شعری برای تشکر از اساتید سایت
تبهای اولیه
سلام به تمام اسک دینی های عزیز و گرامی
این شعر را تقدیم می کنم به تمامی اساتید عزیز سایت برای تشکر از زحماتشان
البته در برابر زحمات این عزیزان کار قابلی نیست ، اما امیدوارم به بزرگواری خودشان از بنده قبول کنند
ضمناً گر چه تمام تلاشم را کردم که اسامی تمام کارشناسان باشد
اما پیشاپیش از اینکه ممکن است نام بعضی از عزیزان را جا انداخته باشم عذرخواهی میکنم
همچنين از آنجايي كه اين شعر را در تاريخ 95/3/4 سروده ام ، نام اساتيدي را آورده ام كه در اين تاريخ جزء اساتيد سايت بوده اند
لذا از اساتيدي كه قبلاً در سايت بودند و اساتيدي كه بعداً به سايت اضافه ميشوند تشكر كرده و بابت اينكه نامشان در شعر من نيست عذرخواهي ميكنم
بنام خداوند بخشنده مهربان
در میان شبهه ها بودیم اسیر
مرد و زن یا نوجوان یا آنکه پیر
گنگ و مبهم بود بر ما هر جواب
ما همه چون تشنه ای دنبال آب
واژه ها دشوار و معناها ثقیل
ما چنان موری و پاسخ مثل فیل!
بهر هر پاسخ که دنبالش بُدیم
سال ها شاگرد ، باید می شُدیم
تا که گشتیم آشنا با اسک دین
در مثالش همچو فردوس برین
خود گلستانی ز نو اندیشه ها
اجتماعی از شهادت پیشه ها (آموزش علم کمتر از شهادت نیست)
آن یکی خادم به شاهِ طوس بود
نام زیبایش بدان "ممسوس" بود
دیگری در راه حق همچون حدید
حرفهایش چون گُهَر ، نامش "مجید"
گــو رسید اینک بشارت از بهشـت
چون "مبشر" نکته ای دیگر نوشت
زین حقیقت کار من تعظیم بود
اینکه "مسلم" بهر حق تسلیم بود
در میـان دردها گشتم صبـــور
چون به روی دیده ام تابید "نور"
از بـــرای عاشقـــی مجبـور شد
آنکه معشوقش چنان "مشکور" شد
در هوا ریــزیــد صد نقل و نبات
می وزد اینک "نسیمی" با "نشاط" (نسیم = جناب "نسیم رحمت")
در گلستان گشتنم آخر چه سود؟
چون گلی زیباتر از "محسـن" نبود
"عامل" ار باشم ، ز دوزخ جَسته ام
من هدایت را ز "هادی" جُسته ام
میشوم هر لحظه نزدیکِ خدا
زان که دادم دست در دستِ "هدی"
میخورم از شهد حِکمت بـاز جـــام
گر که ساقی باشدم هر دم "پیام"
از گزند آسـوده باشد روح و جان
چون "امين" از بهر ما باشد امان
زنده بــاد آن رادمـــردی بی بدیــل
وِی خلیل است و جمیل است و "جلیل"
هر چه میگردم ز هر معنــا و حیث
نیست در دنیا کسی همچون "اویس"
کاش میشد جار زد هر صبح و شام
برکـت از "آلاء" مـیـگـیــرد ، کــــــلام
كرد "ياسين" عهد قرآن را وفا
دردِ دين با حكم ميگيرد "شفا"
برتر از "طاها" كسي در ياد نيست
يـاوري يـاور تر از "مقـــداد" نيست
ذکرِ حق ، شیطان گر از یادت بَرَد
"تـذکــره" آن را به یــادت آوَرَد
حرف پر معنــا و پر مغــز و لطـیـف
نیست در گفتار کس همچون "حنیف"
من نگــاهم را به نیکـــی دوخـتـم
رأفتــــم را از "رئــوف" آمـوخـتـم
مـیـرود پاییـــز و مـی آیــد ربـیــع (ربیع به معنای بهار)
چون نماید رخ به دلهامان "سمیع"
در کمند نفس کِی گردد اسیر؟
آنکه هر دم دیده اش باشد "بصیر"
میشـود هر روز از مــا رفـع عـیـب
گر که بسپاریم خود را بر "شعیب"
قـلـب و جـــانش بر ولایت عــاشق است
او که هم خود هم نشانش "صادق" است
می رسد دستش به به اسرارِ نجـــوم
هر که از "صـــــدرا" بیـامـوزد علــــوم
زندگي سخت است پس در گير و دار
بر خـــدا هـر لحظـه باش "امـيــدوار"
گر چه من "استـــــاد" در دین نیستم
"رهنما" چون هست ، غمگین نیستم (منظورم جناب "راهنما" بود ولی وزن شعر جور نمیشد)
راه گر چه ، هر وجب خار و خس است
کـــــلِّ آنهـا را یکی "حـافظ" بس است
در روایت هــر کــه دارد پیچ و تــاب
باید از "عــمــــار" گـیــرد او جـواب
خم نموده پشتِ شيطانِ رجيم
با كلام ناب خود ، سیـد "كريم" (البته نمی دانم جناب "كريم" سيد هستند يا خير ، ولی سيد لااقل به عنوان آقاست)
بر عقـــاید هر که بـهـتـانـــی ببست
حضرت "صدیق" پشتش را شکست (حضرت از باب احترام است ، اشتباه نشود)
هر کـه عمــداً دست در تـاریـخ کــرد (خواست تاریخ را تحریف کند)
چون "عماد" آمد ، رخش گردید زرد!
گـفـتـگـــــو ، آزاد مـعـنــــا میـدهـد
حکـم با "سجــــاد" معنــا میـدهـد
زنــده و پــاینــده این ابیــات شد
چون نگاهم روی بر "میقات" شد
گر چه هر گل در گلستان منفک است
بین گلها ، همچنان "حامی" تک است :)>- (ماجرا دارد :Nishkhand:)
آخرینش هست "خاتم" والسلام
چون که او آید نمی مـانـد کــلام (اين بيت نوشته سركار "حبيبه" است)
هر کــه گفتم نامهاشان ظاهر است
مرد پنهان پشت آنها "طاهــر" است
شمس باشم یا که آن ماهِ منیر
آخــرش باید کِشَم نــاز از "مدیر" (جناب مدیر سایت) :khandeh!:
این شعر را تقدیم می کنم به تمامی اساتید عزیز سایت برای تشکر از زحماتشان
سلام علیکم و رحمه الله
بسیــــــار زیبا بود... ماشاءالله به این ذوق و قریحه.
قطعا هیچکدام از همکاران منتظر تشکر نیستند، اما الطاف کاربران فهیمی مثل حضرتعالی انرژی مثبت و انگیزه مضاعفی جهت تلاش بیشتر و خدمتگزاری بهتر منتقل می کند.
بنده هم از شما تشکر می کنم.
در پناه حق باشید.
سلام ..
واقعا قشنگ بود=D>
خب ما که ذوق ایشون رو نداریم به این قشنگی تشکر کنیم
ولی به هرحال ایشون فرصت تشکر رو ایجاد کردن و خب منم غنیمت میشمارم این فرصت رو
و به نوبه خودم از همه اساتید و بزرگوارانی که با سعه صدر سوالات بی ربط و باربط مارو در خصوصی و عمومی باحوصله در اسرع وقت پاسخ میدن واقعا سپاسگزارم @};-@};-@};-@};-
هرچند به قشنگی کار آقا رضا نیست ولی به رسم ادب برای عرض تشکرو خسته نباشید این گل ها رو
تقدیم میکنم به همه اساتید و کارشناسان سایت و البته مدیریت محترم...
این ناقابل رو هم از ما پذیرا باشید ...
البته منم اسم اساتید رو ذکر کردم فقط کارتش توی سبدشه دیده نمیشه
[="Tahoma"][="DarkGreen"]خيلي زيبا و هنري بود
ان شاالله كه بتوانيم خدمت كنيم و قيامت شرمنده شما خوبان نباشيم@};-:iran:[/]
به نظرم اين صنعت را بهش تلميح يعني نمكي كردن كلام مي گويند
اگر اشتباه مي كنم دوستان بگويند البته اين هنرنمايي اغلب با احاديث يا آيات و داستان ها در اشعار متجلي مي شود
[=DarkGreen][=113]
شمس باشم یا که آن ماهِ منیر
آخــرش باید کِشَم نــاز از "مدیر"
من جاي مدير بودم ي جايزه را حتما مي دادم به ايشان
سلام به تمام اسک دینی های عزیز و گرامی
این شعر را تقدیم می کنم به تمامی اساتید عزیز سایت برای تشکر از زحماتشان
البته در برابر زحمات این عزیزان کار قابلی نیست ، اما امیدوارم به بزرگواری خودشان از بنده قبول کنند ضمناً گر چه تمام تلاشم را کردم که اسامی تمام کارشناسان باشد
اما پیشاپیش از اینکه ممکن است نام بعضی از عزیزان را جا انداخته باشم عذرخواهی میکنم بنام خداوند بخشنده مهربان
در میان شبهه ها بودیم اسیر
مرد و زن یا نوجوان یا آنکه پیرگنگ و مبهم بود بر ما هر جواب
ما همه چون تشنه ای دنبال آبواژه ها دشوار و معناها ثقیل
ما چنان موری و پاسخ مثل فیل!بهر هر پاسخ که دنبالش بُدیم
سال ها شاگرد ، باید می شُدیمتا که گشتیم آشنا با اسک دین
در مثالش همچو فردوس برینخود گلستانی ز نو اندیشه ها
(آموزش علم کمتر از شهادت نیست)
اجتماعی از شهادت پیشه هاآن یکی خادم به شاهِ طوس بود
"ممسوس" بود
نام زیبایش بداندیگری در راه حق همچون حدید
"مجید"
حرفهایش چون گُهَر ، نامش
گــو رسید اینک بشارت از بهشـت
چون "مبشر" نکته ای دیگر نوشتزین حقیقت کار من تعظیم بود
"مسلم" بهر حق تسلیم بود
اینکهدر میـان دردها گشتم صبـــور
"نور"
چون به روی دیده ام تابیداز بـــرای عاشقـــی مجبـور شد
"مشکور" شد
آنکه معشوقش چناندر هوا ریــزیــد صد نقل و نبات
"نسیمی" از "نشاط" (نسیم = جناب "نسیم رحمت")
می وزد اینکدر گلستان گشتنم آخر چه سود؟
"محسـن" نبود "عامل" ار باشم ، ز دوزخ جَسته ام
چون گلی زیباتر از
من هدایت را ز "هادی" جُسته اممیشوم هر لحظه نزدیکِ خدا
"هدی"
زان که دادم دست در دستِ
میخورم از شهد حِکمت بـاز جـــام
گر که ساقی باشدم هر دم "پیام"
از گزند آسـوده باشد روح و جان
چون "امين" از بهر ما باشد امان زنده بــاد آن رادمـــردی بی بدیــل
وِی خلیل است و جمیل است و "جلیل"هر چه میگردم ز هر معنــا و حیث
نیست در دنیا کسی همچون "اویس"کاش میشد جار زد هر صبح و شام
"آلاء" مـیـگـیــرد ، کــــــلام
برکـت ازكرد
"ياسين" عهد قرآن را وفا
دردِ دين با حكم ميگيرد "شفا" ذکـر را شیطان گر از یادت بَرَد
"تـذکــره" آن را به یــادت آوَرَدگر چه راهت هر قدم خار و خس است
"حافظ" بس است
کـــــلِّ آنهـا را یکیحرف پر معنــا و پر مغــز و لطـیـف
"حنیف"
نیست در گفتار کس همچونمن نگــاهم را به نیکـــی دوخـتـم
"رئــوف" آمـوخـتـم
رأفتــــم را ازمـیـرود پاییـــز و مـی آیــد ربـیــع
(ربیع به معنای بهار)
چون نماید رخ به دلهامان "سمیع"در کمند نفس کِی گردد اسیر؟
آنکه هر دم دیده اش باشد "بصیر"گر چه من
"استـــــاد" در دین نیستم
"رهنما" چون هست ، غمگین نیستم (منظورم جناب "راهنما" بود ولی وزن شعر جور نمیشد)میشـود هر روز از مــا رفـع عـیـب
"شعیب"
گر که بسپاریم خود را برقـلـب و جـــانش بر ولایت عــاشق است
"صادق" است
او که هم خود هم نشانشمی رسد دستش به به اسرارِ نجـــوم
"صـــــدرا" بیـامـوزد علــــوم بر عقـــاید هر که بـهـتـانـــی ببست
هر که از
حضرت "صدیق" پشتش را شکست (حضرت از باب احترام است ، اشتباه نشود)هر کـه عمــداً دست در تـاریـخ کــرد
(خواست تاریخ را تحریف کند)
چون "عماد" آمد ، رخش گردید زرد!در روایت هــر کــه دارد پیچ و تــاب
"عــمــــار" گـیــرد او جـواب
باید ازخم نموده پشت شيطانِ رجيم
"كريم" (البته نمی دانم جناب "كريم" سيد هستند يا خير ، ولی سيد لااقل به عنوان آقاست)
با كلام ناب خود ، سیـدگـفـتـگـــــو ، آزاد مـعـنــــا میـدهـد
حکـم با "سجــــاد" معنــا میـدهـدزنــده و پــاینــده این ابیــات شد
چون نگاهم روی بر "میقات" شدگر چه هر گل در گلستان منفک است
"حامی" تک است :)>-
بین گلها ، همچنانهر کــه گفتم نامهاشان ظاهر است
"طاهــر" است
مرد پنهان پشت آنهاشمس باشم یا که آن ماهِ منیر
رش باید کِشَم نــاز از "مدیر" (جناب مدیر سایت) :khandeh!:
آخــ
آخرینش خاتم است و و السلام
چونکه او آید نمی ماند کلام
آخرینش خاتم است و و السلام
چونکه او آید نمی ماند کلام
تشكر بابت بيت پاياني
جناب "خاتم" را نديده ام! كلاً چند وقتي است كه اساتيد تغيير كرده اند و اسامي جديد اضافه شده
ممنون كه ايشان را هم اضافه كرديد
من جاي "مدير" بودم ي جايزه را حتما مي دادم به ايشان
ولي از ايشان درخواست ميكنم كه جايزه ندهند چون نمي خواهم شعرم براي جايزه و اون حرفها باشد (شعر بايد بدون توقف خوانده شود)
مردي كه "مدير" است
دلم بر رخ زيبـــــــــاش اسير است
دلير است
بصير است
همان ماهِ منير است
كه در نصرت و پايندگيش محكم و مشهور و شهير است
اگر راه خطير است
ولي رهروِ رَه سخت چو شير است
ندانم و بدانم كه ندانم
كه ندانم به چه خوانم
همه دم نام "مديري" كه به تفسير نيايد چه گذارم و چه دانم؟
چه زنم باز صدايش؟
چه كنم باز فدايش؟
چه گلي ارزش آن دارد اگر ريزم از عشقي كه به دل دارم و در روح به پايش؟
بكشم روي و نمايَش
به نگاري به سر سنگ و به خاكي كه دهد بركت آن خــــــاك خدايش
چه عزيز است خدايا
بكن از اهل و عيالش تو خدا دفع بلايا
بده بر ساحت او بيشتر از اين كه بُوَد در سخنش حُسن و سجايا
بخدا كاش شود پير
كه دل را بكُند بهر خدا در غل و زنجير
شود بهر براندازي طاغوت چو شمشير
هماني كه كنم وصف صفاتش ز بم و زير
مدير است مدير است مدير است مدير
فقط یک چی.. استاد طاهر رو فراموش نکردید؟
اتفاقاً جناب "طاهر" را به عنوان سنگرِ پنهان در پشت همهء عزيزان معرفي كردم
يك بيت مانده به آخر:
هر کــه گفتم نامهاشان ظاهر است
مرد پنهان پشت آنها "طاهــر" است
اتفاقاً جناب "طاهر" را به عنوان سنگرِ پنهان در پشت همهء عزيزان معرفي كردم
يك بيت مانده به آخر:
خوب با توجه به اینکه گفتید پنهان هست.من یک لحظه فکر کردم منظورتون کارشناس ارجاء سوالات جناب طاهر هست...:-s به هر حال یکی از طاهر ها جا مونده.ما دو تا طاهر داریم:-B
این شعر را تقدیم می کنم به تمامی اساتید عزیز سایت برای تشکر از زحماتشان
البته در برابر زحمات این عزیزان کار قابلی نیست ، اما امیدوارم به بزرگواری خودشان از بنده قبول کنند
سلام علیکم
محمود بن أبی البلاد قال: سمعت الرضا علیه السّلام یقول: من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر اللَّه عزّ و جلّ.
محمود بن ابی البلاد میگوید: از امام رضا (ع) شنیدم که میفرمود: هر که سپاس مردم نعمت دهنده را نگوید، سپاس خدای بزرگ را نگفته است.(تفسیر نور الثقلین ج 4/ ص201- البحارج 71/ ص44 –الوسائل ج 11/ص 542 )
باعرض ادب و احترام به محضر شما
بسیار کارعالی و پسندیده ای بود،طیب الله انفسکم
ان شاءالله ماجور باشید
یازهراسلام الله علیها
من یک لحظه فکر کردم منظورتون کارشناس ارجاء سوالات جناب طاهر هست
به هر حال یکی از طاهر ها جا مونده.ما دو تا طاهر داریم
واقعاً؟! ~x(
ایشون منظورمه:
http://www.askdin.com/member.php?u=45
با اجازه منم یک شعر در وصفشون بگمX_X:-sX_X نگاه نکنید X_X
[SPOILER]
همزاد صدیق طاهر است (منظور استاد طاهر عین استاد صدیق هستند، فرقی ندارن )
به حتم در اسک دین او فاضل است.
...دیگه نمی دونم چی بگم ~X(
[/SPOILER]
ایشون منظورمه:
بسم الله الرحمن الرحیم
باسلام
طاهاباطاهرفرق میکنه[-x
چشمهارابایدشست تابهترببینیم:)
بسم الله الرحمن الرحیم
باسلام
طاهاباطاهرفرق میکنه[-x
چشمهارابایدشست تابهترببینیم
سلام.من برم خودکشی کنم...
[SPOILER]خوب استاد طاها جا موندن;;)[/SPOILER]
ایشون منظورمه:
ايشان كه اسمشان را برايم گذاشتيد جناب "طاها" هستند ، نه "طاهر"!!!
الان اسم ايشان را هم اضافه ميكنم
فقط خدا كند كس ديگري نمانده باشد!! :Gig:
شما واقعا یکی از شعرای گمنامین که کشف نشدن یا شایدم شدین ما خبر نداریم
نه باور كنيد اينطورها هم نيست. اسم نبرم بهتر است ، اما در سايت شعرايي را ميشناسم كه واقعاً به آنها بايد گفت كشف نشده
بنده هم كم از آنها مطلب ياد نگرفته ام
سلام خواهر گرامي
تشكر بابت بيت پاياني
جناب "خاتم" را نديده ام! كلاً چند وقتي است كه اساتيد تغيير كرده اند و اسامي جديد اضافه شده
ممنون كه ايشان را هم اضافه كرديد
رضاجان
اینکه اسم من هم توی شعرت نیست رو میزارم به پای اینکه منو ندیدی و جزو اساتید جدید و مویرگی سایت به شمار میام
قبل اخر هست مولکوله گرام****او که نامندش عزبِ بی نام و نشان
هیچ کس حاضر نیست دهد بهر او دختری***سعدیا حتی دریغ از دختری بی حال و جان=))
آخرینش خاتم است و و السلام
چونکه او آید نمی ماند کلام
پ.ن :
دوستان اخر این شعر ، مثل فیلمهای اصغر فرهادی ، باز هست ، هر کسی خواست میتونه یک بیت شعر در وصف خودش به اخر شعر اضافه کنه ، از دید من بلامانعه :))
هر کـه عمــداً دست در تـاریـخ کــرد
چون "عماد" آمد ، رخش گردید زرد!
از شما ای شاعر عالی سپاس
شعرهایت واقعا دارد اساس
غیر آن بیتی که در وصف من است
چون که من را یک زبانی الکن است
گر نویسم مطلبی لطف خداست
هر چه جز لطف خدا گویم خطاست
لیک دیگر دوستان دانشورند
هر کدامی در خور یک کشورند
روز و شب در خدمت دین مبین
در دفاع از مکتب یعسوب دین
همچنین از دوستان کاربر
کاین چنین دارند درد دین به سر
گاه بهر یک سوال یک جواب
روز ها بل هفته ها در اضطراب
اجرتان با حضرت صاحب زمان
شادمان باشید و خرم در جهان
از شما ای شاعر عالی سپاس
شعرهایت واقعا دارد اساس
سلام استاد
قابل شما را نداشت گرامي
قبل اخر هست مولکوله گرام****او که نامندش عزبِ بی نام و نشان
هیچ کس حاضر نیست دهد بهر او دختری***سعدیا حتی دریغ از دختری بی حال و جان
دخترا زيادن اما عزيزم خودت گُمي :ok:
دس بذار رو زانوهات پاشو يه ياعلي بگو
اولّي اگر نشد برو سراغ دُيُمي :khandeh!:
مولكولي تو ولي مثل يه بمب اتمي!
دخترا زيادن اما عزيزم خودت گُمي :ok:دس بذار رو زانوهات پاشو يه ياعلي بگو
اولّي اگر نشد برو سراغ دُيُمي :khandeh!:
رضا جان
یعنی در این شعری که برای من گفتی ، قشنگ تبعیض موج میزنه در قیاس با شعرهایی که برای اساتید گفتی :khandeh!: شعر اساتید رو خیلی سنگین و وزین توی سبک های حافظ و سعدی گفتی ولی کامل مشخصه منو دست کم گرفتی و همینطور یک شعر شیش و هشت برای من سرودی و من رو وادار به جوابیه کردی :khandeh!:
ای کری ، هیچ وقت ایرانی رو تهدید نکن
اوس رضا ، هیچ ملکولی رو تحقیر نکن :khandeh!:
گرچه هست او امروز در خفا و عزب
هیچ معلوم نیست کار خدا و سرنوشت ملکولِ ما :khandeh!:
می دهندش در نهایت بهترین و برترین دختر، بر او
گرچه او ندارد کورسوی امیدی بهر این ارزو :khandeh!:
گر ندادندش در این دنیا هیچ و هیچ و هیچ
هست در سرای دگر ، حوریانی با موهای پیچ پیچ :khandeh!:
[="Tahoma"]سلام به تمام اسک دینی های عزیز و گرامی
این شعر را تقدیم می کنم به تمامی اساتید عزیز سایت برای تشکر از زحماتشان
البته در برابر زحمات این عزیزان کار قابلی نیست ، اما امیدوارم به بزرگواری خودشان از بنده قبول کنند
[=arial]با سلام خدمت همه دوستان
احسنت به این همه ذوق
واقعا شعر قشنگی بود :-bd
جا داره بنده هم به بهانه این تاپیک تشکر کنم از اساتید محترمی که تلاش میکنند تا مطالب به بهترین شکل در اختیار کاربران و البته ما قرار بگیره.:Gol:
اجر سراینده و اساتید گرامی با خداوند
موفق باشید
سلام به تمام اسک دینی های عزیز و گرامی
این شعر را تقدیم می کنم به تمامی اساتید عزیز سایت برای تشکر از زحماتشان
البته در برابر زحمات این عزیزان کار قابلی نیست ، اما امیدوارم به بزرگواری خودشان از بنده قبول کنند ضمناً گر چه تمام تلاشم را کردم که اسامی تمام کارشناسان باشد
اما پیشاپیش از اینکه ممکن است نام بعضی از عزیزان را جا انداخته باشم عذرخواهی میکنم بنام خداوند بخشنده مهربان
در میان شبهه ها بودیم اسیر
مرد و زن یا نوجوان یا آنکه پیرگنگ و مبهم بود بر ما هر جواب
ما همه چون تشنه ای دنبال آبواژه ها دشوار و معناها ثقیل
ما چنان موری و پاسخ مثل فیل!بهر هر پاسخ که دنبالش بُدیم
سال ها شاگرد ، باید می شُدیمتا که گشتیم آشنا با اسک دین
در مثالش همچو فردوس برینخود گلستانی ز نو اندیشه ها
(آموزش علم کمتر از شهادت نیست)
اجتماعی از شهادت پیشه هاآن یکی خادم به شاهِ طوس بود
"ممسوس" بود
نام زیبایش بداندیگری در راه حق همچون حدید
"مجید"
حرفهایش چون گُهَر ، نامش
گــو رسید اینک بشارت از بهشـت
چون "مبشر" نکته ای دیگر نوشتزین حقیقت کار من تعظیم بود
"مسلم" بهر حق تسلیم بود
اینکهدر میـان دردها گشتم صبـــور
"نور"
چون به روی دیده ام تابیداز بـــرای عاشقـــی مجبـور شد
"مشکور" شد
آنکه معشوقش چناندر هوا ریــزیــد صد نقل و نبات
"نسیمی" از "نشاط" (نسیم = جناب "نسیم رحمت")
می وزد اینکدر گلستان گشتنم آخر چه سود؟
"محسـن" نبود "عامل" ار باشم ، ز دوزخ جَسته ام
چون گلی زیباتر از
من هدایت را ز "هادی" جُسته اممیشوم هر لحظه نزدیکِ خدا
"هدی"
زان که دادم دست در دستِ
میخورم از شهد حِکمت بـاز جـــام
گر که ساقی باشدم هر دم "پیام"
از گزند آسـوده باشد روح و جان
چون "امين" از بهر ما باشد امان زنده بــاد آن رادمـــردی بی بدیــل
وِی خلیل است و جمیل است و "جلیل"هر چه میگردم ز هر معنــا و حیث
نیست در دنیا کسی همچون "اویس"کاش میشد جار زد هر صبح و شام
"آلاء" مـیـگـیــرد ، کــــــلام
برکـت ازكرد
"ياسين" عهد قرآن را وفا
دردِ دين با حكم ميگيرد "شفا" ذکرِ حق ، شیطان گر از یادت بَرَد
"تـذکــره" آن را به یــادت آوَرَدگر چه راهت هر قدم خار و خس است
"حافظ" بس است
کـــــلِّ آنهـا را یکیحرف پر معنــا و پر مغــز و لطـیـف
"حنیف"
نیست در گفتار کس همچونمن نگــاهم را به نیکـــی دوخـتـم
"رئــوف" آمـوخـتـم
رأفتــــم را ازمـیـرود پاییـــز و مـی آیــد ربـیــع
(ربیع به معنای بهار)
چون نماید رخ به دلهامان "سمیع"در کمند نفس کِی گردد اسیر؟
آنکه هر دم دیده اش باشد "بصیر"گر چه من
"استـــــاد" در دین نیستم
"رهنما" چون هست ، غمگین نیستم (منظورم جناب "راهنما" بود ولی وزن شعر جور نمیشد)میشـود هر روز از مــا رفـع عـیـب
"شعیب"
گر که بسپاریم خود را برقـلـب و جـــانش بر ولایت عــاشق است
"صادق" است
او که هم خود هم نشانشمی رسد دستش به به اسرارِ نجـــوم
"صـــــدرا" بیـامـوزد علــــوم بر عقـــاید هر که بـهـتـانـــی ببست
هر که از
حضرت "صدیق" پشتش را شکست (حضرت از باب احترام است ، اشتباه نشود)هر کـه عمــداً دست در تـاریـخ کــرد
(خواست تاریخ را تحریف کند)
چون "عماد" آمد ، رخش گردید زرد!در روایت هــر کــه دارد پیچ و تــاب
"عــمــــار" گـیــرد او جـواب
باید ازخم نموده پشتِ شيطانِ رجيم
"كريم" (البته نمی دانم جناب "كريم" سيد هستند يا خير ، ولی سيد لااقل به عنوان آقاست)
با كلام ناب خود ، سیـدگـفـتـگـــــو ، آزاد مـعـنــــا میـدهـد
حکـم با "سجــــاد" معنــا میـدهـدزنــده و پــاینــده این ابیــات شد
چون نگاهم روی بر "میقات" شدگر چه هر گل در گلستان منفک است
"حامی" تک است :)>-
بین گلها ، همچنانهر کــه گفتم نامهاشان ظاهر است
"طاهــر" است
مرد پنهان پشت آنهاشمس باشم یا که آن ماهِ منیر
رش باید کِشَم نــاز از "مدیر" (جناب مدیر سایت) :khandeh!:
آخــ
نغمه ها را چه بجا میگوئی
جانا ! سخن از زبان ما میگوئی
آفرین آقا رضای عزیز . خیلی خوب بود.@};-
واقعا شعر قشنگی بود
آفرین آقا رضای عزیز . خیلی خوب بود
نغمه ها را چه بجا میگوئی
جانا ! سخن از زبان ما میگوئی
جناب فاتح شما هم بله؟! :Nishkhand:
به به از اینهمه پست و پیام:reading:
بزار بگیرم دسته گل زودی بیام:taghdim:
واقعا روم نشد فقط با این بیان:ghaiem:
تشکر کرده باشم با این پیام:khandeh:
به اگر شیرینی باشه در این میان
کاری داشتید بگید زودی میام:abroo:
این که چیزی نیست
من یه شعر گفتم اسم تمام کاربرای سایت توش هس
بگم؟ این قالبشه :
ای [نام کاربری مورد نظر] چطور حال شما
مثال :
ای حامی چطور حال شما
ای صدیق چطور حال شما
ای مدیر چطور حال شما
و
و
و
خدا قوت
یه اطلاع رسونی کنید جناب رضا
بلد نیستم چطوری پیام برای همه ارسال کنم
جناب مقداد را هم جا انداختید
بلد نیستم چطوری پیام برای همه ارسال کنم
سلام
یکی از راهها چت باکسه که این کاررو انجام دادم؛
یکی دیگه از راهها ارسال لینک تاپیک در پروفایل این بزگوارانه بنده در قسمت مشاوره و تربیت برای کارشناسان مربوطه خواهم فرستاد؛
ضمنا استاد امیدوار را نیاوردید؛
میشه برای افرادی که در حال حاضر آنلاین هستند با پیام خصوصی لینک تاپیک را ارسال نمایید.
موفق و سربلند باشید
این کاررو انجام دادم
تشکر بابت زخمتی که کشیدید
ضمنا استاد امیدوار را نیاوردید
کاش نام تمام اساتیدی که در شعر نیست را یکجا میدانستم
تا الان اساتید:
طاها
مقداد
ماشاالله چقدر هم زیادند! :please:
مـیـرود پاییـــز و مـی آیــد ربـیــع (ربیع به معنای بهار)
چون نماید رخ به دلهامان "سمیع"
شعر زیبایی بود و این قسمتش از همه زیبا تر
منم اینرو وظیفه خودم میدونم از استادم ،استاد سمیع تشکر کنم بابت کمک هاشون .استاد سمیع انشالله بعد از موفقیتم حتما یه تاپیک تشکر از زحمات شما حتما باید باشه در سایت تا درست و حسابی ازتون تشکر کنم:) هرچند که کل پروفایلشونو ماشالله از تشکر پر کردم!!:) ایشون واقعا روحانی هستن که خیلی خوب با زبان جوان ها آشنا هستن ..استاد محترم من از شما ممنونم و همیشه برای خوشبخی شما و خانوادتون دعا میکنم.امیدوارم هم چنان بتونم و اجازه بدهند!! که از راهنمایی های شما استاد محترم استفاده کنم
از مدیر سایت جناب امیر خانی هم تشکر میکنم که هوای کاربرا رو حسابی دارند و بزرگیشون همیشه زبانزد همه ما هست:)
از مدیر بخش انلاین سایت که واقعا زحمت میکشن هم تشکر میکنم ..ایشون دستای پشت پرده اسک دین هستن!و زحمت هاشونو ما نمیبینیم !چه خوب هست که از ایشون هم تشکر کنیم..@};-
بقیه اساتید هم فعلا قسمت شاگردیشونو پیدا نکردم از بقیه هم ممنونم:)
این دسته گل تشکر به رسم ادب برای قدر دانی از استاد سمیع....
[="Tahoma"][="DarkGreen"] تقدیم به همه شما
از این همه طبع لطیف و زیبا آدم به وجد می آید
از آقا رضای عزیز و سایر دوستان که خستگی را از تن مدیران و کارشناسان به در می کنند و با طنازی های خود فضای سایت را تلطیف می نمایند صمیمانه تشکر می کنم
از توجه و لطف ویژه همه شما عزیزان به بنده حقیر تشکر می کنم
در واقع من نوکری بیش نیستم
:roz::del::roz:
[="Tahoma"][="Blue"]هر چه میگردم ز هر معنــا و حیث
نیست در دنیا کسی همچون "اویس"
از بلند نظری و حسن ظنتان به این حقیر سراپا تقصیر سپاسگزارم.
ازاینکه وقت صرف نمودید و از طبع لطیفتان شعری بدین زیبایی در وصف کارشناسان محترم انجمن سرودید کمال تشکر را داشته و از خداوند سبحان مزید توفیقات الهی حضرتعالی را مسالت دارم@};-@};-
[/]
از بلند نظری و حسن ظنتان به این حقیر سراپا تقصیر سپاسگزارم
خواهش ميكنم برادر
بزرگوار نميدانم به چه دليل شما به شكل عجيبي براي من آرامش بخش هستيد
با اينكه كمتر از ساير اساتيد با هم گفتگو داشته ايم (فكر كنم اصلاً نداشته ايم :Gig:)
بحث تعارفات نيست واقعاً عرض ميكنم
هر زمان اسم شما را در يك تاپيك ، يك پست يا جايي ديگر از سايت مي بينم آرام ميشوم
براي خودم هم عجيب است و نمي دانم دليلش چيست
کمال تشکر
سلام
خداقوت
تاحالا ندیده بودم توتاپیکی پست بذارم و استادی بیادوتشکرکند.اون هم نه فقط بایک صلوات زیرپستم.بلکه اومدن توپروفایلم وباکمال احترام وادب تشکرکردن که تو تاپیک پست گذاشتم.
من چنان تعجب کردم و ازبزرگی وفروتنی استادخوشم امدکه خدامیداند.
ایشون استاداویس گرامی بودن.
حتی وقتی توفایلی ازطرف ششهیدی مطلبی میخوندن اول خودشون خواستن تااگراشکالی داره بگیم وبعدهم که نظروپیشنهاددادن باکمال احترام گوش دادن وجالب اینکه ازاون انتقادمن تشکرهم کردن.
خدایی من خودم سرتاپا پرازانتقادم.
اما ازاستاداویس نمیترسم که اگه مثلابرم انتقادکنم بامن بدبرخوردکنن ویاجواب سربالابدن و....
ان شاءلله همه بتونیم مثل استاداویس خاکی باشیم وخودمونوبرترنگیریم.
سلام به تمام اسک دینی های عزیز و گرامی
این شعر را تقدیم می کنم به تمامی اساتید عزیز سایت برای تشکر از زحماتشان
البته در برابر زحمات این عزیزان کار قابلی نیست ، اما امیدوارم به بزرگواری خودشان از بنده قبول کنند ضمناً گر چه تمام تلاشم را کردم که اسامی تمام کارشناسان باشد
اما پیشاپیش از اینکه ممکن است نام بعضی از عزیزان را جا انداخته باشم عذرخواهی میکنم
همچنين از آنجايي كه اين شعر را در تاريخ 95/3/4 سروده ام ، نام اساتيدي را آورده ام كه در اين تاريخ جزء اساتيد سايت بوده اند
لذا از اساتيدي كه قبلاً در سايت بودند و اساتيدي كه بعداً به سايت اضافه ميشوند تشكر كرده و بابت اينكه نامشان در شعر من نيست عذرخواهي ميكنم بنام خداوند بخشنده مهربان
در میان شبهه ها بودیم اسیر
مرد و زن یا نوجوان یا آنکه پیرگنگ و مبهم بود بر ما هر جواب
ما همه چون تشنه ای دنبال آبواژه ها دشوار و معناها ثقیل
ما چنان موری و پاسخ مثل فیل!بهر هر پاسخ که دنبالش بُدیم
سال ها شاگرد ، باید می شُدیمتا که گشتیم آشنا با اسک دین
در مثالش همچو فردوس برینخود گلستانی ز نو اندیشه ها
(آموزش علم کمتر از شهادت نیست)
اجتماعی از شهادت پیشه هاآن یکی خادم به شاهِ طوس بود
"ممسوس" بود
نام زیبایش بداندیگری در راه حق همچون حدید
"مجید"
حرفهایش چون گُهَر ، نامش
گــو رسید اینک بشارت از بهشـت
چون "مبشر" نکته ای دیگر نوشتزین حقیقت کار من تعظیم بود
"مسلم" بهر حق تسلیم بود
اینکهدر میـان دردها گشتم صبـــور
"نور"
چون به روی دیده ام تابیداز بـــرای عاشقـــی مجبـور شد
"مشکور" شد
آنکه معشوقش چناندر هوا ریــزیــد صد نقل و نبات
"نسیمی" با "نشاط" (نسیم = جناب "نسیم رحمت")
می وزد اینکدر گلستان گشتنم آخر چه سود؟
"محسـن" نبود "عامل" ار باشم ، ز دوزخ جَسته ام
چون گلی زیباتر از
من هدایت را ز "هادی" جُسته اممیشوم هر لحظه نزدیکِ خدا
"هدی"
زان که دادم دست در دستِ
میخورم از شهد حِکمت بـاز جـــام
گر که ساقی باشدم هر دم "پیام"
از گزند آسـوده باشد روح و جان
چون "امين" از بهر ما باشد امان زنده بــاد آن رادمـــردی بی بدیــل
وِی خلیل است و جمیل است و "جلیل"هر چه میگردم ز هر معنــا و حیث
نیست در دنیا کسی همچون "اویس"کاش میشد جار زد هر صبح و شام
"آلاء" مـیـگـیــرد ، کــــــلام كرد "ياسين" عهد قرآن را وفا
برکـت از
دردِ دين با حكم ميگيرد "شفا"برتر از "طاها" كسي در ياد نيست
ذکرِ حق ، شیطان گر از یادت بَرَد
يـاوري يـاور تر از "مقـــداد" نيست
"تـذکــره" آن را به یــادت آوَرَدحرف پر معنــا و پر مغــز و لطـیـف
"حنیف"
نیست در گفتار کس همچونمن نگــاهم را به نیکـــی دوخـتـم
"رئــوف" آمـوخـتـم
رأفتــــم را ازمـیـرود پاییـــز و مـی آیــد ربـیــع
(ربیع به معنای بهار)
چون نماید رخ به دلهامان "سمیع"در کمند نفس کِی گردد اسیر؟
آنکه هر دم دیده اش باشد "بصیر"میشـود هر روز از مــا رفـع عـیـب
گر که بسپاریم خود را بر "شعیب"قـلـب و جـــانش بر ولایت عــاشق است
"صادق" است
او که هم خود هم نشانشمی رسد دستش به به اسرارِ نجـــوم
"صـــــدرا" بیـامـوزد علــــوم
هر که اززندگي سخت است پس در گير و دار
"امـيــدوار"
بر خـــدا هـر لحظـه باش
گر چه من "استـــــاد" در دین نیستم
"رهنما" چون هست ، غمگین نیستم (منظورم جناب "راهنما" بود ولی وزن شعر جور نمیشد)راه گر چه ، هر وجب خار و خس است
کـــــلِّ آنهـا را یکی "حـافظ" بس است
در روایت هــر کــه دارد پیچ و تــاب
باید از "عــمــــار" گـیــرد او جـوابخم نموده پشتِ شيطانِ رجيم
"صدیق" پشتش را شکست (حضرت از باب احترام است ، اشتباه نشود)
با كلام ناب خود ، سیـد "كريم" (البته نمی دانم جناب "كريم" سيد هستند يا خير ، ولی سيد لااقل به عنوان آقاست)
بر عقـــاید هر که بـهـتـانـــی ببست
حضرتهر کـه عمــداً دست در تـاریـخ کــرد
(خواست تاریخ را تحریف کند)
چون "عماد" آمد ، رخش گردید زرد!
گـفـتـگـــــو ، آزاد مـعـنــــا میـدهـد
حکـم با "سجــــاد" معنــا میـدهـدزنــده و پــاینــده این ابیــات شد
چون نگاهم روی بر "میقات" شدگر چه هر گل در گلستان منفک است
"حامی" تک است :)>- (ماجرا دارد :Nishkhand:)
بین گلها ، همچنان
آخرینش هست "خاتم" والسلام
چون که او آید نمی مـانـد کــلام (اين بيت نوشته سركار "حبيبه" است)هر کــه گفتم نامهاشان ظاهر است
"طاهــر" است
مرد پنهان پشت آنهاشمس باشم یا که آن ماهِ منیر
رش باید کِشَم نــاز از "مدیر" (جناب مدیر سایت) :khandeh!:
آخــ
آفرین بر ذوق وگفتار رضا
آفرین بر جمله اشعار رضا
آفرین بر این همه ذوق روان
آفرین بر شور و بر شوق جوان
آفرین بر ساز و بر آواز او
آفرین بر نکته های ناز او
از رضا آموز اخلاص عمل
مرد حق را دان منزه از خلل
با ولایت زاده و فرخنده است
با ولایت مهر او تابنده است
صد سلام از من بر آن فرخ کلام
هم چنین بر جمله یاران السلام .
**************
بنده این تاپیک را تازه متوجه شدم از این رو کمی دیر به محبت آن عزیز گرامی پاسخ داده شد .
باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
بنده هم به سهم خویش از استارتر تاپیک و سایر دوستان، کمال تشکر و قدر دانی را دارم و از حسن ظنی که نسبت به حقیر داشتید کمال تشکر و قدر دانی را دارم.
انشاء الله که موفق و زیر سایه امام زمان (علیه السلام) باشید.
[="Tahoma"][="Blue"] بحث تعارفات نيست واقعاً عرض ميكنمسلام
خواهش ميكنم برادر
بزرگوار نميدانم به چه دليل شما به شكل عجيبي براي من آرامش بخش هستيد
با اينكه كمتر از ساير اساتيد با هم گفتگو داشته ايم (فكر كنم اصلاً نداشته ايم )
هر زمان اسم شما را در يك تاپيك ، يك پست يا جايي ديگر از سايت مي بينم آرام ميشوم
براي خودم هم عجيب است و نمي دانم دليلش چيست
آرامش سهم قلبی است که جویای حقیقت است.
آرامشی که در قلب شماست نه از مواجهه با وجود نالایق بنده بلکه از طبع لطیفی است که وجود شریفتان را احاطه کرده است.
شعر حکیمانه، ریشه در اعماق دل دارد و دل نه آنچنان است که هر چه به عمق آن فرو روی از خود دورتر شوی؛ صراط دل کوتاهترین طریق به جانب قدس است یعنی از عمق دل راهی به جانب آسمان ها گشوده اند و تو ای برادر گرامی ام! این راه را به خوبی پیدا کرده ای...[/]
سلام
خداقوت
تاحالا ندیده بودم توتاپیکی پست بذارم و استادی بیادوتشکرکند.اون هم نه فقط بایک صلوات زیرپستم.بلکه اومدن توپروفایلم وباکمال احترام وادب تشکرکردن که تو تاپیک پست گذاشتم.
من چنان تعجب کردم و ازبزرگی وفروتنی استادخوشم امدکه خدامیداند.
ایشون استاداویس گرامی بودن.
حتی وقتی توفایلی ازطرف ششهیدی مطلبی میخوندن اول خودشون خواستن تااگراشکالی داره بگیم وبعدهم که نظروپیشنهاددادن باکمال احترام گوش دادن وجالب اینکه ازاون انتقادمن تشکرهم کردن.
خدایی من خودم سرتاپا پرازانتقادم.
اما ازاستاداویس نمیترسم که اگه مثلابرم انتقادکنم بامن بدبرخوردکنن ویاجواب سربالابدن و....
ان شاءلله همه بتونیم مثل استاداویس خاکی باشیم وخودمونوبرترنگیریم.
قدرشناسی و سپاسگزاری از وجود ارزشمند شما گرامیان
کمترین کاری است که ما خادمات دین الهی می توانیم داشته باشیم.
شما همراهان این انجمن سهم بسیاری در شکوفایی علم دینی در محیط مجازی دارید
و ما شاکر نعمت بزرگ همراهیتان در این سایت هستیم.
انشالله خداوند شما را برای ما و ما را نیز برای شما حفظ کند...
[="Tahoma"][="Blue"]
آرامش سهم قلبی است که جویای حقیقت است.
آرامشی که در قلب شماست نه از مواجهه با وجود نالایق بنده بلکه از طبع لطیفی است که وجود شریفتان را احاطه کرده است.
شعر حکیمانه، ریشه در اعماق دل دارد و دل نه آنچنان است که هر چه به عمق آن فرو روی از خود دورتر شوی؛ صراط دل کوتاهترین طریق به جانب قدس است یعنی از عمق دل راهی به جانب آسمان ها گشوده اند و تو ای برادر گرامی ام! این راه را به خوبی پیدا کرده ای...[/]
کاش یکی هم منو اینطوری تحویل میگرفت و تعریف میکرد
آقا مدیر میشه شما هم بیای از من تعریف کنی بعد بوسم کنی
بعد از جیبت یک کلید در بیاری بگی این کلید یه خونس
از الان مال تو هس
بعد کمک هزینه سفر به مشهد بهم بدی
بعد ماشین برام بخری
برام شغل پیدا کنی
بعدش دیگه الان یادم نمیاد
هر جور خودت صلاح میدونی
من از دار دنیا فقط همین ها رو میخوام
خیلی قانعم
لطفا آقا مدیر
بسمه الرزاق
بعد از جیبت یک کلید در بیاری بگی این کلید یه خونس
از الان مال تو هس
بعد کمک هزینه سفر به مشهد بهم بدی
بعد ماشین برام بخری
برام شغل پیدا کنی
بعدش دیگه الان یادم نمیاد
هر جور خودت صلاح میدونی
من از دار دنیا فقط همین ها رو میخوام
با سلام
نوع لحن حضرتعالی ظاهرا شوخی بود،امّا نکته ای را از حضرت آیت الله
جوادی آملی شنیده بودم(در رادیو معارف)که ذکرش شاید مفید باشد:
در دعاهایتان نگوئید خدایا ماشین می خواهم یا خانه و یا....بلکه به طور
کلی رزق و فراوانی آن را طلب کنید(نقل به مضمون).
عذرخواه
کاش یکی هم منو اینطوری تحویل میگرفت و تعریف میکرد
من کلا تمام تعجب هایم را مدیون شما هستم .
یادم نمی آید شاید قبل از این هم بودم
الانم با خواندن مطالبتان دارم هی بیشتر مدیون میشوم .
گشته ام مسحور آن جادوی تو
سر مستور تعجب های تو