°•✿~ عید عرشیان ~✿•°ویژه نامه عید سعید غدیر خم
تبهای اولیه
جلوه گر شد بار دیگر طور سینا در غدیر
ریخت از خم ولایت مى به مینا در غدیر
رودها با یکدگر پیوست کمکم سیل شد
موج مى زد سیل مردم مثل دریا در غدیر
هدیه جبریل بود الیوم اکملت لکم
وحى آمد در مبارک باد مولى در غدیر
با وجود فیض اتممت علیکم نعمتى
از نزول وحى غوغا بود غوغا در غدیر
بر سر دست نبى هر کس على را دید گفت
آفتاب و ماه زیبا بود زیبا در غدیر
بر لبش گل واژه من کنت مولا تا نشست
گلبن پاک ولایت شد شکوفا در غدیر
برکه خورشید در تاریخ نامى آشناست
شیعه جوشیده ست از آن تاریخ آنجا در غدیر
گر چه در آن لحظه شیرین کسى باور نداشت
مى توان انکار دریا کرد حتى در غدیر
باغبان وحى مى دانست از روز نخست
عمر کوتاهىست در لبخند گل ها در غدیر
دیده ها در حسرت یک قطره از آن چشمه ماند
این زلال معرفت خشکید آیا در غدیر ؟
دل درون سینه ها در تاب و تب بود اى دریغ
کس نمى داند چه حالى داشت زهرا در غدیر
او اول و آخر است به دین اسلام
در عید غدیرخم فرستد صلوات
هر کس که و را علی ولی گشت و امام
عید غدیر خم مبارک:Gol::Gol::Gol:
در عید غدیر اجر مزیدی بدهد
از برکت ذکر یاعلی و صلوات
حق با فرجش بر همه عیدی بدهد
از اسرار خداوند جهان آگاهی
آغاز ولایتت فرستم صلوات
دانم ز عنایتت غمم می کاهی
شعر همه شاعران ولایی شده است
از یمن غدیر خم به ذکر صلوات
دوران فراق او نهایی شده است
مشغول دعای بارش بارانیم
با یک صلوات بیعتی تازه کنیم
تا حشر به بیعت علی می مانیم
خشنود نمود حضرت زهرا را
بر احمد و نایبش فرستد صلوات
هرکس که پذیرفته ز جان مولا را
از امر خدا به خلق گردیده ولی
بیعت همه کردند به ذکر صلوات
تفسیر الست ربکم بود و بلی
نام خوش مصطفی حلاوت دارد
با عطر گل محمدی و صلوات
این محفل ما عجب طراوت دارد
در مدح علی به گفتگو با ادبند
در گود غدیرخم به ذکر صلوات
در عهد دگر به تکسوار عربند
[=arial]رسول خدا:doa(1): فرمود : اين علي بن ابيطالب:doa(6): است ؛ گوشتش از گوشت من و خونش از خون من است. [منزلت] او به من همانند منزلت هارون به موسي است، جز آن كه پس از من پيامبري نيست. و فرمود: اي ام سلمه، گواه باش و گوش فرادار! اين علي است ، اين اميرالمؤمنين و سرور مسلمانان است ، او جايگاه دانش من و در [علم] من است كه از آن بر من وارد ميشوند . او برادرم در دنيا و صاحب سرّ من در آخرت است كه در درجات والاي بهشت با من خواهد بود.
كشف اليقين في فضائل اميرالمؤمنين (ع) صفحه 280
[=arial]عید غدیر، عید امامت و ولایت مبارک
[="Arial"][="Navy"] آمدم دیدم که جای لاف نیست آمدم گفتم به آوای جلی شین یعنی شور الله الصمد
بلکه جای خویش را پیدا کنیم
عشق غیر از عین و شین و قاف نیست
عشق یعنی عدل مولایم علی
قاف یعنی قل هو الله احد
عَلي ماه
عَلي راه
عَلي نَصْرُمِن الله
عَلي زِمزِمه ى هَر دِلِ آگاه
عَلي عِينِ يَقينْ است
عَلي بَر هَمه ى خَلْقْ اميرالْمؤمِنينْ است
عَلي كاشِفِ هَر غَم
عَلي بَر هَمه مَرْحَمْ
عَلي ذِكْرِ لَبِ عيسى بن مَرْيَمْ
عَلي هَستى خاتَمْ
عَلي بَرگِ بَراتِ هَمه ى خَلْقْ ز آتَش و جَهَنَّمْ
عَلي اصلِ وجودْ است
عَلي روى سُجودْ است
عَلي مَعدَنِ جودْ است
عَلي رازونيازْ است
عَلي سوزو گُدازْاستعَلي مَحْرَمِ راز است
عَلي مُهرِ قبولي نَماز است
عَلي بَرْگ و بَراتْ است
عَلي حَجُّ زَكاتْ است
عَلي تَجَلّي صفاتْ است
عَلي بابِ نِجاتْ است
عَلي حَيّ و مَماتْ است
عَلي رَمْز عُبور و مُرور
اما سکوت نخواهیم کرد در غدیر گرچه ابن ملجم های زمانه نفس بریدند در منا حجت قبول باشد ای حاجی شهید کم نیاور ای شیعه سکوت اختیار مکن عید غدیر خم بر تمامی دوست داران امیرالمومنین مبارک
خشم خود را نشان داد بر شیعیان علی
همه شیعیان فریاد خواهیم زد یا علی
لحظه آخر شیعیان نفس نفس زنان گفتند یا علی
حالا که غدیر است محشور شوی با علی
روز عید ولایت مولایت فریاد بزن یا علی
[="Tahoma"][="Black"]
... از بیابان بوی گندم مانده است
عشق روی دست مردم مانده است
باز هم یک روز طوفان می شود
هر چه می خواهد خدا آن می شود
می روم افتان و خیزان تا غدیر
باده ها می نوشم از جوشن کبیر
آب زمزم در دل صحرا خوش است
باده نوشی از کف مولا خوش است
فاش می گویم که مولایم علیست
آفتاب صبح فردایم علیست
هر که در عشق علی گم می شود
مثل گل محبوب مردم می شود
تا علی گفتم زبان آتش گرفت
پیش چشمم آسمان آتش گرفت
آسمان رقصید و بارانی شدیم
موج زد دریا و طوفانی شدیم
بغض چندین ساله ی ما باز شد
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
یا علی گفتیم و دریا خنده کرد
عشق ما را باز هم شرمنده کرد
یا علی گفتیم و گلها وا شدند
عشق آمد قطره ها دریا شدند
از سکوت و گریه سرشارم علی
تا همیشه دوستت دارم علی ....
دکتر محمود اکرامی فر[/]
از روز غدیر خم تا روز حکومت منجی بشر
خطابه شریف رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) که در منطقه "غدیر خم" در راه برگشت از آخرین حج ایشان ایراد شد، حدود یک ساعت طول کشید که می توان مضامین بلند این کلام شریف را به 10 بخش تقسیم کرد:
1- ابتدا رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) حمد و ثنای الهی را به جا آورده، صفات قدرت و رحمت حق تعالی را ذکر فرمودند.
2- سپس به بندگی خود در مقابل ذات الهی، شهادت دادند و تصریح فرمودند که باید فرمان مهمی را درباره امام علی (علیه السّلام) ابلاغ کنم و گر¬نه رسالت الهی را نرسانده ام و ترس از عذاب خدا دارم.
با بیان کردن «حدیث منزلت» و «آیه ولایت» جایگاه حضرت علی(علیه السّلام) را مشخص فرمودند و این طور ادامه دادند که من از جبرئیل درخواست کردم از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ این مهم به خاطر کمی متّقین و زیادی منافقین و فساد ملامت کنندگان و حیله های مسخره کنندگان اسلام معاف دارد و در این قسمت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) از اذیتهای برخی گلایه کردند:
منافقین بارها به خاطر رفاقت و توجه و قبول بسیار علی مرا اذیت کرده اند، آن قدر که این آیه نازل شد «وَ منْه م الَّذینَ ی ؤْذ ونَ النَّبِیَّ وَ یَق ول ونَ ه وَ أ ذ نٌ ق لْ أ ذ ن خَیْرٍ لَك مْ ی ؤْمِن بِاللَّهِ وَ ی ؤْمِن لِلْم ؤْمِنینَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذینَ آمَن وا مِنْك مْ وَ الَّذینَ ی ؤْذ ونَ رَس ولَ اللَّهِ لَه مْ عَذابٌ أَلیم»: و بعضى (از منافقان) هستند كه دائم پیغمبر را می آزارند و (چون عذر دروغ آن ها را به حلم خود می پذیرد) مى گویند: او شخص ساده و زودباورى است؛ بگو زودباورى او لطفى به نفع شماست، كه به خدا ایمان آورده و به مؤمنان هم اطمینان دارد و براى مؤمنان (حقیقى) شما وجودش رحمت است، و براى آن ها كه رسول را آزار دهند عذابى دردناك مهیّاست.
بیزاری خود را از گمراهان امّت اعلام فرمودند و اشاره ای هم به اصحاب "سقیفه ملعونه" و غاصبین مقام امامت نمودند و آنها را لعن کردند و در همین بخش از خطبه به حکومت امام مهدی (علیه السّلام) اشاره می کنند و عملی شدن وعده خدا را نوید می دهند.
حضرت بعد از این گلایه فرمودند: اگر بخواهم می توانم نام آن منافقان را ببرم، ولی با بزرگواری با آنها رفتار کرده ام. و با وجود این افراد خدا از من راضی نمی شود، مگر با ابلاغ آنچه خدا بر من در حق علی نازل کرده که «ای رسول! آن¬چه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده ٓ در حق علی- برسان و اگر نرسانی رسالت الهی را نرسانده ای و خداوند تو را از مردم حفظ می کند: «یا أَیّ هَا الرَّس ول بَلِّغْ ما أ نْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه وَ اللَّه یَعْصِم كَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْكافِرینَ» (المائده، 67)
3- در مرحله بعدی حبیب خدا فرمودند: خدا، علی را برای تمام انسانها به عنوان صاحب اختیار و امام که اطاعتش واجب است، قرار داده و کلام او، مورد عمل و امر او، نافذ است؛ هر کس تابع او باشد و او را تصدیق کند مورد رحمت الهی است و خداوند اطاعت کننده او را، آمرزیده است و امامت در نسل من از فرزندان او تا روز قیامت باقی است.
رسول مهربان ما، ائمه (علیهم السلام) را مسئول بیان حلال و حرام معرّفی می کنند و فضایل حضرت را می شمرند:
ای مردم! علی را فضیلت دهید که ... هیچ علمی نیست مگر آنکه آن را به علی آموخته ام ... هیچ کس در ایمان به من بر او سبقت نگرفت ... او در حالی که جانش را فدای من کرده بود در جای من خوابید ... او را قبول کنید که خداوند او را منصوب نموده است.
و می فرمایند: کسی که این گفتار را رد کند، ملعون است و مورد غضب و اشاره فرمودند که "جنب الله" در آیه¬ی «أَنْ تَق ولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْت فی جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ ك نْت لَمِنَ السَّاخِرینَ» (الزمر، 56) امام علی (علیه السّلام) است و حضرت امیر و پاکان از نسل او (علیهم السّلام) را "ثقل اصغر" معرّفی می کنند و قرآن را "ثقل اکبر" و به این فضیلت اختصاصی امیرالمؤمنین (علیه السّلام) اشاره فرمودند که لقب "امیر المؤمنین" بعد از من برای احدی جز او حلال نیست.
4- پیامبر (صلّی الله علیه و آله) بازوان امیر المؤمنین (علیه السّلام) را گرفتند و آن حضرت را از جا بلند کردند و در این حال فرمودند: "مَن ک نت مولاه فَهذا عَلیٌّ مَولاه، اللهمَّ والِ مَن والاه و عادَ مَن عاداه و انص ر مَن نَصَرَ وَ اخذ ل مَن خَذَلَه " سپس کمال دین را با ولایت ائمه (علیهم السّلام) اعلام فرمودند.
5- حبیب خدا (صلّی الله علیه و آله) به طور صریح فرمود: هر کس از ولایت ائمه (علیهم السّلام) سر باز زند اعمال نیکش سقوط می کند و در جهنّم خواهد بود؛ بعد از آن شمّه ای از فضایل امیر المؤمنین (علیه السّلام) را متذکّر شدند و اشاره به این کردند که سوره "هل أتی"(دهر) در مدح حضرت امیر (علیه السّلام) نازل شده.
سپس، مردم را بر حذر می دارند از این¬که به امام علی (علیه السّلام) حسد کنند و می ¬ فرمایند: حسد شیطان را از بهشت بیرون کرد، مبادا به علی حسد کنید که اعمالتان نابود می شود و قدمهایتان می لغزد؛ قسم می خورند که سوره "والعصر" درباره ی حضرت امیر (علیه السّلام) است و خدا را شاهد گرفتند که رسالتم را به شما ابلاغ نمودم.
اشاره به صفات و خصوصیات حضرت مهدی(علیه السّلام) می فرمایند؛ از جمله: اوست که پیشینیان به او بشارت داده اند، اوست که به عنوان حجت باقی می ماند و بعد از او حجتی نیست؛ هیچ حقّی نیست مگر همراه او و هیچ نوری نیست مگر نزد او.
6- پیامبر (صلّی الله علیه و آله) با تلاوت آیاتی از قرآن در رابطه با عذاب الهی و لعن دشمنان دین، فرمودند: منظور من از این آیات عدّه ¬ای از اصحاب من هستند که مأمور به چشم پوشی از آنان هستم، ولی بدانند که خداوند ما را بر معاندین و مخالفین و خائنین و مقصّرین حجت قرار داده و اغماض نسبت به آنان در دنیا مانع از عذاب آخرت نیست.
سپس بیزاری خود را از گمراهان امّت اعلام فرمودند و اشاره ای هم به اصحاب "سقیفه ملعونه" و غاصبین مقام امامت نمودند و آنها را لعن کردند و در همین بخش از خطبه به حکومت امام مهدی (علیه السّلام) اشاره می کنند و عملی شدن وعده خدا را نوید می دهند.
7- "من راه مستقیم هستم که خدا شما را به پیروی از آن امر نموده و سپس علی و فرزندان او این راه مستقیم هستند؛ سوره¬ی "حمد" درباره من و به خدا قسم درباره امامان نازل شده است" سپس آیاتی درباره اهل بهشت را به پیروان آل محمد (علیهم السّلام) و آیاتی درباره اهل جهنّم را به دشمنان آل محمد (علیهم السّلام) تفسیر فرمودند.
8- اشاره به صفات و خصوصیات حضرت مهدی(علیه السّلام) می فرمایند؛ از جمله: اوست که پیشینیان به او بشارت داده اند، اوست که به عنوان حجت باقی می ماند و بعد از او حجتی نیست؛ هیچ حقّی نیست مگر همراه او و هیچ نوری نیست مگر نزد او.
9- مردم را به بیعت با خود و سپس با امام علی (علیه السّلام) دعوت نمودند و آن را از طرف خداوند و بیعت با حق تعالی دانستند و به آیه¬ «إِنَّ الَّذینَ ی بایِع ونَكَ إِنَّما ی بایِع ونَ اللَّهَ یَد اللَّهِ فَوْقَ أَیْدیهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما یَنْك ث عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَیْه اللَّهَ فَسَی ؤْتیهِ أَجْراً عَظیماً »:به یقین كسانى كه با تو بیعت می کنند، جز این نیست كه با خدا بیعت می كنند [دست تو كه به منزله ] دست خدا [ست ]، بالاى دستهاى آنان است. پس كسى كه پیمان مى شكند فقط به زیان خود مى شكند، و كسى كه به پیمانى كه با خدا بسته است وفا كند، خدا به زودى پاداشى بزرگ به او مى دهد.(الفتح،10) اشاره نمودند.
10- حضرت ابتدا از حج و اهمیت آن سخن می گویند و بعد حضرت امیر (علیه السّلام) را به عنوان ولیّ و بیان-کننده، معرّفی می کنند و می فرمایند: حلا ¬لها و حرا مها بیشتر از آن است که بتوانم در یک مجلس آنها را بشمارم و معرّفی کنم، پس مأمورم که از شما بیعت بگیرم؛ و با شما دست دهم بر امامت علی (و جانشینان بعد او، زیرا امامت فقط در آنها به پا خواهد شد؛ بالاترین امر به معروف و نهی از منکر را نیز، تبلیغ پیام غدیر درباره اطاعت از امامان و نهی از مخالفتشان دانستند.
و حضرت می فرماید قرآن به شما می شناساند که امامان بعد امام علی (علیه السّلام) فرزندان او هستند: «وَ جَعَلَها كَلِمَهً باقِیَهً فی عَقِبِهِ ...»(الزخرف،28): «آن (امامت) را به عنوان کلمه باقی در نسل او قرار داد.» و بعد از آن تشویق به تقوا کردند و از قیامت برحذر داشتند.
و در آخرین مرحله خطابه، بیعت لسانی انجام گرفت و حضرت فرمودند: «خداوند دستور داده، از زبانهای شما اقرار بگیرم.» سپس عهدنامه را فرمودند تا مردم تکرار کنند که خلاصه آن اطاعت از دوازده امام با قلب و جان و زبان و دست تا روز قیامت و عهد و پیمان بر ثابت قدم بودن در مورد این امر و بر رساندن پیام غدیر به نسل های آینده و غایبان از غدیر بود.
فرمودند: هر کس بیعت کند با خدا بیعت می کند و خدا بیعت شکنان را هلاک می کند و وفاداران را در مورد رحمت قرار می دهد. ای مردم! با خدا و من و علی امیرالمؤمنین و حسن و حسین و امامان از ایشان در دنیا و آخرت به عنوان امامتی که در نسل ایشان باقی است، بیعت کنید.
مردم فضایل علی بن ابی طالب (علیه السّلام) نزد خداوند -که آن را در قرآن نازل کرده- بیش از آن است که در یک مجلس بشمارم، پس هر کس درباره ی آنها به شما خبر داد و معرفت آن را داشت، او را تصدیق کنید.
و در آخر از خداوند آمرزش برای مؤمنین، و غضب برای منکرین می خواهند و سخن خود را چون آغاز خطبه با حمد الهی به پایان می برند.
و سلام خدا بر فرستاده خدا که بعد از خویش با ولایت امام علی (علیه السّلام) آرامش و ایمان را برایمان به یادگار گذاشت.
[/HR]
[h=1]«غدیر» فصل الخطاب امامت[/h]
[h=2]حادثه غدیر فقط یک حادثه خاص تاریخی نیست که در زمان خود واقع شده باشد، بلکه تعیین سرنوشت تمام انسانها در طول تاریخ است. به همین جهت، نوشتن و سخن گفتن از غدیر خم در هر زمان و مکانی بی مناسبت نمی باشد. هر دلداده ی ولایتمداری موظف به انتقال و ترویج این واقعه و لو در دایره ای محدود نسبت به فرزندان و خانواده خود است. در ابتدا به شرح مختصر واقعه و در ادامه به نکاتی پیرامون خطبه ی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله می پردازیم.[/h]
[h=2]دو نکته مهم تاریخی[/h] 1- هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از مکه معظمه، نقطه عطفی در تاریخ اسلام به شمار می رود. بعد از این هجرت، حضرت سه بار به مکه سفر کرده اند: بار اول در سال هشتم، پس از صلح حدیبیه به عنوان انجام «عمره» وارد مکه شدند; بار دوم در سال نهم به عنوان «فتح مکه» وارد این شهر شدند; و سومین و آخرین بار بعد از هجرت در سال دهم هجری به عنوان «حجة الوداع» به طور رسمی اعلان حج دادند تا همه مردم در حد امکان حاضر شوند.
در این سفر دو مقصد اساسی در نظر بود، یکی بیان مسائل حج، و دیگری مسئله ولایت و خلافت بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله.
2- «غدیر» که قبل از «جحفه» قرار دارد، محل افتراق اهل مدینه و مصر و عراق بود. در واقع آخرین محل تلاقی کاروان ها غدیر خم بود. پس از اعلان عمومی، مهاجرین و انصار و قبائل اطراف مدینه و مکه و حتی بلاد یمن و غیر آن به سوی مکه سرازیر شدند. جمعیتی حدود یکصد و بیست هزار نفر در مراسم حج شرکت کردند. امیرمؤمنان علیه السلام هم که قبلا از طرف حضرت به یمن و نجران برای دعوت به اسلام و جمع آوری وجوهات رفته بودند، به همراه دوازده نفر از اهل یمن برای انجام اعمال حج به مکه رسیدند.
[h=2][/h][h=1]واقعه غدیر در یک نگاه[/h] اینکه در زمان حضرت رسول صلی الله علیه و آله جامعه به رهبری ایشان اداره شود و بعد از آن خود جامعه تصمیم گیر این امر عظیم باشد یکی از امور واضح البطلانی است که هیچ عقل خالی از هوا و هوس آن را نمی پذیرد. مانند باغبانی که نهالی تازه کاشته را بدون رسیدگی و هرس در میان هزاران علف هرز و آفات زمینی و آسمانی رها کند
سال دهم هجرت، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پس از پایان مناسک «حجة الوداع» به همراه هزاران تن از مسلمان به سوی مدینه رهسپار شد. کاروان، منازل بین راه را یکی پس از دیگری پیمود. کاروان کم کم به وادی «ج حفه» نزدیک می شد. ناگاه جبرئیل بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نازل شد و آیه شریفه: «یا ایها الرَّس ول بَلِّغ ما انزِلَ ...» (1) را بر ایشان قرائت کرد. در این آیه خداوند پیامبرش را ترغیب نمود تا دستور او را درباره جانشینی و ولایت حضرت علی علیه السلام هر چه سریع تر به مردم برساند. (2)
پیامبر صلی الله علیه و آله به غدیر خم رسید. دستور داد: «آنانکه از غدیرخم گذشته اند مراجعت کنند، باقیمانده کاروان هم برای رسیدن به میعادگاه عجله کنند».
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بر فراز جهاز شتران جای گرفت و بعد از حمد و ثنای خداوند؛ چنین فرمود: «ای مردم! به پایان عمرم نزدیک شده ام و از میان شما می روم. ای مردم! من آنچه از حلال و حرام خدا بود به شما رساندم ٦. آیا من بر شما اولویت و برتری ندارم؟» مردم همگی گفتند: بلی؛ یا رسول الله.
آنگاه او دست امام علی علیه السلام را گرفت و فرمود: «مَن کُنت مَولاه فَهذا علیٌّ مَولاه ؛ هر کس که من مولای اویم، علی مولای اوست».(3) بار خدایا دوست علی را دوست بدار و دشمن علی را دشمن باش. معبودا آنکه علی را یاری کند، یاور باش و کسی که او را یاری نکند، خوار و ذلیل گردان.
[h=2]کلیدهای طلایی در خطبه غدیر[/h] [h=5]1. الهی بودن امر جانشینی:[/h] در سالهای آغازین دعوت علنی هنگام عرضه اسلام به قبایل، در پاسخ به پیشنهاد رییس قبیله بنی عامر بن صعصعه (ما با تو به شرطى بیعت مى كنیم كه اگر خداوند تو را بر دشمنانت پیروز گرداند امر خلافت با ما باشد) حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمودند: «الامر لله یضعه حیث یشاء» امر جانشینی به دست خداست هر جا او صلاح بداند قرار می دهد.
در این مرحله هم حضرت اشاره به این امر می کنند. بعد از حمد و ثنای الهی فرمود:
«اقرار می کنم به بندگی خدا و شهادت می دهم که او پروردگار من است، و آنچه به من وحی نموده، ادا می نمایم و الا ترس دارم عذابی بر من فرود آید ... خداوند بر من چنین وحی کرده است: ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن و اگر انجام ندهی، رسالت او را نرسانده ای و خداوند تو را از مردم حفظ می کند. ای مردم! من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل کرده کوتاهی نکرده ام، جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوند سلام رساند ... و مرا مامور کرد که در این محل اجتماع به پا خیزم و بر هر سفید و سیاهی اعلام کنم: به راستی علی بن ابی طالب برادر، وصی و جانشین من و امام بعد از من است. کسی که نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسی است، جز اینکه پیامبری بعد از من نیست و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش می باشد .» (4)
[h=5]2. اهمیت مسئله امامت:[/h] یکی از مهمترین مسئله ها در ادامه مسیر توحید و ولایت الهی مسئله امامت و رهبری جامعه است. اینکه در زمان حضرت رسول صلی الله علیه و آله جامعه به رهبری ایشان اداره شود و بعد از آن خود جامعه تصمیم گیر این امر عظیم باشد یکی از امور واضح البطلانی است که هیچ عقل خالی از هوا و هوس آن را نمی پذیرد. مانند باغبانی که نهالی تازه کاشته را بدون رسیدگی و هرس در میان هزاران علف هرز و آفات زمینی و آسمانی رها کند. سیر و حرکت امامت باید توسط حضرت برای مردم تبیین و مشخص شود. وگرنه در بروز فتنه ها حق و باطل در هم می آمیزد و مردم از شناخت راه صحیح عاجز می شوند. همانطور که در طول تاریخ اسلام دیده می شود که هر گاه خطر انحراف در اسلام دیده می شود امامان علیهم السلام یکی بعد از دیگری با تمام دارایی های خود مقابل آنها به مبارزه پرداخته اند. در این خطبه حضرت به خوبی مسیر امامت و آثار پیروی از ایشان را برای حاضرین بیان می کنند. در فرازی از خطبه می فرمایند:
در بخشی از خطبه غدیر حضرت رسول صلی الله علیه و آله جایگاه و اهمیت این امر را به گوش مردم می رساند و دستور به انتقال واقعه در تمام اعصار می دهند. باید مسئله ای مربوط به هدایت و نجات بشریت باشد که چنین توصیه ای به آن می شود
«ای مردم! خداوند دین شما را با امامت او (علی علیه السلام) کامل نمود، پس هر کس به او و به کسانی که جانشین او از فرزندان من و از نسل او تا روز قیامت و رفتن به پیشگاه خدای عزیز و جلیل، هستند، اقتدا نکند، پس چنین کسانی اعمالشان از بین رفته است»، «ای مردم! بدانید که با علی، دشمنی نمی کند، مگر شقی، و با علی دوستی نمی کند، مگر کسی که دارای تقوا باشد، و به او ایمان نمی آورد مگر مؤمن مخلص.»
[h=5]3. غدیر رسالتی همگانی:[/h] در بخشی از خطبه غدیر حضرت رسول صلی الله علیه و آله جایگاه و اهمیت این امر را به گوش مردم می رساند و دستور به انتقال واقعه در تمام اعصار می دهند. باید مسئله ای مربوط به هدایت و نجات بشریت باشد که چنین توصیه ای به آن می شود. در فرازی از خطبه می فرمایند:
«ای مردم! من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثت در نسل خود تا روز قیامت به ودیعه می سپارم، و من ابلاغ کردم آنچه را مامور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غائب و بر همه کسانی که حضور دارند یا ندارند، به دنیا آمده اند یا نیامده اند، پس حاضران به غائبان و پدران به فرزندان تا روز قیامت برسانند.»
(5)
از خداوند متعال توفیق تبیین و ترویج و حرکت در مسیر غدیر را تا زمان ظهور ولی عصر (عج) برای همه ی موالیان و دوستداران آن حضرت خواستاریم.
پی نوشت:
1 .سوره مائده آیه 67.
2. تفسیر عیاشی ج1ص332.
3 . اصول کافی ج1ص295. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج2ص287.
4 . بحارالانوار، ج 37، ص 181، عوالم، ج 15، ص 307، الغدیر، ج 1، ص 12 و 294، الطرائف سید بن طاووس، ص 33، عبقات الانوار میر حامد حسین هندی، جلد غدیر . «ان علی بن ابی طالب اخی و وصیی و خلیفتی و الامام من بعدی، الذی محله منی محل هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی و هو ولیکم بعد الله ورسوله.
5 . بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج 37، ص 251 - 252 «معاشر الناس انی ادعها امامة و وارثة فی عقبی الی یوم القیامة و قد بلغت ما امرت بتبلیغه حجة علی کل حاضر و غائب و علی کل احد ممن شهد او لم یشهد، ولد او لم یولد فلیبلغ الحاضر الغائب و الوالد الولد الی یوم القیامة.
[h=1]غدیر و ولی عصر (عج)[/h] [h=3]جایگاه والای حضرت مهدی(عج) در خطبه غدیر[/h]
[/HR] بدون شک واقعه غدیر خم، نقش سرنوشت سازی در تعیین مسیر آینده اسلام داشته است. در این واقعه، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مهمترین مأموریت دوران پیامبریِ خود را به انجام رساند؛ مأموریتی که انجام آن، به منزله رساندن پیام رسالت حضرت بود، و کوتاهی در مورد آن، به از بین رفتن زحمات چندین ساله ایشان میانجامید؛ چنان که خداوند متعال درآیه 67 سوره مائده میفرماید: «هان ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت به تو نازل شده است، تبلیغ کن و اگر چنان نکنی، پیام و رسالت او را انجام ندادهای وخداوند تو را از مردم حفظ میفرماید». (ماهنامه گلبرگ)
[/HR] خطبه ی غدیر یکی از معتبرترین و پر محتواترین منابع اصیل اسلامی است که مبانی اصیل اعتقادی را به صورت یک دوره ی فشرده مطرح می نماید؛ اصول خداشناسی و توحید، نبوت، امامت و حتی مباحث معاد و زندگی اخروی. در واقع این خطبه خود درسنامه ی کاملی از همه ی اعتقادات اسلامی است که به صورت مستدل و موثق از زبان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) برای همیشه ی تاریخ بیان گردیده است.
در این خطبه شریف به امام زمان عجل الله تعالی فرجه توجه خاصی شده است. و در سه فراز خطابه، پیامبر اکرم صلی الله علیه آله اشاره به وجود مبارک آن حضرت فرموده اند.
در فراز اول می فرمایند:
« مَعَاشِرَ النَّاسِ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها...
مَعاشِرَالنّاسِ، النُّورُ مِنَاللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَسْلوكٌ فِىَّ ثُمَّ فى عَلِىِّ بْنِ أَبى طالِبٍ، ثُمَّ فِى النَّسْلِ مِنْهُ إِلَى الْقائِمِ الْمَهْدِىِّ ، الَّذِی یأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنَا»
ملاحضه شود که پیامبر صلی الله علیه آله به صراحت جریان نور را علاوه بر خود در امیر المۆمنین و امامان علیهم السلام از نسل ایشان تا مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه جاری و ساری می دانند؛ و بر روی دو نکته تاکید می کنند:
اول این که امامت در خاندان امیر المومنین علی علیه السلام جاری است، به طوری که این رشته الهی در آغاز به دست مبارک امیر المۆمنین علیه السلام و در نهایت به وجود مبارک مهدی فاطمه سلام الله علیهما سپرده شده است؛ و دوم آن حضرت حق خدا و حق تمامی اهل بیت علیهم السلام را از غاصبانشان خواهند گرفت ان شاءالله.
فراز دوم از گفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه آله به صورت مسقل به امام زمان عجل الله تعالی فرجه اختصاص دارد. حساسیت این قسمت از سخن را، از آنجا می توان دریافت که حضرتش هیجده بار مردم را با تکرار یک لفظ هشدار دهنده، "الا" به معنی "هان"! "آگاه باشید" به دقت در کلام خود فرا می خوانند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در آغاز این بخش، بار دیگر روند پیوسته نبوت و امامت را مطرح نموده و یاد آور می شوند که سررشته این نظم، در دست علی علیه السلام است و پایان بخش این روند، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه می باشند، بدین صورت که: (مقاله سیمای امام زمان در خطبه غدیر، سایت نشر اعتقادات)
«مَعاشِرَالنّاسِ، أَلاوَإِنِّى رَسولٌ وَ عَلِىٌّ الْإِمامُ وَالْوَصِىُّ مِنْ بَعْدى،... أَلا إِنَّ خاتَمَ الْأَئِمَةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِى»
پس آن گاه بیست و یک ویژگی اساسی و مهم از مختصات عمده آن امام را ترسیم می نمایند،
پیامبر صلی الله علیه آله فرمودند:
آگاه باشید همانا آخرین امام، قائم مهدی از ماست.
هان ! او بر تمامی ادیان چیره خواهد بود.
هشدار ! اوست انتقام گیرنده ی از ستمکاران.
هشدار ! اوست فتح کننده ی دژها و منهدم کننده ی آن ها !
هشدار ! اوست چیره بر تمامی قبایل مشرکان و رهنمای آنان.
هشدار ! اوست خون خواه تمامی اولیای خدا.
هان ! همانا او یاور دین خداست.
هان ! او از دریایی ژرف پیمانه هایی افزون گیرد.
هشدار ! او به هر ارزشمندی به اندازه ی ارزش او و به هر نادان و بی ارزشی به اندازه ی نادانی اش نیکی کند.
هان ! او نیکو و برگزیده ی خداست.
هشدار ! اوست میراث دار دانش ها و احاطه دار بر ادراک ها.
هان ! او از پروردگارش خبر دهد و نشانه های او را برپا کند و استحکام بخشد .
هشدار ! اوست بالیده و استوار.
آگاه باشید ! هم اوست که اختیار امور جهانیان به او سپرده شده است.
هان ! پیشینیان از قرن ها ظهور او را پیشگویی کرده اند.
هشدار ! اوست حجت پایدار و پس از او حجتی نخواهد بود. (این تعبیر به عنوان حجت، امامت و مسئولیت است و نظری به رجعت دیگر امامان ندارد. زیرا آنان حجت های پیشین اند که دوباره رجعت خواهند کرد.) راستی و درستی و روشنایی جز با او نیست.
هان ! کسی بر او پیروز نخواهد شد و ستیزنده او یاری نخواهد گشت.
هشدار ! او ولی خدا در زمین، داور او در میان مردم و امانت دار امور آشکار و نهان است.(خطبه غدیر)
آری
در نقطه غدیر توقفی باید ، که با حقیقت انسان سر و کار دارد . هزار و چهارصد سال است که شیعه زلال پر برکت غدیر را به پای درختان ولایت می افشاند ، و از آن بیابان خشک باغهای پر ثمر اعتقادی و گلهای زیبای محبت را پرورش می دهد .
آغاز پانزدهمین قرنی است که شیعه با حجتی قوی و برهانی قاطع که پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم- به دستش داده ، پرچم بلند « اشهد ان علیاً ولی الله » را بر افراشته و تا شنیدن صدای جانفزای انا المهدی از مرزهای اعتقادی خویش پاسداری می کند .( برگرفته از مقاله محبوبه مقدادی)
[h=1]ولایت، قـلب تپـنده اسلام[/h]
[/HR] پیامبر، صلّى اللَّه علیه وآله، روز غدیر از مردم پرسیدند: آیا به رسالت الهى خود عمل كردم و آیا نسبت به شما اولى، و والى هستم؟ حاضران گفتند: آرى .آنگاه فرمودند: من كنت مولاه فعلىّ مولاه. هر كس كه من والى و سرپرست اویم على [علیه السلام] والى اوست. حسن بن ظریف مىگوید: به امام عسکرى علیهالسلام نامه نوشتم و پرسیدم معناى سخن پیامبر درباره امیر مۆمنان على علیهالسلام چیست که فرمود: «من کنتُ مولاه فهذا علىٌ مولاه.» حضرت فرمودند: مقصود حضرت آن بود که او را نشانهاى قرار دهد که هنگام اختلاف، حزب خداوند با آن شناخته شوند.
[/HR] براستی غدیر خم چه ارزشی را برای ما انسان ها، به عنوان امت اسلامی، به ارمغان آورده است که نسبت به همه آن وقایع و رخدادهای قبل از اسلام و بعد از بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) افضل می باشد؟
حاج میرزا جواد ملکى تبریزى در اینباره مىنویسد: «روز غدیر نسبت به مبعث، به منزله باطن از ظاهر و به منزله روح از انسان است؛ زیرا هر چه در مبعث از خیر و سعادت وجود دارد، مشروط به ولایت امیر مۆمنان و امامان است».
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) 23 سال کوشیدند؛ آنچنان که به فرموده ی خودشان هیچ نبی ای به اندازه ی ایشان اذیت نشده است. (1) مشقاتی که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) تحمل کرده اند با تمامی انبیاء گذشته قابل مقایسه نیست. آنقدر پیامبر برای ابلاغ وحی زحمت می کشیدند که خداوند می فرماید: "طه! ما قرآن را بر تو نازل نكردیم كه خود را به زحمت بیفكنى!" (2)
یعنی می فرماید چرا خودت را به مشقت می اندازی؟ تو تنها ابلاغ کن : " پیامبر وظیفهاى جز رسانیدن پیام [الهى] ندارد؛ [و مسۆول اعمال شما نیست]." (3) و بیش از این خودت را اذیت نکن.
از نظر قرآن کریم، تمامی زحمات پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) یک طرف و اعلام ولایت علی بن ابیطالب (علیه السلام) یک طرف است. باید دو کفه ی ترازو را در نظر بگیریم، اگر بیست و سه سال خون دل خوردن های پیامبر، ابلاغ پیامبر، جهاد پیامبر، و عبادت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)؛ در یک کفه ی ترازو قرار بگیرد و اعلام مقام ولایت امیرالمومنین (علیه السلام) در کفه ی دیگر؛ به نص صریح قرآن این کفه بر همه ی آن کفه می چربد و بلکه با زبان بی زبانی، خداوند پیامبر را تهدید می کند که: اگر این رسالت را عملی نکردی، همه کارهای تو در واقع هیچ است.
حال ممکن است سوال شود پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) که دین را تبلیغ کردند؛ پس عبارت "فما بلغت رسالته" (رسالت را انجام ندادی) چیست؟ پاسخ آن است که اگر ولایت نباشد، رسالت لوث می شود. اگر امامت نباشد، قرآن تحریف معنوی می گردد. اگر امام از جانب خداوند در کنار کتاب الهی قرار نگیرد ، محتوای آن اجرا نمی شود. پس بالا ترین نعمتی که خدا قرار می دهد و بوسیله آن عمر را ثمر بخش می کند و تلاش را به نتیجه می رساند، قرار دادن هدایت گر الهی است.
اگر تحلیلی تاریخی انجام دهیم، خواهیم دید که قرآن کتابی است، مشتمل بر مجموعه مقرراتی به عنوان فرمان، دستور العمل، تز، باید ونباید، حرام و حلال ، که از طرف پرودگار نازل گردیده است. اما بهره دهی و ثمر دهی این دستور العمل ها، به دو شرط اساسی وابسته است:
1ـ فهم دقیق دین خدا ونسخه الهی.
2ـ اجرای دقیق این نسخه.
عقل و نقل و تجربه ی تاریخی ثابت می کند که این دو شرط منهای نظارت و امامت ولی خدا ممکن نیست ؛ قانون خدا، کتاب خدا، حرام و حلال خدا و مکتب پرودگار، در صورتی در این عالم سعادت، کمال و تعالی الهی ایجاد می کند که با مقام امامت و ولایت و نظارت ولی الله همراه باشد. ما تا زمانی که دین خدا رانفهمیده ایم چگونه می خواهیم از آن برخوردار شویم؟
در اجرای دقیق نسخه الهی عوامل زیادی ایجاد مانع می کند؛ پس اگر ولی الله در کنار کتاب خدا قرار نگیرد، فهم دقیق کتاب خدا ممکن نخواهد بود.
همانگونه که خداوند برای ادامه حیات جسمانی ما، قلبی گذاشته است که خون را پمپاژ می کند تا مواد غذایی لازم را به همه ی سلولها برساند و اگر قلب از کار بایستد، بدن خواهد مرد، برای هدایت جامعه نیز قلبی قرار داده است. و او امام و " ولی الله " است. خوراک جان را امام به جامعه پمپاژ می کند. کسانی که امام را نمی پذیرند حتی اگر در بالاترین سطح از علم و دانش و صنعت و تکنولوژی قرار بگیرند از جان سالمی برخوردار نیستند.
البته قابل ذکر است که امام باید دارای خصایص مختلفی باشد. به طور اجمالی، بنا بر عقل سلیم و عقیده شیعه امام باید عالم به همه حقایق و معصوم باشد و تا فردی مورد تایید الهی نباشد، دارای چنین امتیازی نمی شود و شناخت چنین افرادی از عهده افراد معمولی خارج است. لذا این از الطاف الهی است که چنین وارستگانی را به مردم معرفی کند.
[h=2]امامت، تداوم رسالت[/h] پس از مباحث مطرح شده می توان نتیجه گرفت که خداى سبحان امامت را ادامه رسالت و همتاى آن مىداند. به همین دلیل در حادثه جهانى غدیر خم به پیامبر اكرم، صلّىاللَّهعلیهوآله، می فرماید: اگر نصب على بن ابى طالب على، علیهالسلام، رابه دست خود انجام ندهى و ولایت را تببین نكنى اصلا به رسالت الهى عمل نكردهاى؛ یعنى رسالت منهاى امامت معادل رسالت منهاى رسالت است؛ زیرا آنچه اساس رسالت را حفظ مىكند همان امامت است.
و این نوشتار را با حدیث زیبایی به پایان می بریم:
امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش حضرت باقرالعلوم علیه السلام نقل کرد که فرمودند:
«شیطان چهار بار ناله نومیدی سر داد؛ روزی که مورد لعن خدا قرار گرفت، روزی که از آسمان به زمین هبوط کرد، روزی که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله به پیامبری مبعوث شد، و روز عید غدیر خم».
پی نوشت ها :
1- "ما اوذی نبی مثل ما اوذیت"، (بحار الانوار، جلد 39، صفحه 56)
2- "طه ! ما انزلنا علیک القرآن لتشقی" ، طه (20): 1و 2
3- "ما علی الرسول الا البلاغ"، المائده (7): 99
[/HR]
[h=1]غدیر، تداوم خط نبوت!![/h]
[/HR] رخداد غدیر در ذىالحجه سال دهم هجرى، تنها یک حادثه تاریخى نیست؛ غدیر، تنها نام یک سرزمین نیست، یک تفکر است؛ نشانهاى است از تداوم خط نبوت؛ چشمهاى است که تا پایان هستى مىجوشد؛ غدیر، روز اکمال دین، اتمام نعمت و موجب خشنودى خداست؛ روز بزرگ، روز گشایش و روز تکامل است؛ غدیر، نه تاریخ است، نه جغرافیا و نه روایت، بلکه ولایت است؛ پیشوند غدیر، رسالت است و پسوند آن، ولایت و امامت.
[/HR] «غدیر» در زبان عربی به معنی گودال و «خم» نام محلی نزدیك منطقة «جحفه» است. كه در آن روزگار چشمهای روان و درختانی كهنسال داشت. به دلیل موقعیت سوق الجیشی «غدیر خم» حاجیان شهرها و سرزمینهای مختلف عربستان پس از انجام مناسك حج و هنگام بازگشت به شهر و دیارشان در این منطقه از هم جدا می شدند. آنچه نام این محل را در تاریخ اسلام مهم و به یادماندنی كرده است به سال دهم هجری و تصمیم پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) برای زیارت خانه خدا و به جا آوردن مراسم حج و اعلام ایشان مبنی بر اینكه امسال آخرین حج ایشان خواهد بود، برمیگردد.
پیامبر در سال دهم هجرت حج گزارد و به سوى مدینه بازگشت. در روز هجدهم ذىحجه که قافلههاى بسیارى پیش از پیامبر حرکت مىکردند و عدهاى از پسِ حضرت مىآمدند، پیامبر به سرزمین غدیر خم رسید. او به فرمان الهى دستور داد سواران و پیادگان توقف کنند، آنان که رفتهاند، بازآیند و آنان که نیامدهاند، برسند. سپس بر انبوهى از جهاز شتران فراز رفت و خداى را سپاس گفت و از اینکه به زودى از میان آنان خواهد رفت، خبر داد. سپس از آنان خواست درباره چگونگى ابلاغ رسالت وى گواهى دهند. مردمان فریاد برآوردند: شهادت مىدهیم که تو پیام حق را ابلاغ کردى، نصیحت کردى و جهاد نمودى. خداوند تو را پاداش نیکو دهد.
آنگاه از جایگاه والاى خود در میان امت سخن گفت و از آنان بر اولویت خود گواه خواست و پس از شنیدن پاسخهاى یکصدا و بلند، دست على علیهالسلام را گرفت و با شکوهى شگرف و فریادى رسا فرمود: «من کنت مولا فعلى مولاه.» سه بار این جمله را تکرار و بر یاوران و پذیرندگان ولایت او دعا کرد.
[h=2]پایان مراسم غدیر[/h] بدین ترتیب پس از سه روز، مراسم پایان پذیرفت و آن روزها به عنوان ایام الولایه در ذهنها نقش بست. گروهها و قبائل عرب، هر یک با دنیایی از معارف اسلام، پس از وداع با پیامبرشان و معرفت کامل به جانشین او راهی شهر و دیار خود شدند، و پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم عازم مدینه گردید.
خبر واقعه غدیر در شهرها منتشر شد و به سرعت شایع گردید و به گوش همگان رسید، و بدینگونه خداوند حجتش را بر مردم تمام کرد.
[h=2]وظایف مۆمنان در روز عید غدیر[/h] امیرمۆمنان علی علیه السلام درباره وظایف مۆمنان در روز عید غدیر فرمود: «[در این روز] با گسترش دادن در هزینه و لوازم خانوادهتان به سوی آنان بروید و به برادرانتان نیکی کنید. خدای را برای آنچه به شما بخشیده است، سپاس گویید. با هم باشید؛ که خداوند، جدایی و پراکندگی شما را سامان میبخشد. به یکدیگر نیکی کنید؛ که خداوند، الفت شما را پایدار میسازد. نعمتهای خدا را به همدیگر هدیه دهید؛ که خداوند چندین برابر عیدهای پیشین و عیدهای آینده به شما پاداش میدهد؛ پاداشی که ویژه چنین روزی است. نیکیکردن در این روز، ثروت را ثمربخش میسازد و بر عمر میافزاید. همدردی کردن و مهرورزی با یکدیگر در این روز، رحمت خداوندی را جلب میکند. آن اندازه که توان دارید از فضل خداوند برای برادران و خانوادهتان با بذل آنچه موجود است، آماده و فراهم سازید. لبخند و شادمانی را میان خویش و در برخوردهایتان آشکار سازید و ستایش و سپاس خداوند را بر آنچه به شما بخشیده است، نمایان کنید».
و این نوشتار را با دو روایت از امام صادق علیه السلام به پایان می بریم:
امام صادق علیه السلام فرمودند: «عید غدیر، روز عبادت و نماز و سپاس و ستایش خداست، و روز سرور و شادی است؛ به دلیل ولایت ما خاندان که خدا بر شما منت گذاشت. من دوست دارم شما آن روز را روزه بگیرید».
و همچنین فرمودند: «یک درهم دادن به برادران با ایمان و معرفت در روز عید غدیر، برابر هزار درهم (در روزهای دیگر) است؛ بنابراین، در این روز به برادرانت انفاق کن و هر مرد و زن مۆمن را شاد گردان».
[h=1]سرچشمه همیشه جوشان ولایت!![/h]
[/HR] غدیر، سرچشمه همیشهجوشان ولایت است که از سینه تفتیده «خم» به جام محبت دوستداران پیامبر و خاندانش جارى است. غدیر، شایسته هر ثناست که وحى از او پیراست و محمد بدو آراست و اسلام از او برخاست. غدیر، تفسیر بدر و احد و شأن نزول صفین و نهروان است. بدر، عدالت مىخواست؛ احد، شجاعت آرزو مىکرد؛ خیبر تماشاى صداقت را تمنا داشت و غدیر، آمین آن همه ثنا و دعا بود. غدیر، روز انسان است. غدیر، تداوم رسالت محمد صلی الله علیه و آله در ولایت على علیهالسلام است. غدیر، عید پیمان و میثاق و عهد است. غدیر، عید عدالت و رهبرى است. عید امامت و ولایت بر عاشقان مبارک باد.
[/HR] [h=2]وصایت، قانونی عقلائی[/h] اگر تاجری بخواهد مدت کوتاهی به مسافرت برود لازم می داند که جانشین و نماینده ای معین کند. رئیس هر اداره و وزیر هر وزارت خانه، معاونی تعیین می کنند تا در غیاب آنان به کارها رسیدگی نماید و قطعا حق انتخاب این معاون نیز با خود آنهاست. زیرا بهتر می دانند که چه شخصی از عهده این کارها بر می آید. آیا امر رسالت الهی ساده تر از این مسائل است؟ آیا رساندن پیام خدا و پیگیری راه او از این قانون مستثنی است؟ مسلما نه.
اگر رییس اداره ای جانشین معین نکند و در غیاب او هرج و مرج ایجاد شود و در انجام امور کم کاری پیدا شود، قطعآ همه شخص رییس را مسئول می دانند. زیرا او می بایست این وضع را پیش بینی نموده و برای جلوگیری از آن راهی معین می کرد.
درتمام قوانین اساسی ممالک انسانی نیز این اصل پیش بینی شده است. چگونه می شود در تز مترقی اسلامی به این امر بسیار مهم توجه نشده باشد؟ ایا این اعتقاد یعنی انتصابی نبودن امامت، ناقص فرض کردن اسلام نیست؟ آیا خداوند نمی دانسته عدم تعیین امام چه مشکلاتی را ایجاد می کند؟ آیا شخص پیامبر دارای قدرت پیش بینی نبوده و لذا هم خدا و هم پیامبر سکوت کرده و از چنین مسأله حیاتی چشم پوشیده اند؟ هیچ گاه عقل انسان منصف این ادعا را نمی پذیرد. اسلامی که برای همه شوون فردی و اجتماعی راه معین کرده و پیش بینی لازم را نموده است در این مساله ساکت نمی نشیند.
شکی نیست که وجود امام سبب خیر و سعادتمندی جامعه انسانی است و با بودن امام امکان بهره مندی از کتاب خدا افزایش می یابد و نتیجه گیری از زحمات انبیاء ممکن و میسر می گردد. از طرف دیگر تعیین امام برای خدا کار مشکل و غیر ممکنی نیست. همان طوری که پیامبر را معین می کند، می تواند امام را نیز معین و معرفی نماید و اگر خداوند چنین نکند، بشر در تحیر و سرگردانی و اختلاف آراء و برداشتها گیر می کند. خودداری از این عنایت، از طرف پروردگار عملی ناپسند است و عمل نا پسند و قبیح هم در خداوند راه ندارد. غرض خداوند کمال و رشد معنوی ما انسان هاست، پس چگونه ممکن است خداوند نسبت به چنین امر حیاتی بی توجه باشد؟
از طرف دیگر امام باید دارای خصایص مختلفی باشد. به طور اجمالی، بنا بر عقل سلیم و عقیده شیعه امام باید عالم به همه حقایق و معصوم باشد و تا فردی مورد تایید الهی نباشد، دارای چنین امتیازی نمی شود و شناخت چنین افرادی از عهده افراد معمولی خارج است. لذا این از الطاف الهی است که چنین وارستگانی را به مردم معرفی کند.
شما اگر دستگاه و لوازم خاصی را از جای خاصی خریداری کنید، برای بهره وری مفید از آن از نماینگان سازنده آن دستگاه کمک می گیرید. به همین منوال شرط استفاده کامل از کتاب خدا و تز الهی بهره مندی از نمایندگان الهی است. باید کتاب خدا را بوسیله فارغ التحصیلان دانشگاه خداوندی شناخت و بر جزئیات آن آگاهی پیدا کرد.
درست در همین نقطه است که اهمیت غدیر مشخص می شود، البته سرتاسر حیات طیبه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و لحظه به لحظه آن در نزد مسلمانان دارای اهمیتی بسیاری است؛ چرا که نه تنها کلام رسول اکرم به نص صریح آیات قرآن، عاری از هرگونه هوا و هوس و متصل به سرچشمه وحی است، بلکه عمل و فعل آن بزرگوار نیز بر تک تک مسلمانان حجت است و صراط مستقیم را به عالمیان مینمایاند. اما در این میان، مقاطعی خاص از زندگی آن بزرگوار، به جهات گوناگون از اهمیتی ویژه برخوردار میباشد که یکی از بارزترین آنها، واقعه غدیر خم است.
واقعه غدیر از ابعاد مختلف و از جهات متفاوت، دارای درخشندگی و تلألۆ خاصی در تاریخ اسلام است. کمتر مقطع تاریخی را میتوان در جهان اسلام یافت که از لحاظ سند، اطمینان از اصل وقوع، کثرت راویان و اعتماد بزرگان و علمای مسلمین، قوت و استحکامی نظیر این رویداد مهم داشته باشد.
هنگامی که به راویان حدیث غدیر مینگریم، در مرتبه نخست نام اهل بیت گرامی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یعنی امام علی (علیه السلام)، فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) دیده میشود و در مرتبه بعدی نام حدود 110 تن از صحابه پیامبر اسلام به چشم میخورد .
[h=2]اوصاف غدیر در روایات[/h] در فرهنگ شیعه و روایات اهل بیت علیهمالسلام ، از عید غدیر با عظمت ویژهای سخن به میان آمد و از آن با لقبها و ویژگیهای ممتازی نام برده شده است. برخی از آنان عبارتند از: روز خشنودی خدای رحمان، روز بسیار درود فرستادن بر محمد و آل محمد صلیاللهعلیهوآله ، روز دست یافتن به رحمت پروردگار، روز عبادت کردن، روز پذیرفته شدن اعمال شیعیان، روز تزکیه، روز ریزش گناه، روز رها کردن گناهان بزرگ، روز وانهادن نافرمانیها، روز راندن شیطان و ناخرسند گشتن آن، روز مستجاب شدن دعاها، روز داد و ستد با خدا، روز خواستن افزونیها، روز گشایش، روز لبخند زدن به چهره مۆمنان، روز مژده دادن، روز مهر ورزیدن، روز تبریک گفتن، روز خشنودی و رضایت، روز آراستن، روز پوشیدن لباسهای شایسته و افکندن جامههای سیاه،روز پیشی گرفتن، روزی که کلمات صریح درباره خاصان و افراد ویژه اعلان شد، روز پیمان و روز عیان شدن رازها.
[h=2]برترین عید امت[/h] رسول خدا صلیالله علیه وآله فرمود: «روز غدیر خم، برترین عیدهای امت من است، و آن روزی است که خداوند بزرگ دستورداد برادرم، علی بن ابیطالب را به عنوان پرچمدار (و فرمانده) امتم منصوب کنم، تا بعد از من مردم به دست او هدایت شوند، و آن روزی است که خداوند در آن روز دین را تکمیل، و نعمت را بر امت من تمام کرد و اسلام را دین آنان قرار داد».
[h=1]چرا عید غدیر؟![/h]
[/HR] عید غدیر، حقیقتاً یكى از عظیمترین اعیاد اسلامى است و بنا بر بعضى از روایات، بزرگتر از اعیاد دیگر است و در این باب كه فضیلت عید غدیر نسبت به دیگر اعیاد، چقدر افزونتر است، روایات معتبرى هم داریم. شاید بتوان گفت كه هدف از همهى زحماتى كه پیغمبر اكرم (صل الله علیه واله) و بزرگان دین و انبیاء الهى (علیهم الصّلاة و السّلام)، متحمّل شدهاند، استقرار ولایت الهى بوده است.
[/HR] علت اهمیت عید غدیر، مسألهى ولایت است. وقتى براى یك ملت، قضیهى ولایت و حكومت حل شود، آن هم به شكلى كه در غدیر خم حل شد، حقیقتاً آن روز براى آن ملت، عید است. چون اگر ما بگوییم كه مهمترین و حساسترین مسألهى هر ملتى، همین مسألهى حكومت و ولایت و مدیریت و حاكمیتِ والاى بر آن جامعه است، این تعیینكننده ترین مسئله براى آن ملت است. ملتها هركدام به نحوى، این قضیه را حل كردهاند؛ ولى غالباً نارسا و ناتمام و حتّى زیان بخش.
پس، اگر ملتى توانسته باشد این مسألهى اساسى را به نحوى حل كند كه در آن، همه چیز آن ملت كرامت او، معنویت او، توجه او به خدا، حفظ سعادت دنیایى او و بقیهى چیزهایى كه براى یك ملت مهم است رعایت شده باشد، واقعاً آن روز و آن لحظه، براى آن ملت عید است.
در اسلام، این قضیه اتفاق افتاد. روز عید غدیر، ولایت اسلامى یعنى رشحه و پرتوى از ولایت خدا در میان مردم تجسم پیدا كرد و اینچنین بود كه دین كامل شد. بدون تعیین و تبیین این مسئله، دین واقعاً ناقص مىماند و به همین خاطر بود كه نعمت اسلام بر مردم تمام شد.
ولایت، یعنى حاكمیت و سرپرستى در جامعهى اسلامى، طبیعتاً چیزى جدا از ولایت و سرپرستى و حكومت در جوامع دیگر است. در اسلام، سرپرستى جامعه، متعلق به خداى متعال است. هیچ انسانى این حق را ندارد كه ادارهى امور انسانهاى دیگر را بهعهده بگیرد. این حق، مخصوص خداى متعال است كه خالق و منشئ و عالم به مصالح و مالك امور انسانها، بلكه مالك امور همهى ذرات عالم وجود است. خود این احساس در جامعهى اسلامى، چیز كم نظیرى است. هیچ قدرتى، هیچ شمشیر بُرایى، هیچ ثروتى، حتّى هیچ قدرت علم و تدبیرى، به كسى این حق را نمىدهد كه مالك و تصمیمگیرنده در بارهى سرنوشت انسانهاى دیگر باشد. اینها ارزش هستند. حق تولیت امور و زمامدارى مردم را به كسى اعطا نمىكند. این حق، متعلق به خداست.
خداى متعال، این ولایت و حاكمیت را از مجارى خاصى اعمال مىكند. یعنى آن وقتى هم كه حاكم اسلامى و ولىّ امور مسلمین، چه بر اساس تعیین شخص آنچنانكه طبق عقیدهى ما، در مورد امیر المۆمنین و ائمه (علیهمالسّلام) تحقق پیدا كرد و چه بر اساس معیارها و ضوابط انتخاب شد، وقتى این اختیار به او داده مىشود كه امور مردم را اداره بكند، باز این ولایت، ولایت خداست؛ این حق، حق خداست و این قدرت و سلطان الهى است كه بر مردم اعمال مىشود. آن انسان هركه و هرچه باشد منهاى ولایت الهى و قدرت پروردگار، هیچگونه حقى نسبت به انسانها و مردمِ دیگر ندارد. خود این، یك نكتهى بسیار مهم و تعیینكننده در سرنوشت جامعهى اسلامى است.
اهمیتى كه به این روز دادهاند، چه خود نبیّ اكرم (صلّى الله علیه و آله و سلّم) كه بنا به وحى الهى، یك موقعیت استثنایى و روز گرم و جایگاه سختى را انتخاب كرد، تا اهمیت قضیه را نشان بدهد، و چه روایات ما و ائمهى اطهار (علیهمالسّلام) كه به این روز، اینقدر اهمیت دادند، به خاطر این است كه مسألهى ولایت و حكومت در اسلام، مسألهى اساسى و مهم است.
اگر اسلام كه دین خداست و مىخواهد زندگى مردم را بر اساس ارزشهاى الهى اداره بكند در امر حكومت، دچار یك وضعیت دنیایى شد؛ دچار همان چیزى شد كه جوامع دیگر به آن مبتلا هستند، مصالحِ مترتب بر نظام اسلامى، بكلى از آن سلب خواهد شد. در دستگاه ادارهكننده و مدیریت و حاكمیت، باید یك نظام معنوى و الهى باشد.
[h=2]فضلیت مولا[/h] شیخ صدوق در «علل الشرایع» از مفضل بن عمر، روایت مفصلى را نقل كرده كه در آن آمده است:
«خداوند پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) را براى تمام پیامبران و رسولان فرستاده و امیر المۆمنین (علیه السّلام) جانشین او در میان آنان مىباشد. و همانگونه كه فرمانبردارى از پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) بر آنان واجب مىباشد، فرمانبردارى از امیر المۆمنین (علیه السّلام) نیز بر آنان واجب بوده، مأمورین بهشت و دوزخ از او دستور گرفته، و فرشتگان مأمور به آمرزش خواستن براى شیعیانش مىباشند، همانگونه كه مأمور به پذیرش توحید، نبوت و ولایت هستند.
از این مطالب روشن مىشود كه تمام هدایتها و سعادتها منسوب به این دو نفر و جانشینان آنها مىباشد. و بهمین جهت از طریق عامه و خاصه از رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) روایت شده است كه فرمودند: اگر گلزارها قلم، دریاها مركب، جنیان حسابدار شده و انسانها بنویسند، نمىتوانند فضایل امیر المۆمنین (علیه السلام) را بشمارند.
روایات قطعى داریم كه پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) و امیر المۆمنین (علیه السّلام) و همچنین جانشینان آنها سرچشمه و منشأ همه خیرات هستند. پیش از این، از پیشوایان اهل سنت، مانند «احمد بن حنبل» در مسند خود و «ابى یعلى» در كتاب «فردوس» و از «ابن خالویه» در كتاب «منهج التحقیق» روایت صریحى نقل كردیم كه شیعه، تسبیح، تقدیس، ثنا كردن،لا اله الا اللّهگفتن و یكتا شمردن خدا را از آنان و فرشتگان نیز از شیعیان آنان آموختند.
[h=1]غدیر در آینه شعر شاعران بزرگ تاریخ[/h]
[h=2]فرا رسیدن عید بزرگ و خجسته غدیر فرصتی است تا با یادآوری این مناسبت بزرگ تاریخی تجدید عهدی با صاحب ولایت عظمای حضرت امام امیرالمومنین علیه السلام داشته باشیم و هر یک به اندازه خود عرض ارادتی بنماییم.[/h]
در این نوشتار کوتاه با استفاده از مطالعات و تحقیقات غدیر پژوه برجسته شیعه مرحوم آیت الله امینی در کتاب شریف «الغدیر» بحثی را درباره «شعر غدیر» مطرح می کنم.
یکی از راه های ثبت حوادث تاریخی در گذشته و امروز استفاده از هنر است. هنر با جلوه های مختلف آن، همواره در طول تاریخ در خدمت به ارزشهای والای مذهبی نقش برجسته ای داشته است. اینگونه اشعار با تایید و تشویق پیشوایان دینی ما همراه شده است. درباره شعر ارزشی و مفید است که از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت داریم: « ان من الشعر لحکماة» -1- برخی از اشعار حکمت آمیز است. و همچنین از امام صادق علیه السلام نقل است که:« من قال فینا بیت شعر بنی الله تعالی له بیتا فی الجنة.»-2- هر کس که درباره ما یک بیت شعر بگوید، خدا برایش خانه ای در بهشت بنا کند.
شاعران در طول تاریخ پرفراز و نشیب اسلامی همواره جایگاه مهمی را در مساله تثبیت آموزه های دینی و معارف صحیح اسلامی داشته اند. از جمله این موضوعات، پرداختن و ثبت آن است..
در میان شعرای حادثه مهم غدیر از خود مولا امیرالمومنین علیه السلام که بگذریم افراد ذیل را می توانیم نام ببریم:
یکی از راه های ثبت حوادث تاریخی در گذشته و امروز استفاده از هنر است. هنر با جلوه های مختلف آن، همواره در طول تاریخ در خدمت به ارزشهای والای مذهبی نقش برجسته ای داشته است. اینگونه اشعار با تایید و تشویق پیشوایان دینی ما همراه شده است
قرن اول:حسان بن ثابت، قیس انصاری، عمرو بن عاص، محمد حمیری.
قرن دوم: ابو مستهل کمیت، سید حمیری، عبدی کوفی.
قرن سوم: ابو تمام طائی، دعبل خزاعی، ابو اسماعیل علوی، وامق نصرانی، ابن رومی، حمانی افوه.
قرن چهارم: ابن طباطبا اصفهانی، ابن علویه اصفهانی، مفجع، ابوالقاسم صنوبری، قاضی تنوخی، ابوالقاسم زاهی، ابوفراس حمدانی، ابوالفتح کشاجم، ناشیء الصغیر، بشنوی کردی، صاحب بن عباد، جوهری جرجانی، ابن حجاج بغدادی، ابوالعباس ضبی، ابو الرقهمق انطاکی، ابوالعلاء سروی، ابو محمد عونی، ابن حماد عبدی، ابوالفرج رازی، جعفر بن حسین.
قرن پنجم: ابو النجیب طاهر، شریف رضی، ابو محمد صوری، مهیار دیلمی، شریف مرتضی، ابوعلی بصیر، ابو العلاء معری، المؤید فی الدین، جبری مصری.
قرن ششم: ابوالحسن فنجکردی، ابن منیر طرابلسی، قاضی ابن قادوس، ملک الصالح، ابن عودی نیلی، قاضی جلیس، ابن مکی نیلی، خطیب خوارزمی، فقیه عماره، سید محمد اقساسی، قطب راوندی، سبط ابن تعاویذی.
قرن هفتم: ابو الحسن منصور بالله، مجد الدین ابن جمیل، شواء کوفی، کمال الدین شافعی، ابو محمد منصور بالله، ابوالحسین جزار، قاضی نظام الدین، شمس الدین محفوظ، بهاء الدین اربلی.
قرن هشتم: ابو محمد ابن داوود حلی، جمال الدین خلعی، سریجی اؤالی، صفی الدین حلی، امام شیبانی شافعی، شمس الدین مالکی، علاء الدین حلی.
قرن نهم: ابن عرندس حلی، ابن داغر حلی، حافظ برسی حلی، ضیاء الدین هادی، حسن آل ابی عبدالکریم.
قرن دهم: شیخ کفعمی، عزالدین عاملی.
قرن یازدهم: ابن ابی شافین بحرانی، زین الدین حمیدی، شیخ بهائی، حرفوشی عاملی، ابن ابی الحسن عاملی، شیخ حسین کرکی، قاضی شرف الدین، سید ابوعلی انسی یمنی، سید شهاب موسوی، سید علی خان، سید ضیاء الدین یمنی، مولا محمد طاهر قمی، قاضی جمال الدین مکی، ابو محمد ابن شیخ صنعان.
قرن دوازدهم: شیخ حر عاملی، شیخ احمد بلادی، شمس الادب یمنی، سید علی خان مدنی، شیخ عبدالرضا مقریء کاظمی، علم الهدی محمد، شیخ علی عاملی، مولا مسیحا فسوی، ابن بشارة غروی، شیخ ابراهیم بلادی، شیخ ابومحمد شویکی، سید حسین رضوی، سید بدر الدین یمنی.
از آنجا که مجال ذکر نمونه اشعار این افراد در اینجا امکان ندارد لذا تنها به یکی از اشعار صحابی معروف، حسان بن ثابت که در کتابهای زیادی نقل شده است بسنده می کنیم:
ینادیهم یوم الغدیر نبیهم
بخم و اسمع بالرسول منادیا
پیامبر مسلمانان در روز غدیر و در منطقه خم آنان را صدا زد و من صدایش را می شنوم
فقال فمن مولاکم و نبیکم
فقالوا و لم یبدوا هناک التعامیا
گفت مولا و پیامبر شما کیست و آنان بدون حق پوشی پاسخش دادند:
الهک مولانا و انت نبینا
و لم تلق منا فی الولایة عاصیا
خدای تو مولای ما و تو پیامبرمان هستی و در ولایت از ما معصیت کاری ندیده ای
فقال له قم یا علی فاننی
رضیتک من بعدی اماما و هادیا
پس پیامبر فرمود برخیز علی که من راضی شدم تو پس از من امام و هادی امت باشی
فمن کنت مولاه فهذا ولیه
فکونوا له اتباع صدق موالیا
هرکس من مولای او هستم این علی هم ولی او می باشد برایش پیروان راستین باشید
هناک دعا اللهم وال ولیه
و کن للذی عادی علیا معادیا
در آن هنگام دعا کرد که خدایا دوست دوستار علی باش و با هرکس که با او دشمنی کرد دشمن باش.
این اشعار در منابع متعدد شیعه و سنی روایت شده و از جمله اسناد تاریخی مهم برای واقعه غدیر می باشد.
شاعر آن حسان بن ثابت بن منذر بن حرام انصاری معروف به شاعر رسول خداست. حسان به همراه عبدالله بن رواحه و کعب بن مالک انصاری سه شاعری بودند که در مدح پیامبر صلی الله علیه و آله و دفاع از ساحت ایشان تلاش می نمودند. او در دوران خلافت معاویه ٓ سال54 یا 55- و در سنی متجاوز از صد سالگی ٓبرخی صد و بیست سالگی هم نوشته اند- درگذشته است. -3- حسان اشعار زیادی دارد که در دیوان شعرش به طبع رسیده است.
در نقلهای مختلف آمده که هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ص خطبه غدیر را خواندند حسان برخواست و از حضرت اجازه خواست تا اشعاری را درباره این حادثه انشا کند. پیامبر صلی الله علیه و آله هم اجازه دادند و گفتند بابرکت خدا بگو..-4-
حسان کسی است که پیامبر صلی الله علیه و آله به او گفتند:« لن یزال معک روح القدس ما ذببت عنا» تا هنگامیکه از ما دفاع می کنی روح القدس تو را مدد خواهد کرد.. -5-
با این حال متاسفانه این شاعر و صحابی برجسته، پس از رحلت حضرت رسالت پناه صلی الله علیه و آله اشعارش را فراموش کرد و در انتخاب پیشوا به اردوگاه خلفا پیوست و این از عبرتهای تاریخ است. مساله «حسن عاقبت» باید مورد توجه همه ما باشد..
پی نوشت:
1-میزان الحکمه5/1937.
2-همان
3-تهذیب التهذیب2/231 رقم1251.
4-بحارالانوار37/195.
5- الکافی8/102.
width: 378 | align: center |
---|---|
[TD="align: right"]شد عــیــد غــدیــر خـم ای ساقی گل رخسار [/TD] | |
[TD="align: left"]شـکـرانه ایــن نـعـمـت خشـت از سر خُم بردار [/TD] | |
[TD="align: right"]بــردار صلای عــام خــوش گـیر به عشرت جام [/TD] | |
[TD="align: left"]مــی خــور کــه در ایــن ایـّام بخشند گنه بسیار[/TD] | |
[TD="align: right"]می خــور کـــه نـیـندیشی از هیچ کم و بیشی[/TD] | |
[TD="align: left"]در عــالــم درویـــشــی از شــاهـیّـــت آیـد عار[/TD] | |
[TD="align: right"]تـــا چــنــد نــهــان داری راز دل خـــود بـــــــاری[/TD] | |
[TD="align: left"]وقــت اســت کــه بـــرداری ایـن پرده ز روی کار [/TD] | |
[TD="align: right"]رازی که به حکم دوست مقصود دو عالم اوست[/TD] | |
[TD="align: left"]او مغزْ جهان چون پوست او چون گل و عالم خار[/TD] | |
[TD="align: right"]روزی اســت کـه از داور شــد حــکـم بـه پیغمبر [/TD] | |
[TD="align: left"]تــا خــود بــه سر مــنـبـر بـی پــرده کـنـد اظهار [/TD] | |
[TD="align: right"]کـان را که مـنـم مــولا او راست عــلــی مــولــا [/TD] | |
[TD="align: left"]فـرمــود شَـهِ لــولاک کــس را نــرســد انــــکار [/TD] | |
[h=1]چهل حدیث غدیر
[/h]
فصل دوم: شایسته ها و بایسته های غدیر
فصل سوم: ولایت در غدیر
1- عید خلافت و ولایت
روی زیاد بن محمد قال: دخلت علی ابی عبد الله علیهالسلام فقلت: للمسلمین عید غیر یوم الجمعة والفطر والاضحی؟ قال: نعم، الیوم الذی نصب فیه رسول الله صلیاللهعلیهوآله امیرالمؤمنین علیهالسلام. مصباح المتهجد: 736.
زیاد بن محمد گوید: بر امام صادق علیهالسلام وارد شدم و گفتم: آیا مسلمانان عیدی غیر از عید قربان و عید فطر و جمعه دارند؟
امام علیهالسلام فرمود: آری، روزی که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله امیرمؤمنان علیهالسلام را (به خلافت و ولایت) منصوب کرد.
2- برترین عید امت
قال رسول الله صلیاللهعلیهوآله: یوم غدیر خم افضل اعیاد امتی و هو الیوم الذی امرنی الله تعالی ذکره فیه بنصب اخی علی بن ابی طالب علما لامتی، یهتدون به من بعدی و هو الیوم الذی اکمل الله فیه الدین و اتم علی امتی فیه النعمة و رضی لهم الاسلام دینا. امالی صدوق: 125، ح 8. رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود: روز غدیر خم برترین عیدهای امت من است و آن روزی است که خداوند بزرگ دستور داد; آن روز برادرم علی بن ابی طالب را به عنوان پرچمدار (و فرمانده) امتم منصوب کنم، تا بعد از من مردم توسط او هدایت شوند، و آن روزی است که خداوند در آن روز دین را تکمیل و نعمت را بر امت من تمام کرد و اسلام را به عنوان دین برای آنان پسندید.
3- عید بزرگ خدا
عن الصادق علیهالسلام قال: هو عید الله الاکبر،و ما بعث الله نبیا الا و تعید فی هذا الیوم و عرف حرمته و اسمه فی السماء یوم العهد المعهود و فی الارض یوم المیثاق الماخوذ و الجمع المشهود. وسائل الشیعه، 5: 224، ح 1. امام صادق علیهالسلام فرمود: روز غدیر خم عید بزرگ خداست، خدا پیامبری مبعوث نکرده، مگر اینکه این روز را عید گرفته و عظمت آن را شناخته و نام این روز در آسمان، روز عهد و پیمان و در زمین، روز پیمان محکم و حضور همگانی است.
روز غدیر خم برترین عیدهای امت من است و آن روزی است که خداوند بزرگ دستور داد; آن روز برادرم علی بن ابی طالب را به عنوان پرچمدار (و فرمانده) امتم منصوب کنم، تا بعد از من مردم توسط او هدایت شوند، و آن روزی است که خداوند در آن روز دین را تکمیل و نعمت را بر امت من تمام کرد و اسلام را به عنوان دین برای آنان پسندید.
4- عید ولایت
قیل لابی عبد الله علیهالسلام: للمؤمنین من الاعیاد غیر العیدین و الجمعة؟ قال: نعم لهم ما هو اعظم من هذا، یوم اقیم امیرالمؤمنین علیهالسلام فعقد له رسول الله الولایة فی اعناق الرجال والنساء بغدیر خم. وسائل الشیعه، 7: 325، ح 5.
به امام صادق علیهالسلام گفته شد: آیا مؤمنان غیر از عید فطر و قربان و جمعه عید دیگری دارند؟
فرمود: آری، آنان عید بزرگتر از اینها هم دارند و آن روزی است که امیرالمؤمنین علیهالسلام در غدیر خم بالا برده شد و رسول خدا مساله ولایت را بر گردن زنان و مردان قرار داد.
5- روز تجدید بیعت
عن عمار بن حریز قال دخلت علی ابی عبد الله علیهالسلام فی یوم الثامن عشر من ذی الحجة فوجدته صائما فقال لی: هذا یوم عظیم عظم الله حرمته علی المؤمنین و اکمل لهم فیه الدین و تمم علیهم النعمة و جدد لهم ما اخذ علیهم من العهد والمیثاق. مصباح المتهجد: 737.
عمار بن حریز گوید: روز هجدهم ماه ذیحجه خدمت امام صادق علیهالسلام رسیدم و آن حضرت را روزه یافتم.
امام به من فرمود: امروز، روز بزرگی است، خداوند به آن عظمت داده و آن روز دین مؤمنان را کامل ساخت و نعمت را بر آنان تمام نمود و عهد و پیمان قبلی را تجدید کرد.
6- عید آسمانی
قال الرضا علیهالسلام: حدثنی ابی، عن ابیه علیهالسلام قال: ان یوم الغدیر فی السماءاشهر منه فی الارض. مصباح المتهجد: 737. امام رضا علیهالسلام فرمود: پدرم به نقل از پدرش (امام صادق علیهالسلام ) نقل کرد که فرمود: روز غدیر در آسمان مشهورتر از زمین است.
7- عید بی نظیر
قال علی علیهالسلام: ان هذا یوم عظیم الشان،فیه وقع الفرج، ورفعت الدرج و وضحت الحجج وهو یوم الایضاح والافصاح من المقام الصراح، ویوم کمال الدین و یوم العهد المعهود... بحارالانوار، 97: 116. علی علیهالسلام فرمود: امروز (عید غدیر) روز بس بزرگی است.
در این روز گشایش رسیده و منزلت (کسانی که شایسته آن بودند) بلندی گرفت و برهان های خدا روشن شد و از مقام پاک با صراحت سخن گفته شد و امروز روز کامل شدن دین و روز عهد و پیمان است.
امام صادق علیهالسلام فرمود: روز غدیر خم در میان روزهای عید فطر و قربان و جمعه همانند ماه در میان ستارگان است.
8- عید پربرکت
عن الصادق علیهالسلام: والله لو عرف الناس فضل هذا الیوم بحقیقته لصافحتهم الملائکة فی کل یوم عشر مرات... وما اعطی الله لمن عرفه ما لایحصی بعدد. مصباح المتهجد: 738. امام صادق علیهالسلام فرمود: به خدا قسم اگر مردم فضیلت واقعی «روز غدیر» را میشناختند، فرشتگان روزی ده بار با آنان مصافحه میکردند و بخششهای خدابه کسی که آن روز را شناخته، قابل شمارش نیست.
9- عید فروزان
قال ابو عبد الله علیهالسلام: ... و یوم غدیر بین الفطر والاضحی و یوم الجمعة کالقمر بین الکواکب. اقبال سید بن طاووس: 466. امام صادق علیهالسلام فرمود: ... روز غدیر خم در میان روزهای عید فطر و قربان و جمعه همانند ماه در میان ستارگان است.
10- یکی از چهار عید الهی
قال ابو عبد الله علیهالسلام: اذا کان یوم القیامة زفت اربعة ایام الی الله عز و جل کما تزف العروس الی خدرها: یوم الفطر
و یوم الاضحی و یوم الجمعة و یوم غدیر خم. اقبال سید بن طاووس: 466.
امام صادق علیهالسلام فرمود: هنگامی که روز قیامت برپا شود چهار روز بسرعت بسوی خدا میشتابند همانطور که عروس به حجله اش بسرعت میرود.
آن روزها عبارتند از: روز عید فطر و قربان و جمعه و روز غدیر خم.
[h=1]چهل حديث غدير[/h]
فصل اول: جايگاه عيد غدير در مکتب
فصل سوم: ولايت در غدير
11- روز پيام و ولايت
قال رسول الله صلياللهعليهوآله: يا معشر المسلمين ليبلغ الشاهد الغائب، اوصي من آمن بي و صدقني بولاية علي، الا ان ولاية علي ولايتي و ولايتي ولاية ربي، عهدا عهده الي ربي و امرني ان ابلغکموه. بحارالانوار 37: 141، ح 35.
رسول خدا صلياللهعليهوآله (در روز غدير) فرمود: اي مسلمانان! حاضران به غايبان برسانند: کسي را که به من ايمان آورده و مرا تصديق کرده است، به ولايت علي سفارش ميکنم، آگاه باشيد ولايت علي، ولايت من است و ولايت من، ولايت خداي من است. اين عهد و پيماني بود از طرف پروردگارم که فرمانم داد تا به شما برسانم.
12- روز اطعام
قال ابو عبد الله عليهالسلام: ... و انه اليوم الذي اقام رسول الله صلياللهعليهوآله عليا عليهالسلام للناس علما و ابان فيه فضله و وصيه فصام شکرا لله عزوجل ذلک اليوم و انه ليوم صيام و اطعام و صلة الاخوان و فيه مرضاة الرحمن، و مرغمة الشيطان. وسائل الشيعه 7: 328، ضمن حديث 12.
امام صادق عليهالسلام فرمود: عيد غدير، روزي است که رسول خدا صلياللهعليهوآله علي عليهالسلام را بعنوان پرچمدار براي مردم برافراشت و فضيلت او را در اين روز آشکار کرد و جانشين خود را معرفي کرد، بعد بعنوان سپاسگزاري از خداي بزرگ آن روزه را روزه گرفت و آن روز، روز روزه داري و عبادت و طعام دادن و به ديدار برادران ديني رفتن است. آنروز روز کسب خشنودي خداي مهربان و به خاک ماليدن بيني شيطان است.
13- روز هديه
عن امير المؤمنين عليهالسلام قال: ... اذا تلاقيتم فتصافحوا بالتسليم و تهابوا النعمة في هذا اليوم، و ليبلغ الحاضر الغائب، والشاهد الباين، وليعد الغني الفقير والقوي علي الضعيف امرني رسول الله صلياللهعليهوآله بذلک. وسائل الشيعه 7: 327.
امير المؤمنين عليهالسلام (در خطبه روز عيد غدير) فرمود: وقتي که به همديگر رسيديد همراه سلام، مصافحه کنيد، و در اين روز به يکديگر هديه بدهيد، اين سخنان را هر که بود و شنيد، به آن که نبود برساند، توانگر به سراغ مستمند برود، و قدرتمند به ياري ضعيف، پيامبر مرا به اين چيزها امر کرده است.
عيد غدير، روزي است که رسول خدا صلياللهعليهوآله علي عليهالسلام را بعنوان پرچمدار براي مردم برافراشت و فضيلت او را در اين روز آشکار کرد و جانشين خود را معرفي کرد، بعد بعنوان سپاسگزاري از خداي بزرگ آن روزه را روزه گرفت و آن روز، روز روزه داري و عبادت و طعام دادن و به ديدار برادران ديني رفتن است. آنروز روز کسب خشنودي خداي مهربان و به خاک ماليدن بيني شيطان است.
14- روز کفالت
عن امير المؤمنين عليهالسلام قال:
... فکيف بمن تکفل عددا من المؤمنين والمؤمنات وانا ضمينه علي الله تعالي الامان من الکفر والفقر وسائل الشيعه 7: 327.
امير مؤمنان عليهالسلام فرمود: ... چگونه خواهد بود حال کسي که عهده دار هزينه زندگي تعدادي از مردان و زنان مؤمن (در روز غدير) باشد، در صورتي که من پيش خدا ضامنم که از کفر و تنگدستي در امان باشد.
15- روز سپاس و شادي
قال ابو عبد الله عليهالسلام: ... هو يوم عبادة و صلوة و شکر لله و حمد له،و سرور لما من الله به عليکم من ولايتنا،و اني احب لکم ان تصوموه. وسائل الشيعه 7: 328، ح 13.
امام صادق عليهالسلام فرمود: عيد غدير، روز عبادت و نماز و سپاس و ستايش خداست و روز سرور و شادي است به خاطر ولايت ما خاندان که خدابر شما منت گذارد و من دوست دارم که شما آن روز را روزه بگيريد.
16- روز نيکوکاري
عن الصادق عليهالسلام: ... و لدرهم فيه بالف درهم لاخوانک العارفين،فافضل علي اخوانک في هذا اليوم و سر فيه کل مؤمن و مؤمنة. مصباح المتهجد: 737.
از امام صادق عليهالسلام نقل شده که فرمود: يک درهم به برادران با ايمان و معرفت، دادن در روز عيد غدير برابر هزار درهم است، بنابراين در اين روز به برادرانت انفاق کن و هر مرد و زن مؤمن را شاد گردان.
17- روز سرور و شادي
قال ابو عبد الله عليهالسلام: انه يوم عيد و فرح و سرورو يوم صوم شکرا لله تعالي. وسائل الشيعه 7: 326، ح 10.
امام صادق عليهالسلام فرمود: عيد غدير، روز عيد و خوشي و شادي است و روز روزه داري به عنوان سپاس نعمت الهي است.
18- روز تبريک و تهنيت
قال علي عليهالسلام: عودوا رحمکم الله بعد انقضاء مجمعکم بالتوسعة علي عيالکم، والبر باخوانکم والشکر لله عزوجل علي ما منحکم، واجتمعوا يجمع الله شملکم، و تباروا يصل الله الفتکم، و تهانؤا نعمة الله کما هنا کم الله بالثواب فيه علي اضعاف الاعياد قبله و بعده الا في مثله... بحارالانوار 97: 117.
علي عليهالسلام فرمود: بعد از پايان گردهم آيي خود (در روز غدير) به خانه برگرديد، خدا بر شما رحمت فرستد. به خانواده خود گشايش و توسعه دهيد، به برادران خود نيکي کنيد، خداوند را بر اين نعمت که شما را بخشيده است، سپاس گزاريد، متحد شويد تا خدا به شما وحدت بخشد، نيکويي کنيد تا خدا دوستيتان را پايدار کند، به همديگر نعمت خدا را تبريک بگوئيد، همانطور که خداوند در اين روز با چندين برابر عيدهاي ديگر پاداش دادن به شما تبريک گفته، اين گونه پاداشها جز در روز عيد غدير نخواهد بود.
امام صادق عليهالسلام فرمود: عيد غدير، روز عيد و خوشي و شادي است و روز روزه داري به عنوان سپاس نعمت الهي است.
19- روز درود و برائت
روي الحسن بن راشد عن ابي عبد الله عليهالسلام قال: قلت: جعلت فداک، للمسلمين عيد غيرالعيدين؟ قال: نعم، يا حسن! اعظمهما و اشرفهما، قال: قلت له: و اي يوم هو؟
قال: يوم نصب اميرالمؤمنين عليهالسلام فيه علما للناس.
قلت له: جعلت فداک وما ينبغي لنا ان نصنع فيه؟
قال: تصومه يا حسن و تکثر الصلوة علي محمد و آله فيه و تتبرا الي الله، ممن ظلمهم،فان الانبياء کانت تامر الاوصياء باليوم الذي کان يقام فيه الوصي ان يتخذ عيدا. مصباح المتهجد: 680.
حسن بن راشد گويد: به امام صادق عليهالسلام گفتم: آيا مسلمانان بجز آن دو عيد، عيد ديگري هم دارند؟ فرمود: بله، بزرگترين و بهترين عيد. گفتم: کدام روز است؟
فرمود: روزي که اميرمؤمنان بعنوان پرچمدار مردم منصوب شد.
گفتم: فدايت شوم در آن روز سزاوار است، چه کنيم؟ فرمود: روزه بگير و درود برمحمد و آل او بفرست و از ستمگران به آنان برائت بجوي، زيرا پيامبران به جانشينان دستور ميدادند که روزي را که جانشين انتخاب ميشود، عيد بگيرند.
20- عيد اوصياء
عن ابي عبد الله عليهالسلام قال: ... تذکرون الله عز ذکره فيه بالصيام والعبادة والذکر لمحمد و آل محمد، فان رسول الله صلياللهعليهوآله اوصي اميرالمؤمنين ان يتخذ ذلک اليوم عيدا، و کذلک کانت الانبياء تفعل، کانوا يوصون اوصيائهم بذلک فيتخذونه عيدا. وسائل الشيعه 7: 327، ح 1.
امام صادق عليهالسلام فرمود: در روز عيد غدير، خدا را با روزه و عبادت و ياد پيامبر و خاندان او يادآوري کنيد، زيرا رسول خدا به اميرالمؤمنين سفارش کرد که آن روز را عيد بگيرد، همينطور پيامبران هم به جانشينان خود سفارش ميکردند که آن روز را عيد بگيرند، آنان هم چنين ميکردند.
21- روز گشايش و درود
عن ابي عبد الله عليهالسلام قال: والعمل فيه يعدل ثمانين شهرا، و ينبغي ان يکثر فيه ذکر الله عزوجل، والصلوة علي النبي صلياللهعليهوآله، ويوسع الرجل فيه علي عياله. وسائل الشيعه 7: 325، ح 6.
امام صادق عليهالسلام فرمود: ارزش عمل در آن روز (عيد غدير) برابر با هشتاد ماه است، و شايسته است آن روز ذکر خدا و درود بر پيامبر صلياللهعليهوآله زياد شود، و مرد، بر خانواده خود توسعه دهد.
22- روز ديدار رهبري
عن مولانا ابي الحسن علي بن محمد عليهالسلام قال لابي اسحاق: و يوم الغدير فيه اقام النبي صلياللهعليهوآله اخاه عليا علما للناس و اماما من بعده،[قال] قلت: صدقت جعلت فداک، لذلک قصدت، اشهد انک حجة الله علي خلقه.وسائل الشيعه 7: 324، ح 3.
امام هادي عليهالسلام به ابواسحاق فرمود: در روز غدير پيامبر اکرم صلياللهعليهوآله برادرش علي عليهالسلام را بلند کرد و به عنوان پرچمدار (و فرمانده) مردم و پيشواي بعد از خودش معرفي کرد.
ابواسحاق گفت: عرض کردم، فدايت شوم راست فرمودي. به خاطر همين به زيارت و ديدار شما آمدم، گواهي ميدهم که تو حجت خدا بر مردم هستي.
امام رضا عليهالسلام فرمود: کسي که در روز (غدير) مؤمني را ديدار کند، خداوند هفتاد نور بر قبر او وارد ميکند و قبرش را توسعه ميدهد و هر روز هفتاد هزار فرشته قبر او را زيارت ميکنند و او را به بهشت بشارت ميدهند.
23- روز تکبير
عن علي بن موسي الرضا عليهالسلام : من زار فيه مؤمنا ادخل الله قبره سبعين نورا و وسع في قبره و يزور قبره کل يوم سبعون الف ملک ويبشرونه بالجنة. اقبال الاعمال: 778.
امام رضا عليهالسلام فرمود: کسي که در روز (غدير) مؤمني را ديدار کند، خداوند هفتاد نور بر قبر او وارد ميکند و قبرش را توسعه ميدهد و هر روز هفتاد هزار فرشته قبر او را زيارت ميکنند و او را به بهشت بشارت ميدهند.
24- روز ديدار و نيکي
قال الصادق عليهالسلام: ينبغي لکم ان تتقربوا الي الله تعالي بالبر والصوم والصلوة و صلة الرحم و صلة الاخوان، فان الانبياء عليهم السلام کانوا اذا اقاموا اوصياءهم فعلوا ذلک و امروا به. مصباح المتهجد: 736.
امام صادق عليهالسلام فرمود: شايسته است با نيکي کردن به ديگران و روزه و نماز و بجاآوردن صله رحم و ديدار برادران ايماني به خدا نزديک شويد، زيرا پيامبران زماني که جانشينان خود را نصب ميکردند، چنين ميکردند و به آن توصيه ميفرمودند.
25- نماز در مسجد غدير
عن ابي عبد الله عليهالسلام قال: انه تستحب الصلوة في مسجد الغديرلان النبي صلياللهعليهوآله اقام فيه امير المؤمنين عليهالسلام و هو موضع اظهرالله عزوجل فيه الحق.
وسائل الشيعه 3: 549.
امام صادق عليهالسلام فرمود: نماز خواندن در مسجد غدير مستحب است، چون پيامبر اکرم صلياللهعليهوآله در آنجا اميرمؤمنان عليهالسلام را معرفي و منصوب کرد. و آنجايي است که خداي بزرگ، حق را آشکار کرد.
26- نماز روز غدير
عن ابي عبد الله عليهالسلام قال: و من صلي فيه رکعتين اي وقت شاء و افضله قرب الزوال و هي الساعة التي اقيم فيها اميرالمؤمنين عليهالسلام بغدير خم علما للناس و... کان کمن حضر ذلک اليوم...وسائل الشيعه 5: 225، ح 2.
امام صادق عليهالسلام فرمود: کسي که در روز عيد غدير هر ساعتي که خواست، دو رکعت نماز بخواند و بهتر اينست که نزديک ظهر باشد که آن ساعتي است که اميرالمؤمنين عليهالسلام در آن ساعت در غدير خم به امامت منصوب شد، (هر که چنين کند) همانند کسي است که در آن روز حضور پيدا کرده است...
27- روزه غدير
قال الصادق عليهالسلام: صيام يوم غدير خم يعدل صيام عمر الدنيا لو عاش انسان ثم صام ما عمرت الدنيا لکان له ثواب ذلک. وسائل الشيعه 7: 324، ح 4.
امام صادق عليهالسلام فرمود: روزه روز غدير خم با روزه تمام عمر جهان برابر است. يعني اگر انساني هميشه زنده باشد و همه عمر را روزه بگيرد، ثواب او به اندازه ثواب روزه عيد غدير است.
28- روز تبريک و تبسم
عن الرضا عليهالسلام قال: ... و هو يوم التهنئة يهنئ بعضکم بعضا،فاذا لقي المؤمن اخاه يقول: «الحمد لله الذي جعلنا من المتمسکين بولاية امير المؤمنين و الائمة عليهالسلام » و هو يوم التبسم في وجوه الناس من اهل الايمان...
اقبال: 464.
امام رضا عليهالسلام فرمود: عيد غدير روز تبريک و تهنيت است. هر يک به ديگري تبريک بگويد، هر وقت مؤمني برادرش را ملاقات کرد، چنين بگويد: «حمد و ستايش خدايي را که به ما توفيق چنگ زدن به ولايت اميرمؤمنان و پيشوايان عطا کرد» آري عيد غدير روز لبخند زدن به چهره مردم با ايمان است...
[h=1]چهل حديث غدير[/h]
فصل اول: جايگاه عيد غدير در مکتب
فصل دوم: شايستهها و بايسته هاي غدير
29- پيامبر و ولايت علي عليهالسلام
عن ابي سعيد قال: لما کان يوم غدير خم امر رسول الله صلياللهعليهوآله مناديا فنادي: الصلوة جامعة، فاخذ بيد علي عليهالسلام و قال: اللهم من کنت مولاه فعلي مولاه،اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه. بحارالانوار 37: 112، ح 4.
ابو سعيد گويد: در روز غدير خم رسول خدا صلياللهعليهوآله دستور داد: منادي ندا دهد که: براي نماز جمع شويد. بعد دست علي عليهالسلام را گرفت و بلند کرد و فرمود: خدايا کسي که من مولاي اويم پس علي هم مولاي اوست، خدايا دوست بدار کسي را که علي را دوست بدارد و دشمن بدار کسي را که با علي دشمني کند.
30- زندگي پيامبرگونه
قال رسول الله صلياللهعليهوآله: من يريد ان يحيي حياتي، و يموت مماتي،ويسکن جنة الخلد التي وعدني ربي فليتول علي ابن ابي طالب، عليهالسلام فانه لن يخرجکم من هدي،ولن يدخلکم في ضلالة. الغدير 10: 278.
رسول خدا صلياللهعليهوآله فرمود: کسي که ميخواهد زندگي و مرگش همانند من باشد و در بهشت جاودانه اي که پروردگارم به من وعده کرده، ساکن شود، ولايت علي بن ابي طالب عليهالسلام را انتخاب کند، زيرا او هرگز شما را از راه هدايت بيرون نبرده، به گمراهي نميکشاند.
31- پيامبر و امامت علي عليهالسلام
عن جابر بن عبد الله الانصاري قال: سمعت رسول الله صلياللهعليهوآله يقول لعلي بن ابي طالب عليهالسلام:
يا علي! انت اخي و وصيي و وارثي وخليفتي علي امتي في حيوتي و بعد وفاتي محبک محبي و مبغضک مبغضي و عدوک عدوي. امالي صدوق: 124، ح 5.
جابربن عبد الله انصاري ميگويد: از رسول خدا صلياللهعليهوآله شنيدم که به علي بن ابي طالب عليهالسلام فرمود:
اي علي، تو برادر و وصي و وارث و جانشين من در ميان امت من در زمان حيات و بعد از مرگ مني. دوستدار تو دوستدار من و دشمن و کينه توز تو دشمن من است.
رسول خدا صلياللهعليهوآله فرمود: کسي که ميخواهد زندگي و مرگش همانند من باشد و در بهشت جاودانه اي که پروردگارم به من وعده کرده، ساکن شود، ولايت علي بن ابي طالب عليهالسلام را انتخاب کند، زيرا او هرگز شما را از راه هدايت بيرون نبرده، به گمراهي نميکشاند.
32- پايه هاي اسلام
عن ابي جعفر عليهالسلام قال: بني الاسلام علي خمس: الصلوة و الزکوة و الصوم و الحج و الولاية و لم يناد بشي ء ما نودي بالولاية يوم الغدير. کافي 2، 21، ح 8.
امام باقر عليهالسلام فرمود: اسلام بر پنج پايه استوار شده است: نماز، زکات، روزه، حج و ولايت و به هيچ چيز به اندازه آنچه در روز غدير به ولايت تاکيد شده، ندا نشده است.
33- ولايت جاودانه
عن ابي الحسن عليهالسلام قال: ولاية علي عليهالسلام مکتوبة في صحف جميع الانبياء ولن يبعث الله رسولا الا بنبوة محمد و وصية علي عليهالسلام. سفينة البحار 2: 691.
امام کاظم عليهالسلام فرمود: ولايت علي عليهالسلام در کتابهاي همه پيامبران ثبت شده است و هيچ پيامبري مبعوث نشد، مگر با ميثاق نبوت محمد صلياللهعليهوآله و امامت علي عليهالسلام.
34- ولايت و توحيد
قال رسول الله صلياللهعليهوآله: ولاية علي بن ابي طالب ولاية الله و حبه عبادة الله و اتباعه فريضة الله و اولياؤه اولياء الله و اعداؤه اعداء الله و حربه حرب الله و سلمه سلم الله عز و جل. امالي صدوق: 32.
رسول خدا صلياللهعليهوآله فرمود: ولايت علي بن ابيطالب عليهالسلام ولايت خداست، دوست داشتن او عبادت خداست، پيروي کردن او واجب الهي است و دوستان او دوستان خدا و دشمنان او دشمنان خدايند، جنگ با او، جنگ با خدا و صلح با او، صلح با خداي متعال است.
35- روز ناله نوميدي شيطان
عن جعفر، عن ابيه صلياللهعليهوآله قال: ان ابليس عدوالله رن اربع رنات: يوم لعن، و يوم اهبط الي الارض،و يوم بعث النبي صلياللهعليهوآله و يوم الغدير. قرب الاسناد: 10.
امام باقر عليهالسلام از پدر بزرگوارش امام صادق عليهالسلام نقل کرد که فرمود: شيطان دشمن خدا چهار بار ناله کرد: روزي که مورد لعن خدا واقع شد و روزي که به زمين هبوط کرد و روزي که پيامبر اکرم صلياللهعليهوآله مبعوث شد و روز عيد غدير.
36- ولايت علوي دژ توحيد
عن النبي صلياللهعليهوآله: يقول الله تبارک و تعالي: ولاية علي بن ابي طالب حصني،فمن دخل حصني امن من ناري.
جامع الاخبار: 52، ح 7.
پيامبر اکرم صلياللهعليهوآله فرمود: خداوند ميفرمايد: ولايت علي بن ابيطالب دژ محکم من است، پس هر کس داخل قلعه من گردد، از آتش دوزخم محفوظ خواهد بود.
37- جانشين پيامبر
قال رسول الله صلياللهعليهوآله: يا علي انا مدينة العلم و انت بابها و لن تؤتي المدينة الا من قبل الباب... انت امام امتي و خليفتي عليها بعدي، سعد من اطاعک و شقي من عصاک، و ربح من تولاک و خسر من عاداک. جامع الاخبار: 52، ح 9.
رسول خدا صلياللهعليهوآله فرمود: اي علي من شهر علمم و تو درب آن هستي، به شهر جز از راه درب آن وارد نشوند.... تو پيشواي امت من و جانشين من در اين شهري، کسي که اطاعت تو کند سعادتمند است، و کسي که تو را نافرماني کند، بدبخت است، و دوستدار تو سود برده و دشمن تو زيان کرده است.
امام کاظم عليهالسلام فرمود: ولايت علي عليهالسلام در کتابهاي همه پيامبران ثبت شده است و هيچ پيامبري مبعوث نشد، مگر با ميثاق نبوت محمد صلي الله عليه و آله و امامت علي عليهالسلام.
38- اسلام در سايه ولايت
قال الصادق عليهالسلام: اثافي الاسلام ثلاثة: الصلوة و الزکوة و الولاية،لا تصح واحدة منهن الا بصاحبتيها. کافي: 2، ص 18.
امام صادق عليهالسلام فرمود: سنگهاي زيربناي اسلام سه چيز است: نماز، زکات و ولايت که هيچ يک از آنهابدون ديگري درست نميشود.
39- ده هزار شاهد
قال ابو عبد الله عليهالسلام: العجب يا حفص لما لقي علي بن ابي طالب!! انه کان له عشرة الاف شاهد لم يقدر علي اخذ حقه و الرجل ياخذ حقه بشاهدين. بحار الانوار: 37، 140.
امام صادق عليهالسلام فرمود: اي حفص! شگفتا از آنچه علي بن ابي طالب عليهالسلام با آن مواجه شد! او با ده هزار شاهد و گواه (در روز غدير) نتوانست حق خود را بگيرد، در حالي که شخص با دو شاهد حق خود را ميگيرد.
40- علي عليهالسلام، مفسر قرآن
عن النبي صلياللهعليهوآله في احتجاجه يوم الغدير: علي تفسير کتاب الله، و الداعي اليه، الا و ان الحلال و الحرام اکثر من ان احصيهما و اعرفهما، فآمر بالحلال و انهي عن الحرام في مقام واحد، فامرت ان آخذ البيعة عليکم و الصفقة منکم، بقبول ما جئت به عن الله عز و جل في علي امير المؤمنين و الائمة من بعده، معاشر الناس تدبروا و افهموا آياته، و انظروا في محکماته و لا تتبعوا متشابهه، فو الله لن يبين لکم زواجره، و لا يوضع لکم عن تفسيره الا الذي انا آخذ بيده.
وسايل الشيعه: 18، 142، ح 43.
پيامبر اکرم صلياللهعليهوآله روز عيد غدير فرمود: علي عليهالسلام تفسير کتاب خدا، و دعوت کننده به سوي خداست،
آگاه باشيد که حلال و حرام بيش از آنست که من معرفي و به آنها امر و نهي کنم و بشمارم. پس دستور داشتم که از
شما عهد و پيمان بگيرم که آنچه را در مورد علي اميرمؤمنان، و پيشوايان بعد او از طرف خداوند بزرگ آوردم، بپذيريد.
اي مردم! انديشه کنيد و آيات الهي را بفهميد، در محکمات آن دقت کنيد و متشابهات آن را دنبال نکنيد. به خدا قسم هرگز کسي نداهاي قرآن را نميتواند بيان کند و تفسير آن را روشن کند، جز آن کسي که من دست او را گرفته ام (و او را معرفي کردم).
[h=1]قصه یار دیرین علی علیه السلام و جوان ایرانی[/h]
[h=2]حذَیفه ی بزرگ، این یار خاصّ حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام، عصازنان به مسجد جامع شهر مدائن نزدیک می شد که صدای قاصدی توجهش را جلب کرد. نامه مهمی از طرف آن حضرت به مدائن رسیده بود. حذیفه نامه آن حضرت را گشود.[/h]
«از بنده خدا، علی امیرالمؤمنین به حذیفه یمانی. سلام خدا بر تو. امّا بعد، من تو را بر حکومت مدائن که از سوی خلیفه پیشین به عهده داشتی، ابقا نمودم. تقوا الهی پیشه کن و با مردم با رأفت و مهربانی رفتار نما. همه مردم را هم جمع کن و نامه دیگر مرا هم برای آن ها بخوان.»
مسجد شهر، لبالب جمعیت بود. حذیفه ی سال خورده، وارد مسجد شد. مردم برای نماز و خطابه او، سر از پا نمی شناختند. سالیان درازی بود که، طعم عدالت را نچشیده بودند. برای همین، حضور حذیفه، غنیمت بزرگی بود. اما شاید کمتر کسی می دانست که حذیفه، در تدفین شبانه دختر مظلوم پیامبر صلی الله علیه و آله هم حاضر بوده است! حق هم داشتند. اخبار زیادی از مدینه به این شهر بزرگ نرسیده بود!
نماز به پایان رسید و حذیفه بر فراز منبر رفت و دستور داد فردی نامه ی امیرالمؤمنین علیه السلام را، برای مردم بخواند.
«_ بسم الله الرحمن الرحیم. از بنده ی خدا علی امیرالمؤمنین، به مردمی که نامه ام به آن ها می رسد. سلام بر شما. شکر خدائی را که جز او نیست و سلام بر پیامبر رحمت که به دیدار الهی شتافت. بعد از او مردم، دو نفر را که می پسندیدند بر خلافت نشاندند. آن دو مدتی خلافت کردند. و بعد از آنها عثمان، خلیفه شد ولی بعد از ظلم بسیاری که به مردم رفت توسط آنها کشته شد و مردم، مرا برای خلیفه بودن، اجبار کردند. دنیائی که در عین سزاواری، بی نهایت از آن نفرت داشتم. اما مردم برای این کار آنقدر عجله داشتند و آنقدر درب خانه ام جمع شدند که نزدیک بود فرزندانم زیر دست و پا له شوند. اما حذیفه همچنان والی و بزرگ شماست و من، به درستی او امیدوارم. خداوند علی را هم در مسیر تقوا حفظ کند. والسلام.»
حذیفه شروع به سخن نمود: خدا را شکر که خداوند مسیر رحمتش را به سمت بندگان گشود و خلافت، به امیر المؤمنینِ واقعی رسید!...
جوانی از بین جمعیت برخواست و صدایش را بلند کرد. آخر، این مدائن، کوفه و مدینه نبود که صدائی از احدی بلند نشود! این جا ایران بود. سرزمین مردان حق جوی پارسی!
جوان پرسید:
_ یا حذیفه. اندکی صبر کن. سؤالی دارم.
حذیفه سکوت کرد و سری به تأیید تکان داد. جمعیت به سمت جوان برگشت.
_ ای صحابیِ بزرگ رسول خدا! تو را چه می شود که اینگونه سخن می گویی؟ مگر امیرالمومنین های قبلی، واقعی نبوده اند که اکنون خدا را شکر می کنی که حق به حق دار رسیده!
حذیفه فرمود: جوان بنشین و گوش کن تا برایت داستانی بگویم.
سالها پیش که جوان بودم؛ روزی خودم به چشمان خود دیدم که جوان زیبایی بر پیامبر و علی صلوات الله علیهما وارد شد و به علی علیه السلام گفت: السلام علیک یا امیرالمومنین! پیامبر صلی الله علیه و آله به من فرمود: حذیفه! آیا او را شناختی؟ گفتم نه. فرمود: او جبرائیل بود و دستور داد امروز همه ی مردم با علی به عنوان امیر المومنین بیعت کنند. اما عده ای برایشان سنگین بود. برای همین آمدند و پرسیدند آیا این مطلب از طرف خدا و رسول اوست؟ پیامبر صلی الله علیه و آله به تندی جواب داد: بله.
خودِ عمر، پیش من آمد و پرسید تو واقعاً جبرائیل را دیده ای؟ من هم به تندی پاسخ دادم که بله. خنده اش خشک شد و گفت: واقعا چیز عجیبی دیده ای!
ولی باز عده ای در پنهانی جمع شدند و با خودشان گفتند: بگذار پیامبر بمیرد تا این بیعت را زیر پایمان بگذاریم!
کار به جایی رسید که بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله، ب رَیده اسلمی روزی در مسجد بر آشفت و رو به ابوبکر گفت: مگر پیامبر نفرمود امیر مردم فقط علی است. پس چه شد که تو امیر هستی؟ ابوبکر گفت: ای بریده! آرام باش. هر روز اتفاق تازه ای رخ می دهد. تو نبودی. ما که بودیم! و اینطور تصمیم گرفتیم!
آن روز، آن صحابی بزرگ رسول الله صلی الله علیه و آله، از ناراحتی همه ی اهل و عیالش را جمع کرد و از مدینه رفت! شاید باورت نشود ولی داستان، این گونه بود.
و حذیفه، در میان بهت مردم، از منبر فرود آمد.
مسلم مَشاجعی _ همان جوان _ بی اختیار جلو دوید و گفت: یا حذیفه! شما را به خدا، مگر شما آن جا نبودید که آخر، کاری بکنید؟!
حذیفه، لحظه ای ایستاد و نفس عمیقی از افسوس کشید و گفت: خدا خیرشان ندهد که خیانت کردند. کاری از دست ما بر نمی آمد. به خدا قسم چشم ها بسته شد و یقین ها رفت. هر زبانی را با زبان شمشیر، پاسخ می دادند. افسوس که دنیا برایمان زینت شده بود! هر بار هم که جلو می رفتم؛ رسول خدا می فرمود: حذیفه بایست که دین خدا، از دست خواهد رفت.
بعد از آن، حذیفه به خانه رفت و در بستر بیماری افتاد. چند روز بعد، جوان و یکی دو نفر دیگر، بالای سرش آمدند و دوباره جوان شروع به صحبت کرد: یا حذیفه! آنهائی که تصمیم گرفتند ولایت را از علی بگیرند آیا همان عمر و ابوبکر نبودند؟
فرمود: به خدا قسم بله.
جوان که دیگر همه چیز را فهمیده بود برخواست برود. اما صدای حذیفه او را نگه داشت: صبر کن. اگرچه بیماری من شدت گرفته، اما عمری برایم نمانده است. بنشین تا برایت بگویم. به خدا قسم آن ها نقشه قتل پیامبر را هم کشیدند و من در تاریکی شب همراه پیامبر بودم. پیامبر اشاره ای به آسمان فرمود و من در نور برق آسمان، همه شان را شناختم. آن گروه که تعدادشان زیاد هم شده بود، حتی طوماری نوشتند و امضا کردند که بعد از پیامبر چه ها کنند! تا روز غدیر رسید. از سفر حج، با جمع عظیمی باز می گشتیم. جبرائیل برای آخرین بار نازل شد و دستور داد پیامبر امر رسالتش را اعلام کند. پیامبر دستور داد تا منبری در دل آن صحرا درست کنند. سلمان و ابوذر تکه ها سنگ را روی هم گذاشتند و جهاز شترها را روی آنها. به دستور پیامبر خدا، سه روز صبر کردیم تا همه برسند.
پیامبر از آن بلندی، بالا رفت در حالی که علی هم کمی پایین تر ایستاده بود و متمایل به پیامبر، غرق در او شده بود. پیامبر از مردم پرسید: «مردم! آیا من بیشتر بر شما ولایت دارم یا خودتان؟ همه گفتند: البته شما یا رسول الله!»
پیامبر، علی را بلند کرد و فرمود: «حال که من بر شما ولایت دارم، این علی را جانشین خودم بر شما قرار دادم که بعد از من او را اطاعت کنید.» بعد، دستور داد همه بیایند و بیعت کنند. من کنار چادری بودم و در آن، باز صدای پچ پچ آن منافقین را شنیدم. به سمت رسول خدا دویدم و همه چیز را گفتم. آن حضرت، آنها را احضار کرد و آنها انکار کردند. بعد پرسیدند: آیا این دستور از طرف خود خدا است؟! پیامبر با ناراحتی فرمود: «بلی! ولی آنها رها نکردند. آمدند مدینه و باز طومار دیگری در مخالفت با علی امضا کردند.»
جوان پرسید: چه نوشته بودند؟
_ آن موقع، اسماء بنت عمیس همسر ابوبکر بود. او پیش من دوید و گفت که منافقین در خانه من جمع شده اند و در طومار خود نوشته اند: حمد و ثنای پروردگار بر اولیای گرامی اش! ما بزرگان قوم در این طومار هم قسم می شویم که نگذاریم خلافت در خاندان محمد موروثی شود. و هر زمان هرکسی که شایسته تر است خودمان انتخاب می کنیم...
و موقع نماز، دویدند که پشت پیامبر نماز بخوانند! پیامبر به یکی شان که ابوعبیده ی خبیث بود، فرمود: به به ابوعبیده! آفرین بر تو که امین امت شده ای! با آنان تندی کرد که بخدا قسم اگر بخواهم همه تان را معرفی می کنم. لرزه بر اندام آنان افتاد. و بعد هم پیامبر در بستر بیماری افتاد.
جوان گفت: حال که همه چیز را دانستم، ایمان می آورم به ولایت مولایم علی و او را تنها نخواهم گذاشت.
و به سرعت، و با قلبی غرق در ایمان، راه مدینه را در پیش گرفت و در صفین به آن حضرت رسید. و اولین نفری بود که در رکاب حضرت جان به شهادت بخشید. در حالیکه با اجازه امیر مؤمنان علیه السلام، قرآن به دست گرفته بود و مردم را به حقیقت دعوت می کرد.
مادرش هم بعد از شهادت فرزند، بدن پاره پاره او را در آغوش گرفت و اشک ها ریخت و شعرها خواند.
[/HR] منابع:
الیقین تألیف سید بن طاووس، بحار الانوار جلد سی و هفتم، ارشاد القلوب جلد دوم، نزهت الکرام و بستان العوام و حجة التفضیل. به نقل از کتاب بلندترین داستان غدیر نوشته محمدرضا انصاری.
[h=1]احتجاج های انکارناپذیر تاریخ بر واقعه غدیر[/h]
[h=2]واقعه غدیر را می توان از جهات مختلف بررسی کرد. یکی از این جهات، جایگاه این واقعه در بین جامعه مسلمین و خصوصا ائمه شیعیان است. با نگاهی به احتجاج ها و مناظرات صورت گرفته به این حدیث، تا حدی درجه اهمیت این رویداد تاریخی برای ما معلوم خواهد شد.[/h]
از اولین احتجاج های صورت گرفته به این حدیث شریف ٓکه توسط خود امام علی علیه السلام بود- تا مواردی که حتی دشمنان اهل بیت علیهم السلام به آن استناد می کنند، همگی بیانگر این نکته اند که این حدیث در بین جامعه اسلامی از جایگاهی مهم و غیرقابل انکار برخوردار بوده است. همچنین با دقت در این مناظرات، می توان به فهم صحیحی از این کلمات دست یافت و تفسیر واقعی کلام پیامبر صلی الله علیه و آله را از میان تفسیرهای گوناگون کشف کرد.
بررسی واقعه غدیر خم از زاویه های گوناگون، ما را کمک می کند تا فهم صحیح و دقیقی از این رویداد تاریخی داشته باشیم. نگاهی به تاریخ غدیر، بررسی سندی و متنی حدیث غدیر، جایگاه این واقعه در سخنان و اشعار مردم آن دوره و دوره های بعد و نیز نگاه قرآن به این اتفاق، نگاه های مختلفی است که به یک رویداد تاریخی می توان داشت. این بررسی ها به صورت علمی و دقیق و با جامعیت مناسب، توسط مرحوم علامه امینی در کتاب «الغدیر» صورت گرفته است. کتابی که در 11 جلد، سعی دارد تا ابعاد گوناگون این واقعه را بررسی کرده و حقیقت را برای مخاطبان حق طلب و منصف آشکار نماید.
[h=2]احتجاج نخست[/h] اولین احتجاج به حدیث غدیر توسط امیر مومنان علیه السلام صورت گرفته. تنها چند روز پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله این مناظره رخ داده و حضرت؛ حدیث غدیر را برای اتمام حجت استفاده نموده است.-1- مرحوم علامه امینی 6 مورد از احتجاج های امیرالمومنین علیه السلام به این حدیث را در کتاب خود ذکر می کند.-2- از جمله این موارد، گفتگویی است که بین امام و طلحه در ماجرای جنگ جمل رخ داده است. امام برای پیشگیری از وقوع جنگ، طلحه را احضار کرده و از وی می پرسد:
«هَل سَمِعتَ رَسولَ اللهِ یقول : مَن کنت مَولاه فَعَلیٌّ مَولاه ؟ آیا نشنیدی که رسول خدا فرمود: هرکس من سرپرست او هستم، علی سرپرست اوست؟»
طلحه پس از تایید کلام حضرت از جنگ با ایشان منصرف می گردد.-3- هرچند که در نهایت او عاقبت به خیر نگشته و در زمره دشمان امام علیه السلام جای گرفت.
[h=2]احتجاج دوم[/h] نمونه دیگر، زمانی رخ می دهد که امام علی علیه السلام لشکری را برای جنگ با معاویه آماده کرده است. پیش از آغاز جنگ در صفین، حضرت در بین یاران خود بر منبر رفته و جایگاه خود را برای ایشان بیان می کند. ایشان در بین سخنان طولانی خود، اشاره ای به واقعه غدیر کرده و این سخنان را از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کند:
«اَیّ ها الناس! اِنّ اللهَ مولایَ وا َنا مَولی المومِنینَ واَولی بِهِم مِن اَنفسِهِم. مَن کنت مَولاه فَعَلیٌّ مَولاه...، ای مردم! خدا سرپرست من است و من سرپرست مومنین هستم و بر ایشان از خودشان مقدم ترم. هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست ...»
امیر مومنان علیه السلام می فرماید:سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله که به اینجا رسید سلمان فارسی بلند شد و پرسید: «ای رسول خدا ولایت علی چگونه است؟»
پیامبر صلی الله علیه و آله در پاسخ سلمان فرمود:«وِلاءٌ کَوِلائی، ولایتی مانند ولایت من».
بعد از ذکر این واقعه توسط فرزند ابوطالب، تعدادی از یاران ایشان شهادت دادند که ما نیز این سخنان را از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیده ایم.-4-
[h=2]احتجاج سوم[/h] از دیگر موارد جالبی که تاریخ برای ما ذکر می کند، محتوای نامه ای است که بین عمرو عاص و معاویه رد و بدل گشتهاست. عمرو عاص در جواب نامه معاویه که در آن به امیر مومنان علیه السلام توهین کرده بود- می نویسد:
«وقالَ رسول اللهِ فی یَومِ غَدیرِ خمٍّ: اَلا مَن کنت مَولاه فَعَلیٌّ مَولاه ...، پیامبر در مورد علی در روز غدیر فرمود: بدانید هر کسی که من مولایش هستم، پس علی مولای اوست
مورد دیگری که در تاریخ نقل شده است، احتجاجی است که دختر پیامبر صلی الله علیه و آله به این حدیث نمود. فاطمه علیهاالسلام که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله عمر چندانی نداشت، همواره به دفاع از حریم ولایت پرداخت تا سرانجام در این راه به شهادت رسید. این بانوی بزرگ اسلام در مناظره ای که با غاصبین خلافت دارد می فرماید:
«اَنَسیتم قَولَ رَسولِ اللهِ یَومَ غَدیرِ خمٍّ: مَن کنت مَولاه فَعلیٌّ مَولاه ...، آیا سخن پیامبر در روز غدیر خم را فراموش کرده اید که فرمود: هرکس من مولای اویم، علی مولای اوست» -5-
[h=2]احتجاج چهارم[/h] مورد دیگری که تاریخ برای ما نقل می کند مربوط به امام حسن مجتبی علیه السلام است. ایشان که مجبور به صلح با معاویه گردید، بعد از آن پیمان تلخ بر منبر رفته و در ضمن سخنانی حقانیت خود و کوتاهی مردم را یادآور می شود. سبط پیامبر اسلام در میان سخنان خود می فرماید:
«وَقَد رَأَوه وَ سَمِعوه حینَ اَخَذَ بِیَدِ اَبی بِغَدیرِ خمٍّ وقالَ لَهم: مَن کنت مَولاه فَعَلیٌّ مَولاه ...، دیدند و شنیدند آن لحظه ای را که پیامبر دست پدرم علی را در غدیر خم گرفت و به مردم فرمود: هرکس که من مولای اویم، پس علی مولای اوست ...» -6-
[h=2]احتجاج پنجم[/h] از دیگر موارد جالبی که تاریخ برای ما ذکر می کند، محتوای نامه ای است که بین عمرو عاص و معاویه رد و بدل گشته است. عمرو عاص در جواب نامه معاویه ٓکه در آن به امیر مومنان علیه السلام توهین کرده بود- می نویسد:
«وقالَ رسول اللهِ فی یَومِ غَدیرِ خمٍّ: اَلا مَن کنت مَولاه فَعَلیٌّ مَولاه ...، پیامبر در مورد علی در روز غدیر فرمود: بدانید هر کسی که من مولایش هستم، پس علی مولای اوست.»
نقل این کلام از شخصی چون عمرو عاص از آن جهت اهمیت ویژه داره که کمتر کسی در تاریخ، به اندازه او با امام علی علیه السلام دشمنی داشته است. -7-
[h=2]معنای حقیقی کلام رسول وحی[/h] این موارد، تنها نمونه هایی از احتجاج و مناظراتی است که به وسیله این حدیث صورت گرفته است. نمونه هایی که خود گواه بر جایگاه مقبول و غیرقابل انکار این واقعه در میان مردم مسلمان است. علاوه بر این موراد -همانطور که گفته شد- بررسی این واقعه از جهات دیگر نیز، به قدری ماجرا را واضح می کند که کسی توان انکار آن را نخواهد داشت.
همچنین با دقت در مضامین این نقل های تاریخی، معلوم می شود که معنای حقیقی کلام پیامبر صلی الله علیه و آله چیست. آیا پیامبر صلی الله علیه و آله فقط می خواسته اند دوست خود را معرفی کنند و به مردم بگویند امام علی علیه السلام را دوست بدارید؟ یا اینکه ایشان برای جامعه بعد خود از سرپرستی انتخاب کرده اند همانگونه خود ایشان سرپرستیِ جامعه نوپای اسلامی را بر عهده داشته است تا به وسیله او جامعه از تفرقه و نابودی حفظ گردد؟
پی نوشت:
1-الغدیر، نشر مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه/1/327 و كتاب سلیم بن قیس الهلالی، چاپ الهادى ، جلد 2، صفحه 644.
2-ایشان اولین مورد از احتجاج ها را فقط ذکر نموده ولی بررسی نکرده است.
3-الغدیر، نشر مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه/1/379.
4-همان/1/3396
5-همان/1/396
6-همان/1/398
7-همان/1/403
[/HR]
[h=1]گزارشی ناگفته از غدیر خم[/h]
فرخنده سالروز واقعه مبارک غدیر خم فرصتی ارزنده است تا دلائل متقن ولایت و امامت امیرالمومنین - علیه افضل صلوات المصلین - باز خوانده شود تا طریق نورانی سعادت یادآوری شود و مسیر هدایت در مقابل رهپویان حقیقت گسترانیده شود. به ویژه در زمانی که سیه رویان بین المللی می کوشند تا رونوشتی از اسلام ارائه کنند که به هیچ وجه برابر با اصل نبوده که اسلامی است آکنده از سیاهی و تباهی و گمراهی و مملو از قساوت و جنایت و قباحت، و مشحون از اختلاف و تنازع در حد قتل و غارت.
[/HR] آیا همه این ضلالت های روی صحنه و پشت صحنه، اعمال ننگین در عیان و حمایت های مادی و معنوی پنهان نمی تواند ناشی از روی گردانی از مفاد حدیث غدیر باشد؟ آیا آبشخور این گمراهی و دریوزگی از آن رو نیست که جای چاره، چاه را گزیده اند و به جای چشمه زلال و گوارا رو سوی پساب متعفن آورده اند؟
آری اهمیت بحث از غدیر و سایر دلائل امامت در این روزگار دو چندان شده است. البته و صد البته بحثی منطقی، به دور از هیاهو و بر اساس انصاف و تعقل تا هم برادران مسلمان راه حقیقی را دریابند و هم دیگران بدانند آموزه های اصیل و اصلی دین اسلام فقط و فقط در معارف کتاب و سنت معصومین -علیهم السلام- قابل جستجوست.
آنچه در این مجال مختصر تقدیم به خوانندگان محترم می شود به لطف خدای سبحان با این هدف سعی در پیمایش چنان منهجی دارد.
[h=2]نکته ای کمتر گفته شده از غدیر[/h] شاید بسیاری از ما حدیث غدیر را فقط با این جمله می شناسیم که حضرت خاتم الانبیاء-صلی الله علیه و آله-خطاب به جمعیت انبوه حاضر در غدیر خم فرمودند: "من کنت مولاه فهذا علی مولاه". بدون شک این کلام قدسی از اهمیت فراوانی برخوردار است. در طول تاریخ اسلام و تا بدین روز تلاش های فراوانی از سوی اساطیندانش صورت گرفته است تا این فراز از حدیث غدیر آن چنان که باید معنی شود و به عبارت دیگر روشن شود که مفاد این حدیث شریف انتصاب حضرت علی بن ابیطالب -علیه السلام- به مقام امامت و ولایت است.
اما بحث ما در اینجا پیرامون این قسمت نیست. چه آنکه قصد داریم فرازی دیگر از حدیث غدیر را که آن نیز حائز اهمیت بسیار زیادی است مورد توجه قرار دهیم. فرازی که رسول خدا -صلی الله علیه و آله- در آن با صراحتی تمام امت خویش را سفارش به پیروی از اهل بیت -علیهم السلام- در کنار پیروی از قرآن مجید فرموده اند و جالب آنکه عده ای از علما و حدیث شناسان بزرگ اهل سنت و حتی وهابیت صحت این فراز را نیز پذیرفته اند.
آری در حدیث شریف غدیر و در آن اجتماع عظیم، رسول اکرم-صلی الله علیه و آله- باز هم سفارش به تبعیت از ثقلین کرده اند. گو اینکه بعضی از گزارش های حاکی از توصیه به ثقلین در روز غدیر، با یکدیگر متفاوت است اما وجه مشترک تمامی آنها سفارش حضرت خاتم الانبیاء -صلی الله علیه و آله- به پیروی از قرآن کریم و اهل بیت -علیهم السلام-است.
در اینجا و در میان این گزارش ها گزارشی را نقل می کنیم که از چند جهت دارای اهمیت است. اولین اهمیت این نقل اینست که حتی شیخ محمد ناصر الدین البانی از محدثین و علمای بزرگ و معاصر سلفی- وهابی نیز صحت این روایت را پذیرفته است.
اما نکته بسیار مهم در این گزارش اینست که محتوای آن حاصل احتجاجی است که حضرت امیرالمومنین -علیه السلام- بر اساس حدیث غدیر به انجام رسانده اند. در ادامه چگونگی این احتجاج روشن می شود. مسأله ای که گویای بطلان این ادعاست که استناد به غدیر تنها از سوی شیعیان شکل گرفته است و نه ائمه معصومین- علیهم السلام-!
البته موارد دیگری نیز از احتجاج حضرت امیر -علیه السلام- به حدیث غدیر روایت شده که فعلا در صدد بیان آنها نیستیم.
نکته مهم دیگر در این نقل معتبر آنست که به خودی خود حاوی نقل هفده نفر از صحابه رسول الله -صلی الله علیه و آله- است. به جهت رعایت اختصار، متن عربی این احتجاج در پاورقی تقدیم می شود. اما قبل از آن لازم است در مورد فضای این روایت و چرایی وقوع این احتجاج کمی توضیح بدهیم.
[h=2]مناشده ی روز "رحبه"[/h] در برهه ای به امیرالمومنین -علیه السلام- خبر رسید که مردم درباره شما دچار سوء ظن شده اند و دلائلی را که از پیامبر خدا -صلی الله علیه و آله- مبنی بر ترجیح خودتان بر دیگران نقل می کنید، به دیده تردید می نگرند و خلاصه آنکه در امر خلافت در میان مردم منازعه و اختلاف در گرفته است. در این هنگام حضرت امیر -علیه السلام- در میدان وسیع کوفه (شاید محلی شبیه به میدان مرکزی) و در میان اجتماع مردم حضور یافتند و برای بیان حقانیت خویش به حدیث شریف غدیر استناد کردند.
این واقعه پر اهمیت در سال 35 هجری و در اوائل حکومت حضرت امیر -علیه السلام- واقع شد و از آنجا که "رحبه" به معنای میدان وسیع است و نیز در زبان عربی "مناشده" به معنای سوگند دادن می باشد و حضرت امیر -علیه السلام- حاضرین در رحبه را سوگند دادند، از این رو به «مناشده ی أمیرالمومنین-علیه السلام- یوم الرحبة» مشهور شده است.
[h=2]وقتی شاهدان عینی به سخن می آیند[/h] اما ترجمه گونه ای از این واقعه البته بر اساس مدارک برادران اهل سنت چنین است:
راوی این گزارش ابو الطفیل از روات معتبر اهل سنت می گوید:
علىّ رضى اللّه عنه بپا خاست و حمد و ثناى خداوند نمود سپس گفت:
«به خدا سوگند می دهم هر كس كه روز غدیر خم حضور داشته قیام کند - آنها كه با نقل قول از دیگران بر این امر گواهند برنخیزند، فقط كسانى قیام کنند كه گوش آنها (از رسول خدا -صلی الله علیه و آله-) این گفتار را شنیده و قلب آنها آن را ضبط نموده است-».
در نتیجه هفده تن برخاستند كه از جمله آنها: خزیمة بن ثابت و سهل بن سعد و عدى بن حاتم و عقبة بن عامر و ابو ایوب انصارى و ابو سعید خدرى و ابو شریح خزاعى و ابو قدامه انصارى و ابو لیلى یا ابو یعلی و ابو الهیثم بن تیّهان و مردانى از قریش بودند. سپس علىّ رضى اللّه عنه و عنهم گفت:
«آنچه را شنیده اید بازگو کنید».
آنان گفتند: شهادت می دهیم كه ما با رسول خدا -صلی الله علیه و آله- از حجة الوداع آمدیم تا هنگام ظهر كه رسول خدا -صلی الله علیه و آله- (از جایگاه خود) بیرون آمد و امر فرمود شاخه و خارهاى چند درخت را جمع کردند و پارچه بر آنها افكندند. سپس اعلام نماز فرمود و ما بیرون شدیم و نماز گذاردیم، آنگاه بپا خاست و حمد و ثناى خدا نمود و پس از آن فرمود:
اى مردم گفتار شما (در زمینه وظایفى كه انجام دادهام) چیست؟
گفتند: به تحقیق ابلاغ نمودى.
گفت: خدایا گواه باش (سه بار این كلام را فرمود). سپس فرمود: نزدیك است كه من دعوت شوم و اجابت نمایم(از دنیا بروم) و من مسئول هستم و شما مسئولید. سپس فرمود:
اى مردم من در میان شما دو چیز خطیر و گران بها می گذارم، كتاب خدا و عترت من، اهل بیت من، اگر به آن دو متمسك شوید (از آن دو تبعیت کنید) هرگز گمراه نخواهید شد. پس متوجه باشید كه پس از من درباره آن دو، چگونه عمل خواهید کرد؟ و همانا آن دو هرگز جدا نمی شوند تا كنار حوض (در آخرت) بر من وارد شوند، خداوند دارای لطف و آگاه، مرا به این امر خبر داد.
سپس فرمود: همانا خداى مولاى من است و من مولاى مومنین هستم. آیا نمی دانید كه من به شما اولى (سزاوارتر) هستم از خودتان؟
گفتند: بلى می دانیم- سه بار- سپس دست تو را یا امیرالمومنین گرفت و بلند كرد و فرمود:
«من كنت مولاه فهذا على مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه».
پس از این شهادت عمومی در میدان کوفه، امیرالمومنین -علیه السّلام- فرمود:
«راست گفتید و من نیز بر این امر از گواهان هستم». [1]
[h=2]اقرار دوست و دشمن[/h] بر اساس تحقیق صورت گرفته توسط محقق عالیقدر مرحوم آیة الله سید عبدالعزیز طباطبایی این روایت را احمد بن حنبل در "فضائل الصحابة" به شماره 1167 و نیز ابن حبّان در "صحیح ابن حبان" به شماره 6931 ذکر کرده اند. افزون بر این، دو محقق این دو نگاشته پر اهمیت در بین اهل سنت، تصریح به اعتبار سند آن کرده اند. همچنان که نسایی نیز در دو اثر خود یعنی "السنن الکبری" و "الخصائص" آن را نقل نموده است. کما اینکه ناصرالدین البانی نه تنها صحت آن را پذیرفته است بلکه سند آن را بر اساس ضوابط و معیارهای معتبرترین کتاب اهل سنت یعنی "صحیح بخاری" معتبر دانسته است.[2] در مورد احتجاج یوم الرحبة به همین مقدار بسنده می کنیم.
اما از کتب بسیار معتبر اهل سنت که سفارش نبی مکرم اسلام - صلى اللّه علیه و آله- را به ثقلین در روز غدیر گزارش کرده اند "صحیح مسلم" است.[3] همین روند را در کتاب مهم یکی دیگر از علمای بزرگ اهل سنت یعنی "سنن الترمذی" شاهد هستیم. ترمذی در این کتاب تصریح به صحت این گزارش می کند.[4] کما اینکه مشاهده می کنیم ابن حجر هیثمی که در دشمنی با شیعه مشهور است اما با این وصف در کتاب "الصواعق المحرقه"[5] با سندی صحیح این خبر را نقل می کند. هیثمی از دیگر علمای اهل سنت نیز راویان این حدیث را مورد اطمینان دانسته است.[6]
[h=2]کدام "اهل بیت"[/h] تنها یک نکته حیاتی باقیمانده است و آن تعیین افراد اهل بیت و عترت نبوی – سلام الله علیهم اجمعین – است. نقل های فراوان تاریخی در میان اهل سنت وجود دارد که "اهل بیت" تنها شامل خمسه طیبه است. یعنی حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب و حضرت فاطمه الزهرا و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین – سلام الله علیهم اجمعین – . به جهت اختصار دلیل این مدعا را در پاورقی متذکر می شویم.[7]
[h=2]اگر انصاف باشد[/h] اکنون و بدون در نظر گرفتن مقطع معروف حدیث غدیر (من كنتُ مولاه فهذا علیٌّ مولاه) و فقط با توجه به سفارش و دستور قطعی پیامبر اسلام-صلی الله علیه و آله- به تبعیت از ثقلین می خواهیم خلافت حضرت علی بن ابی طالب -علیه السلام- را اثبات کنیم. البته با در نظر گرفتن یک مسأله بسیار روشن.
همه می دانیم که حضرت امام علی-علیه السلام- پس از وفات پیامبر معظم اسلام - صلى اللّه علیه و آله- با کسانی که ادعای خلافت داشتند بیعت نکردند. چنان چه فرزند عالیقدر پیامبر اکرم- صلى اللّه علیه و آله- یعنی حضرت فاطمه -سلام الله علیها- نیز با آنها بیعت نکردند. پس به وضوح در می یابیم که عترت پیامبر خدا - صلى اللّه علیه و آله- با دستگاه حاکم بیعت نکردند. و حال آنکه هدایت، در پیروی و تبعیت از ایشان بود و گمراهی در عدم تبعیت.
به دیگر بیان وقتی مسأله خلافت پس از رحلت رسول الله- صلى اللّه علیه و آله- در میان دو دسته از مسلمانان به یک اختلاف می انجامد طبق صریح فرمایش نبوی در حدیث ثقلین قطعا حق با آن گروه از طرفین اختلاف است که عترت نبوی در میان آنان است. اتفاقا به غیر از اهل بیت -علیهم السلام- بعضی دیگر از مسلمانان نیز از بیعت با مدعیان خلافت امتناع کرده اند که اسامی آنان در کتب تاریخ منعکس شده است.[8]
گمان نمی کنیم پذیرش این استنتاج چندان دشوار بوده باشد. فقط نیازمند کمی انصاف و دوری از تعصبات غیر معقول است.
پی نوشت:
[1]- ترجمه الغدیر فى الكتاب و السنه و الادب، ج2، ص:29- 30 (با اندکی تصرف)؛ متن عربی این خبر مبارک چنین است:
إنَّ علیّا رضى الله عنه قام، فحمد اللَّه، و أثنى علیه، ثمّ قال: «أَنشُد اللَّه من شهد یوم غدیر خُمّ إلّا قام، و لا یقوم رجل یقول: إنّی نُبِّئتُ أو بلغنی، إلّا رجل سمعت أُذُناه، و وعاه قلبه».
فقام سبعة عشر رجلًا، منهم: خزیمة بن ثابت، و سهل بن سعد، و عدیُّ بن حاتم، و عقبة بن عامر، و أبو أیّوب الأنصاری، و أبو سعید الخُدری، و أبو شریح الخزاعی، و أبو قدامة الأنصاری، و أبو لیلى، و أبو الهیثم بن التیّهان، و رجالٌ من قریش، فقال علیّ رضی اللَّه عنه و عنهم: «هاتوا ما سمعتم».
فقالوا: نشهد أنَّا أقبلنا مع رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم من حجّة الوداع، حتى إذا كان الظهر خرج رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم فأمر بشجرات فشُذِّبنَ و أُلقی علیهنّ ثوبٌ، ثمّ نادى بالصلاة، فخرجنا، فصلّینا، ثمّ قام، فحمد اللَّه، و أثنى علیه، ثمّ قال:
«أیّها الناس ما أنتم قائلون؟ قالوا: قد بلّغت. قال: اللّهمّ اشهد. ثلاث مرّات.
قال: إنّی أُوشِك أن أُدعى، فأجیب، و إنّی مسوولٌ، و أنتم مسوولون.
ثمّ قال: أیّها الناس إنّی تاركٌ فیكم الثّقَلَین: كتاب اللَّه، و عترتی أهل بیتی، إن تمسّكتم بهما لن تَضِلّوا، فانظروا كیف تخلفون فیهما، و إنَّهما لن یفترقا حتى یردا علیَّ الحوض، نبّأنی بذلك اللطیف الخبیر.
ثمّ قال: إنَّ اللَّه مولای، و أنا مولى المومنین، أ لستم تعلمون أنّی أولى بكم من أنفسكم؟ قالوا: بلى ذلك. ثلاثاً. ثمّ أخذ بیدك یا أمیر المومنین فرفعها، و قال: من كنتُ مولاه فهذا علیٌّ مولاه: اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه.
فقال علیٌّ: صدقتم و أنا على ذلك من الشاهدین».
الغدیر فى الكتاب و السنه و الادب، ج1، ص:358- 359.
-[2] موسوعة الغدیر فى الكتاب و السنة و الادب ،ج2،ص359-360(پاورقی).
[3] -صحیح مسلم،طبع دارالفکر،بیروت، 1424ق،ج8،ص150
[4]-سنن الترمذی،حدیث 3713 به نقل از موسوعة الغدیر فى الكتاب و السنه و الادب ،ج2ص68
[5] -الصواعق المحرقة ص 25،به نقل از مأخذ فوق،ص70
[6] -مجمع الزوائد،ج9ص165،به نقل از مأخذ فوق،ص71
[7] - در اینجا دو دلیل را نقل می کنیم: دلیل اول: همه ی ما با آیه شریفه ی تطهیر آشنا هستیم. آیه 33 از سوره ی احزاب خداوند سبحان می فرماید: "انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا" در ذیل این آیه شریفه، رویات بسیار زیادی آمده که تأکید دارد مقصود از "اهل البیت" در آیه، اهل کساء یعنی خمسه طیبه –علیهم السلام- هستند. این روایات از طریق دانشمندان اهل سنت، به حد تواتر یعنی یقینی رسیده است و در میان علمای تشیع نیز چنین است.
خوبست کمی درباره حدیث کساء توضیح دهیم. این حدیث منابع فراوانی از طریق بسیاری از صحابه و تابعین دارد. تمام این منابع می رساند که رسول خدا - صلى اللّه علیه و آله- قطعه پارچه ای به دست گرفتند و حضرت علی و حضرت فاطمه و حضرت حسن و حضرت حسین –علیهم السلام- را زیر آن بردند آنگاه آیه تطهیر را خواندند.
روشن است که این عمل رسول خدا - صلى اللّه علیه و آله- به خوبی افراد "اهل البیت"را معین می کند. نکته بسیار قابل توجه آنکه شیخ الاسلام وهابی ها یعنی ابن تیمیه می گوید: "اما حدیث کساء، صحیح است".
اما دلیل دوم، در احادیث بسیار زیاد آمده است که رسول خدا - صلى اللّه علیه و آله- حداقل مدت یک ماه و حداکثر نوزده ماه هر گاه از خانه خود برای نماز، بیرون می رفتند، به در حجره ی حضرت زهرا – صلوات الله علیها – تشریف می بردند و آیه مبارکه تطهیر را می خوانند.
تذکر این نکته خالی از لطف نیست که اختلاف روایات در مورد طول مدت این کار رسول خدا - صلى اللّه علیه و آله-، می تواند ناشی از اختلاف مدت مشاهده ی راویان این واقعه بوده باشد. مثلا کسی که بیشتر در مدینه حضور داشته 19 ماه را نقل کرده و کسی که خیلی کمتر حضور داشته یک ماه را به هر حال اصل مسأله متقن و قطعی است.
[8]- عده ای از امت پیغمبر - صلى اللّه علیه و آله- که در مدینه بودند از بیعت با خلیفه اول سرباز زدند. در رأس این گروه بنی هاشم قرار دارند. اما اسامی بعضی دیگر چنین است: سلمان فارسی، ابوذر، مقداد، عمار یاسر، زبیر، خزیمة بن ثابت، خالد بن سعید، براء بن عازب و . .. در این زمینه رجوع کنید به کتاب "سقیفه" اثر علامه مجاهد آیة الله سید مرتضی عسکری ص85 - 90 و نیز رجوع کنید به کتاب "تشیید المراجعات" اثر آیة الله سید علی میلانی، ج 4 ص 161.
[/HR]
[h=1]غدیر، هشداری برای خودفراموشی رسانه ای[/h]
[h=2]واقعه غدیر، امری بسیار مهم و درس آموز است. یکی از اموری که به کمک این جریان باید بیاموزیم، درجه اهمیت و حساسیتی است که باید به کارهای تبلیغاتی و رسانه ای بدهیم. در اینجا می خواهیم ضمن یادآوری عظمت غدیر و نیز خودفراموشی مردم نسبت به آن و یافتن علت این خودفراموشی، قدری درباره وظیفه خود در مقابل اطلاع رسانی راه صحیح، به اندیشه بنشینیم.[/h]
[h=2]حادثه ای که از حافظه تاریخ پاک نشد[/h] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله صدهزار نفر را به شکل غیر منتظره ای شاهد غدیر قرار داد. این امر خود بر حساسیت و به یادماندنی کردن این رویداد می افزاید. در میان این جمعیت بسیاری اهل مدینه بودند و حوادث بعد از وفات حضرت رسول صلی الله علیه و آله را مشاهده کردند. حضرت امیر علیه السلام در معرفی خود و اتمام حجت با مردم کوتاهی نکردند، اما بعد از اینکه حرف حق را به روشنی بیان فرمود و به سبب کمبود یاور صلاح اسلام را در سکوت دید، دیگر مردانه سکوت کرد.
احتجاج آن حضرت بر غدیرخم در چندین مورد رخ داده است و ایشان بنا به اوضاع اجتماعی زمانه به یادآوری واقعه غدیر می پرداختند، مثلاً در ایام بعد از ارتحال پیامبر صلی الله علیه و آله، حدود ده سال بعد از غدیر، در شورایی که برای تعیین خلیفه تشکیل شده بود و نیز بیست و پنج سال بعد از غدیر، در حالی که این بار امت پیامبر صلی الله علیه و آله به او رو کرده و او را بر خلافت نشاندند، آن حضرت ضرورت دید که بار دیگر غدیر را به مردم یادآوری کند.(1)
[h=2]فراموشی غدیر یا خودفراموشی[/h] تاریخ از فردی به نام انس بن مالک یاد می کند که بر چهره خود نشانه ای واضح داشت. صورتش بر اثر پیسی، سفید شده بود. جریان از این قرار است که روزی حضرت امیر علیه السلام از او که شاهد غدیر بود خواستند که بر حدیث "من کنت مولاه..." گواهی دهد اما او گفت که پیر شده ام و حافظه ام خوب کار نمی کند. حضرت امیر علیه السلام چنین دعا کردند: «اگر دروغ گفتی، خدا صورتت را چنان سفید کند که با عمامه هم نتوانی آن را بپوشانی.» در واقع هم همینطور شد و آن شخص دروغ گفته بود و بر اثر نفرین حضرت، برای پوشاندن سفیدی صورت، عمامه برایش کافی نبود و همواره مجبور بود برقع بپوشد.(2)
شنیدن و قبول کردن حرف حق را برای خود کافی نباید کافی بدانیم. هزاران نفر بودند که پیام غدیر را در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله از ایشان شنیدند اما در مقام عمل پایشان لرزید. اشتباه بزرگی است که قرآن و روایات را بخوانیم و لذت ببریم و به همان بسنده کنیم
[h=2]نمونه ای از هزار[/h] حادثه بالا نشان دهنده خودفراموشی یک شخص نسبت به این حادثه است که منحصر به آن یک نفر نیز نبوده است. از هزاران نفری که در حجة الوداع شاهد غدیر بوده اند، افراد بسیاری بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله و سالیان بعد از آن، زنده و همشهری حضرت امیر علیه السلام بودند. همگی هم از دوستداران حضرت رسول صلی الله علیه و آله بودند، اما کمتر کسی بود که به پیمان غدیر پایبند بماند. آیا ممکن است همه آن واقعه را فراموش کرده باشند؟
[h=2]فراموشی غدیر، نمونه ای از هزاران خودفراموشی های کاسبکارانه[/h] آنچه به نظر می آید آن است که گویا مردم بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله حادثه غدیر را عملاً فراموش کرده بودند؛ اما این قضیه تنها درباره حقیقت غدیر اتفاق نیفتاده است. شاید بتوان گفت هیچ حقیقتی نیست که دچار چنین خودفراموشی های کاسبکارانه ای نشده باشد. همه می دانیم که یاد خدا و مرگ و قیامت و بهشت و جهنم باید در دل همه ما هر روز و هر زمان زنده باشد؛ اما آیا واقعاً هم دلهای ما به یاد خدا و قیامت است؟ آیا از گناهان دوری می کنیم؟ آیا حقیقت را نمی دانیم؟
[h=2]اما علت این غفلتها چیست؟[/h] گویا در درون خود حساب و کتاب کرده ایم تا به نفع خراب نشدن دنیای خود، آخرتمان را خراب کنیم. بنابراین تعجبی نیست که مسلمانان صدر اسلام که به خدا و رسولش ایمان داشتند، به سخن پیامبر صلی الله علیه و آله در غدیر بی توجهی کرده باشند. این واقعیت را هر کدام از ما با مراجعه به رفتار و اعمال خودش می تواند بیابد که چگونه به خدا و رسول و قرآن و مرگ و قیامت اعتقاد داریم اما باز امید به غیر خدا بسته و گاه و بیگاه به سراغ گناه می رویم. در حقیقت پیروی کردن ما از نفس و انجام گناه تأثیر خود را بر روی طرز فکر ما می گذارد و حتی گاهی در امور الهی باعث تضعیف حافظه ما می شود.(3)
[h=2]درسهای غدیر خم برای تبلیغ راه حق[/h] همت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در معرفی امام علی علیه السلام به مردم مایه تعجب است. به جز آیات مختلفی که گاه و بیگاه نازل می شد و معلوم بود که اشاره ای به حضرت امیر علیه السلام دارد، خود پیامبر صلی الله علیه و آله نیز به صورتهای مستقیم و غیر مستقیم به معرفی عظمت و عصمت و ولایت و شایستگی علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام پرداخته اند. (4) یکی از واضح ترین و رسمی ترین این اقدامات، واقعه غدیر خم است.
حادثه غدیر در زمینه نحوه نگرش ما در زمینه تبلیغ راه خدا نیز حاوی پیامهای مهمی است که به دو پیام آن در اینجا اشاره میکنیم.
[h=2]1) درس غدیر برای خود ما[/h] شنیدن و قبول کردن حرف حق را برای خود کافی نباید کافی بدانیم. هزاران نفر بودند که پیام غدیر را در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله از ایشان شنیدند اما در مقام عمل پایشان لرزید. اشتباه بزرگی است که قرآن و روایات را بخوانیم و لذت ببریم و به همان بسنده کنیم. نباید فراموش کنیم که بین خواندن و لذت بردن با عمل کردن تفاوت است و باید خالصانه از خدا بخواهیم در مقام عمل هم ما را کمک کند.
[h=2]2) غدیر نمودار سبک دو عرصه ای در پیام رسانی اسلامی[/h] از غدیر می آموزیم که تبلیغ راه خدا می تواند دو رویه داشته باشد. در مرحله اول باید حجت تمام کن باشد، نه لزوما گوش پرکن. اگر خود را مسئول رساندن یک پیام الهی می دانیم باید مردم را مثل کسانی در نظر بگیریم که نمی دانند و نیاز دارند که بدانند و بفهمند. شرط پیام رسانی آن است که به روشهای درست و مقبول حرف حق را بزنیم به حدی که به مرحله اتمام حجت برسیم.
اگر وظیفه تبلیغ راه خدا را بر دوش خود احساس می کنیم، نباید ریشه همه بدیها را نادانی بپنداریم. نادانها را باید آگاه کرد اما تا فردی تقوا نداشته باشد و از درون خود انگیزه ای برای پیروی راه خدا نداشته باشد، سرانجام از طی این مسیر باز خواهد ماند.
تا این مرحله، کاری بود که حضرت رسول صلی الله علیه و آله انجام دادند. اما بعد از اتمام حجت رویه عوض می شود. وقتی مطمئن شدیم که مردم حق را فهمیدند و حجتها برایشان تماما بیان شد، دیگر نوبت مردم است که به سراغ حق بیایند. حق بالاتر و والاتر از آن است که خود را کوچک کند. این امام علی علیه السلام است و این مردم و حقی که سراغ دارند. حضرت علی علیه السلام حقانیت خود را به مردم عرضه می کند و واقعه غدیر را یادآوری می کند، اما هرگز به مردم التماس نمی کند. اینجا نوبت مردم است که به ایشان رو کنند. اگر رو کردند سعادتمند می شوند وگرنه خودشان ضرر خواهند کرد.
بنابراین اگر وظیفه تبلیغ راه خدا را بر دوش خود احساس می کنیم، نباید ریشه همه بدیها را نادانی بپنداریم. نادانها را باید آگاه کرد اما تا فردی تقوا نداشته باشد و از درون خود انگیزه ای برای پیروی راه خدا نداشته باشد، سرانجام از طی این مسیر باز خواهد ماند. گناه و بی تقوایی باعث می شود داناترین انسانها نیز به شقاوت برسند.
رفتار حضرت علی علیه السلام از این جهت نیز برای ما درس آموز است. شکی نداریم که آن حضرت در پیگیری حق خود کوتاهی نکرده اند اما ایشان هرگز در دستیابی حکومت دنیایی همت نکردند و ولایت الهی نیز که مختص به ایشان بوده و کسی نتوانسته و ادعا هم نکرده که بتواند از ایشان جدا کند. بنابراین آن حضرت در طول دوران سکوت خود حجت را بر مردم تمام کرده بودند اما تبلیغات گوش پرکن نکردند.
پی نوشت:
1. مرحوم امینی در کتاب الغدیر به ذکر 22 مورد از مواردی که افراد مختلف به واقعه غدیر احتجاج کرده اند پرداخته است. مراجعه کنید الغدیر، جلد اول، صفحه 327؛ یا ترجمه الغدیر، ابتدای جلد دوم.
2. مراجعه کنید به نهج البلاغه، بخش کلمات قصار، شماره 311؛ ابن ابی الحدید نیز جریان را به مناشده و قسم دادن امام علی علیه السلام در کوفه پیوند داده است. عالم سختکوش و نویسنده گرانمایه مرحوم امینی در کتاب الغدیر ضمن نقل این روایت و ریشه یابی آن در کتابهایی که ماقبل شرح ابن ابی الحدید بر نهج البلاغه نوشته شده اند، به اشکال کنندگان درباره این روایت پاسخ داده است. (الغدیر، ج1، ص388؛ ترجمه الغدیر، ج2، ص53)
3. انجام گناه باعث چرک شدن قلب (روح) ما می شود و نیز باعث قساوت قلب میشود. این تحولات بد باعث تغییر در نحوه نگرش ما به جهان و حقیقت نیز می شود؛ لذا استغفار کردن یک واجب فوری است.
4. اقدامات پیامبر صلی الله علیه و آله در معرفی شخصیت و شایستگی و ولایت حضرت علی علیه السلام بسیار بود. در کنار آیات قرآن مثل آیه "انما ولیکم الله...." پیامبر صلی الله علیه و آله نیز با عبارات مختلفی مردم را به ایشان راهنمایی می کردند. حدیث منزلت، حدیث غدیر، حدیث "علی مع الحق" و بازپسگیری حکم تلاوت سوره برائت از ابوبکر و اعطای آن به حضرت علی علیه السلام از جمله آنهاست. ایشان مکرر در منزل امام علی و حضرت فاطمه علیهما السلام می ایستادند و ایشان را سلام داده و آیه تطهیر را قرائت می نمودند و حتی در روزهای آخر عمر به کسانی که در کنار بسترشان بودند فرمودند که قلم و کاغذی بیاورید که برایتان چیزی بنویسم که تا ابد گمراه نشوید که ممانعت برخی از مردم مانع از آن شد. اشاره پیامبر صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام بسیار فراتر از آن است که شکی در آن باشد.
[h=1]حدیثی که به تنهایی برای اثبات ولایت کافیست![/h]
برخی، در تلاش برای توجیه آنچه بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله در جامعه اسلامی اتفاق افتاد، برداشتی از کلمات آن حضرت در غدیر خم ارائه می دهند که نتیجه اش امری غیر از بحث خلافت است. در برابر این تلاش عالمان شیعی سعی داشته اند با ارائه دلایل بیان کنند که رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم جانشین بعد از خود را تعیین فرموده است.
[/HR] با رجوع کوتاه به تاریخ دویست ساله ابتدای اسلام، روشن می شود معنای حدیث غدیر در آن زمان بسیار واضح بوده است. از جمله وقایع تاریخی که نشان دهنده وضوح حدیث غدیر است، بحث هایی است که بین بزرگان صدر عالم اسلام[1] روی داده است؛ بزرگانی که عموما مخالف امامت علی بن ابی طالب علیه السلام بوده اند.[2] مناشده ی[3] امام علی علیه السلام با اهل شوری، مناشدهی امام حسین علیه السلام با بزرگان جهان اسلام، مناشده ی اصبغ بن نباته با ابوهریره و مناظره مامون عباسی با علمای زمان خود چهار نمونه از این موارد است.
[h=2]اقرار شوری بر انتصاب ولایت[/h] عمر بن خطاب شورایی شش نفره را تعیین نمود تا پس از مرگش در جلسه ای یکی را از بین خود به عنوان سومین خلیفه تعیین کنند.[4] امام علی علیه السلام که یکی از این شش نفر بود، در آن جلسه بسیاری از ویژگی های خود را بیان کرده، بقیه را سوگند می دهد که اگر درست می گوید تاییدش کنند و اگر گفته هایش غلط است اعلام نمایند.
واقعه غدیر یکی از مواردی است که حضرت بیان می کند. علامه امینی از کتاب "الدر النظیم"[5] نقل می کند که عامر بن واثله می گوید:
«روز شوری پای در ایستاده بودم و شنیدم که علی گفت: «... شما را به خدا سوگند می دهم، آیا در بین شما کسی غیر از من هست که رسول خدا روز غدیر خم او را برای ولایت نصب کرده باشد؟» و آنها خدا را شاهد گرفتند که خیر، کسی دیگر نیست».[6]
تعبیر "نصب" روشن می کند که ماجرای غدیر مربوط به خلافت بوده است و تمامی اهل شوری تصدیق کردند که رسول خدا صلی الله علیه و آله در این روز امام علی علیه السلام را بعد از خود نصب فرمود.
[h=2]سکوت دشمن در برابر حق[/h] معاویه نیز از کسانی است که اعتراف دارد منظور رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر، تعیین خلیفه بعد از خود بوده است. پس از قتل عثمان، معاویه به بهانه خونخواهی عثمان بر طبل جنگ با امام علی علیه السلام کوبید و جنگ صفین را به راه انداخت.[7] در این بین نامه های فراوانی میان امیرالمومنین علیه السلام و معاویه رد و بدل شده است.
یکی از نامه ها را اصبغ بن نباته[8] برای معاویه برد. وقتی معاویه نامه را خواند به اطرافیان خود گفت: «علی قاتلان عثمان را به ما نخواهد داد».[9] در این هنگام اصبغ گغت: «معاویه! خون عثمان را بهانه قرار مده، تو به دنبال حکومت و سلطنت هستی و الا اگر می خواستی در زمان حیات عثمان او را یاری می کردی. اما در آن زمان منتظر نشستی تا کشته شود و قتلش را وسیله به قدرت رسیدن خود قرار دهی.» اصبغ سپس رو به ابوهریره[10] کرده، او را به خدا و پیامبرش سوگند می دهد که آیا در غدیر خم حاضر بوده است و چون ابوهریره جواب مثبت می دهد، اصبغ از او می پرسد: «رسول خدا در مورد علی چه گفت؟» ابوهریره جواب می دهد:
«هر که من مولای اویم علی مولایش است. خدایا ولیّ آنان باش که ولایتش را بپذیرد و دشمن هر که باش که دشمن اوست».
در این هنگام اصبغ به ابوهریره می گوید: «در این صورت تو ولایت دشمن خدا را پذیرفته، با ولی خدا دشمنی کرده ای».[11]
در تاریخ نیامده است که ابوهریره یا هیچ یک از افرادی که در آن جلسه بوده اند[12] به اصبغ اعتراض کنند که منظور رسول الله صلی الله علیه و آله ولایت پذیری امام علی علیه السلام نبوده است.
[h=2]
شهادت هفتصد شاهد[/h] یکی دیگر از مواردی که در آن بسیاری از بزرگان جهان اسلام به انتصاب امیر المومنین علیه السلام در روز غدیر اعتراف کرده اند مناشده امام حسین علیه السلام با بزرگان صحابه و تابعین است. دو سال قبل از مرگ معاویه امام حسین علیه السلام به همراه بسیاری از بنی هاشم به حج رفتند. امام در حج هر کس از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و بزرگان که در جامعه به خوبی و عبادت شناخته می شد را دعوت کردند. با این اقدام بیش از هفتصد نفر[13] نزد حضرت جمع شدند. سپس امام سخنرانی کرده، به حاضران فرمودند که اگر آنچه را از امام می شنوند قبول دارند آن را به افراد مطمئن منتقل کنند. یکی از مطالب بسیاری که حضرت بیان فرمودند واقعه غدیر بود. امام فرمودند:
«شما را به خدا سوگند می دهم آیا می دانید که رسول الله صلی الله علیه و آله علی بن ابی طالب علیه السلام را در غدیر خم نصب کرده، ولایت او را اعلام نمود و فرمود هر که این ماجرا را دید به غایبان ابلاغ کند؟».
هفتصد نفری که نزد حضرت بودند تصدیق کردند که رسول الله صلی الله علیه و آله چنین کاری کرد.[14]
در این بیان نیز عبارت "نصب" صراحتا آمده و کسی در منظور پیامبر صلی الله علیه و آله تردید نکرد.
[h=2]مناظره ای کوبنده[/h] آخرین موردی که در این نوشتار به آن اشاره خواهد شد اعتراف گرفتن مامون عباسی از عالمان زمان خود در مورد انتصاب امام علی علیه السلام در غدیر است. مامون به یحیی بن اکثم، قاضی القضاة دربار، دستور می دهد با چهل نفر از فقیهان فهیم و توانای بر پاسخگویی نزدش حاضر شود. سحر روز بعد همگی نزد خلیفه حاضر شدند. مامون بعد از نماز آنان را به حضور طلبید و گفت قصد دارد در عقیدهای که دارد با آنان مناظره کند. سپس گفت:
«امیرالمومنین چنین عقیده دارد که علی بن ابی طالب بهترینِ خلفای خدا بعد از رسول الله و شایسته ترین مردم به جانشینی اوست».
اسحاق بن ابراهیم گفت: «یا امیرالمومنین! در میان ما هستند کسانی که آنچه امیر در مورد علی گفت را نمی دانند و امیر هم ما را برای مناظره احضار کرده است».
سپس مناظره بین اسحاق و مامون آغاز شده، مطالبی رد و بدل می شود تا اینکه مامون می پرسد: «اسحاق! آیا حدیث ولایت را قبول داری؟» و پس از جواب مثبت اسحاق به او می گوید: «پس برای ما بخوانش». بعد از خواندن اسحاق، مامون می گوید: «آیا چنین نیست که این حدیث بر گردن ابابکر و عمر برای علی حقی گذاشت که بر گردن علی به نفع آنها چنین حقی را نگذاشت؟» اسحاق پاسخ می دهد: «مردم می گویند (!) این حدیث به خاطر دعوایی است که بین زید بن حارثه و علی اتفاق افتاد و زید وَلاء[15] علی را نفی کرد». در این هنگام مامون با یادآوری این مطلب که زید قبل از حجة الوداع فوت کرده بود به اسحاق گفت: «تو چطور خود را با این حرف راضی کردی؟!» اسحاق که پاسخی نداشت در برابر استدلال مامون سکوت کرد.
سی و نه فقیه همراه او نیز دفاعی نداشتند تا بحث را ادامه دهند!
[h=2]تنها همین یک حدیث کافیست[/h] اعتراف اصحاب شوری پس از مرگ عمر بن خطاب، اعتراف معاویه و دوازده نفر از یارانش، اعتراف بیش از هفتصد نفر از اصحاب و تابعین بزرگ عالم اسلام دو سال قبل از مرگ معاویه و اعتراف چهل نفر از فقهای بزرگ اسلامی در زمان مامون بر اینکه طبق حدیث غدیر، رسول الله صلی الله علیه و آله علی بن ابی طالب علیه السلام را خلیفه بعد از خود معرفی کرده است به خوبی نشان می دهد معنای این حدیث در آن زمان چنان روشن بوده است که اهل بیت علیهم السلام و شیعیان ایشان برای اثبات حقانیت خود تنها این حدیث را نقل می کردند. [16]
پی نوشت:
[1] - این تعبیر ناظر به وضعیت جامعه اسلامی در آن تاریخ است. تمام افرادی که در این مقاله از آنان نام آورده می شود در زمان خود شخصیتی مهم و تاثیر گذار و مورد توجه مردم بوده اند.
[2] - مسلما اعتراف مخالفان یک مطلب بر درستی آن، دلیلی استوار بر صحت آن امر است. خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران
[3] - «مناشده» یعنی سوگند دادن برای تصدیق یا تکذیب خبری. به عنوان مثال کسی، شاهدی را در دادگاه آورده به او می گوید: «تو را به خدا قسم می دهم آیا ندیدی که فلانی به زور وارد خانه من شد و مرا کتک زد». این سوگند و پرسش را مناشده می گویند. در این حال فرد مقابل خود را موظف می داند طبق همان سوگند آنچه را واقعا می داند بیان کند.
[4] - قطعا این شش نفر از بانفوذترین افراد عالم اسلامی در آن زمان بوده اند: شوری شامل این شش نفر بوده است: علی بن أبی طالب علیه السلام، عثمان، طلحه، زبیر، سَعد بن أبی وَقّاص و عبد الرحمان بن عَوف.
[5] - الدر النظیم نوشته عالم سنی ابن حاتم شامی است.
[6] - الغدیر، ج1، ص329.
[7] - امام در جواب نامه ای که معاویه در آن علت جنگ را خونخواهی عثمان معرفی کرده است جوابآهای کوبنده ای به این ادعا می دهد. از جمله می فرماید: مگر عثمان اولیای دم ندارد که تو خونخواهی او را می کنی یا اینکه خانواده ی او تو را وکیل خود کرده اند.
[8] - اصبغ بن نباته از یاران خاص امیرالمومنین علیه السلام و مورد اطمینان ایشان بوده است. او به محبت امام علی علیه السلام مشهور و از فرماندهان شرطه الخمیس بود. شرطه الخمیس افرادی بودند که در زمان خلافت امام علی علیه السلام با ایشان پیمان بستند که هرکاری امام دستور دهد انجام دهند در مقابل امام هم بهشت را برایشان ضمانت کرده بود.
[9] - معاویه خونخواهی عثمان را بهانه جنگ کرده بود و اظهار می داشت که اگر امام علی علیه السلام قاتلان عثمان را به او دهد دست از جنگ بر می دارد. این در حالی است که از سویی علت جنگ امام با او ربطی به قتل عثمان نداشت بلکه اکنون طبق فرایندی که امثال معاویه ادعای قبول داشتن آن را داشتند امام علی علیه السلام خلیفه مسلمین شده بود و اگر کسی در جامعه مرتکب خطایی شده بود خلیفه باید او را محاکمه و مجازات می کرد نه معاویه یا دیگران. از سوی دیگر فرزندان عثمان زنده و توانمند بودند ولی آنان معاویه را وکیل در خونخواهی نکرده بودند و معاویه این ادعا را تنها بهانه ای برای سرباز زدن از بیعت با خلیفه جدید قرار داده بود. برای اطلاع بیشتر از این ماجرا ر.ک: حیات فكرى و سیاسى امامان شیعه، جعفریان، صص:92 تا 94.
[10] - از یاران و همراهان معاویه و از افرادی که احدایث فراوانی در ذم و نقص امام علی علیه السلام جعل کرد.
[11] - الغدیر،ج1،ص:405.
[12] - برادر معاویه عتبه، عمرو بن العاص، ولید بن عقبه (خدای متعال در آیه 6 سوره حجرات او را فاسق معرفی کرده است. ر.ک: تفسیر ابن کثیر از عالمان اهل سنت ذیل این آیه)، شرحبیل، حوشب، ابی الکلاع، ابن عامر، عبد الرحمن بن خالد، ابوالدرداء، نعمان بن بشیر، ابو امامه باهلی و ابو هریره دوازده نفری اند که همراه معاویه در آن مجلس حضور داشته اند.
[13] - اکثر این افراد از تابعین و حدود دویست نفر آنان از اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله بودند.
[14] - الغدیر،ج1،صص 398 تا400.
[15] - وَلاء پیمانی بوده است که دو نفر با هم می بستند و طبق آن یکی مولی دیگری می شد. در این حال اگر نفر دوم فوت می کرد مولای او از او ارث می برد.
[16] - البته همانطور که مشاهده می شود، در زمان مامون تلاشهایی هرچند ناشیانه و ابتدایی برای تغییر معنای حدیث شروع شده بود. اما در موارد قبلی که به صدر اسلام نزدیکتر بود، این ادعا که معنای حدیث غدیر نصب امام علی بن ابی طالب علیه السلام به خلافت بعد رسول الله صلی الله علیه و آله است، واضح و مقبول مخالفان و موافقان بوده، هیچ مقاومتی در برابرش صورت نمی گرفت.
[h=1]از روز غدیر خم تا روز حکومت منجی بشر[/h]
[h=2]خطابه شریف رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) که در منطقه "غدیر خم" در راه برگشت از آخرین حج ایشان ایراد شد، حدود یک ساعت طول کشید که می توان مضامین بلند این کلام شریف را به 10 بخش تقسیم کرد:[/h]
1- ابتدا رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) حمد و ثنای الهی را به جا آورده، صفات قدرت و رحمت حق تعالی را ذکر فرمودند.
2- سپس به بندگی خود در مقابل ذات الهی، شهادت دادند و تصریح فرمودند که باید فرمان مهمی را درباره امام علی (علیه السّلام) ابلاغ کنم و گر¬نه رسالت الهی را نرسانده ام و ترس از عذاب خدا دارم.
با بیان کردن «حدیث منزلت» و «آیه ولایت» جایگاه حضرت علی(علیه السّلام) را مشخص فرمودند و این طور ادامه دادند که من از جبرئیل درخواست کردم از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ این مهم به خاطر کمی متّقین و زیادی منافقین و فساد ملامت کنندگان و حیله های مسخره کنندگان اسلام معاف دارد و در این قسمت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) از اذیتهای برخی گلایه کردند:
منافقین بارها به خاطر رفاقت و توجه و قبول بسیار علی مرا اذیت کرده اند، آن قدر که این آیه نازل شد «وَ منْه م الَّذینَ ی ؤْذ ونَ النَّبِیَّ وَ یَق ول ونَ ه وَ أ ذ نٌ ق لْ أ ذ ن خَیْرٍ لَك مْ ی ؤْمِن بِاللَّهِ وَ ی ؤْمِن لِلْم ؤْمِنینَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذینَ آمَن وا مِنْك مْ وَ الَّذینَ ی ؤْذ ونَ رَس ولَ اللَّهِ لَه مْ عَذابٌ أَلیم»: و بعضى (از منافقان) هستند كه دائم پیغمبر را می آزارند و (چون عذر دروغ آن ها را به حلم خود می پذیرد) مى گویند: او شخص ساده و زودباورى است؛ بگو زودباورى او لطفى به نفع شماست، كه به خدا ایمان آورده و به مؤمنان هم اطمینان دارد و براى مؤمنان (حقیقى) شما وجودش رحمت است، و براى آن ها كه رسول را آزار دهند عذابى دردناك مهیّاست.
بیزاری خود را از گمراهان امّت اعلام فرمودند و اشاره ای هم به اصحاب "سقیفه ملعونه" و غاصبین مقام امامت نمودند و آنها را لعن کردند و در همین بخش از خطبه به حکومت امام مهدی (علیه السّلام) اشاره می کنند و عملی شدن وعده خدا را نوید می دهند.
حضرت بعد از این گلایه فرمودند: اگر بخواهم می توانم نام آن منافقان را ببرم، ولی با بزرگواری با آنها رفتار کرده ام. و با وجود این افراد خدا از من راضی نمی شود، مگر با ابلاغ آنچه خدا بر من در حق علی نازل کرده که «ای رسول! آن¬چه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده ٓ در حق علی- برسان و اگر نرسانی رسالت الهی را نرسانده ای و خداوند تو را از مردم حفظ می کند: «یا أَیّ هَا الرَّس ول بَلِّغْ ما أ نْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه وَ اللَّه یَعْصِم كَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْكافِرینَ» (المائده، 67)
3- در مرحله بعدی حبیب خدا فرمودند: خدا، علی را برای تمام انسانها به عنوان صاحب اختیار و امام که اطاعتش واجب است، قرار داده و کلام او، مورد عمل و امر او، نافذ است؛ هر کس تابع او باشد و او را تصدیق کند مورد رحمت الهی است و خداوند اطاعت کننده او را، آمرزیده است و امامت در نسل من از فرزندان او تا روز قیامت باقی است.
رسول مهربان ما، ائمه (علیهم السلام) را مسئول بیان حلال و حرام معرّفی می کنند و فضایل حضرت را می شمرند:
ای مردم! علی را فضیلت دهید که ... هیچ علمی نیست مگر آنکه آن را به علی آموخته ام ... هیچ کس در ایمان به من بر او سبقت نگرفت ... او در حالی که جانش را فدای من کرده بود در جای من خوابید ... او را قبول کنید که خداوند او را منصوب نموده است.
و می فرمایند: کسی که این گفتار را رد کند، ملعون است و مورد غضب و اشاره فرمودند که "جنب الله" در آیه¬ی «أَنْ تَق ولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْت فی جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ ك نْت لَمِنَ السَّاخِرینَ» (الزمر، 56) امام علی (علیه السّلام) است و حضرت امیر و پاکان از نسل او (علیهم السّلام) را "ثقل اصغر" معرّفی می کنند و قرآن را "ثقل اکبر" و به این فضیلت اختصاصی امیرالمؤمنین (علیه السّلام) اشاره فرمودند که لقب "امیر المؤمنین" بعد از من برای احدی جز او حلال نیست.
4- پیامبر (صلّی الله علیه و آله) بازوان امیر المؤمنین (علیه السّلام) را گرفتند و آن حضرت را از جا بلند کردند و در این حال فرمودند: "مَن ک نت مولاه فَهذا عَلیٌّ مَولاه، اللهمَّ والِ مَن والاه و عادَ مَن عاداه و انص ر مَن نَصَرَ وَ اخذ ل مَن خَذَلَه " سپس کمال دین را با ولایت ائمه (علیهم السّلام) اعلام فرمودند.
5- حبیب خدا (صلّی الله علیه و آله) به طور صریح فرمود: هر کس از ولایت ائمه (علیهم السّلام) سر باز زند اعمال نیکش سقوط می کند و در جهنّم خواهد بود؛ بعد از آن شمّه ای از فضایل امیر المؤمنین (علیه السّلام) را متذکّر شدند و اشاره به این کردند که سوره "هل أتی"(دهر) در مدح حضرت امیر (علیه السّلام) نازل شده.
سپس، مردم را بر حذر می دارند از این¬که به امام علی (علیه السّلام) حسد کنند و می ¬ فرمایند: حسد شیطان را از بهشت بیرون کرد، مبادا به علی حسد کنید که اعمالتان نابود می شود و قدمهایتان می لغزد؛ قسم می خورند که سوره "والعصر" درباره ی حضرت امیر (علیه السّلام) است و خدا را شاهد گرفتند که رسالتم را به شما ابلاغ نمودم.
اشاره به صفات و خصوصیات حضرت مهدی(علیه السّلام) می فرمایند؛ از جمله: اوست که پیشینیان به او بشارت داده اند، اوست که به عنوان حجت باقی می ماند و بعد از او حجتی نیست؛ هیچ حقّی نیست مگر همراه او و هیچ نوری نیست مگر نزد او.
6- پیامبر (صلّی الله علیه و آله) با تلاوت آیاتی از قرآن در رابطه با عذاب الهی و لعن دشمنان دین، فرمودند: منظور من از این آیات عدّه ¬ای از اصحاب من هستند که مأمور به چشم پوشی از آنان هستم، ولی بدانند که خداوند ما را بر معاندین و مخالفین و خائنین و مقصّرین حجت قرار داده و اغماض نسبت به آنان در دنیا مانع از عذاب آخرت نیست.
سپس بیزاری خود را از گمراهان امّت اعلام فرمودند و اشاره ای هم به اصحاب "سقیفه ملعونه" و غاصبین مقام امامت نمودند و آنها را لعن کردند و در همین بخش از خطبه به حکومت امام مهدی (علیه السّلام) اشاره می کنند و عملی شدن وعده خدا را نوید می دهند.
7- "من راه مستقیم هستم که خدا شما را به پیروی از آن امر نموده و سپس علی و فرزندان او این راه مستقیم هستند؛ سوره¬ی "حمد" درباره من و به خدا قسم درباره امامان نازل شده است" سپس آیاتی درباره اهل بهشت را به پیروان آل محمد (علیهم السّلام) و آیاتی درباره اهل جهنّم را به دشمنان آل محمد (علیهم السّلام) تفسیر فرمودند.
8- اشاره به صفات و خصوصیات حضرت مهدی(علیه السّلام) می فرمایند؛ از جمله: اوست که پیشینیان به او بشارت داده اند، اوست که به عنوان حجت باقی می ماند و بعد از او حجتی نیست؛ هیچ حقّی نیست مگر همراه او و هیچ نوری نیست مگر نزد او.
9- مردم را به بیعت با خود و سپس با امام علی (علیه السّلام) دعوت نمودند و آن را از طرف خداوند و بیعت با حق تعالی دانستند و به آیه¬ «إِنَّ الَّذینَ ی بایِع ونَكَ إِنَّما ی بایِع ونَ اللَّهَ یَد اللَّهِ فَوْقَ أَیْدیهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما یَنْك ث عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَیْه اللَّهَ فَسَی ؤْتیهِ أَجْراً عَظیماً »:به یقین كسانى كه با تو بیعت می کنند، جز این نیست كه با خدا بیعت می كنند [دست تو كه به منزله ] دست خدا [ست ]، بالاى دستهاى آنان است. پس كسى كه پیمان مى شكند فقط به زیان خود مى شكند، و كسى كه به پیمانى كه با خدا بسته است وفا كند، خدا به زودى پاداشى بزرگ به او مى دهد.(الفتح،10) اشاره نمودند.
10- حضرت ابتدا از حج و اهمیت آن سخن می گویند و بعد حضرت امیر (علیه السّلام) را به عنوان ولیّ و بیان-کننده، معرّفی می کنند و می فرمایند: حلا ¬لها و حرا مها بیشتر از آن است که بتوانم در یک مجلس آنها را بشمارم و معرّفی کنم، پس مأمورم که از شما بیعت بگیرم؛ و با شما دست دهم بر امامت علی (و جانشینان بعد او، زیرا امامت فقط در آنها به پا خواهد شد؛ بالاترین امر به معروف و نهی از منکر را نیز، تبلیغ پیام غدیر درباره اطاعت از امامان و نهی از مخالفتشان دانستند.
و حضرت می فرماید قرآن به شما می شناساند که امامان بعد امام علی (علیه السّلام) فرزندان او هستند: «وَ جَعَلَها كَلِمَهً باقِیَهً فی عَقِبِهِ ...»(الزخرف،28): «آن (امامت) را به عنوان کلمه باقی در نسل او قرار داد.» و بعد از آن تشویق به تقوا کردند و از قیامت برحذر داشتند.
و در آخرین مرحله خطابه، بیعت لسانی انجام گرفت و حضرت فرمودند: «خداوند دستور داده، از زبانهای شما اقرار بگیرم.» سپس عهدنامه را فرمودند تا مردم تکرار کنند که خلاصه آن اطاعت از دوازده امام با قلب و جان و زبان و دست تا روز قیامت و عهد و پیمان بر ثابت قدم بودن در مورد این امر و بر رساندن پیام غدیر به نسل های آینده و غایبان از غدیر بود.
فرمودند: هر کس بیعت کند با خدا بیعت می کند و خدا بیعت شکنان را هلاک می کند و وفاداران را در مورد رحمت قرار می دهد. ای مردم! با خدا و من و علی امیرالمؤمنین و حسن و حسین و امامان از ایشان در دنیا و آخرت به عنوان امامتی که در نسل ایشان باقی است، بیعت کنید.
مردم فضایل علی بن ابی طالب (علیه السّلام) نزد خداوند -که آن را در قرآن نازل کرده- بیش از آن است که در یک مجلس بشمارم، پس هر کس درباره ی آنها به شما خبر داد و معرفت آن را داشت، او را تصدیق کنید.
و در آخر از خداوند آمرزش برای مؤمنین، و غضب برای منکرین می خواهند و سخن خود را چون آغاز خطبه با حمد الهی به پایان می برند.
و سلام خدا بر فرستاده خدا که بعد از خویش با ولایت امام علی (علیه السّلام) آرامش و ایمان را برایمان به یادگار گذاشت.
[h=1]مهمترین اعمال عید غدیر[/h]
[h=2]
[/HR] پاداش روزه روز غدیرخم برابر پاداش روزه گرفتن عمر دنیا تا پایان آن است، و نیز پاداش آن برابر پاداش صدبار حج و صدبار عمره در هر سال است، حج و عمره ای که نیکو و مورد قبول خداوند باشد.
[/HR][/h] کلمه عید، کلمه خوشی است. عید که می شود شهرها جان دوباره می گیرند. چهره ها خندان می شوند و نگاه ها پر شورتر از روزهای قبل می گردند. عید نوروز، عید باستانی ما ایرانیان است. عید فطر، جشن بندگی روزه داران. عید قربان، شکوه تسلیم و بندگی در برابر خدا و عید غدیر، بزرگترین عید شیعیان و بهترین روز در میان روزهای سال:
حسن بن راشد می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت گردم! آیا غیر از عید فطر و عید قربان عیدی وجود دارد؟ در پاسخ فرمود: آری بزرگتر و شریف تر از آن دو عید، عید دیگری هست. عرض کردم: آن روز کدام است؟ فرمود: آن روزی که امیرالمومنین علی علیه السلام به عنوان رهبر مردم نصب شد. عرض کردم: نصب علی به عنوان رهبر در کدام روز بود؟ فرمود: روز هیجدهم ماه ذیحجه.
امام صادق علیه السلام فرمود: روز هیجدهم ماه ذی حجه عید اکبر است؛ خورشید به روزی نتابیده که آن روز در پیشگاه خدا برتر از این روز باشد ... همه پیامبران ـ بدون استثنا ـ وصی و جانشین خود را در چنین روزی به امت خود معرفی کرده و به عنوان رهبر بعد از خود برای امت خود نصب نموده اند.
[h=2]اعمال روز عید غدیر[/h] 1.صله رحم
صله رحم و دیدار از خویشان و آشنایان از جمله اموری است که در آیین مقدس اسلام مورد توجه قرار گرفته است. پیامبر گرامی اسلام و ائمه(علیهم السلام) همواره بر این اصل مهم تأکید داشته و با بیان آثار مادی و معنوی یاران خویش را به انجام این عمل ترغیب می نمودند.
از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمودند: صله رحم باعث پاکی اعمال و دفع بلیّات، فراوانی اموال، زیادی عمر، توسعه ی رزق و محبوبیت خانوادگی است. پس از خدا بترس و صله رحم کن.
در میان شیعیان رسم است روز هجدهم ماه ذی الحجه را جشن گرفته و به دید و بازدید می پردازند. دیدار سادات در این روز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. شیعیان در این روز برای تحکیم دوباره پیوند خویش با آقا و مولایشان، علی بن ابی طالب(علیه السلام)، به دیدار فرزندانش شتافته و با امام خویش تجدید پیمان می نمایند.
چه نیکوست در این روز یادی کنیم از کسانی که مدت هاست چشم به راهمان هستند. والدینی که در خانه ها، آسایشگاه ها، بیمارستان ها و ... چشم به در دوخته اند تا شاید فرزندان و نوادگانشان به دیدارشان آیند. مریضانی که روز عید را بر تخت بیمارستان خوابیده و درد می کشند. کودکانی که والدینشان به بهانه های گوناگون رهایشان ساخته و در پرورشگاه ها روزگار سپری می کنند. دیدار از اقوامی که مدت هاست یادشان نکرده ایم. دلجویی از بستگانی که شاید دیدن ذره ای محبت، زندگی را به کامشان شیرین تر سازد و ...
بیایید قدر این روز را بدانیم و آن را بهانه ای برای با هم بودن و با هم خندیدن قرار دهیم که بی شک قلب مولا و مقتدایمان را با این عمل شاد خواهیم ساخت.
2. روزه گرفتن
از جمله کارهایی که انجام آن در روز عید غدیر مورد تأکید قرار گرفته روزه است. روزه یعنی خودداری نمودن از خوردن و آشامیدن. یعنی به یاد خدا بودن و دوری کردن از گناه. روزه را می توان بهترین راه برای نزدیک شدن به خالق خوبی ها دانست و چه روزی از روز ولایت برای انجام این عمل می تواند بهتر باشد؟!!
امام صادق علیه السلام فرمود:
پاداش روزه روز غدیرخم برابر پاداش روزه گرفتن عمر دنیا تا پایان آن است، و نیز پاداش آن برابر پاداش صدبار حج و صدبار عمره در هر سال است، حج و عمره ای که نیکو و مورد قبول خداوند باشد.
پس بیایید قدر این فرصت طلایی را به خوبی دانسته و با روزه داری، نام خویش در زمره عاشقان مولا علی (علیه السلام) قرار دهیم.
مفضّل بن عمر از امام صادق(علیه السلام) نقل كرده است كه فرمود: روزه روز غدیر خم كفّاره گناهان شصت سال خواهد بود.
3. انفاق
توجه به حال مردم از اموری است که اسلام همواره بدان تأکید کرده است. انسان مسلمان وظیفه دارد علاوه بر توجه به حال خانواده خویش تا حدی که در توان دارد نیازهای سایر مردم را نیز برطرف سازد. به همین دلیل انفاق و صدقه دادن در قرآن و روایات بسیار مورد توجه قرار داده شده است. و چه روزی بهتر از روز غدیر برای انفاق کردن مال در راه خدا. روزی که متعلق است به پدر یتیمان و یار مسکینان و درماندگان. آقایی که شبانه برای بی بضاعتان طعام می برد و از حال یتیمان خبر می گرفت.
امام صادق علیه السلام در ضمن گفتاری فرمود: ... ثواب انفاق یک درهم در روز غدیر برابر با ثواب انفاق هزار درهم در روزهای دیگر است. گویی تو می پنداری خداوند متعال روزی را والاتر و محترم تر از این روز آفریده است؟ نه به خدا سوگند، نه خدا سوگند، نه به خدا سوگند! روزی ارجمندتر از این روز وجود ندارد.
آری شیعیان علی(علیه السلام) باید بر خود واجب کنند پیگیری از حال سایر مردمان را و به یاد آورند سیره و روش مولا و مقتدایشان را.
[h=2]نتیجه[/h] روز غدیر بزرگترین عید شیعیان است. شیعیان علی (علیه السلام) این روز بزرگ را با روزه داری، انفاق و دید و بازدید از آشنایان و بستگان گرامی داشته و شکر الهی را به جا می آورند. آنان در این روز بیعتی دوباره با امامشان بسته و فرمان رسولشان را دوباره می خوانند که فرمود: من کنت مولاه فهذا علی مولاه.
[h=1]اعمال شب و روز عید غدیر[/h]
ای علی تو نشان هدایت این امتی؛ هر کس تو را دوست بدارد، رستگار شود و هر کس تو را دشمن بدارد، به هلاکت افتد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)
خداوند پس از غدیر خم برای کسی حجت و عذری باقی نگذاشت. حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام)
شب هیجدهم ذیحجه، شب عید غدیر و شب با شرافتى است سیّد در اقبال دوازده ركعت نماز به یك سلام به كیفیتى مخصوص براى این شب با دعائى نقل كرده است. علاقمندان میتوانند به كتاب اقبال رجوع كنند.
روز هیجدهم روز عید غدیر و عید اللهِ الاكْبَرْ و عید آل محمّد (عَلیهمُ السلام) است و عظیمترین اعیاد است و خداوند مبعوث نفرموده پیغمبرى را مگر آن كه این روز را عید گرفته است و حرمت آن را دانسته است. روز عید غدیر نامش در آسمان روز عهد معهود است و نامش در زمین روز میثاق مَاخوذ و جَمع مَشهُود است.
در روایتی آمده كه از امام صادق (علیهالسلام) پرسیدند كه آیا مسلمانان غیر از جمعه، عید قربان و عید فطر، عید دیگری دارند. امام فرمود بله عیدى هست كه از همه اینها احترامش بیشتر است. آن روزى است كه رسول خدا (صَلَّى اللهِ عَلِیهِ وَ آله) امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را به جانشینی خود معرفی كرد و فرمود كه هر كس من مولا و آقاى اویم پس على مولا و آقا و پیشواى اوست و آن روز هیجدهم ذى الحجّه است.
راوى از امام پرسید: در آن روز چه اعمالی باید انجام داد؟
امام فرمود: كه باید روزه بدارید و عبادت كنید و محمد و آل محمد (عَلیهمالسلام) را یاد كنید و بر ایشان صَلَوات بفرستید .
امام رضا (علیهالسلام) به پسر ابى نصر فرمود: هر كجا كه باشى سعى كن كه روز غدیر نزد قبر مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) حاضر شوى چرا كه خدا در این روز گناه شصت ساله مومنین را میآمرزد. و در این روز دو برابر آنچه كه در ماه رمضان و شب قدر و شب فطر از جهنم آزاد كرده، آزاد میكند. و بخشش یك درهم به مؤمن محتاج بدهى برابر است با هزار درهم كه در اوقات دیگر احسان شود.
اعمال این روز چند چیز است:
1- روزه كه كفّاره شصت سال گناه است و در روایتی دیگر آمده كه برابر است با روزه تمام عمر و معادل است با صد حجّ و صد عمره.
2- انجام غسل .
3- زیارت حضرت علی (علیه السلام) و سزاوار است كه انسان هر كجا باشد سعى كند خود را به قبر مطهر آن حضرت برساند. براى امام در این روز، سه زیارت مخصوصه نقل شده كه یكى از آنها زیارت معروفه به "اَمینُ الله" است كه از نزدیك و دور خوانده مىشود و آن از زیارات جامعه مطلقه است.
4- اقامه دو ركعت نماز به مانند نماز صبح. و پس از نماز به سجده رود و صد مرتبه شكر خدا كند سپس سر از سجده بردارد و دعای زیر خوانده شود:
اَللّهُمَّ اِنِّى اَسْئَلُكَ بِاَنَّ لَكَ الْحَمْدَ وَحْدَكَ لا شَریكَ لَكَ وَ اَنَّكَ
خدایا از تو درخواست كنم بدانكه از براى تو است ستایش یگانهاى كه شریك ندارى و تویى
واحِدٌ اَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ تَلِدْ وَ لَمْ تُولَدْ وَ لَمْ یَكُنْ لَكَ كُفُواً اَحَدٌ وَ اَنَّ
یكتاى یگانهاى بى نیاز كه فرزندى ندارى و فرزند كسى نیستى و نیست برایت همتائى هیچ كس
مُحَمّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ صَلَواتُكَ عَلَیْهِ وَ الِهِ یا مَنْ هُوَ كُلَّ یَوْمٍ فى
و براستى محمد بنده و رسول تو است درودهاى تو بر او و آلش باد اى كه هر روز در
شَاْنٍ كَما كانَ مِنْ شَاْنِكَ اَنْ تَفَضَّلْتَ عَلَىَّ بِاَنْ جَعَلْتَنى مِنْ اَهْلِ
كارى هستى چنانچه از شان تو بود كه بر من تفضل فرمودى به این كه مرا از اهل
اِجابَتِكَ وَ اَهْلِ دِینِكَ وَ اَهْلِ دَعْوَتِكَ وَ وَفَّقْتَنى لِذلِكَ فى مُبْتَدَءِ
اجابتت و از اهل دینت و اهل دعوتت قرار دادى و موفقم داشتى بدان در آغاز
خَلْقى تَفَضُّلاً مِنْكَ وَ كَرَماً وَ جُوداً ثُمَّ اَرْدَفْتَ الْفَضْلَ فَضْلاً وَالْجُودَ
آفرینشم از روى تفضل و كرم و بخششت سپس دنبال آوردى این فضل را به فضلى دگر و این بخشش را
جُوداً وَالْكَرَمَ كَرَماً رَاْفَةً مِنْكَ وَ رَحْمَةً اِلى اَنْ جَدَّدْتَ ذلِكَ الْعَهْدَ
به بخششى دگر و این كرم را به كرمى دگر كه آن هم از روى مهر و رحمتت بود تا بدانجا كه تازه كردى این عهد را
لى تَجْدیداً بَعْدَ تَجدیدِكَ خَلْقى وَ كُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیّاً ناسِیاً ساهِیاً
برایم از نو پس از تجدید آفرینشم در صورتى كه من در فراموشى بودم و فراموشكارى و بى خبرى
غافِلاً فَاَتْمَمْتَ نِعْمَتَكَ بِاَنْ ذَكَّرْتَنى ذلِكَ وَ مَنَنْتَ بِهِ عَلَىَّ وَ هَدَیْتَنى
و غفلت پس تو نعمتت را بر من تمام كردى به این كه آن را به یادم انداختى و بدان بر من منت نهادى و بر آن راهنمائیم كردى
لَهُ فَلیَكُنْ مِنْ شَاْنِكَ یا اِلهى وَ سَیِّدى وَ مَولاىَ اَنْ تُتِمَّ لى ذلِكَ وَلا
پس همچنان باید از شان تو باشد اى معبود و آقا و مولاى من كه تمام كنى برایم آن نعمت را و از
تَسْلُبَنیهِ حَتّى تَتَوَفّانى عَلى ذلِكَ وَ اَنتَ عَنّى راضٍ فَاِنَّكَ اَحَقُّ
من سلب نفرمائى آن را تا هنگامى كه بمیرانیم بر آن در حالى كه تو از من خشنود باشى كه براستى تو سزاوارترین
المُنعِمینَ اَنْ تُتِمَّ نِعمَتَكَ عَلَىَّ اَللّهُمَّ سَمِعْنا وَ اَطَعْنا وَ اَجَبْنا داعِیَكَ
نعمت بخشانى كه نعمتت را بر من به پایان رسانى خدایا شنیدیم و پیروى كردیم و خوانندهات را اجابت كردیم
بِمَنِّكَ فَلَكَ الْحَمْدُ غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ اِلَیكَ المَصیرُ امَنّا بِاللّهِ وَحدَهُ لا
به لطف تو پس از آن تو است حمد و آمرزشت را خواهانیم پروردگارا و به سوى تو است بازگشت ایمان داریم به خداى یگانهاى
شَریكَ لَهُ وَ بِرَسُولِهِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَ صَدَّقْنا وَ اَجَبْنا
كه شریك ندارد و به رسولش محمد صلى الله علیه و آله و تصدیق كردیم و اجابت كردیم
داعِىَ اللهِ وَاتَّبَعْنَا الرَّسوُلَ فى مُوالاةِ مَوْلینا وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنینَ اَمیرِالمُؤْمِنینَ
داعى خدا را و پیروى كردیم از رسول (او) در مورد دوستى و اطاعت مولایمان و مولاى مؤمنان
عَلِىِّ بْنِ اَبیطالِبٍ عَبْدِاللّهِ وَاَخى رَسوُلِهِ وَالصِّدّیقِ الاْكْبَرِ
امیرمؤمنان على بن ابى طالب بنده خدا و برادر رسول او و صدیق اكبر
وَالحُجَّةِ عَلى بَرِیَّتِهِ المُؤَیِّدِ بِهِ نَبِیَّهُ وَ دینَهُ الْحَقَّ الْمُبینَ عَلَماً لِدینِ
و حجت او بر آفریدگانش آنكه خداوند پیامبرش و دین حق آشكارش را بوسیله او تایید كرد نشانه و پرچم دین
اللهِ وَ خازِناً لِعِلْمِهِ وَ عَیْبَةَ غَیْبِ اللهِ وَ مَوْضِعَ سِرِّ اللهِ وَ اَمینَ اللهِ عَلى
خدا و خزینهدار دانش او و گنجینه غیب خدا و جایگاه راز خدا و امین خدا بر
خَلْقِهِ وَ شاهِدَهُ فى بَرِیَّتِهِ اَللّهُمَّ رَبَّنا اِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادى
خلق او و گواه او در آفریدگانش خدایا اى پروردگار ما. ما شنیدیم منادى را كه ندا مىكرد
لِلایمانِ اَنْ امِنُوا بِرَبِّكُمْ فَامَنّا رَبَّنا فَاغْفِرْلَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنّا
براى ایمان (و مى گفت) ایمان آورید به پروردگارتان پروردگارا ما هم ایمان آوردیم پس بیامرز گناهانمان را
سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الاْبْرارِ رَبَّنا وَ اتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِكَ وَلا
و بدیهامان را پوشیده دار و ما را با نیكان بمیران پروردگارا عطا كن به ما چیزى را كه بوسیله فرستادگانت به ما وعده دادى
تُخْزِنا یَوْمَ الْقِیمَةِ اِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْمیعادَ فَاِنّا یا رَبَّنا بِمَنِّكَ وَ لُطْفِكَ
و در روز رستاخیز رسوایمان مكن كه براستى تو خلف وعده نمىكنى، پس ما اى پروردگار به احسان و لطف تو
اَجَبْنا داعِیَكَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ وَ صَدَّقْناهُ وَ صَدَّقْنا مَوْلَى الْمُؤْمِنینَ
اجابت كردیم داعى تو را و پیروى كردیم از رسول تو و تصدیقش كردیم و نیز تصدیق كردیم مولاى مؤمنان را
وَ كَفَرْنا بِالجِبْتِ وَالطّاغُوتِ فَوَلِّنا ما تَوَلَّیْنا وَاحْشُرْنا مَعَ اَئِمَّتِنا فَاِنّا
و كافر شدیم به جبت و طاغوت (غاصبان حقوق آن حضرت) پس والى ما گردان آن را كه ما به ولایت برگزیدیم و با امامانمان
بِهِمْ مُؤْمِنُونَ مُوقِنُونَ وَ لَهُمْ مُسَلِّمُونَ امَنّا بِسِرِّهِمْ وَ عَلانِیَتِهِمْ
محشورمان كن كه براستى ما بدیشان ایمان و اعتقاد داریم و تسلیم آنانیم ایمان داریم بر نهانشان و آشكارشان
وَ شاهِدِهِمْ وَ غائِبِهِمْ وَحَیِّهِمْ وَ مَیِّتِهِمْ وَ رَضینا بِهِمْ اَئِمَّةً وَ قادَةً
و حاضرشان و غائبشان و زندهشان و مردهشان و خشنودیم به امامتشان و آقائیشان و همانها ما را
وَ سادَةً وَ حَسْبُنا بِهِمْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ اللهِ دُونَ خَلْقِهِ لا نَبْتَغى بِهِمْ بَدَلاً وَلا
در مابین خود و خدا از سایر خلق كافى هستند نجوئیم بجاى ایشان بدلى و
نَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِمْ وَلیجَةً وَ بَرِئْنا اِلَى اِلله مِنْ كُلِّ مَنْ نَصَبَ لَهُمْ حَرْباً
نگیریم جز ایشان همدمى (یا معتمدى) و بیزارى جوئیم به درگاه خدا از هر كه برپا كند در برابرشان جنگى
مِنَ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ مِنَ الاْوَّلینَ وَالاْ خِرینَ وَ كَفَرْنا بِالْجِبْتِ وَالطّاغُوتِ
از جن و انس از اولین و آخرین و كافر شدیم به جبت و طاغوت
وَالاَوثانِ الاَرْبَعَةِ وَ اَشْیاعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ كُلِّ مَنْ
و بتهاى چهارگانه و دنبال روندگان و پیروانشان و
والاهُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ مِنْ اَوَّلِ الدَّهرِ اِلى آخِرِهِ اَللّهُمَّ اِنّا
هر كه دوستشان دارد از جن و انس از آغاز روزگار تا پایان آن. خدایا تو را
نُشْهِدُكَ اَنّا نَدینُ بِما دانَ بِهِ مُحَمَّدٌ وَ الُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ
گواه مىگیریم كه ما متدین هستیم بدانچه متدین شد بدان محمد و آل محمد درود خدا بر او
وَ عَلَیْهِمْ وَ قَوْلُنا ما قالُوا وَ دینُنا ما دانُوا بِهِ ما قالُوا بِهِ قُلْنا وَ ما دانُوا
و برایشان باد و گفتار ما همان است كه آنها گفتند و دین ما همان است كه آنها متدین بدان بودند هر چه را آنان گفتند ما هم گفتیم و هر چه را آنان متدین
بِهِ دِنّا وَ ما اَنْكَرُوا اَنْكَرْنا وَ مَنْ والَوْا والَیْنا وَ مَنْ عادَوْا عادَیْنا وَ مَنْ
بدان شدند ما هم شدیم و هر چه را آنان انكار كردند ما هم انكار كردیم و هر كه را دوست داشتند دوست داریم و هر كه را دشمن دارند دشمن داریم
لَعَنُوا لَعَنّا وَ مَنْ تَبَرَّؤُا مِنْهُ تَبَرَّاْنا [مِنْهُ] وَ مَنْ تَرَحَّمُوا عَلَیْهِ تَرَحَّمْنا
و هر كه را لعن كردند لعن كنیم و از هر كه بیزارى جستند بیزارى جوئیم و بر هر كه ترحم كردند ترحم كنیم
عَلَیْهِ آمَنّا وَ سَلَّمْنا وَ رَضینا وَاتَّبَعْنا مَوالِیَنا صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ
ایمان آوردیم و تسلیم و خشنود گشتیم و پیروى كردیم از سرورانمان درودهاى خدا بر ایشان باد
اَللّهُمَّ فَتَمِّمْ لَنا ذلِكَ وَلا تَسْلُبْناهُ وَاجْعَلْهُ مُسْتَقِرّاً ثابِتاً عِنْدَنا وَلا
خدایا پس تو آن را براى ما تكمیل كن و از ما سلب مفرما و آن را پایگاهى ثابت در پیش ما قرار ده و
تَجْعَلْهُ مُسْتَعاراً وَ اَحْیِنا ما اَحْیَیْتَنا عَلَیْهِ وَ اَمِتْنا اِذا اَمَتَّنا عَلَیْهِ
پایگاه عاریت و موقتش قرار مده و زندهمان دار بر همان تا هرگاه كه زندهمان دارى و بمیرانمان بر آن هرگاه مىراندیمان،
مُحَمَّدٍ اَئِمَّتُنا فَبِهِمْ نَاْتَمُّ وَ اِیّاهُمْ نُوالى وَ عَدُوَّهُمْ عَدُوَّ اللهِ نُعادى الُ
محمد پیشوایان مایند به آنها اقتدا كنیم و آنان را دوست داریم و دشمنشان را كه دشمن خدا است دشمن داریم آل
فَاجْعَلْنا مَعَهُمْ فِى الدُّنْیا وَالاَّْخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ فَاِنّ ا بِذلِكَ راضُونَ
پس ما را در دنیا و آخرت با ایشان قرار ده و از مقربان درگاهت گردان كه براستى ما به همان خشنودیم
یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ .
اى مهربانترین مهربانان .
پس از این دعا باز به سجده رود و صد مرتبه ذكر «اَلْحَمْدُلِلّهِ» و صد مرتبه ذكر «شُكْراًلِلّهِ» بگوید و روایت شده كه هر كس این عمل را بجا آورد ثواب كسى داشته باشد كه در روز عید غدیر نزد حضرت رسول خدا (صَلَّى اللّهِ عَلِیهِ و َاله) حاضر شده باشد و با آن حضرت بر ولایت بیعت كرده باشد. بهتر است این نماز نزدیك ظهر اقامه شود كه پیامبر اكرم در آن ساعت امیرالمؤ منین علی (علیه السلام) را در غدیر خُمّ به امامت و خلافت براى مردم نصب فرمود و در ركعت اوّل سوره قدر و در ركعت دوم سوره توحید خوانده شود .
5- پس از غسل، نیم ساعت به ظهر مانده دو ركعت اقامه شود. در هر ركعت حمد یك مرتبه و سوره توحید ده مرتبه و آیة الكرسى ده مرتبه و سوره قدر ده مرتبه خوانده شود كه ارزش این نماز برابر است با صد هزار حجّ و صد هزار عمره است و باعث برآوردن شدن حوائج دنیا و آخرت میشود. بهتر است كه بعد از این نماز این دعا را خوانده شود: رَبَّنا اِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً ... "الدُّعاء بطوله .
6- خواندن دعای ندبه .
7- خواندن دعایی كه سید بن طاووس از شیخ مفید نقل كرده است :
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِحَقِّ
خدایا از تو درخواست كنم به حق
مُحَمَّدٍ نَبِیِّكَ وَ عَلِىٍّ وَلِیِّكَ وَالشَّاْنِ وَالْقَدْرِ الَّذى خَصَصْتَهُما بِهِ دُونَ
محمد پیامبرت و به حق على ولى تو و بدان منزلت و مرتبهاى كه بدان وسیله آن دو را از سایر مخلوق خود اختصاص دادى كه
خَلْقِكَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ عَلِی وَ اَنْ تَبْدَءَ بِهِما فى كُلِّ خَیْرٍ
درود فرستى بر محمد و على و از آنان شروع كنى در دادن هر خیرى
عاجِلٍ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ الاْئِمَّةِ الْقادَةِ وَالدُّعاةِ
كه فورى است خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد پیشوایان رهبر و خوانندگان بزرگ و
السّادَةِ وَالنُّجُومِ الزّاهِرَةِ وَالاْعْلامِ الْباهِرَةِ وَساسَةِ الْعِبادِ وَ اَرْكانِ
سرور و ستارگان درخشان و نشانههاى فروزان و تدبیركنندگان كار بندگان و پایههاى
الْبِلادِ وَالنّاقَةِ الْمُرْسَلَةِ وَالسَّفینَةِ النّاجِیَةِ الْجارِیَةِ فِى الْلُّجَجِ
جاهاى آباد و ناقه فرستاده شده و كشتى نجات كه روان است در دریاهاى ژرف
الْغامِرَةِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ خُزّانِ عِلْمِكَ وَ اَرْكانِ
پر آب خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد گنجینههاى دانشت و پایههاى محكم
تَوْحِیدِكَ وَ دَعآئِمِ دینِكَ وَ مَعادِنِ كَرامَتِكَ وَ صِفْوَتِكَ مِنْ بَرِیَّتِكَ
توحید تو و ستونهاى دین تو و معدنهاى كرامتت و برگزیدگان از خلقت
وَ خِیَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ الاْتْقِیآءِ الاْنْقِیآءِ النُّجَبآءِ الاْبْرارِ وَالْبابِ
و بهترین آفریدگانت آن پرهیزكاران پاكیزه و برگزیدگان نیكوكار و درگاهى كه مورد
الْمُبْتَلى بِهِ النّاسُ مَنْ اَتاهُ نَجى وَ مَنْ اَباهُ هَوى اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى
ابتلاى مردم است هر كس بدان درگاه آمد نجات یافت و هر كس سر باز زد سقوط كرد خدایا درود فرست بر
مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اَهْلِ الذِّكْرِ الَّذینَ اَمَرْتَ بِمَسْئَلَتِهِمْ وَ ذَوِى
محمد و آل محمد اهل ذكرى كه دستور فرمودى بپرسش مسائل از آنها
الْقُرْبَى الَّذینَ اَمَرْتَ بِمَوَدَّتِهِمْ وَ فَرَضْتَ حَقَّهُمْ وَ جَعَلْتَ الْجَنَّةَ مَعادَ
و خویشاوندانى كه دستور فرمودى به دوست داشتنشان و حقشان را واجب كردى و بهشت را بازگشتگاه (و سرمنزل)
مَنِ اقْتَصَّ اثارَهُمْ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ كَما اَمرَوُا
كسى قرار دادى كه آثارشان را پیروى كند خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد چنانچه دستور
بِطاعَتِكَ وَ نَهَوْا عَنْ مَعْصِیَتِكَ وَ دَلّوُا عِبادَكَ عَلى وَحْدانِیَّتِكَ اَللّهُمَّ
پیروى تو را دادند و از نافرمانیت نهى كردند و بندگانت را بیگانگیت راهنمایى كردند خدایا
اِنّى اَسْئَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ نَبِیِّكَ وَ نَجیبِكَ وَ صَفْوَتِكَ وَ اَمینِكَ
من از تو مىخواهم به حق محمد پیامبرت و گرامى و برگزیده و امین تو
وَ رَسُولِكَ اِلى خَلْقِكَ وَ بِحَقِّ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ یَعْسُوبِ الدّینِ وَ قاَّئِدِ
و فرستادهات بسوى خلق و به حق امیرمؤمنان و پیشواى دین و رهبر
الْغُرِّ الْمُحَجَّلینَ الْوَصِىِّ الْوَفِىِّ وَالصِّدّیقِ الاْكْبَرِ وَالْفارُوقِ بَیْنَ
سفیدرویان آن وصى باوفا و صدیق اكبر و جداكننده بین
الْحَقِّ وَالْباطِلِ وَالشّاهِدِ لَكَ وَالدّالِّ عَلَیْكَ وَالصّادِعِ بِاَمْرِكَ
حق و باطل و گواه تو و راهنمایى كننده بر تو و آشكار كننده دستورت
وَالْمُجاهِدِ فى سَبیلِكَ لَمْ تَاْخُذْهُ فیكَ لَوْمَةُ لاَّئِمٍ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى
و جهادكننده در راهت آن كه نگیردش (و ناراحتش نكند) درباره تو ملامت ملامت كنندهاى كه درود فرستى بر
مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَجْعَلَنى فى هذَا الْیَوْمِ الَّذى عَقَدْتَ فیهِ
محمد و آل محمد و مرا قرار دهى در این روزى كه بستى براى ولى خود پیمان
لِوَلِیِّكَ الْعَهْدَ فى اَعْناقِ خَلْقِكَ وَاَكْمَلْتَ لَهُمُ الّدینَ مِنَ الْعارِفینَ
(امامت) را در گردن خلق خود و كامل گرداندى براى آنها دین را از عارفان
بِحُرْمَتِهِ وَالْمُقِرّینَ بِفَضْلِهِ مِنْ عُتَقآئِكَ وَ طُلَقائِكَ مِنَ النّارِ وَلا
به حرمتش و اقراركنندگان به فضل او از آزادشدگان و رها شدگانت از آتش و
تُشْمِتْ بى حاسِدِى النِّعَمِ اَللّهُمَّ فَكَما جَعَلْتَهُ عیدَكَ الاْكْبَرَ وَ سَمَّیْتَهُ
شاد مكن نسبت به من حسودانم را در نعمتهایت خدایا چنانچه آن را عید بزرگ خود قرار دادهاى و نامیدى آن را
فِى السَّمآءِ یَوْمَ الْعَهْدِ الْمَعْهُودِ وَ فِى الاْرْضِ یَوْمَ الْمیثاقِ الْمَاْخُوذِ
در آسمان روز عهد معهود و در زمین روز پیمان گرفتن و انجمن بازخواست
وَالجَمْعِ المَسْئُولِ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ اَقْرِرْ بِهِ عُیُونَنا
شده درود فرست بر محمد و آل محمد و روشن كن بوسیلهاش دیدگان ما را
وَاجْمَعْ بِهِ شَمْلَنا وَلا تُضِلَّنا بَعْدَ اِذْ هَدَیْتَنا وَاجْعَلْنا لاِنْعُمِكَ مِنَ
و گردآور بدستش پراكندگى ما را و گمراهمان مكن پس از آن كه هدایتمان كردى و قرارمان ده از سپاسگزاران نعمتهایت اى
الشّاكِرینَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى عَرَّفَنا فَضْلَ هذَا الْیَوْمِ
مهربانترین مهربانان ستایش خاص خدایى است كه شناساند به ما فضیلت این روز را
وَ بَصَّرَنا حُرْمَتَهُ وَ كَرَّمَنا بِهِ وَ شَرَّفَنا بِمَعْرِفَتِهِ وَ هَدانا بِنُورِهِ یا رَسُولَ اللّهِ
و بینامان كرد به حرمت این روز و گرامیمان داشت بدان و شرافتمان داد به معرفتش و هدایتمان كرد به نورش اى رسول خدا
یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ عَلَیْكُما وَ عَلى عِتْرَتِكُما وَ عَلى مُحِبِّیكُما مِنّى
اى امیرمؤمنان بر شما و بر عترت شما و بر دوستان شما
اَفْضَلُ السَّلامِ ما بَقِىَ اللّیْلُ وَالنَّهارُ وَ بِكُما اَتَوَجَّهُ اِلىَ اللهِ رَبّى
بهترین سلام و درود من باد تا برپاست شب و روز و بوسیله او رو كنم به سوى خدا پروردگار من
وَ رَبِّكُما فى نَجاحِ طَلِبَتى وَ قَضآءِ حَوآئِجى وَ تَیْسیرِ اُمُورى اَللّهُمَّ
و پروردگارتان در موفق شدن به مقصودم و برآورده شدن حاجاتم و آسان شدن كارهایم خدایا
اِنّى اَسْئَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ
از تو خواهم به حق محمد و آل محمد كه درود فرستى بر محمد و آل
مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَلْعَنَ مَنْ جَحَدَ حَقَّ هذَا الْیَوْمِ وَ اَنْكَرَ حُرْمَتَهُ فَصَدَّ عَنْ
محمد و لعنت كنى كسى را كه انكار كند حق این روز را و انكار كند حرمتش را و جلوگیرى كرد
سَبیلِكَ لاِِطْفآءِ نُورِكَ فَاَبَى اللهُ اِلاّ اَنْ یُتِمَّ نُورَهُ اَللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ اَهْلِ
از راه تو براى خاموش كردن نورت ولى خدا هم نمىخواهد جز آن كه نورش را آشكار كند خدایا گشایش ده به كار خاندان
بَیْتِ مُحَمَّدٍ نَبِیِّكَ وَاكْشِفْ عَنْهُمْ وَ بِهِمْ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ الْكُرُباتِ
محمد پیامبرت و برطرف كن از ایشان و بوسیله ایشان از اهل ایمان گرفتاریها و محنتها را
اَللّهُمَّ امْلاَءِ الاْرْضَ بِهِمْ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً وَ اَنْجِزْ لَهُمْ
خدایا پر كن زمین را بوسیله ایشان از عدل و داد چنانچه پر شده از ستم و بیداد و وفا كن براى آنها
ما وَعَدْتَهُمْ اِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْمیعادَ
آنچه را وعده دادى به آنها كه براستى تو خلف وعده نمىكنى
8- در هنگام ملاقات مومنین به عنوان تهنیت جمله ذیل را بگوییم.
اَلْحَمْدُ لِلّهِ الّذى جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّكینَ بِوِلایَةِ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَالاْئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ
ستایش خاص خدایى است كه قرار داد ما را از تمسك جویان به ولایت امیرمؤ منان و سایر امامان علیهم السلام
و نیز بخواند: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى اَكْرَمَنا بِهذَا الْیَوْمِ وَ جَعَلَنا مِنَ الْمُوفینَ بِعَهْدِهِ اِلَیْنا وَ میثاقِهِ الَّذى واثَقَنا بِهِ مِنْ وِلایَةِ وُلاةِ اَمْرِهِ وَالْقُوّامِ بِقِسْطِهِ وَ لَمْ یَجْعَلْنا مِنَ الْجاحِدینَ وَالْمُكَذِّبینَ بِیَوْمِ الدّینِ .
ستایش خاص خدایى است كه گرامى داشت ما را به این روز و قرارمان داد از وفاكنندگان به عهدى كه با ما كرده بود و پیمانى كه با ما بسته بود از ولایت سرپرستان امر دین او و برپادارندگان عدلش و قرارمان نداد از منكران و تكذیب كنندگان روز جزا
9- صد بار این ذكر گفته شود: اَلْحَمْدُلِلّهِ الّذى جَعَلَ كَمالَ دینِهِ وَ تَمامَ نِعْمَتِهِ بِوِلایَةِ اَمیرِ الْمُؤ مِنینَ عَلىِّ بْنِ اَبى طالِبٍ عَلَیْهِ السَّلامُ .
ستایش خاص خدایى است كه قرار داد كمال دین و تمام شدن نعمتش را به ولایت امیرمؤمنان على بن ابیطالب علیه السلام .
در این روز شریف پوشیدن لباس نیكو و زینت كردن و استفاده كردن از عطر و شادى كردن شیعیان امیرالمؤ منین (علیه السلام) و عفو و بخشش از تقصیرات ایشان و برآوردن حاجات ایشان و صله ارحام و توسعه بر عیال و اطعام مؤمنان و افطار دادن روزهداران و مصافحه با مؤمنین و رفتن به زیارت ایشان و تَبسّم كردن بر رویشان و هدیه فرستادن بر ایشان و شكر الهى به جا آوردن به جهت نعمت بزرگ ولایت و بسیار فرستادن صَلَوات و عبادات كردن فضیلت بسیار دارند.
روز عید غدیر روز برطرف شدن غمهاى مومنین است. این روز، روزى است كه حضرت موسى علیهالسلام بر ساحران غلبه كرد و خداوند آتش را بر ابراهیم خلیل (علیه السلام) سَرد و گلستان كرد. و حضرت موسى (علیه السلام) یوشع بن نون را وصىّ خود گردانیده و حضرت عیسى علیه السلام شمعون الصّفا را وصىّ خود قرار داده و حضرت سلیمان (علیه السلام) رعیّت خود را بر اِستِخلافِ اصِفِ بنِ بَرْخِیا اِشهاد كرد.
10- در این روز خواندن عقد اخوّت با برادران مؤمن سفارش شده و كیفیّت آن به نحوى كه شیخِ در مستدرك وسایل از كتاب زاد الفردوس نقل فرموده چنین است كه دست راست خود را بر دست راست برادر مؤمن خود گذاشته و بگوید:
و اخَیْتُكَ فِى اللهِ وَ صافَیْتُكَ فِى اللّهِ وَ صافَحْتُكَ فِى اللّهِ وَ عاهَدْتُ اللّهَ
برادر شدم با تو در راه خدا و دوست با صفایت شدم در راه خدا و مصافحه كردم با تو در راه خدا و عهد كردم با خدا
وَ مَلاَّئِكَتَهُ وَ كُتُبَهُ وَ رُسُلَهُ وَ اَنْبِی آئَهُ وَالاْئِمَّةَ الْمَعْصُومینَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ
و فرشتگانش و كتابهایش و رسولانش و پیمبرانش و امامان معصومین علیهم السلام
عَلى اَنّى اِنْ كُنْتُ مِنْ اَهْلِ الْجَنَّةِ وَالشَّفاعَةِ وَ اُذِنَ لى بِاَنْ
بر این كه اگر من از اهل بهشت و اهل شفاعت بودم و اجازهام دادند كه
اَدْخُلَ الْجَنَّةَ لا اَدْخُلُها اِلاّ وَ اَنْتَ مَعى
داخل بهشت گردم داخل نشوم جز با تو .
آنگاه برادر مؤمن بگوید: قَبِلْتُ ؛ قبول كردم
پس بگوید: اَسْقَطْتُ عَنْكَ جَمیعَ حُقُوقِ الاُْخُوَّةِ ما خَلاَ الشَّفاعَةَ وَالدُّعاَّءَ وَالزِّیارَةَ
و ساقط كردم از تو تمامى حقوق برادرى را جز شفاعت و دعا و زیارت .
[h=1]عید بنیاسرائیل و مسلمانان[/h]
روزهاى سرنوشتساز ملى و عیدهاى شادىبخش و نشاط آفرین دینى در نظرگاه جامعهها و تمدنهاى زنده و آگاه، هر كدام داراى شكوه و اهمیت و ارزش ویژهاى است و مردم خردمند و خردورز و آگاه به تناسب نقش هر یك از این روزهاى تاریخى در نجات و رستگارى و آزادى و رشد معنوى و اجتماعى آن جامعه و مردم، از دیرباز بر اساس راه و رسم مذهبى و ملى، مردمى و یا منطقهاى بدان روزها و عیدها بها مىدهند و فرا رسیدن آنها را گرامى مىدارند و روز شكوهبار«غدیر»و یا عید غدیر از دیرباز در نظر خدا و پیامبرش و نیز خاندان وحى و رسالت و توحیدگرایان و مسلمانان از ارزش و اهمیت وصف ناپذیرى بهرهور بوده و هماره به آن سخت بها مىدهند و آن را برترین و پر شكوهترین عید مذهبى و دینى مىنگرند.
این همه شكوه و عظمت براى این روز بزرگ چرا؟
از نظر آفریدگار هستى اهمیت این روز بزرگ به خاطر آن است كه در این روز سرنوشتساز به فرمان او،پیام آورش مدال شكوه و افتخار پیشوایى و رهبرى راستین را بر سینه على(ع)نشاند و تاج معنوى خلافت را بر سر سرفراز او نهاد و او را به عنوان امیر و امام و سررشتهدار دین و دنیاى مردم برگزید و به همین منظور فرشته وحى با پیام او به پیام آورش فرمود آمد و ضمن تسلیم گرمترین تبریك و تهنیت خدا به پیامبر و مردم توحیدگرا این آیه را آورد كه:هان اى مردم،امروز دین شما را برایتان كامل و نعمت خویشتن را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را براى شما به عنوان آیین جاودانه برگزیدم...
الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دینا... (سوره مائده،آیه 3) .
[h=2]از دیدگاه پیامبر[/h] و از نظر پیامبر اهمیت این روز پر شكوه تا آنجایى است كه:«حافظ ابو سعید»در كتاب خویش،«شرف المصطفى»از«احمد بن حنبل»و از«ابو سعید خدرى»آورده است كه:آن پیشواى بزرگ در روز عید غدیر مىفرمود:هان اى مردم،اینك به من تبریك بگویید،چرا كه خداى پر مهر در این روز بزرگ،هم نعمت بزرگ رسالت را به من ارزانى داشت و هم مقام والاى امامت راستین را به خاندانم.
«انه قال(ص)ـ یوم الغدیرـ هنئونى،ان الله تعالى خصنى بالنبوة و خص اهل بیتى بالإمامة»
و درست در این راستا بود كه یاران پیامبر،از جمله«عمر»و«ابو بكر»پیش آمدند و به امیر والایىها تبریك گفتند و تصریح كردند كه:خوشا به حالت،چقدر پر شكوه و زیباست برایت اى على!هان اى امیر مؤمنان!گوارا باد كه اینك مولا و سررشتهدار ما و هر زن و مرد توحیدگرا و با ایمانى شدهاى و خدا و پیامبرش تو را به این مقام بلند و پر شكوه برگزیدهاند...
«و عمر یهنئى علیا بقوله:«طوبى لك»او:«بخ بخ»،او«هنیئا لك»،اصبحت مولاى و مولى كل مؤمن و مؤمنة»
از ششمین امام نور آوردهاند كه پیامبر در اهمیت این روز بزرگ فرمود:
«یوم غدیر خم افضل اعیاد أمتى،و هو الیوم الذى امرنى الله بنصب اخى على بن ابى طالب علما لأمتى یهتدون به من بعدى،و هو الیوم الذى اكمل فیه الدین،و أتم على أمتى فیه النعمة،و رضى لهم الاسلام دینا»
روز پر شكوه «غدیر» از برترین عیدهاى مذهبى براى جامعه و امت من است، چرا كه در این روز پر بركت بود كه خدا به من فرمان داد تا برادرم على(علیه السلام)را به رهبرى راستین امت خویش برگزینم و به مردم روشنگرى كنم كه پس از من از او پیروى نمایند.و نیز در این روز بود كه خداى فرزانه دین خود را كامل و نعمت خویش را بر امت من تمام گردانید و خشنود گردید كه دین آنان اسلام باشد و خودشان مسلمان واقعى.
[h=2]از نظرگاه خاندان رسالت[/h] اما از دیدگاه پیشوایان راستین دین، روز «غدیر» بسیار پر شكوه و با عظمت است و به همین دلیل هم خاندان وحى و رسالت، آن را گرامى مىداشتند و در این مورد نیز به پیامبر اقتدا داشتند.
در این مورد «فرات بن اخنف» آورده است كه: به حضرت صادق گفتم: فدایت گردم آیا براى مردم توحیدگرا و مسلمان عیدى پر شكوهتر از عید فطر و عید قربان و روز عرفه و روز جمعه آمده است؟
فرمود: آرى، برترین، شریفترین و پر شكوهترین عید نزد خدا، همان روزى است كه خدا در آن روز دین خود را كامل ساخت و به پیامبر و مردم پیام فرستاد كه: «الیوم اكملت لكم دینكم...»
پرسیدم: سرورم این روز كدام است؟
فرمود: فرات! پیامبران پیشین هر كدام مىخواستند براى خود جانشینى برگزینند، به دستور خدا روزى مردم را گرد مىآوردند و برترین فرد امت خویش را به دستور خدا به امامت بر مىگزیدند و آن روز را روز عید اعلام مىداشتند و آن روز، همان روز شكوهبارى است كه خدا على را به امامت مردم برگزید و بدین وسیله دین خود را كامل ساخت و نعمت خویشتن را بر آنان تمام گردانید...
گفتم: سرورم، این روز كدامین روز است؟
فرمود: در میان بنىاسرائیل گاه روز شنبه اتفاق افتاد و گاه یكشنبه و گاه دوشنبه... اما در اسلام روز عید غدیر مىباشد.
پرسیدم: در این روز بزرگ چه كارى باید براى تقرب به خدا انجام داد؟
فرمود: فرات روز عید غدیر، روز پرستش خدا، روز نماز و نیایش، روز سپاس و ستایش خدا و روز شادى و شادمانى است، چرا كه خدا در این روز به خاطر گزینش امامان خاندان وحى و رسالت به رهبرى و سررشتهدارى دین و دنیاى شما، بر مردم نعمتى گران ارزانى داشت. به همین دلیل در سپاس به بارگاه خدا دوست مىدارم شما روزه بدارید.
«قال: هو یوم عبادة و صلاة و شكر لله و حمد له، و سرور لما من الله به علیكم من ولایتنا، فانى احب لكم ان تصوموا.»
گفتنى است كه روایات رسیده در این مورد بسیار است و به همین دلیل هم پیروان مذهب اهل بیت از دیرباز در عراق، ایران، هند، پاكستان، سوریه، لبنان و دیگر كشورها و شهرهاى كوچك و بزرگى كه در آن زندگى مىكنند، این روز بزرگ را جشن مىگیرند و عید مىدانند و آن را گرامى مىدارند.
در آفریقا، به ویژه مراكش و مغرب عربى نیز در عصر فاطمیان و ادریسیان و سلسلههاى شیعه، این روز، سخت گرامى داشته مىشد و دولت و ملت جشنهاى پر شكوهى در آن روز بر پا مىداشتند، اما با گذشت زمان و پیدایش دگرگونىهاى نامطلوب این عید بزرگ دینى و انسانى ـ كه روز عدالت و آزادى و والایى و شایسته سالارى است در برخى كشورهاى عربى و آفریقایى به دست فراموشى سپرده شد كه به باور من باید این روز را بسیار گرامى داشت و نسبت به دیگر عیدهاى مذهبى و ملى آن را برتر شمرد و جشنهاى پر شكوهى بر پا ساخت، چرا كه روز غدیر روز بسیار پر شكوهى است، روز یادآورى عدالت، آزادى، تقوا، پارسایى، آزادگى، بزرگمنشى، والایى، كرامت امنیت و ارزشهاى والایى است كه امیرمؤمنان و راه رسم آزادمنشانه و مردمى او در زندگى سمبل و تجلیگاه آن بود و باید به هوش بود كه از این روز بزرگ و اصل انسانساز امامت عادلانه و آسمانى دوازده امام معصوم سوء استفاده نشود و دیگران را با انواع شگردها در شمار آنان جا نزنند كه پیامبر فرمود: جانشینان راستین من دوازده تن هستند، نخستین آنان على است و آخرین آنان مهدىـ كه درود خدا بر همه آنان باد.
برگرفته از كتاب امام على(علیه السلام) از ولادت تا شهادت، سید محمد كاظم قزوینى، ص 407 .
[h=1]بر آستان غدير[/h]
[h=2]عيد غدير خم (1)[/h]عيد غدير، يك عيد اصيل اسلامى است. چرا كه روز هجدهم ذى الحجه را مسلمانان در سه قرن اول، به اين عنوان جشن مىگرفتهاند. گفتار مقريزى كه مىگويد: «اولين بارى كه اين عيد در اسلام معروف شد، در زمان فرمانروايى معزالدوله على بن بويه، در عراق بود، وى آن را به سال سيصد و پنجاه و دو هجرى، به وجود آورد و از آن پس، شيعيان اين روز را عيد قرار دادند، (2) غير صحيح و قابل قبول نيست. زيرا مسعودى گفته است: «فرزندان و شيعيان على (رضى الله عنه)، اين روز را گرامى مىداشتند.» (3) و اين در حالى است كه مسعودى شش سال قبل از تاريخى كه مقريزى مىگويد، يعنى به سال سيصد و چهل و شش هجرى، فوت كرده است.
فرات بن ابراهيم از دانشمندان قرن سوم، حديثى را از امام صادق(عليه السلام) روايت مىكند كه حضرت در آن از آباء طاهرينش - عليهم السلام - نقل مىكند: رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود:
«يوم غدير خم افضل اعياد امتى...»؛ (روز غدير از بهترين اعياد امت من است...) (4)
امام على(عليه السلام) در سالى كه روز جمعه و روز غدير با هم مصادف شده بود، براى مردم خطبه خواند و در آن فرمود:
«ان الله عز و جل جمع لكم معشر المؤمنين فى هذا اليوم عيدين عظيمين كبيرين...»؛ (خداى عزوجل در اين روز، دو عيد عظيم بزرگ را براى شما گروه مؤمنان جمع كرده است.) در اين خطبه طولانى امام مردم را به انجام كارهايى كه شايسته است در اعياد انجام گردد و اظهار شادى و سرور در اينگونه ايام - بطور تفصيل - امر مىكند. طالبين به اين خطبه مراجعه كنند.(5)
فياض بن عمر محمد بن طوسى در سال دويست و پنجاه و نه، در حالى كه بيش از نود سال از عمرش مىگذشت گفت: ابوالحسن على بن موسىالرضا - عليه السلام - را در روز غدير خم ديدم كه گروهى از خواصش، در حضور آن بزرگوار نشسته بودند. حضرت(عليه السلام) آنان را براى صرف افطار دعوت كرده بود و طعام و خيرات و عطايايى از قبيل پوشاك و حتى انگشتر و كفش به منازل آنان فرستاد و وضع آنان و حواشى خود را تغيير داد و در آن روز وسائلى را ديدم به كار گرفتند كه سابقه نداشت. و در اين حال حضرت(عليه السلام) فضايل اين روز بزرگ را براى آنان ذكر مىكرد... .»
فرات به سند خود از فرات بن احنف و او از امام صادق(عليه السلام) روايت مىكند كه: به امام عرض كردم: فدايت شوم، آيا عيدى بهتر از عيد فطر، و عيد قربان، و روز جمعه، و روز عرفه براى مسلمين وجود دارد؟ حضرت به من فرمود:
«نعم، افضلها و اعظمها و اشرفها عندالله منزلة، هو اليوم الذى اكمل الله فيه الدين، و انزل على نبيه محمد: اليوم اكملت لكم دينكم الخ...» (6)؛ (بلى، افضل و اعظم و اشرف اعياد از نظر قدر و منزلت در نزد خدا، روزى است كه در آن خدا دينش را كامل كرد و آيه شريفه: اليوم اكملت لكم دينكم... را بر پيامبرش نازل كرد.)
در كتاب شريف كافى آمده است: حسن بن راشد از امام صادق(عليه السلام) نقل مىكند كه حضرت روز غدير را عيد خواند و در آخر كلام خود فرمود:
«فان الانبياء صلوات الله عليهم كانت تامر الاوصياء باليوم الذى كان يقام فيه الوصي ان يتخذ عيدا»؛ انبياء الهى صلوات الله عليهم به جانشينان خود دستور مىدادند كه روز انتخاب و برگزيدن وصى را جشن بگيرند.
حسن مىگويد: عرض كردم: اگر كسى آن را روزه بگيرد چه وضعى دارد؟ حضرت فرمود: «صيام ستين شهرا»؛ مثل روزه شصت ماه است. (7)
مؤيد اين مطلب روايتى است كه خطيب بغدادى از ابوهريره، با سندى كه راويان آن همگى از ثقات مىباشند، نقل مىكند. در اين روايت ابوهريره نقل مىكند:
هر كس روز هجدهم ذىالحجه را روزه بگيرد، ثواب روزه شصت ماه برايش نوشته مىشود. (8) و اين روز، روز غدير خم است.
و در روايت ديگرى آمده است كه: رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) به حضرت على(عليه السلام) سفارش كرد كه مسلمين اين روز را عيد بگيرند. (9) در اين باره به روايات ذيل مراجعه كنيد:
روايت مفضل بن عمر از امام صادق(عليه السلام)، (10) روايت عمار بن حريز عبدى از امام صادق(عليهالسلام) (11) و روايت ابوالحسن ليثى از امام صادق(عليه السلام) (12) و نيز روايت زياد بن محمد از آن حضرت(عليه السلام). (13)
«فياض بن عمر محمد بن طوسى در سال دويست و پنجاه و نه، در حالى كه بيش از نود سال از عمرش مىگذشت گفت: ابوالحسن على بن موسىالرضا - عليه السلام - را در روز غدير خم ديدم كه گروهى از خواصش، در حضور آن بزرگوار نشسته بودند. حضرت(عليه السلام) آنان را براى صرف افطار دعوت كرده بود و طعام و خيرات و عطايايى از قبيل پوشاك و حتى انگشتر و كفش به منازل آنان فرستاد و وضع آنان و حواشى خود را تغيير داد و در آن روز وسائلى را ديدم به كار گرفتند كه سابقه نداشت. و در اين حال حضرت(عليه السلام) فضايل اين روز بزرگ را براى آنان ذكر مىكرد... .» (14)
در كتاب مختصر بصائر الدرجات، به اسناد از محمد بن علاء همدانى واسطى و يجبى بن جريح بغدادى آمده است كه گفتند: «با هم، به قصد ديدار احمد بن اسحاق قمى، از اصحاب امام حسن عسكرى (عليه السلام) (متوفاى 260) عازم شهر قم شديم. هنگامى كه رسيديم، در منزل او را كوبيديم، دختركى عراقى در را باز كرد. حال احمد را از او پرسيديم. گفت: مشغول برگزارى عيد خود است، زيرا امروز عيد است. گفتيم: سبحان الله، اعياد شيعه چهار تاست: عيد قربان، عيد فطر، عيد غدير و روز جمعه...» (15)
علامه امينى در كتاب ارزشمند الغدير، دهها روايت از دهها كتاب مورد وثوق اهل سنت دال بر عيد بودن روز غدير در قرون اول اسلام و اين كه اين عيد، شايع و معروف بود، جمعآورى و نقل كرده است... كافى است به فصلى از اين كتاب مراجعه شود كه در آن تبريك و تهنيت شيخين (ابوبكر و عمر) به حضرت على (عليه السلام) را به مناسبت انتصاب او از طرف رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به ولايت، ذكر مىكند.
غير از منابعى كه تهنيت صحابه را بدين مناسبت ذكر كردهاند و علاوه بر منابع بسيارى كه بر عيد بودن روز غدير تصريح كردهاند، علامه امينى تبريك شيخين را از شصت منبع معتبر ذكر كرده است. در اين باره رجوع كنيد به: الغدير/ ج 1/ از ص 267 تا ص 289.
لذا از اين مطالب معلوم مىشود كه: گفته ابن تيميه در مورد عيد غدير كه: عيد گرفتن اين روز هيچگونه دليلى ندارد و در بين گذشتگان، چه از اهل بيت و چه از ديگران، كسى آن را جشن نگرفته، (16) صحيح نيست و مستند به دليل علمى يا تاريخى نمىباشد و دلائل محكم خلاف آن را ثابت مىكند.
پىنوشتها:
1- بزرگداشتها در اسلام (المواسم و المراسم)، علامه جفعر مرتضى عاملى، ترجمه: محمد سپهرى.
2- الخطط مقريزى، ج 1، ص 288.
3- التنبيه والاشراف، ص 221 و 222.
4- الغدير، ج 1، ص283.
5- مصباح المتهجد، ص 698.
6- الغدير، ج 1، ص 284 و 285 و تفسير فرات، ص12.
7- كافى، ج 4، ص149 – 148/ الغدير، ج 1، ص 285 به نقل از كافى و مصباح المتهجد، ص 680.
8- تاريخ بغداد، ج 8، ص 290/ تذكرة الخواص، ص 30، مناقب خوارزمى، ص 94 به جاى شصت ماه، شصت سال آورده، مناقب الامام على از ابن مغازلى، ص19/ فرائد السمطين، باب13، ج 1، ص77 مانند مناقب خوارزمى، الغدير، ج 1، ص 401 و 402.
9- كافى، ج 4، ص149/ الغدير، ج 1، ص 285 و 286.
10- خصال صدوق، ج 1، ص246/ الغدير، ج 1، ص286.
11- مصباح المتهجد، ص 680/ الغدير، ج 1، ص286.
12- الغدير، ج 1، ص287 به نقل از حميرى
13- مصباح المتهجد، ص679.
14- الغدير، ج 1، ص287/ مصباح المتهجد، ص696.
15- الغدير، ج 1، ص287.
16- اقتضاء الصراط المستقيم، ص 294.
برگرفته از ماهنامه كوثر، ش 2 .
غدير، خاكى سوخته، ملتهب، در عمق صحراى «جحفه» نيست تا از چهار سوى تا هر جا كه چشم كار مىكند گسترده و ناپيدا باشد.
غدير درخشان چون گوهرى در تابش آفتاب است، وسيع به وسعت ابديت است و جارى در لحظه لحظه كائنات است، صبور چون ايمان و لطيف چون عشق است، برنده چون شمشير، كوبنده چون طوفان است، خاشع چون واژه صداقت و سرافراز چون افلاك است.
هيچ دست سياهكارى در طول تاريخ نتوانسته است نامش را از لوح دلها و صفحه خاطرهها بزدايد. هر چند كه هزاران بار نامش را از كتابها حذف كردند. كتابى را به خاطر اين نام به آتش كشيدند و زبانهايى را كه در دفاع از اين واقعه باز مىشد بريدند. لكن نتوانستند ياد آن بركه زلال تنهاى در دامن دشت خفته را از خاطر خداجويان محو كنند. هر روز نامش بلند آوازهتر و هر سال خاطرهاش شگفتهتر و هر زمان روشنى و جذابيتش مضاعف گشت.
تا اكنون كه 1400 سال از آن شيرين خاطره صدر اسلام مىگذرد و شيعيان به يادش شادان و از ايمان به آن مفتخرند.
تاريخ شيعه و گراميداشت «عيد غدير» در هر سال گواه اين مدعاست.
آرى، خورشيد را نمىتوان با گل اندود.
آفتابى در آن بركه كوچك طلوع كرد كه جهانى را روشنى بخشيد. نورى از آن مكان غريب به كوير خفته برخاست كه انسانها را راهبر و راهنمود شد.
غدير، شمشير برنده حق است كه آتش به هستى باطل مىكشد، فارق حق و باطل است، هنگام تعالى انسان از پلشتى خاك به رفعت افلاك است، ترازوى عدل است، خورشيد حقانيت است. باغبان دشت هماره سبز سيادت است، غايت آمال انبياست، جلوهاى از وجه الله است، معناى زندگى است و شرافت آزادى. حكايت راستى است و روايت درستى، معناى صلات است و تأويل جهاد.
غدير صراط است، با ايمان به آن مىتوان از آن گذشت، وگرنه لبه شمشيرى است كه هر منافق و ملحدى را به دو نيمه خواهد ساخت.
غدير نه فراموش شدنى است و نه كهنه شدنى، ماندگار است و پويا و زندگىساز. غدير تجلى ولايت است كه ركن حيات معنوى انسان است. آبى است كه ريشه همه درختان و گل بوتههاى باغستانهاى توحيد براى تغذيه و رشد به آن نيازمند است.
انسان به ولايت اميرالمؤمنين همانگونه نيازمند است كه سلولهاى زنده به اكسيژن هوا. اگر لحظهاى اين جريان حياتبخش از طبيعت حيات ما برخيزد تمامى محكوم به زواليم.
«لولا الحجة لساخت الارض باهلها؛ اگر امام نبود زمين اهلش را فرو مىبرد.»
در دواير مختلف هستى، هر شعاعى به دور محورى مىچرخد و هر پديدهاى حول قطب وجودى كه وابسته به اوست دور مىزند، امام معصوم محور هستى، قطب عالم وجود، تكيهگاه آفرينش، واسطه فيض الهى به جهان هستى و نگهدارنده كائنات باذن الله است.
ولايت ائمه نور، مربى همه موجودات، سبب دوام و قوام تمامى پديدهها از جماد تا انسان است. راستى چه كسى قادر است امام را به حقيقت معنوىاش بشناسد؟ علم محدود ما چگونه توانايى درك عظمت وجودى امام را دارد؟
ما از اقيانوس بيكران ولايت عظما همان قدر مىدانيم كه آن ايستاده بر ساحل اقيانوس محيط از عمق و وسعت و عجايب آن مىداند، جز هيمنهاى از امواج آن چيزى به گوش نداريم و جز به قدر وسعت ديدمان نمىبينيم.
دريغا گمراه آدميزادگانى كه با جهالت خويش، آتش به كانون سعادت ابدى خود مىكشند، دريغا غافلانى كه آفتاب عالم تو را ناديده مىگيرند. تا چند بايد خفته در گورهاى جهالت خويش باشند؟
تا چند بايد دل در گروه شيطان بنهند؟ تا چند بايد از آستانه خانه آل محمد به مغاك تيره منافقان و ملحدان دل بندند؟
هان! به خود آييد و راه تحقيق پيماييد و پرده تعصب و تكيه به سنت اجدادى را بردريد، خطبه رسول را در روز غدير باز خوانيد و حقايقش را دريابيد، چشم دل بگشاييد تا ببينيد روز غدير هنگام جدا شدن حق از باطل است، هنگام تمييز خبيث از طيب است، وقت انتخاب راه است.
در غدير مىتوان همه خلايق را در دو صف ديد: آنانى كه امانت الهى را به جان پذيرفتند و آن گروهى كه از وظايف انسانىشان شانه خالى كردند و راه جباران و ستمگران را برگزيدند.
بركه غدير، بركه نيست، گودالى پر آب از بارانهاى بهارى نيست. بوته آزمايش حق است كه فلز آدميت را در آن به آتش آسمانى مىسپارند تا طلاى خالص از خار و خاشاكها و كثافتها جدا شود. «تا گريزد هر كه بيرونى بود.» (2)
ولايت اميرالمؤمنين(عليه السلام) مظهر جمال و جلال خداوند است. آئينه خدانماست، معرفى حاكم عدل و قاضى بر حق است. اكمال دين و اتمام نعمت حق است.
على اميرالمؤمنين (عليه السلام) وارث علوم همه انبياست، عالم به تفسير و تأويل قرآن است. آگاه به ظاهر و باطن كلام الله است. خورشيد، نگينى برانگشترى ولايت او و ماه گوهرى بر افسر كرامت او، مريخ مهرهاى از تسبيح دستان او و عرش الرحمن حقيقى قلب مقدس اوست. اميرالمؤمنين (عليهالسلام) خود در خطبهاى روز غدير را چنين وصف مىفرمايد:
«امروز روز روشن كردن احق است و از مقام پاك (رهبر معصوم). به صراحت و «نص» سخت گفتن.
امروز روز كامل شدن دين است.
امروز روز عهد و پيمان است.
امروز روز گواهى و گواهان است.
امروز روز نماياندن بنيادهاى نفاق و انكار است.
امروز روز بيان حقايق ايمان است.
امروز روز راندن شيطان است.
امروز روز موعود فيصله دادن حق است.
امروز روز فراموش گشته بلندگرايان است.
امروز روز راه نشان دادن و ارشاد است.
امروز روز آزمون مردمان است.
امروز روز رهنمونى به رهنمايان است.
امروز روز آشكار ساختن مقاصد پوشيدن و زمينه سازىها و تمهيدهاى ديگران است.
امروز روز نص (تصريح) بر شخص است. يعنى آنان كه ويژهاند رهبرى را ...
اكنون در اعمالتان مراقب خداى عزوجل باشيد و از او بپرهيزيد و با او مكر مكنيد و از راه فريب در مياييد. با اعتقاد به توحيد و يگانگى خداوند و با اطاعت آن كس كه شما را به اطاعت او امر كرده است به خدا تقرب جوييد، راه گمراهى مىسپريد و از پى آنان كه گمراه شدند و ديگران را گمراه كردند مرويد.» (3)
بارى آن كس كه به رويداد غدير در سال دهم هجران دل بست، به خدا دل بست و آن كه آن را نپذيرفت خود را محروم ساخت. در آيينه آن بركه زلال، خورشيدى درخشيد كه ميليونها ميليون ستاره از دامن فرو ريخت، و همه تاريخ را ستاره باران كرد.
در آن روز آفرينش به انتظار آغاز امامت عظما از رفتار باز ماند.
در آن رو جهان به نعمت ولايت علوى سرافراز و دين رسول الله تكميل و رضاى حضرت حق علنى گرديد.
در آن روز تمامت هستى گوش به كلام خداگون آخرين پيامبر سپرد.
در آن روز على اميرالمؤمنين (عليه السلام) دومين شخصيت بزرگ هستى به فرمان حق، پرده از چره ملكوتى فرو هشت و خورشيد قبايل انسان شد و اين چنين:
«بركه غدير بركه آفتاب شد.»
پينوشتها:
1- از جزوه «بركه آفتاب» انتشارات آستان قدس رضوى، ص 45.
2- مصراعى از مولوى.
3- برگزيده از: حماسه غدير، محمدرضا حكيمى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى: 70 - 69.
[h=1]غدیر در دعاها و زیارات[/h]
آرزوى هر شیعه است كه اى كاش زمان، به عقب برمىگشت و در غدیر حاضر بود و با مولایش دست بیعت مىداد و به آن حضرت تبریك مىگفت. اى كاش امیرالمؤمنین (علیه السلام) اكنون زنده بود، و هر ساله در روز غدیر به حضورش شرفیاب مىشدیم و با او تجدید بیعت مىكردیم و بار دیگر به او تهنیت مىگفتیم.
تحقق این آرزو چندان مشكل نیست. زیارت امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام) در نجف اشرف و حضور در حرم مطهر آن حضرت و عرض ادب به ساحت مقدس و سخن گفتن با ایشان از صمیم جان و بازگفتن این آرزوى قلبى در پیشگاهش از نظر شیعه، تجدید بیعت حقیقى و تبریك و تهنیت واقعى است. سلام غدیر به آن دوم شخصیت عالم وجود كه صداى ما را مىشنود و پاسخ ما را مىدهد در حكم حضور در بیابان غدیر و بیعت با دست مبارك اوست.
امام صادق و امام رضا (علیهماالسلام) سفارش اكید فرمودهاند(1) كه تا حد امكان در روز غدیر كنار قبر امیرالمؤمنین (علیه السلام) حاضر باشیم و این یادبود عظیم را در حرم صاحب غدیر بپا كنیم. حتى اگر نمىتوانیم در حرم او حاضر شویم در هر جایى كه باشیم كافى است به سوى مزار با صفایش اشاره كنیم و به او سلامى دهیم و قلب خود را در حرم او حاضر كنیم و با مولایمان سخن بگوییم، كه او سلام ما را پاسخی گرم مىدهد و دست بیعت ما را با دستان یداللهى خویش مىفشارد.
این یادبود سالانه، تجدید خاطره غدیر و بیعت مجدد با صاحب آن است، و از زمان ائمه (علیهم السلام) تاكنون همواره برگزار شده است. سالانه هزاران نفر در شب و روز غدیر در حرم امیرالمؤمنین (علیهالسلام) حضور یافتهاند و به صاحب اختیارى مطلق او بر همه هستىشان افتخار نمودهاند، و این را به عنوان بیعت با فرزندش حضرت قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه) تلقى نمودهاند.
زیارت امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام) در نجف اشرف و حضور در حرم مطهر آن حضرت و عرض ادب به ساحت مقدس و سخن گفتن با ایشان از صمیم جان و بازگفتن این آرزوى قلبى در پیشگاهش از نظر شیعه، تجدید بیعت حقیقى و تبریك و تهنیت واقعى است. سلام غدیر به آن دوم شخصیت عالم وجود كه صداى ما را مىشنود و پاسخ ما را مىدهد در حكم حضور در بیابان غدیر و بیعت با دست مبارك اوست.
امام هادى (علیه السلام) - در سالى كه معتصم عباسى آن حضرت را از مدینه به سامرا تبعید كرد ـ در روز غدیر به نجف آمدند و در حرم جدشان امیرالمؤمنین (علیه السلام) حضور یافتند و زیارت مفصلى خطاب به آن حضرت انشا فرمودند.(2) این زیارت دوره كامل عقاید شیعه درباره ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و فضایل و سوابق و محنتهاى آن حضرت را بیان مىكند. در اینجا جملاتى از این زیارت را كه تجدید عهدى با عقاید ریشهدارمان است و نیز برخى دعاها كه در آن مسئله غدیر مطرح شده است مىآوریم:
[h=2]1. غدیر در دعاى ندبه: امامت پایان نبوت[/h] «فلما انقضت أیامه أقام ولیه على بن أبی طالب صلواتك علیهما و آلهما هادیا إذ كان هو المنذر و لكل قوم هاد، فقال و الملأ أمامه: من كنت مولاه فعلی مولاه، أللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله»؛ آنگاه كه دوران رسالت پیامبر (صلى الله علیه و آله) سر آمد ولىّ خود على بن ابى طالب (علیه السلام) را به عنوان هدایتگر مردم منصوب نمود، چرا كه او ترساننده مردم بود و هر قومى هدایتگرى مىخواهد. لذا در حالی كه مردم در برابر او بودند فرمود: «هر كس من صاحب اختیار او هستم على صاحب اختیار اوست. خدایا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد و یارى كن هر كس او را یارى كند و خوار كن هر كس او را خوار كند.
[h=2]2. غدیر در دعاى عدیله: ایمان به صاحب غدیر[/h] "آمنا بوصیه الذی نصبه یوم الغدیر و أشار بقوله «هذا علی» إلیه"؛ ما ایمان مىآوریم به جانشین پیامبر (صلى الله علیه و آله) كه او را در روز غدیر منصوب كرد و با كلمه «این على» به او اشاره كرد.
[h=2]3. قسمتى از زیارت غدیر: اطاعت و ولایت تو را واجب كرد[/h] «السلام علیك یا مولاى و مولى المؤمنین. السلام علیك یا دین الله القویم و صراطه المستقیم. أشهد أنك أخو رسول الله صلى الله علیه و آله... و أنه قد بلغ عن الله ما أنزله فیك، فصدع بأمره و أوجب على أمته فرض طاعتك و ولایتك و عقد علیهم البیعة لك و جعلك أولى بالمؤمنین من أنفسهم كما جعله الله كذلك. ثم أشهد الله تعالى علیهم فقال: ألست قد بلغت؟ فقالوا: اللهم بلى. فقال: اللهم اشهد و كفى بك شهیدا و حاكما بین العباد. فلعن الله جاحد ولایتك بعد الإقرار و ناكث عهدك بعد المیثاق.»
سلام بر تو اى صاحب اختیار من و صاحب اختیار مؤمنین. سلام بر تو اى دین محكم خداوند و راه مستقیم او. شهادت مىدهم كه تو برادر پیامبر (صلى الله علیه و آله) هستى...و آن حضرت از طرف خداوند آنچه درباره تو نازل كرده بود رسانید و دستور خدا را به اجرا در آورد و وجوب اطاعت تو و ولایتت را بر مردم واجب كرد، و براى تو از آنان بیعت گرفت و تو را نسبت به مؤمنین صاحب اختیارتر از خودشان قرار داد همانطور كه خداوند به آن حضرت چنین مقامى داده بود. سپس خداى تعالى را بر آنان شاهد گرفت و فرمود: آیا من به شما رساندم؟ گفتند: آرى بخدا قسم.
عرض كرد: خدایا شاهد باش و تو به عنوان شاهد و حاكم بین بندگان كفایت مىكنى.
خداوند منكر ولایت تو را بعد از اقرار و شكننده عهد تو را بعد از پیمان لعنت كند.
[h=2]4. فراز دیگری از زیارت غدیر: قرآن به ولایت تو گویاست[/h] «أشهد أنك أمیرالمؤمنین الحق الذى نطق بولایتك التنزیل و أخذ لك العهد على الامة بذلك الرسول. أشهد یا أمیرالمؤمنین أن الشاك فیك ما آمن بالرسول الأمین و أن العادل بك غیرك عاند عن الدین القویم الذى ارتضاه لنا رب العالمین و أكمله بولایتك یوم الغدیر. ضل والله و أضل من اتبع سواك و عند عن الحق من عاداك.»
شهادت مىدهم تو امیرالمؤمنین بر حقى هستى كه قرآن به ولایت تو گویاست و پیامبر (صلى الله علیه و آله) بر سر آن از امت عهد و پیمان گرفته است.
یا امیرالمؤمنین، شهادت مىدهم كه شك كننده درباره تو به پیامبر امین (صلى الله علیه و آله) ایمان نیاورده است، و كسى كه تو را با غیر تو مساوى قرار دهد از دین محكمى كه رب العالمین براى ما پسندیده و با ولایت تو در روز غدیر آن را كامل كرده، ضدیت و دشمنى كرده است.
بخدا قسم كسى كه تابع غیر تو شد گمراه شده و هر كس با تو دشمنى كند با حق عناد ورزیده است.
[h=2]5. فرازى از زیارت غدیر: بخاطر ترس حق خود را رها نكردى[/h] «أشهد أنك ما اتقیت ضارعا و لا أمسكت عن حقك جازعا و لا أحجمت عن مجاهدة غاصبیك ناكلا و لا أظهرت الرضا بخلاف ما یرضى الله مداهنا و لا وهنت لما أصابك فی سبیل الله ولا ضعفت و لا استكنت عن طلب حقك مراقبا. معاذ الله أن تكون كذلك، بل إذ ظلمت احتسبت ربك و فوضت إلیه أمرك و ذكرتهم فما اذكروا و وعظتهم فما اتعظوا و خوفتهم فما تخوفوا.»
شهادت مىدهم كه تو از روى ذلت تقیه نكردى، و بخاطر ترس از حق خود امساك نكردى، و به عنوان عقب نشینى، از جهاد با غاصبین حقت خوددارى نكردى، و به عنوان سازشكارى مطلبى بر خلاف رضاى خدا اظهار نكردى، و در مقابل آنچه در راه خدا به تو رسید سستى نكردى و ضعف نشان ندادى و به عنوان انتظار از طلب حق خود ناتوانى نشان ندادى.
معاذ الله كه تو چنین باشى! بلكه وقتى مظلوم شدى براى خدا صبر كردى و كار خود را به او سپردى، و ظالمان را متذكر شدى ولى نخواستند بیاد بیاورند، و آنان را موعظه كردى ولى در آنان اثر نكرد، و آنان را از خدا ترسانیدى ولى نترسیدند!
[h=2]6. قسمت دیگرى از زیارت غدیر: خدا لعنت كند آنان كه حرمتت شكستند[/h] «لعن الله مستحلى الحرمة منك و ذائدى الحق عنك، و أشهد أنهم الأخسرون الذین تلفح وجوههم النار و هم فیها كالحون. لعن الله من ساواك بمن ناواك. لعن الله من عدل بك من فرض الله علیه ولایتك.»
خدا لعنت كند آنان كه حرمت تو را شكستند و حقت را از تو دور كردند. شهادت مىدهم كه آنان از همه زیانكارترند، آنان كه حرارت آتش به صورتهایشان مىخورد و در آن با روى گرفته و عبوس هستند.
خدا لعنت كند كسى را كه تو را با آن كه در مقابل تو ایستاد مساوى بداند.
خدا لعنت كند كسى را كه تو را با آن كه خداوند ولایتت را بر او واجب كرده مساوى بداند.
[h=2]7. فراز دیگرى از زیارت غدیر: جز عده كمى ایمان نیاوردند[/h] «إن الله تعالى استجاب لنبیه صلى الله علیه و آله فیك دعوته، ثم أمره بإظهار ما أولاك لأمته إعلاء لشأنك و إعلانا لبرهانك و دحضا للأباطیل و قطعا للمعاذیر. فلما أشفق من فتنة الفاسقین و اتقى فیك المنافقین أوحى إلیه رب العالمین: یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیك من ربك و إن لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمك من الناس. فوضع على نفسه أو زار المسیر و نهض فى رمضاء الهجیر فخطب و أسمع و نادى فأبلغ، ثم سألهم أجمع فقال: هل بلغت؟ فقالوا: اللهم بلى. فقال: اللهم اشهد. ثم قال: ألست أولى بالمؤمنین من أنفسهم؟ فقالوا: بلى. فأخذ بیدك و قال: «من كنت مولاه فهذا علی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله.» فما آمن بما أنزل الله فیك على نبیه إلا قلیل و لا زاد أكثرهم غیر تخسیر.»
خداوند تعالى دعاى پیامبرش (صلى الله علیه و آله) را درباره تو مستجاب كرد، و به او دستور داد تا ولایت تو را بر امت اظهار كند تا مقام تو را بلندمرتبه و دلیل تو را اعلام كرده باشد و سخنان باطل را كوبیده و عذرهاى بیجا را ریشه كن كرده باشد.
آنگاه كه از فتنه فاسقان احساس خطر كرد و از منافقین درباره تو ترسید، پروردگار جهان به او چنین وحى كرد: «اى پیامبر، برسان آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر نرسانى رسالت او را نرساندهاى، و خداوند تو را از شر مردم حفظ مىكند.»
پیامبر(صلى الله علیه و آله) سختى سفر را متحمل شد و در شدت حرارت ظهر بپا خاست و خطبهاى ایراد كرد و شنوانید و ندا كرد و رسانید. سپس از همه آنها پرسید: آیا رسانیدم؟ گفتند: آرى بخدا قسم.
عرض كرد: خدایا شاهد باش. سپس پرسید: آیا من نسبت به مؤمنین از خودشان صاحب اختیارتر نبودهام؟ گفتند: آرى. پس دست على (علیه السلام) را گرفت و فرمود: «هر كس من صاحب اختیار او بودهام این على صاحب اختیار اوست. خدایا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و یارى كن هر كس او را یارى كند و خوار كن هر كس او را خوار كند.» ولى به آنچه خداوند درباره تو بر پیامبرش نازل كرد جز عده كمى ایمان نیاوردند و اكثرشان جز زیانكارى براى خود زیاد نكردند.
[h=2]8. فراز دیگرى از زیارت غدیر: معتقدیم كه این حقى از جانب خداست[/h] «اللهم إنا نعلم أن هذا هو الحق من عندك، فالعن من عارضه واستكبر و كذب به و كفر و سیعلم الذین ظلموا أى منقلب ینقلبون. لعنة الله و لعنة ملائكته و رسله أجمعین على من سل سیفه علیك و سللت سیفك علیه یا أمیرالمؤمنین المشركین و المنافقین إلى یوم الدین، و على من رضى بما ساءك و لم یكرهه و أغمض عینه و لم ینكر أو أعان علیك بید أو لسان أو قعد عن نصرك أو خذل عن الجهاد معك أو غمط فضلك و جحد حقك أو عدل بك من جعلك الله أولى به من نفسه.»
خدایا، ما مىدانیم كه این حقى از جانب توست. پس لعنت كن هر كس با آن معارضه كند و در مقابل آن سر تعظیم فرود نیاورد و آن را تكذیب كند و كافر شود. و به زودى آنان كه ظلم كردند خواهند دانست كه به كجا باز خواهند گشت.
یا امیرالمؤمنین، لعنت خدا و لعنت همه ملائكه و انبیائش بر كسى كه تو بر او شمشیر كشیدى و كسى كه بر تو شمشیر كشید از مشركین و منافقین تا روز قیامت. و بر كسى كه به آنچه تو را ناراحت مىكند راضى باشد و او را ناراحت نكند، و بر كسى كه چشم خود را بسته و انكار نمىكند، و بر كسى كه علیه تو با دست یا زبان كمك كرده یا از یارى تو خوددارى كرده یا از جهاد همراه تو دیگران را منع كرده یا فضیلت تو را كوچك شمرده و حق تو را انكار نموده یا كسى را كه خداوند تو را صاحب اختیار بر او قرار داده با تو برابر بداند.
[h=2]9. بخش دیگرى از زیارت غدیر: مسئله عجیب بعد از انكار حق تو[/h] «و الأمر الأعجب و الخطب الأفزع بعد جحدك حقك غصب الصدیقة الطاهرة الزهراء سیدة النساء فدكا و رد شهادتك و شهادة السیدین سلالتك و عترة المصطفى صلى الله علیكم، و قد أعلى الله تعالى على الأمة درجتكم و رفع منزلتكم و أبان فضلكم و شرفكم على العالمین.»
مسئله عجیب و كار سوزناك بعد از انكار حق تو، غصب فدك از صدیقه طاهره سیدة النساء حضرت زهرا علیهاالسلام و رد شهادت تو و دو آقا از نسل و عترت تو امام حسن و امام حسین علیهماالسلام است كه صلوات خدا بر شما باد، و این در حالى بود كه خداوند تعالى درجه شما را بر امت بالا برده و منزلت شما را بلند قرار داده و فضل شما را روشن كرده و شما را بر عالمیان شرافت داده است.
[h=2]10. فراز دیگرى از زیارت غدیر: متحیر است كسى كه به تو ظلم كرده[/h] «ما أعمه من ظلمك عن الحق. فأشبهت محنتك بهما محن الأنبیاء عند الوحدة و عدم الأنصار. ما یحیط المادح وصفك و لا یحبط الطاعن فضلك. تخمد لهب الحروب ببنانك و تهتك ستور الشبه ببیانك و تكشف لبس الباطل عن صریح الحق.»
چقدر متحیر است از حق كسى كه به تو ظلم كرده است. محنت تو به آن دو (ابوبكر و عمر)، به گرفتاریهاى انبیاء (علیهم السلام) هنگام تنهایى و كمك نداشتن شباهت پیدا كرد. مدح كننده تو به اوصافت احاطه پیدا نمىكند، و طعن زننده بر تو فضیلتت را پائین نمىآورد.
آتش جنگها را با انگشتانت خاموش مىكردى، و پردههاى شبهه را با بیانت پاره مىنمودى، و پوشش باطل را با حق صریح منكشف مىكردى.
[h=2]11. فراز دیگرى از زیارت غدیر: خدایا منكرین حق ولیت را لعنت كن[/h] «اللهم العن قتلة أنبیائك و أوصیاء أنبیائك بجمیع لعناتك و أصلهم حر نارك و العن من غصب ولیك حقه و أنكر عهده و جحده بعد الیقین و الإقرار بالولایة له یوم أكملت له الدین. اللهم العن قتلة أمیرالمؤمنین و من ظلمه و أشیاعهم و أنصارهم. اللهم العن ظالمى الحسین و قاتلیه و المتابعین عدوه و ناصریه و الراضین بقتله و خاذلیه لعنا وبیلا.»
خدایا، قاتلین انبیاء و جانشینان انبیائت را با همه لعنتهایت لعنت كن، و گرمى آتش را به آنان بچشان. و لعنت كن كسانى را كه حق ولیت را غصب كردند و پیمان او را انكار نمودند و بعد از یقین و اقرار به ولایت او در روزى كه دین را برایش كامل كردى، آن را انكار كردند.
خدایا قاتلین امیرالمؤمنین و كسانى كه به او ظلم كردند و پیروان و یارانشان را لعنت فرما. خدایا، ظالمین حسین (علیه السلام) و قاتلین او و تابعین دشمن او و یارى كننده دشمنش را و راضیان به قتل او و خواركنندگان او را لعنتى فرما كه عاقبتى بد دنبال آن باشد.
[h=2]12. فراز دیگرى از زیارت غدیر: خدایا اولین ظالم به آل محمد را لعنت فرما[/h] «اللهم العن أول ظالم ظلم آل محمد و مانعیهم حقوقهم. اللهم خص أول ظالم و غاصب لآل محمد باللعن و كل مستن بما سن إلى یوم القیامة. اللهم صل على محمد خاتم النبیین و على علی سید الوصیین و آله الطاهرین و اجعلنا بهم متمسكین و بولایتهم من الفائزین الآمنین الذین لا خوف علیهم و لا هم یحزنون.»
خدایا اولین ظالمى كه به آل محمد ظلم كرد و مانعین حقوق ایشان را لعنت فرما. خدایا اولین ظالم و غاصب حق آل محمد و هر كس كه بدعتهاى او را تا روز قیامت عمل مىكند لعنت مخصوص فرما. خدایا، بر محمد خاتم پیامبران و بر على آقاى اوصیاء و آل طاهرینش صلوات فرست، و ما را متمسك به آنان قرار داده و با ولایتشان ما را از رستگاران و از صاحبان امان كه بر آنان ترسى نیست و محزون نمىشوند قرار ده.
[h=2]
13. در دعاى روز عید غدیر: غدیر را پذیرفتیم
[/h] «اللهم صدقنا و أجبنا داعى الله واتبعنا الرسول فی موالاة مولانا و مولى المؤمنین أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب ... أللهم ربنا إننا سمعنا منادیا ینادى للایمان أن آمنوا بربكم فآمنا... فإنا یا ربنا بمنك و لطفك أجبنا داعیك واتبعنا الرسول و صدقناه و صدقنا مولى المؤمنین و كفرنا بالجبت و الطاغوت، فولنا ما تولینا ...»
خدایا ما تصدیق كردیم و اجابت نمودیم دعوت كننده تو را و پیرو پیامبر (صلى الله علیه و آله) شدیم درباره ولایت مولایمان و مولاى مؤمنان امیرالمؤمنین على بن ابىطالب... خدایا، پروردگارا، ما شنیدیم منادیى براى ایمان ندا مىكند كه به پروردگارتان ایمان بیاورید. ما نیز ایمان آوردیم... پروردگارا، ما ـ به منت و لطف تو ـ دعوت كنندهات را پاسخ مثبت دادیم و پیرو پیامبر (صلى الله علیه و آله) شدیم و او را تصدیق كردیم و همچنین مولاى مؤمنین را تصدیق كردیم، و به جبت و طاغوت كافر شدیم. خدایا ولایتى را كه پذیرفتهایم همراهمان قرار ده.
[h=2]14. فرازى دیگر از دعاى روز غدیر: معرفت غدیرم ده[/h] «اللهم إنی أسألك... أن تجعلنى فى هذا الیوم الذی عقدت فیه لولیك العهد فی أعناق خلقك و أكملت لهم الدین، من العارفین بحرمته و المقرین بفضله... اللهم فكما جعلته عیدك الأكبر و سمیته فى السماء یوم العهد المعهود و فى الأرض یوم المیثاق المأخوذ و الجمع المسؤول صل على محمد و آل محمد و أقرر به عیوننا و أجمع به شملنا و لا تضلنا بعد إذ هدیتنا واجعلنا لأنعمك من الشاكرین یا أرحم الراحمین.
خدایا از تو مىخواهم مرا در این روزى كه براى ولیتعهدى برگردن خلقت بستهاى و دین را بر ایشان كامل كردهاى، مرا از عارفین به حرمت آن و اقرار كنندگان به فضیلت آن قرار دهى ... .
خدایا همانگونه كه آن را عید بزرگ خود قرار دادهاى و در آسمان روز عهد معهود نامیدهاى و در زمین روز پیمان گرفته شده و اجتماع سؤال شونده نامگذارى كردهاى، بر محمد و آل محمد درود فرست و چشم ما را بدان روشن فرما و كارهاى ما را به بركت آن منظم فرما و بعد از هدایت ما را گمراه مفرما و ما را نسبت به نعمتهایت از شاكران قرار ده، اى رحم كنندهترین رحم كنندگان.
[h=2]15. فراز دیگرى از دعاى عید غدیر: لعنت بر منكر حق غدیر[/h] «الحمدلله الذى عرفنا فضل هذا الیوم و بصرنا حرمته و كرمنا به و شرفنا بمعرفته و هدانا بنوره ... اللهم إنى أسألك ... أن تلعن من جحد حق هذا الیوم و أنكر حرمته فصد عن سبیلك لإطفاء نورك.»
حمد خدایى را كه فضیلت این روز را به ما شناسانید و ما را نسبت به حرمت آن بصیرت داد و به وسیله آن به ما كرامت بخشید و با معرفت آن به ما شرف داد و به نور آن ما را هدایت كرد.
خدایا، از تو مىخواهم لعنت كنى كسانى را كه حق این روز را انكار كردند و حرمت آن را نپذیرفتند و براى خاموش كردن نور تو راه تو را بستند.
[h=2]16. فراز دیگرى از دعاى عید غدیر: خدا را بر غدیر سپاسگزارم[/h] «الحمدلله الذى جعل كمال دینه و تمام نعمته بولایة أمیرالمؤمنین على بن أبی طالب علیه السلام.»
شكر خدایى را كه كمال دینش و تمام نعمتش را با ولایت امیرالمؤمنین على بن ابى طالب (علیهالسلام) قرار داد.
پىنوشتها:
1- عوالم، ج 15/3، ص 220 .
2- بحارالانوار، ج 97، ص 360 .
برگرفته از كتاب چهارده قرن با غدیر، محمد باقر انصارى، ص 201 .
[h=1]50 نام برای روز غدیر[/h]
نامها به سهولت در اذهان جاى مىگیرند و به راحتى معانى بلند را منتقل مىكنند به همین دلیل و دلایل دیگر، نامگذارى روزها و یا هفتهها یكى از شیوههاى تبلیغاتى مثبت و منفى شده است و مطرح شدن و رواج پیدا كردن ارزشها یا ضد ارزشها را در پى دارد.
اسلام علاوه بر این كه براى برخى از روزها اسمهاى خاصى مانند عید قربان، عید فطر، روز عرفه و ... برگزیده بر همه این روزها نام ایام الله نهاده است تا عظمت و قداست این روزها هر چه بیشتر در ذهن و دل مؤمنان، نقش بسته و موجب تذكر و تنبه آنان گردد.
یكى از روزهایى كه در اسلام براى تعظیم آن، از شیوه نامگذارى بهره گرفته شده غدیر است ویژگى غدیر این است كه نامهاى گوناگونى براى آن قرار داده شده و این خود عظمت این روز را نسبت به روزهاى دیگر نشان مىدهد.
نامهاى روز غدیر، از اسرار و ابعاد این روز پرده برمىدارند هر نامى از این نامها درى تازه از قلعه بلند غدیر بر ما مىگشاید چه آن كه اسلام بر برگزیدن نامى براى زمان یا مكان و یا هر چیز دیگر، خصوصیات مسمى را در نظر داشته و به جنبهها و زوایاى آن توجه كرده است. از این روى شناختن و شناساندن نامهاى روز غدیر یك ضرورت است. با این كار تصویرى روشن از این روز در ذهن و دل نقش بسته و بیش از پیش این روز بزرگ را مىشناساند.
شایسته است نامهاى غدیر را با بهترین شكل و زیباترین خط بنویسیم و محافل جشن و سرور عید غدیر را با آن، معنى و روحى تازه ببخشیم.
آنچه در زیر مىآید پنجاه نام و یا صفت براى روز غدیر است كه از روایات برگرفتهایم:
1ـ بزرگترین عید خدا؛ (عیدالله الاكبر) (1)
2ـ روز گشایش؛ (یوم وقوع الفرج) (2)
3ـ روز خشنودى پروردگار؛ (یوم مرضاة الرحمن) (3)
4 ـ روز زبونى شیطان؛ (یوم مرغمة الشیطان) (4)
5ـ روز مشعل فروزان دین؛ (یوم منار الدین) (5)
6 ـ روز بپا خاستن؛ (یوم القیام) (6)
7 ـ روز شادمانى؛ (یوم السرور) (7)
8 ـ روز لبخند؛ (یوم التبسم) (8)
9ـ روز راهنمایى؛ (یوم الارشاد) (9)
10ـ روز بلندى گرفتن منزلت شایستگان؛ (یوم رفع الدرج) (10)
11ـ روز روشن شدن دلایل خدا؛ (یوم وضوح الحجج) (11)
12ـ روز آزمایش بندگان؛ (یوم محنة العباد) (12)
13ـ روز راندن شیطان؛ (یوم دحر الشیطان) (13)
14ـ روز آشكار كردن حقیقت؛ (یوم الایضاح) (14)
15ـ روز بیان كردن حقایق ایمان؛ (یوم البیان عن حقایق الایمان) (15)
16ـ روز ولایت؛ (یوم الولایة) (16)
17ـ روز كرامت؛ (یوم الكرامة) (17)
18ـ روز كمال دین؛ (یوم كمال الدین) (18)
19ـ روز جداسازى حق از باطل؛ (یوم الفصل) (19)
20 ـ روز برهان؛ (یوم البرهان) (20)
21ـ روز منصوب شدن امیرمؤمنان؛ (یوم نصب امیرالمؤمنین(علیه السلام) (21)
22ـ روز گواهى و گواهان؛ (یوم الشاهد و المشهود) (22)
23ـ روز پیمان؛ (یوم العهد المعهود) (23)
24ـ روز میثاق؛ (یوم المیثاق المأخوذ) (24)
25ـ روز آراستن؛ (یوم الزینة) (25)
26ـ روز قبولى اعمال شیعیان؛ (یوم قبول اعمال الشیعة) (26)
27ـ روز رهنمونى به رهنمایان؛ (یوم الدلیل على الرواد) (27)
28ـ روز امن و امان؛ (یوم الامن المأمون) (28)
29ـ روز آشكار كردن امور پنهان؛ (یوم ابلاء السرائر) (29)
30ـ عید اهل بیت(علیهم السلام)؛ (عید اهل البیت(علیهم السلام) (30)
31ـ عید شیعیان؛ (عید الشیعة) (31)
32ـ روز عبادت؛ (یوم العبادة) (32)
33ـ روز اتمام نعمت؛ (یوم تمام النعمة) (33)
34ـ روز اظهار گوهر مصون؛ (یوم اظهار المصون من المكنون) (34)
35ـ روز بر ملا كردن مقاصد پوشیده؛ (یوم ابلاء خفایا الصدور) (35)
36ـ روز تصریح به برگزیدگان؛ (یوم النصوص على اهل الخصوص) (36)
37ـ روز محمد و آل محمد(صلی الله علیه و آله)؛ (یوم محمد(ص) و آل محمد(ص)) (37)
38ـ روز نماز؛ (یوم الصلاة) (38)
39ـ روز شكرگزارى؛ (یوم الشكر) (39)
40ـ روز دوح (درختان پر شاخ و برگ)؛ (یوم الدوح) (40)
41ـ روز غدیر؛ (یوم الغدیر) (41)
42ـ روز روزهدارى؛ (یوم الصیام) (42)
43 ـ روز اطعام؛ (یوم اطعام الطعام) (43)
44 ـ روز جشن؛ (یوم العید) (44)
45ـ روز عالم بالا؛ (یوم الملأ الاعلى) (45)
46ـ روز كامل كردن دین؛ (یوم اكمال الدین) (46)
47ـ روز شادابى؛ (یوم الفرح) (47)
48ـ روز به صراحت سخن گشودن از مقام ناب؛ (یوم الافصاح عن المقام الصراح) (48)
49ـ روز افشاى پیوند میان كفر و نفاق؛ (یوم تبیان العقود عن النفاق و الجحود.) (49)
50 ـ روز گردهمایى و تعهد حاضران؛ (یوم الجمع المسؤول) (50)
پىنوشتها:
1ـ امام رضا(علیه السلام) مىفرماید: و هو عید الله الاكبر (عید غدیر، برترین عید خداوند است)، الغدیر، ج 1، ص .286
2ـ امام على (علیه السلام): هذا یوم فیه وقع الفرج (این، روزى است كه گشایش در آن مىرسد)، مصباح المتهجد، ص 700 .
3ـ امام صادق(علیه السلام): و فیه مرضاة الرحمن (در این روز، رضایت خداوند نهفته است)، بحارالانوار، ج 98، ص 323.
4ـ امام رضا(علیه السلام): انه یوم مرغمة الشیطان (روز غدیر، روز اندوه شیطان است) بحارالانوار، ج 98، ص 323.
5ـ امام صادق(علیه السلام): یوم منار الدین أشرف منهما (روز مشعل فروزان دین، از دو عید فطر و قربان گرامىتر است.
6ـ امام صادق(علیه السلام): ذلك یوم القیام (روز غدیر، روز بپاخاستن است) بحارالانوار،ج 98، ص323.
7ـ امام صادق(علیه السلام): انه یوم السرور (روز غدیر، روز شادمانى است) الغدیر، ج 1، ص 286.
8ـ امام رضا(علیه السلام): و هو یوم التبسم (روز غدیر، روز لبخند است) المراقبات، 257.
9ـ امام على(علیه السلام): هذا یوم الارشاد (این، روز راهنمایى كردن است) مصباح المتهجد، ص700.
10ـ امام على(علیه السلام): هذا یوم فیه ... رفعت الدرج؛ (این روزى است كه منزلت شایستگان در آن، بلندى گرفت) مصباح المتهجد، ص 700.
11ـ امام على(علیه السلام): هذا یوم ... فیه ... وضحت الحجج (این روزى است كه دلایل خداوند در آن، روشن گشت.
12ـ امام على(علیه السلام): هذا یوم محنة العباد (این روز آزمایش بندگان است) مصباح المتهجد، ص 700.
13ـ امام على(علیه السلام): و هو ... یوم دحر الشیطان (روز غدیر روز راندن شیطان است) مصباح المتهجد، ص 700.
14ـ امام على(علیه السلام): و هو یوم الایضاح (روز غدیر، روز آشكار كردن حقیقت است) ،مصباح المتهجد، ص 700.
15ـ امام على(علیه السلام): و هو ... یوم البیان عن حقایق الایمان (روز غدیر روز بیان كردن حقایق ایمان است) مصباح المتهجد، ص 700.
16ـ امام رضا(علیه السلام) در حدیثى مفصل، روز غدیر را روز عرضه ولایت به انسانها و مخلوقات معرفى مىكند، المراقبات، ص 257.
17ـ امام صادق(علیه السلام): در هنگام ملاقات با برادر ایمانى خود بگو: الحمدالله الذى اكرمنا بهذا الیوم (حمد خداوند را كه ما را در این روز كرامت داد) المرقبات، ص 257.
18ـ امام على(علیه السلام) و هو ...یوم كمال الدین (غدیر، روز كمال دین است)مصباح المتهجد،ص 700.
19ـ امام على(علیه السلام): هذا یوم الفصل الذى كنتم توعدون (این روز جداسازى است كه به آن وعده داده شدهاید) مصباح المتهجد، ص 700.
20ـ امام على(علیه السلام): و هو ... یوم البرهان (روز غدیر، روز برهان است) مصباح المتهجد، ص 700.
21ـ امام صادق(علیه السلام): الیوم الذى نصب منه رسول الله امیرالمؤمنین(علیه السلام)... (روزى كه پیامبر (ص) در آن امیر مؤمنان را منصوب كرد) الغدیر، ج 1، ص 285.
22ـ امام على(علیه السلام): و هو ... یوم الشاهد و المشهود (غدیر، روز گواهى و گواهان است) مصباح المتهجد، ص 700 .امام صادق(علیه السلام): نام غدیر در زمین روز به گواهى گرفته شدگان (جمع مشهود) است. بحارالانوار، ج 98، ص 231.
23ـ امام على(علیه السلام): و هو ... یوم العهد المعهود (غدیر، روز وعده و پیمان است) مصباح المتهجد، ص .700 امام صادق(علیه السلام): نام غدیر در آسمانها روز پیمان بستن است) بحارالانوار، ج 98، ص 321.
24ـ امام صادق(علیه السلام): نام غدیر در زمین، روز میثاق گرفته شده است، بحارالانوار، ج 98، ص 321.
25ـ امام رضا(علیه السلام): روز غدیر، روز زینت است. المراقبات، ص 257.
26ـ امام رضا(علیه السلام): یوم تقبل اعمال الشیعة (غدیر روزى است كه اعمال شیعه در آن قبول مىشود) المراقبات، ص 257.
27ـ امام على(علیه السلام): هذا ... یوم الدلیل على الرواد (این، روز رهنمونى به رهنمایان است) مصباح المتهجد، ص 700.
28ـ امام على(علیه السلام): هذا یوم الامن المأمون (این، روز امن و امان است) مصباحالمتهجد، ص 700.
29ـ امام على(علیه السلام): هذا یوم ابلاء السرائر (این، روز آشكار كردن امور پنهان است) مصباح المتهجد، ص 700.
30ـ امام صادق(علیه السلام): جعله عیدا لنا (خداوند این روز رابراى ما اهل بیت(علیه السلام) عید قرار داد) بحارالانوار، ج 98، ص 300.
31ـ امام صادق(علیه السلام): جعله عیدا ... لموالینا و شیعتنا (خداوند این روز را براى دوست داران و شیعیان، عید قرار داد) بحارالانوار، ج 98، ص 300.
32ـ امام صادق(علیه السلام): روز غدیر، روز عبادت است. الغدیر، ج 1 ، ص 285.
33ـ امام صادق(علیه السلام): انه الیوم الذى... تمت فیه النعمة (روز غدیر، نعمت در آن، تمام شد) الغدیر، ج 1، ص 285.
34ـ امام على(علیه السلام): هذا یوم اظهار المصون من المكنون (این، روز اظهار گوهر مصون از راز پنهان داشته است)، مصباح المجتهد، ص 700.
35ـ امام على(علیه السلام): هذا یوم ابدى خفایا الصدور و مضمرات الامور (این، روزى است كه مقاصد و نیتهاى نهان را برملا كرد) مصباح المتهجد، ص 36700ـ امام على(علیه السلام): هذا یوم النصوص على اهل الخصوص (این، روز تصریح برگزیدگان است). همان.
37ـ امام صادق(علیه السلام):هو الیوم الذى جعله لمحمد(ص) و آله(علیه السلام) (روز غدیر، روزى است كه خداوند آن را براى محمد و آل او قرار داد) المراقبات، ص 257.
38ـ امام صادق(علیه السلام): روز غدیر، روز نماز است. الغدیر، ج 1 ص 285.
39ـ امام صادق(علیه السلام): روز غدیر، روز شكرگزاراى است. الغدیر، ج 1، ص 285.
40ـ امام على(علیه السلام): و انزل على نبیه فى یوم الدرج ما بین له عن ارادته فى خلصائه (و خداوند در روز دوم، اراده خویش را در حق بندگان خاص و گزیدگان خود اظهار داشت) مصباح المتهجد، ص 700 . مقصود ازدرج، درختان پر شاخ و برگى است كه در سرزمین غدیر وجود داشت و حضرت در سایه آنها قرار گرفت و ولایت امیرمؤمنان(علیه السلام) را ابلاغ فرمود.
41ـ این نام، معروفترین نام غدیر است كه از مكان واقعه گرفته شده است.
42ـ امام صادق(علیه السلام): ذلك یوم صیام (روز غدیر، روز روزهدارى است) بحارالانوار، ج 98، ص323.
43ـ امام صادق(علیه السلام): روز غدیر، روز اطعام است. بحارالانوار، ج 98، ص 323.
44ـ امام صادق(علیه السلام): انه یوم عید (روز غدیر، روز عید و جشن است) بحارالانوار، ج 98، ص 298.
45ـ امام على(علیه السلام): هذا یوم الملأ الاعلى ... (این روز عالم بالا است...) مصباح المتهجد، ص 700.
46ـ امام رضا(علیه السلام): هو الیوم الذى اكمل الله فیه الدین...(این، روزى است كه خداوند دین را در آن، كامل كرد...) المراقبات، ص 257.
47ـ امام صادق(علیه السلام): انه یوم فرح (غدیر، روز شادابى است) الغدیر، ج 1، ص 286.
48ـ امام على(علیه السلام): و هو ... یوم الایضاح عن المقام الصراح (روز غدیر، روز به صراحت سخن گفتن از مقام ناب است) مصباح المتهجد، ص 700.
49ـ امام على(علیه السلام): و هو یوم تبیان العقود عن النفاق و الجحود (غدیر، روز باز كردن گره پیوند میان كفر و نفاق است) مصباح المتهجد، ص 700.
50ـ امام صادق(علیه السلام): نام غدیر در زمین، روز بازخواست شدگان است. بحار الانوار، ج 98، ص 320.
مأخذ: مجله كوثر شماره 2، زهرا حبیبیان
[h=1]آینه داران غدیر
زنان راوى غدیر
[/h] شواهد موجود در كتب تاریخى گویاى این حقیقت است كه پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) از آغاز رسالت با رویكرد عمده زنان به آیین توحیدى روبرو شد. اولین پذیرنده اسلام (خدیجه)، (1) اولین شهیده (سمیه) (2) و بانوانى كه از سابقین و مهاجران شمرده مىشدند(3) نمونه روشنى از مشاركت زنان در عرصههاى اجتماعى را به نمایش مىگذارند.
حضور زنان در حجة الوداع بارزترین و ماندگارترین نوع شركت در صحنههاى اجتماعى است. اخبار فراوانى كه به وسیله راویان زن از این مراسم عظیم نقل شده، گویاى تلاش گسترده زنان در پاسدارى از این میراث مقدس است. دستاوردهاى بانوان در عرصه اخبار غدیر به دو گروه عمده تقسیم مىشود:
[h=5]الف. اخبار زنان صحابى[/h] در سال دهم هجرى، با اعلام پیامبر(صلی الله علیه و آله)، مؤمنان بسیارى از شهرهاى مختلف به سوى مدینه روان شده، در حومه شهر مسكن گزیدند و به انتظار موسم حج نشستند؛ حجى كه بعدها به حجةالوداع، حجةالاسلام، حجةالبلاغ، حجةالكمال، حجةالتمام شهرت یافت. پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) روز شنبه، پنج یا شش روز قبل از آغاز ذىحجة، از مدینه حركت كرد. در این سفر همه زنان و اهل بیت پیامبر با وى همراه بودند. (4) گروهى از این بانوان حدیث غدیر را نقل كردهاند؛ كه نام و روایتشان چنین است:
[h=2]1. حضرت زهرا(سلام الله علیها)[/h] حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) یگانه یادگار رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) است، كه همچون دیگر اهل بیت(علیهم السلام) بارها به یادآورى واقعه غدیر پرداخت. نگاهى به سخنان آن بزرگوار جایگاه وى در عرصه اخبار غدیر را آشكار مىسازد:
گروهى از انصار، براى توجیه خطاى خویش، به ایشان گفتند: اگر مطالب شما را قبل از بیعت با دیگران مىشنیدیم با غیر على بیعت نمىكردیم. حضرت فرمود:
آیا پدرم در روز غدیر براى كسى جاى عذر باقى گذاشت؟(5) و نیز در جواب محمود بن لبید كه پرسیده بود: آیا از سخنان پیامبر دلیلى بر امامت على دارید؟
فرمود: شگفتا، آیا روز غدیر را فراموش كردید؟!
محمود بن لبید گفت: آن روز چنان بود ولى از آنچه به شخص شما اشاره شده، بگویید.
حضرت فرمود: خدا را شاهد مىگیرم، شنیدم [پیامبر] فرمود: على بهترین كسى است كه در میان شما جانشین خود قرار مىدهم. على(علیه السلام) امام و جانشین بعد از من است و دو فرزندم حسن و حسین و نه تن از فرزندان حسین امامان نیكاند. اگر از آنان اطاعت كنید، شما را هدایت خواهند كرد و اگر با آنان مخالفت ورزید، تا قیامت اختلاف در میان شما حاكم خواهد بود.(6)
روایتى با سند بسیار دقیق و مشهور بیان مىدارد كه دختر بزرگوار پیامبر حدیث غدیر را چنین بیان فرمود:
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من كنت ولیه فعلى ولیه و من كنت امامه فعلى امامه.» (7)
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر كس من سرپرست اویم على سرپرست اوست و هر كس من امام او هستم على امام اوست. احتجاجى از فاطمه زهرا به وسیله چند تن از زنان به این صورت روایت شده است:
قالت: انسیتم قول رسول الله(صلی الله علیه و آله) یوم غدیر خم، من كنت مولاه فعلى مولاه و قوله: انت منى بمنزلة هارون من موسى علیهماالسلام. (8)
آیا سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روز غدیر خم را فراموش كردهاید، كه فرمود: هر كس من مولاى او هستم على مولاى اوست و آیا سخنش را فراموش كردهاید كه فرمود: تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى هستى. حضرت فاطمه زهرا(علیهاالسلام) عمر خویش را در راه اثبات ولایت امیرمؤمنان به انصار و مهاجرین صرف نمود و سرانجام نیز در همین راه به شهادت رسید و سیده شهیدان ولایت نام گرفت.
[h=2]2. امسلمه[/h] حضور زنان پیامبر، از جمله امسلمه (9) در مراسم غدیر، در كتب مختلف مورد تاكید قرار گرفته است. (10) صاحب روضةالصفا مىگوید: «چون حضرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در غدیر خم حدیث «من كنت مولاه فعلى مولاه» در شان امیرمؤمنان فرمود پس از منبر فرود آمد و در خیمه خاص خود نشست و فرمود كه امیرمؤمنان در خیمه دیگر بنشیند بعد از آن طبقات خلائق را فرمود تا به خیمه على(رض) رفتند و زبان به تهنیت على(علیه السلام) گشادند. چون مردم از این امر فارغ شدند امهات مؤمنین به فرموده آن حضرت نزد على رفتند و او را تهنیت دادند.» (11)
امسلمه یكى از دو زن پیامبر(صلی الله علیه و آله) است كه حدیث غدیر را روایت كرده است. او ماجراى غدیر را چنین باز مىگوید:
اخذ رسول الله(صلی الله علیه و آله) بید على بغدیر خم فرفعها حتى راینا بیاض ابطیه فقال «من كنت مولاه فعلى مولاه» ثم قال «ایها الناس انى مخلف فیكم الثقلین كتاب الله و عترتى و لن یفترقا حتى یردا على الحوض» (12)؛ در غدیر خم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دست على(علیه السلام) را بالا برد، تا آنجا كه سفیدى زیر بغلش را دیدیم، آنگاه فرمود: هر كس من مولاى او هستم پس على مولاى اوست.
بعد فرمود: اى مردم، من دو چیز گرانبها در میان شما بر جاى مىگذارم كتاب خدا و عترتم. این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا وقتى در حوض به من برگردند.
امسلمه از معدود كسانى است كه بعد از وفات نبى اكرم(صلی الله علیه و آله) در خط ولایت امیرمؤمنان باقى ماند. او به فرزنش چنین وصیت كرد. «یا بنى الزمه فلا و الله ما رایت بعد نبیك صلى الله علیه و آله اماما غیره»؛ پسركم، همراهش [على] باش. به خدا قسم، بعد از پیامبرت امامى غیر او ندیدم. (13) امسلمه روایات دیگرى نیز، در باره امیرمؤمنان، از پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نقل كرده است. (14)
[h=2]3. اسماء بنت عمیس[/h] او به دلیل تقرب به اهل بیت روایات فراوانى نقل كرده است؛ تنها حدود شصت روایت از پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) دارد كه بسیارى از آنها در منزلت امیرمؤمنان است. (15) اسماء از سابقین در اسلام است و از جمله افرادى است كه قبل از آن كه مردم در خانه ارقم ایمان بیاورند به همراه همسرش جعفر به خدمت پیامبر آمد و اسلام اختیار نمود و به همراه جعفر به حبشه مهاجرت كرد. بعد از شهادت جعفر طیار به عقد ابوبكر در آمد و از وى صاحب (محمد) شد در آن زمان كه همسر خلیفه دوم بود توطئه قتل وصى پیامبر(صلی الله علیه و آله) را با هوشیارى و ایثار تمام خنثى نمود. وى همواره از محبان و ملازمان فاطمه زهرا(علیهاالسلام) بود او بعد از شهادت حضرت فاطمه(علیهاالسلام) از جمله زنان على(علیه السلام) شد. فرزندش محمد را چنان تربیت كرد كه از مریدان و مخلصان امیرمؤمنان شد. زمانى كه در حجةالوداع شركت جست همسر ابوبكر بود. و محمد بن ابىبكر نیز در مسیر حجةالوداع متولد شد. ابن عقده در كتاب ولایت، حدیث غدیر را از او روایت كرده است. (16) اسماء همچنین از راویان حدیث ردالشمس (17) به شمار مىرود.
[h=2]4. امهانى بنت ابىطالب (سلامالله علیهما)[/h] او فاخته نام دارد (18) و خواهر امیرمؤمنان(علیه السلام) است. امهانى از راویان (19) و اصحاب (20) پیامبر اكرم بود پیامبر ضمن حدیثى او را «یكى از بهترین مردم» خواند. (21) این بانوى گرانقدر احادیثى چون ثقلین (22) و غدیر را از پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) روایت كرده است. او در باره واقعه غدیر مىگوید:
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از حج بازگشت، تا در غدیر خم فرود آمد، سپس برخاست و در گرماى سوزان چنین گفت: [اى مردم هر كس من مولاى او هستم، پس على مولاى اوست. خدایا، هر كس او را دوست دارد، دوست بدار و هر كس با او دشمنى كند، دشمن بدار؛ هر كس او را زبون سازد، زبون گردان و هر كس او را یارى كند، یارى كن]. (23)
[h=2]5. عایشه دختر ابىبكر[/h] او در شمار زنان پیامبر اكرم (24) و حاضران در حجةالوداع جاى داشت. در كتب مختلف اهل سنت روایت غدیر از وى نقل شده است. ابن عقده در «حدیث ولایت» روایت او را نیز ذكر مىكند. (25)
بررسى موضعگیریهاى وى و تطبیق آن با عملكرد امسلمه همسر دیگر پیامبر گرامى كه در تاریخ از خود بر جاى نهاده و تحقیق در انگیزهها، تعیین جهتگیریها و موقعیتهاى آن دو مىتواند براى بانوانى كه امروز در مقابل امواج سهمگین و بنیانكن سیاستبازى تبلیغات رنگارنگ و هدفدار و شعارهاى برخاسته از مطامع نفسانى و دنیوى دنیاداران قرار دارند نمونههایى تجربه شده و تاریخى و الگویى عملى و آكنده از راهكارهاى مذهبى و سیاسى باشد.
[h=2]6. فاطمه دختر حمزة بنعبدالمطلب[/h] او از صحابه مشهور پیامبر(صلی الله علیه و آله) است و ابنعقده و منصور رازى حدیث غدیر را از وى نقل كردهاند. (26)
[h=2]7. همسر زید بنارقم[/h] از جمله كسانى كه حدیث غدیر را روایت كردهاند زید بنارقم و نیز همسر وى مىباشد علامه طباطبایى ضمن نام بردن از گروه كثیرى كه روایت (من كنت مولاه فعلى مولاه) را نقل كردهاند به ایشان نیز اشاره مىكند. (27)
[h=5]ب. روایات زنان تابعى و ...[/h] در میان روایات غدیر روایتى با ده سند به چشم مىخورد كه همه راویانش زن هستند. نام این بانوان چنین است:
1. الشیخة ام محمد زینب ابنة احمد بنعبدالرحیم المقدسیه.
2. فاطمه دختر امام موسى بنجعفر(علیه السلام)
3. زینب دختر امام موسى بنجعفر(علیه السلام)
4. امكلثوم دختر امام موسى بن جعفر(علیه السلام)
5. فاطمه دختر جعفر بن محمد الصادق(علیه السلام)
6. فاطمه دختر محمد بن على(علیه السلام)
7. فاطمه دختر على بنالحسین(علیه السلام)
8. فاطمه دختر حسین بنعلى(علیه السلام)
9. سكینه دختر حسین بنعلى(علیه السلام)
10. امكلثوم دختر فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها).
این گروه از فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) نقل كردهاند كه حضرت فرمود:
«انسیتم قول رسول الله(صلی الله علیه و آله) یوم غدیر خم، من كنت مولاه فعلى مولاه و قوله انت منى بمنزلة هارون من موسى علیهماالسلام.» (28)
آیا سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روز غدیر را فراموش كردید، كه فرمود: هر كس من مولاى او هستم على مولاى اوست. و [آیا] گفتارش را [فراموش كردید كه فرمود]: [اى على،] جایگاه تو در برابر من مانند جایگاه هارون در برابر موسى است.
[h=2]11. عایشه بنت سعد[/h] عایشه بیشتر روایتهایش را از پدرش سعد (29) بن ابى وقاص نقل مىكند و نزد ابنحجر از راویان موثق به شمار مىرود. (30) او روایت غدیر را، از زبان پدرش چنین بازگو مىكند:
«كنا مع رسول الله(صلی الله علیه و آله) بطریق مكة و هو متوجه الیها (كذا فى النسخ و الصحیح و هو: متوجه الى المدینه) فلما بلغ غدیر خم وقف للناس ثم رد من تبعه و لحقه من تخلف فلما اجتمع الناس الیه قال: ایها الناس من ولیكم؟ قالوا: الله و رسوله. ثلاثا ثم اخذ بید على فاقامه ثم قال «من كان الله و رسوله ولیه فهذا ولیه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه.» (31)
با رسول خدا در راه مكه بودیم و او به سوى مكه توجه داشت. (در نسخههاى صحیح مىخوانیم كه به مدینه توجه داشت.) وقتى به غدیر خم رسید، ایستاد؛ آنان كه جلو بودند بازگشتند و آنان كه عقب مانده بودند، رسیدند. مردم پیرامونش گرد آمدند و حضرت فرمود:
اى مردم، سرپرست شما كیست؟ حاضران سه بار گفتند: خدا و پیامبرش. آنگاه دست على را بلند كرد و فرمود: هر كس خدا و رسول او سرپرستش هستند، این سرپرست اوست. خدایا، هر كس او را دوست دارد، دوست بدار و آن كس با او دشمنى مىورزد، دشمن بدار.
عایشه بنت سعد حدیث دیگرى نیز از پدرش روایت كرده، كه ولایت على(علیه السلام) را آشكار مىسازد:
«سمعت ابى یقول: سمعت رسول الله(صلی الله علیه و آله) یوم الجحفه فاخذ بید على فخطب فحمد الله و اثنى علیه ثم قال: ایها الناس انى ولیكم قالوا صدقت یا رسول الله ثم اخذ بید على فرفعها فقال: هذا ولیى و یؤدى عنى دینى و انا موالى من والاه و معادى من عاداه.» (32)
شنیدم پدرم گفت كه، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روز جحفه دست على(علیه السلام) را گرفت، سپس خطبه خواند، خداى را سپاس گفت، ستایش كرد و فرمود: اى مردم، من ولى شما هستم. گفتند: راست گفتى، اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله). سپس دست على را گرفت و بالا برد و فرمود: این جانشین من است و دین مرا ادا مىكند. من دوست دار كسى هستم كه او را دوست بدارد و دشمن كسى هستم كه با او دشمنى ورزد.
[h=2]12. دارمیه حجونیه كنانیه[/h] او از شیعیان معروف و بسیار مشهور حضرت امیرمؤمنان بوده به نحوى كه آوازهاش تا بدان حد پیچیده بود كه معاویه موقع ورود به مكه از وى سراغ گرفت این موضوع خود به خوبى مىتواند نمایانگر فعالیتهاى مؤثر و ارزنده این بانوى شیعه و محب اهل بیت باشد (ما تنها به آن بخش از سخنان وى كه مربوط به غدیر مىشود مىپردازیم) (33) آنچه از گفتگوى او و معاویه بر جاى مانده است را زمخشرى در كتاب «ربیع الابرار» چنین باز مىگوید:
سالى معاویه به حج رفت و از زنى كه به نام دارمیه حجونیه، كه سیاه چهره و تنومند بود، سراغ گرفت وقتى او را نزد معاویه آوردند، پرسید: اى دختر حام، چگونهاى؟
گفت: خوبم، حام نیستم، از قبیله بنىكنانم.
گفت: راست گفتى، آیا مىدانى چرا تو را فرا خواندم؟
- سبحان الله! من غیب نمىدانم.
- خواستم بپرسم چرا على را دوست دارى و با من دشمنى مىورزى؟
- آیا از پاسخ معافم مىدارى؟
- نه.
- حال كه نمىپذیرى مىگویم؛ من على را به خاطر عدالتش و تقسیم یكسانش دوست داشتم و با تو دشمنى مىورزم چون با آن كه براى حكومت از تو سزاوارتر بود، جنگیدى و در پى چیزى برآمدى كه براى تو نیست. با على دوستى ورزیدم به خاطر ولایتى كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، در روز غدیر خم در مقابل چشم تو، براى او اقرار گرفت، به خاطر آن كه به بیچارگان محبت مىورزید و دینداران را بزرگ مىداشت و ... . (34)
[h=2]13. حسنیه[/h] او در خانه امام صادق(علیه السلام) پرورش یافته بود و از شاگردان مكتب وى شمرده مىشد.(35) حسنیه، با استعداد سرشارش، در مناظرات مختلف، كه توسط هارونالرشید ترتیب داده مىشد، شركت جسته و از مقام ولایت دفاع مىكرد. در یكى از این مناظرهها از فردى، كه ابراهیم خوانده مىشد، پرسید: آیا در هیچ جاى تفاسیر شما آمده است كه در حجةالوداع رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امر پروردگار، در غدیر خم، فرود آمده، این آیه را: (یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالتك). با بیمناكى براى مردم تلاوت كرد و سپس آیه والله یعصمك من الناس نازل شد و [آیا در تفاسیر شما آمده است كه پس از نزول «والله یعصمك من الناس» پیامبر خدا دست على بنابىطالب را گرفت؛ بر منبرى، كه از جهاز شتر ساخته بودند، برآمد و گفت: من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله و العن من ظلمه. آنگاه، این آیه نازل شد: «الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دینا.»
ابراهیم سر به زیر افكند، حسنیه علماء را مخاطب ساخت و آنان را به جان هارون سوگند داد. حاضران، كه خود را در مقابل هارونالرشید مىدیدند، لب به تایید گشودند. ابو یوسف گفت: بیشتر صحابه و مفسران تصریح كردهاند كه این آیه در باره على بنابىطالب نازل شده است و حدیث "من كنت مولاه فعلى مولاه" نیز مشهود است.
حسنیه پرسید در باره «انما ولیكم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یوتون الزكوة و هم راكعون» چه مىگویید؟ ابویوسف گفت: به اجماع امت در باره على بن ابىطالب است.
آنگاه حسنیه با شگفتى پرسید: ... احكام و نصوص الهى را وا مىنهید و بیعت روز غدیر را نادیده مىگیرید؟! (36)
[h=2]14. عمیرة بنتسعد بن مالك[/h] او نیز از تابعین شمرده مىشود. عمیره، اهل مدینه و خواهر سهل ام رفاعه ابن مبشر بود. او از راویان حدیث غدیر است و در سلسله سند حدیث «منا شده» امیرمؤمنان(علیه السلام) قرار دارد.
[h=2]15. امالمجتبى علویه[/h] او حدیث غدیر را از عدى بنثابت نقل كرده است و ابنعساكر در تاریخ خود از حدیث وى یاد مىكند. (37)
16. فاطمه بنت على بنابىطالب(علیه السلام)
او دختر على بنابىطالب(علیه السلام) است و مادرش امولد مىباشد. برقى در رجال خود وى را از راویان امام حسن(علیه السلام) مىداند (38) و در تهذیبالاحكام از راویان امیرمؤمنان(علیه السلام)، ابىحنیفه، اسماء بنتعمیس (39) شمرده شده است. حدیث منزلت (40) و ردالشمس (41) از جمله روایات اوست. وى حدیث غدیر را از امسلمه نقل نموده است. (42)
«اشهد الله تعالى لقد سمعته یقول: على خیر من اخلفه فیكم و هو الامام و الخلیفة بعدى و سبطاى و تسعة من صلب ائمة ابرار لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیین و لئن خالفتموهم لیكون الاختلاف فیكم الى یوم القیمة.»
پىنوشتها:
1- درباره اسلام خدیجه این سخن امیرمؤمنان به تنهایى كافى است كه فرمود: «لم یجمع بیت واحد یومئذ فى الاسلام غیر رسول الله و خدیجه و انا ثالثهما.» نهجالبلاغه خطبه 192 (قاصعه).
2- كانت سمیه ام عمار بن یاسر و ابوه یاسر ممن عذب فى الله تعالى فصبرا و ارادتهما قریش على ان رجعا عن الاسلام الى الكفر فابیا فضرب ابوجهل سمیة بحربة فى قبلها فماتت ... . اعیانالشیعه، ج7 ، ص319.
3- ریاحینالشریعة، ج 2، ص 305.
4- الغدیر ج 1، ص9.
5- خصال صدوق، ج 1، ص173؛ عوالم، ج 11، ص467. «هل ترك ابى یوم غدیر خم لاخذ عذرا» تاكید مورخان بر این كه اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) از جمله حاضرین در غدیر بودند مبین این مطلب است كه حضرت فاطمه زهرا(س) نیز در بین آنان حضور داشته است. زیرا مورخان حضور زنان پیامبر را به طور مستقل بیان كرده و گفتهاند كه امهات مؤمنین همراه پیامبر بودند بنابراین از طرفى فاطمه زهرا(علیهاالسلام) داراى چنان شخصیت برترى است كه در صورت عدم حضور وى در غدیر باید بتوان روایاتى دال بر آن یافت كه ظاهرا وجود ندارد از این روى مىتوان گفت كه ایشان نیز در بین جمع حاجیان در حجةالوداع حضور داشته است.
6- بحارالانوار، ج36، ص353 و 354/ اسمى المناقب، ص 32/ نهجالحیاة، ص 38.
7- احقاق الحق، ج 2، ص 460. در فیض الغدیر، ص 391 به نقل از ینابیع الموده حدیث را چنین نقل كرده است «قالت: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) من كنت ولیه فعلى ولیه و امامه.»
8- الغدیر، ج 1، ص197/ «من كنت مولاه فعلى مولاه» احقاق الحق، ج6، ص 282/ ارجح المطالب، ص 571 و 448. صاحب فیض الغدیر توضیحى بر احتجاج حضرت فاطمه دارد (فیض الغدیر، ص 390).
9- ام سلمه دختر ابىامیه بنالمغیرة مخزومى است مادرش عاتكه دختر عبدالمطلب است او دختر عمه پیامبر و همسر وى بود و در سال 65 هجرى وفات یافت. (اعلام خصال صدوق، ص 301)
10- معارج النبوة، ج 2، ص 318.
11- فیض الغدیر، ص 388 - 389.
12- الغدیر، ج 1، ص17 و 18/ ملحقات احقاق الحق، ص53/ معجم رجال الحدیث، ج23، ص177.
13- اعلام النساء، ص 651/ بصائر الدرجات، ص183، ح 4.
14- مانند «من سب علیا فقد سبنى و من سبنى فقد سب الله تعالى» (المستدرك على الصحیحین، ج3، ص 121) و «قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) كانى دعیت فاجیب و انى تارك فیكم الثقلین احدهما اكبر من الاخر كتاب الله عز و جل حبل ممدود من السماء الى الارض و عترتى اهل بیتى فانظروا كیف تخلفونى فیهما». اعلامالنساء، ص 634 نقل از امالى شیخ طوسى، ج 2، ص 92/ كشفالغمه، ج2، ص 32، ارجح المطالب، ص 338، از طریق ابنعقده.
15- اعیان الشیعه، ج3، ص 408/ جامع الرواة، ج 2، ص 455/ خلاف طوسى، ج 1، ص 5.
16- الغدیر، ج 1، ص17.
17- امالى مفید، ص 55 و 56/ ارشاد مفید، ص163 و 164. مجموعه فضایل و عنایات اسماء بنت عمیس به اهل بیت(علیه السلام) در ضمن مقالهاى مستقل در شمارههاى آینده به خوانندگان گرامى ارائه خواهد شد.
18- اعیان الشیعه، ج3، ص 488.
19- رجال برقى، ص 60.
20- رجال شیخ طوسى، ص33.
21- تنقیح المقال، ج3، ص73/ معجم رجال الحدیث، ج23، ص 881.
22- اعلام النساء، ص 488/ ارجح المطالب، ص337.
23- «رجع رسول الله(صلی الله علیه و آله) من حجة حتى نزل بغدیر خم ثم قام خطیبا بالهاجرة فقال: ایها الناس [من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و اخذل من خذله و انصر من نصره] ینابیع المودة، ص 40/ اعلام النساء، ص489. روایت غدیرى فاخته را در الغدیر، ج 1، ص 18 و احقاق الحق، ج 2، ص463 ببینید.
24- عایشه در سال 57 در مدینه درگذشت و در بقیع دفن شد. (اعلام خصال صدوق، ص 315)
25- الغدیر، ج 1، ص 48/ احقاق الحق، ج 2، ص 460.
26- الغدیر، ج 1، ص 58. منصور بنحسین آبى معروف به ابوسعد صاحب كتاب نثرالدرر متوفى قرن پنجم كتابى به نام حدیثالغدیر نوشته و بنا به گفته مناقب ابن شهرآشوب این كتاب راویان حدیث غدیر را بر حسب حروف الفبا برشمرده است. «غدیر در آینه كتاب، ص79»
27- المیزان فى تفسیر القرآن، ص59.
28- روایت فوق را حافظ بزرگ ابوموسى مدینى در كتاب خود آورده است. او مىگوید: این حدیث سلسلهدار است. زیرا هر یك از فاطمهها از عمه خود روایت كردهاند و این روایت پنج خواهر برادر است كه هر یك از دیگرى نقل كردهاند. رك: اسنى المطالب فى مناقب على بنابىطالب»، شمس الدین ابوالخیر الجزرى، ص 32؛ احقاق الحق، ج 21، ص26 و27؛ بحارالانوار، ج36، ص353؛ عوالم، ج 11، ص 444؛ اثبات الهدى، ج 2، ص553 و ج3، ص127؛ اعلام النساء المؤمنات، ص 578 و مسند فاطمه معصومه(سلام الله علیها)، سید علىرضا سید كبارى، ص56 (چاپ نشده).
29- ابواسحاق سعد بنابىوقاص در سال 54 - 58 و عایشه بنتسعد در سال117 وفات یافتند. نسایى روایت وى را نقل كرده است. به خصائص نسایى، ص3 مراجعه شود.
30- التقریب، ابنحجر، ص473.
31- الغدیر، ج 1، ص 38- 41/ خصائص نسائى، ص 18 و 25. عایشه بنت سعد احادیث دیگرى راجع به فضایل امیرمؤمنان دارد؛ به اسنى المطالب، ص 52 و ملحقات احقاق الحق، ص189 و 190 رجوع كنید.
32- الغدیر، ج 1، ص 38 - 41.
33- دارمیه حجونیه از زنان فاضل، خردمند و فصیح بود. او استدلالى قوى داشت و در خط ولایت استوار بود. روایت او را ابنعبدربه در عقد الفرید از سهل بنابىسهل تمیمى از پدرش نقل كرده است.(عقد الفرید، ج 1، ص 352/ بلاغات النساء، ص 72)
34- متن كامل مباحثه دارمیه حجونیه را در كتب ذیل بخوانید: بلاغات النساء، ص 72/ العقد الفرید، ج 1، ص 162/ صبح الاعشى، ج 1، ص259/ الغدیر، ج 1، ص209/ اعلام النساء المؤمنات، ص333/ اعیان الشیعه، ج6، ص 364.
35- ریاض العلماء، ج 5، ص 704. او فاضل، عالم، مدقق و آگاه به اخبار و آثار بود.
36- این متن در حلیة المتقین، بخش مناظرات حسنیه، ذكر شده است. در باره موضوع مناظره حسنیه اختلاف است. سید محسن امین در اعیان الشیعه، ذیل كلمه «حسنیه» مىگوید: این [مناظره] از اختراعات ابوالفتوح رازى است. مرحوم خوانسارى در روضات الجنات این مناظره را ذكر كرده است و شیخ آقابزرگ در ذریعه مىنویسد: الحسنیه: رسالة فى الامامة تنسب الى مؤلفها و هو بعض الجوارى من بنات الشیعة فیها مناظراتها مع علماء المخالفین فى عصر هارونالرشید. (الذریعه، ج7، ص 200، رقم89/ نقل از اعلامالنساء، ص 300 تا 301). براى تحقیق بیشتر در باره شخصیت حسنیه به تنقیح المقال، ج3، ص247/ ریاض العلماء، ج 5، ص407/ روضات الجنات، ج 1، ص153/ الذریعة، ج7، ص 200 و ج 4، ص97 و ج 25، ص296 و ج 5، ص 105 و 145 و 161/ من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 75. معجم رجال الحدیث، ج23، ص187 رجوع كنید. خلاصهاى از مطالب كتب فوق در اعلام النساء ص 300 تا 302 آمده است.
37- الغدیر، ج 1، ص 70.
38- پیام غدیر، عذرا انصارى، ایشان روایت را از تاریخ دمشق، باب تاریخى على بنابىطالب (علیهالسلام) ص 51 نقل نمودهاند.
39- رجال برقى، ص 60/ معجم رجال الحدیث، ج23، ص197، رقم 15659.
40- تهذیب التهذیب، ج12، ص 470.
41- اعیان الشیعة، ج 8، ص39 - ملحقات احقاق الحق، ص262
42- همان، ص 54.
ماهنامه كوثر، ش 2، محمد عابدى .
[h=1]قسم به غدیر[/h]
در بین صحابه و تابعین چه پیش از دوران خلافت ظاهرى امیرالمؤمنین على علیه السلام و چه در عهد خلافت آن جناب و زمانهاى بعد، استدلال به قضیه غدیر و قسم و سوگند خوردن به آن رواج پیدا كرده بود.
عمر در هنگام احتضار و مرگ خود، امر خلافت را بین شش نفر به شورا گذاشت. (حضرت على علیه السلام، عثمان، طلحه و زبیر، سعد و عبدالرحمن بن خوف)
ابوالطفیل گوید، چون این عده شورا تشكیل دادند، مرا به عنوان دربان قرار دادند كه از ورود افراد جلوگیرى نمایم. در این هنگام على علیه السلام، فرمود: من بطور مؤكد بر شما احتجاج و استدلال خواهم نمود به چیزى كه هیچ فرد عربى و غیرعربى از شما نتواند آنرا دگرگون نماید. شما را سوگندى می دهم به خدا كه آیا در میان شما كسى هست كه پیش از من به وحدانیت خدا ایمان آورده باشد؟
همگى گفتند: نه. فرمود: شما را به خدا قسم سوگند می دهم در میان شما كسى هست كه برادرى چون جعفر طیار و عمویى چون حمزه و همسرى چون فاطمه علیها السلام و فرزندانى چون حسن و حسین داشته باشد؟
همگى گفتند: نه. فرمود: شما را به خدا سوگند می دهم آیا در میان شما جز من كسى هست كه رسول خدا درباره او فرموده باشد، « من كنت مولاه فعلىّ مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، وانصر من نصره... لیبلغ الشاهد الغائب».همگى گفتند: نه و همگى بر صحت این حدیث شریف مهر تاءیید زدند.
[h=1]اقرار این دو بر حدیث غدیر[/h] [h=2]
اقرار عمرو بن عاص[/h] مردى از اهالى همدان به نام "برد" به نزد معاویه آمد. در آن هنگام از عمرو بن عاص شنید كه نسبت به على علیه السلام سخنان ناروا و توهین آمیز می گوید. آن مرد به عمرو بن عاص گفت: همانا بزرگان ما از رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم شنیده اند كه فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه» آیا این سخنان حق است یا باطل؟
عمرو بن عاص گفت: این سخنان كاملا حق و درست است و من در ادامه این سخنان می گویم كه هیچ یكى از صحابه رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم نیست كه مناقب و فضایلى چون فضایل على علیه السلام براى او باشد، ولى على علیه السلام فضایل و مناقب خود را به سبب كارهاى كه درباره عثمان نمود، تباه و نابود ساخت.
برد گفت: آیا دستور كشتن عثمان را على علیه السلام صادر كرده بود یا خود اقدام به كشتن او كرد؟
عمرو گفت: نه دستور قتل از على علیه السلام بود و نه خود او این كار را كرد بلكه قاتل او را پناه داد و دستگیرى او ممانعت به عمل آورد.
برد گفت: آیا با این وصف مردم با او در مورد خلافت بیعت كردند؟
عمرو گفت: آرى.
برد گفت: پس چه چیزى تو را از بیعت على علیه السلام خارج نمود؟
عمرو گفت: متهم دانستن من او را درباره قتل عثمان.
برد گفت: تو خود نیز مورد چنین اتهامى واقع شدى.
عمرو گفت: راست گفتى و به همین علت به فلسطین رفتم.
پس از این صحبت ها، برد به سوى قبیله خود برگشت و به آنها گفت: ما به سوى قومى رفتیم و علیه آن قوم از صحبت هاى خودشان برهان و سند محكومیتشان را گرفتیم. اى مردم على علیه السلام بر حق است از او پیروى كنید.(244)
[h=2]اقرار سعد[/h] همچنین روزى، مردى از سعد پرسید: چرا على بن ابى طالب تو را نكوهش نمود و تو چرا از او تخلف نموده اى.
سعد گفت: به خدا قسم این كار من خطاى بزرگى بود كه من مرتكب شدم. همانا به على بن ابى طالب علیه السلام سه امتیاز داده شده است كه اگر یكى از آنها به من عطا شده بود براى من از دنیا و آنچه در دنیاست، محبوب تر بود.
به طور قطع رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم روز غدیر خم پس از حمد و ثناى خداوند فرمود: آیا می دانید كه من به اهل ایمان اولى و سزاوارترم؟
گفتیم: آرى.
فرمود: بارخدایا، هر كس من مولاى اویم، على علیه السلام مولاى اوست، دوست بدار كسى را كه او را دوست دارد و دشمن بدار كسى را كه دشمن على علیه السلام است.
على علیه السلام را در روز خیبر در حالى كه به علت بیمارى درد چشم جایى را نمى دید، به حضور پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم آوردند. رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم آب مبارك دهان خود را در چشمهاى ایشان ریخت و درباره او دعا فرمودند. از بركت دعاى آن حضرت، تا هنگام شهادتش دیگر مبتلا به بیمارى چشم نگشت و خیبر با نیروى او گشوده و فتح گردید.
روزى رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم در حالى كه اصحاب نیز در مسجد بودند، دستور فرمودند كه اصحاب مسجد را ترك كنند و او را با على علیه السلام تنها بگذارند.
عباس گفت: یا رسول خدا ما را كه وابسته و از قبیله تو هستیم هم مسجد را ترك كنیم؟
پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم فرمودند: آرى. بیرون رفتن شما از مسجد و تنها ماندن من و على علیه السلام به میل و اراده شخص من نیست بلكه بر حسب امر الهى و دستور خداوند است.
[h=1]علی از حماسه غدیر می گوید
[/h]
با اینكه بیشتر مسلمانان صحت حدیث غدیر و اعلام ولایت أمیرمؤمنان على ـ علیه السلام ـ را پذیرفتهاند و غالبا آن را از احادیث قطعى و متواتر مىدانند، باز گروهى چنین مىپرسند : اگر واقعا حادثه غدیر خم اتفاق افتاده و بسیارى نیز شاهد آن بودهاند، چرا شخص امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ برای اثبات حقانیت خود هرگز از آن بهره نگرفت؟ در باور این گروه عدم استشهاد حضرت به حدیث غدیر نشاندهنده این حقیقت است كه یا واقعهاى به نام غدیر در تاریخ تحقق نیافته، یا بر فرض تحقق بر امامت حضرت دلالت نداشته است.
در پاسخ این مطلب باید گفت: اگر حدیث غدیر را از احادیث قطعى و متواتر ندانیم، باید بپذیریم كه در میان احادیث پیامبر اكرم(ص) و مطالب تاریخى مورد قطعى و متواتر وجود ندارد؛ علاوه بر این، این ادعا كه امیرمؤمنان(ع) براى اثبات حقانیت خود به حدیث غدیر استناد نكرده، خود شاهد بىاطلاعى و ناآگاهى گوینده آن است.
بررسى اجمالى كتابهاى معتبر و مورد قبول فرقههاى گوناگون اسلامى نشان مىدهد كه حضرت على(ع) بیش از 22 بار پیرامون غدیر و استشهاد به آن سخن گفته است. هر چند این موارد در حوصله این مقاله نمىگنجد و نیازمند فرصت بیشتر است، ولى براى نمونه تنها ده مورد آن را نقل و در بقیه موارد تنها به ذكر منابع بسنده مىكنیم.
[h=2]در مسجد پیامبر(ص)
[/h] .1 برابر آنچه از منابع تاریخى به دست مىآید اولین موردى كه حضرت على ـ علیه السلام ـ حدیث غدیر را مطرح فرمود، بعد از رحلت پیامبر اكرم ـ صلى الله علیه و آله ـ بود. وقتى حضرت را براى بیعت به مسجد آوردند، آن بزرگوار با بیان حقانیت خود خلافت مسلمین را از آن خویش دانست و از بیعت امتناع كرد. بشیر بن سعد انصارى برخاست و گفت: اى ابوالحسن، اگر انصار قبل از بیعت با ابوبكر این كلام را مىشنیدند، حتى دو نفر در باره بیعت با شما اختلاف نمىكردند. حضرت در جواب فرمود:
«یا هؤلاء أكنت أدع رسول الله مسجى لا أواریه و أخرج أنازع فى سلطانه؟ و الله ما خفت أحدا یسمو له و ینازعنا أهل البیت فیه و یستحل ما استحللتموه، و لا علمت أن رسول الله صلى الله علیه و آله ترك یوم غدیر خم لأحد حجة و لا لقائل مقالا. فأنشد الله رجلا سمع النبى صلى الله علیه و اله یوم غدیر خم یقول: «من كنت مولاه فهذا على مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله» أن یشهد الان بما سمع». 1
آیا باید پیكر رسول خدا(ص) را بر روى زمین رها مىكردم و قبل از كفن و دفن آن حضرت، در باره خلافت و جانشینى وى نزاع مىكردم؟ مسأله خلافت چنان روشن بود كه گمان نمىكردم كسى در صدد دستیابى به آن باشد و در این موضوع با اهل بیت پیامبر(ص) درگیر شوند. مگر رسول خدا ـ صلى الله علیه و آله ـ در روز غدیر خم حجت را بر مردم تمام نكرد و مگر جاى عذرى براى كسى باقى مانده بود؟
همگان را به خدا قسم مىدهم، هر كس كلام پیامبر اكرم در روز غدیر خم را شنیده است كه مىفرمود: «هر كس كه من مولاى او هستم اینك على مولاى اوست. خداوندا، هر كس على را دوست دارد دوست بدار و آن كه على را دشمن بشمارد، دشمن دار، هر كس على را یارى كند یارى كن، و هر كه على را خوار كند، خوار ساز.» برخیزد و شهادت دهد.
زید بنارقم مىگوید: بعد از این سخن حضرت، دوازده تن از اصحاب جنگ بدر برخاستند و گواهى دادند. اما من، با آنكه این گفتار را از زبان رسول الله ـ صلى الله علیه و آله ـ شنیده بودم، از اداى شهادت خوددارى كردم و بر اثر همین امر و نفرین حضرت بینایىام را از دست دادم.
هر كس كه من مولاى او هستم على مولاى اوست. خدایا، دوستش را دوست بدار و دشمنش را دشمن شمار. پس ولایت من معیار ولایت خدا و دشمنى با من میعار دشمنى با خدا شد؛ و خداوند در همان روز این آیه را نازل فرمود: امروز دین شما را كامل ساختم، نعمتم را بر شما تمام كردم و اسلام را دین شما برگزیدم
[h=2]در خطبه وسیله
[/h] .2 هفت روز پس از وفات پیامبر اكرم(ص)، امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ در مدینه خطبهاى بسیار بلند ایراد فرمود كه به خطبه وسیله معروف شد. حضرت در آن خطبه به واقعه غدیر خم و نزول آیه اكمال دین در آن روز تصریح مىكند. ثقةالاسلام كلینى، در روضه كافى، خطبه وسیله را نقل كرده است. در بخشى از آن چنین مىخوانیم:
«... و قوله صلى الله علیه و اله حین تكلمت طائفة فقالت: نحن موالى رسولالله(ص) فخرج رسول الله صلى الله علیه و آله إلى حجة الوداع ثم صار الى غدیر خم، فأمر فأصلح له شبه المنبر ثم علاه و أخذ بعضدى حتى رئى بیاض إبطیه رافعا صوته قائلا فى محفله: «من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» فكانت على ولایتى ولایة الله و على عداوتى عداوة الله. و أنزل الله عزو جل فى ذلك الیوم: الیوم اكملت لكم دینكم و أتممت علیكم نعمتی و رضیت لكم الاسلام دینا 2 فكانت ولایتى كمال الدین و رضا الرب جل ذكره...» 3
[در اواخر عمر پیامبر اكرم(ص)،]، وقتى گروهى گفتند: ما بعد از پیامبر رهبران مردم هستیم، رسول خدا(ص) براى حجةالوداع از مدینه خارج شد و پس از اعمال حج به وادى غدیر خم شتافت، فرمان داد چیزى مانند منبر برایش آماده كردند. سپس بالاى آن رفت، و بازوى مرا گرفت و بلند كرد، به گونهاى كه سفیدى زیر شانههایش دیده شد. آنگاه با آواز بلند فرمود:
هر كس كه من مولاى او هستم على مولاى اوست. خدایا، دوستش را دوست بدار و دشمنش را دشمن شمار. پس ولایت من معیار ولایت خدا و دشمنى با من میعار دشمنى با خدا شد؛ و خداوند در همان روز این آیه را نازل فرمود: امروز دین شما را كامل ساختم، نعمتم را بر شما تمام كردم و اسلام را دین شما برگزیدم.
پس ولایت من كمال دین و رضایت پروردگار جل ذكره شد. ...
[h=2]در شوراى شش نفره
[/h] .3 در شوراى منتخب خلیفه دوم براى تعیین خلیفه، كه امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ نیز در شمار آنان جاى داشت، استدلالهاى فراوانى از حضرت نقل شده كه در كتابهاى تاریخ و حدیث به «حدیث الانشاد» یا «حدیث المناشدة» معروف است. امام(ع) در یكی از استدلالهاى خود به حدیث غدیر خم استناد كرده است.
ابنمغازلى شافعى (متوفاى 483)، در كتاب المناقب،سخن على(ع) را چنین نقل مىكند:
«فأنشدكم بالله، هل فیكم أحد قال له رسول الله صلى الله علیه و آله: «من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، لیبلغ الشاهد منكم الغائب» غیرى؟ 4 قالوا: اللهم لا.»
شما را به خدا سوگند مىدهم، در جمع شما غیر از من كسى هست كه پیامبر در باره او فرموده باشد: «هر كس من مولاى او هستم على مولاى اوست، خدایا، دوستدارش را دوست بدار و دشمنش را دشمن بشمار، حاضران باید این مطلب را به غائبان برسانند؟ اعضاى شورا گفتند: به خدا سوگند، نه».
[h=2]در روزگار عثمان
[/h] .4 در ایام خلافت عثمان جمعى از مهاجران و انصار در مسجد النبى ـ صلى الله علیه و اله ـ گرد آمده، پیرامون فضایل و سوابق قریش و انصار سخن مىگفتند و از سخنان پیامبر اكرم (ص) در باره قریش و انصار بهره مىجستند. حضرت على ـ علیه السلام ـ نیز در این مجلس حضور داشت و به سخنان آنان گوش مىداد. گروهى از حضرت خواستند كه او نیز سخنى بگوید. حضرت پارهاى از سوابق و مناقبش را برشمرد و حاضران بر درستى گفتارش گواهى دادند. آنگاه امام به حدیث غدیر اشاره كرد و فرمود:
«افتقرون أن رسول الله صلى الله علیه و آله دعانى یوم غدیر خم فنادى لى بالولایة ثم قال : لیبلغ الشاهد منكم الغائب؟»قالوا: اللهم نعم. 5
آیا قبول دارید كه رسول خدا ـ صلى الله علیه و آله ـ در روز غدیر خم مرا خواست، ولایتم را به مردم ابلاغ كرد و فرمود حاضران باید این مطلب را غایبان برسانند؟ حاضران گفتند : آرى.
در میدان جنگ جمل
.5 قبل از شروع جنگ جمل، حضرت براى اتمام حجتى دیگر به طلحه پیام داد تا با وى دیدار كند. طلحه نیز پذیرفت و به حضور امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ شتافت. حضرت به وى فرمود :
«نشدتك الله هل سمعت رسول الله صلى الله علیه و آله یقول: «من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه»؟ قال: نعم. قال ـ علیه السلام ـ «فلم تقاتلنى؟» قال: لم اذكر. 6
تو را به خدا سوگند مىدهم، آیا شنیدى كه رسول الله ـ صلى الله علیه و آله ـ مىفرمود : «هر كس من مولاى او هستم على مولاى اوست، خدایا هر كس او را دوست دارد دوست بدار و هر كس با او دشمنى مىكند دشمن بدار؟»طلحه گفت: آرى شنیدهام.
حضرت فرمود: پس چرا با من مىجنگى؟
طلحه جواب داد: فراموش كرده بودم.
[h=2]در صحنه صفین
[/h] .6 در جنگ صفین، هنگامى كه فرستادههاى معاویه به حضور امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ رسیدند تا به اصطلاح بین حضرت و معاویه صلح برقرار سازند، حضرت خطبهاى ایراد كرد و فرمود:
«أنشد كم الله فى قول الله: (یا ایها الذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولى الأمر منكم) 7 و قوله: (إنما ولیكم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزكاة و هم راكعون)8 ثم قال: (و لم یتخذوا من دون الله و لا رسوله و لا المؤمنین ولیجة)،9 فقال الناس: یا رسول الله، أخاص لبعض المؤمنین أم عام لجمیعهم؟ فأمر الله عز و جل رسوله أن یعلمهم فیمن نزلت الایات و أن یفسر لهم من الولایة ما فسر لهم من صلاتهم و صیامهم و زكاتهم و حجهم. فنصبنى بغدیر خم و قال: «إن الله ارسلنى برسالة ضاق بها صدرى و ظننت أن الناس مكذبونى، فأوعدنى لأبلغنها أو یغذبنى، قم یا على» ثم نادى بالصلاة جماعة فصلى بهم الظهر ثم قال: «ایها الناس، إن الله مولاى و أنا مولى المؤمنین و أولى بهم من أنفسهم، ألا من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، و انصر من نصره و اخذل من خذله.» فقام إلیه سلمان الفارسى فقال: یا رسول الله ولائه كماذا؟ فقال: «ولائه كولایتى، من كنت اولى به من نفسه فعلى أولى به من نفسه.» و أنزل الله تبارك و تعالى : (الیوم اكملت لكم دینكم و أتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الإسلام دینا) 10 ...» 11
شما را به خدا سوگند مىدهم، در باره این آیات: «اى مؤمنان، از خدا و پیامبر و صاحبان امر خود پیروى كنید؛»«صاحب اختیار و ولى شما خدا و پیامبرش و كسى است كه نماز را به پا داشته، در حال ركوع زكات مىدهد» و «غیر از خدا، پیامبر و مؤمنان را دوست صمیمى به شمار نیاوردید.»
مردم از رسول خدا(ص) سؤال كردند: آیا مراد از «مؤمنان» در این آیات بعضى از آنهاست یا همه آنان را شامل مىشود؟ خداوند به پیامبرش دستور داد تا به آنان بفهماند كه این آیات در باره چه كسى نازل شده است و ولایت را براى آنها تفسیر كند چنانكه نماز، روزه، زكات و حج را تفسیر كرد. پیامبر(ص)، براى امتثال امر خدا، در غدیر خم مرا به خلافت منصوب كرد و فرمود: «خداوند مرا به رسالتى فرستاده است كه سینهام از آن به فشار آمده، گمان مىكنم مردم مرا تكذیب خواهند كرد؛ ولى خداوند مرا تهدید كرد و فرمود: این پیام را برسانم وگرنه مرا عذاب مىكند. اى على برخیز». سپس مردم را براى نماز جماعت فرا خواند، و نماز ظهر را با آنان خواند و فرمود: اى مردم، خداوند مولاى من است، من مولاى مؤمنینم و اختیارم بر مؤمنین از خود آنان بیشتر است، بدانید هر كه من مولاى او هستم على مولاى اوست. خداوندا، هر كه على را دوست دارد دوست بدار و آن كه على را دشمن دارد دشمن بدار، هر كس على را یارى كند یارى كن و هر كه على را یارى نكند خوار كن.
در اینجا سلمان فارسى برخاست و گفت: یا رسول الله، ولایت و اختیار او بر مردم چگونه است؟ حضرت فرمود: اختیارات او مانند اختیارات من است، هر كس اختیار من به او از خود او بیشتر بوده، على هم اختیارش بر او از خودش بیشتر است. و خداوند تبارك و تعالى این آیه را نازل فرمود: امروز دین شما را كامل كردم، نعمتم را بر شما تمام كردم و راضى شدم كه اسلام دین شما باشد.
ابنمغازلى شافعى (متوفاى 483)، در كتاب المناقب،سخن على(ع) را چنین نقل مىكند: «فأنشدكم بالله، هل فیكم أحد قال له رسول الله صلى الله علیه و آله: «من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، لیبلغ الشاهد منكم الغائب» غیرى؟ قالوا: اللهم لا.» شما را به خدا سوگند مىدهم، در جمع شما غیر از من كسى هست كه پیامبر در باره او فرموده باشد: «هر كس من مولاى او هستم على مولاى اوست، خدایا، دوستدارش را دوست بدار و دشمنش را دشمن بشمار، حاضران باید این مطلب را به غائبان برسانند؟ اعضاى شورا گفتند: به خدا سوگند، نه»
[h=2]در مسجد كوفه
[/h] .7 امام على ـ علیه السلام ـ بارها مردم را در مسجد كوفه جمع كرد و فرمود كه، هر كس در غدیر خم حضور داشته، حدیث غدیر را از زبان پیامبر اكرم شنیده است برخیزد و شهادت دهد.
هر بار حضرت چنین خواستهاى را بیان كرده، جمعى از بزرگان اصحاب پیامبر(ص) اجابت كرده، شهادت دادند كه، ما در غدیر خم این سخن را از رسول خدا(ص) شنیدهایم.
این بخش از استشهادات حضرت چنان گسترده و متنوع است كه، بى هیچ اغراقى گردآورى منابع آن كتابى مىطلبد.
احمد بنحنبل در مسند خود داستان یكى از گواهجویىهاى حضرت را چنین نقل مىكند: على ـ رضى الله عنه ـ مردم را در رحبة (یكى از میادین كوفه) گرد آورد و فرمود:
«أنشد الله كل امرئ مسلم سمع رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم یقول یوم غدیر خم ما سمع لما قام.»
به خدا سوگند مىدهم هر مسلمانى كه در روز غدیر خم گفتار پیامبر خدا(ص) را شنیدهاست برخیزد و شهادت دهد.
احمد بنحنبل مىافزاید: به گفته ابىالطفیل سى تن از مردم برخاستند ولى ابونعیم نقل مىكند كه بسیارى از مردم برخاسته، شهادت دادند پیامبر اكرم(ص) را در غدیر خم در حالى كه دست حضرت على را گرفته بود، مشاهده كردند كه مىفرمود: «آیا مىدانید كه من به مؤمنین از خودآنان سزاوارترم؟» مردم در جواب عرضه داشتند: آرى چنین است، اى رسول خدا. آنگاه فرمود: «هر كس من مولاى او هستم على مولاى اوست. خدایا، دوستدار وى را دوست بدار و با دشمن وى دشمن باش.
ابىالطفیل كه راوى این حدیث است، مىگوید: من از جمع مردم خارج شدم. در حالى كه پذیرش این حدیث برایم مشكل بود و در تردید به سر مىبردم، به ملاقات زید بنارقم رفتم و آنچه از على(ع) در آن روز دیده و شنیده بودم با وى در میان گذاشتم. زید بن ارقم گفت: حق همان است كه شنیدهاى. من خود همه آن مطالب را از رسول خدا(ص) شنیدهام». 12
[h=2]در میدان كوفه
[/h] .8 امام على(ع) در خطبهاى، كه در رحبه كوفه ایراد كرد، به واقعه غدیر و گفتار پیامبر اكرم(ص) در آن تمسك جست. ولى در این محفل انس بنمالك، كه در غدیر حضور داشت، مصلحتاندیشى پیشهكرده، از گواهى دادن سرباز زد.
ابنابىالحدید در شرح نهجالبلاغه چنین نقل مىكند:
«المشهور أن علیا ـ علیه السلام ـ ناشد الناس الله فى الرحبة بالكوفة، فقال: أنشدكم الله رجلا سمع رسول الله صلى الله علیه و آله، یقول لى و هو منصرف من حجة الوداع: من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، فقام رجال فشهدوا بذلك. فقال ـ علیه السلام ـ لانس بنمالك: «لقد حضرتها فما بالك؟. فقال: یا امیرالمؤمنین كبرت سنی و صار ما أنساه اكثر مما اذكر. فقال [على علیه السلام] له: ان كنت كاذبا فضربك الله بها بیضاء لا تواریها العمامة. فما مات حتى أصابه البرص». 13
مشهور است كه على ـ علیه السلام ـ در رحبه كوفه مردم را سوگند داد و گفت: به خدا سوگند مىدهم هر كس در بازگشت رسول خدا(ص) از حجةالوداع از آن حضرت شنید كه در باره من فرمود : «من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» برخیزد و گواهى دهد . مردانى برخاستند و گواهى دادند. سپس على ـ علیه السلام ـ به انس بن مالك فرمود: تو نیز آن روز حضور داشتى، چه شده است [كه گواهى نمىدهى]؟ انس گفت: یا امیرالمؤمنین، سن من زیاد شده و آنچه فراموش كردهام بیش از چیزهایى است كه به یاد دارم. حضرت فرمود : اگر دروغگو باشى، خداوند تو را به چنان سفیدى مبتلا كند كه حتى عمامه نیز آن را پنهان نسازد. پس انس قبل از آنكه بمیرد مبتلا به پیسىشد.
[h=2]در مسجد كوفه
[/h] .9 حضرت على ـ علیه السلام ـ بارها در مسجد كوفه نیز به واقعه غدیر و سخن رسول خدا در آن روز تمسك جست. زیدبنارقم چنین نقل مىكند: «نشد على ـ علیه السلام ـ الناس فى المسجد فقال: أنشد الله رجلا سمع النبى صلى الله علیه و آله یقول: من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. فقام اثنا عشر بدریا، ستة من الجانب الأیمن و ستة من الجانب الأیسر، فشهدوا بذلك. و كنت انا فیمن سمع ذلك فكتمته، فذهب الله ببصرى». 14
على ـ علیه السلام ـ مردم را در مسجد سوگند داد و فرمود: به خدا سوگند مىدهم هر كه گفتار پیامبر(ص) را شنید كه فرمود: هر كه من مولا و فرمانرواى اویم على مولاى اوست، خدایا هر كه او را دوست دارد دوست بدار و هر كه او را دشمن دارد دشمن دار؛ برخیزد و گواهى دهد. پس دوازده تن از اهل بدر، شش تن از سمت راست و شش تن از سمت چپ، برخاستند و بدان گواهى دادند. من نیز از كسانى بودم كه این سخن را از پیامبر(ص) شنیده بودم، ولى آن روز از گواهى خوددارى كردم و خداوند بینایى را از من گرفت.
به نوشته تاریخ نگاران او براى شهادتى كه نداده بود افسوس مىخورد، اظهار پشیمانى مىكرد و از خدا آمرزش مىطلبید.
على ـ علیه السلام ـ مردم را در مسجد سوگند داد و فرمود: به خدا سوگند مىدهم هر كه گفتار پیامبر(ص) را شنید كه فرمود: هر كه من مولا و فرمانرواى اویم على مولاى اوست، خدایا هر كه او را دوست دارد دوست بدار و هر كه او را دشمن دارد دشمن دار؛ برخیزد و گواهى دهد. پس دوازده تن از اهل بدر، شش تن از سمت راست و شش تن از سمت چپ، برخاستند و بدان گواهى دادند
[h=2]پس از جنگ نهروان
[/h] .10 پس از جنگ نهروان امیرمؤمنان على ـ علیه السلام ـ نامهاى خطاب به شیعیان خود نوشت و ده نفر از بزرگان كوفه را كه مورد اعتماد بودند، مأمور كرد تا هر جمعه در حضور آنها این نامه براى مردم قرائت شود. حضرت در بخشى از این نامه بر حق ولایت خود استدلال مىكند و مىفرماید:
«و انما حجتى أنى ولى هذا الأمر من دون قریش، أن نبى الله صلى الله علیه و آله قال: «الولاء لمن أعتق» فجاء رسول الله صلى الله علیه و آله بعتق الرقاب من النار، و أعتقها من الرق، فكان للنبى صلى الله علیه و آله، ولاء هذه الأمة، و كان لى بعده ما كان له، فما جاز لقریش من فضلها علیها بالنبى صلى الله علیه و آله، جاز لبنى هاشم على قریش، و جاز لى على بنى هاشم یقول النبى صلى الله علیه و آله یوم غدیر خم «من كنت مولاه فعلى مولاه»، الا أن تدعى قریش فضلها على العرب بغیر النبى صلى الله علیه و آله. فإن شاءوا فلیقولوا ذلك...» 15
دلیل من بر اینكه من ولى امرم نه سایر قریش، این است كه پیامبر(ص) فرمود: ولایت براى كسى است كه آزاد كرده است؛ و چون رسول الله(ص) مردم را از قید بندگى و آتش جهنم آزاد كرد پس بر امت ولایت دارد. بعد از آن حضرت، همان ولایت او از آن من است؛ زیرا هر فضیلتى كه قریش بر سایر امت دارد به سبب پیامبر(ص) است و [با توجه به این معیار] بنىهاشم بر قریش فضیلتى آشكارتر دارد؛ و من همان فضیلت را بر بنىهاشم دارم، زیرا رسول خدا در روز غدیر خم فرمود: «من كنت مولاه فهذا على مولاه.» مگر آنكه قریش ادعا كند به دلیلى جز انتساب به پیامبر بر عرب برترى دارد، پس اگر مىخواهند چنین بگویند، بگویند...
در پایان مقاله براى تكمیل بحث، فهرست بقیه مواردى كه حضرت على(ع) به حدیث غدیر استناد كرده است، ذكر مىشود:
[h=2]موارد دیگر
[/h] 1 ـ طولانىترین كلامى، كه پیرامون غدیر خم و عظمت آن از حضرت على(ع) نقل شده است، خطبهاى است كه در جمعهاى كه با سالگرد غدیر خم مصادف بود در كوفه ایراد شده است.
شیخ طوسى در صفحه 752 مصباح المتهجد این خطبه را بطور كامل آورده است و علامه مجلسى در جلد 97 بحارالانوار آن را از «مصباح الزائر» سید بنطاووس نقل مىكند.
2 ـ امیر مؤمنان على(ع) در نامهاى، كه در قالب نظم براى معاویه فرستاد، به حدیث غدیر تصریح كرده است. كتابهاى زیر بخشى از منابعى است كه این ابیات در آنها دیده مىشود:
.1 الفصول المهمة، ابن الصباغ المالكى، ص .15
.2 تذكرة الخواص، ابنالجوزى، ص .103
.3 فوائد السمطین، حموینى، ج 1، ص .427
.4 الفصول المختارة، شیخ مفید، ج 2، ص .70
.5 الاحتجاج، طبرسى، ج 1، ص .429
3 ـ همچنین اشعار بسیار زیبایى از حضرت على(ع) نقل شده است، كه امام(ع) براى اثبات حقانیت خویش به حدیث غدیر خم تمسك جسته است. این اشعار در صفحه 78 ینابیع المودة قندوزى حنفى، صفحه 540 دیوان منسوب به امیرالمؤمنین و صفحه 32 جلد دوم الغدیر نقل شده است.
4 ـ حضرت على(ع) در مجلسى كه انس بنمالك، براء بنعازب، اشعث بنقیس و خالد البجلى حضور داشتند، خطبهاى ایراد كرد و از این چهار تن خواست كه بر درستى حدیث غدیر گواهى دهند. ولى هر چهار تن به خاطر ملاحظات سیاسى از اداى شهادت خوددارى كردند. حضرت در باره هر یك آنها دعایى كرد كه به اجابت رسید. شیخ صدوق(ره) در كتابهاى «الخصال» و «امالى» خود از این واقعه یاد كرده است. این مطلب در جلد دوم، مناقب آل ابىطالب ج 2 و جلد 31 و بحارالانوار نیز نقل شده است.
5 ـ داستان نفرین حضرت در باره كسانى كه حدیث غدیر را كتمان كردند در منابع معتبر بسیار آمده است.
انساب الاشراف، اسدالغابة، مسند احمد، و البدایة و النهایة بخشى از روایات این واقعه شمرده مىشوند.
6 ـ أمیر مؤمنان على ـ علیه السلام ـ در روایتى طولانى هفتاد فضیلت ویژه خود را بیان كرده، در ضمن آنها از حادثه غدیر خم نیز سخن گفته است. این روایت را شیخ صدوق(ره) در جلد دوم كتاب خصال آورده است.
7 ـ همچنین در صفحه 166 كتاب بشارة المصطفى حادثه غدیر و سخنان پیامبر اكرم(ص) در آن روز از زبان على(ع) نقل شده است.
8 ـ حضرت على(ع) هنگام عزیمت به سوى شام براى جنگ با معاویه، در یكى از منازل بین راه، خطبهاى نسبتا طولانى ایراد كرد، او ضمن تشویق یارانش به جهاد در راه خدا به حدیث غدیر استناد جست و مردم را به اطاعت از خود دعوت كرد. این خطبه را شیخ مفید(ره) در جلد اول كتاب ارشاد، طبرسى در جلد اول الاحتجاج و علامه مجلسى بحارالانوار در جلد 32 و 34 نقل كردهاند.
9 ـ قضیه معمم شدن امیرمؤمنان على ـ علیه السلام ـ به وسیله پیامبر اكرم(ص) در روز غدیر، از مواردى است كه حضرت پیرامون غدیر خم صحبت كرده است. ابن صباغ مالكى در «الفصول المهمة» این كلام حضرت را نقل كرده است. علامه امینى در جلد اول الغدیر از چندین منبع دیگر اهل سنت نام برد كه این حدیث را نقل كردهاند.
10 ـ حضرت على(ع) در جواب سؤال كسى كه گفت: مهمترین فضیلت خود را از زبان پیامبر اكرم (ص) بیان كنید، به حادثه غدیر و وجوب ولایت خود اشاره مىكند. این روایت را طبرسى در جلد اول كتاب احتجاج نقل كرده است. كتاب سلیم بنقیس و جلد چهلم بحارالانوار نیز از منابع این حدیث شمرده مىشود.
11 ـ حضرت على(ع)، در توضیح حدیث «ان حدیثنا أهل البیت صعب مستصعب»، حدیث غدیر را بیان كرده، از آزمون مؤمنان در این مسیر سخن گفته است. این روایت در صفحه 55 تفسیر فرات كوفى و نیز جلد 25 بحارالانوار دیده مىشود.
12 ـ ابن عساكر شافعى در جلد دوم تاریخ دمشق به طرق مختلف حدیث غدیر را از زبان على ـ علیه السلام ـ نقل كرده است. همچنین ابن مغازلى شافعى در صفحه 21 كتاب «المناقب»، ابنكثبر در جلد پنجم البدایة و النهایة و هیثمى در جلد نهم مجمع الزواید سخنان حضرت را نقل كردهاند.
به امید آنكه در پرتو نور غدیر به حریم ولایت راه یابیم و از سرچشمه حیات طیبه اهل بیت ـ علیهم السلام ـ حیاتى نو به دست آوریم.
[/HR] 1ـ احتجاج طبرسى، ج 1، ص 184؛ الامامة و السیاسة، ص 29 ـ 30؛ بحارالانوار، ج 28، ص .185
2ـ مائدة .3
3ـ الروضة من الكافى، ج 8، ص .27
4ـ مناقب ابن المغازلى، ص 114؛ مناقب الخوارزمى، ص 222؛ امالى، شیخ طوسى، ص 333؛ همان، ص 546؛ همان، ص 555؛ الاحتجاج، طبرسى، ج 1، ص 333 و 213؛ كشف الیقین، ص 423؛ نویسنده؟؛ فرائد السمطین، ج 1،ص 315؛ نویسنده؟؛ ارشاد القلوب، ج 2، ص .259 نویسنده؟؛
5ـ كتاب سلیم بنقیس، حدیث 11، ص 641؛ فوائد السمطین، ج 1، ص 312؛ الغدیر، ج 1، ص .163
6ـ مناقب الخوارزمى، ص 182؛ مستدرك حاكم، ج 3، ص 371؛ مروج الذهب، ج 2، ص 373؛ تذكرة الخواص، ابن الجوزى، ص 73؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص .107
7ـ النساء، .59
8ـ المائده، .55
9ـ التوبة، .16
10ـ المائده، .3
11ـ كتاب سلیم بنقیس، ص 758؛ الغدیر، ج 1، ص 195؛ احتجاج طبرسى، ج 1، ص 341؛ فرائد السمطین، ج 1، ص 314؛ كمال الدین، ج 1، ص 274؛ بحارالانوار، ج 33، ص .147
12ـ مسند احمد بنحنبل، ج 4، ص 370؛ این حدیث در صدها كتاب شیعه و سنى با عبارات مختلف نقل شده است.
13ـ شرح نهج البلاغة، ابن ابىالحدید، ج 19، ص 217؛ المعارف، ابن قتیبة، ص 580؛ انساب الاشراف، بلاذرى، ج 2، ص 156؛ حلیة الاولیاء، ج 5، ص 26؛ الارشاد، شیخ مفید، ج 1، ص 351؛ كشف الیقین، علامه حلى، ص 110؛ الغدیر، ج 1، ص .193
14ـ الارشاد، شیخ مفید، ج 1، ص 352؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابىالحدید، ج 4، ص 74؛ مجمع الزواید، ج 9، ص 106؛مناقب، أبى مغازلى شافعى، ص 23؛ العمدة ص 110، الغدیر، ج 1، ص .167
15ـ كشف المحجة، سید بنطاووس، ص .246 معادن الحكمةفى مكاتیب الائمة، فصل 2؛ بحار، ج 30،ص .
[h=1]غدیر در کلام چهارده نور
[/h]
اساس مذهب تشیع بر دو حدیث پایه گذارى شده است: یكى حدیث ثقلین 1 ، كه پیامبراكرم(ص) در كمتر از نود روز در چهار مكان آن را به مردم گوشزد كرد؛ دیگرى حدیث غدیر. مىتوان گفت حدیث دوم مكمل حدیث اول است.
سفارش بیش از حد پیامبر(ص) در باره قرآن و عترت و نیز اصرار آن حضرت بر امامت و جانشینى امیرمومنان(ع) نشان دهنده این حقیقت است كه حضرت نگران آشوبى بود كه امت اسلامى بعد از وى با آن رو به رو مىشود.
اهمیت دادن به غدیر، اهمیت دادن به رسالت پیامبرگرامى اسلام(ص) است. ما در این مقاله واقعه غدیر را از زبان عارفان واقعى غدیر یعنى پیامبر(ص) و امامان معصوم(علیهم السلام) مورد مطالعه قرار مىدهیم.
[h=2]رسول خدا و غدیر
[/h] شیخ صدوق در كتاب «امالى» از امام باقر(ع) و آن حضرت از جدش چنین نقل مىكند: روزى رسول گرامى اسلام(ص) به امیرمومنان(ع) فرمود: اى على، خداوند آیه «یاایهاالرسول بلغ ما انزل الیك من ربك»2 را در باره ولایت تو بر من نازل كرد. اگر آنچه به من امر شده تبلیغ نكنم، عملم باطل است و كسى كه خدا را بدون ولایت تو ملاقات كند، كردارش باطل است. اى على، من جز سخن خدانمىگویم . 3
[h=2]امام على و غدیر
[/h] سلیم بن قیس هلالى به بیعت امیرمومنان4 باابوبكر اشاره كرده، مىگوید:
«ثم اقبل علیهم علىفقال: یا معشرالمسلمین و المهاجرین و الانصار انشد كم الله اسمعتم رسول الله یقول یوم غدیرخم كذا و كذا فلم یدع شیئا قال عنه رسول الله الا ذكرهم ایاه قالوا نعم» 4
پس على(ع) به مردم فرمود: اى مسلمانان و مهاجران و انصار، آیا نشنیدید كه رسول خدا(ص) روز غدیرخم چنین و چنان فرمود. سپس تمام چیزهایى را كه پیامبر(ص) در آن روز فرموده بود به مردم یاد آورى كرد. همگى گفتند: آرى.
در این زمینه مىتوان به استدلالهاى امیرمومنان على(ع) اشاره كرد. از جمله استدلال آن حضرت براى ابوبكر كه فرمود: بر اساس حدیث پیامبر(ص) در روز غدیر، آیا من مولاى تو و هر مسلمانى هستم یا تو؟ ابوبكر گفت: شما. 5
ابى الطفیل مىگوید: در روز شورا در خانه بودم و شنیدم كه على(ع) گفت: آیا غیر از من كسى در میان شما هست كه پیامبر(ص) به او گفته باشد: «من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.» همگى گفتند: نه. 6
[h=2]حضرت زهرا(س) و غدیر
[/h] ابن عقده در كتاب معروفش «الولایه» از محمد بن اسید چنین روایت كرده است: از فاطمه زهرا پرسیدند: آیا پیامبر(ص) پیش از رحلتش در باره امامت امیرمومنان چیزى فرمود؟
آن حضرت جواب داد: «و اعجباانسیتم یوم غدیرخم؛»7 شگفتا! آیا روز غدیرخم را فراموش كردید؟!
فاطمه بنت الرضا از فاطمه بنت الكاظم(ع) و او از فاطمه بنت الصادق(ع) چنین نقل كرد: ام كلثوم، دختر فاطمه زهرا(س) نقل كرد كه پیامبر در روز غدیر فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه»8
[h=2]امام حسن مجتبى(ع) و غدیر
[/h] ازامام جعفر صادق(ع) چنین روایت شده است: امام حسن(ع) هنگامى كه مىخواست با معاویه آتش بس اعلام كند، به او فرمود: امت مسلمان از پیامبر(ص) شنیدند كه در باره پدرم فرمود : «انه منى بمنزله هارون من موسى»؛ همچنین دیدند كه پیامبر(ص) وى را در غدیرخم به عنوان امام نصب فرمود. 9
ابان بن تغلب مىگوید: از امام باقر(ع) درباره گفته پیامبر: «من كنت مولاه فعلى مولاه» پرسیدم: حضرت فرمود: اى اباسعید، پیامبر فرمود: امیرمومنان در میان مردم جانشین من خواهد بود
[h=2]امام حسین(ع) و غدیر
[/h] سلیم بن قیس مىنویسد: امام حسین(ع) قبل از مرگ معاویه خانه خدا را زیارت كرد. سپس بنىهاشم را جمع كرده فرمود: آیا مىدانید پیامبر اكرم(ص) على(ع) را در روز غدیر خم نصب كرد؟ همگى گفتند: آرى. 10
[h=2]امام زین العابدین(ع) و غدیر
[/h] ابن اسحاق، تاریخ نویس معروف، مىگوید: به على بن حسین گفتم: «من كنت مولاه فعلى مولاه» یعنى چه؟ حضرت فرمود: «اخبرهم انه الامام بعده»؛ به آنها خبر داد كه اوست امام بعد از خودش. 11
[h=2]امام محمد باقر(ع) و غدیر
[/h] ابان بن تغلب مىگوید: از امام باقر(ع) درباره گفته پیامبر: «من كنت مولاه فعلى مولاه» پرسیدم: حضرت فرمود: اى اباسعید، پیامبر فرمود: امیرمومنان در میان مردم جانشین من خواهد بود. 12
[h=2]امام جعفرصادق(ع) و غدیر
[/h] زید شحام مىگوید: نزد امام صادق بودم، مردى معتزلى از وى در باره سنت پرسید. حضرت در پاسخ فرمود: هر چیزى كه فرزند آدم به آن نیاز دارد (حكم آن) در سنت خدا و پیامبر(ص) وجود دارد و چنانچه سنت نبود، خداوند هرگز بر بندگان احتجاج نمىكرد.
مرد پرسید: خداوند با چه چیزى بر ما احتجاج مىكند؟
حضرت فرمود: «الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دینا»؛ بدین وسیله ولایت را تمام گردانید و اگر سنت یا فریضه تمام نبود، خدا به آن احتجاج نمىكرد . 13
[h=2]
امام موسى كاظم(ع) و غدیر
[/h] عبدالرحمن بن حجاج از حضرت موسى بن جعفر(ع) در باره نماز در مسجد غدیرخم 14 پرسید. حضرت در پاسخ فرمود: «صل فیه فان فیه فضلا و قد كان ابى یامربذلك» 15 ؛ نماز بخوان، بدرستى كه در آن فضل فراوان وجود دارد و پدرم به آن امر مىكرد
[h=2]امام رضا(ع) و غدیر
[/h] محمد بن ابى نصر بزنطى مىگوید: خدمت امام رضا(ع) بودم، در حالى كه مجلس پر از جمعیت بود و با یكدیگر درباره غدیر گفتگو مىكردند، برخى از مردم این واقعه را منكر شدند؛ امام فرمود: پدرم از پدرش روایت كرد كه روز غدیر در میان اهل آسمان مشهورتر است تا میان اهل زمین. سپس فرمود: اى ابى نصر، «این ماكنت فاحضر یوم الغدیر»؛ هركجا كه هستى در این روز نزد امیرمومنان(ع) باش. بدرستى كه در این روز خداوند گناه شصت سال از مردان و زنان مومن و مسلم را مىآمرزد و دو برابر آنچه در ماه رمضان از آتش دوزخ مىرهاند؛ در این روز آزاد مىكند... سپس فرمود: «والله لوعرف الناس فضل هذا الیوم بحقیقه لصافحتهم الملائكه كل یوم عشر مرات»16 اگر مردم ارزش این روز را مىدانستند، بىتردید فرشتگان در هر روز ده بار با آنان مصافحه مىكردند.
[h=2]امام محمد جواد(ع) و غدیر
[/h] ابن ابى عمیر از ابو جعفرثانى(ع) در ذیل آیه «یا ایهاالذین آمنوا اوفوا بالعقود» 17 چنین روایت كرد: پیامبر گرامى(ص) در ده مكان به خلافت اشاره كرده است؛ سپس آیه «یا ایهاالذین آمنوا اوفوا بالعقود» نازل شد. 18
در توضیح این روایت باید گفت: آیه یاد شده در اول سوره مائده است. این سوره، آخرین سورهاى است كه بر قلب نبىاكرم(ص) نازل شد. در این سوره، «آیه اكمال» و «آیه تبلیغ، كه ناظر به واقعه غدیر است، وجود دارد.
[h=2]امام هادى(ع) و غدیر
[/h] شیخ مفید، در كتاب شریف ارشاد، زیارت امیرمومنان على(ع) را از امام حسنعسكرى(ع) و آن امام از پدرش نقل مىكند و مىگوید: امام جواد(ع) در روز عید غدیر، حضرت على(ع) را زیارت كرد و فرمود: «اشهد انك المخصوص بمدحةالله المخلص لطاعةالله ...»؛ شهادت مىدهم كه مدح خدا به تو اختصاص دارد و در طاعت او مخلصى.
سپس مىفرماید: خداوند حكم فرمود: «یا ایهاالرسول بلغ ما انزل الیك من ربك و ان لم تفعل فمابلغت رسالته و الله یعصمك من الناس.»
آنگاه ادامه مىدهد: پیامبر(ص) خطاب به مردم كرد و از آنها پرسید: آیا آنچه برعهده داشتم، ابلاغ كردم؟
همگى گفتند: آرى.
سپس فرمود: خدایا گواه باش! بعد از آن فرمود: «الست اولى بالمومنین من انفسهم؟ فقالوا بلى فاخذ بیدك و قال من كنت مولاه فهذا على مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله؛» آیا من به مومنان از خود آنها سزاوارتر نیستم؟ گفتند : بله. پس از آن دست على(ع) را گرفت و فرمود: هركس من مولاى اویم، این على مولاى اوست ... 19
امام جواد(ع) در روز عید غدیر، حضرت على(ع) را زیارت كرد و فرمود: «اشهد انك المخصوص بمدحةالله المخلص لطاعةالله ...»؛ شهادت مىدهم كه مدح خدا به تو اختصاص دارد و در طاعت او مخلصى
[h=2]امام حسن عسكرى(ع) و غدیر
[/h] حسن بن ظریف به امام حسن عسكرى(ع) نامه نوشت و پرسید: گفته پیامبر «من كنت مولاه فعلى مولاه» یعنى چه؟ حضرت در پاسخ فرمود: «اراد بذلك ان جعله علما یعرف به حزب الله عند الفرقة»؛ خداوند اراده فرمود كه این جمله، نشان و پرچمى باشد تا حزب خدا هنگام اختلافها با آن شناخته شود.
اسحاق بن اسماعیل نیشابورى مىگوید: حضرت حسنبن على(ع) به ابراهیم چنین نوشت: خداوند متعال با منت و رحمت خویش واجبات را بر شما مقرر كرد. این كار به سبب نیاز او نبود، بلكه رحمت او بود كه متوجه شما شد. هیچ معبودى جز او وجود ندارد؛ او چنان كرد تا ناپاك را از پاك جدا سازد و اندرون شما را بیازماید تا به سوى رحمت او پیش بگیرد و منازل شما در بهشت معین شود. از اینرو، حج و عمره، اقامه نماز، پرداخت زكات، روزه و ولایت را بر شما واگذار كرد و درى را فرا راهتان قرار داد تا درهاى دیگر واجبات را باز كنید؛ كلیدى را براى یافتن راه خود قرار داد. اگر محمد و جانشینان او از فرزندش نبود، شما مانند حیوانات سرگردان مىماندید و هیچ واجبى از واجبات را فرا نمىگرفتید. مگر مىتوان از غیر در، وارد مكانى شد؟ وقتى خداوند به سبب تعیین اولیا پس از پیامبر(ص)، نعمت خود را بر شما تمام كرد، فرمود: «الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دینا» (20) امروز دینتان را كامل و نعمت خود را بر شما تمام كردم و راضى شدم كه اسلام دین شما باشد . سپس براى اولیاى خود برگردن شما حقوقى قرار داد و به شما فرمان داد حقوق آنها را ادا كنید تا زنان و اموال و خوراك و آشامیدنیها بر شما حلال باشد و به واسطه آن بركت و رشد و ثروت را به شما بشناساند و اطاعت كنندگان شما را به واسطه غیبت بشناساند... 21
[h=2]امام زمان(ع) و غدیر
[/h] در دعاى ندبه كه ظاهرا منسوب به آن حضرت است چنین مىخوانیم: «... فلما انقضت ایامه اقام ولیه علىبن ابى طالب صلواتك علیهما و آلهما هادیا اذ كان هوالمنذر و لكل قوم هاد فقال و الملاء امامه من كنت مولاه فعلى مولاه.. .»
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان
[/HR] پىنوشتها:
1ـ حدیث ثقلین در بیشتر منابع اهل سنت وارد شده است. ما به پارهاى از آنها اشاره مىكنیم : السنه شیبانى، ص 337 و 629 ح 1551؛ صحیح ترمذى، ج 5، ص 663؛ سنن كبرى بیهقى، ج 10، ص 114؛ المستدرك، حاكم نیشابورى، ج 3، ص 110؛ فضائل الصحابه، احمد بن حنبل، ج 1، ص 171 و ج 2، ص 588؛ سنن ابىداود، ج 2، ص 185؛ طبقات كبرى، ابن سعد، ج 2، ص 194؛صحیح مسلم، ج 4، ص .1873
2ـ سوره مائده، آیه .71
3ـ امالى شیخ صدوق، مجلس، 74، ص .400
4ـ كتاب سلیم بن قیس هلالى، نشر موسسه بعثت، ص .41
5ـ خصال شیخ صدوق، ص 505، باب اربعین، ج .30
6ـ امالى شیخ صدوق، ج 1، ص .342
7ـ اثبات الهداة، حرعاملى، ج 2، ص 112، ح 473؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 25 ـ .26
8ـ اثبات الهداة، ج 2، ص 112؛ احقاق الحق، ج 16، ص .282
9ـ امالى شیخ صدوق، ج 2، ص .171
10ـ سلیم بن قیس، ص .168
11ـ معانى الاخبار، ص 65؛ بحارالانوار، ج 37، ص .223
12ـ معانى الاخبار، ص .66
13ـ تفسیر برهان، ج 1، ص .446
14ـ در باره اهمیت این مسجد به مجله میقات حج شماره 12 مراجعه شود.
15ـ اصول كافى، ج 4، ص .566
16ـ تهذیب الاحكام، شیخ طوسى، ج 6، ص 24، ح 52؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص .41
17ـ سوره مائده، آیه .1
18ـ تفسیرقمى، ج 1، ص .160
19ـ بحارالانوار، ج 100، ص .363
20ـ همان، ج 37، ص .223
21ـ علل الشرائع، ج 1، ص 249، باب 182، ح .66
مأخذ: مجله كوثر شماره 25
[h=1]پرچم غدیر بر بام تاریخ
[/h]
[h=2]اشاره:
[/h] روزی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در «حرای حق» به نبوت مبعوث شد، فرمان هدایت و سعادت انسان ها را درکف داشت. آن روز هم که در «پهنه غدیر» و در جمع حاجیان برگشته از زیارت خانه خدا به خطبه خوانی پرداخت، باز در اندیشه نجات امت و تضمین سعادت آنان بود. این است که «غدیر» را حلقه میانی «رسالت » و «امامت» می شناسیم و «ولایت» را تداوم «نبوت» می دانیم. غدیر، از سویی به «بعثت در حرا» وصل می شود و از سوی دیگر به «شهادت در کربلا» پیوند می خورد و فاصله میان حرا تا کربلا را دریای از باورهای پاک و هدایتهای آسمانی پر کرده است که در «غدیر» تجسم یافته است. دریای غدیر، از ریزش آبشار گون وحی بر جان محمد صلی الله علیه و آله و سلم لبریز است و قامت دین در زلال «غدیر خم» انعکاس می یابد. «غدیر»، هنوز هم چشمه ای لبریز از هدایت ها و کرامت هاست و دریایی مواج از آب حیات و باور و بصیرت، تا در کویر حیرت و هامون ضلالت، کام جانها را سیراب سازد و هادی اندیشه ها گردد. غدیر، یک «کتاب مبین» است، سندی برای تداوم خط رسالت در جلوه امامت و صراطی مستقیم که به سنت پیامبر خدا منتهی می شود. امتی که پاسدار غدیر باشد، عاشوراهای مظلومیت و کربلاهای خون و شهادت را شاهد نخواهد بود و ولایت در محاق غربت و تنهایی نخواهد ماند.
دریغ و صد دریغ که کوردلان و خفاشان به تابش خورشید، دل و دیده نسپارند و به تیرگی و ظلمت خو کنند و همچون گله ای بی چوپان باشند و راهی بی راهنما و شبی بی چراغ و کشتی ای بی ناخدا و دشتی بی چشمه و کویری بی آب...! قافله ای که از زیارت کعبه برمی گشت و راهش حق بود و بارش ایمان و مقصدش «الله»، وقتی به غدیر خم رسید، چشم به افقی دوخت که پیام هدایت داشت و دستی را دید که خورشیدی فرا دست برد. و به همگان نشان داد که «هر که را باشم منش مولا و دوست، ابن عم من علی، مولای اوست» و گوش امت به دهانی بود که از وحی و غیب می گفت و به خدا وصل بود و دامن، دامن معرفت برای بندگان خدا هدیه می داد و خرمن، خرمن کرامت و معنویت پیش پایشان می ریخت، تا از وسوسه های نفس و تلبیس ابلیس و فریب نفاق رها شوند و همچنان «عبد خدا» و «مطیع رسول» بمانند. ولی ... مگر شیطان می گذارد که بندگان خدا، راه بندگی را بی درد سر بپیمایند و به مقصد برسند؟!
خطبه حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم در آن دشت سوزان، آب گوارایی برای روح های عطشناک بود که می رفت تا همیشه تاریخ را سیراب سازد. اما ... مگر گذاشتند که این زلال گوارا به جانهای تشنه برسد؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می خواست دست «امت» را در دست «امام» بگذارد، تا نه گمراه شوند و نه سرگردان، نه تشنه بمانند و نه در دام نفس بیفتند. این بود که منشور بلند و جاودانه «خطبه غدیر» را سرود و به گوش تاریخ سپرد. مردم نیز پیمان ها بستند و تبریک ها گفتند و قول ها دادند. اما ... تاریخ نشان می دهد که آن عهدها شکستند و آن پیمان ها از یادها رفت. افسوس که گروهی از امت، در کلاس درسهای نبوت و وحی، مردود شدند و آن همه «یاد» ها را به «نسیان» سپردند.
هزاران دست بیعتگر کجا رفت؟
وفا با آل پیغمبر کجا رفت؟
اگر «مولی»«ولی» می شد چه می شد؟
خلیفه گر «علی» می شد چه می شد؟
ولی خاتم دوباره بی نگین شد
عدالت با علی خانه نشین شد
«غدیر»، همواره برپاست. صحنه تعیین «مولی» و آن بیعت ها و استشهادها و اعترافها، هنوز هم محو نشده است. بیعتگران نیز، صحنه را ترک نکرده اند. علی رغم آنان که سعی کرده اند غباری از «نسیان» و پرده ای از «کتمان» بر سیمای غدیر بنشانند و بیفکنند، دلها و جانهای بیشماری هنوز هم توجه به آن دستهای بلندی دارد که دست «علی» را گرفت و بر فراز آورد، تا آن خورشید را، همه ببینند، همه بشناسند
اینک ماییم و علی علیه السلام که غدیر خم را از دریای فضایلش به موج نشانده است. علی علیه السلام، برگزیده محمد صلی الله علیه و آله و سلم نبود، بلکه منتخب خدا بود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تنها مامور ابلاغ پیام آسمان بود «بلغ ما انزل الیک من ربک» و اگر در آن نیمروز داغ، آن پیام را نمی رساند، رسالت الهی را به انجام نرسانده بود. اینک ماییم و غدیر، که مرامنامه مکتب ما و محور وحدت ما و چراغ راهمان و راه زندگیمان است. گرامیداشت غدیر، تکریم رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و وحی خدایی است. تکریم غدیر، ارج نهادن به فضلیت های متبلور در وجود صاحب ذوالفقار و ساقی کوثر است. بها دادن به غدیر، ادای احترام به تکمیل دین و اتمام نعمت است. کاشتن بذر ولایت در جانهاست. نشان دادن خورشید به گرفتاران در ظلمتهاست. عید گرفتن غدیر، ارج نهادن به کرامت انسان است،
چرا که غدیر، عید عدالت و رهبری، عید کمال طلبی و حق جویی، عید شعله افکنی بر اندیشه ها و امید آفرینی در دلهاست. غدیر، روز بشریت و روز «انسان» است، عید پیمان و میثاق و عهد است. آیا دریغ نیست که بشریت امروز، علی علیه السلام را نشاسد و درک نکند و از زمزم زلال «علی شناسی» سیراب نشود؟ و دامن مهر در این دریا نشوید و چراغ راه از این فروغ الهی نجورد؟ رسالتی را که رسول در غدیر خم انجام داد، اطاعت امر خدا بود و حج آن سال، گرچه به «حجه الوداع» شهرت یافته است، لیکن در گذشته های دور و در متون کهن، از آن به «حجه الابلاغ» هم تعبیر شده است، که اشاره به همین فرمان «بلغ» است که نازل شد و چون ابلاغ انجام گرفت، آیه «اکمال دین» فرود آمد و حجت تمام شد و صراط، روشن گشت. راویان شیعه و اهل سنت، همه در کتابها نوشتند و در نقل آن ها آورند. شاهدان، بارها برای اثبات حق، به «خطبه غدیر» استناد کردند. مولفان، برای اینکه حق این روشن و مسلم انکار نشود، صدها سند برای غدیر و خطبه رسول خدا و بیعت مردم آوردند و ثبت کردند، تا اگر «انصاف» در میان باشد و هدف، شناختن حقیقت باشد، نه انکار لجوجانه خورشید و نه کتمان حسودانه فضایل و نه ستیز عنودانه با «ولی خدا» و «وصی رسول»، به این آینه بنگرند، آینه غدیر، که همه حقیقت در آن متجلی است. از این جهت، بر این باوریم که «خطبه غدیریه» حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم نیز، همچون خود غدیر خم مظلوم است و مورد بی مهری قرار گرفته است و جز چند جمله مشهور آن، چندان مطرح نیست، در حالی که سزاوار و بجاست که این منشور جاویدان، هر چه دقیق تر و گسترده تر و پرشورتر، مورد توجه و مطالعه و شرح و تفسیر قرار گیرد، تا چشمهای بصیر، از درخشش حکمتها و پندها و تذکارهای پرارج این گنجینه معرفت، لذت ببرد و به تماشای «حقیقت ناب» بنشیند.
بر این باوریم که در ادای تکلیف نسبت به «غدیر»، قصور کرده ایم. می بایست «غدیر» را بیش از این ، چونان مشعلی فراراه اندیشه های بشری قرار دهیم و دین پژوهان و حقیقت جویان را با فرهنگ ژرف نهفته در غدیر آشنا سازیم و جامعه بشری را با دو چشمه فیاض وجوشان معرفت، یعنی «قرآن و عترت» آشنا سازیم. دو چشمه ای که یادگار پیامبر و میراث ماندگار آن رسول خاتم تا دامنه قیامت است و خود او پیروان و متمسکان به این هر دو را که نام «ثقلین» بر آنها نهاده است، ارج نهاده و سلامتشان را از «ضلالت» تضمین کرده است. آری .... آری، حرف و پیغام «غدیر» این است: آب را از سرچشمه باید خورد، میوه را از شاخه باید چید، چهره را بی پرده باید دید.
عید گرفتن غدیر، ارج نهادن به کرامت انسان است، چرا که غدیر، عید عدالت و رهبری، عید کمال طلبی و حق جویی، عید شعله افکنی بر اندیشه ها و امید آفرینی در دلهاست. غدیر، روز بشریت و روز «انسان» است، عید پیمان و میثاق و عهد است
[h=2]صحنه ی غدیر پایان نیافته است
[/h] سطحی نگری و کوچک اندیشی است، اگر «غدیر» و «ولایت» را، نزاعی در میان دو گروه در گذشته بدانیم. دور از «متن مکتب» است، اگر ایستادن بر کرانه جوشان «غدیر» را تنها حساسیتی فرقه ای و جدالی مذهبی به شمار آوریم.
«غدیر»، همواره برپاست. صحنه تعیین «مولی» و آن بیعت ها و استشهادها و اعترافها، هنوز هم محو نشده است. بیعتگران نیز، صحنه را ترک نکرده اند. علی رغم آنان که سعی کرده اند غباری از «نسیان» و پرده ای از «کتمان» بر سیمای غدیر بنشانند و بیفکنند، دلها و جانهای بیشماری هنوز هم توجه به آن دستهای بلندی دارد که دست «علی» را گرفت و بر فراز آورد، تا آن خورشید را، همه ببینند، همه بشناسند، به یکدیگر و به غایبان از صحنه و به خبرگیران از واقعه و به جویندگان چراغ، معرفی کنند. صحنه غدیر، پایان نیافته است. هنوز هم دیدگان تاریخ، در عصر حاضر، در قاره های دوردست، در جنوبی ترین کشور آفریقا، در شرقی ترین منطقه خاور دور، در مرکزی ترین بخش اروپا و آمریکا، در پی آشنایی با خورشیدی هستند که اگر بتابد، خانه ها را، دلها را، شهرها را، اندیشه ها را، قلمرو قلم و شعر را، پهنه ادبیات و هنر را، گستره عقیده ها و باورها را «روشن» می سازد. و از «نور»، چه انتظاری است، جز درخشیدن و فروغ گستردن و گرما بخشیدن؟! در غدیر، دستی که فرا رفت، دست خدا بود، زبانی که «علی مولاه» را سرود، زبان خدا بود، دستی هم که به عنوان «مولی» بالا رفت و همگان دیدند، دست خدا بود، «علی»، راه و صراط بود، چراغ و مشعل بود، خط سیر و مسیر بود، غدیر راهی بود که روندگان را به علی می رساند و ... و «علی» هم، صراطی بود که رهپویان را به «خدا» می رساند.
[/HR] منبع: فصلنامه یادگاران ماندگار شماره 15
[h=1]ساقی رندان
[/h]
" مرحوم آغاسی