شادی مُلک و مَلک ، ویژه نامه ولادت امام رضا علیه السلام
تبهای اولیه
[b]content[/b]
اي كه چون من هزارها داري
آسماني پُر از دعا داري
دستهايم دخيلتان هستند
بسكه دستِ گره گشا داري
از گدا هم كريم ميسازي
بسكه اعجاز كيميا داري
من هواي تورا به سر دارم
تو هواي دلِ مرا داري
هرچه بيمار هم بيايد باز
تو برايِ همه دوا داري
دلشكسته كسي به من ميگفت:
خوش به حالت امام رضا داري
در ِ اين خانه را زدم عشق است
كفتر جلدِ مشهدم عشق است
بهشت میخواهی بیا همینجاست. در هوای پاک حرمش نفس بکش.
خوب نگاه کن آغوش مهربانیاش برای همه گشاده است.
بیا به صفای خادمانش بنگر.
به نجابت کبوترانش،
و به شیفتگی زائرانش.
#امام_رضا"علیهالسلام"
ياسر خدمتگزار امام رضا عليه السلام مىگويد:
کانَ الرِّضا علیه السلام إِذا خَلا جَمَعَ حَشَمَهَ کُلَّهُمْ عِنْدَهُ، الصَّغیرَ وَ الْکَبیرَ، فَیُحَدِّثُهُمْوَ یَأنِسُ بِهِمْ وَ یُؤْنِسُهُمْ، وَ کانَ علیه السلام إِذا جَلَسَ عَلَى الْمائِدَةِ لایَدَعُ صَغیرا وَ لا کبیرا، حَتّى السّائِسِ وَ الْحَجّامِ إلاّ أَقْعَدَهُ مَعَهُ عَلى ما ئِدَتِهِ.
امام رضا علیه السلام هر وقت فرصت پیدا مىکرد همه خدمتگزاران را از کوچک و بزرگ دور خود جمع مىکرد، و با آنان به گفتگو بنشسته و مأنوس مىگشت، و آنان هم با او أنس پیدا مىنمودند. و هر گاه سر سفره مىنشست، از هیچ کدام آنان غفلت نمىکرد، چه کوچک و چه بزرگ، حتى اصطبلدار و حجامت گر را هم کنار خودش بر سر سفره مىنشاند.
عیوناخبارالرضا:۱۷۰،۲و۱۹۷ح۲٤
بحار النوار:۳۵۱،۶۶،ح۱
_______________
ولادت امامرضا"علیهالسلام"مبارکباد.
#امام_رضا"علیهالسلام"
ياسر خدمتگزار امام رضا عليه السلام مىگويد:
کانَ الرِّضا علیه السلام إِذا خَلا جَمَعَ حَشَمَهَ کُلَّهُمْ عِنْدَهُ، الصَّغیرَ وَ الْکَبیرَ، فَیُحَدِّثُهُمْوَ یَأنِسُ بِهِمْ وَ یُؤْنِسُهُمْ، وَ کانَ علیه السلام إِذا جَلَسَ عَلَى الْمائِدَةِ لایَدَعُ صَغیرا وَ لا کبیرا، حَتّى السّائِسِ وَ الْحَجّامِ إلاّ أَقْعَدَهُ مَعَهُ عَلى ما ئِدَتِهِ.
امام رضا علیه السلام هر وقت فرصت پیدا مىکرد همه خدمتگزاران را از کوچک و بزرگ دور خود جمع مىکرد، و با آنان به گفتگو بنشسته و مأنوس مىگشت، و آنان هم با او أنس پیدا مىنمودند. و هر گاه سر سفره مىنشست، از هیچ کدام آنان غفلت نمىکرد، چه کوچک و چه بزرگ، حتى اصطبلدار و حجامت گر را هم کنار خودش بر سر سفره مىنشاند.
حتما قرار شاه و گدا هست یادتان
❣همان شب که زدم دل به نامتان
مشهد ، حرم ، ورودی باب الجواد
آقا عجیب دلم گرفته برایتان…
السلام علیک یا ضامن آهو یا علی ابن موسی الرضا
این زمزمه در عرش برین است امشب
پیدایش نور شمس دین است امشب
مژده به محمد و علی و زهرا
میلاد امام هشتمین است امشب
ولادت امام رضا(ع)مبارک باد
السلام ای حضرت سلطان عشق
یا علی موسی الرضا ای جان عشق
السلام ای بهر عاشق سرنوشت
السلام ای تربتت باغ بهشت
ولادت امام مهربانی ها، حضرت علی بن موسی الرضا خجسته باد
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
می دونی میخوام چی کار کنم؟
می دونی میخوام کجا برم؟
میخوام برای کفترا یخورده گندم ببرم
اونجا که گنبدش طلاست
با کفتراش پر بزنم
دوسش دارم اماممِ
در خونشو در بزنم
بعضی شبا تو خونمون
بابا به مادرم میگه
میخوام برم امام رضا
بخدا دلم تنگ دیگه
بابام میگه امام رضا
مریضا رو شفا میده
دوای درد مردمو از طرف خدا میده
میخوام برم به مشهدو یه هفته اونجا بمونم
توحرم امام رضا نماز حاجت بخونم
بهش بگم امام رضا
مریضارو شفا بده
دوای درد مردمو از طرف خدا بده
آقاجون میخوام بیام به مشهدت
به طواف کفترای گنبدت
براشون یه کیسه گندم بیارم
خبر از دردای مردم بیارم
بهشون بگم برام دعا کنن
تا شما رو از خودم رضا کنم
[h=1]آیا امام رضا علیه السلام علاقمند به ولایتعهدی بود؟[/h]
[h=2]یکی از جنبه های کمتر شناخت در مورد امام رضا علیه السلام، مسئله ولایتعهدی ایشان است. شبهه افکنان جهت مقابله با تفکر شیعی به این موضوع اشاره می کنند که اگر امام رضا علیه السلام علاقمند به ولایتعهدی نبود، پیشنهاد مأمون را نمی پذیرفت.[/h] محمد باعزم- بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
یکی از جنبه های کمتر شناخت در مورد امام رضا علیه السلام، مسئله ولایتعهدی ایشان است. شبهه افکنان جهت مقابله با تفکر شیعی به این موضوع اشاره می کنند که اگر امام رضا علیه السلام علاقمند به ولایتعهدی نبود، پیشنهاد مأمون را نمی پذیرفت. امام علیه السلام در خلال برخی از اظهارات خود، که اشاره به غم و اندوه عمیق او دارد و همچنین در ضمن حالات مختلفی که نمایانگر سختی و فشاری است که آن حضرت از آن رنج می برد، ناخشنودی و کراهت خاطر خویش را، از ولایتعهدی ابراز فرموده است، زیرا این حکومت حیله گر و لجوج، بر ولایتعهدی او اصرار داشت، بدون این که آن حضرت از اختیار و آزادی عمل برخوردار باشد و بتواند در قبال این وضع کاری انجام دهد، به ویژه این که امام علیه السلام از پیش می دانست، که ولایتعهدی او یکی از مراحل نقشه ی گام به گامی است، که حکومت عباسی، برحسب شرایط زمان و به مقتضای اوضاع در جهت تأمین اهداف خود، طرح کرده است و هنگامی که حکومت به هدف خود برسد، اوضاع به حال نخست بازمی گردد، بنابراین امام علیه السلام از این که شخصیت خود را وسیله پیشبرد اغراض ناجوانمردانه و بهره برداری زیرکانه و مزورانه می دید، رنج می برد و در لحظاتی که ناراحتی درونی او به اوج می رسید، آثار آن دیده می شد، چنان که یاسر خادم روایت می کند که: امام رضا علیه السلام هنگامی که در روز جمعه از مسجد بازگشته و عرق و غبار بر او نشسته بود، دستهای خود را بلند کرد و گفت: پروردگارا! اگر فرج من از این گرفتاری که دچارم به مرگ من است، همین ساعت آن را برسان و آن حضرت پیوسته دلگیر و اندوهگین بود تا آن گاه که وفات فرمود(1).
یاسر خادم امام رضا علیه السلام نقل کرده است، هنگامی که امام رضا علیه السلام به ولایتعهدی برگزیده شده بود، او را دیدم در حالی که دستهای خود را به آسمان بلند کرده بود می گفت: پروردگارا تو می دانی که من مجبور و مضطربم، مرا مؤاخذه مکن، چنان که بنده و پیمبر خود یوسف را به سبب حکمرانی بر مصر، مؤاخذه نکردی.
[h=2]پذیرش ولایتعهدی از منظر پیروان[/h] پذیرش ولایتعهدی مأمون از طرف امام علیه السلام امری بود، که توجیه آن برای اصحاب و یاران آن حضرت، مشکل و دشوار بود و اگر چه آنها به درستی موضع گیری امام علیه السلام مطمئن بودند و روش آن حضرت را دور از هر نقص و خلل می دانستند، ولی در همین موقع احساس می کردند که امام علیه السلام از سختی و ناراحتی درونی رنج می برد، چنان که برخی پاسخهای امام علیه السلام به پرسشهای مکرر اصحاب روشنگر آن واقعیت سیاسی است، که موجب تحمیل ولایتعهدی بر آن حضرت شده است. محمد بن عرفه روایت کرده است که: به امام رضا علیه السلام عرض کردم، ای فرزند پیامبر خدا، چه چیز شما را وادار کرد، ولایتعهدی را بپذیری؟ فرمود: چه چیز جدم امیرالمؤمنین علیه السلام را وادار کرد، در شورا درآید(2) مردی به آن حضرت عرض کرد، خداوند کارهایت را اصلاح فرماید، چگونه آن را از مأمون پذیرفتی؟ و چنان می نمود که این عمل را از آن حضرت ناپسند دانسته است. امام علیه السلام فرمود: ای مرد پیامبر برتر است یا وصی؟ گفت: پیامبر. فرمود: مسلمان برتر است یا مشرک؟ گفت: مسلمان. امام علیه السلام فرمود: عزیز مصر، مشرک و یوسف، پیامبر بود، مأمون مسلمان و من وصی پیامبرم. یوسف از عزیز مصر درخواست کرد که او را والی و حاکم کند، چنان که در قرآن است: اجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ در حالی که من بر این کار مجبور شدم(3).
یاسر خادم گفته است، هنگامی که امام رضا علیه السلام به ولایتعهدی برگزیده شده بود، او را دیدم در حالی که دستهای خود را به آسمان بلند کرده بود می گفت: پروردگارا تو می دانی که من مجبور و مضطربم، مرا مؤاخذه مکن، چنان که بنده و پیمبر خود یوسف را به سبب حکمرانی بر مصر، مؤاخذه نکردی(4)
این روایات کافی است، که نظر امام علیه السلام درباره ولایتعهدی برای ما روشن شود و بدانیم که آن حضرت گاهی در مقام دعا و درخواست از خدا که فرج او را برساند و غم و اندوه او را برطرف فرماید، غم و اندوه خود را برای ما آشکار می فرماید و گاهی وضعیت خود را در قبول ولایتعهدی باز گردانم، بدانید که من در اندیشه شما و سامان دادن به کار شما و آینده فرزندان شما هستم، در حالی که شما در سهو و لهو و گولی و نادانی به سر می برید و نمی دانید درباره شما چه خواسته اند. آنچه از محتوای این واژه های پر معنا برمی آید این است که مأمون پس از آن که ب استحقاق و شایستگی امام علیه السلام برای ولایتعهدی تصریح می کند، به خطراتی که از لحاظ سیاسی پیرامون او را فراگرفته است، توجه دارد و از این که ممکن است رشته امور از کف او بیرون رود بیمناک است، زیرا طبقه مؤثر جامعه بر دوستی و روش علویان است و اضافه بر این اندیشه تشیع در برخی از سران سیاسی و فرماندهان نظامی، به سرعت راه یافته است و ما این حقیقت را از استقبال طبیعی عموم، برای ولایتعهدی امام علیه السلام می توانیم دریابیم و اگر در قبال این امر مخالفتی وجود داشته است، صدای ناچیز آن در فریادهای بلند و پرطنین هواداران و تأیید کنندگان، از میان رفته و خاموش شده است. هیچ تردیدی نیست، که مأمون بر آن نبوده که خلافت را به علویان بازگرداند، بلکه هدف او برطرف کردن تشنجات و از میان بردن بحران هایی بوده، که اگر به همان وضع ادامه می یافت و چاره جویی نمی شد، زوال خلافت بنی عباس را به دنبال داشت.
[h=2]علت اجبار ولایتعهدی از زبان مأمون[/h] مأمون در پاسخی که به بنی هاشم داده است و پیش از این ذکر شد، خود به این ستمها گواهی داده است و اضافه بر این پاسخ او این ادعای ما را تأیید می کند، که یکی از عللی که مأمون را وادار به بیعت با امام رضا علیه السلام به ولایتعهدی کرده همین موضوع بوده است، مأمون در نامه اش، چنان که گذشت می گوید: «این اقدام (بیعت با علی بن موسی علیه السلام به ولایتعهدی) را جز برای این انجام ندادم، که پاسدار خون شما و نگهبان بقای شما از طریق دوستی و مودت میان شما و آنان باشم و این راهی است که من برای حفظ حرمت خاندان ابی طالب در تقسیم غنائم از نظر همیاری و مواسات می سپرم و این اندکی از بهره آنهاست». بنابراین مأمون با بیعت به ولایتعهدی امام علیه السلام می خواهد آتش فتنه علویان و پیروان آنها را خاموش و ریشه قیام و شورش را در نفوس آنان خشک گرداند و سایه خطر و زحمت آنان را، از عباسیان و حکومت دور سازد و عملا هم آنچه را خواسته بود واقع شد.
دیگر از انگیزه های مأمون، در بیعت با امام رضا علیه السلام به ولایتعهدی، بیم دادن عباسیان و تنبیه آنان بود، زیرا آنها پیمان ولایتعهدی مأمون را شکسته و میثاق خود را با او نقض کرده بودند و مأمون با این اقدام، به آنان فهمانید که تمرد و عصیان آنها و خلع او از ولایتعهدی، ضرری به او نمی رساند و او را ناتوان نمی گرداند تا بر آنها چیره شود و از آنها انتقام گیرد و خلافت را از خاندان عباسی، به دشمنان آنها که علویانند منتقل سازد.
مأمون می گوید: «این اقدام (بیعت با علی بن موسی علیه السلام به ولایتعهدی) را جز برای این انجام ندادم، که پاسدار خون شما و نگهبان بقای شما از طریق دوستی و مودت میان شما و آنان باشم و این راهی است که من برای حفظ حرمت خاندان ابی طالب در تقسیم غنائم از نظر همیاری و مواسات می سپرم و این اندکی از بهره آنهاست».
حالت بحرانی و جو متشنج میان مأمون و عباسیان در بغداد، به صورتی درآمده بود، که رو در روی هم قرار گرفته و مبارزه طلبی می کردند مأمون برای کوبیدن و جریحه دار کردن احساسات آنها، چیزی در اختیار نداشت، جز این که آنها را به انتقال خلافت از خاندان عباسی به علویان یعنی دشمنان آنها گوش مالی دهد و این چیزی بود که عباسیان همواره از آن بیمناک بودند.
هنگامی که امین برادر خود مأمون را از ولایتعهدی خلع و از عباسیان خواست اقدام او را تأیید کنند، همگی یک زبان امین را تأیید و پشتیبانی کردند و با این عمل خود نزدیک بود به حیات سیاسی مأمون پایان دهند، او هم برای رویارویی با آنها و در پاسخ مبارزه جویی و جنگ طلبی آنان سلاحی برنده تر از این نیافت و آن را به کار گرفت.(5)
[/HR] پی نوشت ها:
(1).عیون اخبار الرضا ج 2 ص 141
(2).عیون اخبار الرضا ج 2 ص 167
(3).تفسیر عیاشی ج 2 ص 180 یوسف /55 و مرا به نگاهبانی خزانه های کشور بگمار، که من نگهدارنده و دانایم.
(4). امالی صدوق ص 72
(5). تحلیلی از زندگانی امام رضا علیه السلام، ص120
#امام_رضا_ع_ولادت
این در همیشه روی سایل باز باز است
آقای این خانه عجب مهمان نواز است
این گنبد و گلدسته ها یک کارش این است
اینجا سرافکنده همیشه سرفراز است
این گنبد و گلدسته ها یک کارش این است
اینجا سرافکنده همیشه سرفراز است
آهو شدن حتماً به کار ما می آید
دستان صاحبخانه تا مشغول ناز است
والله اقیانوس آرام ست اینجا
اینجا بیاید،هرکسی غرق نیاز است
ای دین و دل داده به کعبه رو نموده
برگرد سوی قبله هنگام نماز است
وقتی کلید کعبه را شیطان گرفته
حج خراسان بهتر از حج حجاز است
هنگام مردن شک ندارم او می آید
در انتظارش تا بیاید چشم باز است
از لحظه ی میلاد تا وقتی بمیریم
این در همیشه روی سایل باز باز است
#امام_رضا_ع_مناجات
هرچند که در شهر تو بازار زیاد است
باید برسم زود؛ خریدار زیاد است
من دربهدر پنجره فولادم و دیریست
بین من و آن پنجره دیوار زیاد است
آنقدر کریمی که بدهکار تو کم نیست
آنقدر کریمی که طلبکار زیاد است
پاییز رسیدم به حرم، با همه گفتم:
اینجا چقدر چادر گلدار زیاد است!
با بار گناه آمدهام مثل همیشه
با بار گناه آمدم؛ این بار زیاد است
گندم به کبوتر بدهم؟ شعر بگویم؟
آخر چه کنم در حرمت؟ کار زیاد است
نوروز به نوروز، محرم به محرم
سرمست زیاد است، عزادار زیاد است
هر گوشه ایران حرم توست که با تو
همسایه دیوار به دیوار زیاد است
از دور سلامی تو و از دور جوابی
این فاصله انگار نه انگار زیاد است
آن شب که به رؤیای من افتاد مسیرت
دیدم چقدر لذت دیدار زیاد است
در خواب، سر سفره اطعام تو گفتی:
هر قدر که میخواهی بردار؛ زیاد است...
#امام_رضا_ع_مناجات
غزل به وصف تو، دلخواه میشود گاهی
اسیر دست شعف، آه میشود گاهی
ز معجزات نگاهت یکی همین باشد
که کوه غم به دلم کاه میشود گاهی
همان زمان که زند پر به صحن گوهرشاد
سعادتیست که همراه میشود گاهی
و آن گدا که فقط آب و نان طلب کرده
ز بارش کرمت شاه میشود گاهی
جمال خادم پیر تو بس که نورانیست
خجل ز تابش خود ماه میشود گاهی
اگر چه روسیهم،عاصیم، بدم،رحمی
(فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی)
استاد محمّدتقی فیاض بخش :
القاب معصومین علیهم السلام بی حساب نیست.
اگر امام هشتم ملقّب به "رضا" اند ، بدانید که اگر کسی بخواهد به رضای حقّ برسد ، باید متوسّل به دامن ایشان شود.
✨استاد فاطمی نیا می فرمود :
⚡️یک بار یک نفر در حرم امام رضا علیه السلام به من گفت من را یک نصیحتی بکن،
بردمش روبروی ایوان طلا گفتم :
ببین این امام رئوف است ، از رأفت این امام یک ذره بگیر و برو بیرون، حیف است بیایی اینجا بگویی
السلام علیک ایها الامام الرئوف، بعد برگردی بداخلاق شوی.
✨استاد فاطمی نیا می فرمود :
⚡️یک بار یک نفر در حرم امام رضا علیه السلام به من گفت من را یک نصیحتی بکن،
بردمش روبروی ایوان طلا گفتم :
ای آفتاب جود و سخا أيها الرئوف
آیينه ی اميد و رجا أيها الرئوف
تو ملجأ توسل هر دلشکسته ای
امشب بگير دست مرا أيها الرئوف
ولادت امام رضا (ع) بر عاشقان حضرت، تهنیت باد.
❤️یا موسی ابن جعفر
ز نسل تو امام خراسان درسٺ شد
از نسل من گداے خراسان درسٺ کن
ذکر علی علیِ من از لطف این در اسٺ
از آه های سینہ ی موسی بن جعفر است
یا ثامن الحجج (ع) ...
میـــاڹ چلـــه ے مُــرداد و چنـــد روز دگر
ڪبوترے بشوم ، چوڹ هوا هواے رضاست
#یا_امام_الرئوف
یک گنبد طلایی و یک آسمان امید
آقا سلام .. ضامن آهوی من میشوید؟
آهوی من دلی است که از من رمیده است
آهوتر از دلم به خدا هیچ کس ندید
اینجا هوا برای پریدن مناسب است
آقا خدا کند که مرا بال و پر دهید
پرواز در هوای شما اوج لذت است
با بالِ دل ، کبوترتان تا خدا رسید
گفتم غزل گره بزنم بر ضریحتان
شاید شبی به خواب من خسته سرزنید
یک گنبد طلایی و یک آسمان امید
ممنون که باز ضامن آهوی من شدید
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ..
﷽
از عرش #سـلام سرمدے آوردند
آیینہ ے حُسـטּ سرمدے آوردند
با آمدטּ #رضـا از باغ بهشٺ
یڪ دستہ گلِ محمدے آوردند
#ولادت_امام_رضا_ع ❤️
#مبارڪ_باد
تمام کهکشان ها و زمین و آسمان را
به اذن حضرت حق در شب عشق
چراغانی نمایید ای ملائک
رضا امشب می آید خنده بر لب ❤️
"تحفه ی شاعران فقط شعر است...!"
عقربه روی هشت وُ من قلبم؛
می طپد در هوایتان آقا!
کفتر جلدتان شده ست این دل؛
می زند پَر برایتان آقا!
من همان شاعرِ غریبم که...
دستم از هرچه جز غزل خالیست
زایر مشهدِ شما بودن...
قسمت ما نبوده ده سالیست.
روسیاهی که یادتان کرده؛
تا زمین خورده وُ کم آورده...
بر درِ خانه ی شما دائم؛
یک بغل غصه وُ غم آورده...
آنقَدَر گفته ام براتان شعر،
کرده ام خسته من شمارا هم!
دائما میشوم مزاحم که...
یادتان باشد این گدا را هم!
هرشب این ساعت این حوالی ها...
می کنم زمزمه سلام آقا
می دهد پاسخی به نوکرهاش..
مثلِ آقایِ من کدام آقا!
گرچه قسمت نشد حرم باشیم...
از همین راهِ دور هم خوب است
گوشه چشمی نظر کنید آقا..
حالِ مارا که دائم آشوب است
قصه ی مور با سلیمان شد...
شعرِ هذیانیِ من آقا جان!
برگ سبزیست تحفه ی درویش...
حسِ عرفانیِ من آقا جان!
بیت هشتم شد هشتمین خورشید...
دست خالی بَرَم نگردانی
من کم آورده ام مرا دریاب...
شاد کن دل به هر چه می دانی!
یا ایها الرئوف
کبوترانه دلم بی قرار گنبد توست ...
میلاد امام مهربانی ها سلطان سریر ارتضا حضرت علی بن موسی الرضا المرتضی (ع) مبارک باد
اه حسرت به دل داریم مولا ،،
چرا ما امشب حرمت نیستیم ،، یا ضامن آهو،،
همه با اشک میگوییم
سالروز ولادتت مبارک
«گنبدت» مال همه «پایین پایت» مال من
جـای مـا پشت درِ «میخانه» باشد بهتراست
❤️السلام و عليك ياعلي ابن موسي الرضا ❤️
یا ثامن الحجج (ع) ...
میـــاڹ چلـــه ے مُــرداد و چنـــد روز دگر
ڪبوترے بشوم ، چوڹ هوا هواے رضاست
#یا_امام_الرئوف
یک خادم افتخاری اش باشم کاش
در شادی و سوگواری اش باشم کاش
یک عمر میان خاک پای زوّار
درگوشه ی کفشداری اش باشم کاش
#محمد_معارف_وند
هشت بیت تقدیم به امام هشتم علیه السلام
در این حرم به درد دوا داده می شود
هر درد لاعلاج شفا داده می شود
حاجات خواسته که روا میشود، بدان
در این حرم نخواسته ها داده می شود
خواهی اگر زیارت ارباب بی کفن
اینجا برات کرببلا داده می شود
قلبت اگر سیاه شده از گناه ها
اینجا به قلب تیره جلا داده می شود
از او بخواه هرچه دلت خواست کم نخواه
اینجا هر آنچه خواست گدا داده می شود
فرقی نمی کند که گدا خوب یا بد است
اینجا بدون چون و چرا داده می شود
بر خود ببال ای که شده حاجتت روا
چون حاجتت ز دست رضا داده میشود
بنشین بخوان ز جامعه تا که یقین کنی
اینجا "دهد هر آنچه خدا" داده می شو
#امام_رضا_علیه_السلام
بارک الله نجمه امشب آفتاب آوردهای
وجه ناپیدای حق را بینقاب آوردهای
در تراب امشب جمال بوتراب آوردهای
یا به دامن احمد ختمی مآب آوردهای
از دل دریای رحمت درِّ ناب آوردهای
گل به دست خود گرفتی یا گلاب آوردهای؟
با جلال آمنه مرآت احمد زادهای
در حقیقت عالم آل محمّد زادهای
****
این پسر حسن خدا را مظهر است و منظر است
این پسر سر تا به پا، پا تا به سر پیغمبر است
این پسر هم مصطفی هم فاطمه یا حیدر است
تو چو مریم، این پسر عیسای عیسی پرور است
این پسر در هفت دریای ولایت، گوهر است
این پسر قرآن بابا روی دست مادر است
ایـن شـه ملک قـدر فرمانده جیش قضاست
این همان جان جهان مولا علی موسیالرضاست
****
بضعۀ ختم رسالت، روح قرآن است این
بلکه هم جان جهان، هم یک جهان جان است این
قدر قدر و نور نور و فرق فرقان است این
من به قرآن میخورم سوگند، قرآن است این
جان دین، اصل ولایت، روح ایمان است این
شمع جمع انبیا در بزم امکان است این
لالههای وحی از فیض بهـارش کرده گل
بوسۀ موسیابنجعفر بر عذارش کرده گل
****
ظرف نامحدود دریاهای رحمت ساغرش
آسمان گردیده چون پروانه بر دور سرش
ضامن آمرزش خلقی است آهوی درش
حافظ ایران اسلامی است در قم خواهرش
جد امیرالمؤمنین، ام ابیها مادرش
عالم هستی گرفته همچو کعبه در برش
موسی عمران بیا فرزند موسی را ببین
آدم و نوح و خلیل الله و عیسی را ببین
****
چار صحن او پناه چار رکن عالم است
گندم مرغان صحنش عکس خال آدم است
گنبد زرین او خورشید ماه مریم است
پیش احسانش به سائل گر جهان بخشد، کم است
در زمین قصر بلندش، عرش عرش اعظم است
شهر مشهد چون مدینه، او رسول اکرم است
خسروان در کویش احساس حقارت میکنند
انبیـاء و اولیـا او را زیـارت میکـنند
****
سایۀ گلدستههایش سجدهگاه آفتاب
آسمان بر خاک راه زائرش ریزد گلاب
جبرئیل از جام سقا خانهاش نوشیده آب
از حساب آسوده باشد زائرش روز حساب
پای دیوار حریم قدس او یک لحظه خواب
باشد از بیداری قدرش فزون اجر و ثواب
بهترین عبد خدا اینجا خدایی میکند
از تمـام آفرینش دلربـایـی میکند
****
از هزاران کعبه زیر سایۀ دیوار تو
بار خیل انبیا افتاده در دربار تو
من کیم تا باشم ای وجه خدا، زوار تو؟
خارم و روییدهام در دامن گلذار تو
میکشی ناز مرا هر چند هستم عار تو
گرچه بودم با گناهم باعث آزار تو
هر چه میبینی بدی از من نمیرانی مرا
من خجالت میکشم اما تو میخوانی مرا
****
رأفتت نازم چرا از من حمایت میکنی؟
از جهنم در بهشت خود هدایت میکنی
زندهام از فیض سرشار ولایت میکنی
همچنان از کوثر نورم سقایت میکنی
نه مرا میرانی از خود، نه شکایت میکنی
قاتلت گر بر درت آید، عنایت میکنی
این که دشمن هم بوَد چون دوست مرهون شما
عفو و جـود و بذل و احسان است در خون شما
****
کیستی تو؟ ظرف احسان خداوندی، رضا
در کرم مثل خدا بیمثل و مانندی رضا
من همه بیآبرو، تو آبرومندی رضا
تیرگی بودم به بحر نورم افکندی رضا
بس که آقایی، به رویم در نمیبندی رضا
هر چه گریاندم دلت را، باز میخندی رضا
تو رؤف اهلبیتی، لطف و احسان بایدت
میزبـانی و پـذیرایی ز مهمـان بایدت
****
من به زنجیر غمت عمری اسیرم یا رضا
بسته شد از خاک زوارت خمیرم یا رضا
با تولای شما دادند شیرم یا رضا
وز گنه در آستانت سر به زیرم یا رضا
بار ده تا قبر تو در بر بگیرم یا رضا
لطف کن تا گوشۀ صحنت بمیرم یا رضا
هر چه بودم هر چه هستم«میثم»کوی توام
از خجالت کـورم امـا عاشق روی تـوام
#غلامرضا_سازگار
#مدح_امام_رضا_علیه_السلام
این حرم در طول سال از بس که زائر داشته
خاطرات خوب و شیرینی به خاطر داشته
فرق شهرت با تمام شهرها اين است که
شهر زیبای تو هر فصلی مسافر داشته
هرکسی یک بار اگر حتی به مشهد آمده
دائما حال خوشی با آن مناظر داشته
آسمانت، گنبدت، صحن و سرای مرقدت
جایگاهی ویژه در شعر معاصر داشته
چون هوای غربت ما شاعران خسته را
با هوای غایبین، در حال حاضر، داشته
من به جرأت گفتهام قد تمام خادمان
بارگاهت تا همین امروز، شاعر داشته
جالب است آقا! خیابانهای اطراف حرم
نیمه شبها هم شبیه روز عابر داشته
هر کسی مهر تو باشد در دلش، انگار که
در ميان سینه یک صندوق جواهر، داشته
باطن هر زائری با دیدنت شد روسپيد
رو سياهی را اگر حتی به ظاهر داشته
هر که با من بوده است از ابتدای این غزل
مطمئنم حال خوبی تا به آخِر داشته
#مناجات_با_امام_رضا_علیه_السلام
با خود اگر آورده بودم چشم گریان را
احساس می کردم کنار صحن باران را
ساکن نمی ماند کسی حتی زمین وقتی
سکنای خود کردی شمال شرق ایران را
اینبار هم با شعر می خوانم تو را اما
دارم به کرمان می برم سوغات کرمان را
در نقشه راهی می شوم هر وقت می بینم
آزادراه اصفهان قم تا خراسان را
قطعا به جای مردم شیراز اگر بودم
یکجا به نامت می زدم دروازه قرآن را
محض حضور خواهرت بوده است در قم ، چون
باید کنار زعفران جا داد سوهان را
باشد ، ضمانت کردی اما در عوض یک عمر
آواره کرد این کارت آهوی بیابان را
آنها که دیدار تو را لب تشنه اند انگار
از سمت سقاخانه می بینند ایوان را
دم می دهی از پنجره فولاد و می دانم
از نو مسیحی می کنی این نو مسلمان را
با خود عصایش را نیاورده است نابینا
حتما یقین دارد که خواهد دید سلطان را