تلنگر * مهم *

تب‌های اولیه

166 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Arial"][="Black"][=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]ماهی گاه خام شده و به ساحل آمده و کرمکی معلق را در آب می بیند و با چه ولع و حرص و شتابی به سمت آن هجوم می آورد و دهان را گشوده تا آن را طعمۀ خود سازد غافل از آنکه در دل این کرم، قلابی تمیز جای گرفته که جانش را خواهد گرفت، چون همینکه نیش قلاب را می چشد شست صیاد خبردار شده و او را بالا می کشد و همینکه از دریا بی اختیار بیرون می زند به تب و تاب افتاده و چه لرزه ای به اندامش افکنده می شود و تازه می فهمد که چه داده و چه برداشته است. آری، دریا را با همه عظمت و وسعت داد و کرمکی کوچک برداشت!

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]و سزای او جیزی جز در دل آتش نشستن و کباب شدن نخواهد بود.

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]وخدا همان دریاست. اما بیاییم ما آن ماهی نباشیم و این دریای بی انتها و بیکرانه را به هوای چیزهای ناچیز نبازیم وگرنه دل آتش نشیمنگاه ما خواهد بود.

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]آب حیات با خداست و دیگران جز آتش چیزی با خود ندارند.

با سلام ختم سوره واقعه باشروع ماه قمری در روز دوشنبه مجربه,
ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ، 3 ﺁﺫﺭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺭﻭﺯ ﻣﺎﻩ ﺻﻔﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ
ﮐﻪ ﺍﻭﻝ ﻣﺎﻩ ﻗﻤﺮﯼ ﺑﻪ ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ ﺑﯿﻔﺘﺪ ﺧﺘﻢ ﺳﻮﺭﻩ
ﻭﺍﻗﻌﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﺎﺟﺎﺕ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﺠﺮﺏ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﻢ
ﺍﯾﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ
ﭘﺲ ﻓﺮﺻﺖ ﺭﺍ ﻏﻨﯿﻤﺖ ﺷﻤﺎﺭﯾﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﺯ ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ ﻧﯿﺖ
ﮐﻨﯿﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﺎﺟﺘﯽ ﻭ ﺧﺘﻢ ﺳﻮﺭﻩ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﺭﺍ ﺷﺮﻭﻉ
ﮐﻨﯿﺪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ :
ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﯾﮑﺒﺎﺭ
ﺭﻭﺯ ﺩﻭﻡ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ
ﺭﻭﺯ ﺳﻮﻡ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﭘﯿﺶ ﺑﺮﻭﯾﺪ ﺗﺎ ﺭﻭﺯ 14 ﭼﻬﺎﺭﺩﻫﻢ ﻣﺎﻩ
ﮐﻪ
ﺁ ﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﻬﺎﺭﺩﻩ ﺑﺎﺭ ﺳﻮﺭﻩ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﺭﺍ
ﺑﺨﻮﺍﻧﯿﺪ . ﺍﺯ ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﺷﺐ ﻫﻢ ﻓﺮﺻﺖ ﺩﺍﺭﯾﺪ . ﻣﯽ
ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺑﺨﻮﺍﻧﯿﺪ .
ﺍﯾﻦ ﺧﺘﻢ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﺠﺮﺏ ﺍﺳﺖ .
ﺍﻥ ﺷﺎﺀ ﺍﻟﻠﻪ ﺣﺎﺟﺘﻬﺎ ﺭﻭﺍﺳﺖ
التماس دعا.. .
﴿ سورة الواقعة - سورة ٥٦ - تعداد آیات ٩٦ ﴾

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ ﴿١﴾ لَیْسَ لِوَقْعَتِهَا کَاذِبَةٌ ﴿٢﴾ خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ ﴿٣﴾ إِذَا رُجَّتِ الأرْضُ رَجًّا ﴿٤﴾ وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسًّا ﴿٥﴾ فَکَانَتْ هَبَاءً مُنْبَثًّا ﴿٦﴾ وَکُنْتُمْ أَزْوَاجًا ثَلاثَةً ﴿٧﴾ فَأَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ ﴿٨﴾ وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ ﴿٩﴾ وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ﴿١٠﴾ أُولَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ ﴿١١﴾ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ ﴿١٢﴾ ثُلَّةٌ مِنَ الأوَّلِینَ ﴿١٣﴾ وَقَلِیلٌ مِنَ الآخِرِینَ ﴿١٤﴾ عَلَى سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ ﴿١٥﴾ مُتَّکِئِینَ عَلَیْهَا مُتَقَابِلِینَ ﴿١٦﴾ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ ﴿١٧﴾ بِأَکْوَابٍ وَأَبَارِیقَ وَکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ ﴿١٨﴾ لا یُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلا یُنْزِفُونَ ﴿١٩﴾ وَفَاکِهَةٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ ﴿٢٠﴾ وَلَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ ﴿٢١﴾ وَحُورٌ عِینٌ ﴿٢٢﴾ کَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ ﴿٢٣﴾ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿٢٤﴾ لا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلا تَأْثِیمًا ﴿٢٥﴾ إِلا قِیلا سَلامًا سَلامًا ﴿٢٦﴾ وَأَصْحَابُ الْیَمِینِ مَا أَصْحَابُ الْیَمِینِ ﴿٢٧﴾ فِی سِدْرٍ مَخْضُودٍ ﴿٢٨﴾ وَطَلْحٍ مَنْضُودٍ ﴿٢٩﴾ وَظِلٍّ مَمْدُودٍ ﴿٣٠﴾ وَمَاءٍ مَسْکُوبٍ ﴿٣١﴾ وَفَاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ ﴿٣٢﴾ لا مَقْطُوعَةٍ وَلا مَمْنُوعَةٍ ﴿٣٣﴾ وَفُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ ﴿٣٤﴾ إِنَّا أَنْشَأْنَاهُنَّ إِنْشَاءً ﴿٣٥﴾ فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْکَارًا ﴿٣٦﴾ عُرُبًا أَتْرَابًا ﴿٣٧﴾ لأصْحَابِ الْیَمِینِ ﴿٣٨﴾ ثُلَّةٌ مِنَ الأوَّلِینَ ﴿٣٩﴾ وَثُلَّةٌ مِنَ الآخِرِینَ ﴿٤٠﴾ وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ ﴿٤١﴾ فِی سَمُومٍ وَحَمِیمٍ ﴿٤٢﴾ وَظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ ﴿٤٣﴾ لا بَارِدٍ وَلا کَرِیمٍ ﴿٤٤﴾ إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذَلِکَ مُتْرَفِینَ ﴿٤٥﴾ وَکَانُوا یُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِیمِ ﴿٤٦﴾ وَکَانُوا یَقُولُونَ أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ ﴿٤٧﴾ أَوَآبَاؤُنَا الأوَّلُونَ ﴿٤٨﴾ قُلْ إِنَّ الأوَّلِینَ وَالآخِرِینَ ﴿٤٩﴾ لَمَجْمُوعُونَ إِلَى مِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ ﴿٥٠﴾ ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ ﴿٥١﴾ لآکِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ ﴿٥٢﴾ فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ ﴿٥٣﴾ فَشَارِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَمِیمِ ﴿٥٤﴾ فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ ﴿٥٥﴾ هَذَا نُزُلُهُمْ یَوْمَ الدِّینِ ﴿٥٦﴾ نَحْنُ خَلَقْنَاکُمْ فَلَوْلا تُصَدِّقُونَ ﴿٥٧﴾ أَفَرَأَیْتُمْ مَا تُمْنُونَ ﴿٥٨﴾ أَأَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ ﴿٥٩﴾ نَحْنُ قَدَّرْنَا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ ﴿٦٠﴾ عَلَى أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثَالَکُمْ وَنُنْشِئَکُمْ فِی مَا لا تَعْلَمُونَ ﴿٦١﴾ وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الأولَى فَلَوْلا تَذَکَّرُونَ ﴿٦٢﴾ أَفَرَأَیْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ ﴿٦٣﴾ أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ ﴿٦٤﴾ لَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا فَظَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ ﴿٦٥﴾ إِنَّا لَمُغْرَمُونَ ﴿٦٦﴾ بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ ﴿٦٧﴾ أَفَرَأَیْتُمُ الْمَاءَ الَّذِی تَشْرَبُونَ ﴿٦٨﴾ أَأَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ ﴿٦٩﴾ لَوْ نَشَاءُ جَعَلْنَاهُ أُجَاجًا فَلَوْلا تَشْکُرُونَ ﴿٧٠﴾ أَفَرَأَیْتُمُ النَّارَ الَّتِی تُورُونَ ﴿٧١﴾ أَأَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَهَا أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِئُونَ ﴿٧٢﴾ نَحْنُ جَعَلْنَاهَا تَذْکِرَةً وَمَتَاعًا لِلْمُقْوِینَ ﴿٧٣﴾ فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ ﴿٧٤﴾ فَلا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ ﴿٧٥﴾ وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ ﴿٧٦﴾ إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ ﴿٧٧﴾ فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ ﴿٧٨﴾ لا یَمَسُّهُ إِلا الْمُطَهَّرُونَ ﴿٧٩﴾ تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿٨٠﴾ أَفَبِهَذَا الْحَدِیثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ ﴿٨١﴾ وَتَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ ﴿٨٢﴾ فَلَوْلا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ ﴿٨٣﴾ وَأَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ ﴿٨٤﴾ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَلَکِنْ لا تُبْصِرُونَ ﴿٨٥﴾ فَلَوْلا إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ ﴿٨٦﴾ تَرْجِعُونَهَا إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ﴿٨٧﴾ فَأَمَّا إِنْ کَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ ﴿٨٨﴾ فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّةُ نَعِیمٍ ﴿٨٩﴾ وَأَمَّا إِنْ کَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْیَمِینِ ﴿٩٠﴾ فَسَلامٌ لَکَ مِنْ أَصْحَابِ الْیَمِینِ ﴿٩١﴾ وَأَمَّا إِنْ کَانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الضَّالِّینَ ﴿٩٢﴾ فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ ﴿٩٣﴾ وَتَصْلِیَةُ جَحِیمٍ ﴿٩٤﴾ إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْیَقِینِ ﴿٩٥﴾ فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ ﴿٩٦﴾

حضرت زهرا(سلام الله عليها) می فرماید :
از پدرم رسول خدا(ص) درباره مردان و زنانی که در نمازشان سستی و سهل انگاری مکنند، پرسیدم.
آن حضرت فرمودند: هر زن و مردی که در امر نماز سستی و سهل انگاری داشته باشد، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا می گرداند:
1 خداوند برکت را از عمرش می گیرد.
2 خداوند برکت را از رزق و روزی اش می گیرد.
3 خداوند سیمای صالحین را از چهره اش محو می کند.
4 هر کاری که بکند بدون پاداش خواهد ماند.
5 دعایش مستجاب نخواهد شد.
6 برایش بهره ای از دعای صالحین نخواهد بود.
7 ذلیل خواهد مرد.
8 گرسنه جان خواهد داد.
9 تشنه کام خواهد مرد به طوری که اگر با همه نهرهای دنیا آبش دهند, تشنگی اش برطرف نخواهد شد.
10 خداوند، فرشته ای را برمی گزیند تا او را در قبرش نا آرام سازد.
11 قبرش را تنگ گرداند.
12 قبرش تاریک باشد.
13 خداوند فرشته ای را بر می گزیند تا او را به صورتش به زمین کشد. در حالی که خلایق به او بنگرند.
14 به سختی مورد محاسبه قرار گیرد.
15 و خداوند به او ننگرد و او را پاکیزه نگرداند و او را عذابی دردناک باشد.
(مسند حضرت فاطمه الزهراء سلام الله علیها، ص 235 ) .

هرکس سه کار را به اعتماد خدا و به انتظار ثواب انجام دهد.بر خدا است که وی را یاری کندو او را برکت دهد:1- کسی که برای ازاد ساختن خود به اعتماد خدا و به امید ثواب بکوشد. بر خدا لازم است که وی را یاری کند و به او برکت دهد. 2-کسی که به اعتماد خدا و به امید ثواب ازدواج کند بر خدا
است که وی را یاری کند و به او برکت دهد.
3-کسی که به اعتماد خدا و به امید ثواب زمین بایری را اباد کند. بر خدا است که وی را یاری کند و به او برکت دهد.
از سخنان گوهر بار پیامبر در نهج الفصاحه . یا حق.

[="Arial"][="Black"]زن ظرف سکون و آرامش است، اگر مردی از خداوند آرامش و قرار را طلب می کند، خداوند می گوید: اختیار همسر کن، آنهم همسری مناسب خود، چون همسر به جامه می ماند، و جامه باید مناسب تن باشد، نه کوتاه و نه بلند، نه تنگ و نه گشاد، و هم باید متناسب با رنگ پوست باشد و هم از جنسی حلال و طیب فراهم شده باشد، همانگونه که پوشیدن برخی جامه ها مثل لباسی که از پوست بدن خوک باشد نجس و حرام است، یا حتی جامه ای که از پوست گوسفندی مردار باشد، که آن نیز جایز نمی باشد، زن نیز چون پوشش است و باید از راه حلال و شرعی در اختیار مرد قرار گیرد.
وگرنه زنی که در هر پارک و یا پارتی خود را هر لحظه به یکی عرضه می کند و سرانجام نیز به همسری یکی در می آید جز فتنه و نا آرامی با خود چیزی به ارمغان ندارد:

نشاید هوس باختن با گلی
که هر بامداداش بود بلبلی
چو خود را به هر مجلسی شمع کرد
تو دیگر چو پروانه گردش مگرد

اما زنی که چنین نباشد و همواره روزگار خود را در پوشیدگی و پاکدامنی سپری کرده باشد البته سکینه و آرامش همسر خود را تامین ساخته، و ظرف قرار و آرام او خواهد شد.

دلآرام باشد زن نیکخواه

البته همینجا به مزاح و در پرانتز بگویم: بعضی که خود را خیلی زیرک و رند می دانند، گاه به جای یک ظرف چند ظرف می آورند، یعنی به جای یک همسر، دو یا چند همسر اختیار می کنند، آنهم به گمان راحت و آرامش بیشتر! ولی خداوند زیرک تر از آنهاست و برای کسی که دو همسر دارد نیمی از آرامش را در یک همسر و نیم دیگر را در همسر دیگر قرار می هد، و حال شما خود بگو، یک کاسه بودن بهتر است یا چند کاسه بودن! آیا به زحمتش می ارزد؟

[="Arial"][="Black"][=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]خال، سیاه است و خالِ سیاه زیبا و خیال انگیز است. البته اگر در کنار چهره باشد، وگرنه اگر بر هر جای دیگری مثلا بر نوک بینی باشد زشت و نازیبا می نماید.

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]و دنیا همان خال سیاه است که اگر در کنار آن (( وجه الله )) یعنی گل روی خدا باشد زیبا می شود، وگرنه دنیای بی خدا هر کجا باشد و با هرکس و به هر گونه که باشد نازیبا و زشت است.

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]البته دنیا را زلف هم می شود تشبیه کرد:

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس


[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]و تشبیه دنیا به زلف سیاه، چه رسا و زیباست!

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]زلف سیاه، سیاه است همچنان که دنیا سراسر سیاهی بوده و سرای سیاه کاران است.

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]زلف نه یکسان است و نه یکسان می ماند.بلکه گاه کوتاه است و گاهی بلند و گاهی بسته و گاه پریشان همچنانکه احوال دنیا اینگونه است و همچون کارخانه ای است که تغییر می کند.

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]
دائما یکسان نماند حال دوران غم مخور

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]
و اگر آن را دوران می گویند شاید از آنروست که دُوُران دارد همچنانکه اگر آن را جهان نامیده اند چون جهنده و شتابان است و از اینروست که نمی تواند ثبات و قراری داشته باشد.

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]جهان و کار جهان بی ثبات و بی محل است.

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]باری، در این جهان تنها یک چیز ثابت است و آن بی ثباتی است.

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]و دیگر آنکه زلف بی درد است و تو نشنیده ای که کسی پیش طبیب رود و از درد زلف بنالد، و بی دردی حال دنیا و دنیا داران است.

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]پس می پذیری که دنیا همچون زلف سیاه است، و زلف سیاه با صورت و در کنار آن جلوه و جمالی دارد اما بدون آن بی معناست و تو ندیده ای که: جوانی، زلف بریدۀ نو عروسی را در دست داشته و با آن عشقبازی کند!

آری، زلف با صورت زیباست و تنها در کنار آن معنا داشته و جلوه ای دارد و جمالی و شکوهی، وگرنه بی آن شِکوه دارد نه شُکوه

[="Arial"][="Black"]هیچ کس آدمی را از خوردن میوه ای تلخ منع نمی کند، زیرا تلخی خود مانع خوردن می شود و انسان را از خوردن باز می دارد. همانگونه که برای خوردن میوه ای رسیده و شیرین، امر به خوردن لازم نیست، چون شیرینی و رسیده بودن آن آدمی را وسوسه به خوردن کرده و ناخواسته به سوی خود می کشاند.
پس نتیجه بگیریم که امر و فرمان در جایی معنا دارد که پای تلخی در میان باشد. همچنانکه پزشک بیمار را به خوردن دارویی تلخ فرمان می دهد. و نیز نهی در جایی معنا می یابد که پای شیرینی در میان باشد، مثل اینکه شما فرزند سرما خوردۀ خود را از خوردن خربزه ای شیرین منع می کنید.
و معروف و خوبی مثل داروست. به ظاهر تلخ اما در باطن همانند دارو مایۀ سلامت ماست، از اینروست که خداوند امر به آنها می کند. و منکَر و گناهان مثل خربزه شیرین است، و از همین روست که خداوند از آن نهی میکند.

زانک نهی از دانه شیرین بود
تلخ را خود نهی حاجت کی شود
دانه ای کش تلخ باشد مغز و پوست
تلخی و مکروهٍیش خود نهی اوست

بنابراین این گناه الزاماً و به ظاهر برای انسان مایۀ رنج و زحمت نیست، بلکه تو گویی مثل درختی سبز و میوه دار است که هم چشم نواز بوده و هم مایۀ انرژی.

و لا تقربا هذه الشجره
و به این درخت نزدیک نشوید.

جهان آفرین تا جهان آفرید
چنین انجمن کس به عالم ندید
شده کربلا موج دریای عشق
بلرزد از آن کاخ سبز دمشق

ارزگانی

[="Arial"][="Black"]در سیرک ها ندیدی که شیرها و ببرها و پلنگ ها چگونه سرگشته و فرمانبردار و مطیع مربی خود هستند؟ و ندیده ای که با دیدن این صحنه های اطاعت سوت و کف و شادی حضار چه غوغایی به پا می کند؟ و اگر ما می دانستیم که زبان درنده تر از ببر و پلنگ است راستی چه نشاط و شعفی می یافتیم وقتی دیده به رخسار اولیای خدا می گشودیم.
حال چشم و زبان و گوش و دل به تمامی فرمانپذیر اولیاء حق اند و دیگر این چشم و دل و زبان نیستند که صاحبان آن ها به شمار می روند بلکه به تعبیر کتاب خدا آنانند که (( اولو الابصار )) یعنی صاحبان چشم اند و (( اولو الالباب )) یعنی صاحبان فکر و مغزاند و به قول حافظ صاحب دل های خویش : صاحبدلان خدا را..
به دیگر سخن: زبان و چشم و گوش اربابان ایشان نیستند چرا که از کتاب خداوند آموخته اند که ارباب گونه گون داشتن به خیر و خوشی نمی انجامد.

آ ارباب متفرقون خیر

باری، این نازنینان یک ارباب بیش ندارند و آنهم خداوند است که تنها به او چشم دوخته و تنها به او چشم می گویند.
و مگر می شود کسی بندۀ خدا باشد و همه چیز بنده و مطیع او نباشد؟

من عبدالله عبد الله له کل شی

هرکس خدا را بنده باشد خداوند نیز همه چیز را بندۀ او می سازد.

تو هم گردن از حکم داور مپیچ
که گردن نپیچد ز حکم توهیچ

[="Arial"][="Black"]زرگرها وقتی بخواهند بدانند که سکه ای طلا هست یا نه، آن را به زمین زده و آنگاه از جنس صدای آن متوجه میشوند.
خدا هم زرگر عالم است وقتی بخواهد بفهماند کسی طلا هست یا نه و یا جنس خوبی دارد یا نه، او را چند صباحی- و به ظاهر- به زمین می زند و مشقات و مشکلاتی را برایش فراهم می سازد و آنگاه از جنس حرف ها و برخوردها و رفتارهایش مشخص می کند که او چگونه آدمی است.
دندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را شکستند اما او به جای آن که نفرین کرده و نفرتی در دلش پدید آید دستان خود را به سمت آسمان بلند کرده و می فرمود:

اهد قومی انهم لا یعلمون
خدایا اینها نمی دانند و تو اینها را هدایت کن.

یعنی جواب بدی را با خوبی می داد.
حال اگر اسوۀ ما پیامبر باشد ما هم باید بدی ها را با خوبی جواب دهیم.

[=microsoft sans serif]وقتی دانه های اسپند را روی آتش گذاشته و در دل آتش قرار می دهند بالا رفته و عطر و خاصیت آن ها آشکار می شود و میکروب ها و ویروس ها را کنار زده و فضا را هم ضد عفونی می کنند. انسانها هم همینطورند، یعنی اگر پا روی نفس و نفسانیت خود که شبیه آتش است بگذارند بالا رفته و اوج گرفته و عروج می کنند و خاصیتشان هم آشکار می شود و میکروب ها و ویروس های گناه و معصیت را هم کنار می زنند.
و این کار البته درد هم دارد، البته دردی که نتیجه زاست.
به همین خاطر همین امام رحمه الله علیه می فرمود:

درد خواهم دوا نمی خواهم

یعنی من همیشه به دنبال این نوع دردم.
و کسی که ازین دست درد ها را نداشته باشد به هیچ دردی نمی خورد، و به قول سعدی: عدمش بِه ز وجود.

[="Arial"][="Black"]اگر تمام عالم و آدم پشت به پشت هم قرار گیرند و دست در دست هم بدهند نمی توانند ذره ای از سایۀ شما کم کنند و نمی توانند سایۀ شما را از شما بگیرند. چرا؟ چون سایه هیچ است و با هیچ چه کار می شود کرد؟
امام رحمه الله علیه می فرمود: ما هیچیم و همه کاره اوست، به همین خاطر هیچکس نمی تواند با ما برخوردی داشته باشد و آسیبی به ما برساند.

در پریشانی ما هر چه شنیدی هیچ است

یعنی اگر کسی آمد و گفت: من می توانم فلانی را پریشان خاطر و یا افسرده و ناراحت کنم حرف نامربوطی زده است.

هیچ را کس نتوانست که نابود کند

چه کسی می تواند هیچ را از بین ببرد.
انسان ها با هیچ می توانند چه کنند؟

با سلام
درسته که برخی از افراد هدف والای زندگی و آفرینش و دنیا رو از یاد برده اند ولی هر کس به اندازه درک خود ، این هدف رو تعیین میکنه. یکی بهره مندی از لذات پست حیوانی و تجاوز به حقوق دیگران رو برای خودش هدف قرار داده و یکی هم عبادت و رسیدن به حضرت دوست مد نظرشه.
هر کسی از ظن خود شد یار من
پس باید همه ما از خودمون شروع کنیم و درکمون رو ببریم بالا تا هدفمون عالی تر بشه. وقتی ما برای درک بیشتر تلاش کردیم ، اونوقت خدا هم کمک میکنه تا بهتر بهش برسیم. در ضمن اینجوری برای دیگران هم الگو میشیم.