کوتاه و خواندنی ღ اصطلاحات جبهه ღ
تبهای اولیه
کوتاه و خواندنی ღ اصطلاحات جبهه ღ
آب و روغن را چك كردن
منظور سر و سامان دادن به وضع خود و پيشبينيهاي لازم را براي پيمودن مسيرهاي طولاني در عمليات انجام دادن.
چرا كه در بين راه جايي براي رفع قضاي حاجت و رفع تشنگي و... نداشتيم.
منظور سر و سامان دادن به وضع خود و پيشبينيهاي لازم را براي پيمودن مسيرهاي طولاني در عمليات انجام دادن.
چرا كه در بين راه جايي براي رفع قضاي حاجت و رفع تشنگي و... نداشتيم.
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات) - صفحه: 13
برچسب:
آب كيلويي
به آبهاي باز و بدون بطري كه به وسيله تانكرهاي قابل حمل و نقل در اختيار رزمندگان قرار ميگرفت گفته ميشد و اين اصطلاح در مقابل آب «آكبند» «آمولو» به كار برده ميشد كه تصفيه شده و با كيفيت بود.
1-نام تجاري يك نوع آب معدني است كه در قوطيهاي دربسته موقع عملياتها از آن استفاده ميشد.
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات) - صفحه: 13
به آبهاي باز و بدون بطري كه به وسيله تانكرهاي قابل حمل و نقل در اختيار رزمندگان قرار ميگرفت گفته ميشد و اين اصطلاح در مقابل آب «آكبند» «آمولو» به كار برده ميشد كه تصفيه شده و با كيفيت بود.
1-نام تجاري يك نوع آب معدني است كه در قوطيهاي دربسته موقع عملياتها از آن استفاده ميشد.
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات) - صفحه: 13
آبگرمكن ايراني
به موشكهاي ساخت ايران، آبگرمكن ايراني ميگفتند.
موشكهاي 9 متري و 12 تيري كه در جنگ شهرها، براي زدن تأسيسات نظامي و اقتصادي دشمن استفاده ميشد، كه اشاره دارد به خوش هيكلي آن كه مثل آبگرمكن نفتي بزرگ و سنگين بوده است.
به موشكهاي ساخت ايران، آبگرمكن ايراني ميگفتند.
موشكهاي 9 متري و 12 تيري كه در جنگ شهرها، براي زدن تأسيسات نظامي و اقتصادي دشمن استفاده ميشد، كه اشاره دارد به خوش هيكلي آن كه مثل آبگرمكن نفتي بزرگ و سنگين بوده است.
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)
آتش فرستادن
آتش فرستادن با توپخانه، اسم كد بود، گلولهاي پرتاب كردن، تعبيري بود براي درخواست گلولههاي فسفري كه دود سفيدرنگي از آن متصاعد ميشد، براي هدايت آتش تخمينزده ميشد، «سيگاري فرستادن» هم ميگفتند.
آتش فرستادن با توپخانه، اسم كد بود، گلولهاي پرتاب كردن، تعبيري بود براي درخواست گلولههاي فسفري كه دود سفيدرنگي از آن متصاعد ميشد، براي هدايت آتش تخمينزده ميشد، «سيگاري فرستادن» هم ميگفتند.
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)
آخر نيمه ي اول گل زدن
در نيمهي اول خدمت پاسداري (وظيفه) كه مدت آن دو سال است، شربت شهادت را نوشيدن و به هدف رسيدن، يا به اصطلاح گلزدن و برنده شدن.
در نيمهي اول خدمت پاسداري (وظيفه) كه مدت آن دو سال است، شربت شهادت را نوشيدن و به هدف رسيدن، يا به اصطلاح گلزدن و برنده شدن.
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات) - صفحه: 14
آرپاره
خمپارهاي كه ته آن را به عنوان خرج براي آرپيجي استفاده ميكردند. دو حرف اول آن از «آرپيجي» و بقيهي حروف از «خمپاره» گرفته شده بود. يعني سلاحي كه از تركيب خمپاره و آرپيجي به وجود آمده بود. «آرپاره» را گاهي «خمپيچي» هم ميگفتند.
خمپارهاي كه ته آن را به عنوان خرج براي آرپيجي استفاده ميكردند. دو حرف اول آن از «آرپيجي» و بقيهي حروف از «خمپاره» گرفته شده بود. يعني سلاحي كه از تركيب خمپاره و آرپيجي به وجود آمده بود. «آرپاره» را گاهي «خمپيچي» هم ميگفتند.
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات) - صفحه: 15
آش خرگوشي
آش و خوراك. غذايي كه در آن از هويج زياد استفاده ميشد، معمولاً هويجها را درشت درشت و در كنار سيب زميني و لوبيا در آن خرد كرده بودند و آدم را به ياد غذاي خرگوشها ميانداخت.
آش و خوراك. غذايي كه در آن از هويج زياد استفاده ميشد، معمولاً هويجها را درشت درشت و در كنار سيب زميني و لوبيا در آن خرد كرده بودند و آدم را به ياد غذاي خرگوشها ميانداخت.
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات) - صفحه: 17
آمپر جبهه
دعا، چيزي كه با آن اخلاص اتصال با خدا را در جبهه مثل آمپر اندازهگيري ميكردند. وقتي توجه و توسل به ائمه عليهم السلام به اوج خود (نقطهي جوش و خروش) ميرسيد، ميگفتند: «آمپر جبهه به 100 رسيده است.» «آمپر چسبيده به صد» نيز ميگفتند، خصوصاً بعد از زيارت عاشورا.
دعا، چيزي كه با آن اخلاص اتصال با خدا را در جبهه مثل آمپر اندازهگيري ميكردند. وقتي توجه و توسل به ائمه عليهم السلام به اوج خود (نقطهي جوش و خروش) ميرسيد، ميگفتند: «آمپر جبهه به 100 رسيده است.» «آمپر چسبيده به صد» نيز ميگفتند، خصوصاً بعد از زيارت عاشورا.
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات) - صفحه: 18