|❀❀|پاتوق اسک دین؛ به زودی با تغییر و تحول در پاتوق

تب‌های اولیه

11156 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

ابدیت2;53891 نوشت:
سلام سلام سلام
منم اومدم امروز عضو شدم
من خیلی زیاد نمیتونم سر بزنم چون مشغول نوشتن پایان نامه هستم
دعا کنید زود تمومش کنم.

اللهم عجل لولیک الفرج


سلام
از نوع سلام کردنتون میشه حدس زد خانوم هستید
خیلی خوشحالیم از عضویتتون
امیدواریم بتونیم در کنارتون لحظات دینی خوبی داشته باشید
نگران پایان نامه هم نباشید
خیلی زا همکارن سایت مشغول پایان نامه ا
ند:Ghamgin:

به نام خدا هستم

20 سال سنمه 25 ساله دارم خلبانی کار می کنم

خلبانی رو از 9 سالگی با شبیه ساز شروع کردم تا به الان که به واقعیت رسیدم

از پدر و مادرمم ممنونم و دستشونم می بوسم

:Khandidan!::khandeh!:(سخنان تکراری از زبانان جوانان ورزشکار)

یا الله
سلام علیکم

بنده هم مهدی هستم.متولد66.
دانشجوی همیشگی برق.
به معارف اسلامی هم علاقه دارم ولی چیزی نمی دونم ازش.پس مشتاق یادگرفتنم.
نیازی به معرفی بود ؟(چون شاید بعضی دوستان بنده رو بشناسن)
چیز دیگه ای هست که باید بگم؟
التماس دعا
یاعلی

سلام علیکم
حسب الامر جناب رییس؛دیگه پا تو کفش صداو سیما کردن ممنوع

از این به بعد فقط خاطره داریم:Cheshmak:

arshyan;54022 نوشت:
سلام خیلی بی انصافین دوستان،دلم بی اندازه گرفته.....آخه شما همتون از بچگی هاتون کلی خاطره دارین ولی من...ندارم کارتون هادی هدی،کارتون باربا ها،کارتون حنا،.......وای خدای من من هیچکدوم اینا ها رو ندیدم نمی دونم توی بچگی هام چیکار میکردم؟؟؟؟ کسی هست با من همدردی کنه آخه دلم خیلی شکسته

سلام علیکم جمیعا

چرا یادت نیست خواهرم ؟ یادت هست ولی مشغله ات زیاده.

خب یکی دیگه که یادت بیاد این کدوم برنامه بود ؟

یاحق

arshyan;54022 نوشت:
سلام
خیلی بی انصافین دوستان،دلم بی اندازه گرفته.....آخه شما همتون از بچگی هاتون کلی خاطره دارین ولی من...ندارم:Ghamgin::geryeh:
کارتون هادی هدی،کارتون باربا ها،کارتون حنا،.......وای خدای من من هیچکدوم اینا ها رو ندیدم
نمی دونم توی بچگی هام چیکار میکردم؟؟؟؟:soal:
کسی هست با من همدردی کنه آخه دلم خیلی شکسته:geryeh:

سام علیک ببخشید سلام علیک :chakeretim:

ناراحت نباشین یه خاطره میگم براتون البته به شرطی که سانسورش نکنند :mohandes: تا یه خورده دلتون وا بشد :khoshgel:
عرضم به حضور دهه شصت و اندی بود که یه روز داشتم کارتون زبل خان را از یه تلویزیون 14 اینچ سیاه و سفید نیگاه میکردم با علاقه و عشق داشتم اسفناج خوردنش را دقت می کردم :taeed: که ییهو ننه ام ( خدا حفظش کنه ) بلند داد زد تا کی میخوای این اجق و جقا را نیگاه کنی بچه اینا برا تو آب و نون نمیشه ! درس و مشق نمیشه پا شود برو درستو بخون فردا چشات ضعیف میشه باید بری عینک ته استکانی بزنی ! :gholdor:
خلاصه حسرت یه دل سیر کارتون به دلمون موند و الان که این عکسا و خاطرات اون دوران را دیدم خیلی ناراحت شدم و لازم شد یه نسخه مشاوره برم پیش مشاوران سایت برم .
به قول آقا سید محلمون :haji: و دکتر حامی :Graphic (33): همین سایت نتیجه اخلاقی خاطره :
1.به بچه هاتون خیلی گیر ندید !
:Graphic (17):
2. خیلی فیلم و کارتون نیگاه نکنید چون عاقبتتون مثل لوتی میشه !
:Graphic (34):
چاکر بر و بچ اسک دین دات کام :looti:

mahdi;54034 نوشت:
یا الله
سلام علیکم

بنده هم مهدی هستم.متولد66.
دانشجوی همیشگی برق.
به معارف اسلامی هم علاقه دارم ولی چیزی نمی دونم ازش.پس مشتاق یادگرفتنم.
نیازی به معرفی بود ؟(چون شاید بعضی دوستان بنده رو بشناسن)
چیز دیگه ای هست که باید بگم؟
التماس دعا
یاعلی


سلام علیکم
جناب مهدی ممنون از معرفی کاملتون
این دوستان شما رو از کجا میشناسن؟مشکوک گفتید:Gig:

با سلام

بچه ها از دهه شصت گفتند و ياد بچه كي هامون افتاديم

ولي اين كارتونهايي كه گذاشتند به دهه شصت نمي خوره يا اخر هاي دهه شصته يا اوايل هفتاد

من هم يه خاطره دارم كه بيشتر حال و هواي جنك وجبهه داره تا تلويزيون و كتاب و مدرسه

بايد كه سال 64 باشه كه من با برادر بزرگترم سر كوچه 3 متري ايستاده بوديم و كوچه هم شلوغ بود و همسايه ها بيرون بودند

نمي دونم يادتون مي ياد يا نه
وقتي رزمنده اي از جبهه مي امد همسايه ها به استقبالش مي رفتند
ما هم -- من و برادر بزرگترم-- بي تابتر از همه سرگوچه منتظر رزمنده اي بوديم كه مي خواست بياد اخه پدرما بود كه پنج ماهي مي شد پدرمان را نديده بوديم

بالاخره انتظار سر مي ايد و پدر از راه مي رسد و برادر بزرگتر را بغل گرفته و راهي مي شود و وسط هاي كوچه مادرم مي گويد -- اسم من را-- كه چرا برنداشتي و پدرم مي گويد نشناختمش

بله اون روز بعد از پنج ماه پدر بنده از جبهه برگشته بود و مرا نشناخته بود
نمي دونم اون روز پدر و مادرم و همسايه ها چه حالي پيدا مي كنند

ولي الان كه من اين خاطره را مي نويسم برايم تداعي ان خيلي سخت است

اين خاطره را گفتم يكم فضا عوض بشه و از صدا و سيما بيايم بيرون

يا علي

سلام علیکم
جناب استاد طاها منور فرمودید
بسیار جالب بود

من هم یادمه روزی رو که پسر همسایه امون از اسارت برگشته بود.چه خبر بود.منم با دخترای همسایه امون رفتم تماشا
آخی
یعنی انقدر پیر شدیم؟
:pir:

طاها;54049 نوشت:
من هم يه خاطره دارم كه بيشتر حال و هواي جنك وجبهه داره تا تلويزيون و كتاب و مدرسه
1

سلام علیکم جمیعا

امام فرمود : خرمشهر را خدا آزاد کرد .

من سن کمی داشتم ولی آنروز را بخوبی یادمه . با وجود اینکه خیلیها با این مفاهیم مانند جنگ مذهب اتفاقاتی که دارد در جبهه ها می افتد و چه تحولی از لحاظ معنوی و عرفانی در جریان جبهه ها جاریست

را نمیدانستند و اصلولا مانند من کودک آن زمان نمی فهمیدند شادی و خوشحالی زاید الوصفی در وجودشان احساس میکردند. وقتی به کوچه و محله امان سرک می کشیدم دیدم لبخند بر صورت همه نقش بسته.
باور نمیکنید اگر ندیده باشید.
من هیچ وقتی مردم را اینچنین بصورت جمعی و یکجا شاد ندیدم. مردم بصورت تکی شاد و یا غمگین میشوند.
ولی هیچ زمانی ندیده بودم که همه آدمها دارند لبخند میزنند و در وجودشان احساس خوبی دارند.

بله خرمشهر را خدا آزاد کرد.

الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور

یاحق

سلام:Mohabbat:
پاتوق و خاطرات.:Kaf:
گفتم سرو سامون نه دیگه:shookhi:
سرکار کوتاه بیا:Cheshmak:

قبول نیست! قرار بود من بیام خاطره بگم! چرا بقیه پیش قدم شدند؟!:khandeh!:

با خواهرم چادر نمازهامون را سر می کنیم و تا خونه ی حاج خانوم را بی وقفه می دویم. به خونه ی حاج خانوم که می رسیم هنوز جمعیتی نیومده. دمپایی هامون را به دست می گیریم و می ریم تا بالای مجلس، روی همون پتوی سفید همیشگی، جلوی جلو، نزدیک منبر، از اینجا به راحتی می شه روحانی را دید. می شینیم و تکیمون را می دیم به دیوار. تا مامان بیاد روحانی اول منبرش تموم شده و تقریبا حیاط پر شده، گاه گاهی خانم مسنی ازمون می خواد تا جایی براش باز کنیم و ما گرهی به ابرو می اندازیم و می گیم: جای خودمونه! می خواستی زودتر بیای؛ بقیه ی خانم ها جایی براش باز می کنند و قضیه تموم می شه اما مامان که بیاد اگه کسی جا بخواد ما را بلند می کنه و به بقیه جا می ده!

از توی حیاط به همه جا دید داریم: طبقه ی اول که آقایون نشستند و من همیشه معترضانه به مامان می گم: مامان چرا مردا روشون این وریه؟ طرف حیاط؟

و مامان که همیشه جواب می ده: اون ها هم می خواند آقا را ببینند.

اما من فکر می کنم آقایون باید از اون طرف بشینند پشت به حیاط، برای همین همیشه با اخم نگاهشون می کنم. یادمه یه بار خواهر شماره دو رفته بود قسمت آقایون و برام تعریف کرد که بقیه فکر کردند خواهرم با باباش رفته طبقه ی اول و ما چقدر به این خیال مردها خندیدیم!

زیرزمین هم هست که لامپهاش خاموشه و دربش بسته. هر وقت کودکی به خواب بره حاج خانوم می یاد و اونها را به زیرزمین راهنمایی می کنه تا کودک اونجا به راحتی بخوابه و من همیشه فکر می کنم: این بچه ها خجالت نمی کشند اینجا می خوابند؟ جلوی این همه آدم! تنها زمانی که مادر صدام زد که ساجده بلند شو شام بخور می خوایم بریم من هم یک بار برای همیشه خودم را بین همون بچه ها توی زیرزمین دیدم.

اما اونچه که در من این همه شوق به وجود می آورد برای رفتن نه چشم انداز حیاط بود و نه پولکی هایی که گاه گاهی از توی قندون برمی داشتیم، نه حتی شام! یادمه حاج خانوم موقع شام که می شد دربها را می بست و دیگه نمی گذاشت تا کسی از خونه بیرون بره خودش سفره پهن می کرد و به همه شام می داد و من فکر می کردم: چرا نمی زاره اونهایی که می خواند برند، برند؟ چقدر دلم از اون دوغ ها می خواد، یا از دوغ های ظهر عاشورا!

بگذریم

به خاطرات خونه ی حاج خانوم که نگاه می کنم می بینم حتی مداح ها هم برام جذابیتی نداشتند. مجلس حاج خانوم 2 تا مداح داشت؛ یکی نوجوانی بود 16-17 ساله با تیپی رسمی و صدایی دلنشین، برگه ی کوچکی به دست داشت و روی پله ی اول منبر می ایستاد و باز سوالهای من که: مامان چرا اینم می یاد اینجا این که حرف نمی زنه(سخنرانی نمی کنه)؟؟؟
- این مداحه مداحی می کنه.
- چرا روی پله ی اول وایمی سته؟
- چون حاج آقاها می رند بالای منبر.
ولی باز هم نمی فهمیدم چرا اون پسره می یاد پشت میکروفن و وقت مجلس را هدر می داد!!!

مداح دوم که صحبت هاش با یه سوال و جواب و جایزه همراه بود برام جذابیتی بیشتری داشت؛ اگر چه هیچ گاه نتونستم به سوالهاش جواب بدم؛ ولی اون هم انگیزه من برای رفتن نبود.

اون چه من را به اون جا می کشوند درس هایی بود که از اون مجالس می گرفتم؛ اونجا معلم هایی بود که درسهاشون را بهتر از درسهای کتاب دینی می آموختم، لحنشون برام شیرین تر از صحبتهای معلم کلاسمون بود. اگر بحثشون را با خنده می گفتند یا با مثال یا خیلی جدی ولی بیان ساده و گیرایی داشتند. اونجا حرف از دین بود از باید و نباید ها و من به اختیار خودم می رفتم تا یاد بگیرم اونچه را که نه معلم در مدرسه یادم می داد و نه مادر توی خونه، اونجا حتی از دفتر حضور و غیاب هم خبری نبود! یا از نمره انضباط و دیرآمدگی های هر روزه مدرسه، ولی من سر ساعت می رفتم! اگر چه آخر همه ی منبر ها روضه ایی هم بود و قطره اشکی اما من می رفتم تا روح تشنه ام سیراب شود.

ولی چند سالی ست دیگر از آن مجالس خبری نیست. نمی دانم این روزها روح های تشنه چگونه سیراب می شوند؟ این روزها مجالس تنها مجلس غیبت اند و دید و باز دید آشنایان دور و ... . شاید گاه گاهی دسته ایی هم بیاد و کودکان به نظاره بایستند و در آخر شامی هم داده شود ولی دیگر از آن معلم های دوران کودکی ام خبری نیست!

البته یک خاطره هم از یک غم همگانی دارم ولی نگم بهتره...

خیلی دردناک بود، حتی الان که یادم می افته...

طاها;54049 نوشت:
[=arial]
بله اون روز بعد از پنج ماه پدر بنده از جبهه برگشته بود و مرا نشناخته بود
نمي دونم اون روز پدر و مادرم و همسايه ها چه حالي پيدا مي كنند

ولي الان كه من اين خاطره را مي نويسم برايم تداعي ان خيلي سخت است

سلام.
آخي...
الهي...
خيلي دلم سوخت:geryeh:

sajedee;54076 نوشت:
البته یک خاطره هم از یک غم همگانی دارم ولی نگم بهتره...

خیلی دردناک بود، حتی الان که یادم می افته...


سلام
ممنون ساجده عزیز
خیلی جالب و نکته دار بود
اگر اذیت نمیشی ممنون میشیم این خاطره رو هم بگی
خنده با هم اشک با هم:hamdel:

[=arial][=&quot]شما یادتون نمیاد تو دبستان وقتی مشقامونو ننوشته بودیم معلم که میومد بالا سرمون الکی تو کیفمونو می گشتیم میگفتیم خانوم دفترمونو جا گذاشتیم[=arial][=&quot]!!

[=arial][=&quot]

[=arial][=&quot]
شما یادتون نمیاد افسانه توشی شان رو!!

شما یادتون نمیاد: چی شده ای باغ امید، کارت به اینجا کشید؟؟ دیدم اجاق خاموشه، کتری چایی روشه، تا کبریتو کشیدم، دیگه هیچی ندیدم

شما یادتون نمیاد: شد جمهوری اسلامی به پا، که هم دین دهد هم دنیا به ما، از انقلاب ایران دگر، کاخ ستم گشته زیر و زبر...!!

[=arial][=&quot]


[=arial][=&quot]
شما یادتون نمیاد، برگه های امتحانی بزرگی که سر برگشون آبی رنگ بود و بالای صفحه یه "برگه امتحان" گنده نوشته بودن

شما یادتون نمیاد: زندگی منشوری است در حرکت دوار ، منشوری که پرتو پرشکوه خلقت با رنگهای بدیع و دلفریبش آنرا دوست داشتنی، خیال انگیز و پرشور ساخته است. این مجموعه دریچه ایست به سوی..... (دیری دیری ریییییینگ) : داااااستانِ زندگی ی ی ی (تیتراژ سریال هانیکو)

شما یادتون نمیاد: یک تکه ابر بودیم، بر سینه ی آسمان، یک ابر خسته ی سرد، یک ابر پر ز باران

شما یادتون نمیاد، چیپس استقلال رو از همونایی که تو یه نایلون شفاف دراز بود و بالاش هم یه مقوا منگنه شده بود، چقدرم شور بود ولی خیلی حال میداد

maryam;54046 نوشت:
سلام علیکم
جناب مهدی ممنون از معرفی کاملتون
این دوستان شما رو از کجا میشناسن؟مشکوک گفتید:Gig:

یا الله
سلام علیکم

خب اگر روی امضای بنده قسمتی که نوشته "گیرم که رد کنی دل ما را خدا که هست،باشد محل نده قسم مرتضی که هست" کلیک کنید می فهمید چرا می گفتم.:khandeh!:
التماس دعا
یاعلی

ما که سن مون قد 60 نشده چی کار کنیم؟؟؟ فقط بخونیم و سپاس بزنیم؟؟؟:Ghamgin: دارین پارتی بازی می کنین؟
اونم تو یه سایت دینی؟
اونم تو پاتوق...! :Gig:

mahdi;54127 نوشت:
یا الله
سلام علیکم

خب اگر روی امضای بنده قسمتی که نوشته "گیرم که رد کنی دل ما را خدا که هست،باشد محل نده قسم مرتضی که هست" کلیک کنید می فهمید چرا می گفتم.:khandeh!:
التماس دعا
یاعلی


سلام علیکم
به دیگه دو قبضه شدید
ببخشید بنده نشناحتمتون
سپاس هم برای اون مداحی زیباتون فرستادیم
موفق و پیروز باشید

آنجل;54129 نوشت:
ما که سن مون قد 60 نشده چی کار کنیم؟؟؟ فقط بخونیم و سپاس بزنیم؟؟؟:ghamgin: دارین پارتی بازی می کنین؟
اونم تو یه سایت دینی؟
اونم تو پاتوق...! :gig:

سلام
آنجل عزیز این انتقاد نه فقط از طرف شما بلکه من در طول این چند روز از طرف چند نفر از دوستان هم شنیدم که چرا خاطرات دهه60
پس 70 چی؟
آخه هفتاد همین چند روز پیش بود
زمان زود میگذره
خوب شماها هم خاطراتتون رو بنویسید فقط شرمنده دیگه بساط صداو سیما جمع شده

maryam;54122 نوشت:
سلام
ممنون ساجده عزیز
خیلی جالب و نکته دار بود
اگر اذیت نمیشی ممنون میشیم این خاطره رو هم بگی
خنده با هم اشک با هم:hamdel:

شروع جنگ که قبل از 60 بود، پس باید حدس می زدید واقعه ی دردناک دهه ی 60 چی بود...

[=Franklin Gothic Medium]یه سوال برام پیش اومده که نتونستم تو هیچ انجمنی مطرح کنم.:Ghamgin: واسه همین اومدم پاتوق.:khandeh!:
البته سوالم پزشکیه: کسی از 3 طبقه سقوط کرده و 3 روز هم تو کما بود. خواستم بدونم تا چند روز باید تو بیمارستان باشه؟ چند روز بایداستراحت کنه تا بتونه به حالت عادی برگرده؟ ببخشید اگه کسی اطلاعات بیشتری داره حتما بهم بگه...:Kaf:
در ضمن خیلی خیلی... خیلی هم عجله دارم. البته با عرض معذرت از دوستان خاطرات دهه 60!!!

[=Franklin Gothic Medium]ممنون:Gol:
علی یارتون:Gol:

“برندن برول” نویسنده ای که در زمینه مطالب علمی و بهداشتی تخصص دارد مجموعه ای بی نظیر از تصاویر میکروسکوپی الکترونی جمع آوری کرده و در قالب کتابی به نام “ریزجهان” منتشر کرده است.


به گزارش خبرگزاری مهر، تصاویر موجود در این کتاب هر سوژه ای را در خود گنجانده است. از غبارهایی که روزانه بر روی لوازم خانه می نشینند تا بخشهای مختلف بدن انسان.
این تصاویر که با همکاری بیش از ۲۰ متخصص میکروسکوپی و با استفاده از تعدادی از میکروسکوپهای قدرتمند به ثبت رسیده اند در واقع سفری در میان جهانی مینیاتوری هستند که غیر ممکن ترین بخشهای زندگی انسان را در خردترین جزئیات نمایان کرده اند.
تصاویر با استفاده از میکروسکوپهای قدرتمند نوری و میکروسکوپهای الکترونی به ثبت رسیده اند، میکروسکوپهایی که موضوع عکس را با استفاده از الکترونها بمباران کرده و تصویر موضوع را با کمک رایانه خلق می کند.
این کتاب بر روی ۶ بخش از قبیل جانورشناسی، بدن انسان، و گیاه شناسی متمرکز شده است. به گفته “برول” این کتاب می تواند زیبایی پدیده هایی که برای دیدن بسیار کوچک هستند را به خوانندگان نشان دهد.
در ادامه برگزیده ای از این تصاویر که با استفاده از میکروسکوپهای اسکن الکترونی یا SEM به ثبت رسیده اند را مشاهده خواهید کرد:



مورچه چوب با میکروچیپی در دهان


سطح میکروتراشه سیلیکونی EPROM




سطح پوست به ظاهر لطیف انسان به همراه تارهای مو


پوست توت فرنگی


می دانستید این همه باکتری روی زبانتان زندگی می کند؟

ادامه ی بالا

گرد و غبار خانگی که در آن تراشه های چوبی، موی گربه، حشره ها و ترکیبات پیچیده دیده می شوند


سر پشه


کاغذ سیگار، کریستالهای آبی رنگ مواد افزودنی هستند که با تولید اکسیژن آتش سیگار را روشن نگه می دارند


سلام.
مريم جان ديگه هيچي از گلومون پايين نميره.:mariz:

سادات;54606 نوشت:

سلام.
مريم جان ديگه هيچي از گلومون پايين نميره.:mariz:


سلام
هدف انجمن مشاوره شیرین تر کردن زندگی شماست:khandeh!:

چشم عزیزم !!!

جمله بندی رو عشقست !!! دکترای ادبیات بوده تا کشتی !


افتتاحیه گریز پا (Fast Foot) دانشگاه آزاد مبارک !!!

:Khandidan!::ghash::ghash::ghash:
ای بابا
:Khandidan!:
جالب بودن:Gol:

سوتی جرج دبلیو بوش (یا به قول استاد ما دبلیو سی بوش)

سلام میکنم خدمت همگی دوستان
من قاسم هستم و مدت زیادی نیست که با این سایت آشنا شدم و زیاد هم با این سایت کار نکردم و تا با گروه ها و کارشناسان محترم بیشتر آشنا بشم
بنده هم تحلیل گر تکنیکال در بازارهای سرمایه هستم البته به طور حرفه ای نمی شه گفت
و خوشحال میشم از دوستانی که در این زمینه اطلاعاتی دارن من رو هم مستفیض بفرماین

برای سلامتی پدربزرگ من دعا کنید.

ghasem;55127 نوشت:
سلام میکنم خدمت همگی دوستان من قاسم هستم و مدت زیادی نیست که با این سایت آشنا شدم و زیاد هم با این سایت کار نکردم و تا با گروه ها و کارشناسان محترم بیشتر آشنا بشم بنده هم تحلیل گر تکنیکال در بازارهای سرمایه هستم البته به طور حرفه ای نمی شه گفت و خوشحال میشم از دوستانی که در این زمینه اطلاعاتی دارن من رو هم مستفیض بفرماین


با سلام


تا مديراي تايپك بيان.........

خوش امديد برادر قاسم

ممنون از اين كه خودتان را معرفي كرديد

اينجا اسك دينه

يه سايت ديني

تخصص اش در زمينه مسايل ديني است و بحث هاي معرفتي دين

شما عزيز مي توانيد در هر كدام از انجمنها كه سوال يا بحثي در اين ارتباط داشتيد مطرح نماييد

يا علي

طاها;55581 نوشت:
[=arial]

با سلام


تا مديراي تايپك بيان.........

خوش امديد برادر قاسم

ممنون از اين كه خودتان را معرفي كرديد

اينجا اسك دينه

يه سايت ديني

تخصص اش در زمينه مسايل ديني است و بحث هاي معرفتي دين

شما عزيز مي توانيد در هر كدام از انجمنها كه سوال يا بحثي در اين ارتباط داشتيد مطرح نماييد

يا علي


سلام علیکم
جناب استاد طاها شما خودتون صاحب خونه اید
تا اسک دین سرحال بیاد همه اینجا مدیرند
والله من که کلافه شدم.دقیقا 1.5ساعته منتظرم این صفحه باز بشه
به امید اوپن شدن راحت صفحات:Ghamgin:

سلام

لطفا هر جا که هستین برام خیلی دعا کنید مشکل بزرگی برایم پیش آمده.:geryeh:

دل به كف عشق هر آنكس سپرد
جان به در از وادی محنت نبرد
زندگی افسانه محنت فزاست
زندگی یك بی سر و ته ماجراست
غیر غم و محنت و اندوه و رنج
نیست در این كهنه سرای سپنج...

سلام علیکم :Ghamgin:
متاسفانه دیروز پدربزرگم به رحمت خدا پیوستند. :Sham:

من چند روزی از خدمتتون مرخص خواهم شد.

با عرض تسلیت

سلام.
تسليت ميگم نيايش جان.
خدا ايشان را قرين رحمت كند و به شما و خانواده محترمتان صبر عنايت فرمايد.:Sham:

بنده هم درگذشت پدر بزرگ همكار گرامی سركار نیایش سبز را تسلیت عرض می كنم و برای آن مرحوم اجر جزیل و برای بازماندگان صبر جمیل را از خداوند مهربان خواستارم

انا لله و انا اليه راجعون

با سلام

بنده هم تسليت عرض مي كنم
درگذشت پدر بزرگ سركار بزرگوار نيايش سبز-- همكار زحمت كش انجمن كلام--
را خدمت
ايشان و خانواده محترم

سلام

تسلیت عرض می کنم دوست عزیز نیایش سبز .:Gol:


دو چيز را هيچ گاه فراموش نکن :

مرگ را و خدا را .

دو چيز را هميشه فراموش کن :

به کسي خوبي کردي

کسي به تو بدي کرد .

پند لقمان حکيم به فرزندش


ghasem;55127 نوشت:
سلام میکنم خدمت همگی دوستان
من قاسم هستم و مدت زیادی نیست که با این سایت آشنا شدم و زیاد هم با این سایت کار نکردم و تا با گروه ها و کارشناسان محترم بیشتر آشنا بشم
بنده هم تحلیل گر تکنیکال در بازارهای سرمایه هستم البته به طور حرفه ای نمی شه گفت
و خوشحال میشم از دوستانی که در این زمینه اطلاعاتی دارن من رو هم مستفیض بفرماین

سلام علیکم
بسیار به اسک دین خوش آمدید
امیدواریم از اطلاعات شما در تاپیکها استفاده کنیم
این رشته ای که گفتید یعنی چی؟میشه بیشتر توضیح بفرمایید؟

asrar;55606 نوشت:
سلام

لطفا هر جا که هستین برام خیلی دعا کنید مشکل بزرگی برایم پیش آمده.:geryeh:

دل به كف عشق هر آنكس سپرد
جان به در از وادی محنت نبرد
زندگی افسانه محنت فزاست
زندگی یك بی سر و ته ماجراست
غیر غم و محنت و اندوه و رنج
نیست در این كهنه سرای سپنج...


سلام
ای بابا
مشکل ؟چرا؟مگه بدخواه نداشتید غم سراغ شما اومده؟
مطمن باشید تمام دوستانی که پستتون رو دیدن براتون دعا میکنن

سلام علیکم
نیایش سبز عزیز،همکار پرتلاش انجمن کلام
هم دردی اعضای پاتوق اسک دینی ها رو در این غم پذیرا باشید
برای شما و خانواده محترمون از ذات باری تعالی صبر عظیم خواستاریم


سلام خسته نباشين
منم شيدا هستم فوق ليسانس علوم قراني و مدرس حوزه و دانشگاه هستم

ebham 1;56182 نوشت:
سلام خسته نباشين
منم شيدا هستم فوق ليسانس علوم قراني و مدرس حوزه و دانشگاه هستم

سلام سرکار شیدا
بسیار به اسک دین خوش آمدید
امیدواریم از این ابهام در بیایید:Gig:
خدا رو شکر که در خدمت کسی هستیم که محصل علوم قرآنی هستند و از اساتید حوزه و دانشگاه:Gol:
در انتظار مطالب جالبتون در تاپیکهای سایت هستیم
یا علی

عرض سلام خدمت سرکار نیایش سبز گرامی

منم به نوبه خودم تسلیت عرض میکنم خدمتتون:Sham:

با سلام و درود
مقاله بسيار مهم اثبات سيدخراساني بودن امام خامنه اي(مدظله)

قسمت اول
u313.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=560:1389-06-20-07-38-37&catid=3:main

قسمت دوم
u313.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=594:1389-06-20-07-38-37&catid=3:main

سيدخراساني كسي است كه بنابرروايات عصر ظهور ، پرچم اسلام را به دست امام عصر(عج) خواهد سپرد.
ظهور بسيار نزديك است ، بزودي تحولات بزرگ عصر ظهور آغاز خواهد شد ، شما هم به موج مقدس بشارت ظهور بپيونديد و با انتشار اين حقايق نوراني قدمي در نزديك تر شدن ظهور مقدس مولايمان برداريد.
در پناه حق - يا علي

.............................................

سلام به همه دوستان عزیز
امیدوارم حالتون خوب باشه
و در کنار هم مکمل هم باشیم
برای رسیدن به خدا که فلسفه خلقت موجودات هست

من در زمینه مسائل اخلاقی بصورت تئوری و عملی کار کردم
بیشتر در اخلاق عملی
نمیشه گفت تخصص ولی یه چیزایی دریافت کردم
در مسائل تفسیر و عقاید هم یه چیزایی خوندم
و البته در زمینه تفسیر(تفسیر عرفانی)زانوی ادب پیش بزرگان زدم

یه دستی هم توی شعر و ادبیات دارم

همین
:Gol:

andalib;56289 نوشت:
سلام به همه دوستان عزیز
امیدوارم حالتون خوب باشه
و در کنار هم مکمل هم باشیم
برای رسیدن به خدا که فلسفه خلقت موجودات هست

من در زمینه مسائل اخلاقی بصورت تئوری و عملی کار کردم
بیشتر در اخلاق عملی
نمیشه گفت تخصص ولی یه چیزایی دریافت کردم
در مسائل تفسیر و عقاید هم یه چیزایی خوندم
و البته در زمینه تفسیر(تفسیر عرفانی)زانوی ادب پیش بزرگان زدم

یه دستی هم توی شعر و ادبیات دارم

همین
:Gol:


سلام علیکم
جناب عندلیب ممنون از معرفی کامل و جامعتون
و بیشتر از اون ممنون از اینکه میزان اطلاعاتتون رو فرمودید
بابت این عرض میکنم که بعضی از بزرگواران به خاطر کم نشدن بار عرفانیشون (خود این هم دلیلی است)نمیگن که در زمینه مسایل اخلاق و عرفان چقدر مطالعه و پیشرفت کردند و به چه مطالبی دست پیدا کردن که میتونه به مردم کمک کنه
در صورتی که من به شخصه معتقدم اگر کمی هم در این مبحث اطلاعات داشته باشیم و به دیگران بیاموزیم و اونها حتی به اندازه سرسوزنی در دین پیشرفت کنند مطمنا ثوابی از اون عمل به ما هم خواهد رسید(البته در کنارش هم باید مواظب گمراه نشدنشون بود)
منتظر مطالب خوبتون در تاپیکهای مختلف اسک دین هستیم
:Gol:
.

بازگشت همه بسوی خداست
من هم ضایعه از دست دادن پدر بزرگ سرکار گرامی همشیره مکرمه نیایش سبز را تسیلت میگم و خداوند این پدر عزیز را با اولیا الله محشور گرداند
ببخشید تاخیر شد آخه چند روزی نبودم

موضوع قفل شده است