عشق و حکمت
تبهای اولیه
سلام دوستان
موضوع عشق را در چهار تابلوی زیبا پی گرفته ایم:
قالب نخست در تاپیک: http://www.askdin.com/thread20639.html
قالب دوم در تاپیک: http://www.askdin.com/thread21290.html
قالب سوم در همین تاپیک.
قالب چهارم در تاپیک: http://www.askdin.com/thread21490.html
عشق و حكمت (قسمت اول)
جملات انديشمندان در موضوع عشق(بخش اول)
ارد: :Gol:
نمازِ عشق، ترتيبي ندارد چرا که با نخستين سر بر خاک گذاردن، ديگر برخواستني نيست.
هيچ گاه عشق به همدم را، پاينده مپندار و از روزي که دل ميبندي، اين نيرو را نيز در خويش بيافرين که اگر تنهايت گذاشت، نشکني و اگر شکستي باز هم ناميد نشو! چرا که آرامِ جانِ ديگري در راه است (توضيح: اين سخن، هرزگي عشق مجازي را به خوبي تبيين ميكند).
اسكات پك: :Gol:
اگر طالب زندگي سالم و بالندهاي ميباشيم، بايد به حقيقت عشق بورزيم.
عشق يعني تصميم به توسعه خود به ديگري، در جهت ارتقاي رشد دوّمي.
افلاطون: :Gol:
اگر با دلت چيزي يا کسي رو دوست داري، زياد آن را جدي نگير! چون ارزشي ندارد؛ چون کارِ دل، دوست داشتن است؛ مثل کار چشم که ديدن است. امّا اگر يك روز با عقلت کسي رو دوست داشتي، اگر عقلت عاشق شد، بدان که داري چيزي را تجربه ميکني که اسمش عشق واقعي است.
عشق بلايي است كه همه خواستارش هستند. عشق تنها دردي است که بيمار از آن لذّت ميبرد. من نميدانم «عشق چيست؟»؛ همين قدر ميدانم كه آن جنون الهي است كه صاحبش نه ممدوح است و نه مذموم. (توضيح: جنون الهي اختصاص به عشق حقيقي دارد و اين چنين عشقي مدح را به دنبال دارد؛ همچنان كه عشق مجازي مذمّت را در پي خواهد داشت. پس عشق يا ممدوح است يا مذموم).
براي مردمانِ بيعشق دنيا، گورستاني وسيع است.
آلبرت انيشتين: :Gol:
در سقوطِ افرادِ در چاهِ عشق، قانون جاذبه تقصيري ندارد.
عشق مانند ساعت شني، همان طور که قلب را پر ميکند، مغز را خالي مينمايد.
جبران خليل جبران: :Gol:
چون عاشقي آمد، سزاوار نباشد اين گفتار که: «خدا در قلب من است». شايستهتر آن که گفته آيد: «من در قلب خداوندم». (توضيح: در عشق حقيقي، قبل از اين عاشق به معشوقعشق بورزد، معشوق به عاشقعشق ورزيده است).
شما را اگر توان نباشد که کار خود به عشق در آميزيد و پيوسته بار وظيفهاي را بيرغبت به دوش ميکشيد، زنهار دست از کار بشوييد و بر آستان معبدي نشينيد و از آنان که به شادي، تلاش کنند، صدقه بستانيد. زيرا آنکه بيميل، خميري در تنور نهد، نان تلخي واستاند؛ که انسان را تنها، «نيمه سير» کند، و آنکه انگور به اکراه فشارد، شراب را عصارهاي مسموم سازد، و آن که حتّي به زيبايي آواز فرشتگان نغمه ساز کند، چون به آواز خويش عشق نميورزد، تنها ميتواند گوش انساني را بر صداي روز و نجواي شب ببندد.
عشق، هنگامي که شما را ميپرورد، شاخ و برگ فاسد شده را حرس ميکند.
کار، تجسّم عشق است.
عشق را به جز تجلّي خود آرماني نباشد.
حجازي: :Gol:
طبيعت، معشوق بي آزار و مهربان كساني است كه از معشوقان ديگر سرخوردهاند.
هركسي عشق را در ديگران جنون ميداند؛ حال آنكه خود، هميشه عاشق به چيزي است.
دکتر علي شريعتي: :Gol:
انسان، با غرور ميتازد، با دروغ ميبازد و با عشق ميميرد. (توضيح: منظور اين است كه با وابستگي به جهان ماده ميميرد).
عشق تملّك معشوق است.
شكسپير: :Gol:
انديشهها، رؤياها، آهها، آرزوها، اشكها، از ملازمات جدايي ناپذير عشق ميباشد.
عشق غالباً يك نوع عذاب است؛ امّا محروم بودن از آن مرگ است.
من از خوشبختيهاي جهان بهرهمند گرديدهام؛ زيرا در زندگي عاشق شدهام.
هنگامي كه فقر از در وارد شود، عشق از پنجره فرار خواهد كرد. (توضيح: در سخنان بشري هميشه تناقض وجود دارد. به سخناني كه از ويليام شكسپير نقل شد فكر كنيد. آيا اشك و آه دايم، با خود خوشبختي ميآورد؟! آيا عشقي كه در بستر رفاه، تنها شانس بقا دارد ميتواند براي فرد خوشبختي بياورد؟!).
گابريل گارسيا: :Gol:
اگر كسي تو را آن طور كه ميخواهي دوست ندارد، به اين معني نيست كه تو را با تمام وجودش دوست ندارد.
اين كه عشقت را به كسي بدهي، تضميني بر اين نيست كه او هم همين كار را بكند.
بدترين شكل دلتنگي براي كسي است كه در كنار او باشي و بداني كه هرگز به او نخواهي رسيد.
در عرض يك دقيقه ميشود يك نفر را خرد كرد؛ در يك ساعت ميشود كسي را دوست داشت و در يك روز ميشود عاشق شد؛ ولي يك عمر طول خواهد كشيد تا كسي را فراموش كرد.
دقايقي در زندگي هستند كه دلت براي كسي آن قدر تنگ ميشود كه ميخواهي او را از رؤيايت بيرون بكشي و در دنياي واقعي بغلش كني.
دوستت دارم نه به خاطر شخصيّت تو، بلكه به خاطر شخصيّتي كه من در هنگام «با تو بودن» پيدا ميكنم.
عشق با يك لبخند شروع ميشود، با يك بوسه رشد پيدا ميكند و با اشك تمام ميشود.
ممكن است در تمام دنيا يكي باشي؛ ولي براي يكي تمام دنيا هستي.
ميکل آنژ: :Gol:
عشق، آدمي را به کمال ميرساند.
عشق شهپري است كه خدا به انسان داده است تا با آن به نزد او بپرد.
ولتر: :Gol:
پيوند عشق حقيقي، حتّي با مرگ گسيخته نميشود، چه رسد به دوري.
سرزميني در جهان نيست که عشق، از عاشقان شاعر نسازد.
عشق وسيله ايست كه تمام سردردهاي كوچك را به يك سردرد بزرگ تبديل ميكند.
ناپلئون: :Gol:
در عشق پيروز كسي است كه پاي به فرار مينهد.
شجاعت مانند عشق، از اميد تغذيه ميكند.
عشق بايد شادي بخش باشد نه رنج آور.
ازدواج هميشه به عشق پايان داده است.
نيچه: :Gol:
عشق خطري است در کمين تنهاترين کس.
زمستانِ بدون بهار، قلب عاشق شکست خورده است.
تنها دو راه براي رهايي از هر رنجي است، هر كدام را ميخواهي انتخاب كن: يا مرگي سريع و يا عشقي طولاني.
مترلينگ: :Gol:
وقتي موضوع عشق در كار است، پاي عقل ميلنگد.
نهالي شادابتر از عشق در دل نميرويد.
[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] و حكمت[=B Nazanin] (قسمت اول)
[=B Nazanin]جملات انديشمندان در موضوع عشق[=B Nazanin] [=B Nazanin](بخش دوم)
[=B Nazanin]آرت بوخونواله: :Gol:
[=B Nazanin]تنها علاج عشق، ازدواج است.
[=B Nazanin]ارسطو: :Gol:
[=B Nazanin] عشق حواس را از ديدن عيوب منع ميكند.
[=B Nazanin]ارسكارد: :Gol:
[=B Nazanin]عشق، آتشِ روان سوزي است كه هر قدر شعله آن بيشتر شود، زودتر خاموش ميشود.
[=B Nazanin]استاندال: :Gol:
[=B Nazanin]كوچكترين شراره اميد براي زاييدن عشق كافي است. (توضيح: منظور عشق و اميد به زندگي است)
[=B Nazanin]اسمايلز: :Gol:
[=B Nazanin]عشق و سختي بهترين وسيله آزمايش زندگي زناشويي است.
[=B Nazanin]آلفونس کار::Gol:
[=B Nazanin]عشق، حيات عاشق را تشکيل ميدهد و الا معشوق بهانه است. (توضيح: انسانهاي عاشق پيشه كه حيات خود را در وابستگي شديد به اين و آن ميدانند، عشق را رگه حيات خود ميپندارند).
[=B Nazanin]آلن لاکين: :Gol:
[=B Nazanin]هر جا که عشق بزرگي خانه کرده است، خشم بزرگي نيز مسکن دارد. (توضيح: تعبير ديگري است از اين سخن، «پايان عشق، نفرت از معشوق است»).[=B Nazanin]
[=B Nazanin]امرسون: :Gol:
[=B Nazanin]يك عاقل ميتواند هزار سال فكر خود را به كار برد، ليكن بقدر آنچه عشق، در يك روز ياد ميدهد كسب نخواهد كرد. (توضيح: عشق حقيقي، موجب شهود در رابطه با آموزههاي عقلي ميشود و فردِ عاشق، با حالات عشقي كه بروز ميدهد، بسيار در بيننده اثر ميگذارد؛ بسيار بيشتر از حكمتها و موعظههاي زباني. همچون كاري كه مبارزين راه خداوند انجام ميدهند).
[=B Nazanin]اميلي برونتي: :Gol:
[=B Nazanin]عشق، به زيباييِ سرخْ گلهاي وحشي است. دوستي، مانند تيغِ برگهاي راج است و در برابر شکوه شکوفههاي گل سرخ ناچيز؛ امّا کدامين پايدارتر است؟ [=B Nazanin]
[=B Nazanin]اوشو: :Gol:
[=B Nazanin]دوستي، خالصترين عشق است. دوستي و الاترين صورت عشق است. جايي که چيزي نميخواهي، شرطي قايل نميشوي؛ جايي که ايثار کردن عين لذّت است؛ يکي بسيار نصيب ميبرد؛ امّا اين اصل نيست. اين نصيب، خود به خود پيش ميآيد. انسان نياموخته است که زيباييهاي تنهايي را دريابد. او هميشه آواره جستن نوعي پيوند است. ميخواهد با کسي باشد؛ با يک دوست، با يک پدر، با يک همسر، با يک فرزند، با يکي و کسي... امّا نياز اساسي آن است که به گونهاي فراموش کني که تنهايي.
[=B Nazanin]بارلبي: :Gol:
[=B Nazanin]حقيقيترين حقيقتها عشق است. (توضيح: منظور عشق حقيقي است و الا عشق مجازي دروغترين دروغها است).[=B Nazanin]
[=B Nazanin]بالزاك: :Gol:
[=B Nazanin]عشق سپيده دم ازدواج و ازدواج شامگاه عشق است.
[=B Nazanin]برتراند راسل: :Gol:
[=B Nazanin]در ميان تمام انواع احتياط، احتياطِ در عشق ـ احتمالاً ـ براي شادي واقعي کشندهترين است. (توضيح: اگر منظور عشق مجازي است كه بايد گفت تنها راه براي همراه بودن با شاديهاي زندگي بايد احتياط كرد و عاشق نشد و اگر منظور عشق حقيقي كه هيچكس اين چنين احتياطي نميكند). [=B Nazanin]
[=B Nazanin]برنارد شاو: :Gol:
[=B Nazanin]عشق وقتي كه سر وقت پيران ميرود آنها را جوان ميكند.
[=B Nazanin]بودا: :Gol:
[=B Nazanin]كينه را كينه به پايان نميرساند، عشق قاتل كينه است. (توضيح: منظور عشق تعميم يافته است. عشق به همهي مخلوقات خداوند).
[=B Nazanin]بوسکاليا: :Gol:
[=B Nazanin]يک زندگي را وقتي ميشود با خوشبختي قرين دانست، که شروعش با عشق باشد و ختمش با جاه طلبي. (توضيح: منظور از جاه طلبي بلند همّتي است).
[=B Nazanin]پائولو کوئيلو: :Gol:
[=B Nazanin]مبارزِ راهِ روشنايي، همواره داخل کوله پشتياش را وارسي ميکند تا اين سه چيز را همراه داشته باشد؛ ايمان، عشق و آگاهي.
[=B Nazanin]پل نيسن: :Gol:
[=B Nazanin]اگر در دل شوق و عشق داري، از زندگي خود بهره بسيار به دست آر! چون عشق همواره آدمي را به سوي کمال راه مينمايد.
[=B Nazanin]پلين: :Gol:
[=B Nazanin]كسي كه عشق ميكارد اشك درو ميكند.
[=B Nazanin]تاگور: :Gol:
[=B Nazanin]زندگي حتّي با عشق گم شده نيز شيرينتر از زندگي بي عشق است. (توضيح: اگر منظور عشق حقيقي باشد كه «عشق گمشده» دربارهي آن بيمعنا است و اگر منظور عشق مجازي باشد، هيچ اسارات و زجري بالاتر از اين بيماري نيست و تنها انسانهاي «مازوخيست» كه از زجر دادن خود لذّت ميبرند از آن كام ميگيرند).
[=B Nazanin]ترنس: :Gol:
[=B Nazanin]هنگامي که اميد در کسي بميرد، کينه و انتقام در او زنده ميگردد. هر قدر اميد کمتر باشد، عشق بزرگتر است. (توضيح: منظور از كمتر شدن اميد، اميد به وصال است. يعني با نااميدي نسبت به وصال، عشق مجرّد ميشود و از وابستگي به يك صورت رها شده و عشق، خود را به معني و ملكوت تسرّي ميدهد. اين سخن مؤيّد نظريّه «مقدّمه بودن عشق مجازي براي عشق حقيقي» است. به مبحث مربوطه مراجعه كن).
[=B Nazanin]تن: :Gol:
[=B Nazanin]عشق آتش است؛ اگر نباشد خانه سرد و تاريك است؛ امّا اگر بيجا افتد، خانه و خانمان را ميسوزاند. (توضيح: جاي مناسب عشق، تنها معشوقهاي معنوي است).
[=B Nazanin]تنسي ويليامز: :Gol:
[=B Nazanin]با لمس عشق و محبّت، ميتوان شيطان را از قلبها بيرون راند. (توضيح: منظور عشق تعميم يافته است).
[=B Nazanin]تولستوري: :Gol:
[=B Nazanin]عشق گوهري است گرانبها؛ اگر با عفّت توأم باشد. (توضيح: اين سخن مؤيّد اين نظريّه است كه بايد عاشق يك صورت شد؛ ولي ضرورت دارد كه آن را پنهان نموده و عفّت را در تمام مراتب آن حفظ كرد، تا به مرور صورت، فراموش شود و انسان به معني و ملكوت آن صورت، دست يابد. اين سخن مؤيّد نظريّه «المجاز قنطرة الحقيقة» است. مراجعه كن به مبحثي با همين عنوان).
[=B Nazanin]توماس جفرسون: :Gol:
[=B Nazanin]صداقت، نخستين بخش كتاب عشق است. (توضيح: صداقت در عشق مجازي امكان ندارد؛ زيرا واقعيّت در اين عشق بسيار پنهان مانده است؛ با اين وصف چهگونه ميشود صادق بود؟!).
[=B Nazanin]توماس مان: :Gol:
[=B Nazanin]عشق روح را تواناتر ميسازد و انسان را زنده دل نگه ميدارد.
[=B Nazanin]تيم رابينز: :Gol:
[=B Nazanin]تنها يك پرسش جدّي وجود دارد و آن اين است: «چهگونه كاري كنيم كه عشق پا برجا بماند؟»
[=B Nazanin]چارلي چاپلين: :Gol:
[=B Nazanin]به دختر خويش اين چنين وصيّت ميكند: دخترم! تن عريانت، از آنِ کسي باشد که روحِ عريانش را دوست ميداري. (توضيح: روح عريان، همان شخصيّت اصلي انسان است؛ بدون نمودها و بروزها).
[=B Nazanin]دوکلوس: :Gol:
[=B Nazanin]اگر جوان را از عشق منع کنيد، چنان است که مريض را از کسالتش سرزنش دهيد. (توضيح: مريضي را كه منكر مرض خويش است، بايد سرزنش نمود و الا او هيچگاه نسبت به مرض خويش آگاه نشده، در نتيجه بهبود نمييابد).
[=B Nazanin]دولسوين: :Gol:
[=B Nazanin]وقتي عشق ميآيد، كسي نميبيند؛ امّا وقتي ميرود همه ميبينند. (توضيح: وقتي عشق ميرود از خود ويرانهاي برجاي گذاشته است كه همه ميتوانند آن را مشاهده كنند؛ بدنِ ضعيف شده، آبروي ريخته، موقعيّتهاي از كف رفته و...).
[=B Nazanin]روسکين: :Gol:
[=B Nazanin]سرانجام کشف شد که صاحب بيمارترين افکار و خشنترين قلبها مرداني هستند که زود به زود عاشق ميشوند.
[=B Nazanin]روک اشنايدر: :Gol:
[=B Nazanin]عشق بهترين نغمه در موسيقي زندگي است. انسان بدون عشق، هرگز با همسرايي باشکوه بشريّت همنوا نخواهد شد.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]ژرژساند: :Gol:
[=B Nazanin]من عشق ميورزم؛ زيرا ميخواهم زندگي كنم.
[=B Nazanin]سبنر: :Gol:
[=B Nazanin]عشق لذّتي است كه در نتيجه خوشبختي ديگري براي ما دست ميدهد.
[=B Nazanin]سعدي: :Gol:
[=B Nazanin]هر جا كه عشق خيمه زند جاي عقل نيست. (توضيح: منظور عشق مجازي است؛ زيرا در اين عشق نه جاي عقل است و نه شرع و نه عرف).
[=B Nazanin]سنجوي: :Gol:
[=B Nazanin]چه بسا دردهاي غير قابل علاج را كه عشق درمان نموده است. (توضيح: منظور عشق تعميم يافته است و الا عشق مجازي، همهي دردهاي قابل علاج را تبديل به يك درد بزرگِ غير قابل علاج ميكند).
[=B Nazanin]شارل دو منتسکيو: :Gol:
[=B Nazanin]عشّاق دلباخته، معمولاً در سکوت به سر ميبرند. [=B Nazanin]
[=B Nazanin]شمس تبريزي: :Gol:
[=B Nazanin]شمس تبریزی به «اوحد الدّين كرماني» كه عشق مجازي خويش را اينگونه توجيه ميكرد كه: «ماه را در آب طشت ميبينم»، گفت: «اگر در گردن دمبل نداري، چرا بر آسمانش نميبيني؟!»
[=B Nazanin]غزالي: :Gol:
[=B Nazanin](تلخيص شده) [=B Nazanin]عشق يك اصل اساسي است و تمام درجات و مقامات، يا مقدّمه عشق است يا نتيجه آن. و عشق مشروط به معرفت و ادراك ميباشد و انگيزه عشق چند چيز است كه عبارتند از: حبّ نفس و علاقه انسان به خويش و محبّت و علاقه انسان به كسي كه به او نيكي كند و علاقه به نيكان به طور مطلق و علاقه به زيبايي به خاطر زيبايي و علاقه به موجودات مناسب و مشابه با خويش. اين انگيزهها در مورد خدا از هر محبوب و معشوق ديگري بيشتر است، پس معشوق و معبود حقيقي، ذات حضرت حق است و بس.
[=B Nazanin]فالاچي: :Gol:
[=B Nazanin]عشق، عطشي است كه وقتي سيراب شد، بر دلت ميماند و باعث سوء هاضمه ميشود.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]فرانسيس بيكن: :Gol:
[=B Nazanin]عاشق بودن و عاقل بودن محال است (!).
[=B Nazanin]کارل فريدريش ويلهلم واندر: :Gol:
[=B Nazanin]روح عاشق، هيچگاه در خانه نيست؛ عاشق رؤياهاي خود را خودش ميسازد.
[=B Nazanin]كاشاني: :Gol:
[=B Nazanin]من تا وقتي با عشق زندگي ميكنم، جوان هستم. هر موقع كه دلم شكفته و خرّم باشد فصل بهار عمر و ايّام نوروز، روز زندگاني من است.
[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] و حكمت[=B Nazanin] (قسمت اول)
[=B Nazanin]جملات انديشمندان در موضوع عشق[=B Nazanin] [=B Nazanin](بخش سوم)
[=B Nazanin]گوستاو لوبرن: :Gol:
[=B Nazanin]عشق از بزرگترين و قويترين مردان، ديوانگان و از ديوانگان، عاقلان دورانديش به وجود ميآورد (توضيح: با اغماض از تعبيرهاي نامناسب ميتوان آن را در عشق حقيقي صحيح دانست).
[=B Nazanin]لابروير: :Gol:
[=B Nazanin]طلوع و غروب عشق، خود را به وسيله درد تنهايي و جدايي محسوس ميسازد.
[=B Nazanin]لافونتن: :Gol:
[=B Nazanin]هيچ چيز بر عشق نميتواند حكومت كند بلكه اين عشق است كه حاكم بر همه چيز است.
[=B Nazanin]لاكوردر: :Gol:
[=B Nazanin]عشق اصل همه چيز، دليل همه چيز، خاتمه همه چيز است.
[=B Nazanin]لانكلوس: :Gol:
[=B Nazanin]كساني كه در عشق تظاهر ميكنند، زودتر از عشّاق واقعي به مقصد ميرسند.
[=B Nazanin]لانگ فلو: :Gol:
[=B Nazanin]عشق، بيش از لباس به انسان گرمي ميبخشد.
[=B Nazanin]مارتين لوتر: :Gol:
[=B Nazanin]عشق، پايدارترين قدرت جهان است. عشق تنها قدرتي است که دشمن را به دوست بدل ميکند.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]مارک تواين: :Gol:
[=B Nazanin]من از عشق بدم ميآيد، براي اين که يک بار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم.
[=B Nazanin]مارکوس آنا: :Gol:
[=B Nazanin]براي تحمّل شدايد زندگي، بايد عاشق چيزي بود؛ کاري، زني، آرماني و...
[=B Nazanin]ماگان: :Gol:
[=B Nazanin]عشق وقتي به حرف عقل گوش ميكند كه رفته باشد.
[=B Nazanin]مرابو: :Gol:
[=B Nazanin]غيبت و دوري كم، عشق را استوار ميكند و غيبت زياد عشق را ميكشد.
[=B Nazanin]مهاتما گاندي: :Gol:
[=B Nazanin]هر گاه با دشمني روبرو شدي، با عشق بر او غلبه کن! (توضيح: اگر دشمني با يك شخص، به خاطر ستمگر بودن او باشد عشق به او عشق به ستمگري است).
[=B Nazanin]مونتس: :Gol:
[=B Nazanin]عشق، خسارتي را جبران ميكند كه با دوستي ممكن نيست.
[=B Nazanin]نفيسي: :Gol:
[=B Nazanin]عشق، قويترين نيروها را در روح انسان بيدار ميكند.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]نينگ: :Gol:
[=B Nazanin]عشق انسان را عاقل و با تجربه ميكند.
[=B Nazanin]ه.ل.مكن: :Gol:
[=B Nazanin]عشق مانند جنگ است كه شروع كردن آن آسان و پايان دادن آن دشوار است.
[=B Nazanin]ويكتور هوگو: :Gol:
[=B Nazanin]به كسي عشق بورز كه لايق عشق باشد نه تشنه عشق. تشنه عشق روزي سيراب خواهد شد.
[=B Nazanin]ويليام تن: :Gol:
[=B Nazanin]زناشويي عبارتست از سه هفته آشنايي، سه ماه عاشقي، سه سال جنگ و سي سال تحمّل. [=B Nazanin]
[=B Nazanin]
[=B Nazanin]سخناني در موضوع عشق از افراد ناشناس :Gol:[=IranNastaliq]
[=B Nazanin]آن قدر يكديگر را دوست بداريم كه از حسادت دست برداريم.
[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] معمار عالم است.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]دنيا تآتر عشق است.
[=B Nazanin]عاشق[=B Nazanin]ي كه تنها گناهش عاشق بودن است به چه جرمي مجازات خواهد شد...عاشقي؟ (توضيح: گناه عشق مجازي بدترين گناه است، زيرا با قلبش به خداوند و ديگر معشوقهاي معنوي خيانت نموده است).
[=B Nazanin] عشق بلندتر از آن است كه زير نگاهي عتاب آلود، پايْ مالش كني. (توضيح: اگر عشق مجازي است سرزنش را به همراه دارد و اگر حقيقي است هيچكس آن را سرزنش نميكند).
[=B Nazanin] عشق، حقيقيتر از آن است كه پشت ابري از حياهاي ناراستين پنهانش كني. (توضيح: عشق اگر مجازي است يا بايد از بين برود و يا بوسيله حيا بروز داده نشود و اگر عشق حقيقي است در آن حيايي وجود ندارد).
[=B Nazanin] عشق، يتيمتر از آن است كه به دست رودخانهي روزگارش بسپاري. (توضيح: منظور از «يتيمي» بدون سببي است. و اين مختصّ عشق مجازي است. بهتر است از آن تعبير به حرامزادگي شود تا يتيمي).
[=B Nazanin]هيچ شكنجهاي دردناكتر از اين نيست كه انسان نه عشق بورزد نه عشق نثار او شود. (توضيح: منظور محبّت است و الا هيچ شكنجهاي بالاتر از عشق ورزي و معشوق واقع شدن، نيست).[=B Nazanin]
[=B Nazanin]نهال دوستي واقعي آهسته رشد ميكند.
[=B Nazanin] هركس براي دوستي، حدودي قايل شود، معناي دوستي را نفهميده است. (توضيح: اگر حدود را عقل مشخّص ميكند، بايد به آن حدود احترام گذاشت و الا دوستي از قداست افتاده و تنها نام هوس زيبنده آن است).
[=B Nazanin] يار و ياور هم باشيم؛ نه بارِ خاطر هم. (توضيح: نبايد تنها ذهن يكديگر را اشغال كنيم. اين سخن تعبيري بسيار زيبا از رنج و زحمت عشق مجازي).
[=B Nazanin]زندگي خواب است و عشق رؤياي آن.
[=B Nazanin] با عشق، زمان فراموش ميشود و با زمان، عشق.
[=B Nazanin] به پيرمردي گفتم: زندگي چند بخش است؟ گفت: دو بخش. گفتم: کدامند؟ گفت: کودکي، پيري. گفتم: پس جواني چه شد؟ گفت: با عشق ساخت؛ با بي وفايي سوخت؛ با جدايي مرد.
[=B Nazanin] در يك عشق، هزار مصيبت نهفته است.
[=B Nazanin] [=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] با درد همراه است؛ چون رشد را موجب ميشود. عشق با درد همراه است؛ چون عشق چنين ميطلبد. عشق با درد همراه است؛ چون عشق دگرگون ميکند. عشق با درد همراه است؛ چون در عشق از نو زاده ميشوي. (توضيح: تحوّلِ شخصيّت لازمهي عشق است؛ ولي مهم اين است كه اين تحوّل به كدام سو است به بالا و يا به پايين. «تحوّل» را نبايد مرادف «رشد» دانست).
[=B Nazanin] عشق به مثابه يک پيوند رخ مينمايد؛ امّا در خلوت ژرف آغاز ميگردد. هنگامي که به تمامي در تنهايي خود خرسندي، هنگامي که مطلقاً به ديگري نيازمند نيستي، وقتي حضور ديگري يک احتياج نمينمايد، آن گاه است که توانايي دريافت عشق را خواهي داشت. اگر وجود ديگري نياز تو باشد، تنها ميتواني بهره کشي کني. تزوير کني، مسلّط شوي، امّا عشق نميتواني بورزي. [=B Nazanin]
[=B Nazanin] عشق قويترين سپاه است؛ زيرا در يك لحظه بر قلب و بر مغز و جسم حمله ميكند.
[=B Nazanin] [=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] مثل بازي الاکلنگ ميماند. هميشه كسي که عاشقتر است خودش را پايين ميآورد تا عشقش از بالا بودن لذّت ببرد.
[=B Nazanin] [=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] يعني اين كه ما باور كنيم يك دلِ ديگر، ارادتمند ماست.
[=B Nazanin] [=B Nazanin]هر روز که از زندگيم ميگذرد، بيشتر متقاعد ميشوم که هدر دادن زندگي به چند عامل بستگي دارد: نيرويي که به کار نميبريم، عشقي که ابراز نميکنيم، احتياطي ناشي از خودپسندي که نيروي خطر کردن در کارها را از ما ميگيرد و نيز طفره رفتن از پذيرش درد که خوشبختي را نيز از دسترس خارج ميکند. (توضيح: منظور از ابراز عشق در اين سخن، دوستيهاي ابراز نشده است كه مانع جذب ديگران شده و در نتيجه زندگي با پيشرفت همراه نميشود).
[=B Nazanin] يك قطره عشق، و الاتر از يك اقيانوس عقل است! (توضيح: منظور مقايسه تأثير هر يك از عشق و عقل در پايبندي به باورها است).[=B Nazanin]
[=B Nazanin]با زندگي عشق نكنيد با عشق زندگي كنيد.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]بينان نميتوان زيست و بي عشق ميتوان مرده زيست.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin]، آخرين فكر قبل از خواب و اوّلين فكر بعد از بيداري است.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] مثل درياست، يا پاکت ميکند يا غرقت ميکند.
[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] و حكمت[=B Nazanin] (قسمت دوم)
[=B Nazanin]ضرب المثلهاي ملل جهان در موضوع عشق[=B Nazanin]
[=B Nazanin]ايتاليايي: :Gol:
[=B Nazanin]اگر ميخواهي بداني معشوقهايت را چقدر دوست داري، چند روزي از او دور باش!
[=B Nazanin]كسي كه بدون پول و تنها به خاطر عشق ازدواج ميكند، شبهاي خوشي دارد و روزهاي سياهي.
[=B Nazanin]كسي كه در راه عشق زجر ميكشد، دردي احساس نميكند.
[=B Nazanin]دنيا از عاشق خود فرار ميكند.
[=B Nazanin]هندي: :Gol:[=B Nazanin]
[=B Nazanin]براي شيريني، عسل و براي عشق، زن.
[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin]، چراغ زندگي است.
[=B Nazanin]فرانسوي: :Gol:[=B Nazanin]
[=B Nazanin]چشم، فرماندهي است كه ما را به ميدان عشق هدايت ميكند.
[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] و دود و سرفه پنهان نميماند.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] سخن ميگويد حتّي زماني كه لبها بسته است.
[=B Nazanin]مكزيكي: :Gol:
[=B Nazanin]اوّلين و آخرين عشق، عشق واقعي است.
[=B Nazanin]چكسلاواكي: :Gol:
[=B Nazanin]عشق ترس را از بين ميبرد.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]ژاپني: :Gol:
[=B Nazanin]در عشق، سكوت بهتر از نطق و بيان اداي مقصود ميكند.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]دانماركي: :Gol:
[=B Nazanin]غرورِ آدمي فقط در برابر گرسنگي و عشق، تسليم ميشود.
[=B Nazanin]صربستاني: :Gol:
[=B Nazanin]زن، عشقش دام شيطان است.
[=B Nazanin]عربي: :Gol:
[=B Nazanin]شبِ عاشق پايان ندارد.
[=B Nazanin]گرجستاني: :Gol:
[=B Nazanin]عشق بزرگ، به دنبال نفرت بزرگ ميآيد. (توضيح: شايد ضرب المثل بر عكس باشد).
[=B Nazanin]ايراني: :Gol:
[=B Nazanin]عشق پيري گر به جنبد، سر به رسوايي زند.
[=B Nazanin]آلماني: :Gol:
[=B Nazanin]عشق در فرانسه، يك كمدي و در انگلستان يك تراژدي و در ايتاليا يك اپرا و در آلمان يك ملودرام است.
[=B Nazanin]چيني: :Gol:
[=B Nazanin]عشق نمك زندگي است.
[=B Nazanin]يوناني: :Gol:
[=B Nazanin]هجران، گره عشق را بزرگتر ميكند.
[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] و حكمت[=B Nazanin] (قسمت سوم
[=B Nazanin]جملاتي از نويسنده در موضوع عشق :Gol:[=B Nazanin]
[=B Nazanin]اگر محبّت را گدايي کني، عشقت به نفرت تبديل خواهد شد.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]اگر محبّت و نفرتت اصيل باشد در هيچ يك از اين دو ملامت نميشوي.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]با اخلاق خوب، دشمن مخالف ميشود و مخالف، موافق ميگردد و موافق، دوست و دوست، عاشق.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]تنها نفرت و هراس و عشق، انديشه را مشغول ميکند.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]خشم باعث خطا ميشود؛ ولي عشق آن را جبران ميكند.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]در عشق مجاز، تنها يک نفر مدام ميگريد.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]در قاموس عشق، زود، هميشه دير است.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]زماني كه به محبّت دوستت اعتماد داري، نگران ميزان ديدارت نباش![=B Nazanin]
[=B Nazanin]عاشق[=B Nazanin] ميخواهد با ريشهاي كه در احساس ديگران ميكند خودش زردي نگيرد و سبز باشد.
[=B Nazanin]عاشق[=B Nazanin] همهي موعظهها را قبول دارد حتّي بيشتر از آن را نيز ميپذيرد، ولي همچنان عاشق است.
[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] حقيقي يعني: روح معشوق در كالبد عاشق. [=B Nazanin]
[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] مجاز يعني: آنچنان دوستت ميدارم كه دوستانت را دشمن ميدارم.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] مجاز، از بين نميرود، يا ميماند و يا تبديل به نفرت ميشود.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] مجازي پرستش خود است و عشق حقيقي ايثار خود.
[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] مجازي، تملّك ديگران است، غصب عاطفهها است، سرقت نگاه است، به بند كشيدن تبسّم است، يوسفي كه به زندان زليخا ميرود.
[=B Nazanin]محبّتهاي طبيعي، هرچه بيشتر شود كمتر نياز به ستايش است.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]هرچه عشق، حقيقيتر، بينايي و شنوايي افزونتر.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]هراسِ از دست دادن، ويژه عشقهاي رنگي است.
من خودم عاشق شدم ولی اخرش به این نتیجه رسیدم هیچ عشق و نفرتی وجود نداره...من حتی خدا رو عشق نمی دونم خدا خداست...اصلا خدا درک نمیشه...و عشق به خالق هم مجازیه وگرنه خدا و ما عاشق و معشوق هم نیستیم
من عاشق نشدم...ولی با ی عاشق در ارتباط بودم......و با اون فهمیدم عشق چیه....کسی که حاضر بود برات بمیره و ت ناراحت نشی.....عین ایثار و فداکاری.....چرا این عشق ها بد شمرده میشن...خدارو هم جای خودش عاشق بود...چرا میگن دل خالی از عشق خدا که شد عشق انسان پیش رو میاد؟
میگن باید عاشق شد تا فهمید عشق یعنی چی... عاشق شدن بد نیست ولی اگه از راه اون به معشوق جاودانه نرسه در واقع اون عشق ماندگار نیست و از بین میره. به خاطر همین بود که شهدا از همه وابستگی هاشون می کندن و می رفتن. واقعا میشه گفت اونا عاشق پدر و مادر و زن و بچه و مجرداش(شاید یه دختری) نبودن؟ نمی شه خدا رو هم جای خود عاشق بود و بقیه وابستگی ها رو جای خود! تو مقاطعی باید دست به انتخاب زد.