
في الزوائد هذا الإسناد صحيح. رجاله ثقات. رواه الحاكم في المستدرك عن المنهال وقال صحيح على شرط الشيخين.

(بوصيري) اين روايت را در زوائد (سنن ابن ماجة) نقل كرده و گفته است : " سند آن صحيح و راويان آن مورد اعتماد هستند " . همچنين حاكم نيشابوري آن را نقل كرده و گفته است : " اين روايت طبق شرائط مسلم و بخاري صحيح است " .

سنن ابن ماجه ، ج 1 ص 44 رقم 120 ، المؤلف: ابن ماجة أبو عبد الله محمد بن يزيد القزويني، وماجة اسم أبيه يزيد (المتوفى: 273هـ) ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي ، الناشر: دار إحياء الكتب العربية - فيصل عيسى البابي الحلبي

بنابر سخنان اين عالمان اهل تسنن ، روایت فوق به لحاظ سندی صحیح میباشد و بلکه بنابر قول سندی ، سند این روایت هرگز دارای خلل و مشکل نمی باشد.



[=times new roman]اگر عالمی یک روایت را تصحیح کند .....
آنچنان که از سخنان علمای اهل تسنن بر می آید به تصحیحات عام علما در کتبشان و همچنین حسن شمردن احادیث در نزد یک عالم ، میتوان احتجاج کرد :

وَهَكَذَا يَجُوزُ الاحْتِجَاجُ بِمَا صَحَّحَهُ أَحَدُ الْأَئِمَّةِ الْمُعْتَبَرِينَ مِمَّا كَانَ خَارِجًا عَنْ الصَّحِيحَيْنِ ، وَكَذَا يَجُوزُ الاحْتِجَاجُ بِمَا كَانَ فِي الْمُصَنَّفَاتِ الْمُخْتَصَّةِ بِجَمْعِ الصَّحِيحِ ، كَصَحِيحِ ابْنِ خُزَيْمَةَ وَابْنِ حِبَّانَ وَمُسْتَدْرَكِ الْحَاكِمِ وَالْمُسْتَخْرَجَات عَلَى الصَّحِيحَيْنِ ؛ لِأَنَّ الْمُصَنِّفِينَ لَهَا قَدْ حَكَمُوا بِصِحَّةِ كُلِّ مَا فِيهَا حُكْمًا عَامًّا ، وَهَكَذَا يَجُوزُ الاحْتِجَاجُ بِمَا صَرَّحَ أَحَدُ الْأَئِمَّةِ الْمُعْتَبَرِينَ بِحُسْنِهِ ؛ لِأَنَّ الْحَسَنَ يَجُوزُ الْعَمَلُ بِهِ عِنْدَ الْجُمْهُورِ

جايز است به آن ان روايتي که يکي از ائمه معتبر در غير صحيحين، تصحيح کرده‌اند، احتجاج نمود همچنين جايز است به آن چيزي که در مصنفات که مخصوص جمع روايات صحيح مانند صحيح اين خزيمه، اين حيان، مستدرک حاکم و مستخرجات بر صحيحين احتجاج کرد همچنين جايز است به آنچه که يکي از ائمه حديث به حسن بودن يک روايتي حکم کرده‌اند، احتجاج کرد چون در بين جمهور جايز است به حسن عمل کرد.

نيل الأوطار ، ج 1 ص 25 ، المؤلف: محمد بن علي بن محمد بن عبد الله الشوكاني اليمني (المتوفى: 1250هـ) ، تحقيق: عصام الدين الصبابطي ، الناشر: دار الحديث، مصر ، الطبعة: الأولى، 1413هـ - 1993م


همچنین ابن تیمیه نیز این قاعده را تایید کرده و میگوید :

صَارَ عُلَمَاءُ أَهْلِ الْإِسْلَامِ مُتَّفِقِينَ عَلَى الِاحْتِجَاجِ بِمَا صَحَّحَهُ أَهْلُ الْعِلْمِ بِالْحَدِيثِ

اهل اسلام رواياتي را که اهل عالم حديث تصحيح کرده اند،بر قبول آن اتفاق دارند
مجموع الفتاوى ، ج 20 ص 317 ، المؤلف: تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني (المتوفى: 728هـ) ، المحقق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم ، الناشر: مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف، المدينة النبوية، المملكة العربية السعودية ، عام النشر: 1416هـ/1995م

تصحیح این روایت نیز از زبان گروهی از علمای اهل تسنن بیان گردید .

[=times new roman]صدیق اکبر در لسان علمای اهل تسنن
گروهی از علمای اهل تسنن نیز به پیروی از این روایات شریفه و با قبول نمودن مدلول آن ، امیرالمومنین علیه السلام را بعنوان « صدیق اکبر » نام برده اند.

خطیب خوارزمی حنفی متوفی 568 هجری
الألقاب : أمير المؤمنين ، ويعسوب الدين ، والمسلمين ، ومبير الشرك ، والمشركين ، وقاتل الناكثين والقاسطين والمارقين ، ومولى المؤمنين ، وشبيه هارون ، والمرتضى ، ونفس الرسول ، وأخوه ، وزوج البتول ، وسيف الله المسلول ، وأبو السبطين ، وأمير البررة ، وقاتل الفجرة ، وقسيم الجنة والنار ، وصاحب اللواء ، وسيد العرب والعجم ، وخاصف النعل ، وكاشف الكرب ، والصديق الأكبر ، وأبو الريحانتين ، وذو القرنين ، والهادي ، والفاروق ، والواعي ، والشاهد ، وباب المدينة ، وبيضة البلد ، والولي ، والوصي ، وقاضي دين الرسول ، ومنجز وعده .

المناقب ، ص 40 ، اسم المؤلف: موفق بن احمد بن محمد المکی الخوارزمی الحنفی الوفاة: 568 ه ، دار النشر : مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة- 1414 ه ، الطبعة : الثانیه ، تحقيق : مالک المحمودی

ابن ابي الحدید معتزلی متوفی 656 هجری
واعلم أن أمير المؤمنين ع ما زال يدعي ذلك لنفسه ويفتخر به ويجعله في أفضليته على غيره ويصرح بذلك وقد قال غير مرة أنا الصديق الأكبر والفاروق الأول أسلمت قبل إسلام أبي بكر وصليت قبل صلاته . وروى عنه هذا الكلام بعينه أبو محمد بن قتيبة في كتاب المعارف وهو غير متهم في أمره .

پس بدان که امیرالمومنین علیه السلام همواره ( تقدم بر اسلام ) را برای خویش بیان میکرد و بدان افتخار می نمود و آن را از صفات برتری اش بر دیگران قرار میداد و به این امر نیز تصریح میکرد و میفرمود : من صدیق اکبر و فاروق هستم . قبل از ابوبکر اسلام آوردم و قبل از او نماز گزاردم . دقیقاً همین مطلب را ابن قتیبه در کتاب المعارف آورده و ابن قتیبه در مورد امیرالمومنین متهم نیست ( یعنی متهم به تشیع نیست )

شرح نهج البلاغة ، ج 4 ص 123 ، المؤلف : أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني ( المتوفی 656 هـ ) ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد عبد الكريم النمري

محب الدین طبری شافعی متوفی 694 هجری
قال الخجندي: وكان يكنى أبا قصم، ويلقب بيعسوب الأمة وبالصديق الأكبر.

الرياض النضرة في مناقب العشرة ، ج 3 ص 106 ، المؤلف: أبو العباس، أحمد بن عبد الله بن محمد، محب الدين الطبري (المتوفى: 694هـ) ، الناشر: دار الكتب العلمية ، الطبعة: الثانية

شمس الدین ابوالبرکات دمشقی شافعی متوفی 871 هجری
[ وكان عليه السلام يكنى ] ب‍ " يعسوب المؤمنين " وب‍ " الصديق الأكبر " . خرجه أحمد

جواهر المطالب في مناقب الإمام علي بن أبي طالب ( ع )، ج 1 ص 32 ، اسم المؤلف: شمس الدين أبي البركات محمد بن أحمد الدمشقي الباعوني الشافعي الوفاة: 871 ه ، دار النشر : مجمع إحياء الثقافة الاسلامية / 1416 ه ، الطبعه : الاولی ، تحقيق : شیخ محمد باقر المحمودی

عبدالوهاب شعرانی متوفی 973 هجری
فلذلك قال: علي رضي الله عنه أنا الصديق الأكبر يعني للحق المحمدي الصادق عليه لا يقولها بعدي إلا كاذب

الطبقات الكبرى = لوافح الأنوار في طبقات الأخيار ، ج 2 ص 54 ، المؤلف: عبد الوهاب بن أحمد بن علي الحَنَفي، نسبه إلى محمد ابن الحنفية، الشَّعْراني، أبو محمد (المتوفى: 973هـ) ، الناشر: مكتبة محمد المليجي الكتبي وأخيه، مصر ، عام النشر: 1315 هـ

ادامه دارد ان شاء الله ...

العبد الاحقر - مقداد العلوی

با سلام

مشکل ما وهابی ها با روایت « انا الصدیق الاکبر » با راویانش نیست . اساساً این روایت را هم از صحابه نقل کرده اند و هم از تابعین !

درد و مشکل ما با امثال عباد بن عبدالله اسدی ( یکی از چندین روات این حدیث ) هم نیست زیرا بسیاری از علمای ما به احادیث او نیز اعتماد کرده اند.

مشکل اساسی ما بغض و دشمنی است که ما با علی بن ابی طالب داریم . همان بغض خیبری که همچنان در دلهای ما زنده مانده است ..



فقط امیرالمومنین سلام الله علیه ، صدیق اکبر است !

از جمله ویژگی های و فضایل بزرگی که از جانب رسول الله صلی الله علیه وآله برای امیرالمومنین سلام الله علیه بیان گردیده ، این است که ایشان بعنوان « صدیق اکبر » انتخاب شده اند. از آنجایی که نواصب تاب و تحمل فضائل امیرالمومنین علیه السلام را نداشته و ندارند لذا دست به تحریف این فضیلت برای اصنامشان زده و همانند آن را – ظلماً و زوراً – برای دیگران جعل کردند .
در این نوشتار به بیان اسناد مختلف روایاتی که بیان میکنند امیرالمومنین علیه السلام ، صدیق اکبر هستند می پردازیم و به برخی از شبهات حول تصحیح این روایات نیز پاسخ میدهیم.


[=times new roman]از قول رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که علی علیه السلام ، صدیق اکبر میباشد..


در قسمت اول نشان دادیم که صدیق اکبر بودن امیرالمومنین علیه السلام مطلبی است که در لسان صحابه و تابعین وارد شده است . این امر به نقل از 11 تن از صحابه - از جمله خود امیرالمومنین علیه السلام - و همچنین 37 تن از تابعین در مجامع روایی اهل تسنن آمده است .نکته جالبی که در این اسناد وجود داشت اذعان امیرالمومنین علیه السلام به صدیق اکبر بودن خویشتن است . همچنین ایشان اعطای این لقب به دیگری را شدیداً نفی کرده تا جایی که گوینده آن را کاذب خوانده اند .
این سخن نیازمند تدبر دقیق میباشد .امیرالمومنین علیه السلام چه در نزد شیعه و چه در نزد اهل تسنن دارای شان بالا و والایی میباشند ( البته مقام امیرالمومنین علیه السلام در نزد شیعه اصلاً قابل قیاس با شان ایشان در نزد اهل تسنن نمیباشد ) فصل مشترک عقیده این دو مذهب در مورد امیرالمومنین علیه السلام این است که ایشان ، هرگز دروغ نگفته و هرگز زبان به ناروا نگشوده اند.

به تعبیر دیگر وقتی امیرالمومنین علیه السلام داعیه منقبتی عظیم را برای خویش دارند نظر به اعتقاد مشترک مسلمانان ، قطعاً این سخن ایشان از روی هوا و هوس نبوده بلکه مبتنی بر امری مستفاد از قرآن یا سنت صحیح نبوی میباشد. وقتی این ادعای آن بزرگوار را در کنار دیگر روایات نبوی -صلوات الله علیه و آله - در باب اعطای آن منقبت میگذاریم مشخص میگردد که امیرالمومنین علیه السلام بر اساس سخن رسول الله صلی الله علیه وآله این منقبت را برای خویشتن بیان کرده اند.
سخن امیرالمومنین علیه السلام در مورد اینکه صدیق اکبر هستند نه تنها در مقام اثبات این منقبت عظیم است بلکه در مقام نفی آن از دیگران نیز میباشد .ایشان تصریح دارند که هیچکس غیر از ایشان نمی تواند همان ادعایی را داشته باشد که امیرالمومنین علیه السلام - به پیروی از رسول الله - برای خویش دارند. و لذا اگر کسی مدعی چنین امری باشد قطعاً و یقیناً دروغگو میباشد . با این اوصاف شاید پیدا کردن دروغگویان تاریخ اسلام خیلی سخت نباشد.
نکته دیگری که از این سخن مستفاد میگردد در حقیقت جوابیه امیرالمومنین علیه السلام به وهابیون امروزی میباشد . این قوم منحرف مدعی هستند که اوصاف و القابی که شیعیان برای امیرالمومنین علیه السلام قائل هستند را خود آن بزرگوار برای خویش قائل نبوده است ! ولی این روایت بیان میدارد که امیرالمومنین علیه السلام دقیقاً همان مطالبی را برای خویشتن خویش بیان کرده اند که شیعیان امروزی از آنها بعنوان مناقب علوی نام می برند.
بعد از این عرایض ، بد نیست به شبهه ای زنگزده پاسخ گوییم.

بیان داشتیم که صدیق اکبر بودن امیرالمومنین علیه السلام به اسناد مختلف - اعم از صحابه و تابعین - وارد شده و لذا رد کردن این روایت در حقیقت ایستادن در مقابل روایتی ثابت میباشد و بلکه رد نمودن سخنان علمای اهل تسنن میباشد. ولی از آنجایی که دشمنی با امیرالمومنین علیه السلام در گوشت و خون وهابیت رسوخ کرده و اساساً بنیان مذهب آنها بر این عقیده استوار گشته لذا این قوم منحرف ، از روی عجز و ناتوانی دست به هر خس و خاشاکی انداخته و به سراغ یکی از راویان این روایت از مجموعه روایات مختلف آن میروند.آنها دقت نکرده و بلکه نمیخواهند قبول نمایند که وقتی این روایت به اسناد مختلف از روات گوناگون وارد شده و علمای اهل تسنن آن را تایید و تصحیح کرده و بلکه بر اساس این مجموعه روایات ، امیرالمومنین را صدیق اکبر مینامند ، ضعف یک راوی در یک سند ( آنهم بر فرض صحت ) نمی تواند خللی بر اصل روایت وارد نماید.به هر حال از آنجایی که میخواهیم نشان دهیم که این قوم حتی در اشکال بر شیعیان نیز حاضر اند مبانی خودشان را نیز زیر سوال ببرند ، پس به سراغ ترجمه این راوی رفته و تعدیلات و توثیقات چند تن از علمای اهل تسنن در مورد او را بیان میکنیم. و البته متعرض جرح های وارد بر او نیز شده و ضعف آنها را نیز ثابت خواهیم کرد.


[=times new roman]توثیقات و تعدیلات حول عبّاد بن عبدالله اسدی

راوی مورد نظر این قوم ، عباد بن عبدالله اسدی کوفی میباشد.
از آنجایی که وی از رواتی است که در سلسله اسناد روایات فضائل امیرالمومنین علیه السلام قرار گرفته لاجرم با هجمه ای عظیم از باصطلاح علمای اهل تسنن قرار گرفته است .
جرم وی این است که اسرار را هویدا میکرده و در آن زمانی که بیان فضائل علوی بعنوان گناهی نابخشودنی مطرح بوده ، وی اقدام به روایت آنها میکرده است .
او را به تشیع متهم میکنند زیرا که زبانش به بیان فضائل علوی باز شده است.

قبلاً بیان داشته ایم که روایات فضائل اهل بیت علیهم السلام به همین راحتی از تیر رس مدعیان محبت آل البیت علیهم السلام مخفی نمانده و به هر بهانه ای آنها را تضعیف و بلکه مجعول خواهند دانست :

قَالَ السُّيُوطِيُّ فِي شَرْحِ التَّقْرِيبِ: مِنْ إِمَارَاتِ كَوْنِ الْحَدِيثِ مَوْضُوعًا أَنْ يَكُونَ الرَّاوِي رَافِضِيًّا،وَالْحَدِيثُ فِي فَضَائِلِ أَهْلِ الْبَيْتِ

سیوطی در شرح تقریب میگوید : از امارات جعلی بودن یک حدیث این است که راوی ، رافضی باشد و حدیث در فضائل اهل بیت (علیهم السلام) باشد.

تدريب الراوي في شرح تقريب النواوي ، ج 1 ص 326 ، المؤلف: عبد الرحمن بن أبي بكر، جلال الدين السيوطي (المتوفى: 911هـ) ، حققه: أبو قتيبة نظر محمد الفاريابي ،ر الناشر: دار طيبة
مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح ، ج 9 ص 3976 رقم 6155 ، المؤلف: علي بن (سلطان) محمد، أبو الحسن نور الدين الملا الهروي القاري (المتوفى: 1014هـ) ، الناشر: دار الفكر، بيروت - لبنان ،الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2002م

برای بهره بیشتر ، به لینک زیر مراجعه کنید :

http://islamtxtir.rozblog.com/post/408

ولی باز هم در میان علمای اهل تسنن ، اینکه روایتی از یک شیعه و یا حتی رافضی بیان گردد ، صرفا اعتقاد او ، مردود نیست.
اساساً بر طبق مبانی رجالی اهل تسنن ، اختلافات مذهبی نباید سبب جرح یک راوی گردد.

ابن حجر عسقلانى مى‏نويسد:

وممن ينبغي أن يتوقف في قبول قوله في الجرح: من كان بينه وبين من‏ جرحه عداوة سببها الاختلاف في الاعتقاد؛


از جمله افرادى كه شايسته است در قبول قول او در جرح توقف شود كسى است كه بين او و آن كه جرحش كرده است به سبب اختلاف عقيده، عداوت وجود دارد.

لسان الميزان ، ج 1 ص 212 ، المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفى: 852هـ) ، المحقق: عبد الفتاح أبو غدة ، الناشر: دار البشائر الإسلامية ، الطبعة: الأولى، 2002 م


و سُبکی در كتاب‏ طبقات الشافعية میگوید :

ومما ينبغي أن يتفقد عند الجرح: حال العقائد واختلافها بالنسبة إلى الجارح والمجروح، فربّما خالف الجارح المجروح في العقيدة فجرحه بذلك، وإليه أشار الرافعي؛
وينبغي أن يكون المزكّون برآء من الشحناء والعصبية في المذهب، خوفاً من أن يحملهم على جرح عدل أو تزكية فاسق، وقد وقع هذا لكثير من الأئمة جرحوا بِنَاء عَلَى معتقدهم وهم المخطئون والمجروح مُصِيب

و آن چه شايسته است در جرح بدان توجه شود عقايد افراد و اختلاف عقيده بين جارح و مجروح است پس گاهى جارح از نظر عقيده با مجروح مخالفت دارد پس به اين سبب او را جرح مى‏كند و رافعى به اين جهت اشاره كرده است.
و شايسته است افرادى كه تزكيه و جرح و تعديل مى‏كنند از عداوت و عصبيت در مذهب دور باشند. زيرا ترس آن مى‏رود كه فرد عادلى بدين سبب جرح شود يا فاسقى تزكيه گردد و اين در مورد بسيارى از رهبران واقع شده است كه بر اساس معتقدات خودشان ، راویانی را جرح کرده اند در حالی که اشتباه کرده و راوی مجروح ، بری از آن بوده است .

طبقات الشافعية الكبرى ، ج 2 ص 12 ، المؤلف: تاج الدين عبد الوهاب بن تقي الدين السبكي (المتوفى: 771هـ) ، المحقق: د. محمود محمد الطناحي د. عبد الفتاح محمد الحلو ، الناشر: هجر للطباعة والنشر والتوزيع ، الطبعة: الثانية، 1413هـ

بنابراين يكى از مسائلى كه در جرح و تعديل مورد تأكيد فراوان قرار گرفته است عدم دخالت عصبيت و اختلاف مذهب در جرح و تعديل‏هاست؛ حال آن كه‏ مشاهده خواهد شد که عباد بن عبدالله اسدی صرفاً بخاطر بیان فضائل امیرالمومنین علیه السلام محکوم به جرح و تضعیف است.
پس مشخص است که صرف تشیع سبب رد کردن روایت راوی نمی شود.

ولی اینکه گروهی از علمای اهل تسنن به بهانه تشیع و یا ذکر روایات فضائل ، یک راوی را جرح کرده اند نه تنها نشان از تناقض درونی رجال الحدیث اهل تسنن دارد بلکه ثابت میکند که بسیاری از این علما که در ظاهر ادعای محبت امیرالمومنین علیه السلام را دارند ،در باطن با ایشان دشمن اند و از هر فرصتی برای انکار فضائل ایشان اقدام میکنند.
ذیلاً به نام گروهی از علمای اهل تسنن که تصریح بر توثیق عباد بن عبدالله اسدی داشته اند و یا تلویح بدان کرده و یا از باب احتجاج ، به روایات او تمسک کرده اند ( که خود این امر نشان از تعدیل راوی دارد و سند آن خواهد آمد ) اشاره می کنیم.

[=times new roman]1 - سفيان ثوري متوفی 161 هجری
روایت عباد بن عبدالله آنقدر معتبر میباشد که سفیان ثوری در مقام احتجاج ، به روایت او استناد میکند :
حَدَّثَنَا الدبري، عَنْ عَبْد الرزاق، عَنْ الثوري، عَنْ ليث، عَنْ مجاهد، فِي الرجل ينكح الأمة، قَالَ " هُوَ مما وسع الله به عَلَى هذه الأمة، نكاح الأمة، والنصرانية، وإن كَانَ موسرا " وبه يأخذ سُفْيَان بقول: لا بأس بنكاح الأمة ثم ذكر حديث ابْن أبي ليلى، عَنْ المنهال، عَنْ عباد بْن عَبْدِ اللهِ، عَنْ عَلِيٍّ، قَالَ " إذا نكحت الحرة عَلَى الأمة كَانَ للحرة يومان، وللأمة يوم "، وذلك أني سألته عَنْ نكاح الأمة، فحدثني حديث علي هَذَا، وَقَالَ: لم ير به عَلَى بأسا

كتاب تفسير القرآن ، ج 2 ص 648 رقم 1607 ، المؤلف: أبو بكر محمد بن إبراهيم بن المنذر النيسابوري (المتوفى: 319هـ) ، قدم له الأستاذ الدكتور: عبد الله بن عبد المحسن التركي ، حققه وعلق عليه الدكتور: سعد بن محمد السعد ، دار النشر: دار المآثر - المدينة النبوية ، الطبعة: الأولى 1423 هـ، 2002 م

سخاوی در مورد تعدیل یک راوی بوسیله احتجاج به روایت او ، میگوید :

فَرِوَايَةُ إِمَامٍ نَاقِلٍ لِلشَّرِيعَةِ لِرَجُلٍ مِمَّنْ لَمْ يَرْوِ عَنْهُ سِوَى وَاحِدٍ فِي مَقَامِ الِاحْتِجَاجِ كَافِيَةٌ فِي تَعْرِيفِهِ وَتَعْدِيلِهِ

روايت كردن امام ناقل روایات شریعت اسلامی از کسی که صرفاً یک نفر از او روایت کرده باشد در مقام احتجاج ، برای تعدیل او کفایت میکند.

فتح المغيث بشرح الفية الحديث للعراقي ، ج 2 ص53 ، المؤلف: شمس الدين أبو الخير محمد بن عبد الرحمن بن محمد بن أبي بكر بن عثمان بن محمد السخاوي (المتوفى: 902هـ) ، المحقق: علي حسين علي ، الناشر: مكتبة السنة – مصر ، الطبعة: الأولى، 1424هـ / 2003م

[=times new roman]2 - محمد بن ادریس شافعی متوفی 204 هجری
شافعی به روایتی از عباد بن عبدالله اسدی فتوا داده است و این نشان از قوت روایت و راویان آن در نزد شافعی دارد :

قَالَ قَائِلٌ: فَهَلْ قَالَ غَيْرُك هَذَا؟ قِيلَ: نَعَمْ وَرُوِيَ فِيهِ شَيْءٌ عَنْ بَعْضِ السَّلَفِ، وَقَدْ رُوِيَ عَنْ الَّذِي رُوِيَ عَنْهُ هَذَا أَنَّهُ رَجَعَ عَنْهُ فَإِنْ قَالَ: فَهَلْ تَحْفَظُ عَمَّنْ مَضَى مِثْلَ قَوْلِك فِي أَنْ لَا تَنْكِحَ امْرَأَةُ الْمَفْقُودِ حَتَّى تَسْتَيْقِنَ مَوْتَهُ؟ قُلْنَا: نَعَمْ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ - رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ - أَخْبَرَنَا يَحْيَى بْنُ حَسَّانَ عَنْ أَبِي عَوَانَةَ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ أَبِي الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَسَدِيِّ عَنْ عَلِيٍّ - رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ - أَنَّهُ قَالَ فِي امْرَأَةِ الْمَفْقُودِ: إنَّهَا لَا تَتَزَوَّجُ

الأم ، ج 5 ص 257 ، المؤلف: الشافعي أبو عبد الله محمد بن إدريس بن العباس بن عثمان بن شافع بن عبد المطلب بن عبد مناف المطلبي القرشي المكي (المتوفى: 204هـ) ، الناشر: دار المعرفة – بيروت ، سنة النشر: 1410هـ/1990م

ابن ملقن شافعي نیز به این فتوای شافعی به سند از عباد بن عبدالله ، اشاره میکند :

الْأَثر الثَّانِي وَالثَّالِث بعد الْعشْرين: قَالَ الرَّافِعِيّ: وَاحْتج للجديد أَنه لَا يجوز لَهَا أَن تُنكح حَتَّى تتيقن مَوته أَو طَلَاقه وَتعْتَد بِمَا رُوِيَ عَن الْمُغيرَة فَذكر الحَدِيث السالف الْمَرْفُوع الواهي. وَعَن عَلَى أَنه قَالَ: «هَذِه امْرَأَة ابْتليت فَلتَصْبِر» .
وَهَذَا الْأَثر رَوَاهُ الشَّافِعِي عَن يَحْيَى بن حسان، عَن أبي عوَانَة، عَن مَنْصُور بن الْمُعْتَمِر، عَن الْمنْهَال بن (عَمْرو) ، عَن عباد بن عبد الله الْأَسدي، عَن عَلّي «قَالَ فِي امْرَأَة الْمَفْقُود: إِنَّهَا لَا تتَزَوَّج» وَذكره مرّة بِغَيْر إِسْنَاد فَقَالَ: وَقَالَ عليّ فِي امْرَأَة الْمَفْقُود: «امْرَأَة ابْتليت فَلتَصْبِر لَا تنْكح حَتَّى يَأْتِيهَا نعي مَوته» قَالَ الشَّافِعِي: وَبِهَذَا نقُول .

البدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير، ج 8 ص 233 ، المؤلف: ابن الملقن سراج الدين أبو حفص عمر بن علي بن أحمد الشافعي المصري (المتوفى: 804هـ) ، المحقق: مصطفى أبو الغيط وعبد الله بن سليمان وياسر بن كمال ، الناشر: دار الهجرة للنشر والتوزيع - الرياض-السعودية ، الطبعة: الاولى، 1425هـ-2004م

[=times new roman]3 - سعید بن منصور متوفی 227 هجری
سعید بن منصور نیز در سنن خویش از عباد بن عبدالله اسدی روایت کرده است .

بزرگان اهل تسنن میگویند که سعید بن منصور به کتابش کاملا اطمینان داشته تا جایی که هرگز از نظرش در مورد روایات کتابش برنگشت :

سعيد بن منصور بن شعبة أبو عثمان الخراساني نزيل مكة ثقة مصنف وكان لا يرجع عما في كتابه لشدة وثوقه به

سعید بن منصور بن شعبه ، ابو عثمان خراسانی ، ساکن مکه ، ثقه ، صاحب کتاب ؛ به دلیل شدت اعتماد به کتابش از نظرش در مورد مطالب کتابش برنگشت .

تقريب التهذيب ، ج 1 ص 241 رقم 2399 ، اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر : دار الرشيد - سوريا - 1406 - 1986 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد عوامة

این سخن نشان از میزان اعتبار روایات و راویان آن در نزد سعید بن منصور دارد .

[=times new roman]4 - اسحاق بن راهويه متوفي 238 هجری
ابن راهویه در مورد مطلبی از احمد بن حنبل سوال میکند . احمد بن حنبل نیز بر اساس روایتی ازعباد به عبدالله فتوا میدهد و اسحاق بن راهویه نیز همان فتوا را تایید میکند که این عمل وی متضمن تعدیل عباد بن عبدالله اسدی ( یکی از روات آن روایت ) میباشد .

قلت العبد ينكح الأمة على الحرة؟
قال: يقسم للحرة يومين وللأمة يوماً حديث ابن أبي ليلى عن المنهال عن عباد عن علي.
قال إسحاق: كما قال.

مسائل الإمام أحمد بن حنبل وإسحاق بن راهويه ، ج 4 ص 1522 رقم 893 ، المؤلف: إسحاق بن منصور بن بهرام، أبو يعقوب المروزي، المعروف بالكوسج (المتوفى: 251هـ) ، الناشر: عمادة البحث العلمي، الجامعة الإسلامية بالمدينة المنورة، المملكة العربية السعودية ، الطبعة: الأولى، 1425هـ - 2002م

[=times new roman]5 - احمد بن حنبل متوفی 241 هجري
احمد بن حنبل در مسند و فضائل الصحابه ، از عباد بن عبدالله اسدی روایت کرده است . روایت احمد از یک راوی در مسندش نشان از وثوق آن در نزد وی دارد.

قال أبو موسى المدينى ولم يخرج إلا عمن ثبت عنده صدقه وديانته دون من طعن فى أمانته ثم ذكر بإسناده إلى عبد الله ابن الإمام أحمد رضى الله عنهما قال سألت أبى عن عبد العزيز بن أبان فقال لم أخرج عنه فى المسند شيئا

ابوموسی مدینی میگوید : احمد بن حنبل در مسندش از هیچکس روایت نکرده مگر اینکه راستگویی و دیانت وی و عدم طعن بر امانتداری وی در نقل روایت ، برایش ثابت شده باشد . و سپس به اسنادش تا عبدالله بن احمد میگوید :
(عبدالله بن احمد ) من از پدرم در مورد عبدالعزیز بن ابان سوال کردم و وی پاسخ داد : از او (بخاطر ضعفش ) در مسندم هیچ روایتی بیان نکردم .

خصائص مسند الإمام أحمد ، ج 1 ص 14 ، اسم المؤلف: محمد بن عمر بن أحمد المديني أبو موسى الوفاة: 581 ، دار النشر : مكتبة التوبة - الرياض - 1410
طبقات الشافعية الكبرى ، ج 2 ص 31- 32 ، اسم المؤلف: تاج الدين بن علي بن عبد الكافي السبكي الوفاة: 771هـ ، دار النشر : هجر للطباعة والنشر والتوزيع - 1413هـ ، الطبعة : ط2 ، تحقيق : د. محمود محمد الطناحي د.عبد الفتاح
محمد الحلو

شوكاني نيز در مورد مسند احمد میگوید :

وَلَمْ يُدْخِلْ فِيهِ إلَّا مَا يُحْتَجُّ بِهِ.... وَقَدْ حَقَّقَ الْحُفَّاظُ نَفْيَ الْوَضْعِ عَنْ جَمِيعِ أَحَادِيثِهِ .... قَالَ الْهَيْثَمِيُّ فِي زَوَائِدِ الْمُسْنَدِ: إنَّ مُسْنَدَ أَحْمَدَ أَصَحُّ صَحِيحًا مِنْ غَيْرِهِ، لَا يُوَازِي مُسْنَدَ أَحْمَدَ كِتَابُ مُسْنَدٍ فِي كَثْرَتِهِ وَحُسْنِ سِيَاقَاتِهِ.
قَالَ السُّيُوطِيّ فِي خُطْبَةِ كِتَابِهِ الْجَامِعِ الْكَبِيرِ مَا لَفْظُهُ: وَكُلُّ مَا كَانَ فِي مُسْنَدِ أَحْمَدَ فَهُوَ مَقْبُولٌ، فَإِنَّ الضَّعِيفَ الَّذِي فِيهِ يَقْرُبُ مِنْ الْحَسَنِ

احمد بن حنبل هیچ روایتی را در مسند نیاورده الا روایاتی که مي توان بدان احتجاج کرد ..... حافظ ابن حجر هم جعلی نبودن همه احادیث آن را ثابت کرد .... هیثمی در زوائد مسند گفت : مسند احمد صحیح ترین کتب صحیح غیر از خودش میباشد . هیچ کتاب مسندی همتای مسند احمد در کثرت و حسن سیاق روایات نیست . سیوطی نیز در مقدمه کتاب جامع کبیرش گفت : هر حدیثی که در مسند احمد است مقبول بوده و ضعیف آنها نیز نزدیک به مرتبه حسن است .

نيل الأوطار ، ج 1 ص 22 - 23 ، المؤلف: محمد بن علي بن محمد بن عبد الله الشوكاني اليمني (المتوفى: 1250هـ) ، تحقيق: عصام الدين الصبابطي ، الناشر: دار الحديث، مصر ، الطبعة: الأولى، 1413هـ - 1993م

حتي احمد بن حنبل به روایتی که به سند عباد بن عبدالله اسدی از قول امیرالمومنین علیه السلام بوده است نیز فتوا داده .

قلت العبد ينكح الأمة على الحرة؟
قال: يقسم للحرة يومين وللأمة يوماً حديث ابن أبي ليلى عن المنهال عن عباد عن علي.
قال إسحاق: كما قال.
مسائل الإمام أحمد بن حنبل وإسحاق بن راهويه ، ج 4 ص 1522 رقم 893 ، المؤلف: إسحاق بن منصور بن بهرام، أبو يعقوب المروزي، المعروف بالكوسج (المتوفى: 251هـ) ، الناشر: عمادة البحث العلمي، الجامعة الإسلامية بالمدينة المنورة، المملكة العربية السعودية ، الطبعة: الأولى، 1425هـ - 2002م

لذا مطلبی که ابن جوزی حاطب لیل ( لسان المیزان ج 2 ص 400 تحقیق ابوغده ) بیان میکند که احمد بن حنبل صرفاً برای بیان روایت « انا الصدیق الاکبر » به سند از عباد بن عبدالله اسدی ، او را منکر دانسته ؛ یا بی اساس است و یا نشان از تعصب مذهبی احمد بن حنبل دارد که عملاً جرح وی را بی ارزش میکند !

[=times new roman]6 - ابوالحسن عجلي متوفي 261 هجري
عجلی نیز در « معرفة الثقات » تصریح به وثاقت عباد بن عبدالله میکند :
عباد بن عبد الله الْأَسدي كوفى تَابِعِيّ ثِقَة
معرفة الثقات من رجال أهل العلم والحديث ومن الضعفاء وذكر مذاهبهم وأخبارهم ، ج 2 ص 17 رقم 840 ، المؤلف: أبو الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح العجلى الكوفى (المتوفى: 261هـ) ، المحقق: عبد العليم عبد العظيم البستوي ، الناشر: مكتبة الدار - المدينة المنورة – السعودية ، الطبعة: الأولى، 1405 - 1985

[=times new roman]7 - ابن ماجه قزوینی متوفی 273 هجری
ابن ماجه یکی از صاحبان سنن اربعه میباشد ، در کتابش از عباد بن عبدالله نقل حدیث کرده که نشان از توثیق او در نزد ابن ماجه دارد.
اساساً برخی معتقد بوده اند که همه کتاب ابن ماجه صحیح است و همین امر نشان از موثق بودن راویان آن دارد.

عبد الحق دهلوی میگوید :

كِتَابه وَاحِد من الْكتب الإسلامية الَّتِي يُقَال لَهَا الْأُصُول السِّتَّة والكتب السِّتَّة والصحاح السِّتَّة

کتاب ابن ماجه یکی از کتب اسلامی است که در مورد آنها گفته میشود : اصول 6 گانه و کتب 6 گانه و صحاح 6 گانه

الحطة في ذكر الصحاح الستة ، ص 220 ، المؤلف: أبو الطيب محمد صديق خان بن حسن بن علي ابن لطف الله الحسيني البخاري القِنَّوجي (المتوفى: 1307هـ) ، الناشر: دار الكتب التعليمية – بيروت ، الطبعة: الأولى، 1405هـ/ 1985م

[=times new roman]8 - احمد بن شعیب نسائی متوفی 303 هجری
نسائی در کتاب « خصائص علی » به روایت عباد بن عبدالله اسدی احتجاج کرده است.
ابوعبدالرحمن نسائی ، صاحب یکی از کتب 6 گانه اهل تسنن میباشد که در نقل روایات از راویان موثق ، از بخاری و مسلم نیز سخت گیر تر بوده است .

قال بن طاهر سألت سعد بن علي الزنجاني عن رجل فوثقه فقلت قد ضعفه النسائي فقال با بنى ان لأبي عبد الرحمن شرطا في الرجال أشد من شرط البخاري ومسلم

ابن طاهر میگوید : از سعد بن علی زنجانی در مورد یک راوی سوال کردم و وی ، این روای را توثیق کرد . گفتم : نسائی ، او را تضعیف کرده . او گفت : پسرم ! شروط نسائی در قبول روایت راوی از شروط بخاری و مسلم سخت تر میباشد .

تذكرة الحفاظ ، ج 2 ص 700 رقم 719 ، اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد الذهبي الوفاة: 748 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى

[=times new roman]9 - محمد بن جریر طبری متوفی 310 هجری
[=times new roman]10 - محمود محمد شاکر ( معاصر )
طبری صاحب تاریخ و تفسیر در کتاب « تهذیب الآثار مسند علی » روايتي از عباد بن عبدالله را بیان میکند :

وَحَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَنْصُورٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْأَسْوَدُ بْنُ عَامِرٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا شَرِيكٌ، عَنِ الْأَعْمَشِ عَنِ الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَسْدِيِّ عَنْ عَلِيٍّ، قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ: { «وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ» } [الشُّعَرَاء: 214] قَالَ: جَمَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلَيْهِ أَهْلَ بَيْتِهِ، فَاجْتَمَعُوا ثَلَاثِينَ رَجُلًا، فَأَكَلُوا وَشَرِبُوا، وَقَالَ لَهُمْ: «مَنْ يَضْمَنُ عَنِّي ذِمَّتِي وَمَوَاعِيدِي، وَهُوَ مَعِي فِي الْجَنَّةِ، وَيَكُونُ خَلِيفَتِي فِي أَهْلِي» ؟ قَالَ: فَعَرَضَ [ص:61] ذَاكَ عَلَيْهِمْ، فَقَالَ رَجُلٌ: أَنْتَ يَا رَسُولَ اللَّهِ كُنْتَ بَحْرًا، مَنْ يُطِيقُ هَذَا؟ حَتَّى عَرَضَ عَلَى وَاحِدٍ وَاحِدٍ، فَقَالَ عَلِيٌّ: «أَنَا»

تهذيب الآثار وتفصيل الثابت عن رسول الله من الأخبار ، ج 3 ص 60 ، المؤلف: محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب الآملي، أبو جعفر الطبري (المتوفى: 310هـ) ، المحقق: محمود محمد شاكر ، الناشر: مطبعة المدني - القاهرة

متقی هندی نیز تصحیح این روایت از قول طبری را بیان میکند :
عن علي قال: لما نزلت هذه الآية {وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ} جمع النبي صلى الله عليه وسلم من أهل بيته، فاجتمع ثلاثون فأكلوا وشربوا، فقال لهم: من يضمن عني ديني ومواعيدي ويكون معي في الجنة ويكون خليفتي في أهلي، وقال رجل: يا رسول الله! أنت كنت بحرا! من يقوم بهذا؟ ثم قال الآخر، فعرض هذا على أهل بيته واحدا واحدا فقال علي أنا. "حم" وابن جرير وصححهوالطحاوي، "ض".

كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال ، ج 13 ص 128 - 129 رقم 36408 ، المؤلف: علاء الدين علي بن حسام الدين ابن قاضي خان القادري الشاذلي الهندي البرهانفوري ثم المدني فالمكي الشهير بالمتقي الهندي (المتوفى: 975هـ) ، المحقق: بكري حياني - صفوة السقا ، الناشر: مؤسسة الرسالة ، الطبعة: الطبعة الخامسة، 1401هـ/1981م


محقق کتاب طبری – محمود محمد شاکر - نیز در مورد روایت عباد بن عبدالله میگوید :

وَهَذَا خَبَرٌ عِنْدَنَا صَحِيحٌ سَنَدُهُ

سند این خبر در نزد ما صحیح میباشد
همچنین متقی هندی نیز روایتی دیگر از عباد بن عبدالله اسدی را که طبری آن را تصحیح نموده ، بیان میدارد :
"مسند علي رضي الله عنه" عن عباد بن عبد الله قال: صعد علي على المنبر يوم الجمعة فخطب وقد أحدقت به الموالي فقام الأشعث ابن قيس فقال: غلبتنا عليك هذه الحميراء، فقال علي: من يعذرني؟ أما والله لقد سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: ليضربنكم على الدين عودا كما ضربتموهم عليه بدأ. "ش والحارث وابن راهويه وأبو عبيد في الغريب والدورقي وابن جرير وصححه ع والبزار ص".

كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال ، ج 4 ص 613 رقم 11772 ، المؤلف: علاء الدين علي بن حسام الدين ابن قاضي خان القادري الشاذلي الهندي البرهانفوري ثم المدني فالمكي الشهير بالمتقي الهندي (المتوفى: 975هـ) ، المحقق: بكري حياني - صفوة السقا ، الناشر: مؤسسة الرسالة ، الطبعة: الطبعة الخامسة، 1401هـ/1981م


[=times new roman]11 - ابو جعفر طحاوی متوفی 321 هجری
طحاوی در « احکام القرآن » در مقام احتجاج به روایت عباد بن عبدالله میگوید :

وَهَذَا عِنْدَنَا مَعْنَى حَدِيثٍ رُوِيَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ فِي هَذَا الْمَعْنَى
حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِي مَرْيَمَ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْفِرْيَابِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا قَيْسُ بْنُ الرَّبِيعِ، عَنِ ابْنِ أَبِي لَيْلَى، عَنِ الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللهِ، عَنْ عَلِيٍّ، {وَلا جُنُبًا إِلا عَابِرِي سَبِيلٍ} ، " قَالَ: نَزَلَتْ فِي الْمُسَافِرِ تُصِيبُهُ الْجَنَابَةُ فَيَتَيَمَّمُ وَيُصَلِّي " هَكَذَا وَجَدْنَا هَذَا الْحَدِيثَ فِي كِتَابِنَا، وَإِنَّمَا هُوَ عِنْدَنَا فَيَتَيَمَّمُ، ثُمَّ يَدْخُلُ الْمَسْجِدَ فَيُصَلِّي

أحكام القرآن الكريم ، ج 1 ص 115 – 116 ، المؤلف : أبو جعفر أحمد بن محمد بن سلامة بن عبد الملك بن سلمة الأزدي الحجري المصري المعروف بالطحاوي (المتوفى : 321هـ) ، تحقيق : الدكتور سعد الدين أونال ، الناشر : مركز البحوث الإسلامية التابع لوقف الديانة التركي ، استانبول ، الطبعة : الأولى ، المجلد 1 : 1416 هـ - 1995 م ، المجلد 2 : 1418 هـ - 1998 م

سخاوی در مورد تعدیل یک راوی بوسیله احتجاج به روایت او ، میگوید :

فَرِوَايَةُ إِمَامٍ نَاقِلٍ لِلشَّرِيعَةِ لِرَجُلٍ مِمَّنْ لَمْ يَرْوِ عَنْهُ سِوَى وَاحِدٍ فِي مَقَامِ الِاحْتِجَاجِ كَافِيَةٌ فِي تَعْرِيفِهِ وَتَعْدِيلِهِ

روايت كردن امام ناقل روایات شریعت اسلامی از کسی که صرفاً یک نفر از او روایت کرده باشد در مقام احتجاج ، برای تعدیل او کفایت میکند.

فتح المغيث بشرح الفية الحديث للعراقي ، ج 2 ص53 ، المؤلف: شمس الدين أبو الخير محمد بن عبد الرحمن بن محمد بن أبي بكر بن عثمان بن محمد السخاوي (المتوفى: 902هـ) ، المحقق: علي حسين علي ، الناشر: مكتبة السنة – مصر ، الطبعة: الأولى، 1424هـ / 2003م

طحاوی در کتب دیگرش نیز به روایات عباد بن عبدالله اسدی در مقام احتجاج ، استناد کرده است.


[=times new roman]12 - ابن ابی حاتم رازی متوفی 327 هجری
وي در کتاب « الجرح و التعدیل » میگوید :
عباد بن عبد الله الاسدي كوفى سمع عليا رضي الله عنه سمع منه المنهال بن عمرو سمعت أبي يقول ذلك
الجرح والتعديل ، ج 6 ص 82 رقم 420 ، المؤلف: أبو محمد عبد الرحمن بن محمد بن إدريس بن المنذر التميمي، الحنظلي، الرازي ابن أبي حاتم (المتوفى: 327هـ) ، الناشر: طبعة مجلس دائرة المعارف العثمانية - بحيدر آباد الدكن – الهند ، دار إحياء التراث العربي – بيروت ، الطبعة: الأولى، 1271 هـ 1952 م

آنچنان که مشخص است وی در مورد عباد بن عبدالله سکوت کرده و برخی از علمای اهل تسنن نیز سکوت ابن ابی حاتم در مورد یک راوی را نشان از توثیق آن راوی میدانند.

شاید موید این ادعا چنین باشد که ابن ابی حاتم رازی در تفسیرش نیز از عباد بن عبدالله روایت کرده است :

حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ الْأَشَجُّ، وَعِيسَى بْنُ يُونُسَ، - وَالسِّيَاقُ لِوَكِيعٍ - قَالَا: ثنا الْأَعْمَشُ، عَنِ الْمِنْهَالِ، عَنْعَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَسَدِيِّ، عَنْ سَلْمَانَ: {وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ} [البقرة: 11] قَالَ سَلْمَانُ: «لَمْ يَجِئْ أَهْلُ هَذِهِ الْآيَةِ بَعْدُ»
تفسير القرآن العظيم لابن أبي حاتم ، ج 1 ص 45 رقم 123 ، المؤلف: أبو محمد عبد الرحمن بن محمد بن إدريس بن المنذر التميمي، الحنظلي، الرازي ابن أبي حاتم (المتوفى: 327هـ) ، المحقق: أسعد محمد الطيب ، الناشر: مكتبة نزار مصطفى الباز - المملكة العربية السعودية ، الطبعة: الثالثة - 1419 هـ

ذُكِرَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ الطَّحَّانِ، ثنا إِسْحَاقُ بْنُ مَنْصُورٍ، ثنا قَيْسٌ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنِ الْمِنْهَالِ، عَنْعَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قَالَ عَلِيٌّ: " مَا فِي قُرَيْشٍ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا وَقَدْ نَزَلَتْ فِيهِ أَيَّةٌ مِثْلَ مَا نَزَلَ فِيكَ: قَالَ: {وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ} [هود: 17] "

تفسير القرآن العظيم لابن أبي حاتم ، ج 6 ص 2014 رقم 10764 ، المؤلف: أبو محمد عبد الرحمن بن محمد بن إدريس بن المنذر التميمي، الحنظلي، الرازي ابن أبي حاتم (المتوفى: 327هـ) ، المحقق: أسعد محمد الطيب ، الناشر: مكتبة نزار مصطفى الباز - المملكة العربية السعودية ، الطبعة: الثالثة - 1419 هـ

و اين در حالی است که ابن ابی حاتم در مقدمه تفسیرش متعهد شده که به روایات صحیح از ناقلان موثق استناد نماید :

فتحريت اخراج ذلك باصح الاخبار اسنادا ، واشبهها متنا ، فاذا وجدت التفسير عن رسول الله صلى الله عليه وسلم - لم اذكر معه احدا من الصحابة ممن اتى بمثل ذلك ، واذا وجدته عن الصحابة فان كانوا متفقين ذكرته عن اعلاهم درجة باصح الاسانيد ، وسميت موافقيهم بحذف الاسناد .

صحيح ترين اخبار را از جهت سند و متن انتخاب كردم ؛ پس اگر از رسول خدا صلي الله عليه و آله سخني در تفسير ديدم و صحابه نيز سخني داشته‌اند سخن رسول را ترجيح دادم ، و اگر از صحابه سخني در تفسير نقل كردم صحيح‌ترين آن را از جهت رتبه و درجه نقل كردم و نام موافقان آن را با حذف سند آورده‌ام .

تفسير القرآن العظیم ، ج 1 ص 14 ، اسم المولف : إبن أبي حاتم الرازي ، عبد الرحمن بن محمد بن إدريس ، ناشر : المكتبة العصرية - صيدا ، تحقيق : أسعد محمد الطيب

همچنین ، ابن ابی حاتم روایتی که راوی آن عباد بن عبدالله است را صحیح تر از روایتی دیگر میداند :

وسألتُ أَبِي عَنْ حديثٍ رَوَاهُ أَبُو الأَحْوَص ، وزُهَيْرٌ ، عَنْ أَبِي إسحاقَ الهَمْداني ، عَنِ المِنْهَال ؛ قَالَ: قَالَ عَمَّار: إِذَا أَرَدتَّ الحجَّ فاشتَرِطْ.
وَرَوَاهُ إسرائيلُ ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنِ المِنْهَال؛ قَالَ: قَالَ عَبَّاد بن عبد الله الأَسَدِيُّ ... .
قلتُ لأَبِي: أيُّهما أصَحُّ؟
قَالَ: عَلَى مَا يَرويه إسرائيلُ أصَحُّ.

العلل لابن أبي حاتم ، ج 3 ص 271 رقم 858 ، المؤلف: أبو محمد عبد الرحمن بن محمد بن إدريس بن المنذر التميمي، الحنظلي، الرازي ابن أبي حاتم (المتوفى: 327هـ) ، تحقيق: فريق من الباحثين بإشراف وعناية د/ سعد بن عبد الله الحميد و د/ خالد بن عبد الرحمن الجريسي ، الناشر: مطابع الحميضي ، الطبعة: الأولى، 1427 هـ - 2006 م

[=times new roman]13 - ابن حبان بستی متوفی 354 هجری
ابن حبان نیز نام عباد بن عبدالله را در کتاب « الثقات » آورده است :
عباد بن عبد الله الْأَسدي من أهل الْكُوفَة يروي عَن على رَوَى عَنْهُ الْمنْهَال بْن عَمْرو
الثقات ، ج 5 ص 141 رقم 4268 ، المؤلف: محمد بن حبان بن أحمد بن حبان بن معاذ بن مَعْبدَ، التميمي، أبو حاتم، الدارمي، البُستي (المتوفى: 354هـ) ، طبع بإعانة: وزارة المعارف للحكومة العالية الهندية ، تحت مراقبة: الدكتور محمد عبد المعيد خان مدير دائرة المعارف العثمانية ، الناشر: دائرة المعارف العثمانية بحيدر آباد الدكن الهند ، الطبعة: الأولى، 1393 ه‍ = 1973

[=times new roman]14 - ابوعبدالله حاکم نیشابوری متوفی 405 هجری
حاكم نيشابوري نیز روایات عباد بن عبدالله را تصحیح کرده است.
قبلا بیان داشتیم که در مورد همین روایت شریفه « انا الصدیق الاکبر » حاکم نیشابوری این روایت را تصحیح کرده ولی این تصحیح در نسخه های چاپی این کتاب موجود نمی باشد.
ابن حجر عسقلاني نیز در « اتحاف المهره » بعد از نقل این روایت شریفه به نقل از حاکم نیشابوری ، میگوید :
وَقَالَ: صَحِيحٌ عَلَى شَرْطِهِمَا
حاکم گفت : این روایت بر اساس شروط بخاری و مسلم صحیح میباشد.
إتحاف المهرة بالفوائد المبتكرة من أطراف العشرة ، ج 11 ص 465 – 466 رقم 14442 ، المؤلف : أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفى : 852هـ) ، تحقيق : مركز خدمة السنة والسيرة ، بإشراف د زهير بن ناصر الناصر (راجعه ووحد منهج التعليق والإخراج) ، الناشر : مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف (بالمدينة) - ومركز خدمة السنة والسيرة النبوية (بالمدينة) ، الطبعة : الأولى ، 1415 هـ - 1994 م

همچنین حاکم در جای دیگری از کتابش ، روایت عباد بن عبدالله را تصحیح میکند :
أَخْبَرَنَا أَبُو عَمْرِو عُثْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ السَّمَّاكِ، ثنا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْصُورٍ الْحَارِثِيُّ، ثنا حُسَيْنُ بْنُ حَسَنٍ الْأَشْقَرُ، ثنا مَنْصُورُ بْنُ أَبِي الْأَسْوَدِ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنِ الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْعَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَسَدِيِّ، عَنْ عَلِيٍّ: {إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ} قَالَ عَلِيٌّ: «رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْمُنْذِرُ، وَأَنَا الْهَادِي» هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ "

المستدرك على الصحيحين ، ج 3 ص 140 رقم 4646 ، المؤلف: أبو عبد الله الحاكم محمد بن عبد الله بن محمد بن حمدويه بن نُعيم بن الحكم الضبي الطهماني النيسابوري المعروف بابن البيع (المتوفى: 405هـ) ، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا ، الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت ، الطبعة: الأولى، 1411 – 1990

ذهبی در مورد تصحیحات حاکم میگوید :
وإن صحَّحَ له كالدار قطني والحاكم ، فأقل أحواله : حُسْنُ حديثه
و اگر حدیث یک راوی را دارقطنی و حاکم تصحیح نمایند ، حداقل احوال آن راوی این است که حدیثش حسن است.

الموقظة في علم مصطلح الحديث ، ص 78 ، المؤلف: شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي (المتوفى: 748هـ) ، اعتنى به: عبد الفتاح أبو غُدّة ، الناشر: مكتبة المطبوعات الإسلامية بحلب ، الطبعة: الثانية، 1412 هـ


[=times new roman]15 - عبدالحق اشبیلی معروف به ابن خرّاط متوفی 581 هجری
ابن خراط نیز در کتاب احکامش ، به روایت عباد بن عبدالله در مقام احتجاج ، استناد کرده است :

بَاب فِي الموَالِي
الطَّحَاوِيّ: حَدثنَا فَهد بن سُلَيْمَان، ثَنَا عمر بن حَفْص بن غياث، ثَنَا أبي، ثَنَا الْأَعْمَش، ثَنَا الْمنْهَال، عَن عباد بن عبد الله الْأَسدي، عَن عَليّ بن أبي طَالب قَالَ: " وَالَّذِي فلق الْحبَّة وبرأ النَّسمَة لقد سَمِعت رَسُول الله - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّم َ - يَقُول: ليضربنكم على الدَّين عودا كَمَا ضربتموهم عَلَيْهِ بدءا - يَعْنِي الموَالِي ".
سمع عباد عليا - رَضِي الله عَنهُ - وَسمع الْمنْهَال من عباد، وَلَا أعلم روى عَن عباد غير الْمنْهَال.

الأحكام الشرعية الكبرى ، ج 4 ص 491 ، المؤلف : عبد الحق بن عبد الرحمن بن عبد الله بن الحسين بن سعيد إبراهيم الأزدي، الأندلسي الأشبيلي، المعروف بابن الخراط (المتوفى : 581هـ) ، المحقق : أبو عبد الله حسين بن عكاشة ، الناشر : مكتبة الرشد - السعودية / الرياض ، الطبعة : الأولى ، 1422هـ - 2001م

سخاوی در مورد تعدیل یک راوی بوسیله احتجاج به روایت او ، میگوید :

فَرِوَايَةُ إِمَامٍ نَاقِلٍ لِلشَّرِيعَةِ لِرَجُلٍ مِمَّنْ لَمْ يَرْوِ عَنْهُ سِوَى وَاحِدٍ فِي مَقَامِ الِاحْتِجَاجِ كَافِيَةٌ فِي تَعْرِيفِهِ وَتَعْدِيلِهِ

روايت كردن امام ناقل روایات شریعت اسلامی از کسی که صرفاً یک نفر از او روایت کرده باشد در مقام احتجاج ، برای تعدیل او کفایت میکند.

فتح المغيث بشرح الفية الحديث للعراقي ، ج 2 ص53 ، المؤلف: شمس الدين أبو الخير محمد بن عبد الرحمن بن محمد بن أبي بكر بن عثمان بن محمد السخاوي (المتوفى: 902هـ) ، المحقق: علي حسين علي ، الناشر: مكتبة السنة – مصر ، الطبعة: الأولى، 1424هـ / 2003م


حسین عکاشه، محقق کتاب در مقدمه کتاب ص 26 چنین میگوید :

انه مع کبر حجمه کتاب منتقی نظیف الاسناد

این کتاب با وجود حجم زیادش ، دارای مطالب انتخاب شده با اسناد تمیز میباشد.


[=times new roman]16 - شمس الدین ذهبی متوفی 748 هجری
ذهبی با اینکه فردی متعصب بوده و در باب رد کردن فضائل امیرالمومنین علیه السلام ، یکی از کسانی است که گوی سبقت را از بقیه ربوده ولی در مقام تحقیق ، به روایاتی از عباد به عبدالله اسدی در مقام احتجاج استناد کرده است :

[مَسْأَلَة] : الْخلْوَة الصَّحِيحَة تقرر الْمهْر.
وَقَالَ مَالك وَالشَّافِعِيّ: لَا يتكمل إِلَّا بِالْوَطْءِ.
ابْن لَهِيعَة، أَنا أَبُو الْأسود، عَن مُحَمَّد بن عبد الرَّحْمَن بن ثَوْبَان، قَالَ رَسُول الله [صلى الله عَلَيْهِ وَسلم] : " من كشف خمار امْرَأَة وَنظر إِلَيْهَا، وَجب الصَدَاق، دخل بهَا أَو لَهُم يدْخل ".
هَذَا مُرْسل، والمرسل عندنَا حجَّة، وَابْن لَهِيعَة فقد روى عَنهُ الْعلمَاء.
يحيى بن سعيد، عَن سعيد بن الْمسيب، عَن عمر قَالَ: " من أغلق بَابا، وأرخى سترا، فقد وَجب عَلَيْهِ الصَدَاق ".
شريك، عَن ميسرَة، عَن الْمنْهَال، عَن عباد بن عبد الله، عَن عَليّ قَالَ: " إِذا أغلق بَابا، وأرخى سترا، أَو رأى عَورَة، فقد وَجب عَلَيْهِ الصَدَاق ".

[مَسْأَلَة] : الْأمة على النّصْف من الْحرَّة فِي الْقسم.
وَقَالَ دَاوُد: هما سَوَاء.
وَعَن مَالك كالمذهبين.
هشيم، ثَنَا ابْن أبي ليلى، عَن الْمنْهَال، عَن عباد بن عبد الله الْأَسدي، عَن عَليّ أَنه كَانَ يَقُول: " إِذا تزوج الْحرَّة على الْأمة؛ للْأمة الثُّلُث، وللحرة الثُّلُثَانِ ".
[ق 146 - أ] / دَاوُد بن أبي هِنْد: سَمِعت سعيد بن الْمسيب يَقُول: تنْكح الْحرَّة على الْأمة، وَلَا تنْكح الْأمة على الْحرَّة، وَيقسم بَينهمَا؛ الثُّلُث للْأمة، وَالثُّلُثَانِ للْحرَّة.

تنقيح التحقيق في أحاديث التعليق ، ج 2 ص 199 – 201 رقم 628 و 630 ، المؤلف : شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي (المتوفى : 748هـ) ، المحقق : مصطفى أبو الغيط عبد الحي عجيب ، الناشر : دار الوطن – الرياض ، الطبعة : الأولى ، 1421 هـ - 2000 م

سخاوی در مورد تعدیل یک راوی بوسیله احتجاج به روایت او ، میگوید :

فَرِوَايَةُ إِمَامٍ نَاقِلٍ لِلشَّرِيعَةِ لِرَجُلٍ مِمَّنْ لَمْ يَرْوِ عَنْهُ سِوَى وَاحِدٍ فِي مَقَامِ الِاحْتِجَاجِ كَافِيَةٌ فِي تَعْرِيفِهِ وَتَعْدِيلِهِ

روايت كردن امام ناقل روایات شریعت اسلامی از کسی که صرفاً یک نفر از او روایت کرده باشد در مقام احتجاج ، برای تعدیل او کفایت میکند.

فتح المغيث بشرح الفية الحديث للعراقي ، ج 2 ص53 ، المؤلف: شمس الدين أبو الخير محمد بن عبد الرحمن بن محمد بن أبي بكر بن عثمان بن محمد السخاوي (المتوفى: 902هـ) ، المحقق: علي حسين علي ، الناشر: مكتبة السنة – مصر ، الطبعة: الأولى، 1424هـ / 2003م

[=times new roman]17 - سراج الدین ابن ملقن شافعی متوفی 804 هجری
نظر وی در مورد عباد بن عبدالله چنین است که وی « مختلف الحدیث » میباشد .

و «عباد» هَذَا مُخْتَلف فِيهِ

البدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير ، ج 8 ص 42 ، المؤلف: ابن الملقن سراج الدين أبو حفص عمر بن علي بن أحمد الشافعي المصري (المتوفى: 804هـ) ، المحقق: مصطفى أبو الغيط وعبد الله بن سليمان وياسر بن كمال ، الناشر: دار الهجرة للنشر والتوزيع - الرياض-السعودية ، الطبعة: الاولى، 1425هـ-2004م

در نزد اهل تسنن ، حدیث راوی مختلف فیه را « حسن » میدانند که در عمل ، همانند حدیث صحیح میباشد.


[=times new roman]18 - نورالدین هیثمی متوفی 807 هجری
هیثمی نیز در چندین جای کتابش « مجمع الزوائد » روایات عباد بن عبدالله را معتبر دانسته است.

«وَعَنْ عَلِيٍّ قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ: {وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ} [الشعراء: 214] قَالَ: جَمَعَ رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ، فَاجْتَمَعَ لَهُ ثَلَاثُونَ رَجُلًا فَأَكَلُوا وَشَرِبُوا. قَالَ: فَقَالَ لَهُمْ: " مَنْ يَضْمَنُ عَنِّي دَيْنِي وَمَوَاعِيدِي، وَيَكُونُ مَعِي فِي الْجَنَّةِ، وَيَكُونُ خَلِيفَتِي فِي أَهْلِي؟ ". فَقَالَ رَجُلٌ لَمْ يُسِمِّهِ شَرِيكٌ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَنْتَ كُنْتَ بَحْرًا مَنْ يَقُومُ بِهَذَا؟ قَالَ: ثُمَّ قَالَ لِآخَرَ: فَعَرَضَ ذَلِكَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ، فَقَالَ عَلِيٌّ: أَنَا».
رَوَاهُ أَحْمَدُ، وَإِسْنَادُهُ جَيِّدٌ.

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، ج 9 ص 113 رقم 14665 ، المؤلف: أبو الحسن نور الدين علي بن أبي بكر بن سليمان الهيثمي (المتوفى: 807هـ) ، المحقق: حسام الدين القدسي ، الناشر: مكتبة القدسي، القاهرة ، عام النشر: 1414 هـ، 1994 م

این روایت در مسند احمد بن حنبل به سند از عباد بن عبدالله اسدی آمده است.


[=times new roman]19 - ابوالعباس بوصيري متوفی 840 هجری
بوصیری یکی از کسانی است که روایت شریفه « انا الصدیق الاکبر » را تصحیح کرده و تصریح بر ثقه بودن راویان آن – همانند عباد بن عبدالله – دارد :

حَدثنَا مُحَمَّد بن إِسْمَاعِيل الرَّازِيّ
حَدثنَا عبيد الله بن مُوسَى أَنبأَنَا الْعَلَاء بن صَالح عَن الْمنْهَال عَن عباد بن عبد الله قَالَ قَالَ على أَنا عبد الله وأخو رَسُوله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم وَأَنا الصّديق الْأَكْبَر لَا يَقُولهَا بعدِي إِلَّا كَذَّاب صليت قبل النَّاس بِسبع سِنِين
هَذَا إِسْنَاد صَحِيح رِجَاله ثِقَات

عباد بن عبدالله گفت : علی (علیه السلام) گفت : من ، بنده خدا و برادر رسول الله صلی الله علیه وآله هستم و من صدیق اکبر میباشم و هیچکس بعد از من آن را نمی گوید مگر دروغگو . من 7 سال قبل از بقیه مردم به نماز ایستادم.

اسناد این روایت صحیح است و راویان آن مورد وثوق میباشند.

مصباح الزجاجة في زوائد ابن ماجه ، ج 1 ص 20 – 21 رقم 49 ، المؤلف: أبو العباس شهاب الدين أحمد بن أبي بكر بن إسماعيل بن سليم بن قايماز بن عثمان البوصيري الكناني الشافعي (المتوفى: 840هـ) ، المحقق: محمد المنتقى الكشناوي ، الناشر: دار العربية – بيروت ، الطبعة: الثانية، 1403 هـ

همچنین بوصیری در « مختصر اتحاف » ذیل روایتی از عباد بن عبدالله میگوید :

رواه ابوبکر بن ابي شيبه و احمد بن حنبل ورواته ثقات

این روایت را ابوبکر بن ابی شیبه و احمد بن حنبل نقل کرده اند و راویان آن مورد وثوق هستند.

مختصر اتحاف الساده المهره بزوائد المسانيد العشره، ج 9 ص 118 رقم 7259 ، المؤلف: أبو العباس شهاب الدين أحمد بن أبي بكر بن إسماعيل بن سليم بن قايماز بن عثمان البوصيري الكناني الشافعي (المتوفى: 840هـ) ، الناشر: دار الكتب العلمية للنشر والتوزيع, 1996 م


[=times new roman]20 - احمد محمد شاکر متوفي 1377 هجري
این عالم معاصر اهل تسنن نیز روایت عباد بن عبدالله اسدی در مسند احمد را حسن شمرده است.

883 - حدثنا أسو بن عامر حدثنا شَريك عن الأعمش عن المنهال عن عباد بن عبد الله الأسديعن علي قال: لما نزلت هذا الآية {وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ} قال: جمعِ النبي - صلى الله عليه وسلم - أهلِ بيته، فاجتمع ثلاثون، فأكلوا وشربوا، قال: فقال لهم: "من يَضْمَنُ عني ديني ومواعيدي وِيكون معي في الجنة ويكون خليفتي في أهلي؟ " فقال رجل لم يُسمّه شريك: يا رسول الله، أنت كنت بَحْراً، من يقوم بهذا! قال: ثم قال الآخر، قال: فعرض ذلك على أهل بيته، فقال علي: أنا.

(883) إسناده حسن

مسند الإمام أحمد بن حنبل ، ج 1 ص 545 رقم 883 ، المؤلف: أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشيباني (المتوفى: 241هـ) ، المحقق: أحمد محمد شاكر ، الناشر: دار الحديث – القاهرة ، الطبعة: الأولى، 1416 هـ - 1995 م


اقوال این علما نشان میدهد که عباد بن عبدالله اسدی نه تنها ضعیف نیست بلکه هم او و هم احادیثش مورد استناد و احتجاج میباشند.

عبد الحیدر حیدری

ادامه دارد ان شاء الله ...

موضوع قفل شده است