جمع بندی ضروری دین چیست ؟

تب‌های اولیه

80 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

آیا اگر امام مسلمین فاسد باشد آنگاه دین منحرف میشود؟
بله
پس امام مسلمین ضروری دین است.

آیا اگر برادر زن نبی اکرم(ص) فاسد باشد آنگاه دین منحرف میشود؟
خیر
پس خال المومنین ضروری دین نیست.

معیار:
اگر انحراف چیزی موجب انحراف دین شود آنگاه ضروری دین است.
تا الا هر چه انحراف در دین بوجود امده از ناحیه چه کسانی بوده است؟علما، رهبران و سکاندارن
غیر از این است؟

پس رهبر دینی و امام مسلمین ضرورت دینی است.

ضروریات دین دار بودن با ضروریات مسلمان بودن با ضروریات اهل فلان مذهب بودن تفاوت داره

بی نظیر;378903 نوشت:
این بحثش خیلی طولانیه جاش اینجا نیست

فقط یه مصداق !

وقتی میگیم دین دار بودن، بحث رو میبریم روی شخص
درصورتیکه «دین» یک موضوع عمومی است.
و شخص از هم جمع جدا نیست.

Ali-Reza;378896 نوشت:
از کجا معلوم امری که مورد اتفاق مسلمانان است ، ضروری دین است ؟ : آیا ضروری دین ، تشکیل شورا بعد از پیامبر برای انتخاب خلیفه هست ؟ بسیاری از مسلمانان این امر رو لازم میدونن .

در ضمن ، منظور از امر ، چیه ؟ یک فعل ؟ یک عقیده ؟

در ضمن ، مورد اتفاق کدام مسلمان ها ؟ مسلمان ها شیعه ؟ مسلمان های غیر شیعه ؟

در حقیقت ، شما داری گزاره هایی رو ضروری دین تلقی میکنی که بیشترین """تعداد""" مسلمانان بهش اعتقاد دازن . یعنی شما برای ضروریت دین ، از کمیت استفاده میکنید نه کیفیت .

نباید ضروریات دین رو صرفا اعمالی دانست که اکثریت مسلمانها قبولش دارن . بلکه ضروری دین ، گزاره هایی ست که موجب هدایت و کمال میشه . بازم میگم ، ضروریات دین ، با اصول دین فرق میکنه .

با سلام خدمت شما دوست گرامی

دوست گرامی در تمام مطالبی که مطرح کرده اید، یک مسئله مغفول واقع شده است و آن این است که ضروری دین آن نیست که "اکثریت" بگویند، بلکه آن است که "همه" بگویند. بنابراین تشکیل شورا ضروری دین نیست.
این مسئله به شیعه یا غیر شیعه نیز مربوط نمی شود. بلکه به کل مسلمانان مربوط می شود. شیعه و سنی می توانند برای خود اصولی درون مکتبی داشته باشند که اصول مکتب آنها خواهد بود، مانند امامت برای شیعه ولی ضروری دین امری است که مورد قبول تمام مسلمان ها باشد.
در نهایت هم باز ضروری دین رو عملی دانسته اید که "اکثریت" مسلمانان قبول دارند. در حالیکه اولا این مسئله به اکثریت ربط ندارد بلکه به اجماع و اتفاق مربوط است و ثانیا منحصر در عمل نیست بلکه بر باورها نیز حمل می شود.

موفق باشید

سلمان14;378905 نوشت:
با سلام

جناب رئوف مثلاً بنده با ادله میگم که انکار ولایت حضرت امیر(ع) انکار نبوت رسول الله(ص) است
دیگری با اعتقاد میگوید نیست نه با ادله.
تکلیف چیست؟



با سلام خدمت شما دوست گرامی

- طبیعی است که در نزاع های علمی، هر طرفی خود را بر حق می داند و طرف مقابل را بر خطا می داند. در مسئله مورد بحث نیز چنین است و ممکن است ما عقیده ای داشته باشیم که انکار آن را انکار نبوت پیامبر بدانیم(مانند جانشینی پیامبر) و طرف مقابل هم عقیده ای داشته باشد که مخالف این باشد.

-در چنین شرایطی ما می توانیم باور خود را مطرح کنیم ولی برای اینکه ضروری دین تلقی شود، نیازمند اتفاق تمام مسلمانان هستیم و اگر به هر دلیلی چنین اتفاقی حاصل نشد، نمی توان آن مسئله را ضروری دین شمرد.

- به طور مثال امامت از نظر شیعه بسیار مهم است و در ادامه ی رسالت تعریف می شود در صورتی که اهل سنت چنین باوری ندارند. با توجه به اینکه مسئله امامت به نحوی که شیعه باور دارد مورد اتفاق تمام مسلمانان نیست، باید گفت امامت اصول مذهب شیعه است و نه ضروری دین اسلام. از این رو برای پذیرفتن امری به عنوان ضروری دین، نیازمند اتفاق تمام مسلمانان هستیم. از سوی دیگر، طرف مقابل نیز برای اینکه باوری را ضروری دین، بداند نیازمند اتفاق تمام مسلمانان است.

موفق باشید

سلمان14;378865 نوشت:
به نظر حقیر ضروری دین چیزی است که قرائت خاصی از اون موجب انحراف دین شود.

سلام.

یعنی شما تعریف جدیدی از خودتان پیشنهاد می دهید؟

ضمن این که تعریف شما هم به نظرم ابهام دارد. چون در این صورت باید انحراف دین را هم تعریف کنیم.


معمولاً ضروری دین را چیزی معرفی می کنند که یک قرائت بیشتر نداشته باشد تا بتوان مخالفت با آن را معادل عناد و جحود گرفت. یعنی اظهر من الشمس باشد که جزو دین است.


شریعت عقلانی;378604 نوشت:
به خدا و روز قيامت ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند

سلام برادر.

کار شایسته ابهام دارد. روشن نیست. لذا این آیه به تنهایی برای تعریف ضروری دین مفید نیست و اتفاقاً اصل دعوا برسر مصادیق همین کار شایسته است.

موفق باشید.

:Hedye:

با سلام خدمت همه دوستان

ابتدا به سهم خودم از جناب طاهر که اجازه دادند بحث ادامه پیدا کند و استاد رئوف که پیگیر مباحث بودند صمیمانه تشکر می کنم.

رئوف;326105 نوشت:
با توجه به عبارت فوق در مورد اصل ضروری بودن امری ، جای بحث و بررسی وجود ندارد مانند اینکه گفته شود در اسلام نماز تشریع شده است. هرچند ممکن است در مورد جزئیات آن بحث و بررسی انجام پذیرد.

مطلب دیگر اینکه در مورد فهم های مختلف نیز باید این نکته مورد توجه قرار بگیرد که فهم هایی قابل توجه اند که از اصول صحیح تفسیر پیروی کنند و با توجه به متون دینی ، مسائل تاریخی و بدون دخالت دادن اغراض و آراء شخصی ارائه شده باشند.


علیرغم توضیحات خوب حضرتعالی به نظرم بحث هنوز ابهام دارد. مثلاً در همین فرمایش بالا ابتدا می فرمایید ضروری دین نیازی به بحث و بررسی ندارد اما در ادامه از صحت روش بررسی صحبت فرمودید. اگر چیزی مشروط به بحث و استدلال نباشد دیگر صحبت از فهم صحیح محلی از اعراب ندارد.

رئوف;327136 نوشت:
به طور مثال نماز و روزه را ضروری دین می نامند.

مصداق ابهام فوق همین مثالی است که بیان فرمودید. الآن مسلمانان زیادی هستند که خدا و رسول او را قبول دارند اما نمی دانند (یا قبول ندارند) که نماز از ضروریات دین است. خلاصه این که برای آنها روشن نیست. همین عده از مسلمانان کافی اند برای این که نماز از ضروریات خارج شود.

این طور نیست؟

سلام مجدد خدمت استاد رئوف

هنوز این سؤال جناب حامد بدون پاسخ است:

حامد;374702 نوشت:
مثلا در جامعه ای که معارف دین در آن مهجور شده و افراد از امور دینی خود عموما مطلع نیستند آیا می توان ضروری را تعیین کرد ؟
یا در یک فضای خاص فرهنگی و اجتماعی ؟

به عنوان مثال با تعاریفی که از ضروری دین بیان شده است حجاب اصلاً جزو ضروریات دین نیست. چرا که مسلمانان زیادی در کل دنیا هستند که حتی نماز می خوانند اما در تفریحات کنار دریا یا مهمانی ها برهنه اند. چه برسد به رعایت حجاب قرآنی.

بن موسی;378882 نوشت:
بنده عمل صالح را جزء اصول دین نمی دانم.باید ثابت کنید که جزء اصول دین است.چون شما و مثلاً جناب شریعت عقلانی ادعا می کنید که این جزو اصول دین است و ادعا کننده باید دلیل بیاورد.

سلام

اینجا یک خلط مبحث صورت گرفته و ان این است
جناب شریعت عقلانی این سه اصل و بعنوان دین در حالت کلی گفتند سه اصل اساسی تمام ادیان الهی که در قران همه ادیان
اسلام نامیده شده است

اما شما منظورتون اصول دین حضرت محمد ص است
بله این مشخص است که در اصول هر دین خاص نبوت هم جز اصول دین می باشد

یعنی نمی شود به حضرت محمد ص اعتقاد نداشت و گفت من مسلمانم

یا به حضرت عیسی اعتقاد نداشت و گفت من مسیحیم

سلام

مؤمن;379104 نوشت:
معمولاً ضروری دین را چیزی معرفی می کنند که یک قرائت بیشتر نداشته باشد تا بتوان مخالفت با آن را معادل عناد و جحود گرفت. یعنی اظهر من الشمس باشد که جزو دین است.

خب این حرفتان کمی با تعریف قبلی فرق داره، دقیق تر و بهتر از تعریف حقیر است.

اما اینکه موضوعی هست که یک قرائت بیشتر ندارد؟
به نظر میرسد که در این تعریف جدید شما، بین بودن یا نبودن یک چیز، با چگونه بودن آن تمایزی صورت نگرفته(فلسفی شد!)
اول خود دین را باید تعریف کنید، آیا جامعه را شامل میشود یا فقط منظورتان فرد است.

ببینید، روشن است که اجتماع رهبر میخواهد، یکی میگه خلیفه، یگی میگه امام، رئیس، استاد طریقت، حاکم شرع، مرجع تقلید، زعیم .....
حالا بسته به نوع اجتماعش، نوع رهبری اون هم متفاوت است، پس بودنش ضروری دین است.
ولی چگونگی آن جای بحث دارد.

به قول خودتان

رئوف;326105 نوشت:
با توجه به عبارت فوق در مورد اصل ضروری بودن امری ، جای بحث و بررسی وجود ندارد مانند اینکه گفته شود در اسلام نماز تشریع شده است. هرچند ممکن است در مورد جزئیات آن بحث و بررسی انجام پذیرد.

پس بودن نماز، ضروری است اما چگونگی آن جای بحث دارد.

شاید بشه گفت که در حقیقت این جزئیاتی که شما میفرمایید، همان چگونگی است که تشریح نشده و یا همان قرائتهای مختلفی است که منظور حقیر را نشان میدهد.

در این صورت بله به قول شما برخی چیزها چگونگی ندارد،
البته تا الان نداشته است،
مثل نبوت،
الان که بعضی ها توحیدشان به هم ریخته و میگن که هر کسی بخواهد میتواند تجربه نبوی داشته باشد
خب نبوت هم شده مثل امامت و قرائت پیدا کرده است!

و یا به نظر شما تفاسیر مختلف از واجب الوجود نمیتونه قرائتهای مختلف از خدا باشد؟
این احتمال را نمیدهید در آینده این قرائتهای مختلف برخی از آنها به کلی از حوزه دین خارج شوند؟

و اگه این احتمالات را در نظر بگیریم، ضروری دین میشود همانی که حقیر گفتم، انحراف در دین
و بله متاسفانه باید انحراف در دین را تعریف کنیم
و از این جا میرسیم به معیار انحراف
معیار انحراف از دین هم میشود، زعیم همان دین!
ما الان خودمان را نسبت به کی و چه میسنجیم؟
علما!
من به هر طریقی که میریم باز میرسم به امامت و ریاست دین، بدون اینکه از قبل اون رو قصد کرده باشم.

با تشکر

رئوف;378886 نوشت:
بحث دوری بودن ضروری دین به این نحو قابل حل است که مسلمان بودن انسان ها مستلزم عدم انکار ضروری دین است و ضروری دین در این مقام امری است که مسلمانان قبل از فرد بر آن اتفاق دارند نه چیزی که مسلمان حاضر بر آن اتفاق دارد. فلذا دوری اتفاق نمی افتد زیرا برای مسلمان بودن باید اصولی که نزد مسلمانان وجود دارد را پذیرفت و این اصول پیش از ما وجود دارد و منوط به نظر ما نیست تا دچار دور شویم. بعد از اسلام آوردن ما نیز، نظر ما برای آیندگان ملاک ضروری دین خواهد بود. (البته ممکن است امری که ضروری دین شمرده می شده، در طول زمان دچار تغییر شود ولی نباید به مرحله ای برسد که انکار آن، موجب انکار خدا یا رسالت پیامبر شود.)

دور به معنای فلسفی آن شاید وجود نداشته باشد. اما می توان اسم آن را چرخه ای گذاشت که در طی زمان باعث تغییر و تحول مصادیق می شود. یعنی چون بدیهی بودن از رفتار عرف سنجیده می شود با تغییر نظر عرف خودبخود مصادیق ضروری در طول زمان تغییر می کنند.

این که فرمودید مسلمانان قبل از ما هم خیلی روشن نیست. اگر چیزی برای گذشتگان بدیهی بوده است اما الآن نیست چگونه ضروری دین است؟ شاید گذشتگان به اشتباه چیزی را بدیهی می دانستند اما امروزه با ایجاد سؤالات جدید بدیهی بودن آن از بین برود.

ضمن این که این ملاکی که شما فرمودید (مراجعه به سیره مسلمانان نسل قبل) در عین جالب بودن باز مبهم است. چقدر قبل؟ ده سال قبل؟ صد سال قبل؟ پانصد سال قبل؟

زمان شاه شاید مردم روستای فلان در ایران فکر می کردند مسلمان بی حجاب وجود ندارد. اما الآن می دانیم بسیاری از کشورهای مسلمان حجاب را امری ضروری نمی دانند و برخی آن را فقط جزو مناسک ظاهری مسجد می دانند.

نکته سوم این که آیا تعریف شما در شناسایی ضروری دین (در عین مبهم بودن) در جایی آمده است یا این که راه پیشنهادی خود حضرتعالی بود؟

با تشکر.

:Hedye:

سلمان14;379140 نوشت:
ببینید، روشن است که اجتماع رهبر میخواهد، یکی میگه خلیفه، یگی میگه امام، رئیس، استاد طریقت، حاکم شرع، مرجع تقلید، زعیم .....
حالا بسته به نوع اجتماعش، نوع رهبری اون هم متفاوت است، پس بودنش ضروری دین است.

با سلام.

نیاز به حاکم بحثی عقلی است و منافاتی با خداپرستی ندارد. اگر منافاتی هم دارد نزد همگان بدیهی نیست. بلکه نیاز به استدلال دارد که شما در طی چند پست به این کار پرداختید. پس بدیهی نیست و اگر ضروری را بدیهی دین تعریف کنیم امامت یا حکومت پیامبر از ضروریات نیست.

اما برای این که از محور اصلی بحث دور نشویم، بنده از فهوای کلام شما این گونه متوجه شدم که شما تعریف معروف ضروری دین را قبول ندارید و معتقدید باید معیار ثابتی برای آن مشخص کرد. اگر درست متوجه شده باشم بحث بنده و جناب حامد با جناب رئوف نیز همین است. فقیه می گوید حجاب و نماز و ... بر اساس روایات و آیات از ضروریات دین است و بدون آنها دین معنایی ندارد. اما از سوی دیگر جامعه (حتی جامعه چند سال قبل ما) اینها را ضروری مسلمانی نمی داند. می گوید مسلمانم اما نماز واجب نیست. حجاب هم بستگی به شرایطی دارد که هر کسی خودش باید تشخیص بدهد. درست مثل احکامی است که به عرف حواله شده است. مثل حکم موسیقی و ....

البته برخی فقها و متأخرین به عنوان معیار ثابت این قید را آورده اند که هر چیزی که به انکار خدا و نبوت نینجامد می تواند از ضروریات دین نباشد. به عبارت دیگر دو اصل توحید و نبوت (با هر قرائتی) از ضروریات بلامنازع دین بوده و تا وقتی که مورد قبول اند اتفاق بدی در حد ارتداد نیفتاده است. اما بقیه مشروط به بدیهی بودن نزد مردم اند.

موفق باشید. :Gol:

رئوف;378936 نوشت:
با سلام خدمت شما دوست گرامی

دوست گرامی در تمام مطالبی که مطرح کرده اید، یک مسئله مغفول واقع شده است و آن این است که ضروری دین آن نیست که "اکثریت" بگویند، بلکه آن است که "همه" بگویند. بنابراین تشکیل شورا ضروری دین نیست.
این مسئله به شیعه یا غیر شیعه نیز مربوط نمی شود. بلکه به کل مسلمانان مربوط می شود. شیعه و سنی می توانند برای خود اصولی درون مکتبی داشته باشند که اصول مکتب آنها خواهد بود، مانند امامت برای شیعه ولی ضروری دین امری است که مورد قبول تمام مسلمان ها باشد.
در نهایت هم باز ضروری دین رو عملی دانسته اید که "اکثریت" مسلمانان قبول دارند. در حالیکه اولا این مسئله به اکثریت ربط ندارد بلکه به اجماع و اتفاق مربوط است و ثانیا منحصر در عمل نیست بلکه بر باورها نیز حمل می شود.

موفق باشید

چه همه چه اکثریت ، جفتش یکیه . نباید تعداد ، ضروریت دین رو مشخص کنه .

مؤمن;379132 نوشت:
سلام مجدد خدمت استاد رئوف

به عنوان مثال با تعاریفی که از ضروری دین بیان شده است حجاب اصلاً جزو ضروریات دین نیست. چرا که مسلمانان زیادی در کل دنیا هستند که حتی نماز می خوانند اما در تفریحات کنار دریا یا مهمانی ها برهنه اند. چه برسد به رعایت حجاب قرآنی.
.
.

مصداق ابهام فوق همین مثالی است که بیان فرمودید. الآن مسلمانان زیادی هستند که خدا و رسول او را قبول دارند اما نمی دانند (یا قبول ندارند) که نماز از ضروریات دین است. خلاصه این که برای آنها روشن نیست. همین عده از مسلمانان کافی اند برای این که نماز از ضروریات خارج شود.

این طور نیست؟




با سلام خدمت شما دوست گرامی

طبق تعاریف ارائه شده، ضروری دین امری است که مورد اتفاق همگان باشد و اگر امری مورد اتفاق همگانی نیست، نمی تواند ضروری دین باشد. البته بنده تا حدی با شما موافقم که این مسئله نیاز به بررسی بیشتر دارد تا ملاک های دقیق تری ارائه شود تا مسائل جدیدتر را نیز بتواند پاسخگو باشد. ولی به نحو کلی اگر مسئله ای مورد پذیرش تمام مسلمانان نیست (مانند موارد اشاره شده) تحت عنوان ضروری دین قرار نمی گیرد.

موفق باشید

سلمان14;379140 نوشت:
سلام

....

در این صورت بله به قول شما برخی چیزها چگونگی ندارد،
البته تا الان نداشته است،
مثل نبوت،
الان که بعضی ها توحیدشان به هم ریخته و میگن که هر کسی بخواهد میتواند تجربه نبوی داشته باشد
خب نبوت هم شده مثل امامت و قرائت پیدا کرده است!

و یا به نظر شما تفاسیر مختلف از واجب الوجود نمیتونه قرائتهای مختلف از خدا باشد؟
این احتمال را نمیدهید در آینده این قرائتهای مختلف برخی از آنها به کلی از حوزه دین خارج شوند؟

و اگه این احتمالات را در نظر بگیریم، ضروری دین میشود همانی که حقیر گفتم، انحراف در دین
و بله متاسفانه باید انحراف در دین را تعریف کنیم
و از این جا میرسیم به معیار انحراف
معیار انحراف از دین هم میشود، زعیم همان دین!
ما الان خودمان را نسبت به کی و چه میسنجیم؟
علما!
من به هر طریقی که میریم باز میرسم به امامت و ریاست دین، بدون اینکه از قبل اون رو قصد کرده باشم.

با تشکر



با سلام خدمت شما دوست گرامی

- اینکه قوام معارف دینی به معصوم است، امر مسلمی است و اوست که انسان ها را از ضلالت و گمراهی نجات می دهد و راه را از بیراه نمایان می سازد.

- اما تا زمانی که به معصوم دسترسی مستقیم نداریم باید به احادیث و آیاتی که در دست داریم اکتفا کنیم و باورها و تکالیف خود را از آنها به دست بیاوریم.

- در این بین ضروری دین مسئله ای است که مورد اتفاق تمام مسلمانان است و مسائل دیگری نیز وجود دارد که از آموزه های اساسی اسلام است ولی ممکن است امروزه مورد اختلاف واقع شده باشد فلذا ضروری دین تلقی نمی شود اما این مسئله باعث نمی شود که از آموزه های اسلامی نباشد، تنها تحت عنوان ضروری دین قرار نمی گیرد.

موفق باشید

مؤمن;379142 نوشت:
دور به معنای فلسفی آن شاید وجود نداشته باشد. اما می توان اسم آن را چرخه ای گذاشت که در طی زمان باعث تغییر و تحول مصادیق می شود. یعنی چون بدیهی بودن از رفتار عرف سنجیده می شود با تغییر نظر عرف خودبخود مصادیق ضروری در طول زمان تغییر می کنند.

این که فرمودید مسلمانان قبل از ما هم خیلی روشن نیست. اگر چیزی برای گذشتگان بدیهی بوده است اما الآن نیست چگونه ضروری دین است؟ شاید گذشتگان به اشتباه چیزی را بدیهی می دانستند اما امروزه با ایجاد سؤالات جدید بدیهی بودن آن از بین برود.

ضمن این که این ملاکی که شما فرمودید (مراجعه به سیره مسلمانان نسل قبل) در عین جالب بودن باز مبهم است. چقدر قبل؟ ده سال قبل؟ صد سال قبل؟ پانصد سال قبل؟

زمان شاه شاید مردم روستای فلان در ایران فکر می کردند مسلمان بی حجاب وجود ندارد. اما الآن می دانیم بسیاری از کشورهای مسلمان حجاب را امری ضروری نمی دانند و برخی آن را فقط جزو مناسک ظاهری مسجد می دانند.

نکته سوم این که آیا تعریف شما در شناسایی ضروری دین (در عین مبهم بودن) در جایی آمده است یا این که راه پیشنهادی خود حضرتعالی بود؟

با تشکر.

:Hedye:

با سلام خدمت شما دوست گرامی

- ضروری دین امری است که مورد اتفاق تمام مسلمانان است و البته منظور مسلمانان کسانی است که دارای اطلاع از منابع و مبانی دینی است. فلذا اگر فرد یا افرادی اطلاع چندانی ندارند، نمی توانند ملاک عمل قرار بگیرند.

- در مورد امور بدیهی نیز باید به این مسئله توجه کرد که اموری که تحت عنوان ضروری دین قرار می گیرند، مسائلی عام هستند که قوام دینداری است و چنین نیست که در زمانی بدیهی باشند و در زمان دیگر در آنها تردید شوند. به طور مثال اینکه در اسلام به خدا اعتقاد داریم، به پیامبر اسلام باور داریم و اموری این چنین، مورد قبول تمام مسلمانان است و تردیدی در کلیت آنها اتفاق نمی افتد.

- در مورد تعریف هم، همچنان که در پاسخ های اولیه بیان شده است، در برخی از کتب علمی تعاریفی برای این مسئله ارائه شده است. به طور مثال : منظور از ضروری دین چیزی است که جزء دین بودنش نیازی به استدلال و دقت نظر نداشته باشد و جزء دین بودنش را هر مسلمانی می داند مگر تازه مسلمانی که آگاهی و اطلاع به احکام و عقائد اسلامی نداشته باشد یا در منطقه ای باشد که دور از شهرهای اسلامی است و با مسلمانان رفت و آمد و معاشرت ندارد.(1)

موفق باشید


1.القواعد الفقهیه، حسن بجنوردی، مکتبه الآداب، نجف، ج 5 ، ص 312

Ali-Reza;379266 نوشت:
چه همه چه اکثریت ، جفتش یکیه . نباید تعداد ، ضروریت دین رو مشخص کنه .


با سلام خدمت شما دوست گرامی

ضروری بودن دین به معنای آن نیست که مسئله را صرفا به خاطر کمیتی که در پشت آن است، اهمیت بدهیم بلکه این مسئله در واقع کاشف از آن است که مسئله مورد بحث، مورد قبول تمام مسلمانان است و در تمام جهان اسلام، مورد پذیرش است. این مسئله بیانگر اصول مشترک میان تمام مسلمانان است و طبیعتا اصول مشترک میان تمام مسلمانان برای مقبول شدن، نیازمند تایید همه مسلمانان است .

موفق باشید

مؤمن;379107 نوشت:
کار شایسته ابهام دارد. روشن نیست. لذا این آیه به تنهایی برای تعریف ضروری دین مفید نیست و اتفاقاً اصل دعوا برسر مصادیق همین کار شایسته است.

بله. شاید شما درست بگویید.
برخی امور هستند که هر عقل سلیمی به آنها حکن می کند و هیچ ابهامی در آنها نیست. یعنی هیچ کس نمی تواند حکم کند که دزدی کار خوبی است. یا راستگویی بد است. یا کمک و احسان به دیگران بد است.
به بیانی دیگر برخی امور هستند که تمام پیروان ادیان به آنها حکم می کنند برای همین هم خدا فرموده همه شما با هر اعتقاد و شریعتی که به آن ملتزم هستید کار شایسته انجام دهید پاداش می گیرید. خوب اگر ابهام داشت خداوند می گفت فقط کارهایی را که شریعت اسلام به آنها حکم کرده انجام دهید. همین امر خداوند نشان می دهد که منظورش از کار شایسته همان کارهای نیک و پسندیده ای است که همه عقلا به آن حکم می کنند و وابسته به شریعت خاصی نیست. ار شریعت های مختلفی هم آمدند برای احیای همین کارهای شایسته آمدند.
حضرت علی می فرماید : اگر خدایی هم وجود نمی داشت باز ما شما را به مکارم اخلاق دعوت می کردیم.
این یعنی چه؟ یعنی اینکه مکارم اخلاق وابسته به دین و شریعت خاصی نیست.
و من الله توفیق

مؤمن;379132 نوشت:
هنوز این سؤال جناب حامد بدون پاسخ است:
نقل قول نوشته اصلی توسط حامد نمایش پست ها
مثلا در جامعه ای که معارف دین در آن مهجور شده و افراد از امور دینی خود عموما مطلع نیستند آیا می توان ضروری را تعیین کرد ؟
یا در یک فضای خاص فرهنگی و اجتماعی ؟
به عنوان مثال با تعاریفی که از ضروری دین بیان شده است حجاب اصلاً جزو ضروریات دین نیست. چرا که مسلمانان زیادی در کل دنیا هستند که حتی نماز می خوانند اما در تفریحات کنار دریا یا مهمانی ها برهنه اند. چه برسد به رعایت حجاب قرآنی.

جناب مومن سلام.
بنده در پست های قبل عرض کردم که حضرت امام خمینی (ره) فقیه بزرگ شیعه در کتاب اطهاره فرمودند ممکن است برخی معتقد باشند که نماز خواندن مربوط به همان دوران 1400 سال قبل بوده و امروزه نیازی به نماز خواندن نیست باز هم می توان او را مسلمان نامید.
ایشان 2 امر را در مسلمانی ضروری دانستند اعتقاد به خدا و اعتقاد به نبوت پیامبر. یعنی همان شهادتین. و در اعتقاد به معاد برای مسلمان بودن و ماندن تردید داشتند.

یک نکته :
ما باید بین دین و شریعت فرق بگذاریم.
دین نزد خداوند از آدم تا خاتم یکی بیشتر نبوده و نیست آنهم نامش اسلام است.
یهودیان و مسیحیان و زردشتیان و ... همه مسلمانند.
ولی منظورتان از ضروری دین همان چیزی است که نزد تمام مسلمانان با اصطلاح امروزی شناخته شده است آن دیگر اسمش در اصطلاح تخصصی نه عرفی می شود ضروری شریعت نه ضروری دین. مثلا شاید تمام ادیان نماز داشته باشند : مثلا مسیحیان در کلیسا می خوانند. یا زردشتیان یا یهودیان. ولی اگر منظورتان همان نمازی است که مسلمانان می خوانند باید گفت که همان نماز هم در بین مسلمانان اشکال مختلفی دارد. چه فرقی بین اختلاف نماز ما و اهل سنت با اختلاف نماز ما و یک مسیحی وجود دارد. همه ما ( پیروان تمام شرایع ) که به خدا ایمان داریم معتقدیم که باید او را پرستش کنیم. و نماز را هم نماد این پرستش می دانیم. منتها بین ما اختلافاتی است. ولی همه معتقدیم که اصل پرستش ضروری است. پس پرستش خداوند که بین پیروان تمام ادیان ثابت است می شود ضروری دین ولی شکل و شمایل آن جزو ضروریات دین نیست. همین طور است اعتقاد به معاد و روز جزا. به این شکل که ممکن است یکی به معاد جسمانی اعتقاد داشته باشد. یکی به معاد روحانی. شکل بهشت و جهنم نزد پیروان ادیان ممکن است متفاوت باشد. ولی اصل پاداش و جزا مورد اتفاق تمام پیروان ادیان است. پس اعتقاد به روز جزا می شود ضروری دین ولی شکل و شمایل این اعتقاد متفاوت است. همین طور است کار شایسته. ممکن است حجاب برای پیروان شریعت محمدی و شیعیان کار شایسته ای باشد ولی نزد پیروان شرایع دیگر کارهای شایسته ملاک های دیگری داشته باشد. ولی همین که فردی ( حال می خواهد پیرو هر شریعتی باشد ) کاری را انجام دهد که به اعتقاد خودش شایسته است و مورد رضایت خدا. خوب آن امر مورد قبول واقع خواهد شد. به عبارت دیگر اصل اعتقاد به انجام کار شایسته که مورد توافق پیروان تمام ادیان و شرایع است می شود ضروری دین ولی شکل و شمایل جزو ضروریات دین نیست.
و من الله توفیق

رئوف;379383 نوشت:
در مورد تعریف هم، همچنان که در پاسخ های اولیه بیان شده است، در برخی از کتب علمی تعاریفی برای این مسئله ارائه شده است. به طور مثال : منظور از ضروری دین چیزی است که جزء دین بودنش نیازی به استدلال و دقت نظر نداشته باشد و جزء دین بودنش را هر مسلمانی می داند مگر تازه مسلمانی که آگاهی و اطلاع به احکام و عقائد اسلامی نداشته باشد یا در منطقه ای باشد که دور از شهرهای اسلامی است و با مسلمانان رفت و آمد و معاشرت ندارد.

یک نکته دیگر :
با این توضیحی که شما دادید نمی شود گفت آن چیزی که در تعریف دین گنجانده می شود ضروری دین است. ولی باید از یک مسیله غافل نشویم و آن این است که منظور از دین ادیان الهی و ابراهیمی هستند یا هر دینی؟ مثل دین بودایی؟! اگر منظور ادیان الهی و ابراهیمی هستند می توان گفت اعتقاد به خدا و روز جزا و کار شایسته بنا بر آیه قرآن. آیا می توان گفت تمام ادیان الهی و تمامی فرقه ها و مکاتب باور ندارند و برخی دارند؟ مسلما خیر. آیا می توان گفت برخی از ادیان و فرقه های منشعب شده از شریعت های الهی به روز جزا باور ندارد؟ مسلما خیر. ولی می توان گفت تعداد زیادی از پیروان شرایع الهی به نبوت حضرت محمد ایمان ندارد. پس می شود گفت این مسئله ضروری دین نیست.

بی نظیر;379135 نوشت:
بنده عمل صالح را جزء اصول دین نمی دانم.باید ثابت کنید که جزء اصول دین است.چون شما و مثلاً جناب شریعت عقلانی ادعا می کنید که این جزو اصول دین است و ادعا کننده باید دلیل بیاورد.
سلام

اینجا یک خلط مبحث صورت گرفته و ان این است
جناب شریعت عقلانی این سه اصل و بعنوان دین در حالت کلی گفتند سه اصل اساسی تمام ادیان الهی که در قران همه ادیان
اسلام نامیده شده است

اما شما منظورتون اصول دین حضرت محمد ص است
بله این مشخص است که در اصول هر دین خاص نبوت هم جز اصول دین می باشد

یعنی نمی شود به حضرت محمد ص اعتقاد نداشت و گفت من مسلمانم

یا به حضرت عیسی اعتقاد نداشت و گفت من مسیحیم


با سلام خدمت دوستان.
در آیه 62 سوره بقره که آوردم وقتی خود خداوند اعتقاد به کار شایسته را در ردیف اعتقاد به خدا و روز جزا می آورد کافی نیست که ان را هم از اصول دین بدانیم. آیا این اثبات نیست.
در ضمن خلط مبحث دقیقا در سوء تفاهمی است که بین تعریف دین و شریعت وجود دارد. دین یکی است و آن اسلام. ولی شریعت ها متفاوتند. شریعت موسوی-شریعت عیسوی-شریعت محمدی و ....
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;379591 نوشت:

یک نکته دیگر :
با این توضیحی که شما دادید نمی شود گفت آن چیزی که در تعریف دین گنجانده می شود ضروری دین است. ولی باید از یک مسیله غافل نشویم و آن این است که منظور از دین ادیان الهی و ابراهیمی هستند یا هر دینی؟ مثل دین بودایی؟! اگر منظور ادیان الهی و ابراهیمی هستند می توان گفت اعتقاد به خدا و روز جزا و کار شایسته بنا بر آیه قرآن. آیا می توان گفت تمام ادیان الهی و تمامی فرقه ها و مکاتب باور ندارند و برخی دارند؟ مسلما خیر. آیا می توان گفت برخی از ادیان و فرقه های منشعب شده از شریعت های الهی به روز جزا باور ندارد؟ مسلما خیر. ولی می توان گفت تعداد زیادی از پیروان شرایع الهی به نبوت حضرت محمد ایمان ندارد. پس می شود گفت این مسئله ضروری دین نیست.


با سلام خدمت شما دوست گرامی

دوست گرامی منظور از ضروری دین ، ضروری دین اسلام است. اگرچه از نظر ما ادیان همگی یکی هستند و در واقع یک دین وجود دارد و چیزی که به نام ادیان خوانده می شود، در واقع شرایع مختلف هستند، ولی در بحث جاری، منظور از دین، تنها دین اسلام است و منظور از ضروری دین، تنها اموری است که مورد قبول تمام مسلمانان باشد.

موفق باشید

شریعت عقلانی;379581 نوشت:
بنده در پست های قبل عرض کردم که حضرت امام خمینی (ره) فقیه بزرگ شیعه در کتاب اطهاره فرمودند ممکن است برخی معتقد باشند که نماز خواندن مربوط به همان دوران 1400 سال قبل بوده و امروزه نیازی به نماز خواندن نیست باز هم می توان او را مسلمان نامید.
ایشان 2 امر را در مسلمانی ضروری دانستند اعتقاد به خدا و اعتقاد به نبوت پیامبر. یعنی همان شهادتین. و در اعتقاد به معاد برای مسلمان بودن و ماندن تردید داشتند.

سلام جناب شریعت عقلانی

به نظرم به تعاریف بستگی دارد. در تعریف رایج ضروری دین بله حق با مطلب فوق است. اما در تعریفی که جناب رئوف توضیح دادند این گونه نیست. به عبارت دیگر کسی که نمی داند اصل نماز در دین اسلام واجب است اصلاً با دین آشنا نیست. چرا که از اولین آموزه های هر دینی نماز و نیایش است. همچنان که خود جنابعالی هم فرمودید:

شریعت عقلانی;379587 نوشت:
همه ما ( پیروان تمام شرایع ) که به خدا ایمان داریم معتقدیم که باید او را پرستش کنیم. و نماز را هم نماد این پرستش می دانیم.

پس گویی اگر کسی به نماز معتقد نباشد هنوز وارد اسلام نشده است (بنابر تعریفی). اما با تعریف مشهور همان طور که عرض شد تنها توحید و نبوت (عامه و خاصه) و نیز اعتقاد به معاد و حسابرسی به عنوان ضروریات دین باقی می مانند.

با تشکر. :Hedye:

به نام خداوند بخشنده و مهربان

برادران عزیزم فکر می کنم به حدیث زیر هم اگر توجه کنیم خوب است و بررسی آن خالی از لطف نیست


بحار الأنوار ، ج‏2، ص: 241
رَوَاهُ عَنِ ابْنِ الْوَلِيدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْعَلَوِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الزِّبْرِقَانِ الدَّامَغَانِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع
قَالَ قَالَ لِيَ الرَّشِيدُ أَحْبَبْتُ أَنْ تَكْتُبَ لِي كَلَاماً مُوجَزاً لَهُ أُصُولٌ وَ فُرُوعٌ يُفْهَمُ تَفْسِيرُهُ وَ يَكُونُ ذَلِكَ سَمَاعَكَ مِنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَكَتَبْتُ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

أُمُورُ الْأَدْيَانِ أَمْرَانِ

1- أَمْرٌ لَا اخْتِلَافَ فِيهِ وَ هُوَ إِجْمَاعُ الْأُمَّةِ عَلَى الضَّرُورَةِ الَّتِي يُضْطَرُّونَ إِلَيْهَا وَ الْأَخْبَارِ الْمُجْتَمَعِ عَلَيْهَا الْمَعْرُوضِ عَلَيْهَا كُلُّ شُبْهَةٍ وَ الْمُسْتَنْبَطِ مِنْهَا كُلُّ حَادِثَةٍ

2- وَ أَمْرٌ يَحْتَمِلُ الشَّكَّ وَ الْإِنْكَارَ وَ سَبِيلُ اسْتِيضَاحِ أَهْلِهِ الْحُجَّةُ عَلَيْهِ فَمَا ثَبَتَ لِمُنْتَحِلِيهِ مِنْ كِتَابٍ مُسْتَجْمِعٍ عَلَى تَأْوِيلِهِ أَوْ سُنَّةٍ عَنِ النَّبِيِّ ص لَا اخْتِلَافَ فِيهَا أَوْ قِيَاسٍ تَعْرِفُ الْعُقُولُ عَدْلَهُ ضَاقَ عَلَى مَنِ اسْتَوْضَحَ تِلْكَ الْحُجَّةَ رَدُّهَا وَ وَجَبَ عَلَيْهِ قَبُولُهَا وَ الْإِقْرَارُ وَ الدِّيَانَةُ بِهَا وَ مَا لَمْ يَثْبُتْ لِمُنْتَحِلِيهِ بِهِ حُجَّةٌ مِنْ كِتَابٍ مُسْتَجْمِعٍ عَلَى تَأْوِيلِهِ أَوْ سُنَّةٍ عَنِ النَّبِيِّ ص لَا اخْتِلَافَ فِيهَا أَوْ قِيَاسٍ تَعْرِفُ الْعُقُولُ عَدْلَهُ وَسِعَ خَاصَّ الْأُمَّةِ وَ عَامَّهَا الشَّكُّ فِيهِ وَ الْإِنْكَارُ لَهُ

كَذَلِكَ هَذَانِ الْأَمْرَانِ مِنْ أَمْرِ التَّوْحِيدِ فَمَا دُونَهُ إِلَى أَرْشِ الْخَدْشِ فَمَا دُونَهُ فَهَذَا الْمَعْرُوضُ الَّذِي يُعْرَضُ عَلَيْهِ أَمْرُ الدِّينِ فَمَا ثَبَتَ لَكَ بُرْهَانُهُ اصْطَفَيْتَهُ وَ مَا غَمَضَ عَنْكَ ضَوْؤُهُ نَفَيْتَهُ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيل‏

پس برادران باید گفت که امور اديان دو امر است و اولین آنها امري است كه اختلاف در آن نيست و آن اجماع امت است بر ضرورت آنچناني كه مضطر بسوي آن هستند و اخباري كه مجتمع عليها است كه هر شبهه را بر آنها عرضه مي‌كنند و هر حادثه را از آنها استنباط مي‌كنند و دومین آنها و امري است كه محتمل شك و انكار است و راه استيضاح اهل آن امر حجت بر آن امر است و آیاتی از قرآن که همگی تاویلش را یک چیز بدانند و سنت پیغمبر که اختلافی در آن نباشد و قیاسی که همه عقول آن را بفهمند مثل اینکه پیغمبر از همه امتش بالاتر است و این قیاسی است که همه امت بر آن اجماع دارند ولی قیاسات شیطانی ابوحنیفه ای اینها قابل قبول نیست ولی قیاساتی که همه عقول آنرا می فهمند اشکال ندارد که در فقه هم علما قیاساتی را که دلیل دارند و قابل پذیرش برای همه عقول هست را هم مورد استفاده قرار می دهند اين دو امر از امر توحيد است فمادون آن تا ارش خدش فمادون آن

مورد اول همانچیزی است که دوستان سوال کردند

یعنی امری که اجماع همه امت بر روی آن بوده و البته مراد از امت اهل حق هستند طبق احادیث به عنوان مثال بین شیعه از قدیم اجماع بوده که تعداد ائمه دوازده تا است پس امروزه اگر کسی بخواهد چنین چیزی را زیر سوال ببرد در حقیقت ضروری دین را انکار کرده که امکان ندارد ضروری دین اشتباه باشد .

با تشکر

سوال:
ضروری دین چیست ؟ آیا اختلاف در فهم ضروریات دین پذیرفته است ؟

پاسخ:
ضروری دین امری است که مورد اتفاق مسلمانان است که جزء اسلام است(1) و تمام افرادی که سخن شان مورد اعتناء است، در این زمینه نظر واحدی دارند و اختلاف نظری وجود ندارد . در برخی از کتب علمی ضروری دین چنین تعریف شده است: منظور از ضروری دین چیزی است که جزء دین بودنش نیازی به استدلال و دقت نظر نداشته باشد و جزء دین بودنش را هر مسلمانی می داند مگر تازه مسلمانی که آگاهی و اطلاع به احکام و عقائد اسلامی نداشته باشد یا در منطقه ای باشد که دور از شهرهای اسلامی است و با مسلمانان رفت و آمد و معاشرت ندارد.(2)
با توجه به عبارت فوق در مورد اصل ضروری بودن امری ، جای بحث و بررسی وجود ندارد هرچند ممکن است در مورد جزئیات آن بحث و بررسی انجام پذیرد.

مطلب دیگر اینکه در مورد فهم های مختلف نیز باید این نکته مورد توجه قرار بگیرد که فهم هایی قابل توجه اند که از اصول صحیح تفسیر پیروی کنند و با توجه به متون دینی ، مسائل تاریخی و بدون دخالت دادن اغراض و آراء شخصی ارائه شده باشند.

1. رک جواهرالکلام، ج 6 ، ص 46
2.القواعد الفقهیه، حسن بجنوردی، مکتبه الآداب، نجف، ج 5 ، ص 312

موضوع قفل شده است