جملات قشنگ و به یاد ماندنی (بخون...فكر كن...اراده كن...عمل كن)

تب‌های اولیه

18626 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

اگر در قلب زندگی راه یابی ، زیبایی را در همه چیز می بینی ، حتی در چشم هایی که در دیدن زیبایی تظاهر به کوری می کنند.

جبران خلیل جبران

مغز انسان مثل چتر نجات میمونه پس وقتی كار میكنه كه بازش كنی

هر رنگی زیباست ، غیر از دو رنگی

بخندیم ، امّا سرمایه خنده ما، گریه دیگران نباشد."استاد محمد تقی جعفری"


همیشه به کسی تکیه کن که به کسی تکیه نکرده باشد

واو کسی نیست جز خدا

آنقدر دل اتم پر بود که با شکافتنش دنیایی لرزید ، دل من نیز پر بود ، وقتی شکست ، سکوتی کرد که به دنیایی می ارزید .

تولد هر کودک حاوی این پیام است که خداوند هنوز از بشر نومید نیست.

اگر ماه بودم به هر جا که بودم سراغ تورا میگرفتم

به هر جا که بودی سر رهگذار تو جا میگرفتم ،

اگر ماه بودی به صد ناز شاید شبی بر لب بام من می نشستی ،

وگر سنگ بودی به هر جا که بودم مرا می شکستی ،مرا می شکستی

حضرت علی (عليه السلام) میفرماید:

بیچاره ترین آدم کسی هست که دوستی ندارد و بیچاره تر از آن کسی هست که دوستی را که دارد به رایگان از دست بدهد.

تو ای معنای انتظار یک لحظه بایست
دیوانه شدن به خاطرت کافی نیست
لطف کن یک لحظه بایست
و فقط یک جمله بگو :
تکلیف دلی که عاشقش کردی چیست

آن سوی دلتنگی ها
همیشه " خدایی " هست که داشتنش
جبران همه نداشتن هاست ............

پیش از آنکه دستهای درخت
به نور برسد
پاهایش تاریکی را تجربه کرد...
گاهی برای رسیدن به نور
باید از تاریکی عبور کرد

ان زمان که بایددوست بداریم کوتاهی می کنیم .....
ان زمان که دوستمان دارندلجبازی می کنیم .....
وبعد
برای انچه ازدست رفته اه می کشیم

چقدر جای تو خالیست

کجاست لحظه دیدار؟؟

میان بعض سکوتی از جنس فریاد است

بیا که دیده تو را آرزوی دیدار است


امام زمان (عج) در روایات به آفتاب تشبیه شده ، اگر با آمدن آفتاب از خواب

بیدار شوی نمازت قضاست ، بیایید تا آفتاب نیامده بیدار شویم.

زندگی چون قفس است
قفسی تنگ و پر از تنهایی
و چه زیباست لحظه غفلت آن زندانبان
بعد از آن هم
پرواز....

کاش میشد بر جدایی خشم کرد

شاخه های نسترن را پخش کرد

کاش میشد خانه ای از مهر ساخت

مهربانی را درآن سر مشق کرد

[=verdana, arial, helvetica, sans-serif]دستهایی که کمک میکنند مقدس تر از لبهاییست که دعا میکنند. [/]



کوروش بزرگ


گویند خدا همیشه با ماست

ای غم نکند خدا تو باشی

.
خدایا!
به هرکی دوست میداری بیاموز که عشق اززندگی کردن بهتر است و به هرکس که بیشتر دوست میداریش بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است !

دکتر شریعتی



روزی بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته و کالا های گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد امده است .
فکر می کنید آن مرد چه کرد؟!
خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟ و یا اشک ریخت ؟
او با لبخندی بر لبان و نوری بر دیدگان سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت : "خدایا ! می خواهی که اکنون چه کنم؟
مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود ، تابلویی بر ویرانه های خانه و مغازه اش آویخت که روی آن نوشته بود :
مغازه ام سوخت ! اما ایمانم نسوخته است ! فردا شروع به کار خواهم کرد !

غرورهدیه شیطان است وعشق هدیه ی خدا،وماهدیه ی شیطان رابه هم می دهیم ولی هدیه ی خداراازهم پنهان می کنیم.



وقتي «قدرت عشق» بر «عشق به قدرت» غلبه كند، دنيا طعم صلح را مي چشد.

[=verdana, arial, helvetica, sans-serif]دريا، - صبور وسنگين - [/]

[=verdana, arial, helvetica, sans-serif]مي خواند و مي نوشت [/]

[=verdana, arial, helvetica, sans-serif]- "... من خواب نيستم ![/]

[=verdana, arial, helvetica, sans-serif]خاموش اگر نشستم ،[/]

[=verdana, arial, helvetica, sans-serif]مرداب نيستم ![/]

[=verdana, arial, helvetica, sans-serif]روزي كه برخروشم و زنجير بگسلم [/]

[=verdana, arial, helvetica, sans-serif]روشن شود كه آتشم و آب نيستم !"[/]

[=arial, helvetica, sans-serif]:Hedye:نه سه نقطه ايم كه يعني ادامه داريم ... [=arial, helvetica, sans-serif]
نه يك نقطه كه يعني تمام شده ايم .

دو نقطه مانده‌ايم ،ميان زمين و هوا :

گفتی:
" پــــروانــــه خواهـی شـد "
امـا تـو شـــمـــع مـبـاش
مــن از سـوخـتـن می تـرسـم
.
..
...

من آموخته‌ام
در پس تمامي لحظه‌ها
دمي بايد سكوت كرد
به احترام تمامي لحظه‌هايي كه فرصت جوانه‌زدن نداشتند!
من ذكر مي‌گويم براي آشفته نشدن خيال‌ات
براي خورشيد كه روشن كند آسمان زندگاني‌‌ات
و براي ستاره‌ها
كه هر شب به دعا بنشينند براي سبزي فردايت
كاري از من بر نمي‌آيد جز ذكر‌ گقتن و صبوري كردن
لبخند بزن
مي‌گويند جايي ميان تمامي دل‌خوشي‌ها
دستي ايستاده است و فردا خيرات مي‌كند!

شيشه اي مي شكند...
يكنفر مي پرسد، چرا شيشه شكست؟
مادري مي گويد، شايد اين رفع بلاست...
يكنفر زمزمه كرد: باد سرد وحشي، مثل يك كودك شيطان آمد، شيشه ي پنجره را زود شكست

كاش امشب كه دلم، مثل آن شيشه ي مغرور شكست...
عابري خنده كنان مي آمد، تكه اي از آن را بر مي داشت، مرحمي بر دل تنگم مي شد...
امشب اما ديدم... هيچ كس هيچ نگفت، قصه ام را نشنيد...

از خودم مي پرسم:

آيا ارزش قلب من از شيشه ي پنجره هم كمتر است؟؟؟

نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم

اینجا من مانده ام و شریک دقیقه هایم، غم!

و خدایی که همین نزدیکیست!

گل نیلوفر در مرداب می رویدتا همه بدانند که در سختی ها باید زیبا ترین ها را آفرید.

-دل هایمان را یکی کنیم و بی هیچ پاداشی حراج محبت کنیم که دیر یا زود همه ی ما خاطره ایم.

ای کاش که بیداری میهمان چشمان بازم میشد...!!!!

[="DarkOrange"]برای کشف اقیانوس های جدید باید جرات ترک ساحل را داشت این دنیا دنیای تغییر است نه تقدیر…. [/]

:Gol:


جديدترين ضرب المثل چيني مي گويد:
يک ايراني اگر هواپيمايش سقوط نکند،از حوادث رانندگي جان سالم به در ببرد، آلودگي هوا زنده اش بگذارد و زلزله زير آوار له اش نکند،حتماً از خوشحالي خواهد مرد
!!!!

آفرین باد بر مرگ ، آفرین باد بر مرگ که با دست های سیاهش تو را خواهد کشت :

“تنهایی”

مینویسم من که عمری با خیالت زیستم

گاهی از من یاد کن ، اکنون که دیگر نیستم


اينجا آسمان ابريست ،

آنجا را نميدانم...

اينجا شده پائيز ،

آنجا را نميدانم...

اينجا فقط رنگ است ،

آنجا را نميدانم...

اينجا دلي تنگ است ،

آنجا را نميدانم.

تحمل “تنهایی” بهتر از گدایی محبت است

چشمانم منتظر نگاهی از سوی توست اما تو نگاهت را بسوی او کج کردی که فقط ماسکی بر صورتش نهاده!!!!!


عشق طوفانی و متلاطم است

دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار وسرشار از نجابت:Gol:

دکتر علی شریعتی

تو زندگي 2 نفر باش :

يکي براي خودت , يکي براي ديگران .

براي خودت زندگي کن , براي ديگري زندگي باش . . .


نگراني هرگز از غصه فردا چيزي نمي کاهد ، بلکه فقط شادي امروز را از بين مي برد

درد من دوری از این آدم هاست
من در این شهر غریبم ای دوست
درد نشناختنت هم یکی از این غمهاست

بی سواد و باسواد
حرفشان جمله یکی ست
انتقاد و انتقاد

آفرینش گله ی من به جهان
عقل فیلی به تن مورچه ای
زندگی سخت ترین عادتمان

دلم خون بود پنهان گریه کردم

شبیه شمع سوزان گریه کردم

برای بغض سر نکشوده دل

نشستم زیر باران گریه کردم

چه مهمانان بی دردسری هستند
مردگان!
نه به دستی ظرفی را چرک می کنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانعند
و اندکی
سکوت

ردپای کسیکه آرامشم را گرفته بود دنبال کردم ، ناگهان به خود رسیدم..!

وقتي تنهاييم دنبال دوست ميگرديم
وقتي كه پيدايش كرديم دنبال عيب هايش ميگرديم
وقتي كه از دست داديمش دنبال خاطراتش ميگرديم
و همچنان تنها ميمانيم
هيچ چيز اسانتر از قلب ها نمي شكند