غریب آشنا๑۩๑اشعار و پیامک ویژه شهادت امام رضا (ع)๑۩๑
تبهای اولیه
خراسان کوه غم دارد به سینه
در و دیوار آن ماتم گرفته
چه کردی با گرامی میهمانت؟
چه شبهایی که ذکر یا رضا داشت
مزار زادهی پیغمبر ماست
ز مظلومی، شهیدی، بی گناهی
امامت را به غربت زهر دادند
چه تنها و چه مظلومانه کشتند
به تهدید و به ظلم و قهر دادند
سرا پا همچو نخل طور میسوخت
غریبانه، عبا بر سر کشیده
همه چون شمع روشن آب میشد
نمی زد دم ولی پیوسته می سوخت
دریغا کس نبودی در کنارش
جوادش را، جوادش را صدا زد
امیدش دیدن روی پسر بود
پسر میکرد بر حالش نظاره
پسر هم مثل او بیتاب می شد
پسر میدید و جان می داد از دست
پدر هم جان در آغوش پسر داد
خدا در حجرهای در بستهام من
شرحِ دردِ غربتم در سينه پنهان كردهام
لحظهاي كه از مدينه آمدم بر سوي طوس
من وداعي ديدني با نورِ چشمان كردهام
آن دم آمد خاطرم پر ميزدم من در عطش
يادي از لبهاي خشكِ شاهِ عطشان كردهام
منتظر بودم جوادم تا بيايد از سفر
گريه بر آن زينب زار و پريشان كردهام
در ميان حجره و دلخسته و زار و پريش
بهرِ فرزندم، جوادم ختم قرآن كردهام
تا جوادم آمد و او را بغل كردم به آه
يادِ از آن كرب و بلا و آن يتيمان كردهام
مادرم وقتي سرم را روي زانويش نهاد
دردِ دلها نزد آن زهراي نالان كردهام
به هر سو سر می کشد , مولا ضامن آهو
شاید بیند تو را با چشم دل , مولا ضامن آهو
من هم آمدم تا تو شوی ضامنم , مولا ضامن آهو
بپذیر گدای خود را از همین جا , مولا ضامن آهو
پر می کشیدم تا آستانت , مولا ضامن آهو
چه کند نیایش که ندارد جز تو , مولا ضامن آهو
ظلمت گریزان است و خفاشان هراسان
ما رافقط گنج تولای تو اصل است
این جلوه های جاودان از مرقد توست
ملک سلیمان گوشه ای از آستانت
مشتی عطا بگرفته از گنج کمالت
لطف شما بر هم زنِ نیرنگ دشمن
عالم جدا از عشقتان خواب و سراب است
حسن شاه دین شرف بخشید ملک طوس را
شمع، آرى میکند روشن دل فانوس را
دیده را گفتم که این روشندلى از چیست؟ گفت:
طوطیاى خویش کردم خاک شاه طوس را
از براى خاکروبى درش روح الامین
در کف خود هر سحر گیرد پر طاووس را
اى که در اسماء اعظم عمر خود کردى تلف
در خراسان آى وبنگر مظهر قدوس را
زیـن همــه مسـکین سر تا پا گدا من هم یکی
هـر طــرف بـسـتـه دلــی قــفل ضریح مهرِ تو
مُـهـر شـد با خـون دل ایـن قفل را من هم یکی
هر یکی را کاسهای از بی کسی پیشت فراز
پـر شده از اشـک دستِ کاسهها، من هم یکی
پای بوست را ملائک، صف به صف، پر ریـخـته
خوش که ریزم در جوارت دست و پا من هم یکی
کـیـمــیـاگــرتــر ز مـهـرت هیچ اکسیری مباد
مـس دلــان، مـسـکیـنِ ایوان طلا، من هم یکی
راه دوری پـشـت سر دارم، فزون تر پیـش رو
رهـزنــان بـدکـیـن و لطفت رهنما، من هم یکی
هـر غـبــار مرقدت خــاکستر پروانهای است
سوخـتــه، لــب دوخـته، بی ادعا، من هم یکی
گــر چـه خوارم، خار هم با گُل نشیند گاه گاه
در گــلـــســتـــان مــحــبـــان رضا من هم یکی
سید ابوالقاسم حسینی ژرفا
نشان زنده آیات هل اتی است رضا
بحار رحمت و سرچشمه بقاست رضا
امام هشتم و حاکم به ماسواست رضا
پناه امن اسیران مبتلاست رضا
ز تخته بند تن و آرزو رهاست رضا
که محو عشق و به دریای حق نماست رضا
مدار قطب زمین، حجّت خداست رضا
که جان خسته ما را شفا رضاست، رضا
که جانشین نبی، پور مرتضاست رضا
مشیّت ازلی را به حق رضاست رضا
چشمههای خروشان تو را میشناسند
موجهای پریشان تو را میشناسند
پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی
ریگهای بیابان تو را میشناسند
نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران تو را میشناسند
از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی
ای كه امواج طوفان تو را میشناسند
اینك ای خوب، فصل غریبی سر آمد
چون تمام غریبان تو را میشناسند
كاش من هم عبور تو را دیده بودم
كوچههای خراسان، تو را میشناسند
کـجا؟ کـجا؟چــه شتــابی است در پرستوها
کــدام سـمــت افق میدوند آهوها
در ایـن سکــوت مــعطر در ایـن هوای غریب
چقدر عاطفه باریده روی شب بوها
مـسافــران ســراسیــمه مــیرسـند از راه
کــبــوتــرانــه، غریبانه از فراسوها
ضریح، شعلهای از چشمهای ملتهب است
در ازدحـام فــروزان ایـن هـیـاهوها
و ابــرهــای اجــابــت بـــهـــانــه هـــا دارند
زمـان تــکیـه سرها به بغض زانوها
دلم برای تو پر می کشد امام غریب
غمت ز سینه شرر می کشد امام غریب
زیارت تو که فوق همه زیارت هاست
دل مرا به سفر می کشد امام غریب
نگاه حسرت زائر به دیده منت
ز خاک پات اثر می کشد امام غریب
غبار جلوه نورانی قدمگاهت
چه سرمه ای به بصر می کشد امام غریب
چه نعمتی است که شوق زیارت حرمت
مرا به دیده تر می کشد امام غریب
چه با صفاست که آغوش مهربانی تو
مرا همیشه به بر می کشد امام غریب
فدای خوی رئوف تو ای گل زهرا
که دست مهر به سر می کشد امام غریب
چه باغبان نجیبی که با نوازش خود
ز خار خسته ثمر می کشد امام غریب
همین که خسته ز باب الجواد می آیم
شب دلم به سحر می کشد امام غریب
لبم ز بوسه خاک قدوم بی بهره است
که نقش بوسه به در می کشد امام غریب
دل رمیده شبیه کبوتری خسته
ز صحن قدس تو پر می کشد امام غریب
تو آن رئوف تر از مادر و پدرهایی
که ناز را به نظر می کشد امام غریب
نگاه تشنه گواهی دهد که کار آخر
ز جام عشق تو سر می کشد امام غریب
فدای سینه سوزان زهر خورده تو
که سخت آه جگر می کشد امام غریب
محمود ژولیده
صحن چشمت همیشه دریایى است
آسمان دلت اهورایى است
دست هایت چه وسعتى دارند
برق گلدسته ات تماشایى است
موج هاى کبوتران حرم
بى نهایت بزرگ و رویایى است
دل من ایى مسافر کوچک
در به در در پى هم آوایى است
بى تو این دل چه قدر بى تاب است
بى تو این دل چه قدر هرجایى است
دست هایم بگیر یک لحظه
دست هایت عجیب غوغایى است
لبریز بال و پر شده ام آسمان کجاست
مولا اشاره کن سحرِ جاودان کجاست
آواى عشق مى رسد از آسمان شهر
اى آشناى راه بگو کاروان کجاست
دستانمان به صبح مجاور نمى رسد
کوتاه مانده دست دعا ریسمان کجاست
سرما گرفته پیکر ایمانمان بگو
تنها بهانه هاى تب ناگهان کجاست
غیر از کنار پنجره حاجتت عزیز
دیگر پناه خستگى زائران کجاست
خسته، اُفتاده ز پا، آمده، زانو مى زد
مشکلى داشت، به آقاى خودش رو مى زد
مى چکید از سر و رویش عرق شرم به خاک
مشت ها وا شده و پنجه به گیسو مى زد
دامنى داشت پر از خاطره تیره و تلخ
دست در دامن آن ضامن آهو مى زد
هم نوا با در و دیوار در آن عصمت محض
ناله یا على و ضجّه یا هو مى زد
پاک مى شد ز دلش غصه ناپاکى ها
کفترى بر سر ذوق آمده «یاهو» مى زد
نم نمک بارشى از مهر به جانش مى ریخت
خادمى داشت در این فاصله جارو مى زد
فرصتى بود و درنگى و به جا مانده هنوز
شعله اى شعر که در آینه سوسو مى زد
[="]آن شب که دل گرفت صفا از صفای تو
[="]زان شب شدم اسیر تو و مبتلای تو
:Sham::Sham: [="]مرغ دلم که در تب و تاب پریدن است [="]پر میکشد سوی حرم دلربای تو
:Sham::Sham: [="]مهر محبتت که به پیشانی ام نشست [="]نذر تو شد سرم که نمایم فدای تو
:Sham::Sham: [="]تا لب زدم به ساغر و پیمانه ات شدم [="]بی پا و سر خراب زآب بقای تو
:Sham::Sham: [="]در یوزگی اگرچه پلشت است و ناپسند [="]فخراست گر شوم به دو عالم گدای تو
:Sham::Sham: [="]پای دلم چو آهوی لب تشنه میدود [="]لب تشنه است تشنه ی بوسه به پای تو
:Sham::Sham:
[="]بر دیدنم ای قرص ماه من بیا
[="]شد قصر مأمون قتلگاه من بیا
[="]می میرم و تا لحظه های آخرین
[="]باشد به راه تو نگاه من بیا
[="]بیا ببین می سوزد از پا تا سرم
[="]خون می چکد از هر دو چشمان ترم
[="]در گوشه ی حجره جگر گوشه بیا
[="]بیا ببین شد پاره پاره جگرم
[="]بیا در انتظارم
[="]ای که به باغ دل گل یاسی مرا
[="]تو هست و بود و عشق و احساسی مرا
[="]در حجره من از بس بخود پیچیده ام
[="]من بیم آن دارم که نشناسی مرا
[="][="]
بیا ببین ای پسرم،
آتش گرفته جگرم
:Sham:
[="] [="]دگر نفس ندارم
[="] [="]بر روی دامان اجل باشد سرم
:Sham:
[="] [="]تنهایم و آتش گرفته پیکرم
[="] [="]من لاله ی زهرای هجده ساله ام
:Sham:
[="] [="]در حجره ام پیچیده بوی مادرم
:Sham:
السّلام ای هشتمیـن حجـت داور
ای امـام شیعیــان ای پنــاه عــاشقان
زهـر مأمون شعله زد بر دل و جانت
خون شد ای مولا چرا قلب سوزانت؟
در عزایت ای رضا شد خراسان کربلا
خواهـرت معصومــه شـد بیقـرار تو
خــاتم پیغمبــران سوگـــوار تــو
در عـزایت فاطمه دارد آه و زمزمــه
ای بهشت جــان مــا تربت پاکت
جــان بقربـان تـو و قلب صد چاکت
کوی تو دارالشفاست قبله حاجات ماست
از چــه پرپــر گشتــی ای لاله زهــرا
شــد خــزان از داغ تــو گلشن طاها
ما گــدایان توأیـم دیـده گریـان توأیم
ای کــه فرزنــدت جـواد شد عزادارت
از مدینـــه آمــــده بهـــر دیــدارت
شد دلش خون در غمت کـرده بـر پـا ماتمت
کار تو، همه مهر و وفا بود، رضا جان
پاداش تو، کی زهر جفا بود، رضا جان
آن لحظه که پرپر زدی و آه کشیدی
معصوم? مظلومه، کجا بود رضا جان
بر دیدنت آمد چو جوادت ز مدینه
سوز جگرش، یا ابتا بود رضا جان
تنها نه جگر، شمعصفت شد بدنت آب
کی قتل تو اینگونه روا بود، رضا جان
تو ناله زدی، در وسط حجره و زهرا
بالای سرت نوحهسرا بود رضا جان
یک چشم تو در راه، به دیدار جوادت
چشم دگرت کرب و بلا بود، رضا جان
جان دادی و راحت شدی از زخم زبانها
این زهر، برای تو شفا بود رضا جان
از آتش این زهر، تن و جان تو میسوخت
اما به لبت، ذکر خدا بود رضا جان
روزی که نبودیم در این عالم خاکی
در سین? ما، سوز شما بود رضا جان
از خویش مران «میثم» افتاده ز پا را
عمری درِ این خانه گدا بود رضا جان
رواق منظر چشم من آشيانه توست
كرم نما و فرود آ كه خانه خانه توست
كه گفت منظر چشم من آشيانه توست
تو پادشاهي و همه عالم خانه توست
مانند سگ گرسنه و گربه لوس مالیم رخ خود به حریم شه طوس
زیرا که سگ گرسنه و گربه لوس از سفره اغنیا نگردد مایوس
لا حول و لا قوه الا بالله
خورشيد به سوگ مصطفي ميگريد
مهتاب به حال مجتبي ميگريد
در مشهد دل چه كربلايي برپاست
عالم به شهادت رضا ميگريد
میشنوم زقدسیان زمزمه رضا، رضا علیه السلام
ای به نثار مقدمت گوهر اشک دیده ام
ای به فدای جان تو، جان به لب رسیده ام
من به بهای هستیم، مهر تو را خریده ام
نیست به جز ولای تو، مشی و مرام ایده ام
دلم برای تو پر می کشد امام غریب
غمت ز سینه شرر می کشد امام غریب
زیارت تو که فوق همه زیارت هاست
دل مرا به سفر می کشد امام غریب
نگاه حسرت زائر به دیده منت
ز خاک پات اثر می کشد امام غریب
غبار جلوه نورانی قدمگاهت
چه سرمه ای به بصر می کشد امام غریب
چه نعمتی است که شوق زیارت حرمت
مرا به دیده تر می کشد امام غریب
چه با صفاست که آغوش مهربانی تو
مرا همیشه به بر می کشد امام غریب
فدای خوی رئوف تو ای گل زهرا
که دست مهر به سر می کشد امام غریب
چه باغبان نجیبی که با نوازش خود
ز خار خسته ثمر می کشد امام غریب
همین که خسته ز باب الجواد می آیم
شب دلم به سحر می کشد امام غریب
لبم ز بوسه خاک قدوم بی بهره است
که نقش بوسه به در می کشد امام غریب
دل رمیده شبیه کبوتری خسته
ز صحن قدس تو پر می کشد امام غریب
تو آن رئوف تر از مادر و پدرهایی
که ناز را به نظر می کشد امام غریب
نگاه تشنه گواهی دهد که کار آخر
ز جام عشق تو سر می کشد امام غریب
فدای سینه سوزان زهر خورده تو
که سخت آه جگر می کشد امام غریب
محمود ژولیده