ای آرزوی بندگی ات مانده بر دلم ... (نجواهای شبانه)

تب‌های اولیه

2317 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

خدایا تو تنها تویی که وقتی انسان به تو تکیه میکند برای همه ی زندگی و همه ی نیازهایش تو کافی هستی و او را از هرکس وهر چیزی بی نیاز می سازی...

[=Georgia]

*faezeh*;722085 نوشت:
توی این دنیای نامرد
نمیزارن ک درست وحسابی رضایتتوبه دست بیارم

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

خدای من ،میشه روی من حساب نکنی؟
میشه عروسک خیمه شب بازی تو باشم؟
آخه حرف گوش کردن هم بلد نیستم.
عروسک خیمه شب بازی سرتق به دردت نمی خورد،نه؟
نمی دانم چه باید بگویم...
یک چیز را میدانم:دستم را بگیر و ببر.بدون اینکه بفهمم به کجا میبری ام.
نمی دانم چرا این روزها مدام هوس بچه بودن میکنم.
شاید برای این است که میخواهم خیالم راحت باشد که در میان طوفان ،وقتی باد پنجره ها را به هم میکوبد و گلدان ها را میشکند و قطرات درشت باران وحشیانه تا وسط سجاده ی مادر بزرگ می آید،تو هستی که همه چیز را سر و سامان بدهی و من خواب باشم.
خدای من ،ببخش که ....
خدای من ....گاهی حرف زدن سخت ترین کار دنیا ست.

[=arial] [=arial]حاجتی در دل بی تابم داشتم...

[=arial] [=arial]
به دل گفتم : لیاقت برآورده شدن خواسته ات را نداری وگرنه از

[=arial] [=arial]
تو حرکت و از خدا برکت و خدا هم برایت برآورده اش میکرد.

[=arial] [=arial]
دل
گفت : مگر آنچه را که تا بحال خدا به تو داده است لیاقتش را

[=arial] [=arial]
داشته ای ! و مگر او تا بحال در بذل نعمت هاش به لیاقت تو نگاه

[=arial] [=arial]می کرده است ؟!
[=arial] [=arial]
.... و قسم می خورم که راست می گفت .

[=arial] [=arial]
شاید چیزی را ناخوش بدارید و در آن خیر شما باشد و شاید


[=arial] [=arial]
چیزی را دوست داشته باشید و به رایتان ناپسند افتد. خدا میداند

[=arial] [=arial]
و شما نمیدانید.

[=arial] [=arial] ( بقره، ۲۱۶٫)
[=arial]

گه گاهي که دلم ميگيرد ميگويم:
به کجا بايد رفت؟
به که بايد پيوست؟
به که بايد دل بست؟
حس تنهاي درونم گويد:چه سوالي داري!...تو خدا را داري..و خدا اول و آخر با توست..

با دلخوری به خدا گفتم...
درب آرزوهایم را قفل کردی...
کلید را هم پیش خودت نگه داشتی...
لبخندی زد و جواب داد...
.
.
.
.
همه عشقم این است که به هوای این کلید هم شده...
گاهی...
به من سر می زنی...

بعضی وقت ها هر کاری می کنیم تا از چشم یه نفر نیافتیم.
ولی افسوس هیچ وقت به کارهای که میتونه از چشم خدا بیافتیم فکر نمی کنیم.

توکل برخدایت کن؛
کفایت میکندحتما؛

اگرخالص شوی بااو؛
صدایت میکندحتما؛

اگربیهوده رنجیدی؛
ازاین دنیای بی رحمی؛
به درگاهش قناعت کن؛
عنایت میکندحتما؛

دلت درمانده میمیرد؛
اگرغافل شوی ازاو؛
به هروقتی صدایش کن؛
حمایت میکندحتما؛

خطاگرمیروی گاهی؛
به خلوت توبه کن بااو؛
گناهت ساده میبخشد؛
رهایت میکندحتما؛

به لطفش شک نکن گاهی؛
اگردنیاحقیرت کرد؛
تورسم بندگی آموز؛
حمایت میکندحتما؛

اگرغمگین اگرشادی؛
خدایی راپرستش کن؛
که هردم بهترینهارا؛
عطایت میکندحتما...

[="Tahoma"]خدایا دلگیرم از زمانه ، دلگیرم از خوردنی هایی که خوردنی نیست ، دیدنی هایی که دیدنی نیست ، شنیدنی هایی که شنیدنی نیست .
دلگیرم از خودم، از خودی که خود نیست بلکه بیخود است.
شرمنده ام از درختان و سنگ ها و... که از کنارشان رد می شوم و باید چهره مرا تحمل کنند و از زمین هم شرمنده که باید مرا بپذیرد .
آری ، شما بصیرین و سمیعین و هشین با ما نامحرمان شما خامشین
خدایا ما را غرق کن در یادت و محو کن در ذکرت و کمک کن تا بتوانیم روزی با اطمینان کامل و صادقانه به خودت بگوییم ای معشوق من

مهربانم :
خطا از من است می دانم
از من که سالهاست گفته ام " ایاک نعبد"
اما
به دیگران دل سپرده ام ......
از من که سالهاست گفته ام " ایاک نستعین "
اما
به دیگران هم تکیه کرده ام .....
اما
رهایم نکن بیش از هم دلتنگم
به اندازه تمام روزهای نبودنم .....
خداوندا
دل به تو سپرده ام
مرا به حال خود وا مگذار ....

خداوند می فرمایند :
"یا مطلقا فی وصالنا، ارجع. و یا محلفا علی هجرنا، کفر. انما ابعدنا ابلیس لانه لم یسجد لک، فواعجبا، کیف صالحته و هجرتنا"
اي كسي كه وصال ما را ترك كرده اي، برگرد. و اي كسي كه بر جدايي از ما سوگند خورده اي، سوگند خود را بشكن.ما ابليس را براي اين از خود رانديم كه بر تو سجده نكرد پس چگونه است كه او را صالح يافتي و ما را ترك نمودي؟

بنده همان به که زتقصیر خویش
عذر بدرگاه خدا آورد
وگرنه سزاوار خداواند یش
کس نتواند که به جا آورد

(سعدی)

بدان که حاجت روایی

بسم الله الرحمن الرحیم

فرموده اند بعضی از گناهان مانع اجابت دعا اند. و به ما فرموده اند دهان تشنه بدون آب نمیماند. همچنین فرموده اند زبان حال در دعا مهم است نه زبان قال. و همچنین گفته اند آن دعایی که ابتدا دل بگوید و بعد زبان بگوید مستجاب است.
به ما فرموده اند طوری دعا کنید که انگار بعد از دعا حاجت تان در دم منزلتان حاضر است.
امام باقر علیه السلام فرموده اند: به خدا سوگند هیچ بنده مومنی در حاجت خود به خداوند اصرار نورزد مگر آنکه حاجتش را برآورد.(کافی.ج2)
همچنین امیر المومنین علیه السلام به ما فرموده اند :هر که اطمینان داشته باشد آنچه خدا برایش مقدر کرده از او فوت نمیشود دلش آرام میگیرد.(غرر الحکم)
امیر المومنین باز هم خطاب به ما فرمودند:کرم خداوند سبحان با حکمت او تضاد پیدا نمیکند از این روست که هر دعایی مستجاب نمیشود.(غرر الحکم)

تو ای سائل درگاه خدا بدان که مطالب فوق الذکر حجت را بر تو تمام نموده است.ابتدا از گناهان توبه کن و بدان:
اگر به واقع طالبی و اگر به واقع تشنه ای و اگر مطلبی را که از خدا میخواهی مطلب حقی است و اگر در دعا مصر هستی و اگر به قادر متعال اطمینان داری حاجت روایی و در این مطلب شک به دل خود راه مده و آرام باش.
و بدان اگر مطلبی که طالب آنی با حکمت خدا در تضاد باشد باز هم دعایت مستجاب خواهد بود متتهی به نحو دیگر. چنین دعایی بی اجابت نیست.منتهی اجابتش به نحو دیگریست.

اگر با این توضیحات باز هم ناآرامی و در دلت شک و شبهه ای مانده اشکال کار را در جای دیگر بجو.بدان یا طلب حقیقی نداری و یا به خداوند اطمینان نداری.

مطلب فوق هر چند مختصر و ساده بود. اما برای اهلش کلیدی است برای قفل هر گنجی.

[=arial]ای بهترین
ای مهربان ترین
من بنده ی تو
سرپاشرمم
دستم رابیشتربگیر.....

خدای زیبایم
یک صبح زیبای دیگر را با ترنم دلنشین پرندگانت آغاز نمودم. پرندگانی که شکرگزای میکنند و نیایش
شکر برای یکروز زیبای دیگر
شکر برای بوی خوش زندگی
شکر و هزاران شکر برای وجود ارزشمند عزیزانم
شکر برای سلامتی جسم و جان
شکر برای رزق وروزی حلال وبی نیازی
شکر برای قرار گرفتن در راهت
شکر برای تمام نعمتهایت که در‌ اختیارم قرار داده ای
هر چه شکر گویم کم است
بارالها چتر رحمتت رابر سر من همیشه بازنگه دار و لحظه ای مرا به حال خود وامگذار.
آمین یارب العالمین

خدایا خودت قضیه اش رو میدونی...
امشب میخوام تنها بخوابم
حافظم باش
خودم رو به تو میسپارم...

من هیچ دوستی نمیخواهم..

نیاز ندارم کسی نوازشم کند..

نگرانم شود..

دلسوزم باشد..

دوستم داشته باشد..

به حرفهایم گوش دهد..

و هیچوقت تنهایم نگذارد..

وقتی همه ی اینها در تو خلاصه شده اند..

مرسی از بودنت خـــدایــــم

[=Georgia]


خدایا به ما توفیق ادراک درد دیگران را عطا فرما و هنر حل واقعی مشکلاتشان را نصیبمان فرما!

الهي من تو را ياري نکردم به غير از معصيت کاري نکردم جواني ام را امانت داده بودي امانت را نگه داري نکردم ذليلم,مسکينم,خوار و پستم کنار سفره ي خوبان نشستم به جاي شکر تو ديدي چه کردم نمک خوردم نمکدان را شکستم گذشتم من ز مرز بي حيايي نبردي آبرويم را خدايي ميان معصيت بودم شنيدم صدايم ميکني بنده کجايي

سیاهی قلبها از زیادی گناهان است
و زیادی گناهان از فراموشی مرگ
و فراموشی مرگ از زیادی آرزوها
و زیادی آرزوها از دوست داشتن دنیا
و دوست داشتن دنیا در راس همه خطاهاست
خدایا من گمشده دریاى متلاطم روزگارم...
و تو بزرگوارى....
تا ابد محتاج یارى تو،رحمت تو،توجه تو،عشق تو،گذشت تو،مهربانی تو
و در یك كلام محتاج توام..

به نام خدا

خدایا همه عناوینم را از من بگیر،اینها پوششی شده اند بر

چهره جانم،خدایا مرا از همه نامها و اسمها و رسمهایم پاک

کن،اینها جان مرا تیره کرده اند ننگ من شده اند،خدایا چقدر خسته ام

از آنچه مردم مرا با آن می شناسند،تو مرا چگونه می شناسی؟

خدایا تو مرا در ملکوت چه خطاب می کنی؟نام من آنجا چیست؟

می شود مرا نفس مطمئنه خطاب کنی؟می شود راضیه مرضیه

خطاب کنی؟می شود عبدی خطاب کنی؟

چه ارزشی دارد که اینجا چه هستم؟بیشتر اسمهای دنیائیم

بی مسمایند،من همانم که جانم است،نام من همان است

که در ملکوت به آن نام می شناسندم.

نکند اینجا مؤمن باشم و آنجا منافق!

نکند اینجا عبدالله باشم و آنجا عبد الهوی

نکند اینجا .....

خدایا مرا نزد خویش نامی نیکو بخش.

به تو پناه مي بريم از شب هايي كه سردند و از دست هايي كه بي عاطفه اند

[=Georgia]

خدایا تاکنون 18748800 دقیقه از عمر من گذشته است و نمی دانم چند دقیقه دیگر به پایان مانده است...
با خود می گویم آیا به تعداد دقایقی که از عمر من گذشته پاسخ برای اعمالم دارم؟!!

[=Georgia]

[=Georgia]

اویس;737774 نوشت:
[=Georgia]
خدایا تاکنون 18748800 دقیقه از عمر من گذشته است و نمی دانم چند دقیقه دیگر به پایان مانده است...
با خود می گویم آیا به تعداد دقایقی که از عمر من گذشته پاسخ برای اعمالم دارم؟!!

عمر ویس ما شود چون عمر نوح
در سحر گاهان کند فتح الفتوح
مست و مستان واشک ریزان از سبو
می کند با یار شرین گفتگو
زهره و ناهید زو آموخت اشک
می برد بر گریه های ویس رشک
شب سوار های ویسِ شهریار
می نیوشد در سحر از جام یار

ای همه هستی ز تو پیدا شده خاک ضعیف از تو توانا شده
از پی توست این همه امیدو بیم. هم تو ببخشای و ببخش ای کریم
چاره ی ما ساز که بی یاوریم. گر تو برانی به که روی آوریم؟
جز در تو قبله نخواهیم ساخت. گر ننوازی تو که خواهد نواخت؟
یار شو ای مونس غم خوارگان. چاره کن ای چاره ی بیچارگان

خدایا!
امشب چیز خاصی برای گفتن ندارم
زیر همان مناجات‌های دیشب
یک «ایضاً» بنویس....!

یه جمله ناب از خدا...
آیا کسی هست که از ته دل دعا کند و من اجابتش نکرده باشم؟؟؟؟؟

خدایا!
آدم‌های خوب سر راهم بگذار ... .
حس بسیار خوبیست هنگامی که در لحظه‌ هجوم غم یا ناامیدی یا پریشانی؛
بی هوا کسی سر راه آدم سبز بشود...
کلامش؛ نگاهش؛ حتی نوشته‌اش آرامش و شادی و امید بپاشد به زندگی.
فقط از دستِ خودِ خدا برمی‌آمده که آن آدم را،
یا کلام و نگاه و نوشته‌اش را برای آن لحظه‌ خاص‌ سرِ راه زندگی ما بگذارد.
شاید یکی دیگر از دعاهای روزانه هم بتواند این باشد که خدایا:
من را هم از واسطه‌ها‌ی خوب‌کردنِ حالِ بنده‌هایت قرار بده...

اگر چه غرق گناهم، فلاتوَدِبْنی
نگشت خرجِ تو آهم، فلاتوَدِبْنی
مریز آبرویم را، مُقّرُبِاالذَّنبی
به جرمِ خویش گواهم، فلاتوَدِبْنی

دلت که از آدم ها گرفت غصه ها را فرو ریز در گنجینه دل،
ببخش و فراموش کن بدی ها را!
مثل همیشه بگذار برای روزی که خدا می آید!
بگذار خدا بیاید و بپُرسد،
مرهم بگذارد، ناز بخرد و تا بخواهی گله کنی
به آغوش بگیرد و بگوید میدانم...

به نامِ خدای‍ـــــــــــی که...
نگاه مهربانش را از همان روزِ ازَل بدرقه ی راهَم کرد
و لبخندش کافی ست
براى تاب آوردنِ تمامِ پاییز ها…
همیشه نَفَس هایم دلتنگ اند،
دلتنگِ خدایی که
همین نزدیکی هاست
و همیشه هست...
از خودم چیزِ زیادی نمی دانم…
شاید فقط این سه نقطه ها…
که بارِ بغض هایم را به دوش می کشند، خوب میشناسَند مرا…
زمانی خداوند همسایه ام بود…

خداوندا! اگر بخواهم آنچه در ذهن دارم با تو بگويم، هزاران جلد کتاب مي شود ولي آنچه در دل دارم يک جمله بيش نيست:
" دوستت دارم "

خداوندا! اگر بخواهم آنچه در ذهن دارم با تو بگويم، هزاران جلد کتاب مي شود ولي آنچه در دل دارم يک جمله بيش نيست:
" دوستت دارم "

سلام

از وقتی تصمیم گرفتم کم کار بشم فعالیتم بیشتر شده :Nishkhand:

چند روز پیش با یکی از پیر غلام های اهل دل و روشن ضمیر در حرم نشسته بودیم بهشون گفتم یه نصیحتی بکنید بنده رو ... یه صحبتهایی کردن

بعد بهم گفتن زیاد میری تو سایت :Nishkhand: من تعجب کردم :Moteajeb!: از کجا فهمید..!:Gig: گفتش فعالیتت و کم کن . چنتا کتاب معرفی کرد گفتش اینها رو بخون ...:ok::Gol:

خب بریم سر بحث اصلی :Narahat az:...

با توجه به درخواستی که از بنده شد مبنی بر این که تاپیکی زده بشه و حرفهایی زده بشه تا مهر و محبت خدا در دلمون زیاد بشه ، بنده هم از این

پیشنهاد استقبال میکنم منتها بنظرم بهتره تا جایی که میشه حرفها روان باشه و خاطره از خود یا دوستان و آشنایان هم اگر شد بیان بشه و همچنین احادیث قدسی

و روایاتی مبنی بر محبت خدا بیان بشه تا شوق دیدار خدا در دلمون زنده بشه .. :Gol:


[=arial]خداوند متعال به داود وحی فرمود:
[=arial]ای داود! هر کس که دوست داشته باشد حبیبی(دوست خیلی صمیمی) را ، حرف او را تصدیق می کند * و هرکه راضی باشد به حبیب بودن حبیبش به فعل و رفتار او هم راضیست * هرکه مورد اعتماد بداند حبیبش را به حبیبش اعتماد می کند * و هر که مشتاق رسیدن به حبیبش باشد در رسیدن به او جدیت به خرج میدهد.
[=arial]* ای داود یاد من برای یاد کننده های من * و بهشت برای کسانی که مطیع من هستند * و محبت من برای مشتاقان من * و منم که تعیین می کنم چه کسی محب من باشد.

[="Tahoma"][="DarkSlateBlue"]هان ای بگریخته از طوق بندگی این گریختن تا به کی؟؟؟؟//[/]

[="Tahoma"][="DarkSlateBlue"]الهی!خواندی تاخیر کردم.فرمودی،تقصیر کردم.عمر خود بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم.اگر گوییم ثنای تو گوییم.اگر جوییم رضای تو جوییم.
الهی!گفتی کریمم،امید بدان تمام است.تا کرم تو در میان است،نا امیدی حرام است. خواجه عبدالله انصاری
[/]

امام صادق (ع) فرمود که خداوند به موسی وحی کرد:
مرا درنظر بندگانم، دوست بشناسان و کاری کن که آن ها مرا دوست بدارند.:hamdel:

موسی عرض کرد: خداوندا! این کار را چگونه انجام دهم؟

خداوندفرمود:

نعمت ها و احسان های مرا برای آنان بیان کن.

اگر تو بنده ای را که از من روگردانشده به سویم برگردانی و گمراهی را به آستانه ام دعوت بدهی،

برای تو بیش از یک سالعبادت ثواب دارد، که روزهایش را روزه گرفته باشی و شب هایش را نماز شب خوانده باشی.

سلام مجدد

راستش برای محبت پیدا کردن نسبت به خدا باید محبتش رو نسبت به خودمون بفهمیم .. باید معرفتمونو زیاد کنیم ...
:ok::hamdel:

اگر نعمتهایی که به ما کرده رو یادآور بشیم کمک میکنه تا محبتش در دلمون بیشتر بشه ...:Gol:

کافیه یه قدم برداریم سمت خدا .. اونوقت میبینیم خدا چقدر کمکمون میکنه ...:Hedye:

یکی از فامیلا تصمیم گرفت خوب بشه خودشو اصلاح کنه بعد حدود یکماه تو خواب دید یکنفر بهش گفتش اگر همینطوری باشی و ادامه بدی اهل بهشت خواهی بود ..

بزارین یک مثال دیگه بزنم : (در مثال مناقشه نیست)

ما اگر عاشق فردی بشیم چه کار میکنیم براش؟

در پست بعد ادامه شو میگم:ok::Gol:

یکی از جوونها اومده بود تعریف میکرد عاشق شده .. اصلا نگاهش عوض شده بود ... گفتش زندگیش منظم شده .. همش به معشوقش فکر میکنه .. هر وقت معشوقشو میبینه

افسردگیش از بین میره ، همین امشب هم باهاش بودم .. وقتی صحبت میکرد از عشقش تو چشماش اشک جمع شد ...

با خودم گفتم .. وای بر من .. این از عشق زمینیش داره حرف میزنه چشماش پر از اشک میشه ... من اسم خدا رو میشنوم یا از خدا حرف میزنم چقدر قسی القلب شدم که ...:Ghamgin:

من چطور عاشقی هستم ...!

خدا اگه عشقمون بشه باید تمام لحظه ها به فکرش باشیم ، به یادش باشیم ، اعمالمونو طوری که اون میخواد بچینیم ...

ما چکار کردیم برای خدا؟

چکار؟

یکی از بچه ها تعریف میکرد تو نماز بودم یهو به دلم افتاد یه چیزی بهم میگه هزار بارم اگر توبه شکستی باز آی .. بیا سمت خودم ، یهو چشماش پر از اشک شد تا آخر نماز شدید

اشکاش میریخت ... حالش کلا عوض شد ..

چطور میشه که آیت الله بهجت تو نماز شدید گریه میکردن ؟! مگه چی رو دیده بودن؟

از رسول خدا (ص) نقل است که خداوند متعال فرمود::Sham:

ای بنی آدم! چرا اِنصاف نداری.
:Sham:

من با دادن نعمت، علاقه خودم را به تو ثابت می کنم ولی تو با انجام گناه مرا فراموش میکنی،

خیر من همیشه به سوی تو سرازیر است. هر روز ملک کریمی از تو برای من عمل غیر صالح می اورد.

ای فرزند ادم!

ای کاش از وضع خودت آگاه میشدی. ای فرزند آدم! هنگام خشم مرا یاد کن تا من هم هنگام خشم تو را یاد کنم تا تو را در آن عذاب هایی که تو را محو می کند، غرق ننمایم.:Gol::Sham:

حدیث قدسی :

عبدی! أنا و حقی لک محب،فبحقی علیک کن لی محبأ
بنده ی من!سوگند به حق خودم دوستدار تو هستم،پس سوگند به حق من برتو،مرا دوست بدار
:Ghamgin::Gol:

بنده من هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صدها خدا داری!!:Ghamgin:

اگرآنانکه پشت به من نموده اند بدانند که من چقدر منتظر آنان هستم و

به توبه و بازگشتآنها مشتاقم از شوق دیدار من قالب تهی میکردند و از شدّت محبت من بند بند وجودآنهااز هم می گسست.

سلام
تاپیک خیلیییییییی خوبیه.تشکرمیکنم که همچین تاپیکی زدین.:Gol:
من خودم وقتی معجزه های خدارومیبینم خیلی خداروهمون موقع حس میکنم امامتاسفانه این حس کردن فقط مدت کوتاهیه.
مثلاوقتی یکچیزی دلم میکشه وبدون اینکه به کسی بگم یکهومیبینم یاکسی اون چیزومیده یامامانم و......خیلی لذت داره به کسی نگی یکهوجلوچشات باشه.
:ok:
یاچندشب بودمن میخوابیدم اماقصدم این بودکه بیداربشمونمازشب بخونم اماخواب میشدم ازشدت خستگی.من اصلاباصدای زنگو...بیدارنمیشم مگه مامانم بیاداینقدربگه تابیداربشم.اماچندشب بدون اینکه کسی بیدارم کنه خدامنوبیدارمیکردتابتونم نمازشبموبخونم.خیلییییییییییی لذت داشت
:ok:(امامتاسفانه مدتیه نمیخونم.اعصابم بهم ریختس)(دعاکنین دوباره بخونم)

خدای متعال به حضرت داود فرمود:

«ای داود ٬ اگر روی گردانان از من چگونگی انتظارم برای آنان ٬ مدارایم با آنان و اشتیاق مرا به ترک معصیت هایشان می دانستند بدون شک از شوق آمدن به سوی من می مردند و بندبند وجودشان از محبت من از هم میگسست»

هر وقت این جمله هارو میشنوم خیلی شرمنده میشم آخه من چه جور بنده ای هستم که خدای خودمو خوب نمیشناسم؟!![emoji17] چرا اینقدر غفلت اینقدر نادونی و جاهلی؟!!!!

لطفا اگه میشه بیشتر راهکار درمورد معرفت به خدا بدین
اکثر ما آدما خدارو نشناختیم و عاشقش نشدیم اگه عاشقش بودیم وضعمون الان این نبود...

ممنون از تاپیک خوبتون خیلی عالیه

خداوندا تو را سپاس میگویم بخاطر انچه که در گذشته نمی دانستم و اکنون با اموختن حروف الفبا :
از الف(ادب)را از ب (بیداری )را از ص(صداقت )را از ن (نظم )را و از خ(خدمت )را

میدانم (ادب )را در رفتام(بیداری)را در روبروشدن با دشمن(صداقت )را در زندگی(نظم)را در کارم و(خدمت)کردن به میهنم قرار خواهم داد و از تو یاری و مدد میخواهم

خداوندا تو را سپاس میگویم بخاطر انچه که در گذشته نمی دانستم و اکنون با اموختن حروف الفبا :
از الف(ادب)را از ب (بیداری )را از ص(صداقت )را از ن (نظم )را و از خ(خدمت )را

میدانم (ادب )را در رفتام(بیداری)را در روبروشدن با دشمن(صداقت )را در زندگی(نظم)را در کارم و(خدمت)کردن به میهنم قرار خواهم داد و از تو یاری و مدد میخواهم

سلام و عرض ادب

و تشکر از جناب "اناالعبد" برای باز کردن این تاپیک.

روایتی هست با این مضمون، در نظر بگیرید شخصی در یک بیابان با زاد و توشه در حال مسافرت هست و به دلیلی زاد و توشه و مرکبش رو گم میکنه.

خیلی جستجو میکنه ولی پیدا نمیشه، در حدیکه از گرسنگی و تشنگی در حالت مرگ میفته.

در لحظات آخر که دیگه واقعا مرگ رو جلوی چشماش میبینه، یکمرتبه از دور مرکبش رو با زاد و توشه و آب و غذائی که با خودش حمل میکرده، میبینه.

خوشحالی این انسان رو از پیدا کردن زاد و توشه ش و نجات پیدا کردن از مرگ رو تصور کنید، خداوند وقتی بنده گنهکارش توبه میکنه و به سوی او برمیگرده به همین میزان خوشحال میشه...

وای بر ما که چه خدائی داریم و چقدر غافلیم...:Ghamgin:

(بیان کردن صفت خوشحالی برای خداوند فقط از باب فهم مطلب برای ذهن مادی ماست وگرنه ذات مقدس حق تعالی از به وجود آمدن هر عارضه ای بر وجودش مبراست.)

اناالعبد;747182 نوشت:
بنده من هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صدها خدا داری!!:Ghamgin:

اگرآنانکه پشت به من نموده اند بدانند که من چقدر منتظر آنان هستم و

به توبه و بازگشتآنها مشتاقم از شوق دیدار من قالب تهی میکردند و از شدّت محبت من بند بند وجودآنهااز هم می گسست.

من دقیق منظور خداوند رو متوجه نمیشم از غافل بود منظورش تمرکز حواس در نماز هستش یا چیز دیگریست؟؟؟

واقعا تشکر میکنم از دوست عزیزمان و برادر خودم اناللعبد برای این تاپیک...

واقع این خدا خیلی خداست

یادم میاد یک شب گناهی کردم تا صبحش خوابم نبرد ساعت 5 یا 6 بود توبه واقعی کردم و اظهار شرمنده گی از خداوند کردم وحدود 40 الی 45 روز شدم مرد خدا همون بنده ایی که خدا میخواست لحظه به لحظه به عشق خداوند وضو میگرفتم وعاشقانه باهاش حرف میزدم به خداوند سوگند هر دعایی که میکردم بعد از 6 لحظه براورده میشد عاشق خدا شده بودم در اول نماز اشک میریختم و میگفتم عشقم چطوری الان که دارم اینو مینویسم اشک درچشمانم حلقه کرده نمیشد به ولله نمیشد دعایی کنم و مستجاب نشه همین باعث شد که عشق من به خداوند چند برابر بشه در این مسیر چند نفر پی بردند که در من اتفاقات خاصی رخ داده است برای همین سریع لقب و برچسب مستجابته الدعوه را چسباندن به من من برای این افراد از خداوند میگفتم از عشق بر بنده گانش میگفتم با هر کاری نتوانستم کاری برایشان انجام دهم چون یکی از ان ها واقعا وجدا دوستش را عاشقانه دوست داشت {{{دوست داشتن صحیح}}} و حاظر بود برای اون بمیره 1 شبانه روز از عشقی که به ان پسر داشت برای من صحبت میکرد 1 شبانه روز!!! بنده امدم و گفتم عشق فقط و فقط خداست خداوند ادم هایی سر راهت قرار میده امتحانت میکنه ببینه کی رو بیشتر دوست داری و مشغولت میکنه ببینه فراموشش میکنی که واقعا کسی که نماز شبش ترکت نمیشد خداوند رو بخاطر ان پسر فراموش کرده بود {{{ عشق به خداوند که خداوند ما را دوست دارد}}} خلاصه این دو دوست از هم جدا شدند و قبل از من هم که این جمع وارد نشده بودم تمام شده بود اما میگفتند به برکت بنده حقیر بهتر شده اند روز به روز اعتماد به نفسم بالاتر میرفت وغرور بیجام زیاد تا وقتی که پا به خانه مان گذاشتم و به مادرم گفتم هر چیزی که میخواهید از من بخواهید که بهتان میدهم!!!!!!
از اون لحظه به بعد بود که همه چیز رو از دست دادم همه چیز رو که خدا بهم داده بود رو....

دوستان با این خدا زندگی کنید ایمان بیارین بهش مشکلی براتون بوجود اومد عصبانی نشید بگید خدا دارمت تو بلدی چیکار کنی عمدا نمیکنی تو بلدی...

همان طور که خداوند بلند مرتبه و مهربان به داوود فرمود....

ای داوود به عزت و جلالم قسم وبه بلندی رفعتم بر عرشم سوگند ببینید چقدر داره قسم میخوره خداوند یعنی تاکیدی رو میخواد بگه....

هر یک از بندگان من از من چیزی بخواهند و من بدانم که قصد ونیتش منم یعنی بدونم {{{{ که از من میخواد نه غیر من}}}} به او پاسخ میدهم...

ولی داوود به عزت و جلالم سوگند هر یک از بندگان من از من چیزی بخواهند و من بدانم که قصد و نیت او من نیستم

زمین زیر پایش را خالی میکنم زمینش میزنم و او را به مقصودش نمی رسونم...

هدف از این داستان و این حدیث 2 چیز بود...

1-این بود خداوند عاشق بنده اش است نمیتونه تحمل کنه که ما غیر از خودش کسی رو دوست داشته باشیم و از کسی دیگری چیزی بخواهییم ناراحت میشه واقعا ناراحت میشه و اه میکشه و این آهش دامنمون رو میگره و باعث مشکل و بلا در زندگی ما میشه....

2- به قول استادم {{{ ا م ا}}} حفظی الله ...

دست او را بگیرد

و در عشق او بمیرید

چرا برخی انسانها هیچ محبت و عشقی به خدا ندارند؟

عدم عشق به خدا معلول چند چیز است :
1- عدم معرفت به خدا:
غفلت از خدا و عدم شناخت کامل انسان ها از خدا موجب شده است عاشق خدا نباشند. زیرا معرفت پایة اصلی محبّت است و محبّت ملازم با اطاعت و عامل بزرگ دوری از گناهان و راه اساسی تهذیب نفس است. ممکن است بسیار اتفاق بیفتد که از کنار دوستان صمیمی یا شخصیت های مورد احترام علمی و اجتماعی یا دینی و حتی محبوب دل همه منتظران و مستضعفان یعنی حضرت بقیه الله(ع) عبور کنیم و هیچ کاری که بیانگر احترام باشد،‌انجام ندهیم، چون متوجه وجود آن فرد نشدیم یا دیدیم ولی نشناختیم، چون اگر می شناختیم، ابراز محبّت و ارادت می کردیم. انسان وقتی عاشق کسی شد و دوستدار او گشت، از وی پیروی می‌کند.
قرآن می‌فرماید: "إن کنتم تحبّون الله فاتبعونی یحببکم الله؛(1) اگر دوستدار خدا هستید، پس از من (پیامبر) پیروی کنید تا خدا شما را دوست داشته باشد". هرچه پیروی بیشتر و خالصانه تر انجام گیرد، بر محبت و ارادت افزوده می گردد.
عشق به خدا در قدم اوّل متوقف بر معرفت و شناخت حقیقی پروردگار است. از این رو در روایت آمده است:" کسی که گناه می کند، خدا را به مفهوم واقعی نمی شناسد".(2)
البته معرفت عقلانی کافی نیست. باید امدادها و الطاف و صفات جمال را بشناسد تا عواطف بر انگیخته شود.
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند :Gol: فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی، هر دو جهانش بخشی
:Gol: دیوانة تو هر دو جهان را چه کند.
2- رغبت به دنیا: تعلق و دلبستگی به دنیا، محبت و عشق به آن را در دل ایجاد می کند و در یک دل دو عشق جای نمی گیرد.خداوند نیز دو دل درون انسان قرار نداد تا در یکی به عشق به خدا و در دیگری عشق به دنیا باشد. (3)محبت به خدا با محبت به دنیا نمی سازد.چنان که امام علی(ع) فرمود: "اگر خدا را دوست دارید از دلتان محبت دنیا را خارج کنید".(4) حب دنیا انسان را به سوی مادیات و جاه ومقام و مال می­کشاند. حب الهی به سوی خدا جذب می کند. هر کدام غالب شود، انسان آن خواهد شد.
مولوی ضمن داستانی به این مسئله اشاره کرده است: شترِ مجنون،تازه زاییده بود و به بچه اش خیلی علاقه داشت. شتر بر آن شد تا به خانه معشوق اش رود. مجنون غرق در عشق لیلی بود. شتر نیز علاقه به نوزادش داشت. تا مجنون غافل می شد می دید که شتر به سوی نوزادش روان است. دو باره شتر را به سوی خانه لیلی هدایت می کرد. همین که غفلت می کرد باز می دید شتر به سوی نوزاد روان است. این کشمکش بود لیکن یکدفعه مجنون چشم باز کرد و دید به جای این که به خانه معشوق برسد، به خانة خود رسیده است. برای سومین مرتبه حیوان را به آن طرف برگردانید، باز به مجرد این که مجنون فکرش به سوی معشوقش منحرف شد و از حیوان غافل گشت
حیوان به فکر بچه اش افتاد و به سوی خانه رفت.
همچو مجنون اند و چون ناقه­اش یقین
:Gol: می کشد آن پیش و این واپس به کین
یک دم ار مجنون ز خود غافل بدی
:Gol: ناقه گردیدی و واپس آمدی
سرانجام مجنون خودش را از روی شتر به پایین پرتاب کرد و گفت:
گفت ای ناقه چو هر دو عاشقیم
:Gol: ما دو ضد بس همره نالایقیم
من عاشقم،تو هم عاشق. من عاشق لیلا هستم و تو عاشق بچه ات هستی. ما دو با یکدیگر همسفر نمی توانیم بشویم. آن گاه نتیجه می گیرد:
عشق مولا کی کم از لیلا بود
:Gol: گوی گشتن بهر او اولی بود(5)
عشق به پروردگار نیز چنین است که با عشق به دنیا و تعلقات دنیوی سازگاری ندارد.

پی نوشت ها :
1. آل عمران(3) آیه 31.
2.بحارالانوار، ج 75، ص 174.
3. احزاب (33) آیه 4.
4. غررالحکم، ج 3، ص 22.
5. مثنوی، دفتر چهارم، ص 628.