جمع بندی بزرگترین عیب اسلام در مقابل بزرگترین عیب غرب
تبهای اولیه
سلام و عرض ادب حضور دوستان گرامی
یکی از نقاط قوتی که برای غرب نامبرده میشود آزادیهای فردی است. درست است که هر نظامی قوانین جمعی خاص خود را دارد، اما بطور کلی یک فرد در غرب آزادی بیشتری دارد. مثلاً شما در غرب هر مدل مویی که مایل باشید میزنید و هر لباسی مایل باشید میپوشید. با هر کسی که بخواهید میتوانید روابط دوستی یا جنسی داشته باشید، حتی همجنس خودتان! میتوانید به رشته مورد علاقه خود بپردازید یا با همسر مورد علاقه خود ازدواج کنید بدون آنکه نیاز باشد به صد نفر جوابگو باشید. این آزادیهای فردی به عنوان برتری حکومت غرب مطرح هستند
اما همین آزادیها بزرگترین نقطه ضعف غرب را شکل دادهاند که آن برتری فرد بر اجتماع است. اروپاییها که از سلطهء کلیسا در قرون وسطی به تنگ آمده بودند، آنقدر در پی آزادی بودند که اینبار از آن طرف بوم افتادند. به قول حاج رضا در فیلم مارمولک، خواستند بروند بهشت (آزادی فردی) اما آنقدر فشار آوردند که از آنطرف جهنم (بی بند و باری فردی) بیرون زدند! همین امر باعث شد با پافشاری بر آزادیهای فردی، فرد محوری را آنقدر پر و بال بدهند که به سرابی به نام "من، خدایی" برسند
از آن سو یکی از نقاط قوتی که برای اسلام ذکر میشود و من نیز تا حد زیادی آن را قبول دارم، این است که قوانین اجتماعی اسلام به تمام جنبهها دقت داشته است. به عبارتی اسلام بر اساس تبعیتِ اجتماع بنا شده است. برای مثال، غرب آزادی در روابط جنسی را برای راحتی لحاظ کرده، اما دیگر به بحث فرزندان نامشروع یا شیوع بیماریها دقت نکرده که اسلام با نگاه جمعی خود به اینها نیز دقت داشته است. یا مثلاً گفته میشود اگر در ازدواج اسلامی نیاز به گذشتن از فیلتر بزرگترهاست، همین موضوع حمایت بزرگترها را در پی خواهد داشت و آنها به جوانان کمک میکنند انتخابهای بهتری داشته باشند. این موضوع حتی پاسخ سوالات برخی کاربران است که میپرسند چرا در کشور ما با وجود اسلامی بودنِ حکومت، اسلام به درستی اجرا نمیشود؟ به نظر من لااقل یکی از پاسخها این است که اسلام دینی است که برای اجرای موفق، همه باید آن را اجرا کنند تا نتیجه بدهد
اما همین جمعی بودنِ اسلام و قوانینش، از نظر من دقیقاً بزرگترین نقطه ضعف اسلام است. به این صورت که "فرد" در اسلام جایگاه چندانی ندارد. فرد تا حد زیادی فدای اجتماع میشود. فرضاً میبینیم در کشور ما که خانواده از احترام بیشتری برخوردار است، به همان نسبت دخالت در زندگی جوانان و حتی اجبار آنها به اینکه طبق میل جمع رفتار کنند نیز بیشتر است. بطوری که رشته تحصیلی، مدل مو و لباس، همسر، و..... یا مستقیماً توسط والدین، بزرگترها، معلمها و حتی اهالی محل تعیین میشود یا اینکه این افراد در انتخابهای شخصی فرد، نقش اساسی دارند
چند مقایسه بین اسلام و غرب:
غرب = جوان در 18 سالگی مستقل میشود و رای و نظرش محترم شمرده میشود و میتواند برای خودش تصمیم بگیرد
حُسن= فرد حق خواهد داشت بدون بازخواست شدن به دنبال آرزوها و خواستههای خود برود
اشکال = به یک جوان بی تجربه اعتماد به نفس کاذب داده میشود که ممکن است او را به چاههای فراوانی بکشد
اسلام = جامعه با این تفکر رشد کرده که همیشه حق با والدین است و بجز با ازدواج یک جوان حق ندارد از خانواده مستقل شود
حُسن= بخاطر اهمیت نظارت والدین، جوان کمتر به سمت خطرات بیرون خواهد رفت و حمایت والدین را خواهد داشت
اشکال = والدین میتوانند خواست خود را بر جوان نحمیل کنند و جوان در موارد زیادی از زندگیِ خود، حق انتخاب و استقلال کامل ندارد
غرب = فرد میتواند نیازهایش را طبق خواست خود و به همان حد نیاز رفع کند (مثلاً نیاز جنسی)
حُسن = تخلیه شدنِ نیازها و از طرفی داشتن انرژی و زمان برای پرداختن به نیازهای دیگر (نیازی به ازدواج ندارد پس میتواند به خیلی کارهای دیگر برسد)
اشکال = تشدید حس بیمسئولیتی در قبال نیازها
اسلام = فرد الزاماً باید خواستههایش را با احکام دین که آنها هم بطور عمومی ایجاد شدهاند تطبیق دهد
حُسن = افزایش احساس مسئولیت در فرد در برابر رفع نیازها (حقوق متقابل افراد، از جمله زن و مرد در ازدواج)
اشکال = فدا شدن سایر نیازهای فرد فقط برای یک نیاز
(مثلاً برای رفع نیاز جنسی یک مسلمان راهی جز ازدواج ندارد حتی اگر مایل به آن نباشد که در نتیجه هم خود فدا میشود هم همسرش)
کارشناس محترم و کاربران گرامی لطفاً درمورد این تقابل و دو اشکالی که مطرح کردم نظرشان را بفرمایند
ضمناً خواهشاً دوستان شروع به نقد مثالها نکنند فرضاً همجنسگرایی خوب است یا بد است و از اینجور نقدها
موارد طرح شده برای مثال بودند تا موضوع بهتر بیان شود. پس لطفاً به پرسش اصلی بپردازید
width: 700 | align: center |
---|---|
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[TD="align: center"][/TD] | |
کارشناس بحث: استاد عامل | |
[TD][/TD] | |
[="Tahoma"][="Black"]
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به آقا رضا و دیگر دوستانی که در بحث شرکت می کنند...
به نظر قبل از شروع مقایسه آزادی فردی و اجتماعی در فرهنگ غرب و اسلام، نیاز است مقدمه ای در مورد آزادی(چه فردی و چه اجتماعی) و حد و حدود آن مطرح شود. چرا که قضاوت در مورد این دو فرهنگ متفاوت و زشت یا خوب دانستن آنها متوقف بر روشن شدن ملاک آزادی و حدود آن است.
نکته دیگری که در این بحث باید روشن شود، تفاوت سیطره فرهنگی جوامع مسلمان با آموزه های اسلامی است؛ به عبارت دیگر بین عرف مسلمانها و گفته های اسلام باید فرق گذاشت. با این تفاوت، نمونه هایی مانند مدل مو، لباس و ... که به عرف ارتباط پیدا می کنند، از آموزه های اسلامی جدا می شوند. البته توجه به این نکته هم ضروری است که اسلام در برخی موارد عرف را ملاک قرار داده و در مواردی مانند لباس شهرت، عرف را معتبر دانسته و تبعیت از آن را لازم شمرده است. بنابراین رابطه عرف و اسلام را می توان عموم و خصوص من وجه در این موارد دانست که در برخی موارد توافق وجود دارد، در برخی موارد نیز عرف غیر اسلامی داریم. به عنوان مثال در برخی روایات دوره تربیت فرزند به سه دوره هفت ساله تقسیم شده که در هفت سال سوم، فرزند نقش وزارت و مشاوره در امور زندگی را بر عهده دارد: «یُرْخی الصّبیُّ سَبْعاً و یُؤَدَّبُ سبْعاً وَ یُسْتخدمُ سَبْعاً»؛ کودک در هفت سال نخست زندگی آزاد گذاشته می شود و در هفت سال دوم به آن ادب آموخته میشود و در هفت سال سوم به خدمت گرفته میشود. در ادامه روایت نیز می فرماید: عقل فرزندان ما تا 30 سالگی تکمیل و از 30 سال به بعد در حال کسب تجربه است.(1) بنابراین در هفت سال سوم که دوران استقلال طلبی فرزند است، از نظر او استفاده شده و به نوعی به این نیاز پاسخ داده می شود. اما ممکن است این امر در فرهنگ ممالک اسلامی جا افتاده نباشد.
علاوه بر این دو نکته باید توجه داشت که بالاخره قانون محدودیت آور است و هرجا قانون باشد، محدودیت نیز وجود دارد. حتی اگر شما یک قانون و محدودیت اجتماعی وضع کنید، این وضع قانون روی افراد جامعه و آزادی های فردی نیز تاثیر می گذارد. به عنوان نمونه قانونی که مانع از آزار دیگران باشد، شما را مجبور به رعایت حد و حدودی می کند که مثلا با صدای بلند موسیقی گوش ندهید و دیگر کارهایی که باعث ناراحتی و آزار دیگران می شود را انجام ندهید.
با توجه به مقدمات مذکور، باید گفت اسلام مسلما محدودیت های فردی و البته اجتماعی برای افراد لحاظ کرده است و به همین ترتیب غرب نیز محدودیت هایی وضع کرده است، اما نوع این محدودیت ها متفاوت بوده و هر کدام با در نظر داشتن ملاکی خاص به اعمال محدودیت یا عدم محدودیت پرداخته اند. همانطور که شما هم اشاره کردید، غرب با ملاک انسان محوری(امانیسم) به اصل قانون گذاری پرداخته و اسلام با ملاک خدامحوری و قانون الهی این کار را انجام داده است. البته خدا محوری به معنای نادیده گرفتن نیازهای بشری نیست، بلکه با توجه به علم و اطلاع کامل خالق به مخلوق و در نظر گرفتن سعادت دنیوی و اخروی انسان، قانونی وضع شده که هم در روابط اجتماعی کارایی داشته باشد و هم انسان را به بهترین وجه به سعادت اخروی برساند. از اینجا روشن می شود که در مقایسه باید بُعد اخروی نیز ملاک قرار گیرد تا قضاوت بهتری انجام شود. به همین ترتیب غرب نیز اگرچه ملاک امانیستی دارد، از قوانین اجتماعی غافل نبوده است، بلکه تفاوت در ملاکها سبب شکل گیری دو فرهنگ متفاوت شده است.
بنابراین نمی توان به طور کلی گفت قانون گذاری اسلامی ناظر به اجتماع است و قانون گذاری غربی ناظر به فرد و آزادی های اوست. اما در حالت کلی می توان گفت با توجه به اینکه اسلام ملاک اخروی را نیز در نظر گرفته است، محدودیت بیشتری نسبت به غرب در مورد انسان لحاظ کرده و البته این محدودیت به صلاح فرد و جامعه است و بار معنایی منفی ندارد.
در ادامه با نظر دوستان(البته با توجه به مقدمات و ملاکهایی که در ابتدای بحث عرض شد) این بحث روشن تر خواهد شد.
پی نوشت:
1. طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق، شريف رضى - قم، چاپ: چهارم، 1412 ق، ص223.
[/]
سلام و عرض ادب حضور دوستان گرامی
سلام
عرض ادب و احترام
بنده با نظر شما مخالف هستم
به نظر بنده اسلام دینی فردی و اجتماعی است
این که اسلام فرد را در انتخاب های نادرست آزاد نمی گذارد و راه کار های صحیحی فردی و اجتماعی به او می دهد ، نشانی بر این مدعاست
به طور مثال
شخص قدرت ازدواج ندارد
اسلام به او نمی گوید میلت را سرکوب کن
یا به خاطر اجتماع خودت را در رنج و مشقت بی انداز
بلکه به او راهکار می دهد
ازدواج موقت ، یا ازدواج با یک کنیز
( ازدواج با شخصی از طبقه پایین اجتماع که توقعات ناچیزی دارد و باعث مشقت شخص نمی شود)
یا مرد متاهلی که نیاز هایش بیش از آن چیزی است که توسط همسرش تامین شود
اسلام به او نمی گوید زنت را طلاق بده و هزار و یک مشکل برای او بتراشد
بلکه می گوید ازدواج موقت کن و یا تعدد زوجین با رعایت عدالت داشته باش
در کل اسلام هم فرد را در نظر می گیرد و هم اجتماع را
هم اجازه تعدد می دهد (فردی ) و هم رعایت عدالت را شرط می کند (اجتماعی)
یا درمورد خانواده
اسلام می گوید به خانواده ات احترام بگذار
اما اگر خواسته ای خلاف خواست خدا از تو داشتند ( که منفعت فردی را نیز در بر دارد) از ان ها تبعیت نکن
سلام
به نظر بنده مهم ترین اشکال شما در این مقایسه مقایسه یک امر ذهنی و ایده آل با یک امر محقق هست
اسلامی که شما می گویید در هیچ بازه زمانی اجرا نشده حتی در زمان حکومت امام علی علیه السلام چون ایشان عملا درگیر جنگ های داخلی بودند و فرصتی برای اجرای کامل اسلام نداشتن
بنابرین ما نتایج دقیق اجرای اسلام رو نمی دونیم
اما غرب یک تمدن محقق هست و نتایج و نقاط ضعف و قوتش معلومه
بنابرین این مقایسه درست نیست امر ذهنی با عینی قابل مقایسه نیست
سپاس@};-
بزرگترین عیب اسلام در مقابل بزرگترین عیب غرب
سلام علیکم
این مقایشه اساسا اشکال دارد
شما ایران را میتوانید با غرب (آنهم با یک یک کشور مشخص!) مقایسه کنید
شرق را میتونید با غرب مقایسه کنید
فرهنگ آ را میتونید با فرهنگ ب مقایسه کنید
دین را چطوری میخواهید با فرهنگ مقایسه کنید؟!
اسلام را میتونید با مسیحیت مقایسه کنید.
برای مقایسه دو دین, مستندات معتبر وجود دارد ولی برای مقایسه یک دین با یک فرهنگ نه معیارها و نه اسناد مناسب وجود دارند!
تازه مقایسه همون فرهنگ ها با هم نیز بسیار مشکله.
شما اختلاف فرهنگی زیادی در شهرهای یک کشور ملاحظه میکنید.
حتی الآن در همین تهران در شمال و جنوب و شرق و غربش اختلافهای فاحش ملاحظه میشه!
چه برسه به مقایسه دو گوشه مقابل هم از کره زمین!
سلام و عرض ادب حضور دوستان گرامی
یکی از نقاط قوتی که برای غرب نامبرده میشود آزادیهای فردی است. درست است که هر نظامی قوانین جمعی خاص خود را دارد، اما بطور کلی یک فرد در غرب آزادی بیشتری دارد. مثلاً شما در غرب هر مدل مویی که مایل باشید میزنید و هر لباسی مایل باشید میپوشید. با هر کسی که بخواهید میتوانید روابط دوستی یا جنسی داشته باشید، حتی همجنس خودتان! میتوانید به رشته مورد علاقه خود بپردازید یا با همسر مورد علاقه خود ازدواج کنید بدون آنکه نیاز باشد به صد نفر جوابگو باشید. این آزادیهای فردی به عنوان برتری حکومت غرب مطرح هستند اما همین آزادیها بزرگترین نقطه ضعف غرب را شکل دادهاند که آن برتری فرد بر اجتماع است. اروپاییها که از سلطهء کلیسا در قرون وسطی به تنگ آمده بودند، آنقدر در پی آزادی بودند که اینبار از آن طرف بوم افتادند. به قول حاج رضا در فیلم مارمولک، خواستند بروند بهشت (آزادی فردی) اما آنقدر فشار آوردند که از آنطرف جهنم (بی بند و باری فردی) بیرون زدند! همین امر باعث شد با پافشاری بر آزادیهای فردی، فرد محوری را آنقدر پر و بال بدهند که به سرابی به نام "من، خدایی" برسنداز آن سو یکی از نقاط قوتی که برای اسلام ذکر میشود و من نیز تا حد زیادی آن را قبول دارم، این است که قوانین اجتماعی اسلام به تمام جنبهها دقت داشته است. به عبارتی اسلام بر اساس تبعیتِ اجتماع بنا شده است. برای مثال، غرب آزادی در روابط جنسی را برای راحتی لحاظ کرده، اما دیگر به بحث فرزندان نامشروع یا شیوع بیماریها دقت نکرده که اسلام با نگاه جمعی خود به اینها نیز دقت داشته است. یا مثلاً گفته میشود اگر در ازدواج اسلامی نیاز به گذشتن از فیلتر بزرگترهاست، همین موضوع حمایت بزرگترها را در پی خواهد داشت و آنها به جوانان کمک میکنند انتخابهای بهتری داشته باشند.
این موضوع حتی پاسخ سوالات برخی کاربران است که میپرسند چرا در کشور ما با وجود اسلامی بودنِ حکومت، اسلام به درستی اجرا نمیشود؟ به نظر من لااقل یکی از پاسخها این است که اسلام دینی است که برای اجرای موفق، همه باید آن را اجرا کنند تا نتیجه بدهد اما همین جمعی بودنِ اسلام و قوانینش، از نظر من دقیقاً بزرگترین نقطه ضعف اسلام است. به این صورت که "فرد" در اسلام جایگاه چندانی ندارد. فرد تا حد زیادی فدای اجتماع میشود. فرضاً میبینیم در کشور ما که خانواده از احترام بیشتری برخوردار است، به همان نسبت دخالت در زندگی جوانان و حتی اجبار آنها به اینکه طبق میل جمع رفتار کنند نیز بیشتر است. بطوری که رشته تحصیلی، مدل مو و لباس، همسر، و..... یا مستقیماً توسط والدین، بزرگترها، معلمها و حتی اهالی محل تعیین میشود یا اینکه این افراد در انتخابهای شخصی فرد، نقش اساسی دارند چند مقایسه بین اسلام و غرب:غرب = جوان در 18 سالگی مستقل میشود و رای و نظرش محترم شمرده میشود و میتواند برای خودش تصمیم بگیرد
حُسن= فرد حق خواهد داشت بدون بازخواست شدن به دنبال آرزوها و خواستههای خود برود
اشکال = به یک جوان بی تجربه اعتماد به نفس کاذب داده میشود که ممکن است او را به چاههای فراوانی بکشداسلام = جامعه با این تفکر رشد کرده که همیشه حق با والدین است و بجز با ازدواج یک جوان حق ندارد از خانواده مستقل شود
حُسن= بخاطر اهمیت نظارت والدین، جوان کمتر به سمت خطرات بیرون خواهد رفت و حمایت والدین را خواهد داشت
اشکال = والدین میتوانند خواست خود را بر جوان نحمیل کنند و جوان در موارد زیادی از زندگیِ خود، حق انتخاب و استقلال کامل نداردغرب = فرد میتواند نیازهایش را طبق خواست خود و به همان حد نیاز رفع کند (مثلاً نیاز جنسی)
حُسن = تخلیه شدنِ نیازها و از طرفی داشتن انرژی و زمان برای پرداختن به نیازهای دیگر (نیازی به ازدواج ندارد پس میتواند به خیلی کارهای دیگر برسد)
اشکال = تشدید حس بیمسئولیتی در قبال نیازهااسلام = فرد الزاماً باید خواستههایش را با احکام دین که آنها هم بطور عمومی ایجاد شدهاند تطبیق دهد
حُسن = افزایش احساس مسئولیت در فرد در برابر رفع نیازها (حقوق متقابل افراد، از جمله زن و مرد در ازدواج)
اشکال = فدا شدن سایر نیازهای فرد فقط برای یک نیاز
(مثلاً برای رفع نیاز جنسی یک مسلمان راهی جز ازدواج ندارد حتی اگر مایل به آن نباشد که در نتیجه هم خود فدا میشود هم همسرش) کارشناس محترم و کاربران گرامی لطفاً درمورد این تقابل و دو اشکالی که مطرح کردم نظرشان را بفرمایند
ضمناً خواهشاً دوستان شروع به نقد مثالها نکنند فرضاً همجنسگرایی خوب است یا بد است و از اینجور نقدها
موارد طرح شده برای مثال بودند تا موضوع بهتر بیان شود. پس لطفاً به پرسش اصلی بپردازید
سلام
در کل مسئولیت های اجتماعی و خانوادگی در غرب بر اساس منافع و لذت ها شکل میگیرد
اما در اسلام مسئولیت های اجتماعی و خانوادگی بر اساس اوامر الهی شکل میگیرد. اگر چه منافع و لذت هم میتواند باشد.
به خاطر این تفاوت ، دایره این مسئولیتها متفاوت میشود.
مثلا احترام به والدین در اسلام تابع امر الهی است
اما در غرب تابع منافع و عواطف می باشد.
پس یک فرد غربی، استقلال و اراده و اهداف خویش را قربانی احترام به والدین نمیکند.
خود این تفاوتها ، فرهنگ سازی میکند. یا بنای فرهنگ سازی غلط میشود.
مثلا اسلام مشکلی با استقلال فرزند در هنگام بلوغ ندارد لکن ممکن است فرهنگ پدرسالاری و مانند آن، از گزاره های دینی سوء استفاده کند و با آیات احسان به والدین خودشان را بر فرزندان تحمیل کنند.
ولی در غرب والدین نمیتوانند چنین سوء استفاده ای داشته باشند.
پس اگر چه دایره مسئولیت در اسلام تابع اوامر الهی است
اما مورد سوء استفاده فرهنگ ها و خواسته های نا به جای مسلمانان نیز قرار می گیرد.
نکته : اگر چه من گفتم دایره مسئولیت تابع اوامر الهی است.
اما اوامر الهی تابعی از اجتهاد و فقه است.
مثلا برخی مراجع و فقهای گذشته و عصر حاضر، میگویند دختر رشیده باکره نیاز به اجازه والدین ندارد و میتواند بدون اجازه انها با هر کس تشخیص داد ازدواج کند.
به نظر میرسد اشکالات نظام اسلام ، تحمیل تشخیص خود بر افراد دیگر است.
گاهی اوقات جهل داریم مثل برخی والدین که میگویند اگر مسلمانی به حرفم گوش کن. احترام را با برده داری اشتباه گرفتند.
گاهی اوقات هواپرستی و غیره.
گاهی اوقات اجتهاد های اشتباه و احترام نگذاشتن به اجتهاد دیگران توسط قانون گذاری های یکجانبه.
به نظرم اگر اینها رعایت شود ما نزدیکی بیشتری با فرهنگ غرب خواهیم داشت. نه از جهت منفی بلکه در جهت مثبت.
سلام به آقا رضا
قانون محدودیت آور است و هرجا قانون باشد، محدودیت نیز وجود دارد. حتی اگر شما یک قانون و محدودیت اجتماعی وضع کنید، این وضع قانون روی افراد جامعه و آزادی های فردی نیز تاثیر می گذارد
البته کیفیت خود میتواند شامل کمیت نیز بشود، با این تفاوت که معقول بودنِ محدودیت را میسنجد، نه صرفاً اندازهء محدودیت را
یعنی بنده انتقادم این نیست که: "چرا محدودیت؟" که شما پاسخ بدهید محدودیت همه جا هست، بلکه انتقادم این است: "چرا این نوع محدودیت؟"
با توجه به اینکه اسلام ملاک اخروی را نیز در نظر گرفته است، محدودیت بیشتری نسبت به غرب در مورد انسان لحاظ کرده و البته این محدودیت به صلاح فرد و جامعه است
و باز در انتهای پست شروع تاپیک، عرض کردم روی نقد مثالها متمرکز نشویم. از شما میخواهم به ادامه توضیحم دقیق توجه بفرمائید:
ببینید برادر عزیز، از نظر من بدون شک همجنسگرایی، بیاحترامی به والدین، دور شدن از خدا شناسی و پرداختنِ افراطی به خود و..... همگی بد هستند
وقتی من میگویم غرب حقِ همجنسگرایی را برای شهروندان خود محفوظ دانسته، منظورم تحسینِ حقِ آزادیِ فردی است، نه مصادیق غربی آن
در اینجا پاسخ شما این خواهد بود که دقیقاً اسلام هم با آزادیهای فردی موافق است اما مصادیقش با غرب متفاوت است حرف من هم همین است که آزادیهای فردی در غرب اکثراً بر مبنای خواست فرد است که این اشکال غرب است
و آزادیهای فردی در اسلام اکثراً بر مبنای جامعه است که این هم اشکال اسلام است
شخص قدرت ازدواج ندارد اسلام به او نمی گوید میلت را سرکوب کن یا به خاطر اجتماع خودت را در رنج و مشقت بی انداز
بلکه به او راهکار می دهد: ازدواج موقت ، یا ازدواج با یک کنیز
2 - عقدموقت را هم که تقریباً همه (فکر میکنم حتی خود شما) اعتقاد دارند که صرفاً برای مواقع بسیار بسیار بسیار بسیار بسیار..... ضروری و خاص است
تنها تفاوت افراد در این است که تعداد "بسیار"ها برای بعضیها یکی دو تا است و برای بعضیها بینهایت!
بگذارید اینطور بگویم که شرایط و قوانین اسلام به گونهای است که خواه ناخواه شما مجبور به ازدواج دائم هستید که این همان جبر اجتماع است که عرض کردم
3 - راهکارهایی که گفتید به فرض امکان تحقق، فقط برای آقایان مناسب است. راهکار اسلام برای دخترها چی
اسلام می گوید به خانواده ات احترام بگذار
اما اگر خواسته ای خلاف خواست خدا از تو داشتند ( که منفعت فردی را نیز در بر دارد) از ان ها تبعیت نکن
فرض کنیم بنده برای ازدواجِ خودم، نظری مخالف با خانواده دارم. طبق حرف شما هم اسلام به من حق داده از خانوادهام تبعیت نکنیم
خف آیا تمام خانوادهها به همین راحتی با موضوع کنار میآیند؟ قطعاً خیر! خیلی از والدین با فرزند برخورد خواهند کرد
از طرف دیگر همین اسلام به مسلمانان میگوید والدین هر بلایی هم سرت بیاورند تو نباید به آنها بیاحترامی کنی که بیاحترامی شامل نگاهِ تند هم میشود
و باز از آنجایی که در اختلاف نظرهای خانوادگی شیرینی و نان خامهای بهر نمیکنند! در عمل یک جوان مسلمان دو راه بیشتر ندارد 1 - به والدین بیاحترامی کند، که در آن صورت میرود جهنم!
2 - قید خواست فردیِ خود را بزند که میشود صحبت من
در اینجا به احتمال زیاد پاسخ شما این خواهد بود که اسلام که به این والدین نگفته استقلال فرزند را بگیرید، اینها خودشان دارند اینطور عمل میکنند، گناه اسلام چیست؟
خب باز هم برمیگردیم سر خانهء اول! اینکه دین اسلام را باید همگی بدون کم و کاست اجرا کنند تا نتیجه بخش باشد
یعنی آن فرزند با آنکه خودش قوانین را رعایت کرده، اما بخاطر رعایت نکردن قوانین از سوی دو فرد دیگر (پدر و مادر) حق فردی او ضایع خواهد شد
که باز هم نتیجهاش این است که اسلام حقوق افراد را فدای اجتماع میکند
بنده از کارشناس محترم و سایر دوستان راهکارهای قابل اجرا میخواهم، نه یک سری وعدههای آرمانی!
اسلامی که شما می گویید در هیچ بازه زمانی اجرا نشده حتی در زمان حکومت امام علی علیه السلام چون ایشان عملا درگیر جنگ های داخلی بودند و فرصتی برای اجرای کامل اسلام نداشتن
ببینید من هم قبول دارم که آنچه ما امروز میبینیم دقیقاً اسلام نیست
اما از آن طرف هم باید بپذیریم آنچه امروز در غرب میبینیم هم دقیقاً دموکراسی غربی نیست خیلی از رفتارها از مسلمانان سر میزند که ربطی به اسلام ندارد
خب در غرب هم خیلی رفتارها از غربیها سر میزند که ربطی به غرب ندارد
شما ایران را میتوانید با غرب (آنهم با یک یک کشور مشخص!) مقایسه کنید
شرق را میتونید با غرب مقایسه کنید
فرهنگ آ را میتونید با فرهنگ ب مقایسه کنید
دین را چطوری میخواهید با فرهنگ مقایسه کنید؟!
اولاً بنده فرهنگ غرب را در این مقایسه قرار دادم، نه غربِ فیزیکی را که انتظار دارید آن را با یک کشور مقایسه کنم ثانیاً دین را اینطور با فرهنگ مقایسه میکنم که:
1 - فرهنگِ هر ملتی برگرفته از عقاید و رسوم آنهاست که عقاید و رسوم را از دین نیز میتوان دریافت کرد
2 - جدا کردن دین و بیدینی برای تمایز این دو از یکدیگر است، وگرنه در عمل بیدینی نیز خودش یک دین است با وجود این توضیحات اگر تفاوت کلمات مد نظرتان است، من دارم دو آئین، دو رَوِش، و دو سبک زدگی را با هم مقایسه میکنم
مثلا اسلام مشکلی با استقلال فرزند در هنگام بلوغ ندارد لکن ممکن است فرهنگ پدرسالاری و مانند آن باعث شود برخی والدین از گزاره های دینی سوء استفاده کنند و با آیات احسان به والدین خودشان را بر فرزندان تحمیل کنند. ولی در غرب والدین نمیتوانند چنین سوء استفاده ای داشته باشند.
شما مطمئن باشید اگر در اسلام هم یک سری قوانین بود که بر اساس آنها والدین در صورت آزار و اذیت فرزندان تنبیه بشوند، در اسلام هم از این سوء استفادهها نمیشد
به نظر میرسد اشکال نظام اسلام ، تحمیل تشخیص خود بر افراد دیگر است
"به نظر میرسد اشکال نظام اسلام ، وجودِ امکانِ تحمیل تشخیص خود بر افراد دیگر در قوانینِ اسلام است"
دقیقاً به این دلیل در غرب والدین نمیتوانند از این سوء استفادهها کنند که حق فرزندانشان به عنوان یک فرد ارزش و اهمیت دارد
شما مطمئن باشید اگر در اسلام هم یک سری قوانین بود که بر اساس آنها والدین در صورت آزار و اذیت فرزندان تنبیه بشوند، در اسلام هم از این سوء استفادهها نمیشدبا چند کلمه جملهء شما را تغییر میدهم، مطمئن هستم منظورم برایتان روشن خواهد شد:
"به نظر میرسد اشکال نظام اسلام ، وجودِ امکانِ تحمیل تشخیص خود بر افراد دیگر در قوانینِ اسلام است"
به نظرم اینکه مجلس قوانینی جهت حمایت از کودک آزاری و در حمایت از دختران و زنان می نویسد تا اندازه ای به همین مطلب بر می گردد. چون در اسلام چیزی به عنوان تنبیه والدین نداریم. و از آن طرف چیزی به عنوان تنبیه فرزند داریم.اما در غرب این موضوع دو طرفه ممنوع است. ( البته من که زیاد به قوانین این طرف و اون طرف آگاه نیستم ولی خوب فکر میکنم همینطوری باشه. شاید بشه گفت در اسلام تا وقتی اخلاق حاکم نشه ثمراتش حاکم نمیشه ولی در غرب با تعادل و تناسب حقوق بین افراد مشکل خیلی بیشتر حل شده چون با فرهنگ فرد گرایی و ابزار قانونی جبر فرهنگ اجتماعی از نوع مزاحمش رو از بین بردن چرا که بزرگترین مانع اجرای قوانین جبر فرهنگی و اجتماعی هست... یه جور قانون نانوشته... )
1 - کنیز که در حال حاضر تقریباً وجود خارجی ندارد!2 - عقدموقت را هم که تقریباً همه (فکر میکنم حتی خود شما) اعتقاد دارند که صرفاً برای مواقع بسیار بسیار بسیار بسیار بسیار..... ضروری و خاص است
تنها تفاوت افراد در این است که تعداد "بسیار"ها برای بعضیها یکی دو تا است و برای بعضیها بینهایت!
بگذارید اینطور بگویم که شرایط و قوانین اسلام به گونهای است که خواه ناخواه شما مجبور به ازدواج دائم هستید که این همان جبر اجتماع است که عرض کردم3 - راهکارهایی که گفتید به فرض امکان تحقق، فقط برای آقایان مناسب است. راهکار اسلام برای دخترها چی
سلام و عرض ادب
برادر گرامی
شما اسلام را باید مورد نظر و ملاک قرار دهید
نه جمهوری اسماً ! اسلامی! و رسماً ...
منظور از کنیز دختران و زنان طبقه پایین دست جامعه است ، که برده طبقه ثروتمند هستند
نه صرفا اسیر شدگان در جنگ!
مورد خاص در اسلام یعنی احساس نیاز
اگر شما احساس نیاز پیدا کنید ( نیازتان حقیقی باشد ، نه کاذب و متاثر از هوای نفس ) شامل این مورد خواهید بود
راه رسیدن به تکامل از ازدواج دائم می گذرد
اما اسلام میگوید با زن مومن و قانع و شوهر دوست و .... ازدواج دائم کن ! ( زنی که تو را به سعادت برساند ، نه شقاوت !)
اگر پیدا نکردی کنیز بگیر ، یا ازدواج موقت کن!
در مورد دختران نیز سفارش به شوهر دادن ایشان به محض رسیدن به سن بلوغ است
که البته در اینجا هم باید به مرد مومن و ... باشد
و با توجه به این که هر مرد مومن می تواند 4 ازدواج دائم داشته باشد
( به اضافه ازدواج موقت و کنیز و. ...)
در جامعه ای با اسلام حقیقی که تعدد زوجین در ان آزاد باشد ،
بر فرض کم بودن تعداد مردان مومن و زیاد بودن دختران مومن ، دختر خوب روی زمین نمی ماند!
در مورد زنان و مردان دیگر جامعه نیز
خداوند حتی برای مردان و زنان زنا کار و غیر مومن نیز برنامه دارد ،
اسلام آن ها را توصیه به ازدواج با یکدیگر کرده است!
اگر واقعا به قانون اسلام عمل شود
حتی افراد زنا کار و جهنمی نیز در زمین از نعمات خداوند بهره مند خواهند شد
و حداقل لذت دنیا را می برند!
و این جامعیت در عین فردیت اسلام است
یعنی اسلام نگفته مرد و زن زنا کار برن به جهنم ، ازدواج هم نکردند ، نکردند !!!!!
1
شما این حرف را گفتید تا احترام اسلام به فرد را اثبات کنید، اما اگر تمام جوانبش را در نظر بگیریم، خواهیم دید در انتها این هم به اجتماع ختم میشود!
فرض کنیم بنده برای ازدواجِ خودم، نظری مخالف با خانواده دارم. طبق حرف شما هم اسلام به من حق داده از خانوادهام تبعیت نکنیم
خف آیا تمام خانوادهها به همین راحتی با موضوع کنار میآیند؟ قطعاً خیر! خیلی از والدین با فرزند برخورد خواهند کرد
از طرف دیگر همین اسلام به مسلمانان میگوید والدین هر بلایی هم سرت بیاورند تو نباید به آنها بیاحترامی کنی که بیاحترامی شامل نگاهِ تند هم میشود
و باز از آنجایی که در اختلاف نظرهای خانوادگی شیرینی و نان خامهای بهر نمیکنند! در عمل یک جوان مسلمان دو راه بیشتر ندارد 1 - به والدین بیاحترامی کند، که در آن صورت میرود جهنم!
2 - قید خواست فردیِ خود را بزند که میشود صحبت من
ببینید برادر من
شما اسلام حقیق را با آنچه در جامعه ما اجرا می شود خلط کرده اید
نظر اسلام این است
اگر دختر مورد نظر مومن است و خانواده تو مخالفت می کنند
خانواده خلاف خواست خدا حکم می کنند
به آن ها بی احترامی نکن ، اما از آن ها تبعیت نکن !
با دختر مومن ازدواج کن
البته باید پی سختی عمل به حکم خدا و جهاد در راه خدا را به تنت بمالی و به تنهایی سختی ازدواج و تشکیل زندگی را به دوش بکشی
[="Times New Roman"][="Black"]
1 - به والدین بیاحترامی کند، که در آن صورت میرود جهنم!
2 - قید خواست فردیِ خود را بزند که میشود صحبت من
من هم قبلا همین فکر رو میکردم و گزینه 2 را انتخاب میکردم ولی راه حل های دیگری هم هست
اینکه بدون بی احترامی به والدین خواسته ی خودت را عملی کنی
واقعا کمتر پدری ( مادر که هرگز ) رو می تونی پیدا کنی که علاقه ای به بچه اش نداشته باشه
همه بچه هاشونو دوست دارند و حاضرند واسه شون هرکاری بکنند
ولی چیزی که هست اینه که پدر و مادر گاهی به دلیل ناآگاهی با همه ی وجود باور دارند که کاری که فرزندشان میکند اشتباه است
و فرزندشان رو به تباهی می رود
برای همین از اهرم های فشار برای بیرون کشیدن فرزندشان از تباهی ( به زعم خودشان ) استفاده میکنند
مثلا اگر خرجی تو دست پدرومادرت باشد می گویند از این به بعد از پول تو جیبی خبری نیست
خونه ای هم که با زن و بچت توش نشستی رو بی زحمت خالی کن می خوایم اجاره اش بدیم
سوئیچ ماشین رو هم بزار روی میز و برو به سلامت هرکاری دوست داری بکن
شاید اینجور مواقع بگی عجب پدر و مادری که احساس و عاطفه ندارند
ولی کاملا اشتباه هست
این پدر و مادر عاشق فرزندشان هستند ولی حاضرند یک سری رفتارها را علی رغم میل باطنی انجام بدهند
تا فرزندشان تباه نشود ( به زعم خودشان )
الان مشکل این فرزند این است که تحت سلطه ی پدر و مادرش است و خودش نمی تواند مستقل تصمیم بگیرد و زندگی کند
ولی در همان غرب فرزندان در سنین کم حین تحصیل کار میکنند و خودشان هزینه های خودشان را می دهند
برای همین استقلال طلب بار می آیند و خانواده ها نیز به استقلال شان احترام می گذارند
ولی در ایران فرزندان تا سنین بالا تحت حمایت پدر و مادر هستند
و سلطه ی پدر و مادر هستند
و این به این معنا نیست که فرزندان تنبل و تن پرور هستند
بلکه پدر و مادر آنها را در قفس کرده اند که گربه شاخش نزند
و در قفس به آنها دانه می دهند
ولی چنین فرزندی هرگز پرواز کردن و رهایی از وابستگی را نخواهد آموخت
این ایراد از اسلام نیست
خود فرزند با وجود تمام آسیب هایی که از رفتار پدر و مادر دیده
باز هم این امکان را دارد که اشتباهات آن ها را جبران کند و خودش خودش را بالا بکشد
در همان غرب یک جوان در سن پایین می داند که تنها کسی که می تواند بهش کمک کند خودش است
برای همین فقط روی خودش حساب میکند و خودش را مدیریت و کنترل میکند
ولی ما در ایران معنای توکل را اشتباه فهمیده ایم و می خواهیم با توسل به دعا و یادآوری خوبی هایمان به خداوند از امدادهای غیبی بهره مند بشویم
که خداوند هرگز چنین کاری نخواهد کرد
چون انسان باید دست به عمل بزند
امام علی علیه السلام می فرمایند: علم تو را راهنمایی میکند و عمل تو را به هدف می رساند
سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی
به عمل کار برآید به سخندانی نیست :|[/]
اسلام میگوید با زن مومن و قانع و شوهر دوست و .... ازدواج دائم کن ! ( زنی که تو را به سعادت برساند ، نه شقاوت!)
اگر پیدا نکردی کنیز بگیر ، یا ازدواج موقت کن!
در مورد دختران نیز سفارش به شوهر دادن ایشان به محض رسیدن به سن بلوغ است
حرفم این است که برخی قوانین مثل اجباری بودنِ ازدواج و اجباری بودنِ اطاعت محض از والدین و امتیاز دادنِ بی از حد به عرف و دیگران، نیاز به اجازه دختر از پدر برای ازدواج و.... باعث شده راهِ شما به عنوان یک فرد که میخواهید متفاوت زندگی کنید بسته شود. ببین برادر وقتی میگوئیم قوانین یک کشور باعث شده اتفاقاتی در آن کشور بیفتد معنایش آن نیست که قانون مستقیماً آن بند را آورده و از مردم خواسته به آن عمل کنند، بلکه مجموع قوانین به گونهای است که حاصل و نتیجهاش به یک سری اتفاقات ختم میشود مثلاً در آمریکا در قانون ننوشتهاند که جوانهای آمریکایی، لطفاً نفری یک اسلحه بردارید و بروید توی خیابان به مردم شلیک کنید! اما وقتی در قانون آمده باشد که خرید اسلحه برای عموم آزاد است، پیامد این قانون همین است که افرادی اسلحه بخرند و به مردم شلیک کنند. یا در اروپا قانون نگفته مردم لطفاً شراب بخورید بعد رانندگی کنید! حتی برعکس، طبق قانون راندگی با حالت مستی جرم است. اما چون شراب خوردن آزاد است، طبیعی است که افراد مست که رانندگی میکنند نیز زیاد خواهد شد. یا در کشورهای چشم بادامی (ژاپن و کرده و...) به مردم نگفتهاند مردم لطفاً هروقت مشکلی در زندگی داشتید بروید خودکشی کنید! اما وقتی در فرهنگ آنها دنیای دیگری بجز همین دنیا وجود ندارد، نتیجه این تفکر این است که شهروندان وقتی زیر فشار روانی قرار میگیرند امیدی به آینده نداشته باشند و راحتتر از مردم کشورهای دیگر خودکشی کنند. در اسلام هم قانون نگفته که شما بعد از ازدواج دیگر درس نخوان و به علاقههای خودت نپرداز، یا گفته نده که والدین لطفاً فرزندان خود را آزار بدهید، یا گفته نشده که مردم لطفاً فرهنگ خود را به تکتک افراد تحمیل کنید. اما مجموع قوانین در اسلام به گونهای است که برای بعضی از افراد این اتفاقات را در پی خواهد داشت حالا چرا بحث تقابل اشکال اسلام و غرب را مطرح کردم:
در غرب نیز همان جبرهای اجتماعی که اشاره کردم وجود داشت و مردمِ غرب به این نتیجه رسیدند که برای حقوق فردی باید احترام و آزادی بیشتری قائل شوند. اما این بار از آن طرف سقوط کردند و اینقدر آزادیهای فردی دادند که به اجتماع آسیب زدند. اشکال غرب این است که آمد و گفت "هر چیزی که یک فرد بخواهد محترم است" و اشکال اسلام این است که میگوید "هیچ چیزی که فرد بخواهد محترم نیست". نظر من این است که نه آن نگاه مطلق به فرد خوب است که همجنسگرایی و بیاحترامی به والدین و اعتیاد به شراب و س.ک.س دستهجمعی از دلش بیرون بیاید، نه این نگاه محدود نسبت به فرد که وقتی کسی به سن بلوغ رسید از ابتدا تکتک پلهها برایش مشخص ده باشد و جبراً باید همانها را طی کند که در نتیجه از خیلی خواستهها
خانواده خلاف خواست خدا حکم می کنند
به آن ها بی احترامی نکن ، اما از آن ها تبعیت نکن!
فرض کنیم بنده برای ازدواجِ خودم، نظری مخالف با خانواده دارم. طبق حرف شما هم اسلام به من حق داده از خانوادهام تبعیت نکنیم
خب آیا تمام خانوادهها به همین راحتی با موضوع کنار میآیند؟ قطعاً خیر! خیلی از والدین با فرزند برخورد خواهند کرد.
واقعا کمتر پدری ( مادر که هرگز ) رو می تونی پیدا کنی که علاقه ای به بچه اش نداشته باشه
همه بچه هاشونو دوست دارند و حاضرند واسه شون هرکاری بکنند
عدهء کمی از والدین اصلاً به فرزند خود علاقه ندارند
تعدادی به فرزند خود علاقه دارند اما حاضر نیستند برای او کاری کنند
تعدادی هم به فرزند خود علاقه دارند و حاضرند برای او بعضی کارها را انجام بدهند، اما نه هر کاری
تعدادی از والدین هم هستند که حاضرند برای خوشبختی فرزند خود هر کاری بکنند صحبتهای زیادی در این مورد دارم اما نیازی به طرح آنها نیست چون در بحث ما اصلاً اهمیتی ندارد که والدین به فرزند خود علاقه دارند یا ندارند
مثلا اگر خرجی تو دست پدرومادرت باشد می گویند از این به بعد از پول تو جیبی خبری نیست
خونه ای هم که با زن و بچت توش نشستی رو بی زحمت خالی کن می خوایم اجاره اش بدیم
سوئیچ ماشین رو هم بزار روی میز و برو به سلامت هرکاری دوست داری بکن
شاید اینجور مواقع بگی عجب پدر و مادری که احساس و عاطفه ندارند
ولی کاملا اشتباه هست
این پدر و مادر عاشق فرزندشان هستند ولی حاضرند یک سری رفتارها را علی رغم میل باطنی انجام بدهند تا فرزندشان تباه نشود ( به زعم خودشان )
مردی به خانه دوستش که مردی خسیس بود رفت. میزبان برایش کره و عسل آورد، مهمان نیز تمام آن را خورد
میزبان کاسه را دوباره پر کرد و مهمان باز تمام آن را خورد. بعد از اینکه چندین بار این اتفاق افتاد میزبان به مهمان گفت:
مهمان خندهای کرد و گفت:
"فقط خدا میداند کره و عسل خوردن من دل چه کسی را میسوزاند!" :Khandidan!: یکی از راههای اینکه به کسی پول ندهی و پولت را برای خودت نگه داری این است که بگویی میخواهم فلانی سر پای خودش بایستد! و البته نشانهای هم دارد که بشود فهمید طرف هدفش واقعاً چیست. گفتم که بحث در این موارد مفصل است و من میتوانم اثبات کنم که خیلی از رفتارهای والدین نشات گرفته از حسادت، کینه، خساست و سایر خصوصیات منفی است. حتی برخی از دلسوزیهایشان! منتهی تاپیک از مسیر اصلی خارج خواهد شد به همین دلیل فقط چند اشاره کلی کردم
باسلام
چیزی که بنده متوجه شدم شما همه رفتارهای جامعه اسلامی = اسلام قرار داده اید برای همین این همه مشکلات رو هم توش میبینید هر مسئله که باهاش روبرو میشوید ببنید آیا ان رفتار به اسم اسلام دارد انجام میشود مطابق با اصل اسلام هست یا نه
اگر به تمام مسائل با نگاه دین بپردازید خواهید دید نه اجباری برای فرزندان برای قبول خواسته های نامعقول والدین هست نه هیچ اجباری به احترام زورکی و غیره
البته حرف بسیار است ان شاءالله اگر فرصتی بود
در ایران فرزندان تا سنین بالا تحت حمایت و سلطه ی پدر و مادر هستند
و این به این معنا نیست که فرزندان تنبل و تن پرور هستند بلکه پدر و مادر آنها را در قفس کرده اند که گربه شاخش نزند و در قفس به آنها دانه می دهندولی چنین فرزندی هرگز پرواز کردن و رهایی از وابستگی را نخواهد آموخت. این ایراد از اسلام نیست
خود فرزند با وجود تمام آسیب هایی که از رفتار پدر و مادر دیده باز هم این امکان را دارد که اشتباهات آن ها را جبران کند و خودش خودش را بالا بکشددر همان غرب یک جوان در سن پایین می داند که تنها کسی که می تواند بهش کمک کند خودش است
برای همین فقط روی خودش حساب میکند و خودش را مدیریت و کنترل میکند
ولی ما در ایران معنای توکل را اشتباه فهمیده ایم و می خواهیم با توسل به دعا و یادآوری خوبی هایمان به خداوند از امدادهای غیبی بهره مند بشویم
که خداوند هرگز چنین کاری نخواهد کرد چون انسان باید دست به عمل بزند
اما صحبت شما مرا یاد اتفاقی در برنامه پایش انداخت در برنامه پایش که به بحث کارآفرینی میپردازد، مجری برنامه آقای مرتضی حیدری یک جمله را بارها و بارها تکرار میکرد
ایشان میگفت:
"وقتی به جوانها میگوئیم بروید کارآفرینی کنید، میگویند باید موقعیتش برایمان فراهم بشود. باید سرمایه داشته باشیم
اما در همین برنامه افرادی را نشان دادهایم که بدون سرمایه کار خود را آغاز کردند و موفق هم شدهاند، پس این حرف جوانان بهانه است"
تا اینکه یک روز یکی از بزرگترین و معروفترین کارآفرینهای جهان را دعوت کرد و با اشتیاق (و برای کم کردن روی جوانان) همین سوال را از او پرسید
آقای حیدری رو به آن فرد کرد (فکر میکنم آمریکایی یا فرانسوی بود دقیق یادم نیست) و پرسید:
مستر فلانی هم بلافاصله پاسخ داد:
"خب درست میگویند!"آقای حیدری با تعجب گفت:
مستر فلانی جواب داد:
من هم میگویم باید قوانین به گونهای باشند که شما امکانِ رشد برایتان فراهم باشد و مجبور نباشید مثلاً بنشینید حساب و کتاب کنید که حقوق خود را چگونه از پدر و مادرم طلب کنم که مرا عاق نکنند؟!
چگونه از پدر و مادرم طلب کنم که مرا عاق نکنند؟!
وای بر فرزندان آخرالزّمان از روش پدرانشان! نه از پدران مشرکشان، بلکه از پدران مسلمانشان که چیزی از فرایض دینی را به آنها یاد نمی دهند و اگر فرزندشان نیز از پی فراگیری معارف دینی بروند، منعشان می کنند و تنها از این خشنودند که آنها درآمد آسانی از مال دنیا داشته باشند، هر چند ناچیز باشد. من از این پدران بیزارم و آنان نیز از من بیزارند.
[=IranSans] جامع الأخبار، ص 106، فصل 62
[="Times New Roman"][="Black"] تا اینکه یک روز یکی از بزرگترین و معروفترین کارآفرینهای جهان را دعوت کرد و با اشتیاق (و برای کم کردن روی جوانان) همین سوال را از او پرسید مستر فلانی هم بلافاصله پاسخ داد: آقای حیدری با تعجب گفت: مستر فلانی جواب داد:مسعود جان با کلیت حرف ما موافقم و متوجه منظور شما هستم
اما صحبت شما مرا یاد اتفاقی در برنامه پایش انداخت
در برنامه پایش که به بحث کارآفرینی میپردازد، مجری برنامه آقای مرتضی حیدری یک جمله را بارها و بارها تکرار میکرد
ایشان میگفت:
"وقتی به جوانها میگوئیم بروید کارآفرینی کنید، میگویند باید موقعیتش برایمان فراهم بشود. باید سرمایه داشته باشیم
اما در همین برنامه افرادی را نشان دادهایم که بدون سرمایه کار خود را آغاز کردند و موفق هم شدهاند، پس این حرف جوانان بهانه است"
آقای حیدری رو به آن فرد کرد (فکر میکنم آمریکایی یا فرانسوی بود دقیق یادم نیست) و پرسید:
من هم میگویم باید قوانین به گونهای باشند که شما امکانِ رشد برایتان فراهم باشد و مجبور نباشید مثلاً بنشینید حساب و کتاب کنید که حقوق خود را چگونه از پدر و مادرم طلب کنم که مرا عاق نکنند؟!
عزیزدلم من کاملا حرفهاتو می فهمم و عمیقا می دونم که چی میگی
بزار منظورم رو با یک مثال واضح تر توضیح بدم
چند وقت پیش در مورد کار جهادی مطالعه میکردم که بفهمم یعنی چی واقعا.
خب من از جملاتی که توی کتابها می نویسند خوشم نمیاد
مثلا: جهاد در لغت به معنای ..... می باشد. کار جهادی بدان معناست که شما بتوانید از ارزشها و باورها و .......
از این مدل تعاریف خوشم نمیاد. معتقدم تعریف باید عمیقا درک بشه
تعریفی که من برای کار جهادی در ایران پیدا کردم اینه : کار جهادی یعنی جبران کردن گندکاری های دیگران
فلان سازمان فرهنگی داره غاز می چرونه تو باید بری کار جهادی بکنی و گندکاری های اون رو جبران بکنی
پدر و مادر ده تا بچه آوردن ولشون کردن توی خیابون تا کودکان کار بوجود بیان
بعد باید یه سری افراد بیان خودشون خونه بسازن مدرسه بسازن تا از کودکان کار حمایت کنن
و .......
این یعنی کار جهادی که بسیار با ارزش هست
من می دونم توی ذهن شما چی میگذره
شما طرز تفکرت اینجوری هست که میگی اگر این اشتباهات رو نمی کردیم الان توی فلان نقطه بودیم
باید بهت بگم که دنیا همینه و مردم همینن. مدام اشتباه میکنن مدام خطا میکنن
و تو باید کار جهادی بکنی.
سردار سلیمانی چندین سال با داعشی که آمریکا بوجود آورده بود جنگید
شش سال از عمرش صرف جنگ با داعشی شد که می تونست بوجود نیاد
اگر داعش بوجود نمیومد سردار سلیمانی می تونست در عرصه های دیگه فوق العاده ایران رو جلو ببره
شما دچار یک خطای فکری شدی که بهش میگن: خطای فکری "باید اندیشی"
خیلی از باید های مد نظر شما در این دنیا محقق نمیشه ( خیلی هاشم میشه ) چون تحت کنترل شما نیست
ولی شما می تونی از راه های دیگه ای اون باید های عملی نشده رو جبران کنی.
مثلا اگر شما از بی احترامی شخصی خاص به شدت عصبانی میشی.
نمی تونی اونو کنترل کنی. به جاش باید ظرفیت روحی خودت رو بالا ببری تا رفتار زشت اون شخص روی تو اثر نذاره
هیچ راهی به جز این نداری
[SPOILER]
با منم بحث نکن میزنم آسفالتت میکنم
[/SPOILER][/]
چیزی که بنده متوجه شدم شما همه رفتارهای جامعه اسلامی = اسلام قرار داده اید برای همین این همه مشکلات رو هم توش میبینید هر مسئله که باهاش روبرو میشوید ببنید آیا ان رفتار به اسم اسلام دارد انجام میشود مطابق با اصل اسلام هست یا نه
خیر بزرگوار، دقیقاً منظور من با خود اسلام است و هیچ کاری با جامعهء اسلامی مانند ایران ندارم هرچند که این را هم متوجه نمیشوم چرا اکثر دوستان هی این مطلب را تکرار میکنند که اعمال یک جامعهء اسلامی را پای اسلام ننویس!
من مثل برخی افراد غرب زده نیستم که به زور میخواهند هر ایرادی را در ایران (حتی ایرادهایی که صنف خودشان دارند) به گردن اسلام بیاندازند
اما این هم درست نیست که بگوئیم جامعهء ما اسلامی است بعد بگوئیم اما هیچکدام از ایرادهایش به اسلام ربطی ندارد! نمیشود جامعهای را بر مبنای یک تفکر تشکیل بدهیم بعد بگوئیم آن تفکر هیچ مسئولیتی در قبال این جامعه ندارد!
اگر به تمام مسائل با نگاه دین بپردازید خواهید دید نه اجباری برای فرزندان برای قبول خواسته های نامعقول والدین هست نه هیچ اجباری به احترام زورکی و غیره
سلام و عرض ادب حضور دوستان گرامیچند مقایسه بین اسلام و غرب:
غرب = جوان در 18 سالگی مستقل میشود و رای و نظرش محترم شمرده میشود و میتواند برای خودش تصمیم بگیرد
حُسن= فرد حق خواهد داشت بدون بازخواست شدن به دنبال آرزوها و خواستههای خود برود
اشکال = به یک جوان بی تجربه اعتماد به نفس کاذب داده میشود که ممکن است او را به چاههای فراوانی بکشداسلام = جامعه با این تفکر رشد کرده که همیشه حق با والدین است و بجز با ازدواج یک جوان حق ندارد از خانواده مستقل شود
حُسن= بخاطر اهمیت نظارت والدین، جوان کمتر به سمت خطرات بیرون خواهد رفت و حمایت والدین را خواهد داشت
اشکال = والدین میتوانند خواست خود را بر جوان تحمیل کنند و جوان در موارد زیادی از زندگیِ خود، حق انتخاب و استقلال کامل نداردغرب = فرد میتواند نیازهایش را طبق خواست خود و به همان حد نیاز رفع کند (مثلاً نیاز جنسی)
حُسن = تخلیه شدنِ نیازها و از طرفی داشتن انرژی و زمان برای پرداختن به نیازهای دیگر (نیازی به ازدواج ندارد پس میتواند به خیلی کارهای دیگر برسد)
اشکال = تشدید حس بیمسئولیتی در قبال نیازهااسلام = فرد الزاماً باید خواستههایش را با احکام دین که آنها هم بطور عمومی ایجاد شدهاند تطبیق دهد
حُسن = افزایش احساس مسئولیت در فرد در برابر رفع نیازها (حقوق متقابل افراد، از جمله زن و مرد در ازدواج)
اشکال = فدا شدن سایر نیازهای فرد فقط برای یک نیاز
(مثلاً برای رفع نیاز جنسی یک مسلمان راهی جز ازدواج ندارد حتی اگر مایل به آن نباشد که در نتیجه هم خود فدا میشود هم همسرش)
سلام ، رور بخیر
مقایسه بین عیب اسلام و غرب.
وقتی ما میگیم مقایسه اسلام پس باید دین در برابر دین باشد.
بزرگترین عیب اسلام در برابر مسیحیت مثلا، در برابر بودایی و ... غرب از کشورهایی با جغرافیا و حکومت، سیاست و قانون های مختلف و البته نگرش و فرهنگ های متنوع تشکیل شده .
اگر همین موضوع رو در نظر بگیرید پس به جواب بهتری خواهید رسید . به جواب های درست تر.
ما نمیتونیم اسلام رو با حکومت سیاسی فلان منطقه که از دین خودشونم فاصله گرفتند مقایسه کنیم.
مورد اول
حق تصمیم گیری و آزادی هست. این برمیگرده به فرهنگ غالب هر جامعه و نوع نگرش مردم. حق تصمیم گیری و استقلال همیشه وجود داره و در هر خانواده ای در جریان هست . ار انتخاب رشته ی تحصیلی تا دانشگاه و شغل و ازدواج. اگرچه برخی والدین دخالت های نابجایی دارن اما اکثر صاحب نظران عقیده بر این دارن نباید یک فرد هجده ساله رو بحال خودش رها کرد بلکه باید در کنارش برای شکوفایی اون فرد قدم برداشت.
مورد دوم
همیشه تمام حق با والدین نیست، قطعا حقوقی برای فررندان برقرار هست مگر برخی خانواده ها که حقوق فرزند رو نادیده بگیرن و در اینصورت عیب از مسلمانی اونهاست نه اسلام. چون خداوند روی حقوق افراد حساس هست و میشه از آیات قرآن به اون پی برد.
مورد سوم
درباره ی مسایل جنسی کنترل در هر کشوری نتها بد نیست بلکه سبب رشد و تعالی مردم اون اجتماع هست. اگر در کشوری آزادی جنسی هست به همون میزان از هم پاشیدگی خانواده و انحرافات مختلف، مرگ و میر ناشی از بیماریهای مقاربتی و ...مطرحه.
در سال ۱۹۷۴ زنی بنام مارینا دست به آزامایشی زد و شش ساعت بدون حرکت بود. اجازه داد مردم به اون دست بزنن و یک میز هم کنارش بود که روش وسایل مختلفی قرار داشت. مردم میتونستن بدون نگرانی از مجازات هر کاری که خواستن انجام بدن.
اوایل خیلی ها تعجب کردن و رفتارا محترمانه بود اما بعد اون آزار و اذیت مردها شروع شد و له بدنش دست درازی کردن حتی اونو با اجسام تیز زخمی کردن.
حتی یک نفر اسلحله روی شقیقش گذاشت و ... اما مارینا بدون حرکت فقط تو چشماش اشک جمع شده بود.
بعد از اون ماجرا فهمید؛
مردم از هر نژاد و مذهبی باشن اگر اگر ترس از مجازات و عامل بازدارنده ای نباشه به موجودات خطرناکی تبدیل میشن.
پس اسلام با احکامش عامل بازدارندگی هست .اگر قرار باشه فقط مسلمان باشیم اما بدون رعایت دستورات خداوند قطعا جامعه ی فاسدی خواهیم داشت حتی اگر موفقیت های ما در زمینه های مختلف بالا باشه.
موفقیت ها و دستاوردهای جوامع بدلیل آزادی جنسی نیست بلکه بخاطر داشتن برنامه در جهت موفقیت و کمک دولت هاست.
درباره مورد آخر
ما تمام زندگیمون اسلامی نیست اگر واقعا بررسی کنیم! خداوند هم بسیار به ما لطف داره با وجود تمام کج روی ها و اشتباهات باز هم اختیار و توبه رو قرار داده. پس اگر بگیم من تمام خواسته های خودم رو در جهت اسلام پیش میبرم باید در رفتار و گفتار و زندگیم نمود پیدا کرده باشه! اگر به این شکل باشه که من تعالی پیدا خواهم کرد و هر چه انسان رشد فکری داشته باشه کمتر ایراد میگیره! ( مثل آیت الله بهجت)
نه فقط در اسلام . مثلا در بین بوداییان ، هندوها... خودشون در هم جهت با عقایدشون وفق میدن و اعتراضی هم ندارن!
وقتی پای چرا به مسائل باز میشه احتمالا هم جهت شدن ما با برخی احکام مطرح هست. یعنی یا فکر میکنم بیشتر میدانم یا تحقیق کافی نکردم.
سلام
خانمی در سایت هستند که با اکانتهای مختلف وارد تاپیکها میشوند و علاقهء زیادی به توهین کردن به دیگران دارند
معمولاً هم زیر ارسالهای من نظر میدهند و گفتگو با آن خانم هیچوقت سرانجام خوبی نداشته
لذا با عذرخواهی از شما، بنده به افرادی که با اکانت جدید وارد شده باشند پاسخی نمیدهم
البته میتوانید گفتگوی خود را در تاپیک با کارشناس محترم و سایر دوستان ادامه دهید
با احترام @};-
سلام، روز شما هم بخیر
خانمی در سایت هستند که با اکانتهای مختلف وارد تاپیکها میشوند و علاقهء زیادی به توهین کردن به دیگران دارند
معمولاً هم زیر ارسالهای من نظر میدهند و گفتگو با آن خانم هیچوقت سرانجام خوبی نداشتهلذا با عذرخواهی از شما، بنده به افرادی که با اکانت جدید وارد شده باشند پاسخی نمیدهم
البته میتوانید گفتگوی خود را در تاپیک با کارشناس محترم و سایر دوستان ادامه دهید
با احترام @};-
خواهش میکنم ، موفق و پیرور باشید
[="Times New Roman"][="Black"] لذا با عذرخواهی از شما، بنده به افرادی که با اکانت جدید وارد شده باشند پاسخی نمیدهمسلام، روز شما هم بخیر
خانمی در سایت هستند که با اکانتهای مختلف وارد تاپیکها میشوند و علاقهء زیادی به توهین کردن به دیگران دارند
معمولاً هم زیر ارسالهای من نظر میدهند و گفتگو با آن خانم هیچوقت سرانجام خوبی نداشته
البته میتوانید گفتگوی خود را در تاپیک با کارشناس محترم و سایر دوستان ادامه دهید
با احترام @};-
آفرین آفرین آفرین =d>=d>=d>=d>=d>=d>[/]
سلام به شما خواهر گرامی
خیر بزرگوار، دقیقاً منظور من با خود اسلام است و هیچ کاری با جامعهء اسلامی مانند ایران ندارم هرچند که این را هم متوجه نمیشوم چرا اکثر دوستان هی این مطلب را تکرار میکنند که اعمال یک جامعهء اسلامی را پای اسلام ننویس!
من مثل برخی افراد غرب زده نیستم که به زور میخواهند هر ایرادی را در ایران (حتی ایرادهایی که صنف خودشان دارند) به گردن اسلام بیاندازند
اما این هم درست نیست که بگوئیم جامعهء ما اسلامی است بعد بگوئیم اما هیچکدام از ایرادهایش به اسلام ربطی ندارد! نمیشود جامعهای را بر مبنای یک تفکر تشکیل بدهیم بعد بگوئیم آن تفکر هیچ مسئولیتی در قبال این جامعه ندارد!این متن را ببخوانید لطفاً:
وقتی میگوئیم قوانین یک کشور باعث شده اتفاقاتی در آن کشور بیفتد معنایش آن نیست که قانون مستقیماً آن بند را آورده و از مردم خواسته به آن عمل کنند، بلکه مجموع قوانین به گونهای است که حاصل و نتیجهاش به یک سری اتفاقات ختم میشود
مثلاً در آمریکا در قانون ننوشتهاند که جوانهای آمریکایی، لطفاً نفری یک اسلحه بردارید و بروید توی خیابان به مردم شلیک کنید! اما وقتی در قانون آمده باشد که خرید اسلحه برای عموم آزاد است، پیامد این قانون همین است که افرادی اسلحه بخرند و به مردم شلیک کنند. یا در اروپا قانون نگفته مردم لطفاً شراب بخورید بعد رانندگی کنید! حتی برعکس، طبق قانون راندگی با حالت مستی جرم است. اما چون شراب خوردن آزاد است، طبیعی است که افراد مست که رانندگی میکنند نیز زیاد خواهد شد. یا در کشورهای چشم بادامی (ژاپن و کرده و...) به مردم نگفتهاند مردم لطفاً هروقت مشکلی در زندگی داشتید بروید خودکشی کنید! اما وقتی در فرهنگ آنها دنیای دیگری بجز همین دنیا وجود ندارد، نتیجه این تفکر این است که شهروندان وقتی زیر فشار روانی قرار میگیرند امیدی به آینده نداشته باشند و راحتتر از مردم کشورهای دیگر خودکشی کنند
در اسلام هم قانون نگفته که شما بعد از ازدواج دیگر درس نخوان و به علاقههای خودت نپرداز، یا گفته نده که والدین لطفاً فرزندان خود را آزار بدهید، یا گفته نشده که مردم لطفاً فرهنگ خود را به تکتک افراد تحمیل کنید. اما مجموع قوانین در اسلام به گونهای است که برای بعضی از افراد این اتفاقات را در پی خواهد داشت
یه چیز دیگه هم میخوام اضافه کنم.
نمیدونم اسمش رو چی بگم مثلا مشکل ابهام در معنا یا تکیه بر معیار های نامشخص یا اینکه با این عبارت بگویم
همه انسانها برابرند ولی برخی برابرترند.
مثال بخواهم بزنم
مثلا اگر بین خواست پدر و حق شما تعارض پیش بیاید.
طبعا اصلا احترام بی معناست. هیچ چیز نباید مانع حق شما بشود تا بعد لازم باشد احترامش را حفظ کنید.
مثلا اینکه اصلا ما معیاری مبهم به نام احترام معرفی کنیم و بعد ان را به فرهنگ و ناراحتی والدین وابسته کنیم یک امری است غیر منطقی و نامشخص که کاملا باعث سوء استفاده خواهد شد.
خیلی از باید های مد نظر شما در این دنیا محقق نمیشه ( خیلی هاشم میشه ) چون تحت کنترل شما نیست
ولی شما می تونی از راه های دیگه ای اون باید های عملی نشده رو جبران کنی.
ایشان هم منظورشان این نبود که یا باید سرمایه باشد یا دیگر نباید هیچ کاری را شروع کرد
حتی در صحبتش اشاره کرد که اگر عدهای به دلایلی مجبور شوند با شرایط سخت کارشان را شروع کنند (کار جهادی کنند) ما آنها را بخاطر این شجاعت تحسین و تشویق میکنیم
منتهی ما باید تا جای ممکن تلاش کنیم که نیازی به کار جهادی نباشد، بلکه باید قانون به گونهای باشد که سرمایه و شرایط کسب و کار فراهم باشد
مثلاً این بخش از صحبت شما:
فلان سازمان فرهنگی داره غاز می چرونه تو باید بری کار جهادی بکنی و گندکاری های اون رو جبران بکنی
نمونهاش را میتوانید درمورد خودروسازی ببینید که چون در ایران قانون درست و حسابی وجود ندارد، خودروساز میتواند هر بلایی دلش خواست بر سر مردم بیاورد
اما در کشورهایی که قوانین درست و درمان دارند، اگر یک خودرو مشکل فنی پیدا کرد مدیرعاملش تا کمر جلوی خریداران خم میشود و خسارت آنها را نیز میپردازد
البته بحث خودرو ربطی به اسلام ندارد، فقط به عنوان نمونهای از وجود قانون درست و عدم وجود آن مطرش کردم. خب یعنی حالا در آن کشورها دیگر نیاز به کارهای جهادی در زمینه خودرو هرگز پیش نمیآید؟ چرا قطعاً پیش میاید. اما همانطور که گفتم زمانی اینگونه میشود که دیگر چارهای نباشد. نه اینکه از همان اول بیایند خودروهای مقوایی تحویل مردم بدهند بعد بگویند دوستان لطفاً کار جهادی کنید!
درمورد اسلام همان صحبت شما را مثال میزنم:
پدر و مادر ده تا بچه آوردن ولشون کردن توی خیابون تا کودکان کار بوجود بیان
بعد باید یه سری افراد بیان خودشون خونه بسازن مدرسه بسازن تا از کودکان کار حمایت کنن
یه چیز دیگه هم میخوام اضافه کنم.
نمیدونم اسمش رو چی بگم مثلا مشکل ابهام در معنا یا تکیه بر معیار های نامشخص یا اینکه با این عبارت بگویم
همه انسانها برابرند ولی برخی برابرترند.مثال بخواهم بزنم
مثلا اگر بین خواست پدر و حق شما تعارض پیش بیاید.
طبعا اصلا احترام بی معناست. هیچ چیز نباید مانع حق شما بشود تا بعد لازم باشد احترامش را حفظ کنید.مثلا اینکه اصلا ما معیاری مبهم به نام احترام معرفی کنیم و بعد ان را به فرهنگ و ناراحتی والدین وابسته کنیم یک امری است غیر منطقی و نامشخص که کاملا باعث سوء استفاده خواهد شد.
آفرین بر شما برادر
خیلی با این حرفتان موافقم و یک نکتهء کلیدی بود. اما یک موضوع همچنان مطرح است
اینکه حتی اگر معلوم بشود حق با شماست، باز هم شما به عنوان یک فرد نمیتوانید از حق خود دفاع کنید چون این موضوع بطور قانونی برای شما تعریف نشده
شما در چند پست قبل به مطلبی اشاره کردید:
به نظرم اینکه مجلس قوانینی جهت حمایت از کودک آزاری و در حمایت از دختران و زنان می نویسد تا اندازه ای به همین مطلب بر می گردد
البته من که زیاد به قوانین این طرف و اون طرف آگاه نیستم ولی خوب فکر میکنم همینطوری باشه. شاید بشه گفت در اسلام تا وقتی اخلاق حاکم نشه ثمراتش حاکم نمیشه ولی در غرب با تعادل و تناسب حقوق بین افراد مشکل خیلی بیشتر حل شده چون با فرهنگ فرد گرایی و ابزار قانونی جبر فرهنگ اجتماعی از نوع مزاحمش رو از بین بردن چرا که بزرگترین مانع اجرای قوانین جبر فرهنگی و اجتماعی هست... یه جور قانون نانوشته...
خیر بزرگوار، دقیقاً منظور من با خود اسلام است و هیچ کاری با جامعهء اسلامی مانند ایران ندارم
اشکال = والدین میتوانند خواست خود را بر جوان نحمیل کنند و جوان در موارد زیادی از زندگیِ خود، حق انتخاب و استقلال کامل ندارد
باسلام مثلا همین یک مورد رو بفرمایید کجا اسلام گفته والدین باید خواست خود را به جوان تحمیل کنند یا جوان حق انتخاب و استقلال ندارد
این مربوط به جامعه و عرف و هر چیزی دیگری هست به جز اسلام
«الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا اْلأَلْبابِ»همان کسانی که سخنان را میشنوند و از نیکوترین آنها پیروی میکنند؛ آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند.
سوره زمر، آیه 18.
[SPOILER][=IranSans] کودک در هفت سال ابتدای عمر خود نیازمند آزادی و اختیارات کامل است. برخورد اولیا با کودک باید به گونه ای باشد که کودک خود را در انجام هر عملی آزاد ببیند و احساس محدودیتی ننماید. کودک به مقتضای مقام سیادت و مهتری خود، زمینه ای وسیع می طلبد تا هرگونه که خود می خواهد در آن به جولان بپردازد و در آن هیچگونه مانع و مزاحمی نداشته باشد، پیدایش چنین زمینه ای حقّ کودک است، و کمال کودک در آن است که از ایجاد محدودیت توسط دیگران آشفته گردد و با داد و فریاد و تظلّم، حق خود را بستاند و هیچگونه اعمال فشار و تقیدی را برنتابد.
امّا در هفت سال دوّم حیات که دوران تربیت مستقیم فرزند است «نونهال» بر خلاف دوران ابتدای عمر خود که در تصمیم گیری برای انجام هرکاری آزاد و رها بود، پذیرای هر گونه محدودیت و تقید است و خود را مستحق این سلب اختیار می بیند. «عبد» به دلیل عبودیتش تحت اختیار مولی است و از اینکه اراده مطلق ندارد، آزرده خاطر نیست. فرزندان ما در این سنین فطرتاً عبودیت خویش را پذیرفته و به مولویت والدین خویش معترف اند. لذا سلب آزادی نونهال از ناحیه پدر و مادر، هر جا که در مسیر تربیت و به صلاح رشد و تعالی او باشد ضروری است و در این میان هیچ گونه مسامحه و تساهلی سزاوار نیست. و البتّه اینکه فرزندان در چنین شرایطی قابلیت و پذیرش اِعمال محدودیت را دارند با دادن اختیارات خاصی در موارد لازم منافات ندارد. غرض از ذکر این مسئله، بیان این نکته بود که رویه اصلی و سیره عملی نونهال در دوران عبودیت باید بر مبنای کسب اجازه از ولی در امور باشد و هیچگاه از پیش خود و بدون جلب نظر ولی، تصمیم به اقدام به کاری نگیرد. امّا چنانچه والدین، دادن اختیارات معینی را در حوزه مشخصی به صلاح او ببینند، در آن محدوده، فرزند به اذن والدین آزادی عمل دارد.
اما وضعیت روانی نوجوان در دوران وزارت؛ «وزیر» به سبب تصدّی کرسی وزارت در مقامی قرار گرفته که علی رغم تعهّدات عملی به تصمیمات متخذه از سوی حاکم، در نهایت آزادی نظری به سر می برد. «وزیر» باید چونان خود را آزاد ببیند که در همه قوانین و مسائل جاری و تصمیمات آینده سلطان، جرأت اظهار نظر و دخالت داشته باشد و هیچ گونه تهدید و فشاری، او را از بیان عقیده و برداشت خود مانع نگردد. وزیر آنچه را به صلاح مملکت خویش نمی داند، بدون هیچ محدودیتی در میان می گذارد و در حمایت از رأی خویش ادلّه خود را با آزادی کامل عنوان می کند و ادلّه مخالف را بدون هیچ دغدغه ای محترمانه به بوته نقد می کشد و آنچه را به خیر و مصلحت امور می پندارد پیشنهاد می دهد و با بیان ادله و براهین، از آن قاطعانه دفاع می کند، گرچه به وضعیت فعلی و قوانین جاری مملکت خود التزام عملی دارد. نوجوان نیز در چنین شرایطی به سر می برد. هیچ مانعی نباید از اظهار نظر و دخالت او در امور مختلف جلوگیری کند. نوجوان باید عقیده و نظر خود را درباره مسائل گوناگونی که با آن در زندگی شخصی، خانوادگی و اجتماعی مواجه می شود آزادانه ولی با رعایت جوانب اخلاقی مطرح کند و برای دفاع از عقیده خود، استدلالاتی بیان نماید. اولیا نیز وظیفه دارند حتی اگر آرای نوجوان خویش را صد در صد باطل می شمارند، به کلام او با دقّت گوش نموده و از او اقامه برهان طلب کنند و با او به بحث و مناظره نشینند و منصفانه ادلّه او را ابطال یا قبول نمایند و چنانچه برخی از مقدمات از دیده محدود او به دور مانده تذکر دهند و تصمیمات خود را بر اساس حقیقت استوار سازند. از همین جهت والدین، نباید از نوجوان انتظار داشته باشند که حرف بزرگتر خود را از ابتداء بپذیرد و بدان عمل کند. که نقد و بررسی مسائل و مناقشه در مقدّمات استدلال، لازمه مقام وزارت نوجوان و نشان کمال او است.
همین نوجوان گرچه در میدان اظهار نظر و بیان رأی و عقیده خود صددرصد آزاد است امّا در مقام عمل کاملاً ملتزم و متعهّد به تصمیمات جاری والدین خود بوده و تا هنگامیکه با اقناع کامل آنان حکم و تصمیم آنها را تغییر نداده است از دستور آنان تخلّف نمی نماید. چنین برخوردی با فرزند در دوران وزارت، به مرور، قوه تعقل و تحلیل او را قوّت بخشیده و او را دارای ذهنی جوّال، بحّاث و نقّاد بار می آورد که در عرضه افکار و مکاتب مختلف از خود سخنی داشته باشد و جز به برهان عقلی صائب آرام نگیرد و تن در ندهد و در دام مغالطات رنگارنگ در نغلطد. از این جهت می توان این دوران را دوران تربیت نظری و تکامل عقلی فرزندان نام نهاد.[/SPOILER]
کجا اسلام گفته والدین باید خواست خود را به جوان تحمیل کنند یا جوان حق انتخاب و استقلال ندارد
2 - فرزندی که مورد ظلم والدین قرار گرفته قانونی برای حمایت شدن برایش وجود ندارد و میشود مانند دهها نفری که هر روز در همین سایت تاپیک میزنند که پدر و مادرم به من ظلم کردهاند، و تنها راهکار ما این است
(چون راه دیگری در اسلام وجود ندارد) که بگوئیم سعی کن بطور محترمانه آنها را قانع کنی که دیگر به تو ظلم نکنند! او هم هی سعی میکند و هی نمیتواند!خواهر گرامی در پست شماره 21 از شما خواستم متن بنده را بخوانید. اگر دقیق خوانده بودید الان این حرف را نمیزدید بله اسلام نگفته والدین باید خواست خود را به جوان تحمیل کنند، اما قوانین را به گونهای وضع کرده که دو پیامد خواهد داشت: 1 - اگر پدر یا مادری کمی هوای نفس در وجودش باشد (که در وجود اکثر ماها هست) وقتی میبیند اینقدر حق و حقوق برایش در نظر گرفته شده، به خودش اجازه خواهد داد در هر تصمیم ریز و درشت فرزندنش دخالت کند2 - فرزندی که مورد ظلم والدین قرار گرفته قانونی برای حمایت شدن برایش وجود ندارد و میشود مانند دهها نفری که هر روز در همین سایت تاپیک میزنند که پدر و مادرم به من ظلم کردهاند، و تنها راهکار ما این است
(چون راه دیگری در اسلام وجود ندارد) که بگوئیم سعی کن بطور محترمانه آنها را قانع کنی که دیگر به تو ظلم نکنند! او هم هی سعی میکند و هی نمیتواند!
میشه از سه منظر به این مسئله نگریست
اول
والدین حقوقی دارند مثل احترام و از آن سوء استفاده میکنند به جهت هوای نفس
دوم
والدین قصدشان خیر است و تصور میکنند نظر آنها درست است لکن چون اسلام به آنها حق احترام داده و آن حق را اولی از حق فرزند دانسته است.
والدین سوء استفاده نکردند بلکه از حقشان بهره بردند.
حق گرفتنی است مخصوصا وقتی تصور کنند خیر فرزند در تصمیم انها باشد
سوم
والدین واقعا حق احترام دارند و حقشان اولویت بر فرزند دارد اما علاوه بر ضمانت دینی مبنی بر حرمت و علاوه بر جبر فرهنگی یک ضمانت افزون تر هم میتوانند داشته باشند و آن حمایت قانونی و ضمانت اجرایی است.
که البته نمیتوان گفت ضمانت اجرایی برای پدر باشد مگر تنبیه که میتواند محدود باشد و میتواند سنگین باشد ولی نمیتواند حقوقی شرعی فرزند مثل نفقه را قطع کند.
ضمانت اجرایی مثلا حدود و تعزیر یا زندان برای پدر وجود ندارد ( البته عرض کردم تنبیه مختصر کودک یا زدن همسر ناشزه که میگویند نباید به حد دیه برسد به هر حال هست و همین هم برای خودش ضمانت اجرایی است البته با این تفاوت که در اولی قصد پدر تربیت و در دومی احتمالا گرفتن حق زناشویی از زن باشد! )
بسم الله الرحمن الرحیم
وقتی به قوانین اسلامی نگاه میکنیم برداشتی که می تونیم داشته باشیم اینه :
وضع دستورات بر اساس فطرت انسان هست .
هر محصولی که در کارخانه تولید میشه دارای بروشور نحوه استفاده و نگهداری هست
اگر گوشی شما اگاهی داشت و دنبال ازادی بود
میگفت می خوام در اب شنا کنم و چرا ازادی منو گرفتید ؟
مهندس سازنده میگه بری بیوفتی اب با فطرتت سازگار نیست و معیوب میشی !
سوال رو در مورد انسان میکنیم :
ایا ما چیزهایی که میخواهیم و نام ازادی میگذاریم با فطرتمان سازگار هست یا معیوب خواهیم شد ؟
ایا انسان سیستم پیچیده زیستی و فنی نیست و نباید بروشور داشته باشد ؟
اگر پدر یا مادری کمی هوای نفس در وجودش باشد (که در وجود اکثر ماها هست)
باسلام
قبل از نقل قول هم بنده اون پست رو خوندم نیازی به تکرار دوباره نبود
اولا اگر این پدر و مادر اسلامی پیش بروند این هوای نفس را باید در وجودشان مهار کنند پس وقتی که اینگونه پیش نمی روند یعنی اسلامی پیش نرفته اند
خب پس اینجا خبری از اسلام نیست که بخواهیم بگوییم رفتار بعدی که از اینها سر میزند دلیل بر قوانین اسلام است
انگار شما بگوید وجود چراغ راهنمای و رانندگی باعث این شده که افرادی بی توجه به قرمز و سبز بودنش از خیابان عبور کنند
میشود مانند دهها نفری که هر روز در همین سایت تاپیک میزنند
اون ده ها نفر هم به خاطر عدم آگاهی هست که مطابق اشتباهات پدر مادرشان پیش رفته اند وگرنه همان موقع که اشتباهی صورت میگرفت درست پیش میرفتند مشکلشان حل میشد
و سوال آنها هم برای آگاهی از این قوانین و رفع مشکل است
او هم هی سعی میکند و هی نمیتواند!
این حرفتون هم برای بنده حداقل معنی نداشت
حرفم این است که برخی قوانین مثل اجباری بودنِ ازدواج و اجباری بودنِ اطاعت محض از والدین و امتیاز دادنِ بی از حد به عرف و دیگران، نیاز به اجازه دختر از پدر برای ازدواج و.... باعث شده راهِ شما به عنوان یک فرد که میخواهید متفاوت زندگی کنید بسته شود.
سلام و عرض ادب
برادر گرامی
کجای قران گفته از والدین اطاعت محض کنید!
خود قران گفته اگر والدین حرفی خلاف حرف خداوند زدند
( مخالفت با ازدواجی که از نظر شرعی اشکالی ندارد)
از ان ها تبعیت نکن!
این جامعه ایران است که فرزند را مجبور به پرستش پدر و مادر
و شریک قرار دادن ان ها با خداوند می کند
نه اسلام!!!!
اسلام فقط گفته به پدر و مادر احترام بگذار و بی احترامی نکن
همانگونه که گفته به پیروان دیگر ادیان بی احترامی نکن!
اجازه پدر دختر برای ازدواج نیز تا زمانی است که دختر به بلوغ ذهنی نرسیده باشد
در واقع به صلاح دختر است تا فریب شیادان را نخورد
وگر نه دختر رشیده ، که صلاح خود را تشخیص می دهد، می تواند بدون حکم ولی ازدواج کند
توصیفات شما مربوط به جامعه ایران است
نه اسلام!
یک مسلمان ممکن است در قلب آمریکا زندگی کند
و لواط نکند ! ( با اینکه قانونا آزاد است)
یا می تواند در ایران مثلا اسلامی !!!! زندگی کند
و به بانک ربا دهد و بگیرد !!!
این که جامع ایران فاسد است
ربطی به اسلام ندارد
اسلام قوانین خاص خود را دارد
اسلام یک دستور العمل برای زندگی است
اگر فرد به آن عمل کند به سعادت فردی می رسد ( حتی اگر در جامعه فاسد آمریکا زندگی کند )
و اگر جامعه به ان عمل کند ، جامعه به سعادت می رسد ( هر چند ممکن است افرادی در این جامعه با توجه به عملکرد فردی به شقاوت برسند)
شما به اسلام عمل کنید ،
نه به قوانین جامعه ،
بدون شک به سعادت فردی خواهید رسید
حتی اگر همه جامعه منحرف باشند !
مثلاً در آمریکا در قانون ننوشتهاند که جوانهای آمریکایی، لطفاً نفری یک اسلحه بردارید و بروید توی خیابان به مردم شلیک کنید!
اما وقتی در قانون آمده باشد که خرید اسلحه برای عموم آزاد است، پیامد این قانون همین است که افرادی اسلحه بخرند و به مردم شلیک کنند.
برادر گرامی
در واقع این اسلحه هم می تواند حکم دفاعی داشته باشد
و هم هجومی
این به شخصیت شخص برمی گردد و مساله ای فردی است
چنانچه در گذشته نیز معمولا اکثریت جامعه برای دفاع از خود اسلحه حمل می کردند
ببینید انسان مختار است
خداوند می دانست با این اختیار خون های زیادی ریخته خواهد شد
اما این دلیل بر نفی اختیار نیست
اصلا خلقت آدم برای اختیار است
وگر نه قبل از خلق موجودات مختار
همه هستی مطیع امر خداوند بود . چه با اجبار چه با اکراه چه با دلخواه و اختیاری در کار نبود .
این دنیا محل آزمایش است
به نظر شما برای خداوند مشکل است که در کسری از ثانیه آمریکا و تمام فاسقین و ظالمین را از روی زمین محو کند؟
و همه را اجبار به تبعیت از اسلام کند؟
خیر
اینها باید باشند تا اختیار معنا داشته باشد ! تا خلقت بنی بشر عبث نباشد!
قوانین اسلام نیز برای جدا کردن مومنان حقیقی
از کسانی است که فقط با زبان اقرار به ایمان می کنند
اما در عمل اسلام را تحریف کرده و سوء استفاده می کنند
اشکال اسلام این است که میگوید "هیچ چیزی که فرد بخواهد محترم نیست".
برادر من
اگر اسلام می گفت هیچ چیز که فرد بخواهد محترم نیست
می گفت تعدد زوجین و متعه حرام است !
یا داشتن رابطه جنسی بدون نیت فرزند آوری حرام است!
یا مانند مسیحیت انحرافی می گفت کلا لذت بردن حرام است .... !!!!!!
اسلام با لذت بردن شخص مشکلی ندارد
اما لذت امروز شخص نباید آینده شخص را تهدید کند
این لذت باید هدفمند باشد نه بی هدف
اسلام به دنبال ساختن جامعه ای متفکر و مومن است
خداوند در قران می گوید روزه اگر بدانی و در موردش تحقیق کنی به نفع جسم توست !
گشنگی کشیدن تو سودی به من خدا نمی رساند!
این که اسلام محدودیت های فردی قرار داده به نفع فرد است !
وگر نه این محدودیت ها هیچ نفعی برای خدا ندارد!
اگر همه جامعه مانند قوم لوط شوند ضرری به خداوند نمی رسد
و اگر همه مانند قوم یونس اصلاح شوند باز هم نفعی به خداوند نمی رسد!
نفع یک جامعه سالم ، به تک تک افراد ان جامعه می رسد
نفع اجتماعی همان نفع فردی است ، اگر واقع بین باشیم
اگر فرد اصلاح شود ، جامعه اصلاح می شود
و اگر جامعه اصلاح شود ، افراد درست تربیت می شوند
یه مطلب دیگه هم اضافه کنم
همانطور که گفتم سه مرحله میشه تصور کرد
در این مراحل
فرزند حقش تابع حق پدر است و حق پدر اولویت دارد.
آنجا گفتم پدر میتواند پسرش را تنبیه کند چه مالی و چه غیر مالی اما نمیتواند حقوق شرعی فرزند مثل نفقه را ندهد.
اینجا یک چیز رو یادم رفت. درست است پدر نباید نفقه شرعی را ترک نکند اما اگر ترک کند هیچ تنبیهی متوجه پدر نیست. و پسر نمیتواند نفقه قبلی را از پدر مطالبه کند. ولی مثلا زن میتواند از شوهرش چنین مطالبه ای داشته باشد.
از طرفی اگر نفقه پدر بر فرزند واجب شود نمیدانم پدر حق دارد نفقه گذشته را بخواهد؟
در مصادیق اینها رو میشه بررسی کرد. و مصداق های واقعی پیدا کرد تا بشه مسئله رو ثابت و تفهیم کرد.
به هر حال این قوانین اثرات وضعی داره. چه بگیم پدر حق نداشته ولی سوء استفاده کرده و چه بگیم پدر حق داشته و از حقش استفاده کرده. ولی دومی دو اشکال داره. و اگه فرض سوم رو بگیم سه تا اشکال میشه.
جناب شروحیلم گفتن دختر رشیده اجازه ولی لازم نداره ولی به نظر میرسه اکثر مراجع اجازه ولی دختر رشیده باکره رو لازم میدونن.
.اگر این پدر و مادر اسلامی پیش بروند این هوای نفس را باید در وجودشان مهار کنند پس وقتی که اینگونه پیش نمی روند یعنی اسلامی پیش نرفته اند
خب پس اینجا خبری از اسلام نیست که بخواهیم بگوییم رفتار بعدی که از اینها سر میزند دلیل بر قوانین اسلام است.
اجازه بدهید برای شما مثالی بزنم
فرض کنید فردا در کشور قانونی وضع شود به این شکل که هیچ جرمی شامل زندان، شلاق، اعدام و سایر تنبیهات نمیشود
یعنی اگر کسی دزدی کند، قاچاق کند، فحشا کند، حتی آدم بکشد، هیچ تنبیهی برایش در نظر گرفته نمیشود
اما اگر مرتکب یکی از این اعمال بشود آگاه باشد که برخلاف اسلام عمل کرده و در روز قیامت خدا او را به سختی عذاب خواهد داد!! خب به نظر شما چه اتفاقی میفتد؟ آیا کشور را هرج و مرج و قتل و غارت فرا خواهد گرفت یا نه؟
حالا تصور کنید خود شما بروید پیش یکی از مسئولین و اعتراض کنید که این چه قانونی است که شما گذاشتید؟ مملکت پر از خلاف شده است!
و آن مسئول به شما پاسخ بدهد: "مگر ما به آنها گفتیم بروید کارهای خلاف انجام دهید؟! آنها دارند به هوای نفس خود عمل میکنند، به ما چه ربطی دارد؟!" شما به این مسئول چه پاسخی میدهید؟
اون ده ها نفر هم به خاطر عدم آگاهی هست که مطابق اشتباهات پدر مادرشان پیش رفته اند وگرنه همان موقع که اشتباهی صورت میگرفت درست پیش میرفتند مشکلشان حل میشد
پدر دیگری برای انتقام از همسرش، روی پسر چهارسالهاش بنزین ریخت و او را زنده زنده آتش زد! جالب اینکه این پدر دو سال به زندان رفت و سپس آزاد شد!
با یک سرچ کوتاه میتوانید این فیلمها و فیلمهای فراوان مشابه را در اینترنت پیدا کنید
اگر هم مایل باشید لینکهایش را در خصوصی برایتان بفرستم. البته اگر طاقت دیدنش را دارید!
خوشحال میشوم برایم توضیح دهید که این فرزندان باید چکار میکردند؟! خواهر گرامی، انشاالله که شما یک خانواده فهمیده و منطقی دارید
اما تا زمانی که جای این افراد نباشیم خیلی راحت است که بگوئیم خب مینشستند منطقی با پدر و مادرشان حرف میزدند
خواهر گرامی، انشاالله که شما یک خانواده فهمیده و منطقی دارید
اما تا زمانی که جای این افراد نباشیم خیلی راحت است که بگوئیم خب مینشستند منطقی با پدر و مادرشان حرف میزدند
باسلام
چون مسائل شخصی هست دوست ندارم واردش بشم ولی مطمئنا کم روبرو نبودم با این مسائل
ببنید شما دارید مسائل رو باهم قاطی میکنید از رفتار اشتباه یه پدری حرف میزنید که اصلا معلوم نیست اعتقادتش به چه صورت است
بعد رفتار او را به اسلام ربط میدهید
یعنی اسلام رو = قرار دادید با رفتار افرادی که اصلا اسلامی رفتار نکردند
کجای اسلام گفته با فرزندانتان یا همسرتان به این نحو رفتار کنید
کجای کار اینها اسلامی بوده
یه بچه داخل مدرسه شده آنجا را بهم میزند و ما فقط ناظر رفتار این بچه هستیم بعد فقط به صرف اینکه این بچه داخل مدرسه هست بیایم بگویم این چه مدرسه ای است که همچین بچه ای خروجی آن باشد اصلا اول ببنید به عنوان دانش آموز آن مدرسه بوده با تعالیم آن آشنا شده زیر نظر معلمی بوده بعد بیایید بگویم که پس چرا اینگونه رفتار کرده
شما به این مسئول چه پاسخی میدهید؟
متوجه سوالتون نشدم
میشه از سه منظر به این مسئله نگریست
توضیح بیشتری بدهید ممنون میشوم
ایا ما چیزهایی که میخواهیم و نام ازادی میگذاریم با فطرتمان سازگار هست یا معیوب خواهیم شد ؟
به نظر شما اینکه من انتظار داشته باشم در زمانی که خودم مایل هستم ازدواج کنم و نه به اجبار دیگران
اینکه انتظار داشته باشم در انتخابهای شخصی که خلاف شرع هم نیستند، آزاد باشم (لباس، مدل مو، تحصیل، ازدواج و....)
اینکه انتظار داشته باشم اگر کسی به من ظلمی کرد من اهرمی برای دفاع از خود داشته باشم
و.............
اینها برخلاف فطرت انسان است؟ ضمن اینکه لطفاً بین انسان و موبایل باید تفاوت عقل، شعور و احساس را در نظر بگیرید
متاسفانه این موضوع که ما انسانها همه چیز را نمیفهمیم (و من هم تا حدودی با این حرف موافقم)
دارد تبدیل میشود به اینکه ما انسانها هیچ چیز نمیفهمیم!! نمیشود که ما هی به مردم بگوئیم هر چیزی که ما به تو میگوئیم ولی تو خوشت نمیآید دلیلش این است که تو نمیفهمی چه چیزی برایت خوب است! در بحث با دوستان مذهبی زیاد این حرف را میشنوم که افراد غیرمذهبی نه میفهمند عشق چیست، نه بلدند همسر انتخاب کنند، نه میدانند خوبی چیست، نه میدانند بدی چیست، نه قدرت تشخیص دارند، نه...... و فقط آن چیزی که ما میگوئیم مطابق با فطرت است!
متوجه سوالتون نشدم
شما به مسئولی که گفته هیچ خلافکاری تنبیه نمیشود، اعتراض میکنید که طبق قانونی که شما گذاشتهاید مردم دارند در شهر جنایت میکنند
آن مسئول هم به شما میگوید به ما ربطی ندارد چون ما از آنها نخواستهایم که جنایت کنند
عکس العمل شما به این صحبت چیست؟
سادهتر عرض میکنم
شما به مسئولی که گفته هیچ خلافکاری تنبیه نمیشود، اعتراض میکنید که طبق قانونی که شما گذاشتهاید مردم دارند در شهر جنایت میکنند
آن مسئول هم به شما میگوید به ما ربطی ندارد چون ما از آنها نخواستهایم که جنایت کنند
عکس العمل شما به این صحبت چیست؟
خب اگر این قوانین برای افرادی در نظر گرفته شود که اعتقادی به این موضوع داشته باشند مطمئنا عملی خواهد شد
اما اگر مرتکب یکی از این اعمال بشود آگاه باشد که برخلاف اسلام عمل کرده و در روز قیامت خدا او را به سختی عذاب خواهد داد!!
ولی وقتی هیچ اعتقادی به این موضوع نداشته باشه مطئمنا این قانون برای این افراد کارساز نخواهد بود
برای همین چراغ راهنمای و رانندگی رو مثال زدم
وجود چراغ دلیل بر آگاهی همه افراد از قوانین نیست
کسی ارزش و کارکردش رو میفهمه که با قوانین راهنمایی و رانندگی آگاه باشه
وگرنه اون چراغ به خودی خود عامل باز دارنده نیست و باعث نظم نمیشه و مطئمنا هرج و مرج خواهد بود اگر کسی ندونه اون چراغ برای چی هستش
حالا شما صدتا از اون چراغها بچین سر هر چهار راه تا وقتی ندونه برای چیه کاربردش چیه چرا باید بهش توجه کنه عملا به درد نمیخوره این چراغ شاید باعث حتی حواس پرتی به دنبالش بی نظمی بشه
خباء عزیز متوجه نشدم حرف شما در رد صحبت من بود یا در تایید
توضیح بیشتری بدهید ممنون میشوم
[=#[/COLOR]
رضای گرامی
میخواستم بگویم انتقاد شما میتواند ابعاد مختلفی داشته باشد.
یعنی اگر بخواهیم برایش سطح بندی و لول قرار بدهیم میتوان برایش سه سطح فرض کرد
یک اشکال این است که بگوییم
چرا اسلام قوانینش جامع نیست و باگ دارد. این باگ ها را ما توسط مجلس و یا غیره برطرف میکنیم تا جلوی سوء استفاده گرفته شود.
یک اشکال این است که میگوییم
این حقوقی که اسلام گذاشته مبهم یا اشتباه است.
مثلا اعتبار دادن و اولویت بخشیدن خواست پدر بر فرزند. آن هم بر معیاری نامشخص و مبهم.
یک اشکال این است که
با فرض اینکه قوانین اسلام ذاتااشتباه نباشد و مبهم نباشد. چرا دو طرف ماجرا به یک میزان ضمانت اجرایی ندارد. مثل اینکه به یک طرف چاقو بدهیم و به دیگری ندهیم. بعد این وسط قانون هم بگذاریم.
خب اگر این قوانین برای افرادی در نظر گرفته شود که اعتقادی به این موضوع داشته باشند مطمئنا عملی خواهد شد
ولی وقتی هیچ اعتقادی به این موضوع نداشته باشه مطئمنا این قانون برای این افراد کارساز نخواهد بود
از این پاسخ شما نتیجه میگیریم که شما با این موضوع موافق هستید که تمام تنبیهات از روی جرائم برداشته شود
یعنی هر کسی دزدی کرد، قاچاق کرد، آدم کشت و..... هیچ تنبیهی برایش در نظر گرفته نشود. درست است؟
وجود چراغ دلیل بر آگاهی همه افراد از قوانین نیست
کسی ارزش و کارکردش رو میفهمه که با قوانین راهنمایی و رانندگی آگاه باشه
وگرنه اون چراغ به خودی خود عامل باز دارنده نیست و باعث نظم نمیشه و مطئمنا هرج و مرج خواهد بود اگر کسی ندونه اون چراغ برای چی هستش
آنچه که شما توضیح دادید "علم بر چرایی چراغ راهنما" بود، و بحث من بر سر "وجود یا عدم وجود چراغ راهنما" برخلاف حرف شما وجود چراغ راهنما به خودی خود عامل بازدارنده است و هیچ اهمیتی هم ندارد که من و شما به آن اعتقاد داریم یا نه
بله وجود چراغ نمیتواند مرا به این موضوع که قوانین برای سلامتی من است معتقد کند
اما وقتی من بدانم در صورت رد شدن از چراغ جریمه میشوم، دیگر از چراغ قرمز رد نمیشوم
یا اگر هم رد بشوم، بار اول جریمه نقدی و دفعات دیگر ابطال گواهینامه و.....
رضای گرامیمیخواستم بگویم انتقاد شما میتواند ابعاد مختلفی داشته باشد.
یعنی اگر بخواهیم برایش سطح بندی و لول قرار بدهیم میتوان برایش سه سطح فرض کردیک اشکال این است که بگوییم
چرا اسلام قوانینش جامع نیست و باگ دارد. این باگ ها را ما توسط مجلس و یا غیره برطرف میکنیم تا جلوی سوء استفاده گرفته شود.یک اشکال این است که میگوییم
این حقوقی که اسلام گذاشته مبهم یا اشتباه است.
مثلا اعتبار دادن و اولویت بخشیدن خواست پدر بر فرزند. آن هم بر معیاری نامشخص و مبهم.یک اشکال این است که
با فرض اینکه قوانین اسلام ذاتا اشتباه نباشد و مبهم نیز نباشد.
آنگاه من میپرسم پس چرا دو طرف ماجرا به یک میزان ضمانت اجرایی ندارد؟
مثل اینکه به یک طرف چاقو بدهیم و به دیگری ندهیم، بعد این وسط قانون هم بگذاریم.
بله دقیقاً سوال من شامل این سه بعد میشود. بسیار دقیق و مختصر و مفید کل پرسش مرا شرح دادید. تشکر
در واقع پرسش من همان دو بخش آبی رنگ است و از آنجایی که احتمالاً دوستانِ مذهبی قسمت قرمز رنگ را در پاسخ به من خواهند گفت
پرسش من شامل قسمت سبز رنگ نیز میشود
یعنی هر کسی دزدی کرد، قاچاق کرد، آدم کشت و..... هیچ تنبیهی برایش در نظر گرفته نشود. درست است؟
از انجایی که معلوم نیست به چه فردی روبرو هستیم مطمئنا عقل سلیم میگه که به این ها هم توجه کنیم اما طبق چه چیزی این قوانین نوشته شود اون بحثش جداست
"وجود یا عدم وجود چراغ راهنما"
اما وقتی من بدانم در صورت رد شدن از چراغ جریمه میشوم، دیگر از چراغ قرمز رد نمیشوم
وجود چراغ به خودی خود عامل باز دارنده نیست بلکه قوانین که برای آن چراغ در نظر گرفته شده است عامل باز دارنده است و اگر شما علم به این نداشته باشید که این چراغ برای چی اینجا نصب شده است مطمئنا بود و نبود این چراغ اصلا برایتان مهم نیست
در ثانی علت جریمه شدن شما چیست ؟ باز اگر آگاه به موضوع نباشید براتون این جریمه بی معنی هست
سلام ابوالفضل عزیز
به نظر شما اینکه من انتظار داشته باشم در زمانی که خودم مایل هستم ازدواج کنم و نه به اجبار دیگران
اینکه انتظار داشته باشم در انتخابهای شخصی که خلاف شرع هم نیستند، آزاد باشم (لباس، مدل مو، تحصیل، ازدواج و....)
اینکه انتظار داشته باشم اگر کسی به من ظلمی کرد من اهرمی برای دفاع از خود داشته باشم
و.............
اینها برخلاف فطرت انسان است؟
این ها بر خلاف فطرت نیست .
من به نظرم هر خواسته ای و انتظاری که به ما ضربه روحی و روانی و فیزیکی وارد می کند یک امر غیر عادی و خلاف فطرت می تواند باشد !!
مثال میزنم :
گرایش به ازدواج در هر سنی بعد بلوغ میتواند باشد و امر غیر عادی و خلاف فطرت نیست
اما این دلیل نمیشه که فورا درخواست رو اجابت کنیم
یک ماشین پدال گاز داره و جز فطرتش هست اما ایا ما باید پارو فشار بدیم روی پدال گاز و 120 در ساعت حرکت کنیم ؟
نه !
بستگی به شرایط باید رفتار کنیم و ببینیم کجا باید و چطور از این پدال گاز استفاده کنیم
ضمن اینکه لطفاً بین انسان و موبایل باید تفاوت عقل، شعور و احساس را در نظر بگیرید
متاسفانه این موضوع که ما انسانها همه چیز را نمیفهمیم (و من هم تا حدودی با این حرف موافقم)
دارد تبدیل میشود به اینکه ما انسانها هیچ چیز نمیفهمیم!!
قبول دارید ما انسان ها اگر بفهمیم هم باز در راستای برخی لذت های زودگذری که اسیب زا هستند حرکت میکنیم ؟
بنابراین دانستن دلیلی بر این نیست که ما در جهت فطرتمان حرکت خواهیم کرد
اشاره به اکثریت انسان ها
چطور ؟
روی سیگار ریه ی پوسیده ای کشیده شده و تاکید بر سرطان هست
باز استفاده میکنیم
میدانیم اما باز نمیدانیم !
برای همین قوانین وضع میشوند و خط قرمز ها کشیده میشوند
نمیشود که ما هی به مردم بگوئیم هر چیزی که ما به تو میگوئیم ولی تو خوشت نمیآید دلیلش این است که تو نمیفهمی چه چیزی برایت خوب است! در بحث با دوستان مذهبی زیاد این حرف را میشنوم که افراد غیرمذهبی نه میفهمند عشق چیست، نه بلدند همسر انتخاب کنند، نه میدانند خوبی چیست، نه میدانند بدی چیست، نه قدرت تشخیص دارند، نه...... و فقط آن چیزی که ما میگوئیم مطابق با فطرت است!
اولا ما از نظر شخصی استفاده نمی کنیم -
معیار برای سنجش قران و مطالب و سخنان ائمه هست
وقتی روابط ازاد جنسی رو در اسلام تحریم کرده اند
اگر ما از بعد روانشناسی بررسی کنیم => کسی که دنبال روابط متعدد و ازاد جنسی هست ارامشی رو تجربه نمیکنه
ارامشی که عمیقا ایجاد میشه در تشکیل خانواده و انتخاب یک همسر .
از انجایی که معلوم نیست به چه فردی روبرو هستیم مطمئنا عقل سلیم میگه که به این ها هم توجه کنیم
شما کاری ندارید که افراد جامعه به بد بودن قتل و دزدی و تجاوز اعتقاد دارند یا نه، بلکه قوانین را برای نظم دادن به جامعه مینویسید
افراد نیز موظف هستند از این قوانین پیروی کنند. چه اعتقاد به آن داشته باشند، چه نداشته باشند
اگر شما علم به این نداشته باشید که این چراغ برای چی اینجا نصب شده است مطمئنا بود و نبود این چراغ اصلا برایتان مهم نیست
در ثانی علت جریمه شدن شما چیست ؟ باز اگر آگاه به موضوع نباشید براتون این جریمه بی معنی هست
شما کلاً وارد یک مقولهء دیگر شدهاید!
روی سیگار ریه ی پوسیده ای کشیده شده و تاکید بر سرطان هست
باز استفاده میکنیممیدانیم اما باز نمیدانیم !
برای همین قوانین وضع میشوند و خط قرمز ها کشیده میشوند.
قوانین و خط قرمزها بخاطر کسانی است که نمیدانند، نه برای کسانی که میدانند
گرایش به ازدواج در هر سنی بعد بلوغ میتواند باشد و امر غیر عادی و خلاف فطرت نیست
اما این دلیل نمیشه که فورا درخواست رو اجابت کنیم
برادر عزیز، صحبت ما بر سر ترجیح منافع جمع بر فرد و نادیده گرفتن حقوق فردی در اسلام است، طبق مصادیقی که عرض کردم
اگر نقدی دارید به این مبحث و مصادیق مطرح شده وارد کنید
تمام شد!
شما کاری ندارید که افراد جامعه به بد بودن قتل و دزدی و تجاوز اعتقاد دارند یا نه، بلکه قوانین را برای نظم دادن به جامعه مینویسید
افراد نیز موظف هستند از این قوانین پیروی کنند. چه اعتقاد به آن داشته باشند، چه نداشته باشند
چی تمام شد
اونی که متوجه قوانین و علت وجود آن باشه با توجه به میل باطنی به قوانین احترام میزاره نه اینکه اگر انجامش نده جریمه میشه پس باید رعایت کنه
اون جریمه برای افرادی هست که میخواهند از انجام دادنش طفره برن
حال این جریمه برای این دنیاشون در نظر گرفته شده باشه یا اون دنیا بستگی داره به چه فردی روبرو هستیم
چراغ راهنمایی رانندگی رو هم برای همین موضوع مثال زدم
اونی که میدونه لازمه نظم رعایت قوانین و توجه به علائم و ... هست مطمئنا چه جریمه براش در نظر بگیرند چه نگیرند رعایت خواهد کرد
اونی که متوجه قوانین و علت وجود آن باشه با توجه به میل باطنی به قوانین احترام میزاره نه اینکه اگر انجامش نده جریمه میشه پس باید رعایت کنه
اون جریمه برای افرادی هست که میخواهند از انجام دادنش طفره برن
ای بابا! میل باطنی افراد چه ربطی به موضوع تاپیک دارد؟!
بله اسلام نگفته والدین باید خواست خود را به جوان تحمیل کنند، اما قوانین را به گونهای وضع کرده که دو پیامد خواهد داشت:1 - اگر پدر یا مادری کمی هوای نفس در وجودش باشد (که در وجود اکثر ماها هست) وقتی میبیند اینقدر حق و حقوق برایش در نظر گرفته شده، به خودش اجازه خواهد داد در هر تصمیم ریز و درشت فرزندنش دخالت کند
2 - فرزندی که مورد ظلم والدین قرار گرفته قانونی برای حمایت شدن برایش وجود ندارد و میشود مانند دهها نفری که هر روز در همین سایت تاپیک میزنند که پدر و مادرم به من ظلم کردهاند، و تنها راهکار ما این است (چون راه دیگری در اسلام وجود ندارد) که بگوئیم سعی کن بطور محترمانه آنها را قانع کنی که دیگر به تو ظلم نکنند! او هم هی سعی میکند و هی نمیتواند!
دقیقا سوالی که بنده اینجا از شما پرسیدم
پیروی از هوای نفس چه ربطی به اسلام دارد مگر اسلام گفته پیروی هوای نفس باشید که از این طریق به دیگران ظلم کنید
اصلا کلا مخالف ظلم کردن است
حال به هر نحو و به هر شکلی که باشد
یعنی اگر اسلامی پیش بروید ظلمی نشده که بخواهد برایش تایپک بزند
پیروی از هوای نفس چه ربطی به اسلام دارد
وقتی هم میگویم حرفهای مرا را دقت نمیخوانید میگوئید اینطور نیست
در دو موردی که از من نقل قول کردید، سوال من قسمت پیروی از هوای نفس (بخش سبز رنگ) نیست، بلکه بخشهای قرمز رنگ است:
بله اسلام نگفته والدین باید خواست خود را به جوان تحمیل کنند، اما قوانین را به گونهای وضع کرده که دو پیامد خواهد داشت:1 - اگر پدر یا مادری کمی هوای نفس در وجودش باشد (که در وجود اکثر ماها هست) وقتی میبیند اینقدر حق و حقوق برایش در نظر گرفته شده، به خودش اجازه خواهد داد در هر تصمیم ریز و درشت فرزندنش دخالت کند
2 - فرزندی که مورد ظلم والدین قرار گرفته قانونی برای حمایت شدن برایش وجود ندارد و میشود مانند دهها نفری که هر روز در همین سایت تاپیک میزنند که پدر و مادرم به من ظلم کردهاند، و تنها راهکار ما این است (چون راه دیگری در اسلام وجود ندارد) که بگوئیم سعی کن بطور محترمانه آنها را قانع کنی که دیگر به تو ظلم نکنند! او هم هی سعی میکند و هی نمیتواند!
من هم مدام به شما میگویم اصلاً حرف من این نیست که خطای والدین به اسلام ربط دارد یا ندارد! حرف من چیز دیگری است
اما شما باز هم بحث را میبرید به این سمت که خطاهای افراد به اسلام ربطی ندارد! خواهر گرامی، در وضع قوانین اصلاً کاری به باطن افراد نداریم. بلکه قانونگذار موظف است در وضع قوانین، احتمال جرم را نیز در نظر بگیرد. همانطور که خود شما در مطلبی که از شما پرسیدم گفتید چون ما نمیدانیم با چه افرادی طرف هستیم پس باید تمام احتمالات را در نظر بگیریم. حرف من هم همین است که اسلام باید احتمال وجود والدین ظالم را هم در نظر میگرفت. و عقیده دارم دلیل این عدم توجه به حقوق فرزندان این است که اسلام به حقوق فردی چندان توجهی ندارد. مصادیق سوال من هم زیاد است اما بطور ویژه دو موضوع را مطرح کردم. اول اینکه اسلام برای فزندانی که مورد ظلم والدین هستند چه راهکاری ارائه داده؟ و دوم اینکه اسلام برای پسر یا دختری که قصد ازدواج ندارد اما در عین حال نیاز جنسی دارد چه راهکاری دارد؟ و تا اینجا برای هر دو پرسش فقط به یک پاسخ رسیدم. اسلام هیچ راهکاری ندارد!