حالا به بحث ربطی نداره
اما این روحانی که امسال برای محرم به دانشگاه ما اومده بود نیاز به یک کتک حسابی داشت!
محرم بهترین فرصت تبلیغ و پاسخ به شبهات هست اما ....
سلام بر شما
انتظار شما از او چه بود و ايشان چه كرد؟[/]
سلام.جناب حامی میدونم خارج بحث تاپیکه.
اماچاره ای نداشتم.
ازشمامیخوام کمکم کنید.
کاربرمهرانت وکاربرفریادسکوت هم شاهدبودن که من حرف بدی درچت باکس نگفتم اماخانم مدیرلیل النهارمنوحذف کرد.بفدری برام سخته که بااینکه حرف بدی نزدم منومسدودکرده اشکام داره میریزه.
لطفاشمارسیدگی کنید.من کسیونمیشناسم.
خوندیین این پستوحذف کنیدلطفا
باتشکر
سلام.جناب حامی میدونم خارج بحث تاپیکه.
اماچاره ای نداشتم.
ازشمامیخوام کمکم کنید.
کاربرمهرانت وکاربرفریادسکوت هم شاهدبودن که من حرف بدی درچت باکس نگفتم اماخانم مدیرلیل النهارمنوحذف کرد.بفدری برام سخته که بااینکه حرف بدی نزدم منومسدودکرده اشکام داره میریزه.
لطفاشمارسیدگی کنید.من کسیونمیشناسم.
خوندیین این پستوحذف کنیدلطفا
باتشکر
سلام بر شما
الان بنده با ايشان صحبت كردم باور كنيد ايشان به دليل فشارهايي كه ديشب تا حالا روي ايشان بوده خسته شدند و به افراد زيادي پاسخ خصوصي داده اند گاهي براي مديريت بحث انسان ممكن است گرفتار اشتباه هم شود
ولي يك خواهشي از جناب مهرانت داشتم از شما هم دارم بزگواري كنيد و ناديده بگيريد باور كنيد حذف پيام شما در ذهن نمي ماند ولي بزرگواري شما ماندگار مي شود
اجازه بدهيد كمي ايشان با آرامش كارشان را ادامه دهند
چون به هر حال نظم بخشيدن به كار سايت هم سخت است
نگاه به خودتان و جناب مهرانت و...نفرماييد
افرادي هستند كه اساسا براي آشفته كردن كارها به سايت مي آيند و اعتقادي به دين و...ندارند
بنابراين بياييم با هم تلاش كنيم آرامش را در سايت حاكم كنيم اين سايت هم مثل منزل خودمان مي ماند گاهي ممكن است در منزل كدورتي به وجود آيد ولي با بخشش و بزرگواري و احساس مسؤوليت همه چيز حل مي شود
موفق باشيد[/]
[="Tahoma"][="Blue"]علم را ببین که چه ها می کند
سلام دوستان عزیز
روزی بود روزگاری در سال 82 بنده در حوزه علمیه شبستر پایه دوم بودم(لازم به ذکر است آن زمان بیشتر از دو پایه در این حوزه نبود)در آن زمان سن من به غیر از یک نفر از همه بیشتر بود .مدیر مدرسه در 13 خرداد آن سال مینی بوسی را اجاره کرد و 15 یا 16 نفر را به من سپرد که آنها را برای سالگرد ارتحال حضرت امام(ره) به تهران ببرم. اتوبوس حرکت کرد و تقریباً به کرج رسیده بودیم. یکی از دوستان که از روستا آمده بود و فقط شهر شبستر را دیده بود و از کنار شهر تبریز رد شده بود به من گفت فلانی وقتی به تهران رسیدیم ساختمانهای بزرگ را به من نشان بده تا ببینم چقدر بزرگ است :Khandidan!::Khandidan!::Khandidan!:(در حالی که این کار نیاز نبود اگر خودش می خواست می توانست از پنجره اتوبوس نگاه می کرد)من هم گفتم باشه برج میلاد بزرگترین ساختمان تهران است و بهت نشونش می دم.(در آن زمان ساخت برج میلاد در شرف اتمام بود) گفت برج میلاد دیگه چیه؟ من هم گفتم که یک برج مخابراتی است.این رفیق ما با هیجان گفت که پس تا به تهران رسیدیم من و ببر اونجا تا به روستایمان زنگی بزنم.:Khandidan!::Khandidan!::Khandidan!:(بنده خدا فکر می کرد برج میلاد مثل مخابرات شبستر است که کیوسک تلفن پولی داشته باشد)این کلام که با هیجان و با صدای بلند بود باعث شد که همه بچه ها آن را بشنوند که در یک آن صدای خنده بچه ها بلند شد و تا چند 10 دقیقه به گوش می رسید.
ولی الان این فرد را باید دید که به برکت علم 190 درجه می بخشید 180 درجه فرق کرده است
الان هم این دوستمان را می بینیم بهش می گیم که نمی خواهی از برج میلاد به روستا زنگ بزنی؟و سر به سرش می گذاریم.
و من الله توفیق[/]
همكار گرامي سيد بزرگوار جناب سجاد عزيز
بازگشت شما از زيارت امام حسين و امام علي عليه السلام تبريك عرض مي كنيم
ان شاالله قسمت همه كاربران و كارشناسان و مهمانان سايت شود.:Gol:
همكار گرامي سيد بزرگوار جناب سجاد عزيز
بازگشت شما از زيارت امام حسين و امام علي عليه السلام تبريك عرض مي كنيم
ان شاالله قسمت همه كاربران و كارشناسان و مهمانان سايت شود.
كاظمين و سامرا هم مشرف شديد؟
امنيت برقرار بود؟
عرض سلام و احترام خدمت جناب استاد حامی عزیز
ممنون زحمت کشیدید
ان شاء الله نصیب شما و خانواده محترم و همه اسک دینی ها شود.
[SPOILER]چقدر خوب و قشنگ بود که دو کاروان اسک دینی راه می افتاد به سمت کربلا یه کاروان از آقایون یه کاروان از خانم ها:ok:[/SPOILER]
به کاظمین رفتیم اما سامراء متأسفانه هنوز اجازه نمی دهند.
البته برخی انفرادی می روند و علی رغم اینکه عراقی ها می گویند امنیت است بروید، آنهایی که رفتند می گفتند که صدای خمپاره و تیر به راحتی شنیده می شده است! پس طبیعی است با این وجود حج و زیارت ایران اجازه ندهد که کاروان ها به سامراء بروند.
خداوند شر داعش و همه ظالمان به شیعه و اهل بیت علیهم السلام را ان شاء الله به زودی بر طرف کند و ما به زیارت سامراء هم مشرف شویم.
برای همه اسک دینی ها هم در مظان استجابت انجام وظیفه کرده و دعا کردم.
کربلایی گشته آن سجاد عشق
خوش بخوان چند جمله از شهر دمشق
تا که حامی هم شود ره سوی دوست
شوخ طبعی را کند برون ز پوست از فرات عشق نوشد جام می
در جوانی خوش کند این راه طی تا نگردد مثل من پیر و ضعیف
آن جوان بی مثال وبی حریف
ان شاء الله نصیب شما و خانواده محترم و همه اسک دینی ها شود.
[SPOILER]چقدر خوب و قشنگ بود که دو کاروان اسک دینی راه می افتاد به سمت کربلا یه کاروان از آقایون یه کاروان از خانم ها:ok:[/SPOILER]
به کاظمین رفتیم اما سامراء متأسفانه هنوز اجازه نمی دهند.
البته برخی انفرادی می روند و علی رغم اینکه عراقی ها می گویند امنیت است بروید، آنهایی که رفتند می گفتند که صدای خمپاره و تیر به راحتی شنیده می شده است! پس طبیعی است با این وجود حج و زیارت ایران اجازه ندهد که کاروان ها به سامراء بروند.
خداوند شر داعش و همه ظالمان به شیعه و اهل بیت علیهم السلام را ان شاء الله به زودی بر طرف کند و ما به زیارت سامراء هم مشرف شویم.
برای همه اسک دینی ها هم در مظان استجابت انجام وظیفه کرده و دعا کردم.
کربلایی گشته آن سجاد عشق
خوش بخوان چند جمله از شهر دمشق
تا که حامی هم شود ره سوی دوست
شوخ طبعی را کند برون ز پوست از فرات عشق نوشد جام می
در جوانی خوش کند این راه طی تا نگردد مثل من پیر و ضعیف
آن جوان بی مثال وبی حریف
استاد رنگ نوشته تون رو عوض کنید بسختی قابل خوندنه:Narahat:
توانا بود هر كه دانا بود
دم گربه ها رو به بالا بود:Nishkhand:
يا
توانا بود هر كه دانا بود
كه سنجد پدر جد خرما بود
سلام بزرگوار .
جناب حامی !
اگر فردای قیامت جناب فردوسی یخه تان را بچسپد که چرا شعر اورا این جوریش کردی
چه جوابی دارید ؟
از این گذشته یک سوال دارم راستش بگو
تو فضای غیر مجازی هم این گونه با حال وشوخ طبع اید ؟ خوش به حالت ای گل و سرو و چمن
خوش کلام وخوش بیان وحوش سخن
خوش غذا وخوش صدا وخوش نهاد
خوش دهان وخوش زبان وخوش ...( قافیه تنگ بود خودت درستش کن )
ان شاء الله نصیب شما و خانواده محترم و همه اسک دینی ها شود.
[SPOILER]چقدر خوب و قشنگ بود که دو کاروان اسک دینی راه می افتاد به سمت کربلا یه کاروان از آقایون یه کاروان از خانم ها:ok:[/SPOILER]
به کاظمین رفتیم اما سامراء متأسفانه هنوز اجازه نمی دهند.
البته برخی انفرادی می روند و علی رغم اینکه عراقی ها می گویند امنیت است بروید، آنهایی که رفتند می گفتند که صدای خمپاره و تیر به راحتی شنیده می شده است! پس طبیعی است با این وجود حج و زیارت ایران اجازه ندهد که کاروان ها به سامراء بروند.
خداوند شر داعش و همه ظالمان به شیعه و اهل بیت علیهم السلام را ان شاء الله به زودی بر طرف کند و ما به زیارت سامراء هم مشرف شویم.
برای همه اسک دینی ها هم در مظان استجابت انجام وظیفه کرده و دعا کردم.
در پناه حضرت حق باشید
عرض سلام و ادب
زیارت قبول باشد ان شاءالله
ان شاءالله توفیق حضور در خیمه امام عصر روحی فداه را پیدا کنید و در رکابشان جانفشانی کنید
ما هم ان شاءالله به این توفیقات دست یابیم
و البته همه کسانی که عشق مولا در سینه دارند
آمین
یك كسی روزی چیزی از من پرسید و گفت ادرار و عرق راكلیه میسازد.
این بنده ی خدایی که این سوال را از آقای قرائتی پرسیده یا واقعا جاهل بوده یا میخواسته استاد قرائتی رو دست بندازه . آخه توی کدوم کتاب پزشکی نوشته اند که عرق در کلیه ساخته میشود ؟ واقعا این سوال هم از عجایب روزگار است .
اهل عكس دينم
هنرم كپي پيست
جيبهايم خاليست
مديري دارم بس سخت گير
حسرتم يك نقد دلچسب
دوستاني همه در بست بي غش
و خدايي كه در فضاي مجازي هم هست
قبله ام لايك خوردن
جانمازم واتس آپ
من صداي علف خوردن گاوهاي مجازي را مي شنوم
من نميدانم كه چرا ميگويند
اينترنت اعتياد آور است
و چرا در وسط سفره ما تب لت نيست
من دلواپسي مخابرات را بوييدم
من با همراه اول تا اخر خط همراهم
من حتي به سل ايران هم عشق مي روزم
چشم ها را بايد شست
جور ديگر بايد ديد
من صداي خر و پف كاربران معتاد را وقت نماز مي فهمم:khandeh!:
اهل عكس دينم
عاشق دينم
من به عرفان مجازي معتادم
چرت هاي من بوي خلسه مي دهند، وقت طلوع
در دقايق آخر
من مي گيرم حال شيطان را
پس درود بر تو اي نماز لب طلايي ام
.................................
عكس دين اشاره به سايت اسك دين دارد كه برخي كاربران معتادش شده اند( افراط در حضور در فضاي مجازي)
شوخ طبعي هاي طلبگي، ج2 ، ص65
این بنده ی خدایی که این سوال را از آقای قرائتی پرسیده یا واقعا جاهل بوده یا میخواسته استاد قرائتی رو دست بندازه . آخه توی کدوم کتاب پزشکی نوشته اند که عرق در کلیه ساخته میشود ؟ واقعا این سوال هم از عجایب روزگار است .
البته به قول دوستمان دكتر مهرانت استاد قرائتي اين را تأييد نكرده و گفته بر فرض كه هر دو را كليه بسازند....[/]
نماز لب طلايي اصطلاح طلبگي است به نمازي گويند كه نزديك طلوع آفتاب خوانده مي شود و چيزي نمانده اشعه هاي طلايي خورشيد را ببينيم ( با ويدئو چك بايد بررسي شود كه داخل وقت بوده يا خارج وقت)[/]
اهههه[1]
.............................................
پي نوشت:
1.اين صداي سرفه مدير سايت است كه مراقب خودش نبوده و سرما خورده است.برايش دعا مي كنيم
كه ان شاالله زود زود خوب شود و دوباره شاد و قبراق در سايت حاضر شود و رتق و فتق امور كند تا نظم
سايت به هم نخورد. وجود يك مدير در سايت مانند وجود نان در سفره براي ناهار ماه مبارك رمضان واجب است
البته براي مسافري كه روزه نيست.:khandeh!:
بازم خدايا شكر كه حال مدير خوب است و اهههه مي كند. در سرما خوردگي شديد حال انسان بد مي شود كِهِن كِهن اهههه آخ واي
مي كند. خلاصه اين بيماري بد جوري است در فرهنگ ما به آن عامو غُلُومرضا گويند غربي ها اين سرما خوردگي را از ما گرفته اند و اسمش را گذاشته اند آنفولانزا. اللهم اشف مرضانا:Cheshmak:
یاد این شعر آقای سعید طلایی در محضر رهبری افتادم فکرم همه جا هست، ولی پیش خدا نیست
سجاده زردوز که محراب دعا نیست
از شدت اخلاص من عالم شده حیران
تعریف نباشد، ابداً قصد ریا نیست!
از کمیت کار که هر روز سه وعده
از کیفیتش نیز همین بس که قضا نیست
یک ذره فقط کُندتر از سرعت نور است
هر رکعت من حائز عنوان جهانی است! این سجده آخر نکند سجده سهو است؟
چندی است که این حافظه در خدمت ما نیست
ای دلبر من! تا غم وام است و تورم
محراب به یاد خم ابروی شما نیست
یک سکه سپردند، دو تا سکه گرفتند
گفتند که این بهره بانکی است، ربا نیست!
از بس که پی نان حلالیم شب و روز
در سجده ما رونق اگر هست، صفا نیست
بهبه، چه نمازی است! همین است که گویند
راه شعرا دور ز راه عرفا نیست!
اهههه[1]
.............................................
پي نوشت:
1.اين صداي سرفه مدير سايت است كه مراقب خودش نبوده و سرما خورده است.برايش دعا مي كنيم
كه ان شاالله زود زود خوب شود و دوباره شاد و قبراق در سايت حاضر شود و رتق و فتق امور كند تا نظم
سايت به هم نخورد. وجود يك مدير در سايت مانند وجود نان در سفره براي ناهار ماه مبارك رمضان واجب است
البته براي مسافري كه روزه نيست.
بازم خدايا شكر كه حال مدير خوب است و اهههه مي كند. در سرما خوردگي شديد حال انسان بد مي شود كِهِن كِهن اهههه آخ واي
مي كند. خلاصه اين بيماري بد جوري است در فرهنگ ما به آن عامو غلامرضا گويند غربي ها اين سرما خوردگي را از ما گرفته اند و اسمش را گذاشته اند آنفولانزا. اللهم اشف مرضانا
شوخ طبعي هاي طلبگي، ج2، ص 76
ثواب اين شادي اي را كه ايجاد كردم هديه مي كنم به روح اموات مؤمنان و شهدا
به اميد شادي اصلي
اللهم اکشف هذه الغمة
عن هذه الامة بحضوره و عجل لنا ظهوره انهم یرونه بعیدا و نراه:Gol::Gol:
حاج آقا دكتر آقا تهراني،فوق ليسانس روان شناسي دارند
وی از دانشگاه مکگیل در مونترال مدرک فوق لیسانس مطالعات اسلامی گرفت.
سپس به آمریکا مهاجرت کرد و از دانشکده فلسفه دانشگاه ایالتی نیویورک در بینگهمتون با رسالهای با موضوع «درباره عرفان غیر نمادین ابن سینا» پیاچدی در فلسفه عرفان گرفت.
از هم اينها مهمتر
فوق تخصص انسانيت دارند به نظرم سخنان چنين افرادي حسابي به دل بنشيند
توی آمریکا مراسم روضه گرفته بودیم...
[=arial, helvetica, sans-serif]توی آمریکا مراسم روضه گرفته بودیم
شب اول یه سیاه پوست هم اومد روضه
براش یه مترجم گذاشتیم
شبای بعد، همین جور هی تعداد سیاهپوست ها زیاد میشد تا مجبور شدیم یه جای دیگه روهم برای مراسم بگیریم
شب آخر ۱۵۰ تا سیاهپوست گفتن که میخوان شیعه بشن!
پرسیدم برای چی میخواین شیعه بشین؟!
همه نگاه کردن به سیاهپوستی که شب اول اومده بود روضه!
ازش پرسیدم برای چی شیعه؟
گفت: شب اول یه تیکه از روضه جون رو خوندی( غلام سیاه امام حسین)
همونی که وقتی امام حسین سرش رو گذاشت روی پای خودش، سه بار سرش رو انداخت گفت جایی که سر علی اکبر بوده جای سر جون نیست!!؟
ولی امام حسین سرش رو گذاشت روی پاهاش و جون شهید شد..
من رفتم به این سیاهپوستا گفتم: بیایید که دینی رو پیدا کردم که توش سیاه و سفید فرقی نداره....
[="]ای شاه این غلام که هم رنگ موی توست
[="] عمری دراز شد که هوادار روی توست
[="] رسواتر از سراب شوم، گر برانی ام
[="] زیرا که آبروی من، از آبروی توست[="][1]
[="]............................
[="]1..ماهنامانه خانه خوبان،( اين شماره ويژه ائمه جماعات و كارگزان مساجد استان تهران)، آبان 1394.[/]
[h=1]آرامش واقعی و درمان بی قراری | حاج آقا شیخ جعفر ناصری[/h]
آرامش واقعی و درمان بی قراری | حاج آقا شیخ جعفر ناصری بنیاد علمی فرهنگی هاد حضرت آیت الله ناصری بنیاد علمی فرهنگی هاد بنیاد هاد موسسه فرهنگی دارالهدی حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا شیخ جعفر ناصری تلفن تماس ۰۲۵-۳۷۸۴۰۷۰۰ فاکس بنیاد ۰۲۵-۳۷۸۴۰۷۰۵ کد پستی ۳۷۱۵۷۸۳۹۷۴ آدرس قم-خیابان معلم-کوچه شماره ۱
از حاج آقا انتظار نداشتيم
يكي از روحاني دفتر هماهنگي تبليغات اسلامي يكي از شركت هاي بزرگ اصفهان مي گفت: تلاش مي كنم با مجموعه رابطه گرم و صميمي داشته باشم. يك روحاني بايد خيلي اهل دقت باشد كه عايقي بين او مردم فاصله نشود. البته مردم هم نبايد سريع قضاوت كنند. به دو خاطره دقت كنيد:
1- روزي با عجله بايد مي رفتم چند نفر منتظرم بودند و دير شده بود. در مسير يكي از پرسنل پياده مي رفت. اولا مي دانستم كه مسيرم با او يكي نيست دوم اين كه واقعا وقت نبوده به او توضيح بدهم. با همان سرعت از كنارش گذشتم. روزي من را ديد و گفت: حاج آقا ما شما را آدم خاكي مي دانستيم ولي آن روز فهميدم اشتباه مي كردم. وقتي ماجرا را برايش توضيح دادم حسابي عذرخواهي كرد.
***
2- مسؤول دفتر هماهنگي تبليغات مي گفت: يكي از كادر انتظامات سراغم آمد و گفت من از ايشان دلخور هستم. ما ايشان را سال هاست مي شناسيم و به ايشان ارادت داريم ولي چند روز قبل كاري كرد كه نگرشم به طور كلي نسبت به ايشان تغيير كرد. وقتي با ايشان دم در احوال پرسي كردم ايشان دست را داخل عبا كرد و از دست دادن به من ابا كرد. اين كارش برايم خيلي تلخ بود. من به او گفت. من حاج آقا را مي شناسم ايشان برخورد خوبي با پرسنل دارد و حتما مسأله اي بوده ولي باز هم كدورت داشت.
علت را به مسؤول دفتر توضيح دادم و در اولين فرصت سراغ آن مرد رفتم و گفتم: بزرگوار شنيده ام از من دلخور شده ايد؟ راستش اون روز سرماي سختي خورده بودم و از ترس اين كه شما هم سرما بخوريد با عبا به شما دست دادم. اون روز با هركسي احوال پرسي كرد علت را گفتم ولي هنگامي كه شما را ديدم عجله داشتم و فرصت نشده توضيح بدهم. به هرحال از شما عذرخواهي مي كنم.
حاج آقايي به دوستش گفت: حاج آقاي مرداي و غلامي رفته اند كربلا شما مي تونيد اين مدت به جاي ايشان برويد نماز؟
گفت: بابا بذاريد اين مدت نفس راحتي بكشند:Nishkhand:
خنديد و گفت: هههههههه ولي مردم چون حمد و سوره را نياز نيست بخوانند مايل نماز را به جماعت بخوانند اين طوري نفس راحت تري مي كشند.
زن هراسي مي گفت: عادت ندارم سرم را روي بالش كوتاه بذارم
يك بار دوتا بالش زير سرم گذاشته بودم تو خواب ناز و عالم هپروت بودم كه ديدم زير سرم خالي شد و سرم افتاد روي بالش زيري.
همسرم بود از قانون نيوتن استفاده كرده بود و بالش بالايي را با سرعت كشيده بود.
گفتم چرا اين كار را مي كني هااااا؟!!
گفت:كور خوندي نمي ذارم زير سرت بلند بشه
با لرز گفتم خانم مردم از سرما روشنش كن
همسرم پشت سرم نماز مي خواند ديگر نمي خواند
گفتم: چيزي شده؟ گفت: نه مامانم ميگه قبر خودت را داري با دست خودت مي كني اين يعني تأييد عدالت شوهرت و تأييد عدالت يعني كيش و مات شدن تو در صفحه «شط رنج» با مهره هوو. همسرم به شيك بودنم خيلي اهميت مي دهد ولي من هميشه بايد يك شلوار داشته باشم تا اين تكه تكه نشه همسرم اجازه نمي دهد شلوار ديگه اي بخرم.
يك روز گفتم علت اين مخالفت شديدت براي چيست؟
گفت: نمي ذارم شلوارت دوتا بشه.
همسرم بخاري خانه را زمستان ها هم خاموش مي كند.
گفت: نميذارم نفست از جاي گرم بلند بشه
و..
امان از دست اين زنان
مي گويند زن گل است ولي نمي گويند چه گلي؟!
چند شب قبل در برنامه مستند ديدم كه گل هاي آدم خوار هم وجود دارد. از شما چه پنهان كه مدتي است اختلالال زن هراسي دارم:khandeh!:[1]
شوخ طبعي هاي طلبگي، ج2،ص65.
آمريكايي ها رامبو را علم كردند يك قهرماني فانتزي و پوشالي. چه قدر فيلم درست كردند كه رامبو نمادهاي آمريكايي را در فيلم هاي اكشن و رزمي به دوش مي كشيد و يك تنه همه جا پيروز بود
ولي ما قهرمانان واقعي خودمان را جدي نمي گيريم
از حاج آقا انتظار نداشتيم
يكي از روحاني دفتر هماهنگي تبليغات اسلامي يكي از شركت هاي بزرگ اصفهان مي گفت: تلاش مي كنم با مجموعه رابطه گرم و صميمي داشته باشم. يك روحاني بايد خيلي اهل دقت باشد كه عايقي بين او مردم فاصله نشود. البته مردم هم نبايد سريع قضاوت كنند. به دو خاطره دقت كنيد:
1- روزي با عجله بايد مي رفتم چند نفر منتظرم بودند و دير شده بود. در مسير يكي از پرسنل پياده مي رفت. اولا مي دانستم كه مسيرم با او يكي نيست دوم اين كه واقعا وقت نبوده به او توضيح بدهم. با همان سرعت از كنارش گذشتم. روزي من را ديد و گفت: حاج آقا ما شما را آدم خاكي مي دانستيم ولي آن روز فهميدم اشتباه مي كردم. وقتي ماجرا را برايش توضيح دادم حسابي عذرخواهي كرد.
***
2- مسؤول دفتر هماهنگي تبليغات مي گفت: يكي از كادر انتظامات سراغم آمد و گفت من از ايشان دلخور هستم. ما ايشان را سال هاست مي شناسيم و به ايشان ارادت داريم ولي چند روز قبل كاري كرد كه نگرشم به طور كلي نسبت به ايشان تغيير كرد. وقتي با ايشان دم در احوال پرسي كردم ايشان دست را داخل عبا كرد و از دست دادن به من ابا كرد. اين كارش برايم خيلي تلخ بود. من به او گفت. من حاج آقا را مي شناسم ايشان برخورد خوبي با پرسنل دارد و حتما مسأله اي بوده ولي باز هم كدورت داشت.
علت را به مسؤول دفتر توضيح دادم و در اولين فرصت سراغ آن مرد رفتم و گفتم: بزرگوار شنيده ام از من دلخور شده ايد؟ راستش اون روز سرماي سختي خورده بودم و از ترس اين كه شما هم سرما بخوريد با عبا به شما دست دادم. اون روز با هركسي احوال پرسي كرد علت را گفتم ولي هنگامي كه شما را ديدم عجله داشتم و فرصت نشده توضيح بدهم. به هرحال از شما عذرخواهي مي كنم.
مهمان داشتيم مي گفت فلاني اخلاق در خانواده مي گويد ولي زياد به دلم ننشست تو دانشگاه به او با گرمي سلام كردم تحويلم نگرفت
گفتم ايشان فردي مهذب است و مردم او را مي شناسند كه اهل تكبر نيست از سويي خيلي مسن است و ممكن است گوشش سنگين باشد در ثاني حال افراد هم متفاوت است واقعا شايد مسأله اي آن وقت ذهنش را مشغول كرده بوده متوجه شما نشده است مثل الان كه شما داريد بازي پرسپوليس و استقلال را مي بينيد و تا حالا هزار بار خانمت صداتون زده و شما هر هزار بار هم گفته ايد الان ميام.:ok:
زن هراسي مي گفت: عادت ندارم سرم را روي بالش كوتاه بذارم
يك بار دوتا بالش زير سرم گذاشته بودم تو خواب ناز و عالم هپروت بودم كه ديدم زير سرم خالي شد و سرم افتاد روي بالش زيري.
همسرم بود از قانون نيوتن استفاده كرده بود و بالش بالايي را با سرعت كشيده بود.
گفتم چرا اين كار را مي كني هااااا؟!!
گفت:كور خوندي نمي ذارم زير سرت بلند بشه
با لرز گفتم خانم مردم از سرما روشنش كن
همسرم پشت سرم نماز مي خواند ديگر نمي خواند
گفتم: چيزي شده؟ گفت: نه مامانم ميگه قبر خودت را داري با دست خودت مي كني اين يعني تأييد عدالت شوهرت و تأييد عدالت يعني كيش و مات شدن تو در صفحه «شط رنج» با مهره هوو. همسرم به شيك بودنم خيلي اهميت مي دهد ولي من هميشه بايد يك شلوار داشته باشم تا اين تكه تكه نشه همسرم اجازه نمي دهد شلوار ديگه اي بخرم.
يك روز گفتم علت اين مخالفت شديدت براي چيست؟
گفت: نمي ذارم شلوارت دوتا بشه.
همسرم بخاري خانه را زمستان ها هم خاموش مي كند.
گفت: نميذارم نفست از جاي گرم بلند بشه
و..
امان از دست اين زنان
مي گويند زن گل است ولي نمي گويند چه گلي؟!
چند شب قبل در برنامه مستند ديدم كه گل هاي آدم خوار هم وجود دارد. از شما چه پنهان كه مدتي است اختلالال زن هراسي دارم:khandeh!:[1]
شوخ طبعي هاي طلبگي، ج2،ص65.
بسمه العزیز
"زنان را نشناختند آنان که گمان کردند به فنون سیاسات این مخدّرات،پی خواهند برد"
این را ظریفی گفتی و دوستان را نصیحت نمودی که از مزاح با اصول همسر داری
زنان بر حذر باشید.که زنان محبت و سیاست بهم آمیزند و اینگونه بر سریر قدرت تکیه زنند.
[="Tahoma"][="DarkGreen"]
گربه شوی وسواسي
[/]
[="Tahoma"][="DarkGreen"][h=1]حضور روحاني در خوابگاه های دانشجویان[/h]
[/]
حالا به بحث ربطی نداره
اما این روحانی که امسال برای محرم به دانشگاه ما اومده بود نیاز به یک کتک حسابی داشت!
محرم بهترین فرصت تبلیغ و پاسخ به شبهات هست اما ....
:no::Esteghfar::offlow::no:
[="Tahoma"][="DarkGreen"] Anoushiravan;753986 نوشت:
سلام بر شما
انتظار شما از او چه بود و ايشان چه كرد؟[/]
سلام.جناب حامی میدونم خارج بحث تاپیکه.
اماچاره ای نداشتم.
ازشمامیخوام کمکم کنید.
کاربرمهرانت وکاربرفریادسکوت هم شاهدبودن که من حرف بدی درچت باکس نگفتم اماخانم مدیرلیل النهارمنوحذف کرد.بفدری برام سخته که بااینکه حرف بدی نزدم منومسدودکرده اشکام داره میریزه.
لطفاشمارسیدگی کنید.من کسیونمیشناسم.
خوندیین این پستوحذف کنیدلطفا
باتشکر
[="Tahoma"][="DarkGreen"] زهرا73;754084 نوشت:
سلام بر شما
الان بنده با ايشان صحبت كردم باور كنيد ايشان به دليل فشارهايي كه ديشب تا حالا روي ايشان بوده خسته شدند و به افراد زيادي پاسخ خصوصي داده اند گاهي براي مديريت بحث انسان ممكن است گرفتار اشتباه هم شود
ولي يك خواهشي از جناب مهرانت داشتم از شما هم دارم بزگواري كنيد و ناديده بگيريد باور كنيد حذف پيام شما در ذهن نمي ماند ولي بزرگواري شما ماندگار مي شود
اجازه بدهيد كمي ايشان با آرامش كارشان را ادامه دهند
چون به هر حال نظم بخشيدن به كار سايت هم سخت است
نگاه به خودتان و جناب مهرانت و...نفرماييد
افرادي هستند كه اساسا براي آشفته كردن كارها به سايت مي آيند و اعتقادي به دين و...ندارند
بنابراين بياييم با هم تلاش كنيم آرامش را در سايت حاكم كنيم اين سايت هم مثل منزل خودمان مي ماند گاهي ممكن است در منزل كدورتي به وجود آيد ولي با بخشش و بزرگواري و احساس مسؤوليت همه چيز حل مي شود
موفق باشيد[/]
[="Times New Roman"] حامی;753157 نوشت:
یعنی استاد حسنزاده آن زمانها هم iphone داشتند؟
سلام
مگر من از كدام زمان ها صحبت مي كنم؟!!:Nishkhand:
من تازه اول چل چليمه:khaneh:
[="Tahoma"][="Blue"]علم را ببین که چه ها می کند
سلام دوستان عزیز
روزی بود روزگاری در سال 82 بنده در حوزه علمیه شبستر پایه دوم بودم(لازم به ذکر است آن زمان بیشتر از دو پایه در این حوزه نبود)در آن زمان سن من به غیر از یک نفر از همه بیشتر بود .مدیر مدرسه در 13 خرداد آن سال مینی بوسی را اجاره کرد و 15 یا 16 نفر را به من سپرد که آنها را برای سالگرد ارتحال حضرت امام(ره) به تهران ببرم. اتوبوس حرکت کرد و تقریباً به کرج رسیده بودیم. یکی از دوستان که از روستا آمده بود و فقط شهر شبستر را دیده بود و از کنار شهر تبریز رد شده بود به من گفت فلانی وقتی به تهران رسیدیم ساختمانهای بزرگ را به من نشان بده تا ببینم چقدر بزرگ است :Khandidan!::Khandidan!::Khandidan!:(در حالی که این کار نیاز نبود اگر خودش می خواست می توانست از پنجره اتوبوس نگاه می کرد)من هم گفتم باشه برج میلاد بزرگترین ساختمان تهران است و بهت نشونش می دم.(در آن زمان ساخت برج میلاد در شرف اتمام بود) گفت برج میلاد دیگه چیه؟ من هم گفتم که یک برج مخابراتی است.این رفیق ما با هیجان گفت که پس تا به تهران رسیدیم من و ببر اونجا تا به روستایمان زنگی بزنم.:Khandidan!::Khandidan!::Khandidan!:(بنده خدا فکر می کرد برج میلاد مثل مخابرات شبستر است که کیوسک تلفن پولی داشته باشد)این کلام که با هیجان و با صدای بلند بود باعث شد که همه بچه ها آن را بشنوند که در یک آن صدای خنده بچه ها بلند شد و تا چند 10 دقیقه به گوش می رسید.
ولی الان این فرد را باید دید که به برکت علم 190 درجه می بخشید 180 درجه فرق کرده است
الان هم این دوستمان را می بینیم بهش می گیم که نمی خواهی از برج میلاد به روستا زنگ بزنی؟و سر به سرش می گذاریم.
و من الله توفیق[/]
[="Tahoma"][="DarkGreen"]همكار گرامي سيد بزرگوار جناب سجاد عزيز [/]
بازگشت شما از زيارت امام حسين و امام علي عليه السلام تبريك عرض مي كنيم
ان شاالله قسمت همه كاربران و كارشناسان و مهمانان سايت شود.:Gol:
كاظمين و سامرا هم مشرف شديد؟
امنيت برقرار بود؟
زیارت قبول باشه. ....:hey:
سلام علیکم
زیارت قبول
دعا کنید که ما هم طلبیده بشیم از سمت آقا ان شاءالله
یا علی ع
زیارتتون قبول جناب
ان شاء الله قسمت هممون بشه بریم دست بوس آقا
سلام
زیارتتون قبول باشه:Gol:
خوش به سعادتتون...
سجاد همینی که کاربریش سبز هستش? خیلی بزرگوار هستش هرچی خصوصی پیام میدی جواب میده نه مثل یکی از مدیرا که اول اسمش پ هستش هیچ جوابی نمیده
سلام علیکم و رحمه الله
صلی الله علیک یا اباعبدلله
خوشا به سعادت استاد سجاد و تمام کسانی که این روزها زائر اباعبدلله الحسین علیه السلام هستند.
زیارت قبول و التماس دعا
باسلام.
زیارتاقبول:Gol:
دعاکنیدتاماهم بتونیم بریم:Gol::Sham:
[="Tahoma"][="DarkGreen"] پسری از جنس غم;754214 نوشت:
سلام بر شما
بله ايشان است[/]
عرض سلام و احترام خدمت جناب استاد حامی عزیز
ممنون زحمت کشیدید
ان شاء الله نصیب شما و خانواده محترم و همه اسک دینی ها شود.
[SPOILER]چقدر خوب و قشنگ بود که دو کاروان اسک دینی راه می افتاد به سمت کربلا یه کاروان از آقایون یه کاروان از خانم ها:ok:[/SPOILER]
به کاظمین رفتیم اما سامراء متأسفانه هنوز اجازه نمی دهند.
البته برخی انفرادی می روند و علی رغم اینکه عراقی ها می گویند امنیت است بروید، آنهایی که رفتند می گفتند که صدای خمپاره و تیر به راحتی شنیده می شده است! پس طبیعی است با این وجود حج و زیارت ایران اجازه ندهد که کاروان ها به سامراء بروند.
خداوند شر داعش و همه ظالمان به شیعه و اهل بیت علیهم السلام را ان شاء الله به زودی بر طرف کند و ما به زیارت سامراء هم مشرف شویم.
برای همه اسک دینی ها هم در مظان استجابت انجام وظیفه کرده و دعا کردم.
در پناه حضرت حق باشید
کربلایی گشته آن سجاد عشق
خوش بخوان چند جمله از شهر دمشق
تا که حامی هم شود ره سوی دوست
شوخ طبعی را کند برون ز پوست
از فرات عشق نوشد جام می
در جوانی خوش کند این راه طی
تا نگردد مثل من پیر و ضعیف
آن جوان بی مثال وبی حریف
[="Times New Roman"][="Black"] سجاد;754520 نوشت:
سلام و درود بر استاد سجاد عزیز.:ok:
خوش آمدید.:Gol:
زیارتتون قبول باشه ان شاء الله.:Gol:[/]
با سلام وعرض ادب
استاد سجاد گرامی
زیارتتون قبول باشه ان شاءالله .
استاد رنگ نوشته تون رو عوض کنید بسختی قابل خوندنه:Narahat:
[="Tahoma"][="DarkGreen"] صادق;754527 نوشت:
توانا بود هر كه دانا بود
دم گربه ها رو به بالا بود:Nishkhand:
يا
توانا بود هر كه دانا بود
كه سنجد پدر جد خرما بود[/]
سلام بزرگوار .
جناب حامی !
اگر فردای قیامت جناب فردوسی یخه تان را بچسپد که چرا شعر اورا این جوریش کردی
چه جوابی دارید ؟
از این گذشته یک سوال دارم راستش بگو
تو فضای غیر مجازی هم این گونه با حال وشوخ طبع اید ؟
خوش به حالت ای گل و سرو و چمن
خوش کلام وخوش بیان وحوش سخن
خوش غذا وخوش صدا وخوش نهاد
خوش دهان وخوش زبان وخوش ... ( قافیه تنگ بود خودت درستش کن )
قيامت ما لباس نداريم يا يقه اخوندي داريم:Nishkhand:
با حال بودن جز سرشت من شده مانند شيريني براي نمك :Cheshmak: و يا خيسي براي قند:Nishkhand:
خوش به حالت ای گل و سرو و چمن
خوش کلام و خوش بیان و خوش سخن
خوش قضا و خوش صدا و خوش نهاد
خوش دهان وخوش مريد و خوش مراد
اين هم قافيه گل و گشاد:khandeh!:
اسك دين بود بهشت و من در انجا چه دل خوشم
كم مي خورم غذا تا باز ندارد ز سعي و كوششم
یعنی در دنیای حقیقی این همه تناقض؟؟!!:Moteajeb!::Gig:
عرض سلام و ادب
زیارت قبول باشد ان شاءالله
ان شاءالله توفیق حضور در خیمه امام عصر روحی فداه را پیدا کنید و در رکابشان جانفشانی کنید
ما هم ان شاءالله به این توفیقات دست یابیم
و البته همه کسانی که عشق مولا در سینه دارند
آمین
این بنده ی خدایی که این سوال را از آقای قرائتی پرسیده یا واقعا جاهل بوده یا میخواسته استاد قرائتی رو دست بندازه . آخه توی کدوم کتاب پزشکی نوشته اند که عرق در کلیه ساخته میشود ؟ واقعا این سوال هم از عجایب روزگار است .
نماز لب طلايي
اهل عكس دينم
هنرم كپي پيست
جيبهايم خاليست
مديري دارم بس سخت گير
حسرتم يك نقد دلچسب
دوستاني همه در بست بي غش
و خدايي كه در فضاي مجازي هم هست
قبله ام لايك خوردن
جانمازم واتس آپ
من صداي علف خوردن گاوهاي مجازي را مي شنوم
من نميدانم كه چرا ميگويند
اينترنت اعتياد آور است
و چرا در وسط سفره ما تب لت نيست
من دلواپسي مخابرات را بوييدم
من با همراه اول تا اخر خط همراهم
من حتي به سل ايران هم عشق مي روزم
چشم ها را بايد شست
جور ديگر بايد ديد
من صداي خر و پف كاربران معتاد را وقت نماز مي فهمم:khandeh!:
اهل عكس دينم
عاشق دينم
من به عرفان مجازي معتادم
چرت هاي من بوي خلسه مي دهند، وقت طلوع
در دقايق آخر
من مي گيرم حال شيطان را
پس درود بر تو اي نماز لب طلايي ام
.................................
عكس دين اشاره به سايت اسك دين دارد كه برخي كاربران معتادش شده اند( افراط در حضور در فضاي مجازي)
شوخ طبعي هاي طلبگي، ج2 ، ص65
[="Tahoma"][="DarkGreen"] navid;755183 نوشت:
البته به قول دوستمان دكتر مهرانت استاد قرائتي اين را تأييد نكرده و گفته بر فرض كه هر دو را كليه بسازند....[/]
[="Tahoma"][="DarkGreen"] حامی;755448 نوشت:
نماز لب طلايي اصطلاح طلبگي است به نمازي گويند كه نزديك طلوع آفتاب خوانده مي شود و چيزي نمانده اشعه هاي طلايي خورشيد را ببينيم ( با ويدئو چك بايد بررسي شود كه داخل وقت بوده يا خارج وقت)[/]
اهههه[1]
.............................................
پي نوشت:
1.اين صداي سرفه مدير سايت است كه مراقب خودش نبوده و سرما خورده است.برايش دعا مي كنيم
كه ان شاالله زود زود خوب شود و دوباره شاد و قبراق در سايت حاضر شود و رتق و فتق امور كند تا نظم
سايت به هم نخورد. وجود يك مدير در سايت مانند وجود نان در سفره براي ناهار ماه مبارك رمضان واجب است
البته براي مسافري كه روزه نيست.:khandeh!:
بازم خدايا شكر كه حال مدير خوب است و اهههه مي كند. در سرما خوردگي شديد حال انسان بد مي شود كِهِن كِهن اهههه آخ واي
مي كند. خلاصه اين بيماري بد جوري است در فرهنگ ما به آن عامو غُلُومرضا گويند غربي ها اين سرما خوردگي را از ما گرفته اند و اسمش را گذاشته اند آنفولانزا. اللهم اشف مرضانا:Cheshmak:
شوخ طبعي هاي طلبگي، ج2، ص 76
شاعر این شعر نماز لب طلایی خودتونید استاد حامی؟ :Nishkhand:
یاد این شعر آقای سعید طلایی در محضر رهبری افتادم
فکرم همه جا هست، ولی پیش خدا نیست
سجاده زردوز که محراب دعا نیست
از شدت اخلاص من عالم شده حیران
تعریف نباشد، ابداً قصد ریا نیست!
از کمیت کار که هر روز سه وعده
از کیفیتش نیز همین بس که قضا نیست
یک ذره فقط کُندتر از سرعت نور است
هر رکعت من حائز عنوان جهانی است!
این سجده آخر نکند سجده سهو است؟
چندی است که این حافظه در خدمت ما نیست
ای دلبر من! تا غم وام است و تورم
محراب به یاد خم ابروی شما نیست
یک سکه سپردند، دو تا سکه گرفتند
گفتند که این بهره بانکی است، ربا نیست!
از بس که پی نان حلالیم شب و روز
در سجده ما رونق اگر هست، صفا نیست
بهبه، چه نمازی است! همین است که گویند
راه شعرا دور ز راه عرفا نیست!
[="Tahoma"][="DarkGreen"] حامی;755615 نوشت:
ثواب اين شادي اي را كه ايجاد كردم هديه مي كنم به روح اموات مؤمنان و شهدا
به اميد شادي اصلي
عن هذه الامة بحضوره و عجل لنا ظهوره انهم یرونه بعیدا و نراه:Gol::Gol:
[="Tahoma"][="DarkGreen"] حامی;748955 نوشت:
توی آمریکا مراسم روضه گرفته بودیم...
[=arial, helvetica, sans-serif]توی آمریکا مراسم روضه گرفته بودیم
شب اول یه سیاه پوست هم اومد روضه
براش یه مترجم گذاشتیم
شبای بعد، همین جور هی تعداد سیاهپوست ها زیاد میشد تا مجبور شدیم یه جای دیگه روهم برای مراسم بگیریم
شب آخر ۱۵۰ تا سیاهپوست گفتن که میخوان شیعه بشن!
پرسیدم برای چی میخواین شیعه بشین؟!
همه نگاه کردن به سیاهپوستی که شب اول اومده بود روضه!
ازش پرسیدم برای چی شیعه؟
گفت: شب اول یه تیکه از روضه جون رو خوندی( غلام سیاه امام حسین)
همونی که وقتی امام حسین سرش رو گذاشت روی پای خودش، سه بار سرش رو انداخت گفت جایی که سر علی اکبر بوده جای سر جون نیست!!؟
ولی امام حسین سرش رو گذاشت روی پاهاش و جون شهید شد..
من رفتم به این سیاهپوستا گفتم: بیایید که دینی رو پیدا کردم که توش سیاه و سفید فرقی نداره.... [="]ای شاه این غلام که هم رنگ موی توست
[="] عمری دراز شد که هوادار روی توست
[="] رسواتر از سراب شوم، گر برانی ام
[="] زیرا که آبروی من، از آبروی توست[="][1]
[="]............................
[="]1..ماهنامانه خانه خوبان،( اين شماره ويژه ائمه جماعات و كارگزان مساجد استان تهران)، آبان 1394.[/]
حاتم از خیرش بسی سر کیف شد
وصف این عیش هم , نصف العیش شد :Gol:
مساحت وسیع بودن ( حاج آقاسم و بنیاد شهید قلب ها)
كليك كنيد
[TD="width: 29%"]آمریکا غلط کرد (دریای تجربه)[/TD]
[TD="width: 18%"]۴۴۱۱۲۰۴۰[/TD]
[TD="width: 21%"]
[/TD]
[TD="width: 17%"]دریافت فایل[/TD]
[TD="width: 29%"]مشق ما[/TD]
[TD="width: 18%"]۴۴۱۱۲۰۴۱[/TD]
[TD="width: 21%"]
[/TD]
[TD="width: 17%"]دریافت فایل[/TD]
[TD="width: 29%"]مسئولیت در برابر شهدا[/TD]
[TD="width: 18%"]۴۴۱۱۲۰۴۲[/TD]
[TD="width: 21%"]
[/TD]
[TD="width: 17%"]دریافت فایل[/TD]
[="Tahoma"][="DarkGreen"]
[/]
[h=1]آرامش واقعی و درمان بی قراری | حاج آقا شیخ جعفر ناصری[/h]
آرامش واقعی و درمان بی قراری | حاج آقا شیخ جعفر ناصری بنیاد علمی فرهنگی هاد حضرت آیت الله ناصری بنیاد علمی فرهنگی هاد بنیاد هاد موسسه فرهنگی دارالهدی حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا شیخ جعفر ناصری تلفن تماس ۰۲۵-۳۷۸۴۰۷۰۰ فاکس بنیاد ۰۲۵-۳۷۸۴۰۷۰۵ کد پستی ۳۷۱۵۷۸۳۹۷۴ آدرس قم-خیابان معلم-کوچه شماره ۱
[FLV]http://hw7.asset.aparat.com/aparat-video/aea624e077d40b0e8957c9c2b0f316982272514-360p__13233.mp4[/FLV]
از حاج آقا انتظار نداشتيم
يكي از روحاني دفتر هماهنگي تبليغات اسلامي يكي از شركت هاي بزرگ اصفهان مي گفت: تلاش مي كنم با مجموعه رابطه گرم و صميمي داشته باشم. يك روحاني بايد خيلي اهل دقت باشد كه عايقي بين او مردم فاصله نشود. البته مردم هم نبايد سريع قضاوت كنند. به دو خاطره دقت كنيد:
1- روزي با عجله بايد مي رفتم چند نفر منتظرم بودند و دير شده بود. در مسير يكي از پرسنل پياده مي رفت. اولا مي دانستم كه مسيرم با او يكي نيست دوم اين كه واقعا وقت نبوده به او توضيح بدهم. با همان سرعت از كنارش گذشتم. روزي من را ديد و گفت: حاج آقا ما شما را آدم خاكي مي دانستيم ولي آن روز فهميدم اشتباه مي كردم. وقتي ماجرا را برايش توضيح دادم حسابي عذرخواهي كرد.
2- مسؤول دفتر هماهنگي تبليغات مي گفت: يكي از كادر انتظامات سراغم آمد و گفت من از ايشان دلخور هستم. ما ايشان را سال هاست مي شناسيم و به ايشان ارادت داريم ولي چند روز قبل كاري كرد كه نگرشم به طور كلي نسبت به ايشان تغيير كرد. وقتي با ايشان دم در احوال پرسي كردم ايشان دست را داخل عبا كرد و از دست دادن به من ابا كرد. اين كارش برايم خيلي تلخ بود. من به او گفت. من حاج آقا را مي شناسم ايشان برخورد خوبي با پرسنل دارد و حتما مسأله اي بوده ولي باز هم كدورت داشت.
علت را به مسؤول دفتر توضيح دادم و در اولين فرصت سراغ آن مرد رفتم و گفتم: بزرگوار شنيده ام از من دلخور شده ايد؟ راستش اون روز سرماي سختي خورده بودم و از ترس اين كه شما هم سرما بخوريد با عبا به شما دست دادم. اون روز با هركسي احوال پرسي كرد علت را گفتم ولي هنگامي كه شما را ديدم عجله داشتم و فرصت نشده توضيح بدهم. به هرحال از شما عذرخواهي مي كنم.
برنامه حجت الاسلام مهدی آقا امینی - مربی کودک و نوجوان شعر یک دو سه چهار
[FLV]http://hn13.asset.aparat.com/aparat-video/062fb6051087c8eeacdbcd437084d0f8628307__26624.mp4[/FLV]
دانلود
حاج آقايي به دوستش گفت: حاج آقاي مرداي و غلامي رفته اند كربلا شما مي تونيد اين مدت به جاي ايشان برويد نماز؟
گفت: بابا بذاريد اين مدت نفس راحتي بكشند:Nishkhand:
خنديد و گفت: هههههههه ولي مردم چون حمد و سوره را نياز نيست بخوانند مايل نماز را به جماعت بخوانند اين طوري نفس راحت تري مي كشند.
شوخ طبعي هاي طلبگي، ج2،ص88.
زن هراسي
مي گفت: عادت ندارم سرم را روي بالش كوتاه بذارم
يك بار دوتا بالش زير سرم گذاشته بودم تو خواب ناز و عالم هپروت بودم كه ديدم زير سرم خالي شد و سرم افتاد روي بالش زيري.
همسرم بود از قانون نيوتن استفاده كرده بود و بالش بالايي را با سرعت كشيده بود.
گفتم چرا اين كار را مي كني هااااا؟!!
گفت:كور خوندي نمي ذارم زير سرت بلند بشه
با لرز گفتم خانم مردم از سرما روشنش كن
همسرم پشت سرم نماز مي خواند ديگر نمي خواند
گفتم: چيزي شده؟ گفت: نه مامانم ميگه قبر خودت را داري با دست خودت مي كني اين يعني تأييد عدالت شوهرت و تأييد عدالت يعني كيش و مات شدن تو در صفحه «شط رنج» با مهره هوو.
همسرم به شيك بودنم خيلي اهميت مي دهد ولي من هميشه بايد يك شلوار داشته باشم تا اين تكه تكه نشه همسرم اجازه نمي دهد شلوار ديگه اي بخرم.
يك روز گفتم علت اين مخالفت شديدت براي چيست؟
گفت: نمي ذارم شلوارت دوتا بشه.
همسرم بخاري خانه را زمستان ها هم خاموش مي كند.
گفت: نميذارم نفست از جاي گرم بلند بشه
و..
امان از دست اين زنان
مي گويند زن گل است ولي نمي گويند چه گلي؟!
چند شب قبل در برنامه مستند ديدم كه گل هاي آدم خوار هم وجود دارد. از شما چه پنهان كه مدتي است اختلالال زن هراسي دارم:khandeh!:[1]
شوخ طبعي هاي طلبگي، ج2،ص65.
آمريكايي ها رامبو را علم كردند يك قهرماني فانتزي و پوشالي. چه قدر فيلم درست كردند كه رامبو نمادهاي آمريكايي را در فيلم هاي اكشن و رزمي به دوش مي كشيد و يك تنه همه جا پيروز بود
ولي ما قهرمانان واقعي خودمان را جدي نمي گيريم
مهمان داشتيم مي گفت فلاني اخلاق در خانواده مي گويد ولي زياد به دلم ننشست تو دانشگاه به او با گرمي سلام كردم تحويلم نگرفت
گفتم ايشان فردي مهذب است و مردم او را مي شناسند كه اهل تكبر نيست از سويي خيلي مسن است و ممكن است گوشش سنگين باشد در ثاني حال افراد هم متفاوت است واقعا شايد مسأله اي آن وقت ذهنش را مشغول كرده بوده متوجه شما نشده است مثل الان كه شما داريد بازي پرسپوليس و استقلال را مي بينيد و تا حالا هزار بار خانمت صداتون زده و شما هر هزار بار هم گفته ايد الان ميام.:ok:
بسمه العزیز
"زنان را نشناختند آنان که گمان کردند به فنون سیاسات این مخدّرات،پی خواهند برد"
این را ظریفی گفتی و دوستان را نصیحت نمودی که از مزاح با اصول همسر داری
زنان بر حذر باشید.که زنان محبت و سیاست بهم آمیزند و اینگونه بر سریر قدرت تکیه زنند.
"بگیر و ببند" حماقت است نه سیاست.
حکومت=سیاستِ محبت
زن، سیاست می کند در کار خویش
هم رعایت می کند از عهده بیش
همسر و فرزند را در یک مقال
عاشقانه می کند هم مات و کیش