متن كتاب راهکارهای عملی درمان وسواس
تبهای اولیه
فهرست مطالب کتاب پاسخ به پرسش های ازدواج و خانواده
| |||||||
[/TD] | |||||||
| |||||||
[/TD] | |||||||
[/TR] | |||||||
| |||||||
[/TD] | |||||||
| |||||||
[/TD] | |||||||
[/TR] | |||||||
| |||||||
[/TD] | |||||||
| |||||||
[/TD] | |||||||
[/TR] | |||||||
| |||||||
[/TD] | |||||||
| |||||||
[/TD] | |||||||
[/TR] | |||||||
| |||||||
[/TD] | |||||||
| |||||||
[/TD] | |||||||
[/TR] | |||||||
| |||||||
[/TD] | |||||||
| |||||||
[/TD] | |||||||
[/TR] | |||||||
| |||||||
[/TD] | |||||||
| |||||||
[/TD] | |||||||
[/TR] | |||||||
| |||||||
[/TD] | |||||||
[/TD] | |||||||
[/TR] |
فصل دوّم: احکام و استفتائات وسواس
احکام وسواس
class: cms_table | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
[TD] | ||||||||
| ||||||||
[/TD] | ||||||||
[/TR] |
سخن ناشر
همواره در جوامع بشری انسانهایی زندگی میکردهاند که گرچه دارای ظاهری سالم بودهاند، ولی نوعی تفاوت آشکار در اعمال و رفتار آنان نسبت به کردار رایج و متعارف افراد عادی جامعه وجود داشته است. اینگونه افراد که در همة جوامع بشری و در میان پیروان همة ادیان و مذاهب، حضور داشته و دارند، بیش از حدّ متعارف در امور معمولی ـ اعم از مادّی و معنوی ـ سختگیری میکنند، به همه چیز شکّ دارند، به کسی اطمینان نمیکنند و در بسیاری از امور زندگی کارهای خود را با تردید انجام میدهند. به این افراد که متأسفانه در جامعه اسلامی و حتّی در میان شیعیان نیز یافت میشوند، افراد «وسواسی» گفته میشود.
وسوسه و وسواس نوعی بیماری و به عبارتی شاید بدتر از سرطان است. بر همین اساس بحث دربارة آن، برای کسانی که دچار این بیماری شدهاند و در حقیقت شیطان بر آنها مسلّط شده، بسیار ضروری است. زیرا وسواس باعث میشود دین و دنیای افراد مبتلا به آن و اطرافيان آنان، در مخاطرة عجیبی واقع شود و حتّی زندگی روزمره برای آنها سخت گردد. بنابراین وسواسی باید به خدا پناه ببرد و به فکر درمان خود باشد.
از آنجا که دین مبین اسلام، هیچ یک از معضلات و مشکلات بشری را بیپاسخ نگذارده و حتّی برای اصلاح موارد بسیار جزئی هم راهکار ارائه کرده است، درمان وسواس را نیز رها نکرده و برای آن راهکارهای عملی و مفیدی دارد. بهترین این راهکارها در روایات ارزشمندی که از جانب حضرات معصومین( به دست ما رسیده است و نیز در سیرة زندگانی آن بزرگواران و بزرگان دین وجود دارد.
بنابر این از نظر اسلام، بیماری وسواس ـ چه فکری و چه عملی ـ قابل درمان است، به شرط آنکه شخص وسواسی با مراجعه به فتاوای مراجع معظّم تقلید و علمای وارسته، صد در صد به دستوراتی که در این خصوص ارائه میگردد، عمل کند و از اصرار بیجا پرهيز نمايد. زيرا در برخي موارد لجاجت و عدم حرف شنوي بيماران موجب طولاني شدن مدت درمان و در نتيجه عدم بهبودي آنان ميشود که در اين صورت مراجعه به روانپزشک متخصّص متدّين توصيه ميگردد.
کتاب حاضر حاصل پنج جلسه سخنرانی فقيه اخلاقي و مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مظاهری«مدّظلّهالعالی» با موضوع «وسواس» میباشد که در سالهاي گذشته بيان گرديده است و اکنون متن آن در مؤسّسة فرهنگی مطالعاتی الزّهراء& تنظیم شده و پس از افزودن احکام وسواس ـ که عيناً از بخش اخلاق رسالة توضيح المسائل معظّمله استخراج گرديدهـ و نيز بخشی از سؤالات شرعي و استفتائات مربوط به وسواس و پاسخهاي معظّمله، به شکل حاضر ارائه میگردد.
امید آنکه مورد رضای حضرت احدیّت«جلّوعلا» واقع شود و موجب کمک به درمان بیماران وسواسی گردد.
«انّه ولىّ الهداية و التّوفيق»
مؤسّسة فرهنگی مطالعاتی الزّهراء(س)
شيطان و راههاي گمراهي بندگان
طبق آيات قرآن کريم، شیطان پس از آن که از درگاه خداوند متعال رانده شد، چند مرتبه با خداوند اعلام جنگ کرد. از جمله، به خداوند گفت:
«قالَ فَبِما أَغْوَيْتَني لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيم ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرين[1]»
گفت: «پس به سبب آن كه مرا به بيراهه افكندى، من هم براى فريفتن آنان حتماً بر سر راه راست تو خواهم نشست، آن گاه از پيش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مىتازم، و بيشترشان را شكرگزار نخواهى يافت.»
امام باقر«سلاماللهعلیه» در ذیل این آیهی شریفه میفرمایند:
«أَمَّا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ فَهُوَ مِنْ قِبَلِ الْآخِرَةِ لَأُخْبِرَنَّهُمْ أَنَّهُ لَا جَنَّةَ وَ لَا نَارَ وَ لَا نُشُورَ وَ أَمَّا خَلْفَهُمْ يَقُولُ مِنْ قِبَلِ دُنْيَاهُمْ آمُرُهُمْ بِجَمْعِ الْأَمْوَالِ وَ آمُرُهُمْ أَنْ لَا يَصِلُوا فِي أَمْوَالِهِمْ رَحِماً وَ لَا يُعْطُوا مِنْهُ حَقّاً وَ آمُرُهُمْ أَنْ يُقَلِّلُوا عَلَي ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ أُخَوِّفُهُمْ عَلَيهم الضَّيْعَةِ وَ أَمَّا عَنْ أَيْمَانِهِمْ يَقُولُ مِنْ قِبَلِ دِينِهِمْ فَإِنْ كَانُوا عَلَى ضَلَالَةٍ زَيَّنْتُهَا لَهُمْ وَ إِنْ كَانُوا عَلَي هُدًي جهدت عَلَيهِم حتّی أُخْرِجهُمْ مِنْهُ وَ أَمَّا عَنْ شَمَائِلِهِمْ يَقُولُ مِنْ قِبَلِ اللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَات[2]»
اين که ميگويد: از پيش رو ميآيم، يعني از راه آخرت که به آنها ميگويد: نه بهشتى است، نه دوزخى و نه رستاخيزى.
امّا از پشت سر اين است که، يعني از راه دنيايشان آنان را به گردآوري مال وا ميدارد و فرمان ميدهد مالى را در راه صلهي رحم صرف نكنند، و از آن حق کسي را ندهند و بر فرزندان خود هزينه ندهند و از نابود شدن مال آنها را ميترساند.
امّا از سمت راست، يعني از راه دين آنها که اگر در گمراهى باشند، آن را براشان زينت ميبخشد و خوشنما ميسازد، و اگر بر راه حقند، ميكوشد تا آنان را از آن بيرون برد. امّا از سمت چپ، يعني از راه لذّتها و شهوات آنان را ميفريبد.
این آیهی شریفه، زنگ خطری برای همه است. پروردگار عالم تذکر داده است که ای انسان، این شیطان برای تو دشمن بزرگی است؛ شيطان به کار خود عالم است، روانشناس است، میداند از چه راهی بیاید و تو را گمراه کند. مواظب این دشمن باش. بنابراين توجه به اين نکته ضروري است که شیطان از هر راهی بتواند، تلاش ميکند تا ما را بدبخت کند. او به افراد متديّن نمیگوید: دزدي کن، شيطان اصلاً از این راه وارد نمیشود؛ زيرا از این راه تیغش نمیبُرد، بلکه میگوید: با غیبت کردن، با شایعه پخش کردن و با تهمت زدن آبروي مردم را بريز. شيطان هر کسی را از راهی مناسب خودش گمراه ميکند.
و از راههای مهم شیطان برای گمراه کردن مقدّسين همین قضیهی وسواس است که اگر کسی به آن مبتلا شود، بسيار مشکل است روي سعادت ببيند، مگر این که خود را از شرّ آن نجات دهد، وگرنه بايد بداند که جهنّم را براي خود مهيّا کرده است. وسواس و وسواسیگری بلايي مُهلک است که انسان با آن نميتواند بهشتی شود؛ انسان وسواسي باید دست از وسواس خود بردارد، وگرنه چنانکه سرطان آدم را میکشد، وسواس هم انسان را به نابودي ميکشاند. سرطان به جسم انسان اثر میگذارد، امّا وسواس انسان را از نظر روحی نابود ميکند که بسيار بدتر از سرطان است؛ زيرا بيمار سرطانی ميتواند به بهشت برود، امّا انسان وسواسی غالباً بدون ایمان از دنيا ميرود.
پی نوشت ها:
[1]. أعراف/ 17-16
[2]. تفسير القمي، ج 1، ص 224
width: 525 | |
---|---|
تعريف وسوسه و وسواسي | |
«وسوسه»، يكي از اضداد «يقين» است كه در لغت به معناي «همهمه» است؛
از اين رو، به صداي آهسته نيز «وسوسه» ميگويند. در اصطلاح، به خطوراتي گفته میشود كه به وسيلهي نفس و شياطين جن و انس به قلب انسان وارد ميشود.
«وسواسی» نیز به کسی گفته میشود که این خطورات به طور مستمرّ برای او پدید ميآيد و او نیز به آن ترتیب اثر میدهد.
توضیح آن که، یکی از اقسام جهل، جهل متردّد یا همان شكّ مصطلح است که اگر این شکّ به صورت يك حالت در نيايد، امري طبيعي است و براي بسياري از مردم پيش ميآيد، و علاوه بر اين، شکّ را پلي به سوي علم خواندهاند. امّا گاهي اين جهل براي انسان به يك حالت تبديل ميشود که به صاحب آن، در اصطلاح فقه، «كثيرالشكّ» يا «شكّاك» و در اصطلاح عرف «وسواسي» گویند.
اقسام وسوسه
وسوسه به دو قسم وسوسهی عملی و وسوسهي فکری تقسيم ميشود:
وسوسهی فکری همان خطور تصوّرات، پندارها و خیالات واهی و بی اساس به ذهن انسان است؛ مثلاً مرد به زنش يا زن به شوهرش بدبین میشود و متأسفانه به همين جا هم منتهي نميشود؛ منجر به انتقام گیری و مصيبتهاي بالاتر از آن ميگردد.
گاهی تخیّلش به آن جا میرسد که امام زمان«ارواحنافداه» يا ملائکه را میبیند و واقعاً هم گمان ميکند که ميبيند؛ مثل انسان ترسو، وقتی به قبرستان ميرود، میبیند مردهاي از قبر بیرون آمده و حقيقتاً هم مرده را میبیند که به دنبال او است؛ آن تخیّل بر روی چشمانش اثر میگذارد، در حالی که نه مردهاي از قبر بیرون آمده است و نه کسي او را تعقیب ميکند، امّا قوهی تخیّل بر چشم و گوش و ساير اعضا و جوارح او اثر میگذارد.
گاهی وسوسهی فکری به آن جا ميرسد که به مقدّسات، به خداوند، به پیامبر«صلیاللهعلیه وآله وسلّم»، به ائمهی طاهرین«سلاماللهعلیهم»، به روحانیت و مراجع تقلید بدبین میشود. در مورد خدا و قرآن دچار شبهه ميشود و بالاخره اعصاب او ضعیف ميشود و به سرحدّ جنون ميرسد و اگر به فریاد خود نرسد، واقعاً دیوانه میشود. زنش را به خاطر هیچ و پوچ طلاق میدهد؛ زيرا خیال میکند زنش بد است. زن از شوهرش به خاطر هیچ و پوچ طلاق میگیرد، فقط به اين خاطر که خیال میکند با کسی رابطه دارد. گاهی وسواس به این شکل است.
وسوسهي عملی هم این است که انسان در اعمالش دچار وسواس ميشود؛ مثلاً در طهارت و نجاست وسواس پيدا ميکند. زود يقين پیدا میکند که فلان چيز نجس شد، امّا دیگر به اين سادگي به پاک شدن آن يقين پیدا نمیکند. در مورد نجاست زود باور است، امّا در مورد طهارت دير به باور ميرسد. بديهي است که اين هم نوعي جهل است. اگر زود باور يا دیر باور است، بايد در مورد هر دو اين طور باشد.
گاه در مورد نمازش غیر متعارف میشود؛ حمد و سورهی خودش را باطل میداند، علاوه بر آن حمد و سورهی امام جماعت را هم باطل میداند. کم کم کارش به آن جا ميرسد که نماز جماعت را به طور کلّي ترک ميکند.
برخي در مورد میکروب دچار وسواس ميشوند. وقتي نان را از نانوایی میگیرند. به خيالاتي واهي دچار ميشود که چه دستهایی کار کرده تا یک قرص نان به اين شکل در آمده است؟ آن کسی که خمیر کرده، آن کسی که چانه گرفته، آن کسی که آن را پهن کرده، آن کسی که آن را از تنور در آورده است و نتيجه ميگيرند که، هفت هشت دست روی آن کار کرده است. بنابراين خوردن چنين ناني را روا نميدانند و دليلشان اين است که آن افراد را نميشناسند و نميدانند دستانشان تميز بوده است يا نه. این هم نوع ديگري از وسواس است.
این وسواسها اختصاص به قشر خاصي ندارد؛ در میان افراد امروزي وجود دارد، در ميان افراد قديمي نيز وجود دارد، در میان افراد باسواد ديده ميشود، در میان بیسوادها نيز قابل مشاهده است.
امّا عجيب است که اين افراد در مورد حقّالله و حقّالنّاس اصلاً وسواس ندارند. خیلی کم پیدا میشود که کسي يک مرتبه خمس بدهد، امّا بعد شک کند و بگويد که آيا پرداخت خمس من صحيح بود يا نه؟ و دوباره خمس بدهد.
ادامه دارد...
بنابراین وسوسه دو قسم است: وسوسهی فکری و وسوسهی عملی؛ و این دو لازم و ملزوم يکديگرند. نکتهي ديگر اينکه وسوسه، جهل مرکّب است قرآن جهل مرکّب را بدترین دردها برای انسان ميداند. معني جهل مرکّب اين است که انسان به چيزي که واقعيّت ندارد، يقين پيدا کند؛ مانند همين وسواسی که تمام پاکهاي عالم را نجس ميداند. هر چه به او بگویند: این پاک است، نميپذيرد. حرف هیچ کس را جز حرف خودش يا کسی که مثل خودش باشد نميپذيرد. وسواسیها معمولاً همدیگر را قبول دارند «کُند هم جنس با هم جنس پرواز». البته بعضی از آنها همدیگر را هم قبول ندارند. قرآن در این باره میفرماید:
«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرينَ أَعْمالاً الَّذينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً[1]»
بگو: «آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانم؟» آنان كسانى هستند كه كوشششان در زندگى دنيا به هدر رفته است و مىپندارند كه خود كار خوب انجام مىدهند.
براي یک غسل نیم ساعت خودش را معطّل ميکند و گمان ميکند که غسل صحيح را او انجام داده و غسل ديگران باطل است. شخصي وسواس داشت و ميگفت: اوّل اذان صبح به يک حمّام عمومی رفتم، امّا تا طلوع آفتاب نتوانستم غسل انجام دهم و وقت نماز گذشت. خجالت کشیدم و از آن حمّام بيرون آمدم و به حمّام دیگری رفتم و تا قبل از ظهر غسلم را تمام کردم. یک غسلم حدود هفت ساعت طول کشيد، امّا باز هم به دلم نچسبيد! این، از مصاديق فرمودهي قرآن، يعني زيانکارترين افراد است.
در آیهی دیگر میفرماید:
«وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْر[2]»
و انسان همان گونه كه خير را فرا مىخواند، پيشامد بد را مىخواند.
گاهی انسان کارش به آن جا میرسد که کار شرّ انجام میدهد، ولی خیال ميکند کار خیر انجام داده است. در حالي که جهنّم را براي خود آماده ميکند، گمان دارد که به سمت بهشت ميرود. فرد وسواسی چنين حالتي را دارد. کاری میکند که خدا را به غضب در میآورد، امّا به خیال خود دارد عبادت میکند. اين افراد بايد با بي اعتنايي از اين شيوه دست بردارند. همان طور که وقتی به يک حيوان درنده بی اعتنایی کنيد، راه خودش را ميگيرد و ميرود، شیطان هم با بی اعتنایی دور ميشود و ديگر کاري به کار شما ندارد. امّا اگر با او راه آمديد، دست از سرتان بر نميدارد و شما را تا حدّ دیوانگی به پيش ميبرد.
یک فرد وسواسي نه تنها خودش را از سعادت محروم ميکند، خانواده خود را هم به بدبختي میکشاند. بسيار مشاهده ميشود که با وسواس در طهارت و نجاست هم خودشان را بدبخت کردهاند و هم خانواده را به عذاب انداختهاند تا حدّي که آنها براي او طلب مرگ میکنند.
پی نوشت ها:
[1]. كهف/103-104
[2]. إسراء/11
وسواسي؛ خنّاس خودش
بايد به اين مطلب مهم توجّه کنیم که وسواسی، «خنّاسِ» خودش است و مشکل اصلي همين جاست. در میان شیاطین، شیطانی به نام «خنّاس» وجود دارد که کارش فريب دادن انسان به طور غیر مستقیم است؛ یعنی مستقيماً توصيه به گناه نميکند. به عبارت سادهتر، زهر را درون کپسول میریزد و آن را به عنوان دارو به خورد انسان میدهد. مثلاً به نام تجدّد، به خانم میگوید: بيحجابي نوعي تمدّن است و حجاب، ارتجاع و تحجّر ميباشد. و تو باید متمدّن باشی. اين روش در مورد افراد وسواسی نيز صدق ميکند؛ يعني به نام دین، او را از دين بيرون ميبرد.
امام صادق«سلاماللهعلیه» در روایتی میفرمایند:
«مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لِقَلْبِهِ أُذُنَانِ فِي جَوْفِهِ أُذُنٌ يَنْفُثُ فِيهَا الْوَسْوَاسُ الْخَنَّاسُ وَ أُذُنٌ يَنْفُثُ فِيهَا الْمَلَكُ فَيُؤَيِّدُ اللَّهُ الْمُؤْمِنَ بِالْمَلَكِ فَذَلِكَ قَوْلُهُ: «وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْه»[1]»
هيچ مؤمني نيست مگر آن كه قلبش داراي دو گوش است: يك گوش كه وسواس خنّاس در آن میدمد و گوش ديگر كه فرشته در آن ميدمد. پس خداوند، مؤمن را با آن فرشته ياري ميكند و اين معنای فرمودهي خداوند است: «و آنان را با روحي از جانب خويش ياريشان كرد.»
این خنّاس انسان را از بیرون، وسوسه میکند؛ مانند رفیق بد که آن هم خنّاس انسي است و انصافاً از هر شیطانی بدتر است. این مواد مخدّری که امروزه همه را بدبخت کرده است، معمولاً در اثر رفیق بد است.
خنّاس خارجی، گاهی انسی و گاهی جنّی است. امّا یک خنّاس بدتر از این خنّاس انسی و جنّی وجود دارد و آن خود انسان است که برای خودش شیطان ميشود. یک مثالی در ميان عوام مشهور است که میگویند: شیطان توی پوستش رفته است. اين مثال مناسبي در مورد انسان وسواسي است که گويا شیطان در پوست او رفته و در وجود او جاي گرفته است. خنّاس دروني به جای این که از بيرون به او بگويد: پاک نشد، خودش همان را به خود تلقين ميکند. و اين خیلی زشت است که کسی در بارهي دین خودش، خنّاس خود شود.
قرآن کريم در مورد این خنّاس خطاب خیلی تندي دارد. دو سورهي آخر قرآن به «معوّذتین» معروف است. سورهی اوّل سورهی فلق است که پروردگار عالم یک مرتبه به ما دستور پناه بردن به خدا داده است، امّا در موارد پناه جستن از خداوند چهار مطلب خیلی مهم بيان ميفرمايد:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَد»
به نام خداوند بخشندهي مهربان. بگو: «پناه مىبرم به پروردگار سپيدهي صبح، از شرّ تمام آن چه آفريده است؛ و از شرّ هر موجود شرور هنگامى كه شبانه وارد مىشود؛ و از شرّ آنها كه با افسون در گرهها مىدمند و هر تصميمى را سست مىكنند؛ و از شرّ هر حسودى هنگامى كه حسد مىورزد.
در اين سوره یک مرتبه به خداوند پناه ميبريم، امّا از چهار چیز خیلی مهم. امّا در سورهی ناس؛ سه مرتبه به خدا از یک چیز پناه ميبریم. خداوند میفرمايد: سه مرتبه پناه ببر از شرّ یک چیز و آن هم چيزي جز خنّاس نيست:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ مَلِكِ النَّاسِ إِلهِ النَّاسِ مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذي يُوَسْوِسُ في صُدُورِ النَّاسِ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاس»
به نام خداوند بخشندهي مهربان. بگو: «پناه مىبرم به پروردگار مردم، به مالك و حاكم مردم، به خدا و معبود مردم، از شرّ وسوسهگر پنهانكار، كه در درون سينهي انسانها وسوسه مىكند، خواه از جنّ باشد يا از انسان.
مرحوم آيت الله مرعشی نجفی«ره» برای این که طريقهي صحيح وضو گرفتن را به دیگران ياد بدهد، گاهی در جلسه وضو میگرفت؛ یک قمقمهي آب همراه ايشان بود. آن را بر میداشت و يک مشت آب به صورت میزد، یک مشت به دست راست و یک مشت هم به دست چپ و مسح سر و پاها را انجام ميداد و راه میافتاد براي نماز. مرجع تقلیدي که هشتاد سال در زمينهي اسلام کار کرده، اين طور وضو ميگيرد.
مابقی بزرگان و مراجع نيز اين گونه عمل ميکردند. گاهي دو سه روز باران میآمد. در اينصورت، وسواسیها ديگر یقین پیدا میکردند که همهی عالم نجس شده است. استاد بزرگوار ما حضرت آيت الله العظمي بروجردی«ره» با وجود گِلهای داخل کوي و برزن که به عباي ايشان ميچسبيد، مقيّد بودند با همان وضعيت نماز بخوانند.
يکي از اساتيد بنده بسيار مرد بزرگي بود، امّا وسواسی بود. گاهي در جلساتي که با ايشان داشتم ميفرمود: شما فقها باید یکی از این دو کار را انجام دهيد: یا بگویید تمام عالم نجس است یا بگویید متنجّس چيزي را نجس نميکند.
امّا آيت الله بروجردي«ره» مقیّد بودند با همان گِلها نماز بخوانند تا به ديگران بفهمانند در عباداتشان چگونه باشند.
همچنین حضرت امام خميني«ره» مقیّد بودند با همان عبای گلی به مدرسهی فیضیه بیایند و نماز بخوانند. بزرگان دين - مراجع و غير مراجع- چنين سيرهاي داشتند. روش ما هم باید روش عرف متشرّعه مانند روش اهل علم و روش مراجع تقلید باشد، وگرنه، باید بدانیم که شیطان در پوستمان رفته است. وسواسی باید بداند که خودش، خنّاس خودش است و این دو سورهی معوذتین را باید مرتّب بخواند. به آيهي مربوط به وسوسه که رسید، بگوید: خدایا، من خودم خنّاس خودم هستم، تو به من رحم کن. البته تنها دعا فایده ندارد، همّت میخواهد. باید بی اعتنایی کند و آن چه را که خدا میخواهد و مراجع تقلید بيان کردهاند، انجام دهد، نه آن چه شيطان درونش ميگويد.
پی نوشت ها:
[1]. الکافي، ج 2، ص 267
وسواسي؛ مطرود همه
وسواسی باید بداند که مطرود همه است و همه از او متنفّرند. خدا او را دوست ندارد، پیامبر اکرم«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» و ائمّهی طاهرین«سلاماللهعلیهم» از او بیزارند. خانوادهاش از او متنفّرند. مردم هم او را دوست ندارند. حتی خودش هم خودش را دوست ندارد و از خودش منزجر است.
و اگر در مذمّت وسواسی فقط همين جمله را داشتيم در زشتي عمل وسواسی کفايت ميکرد که دست از وسواس بردارد. وسواسی اگر جز گناه اسراف هیچ گناهی نداشته باشد، چه اسراف در آب، چه اسراف در کارهایش، چه اسراف در عمرش، در گفتن اين جمله که خدا او را دوست ندارد کفايت ميکند. قرآن کريم میفرماید:
«إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفين[1]»
همانا خدا اسراف کنندگان را دوست ندارد.
البته بايد وسواسي را بالاتر از مُسرف يعني مُبذّر بدانيم. فرق بین اسراف و تبذیر آن است که انسان گاهي در مصرف نعمتهای خداوند زیادهروی ميکند. به این میگویند اسراف؛ مثل آن که زیاد بخورد، زیاد بپوشد، زندگی تجمّلی داشته باشد. امّا تبذیر آن است که نعمتهای خداوند را هدر بدهد؛ مثل این که غذاي خود را بریزد، لباس خود را پاره کند. هر دو حرام است، امّا قبح عمل مُبذّر بيشتر است. قرآن کريم در مورد مسرفين میفرماید:
«وَ أَنَّ الْمُسْرِفينَ هُمْ أَصْحابُ النَّار[2] »
و اسرافکاران همدمان آتشند.
«إِنَّ الْمُبَذِّرينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطين[3]»
تبذير کنندگان برادران شيطانهايند.
نمیفرماید: از شیطان متابعت میکند، بلکه بالاتر از آن میفرماید: برادر شیطان است و بدبختی این جاست که وسواسی مسرف نيست، مُبذّر است. کسی که نیم ساعت براي یک غسل وقت ميگذارد، این نیم ساعت مشغول عبادت نيست، مشغول تبذیر است. آب را هدر ميدهد. این عمل حرام است. اگر در حمّام عمومي باشد، ضامن است. بالاتر از آن، عمرش را هدر داده است. عُمر از نظر اسلام خیلی مقدّس است. قرآن در بارهی کسانی که عمرشان را در دنيا هدر دادهاند، میفرماید:
«وَ هُمْ يَصْطَرِخُونَ فيها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذي كُنَّا نَعْمَلُ أَوَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَ جاءَكُمُ النَّذيرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمينَ مِنْ نَصير[4]»
و آنان در دوزخ فرياد بر مىآورند: «پروردگارا، ما را بيرون بياور، تا غير از آن چه مىكرديم، كار شايسته كنيم.» [در پاسخ به آنان گفته ميشود:] مگر شما را آن قدر عمر دراز نداديم كه هر كس كه بايد در آن عبرت گيرد، عبرت مىگرفت؛ و آيا براى شما هشدار دهنده نيامد؟ پس بچشيد كه براى ستمگران ياورى نيست.
ادامه دارد....
اگر برای وسواسی جز همین آیه، آیهاي نداشتیم، بس بود که دست از اين کارش بر دارد. آن کسانی که عمرشان را به هدر دادند و از آن استفاده نکردند و به بطالت و به توجّه به وسوسههاي نفسشان گذراندند، اینها در جهنّم هر چه فرياد بکشند، کسی نیست که به فریادشان برسد و خداوند اين افراد را با عنوان «ظالم» مورد خطاب قرار ميدهد.
تکرار مدام نماز، طولاني کردن وضو و غسل و وسواس به خرج دادن در طهارت و نجاست، هدر دادن عمر است و همان طور که تبذیر در نعمات الهی گناهش بسيار بزرگ است، تبذیر در عمر هم گناهش بسيار عظيم است.
عمر انسان از ارزش فوقالعاده والائي برخوردار است. در گذشته ميگفتند: عُمر طلاست، امّا قطعاً اشتباه است؛ زيرا ارزش عمر از دنیا و آن چه در دنیاست، بالاتر است. شناخت ارزش عمر است که مخترعين بزرگ را به جامعه تحويل داده است. اهمیّت دادن به عمر است که علّامهی مجلسیها را پرورش داده است.
بنابراين به جوانان عزيز اکيداً توصيه ميکنم که از جوانی خود استفاده کنید. در روز قیامت قبل از حساب و کتاب، یک بازپرسی هست و اگر کسی در این مرحله مردود شود، به جهنّمش میبرند و ديگر نوبت به حساب و کتاب نمیرسد. پیامبر اکرم«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» موضوع اين بازپرسي را اين گونه بيان ميفرمايد:
«لَا تَزُولُ قَدَمَا عَبْدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ عَنْ عُمُرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ وَ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلَاه وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ كَسَبَهُ وَ فِيمَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ[5]»
در روز قيامت، بنده قدم از قدم بر نميدارد تا آن که از او در مورد چهار چيز سؤال شود: از عمرش که در چه راهي آن را به پايان برده، از جوانياش که آن را صرف چه کرده، از مالش که آن را از کجا آورده و در کجا مصرف کرده و از دوستي ما اهل بيت.
از جوان سؤال میکنند: با این جوانی که ميتوانستي براي آباد کردن دنیا مصرف کني، چه کردي؟ از پیرمرد میپرسند: هفتاد سال عمرت چه شد؟ خوردن، رفتن به بازار، رفتن به اداره، برگشتن، تماشاي تلویزیون، خوابیدن و دوباره تکرار همين اعمال در روز بعد؟ در حالي که انسان ميتواند به آن جا برسد که ملائکه بر او نازل شوند.
«إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَة[6]»
به يقين كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداوند يگانه است» سپس استقامت كردند، فرشتگان بر آنان نازل مىشوند.
خانم مسلمان بايد به آن جا برسد که مانند بانو مجتهده امين، تسبيح گُل و گياه را بشنود. مرد مسلمان بايد خود را به آن جا برساند که مانند مرحوم آخوند کاشی، در و ديوار و درخت همراه با او «لا اله الا الله» بگويد. اینها را شوخي نگيريد؛ ریشهی قرآنی دارد. قرآن کريم خطاب به کوهها و پرندگان ميفرماید:
«يا جِبالُ أَوِّبي مَعَهُ وَ الطَّيْر[7]»
اى كوهها و اى پرندگان! با داوود همآواز شويد و همراه او تسبيح خدا گوييد.
پی نوشت ها:
[1]. أنعام/141؛ أعراف/31
[2]. غافر/43
[3]. إسراء/27
[4[.فاطر/37
[5]. الأمالي، ص 39
[6]. فصّلت/30
[7]. سبأ/10
وسواسی؛ قاتل خود و دیگران
وسواسي باید به اين نکته نيز توجه داشته باشد، که وسواس یعنی خودکشي و آدم کشی. به راستي اگر کسي وسوسهی فکری پیدا کند، تا سر حدّ جنون پيش ميرود. اگر کسی وسوسهی عملی در عباداتش، در طهارتش يا در نجاستش پيدا کند، دیگر طعم زندگی را نميچشد، مرگ تدریجی براي او حاصل ميشود و دنیا و آخرتش را از بین میبرد. علاوه بر اين، زندگي اطرافيانش را هم با مرگ يکسان ميکند. و به تعبير قرآن، اگر کسی ديگري را بکشد، مثل آن است که جهاني را کشته باشد:
«مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعا[1]»
هر كس كسى را جز به قصاص قتل، يا به كيفر فسادى در زمين بكشد، چنان است كه گويى همهي مردم را كشته باشد.
شايد شما نيز شاهد بودهايد؛ بعضی اوقات وسواسی نه دنیا دارد، نه آخرت، نه خود زندگی دارد، نه برای کسی ديگر خوشی باقی میگذارد. در ظاهر زنده است، امّا در واقع مردهی متحرّک است. مسبّب آن هم جز خودش کسي نيست. همانطور که خودکشی مثل آدم کشی عاقبتش جهنّم است، وسواسی هم اگر دست از رويهاش بر ندارد، عاقبتش همين است. وسواسی نبايد از کنار این آیات به سادگي عبور کند.
ببينيد شیطان از راه عبادت انسان را به کجا میکشاند. خدا نکند انسان آلت دست شیطان شود. گاهی او را به بی عفّتی و بی غیرتی ميکشاند و گاهی به وسواس. گاهی از راه گناه و گاهی از راه عبادت انسان را فريب ميدهد. هر دو کار شیطان است و عاقبت هر دو هم جز جهنّم نيست.
پی نوشت ها:
[1]. مائده/32
وسواس؛ نوعي سفاهت
در روايتي از عبد الله بن سنان آمده است که ميگويد: نزد امام صادق «سلاماللهعلیه» در مورد مردي که در وضو و نمازش دچار وسواس بود، صحبت کردم و گفتم: با اين حال، مرد عاقلي است.
امام«سلاماللهعلیه» فرمودند: اين چه عقلي است که با وجود آن، از شيطان پيروي ميکند؟
پرسيدم: چگونه فرمان شيطان ميبرد؟
امام«سلاماللهعلیه» فرمودند: از او بپرس وسوسهاى كه به او دست ميدهد، از چيست؟ قطعاً به تو خواهد گفت: از عمل شيطان است. [1]
اصلاً نزد خدا و پیامبر«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» وسواسی عاقل نیست، بلکه سفیه است. و حقيقتاً هم چنين است. به راستی، شیطان روی عقل او اثر میگذارد. اگر خودش از اعمال خودش فيلمبرداري کند، ميفهمد چه کرده است. ميفهمد که اين عمل او، آن چيزي نيست که اسلام از او خواسته است. قرآن کريم میفرماید:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليم [2]»
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، در برابر خدا و پيامبرش در هيچ كارى پيشى مجوييد و از خدا پروا بداريد كه خدا شنواى داناست.
ای مسلمان، دیگر کاسهی داغتر از آش نشو. در اعمالت ببين خدا و پيامبر«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» چه گفتهاند. در عزاداری ببین مرجع تقلید چه میگوید، طبق آن عمل کن. در طهارت و نجاست ببین رساله چه میگوید، همان طور عمل کن. در نماز، در روزه، در خمس و در زکات ببین مرجع تقلید چه میگوید، بر اساس آن عمل کن. وسواسیگري یعنی ـ نعوذ بالله ـ من بهتر از پیامبر«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» میدانم. وسواسی یعنی من بهتر از مراجع تقلید، احکام فقهي را ميشناسم. معلوم است که غلط است. همین امر باعث شده است که امروزه در برخي از مراسم هاي مربوط به ايام ولادت يا شهادت حضرات معصومين«سلاماللهعلیهم» - با آن همه ارز ش و معنويّتي که دارد- اعمال خلاف شأن و غير متعارفي انجام شود که مورد تائيد نبوده و مرضيّ آن ذوات مقدّس نيز نميباشد.
قرآن میفرمايد: همهی اینها غلط است. به وسواسی میگوید: ببین خدا و پيامبر«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» چه ميفرمايند. و راه فهميدن حکم اسلام نيز مراجعه به مراجع تقليد است. مراجع تقلید هم در رساله ها نوشته اند: اگر کسی سه مرتبه شک کرد، در مرتبهی چهارم دیگر به آن اعتنا نکند؛ بنا را بر همان قرار دهد که به نفع اوست. همچنين آنان فتوا داده اند که شکّ و ظنّ و قطع و یقین وسواسي اعتبار ندارد و بايد به طور متعارف عمل کند، يعني مانند بقيه مردم باشد. غیر از این دیگر سفاهت است. قرآن میفرماید: مقام حضرت ابراهیم«سلاماللهعلیه» خیلی بالاست؛ چون صد در صد در مقابل خداوند تسلیم بود:
«وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهيمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَه وَ لَقَدِ اصْطَفَيْناهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحين إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمين [3]»
و چه كسى جز سفيه،از آيين ابراهيم روى بر مىتابد؟ و ما او را در اين دنيا برگزيديم؛ و البته در آخرت نيز از شايستگان خواهد بود. هنگامى كه پروردگارش به او فرمود: «تسليم شو»، گفت: «به پروردگار جهانيان تسليم شدم.»
ادامه دارد . . .
این دو آیهی شریفه به ما میفرماید: باید در مقابل خداوند متعال تسلیم باشیم وگرنه سفیه هستیم. با اعمال من درآوري که نميتوان راه پيش برد.
عبد اللَّه بن سنان از امام صادق«سلاماللهعلیه» روايت ميكند كه فرمودند: به زودى شبههاى به شما مىرسد و در آن بدون نشانهاي آشکار و امام هدايت ميمانيد و كسى از آن شبهه نجات نمىيابد مگر آن كه دعاى غريق را بخواند.
گفتم: دعاى غريق چگونه است؟
فرمودند: مىگويى:
«يا اللَّه يا رحمان يا رحيم يا مقلّب القلوب ثبّت قلبي علي دينك».
من هم گفتم: «يا اللَّه يا رحمان يا رحيم يا مقلّب القلوب و الأبصار ثبّت قلبي على دينك»
امام«سلاماللهعلیه» فرمودند: خداى تعالى مقلّب القلوب و الأبصار است و ليكن همچنان كه من گفتم بگو: «يا مقلّب القلوب ثبّت قلبي علي دينك [4]».
امام«سلاماللهعلیه»حتّي اجازه ندادهاند يک کلمه از خودمان به فرمايش آنان اضافه کنيم، هر چند آن کلمه معناي جمله را هم خراب نميکند. در اعمال هم بايد اين گونه از آن بزرگواران تبعيّت کنيم. مراجع تقليد با استناد به روايات حضرات معصومين«سلاماللهعلیهم» میگويند: اگر چيزي نجس شد، پس از رفع عين نجاست، اگر يک مرتبه آن را زیر آب بگیريد، پاک میشود. حال، اگر کسي چندين مرتبه اين کار را تکرار کند و باز هم بگويد: نشد، اين انحراف از مسيري است که معصومين«سلاماللهعلیهم» به ما آموختهاند. و حیف است کسی به خاطر عبادت به جهنّم برود. حداقل کسي که به دليل عیش و نوش و کارهای زشت و اختلاط زن و مرد و امثال اینها به جهنّم میرود، لذّتی در اين دنیا برده است، امّا وسواسي نه از دنيايش لذّتي ميبيند و نه از آخرتش. در دنيا هم خود و هم ديگران را به زحمت مياندازد، در آخرت هم که مستحقّ عذاب الهي است. بنابراين وسواسیها بايد هميشه این آیهی شریفه مدّ نظرشان باشد که ميفرمايد:
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، در برابر خدا و پيامبرش در هيچ كارى پيشى مجوييد و از خدا پروا بداريد كه خدا شنواى داناست. [5]
پی نوشت ها:
[1]. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلًا مُبْتَلًى بِالْوُضُوءِ وَ الصَّلَاةِ وَ قُلْتُ هُوَ رَجُلٌ عَاقِلٌ فَقَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ وَ أَيُّ عَقْلٍ لَهُ وَ هُوَ يُطِيعُ الشَّيْطَانَ فَقُلْتُ لَهُ وَ كَيْفَ يُطِيعُ الشَّيْطَانَ فَقَالَ سَلْهُ هَذَا الَّذِي يَأْتِيهِ مِنْأَيِّ شَيْءٍ هُوَفَإِنَّهُ يَقُولُ لَكَمِنْ عَمَلِالشَّيْطَان.(الكافي، ج1، ص12)
[2]. حجرات/1
[3]. بقره/130-131
[4]. عَن عَبْدِ اللهِ بْنِ سَنَانٍ قَالَ: قَالَ أبُو عَبْدِ الله«ع»: سَتُصِيبُكُمْ شُبْهَةٌ فَتَبْقَوْنَ بِلَا عَلَمٍ يُرَى وَ لَا إِمَامٍ هُدًى لَا يَنْجُو مِنْهَا إِلَّا مَنْ دَعَا بِدُعَاءِ الْغَرِيقِ قُلْتُ كَيْفَ دُعَاءُ الْغَرِيقِ قَالَ يَقُولُ يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ فَقُلْتُ يا الله يا رحمان يا رحيم يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُقَلِّبُ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ وَ لَكِنْ قُلْ كَمَا أَقُولُ لک: يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ. (كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 351)
[5]. حجرات/1
درمان وسواس
اين سؤال همواره در مبحث وسواس مطرح ميشود که وسواسی چه باید بکند که دردش درمان شود؟ هر چند بيماري وسواس، بيماري سختي است و روان پزشکان معالجهی را آن مشکل ميدانند، امّا اگر وسواسی به توصيههايي که ذيلاً بيان ميشود کاملاً و صد در صد عمل کند، حتماً نجات خواهد يافت و بهبودي و سلامتي او با يک برنامهي چند ماهه قابل تضمين است و ریشهی اين درد به طور کلي نابود خواهد شد. شرط اساسي در اين معالجه حرف شنوي و تبعيّت بيمار وسواسی است. یکی از لوازم این درد همین است که شخص وسواسی لجوج و یک دنده میشود. و چنانچه دست از لجبازی بردارد، مطمئن باشد که بيماري او قابل درمان است.
مواردي که در درمان وسواس توصيه ميشود به اين شرح است:
1. دعا و توسّل
2. کمک گرفتن از نماز
3. تقوا و اجتناب از گناه
4. بي اعتنايي
5. انتخاب الگو
6. تلقين
7. مراقبه
1. دعا و توسل
اوّلين سفارش براي درمان اين بيماري، دعا، توسّل و رابطه با خدا، برای رفع این صفت رذیله است. پروردگار عالم در قرآن میفرماید: من معلّم اخلاق هستم. هیچ کس نمیتواند خودسازی کند، مگر آن که رحمت من شامل حال او شود تا موفّق شود و ریشهی صفات رذیله را در وجود خود نابود کند.
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ وَ مَنْ يَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّيْطانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكَي مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ[1]»
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، پاى از پى گامهاى شيطان منهيد، و هر كس پاى بر جاى گامهاى شيطان نهد، بداند كه او به زشتكارى و ناپسند وا مىدارد، و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هرگز هيچ كس از شما پاك نمىشد، ولى اين خداست كه هر كس را بخواهد پاك مىگرداند و خداست كه شنواىِ داناست.
به فرمودهي قرآن، اگر فضل و رحمت خدا نباشد، هیچ کس نمیتواند درخت رذالت را از دل خود برکند و درخت فضیلت را به جای آن غرس و بارور کند. از نظر این آيهی شریفه، وسواسی باید با رابطه با خدا، با دعا و راز و نیاز، از خدا بخواهد که این دردش را معالجه کند.
امام صادق«سلاماللهعلیه» فرمودند:
«لَا يَتَمَكَّنُ الشَّيْطَانُ بِالْوَسْوَسَةِ مِنَ الْعَبْدِ إِلَّا وَ قَدْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ اسْتَهَانَ وَ سَكَنَ إِلَي نَهْيِهِ وَ نَسِيَ اطِّلَاعَهُ عَلَي سِرِّه[2]»
شيطان موفّق به وسوسهي بندهاي نميشود مگر آن گاه كه از ياد خدا روي بگرداند و آن را سبك بشمارد و در جايگاه نافرماني خدا قرار گيرد و فراموش كند كه خدا بر پنهان او آگاه است.
و همه خصوصاً وسواسيها توجّه داشته باشند که از نظر قرآن، دعا منهای توسّل به جایی نمیرسد. قرآن در این باره میفرماید:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ وَ جاهِدُوا في سَبيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون[3]»
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد و وسيلهاى براى تقرب به او بجوييد و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.
پيامبر اکرم«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» فرمودند:
«الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مَنْ أَطَاعَهُمْ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ فَقَدْ عَصَي اللَّهَ هُمُ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَي وَ هُمُ الْوَسِيلَةُ إِلَي اللَّهِ عَزَّوَجَل[4]»
ائمّه«سلاماللهعلیهم» از فرزندان حسين«سلام الله علیه»ميباشند. هر كس آنها را اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده است و هر كس آنها را نافرمانى كند، نافرمانى خدا را كرده است. آنان حلقه و دستگيرهي محكم و وسيله براي تقرّب به درگاه الهى هستند.
حتّی پیامبر اکرم«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» هم بدون وسیله در خانهی خدا نمیرفتند. در روايتي از اميرالمؤمنين«سلاماللهعلیه» آمده است:
«سَأَلْتُهُ مَرَةً أنْ يَدْعُوَ لِي بِالْمَغْفِرَةِ، فَقَالَ: أفْعَلُ، ثُمَّ قَامَ فَصَلّى، فَلَمَّا رَفَعَ يَدَهُ لِلدُّعاءِ اسْتَمَعْتُ عَلَيْهِ فَإذَا هُوَ قَائِلٌ: اللّهُمَّ بِحَقِّ عَلِيٍ عِنْدَكَ اغْفِرْ لِعَلِيٍ، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللهِ، مَا هذَا؟ فَقَالَ: أ وَاحِدٌ أكْرَمُ مِنْكَ عَلَيْهِ فَأسْتَشْفِعُ بِهِ إلَيْهِ؟[5]»
يکبار از پيامبر«صلی الله علیه وآله وسلّم» خواستم تا برايم طلب مغفرت کند. پذيرفت و سپس به نماز ايستاد. وقتي دستش را براي دعا بالا برد، گوش فرا دادم؛ ميگفت: خداوندا، به حقِّ علي نزد خودت، او را بيامرز. گفتم: اين چگونه دعايي بود؟ فرمود: آيا کسي گراميتر از تو نزد خداوند هست که به واسطهي او طلب شفاعت کنم؟
وقتی پیامبر اکرم«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» با توسّل به در خانهی خدا ميروند، ما نيز باید از ايشان الگو بگیریم. هر کسی صفت رذیلهای دارد و از خدا رفع آن را ميخواهد، هر کسی گناهکار است و از خدا آمرزش گناهانش را ميخواهد، باید با وسیله یعنی با چهاردهمعصوم«سلامالله علیهم» به در خانهی خدا برود. وسواسی هم از اين امر مستثنا نيست. بايد از عمق جان با توسل به اهل بيت«سلامالله علیهم»، خدا خدا کند تا پروردگار عالم به فریادش برسد.
پی نوشت ها:
[1] . نور/21
[2] . مصباح الشّريعة، ص 79
[3] . مائده/35
[4] . عيون أخبار الرّضا«ع»، ج 2، ص 58
[5]. شرح نهج البلاغة، ج 20، ص 316
2. کمک گرفتن از نماز
مطلب دیگری که از قرآن استفاده میکنیم، اين است که از نماز اوّل وقت باید کمک گرفت. این آیهی شریفه در قرآن دو بار تکرار شده:
«اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة[1]»
از صبر و نماز يارى بجوييد.
یعنی هم از صبر و استقامت و فعالیّت خودتان کمک بگیرید، هم از ايجاد رابطه با پروردگار عالم تا به نتيجه برسيد. لذاست که وقتي سختياي براي خاندان پيامبر«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» پيش ميآمد، آنان را به نماز امر ميکردند[2].
و همین جا به همه، مخصوصاً جوانان سفارش میشود که اگر در کارهایتان به مشکلي بر خورديد، به نماز اوّل وقت متوسّل شوید. حتماً در مسجد، با جماعت، با تعقیبات و با حضور قلب بخوانيد که فوق العاده مؤثّر است. اگر حضور قلب به معناي واقعي هم برايتان ممکن نيست، لا اقل در ظاهر نماز با ادب باشید. این دیگر حداقل چيزي است که باید باشد. اگر ميخواهيد در زندگی دنیایتان به فريادتان برسند، اگر ميخواهيد دم مرگ تنهايتان نگذارند، اگر ميخواهيد شب اوّل قبر ملائکهي رحمت در کنارتان باشند، به نماز اهميّت بدهيد. گر چه بحث الآن ما در مورد وسواسی است، امّا همهی ما باید توجّه داشته باشیم که در وجودمان صفات رذیله داریم. چه کسی میتواند بگوید: من حسود نیستم؟ چه کسی میتواند بگوید: من پول پرست و ریاست طلب نیستم؟ چه کسی میتواند بگوید: من بخیل نیستم؟ چه کسي میتواند بگوید: من خود خواه و خود محور نیستم؟ ريشه کن کردن این صفات رذیلهي کمر شکن، این صفات رذیلهاي که دنیا و آخرت انسان را نابود ميکند، بسیار مشکل است، امّا مقابله با اين رذايل بوسيله دعا و راز و نیاز با خدا، با توسّل و با نماز اوّل وقت ميسّر است.
پی نوشت ها:
[1]. بقره/45 و153
[2]. عن يوسف بن عبد الله بن سلام أن النبي«ص» كان إذا نزل بأهله شدة أمرهم بالصلاة ثم قرأ «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها». (مسكّن الفؤاد، ص 50)
3. تقوا و اجتناب از گناه
مطلب سوم تقوا و اجتناب از گناه است. اجتناب از گناه انسان را به مقامات والايي میرساند. علمای علم اخلاق میگویند: اگر کسی بخواهد صفت رذیلهاي را رفع کند، قبل از تخليه و تحلیه باید تقوا داشته باشد. مراحل خودسازي را اين طور ميشمارند: یقظه، توبه، تقوا، تخليه و تحلیه و پس از آن تجليه است که منجر به فناء يا لقاي پروردگار ميشود.
4. بی اعتنایی
مطلب ديگري که دوش به دوش همین مطالب است و اهميت فوقالعاهاي دارد و بدون آن، دعا و توسّل و سایر راهکارها فایدهای ندارد، تلاش و فعاليّت خود وسواسی است. و کاري هم که بايد در اين جهت انجام دهد، مبارزهی منفی، یعنی بی اعتنایی است؛ بیاعتنایی نمودن به آن چه تخیّلش میگوید، بی اعتنایی به آن چه شیطان درون و شیطان برونش از او می خواهد. این بیاعتنایی وسوسه را از بين ميبرد. اگر در طهارت و نجاست دچار وسواس است، باید نسبت به این موضوع بی اعتنا شود. مثلاً اگر دست او نجس شد، همین مقدار که زیر آب برد یا زیر شیر گرفت، آن را پاک بداند و شستشو را ادامه ندهد.
امام باقر«سلاماللهعلیه» در این باره میفرمایند:
«إِذَا كَثُرَ عَلَيْكَ السَّهْوُ فَامْضِ فِي صَلَاتِكَ فَإِنَّهُ يُوشِكُ أَنْ يَدَعَكَ إِنَّمَا هُوَ مِنَ الشَّيْطَان[1]»
هنگامي كه شکِّ تو در نماز زياد شد، به نمازت ادامه بده و به شكت اعتنا مكن؛ زيرا با اين کار اميد است كه شك از تو دست بر دارد. همانا شك از جانب شيطان است.
و در روايت ديگری، امام معصوم«سلاماللهعلیه» میفرمایند:
«لَا تُعَوِّدُوا الْخَبِيثَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ بِنَقْضِ الصَّلَاةِ فَتُطْمِعُوهُ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ خَبِيثٌ يَعْتَادُ لِمَا عُوِّدَ فَلْيَمْضِ أَحَدُكُمْ فِي الْوَهْمِ وَ لَا يُكْثِرَنَّ نَقْضَ الصَّلَاةِ فَإِنَّهُ إِذَا فَعَلَ ذَلِكَ مَرَّاتٍ لَمْ يَعُدْ إِلَيْهِ الشَّك .... إِنَّمَا يُرِيدُ الْخَبِيثُ أَنْ يُطَاعَ فَإِذَا عُصِيَ لَمْ يَعُدْ إِلَي أَحَدِكُمْ[2]»
شيطان خبيث را به شكستن نمازتان عادت ندهيد، چون او را بر اين كار حريص ميكنيد، همانا شيطان خبيث به آن چه تكرار شود، معتاد ميگردد. پس هر يك از شما به شکّش اعتنا نکند و نماز را زياد نشكند. پس اگر كسي چندين مرتبه اين گونه عمل كند، ديگر شك به سوي او باز نميگردد. همانا شيطان خبيث، مايل است كه از او اطاعت شود، پس اگر از امر او سرپيچي شود، به سوي هيچ يك از شما باز نميگردد.
و همین جا لازم است به کساني که دچار اين درد هستند، تذکر داده شود که اگر به وسواس خود بی اعتنایی نکنید، به مشکلات بدتر مبتلا ميشويد. روزي يک مادر گریهکنان همراه دخترش به نزد من آمدند، آن مادر میگفت: این دختر وقتی دستشویی میرود، حداقل چهار ساعت طول میکشد! ما باید با کتک او را بیرون بیاوریم. وقتی هم میخواهد نماز بخواند، سه چهار ساعت طول میکشد و در آخر هم نمیتواند نماز بخواند! خدا نکند کسي به این جا برسد.
حال این دختر خانم چه باید بکند؟ خیلی آسان است؛ وقتی کارش در دستشویی تمام شد، خود را در مدت یک دقیقه بشوید و از دستشویی خارج شود. اگر هم میگوید نجس است، باید بداند که اين شيطان درون اوست که میگوید پاک نشد.
کساني هم که در غسل کردن وسواسي هستند، بايد همين طور عمل کنند. وسواسی اگر غسلش بیش از پنج دقیقه طول کشيد، گناه کرده است؛ گناهش هم خيلي بزرگ است. معنا ندارد چند ساعت براي يک غسل پنج دقيقهاي معطّل شود. باور کنيد غسل ائمّهي اطهار«سلاماللهعلیهم»، غسل مراجع تقليد بيش از اين طول نميکشد.
هیچ وقت فراموش نمیکنم استاد بزرگوار ما، مرحوم آيت الله العظمی محقّق داماد«ره» نقل ميکردند: یکی از روحانیون سر حوض مدرسهی فیضیه با خودش کلنجار میرفت؛ یعنی یک مقدار وضویش را طول میداد. مؤسّس بزرگ حوزهي علمیهي قم، مرحوم آیتاللهالعظمی حاج شیخ عبد الکريم حائري«ره» اين صحنه را دیدند. جملهاي در گوشش گفتند و رفتند.
آيت الله داماد«ره» میگفتند: این فرد دیگر تا عمر داشت، براي وضو گرفتن سر حوض مدرسه ديده نشد. بعداً از او پرسیدم: حاج شيخ چه گفت؟
گفت: مرحوم حاج شیخ عبدالکريم گفت: اگر مردم این وضو را از تو یاد بگیرند و خیال کنند وضوی اسلام این است، در روز قیامت چه جوابي داري؟
و چنانکه نقل کردهاند خود مرحوم آیت الله العظمی حائری«ره» وقتي برای وضو گرفتن سر حوض میآمدند، یک مشت آب به صورت میزدند، یک مشت آب به دست راست و یک مشت آب به دست چپ و مسح سر و پاها را میکشیدند و میرفتند زیر کتابخانهی مدرسهی فیضیه و نماز میخواندند؛ یعنی وضوی ایشان یک دقیقه بیشتر طول نمیکشید. این وضوی يک مرجع تقلید است. وضويي که اسلام از ما خواسته، غير از اين نيست.
در طهارت و نجاست هم همین است. به صرف احتمال طهارت، از ما خواستهاند که بنا را بر طهارت قرار دهيم. حتّي اگر کسی با نگاه کردن به لباسش ميفهمد نجس است يا پاک، فرمودهاند: اگر ميخواهي رفع شکّ کنی، بکن، امّا حکم اسلام اين است که چنين کاري لازم نیست.
معمولاً وقتی برف يا باران بیاید براي وسواسیها و حتّي انسانهاي متعارف، راه رفتن در کوچهها سخت است. وسواسیها که نجس میدانند، براي انسانهاي متعارف هم سخت است که با ترشّحات باران و گلها نماز بخوانند، امّا مراجع تقلید هميشه مقیّد بودهاند که به مردم نشان بدهند با همین گِلها هم نماز صحيح است.
حضرت آیتالله العظمی بروجردی«ره» مقیّد بودند به طلاب بنمایانند که با این گِل کوچهها میتوان نماز خواند و نماز میخواندند. مراجع بزرگ در مدرسهی فیضیه با همین گِلها نماز میخواندند. خود من حضرت امام خميني«ره» را دیدم که مقیّد بودند با همين گِلها و ترشّحات، نماز بخوانند. حتّي براي من نقل کردند که روزي عمّامهي مرحوم مؤسّس حوزهي علميهي قم، حضرت آیت الله العظمی حائري«ره»در صحن حمّام عمومي افتاد و ايشان عمّامه را برداشتند و بر سر گذاشتند.
وسواسی هم باید همين طور باشد، بايد بی اعتنایی کند. اگر مدّتي اين طور عمل کند، مطمئن باشد که دردش درمان خواهد شد.
همهی شما میدانید، فقها در رسالهها نوشتهاند که شکِّ کثیر الشّک اعتبار ندارد؛ یعنی اگر شما يک مرتبه يا دو مرتبه در نماز مغرب بين یک و دو شکّ کردید، نمازتان باطل است. امّا اگر باز اين شکّ شما تکرار شد و به بار سوّم رسيد، ديگر به آن اعتنا نکنيد؛ معنایش این است که باید بنا را بر آن چه به نفع شماست بگذارید؛ مثلاً اگر در نماز مغرب بين دو و سه شکّ کردید، بنا را بر سه بگذاريد و نماز را تمام کنيد. اين مسأله اختلافي هم نيست؛ همهي فقها اين طور ميگويند. حتّی فقها میفرمایند: وقتی به این حالت رسید، دیگر شک در نماز دو رکعتی و چهار رکعتی فرقي ندارد، هر شکّی که باشد، چه از نظر فقهی صحیح باشد یا فاسد، نباید اعتنا کند. و این بيان فقها از روایات اهل بیت«سلاماللهعلیهم» گرفته شده است[3].
این سخن اهل بيت«سلاماللهعلیهم»، در طهارت و نجاست هم میآید. یعنی همین طور که شکّ کثیر الشّک در نماز اعتبار ندارد، شکّ کثیر الشّک در وضو و غسل و طهارت و نجاست هم اعتبار ندارد. حتّي فقها گفتهاند: قطع وسواسی حجّت نیست، چه رسد به ظنّ یا شکّ او. این جملهی «لا اعتبار بعلم الوسواسي في الطهارة و النجاسة[4]» در عروةالوثقي آمده است و بسياري از مراجع هم آن را تأييد کردهاند. زيرا يقين وسواسي، يقين نيست؛ تخيّل و توهّم است. یعنی اگر وسواسی يقين به نجاست هم داشت، يقينش حجّت نیست، چه رسد به ظنّ و شکّ او. باید ببیند عرف مردم چطور عمل میکنند؛ او هم همان طور عمل کند. زيرا ائمّهی طاهرین«سلاماللهعلیهم» فرمودند: شکّ کثیرالشّک اعتبار ندارد. بعد هم تعيين مصداق کردهاند که با سه بار شکّ پشت سر هم، کثرت شکّ تحقّق مييابد[5]. آن بزرگواران ميخواهند با بي اعتنايي، اين حالت خطرناک درمان شود. در ساير شکها هم همين طور است. اسلام این بی اعتنایی را میخواهد. باید در هر چه وسوسه دارد، حق الله باشد یا حق النّاس، کارهای عادی باشد یا کارهای عبادی، همين رويه را در پيش بگيرد. راه ایستادگی در مقابل اين حالت خطرناک، مبارزهی منفی است.
ادامه دارد...
استاد بزرگوار ما مرحوم آیت الله العظمی بروجردی«ره» ميفرمودند: من در اصفهان نزد مرحوم آیت الله العظمی میرزا ابوالمعالی کلباسي«ره» در مسجد حکیم درس میخواندم. به ایشان گفته بودند که من به وقت نماز، دیر یقین پیدا میکنم و ایشان متوجّه شدند که من در معرض آن هستم که در اين مورد وسواسی شوم. بنابراين يک روز ظهر در مسجد حکیم بعد از اتمام درس، به من گفتند: آقا حسین، اذان میگویند، برخيز و نماز بخوان.
آقای بروجردی«ره» میفرمودند: من یک مقدار صبر کردم و حرف ايشان را نشنیده گرفتم. دوباره فرمودند: آقا حسین، پا شو و بگو چهار رکعت نماز باطل به جا میآورم، قربة الیالله.
چقدر حرف خوبی است! وسواسی باید چنین باشد. اگر وسوسه در وقت دارد، وقتی مؤذّن میگوید: الله اکبر، نماز را شروع کند. اگر وسوسه در نجاست دارد، همان وقتی که دستش را زیر آب برد یا زیر شیر آب گرفت، دیگر کنار برود. اگر شک دارد يا حتّي ظنّ يا يقين دارد که هنوز نجس است، بگوید پاک است. در عرض پنج دقیقه غسل کند؛ اگر یقین پیدا نکرد، بگوید: میخواهم جنب باشم، میخواهم نجس باشم و با همان حال از حمّام بیرون بیاید، توجّه نکند و مشغول نماز شود. و خلاصه، هر کاري که مردم میکنند، او هم بکند. مطمئن باشد، یک ماه طول نمیکشد که اين درد، درمان ميشود.
روایتی از امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» است که استاد بزرگوار ما آيت الله العظمي بروجردی«ره» در بحثهاي فقهي بارها این روایت را میخواندند که امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» فرمودند:
«مَا أُبَالِي أَ بَوْلٌ أَصَابَنِي أَوْ مَاءٌ إِذَا لَمْ أَعْلَم[6]»
باکی ندارم از این که به من بول باشد یا آب، وقتی که نميدانم.
همین مقدار که نمیدانم پاک است یا نجس، يعني براي من پاک است، هر چند در واقع نجس باشد. این قاعدهی «طهارت» بسياري از امور را براي ما راحت کرده است. و همين طور قاعدهی «حل» که وقتي نمیدانيم فلان چيز حلال است یا حرام، بنا را بر حلال بودن آن بگذاريم. اسلام این قواعد را به اين دليل وضع کرده است که ما وسواسی نشويم.
یکی از بدبختیهایی که وسواسي دارد، این است که همه را جز خودش نجس میداند؛ معلوم است که اين کار شیطان است. اگر قدري دقيقتر نگاه کنيم، معنايش اين است که همه جز خودش را جهنّمی میداند؛ اتّفاقاً اگر دست از اين کار زشتش بر ندارد خودش زودتر از ديگران به جهنّم میرود. خلاصه همهي فقها میگویند: شکّاک و وسواسي باید با بی اعتنایی دست از کارهایش بردارد.
شخصي به خدمت امام صادق«سلاماللهعلیه» آمد و در مورد خوردن پنير سؤال کرد.
حضرت فهميدند که این شخص وسواسی است. پولي به غلامشان دادند و فرمودند: برو پنیر بخر و بیاور. غلام هم پنیر را آورد و حضرت از آن خوردند.
دوباره آن شخص در مورد پنیر سؤال کرد.
امام صادق«سلاماللهعلیه» فرمودند: مگر ندیدی آن را خوردم؟
گفت: ديدم امّا دوست دارم از خودتان بشنوم!
حضرت فرمودند: در مورد پنير و غير آن به تو ميگويم که هر چه که در آن حلال و حرامي بود، بر تو حلال است تا آن که مورد حرام را به طور مشخص بشناسي، در آن صورت بر تو حرام است و ترکش واجب[7].
در روايت ديگري، راوی از امام صادق«سلاماللهعلیه» ميپرسد: دماغم خون افتاده و نمیدانم به لباسهایم ریخته است يا نه.
حضرت فرمودند: قبلاً به طهارت لباست يقين داشتي و حال شک داري که نجس شده يا نه؛ پس يقينت را با شک نقض نکن.
باز ميپرسد: یابن رسول الله، آيا لازم است تفحّص کنم و ببينم لباسم نجس شده يا نه؟
امام«سلاماللهعلیه» فرمودند: لازم نیست نگاه کنی[8].
وقتي دين تا اين حد ساده گرفته است و احتمال طهارت را کافي ميداند، ديگر وسواس چه معنا دارد؟ حتّي اگر کسي با تفحّص يقين به نجاست پيدا کند، باز هم لازم نيست خود را به دردسر بياندازد.
وقتي خود اسلام اجازه داده، ديگر کاسهي داغتر از آش شدن معنا ندارد. اسلام سختگيري در اين مسائل را جايز نميداند. اسلام دین سهل و آسان گير است[9] و اگر ما به عنوان وسواس بر خودمان سخت بگیریم، این مقدّم دانستن خود بر خدا و پیامبر«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» و ائمّهی طاهرین«سلاماللهعلیهم» و مراجع تقلید است. اسلام قاعدهی طهارت دارد. اسلام میگوید: من میخواهم ساده بگيرم، نميخواهم تو در مشقّت بیافتی. تو مراعات کن حرام واقعی نخوري، دیگر شبههناک خوردن اشکالي ندارد. با «بسم الله الرّحمن الرّحیم» شبههاش را رفع کن. و حقيقتاً اگر نداند نجس است یا پاک، نداند حرام است یا حلال، با گفتن «بسم الله الرّحمن الرّحیم» میتواند شبههاش را برطرف کند.
در مورد ساير صفات رذیله هم همین طور است. انسان حسود وقتی حسادتش شعلهور ميشود، چه میکند؟ غیبت میکند، زخم زبان میزند و بالأخره عکسالعمل نشان میدهد. حال، اگر عکسالعمل نشان ندهد و با این حسادت مبارزهی منفی کند، به جای غیبت از او تعریف و تمجيد کند، به جای زخم زبان زدن در مقابلش تواضع کند، کم کم این مبارزهی منفی حسد را کمرنگ میکند و در نهايت آن را از بین میبرد.
وسواس هم مثل حسادت است. ریشهکن کردن آن مشکل است، امّا اگر به اين توصيهها، خوب عمل کند، کار آسان میشود و مهمتر از همه همين بي اعتنايي است.
پی نوشت ها:
[1]. الکافي، ج 3، ص 359؛ من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 339؛ تهذيب الأحکام، ج 2، ص 343
[2]. الکافي، ج 3، ص 358؛ تهذيب الأحکام، ج 2، ص 188
[3]. ن.ک: تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، ج 8، باب 16 از أبواب الخلل الواقع في الصلاة، صص 227 ـ 229
[4]. العروة الوثقى، ج 1، ص 151
[5]. قَالَ الصَّادِقَ«ع»: إِذَا كَانَ الرَّجُلُ مِمَّنْ يَسْهُو فِي كُلِّ ثَلَاثٍ فَهُوَ مِمَّنْ كَثُرَ عَلَيْهِ السَّهْو. (من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 339)
[6]. من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 72؛ شيخ طوسي، تهذيب الأحكام، ج 1، ص 253
[7]. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الْجُبُنِّ فَقَالَ لِي لَقَدْ سَأَلْتَنِي عَنْ طَعَامٍ يُعْجِبُنِي ثُمَّ أَعْطَى الْغُلَامَ دِرْهَماً فَقَالَ يَا غُلَامُ ابْتَعْ لَنَا جُبُنّاً وَ دَعَا بِالْغَدَاءِ فَتَغَدَّيْنَا مَعَهُ وَ أُتِيَ بِالْجُبُنِّ فَأَكَلَ وَ أَكَلْنَا مَعَهُ فَلَمَّا فَرَغْنَا مِنَ الْغَدَاءِ قُلْتُ لَهُ مَا تَقُولُ فِي الْجُبُنِّ فَقَالَ لِي أَ وَ لَمْ تَرَنِي أَكَلْتُهُ قُلْتُ بَلَى وَ لَكِنِّي أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَهُ مِنْكَ فَقَالَ سَأُخْبِرُكَ عَنِ الْجُبُنِّ وَ غَيْرِهِ كُلُّ مَا كَانَ فِيهِ حَلَالٌ وَ حَرَامٌ فَهُوَ لَكَ حَلَالٌ حَتَّى تَعْرِفَ الْحَرَامَ بِعَيْنِهِ فَتَدَعَه. (الكافي، ج6، ص 339)
[8]. عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قُلْتُ أَصَابَ ثَوْبِي دَمُ رُعَافٍ أَوْ غَيْرُهُ أَوْ شَيْءٌ مِنْ مَنِيٍّ فَعَلَّمْتُ أَثَرَهُ إِلَى أَنْ أُصِيبَ لَهُ مِنَ الْمَاءِ فَأَصَبْتُ وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ وَ نَسِيتُ أَنَّ بِثَوْبِي شَيْئاً وَ صَلَّيْتُ ثُمَّ إِنِّي ذَكَرْتُ بَعْدَ ذَلِكَ قَالَ تُعِيدُ الصَّلَاةَ وَ تَغْسِلُهُ قُلْتُ فَإِنِّي لَمْ أَكُنْ رَأَيْتُ مَوْضِعَهُ وَ عَلِمْتُ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ فَطَلَبْتُهُ فَلَمْ أَقْدِرْ عَلَيْهِ فَلَمَّا صَلَّيْتُ وَجَدْتُهُ قَالَ تَغْسِلُهُ وَ تُعِيدُ قُلْتُ فَإِنْ ظَنَنْتُ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ وَ لَمْ أَتَيَقَّنْ ذَلِكَ فَنَظَرْتُ فَلَمْ أَرَ شَيْئاً ثُمَّ صَلَّيْتُ فَرَأَيْتُ فِيهِ قَالَ تَغْسِلُهُ وَ لَا تُعِيدُ الصَّلَاةَ قُلْتُ لِمَ ذَلِكَ قَالَ لِأَنَّكَ كُنْتَ عَلَى يَقِينٍ مِنْ طَهَارَتِكَ ثُمَّ شَكَكْتَ فَلَيْسَ يَنْبَغِي لَكَ أَنْ تَنْقُضَ الْيَقِينَ بِالشَّكِّ أَبَداً قُلْتُ فَإِنِّي قَدْعَلِمْتُ أَنَّهُ قَدْأَصَابَهُ وَ لَمْ أَدْرِ أَيْنَ هُوَ فَأَغْسِلُهُ قَالَ تَغْسِلُ مِنْ ثَوْبِكَ النَّاحِيَةَe fالَّتِي تَرَى أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهَا حَتَّى تَكُونَ عَلَى يَقِينٍ مِنْ طَهَارَتِكَ قُلْتُ فَهَلْ عَلَيَّ إِنْ شَكَكْتُ فِي أَنَّهُ أَصَابَهُ شَيْءٌ أَنْ أَنْظُرَ فِيهِ قَالَ لَا وَ لَكِنَّكَ إِنَّمَا تُرِيدُ أَنْ تُذْهِبَ الشَّكَّ الَّذِي وَقَعَ فِي نَفْسِكَ قُلْتُ إِنْ رَأَيْتُهُ فِي ثَوْبِي وَ أَنَا فِي الصَّلَاةِ قَالَ تَنْقُضُ الصَّلَاةَ وَ تُعِيدُ إِذَا شَكَكْتَ فِي مَوْضِعٍ مِنْهُ ثُمَّ رَأَيْتَهُ وَ إِنْ لَمْ تَشُكَّ ثُمَّ رَأَيْتَهُ رَطْباً قَطَعْتَ الصَّلَاةَ وَ غَسَلْتَهُ ثُمَّ بَنَيْتَ عَلَى الصَّلَاةِ لِأَنَّكَ لَا تَدْرِي لَعَلَّهُ شَيْءٌ أُوقِعَ عَلَيْكَ فَلَيْسَ يَنْبَغِي أَنْ تَنْقُضَ الْيَقِينَ بِالشَّك. (تهذيبالأحكام، ج 1، ص421)
[9]. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ جَاءَتِ امْرَأَةُ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ عُثْمَانَ يَصُومُ النَّهَارَ وَ يَقُومُ اللَّيْلَ فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص مُغْضَباً يَحْمِلُ نَعْلَيْهِ حَتَّى جَاءَ إِلَى عُثْمَانَ فَوَجَدَهُ يُصَلِّي فَانْصَرَفَ عُثْمَانُ حِينَ رَأَى رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالَ لَهُ يَا عُثْمَانُ لَمْ يُرْسِلْنِي اللَّهُ تَعَالَى بِالرَّهْبَانِيَّةِ وَ لَكِنْ بَعَثَنِي بِالْحَنِيفِيَّةِ السَّهْلَةِ السَّمْحَةِ أَصُومُ وَ أُصَلِّي وَ أَلْمِسُ أَهْلِي فَمَنْ أَحَبَّ فِطْرَتِي فَلْيَسْتَنَّ بِسُنَّتِي وَ مِنْ سُنَّتِيَ النِّكَاح. (الكافي، ج 5، ص 494)
5. انتخاب الگو
نکتهي ديگري که باید وسواسی مراعات کند، انتخاب الگو است، البته الگويي که خود دچار اين مشکل نباشد. مثلاً اگر زن وسواسی است، الگوی او شوهرش باشد. اگر شوهر گفت: پاک است، بگوید: پاک است و اگر او گفت: نجس است، بگوید: نجس است. اگر دختر وسواسي است، مادرش را الگوي خود قرار دهد و هر چه اين الگو گفت، تسلیم باشد.
عرف مردم را الگوي خود قرار دهد. وسواسی باید مثل متعارف مردم باشد. هر کاری که آنان میکنند، او هم بکند. اگر کار وسواسی را یک مقدار ریشهیابی کنیم، به اين جا میرسیم که از نظر وسواسي همه جز خودش نجس هستند، نماز همه جز نماز او باطل است، همه به جز او به جهنّم میروند. در حالي که وسواسي بايد اين طور فکر کند که عمل همه صحيح است و عمل او غلط. و اوست که بايد از بقيه الگو بگیرد؛ چون وسواسی غیر متعارف است و باید متعارف شود.
در کنار نگاه به الگو، بايد از يک نفر مسألهدان هم مسائل شرعي خود را بپرسد. آدم وسواسی حق ندارد از دو نفر مسأله بپرسد. حتّی حق ندارد رساله مطالعه کند؛ از دو نفر و سه نفر پرسیدن برای او حرام است. همين که در پرسيدن از اين و آن هم وسوسه به خرج بدهد، باز کار را مشکل کرده است.
پس چه باید بکند؟ باید از یک نفر که مسألهدان است، بپرسد. در ضمن بگوید: من وسواسیام، و اگر نگوید، طور دیگري براي او مسأله گفته میشود. مثل مریضي که نزد دکتر میرود، موظّف است پزشک را از حالات خود مطّلع کند. وسواسي هم بايد وضعيت خود را براي فردي که از او مسأله میپرسد، بيان کند. بگويد: وسواسیام، غیر متعارفم. حالا اگر نميتواند بگوید: وسواسیام، بگوید: من محتاطم و ادب به خرج بدهد. معمولاً وسواسیها زیر بار گفتن اين جمله که: وسواسی هستيم، نميروند. امّا، اگر کمي دلش درد بگيرد، به دکتر ميگويد؛ هر چند، وسواس، خود و خانوادهاش را با مشکلات فراواني مواجه ساخته است، باز هم حاضر نيست بگوید: من وسواسی هستم.
6. تلقین
تلقین در زندگی نقش بسيار مؤثري دارد و مقصود ما از تلقین در این جا این است که وسواسي بايد به طور جدّ، با خود حرف بزند و بگويد که من وسواسی هستم و اين، درد بزرگی است، باید این درد را درمان کنم، باید مثل متعارف مردم باشم، باید لجبازی را کنار بگذارم، باید بی اعتنا باشم و بالاخره نبايد دنبالهروي شيطان باشم. مرتّب تکرار کند که وسواس از شیطان است، نه اسلام. خلاصه، مرتّب با زبان، اين موارد را به خود تلقين کند، چنان که در وقت عمل هم به خود تحمیل ميکند. این تحمیلها در ابتدا مشکل است، امّا با تلقین کم کم آسان میشود.
7. مراقبه
مهمتر از همهی آنچه گفته شد اين است که وسواسي باید اهل «مراقبه» باشد. علمای علم اخلاق در مورد قانون «مراقبه» بسيار پافشاری دارند. و این قانون مراقبه نه فقط برای وسواسی مفيد است، که برای درمان همهی صفات رذیله چارهساز است. اين قانون سه مرحله دارد.
در ابتدا بايد با خود، مشارطه کند؛ يعني هر روز صبح يکي از تعقیبهاي نمازش اين باشد که با خود شرط کند که امروز از شيطان درونش متابعت نکند و به وسوسههاي آن بي اعتنا باشد.
در مرحلهي بعد، در طول روز مراقب خود باشد که به شرطي که با خود کرده، وفادار بماند. از اين رو به قانون، قانون «مراقبه» میگویند، زيرا باید مراقب خود باشد، آن زماني که وسوسه به سراغ او ميآيد، عملاً بیاعتنا باشد. همان عملي را انجام دهد که مرجع تقلیدش میگوید، همان چيزي که متعارف مردم انجام ميدهند، نه آن چيزي که شیطان درونش به او دستور ميدهد. البته ممکن است در طول روز بر خلاف عهدش عمل کند، امّا توجّه داشته باشد که سريع توبه کند و نااميد نشود و از ميدان به در نرود. بار ديگر مشارطه کند، مقداري خودش را ملامت کند که چرا چنین شد؟ و تصمیم بگيرد که دوباره آن اتّفاق نيفتد و باز تا شب مراقب خود باشد.
و در مرحلهي آخر، شب هنگام، وقت خواب با خودش محاسبه کند که زمین خورده است یا نه؟ وسوسه به سراغش آمده و او را زمین زده یا نه. اگر زمین نخورده است، جدّاً خدا را شاکر باشد. به سجده برود و با پروردگار عالم حرف بزند و از او تشکّر کند. ولی اگر ديد در طول روز زمین خورده، توبه کند و نفسش را ملامت کند که چرا شکست خورده است. و بدانيد که اين محاسبه بسيار مؤثّر است. اسلام هم بسيار به آن سفارش کرده است. امام موسي كاظم«سلاماللهعلیه» ميفرمايند:
«لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اسْتَزَادَ اللَّهَ وَ إِنْ عَمِلَ سَيِّئاً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِنْهُ وَ تَابَ إِلَيْه[1]»
از ما نيست كسى كه هر روز حساب خود را نكشد. اگر كار خوب كرده است، از خدا فزونى آن را خواهد و اگر كار بد كرده است، از خدا آمرزش آن را خواهد و به سوي خداوند رجوع کند.
و هر روز اين مراحل را تکرار کند تا ـ ان شاء الله ـ به مرور زمان، اين مشکل از ريشه درمان شود. به کساني که دچار وسوسهی فکری يا عملی هستند، توصيه ميشود این درد را از خود دفع کنند. هرچند در ابتدا ممکن است خیلی اهمیّت نداشته باشد، ولی اگر به فکر چاره نباشند، خواهند ديد که مثل سرطان نابودشان ميکند. اين بيماري بسيار خطرناک است؛ دنیا و آخرت انسان را از بین میبرد و از همهی صفات رذیله بدتر است. صفات رذیله دشمنان بزرگی برای انسان هستند. فرد حسود، به قول عوام حاضر است به خاطر یک دستمال، قیصریّه را به آتش بکشد، امّا از همین حسد بدتر، وسوسه است. دنیا پرستی خیلی بد است. بعضی اوقات میرسد به آن جا که حاضر است دو ثلث جهان را نابود کند تا بر ثلث دیگر تسلّط يابد. حاضر است نسل حاضر را از ميان بر دارد به اين امید که بر نسل بعدی حکومت کند. امّا بايد با کمال صراحت گفت: وسوسه از این صفت دنیاپرستی هم بدتر است؛ دنیای انسان را از بین میبرد، چنانکه آخرت انسان را هم از بین میبرد و باعث تنفّر ديگران از انسان ميشود. شايد شما هم فراوان ديده باشيد که اطرافيان وسواسي که تنفّر عجیبی از آن شخص دارند. بچهی دو سه ساله از مادرش متنفّر است. پسری که باید بازوی پدرش باشد، آرزوي مرگ او را ميکند. افراد جامعه مخصوصاً خویشان از او تنفّر دارند. کم کم دچار عزلت و گوشهنشینی میشود. وسواسی معمولاً افسرده و کسل است و به فرمودهي امام صادق«سلاماللهعلیه»:
«إِيَّاكَ وَ الْكَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا يَمْنَعَانِكَ مِنْ حَظِّكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة[2]»
از رنجورى و افسردگى بپرهيز؛ زيرا اين دو تو را از دست يافتن به نصيبت از دنيا و آخرت، باز مىدارند.
ادامه دارد...
معلوم است کسي که سه چهار ساعت مشغول يک نماز باشد، کم کم به جايي ميرسد که دیگر نماز نمیخواند. شخصي به من ميگفت: خانمی که لیسانس دارد و از نظر سواد دینی بسیار بالاست و قبلاً معلم قرآن بوده، حالا کارش به آن جا رسیده است که نماز نمیخواند! وقتي از او پرسيديم: چرا نماز نمیخوانی؟ گفت: من نجسم و با نجاست نمیتوان نماز خواند.
و همين خانم کارش به جايي رسیده که وقت غذا خوردن باید غذا را آب بکشد، بعد آن را بخورد؛ و اين نوعي جنون است!
اگر این صفت رذیلهي اين خانم را از حسادت و ریاست طلبی و خود پرستی بدتر بدانيم، اشتباه نکردهايم. صفت رذیله هر چه باشد، خطرناک است. از اینرو است که قرآن کريم بر تهذيب نفس پافشاری دارد. در سورهی مبارکهي «شمس» بعد از یازده مرتبه قسم خوردن ـ که در قرآن بي نظير است ـ تأکید ميفرمايد:
«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها[3]»
هر كس نفس خود را پاك گردانيد، قطعاً رستگار شد و و هر كه آلودهاش ساخت، قطعاً درباخت.
رستگار کسي است که صفت رذیلهای بر وجود او حکمفرما نباشد. شقی، بدبخت و بیبهره در دنیا و آخرت کسی است که صفت رذیله بر دل او حکمفرما باشد. این فرمودهي قرآن است. بر طبق آيات قرآن کريم و روایات فراواني از اهل بيت«سلاماللهعلیهم»، خودسازي براي همه مخصوصاً جوانان امري لازم وضروري است و نبايد کسي بگذارد که صفت رذیلهای در وجودش رخنه کند؛ زيرا مانع رستگاري انسان است. اين مطلب در مورد تمام صفات رذيله صادق است، امّا بدتر از هر صفت رذیلهای، این حالت وسواسیگری است. بعضی اوقات انسان را آن چنان دچار بدبيني ميکند که زندگي را به جهنّم تبديل ميکند. این مطالب شوخي نيست؛ اتّفاقاتي است که در جامعهي ما تکرار ميشود. خانمي آمده بود و میگفت: شوهر من وضعش به جايي رسیده است که مثلاً در خانه نشستهایم غذا ميخوريم، ناگهان فرياد ميکشد. میگویم چه شده؟ چه خبر است؟ میگوید: این مرد که در کوچه سرفه کرد، رفیق تو بوده است!!
يا مرد نيم ساعت دير به خانه آمده است، خانمش شروع به متّهم کردن او مينمايد.
خدا نکند انسان دچار چنين حالاتي شود. بايد در جهت رفع اين صفات رذیله تلاش کرد؛ پير و جوان و زن و مرد هم نميشناسد. «نمیشود» و «نمیتوانم» گفتن هم حرام است. وگرنه وسواسی باید بداند که هم دنيايش جهنّم است و هم آخرتش، هر چند گمان ميکند با اين کارهايش راه به سوي بهشت ميبرد امّا باید بداند وسوسهگری کار شیطان است و مصداق اين گفتهي امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» است که فرمودند:
«اتَّخَذُوا الشَّيْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاكاً وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاكاً فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِي صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِي حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِأَعْيُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ فَرَكِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الْخَطَل[4]»
شيطان را پشتوانهي خود گرفتند و او از آنان دامها بافت، در سينههاشان جاى گرفت و در كنارشان پرورش يافت. پس آن چه مىديدند، شيطان به ايشان مىنمود، و آن چه مىگفتند سخن او بود. به راه خطاشان برد و زشت را در ديدهي آنان آراست.
و جدّاً این طور است؛ یعنی دید او دیگر دید شیطان است، گوشش گوش شیطان و زبانش سخنگوي شيطان. تخیّلها عجیب کار میکند. یک آدم ترسو وقتي به قبرستان برود، ميبيند که مرده از قبر بيرون آمده و با کفنش ایستاده و همين که فرار ميکند، مرده هم به دنبال او ميدود. و و اقعاً هم اين صحنهها را ميبيند، امّا با چشم شيطان.
بنابراين اشخاص وسواسي اوّلاً بايد بدانند که بيمار هستند و فکر علاج خود باشند و ثانياً به مواردي که در خصوص علاج اين بيماري خطرناک بيان شد، جدّاً عمل کنند تا خداوند متعال آنان را شفا عنايت فرمايد.
پی نوشت ها:
[1]. الكافي، ج 2، ص 453
[2]. الکافي، ج 5، ص 85
[3]. شمس/9- 10
[4]. نهج البلاغة، خطبهی 7، ص 53
فصل دوّم: احکام و استفتائات وسواس
احکام وسواس
مسئله 1: يكى از مهلكات كه مفاسدى بر آن مترتّب مىشود و غالباً گناهانى را در بر دارد، وسواس است، و چون وسوسه براى وسواسى يك رذيله است از نظر ما حرام و مبارزه با آن از اوجب واجبات است، و فرقى نيست كه در طهارت و نجاست باشد يا در عبادات، در اعتقادات باشد يا در اعمال، در حقّ اللَّه باشد يا در حقّ النّاس، در كارهاى عبادى باشد يا در كارهاى اجتماعى.
و خلاصه كلام اينكه حالت افراطگرى و وسواسى در هر چه باشد، حرام و بايد با آن مبارزه شود تا ريشهكن شود، و علامت آن اين است كه زياد شك كند و يا زود يقين كند و از متعارف مردم در شك و يقين بيرون باشد، و همين مقدار كه از حالت متوسّط كه در ميان مردم در كارها متعارف است بيرون رفت و حالت افراط يا تفريط در كارها پيدا كرد، وسواسى است و بايد دست از آن حالت بر دارد، و بر طبق آن حالت عمل نكند.
مسئله 2: براى رفع اين رذيله چارهاى نيست جز بىاعتنايى به شك بلكه به يقين، و عمل كردن به آنچه بر نفع اوست و به آنچه متعارف ميان مردم است.
مثلاً وسواسى در طهارت و نجاست اگر شك كرد بلكه يقين كرد كه از زمين متنجّس يا از عين نجس به او ترشح شده است، اعتنا نكند، و وسواسى در نماز اگر شك يا يقين كرد كلمهاى را غلط گفته و يا چيزى را كم يا زياد كرده است، اعتنا نكند، و وسواسى در حقّ النّاس اگر شك كرد كه مديون كسى است يا دين خود را ادا نكرده است، اعتنا نكند و وسواسى در كارهاى اجتماعى اگر نمىتواند تصميم بگيرد، فوراً يك طرف را انتخاب كند و به شك خود بلكه به يقين خود عمل نكند.
مسئله 3: متنجّس براى افراد وسواسى متنجّس نيست، بنابراين مثل گِلها و آبهاى در كوچه و برفهاى چند روز مانده در كوچهها، گرچه يقين داشته باشد كه برخورد با نجاست نموده است، براى او پاك است و مىتواند با همان گِلها و با همان كفشها كه به مستراح رفته است به مسجد برود، و با همان گِلها كه ترشح به لباس يا بدن او كرده است نماز بخواند، و با افراد لاابالى در طهارت و نجاست، گرچه يقين داشته باشد كه آنها نجس هستند، معاشرت كند و از غذاهاى آنها بخورد و حرام است كه بعداً دست و دهان خود را آب بكشد.
مسئله 4 :براى وسواسى حرام است در چيزهايى كه وسوسه او مربوط به آنها است دقت نمايد، بلكه لازم است بدون فكر و بدون تجسّس و بدون تفحّص عمل كند، و به عبارت ديگر چنانكه گفته شد با بىاعتنايى كامل برخورد با اين چيزها كند تا به گفته امام صادق«سلام الله علیه» شيطان دست از او بردارد.
استفتائات وسواس
سؤال1: به چه کسی وسواسي گفته میشود؟ و شاخصهي وسواسيگري چيست؟
° کسي که در کارهاي عبادي يا غير عبادي حتي در امور اجتماعي و فردي خارج از حدّ اعتدال و متعارف باشد، وسواسي است و آن يک حالت خطرناکي است که از تسلّط قوه خيال بر انسان پيدا ميشود و به جاي اينکه عقل او را استخدام کند، قوه خيال او را استخدام ميکند و وقتي چنين شد شيطان مسلّط بر او ميشود و به واسطه آن حالت، او را نابود ميکند و دنيا و آخرت او را تباه ميکند. لذا عقلاً و شرعاً لازم است با بيتفاوتي و نشنيدن حرف شيطان و پشت کردن به وسوسهها و تخيّلها و توهّمها آن حالت را نابود کند و هرچه او را رنج ميدهد، راجع به همان بيتفاوت باشد و اين است داروي منحصر به فرد وسواس.
سؤال2: حكم حضرتعالي در مورد وسواسي چيست؟
° کار او حرام است و بايد اعمال را به طور متعارف و آن طور که عموم مردم انجام ميدهند، انجام دهد.
سؤال3: آيا اصلاً از نظر شرع، احتياط در نجاست و طهارت، مطلوب است؟
° کار وسواسي راجع به هرچه باشد حتّي حقّ النّاس مطلوب نيست؛ بلکه حرام است.
سؤال4: ملاک در تشخيص صدق عنوان وسواس چيست؟
° ملاک در صدق عنوان وسواسي بر کسي، عرف است. هرچند اگر کسي بيش از سه بار در مسألهاي شک کرد، وسواسي محسوب شده و بايد به احکام وسواس عمل نمايد.
سؤال5: آيا اعمال وسواسی (اعمّ از عبادي و غير آن) صحيح است و اعاده لازم ندارد؟
° کار او حرام است و بايد پرهيز کند.
سؤال6: آيا حرمت وسواس منحصر در احکام عبادي است؟
° وسواس در هر عملي، اعمّ از امور اعتقادي و اخلاقي و احکام عبادات و معاملات و امور فردي و اجتماعي، حقّالله و حقّالناس، حرام است.
سؤال7: همسرم دچار وسواس شده و هرچه به او تذکّر میدهم میگويد نمیتوانم مانند بقيه عمل کنم، راه علاجش چيست؟
° بايد بگويد ميتوانم و راه فقط بياعتنائي و مثل ديگران بودن است و الّا بدبختي دنيا و آخرت دارد.
سؤال8: آیا اهل کتاب ذاتاً محکوم به طهارت هستند یا نجاست؟
° طاهر هستند.
سؤال9: در محلّهای زندگی میکنم که اکثريّت آنها اهل کتاب هستند. حال آيا در معاشرت با اهالي لازم است از دين و مذهبشان سوال کنم؟
° لازم نيست.
سؤال10: شکّ، ظنّ و یقین وسواسی تا چه حد معتبر است؟ آیا در صورت یقین به متعارف بودن آن، باز هم بیاعتبار است؟
° شکّ و ظنّ وسواسي اعتبار ندارد و چون يقين او هم تخيّلي بيش نيست، اعتبار ندارد و بايد به شکّ و ظنّ و يقين خود اعتنا نکند.
سؤال11: اگر کسي بعد از جنابت، بول و استبراء نکند و غسل نمايد و بعد از آن مايعي از او خارج شود، آيا آن مايع نجس است؟ و آيا نياز به تجديد غسل دارد؟ در پاسخ اين دو سؤال آيا فرقي ميکند چقدر وقت بعد از جنابت، آن مايع خارج شود يا خير؟
° اگر مدّت کمي از جنابت او گذشته باشد، مثلاً ده دقيقه، آن مايع پاک است و غسل او صحيح بوده و غسل ديگري لازم ندارد. و همچنين است اگر بول کرد و استبراء نکرد و مدّت کمي از بول گذشت و مايع بيرون آمد، آن مايع پاک است و اگر وضو گرفته يا غسل کرده است به واسطه مايع باطل نميشود.
سؤال12: کسي که در اثر بيماري قادر به نگهداري بول خود نيست و مرتباً لباس و بدن او نجس ميشود و نيز وضوي او باطل ميگردد، براي خواندن نمازهاي يوميّه چه وظيفهاي دارد؟ اگر در وسط يک نماز يا بين دو نماز (مثلاً ظهر و عصر) اين حالت براي او پيش آمد چه بايد بکند؟
° وضو بگيرد و با همان وضو نماز بخواند و اگر قبل از نماز يا بين نماز و يا بين دو نماز بول بيرون آمد، نجس است ولي اشکال ندارد و نماز او اعاده ندارد، گرچه به واسطهي آن بول بدن او و لباس او نجس شده است و وضوي او باطل شده است.
سؤال13: کسي که در اثر بيماري قادر به نگهداري باد معده خود نيست و مرتباً وضوي او باطل ميگردد، براي خواندن نمازهاي يوميّه چه وظيفهاي دارد؟ اگر در وسط نماز يا بين دو نماز (مثلاً ظهر و عصر) اين حالت براي او پيش آمد چه بايد بکند؟
° نظير بول است و مسأله آن گفته شد.
ادامه دارد...
سؤال14: برای تطهير آب نجس، آيا مخلوط شدن با آب کر، باران يا جاری شرط است؟ و يا صرف اتّصال كافي است؟
° صرف اتّصال کفايت ميکند.
سؤال15: اگر سگی از ظرفی که آبش کر بوده خورد و بعد از خوردن مقدار آن کمتر از کر شده ولی نمی دانيم حين اتصال دهان سگ، آب کر بوده يا نه. آيا آن آب نجس شده است ؟
° کر بوده است و الان هم نجس نيست.
سؤال16: ويلائی بيرون شهر اجاره کردهايم که در آنجا آب لولهکشی وجود ندارد ولی صاحب آن ادّعا میکند که آب لوله به منبع کر وصل است آيا قول او قابل قبول است؟
° گفتۀ او حجّت است.
سؤال17: آيا براي تطهير ميتوان از آبي كه در مضاف بودن آن شك داريم استفاده كنيم؟
° اشکال ندارد.
سؤال18: آيا آسفالت، سیمان، چوب، آجر، موزائيک و فلزاتی که با آن کف زمين را مفروش میکنند پاک کننده کف پا و کفش هستند؟
° بلي پاک کننده هستند.
سؤال19: آيا زمين، پاک کننده لاستيک وسائل نقليه مانند اتومبيل، ويلچر و... میباشد؟
° پاک کننده است.
سؤال20: پشهای را در حال گزيدن دستم کشتم، نمیدانم خونی که از او خارج شده از او بوده يا از من، وظيفه چيست؟
° پاک است.
سؤال21: حكم طهارت شخصی كه شهادتين گفته، ولی میدانم که قلباً اعتقادی به اسلام ندارد ـ البته عملی که منافی با اظهار شهادتين باشد از او سر نزده ـ چيست؟
° پاک است.
سؤال22: «وَذي» ، «مَذي» و «مَني» چه خصوصيّاتي داشته و فرق آنها با يكديگر چيست؟ و آيا «مذي» و «وذي» نجس است؟
° غير از مني و بول هر آبي که از مرد يا زن بيرون بيايد پاک است و موجب فساد وضو و غسل نيست. و اگر شک داشته باشد و يا مظنّه داشته باشد که بول است يا مني، باز پاک است. و براي وسواسي اگر يقين داشته باشد باز پاک است. زيرا يقين او يقين نيست.
سؤال23: لکّهای را در لباسم ديدم ولی نمیدانم بول است يا منی، حکم آن چيست؟
° پاک است و جنب هم نيستيد.
سؤال24: آيا در مورد فرآوردههایِ حيوانی که نمیدانيم از داخل كشور است يا خارج، وظيفهي تحقيق داريم؟
° اگر از دست مسلمان و يا از بازار مسلمانها بهدست آورده باشد، پاک است و وظيفه تحقيق هم نيست.
سؤال25: پس از بيدار شدن در لباس زير خود، بوی منی احساس و لکّه زرد رنگی مشاهده نمودم، آيا میتوان حکم به نجاست لباس و بدن کرد؟
° پاک است و جنب نيز نيستيد.
ادامه دارد...
سؤال26: ساق پايم زخم شده و عين خون را زائل نمودم ولي قبل از شستشو پوششی روي آن به وجود آمد، آيا برای تطهير، از بين بردن اين پوشش لازم است يا خير؟
[="]°[="] لازم نيست.
سؤال27: دهان شخصی زخم است، بهطوري که هنگام صرف غذا، خون با آن مخلوط ميشود. آيا خوردن اين غذا جايز است؟ لطفاً روش تطهير آن غذا را بيان فرمائيد؟
° خوردن آن غذا جائز است و آن غذا پاک هم ميباشد.
سؤال28: بعد از کشيدن دندان تا چند روز در محلِّ آن خون وجود دارد، آيا دهان و غذائی که میخورم نجس میشود؟
° پاک است.
سؤال29: پس از تطهير ـ بهدليلِ بلندی ناخن دستم ـ شک کردم چيزی که زير ناخن من است عين نجاست است يا نه، وظيفهام چيست؟
° ناخن پاک است و بايد به اين گونه شکها اعتنا نکنيد. بلکه به اين گونه مظنّهها و يقينها که تخيّلي بيش نيست، اعتنا نکنيد.
سؤال30: اگر پس از تطهير لباس، رنگ و اثر نجاست باقي مانده باشد، آيا ميتوان حكم به طهارت لباس كرد؟
° پاک است.
سؤال31: در رسالهي توضيح المسائل خواندم: «کسی که استبراء نکرده يا نميداند استبراء کرده يا نه و رطوبتی ببيند و شک کند پاک است يا نه، اگر به جهتی ـ مانند گذشتِ مدّتی از بول کردنش ـ يقين کند بول در مجرا نمانده، پاک میباشد و وضو را هم باطل نمیکند.» حال بيان فرمائيد مدّت مذکور چه مقدار است؟
° تقريباً ده دقيقه کفايت ميکند.
سؤال32: اگر از شخصي پس از استبراء قطراتي خارج شد چه وظيفهاي دارد؟
° پاک است مگر يقين کند بول است و وسواسي هم نباشد.
سؤال33: اگر شخصي بعد از خروج مني، بول نمود و استبراء نكرد و رطوبتي از او خارج شد كه نميداند چيست چه وظيفهاي دارد؟
° اگر فوراً باشد نجس است ولي غسل ندارد و اگر مثلاً بعد از ده دقيقه باشد پاک است و غسل ندارد.
سؤال34: پای من که تماماً خيس بود زخم شد، آيا همه پايم نجس میشود؟
° فقط جاي خون نجس است.
سؤال35: اگر حشرهای مانند مگس روی نجاستی بنشیند و بعد روی بدن یا لباس (مرطوب یا خشک) بنشیند، آیا میتوان حکم به نجاست بدن و لباس نمود؟
° پاک است.
سؤال36: آيا بخار باعث سرايت نجاست ميشود؟
° بخار نجس و متنجّس پاک است و اگر مبدّل به آب شد آن آب پاک است؛ گرچه بخار مثلاً از بول باشد.
سؤال37: اگر لباس زير با خون يا بول نجس شود، آيا بررسی جهت سرايت آن از لباس زير به ديگر لباسها لازم است؟
° لازم نيست.
سؤال38: با توجّه به لزوم طهارت مساجد و اماکن متبرّکه، آيا ورود اهل کتاب و کفّار به اين اماکن (مانند حرم اهل بيت«سلام الله علیهم» و مساجد و امامزادهها) جايز است؟
° مساجد و کليّه اماکن متبرّکه با آن کثرت رفت و آمدِ حتّي افراد لاابالي در طهارت و نجاست و حتّي کفّار، پاک هستند و تفحّص لازم نيست. بلکه جائز نيست. و همچنين راجع به افرادي که تنظيف آن جا را ميکنند، گرچه لاابالي باشند و گرچه عقيده به طهارت و نجاست تشيّع نداشته باشند، آن اماکن متبرّکه پاک است و تفحّص لازم نيست، بلکه جائز نيست.
سؤال39: آيا رساندن دست خيس به مكانها و لوازم خصوصي اهل کتاب و كفّار، موجب نجاست دست می شود؟
° موجب نجاست نميشود، مگر بدانيم آن مکانها يا اثاثيهها نجس هستند.
سؤال40: زخم شدن دستم را فراموش کردم و آن را بدون التفات شسته و با حوله خشک کردم. ولی بعد ديگر خونی نديدم، آيا دستم پاک شده؟
° دست و حوله پاک است و اگر وضو هم گرفته و غسل کردهايد، صحيح است.
سؤال41: در روستای ما حيوانات و پرندگان حرام گوشت (مانند سگ و كلاغ) بسيار وجود دارند، آيا هنگامی که برف و باران در کوچهها يا صحنهای منازل میبارد، آبهائی که به بدن يا لباس اصابت میکند نجس است؟
° پاک است.
سؤال42: آيا چيزهايي كه از بدن انسان خارج ميشود (مانند چرک و عفونت، استفراغ و آب کيسه جنين و ...) نجس است؟
° پاک است.
سؤال43: اگر در كيسهي آرد فضلهي موشي پيدا شد، آيا جستجوي بيشتر لازم است؟
° لازم نيست.
سؤال44: در منزل کسی که بچّه کوچک دارد با پای خيس راه رفتم، آيا بايد از نجاست و طهارت منزلش سؤال نمايم؟
° لازم نيست؛ بلکه جائز نيست.
سؤال45: اگر بدن، لباس و يا ... افرادی نجس شود که با آنها معاشرت و ارتباط زياد داريم و يا حتّي لوازم مشترک داریم، آيا با اين فرض هم لازم نيست به آنها اطلاع دهيم؟
° لازم نيست.
سؤال46: اگر باعث نجس شدن شخصي و يا متعلّقاتش شوم، آيا بايد به او اطلاع دهم؟ اگر مدّتي از آن گذشته باشد چطور؟
° لازم نيست.
سؤال47: در هتلها مسلمان و غير مسلمان اقامت میکنند، آيا تحويل اطاقی که قبلاً غير مسلمان از آن استفاده میکرده به مسلمان جايز است؟ و يا اينكه اطلاع دادن به او کفايت میکند؟
° جائز است و لازم نيست اطلاع بدهد.
سؤال48: معاشرت با افراد لااباليِ نسبت به طهارت و نجاست چه حکمی دارد؟ آيا میتوان از غذای آنها استفاده کرد؟
° تفحّص لازم نيست و معاشرت با آنها اشکال ندارد.
سؤال49: آيا لازم است چاه توالت و چاه آشپزخانه به جهت وارد نشدن ذرات غذا، برنج و نان به چاه توالت، جدا باشد؟
° لازم نيست.
سؤال50: بنده در تطهير محلِّ بول و غائط شک میکنم و خانواده من را وسواسي میدانند ، وظيفهام چيست؟
° شما وسواسي هستيد و بايد حرف آن ها را بشنويد و تطهير شما بيش از پنج دقيقه نباشد.
سؤال51: آيا برای درمان شخص وسواسي ميتوان گفت وظيفهای در قبال نجاسات ندارد و چيزی برای او نجس نيست؟ و يا حتّي در مورد اشياء نجس به او دروغ گفت؟
° اگر متنجّس را نجس نداند، خوب ميشود و لازم نيست از عين نجس هم اجتناب نکند. اگر از عين نجس پرهيز کند و از متنجّسات پرهيز نکند خوب ميشود و بايد اين کار را بکند.
سؤال52: آيا گفتهي وسواسی در مورد نجس يا پاك بودنِ چيزی، مورد قبول است؟
° مورد قبول نيست.
سؤال53: آیا هوا با توجّه به داشتن جرم نجس میشود؟
° نجس نميشود و اين سؤال هم سؤال وسواسيها است.
سؤال54: لباس نجسی را روی زمين گذاشتم به طوري كه کمی زمين مرطوب شد، پس از گذشت مدّتي بچّه دست خود را روی همان قسمت گذاشته و به جاهاي ديگر زد. آيا تمام فرش و ديوار و ... نجس است؟
° هيچ جائي نجس نشده است.
سؤال55: درهنگام تخلّی احساس میکنم ذرات بول به لباس و بدنم میپاشد لذا هر بار بدن و لباسم را آب میکشم، آيا اين کار صحيح است؟
° اين کار حرام است و بايد بدانيد تخيّلي بيش نيست و بايد اعتنا نکنيد.
سؤال56: با توجّه به اينکه اقشار مختلف جامعه (اعمِّ از لاابالي و غيره) به پول دست ميزنند، لازم است نسبت به آن احتیاط شود؟
° لازم نيست.
سؤال57: تماس دست با اسکناس کاغذي و يا سکّههائي که در بين مردم ردّ و بدل ميشود، در صور زير چه حکمي دارد:
الف) اگر دست انسان مرطوب باشد؟
ب) اگر آن سکّه يا اسکناس تر باشد؟
ج) آيا ميتوان براي اجتناب از نجاست احتمالي آن، با دستکش پول را استفاده کرد يا آن را در پلاستيک جداگانه قرار داد؟
د) در وقت تماس پول با اشياء ديگر، آيا نجاست آن به چيز ديگر مثل کتاب، کيف و ... نيز منتقل ميشود؟
ه) راه اطمينان از پاک بودن پولهاي رايج اعم از اسکناس و سکّه چيست؟
° پولها پاک است و اينگونه فکرها و کارها مربوط به اين وسوسه است و جايز نيست.
سؤال58: با توجّه به اینکه غذای بعضی رستورانها يا فراوردههای دامی پاک نيستند، آیا وظيفهي من تحقیق و بررسی است؟
° اگر مسلمان است، تحقيق لازم نيست گرچه مسلمان لاابالي هم باشد.
سؤال59: در روزهای بارانی به دليل رفت و آمد مردم، اكثر کوچه و خيابانها نجس میشود، در چنين مواقعي بايد چه كنم؟
° کوچهها، خيابانها، دستشوئيها، بازارها، همه و همه محکوم به طهارت است و تفحّص لازم نيست؛ بلکه جائز نيست. و اجتناب لازم نيست بلکه اگر موجب اختلال در کارهاي عبادي يا غير عبادي شود، جائز نيست.
سؤال60: آيا رعايت نشدنِ طهارت و نجاست در مسجدالحرام و ... عذر برای عدم شركت در مراسم حج میباشد؟
° بايد آن جا را پاک بداند و نجس دانستن آن جا حرام است و تفحّص جائز نيست و گفتگو در اين باره جائز نيست.
سؤال61: وقتی دست خود را به اشيائی که سرد هستند میگذارم مقداری بخار میکند، آيا به وسيله اين بخار نجاست از شيء خشک سرايت میکند؟
° نميکند.
سؤال62: آيا میتوان با یهود و نصارى در صورتی که دست آنها خيس باشد، دست داد؟
° اشکال ندارد.
سؤال63: خون و مردار و فضله حیواناتی نظیر مگس و پشه و... پاک است یا نجس؟
° پاک است.
سؤال64: آیا كفش و کمربند و لباس چرم ساخت کشورهای غیر مسلمان پاک است یا نجس؟ اگر آن لباس را از کشور اسلامی مثل عربستان خریده باشیم تفاوتی در مسئله میکند؟
° پاک است- تفاوتی ندارد.
سؤال65: رطوبت و ترشّحاتی كه از زن یا مرد خارج می شود و علامات منی ندارد، پاک است یا نجس؟ اگر این ترشّحات به هنگام تحریک جنسی خارج شود، تفاوتی میکند؟
° مطلقاً پاک است و غسل هم ندارد.
سؤال66: آيا چرك و يا آبى كه پس از تركيدن جوش صورت، از آن خارج مىشود نجس است يا خير؟
° پاک است.
سؤال67: آيا الكل سفيد که براى تزريق استفاده میشود، نجس مىباشد يا خير؟
° پاک است.
سؤال68: اگر در ظرف غذايى بعد از پخته شدن متوجّه فضله موش گرديم، آيا پارچهاى كه براى دم كردن روى ظرف استفاده شده، نجس است؟
° پاک است.
سؤال69: آيا خونى كه بعد از ذبح كردن حيوان در گوشت موجود است، پاك است يا نجس؟
° پاک است.
سؤال70: آيا فضلهی طوطى و خرگوش و سنجاب پاك است؟
° فضله طوطی پاک است، ولی فضله خرگوش یا سنجاب نجس است.
سؤال71: آیا فضلهی کلاغ، گنجشک و سایر پرندگان نجس است؟
° پاک است.
سؤال72: حکم بخار آب نجسي که مجدّداً بر روي ديوار تقطير ميشود چيست؟
° پاک است.
سؤال73: اگرکسی روی زمین پر برفی زمین بخورد، آيا لباس و بدن او نجس میشود؟ اگر این اتفاق در اروپا و در مکانهايی که سگها زیاد رفت و آمد میکنند، بیفتد پاسخ چیست؟
° در هر دو صورت نجس نمیشود.
سؤال74: موی سگ اگر در لباس و فضای منزل باشد، آن لباس و فضا نجس میشود؟
° تا خشک باشد سرایت نمیکند.
سؤال75: آيا ادرار بچّهي شيرخوار نجس است؟ اگر نجس است، لباسی که بهواسطهي آن نجس میشود با چند بار شستن پاک میشود؟
° اگر آب قليل باشد، با دوبار پاک ميشود. ولي با آب لولهکشي و کر و جاري با يک بار شستن کفايت ميکند و فشار هم لازم نيست.
سؤال76: آيا کف دستشوئي نجس است؟
° اگر عين نجاست رفع شده است، پاک است.
سؤال77: آيا بخارى كه از آب نجس بلند شده است، پاک است؟ چنانچه این بخار با پارچه یا چیز دیگری ملاقات کند، آن چیز را نجس میکند؟
° پاک است و نجس نمیکند.
سؤال78: آيا قسمت کَنده شدهی پوست لب و بدن، اگر كوچك يا بزرگ باشد يا اگر با درد يا بدون درد باشد؛ نجس است؟
° پاک است.
سؤال79: آبی که در موقع کشيدن سيفون توالت به بيرون تراوش ميکند پاک است يا خير؟
° پاک است.
سؤال80: آيا اگر در موقع شستن لباس نجس در ماشين لباسشويی آبی به بيرون بريزد و جاری شود، پاک است؟
° پاک است.
سؤال81: فضولات پرندگان (حرام گوشت – يا حلال گوشت – گوشتخوار يا غير گوشت خوار – دارای چنگال يا بدون چنگال) پاک است يا نجس؟
° پاک است.
سؤال82: آيا زردی به جا مانده از لکّه بر روی لباسها که بعد از شستشو باقی مانده نجس است يا خير؟ لکّههای بعد از حيض که بعد از شستشو بر روی لباس میماند چطور؟
° پاک است.
سؤال83: آيا لباس نجس شده با بول با يک بار شستشو در ماشين لباسشويی پاک ميشود يا بايد دو بار شست؟ اگر بايد دو بار شست، آيا بين دو شستشو بايد لباس فشار داده شود تا آب خارج شود؟
° یک بار کفایت میکند.
سؤال84: آيا دندان پر شده در دهان جسم خارجى محسوب مىشود و اگر كسى با داشتن دندان پر شده دندان ديگر را بكشد، بايد با آب جارى دهان را پاک كند يا خير؟ و اگر بچه باشد و نشود اين كار را كرد يا بزرگسال باشد و نداند، حكم چيست؟
° احتیاج به شستن دهان نیست.
سؤال85: خونى که پس از کشيدن دندان در محل آن باقى مىماند و روى دستمال اثر مىگذارد ولى آب دهان را رنگين نمىکند چه حکمى دارد؟ آيا غذا خوردن در اين صورت اشکال دارد؟ يا ظرفى که با آن غذا مىخوريم نجس مىشود؟
° دهان را نجس نمیکند و غذا خوردن اشکال ندارد.
سؤال86: آيا عرق جنب، نجس است؟ در غير اين صورت آيا مىشود با لباسى که با عرق جنب آلوده است مىشود نماز خواند؟
° پاک است از حلال باشد یا از حرام، ولي با بدن يا لباسي که عرق جنب از حرام در آن موجود باشد، نبايد نماز خواند.
سؤال87: اگر لباسهاى پاك با لباسهاى نجس با هم در يك آب شسته شوند، لباسهاى پاك هم نجس مىشوند؟
° لباسها همگی پاک میشوند.
سؤال88: اگر پارچه یا لحافی روی زمین نجس گذاشته شود و بعد آن پارچه یا لحاف نم كشيده و سنگين شده باشد، آيا نجس است؟
° پاک است.
سؤال89: ديوار دستشويى و توالت که نم كشيده و مرطوب باشد، آيا نجس است؟
° پاک است.
سؤال90: آيا از آبى كه مردار در آن است مىشود براى تطهير يا آشاميدن یا وضو استفاده كرد؟
° اگر کر یا جاری باشد، اشکال ندارد.
سؤال91: آيا غذاها يا مايعاتى مانند سركه كه به طور طبيعى مقدار دو يا سه درصد از آن را الكل تشكيل مىدهد، نجس است؟
° پاک است.
سؤال92: آيا مىتوان از طعام اهل كتاب مانند يهود و نصارى استفاده كرد؟
° اشکال ندارد.
سؤال93: حکم طهارت و نجاست زرتشتيها چیست؟
° پاک میباشند.
سؤال94: مسلمانی كه عمداً نماز نمىخواند و تاركالصّلاة است ولى منكر نماز نيست، آيا كافر و نجس است؟ اگر چنین شخصی منکر نماز هم باشد چه حکمی دارد؟
° تارک الصّلوة پاک است، ولی منکر نماز اگر جدّی باشد، نجس است.
سؤال95: غذايى كه گربه به آن دهان زده نجس است؟
° پاک است.
سؤال96: حکم طهارت یا نجاست چيزهايى مانند كاپشن، کیف، کمربند، كفش و... كه از كشورهاى غير مسلمان مىآورند و در آنها پوست و چرم حيوانات بهكار رفته باشد چیست؟
° پاک است.
سؤال97: کسانیکه مسلمان شناسنامهای هستند و تارک نماز یا سایر عبادات میباشند و نیز کسانی که شبههي اعتقادی دارند و یا عمداً شبهه وارد میکنند، پاک هستند؟
° پاک میباشند.
سؤال98: آبى که از شستن لباس نجس مىريزد يا ترشح مىكند پاك است؟
° اگر عین نجاست را نداشته باشد، غساله[1]آن پاک است؛ گرچه با آب قليل باشد.
سؤال99: اگر فضله موش در آب برنج که خیس کردهاند، پیدا شود آیا آن ظرف و برنج نجس است؟ اگر نجس است قابل پاک شدن میباشد؟
° ظروف و برنجها نجس است و اگر آن برنج ها را در آب کر یا جاری مدتی نگاه بدارند، پاک میشود. ولي اگر آب نجس نفوذ در آنها نکرده باشد، به مجرّد تسلّط آب پاک بر آنها پاک ميشود.
سؤال100: اگر كشمش و خرما در آب جوشانده شوند، يا آنها را سرخ كنند، نجس مىشوند؟ خوردن آنها چه حكمى دارد؟
° نجس نمیشود و خوردن آنها اشکال ندارد.
پی نوشت:
[1]. غساله آبي است كه معمولاً هنگام شستن و بعد از شستن از چيزي كه شسته ميشود، خود يا با فشارخارج ميگردد
سؤال101: رطوبت اشیاء چه مقدار که باشد در تلاقی با نجس، نجس میشوند؟
° به اندازهای که خیس کند.
سؤال102: اگر کسی وسایلی که مربوط به دیگران است را عمداً یا سهواً نجس كند، آيا بايد به آنها بگويد؟
° لازم نیست.
سؤال103: آيا اگر مهمانى يكى از اثاثيههاى ميزبانش را نجس كند، مطّلع كردن ميزبان واجب است؟
° لازم نیست.
سؤال104: آبى كه از ماشينهاى حمل زباله شهرى در خيابان مىريزد و گاهى بر اثر شدّت باد به لباس مردم پاشيده مىشود، محكوم به طهارت است يا نجاست؟
° محکوم به طهارت است.
سؤال105: رفت و آمدهاى خانوادگى با اشخاصى كه به طهارت و نجاست در خوردن و آشاميدن و مانند آن اهميّت نمىدهند، چه حكمى دارد؟
° اشکال ندارد.
سؤال106: اگر در خارج از کشور فروشندهي غیر مسلمان مواد غذائی بگوید: گوشت یا مرغ او ذبح شرعی دارد، میتوان به قول او اعتماد نمود؟
° اگر لاابالی نباشد، گفتهي او حجّت است.
سؤال107: اگر حیوانات حرام گوشت به ذبح شرعی کشته شده باشند، پاک هستند؟
° پاک هستند، ولی خوردن آنها حرام است.
سؤال108: اگر انسان ببیند کسی با لباس نجس نماز می خواند، موظّف است به او بگوید؟
° لازم نیست.
سؤال109: اگر تکرار اعمال وضو، غسل، نماز و سایر عبادات به حدّ وسواس برسد، صرف تکرار عمل، حرام است یا خیر؟
° تکرار او حرام است.
سؤال110: منزل ما از نظر طهارت مشکل دارد؛ فرشها، دربها، دیوارهای اطاقها، پنجرهها، پردهها، بخاری، کتابها، رختخوابها و خلاصه تمام زندگی ما نجس است. گفتم نامهای برای شما بنویسم تا بلکه در مورد من فتوای خاصّی بدهید و اینجا من را از معافیّت مخصوصی در مورد چیزهایی که تا به حال نجس شده، برخوردار سازید.
° بايد همه جاي منزل را پاک بدانيد و عمل شما بايد در آن منزل، عمل پاک بودن منزل باشد.
سؤال111: پدر و مادر اينجانب احکام طهارت و نجاسات را به طور کامل نميدانند. و من از برخي بي مبالاتيهاي آنان بسيار رنج ميبرم. و گاهي تذکّر هم ميدهم، ولي آنان ميگويند من در اشتباهم و اينها مثلاّ پاک است. وظيفۀ من در مورد تطهير منزل و لوازمي که از آن استفاده ميشود، چيست؟
° پدر و مادر شما پاک هستند و اثاثيه خانه پاک است و شما وسواسي هستيد، بايد اصلاح شويد.
سؤال112: تکلیف من در موارد زیر چیست؟
الف: گاهی زمینی نجس میشود، بعداً به واسطهي بارش برف یا باران و خیس شدن زمين، عبور مردم و وسایل نقلیه از روی آن و رفتن به اماکن مختلف(مسجد، حرم، نانوایی، داخل اتوبوس، مدرسه، بازار و ...) نجاست را به همه جا منتقل میکنند. به همین جهت همهي این اماکن را نجس میدانم، همان طور که گرد و خاکهای آن خیابانها و مکانها را نیز نجس میدانم.
ب: هر گاه توالت میروم با این که در موقع بول کردن بسیار مواظب هستم تا بول به من ترشح نکند، باز هم قطع پیدا میکنم که بول به شلوار و پایم ترشح کرده است؛ لذا توالت رفتن برایم بسیار مشکل شده است و تا آن موضع را آب نکشم، راحت نمیشوم.
ج: در بعضی مواقع پشت و جاهای دیگر دستم به لبهي میز و یا لبهي کتاب و یا چیزهای زبر برخورد میکند و بدون این که دستم زخم شود یا خونی بیرون بیاید، از گوشه و کنار ناخنها و جاهای دیگر دستم چیزی با احساس کمی درد جدا میشود و یا روی انگشتهای دستم پوستهای مختصری وجود دارد که با فرو بردن دست به داخل جیب و یا تماس با چیز دیگر، با احساس کمی درد از دستم جدا میشود. تکلیفم در این موارد چیست؟
° آن چه نوشتهايد و نظاير آن را بايد پاک بدانيد و فکرش را بايد نکنيد و بايد تا فکر اين گونه مطالب براي شما جلو ميآيد، خود را منصرف کنيد.
سؤال113: زنی هستم با تحصیلات عالی و دارای چندین فرزند، مشکلی که از آن رنج میبرم مسألهي طهارت است. چون در خانوادهای متدیّن بزرگ شدهام، میخواهم همهي تعالیم اسلامی را مراعات کنم. به علّت داشتن فرزند کوچک، همیشه با مسائل بول و غائط سر و کار دارم. هنگام تطهیر بول، ترشّحات سیفون پراکنده شده و به پاها، صورت و حتّی سرم برخورد میکند و هر دفعه با مشکل تطهیر آن اعضاء مواجه هستم. و این باعث شده که در زندگی با سختیهای زیادی روبرو شوم. از طرفی هم نمیتوانم این امور را رعایت نکنم؛ زیرا مربوط به عقیده و دینم است. برای حل مشکل به پزشک روانشناس هم مراجعه کردم، ولی نتیجه نگرفتم. به علاوه موارد دیگری هم هست که از آنها رنج میبرم مثل غبار شیء نجس یا مراقبت از دستهای کودک که یا باید آنها را آب بکشم و یا از دست زدن بچّه به اشیای دیگر جلوگیری کنم. با توجّه به این که تطهیر شیء نجس برای من بسیار دشوار است، ولی در همان وقت شستن ظرفها و لباسها در صورتی که فقط کثیف باشند، برایم راحت است؛ لذا از حضرتعالی خواهشمندم با راهنماییهای خود زندگی را بر من آسان فرمایید.
° بايد به هر چه ميخواهد به شما رنج بدهد، بياعتنا باشيد و آن چه را نوشتهايد و نظائر آن پاک است و بايد اعتنا نکنيد.
سؤال114: در خارج شدن از حالت کثیر الشّک در نماز فرمودهاند: اگر در سه نماز پی در پی شک نکند، از حالت کثیر الشّک خارج میشود، آیا باید حتماً نماز یومیّه باشد یا این که اگر در سه نماز قضای پی در پی یا سه نماز مستحبّی پی در پی نیز شک نکند، از این حالت خارج میشود؟
° تفاوتي در نمازها ندارد و آن چه فرمودهاند اين است که اگر حالت غير عادي براي شما پيدا شد، چه در نماز يا غير نماز، بايد بياعتنا باشيد تا آن حال غير عادي براي شما عادي و متعارف شود.
سؤال115: چند سالی است که به بیماری وسواس مبتلا شدهام و این موضوع مرا بسیار عذاب میدهد و روز به روز این حالت در من تشدید میشود تا جایی که در همه چیز شک میکنم و همۀ زندگیم بر پایهي شک استوار شده است. بیشترین شک من در مورد غذا و اشیای مرطوب است؛ به همین دلیل نمیتوانم مثل سایر مردم، عادی زندگی کنم. وقتی وارد مکانی میشوم فوراً جورابهایم را از پایم بیرون میآورم؛ چون فکر میکنم جورابهایم عرق کرده و بر اثر تماس با نجس، نجس خواهد شد. حتّی من بر سجّاده هم نمیتوانم بنشینم. هر وقت بر آن مینشینم، بر اثر وسوسهي نفس از روی آن بلند میشوم تا مبادا پرزهای سجاده به لباسهایم بچسبد و مجبور به شستن آنها شوم. لطفاً مرا راهنمایی فرمایید.
° بايد راجع به آن چه نوشتهايد و نظائر آن اهميّت ندهيد و اهميّت دادن حرام است و اگر مدتي اهميّت نداديد، حتماً خوب ميشويد.
سؤال116: اوّلاً بیان فرمایید آیا کثرت شک، با سه بار شکِ مختلف در سه نماز متوالی، محقّق میشود؟ مثلاً شکّ اوّل میان دو و سه، شکّ دوّم میان سه و چهار و شکّ سوم در انجام رکوع بوده است. به طور کلّی، آیا سه شک باید از هر جهت یکسان باشند یا در صورت اختلاف هم کثرت شک محقّق میشود؟ ثانیاً به شک سوّم نباید اعتنا کرد یا شکّ چهارم؟
° هر شکّي باشد، در مرتبهي چهارم بايد اعتنا نکند.
سؤال117: اگر کسی به عقاید صحیح معتقد باشد، ولی برخی خیالات و وسوسهها در قلب او رسوخ کرده و یا بعضی کلمات کفرآمیز در ذهن او میآید که از وجود آنها کراهت دارد و از آنها اذیت میشود، راه خلاصی از چنین وسوسههایی چیست؟
° از پيامبر گرامي«صلی الله علیه و آله و سلم» روايت شده است که بايد به اين گونه فکرها بياعتنا باشد و اگر مدتي بياعتنايي کرد، خوب ميشود و ذکر «لاالهالا الله» براي کمک گرفتن مؤثّر است.
سؤال118:اگر با مختصر پرسش و پاسخی بتوان به نجس یا پاک بودن اشیاء پی برد، آیا تجسّس لازم است؟
° تجسّس لازم نيست و براي وسواسي حرام است.
سؤال119: کسی که عادت او شستن مخرج بول یا غائط و استبراء است، اگر زیاد شک میکند که آیا مخرج بول و غائط را شسته یا استبرا کرده، چه کند؟
° اعتنا نکند تا خوب شود.
سؤال120: بعد از این که وضو میگیرم، مرتّباً احساس میکنم بادی از من خارج شده است. تا جایی که برای هر نماز چند بار وضو میگیرم. لطفاً مرا راهنمایی فرمایید.
° بايد اعتنا نکنيد و بايد تکرار وضو نداشته باشيد.
سؤال121: آیا در غسل جنابت، باید وسواس به خرج داد که آب به همه جای بدن رسیده است؟
° وسواس به خرج دادن حرام است و به طور متعارف بايد غسل کرد و يقيناً آب به همه جاي بدن ميرسد.
سؤال122: آیا غسل انسانهای وسواسی که گاهی مدّتها طول میکشد، باطل است؟
° کار او حرام است.
سؤال123: آیا صرف اینکه اطرافیان انسان بگویند: وسواسی هستی، برای عمل به تکالیف وسواسی کافی است یا راه دیگری لازم است؟
° گفتهي آنها براي او حجّت است و بايد قبول کند.
سؤال124: موقعی که وسواسي در صحّت تکبیرةالاحرام شک دارد و دوباره میخواهد تکبیر بگوید، جایز است؟ آیا چنین نمازی باطل است؟
° کار او حرام است. و بايد بنا را بر صحّت بگذارد و تکرار نکند.
سؤال125: کسی که در صحّت ذکرهای نماز وسواس دارد یا زیاد شک میکند و تکرار میکند، آیا نمازش باطل است؟
° کار او حرام است و بايد تکرار نکند.
سؤال126: در نماز زیاد شک میکنم، همچنین در غسل و هنگام غسل شک میکنم که آیا نیت را درست گفتهام یا نه، چه کنم؟
° بايد اعتنا نکنيد و تکرار و طول دادن در همهي امور براي شما حرام است.
سؤال127: کسی که در نماز جماعت شکّی برایش پیش نمیآید ولی در فرادا شک میکند، اگر معمولاً غیر نماز صبح را به جماعت میخواند امّا در سه نماز صبح متوالی که فرادا میخواند، شک میکند، آیا باز هم بر او کثیرالشّک صادق است؟
° کثير الشّک است و بايد اعتنا نکند.
سؤال128: آیا مراد از کثیر الشّک بودن، فقط نماز واجب و فرادا ميباشد یا علاوه بر آن نمازهای جماعت و مستحب را هم شامل میشود؟
° همه چيز را شامل ميشود.
سؤال129: کسی که کثیرالشّک است و در هر بار شک کردن نماز را میشکند و دوباره میخواند و این حالت برای او عادی شده، آیا میتواند آیه یا کلمهای را که شک دارد به قصد قربت مطلق دوباره بخواند تا به تکرار نماز گرفتار نشود؟
° بايد نماز را نشکند و بايد ذکر را تکرار نکند و بايد به طور متعارف که مردم نماز ميخوانند، نماز بخواند.
سؤال130: در خارج شدن از عنوان کثیرالشّک، فرمودهاند: اگر در سه نماز پشت سر هم شک نکند، از این حالت خارج شده است، آیا نمازها باید نماز واجب یومیّه باشد؟
° فرق نميکند.
سؤال131: در غسل زياد شك مىكنم مثلاً وقتى طرف چپ را مىشويم شك مىكنم كه طرف راست بدنم را شستهام يا نه. تكليف من چيست؟
° بايد به شکّ خود اعتنا نکنيد و غسل را به طور متعارف انجام دهيد.
سؤال132: من در انجام غسل خيلى وسواس دارم و هر غسلى يک ساعت تا يک ساعت و نيم طول ميكشد. به طورى كه بعضى اوقات نمازم قضا مىشود. براى رفع اين مشكل لطفاً راهنمائيم كنيد.
° کار شما حرام است و بايد غسل شما بيش از ده دقيقه طول نکشد، بلکه ده دقيقه هم زياد است.
سؤال133: آيا يقين فرد وسواسى در حكم شك مىباشد؟
° مظنّه و يقين او در حکم شک است و شکّ او هم بايد راجع به آن بياعتنا باشد و اعتبار ندارد.
سؤال134: اگر کسی روی اعتقادات وسواس داشت که مدام با آن که تحقیق میکند و برایش مسلم میشود که اعتقاداتش درست است و در آن شک میکند، تکلیفش چیست و راه چاره و نجات از این مشکل چیست؟
° بايد اعتنا نکند تا متعارف شود.
سؤال135: فردی هستم کثیرالشّک، که اگر به وظیفهي کثیرالشّک عمل کنم، شیطان مرا وسوسه ميکند و احتمال را بر کمتر ميدهم و از این که عمل را کمتر انجام دادهام ناراحتم. و اگر به وظیفهي کثیر الشک عمل نکنم، باز هم وسوسه میشوم که چرا به احکام عمل نمیکنی؟ آیا میتوانم شک را عادی حساب کرده و طبق احکام شکّ عادی و نه کثیر الشّک عمل کنم؟
° نه، بايد بنا را بر اکثر بگذاريد و با بي اعتنايي به شک جلو رويد و آن طور که مردم نماز ميخوانند، نماز بخوانيد.
سؤال136: شخصی مدام با خود میگوید که آیا دلایل من در اصول دین درست است یا خیر و هر روز شک میکند و از این نگران است که آیا جواب ملائکه و خدا را در قبر و قیامت خواهد داد یا نه، آیا این شخص دچار وسواس شده است؟ (لازم به ذکر است که این شخص اگر بحث و مناقشه در این موارد اصول دین ایجاد شود، به راحتی در بحثها میتواند پاسخگو باشد و همه را قانع نماید.)
° بايد به شکّ خود اعتنا نکند و تا فکر جلو ميآيد، تمرکز فکري نداشته باشد و خود را منصرف به چيز ديگري کند.
سؤال137: آیا با احساس و حساسیّت و شکّ خیلی زیاد (تا حدّی که این احساس و شکّ زیاد و قوی براي انسان یقین حاصل کند) ميشود به نجس بودن شیئی یا هر چیزی یا هر مکانی یقین حاصل کرد و آن چیز را نجس دانست یا نه با احساس و شکّ زیاد داشتن نمیشود به نجس بودن چیزی یا مکانی یا شیئی یقین پیدا کرد و نهایتاً آن را نجس دانست؟
° شما چون وسوسه عملی دارید، واجب است راجع به هرچیزی که برای شما رنج آور است و یا شما را از کار باز ميدارد، بی اعتنا باشید. و به شکّ خود، بلکه به ظنّ خود، بلکه به یقین خود بی اعتنا باشید، تا ان شاءالله خوب شوید.
سؤال138: الف) من مشکلي دارم که عبارت است از اينکه قطره قطره ادرار از من میآید و هیچ وقتی پاک نیستم. برای نماز اگر وضو بگیرم آیا باید بلافاصله نماز بخوانم یا اگر فاصله بیندازم اشکال ندارد؟ و چقدر ميتوانم فاصله بیندازم؟ و وقتی که نماز اوّلم را خواندم و ميخواهم بلافاصله نماز دوّم را بخوانم، اگر بین دو نماز قطره ادرار بیاید، آیا با همان وضوی اوّل میتوانم نماز دوّم را بخوانم؟
ب) در شهر ما بیشتر ايّام سال هوا شرجی است و دائماً عرق میکنم و دستمالی می گذارم که ادرار به جاهای دیگر نرود و کنار پاهایم که به دستمال می خورد، دائماً عرق می کند و به پایین پاهایم میرود و به دلیل حرکت، دستمال تکان میخورد و عرق از قسمتهای نجس بر روی پایم جاری می شود. این عرقها عین نجاست در آن نیست، ولی به دلیل برخورد به عین نجاست، نجس هستند و پاهایم نجس می شود. به همین دلیل مرتب باید لباسهایم را عوض کنم و پاهایم را طاهر کنم. به همین دلیل خیلی اذیّت میشوم و وسواسی شده ام. حال چون من در طول روز دائماً اینطور هستم تا چه حد باید رعایت کنم؟ آیا فقط لازم است که قسمتهایي که عین نجاست به آن رسیده است را طاهر کنم؟
ج) از من مرتّب ترشّحاتی بیرون میآید و به دلیل مشکلم در زیر آن ترشّحات ادرار است. آیا باید تمام ترشّحات را بشويم یا اگر ظاهر آن را آب بکشم کافی است؟ و اگر آب بکشيدن ظاهر آن کافی است، چنانچه ترشّحات به لباسهایم برخورد کند، پاک است یا نجس؟
° الف) شما يک وضو بگيريد و دو نماز را با همان وضو بخوانيد. اگر در نماز يا بين دو نماز ادرار بيرون بيايد، آن يک وضو کافي است.
° ب) لباسها و بدن را لازم نيست آب بکشيد با همن حال نماز بخوانيد نماز شما صحيح است.
° ج) ترشّحات پاک است و اگر مخلوط به ادرار شد، با همان ترشّحات نماز بخوانيد و نماز شما صحيح است.
سؤال139: با توجّه به پاسخ سؤال قبل، الف) اگر با این شرایط به مسجد یا حرم امامان«سلام الله علیهم» بروم اشکال ندارد؟ ب) اگر قبل از اینکه به مسجد بروم وضو بگیرم و بعد به مسجد بروم که تقریبا ده تا سی دقیقه فاصله میافتد تا نمازم را بخوانم اشکال ندارد یا باید بلافاصله بعد از وضو نمازم را بخوانم؟
° شما با همان وضو میتوانید حرم بروید و در آنجا نماز بخوانید و کلّیه ی کارها را که متّصل به یکدیگر است با همان وضو انجام دهید.
سؤال140: چند وقتی است که از خدا میترسم بهگونهای که میترسم مشکلی برایم ایجاد کند یا چیزی را از من بگیرد. به همین خاطر مثلاً مجبورم در استغفار برای همه دعا کنم و تازه کلمات را هم درست ادا کنم. و آخر هم «آمین یا ربّ العالمین» ميگویم که گاهی چندین مرتبه هم میگویم مبادا اشتباه گفته باشم. و خدا مرا نبخشد. تقریباً همه چیز را حقّالنّاس میدانم و تازگیها حتّی بعضی چیزها را شک میکنم مال خودم باشد و آنها را دور میاندازم. کتابهایم را آب میکشم که گاهی خراب هم میشود و به خودم میگویم نباید خجالت بکشی چون اوّلاً ریا میشود، ثانیاً باید به سختی بیفتم تا خدا مرا ببخشد. نمازهایم را گاهی آنقدر کلماتش را تکرار میکنم که بدنم شروع به لرزش میکند. مثلاً در تلفّظ عین و حاء شک میکنم یا در أشهد چندین بار «اَش» میگویم تا بتوانم کلمه را ادا کنم میترسم خدا مرا نبخشد یا گناه کنم. لطفاً مرا راهنمایی فرمایید.
° کلیّه آنچه نوشتهاید غلط و حرام است و شما باید راجع به این گونه امور بیتفاوت باشید تا خوب شوید. «لااله الا لله» را زیاد بگوئید.
سؤال141: متأسّفانه مدّتی است که به بیماری وسواس دچار شدهام. شاید به نظرتان مسخره بیاید اما هر دفعه که به دستشوئی میروم (با عرض معذرت) با وجود اینکه خودم را تطهیر میکنم، امّا همین که از دستشوئی بیرون میآیم، شک میکنم که این کار ( تطهیر) را کردهام یا نه. از ترس اینکه مبادا نمازهایم صحیح نباشند به تعویض لباس و تطهیر مجدد اقدام میکنم امّا دفعه دوّم (و گاه دفعات سوّم، چهارم و پنجم) همین شک برایم پیش میآید. گاه شک میکنم که ممکن است به درستی تطهیر نکرده باشم. آیا میتوانم به شک هایم در این موارد که واقعاً برایم آزار دهنده شده اعتنا نکنم؟
° همان دفعهي اوّل که از دستشوئی بیرون آمدید باید برنگردید. باید لباس عوض نکنید. باید به شکّ خود، بلکه به مظنّه خود، بلکه به یقین خود عمل نکنید. و این بی اعتنائی دوای درد شما است و این بی اعتنائی از نماز هم برای شما واجب تر و اعتناکردن برای شما حرام است.
سؤال142: من گاهی وقتها در مورد بعضی کارها که نمیدانم حلال است یا حرام، باطل است یا درست دچار شک میشوم. در همین موقع دچار اضطراب خاصّی میشوم و در ذهنم کسی میگوید که حکم آن را باید بپرسی و الاّ به جهنّم میروی و من از ترس آن را انجام نمیدهم و گاهی هم اعمالم را مثل تیمّم از ترس باطل بودن دوباره انجام میدهم و حکم آن را که میپرسم اکثراً به نفع من میشود و بسیار کمتر به ضررم. به نظر شما آیا این وسواس حساب میشود؟ چون تعداد این شکها زیاد است من را عصبی میکند و نمیتوانم فرق وسواس و شک صحیح را تشخیص دهم.
° این حالت وسوسه است و باید با بیاعتنائی و بیتفاوتی آن را خوب کنید و وظیفهي شما این است که در این گونه موارد بی تفاوت باشید و بنا بگذارید برآنچه بر نفع شما است.
سؤال143: مدّتی است که وسواسی شدهام به هر چه که اهمیّت نمیدهم، موضوع جدیدی برایم به وجود میآید، دیگر اعصابم به هم ریخته است. مثلاً موقع غسل کردن احساس میکنم که مقداری ادرار از من بیرون میآید که من مجبور میشوم دوباره غسل کنم. واقعاً دارم دیوانه میشوم. شما را به خدا کمکم کنید.
° باید به این گونه چیزها اهمیّت ندهید تا خوب شوید.
سؤال144: من در نيّت دچار وسواس هستم و دچار هوي ميشوم، راهش چيست؟
° شما در عبادات نیّت نداشته باشید و بدون نیّت کلیّه عبادات را و منجمله نماز را به جا آورید.
سؤال145: من فردی وسواسی شدهام بعد از تطهیر نجاست شک میکنم آیا آن قسمت را حتماً شستهام یا خیر، پاک شده یا خیر و مثلاً یک بار موقع شستن مخرج بول و غائط بعد از این که خود را شُستم و بلند شدم شک کردم که نکند مخرج غائط را تمیز نشسته باشم و یا اصلاً نشسته باشم. بنابراین دوباره شستم و حالا این شک ایجاد شده که نکند قطرات آب شستشوی اوّل به مخرج غائط رسیده و لباس زیرم نجس شده باشد کمکم کنید.
° به کلیّه آنچه نوشتهاید و مانند آن باید اهمیت ندهید و راه خوب شدن شما فقط بیاعتنائی شما است.
سؤال146: من دختر ی 29 ساله و مجرد هستم که به مدّت یک سال است به علّت وسواس زیر نظر روانپزشک و روانشناس هستم و دارو مصرف میکنم. اکنون نوع وسواس را مذهبی تشخیص دادهاند و مرا به یک روحانی ارجاع دادهاند. از شما خواهش میکنم کمکم کنید. گاهی آنقدر عصبانی میشوم که دیگر نمیتوانم کاری بکنم. یکی از موارد وسواس این است که برای خواندن یک وعده نماز چندین و چند بار وضو میگیرم. گاهی به علّت شکّ خارج شدن باد که گاهی واقعی است و البته بیشتر شک، آنقدر وضو میگیرم که پوست صورتم قرمز میشود. یکبار با فردی روحانی مشاوره کردم و او گفت که پس از سه بار وضو گرفتن جایز نیست ولی نتوانستم به حرفش گوش دهم یعنی وسواس نگذاشت! خواهش میکنم کمکم کنید چون دیگر نمیدانم چه کنم. یکی دیگر از موارد وسواس این است که از دستشویی که میآیم حس میکنم آب دستشویی به لباسم ریخته البته میدانم که نجس نیست، ولی باید از گردن تا نوک پا را آب بکشم و به هیچ وجه نمیتوانم این کار را ترک کنم. چه کنم؟ چون موارد وسواس، مذهبی است، روانپزشک گفته فقط یک روحانی میتواند به من کمک کند.
° واجب است برای شما از هرچه که موجب سختی و رنج شما میشود گرچه یقین هم داشته باشید، بیتفاوت و بیاهمیّت باشید و من جمله از دو سؤال که نمودهاید برای شما یک وضو کافی است گرچه یقین کنید وضوی شما شکسته شد. و از دستشویی که بیرون آمدید واجب است خود را آب نکشید گرچه یقین داشته باشید که بر شما ترشّح شده است، اگر حرف بشنوید زود خوب میشوید و الّا بیچاره و بدبخت دنیا و آخرت خواهید شد.
سؤال147: الف) ماه رمضان آغاز شده است و آن طور كه شنيدهام در اين ماه مبارك، شياطين در غل و زنجير هستند. امّا من كه تا حدودي در قبل از ماه مبارك به وسواس مبتلا بودهام، همچنان از آن رنج ميبرم. اگرچه ممكن است در پرهيز از گناهان چندان مراقب نباشم امّا حداقل بر نماز اوّل وقت و روزه پايبندم. امّا در اين ماه مبارك و شايد ماههاي مبارك گذشته دچار حالاتي شدهام كه بوي ريا ميآيد. مثلاً با سر را پايين انداختن و نشان دادن حالت نيكو قصد مورد توجّه قرار گفتن ميكنم، امّا خدا را شكر در همان لحظات يا در مدّتي كمتر از يك دقيقه متوجّه شده و با يادآوري عظمت خدا سعي در دور كردن آن حالت زشت را دارم. از آنجايي كه هر كس بر خود آگاهتر است بعيد ميدانم صرفاً به دليل وسوسه فكري نگران باشم.
ب) من بر بعضي از گناهان متناسب با سنّ جواني اصرار ورزيدهام، امّا از پنج شش روز قبل از ماه مبارك رمضان، سعي بر اجتناب داشتهام. در مورد بعضي يقيناً پرهيز و در مورد سايرين تمام تلاشم را در مورد جلوگيري به كار خواهم گرفت. با توجّه بهاينكه اصرار بر گناه از موانع استجابت دعاست و من هم احتمالاً بعد از ماه مبارك ممكن است به آن گناهان برگردم، با چه دل و زباني خدا را بخوانم؟
ج) از دعاهاي كوتاه و مفيد براي ماه مبارك رمضان، كداميك را مفيدتر ميدانيد؟
° شما باید به این گونه وسوسهها بیتفاوت باشید. شما باید بدانید ریا ندارید و باید امید و رجاي شما به خدای متعال زیاد باشد و ذکر یونسیّه برای شما خیلی خوب است. «لا اله الا انت سبحانک انّی کنت من الظّالمین»
سؤال148:اگر بعد از تزریق آمپول به اندازهي سر سوزنی لباس شخص آغشته به خون شود، آیا آن لباس نجس است؟ انجام نماز با آن لباس چه حکمی دارد؟
° آن خون نجس است، ولی با آن میشود نماز خواند.
سؤال149: برای تطهیر محل نجس بعد از برطرف شدن عین نجاست ریختن سه مرتبه آب واجب است؟
° به واسطهي آب لوله کشي بعد از رفع نجاست پاک ميشود و احتياج به ريختن آب ندارد. ولي در آب قليل براي ادرار دو دفعه ريختن آب کفايت ميکند، يکي براي رفع نجاست و ديگري براي تطهير.
سؤال150: هنگامي كه ميخواهم غسل كنم ميدانم يك سر سوزن هم جايي از بدن نبايد خشك باشد، حال با توجّه به اين موضوع مدام ميترسم كه نكند آب با تمام بدنم تماس پيدا نكرده باشد و در اين مورد شك ميكنم و ممكن است عمل غسل را دوباره تكرار كنم. البته قبل از اينكه غسل كنم استحمام كردهام و بدنم خيس است و با اين حال آيا لازم است تمام بدن با آب تماس پيدا كند؟
° باید غسل کنید و به این گونه شبهات اهمیّت ندهید بلکه اهمیّت دادن حرام است.
سؤال151: اگر آبي به صورت قطره روي چيز نجس يا عين نجاست بريزد و ما ندانيم يا شك كنيم كه اين آب به محل ديگری مثل ديوار و پرده پاشيده شده ياخير. آيا آب كشيدن آن محلها لازم است يا نه؟
° لازم نیست.
سؤال152: اگر خانمي در دوران عادت ماهيانه از فعل حرام جنب شد، ميتواند در همين دوران غسل جنابت انجام دهد. اگر نميتواند با توجّه به اينكه عرق جنب از حرام نجس ميباشد چه حكمي دارد؟
° میتواند غسل کند و عرقِ او نجس نيست.
سؤال153: اينجانب چند وقت است نسبت به باطل شدن وضو حسّاس شده و مدام احساس ميكنم وضويم باطل شده و گاهی براي يك نماز دو يا سه بار وضو میگيرم يا بين دو نماز دوباره وضو میگيرم يا اينكه نميتوانم براي دو يا یک ساعت وضويم را حفظ کنم. از اين وضع خسته شدهام و چند وقتی است كه ديگر اعتنا نميكنم. لطفا مرا راهنمايي كنيد؟
° اعتنا نکنید و با یک وضو نماز بخوانید. نمازهای شما صحیح است و تکرار وضوی شما حرام است.
سؤال154: آيا آبي كه در اثر تهييج و قبل از استمناء از انسان خارج ميشود پاك است؟
° پاک است.
سؤال155: جواني 32 ساله هستم كه خيلي وقت است دچار شديدترين وسوسهها و شكها شدهام. به طوري كه نه از جنبه عقل ميتوانم استفاده نمايم و نه از اخلاق و نه از ملكات فاضله، به طوري كه ميشود گفت دقیقاً در مقابل فضائل اخلاقي قرار گرفتهام. به كتاب چهل حديث حضرت امام خميني«ره» خيلي دلبستگي دارم امّا هرگز مطالب آن را به طور كامل نميتوانم بفهمم، طوري است كه هر وقت طرف كتابها ميروم كتاب حضرت امام بيش از قرآن در نظرم هست و اين صفات زشت وسوسه روز به روز هم قوّت ميگيرد، حدود دو ماه است كه صبحها بعد از نماز صبح عادت كردهام كه حدود يك ساعت مينشينم و فكر ميكنم، از مدّتي كه عادت به اين کار كردهام، وسوسه و ش كّ شيطاني شديدتر از قبل است، نماز ميخوانم و سعي ميكنم با حضور قلب بخوانم، امّا خجالت ميكشم عنوان كنم، امّا حضرتعالي ميدانيد كه قضيه از چه قرار است، اين روزها احساس ميكنم كه به خدا هم اعتقادي ندارم، به رسول خدا و به ائمّه، و هر وقت مراسم روضهخواني ايشان را ميشنوم، دچار اضطراب و نگراني و ناراحتي اعصاب ميشوم، احساس ميكنم ديوانه شده ام. با آنكه براي مظلوميّت ائمّه گريه ميكنم و دلم ميخواهد فضائل و مكارم اخلاق داشته باشم، امّا قلبم پر از كدورت است. فضاي ذهنيم تنگ و باريك است و هميشه در حال خيالبافی هستم. به بندگان خدا هم بدبين هستم و گاهي اوقات در ذهنم احساس ميكنم كه با بندگان خدا درگيرم. اين رؤيا را يك واقعيّت تلقّي ميكنم. خداوند را قسم ميدهم كه براي من يك راه چارهاي باز كند كه من چه كنم؟
° در هر چيزي كه شما را رنج ميدهد صد در صد بياعتنا باشيد، ذکر «لا الهَ الاِّ الله» را زياد بگوييد، مخصوصاً در موقع وسوسه، قطعاً خوب ميشويد.
سؤال156:الف) من در رفتار با نامحرمان خيلي مراقب هستم و همين طور در نگاه به نامحرم، ولي نسبت به جوانان نامحرم خيلي حسّاس شدهام به طوري كه در برخورد با آنان (مثلاً حضور در يك مكان مخصوصاً وقتي كه حس كنم مورد توجّه و يا نگاه طرف واقع ميشوم) يك حالت خاصّي برايم پيش ميآيد. عليرغم اين كه از نظر عقلي سعي ميكنم چنين رفتاري نداشته باشم. آيا در اين حالت رطوبتي كه خارج ميشود حكم مني را دارد؟ با توجّه به اين كه ممكن است اين حالت خيلي زود به زود برايم پيش آيد.
ب) گاهي اين حالت وقتي پيش ميآيد كه صحنهاي را (همان كه در بالا گفته شد) به ياد ميآورم، در اين حالت چطور؟
ج) به طور كلّي شهوتي كه موجب خروج مني ميشود چگونه است؟
د) نسبت به صحنهاي حسّاس شدهام كه در اثر آن معمولاً رطوبتي خارج ميشود كه اين حالت هم ممكن است چند بار در روز پيش آيد، اين رطوبت چه حكمي دارد؟
هـ) عرق جنب پاك است يا نجس؟
و) اگر در خواب ببينم يكي از حالاتي كه گفتم برايم پيش آمده، آيا نياز به غسل هست يا نه؟
ز) اگر جايي كه وظيفه ما غسل بوده و بنا به هر دليلي مخصوصاً شك در مسأله، غسل نكرده باشم، آيا رطوبتهاي خارج شده تا وقتي كه غسل را انجام ندادهايم، حكم مني را دارد و نجس است؟
ح) براي اين كه اين حالات در من از بين برود، بايد چكار بكنم؟
° كلّيه ترشّحاتي كه بيرون ميآيد پاك است و غسل ندارد، چه در خواب باشد و چه در بيداري، با شهوت باشد و يا بدون شهوت، و هر حسّاسيّتي كه شما را اذيّت ميكند راجع به آن بيتفاوت باشيد و ترتيب اثر ندهيد تا انشاءالله هر چه زودتر خوب شويد.
سؤال157: زني هستم داراي يك فرزند پسر كه چند سالي است دچار بيماري وسواس گشتهام و آنقدر زندگي برايم سخت و طاقت فرساست كه روزي چند مرتبه آرزوي مرگ ميكنم كه چرا نميتوانم شوهرداري و
بچّهداري كنم، از جمله اينكه هنگام دستشويي يا حمّام اينقدر معطّل ميكنم كه پاهايم از نشستن يا ايستادن خواب ميرود و با هيچكس رفت و آمدي ندارم، وظيفه فردي من چيست؟
° شما بايد نظير همهي مردم باشيد، و اين افراط گريها علاوه بر اينكه حرام است، موجب بدبختي شما و خانواده شماست و حتماً بايد دست برداريد، هر كاري كه شما را به زحمت مياندازد بايد انجام ندهيد و نسبت به آن بيتفاوت باشيد، غسل شما نبايد بيشتر از پنج دقيقه طول بكشد، معطّل شدن شما براي وضو و غسل و دستشويي حرام است و موجب ذلّت و بدبختي شما و ديگران است.
سؤال158: من تقريباً حدود دو سال است كه به وسواس افتادهام و روي چند چيز است كه بيشتر حسّاس شدهام.
الف. آيا درختي كه لباس نجس روي آن انداختهايم، به وسيله باران و آفتاب پاك ميشود يا نه؟
ب. در همسايگي ما خانهاي است كه قبلاً در آن بهايي زندگي ميكرده است ولي چند سالي است كه آن خانه را مسلماني خريده است، آنها با همسايگان رفت و آمد دارند ، آيا آن خانه پاك است؟
ج. آيا خارجيها كه به ايران ميآيند (كافر، ارمني يا ....) و با ديگران تماس پيدا می كنند، پاك هستند يا نه؟
د. مردي به روسيه رفته و با يك زن ارمني ازدواج کرده و ادّعا میکند كه این خانم مسلمان شده است اما هنوز نماز نميخواند. حال اگر این خانم به منزل ما آمد و شريك زندگي ما شد، حكم آن مرد و زن مدّعي اسلام چه ميباشد؟ آیا محكوم به طهارت است در حالیکه رعايت اجتناب از نجاسات را نميكند يا نميداند؟
هـ. وسائل برقي يا لباسها و لوازم آرايشي و خوراكيها (شيريني و شكلات، تنقّلات و...) كه از خارج مثل آمريكا يا آلمان به ايران ميآورند پاك هستند يا نه؟
° الف) پاك ميشود.
ب) خانه پاك است.
ج) رفت و آمد با آنها اشكال ندارد.
د) آن خانم پاك است و رفت و آمد با او اشكال ندارد.
هـ) اجتناب از آنها لازم نيست و استفاده از مثل وسائل برقي و خوردن مثل آن شيرينيها اشکال ندارد.
سؤال159: آیا شستن اعضای وضو بیش از دو بار باعث باطل شدن وضو هم میشود یا فقط حرمت دارد؟
° باعث بطلان نیست. ولی در دست چپ چون بعد از شستن مرتبه ی سوّم آب خارجی پیدا میشود، نمیتواند مسح سر و پاها را انجام دهد.
سؤال160: لطفاً بفرمائيد در هريک از موارد ذيل چه کاري بايد انجام دهم:
براي دفع وسواس فکري و عملي؟/ براي درمان اضطراب و تشويش؟/ براي درمان ترس و دلهره؟/ براي درمان خيالبافي، منفيبافي، سوءظن، فکر و خيال زياد؟/ براي درمان افسردگي و بيحوصلگي؟/ براي درمان خجالت و کمرويي؟/ براي درمان ناراحتي اعصاب؟/ براي وسعت رزق و روزي؟/ براي نيل به کمالات عاليهی روحي؟/ براي اصلاح امور و موفقيت در امر دين و دنيا؟/ براي عاقبت به خيري؟/ براي تزکيهي نفس و تزکيهي عمل؟/ براي کسب فضايل و دفع رذايل؟/ راه دفع وسوسههاي شيطاني و نفساني؟/ و براي اينکه گناه نکنيم چه بايد بکنيم؟
° اگر رابطه شما با خدا محکم شد و رابطه شما با شيطان درون و برون قطع شد، کليّه ی آنچه نوشتهايد درست ميشود، و ما چيزي را بهتر از تقيّد به ظواهر شرع نميدانيم.
سؤال161: کسي که احتمال ميدهد با عمل به احتياطات در وسواس بيافتد، چه وظيفهاي بر عهده دارد؟
° اگر کسي بداند و يا احتمال دهد که به واسطهي عمل به بعضي احتياطات مبتلا به وسواس ميشود، نبايد آن احتياط را عمل کند، مثلاً اگر ميداند براي آب کشيدن متنجّس يک بار آب ريختن کافي است، نبايد احتياطاً دو بار يا بيشتر آب بريزد.
سؤال162: الف) آیا آبی که از دوش ثابت میریزد و در کفِ حمّام در جریان است تا نهایتاً به چاه بریزد، حکم آب متّصل به کر را دارد؟ ب) من بعد از ادرار در حمّام، مخرج بول را در این آبی که از دوش ثابت میریزد، چند بار تطهیر میکنم، آیا این شیوهی آب کشیدن اشکالی ندارد؟
° الف) آن آب حکم آب متّصل به کر را دارد.
ب) احتیاج به این کار نیست؛ زیرا وقتی زیر شیر حمام هستید آب به مخرج بول میرسد و به مجرّد رسیدن آنجا را پاک میکند و در حقیقت مخرج بول شما متّصل به آب کر میشود و پاک میشود و احتیاج به تکرار هم ندارد.
سؤال163: با توجّه به سؤال قبل و جواب آن که فرمودید: «احتیاج به این کار نیست»، حال اگر آبی که از دوش میریزد و جاری میشود، حکم آب متّصل به کر را دارد، آیا من اختیار دارم بنشینم در جهت جریان آب و مخرج بول خود را چندین مرتبه با این آب پاک کنم؟
° بلی، میتوانید آنچه نوشتهاید عمل کنید، ولی شما وسواسی هستید و باید خودتان را رنج ندهید و خیلی ساده و متعارف خود را تطهیر کنید و رنج دادن خود و اهمیّت دادن به وسواس خود حرام است و باید اجتناب کنید.
سؤال164: در حین شستشوی بدن زیر دوش حمام، ترشّحات زیادی مدام به بدن و دیوارهای حمام میپاشد، آیا این ترشّحات پاک است؟
° شما زیر دوش بروید و خود را به طور معمول بشوئید و از زیر دوش بیرون بیائید و بدانید همه جا پاک است و خود شما هم پاک هستید.
سؤال165: روز گذشته به سرفه افتادم و یک لحظه احساس کردم که یک قطره ادرار از من خارج شد. خودم را آب کشیدم تا اگر هنوز لباسم را نجس نکرده، مانع نجاست شوم. با توجّه به اینکه وسواسی هستم، تصمیم گرفتم چون به صد در صد بودن این قضیه مطمئن نبودم، به آن اعتنا نکنم. در نتیجه لباسهايم را آب نکشیدم. اما متأسّفانه هنوز پس از يك روز نتوانستهام از این فکر رهایی پیدا کنم و وقتی آن لحظهي سرفه کردن را در ذهن مرور میکنم فکر میکنم کم کاری کردهام. و باید همه چیز از جمله لباسهایم را آب میکشیدم. گاهی احتمال نجس بودن قضیه در نظرم بسیار تقویت میشود. چگونه باید مطمئن شوم که کارم اشتباه بوده یا نه؟ نمازهایی که بعد خواندهام چه میشود؟ لباسها و اشیایی که با آنها تماس داشتهام پاک است یا نجس؟
° به این گونه چیزها ترتیب اثر ندهید. لازم نبوده خود را آب بکشید، لباسهای شما پاک است و نمازهای گذشته قضا ندارد و نباید خود را یا لباسهای خود را آب بکشید.
سؤال166: نزدیک به هشت ماه است که به وسواس دچار شدهام و در چند مورد از خود شما راهنماییهای سودمندی گرفتهام که در بر طرف کردن اضطرابم بسیار مؤثّر بودهاند، منتها هر دفعه در مورد مسألهی جدیدی به مشکل بر میخورم. سؤالاتی که اکنون دارم عبارتند از: الف) پس از تخلّی (غائط) همیشه خود را با آب تطهیر میکنم و باور کنید خیلی با حسّاسیت زیادی هم این کار را انجام میدهم. سپس هم با دستمال کاغذی خود را خشک میکنم و وقتی دستمال را بررسی میکنم هیچ ذرهای یا رنگی از نجاست در آن نمانده است. چند روز پیش دقیقاً پس از انجام این کار و به همان ترتیب، چند ساعت بعد بر حسب اتّفاق که در دستشوئی بودم و خودم را با دستمال کاغذی بررسی میکردم (بدون انجام عمل تخلّی مجدّد) متأسّفانه رنگ زردی که به نظر میآمد اندکی هم ذرات در آن باشد مشاهده کردم که بسیار ناراحت شدم. چون ساعتی پیش از آن نماز خوانده بودم. برای بار اوّل لباسهایم را عوض کردم و نمازم را مجدداً خواندم. چند روز بعد برای بار دوّم این اتّفاق برایم افتاد. تکلیف چیست؟ با توجّه به اینکه ابتدا از تطهیر مطمئن میشوم اما مدّتی بعد چنین مشاهدهی عجیبی دارم چه باید بکنم؟ ب) آیا پس از تطهیر بدن (از غائط) برای شستشوی دستها (در صورتی که ناخنها بلندتر از حدِّ گوشت انگشتان باشد) باید زیر تکتک ناخنها دست کشید؟ ج) برای وضو و غسل چطور؟ باید زیر تک تک ناخنها دست کشید؟
° بايد اعتنا به اين گونه چيزها نكنيد و بايد سخت گيري نكنيد و به طور متعارف و آن طور كه عموم مردم عمل ميكنند عمل كنيد و اين سختگيريها حرام است و بايد ترک شود.
سؤال167: آيا لباسی که با منی نجس شده است، با شستن در ماشين لباسشويي پاك ميشود؟ و آيا لباس نجس را ميتوان با لباسهاي پاك در ماشين لباسشويي شست؟
° بلی لباسهای نجس ولو نجاست به منی باشد را در ماشینهای لباسشوئی میتوان شست و با لباسهای پاک اگر شسته شود، همگی پاک هستند.
سؤال168: هنگام مطالعه، خودکار به دستم کشید و خطی به جا گذاشت. پس از آن، این مسأله متأسفانه به طور کامل از یادم رفت و نماز خواندم. و اصلاً یادم نیست که قبل از اینکه وضو بگیرم در اثر شستشو آن خط پاک شده بود یا باقی بود، حکم آن چیست؟ (ضمناً وسواسي هستم.)
° اوّلاً رنگ خودكار مانع نيست و وضو گرفتن با آن اشكال ندارد و ثانياً چون بعد از وضو شک كردهايد، شکّ شما اعتبار ندارد و ثالثاً چون شما وسواسي هستيد، به اين گونه شکها بايد اعتنا نكنيد.
سؤال169: در صورتي كه به ناخنها لاك زده باشيم و پاك كنيم و اثري از آن مشاهده نشود و بعد غسل كرده و نماز بخوانيم، اگر بعد از چند روز كه ناخنها رشد كرد و قسمتهايي كه قبلا مشاهده نميشد، الان داراي لاك باشد، آيا بايد مجدداً غسل كرد؟ و نمازهايي كه روزهاي قبل خوانده شده است مورد قبول است يا خير؟
° لازم نيست غسل كنيد و نمازها هم قضا ندارد.
سؤال170: در مورد نجس شدن دست، مثلاً بعد از بر طرف شدن عین نجاست، سه مرتبه باید آن را آب کشید و یا يک مرتبه کافی است؟
° يك مرتبه كافي است.
سؤال171: اینجانب مدت 17 سال است که تکلیف شدهام و نماز میخوانم. مشکلی که همیشه با آن درگیر هستم این است که نمیتوانم وضوی خود را برای مدّتی حفظ کنم. بعضی اوقات ناچار میشوم برای یک نماز چند بار وضو بگیرم و در آخر هم با شک نماز بخوانم! خصوصاً وقتی به مکانهای زیارتی مشرّف میشوم، نمیتوانم به همین دلیل استفادهی لازم را ببرم. بعضی اوقات هم باعث ریختن آبرویم میشود. در کل این مسأله باعث آزار شدید روحی من است. حدس میزنم بیشتر منشأ روحی (تلقینی) دارد تا جسمی، امّا از علّت واقعی باخبر نیستم. به هیچ پزشکی هم مراجعه ننمودهام. چند سوال دارم: الف) اگر در بین نماز وضویم باطل شود، تکلیف چیست؟ ب) هرگاه در بین نماز احساس کنم که وضو در شرف باطل شدن است، نماز را میشکنم و مینشینم که حتی الامکان وضویم حفظ شود. آیا این عمل صحیح است؟ ج) آیا میتوانم تنها یک بار وضو بگیرم و اگر هم باطل شد، نماز را ادامه دهم؟ د) آیا من مجازم در مواردی که گرفتن مجدّد وضو، منجر به برملا شدن موضوع و رفتن آبرویم جلوی دیگران میشود (مسافرت، مهمانی و...) تنها یک بار وضو بگیرم؟ هـ) آیا ممکن است راهی برای برطرف شدن یا کم شدن این حالت پیشنهاد بفرمائید؟
° الف) نماز را ادامه بدهيد، نماز شما باطل نميشود.
ب) لازم نيست بنشينيد، نماز را ادامه بدهيد.
ج) لازم است يک بار وضو بگيريد و اگر باطل شد اهميّت ندهيد، نماز را ادامه بدهيد اشكال ندارد.
د) تنها يك بار وضو بگيريد كافي است.
هـ) راه بيتفاوتي است و يك بار وضوگرفتن و تجديد نكردن و با آن وضو نماز خواندن.
سؤال172: در تطهیر مخرج بول با شيلنگ جاری، صرف اتّصال آب به محل خروج بول کافی است یا باید دو بار آب ريخت؟
° يك بار ريختن آب كفايت ميكند.
سؤال173: پوست بدن و صورتم بسیار چرب است به طوری که آب روی آن میغلطد (بدون کرم و پماد زدن) تکلیف من موقع تطهیر از نجاست چیست؟ آیا باید حتماً صابون بزنم و چربی را بزدایم و بعد آب بکشم یا ریختن آب روی صورت حتی اگر آب ظاهراً به پوست نرسد کافی است؟
° استعمال صابون لازم نيست و با ريختن آب روي صورت كفايت ميكند.
سؤال174: دختری 34 ساله و مجرد هستم و حدود هشت ماه است که به وسواس در زمینهي طهارت و نجاسات (وضو، نماز، غسل و...) دچار شدهام ابتدا مشکلم واقعاً حاد بود اما از وقتی که سؤالاتم را با سایت شما مطـرح کردهام خدا را شکر تا حدودی بهتـرم. و اکنون نيز سؤالاتي دارم که عبارتند از: الف) امروز صبح غسل حیض انجام دادهام و اکنون یادم افتاده که شب قبل، چرب کننده برای لبهایم استفاده کرده بودم. هر چند همیشه که این کار را انجام میدادم و سپس آخر شبها مسواک میزدم، پس از اینکه مجدداً لبهایم را با دستمال چک میکردم، آثاری از چربی مخصوص آن چرب کننده روی لبهایم نمیماند. امّا این بار یادم رفت و این کار را نکردم. البته صبح در حمام هم صورتم را صابون زدم اما باز احتمال میدهم که مبادا چربی مختصری به جا مانده باشد و غسلم درست نباشد. با توجّه به اینکه همیشه تأکید کردهاید که باید نسبت به وسواس بیاعتنا بود، جهت انجام غسل مجدد اقدام نکردم اما خواستم باز هم از جانب شما مطمئن شوم که آیا این نگرانی مربوط به وسواسم است یا به جا است و باید غسل مجدّد کنم و نمازهایم را مجدّداً بخوانم؟ ب) در جوابی که به یک وسواسی در مورد مدّت زمان غسل کردن داده بودید دیدم فرمودهاید که «غسل یا زمان تطهیر نباید بیش از پنج دقیقه طول بکشد.» چطور ممکن است در زمان کمتر از پنج دقیقه غسل کرد و مطمئن بود که سر سوزنی از بدن نشسته نمانده؟ چون غسل من هم بسیار طول میکشد که البته سعی کردهام زمانش را کمتر کنم امّا تا الآن در کمتر از بيست يا سي دقیقه نتوانستهام موفّق به این کار شوم. لطفاً مرا راهنمایی کنید.
° الف) غسل شما صحيح بوده است و از سؤال معلوم ميشود شما هنوز خيلي وسواسي هستيد.
ب) اگر معمولي بوديد ميفهميديد كه با پنج دقيقه به خوبي ميتوان غسل كرد. تقاضا دارم بياهميّت باشيد و هرچه ميتوانيد زمان را كم كنيد. بايد كم كنيد تا إن شاءالله به پنج دقيقه برسد.
سؤال175: اگر قطرات ادرار مستقيماً بر آبي كه از شيلنگ ميآيد بريزد آيا آبي كه باز ميگردد و پاشيده ميشود پاك است يا نجس و اگر نجس است من تاكنون گمان ميكردم كه پاك است و در نتيجه تكليف نمازهايي كه خواندم چه ميشود؟
° پاك است و گمان شما درست بوده است.
سؤال176: مشكلي دارم كه از شما خواهشمند هستم در رفع آن به من كمك كنيد. مشکل من که قبلاً هم به نوعي ديگر در قالب سؤالي مطرح کردهام اين است که من به خواندن كتابهايي كه درمورد زندگي ائمهي اطهار«سلام الله علیهم» هستند و همچنين به خواندن احاديث و روايات علاقه زيادي دارم ولي هرگاه شروع به خواندن ميكنم اين فكر ناخواسته به سراغم ميآيد كه از كجا معلوم كه اين روايت يا حديث درست باشد. با اينكه دركلام امام معصوم«سلام الله علیهم» هيچ شكّي ندارم و بيشتر شك در اين مورد است كه از كجا معلوم اين روايت درست به دست رسيده باشد شما به من فرموديد كه كتب زيادي مورد اعتماد شيعه هستند از جمله اصول كافي كه آن را بخوانم. ولي اين كتاب چند جلد است و نيز قيمت گراني دارد و يك مشكل ديگر اينكه شما چون يك كتاب خاص معرّفي كرديد شك من در اين مورد بيشتر شده و باعث شده به كتب ديگر اعتماد نداشته باشم و حتّي متأسّفانه دامنهي اين و سواس بيشتر شده تا جايي كه وقتي قرآن ميخوانم با اينكه ميدانم و مطمئن هستم كه كلام خداست و حق است و هيچ گونه تحريفي در آن صورت نگرفته باز ناخواسته شكّي در دلم پديد ميآيد و باعث رنجش خاطر من ميشود و ديگر نميتوانم به خواندن ادامه دهم لطفاً مرا راهنمايي كنيد كه با اين دو وسواس چه بكنم؟
° شما باید به این فکر اهمّیت ندهید و کتاب و قرآن بخوانید تا ان شاءالله با بیاعتنائی این فکر وسواسی شما خوب شود.
سؤال177: من چند وقتی است دچار وسواس شدید شدهام به طوری که همه از دست من به تنگ آمدهاند. این وسواس از وقتی شروع شد که برادرم که با ما زندگی میکند صاحب فرزند شد. آنها داخل یکی از اتاقهای خانهي ما زندگی میکنند که تقریباً از ما مجزا میباشند. خانم برادرم زیاد روی پاک و نجس بودن حسّاس نمیباشد. از این جهت من فکر ميکنم که همه جا نجس است به طوری که اجازه نمیدهم کسی دست به من بزند حتّی مادرم و حتّی فکر میکنم چون افراد خانواده دست خود را به بچه میگذارند، حتی غذایی که درست میکنند، نجس است و از خوردن امتناع میکنم یا بلافاصله دهانم را میشویم و همه ی این کارها موجب رنجش دیگران شده به طوری که من دائماً در حال دعواکردن با آنها میباشم. فکر میکنم نمازم قبول نیست و همواره همه چیز نجس میباشد. دلم برای همه خانوادهام تنگ شده و دلم میخواهد مثل همیشه با من رفتار کنند. از بس دستها و پاهای خود را شستهام دیگر پوستم دارد کنده ميشود. دیگر توانی برایم نمانده است. تنها کسی که میتواند به من کمک کند شمایید. دیگر احساس میکنم خدا هم من را دوست ندارد، نمازهايم قبول نیست، دعاهايم قبول نیست، فقط من حرف شما را قبول دارم، شما را به خدا قسم میدهم من را کمک کنید.
° باید بدون استثناء در همه چیز بیاعتنا باشید و آن چه نوشتهاید پاک بدانید تا خوب شوید.
سؤال178: من مدتی است هنگامی که به دستشویی میروم دچار وسواس شدهام و همیشه احساس می کنم بول به بدن و لباسم پاشیده شده و من همیشه بدن و لباسم را آب میکشم و این باعث ایجاد مشکلات زیادی برای من شده است. میخواستم بپرسم با توجه به اینکه میفرماييد فرد وسواسي نباید به یقین خود اعتنا کند، هنگامی که احساس ميکنم بول به بدن و لباسم پاشیده شده نباید اعتنا کنم و بنا را بر پاکی قرار دهم یا باید مانند گذشته بدن و لباسم را آب بکشم؟ لطفاً با راهنمایی خود مرا از این وسواس دردناک و سخت آزاد کنید.
° باید اهمیّت ندهید و کلیّهي اینها پاک است و آب کشیدن لازم نیست و باید بیتفاوت باشید تا خوب شوید.
سؤال179: شخصی است که دچار یک حالتی میشود که گویی کسی در مغزش مرتّب به او دستور اعمال نیک و مستحب میدهد و او هم که حال انجام آن اعمال را ندارد، بر اثر اصرار انجام میدهد. ولی میترسد که آن وسواس باشد. از طرفی هم میترسد اگر انجام ندهد از ثواب آن محروم شود و در سر دو راهی مانده است. شما چه میفرمایید؟
° حتماً باید بداند وسوسهي فکری است و باید بی اعتنائی کند تا از سرش بیفتد.
سؤال180:بنده همیشه نمازم را به چند صورت مختلف میخواندم (مثلاً به جای سورهي توحید یک سورهي دیگر میخواندم) و برای جمعتر شدن حواس، ترجمهي آن را هم به چند صورت مختلف ادبی در ذهنم میخواندم. ولی اخیراً دچار تردید در نوع انتخاب نماز و ترجمه میشوم و برای اینکه وسواس نباشد فوراً یک طرف را انتخاب کرده و میخوانم ولی این حالت برطرف نمیشود و بارها دچار آن شده و حواسم پرت میشود . الف) آیا باید قبل از نماز تصمیم بگیرم و اگر دچار تردید شدم به همان تصمیم عمل کنم؟ ب) در مستحبّات هم دچار همان حالت میشوم. مثلاً فلان ذکر را بگویم یا نگویم و یا اینکه کدام را زودتر بگویم. اگر از قبل تصمیم گرفتم مثلاً شب صد صلوات بفرستم ولی موقع آن که شد حال نداشتم و یا میل داشتم بیشتر بگویم چطور رفتار کنم؟
° در کلّیهي آنچه نوشتهاید و نظائر آن باید بیتفاوت باشید تا هرچه زودتر این وسوسهي فکری شما رفع شود و اگر بیتفاوت نشدید، بدانید وسوسهي فکری به سراغ شما میآید و متمرکز میشود و شما را بیچاره در دنیا و آخرت خواهد کرد.
سؤال181: در سن 16سالگي غسل جنابت بر من واجب شده بود، ولي من اصلاً نميدانستم كه بايد غسل كنم و حالا كه تقريباً 4 سال ميشود، فهميدم كه بايد غسل ميكردم. ميخواستم بدانم نمازها و روزههايي كه در اين چند سال به جا آوردهام باطل است يا خير؟
° اگر غسلی در آن مدّت کرده باشید از غسل جنابت که بر ذمّهي شما بوده است کفایت میکند و اگر اصلاً غسل نکردهاید روزههای شما صحیح است و نمازها را باید قضا کنید.
سؤال182: وقتي در خيابان راه ميروم يا با همکاران صحبت ميکنم و...، از من ترشّحي خارج ميشود و فکر وسواسي به من ميگويد که لذت جنسي بردهام و بايد غسل جنابت کنم. لطفاً مرا راهنمايي کنيد.
° بايد غسل نکنيد و آن ترشّحات پاک است و غسل ندارد.
سؤال183: من يک پسر 23 ساله هستم و متأسفانه زهر چشم خيلي زود در من اثر ميکند و وقتي هم چشم ميخورم روي روح و روانم اثر ميگذارد و خيلي زود عصباني ميشوم یا احساس سرخوشي کاذب به من دست ميدهد و يا برعکس نااميد ميشوم و روي کوچکترين مسائل زندگي حسّاس ميشوم. در کل احساس خوبي ندارم. من اين مشکل را از بدو تولّد داشتهام. مادرم ميگويد وقتي چشم ميخوردم شروع به گريه و بيقراري ميکردم و طبق رسم و رسوم برايم تخم مرغ ميشکانده و به اسم آن شخصي که من را چشمزده بوده تخم مرغ شکسته ميشده است. متأسّفانه من اين مشکل را هنوز هم دارم و تا تخم مرغ به اسم شخصي که من را چشمزده شکسته نشود روح و روانم در عذاب است. حتي به خاطر اين مسئله به يک دکتر روانپزشک مراجعه کردم و مقداری دارو برايم تجويز کرد که متأسّفانه بعد از مصرف بهبود نیافتم. مدّتی نیز آيهي نظر که در قرآن هست را همراه خودم حمل ميکردم که باز هم جواب نگرفتم و همچنان اين مشکل من را عذاب ميدهد. وقتي که چشم ميخورم فکرم خوب کار نميکند و حتّي تصميمگيريهاي من غلط میشود. شما بفرمایید باید چه کنم؟
° شما وسوسهي فکري داريد و توهّمها و تخيّلها روي شما اثر ميگذارد و بايد با بياعتنايي مشکل خود را حل کنيد و حتماً با اين دارو که داروی منحصر بفرد برای درد شما است خوب ميشويد. و از نماز اوّل وقت در مسجد با جماعت و از زياد قرآن خواندن کمک بگيريد.
سؤال184: دختر جواني هستم كه مبتلا به جوش صورت میباشم و مواقعي اين جوشها خون ميافتد. به خصوص بعضي از مواقع كه ميخواهم وضو بگيرم و نماز بخوانم متوجّه ميشوم كه يكي از اين جوشها خون افتاده و آنقدر صبر ميكنم كه ديگر يك سرسوزن از اين خون باقي نماند و بعد وضو بگيرم. چون ميترسم حتّي اگر به مقدار يك سرسوزن خون باقي باشد، آبي كه جهت وضو به صورتم ميزنم موجب پخش شدن خون شود، آيا اين همه حسّاسيت لازم است؟ چون باعث میشود كه از نماز اول وقت بگذرد و حتّی يك روز موجب قضا شدن نماز صبح من شد و اين موضوع اعصاب من را به هم ريخته و موجب آزار من شده است. لطفاً راهنمایی فرمایید.
° بايد حسّاس نباشيد و به طور متعارف كه عمل كنيد كفايت ميكند.
سؤال185: میخواستم بدانم آیا از زن در هنگام جنب شدن (اوج لذت) ترشّح و مایع نجسی خارج میشود یا خیر؟ میدانم که غسل جنابت بر زن نیز واجب میشود، اما میخواهم بدانم که خود بدن و لباس به واسطهی مایعی که خارج میشود نجس است یا اصلاً مایع نجسی از زن خارج نمیشود؟
° مايع نجسي غير از بول از زن خارج نمیشود.
سؤال186: متأسّفانه ظاهر و باطن من تفاوت زیادی دارد. نزد دیگران به خوبی مشهورم ولی در خلوت گناهکار میباشم. یکی از مسائلی که از آن رنج میبرم، خلوص و ریا است و از این که ظاهر و باطنم یک دنیا با هم فرق دارند رنج میبرم. اما هنوز سعی میکنم کارهای خوبی را در خلوت انجام دهم. خیلی از کارها را که در تنهایی انجام میدهم همین که تمام میشود و میبینم که کسی مرا ندیده خوشحال میشوم اما در عین حال گاهی که کسی که مرا میبیند نیز خوشحال میشوم. گاه وسوسههایی در دلم خطور میکند که ممکن است نتوانم در عبادت خصوصاً در نماز خلوص داشته باشم. از این جهت به شدّت ناراحت شده و نماز را با حالتی توأم با ناراحتی اعاده میکنم. نماز خواندن در جلوی مردم یا در جماعت برای من تبدیل به عذاب شده است. دوست دارم در گوشهای خلوت و به دور از جماعت نماز بخوانم. اکنون قرار است که به حج بروم. شنیدهام که طواف نساء مهم است و از الآن نگران نماز طواف نساء هستم. باید بگویم که تا اندازهای هم وسواسی هستم. جائی گفته بودید که دعای وسواسی مستجاب نمیشود. من فکر میکنم از اولیای شیطان هستم. کمکم کنید.
° شما خوب بوده و الان هم خوبيد و اميد دارم به مرور زمان با تقيّد شما به ظواهر شرع، خوبتر شويد. فقط شما درد وسواسي داريد كه بايد اين درد را معالجه كنيد و الاّ در خطر بزرگي هستید. و دواي درد شما بيتفاوتي به آن چه نوشتهايد است. مثلاً راجع به ريا اصلاً فكرش را نكنيد. گرچه عمل را كسي ببيند و شما خوشحال شويد. شما حج را به طور متعارف نظير مردم بهجا آوريد و هيچ فكر ریا و امثال اينها را نكنيد. ان شاءالله خداوند حجّ شما را قبول ميكند و با دعاي مستجاب شده بر ميگرديد. بلي اگر به اين گونه فكرها اهميّت بدهيد، خداوند دعاي شما را مستجاب نميكند. به اميد آن كه شما با بياعتنائي خود را خوب كنيد و با حجّ صحيح و دعاي مستجاب شده برگرديد.
سؤال187: اگر کسي فراموش کند که لباس نجسش را تطهير کند و چندين روز با همين لباس نجس نماز بخواند حکمش چيست؟
° بايد نمازها را قضا كند، ولي اگر از اوّل نميدانسته كه لباس یا بدنش نجس است و نماز خوانده، قضا ندارد.
سؤال188: وقتي ده روز حيض تمام شد، اگر ترشّحاتي كه بعد از اين ده روز ميبينيم زردرنگ باشد، آيا حكم استحاضه را دارد؟ و نيز اگر قبل از ده روز چنين موردي را مشاهده كنيم، آيا حكم حيض را دارد يا خير؟
° هر چه زرد رنگ است، هر موقع بيرون بيايد پاک است و غسل ندارد و تطهير آن هم لازم نيست.
سؤال189: وقتی غسل واجب انجام میشود، بعد از غسل متوجّه میشویم قبلاً تاولی روی دستمان بوده که خوب شده، اما پوست آن را نکندهایم. آیا غسل صحیح است؟
° غسل صحيح است.
سؤال190:اگر آب همه چیز را پاک میکند و بهترین پاککننده است، چرا ظرفها و لباسها بدون استفاده از موادِّ شوینده و با آب پاک نمیشوند و چربی و بو در آنها باقی است؟ همچنین چرا پزشکان اینقدر روی شستن دستها با آب و صابون برای جلوگیری از انتقال میکروب و ویروسها تأکید دارند، آیا آنها اشتباه میکنند؟
° بین کثیف بودن و وجود نجاست فرق است و ما باید هر دو را مراعات کنیم.
سؤال191: اگر مايع مني روي دست انسان بريزد و سپس در اثر تماس دست با شير آب عين نجاست منتقل شود و پس از شير آب مجدّدا عين نجاست به جسم سوّمي منتقل شود يا در مرحلهي دوّم به بعد در عين نجس بودن يا نبودن آن شك داشته باشيم آيا مصداق متنجّس سوّم را دارد؟ با توجّه به اين كه رطوبتي هم بين عين نجس و متنجّس وجود داشته باشد يا نداشته باشد، آيا باز هم حكم متنجّس سوّم مصداق دارد؟
° متنجّس در وقتی پیدا میشود که عین نجس از بین رفته باشد و در فرض مذکور، تا عین نجس است متنجّس نیست، بلکه عین نجس است و وقتی عین نجس زائل شد متنجس پیدا میشود. و از مسئله فهمیده میشود شما وسواسی هستید اگر چنین است اعتنا به اینگونه چیزها نکنید تا خوب شوید.
سؤال192: آیا متعلّقات و فضولات حیواناتی مانند گربه، موش، سوسک، مارمولک و... که در خانهها وجود دارد، نجس است؟
° آنکه خون جهنده دارد نظیر موش و گربه، نجس است و آنکه خون جهنده ندارد نظیر سوسک پاک است.
سؤال193: چنین معروف است که (بلند بودن موی زیر ناف و سبیل موجب نجاست بدن و دهان است) آیا این عقیده صحیح است؟
° صحیح نیست، ولی کوتاه کردن آن مستحب است.
سؤال194: اگر سکّهای که نام و لقب اهل بیت«سلام الله علیهم»روی آن حک شده (مانند سکّهی ده تومانی) در توالت بیفتد، چه باید کرد؟ اگر نتوان آن را خارج کرد وظیفه چیست؟
° اگر به طور متعارف نتوان بیرون آورد حتّی قرآن کریم، وظیفهای نیست؛ حتّی رفتن در آن توالت جایز است.
سؤال195: هنگام استفاده از آبِ تشت برای غسل جنابت، اگر آب از بدن به تشت بريزد، آیا آب داخل تشت نجس است؟
° پاک است.
سؤال196: در صورت شنا در استخرهایی که به بول آلوده است، آیا بدن نجس میشود؟
° نمیشود.
سؤال197: آیا باطن بدن (مانند دهان، چشم و بینی) با اصابت شیء نجس، نجس میشوند و باید آنها را آب کشید؟
° لازم نیست آنها را تطهیر کرد.
سؤال198: آیا مواد دارویی که ساختهی دستِ غیر مسلمان است و یا از خارج وارد میشود نجس است؟
° پاک است.
سؤال199: آیا نجسشدن قسمتی از میوه(مانند خیار، هندوانه، سیب و...) باعث نجاست بقیهی میوه میشود؟
° سرایت نیست و پاک است.
سؤال200: اگر گوشهای از محوطهی بزرگی که همهی آن خیس است نجس شد، آیا باید به نجاست همهی آن حکم کرد؟ و لطفاً بیان فرمایید ملاک رطوبت در سرایت چیست؟
° ملاک در سرایت آب داشتن است که از متنجس سرایت کند و اگر نم باشد سرایت نیست و در فرض مذکور محوطه کوچک هم باشد سرایت نیست.
سؤال201: اگر زمینی راه خروج آب نداشته و امکان جمع کردن آب در محلّی نباشد روش تطهیر آن با آب قلیل را بیان فرمایید؟
° آب مسلّط بر آن شود، بعد از رفع عین نجاست، غسالهی آن را با پارچهای بگیرند و دو مرتبه آب را مسلّط بر آن کنند، زمین و غسالهي دوّم هم پاک است. بلکه در غیر بول، تسلّط آب بر آن بعد از رفع نجاست آن و غسالهاش پاک است.
سؤال202: به دلیل عدم آگاهی نسبت به مسائل طهارت و نجاست، تا به حال لباس، بدن، فرش و دیگر متعلّقاتِ زندگی خود را اشتباه تطهیر میکردم، وظیفهام نسبت به گذشته چیست؟
° وظیفه نسبت به گذشته ندارید و نسبت به آینده اگر وسواسی نیستید طبق رسالهي توضيح المسائل عمل کنید و اگر وسواسی هستید تسامح و تساهل کنید تا انشاءالله خوب شوید.
سؤال203: شخصي در زماني که وسواسي بوده و براي غسل يا نظافت به حمّام عمومي ميرفته مقدار بسيار زيادي آب ميريخته است؛ آيا اکنون لازم است براي جبران کار خود، به سراغ حمامي برود و او را راضي کند، يا پول آبي که زيادتر از معمول استفاده کرده را بپردارد؟ تکليف اين شخص اکنون چيست؟
° اگر دست از وسواسيگري بردارد، آنچه بر ذمّۀ اوست، از راه ردّ مظالم براي صاحبش او را بريء الذّمّه ميکنم.
سؤال204: توبه از وسواس چگونه محقّق ميشود؟
° توبه از اين گناه، پشيماني از گذشته و دست برداشتن از وسواس و تصميم به ترک آن در آينده و استغفار از درگاه الهي است.