جمع بندی قرآن و بیان مطالبی فراتر از فهم آن روز بشر
تبهای اولیه
سلام. لطفاً مثالهایی از مطالب قرآن که فراتر از فهم آن روز بشر بود، نه فقط علمی، بلکه در زمینه های مختلف، ذکر بفرمایید. ضمناً اگر مقاله ای در این زمینه هست، معرفی بفرمایید.(حتی الامکان بر روی اینترنت)
[="Tahoma"]با سلام و درود
این گونه نبوده که آیه ای از قرآن نازل شود و فراتر از فهم مخاطبان بوده باشد به این معنا که هیچ فهمی از آن نداشته باشند.
اما آیات متعدد و زیادی هست که مخاطب فهم حداقلی از آن داشته و به مرور زمان و بر اثر گسترش دانش و آگاهی، فهم وسیعتری نسبت به آن پیدا کرده است، و یا در اثر تفسیر و توضیحی که از طرف اهلبیت علیهم السلام وارد شده، به فهم بیشتری رسیده است.
قرآن و زوجیت موجودات
اثر انگشت (انگشت نگاری)
قرآن و جنین شناسی (مراحل نطفه و تکامل آن)
زمین و آسمان
رفتن به آسمان
خلقت موجودات از آب
اهمیت و جایگاه کوهها
اهمیت امر به معروف و نهی از منکر در سلامت جامعه
اهمیت قصاص و رعایت حق
جایگاه و اهمیت ازدواج و نظام خانواده
و ...............
...............
..............
این موضوعات از جمله مواردی هستند که در اثر گسترش دانش بشری، فهم بیشتری نسبت به آنان برای انسان فراهم شده و با افزایش دانش و علم بشر در آینده نیز دامنه فهم بشر وسیعتر می گردد.
امیدوارم این شروعی باشد برای گفتگوی سایر دوستان و بیان مطالب مفید و ارزشمند آنان.
با سلام و دروداین گونه نبوده که آیه ای از قرآن نازل شود و فراتر از فهم مخاطبان بوده باشد به این معنا که هیچ فهمی از آن نداشته باشند.
اما آیات متعدد و زیادی هست که مخاطب فهم حداقلی از آن داشته و به مرور زمان و بر اثر گسترش دانش و آگاهی، فهم وسیعتری نسبت به آن پیدا کرده است، و یا در اثر تفسیر و توضیحی که از طرف اهلبیت علیهم السلام وارد شده، به فهم بیشتری رسیده است.
قرآن و زوجیت موجودات
اثر انگشت (انگشت نگاری)
قرآن و جنین شناسی (مراحل نطفه و تکامل آن)
زمین و آسمان
رفتن به آسمان
خلقت موجودات از آب
اهمیت و جایگاه کوهها
اهمیت امر به معروف و نهی از منکر در سلامت جامعه
اهمیت قصاص و رعایت حق
جایگاه و اهمیت ازدواج و نظام خانواده
و ...............
...............
..............این موضوعات از جمله مواردی هستند که در اثر گسترش دانش بشری، فهم بیشتری نسبت به آنان برای انسان فراهم شده و با افزایش دانش و علم بشر در آینده نیز دامنه فهم بشر وسیعتر می گردد.
امیدوارم این شروعی باشد برای گفتگوی سایر دوستان و بیان مطالب مفید و ارزشمند آنان.
با سلام. بنده منظورم مباحث علمی نیست. اگر ممکن است سایر مباحث را قدری شرح بدهید.
برعکس شما، بنده ترجیح می دهم که فقط کارشناس بحث، به بحث بپردازند و با حضور سایر کاربران بحث، شلوغ و درهم نشود.
[="Tahoma"]با سلام. بنده منظورم مباحث علمی نیست. اگر ممکن است سایر مباحث را قدری شرح بدهید.
با سلام و درود
برای این که به اصل مطلب مورد نظر شما بپردازیم لطف کنید و مواردی از آن چه مد نظرتان است را بفرمایید تا موضوع روشن تر شود و در ادامه به مصادیق و موارد دیگر برسیم.
با سلام و درود
برای این که به اصل مطلب مورد نظر شما بپردازیم لطف کنید و مواردی از آن چه مد نظرتان است را بفرمایید تا موضوع روشن تر شود و در ادامه به مصادیق و موارد دیگر برسیم.
با سلام. شما کارشناس هستید و استاد. در هر زمینه غیر از بعد علوم تجربی که خودتان تحقیقات بیشتری کرده اید بفرمایید: اخلاق، فلسفه، و یا هر چیز دیگر.
[="Tahoma"]سلام. لطفاً مثالهایی از مطالب قرآن که فراتر از فهم آن روز بشر بود، نه فقط علمی، بلکه در زمینه های مختلف، ذکر بفرمایید.
با سلام و درود
منظورتان ار فراتر از فهم مخاطب چیست؟ قرآن برای هدایت بشر به سوی سعادت و کمال، مطالب و موضوعات مختلف اعم از اخلاقی، اعتقادی، احکام عملی، معاملات و ... را بیان می کند که مخاطبین فهم اجمالی و حداقلی از آن داشته ولی با تعمق بیشتر و تفکر در آن، به مراتب بالاتری از فهم می رسند.
قرآن قرار نیست موضوعات معماگونه و نامفهوم و ... بیان کند بلکه بایستی مطالبش برای مخاطب قابل فهم باشد تا باعث هدایت و راهنمایی او گردد. لذا همه مطالب قرآن برای مخاطب، مفهوم بوده است ـ ولو فهم اجمالی.
بنابر این همه تعالیم قرآن برای مخاطب مفهوم و قابل فهم بوده است و با تفکر و تعمق در آن ها، به ابعاد و زوایای دیگر از آن موضوع نائل می شود.
تاکید قرآن بر اصول دین و نیز پرداختن به فروع دین و احکام عملی و در عین حال بیان ارزش ها و معیارهای اخلاقی و ...، همه از اموری است که برای هدایت و راهنمایی انسان به سوی سعادت و کمال، مورد نیاز و لازم بوده و انسان توجهی به آن ها نداشته و یا برای توجه بیشتر، خداوند آن ها را در کتاب آسمانی اش آورده و انسان ها را به یادگیری و عمل به آن توصیه کرده است.
تعالیم قرآن مطابق با فطرت الهی و برای شکوفایی و بیداری و رشد معرفتی انسان است: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها»(روم، 30)، لذا به نوعی برای انسان قابل فهم است ولی انسان بایستی با تفکر و تعمق در آن ها و عمل بر طبق آن ها، در مسیر تهذیب و کمال، تلاش نماید.
بنابر این نمی توان گفت فلان موضوع در حد فهم مخاطب نبوده و آیندگان به فهم آن رسیده اند. بله می توان گفت مخاطب آن زمان، فهم اجمالی نسبت به آن داشته و دیگران به فهم وسیعتری از آن رسیده و آیندگان چه بسا به فهم گسترده تری نائل می شوند.
با سلام و درود
منظورتان ار فراتر از فهم مخاطب چیست؟ قرآن برای هدایت بشر به سوی سعادت و کمال، مطالب و موضوعات مختلف اعم از اخلاقی، اعتقادی، احکام عملی، معاملات و ... را بیان می کند که مخاطبین فهم اجمالی و حداقلی از آن داشته ولی با تعمق بیشتر و تفکر در آن، به مراتب بالاتری از فهم می رسند.
قرآن قرار نیست موضوعات معماگونه و نامفهوم و ... بیان کند بلکه بایستی مطالبش برای مخاطب قابل فهم باشد تا باعث هدایت و راهنمایی او گردد. لذا همه مطالب قرآن برای مخاطب، مفهوم بوده است ـ ولو فهم اجمالی.
بنابر این همه تعالیم قرآن برای مخاطب مفهوم و قابل فهم بوده است و با تفکر و تعمق در آن ها، به ابعاد و زوایای دیگر از آن موضوع نائل می شود.
تاکید قرآن بر اصول دین و نیز پرداختن به فروع دین و احکام عملی و در عین حال بیان ارزش ها و معیارهای اخلاقی و ...، همه از اموری است که برای هدایت و راهنمایی انسان به سوی سعادت و کمال، مورد نیاز و لازم بوده و انسان توجهی به آن ها نداشته و یا برای توجه بیشتر، خداوند آن ها را در کتاب آسمانی اش آورده و انسان ها را به یادگیری و عمل به آن توصیه کرده است.
تعالیم قرآن مطابق با فطرت الهی و برای شکوفایی و بیداری و رشد معرفتی انسان است: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها»(روم، 30)، لذا به نوعی برای انسان قابل فهم است ولی انسان بایستی با تفکر و تعمق در آن ها و عمل بر طبق آن ها، در مسیر تهذیب و کمال، تلاش نماید.
بنابر این نمی توان گفت فلان موضوع در حد فهم مخاطب نبوده و آیندگان به فهم آن رسیده اند. بله می توان گفت مخاطب آن زمان، فهم اجمالی نسبت به آن داشته و دیگران به فهم وسیعتری از آن رسیده و آیندگان چه بسا به فهم گسترده تری نائل می شوند.
با سلام. فکر کنم سؤالم را درست متوجه نشده اید. ننوشتم فراتر از فهم مخاطب، عرض کردم فراتر از فهم آن روز بشر.
به هر حال قرآن به قول مفسرین بطونی دارد و در کنار مطالب ظاهری که برای همه قابل فهم است، مطالبی نیز دارد که بعضاً به مرور زمان و بعضاً به دست اهل بیت، آشکار می گردند. منظور من، در حال حاضر آنهایی است که در زمان نزول برای بشر روشن نبوده ولی به مرور و با پیشرفت علم بشر، نه صرفاً علم تجربی، برای بشر مشخص شده که آنچه امروز به آن رسیده است، قرنها پیش در قرآن آمده است.
لطفاً از این موارد مثالهایی بزنید.
ویژ گی های قران :کتاب خدا قران در میان شما سخنگویی است که هیچ گاه زبانش از حق گویی کند و خسته نشد و همواره گویاست . خانه ای است که ستون های ان هرگز فرو نمیریزد و صا حب عزتی است که یارانش هرگز شکست ندارند.
شناخت قران : این قران است که با ان می توانید راه حق را بنگرید و با ان سخن بگویید و به وسیله ان بشنوید .بعضی از قران از بعضی دیگر سخن می گوید. و برخی بر برخی دیگر گواهی میدهد. ایاتش در شناساندن خدا اختلافی نداشته. و کسی را که همراهش شد از خدا جدا نمی سازد.
از سخنان مولا علی علیه السلام در مورد قران . یاحق.
به هر حال قرآن به قول مفسرین بطونی دارد و در کنار مطالب ظاهری که برای همه قابل فهم است، مطالبی نیز دارد که بعضاً به مرور زمان و بعضاً به دست اهل بیت، آشکار می گردند. منظور من، در حال حاضر آنهایی است که در زمان نزول برای بشر روشن نبوده ولی به مرور و با پیشرفت علم بشر، نه صرفاً علم تجربی، برای بشر مشخص شده که آنچه امروز به آن رسیده است، قرنها پیش در قرآن آمده است. لطفاً از این موارد مثالهایی بزنید.با سلام. فکر کنم سؤالم را درست متوجه نشده اید. ننوشتم فراتر از فهم مخاطب، عرض کردم فراتر از فهم آن روز بشر.
با سلام و درود
بابت تاخیر عذرخواهی می کنم.
اگر بطن را به نوعی تاویل بدانیم، موارد آن بسیار زیاد است و تمام شدنی هم نیست. که به نظر می رسد منظور شما بیان تاویل و مصادیق نیست.
اگر منظورتان تفسیر است باید عرض کنم قدرمتیقن از ظَهر اول را نوع مخاطبین می فهیمده اند. البته موارد تفسیری ای که معصومین علیهم السلام تبیین بیشتری از آن را بیان فرموده اند کم نیست، از جمله:
آیه اول: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ ...» (انفال، 41)
در آیه شریفه، ابتدا غنیمت فقط غنیمت جنگی فهم می شد ولی امام معصوم دایره شمول آیه را گسترده تر دانسته و معنای لغوی و مطلق غنیمت را تعلیم می دهند.(البرهان في تفسير القرآن، ج 2، ص 691؛ تفسير نور الثقلين، ج 2، ص 156)
آیه دوم: «إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ» (مائده، 6)
ابتدا "وجه" را به معنای تمام صورت می دانستند که حتی گوش را در بر می گیرد ولی معصوم مراد از وجه را "ما یواجه به" یعنی جلوی صورت (نه همه صورت)، بیان می فرماید. معصوم می فرماید "وجه" آن مقداری است که بین انگشت ابهام و انگشت وسط است و بیش از آن وجه نیست.(البرهان في تفسير القرآن، ج 2، ص 256؛ تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 598)
آیه سوم: «وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ» (نساء، 101)
برخی از این آیه، وجوب قصر (شکسته بودن) نماز مسافر را نمی فهمند و می گویند تعبیر «فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ» وجوب را نمی رساند لذا نماز مسافر شکسته نیست؛ ولی امام معصوم می فرمایند واجب است، یعنی همان طور که در غیر سفر، واجب است نماز تمام خوانده شود، در سفر نیز واجب است شکسته (قصر) خوانده شود؛ و این آیه مانند آیه وجوب طواف در حج است که از همین تعبیر در آن استفاده شده، با این که طواف واجب است: «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما»(بقره، 158). (البرهان في تفسير القرآن، ج 2، ص 163؛ تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 542)
با سلام و درود
بابت تاخیر عذرخواهی می کنم.
اگر بطن را به نوعی تاویل بدانیم، موارد آن بسیار زیاد است و تمام شدنی هم نیست. که به نظر می رسد منظور شما بیان تاویل و مصادیق نیست.
اگر منظورتان تفسیر است باید عرض کنم قدرمتیقن از ظَهر اول را نوع مخاطبین می فهیمده اند. البته موارد تفسیری ای که معصومین علیهم السلام تبیین بیشتری از آن را بیان فرموده اند کم نیست، از جمله:
آیه اول: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ ...» (انفال، 41)
در آیه شریفه، ابتدا غنیمت فقط غنیمت جنگی فهم می شد ولی امام معصوم دایره شمول آیه را گسترده تر دانسته و معنای لغوی و مطلق غنیمت را تعلیم می دهند.(البرهان في تفسير القرآن، ج 2، ص 691؛ تفسير نور الثقلين، ج 2، ص 156)
آیه دوم: «إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ» (مائده، 6)
ابتدا "وجه" را به معنای تمام صورت می دانستند که حتی گوش را در بر می گیرد ولی معصوم مراد از وجه را "ما یواجه به" یعنی جلوی صورت (نه همه صورت)، بیان می فرماید. معصوم می فرماید "وجه" آن مقداری است که بین انگشت ابهام و انگشت وسط است و بیش از آن وجه نیست.(البرهان في تفسير القرآن، ج 2، ص 256؛ تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 598)
آیه سوم: «وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ» (نساء، 101)
برخی از این آیه، وجوب قصر (شکسته بودن) نماز مسافر را نمی فهمند و می گویند تعبیر «فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ» وجوب را نمی رساند لذا نماز مسافر شکسته نیست؛ ولی امام معصوم می فرمایند واجب است، یعنی همان طور که در غیر سفر، واجب است نماز تمام خوانده شود، در سفر نیز واجب است شکسته (قصر) خوانده شود؛ و این آیه مانند آیه وجوب طواف در حج است که از همین تعبیر در آن استفاده شده، با این که طواف واجب است: «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما»(بقره، 158). (البرهان في تفسير القرآن، ج 2، ص 163؛ تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 542)
با عرض سلام و تشکر. خیر منظور بنده تفسیر نبود. ببینید به طور کلی مطالبی را مدّ نظر دارم که در قرآن هست و بشر آن روز نمی توانست چنان مطالبی بگوید، البته به غیر از دقتهای علمی قرآن. اگر کسی به ما بگوید مثل سطح قرآن، در حدّ مردم آن زمان است، چگونه می توانیم جوابش را رد کنیم؟
با عرض سلام و تشکر. خیر منظور بنده تفسیر نبود. ببینید به طور کلی مطالبی را مدّ نظر دارم که در قرآن هست و بشر آن روز نمی توانست چنان مطالبی بگوید، البته به غیر از دقتهای علمی قرآن. اگر کسی به ما بگوید مثل سطح قرآن، در حدّ مردم آن زمان است، چگونه می توانیم جوابش را رد کنیم؟
با سلام و درود
منظورتان مطالب علمی نیست، تفسیر هم نیست، تظبیق هم نیست!!
منظورتان مفهوم نیست. بفرمایید دقیقا دنبال چه هستید. یک نمونه مثال بزنید.
[="Tahoma"]
اگر کسی به ما بگوید مثل سطح قرآن، در حدّ مردم آن زمان است، چگونه می توانیم جوابش را رد کنیم؟
با سلام و درود
پاسخ این که واضح و روشن است، زیرا همین که اکنون نیز تعالیم قرآن برای ما مفهوم و قابل استفاده و برای هدایت نیاز است، بهترین دلیل بر محدود نبودن قرآن به مخاطب خاصی است.
توحید، ایمان به معاد، پیروی از رسول خدا، ظلم نکردن، رعایت حقوق دیگران، غیبت نکردن، دروغ نگفتن، رعایت احترام والدین، رعایت حقوق ایتام، انفاق کردن، و ... همه از اموری است که هم مخاطب آن زمان می فهمیده و هم انسان امروزی می فهمد و برای هر دو آموزنده است و محدود به زمان خاصی نیست.
موارد تطبیق آیات هم که محدودیتی ندارد و تا قیامت می تواند مصداق و مورد برای آیات قرآن بیاید؛ لذا این هم محدود به زمان خاصی نیست.
موضوعاتی مانند مدیریت از دیدگاه قرآن، روانشناسی قرآنی، حقوق از دیدگاه قرآن و ...، همه موضوعاتی است که جدید و تازه است و برداشت از همین الفاظ قرآنی است که چهارده قرن پیش نازل شده است.
و ........؛ کجای این ها محدود به عرب آن زمان است؟!
موضوعاتی مانند مدیریت از دیدگاه قرآن، روانشناسی قرآنی، حقوق از دیدگاه قرآن و ...، همه موضوعاتی است که جدید و تازه است و برداشت از همین الفاظ قرآنی است که چهارده قرن پیش نازل شده است.
سلام. با تشکر لطفاً در مورد هر یک از این موضوعات که فرمودید، توضیح مختصری بفرمایید.
[="Tahoma"]موضوعاتی مانند مدیریت از دیدگاه قرآن
سلام. با تشکر لطفاً در مورد هر یک از این موضوعات که فرمودید، توضیح مختصری بفرمایید.
قرآن و مدیریت
با سلام و درود
در این جا به مواردی از اصول مدیریت از دیدگاه قرآن اشاره می شود و مابقی بر عهده دوستان است که تحقیق و مطالعه فرمایند:
تفویض مسئولیت
«لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلاّ وُسْعَها» (بقره، 233)، همه به اندازه توانشان مكلف هستند.
بیان: تفویض مسئولیت به زیردستان باید بر اساس تواناییهایشان باشد و به همان مقدار از ایشان انتظار داشت.
علم و توانایی، شفاف سازی
«قالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ...» (بقره، 247)، قوم بنی اسرائیل به پیامبرشان گفتند: فرمانده ای برای ما مشخص كن تا به جنگ حاكم ستمگر برویم. پیامبرشان گفت: خداوند، طالوت را به فرماندهی شما برگزید زیرا توان علمی و جسمی لازم برای این مسؤولیت را دارد.
بیان: قدرت علمی و توانایی جسمی برای انجام مأموریت، دو شرط لازم برای مدیران است.
هم چنین، داشتن توانایی علمی مهم تر از توانایی جسمی است. (در آیه شریفه، ابتدا كلمه علم آمده سپس جسم)
و نیز، اعلم بودن، در گزینش مدیران یک اولویت مهم است.
هم چنین رهبر و مدیر باید زیر دستان خود را توجیه كند و ابهامات را برطرف سازد. (چنانچه پیامبر بنیاسرائیل دلیل انتخاب طالوت به فرماندهی را به وضوح بیان كرد)
لیاقت، ملاک ارتقا
«وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا ِلادَمَ ...» (بقره، 34)، به ملائكه امر نمودیم بر آدم سجده كنند.
بیان: لیاقت از سابقه مهمتر است. (فرشتگان قدیمی كه سالها خداوند را عبادت میكردند، باید برای انسان تازه به دوران رسیده، اما لایق، سجده كنند.) ارتقای سازمانی نیز باید بر مبنای شایستگی و لیاقت باشد و سابقه داشتن، كافی نیست.
علم و حكمت
«إِنَّ رَبَّكَ حَكیمٌ عَلیمٌ» (انعام، 83)، پروردگارت حكیم و داناست.
بیان: علم و حكمت، دو شرط لازم برای تدبیر و مدیریت امور است. (با توجه به اینكه كلمه رب در لغت به معنای مربّی آمده است)
شفاف سازی روش مدیریت
«قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدی خَزائِنُ اللّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنّی مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّ ما یُوحى إِلَیَّ...»(انعام، 50)، ای پیامبر به مردم بگو: من ادعا نمیكنم كه گنجینههای خداوند نزد من است و غیب میدانم و ادعا نمیكنم كه من فرشتهام، بلكه من آنچه را كه به من وحی میشود پیروی میكنم.
بیان: اهداف و شیوه كار مدیر باید صریح و روشن بیان شود. هم چنین مدیران باید مانند دیگران در زندگی شخصی از امكانات عمومی استفاده كنند و استفاده از امكانات ویژه صحیح نمیباشد.
نظریه انگیزش و تكریم ارباب رجوع
«وَ إِذا جاءَكَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْكُمْ...» (انعام، 54)، خداوند به پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله میفرماید: هر گاه مؤمنان نزد تو آمدند به ایشان سلام كن.
بیان: مدیران باید با برخوردی محبتآمیز، به کارکنان و مراجعان شخصیت دهند تا موجب افزایش انگیزش سازمانی و تكریم ارباب رجوع گردد.
نکته:
در این زمینه منابعی برای مطالعه موجود است، مانند «300 نکته در مدیریت اسلامی» از حجت الاسلام قرائتی؛ هم چنین کتاب های ذیل:
"اخلاق کارگزاران در قرآن"، آیت الله جوادی آملی
"جلوه هايی از مديريت در قرآن"، محمد علی انصاری
"مديريت در قرآن و حديث"، سيد احمد خاتمی
قرآن و روانشناسی
ـ در دیدگاه قرآن، ترس دو نوع است؛ ترس پسندیده و ترس ناپسند.
ترس پسندیده، همان ترس از خداوند و عدالت اوست که منجر به اصلاح رفتار می شود:
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبهُمْ وَ إِذَا تُلِيَتْ عَلَيهِمْ ءَايَاتُهُ زَادَتهُمْ إِيمَانًا وَ عَلىَ رَبِّهِمْ يَتَوَكلُّون»؛ مؤمنان، تنها كسانى هستند كه هر گاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان مي گردد و هنگامى كه آيات او بر آنها خوانده مى شود، ايمانشان فزونتر مى گردد و تنها بر پروردگارشان توكل دارند. (انفال، ۲)
و ترس ناپسند، اضطرابی شدید با علت مشخصی است که تسلط بر نفس را از بین میبرد و باید با آن مبارزه شود:
«إِذْ جَاءُوكُم مِّن فَوْقِكُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنكُمْ وَ إِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا هُنَالِكَ ابْتُلىَِ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُواْ زِلْزَالًا شَدِيدًا»؛ (به خاطر بياوريد) زمانى را كه آنها از طرف بالا و پايين (شهر) بر شما وارد شدند (و مدينه را محاصره كردند) و زمانى را كه چشمها از شدّت وحشت خيره شده و جانها به لب رسيده بود، و گمانهاى گوناگون بدى به خدا مى برديد. آنجا بود كه مؤمنان آزمايش شدند و تكان سختى خوردند! (احزاب، ۱۰ و ۱۱)
ـ از نظر قرآن دو نوع خشم وجود دارد؛ خشم مفید و متعادل و خشم مخرب و نابهنجار.
خشم متعادل، راهی برای رسیدن به هدف در مواقع لزوم است و خشم مخرب را باید درمان کرد.
قرآن کریم با توصیه به صبر و پاسخ گویی با عمل نیک و با وعده بهشت و پاداش اخروی، به وسیله سفارش به بخشش و عفو، یادآوری قدرت و خشم خداوند و … به درمان بیماری سلامتی سوز خشم و عصبانیت پرداخته است. که به ترتیب در آیات (شوری، ۴۳)، (فصلت، ۳۴)، (آل عمران، ۱۳۳و۱۴۳)، (شوری، ۳۶و۳۷)، و (نور، ۲۲) بیان شده است.
ـ از دیدگاه قرآن، سه نوع شخصیت اساسی وجود دارد؛ مؤمن، کافر و منافق؛ (آیات ۲ تا ۲۰ سوره بقره).
ـ شخصیت های مؤمن، خود دارای سه درجه شخصیتی می باشند؛ آنان که به خود ظلم می کنند، آنان که میانه رو هستند و آنان که پیشتازانند:
«ثمَُّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَ مِنهُم مُّقْتَصِدٌ وَ مِنهُمْ سَابِقُ بِالْخَيرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَالِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِير»؛ سپس اين كتاب (آسمانى) را به گروهى از بندگان برگزيده خود به ميراث داديم (امّا) از ميان آنها عده اى بر خود ستم كردند، و عده اى ميانه رو بودند، و گروهى به اذن خدا در نيكيها (از همه) پيشى گرفتند، و اين، همان فضيلت بزرگ است. (فاطر، ۳۲)
ـ در فرهنگ قرآن یکی از راه های مؤثر و اساسی روان درمانی، استفاده از مواعظ و اندرزهای قرآنی است:
«يَأَيهَّا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَ شِفَاءٌ لِّمَا فىِ الصُّدُورِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِين»؛ اى مردم! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است و درمانى براى آنچه در سينه هاست (درمانى براى دلهاى شما) و هدايت و رحمتى است براى مؤمنان. (یونس، ۵۷)
برای مطالعه می توانید از این کتاب استفاده کنید:
"قرآن و روانشناسی"، نجاتی محمد عثمان، مترجم: عباس عرب، ناشر: بنياد پژوهشهای اسلامى آستان قدس رضوی.
البته کتاب و مقالات دیگری هم در این زمینه تهیه شده و حتی به موضوع "قرآن و روانشناسی رنگ ها" پرداخته که می توانید مراجعه و مطالعه نمایید.
[="Tahoma"]قرآن و حقوق
در این زمینه مقاله و کتاب های زیادی موجود است که می توانید مراجعه فرمایید، از جمله:
مجموعه معارف قرآن، جلد 9، از آیت الله مصباح یزدی، با عنوان "حقوق و سیاست در قرآن"، نگارش: محمد شهرابی.
"ﺳﻴﻤﺎﻱ ﺣﻘﻮﻕ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ (بررسی ﻧﮑﺎﺕ حقوقی ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺎ ﺗﺄﮐﻴﺪ ﺑﺮ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻧﻮﺭ)"، مجتبی ﺟﺎﻭﻳﺪی، با مقدمه دکتر حسین میرمحمد صادقی، زیر نظر حجت الاسلام قرائتی.
قرآن و حقوقدر این زمینه مقاله و کتاب های زیادی موجود است که می توانید مراجعه فرمایید، از جمله:
مجموعه معارف قرآن، جلد 9، از آیت الله مصباح یزدی، با عنوان "حقوق و سیاست در قرآن"، نگارش: محمد شهرابی.
"ﺳﻴﻤﺎﻱ ﺣﻘﻮﻕ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ (بررسی ﻧﮑﺎﺕ حقوقی ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺎ ﺗﺄﮐﻴﺪ ﺑﺮ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻧﻮﺭ)"، مجتبی ﺟﺎﻭﻳﺪی، با مقدمه دکتر حسین میرمحمد صادقی، زیر نظر حجت الاسلام قرائتی.
سلام. میشه یه شمه ای از مباحث این کتابها رو هم بفرمایید؟
[="Tahoma"]سلام. میشه یه شمه ای از مباحث این کتابها رو هم بفرمایید؟
حفظ عزت مسلمانان و جامعه اسلامى
«وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنين»؛ عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است. (منافقون،
«وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلا»؛ و خداوند هرگز كافران را بر مؤمنان تسلّطى نداده است. (نساء، 141)
وظیفه قاضی
متصّدى مقام قضاوت، بايد علاوه بر دانستن احكام و قوانين قضايى، در كشف موضوعِ مخاصمه، فِراست و زيركى كافى داشته باشد و در داورى شتاب نورزد و پس از درنگ و تأمّل در همه اطراف و جوانب امر، حكم صادر كند تا هر يک از مترافِعَيْن به حق خود برسد و بر كسى ستم نرود.(ماجرای قضاوت حضرت داوود، سوره ص، آیات 21 تا 26)
حق حیات
در قرآن، حیات، موهبتى الهى خوانده شده و هیچ فرد یا مجموعه اى نمى تواند این حق را از فرد (خود یا دیگران) سلب كند:
«وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ»؛ و كسى را كه خداوند خونش را حرام شمرده، نكشيد، جز بحق. (اسراء، 33)
«وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ خِطْأً كَبيرا»؛ و فرزندانتان را از ترس فقر، نكشيد. ما آنها و شما را روزى مى دهيم مسلماً كشتن آنها گناه بزرگى است. (اسراء، 31)
«وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحيماً»؛ و خودكشى نكنيد. خداوند نسبت به شما مهربان است. (نساء، 29)
حق مالكیت
«لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُم»
اموال يكديگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخوريد مگر اينكه تجارتى با رضايت شما انجام گيرد. (نساء، 29)
حق دفاع در دادگاه
«مَا لىَِ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائبِينَ لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَاْذْبحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنىِّ بِسُلْطَانٍ مُّبِين»
(سليمان گفت) چرا هدهد را نمى بينم، يا اينكه او از غايبان است؟! قطعاً او را كيفر شديدى خواهم داد، يا او را ذبح مى كنم، يا بايد دليل روشنى (براى غيبتش) براى من بياورد. (نمل، 20و21)
خطر رشوه به نام هدیه
«فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَ تُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا ءَاتَئنَِ اللَّهُ خَيرٌ مِّمَّا ءَاتَئكُم بَلْ أَنتُم بهَدِيَّتِكمُْ تَفْرَحُون»
هنگامى كه (فرستاده ملكه سبا) ا نزد سليمان آمد، گفت: مى خواهيد مرا با مال كمك كنيد (و فريب دهيد)؟! آنچه خدا به من داده، بهتر است از آنچه به شما داده است بلكه شما هستيد كه به هديه هايتان خوشحال مى شويد. (نمل، 36)
سؤال:
آیا مطالب قرآن هم سطح فهم بشر عصر نزول یا بالاتر از آن بوده است؟
پاسخ:
قرآن برای هدایت بشر به سوی سعادت و کمال، مطالب و موضوعات مختلف اعم از اخلاقی، اعتقادی، احکام عملی، معاملات و ... را بیان میکند که مخاطبین فهم اجمالی و حداقلی از آن داشته؛ ولی با تعمق بیشتر و تفکر در آن، به مراتب بالاتری از فهم میرسند.
قرآن قرار نیست موضوعات معماگونه و نامفهوم و ... بیان کند بلکه بایستی مطالبش برای مخاطب قابل فهم باشد تا باعث هدایت و راهنمایی او گردد. لذا همه مطالب قرآن برای مخاطب، مفهوم بوده است ـ ولو فهم اجمالی.
بنابر این همه تعالیم قرآن برای مخاطب مفهوم و قابل فهم بوده است و با تفکر و تعمق در آن ها، به ابعاد و زوایای دیگر از آن موضوع نائل میشود.
تاکید قرآن بر اصول دین و نیز پرداختن به فروع دین و احکام عملی و در عین حال بیان ارزشها و معیارهای اخلاقی و ...، همه از اموری است که برای هدایت و راهنمایی انسان به سوی سعادت و کمال، مورد نیاز و لازم بوده و انسان توجهی به آنها نداشته و یا برای توجه بیشتر، خداوند آنها را در کتاب آسمانیاش آورده و انسانها را به یادگیری و عمل به آن توصیه کرده است.
تعالیم قرآن مطابق با فطرت الهی و برای شکوفایی و بیداری و رشد معرفتی انسان است: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها» (1)، لذا به نوعی برای انسان قابل فهم است ولی انسان بایستی با تفکر و تعمق در آنها و عمل بر طبق آنها، در مسیر تهذیب و کمال، تلاش نماید.
بنابراین، نمیتوان گفت فلان موضوع در حد فهم مخاطب نبوده و آیندگان به فهم آن رسیدهاند. بله میتوان گفت مخاطب آن زمان، فهم اجمالی نسبت به آن داشته و دیگران به فهم وسیعتری از آن رسیده و آیندگان چه بسا به فهم گستردهتری نائل میشوند.
مطلب دیگر؛ در پاسخ کسی که میگوید قرآن مطالبش سطحی و محدود به مخاطبان همان زمان است باید گفت همین که اکنون نیز تعالیم قرآن برای ما مفهوم و قابل استفاده و برای هدایت نیاز است، بهترین دلیل بر محدود نبودن قرآن به مخاطب خاصی است.
توحید، ایمان به معاد، پیروی از رسول خدا، ظلم نکردن، رعایت حقوق دیگران، غیبت نکردن، دروغ نگفتن، رعایت احترام والدین، رعایت حقوق ایتام، انفاق کردن، و ... همه از اموری است که هم مخاطب آن زمان می فهمیده و هم انسان امروزی میفهمد و برای هر دو آموزنده است و محدود به زمان خاصی نیست.
موارد تطبیق آیات هم که محدودیتی ندارد و تا قیامت می تواند مصداق و مورد برای آیات قرآن بیاید؛ لذا این هم محدود به زمان خاصی نیست.
موضوعاتی مانند مدیریت از دیدگاه قرآن، روانشناسی قرآنی، حقوق از دیدگاه قرآن و ...، همه موضوعاتی است که جدید و تازه است و برداشت از همین الفاظ قرآنی است که چهارده قرن پیش نازل شده است. و موضوعات بسیار دیگری. کجای اینها محدود به عرب آن زمان است؟
در ادامه به موضوعاتی جدید در قالب آیات، اشاره میشود:
موضوع قرآن و مدیریت؛
در این جا به مواردی از اصول مدیریت از دیدگاه قرآن اشاره میشود، از جمله:
ـ تفویض مسئولیت
«لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلاّ وُسْعَها» (2)، همه به اندازه توانشان مكلف هستند.
بیان: تفویض مسئولیت به زیردستان باید بر اساس تواناییهایشان باشد و به همان مقدار از ایشان انتظار داشت.
ـ علم و توانایی، شفاف سازی
«قالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ...» (3)، قوم بنی اسرائیل به پیامبرشان گفتند: فرمانده ای برای ما مشخص كن تا به جنگ حاكم ستمگر برویم. پیامبرشان گفت: خداوند، طالوت را به فرماندهی شما برگزید زیرا توان علمی و جسمی لازم برای این مسؤولیت را دارد.
بیان: قدرت علمی و توانایی جسمی برای انجام مأموریت، دو شرط لازم برای مدیران است.
هم چنین، داشتن توانایی علمی مهمتر از توانایی جسمی است. (در آیه شریفه، ابتدا كلمه علم آمده سپس جسم)
و نیز، اعلم بودن، در گزینش مدیران یک اولویت مهم است.
هم چنین رهبر و مدیر باید زیر دستان خود را توجیه كند و ابهامات را برطرف سازد. (چنان چه پیامبر بنیاسرائیل دلیل انتخاب طالوت به فرماندهی را به وضوح بیان كرد)
ـ لیاقت، ملاک ارتقا
«وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا ِلادَمَ ...» (4)، به ملائكه امر نمودیم بر آدم سجده كنند.
بیان: لیاقت از سابقه مهمتر است. (فرشتگان قدیمی كه سالها خداوند را عبادت میكردند، باید برای انسان تازه به دوران رسیده، اما لایق، سجده كنند.) ارتقای سازمانی نیز باید بر مبنای شایستگی و لیاقت باشد و سابقه داشتن، كافی نیست.
ـ علم و حكمت
«إِنَّ رَبَّكَ حَكیمٌ عَلیمٌ» (5)، پروردگارت حكیم و داناست.
بیان: علم و حكمت، دو شرط لازم برای تدبیر و مدیریت امور است. (با توجه به اینكه كلمة رب در لغت به معنای مربی آمده است)
ـ شفاف سازی روش مدیریت
«قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدی خَزائِنُ اللّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنّی مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّ ما یُوحى إِلَیَّ...»(6)، ای پیامبر به مردم بگو: من ادعا نمیكنم كه گنجینههای خداوند نزد من است و غیب میدانم و ادعا نمیكنم كه من فرشتهام، بلكه من آنچه را كه به من وحی میشود پیروی میكنم.
بیان: اهداف و شیوه كار مدیر باید صریح و روشن بیان شود. هم چنین مدیران باید مانند دیگران در زندگی شخصی از امكانات عمومی استفاده كنند و استفاده از امكانات ویژه صحیح نیست.
ـ نظریه انگیزش و تكریم ارباب رجوع
«وَ إِذا جاءَكَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْكُمْ...» (7)، خداوند به پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله میفرماید: هر گاه مؤمنان نزد تو آمدند به ایشان سلام كن.
بیان: مدیران باید با برخوردی محبتآمیز، به کارکنان و مراجعان شخصیت دهند تا موجب افزایش انگیزش سازمانی و تكریم ارباب رجوع گردد.
در این زمینه میتوانید به کتابهای ذیل مراجعه نمایید:
"300 نکته در مدیریت اسلامی" از حجت الاسلام قرائتی؛ "اخلاق کارگزاران در قرآن"، آیت الله جوادی آملی؛ "جلوههايی از مديريت در قرآن"، محمد علی انصاری؛ "مديريت در قرآن و حديث"، سيد احمد خاتمی.
موضوع قرآن و روانشناسی؛
ـ در دیدگاه قرآن، ترس دو نوع است؛ ترس پسندیده و ترس ناپسند.
ترس پسندیده، همان ترس از خداوند و عدالت اوست که منجر به اصلاح رفتار میشود: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبهُمْ وَ إِذَا تُلِيَتْ عَلَيهِمْ ءَايَاتُهُ زَادَتهُمْ إِيمَانًا وَ عَلىَ رَبِّهِمْ يَتَوَكلُّون»؛ مؤمنان، تنها كسانى هستند كه هر گاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان میگردد و هنگامى كه آيات او بر آنها خوانده مىشود، ايمانشان فزونتر مىگردد و تنها بر پروردگارشان توكل دارند. (8)
و ترس ناپسند، اضطرابی شدید با علت مشخصی است که تسلط بر نفس را از بین میبرد و باید با آن مبارزه شود: «إِذْ جَاءُوكُم مِّن فَوْقِكُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنكُمْ وَ إِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا هُنَالِكَ ابْتُلىَِ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُواْ زِلْزَالًا شَدِيدًا»؛ (به خاطر بياوريد) زمانى را كه آنها از طرف بالا و پايين (شهر) بر شما وارد شدند (و مدينه را محاصره كردند) و زمانى را كه چشمها از شدّت وحشت خيره شده و جانها به لب رسيده بود، و گمانهاى گوناگون بدى به خدا مىبرديد. آنجا بود كه مؤمنان آزمايش شدند و تكان سختى خوردند. (9)
ـ از نظر قرآن دو نوع خشم وجود دارد؛ خشم مفید و متعادل و خشم مخرب و نابهنجار.
خشم متعادل، راهی برای رسیدن به هدف در مواقع لزوم است و خشم مخرب را باید درمان کرد.
قرآن کریم با توصیه به صبر و پاسخگویی با عمل نیک و با وعده بهشت و پاداش اخروی، به وسیله سفارش به بخشش و عفو، یادآوری قدرت و خشم خداوند و … به درمان بیماری سلامتی سوز خشم و عصبانیت پرداخته است. (10)
ـ از دیدگاه قرآن، سه نوع شخصیت اساسی وجود دارد؛ مؤمن، کافر و منافق، (11).
ـ شخصیتهای مؤمن، خود دارای سه درجه شخصیتی هستند؛ آنان که به خود ظلم میکنند، آنان که میانهرو هستند و آنان که پیشتازان هستند: «ثمَُّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَ مِنهُم مُّقْتَصِدٌ وَ مِنهُمْ سَابِقُ بِالْخَيرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَالِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِير»؛ سپس اين كتاب (آسمانى) را به گروهى از بندگان برگزيده خود به ميراث داديم (امّا) از ميان آنها عدهاى بر خود ستم كردند، و عدهاى ميانه رو بودند، و گروهى به اذن خدا در نيكیها (از همه) پيشى گرفتند، و اين، همان فضيلت بزرگ است. (12)
ـ در فرهنگ قرآن یکی از راههای مؤثر و اساسی روان درمانی، استفاده از مواعظ و اندرزهای قرآنی است: «يَأَيهَّا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَ شِفَاءٌ لِّمَا فىِ الصُّدُورِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِين»؛ اى مردم! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است و درمانى براى آن چه در سينههاست (درمانى براى دلهاى شما) و هدايت و رحمتى است براى مؤمنان. (13)
برای مطالعه میتوانید از این کتاب استفاده کنید:
"قرآن و روانشناسی"، نجاتی محمد عثمان، مترجم: عباس عرب، ناشر: بنياد پژوهشهای اسلامى آستان قدس رضوی. البته کتاب و مقالات دیگری هم در این زمینه تهیه شده و حتی به موضوع "قرآن و روانشناسی رنگها" پرداخته که میتوانید مراجعه و مطالعه نمایید.
موضوع قرآن و حقوق؛
ـ حفظ عزت مسلمانان و جامعه اسلامى
«وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنين»؛ عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است. (14)
«وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلا»؛ و خداوند هرگز كافران را بر مؤمنان تسلّطى نداده است. (15)
ـ وظیفه قاضی
متصّدى مقام قضاوت، بايد علاوه بر دانستن احكام و قوانين قضايى، در كشف موضوعِ مخاصمه، فِراست و زيركى كافى داشته باشد و در داورى شتاب نورزد و پس از درنگ و تأمّل در همه اطراف و جوانب امر، حكم صادر كند تا هر يک از مترافِعَيْن به حق خود برسد و بر كسى ستم نرود. (16)
ـ حق حیات
در قرآن، حیات، موهبتى الهى خوانده شده و هیچ فرد یا مجموعهاى نمىتواند این حق را از فرد (خود یا دیگران) سلب كند:
«وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ»؛ و كسى را كه خداوند خونش را حرام شمرده، نكشيد، جز به حق. (17)
«وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ خِطْأً كَبيرا»؛ و فرزندانتان را از ترس فقر، نكشيد. ما آنها و شما را روزى مىدهيم مسلماً كشتن آنها گناه بزرگى است. (18)
«وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحيماً»؛ و خودكشى نكنيد. خداوند نسبت به شما مهربان است. (19)
ـ حق مالكیت
«لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُم»؛ اموال يكديگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخوريد مگر اين كه تجارتى با رضايت شما انجام گيرد. (20)
ـ حق دفاع در دادگاه
«مَا لىَِ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائبِينَ لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَاْذْبحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنىِّ بِسُلْطَانٍ مُّبِين»؛ (سليمان گفت) چرا هدهد را نمىبينم، يا اينكه او از غايبان است؟! قطعاً او را كيفر شديدى خواهم داد، يا او را ذبح مى كنم، يا بايد دليل روشنى (براى غيبتش) براى من بياورد. (21)
ـ خطر رشوه به نام هدیه
«فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَ تُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا ءَاتَئنَِ اللَّهُ خَيرٌ مِّمَّا ءَاتَئكُم بَلْ أَنتُم بهَدِيَّتِكمُْ تَفْرَحُون»؛ هنگامى كه (فرستاده ملكه سبا) ا نزد سليمان آمد، گفت: مىخواهيد مرا با مال كمك كنيد (و فريب دهيد)؟! آن چه خدا به من داده، بهتر است از آنچه به شما داده است بلكه شما هستيد كه به هديه هايتان خوشحال مىشويد. (22)
در این زمینه مقاله و کتابهای زیادی موجود است که میتوانید مراجعه فرمایید، از جمله:
مجموعه معارف قرآن، جلد 9، از آیت الله مصباح یزدی، با عنوان "حقوق و سیاست در قرآن"، نگارش: محمد شهرابی.
"ﺳﻴﻤﺎی ﺣﻘﻮﻕ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ (بررسی ﻧﮑﺎﺕ حقوقی ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺎ ﺗﺄﮐﻴﺪ ﺑﺮ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻧﻮﺭ)"، مجتبی ﺟﺎﻭﻳﺪی، با مقدمه دکتر حسین میر محمد صادقی، زیر نظر حجت الاسلام قرائتی.
منابع:
1. روم: 30/ 30.
2. بقره: 2/ 233.
3. بقره: 2/ 247.
4. بقره: 2/ 34.
5. انعام: 6/ 83.
6. انعام: 6/ 50.
7. انعام: 6/ 54.
8. انفال: 8/ ۲.
9. احزاب: 33/ ۱۰ ـ ۱۱.
10. به ترتیب در آیات (شوری، ۴۳)، (فصلت، ۳۴)، (آل عمران، ۱۳۳و۱۴۳)، (شوری، ۳۶و۳۷)، و (نور، ۲۲) بیان شده است.
11. بقره: 2/ 2 ـ 20.
12. فاطر: 35/ ۳۲.
13. یونس: 10/ ۵۷.
14. منافقون: 63 8.
15. نساء: 4/ 141.
16. ماجرای قضاوت حضرت داوود، سوره ص، آیات 21 ـ 26.
17. اسراء: 17/ 33.
18. اسراء: 17/ 31.
19. نساء: 4/ 29.
20. نساء: 4/ 29.
21. نمل: 27/ 20 ـ 21.
22. نمل: 27/ 36.