با آلات موسیقی ای که دارم چیکار کنم؟

تب‌های اولیه

109 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

Kamran;618853 نوشت:
چنین تصویری خلق کردم (بازم میگم هنوز کامل نیست و خیلی کار داره تا تکمیل بشه):
http://www.4shared.com/photo/fPQfdQksce/452351.html

تصویر گرافیکی جالبی بود

در مورد شعری که متنش را نوشته بودید یک نکته را عرض کنم و اینکه هنر راه برداشت مخاطب را باز میگذارد که هر کس بتواندتا حدی بر طبق روحیات و تجربیات شخصی خود با آن ارتباط برقرار کند ، موسیقی و شعری که به زبان دیگری باشد کمی مبهم است و این ابهام باعث میشود که بتوانیم مفهومی را که خود دوست داریم از شعر بگیریم در حالیکه ممکن است منظور خواننده چیز دیگری باشد. به عنوان مثال در این متن شما کدام کلمه را به عنوان خدا ترجمه کردید؟منبع نور را یا ضمیر را؟

It's source is bright and endless
.
She resuscitates the hopeless
Without her we are lifeless satellites dreaming dreams.
And as I pull my head out I am without one doubt
.........
I pray the light lifts me out before I pine away
......
.Just let the light touch you and let the words spill thorough

....
ببینید من نمیدانم شما کتاب شریعت آلیستر کراولی را خوانده اید یا نه ولی جملات شاعر این شعر شبیه به جملات آن کتاب هم هست و مفهوم آن متون اساسا چیز دیگریست یعنی معنی روشنایی و نور و قدرت و هرجه به نظر مثبت است از نظر آنها چیز ی بر عکس مفاهیم معنوی است که به خداوند مربوط باشد و حالا اگر احتمال بدهیم که شاید منظور شاعر این اشعار هم چیزی نباشد که ما ترجمه میکنیم و مطمئن شویم که منظور کاملا برعکس و بر مدار تقدس و ستایش چیزی موهوم است آیا باز هم برایتان خوشایند است ؟ تجربه نشان داده که همچنان در اکثر موارد خوشایند خواهد بود چون که گوش دیگر عادت کرده و وجه احساسی غالب است لذا آگاهی در این امر چندان کمکی نمیکند.

واین حقیقت است که ما ناچار به مطالعه بیشتریم چون در آینده با همان اشخاص و علائقی محشور خواهیم شد که اینجا با آنها مانوس بوده ایم.

Kamran;618853 نوشت:
بنابر گفته ی ایشان و بعضی منابع، همون فراماسونری ای که میگن دوره اش دیگه تموم شده ، از چندصد سال پیش این چیز به نام فراماسونری شروع شده بوده و اگر باشه به این زودی ها تموم نمیشه و همین که گفتن دیگه دوره اش تموم شده و درباره ش حرفی نمیزنن گواه بر نقض و بی ارزش دونستن گفته های خودشونه. معلومه از همینجا برای گفته های ایشان چقدر باید ارزش قائل شد.

البته همانطور که گفته شد منظور این نبود که دوره این طبقه تموم شده بلکه دوره اطلاع رسانی در این مورد خاص گذشته و بحثهای دیگری در حال حاضر مطرح است.

در نهایت اینکه ما شاید از آنچه که هستیم و گوش میدهیم لذت ببریم ولی بهتر است بخاطر حفظ این لذت درب تحقیق و مطالعه نتایجی که با پژوهش بدست آمدند بر خود نبندیم.

پریزاد;619055 نوشت:
تصویر گرافیکی جالبی بود

در مورد شعری که متنش را نوشته بودید یک نکته را عرض کنم و اینکه هنر راه برداشت مخاطب را باز میگذارد که هر کس بتواندتا حدی بر طبق روحیات و تجربیات شخصی خود با آن ارتباط برقرار کند ، موسیقی و شعری که به زبان دیگری باشد کمی مبهم است و این ابهام باعث میشود که بتوانیم مفهومی را که خود دوست داریم از شعر بگیریم در حالیکه ممکن است منظور خواننده چیز دیگری باشد. به عنوان مثال در این متن شما کدام کلمه را به عنوان خدا ترجمه کردید؟منبع نور را یا ضمیر را؟

It's source is bright and endless.
She resuscitates the hopeless
Without her we are lifeless satellites dreaming dreams.
And as I pull my head out I am without one doubt
.........
I pray the light lifts me out before I pine away
......
.Just let the light touch you and let the words spill thorough
....
ببینید من نمیدانم شما کتاب شریعت آلیستر کراولی را خوانده اید یا نه ولی جملات شاعر این شعر شبیه به جملات آن کتاب هم هست و مفهوم آن متون اساسا چیز دیگریست یعنی معنی روشنایی و نور و قدرت و هرجه به نظر مثبت است از نظر آنها چیز ی بر عکس مفاهیم معنوی است که به خداوند مربوط باشد و حالا اگر احتمال بدهیم که شاید منظور شاعر این اشعار هم چیزی نباشد که ما ترجمه میکنیم و مطمئن شویم که منظور کاملا برعکس و بر مدار پرستش چیزی موهوم است آیا باز هم برایتان خوشایند است ؟ تجربه نشان داده که همچنان در اکثر موارد همچنان خوشایند خواهد بود چون که گوش دیگر عادت کرده و وجه احساسی غالب است لذا آگاهی در این امر چندان کمکی نمیکند.

واین حقیقت است که ما ناچار به مطالعه بیشتریم چون در آینده با همان اشخاص و علائقی محشور خواهیم شد که اینجا با آنها مانوس بوده ایم.

سلام به شما

ممنونم به خاطر تعریفتون .

خب باز هم در هنر فرض مثال ما چیزی داریم به نام تئوری مرگ مولف ، در واقع اثر رو چیزی جدای از خود مولف میبینن طبق این نظریه، میشه هم از این درب انتقادی وارد قضیه شد و با در نظر نگرفتن مولف این اثر به خود اثر(که در این نظریه در واقع خود اثر مولف خودش میشه) بپردازیم.

و اما من زیاد پایبند به این نظریه نیستم و هم طرفدار نظریه ی مولف و هم مرگ مولفم، هر دو را میشه به نحو خوبی به کار برد در نقد.

و اما درباره ی این شعر: اون کتابیکه نام بردین رو نخوندم. این ترجمه رو هم من نداشتم از این شعر، از سایت دیگری بود و اما، من با شناختی که بر خواننده ی این گروه و به خصوص این آلبوم دارم، محال هست که شیطانی باشه. در واقع این خواننده در یک آلبومش از یکی از گروه هاش تنها کارش تخریب و مسخره کردن فری ماسونر ها و مسائل شیطان پرستی هست (البته در بعد جدی سیاسی و نه اعتقادی) محال هست چنین خواننده ای بیاد و حرف از پرستش چیز دیگری بزنه.

و صد البته میتونه نگاه ها مختلف باشه اما خب یک متخصص باید این نوع روش رو استفاده کنه یعنی فقط یک متخصص میتونه با نظریه ی مرگ مولف وارد بشه و غیر از اون صرفا نظر شخصیه (که البته قابل احترام و هم قابل بحثه).

و اینکه اینجا صراحتا داره از نور استفاده میکنه . خداوند از نور هست و همین شعر نزدیک به مفهوم ایاک نعبد و ایاک نستعین هست. و صراحتا ذکر میکنه ما همه از یک نفس هستیم و بذار نور از ما عبور کنه. بذار کلمات سرازیر بشن تا امید و منطق مارو بیرون بیارن. و صراحتا میگه باید نفسم رو به صلیب بکشم.
کاملا معلومه که داره از معنویت صحبت میکنه و چون خب اونا مسلمان نیستن (گروهش مسلمان نیست و قاعدتا نوع نگاهش نسبت به خدا نباید دقیقا شبیه به ما باشه) اما کاملا مشخصه به نظرم که داره درباره ی خدا صحبت میکنه.

I pray the light lifts me out
دعا می کنم که نور منو بالا بکشه

در اینجا در یک ترجمه ی دیگه گفته میشه دعا میکنم نور منو بالا بکشه. خب معلومه که نور چیه. منظور از نور چه چیز میتونه باشه؟ جز خدایی که از نور هست؟ پس این یک نماد از خدا هستش. ماهی که تمامی زیبایی و داراییش از نور میاد.

The source is bright and endless
منبعش درخشان و بی پایانه
She rescusitates the hopeless
اون ناامید رو زنده می کنه

میبینیم که میگه منبعش درخشان و بی پایانه (خداوند جاویدان و بی انتها) و اون ناامید رو زنده میکنه (خداوندی که امید میده). این نوری که ازش حرف میزنه داره ماه رو روشن میکنه و میگه بدون اون ما هیچیم.

خب قطعا و صراحتا این منظورش خدای یگانه هست. (یا به تعبیر دیگر منشا هستی (که بازم در عقاید ما همان خدائه))

کنجکاو بی گناه;619052 نوشت:
هر حلالی که توصیه نمیشه و موسیقی اگر انسان رو به خدا نزدیک میکرد مستحب می‌بود لااقل
حتی آیت الله بهجت میفرمایند
موسيقي اگر با آلات موسيقي نواخته شود ،صورت حلال ندارد. بنابراين در صورت شک در مطرب بودن هم نبايد گوش داد .
Ennio morricone
مشکل کمر اساسی داره واسه همین دو تا از کنسرت هاشو لغو کرد

خب مراجع دیگری هستن که نظرشون متفاوته و این اختلاف نظر در عقاید مراجع هم نشان دهنده ی نبود یک مسئله ی واضح درباره ی موسیقی در اسلام هست. بنابراین من شیوه ی خودم رو به کار میگیرم(نمیخوام به مراجع توهین کنما ! برداشت بد نشه، منظورم اینه سر یک مسئله که اینقدر اختلاف نظر هست چه بهتر که ببینم عقل خودم چی میگه، البته نه اینکه عقلمو همینطوری ول کنم تو حیاط ذهنم بدوئه هر چی بخوام بگه برام، عقلی که طبق اخلاقیات دینی و کلا دین پیش بره)

که البته یک اصل کلی وجود داره درباره ی موسیقی اونم اینه که موسیقی اگر غنا باشه حرامه. خب این اصلشه و تشخیص من اینه که تا زمانی که یک موسیقی برای من ایجاد غنا نکرده باشه پس یعنی بر من حلاله (که اگر خواهان لذت حرام بودم، مثل خیلی از دوستام مشروب میخوردم!، پس نیستم که نمیخورم) ( و اینکه شاید همون موسیقی بر یک فرد دیگه که جنبه اش کم باشه یا هر چیز دیگه، موجب غنا ، خوشگذرانی یا ... بشه)

برای همینه عقلم به من نمیگه برای رقص یک رقصنده، بنواز. میگه برای دل خودت بنواز !

حالا این مشکلشم بیچاره به خاطر پیریه دیگه 86 سالشه نزدیک نود داره بالاخره در سن پیری این مشکلات پیش میاد. :Nishkhand:

Kamran;619093 نوشت:
خب مراجع دیگری هستن که نظرشون متفاوته و این اختلاف نظر در عقاید مراجع هم نشان دهنده ی نبود یک مسئله ی واضح درباره ی موسیقی در اسلام هست. بنابراین من شیوه ی خودم رو به کار میگیرم(نمیخوام به مراجع توهین کنما ! برداشت بد نشه، منظورم اینه سر یک مسئله که اینقدر اختلاف نظر هست چه بهتر که ببینم عقل خودم چی میگه، البته نه اینکه عقلمو همینطوری ول کنم تو حیاط ذهنم بدوئه هر چی بخوام بگه برام، عقلی که طبق اخلاقیات دینی و کلا دین پیش بره)

که البته یک اصل کلی وجود داره درباره ی موسیقی اونم اینه که موسیقی اگر غنا باشه حرامه. خب این اصلشه و تشخیص من اینه که تا زمانی که یک موسیقی برای من ایجاد غنا نکرده باشه پس یعنی بر من حلاله (که اگر خواهان لذت حرام بودم، مثل خیلی از دوستام مشروب میخوردم!، پس نیستم که نمیخورم) ( و اینکه شاید همون موسیقی بر یک فرد دیگه که جنبه اش کم باشه یا هر چیز دیگه، موجب غنا ، خوشگذرانی یا ... بشه)

برای همینه عقلم به من نمیگه برای رقص یک رقصنده، بنواز. میگه برای دل خودت بنواز !

حالا این مشکلشم بیچاره به خاطر پیریه دیگه 86 سالشه نزدیک نود داره بالاخره در سن پیری این مشکلات پیش میاد. :Nishkhand:

سلام و رحمت الله
جناب کامران اول بگم که منظورم از کلمه ی((جسارتا)) این بود که ((شاید جسارت تلقی بشه از جانب شما))
بعد اگه حرفم کمی تند بود با توهین اشتباه نگیرید
خدایی نکرده اصلا قصدم این نبود به والله
منظورم این بود که کاملا یکطرفه قاضی میرید
مثالا عرض میکنم شما موسیقی و حس انتزاع اون رو فطرت قلمداد میکنید ..و میگید خدا برای انسان فطرتا قرار داده
سوال میکنم از شما آیا رذایل اخلاقی و اعمالی که انسان میتونه فاعل و عامل اونها باشه رو الله تبارک و تعالی ((در قالب فطرت)) برای انسان قرار داده؟!
موسیقی از لحاظ عقل انسانی میتونه دوجهته باشه..یعنی تفکر نهایی ماها میگه که موسیقی درسته که حرام هم داره ولی منکه به سمتش نمیرم و کاملا فقط ار سالمش مصرف میکنم
ولی عقل محدود انسان از کجا میتونه مطمئن باشه که خطرهای نهفته و ناشناخته ای تووی همین موسیقی(ای که در قالب صوت وارد سیستم شنوایی و در نهایت ادراکمون میشه) وجود نداره؟!!!!

کاملا سربسته عرض میکنم:
موسیقی فقط از لحاظ علمی تئوری وهارمونی و کنترپوان و بعلاوه ی سبک شناسیهاش وخیلی ِ دیگه
و از نظر شنونده ش موثر حالات و روحیات نیست
به شخصه شاید عالم های خبیثه ای رو از دریچه ی همین موسیقی رصد کردم که برای اینجا بیان کردنش تردید داشتم و دارم

حرف آخرم : تصمیم با خودتون

یا حق

روشاستا;619109 نوشت:
سلام و رحمت الله
جناب کامران اول بگم که منظورم از کلمه ی((جسارتا)) این بود که ((شاید جسارت تلقی بشه از جانب شما))
بعد اگه حرفم کمی تند بود با توهین اشتباه نگیرید
خدایی نکرده اصلا قصدم این نبود به والله
منظورم این بود که کاملا یکطرفه قاضی میرید
مثالا عرض میکنم شما موسیقی و حس انتزاع اون رو فطرت قلمداد میکنید ..و میگید خدا برای انسان فطرتا قرار داده
سوال میکنم از شما آیا رذایل اخلاقی و اعمالی که انسان میتونه فاعل و عامل اونها باشه رو الله تبارک و تعالی ((در قالب فطرت)) برای انسان قرار داده؟!
موسیقی از لحاظ عقل انسانی میتونه دوجهته باشه..یعنی تفکر نهایی ماها میگه که موسیقی درسته که حرام هم داره ولی منکه به سمتش نمیرم و کاملا فقط ار سالمش مصرف میکنم
ولی عقل محدود انسان از کجا میتونه مطمئن باشه که خطرهای نهفته و ناشناخته ای تووی همین موسیقی(ای که در قالب صوت وارد سیستم شنوایی و در نهایت ادراکمون میشه) وجود نداره؟!!!!

کاملا سربسته عرض میکنم:
موسیقی فقط از لحاظ علمی تئوری وهارمونی و کنترپوان و بعلاوه ی سبک شناسیهاش وخیلی ِ دیگه
و از نظر شنونده ش موثر حالات و روحیات نیست
به شخصه شاید عالم های خبیثه ای رو از دریچه ی همین موسیقی رصد کردم که برای اینجا بیان کردنش تردید داشتم و دارم

حرف آخرم : تصمیم با خودتون

یا حق

سلام عرض میکنم.

منم اگر کج فهمی کردم عذر میخوام.

خب ببینید مثلا عقیده ای که دارم اینه که این همون رزائل اخلاقی به مانند زنا، بازم در حیطه ی طبیعت موجودی (جسم مادی) انسان هست منتهی در نظر اولیه زنا همون نزدیکی جنسی هست، یعنی اصل و کل قضیه اینه، منتهی، خداوند دو مسیر رو مشخص کرده یکی زنا و یکی نزدیکی حلال، هر دوتای اینا عملشون یکسانه، نزدیکی جنسی دو جنس مخالف هست اگر از نظر طبیعی نگاه کنیم. منتهی، از نظر شریعت و اخلاقیات و انسانیت، این عمل دو شاخه هست، زنا و نزدیکی حلال؛

ما هر کاری میکنیم هر چی که داریم چه خوبی و چه بدی، چیزیست که خدا به ما داده در واقع نشات گرفته از قدرت تصمیم گیری و اختیاره. همین اختیار باعث میشه که ما به جای روش خوب، روش غلط رو انتخاب کنیم

لطفا نگین که شیطان باعث و بانی ایجاد روش غلطه بلکه شیطان خالق نیست و فقط وسوسه گر هست، تا انسان قادر به ادراک و فهم اون کار نباشه، شیطان هیچ غلطی نمیتونه بکنه، انسانِ وارد شده بر زمین دارای اختیار هست و میتونه بین خوب و بدی قرار داده شده تا حدی که قدرت ادراکش اجازه میده انتخاب کنه
(خداوند هم بیشتر از توان هر فرد از او انتظار نداره) و تنها کاری که شیطان میتونه بکنه اینه که مارو وسوسه کنه که کار بد رو انجام بدیم! نه بیشتر!

عقل انسان اونقدر که میگین محدود نیست. خطر نهفته چه چیزی میخواد باشه؟ انسان اگر بفهمه و نخواد طبق نفس اماره ش عمل بکنه، میتونه تشخیص بده (ناسلامتی ما اشرف مخلوقاتیما:Nishkhand:). اگر انسان قادر به ادراک موسیقی نبود (در حد خودش) هیچ وقت خداوند برای اون حد و مرز قرار نمیداد. (البته قابل توجه احادیثی که درباره ی موسیقی وجود داره خیلی زیادن و خیلی هاشون یا افراط شدن و یا تفریط)

بعد اینکه وقتی تاثیرگذاری تا حدی باشه که خارج از درک انسان بره، چه لزومی داره ما بترسیم ازش؟ ما که نمیفهمیمش ! میخواد تاثیر بذاره یا نذاره. اون چیزی که میفهمیم که واقعا ضرر داره و تاثیرگذاری بدی داره رو سمتش نمیریم. بحث مشروب هم نکنید چون مشروب به طور واضح مطرح شده که حرامه ولی موسیقی وضعیتش اینطوری نیست.

حالا بحث سر موسیقی زیاد فایده نداره شما طرز فکرت درباره ی موسیقی چیز دیگه ای هست منم از نظر شخصی مشکل دارم باهاش ولی احترام میذارم و میگم صرفا نظر شخصیه. منتهی درباره ی اون گیتار دوستتون مشکل اینه که نابود کردنش بدون اطلاع و یا اجازه ی مالک اصلی، اصلا از لحاظ اخلاقی غلطه.

خب این سخن آخرتون منو جذب کرد که اصولا به این چیزا علاقه دارم! اگر خواستین به من بگین. اگر هم نه که مشکلی نیست.

روشاستا;616400 نوشت:
سلام

بعد کنار گذاشتن موسیقی , آلات موسیقی ای که الان دارم رو چیکار کنم(اعم از کتاب های موسیقی , گیتار و سازهای دیگه)؟

درضمن یکی از گیتارها واسه دوستمه که داده بود تا من استفاده کنم. گیتار رو بهش پس بدم یا اگه قرار بر نابود کردن بود, اون رو هم نابود کنم؟ پس حق الناس چی میشه؟ اگر هم پسش بدم دوستم با استفاده کردن از گیتار به مفسده میافته درسته؟

لطفا جوابم رو مفصل و ساده بدید

پیشاپیش تشکر از کارشناس های محترم

سلام دیگه کارشناس حکم رو گفتن دیگه جای بحثی نیست
ولی من خودم شکستمشون:khaneh:

Kamran;618576 نوشت:
سلام و روز بخیر

خب شما فرض کنید، نقطه ی رسیدن به خداوند نقطه ی سیر شدن از غذاست. یعنی اگر من سیر بشم، یک قدم به خدا نزدیک شدم. حالا این سیر شدن با چی میتونه انجام بشه؟ مثلا با یک غذای خانگی مثل یک نوع خورشت با برنج ... یا با یک غذای رستورانی مثل کباب... یا با یک غذای فست فودی مثل همبرگر... یا با یک سری چیزا مثل چیپس و پفک و ...

خب اگر بخوایم کلی ببینیم ، میبینیم که همگی مارو سیر میکنن منتهی، یک سری ضرر بیشتری دارن یک سری خیلی کمتر. اما خب، این به این معنا نیست که اگر همبرگر ضرر داره، اصلا نخورم. دو راه دارم یا همبرگر رو خودم درست کنم (افسار رو خودم دست بگیرم) که اینطوری مطمئنم که چی دارم میخورم و میفهمم ضرر داره یا نه....یا، کمتر این نوع غذا رو مصرف کنم.

و اینکه بگیم برای همبرگر جایگزین هایی هست که بهتره، دلیل بر این نیست که همبرگر برای همیشه کنار گذاشته بشه.

درباره ی اون ضرر و زیان ها، فرض مثال موسیقی متال، یک سری خوبی ها داره و یک سری ضرر ها، من خوبی هاشو ذکر کردم که تا به حال به من کمک کرده که بهتر دین رو بفهمم یا مسائل مختلف و ...
اما زیان هایی داره و من هم زیان هاشو طی این شش سال دیدم، منتهی برای دفع این زیان ها، راه حل دارم، کمتر موسیقی متال گوش میدم و بیشتر موسیقی های آروم گوش میکنم(حتی در همون سبک متال هم به دنبال سبکی میرم که آروم باشه). به این خاطر که خوبی هایی که دیدم در اون ارزش دارن و خوبی هایی هست که نمیشه در چیز دیگه ای یافت.

فرض مثال، اشخاصی در تاریخ هنر بودن طی سده ی اخیر، که برای دستیابی به عالم ناخودآگاه ذهنیشون و ایجاد طرح های ناب ، از مواد مخدر و یا مستی از الکل استفاده میکردن تا طرح های ناب از دل ناخودآگاهشون بکشن بیرون و بر تابلوی نقاشیشون بریزن. و گاهی شده در این مسیر مردن، فرض مثال بعد از جنگ جهانی، و شکل گیری سبک دادائیسم، در یکی از تئاتر ها در اروپا، یکی از بازیگران بعد از خواندن متنی، به طور واقعی در جلوی تماشاچیان با شلیک گلوله خودکشی میکنه. (که من مخالف این روشم)

و اما آهنگسازان زیادی هم هستن که همین امروزه ، برای دستیابی به اون نقاط ناب ذهنیشون، از چنین روش هایی استفاده میکنن تا موسیقی ای خلق کنن که بی نظیر باشه. نمیخوام تهمت بزنم به کلینت منسل، مطمئن هم نیستم اما میشه فرض گرفت که موسیقی های کلینت منسل عادی نیستن واقعا (شاهکارن:khaneh:)

یا آهنگسازی دیگر که برای فیلم های ترسناک تجربه داشتن، یکی از موسیقی هاشون رو گوش دادم و واقعا ترسیدم و این نشون میده که از یک نابغه داره میاد.(هرچند چون از فضای ترسناک خوشم نمیاد دیگه گوش ندادمش)

و اما من معتقدم از استفاده ی از این نوع موسیقی ها میشه در جهات خوب استفاده کرد. فرض مثال، من در حال نقاشی کردن طرحی بودم به همراه یک موسیقی، طرح با تاثیر پذیری مغزم از موسیقی که باعث تاثیرگذاری مستقیم ناخودآگاهم بر طرح شد، دارای یک علائمی شد که نماینده ی مفهوم schism بود. قضاوت نمیخوام بکنم این حال، بده یا خوب. چون میتونه هم بد باشه و هم خوب. ولی تاثیر ها و نتایجی که من دیدم خوب بوده؛

خب مثلا شما میتونین بگین برای چنین چیزی چه جایگزینی میشه آورد که بهتر باشه؟ فرض مثال من میخوام اثری خلق کنم که از حالت عادی خارج شده باشه، چگونه اینکارو بکنم؟ قطعا مواد مخدر و الکل راه حل غلطیه. موسیقی میتونه جایگزین بسیار مناسبی باشه برای دستیابی به این هدف. فرض مثال من در طراحی چهره ی حضرت محمد (ص) برای اینکه هرچه بهتر بتونم نقاشی ای ازش داشته باشم ، همراه با موسیقی و آیاتی از قرآن نقاشی کردم و میشه دید که نتیجه ی بهتری میده. در واقع برای نشون دادن حالتی عرفانی باید به اون حالت نزدیک شد.
البته شخصا توانایی این رو دارم که بدون استفاده از موسیقی وارد چنین چیزی بشم، اما خب ساده ترش استفاده از موسیقیه، چون بالاخره موسیقی به طور مستقیم با روح و روان آدم بازی میکنه.

فرض مثال چرا میگم خوبه ؟ به این ترجمه ی آهنگ دقت کنید - Reflection :

از روی کنجکاوی به پایان نزدیک شده ام،پایین
زیر حفره ی رقت انگیز از خود گذشتگی ام
شکست خورده،تصدیقش می کنم
و نزدیک تر می روم
شاید اینجا آرامش یابم
ممکن است در پوچی آرامش یابم
چه رقت بار
صدایم می کند ...
و در تاریک ترین لحظاتم، جنین گونه و اشک ریزان
ماه رازی را به من می گویید
رازدار من
که به کاملی و درخشندگی من است
این نور از من نیست
و یک میلیون انعکاس نور نادیده از من می گذرند
سرچشمه ی نور روشن و بی انتهاست
او به نا امیدان امید می بخشد
بی وجودش ما اقمار بی جان سرگردانیم
و وقتی سرم را بلند می کنم دیگه شکی ندارم
نمی خواهم در این پایین (زمین) اسیر خود پرستی باشم
باید خوشتنم را مصلوب کنم قبل از اینکه خیلی دیر شود
دعا می کنم که خدا بیرونم کشد
قبل از اینکه خرد شوم
پس من خویشم را قربانی می کنم قبل از اینکه خیلی دیر شود
تا این مکان منفی،کور و بدبین را پشت سر گذارم
و تو خواهی فهمید ما همه در یک فکریم
سزاوار هرآنچه تصور شدنی و تصور کردنی است
فقط بذار (اجازه بده) که خدا تو را لمس کند
و بگذار کلمات بیرون تراود بگذار بگذرند
امید و شعورمان شکوفا می شود
قبل از اینکه خرد شویم

خب به این متن دقت کنید، چقدر این متن میتونه تاثیر گذار و خوب باشه ؟ داره مفهوم تواضع، بد بودن غرور، رشد انسانیت (یعنی بالغ شدن) و این مفهوم که ما هر چه داریم از خود نیست و از خدامونه. مفاهیمی که ما زور داریم میزنیم که مردم رعایت کنن، در اینجا داره به این گونه گفته میشه و ممکنه روی خیلی ها تاثیر مثبتش رو بذاره.
خب این متن یک آهنگ متال هست. برای همین میگم موسیقی میتونه مثبت باشه و در راه رسیدن به خدا کمک کنه. حتی همون متالش.


پریزاد;618661 نوشت:

ولی شاید بتواند در شرایط دیگری طبق نظر دوستمون جناب کامران ، حس تعمق و تفکر راجع به زندگی و خداوند را ایجاد کند.

maryam27;618772 نوشت:
خیلی از تفریحات دیگه هم همینطورن. ما رو از یاد خدا غافل میکنن.حالا چرا گیر میدیم به موسیقی؟
منم با این که خیلی از سبک های موسیقی رو دوست دارم ولی خوب کم پیش میاد که گوش کنم.حرف شما درسته شاید بعضی موسیقی ها اثر منفی داشته باشه ولی مثلا من که اهنگای پیانو رو میزنم نمیتونم این اثر منفیشو حس کنم.
علاوه براین اصلا چه اشکالی داره موسیقی نقش مسکن رو داشته باشه؟! از یه اتفاقی ناراحتیم . کاری از دستمون برنمیاد . میخوایم حال خودمونو عوض کنیم میریم اهنگ میزنیم.چه اشکالی داره؟!

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
تمام حرفهای شما متین، حقیر هم نظرم را می‌گویم،
اول اینکه به نظر حقیر نفس هنر برای هنر اشکال دارد ... هنر باید وسیله باشد نه هدف ... تجربه کردن احساس‌های جدید می‌تواند انسان را نسبت به احساس‌های معمول بی‌تفاوت یا کم‌تفاوت کند، چرا باید به دنبال extreme ها رفت؟ چرا مدام چیزهای فر طبیعی؟ چرا باید یک خط مبهم کشیده شود و بعد به عنوان یک شاهکار در دل آن پی مفهوم گشت؟ آیا هدف بازی و معما و طرح چیستان است؟ آیا حل این چسیتان سبب خیری برای جامعه یا خود شخص می‌شود؟ .... البته بله! ممکن است در بحث رمزنگاری کمکی کند!؟ :Gig: ولی دنباله‌روندگان نر برای هنر آیا افتخارشان به محض بودن هنر و نداشتن کاربرد نیست؟ آیا ایجاد حس متفاوت بدون پشتوانه‌ی حقیقی در دنیای خارج کار خوبی است؟ فیلم untouchables را دیده‌اید؟ آنجا که رئیس مافیان یکی از دوستانش را بخاطر اینکه کمی با او در جمع شوخی کرده بود همانجا سر سفره‌ی شام با چوب بیس‌بال می‌زند در سرش تا سفره غرق در خون شود، بعد که به اعصابش مسلط شد می‌رود به اپرا و مثل یک طفل رقیق‌القلب شروع می‌کند به اشک ریختن و گریه کردن ... آیا عذاب وجدان دردی است که باید بر رویش سرپوش گذاشت؟ کسی که با مادرش یا معلمش بد حرف می‌زند و پرخاش می‌کند و ناراحت است که چه شد که اینطور شد و بعد می‌گوید بروم یک اهنگ شاد گوش بدهم که حالم خوب بشود و همینطور هم می‌شود و حالش خوب می‌شود انگار این روزش کامل وقف خدا بوده است ... آی جز این است که شادی و غم در این دنیا لازم است که خدا به ما داده است؟ چرا تنظیمش را با غیرواقعیات بر هم بزنیم؟ چرا با واقعیات ناراحتی را بدل به شادی نکنیم؟ مثلاً با معذرت خواهی و جبران کردن یا گرفتن دست یک بینوا و غیره ... ان الحسنات یذهبن السیئات ... موسیقی که این خاصیت درمان‌گری را ندارد ... تنها ایجاد احساس بی‌پشتوانه می‌کند ... تنها فریب است ... یعنی مثل ذات دنیا که متاع آن متاع الغرور است ... موسیقی متاع الهی نیست و متاع دنیایی است ... دیده‌اید روی کف خیابانها گاهی نقاشی سه بعدی می‌کشند؟ فقط از یک جهت و یکجا که بهش نگاه کنید فکر می‌کنید یک چیز سه بعدی آنجاست ولی بعد که نزدیک می‌شوید می‌بینید حقیقی بودنش سراب بوده است، حس معنوی هم اگر موسیقی به انسان بدهد مثل تمام حس‌های دیگری که می‌دهد فقط شبیه به حقیقت آن حس است، شادی آن می‌تواند در باطن ریشه بزند و انسان شاد شود ولی اگر کار بدی کرده باشد آیا این شادی حقیقی می‌تواند باشد؟ روح مریض و شادی این روح آیا با هم یکجا جمع می‌شوند؟ اگر شادی و ناراحتی القاء شده با موسیقی حقیقی نیست و بدون پشتوانه است چرا گمان دارید که حس معنویت آن واقعاً در ارتباط با خداوند است و پشتوانه‌ی حقیقی دارد؟ شاید هم داشته باشد ... شاید هم نداشته باشد و به نظر حقیر اگرچه حقیقی بودنش باورپذیرتر باشد ولی حقیقی‌نبودنش عقلایی‌تر به نظرم می‌رسد با توجه به مطالبی که گفته شد ... مثالش این است که به شما بگویند که همین الآن یک سگ هار پشت سر شما کمین کرده و می‌خواهد بپرد روی سرتان ... شما در حدّ دور از جانتان سکته بترسید و دست و پایتان سرد شود و جرأت برگشتن و نگاه کردن هم نداشته باشید ... اما بعد بفهمید که سگی در کار نبوده است و این تنها توهم وجود سگ در پشتتان بوده است که ایجاد این همه احساس‌های به ظاهر حقیقی در شما کرده است ... شما وقتی با گوش دادن موسیقی خود را به خداوند نزدیکتر احساس می‌کنید ایا این احتمال را نمی‌دهید که شاید آن طرف این ارتباط دوسویه اصلاً خدایی نباشد؟ موسیقی آیا قابل اعتماد است؟ هر هنر دیگری که احساس‌گرا باشد و قادر باشد بر ایجاد احساسات بدون‌پشتوانه‌ی حقیقی آیا می‌تواند برای معنویت حقیقی مورد استفاده قرار بگیرد؟ خیر! حق که نام خداست با حقیقت و تحقق خارجی ارتباط حقیقی دارد و از یک شبیه‌ساز باطن انسانی نمی‌توان به باطن حقیقی انسان و از آنجا به خدا رسید ... موسیقی یک شبیه‌ساز است ... نباید خیلی درگیرش شد ...

دوم هم اینکه اگر حقیر بگویم مطابق قران شراب هم سود دارد و هم ضرر ولی ضررش بیشتر است و بعد بگویم که ضرر شراب در مستی آن اسست و در نتیجه اگر کسی تنها روزی یک استکان شراب بخورد که مست نکند از سود شراب بهره برده است بی‌آنکه از ضررش متضرر شده باشد آیا این نظر درست است؟ معلوم است که نیست ... در مورد موسیقی البته فرقی وجود دارد و آن اینکه موسیقی حلال گفته‌اند حلال است، یعنی اگر کسی بخواهد استفاده کند نهی از منکرش نمی‌توان کرد که نباید این کار را بکنی، ولی باز توصیه بر استفاده نکردن است، گفته‌اند درست است که موسیقی حلال حرام نیست ولی خوب هم نیست، در مثال همبرگر شما مثل همبرگر است که ارزش غذایی خاصی ندارد و فقط شکم را پر می‌کند، اما آیا واقعا فرض اینکه نقطه‌ی رسیدن به خدا تنها پر شدن شکم باشد فرض درستی است؟ یعنی فرض کنید این صنعت مزه که به راه افتاده است که به جای ارزش غذایی بیشتر به طعم غذا اهمیت می‌دهد و انواع اسانس‌های شیمیایی را به جای عصاره‌های طبیعی استفاده می‌کنند، آیا سیر شدن با هر کدام که باشد هدف از خوردن غذا متحقق شده است و تنها برخی خوردن‌ها بهتر از برخی دیگر است؟ بلکه گفته‌اند که مثلاً کسی که نوشابه می‌خورد بداند که دارد سم می‌خورد یا کسی که سیگار می‌کشد بداند که دارد به بدنش لطمه می‌زند و کسی که فست‌فود بخورد هم خیلی کار بهتری با بدنش نکرده است، اما بدنش تا یک حدی را تحمل می‌کند، از این نظر بله فکر کنم حلال بودن موسیقی هم مثل حلال بودن نوشابه و سیگار و فست‌فود باشد،‌ روح دارد لطمه می‌خورد ولی تا حدی از این صدمات را تحمل دارد و اصطلاحاً buckle نمی‌کند، مثل یک تکه استوانه‌ی پلاستیکی را از دو طرف فشار دهید، فشار شما که به حدی برسد این استوانه خم می‌شود و شکم می‌دهد و دیگر هم به حالت طبیعی به این راحتی‌ها باز نمی‌گردد ... موسیقی حرام هم ممکن است همین بلا را بر سر روح بیاورد و آن را دچار نوعی تغییرات نه به سادگی قابل جبران بکند،‌حال آنکه موسیقی حلال اگرچه توصیه نشده است و توصیه در ترک آن است ولی بلایی که بر سر روح و روان انسان می‌آورد قابل جبران است، البته اگر کسی به فکر جبران باشد ...

شاید هم اشتباه کنم، نظرات شخصیم بود

پریزاد;618661 نوشت:

صرف نظر از حکمت دینی آن ،یک نکته ای که در موسیقی منظم و مخصوصا با کلام به شخصه تجربه کردم یک نوع کارکرد کاذب مغز است ، نمیدونم دوستان هم شاید تجربه کرده باشند ،گاهی بطور نا خود آگاه و غیر ارادی قطعه از شعر یک آهنگ یا موسیقی در ذهن تکرار میشود و تمرکز را بر هم میزند. این حالت نا خواسته در اوقاتی که ذهن احتیاج به استراحت دارد مثل زمان خواب ایجاد میشود و ذهن را درگیر میکند. یعنی همانطور که موسیقی میتواند در شرایط عصبی و درگیری های ذهنی به فرد بطور موقتی آرامش بدهد ممکن است در شرایط عادی هم فرصت استراحت را از ذهن بگیرد.


بله دلیل خوب و موجهی است، ممنون از به اشتراک گذاشتن نظراتتان :Gol:
پریزاد;618661 نوشت:

من فکر میکنم علاوه برعرف عام که مد نظر شماست مسئله شخصی هم اهمیت خود را دارد. اگر فردی حتی با شنیدن موسیقی تیتراژ یک فیلم صدا و سیما حال غیر طبیعی و شعف غنایی پیدا کرد چه بسا این موسیقی برای همان فرد حرام فرض شود یعنی جدای از احکام فقهی که شکلی عام تر را در بر میگیرد ، اثر موسیقی یک حس درونی است و تشخیص آن نهایتا به فرد برمیگردد .

درست به خاطر ندارم ولی فکر کنم حکم شرعیش این باشد که ملاک عرف جامعه یا عرف مؤمنین است که کدام موسیقی را مناسب جلسات له و لعب بدانند، اما تشخیص این عرف با خود مکلف است، یعنی یک‌جورهایی هم شخصی است و هم عرفی ... اما درست هم به خاطر ندارم ان شاء الله کارشناس محترم پاسخگو باشند.

یا علی علیه‌السلام

maryam27;618772 نوشت:
سلام
خیلی از تفریحات دیگه هم همینطورن. ما رو از یاد خدا غافل میکنن.حالا چرا گیر میدیم به موسیقی؟
منم با این که خیلی از سبک های موسیقی رو دوست دارم ولی خوب کم پیش میاد که گوش کنم.حرف شما درسته شاید بعضی موسیقی ها اثر منفی داشته باشه ولی مثلا من که اهنگای پیانو رو میزنم نمیتونم این اثر منفیشو حس کنم. علاوه براین اصلا چه اشکالی داره موسیقی نقش مسکن رو داشته باشه؟! از یه اتفاقی ناراحتیم . کاری از دستمون برنمیاد . میخوایم حال خودمونو عوض کنیم میریم اهنگ میزنیم.چه اشکالی داره؟!

موارد خوبی گفتین ولی من خیلی تجربشون نکردم از اونجایی که موسیقی تحریک امیز گوش نمیدم . معتاد نیستم و .....و بیشتر اهنگای بی کلام گوش میدم.
شاید این مواردی که ذکر کردین برای کسی باشه که خیلی در طول روز به موسیقی گوش میکنه. بله منم قبول دارم که زیاد از حدش خوب نیست ولی در حد اعتدالش فک نکنم مشکلی بوجود بیاره:)

خوب بعضی موقع واقعا به یه حس کاذب نیاز داریم!

البته یه بار یکی میگفت عمر موزیسین ها کمه!نمیدونم درسته یا نه!

سلام
اينكه گير داديم به موسيقي بخاطر موضوع تاپيكه :Nishkhand:
ولي اگر دقت بفرماييد هم من و هم ديگر دوستان ، جاهايي هم به مصاديق ديگه اي از موضوعاتي مثل موسيقي اشاره كرديم. مثلاً فيلم ديدن يا كتاب خوندن و....

من هم هيچ جا از صحبت هام نگفتم كلاً موسيقي بده. آخر همون پستي هم كه شما پاسخ فرموديد نوشتم كه منظور بنده اينه كه بايد به كم و كيف موسيقي و عواقبي كه ميتونه به وجود بياره آشنا باشيم و روش تفكيك اينها رو بدونيم (در حد خودمون) تا كمترين آسيب متوجه ما بشه. بخصوص تاكيدم روي اينه كه موسيقي برخلاف ساير سرگرمي ها و هنرها ، تفكيك بد و خوبش يا مثبت و منفيش خيلي مشكله. براي همين توجه بيشتري هم ميطلبه

موضوع قفل شده است