شفاعت در قرآن (حق الله یا حق الناس)

تب‌های اولیه

83 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شفاعت در قرآن (حق الله یا حق الناس)

با عرض سلام و خسته نباشید از کلیه دوستان و کارشناسان عزیز *
خیلی خوشحالم که با سایتتون آشنا شدم ...:Gol:
سوالاتی در مورد شفاعت تو ذهنم هست که یه جورایی حل نمیشه
تمامی موضوعات انجمن شبهات تفسیری رو مطالعه کردم و دو عنوان در رابطه با شفاعت پیدا کردم :
http://www.askdin.com/thread880.html

http://www.askdin.com/thread21556-3.html

که کامل این دو تاپیک رو مطاله کردم ولی دلم قبول نمیکنه خیلی از صحبت هایی که کارشناسان عزیز بیان داشتند رو ...
سوالاتی که تو ذهنم هست رو واسه عزیزان مینویسم و خوشحال میشم که راهنماییم کنید :
اول اینکه شفاعت مربوط به حق الله میشه یا حق الناس ؟ که به نظر خودم فقط حق الله را شامل میشه ، دوم اینکه اگه فقط حق الله را شامل میشه واسطه چرا ؟ و اگه نه ، حق الناس را هم شامل میشه ، چطور ممکنه ؟ به شخصه بعضی ها رو تو این دنیا نخواهم بخشید و اگه اون دنیا هم بشه ، اگه خود خدا هم نعوذ بالله بگه ببخش ، نمی بخشم ، چه برسه به ائمه گرامی و پیامبر عزیز و ...

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صفا

ramin 65;627678 نوشت:
با عرض سلام و خسته نباشید از کلیه دوستان و کارشناسان عزیز *
خیلی خوشحالم که با سایتتون آشنا شدم ...
سوالاتی در مورد شفاعت تو ذهنم هست که یه جورایی حل نمیشه
تمامی موضوعات انجمن شبهات تفسیری رو مطالعه کردم و دو عنوان در رابطه با شفاعت پیدا کردم :
شبهه:شفاعت ائمه اطهار(ع) و انبیاء(ع)

شفاعت در روز قیامت
که کامل این دو تاپیک رو مطاله کردم ولی دلم قبول نمیکنه خیلی از صحبت هایی که کارشناسان عزیز بیان داشتند رو ...
سوالاتی که تو ذهنم هست رو واسه عزیزان مینویسم و خوشحال میشم که راهنماییم کنید :
اول اینکه شفاعت مربوط به حق الله میشه یا حق الناس ؟ که به نظر خودم فقط حق الله را شامل میشه ، دوم اینکه اگه فقط حق الله را شامل میشه واسطه چرا ؟ و اگه نه ، حق الناس را هم شامل میشه ، چطور ممکنه ؟ به شخصه بعضی ها رو تو این دنیا نخواهم بخشید و اگه اون دنیا هم بشه ، اگه خود خدا هم نعوذ بالله بگه ببخش ، نمی بخشم ، چه برسه به ائمه گرامی و پیامبر عزیز و ...

با سلام وعرض ادب
اینکه پیگیر سوالاتتان هستید و به دنبال پاسخی قانع کننده تر هستید جای بسی خرسندی است و به شما تبریک می گوییم. اساتید محترم فرمایشاتی داشته اند ولی بنده از باب تکمیل عرض می نماییم:
در این موضع سه دیدگاه قابل بررسی است:

الف) شفاعت حق الله: برخی از علماء قائلند شفاعت اولیاء فقط شامل حق الله است. به عنوان نمونه در تفسير حجة التفاسير و بلاغ الإكسير مي خوانيم: «به اشخاصي از انبياء و اولياء ممكن است حق شفاعت داده شود و اين حق شفاعت هم در موضوع حق اللّه است نه حق الناس»[1]
ب) شفاعت شامل حق الناس : برای اثبات این امر تذکر به چند نکته لازم است:

ا) امکان بخشش حقّ الناس
دقت در دعای روز دوشنبه نشان می دهد که امکان بخشش حق الناس نیز می شود چون اگر چنین امری ممکن نباشد،چنین دعایی از ائمه(ع) صادر نمیشد :
«وَ أَسْأَلُكَ فِي مَظَالِمِ عِبَادِكَ عِنْدِي فَأَيُّمَا عَبْدٍ مِنْ عَبِيدِكَ أَوْ أَمَةٍ مِنْ إِمَائِكَ كَانَتْ لَهُ قِبَلِي مَظْلِمَةٌ ظَلَمْتُهَا إِيَّاهُ فِي نَفْسِهِ أَوْ فِي عِرْضِهِ أَوْ فِي مَالِهِ أَوْ فِي أَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ أَوْ غِيبَةٌ اغْتَبْتُهُ بِهَا أَوْ تَحَامُلٌ عَلَيْهِ بِمَيْلٍ أَوْ هَوًي أَوْ أَنَفَةٍ أَوْ حَمِيَّةٍ أَوْ رِيَاءٍ أَوْ عَصَبِيَّةٍ غَائِبا كَانَ أَوْ شَاهِدا وَ حَيّا كَانَ أَوْ مَيِّتا فَقَصُرَتْ يَدِي وَ ضَاقَ وُسْعِي عَنْ رَدِّهَا إِلَيْهِ وَ التَّحَلُّلِ مِنْهُ فَأَسْأَلُكَ يَا مَنْ يَمْلِكُ الْحَاجَاتِ وَ هِيَ مُسْتَجِيبَةٌ لِمَشِيَّتِهِ وَ مُسْرِعَةٌ إِلَي إِرَادَتِهِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُرْضِيَهُ عَنِّي بِمَا [بِمَ‏] شِئْتَ وَ تَهَبَ لِي مِنْ عِنْدِكَ رَحْمَةً إِنَّهُ لا تَنْقُصُكَ الْمَغْفِرَةُ وَ لا تَضُرُّكَ الْمَوْهِبَةُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين»[2]
" «از تو درخواست مي كنم اداي حقوق بندگانت را كه بر عهده دارم، پس هر بنده‏ اي از بندگانت و هر كنيزي از كنيزانت كه او را نزد من حقيّ پايمال شده‏ باشد كه در آن به جان يا آبرو يا مال، يا خانواده‏ اش يا فرزندش ستم روا داشته‏ ام يا غيبتي از او كرده‏ام يا بر اثر ميل خود يا خواهش دل يا تكبّر يا غضب يا خودنمايي يا تعصّب بر او باري نهاده‏ام، اين بنده يا كنيزت غايب‏ باشد يا حاضر، زنده باشد يا مرده، و دستم كوتاه شده و وسعم نمي رسد از پرداخت آن حق يا طلب‏ حلاليت از او، از تو مي خواهم اي كسي ‏كه رفع نيازها در اختيار اوست، و آن حاجات در مقابل مشيّت او اجابت‏ پذير و به جانب‏ اراده‏ اش شتابانند كه بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستي و آن بنده را كه بر او ستمي كردم هرگونه كه خواهي از من راضي گرداني و از جانب‏ خود مرا رحمت عطا نمايي، چه آمرزيدن از تو نكاهد و بخشيدن به تو زيان نرساند، اي مهربان‏ترين مهربانان»

2)کیفیت شفاعت حق الناس
حدیث فوق امکان بخشش حقّ الناس را ثابت می نماید لذا منعی ندارد این بخشش بسبب دعای و شفاعت ائمه در روز قیامت رخ دهد. امّا فارغ از بحث سندی در حدیثی نحو شفاعت ائمه نسبت به حق الناس توضیح داده شده است
«إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ وُلِّينَا حِسَابَ شِيعَتِنَا فَمَنْ كَانَتْ مَظْلِمَتُهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَكَمْنَا فِيهَا فَأَجَابَنَا وَ مَنْ كَانَتْ مَظْلِمَتُهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ اسْتَوْهَبْنَاهَا فَوُهِبَتْ لَنَا وَ مَنْ كَانَتْ مَظْلِمَتُهُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَنَا كُنَّا أَحَقَّ مِمَّنْ عَفَي وَ صَفَحَ»[3]
«چون روز قيامت شود حسابرسي شيعيان ما بما واگذار مي‏شود، پس هر كس مظلمه و بدهي و گناهش ميان او و خداوند است ما داوري كرده و هر چه حكم كنيم خداوند امضاء مي‏فرمايد، و هر كس مظلمه ‏اش ميان او و مردم است، ما از مردم تقاضا مي كنيم او را ببخشند، و آنان مي‏بخشند، و هر كس مظلمه‏ اش ميان او و ما اهل بيت است ما سزاوارتر از همه كس به بخشش و عفو و گذشت مي ‏باشيم »

ج) شفاعت در مرحله اتمام حسابرسی: این نظر، نظر حقیر است این است که شفاعت و دعای بخشش اولیای الهی مربوط به اعمال نیست بلکه مربوط به اشخاص است توضیح اینکه ، شفاعت مربوط به زمان اتمام حسابرسی اعمال است، به عبارت دیگر وقتی مردم کارنامه اعمال خود را دریافت نمودند و مکافات و مجازات حق الله ها و حق الناس ها مشخص شد، برخی هستند که کفه ترازوی اعمال نیک انها کمی سبکتر است لذا اهل بهشت نمی شوند در این زمان شفاعت اهل بیت شامل این گروه شده و خداوند به خاطر شفاعت اهل بیت آنها را می بخشد. البته این نظر برداشتی است که بنده از کلام علامه طباطبایی دارم.
علامه طباطبایی در این باره می نویسد:« شفاعت در آخرين موقف‏ از مواقف قيامت بكار مى‏رود، كه يا گنه‏كار بوسيله شفاعت مشمول آمرزش گشته، اصلا داخل آتش نميشود، و يا آنكه بعد از داخل شدن در آتش، بوسيله شفاعت نجات مى‏يابد، يعنى شفاعت باعث ميشود كه خدا باحترام شفيع، رحمت خود را گسترش ميدهد»[4]
صاحب کتاب معادشناسی در توضیح بیشتر این باره می نویسد: «زمان وقوع شفاعت در آخرين موقف، از مواقف قيامت است؛ یعنی بعد از زنده شدن دوباره تمام انسان‌ها و پشت سر گذاشتن تمام مراحل هول‌ناک قیامت و حساب و کتاب. حال با شفاعت یا گناه‌کاران اصلاً جهنم نمی‌روند و یا از آن، خلاصی می‌یابند»[5]

توضیح بیشتر: آخرین موقف ، موقفی است که حساب رسی اعمال تمام شده و مجازات ها تعیین شده است. در این صورت دیگر رضایت صاحب حق دیگر مطرح نیست چون در این مرحله حکم صادر شده و فرد محکوم گشته است خصوصاً اگر روایات غیبت را مد نظر بگیریم که به موجب این روایات اعمال نیک غیبت کننده به فرد غیبت شونده منتقل می شود یا اینکه اعمال بد غیبت شونده به غیبت کننده منتقل می شود. چنین فردی مجازاتش معین شده است دیگر حق الناس برای او معنی ندارد بلکه مکافات ها مشخص شده است. ظهور کلام این دو بزرگوار این است که در این مرحله شفاعت صورت می گیرد. البته دلالت و سند روایات نظر دوم نیز قابل نقد است.

فائده طلب شفاعت
ما دو گونه دعا می توانیم بکنیم، یک دعا از خداست که از خدا می خواهیم ما را ببخشد، دعای دیگر این است که از ائمه بخواهیم در روز قیامت از خدا بخواهد ما را ببخشد، هم خود از خدا می خواهیم و هم از ائمه می خواهیم که از خدا بخواهند.(از ائمه می خواهیم در حق ما دعا کنند، حقیقت طلب شفاعت چیزی غیر از التماس دعا از ائمه نیست)
هر یک به طور مجزا زمینه ساز نجات آدمی است. گاه خود از خدا می خواهیم و خدا با توجه به اعمال ما میزانی از دعا را مستجاب نموده است. و گاه از ائمه می خواهیم برای ما دعا کنند و خداوند با توجه به منزلت ائمه دعای ایشان را در حق ما مستجاب می کند.


[/HR][1] - حجة التفاسير و بلاغ الإكسير ، ص597

[2] - مفاتيح الجنان، باب اول، فصل سوم، در ذكر دعاهاي ايّام هفته، دعاي روز دوشنبه

[3] - عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏2 ،ص 57

[4] - ترجمه الميزان، ج‏1، ص: 264

[5] - معاد شناسى، ج‏9، ص 378

ممنون از جوابتون ، اینکه گفتین شفاعت مربوط به حق الله و حق الناس نیست ، خیلی جواب معقولیه ، خداییش هم همینطور باید باشه ، اگه من در حق کسی جفا کردم باید برم سعی خودم را بکنم که تا وقتی زنده ام ازون شخص حلالیت بطلم ، اگه اون شخص راضی شد که خوب خدا رو شکر ، اگرم راضی نشد که جفایی که من در حق اون شخص انجام دادم ، بصورت گناه تو نامه اعمالم میاد ، تحلیل من این هستش ، امیدوارم درست متوجه شده باشم ، اما 2 تا سوال دیگه ، یکی تکلیف اونایی که مال یه دین دیگه هستن چی میشه ، تکلیف مسیحی ها ، تکلیف یهودی ها ، تکلیف اونایی که ائمه رو نمیشناسن که برن دعا بکنن پیش ائمه ، که تو اون دنیا ائمه شفاعتشون را بکنن ، تکلیف اون زبون بسته ها چی میشه ؟؟؟ اصلا تکلیف اونایی که ارثی شیعه هستن ، بدون تحقیق ، مثل خود من ... تکلیف این قشر چیه ؟؟؟؟ بعد تازه تو قرآن چندین جا شفاعت نفی شده مثل بقره 48- بقره 123 بقره 254 - مدثر 48 - شعرا 100 – غافر 18 و جاهای دیگه هم اومده که شفاعت بطور مطلق به خدانسبت داده شده مثل زمر 44 - سجده 4 – انعام 51 – انعام 70 و سایر جاها هم گفته منوط به اذن خدا هستش مثل بقره 255 – طه 109 – سبا 23 – مریم 87 که این آیه های آخر آدم را دلگرم میکنه که شفاعت افرادی غیر از خدا به اذن خدا وجود داره ولی خب مثلا تو سوره مدثر آیه 41 تا 48 یه جورایی ویژگی کسانی که مورد شفاعت قرار میگیرند رو گفته که باید اهل نماز باشن و اهل اطعام مساکین باشن و قیامت رو تکذیب نکنن و تو سوره انبیاء ایه 28 هم گفته کسانی مورد شفاعت قرار میگیرن که خداوند از آنها راضی بوده باشه ، میدونن با این توضیحاتی که شما گفتین که شفاعت مربوط به زمان اتمام حسابرسی هستش ( تمام حق الله و حق الناسایی که کرده ایم بصورت پوئن منفی تو کارناممون میاد) و این آیات قبول دارم شفاعت وجود داره البته + اون تحلیلی که تو خط دوم خودم کردم !!!! ولی حس میکنم اینقدر شرایط شفاعت سخته که اساسا کسایی مورد شفاعت قرار میگیرن که گناهان خیلی خیلی خیلی خیلی کوچیکی یه دفه ای (یهویی ) از دستشون در رفته باشه که این جور افراد تعدادشون خیلی خیلی خیلی کمه ، یه سوال دیگه هم همین الان برام پیش اومده ، اینکه چه گناهانی شامل شفاعت میشن و چه گناهانی (فک کنم گناهان کبیره ) شامل شفاعت نمیشن ؟

واقعا شرمنده سرتون رو درد آوردم ...

یه سوال دیگه هم دارم ، مثلا ما بشینیم دعا کنیم که ائمه تو اون دنیا هوای ما رو داشته باشن ؟ یکم معقول نیست ، تازه شرایط استجابت دعا خداش یه دنیایی داره که چه اتفاقایی باید بیفته و چه دعایی مستجاب میشه ؟؟؟؟ اصا منی که هزار تا کار میکنم ، بعدشم میرم دعا میکنم ، این دعا قبوله ؟ حالا قضیه رو بهتر فرض میکنیم ، اون کسانی که خدا ازشون راضی هستش تا بتونن مشمول شفاعت بشن حالا چه از طریق خدا ، چه از طریق غیر خدا ، بهتره با اعمالشون به خدا نشون بدن لایق شفاعت هستن تا اینکه بشینن دعا کنن ، بهتره حق الله و حق الناسی که تو این دنیا ضایع کردن رو برن درست کنن تا اینکه بشینن دعا بخونن که تو یه دنیای دیگه خدا یا غیر خدا شفاعتشون را بکنه ...

و یه سوال دیگه ، کجای قرآن اومده که ائمه (ع) و پیامبر (ص) میتونن شافی باشن ؟

ramin 65;629727 نوشت:
یکی تکلیف اونایی که مال یه دین دیگه هستن چی میشه ، تکلیف مسیحی ها ، تکلیف یهودی ها ، تکلیف اونایی که ائمه رو نمیشناسن که

با سلام و عرض ادب
اهل ادیان دیگر را در دو دسته کلی می توان مورد بررسی قرار داد الف: گروهی که با وجود کشف حقیقت در نزد ایشان ، از اعمال مغرضانه دست بر نمی دارند یا با جود امکان بررسی به دنبال کشف حقیقت نیستند این گروه به تناسب کوتاهیشان اهل دوزخند ولی برخی دیگر هستند که امکان تتبع برای کشف حقیقت نزد ایشان فراهم نیست از این گروه به مستضعفین تعبیر می شود و تکلیف این دو گروه در قرآن مشخص شده است:
[=2 Arabic Style][=2 Arabic Style][=2 Arabic Style] «إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِيمَ كُنْتُمْ؟ قالُوا كُنَّا[=2 Arabic Style] مُسْتَضْعَفِينَ‏ فِي الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِيراً. إِلَّا[=2 Arabic Style] الْمُسْتَضْعَفِينَ‏ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا. فَأُولئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ كانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُوراً» (نساء: 97- 99)
«
در وقت مرگ ملائكه بايشان گويند:در چه كار بوديد از امر دينتان؟گويند: ما زبونان و بى‏چارگان بوديم دشمنان دين ما را ضعيف شمرده و از اعمال دينى باز داشتند (اين عذرى‏است كه از عدم اعمال دينى مياورند) ملائكه گويند: مگر زمين خدا وسيع نبود كه مهاجرت نموده و در جاى مناسبى زندگى كرده و بدين خود عمل نمائيد؟! چنين اشخاصى جايشان آتش ميباشد. مگر آن بى‏چارگان از مردان و زنان و كودكان كه كفّار از اعمال دينى بازشان ميداشت و آنها نه علاجى داشتند كه از شر كفّار در امان باشند و نه راهى داشتند كه از دست آنها نجات يابند. اينگونه اشخاص با آنكه ظالم بر نفس‏اند و اعمال دينى انجام نداده ‏اند مورد عفو خدااند كه واقعا قدرت نداشته ‏اند»
علماء (
قاموس قرآن ؛ ج‏4 ؛ ص185، قرشى بنابى، على اكبر، قاموس قرآن، 7جلد، دار الكتب الاسلامية - تهران، چاپ: ششم، 1412ق).در تحلیل این موضوع به آیه [=2 Arabic Style]«لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها».(بقره،286) استدلال نموده اند لذا مورد آیه عام است و هرکس را که امکان دسترسی به انجام تکالیف دینی را ندارد شامل می شود.



ادامه دارد....

صفا;629736 نوشت:

اهل ادیان دیگر را در دو دسته کلی می توان مورد بررسی قرار داد الف: گروهی که با وجود کشف حقیقت در نزد ایشان ، از اعمال مغرضانه دست بر نمی دارند یا با جود امکان بررسی به دنبال کشف حقیقت نیستند این گروه به تناسب کوتاهیشان اهل دوزخند

سلام ، ممنون از زحمتی که می کشید ، اجرتون با صاحب الزمان - در مورد ان قسمت از مطلبی که نوشتید سوال داشتمو اون اینکه نوشتید :"گروهی که با وجود کشف حقیقت نزد ایشان، از اعمال مغرضانه دست بر نمی دارند ." یعنی چی این جمله ؟؟؟ منظور از اعمال مغرضانه چی هستش ؟؟ و کشف حقیقت یعنی مثلا من مسیحی ام ، میرم کلی تحقیق میکنم ،قلبا و با تمام وجودم میفهمم اسلام دین برتر ، بعد میگم خیلی سخته به دستوراتش عملکنم ، بیخیال ...منظورتون این بود ؟؟؟؟ یا من اشتباه برداشت کردم ، و تو یه قسمت دیگه نوشتید با وجود امکان بررسی به دنبال کشف حقیقت نیستند ،خوب امروزه اینترنت هست ، ماهواره هست ، کتاب به وفور هست ، همه میتونن برن بررسی کنن ، یعنی منظورم اینه که امکان بررسی هست ولی منی که مسیحی ام و بعضا روزی12 یا 14 ساعت کار می کنم تازه مجبورم برم مثلا کلاس زبان – مجبورم برم کلاس نرم افزار و خودم را update نگه دارم – یعنی هرچی وقت دارم مجبورم صرف دانش بکنم یا حالا در کنارش یه کم صرف تفریح و دید و بازدید ودکتر و پدر و مادرو ... منظورم زندگی روزمره هستش ، کی وقت پیدا میکنم برم تحقیق کنم ؟؟؟ امکان بررسی هست ولی وقتی واسه کسی نمی مونه تو این دنیایی که باید از 24 ساعت 14-15 ساعت بدویی تا بتونی یه زندگی متوسط داشته باشی – تکلیف این جور افراد که یه طیف خییییییییییلی زیادی همهستن چی میشه ؟ میرن دوزخ ؟؟؟؟

[="#006400"]هوالعالم

[="#000080"]شفاعت
دعای بزرگان در حق ماست
که مثل نور اطراف ما رو روشن تر میکنه تا بهتر قدم برداریم و جبران مافات کنیم [/]...[/]

ramin 65;629917 نوشت:
"گروهی که با وجود کشف حقیقت نزد ایشان، از اعمال مغرضانه دست بر نمی دارند ." یعنی چی این جمله ؟؟؟ منظور از اعمال مغرضانه چی هستش ؟؟ و کشف حقیقت یعنی مثلا من مسیحی ام ، میرم کلی تحقیق میکنم ،قلبا و با تمام وجودم میفهمم اسلام دین برتر ، بعد میگم خیلی سخته به دستوراتش عملکنم ، بیخیال ...منظورتون این بود ؟؟؟؟

با سلام و عرض ادب
مبنای تقسیم فوق مستضعف و مستضعف بودن افراد است. هر یک از این دو گروه می توانند مصادیق متعددی داشته باشند ولی نقطه اشتراک همه آنها همین استضعاف( کسی که از حیث عقیدتی و معرفتی ضعیف نگه داشته شده) و عدم استضعاف است.
بالتبع فرد مورد اشاره شما جزء مستضعفین اعتقادی نیست و به خاطر امر دیگری همچون دنیاگرایی و.... به وظیفه خود عمل نمی کند. در کنار این افراد گروهی هستند که علاوه بر عدم انجام وظیفه خود به خاطر منافع دنیوی دست به اعمال مجرمانه می زنند و سعی در خاموش شدن اسلام دارند و.... این افراد به حسب خباثت خود دچار عذاب خواهند شد.
ادامه دارد...
ا

با عرض سلام ...منتظر پاسختون در رابطه با " با وجود امکان بررسی به دنبال کشف حقیقت نیستند " و سایر سوالها هستم .
واقعا ممنون که وقت میزارید

ramin 65;629917 نوشت:
تو یه قسمت دیگه نوشتید با وجود امکان بررسی به دنبال کشف حقیقت نیستند ،خوب امروزه اینترنت هست ، ماهواره هست ، کتاب به وفور هست ، همه میتونن برن بررسی کنن ، یعنی منظورم اینه که امکان بررسی هست ولی منی که مسیحی ام و بعضا روزی12 یا 14 ساعت کار می کنم تازه مجبورم برم مثلا کلاس زبان – مجبورم برم کلاس نرم افزار و خودم را update نگه دارم – یعنی هرچی وقت دارم مجبورم صرف دانش بکنم یا حالا در کنارش یه کم صرف تفریح و دید و بازدید ودکتر و پدر و مادرو ... منظورم زندگی روزمره هستش ، کی وقت پیدا میکنم برم تحقیق کنم ؟؟؟ امکان بررسی هست ولی وقتی واسه کسی نمی مونه تو این دنیایی که باید از 24 ساعت 14-15 ساعت بدویی تا بتونی یه زندگی متوسط داشته باشی – تکلیف این جور افراد که یه طیف خییییییییییلی زیادی همهستن چی میشه ؟ میرن دوزخ ؟؟؟؟

با سلام و عرض ادب
یکی از مظاهر عدالت الهی این است که در قیامت حسابرسی افراد را بر اساس امکانات موجودشان در این دنیا قرار داده است. این امکانات همان اسباب و شرایط محیطی است. از این اسباب می توان به اجتماع،خانواده، معلم، دوست،کتاب، روزنامه، اینترنت، فیلم،و... اشاره نمود. برخی از این اسباب ناخواسته در اختیار آدمی بوده است، همانطور که انتخاب برخی دیگر از آنها کاملا به اختیار اوست. در این فرآیند آنچه که سرنوشت ساز است عواملی است که خود انسان با اختیار خویش آنها را فراهم می آورد . لذا انسان باید دقت کامل در انتخاب های خویش داشته باشد. و در این انتخاب ها اولویت بندی عقلی و عقلائی را لحاظ نماید. بعد انتخاب اولویت ها با یک برنامه و روشی که زندگی او را دچار مختل ننماید اهداف و انتخاب های اختیاری خویش را پیش ببرد.
خب به نظر شما کسی که معتقد به وجود خدا هست و می داند او دینی برای سعادت آدمی فرستاده است بطوری که سعادت دنیوی واخروی انسات در گرو عمل به آن دین است نباید به دنبال شناخت آن دین باشد؟. فرض کنید شما می خواهید کنکور دکتری شرکت نمایید. سازمان سنجش منابع آزمون را معرفی نموده است. آیا شما به خود زحمت نمی دهید که منابع آن را یافته و تهیه نمایید؟ یا شما بدون توجه به منابع معرفی شده با مطالعات و فعالیت های متفرقه در آزمون شرکت می نمایید؟!
بالتبع شما در کنار کارهای روزانه خود فرصتی هر چند محدود جهت دریافت منابع آزمون قرار می دهید و کسی از شما انتظار ندارد با وجود اولویت و اهمیت فوق العاده این مسئله دیگر فعالیت های زندگی خود را تعطیل نمایید ولی همگان تضییع وقت و بی توجهی به آن را تقبیح و سرزنش می نمایند.

ramin 65;627678 نوشت:
به شخصه بعضی ها رو تو این دنیا نخواهم بخشید و اگه اون دنیا هم بشه ، اگه خود خدا هم نعوذ بالله بگه ببخش ، نمی بخشم ، چه برسه به ائمه گرامی و پیامبر عزیز و ...

رامین جان تو نبخشی چیزی به خدا اضافه یا کم نمیشه اما خدا هم بلده بگه منم نمیبخشم!! بلاخره ما هیچکدوم معصوم نیستیم.

سلام ،ممنون به خاطر جوابتون ، تو زمینه سایر ادیان قانع شدم ، البته برداشتی که کردم راواستون مینویسم ، امیدوارم درست متوجه شده باشم :
کسایی که تو یه دین دیگه هستن 3 دسته میشن یکی اونایی که حقیقت بهشون نشون داده میشه ، یا از لحاظ شرایط محیطی و اقتصادی و ... تو وضعیتی هستن که زمینه تحقیقات کاملا براشون فراهمه و حتی یه جورایی خودشون هم حس میکنن که اسلام دین برتره ولی به دلیل خوش گذرونی یاحالا هر چیزی مثلا مسایل سیاسی یا ... نمیان به سمت دین اسلام در حالی که میدونن کجا چه خبره . دسته دوم اونایی که اصلا نمیدونن کجا چه خبره مثلا طرف تو یکی ازروستاهای دور افتاده سومالی داره زندگی میکنه ، اصلا نمیدونه کجا چه خبره و نه اینترنتی هست و نه کتابی و نه راهنمایی و ... که خوب خدا به خاطر شرایط محیطی که دارن بر اساس عدالتش باهاشون رفتار میکنه دسته سوم کسایی هستن که امکان بررسی دارن (یعنی اینترنت و کتابو... ) ولی شرایط زندگی جوری بوده که فرصت کافی واسه تحقیق نداشتن که این گروه اون دنیا وقتی با خدا وارد مذاکره میشن و به اصطلاح ما بهونه میارن ، خدا یا حرفشون راقبول میکنه ، چون واقعا راست میگفتن یا نه ، میندازتشون جهنم ، چون داشتن بهونه میآوردن .

من همچین برداشتی کردم نمیدونم درسته یا نه ؟؟؟
سایرسوالام را دوباره واستون کپی پیست میکنم ، ممنون @

یه سوال دیگه هم همین الان برام پیش اومده ، اینکه چه گناهانی شامل شفاعت میشن و چه گناهانی (فک کنم گناهان کبیره ) شامل شفاعت نمیشن ؟

واقعا شرمنده سرتون رو درد آوردم ...

یه سوال دیگه هم دارم ، مثلا ما بشینیم دعا کنیم که ائمه تو اون دنیا هوای ما رو داشته باشن ؟ یکم معقول نیست ، تازه شرایط استجابت دعا خداش یه دنیایی داره که چه اتفاقایی باید بیفته و چه دعایی مستجاب میشه ؟؟؟؟ اصا منی که هزار تا کار میکنم ، بعدشم میرم دعا میکنم ، این دعا قبوله ؟ حالا قضیه رو بهتر فرض میکنیم ، اون کسانی که خدا ازشون راضی هستش تا بتونن مشمول شفاعت بشن حالا چه از طریق خدا ، چه از طریق غیر خدا ، بهتره با اعمالشون به خدا نشون بدن لایق شفاعت هستن تا اینکه بشینن دعا کنن ، بهتره حق الله و حق الناسی که تو این دنیا ضایع کردن رو برن درست کنن تا اینکه بشینن دعا بخونن که تو یه دنیای دیگه خدا یا غیر خدا شفاعتشون را بکنه ...

و یه سوال دیگه ، کجای قرآن اومده که ائمه (ع) و پیامبر (ص) میتونن شافی باشن ؟

و یه سوال دیگه : یکی ازشرایط شخصی که قراره مورد شفاعت قرار بگیره اینه که خدا ازش راضی باشه طبق آیه 28سوره انبیاء – مفهوم رضایت خداوند چیه تو این آیه ؟

ramin 65;633623 نوشت:
یه سوال دیگه هم همین الان برام پیش اومده ، اینکه چه گناهانی شامل شفاعت میشن

ramin 65;633623 نوشت:
چه گناهانی (فک کنم گناهان کبیره ) شامل شفاعت نمیشن ؟

با سلام و عرض ادب

مقدمه

در منطق قرآن و اسلام، شفاعت به عنوان نیرویی محرک، انسان ها را ترغیب می‌کند تا از ادامه راه حق مأیوس نگردند . به مؤمن گنهکار نوید می‌دهد که اگر لغزشی از شما سر زد، شفیعانی هستند که به اجازه خداوند رحمان شما را شفاعت کنند.

مورد شفاعت


امام کاظم (ع) از امام علی (ع) نقل می‌فرماید که پیامبر(ص) فرمود :
" شفاعت برای کسانی است که گناهان کبیره مرتکب می‌گردند" آن گاه امام کاظم علیه السلام در توضیح مطلب می‌فرماید:
" هر فرد با ایمانی که مرتکب گناهی می‌شود، طبعاٌ پشیمان خواهد شد . پیامبر فرموده پشیمانی از گناه، توبه است . کسی که پشیمان نگردد، مؤمن واقعی نیست . شفاعت برای او نخواهد بود . عمل او ظلم است . خداوند می‌فرماید ظالمان دوست و شفاعت کننده ای ندارند. "(تفسیر برهان، ج 3، ص 57، نشر موسسیه البعثت بیروت 1419 ق)
بنابراین شفاعت نصیب کسانی خواهد شد که جلوه‌ای از نور هدایت و ایمان در وجود آن ها وجود دارد ، ولی به دلیل غفلت لغزش‌هایی از آنان سر زده، شفعا در قیامت از آن ها شفاعت نموده و خداوند لغزش‌های آنان را خواهند بخشید.


مورد عدم شفاعت
برخی نظیر کفار معاند بر اثر طغیان و گناه همان طور که در دنیا زمینه هدایت پذیری و دریافت فیض هدایت را از دست می‌دهند و هرگز قابل هدایت نیستند، در آخرت نیز استعداد دریافت شفاعت را ندارند . ظلمت محض‌اند . هیچ گونه زمینه‌ای برای دریافت نور شفاعت در وجود آن ها نیست.این عده از فیض شفاعت شافعان به کلی محروم‌اند . تا ابد گرفتار عذاب دوزخ‌اند.


جمع بندی دو پاسخ
عارف بی‌بدیل معاصر امام خمینی(ره) در این خصوص سخنی شنیدنی دارد :
« شفاعت در آن عالم امر جزافی نیست و از روی تناسب یعنی شافع و مشفوع له است. از این جهت کسانی که از نور توحید و ولایت بی‌بهره‌اند ، ممکن نیست به نور شفاعت نایل شوند و اهل معاصی نیز اگر کدورت معاصی آن ها را زیاد فرا گرفته باشد ،ممکن است پس از مدت‌ها مدیدی به شفاعت نایل شوند، بنابر این باید به فکر اصلاح خود باشیم و با انوار اطاعت و مودّت اولیا(ع) خود را متناسب با آن ها کنیم تا مورد شفاعت آن ها شویم و نور شفاعت آن ها با نورانیت اطاعت ما شفع و جذبه روحانیت آن ها ما را مجذوب کند » (شرح جنود عقل و جهل، ص 374، نشر مؤسسه آثار امام خمینی، 1377ش)

ادامه دارد....

ramin 65;633623 نوشت:
کجای قرآن اومده که ائمه (ع) و پیامبر (ص) میتونن شافی باشن

با سلام و عرض ادب

مقدمه
در این باره می خواهم بحث مفصلتری داشته باشم. و مجموعه آیات قرآن را پیرامون شفاعت مورد بازبینی قرار دهیم تا سوالات احتمالی دیگر پیرامون این موضوع پاسخ داده شود.

شفاعت در قرآن کريم
بحث شفاعت در آيات فراواني از قران کريم مطرح شده است. نگاه به مجموع اين آيات، اصلي اسلامي را با بيان برخي شروط اثبات ميکند. لکن ما به خاطر اختصار گويي به بررسي برخي از اين ايات مي پردازيم و در نهايت در صدد اثبات سه امر اساسي هستيم:
الف:شفاعت از اصول مسلم قراني است.
ب:براي گروهي با حفظ برخي صفات اين حق ثابت است.
ج:افرادي مورد شفاعت قرار مي گيرند که داراي ويژگي هاي خاصي باشند.
آيات «مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلّا بِإِذْنِهِ»(بقرة/ 255) و «ما مِنْ شَفِيع إِلّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ»( يونس/3) و «لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً»( مريم /87)اثبات گر اين موضوع اند که اولا شفاعت اصلي مسلم است، ثانيا اين امر مشروط به اذن الهي است و افرادي مي توانند شفاعت کنند که از جانب خداوند به ايشان اذن داده شده باشد.

آيه «يَوْمَئِذ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَرَضِيَ لَهُ قَولًا»(طه/109 )نيز بيان کننده شرايط افرادي است که مورد شفاعت قرار مي گيرند.
آياتي نيز هست که به صراحت از شافعين نام برده است مثل آيه«وَكَمْ مِنْ مَلَك فِي السَّمواتِ لا تُغْني شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللّهُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَرْضَى»(نجم /26)که ملائکه را بعنوان يکي از گروه هاي شافعين مطرح ميکند و شفاعت ايشان را مشروط به اذن الهي مي نمايد. و يا آيه «وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً»(اسراء/79 ) به پيامبر نويد مقام محمود مي دهد و به اذعان مفسرين شيعه وسني مقام محمود همان شفاعت است.
زمخشري در کشاف ج 2 ص 687 (‏زمخشرى محمود،الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل ، دار الكتاب العربي‏،بيروت‏،1407 ق‏،چاپ: سوم‏)و بحراني در البرهان ج3 ص569 ‏( بحرانى سيد هاشم، البرهان فى تفسير القرآن تحقيق: قسم الدراسات الاسلامية موسسة البعثة- قم ،بنياد بعثت‏، تهران‏، 1416 ق‏، چاپ: اول‏) گاه با بيان رواياتي مقصود از مقام محمود را همان مقام شفاعت مي دانند.

ادامه دارد....

با سلام و عرض ادب
براساس آنچه گذشت مشخص شد:
الف) شفاعت از اصول مسلم دین اسلام است.
ب) شفاعت در قیامت به اذن الهی صورت می گیرد.
ج) شرلیط شافع و مشفوع را خدواند معین می سازد.
خلاصه اینکه امر شفاعت بدست خداوند است اوست که قواعد و قوانین شفاعت را معین می سازد. اوست که معین می سازد چه کسانی در چه شرایطی حق شفاعت دارند و چه کسانی در چه شرایطی مورد شفاعت قرار می گیرند.
در این میان برخی به زعم خود برای کسانی حق شفاعت قائلند بدون اینکه خداوند برای آنها چنین شانیتی قرار داده باشد . و یا خود را مستحق شفاعت می پندارند لذا در آیاتی خداوند اعلام می دارد که اولا شفاعت این افراد اصلا مورد پذیرش نیست و ثانیا برای همه مردم هم شفاعت وجود ندارد و فقط عده خاصّی مورد شفاعت قرار می گیرند. از این رو تمام آیات زیر وجود هر گونه شفاعت غیر ماذون را رد نموده و اعلام می دارد چنین شفاعت هایی اصلا مورد پذیرش نخواهد بود.


وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلَا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ



(2 | البقرة - 48)

و از آن روز بترسید که کسی مجازات دیگری را نمی‌پذیرد و نه از او شفاعت پذیرفته می‌شود؛ و نه غرامت از او قبول خواهد شد؛ و نه یاری می‌شوند.




وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا تَنْفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ

(2 | البقرة - 123)

از روزی بترسید که هیچ کس از دیگری دفاع نمی‌کند؛ و هیچ‌گونه عوضی از او قبول نمی‌شود؛ و شفاعت، او را سود نمی‌دهد؛ و (از هیچ سوئی) یاری نمی‌شوند!

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ ۗ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ

(2 | البقرة - 254)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از آنچه به شما روزی داده‌ایم، انفاق کنید! پیش از آنکه روزی فرا رسد که در آن، نه خرید و فروش است (تا بتوانید سعادت و نجات از کیفر را برای خود خریداری کنید)، و نه دوستی (و رفاقتهای مادی سودی دارد)، و نه شفاعت؛ (زیرا شما شایسته شفاعت نخواهید بود.) و کافران، خود ستمگرند؛ (هم به خودشان ستم می‌کنند، هم به دیگران).




وَأَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلَىٰ رَبِّهِمْ ۙ لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ

(6 | الأنعام - 51)

و به وسیله آن (قرآن)، کسانی را که از روز حشر و رستاخیز می‌ترسند، بیم ده! (روزی که در آن،) یاور و سرپرست و شفاعت‌کننده‌ای جز او [= خدا] ندارند؛ شاید پرهیزگاری پیشه کنند!




فَمَا لَنَا مِنْ شَافِعِينَ

(26 | الشعراء - 100)

(افسوس که امروز) شفاعت‌کنندگانی برای ما وجود ندارد،


فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ

(74 | المدثر - 48)

از این رو شفاعت شفاعت‌کنندگان به حال آنها سودی نمی‌بخشد.



ramin 65;633623 نوشت:
یکی ازشرایط شخصی که قراره مورد شفاعت قرار بگیره اینه که خدا ازش راضی باشه طبق آیه 28سوره انبیاء – مفهوم رضایت خداوند چیه تو این آیه ؟

با سلام و عرض ادب
آیه مورد اشاره جنابعالی آیه«يَعْلَمُ مَا بَينْ‏َ أَيْدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضىَ‏ وَ هُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُون؛ او گذشته و آينده‏شان را مى‏داند و [فرشتگان‏] شفاعت نمى‏كنند مگر براى كسى كه [خداوند] از او خشنود باشد و ايشان از خوف و خشيت او بيمناكند»(انبیاء/28). می باشد.
علامه طباطبایی(ره) در تفسیر آیه مربوطه می فرمایند:«جمله" وَ لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى‏"، مساله شفاعت ملائكه براى غير ملائكه را متعرض است، و اين مساله ‏اى است كه خيلى مورد توجه و اعتقاد بت ‏پرستان است، كه مى‏ گفتند:" هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ" ؛ اينها شفيعان ما در درگاه خدايند».(يونس، آيه 1) و يا مى‏گفتند:" ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى‏" ؛ اگر اينها را مى‏پرستيم براى اين است كه ما را به خدا نزديك كنند.»(زمر، آيه) خداى تعالى در جمله مورد بحث اعتقاد آنان را رد نموده، مى‏فرمايد: ملائكه هر كسى را شفاعت نمى‏كنند، تنها كسانى را شفاعت مى‏كنند كه داراى ارتضاء باشند، و ارتضاء به معناى داشتن دينى صحيح و مورد رضاى خدا است، چون خودش فرموده:" إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ" خدا نمى ‏آمرزد اينكه به او شرك بورزند، ولى هر گناهى كه پايين ‏تر از آن باشد، از هر كس كه خودش بخواهد مى ‏آمرزد».(نساء، آيه 4) پس ايمان به خدا بدون شرك، ارتضايى است، كه وثنى‏ها آن را ندارند، چون مشركند، و از جمله عجائب امر ايشان اين است كه خود ملائكه را شريك خدا مى‏گيرند، ملائكه‏ اى كه شفاعت نمى ‏كنند مگر غير مشركين را.
«ترجمه الميزان، ج‏14، ص: 389»


ramin 65;633623 نوشت:
یه سوال دیگه هم دارم ، مثلا ما بشینیم دعا کنیم که ائمه تو اون دنیا هوای ما رو داشته باشن ؟ یکم معقول نیست ، تازه شرایط استجابت دعا خداش یه دنیایی داره که چه اتفاقایی باید بیفته و چه دعایی مستجاب میشه ؟؟؟؟ اصا منی که هزار تا کار میکنم ، بعدشم میرم دعا میکنم ، این دعا قبوله ؟ حالا قضیه رو بهتر فرض میکنیم ، اون کسانی که خدا ازشون راضی هستش تا بتونن مشمول شفاعت بشن حالا چه از طریق خدا ، چه از طریق غیر خدا ، بهتره با اعمالشون به خدا نشون بدن لایق شفاعت هستن تا اینکه بشینن دعا کنن ، بهتره حق الله و حق الناسی که تو این دنیا ضایع کردن رو برن درست کنن تا اینکه بشینن دعا بخونن که تو یه دنیای دیگه خدا یا غیر خدا شفاعتشون را بکنه ...

با سلام و عرض ادب

مقدمه

شفاعت قانوني حکيمانه و بر اساس رحمت وفضل الهي است و مقدم بر قانون کيفر و عذاب مجرمان است .به عنوان مثال در قوانين کشورها طبق يک ماده قانوني ، کسي که مرتکب جرم خاصي شود بايد 5 سال زنداني بکشد و طبق ماده قانوني ديگر هر مجرمي که واجد شرايط عفو باشد قبل از تحمل دوره کامل حبس مورد عفو قرار گرفته و آزاد مي شود . عفو چنين مجرمي نه تبعيض است و نه نقض قانون بلکه بر اساس قانون ديگري است که مقدم و حاکم بر قانون اوليه کيفر مجرمان و برخاسته از قابليت شخص مجرم است .هر انساني قادر است با تحصيل شرايط از شفاعت بهره مند شود و خود را در معرض بخشش و عفو اخروي قرار دهد يعني شفاعت قانوني عام و فراگير و بااعلام قبلي است .


حکمت شفاعت
نخست بايد دانست از ويژگي هاي انسان آن است که اگر از دستورات خداوند متعال نافرماني کند به طور طبيعي احساس جدايي مي کند هرچند راه توبه باز است و به طور مستقيم مي تواند از خداوند آمرزش بخواهد . بسياري از افراد از نافرماني خود شرمنده بوده و از توبه شکستن احساس نااميدي مي کنند لذا از آنجا که تمام افعال خداوند بر اساس حکمت و مصلحت استوار است ، گشودن باب شفاعت به روي گنهکاران با شرايط خاص بر همين اساس است .
یکی از این حکمت ها در زمينه شفاعت عبارت است از:

ايجاد روزنه اميد و مبارزه با روح يأس :
بسيار مي شود که غلبه هواي نفس ، سبب ارتکاب گناهان مهمي مي شود و به دنبال آن روح يأس و نااميدي بر کساني که مرتکب آن گناهان شده اند غلبه مي کند و اين يأس آنها را به آلودگي بيشتر و غوطه ور شدن در گناهان سوق مي دهد زيرا آنها فکر مي کنند آب از سرشان گذشته است بنابر اين چه يک وجب باشد و چه صد وجب فرقي نمي کند .
اعتقاد به شفاعت ، پديد آورنده روزنه اميد در دل گنهکاران است . به هر حال هر انساني در طول زندگي خود گرفتار گناهان و لغزش هايي مي شود . اعتقاد به شفاعت سبب مي شود که فرد گنهکار اميدوار باشد که گناهان براي او سرنوشت قطعي و غيرقابل تغيير رقم نزده است و او مي تواند با جلب رضايت خداوند از طريق اجتناب از گناه و عمل به دستورات او و هم سنخ شدن با اولياي الهي ، درِ رحمت و مغفرت الهي را تا روز قيامت به روي خود باز نگه دارد و از شفاعت آنان بهره مند گردد .
اگر انسان گنهکار معتقد باشد که گناهان گذشته او يا لغزش هاي احتمالي اش براي او سرنوشت قطعي نامطلوبي پديد مي آورد و به هيچ وسيله اي نمي توان آن را تغيير داد؛ ممکن است دچار يأس و نااميدي شده و روزبه روز بار گناه خود را سنگين تر کند و چنين بينديشد : ديگر چه سود که نيمه باقي مانده عمرم را با رنج طاعت همراه سازم و از لذت گناهان چشم بپوشم
شفاعت دري از رحمت الهي است که به سوي انسان گشوده شده تا او را از خطر يأس و نااميدي نجات دهد و به آينده اميدوار سازد .

با عرض سلام و تشکر فراوان بخاطر وقتی که گذاشتید ، جمع بندیم در مورد شفاعت را فردا واستون میزارم که اگه جایی را اشتباه متوجه شدم ، بهم گوشزد کنید ولی یه چیز جالب ، چند روز پیش ، یه جلسه ای بودم پیش حاج آقا سروری ، این آدرس سایتشون هست http://shoghevesal.ir/fa/ ایشون محقق علوم دینی هستند ، در رابطه با شفاعت ازشون پرسیدم گفتند شفاعت شامل 3 گروه نمیشه ، 1-کسی که آق والدین شده باشه 2-کسی که مشرک باشه و 3- کسی که حق الناس کرده باشه ، گفتند که ما حتی شهیدانی را داریم که اون دنیا گیرن بخاطر حق الناس ، چند تا کتاب معرفی کردن ، یکیش پرسمان معاد بود ، اونا را هم اگه عمری بود میخونم تا به نتیجه کاملتری برسیم به هر حال واقعا ازتون ممنونم @@@@@

ramin 65;637118 نوشت:
با عرض سلام و تشکر فراوان بخاطر وقتی که گذاشتید ، جمع بندیم در مورد شفاعت را فردا واستون میزارم که اگه جایی را اشتباه متوجه شدم ، بهم گوشزد کنید

با سلام و عرض ادب
ضمن آرزوی موفقیت برای جنابعالی در تمام مراحل زندگی، منتظر ارسال جمع بندی و بهره مندی از آن هستم.

سلام و دورود بر دوست عزیز و بزرگوار ...
شرمنده که من دیر به دیر میام ، تو این چند روز داشتم فکر میکردم درمورد نوشته هاتون ...
صد در صد موافقم که شفاعت وجود داره ، از زحماتتون هم واقعا ممنونم ،حرفاتون به دل میشینه ، اسرا 79 – نجم 26 و مریم 87 عالی بود ... معنی ارتضا هم که میشه داشتن دینی صحیح و مورد رضایت خداست که عالی هستش ...
چند قسمت از نوشته هاتون را میزارم و برداشت خودم را میزارم ،امیدوارم درست متوجه شده باشم :
امام کاظم (ع) از امام علی(ع) نقل می‌فرماید که پیامبر(ص) فرمود :
" شفاعت برای کسانی است که گناهان کبیره مرتکب می‌گردند" آن گاه امام کاظم علیه السلام در توضیح مطلب می‌فرماید:
" هر فرد با ایمانیکه مرتکب گناهی می‌شود، طبعاٌ پشیمان خواهد شد . پیامبر فرموده پشیمانی از گناه، توبه است . کسی که پشیمان نگردد، مؤمن واقعی نیست . شفاعت برای او نخواهد بود . عمل او ظلماست . خداوند می‌فرماید ظالمان دوست و شفاعت کننده ای ندارند. "(تفسیر برهان،ج 3، ص 57، نشر موسسیه البعثت بیروت 1419 ق)

بنابراین شفاعت نصیب کسانی خواهد شد که جلوه‌ای از نور هدایت و ایمان در وجود آن ها وجود دارد ، ولی به دلیل غفلت لغزش‌هایی از آنان سر زده، شفعا در قیامت از آن ها شفاعت نموده و خداوند لغزش‌های آنان را خواهند بخشید.
اینجوری که تو این نوشته گفتین ، اگه بخوان ما را شفاعت بکنن ، شفاعت مربوط به حق الناس هایی که ما رفتیم از طرف حلالیت طلبیدیم و حق الله هایی که توبه کردیم میشه ، اگه توبه نکرده باشیم و طلب حلالیت نکرده باشیم که دیگه واویلا ...

اینجوری کار دیگه وحشتناک سخت میشه ...
آیا درست متوجه شدم قضیه رو ...

یا این جملتون :

عارف بی‌بدیل معاصر امام خمینی(ره) در این خصوص سخنی شنیدنی دارد :
« شفاعت در آن عالم امر جزافی نیست و از روی تناسب یعنی شافع و مشفوع له است. از این جهت کسانی که از نور توحید و ولایت بی ‌بهره‌اند ، ممکن نیست به نور شفاعت نایل شوند و اهل معاصی نیز اگر کدورت معاصی آن ها را زیاد فرا گرفته باشد ،ممکن است پس از مدت‌ها مدیدی به شفاعت نایل شوند.
از این صحبتتون هم این برداشت را کردم که ما میرم جهنم و وقتی یه کم سیاهی که رو قلبمون بوده برطرف میشه ، میان شفاعتمون رامیکنن ، حالا ممکنه من 10 سال تو جهنم باشم ، بعد بیان شفاعتم را بکنن ، ممکنه یه نفر100 سال تو جهنم باشه بعد بیان شفاعتش را بکنن.

نمیدونم درست گرفتم قضیه را یا نه ؟؟؟؟
یه چیز دیگه :
[=Calibri]http://srahmani64.blogfa.com/post/325

قضیه سعد و هفتاد هزار ملک و ...
یه سوال برام پیش اومده شفاعت مال برزخ هستش یا مال قیامت که اونطورکه گفتید قبلا ، مال زمان حسابرسی هستش ، حالا یه نفر ممکنه همون لحظه شفاعتش رابکنن ، یه نفر ممکنه 10 سال بره جهنم بعد بیان شفاعتش را بکنن که یعنی حالا به اصطلاح خودمون یه کم پاک بشه ، پس برزخ و زجرهایی که تو برزخ میکشیم دیگه واسه چی هستش ؟؟؟؟؟

در آیات بسیاری به روشنی بیان شده است که در آن دنیا شفاعتی وجود ندارد که در این آیات اختلافی میان باورمندان و ناباورمندان به شقاعت نیست ولی برخی آیات هست که بدفهمی باورمندان به شفاعت باعث تحریف معنایی آنها شده است مثلا در آیه ای ذکر شده است که شفاعت کنندگان در حق کسانی شفاعت خواهند کرد که خداوند از آنها راضی باشد و حال این پرسش پیش می آید که کسانی که خداوند از آنها راضی است چه نیازی به شفاعت این و آن دارند. انشاء الله این آیات را باهم بررسی می کنیم تا اثبات شود که شفاعت مقوله ای ضد قرانی است تا بر اثر آن با یاری خداوند جامعه ما اصلاح شود و دیگر کسی ادعا نکند که چون ما علی و حسین را داریم در آن دنیا غمی نداریم و هر غلطی را دلمان خواست مجازیم در این دنیا انجام دهیم و به فرموده استاد شهید مرتضی مطهری امامان کارخانه گناه سازی نیستند.

موحد;639485 نوشت:
در آیات بسیاری به روشنی بیان شده است که در آن دنیا شفاعتی وجود ندارد که در این آیات اختلافی میان باورمندان و ناباورمندان به شقاعت نیست ولی برخی آیات هست که بدفهمی باورمندان به شفاعت باعث تحریف معنایی آنها شده است مثلا در آیه ای ذکر شده است که شفاعت کنندگان در حق کسانی شفاعت خواهند کرد که خداوند از آنها راضی باشد و حال این پرسش پیش می آید که کسانی که خداوند از آنها راضی است چه نیازی به شفاعت این و آن دارند. انشاء الله این آیات را باهم بررسی می کنیم تا اثبات شود که شفاعت مقوله ای ضد قرانی است تا بر اثر آن با یاری خداوند جامعه ما اصلاح شود و دیگر کسی ادعا نکند که چون ما علی و حسین را داریم در آن دنیا غمی نداریم و هر غلطی را دلمان خواست مجازیم در این دنیا انجام دهیم و به فرموده استاد شهید مرتضی مطهری امامان کارخانه گناه سازی نیستند.

پس سر فرصت شروع کنید.
وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ
وَمَا أَرْ‌سَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّ‌سُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ ﴿٢٥﴾ وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّ‌حْمَـٰنُ وَلَدًا ۗ سُبْحَانَهُ ۚ بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَ‌مُونَ ﴿٢٦﴾ لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِ‌هِ يَعْمَلُونَ ﴿٢٧﴾ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْ‌تَضَىٰ وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ ﴿٢٨﴾ وَمَن يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلَـٰهٌ مِّن دُونِهِ فَذَٰلِكَ نَجْزِيهِ جَهَنَّمَ ۚ كَذَٰلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ ﴿٢٩﴾ انبیاء

ramin 65;639352 نوشت:
سلام و دورود بر دوست عزیز و بزرگوار ...
شرمنده که من دیر به دیر میام ، تو این چند روز داشتم فکر میکردم درمورد نوشته هاتون ...
صد در صد موافقم که شفاعت وجود داره ، از زحماتتون هم واقعا ممنونم ،حرفاتون به دل میشینه ، اسرا 79 – نجم 26 و مریم 87 عالی بود ... معنی ارتضا هم که میشه داشتن دینی صحیح و مورد رضایت خداست که عالی هستش .

با سلام و عرض ادب
ضمن تشکر از نظر لطفتان، قرار بود جمع بندی مباحث را ارائه فرمایید آنچه در ادامه ذکر نموده اید جمع بندی نیست!! لذا خواهشمند است به طور علمی و موجز در حد یک مقاله یک صفحه ای جمع بندی را انجام دهید.

ramin 65;639352 نوشت:

امام کاظم (ع) از امام علی(ع) نقل می‌فرماید که پیامبر(ص) فرمود :
" شفاعت برای کسانی است که گناهان کبیره مرتکب می‌گردند" آن گاه امام کاظم علیه السلام در توضیح مطلب می‌فرماید:
" هر فرد با ایمانیکه مرتکب گناهی می‌شود، طبعاٌ پشیمان خواهد شد . پیامبر فرموده پشیمانی از گناه، توبه است . کسی که پشیمان نگردد، مؤمن واقعی نیست . شفاعت برای او نخواهد بود . عمل او ظلماست . خداوند می‌فرماید ظالمان دوست و شفاعت کننده ای ندارند. "(تفسیر برهان،ج 3، ص 57، نشر موسسیه البعثت بیروت 1419 ق)
بنابراین شفاعت نصیب کسانی خواهد شد که جلوه‌ای از نور هدایت و ایمان در وجود آن ها وجود دارد ، ولی به دلیل غفلت لغزش‌هایی از آنان سر زده، شفعا در قیامت از آن ها شفاعت نموده و خداوند لغزش‌های آنان را خواهند بخشید.
اینجوری که تو این نوشته گفتین ، اگه بخوان ما را شفاعت بکنن ، شفاعت مربوط به حق الناس هایی که ما رفتیم از طرف حلالیت طلبیدیم و حق الله هایی که توبه کردیم میشه ، اگه توبه نکرده باشیم و طلب حلالیت نکرده باشیم که دیگه واویلا ...
اینجوری کار دیگه وحشتناک سخت میشه ...
آیا درست متوجه شدم قضیه رو ..

طبق روایت افرادی مورد شفاعت قرار می گیرند که معترف به تخطّی خود بوده و از این تخطی پشیمانند. ولی روایت اشاره ای به جبران این تخطی نمی کند. لذا ممکن است شفاعت نسبت به این امور جبرانی صورت بگیرد.
فرض بگیریدکسی حق الناسی به گردن دارد. قبل از اینکه مرگش فرا برسد از کرده خود پشیمان می شود ولی فرصت حلالیت طلبی و جبران ما فات پیدا نمی کند. اگر شرایط دیگر شفاعت را داشته باشد این پشیمانی زمینه شفاعت ائمه را فراهم می سازد و شفاعت ائمه نزد خدا زمینه جبران ما فات را فراهم می کند یعنی خداوند به خاطر دعای ائمه به قدری از خطا های طرف مقابل می بخشد یا بقدری به او نعمت می دهد که طرف مقابل ما را می بخشد.

ramin 65;639352 نوشت:
یا این جملتون :

عارف بی‌بدیل معاصر امام خمینی(ره) در این خصوص سخنی شنیدنی دارد :
« شفاعت در آن عالم امر جزافی نیست و از روی تناسب یعنی شافع و مشفوع له است. از این جهت کسانی که از نور توحید و ولایت بی ‌بهره‌اند ، ممکن نیست به نور شفاعت نایل شوند و اهل معاصی نیز اگر کدورت معاصی آن ها را زیاد فرا گرفته باشد ،ممکن است پس از مدت‌ها مدیدی به شفاعت نایل شوند.
از این صحبتتون هم این برداشت را کردم که ما میرم جهنم و وقتی یه کم سیاهی که رو قلبمون بوده برطرف میشه ، میان شفاعتمون رامیکنن ، حالا ممکنه من 10 سال تو جهنم باشم ، بعد بیان شفاعتم را بکنن ، ممکنه یه نفر100 سال تو جهنم باشه بعد بیان شفاعتش را بکنن.


بله این هم درست است. زمان های شفاعت افراد مختلف است. برای برخی ائمه در زمان مرگشان دعا می کنند لذا در عالم برزخ در بهشت برزخی به سر می برد برای برخی در زمان حسابرسی و برای برخی بعد از چند مدت عذاب! شفاعت او از سوی ائمه باعث می شود تا بقیه عذاب گناهانش مورد بخشش قرار گیرد.

موحد;639485 نوشت:
در آیات بسیاری به روشنی بیان شده است که در آن دنیا شفاعتی وجود ندارد که در این آیات اختلافی میان باورمندان و ناباورمندان به شقاعت نیست ولی برخی آیات هست که بدفهمی باورمندان به شفاعت باعث تحریف معنایی آنها شده است مثلا در آیه ای ذکر شده است که شفاعت کنندگان در حق کسانی شفاعت خواهند کرد که خداوند از آنها راضی باشد و حال این پرسش پیش می آید که کسانی که خداوند از آنها راضی است چه نیازی به شفاعت این و آن دارند. انشاء الله این آیات را باهم بررسی می کنیم تا اثبات شود که شفاعت مقوله ای ضد قرانی است تا بر اثر آن با یاری خداوند جامعه ما اصلاح شود و دیگر کسی ادعا نکند که چون ما علی و حسین را داریم در آن دنیا غمی نداریم و هر غلطی را دلمان خواست مجازیم در این دنیا انجام دهیم و به فرموده استاد شهید مرتضی مطهری امامان کارخانه گناه سازی نیستند.

با سلام و عرض ادب
ضمن تشکر از حضور جنابعالی در این بحث، پاسخ ادعای شما در پست های ابتدایی مطرح شده است، این پست ها را مطالعه بفرمایید در صورت اشکال با ذکر محل اشکال در خدمت شما بزرگوار هستیم.

با سلام
[=Calibri]در باور اغلب مردمی که به شفاعت اعتقاد دارند ؛ شفاعت یعنی استغفار.
[=Calibri]اینکه در روز قیامت پیامبر و ائمه برای بعضی گنهکاران امت ، از خداوند طلب بخشش می کنند و خداوند نیز از گناه آنها درمی گذرد. اما در اینجا مسئله مهمی وجود دارد که لاینحل باقی می ماند:
[=Calibri]مخاطب اکثر آیاتی که به شفاعت اشاره دارند قوم پیامبر می باشد و این در حالی است قوم پیامبر اصلاً به آخرت و بهشت و جهنم اعتقادی نداشتند پس شفاعت را برای چه می خواستند؟!
[=Calibri]بنابراین مفهوم شفاعت در قرآن آنگونه که در باور ما جا گرفته نیست. چنین باوری برای قوم پیامبر نا شناخته بوده است .

shahed1;640181 نوشت:
در باور اغلب مردمی که به شفاعت اعتقاد دارند ؛ شفاعت یعنی استغفار.

آنچه شما از آن به عنوان باور اغلب مردم یاد می کنید ، باوری است که منشا قرآنی، روایی و لغوی دارد و برداشت صحیحی است. وقتی مومنی از پیامبر طلب شفاعت می کند در واقع از او می خواهد تا برایش دعا و استغفار نماید و این مطلب صحیحی است.

shahed1;640181 نوشت:
اما در اینجا مسئله مهمی وجود دارد که لاینحل باقی می ماند:
مخاطب اکثر آیاتی که به شفاعت اشاره دارند قوم پیامبر می باشد و این در حالی است قوم پیامبر اصلاً به آخرت و بهشت و جهنم اعتقادی نداشتند پس شفاعت را برای چه می خواستند؟!

باید دقت داشت مخاطبین آیات شفاعت کفار نبودند بلکه، مومنین و خصوصاً مشرکین مخاطبین این آیاتند . مشرکین کسانی بودند که به خداوند اعتقاد داشته اند ولی ربوبیت او را قبول نداشتند و معتقد بودند برخی فرشتگان عهده دار امور هستی هستند لذا بت هایی را جهت تقرب به آنها ساخته بودند این دسته برداشت اشتباهی از مقوله شفاعت داشتند و مى‏ گفتند:"هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ" ؛اينها شفيعان ما در درگاه خدايند»(يونس، آيه 1) و يا مى‏گفتند:"ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى‏" ؛اگر اينها را مى‏پرستيم براى اين است كه ما را به خدا نزديك كنند.»،(زمر، آيه)
خداى تعالى در جمله مورد بحث اعتقاد آنان را رد نموده، مى‏فرمايد: «يَعْلَمُ مَا بَينْ‏َ أَيْدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضىَ‏ وَ هُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُون؛او گذشته و آينده‏شان را مى‏داند و [فرشتگان‏] شفاعت نمى‏كنند مگر براى كسى كه [خداوند] از او خشنود باشد و ايشان از خوف و خشيت او بيمناكند»(انبیاء/28) لذا ملائكه هر كسى را شفاعت نمى‏كنند، تنها كسانى را شفاعت مى‏كنند كه داراى ارتضاء باشند، و ارتضاء به معناى داشتن دينى صحيح و مورد رضاى خدا است، چون خودش فرموده:"إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاء"خدا نمى ‏آمرزد اينكه به او شرك بورزند، ولى هر گناهى كه پايين ‏تر از آن باشد، از هر كس كه خودش بخواهد مى ‏آمرزد»(نساء، آيه 4).

shahed1;640181 نوشت:
بنابراین مفهوم شفاعت در قرآن آنگونه که در باور ما جا گرفته نیست. چنین باوری برای قوم پیامبر نا شناخته بوده است .

با توجه به مطالب گذشته مشخص شد مخاطب این آیات مشرکین بودند و مشرکین با این معنی مأنوس بودند

صفا;640283 نوشت:

آنچه شما از آن به عنوان باور اغلب مردم یاد می کنید ، باوری است که منشا قرآنی، روایی و لغوی دارد و برداشت صحیحی است. وقتی مومنی از پیامبر طلب شفاعت می کند در واقع از او می خواهد تا برایش دعا و استغفار نماید و این مطلب صحیحی است.

باید دقت داشت مخاطبین آیات شفاعت کفار نبودند بلکه، مومنین و خصوصاً مشرکین مخاطبین این آیاتند . مشرکین کسانی بودند که به خداوند اعتقاد داشته اند ولی ربوبیت او را قبول نداشتند و معتقد بودند برخی فرشتگان عهده دار امور هستی هستند لذا بت هایی را جهت تقرب به آنها ساخته بودند این دسته برداشت اشتباهی از مقوله شفاعت داشتند و مى‏ گفتند:"هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ" ؛اينها شفيعان ما در درگاه خدايند»(يونس، آيه 1) و يا مى‏گفتند:"ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى‏" ؛اگر اينها را مى‏پرستيم براى اين است كه ما را به خدا نزديك كنند.»،(زمر، آيه)
خداى تعالى در جمله مورد بحث اعتقاد آنان را رد نموده، مى‏فرمايد: «يَعْلَمُ مَا بَينْ‏َ أَيْدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضىَ‏ وَ هُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُون؛او گذشته و آينده‏شان را مى‏داند و [فرشتگان‏] شفاعت نمى‏كنند مگر براى كسى كه [خداوند] از او خشنود باشد و ايشان از خوف و خشيت او بيمناكند»(انبیاء/28) لذا ملائكه هر كسى را شفاعت نمى‏كنند، تنها كسانى را شفاعت مى‏كنند كه داراى ارتضاء باشند، و ارتضاء به معناى داشتن دينى صحيح و مورد رضاى خدا است، چون خودش فرموده:"إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاء"خدا نمى ‏آمرزد اينكه به او شرك بورزند، ولى هر گناهى كه پايين ‏تر از آن باشد، از هر كس كه خودش بخواهد مى ‏آمرزد»(نساء، آيه 4).

با توجه به مطالب گذشته مشخص شد مخاطب این آیات مشرکین بودند و مشرکین با این معنی مأنوس بودند

سلام[=Times New Roman][=Times New Roman]
بله قوم پیامبر خداوند را باور داشتند و فرشتگان را دختران خداوند و واسطه بین او و مردم می پنداشتند که پیروی از آنها موجب تقرب به پروردگار می شود به همین دلیل قرآن از آنها به عنوان قربانا آلهة یاد می کند و این باور از بدیهیات قرآن است . اما قوم پیامبر با وجود باور شدیدشان به الله ، به جهان آخرت اعتقاد نداشتند .
کسی که به آخرت اعتقادی ندارد شفیع به چکارش می آید؟[=Times New Roman][=Times New Roman]
بنابراین قوم پیامبر مفهوم دیگری از شفاعت (نصرت و یاری در دنیا) را می شناختند و با مفهومی که ما می شناسیم آشنا و مأنوس نبودند. اشاره قرآن هم به مسئله شفاعت دقیقاً به این مفهوم است و مفهوم میانجیگری در قیامت را نمی دهد.[=Times New Roman]

shahed1;640310 نوشت:
بله قوم پیامبر خداوند را باور داشتند و فرشتگان را دختران خداوند و واسطه بین او و مردم می پنداشتند که پیروی از آنها موجب تقرب به پروردگار می شود به همین دلیل قرآن از آنها به عنوان قربانا آلهة یاد می کند و این باور از بدیهیات قرآن است . اما قوم پیامبر با وجود باور شدیدشان به الله ، به جهان آخرت اعتقاد نداشتند .
کسی که به آخرت اعتقادی ندارد شفیع به چکارش می آید؟
بنابراین قوم پیامبر مفهوم دیگری از شفاعت (نصرت و یاری در دنیا) را می شناختند و با مفهومی که ما می شناسیم آشنا و مأنوس نبودند. اشاره قرآن هم به مسئله شفاعت دقیقاً به این مفهوم است و مفهوم میانجیگری در قیامت را نمی دهد.

با سلام و عرض ادب

با توجه به نکات زیر می توان به پاسخ این ادعا اهتمام داشت:
1) آیات شفاعت: برخی از این آیات نیز مبین تحقق شفاعت در قیامت است. مثلآ يه «يَوْمَئِذ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَرَضِيَ لَهُ قَولًا»(طه/109 ) که ناظر به روز قیامت بوده و نيز بيان کننده شرايط افرادي است که مورد شفاعت قرار مي گيرند.
2) روایات شفاعت: روایات شفاعت نیز دلالت بر میانجیگری نبی اکرم وشافعین در قیامت دارد. بطور مثال از نبي اکرم (ص)روايت است«إدّخرتُ شفاعتي لأهل الكبائر من أُمتي»«سنن ابن ماجة: 2/ 1441»
3) تصریح علماء: فخر رازياز علما و مفسرين بزرگ اهل سنت در اين باره مي گويد:أجمعت الأمة على أن لمحمد صلى الله عليه وسلم شفاعة في الآخرة وحمل على ذلك قوله تعالى «عسى أن يبعثك ربك مقاما محمودا»(اسراء/79) وقوله تعالى «ولسوف يعطيك ربك فترضي» (ضحي /5) «فخرالدين رازى،مفاتيح الغيب‏،ج31، ص 194» تمامي امت اسلامي بر اين مطلب اجماع دارند كه پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم در قيامت حق شفاعت دارد و اين دو آيه «اميد كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند» و «و بزودى پروردگارت تو را عطاي خواهد داد، تا خرسند گردى» را به همين معنا حمل كرده اند.
مرحوم
شيخ مفيد رضوان الله تعالي عليه در اين باره مي فرمايد:اتفقت الإمامية على أن رسول الله ( صلى الله عليه وآله وسلم ) يشفع يوم القيامة لجماعة من مرتكبي الکبائر من أمته ، وأن أمير المؤمنين ( عليه السلام ) يشفع في أصحاب الذنوب من شيعته ، وأن أئمة آل محمد ( عليهم السلام ) كذلك ، وينجي الله بشفاعتهم كثيرا من الخاطئين . «مفيد ،أوائل المقالات ،ص47» اماميه بر اين مطلب اتفاق دارند كه رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم در روز قيامت گروهي از كساني را كه گناهان كبيره انجام داده اند ، شفاعت مي كند . و نيز بر اين مطلب اتفاق دارند كه امير المؤمنين و بقيه ائمه گناهكاران را شفاعت مي كنند و با شفاعت آنها خداوند بسياري از گناهكاران را نجات مي دهد.
4) اقوال علماء پیرامون آثار شفاعت: اندکی بررسی در این باب مشخص می سازد برداشت علماء مذاهب مختلف از مفهوم شفاعت، نصرت و یاری در دنیا نیست بلکه مقصود طلب بخشش گناهان در قیامت است.
توضیح اینکه ؛در بين مسلمين اختلاف است که اثر شفاعت از بين رفتن گناهان و اسقاط عقاب مي باشد يا شفاعت فقط مي تواند موجب بالاتر رفتن درجات افراد صالح شود.اکثر مسلمانان قائل به نظر نخست اند لکن معتزله نظر دوم را قبول دارند.
علت اين اعتقاد معتزله را مي توان در ساير آراء کلامي ايشان يافت. ايشان معتقدند اهل عصيان در آتش جهنم جاودانند، لذا نمي توان آيات دال بر شفاعت را در مورد ايشان عموميت داد. شيخ مفيد در اوائل المقالات بعد ذکر اين عقيده مي فرمايند: «آيات دال بر خلود تعدادي در آتش جهنم فقط شامل کفار است و به اتفاق اماميه افرادي که اهل اقرار و عمل به فرائض ديني بوده اند، خلود در آتش ندارند و بعد از عذاب وارد بهشت خواهند شد و از نعمت هاي الهي بصورت جاودانه بهره خواهند گرفت». «مفيد، اوائل المقالات،ص 47»

ادامه دارد....

با سلام و عرض ادب

البته باید دقت داشت در آموزه های دینی از سه قسم شفاعت نام برده شده است :

الف)شفاعت تکويني
ب)شفاعت تشريعي
ج) شفاعت تفضلی

شفاعت تکويني:
مسلمين طبق آيات قرآن من جمله آيات: «يَأَيهُّا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلىَ اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنىِ‏ُّ الْحَمِيدُ إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بخِلْقٍ جَدِيدٍوَ مَا ذَلِكَ عَلىَ اللَّهِ بِعَزِيز»(فاطر/15-17) معتقدند: موثر حقيقي در عالم فقط خداوند متعال است و ديگر موجودات در وجود و تاثير گذاري محتاج او هستند. اگر موجودي کمالي دارد از جانب خدا به او افاضه شده است.اين جلوه گري همان شفاعت تکويني الهي است که در آيه: إِنَّ رَبَّكمُ‏ُ اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فىِ سِتَّةِ أَيَّامٍ ثمُ‏َّ اسْتَوَى‏ عَلىَ الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مَا مِن شَفِيعٍ إِلَّا مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَ فَلَا تَذَكَّرُونَ(يونس/3) اشاره بيشتري به آن شده است.
در اين آيه بعد از اينکه خداوند متعال به خالق آسمان و زمين در شش روز توصيف مي شود و اينکه تدبير امور به دست اوست،
بيان مي شود که اگر شفيع و علت طبيعي در عالم مشاهده مي شود همه آنها به اذن الهي است در اين آيه از اسباب و علل به عنوان شفيع نام برده شده است و محل بروز اين شفاعت در عالم تکوين است. به عبارت ديگر نظام سببيت همان نظام شفاعت است و هر سببي از اسباب و علل با توسل به اوصاف و اسماء حسناي حق تعالي نعمتهاي او را به موجودات مي رسانند.علامه در تفسير گران سنگ الميزان مي فرمايند«اما انطباق معناي شفاعت بر جهت اول - جهت تکوين - و اينکه اسباب و علل وجودي کار شفاعت را بکنند، بسيار واضح است؛ براي آنکه هر سببي واسطه است ميان سبب فوق و مسبب خودش، و روي هم آنها از صفات علياي خدا يعني رحمت و خلق و احياء و رزق و امثال آن استفاده نموده و انواع نعمتها و فضل ها را گرفته به محتاجان آن مي رسانند.» (طباطبايي، الميزان، ترجمه همداني، ج 1، ص 242)

شفاعت تشريعي:
توسل به اسباب غير طبيعي براي جلب منافع و دفع مضاري است که قوانين اعتباري حاکم بر اجتماع براي انسانها وضع مي کنند. هر حاکمي در قلمروي نفوذ خود اوامر و نواهي خاصي دارد. در صورت اجراي فرامين افراد را به جوايز و منافعي نايل مي کند و اگر کساني با عدم مراعات آن اوامر و نواهي سرکشي کنند، به صورتهاي مختلف مورد عتاب او قرار مي گيرند. در اين ميان اگر کسي خود سزاوار پاداش و رهايي از عذاب نباشد به فرد ديگري متوسل مي شود تا او با نفوذ خود موجب رهايي و نجات وي شود. (رک: طباطبايي، سيد محمد حسين (علامه)، الميزان، ترجمه: سيد محمد باقر موسوي همداني، دفتر انتشارات اسلامي، 1363، ج 1، ص239-238) لذا مي توان گفت شفاعت تشريعي در دايره تکليف و پاداش و مجازات و امور مربوط به احکام حکومتي است. خدا نيز علاوه بر آفرينش نظام هستي در مورد انسانها قانوني خاص اعتبار کرده است. در اين قانون اوامر و نواهي مشخص شده است. لذا همانطور که شفاعت در حوزه هر حکومتي مي تواند مطرح باشد، در دايره حکومت الهي نيز امکان نفوذ و تأثير شفيعان هست. البته موارد تأثير شفاعت هرگز با ساحت مقدس ربوبي تعارض ندارد. اين قسم خود اقسامي دارد:

شفاعت رهبري در دنيا:
مقصود سببيت پيامبران و امامان وعالمان ديني و کتابهاي آسماني در رهايي بشر از عواقب اعمالشان است ، تفاوت اين شفاعت با شفاعت اصطلاحي در اين است؛ شفاعت اصطلاحي موجب رفع عذاب از بنده بعد ازاستحقاقش است، ولي شفاعت رهبري در دنيا موجب مي شود اصلا فرد در دايره گنهکاران قرار نگيرد تا مستحق عذاب شود.
اطلاق شفاعت بر اين قسم مجازي نيست بلکه حقيقي است و آيات قرآن شاهد بر اين مطلب است: « وأنذر به الذين يخافون أن يحشروا إلى ربّهم ليس لهم من دونه وليّ ولا شفيع لعلّهم يتّقون » (الأنعام/ 51). در اين آيه قرآن وسيله انذار و به عنوان شفيع مطرح شده است. نبي اکرم(ص) نيز از قرآن به عنوان شفيع ياد نموده و همگان را به تمسک به آن فرا خوانده اند؛ «فإذا التَبَست عليكم الفتنُ كقطع الليل المظلم فعليكُم بالقرآن فإنّه شافعٌ مشفَّع وماحِل مصدَّق، ومن جَعَلَه أمامَه قاده إلى الجنّة، ومن جعله خلفَه ساقه إلى النار، وهو الدليل يدل على خير سبيل، وهو كتاب فيه تفصيل وبرهان» « ديلمى، إرشاد القلوب إلى الصواب‏،ج1،ص79»
اطلاق شفاعت بر اين قسم با لحاظ معناي لغوي است و مکلفين با پيوست هدايت قرآن و پيامبران و...به سعادت ميرسند چرا که بندگان به تنهايي بدون ضميمه هدايت قرآن به سعادت نمي رسند و خطاب قرآن نيز بدون عمل بندگان موجب سعادت نمي شود از آنچه ذکر شد مشخص مي شود محل اين شفاعت زندگي دنيوي است.

شفاعت رهبري در آخرت:
بنابر تعاليم ديني آخرت باطن دنياست و همه اعمال انسان در دنيا، به نحوي در آخرت تجلي مي کند. با تأمل در برخي از آيات مي توان دريافت که حتي روابط ميان انسانها نيز در عالم آخرت ظهوري خواهند داشت. آيه «يوم ندعوا کل اناس بامامهم» (اسراء/71) به همين معنا اشاره دارد. در اين آيه مراد از امام هر طائفه، شخص يا اشخاصي است که مردم به آنها اقتدا مي کرده وبه پيروي از آنها در راه حق يا باطل قدم گذاشته اند. هنگامي که کسي در دنيا سبب هدايت فرد ديگري مي شود، همين رابطه رهبري و پيروي ميان آن دو در قيامت متجلي مي شود و به صورت عيني ظهور مي کند. در مقابل اگر کسي گروهي را اغوا نمايد در قيامت با همان گمراهان محشور مي شود و پيش از آنها وارد جهنم مي گردد. علامه طباطبايي در توضيح آيه ياد شده بر آنست که اهل ضلال هيچگاه از اوليائشان جدا نمي شوند و در قيامت نيز گمراهان به اتفاق پيشوايان خود فرا خوانده مي شوند. (طباطبايي، الميزان، ترجمه همداني، ج 13، ص 229-227) يکي از بهترين آياتي که درباره تجسم رهبري در آخرت مورد استناد علامه طباطبايي است آيه «يقدم قومه يوم القيامه فاوردهم النار» (هود، 98) مي باشد. (طباطبايي، همان، ص 229-228)
از نظر استاد مطهري مطابق اين آيه، فرعون که در دنيا پيشواي گمراهان ديگر بوده است در جهان ديگر نيز به عنوان امام آنها مجسم مي شود. او در دنيا موجب ضلالت آنها بوده و در آخرت واسطه رسانيدن آنها به آتش. در اين آيه علاوه بر مقدم بودن ورود فرعون به جهنم نسبت به فرعونيان، فرعون را واسطه وارد شدن آنها به آتش دانسته است. البته شفيع و واسطه بودن او در بردن قوم به دوزخ، تجسم واسطه بودن او در دنيا براي گمراه شدن قوم خود مي باشد. (مطهري ، عدل الهي، ص 269-268) از آنجايي که در شفاعت رهبري، عمل انسان عامل اساسي نجات از دوزخ يا محروميت از بهشت مي باشد و بر اساس نوع عمل او و رهبري که خود به اختيار خود برگزيده سرنوشت او معلوم مي شود، به پيشنهاد استاد مطهري مي توان اين شفاعت را شفاعت عمل ناميد. (همان، ص 273-272)
از ظاهر عبارات استاد مطهري چنين بر مي آيد که شفاعت رهبري از آن نوع شفاعتهايي است که در آخرت محقق مي شود، ولي به نظر مي رسد همه مقدمات اين قسم از شفاعت در دنيا و توسط خود انسان فراهم مي گردد و تنها ثمره آن در عالم آخرت پديدار مي شود. لذا لازم است اين قسم را نيز از قبيل انواع شفاعتهايي که در دنيا و پيش از مرگ انسان در نجات او مؤثر است بشمار آورد.(سبحاني، شفاعت در قلمرو عقل، قرآن و حديث، ص 141-138)

شفاعت تفضلي(اصطلاحي):
اين قسم شفاعت نوعي مغفرت بشمار مي آيد و نتيجه آن بخشش گناهان و رفع عذاب است. این شفاعت برای کسی حاصل می شود که معتقد به شفاعت تکوینی بوده و شفاعت رهبری افراد الهی را پذیرفته است. با چنين شفاعتي صحيفه اعمال انسان از گناه و آلودگي پاک مي گردد ولي مقامات معنوي براي فرد ايجاد نمي شود. به عبارت ديگر، اين شفاعت حداکثر مي تواند موجب ابراء ذمه و بيرون آمدن فرد گناهکار از گروي اعمال خود شود. از آنجايي که اين قسم مغفرت از سر تفضل و لطف خدا شامل حال انسان مي شود آن را شفاعت تفضلي ناميده اند. در جريان اين شفاعت، بنده گناهکار با اعمال خود وسايل آمرزش خود را فراهم نمي کند ولي خدا به جهاتي و با وساطت ضابطه مند واسطه هايي او را مورد آمرزش قرار مي دهد.
حقيقت اين شفاعت همان رسيدن رحمت ومغفرت پروردگار متعال از طريق اوليائش به بندگانش است. و اين مطلب تازه اي نيست؛ چنانچه هدايت الهيه که از فيوضات سبحانيه است از طريق پيامبران وکتابهاي آسماني به بشر ميرسد، بخشش و مغفرت الهي نيز از طريق همين اولياء در قيامت به اهل گناه مي رسد.وقتي خداوند دعاء اوليائش را در زندگي دنيوي سبب قرار داده، مشکلي ندارد همين بندگان برگزيده را در قيامت وسيله غفران قرار دهد.

تکمله: بر این اساس شفاعت یک معنی لغوی عام دارد و آن عبارت از ضمیه شیئی به شیء دیگر است (راغب، مفردات، ص263) اما به تناسب هر قسم، طرفین ضمیمه متفاوت است لذا در هر قسم با توجه به طرفین ضمیمه معنای خاصتری پیدا می کند.

با سلام و عرض ادب
ضمن تشکر از نظر لطفتان، قرار بود جمع بندی مباحث را ارائه فرمایید آنچه در ادامه ذکر نموده اید جمع بندی نیست!! لذا خواهشمند است به طور علمی و موجز در حد یک مقاله یک صفحه ای جمع بندی را انجام دهید.

باسلام و دورود و عرض تشکر از شما و سایر دوستانی که اطلاعاتشون رو اینجا به اشتراک میزارن و وقت میزارن ...
فکرمیکردم که بحث شفاعت واسم جا افتاده ولی می بینم خیلی پیچیده هستش ، واسه همین نتونستم جمع بندی کنم و دوباره ازتون سوال هم پرسیدم و شما هم مثل همیشه صبورانه جواب میدید که ازتون ممنونم ...
حقیقتش من فقط تا حالا قلبا به این باور اعتقاد دارم که شفاعت وجود داره ...
وهمچنین با توجه به :
فرض بگیریدکسی حق الناسی به گردن دارد. قبل از اینکه مرگش فرا برسد از کرده خود پشیمان می شود ولی فرصت حلالیت طلبی و جبران ما فات پیدا نمی کند. اگر شرایط دیگر شفاعت را داشته باشد این پشیمانی زمینه شفاعت ائمه را فراهم می سازد و شفاعت ائمه نزد خدا زمینه جبران ما فات را فراهم می کندیعنی خداوند به خاطر دعای ائمه به قدری از خطا های طرف مقابل می بخشد یا بقدری بهاو نعمت می دهد که طرف مقابل ما را می بخشد.
اعتقاد دارم که اگه کسی حق الله و حق الناسی به عهدش باشه و از کرده خودش پشیمان نباشه شامل شفاعت نمیشه ، مثلا من حق کسی را خوردم ، از عمد و آگاهانه هم این کار را انجام دادم ، نمازم را هم میخونم ، روزه ام را هم میگیرم ، کلی هم دعا و ... میرم ولی پشیمون نیستم از کارم ، تا لحظه مرگم هم پشیمون نمیشم ، در نتیجه من شامل شفاعت نمیشم ، به این اعتقاد دارم ، چون معقوله ، امیدوارم برداشتی که کردم درست باشه ...
یه سوالی هم تو پست قبلیم پرسیدم که فک کنم ندیدن چون آخر کار نوشته بودم ، ممنون میشم جواب بدین
یه چیز دیگه :

http://srahmani64.blogfa.com/post/325

قضیه سعد و هفتاد هزار ملک و ...

یه سوال برام پیش اومده شفاعت مال برزخ هستش یا مال قیامت که اونطورکه گفتید قبلا ، مال زمان حسابرسی هستش ، حالا یه نفر ممکنه همون لحظه شفاعتش رابکنن، یه نفر ممکنه 10 سال بره جهنم بعد بیان شفاعتش را بکنن که یعنی حالا به اصطلاحخودمون یه کم پاک بشه ، پس برزخ و زجرهایی که تو برزخ میکشیم دیگه واسه چی هستش؟؟؟؟؟

ramin 65;640537 نوشت:
یه سوال برام پیش اومده شفاعت مال برزخ هستش یا مال قیامت که اونطورکه گفتید قبلا ، مال زمان حسابرسی هستش ، حالا یه نفر ممکنه همون لحظه شفاعتش رابکنن، یه نفر ممکنه 10 سال بره جهنم بعد بیان شفاعتش را بکنن که یعنی حالا به اصطلاحخودمون یه کم پاک بشه ، پس برزخ و زجرهایی که تو برزخ میکشیم دیگه واسه چی هستش؟؟؟؟؟

با سلام و عرض ادب و تشکر از لطتفتان
اگر مقصودتان قسمت فوق است در پایان همان پست نوشته بودیم«

بله این هم درست است. زمان های شفاعت افراد مختلف است. برای برخی ائمه در زمان مرگشان دعا می کنند لذا در عالم برزخ در بهشت برزخی به سر می برد برای برخی در زمان حسابرسی و برای برخی بعد از چند مدت عذاب! شفاعت او از سوی ائمه باعث می شود تا بقیه عذاب گناهانش مورد بخشش قرار گیرد».

صفا;640322 نوشت:


4) اقوال علماء پیرامون آثار شفاعت: اندکی بررسی در این باب مشخص می سازد برداشت علماء مذاهب مختلف از مفهوم شفاعت، نصرت و یاری در دنیا نیست بلکه مقصود طلب بخشش گناهان در قیامت است.

سلام
جنابعالی به سئوال بنده پاسخ ندادید و مشخص نفرمودید ؛ قوم پیامبر که به قیامت کوچکترین اعتقادی نداشتند برای چه ملائکه (شرکاء) را شفیعان خود نزد پروردگار می پنداشتند ؟
من از عدم پاسخگویی شما نتیجه می گیرم پذیرفته اید که شفاعت در منظر قوم پیامبر به معنای نصرت بوده است.
اینکه آنها از شفاعت مفهوم یاری و نصرت را می فهمیدند قول پروردگار است که در کلام شریفش مشخص است اما تعاریفی که شما از اقسام شفاعت داشتید قول بشر است که قابل احتجاج نیست مگر اینکه ارتباطشان با قول پروردگار مشخص شود چراکه : ما خالف کتاب الله فاضربوه علی الجدار
بعنوان مثال یکی از اقسام شفاعت که بدان اشاره کردید ، شفاعت رهبری در دنیا بود
از کجا وجود چنین شفاعتی نتیجه گیری شد؟
از این آیه:
« وأنذر به الذين يخافون أن يحشروا إلى ربّهم ليس لهم من دونه وليّ ولا شفيع لعلّهم يتّقون » (الأنعام/ 51(
اما آیات مشابه دیگری وجود دارند که در آنها من دونه دقیقاً به الله برمی گردد نه قرآن مثلاً:



« وَذَرِ ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُوا۟ دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ ٱلْحَيَوةُ ٱلدُّنْيَا وَذَكِّرْ بِهِۦٓ أَن تُبْسَلَ نَفْسٌۢ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِن دُونِ ٱللَّـهِ وَلِىٌّ وَلَا شَفِيعٌ وَإِن تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لَّا يُؤْخَذْ مِنْهَآ أُو۟لَـٓئِكَ ٱلَّذِينَ أُبْسِلُوا۟ بِمَا كَسَبُوا۟ لَهُمْ شَرَابٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌۢ بِمَا كَانُوا۟ يَكْفُرُونَ ﴿ الأنعام/ ٧٠﴾»
ٱللَّـهُ ٱلَّذِى خَلَقَ ٱلسَّمَـوَتِ وَٱلْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِى سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ ٱسْتَوَى عَلَى ٱلْعَرْشِ مَا لَكُم مِّن دُونِهِۦ مِن وَلِىٍّۢ وَلَا شَفِيعٍ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ ﴿ السجده/ ٤

آیه مورد بحث هم می فرماید: به وسیله قرآن انذار کن که بغیر از خداوند برایشان ولی و شفیعی وجود ندارد نه اینکه به وسیله قرآن انذار کن که جز قرآن برایشان ولی و شفیعی وجود ندارد .

shahed1;640811 نوشت:
جنابعالی به سئوال بنده پاسخ ندادید و مشخص نفرمودید ؛ قوم پیامبر که به قیامت کوچکترین اعتقادی نداشتند برای چه ملائکه (شرکاء) را شفیعان خود نزد پروردگار می پنداشتند ؟
من از عدم پاسخگویی شما نتیجه می گیرم پذیرفته اید که شفاعت در منظر قوم پیامبر به معنای نصرت بوده است.

با سلام و عرض ادب
کم لطفی می فرمایید و یا شاید به تعمد قصد خاصی دارید. اگر توجه نموده بودید پاسخ جناب عالی را دادم شما ادعا فرمودید:«قوم پیامبر که به قیامت کوچکترین اعتقادی نداشتند برای چه ملائکه (شرکاء) را شفیعان خود نزد پروردگار می پنداشتند ؟» شما در واقع قصد داشتید با اثبات اینکه مخاطبین قرآن مشرکین بودند شفاعت را ناظر به قیامت ندانسته و آن را ناظر به دنیا بدانید و در مرحله بعد شفاعت را از معنی اصلی و لغوی خود بازگردانید و به معنی نصرت بدانید!
بنده در مرحله اول با ادله ای مفصل جواب نقضی به شما دادم و با استفاده از آیات و روایات شیعه و اهل سنت اثبات نمودم شفاعت در قیامت نیز واقع می شود. با اثبات این موضوع نمی توان شفاعت را به معنی نصرت دانست. جنابعالی با سکوت تمام از کنار این ادله گذشتید بطوری که گویا هیچ سخنی شنیده اید!
بنده در ادامه جواب حلی به شما دادم و به بررسی آیات شفاعت پرداختم و اثبات نمودم، موارد شفیع به استناد روایات در آیات متفاوت است، ودر یک جمع بندی عرض کردم«

بر این اساس شفاعت یک معنی لغوی عام دارد و آن عبارت از ضمیه شیئی به شیء دیگر است (راغب، مفردات، ص263) اما به تناسب هر قسم، طرفین ضمیمه متفاوت است لذا در هر قسم با توجه به طرفین ضمیمه معنای خاصتری پیدا می کند».
این اشتباه شماست که فکر می کنید بنده تمام آیاتی که در آن لفظ شفیع بکار برده شده را ناظر به شفاعت در قیامت می دانم حال آنکه بین موارد آیات مختلف است.بدون لحاظ جواب حلی هم با لحاظ نقضی پاسخ شما ارائه داده شده است و شفاعت به معنی استغفار برای پیامبر اکرم کاملا ثابت است.

shahed1;640811 نوشت:
اما تعاریفی که شما از اقسام شفاعت داشتید قول بشر است که قابل احتجاج نیست مگر اینکه ارتباطشان با قول پروردگار مشخص شود چراکه : ما خالف کتاب الله فاضربوه علی الجدار

قرآن می فرماید:«النحل : 43 ؛ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» اگر امری را نمی دانید از اهل ذکر بپرسید بنده به استناد کلام اهل ذکر سخن گفتم و شما برخلاف قرآن بدون لحاظ اهل ذکر سخن گفتید! در این صورت مصداق حدیث مورد نظر حرف خود شماست!
قرآن می فرماید:«النساء : 59 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً»
من و جنابعالی در وجود شفاعت در قیامت اختلاف داریم بنده مراجعه به حدیث نبوی می کنم و حضرت می فرماید: من در قیامت شفاعت می کنم!

صفا;641049 نوشت:

با سلام و عرض ادب
کم لطفی می فرمایید و یا شاید به تعمد قصد خاصی دارید. اگر توجه نموده بودید پاسخ جناب عالی را دادم شما ادعا فرمودید:«قوم پیامبر که به قیامت کوچکترین اعتقادی نداشتند برای چه ملائکه (شرکاء) را شفیعان خود نزد پروردگار می پنداشتند ؟» شما در واقع قصد داشتید با اثبات اینکه مخاطبین قرآن مشرکین بودند شفاعت را ناظر به قیامت ندانسته و آن را ناظر به دنیا بدانید و در مرحله بعد شفاعت را از معنی اصلی و لغوی خود بازگردانید و به معنی نصرت بدانید!

سلام
نه برادر ، شما اشتباه می کنید. به خدا قسم هیچ تعمدی در کارم نیست و حقیقتاً متوجه پاسخ شما نشده ام. اگر سیاه کاری یا مکری در کارم بود هرگز اقدام به مباحثه نمی کردم چون در اینصورت هیچ بهره ای از آن نمی بردم. من خیلی رو راست این را به شما می گویم خواهش می کنم شما هم خیلی رو راست و بدون هیچ ملاحظه و پرداختن به هیچ حاشیه ای فقط و فقط بگویید :
قوم پیامبر که به روز قیامت و حساب و کتاب معتقد نبودند برای چه از فرشتگان انتظار شفاعت داشتند؟
به عبارت دیگر وقتی در باور آنها نه بهشتی در کار است و نه جهنمی شفاعت برای چیست؟
من بازهم به خداوند قسم می خورم با شما رو راست هستم حالا می خواهم ببینم آیا شما هم می توانید با من رو راست باشید ؟
آیا می توانیم با هم یک مباحثه سالم و مثمر ثمر داشته باشیم یا بغی اختلافمان را بیشتر خواهد کرد؟
شما بدرستی هدف بنده را تشخیص دادید و اگر صریحاً به سئوالم پاسخ دهید آنگاه معنی اصلی و حقیقی شفاعت را به مدد آیات قرآن به شما نشان می دهم هرچند از آنچه نوشته اید مشخص است که ما بر سر اصل معنای شفاعت با هم ختلافی نداریم.

shahed1;640811 نوشت:
قوم پیامبر که به قیامت کوچکترین اعتقادی نداشتند برای چه ملائکه (شرکاء) را شفیعان خود نزد پروردگار می پنداشتند ؟

با سلام و عرض ادب
در پیام های قبلی با بر شمردن انواع شفاعت عنوان شد که شفاعت دارای یک معنی عام در تمام موارد استعمالش است. این معنی عام همان میانجیگری و همراه شدن قدرت شفیع با قدرت طلب کننده شفاعت جهت رسیدن به مقصود است. از اینرو گاه از شفاعت در دنیا صحبت می شود و مقصود شفاعت در برآوردن حوائج است و گاه از شفاعت در قیامت صحبت می شود و مقصود شفاعت در بخشش گناهان است.
آیاتی که مخاطب آنها مشرکین اند به تبع اینکه مشرکین باور به معاد ندارند ناظر به شفاعت در امور دنیوی است به این مطلب در کتاب احسن الحدیث نیز اشاره شده و آیت الله قریشی در تفسیر آیه«وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ يَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ» چنین می گویند:«در اينجا چند مطلب هست: اول آنكه: بت‏ پرستان به وجود خدا ايمان داشتند. دوم اينكه: مرادشان شفاعت و كارسازى در امور دنيوى بود و گرنه آنها به آخرت ايمان نداشتند و مى‏ گفتند: «وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ»(انعام/ 29)، نظير اين آيه است آيه: «وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى‏» (زمر/ 3) كه منظورشان تقرب در دنياست سوم آنكه اختلاف پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله با آنها در وجود خدا نبود بلكه در معبوديت بود و همه مى‏گفتند: «اعبدوا اللَّه ربكم» نه اينكه بگويند: خدا هست، چون وجود خدا را آنها قبول داشتند.{در ادامه می فرمایید}«قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِما لا يَعْلَمُ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ» يعنى: اگر واقعيت اين طور بود كه مى‏گوئيد خدا از آن خبر داشت و از آن خبر مى‏داد و اينكه خدا در آسمانها و زمين چنين چيزى نمى‏داند دليل نبودن چنين چيزى است، على هذا نفى علم كنايه از نفى وجود آنهاست، خدا پاك و برتر از آن است كه به او چنان شريكان قرار داده و عبادتشان كنيد، بايد دانست منظور آن نيست كه در جهان شفيعان وجود ندارند بلكه منظور آنست كه: اصنام داراى چنين مقامى نيستند.(تفسير أحسن الحديث، ج‏4، ص 36)
از آنچه عنوان شد متوجه می شویم؛
الف)شفاعت در همان معنای ضمیمه شدن شیئ ای به شیء دیگر بکار رفته است.
ب) این آیه ناظر به ضمیمه شدن و شفاعت در امور دنیوی است

باتشکر از پاسختون و عرض پوزش از تأخیر در بحث

صفا;641299 نوشت:

آیاتی که مخاطب آنها مشرکین اند به تبع اینکه مشرکین باور به معاد ندارند ناظر به شفاعت در امور دنیوی است

این درست است و در قرآن کریم کاملاً مشهود است

نقل قول:
گاه از شفاعت در قیامت صحبت می شود و مقصود شفاعت در بخشش گناهان است

آیا برای این قسم از شفاعت هم در قرآن آیاتی وجود دارند ؟

سلام دوست عزیز . بسیار خوشحالم از حضورتون ...

من هم خیلی وقته دارم تحقیق میکنم در رابطه با مبحث زیبای شفاعت ودوست عزیزمون آقای صفا هم خیلی بهم کمک کردن ، تو تحقیقاتی که کردم مطالب زیر راپیدا کردم . البته من تو پستایی که ارسال میکنین دیدم که اطلاعات شما خیلی خیلی بیشتر از منه ، حقیقتش من نتیجه ای که گرفتم در مورد شفاعت این بود که حواسم جمع کارام و رفتارم باشه ، اگه شفاعتی وجود داشت و لیاقتش را داشتیم ، اون دنیا شفاعتمون را میکنن و اگه شفاعتی هم وجود نداشت ، خوب ما ضرر نکردیم ، ولی برام تعجبه که خیلی ها مثلا میرن حرم امام حسین و میگن امام حسین شفاعتمون را میکنه ،البته معقوله ولی طبیعتا وقتی گناهاشون تو برزخ بسوزه یا وقتی تو جهنم مقداری پاک بشن ، در کل به نظر من اشتباهه که ما فکر کنیم با یه کربلا رفتن دیگه اون دنیا راحتیم ، به نظرم جدی جدی اون دنیا مو را از ماست میکشن به اصطلاح خودمون ، بعد همه میرن بهشت آخرش به جز کسایی که کافر بودن ولی نتیجه تحقیق ها را واستون میزارم که البته میدونم خودتون میدونین :

تو قرآن چندین جا شفاعت نفی شده مثل بقره 48- بقره 123 بقره 254 - مدثر48 - شعرا 100 – غافر 18 و جاهای دیگه هم اومده که شفاعت بطور مطلق به خدانسبت داده شده مثل زمر 44 - سجده 4 – انعام 51 – انعام 70 و سایر جاها هم گفته منوط به اذن خداهستش مثل بقره 255 – طه 109 – سبا 23 – مریم 87 که این آیه های آخر آدم را دلگرم میکنه که شفاعت افرادی غیر از خدا به اذن خدا وجود داره ولی خب مثلا تو سوره مدثر آیه 41تا 48 یه جورایی ویژگی کسانی که مورد شفاعت قرار میگیرند رو گفته که باید اهل نمازباشن و اهل اطعام مساکین باشن و قیامت رو تکذیب نکنن و تو سوره انبیاء ایه 28 هم گفته کسانی مورد شفاعت قرار میگیرن که خداوند از آنها راضی بوده باشه .

البته فکر کنم شما اعتقاد دارید که آیات فوق بحث شفاعت در مورد اموردنیوی را مورد بحث قرار دادن . اگه اینطوریه از کجا فهمیدین که این آیات مربوط به امور دنیویه ؟

سلام
با توجه به اینکه شفاعت به مفهوم پیوستن کسی به کسی دیگه برای کمک به او و برآوردن نیاز یا حاجتشه . این امر فقط مختص به این دنیا نبوده و قطعاً تو اون دنیا هم شدنیه.
اما چه تو این دنیا و چه تو اون دنیا شفاعت کننده به اذن خداوندی میاد تا کاری رو واسه کسی انجام بده نه براش (در قیامت)طلب استغفار یا بخشش گناه کنه و این ابداً با قاموس قرآن سازگار
نیست و محال است بتوان آیه ای در تایید آن آورد.
مطلبی دیگه که باقی می مونه مسئله اذن هستش:
ما فکر می کنیم شافع قدرت انجام کاری رو داره و فقط منتظره تا خداوند بهش اذن بده و همین امر یکی از دلایل مهم دوگانه پرستیه در حالی که این اصلاً درست نیست.
شافع از هیچ توانمندی برخوردار نیست و پروردگار نه تنها باید بهش اذن بده بلکه توانمندی و قدرت نیز هم.
اینه که خداوند شفاعت رو فقط و فقط در انحصار خودش می گیره و امتیازشو به احدی نمیده.

یک قانون مهم:

در هر عصر و روزگاری ، شفاعتگر همواره هر کسی می تونه باشه الا اونی که اکثریت جامعه باور دارن.
مثلاً در روزگار پیامبر قوم وی فرشتگانی رو با عناوین لات و منات و عزی نامگذاری کرده بودند و ازشون انتظار شفاعت داشتند در حالی که مولامون میگه در همه آسمونها و زمینش اونا رو نمیشناسه!
مسیحیا انتظارات فراونی از عیسی مسیح دارن در حالی که عیسی مسیح با اون اوصافی که مسیحیا ازش سراغ درن توهم و تخیلی بیش نیست

shahed1;642885 نوشت:
آیا برای این قسم از شفاعت هم در قرآن آیاتی وجود دارند ؟

با سلام و عرض ادب
ضمن تشکر از لطفتان
بله در مباحث پیشین به آیه ای در این مورد اشاره شد . گفته شد:

«برخی از این آیات نیز مبین تحقق شفاعت در قیامت است. مثلآ يه «يَوْمَئِذ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَرَضِيَ لَهُ قَولًا»(طه/109 ) که ناظر به روز قیامت بوده و نيز بيان کننده شرايط افرادي است که مورد شفاعت قرار مي گيرند».

با سلام و عرض ادب
شما فرمودید:

shahed1;643248 نوشت:
با توجه به اینکه شفاعت به مفهوم پیوستن کسی به کسی دیگه برای کمک به او و برآوردن نیاز یا حاجتشه . این امر فقط مختص به این دنیا نبوده و قطعاً تو اون دنیا هم شدنیه.

ولی در ادامه گفتید:«

shahed1;643248 نوشت:
اما چه تو این دنیا و چه تو اون دنیا شفاعت کننده به اذن خداوندی میاد تا کاری رو واسه کسی انجام بده نه براش (در قیامت)طلب استغفار یا بخشش گناه کنه و این ابداً با قاموس قرآن سازگار نیست

اگر «شفاعت به مفهوم پیوستن کسی به کسی دیگه برای کمک به او و برآوردن نیاز یا حاجتشه . این امر فقط مختص به این دنیا نبوده و قطعاً تو اون دنیا هم شدنیه»، چرا
1)طلب استغفار برای مردم ا سوی شفیعان در قیامت شدنی نیست؟
2) چرا با قاموس قرآن ناساز گار است؟
3) در این صورت شفیعان در قیامت چه کارهایی برای طالبان شفاعت انجام می دهند؟

صفا;643366 نوشت:
با سلام و عرض ادب
ضمن تشکر از لطفتان
بله در مباحث پیشین به آیه ای در این مورد اشاره شد . گفته شد:
«برخی از این آیات نیز مبین تحقق شفاعت در قیامت است. مثلآ يه «يَوْمَئِذ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَرَضِيَ لَهُ قَولًا»(طه/109 ) که ناظر به روز قیامت بوده و نيز بيان کننده شرايط افرادي است که مورد شفاعت قرار مي گيرند».


باسلام و تشکر
در اینکه ملائکه از جانب و به اذن پروردگار چه در این دنیا و چه آن دنیا به انسانها یاری می رسانند و اوامر الهی را انجام می دهند شکی وجود ندارد و آیات قرآن بخوبی مبین آن هستند و این یاری رسانی وکمک نامش می شود شفاعت. مسئله اینجاست که همین شفاعت در دنیا ممکن است شامل حال همگان بشود اما در آخرت فقط و فقط مخصوص آنهایی است که خداوند در دنیا از قولشان رضایت داشته است. من بخاطر اینکه مطلب به درازا نکشد همه آیات متناسب را نمی آورم ولی هروقت جنابعالی امر کنید آنها را ارائه خواهم داد.
يَسْتَخْفُونَ مِنَ ٱلنَّاسِ وَلَا يَسْتَخْفُونَ مِنَ ٱللَّـهِ وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لَا يَرْضَى مِنَ ٱلْقَوْلِ وَكَانَ ٱللَّـهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطًا ﴿ النساء/١٠٨
خداوند هرگز از کسانی که برایش دختر و پسر و آل تعریف می کنند راضی نیست چرا که این قولی عظیم و بس نا حق است و گوینده آن مستوجب آتش. اینها سر و کارشان با خزنه جهنم است و خزنه جهنم حتی روزی به آنها تخفیف نمی دهند. اینها بعضی از دلایل من دال بر این است که در آیه مورد بحث منظور از شفاعت، کمک و یاری رسانی ملائکه در آخرت است آیا شما دلیی دارید که نشان دهد منظور طلب استغفار و بخشش گناه بعضی برای بعضی دیگر است؟
اما آنان که جز حق بر زبان جاری نکرده اند و چیزی را که به آن علم ندارند نگفته اند مورد رضایت پروردگار قرار می گیرند و ملائکه از هر دری به یاری و یا بگو شفاعت آنها داخل می شوند.[=Times New Roman]

صفا;643369 نوشت:
چرا
1)طلب استغفار برای مردم ا سوی شفیعان در قیامت شدنی نیست؟


به این دلیل:

كُلُّ نَفْسٍۭ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ ﴿ النساء/٣٨[=Times New Roman]
هر نفسی در گرو دست آوردهای خویش است

و صدها دلیل دیگر

نقل قول:
2) چرا با قاموس قرآن ناساز گار است؟

به دلیل اینکه در قاموس قرآن آیات زیادی وجود دارند که شفیع را نصیر و یاری رسان معرفی می کنند اما هیچ آیه ای وجود ندارد که در آن شفاعت معنی استغفار و طلب بخشش از گناه بدهد.

آیا شما چنین آیه ای سراغ دارید ؟

نقل قول:
3) در این صورت شفیعان در قیامت چه کارهایی برای طالبان شفاعت انجام می دهند؟

جواب این سئوال در پست پیشین داده شد

shahed1;643468 نوشت:
كُلُّ نَفْسٍۭ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ ﴿ النساء/٣٨﴾
هر نفسی در گرو دست آوردهای خویش است

با سلام و عرض ادب
جنابعالی می فرمایید خداوند ملائکه و... را یاری رسان بندگان در قیامت قرار داده است بنده هم با اطلاع از این اصل، از ملائکه و... می خواهم اگر امکانش است مرا هم یاری برسانند. در واقع همین خواست من از ملائکه، جزء ما کسب نفس من است. به عبارت دیگر ما کسب نفس، شامل همین طلب شفاعت و یاری نیز می شود.

shahed1;643468 نوشت:
به دلیل اینکه در قاموس قرآن آیات زیادی وجود دارند که شفیع را نصیر و یاری رسان معرفی می کنند

چنانچه بارها تاکید شد با مراجعه به لغت نامه ها می بینیم شفاعت یعنی همراهی کسی با کسی دیگر در رسیدن به مقصود! بنده از ملائکه و... نسبت به قیامت طلب شفاعت می کنم، مقصود و نیاز من در قیامت چیست؟ دوری از آتش جهنم، بخشش گناهان، یا ارتفاع مقام و ورود به بهشت و... آیا ملائکه خود می توانند این کارها را انجام دهند؟ خیر ! باید از خداوند بخواهند!
ما وقتی طلب شفاعت می کنیم ا به تعبیر شما طلب یاری می کنیم! این شافعان باید از خداوند بخواهند. یعنی وقتی ما طلب شفاعت می کنیم، از آنها می خواهیم تا از خدا بخواهند. و این مقصود ما از شفاعت است.
به عبارت دیگر، بین معنای مقصود بنده و جنابعالی تنافی نیست. بنده می گویم ما طلب شفاعت می کنیم یعنی می خواهیم تا از خدا بخواهند، شما می گویید: ما وقتی طلب شفاعت می کنیم از آنها طلب یاری می کنیم، خب این طلب یاری در امور قیامت است و امور قیامت اموری مثل دوری از آتش جهنم، بخشش گناهان، یا ارتفاع مقام و ورود به بهشت و... هستند و بالتبع ملائکه در این امور باید ا خداوند اجازه بگیرند و ا خداوند بخواهند.
shahed1;643468 نوشت:
اما هیچ آیه ای وجود ندارد که در آن شفاعت معنی استغفار و طلب بخشش از گناه بدهد.

طبق آنچه ذکر شد تمام آیاتی که شما ناظر شفاعت ملائکه در قیامت و یاری رسانی ایشان در قیامت است، تمام این آیات ناظر به شفاعت بمعنی طلب بخشش و .... هستند.
shahed1;643468 نوشت:
جواب این سئوال در پست پیشین داده شد

جنابعالی فرمودید ملائکه یاری رسانی می کنند ولی نفرمودید مصداق این یاری رسانی چیست؟ لذا به سوال بنده پاسخ ندادید.

جناب صفا
دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری که توسط عده ای از شفاعت گرایان به شهادت رسیده اند مخالف مطالبی است که جنابعالی مطرح می فرمایید. آیا می توانید دلایل مخالفت خود با نظر استاد شهید را مطرح فرمایید.

صفا;643522 نوشت:

جنابعالی فرمودید ملائکه یاری رسانی می کنند ولی نفرمودید مصداق این یاری رسانی چیست؟ لذا به سوال بنده پاسخ ندادید.

با سلام

نمونه ای ازیاری دنیوی ملائکه را می توان در جنگهایی که بین کفار و مومنین اتفاق افتاده و قرآن آنها را روایت کرده جستجو کرد که خداوند عده ای از ملائکه را برای یاری مسلمانان می فرستد ولی در عین حال می فرماید:


« وَمَا ٱلنَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ ٱللَّـهِ»

تا کسی فکر نکند ملائکه کاره ای هستند و بداند اگر نصرتی هست، اگر شفاعتی هست همه و همه متعلق به خداوند است. ولی قوم پیامبر این را نمی دانستند و مستقیماً از خود ملائکه ای که بربافته بودند شفاعت می جستند و همین می شد که شکست می خوردند.

فَلَوْلَا نَصَرَهُمُ ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُوا۟ مِن دُونِ ٱللَّـهِ قُرْبَانًا ءَالِهَةًۢ بَلْ ضَلُّوا۟ عَنْهُمْ وَذَلِكَ إِفْكُهُمْ وَمَا كَانُوا۟ يَفْتَرُونَ( [=Calibri]الأحقاف/٢٨

در حیات اخروی نیز خداوند ملائکه را بعنوان خزنه بهشت و جهنم و دست اندرکاران عذاب و پاداش بندگان معرفی می کند.

نقل قول:
جنابعالی می فرمایید خداوند ملائکه و... را یاری رسان بندگان در قیامت قرار داده است بنده هم با اطلاع از این اصل، از ملائکه و... می خواهم اگر امکانش است مرا هم یاری برسانند. در واقع همین خواست من از ملائکه، جزء ما کسب نفس من است. به عبارت دیگر ما کسب نفس، شامل همین طلب شفاعت و یاری نیز می شود.
چنانچه بارها تاکید شد با مراجعه به لغت نامه ها می بینیم شفاعت یعنی همراهی کسی با کسی دیگر در رسیدن به مقصود! بنده از ملائکه و... نسبت به قیامت طلب شفاعت می کنم، مقصود و نیاز من در قیامت چیست؟ دوری از آتش جهنم، بخشش گناهان، یا ارتفاع مقام و ورود به بهشت و... آیا ملائکه خود می توانند این کارها را انجام دهند؟ خیر ! باید از خداوند بخواهند!
ما وقتی طلب شفاعت می کنیم ا به تعبیر شما طلب یاری می کنیم! این شافعان باید از خداوند بخواهند. یعنی وقتی ما طلب شفاعت می کنیم، از آنها می خواهیم تا از خدا بخواهند. و این مقصود ما از شفاعت است.
به عبارت دیگر، بین معنای مقصود بنده و جنابعالی تنافی نیست. بنده می گویم ما طلب شفاعت می کنیم یعنی می خواهیم تا از خدا بخواهند، شما می گویید: ما وقتی طلب شفاعت می کنیم از آنها طلب یاری می کنیم، خب این طلب یاری در امور قیامت است و امور قیامت اموری مثل دوری از آتش جهنم، بخشش گناهان، یا ارتفاع مقام و ورود به بهشت و... هستند و بالتبع ملائکه در این امور باید ا خداوند اجازه بگیرند و ا خداوند بخواهند.

طبق آنچه ذکر شد تمام آیاتی که شما ناظر شفاعت ملائکه در قیامت و یاری رسانی ایشان در قیامت است، تمام این آیات ناظر به شفاعت بمعنی طلب بخشش و .... هستند.

اولاً خدمت دوست خوبم عرض کنم که این اکتساب مربوط به دنیاست که دار عمل است نه عقبی که دار پاداش و مجازات و گمان نمی کنم این نیاز به بیان داشته باشد . در آنجا دیگر هیچ چیز تعیین کننده نیست جز اکتسابات دنیوی.[=Times New Roman]
[=Symbol]· وَذَرِ ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُوا۟ دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ ٱلْحَيَوةُ ٱلدُّنْيَا وَذَكِّرْ بِهِۦٓ أَن تُبْسَلَ نَفْسٌۢ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِن دُونِ ٱللَّـهِ وَلِىٌّ وَلَا شَفِيعٌ وَإِن تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لَّا يُؤْخَذْ مِنْهَآ أُو۟لَـٓئِكَ ٱلَّذِينَ أُبْسِلُوا۟ بِمَا كَسَبُوا۟ لَهُمْ شَرَابٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌۢ بِمَا كَانُوا۟ يَكْفُرُونَ ﴿ الأنعام/٧٠

[=Symbol]· لَّيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَلَآ أَمَانِىِّ أَهْلِ ٱلْكِتَـبِ مَن يَعْمَلْ سُوٓءًا يُجْزَ بِهِۦ وَلَا يَجِدْ لَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّـهِ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا ﴿[=Calibri]النساء/[=Calibri]١٢٣

دوم اینکه ملائکه در اموری شفاعت می کنند که خداوند به آنها فرموده و اذن داده است نه آن اموری که ما می خواهیم و طلب می کنیم و الآ چه بسیار ملکی که در آسمان وجود دارند و شفاعتشان دردی از کسی دوا نخواهد کرد. [=Times New Roman]
وَكَم مِّن مَّلَكٍ فِى ٱلسَّمَـوَتِ لَا تُغْنِى شَفَـعَتُهُمْ شَيْـًٔا إِلَّا مِنۢ بَعْدِ أَن يَأْذَنَ ٱللَّـهُ لِمَن يَشَآءُ وَيَرْضَىٓ ﴿ [=Calibri]النجم/٢٦

اینکه من در نیا از پدر ، مادر، خواهر و برادر و کسان و آشنایانم بخواهم تا از خداوند برایم طلب بلخشش کنند بسیار پسندیده و شدنی است چرا که دنیا محل اکتساب است و هنوز پرونده بسته نشده اما اینکه در آخرت از ملکی یا کس دیگری بخواهم تا برایم طلب بخشش کند فقط و فقط یک چیز امانی و آرزوست که در طول تاریخ انسانهای نا آگاه از کتاب آسمانی را فریفته و از حق دورشان ساخته است . نه آن ملک یا کس قادر است برایم کاری کند و نه اصلاً این آرزو ریشه قرآنی دارد. در قرآن داریم که دوزخیان از خزنه جهنم می خواهند تا از پروردگار بخواهند روزی عذابشان را تخفیف دهد و آنها می گویند مگر پیامبان با دلایل روشن نیامدند تا شما را از چنین روزی برحذر دارند؟[=Times New Roman]
[=Times New Roman]

موحد;643628 نوشت:
دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری که توسط عده ای از شفاعت گرایان به شهادت رسیده اند مخالف مطالبی است که جنابعالی مطرح می فرمایید. آیا می توانید دلایل مخالفت خود با نظر استاد شهید را مطرح فرمایید.

با سلام و عرض
ممنون می شوم اشکال استدلال بنده را بفرمایید!.

shahed1;643751 نوشت:
نمونه ای ازیاری دنیوی ملائکه را می توان در جنگهایی که بین کفار و مومنین اتفاق افتاده و قرآن آنها را روایت کرده جستجو کرد که خداوند عده ای از ملائکه را برای یاری مسلمانان می فرستد ولی در عین حال می فرماید:

« وَمَا ٱلنَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ ٱللَّـهِ»
تا کسی فکر نکند ملائکه کاره ای هستند و بداند اگر نصرتی هست، اگر شفاعتی هست همه و همه متعلق به خداوند است. ولی قوم پیامبر این را نمی دانستند و مستقیماً از خود ملائکه ای که بربافته بودند شفاعت می جستند و همین می شد که شکست می خوردند.

فَلَوْلَا نَصَرَهُمُ ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُوا۟ مِن دُونِ ٱللَّـهِ قُرْبَانًا ءَالِهَةًۢ بَلْ ضَلُّوا۟ عَنْهُمْ وَذَلِكَ إِفْكُهُمْ وَمَا كَانُوا۟ يَفْتَرُونَ( الأحقاف/٢٨﴾

با سلام و عرض ادب
در این بحثی نیست.

shahed1;643751 نوشت:
در حیات اخروی نیز خداوند ملائکه را بعنوان خزنه بهشت و جهنم و دست اندرکاران عذاب و پاداش بندگان معرفی می کند.

آیا خازن بهشت بودن بمعنی یاری رسانی به مومن در بهشت است یا به معنی مسئول خدمت و نوکری کردن برای مومن است؟
یا خازن جهنم بودن بمعنی یاری رسانی به فرد دوزخی جهت عذاب بیشتر است یا کسی که مسئول عذاب برای دوزخی است؟
shahed1;643751 نوشت:
اولاً خدمت دوست خوبم عرض کنم که این اکتساب مربوط به دنیاست که دار عمل است نه عقبی که دار پاداش و مجازات و گمان نمی کنم این نیاز به بیان داشته باشد . در آنجا دیگر هیچ چیز تعیین کننده نیست جز اکتسابات دنیوی.

قطعاً این اکتساب مربوط به دنیاست و فرد مومن در این دنیا از ائمه می خواهد که شفیع و یاری رسان او در قیامت باشند.

shahed1;643751 نوشت:
اما اینکه در آخرت از ملکی یا کس دیگری بخواهم تا برایم طلب بخشش کند فقط و فقط یک چیز امانی و آرزوست که در طول تاریخ انسانهای نا آگاه از کتاب آسمانی را فریفته و از حق دورشان ساخته است .

قبلاً عرض شد این طلب شفاعت در دنیا صورت می پذیرد آنهم از کسانی که خدا به ایشان اذن شفاعت داده است. کسی طلب شفاعت خود را به قیامت وا نمی گذارد بلکه در همین دنیا نسبت به اساسی ترین نیاز خود در قیامت (بخشش گناهان و ....) طلب یاری و نصرت می کنیم.

افتخار شرکت در این بخث را پیدا کردم تا به کمک آیات قرآن نشان دهم موضوع شفاعت آنگونه که ملت ما باور دارند جایگاهی در قرآن ندارد و در اصل یک بحث حدبثی- رواوئیست که متعلق به من دون الله می باشد. داستانهای متعدد قرآن به ما نشان می دهند که تا بوده و بوده اینگونه بوده و تا هست و هست اینگونه خواهد بود که در هر عصر و روزگاری همیشه اکثریت مردم عده ای را به عنوان اولیاء الله و مقربین درگاه الهی اتخاذ می کنند و واسطه قرار می دهند تا هم موجبات تقربشان به الله را فراهم کنند و هم حاجاتشان را برآورده نمایند و اگر به آنها بگویی چرا؟ خواهند گفت : «والله امرنا بها» خدا مارا امر کرده که چنین کنیم.
اگر بگویی از اینها اطاعت نکنید اینها آنهایی که شما فکر می کنید نیستند خواهند گفت : «لَوْ شَآءَ ٱلرَّحْمَـنُ مَا عَبَدْنَـهُم» اگر خدا می خواست ما از اینها اطاعت(در فرهنگ قرآن تعبد = اطاعت مطلق) نمی کردیم و خدا خودش این را از ما خواسته!
خدا خودش خواسته ما برویم کربلا سر قبر حسین گریه کنیم و خدا خودش خواسته ما هر کسی را در حال گریه بر قبر حسین پیدا کردیم بکشیم و با کمربند انفجاری تکه تکه کنیم.
« هاتوا برهانکم» خدا کجا این را گفته؟
مگر قرآن با تمام قدرت و با تمام کلماتش نمی گوید غیر خدا رو تعبد نکنید؟ مگر هر پیامبری آمد این مطلب را به قومش نگفت؟ کدام پیامبر یا ملکی گفت بیاید مرا اربابی من دون الله بگیرید؟!
فوراً خواهند گفت:« اطیعوا الله و اطیعوا الرسول» و زمانی که دیگر رسولی در کار نیست هر کسی می تواند هر حرف ناروایی را به رسول ببندد و بگوید :خدا خودش این را گفته!
چه کسی ادعا می کند همه احکام و اوامر قرآن جاودانی و متعلق به همه اعصار هستند؟ چه کسی؟!*
وقتی اطیعوا الرسول جاودانی می شود و بر خلاف آموزه های قرآن رسول عبارت می شود از خروارها حدیث و روایت جعلی آنوقت وهابیت کثیف و خون آشام به خودش این اجازه را می دهد که به اسم اسلام هر غلط و فاحشه ای را که دلش خواست انجام بدهد و بگوید : قال رسول، قال مسلم، قال بخاری ، قال ابن تیمیه و قال الله تعالی.
چه کسی می گوید وهابیها مشرک و بت پرست نیستند؟ بدانید که آنها از نظر بت پرستی مقام اول را به خود اختصاص داده اند و جام بدست بر سکوی اول ایساده اند.
این را بند بند آیات قرآن می گویند و در یک کلام: این را همه قرآن می گوید .
قرآن می فرماید هر کسی به هر دلیل و بهانه ای از کس دیگری ( می خواد ملک باشد یا پیامبر یا هر کس دیگری تازه آنهم حقیقیش نه جعلیش) تعبد کند (از او اطاعت مطلق کند) او را رب خودش قرار داده و قطعاً مشرک و بت پرست است. آیا وهابیت از این بابت گوی سبقت رااز دیگران نبردند؟
آیا تویی که به دیگران برچسب وهابی می زنی مطمئنی خودت وهابی نیستی؟

باور کنید اندیشه خدای وحده وهابی ها را مشمئز و منزجر می کندو آنها هیچگاه خدا را به تنهایی قبول نداشته و ندارند ولی افسوس که خود این را نمی داننددرست مثل همه اقوام گذشته.
آنکس که می گوید مردگان را رها کنید که هیچ دخل و تصرفی در زندگیتان ندارند و سود و زیانی به شما نمی رسانند در اصل خود خداوند است نه وهابیت بنابراین به کسی که چنین گفت فوراً برچسب وهابی نچسبا نید!
خداوند می فرمایند غیر خدا را تعبد نکنید و وهابیت از نظر تعبد و اطاعت از غیر خدا برترین و بالاترین هستند پس هرکس با پیروی و تبعیت مطلق از احادیث و روایات تعبد من دون الله کرد به او بگویید وهابی که به حق این نام برازنده چنین کسی است.

*تعداد محدودی از احکام قرآن متعلق به روزگار پیامبر هستند و بعد از این عصر دیگر قابل اجرا نمی باشند .

shahed1;644162 نوشت:
افتخار شرکت در این بخث را پیدا کردم تا به کمک آیات قرآن نشان دهم موضوع شفاعت آنگونه که ملت ما باور دارند جایگاهی در قرآن ندارد و در اصل یک بحث حدبثی- رواوئیست که متعلق به من دون الله می باشد. داستانهای متعدد قرآن به ما نشان می دهند که تا بوده و بوده اینگونه بوده و تا هست و هست اینگونه خواهد بود که در هر عصر و روزگاری همیشه اکثریت مردم عده ای را به عنوان اولیاء الله و مقربین درگاه الهی اتخاذ می کنند و واسطه قرار می دهند تا هم موجبات تقربشان به الله را فراهم کنند و هم حاجاتشان را برآورده نمایند و اگر به آنها بگویی چرا؟ خواهند گفت : «والله امرنا بها» خدا مارا امر کرده که چنین کنیم.
اگر بگویی از اینها اطاعت نکنید اینها آنهایی که شما فکر می کنید نیستند خواهند گفت : «لَوْ شَآءَ ٱلرَّحْمَـنُ مَا عَبَدْنَـهُم» اگر خدا می خواست ما از اینها اطاعت(در فرهنگ قرآن تعبد = اطاعت مطلق) نمی کردیم و خدا خودش این را از ما خواسته!
خدا خودش خواسته ما برویم کربلا سر قبر حسین گریه کنیم و خدا خودش خواسته ما هر کسی را در حال گریه بر قبر حسین پیدا کردیم بکشیم و با کمربند انفجاری تکه تکه کنیم.
« هاتوا برهانکم» خدا کجا این را گفته؟
مگر قرآن با تمام قدرت و با تمام کلماتش نمی گوید غیر خدا رو تعبد نکنید؟ مگر هر پیامبری آمد این مطلب را به قومش نگفت؟ کدام پیامبر یا ملکی گفت بیاید مرا اربابی من دون الله بگیرید؟!

سلام
وقتی "من دون الله" صدق می کند که اطاعت مطلق از غیر خداوند باشد. اما
اطاعت مطلق از رسول یعنی "اطاعت من الله" نه "من دون الله".
+
اطیعو الله و اطیعو الرسول
+
اذ استسقاه قومه
+
یا ابانا استغفر لنا
+
خواست سلیمان از آصف برای اوردن تخت بلقیس
+
فاما السائل فلاتنهر
+
من یتخذ ما ینفق قربات عند الله و صلوات الرسول الا انها قربة لهم
+
و ابتغوا الیه الوسیلة
+
وستغفرو الله و استغفر لهم الرسول


نقل قول:
فوراً خواهند گفت:« اطیعوا الله و اطیعوا الرسول» و زمانی که دیگر رسولی در کار نیست هر کسی می تواند هر حرف ناروایی را به رسول ببندد و بگوید :خدا خودش این را گفته!

اعتبار نقل تواتر و خبر واحد یک مسئله عقلی است.
تواتر یقین آور است.
و خبر واحد ظن آور.

نقل قول:
چه کسی ادعا می کند همه احکام و اوامر قرآن جاودانی و متعلق به همه اعصار هستند؟ چه کسی؟!*
وقتی اطیعوا الرسول جاودانی می شود و بر خلاف آموزه های قرآن رسول عبارت می شود از خروارها حدیث و روایت جعلی آنوقت وهابیت کثیف و خون آشام به خودش این اجازه را می دهد که به اسم اسلام هر غلط و فاحشه ای را که دلش خواست انجام بدهد و بگوید : قال رسول، قال مسلم، قال بخاری ، قال ابن تیمیه و قال الله تعالی.

رساله ها در حوزه رفتار هستند نه اعتقادات.
در مورد احکامی که از روی اصول عقلی مثل برائت و ... داده شده اند تنها رفتار عملی را نشان می دهد نه انتساب به الله را .
در مورد احکام دیگر که ما به ازاء امر و نهی در روایت دارند انتسابش ظنی است.
به نظر شما الان مراجع دلالت و انتساب احادیث به الله را ظنی می دانند یا یقینی ؟

نقل قول:
چه کسی می گوید وهابیها مشرک و بت پرست نیستند؟ بدانید که آنها از نظر بت پرستی مقام اول را به خود اختصاص داده اند و جام بدست بر سکوی اول ایساده اند.
این را بند بند آیات قرآن می گویند و در یک کلام: این را همه قرآن می گوید .
قرآن می فرماید هر کسی به هر دلیل و بهانه ای از کس دیگری ( می خواد ملک باشد یا پیامبر یا هر کس دیگری تازه آنهم حقیقیش نه جعلیش) تعبد کند (از او اطاعت مطلق کند) او را رب خودش قرار داده و قطعاً مشرک و بت پرست است. آیا وهابیت از این بابت گوی سبقت رااز دیگران نبردند؟
آیا تویی که به دیگران برچسب وهابی می زنی مطمئنی خودت وهابی نیستی؟

باور کنید اندیشه خدای وحده وهابی ها را مشمئز و منزجر می کندو آنها هیچگاه خدا را به تنهایی قبول نداشته و ندارند ولی افسوس که خود این را نمی داننددرست مثل همه اقوام گذشته.
آنکس که می گوید مردگان را رها کنید که هیچ دخل و تصرفی در زندگیتان ندارند و سود و زیانی به شما نمی رسانند در اصل خود خداوند است نه وهابیت بنابراین به کسی که چنین گفت فوراً برچسب وهابی نچسبا نید!
خداوند می فرمایند غیر خدا را تعبد نکنید و وهابیت از نظر تعبد و اطاعت از غیر خدا برترین و بالاترین هستند پس هرکس با پیروی و تبعیت مطلق از احادیث و روایات تعبد من دون الله کرد به او بگویید وهابی که به حق این نام برازنده چنین کسی است.


اطاعت مطلق از رسول فرمان خداوند است. و رسول از سوی خداست و فرمانش از خداست.
+
انسان مرگ را می چشد ولی نمی میرد. بدن از بین می رود ولی نفس و روح انسان باقی می ماند. ( ایه قران)
انسان بعد از مرگ در همین دنیا و در برزخ همین دنیاست. ( آیه قران)
انسان بعد از مرگ می شنود ( قران)
انسان بعد از مرگ اختیار دارد که با توجه به اعمال صالح خود، انتخاب کند، دعا کند، سفر کند، بخورد و بیاشامد. لکن مومن در بهشت برزخی در همین دنیا این کارها را می کند. ( قرآن)

نقل قول:
*تعداد محدودی از احکام قرآن متعلق به روزگار پیامبر هستند و بعد از این عصر دیگر قابل اجرا نمی باشند .
نقل قول:


دلیل ؟

shahed1;644162 نوشت:
افتخار شرکت در این بخث را پیدا کردم تا به کمک آیات قرآن نشان دهم موضوع شفاعت آنگونه که ملت ما باور دارند جایگاهی در قرآن ندارد

با سلام و عرض ادب
در بحث شرکت نمودید ولی دلیلی ارائه نکردید و به اشکالات پاسخ ندادید؟
مثلاً:
«

جنابعالی فرمودید ملائکه یاری رسانی می کنند ولی نفرمودید مصداق این یاری رسانی چیست؟»
.
.
.
shahed1;644162 نوشت:
مگر قرآن با تمام قدرت و با تمام کلماتش نمی گوید غیر خدا رو تعبد نکنید؟ مگر هر پیامبری آمد این مطلب را به قومش نگفت؟ کدام پیامبر یا ملکی گفت بیاید مرا اربابی من دون الله بگیرید؟!

بهتر است دقتی در معنی اصطلاحی و لغوی عبادت بنمایید بعد خواهید دید طلب دعا کردن از دیگران را با عبادت آنها خیلی تفاوت دارد. وقتی از آنها می خواهیم برای ما دعا کنند ، خود آنها را محتاج درگاه الهی دانسته ایم! اگر هر درخواست دعایی از دیگران عبادت آنهاست، شما با این همه درخواست دعایی که از مادرتان می کنید، از بزرگترین مشرکان عالم هستید! آیا هیچ وقت قبل امتحان درستان به مادرتان نگفتید: مادر برایم دعا کن!؟
shahed1;644162 نوشت:
چه کسی ادعا می کند همه احکام و اوامر قرآن جاودانی و متعلق به همه اعصار هستند؟ چه کسی؟!*

چند سوال؟
اولا این جمله تان چه ارتباطی به بحث دارد؟؟
ثانیا با کدام آیه و حکم قرآن مشکل دارید که آن را ابدی نمی دانید؟
ثالثا به جای حکم مذبور که ابدی نبوده! شما چه حکمی را و به چه دلیل پیشنهاد می کنید؟ فکر نمی کنید در این صورت هر کس ادعا می کند فلان حکم ابدی بوده و در پایان دین و قرآن را ......
shahed1;644162 نوشت:
آنکس که می گوید مردگان را رها کنید که هیچ دخل و تصرفی در زندگیتان ندارند و سود و زیانی به شما نمی رسانند در اصل خود خداوند است نه وهابیت بنابراین به کسی که چنین گفت فوراً برچسب وهابی نچسبا نید!

شما روح را قبول دارید یا خیر؟
روح را قوی تر می دانید یا جسم را؟
محدودیت کدام یک بیشتر است؟
چرا فکر می کنید ما ا ارواح ائمه نمی توانیم بخواهیم برای ما دعا کنند!
....

بنده با اکثر فرمایشات جناب شاهد 1 موافقم.
ذکر نام محمد در نماز شرک است و توسط عبدالملک مروان به نماز افزوده شده است.
صلوات بر محمد مختص زمان پیامبر و اصحاب آن بزرگوار بوده است و بدعت است.
احادیث متواتر احادیثی هستند که چون مورد پذیرش فریقین حاکم بوده اند متواتر گشته اند و جعلی هستند.
اطاعت از رسول مختص زمان رسول و اصحاب رسول می باشد.
شفاعت در اسلام فعلی بازتولید شفاعت مشرکان پیش از اسلام است. حضرت الله حکیم چون مشاهده می فرمودند که مشرکان نمی توانند این باور ناپسند را از ذهنشان پاک کنند فرموده اند که اینان برای کسانی شفاعت می کنند که من از آنها راضی باشم و اینان که عقل خود را تعطیل کرده اند از خودشان نمی پرسند که اگر حضرت از کسی راضی باشند چه نیازی به شفاعت این و آن دارد.
استاد شهید مرتضی مطهری مخالف تلقی جاری از شفاعت بودند.

موضوع قفل شده است