سقاى تشنه لبان

تب‌های اولیه

74 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Navy"]
بارى ، اول سقايت (مظلوم كربلا) را بگويم .
وقتى كه آب بسته شد در روز هفتم تا شب هشتم ، حضرت آمد عقب خيمه ، رو به قبله ، نوزده گام برداشت . خاك از آن زمين برداشت . چشمه آبى نمودار شد. از آن جشمه آب خوردند، و بعد از آن ناپديد شد. اين شقايى اول سيدالشهداء بود.
سقايت ديگر، مطلبى است كه به او ملتفت شده ام . اگر چه بعضى عبارات گفته مى شود، هنوز مشخص نيست . حضرت همه همتش در طلب آب براى تشنگان بود.
هنوز دستگير نشده است كه براى خودش آب طلبيده باشد، و حال آنكه طبيعت سيدالشهداء عليه السلام اين بود كه خواهش كردن اين قدر بر او صعب بود.
نه همين خواهش كردن خودش بود، بلكه كسى هم از آن جناب خواهش مى كرد، خيلى بر آن حضرت صعب بود. پيش از رقعه خواندن ، مى فرمود: حاجتك مقضية . عرض كردند: رقعه آن را نخوانده اى ! مى فرمود: اگر رقعه اش را بگشايم و بخوانم ، به همين قدر آبرويش ‍ مى ريزد، ذليل مى شود.
[/]

[="Navy"]
حالا ببين كسى اينقدر بر او صعب باشد كه كسى از او سؤ ال كند، بر او چه مى گذرد وقت سؤ ال خودش !
آن جناب بر سر بالين اسامه حاضر شد. او گفت : و اغماه ! فرمود: چرا اظهار غصه مى كنى ؟ گفت : شصت هزار درهم قرض دارم . فرمود: بياوريد بدهيد. و حال آنكه خواهش هم نكرد از آن حضرت ، مگر همين قدر عرض كرد غصه دارم .
كسى كه اينقدر بر او صعب است كه كسى از او خواهش بكند، چه بر او مى گذرد كه خودش لاعلاج بشود كه خواهش بكند به جهت اتمام حجت خدايى كه بايست خواهش ‍ آب بكند؟!
خدا قرار داده كه سيدالشهداء عليه السلام سه مرتبه آب به اهل كوفه داد: يكى استسقا جهت ايشان در كوفه ؛ يكى هم در صفين كه معاويه آب را گرفته بود؛ يكى ديگر، وقتى كه در اين صحرا لشگر حر آمدند و تشنه بودند. بايد اين سه حق آب دادن را بر ايشان اثبات كند كه حجت تمام باشد. كسى كه اينقدر خواهش بر او صعب است . اول آدم فرستاد: برير رفت گفت : درست نشد، حر رفت درست نشد، حضرت عباس عليه السلام را فرستاد نشد.
خودش براى خواهش آمد. اول فرمود: خواهش دارم آب بدهيد به همه ماها. قبول نكردند. بعد فرمود: نمى دهيد به خودم و اصحابم . اقلا به اين زنها آب بدهيد. فرمود: اين جماعت زنها اگر آب بخورند ضررى به حال شما ندارد. ما آب بخوريم قوت مى گيريم ، زنها كه قاتل نيستند! قبول نكردند.
[/]

[="Navy"]فرمود: خوب نه به اصحاب مى دهيد نه به زنها... تنزل كرد، فرمود: اطفال كوچك را آب دهيد، قبول نكردند...
از اين هم پايين (تر) آمد، خواهش ديگر كرد: اول فرمود: آب دست ما بدهيد، قبول نكردند. ديگر تنزل كرد، رفت آن طفل شير خواره را آورد. و در آن حال نفرمود: (آب بدهيد به من تا به او بدهم ) بلكه او را آورد...
شماها خيال مى كنيد مصيبت ، تير به حلقوم على اكبر عليه السلام خوردن است ؟!
اصل مصيبت ، همين طفل را به ميدان آوردن است . ظاهرا وقتى هم بوده است كه طفل محتضر هم بوده است . فرمود:
اى جماعت ، وليكم ! اسقوا هذا الرضيع . يعنى خودتان آب بيارويد به اين طفل بدهيد. اءما ترونة يتلظى عطشا : نمى بينيد چه قسم به خود مى پيچد...!
دو چيز از بابت اين طفل ، دل را مى سوزاند: يكى فرمود خودتان آبش بدهيد، يكى ديگر آن را بلند كرد و فرمود: ببينيد چطور رنگش زرد شده است . و دست و پا مى زند از بى آبى ...؟!
مجلس براى سقاى سوم بود، يعنى ابوالفضل العباس عليه السلام روحى له الفداء
صفاتش را بگويم ؟! مرتبه اش را بگويم ؟! جلالت قدرش را بگويم ...؟!
[/]

[="Navy"]سه لقب براى حضرت عباس عليه السلام است : يكى (قمر بنى هاشم عليه السلام ) از بس كه مقبول بود، يكى (عباس طيار). حضرت فرمود: مثل جعفر طيار، خداوند دو بال براى او عطا فرموده كه با ملائكه پرواز مى كند، به هر جاى بهشت كه بخواهد پرواز كند، لقب سوم ، (عباس سقا)...
بارى ، از جانفشانيش براى برادر بگويم ؟! عمده حمايت در اين روزها به حضرت عباس عليه السلام بود. در حديث است ، وقتى حضرت عباس عليه السلام كشته شد، جراءت لشگر رفتن به خيمه ها زيادتر شد، يا اينكه جرى شدند.
جمالش را بگويم ؟! بلندى قامتش را بگويم ؟! كسى كه سوار شود بر اسبهاى بسيار بلند، اگر ركاب مانع نشود، پاهايش بر زمين كشيده مى شود!
اينقدر حضرت امام حسين عليه السلام او را دوست مى داشت كه مى فرمود: (بنفسى اءنت ).
برادرهاى مادرى را پيش انداخت در كشته شدن ، بعد بناى خودش شد، و قرار شد به ميدان برود.
وقتى كه ديد اطفال مرده اند، و بعضى مرده اند، ميدان رفتن را متوقف كرد، راه مشرعه را در پيش گرفت . وقتى كه سوار شد، حضرت هم سوار شد، پشت سرش . چون اين دو برادر سوار شدند، لشگر هم هجوم آوردند و اين دو را از هم جدا كردند.
[/]

[="Navy"]
سيدالشهداء عليه السلام مراجعت فرمود. حضرت عباس عليه السلام اسب را دوانيد و وارد شريعه شد.
ديگر كيفيت مبارزات آن جناب كه هزار سوار را متفرق كردند، خود را به آب رسانيدند. آب نخوردند... ببينيد چه هنگامه است . حضرت عباس عليه السلام آب را برداشت و نخورد، چنانچه در اخبار رسيده است كه كه ياد تشنگى برادر كرد و اما معلوم نشده و نمى دانم در آن عالم وقتى كه از اين عالم رفت ، آب كه برايش آوردند، خورد يا نخورد. ديگر بعد از اين حكايت مشك پركردن و به دوش گرفتن ،بالا آمدن ... فرياد كرد عمر سعد كه : مگذاريد! هجوم آوردن لشگر در طرف مشرعه و ساير كيفياتش - مكرر مى شنويد - از دست جدا شدن تير خوردن ...
لكن يك خبر است كه هنوز معلوم نشده است كه دو دست كه جدا شد وقت مشروعه دور بود از خيمه گاه ، نهر حسينى هم كه نبوده است . و آن جناب به اسب دوانيدن خود را به آنجا رسانيد، اين است كه مى گويند حضرت امام حسين عليه السلام وقت رفتن سر نعش ‍ عباس عليه السلام ، دست بريده عباس عليه السلام ، را ديد، نبايد اصلى داشته باشد، چرا كه از محل قبر ابوالفضل عليه السلام راهى دارد به مشرعه غير از خيمه گاه ، به طرف مسرع عباس عليه السلام راه ديگر دارد، و دستها ميان محل افتادنش بر زمين و مشرعه جدا شد،
پس نبايد حضرت امام حسين وقت رفتنش بر سر نعش عباس عليه السلام دستها را ديده باشد. پس نمى دانم سيدالشهداء دستهاى بريده را آورد و ملحق به بدن كرد، يا ملائكه ها آوردند نزد بدن گذاشتند؟
[/]

[="Navy"]
مصيبت اين سقاى تشنه را از وقتى بگويم كه مشك پاره شد. بعد از جنگها وسيعها، وقتى رسيد اينجا قبر مطهر است ،
فعند ذلك وقف العباس عليه السلام . يعنى ديگر جاى خود ايستاد و حركت نكرد...
البته بايد بايستد، چه بكند و به كجا برود، و فرار هم نمى خواهد بكند، دست هم ندارد كه دعوى بكند... گمانم اين است كه رو به خيمه گاه هم نيامد. در همان حال ، صداى ناله اهل حرم را مى شنيد.... بارى ، در همان حالتى كه ايستاده بود، يك تير بارانب هم شد. چنانچه در اخبار است : فصار جلده كالقنفذ.
اين ظاهر پوست و زره ، از وفور تير، مثل خارپشت شده بود.
اسب هم در ايتژن حالت از جولان نمى ايستاد. ناگاه تيرى آمد، بر سينه مباركش نشست ، و آن حضرت بر زمين افتاد.
تصور كن ... آن جناب ، با آن بلندى قامت ، اسب در جولان ، بر زمين بيفتد، چه خواهد شد.... تمام اين تيرها كانه بر جگر و بواطن آن حضرت نشست . انا لله و انا اليه راجعون .
[/]

[="Navy"]--------------------------------------------
نقل از: کتاب چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام
[/]

[="Navy"]


[/]

[="Navy"]شیخ عباس 74 ساله ، که 36 سال خادم حرم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام در مورد جریان آب دور قبرعلمدار کربلا گفت: قبلا دو چشمه در سرداب مطهر وجود داشت که از 400 سال قبل که آب لوله‌کشی نبود این آب مرتب می‌جوشید و از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج می‌شد که مزه و طعم آن آب از بهترین آب معدنی امروز هم بهتر بود و آن سرداب پله داشت مردم می‌آمدند و از آن آب به عنوان تبرک استفاده می‌کردند که آب در تابستان خنک و در زمستان گرم بود، اما یک فرد از خدا بی‌خبر آمد به بهانه اینکه یک ترکی در دیوار حرم اباالفضل پیدا شده گفت، می‌خواهم آزمایش کنم این اب از کجا می‌آید و بعد آن دو چشم را کور کرد و هر چه تلاش کردند، نتوانستند آن دو چشمه احیا شود اما بعد از دو ماه آب دوباره بالا آمد و به سرداب رسید و آن آب اینقدر چشم‌های کور شده را شفا می‌داد و از 50 سال قبل تاکنون این آب در یک سطح ثابت مانده و هر چه از آن استفاده نشود نه کم و نه زیاد می‌شود.[/]

[="Navy"][SPOILER]

[/SPOILER][/]

[="Navy"]وی ادامه داد: شما به خوبی می‌دانید اگر آب به مدت 10 روز در یک جا بماند گندیده می‌شود، اما این آب با وجود اینکه درب ورودی آن بسته شده مانند گلاب می‌ماند و در اطراف قبر مطهر حضرت اباالفضل حلقه زده و همچنان بسیار تازه و معطر مانده است. شیخ عباس ادامه داد: این آب به ارتفاع یک متر بالاتر از قبر قرار دارد، اما هرگز وارد مرقد مطهر نشده و من این‌ها را به چشم خود دیده‌ام و بارها شاهد بوده‌ام چقدر افراد کور وارد حرم شده و چند قطره از این آب در چشمان آنها ریخته شده و بینا شده‌اند و یا افرادی دارای امراض پوستی و سرطانی با استفاده از این آب شفا پیدا کرده‌اند. وی ادامه داد: مگر دریای رحمت اباالفضل تمام می‌شود. وی افزود: هم اکنون در بخش درب صاحب‌الزمان مرقد مطهر اباالفضل پنجره کوچکی قرار دارد که وصل به سرداب حرم است و اگر نگاه کنید از آن مرتب بوی گلاب می‌اید و این همان آبی است که متأسفانه خادمان کنونی در ورودی آن را و راه رسیدگی به سرداب را به روی زوار بسته‌اند[/]

[="Navy"][SPOILER]

[/SPOILER][/]

[="Navy"][SPOILER]

[/SPOILER][/]

[="Navy"][SPOILER][/SPOILER][/]

[="Navy"][SPOILER][/SPOILER][/]

[="Navy"]






[/]

[="Navy"]اینکه او به مقام باب‌الحوائجی رسیده است، به خاطر این نیست که چون دست یا پای او را قطع کردند و یا چشمش را تیر باران کردند، بلکه علت آن امر دیگری است امتحانی که او پس داد هیچیک از شهدای کربلا این امتحان را پس ندادند.
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، حجت‌الاسلام‌ والمسلمین یحیی صادقی در گفت وگویی سرّ باب الحوائجی حضرت عباس‌(ع) را تشریح کرد. خلاصه این گفتوگو به شرح زیر است. وی می گوید:
« و أبلی بلاء حسنا » عباس بن علی‌(ع)، مبتلا به آزمون سخت شد و ایثار و جان‌فشانی کرد و سر فراز بیرون آمد در بیان اینکه چرا او «باب الحوائح» الی الله است و هر گرفتار و دردمندی به او متوسل می‌شود و حاجت می‌گیرد، علل مختلفی ذکر کرده‌اند که چرا او باب‌الحوائج الی الله است آیا به خاطر این است که دست خود را از دست داد یا به خاطر این بود که فرقش شکاف برداشته است یا...
[/]

[="Navy"]«از حسن روی یوسف دست بریده سهل است / در کوی دلبر ما سرها بریده بینی»
در روز عاشورا اصحاب ابا عبد الله واقعاً مردانه ایستادگی کردند، 72 نفر در برابر سی هزار نفر بودند و آنقدر رشادت کردند که این جنگ تا عصر عاشورا طول کشید.
نیزه‌ها بدن‌ها را پاره پاره کرد، اما روح که تسخیر پذیر نیست، آن کرامت‌های اخلاقی قابل تغییر و تحول نبود، ثابت قدم ماندند و به کوی جانان رفتند.
حضرت عباس گرفتار آزمون سخت شد و سربلند از آن بیرون آمد؛ آن حضرت القاب فراوانی دارد یکی از القاب او «عبد صالح» است « السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِح الْمُطِیعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُوله » [9] یکی از القاب او «سقاست» و از القاب او «صاحب اللواء» است او پرچمدار کربلاست.
[/]

[="Navy"]لقب دیگر او باب الجوائح است، بزرگان وجوهی ذکر کرده‌اند که چرا او قبله حاجات ارباب حوائج است.
مرحوم آقای برقعی می‌گفت: اینکه او به مقام باب‌الحوائجی رسیده است، به خاطر این نیست که چون دست یا پای او را قطع کردند و یا چشمش را تیر باران کردند، بلکه علت آن امر دیگری است امتحانی که او پس داد هیچیک از شهدای کربلا این امتحان را پس ندادند.
حضرت ابوالفضل‌(ع) تشنه بودند و وارد شریعه فرات شدند و موج‌های فرات را دیدند، انسان تشنه‌ایی که سه روز آب نخورده است و مشکش را پر از آب کرده است، کفی ازآب فرات را برداشت و یاد تشنگی برادر نبود و این کف آب را به بالا آورد و هنوز تشنگی برادر را به خاطر ندارد، همین که آب را نزدیک لب‌ها آورد و مماس لب‌های تشنه او شد اینجا بود که «فتذکر عطش اخیه الحسین»[10] یاد تشنگی برادر کرد و این رجز را خواند.
«یا نفسیُ مِنْ بعدِ الحسین هونی وبعده لا کُنتِ أن تکونی
[/]

[="Navy"]هذا الحسین وارد المنون وتشربین بارد المعین!؟
تا اللّه ما هذا فعال دینی»
خطاب به نفس خود گفت تو سیراب باشی و اطفال ابی عبد الله فریاد تشنگی‌شان به آسمان برسد.بعد قسم یاد کرد که به خدا این رفتار دین نیست که من با لب سیراب از شریعه بیرون بروم، ولی اطفال حجت خدا تشنه باشند.جناب سید حبیب الله چایچیان معروف به «حسان» در کتاب اشک‌ها بریزید اشعار نغری دارد.
[/]

[="Navy"]کربلا کعبه عشق است و من اندر احرام
شد در این کعبه عشاق دو تا تقصیرم
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من کرد از آن آب روان تصویرم
باید این دیده و این دست دهم قربانی
تا قبول افتد حج من و تقصیرم
[/]

[="Navy"]با خود گفت، من این را هم بر خودم نمی‌بخشم، چرا دست زیر آب کردم و تا نزدیک لب‌ها آوردم؟ این بر مُحرم حرام است، چرا که من محرم هستم و کربلا محل احرام می‌باشد، یکی از محرمات احرام، نگاه به آیینه است گویا عباس بن علی خطاب به نفسش می‌گوید؛ ای عباس چرا بر آب نکاه کردی و خودت را دیدی! به جرم این محرمات احرام در کربلا، باید این چشم و دست خود را قربانی کنی، تا فدیه این دو عملت باشد.
مرحوم برقعی می‌گفت: غیر از چشم بیدار خدا کسی عباس را نمی‌دید و اگر عباس از شریعه؛ آب می‌خورد کسی خبر نداشت، لکن برای رضای خدا، با نهایت خلوص آب را روی آب ریخت و با برادر مساوات کرد و در کوران حوادث قمر بنی‌هاشم آزمون‌های سختی داد و سربلند بیرون آمد و شهید از دنیا رفت. sibtayn.com

فرستنده : زهرا منعمی زاده[/]

[="Tahoma"][="DarkSlateBlue"]سلام من متوجه نشدم راجع به خانواده حضرت عباس بود؟:Gig:[/]

موضوع قفل شده است