* * * نقد عرفان حلقه یا عرفان کیهانی * * *

تب‌های اولیه

378 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

در عرفان کیهانی ظلم ستیزی چه جایگاهی دارد؟ ما تعریفی داریم از صواب و گناه. صواب آن چیزی است که باعث رشد و قرب الی الله میشود. اما گناه را دور شدن از آن کمال تعریف می­کنیم. وقتی با ظلمی روبرو می­شویم، برخورد با این ظلم یا سکوت ما و به طور کلی واکنش ما یا در جهت صواب است یا در جهت گناه. «کلکم راع و کلکم مسئول». همه در قبال تن واحده که عرفان از زاویه خاص خودش به آن نگاه می­کند، مسئولیت داریم. به هر چیز و هر کسی که ظلم شود، به این تن واحد و در واقع به خود ما ظلم شده است. لذا این ظلم ستیزی به عنوان یک صواب در رابطه با تن واحده تعریف شده است. سکوت و اغماض گناه محسوب می­شود و اگر اغماض شود، از کمال دور می­شویم. چون سکوت ما ظلم به تن واحده است. بنابراین، در این خصوص با تعریف دقیقی که از صواب و گناه داریم، نمی­توانیم چشممان را روی هم بگذاریم.

آخرین سؤال این است که برای خود شما چه چیزی زمینه ساز ورود به وادی عرفان شد؟ اشتیاق. فقط نگاه به هستی بود که این اشتیاق را ایجاد کرد. من فقط جذب آسمان شدم. دائم برایم سؤالاتی مطرح می­شد و به فکر فرو می­رفتم و شیفته و شیفته­تر می­شدم. این تجربه من است که جذب کتاب الهی شدن، طبق حکمت الهی پاسخ دارد. نحوه خواندن این کتاب را خودش یاد می­دهد.
-­ بسیار از شما متشکریم. خسته نباشید.
-­ ممنون. شما خسته نباشید. برای همگی آرزوی توفیق الهی دارم.

نقل قول:
محور ششم : رسالت و پیام مشترک ادیان الهی


نقل قول:
نگاهی به زنجیره دعوت های پیامبران و گفت و گو های ایشان با مردم در سور مختلفی همچون اعراف ، شعرا ، هود و... روشن گر این حقیقت است که پیام اصلی پیامبران واحد بود.

البته که اینطور است.

نقل قول:
شاید بتوان گفت زیبا ترین آیه در خصوص وحدت پیام ادیان الهی و رسالت مشترک آنها این آیه است:
اِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ الَّذِینَ هَادُواْ وَ النَّصَرَى‏ وَ الصَّابئِِینَ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الاَْخِرِ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَ لَا خَوْفٌ عَلَیهِْمْ وَ لَا هُمْ یحَْزَنُونَ - بقره 62

وَ مَا لَنَا لَا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ مَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقّ‏ِ وَ نَطْمَعُ أَن یُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِینَ - مائده 84

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۶۲﴾
در حقيقت كسانى كه ايمان آورده و كسانى كه يهودى شده‏اند و ترسايان و صابئان هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان داشت و كار شايسته كرد پس اجرشان را پيش پروردگارشان خواهند داشت و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهناك خواهند شد (۶۲)

باید توجه داشت که آیات دیگری هم هستند (سوره 5):

لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَآلُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ قُلْ فَمَن يَمْلِكُ مِنَ اللّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ أَن يُهْلِكَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ وَمَن فِي الأَرْضِ جَمِيعًا وَلِلّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱۷﴾
كسانی که گفتند خدا همان مسیح پسر مريم است مسلما كافر شده‏اند بگو اگر [خدا] اراده كند که مسیح پسر مريم و مادرش و هر که را که در زمين است جملگى به هلاكت رساند چه كسى در مقابل خدا اختيارى دارد فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است از آن خداست هر چه بخواهد مى‏آفريند و خدا بر هر چيزى تواناست (۱۷)

لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِن لَّمْ يَنتَهُواْ عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۷۳﴾
كسانى كه [به تثليث قائل شده و] گفتند خدا سومين [شخص از] سه [شخص يا سه اقنوم] است قطعا كافر شده‏اند و حال آنكه هيچ معبودى جز خداى يكتا نيست و اگر از آنچه مى‏گويند باز نايستند به كافران ايشان عذابى دردناك خواهد رسيد (۷۳)

سوره 9:
وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ ﴿۳۰﴾
و يهود گفتند عزير پسر خداست و نصارى گفتند مسیح پسر خداست اين سخنى است [باطل] که به زبان مى‏آورند و به گفتار كسانى که پيش از اين كافر شده‏اند شباهت دارد خدا آنان را بكشد چگونه [از حق] بازگردانده مى‏شوند (۳۰)

قرآن بسته ای کامل است، و آیات آن مکمل یکدیگر می باشند. سوره 5 (همان سوره ای که آیه مطرح شده از آن نقل شده است):

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿۵۱﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد يهود و نصارى را دوستان [خود] مگيريد [كه] بعضى از آنان دوستان بعضى ديگرند و هر كس از شما آنها را به دوستى گيرد از آنان خواهد بود آرى خدا گروه ستمگران را راه نمى‏نمايد (۵۱)

فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِيبَنَا دَآئِرَةٌ فَعَسَى اللّهُ أَن يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَيُصْبِحُواْ عَلَى مَا أَسَرُّواْ فِي أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ ﴿۵۲﴾
مى‏بينى كسانى كه در دلهايشان بيمارى است در [دوستى] با آنان شتاب مى‏ورزند مى‏گويند مى‏ترسيم به ما حادثه ناگوارى برسد اميد است‏خدا از جانب خود فتح [منظور] يا امر ديگرى را پيش آورد تا [در نتيجه آنان] از آنچه در دل خود نهفته داشته‏اند پشيمان گردند (۵۲)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿۵۷﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد كسانى را كه دين شما را به ريشخند و بازى گرفته‏اند [چه] از كسانى كه پيش از شما به آنان كتاب داده شده و [چه از] كافران دوستان [خود] مگيريد و اگر ايمان داريد از خدا پروا داريد (۵۷)

تَرَى كَثِيرًا مِّنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنفُسُهُمْ أَن سَخِطَ اللّهُ عَلَيْهِمْ وَفِي الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ ﴿۸۰﴾
بسيارى از آنان را مى‏بينى كه با كسانى كه كفر ورزيده‏اند دوستى مى‏كنند راستى چه زشت است آنچه براى خود پيش فرستادند كه [در نتيجه] خدا بر ايشان خشم گرفت و پيوسته در عذاب مى‏مانند (۸۰)

وَلَوْ كَانُوا يُؤْمِنُونَ بِالله والنَّبِيِّ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِيَاء وَلَكِنَّ كَثِيرًا مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ ﴿۸۱﴾
و اگر به خدا و پيامبر و آنچه كه به سوى او فرود آمده ايمان مى‏آوردند آنان را به دوستى نمى‏گرفتند ليكن بسيارى از ايشان نافرمانند (۸۱)

لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُواْ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّةً لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ قَالُوَاْ إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ ﴿۸۲﴾
مسلما يهوديان و كسانى را كه شرك ورزيده‏اند دشمن‏ترين مردم نسبت به مؤمنان خواهى يافت و قطعا كسانى را كه گفتند ما نصرانى هستيم نزديكترين مردم در دوستى با مؤمنان خواهى يافت زيرا برخى از آنان دانشمندان و رهبانانى‏اند كه تكبر نمى‏ورزند (۸۲)

وَإِذَا سَمِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ ﴿۸۳﴾
و چون آنچه را به سوى اين پيامبر نازل شده بشنوند مى‏بينى بر اثر آن حقيقتى كه شناخته‏اند اشك از چشمهايشان سرازير مى‏شود مى‏گويند پروردگارا ما ايمان آورده‏ايم پس ما را در زمره گواهان بنويس (۸۳)

وَمَا لَنَا لاَ نُؤْمِنُ بِاللّهِ وَمَا جَاءنَا مِنَ الْحَقِّ وَنَطْمَعُ أَن يُدْخِلَنَا رَبَّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ ﴿۸۴﴾
و براى ما چه [عذرى] است كه به خدا و آنچه از حق به ما رسيده ايمان نياوريم و حال آنكه چشم داريم كه پروردگارمان ما را با گروه شايستگان [به بهشت] درآورد (۸۴) (آیه مطرح شده در متن ارسالی)

همانطور که می بینید، آیه انتخاب شده، از میان دریایی از آیات روشن الهی گزینش شده، تا ذهن را به آن طرفی که می خواهند منحرف کنند. این آیه متن دعای مسیحیانی است که پس از شنیدن قرآن، به آن ایمان آورده، به حقانیت آن شهادت می دهند.

چند در صد مسیحیان غربی، مسیح (ع) را خدا یا پسر خدا نمی دانند؟ از میان آن دسته، چند درصد آنها قرآن را بر حق می دانند؟

نقل قول:
و استاد طاهری در بحثهای مربوط به interuniversal می فرمایند که دیدگاه باید فراتر از خانواده و محله و فامیل و قوم و قبیله و کشور و بین الملل برود تا به گستردگی برسیم و درکی اندک از عظمت آفرینش را داشته باشیم. اینها همه به سعی حاصل نمی شود و باید به هوشمندی الهی تسلیم شد تا این مقامات ظرفیت سازی شده و حاصل گردد. اینچنین مسلمان خواهیم شد، انشاءالله

اتحادی که جناب طاهری به دنبال آن هستند، با آموزه های قرآنی مغایرت آشکار دارد. بین یک مسیحی که مسیح (ع) را پسر خدا می داند با مسلمانان هیچ نوع وحدت عقیدتی نمی توان ایجاد کرد.

ادیان آسمانی روح واحدی دارند، و این روح واحد نمی تواند با قرآن مغایرت داشته باشد.

ادامه در پست بعدی...

به نام بی نام او بیا تا شروع کنیم / در امتداد شب نشینیم و طلوع کنیم
مهم نیست چگونه و چطور و چند / به یک تلنگر ساده بیا تا رجوع کنیم
ببین که خاک چگونه به سجده افتاده است / چرا غرور و تفاخر؟ بیا تا رکوع کنیم.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ﴿۱﴾

الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ﴿۲﴾

وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ ﴿۳﴾

وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ ﴿۴﴾

وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ﴿۵﴾

إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ ﴿۶﴾

فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ ﴿۷﴾

وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ ﴿۸﴾

وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ ﴿۹﴾

أُوْلَئِكَ هُمُ الْوَارِثُونَ ﴿۱۰﴾

والسلام علی من اتبع الهدی.

ادامه از پست قبلی...

جناب azyazan، پستهای بی ربط شما را گزارش کردم. اینجا تاپیک نقد عقاید شماست، نه تبلیغ آنها. شما به سؤالات پاسخ نمی دهید، صرفاً مطالب بی ربط را کپی می کنید. مغایرتهای متعددی بین عقاید عرفان حلقه با اسلام ناب محمدی بیان شده اند، و شما به هیچکدام پاسخ نداده اید. خیالتان راحت، با این کار سؤالات من ماستمالی نخواهند شد.

نقل قول:
ما چیزی اضافه یا کم نکردیم

حرف و عمل با هم ماهیتاً فرق اساسی دارند. اولی کونتور نداره، دومی داره!

نقل قول:
کدام حرف ما مخالف با گفته‌های آنها (معصومین) است؟!

یک نمونه اش، اتصال عموم به روح القدس.

دوست عزیز، این مصاحبات چیزی را ثابت نمی کند. بنده به نکات مهمی ایراد گرفتم، تناقض آن را با قرآن و روایات نشان دادم. گیریم که جناب طاهری هدف خوبی را دنبال کنند. هدف وسیله را توجیه نمی کند. حتی اگر هدف نهایی اتصال به خدا باشد، این باعث بر حق شدن عرفان حلقه نمی شود. مثال:

کسی می گوید 2 ضربدر 2 می شود 6 تا! 5 منها 6 می شود 84 تا، پس E = mc^2!

نتیجه گیری حقانیت استدلال را به دنبال ندارد. این از واضحات است.

نقل قول:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ﴿۱﴾

الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ﴿۲﴾

وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ ﴿۳﴾

وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ ﴿۴﴾

وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ﴿۵﴾

إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ ﴿۶﴾

فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ ﴿۷﴾

وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ ﴿۸﴾

وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ ﴿۹﴾

أُوْلَئِكَ هُمُ الْوَارِثُونَ ﴿۱۰﴾

همانطور که گفتم قرآن بسته ای کامل است، و کسی نمی تواند به بعضی از آیات ایمان بیاورد و به بعضی دیگر پشت کند. یک عرفان صحیح، نباید حتی با یک آیه مغایرت داشته باشد. این یک اصل است. اگر مخالفتی با این اصل دارید صراحتاً اعلام کنید تا درباره آن بحث کنیم.

یا حق

من های ضد کمال شما بسیار فعالند جناب بی نام. مقاله استاد را ملاحظه فرمائید:

عوالم وجود که از تجلی ذات الهی (هیچ قطبی) به وجود آمده اند، مراتبی دارند که هر کدام ویژگی خاص خود را دارد. در عالم تک قطبی که عالم وحدت است، همه اجزای جهانی که ما در آن، مراحل زندگی خود را سپری می کنیم (جهان دوقطبی) به طور خنثی (در وحدت) وجود دارند. شروع رویارویی آدم و ابلیس، ابتدای چرخه جهان دوقطبی است. یعنی جایی که جهان دوقطبی (جهان تضاد) شکل گرفت.

ایجاد جهان دوقطبی باید به وسیله عاملی صورت می پذیرفت که با نوعی نافرمانی از خداوند (ایجاد تضاد)، وحدت جهان تک قطبی را به کثرت جهان دوقطبی تبدیل کند. این رویداد با ماموریت ابلیس رخ داد و خداوند که طراح طرح حساب شده هستی است و هیچ قدرتی بر او برتری ندارد و هیچ مخلوقی نمی تواند نظام دقیق آفرینش او را بر هم زند، چنین خواست که ابلیس فرمان سجده به آدم را اطاعت نکند و با این نافرمانی فرمایشی، خیر و شر در عالم شکل گیرد و انسان در جهانی دوقطبی مورد آزمایش (انتخاب خیر و شر) قرار گیرد.

به بیان دیگر، برای به وجود آمدن چرخه جهان دو قطبی وجود یک عامل تضاد ضرورت داشت که لازم بود دو قطبی بودن این چرخه را تا پایان آن حفظ کند برای این منظور، خداوند به ابلیس ماموریت داد که به فرمان سجده بر آدم اعتنا نکند و او نیز این ماموریت را پذیرفت و بر خلاف ملائکی که بر آدم سجده کردند (یعنی هرکدام در مقطعی از مقاطع حرکت آدم در چرخه جهان دو قطبی تحت سیطره او در می آیند) از فرمان سجده سرپیچی کرد و به اذن خداوند تا پایان سیر او در جهان دو قطبی، به سجده در برابر وی در نخواهد آمد. یعنی تا مقطع معلومی بر سر نقش خود پابرجا خواهد بود و اگر خداوند نمی خواست، به او چنین مهلتی نمی داد و آن گاه در جهان تک قطبی هیچ بستری برای ظهور اختیار انسان و رشد او فراهم نمی شد.

پس تبعیت نکردن از فرمان سجده بدر ظاهر نافرمانی است و اگر نافرمانی نبود تضادی هم نبود؛ اما در عین حال، فرمانبرداری است. چون خداوند آنرا از پیش تعیین کرده است. خداوند با امر به این که ابلیس جز بر او سجده نکند، نقش موحدی را به او می دهد که برای انجاممأموریتخود از جهان تک قطبی (بارگاه الهی) رانده می شود و در عین حال، این درس را به جا می گذارد که تکبر و نافرمانی از خداوند، نتیجه ای جز دوری از درگاه او ندارد.

نکته دیگر این است که در عالم دو قطبی که عالم کثرت ابعاد است؛ ابلیس نیز دچار کثرت می شود. جلوه های متعدد وجود ابلیس، "من های ضد کمال" در وجود انسان هستند که شیاطین نام می گیرند. در آفرینش هر انسانی، دو نوع کشش به سمت کمال و ضد کمال طراحی شده است که در اثر وجود "من های کمال" و "من های ضدکمال" ایجاد می شود. به بیان دیگر شيطان در وجود هر انساني سهم مشخصي دارد و كسي نيست كه در درون خود، عامل تضاد نداشته باشد.

همچنین، هيچ‌كس نمي‌تواند عامل تضاد را از درون خود حذف كند؛ يعني نمي‌تواند من‌هاي ضد كمال را در خود از بين ببرد. اما هر كسي بر اساس بينش خود، يا به من‌هاي ضد كمال (شيطان‌ دروني) امكان غلبه مي‌دهد و يا آن‌ها را مهار مي‌كند و تحت كنترل در مي‌آورد. به همین دلیل است که پیامبر گرامی اسلام (ص) فرموده اند که من شیطانم را به دست خودم مسلمان (تسلیم) کردم.

هنرمندی انسان همين است كه بتواند با بينش درست، در صدد مديريت صحيح من‌هاي درون خود برآيد و شياطین‌ درونش را به تسليم در آورد تا بتواند مسير كمال را طي كند. اين هنر بدون وجود «شیطان» نشان داده نمي‌شود. از اين منظر مي‌توان گفت كه «ابليس» يكي از اركان هستي است که در قالب كثرت‌يافته‌ي خود در كمال‌آفريني انسان ايفاي نقش مي‌كند و به همین لحاظ، وجود او اهمیت دارد.

تا وقتي كه انسان، حرکت مستقيم در راه خدا (تنها معطوف به خدا بودن) را نياموخته است و به غير خدا توجه دارد، در خطر گرايش‌هاي دروني به ضد كمال است؛ يعني شیاطین وجود او از هر جهت غير از جهت مستقيم، او را مورد حمله قرار مي‌دهند. اما از زماني كه او ديگر به جهتي جز جهت مستقيم نگاه نكند، بر اين شیاطین غلبه خواهد کرد و نه تنها ديگر شيطان براي او نقش گمراه‌كننده نخواهد داشت، بلكه غلبه بر آن،‌ عامل تعالي او مي‌شود. كسي كه در شرايط دوم است، وجود شيطان را ارزشمند مي‌بيند؛ اما معمولا كسي كه در شرايط اول قرار دارد، از وجود او گله‌مند است.

برای تفهيم اين مطلب مي‌توان از مثال ساده‌اي استفاده كرد. يك كودك، خطرات تماس با آتش را نمي‌شناسد و به همين دليل، لازم است كه براي نزديك نشدن او به آتش، آن را براي او وسيله‌اي خطرناك معرفي كرد. اما وقتي به رشد لازم رسيد، بدون اين‌كه خود را در معرض خطرات آتش قرار دهد، با آن به طور صحیح مواجه خواهد شد و ديگر نگراني از آسيب ديدن از آن برای او وجود نخواهد داشت. پس در مرحله‌اي كه شناخت و توانايي لازم را ندارد، يك ديدگاه نسبت به آتش دارد و وقتي با نحوه رویارویی با آن آشنا شد، ديدگاه ديگري پیدا خواهد کرد.

بهره بردن از وجود عناصر و عوامل ضد کمال، با انتخاب کمال و حرکت به سوی آن (با غلبه بر ضد کمال) حاصل می شود و انسانی که به بلوغ عرفانی رسیده است و نگاه خود را به سوی خدا دوخته است، در زندگی خود، از کارآزمودگی لازم در رویارویی با این آتش برخوردار است.

با این ابوجهلی تان، به خودتان و کل هستی دارید ظلم می کنید جناب بی نام. مقاله استاد در این مورد:

اغلب، وقتی صحبت از ظالم می شود، انگشت اشاره هیچ کس به سمت خودش نیست و هر کسی خود را از ارتکاب ظلم مبرّا می داند؛ در صورتی که هر فردی در هر لحظه ممکن است به نوبه خود در حال ارتکاب به ظلمی بزرگ باشد؛ از نادیده گرفتن حق دیگری تا نگاهی تحقیر آمیز به کسی و... .
در واقع، همه ما به دلیل این که شناختی از "وجه الله" نداریم، ظلم می کنیم. هر جا از "وجه الله" غفلت شود، یک بخش از هستی مورد بی مهری قرار گرفته است. درحالت کلی وقتی معطوف به یک جزئی شده، نسبت به جزئی دیگر غافل می شویم، کفر و پوشاندن حق صورت گرفته که به عبارت دیگر، ظلم است.
با این تعریف، ظلم شامل گستره بسیار وسیعی است و به این ترتیب هر کسی اوّل باید خودش را در معرض سؤال و اتهام ظالم بودن قرار دهد و بعد ديگران را از این نظر ارزیابی كند.
وقتی این ظلم جنبه "حق الناس" پیدا کند، دامنه دار می­شود و ظلم های دیگری نیز از آن ناشی می شود. این ظلم که حاصل عدم توجه ما به"وجه الله" است، از یک بی حرمتی به ظاهر ناچیز گرفته، تا دزدی و قتل و... خواهد بود.
برای محو ظلم لازم است چشم ما به روی حقایق باز شود تا اگر دیروز به خاطر بسته بودن چشم هایمان، مرتکب ظلمی شده ایم، حالا به واسطه آشنائی با این حقیقت که هر موجودی در عالم هستی "وجه الله" است و نائل شدن به درک آن، ادب و احترام نسبت به تجلیات الهی را رعایت کرده، از ظلم فاصله بگیریم. می­توان گفت نگاه ظاهربینانه به هستی، ظلم پنهانی است که عموم بشر درگیر آن هستند اما معمولاً به آن توجهی نمی شود. در حقیقت، ما با چشم ظاهربین به دنیا می آئیم و به آن بسنده می کنیم. در حالی که وظیفه انسان در هستی این است که در سیر کمال، چشم ظاهربین خود را به چشم باطن بین تبدیل کند و به آن جایی برسد که "وجه الله" را درک کرده، و بیابد که همه چیز تجلی اوست: "رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند".
در صورتی که این شرط حاصل نشود، انسان در حق خود، خالق و... مرتکب ظلم شده است؛ چراکه شخصی که از درک فلسفه خلقت عاجز است، قادر به فهم رسالتش در هستی و جایگاهش در مقابل خالق نخواهد بود و با غافل ماندن از طرح عظیم خلقت، هم نسبت به هستی مرتکب ظلم است و هم به دلیل این که طبیعتاً قادر به درک نقش دیگران نیز در این «تن واحده» نخواهد بود، نسبت به آنها نیز ظلم روا می دارد. به این ترتیب اکثر ما ظالم هستیم، زیرا نمی توانیم آن طور که باید و شاید حق مطلب را نسبت به خالق و نسبت به نقشه عظیم او ادا کنیم و از همین جنبه است که دفع ظلم به صورت جبری را بی اثر می دانیم. زیرا اگر به درک این حقایق نرسیم، با رفع اجباری ظلم، دوباره هرکس بر اساس جهلش می تواند ظلمی جدید روا دارد و به این ترتیب، ظلم همچنان باقی خواهد ماند

از جهل تا آگاهی
در طول تاریخ، همواره موانعی ایجاد شده است که بشر را از دانستگی های ناب مبتنی بر علوم الهی محروم کرده است و به طور مسلم، کسانی که مسبب این محرومیت ها شده اند، ظلمی عظیم بر بشر روا داشته اند. برای مثال، برداشت هایی از کلام الهی که از روی جهل یا غرض صورت می­گیرد و با اصل آن مطابقت ندارد، افترا به خداوند بوده، باعث جاری شدن بزرگترین ظلم ها در هستی است.
به طور کلی، ما با دو گونه ظلم روبرو هستیم: "ظلم اولیه" و "ظلم ثانویه". ظلم اولیه جهالت نسبت به خداوند و اهداف اوست. هر دروغی که در اثر جهل یا غرض به خداوند نسبت داده شود، باعث دور شدن انسان از درک فلسفه خلقت و در نتیجه باعث جهل بشر نسبت به جایگاه و وظیفه اش نسبت به خالق، هستی، خود و مردم می شود. رفتار و عملکرد انسان بر اساس این جهل، ظلم دیگری را باعث می شود که آن را "ظلم ثانویه" می نامیم. ظلم ثانویه، نتیجه عملی این جهالت است.
حال، این سؤال مطرح می شود که چگونه باید با ظلم مقابله کرد. رفع ظلم و ایجاد عدالت به دو صورت امکان پذیر است؛ یکی این که با دستیابی انسان ها به درک و آگاهی، عدالت به خودی خود و به عنوان پیامد آن آگاهی در هستی محقق شود که در اینصورت ارزشمند و ماندگار خواهد بود. دعوت هایی مانند ندای "هل من ناصر ینصرنی" امام حسین(ع)، یکی از بارز ترین شاخص های ظلم ستیزی در طول تاریخ است که کسانی به آن پاسخ گفته اند که به آگاهی لازم رسیده اند. این دعوت عاری از معنا و مفهوم استیصال، و تنها برای ایجاد آخرین فرصت برای به خود آمدن و اندیشیدن است؛ فرصتی برای تفکر درباره کمال خود و برای تصمیم گیری درباره رفع ظلم و ایجاد عدالت که رابطه تنگاتنگ با کمال دارد. این پیام که "آیا کسی هست که من را یاری کند؟" سمبل "ظلم ستیزی" و "حق طلبی" و یک پیام ماندگار در تاریخ است که علی رغم گذشت قرنها از آن، هنوز هم باقی و تاثیر گذار است. این پیام در تاریخ ثبت شده است تا ما ظلم ستیزی را به درستی معنا کنیم.
راه دیگر این است که پیاده شدن عدالت، متکی به یک عامل جبری از بیرون باشد که طبیعتاً این عدالت جبری و وابسته به عامل زور، فاقد ماندگاری و ارزشمندی است. هیچ یک از فرستادگان الهی برای جاری کردن عدالت، متوسل به زور نشده اند. زیرا خداوند حاکمی نیست که با اتکاء به امکانات و قدرت خود و یا با چنین فرمانی به آنها بخواهد ظلم را سرکوب و عدالت را حاکم کند و اگر چنین بود، عدالتی که اولیای او در جهت برقراری آن کوشیده­اند، اثر ماندگار نداشت.
درس "پیروزی حق بر شمشیر" که از امام حسین (ع) به جا مانده است، درس پیروزی تفکر و اندیشه بر شمشیر است و به ما می آموزد که رشد و کمال با شمشیر حاصل نمی شود و ظلم ستیزی جبری، سودمندی لازم و ماندگاری نخواهد داشت. چرا که هر یک از ما بسته به میزان جهلمان ظالم هستیم و حتی در صورت رفع ظلم ظاهری، تا وقتی جاهل باشیم، ظالم خواهیم بود و هیچ اجباری جهل ما را به آگاهی تبدیل نمی کند. پس حتی اگر مشکلات بشر از طریق جبر حل و فصل شود، ریشه ظلم از روی زمین برداشته نخواهد شد.
از قهرمان طلبی تا قهرمانی
یکی از ترفندهای شیطان در رابطه با دفع ظلم، فریب ذهن بشر با تفکری است که می توانیم به آن "قهرمان جویی" گوییم. بدین معنی که انسان را بدون آن که در جهت رسیدن به حق خود اقدامی کند، در انتظار قهرمانی می گذارد که حق او را از ظالم بگیرد و این امر همواره بشر را نسبت به احقاق حقش بی تفاوت کرده است. در نتیجه او از اندیشه رسیدن به سطحی از زندگی که در آن، جامعه انسانی چنان برخوردار از آگاهی باشد که حقّی پایمال نشود و به دلیل احترام به تجلیات الهی، تمایلی به ظلم وجود نداشته باشد، باز داشته شده است. بنابر این، شمشیر نجات بخش بشر "شمشیر آگاهی" است که گردن "جهل" را می زند نه شمشیر آهنی. زیرا مشکل بشر، مشکل جهالت است.
آگاهی موجب تسلط می شود. تسلط این است که قابلیت انجام عمل خلاف باشد، ولی انسان بر اساس آگاهی آن کار را انجام ندهد و قابلیت ظلم باشد ولی او مرتکب آن نشود. بعضی از گناه نکردن های ما ملاک گناهکار نبودنمان نیست؛ همان طور که بسیاری از ظلم نکردن هایمان نشانه ی ظالم نبودنمان نیست. زیرا امکان آن گناه یا آن ظلم وجود نداشته است.باید امکانی باشد تا ما محک زده شویم. اگر امکان و قابلیت ظلم باشد و ما مرتکب آن نشویم، می توانیم بگوییم که ظالم نیستیم. زیرا آگاهانهازظلم اجتناب کرده ایم.
فرض کنید بتوانیم با یک عمل جراحی روی مغز یک مجرم جانی امکان تخلف کردن را از او بگیریم. آیا این گناه نکردن ارزشمند است؟ آیا به این ترتیب جانی به یک معصوم تبدیل میشود؟ یا این که ارزشمندی زمانی است که بتواند گناه بکند و نکند؛ یعنی تسلط بر عمل خودش داشته باشد؟ تعدادی از اعمال مذهبی مثل روزه و... برای ایجاد این تسلط است. یعنی قابلیت انجام کاری وجود داشته باشد و ما آگاهانه برای انجام ندادنش تصمیم بگیریم.
رفتن به سمت آگاهی هائی چون درک جمال یار، درک حس حضور و...، قابلیتی برای بشر ایجاد می کند که از روی اختیار تخلفی را که می تواند مرتکب شود، انجام ندهد، نه به زور و اجبار.پستسلط بشر بر ظلم تنها به این صورت ممکن است که غول ظلم با زنجیر درک "وجه الله" توسط خود بشر به بند کشیده شود. این اتفاق ارزشمند و مبارکی است که اگر در هستی رخ دهد بشر نجات خواهد یافت. بشر به کسی نیاز دارد که بیاید و از جهل نجاتش دهد؛ چرا که اگر از جهل نجات یابد قادر خواهد بود عدالت را پیاده کند، عدالت خود به خود در آگاهی متولد می شود و ظلم در آگاهی می میرد؛ چرا که ظلم در جهل می روید و رشد می کند.

مبنای قضاوت
در ابتدا اشاره شد که هرکسی ممکن است در جایگاه خودش در هر لحظه ظلمی بزرگ مرتکب شود، حال با نفی نگاه مطلق گرایانه و جایگزین کردن دیدگاه نسبی به ظلم و ظالم، به این سؤال می رسیم که نسبت هر ظلم به ظلم دیگر چیست؟ با این نگاه نسبی کسی که به ظاهر ظلم ناچیزی مرتکب شده است، می تواند به نسبت خودش از هر یک جنایتکاران معروف تاریخ که به ظلم مشهور شده اند، ظالم تر باشد.در واقع آن کسی که ظلم شناس است، ظلم را نسبی می سنجد.این نکته بسیار ظریف است که از منظر عدالت الهی، سنجش ها و قضاوت ها کیفی و بر اساس وسع هر فرد است.
برای درک بهتر مفهوم کیفی قضاوت، می­توانیم مقایسه ای بین مولانا و فروغ فرخزاد داشته باشیم. در مقایسه ظاهری و کمّی بین آن دو، شاید اکثر افراد، جایگاه مولانا را بالاتر بدانند؛ ولی اگر از بعد کیفیت به مسئله نگاه کنیم می بینیم که مولانا که یک عالم دینی بوده است، در برخورد با شمس تبدیل به مولانای عارف می شود؛ ولی فروغ فرخزاد از زیر خط صفر یعنی از فساد آغاز کرده، به جایی رسیده است که می گوید:

عشق چون در سینه ام بیدار شد از طلب پا تا به ســـــر ایثار شد


این دگـــر من نیستم من نیستم حیف از آن عمری که با من زیستم



پس چه بسا رشد و تعالی او بیشتر قابل توجه بوده و حاکی از منزلت بیشتر باشد. البته، در اصل، قضاوت کیفی مخصوص خداوند است و بر مبنای "الله علیمٌ بذات الصّدور" صورت می گیرد. بنابراین، هر کسی در جایگاه خودش مورد ارزیابی قرار می گیرد، در حالی که بشر تا کنون فقط به قضاوت کمّی پرداخته است.
بنابراين اولا اگر از ما بپرسند چه کسی ظالم تر است؟ مثلا شمر و یزید ظالم تر هستند یا شما؟ خواهیم گفت که قطعاً آنها. اما اگر ما را به صحرای کربلا ببرند و در موقعیت آنها قرار دهند، آيا مطمئن خواهيم بود كه مانند آنها يا بدتر عمل نمي كنيم؟
ثانيا محاکمه یک مجرم بر اساس مدارک ارتکاب جرم است و در اکثر موارد در حکمی که بر اساس قضاوت کمّی صادر می شود، توجهی به مسائلی مانند محیط،تربیت، عقده ها و... وجود ندارد. در صورتی که اگر با دید کیفی به مسائل نگاه شود، تک تک ما از منظر تأثیر گذاری بر این عوامل شریک جرمیم. مجرم، مانند دملی است که که به ظاهر فقط چند سلول را گرفتار مشکل می کند. ولی در حقیقت، در اثر تنش و درگیری سلولهای بسیار زیادی ایجاد شده، از ضعیف ترین قسمت بدن نمود بیرونی پیدا کرده است. در جرائم اجتماعی نیز همین اصل صادق است. صدها مشکل که همه در ایجاد آن شریک هستیم، دست به دست هم می دهند تا کسی خلافی را مرتکب شود و این آسیب اجتماعی معمولا در ضعیف ترین قشر از نظر فرهنگ، اقتصاد و... بروز می کند.
اگر از منظری دیگر به مسئله نگاه کنیم، در قضاوت کیفی باید از فردی که با افتخار می گوید: من دزدی یا خلاف دیگر نکرده ام، پرسید آیا تو گرسنه مانده بودی و دزدی نکردی و یا چون شکمت سیر بود و نیاز نداشتی، از انجام این کار مبرا هستی؟ آیا امکان اختلاس نداشته ای یا در شرایط مهیا این کار را نکرده ای؟...
و آیا در جایی که معیار های عدالت منطبق بر قضاوت ها و برداشت هائی مبتنی بر چشم ظاهربین ما نیست، کسی می تواند از محک عدالت خداوند بگریزد؟

برده داری مدرن
امروز بشر به سمت تجربه نوع دیگری از ظلم تحت عنوان "برده داری مدرن" حرکت می کند. در این نوع برده داری انسانها در حد یک ماشین تنزل پیدا خواهند کرد و رسالتی جز این نخواهند داشت که روزی به دنیا بیایند و به اموری روزمره مشغول بوده، رفتار و افکارشان تحت کنترل باشد وبعد از مدتی از رَده زندگی خارج شوند. به این ترتیب حرمت و رسالت انسانی و حریمها بیش از پیش نادیده گرفته شده، نقض خواهند شد. این یعنی ردّ پله ی عشق؛ یعنی رد رسالت بر پایه شعور عشق. به این ترتیب ذوق و شوق، ایثار و فداکاری، مهر و محبت و همه آنچه که به عنوان ویژگی یک انسان اهمیت دارد، زیر سلطه تفکر ماشینی می رود.به طوری که دیگر کسی نمی پرسد که از کجا آمده ایم و به کجا می رویم. در این وضعیت، جلوی اضمحلال و ظلم ویرانگری را که بشر به خودش روا می دارد، نمی توان گرفت؛ جز آن که به آگاهی برسد.
بشر با نادیده گرفتن "مبنای ظلم ثانویه"، تفکّری انتقام جویانه نسبت به ظالم داشته، متأسفانه، دامنه این تفکر انتقام جویانه را به خداوند و به هستی نیز کشانده است و به تدریج این تفکر اشتباه در بین برخی جوامع ریشه دوانده است که این تشکیلات هستی بر مبنای انتقام جویی طراحی شده، خالق فقط قصد دارد که اشتباهات انسان ها را با تنبیه پاسخ دهد. در نتیجه، این تفکر که گناه نکنیم و ظلم نکنیم تا مورد انتقام جوئی خالق قرار نگیریم، جای تفکر عدم ارتکاب ظلم و گناه برای دسترسی به کمال و تعالی را گرفته است. در حالی که اگر ما اشتباه نمی کردیم اصلاً در ظلمت نبودیم که "مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النّور" معنی پیدا کند.طراح هستی فرموده خودت را از ظلمت به نور برسان و به این مخلوقی که توانسته بر "ظلمت جهالت" غلبه کرده به "نور آگاهی" دست یابد، مباهات می کند که ببینید این مخلوق ارزشمند چگونه موفق می شود خودش را از ظلمت به نور برساند!
ولی اکنون ما درباره انسانی که در ظلمت است، چه تفکری داریم؟ آیا توجه داریم که مهم، حرکت از تاریکی به روشنایی است و طرح الهی این بوده است که ما رادر ظلمت قرار دهد تا ببیند ما در جهت رسیدن به نور چه می کنیم؟ آیا این که حق تعالی درباره آدم به ملائک فرمود "اِنّی اَعلَمُ ما لاتَعلَمون"، بیان همین توانمندی انسان نبوده است که البته برا ی ملائک قابل درک نبود؟
اغلب، کلیات طرحهوشمندانه خالق با مطلق اندیشی انسان و به واسطه ترفندهای شبکه منفی (شیطان) که ذهن را از جهت کمال به سمت انتقام جویی و... می برد، از دید بشر مخفی است.
عدالت آگاهانه
امروز یکی از مهمترین رسالت های انسان، تلاش برای نهادینه کردن این اصل است که برای برقراری عدالت، باید به آگاهی هایی دست یافت. زيرا در غیر این صورت باید به عدالت بر مبنای اجبار تن داد.همان طور که اگر قوانین اجتماعی نهادینه نشده باشند، با وجود نظارتی مستمر و همراه با زور، ارتکاب مخفیانه جرائم و تخلفات ادامه خواهد داشت، تا وقتی که بشر به ادراک حقایقی چون "وجه الله "، " جمال یار"، "تن واحده" و... نرسد، عدالت در نظام هستینیز دست نیافتنی است.
روزی که انسان با درک "وجه الله" بودن هر یک از مخلوقات خداوند، به تقدس همه چیز در عالم پی برد و دیگر تمایلی به ظلم کردن به هیچ جزئی از اجزای هستی را نداشته باشد، به "درک مقام معصومیت" خواهد رسید و مفهوم "ظَلَمتُ نَفسی" برایش آشکار خواهد شد.
او تنها با رهایی از جهل خواهد توانست از گناه و ظلم فاصله بگیردو تا به این مرحله نرسد، همواره ظلم جزء لاینفک وجودی اش خواهد بود. با درک "عدالت کیفی" بشر خواهد فهمید که لطف و کرم و فضل خداوند و سمیع و بصیر بودن و رحمانیتش همگی قانونمند هستند. چرا که اگر خارج از چارچوب و قاعده باشند، عدل خداوند نقض می شود. کلیه ذرات هستی نسبت به جایگاهشان موقعیت حساب شده ای دارند که عدالت خداوند را نشان می دهد. به این ترتیب، در هستی حتی به ذره ای ظلم نشده است. در مورد انسان نیز عدالت به گونه ای برقرار است که اگر به درک آن نائل شویم، نه تنها چون و چرایی باقی نمی ماند، بلکه از ظلم اولیه خارج می شویم.
بشر بر اساس فطرت خود حقیقت جو است. بنابراین، می تواند به باطن هستی دست یابد و در این صورت، از ظلم ظاهری یا ظلم ثانویه نیز به میل خود اجتناب می­کند.وقتی انسان به درک رسالتش که پی بردن به فلسفه خلقت است برسد، متوجه می شود که چرا نباید ظلم کند. یعنی تنها از طریق کشف حقیقت و درک ظلم باطنی قادر به دفع ظلم ظاهری خواهد بود. به همین دلیل، اصرار بر تزکیه رفتاری بدون ایجاد تزکیه درونی، یعنی ایجاد تزکیه ظاهری بدون تزکیه باطنی مشکل بشر را حل نخواهد کرد؛ اما اگر ظلم اول برچیده شود، خواه ناخواه ظلم دوم از بین خواهد رفت.
ظلم باطنی با رسیدن به "مقام صالح"، یعنی رفع تضاد با خالق، خود، هستی و مردماز میان می رود و اینزمانی دست یافتنی است که چهره حقیقی ظلم باطنی معلوم شده باشد. در بسیاری از موارد در طول تاریخ، بشر با ملاک های ظلم ظاهری، به نامحق در مقابل حق ایستاده است و بدون در نظر گرفتن ظلم باطنی، شیطان توانسته است به بهانه های مختلف از جمله دفاع از حریم خدا، دست بسیاری را به خون آلوده کند. در حالی که فردی که وارث فقر فرهنگی نسل های پیش از خود است، در ناآگاهی و ظلم قرار دارد و مجازات او نه افتخار است و نه مشکلی را حل می کند. باید توجه داشته باشیم که ما همه در ظلمت و جهل زاده شده ایم و ممکن است در هر لحظه یا از گروه ظالمین باشیم و یا مظلومین؛ در صورتی که رسالت ما حکم می کند نه ظالم باشیم و نه مظلوم

با سلام

جناب azyazan، شما خواب ندارید؟ :Khandidan!:

مطالب شما را که خطاب به بنده است فردا جواب خواهم داد. در ضمن، بنده مقالات دیگری از سایت را هم خوانده ام، و انتقادات دیگری هم به آنها وارد است. در آینده مقالات بیشتری را نقد خواهم کرد، انشاءالله.

راستی، این من های ضد کمال من نیستند که خیلی فعالند، تناقضات عقاید این عرفان با قرآن و روایت است که بسیار زیاد است. :Cheshmak:

همچنان منتظر پاسخگویی شما به سؤالات بسیار روشنم هستم.

با تشکر
یا حق

با سلام

نقل قول:
مقاله استاد را ملاحظه فرمائید:

دقیقاً مشکل من با همین مقالات جناب استاد است.

نقل قول:

....


ایجاد جهان دوقطبی باید به وسیله عاملی صورت می پذیرفت که با نوعی نافرمانی از خداوند (ایجاد تضاد)، وحدت جهان تک قطبی را به کثرت جهان دوقطبی تبدیل کند. این رویداد با ماموریت ابلیس رخ داد و خداوند که طراح طرح حساب شده هستی است و هیچ قدرتی بر او برتری ندارد و هیچ مخلوقی نمی تواند نظام دقیق آفرینش او را بر هم زند، چنین خواست که ابلیس فرمان سجده به آدم را اطاعت نکند و با این نافرمانی فرمایشی، خیر و شر در عالم شکل گیرد و انسان در جهانی دوقطبی مورد آزمایش (انتخاب خیر و شر) قرار گیرد.

به بیان دیگر، برای به وجود آمدن چرخه جهان دو قطبی وجود یک عامل تضاد ضرورت داشت که لازم بود دو قطبی بودن این چرخه را تا پایان آن حفظ کند برای این منظور، خداوند به ابلیس ماموریت داد که به فرمان سجده بر آدم اعتنا نکند و او نیز این ماموریت را پذیرفت و بر خلاف ملائکی که بر آدم سجده کردند (یعنی هرکدام در مقطعی از مقاطع حرکت آدم در چرخه جهان دو قطبی تحت سیطره او در می آیند) از فرمان سجده سرپیچی کرد و به اذن خداوند تا پایان سیر او در جهان دو قطبی، به سجده در برابر وی در نخواهد آمد. یعنی تا مقطع معلومی بر سر نقش خود پابرجا خواهد بود و اگر خداوند نمی خواست، به او چنین مهلتی نمی داد و آن گاه در جهان تک قطبی هیچ بستری برای ظهور اختیار انسان و رشد او فراهم نمی شد.

پس تبعیت نکردن از فرمان سجده بدر ظاهر نافرمانی است و اگر نافرمانی نبود تضادی هم نبود؛ اما در عین حال، فرمانبرداری است. چون خداوند آنرا از پیش تعیین کرده است. خداوند با امر به این که ابلیس جز بر او سجده نکند، نقش موحدی را به او می دهد که برای انجام مأموریت خود از جهان تک قطبی (بارگاه الهی) رانده می شود و در عین حال، این درس را به جا می گذارد که تکبر و نافرمانی از خداوند، نتیجه ای جز دوری از درگاه او ندارد.

دوست عزیز... من به چه چیز استاد گرانقدر جنابعالی دل خوش کنم؟ انتظار دارید چشمم را بر روی آیات روشن قرآن کریم ببندم، صرفاً از کسانی که به خاطر میل به باطل به متشابهات گرویدند پیروی کنم؟ سوره 22:

وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَّرِيدٍ ﴿۳﴾

و برخى از مردم درباره خدا بدون هيچ علمى مجادله مى‏كنند و از هر شيطان سركشى پيروى مى‏نمايند (۳)


وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿۵۲﴾

و پيش از تو [نيز] هيچ رسول و پيامبرى را نفرستاديم جز اينكه هر گاه چيزى تلاوت مى‏نمود شيطان در تلاوتش القاى [شبهه] مى‏كرد پس خدا آنچه را شيطان القا مى‏كرد محو مى‏گردانيد سپس خدا آيات خود را استوار مى‏ساخت و خدا داناى حكيم است (۵۲)


لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ ﴿۵۳﴾

تا آنچه را كه شيطان القا مى‏كند براى كسانى كه در دلهايشان بيمارى است و [نيز] براى سنگدلان آزمايشى گرداند و ستمگران در ستيزه‏اى بس دور و درازند (۵۳)


داستان سجده نکردن ابلیس از زبان قرآن کریم سوره 38:

فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ ﴿۷۲﴾

پس چون او را [كاملا] درست كردم و از روح خويش در آن دميدم سجده‏كنان براى او [به خاك] بيفتيد (۷۲)


فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ ﴿۷۳﴾

پس همه فرشتگان يكسره سجده كردند (۷۳)


إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنْ الْكَافِرِينَ ﴿۷۴﴾

مگر ابليس [كه] تكبر نمود و از كافران شد (۷۴)


قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ ﴿۷۵﴾

فرمود اى ابليس چه چيز تو را مانع شد كه براى چيزى كه به دستان قدرت خويش خلق كردم سجده آورى آيا تكبر نمودى يا از [جمله] برترى‏جويانى (۷۵)


قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ ﴿۷۶﴾

گفت من از او بهترم مرا از آتش آفريده‏اى و او را از گل آفريده‏اى (۷۶)


قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ ﴿۷۷﴾

فرمود پس از آن [مقام] بيرون شو كه تو رانده‏اى (۷۷)


وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَى يَوْمِ الدِّينِ ﴿۷۸﴾

و تا روز جزا لعنت من بر تو باد (۷۸)


قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿۷۹﴾

گفت پروردگارا پس مرا تا روزى كه برانگيخته مى‏شوند مهلت ده (۷۹)


قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ ﴿۸۰﴾

فرمود در حقيقت تو از مهلت‏يافتگانى (۸۰)


إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ﴿۸۱﴾

تا روز معين معلوم (۸۱)


قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۸۲﴾

[شيطان] گفت پس به عزت تو سوگند كه همگى را جدا از راه به در مى‏برم (۸۲)


إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ ﴿۸۳﴾

مگر آن بندگان پاكدل تو را (۸۳)


قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ ﴿۸۴﴾

فرمود حق [از من] است و حق را مى‏گويم (۸۴)


لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَمِمَّن تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۸۵﴾

هرآينه جهنم را از تو و از هر كس از آنان كه تو را پيروى كند از همگى‏شان خواهم انباشت (۸۵)


ادامه در پست بعدی...

ادامه از پست قبلی...

دوست عزیز، این تصویر قهرمان گونه ای که جناب طاهری سعی دارند از ابلیس ارائه دهند، با قرآن مغایرت آشکار دارد... یعنی شما می فرمایید که خداوند در قرآن دروغ گفته، حقیقت را پنهان کرده، تا طرح مورد نظر جناب طاهری اجرا شود؟ در اثبات عرایض بنده آیه زیاد است، به همین دو اکتفا می کنم (سوره 32):

تَنزِيلُ الْكِتَابِ لَا رَيْبَ فِيهِ مِن رَّبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۲﴾

نازل شدن اين كتاب كه هیچ [جاى] شك در آن نيست از طرف پروردگار جهانهاست (۲)

سوره 41:

لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ ﴿۴۲﴾

از پيش روى آن و از پشت ‏سرش باطل به سويش نمى‏آيد وحى [نامه]اى است از حكيمى ستوده[صفات] (۴۲)

آیا کتابی که دستور می دهد (سوره 2):

وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۴۲﴾

و حق را به باطل درنياميزيد و حقيقت را با آنكه خود مى‏دانيد كتمان نكنيد (۴۲)

خودش حق را به باطل می آمیزد؟ آیا کتابی که حق را اینگونه معرفی می کند (سوره 10):

فَذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ ﴿۳۲﴾

اين است‏ خدا پروردگار حقيقى شما و بعد از حقيقت جز گمراهى چيست پس چگونه [از حق] بازگردانيده مى‏شويد (۳۲)

در ظاهر خودش مردم را گمراه می کند؟ مگر ظاهر و باطن قرآن می توانند مغایرت داشته باشند؟ سوره 21:

وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ ﴿۱۶﴾

و آسمان و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است به بازيچه نيافريديم (۱۶)

لَوْ أَرَدْنَا أَن نَّتَّخِذَ لَهْوًا لَّاتَّخَذْنَاهُ مِن لَّدُنَّا إِن كُنَّا فَاعِلِينَ ﴿۱۷﴾

اگر مى‏خواستيم بازيچه‏اى بگيريم قطعا آن را از پيش خود اختيار مى‏كرديم (۱۷)

بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ ﴿۱۸﴾

بلكه حق را بر باطل فرو مى‏افكنيم پس آن را در هم مى‏شكند و بناگاه آن نابود مى‏گردد واى بر شما از آنچه وصف مى‏كنيد (۱۸)

اگر سناریوی جناب طاهری را درباره طرح هدفمند الهی، و رابطه ابلیس با این طرح را بپذیریم، آیات بسیاری از قرآن نقض می شوند. بله، آسمانها و زمین به بازیچه آفریده نشده، در پست های قبلی آیات مربوط به آفرینش به حق آنها را آوردم. ولی، نظر جناب طاهری به این معناست که ظاهر قرآن باطل بوده، در باطنش حقیقتی مغایر با ظاهر آن وجود دارد.

در سناریوی جناب طاهری، روز قیامت باید به ابلیس مدال افتخار هم داد. در حالی که در آیه به نحو واضح و روشن ابلیس کافر خطاب می شود، و وعده می شود که جهنم از خود شخص او، و از پیروانش پر خواهد شد.

این فرمایشی بودن نافرمانی ابلیس نمی دانیم از کجا و بر اساس کدام آیه و روایت استنباط می شود...

ادامه در پست بعدی...

ادامه از پست قبلی...

نقل قول:
با این ابوجهلی تان، به خودتان و کل هستی دارید ظلم می کنید جناب بی نام.

ظالم حقیقی کسی است که بدون استناد به آیات قرآن و روایت، تئوری بافی کرده، عده ای را گمراه می کند. ابوجهل حقیقی هم کسی است که تناقضات آشکار ارائه شده را می بیند، باز این تئوری های بی اساس را کورکورانه می پذیرد.

نقل قول:
...............

نقل قول:

و از همین جنبه است که دفع ظلم به صورت جبری را بی اثر می دانیم. زیرا اگر به درک این حقایق نرسیم، با رفع اجباری ظلم، دوباره هرکس بر اساس جهلش می تواند ظلمی جدید روا دارد و به این ترتیب، ظلم همچنان باقی خواهد ماند

بی اثر بودن یا نبودن آن هیچ فرقی نمی کند، این دلیل نمی شود که ما به صورت اجباری ظلم را رفع نکنیم. هر چیزی سر جای خودش (بله، من دست جناب طاهری را کاملاً خواندم).

نقل قول:
.............................

نقل قول:

حال، این سؤال مطرح می شود که چگونه باید با ظلم مقابله کرد. رفع ظلم و ایجاد عدالت به دو صورت امکان پذیر است؛ یکی این که با دستیابی انسان ها به درک و آگاهی، عدالت به خودی خود و به عنوان پیامد آن آگاهی در هستی محقق شود که در اینصورت ارزشمند و ماندگار خواهد بود. دعوت هایی مانند ندای "هل من ناصر ینصرنی" امام حسین(ع)، یکی از بارز ترین شاخص های ظلم ستیزی در طول تاریخ است که کسانی به آن پاسخ گفته اند که به آگاهی لازم رسیده اند. این دعوت عاری از معنا و مفهوم استیصال، و تنها برای ایجاد آخرین فرصت برای به خود آمدن و اندیشیدن است؛ فرصتی برای تفکر درباره کمال خود و برای تصمیم گیری درباره رفع ظلم و ایجاد عدالت که رابطه تنگاتنگ با کمال دارد. این پیام که "آیا کسی هست که من را یاری کند؟" سمبل "ظلم ستیزی" و "حق طلبی" و یک پیام ماندگار در تاریخ است که علی رغم گذشت قرنها از آن، هنوز هم باقی و تاثیر گذار است. این پیام در تاریخ ثبت شده است تا ما ظلم ستیزی را به درستی معنا کنیم.

ببینیم:

نقل قول:
راه دیگر این است که پیاده شدن عدالت، متکی به یک عامل جبری از بیرون باشد که طبیعتاً این عدالت جبری و وابسته به عامل زور، فاقد ماندگاری و ارزشمندی است. هیچ یک از فرستادگان الهی برای جاری کردن عدالت، متوسل به زور نشده اند.زیرا خداوند حاکمی نیست که با اتکاء به امکانات و قدرت خود و یا با چنین فرمانی به آنها بخواهد ظلم را سرکوب و عدالت را حاکم کند و اگر چنین بود، عدالتی که اولیای او در جهت برقراری آن کوشیده­اند، اثر ماندگار نداشت.
درس "پیروزی حق بر شمشیر" که از امام حسین (ع) به جا مانده است، درس پیروزی تفکر و اندیشه بر شمشیر است و به ما می آموزد که رشد و کمال با شمشیر حاصل نمی شود و ظلم ستیزی جبری، سودمندی لازم و ماندگاری نخواهد داشت. چرا که هر یک از ما بسته به میزان جهلمان ظالم هستیم و حتی در صورت رفع ظلم ظاهری، تا وقتی جاهل باشیم، ظالم خواهیم بود و هیچ اجباری جهل ما را به آگاهی تبدیل نمی کند. پس حتی اگر مشکلات بشر از طریق جبر حل و فصل شود، ریشه ظلم از روی زمین برداشته نخواهد شد.

پس حکومت عدل حضرت علی (ع) نعوذ بالله کشک بود؟ مگر نه اینکه قوانین اسلام جاری شد، و هرکه با آنها مخالفت کرد مجازات گشت؟ مگر نه اینکه زانی را شلاق زدند؟ مگر نه اینکه انگشتان دست دزد را بریدند؟ مگر نه اینکه در جای جای قرآن دستور برخورد با خاطیان داده می شود؟

خیر، جملات جناب طاهری ناقص است. ایشان باید اضافه می کردند که البته برخورد جبری با ظلم (و گناهکاران) امری لازم بوده، فرمان به حق خداست. طبیعی است که این برداشت ناقص از برخورد جبری را بدحجابهای شمال تهران خیلی بپسندند.

نقل قول:
بنابراین شمشیر نجات بخش بشر "شمشیر آگاهی" است که گردن "جهل" را می زند نه شمشیر آهنی. زیرا مشکل بشر، مشکل جهالت است.

شمشیر آهنی هم باید باشد.

نقل قول:
آگاهی موجب تسلط می شود. تسلط این است که قابلیت انجام عمل خلاف باشد، ولی انسان بر اساس آگاهی آن کار را انجام ندهد و قابلیت ظلم باشد ولی او مرتکب آن نشود. بعضی از گناه نکردن های ما ملاک گناهکار نبودنمان نیست؛ همان طور که بسیاری از ظلم نکردن هایمان نشانه ی ظالم نبودنمان نیست. زیرا امکان آن گناه یا آن ظلم وجود نداشته است.باید امکانی باشد تا ما محک زده شویم. اگر امکان و قابلیت ظلم باشد و ما مرتکب آن نشویم، می توانیم بگوییم که ظالم نیستیم. زیرا آگاهانه ازظلم اجتناب کرده ایم.

مهم این است که خداوند روز قیامت هیچکس را به خاطر ظلم نکرده ظالم نمی نامد.

نقل قول:
بنابراين اولا اگر از ما بپرسند چه کسی ظالم تر است؟ مثلا شمر و یزید ظالم تر هستند یا شما؟ خواهیم گفت که قطعاً آنها. اما اگر ما را به صحرای کربلا ببرند و در موقعیت آنها قرار دهند، آيا مطمئن خواهيم بود كه مانند آنها يا بدتر عمل نمي كنيم؟

این ملاک تشخیص ظالم نیست. این دید فقط توجیهی برای ظالمین ایجاد می کند تا ظلم خودشان را توجیه کرده، بگویند ما در وسعمان نبود.

خداوند در قرآن کریم می فرماید (سوره 23):

وَلَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَلَدَيْنَا كِتَابٌ يَنطِقُ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿۶۲﴾
و هيچ كس را جز به قدر توانش تکلیف نمى‏كنيم و نزد ما كتابى است كه به حق سخن مى‏گويد و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت (۶۲)

در عین حال می فرماید (سوره 24):

الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۲﴾
به هر زن زناكار و مرد زناكارى صد تازيانه بزنيد و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد در [كار] دين خدا نسبت به آن دو دلسوزى نكنيد و بايد گروهى از مؤمنان در كيفر آن دو حضور يابند (۲)

زنا در همه شرایط حرام شده، و هرآنچه خداوند تکلیف کند در وسع بشر بوده، در غیر این صورت آن را تکلیف نمی کرد. پس ما مسئول این نیستیم که برویم ببینیم اگر ما جای زناکار بودیم، زنا می کردیم یا نه. بعد هم با این توجیه که ما هم می کردیم، نسبت به او دلسوزی کنیم.

هر کس مسئول اعمال خود است، و خداوند بیشتر از توان کسی تکلیف نمی کند. پس قوانین مسلم روشن بوده، احکام مربوط به شکستن آنها باید اجرا شوند. بله، آگاهی دادن به مردم باعث کاهش ظلم می شود، ولی این توجیهی نمی شود که ما به صورت جبری با ظلم برخورد نکنیم، یا در این برخورد دلسوزی کنیم.

نقل قول:
ثانيا محاکمه یک مجرم بر اساس مدارک ارتکاب جرم است و در اکثر موارد در حکمی که بر اساس قضاوت کمّی صادر می شود، توجهی به مسائلی مانند محیط،تربیت، عقده ها و... وجود ندارد.

اتفاقاً کاملاً برعکس. احکام اسلام به این مسائل اهمیت فراوان داده، شرایط گناهکار کاملاً مطرح می شود. همیشه برای اجرای حد مسائل متعددی مورد بررسی قرار می گیرند.

ادامه در پست بعدی...

ادامه از پست قبلی...

نقل قول:
بشر با نادیده گرفتن "مبنای ظلم ثانویه"، تفکّری انتقام جویانه نسبت به ظالم داشته، متأسفانه، دامنه این تفکر انتقام جویانه را به خداوند و به هستی نیز کشانده است و به تدریج این تفکر اشتباه در بین برخی جوامع ریشه دوانده است که این تشکیلات هستی بر مبنای انتقام جویی طراحی شده، خالق فقط قصد دارد که اشتباهات انسان ها را با تنبیه پاسخ دهد.

تکذیب قسمت آبی رنگ مخالفت آشکار با قرآن است:

سوره 3:
مِن قَبْلُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَأَنزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِآيَاتِ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ ﴿۴﴾
پيش از آن براى رهنمود مردم فرو فرستاد و فرقان [=جداكننده حق از باطل] را نازل كرد كسانى كه به آيات خدا كفر ورزيدند بى‏ترديد عذابى سخت‏خواهند داشت و خداوند شكست‏ ناپذير و صاحب‏ انتقام است (۴)

سوره 43:
فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ ﴿۲۵﴾
پس از آنان انتقام گرفتيم پس بنگر فرجام تكذيب‏كنندگان چگونه بوده است (۲۵)

سوره 30:
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ رُسُلًا إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَاؤُوهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَانتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۴۷﴾
و در حقيقت پيش از تو فرستادگانى به سوى قومشان گسيل داشتيم پس دلايل آشكار برايشان آوردند و از كسانى كه مرتكب جرم شدند انتقام گرفتيم و يارى‏كردن مؤمنان بر ما فرض است (۴۷)

سوره 43:
فَلَمَّا آسَفُونَا انتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۵۵﴾
و چون ما را به خشم درآوردند از آنان انتقام گرفتيم و همه آنان را غرق كرديم (۵۵)

سوره 5:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقْتُلُواْ الصَّيْدَ وَأَنتُمْ حُرُمٌ وَمَن قَتَلَهُ مِنكُم مُّتَعَمِّدًا فَجَزَاء مِّثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنكُمْ هَدْيًا بَالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ أَو عَدْلُ ذَلِكَ صِيَامًا لِّيَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللّهُ عَمَّا سَلَف وَمَنْ عَادَ فَيَنتَقِمُ اللّهُ مِنْهُ وَاللّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ ﴿۹۵﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد در حالى كه محرميد شكار را مكشيد و هر كس از شما عمدا آن را بكشد بايد نظير آنچه كشته است از چهارپايان كفاره‏اى بدهد كه [نظير بودن] آن را دو تن عادل از ميان شما تصديق كنند و به صورت قربانى به كعبه برسد يا به كفاره [آن] مستمندان را خوراك بدهد يا معادلش روزه بگيرد تا سزاى زشتكارى خود را بچشد خداوند از آنچه در گذشته واقع شده عفو كرده است و[لى] هر كس تكرار كند خدا از او انتقام مى‏گيرد و خداوند توانا و صاحب‏انتقام است (۹۵)

سوره 14:
فَلاَ تَحْسَبَنَّ اللّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ ﴿۴۷﴾
پس مپندار كه خدا وعده خود را به پيامبرانش خلاف مى‏كند كه خدا شكست‏ناپذير انتقام‏گيرنده است (۴۷)

قرآن بسته ای کامل است، و اسماء الهی همه حق هستند. دید درست این است که اسماء با هم در نظر گرفته شوند. در عین حال که خداوند بخشنده ترین است، انتقام گیرنده هم هست. همه با هم.

نقل قول:
اصرار بر تزکیه رفتاری بدون ایجاد تزکیه درونی، یعنی ایجاد تزکیه ظاهری بدون تزکیه باطنی مشکل بشر را حل نخواهد کرد؛

بله. ولی تزکیه باطنی بدون تزکیه ظاهری هم بی معناست. چرا این را صراحتاً اعلام نمی کنید؟

بار اثبات به دوش مدعی است. وقتی که تناقضات به این روشنی با آیات قرآن نشان داده می شوند، بر عهده شماست که آن شبهات را رد کنید. با ابوجهل خواندن و تکفیر مردم، نمی توانید خودتان را از اتهامات مبرا کنید.

جناب azyazan:

چشم بصیرت باز کنید، مغایرت آشکار با قرآن را ببینید، توبه کرده، به حریم دین حق باز گردید.

با تشکر
یا حق

با سلام و عرض ادب خدمت تمامی خوانندگان محترم :Gol:

عنوان مقاله: جهان تک ساختاری
آدرس: http://interuniversal-tbz.blogfa.com/post-7.aspx

بررسی فرازهایی از بیانات گوهربار عارف گمنام، استاد اعظم، جناب طاهری (ره):

نقل قول:
فرض کنید مطابق شکل (الف۱) تیغه‌ای داریم که می‌تواند حول محور وسط آن بچرخد.

نقل قول:
.......... این تیغه را حول محور آن به سرعت به چرخش درآوریم، آنچه را که مشاهده می‌کنیم، استوانه‌ای است که قطر قاعده‌ی آن، قطر تیغه و ارتفاع آن، ضخامت تیغه خواهد بود............

اکنون اگر سؤال شود که "آیا این استوانه واقعیت دارد؟" جواب ما به این پرسش مثبت خواهد بود زیرا این استوانه حادث شده و به وجود آمده است، بنابراین واقعیت دارد.

این پاسخ با تعریف شما از واقعیت وجودی تناقض دارد:

نقل قول:

واقعیت وجودی
واقعیت وجودی هر چیزی، به ما نشان می‌دهد که آن چیز وجود دارد، واقع شده، اتفاق افتاده و حادث شده است؛ بدون این که علت، چگونگی و نحوه‌ی وقوع آن، اهمیتی داشته باشد. این بخش از وجود، یا قابل مشاهده است، یا اثر خود را روی محیط می‌گذارد، یا قابل ثبت و ضبط و اندازه‌گیری بوده و یا ممکن است چند مشخصه از مشخصات فوق را داشته باشد. برای مثال، وجود یک تکه سنگ واقعیت دارد چراکه آن سنگ حادث شده و به وجود آمده است؛ چه نحوه‌ی به وجود آمدن آن را بدانیم و چه ندانیم. بعضی چیزها را هم ممكن است كه نبینیم و حسی روی آن نداشته باشیم ولی واقعیت داشته باشند. مثلاً، اشعه‌ی مادون قرمز واقعیت دارد، هر چند که نمی‌توانیم آن را ببینیم و یا لمس کنیم، اما قادر هستیم آن را با تجهیزاتی اندازه‌گیری نماییم؛ حتی مورد بهره‌برداری عملی قرار دهیم.

این استوانه نه واقع شده، نه قابل مشاهده است، نه اثری از خودش روی محیط می گذارد، نه قابل ثبت و ضبط و اندازه گیری است، و نه می توان آن را مورد بهره برداری عملی قرار داد. این استوانه صرفاً یک خطای دید است، نه چیزی بیشتر. توجه داشته باشید که بین مشاهده و خطای دید تفاوت فاحشی وجود دارد.

نقل قول:
آیا جهان هستی، حقیقت وجودی نیز دارد؟
برای پاسخ به این پرسش، به بررسی اجمالی و سریعی از ساختار جهان هستی- در حدی که تا کنون قابل مشاهده و بررسی بوده است- می‌پردازیم.

ببینیم این فرمایشات تا چه حد با علم سازگاری دارد:

نقل قول:

در ابتدا بخش ماده را (که شامل اجرام سماوی است،) زیر نظر گرفته و ساختمان آنها را مورد مطالعه قرار می‌دهیم. این اجرام از مولکول‌ها تشکیل شده و مولکول‌ها نیز از اتم‌ها تشکیل شده‌اند و اتم‌ها نیز به نوبه‌ی خود از ذرات بنیادی و ضد ذرات آنها شکل گرفته‌اند و این سیر تا منهای بی‌نهایت در دل اتم ادامه دارد به طوری که ابتدایی برای آن نمی‌توان یافت. همان گونه که انتهایی نیز ندارد. به قول شاه نعمت الله ولی...
در محیطی بیکران افتاده‌ایم نیســت ما را ابـتـدا و انـتـها

قسمت قرمز شده با علم روز هیچ نوع سازگاری نداشته، صرفاً یک پیشگویی غیر علمی است. بله، ممکن است در آینده دریابیم که ذرات ریزتری هم هستند، ولی این یک ایده ثابت نشده است و هیچ جایی در توصیف ماده ندارد. (1)

نقل قول:
اینک به طرح سؤالاتی می‌پردازیم:

نقل قول:

حجم و شکل این کره‌ی عظیم (منظور اتم است)، از کجا ناشی شده است؟
در جواب باید بگوییم که این حجم بر اثر حرکت الکترون‌ها ایجاد شده است، که به آن "ابر الکترونی" گفته می‌شود.

آیا حقیقت وجودی نیز دارد؟
اگر در یک لحظه حرکت الکترون ها متوقف شود، این حجم که ناشی از حرکت الکترون ها است، ناپدید گشته و از مقابل چشمان ما محو می‌شود و تنها هسته‌ی آن (که به اندازه یک توپ فوتبال است،) باقی می‌ماند. پس نتیجه می‌گیریم که این حجم وجود خارجی نداشته و ناشی از حرکت بوده و در نتیجه مجازی است.

خیر. ابر الکترونی اصلاً از حرکت الکترون ها ایجاد نمی شود، و هیچ ربطی به مسئله استوانه که به آن اشاره کردید ندارد.

ابر الکترونی مربوط به مدل کوانتومی می شود، ابری فرضی از احتمالات است. در این مدل، مداری برای حرکت الکترون ها به دور اتم وجود نداشته، الکترون ها از لایه ای به لایه دیگر می روند. این ابر نموداری است برای نشان دادن محل هایی که احتمال وجود الکترون در آنها هست. (2)

نقل قول:
حال با همین شیوه هسته‌ی اتم را بررسی می‌کنیم

فکر کنم تا همین جای کار هم خوانندگان از اساس علمی این شیوه مطلع شده باشند. ادامه مقاله:

نقل قول:

به این ترتیب به این موضوع پی می‌بریم که مجموعه‌ای از بی‌نهایت حرکات بنیادی، هسته‌ی اتم را شکل داده که این اتم‌ها، مولکول را تشکیل داده و از مولکول‌ها، بخش مادی جهان هستی شکل گرفته است. لذا با این توصیف می‌توان گفت:

جهان هستی از حرکت آفریده شده است

اولاً این حرکات بی نهایت نیستند. چطور می شود در محدوده محدود یک اتم، بی نهایت حرکت اتفاق بیافتد؟ دوم اینکه حرکات اتفاق افتاده به خاطر نیروهای داخل اتم است، نه اینکه این حرکات باعث به وجود آمدن اتم شود. همچنین، مولکول ها بخش مادی جهان را تشکیل نمی دهند، بلکه یک اتم منفرد هم کاملاً مادی است. (1)

نقل قول:
از نگاهی دیگر نیز می‌توان به این نتیجه رسید. زیرا در فیزیک مدرن، "ماده" موج متراکم است و موج نیز خود حرکت تلقی می‌شود؛ پس همه‌ی جهان هستی- چه از بُعد ماده نگاه شود و چه از بُعد انرژی- از موج ساخته شده و همان گونه که اشاره شد، موج نیز از "حرکت" به وجود آمده است.

خیر. ماده موج متراکم نیست. (1) موج متراکم، موجی است که طول موجش کوتاه تر است. در ضمن، موج، حامل انرژی است، نه آنچه که انرژی از آن ساخته شده است. پس جهان هستی از موج ساخته نشده است. (3)

نقل قول:
با شرح مختصر و ساده‌ای که گذشت، اینک می‌توان به پرسش طرح شده‌ی قبلی، که "آیا جهان هستی حقیقت وجودی دارد یا خیر؟"، پاسخ داد. در جواب می‌توان گفت: با توجه به این که جهان هستی از حرکت آفریده شده است، لذا جلوه‌های گوناگون آن نیز ناشی از حرکت می‌باشد و همانطور که گفته شد هر جلوه‌ای که ناشی از حرکت باشد، مجازی است؛ در نتیجه جهان هستی نیز مجازی بوده و حقیقت وجودی ندارد.

چه شرح مختصر و ساده موثقی! یک تفاوت بسیار بسیار فاحش بین خطای دید ناشی از حرکت، و خود حرکت وجود دارد. توضیح واضحات است.

ادامه در پست بعدی...

ادامه از پست قبلی...

نقل قول:
(تبدیل ماده و انرژی به آگاهی، خود بحث مفصل و پیچیده‌ای دارد که در فرصتی دیگر به آن می‌پردازیم.)

الله اکبر...

نقل قول:
منظره‌ی جهان هستی با توجه به سرعت ناظر
نقل قول:

.....................
حال مجدداً ناظر مورد بحث را در نظر می‌گیریم و مشاهدات ناظر را از مناظر مقابل چشمان او را مورد بررسی قرار می‌دهیم:

ببینیم...

نقل قول:
بدیهی است که هر چقدر سرعت ناظر بیشتر می‌شود، منظره‌ی مقابل او نیز تغییر می‌کند و در هر سرعتی منظره‌ی جهان هستی به شکلی برای ناظر جلوه‌گر می‌شود. اگر ما منظره‌ی جهان هستی را در حال حاضر به این شکل می‌بینیم، به این علت است که با سرعت نسبتاً ثابتی در حال حرکت در فضا هستیم. زیرا زمین جزئی از منظومه‌ی شمسی است و با سرعت تقریباً ثابتی به دور خود و خورشید می‌چرخد؛ منظومه‌ی شمسی نیز در یکی از بازو‌های کهکشان راه شیری قرار داشته و با سرعتی حول مرکز آن در گردش است؛ این کهکشان نیز با سرعتی در فضا، به دور مرکز دیگری در گردش است... به هر حال سرعت نهایی ما به حدی است که در حال حاضر منظره‌ی جهان هستی را (به لحاظ منظره و تنوع رنگ‌ها) این گونه می‌بینیم. اگر در کهکشان دیگری زندگی می‌کردیم، احتمالاً جهان هستی را با منظره و تنوع رنگی دیگری مشاهده می‌کردیم.

هرکسی که یک جلد کتاب علمی درباره نسبیت خوانده باشد، می فهمد که سرعتها نسبی اند. بله، ما با سرعت ثابتی در جهان در حال حرکتیم، ولی سیاره زمین نسبت به من ناظر، ثابت است، در نتیجه گویی هیچ حرکتی نداشته، در مشاهده من کوچکتری تأثیری ندارد. بنابراین این تصور که سفر به کهکشانی دیگر منجر به منظره دیدی جدید، به خاطر سرعت حرکت متفاوت می شود، در مؤدبانه ترین شکل یک تصور کودکانه است. وقتی که من روی سیاره دیگری در یک کهشکان دور دست قرار بگیرم، آن سیاره نسبت به من ثابت است و تفاوت منظره ای که مد نظر استاد اعظم است حاصل نمی شود.

نقل قول:
از نقطه نظر دیگر در سرعت‌های بالا، آن چه که ناظر مشاهده می‌کند، با آن چه که ما در حال حاضر می‌بینیم، تفاوت‌های فاحشی دارد. ما در حال حاضر پیرامون خود را به راحتی مشاهده می‌کنیم، اما هر چقدر سرعت حرکت ما بیشتر شود، زاویه‌ی منظره‌ی مقابل ما جمع‌تر می‌شود به طوری که آگر بر فرض محال می‌توانستیم با سرعت نور حرکت کنیم، آن چه که به عنوان ناظر قادر به مشاهده بودیم، فقط روزنه‌ای بود در مقابل دیدگان ما و غیر از این روزنه، چیز دیگری را نمی‌توانستیم مشاهده کنیم. زیرا نورهای کناری تا به ما می‌رسیدند، از آن محل دور شده بودیم.

شاید بتوان گفت خنده دار ترین قسمت این مقاله همین قسمت باشد. در پاسخ می گوییم، هنگامی که ما با سرعتی کمتر از نور (حتی یک نوک سوزن کمتر) حرکت می کنیم، نورهای منعکس شده از اشیاء به هر حال به ما می رسند. در نتیجه، افزایش سرعت به هیچ عنوان منجر به جمع تر شدن منظره دید نمی شود. حال خود سرعت نور را (که رسیدن به آن امری محال است) بررسی می کنیم. حتی در این حالت هم، افق دید جمع نمی شود، چون به هر حال انواری منعکس شده از قبل بوده اند، و ناظر هنگام حرکت آنها را مشاهده کرده، درک می کند.

ولی نکته اصلی اینجاست که افزایش سرعت اصلاً تغییری در دید خود ناظر متحرک (نسبت به چیزهایی که همراه او در حال حرکت هستند) ایجاد نمی کند، این تفاوتها در دید ناظرهای دیگر ایجاد می شود. برای کسب اطلاعات بیشتر درباره اینکه هنگام حرکت با سرعتهایی نزدیک سرعت نور چه می شود به منبع (5) مراجعه کنید.

نقل قول:
در ضمن این روزنه‌، فرکانس بی‌نهایت نیز پیدا می‌کرد و معلوم نیست که از آن روزنه چه چیزی قابل مشاهده می‌شد و چه دنیایی پدیدار می‌گشت.

یعنی چه که فرکانس بی نهایت پیدا می کرد؟ مگر سرعت نور بی نهایت مسافت در ثانیه است؟

نقل قول:
پس ناظری که با سرعت نور حرکت کند، جهان هستی را فقط به صورت یک روزنه، آن هم با فرکانس بی‌نهایت خواهد دید و این واقعیت دنیای اوست.

دیدیم که اینطور نیست.

نقل قول:
(صرف نظر از این که با متراکم شدن موج، ماده پدید می‌آید و در یک سرعتی در مقابل ما دیواره‌ی غیر قابل عبوری تشکیل می‌گردد و موج متراکم تبدیل به ماده می‌شود- دیواره‌ی نوری – مؤلف)

خیلی جستجو کردم. چنین پدیده ای را در مقالات علمی نیافتم.

نقل قول:
با توجه به توضیحات فوق، طول موج انرژی در سرعت‌های بالا، به قدری متراکم می‌شود که در مقابل ناظر ایجاد موج متراکم (که همان ماده است،) نموده و سدی را در مقابل او ایجاد می‌کند. پس در یک شرایط فرضی ویژه‌ای (که بسته به سرعت حرکت ناظر دارد،) جهان صُلب و سخت خواهد شد و به هر طرف که بخواهد حرکت کند، دیواره‌ای سخت راه او را سد خواهد کرد (بنابراین جهان هستی هم محدود و هم لایتناهی است.)

همانطور که اشاره شد، موج متراکم ماده نیست. این حرف که در سرعت بالا، با دیواره ای مادی مواجه می شویم، یک استدلال کودکانه و ناشی از جهل گوینده است. وقتی موج متراکم می شود، صرفاً طول موج کوتاه می شود. در این میان هیچ اتم و مولکولی تشکیل نمی شود که ما با دیواری مادی مواجه شویم.

نقل قول:
با این توضیحات، نتیجه می‌گیریم جهان هستی بی‌نهایت نوع منظره داشته و هر ناظری بسته به سرعتی که در فضا دارد، آن را به شکل خاصی می‌بیند و با این ترتیب امکان واقعیت‌هایی هست که ما اصلاًً تصورش را نیز نخواهیم داشت

بیشتر از این که این نتیجه را بگیریم، نتیجه می گیریم که نویسنده هیچ تصوری از نظریه های علمی روز ندارد.

ادامه در پست بعدی...

ادامه از پست قبلی...

نقل قول:
منظره‌ی جهان هستی، با توجه به فرکانس چشم ناظر

این قسمت هم خیلی سرگرم کننده است:

نقل قول:
حال اگر فرکانس چشم انسان بی‌نهایت بود، چه اتفاقی می‌افتاد؟
آن چه که پیش چشمان هر ناظری قرار دارد، نتیجه‌ی پیوستگی تصاویر است و سرعت حرکت و چرخش باعث به وجود آمدن این توالی و پیوستگی می‌شود. اگر سرعت فرکانس چشم ناظر افزایش یابد، پیوستگی مناظر مقابل چشمان او کاهش می‌یابد تا جایی که در چشم با سرعت فرکانس بی‌نهایت، این پیوستگی به طور کامل از بین می‌رود. در این صورت دیگر چیزی را مشاهده نخواهد کرد زیرا حرکت الکترون‌ها و فرکانس‌های مختلف را دیگر به طور ساکن و ایستا می‌بیند و چون الکترون‌ها و ذرات بنیادی شکل گرفته از حرکت و پیوستگی هستند، به تدریج با بالا رفتن فرکانس چشم و نزدیک شدن به بی‌نهایت، منظره‌ی عالم هستی از مقابل دیدگان چنین ناظری محو می‌گردد.

قسمت قهوه ای رنگ که رد شد. می ماند بقیه مطلب... با بالا رفتن فرکانس چشم ناظر، دقت او روی جزئیات حرکات افزایش می یابد. یعنی کمتر دچار خطای دید می شود. اگر به فرض محال این فرکانس چشم بی نهایت می شد، معنی آن دقت بی نهایت بود، و به هیچ عنوان منجر به ساکن و ایستا شدن رویدادهای اطراف نمی شد. بلکه ناظر می توانست این حرکات را با دقت بی نهایت دنبال کرده، نه تنها منظره عالم هستی از مقابل دیدگان او محو نمی شد، بلکه دید او فاقد هر گونه خطا (از آن نوعی که جناب طاهری مجازی می نامند) می شد، در نتیجه دیگر مجازی بودن عالم (به آن شکلی که در مقاله آمده... به مطلب مربوط به استوانه مراجعه شود) برای او مصداق نداشت.

نقل قول:
منظره‌ی جهان هستی در رابطه با سرعت نور

نقل قول:
و اگر یک شی را در فاصله یک متری خود مشاهده کنیم، این تصویر متعلق به ۳۳۳۳۳۳/0 ثانیه قبل می‌باشد.

اگر این مطلب صحیح باشد، پس با این حساب مشاهده ما از آنچه که در سه متری ما قرار دارد، متعلق به یک ثانیه قبل است! فرض می کنیم اشتباه تایپی است.

نقل قول:
لذا همه‌ی آن چه را که می‌بینیم، مجازی است و عامل سرعت نور باعث ایجاد این مجاز شده و آن چه که رؤیت می‌شود، توهمی بیش نیست.

خیر، آنچه رؤیت می شود، دقیقاً همان چیزی است که در گذشته رخ داده است. همانقدر واقعی است که رویدادهای کنونی واقعی اند. تنها مشکلش این است که متعلق به گذشته است. پس بحث توهم، کاملاً بی ربط است.

نقل قول:

منظره‌ی جهان هستی در رابطه با خمش فضا
همان طور که می‌دانیم خط صاف در فضا به صورت خمیده بوده و هر متحرکی در فضا، قوسی را طی می‌کند. به عبارت دیگر، "فضا" کروی و لایه لایه است و هر متحرکی که بخواهد در آن حرکت آزاد داشته باشد، باید در یکی از این لایه‌ها قرار بگیرد و قوس آن را طی کند و اگر بخواهد مسیر این قوس را تغییر دهد، باید انرژی صرف نماید.
حال اگر ناظری بخواهد با تلسکوپی (که به فرض برد نامحدود داشته باشد،) به آسمان نگاه کند، اولاً حداکثر برد دید او محدودیت داشته و شعاع یک دایره‌ی عظیم خواهد بود و جهان هستی برای او مطابق (شکل-۱۲) محدود و محصور در این دایره می‌شود.

جناب طاهری به نحوی صحبت می کنند، گویا هر آنچه می گویند از مسلمات علمی است. وقتی درباره خمش فضا صحبت می شود، یعنی تئوری های مربوطه را پذیرفته ایم... شکل کیهان تا به امروز ناشناخته مانده، در این زمینه تئوری هایی مطرح هستند (4). کروی بودن و محدود بودن فضا بخشی از این نظرات است. درباره لایه لایه بودن آن، به دلیل نبودن شکل 12، تصوری ندارم که در ذهن نویسنده چه می گذشته است.

نقل قول:

نتیجه‌گیری نهایی در مورد جهان مجازی
با بررسی‌های بسیار اجمالی که صورت گرفت، به این نتیجه می‌رسیم که از هر زاویه به جهان هستی نگاه کنیم، مجازی است و در واقع بی‌نهایت مجاز در مجاز در دل یکدیگر قرار گرفته‌اند.

بررسی های بسیار اجمالی... مانده ام اگر این بررسی ها مفصل بود چه می شد...

نتیجه گیری نهایی این است که نویسنده مقاله، به خودش زحمت نداده نوک سوزنی درباره نظراتش مطالعه کند، ببیند استدلالات به ظاهر علمی او، اصلاً تناسبی با علم روز دنیا دارد یا خیر. سؤالی که مطرح می شود این است:

کسی که درباره مسائلی که می تواند برود تحقیق کند تا از صحت آن مطمئن شود، تحقیق نکرده سخنرانی می کند، حرفش درباره مسائل عرفانی که قابلیت تحقیق در زمینه آن نبوده، صرفاً بر اساس کشف و شهود بنیان گذاری می شوند چه قدر می تواند موثق باشد؟ قضاوت با شما!!!

منابع:
1 - http://en.wikipedia.org/wiki/Matter
2 - http://en.wikipedia.org/wiki/Atomic_orbital
3 - http://en.wikipedia.org/wiki/Wave
4 - http://en.wikipedia.org/wiki/Shape_of_the_Universe
5 - http://io9.com/5527521/what-happens-if-youre-traveling-at-the-speed-of-light-and-turn-on-your-headlights

با تشکر فراوان
یا حق

... [=&quot]که لا اقل جهت سرگرمی هم که شده، مقالات استاد را می خوانید و آنها را در جوابهایتان درج می کنید. دستتان درد نکند. لا اقل اینها را که درج می فرمایید، اگر جوابهای بنده را هم که گزارش کردهاید، مدیر سایت حذف کنند، باز هم مقالات استاد طاهری، توسط خود شما در اینجا درج است و دیگر مدیر آنها را حذف نمی کند، و آنها هم بسیار گویا هستند و خواندگان قضاوت خواهند نمود و نیز،همگی جوابهای شبه هایی که مطرح می فرمائید، در آنها هستند، منتها شما از آنها نتیجه گیری های غلط می کنید و مصادره به مطلوب می فرمائید. اگر بی طرفانه به نفکر بنشینید، درکها آغازتان می گردد، انشاء الله. منتها:

[=&quot]بشوی اوراق اگر همدرس مایی / که درس عشق در دفتر نباشد

[=&quot]اگر مرتبط شوید و ارتباط ویژه بگیرید، که به سادگی یک از ذهن گذراندن است، از پله عقل گامی فراتر نهاده و به پله عشق قدم خواهید گذارد که دیگر نیاز به هیچ ابزاری، حتی ابزار منطق در پله عقل، ندارید، و درکها آغازتان می گردد چون به هوشمندی کل وصل هستید و از سردرگمی ها و این همه پیچیدگی های ذهنی تان رها خواهید شد، عاشق می شوید و دوباره عاقل، اما این عقل دوم، عقل کلی است که با شاهد و تسلیم شدن شما (تنها شرط ارتباط که مکتوب در قرآن است: ان الدین عند الله الاسلام)، به مددتان خواهد شتافت چون نقشه حرکت است،

[=&quot]چه داند جزء راه کل خود را / مگر هم کل نماید رهنمونم
[=&quot]بکش ای عشق کلی، جزء خود را / که اینجا در کشاکشها زبونم

[=&quot]چون رحمانیت عام الهی است، چون اسم اعظم است و همان رمز قرآن و هستی:

[=&quot]اسم اعظم پیش ما باشد قدیم / یعنی بسم الله الرحمن الرحیم

[=&quot]طلب خیرها را همیشه برایتان می کنم و به هوشمندی الهی می سپارمتان تا خداوند هدایتتان فرماید و نور شمع آگاهی در ذهنتان جرقه زند که تنها نیازمان است تا تفلحون گشته و به مسیر رشد قدم گذاریم:


[=&quot]پیل اندر خانه تاریک بود[=&quot] / عرضه را آورده بودندش هنود

[=&quot]از برای دیدنش مردم بسی / اندر آن ظلمت همی شد هر کسی

[=&quot]دیدنش با چشم چون ممکن نبود/ اندر آن تاریکی‌اش کف می‌بسود

[=&quot]آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد/ گفت همچون ناودان است این نهاد

[=&quot]آن یکی را دست بر گوشش رسید/ آن برو چون بادبیزن شد پدید

[=&quot]آن یکی بر پشت او بنهاد دست / گفت خود این پیل چون تختی بدست

[=&quot]همچنین هر یک به جزوی که رسید / فهم آن می‌کرد هرجا می‌شنید

[=&quot]از نظرگه گفتشان شد مختلف / آن یکی دالش لقب داد این الف

[=&quot]در کف هریک اگر شمعی بدی / اختلاف از گفتشان بیرون شدی

[=&quot]چشم حس همچون کف دست‌است و بس / نیست کف را بر همه او دسترس

[=&quot]چشم دریا دیگرست و کف دگر / کف بهل، وز دیده دریا نگر

[=&quot]جنبش کف‌ها ز دریا روز و شب / کف همی بینی و دریا نی عجب

[=&quot]ما چو کشتی‌ها به هم برمی‌زنیم / تیره چشمیم و در آب روشنیم

[=&quot]ای تو در کشتی تن رفته به خواب / آب را دیدی نگر در آب آب

[=&quot]چرا که:

[=&quot]و جعلنا من الماء کل شیء حی

[=&quot]و امیدوارم با آب (=آگاهی) حی گردید و توجه فرمائید که::

[=&quot]هفت شهر عشق را عطار گشت / ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

[=&quot]هم اکنون "مسلمون" یا "مسلمات" ی هستند که تنها با شاهد شدن و تسلیم به هوشمندی الهی و بدون هیچ هزینه ای و ابزاری، درمان می یابند آن هم از شر بیماریهای لاعلاج.



[=&quot]مصاحبه تصویری با بیمار MS[=&quot]مثالی ار بیماری [=&quot]درمان شده توسط سایمنتولوژی در تابستان 89 ( مصاحبه تصویری با خانم سولماز مطبوع: دانشجوی فوق لیسانس مهندسی هسته ای دانشگاه صنعتی شریف )



http://www.mimws.com/films/matbu/MS_HQ_1.mp4
http://www.mimws.com/films/matbu/MS_HQ_2.mp4

[=&quot]با کمی تامل خواهیم دید که راه یکی است و دینهای آسمانی هم همین را می گویند:[/]

[=&quot] [/]

[=&quot]قُولُواْ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَ مَا أُنزِلَ إِلَیْنَا وَ مَا أُنزِلَ إِلىَ إِبْرَاهِمَ وَ إِسمَْاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْبَاطِ وَ مَا أُوتىِ‏َ مُوسىَ‏ وَ عِیسىَ‏ وَ مَا أُوتىِ‏َ النَّبِیُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَینْ‏َ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَ نحَْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ – بقره : 136[/]

[=&quot] [/]

[=&quot]ءَامَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کلُ‏ٌّ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ مَلَئکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَینْ‏َ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَ قَالُواْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ[/] - [=&quot]بقره: 285[/]

[=&quot] [/]

[=&quot]و اگر ما تاکنون هدایت نشده ایم، نه به دلیل عدم گفتن امامن معصوم و ائمه اطهار و اولیاء الله بوده، بلکه[/]:
[=&quot]
[/][=&quot]آبادی بتخانه ز ویرانی ماست/ جمعیت کفر از پریشانی ماست[/][=&quot]
[/][=&quot]اسلام به ذات خود ندارد عیبی/ هر عیب که هست از مسلمانی ماست (خیام)[/]

[=&quot]و چه زیبا می فرمایند امام خمینی[/]:

[=&quot]"سعی کن اگر اهلش نیستی و نشدی ، انکار مقامات عارفین و صالحین را نکنی و معاندت با آنان را از وظایف دینی نشمری . بسیاری از آنچه آنان گفته اند در قرآن کریم به طور رمز و سربسته و در ادعیه و مناجات اهل عصمت بارزتر، آمده است و چون ما جاهلان از آنها محرومیم با آن به معارضه برخاستیم [/]" - [=&quot]ره عشق[/] [=&quot]، ص 3[/]5

[=&quot]و در نهایت لسان الغیب که شاهدی بر مدعا هستند[/]:

[=&quot]جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه / چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند[/]

----------

[=&quot]جناب آقای بی نام! من با شما جنگی ندارم و تکفیرتان نمی کنم. این شمائید که مرا تکفیر می کنید و می گوید به اسلام حقیقی بازگردم و توبه کنم. آخرین جوابی را می بینید که بنده برایتان می گذارم و دیگر جوابی از من نخواهید دید چون می بینم که شما با به انحراف کشیدن بحث و حتی گاها تمسخر و سرگرمی خواندن آنها سعی در لوث نمودن مساله دارید[/].
[=&quot]از نظر من تماما" به شما جواب داده شد و دیگر کاری از دست من ساخته نیست و هوشمندی کل باید قفل ذهنی تان را باز کند و بینشتان را وسیع کند[/].
[=&quot]جناب بی نام! من به دین حق باز گشته ام. دو سال پیش که با مکتب [/]"[=&quot]خدامحور-خدامحور" عرفان حلقه آشنا شده ام. باز گشته ام. آثارش را در خودم مشاهده کرده ام. [/]


[=&quot]بیماری "میگرنم" از این طریق درمان شده است. میگرنی که اگر روزی 5 یا 6 قرص نمی خوردم، تا حد جنون پیش می رفتم. با ارتباطی، شروع به خواندن نماز عصر کردم. هفته دومی بود که قدم در این وادی عشق الهی گذاشته بودم و حفاظ و حلقه فرادرمانی با یک نظر، "تفویض" ام گردیده بود. پس از برخاستن از سجده آخر، درد شدیدی از پشت سرم شروع شد. چشمهایم سیاهی رفت[/]. [=&quot]چند ثانیه ای به آن حالت بودم ولی ذکر منتهای نماز را در حال خواندن بودم[/]. "[=&quot]اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له ... " نماز را تمام کردم. درمانی حاصلم شد که فقط در شکرگزاری اش نیم ساعت گریه می کردم. گریه شوق. من به این اسلام ناب محمدی ایمان دارم. این تفاسیر شما را اشتباه می یابم و اگر باز گشتن به تفسیر غلطی که شما از "اسلام" دارید را از بنده طالبید، سخت در اشتباهید. [/]

[=&quot]... چون به درک اینچنینی مطالب نرسیده اید، مطالبتان جذبمان نمی کند و مساله رطب خورده است و اینکه حضرت محمد(ص) به اعرابی فرمودند که برود و فردا بیاید. شما هم برو و به درک گفته هایت برس تا تشعشعات شعوری گفته هایت هم مثل ظاهر گفته هایت، مثبت شوند. در قول ائمه اطهار و قرآن، غور کن و بعد دوباره مقالات استاد را بخوان و همه را با ارتباط انجام بده. حرفهای زیبا از قول اندیشمندان و عارفان بزرگ، بسیارند ولی تاکنون عملی نبوده و استاد طاهری به لطف الهی، مامور اجرای آن گفته های زیبا شده اند و تنها ابزارشان (کلمه ای نیافتم که بکار ببرم چون دنیای عشق، بی ابزاری است، ولی چه کنم که مفهوم را باید می رساندم) به حول و قوه الهی، "ارتباط و حلقه" است که آن هم ابدی و ازلی است و اختراع استاد نیست، بلکه به ایشان حواله شده است. اینگونه، حتما هدایت خواهی شد و دیگر خدا را "انتقام جو" نخواهی یافت که "انتقام" صفتی انسانی و معنای ظاهری اش همان است که شما فرمودید ولی کشف رمزش را می گویدم (هوشمندی الهی) تا بگویمت، و سوء تفاهماتتان برطرف گردد انشاءالله[/]: [=&quot]"انتقام=اجرای قوانین بازتاب اعمال انسان در جهان دوقطبی." که آن هم اختیار انسان است نه اینکه نعوذ بالله، خدا ظالم باشد و بخواهد انتقام بگیرد، آنطور که استنباط مستقیم از حرف شماست. [/]

[=&quot]جناب بی نام! و هم فکران ایشان! همه مسوولیتهایمان به عهده خود ماست چون ما اختیار می کنیم و قانون اختیار بی طرف عمل می کند، حتی اگر معصوم باشیم و بی گناه. این تشعشعات شعوری اعمال ماست که قبل از عملمان، با دیگران و هستی، رفتار می کند[/].
[=&quot]اینها همان قوانین الهی (جاذبه، اینرسی، نیروهای بین اتمی و ...) یا همان قول قرآنی آن:"فرشتگان" هستند که اراده شده از طرف خدا و مجری بی کم و کاست اراده او هستند. [/]

[=&quot]لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ - سوره[/][=&quot] [/][=&quot]الرعد – آیه 11 [/][=&quot] [/][=&quot] [/]

[=&quot]و حضرت مولانا:[/]
[=&quot]این جهان کوه است و فعل ما ندا / سوی ما آید نداها را صدا[/].

[=&quot]راه نجات دسته جمعی است و اگر قرار بود "خدامحور-خودمحور" به نتیجه برسیم، تا حال رسیده بودیم. "خدامحور-خدامحور" تنها نجات بشر آخرالزمان خواهد بود[/]:

[=&quot]واعتصموا بحبل الله جمیعا" و لا تفرقوا[/].

[=&quot][/]


[=&quot]حی علی الصلوه.[/]


[=&quot]والسلام علی من اتبع الهدی[/].[=&quot][/]

با سلام لطفا در چند عبارت عرفان حلقه را توضيح دهيد نهايتا چي ميگن ؟؟؟؟

با سلام و عرض ادب :Gol:

نقل قول:
با سلام لطفا در چند عبارت عرفان حلقه را توضيح دهيد نهايتا چي ميگن ؟؟؟؟


نه دیگه، اینجوری که نمیشه! شما باید برید تمام مقالات جناب استاد را خودتان بخوانید. اگر پذیرفتید، یعنی اینکه بدون تعصب و پیش داوری آنها را خوانده اید، و هوشمندی کیهانی کار خودش را کرده، چشمان شما را باز کرده، و مسلمانی حقیقی و هدایت شده اید. اگر نپذیرید، حتماً یک فرد متعصب گمراه هستید که به خاطر ابوجهلیتان قادر نیستید کلام استاد اعظم را درک کنید، و کاری از دست ما دیگر بر نمی آید. باشد که هوشمندی کیهانی شما را هدایت کند. :Labkhand:

شوخی کردم... اساس این عرفان این است که مردم می توانند به روح القدس (همان هوشمندی کیهانی) متصل شده، فیض ببرند، الهامات الهی کسب کنند. در ضمن از این اتصال می توان در شفا هم بهره برد، به طوری که فرادرمانگر و بیمار حلقه ای هوشمند را تشکیل داده، به روح القدس متصل می شوند، و در این میان، امراض بیمار (در طی روندی که چگونگی آن توضیح داده نشده) از بین می روند. بعد چون بیمار می بیند که بیماریش بدون ابزار مادی درمان شده، به وجود این هوشمندی کیهانی پی برده، به دین می گرود. افزایش کیفیت عبادات هم بخشی از فواید این اتصال است. این خلاصه ای از اهداف ظاهری این عرفان است.

نقل قول:
... [=&quot]که لا اقل جهت سرگرمی هم که شده، مقالات استاد را می خوانید و آنها را در جوابهایتان درج می کنید. دستتان درد نکند. لا اقل اینها را که درج می فرمایید، اگر جوابهای بنده را هم که گزارش کرده اید، مدیر سایت حذف کنند، باز هم مقالات استاد طاهری، توسط خود شما در اینجا درج است و دیگر مدیر آنها را حذف نمی کند، و آنها هم بسیار گویا هستند و خواندگان قضاوت خواهند نمود و نیز،همگی جوابهای شبه هایی که مطرح می فرمائید، در آنها هستند، منتها شما از آنها نتیجه گیری های غلط می کنید و مصادره به مطلوب می فرمائید. اگر بی طرفانه به نفکر بنشینید، درکها آغازتان می گردد، انشاء الله.

درود بر دوست عزیزمان، جناب azyazan. بالاخره شما مطلبی را خودتان تایپ کردید! پیشرفت خوبی در روند این بحث محسوب می شود. خوشحالیم. اولاً، شما تا به حال هرگز به مطالب من جواب نداده اید، که من جوابهای شما را گزارش کرده باشم. تنها چیزی که گفته اید این است که پاسخ در مقاله موجود است. همین. در حالی که استدلالات روشن را اینگونه رد نمی کنند. نه فقط رفتار شما درباره استدلالات مخالف چنین بوده، بلکه به سؤالات بسیار بسیار روشن من که صرفاً سؤال بوده اند، و هیچ مخالفتی با عقاید شما در آنها نبوده هم پاسخ نداده اید. مثال:

می شود توضیح دهید که قبل از تاریخ اعلام شده چه خبر بوده، و به چه علت مردم در تمام نقاط دنیا به طور 24 ساعته نمی توانستند در این حلقه قرار بگیرند؟ می شود بفرمایید بعد از زمان اعلام شده، چه تحولی در عالم رخ داده؟ و جناب طاهری از کجا به این موضوع پی برده اند؟ اصلاً نقش شخص ایشان در این رویداد کیهانی چیست؟

در ثانی، مگر نقد من بر مقاله جهان تک ساختاری، نقدی عقیدتی بود که بنده را به شبهه افکنی و نتیجه گیری غلط و اظهار نظر یکجانبه متهم می کنید؟ آنچه درباره آن مقاله عرض کردم، صرفاً تناقضات آشکار نظرات نویسنده با علوم نوین بود. در حالی که نویسنده قصد داشته نظراتش را علمی جلوه دهد.

تعریف ابر الکترونی آن چیزی نیست که در مقاله آمده. اشاره به این مطلب، شبهه افکنی و قضاوت یک جانبه است؟ در سرعت های نزدیک به نور افق دید تنگ نمی شود، این شبهه افکنی است؟ اینجا اصلاً بحث شبهه نیست. بحث حقایق روشن علمی است. منابع معتبرش را هم ذکر کردم. پس دیگر جایی برای چنین اتهاماتی نمی ماند.

نقل قول:
اگر مرتبط شوید و ارتباط ویژه بگیرید، که به سادگی یک از ذهن گذراندن است، از پله عقل گامی فراتر نهاده و به پله عشق قدم خواهید گذارد که دیگر نیاز به هیچ ابزاری، حتی ابزار منطق در پله عقل، ندارید، و درکها آغازتان می گردد چون به هوشمندی کل وصل هستید و از سردرگمی ها و این همه پیچیدگی های ذهنی تان رها خواهید شد، عاشق می شوید و دوباره عاقل، اما این عقل دوم، عقل کلی است که با شاهد و تسلیم شدن شما (تنها شرط ارتباط که مکتوب در قرآن است: ان الدین عند الله الاسلام)، به مددتان خواهد شتافت چون نقشه حرکت است،

[=&quot]چه داند جزء راه کل خود را / مگر هم کل نماید رهنمونم
[=&quot]بکش ای عشق کلی، جزء خود را / که اینجا در کشاکشها زبونم

[=&quot]چون رحمانیت عام الهی است، چون اسم اعظم است و همان رمز قرآن و هستی:

[=&quot]اسم اعظم پیش ما باشد قدیم / یعنی بسم الله الرحمن الرحیم

ابتدا پاسخ قسمتهای قرمز را می دهم. دوست عزیز، شکر خدا در ذهن من هیچ سردرگمی و پیچیدگی وجود ندارد. من معنی این آیه را خیلی خوب درک می کنم (سوره 2):

لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿۲۵۶﴾
در دين هیچ اجباری نيست و راه از بيراهه بخوبى آشكار شده است پس هر كس به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد به يقين به دستاويزى استوار كه آن را گسستن نيست چنگ زده است و خداوند شنواى داناست (۲۵۶)

راه و بیراهه را به خوبی می شناسم (چون بخوبی آشکار شده است). دقیقاً به همین دلیل است که در این تاپیک بر ضد عرفان حلقه مطلب می گذارم. برای اینکه طاهری ها آمده اند تا با مطرح کردن نسخه ای جعلی از مسائل دینی، اصل دین را از بین ببرند (درباره نسخه جعلی در ادامه توضیح می دهم).

خوشبختانه مزه تسلیم شدن را هم چشیده ام. دقیقاً به همین دلیل است که ادعای اتصال به روح القدس مرا وسوسه نمی کند. من جایگاه خودم در هستی را شناخته ام، و پایم را از گلیمم درازتر نمی کنم. درباره اسم اعظم و تجلی اعظم در ادامه اشاره خواهم کرد.

نقل قول:
طلب خیرها را همیشه برایتان می کنم و به هوشمندی الهی می سپارمتان تا خداوند هدایتتان فرماید و نور شمع آگاهی در ذهنتان جرقه زند که تنها نیازمان است تا تفلحون گشته و به مسیر رشد قدم گذاریم:

از بابت طلب خیرهایتان ممنون، ما هم برای شما طلب خیر داریم. ولی معمولاً رسم است افراد را به خدا می سپارند...

نقل قول:
و امیدوارم با آب (=آگاهی) حی گردید و توجه فرمائید که::

[=&quot]هفت شهر عشق را عطار گشت / ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

مگر من ادعا کردم که هفت شهر عشق را گشته ام که می خواهید مرا متوجه کنید که هنوز اندر خم یک کوچه ام؟

نقل قول:
هم اکنون "مسلمون" یا "مسلمات" ی هستند که تنها با شاهد شدن و تسلیم به هوشمندی الهی و بدون هیچ هزینه ای و ابزاری، درمان می یابند آن هم از شر بیماریهای لاعلاج.

مگر من تا به حال شده که مسئله فرادرمانی را زیر سؤال ببرم که به این امر استنداد می کنید؟ به هر حال شفا یافتن نشانه حقانیت و مسائل عرفانی نمی باشد. چه بسیار ساحرانی که کارهایی انجام می دهند که همه مبهوت می مانند. نه اینکه فرادرمانی سحر باشد، ولی شفا دلیل بر حقانیت نیست (مخصوصاً وقتی که مطالب بیان شده با قرآن و کلام معصوم تناقض آشکار داشته باشد که پیشتر به آن اشاره شد).

نقل قول:
با کمی تامل خواهیم دید که راه یکی است و دینهای آسمانی هم همین را می گویند:

البته.

نقل قول:
و اگر ما تاکنون هدایت نشده ایم، نه به دلیل عدم گفتن امامان معصوم و ائمه اطهار و اولیاء الله بوده، بلکه:

[=&quot]آبادی بتخانه ز ویرانی ماست/ جمعیت کفر از پریشانی ماست
[=&quot]اسلام به ذات خود ندارد عیبی/ هر عیب که هست از مسلمانی ماست (خیام)

البته... ولی درد اینجاست که امامان معصوم (ع) فرموده اند که روح القدس مخصوص اولیای خداست...

[=&quot]

نقل قول:
و چه زیبا می فرمایند امام خمینی:

نقل قول:

[=&quot][=&quot]"سعی کن اگر اهلش نیستی و نشدی ، انکار مقامات عارفین و صالحین را نکنی و معاندت با آنان را از وظایف دینی نشمری . بسیاری از آنچه آنان گفته اند در قرآن کریم به طور رمز و سربسته و در ادعیه و مناجات اهل عصمت بارزتر، آمده است و چون ما جاهلان از آنها محرومیم با آن به معارضه برخاستیم " - [=&quot]ره عشق [=&quot]، ص 35

بنده قبلاً هم اشاره کردم، اینکه مطلبی در قرآن به صورت رمز و سربسته آمده باشد یک چیز است، اینکه مطلبی آشکارا با ظاهر قرآن تناقض داشته باشد چیز دیگری. خود امام معصوم (ع) فرموده است که اگر از ما چیزی به شما رسید که با قرآن تناقض دارد آن را نپذیرید. مگر کلام جناب طاهری از کلام معصوم بالاتر است که با قرآن مورد قضاوت قرار نگیرد؟

نقل قول:
جناب آقای بی نام! من با شما جنگی ندارم و تکفیرتان نمی کنم. این شمائید که مرا تکفیر می کنید و می گوید به اسلام حقیقی بازگردم و توبه کنم.

بنده هم با شما جنگی ندارم. کسی را هم تکفیر نکردم. تکفیر یعنی کافر دانستن فرد. من معتقدم شما در یک وادی خطرناک، در آستانه گمراه شدن هستید.

ادامه در پست بعدی...

ادامه از پست قبلی...

نقل قول:
آخرین جوابی را می بینید که بنده برایتان می گذارم و دیگر جوابی از من نخواهید دید چون می بینم که شما با به انحراف کشیدن بحث و حتی گاها تمسخر و سرگرمی خواندن آنها سعی در لوث نمودن مساله دارید.

همانطور که عرض کردم، شما تا به حال جوابی نداده اید. این اولین پست شماست که حقیقتاً متعلق به شماست. قبلی ها همه کپی مقالات بوده اند.

در ضمن، بحث به انحراف کشیده نشده. من پاراگراف به پاراگراف، جملات جناب طاهری را آورده ام، و آنها را نقد کرده ام. اگر این نقد اشتباه باشد، شما می توانید اشتباه بودن آن را با استناد به آیات قرآن و روایات معصومین (ع) ثابت کنید. اگر آیات و روایاتی نمی شناسید که سخن بنده را رد کند، آنگاه عاقلانه این است که احتمال حقانیت استدلال بنده را بدهید.

در ثانی، اختلافات فاحش نظرات مطرح شده در مقاله جهان تک ساختاری با علم روز دنیا، امری نیست که به این سادگی بتوان از آن گذشت. از دو حال خارج نیست:

1- جناب طاهری عادت دارند بدون تحقیق و بررسی استدلال کرده، اعتقادات برپا کنند.
2 - جناب طاهری صرفاً قصد عوام فریبی دارند، و می خواهند از جهل مردم نسبت به تئوری های علمی روز دنیا سوء استفاده کنند.

اگر حالت دیگری هم متصور است بنده را مطلع کنید!

در هر دو حالت، دنبال چنین کسی رفتن خطاست. حداقل آدم باید کلاه خودش را محکم بچسبد، و با بینشی باز مسائل را دنبال کند.

نقل قول:
از نظر من تماما" به شما جواب داده شد و دیگر کاری از دست من ساخته نیست و هوشمندی کل باید قفل ذهنی تان را باز کند و بینشتان را وسیع کند.

این ادعایی بیش نیست. من به درک و شعور مخاطبین ایمان دارم، قضاوت را به ایشان وا می گذارم.

نقل قول:

جناب بی نام! من به دین حق باز گشته ام. دو سال پیش که با مکتب "[=&quot]خدامحور-خدامحور" عرفان حلقه آشنا شده ام. باز گشته ام. آثارش را در خودم مشاهده کرده ام.
[=&quot]بیماری "میگرنم" از این طریق درمان شده است. میگرنی که اگر روزی 5 یا 6 قرص نمی خوردم، تا حد جنون پیش می رفتم. با ارتباطی، شروع به خواندن نماز عصر کردم. هفته دومی بود که قدم در این وادی عشق الهی گذاشته بودم و حفاظ و حلقه فرادرمانی با یک نظر، "تفویض" ام گردیده بود. پس از برخاستن از سجده آخر، درد شدیدی از پشت سرم شروع شد. چشمهایم سیاهی رفت. [=&quot]چند ثانیه ای به آن حالت بودم ولی ذکر منتهای نماز را در حال خواندن بودم. "[=&quot]اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له ... " نماز را تمام کردم. درمانی حاصلم شد که فقط در شکرگزاری اش نیم ساعت گریه می کردم. گریه شوق. من به این اسلام ناب محمدی ایمان دارم. این تفاسیر شما را اشتباه می یابم و اگر باز گشتن به تفسیر غلطی که شما از "اسلام" دارید را از بنده طالبید، سخت در اشتباهید.

خوشبختانه، بنده مدتی پیش در تاپیکی بحثی داشتم، که نشان دهنده عقاید من در این باره هست. در آن تاپیک از کسی پرسیدم معجزاتی از قبیل شفا را که برای پیروان دیگر ادیان و فرقه ها روی می دهد چطور توجیه می کند. البته ایشان پاسخ ندادند. بگذریم. در این تاپیک:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=6805

و در این پست:

http://www.askdin.com/showpost.php?p=46166&postcount=123

بنده عرض کردم:

"اول اینکه، این اصلاً جواب من نیست. من از شما خواستم این حادثه را توجیه کنید. ولی شما فقط گفتید برای دیگران هم رخ می دهد. قبول، من که حرفی ندارم، ولی چرا خداوند برای پیروان مذاهب منحرف معجزه می کند؟ سؤال من این است، بر اساس عقاید خودتان این موضوع را توجیه کنید!

برای من به شخصه این موضوع حل شده است، من هرگز به خودم اجازه نمی دهم حرف در دهان خداوند بگذارم و بگویم خداوند فقط فلان گروه را به بهشت می برد و از این قبیل حرفها. خداوند به نیت انسانها کار دارد، پس اگر شخصی خالصانه به خاطر خداوند عملی را انجام دهد، و مطمئن باشد که عملش صحیح است، حتی اگر عمل و اعتقادش غلط باشد، خداوند پاداش او را می دهد (مگر اینکه در عمل و اعتقادش حق الناس ضایع شود).

البته این موضوع شامل کسانی که دست به انکار حق بزنند نمی شود. چرا که انکار موجبات کفر را ایجاد می کند، و از عقل و خرد به دور است.

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَوْ أَنَّ الْعِبَادَ إِذَا جَهِلُوا وَقَفُوا وَ لَمْ يَجْحَدُوا لَمْ يَكْفُرُوا
اصول كافى جلد 4 صفحه :101 رواية :19
حضرت صادق عليه السلام فرمود: اگر بندگان در هنگاميكه نميدانستند توقف ميكردند و انكار نميكردند كافر نمى شدند.

و البته شخص در تصمیم گیری نباید نادانی پیشه کند. مثلاً کسی که عملش آشکارا قرآن را نقض کند، نمی تواند بگوید من نیتم خالص بود. چون بدون تحقیق تصمیم گیری کرده، و چنین تصمیمی از خطا به دور نیست. بله، اگر معجزات برای پیروان دیگر مذاهب هم رخ دهد، برای بنده قابل قبول است. "

و در این پست:

http://www.askdin.com/showpost.php?p=46413&postcount=148

عرض کردم:

"بنده خودم را متعلق به هیچ فرقه ای نمی دانم. سوره 42:

شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ ﴿۱۳﴾
از [احكام] دين آنچه را كه به نوح در باره آن سفارش كرد براى شما تشريع كرد و آنچه را به تو وحى كرديم و آنچه را كه در باره آن به ابراهيم و موسى و عيسى سفارش نموديم كه دين را برپا داريد و در آن تفرقه‏اندازى مكنيد بر مشركان آنچه كه ايشان را به سوى آن فرا مى‏خوانى گران مى‏آيد خدا هر كه را بخواهد به سوى خود برمى‏گزيند و هر كه را كه از در توبه درآيد به سوى خود راه مى‏نمايد (۱۳)

در بعضی ترجمه ها، به جای تفرقه اندازی، فرقه فرقه شدن آمده، که خوب معنی هر دو یکی است. توبه هم که یعنی بازگشت و حرکت به سوی خداوند. بر اساس وعده این آیه (و البته آیات دیگری هم از این قبیل هستند)، خداوند هرکس را که خالصانه به سوی او آید هدایت می کند. حتی اگر عقاید اشتباهی هم داشته باشد. درباره این مطلب در پست قبلی خودم مفصل اشاره کرده ام.

آغاز ورود رسمی من به دین، زمانی بود که 12 یا 13 ساله بودم. به خداوند گفتم: «خدایا، چگونه کسی را که دلیلی برای وجودش ندارم بپرستم و از او اطاعت کنم؟ من فرض را بر این می گذارم که تو هستی، و قرآن بر حق است. به راه تو می آیم، طبق وعده خودت مرا هدایت می کنی. ولی انتظار نداشته باش که 30 سال تمام فقط به دنبال دلیل وجود تو باشم.»

البته جملات من عین اینها نبود، ولی معنی اش همین بود. خیلی هم زود وجود خداوند برای من اثبات شد. اگر کسی می پرسید از کجا می دانی خداوند وجود دارد، نمی توانستم جوابش را بدهم. حالتی فکری داشتم که نمی توانستم جهان را بدون خدا فرض کنم. غیر قابل توصیف است. نوعی یقین بی دلیل. و به همین طریق پیش آمدم، و عقاید را مثل قطعات پازل کنار هم چیدم. الگوی من هم قرآن است. یعنی این پازلی که ساخته می شود نباید با قرآن اختلاف داشته باشد.

طبیعی است که در حین چیدن پازل، ممکن است گاهی شخص قطعه ای را جای اشتباهی بگذارد، و فکر کند جایش اینجاست. وقتی پازل کاملتر شود متوجه خواهد شد که این قطعه اشتباهاً اینجا قرار گرفته. روش من اینگونه است. نباید روی قطعات پازل تعصب داشت. هرلحظه ممکن است متوجه اشتباه خود بشویم. باید از پذیرش اشتباه ابایی نداشته باشیم.

تقلید در عقاید جایز نیست. چون جای توسل را در این پازل نمی یافتم، آن را در پازل قرار ندادم. وقتی جایش را یافتم و خداوند مرا هدایت کرد، آن را سر جایش گذاشتم. اگر من ائمه (ع) را به عنوان امام معصوم، و اولوالامر پذیرفته ام، اگر توسل و شفاعت را پذیرفته ام، علتش این نیست که شیعه ام. دقیقاً برعکس، چون این عقاید را دارم شیعه ام. نام این عقاید تشیع است، پس من شیعه ام. نه اینکه چون من شیعه ام، پس هرآنچه که هرکس در حیطه این مذهب بگوید من بی چون و چرا می پذیرم."

ادامه در پست بعدی...

ادامه از پست قبلی...

نقل قول:
... چون به درک اینچنینی مطالب نرسیده اید، مطالبتان جذبمان نمی کند و مساله رطب خورده است و اینکه حضرت محمد(ص) به اعرابی فرمودند که برود و فردا بیاید. شما هم برو و به درک گفته هایت برس تا تشعشعات شعوری گفته هایت هم مثل ظاهر گفته هایت، مثبت شوند. در قول ائمه اطهار و قرآن، غور کن و بعد دوباره مقالات استاد را بخوان و همه را با ارتباط انجام بده.

من تا یقین نکنم چیزی اشتباه است، آن را رد نمی کنم. فکر کنم پستهایی که به آنها اشاره کردم، و مدتها پیش از اینکه شما بنده را به تعصب متهم کنید ارسال شده اند، این مسئله را نشان دهد.

نقل قول:
حرفهای زیبا از قول اندیشمندان و عارفان بزرگ، بسیارند ولی تاکنون عملی نبوده و استاد طاهری به لطف الهی، مامور اجرای آن گفته های زیبا شده اند و تنها ابزارشان (کلمه ای نیافتم که بکار ببرم چون دنیای عشق، بی ابزاری است، ولی چه کنم که مفهوم را باید می رساندم) به حول و قوه الهی، "ارتباط و حلقه" است که آن هم ابدی و ازلی است و اختراع استاد نیست، بلکه به ایشان حواله شده است.

دوست عزیز... مطالبی که جناب استاد تحریف کرده اند و با نامی جدید مطرح نموده، با آن برای خود دم و دستگاهی ایجاد کرده اند، در اسلام سنتی و اصیل وجود داشته، نیازی نبوده به کسی حواله شود. شما اگر کتاب تجلی اعظم، نوشته سید علی طباطبایی را مطالعه بفرمایید، متوجه می شوید که مسئله رابطه داشتن با مبداء هستی و فیض بردن از وجود مبارک آن حضرت در اسلام وجود دارد، تناقضی با قرآن و روایات هم ندارد. مسئله ای که جناب طاهری مطرح می کنند، نسخه ای جعلی از حقیقتی است که مدتهاست خیلی ها از آن خبر دارند، عملاً از آن استفاده می کنند. اگر جناب طاهری حقیقتاً قصد آگاه کردن مردم را داشتند، سعی می کردند تا مطالب موجود در اسلام را با زبانی ساده برای توده مردم بیان کنند. نه اینکه دست به تحریف این حقایق زده، از آنها به نحوی بهره ببرند که پولدارهای شمال شهر تهران هم بپسندند، و توجیهاتی برای گناهکاریشان پیدا کنند.

نقل قول:
اینگونه، حتما هدایت خواهی شد و دیگر خدا را "انتقام جو" نخواهی یافت که "انتقام" صفتی انسانی و معنای ظاهری اش همان است که شما فرمودید ولی کشف رمزش را می گویدم (هوشمندی الهی) تا بگویمت، و سوء تفاهماتتان برطرف گردد انشاءالله: [=&quot]"انتقام=اجرای قوانین بازتاب اعمال انسان در جهان دوقطبی."[/]

دوست عزیز... ممنون از اینکه به فکر هدایت من هستید. ولی طبق آیاتی که مطرح کردم، انتقام صفتی انسانی نیست. حتماً علتی دارد که خداوند خودش را صاحب انتقام خطاب می کند. لابد بعضی ها فقط این زبان را می فهمند که در قرآن اینچنین آمده است.

کسی حق ندارد صفتی را که خداوند به خودش نسبت داده حذف کند. یعنی شما از خداوند بهتر صلاح مردم را می دانید؟ در ضمن من هیچ معنایی از انتقام خداوند مطرح نکردم که معنای ظاهری فرضی آن را به من نسبت می دهید. درباره کشف رمزی که مطرح کردید (سوره 7):

وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَلِقَاء الآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴿۱۴۷﴾
و كسانى كه آيات ما و ديدار آخرت را دروغ پنداشتند اعمالشان تباه شده است آيا جز در برابر آنچه مى‏كردند كيفر مى‏بينند (۱۴۷)

هیچ رمزی در کار نیست. مطلبی که مطرح کردید کاملاً روشن بوده، در ظاهر قرآن موجود است. البته کاملاً مشخص است که در روز قیامت خداوند با فردی انتقام جو (انتقام جویی ناحق)، با چهره انتقام جویش برخورد خواهد کرد.

نقل قول:
نه اینکه نعوذ بالله، خدا ظالم باشد و بخواهد انتقام بگیرد، آنطور که استنباط مستقیم از حرف شماست.

اولاً کی گفته انتقام گرفتن ظلم است؟ دوماً حرف من این بود که قرآن بسته ای کامل است. همانطور که دیدید، رمزی که شما فکر می کردید کشف کرده اید، در ظاهر قرآن وجود دارد. نیازی به مفسر نیست.

قرآن کتابی است برای همه اقشار جوامع تمام زمانها. همه باید از آن پند بگیرند. بعضی فقط زبان عذاب و انتقام را می فهمند. بعضی فقط زبان بهشت و طمع را می فهمند. بعضی هم فقط زبان اخلاص و خداخواهی را می فهمند. قرآن مال همه این اقشار است. خداوند خیلی خوب می داند که خودش را چگونه معرفی کند. هیچ نیازی نیست کسی قرآن را رمز گشایی کند تا مردم را آگاه کند. کلید اسرار قرآن در دست معصومین (ع) است، و آنها هرکس را که لایق بدانند از اسرار آگاه می کنند. به این آیه دقت کنید (سوره 3):

إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَرِيعُ الْحِسَابِ ﴿۱۹﴾
در حقيقت دين نزد خدا همان اسلام است و كسانى كه كتاب [آسمانى] به آنان داده شده با يكديگر به اختلاف نپرداختند مگر پس از آنكه علم براى آنان [حاصل] آمد آن هم به سابقه حسدى كه ميان آنان وجود داشت و هر كس به آيات خدا كفر ورزد پس [بداند] كه خدا زودشمار است ﴿۱۹﴾

آگاهی، آنطور که جناب طاهری فکر می کنند، حلال تمام مشکلات نیست. آیات دیگری هم هستند که چنین پیامی دارند. بعضی از مردم، آگاهانه حق را انکار می کنند. به این روایت پر مغز دقت کنید:

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي سَلَمَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ غَزْوَانَ عَنِ ابْنِ أَبِى نَجْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِى خَدِيجَةَ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِى الْحَسَنِ ع فَقَالَ لِى إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَيَّدَ الْمُؤْمِنَ بِرُوحٍ مِنْهُ تَحْضُرُهُ فِى كُلِّ وَقْتٍ يُحْسِنُ فِيهِ وَ يَتَّقِى وَ تَغِيبُ عَنْهُ فِى كُلِّ وَقْتٍ يُذْنِبُ فِيهِ وَ يَعْتَدِى فَهِيَ مَعَهُ تَهْتَزُّ سُرُوراً عِنْدَ إِحْسَانِهِ وَ تَسِيخُ فِى الثَّرَى عِنْدَ إِسَاءَتِهِ فَتَعَاهَدُوا عِبَادَ اللَّهِ نِعَمَهُ بِإِصْلَاحِكُمْ أَنْفُسَكُمْ تَزْدَادُوا يَقِيناً وَ تَرْبَحُوا نَفِيساً ثَمِيناً رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً هَمَّ بِخَيْرٍ فَعَمِلَهُ أَوْ هَمَّ بِشَرٍّ فَارْتَدَعَ عَنْهُ ثُمَّ قَالَ نَحْنُ نُؤَيِّدُ الرُّوحَ بِالطَّاعَةِ لِلَّهِ وَ الْعَمَلِ لَهُ
اصول كافى ج : 3 ص : 369 رواية :1
ابو خديجه گويد: خدمت حضرت الوالحسن عليه السلام رسيدم ، بمن فرمود: خداى تبارك و تعالى مؤ من را بوسيله روحى از جانب خود تاءييد كند و هر زمان كه مؤ من نيكى كند و تقوى پيش گيرد، آن روح نزد او حاضر است . و هر گاه گناه كند و تجاوز نمايد، آن روح در آن زمان غايب شود) پس آن روح با مؤ من است و در زمان احسان و نيكى او از شادى بجنبش آيد و هنگام بد رفتاريش در زمين فرو رود.
بندگان خدا، نعمتهاى خدا را (كه ايمان و يقين است ) بوسيله اصلاح نفس خويش (بسبب تقوى و ترك گناه ) مراقبت كنيد تا يقين شما بيفزايد و سودى نفيس و گرانبها بريد، خدا رحمت كند بنده ايرا كه تصميم خيرى گيرد و انجام دهد يا تصميم شرى گيرد و از آن باز ايستد، سپس فرمود: ما (اهلبيت ) آن روح را بوسيله اطاعت خدا و عمل براى او تاءييد ميكنيم.

این روایت، بسیار روشن است. جناب طاهری با تئوری شان درباره روح القدس، این روایت را دور زده اند.

نقل قول:
جناب بی نام! و هم فکران ایشان! همه مسوولیتهایمان به عهده خود ماست چون ما اختیار می کنیم و قانون اختیار بی طرف عمل می کند، حتی اگر معصوم باشیم و بی گناه.

ما هم همین را می گوییم، این جناب طاهری هستند که در مقاله شان سعی کردند انتقام از ظالم را کمرنگ کنند، جای توجیه برای گناهکاران باقی بگذارند.

نقل قول:
اینها همان قوانین الهی (جاذبه، اینرسی، نیروهای بین اتمی و ...) یا همان قول قرآنی آن:"فرشتگان" هستند که اراده شده از طرف خدا و مجری بی کم و کاست اراده او هستند.

فرشتگان موجوداتی ملکوتی هستند و ربطی به عالم ماده ندارند. آنچه شما به صورت قوانین مادی می بینید، نتیجه کارهای ایشان است. والله اعلم.

نقل قول:
راه نجات دسته جمعی است و اگر قرار بود "خدامحور-خودمحور" به نتیجه برسیم، تا حال رسیده بودیم. "خدامحور-خدامحور" تنها نجات بشر آخرالزمان خواهد بود:

مطلبی که مطرح می کنید مدتها پیش از زبان حضرت علی (ع) طرح شده (همانطور که خودتان هم اشاره کردید)، و همه آن را می دانند. ما مسئولیم نیات و اعمالمان را برای خدا خالص کنیم، نه برای بهشت، و نه برای جهنم. ولی درجه اخلاص درجه بالایی است که برای رسیدن به آن باید نفس را تزکیه کرد. به هر حال اگر کسی به خاطر ترس از جهنم یا به خاطر طمع بهشت خدا را بپرستد، باز هم پاداشش را می گیرد. این وعده خداست. مسلماً بنده خالص پاداش بالاتری دارد.

با تشکر فراوان
یا حق

با سلام

نقل قول:
منظر ما، در این مکتب عرفانی، استفاده عملی از حلقه های رحمانیت عام الهی است . بدیهی است یک موضوع را می توان از منظر های گوناگون مورد بررسی قرار داد . وقتی از این منظر به این عرفان می نگریم ، به جزئیاتی برمی خوریم که شاید پیش از این از نظر دور مانده بود . اما با بررسی های بیشتربا آن چه وجود داشته است، تناقضی پیش نمی آید. حتی با بررسی های دقیق تربه تایید هایی نیز بر می خوریم که نشانگر یکسانی عرفان کیهانی با آموزه های قبلی است و تنها منظرما عوض شده است.

نقل قول:

فقط مانده ام در این تغییر منظر، چه طور شده که روح القدس که در روایات صراحتاً آمده فقط متعلق به اولیای خداست، همینطوری کشکی و بودن واسطه در اختیار عموم قرار گرفته، آن هم بدون پیش شرط ترک حرام و اعتقادات خاص و عبادات خاص.

نقل قول:
اما معرفی کاملش را به استاد وا می گذارم و اینکه ماهیت این عرفان چیست را از زبان خود ایشان درج می کنم، بعضی ها خواندند و چیزی نگرفتند، شما بخوانید، انشاء الله که می گیرید

برخی هم خواندند و آیه و روایت و مقالات علمی آوردند آن را نقد و رد کردند. و جالب آنکه تنها پاسخ به این نقدها این بود که پاسخ شما در مقالات موجود است، دوباره بخوانید! ما مایلیم این پاسخها را از زبان خود شما بشنویم. مگر آنکه خودتان هم مقالات را نفهمیده اید، و به همین دلیل قادر نیستید از آنها دفاع کنید.

نقل قول:
حالا چگونه می‌شود به ویکی‌پدیا از نظر اعتبار اعتماد کرد؟

عجب استدلالی. چون شما ویکیپدیا را غیر علمی می دانید، پس نظرات من غلط بوده، استاد راست می گویند. می شود بفرمایید چرا کسی باید در ویکیپدیا، تعریف ابر الکترونی را تحریف کند؟

ابر الکترونی:

در باب اینکه ثابت نشده است روند وجود ذرات بنیادین تا بینهایت ادامه داشته باشد:

دوست عزیز، تمام مطالبی که عرض کردم را از مدتها پیش می دانستم. منابع ویکیپدیا فقط برای این است که خواننده بداند نظراتی که دادم باد هوا نیست. هر کسی کتابی درباره نسبیت، کوانتوم، کیهان شناسی، و غیره بخواند چیزهایی را که گفتم می فهمد. فکر کنم کسی نباشد که نداند ثابت نشده است که ساختارهای ذرات بنیادین، تا بینهایت در دل اتم ادامه داشته باشند. منبعی هم که درباره حرکت با سرعت نور (یا سرعت های نزدیک به نور) ارائه دادم، ویکیپدیا نبود:

مقالات علمی ویکیپدیا نه تنها مورد قبول عموم هست، بلکه در انجمنهای خارجی که فعالیت داشتم، در بحثها از آنها به عنوان مرجع استفاده می شد. بله، مقالات فارسی آن خیلی ناقص هستند، ولی مقالات علمی انگلیسی آن از کیفیت مطلوب برخوردارند. طبیعی است که مباحث سیاسی از تحریف در امان نمانند.

به هر حال، بار اثبات به دوش مدعی است. اگر راست می گویید، مقالات معتبر علمی ارائه دهید که تعریف ابر الکترونی، جمع شدن افق دید در سرعت های بالا، ماده شدن موج متراکم، دیواره نوری، و غیره را مطابق با نظرات جناب طاهری تأیید کنند.

[=&quot]

نقل قول:
[=&quot]آن کس که بداند و بداند که بداند / اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
[=&quot][=&quot]آن کس که بداند و نداند که بداند / بيدارش نماييد که بس خفته نماند

[=&quot]آن کس که نداند و بداند که نداند / لنگان خرک خويش به منزل برساند

[=&quot]آن کس که نداند و نداند که نداند / در جهل مرکب ابدالدهر بماند


آن کس که چشمهایش را عمداً ببندد که مبادا یک وقت بداند، و مجبور شود عقاید کنونی اش را رها کند، نه تنها در جهل مرکب ابدالدهر بماند، بلکه مسئولیت اخروی هم به دوشش خواهد بود. چون حق آمد و چشمهایش را به روی آن بست.

یا حق

جوابهای من گزارش می شود و پاک می شود. اصل جوابی که به شما داده بودم، در وبلاگ بنده موجود است. مراجعه فرمائید. صفحه اول، قسمت "حلقه" خلاصه وار گفته ایم که چه می گوییم. باز هم فرازی از آن را بیان می کنم به امید اینکه پاک نشود و ببینید:
امیدواریم نسل جوان را با دیدی نوین به اسلام ناب محمدی جذب کنیم چرا که مولای متقیان می فرماید:
"كودكان خود را برای زمانی غیر از روزگار خویش پرورش دهید ، چراكه آنان در روزگاری كه با دوران شما متفاوت است به وجود آمده اند . ( امام علی علیه السلام )"

با سلام

نقل قول:
جوابهای من گزارش می شود و پاک می شود.

من دو پست اخیر شما در این تاپیک را گزارش نکردم. مدیریت محترم سایت خودش تشخیص داد که باید حذف شوند.

در ضمن، همانطور که گفتم، شما تاکنون جواب نداده اید. فقط مقالات را کپی کرده اید، و بعضاً افراد را به گمراهی و نادانی و ابوجهلی متهم نموده اید. تنها استدلال شما این است که:

1 - عقاید ما با اسلام مغایرت ندارند. (کو اثبات؟؟؟)
2 - پاسخ تمام شبهات در مقالات موجود است. (چرا ما نمی بینیم؟؟؟)
3 - اگر با آنچه گفتیم مخالفت کنید، متعصبی ابوجهل بوده، کور هستید که پاسخ شبهات را نمی بینید. (آهان، حالا فهمیدم)

ولی این راهش نیست. طبیعی است که پستهای شما حذف شوند.

لیستی از سؤالات مطرح شده توسط دوستان که بی پاسخ مانده اند:

لیستی از سؤالات بنده حقیر که بی پاسخ مانده اند (توجه داشته باشید که در عرفان حلقه، هوشمندی کیهانی همان روح القدس، روح الامین، یا جبرئیل می باشد):

1 - چطور بین وحی پیامبر (ص) و الهامات عادی تفاوت قائلید؟ مگر نه اینکه روح القدس همه را نازل می کند؟ بر چه اساس بین آنها می توان فرق گذاشت؟ وقتی منشاء الهام یکی باشد، جنس آن هم یکی است. این توضیح واضحات است.

2 - سوره 40:

رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِيُنذِرَ يَوْمَ التَّلَاقِ ﴿۱۵
بالابرنده درجات خداوند عرش به هر كس از بندگانش كه خواهد آن روح را به فرمان خويش مى‏فرستد تا [مردم را] از روز ملاقات [با خدا] بترساند(۱۵)

از کی تا حالا به هر کس از بندگانش که خواهد، شده همه بندگان؟ با مشخص کردن مأموریت آن دسته از بندگانی که این آیه به آنها اشاره می کند هم معلوم می شود که خداوند این روح را بر چه کسانی نازل می کند. (آیات قرآن یکدیگر را نقض نمی کنند، این تناقض آشکار با نظراتتان را چگونه توجیه می کنید؟)

3 - سوره 6:
وَإِذَا جَاءتْهُمْ آيَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُواْ صَغَارٌ عِندَ اللّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُواْ يَمْكُرُونَ ﴿۱۲۴
و چون آيتى برايشان بيايد مى‏گويند هرگز ايمان نمى‏آوريم تا اينكه نظير آنچه به فرستادگان خدا داده شده است به ما [نيز] داده شود خدا بهتر مى‏داند رسالتش را كجا قرار دهد به زودى كسانى را كه مرتكب گناه شدند به [سزاى] آنكه نيرنگ مى‏كردند در پيشگاه خدا خوارى و شكنجه‏اى سخت‏ خواهد رسيد (۱۲۴)

4 - مگر دانش های باطنی را حتماً باید روح القدس به ما بفهماند؟ پس پیامبران الهی چکاره اند؟ پس ائمه (ع) چه کاره اند؟ مگر نه اینکه امام زمان (عج) فرموده اند: کیفیت استفاده از من مثل استفاده ای است که از خورشید می برید وقتی که پشت ابر است.

5 - دلایل قرآنی و روایی شما چیست که همه می توانند به روح القدس متصل شوند؟ (جالب آنکه برای برقرار شد این اتصال هیچ شرط خاصی قائل نیستند) بنده یک سری به مقالات سایت زدم. چیزی جز ادعاهای غیر مستند نیافتم. هر از گاهی هم به یک بیت شعر دوپهلو یا چند پهلو استناد شده بود، که سند محکمی نیست. قرآن و روایت ملاک تشخیص حق از باطلند. اگر منکر این حقیقت هستید، صراحتاً بفرمایید. روایت مثال:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا جَابِرُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ ثَلَاثَةَ أَصْنَافٍ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فَالسَّابِقُونَ هُمْ رُسُلُ اللَّهِ ع وَ خَاصَّةُ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ جَعَلَ فِيهِمْ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الْقُدُسِ فَبِهِ عَرَفُوا الْأَشْيَاءَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الْإِيمَانِ فَبِهِ خَافُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الْقُوَّةِ فَبِهِ قَدَرُوا عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الشَّهْوَةِ فَبِهِ اشْتَهَوْا طَاعَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَرِهُوا مَعْصِيَتَهُ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الْمَدْرَجِ الَّذِى بِهِ يَذْهَبُ النَّاسُ وَ يَجِيئُونَ وَ جَعَلَ فِى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَصْحَابِ الْمَيْمَنَةِ رُوحَ الْإِيمَانِ فَبِهِ خَافُوا اللَّهَ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الْقُوَّةِ فَبِهِ قَدَرُوا عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الشَّهْوَةِ فَبِهِ اشْتَهَوْا طَاعَةَ اللَّهِ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الْمَدْرَجِ الَّذِى بِهِ يَذْهَبُ النَّاسُ وَ يَجِيئُونَ
اصول كافى جلد 2 صفحه 15 رواية 1
1 جابر جعفى گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: اى جابر! همانا خداى تبارك و تعالى مخلوق را سه دسته آفريد؛ چنانچه فرمايد: ((و شما سه دسته جفت هم باشيد: دست راستيها و چه دست راستيها؟!! (چگونه در نعمتهاى بهشت مى خرامند) ودست چپيها، چه دست چپيها؟!! (چگونه در عقوبات دوزخ گرفتارند) و پيشى گرفتگان كه پيشى گرفته اند تنها ايشان مقربانند 6 تا 11 سوره 56 ))پيشى گرفتگان همان رسولان خدا و مخصوصين درگاه او از ميان مخلوق مى باشند. كه خدا در ايشان پنج روح قرار داده است : 1 ايشان را بروح القدس مؤ يد ساخت و بوسيله آن همه چيز را بدانند و بشناسند. 2 ايشان را با روح ايمان مؤ يد ساخت و با آن از خداى عزوجل بترسند 3 آنها را بروح قوه مؤ يد ساخت و با آن بر اطاعت خدا توانائى يافتند 4 آنها را بروح شهوت (ميل و اشتها) مؤ يد ساخت و با آن اطاعت خدا را خواستند و از نافرمانيش كراهت يافتند 5 در ايشان روح حركت نهاد كه همه مردم با آن رفت و آمد كنند.
و در مؤ منين دست راستى ها روح ايمان نهاد كه با آن از خدا بترسند و در ايشان روح قوه نهاد و با آن بر اطاعت خدا توانائى يافتند، و در ايشان روح شهوت نهاد و يا آن خواهان اطاعت خدا گشتند و در ايشان روح حركت نهاد كه مردم با آن روح رفت و آمد كنند.

ادامه در پست بعدی...

ادامه از پست قبلی...

6 - من نظر شخصی شما درباره آرم را نپرسیدم، نظر طراح آرم را پرسیدم. یعنی در کل دم و دستگاه شما هیچکس نمی داند که منظور جناب طاهری از این آرم حقیقتاً چه بوده؟ منظور حقیقی از آرم عرفان حلقه چیست؟

7 - منظورتان این است که برویم نماز بخوانیم، یا اینکه پیوستن به عرفان حلقه را معادل نماز، و بهترین اعمال می دانید؟

8 - می شود توضیح دهید که قبل از تاریخ اعلام شده چه خبر بوده، و به چه علت مردم در تمام نقاط دنیا به طور 24 ساعته نمی توانستند در این حلقه قرار بگیرند؟ می شود بفرمایید بعد از زمان اعلام شده، چه تحولی در عالم رخ داده؟ و جناب طاهری از کجا به این موضوع پی برده اند؟ اصلاً نقش شخص ایشان در این رویداد کیهانی چیست؟ منبع:
http://interuniversal-tbz.blogfa.com/post-1.aspx

9 - می شود بفرمایید چرا معصومین (ع) هرگز توصیه به انجام چنین عملی نکرده اند؟ چرا آن بزرگواران هرگز اشاره به برقراری ارتباط با روح القدس نکرده اند؟ یعنی نمی دانستند که به این راحتی می توان مردم را به روح القدس متصل کرد؟ اگر موردی هست، با ذکر آدرس روایت، ما را مطلع کنید.

10 - عرفان ایران یعنی چه؟ پس اسلامش کو؟ بنده را یاد بعضی از شعارهای سیاسی، مثل جمهوری ایرانی می اندازد...

11 - منظور از کلمه کارما که در مقاله آشنایی با فرادرمانی آمده چیست؟ اگر کارما را قبول ندارید، چه لزومی دارد که مژده به وجود نیامدن آن داده شود؟ اگر آن را قبول دارید، چطور تناسخ را رد می کنید؟ اگر منظورتان از کارما چیز دیگری است، چرا از چنین کلمه مشکوکی استفاده کردید؟ شما که نام روح القدس را تغییر می دهید، چرا نام کارما را تغییر نمی دهید تا با مفهوم سنتی آن اشتباه گرفته نشود؟

12 - داستانهای قرآنی چیز دیگری می گویند... آنها می گویند که پیامبران الهی معجزات زیادی آورده، ولی تکذیب شدند... حالا شما می گویید ما روشی یافته ایم که مردم را به (به اصطلاح) روح القدس متصل کرده، زمینه ایمان آوردن آنها را ایجاد می کنیم. لطفاً بفرمایید چرا پیامبران و اولیای خدا در اجرای رسالتشان چنین کاری نکردند؟ آیا شما چیزی یافته اید که معصومین (ع) نیافته بودند؟

13 - در یکی از مقالات آمده افرادی که به طمع بهشت یا ترس از جهنم خدا را می پرستند، بهره وافری از این آیات دارند (سوره کهف):

قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا ﴿۱۰۳
بگو آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانم (۱۰۳)

الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا ﴿۱۰۴
[آنان] كسانى‏اند كه كوشش‏شان در زندگى دنيا به هدر رفته و خود مى‏پندارند كه كار خوب انجام مى‏دهند (۱۰۴)

در این پست تناقض این ادعا با قرآن نشان داده شده است، ولی مثل همیشه بی پاسخ ماند:
http://www.askdin.com/showpost.php?p=51774&postcount=157

14 - تناقضات آشکار بین علم روز دنیا و تئوری جهان تک ساختاری جناب طاهری را چگونه توجیه می کنید؟ مطلب:

و سؤالاتی دیگر...

دوستان، فراموش نکنید که بین حرف و عمل فاصله بسیاری هست. اولی کونتور نداره، دومی داره! قبل از پیوستن به یک جریان، درباره حقیقت پشت پرده آن، و هماهنگی آن با قرآن و روایات و اسلام ناب محمدی تحقیق کنید. مبادا چشم بسته، فقط از روی قلمبه سلمبه صحبت کردن شخصی، درباره او قضاوت کنید. شعارهای یک جریان یک طرف، اتفاقات عملی حاصل از آن جریان یک طرف دیگر...

مطالعه مطالب مطرح شده در این تاپیک خالی از لطف نخواهد بود:

با تشکر فراوان
یا حق

با سلام

دوست عزیز، ما هراسی نداریم که مردم مقاله شما را بخوانند. چون به شعور مردم ایمان داریم. بنده خودم لینک مقاله را در پست منتقدانه ام قرار داده بودم.

نقل قول:
لینک اصل مقاله را (دلایل و رفرنسهای معتبر علمی موجود در مقاله

کدام رفرنسهای معتبر علمی؟؟؟ هنگامی که مقاله را نقد می کردم چنین چیزهایی در آن نبود. مقاله را دستکاری می کنید، بعد به من تهمت بستن چشمم روی حقایق را می زنید؟ خوب است. والله احکم الحاکمین.

خوشبختانه بنده زمانی که مقاله مربوطه را نقد می کردم، آن را در رایانه ام ذخیره کردم. آن را برای دانلود در اینجا قرار می دهم تا کاربران بدانند که از رفرنسهای علمی خبری نبوده است!!!

در ادامه به بررسی رفرنسهای علمی مقاله خواهیم پرداخت.

یا حق

با سلام و عرض ادب خدمت تمامی خوانندگان محترم :Gol:

بررسی ارتباط منابع علمی ارائه شده در مقاله جهان تک ساختاری با تئوری های جناب طاهری:
لینک مقاله: http://interuniversal-tbz.blogfa.com/post-7.aspx

نقل قول:
ماده و انرژی در میدان شعوری شکل گرفته و بدون وجود چنین میدانی، هیچ گونه انرژی‌ای نمی‌تواند وجود داشته باشد. (ماده خود انرژی متراکم است) لذا جهان هستی یک ساختار بیشتر ندارد و آن چه را که انسان به عنوان ابعاد می‌شناسد، (مانند فضای سه بعدی و زمان) همگی در این میدان شعوری است که معنا پیدا می‌کنند و در این میدان شکل گرفته و ایجاد شده‌اند.

منبع علمی ارائه شده در تأیید این ادعا: http://www.mc2quantum.com/?p=336

بنده نگاهی به این منبع انداختم، ولی هیچ سخنی از میدان شعوری نبود. این مقاله فقط و فقط توضیح این بود که تئوری ریسمانها چیست و کلاً چه چیزی می گوید. لطفاً آن قسمت از مقاله را که در رابطه با میدان شعوری سخن می گوید مشخص کرده، در این تاپیک ارسال کنید.

نقل قول:
شبکه‌ی شعور کیهانی

منبع ارائه شده: http://superstringtheory.com/

یک سایت کلی درباره اینکه تئوری ریسمانها چه می گوید. لطفاً مشخص کنید در کدام مقاله از این سایت به شبکه شعور کیهانی و کلاً مسئله شعور اشاره شده است.

امیدوارم نگویید که مطلب در مقالات سایت مربوطه موجود است و اگر خودمان آنها را بخوانیم پی خواهیم برد!!!

نقل قول:
اکنون این شعور و هوشمندی را از نقطه‌ی نظر تئوری بررسی نموده و به همین منظور بحثی به نام "سکه‌ی وجودی" را مطرح می‌نماییم، تا در خلال این بحث بتوانیم هوشمندی حاکم بر جهان هستی را اثبات کنیم: وجود هر چیزی را درعالم هستی، مانند سکه‌ای در نظر می‌گیریم که دو رو دارد: "واقعیت وجودی" و "حقیقت وجودی".

هیچ منبعی در رابطه با این مطلب ارائه نشده است.

نقل قول:
حجم و شکل این کره‌ی عظیم، از کجا ناشی شده است؟
نقل قول:

در جواب باید بگوییم که این حجم بر اثر حرکت الکترون‌ها ایجاد شده است، که به آن "ابر الکترونی" (http://www.britannica.com/EBchecked/topic/431159/orbital)گفته می‌شود.

قسمتی از منبع ارائه شده:

An orbital often is depicted as a three-dimensional region within which there is a 95 percent probability of finding the electron

ترجمه: یک اوربیتال اغلب به صورت یک محدوده سه بعدی نمایش داده می شود که احتمال پیدا کردن الکترون در آن 95 درصد است.

کجای این منبع می گوید که ابر الکترونی ناشی از حرکت الکترون است؟ منبعی دیگر که اختصاصاً درباره ابر الکترونی سخن می گوید:

http://science.jrank.org/pages/2375/Electron-Cloud.html

قسمتی از متن مقاله:

The term electron cloud is used to describe the area around an atomic nucleus where an electron will probably be. It is also described as the "fuzzy" orbit of an atomic electron

An electron bound to the nucleus of an atom is often thought of as orbiting the nucleus in much the same manner that a planet orbits a sun, but this is not a valid visualization

ترجمه: واژه ابر الکترونی تعریف محدوده ای دور هسته اتم است که الکترون ممکن است در آن باشد. همچنین از آن برای تعریف مدار به هم ریخته الکترون استفاده می شود.

اغلب تصور می شود که یک الکترون که با هسته اتم مرتبط است همانطور دور آن گردش می کند که یک سیاره به دور خورشید می چرخد، ولی این تشبیه درستی نیست.

کجای این مطالب می گوید که ابر الکترونی حاصل حرکت سریع الکترون به دور هسته اتم است؟

نقل قول:
از نگاهی دیگر نیز می‌توان به این نتیجه رسید. زیرا در فیزیک مدرن، "ماده" موج متراکم است.

(نانو مواد)

و موج نیز خود حرکت تلقی می‌شود؛
http://dictionary.reference.com/browse/wave?&qsrc=
پس همه‌ی جهان هستی- چه از بُعد ماده نگاه شود و چه از بُعد انرژی
http://physics.about.com/od/glossary/g/energy.htm
- از موج ساخته شده و همان گونه که اشاره شد، موج نیز از "حرکت" به وجود آمده است.



منابع در نقل قول فوق موجود است. آنها را بررسی می کنیم:

مقاله نانو مواد را بررسی کردم. در هیچ جای آن اشاره نشده است که ماده موج متراکم است. اصلاً راجع به این موضوع نیست! صفحه مربوطه را که در آن به این نکته اشاره شده مشخص کنید، مطلب آن را در این تاپیک کپی کنید تا بررسی کنیم.

منبع بعدی: http://dictionary.reference.com/browse/wave?&qsrc

خیلی جالب است. ویکیپدیا به عنوان مرجع علمی قابل قبول نیست. ولی فرهنگ لغت هست!!! کجای این منبع می گوید ماده موج متراکم است؟

منبع بعدی: http://physics.about.com/od/glossary/g/energy.htm

کجای این منبع می گوید که ماده و انرژی از موج ساخته شده است؟ همانطور که پیشتر اشاره شد، و با منابع علمی مرتبط مورد تأیید قرار گرفت، موج حامل انرژی است، نه پدید آورنده انرژی.

نقل قول:
بدیهی است که هر چقدر سرعت ناظر بیشتر می‌شود، منظره‌ی مقابل او نیز تغییر می‌کند و در هر سرعتی منظره‌ی جهان هستی به شکلی برای ناظر جلوه‌گر می‌شود. اگر ما منظره‌ی جهان هستی را در حال حاضر به این شکل می‌بینیم، به این علت است که با سرعت نسبتاً ثابتی در حال حرکت در فضا هستیم. زیرا زمین جزئی از منظومه‌ی شمسی است و با سرعت تقریباً ثابتی به دور خود و خورشید می‌چرخد؛ منظومه‌ی شمسی نیز در یکی از بازو‌های کهکشان راه شیری قرار داشته و با سرعتی حول مرکز آن در گردش است؛ این کهکشان نیز با سرعتی در فضا، به دور مرکز دیگری در گردش است... به هر حال سرعت نهایی ما به حدی است که در حال حاضر منظره‌ی جهان هستی را (به لحاظ منظره و تنوع رنگ‌ها) این گونه می‌بینیم. اگر در کهکشان دیگری زندگی می‌کردیم، احتمالاً جهان هستی را با منظره و تنوع رنگی دیگری مشاهده می‌کردیم.

منبع ارائه شده: http://www.webexhibits.org/causesofcolor/18B.html

ایرادی که من در نقد خودم گرفتم به قسمت قرمز رنگ بود. تغییر شکل جهان هستی یک چیز است، تغییر رنگ آن چیز دیگری. منبع ارائه شده مربوط می شود به علت تغییر رنگ ستارگان (طیف آنها) در دید ناظر نسب به سرعت حرکت آنها. همانطور که گفتم سرعت نسبی است. اگر من به سیاره دیگری بروم، خود سیاره نسبت به من ثابت است. به این ترتیب هیچ تغییری در دید من نسبت به آن ایجاد نمی شود. همین مطلب درباره ستاره ای که سیاره به دور آن گردش می کند صدق می کند. همچنین، به دلیل قرار گرفتن در کهکشانی جدید، من هم همراه منظومه مربوطه به دور هسته کهکشان می چرخم. به این ترتیب آن حرکت هم خنثی شده، تغییر خاصی در دید من نسبت به ستارگان خود کهکشان هم ایجاد نمی شود.

ادامه در پست بعدی...

ادامه از پست قبلی...

نقل قول:
از نقطه نظر دیگر در سرعت‌های بالا، آن چه که ناظر مشاهده می‌کند، با آن چه که ما در حال حاضر می‌بینیم، تفاوت‌های فاحشی دارد. ما در حال حاضر پیرامون خود را به راحتی مشاهده می‌کنیم، اما هر چقدر سرعت حرکت ما بیشتر شود، زاویه‌ی منظره‌ی مقابل ما جمع‌تر می‌شود به طوری که آگر بر فرض محال می‌توانستیم با سرعت نور حرکت کنیم، آن چه که به عنوان ناظر قادر به مشاهده بودیم، فقط روزنه‌ای بود در مقابل دیدگان ما و غیر از این روزنه، چیز دیگری را نمی‌توانستیم مشاهده کنیم.

نقل قول:

زیرا نورهای کناری تا به ما می‌رسیدند، از آن محل دور شده بودیم. (صرف نظر از این که با متراکم شدن موج، ماده پدید می‌آید و در یک سرعتی در مقابل ما دیواره‌ی غیر قابل عبوری تشکیل می‌گردد و موج متراکم تبدیل به ماده می‌شود- دیواره‌ی نوری – مؤلف) در ضمن این روزنه‌، فرکانس بی‌نهایت نیز پیدا می‌کرد و معلوم نیست که از آن روزنه چه چیزی قابل مشاهده می‌شد و چه دنیایی پدیدار می‌گشت. پس ناظری که با سرعت نور حرکت کند، جهان هستی را فقط به صورت یک روزنه، آن هم با فرکانس بی‌نهایت خواهد دید و این واقعیت دنیای اوست. اگر چنین ناظری قبلاً واقعیت جهان ما را ندیده باشد، به طور قطع نمی‌تواند تصور جهانی خارج از جهان روزنه‌ای را داشته باشد و یا آن را درک نماید.

نکته ای که بسیار بسیار جالب است، این است که هیچ منبعی در تأیید این ادعا، و مسئله دیواره نوری ارائه نشده است.

نقل قول:
حال اگر فرکانس چشم انسان بی‌نهایت بود، چه اتفاقی می‌افتاد؟

این ادعا هم به همچنین...

نقل قول:
منظره‌ی جهان هستی در رابطه با خمش فضا

در رابطه با این قسمت، در نقد قبلی خودم عرض کرده بودم:

جناب طاهری به نحوی صحبت می کنند، گویا هر آنچه می گویند از مسلمات علمی است. وقتی درباره خمش فضا صحبت می شود، یعنی تئوری های مربوطه را پذیرفته ایم... شکل کیهان تا به امروز ناشناخته مانده، در این زمینه تئوری هایی مطرح هستند. کروی بودن و محدود بودن فضا بخشی از این نظرات است.

ببینیم منبع ارائه شده چه می گوید: http://csep10.phys.utk.edu/astr162/lect/cosmology/geometry.html

به تصویر بالا دقت کنید. حال به جمله پایانی مقاله دقت کنید:

Therefore, the value of the density parameter and thus the ultimate fate of the Universe remains one of the major unsolved problems in modern cosmology

ترجمه: از این رو، مقدار چگالی عالم، و بر اساس آن سرنوشت نهایی کیهان به عنوان یکی از مشکلات اصلی حل نشده کیهان شناسی مدرن باقی می ماند.

اگر مقاله را کامل مطالعه کنید، متوجه می شوید که چگالی نامعلوم کیهان شکل آن را تعیین می کند. همانطور که دیدید، منبع ارائه شده، نقد مرا تأیید می کند، نه نظر جناب طاهری را.

جناب azyazan، خجالت نمی کشید؟ چرا به شعور خوانندگان اهانت می کنید؟ به عنوان منبع، لینکی به صفحه اصلی یک سایت (http://superstringtheory.com/) که حاوی مقالات زیادی است می دهید، تا وانمود کنید ادعاهای جناب طاهری با علم روز سازگار است؟ کدام مقاله علمی به مسئله شعور، و اینکه ماده و انرژی از شعور ساخته شده اند اشاره می کند؟ اگر راست می گویید، آن قسمت از مقالات علمی را که چنین حرفی می زنند، با ذکر آدرس دقیق، در این تاپیک کپی کنید تا همه ببینیم.

یا حق

با سلام و عرض ادب خدمت تمامی خوانندگان محترم :Gol:

جناب azyazan واقعاً بهتون تبریک می گم. بی سوادی خود را عملاً به اثبات رساندید.

نقل قول:
اگر سوادمان نمی رسد که فیزیک و مکانیک و ریاضیات مدرن را درک کنیم، آنها را به ریاضیدانان و فیزیکدانان واگذاریم تا بحث کنند و دلایل ریاضی (و نه صد تا یه غاز) جهت رد آن بدهند.

دوست عزیز... شما با این لینک علمی که ارائه کردید تا ثابت کنید فضا کروی است، فقط آبروی خود را بردید.

نقل قول:
مثال تیغه را به راحتی درک خواهیم کرد (چون توضیحات کافی است و با دقت بخوانیم و بی غرض، آشکارمان می گردد) همین را درک کنیم، مقصود ما را می رساند و نیازی نیست انرژی ذهنمان را هدر دهیم،

بنده با منابع معتبر علمی آن هم به زبان اصلی نشان دادم که مثال تیغه هیچ ربطی به ابر الکترونی ندارد. ما مثال تیغه را به خوبی درک کردیم، و چیز پیچیده ای نیست که به خاطر آن نیاز به فرمول ریاضی باشد. مسئله این است که سخنان و نتیجه گیری های جناب طاهری با علم روز دنیا مغایرت دارند که این مغایرتها با استناد به منابع علمی معتبر نشان داده شد.

خوشبختانه لینکها به زبان فارسی است و نیازی نیست آن را ترجمه کنیم. همانطور که تمامی خوانندگان مستحضر هستند، این لینکها درباره مبحث هندسه فضایی در ریاضیات هستند، که هیچ ارتباطی به کیهان شناسی نوین، و شکل کیهان ندارد. ظاهراً جناب azyazan فکر کرده اند که اگر در صفحه ای کلمه کره، فضا، و فرمولهای ریاضی باشد، به این معنی است که فضا کروی است. خودتان قضاوت کنید، کسی که نداند هندسه فضایی ربطی به شکل کیهان ندارد، چه قدر از مباحث علمی سر در می آورد؟

متأسفانه دوستمان مدام مقاله سایت و منابع ارائه شده را تغییر می دهند، که این یعنی عقب نشینی از مواضع قبلی. من دیگر مقاله را مفصلاً نقد نمی کنم و فقط سرفصلهای مربوطه و لینکهای مرتبط با آن را می آورم و به آن می پردازم. نقدهایی که قبلاً کردم هنوز پابرجاست و هیچ کدام از لینکهای ارائه شده آنها را از اعتبار نمی اندازد:

نقل قول:
شبکه‌ی شعور کیهانی

در این قسمت از مقاله مطالبی علمی ارائه شده، که در آنها هیچ اشاره ای به شعور و غیره نشده است. صرفاً درباره برخی مسائل علمی و آزمایشگاه CERN است. ولی به لینک جالبی هم اشاره شده است: http://www.ki2100.com/meta/rooh_dokhan.htm

اول از همه باید بگویم که این یک منبع علمی محسوب نمی شود. اصولاً سایتی که درباره متافیزیک صحبت کند و آن را با فیزیک مخلوط می کند علمی و معتبر نیست. چون در علم بحثی از متافیزیک نبوده، همه چیز از دیدگاه مادی بررسی می شوند. قسمتی از منبع ارائه شده:

نقل قول:

[=Times New Roman]اين پديده شگفت انگيز را چگونه ميتوان توجيه كرد: (ماده تاریک)
[=Times New Roman]و او كسي است [كه] آميخت ( مخلوط ، آشفته و روان كرد ) دو دريا [را كه] اين شيريني گوارايي ( دلپذير و نوشي ) و اين [ديگري] نمكي شوري ( تلخي ) [است] و قرارداد ( مقرر كرد ) مابين آن دو برزخي ( حايل و حد فاصلي ) و دورباشي ( دوري ، جدايي ) دور شده‌اي . آيه 53 سوره فرقان
[=Times New Roman]آميخت ( مخلوط ، آشفته و روان كرد ) دو دريا [را تا] ملاقات كنند ( به هم برسند ) آن دو [با يكديگر] 19
[=Times New Roman]مابين آن دو برزخي ( حايل و حد فاصلي ) [است كه] تجاوز ( تعدي به حريم ) نمي‌كنند آن دو [همديگر را] 20 رحمن

[=Times New Roman]چنين به‌نظر مي‌رسد كه درياي اول مقداري از روح خداوند است و درياي دوم مقداري از دخان ( ماده تاريك ) موجود در عالم باشد و حاصل فرآيند ، آفرينش ماده باريوني (‌ هيدروژن و ... ) مي‌باشد كه روح خداوند در ماده به صورت ميادين الكتريكي ، مغناطيسي و گرانشي تجلي مي‌كند ؛ همچنين به صورت امواج الكترومغناطيسي يعني نور ( طيفهاي مريي ) براي اينكه خداوند در سوره نور مي‌فرمايد:
[=Times New Roman].......

همانطور که می بینیم در تفسیر به رأی که در منبع مربوطه انجام گرفته، فرض شده که دخان به معنی ماده تاریک است. بعد فرض شده که خداوند از روح خودش در ماده تاریک دمیده، و حاصل این مطلب فعل و انفعالاتی است که منجر به تشکیل هیدروژن و غیره شده است. پاسخ روشن است، روح خداوند متعلق به جهان مادی نیست که با مواد ترکیب شود و فعل و انفعالات مادی ایجاد کند. البته هیچ روایتی هم وجود ندارد که تأیید کند خداوند از روح خودش در مواد می دمد. البته این مقاله را به طور کامل می توان نقد کرد، ولی بحث ما چیز دیگری است. به قسمت دیگری از سایت منبع دقت کنید:

نقل قول:
هشدار : مطالب ارايه شده در اين مبحث ، عقايد و استنباط‌هاي شخصي بوده و در صورت نادرست بودن لطمه‌ و خللي به صحت و درستي مطالب كتاب آسماني قرآن وارد نخواهد كرد ، شما مي‌توانيد عقايد و استنباط‌هاي بهتر و درست‌تري داشته باشيد و ما در اين مبحث صرفا انديشه‌ها و استنباط‌هاي خود را ارايه مي‌كنيم.

لینک: http://www.ki2100.com/meta/index.htm

بله، خود نویسنده می گوید عقاید و استنباطهای شخصی من. خودش احتمال می دهد که نادرست باشد. حالا جناب azyazan که ویکیپدیا را به عنوان منبع علمی قبول ندارند، از این سایت منبع علمی ارائه می دهند!!!

خیر. منبع ارائه شده علمی نبوده مورد قبول نمی باشد.

ادامه در پست بعدی...

ادامه از پست قبلی...

نقل قول:
حقیقت وجودی

لینک منبع این قسمت: http://www.ki2100.com/meta/index.htm

همان لینک غیر علمی که خود نویسنده هم اذعان دارد نظر شخصی است.

نقل قول:
منظره‌ی جهان هستی با توجه به سرعت ناظر

در این قسمت ابتدا پدیده دپلر شرح داده شده است. بعد مسائلی که در پستهای پیشین نقد شد مطرح شده اند. منابع ارائه شده:

http://www.webexhibits.org/causesofcolor/18B.html
http://www.ki2100.com/physics/acceleration_reactor.htm

اولین منبع که در پستهای پیشین بررسی شد. دومی هم که متعلق به همان سایت غیر علمی است. البته من نقدی به مطالب ارائه شده در منبع دوم (جز دو پاراگراف آخر آن) ندارم. اصلاً به بحث ربطی ندارد. باید توجه داشته باشید که مطالب بیان شده از دید ناظر بیرونی است، نه از دید ناظری که خودش در حال حرکت است. در رابطه با این مطلب قبلاً لینکی ارائه داده ام:

http://io9.com/5527521/what-happens-if-youre-traveling-at-the-speed-of-light-and-turn-on-your-headlights

نقل قول:
حال اگر فرکانس چشم انسان بی‌نهایت بود، چه اتفاقی می‌افتاد؟

این قسمت هنوز بی منبع است!

نقل قول:
منظره‌ی جهان هستی در رابطه با سرعت نور

منبع ارائه شده: http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%84%D8%A7%D9%81+%D9%85%D9%86%D8%B8%D8%B1+%D9%88+%D8%B3%D8%B1%D8%B9%D8%AA+%D9%86%D9%88%D8%B1&SSOReturnPage=Check&Rand=0

دوست عزیز، ما که به این مسئله ایراد نگرفتیم. ما به نتیجه گیری جناب طاهری ایراد گرفتیم:

نقل قول:
لذا همه‌ی آن چه را که می‌بینیم، مجازی است و عامل سرعت نور باعث ایجاد این مجاز شده و آن چه که رؤیت می‌شود، توهمی بیش نیست. در نتیجه نمی‌توانیم به مشاهدات خود استناد داشته باشیم و آن چه را که به عنوان تصویر جهان هستی می‌شناسیم، به طور کامل مجازی است.

در پستهای قبلی در پاسخ به این ادعا عرض کردم:

خیر، آنچه رؤیت می شود، دقیقاً همان چیزی است که در گذشته رخ داده است. همانقدر واقعی است که رویدادهای کنونی واقعی اند. تنها مشکلش این است که متعلق به گذشته است. پس بحث توهم، کاملاً بی ربط است.

منبع علمی ارائه شده نظر جناب طاهری را ثابت نمی کند. در عین حال ایرادی که بنده به آن ادعا گرفتم را هم رد نمی کند.

نقل قول:
منظره‌ی جهان هستی در رابطه با خمش فضا

منابع ارائه شده:

http://www.aftab.ir/articles/science_education/astronomic/c3c1193302640p1.php
http://ulduzlarda.blogspot.com/2007/09/blog-post_08.html
http://adsabs.harvard.edu/cgi-bin/nph-abs_connect?bibcode=1987GReGr..19..899B&return_req=no_params&selfeedback=1&use_title=YES&use_kwds=YES&return_req=feedback
http://www.4shared.com/get/4AV9UpX1/G4-Geometry.html
http://www.4shared.com/document/qp_sMJ2Z/08040153.html

اولی و دومی درباره سیاهچاله هاست و تنها ارتباطی که بین آنها و ادعای جناب طاهری می بینم این است که فضا خمیده می شود. خب ما که به این ادعا ایراد نگرفتیم! ایراد ما این بود که هنوز ثابت نشده کیهان چه شکلی است! منبع هم ارائه شد. هر کسی هم که اخبار علمی را دنبال کند، می داند که شکل کیهان یکی از معماهای علم نوین است.

نکته بسیار جالب در رابطه با دو مقاله اول این است که در منابع مورد استفاده برای نوشتن آنها ویکیپدیا هم ذکر شده است! بالاخره ویکیپدیا علمی هست یا نیست؟

منبع سوم لیستی بلندبالا از مقالات است. قبلاً هم عرض کردم، اگر راست می گویید آدرس دقیق مقاله و آدرس پاراگراف مربوطه را که حرف جناب طاهری را تأیید می کند در این تاپیک ارسال کنید!

چهارمی و پنجمی دو مقاله علمی هستند که خواندن آنها ممکن است چند روز طول بکشد. پس اظهار نظری نمی توانم بکنم. چیزی که مسلم است این است که شکل کیهان تا به امروز ناشناخته مانده است.

به هر حال حتی اگر فرض کنیم (این فقط یک فرض است) که غیر علمی بودن قسمت مربوط به خمش فضا حل شده باشد، غیر علمی بودن قسمتهای دیگر به قوت خود باقی هستند.

در انتها، مجدداً به این قسمت از پست جناب azyazan می پردازم:

[=&quot]

نقل قول:
[=&quot]انا للله و انا الیه راجعون. این فقط با مرکزیتی انجام می شود که الله نام نهاده ایم. [=&quot]يادت باشه دنيا گرده

[=&quot]
نقل قول:

http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/m...e=Check&Rand=0

http://forum.parsigold.com/archive/i...p/t-21759.html

[=&quot]، هر وقت احساس كردي به آخر رسيدي، شايد در نقطه شروع باشي.



[=&quot]
نقل قول:



دوست عزیز، یعنی شما واقعاً بی ارتباط بودن مبحث هندسه فضایی با شکل کیهان را نمی دانید؟ یعنی شما نمی دانید مبحث هندسه فضایی بخشی از هندسه اقلیدسی است؟ یعنی واقعاً نمی دانید که هندسه کیهان اقلیدسی نیست؟ اصلاً تا به حال چیزی از هندسه ریمانی شنیده اید؟

باز هم می گویم: خودتان قضاوت کنید، کسی که نداند هندسه فضایی ارائه شده در مقالت مربوطه ربطی به شکل کیهان ندارد، چه قدر از مباحث علمی سر در می آورد؟

جالب آنکه چنین کسی می گوید:

نقل قول:
طلب خیرها را از درگاه باریتعالی، مسئلت می نمایم تا مطلب را گرفته و مانند بعضی از دوستانمان، چشمانتان را از ترس واقعیت اینکه: باید تجدید نظری در عقایدمان بدهیم، نبندید[=&quot].

چه تجدید نظری در عقایدمان؟ نظرات جناب طاهری نه تنها به علم روز ربطی ندارد، بلکه با آیات قرآن و روایات هم رد شد. بار اثبات به دوش مدعی است. اگر راست می گویید سؤالات مطرح شده را پاسخ دهید:

http://www.askdin.com/showpost.php?p=53028&postcount=184
http://www.askdin.com/showpost.php?p=53029&postcount=185

یا حق

با سلام و عرض ادب خدمت تمامی خوانندگان محترم :Gol:

نقل قول:
مقاله بسیار واضح و مبتنی بر قدیم و جدیدترین یافته های فیزیک کلاسیک و کوانتوم می باشد.

از خوانندگان محترم خواهشمندم اگر از یافته های فیزیک کلاسیک و کوانتوم بی خبر هستند، ابتدا از این یافته ها آگاه شوند، بعد درباره این مقاله نظر دهند. مبادا ندانسته ادعاهای پوچ افراد را باور کنید.

نقل قول:
من دائم در حال [=&quot]Update [=&quot]کردن این منبع هستم. به دنبال علم روز و شیوه جدید ارائه مطالب علمی بودن، دلیلی بر عقب نشینی نیست.

وقتی لینک قبلی که نقد شده و معلوم شده کاملاً بر خلاف مقاله است حذف می شود، نام این کار سانسور لینک علمی بوده، گذاشتن لینک جایگزین سرپوش زدن به افتضاح مربوطه نام دارد.

نقل قول:
اگر سوادمان نمی رسد که فیزیک و مکانیک و ریاضیات مدرن را درک کنیم، آنها را به ریاضیدانان و فیزیکدانان واگذاریم تا بحث کنند و دلایل ریاضی (و نه صد تا یه غاز) جهت رد آن بدهند.

خوشبختانه امروزه آگاه شدن از یافته های فیزیک و مکانیک و غیره اینقدرها هم سخت نیست:

http://telescope.ir/
http://telescope.ir/index.aspx?siteid=1&pageid=141
http://telescope.ir/index.aspx?pageid=169&siteid=1

همچنین در صورت شک می توانیم با یک فرد آگاه مشورت کنیم و میزان علمی بودن یک ادعا (مثلاً اینکه موج متراکم تبدیل به ماده می شود) را بسنجیم. انجمنهای علمی هم هستند که در آنها می توانیم به طرح سؤالات خود بپردازیم. اگر زبان انگلیسی هم بدانیم که چه بهتر. آن وقت می توانیم در انجمن های خارجی سؤالاتمان را طرح می کنیم. فیزیک و کیهان شناسی فقه نیست که مرجع تقلید داشته باشیم. کاملاً قابل تحقیق است. من همین جا از همه دعوت می کنم درباره صحت ادعاهای مطرح شده در مقاله خودشان تحقیق کنند.

نقل قول:
شاهد بودن یعنی نه قبول کردن و نه رد کردن. بی طرف بودن.

قرآن به ما اجازه نمی دهد چشممان را روی تناقضات آشکار با آیات و روایات که پیشتر اشاره شد ببندیم. هرچه با قرآن مغایرت داشته باشد باطل است، دنبال آن رفتن مسئولیت اخروی دارد.

نقل قول:
خوانندگان محترم، مستحضر باشند که غرض ورزی ما را از کمال دور خواهد کرد.

ما غرضی را دنبال نمی کنیم. سؤالاتی روشن پرسیدیم، جوابی که شنیدیم این بود که متعصب و ابوجهل هستیم و پاسخ در مقالات موجود است و لابد کوریم که آن را نمی بینیم. من هنوز منتظر ارائه دلایل قرآنی و روایی که اتصال عموم به روح القدس را تأیید کند هستم.

نقل قول:
میگرن خود من ([=&quot]azyazan[=&quot])[=&quot]هم با همین اتصال با هوشمندی[=&quot] الهی حاکم بر جهان هستی[=&quot]، درمان شد

به این مسئله قبلاً پاسخ دادم.

نقل قول:
من آنچه شرط بلاغ بود با شما گفتم. خواه پند گیرید و خواه ملال. لا اکراه فی الدین، قد تبین الرشد من الغی.

از همه دعوت می کنم مطالب این تاپیک را کامل مطالعه کنند. همین کافی است. اگر بعد از این همه دلایل و سؤالات روشن باز هم کسی دلش می خواهد چشمش را روی همه این مشکلات و تناقضات ببندد و کار خودش را بکند، دیگر کاری از دست ما بر نمی آید.

ما هم آنچه شرط بلاغ بود گفته ایم. عاقلان دانند.

یا حق

بینام;54283 نوشت:
با سلام و عرض ادب خدمت تمامی خوانندگان محترم :gol:

. من هنوز منتظر ارائه دلایل قرآنی و روایی که اتصال عموم به روح القدس را تأیید کند هستم.


یا حق

..یا ستار..

با سلام..

با عرض پوزش از دوستان ؛..

اول اینکه از طریق ماده نمی توان به عالم مجردات رسوخ نمود ؛برای همین تمام اثرات مادی که امواج نیز یکی از انها می باشد ؛همه خود در بطن عالم مادی بوده وخواص انرا دارند ؛به عبارتی عالم مادی عالم برخورد می باشد ؛نتیجتا کسانی که بخواهند از طریق علوم و نظریات فیزیکی ؛به عالم غیر مادی سرایت نمایند؛همه از باب توهم وتخیل می باشد؛خود این اقایان عدم پیش بینی عالم کوانتوم را عدم علت برای خواص ان ذرات می دانند وای به حال موارد بزرگتر از ان مانند عالم سمائی....

خلاصه اینکه از طریق نظریات فیزیکی ؛رسیدن به حقیقت عالم و توجیه نظام ان از مبانی ای می باشد که اصلا در حیطه این علم نیست...اصلا بهشت و جهنم وعوالم قیامت را با مغناطیس و امواج مادی چه کار است ؛خود این نظریه پردازها هم تفهم نکرده اند...

اما غرض از ورود ؛در مورد سوالی می باشد که دوستمان جناب بینام کرده اند؛..

انچه از روایات و ایات به دست می اید ؛روح القدس از جنس فرشتگان می باشد؛که با واسطه اضافه قدس ؛الودگی ها وخطا ها و اشتباهات مادی از ان مبری می گردد؛به عبارتی تنها دار مادی است که محل برخورد و موانع مختلف در جهت رسیدن به کمال می باشد ؛ولی در عالم فرشتگان و مجردات یا عالم عقول در اصطلاح فلسفی این مسائل وجود ندارد...

به عبارتی روح القدس در شرع همان عقل فعال درفلسفه می باشد؛به عبارتی عقل فعال عقلی است که باطن و حقیقت همه اشیا مادی می باشد و واسطه در فیض در جهان مادی می باشد؛نتیجتا اتصال با ان یعنی اتصال به حقیقت و عینیت اشیا ؛و در اتصال به عینیت خطا و اشتباه وجود ندارد....

نتیجتا این که گفته می شود همه اشیا مادی به عقل فعال یا این مجردات و فرشتگان قائم هستند به این اصل بر می گردد...یعنی علت و حقیقت همه اشیا مادی به صورت بساطت واجمال عقل فعال می باشد...این یعنی همان علم به حقیقت وعینیت اشیا..

به این روایت توجه نمایید:

الحـسـیـن بن محمد عن المعلى بن محمد عن عبد الله بن إدریس عن محمد بن سنان عـن المـفـضل بـن عـمـر عن أبى عبد الله ع قال سألته عن علم الإمام بما فى أقطار الأرض و هـو فى بیته مرخًى علیه ستره فقال یا مفضل إن الله تبارک و تعالى جـعل فى النبی ص ‍ خمسة أرواح روح الحیاة فبه دب و درج و روح القوة فبه نهض و جـاهـد و روح الشهـوة فبه أکل و شرب و أتى النساء من الحلال و روح الإیمان فبه آمـن و عـدل و روح القدس فبه حمل النبوة فإذا قبض النبی ص انتقل روح القدس فـصـار إلى الإمـام و روح القـدس لا یـنـام و لا یغفل و لا یلهو و لا یزهو و الأربعة الأرواح تنام و تغفل و تزهو و تلهو و روح القدس کان یرى به

-مـفـصـل بن عمر گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم راجع بدانستن امام علیه السلام انچه را در اطراف زمین است ، با اینکه خودش در میان اتاقى است که پرده اش انداخته است فرمود: اى مفضل ! خداى تبارک و تعالى در پیغمبر صلى الله علیه و اله پنج روح قرار داد: 1ـ روح زندگى که با ان بجنبد و راه رود 2ـ روح قوه که با ان قیام و کوشش کند 3ـ روح شـهـوت کـه بـا ان بـخـورد و بـیـاشـامـد و بـا زنـان حـلال خـود نـزدیـکى کند 4ـ روح ایمان که با ان ایمان اورد و عدالت ورزد 5ـ روح القدس که با ان بار نبوت کشد.

چـون پـیـغـمـبـر صـلى الله عـلیـه و اله وفـات کـنـد، روح القدس از او به امام (جانشین ) مـنتقل شود و روح القدس خواب و غفلت و یاوه گرى و تکبر ندارد و چهار روح دیگر خواب و غفلت و تکبر و یاوه گرى دارند و بوسیله روح القدس همه چیز درک مى شود.

به عبارتی رو ح القدس ؛یا همان عقل فعال ؛حامل ادراک حضوری و عقلی برای نفس انسان واشیا می باشد...که در وجود معصوم این اتصال با عقل فعال و یا روح القدس به تمام جهات ان می باشد...

با عرض معذرت مجدد..

یا حق

با سلام و عرض ادب خدمت دوست عزیزم :Gol:

دوست عزیز توجه داشته باشید که سؤال من مربوط می شود به نقد عرفان حلقه، و آن چیزی که ایشان روح القدس می دانند و به اصطلاح مردم را به آن متصل می کنند. به این جملات دقت کنید:

نقل قول:
نکته‌ی خیلی مهم: سن، جنسیت، ملیت، میزان تحصیلات، مطالعات، تعالیم و تجارب عرفانی و فکری، استعداد و لیاقتهای فردی و... همچنین نحوه و نوع تغذیه، ورزش، ریاضت و... در کار با شبکه شعور کیهانی هیچ گونه تاثیری ندارند. زیرا، این اتصال و برخورداری از مدد آن، فیض و رحمت عام الهی بوده که بدون استثنا شامل حال همه‌ی انسان‌ها می‌باشد.

منبع: http://interuniversal-tbz.blogfa.com/post-2.aspx

در عرفان حلقه شبکه شعور کیهانی همان روح القدس می باشد. من از شما می پرسم، بهره مندی از روح القدس هیچ ربطی به موارد ذکر شده ندارد؟ یعنی برای متصل شدن به چنین موجود والایی که نازل کننده قرآن است، نیازی به تزکیه نفس نیست؟

نقل قول:
به عبارتی روح القدس ؛یا همان عقل فعال ؛حامل ادراک حضوری و عقلی برای نفس انسان واشیا می باشد...که در وجود معصوم این اتصال با عقل فعال و یا روح القدس به تمام جهات ان می باشد...

روایات دیگری هم هستند:

1- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا جَابِرُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ ثَلَاثَةَ أَصْنَافٍ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فَالسَّابِقُونَ هُمْ رُسُلُ اللَّهِ ع وَ خَاصَّةُ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ جَعَلَ فِيهِمْ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الْقُدُسِ فَبِهِ عَرَفُوا الْأَشْيَاءَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الْإِيمَانِ فَبِهِ خَافُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الْقُوَّةِ فَبِهِ قَدَرُوا عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الشَّهْوَةِ فَبِهِ اشْتَهَوْا طَاعَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَرِهُوا مَعْصِيَتَهُ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الْمَدْرَجِ الَّذِى بِهِ يَذْهَبُ النَّاسُ وَ يَجِيئُونَ وَ جَعَلَ فِى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَصْحَابِ الْمَيْمَنَةِ رُوحَ الْإِيمَانِ فَبِهِ خَافُوا اللَّهَ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الْقُوَّةِ فَبِهِ قَدَرُوا عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الشَّهْوَةِ فَبِهِ اشْتَهَوْا طَاعَةَ اللَّهِ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الْمَدْرَجِ الَّذِى بِهِ يَذْهَبُ النَّاسُ وَ يَجِيئُونَ
اصول كافى جلد 2 صفحه 15 رواية 1
1 جابر جعفى گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: اى جابر! همانا خداى تبارك و تعالى مخلوق را سه دسته آفريد؛ چنانچه فرمايد: ((و شما سه دسته جفت هم باشيد: دست راستيها و چه دست راستيها؟!! (چگونه در نعمتهاى بهشت مى خرامند) ودست چپيها، چه دست چپيها؟!! (چگونه در عقوبات دوزخ گرفتارند) و پيشى گرفتگان كه پيشى گرفته اند تنها ايشان مقربانند 6 تا 11 سوره 56 )) پيشى گرفتگان همان رسولان خدا و مخصوصين درگاه او از ميان مخلوق مى باشند. كه خدا در ايشان پنج روح قرار داده است : 1 ايشان را به روح القدس مؤ يد ساخت و بوسيله آن همه چيز را بدانند و بشناسند. 2 ايشان را با روح ايمان مؤ يد ساخت و با آن از خداى عزوجل بترسند 3 آنها را بروح قوه مؤ يد ساخت و با آن بر اطاعت خدا توانائى يافتند 4 آنها را بروح شهوت (ميل و اشتها) مؤ يد ساخت و با آن اطاعت خدا را خواستند و از نافرمانيش كراهت يافتند 5 در ايشان روح حركت نهاد كه همه مردم با آن رفت و آمد كنند.
و در مؤ منين دست راستى ها روح ايمان نهاد كه با آن از خدا بترسند و در ايشان روح قوه نهاد و با آن بر اطاعت خدا توانائى يافتند، و در ايشان روح شهوت نهاد و يا آن خواهان اطاعت خدا گشتند و در ايشان روح حركت نهاد كه مردم با آن روح رفت و آمد كنند. (چهار روح ذکر شد و هیچ اشاره ای به روح القدس نشد)

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي سَلَمَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ غَزْوَانَ عَنِ ابْنِ أَبِى نَجْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِى خَدِيجَةَ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِى الْحَسَنِ ع فَقَالَ لِى إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَيَّدَ الْمُؤْمِنَ بِرُوحٍ مِنْهُ تَحْضُرُهُ فِى كُلِّ وَقْتٍ يُحْسِنُ فِيهِ وَ يَتَّقِى وَ تَغِيبُ عَنْهُ فِى كُلِّ وَقْتٍ يُذْنِبُ فِيهِ وَ يَعْتَدِى فَهِيَ مَعَهُ تَهْتَزُّ سُرُوراً عِنْدَ إِحْسَانِهِ وَ تَسِيخُ فِى الثَّرَى عِنْدَ إِسَاءَتِهِ فَتَعَاهَدُوا عِبَادَ اللَّهِ نِعَمَهُ بِإِصْلَاحِكُمْ أَنْفُسَكُمْ تَزْدَادُوا يَقِيناً وَ تَرْبَحُوا نَفِيساً ثَمِيناً رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً هَمَّ بِخَيْرٍ فَعَمِلَهُ أَوْ هَمَّ بِشَرٍّ فَارْتَدَعَ عَنْهُ ثُمَّ قَالَ نَحْنُ نُؤَيِّدُ الرُّوحَ بِالطَّاعَةِ لِلَّهِ وَ الْعَمَلِ لَهُ
اصول كافى ج : 3 ص : 369 رواية :1
ابو خديجه گويد: خدمت حضرت الوالحسن عليه السلام رسيدم ، بمن فرمود: خداى تبارك و تعالى مؤ من را بوسيله روحى از جانب خود تاءييد كند و هر زمان كه مؤ من نيكى كند و تقوى پيش گيرد، آن روح نزد او حاضر است . و هر گاه گناه كند و تجاوز نمايد، آن روح در آن زمان غايب شود) پس آن روح با مؤ من است و در زمان احسان و نيكى او از شادى بجنبش آيد و هنگام بد رفتاريش در زمين فرو رود.
بندگان خدا، نعمتهاى خدا را (كه ايمان و يقين است ) بوسيله اصلاح نفس خويش (بسبب تقوى و ترك گناه ) مراقبت كنيد تا يقين شما بيفزايد و سودى نفيس و گرانبها بريد، خدا رحمت كند بنده ايرا كه تصميم خيرى گيرد و انجام دهد يا تصميم شرى گيرد و از آن باز ايستد، سپس فرمود: ما (اهلبيت ) آن روح را بوسيله اطاعت خدا و عمل براى او تاءييد ميكنيم.

با استناد به این روایات و برخی روایات دیگر و همچنین برخی از آیات قرآن که پیشتر به آنها اشاره کرده ام، روح القدس نمی تواند مستقیماً متعلق به عموم باشد. لطفاً به این روایت هم دقت کنید:

4- أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللّهِ الْحَسَنِيّ عَنْ عَلِيّ بْنِ أَسْبَاطٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيّوبَ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللّهِ تَعَالَى فَ‏آمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النّورِ الّذِي أَنْزَلْنا فَقَالَ يَا أَبَا خَالِدٍ النّورُ وَ اللّهِ الْأَئِمّةُ ع يَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنّهَارِ وَ هُمُ الّذِينَ يُنَوّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ وَ يَحْجُبُ اللّهُ نُورَهُمْ عَمّنْ يَشَاءُ فَتُظْلَمُ قُلُوبُهُمْ وَ يَغْشَاهُمْ بِهَا
اصول كافى جلد 1 صفحه: 277 رواية: 4
ابو خالد كابلى گويد:از امام باقر عليه السلام درباره قول خداى تعالى (8 سوره 64) (بخدا و رسولش و نورى كه فرستاديم ايمان آوريد) پرسيدم فرمود: اى ابا خالد بخدا مقصود از نور ائمه عليه السلام است. اى ابا خالد نور امام در دل مؤمنان از نور خورشيد تابان در روز روشن‏تر است و ايشانند كه دلهاى مؤمنين را منور كنند و خدا از هر كه خواهد نور ايشان را پنهان دارد پس دل آنها تاريك گردد و در ظلمت رود.

در روایتی که به آن اشاره کردید هم آمده است که روح القدس برای این است که پیامبر بار نبوت را بکشد، و اشاره شده که روح القدس بعد از وفات آن حضرت به امامان بعدی (و نه کس دیگری) منتقل می شود.

پس می توان نتیجه گرفت که مردم عادی مستقیماً به روح القدس متصل نبوده، مسئولیت هدایت و منور ساختن دلهای مؤمنین بر عهده امامان (ع) می باشد.

در حالی که در عرفان حلقه ادعا می شود که هر کسی، آن هم بدون نیاز به هیچ نوع تزکیه نفس و پاکی از گناهان، می تواند به روح القدس متصل شود، شفا گرفته، حتی الهام هم کسب کند. در حالی که در روایتی که اشاره کردم (روحی که مؤمن را یاری می کند)، کاملاً مشخص است که روح مربوطه روح القدس نبوده، با استنداد به دیگر روایات معلوم می شود که آن روح ایمان است. جالب تر آنکه یاری رسانی به این روح بر عهده معصومین (ع) اعلام شده است.

به همین دلیل، ارتباط مستقیم عموم با روح القدس، آن هم به آن صورتی که جناب طاهری مطرح می کنند، با آیات و روایات تناقض آشکار دارد.

بله، ما منکر نمی شویم (والله اعلم) که شاید کسی، در اثر ریاضت و تزکیه نفس و دوری از حرام و مکروه و باطل و لهو و لعب، سعادت دیدار روح القدس نصیبش شود.

ولی اینکه هر کس چشمانش را ببندد و خیال کند که متصل شده، واقعاً متصل شود و الهام کسب کند، با اسلام سازگاری نداشته، منجر به بدعت گذاری های متعدد توسط کسب کنندگان الهامات وهمی می شود.

در انتها، خوشحال می شوم اگر شما هم نقد خاصی نسبت به عرفان حلقه دارید در این تاپیک اعلام کنید. :hamdel:

با تشکر فراوان
یا حق

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

با توجه به بحثهای طولانی وشواهد ارایه شده توسط دوستان و برخی علماء بزرگوار و دستگیری رئیس این فرقه که نام کاذب عرفان را بر مجموعه ی خود گذارده بودند عرض میکنم خدمت دوستان بزرگوار که فعالیت این فرقه به هیچ عنوان ربطی به عرفان الهی ندارد. وموضوع عرفانی بودن مجموعه به طور کامل رد است

اولا" به احتمال زیادپرونده ی این گروه هنوز مفتوح است.

ثانیا" این گروه حق ایجاد ودایر کردن کلاس را تحت عنوان مذکور ندارند

ثالثا" موظف شده اند که نام عرفان را از کتاب خود بردارند وبه جای عرفان هم اکنون ازکلمه ی انسان از منظری دیگر استفاده میکنند . دوستان را به خواندن این لینک دعوت مینمایم

عرفان (دروغین )حلقه تهديدي جدي براي بهداشت معنوي جامعه

................................................................................................ حق یارتان :roz:..............................................................................................

کاربر گرامی azyazan سلام
تبلیغ افکار و فرقه های منحرف و مردم فریب در این سایت خلاف مقررات است
اگر به این کار ادامه دهید آیدی شما محدود و یا توقیف خواهد شد .
با تشکر

آب را گل نكنيم
در فرودست انگار
كفتري مي خورد آب
يا كه در بيشه دور
سيره اي پر مي شويد
يا در آبادي
كوزه اي پر ميگردد

آب را گل نكنيم
شايد اين آب روان
مي رود پاي سپيداري
تا فرو شويد اندوه دلي
...
چه گوارا اين آب
چه زلال اين رود
مردم بالا دست
چه صفايي دارند
چشمه هاشان جوشان
...
بي گمان پاي چپرهاشان
جا پاي خداست
...

بي گمان در ده بالا دست
چينه ها كوتاه است
غنچه اي مي شكفد
اهل ده با خبرند
چه دهي بايد باشد
كوچه باغش پر موسيقي باد

مردمان سر رود
آب را مي فهمند
گل نكردندش
ما، نيز
آب را گل نكنيم

-----------

کفر چو منی گزاف و آسان نبود / محکمتر از ایمان من ایمان نبود
در دهر چو من یکی و آن هم کافر / پس در همه دهر یک مسلمان نبود

------------

ببندید آقای مدیر سایت. راحت باشید. اکانت ما را ببندید و محدود کنید و هر کاری صلاح است بکنید. مردم شعور دارند و خودشان قضاوت خواهند نمود.

دیگر نه نظری و نه پاسخی و نه موضوعی از من خواهید دید. قبل از شما خودم خودم را محدود می کنم که به سایت شما نیایم. من آنچه شرط بلاغ بود با شما گفتم. خواه پند گیرید و خواه ملال. در پیشگاه حق رو سفیدم و پیش وجدان خودم راحت که مردم فریبی نکرده ام.
روالی که در پیش گرفته اید اشتباه و بر خلاف شعارتان است. شما به جای پاسخگویی، غضب و تعصب را پیشه کرده اید که این منتها الیه جهالت است. همه طلب خیرها را همیشه برایتان می کنم؛ باشد که رحمانیت الهی قفل ذهنی تان را بگشاید.حی علی الصلوه. والسلام علی من اتبع الهدی. خدا حافظ شما.

azyazan;58733 نوشت:

آب را گل نكنيم
کفر چو منی گزاف و آسان نبود / محکمتر از ایمان من ایمان نبود
در دهر چو من یکی و آن هم کافر / پس در همه دهر یک مسلمان نبود

------------

ببندید آقای مدیر سایت. راحت باشید. اکانت ما را ببندید و محدود کنید و هر کاری صلاح است بکنید. مردم شعور دارند و خودشان قضاوت خواهند نمود.

دیگر نه نظری و نه پاسخی و نه موضوعی از من خواهید دید. قبل از شما خودم خودم را محدود می کنم که به سایت شما نیایم. من آنچه شرط بلاغ بود با شما گفتم. خواه پند گیرید و خواه ملال. در پیشگاه حق رو سفیدم و پیش وجدان خودم راحت که مردم فریبی نکرده ام.
روالی که در پیش گرفته اید اشتباه و بر خلاف شعارتان است. شما به جای پاسخگویی، غضب و تعصب را پیشه کرده اید که این منتها الیه جهالت است. همه طلب خیرها را همیشه برایتان می کنم؛ باشد که رحمانیت الهی قفل ذهنی تان را بگشاید.حی علی الصلوه. والسلام علی من اتبع الهدی. خدا حافظ شما.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

خیر جنابazyazan کسی اب را گل نکرده بلکه این شمایید که میخواهید اب را گل الود کرده واز آن ماهی بگیرید .

شما احترام به فهم وشعور مردم را به بازی گرفته اید . از شما مدرک وسند صحت ادعا میخواهیم به ما میگویید استادمان مکتب نرفته محقق شده و هر چه میگوید از حکم ایات قران(نعوذا" بالله) محکم تر است !!!! این است کفر چون شمایی که...... بس است توهین اگر به حق بودید که جندین تاپیک در همین کانون گفتگوی دینی و کانون گفتگوی قرانی در اختیارتان بود پس چرا حتی یک مطلب علمی ومستند برای اثبات حقانیت« علم لدنی» و غیبی استادتان ندارید که ارایه کنید ؟ چطور انتظار دارید در مکان عمومی که حتی کارشناسان واساتید مجرب علوم الهی اجازه ندارند از خودشان مطلبی را بدون ذکر مأخذ بنویسند به شما مدعیان دخالت در امور الهی و .... اجازه ی نشر اکاذیب بدهند ؟ شما معتقدید که با روح القدس در ارتباطید پس چه نیاز به سایت قرانی ویا دینی ؟ از ایشان بخواهید خودش مر دم را به سوی شما هدایت کند . اگر به حق هستید این یک امر محال نباید باشد . خداوند محمد(ص) را که به حق بود در میان قومی جاهل ونادان جسمش و رسالتش را محفوظ نگاه داشت . چطور امکان دارد که روح القدس در خدمت شما باشد هرچه به او میگویید فرمانپذیر باشد(نعوذا" بالله) اما شما را در پیشبرد اهداف مشترکتان یاری نکند ؟ لطفا" توجه داشته باشید که بارها در مباحثه ها شکست خورده اید پس جهالت از خودتان است نه دیگران البته فقط خواستم پاسخ مطلبی را که نوشته بودید بدهم وگر نه در مکتب ما توهین خلاف شرع است .

........................................................................... حق یارتان :roz:......................................................................

azyazan;58733 نوشت:
آب را گل نكنيم
در فرودست انگار
كفتري مي خورد آب
يا كه در بيشه دور
سيره اي پر مي شويد
يا در آبادي
كوزه اي پر ميگردد

آب را گل نكنيم
شايد اين آب روان
مي رود پاي سپيداري
تا فرو شويد اندوه دلي
...
چه گوارا اين آب
چه زلال اين رود
مردم بالا دست
چه صفايي دارند
چشمه هاشان جوشان
...
بي گمان پاي چپرهاشان
جا پاي خداست
...

بي گمان در ده بالا دست
چينه ها كوتاه است
غنچه اي مي شكفد
اهل ده با خبرند
چه دهي بايد باشد
كوچه باغش پر موسيقي باد

مردمان سر رود
آب را مي فهمند
گل نكردندش
ما، نيز
آب را گل نكنيم

-----------

کفر چو منی گزاف و آسان نبود / محکمتر از ایمان من ایمان نبود
در دهر چو من یکی و آن هم کافر / پس در همه دهر یک مسلمان نبود

------------

ببندید آقای مدیر سایت. راحت باشید. اکانت ما را ببندید و محدود کنید و هر کاری صلاح است بکنید. مردم شعور دارند و خودشان قضاوت خواهند نمود.

دیگر نه نظری و نه پاسخی و نه موضوعی از من خواهید دید. قبل از شما خودم خودم را محدود می کنم که به سایت شما نیایم. من آنچه شرط بلاغ بود با شما گفتم. خواه پند گیرید و خواه ملال. در پیشگاه حق رو سفیدم و پیش وجدان خودم راحت که مردم فریبی نکرده ام.
روالی که در پیش گرفته اید اشتباه و بر خلاف شعارتان است. شما به جای پاسخگویی، غضب و تعصب را پیشه کرده اید که این منتها الیه جهالت است. همه طلب خیرها را همیشه برایتان می کنم؛ باشد که رحمانیت الهی قفل ذهنی تان را بگشاید.حی علی الصلوه. والسلام علی من اتبع الهدی. خدا حافظ شما.

کاربر گرامی
این سایت محل و تریبون تبلیغ افکار انحرافی و فرقه های جدا شده از اسلام اصیل و بریده از اهل بیت علیهم السلام نیست .
اتفاقا شما ها دارید به زور آب گل آلود و سمی به مردم و خلق الله مینوشانید شما سر چشمه را رها کرده اید و به جوی های فرعی و گل و لجن گرفته پناه برده اید . و اصرار دارید که در روز روشن مردم چشمانشان را ببندند و دروغ آشکار شما ها را باور کنند
بر لب جوی هایی نشسته اید که بوی تعفن آن بر مشام هر رهگذری می رسد ولی خودتان وانمود میکنید که سر چشمه نشسته اید و مرتب به خود تلقین میکنید !
مثل شما مانند کاسبی است که جنس بنجل و تقلبی خود را با تعریف و تمجید و شعار و شعر و شاعری و به نوعی چشم بندی می خواهد به مشتریان قالب کند. درست عین درویشان ریاکار که با غزل خوانی و شعر سرایی و آواز خوش چشمان برخی ساده دلان را کور و گوشهایشان را کر می کنند .
دوست بزرگوار بهتر است با رجوع و بازگشت به سنت و سیره پیامبر اکرم ص و اهل بیت آن بزرگوار علیهم السلام و نیز سیره و سیرت علمای بزرگوار و عرفای عزیز اندکی به خود آیید و تامل کنید که این مکتب جعلی و نوپدید در کجای سیره عملی و نظری این بزرگواران جا دارد . اگر راست میگویید چرا علما و عرفای راستین شما ها را تصدیق نمکنند که هیچ بلکه داد سخن از انحراف شما ها سر می دهند آیا این خود جای تامل و تردید ندارد ؟!
شما هم مانند دراویش و صوفیان دکان دار ، بقالی دو نبش باز کرده اید و جامه ریا و زهد بر تن کرده و تنها فخر میفروشید و چون به خلوت میروید آن کار دیگر میکنید . و به خلق الله هم نیش خند سفاهت و حماقت می زنید
توصیه میکنم بدون تعصب به منشا و اهداف فرقه عرفان حلقه و زندگی و سیره و روش سر دسته این مکتب جعلی مطالعه ای داشته باشید و چشمانتان را منصفانه بر واقعیات باز نمایید و وقایع پشت پرده را ببینید .
خلوت های ایشان ؛ میزان اعتقاد ایشان به گفته ها و نوشته های خویش ؛ سوابق و رفتارهای این شخص و .... توجه بیشتری داشته باشید . و اعمال و کردار سران این فرقه را بر آیات و روایات اهل بیت و سیره و روش زندگی اهل بیت تطبیق دهید .
من هرگز معتقد نیستم که شما آگاهانه به این مسائل دامن میزنید بلکه معتقدم شما را غفلت فراگرفته و از واقعیات فاصله گرفته اید
امیدوارم تامل جدی در عرایض اینجانب داشته باشید

با سلام و عرض ادب :Gol:

و تشکر فراوان خدمت تمامی دوستان عزیز، مخصوصاً مدیریت محترم سایت که اجازه گل آلود شدن آب را نمی دهند. خسته نباشید. :hamdel:

نقل قول:
شما هم مانند دراویش و صوفیان دکان دار ، بقالی دو نبش باز کرده اید و جامه ریا و زهد بر تن کرده و تنها فخر میفروشید و چون به خلوت میروید آن کار دیگر میکنید . و به خلق الله هم نیش خند سفاهت و حماقت می زنید

تازه... کدام زهد؟ به این مطلب دقت کنید:

نقل قول:

نکته‌ی خیلی مهم: سن، جنسیت، ملیت، میزان تحصیلات، مطالعات، تعالیم و تجارب عرفانی و فکری، استعداد و لیاقتهای فردی و... همچنین نحوه و نوع تغذیه، ورزش، ریاضت و... در کار با شبکه شعور کیهانی هیچ گونه تاثیری ندارند. زیرا، این اتصال و برخورداری از مدد آن، فیض و رحمت عام الهی بوده که بدون استثنا شامل حال همه‌ی انسان‌ها می‌باشد.

در این عرفان شیطانی، رسماً اعلام شده است که بهره گیری از روح القدس برای هر منحرف فاسقی شدنی است. این آقایان حتی به صورت ظاهری هم زهدی از خود نشان نمی دهند.

با تشکر مجدد
یا حق

سلام
آقا اونایی که دکان ندارن چیکار می کنن
اگه ریش نشانه .... ظاهری بود اونوقت که بز .... بود

ماهیگیری الان به نعمت علم جدید همه جوره امکان پذیره آب گل آلود نمی خواد

الان همه جامعه ما شده ظواهر
آقایون یه خونه پایین شهر دارن یه وبلا صدامی تو تجریش

زهد و تقوا مگه به ریش و عطر مشدی و تسبیح و یقه سفیدی و این حرفاست ؟ جالبه اینجوری که آخر زهدم چون لباسامم اتو نمی زنم همیشه چروکه

راستی یکی زحمت بکشه اون تحقیقاتی که کردین و فرستادین تا اونجا مطالعه بکنن و خفت مارو بگیرن رو تو یه فایل وورد یا پی دی اف به ما هم بدن اینجا مطالب پراکنده هستش

iranp301;59701 نوشت:
سلام
آقا اونایی که دکان ندارن چیکار می کنن
اگه ریش نشانه .... ظاهری بود اونوقت که بز .... بود

ماهیگیری الان به نعمت علم جدید همه جوره امکان پذیره آب گل آلود نمی خواد

الان همه جامعه ما شده ظواهر
آقایون یه خونه پایین شهر دارن یه وبلا صدامی تو تجریش

زهد و تقوا مگه به ریش و عطر مشدی و تسبیح و یقه سفیدی و این حرفاست ؟ جالبه اینجوری که آخر زهدم چون لباسامم اتو نمی زنم همیشه چروکه

نقل نوشته اصلی توسط : iranp301راستی یکی زحمت بکشه اون تحقیقاتی که کردین و فرستادین تا اونجا مطالعه بکنن و خفت مارو بگیرن رو تو یه فایل وورد یا پی دی اف به ما هم بدن اینجا مطالب پراکنده هستش

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

شما کاربر ranp301 طبق رسم قدیم افراد بدون منطق و ناگاه از علم کافی ومقدماتی موضوع ؛ فقط بی احترامی را در پیش گرفته اید که این خود نشان از بی محتوایی ادعاهایتان است .
تحقیقات ما در نزد همان دادگاهی است که گروه شما را از دایر کردن کلاس و ترویج عقایدتان ممنوع کرده :!: لطفا" در حد شخصیت سایت دینی و قرانی بحث کنید . زیرابه این شکل که مطلب نوشته اید..... لطفا" بیشتر از این آبروی تشکیلات خوذد را حفظ کنید:!: زیرا همه میدانند برخی انسانها در عجز خود از پاسخ منطقی شروع به توهین به دیگران میکنند !!! انشاءالله که شما از این دسته نباشید!!!

.................................................. .......................... حق یارتان :roz:............................................. ..................................

••ostad••;59712 نوشت:
نقل نوشته اصلی توسط : iranp301راستی یکی زحمت بکشه اون تحقیقاتی که کردین و فرستادین تا اونجا مطالعه بکنن و خفت مارو بگیرن رو تو یه فایل وورد یا پی دی اف به ما هم بدن اینجا مطالب پراکنده هستش


سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

شما کاربر ranp301 طبق رسم قدیم افراد بدون منطق و ناگاه از علم کافی ومقدماتی موضوع ؛ فقط بی احترامی را در پیش گرفته اید که این خود نشان از بی محتوایی ادعاهایتان است .
تحقیقات ما در نزد همان دادگاهی است که گروه شما را از دایر کردن کلاس و ترویج عقایدتان ممنوع کرده :!: لطفا" در حد شخصیت سایت دینی و قرانی بحث کنید . زیرابه این شکل که مطلب نوشته اید..... لطفا" بیشتر از این آبروی تشکیلات خوذد را حفظ کنید:!: زیرا همه میدانند برخی انسانها در عجز خود از پاسخ منطقی شروع به توهین به دیگران میکنند !!! انشاءالله که شما از این دسته نباشید!!!
............................................. ..................................

دوستان هم یادشان نباشد ما که یادمان است که شما هم بیایید پرسشگری را تجربه کنیم را چگونه جواب داده اید

شما که همه نوع جواب که نه ! همه جور بد و بیراه تحویل دادید حتی عکس و فیلم هم رو کردید بیایید و بزرگی کنید آن مطالب را هم منتشر کنید تا ما هم بدانیم با کدام ادله محکمی به زور اجبار و بگیر و ببند کلاسها تعطیل شد !!!

و یا در دومین سمینار طب مکمل رسمی کشور در اصفهان مقالات تایید شده و مشخص شده را چگونه سراسیمه بایکوت کردید !

ادله محکم شما اینهاست ؟؟؟ جل الخالق !!!

بنده همین الان عضو شدم تا جواب دوستان را بدهم و این اولین پیام من است.

بله. ما معتقدیم که با روح القدس که همان هوشمندی الهی حام بر جهان هستی است در ارتباطیم. نیازمان به سایت دینی و قرآنی این است که طبق دین مبین اسلام، شما برادران و خواهران دینی ما هستید و ما هم امر به معروف می کنیم. عرفان حلقه، کشف رمزهای اسلام ناب محمدی است. دیدی از منظر کیفیت به کتاب مبین آیات الهی است. استاد طاهری پرواز فرمودند و ما را هم پر داده اند. ما، ثمره های عرفان حلقه ای بودن (همان عرفان اسلامی ای که ائمه اطهار و رسول بزرگوار اسلام، مرتبت آن را ختم کردند) را در عمل دیده ایم. آقایانی که مدیران سایت هستید: از شما بعید است اینگونه متعصبانه برخورد کردن، یک طرفه به قاضی رفته اید. شما که دستی بر آتش دارید. طلبه هستید و در حال طلب. طالب که عاصب نمی شود. ما در این مکتب عرفان حلقه اسلامی مان، در پی طرد و حذف نیستیم. ما در پی اتحادیم. در پی زهد ظاهری نیستیم آقا یا خانم بی نام. بله، استفاده از حلقه های رحمانیت عام الهی، هیچ محدودیتی نمی شناسد. حالا ما شدیم فاسقان و منحرفان؟ شما که این حرفتان اصلا" بوی نژادپرستی نمی دهد؟ از یاد برده اید تعالیم ناب اسلام را که بلال حبشی به اسیران (به فرموده پیامبر اعظم) تعلیم می فرمودند: "در نزد خدا، هیچ سفیدی برسیاهی، قوی بر ضعیف و هیچ قوم و قبیله ای بر هم برتری ندارند." ان اکرمکم عند الله اتقیکم. ما حرکتی از برون به درون آغاز کرده ایم. ذات عرفان این است. حرکت از ظاهر به باطن. راهنمایمان هوشمندی حاکم بر جهان هستی است. ما قدم به پله عشق گذاشته ایم. از پله عقل، گامی فراتر رفته ایم تا عاشق شویم و دوباره عاقل. گریزان از عقل جزء نگریم چون قادر به درک عظمت هستی نیست.
بشوی اوراق اگر هم درس مایی / که درس عشق در دفتر نباشد
ما هم همان کمیتهایی را که شما عالیجنابان در فقه پایبندید، پایبندیم اما با اتصال و ارتباط و حلقه. ما بال کیفیت کبوتر ذهنمان را نبریده و جهت پرواز، به بال کمیت اکتفا نکرده ایم. مذهب کاملا" لازم است اما کافی نیست. محصول تولیدی ای که کیفیتی را دنبال نکند، نهایتا" منجر به خارج شدن از دور خواهد شد. این اسلامی که شما می گویید، دارد اسلامی را که 1400 سال از طوفانهای شبکه شیطانی دور مانده را، لوث کرده و از بین می برد. اسلام متعصب نیست. اسلام بازترین و مترقی ترین سیستم عالمین است. ما ادعایی نداریم. جای کسی را هم نمی خواهیم بگیریم. رفتارها با مکتب اسلام ناب ما، طوری است که اولین شبهه در ذهن را دامن می زند: ترس از متزلزل شدن. آخر همه می دانیم که آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟ رو کنید. عملا" چند نفر را جذب معارف ناب اسلامی کرده اید؟ ما پژوهشگر قرآنی داریم، پژوهشگر علمی داریم. در صددیم تا نسل جدید را که مع الاسف، بی هویت شده اند، با هویت آخرالزمانی اسلام ناب، آشنا سازیم و ساخته ایم. از دور نظاره کردن، انسان را مشتبه می کند. اول مطالعه کنید، بی طرفانه و بدون هرگونه پیشداوری امتحان فرموده و بعد اظهار نظر فرمائید. دیگران گفته اند که اینان در عرفان حلقه از تعالیم ناب اسلام و ائمه دور افتاده اند و شما هم باور کرده اید؟ به همین سادگی؟ چطور پس این ادعای بی تحقیق را قبول می کنید ولی در برابر نتایج عملی درمانهای حیرت انگیز حاصل از ارتباط با شعور الهی(=روح القدس=جبرئیل)، چشمانتان را می بندید و هیچ پاسخی ندارید؟ آقایان زبان همان علمی که همه مان مدعی آنیم و بدون مدارک مستدل و علمی، ذهنمان هرگز چیزی را قبول نمی کند، آمار است. ما که آمار هم ارائه داده ایم. همسفران ما که پایان نامه طب مکمل فرادرمانی را هم سال پیش داشتند و اولین دکترا را در دانشگاه تهران ارائه کرده و دفاع کردند. شما که ادعای پوچ دور افتادن تعالیم عرفان حلقه را از عرفان اسلامی، قبول دارید، پس چرا صم بکم عمی شده اید و این همه شواهد موید عینی علمی آماری را (آخری هم همین دو سه هفته پیش در اصفهان بود را) قبول ندارید؟
برگردید به تعالیم اسلام و تسلیم شدن به هوشمندی الهی. نروید این راهی را که به ترکستان است. متفرق نشوید ای ملبسین ظاهری به اسلام و نامتعلمین باطنی به آن به علل وسوسه های دنیوی. واعتصموا به حبل الله جمیعا و لا تفرقوا. این است تعلیم قرآن مبین و این است کشف رمزش از زبان استاد طاهری عزیز:
قرار است انسان از مشکلاتش نجات پیدا کند تا بتواند کمال را دنبال کند. در این خصوص رحمانیت عام الهی راهگشاست تا فرد بتواند یک گام از مشکلاتش فاصله بگیرد و موضوع کمال برایش موضوعیت پیدا کند. ارتباط درمان با عرفان در چند زمینه است. یکی از آنها جذابیتی است که ایجاد می کند. یک موضوع دیگر این است که عرفان قصد دارد به صورت کیفی خودشناسی را به ارمغان آورد. خودشناسی درمان را در پی خواهد داشت و منجر به ارتقاء ذهن و روان و جسم می گردد. نتیجه این فرآیند درمان است. پس ارتباط درمان و عرفان در این است که عرفان زمینه حرکتی را پدید می آورد که منجر به ارتقاء انسا می شود از جمله ارتقاء ذهن، روان و جسم.
[=&quot]والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته. طلب مثبتها و سلب منفی ها را اعلام کردمتان. شعور الهی، یاورتان.[/]

با سلام و عرض ادب خدمت تمامی دوستان :Gol:

ابتدا فکر کردم خود جناب طاهری عضو سایت شده اند... ظاهراً اینطور نیست.

نقل قول:
بله. ما معتقدیم که با روح القدس که همان هوشمندی الهی حام بر جهان هستی است در ارتباطیم.

حام یعنی حاکم، بله؟ لطفاً با دقت تایپ کنید، و از فونتی درشت تر استفاده کنید. همچنین بین پراگرافها کمی فاصله بدهید تا پدر چشم مردم در نیاید. با تشکر.

و ما هم معتقدیم که این اعتقاد شما با قرآن و اسلام مغایرت دارد، و آیات و روایاتی هم در این باب آوردیم. هرچند که بار اثبات به دوش مدعی است، و این شمایید که در تأیید این ادعایتان باید آیات و روایات محکم و صریح ارائه کنید.

نقل قول:
نیازمان به سایت دینی و قرآنی این است که طبق دین مبین اسلام، شما برادران و خواهران دینی ما هستید و ما هم امر به معروف می کنیم. عرفان حلقه، کشف رمزهای اسلام ناب محمدی است. دیدی از منظر کیفیت به کتاب مبین آیات الهی است. استاد طاهری پرواز فرمودند و ما را هم پر داده اند. ما، ثمره های عرفان حلقه ای بودن (همان عرفان اسلامی ای که ائمه اطهار و رسول بزرگوار اسلام، مرتبت آن را ختم کردند) را در عمل دیده ایم.

اینها که ادعاهایی بیش نیست. منتظر آیات و روایات صریح در تأیید ادعایتان هستیم.

نقل قول:
آقایانی که مدیران سایت هستید: از شما بعید است اینگونه متعصبانه برخورد کردن، یک طرفه به قاضی رفته اید. شما که دستی بر آتش دارید. طلبه هستید و در حال طلب. طالب که عاصب نمی شود. ما در این مکتب عرفان حلقه اسلامی مان، در پی طرد و حذف نیستیم. ما در پی اتحادیم. در پی زهد ظاهری نیستیم

کسی یک طرفه به قاضی نرفته است. مسائلی مطرح شد، و پیروان عرفان مربوطه از پاسخ طفره رفتند (و می روند). در چنین شرایطی با کاربران مربوطه (که با ارسال پست نامربوط قوانین سایت را هم می شکنند) برخورد می شود. اینجا یک انجمن است، و شما هرگاه که خواستید می توانید صراحتاً و مستقیماً به مسائل طرح شده بپردازید و مستند و بر اساس آیات و روایات روشن و محکم پاسخ دهید.

نقل قول:
آقا یا خانم بی نام. بله، استفاده از حلقه های رحمانیت عام الهی، هیچ محدودیتی نمی شناسد.

ما هیچ مشکلی با رحمانیت عام الهی نداریم. مشکل زمانی ایجاد می شود که کسی بگوید رحمانیت عام الهی همان جبرئیل یا روح القدس است.

نقل قول:
حالا ما شدیم فاسقان و منحرفان؟ شما که این حرفتان اصلا" بوی نژادپرستی نمی دهد؟ از یاد برده اید تعالیم ناب اسلام را که بلال حبشی به اسیران (به فرموده پیامبر اعظم) تعلیم می فرمودند: "در نزد خدا، هیچ سفیدی برسیاهی، قوی بر ضعیف و هیچ قوم و قبیله ای بر هم برتری ندارند."

از کلام بنده چنین چیزی برداشت نمی شود. من کسی را فاق و منحرف نخواندم. هیاهو نکنید. طبق شرایط اعلام شده در سایت شما، هر فاسق منحرفی می تواند به روح القدس متصل شود و الهام دریافت کند:

نقل قول:
نکته‌ی خیلی مهم: سن، جنسیت، ملیت، میزان تحصیلات، مطالعات،تعالیم و تجارب عرفانی و فکری،استعداد و لیاقتهای فردی و... همچنین نحوه و نوع تغذیه، ورزش، ریاضت و... در کار با شبکه شعور کیهانی هیچ گونه تاثیری ندارند. زیرا، این اتصال و برخورداری از مدد آن، فیض و رحمت عام الهی بوده که بدون استثنا شامل حال همه‌ی انسان‌ها می‌باشد.

رنگ قسمتهایی که مد نظرم بوده اند را تغییر داده بودم. از کجای مطالعات، تعالم و تجارب عرفانی و فکری، استعدادها و لیاقتهای فردی و ریاضت، نژادپرستی برداشت می شود؟ بنده که به سن و جنسیت و ملیت اشاره ای نکرده ام. البته شاید هم شما کوری رنگ دارید و اصلاً متوجه رنگ آمیزی پست من نشده اید.

نقل قول:
ان اکرمکم عند الله اتقیکم

به نکته خوبی اشاره کردید. می شود بفرمایید چطور نحوه و نوع تغذیه و ریاضت هیچ گونه تأثیری ندارد؟ مگر ارتباط بین این موارد و تقوا را نمی دانید؟

نقل قول:
ما حرکتی از برون به درون آغاز کرده ایم. ذات عرفان این است. حرکت از ظاهر به باطن. راهنمایمان هوشمندی حاکم بر جهان هستی است. ما قدم به پله عشق گذاشته ایم. از پله عقل، گامی فراتر رفته ایم تا عاشق شویم و دوباره عاقل. گریزان از عقل جزء نگریم چون قادر به درک عظمت هستی نیست.

بله. ما هم خوب می دانیم که معصومین (ع) در سلوک شما راهنمایان حقیقی محسوب نمی شوند.

نقل قول:
ما هم همان کمیتهایی را که شما عالیجنابان در فقه پایبندید، پایبندیم اما با اتصال و ارتباط و حلقه. ما بال کیفیت کبوتر ذهنمان را نبریده و جهت پرواز، به بال کمیت اکتفا نکرده ایم. مذهب کاملا" لازم است اما کافی نیست. محصول تولیدی ای که کیفیتی را دنبال نکند، نهایتا" منجر به خارج شدن از دور خواهد شد. این اسلامی که شما می گویید، دارد اسلامی را که 1400 سال از طوفانهای شبکه شیطانی دور مانده را، لوث کرده و از بین می برد. اسلام متعصب نیست. اسلام بازترین و مترقی ترین سیستم عالمین است.

یکی از آشنایان بسیار نزدیک من که با پیروان عرفان حلقه در ارتباط بوده (و البته خودش هم فردی خیلی مذهبی نیست)، چیزهای دیگری می گوید. می گوید پیروان شما محرم و نامحرم نمی شناسند. می گوید پیروان شما بعضاً در کار جن گیری هم هستند. می گوید پیروان شما نماز نمی خوانند. کلاً اهل اباحه گری هستند.

البته چیزهای دیگری هم می گوید. مثلاً اینکه چطور یکی از پیروان که می خواست در جایی استخدام شود، تلفن زد به رابط حلقه و از او خواست او را در حلقه قرار دهد، تا هوشمندی کیهانی یاور او باشد و در استخدام در شرکت مربوطه موفق شود! و جالب اینکه رابط مربوطه (همانطوری پای تلفن) چشمانش را لحظه ای بست، دستهایش را باز کرد، و بعد به او گفت تو در حلقه قرار گرفتی. خیالت راحت. برو استخدام شو!

نمی دانستیم یاری رسانی در استخدام در شرکتها هم جزو وظایف روح القدس است!

مگر آنکه بگویید کسانی که اشاره کردم از شما نیستند. سؤال این است که چرا جناب طاهری صراحتاً این را اعلام نمی کنند؟ اصلاً این محافل از کجا آمدند؟ چه دلیلی دارد چنین افرادی خود را به عرفان شما بچسبانند؟ مگر عرفان شما چه خصوصیتی دارد که چنین افرادی را جذب می کند؟

نقل قول:
ما ادعایی نداریم.

پس آن چه کسی است که ادعا می کند اسلام ناب را می شناسد، و دیگران را متهم می کند که اسلام اصیل را دارند نابود می کنند؟ نام این ادعا نیست؟

نقل قول:
جای کسی را هم نمی خواهیم بگیریم.

شما جای کسی را نمی توانید بگیرید. سایت شما تا این لحظه 1350 بازدید کننده داشته است. جالب آنکه هرگاه من روی لینکی جدید در سایت شما کلیک کنم، یک بازدید کننده به تعداد بازدید کنندگان اضافه می شود! روز اول که جناب azyazan شروع به تبلیغ سایتشان در این انجمن کردند، اگر اشتباه نکنم، تعداد بازدید کنندگان چیزی حدود 400 نفر (نفر که نه، کلیک روی مقاله!) بود. یعنی از آن روز تا به حال 1000 بار به صفحات سایت شما مراجعه شده است. البته از این 1000 بازدید، حداقل 50 بار آن خودم بوده ام! خدا می داند چند بار آن متعلق به خود شما و مدیران سایت مربوطه است.

هر وقت هم که به سایت شما وارد شدم، اعلام شده بود که فقط یک کاربر آنلاین است (که خود من بودم!). در بعضی موارد 2 کاربر آنلاین بودند... همان مواردی که جناب azyazan در این انجمن آنلاین بودند. می توان نتیجه گرفت کاربر دوم خود جناب azyazan بودند.

پس معلوم می شود عرفان حلقه اینقدرها هم پر طرفدار نیست که بخواهد جای کسی را تنگ کند.

امیدوارم بعد از این پست من، سیستم شمارش تعداد بازدیدکنندگان در سایت شما حذف یا دستکاری نشود!

آدرس سایت: http://interuniversal-tbz.blogfa.com/

ادامه در پست بعدی...

ادامه از پست قبلی...

نقل قول:
رفتارها با مکتب اسلام ناب ما، طوری است که اولین شبهه در ذهن را دامن می زند: ترس از متزلزل شدن. آخر همه می دانیم که آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟ رو کنید.

ما به اندازه کافی دلیل و مدرک برای اسلامی نبودن اعتقاد شما رو کرده ایم.

نقل قول:
عملا" چند نفر را جذب معارف ناب اسلامی کرده اید؟

مگر مسابقه است؟

نقل قول:
ما پژوهشگر قرآنی داریم، پژوهشگر علمی داریم. در صددیم تا نسل جدید را که مع الاسف، بی هویت شده اند، با هویت آخرالزمانی اسلام ناب، آشنا سازیم و ساخته ایم.

اصلاً می دانید اسلام ناب چیست؟ اول علم خود را ثابت کنید. بار اثبات هم به دوش مدعی است.

نقل قول:
از دور نظاره کردن، انسان را مشتبه می کند. اول مطالعه کنید، بی طرفانه و بدون هرگونه پیشداوری امتحان فرموده و بعد اظهار نظر فرمائید.

اولاً من از دور نظاره نمی کنم. سؤالاتی بسیار روشن پرسیدم، و در پاسخ ابوجهل خطاب شدم. سؤالات من همچنان باقی هستند و منتظر پاسخ صریح، نه کپی مقالات تکراری جناب طاهری می باشم.

دوماً، آدم هر چیزی را امتحان نمی کند. فضولات پرندگان خیلی خوشمزه است!!! بی طرفانه و بدون هرگونه پیشداوری امتحان فرموده و بعد اظهار نظر فرمائید!!!

نقل قول:
دیگران گفته اند که اینان در عرفان حلقه از تعالیم ناب اسلام و ائمه دور افتاده اند و شما هم باور کرده اید؟ به همین سادگی؟

خیر. بنده سؤالاتی بسیار روشن پرسیده ام که هنوز بی پاسخ مانده است.

نقل قول:
چطور پس این ادعای بی تحقیق را قبول می کنید ولی در برابر نتایج عملی درمانهای حیرت انگیز حاصل از ارتباط با شعور الهی(=روح القدس=جبرئیل)، چشمانتان را می بندید و هیچ پاسخی ندارید؟ آقایان زبان همان علمی که همه مان مدعی آنیم و بدون مدارک مستدل و علمی، ذهنمان هرگز چیزی را قبول نمی کند، آمار است. ما که آمار هم ارائه داده ایم. همسفران ما که پایان نامه طب مکمل فرادرمانی را هم سال پیش داشتند و اولین دکترا را در دانشگاه تهران ارائه کرده و دفاع کردند. شما که ادعای پوچ دور افتادن تعالیم عرفان حلقه را از عرفان اسلامی، قبول دارید، پس چرا صم بکم عمی شده اید و این همه شواهد موید عینی علمی آماری را (آخری هم همین دو سه هفته پیش در اصفهان بود را) قبول ندارید؟

بنده هرگز هیچ مطلبی بر ضد شیوه درمان شما ارائه نکردم. ولی قبلاً هم گفته ام، باز هم می گویم. درمان دلیل نیست. شما مردم را به جایی وصل می کنید بعد درمان؟ اصلاً قبول. از کجا معلوم که آنچه شما مردم را به آن متصل می کنید روح القدس باشد؟ در حالی که دلایل محکم قرآنی و روایی ارائه شد که روح القدس در انحصار اولیا و مقربین درگاه خداست؟

نقل قول:
برگردید به تعالیم اسلام و تسلیم شدن به هوشمندی الهی. نروید این راهی را که به ترکستان است. متفرق نشوید ای ملبسین ظاهری به اسلام و نامتعلمین باطنی به آن به علل وسوسه های دنیوی.

این روزها همه اسلام شناس شده اند. کجای قرآن می گوید تسلیم روح القدس شوید؟

نقل قول:
واعتصموا به حبل الله جمیعا و لا تفرقوا. این است تعلیم قرآن مبین و این است کشف رمزش از زبان استاد طاهری عزیز:
قرار است انسان از مشکلاتش نجات پیدا کند تا بتواند کمال را دنبال کند. در این خصوص رحمانیت عام الهی راهگشاست تا فرد بتواند یک گام از مشکلاتش فاصله بگیرد و موضوع کمال برایش موضوعیت پیدا کند. ارتباط درمان با عرفان در چند زمینه است. یکی از آنها جذابیتی است که ایجاد می کند. یک موضوع دیگر این است که عرفان قصد دارد به صورت کیفی خودشناسی را به ارمغان آورد. خودشناسی درمان را در پی خواهد داشت و منجر به ارتقاء ذهن و روان و جسم می گردد. نتیجه این فرآیند درمان است. پس ارتباط درمان و عرفان در این است که عرفان زمینه حرکتی را پدید می آورد که منجر به ارتقاء انسا می شود از جمله ارتقاء ذهن، روان و جسم.

سؤالات من بی پاسخ مانده اند، و در ادامه لیست آنها را ارائه می دهم.

لیست سؤالات در پست بعدی...

ادامه از پست قبلی...

لیستی از سؤالات مطرح شده توسط دوستان که بی پاسخ مانده اند:

http://www.askdin.com/showpost.php?p=28623&postcount=114

لیستی از سؤالات بنده حقیر که بی پاسخ مانده اند (توجه داشته باشید که در عرفان حلقه، هوشمندی کیهانی همان روح القدس، روح الامین، یا جبرئیل می باشد):

1 - چطور بین وحی پیامبر (ص) و الهامات عادی تفاوت قائلید؟ مگر نه اینکه روح القدس همه را نازل می کند؟ بر چه اساس بین آنها می توان فرق گذاشت؟ وقتی منشاء الهام یکی باشد، جنس آن هم یکی است. این توضیح واضحات است.

2 - سوره 40:

رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِيُنذِرَ يَوْمَ التَّلَاقِ ﴿۱۵
بالابرنده درجات خداوند عرش به هر كس از بندگانش كه خواهد آن روح را به فرمان خويش مى‏فرستد تا [مردم را] از روز ملاقات [با خدا] بترساند(۱۵)

از کی تا حالا به هر کس از بندگانش که خواهد، شده همه بندگان؟ با مشخص کردن مأموریت آن دسته از بندگانی که این آیه به آنها اشاره می کند هم معلوم می شود که خداوند این روح را بر چه کسانی نازل می کند. (آیات قرآن یکدیگر را نقض نمی کنند، این تناقض آشکار با نظراتتان را چگونه توجیه می کنید؟)

3 - سوره 6:
وَإِذَا جَاءتْهُمْ آيَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُواْ صَغَارٌ عِندَ اللّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُواْ يَمْكُرُونَ ﴿۱۲۴
و چون آيتى برايشان بيايد مى‏گويند هرگز ايمان نمى‏آوريم تا اينكه نظير آنچه به فرستادگان خدا داده شده است به ما [نيز] داده شود خدا بهتر مى‏داند رسالتش را كجا قرار دهد به زودى كسانى را كه مرتكب گناه شدند به [سزاى] آنكه نيرنگ مى‏كردند در پيشگاه خدا خوارى و شكنجه‏اى سخت‏ خواهد رسيد (۱۲۴)

4 - مگر دانش های باطنی را حتماً باید روح القدس به ما بفهماند؟ پس پیامبران الهی چکاره اند؟ پس ائمه (ع) چه کاره اند؟ مگر نه اینکه امام زمان (عج) فرموده اند: کیفیت استفاده از من مثل استفاده ای است که از خورشید می برید وقتی که پشت ابر است.

5 - دلایل قرآنی و روایی شما چیست که همه می توانند به روح القدس متصل شوند؟ (جالب آنکه برای برقرار شد این اتصال هیچ شرط خاصی قائل نیستند) بنده یک سری به مقالات سایت زدم. چیزی جز ادعاهای غیر مستند نیافتم. هر از گاهی هم به یک بیت شعر دوپهلو یا چند پهلو استناد شده بود، که سند محکمی نیست. قرآن و روایت ملاک تشخیص حق از باطلند. اگر منکر این حقیقت هستید، صراحتاً بفرمایید. روایت مثال:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا جَابِرُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ ثَلَاثَةَ أَصْنَافٍ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فَالسَّابِقُونَ هُمْ رُسُلُ اللَّهِ ع وَ خَاصَّةُ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ جَعَلَ فِيهِمْ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الْقُدُسِ فَبِهِ عَرَفُوا الْأَشْيَاءَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الْإِيمَانِ فَبِهِ خَافُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الْقُوَّةِ فَبِهِ قَدَرُوا عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الشَّهْوَةِ فَبِهِ اشْتَهَوْا طَاعَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَرِهُوا مَعْصِيَتَهُ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الْمَدْرَجِ الَّذِى بِهِ يَذْهَبُ النَّاسُ وَ يَجِيئُونَ وَ جَعَلَ فِى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَصْحَابِ الْمَيْمَنَةِ رُوحَ الْإِيمَانِ فَبِهِ خَافُوا اللَّهَ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الْقُوَّةِ فَبِهِ قَدَرُوا عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الشَّهْوَةِ فَبِهِ اشْتَهَوْا طَاعَةَ اللَّهِ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الْمَدْرَجِ الَّذِى بِهِ يَذْهَبُ النَّاسُ وَ يَجِيئُونَ
اصول كافى جلد 2 صفحه 15 رواية 1
1 جابر جعفى گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: اى جابر! همانا خداى تبارك و تعالى مخلوق را سه دسته آفريد؛ چنانچه فرمايد: ((و شما سه دسته جفت هم باشيد: دست راستيها و چه دست راستيها؟!! (چگونه در نعمتهاى بهشت مى خرامند) ودست چپيها، چه دست چپيها؟!! (چگونه در عقوبات دوزخ گرفتارند) و پيشى گرفتگان كه پيشى گرفته اند تنها ايشان مقربانند 6 تا 11 سوره 56 )) پيشى گرفتگان همان رسولان خدا و مخصوصين درگاه او از ميان مخلوق مى باشند. كه خدا در ايشان پنج روح قرار داده است : 1 ايشان را بروح القدس مؤيد ساخت و بوسيله آن همه چيز را بدانند و بشناسند. 2 ايشان را با روح ايمان مؤ يد ساخت و با آن از خداى عزوجل بترسند 3 آنها را بروح قوه مؤ يد ساخت و با آن بر اطاعت خدا توانائى يافتند 4 آنها را بروح شهوت (ميل و اشتها) مؤ يد ساخت و با آن اطاعت خدا را خواستند و از نافرمانيش كراهت يافتند 5 در ايشان روح حركت نهاد كه همه مردم با آن رفت و آمد كنند.
و در مؤ منين دست راستى ها روح ايمان نهاد كه با آن از خدا بترسند و در ايشان روح قوه نهاد و با آن بر اطاعت خدا توانائى يافتند، و در ايشان روح شهوت نهاد و يا آن خواهان اطاعت خدا گشتند و در ايشان روح حركت نهاد كه مردم با آن روح رفت و آمد كنند.

ادامه در پست بعدی...
موضوع قفل شده است