قلمرو و جغرافیای اخلاق
تبهای اولیه
اخلاق موضوعی است که قلمرو آن در تمام ابعاد زندگی به صورت فردی و اجتماعی مطرح است ، بدین جهت برای هر گروه و اجتماعی بحث اخلاقی مطرح است :
نمونه هایی از این قلمرو :
1 - اخلاق معاشرت .
2 - اخلاق گردشگری .
3 - اخلاق اداری .
4 - اخلاق در خانواده .
5 - اخلاق نقد و مناظره .
6 - اخلاق حاکمان و کارگزاران .
7 - اخلاق نویسندگی .
8 - اخلاق بازی و مسابقه .
10 - اخلاق سیاسی .
11 - اخلاق پزشکی .
12 - اخلاق کسب و بازار .
13 - اخلاق تبیلغ .
14 - اخلاق انواع مشاغل مانند اخلاق رانندگی و مسافر کشی .
16 - اخلاق مدیریت .
17 - اخلاق انتخابات .
18 - اخلاق خبرنگاری .
19 - اخلاق پرستاری .
20 - اخلاق بازرسی .
و ................................................. 1
پی نوشت :
1 - برداشت از کتاب مهارت های آموزش اخلاق - محمود اکبری .
- اخلاق معاشرت . 2 - اخلاق گردشگری . 3 - اخلاق اداری . 4 - اخلاق در خانواده . 5 - اخلاق نقد و مناظره . 6 - اخلاق حاکمان و کارگزاران . 7 - اخلاق نویسندگی . 8 - اخلاق بازی و مسابقه . 10 - اخلاق سیاسی . 11 - اخلاق پزشکی . 12 - اخلاق کسب و بازار . 13 - اخلاق تبیلغ . 14 - اخلاق انواع مشاغل مانند اخلاق رانندگی و مسافر کشی . 16 - اخلاق مدیریت . 17 - اخلاق انتخابات . 18 - اخلاق خبرنگاری . 19 - اخلاق پرستاری . 20 - اخلاق بازرسی .
سلام
بطور معمول یک انسان در حالات و شرایط مختلف متلبس به یکی از این عناوین است و اگر قرار باشد از اصول همه این اخلاقیات هم مطلع شود ساعتها بلکه روزها باید مطالعه کند .
چه راهی پیشنهاد می دهید که ما را از این همه تکثر نجات دهد ؟ یعنی رعایت چه اصولی باعث ادای حق اخلاقی در هر مورد می شود ؟
موفق در پناه حق
سلام بطور معمول یک انسان در حالات و شرایط مختلف متلبس به یکی از این عناوین است و اگر قرار باشد از اصول همه این اخلاقیات هم مطلع شود ساعتها بلکه روزها باید مطالعه کند . چه راهی پیشنهاد می دهید که ما را از این همه تکثر نجات دهد ؟ یعنی رعایت چه اصولی باعث ادای حق اخلاقی در هر مورد می شود ؟
اصول مشترک :
به نظر می رسد اگر بخواهیم این اصول را معرفی نماییم به دو قانون والای الهی می رسیم که عبارتند از انجام واجب و ترک حرام است . یعنی مصادیق این دو قانون سعادت بخش را در قلمرو کاری خود پیاده نموده مسئله یابی کنیم و رعایت کنیم . ودر مرحله ی عالی تر انجام مستحب و ترک مکروه را نیز پیاده نماییم .
ممکن است دوستان اصول دیگری از جمله انصاف - ادب - وجدان - محبت و اصول دیگری را هم بیان نمایند اما حقیقت این است که همه ی اینها تحت لوای این دو قانون خدای متعال قرار دارند .
و من الله التوفیق
انسان همانطور که دارای صورتی مُلکی و دنیایی است، یک صورت و شکل ملکوتی غیبی هم دارد.[چهل حدیث، ص13]؛ به تعبیر دیگر، انسان دارای جسم و روح است و روح انسان دارای دو گونه حالت است: حالتهای زودگذر و ناپایدار و حالتهای مانا و پایدار. حالتهای زودگذر مثل حالتهایی که تحت تاثیر عواملی چون صحنههای هیجانی و مواعظ بلیغ بهطور دفعی در انسان پیدا میشود و اگر برای تثبیت آنها در میدان عمل اقدامی نشود پس از دور شدن از حوزه تاثیر آن عوامل، به تدریج کم رنگ شده و در یک دوره کوتاه زمانی از بین میروند. حالتهای پایدار مثل حالتهایی که به مرور زمان و در پی تمرین و تکرار فراوان در نفس انسان نقش میبندند؛
این شجاعت زودگذر در اصطلاح اخلاق حال نامیده میشود و ممکن است در موقعیتهای ویژه منشا صدور کاری شودولی کسی که در زمانی طولانی بارها به قلب خطر تاخته و با تکرار و تمرین فراوان ترس خود را مهار کرده برای آنکه با خطر مواجه شود و اقدامی شجاعانه کند نه به فکر و تامل نیازمند است نه به عاملی خارجی؛ چرا که شجاعت در جان او استوار و نهادینه شده است.
این شجاعت نهادینه شده در اصطلاح ملکه نفسانی نامیده میشود. این ملکه نفسانی همان چیزی استکه از آن به خُلق ، خوی و سجیه تعبیر میشود. به همین دلیل برخی از دانشمندان اخلاق خُلق را به حالت نفسانی[1] و برخی به هیئت ثابت در نفس[2] تعریف کرده اند.
پینوشت:
1-احمد بن محمدبن یعقوب مسکویه، تهذیب الاخلاق، ص51
2-محمدبن مرتضی فیض کاشانی، الحقایق فی محاسن الاخلاق، ص 54
به همین دلیل برخی از علما با اندکی توسعه، واژه اخلاق را بر رفتارهای انسان-حتی اگر ناشی از خلقیات او نباشد-اطلاق میکنند(1) و از این رهگذر، اخلاق را به دو قسم اخلاق صفاتی و اخلاق رفتاری تقسیم می کنند.(2
پینوشت:
1-
2-همان
به همین دلیل برخی از علما با اندکی توسعه، واژه اخلاق را بر رفتارهای انسان-حتی اگر ناشی از خلقیات او نباشد-اطلاق میکنند(1) و از این رهگذر، اخلاق را به دو قسم اخلاق صفاتی و اخلاق رفتاری تقسیم می کنند.(2
پینوشت:
1-
2-همان
مزایا و منافع دسته اول و مضرات و معایب دسته دوم را باز میگوید و راههای آراسته شدن به خویهای نیک و دوری گزیدن از خویهای ناشایست را به ما نشان میدهد. اندیشمندان مسلمان معتقدند نفس مجرد انسان، همانند بدن، دارای حالتهای مختلف صحت و بیماری میشود؛ چرا که روح نیز مثل جسم، منافیات و ملایمتهایی دارد؛ بعضی چیزها با او سازگار و بعضی دیگر ناسازگار است. فضیلتها با روح انسان سازگار و رذیلتها با آن ناسازگار است. دانشی که به بررسی حالتهای مختلف نفس،شناخت بیماریها و کیفیت درمان آنها می پردازد، طب الارواح است که علم اخلاق نامیده میشود
با آنکه نقطه آغاز حرکت تکاملی انسان مورد اتفاق تمامی دانشیان اخلاق است، درباره مقصد اعلی و هدف نهایی آن،اتفاق نظر ندارند و به همین دلیل درباره هدف علم اخلاق نیز به دو نظریه گرایش پیدا کردهاند.
پینوشت:
1-محمد مهدی نراقی،جامع السعادات،ج1،ص26
2-محمد شاه آبادی،رشحات الاخلاق،ص89
«نهایت سعادت انسان این استکه در صفات خود به مبدأ شباهت پیدا کند، به این معنی که فعل زیبا را فقط برای زیباییاش انجام دهد نه به هدفی دیگر از قبیل جلب منفعت و دفع ضرر و این،زمانی تحقق مییابد که حقیقت انسان یعنی عقل الهی و نفس ناطقه او به خیر محض تبدیل شود. یعنی از تمام پلیدیهای جسمانی و کثافات حیوانی،پاک و منزه شود، هیچ عارضه طبیعی و خیال نفسانی بر گرد او نگردد و سراسر وجودش از انوار الهی و معارف حقیقی سرشار شود... و در این صورت استکه همه افعالش شبیه خدای سبحان میشود، به این معنی که چون خود، حُسن محض است، کار نیک را اقتضا میکند و چون جمال یک دست است، بدون هیچ انگیزه خارجی کار زیبا انجام میدهد...(2
پینوشت:
1-محمد مهدی نراقی،جامع السعادات؛ج1،ص27
2-همان،ج1،ص40
گویدم که انا الیه راجعون
پی نوشت:
1-علل الشرائع، ج1، ص: 5
پینوشت:
1-ر.ک:مرتضی مطهری، شرح منظومه ج2 ص11، /سید محمد رضا مدرسی؛فلسفه اخلاق،ص12-11
محمد تقی مصباح یزدی؛ آموزش فلسفه،ج1،ص30
در این بخش، نخست از ضرورت و جایگاه اخلاق سخن می گوییم و آن گاه، جایگاه ارزشی علم اخلاق را پیدا خواهیم کرد. برای آشنایی با جایگاه و ضرورت اخلاق، جایگاه تعالیم اخلاقی را در تعالیم پیامبران بررسی می کنیم، چرا که مواضع و مواجهات انبیا با موضوع های مختلف همه از آگاهی و حکمت ناشی بوده است، به همین دلیل هر چیز را درجایگاه شایسته خود قرار می دادند
فروع دین متکفل بیان احکام و قوانین عملی دین است. این گروه در این باره که بخش اخلاقی تعالیم دینی با سایر بخش ها چه نسبتی دارد؟خود دارای دو دیدگاه مختلف هستند و این، سطح دوم اختلاف در این باب است
طبق این آیه کریمه، تعالیم پیامبر عظیم الشان اسلام صلی الله علیه و اله و سلم دارای سه ماده: 1-تلاوت آیات؛2-تزکیه و تعلیم کتاب ، 3-حکمت است
منظور از تعلیم حکمت آن است که معارف حقیقی قرآن را به آنها بیاموزد. در این ایه کریمه تزکیه بر تعلیم کتاب و حکمت مقدم شده است، چرا که در مقام تربیت، تزکیه بر تعلیم مقدم است[3]
پینوشت:
1-ر.ک. سید محمدحسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج19، ص 265
2-همان، ج1، ص330
3-همان؛ج19،ص265
پی نوشت:
1-حسن بن فضل طبرسی؛ مکارم الاخلاق؛ صص3و8
«خداوند متعال اخلاق نیک را به عنوان رابطه بین خود و بندگانش قرار داده، پس برای شما همین بس است که به اخلاقی تمسک کنید که متصل به خداست.»
«اگر ما امید بهشت و ترس آتش هم نداشتیم و به ثواب و عقاب هم معتقد نبودیم، سزاوار بود به دنبال فضایل اخلاقی برویم، زیرا اخلاق پسندیده ،راهنمای کامیابی است.»
بنابر آنچه گذشت آموزه های اخلاقی، رکن اساسی و جزء بنیادی آموزه های دینی است و در طرح کلی ماموریت انبیا بر آموزش معارف حقه الهی مقدم است
پینوشت:
1-محمد ری شهری، میزان الحکمه،ج1،ص804
2-میرزا حسین بن محمد تقی نوری، مستدرک الوسائل، ج11، ص193
هدف از آفرینش این گوهر یگانه آن است که به بالاترین مرحله ممکن کمال برسد
پی نوشت:
1-سید محمد حسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج20،ص319
علم معامله دانشی استکه یادگیری آن در صورتی ارزشمند است که مقدمه عمل قرار گیرد: مثل فقه، دانستن احکام شرعیف در صورتی ارزشمند است که انسان به آن عمل کند، واجبات الهی را انجام دهد و از محرمات بپرهیزد. یعنیدانستن احکام وسیله ای باشد که انسان وظایف بندگیاش را انجام دهد
به بیان دیگر، فرق اخلاق با سایر علوم این است که علوم دیگر به کشف، ثبت و گزارش وقایع بسنده می کنند. مثلا مورخ، آثار و افعال و جوامع را ثبت می کند، ریاضی دان روابط ریاضی را کشف و ثبت می کند .
روان شناس چگونگی بروز حالت های نفسانی و ارتباط آنها با یکدیگر را مورد مطالعه قرار می دهد، ولی علم اخلاق ، علاوه بر ثبت و گزارش وقایع و حقایق، آنچه را نباید باشد تعیین می کند و آنچه را باید ، نشان میدهد. بنابراین ف علم اخلاق به رغم جایگاه بلند و ارزش والاف در صورتی مفید و ارزشمند است که انسان، ارشادها و راهنماییهای آن را به کار گیرد و در عمل از آنها بهرهمند شود
«خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلينَ»[اعراف،199]«طريقه عفو و بخشش پيشگير و امت را به نيكوكارى امر كن و از مردم نادان روى بگردان»
و در ادامه فرمود: «هو ان تصل من قطعک و تعطی من حرمک و تعفو عمن ظلمک»[3]
«حسن خلق آن است که هر کس با تو قطع رابطه کرد تو با او رابطه برقرار کنی ، به هرکس که محرومت کرد ، عطا کنی، و آز آنکه بر تو ستم روا داشت درگذری
پینوشت:
1-محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج68،ص373
2-ر.ک محمد بن مرتضی فیض کاشانی،المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء،ج5،ص96
3-سیوطی، الدر المنثور، ج3،ص154
ایشان در پاسخ مردی که از او میپرسید : دین چیست؟ سه بار فرمودند: حسن خلق است[6]
پینوشت:
1-محمد باقر مجلسی،بحار الانوار،ج68ص393
2-
3-صدوق،امالی، ص 73
4-کافی، ج2، ص99
5-المعجم الکبیر، ج18، ص159
6-محمد باقر مجلسی،بحار الانوار،ج68،ص393
و فرمودند: «الیمن حسن الخلق»[10]؛ «مبارکی در حسن خلق است»
پینوشت:
1-محمد بن یعقوب کلینی،کافی،ج1،ص23
2-همان،ج1،ص99
3-همان،ج2،ص100
4-همان
5-همان، ص101
6-همان،ص100
7-همان
8-همان
9-آقا حسین طباطبایی بروجردی؛جامع الاحادیث الشیعه،ج13،ص522
10-محمد بن سلامه ابن سلامه، مسند الشهاب،ج1،ص66
سوء خلق یا بد اخلاقی حالتی نفسانی است که موجب گرفتگی روح انسان می شود، به طوری که هیچ ناملایمی را بر نمی تابد و بی دلیل با کوچک ترین بهانه ای بر دوستان و معاشران می خروشد و ایشان را آزار میدهد و چون در زندگی با صحنه ناخوشایندی مواجه شود، به حق تعالی نیز اعتراض می کند[1]
پی نوشت:
1-محمد صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج9،ص354
«ان سوء الخلق لیفسد الایمان کما یفسد الخل العسل.»[2] ؛ «بد اخلاقی ایمان را تباه می کند همان طور که سرکه عسل را
پی نوشت:
1-
2-کافی،ج2،ص321
به همین دلیل خداوند متعال بندگان محبوب خویش را از گرفتار شدن به این صفت ناپسند حفظ می کند ، در نتیجه کسانی به سوء خلق گرفتار می شوند که مغبوض پروردگار باشند.[7]
پینوشت:
1-الامالی،ص344
2-کافی،ج2،ص321
3-محمد صالح مازندرانی،شرح اصول کافی،ج9،ص354
4-عیون اخبار الرضا؛ج1،ص34
5-احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج1،ص137
6-مستدرک الوسائل، ج2،ص76
7-همان
پینوشت:
1-من لایحضره الفقیه، ج4،ص355
2-مستدرک الوسائل، ج8،ص447
3-حسن بن علی ابن شعبه حرانی؛تحف العقول عن آل الرسول،ص359
4-مستدرک الوسائل، ج12،ص76