جمع بندی معصوميت انبيا؟

تب‌های اولیه

375 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Black"]باسلام نقل اخر توسط بنده کفته نشده،بلکه فکرکنم توسط جناب شریعت نقل شده باشه موفق باشید[/]

مؤمن;323815 نوشت:
دلخواه به معنای مطلق کلمه به نظرم خیر. اما تا حدی که قابلیت آن را دارند چرا.

با احترام به نظر شما نظر بنده غیر از این است.
مؤمن;323815 نوشت:
به نظرم خیر. رشد و ترقی در مراتب بالای دنیوی هم برای همه به طور یکسان فراهم نیست که بخواهیم با تشبیه یا استقرا همان را به مراتب معنوی تعمیم دهیم و اتفاقاً همین تفضیل در مراتب دنیوی می تواند به امکان وجود سلسله مراتب ذاتی در مقامات معنوی اشاره کند. هرچند ظاهراً این استقرای ناقص روش دقیقی برای نتیجه گیری نیست (چه در جهت اثبات فرمایش شما و چه در رد آن).

موافقم. سخن بنده در مقام اثبات نبود. در مقام رد نظر شما بود.
مؤمن;323815 نوشت:
چرا می تواند. به هر حال مواجه شدن با واقعیت (حتی اگر تلخ باشد) بهتر از توهم و آرزوی پیشرفت است. کسی که به تجربه دریافته استعداد ریاضی او تا حد فوق لیسانس است برای مدرک دکتری زندگی و آرامش خود را به باد نمی دهد. کسی که می داند تا چه وزنه ای برای او قابل تحمل است که می داند. کسی هم که وانمود می کند نمی تواند وزنه ای را بلند کند خود را فریب داده است که در قرآن کریم نیز از این خودفریبی زیاد صحبت شده است.

مؤمن;323815 نوشت:
اگر بگیرد چه اشکالی دارد؟ کسی که استعداد تمام کردن دیپلم را هم نداشته از توهم پولدار شدن در نقش یک پزشک متخصص چه سودی بجز حسرت و اضطراب و افسردگی می برد؟

البته شاید شخص بتواند حد و ظرفیت خود را تا حدودی در کسب مراتب دنیوی تا حدی بفهمد ولی درک غایت مرتبه معنوی برای انسان قابل حصول نیست. همین فرضیه می تواند انگیزه فرد را برای تلاش در کسب مراتب معنوی از وی بگیرد. یعنی درک غایت مرتبه معنوی شخص برای خودش ممکن است اشتباه باشد و همین توهم و اشتباه در درک غایت مرتبه معنوی اش می تواند بهانه ای برای عدم تلاش جهت کسب مراتب معنوی و همچنین بهانه ای برای گناه کردن باشد. در مثال شما اگر توانایی کسب تخصص پزشکی را داشته باشد و خودش نداند و خیال کند که تا حد دیپلم توانایی دارد منجر به کشتن استعدادها می شود.

مؤمن;323815 نوشت:
پس اولیای الهی الگو هستند و نیستند. الگو به معنای راهنما و مرشد چرا. اما به معنای غایت و هدف مجسم و قابل تحصیلما لزوماً خیر.

این حدیث را چند جا آوردم و دوباره می آورم :
پیامبر اسلام می فرماید : برای خدا بندگانی است که اگر چه نبی نیستند ولی نبوت به وجود آنها غیطه می خورد. این حدیث را چگونه تفسیر می کنید؟
در کل فرضیه ای که شما مطرح کردید دور از واقعیت نیست. یعنی می تواند امکان داشته باشد. ولی لازم به ذکر است این فقط ایده ای است برای تبیین و توجیه عصمت و نه اثبات آن. یعنی شما اثبات نکردید که غایت مراتب وجودی افراد با هم یکی نیست و متفاوت است. یعنی در کنار نظریه جنابعالی این نظریه هم می تواند امکان داشته باشد که همه غایت مراتب وجودی یکسانی دارند ولی باقوه و شرایط محیطی است که مانع از به فعلیت رسیدن آن می شود.
مورد دیگر اینکه بحث وجود با فرض قبولش صرفا در براهین خداشناسی و اثبات صفات باری تعالی استفاده می شود و برای اثبات عصمت انبیا باید به دنبال راه های دیگری باشید ( البته با فرض قبول وجود خدا و صفاتش )
با تشکر فراوان
و من الله توفیق

سلام و درود بر جناب شریعت عقلانی و سایر دوستان.

شریعت عقلانی;323929 نوشت:
موافقم. سخن بنده در مقام اثبات نبود. در مقام رد نظر شما بود.

... که البته رد هم نشد.
شریعت عقلانی;323929 نوشت:
در مثال شما اگر توانایی کسب تخصص پزشکی را داشته باشد و خودش نداند و خیال کند که تا حد دیپلم توانایی دارد منجر به کشتن استعدادها می شود.

کمی که در این مسیر پیش برود متوجه می شود. صحبت از این بود که دیپلم را هم به زور گرفته.
شریعت عقلانی;323929 نوشت:
این حدیث را چند جا آوردم و دوباره می آورم : پیامبر اسلام می فرماید : برای خدا بندگانی است که اگر چه نبی نیستند ولی نبوت به وجود آنها غیطه می خورد. این حدیث را چگونه تفسیر می کنید؟

بنده خیلی تفسیر حدیث بلد نیستم. اما برداشت خودم از این حدیث (اگر صحیح باشد) این است که در هر عصری ممکن است کسانی از اولیای الهی در بین مردم باشند که مقام آنها از پیامبرانی در دوره های قبل یا بعد بالاتر است. توضیح اینکه در هر عصری والاترین انسان زنده به مقام پیامبری یا امامت می رسد. اما ممکن است این انسان برگزیده در مقایسه با مؤمنانی در زمان های دیگر هنوز مقام معنوی پایین تری داشته باشد. هرچند از باب قحط الرجال یا انتخاب احسن به مقام نبوت رسیده است.
شریعت عقلانی;323929 نوشت:
در کل فرضیه ای که شما مطرح کردید دور از واقعیت نیست. یعنی می تواند امکان داشته باشد. ولی لازم به ذکر است این فقط ایده ای است برای تبیین و توجیه عصمت و نه اثبات آن. یعنی شما اثبات نکردید که غایت مراتب وجودی افراد با هم یکی نیست و متفاوت است.

بله حق با شماست. البته به نظرم پذیرفتن استقرای مراتب دنیوی به مراتب احتمالی معنوی ساده تر از اثبات فرضیه برابری ذاتی مراتب وجودی انسان هاست. مگر این که دلیل قوی تری در این زمینه وجود داشته باشد که به آن توجه ندارم.
شریعت عقلانی;323929 نوشت:
باقوه و شرایط محیطی است که مانع از به فعلیت رسیدن آن می شود.

چه کسی این قوه و شرایط محیطی را بر انسان تحمیل کرده است؟ غیر از خدایی که او را به وجود آورده؟ به نظرم تمام این شرایطی که می فرمایید را می توان بخشی از ویژگی های خلقت انسان دانست. من تا زمانی من هستم که همین جا از همین پدر و مادر با همین نقص های ژنتیکی و ... خلق شده باشم. بدون اینها من من نیستم. مثلاً حضرت عباس (ع) هستم! حالا شما بفرمایید بنده و حضرت عباس از نظر قابلیت ها در اصل یکی بودیم و بعداً این طور شد. در این صورت فرمایش شما با عرض بنده تفاوت مفهومی ندارد.
شریعت عقلانی;323929 نوشت:
مورد دیگر اینکه بحث وجود با فرض قبولش صرفا در براهین خداشناسی و اثبات صفات باری تعالی استفاده می شود و برای اثبات عصمت انبیا باید به دنبال راه های دیگری باشید ( البته با فرض قبول وجود خدا و صفاتش )

قبول دارم. بنده هم برای اثبات عصمت این سؤال را مطرح نکردم و فقط ارتباطی جنبی با بحث ما داشت. هرچند بر فرض اثبات می تواند صرفنظر از مباحث نقلی فرضیه عصمت تام برخی انبیا را تقویت کند. چون بخشی از بحث ما بر اساس این پیش فرض یا تصور بود که انبیا در خلقت همانند ما هستند و همه ما در ابتدا هیچ تفضیلی بر یکدیگر نداشتیم!

موفق و مؤید باشید.:Gol:

مؤمن;323627 نوشت:

سلام و عرض ادب خدمت برادر عزیزم جناب بقیة السلام.:Gol:

حس و تجربه بنده کاملاً عکس فرمایش شما را به من می گوید. نظام خلقت [="Red"]مراتبی [/]دارد و [="red"]هیچ مانعی نمی بینم که در بین انسان ها نیز مراتبی[/] وجود داشته باشد.

سلام به دوست عزیزم جناب مومن بزرگوار :Gol: و دیگر دوستان عزیز در بحث :Gol:

در مورد اینکه مراتبی وجود دارد , مشکلی که نیست , وجود داشته باشد.

نکته اینجاست که خدا این وسط بین نوع بشر فرق گذاشته است ؟

[="red"]در بحث عصمت امروزه 2 مشکل حاد و بسیار بزرگ وجود دارد , درواقع به وجود می آورد :
[/]

[="Blue"]1- عصمت یک علم خاصی است که باعث می شود معصومین ( انبیا و اوصیا) گناه نکنند از کودکی و خداوند به یک عده ی خاص داده است ,همینطوری.
2- ارزش پیامبران در حد بسیار بسیار بالایی , پایین می آید و درواقع پیامبران دیگر اصلا ارزشی ندارند و کارهای ایشان و پاک بودن و خوب بودن ایشان , جبری است و خود هنری در این زمینه ندارند.
[/]

[="Red"]و این 2 مورد , 2 مورد حاد و وحشتناک دیگه به وجود میاره بین نوع بشر و خداوندشون :
[/]

1-عدالت خداوند تعطیل می شود. ( وحشتناک)
2- توهین وحشتناکی به پیامبران است. ( که ارزششون اینقدر پایین اورده شده )

[/]
[="Red"]دوستان لطفا نظرتون رو راجعبه نظر زیر من بفرمایید :
[/]

فرض کنید از حضرت آدم ع تا آخر جهان و عمر دنیا : 50.000.000.000 انسان در دنیا می آیند.

خدا می داند چه تعداد بهشتی هستند چه تعداد جهنمی.

از بین این 50 میلیارد , 1 میلیارد انسان هستند که از بدو تولد و تا آخر عمر , 1 گناه هم مثلا انجام نمیدهند.

از بین این 1 میلیارد مثلا 124.000 تا انبیا و اوصیا انتخاب می شوند توسط خدا.

و بقیه با اینکه معصوم هستند از 1 میلیارد ولی انبیا و اوصیا نمی شوند.

خداوند هرگز کاری نمی کند که اگر این معصومین بخواهند گناه کنند , توانند.
بلکه به ایشان و به همه ی مردم میگوید : این مسیر رو برید تا من کمک کنم بهتون تا گناه نکنید و یا با این راه روش من که گفتم اگر جلو برید , شیطان به شما نمیتواند نزدیک شود یا خیلی کم.

[="Magenta"]پس تا اینجا هرکس خواست میتواند گناه کند و خداوند کسی را مجبور نکرده گناه نکند.
[/]
حال خداوند انبیا را فرستاد و به مردم می گوید از ایشان اطاعت کنید.
و برای مثال در قرآن اطاعت از پیامبر را می بینیم که دقیقا اطاعت از خداست.
و اساسا وجه الله هستند.

حال عده ای می گویند این غیر ممکن است , مگر اینکه خداوند کاری کرده باشد که پیامبر گناه نتواند بکند هرگز و الا اگر پیامبر گناه بکند , یعنی خداوند به گناه امر کرده و بعد پیامبر الگوست و غیره... . پس پیامبر اگر بخواهد هم نمیتواند گناه بکند از نظر این عده و از کودکی خداوند این علم را به ایشان داده است.

در صورتی که از نظر من این 100% غلط است.

همین کافی نیست که بدانیم خداوند میداند این پیامبر که جز اون 1 میلیارد است و جز 124.000 نفر است در طول زندگی گناه نمیکند به اختیار خودش و گمراه گر و دشمن خدا نیست.

همین کافی نیست که خداوند از علمی که به آینده این پیامبر دارد , و میداند که اطاعت از او را اگر بگوید اطاعت از خودش است مشکلی به وجود نمی آید , لذا می گوید از او اطاعت کنید و خداوند میداند این الگوی خوبی برای مردم است.

نه نیاز هست خداوند کاری کند و نه علمی که باعث شود گناه نکند این پیامبر.

یا اگر خداوند میداند در زندگی خطاهایی دارد , اونقدری نیست که باعث گمراهی انسان ها شود و یا مربوط به خود پیامبر در زندگی و تصمیمات شخصی است و نه مربوط به قسمت هایی که مردم میبینند و میخواهند الگو برداری کنند و یا در بخش اطاعت باشد.

پس به نظر من اصلا نیاز نیست بگیم خداوند کاری میکند که اینها خاص شوند.
بلکه فقط میداند.
و این به طور منطقی ممکن است که انسانی از ابتدا تا اخر عمر گناه نکند.

البته توجه باید داشت که اساسا این دنیا و بدن ما در این دنیا و بیماری ها و غیره و تاثیرات محیط باعث خطاهایی در انسان و فراموشی هایی و غیره می شوند. سهو و... .

برای پیامبران هم وجود دارد و خداوند در قران ذکر می کند , اما این خطاها باعث گمراهی مردم نمی شود و به درجه ی عصمت آنها لطمه ای ( یا لطمه ی زیادی ) وارد نمی کند.

و خلاصه پیامبران و امامانی که حتی قبل از تولدشون خداوند مژده می هد که از مقربین است مثل حضرت عیسی ع , و یا پیامبر است به این معنا نیست که خداوند دستی در کار دارد و عیسی دیگر بهشتی زاده شده و بهشتی می شود بدون زحمت.

بلکه عیسی ع در زندگی دربو داغون می شود در امتحانات سخت خداوند و در شرایط گناه بسیار قرار می گیرد , اما خودش گناه نمی کند و اخرش میبینیم که بله شد از مقربین.

حال عده ای می گویند خداوند گفته مقربین می شود پس غیر ممکنه گناه کند پس خداوند کاری کرده گناه نکند.

این غلط محض است. و ارزش پیامبر بسیار با این جمله پایین می آید و دیگر الگو نیست و عدالت خداوند هم تعطیل می شود.
[="Red"].
.
.
.ادامه دارد انشالله...[/]

[="red"].
.
.
ادامه پست قبلی...
[/]
حال باز مثلا می گوییم حضرت محمد ص اولین نفر بود که خداوند نورش را آفرید و غیره...
بعد نتیجه می گیریم که حضرت محمد خاص است.

خیر. اینطور نیست.
و خداوند اگر نور حضرت محمد را اول به وجود می آورد , میداند که این شخص همان کسی می شود که در شرایط مساوی در آیندخ خودش, اولین نفری است که بین موجودات مثلا می گوید خدایی جز تو نیست.

و همه ی اینها مربوط به علم خداوند و زمان های گذشته و آینده است.
و دقیقا همان می شود که خدا میدانسته و بوده. در شرایط مساوی همان شد که قرار بود بشود و با اختیار کامل بدون پارطی بازی.

آخر اصلا برای خداوند حضرت محمد ص با بقیه چه فرقی دارد ؟ چه اهمیتی اصلا داره واسه خدا ؟
حال محمد ص باشد یا دیگری , همانطور که خداوند نیز در قرآن می فرماید :
که با تقوا ترین شما پیش من گرامی تر و آزاده تر است.
حال با اختیار شروع کنید.

پس نتیجه اینکه همه مساوی هستند و همه هر لحظه می توانند به اختیار گناه های وحشتناکی کنند و هیچ ربطی به خداوند ندارد که جلوی این اختیار را بگیرد و یا باعث شود عده ای خاص گناه نکنند و بعد آن عده به بقیه بگویند شما خودشتون گناه کنید , مارو خدا نمیذاره گناه بکنیم , شما خودتون باید سعی کنید گناه نکنید.

خلاصه این وحشتناک است.

پس همه در شرایط مساوی و یکسان هستند برای اینکه گناه کنند یا نکند.

حال اشکالی ندارد که خداوند برای پیامبران نگهبانانی از ملائکه قرار دهد تا از دشمنان خارجی از انها محافظت کنند.

حال آیا برای دیگران هم می شود ؟
به نظرم بله
و ما میبینیم که معصومین می گویند فلان دعا را و آیه قرآن را و سوره را بخوانید , تا 70 ملائکه شما را از شر و یا دشمن و غیره... حفظ کنند.

و مورد بعد اینکه :

انبیا نیاز دارند پاسخگو باشند و حداقل در بحث در زمینه خدا و دینی و اعتقادات و شبهات پاسخ داشته باشند , و مردم نیز انتظار دارند که این پیامبر در مقابله فلسفه و مسائل و نظرات داشنمندان کافر پاسخ برای گفتن داشته باشد , پس خداوند به این انبیا علم میدهد , علمی نه برای استفاده ی شخصی , برای برای هدف خداوند و هدایت مردم و دین و غیره... .

پس انبیا و اوصبا قطعا باید علمی خاص داشته باشند , حال کار ندارم که خداوند بخواهد می تواند آن علم را به هرکس غیر از انبیا هم که دوست داشته باشد بدهد , اما در کل باید علم داشته باشد و این علم باعث نمی شود که نتوانند گناه کنند یا خداوند کاری کرده با داشتن این علم دیگر گناه نکنند , ربطی نداره , و این علم مربوط به دانش های صحیح و درست و علمی و دنیا و آخرتی است. ربطی به اینکه جلوی گناه پیامبر ص را بگیرد ندارد.

[="Magenta"]و خلاصه این مسئله ی علم از حضرت ادم ع قران ذکر می کند برای خلیفه.
[/]
و اگر امداد هایی برای ایشان از سوی خداوند هست و غیره... علاوه بر اینکه برای همه است , برای ایشان چون برای هدایت مردم آمده اند و خلیفه خدا هستند اشکالی ندارد از آنجایی که تقوای بالاتری دارند , امداد های خاص تری داشته باشند.

پس در کل , انیا همانطور که قران می فرماید : بشری دقیقا مثل ما هستند.
هنری دارند مربوط به خودشان است.
میتوانند هر لحظه گناه بکنند. اما نمیکنند چون نمیخواهند چون دوست ندارند و میدانند خدا بدش می آید و غیره... . دقیقا مثل خود ما.

[="red"]و در آخر همین است که قران می فرماید :
[/]
پیامبر ص اگر سخنی به ما میبستی , با قدرت تمام , شاهرگت رو میزدیم و هیچ کسی هم نمیتونیست برات کاری کنه.

این دقیقا یعنی هر لحظه ممکن بوده پیامبر ص سخن دروغ به بخدا ببنده , اما نمیبسته , نه اینکه خداوند کاری کرده نبندد , بلکه خودش نمی بسته .

[="red"]نظر من فعلا راجعبه عصمت و اینکه همگی با هم برابر هستیم در برابر خداوند این است.

نظر شما راجعبه نظر من چیست ؟[/]

با تشکر:Gol:

با سلام.

واقعاً نمی دونم چرا اینقدر یک طرفه به قاضی می رید؟!! اتفاقاً برعکس، اگر انبیا و اوصیا معصوم نبودند نه تنها عدالت خدا ، بلکه حکیم بودن خدا میره زیر سؤال!!

اگر خدا کسی رو که برای هدایت می فرستاد ، معصوم از خطا و گناه نبود که مردم نعوذ بلله به ریش پیامبرِ نا معصوم ذهنی شما می خندیدند.می گفتن شما که خودتون تو کاراتون خطا و گناه دارید ، چطوری ادعا می کنید که پیامبری از سوی خداوند متعال و حکیم هستید ؟!!
این چه خدای حکیمیه که نیومده یک فردی که هیچ گناهی رو انجام نمی ده برای ما الگو قرار بده؟
منی که پیامبر رو رساننده ی دستورات الهی میدانم اگر پیامبرم معصوم نیست که نمی تونم به حرفاش و کاراش اعتماد کنم.

اصلاً این لطف خداست که یک نفر رو برای هدایت ما معصوم می کنه و اون رو الگو و حجت برای ما قرار میده. به این مسائل هم لطفاً دقت کنید.

عدالت یعنی هر چیزی رو در جایش گذاشتن ، پیامبر سر جای خودش ، انسان های مومن سر جای خودشون و همچنین غیر مومنین هم سرجای خودشون.
حالا اگر یک پیامبری یک چیزی به نام عصمت به او داده شده ، به جاش ازون یک عالمه تکالیف خواسته شده که از صدتای من و شما هم خواسته نشده. وقتی پیامبر اسلام(ص) می گوید هیچ چیزی مثل آیه ی « و استقم کما امرت ، آنگونه که به تو دستور داده می شود استقامت کن» کمر من رو نشکوند ، حالا من و شما نشستیم تو خونه هامون پشت کامپیوتر لم دادیم میگیم عدالت خدا با عصمت پیامبران میره زیر سوال!!!(البته سوء تفاهم نشه ، منظوری ندارم)

لطفاً اعورانه به موضوعات مهمی مثل عصمت پیامبران نگاه نکنید.

BaghiatoSalam;325268 نوشت:
نظر شما راجعبه نظر من چیست ؟
سلام و عرض ادب خدمت شما دوست عزیزم:Gol: چشم حقیر به سهم خودم نظرم را به طور مختصر در مورد فرمایشات شما عرض می کنم.

BaghiatoSalam;325267 نوشت:
در مورد اینکه مراتبی وجود دارد , مشکلی که نیست , وجود داشته باشد.
بسیار عالی. البته با این تبصره که منظور مراتب وجودی بود نه مراتب اکتسابی.

BaghiatoSalam;325267 نوشت:
در بحث عصمت امروزه 2 مشکل حاد و بسیار بزرگ وجود دارد , درواقع به وجود می آورد : 1- عصمت یک علم خاصی است که باعث می شود معصومین ( انبیا و اوصیا) گناه نکنند از کودکی و خداوند به یک عده ی خاص داده است ,همینطوری. 2- ارزش پیامبران در حد بسیار بسیار بالایی , پایین می آید و درواقع پیامبران دیگر اصلا ارزشی ندارند و کارهای ایشان و پاک بودن و خوب بودن ایشان , جبری است و خود هنری در این زمینه ندارند.

1- فکر نکنم هیچ کسی گفته باشد همینطوری. همه گفته اند بر اساس لیاقت ایشان در آینده. البته بنده در پستی سؤالی مطرح کردم که عرض کنم منشأ عصمت تنها از جنس علم نیست بلکه احتمالاً ابزار بیرونی دیگری نیز مطرح است.
2- بنده فعلاً اعتقاد دارم بخش زیادی جبری است و به همان برتری مرتبه وجودی آنها بر می گردد. البته نه به آن شدتی که شما در واژه های قرمز رنگ تأکید فرمودید. مثل زیبایی انسان که بخش اصلی آن ذاتی است اما حفظ سلامتی و زیبایی کار خود انسان است.

BaghiatoSalam;325267 نوشت:
و این 2 مورد , 2 مورد حاد و وحشتناک دیگه به وجود میاره بین نوع بشر و خداوندشون : 1-عدالت خداوند تعطیل می شود. ( وحشتناک) 2- توهین وحشتناکی به پیامبران است. ( که ارزششون اینقدر پایین اورده شده )
بنده با کلیت نتیجه گیری شما مخالفتی ندارم چون بستگی به تعریف شما از عدالت و پیامبر دارد. شاید با تعریف شما عدالت تعطیل شود یا توهین وحشتناکی باشد. اما از دید بنده (با پذیرش تعریف عدالت و نبوت از دید خود خدا) به نظرم آنقدرها هم توهین آمیز و وحشتناک نیست! خیلی چیزها برای بنده وحشتناک تر است!

ادامه دارد ان شاء الله ...

BaghiatoSalam;325267 نوشت:
این غلط محض است. و ارزش پیامبر بسیار با این جمله پایین می آید و دیگر الگو نیست و عدالت خداوند هم تعطیل می شود.
الگو بودن هم به نظرم نقض نمی شود که نظر حقیر در این پست به طور خلاصه عرض شده است.

BaghiatoSalam;325268 نوشت:
آخر اصلا برای خداوند حضرت محمد ص با بقیه چه فرقی دارد ؟ چه اهمیتی اصلا داره واسه خدا ؟
برای خدا چه اهمیتی دارد که عده ای از مخلوقاتش را فرشته زمینی، عده ای را ملک مقرب، عده ای را سوسمار، عده ای را انسان ... آفریده است؟ حتماً این سلسله مراتب برای نظام خلقت اهمیت داشته که این طور آفریده شده اند. حالا می توانیم فرض کنیم خدا به همه به یک اندازه علاقه دارد و در این علاقه تبعیض ذاتی نداریم. اما به هر حال با هم فرق دارند. فرق آن برای خدا این است که محمد (ص) محمد آفریده شده است و جبرئیل هم جبرئیل خلق شده است.

BaghiatoSalam;325268 نوشت:
خلاصه این وحشتناک است. پس همه در شرایط مساوی و یکسان هستند برای اینکه گناه کنند یا نکند.
بنده بر اساس تجربه حسی و مشاهدات عینی نتوانستم نتیجه گیری شما را بپذیرم. ولی برای نظر شما بزرگوار احترام کامل قائلم.

هنوز ادامه دارد ان شاء الله ...


BaghiatoSalam;325268 نوشت:
پس در کل , انیا همانطور که قران می فرماید : بشری دقیقا مثل ما هستند.
این که بشری مثل ما هستند تا حدی مورد قبول بنده هم هست (تا حدی که قبول کنیم آنها هم از جنس بشر بودند و مثلاً فرشته یا جن نبودند. هرچند بشریت آنها هم از نوع پیشرفته بوده و بر اساس روایات از این جهت نیز بی عیب و نقص بودند!). البته قبلاً نیز بر اساس علم لغت اشاره شد که لفظ بشر تنها به بعد جسمانی انسان اشاره دارد.

BaghiatoSalam;325268 نوشت:
هنری دارند مربوط به خودشان است. میتوانند هر لحظه گناه بکنند. اما نمیکنند چون نمیخواهند چون دوست ندارند و میدانند خدا بدش می آید و غیره... . دقیقا مثل خود ما.
تا حدی موافقم. هنر بالایی دارند اما فعلاً به نظرم همه این هنر مربوط به خودشان نیست. اگر از ابتدای عمر یا بخاطر تربیت خانوادگی یا عوامل وراثتی دوست ندارند گناه کنند یا می دانند خدا بدش می آید پس هنر خودشان است؟ اگر من هم مثل پیامبران بدانم چقدر گناه بد است یا از ابتدای تولد با سجده برای خدای احد و واحد از هرچه بدی است بدم بیاید به احتمال بالای نود و نه درصد من هم هیچ وقت گناه نمی کنم! لذا فکر نمی کنم این قدر که شما می فرمایید مسأله به خود آنها برگردد. البته بنده دارم از دوستان کسب فیض می کنم چون مطالبی که برای بسیاری از دوستان حل شده برای بنده هنوز محل ابهام است که نمونه ای از این ابهامات اخیراً در این پست مطرح شده است.

BaghiatoSalam;325268 نوشت:
این دقیقا یعنی هر لحظه ممکن بوده پیامبر ص سخن دروغ به بخدا ببنده , اما نمیبسته , نه اینکه خداوند کاری کرده نبندد , بلکه خودش نمی بسته .
چگونه نمی بسته؟ مگر مثل ما مختار نبوده است؟ علم خاصی داشته؟ قدرت ماورایی او را کنترل و پایش می کرده؟

ببخشید کمی طولانی شد. سعی کردم به تمام نکات مختلف بحث شما بپردازم.
تشکر فراوان از شما.:Gol:

مؤمن;325385 نوشت:
این که بشری مثل ما هستند تا حدی مورد قبول بنده هم هست (تا حدی که قبول کنیم آنها هم از جنس بشر بودند و مثلاً فرشته یا جن نبودند. هرچند بشریت آنها هم از نوع پیشرفته بوده و بر اساس روایات از این جهت نیز بی عیب و نقص بودند!). البته قبلاً نیز بر اساس علم لغت اشاره شد که لفظ بشر تنها به بعد جسمانی انسان اشاره دارد.

تا حدی موافقم. هنر بالایی دارند اما فعلاً به نظرم همه این هنر مربوط به خودشان نیست. اگر از ابتدای عمر یا بخاطر تربیت خانوادگی یا عوامل وراثتی دوست ندارند گناه کنند یا می دانند خدا بدش می آید پس هنر خودشان است؟ اگر من هم مثل پیامبران بدانم چقدر گناه بد است یا از ابتدای تولد با سجده برای خدای احد و واحد از هرچه بدی است بدم بیاید به احتمال بالای نود و نه درصد من هم هیچ وقت گناه نمی کنم! لذا فکر نمی کنم این قدر که شما می فرمایید مسأله به خود آنها برگردد. البته بنده دارم از دوستان کسب فیض می کنم چون مطالبی که برای بسیاری از دوستان حل شده برای بنده هنوز محل ابهام است که نمونه ای از این ابهامات اخیراً در این پست مطرح شده است.

چگونه نمی بسته؟ مگر مثل ما مختار نبوده است؟ علم خاصی داشته؟ قدرت ماورایی او را کنترل و پایش می کرده؟

ببخشید کمی طولانی شد. سعی کردم به تمام نکات مختلف بحث شما بپردازم.
تشکر فراوان از شما.:Gol:

سلام خدمت شما دوست عزیز:Gol:

این سوال برای من هم مدتها بود که ایجاد شده بود و ذهنم رو مشغول کرد پاسخی رو که شنیدم و خودمو قانع کرد رو براتون مینویسم شاید مفید باشه:

من این طور فهمیدم که مخلوقات مراتب وجودی متفاوتی دارند و به تبع اون دارای درجات کمالی متفاوتی هم هستند.همان طور که کمال یک سنگ با کمال یک انسان فرق داره کمال انسانهای مختلف هم با هم فرق داره.یعنی ما انسانها هم دارای مراتب وجودی متفاوت هستیم....
درجات کمالی یک پیامبر با کمال کسی مثل من فرق داره.در واقع مرتبه ی وجودیش فرق داره.
البته من با اون نبی با هم مقایسه نمیشیم.هر کدام با خودمون مقایسه میشیم.درواقع به هر کدام از ما یک سری استعدادها داده شده که هر قدر این استعدادها رو به فعلیت برسونیم به کمال خودمون نزدیک تریم.
و بالاتر بودن مقام انبیا به خاطر اینه که بیشتر از ما استعدادهاشونو به فعلیت رسوندن . در واقع چیزی که مهمه هم همینه....
البته من اینو که خوندم به نظرم اومد که این نوعی بی عدالتیه و من هم باید حق اشته باشم به مقام کمالی انبیا برسم ولی دیدم براش دلیلی ندارم.یعنی دلیلی ندارم که این بی عدالتی باشه چون عدالت این طور تعریف میشه در مورد خدا که به هر کس امکانات لازم رو بده برای رسیدن به کمال مطلوبش.
و ذات ما تعیین میکنه که درجه کمالیمون کجاست یعنی سنگ به خاطر ذاتش اون درجه ی کمالی ور دارد و اگر بخواد به کمال دیگه برسه دیگه سنگ نیست!ذاتش عوض شده!!

مؤمن;325385 نوشت:

چگونه نمی بسته؟ مگر مثل ما مختار نبوده است؟ علم خاصی داشته؟ قدرت ماورایی او را کنترل و پایش می کرده؟

سلام به برادر عزیزم مومن گرامی :Gol:

در رابطه با اینکه هر انسان توی چه شرایطی بوده و چه خانواده ای باز هم عدالت خداوند وجود دارد و ما نمیدانیم.
مورد اول اینکه پیامبران مختلفی وجود دارد که در شرایط بد کفر و شرک بودند اما باز پیامبر و یکتاپرست بودند و مسیر خودشان را تغییر ندادند.
مورد بعد اینکه برای مثال پیوستن حُر در آن زمان به امام حسین ع می تونه مساوی با کسی باشه که 60 سال نماز و روزه گرفته. و این حساب ها دست خداست و خداوند به طریقی نسبت به همه و تواناییشون و محیطشون ازشون انتظار داره و به عدالت رفتار می شود .
___________
در رابطه با اینکه پیامبر دروغ به خدا نمی بسته , به نظر من خیلی ساده و عادی.
مثل من که الان زغال داغ رو داخل دهانم نمی ذارم. می تونم بذارم اما نمی ذارم هرچند که هر لحظه ممکنه بذارم اما خودم نمیذارم.
فکر نمی کنم نیاز به چیزه عجیبی داشته باشد.
و خداوند با علمی که به آینده دارد می داند این پیامبر همچین کاری نمی کند. ولی می گوید : اگر می کرد این اتفاق می افتاد. پس یعنی دقیقا می توانسته بکند , اما خودش نمی کرده.

و در آخر :

راستش مطالبتون رو خواندم اما وقت پاسخ رو اصلا متاسفانه دیگه مثل قبل ندارم لذا فقط به یکی دو مورد اخر پاسخ گفتم. ببخشید.
اما...
کلا نظرتون در مورد عصمت الان چی هست شما ؟ عصمت چیه ؟ نظری دارید ؟
چرا فکر می کنید بین ما و دیگران و پیامبران فرق هست ؟
نظرتون راجعبه عدالت خداوند چی هست ؟

با سپاس از شما :Gol:

hoorshid;325696 نوشت:
البته من اینو که خوندم به نظرم اومد که این نوعی بی عدالتیه و من هم باید حق اشته باشم به مقام کمالی انبیا برسم ولی دیدم براش دلیلی ندارم.یعنی دلیلی ندارم که این بی عدالتی باشه چون عدالت این طور تعریف میشه در مورد خدا که به هر کس امکانات لازم رو بده برای رسیدن به کمال مطلوبش. و ذات ما تعیین میکنه که درجه کمالیمون کجاست یعنی سنگ به خاطر ذاتش اون درجه ی کمالی ور دارد و اگر بخواد به کمال دیگه برسه دیگه سنگ نیست!ذاتش عوض شده!!

با سلام خدمت دوستان گرامی مومن و horshid؛
یک مسئله در این مورد به ذهن بنده رسید :
1. تکلیف لذت هایی که خداوند در آن دنیا برای بندگانش در نظر گرفته چی می شه؟ آیا این عدالت است که عده ای چون مراتب وجودیشان بالاتر است از نعمت های والای بهشتی استفاده کنند و عده ای خیر؟ بالاترین و بهترین نعمت ها از آن چه کسانی است؟ آیا انسان هایی با مراتب وجودی پایین که توانسته اند به کمال وجودیشان نزدیک تر شوند با انسان هایی با رتبه وجودی بالا که باز توانسته اند به کمال وجودیشان نزدیک شوند از یک نعمت در بهشت برخوردار خواهند شد. البته می دانیم خداوند در قرآن گفته بالاترین درجات در بهشت رضای الهی است. آیا دو فرد مذکور به یک اندازه از رضایت الهی بهره مند می شوند؟ این رضایت الهی چگونه نمود دارد در بهشت؟
( البته این سوالات در صورتی مطرح است که قایل به معاد جسمانی آنهم از نوع عنصری اش باشیم ولی اگر قایل به معاد روحانی باشیم و بگوییم روح ما در آخر با روح خداوند یکی می شود و به اصطلاح برخی عرفا به عدم می رسیم دیگر فرقی نمی کند و این سوالات مطرح نمی شود. )
2. سوالی را قبلا هم مطرح کردم که اگر شخصی نداند که مرتبه وجودی اش چقدر است ( که مسلما نمی داند ) تا کجا باید تلاش کند؟ مثلا کسی که ده بار دیپلم را رد شده توصیه شما این است که بار یازدهم امتحان نکند چرا که مرتبه وجودی اش پایین است. از کجا معلوم که بعد از بار مثلا چهلم بتواند قبول شود. آیا این فرضیه یا نظریه انگیزه و پشتکار را از انسان نمی گیرد؟ خود می دانید که دانشمندان و مخترعان بسیاری بوده اند که در ابتدای زندگی خود سطح علمی بسیار پایینی داشتند. انسان مشابهی را تصور کنید که در زمان مثلا اینیشتاین سطح علمی اش در دبیرستان هم سطح او یعنی پایین بود. حال چطور شد که یکی تلاش و پشتکار کرد و دانشمند شد و دیگری گمان کرد که سطحش پایین است و هیچی نشد. آیا آن فرد دوم هم نمی توانست با تلاش و پشتکار به درجه اینیشتاین برسد. در این خصوص آقای مومن پاسخ کوتاهی دادند :
مؤمن;323956 نوشت:
کمی که در این مسیر پیش برود متوجه می شود. صحبت از این بود که دیپلم را هم به زور گرفته.

سوال اینجاست که چه عاملی باعث شده دیپلم را هم به زور بگیرد. آیا عدم انگیزه و پشتکار نبوده؟ آیا اگر پشتکار می داشت و توهم پایین بودن مرتبه وجودی نداشت نمی توانست دیپلم را راحت بگیرد؟ آیا این عدم انگیزه و پشتکار معلول همین فرضیه نمی تواند باشد؟

[="black"]سلام خدمت شما دوست گرامی
در مورد بخش اول بنده اینطور فهمیدم که
سعادت و کمال دو مقوله ی متفاوتند.یعنی کسی که استعدادهاش رو به فعلیت میرسونه به سعادت و البته کمال مطلوبش میرسه.و قطعا رضایت خداوند رو هم داره.اما اینکه این مسئله بخواد بیعدالتی باشه رو هم عرض کردم.که :

نقل قول:
البته من اینو که خوندم به نظرم اومد که این نوعی بی عدالتیه و من هم باید حق اشته باشم به مقام کمالی انبیا برسم ولی دیدم براش دلیلی ندارم.یعنی دلیلی ندارم که این بی عدالتی باشه چون عدالت این طور تعریف میشه در مورد خدا که به هر کس امکانات لازم رو بده برای رسیدن به کمال مطلوبش. و ذات ما تعیین میکنه که درجه کمالیمون کجاست یعنی سنگ به خاطر ذاتش اون درجه ی کمالی ور دارد و اگر بخواد به کمال دیگه برسه دیگه سنگ نیست!ذاتش عوض شده!!
دقیقا همون بخشی که اسپم زدید.ولی متوجه نشدم چه بخشیش مشکل داشت؟
البته یک مسئله ی دیگه هم هست.و اون اینکه گفته میشه خداوند به بهشتیان اجازه ی اگاهی از کمالات و درجات و نعمات بالاتر رو نمیده تا براشون نوعی حس حسرت و ناراحتی ایجاد نشه....

اما بخش دوم
دوست گرامی بنده فکر میکنم استعدادهایی که در مورد کمال دنیوی وجود دارد با استعدادهای لازم برای کمال اخروی متفاوته ما چند رشته ی خاص نداریم یا چند راه خاص!هر کس باید به اونچه فهمیده چه از طریق حجت درونی و چه بیرونی (حالا هر قدر که از هر کدام بهره برده) عمل کنه.همین.اینطوری هم به سعادت میرسه و هم به کمالی که براش تعیین شده.فقط هر کدام از ما باید کاری رو که فهمیدیم درسته انجام بدیم و از روی لجاجت یا تنبلی یا .... ترکش نکنیم....[/]

hoorshid;326611 نوشت:
سلام خدمت شما دوست گرامی در مورد بخش اول بنده اینطور فهمیدم که سعادت و کمال دو مقوله ی متفاوتند.یعنی کسی که استعدادهاش رو به فعلیت میرسونه به سعادت و البته کمال مطلوبش میرسه.و قطعا رضایت خداوند رو هم داره.اما اینکه این مسئله بخواد بیعدالتی باشه رو هم عرض کردم.که : نقل البته من اینو که خوندم به نظرم اومد که این نوعی بی عدالتیه و من هم باید حق اشته باشم به مقام کمالی انبیا برسم ولی دیدم براش دلیلی ندارم.یعنی دلیلی ندارم که این بی عدالتی باشه چون عدالت این طور تعریف میشه در مورد خدا که به هر کس امکانات لازم رو بده برای رسیدن به کمال مطلوبش. و ذات ما تعیین میکنه که درجه کمالیمون کجاست یعنی سنگ به خاطر ذاتش اون درجه ی کمالی ور دارد و اگر بخواد به کمال دیگه برسه دیگه سنگ نیست!ذاتش عوض شده!! دقیقا همون بخشی که اسپم زدید.ولی متوجه نشدم چه بخشیش مشکل داشت؟ البته یک مسئله ی دیگه هم هست.و اون اینکه گفته میشه خداوند به بهشتیان اجازه ی اگاهی از کمالات و درجات و نعمات بالاتر رو نمیده تا براشون نوعی حس حسرت و ناراحتی ایجاد نشه.... اما بخش دوم دوست گرامی بنده فکر میکنم استعدادهایی که در مورد کمال دنیوی وجود دارد با استعدادهای لازم برای کمال اخروی متفاوته ما چند رشته ی خاص نداریم یا چند راه خاص!هر کس باید به اونچه فهمیده چه از طریق حجت درونی و چه بیرونی (حالا هر قدر که از هر کدام بهره برده) عمل کنه.همین.اینطوری هم به سعادت میرسه و هم به کمالی که براش تعیین شده.فقط هر کدام از ما باید کاری رو که فهمیدیم درسته انجام بدیم و از روی لجاجت یا تنبلی یا .... ترکش نکنیم....

با تشکر از شما.
بدلیل اینکه به عدالت خدا بیشتر مربوط بود آن را در تاپیک زیر آوردم.
http://www.askdin.com/thread22561-9.html
و من الله توفیق

BaghiatoSalam;326498 نوشت:
راستش مطالبتون رو خواندم اما وقت پاسخ رو اصلا متاسفانه دیگه مثل قبل ندارم لذا فقط به یکی دو مورد اخر پاسخ گفتم. ببخشید.

خواهش می کنم. ممنون از شما. اتفاقاً هرچه کوتاه تر بحث کنیم خوندنش هم راحت تر و لذتبخش تره!

این طور که من از صحبت شما متوجه شدم اعتقاد شما بر این هست که پیامبر علمی داشتند که به کنه زشتی و خسران گناه (مثلاً دروغ) پی می بردند. در این صورت باز هم به نظرم خیلی هنری نکرده اند. چون بنده که گناه می کنم به عمق این زشتی واقف نیستم. اگر بودم من هم به قول شما مثل گذاشتن ذغال در دهانم اصلاً به گناه نزدیک نمی شدم.
به هر حال ...

BaghiatoSalam;326498 نوشت:
کلا نظرتون در مورد عصمت الان چی هست شما ؟ عصمت چیه ؟ نظری دارید ؟

بله. تا اینجا همون طور که قبلاً هم عرض شد به عصمت انبیا در دریافت و تشخیص و ابلاغ پیام وحی معتقدم. منشأ اون رو هم نه فقط علم بلکه نیروی ماورایی و آسمانی کمکی هم می دونم (نامش می تونه سلطان یا هر چیز دیگری باشه). این عصمت هم موهبتی از جانب خداست. اینکه انبیا خودشون چقدر هنر داشتند تا به این مقام (عصمت و رسالت) برسند هنوز برای بنده محل تردیده.

تشکر از توجه شما.:Gol:

hoorshid;326611 نوشت:
البته یک مسئله ی دیگه هم هست.و اون اینکه گفته میشه خداوند به بهشتیان اجازه ی اگاهی از کمالات و درجات و نعمات بالاتر رو نمیده تا براشون نوعی حس حسرت و ناراحتی ایجاد نشه....

اینم به نظرم در تکمیل اون سلسله مراتب وجودی و هماهنگیش با عدالت و رحمت خدا نکته مهمی هست که البته در صحبت های جناب گمنام هم تلویحاً بهش اشاره شده بود (این که بقیه آدما اصلاً بخش زیادی از مقام و معارف امیرالمؤمنین رو درک نمی کنن که بخوان آرزو کنن یا دنبالش برن).

ممنون.:Gol:

مؤمن;326712 نوشت:

این طور که من از صحبت شما متوجه شدم اعتقاد شما بر این هست که پیامبر علمی داشتند که به کنه زشتی و خسران گناه (مثلاً دروغ) پی می بردند. در این صورت باز هم به نظرم خیلی هنری نکرده اند. چون بنده که گناه می کنم به عمق این زشتی واقف نیستم. اگر بودم من هم به قول شما مثل گذاشتن ذغال در دهانم اصلاً به گناه نزدیک نمی شدم.
به هر حال ...

سلام به برادر عزیز مومن :Gol:

برادر عقیده ی من این است که آنها دقیقا بشری مثل ما هستند.
خوب هستند و خدا می داند ایشان خوب هستند.
از نظر من ایشان هرگز گناه ها را هر لحظه به شکل ملکوتی نمیبینند. بلکه اگر هم باشد در مواقعی خاص است که از نظر من ممکنه توی این مورد بندگان خالص و غیر پیامبران هم برسند و ببینند. و خداوند به هرکس بخواهد بدهد و طبق قران تقوا پیش خدا ملاک است.

اما پیامبران یک علمی دارند و این علم ربطی به این ندارد که ایشان گناه نکنند و یا یک کمک اساسی باشه که گناه نکنند. خیر این نیست.
و اگر هم باشد بقیه هم میتونند به این علم برسند.

و اگر بر فرض محال همچین چیزی باشد , دیگه واقعا پیامبران هیچ ارزشی ندارند , چون اصلا مشخص نمیشه خودشون گناه نمیکنند یا به واسطه ی اون علمی که خدا بهشون داده گناه نمیکنند. و اینها دیگه هیچی و واقعا هیچی ارزش ندارند حتی راجعبه کاراشون و فداکاریهاشون و رشادتشان صحبت کنیم.

بلکه ایشان آنقدر غرق خدا هستند که قران که می خوانند و نعمت های بهشت را که می خوانند , واقعا می بینند و در آن باغ ها راه می روند. انسان های دیگر هم اینطوری میتونند بشن.
اینکه امام صادق ع می فرماید گناه برای ما مثل این لجن هست. این یعنی ما از گناه متنفر هستیم. تنفر داریم.

و الا دنیا خودش یک پیرزن زشت است. و امام علی ع فرمود دنیای شما برای من مثل عرق خوک در دست بیمار جزامی است.
و با این حال اصلا توی همچین دنیایی علی نمیتونه زندگی کنه و نفس بکشه.
پس منظور چیزه دیگه ای است و امام علی ع داره ارزش این دنیا رو با این مثال پیش خودش برای مردم می فرماید.

یوسی که هیولا ببینه و بوی عطر زلیخا رو لجن استشما کنه و فرار کنه, و اونم خدا این حس رو بهش داده , دیگه چه هنری کرده ؟

پس قطعا این نیست.

و آنها در این زمینه مثل ما هستند. اونها هم قران می خونند و میدونند غیبت یعنی خوردن گوشت مرده و ما هم میدانیم و غیره... .
حال چه بسا گاها ببینند این موارد رو.
حتی اگر همیشه هم باشد , خودشان به این مقام رسیده اند. و یا قطعا لیاقت همچین علمی را داشته و برادریشان را ثابت کردند و باز هم با این حال اختیار دارند و هر لحظه میتونند خودشون غیبت کنند.

و من فقط میتونم این رو بگم. قطعا و قطعا معصومین لیاقت داشتند و برادریشان را به خدا ثابت کردند و حتی اگر عصمتی به اون معنا داشته باشند باز هم خودشان رسیده اند و در غیز این صورت , هم عدالت خدا بر باد می رود و هم ارزش پیامبران صفر می شود و هم قرآن نابود می شود.

درواقع شاید خود ابلیس مثال خوبی باشد که طاووس ملائکه بود و علم داشت.
حضرت آدم ع اسما کلها بهش داده شد و علم داشت اما فریب خورد.
بلعم باعورا و غیره... .

و اون علمی که پیامبران دارند نه مفتی هست و نه علمی هست که مجبورشون کنه که خوب باشند و فریب نخورند.

مؤمن;326712 نوشت:

بله. تا اینجا همون طور که قبلاً هم عرض شد به عصمت انبیا در دریافت و تشخیص و ابلاغ پیام وحی معتقدم. منشأ اون رو هم نه فقط علم بلکه نیروی ماورایی و آسمانی کمکی هم می دونم (نامش می تونه سلطان یا هر چیز دیگری باشه). این عصمت هم موهبتی از جانب خداست. اینکه انبیا خودشون چقدر هنر داشتند تا به این مقام (عصمت و رسالت) برسند هنوز برای بنده محل تردیده.

درسته.
خداوند آنها را از شیاطین و کسانی که می خوان بهش ضربه بزنند حفظ می کند و درواقع بنده های صالح خدا کلا همینطوری هستند برای خدا.
شاید ملائکه ای از پشت جلو عقب بالا و غیره باشند.
اما ایشان خودشان مرد بوده و ماندند.مطیع خدا بودند و همیشه در هر لحظه زندگی به ریسمان خدا چنگ می زدند.

و ایشان خیلی عادی خودشان گناه نمی کنند. و اگرم امام می شوند خداوند میداند که ایشان منحرف نمی شوند و گناه نمی کنند و خدا می داند و ایشان هم ثابت می کنند در زندگی که این چنان هستند.
حال خدا علم آسمان و زمین را به من بدهد باز من می توانم سو استفاده کنم و گمراه بشم و میتونم نشم.
هر کس خوب باشد خدا به او میدهد.
حال می بینیم که ممکن است از یک محل گناه بزرگ فرار کنید و علم تعبیر خواب به شما داده شود.
حال پیامبران که از این موارد بسیار زیاد دارند علوم بیشتر و البته علم خاص امامات.

نظرتون چی هست شما ؟
ببخشید طولانی شد.
با تشکر :Gol:

مؤمن;326714 نوشت:
نقل نوشته اصلی توسط : hoorshid البته یک مسئله ی دیگه هم هست.و اون اینکه گفته میشه خداوند به بهشتیان اجازه ی اگاهی از کمالات و درجات و نعمات بالاتر رو نمیده تا براشون نوعی حس حسرت و ناراحتی ایجاد نشه.... اینم به نظرم در تکمیل اون سلسله مراتب وجودی و هماهنگیش با عدالت و رحمت خدا نکته مهمی هست که البته در صحبت های جناب گمنام هم تلویحاً بهش اشاره شده بود (این که بقیه آدما اصلاً بخش زیادی از مقام و معارف امیرالمؤمنین رو درک نمی کنن که بخوان آرزو کنن یا دنبالش برن). ممنون.

به اعتقاد بنده هم تمام تصویر سازی های قرآن کاملا متناسب با فهم و درک و سلیقه اعراب آن زمان بیان شده است. هیچ دلیل وجود ندارد که برای همه مردم دنیا حورالعین ( زنانی با چشم سیاه ) وجود داشته باشد. شاید یکی از چشم آبی خوشش بیاید. شاید یکی اصلا از زن جماعت خوشش نیاید. شاید .... .
البته بحث معاد جسمانی هم از همین آیات و روایات بدست می آید که می توان با تاویلی آن را به معاد روحانی تعبیر کرد. یعنی همان طور که نوع لذات بیان شده در قرآن متناسب با فهم اعراب دوران جاهلیت بیان شده می تواند اصل مادی بودن همین لذات هم منطبق بر سلیقه مردم آن زمان و مکان ( و چه بسا هر زمان و هر مکان ) دانست و دلیل ندارد که متعصبانه به معاد جسمانی قایل باشیم.
نهایتا می توان این نتیجه را گرفت که اگر فرض را هم بر معاد جسمانی بگیریم می توانیم اینگونه استدلال کنیم که هر کس به همان لذاتی که در دنیا به آن علاقه داشته می رسد که البته فرمایش شما و همچنین سرکار hoorshid هم بر این نظر منطبق است.

BaghiatoSalam;326904 نوشت:
نظرتون چی هست شما ؟
چون سؤال فرمودید عرض می کنم. وگرنه حرف جدیدی نداشتم.
BaghiatoSalam;326904 نوشت:
بقیه هم میتونند به این علم برسند.
بنده زیاد به این مطلب اعتقادی ندارم.
BaghiatoSalam;326904 نوشت:
یوسی که هیولا ببینه و بوی عطر زلیخا رو لجن استشما کنه و فرار کنه, و اونم خدا این حس رو بهش داده , دیگه چه هنری کرده ؟
اینکه ایشان چه صحنه ای دیده بودند بنده نمی دانم. فقط می دانم طبق آیه بیست و چهارم سوره یوسف [1] اگر ایشان برهان پروردگارشان را نمی دیدند یا به تعبیر آیه پنجاه و سوم [2] اگر رحمتی از جانب خدا به ایشان نمی رسید تا عصمتشان حفظ شود احتمالاً تصمیم متفاوتی می گرفتند.
BaghiatoSalam;326904 نوشت:
پس قطعا این نیست.
نظر شما قطعاً محترم است.:ok:
BaghiatoSalam;326904 نوشت:
درواقع شاید خود ابلیس مثال خوبی باشد که طاووس ملائکه بود و علم داشت.
علم آدم را نداشت. ضمناً ابلیس طاووس اجنه بود!
BaghiatoSalam;326904 نوشت:
حضرت آدم ع اسما کلها بهش داده شد و علم داشت اما فریب خورد.
چون بخشی از علم شیطان و علم جهان را نداشت. طبق روایات تا آن زمان نمی دانست کسی در عالم قسم دروغ نمی خورد. وگرنه شاید فریب نمی خورد.
شریعت عقلانی;327021 نوشت:
ایشان خیلی عادی خودشان گناه نمی کنند.
از نظرم بنده و بسیاری از مردم خیلی هم عادی نیست!
BaghiatoSalam;326904 نوشت:
حال می بینیم که ممکن است از یک محل گناه بزرگ فرار کنید و علم تعبیر خواب به شما داده شود.
بله ممکن است. البته ما بارها این کار را کردیم ولی هنوز تعبیر خواب بلد نیستیم! :ghash:

پی نوشت ها:
[1] «وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ
».
[2] اگر قول حضرت یوسف باشه که ظاهراً هست: «وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ».

شریعت عقلانی;327021 نوشت:
نهایتا می توان این نتیجه را گرفت که اگر فرض را هم بر معاد جسمانی بگیریم می توانیم اینگونه استدلال کنیم که هر کس به همان لذاتی که در دنیا به آن علاقه داشته می رسد که البته فرمایش شما و همچنین سرکار hoorshid هم بر این نظر منطبق است.

بله موافقم. به نظرم در این صورت تفاوت مراتب وجودی انسان ها نیز خدشه ای به عدالت خدا وارد نکند (حداقل از این بعد بحث).

مؤمن;327173 نوشت:

اینکه ایشان چه صحنه ای دیده بودند بنده نمی دانم. فقط می دانم طبق آیه بیست و چهارم سوره یوسف [1] اگر ایشان برهان پروردگارشان را نمی دیدند یا به تعبیر آیه پنجاه و سوم [2] اگر رحمتی از جانب خدا به ایشان نمی رسید تا عصمتشان حفظ شود احتمالاً تصمیم متفاوتی می گرفتند.

اولا این که در آیه بیان شده "رحمتی از جانب خدا به ایشان رسیده" اما لزومی نداره که این رحمت همان لحظه به یوسف رسیده باشه,شاید منظور لطف رسالت است که خدا در گذشته به ایشان عطا کرده.ضمنا باید توجه کنیم که لطف خدا برای کسانی که ایمان آوردند همواره هست و سرپرستی آنها را برای خارج کردن از تاریکی به سوی نور بر عهده دارد.
حتی قصد حضرت یوسف هم در بعضی تفاسیر قصد به دور کردن زلیخاست.

با سلام و احترام.

سلام";328039 نوشت:
لزومی نداره که این رحمت همان لحظه به یوسف رسیده باشه,شاید منظور لطف رسالت است که خدا در گذشته به ایشان عطا کرده.

هر زمانی که به یوسف (ع) رسیده باشد خللی در بحث بنده وارد نمی کند.

سلام";328039 نوشت:
ضمنا باید توجه کنیم که لطف خدا برای کسانی که ایمان آوردند همواره هست و سرپرستی آنها را برای خارج کردن از تاریکی به سوی نور بر عهده دارد.

این استدلال شما نقلی است و کمکی به بحث ما نمی کند. اگر آن را به صورت عقلی اثبات کنید هم باز کمکی نمی کند. چون به ایمان از روی اختیار اشاره دارد که برای بنده مورد تردید است و در جای دیگری دنبال می شود:
http://www.askdin.com/thread25248-12.html

موفق باشید.:Gol:

چرا بدون تحقیق یه حرفی رو قبول می کنی ؟ پیامبر و حضرت فاطمه و 12 امام معصوم بودند . در مورد شبهه ای که وارد کردید کافی بود یه سرچ چند دقیقه ای می کردید . به این آردس مراجعه کنید http://rasekhoon.net/article/show/791456/%DA%AF%D9%86%D8%A7%D9%87%20%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1%20%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%20%D8%AF%D8%B1%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86
این فقط یکی از چند سایتی است که به این ابهام پاسخ داده .

پرسش
با سلام معصوم بودن به چه معناست؟ آيا به اين معنی است كه از هر گونه خطا و اشتباه مصون هستند؟ اگر اين طور است پس چرا حضرت يونس اشتباه كرد و توسط نهنگ بلعيده شد و يا حضرت يوسف به غير خدا در زندان متوسل شد؟

پاسخ

عصمت در لغت به معنای حفظ، منع، و نگهداری است، و در اصطلاح به معنای قوه، یا ملکه یا لطف و موهبتی از جانب خداوند است که انسان را از حفظ و مصون نگه می دارد،(1) اما اینکه از چه پاک و مصون باشند بستگی به مرتبه آن دارد، آنچه ما در خصوص انبیاء و ائمه(علیهم السلام) اعتقاد داریم این است که ایشان در چند مسئله از خطا و اشتباه مصون هستند: (2)

1- در دریافت و ابلاغ پیام الهی: چرا که اگر احتمال خطا بدهیم تمام وحی ایشان بلا استفاده خواهد شد، مثلا اگر احتمال بدهید پیامبر(صلی الله علیه و اله) یک آیه از قرآن را، فقط یک آیه را اشتباه بیان کرده است تمام قرآن بلا استفاده خواهد شد، چون دست روی هر آیه ای که بگذارید احتمال می دهید همان آیه باشد!
2- از گناه و معصیت، خصوصا شرک و کفر که بزرگترین آنهاست.
3- عصمت در عمل به شریعت و امور عادی

عمده تکیه گاه اثبات عصمت معصومین، بازگشت آن به حکمت الهی است، چرا که عدم عصمت ایشان، انسان را نسبت به انبیاء و ائمه(علیهم السلام) بی اعتماد کرده یا در پیروی سست می کند، در حالی که خداوند آنها را به جهت پیروی مردم از ایشان فرستاده پس اگر معصومشان نیافریده باشد هدف خویش از ارسال آنها را نقض کرده و این حکیمانه نیست.

بنابراین آنچه با عصمت ایشان تعارض دارد و دلیل حکمت آن را نفی می کند صدور رفتارهایی است که اعتماد دیگران را سلب می کند اما اشتباهات ظریفی که یا به چشم دیگران اصلا اشتباه دانسته نمیشود، و اعتمادشان را سلب نمی کند هیچ تعارضی با عصمت و دلیل حکمت نخواهد داشت.
با مراجعه به آنچه که از خطاهای انبیاء در قرآن آمده متوجه خواهیم شد که این اشتباهات هرگز به معنای گناه و معصیت و مانند آن نبوده است، بلکه از سنخ ترک اولی است، یعنی کار خوب تر را رها کرده اند، نه اینکه کار بدی انجام داده باشند، اما چون خداوند از ایشان توقع ویژه دارد آنها را به سختی بازخواست کرده است!

مثلا در ماجرای حضرت یونس(علیه السلام)، رفتن ایشان از بین قومی که بر بت پرستی پافشاری کرده و سخنان یونس(علیه السلام) را می پذیرفتند، گناه نبود، هنگامی که قرار بود عذاب نازل شود از بین قوم خویش رفت، و زمانی که خبردار شد كه آن عذابى كه خبر داده بود از ايشان برداشته شده، گويا متوجه نشده كه قوم او ايمان آورده و توبه كرده‏اند، لذا ديگر به سوى ايشان برنگشت در حالى كه از آنان خشمگين و ناراحت بود. در نتيجه ظاهر حالش حال كسى بود كه از خدا فرار مى‏كند از اينكه چرا خدا او را نزد اين مردم خوار كرد دور مى‏شود، در هر صورت هیچ کناهی از او سر نزده، بلکه فقط بهتر بود تا آخرین لحظات از فضل خدا برای هدایت آنها نا امید نمیشد، که این ترک اولی به حساب می آید به همین خاطر خدا او را متوجه کرد.(3)

و همچنین در داستان حضرت یوسف(علیه السلام) اولا معلوم نیست که قرآن کریم حضرت یوسف را به خاطر کمک گرفتن از آن شخص زندانی توبیخ کرده باشد، چرا که این کار قبحی ندارد و آیه شریفه « فَأَنْساهُ الشَّيْطانُ ذِكْرَ رَبِّه‏»(4) هم به آن رفیق زندانی بر می گردد که شیطان ماجرای یوسف را از یاد او برد، بنابراین اصلا خطا و توبیخی در این مورد وجود ندارد(5)

حتی در صورتی که توبیخ خداوند را متوجه یوسف(علیه السلام) بدنیم باز هم از نظر هیچ کدام از عامه مردم تمسک به شخص یا عوامل طبیعی قبیح هم نیست، چه برسد به اینکه گناه تلقی شود!! اما با نگاهی برتر که مخصوص مقربین است همه موثریت این عوامل طبیعی به خدا منتهی می شود، به همین خاطر خداوند از حضرت یوسف(علیه السلام) توقع داشت که به غیر او تمسک نجوید و حاجتش را مستقیم از خداوند بخواهد، برای همین خدا با طولانی کردن زندانش وی را متوجه این نکته تربیتی کرد.
_________________________________
1. ر.ک: سبحانی جعفر، الالهیات، المركز العالمي للدراسات الإسلامية، چاپ سوم، 1412ق، قم، ج3، ص157.
2. همان، صص157-191.
3. مقدادسیوری، فاضل، اللوامع الالهیه، دفتر تبليغات اسلامى‏، چاپ دوم، 1422ق، قم، ص267؛ طباطبایی، محمد حسین، ترجمه المیزان، دفتر انتشارات اسلامى‏، چاپ پنجم، 1374ش، قم، ج17، ص253.
4. یوسف:42/12.
5. ترجمه المیزان، ج11، ص246و247

موضوع قفل شده است