@جن و شیطان ((لعنت الله علیه)) و تاثیر آنها بر زندگی انسان@

تب‌های اولیه

322 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

خیر البریه;119209 نوشت:
با سلام دوست گرامی شاید معانی جملات را تفاهم نمیکنیم ! مثلا در آیات : {وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاء وَغَوَّاصٍ }ص37 {قَالَ عِفْريتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ }النمل39 آیا تصرف و قدرت اجنه وشیاطین بیان نشده است ؟ اگر هم منظورتان تاویل آیات است روشن بیان فرمایید تا بر خطایمان واقف شویم .

بله بله حالا من متوجه ایراد شدم

بزرگوار تا قبل از تولد حضرت عیسی علیه السلام جنیان توان بسیاری از کارها را داشتند

از جمله ظاهر شدن و صعود به عالم غیب و استراق اخبار غیب
بعد از تولد حضرت عیسی علیه السلام تا اسمان چهارم بر انان بسته شد و توان ظاهر شدن هم از انها گرفته شد در قالب جسم

بعد از تولد فخر عالم محمد مصطفی صلی الله علیه و اله راه انان کلا به اسمان بسته شد
و اجازه ورود در عالم انس به کل از انان سلب شد
((به صورتی که در زمان سلیمان علیه السلام می توانستند))
و ورودشان به عالم انسان منوط به بسیاری شرایط شد.....

جهت تحقیق در مطالب فوق به سوره جن و تفسیر ان مراجعه فرمایید

**عبدالله**;119205 نوشت:
اگر شیطان توان تصرف چسمی داشت به نظرتون کسی رو می ذاشت به راه راست هدایت بشه؟

سلام.

در مکان عمومی اینگونه حرف ها به دلم نمی نشیند.

اتفاقا همین ربودن توسط موجودات دیگر, یکی از تهدیدان شان نیز می باشد.

فردی که به قولی با اجنه سر یک سفره می نشیند و مخصوصا شیاطین را احضار می کند و سپس نوعی سرپیچی انجام می دهد, می تواند توسط اجنه کشته شود, مخصوصا اگر اذن کار را نداشته باشد و سر خود از این کار ها انجام دهد.

در این موارد دیگر از وسوسه و ... گذشته است.

کتک و سیلی زدن و ربودن که بماند.

مثلا برای یک جادوگر راه راست که دیگر معنا ندارد, عملا سرباز شیطان شده است و ...

دیگر بحث را ادامه نمی دهم, چون شهودی است و نمی توانم اثباتی کنم و تنها گفتن یک نظر یک شخص عادی بود و بس.

آن غلو را کاملا صحیح می فرمایید, همینطور است.

یا علی.

رحیمی;119279 نوشت:
اتفاقا همین ربودن توسط موجودات دیگر, یکی از تهدیدان شان نیز می باشد. فردی که به قولی با اجنه سر یک سفره می نشیند و مخصوصا شیاطین را احضار می کند و سپس نوعی سرپیچی انجام می دهد, می تواند توسط اجنه کشته شود, مخصوصا اگر اذن کار را نداشته باشد و سر خود از این کار ها انجام دهد.

عزیز
اینها عین خرافات است
با طناب شیطان به چاه نروید
انان که دم از ربودن می زنند خود از یاران شیطانند و اینطور دشمن را بزرگنمائی می کنند. هوشیار باشید و فریب نخورید
و اما انان که با جن بر سر یک سفره می نشینند وقتی سرپیچی می کنند اجنه از طریقی دیگر دمارشان را در می اورند
نه سیلی زدن و....
اینها خذعبلاتی بیش نیست
خود بنده گفتم قدرت انها زیاد است
ولی همین حقیر عرض نمودم هدفم تفکیک خرافه و واقعیت است
فقط یک دلیل عقلی-دینی-قرانی-حدیثی بیاورید که انها قادر به ربودن کسی هستند یا کتک زدن انسان
حکایت را ول کنید این حقیر اگر دم از برهانی می زنم پشتوانه ای عقلی یا دینی یا حدیثی یا قرانی دارد
بنده شدیدا با این حکایات مخالفم
واقعیت جور دیگر است
شیطان به دو چیز علاقه زیادی دارد که نشر شود

1-- نشر غلو درباره او و قدرتش دقت کنید شیطان سلطه ندارد بلکه زیبا کننده است و اغوا کننده و مکار و حیله گر

2-- در جائی که قدرت دینی است شیطان علاقه دارد اسمش محو شود و کلا موجودی به اسم شیطان فراموش شود

دو تاکتیتک نظامی خیلی قوی

یا دشمن را انقدر بزرگ کنید که حریف روحیه اش را ببازد
یا اتقدر ضعیفش کنید که حریف از غرور شکست بخورد

بازهم تاکید می کنم هیچ حکایت را روایتی مبنی بر تصرف جن در زندگی انسان از طریق تاثیر مستقیم بر جسم وجود ندارد و هرچه هست قصه های پای کرسی و لحاف است که از دیدگاه این حقیر مفت هم نمی ارزد
ما اینجا داستان سرائی نمی کنیم
هدفمان نمایان کردن چهره واقعی دشمن است

ممنون از شما.

شاید اینها داستان سرایی خزعبلات باشد, شاید هم نباشد.

قبلا گفتم که مثل شما دانش مذهبی ندارم, و تنها یک نظر عادی بود.

ولی دلیل که فرمودید:

حال تنها می توانم بگویم همانطور که جنی می تواند تخت ملکه سبا را منتقل کند, باز می تواند تحت شرایطی انسان را منتقل کند ...

آنهایی هم که گفتم حکایت و ... نبود.

فقط شما نیستید که عمری در این امور صرف کرده اید.:Cheshmak:

جدای از این مطلب:

بیشتر فکر می کنم چه بهتر که بگوییم حداکثر تاثیر شیاطین و اجنه و ... افسردگی و کمی غم و غصه هست. (یعنی گفتن این مسائل چه تاثیر روحی چه فیزیکی در سایت عمومی صحیح نباشد)

چون با گفتن این مسائل شاید داریم کمک می کنیم به شیادان, امروزه هم که بحث جن و جنگیری رواج یافته....

نمی دانم.

نقل قول:
جن و شیطان(( لعنت الله علیه ))و تاثیر بر زندگی انسان

دوست عزیز چرا جن را هم لعنت کرده ای
جن انها هم مثل انسانها هم مسلمان دارند هم کافر

طالب علم;119317 نوشت:
دوست عزیز چرا جن را هم لعنت کرده ای
جن انها هم مثل انسانها هم مسلمان دارند هم کافر

[="DarkGreen"]سلام

فکر کنم منظورشون جن های پلید است:ok:

(راستی الان کاربر جن هم داریم؟!!)[/]

[="rgb(0, 100, 0)"]سلام

زاویه دادن به تفکر:

نوشت:
تخت ملکه سبا

آیا واقعا یک جن تخت را جابه جا کرد یا یک انسان مومن به وسیله معجزه؟[/]:ok:

mkk1369;119326 نوشت:
زاویه دادن به تفکر:

آیا واقعا یک جن تخت را جابه جا کرد یا یک انسان مومن به وسیله معجزه؟

:ok:

تشکر از شما.

من بی سواد منظورم آصف بن برخیا نبود که تخت را آورد.

به هر حال عفریتی گفت که می توانم بیاورم:

قالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ

رحیمی;119315 نوشت:
حال تنها می توانم بگویم همانطور که جنی می تواند تخت ملکه سبا را منتقل کند, باز می تواند تحت شرایطی انسان را منتقل کند ...

این جواب شما لطفا همه پست ها را بخوانید عزیز

**عبدالله**;119211 نوشت:
بزرگوار تا قبل از تولد حضرت عیسی علیه السلام جنیان توان بسیاری از کارها را داشتند از جمله ظاهر شدن و صعود به عالم غیب و استراق اخبار غیب بعد از تولد حضرت عیسی علیه السلام تا اسمان چهارم بر انان بسته شد و توان ظاهر شدن هم از انها گرفته شد در قالب جسم بعد از تولد فخر عالم محمد مصطفی صلی الله علیه و اله راه انان کلا به اسمان بسته شد و اجازه ورود در عالم انس به کل از انان سلب شد ((به صورتی که در زمان سلیمان علیه السلام می توانستند)) و ورودشان به عالم انسان منوط به بسیاری شرایط شد.....

رحیمی;119315 نوشت:
بیشتر فکر می کنم چه بهتر که بگوییم حداکثر تاثیر شیاطین و اجنه و ... افسردگی و کمی غم و غصه هست. (یعنی گفتن این مسائل چه تاثیر روحی چه فیزیکی در سایت عمومی صحیح نباشد) چون با گفتن این مسائل شاید داریم کمک می کنیم به شیادان, امروزه هم که بحث جن و جنگیری رواج یافته....

عقده سحر بگشا ولی گره ساحری نزن
اول نمایان کردن قدرت واقعی سپس راه مقابله با ان از راه صحیح

طالب علم;119317 نوشت:
دوست عزیز چرا جن را هم لعنت کرده ای

لعنت پس از نام ابلیس امده خطاب لعنت ابلیس ملعون است و اعوانش نه برادران و خواهران جن که شیعه هستند سلام خدا بر انها

mkk1369;119326 نوشت:
[="rgb(0, 100, 0)"]سلام

زاویه دادن به تفکر:

آیا واقعا یک جن تخت را جابه جا کرد یا یک انسان مومن به وسیله معجزه؟[/]

:ok:

[=Verdana]با سلام

سلیمان در جلسه خودش گفت: «یا ایها الملا ایکم یأتینی بعرشها قبل ان یأتونی مسلمین»؛ ای سرکردگان؛ پیش از اینکه آنها بیایند و در حالی که قصد دارند که تسلیم باشند، کی حاضر است تخت او را قبل از خودش اینجا حاضر کند؟ (سوره نمل/38)
«قال عفریت من الجن انا اتیک به قبل ان تقوم من مقامک»؛
پلیدی از جن گفت: من حاضرم آن را بیاورم قبل از آنکه از جایت برخیزی. (سوره نمل/39) (این مجلس بهم بخورد.) (این خودش دلیل است که از نظر قرآن ممکن است عمل خارق العاده ای به دست یک موجود پلید هم صادر شود.)

سلیمان اعتنایی نکرد و این را به چیزی نشمرد.
«قال الذی عنده علم من الکتاب انا ءاتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک»؛ (باز اینجا قرآن به علم تمسک جسته است) گفت آن کسی که در نزد او نوعی علم از کتاب بود (مقصود از " کتاب " الواح آسمانی است، لوح محفوظ است من پیش از یک چشم به هم زدن حاضرش می کنم. (سوره نمل/40):Sham:
«فلما راه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربی لیبلونی ءاشکر ام اکفر و من شکر فانما یشکر لنفسه و من کفر فان ربی غنی کریم»؛ وقتی که آن تخت را حاضر دید، خدا را شکر کرد.
گفت این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسی می کنم.
و هر که سپاس گزارد، تنها به سود خویش سپاس می گذارد و هرکس کفران کند، پروردگارم بی نیاز و کریم است. (سوره نمل/40)

**عبدالله**;119330 نوشت:

این جواب شما لطفا همه پست ها را بخوانید عزیز

خیلی ممنون.

خواندم.

این قسمت که فرمودید:

نقل قول:
و اجازه ورود در عالم انس به کل از انان سلب شد

اینکه ظاهر می شدند و کم کم منع شدند و یک سری قدرت ها از آنها گرفته شد ولی دلیل بر گرفته شدن هر نوع توانایی نمی باشد.

این جمله شما که به کل سلب شدند از ورود به عالم ما جایی ندیده ام.

در مورد اجازه گرفتن از امام حسین(ع) برای تار و مار کردن یزیدیان چه؟ به هر حال می توانستند این کار را انجام دهند که آقا فرمود نه.

قسم حضرت عباس را باور کنم یا دم خروس را.

باز هم می گویم, اکثر افراد با باز شدن چشم سوم و چاکرا ها و ... با اجنه صحبت می کنند و می بینند و ...

و کم پیش می آید فرد به جاها برسه.

اگر رحمانی باشد که هیچ, به خدا و دین هدایت می کند.

ولی اگر شیطانی باشد می گوید به خدا توهین کن قرآن آتش بزن با محارم زنا کن و ....

انجام داد داد, نداد.....

رحیمی;119338 نوشت:
در مورد اجازه گرفتن از امام حسین(ع) برای تار و مار کردن یزیدیان چه؟ به هر حال می توانستند این کار را انجام دهند که آقا فرمود نه.

اگر امام اذن می داد این قدرت به انها عطا میشد ولی نداد یعنی قدرت صادر نشد

رحیمی;119338 نوشت:
باز هم می گویم, اکثر افراد با باز شدن چشم سوم و چاکرا ها و ... با اجنه صحبت می کنند و می بینند و ...

به دنیای اجنه وارد میشوند و صحبت می کنند

رحیمی;119338 نوشت:
این جمله شما که به کل سلب شدند از ورود به عالم ما جایی ندیده ام.

عرض شد به شرطها و شروطها

**عبدالله**;119349 نوشت:
اگر امام اذن می داد این قدرت به انها عطا میشد ولی نداد یعنی قدرت صادر نشد

تشکر.

این مطلب که آنها نیاز به اعطای قدرت داشته اند در روایتی آمده؟ یا نمی خواستند جسارت شود و سرسپردگی خود را اعلام کنند؟

من نمی گویم که آنها می توانند هر موقع خواستند بیایند, در شرایطی بله می توانند بیایند و فرد را لازم هم شد بربایند.

چه بگویم دیگر.

نظرتان درباره آمدن فرزند شیطان چیست؟

گمنام;7745 نوشت:

از حضرت امام صادق (ع) روايت شده : روزی حضرت رسول (ص) نشسته بود، مردی به خدمتشان رسيد كه بلندی قامتش مثل درخت خرما بود. سلام كرد، حضرت جواب داد و سپس فرمود: «خودش و كلامش شبيه جن است». سپس به او فرمود: كيستی؟ عرض كرد: من هام، پسر هيم، فرزند لاتيس، پسر ابليس هستم (بحارالانوار ص ۸۳)

بانو حكيمه دختر امام كاظم (ع) گويد: «برادرم امام رضا (ع) را ديدم كه جلو در اتاقی با كسی صحبت می كرد در حالی كه تنها بود، عرض كردم: با چه كسی سخن می گوييد؟ فرمودند: فردی از جن آمده تا مسائلی بپرسد و از چيزهايی شكايت كند» (اصول كافی ص ۳۹۵) علامه طباطبايی (ره) می فرمودند: «روزی آقای بحرينی كه يكی از افراد معروف ومشهور در احضار جن و از متبحرين در علم ابجد و حساب مربعات بود در مجلس ما حضور يافت،چادری آوردند، دو طرفش را به دست من داد و دوطرف ديگر را به دستهای خود گرفت. اين چادر به فاصله دو وجب از زمين فاصله داشت. در اين حال جنيان را حاضر كرد، صدای غلغله و همهمه شديدی از زير چادر برخاست. چادر به شدت تكان می خورد چنان كه نزديك بود از دست ما خارج شود. من محكم نگه داشته بودم، آدمكهايی به قامت دو وجب در زيرچادر بودند و بسيار ازدحام كرده و تكان می خوردند و رفت و آمد داشتند، من با كمال فراست متوجه بودم اين صحنه، چشم بندی و صحنه سازی نبوده و صد درصد وقوع امر خارجی بوده است» (رجايی، تهرانی جن و شيطان ص ۴۷)

هم بعد از پیامبر و هم مطمئنا اذن نگرفته بود, یاران پیامبر هم قیافه ترسناکش را دیده بودند.

پس توانسته بود بیاید به عالم ما...

قضیه ای هم که علامه طباطبایی تعریف می کنند هم معروف هست.

**عبدالله**;119349 نوشت:

عرض شد به شرطها و شروطها

بله.
منم می گویم که با شروطی می توانند وارد شوند.
(با عرض شرمندگی دیگر در این تاپیک پست نمی دهم)

سلام
شما گفتید که جنها بعد از پیامبر نمی توانند در قالب جسم در آیند.
در قسمتی از کتاب سری از اسرار آل محمد نوشته که بعد از فوت پیامبر اولین کسی که با ابوبکر بیعت کرد پیرمردی بود و گفت که امروز شبیه روز آدم است (یا جمله ای شبیه به این) و بعد از امام علی می پرسند که او چه کسی بود و ایشان می فرمایند که ابلیس بود و ....
دراین مورد هم توضیح بدهید

نقل قول:
بزرگوار تا قبل از تولد حضرت عیسی علیه السلام جنیان توان بسیاری از کارها را داشتند

از جمله ظاهر شدن و صعود به عالم غیب و استراق اخبار غیب
بعد از تولد حضرت عیسی علیه السلام تا اسمان چهارم بر انان بسته شد و توان ظاهر شدن هم از انها گرفته شد در قالب جسم

بعد از تولد فخر عالم محمد مصطفی صلی الله علیه و اله راه انان کلا به اسمان بسته شد
و اجازه ورود در عالم انس به کل از انان سلب شد
((به صورتی که در زمان سلیمان علیه السلام می توانستند))
و ورودشان به عالم انسان منوط به بسیاری شرایط شد.....







با سلام

اینجانب اخبار این مطلب شما را بررسی کردم و منابعش در شیعه و عامه آمده مثلا :

حدثنا الشيخ الجليل أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين بن موسى ابن بابويه القمي (رضي الله عنه)، قال: حدثنا علي بن أحمد بن عبد الله بن أحمد بن أبي عبد الله البرقي، قال: حدثني أبي، عن جده أحمد بن أبي عبد الله، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر البزنطي، عن أبان بن عثمان، عن أبي عبد الله الصادق (عليه السلام)، قال: كان إبليس (لعنه الله) يخترق السماوات السبع، فلما ولد عيسى (عليه السلام) حجب عن ثلاث سماوات، وكان يخترق أربع سماوات، فلما ولد رسول الله (صلى الله عليه وآله) حجب عن السبع كلها، ورميت الشياطين بالنجوم، وقالت قريش: هذا قيام الساعة الذي كنا نسمع أهل الكتب يذكرونه، وقال عمرو بن أمية، وكان من أزجر أهل الجاهلية: انظروا هذه النجوم التي يهتدى بها، ويعرف بها أزمان الشتاء والصيف، فإن كان رمي بها فهو هلاك كل شئ، وإن كانت ثبتت ورمي بغيرها فهو أمر حدث. وأصبحت الاصنام كلها صبيحة مولد النبي (صلى الله عليه وآله) ليس منها صنم إلا وهو منكب على وجهه، وارتجس في تلك الليلة أيوان كسرى، وسقطت منه أربعة
و در معانى الاخبار از برقى از پدرش از جدش از بزنطى از ابان از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمودابليس آسمانهاى هفتگانه را در مى نورديد، تا آنكه عيسى (عليه السلام ) متولد شد و او از سه آسمان ممنوع گرديد. و باز او چهار آسمان را بالا مى رفت تا رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) متولد گرديد، در نتيجه از رفتن به همه آسمانها محروم شد و از آن به بعد شيطانها به وسيله نجوم رانده مى شوند ....

و در الدر المنثور است كه ابن مردويه از ابن مسعود روايت كرده كه گفت : جرير بن عبد الله به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) عرض كرد: يا رسول الله از آسمان دنيا و زمين پايين برايم حديث كن . فرمود اما آسمان دنيا خداوند آن را از دود خلق كردپس ‍ آن را بالا برد و در آن چراغ و ماهى نورانى قرار داد و آن را با چراغهاى نجوم زينت بخشيد. و آن نجوم را رجم شيطانها و هم حفظ آسمان از هر شيطان رانده شده اى قرار داد.


و مراد از (خطفه ) اين است كه : شيطانى دزدكى خود را به صدارس ملائكه برساند تا حرفهاى آنان را گـوش دهد. و در جاى ديـگـر از اين عمل به (استراق سمع ) تعبير كرده ، و فرموده : (الا من استرق السمع ف اتبعه شهاب مبين ) و اين استثناء استثناى از ضمير فاعل در جمله (لا يسمعون ) است .المیزان

وأخرج ابن جرير وابن مردويه والبيهقي في الدلائل عن ابن عباس قال : لم تكن سماء الدنيا تحرس في الفترة بين عيسى ومحمد عليهما السلام ، وكانوا يقعدون منها مقاعد للسمع ، فلما بعث الله محمداً صلى الله عليه وسلم حرست السماء شديداً ورجمت الشياطين ، فانكروا ذلك ، فقالوا : { لا ندري أشر أريد بمن في الأرض أم أراد بهم ربهم رشداً } فقال إبليس : لقد حدث في الأرض حدث ، فاجتمعت إليه الجن ، فقال : تفرقوا في الأرض فأخبروني ما هذا الحدث الذي حدث في السماء؟ وكان أول بعث بعث ركب من أهل نصيبين ، وهم أشراف الجن وساداتهم ، فبعثهم إلى تهامة ، فاندفعوا حتى بلغوا الوادي وادي نخلة فوجدوا نبي الله صلى الله عليه وسلم يصلي صلاة الغداة ، ولم يكن نبي الله صلى الله عليه وسلم علم أنهم استمعوا إليه ، وهو يقرأ القرآن ، فلما قضى يقول : لما فرغ من الصلاة ولوا إلى قومهم منذرين يقول : مؤمنين .
وأخرج الواقدي وأبو نعيم في الدلائل عن ابن عمرو قال : لما كان اليوم الذي تنبأ فيه رسول الله صلى الله عليه وسلم منعت الشياطين من السماء ورموا بالشهب .
وأخرج الواقدي وأبو نعيم عن أبيّ بن كعب قال : لم يرم بنجم منذ رفع عيسى حتى تنبأ رسول الله صلى الله عليه وسلم رمى بها .
وأخرج البيهقي في الدلائل عن الزهري قال : إن الله حجب الشياطين عن السمع بهذه النجوم ، انقطعت الكهنة فلا كهانة .
وأخرج ابن المنذر عن ابن عباس في قوله : { وأنا كنا نقعد منها مقاعد للسمع } قال : حرست به السماء حين بعث النبي صلى الله عليه وسلم لكيلا يسترق السمع ، فأنكرت الجن ذلك ، فكان كل من استمع منهم قذف .
وأخرج ابن مردويه عن ابن عباس قال : كانت الجن قبل أن يبعث النبي صلى الله عليه وسلم يستمعون من السماء ، فلما بعث حرست فلم يستطيعوا فجاؤوا إلى قومهم يقولون للذين لم يستمعوا فقالوا : { إنا لمسنا السماء فوجدناها ملئت حرساً شديداً } وهم الملائكة { وشهباً } وهي الكواكب { وأنا كنا نقعد منها مقاعد للسمع فمن يستمع الآن يجد له شهاباً رصداً } يقول : نجماً قد أوصد له يرمي به . قال : فلما رموا بالنجم قالوا لقومهم : { أنا لا ندري أشر أريد بمن في الأرض أم أراد بهم ربهم رشداً } .
وأخرج ابن المنذر عن ابن جريج في قوله : { يجد له شهاباً } قال : من النجوم { رصداً } قال : من الملائكة وفي قوله : { وأنا لا ندري أشر أريد بمن في الأرض } قالوا : لا ندري لم بعث هذا النبي لأن يؤمنوا به ويتبعوه فيرشدوا أو لأن يكفروا به ويكذبوه فيهلكوا كما هلك من قبلهم من الأمم والله أعلم .درالمنثور


اما سخن ما بر سر تصرف شیطان در زمین بود نه آسمان ! شکی نیست که از هنگامیکه شیاطین از آسمانها رانده شدند همگی در زمین متمرکز شده و بشدت مشغول گمراهی واغوای مردمند و حوادث آخر الزمان و اوج امتحانات وابتلائات پیامبر خاتم (ص) و قتل ائمه هدی علیهم السلام و .... شاهد بر تصرف ایشان است.

(هذا صراط على مستقيم ، ان عبادى ليس لك عليهم سلطان ، الا من اتبعك من الغاوين ، و ان جهنم لموعدهم اجمعين )، (اين صراط من است ، و بر من است كه آنرا مستقيم نگهدارم ، بدرستى تو بر بندگان من سلطنتى ندارى ، مگر كسيكه خود از گمراهان باشد، و با پاى خود تو را پيروى كند، كه جهنم ميعادگاه همه آنان است )

(فبعزتك لاغوينهم اجمعين الا عبادك منهم المخلصين ).

: (بطور قطع از بندگانت نصيبى مقدر خواهم گرفت .)

بسم الله الرحمن الرحیم

hoomanb;119356 نوشت:
شما گفتید که جنها بعد از پیامبر نمی توانند در قالب جسم در آیند. در قسمتی از کتاب سری از اسرار آل محمد نوشته که بعد از فوت پیامبر اولین کسی که با ابوبکر بیعت کرد پیرمردی بود و گفت که امروز شبیه روز آدم است (یا جمله ای شبیه به این) و بعد از امام علی می پرسند که او چه کسی بود و ایشان می فرمایند که ابلیس بود و .... دراین مورد هم توضیح بدهید

عرض کردم به ان راحتی که تا قبل از بعثت داشتند نمی توانند
قوانین بسیار سختی برایشان وضع شده که اگر به قالب جسم دربیایند خود را در مقابل مرگ قرار داده اند.
دقت بفرمایید که ورودشان به دنیای ما ممکن نیست مگر در قالب موجودات اسیب پذیر.
حساب شیطان ملعون جداست او علم بسیار زیادی دارد و توانائیهای زیاد .ولی حتی خود ان ملعون هم مگر در شرایط بسیار خاص به قالب جسم در نمی اید .یکبار که چنین غلطی کرد و در زمان حضرت ابراهیم علیه السلام به قالب جسم در امد یکی از چشمان نحسش کور شد((نماد تک چشم ماسونها ))
یکبار دیگر هم که در قالب جسم بود و مولا علی علیه السلام در کوچه او را دید چیزی نمانده بود شیطان را خفه کند که با وساطت پیامبر صلی الله علیه و اله او را رها کرد
و بار دیگر هم در پای منبر ملعون ترین ملعون عالم امد تا مهر نجاست بر حکومت او بزند.

خیر البریه;119425 نوشت:
وج امتحانات وابتلائات پیامبر خاتم (ص) و قتل ائمه هدی علیهم السلام و .... شاهد بر تصرف ایشان است.

شیطان بسیار زیرک است او کارهایش را از طریق فریب خوردگان انس انجام می دهد ((ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم لیجادلوکم)) حساب این امر با تاثیر مستقیم او جداست .

خیر البریه;119425 نوشت:
اما سخن ما بر سر تصرف شیطان در زمین بود نه آسمان

بله صحیح می فرمایید بحث به بیراهه رفت .

رحیمی;119352 نوشت:
من نمی گویم که آنها می توانند هر موقع خواستند بیایند, در شرایطی بله می توانند بیایند و فرد را لازم هم شد بربایند.

اجازه تاثیر مستقیم بر هیچ انسانی را ندارند یک سند معتبر ارائه دهید نه داستان.

حکایت مس چیز دیگری است که توضیح خواهم داد انشاالله

بسم الله الرحمن الرحیم

سبحان من الجم الجن بکلماته

آیا جن و عفریت یاهم فرق دارند؟

عفریت به گروه خاصی از جن القا می شود که بسیار شرور می باشد شاید اگر بخواهیم عفریت را با انسان مقایسه کنیم بشود گفت یک انسان که غرق در بدیها است و به کل منکر خداست و از نام خدا وحشت دارد.
وحشت عفریت از نام خدای سبحان بسیار بیشتر از جن است.

عفریت به معنای فرد گردنکش و خبیث است‌. اصل این کلمه از "عفَر" و به معنای کسی را به قوّت در خاک غلتانیدن است‌. به همین مناسبت به فرد قوی هیکل که حریف خودش را بر خاک می‌افکند، "رجل عفریت‌" گفته می‌شود؛ و یا "أسد عفریت‌" یعنی شیر درشت اندام و زیرک‌.

ولی چرا گریز به این قسمت زدم؟ عرض می کنم

با سلام

نقل قول:
اجازه تاثیر مستقیم بر هیچ انسانی را ندارند یک سند معتبر ارائه دهید نه داستان.



فکر کنم که اصل بحث به اینجا رسیده که شما معتقدید شیاطین و اجنه قدرت تصرف مستقیم در انسان را ندارند اما اینجانب باستناد آیات و روایات معتقدم که گاهی اوقات این امر ممکن شده است.

برای تمرکز موضوع وجلوگیری از انحراف ابتدا آیاتی که قبلا آورده شد در باره مس شیطان حضرت ایوب علیه السلام را وهمچنین مفهوم کلمات : یتخبطه الشیطان من المس : و همچنین :

وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ {الأعراف/200}

{أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً }مريم83

تَؤُزُّهُمْ أَزّاً ، به چه معنی است ؟

{وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِم بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الأَمْوَالِ وَالأَوْلادِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاَّ غُرُوراً }الإسراء64


جمله : وَأَجْلِبْ عَلَيْهِم بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ : یعنی چه ؟

تا کنون متوجه شده اید که گاها ترسی شما را فرا می گیرد؟

این ترس علی الخصوص زمانی که شما به مکانهای خلوت و خصوصا تاریک وارد می شوید شدت می گیرد

و از همه بالاتر زمانی که برای خواندن نماز شب بیدار می شوید یا زود هنگام برای نماز صبح
ترسی در وجود شما ایجاد می شود گوئی که شخصی می خواهد به شما حمله کند.

این موجود که ترس را در وجود شما القا می کند عفریت است هرچند که هیچ کاری جز همین القای ترس نمی تواند بکند ولی برای دفع شرش عمل زیر را انجام دهید

1 ساعت مانده به غروب آفتاب در مکانی خلوت بنشینید و ظرف آبی را کنارتان بگذارید
سپس با صدای بلند 41 بار آیه الکرسی را بخوانید و پس از هربار خواندن به آب فوت کنید و پس از اتمام 41 بار مقداری از آب را بخورید و مقداری هم به سر و روی خودتان بریزید .و سعی کنید تا 1-2 ساعت بعد از ان قضای حاجت نکنید.

این عمل چنان دماری از عفریت در می آورد که دیگر ابدا به شما نزدیک نمی شود.

خیر البریه;119430 نوشت:
إِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

مطلب در آیه بعد روشن می شود

وَ إِمَّا يَنزَغَنَّك مِنَ الشيْطنِ نَزْغٌ فَاستَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سمِيعٌ عَلِيمٌ(200) إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسهُمْ طئفٌ مِّنَ الشيْطنِ تَذَكرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ

حرف از مس است و مس با تصرف فرق دارد.

خیر البریه;119430 نوشت:
لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً }مريم83 تَؤُزُّهُمْ أَزّاً ، به چه معنی است ؟

آيا نديدي كه ما شياطين را به سوي كافران فرستاديم كه آنها را در راه غلطشان تحريك بلكه زير و رو مي كند ( ا لم تر انا ارسلنا الشياطين علي الكافرين تؤزهم ازا ) .
از چنانكه راغب در مفردات مي گويد در اصل به معني جوشش ديك و زير و رو شدن محتواي آن به هنگام شدت غليان است

و این نمی تواند دلیل ی بر تصرف باشد چرا شما با صحبت کردن با یک شخص هم می اوتنید او را تحریک و بلکه دیوانه کنید بدون اینکه او را حتی لمس کنید.

خیر البریه;119430 نوشت:
وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِم بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الأَمْوَالِ وَالأَوْلادِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاَّ غُرُوراً }الإسراء64

استفزز از ماده استفزاز به معني تحريك و برانگيختن است ، تحريكي سريع و ساده ، ولي در اصل به معني قطع و بريدن چيزي است ، لذا هر گاه پارچه يا لباسي پاره شود ، عرب مي گويد تفزز الثوب
.
و استعمال اين لغت در معني تحريك و برانگيختن به خاطر بريدن كسي از حق و كشاندن او به سوي باطل است .
اجلب از ماده اجلاب در اصل از جلبه به معني فرياد شديد است ، و اجلاب به معني راندن و حركت دادن با نهيب و فرياد مي باشد ، و اينكه در بعضي از روايات از جلب نهي شده يا به معني آن است كه مامور جمع آوري زكات به هنگامي كه براي گرفتن حق شرعي به چراگاهها مي آيد .
نبايد فرياد بزند و چهارپايان را در چراگاهشان وحشتزده كند ، و يا اشاره به مسابقه اسب سواري است كه هيچيك از شركت كنندگان در مسابقه نبايد به مركب ديگري فرياد زند تا خودش پيشروي كند .

خيل به دو معني آمده است به معني اسبها و به معني اسب سواران اما در اينجا به معني دوم است و اشاره به لشكر سواره مي كند .
و رجل به عكس آن به معني لشكر پياده است ، البته شيطان لشكر سواره و پياده اي به آن معني كه در ارتش است ندارد ، ولي مي دانيم دستياران فراواني از جنس خود و از جنس آدميان دارد كه براي اغواي مردم به او كمك مي دهند ، بعضي سريعتر و نيرومندتر همچون لشكر سواره اند ، و بعضي آرامتر و ضعيفتر همچون لشكر پياده !

این آیه یک نکته خیلی ظریف دارد
به شیطان می گوید هرکاری می توانی بکن ولی در پایان می گوید عمل شیطان جز فریب و سرابی بیش نیست((غرور))
این خیلی نکته مهمی در بر دارد می خواهد بگوید همه اعمالی که از شیاطین سر می زند غیر واقعی و وهم هستند
و این دلیلی محکم بر عدم توانائی تصرف جسمانی است

دوستان بر واژه مس خیلی تاکید دارند
و ان را دلیلی بر تصرف جسمانی شیطان ملعون می دانند.
انشاالله به توضیح مس خواهم پرداخت و عرض خواهم نمود که مس که در قران اسم برده شده تاثیر غیر مستقیم بر جسم و از طریق اثر گذاری بر روی هاله انسان است و نه حتی روح او

با سلام

درباره کلمه : نزغ :

راغب در مفردات مى گويد: (نزغ ) وارد شدن و مداخله در امرى براى خرابكارى و فاسد كردن آن است .

كلمه (نزغ ) به معناى (نخس ) است ، يعنى سيخ و يا تازيانه زدن به پهلوى حيوان و يا به عقب آن تا تحريك شود و تندتر برود .

درباره تصرف شيطان در انبيا، از همسفر موسى نقل نموده كه گفت : (فانى نسيت الحوت ، و ما انسانيه الا الشيطان ).همچنین در جریان حضرت یوسف (ع).

همه اینها در حد نازلش همان تصرف در خیال است که منتهی به جسم میشود و در حد اعلایش تصرف در اعضاء وجوارح همچنانکه خدای سبحان فرماید : شیاطین الانس : این شیاطین چگونه انسان میشوند یا انسانها چگونه شیطان میشوند ؟ ! و : من الجنه والناس : ومثل شیطان شروع به اغوای دیگران میکنند .

نقل قول:

این آیه یک نکته خیلی ظریف دارد
به شیطان می گوید هرکاری می توانی بکن ولی در پایان می گوید عمل شیطان جز فریب و سرابی بیش نیست((غرور))

شکی نیست ، خدای سبحان دنیا با همه زرق وبرقش را هم متاع غرور دانسته است !
و ما الحيوة الدنيا الا متاع الغرور ، اما آیا لذات والام دنیا واقعی نیست و غرور است ؟!

خیر البریه;119443 نوشت:
شیاطین الانس

به نهج البلاغه رجوع کنید دقیقا نمی دانم کدام خطبه است

می فرماید شیطان با چشمانشان می بیند با زبانشان حرف می زند ...

اینها استعاره اند یعنی چنان از او پیروی می کنند که همه اعضا و جوارحشان مطیع امر شیطان شده
نه اینکه شیطان در ان تصرف کرده نه اینکه انسان تبدیل به شیطان شده

ضمنا نحوه ارتباط در قران بیان شده ((لیوحون الی اولیائهم)) ببینید بزرگوار شیطان تصرف جسمانی ندارد از لحاظ عوالم چنین چیزی امکان ندارد
هیچ کجای قران حرفی از تصرف جسمانی نیست در این صورت گناهکار که دیگر مقصر نبود چون شیطان جسمش را تصرف کرده بود
قران بر عدم سلطان شیطان تاکید دارد .

خواهید دید که بنده از طرفداران سرسخت تصرف جسمی شیاطین و اجنه هستم ولی نه به ان صورتی که شما می فرمایید
هزار و یک نکته دارد و به این راحتی هم نیست و تصرف مستقیم هم نیست و نخواهد بود چه از روز اول خلقت چه تا روز اخرش

خیر البریه;119443 نوشت:
تصرف شيطان در انبيا، از همسفر موسى

همسفر موسی علیه السلام به فرض اینکه او را حضرت یوشع علیه السلام بگیریم ((که ان هم محل بحث است)) هنوز به مقام پیامبری نرسیده بود.

و حتی اگر شیطان هم اجازه ایجاد نسیان یافت در جهت حکمت الهی بود که به ان مکان بازگشتند و خضر علیه السلام را یافتند(( عدو شود سبب خیر...))

نقل قول:
به نهج البلاغه رجوع کنید دقیقا نمی دانم کدام خطبه است

می فرماید شیطان با چشمانشان می بیند با زبانشان حرف می زند ...

اینها استعاره اند یعنی چنان از او پیروی می کنند که همه اعضا و جوارحشان مطیع امر شیطان شده
نه اینکه شیطان در ان تصرف کرده نه اینکه انسان تبدیل به شیطان شده



با سلام

امام علیه السلام در نهج البلاغه میفرمایند :

اِتَّخَذُوا الشَّيْطانَ لاَمْرِهِمْ مِلاكاً، وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ اَشْراكاً، فَباضَ وَ فَرَّخَ فى صُدُورهِمْ، وَدَبَّ وَ دَرَجَ فى حُجُورِهِمْ، فَنَظَرَ بِاَعْيُنِهِمْ، وَ نَطَقَ بِاَلْسِنَتِهِمْ، فَرَكِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ، وَ زَيَّنَ لَهُمْ الْخَطَلَ، فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِكَهُ الشَّيْطانُ فى سُلطانِهِ، وَ نَطَقَ بِالْباطِلِ عَلى لِسانِهِ!


خطبه اى از آن حضرت كه در آن پيروان شيطان را مذمّت مى كند:
(اين زشت سيرتان) شيطان را ملاك و اساس كار خود قرار داده اند; او نيز آنها را به عنوان دامهاى خويش (يا شريكان خود) برگزيد و به دنبال آن در سينه هاى آنها تخمگذارى كرد; سپس آن را مبدّل به جوجه نمود. اين جوجه هاى شيطانى از درون سينه هاى آنان خارج شده، در دامانشان حركت كرد و پرورش يافت (و سرانجام كارشان به جايى رسيد كه) شيطان با چشم آنها نگاه كرد و بازبانشان سخن گفت. آنها
را بر مركب لغزشها سوار كرد و سخنان فاسد و هزل و باطل را در نظرشان زينت بخشيد; و به اين دليل اعمال آنها اعمال كسى است كه شيطان او را در سلطه خود شريك ساخته و سخنان باطل را بر زبان او نهاده است (و از اين طريق مى توان آنها را به خوبى شناخت).


تخم گذاری شیطان در سینه هایشان چگونه است ؟


نقل قول:

ضمنا نحوه ارتباط در قران بیان شده ((لیوحون الی اولیائهم)) ببینید بزرگوار شیطان تصرف جسمانی ندارد از لحاظ عوالم چنین چیزی امکان ندارد
هیچ کجای قران حرفی از تصرف جسمانی نیست در این صورت گناهکار که دیگر مقصر نبود چون شیطان جسمش را تصرف کرده بود
قران بر عدم سلطان شیطان تاکید دارد .


قرآن کریم تصرف شیطان را اثبات کرده است در آیات مربوط به ایوب و ربا خواران و نزغ و ....

اما اینکه تسلطش فقط بر دوستانش است شکی نیست . چون خود فرد خواهان دوستی وتصرف شیطان است پس عذری هم نمیتواند داشته باشد ، خودش خواسته که با شیطان دوست شود و شیطان هم بر او وحی میکند و صدایش میزند (تصرف غیر جسمی ) و حرکتش میدهد وهمنشینش میشود و باوی بازی میکند (تصرف جسمی ) و ....



در تفسير عياشى از جابر از ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : خدمت آن جناب بودم ، عرض كردم : ممكن است بفرماييد تفسير آيه (ان عبادى ليس لك عليهم سلطان ) چيست ؟ فرمود: خداى تعالى در اين جمله مى فرمايد: تو نمى توانى بندگان مرا به بهشت و يا دوزخ وارد كنى .

بزرگوار تخمگذاری استعاره است

هنوز هم شما مس را به عنوان تصرف قلمداد می کنید و مس غیر از تصرف است

هم ربا خوران و هم ابتلائات در قران از مس اسم برده شده نه تصرف

بیایید ابتدا واژه تصرف را کاملا معنا کنیم

بزرگواری بفرمایید معانی تصرف را بیان بفرمایید



نقل قول:


بزرگوار تخمگذاری استعاره است

هنوز هم شما مس را به عنوان تصرف قلمداد می کنید و مس غیر از تصرف است




با سلام

دوست فرزانه

معنی دقیق وحدود تصرف وتسلط و مس و نزغ را بیان کنید تا به نتیجه مشترکی برسیم .

در قرآن کریم خدای سبحان از نزول شیاطین بر کفار خبر میدهد ، این نزول به چه صورت است ؟



شیاطین نازل نمى شوند مگر بر هر كسى كه كذاب و فاجر باشد و خودشان هم بيشتر در آنچه خبر مى آورند كاذبند.

و اينكه فرمود: (و اكثرهم كاذبون ) معنايش اين است كه بيشتر شيطانها دروغگويند و اصلا از راست خبر نمى دهند، اين در صورتى است كه مراد از اكثر را اكثر افراد بگيريم و ممكن هم هست مراد از آن كثرت از حيث تنزل باشد، كه در اين صورت معنايش اين مى شود كه اكثر اخبار شيطانها دروغ است .المیزان

این صوت وندای ابلیس به چه نحو است ؟ آیا حقیقت بیرونی دارد یا نه ؟

در نهج البلاغه امام (ع) فرمود :


احْذَرُوا عِبَادَ اللَّهِ عَدُوَّ اللَّهِ أَنْ يُعْدِيَكُمْ بِدَائِهِ وَ أَنْ يَسْتَفِزَّكُمْ بِنِدَائِهِ وَ أَنْ يُجْلِبَ عَلَيْكُمْ بِخَيْلِهِ وَ رَجِلِهِ فَلَعَمْرِي لَقَدْ فَوَّقَ لَكُمْ سَهْمَ الْوَعِيدِ وَ أَغْرَقَ إِلَيْكُمْ بِالنَّزْعِ الشَّدِيدِ وَ رَمَاكُمْ مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ فَقَالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ قَذْفاً بِغَيْبٍ بَعِيدٍ وَ رَجْماً بِظَنٍّ غَيْرِ مُصِيبٍ صَدَّقَهُ بِهِ أَبْنَاءُ الْحَمِيَّةِ وَ إِخْوَانُ الْعَصَبِيَّةِ وَ فُرْسَانُ الْكِبْرِ


اى بندگان خدا! مبادا دشمن خدا (شيطان ) شما را به درد خود گرفتار كند و با فرياد خويش شما را از جا بپراند و نگرانتان سازد و سواران و پيادگان خود را عليه شما فراهم آورد. به جان خودم سوگند، كه تير وعيد را بر چله كمان گذاشته و آن را به طرف شما سخت كشيده است و از نزديك به شما تيراندازى كرده و گفته است : پروردگارا! به سبب آن كه مرا گمراه كردى در روى زمين بدى ها را در نظرشان بيارايم و همگان را گمراه كنم .



فَإِنَّ لَهُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ جُنُوداً وَ أَعْوَاناً وَ رَجِلًا وَ فُرْسَاناً وَ لَا تَكُونُوا


به خدا سوگند، او (شيطان) بر اصل و ريشه شما (آدم) برترى جويى كرد و نسبت به حسب شما طعنه زد و بر نسب شما عيب گرفت، با سپاه سواره خود به شما حمله آورد و با پياده نظامش راه را بر شما بست. آنها هر جا شما را بيابند صيد مى كنند (به چه صورت ؟ ) و انگشتانتان را قطع مى نمايند (وكارآيى را از شما مى گيرند) هرگز نمى توانيد (به آسانى) از چنگ آنها رهايى يابيد و نه با تصميم و اراده، به راحتى آنها را از خود برانيد، اين در حالى است كه در جايگاه پست و دايره تنگ و صحنه مرگ و جولانگاه بلا قرار گرفته ايد، بنابراين (ريشه ها را بخشكانيد و) شراره هاى تعصب و كينه هاى جاهليّت را كه در دلهايتان پنهان شده خاموش سازيد، زيرا اين نخوت و تعصب ناروا كه در مسلمان پيدا مى شود از القائات شيطان و نخوتها و فسادها و وسوسه هاى اوست. تاج تواضع بر سر نهيد و خود برتربينى را زير پا افكنيد، حلقه هاى زنجير تكبّر را از گردن فرو نهيد و فروتنى را سنگر ميان خود و دشمنتان; يعنى ابليس و سپاهيانش قرار دهيد، زيرا او از هر امتى لشكريان و ياورانى، پيادگان و سوارانى دارد (كه با كمك آنها در ميان همه اقوام و گروهها نفوذ مى كند).


أَرَى نُورَ الْوَحْيِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمُّ رِيحَ النُّبُوَّةِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيْطَانِ حِينَ نَزَلَ الْوَحْيُ عَلَيْهِ (صلى الله عليه وآله) فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّةُ فَقَالَ هَذَا الشَّيْطَانُ قَدْ أَيِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ وَ لَكِنَّكَ لَوَزِيرٌ وَ إِنَّكَ لَعَلَى خَيْرٍ


من نور وحى و رسالت را مى ديدم و بوى نبوّت را استشمام مى كردم. من صداى ناله شيطان را در آغاز نزول وحى بر آن حضرت شنيدم و گفتم اى رسول خدا اين ناله (از كيست و براى) چيست؟ فرمود: اين ناله شيطان است، زيرا از اينكه پيرويش كنند مأيوس شده است.
(سپس پيامبر(صلى الله عليه وآله)به من فرمود:) تو آنچه را من مى شنوم مى شنوى و آنچه من مى بينم مى بينى (و چشم و گوش تو حقايق عالم غيب را درك مى كند) جز اينكه تو پيامبر نيستى; ولى وزير منى و در مسير خير و سعادت قرار دارى!


قَالَ: فَصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَةً كَانَتْ نَفْسُهُ فِيهَا، فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عليه السلام):
أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ كُنْتُ أَخَافُهَا عَلَيْهِ، ثُمَّ قَالَ: أَ هَكَذَا تَصْنَعُ الْمَوَاعِظُ الْبَالِغَةُ بِأَهْلِهَا، فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ: فَمَا بَالُكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، فَقَالَ (عليه السلام): وَيْحَكَ إِنَّ لِكُلِّ أَجَلٍ وَقْتاً لَا يَعْدُوهُ وَ سَبَباً لَا يَتَجَاوَزُهُ فَمَهْلًا لَا تَعُدْ لِمِثْلِهَا فَإِنَّمَا نَفَثَ الشَّيْطَانُ عَلَى لِسَانِكَ.

«آرام باش ديگر چنين سخنى مگو! اين سخنى بود كه شيطان بر زبان تو جارى ساخت»;

وَ إِنْ حَكَمُوا أَسْرَفُوا قَدْ أَعَدُّوا لِكُلِّ حَقٍّ بَاطِلًا وَ لِكُلِّ قَائِمٍ مَائِلًا وَ لِكُلِّ حَيٍّ قَاتِلًا وَ لِكُلِّ بَابٍ مِفْتَاحاً وَ لِكُلِّ لَيْلٍ مِصْبَاحاً يَتَوَصَّلُونَ إِلَى الطَّمَعِ بِالْيَأْسِ لِيُقِيمُوا بِهِ أَسْوَاقَهُمْ وَ يُنْفِقُوا بِهِ أَعْلَاقَهُمْ يَقُولُونَ فَيُشَبِّهُونَ وَ يَصِفُونَ فَيُمَوِّهُونَ قَدْ هَوَّنُوا الطَّرِيقَ وَ أَضْلَعُوا الْمَضِيقَ فَهُمْ لُمَةُ الشَّيْطَانِ وَ حُمَةُ النِّيرَانِ أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ.



«لُمة» جمعيّتى است از مردان و زنان و بعضى تعداد آن را سه تا ده ذكر كرده اند و ممكن است در اينجا اشاره به اين باشد كه نفرات آنها كم و خطراتشان زياد است.


(منافقان) در برابر هر حقى باطلى آماده ساخته اند، و در برابر هر دليل محكمى شبهه اى، و براى هر زنده اى قاتلى، و براى هر درى كليدى، و براى هر شبى چراغى (تا به مقاصد شوم خود نائل شوند). آنها با اظهار يأس و بى رغبتى (به دنيا) تلاش مى كنند به مطامع خويش برسند و بازار خود را گرم كنند و كالاى مورد علاقه خويش (ضلالت و گمراهى) را به فروش برسانند.
آنان سخنانى مى گويند و مردم را به اشتباه مى افكنند، و بيانات فريبنده اى دارند تا ديگران را بفريبند. راه ورود به خواسته هاى خود را آسان، و طريق خروج از آن را تنگ و پر پيچ و خم مى سازند (تا مردم را در دام خود گرفتار كنند) آنها دار و دسته شيطانند و شراره هاى آتش دوزخ. (همان گونه خدا مى فرمايد) آنها حزب شيطانند و بدانيد حزب شيطان زيان كارند.


وَ قَادَتْكَ فَاتَّبَعْتَهَا وَ أَمَرَتْكَ فَأَطَعْتَهَا وَ إِنَّهُ يُوشِكُ أَنْ يَقِفَكَ وَاقِفٌ عَلَى مَا لَا يُنْجِيكَ مِنْهُ مِجَنٌّ فَاقْعَسْ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ وَ خُذْ أُهْبَةَ الْحِسَابِ وَ شَمِّرْ لِمَا قَدْ نَزَلَ بِكَ وَ لَا تُمَكِّنِ الْغُوَاةَ مِنْ سَمْعِكَ وَ إِلَّا تَفْعَلْ أُعْلِمْكَ مَا أَغْفَلْتَ مِنْ نَفْسِكَ فَإِنَّكَ مُتْرَفٌ قَدْ أَخَذَ الشَّيْطَانُ مِنْكَ مَأْخَذَهُ وَ بَلَغَ فِيكَ أَمَلَهُ وَ جَرَى مِنْكَ مَجْرَى الرُّوحِ وَ الدَّمِ وَ مَتَى كُنْتُمْ يَا مُعَاوِيَةُ سَاسَةَ الرَّعِيَّةِ وَ وُلَاةَ أَمْرِ الْأُمَّةِ بِغَيْرِ قَدَمٍ سَابِقٍ وَ لَا شَرَفٍ بَاسِقٍ وَ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ لُزُومِ سَوَابِقِ الشَّقَاءِ وَ أُحَذِّرُكَ أَنْ تَكُونَ مُتَمَادِياً فِي غِرَّةِ الْأُمْنِيِّةِ

خطاب به معاویه :

دنيايى كه آرايه هايش به زيبايى جلوه گرند و خوشيها و لذتهايش فريبنده است . دنيا تو را به خود فراخواند و تو پاسخش دادى ، و تو را در پى خود كشيد و از پى او رفتى و فرمانت داد و اطاعتش كردى . چه بسا، بناگاه ، كسى تو را از رفتن باز دارد، به گونه اى كه هيچ سپرى تو را از آسيب او نرهاند. پس عنان بكش و از تاختن باز ايست ، و براى روز حساب توشه اى برگير، و براى رويارويى با حادثه اى كه در راه است ، دامن بر كمر زن ، و به سخن گمراهان گوش فرامده . و اگر نكنى تو را از چيزى كه از آن غافل مانده اى ، مى آگاهانم . تو مردى هستى غرقه در ناز و نعمت . شيطانت به بند كشيده و آرزوى خويش در تو يافته است و اينك در سراسر وجود تو چون روح و خون در جريان است .
اى معاويه ، از چه زمان شما زمامداران رعيّت و واليان امر امّت بوده ايد و حال آنكه ، نه در دين سابقه اى ديرين داريد و نه در شرف مقامى رفيع . پناه مى بريم به خدا از شقاوتى دامنگير. و تو را بر حذر مى دارم از اينكه ، همچنان ، مفتون آرزوهاى خويش باشى و نهانت چون آشكارت نباشد.
مرا به جنگ فراخواندى . مردم را به يكسو نه ، خود به تن خويش به پيكار من آى . دو سپاه را از آن معاف دار تا همگان بدانند كه كداميك از ما قلبش ‍ را زنگ گناه تيره كرده است و پرده غفلت بر ديدگانش افتاده .

43 - و من كتاب له (عليه السلام) إلى مصقلة بن هبيرة الشيباني و هو عامله على أردشير خُرة:
بَلَغَنِي عَنْكَ أَمْرٌ إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ إِلَهَكَ وَ عَصَيْتَ إِمَامَكَ أَنَّكَ تَقْسِمُ فَيْ ءَ الْمُسْلِمِينَ الَّذِي حَازَتْهُ رِمَاحُهُمْ وَ خُيُولُهُمْ وَ أُرِيقَتْ عَلَيْهِ دِمَاؤُهُمْ فِيمَنِ اعْتَامَكَ مِنْ أَعْرَابِ قَوْمِكَ فَوَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَئِنْ كَانَ ذَلِكَ حَقّاً لَتَجِدَنَّ لَكَ عَلَيَّ هَوَاناً وَ لَتَخِفَّنَّ عِنْدِي مِيزَاناً فَلَا تَسْتَهِنْ بِحَقِّ رَبِّكَ وَ لَا تُصْلِحْ دُنْيَاكَ بِمَحْقِ دِينِكَ فَتَكُونَ مِنَ الْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا أَلَا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَكَ وَ قِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ فِي قِسْمَةِ هَذَا الْفَيْ ءِ سَوَاءٌ يَرِدُونَ عِنْدِي عَلَيْهِ وَ يَصْدُرُونَ عَنْهُ.
44 - و من كتاب له (عليه السلام) إلى زياد ابن أبيه و قد بلغه أن معاوية كتب إليه يريد خديعته باستلحاقه:
وَ قَدْ عَرَفْتُ أَنَّ مُعَاوِيَةَ كَتَبَ إِلَيْكَ يَسْتَزِلُّ لُبَّكَ وَ يَسْتَفِلُّ غَرْبَكَ فَاحْذَرْهُ فَإِنَّمَا هُوَ الشَّيْطَانُ يَأْتِي الْمَرْءَ
مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ لِيَقْتَحِمَ غَفْلَتَهُ وَ يَسْتَلِبَ غِرَّتَهُ وَ قَدْ كَانَ مِنْ أَبِي سُفْيَانَ فِي زَمَنِ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فَلْتَةٌ مِنْ حَدِيثِ النَّفْسِ وَ نَزْغَةٌ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّيْطَانِ لَا يَثْبُتُ بِهَا نَسَبٌ وَ لَا يُسْتَحَقُّ بِهَا إِرْثٌ وَ الْمُتَعَلِّقُ بِهَا كَالْوَاغِلِ الْمُدَفَّعِ وَ النَّوْطِ الْمُذَبْذَبِ.

نهج البلاغة: .................................................................................. صفحة: (416)

از نامه آن حضرت (ع ) به زياد بن ابيه. معاويه نامه اى به زياد نوشته تا او رابفريبد و در نسب به خود ملحق سازد:
دانستم كه معاويه نامه اى به تو نوشته و مى خواهد پاى عقلت را بلغزاند و عزمت را سست گرداند. از معاويه بر حذر باش كه او شيطان است و از او روبرو و پشت سر و راست و چپ نزد آدمى مى آيد تا به هنگام غفلت فرصت يافته مقهورش سازد و عقلش را بربايد. از ابو سفيان در مجلس عمر، سخن ناسنجيده اى سر زد كه
سبب آن هواى نفس و وسوسه هاى شيطان بود.


وَ اسْكُنِ الْأَمْصَارَ الْعِظَامَ فَإِنَّهَا جِمَاعُ الْمُسْلِمِينَ وَ احْذَرْ مَنَازِلَ الْغَفْلَةِ وَ الْجَفَاءِ وَ قِلَّةَ الْأَعْوَانِ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ اقْصُرْ رَأْيَكَ عَلَى مَا يَعْنِيكَ وَ إِيَّاكَ وَ مَقَاعِدَ الْأَسْوَاقِ فَإِنَّهَا مَحَاضِرُ الشَّيْطَانِ وَ مَعَارِيضُ الْفِتَنِ وَ أَكْثِرْ أَنْ تَنْظُرَ إِلَى مَنْ فُضِّلْتَ عَلَيْهِ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ أَبْوَابِ الشُّكْرِ وَ لَا تُسَافِرْ فِي يَوْمِ جُمُعَةٍ حَتَّى تَشْهَدَ الصَّلَاةَ

انديشه خود منحصر به امورى دار كه به كارت آيد و از نشستن بر سر بازارها حذر كن كه جايگاه شيطان است و محل بروز فتنه هاست.


آیا اینها همه استعاره اند و واقعیت خارجی ندارند ؟ کلا آیا در قرآن واخبار استعاره و مجاز بکار رفته است ؟

ای عزیز همه مسائل را باهم امیخته اید چرا؟

خیر البریه;119502 نوشت:
این نزول به چه صورت است ؟

خیر البریه;119502 نوشت:
این صوت وندای ابلیس به چه نحو است ؟ آیا حقیقت بیرونی دارد یا نه ؟
خیر البریه;119502 نوشت:
و با فرياد خويش شما را از جا بپراند و نگرانتان سازد و سواران و پيادگان خود را عليه شما فراهم آورد

خیر البریه;119502 نوشت:
آنها هر جا شما را بيابند صيد مى كنند (به چه صورت ؟ )

خیر البریه;119502 نوشت:
من صداى ناله شيطان را در آغاز نزول وحى بر آن حضرت شنيدم و گفتم اى رسول خدا اين ناله (از كيست و براى) چيست؟ فرمود: اين ناله شيطان است، زيرا از اينكه پيرويش كنند مأيوس شده است

خیر البریه;119502 نوشت:
اين سخنى بود كه شيطان بر زبان تو جارى ساخت
خیر البریه;119502 نوشت:
شيطانت به بند كشيده و آرزوى خويش در تو يافته است
خیر البریه;119502 نوشت:
از معاويه بر حذر باش كه او شيطان است
خیر البریه;119502 نوشت:
انديشه خود منحصر به امورى دار كه به كارت آيد و از نشستن بر سر بازارها حذر كن كه جايگاه شيطان است و محل بروز فتنه هاست.

تقریبا برایم مسجل شده که شما منظور از تصرف را متوجه نشده اید
چون مطالب بالا عین واقعیتند واصلا مجاز و استعاره نیستند
و از ان بالاتر هم وجود دارد که اگر بیان شود شاید عقول به حیرت افتند

و اما تصرف چیزی است فرای همه اینها که بنده با ان مخالفم و قویا عرض می کنم هیچ دلیل قرانی و دینی و علمی بر ان وجود ندارد

نقل قول:
تقریبا برایم مسجل شده که شما منظور از تصرف را متوجه نشده اید
چون مطالب بالا عین واقعیتند واصلا مجاز و استعاره نیستند
و از ان بالاتر هم وجود دارد که اگر بیان شود شاید عقول به حیرت افتند

و اما تصرف چیزی است فرای همه اینها که بنده با ان مخالفم و قویا عرض می کنم هیچ دلیل قرانی و دینی و علمی بر ان وجود ندارد



با سلام

بزرگوار مكرر گفته ام كه شايد برداشت من وشما از كلمات وجملات متفاوت باشد ، در پست 150 هم گفتم كه منظور از تصرف استيلا و غلبه است .

ما وشما در وجود اين تصرف مشتركيم اما در نحوه ان اينجانب بر اساس ايات و اخبار معتقدم كه شياطين واجنه قدرت ضربه زدن و بعضي عمليات و تاثيرات را علاوه بر روح بر جسم نيز دارند.


مثلا حضرت ايوب (ع) كه فرمود شيطان مرا مس كرد ...{وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ }ص41

وبلافاصله فرمود با اين اب پليدي و رجس شيطان را بشوي :

{ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ }ص42


واين بدان معني است اب مادي ميتواند ارجاس شياطين را پاك كند و صرفا نميتواند وسوسه واثار غير مادي باشد .

همچنانكه با غسل و وضو اثار نجاست زدوده ميشود .

اما از اخبار كه دهها خبر از عامه و خاصه در اين باب اورده شد كه بعضي از انها داراي سند صحيح وموثق بودند وانكار انها ممكن نيست.

به حول و قوه الهی وارد بحث اصلی خواهیم شد

بله ایوب علیه السلام یا اب اثار شیاطین که همان بیماری بود پاک نمود

دقیقا نکته همینجا است

بنده هم موافق تصرف هستم ولی استیلا نه غلبه

تصرف از نظر شما یعنی سلطه یعنی اختیار کامل که این مخالف با ایات قران است

نقل قول:

تصرف از نظر شما یعنی سلطه یعنی اختیار کامل که این مخالف با ایات قران است


با سلام

الكليني، عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن محمد بن سنان، عن عثمان النوا، عمن ذكره عن أبي عبد الله عليه السلام قال: إن الله عزوجل يبتلي المؤمن بكل بلية ويميته بكل ميتة ولا يبتليه بذهاب عقله، أما ترى أيوب كيف سلط إبليس على ماله وعلى ولده وعلى أهله وعلى كل شئ منه، ولم يسلط على عقله ترك له ليوحد الله به

تسلط بجز بر عقل مومنین .

تفسیر قمی: أبي، عن ابن فضال، عن عبد الله بن بحر، عن ابن مسكان، عن أبي

بصير
عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سألته عن بلية أيوب عليه السلام التي ابتلي بها
في الدنيا لاي علة كانت ؟ قال: لنعمة أنعم الله عليه بها في الدنيا وأدى شكرها،
وكان في ذلك الزمان لا يحجب إبليس عن دون العرش، فلما صعد ورأى شكر نعمة أيوب

حسده إبليس فقال: يا رب إن أيوب لم يؤد إليك شكر هذه النعمة إلا بما أعطيته من
الدنيا، ولو حرمته دنياه ما أدى إليك شكر نعمة أبدا، فسلطني على دنياه حتى تعلم أنه
لا يؤدي إليك شكر نعمة أبدا، فقيل له: قد سلطتك على ماله وولده، قال: فانحدر إبليس
فلم يبق له مالا ولا ولدا إلا أعطبه، فازداد أيوب لله شكرا وحمدا، فقال:
فسلطني على زرعه يا رب، قال: قد فعلت، فجاء مع شياطينه فنفخ فيه فاحترق، فازداد

أيوب لله شكرا وحمدا، فقال: يا رب سلطني على غنمه، فسلطه على غنمه فأهلكها فازداد

أيوب لله شكرا وحمدا، فقال: يا رب سلطني على بدنه، فسلطه على بدنه ماخلا عقله

وعينيه فنفخ فيه إبليس فصار قرحة واحدة من قرنه إلى قدمه، فبقي في ذلك دهرا طويلا
يحمد الله ويشكره حتى وقع في بدنه الدود، و كانت تخرج من بدنه فيردها ويقول
لها: ارجعي إلى موضعك الذي خلقك الله منه، ونتن حتى أخرجه أهل القرية من القرية
وألقوه على المزبلة خارج القرية، وكانت امرأته رحمة بنت يوسف بن يعقوب بن
إسحاق بن إبراهيم خليل الله صلى الله عليهم وعليها تتصدق من الناس وتأتيه بما تجده.
قال: فلما طال عليه البلاء ورأى إبليس صبره أتى أصحابا له كانوا رهبانا في الجبال
وقال لهم: مروا بنا إلى هذا العبد المبتلى فنسأله عن بليته، فركبوا بغالا شهبا

وجاؤوا، فلما دنوا منه نفرت بغالهم من نتن ريحه، فقرنوا بعضا إلى بعض ثم مشوا......

ابليس عرضه داشت : خدايا مرا بر بدنش مسلط كن ، فرموده مسلط كردم كه در بدن او به جز عقل و دو ديدگـانش ، هر تصرفى بخواهى بكنى .

در كلمات «اميرمؤمنان على»(عليه السلام) در «غرر الحكم» آمده است: «اِحْذَرُوا عَدُوّاً نَفَذَ فِى الصُّدُورِ خَفيّاً وَ نَفَثَ فِى الآذانِ نَجيّاً; از آن دشمنى بپرهيزيد كه در سينه ها مخفيانه نفوذ مى كند و در گوشها آهسته فوت مى كند»!

كشف الغمه اربلی: أما كنيته عليه السلام: فالمشهور: أبو الحسن، ويقال: أبو محمد، و قيل: أبو بكر. وأما لقبه: فكان له ألقاب كثيرة كلها تطلق عليه أشهرها: زين العابدين وسيد العابدين، والزكي، والامين، وذو الثفنات، وقيل: كان سبب لقبه بزين العابدين: أنه كان ليلة في محرابه قائما في تهجده فتمثل له الشيطان في صورة ثعبان ليشغله عن عبادته، فلم يلتفت إليه، فجاء إلى إبهام رجله فالتقمها، فلم يلتفت إليه فألمه، فلم يقطع صلاته، فلما فرغ منها وقد كشف الله له فعلم أنه شيطان فسبه ولطمه وقال: اخسأ يا ملعون، فذهب، وقام إلى إتمام ورده، فسمع صوتا ولا يرى قائله، وهو يقول: أنت زين العابدين ثلاثا، فظهرت هذه الكلمة واشتهرت لقبا له عليه السلام ما ذكره العلامة الشيخ كمال الدين محمد بن طلحة الشافعي الشامي
المتوفى سنة 654 في ( مطالب السؤل
الشريف أحمد الحسيني الإيجي الشيرازي في ( توضيح الدلائل )


روي فی المناقب کتاب الانوار : أن إبليس تصور له ( ع ) وهو قائم يصلي في صورة أفعى له عشرة رؤوس محدد الانياب ، طلع عليه من جوف الارض من محل سجوده ثم تطاول في محرابه ، فلم يفزعه ذلك ولم يكسر طرفه إليه ، فانقض على رؤوس أصابعه يكدمها بأنيابه وينفخ عليه من نار جوفه وهو لا يكسر طرفه إليه ولا يحول قدميه ، لم يبرح إبليس حتى انقض

عليه شهاب محرق من السماء ، فلما أحس به صرخ وقام إلى جانب الامام ( ع ) في صورته الاولى ثم قال : يا علي أنت سيد العابدين كما سميت وأنا إبليس ، والله لقد رأيت عبادة النبيين من عهد أبيك آدم إليك فما رأيت مثلك ولا مثل عبادتك ثم تركه وولى وهو في صلاته لا يشغله كلامه



شبی آن حضرت در محراب عبادت به نماز مشغول بودند که شیطان به صورت افعی یا اژدهایی برایش ظاهر گردید تا ایشان را از عبادت پروردگارش منصرف کند. امام(ع) توجهی به او نکردند، نزدیک آمد و انگشت بزرگ پای ایشان را در دهان گرفت و کاری کرد که آن را به‌درد آورد، ولی آن حضرت توجهی نکردند و نماز را قطع نکردند. چون نماز را به پایان رساندند خداوند چهره واقعی آن افعی را به امام(ع) نشان داد و دانستند که او شیطان بوده است. او را لعنت کردند و فرمودند: «إخسأ یا ملعون؛ دور شو ای ملعون!» آن‌گاه او رفت و امام(ع) به عبادت خود ادامه دادند. سپس صدای هاتفی را شنیدند که سه مرتبه ندا کرد: «أنت زین‌العابدین تو زینت عبادت‌کنندگان هستی».


شهید دستغیب رحمه الله در داستانهای شگفت میگوید :

جناب حاج على آقا سلمان منش (كه داستانهاى 29 و 30 از ایشان نقل گردید) فرمود شبى هنگام سحر مشغول تهجد بودم براى قنوت وتر، كه سیصد مرتبه ((اَلْعَفْو)) دارد، تسبیح را كه در سجاده ام بود برداشتم تا برخیزم و مشغول شوم ، دیدم گره هاى بسیار خورده به طورى كه باز شدنى نیست و هیچ نمى شود از آن براى شماره كردن استفاده نمود، دانستم كه این عمل از شیطان است و مى خواهد مرا امشب محروم سازد. ناگاه جلوم ظاهر شد گفتم ملعون چرا چنین كردى ، اعتنایى نكرد. گفتم مگر نمى دانى نظر لطف
خدا با من است ، باز اعتنایى نكرد، سر بالا كرده عرض كردم پروردگارا! لطف خود را در باره من ظاهر فرما و روى این ملعون را سیاه نما.
فورا به قلبم الهام شد كه تسبیح خود را بردار كه خدا آن را درست كرد. تا تسبیح را برداشتم دیدم هیچ گرهى ندارد و آن ملعون هم از نظرم پنهان گردید.
از جمله مسلمیات آن است كه شیطان لعین سد راه خدا و به منزله سگى است در این درگاه و هرگاه بشرى بخواهد براى قرب به پروردگار خود، عملى را انجام دهد سعى مى كند كه واقع نشود و یگانه راه ظفر بر او التجاء به لطف حضرت آفریدگار و تكیه به قدرت قاهره اوست و شكى نیست كه هركس از روى اخلاص و توكل خداى را به عجز بخواند و به او پناهنده شود نهیب قهر الهى ، آن ملعون را از او دور خواهد كرد و این معنى صریحا در قرآن مجید وعده داده شده ؛ چنانچه در سوره 16 آیه 100 مى فرماید:((چون بخوانى قرآن را پس پناه بر به خداوند از شرّ شیطان كه رانده شده خداست جز این نیست كه او را تسلطى نیست بر كسانى كه ایمان به خدا آوردند و بر پروردگارشان توكل مى كنند)).(وَاِذا قَراءْتَ الْقُرْآنَ فَاْستَعذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ اِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَعَلى رَبِّهْمِ یَتَوكَّلُونَ) (سوره نحل ، آیه 98).

و نیز باید دانست كه تمثل شیطان و مزاحمت آن لعین با سلسله جلیله انبیا: مانند حضرت یحیى علیه السلام و موسى علیه السلام و ابراهیم علیه السلام در ((منى )) و عیسى علیه السلام با حضرات ائمه : مانند اینكه به صورت اژدهایى شد و انگشت پاى حضرت سجاد علیه السلام را هنگامى كه در نماز بودند در دهان كرد تا نهیب قهر الهى او را طرد كرد وهمچنین با سایر اهل ایمان داستانهایى است كه در كتب روایات نقل و ثبت گردیده است و غرضم لزوم استعاذه است ؛ یعنى هرگاه مؤ من بخواهد كار خیرى انجام دهد قبلا به خداوند پناهنده شود از شرّ شیطان به تفصیلى كه در جلد3 دارالسلام مرحوم نورى بیان فرموده و مروى است هرگاه كسى بخواهد در راه خدا صدقه دهد، هفتاد شیطان به دستش مى چسبند و او را از فقر مى ترسانند تا از آن خیر بزرگ محروم گردد.


تجسم و تمثل شیطان :

كتاب زيد النرسى: عن عبيد بن زرارة، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: ما بدا لله بداء أعظم من بداء بدا له في إسماعيل ابني 42 - ومنه: عن أبي عبد الله عليه السلام قال: إني ناجيت الله ونازلته في إسماعيل ابني أن يكون من بعدي فأبى ربي إلا أن يكون موسى ابني .

43 - ومنه: عن أبي عبد الله عليه السلام قال: إن شيطانا قد ولع بابني إسماعيل يتصور في صورته ليفتن به الناس وإنه لا يتصور في صورة نبي ولا وصي نبي، فمن قال لك من الناس: إن إسماعيل ابني حي لم يمت، فانما ذلك الشيطان تمثل له في صورة إسماعيل، ما زلت أبتهل إلى الله عزوجل في إسماعيل ابني أن يحييه لي ويكون القيم من بعدي فأبى ربي ذلك، وإن هذا شئ ليس إلى الرجل منا يضعه حيث يشآء، وإنما ذلك عهد من الله عز وجل يعهده إلى من يشآء، فشآء الله أن يكون ابني موسى، وأبى أن يكون إسماعيل ولو جهد الشيطان أن يتمثل بابني موسى ما قدر على ذلك أبدا والحمد لله

سلام

بزرگوار شما اصل مطلب را متوجه نشده اید چون اگر بخواهیم به کلامات بالا اقتباس کنیم از هر دری سخن فرموده اید که برخی از انها هیچ ارتباطی به تصرف ندارد.
بازهم عرض می کنم بنده مخالف تصرف نیستم ولی نه انکه شما می فرمایید.
بحث را بسیط می کنم تا بیش از این به بیراهه نرویم.

بسم الله الرحمن الرحیم

سبحان من الجم الجان بکلماته

بحث زیادی راجع به تصرف شد و نکتاه ای که در اینجا مورد بحث است این است که ایا تصرف به معنای تسلط بی کم و کاست بر شخص است که قدرت هر کاری را از او سلب می کند و هیچ تصمیم گیری نمی تواند بکند یا اینکه نه مثلا در بعضی امور تصرف صورت می گیرد ولی قدرت اصلی همچنان به دست شخص است؟

مضاف بر این ایا این تصرف واقعی و جسمانی است یا نه به صورت وهم و خیال قوی صورت می گیرد؟

در باب مقال اول قطعا تصرف همه جانبه صورت نمی گیرد
زیرا اگر تصرف چنان شود که شخص قوه اختیار را از دست بدهد و جبرا از سوی شیطان مجبور به گناه شود دیگر حرجی بر او نیست
چرا که انسان را در قیامت به خاطر اختیاری که داشته مواخذه می کنند والا مواخذه و مجازات موجود مجبور که عین ظلم است

اگر تصرف از طریق شیطان صورت می گیرد و شخص مجبور می شود پس چرا ان ملعون در قیامت خطاب به گنهکاران می گوید من بر شما تسلطی نداشتم بلکه فقط دعوت کننده بودم؟((خطاب بلااستثنا است))
جناب خیرالبریه همه چیزهائی که فرمودید یک طرف این ایه هم یک طرف
اگر شیطان به اندازه س سوزنی تسلط و تصرف قهری داشت دیگر این ایه خلاف واقعیت می شد
در ایه ای که در قبل بیان شد که حضرت احد به ان ملعون فرمود هرکاری می توانی بکن بر انها فریاد بزن لشکرت را گسیل دار و.. در پایان ایه می فرماید عمل شیطان جز غرور نیست و غرور معنائی جز عدم واقعیت و سراب ندارد.
وبلافاصله پس از ان می فرماید شیطان بر بندگان مخلص من هیچ تسلطی ندارد.

پس طبق قاعده جبر و اختیار گناهکار در انجام گناه کاملا مختار است و نه مجبور که اگر شیطان او را مجبور به گناه کرده بود انگاه شخص مقصر نبود.

حال سئوال اینجا پیش می اید که بنده در جائی می گویم موافق تصرفم ولی بحث و جدل با جناب استاد خیرالبریه می نمایم که تصرف وجود ندارد؟آیا این تناقض در حرفهای این حقیر نیست؟

نکته مهم اینجاست که شیاطین دارای قدرت تصرف هستند در سطح بسیار بالا ولی این تصرف نه جسمانی که از طریق ورود در قوای روح انسان است و ایجاد تلقین بسیار قوی و ایجاد اشفتگی های بسیار زیاد روحی و شدید
در حدی که شخص از شدت این ازار روحی به مشکلات جسمی نیز دچار می شود.

انما النجوی من الشیطان لیحزن الذین امنوا و لیس بضارهم شیئا الا باذن الله و علی الله فلیتوکل المومنون.

چه چیزی مومنین را غمگین می کند؟نجوای شیطانی نجوای شیطانی چیست؟این می تواند دامنه وسیعی از بی ادبی یک انسان بی دین به مقدسات تا هجوم افکار فاسده به ذهن مومن و خواب و کابوس بد را شامل شود.
ولی نکته اینجاست که هیچکدم از اینها واقعی نیستند یعنی همه در بعد معنوی و روحی هستند که اثر بر روح می گذارند و از انجا جسم را مبتلا می نمایند

طبق مواردی که پست های گذشته عرض کردم ورود به دنیاهای موازی کار ساده ای نیست
چیزی که بدیهی است عوام جن نمی توانند به دنیای بشری وارد شوند و اگر این کار را کنند خود را در معرض هلاکت قرار داده اند.
افرادی که می فرمایید مورد هجمه جن قرار گرفته اند و بعضا کشته شده اند یا راه را برای ورود جن به وجودشان باز کرده اند یا خود سعی در ورود به عالم انان کرده اند.
نه اینکه اجنه امده اند و فلانی را دزدیده اند یا فلانی را کتک زده اند و... که اینها اغراقاتی هستند که اصحاب جن ساخته اند.

ضمنا اگر در قضیه حضرت ایوب علیه السلام دقت کنید متوجه می شوید که شیطان اذن از خدای یکتا گرفت تا ایوب را مبتلا کند یعنی در حالت عادی چنین توانی را نداشت و یا اجازه ان را نداشت.

ادامه دارد...

فرض کنید شما با نردبانی می خواهید به یک عالم موازی با قوانین کاملا متفاوت بروید

پایه نردبان که در عالم شماست طبق قوانین عالم شما از چوب تشکیل شده و پله دارد و کارش بالا بردن است
حال سر نردبان که در عالم موازی قرار می گیرد باید تابع قوانین ان عالم باشد
یعنی چوبش از جنس ان عالم باشد کارش بر اساس قوانین ان عالم باشد

حرکتش بر اساس قوانین ان عالم باشد

ایا این امکان پذیر است که یک نردبان در یک زمان هم نردبان باشد هم نباشد؟

نقل قول:
در باب مقال اول قطعا تصرف همه جانبه صورت نمی گیرد
زیرا اگر تصرف چنان شود که شخص قوه اختیار را از دست بدهد و جبرا از سوی شیطان مجبور به گناه شود دیگر حرجی بر او نیست
چرا که انسان را در قیامت به خاطر اختیاری که داشته مواخذه می کنند والا مواخذه و مجازات موجود مجبور که عین ظلم است

اگر تصرف از طریق شیطان صورت می گیرد و شخص مجبور می شود پس چرا ان ملعون در قیامت خطاب به گنهکاران می گوید من بر شما تسلطی نداشتم بلکه فقط دعوت کننده بودم؟((خطاب بلااستثنا است))
جناب خیرالبریه همه چیزهائی که فرمودید یک طرف این ایه هم یک طرف
اگر شیطان به اندازه س سوزنی تسلط و تصرف قهری داشت دیگر این ایه خلاف واقعیت می شد
در ایه ای که در قبل بیان شد که حضرت احد به ان ملعون فرمود هرکاری می توانی بکن بر انها فریاد بزن لشکرت را گسیل دار و.. در پایان ایه می فرماید عمل شیطان جز غرور نیست و غرور معنائی جز عدم واقعیت و سراب ندارد.
وبلافاصله پس از ان می فرماید شیطان بر بندگان مخلص من هیچ تسلطی ندارد.



با سلام خدمت سرور گرامی

بحث خوبی است امید وارم به نتایج خوبی برسد ان شاء الله

شیطان لعین میگوید : فبعزتک لاغوینهم اجمعین : یعنی قسم بعزتت ای الله ، قطعا همه بشر را گمراه میکنم بجز بندگان مخلَصت . وقطعا بهره ام را از انسان خواهم گرفت.

این قدرت را شیطان از کجا آورده ؟

صاحب المیزان گوید :
پس طبق قاعده جبر و اختیار گناهکار در انجام گناه کاملا مختار است و نه مجبور که اگر شیطان او را مجبور به گناه کرده بود انگاه شخص مقصر نبود.



خلاصه سخن اينكه : تصرفات ابليس در ادراك انسان تصرف طولى است ، نه در عرض تصرف خود انسان ، تا منافات با استقلال انسان در كارهايش داشته باشد،

چون بعضى افراد براستى طالب ضلالتند، و بسوء اختيار باستقبالش مى روند، همچنانكه خدايتعالى نيز اين ضلالت را به خودش نسبت داده و فرموده : (يضل به كثيرا، و يهدى به كثيرا، و ما يضل به الا الفاسقين )، الخ و نيز فرموده : (فلما زاغوا ازاغ اللّه قلوبهم )، (همينكه منحرف شدند، خدا دلهاشان را منحرف تر و گمراه تر كرد)، و نيز فرموده : (كذلك يضل اللّه من هو مسرف مرتاب )، (اين چنين خدا هر اسراف گر شكاك را گمراه مى كند
و نيز از قول شيطان حكايت فرموده كه عرضه داشت : (رب بما اغويتنى لازينن لهم فى الارض ، و لاغوينهم اجمعين .

و نيز فرموده : (زين لهم سوء اعمالهم ) و آياتى ديگر نظير اينها.

اين قسم جلوه گرى هم گاهى و از جهتى به خدا نسبت داده مى شود، البته در طول نسبتى كه به شيطان دارد. و اين بدان جهت است كه شيطان و هر سببى از اسباب خير و يا شر آنچه عمل مى كند و هر دخل و تصرفى كه در ملك خدا دارد به اذن خود او است ، تا اراده خدا و مشيت او نافذ شود، و با نفوذ امر او، امر صنع و ايجاد منتظم گردد، و در نتيجه رستگاران با اراده و اختيار خود رستگار شوند، و مجرمين هم با سوء اختيار خود از رستگاران ، ممتاز و جدا گردند.
و امثال آن ، و اين واسطه ها همان است كه از آن به اذن تعبير مى كنيم ، و مى گوئيم خداى تعالى به شيطان اذن داد تا با وسوسه ها و تسويلات خود دلهاى مؤ منين را منحرف كند، و انسان پيرو هواى نفس را از پيرويش منع نكرد، و بين ظالم و ظلمش حايل نشد، براى اينكه اساس سعادت و شقاوت بر پايه اختيار است .
پس هركس به سعادت رسيد، با اختيار خود رسيد، و هركس شقى شد با اختيار خود شد، و اگر اين نبود حجت (نه عليه بندگان ، و نه عليه خدا، تمام نمى شد)، و سنت امتحان و برملا سازى واقعيت هاى بندگان ، جارى نمى گرديد.
(و ما كان لى عليكم من سلطان الا ان دعوتكم فاستجبتم لى ) -(سلطان ) به طورى كه راغب گفته :(به معناى تمكن از قهر است )
، و اگر دليل و حجت را هم سلطان گفته اند، از اين جهت است كه دليل قدرت و تمكن دارد كه با نتيجه هاى خود بر عقول قهر و غلبه كند و عقل ها را تسليم خود نمايد، البته بسيار مى شود كه وقتى كلمه سلطان را مى گويند مقصودشان شخصى است كه داراى سلطنت است ، مانند ملك (پادشاه ) و غير او).
و ظاهرا مراد از سلطان ، اعم از سلطه صورى و معنوى است ، و معناى آيه اين است كه ابليس گفت :من در دنيا بر شما تسلط نداشتم نه بر ظاهر شما و بدنهايتان كه شما را مجبور به معصيت خدا كنم و پس از سلب اختيار از شما خواست خودم را بر شما تحميل كنم و نه بر عقل ها و انديشه هاى شما، تا به وسيله اقامه دليل ، شرك را بر عقول شما تحميل كرده باشم ، و عقول شما ناگزير از قبول آن شده در نتيجه ، نفوستان هم ناگزير از اطاعت من شده باشند.
و نيز ظاهرا استثناى (الا ان دعوتكم ) استثناى منقطع است و معناى آيه اين است كه من چنين سلطنتى نداشتم ، ليكن اين را قبول دارم كه شما را به شرك و گناه دعوت كردم ، و شما هم بدون هيچ سلطنتى از ناحيه من ، دعوتم را پذيرفتيد.
البته هر چند كه دعوت مردم به وسيله شيطان به سوى شرك و معصيت به اذن خدا است ، ليكن صرف دعوت است ، و تسلط نيست ، يعنى خداوند شيطان را بر ما مسلط نكرده چون دعوت كردن به كارى حقيقتش تسلط دعوت كننده بر كارى كه ديگرى را به آن دعوت كرده نمى باشد اگر چه شخص دعوت كننده يك نوع تسلطى بر اصل دعوت پيدا كند.
يكى از دلايل اين حرف آيه شريفه اى است كه داستان اذن دادن

خدا به شيطان را حكايت مى كند، و آن اين است كه مى فرمايد:(و استفزز من استطعت منهم بصوتك ...وعدهم و ما يعدهم الشيطان الا غرورا ان عبادى ليس لك عليهم سلطان و كفى بربك وكيلا).
آرى ، اگر خداى تعالى ابليس را عليه بشر تاييد نموده و او را تا وقت معلوم مهلت داده است خود بشر را هم به وسيله ملائكه كه تا دنيا باقى است باقى اند تاييد فرموده است . و لذامى بينيم در پاسخ ابليس نفرموده : (و انك منظر : تو مهلت داده شدى ) بلكه فرمود: (انك من المنظرين : تو از زمره مهلت داده شدگانى ، پس معلوم مى شود غير از ابليس كسان ديگرى هم هستند كه تا آخرين روز زندگى بشر زنده اند.
و نيز اگر ابليس را تاييد كرده تا بتواند باطل و كفر و فسق را در نظر بشر جلوه دهد ، انسان را هم با هدايت به سوى حق تاييد نموده و ايمان را در قلبش زينت داده و محبوب ساخته ، و به او فطرت توحيدى ارزانى داشته ، و به فجور و تقوايش ملهم نموده و نورى پيش ‍ پايش نهاده تا اگر ايمان آورد با آن نور در ميان مردم آمد و شد كند، و همچنين تاييدات ديگر، و در اين معانى فرموده : (قل الله يهدى للحق )، (و لكن الله حبب اليكم الايمان و زينه فى قلوبكم ) و (فاقم وجهك للدين حنيفا فطرة الله التى فطر الناس عليها) و (و نفس و ما سويها فالهمها فجورها و تقويها) و (او من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس ) و (انا لننصر رسلنا و الذين آمنوا فى الحيوة الدنيا و يوم يقوم الاشهاد) اين آيه را بدان جهت شاهد آورديم كه به صيغه متكلم با غير مى فرمايد: ما يارى مى كنيم و اين تعبير اشعار به وساطت ملائكه دارد.

پس از آنچه گذشت اين معنا روشن گرديد كه مهلت دادن ابليس تا روز وقت معلوم ، از باب تقديم مرجوح بر راجح و يا ابطال قانون عليت نيست . بلكه در باب آسان ساختن امر امتحان است و لذامى بينيم دو طرفى است و در مقابل ابليس ملائكه را هم مهلت داده ، پس ديگر چه جاى اشكال است .انتهی

البته اگر نظر من را بخواهید همه اینها : ان هی الا فتنتک :

فلا يامن مكر الله الا القوم الخاسرون

بجز گروه زيانكاران از مکر خداى ايمن نمى شوند .

الهی اعوذ بک منک ؛ بارالها از خودت بخودت پناه میبرم !

غرض این حقطر از مثال بالا این است که افرادی که داستانهای پای لحاف و کرسی مادربزرگها را نقل می کنند کمی تفکر کنند

مسئله فراتر از یک داستان است

جنیان در کنار ما زندگی می کنند نفس در نفس ما

توانائی تسلط بر اشیا هم دارند ولی نه از طریق مادی بلکه با نیروی متافیزیک خود این کار را می کنند.
ولی توان تسلط بر شیئی را دارند که ان شی ء فاقد اراده و عقل است ((این خیلی مهم است ))

پس حرکت اشیا به وسیله انها که بعدها عرض خواهم نمود امری بدیهی است

لیکن جن هیچ توانی برای تسلط بر موجود صاحب اختیار ندارد ((تسلط جسمی و قهری)) مگر اینکه به دنیای او وارد شود

خیر البریه;119776 نوشت:
البته هر چند كه دعوت مردم به وسيله شيطان به سوى شرك و معصيت به اذن خدا است ، ليكن صرف دعوت است ، و تسلط نيست ، يعنى خداوند شيطان را بر ما مسلط نكرده چون دعوت كردن به كارى حقيقتش تسلط دعوت كننده بر كارى كه ديگرى را به آن دعوت كرده نمى باشد اگر چه شخص دعوت كننده يك نوع تسلطى بر اصل دعوت پيدا كند. يكى از دلايل اين حرف آيه شريفه اى است كه داستان اذن دادن خدا به شيطان را حكايت مى كند، و آن اين است كه مى فرمايد:(و استفزز من استطعت منهم بصوتك ...وعدهم و ما يعدهم الشيطان الا غرورا ان عبادى ليس لك عليهم سلطان و كفى بربك وكيلا).

فکر کنم به توافق رسیدیم :Mohabbat:

خیر البریه;119776 نوشت:
این قدرت را شیطان از کجا آورده ؟

http://partoeeslam.mihanblog.com/post/350

نقل قول:

ولی نکته اینجاست که هیچکدم از اینها واقعی نیستند یعنی همه در بعد معنوی و روحی هستند که اثر بر روح می گذارند و از انجا جسم را مبتلا می نمایند

جنیان در کنار ما زندگی می کنند نفس در نفس ما

توانائی تسلط بر اشیا هم دارند ولی نه از طریق مادی بلکه با نیروی متافیزیک خود این کار را می کنند.
ولی توان تسلط بر شیئی را دارند که ان شی ء فاقد اراده و عقل است ((این خیلی مهم است ))

پس حرکت اشیا به وسیله انها که بعدها عرض خواهم نمود امری بدیهی است

لیکن جن هیچ توانی برای تسلط بر موجود صاحب اختیار ندارد ((تسلط جسمی و قهری)) مگر اینکه به دنیای او وارد شود

با سلام

همین گونه است که گفتید :مگر اینکه به دنیای او وارد شود

یعنی این تسلط در صورتی است که آدم خودش به شیطان اجازه ورود دهد .الا من اتبعك من الغاوين . وگرنه راهی بر مومنین دائم الذکر ندارند.


امام رضا (ع) هم فرمودند که به شیعیان ما بگویید که برای شیطان راهی در وجودشان قرار ندهند :

اختصاص: روي عن عبد العظيم الحسني، عن أبي الحسن الرضا عليه

السلام قال يا عبد العظيم أبلغ عني أوليائي السلام، وقل لهم أن: لا تجعلوا للشيطان

على أنفسهم سبيلا،

مانند شیطان پرستان و .... که اولیاء و قرین شیاطینند .وعلت اینکه در احکام توصیه شده است که واجبات را انجام داده وتا حد امکان از مکروهات بپرهیزیم نیز همین است که همه اینها راههای نفوذ تدریجی و سرانجام تسلط شیطان را فراهم می آورند .

ونتیجه هم فرق نمیکند چون روح انسان منشاء اثار است و تصرف در روح منجر به تصرف در جسم میشود مانند خواب واحتلام که شخص ابتدا روحش صحنه هایی را میبیند اما در آخر جسمش متاثر و محتلم میشود !

واین قدرت را خدای متعال برای آزمایش بندگانش به شیطان عطا کرده است.

خیر البریه;119791 نوشت:
تیجه هم فرق نمیکند چون روح انسان منشاء اثار است و تصرف در روح منجر به تصرف در جسم میشود مانند خواب واحتلام که شخص ابتدا روحش صحنه هایی را میبیند اما در آخر جسمش متاثر و محتلم میشود !

اتفاقا میان سلطه جسمی و سلطه روحی زمین تا اسمان فرق است
ولی مهم نیست که شیطان جسم یا روح یا زمین یا اسمان یا... وارد می شود

مهم هدف اوست و راههای مقابله با او

نقل قول:
اتفاقا میان سلطه جسمی و سلطه روحی زمین تا اسمان فرق است
ولی مهم نیست که شیطان جسم یا روح یا زمین یا اسمان یا... وارد می شود

مهم هدف اوست و راههای مقابله با او



با سلام

بنص قران تخت بلقيس در يك چشم بهم زدن هزاران كيلومتر را پيمود لطفا كيفيت اين عمل را توضيح دهيد ؟

بزبان ديگر چگونه ماده و يا ابزار مادي اين قابليت را دارند ويا اصلا ماده چنين قابليتي دارد يا نه ؟!

چگونه اجنه و شياطين تاثير بر جسم افراد ميگذارند ومثلا جسم افراد را جابجا ميكنند ؟ ويا با بازي با شخص سبب احتلام وي ميشوند ؟

بسم الله الرحمن الرحیم

سبحان من الجم الجان بکلماته

شاید یکی از بهترین نمونه های تاثیر روح بر جسم حالت کاتالپسی در هیپنوتیزم باشد

در این حالت که مرحله چهارم از هیپنوتیزم می باشد شخص بنا به فرمان درمانگر مثل سنگ سخت می شود
به صورتی که اگر شخص را به صورت پل روی دو صندلی بگذارید و دو نفر باهم به روی شکم او بروند پشت او خم نمی شود

جناب خیرالبریه چطور ممکن است بدن شخصی 200 کیلو وزن را تحمل کند و خم نشود؟
چون روح به جسم فرمان می دهد که مثل سنگ باش
مثال دیگر پستانک خوردن شخص 50 ساله و صدای نوزاد دراوردن اوست
و مثال دیگر سوزن فرو کردن و داغ کردن پای شخص و احساس نکردن اوست چون روح به او فرمان می دهد.

در حقیقت جسم ما ملعبه ای بیش نیست در صورتی که روح بر ان تسلط پیدا کند قادر به انجام هرکاری می شود.

قدرت شیطان و جن پرتو بسیار ضعیفی از قدرت روح بشری است

به همین دلیل شیطان نمی تواند مستقیم بر جسم انسان تاثیر بگذارد چون روح محافظ اوست
و به همین دلیل عفریت جن نیاز به زمان داشت تا تخت را بیاورد ولی اصف برخیا بلافاصله اورد

ادامه دارد

نقل قول:
در حقیقت جسم ما ملعبه ای بیش نیست در صورتی که روح بر ان تسلط پیدا کند قادر به انجام هرکاری می شود.

قدرت شیطان و جن پرتو بسیار ضعیفی از قدرت روح بشری است

به همین دلیل شیطان نمی تواند مستقیم بر جسم انسان تاثیر بگذارد چون روح محافظ اوست
و به همین دلیل عفریت جن نیاز به زمان داشت تا تخت را بیاورد ولی اصف برخیا بلافاصله اورد



با سلام

درست است که روح منشاء اثر در انسان است .اما تا اینجا شما تاثیر غیر مستقیم شیطان را قبول دارید فقط میماند تاثیر مستقیم :

علامه طباطبایی رحمه الله در المیزانش میگوید :


علاوه بر اينكه خصوصيت خود آيت و نشانه - كه سخن نگفتن در مدت سه روز باشد - مويد و بلكه دليل بر همين وجه است ، براى اينكه هر چند براى شيطان امكان اين معنا هست كه در جسم انبيا تصرف نموده ، و يا عمل آنان را از رسيدن به نتيجه كه همان ترويج دين است باز بدارد، و نگذارد مردم به ايشان روى آورند، و در نتيجه نيروى دشمنان دين ضعيف گردد.


و آيات زير هم نمونه اى از اين تصرفات را ذكر نموده ، درباره تصرف شيطان در جسم ايوب (عليه السلام ) مى فرمايد: (و اذكر عبدنا ايوب ، اذ نادى ربه انى مسنى الشيطان بنصب و عذاب ).

و درباره جلوگيريش از ترويج دين مى فرمايد: (و ما ارسلنا من قبلك من رسول و لا نبى الا اذا تمنى القى الشيطان فى امنيته ، فينسخ اللّه ما يلقى الشيطان ثم يحكم اللّه آياته ) يعنى قبل از تو هيچ رسول و نبيى نفرستاديم مگر آنكه هر وقت قرائت كرد، شيطان در قرائت وى دسيسه كرد، در نتيجه خداى تعالى آنچه را شيطان القا كرده بود نسخ نموده ، آنگاه آيات خود را تحكيم مى بخشيد.

و درباره تصرف شيطان در حافظه انبيا، از همسفر موسى حكايت نموده كه گفت : (فانى نسيت الحوت ، و ما انسانيه الا الشيطان ).ليكن اين دست اندازى هاى شيطان و امثال آن بجز آزار دادن انبيا اثرى ديگر ندارد، و اما دست اندازيش در نفوس انبيا محال است چون انبيا از چنين خطرها معصوم و مصونند كه بيانش در سابق در بحثى كه راجع به عصمت انييا كرديم گذشت .انتهی.

این از پیامبران الهی که شیطان دست از سر ایشان هم برنداشت اما سایر بنی بشر که با مشاهده حال و روزشان بخوبی تاثیر شیطان بر ایشان مسلم است.
موضوع قفل شده است