جمع بندی فرق بین نماز صحیح و نماز قبول شده چیست ؟ همچنین توضیحاتی درباره نماز فارسی ؟

تب‌های اولیه

57 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فرق بین نماز صحیح و نماز قبول شده چیست ؟ همچنین توضیحاتی درباره نماز فارسی ؟

سوالی در تاپیکی دیگر
پرسیدم که استاد گرامی جواب ندادند و ان را حواله به ایجاد تاپیک جدید فرمودند و ان سوال این است

نوشته اصلی توسط بی نظیر

سلام و عرض ادب

استاد گرامی سوالی دارم

اگر من نمازی بخوانم طبق انچه که به قول شما خداوند از من خواسته و عربی هم باشد اما
از معنای عربی ان چیز زیادی متوجه نشوم و حال معنوی هم پیدا نکنم

و همچنین نمازی بخوانم که فارسی باشد و معنای ان را فهمیده و ان نماز در عمق جان من اثر گذاشته و حالت معنوی به من بدهد

کدام یک از دید شما مورد قبول خداوند است ؟

متشکرم


همچنین سوالی دیگر که در همان تاپیک جواب ندادند و گفتند نامربوط به تاپیک است

فرق بین نماز صحیح و نماز قبول شده چیست ؟

با تشکر

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد اویس

[=Georgia]با عرض سلام خدمت سرکار محترم خانم بی نظیر و با تشکر از شما بابت سوال خوبی که مطرح کردید. سوالی که مورد ابتلای بسیاری از جوانان و دانشجویان است.
در خصوص سوال اولتان باید گویم مسلما نمازی که مطابق دستور و فرامین الهی با زبان عربی خوانده شود ولو با عدم درک معانی آن همراه باشد به مراتب بهتر از نمازی است که به قول شما فارسی خوانده شود زیرا آنچا شما به زبان می آورید و لو اینکه با توجه کامل و اثر گذاری بسیار در عمق وجودتان به همراه باشد در پیشگاه خداوند نماز نخواهد بود زیرا نماز مشخصات و ویژگیهای خاصی دارد که در شریعت به روشنی بیان شده است.
لازم است برای درک بیشتر مطلبی که خدمتتان تقدیم نمودم به این روایت امام صادق علیه السلام که به نقل از جد بزرگوارشان حضرت علی علیه السلام بیان فرمودند توجه نمایید که حضرت فرمود:
فَقَالَ إِبْلِیسُ یَا رَبِّ أَعْفِنِی مِنَ السُّجُودِ لِآدَمَ وَ أَنَا أَعْبُدُکَ عِبَادَةً لَمْ یَعْبُدْکَهَا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَا حَاجَةَ لِی إِلَى عِبَادَتِکَ إِنَّمَا أُرِیدُ أَنْ أُعْبَدَ مِنْ حَیْثُ أُرِیدُ لَا مِنْ حَیْثُ تُرِیدُ.( 1)
یعنی ابلیس گفت: پروردگار من، مرا از سجده بر آدم معاف گردان (در عوض) من تو را عبادتی خواهم کرد که هیچ فرشته مقرّب و پیامبر فرستاده شده ای، تو را آن گونه عبادت نکرده باشد. خدا فرمود: من نیازی به عبادت تو ندارم. من می خواهم فقط از طریقی که خود می خواهم، عبادت شوم، نه آن گونه که تو می خواهی.
از این حدیث به روشنی پیدا است که خداوند هر نوع عبادتی را از بندگان خود نمی پذیرد بلکه اساسا عبادتی در پیشگاه الهی عبادت به شمار می آید که مطابق شریعتی باشد که خود توسط رسولش به مردمان ابلاغ نموده است.
لازم است به این نکته نیز توجه کنید که امام صادق علیه السلام در مورد فتن آخرالزمان و حفظ اشخاص در زمانی که علم و هدایتگری ندارد دعایی را دستور داده و فرمودند این دعا را بخوان يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ
اما در روایت آمده که راوی وقتی خواست این دعا را تکرار کند در آخر کلمه «یا مقلب القلوب والابصار» را اضافه کرد. حضرت فرمودند: خدا مقلب الابصار هم هست اما آنچه که من فرمودم تکرار کن و کم و زیاد نکن!(2)

پینوشتها:

1- تفسير القمي، ج‏1، ص: 43
2-كمال الدين و تمام النعمة، ج‏2، ص: 352

[="Georgia"][="Blue"]

بی نظیر;466551 نوشت:
فرق بین نماز صحیح و نماز قبول شده چیست ؟

اما در خصوص سوال دومتان باید بگویم به طور کلی شرایط نماز به دو قسم شرایط صحت و شرایط قبول تقسیم می شوند شرایط صحت نماز شرایطی هستند که با رعایت آنها تکلیف نماز خواندن از انسان ساقط می شود و انسان با این نوع نماز خواندن بخاطر ترک نماز عقاب نمی گردد اما شرایط قبول یا همان شرایط اکمال نماز شرایطی هستند که رعایت آنها علاوه بر عقاب نشدن در آخرت نیل به مراتب عالی بهشتی و مدارج بلند انسانی را نیز به همراه می آورد.
مثلا وضو یا روبه قبله ایستادن یا با لباس دزدی نماز نخواندن و در مکان غصبی نبودن شرط صحت نماز است و اگر این شرایط رعایت نگردد نماز انسان صحیح نبوده و موجب رفع تکلیف نشده و عذاب آخرت را به همراه خواهد داشت. اما رسيدن به مقام قرب الهى از طريق گزاردن نماز، مستلزم رعايت نكات خاص دیگری است كه با صِرف عمل به تكليف، آن هم از روى عدم توجه به مفاهيم بلند آن، محقق نمى ‏گردد.
امام صادق عليه‏ السلام در روایتی، برخى از شرايط قبولى نماز را يادآور شده و می فرمایند:
يَا ابْنَ جُنْدَبٍ قَالَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ فِي بَعْضِ مَا أَوْحَى‏ إِنَّمَا أَقْبَلُ الصَّلَاةَ مِمَّنْ‏ يَتَوَاضَعُ‏ لِعَظَمَتِي‏ وَ يَكُفُّ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَوَاتِ مِنْ أَجْلِي وَ يَقْطَعُ نَهَارَهُ بِذِكْرِي وَ لَا يَتَعَظَّمُ عَلَى خَلْقِي وَ يُطْعِمُ الْجَائِعَ وَ يَكْسُو الْعَارِيَ وَ يَرْحَمُ الْمُصَابَ وَ يُؤْوِي الْغَرِيبَ‏ فَذَلِكَ يُشْرِقُ نُورُهُ مِثْلَ الشَّمْسِ أَجْعَلُ لَهُ فِي الظُّلْمَةِ نُوراً وَ فِي الْجَهَالَةِ حِلْماً أَكْلَؤُهُ‏ بِعِزَّتِي وَ أَسْتَحْفِظُهُ مَلَائِكَتِي يَدْعُونِي فَأُلَبِّيهِ وَ يَسْأَلُنِي فَأُعْطِيهِ فَمَثَلُ ذَلِكَ الْعَبْدِ عِنْدِي كَمَثَلِ جَنَّاتِ الْفِرْدَوْسِ لَا يُسْبَقُ أَثْمَارُهَا وَ لَا تَتَغَيَّرُ عَنْ حَالِهَا(1)
یعنی اي جندب خداوند فرمود نماز کسي را مي پذيرم که در پيشگاه عظمت من خشوع کرده و خويش را از شهوات بخاطر من باز دارد و روزش را با ياد من سر کند و بر مخلوقات من تکبر نورزد و گرسنگان را سير و برهنگان را بپوشاند و بر گرفتاران لطف نمايد و آوارگان را پناه دهد. براي چنين آدمي نوري در تاريکيها و بردباري در نادانيها قرار مي دهم و با عزت خود دربرش مي گيرم و فرشتگانم او را حفاظت مي کنند و اگر مرا خواند اجابتش مي کنم و اگر چيزي بخواهد مي دهم و چنين بنده اي نزد من بسان باغهاي بهشت است که حالشان هيچگاه دگرگون نمي شود.

پینوشتها:

1-تحف العقول، ص 306
[/]

سلام

از کلیه کاربران خواهش دارم از ورود به بحث جدا خود داری کنند زیرا فقط باعث گیج شدن
و سردرگمی بیشتر من می شود
فقط کارشناسان گرامی و دوستان در لیستم اگر مایل باشند می توانند
در بحث مشارکت داشته باشند

با تشکر از همکاری شما

اویس;469566 نوشت:
با عرض سلام خدمت سرکار محترم خانم بی نظیر و با تشکر از شما بابت سوال خوبی که مطرح کردید. سوالی که مورد ابتلای بسیاری از جوانان و دانشجویان است.

سلام و عرض ادب

این سوالیست که بسیار فکر و ذهن مرا مشغول کرده و دغدغه ذهنی من شده است امیدوارم اینجا جواب نهایی را بگیرم

اویس;469566 نوشت:
در خصوص سوال اولتان باید گویم مسلما نمازی که مطابق دستور و فرامین الهی با زبان عربی خوانده شود ولو با عدم درک معانی آن همراه باشد به مراتب بهتر از نمازی است که به قول شما فارسی خوانده شود زیرا آنچا شما به زبان می آورید و لو اینکه با توجه کامل و اثر گذاری بسیار در عمق وجودتان به همراه باشد در پیشگاه خداوند نماز نخواهد بود زیرا نماز مشخصات و ویژگیهای خاصی دارد که در شریعت به روشنی بیان شده است.

استاد گرامی

این سوال برای من مطرح می شود که منظور از خواندن نماز چیست ؟

ایا منظور از ان یاد خدا و پیوند قلبی با افریدگار است ؟

یا منظور از انجام ان صرفا اطاعت محض ؟

ایا خداوند منظورش از خواندن نماز ما اطاعت محض و بدون چون و چرای ما از او می باشد ؟ ایا خداوند مثل یک دیکتاتور به این اطاعت
نیاز دارد ؟

یا اینکه خداوند نماز را قرار داده تا من بنده با او ارتباط برقرار کرده و با این ارتباط بتوانم صفای جسم و جان دهم و در تکامل معنوی و اخلاقی
بکوشم ؟

ایا نمازی که به قول شما معانی عربی ان را درک نکنم و صرفا انجام وظیفه کرده باشم
می تواند مرا به معنویت برساند ؟ می تواند در عمق جان من اثر گذاشته و باعث تکامل روحی من شود ؟

با تشکر

سلام
دو لینک زیر مرتبط با بحث است. امیدوارم به مشتاقان نماز کمک کند

[=tahoma, sans-serif]راز عربی بودن نماز:

http://www.rajanews.com/detail.asp?id=177257
[=tahoma, sans-serif]
چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟ (مشهد - حرم مطهر)سخنرانی اقای پناهیان

http://algameh.blogfa.com/post-934.aspx

اویس;469566 نوشت:
در خصوص سوال اولتان باید گویم مسلما نمازی که مطابق دستور و فرامین الهی با زبان عربی خوانده شود ولو با عدم درک معانی آن همراه باشد به مراتب بهتر از نمازی است که به قول شما فارسی خوانده شود زیرا آنچا شما به زبان می آورید و لو اینکه با توجه کامل و اثر گذاری بسیار در عمق وجودتان به همراه باشد در پیشگاه خداوند نماز نخواهد بود زیرا نماز مشخصات و ویژگیهای خاصی دارد که در شریعت به روشنی بیان شده است.

با سلام خدمت کارشناس محترم و با کسب اجازه از سرکار بی نظیر.
به اعتقاد بنده از آنجایی که خدا کار عبث و بیهوده نمی کند و نیز از آنجاییکه خداوند نیازمند در تمام جهات نیست لذا از حکم نماز هدف و مقصودی داشته و آن هدف هم رساندن نفع و فایده ای به بنده خود بوده است. آن نفع و فایده هم رساندن بنده به کمال و معنویت یا آنچه که در شریعت اسلام به قرب الهی تعبیر می شود می باشد.
حال سوال اصلی اینجاست که آیا این قرب الهی و این نزدیکی به خداوند توسط بنده قابل درک خواهد بود یا خیر؟ اگر قابل درک نیست پس آن درکی که عرفا و علمای بزرگ اسلام در نمازشان احساس می کنند و بعضا آنها را در نماز به گریه وا می دارد ( مانند برخی نمازهای آیت ا... بهجت و ... ) چیست؟ به اعتقاد بنده از روی همین نمازها میتوان فهمید که آن قرب الهی باید توسط بنده قابل درک باشد. حال ممکن است بنده با اعمال و رفتارهای دیگری ( مثلا همان نماز فارسی که سرکار بی نظیر گفتند یا اصلا افعالی چون خیرات کردن و کمک به هم نوع و دست نیازمند گرفتن و ...) انجام دهد که موجبات اکتساب همان معنویت را به همراه داشته باشد. پس خداوند به هدفش رسیده. حال که مقصود الهی محقق شده چرا می گویید که قابل قبول نیست؟؟
اویس;469566 نوشت:
یعنی ابلیس گفت: پروردگار من، مرا از سجده بر آدم معاف گردان (در عوض) من تو را عبادتی خواهم کرد که هیچ فرشته مقرّب و پیامبر فرستاده شده ای، تو را آن گونه عبادت نکرده باشد. خدا فرمود: من نیازی به عبادت تو ندارم. من می خواهم فقط از طریقی که خود می خواهم، عبادت شوم، نه آن گونه که تو می خواهی.
از این حدیث به روشنی پیدا است که خداوند هر نوع عبادتی را از بندگان خود نمی پذیرد بلکه اساسا عبادتی در پیشگاه الهی عبادت به شمار می آید که مطابق شریعتی باشد که خود توسط رسولش به مردمان ابلاغ نموده است.

همان طور که عرض شد خداوند کار بیهوده نمی کند. لذا بیخود و بی جهت از ابلیس نمی خواهد که بر آدم سجده کند. دلیلش بسیار واضح و روشن است. خداوند از غرور و تکبر ابلیس آگاه بود و از این کار می خواست او را به سمت تواضع و خشوع و خضوع دعوت کند. لذا فرمان داد که بر آدم سجده کن. همین طور است دعوت خداوند از انسان به سجده به سمت کعبه ( با توجه به این که می دانیم خداوند در مکان خاصی مانند کعبه نیست و همین طور می دانیم که مقام مومن از خانه کعبه بالاتر است. ). برای مطالعه بیشترشما را به مطالعه خطبه شقشقیه مولای متقیان دعوت می نمایم.
با توجه به مطالب بالا یکی دیگر از اهدافی که خداوند از فرضیه نماز در نظر داشت همین تواضع و خضوع است که ظاهرا ربطی به عربی یا فارسی بودن نماز ندارد.
اویس;469572 نوشت:
خداوند فرمود نماز کسي را مي پذيرم که در پيشگاه عظمت من خشوع کرده و خويش را از شهوات بخاطر من باز دارد و روزش را با ياد من سر کند و بر مخلوقات من تکبر نورزد و گرسنگان را سير و برهنگان را بپوشاند و بر گرفتاران لطف نمايد و آوارگان را پناه دهد. براي چنين آدمي نوري در تاريکيها و بردباري در نادانيها قرار مي دهم و با عزت خود دربرش مي گيرم و فرشتگانم او را حفاظت مي کنند و اگر مرا خواند اجابتش مي کنم و اگر چيزي بخواهد مي دهم و چنين بنده اي نزد من بسان باغهاي بهشت است که حالشان هيچگاه دگرگون نمي شود.

باتشکر حدیث بسیار زیبایی بود. ما هم همین را می گوییم. اینها شرط قبولی نماز است. نه عربی خواندن و .... .
و من الله توفیق

اویس;469572 نوشت:
اما در خصوص سوال دومتان باید بگویم به طور کلی شرایط نماز به دو قسم شرایط صحت و شرایط قبول تقسیم می شوند

سلام و عرض ادب

استاد گرامی در همین تقسیم بندی بنده حقیر سوال دارم

چرا نمازی که صحیح است نباید مورد قبول واقع شود ؟

مگر خدا چیزی بالاتر از صحیح بودن می خواهد ؟

شاید اینجا اشتباه از بکار بردن نادرست کلمات می باشد

مثلا من امتحانی از دانش اموزی بگیرم و بگویم با اینکه درست جواب دادی
اما مورد قبول من نیست ؟ ایا به نظر شما چنین چیزی منطقی است ؟

اویس;469572 نوشت:
شرایط صحت نماز شرایطی هستند که با رعایت آنها تکلیف نماز خواندن از انسان ساقط می شود و انسان با این نوع نماز خواندن بخاطر ترک نماز عقاب نمی گردد

به نظر حضرت عالی خداوند نمازهای ما را در قیامت شماره می کند ؟ تا اگر ببیند کم و کاستی نیست مارا عقاب نکند ؟

یا بطور کلی سوالم این است
معنای قبولی نماز چیست ؟ ایا به اداب ظاهری ان است ؟ ایا خداوند نیازمند اطاعت بدون توجه ما می باشد ؟

این چه نیازی است در خداوند که با انجام تکلیف ما
خداوند ارضا می شود ؟

موفق باشید

[="Black"]

شریعت عقلانی;471943 نوشت:
باتشکر حدیث بسیار زیبایی بود. ما هم همین را می گوییم. اینها شرط قبولی نماز است. نه عربی خواندن و .... .
و من الله توفیق


این شرایط که جناب اویس بیان نموده اند شرط لازم است.
اما شرط کافی نیست.

شرط کافی شرطی است که باید وجود داشته باشد تا نماز صحیح باشد.مانند ارکان نماز ، مانند عربی خواندن نماز.و...
شرط لازم شرطی است که در تکمیل شرط کافی وجود دارد.برای این که نمازی مقبول باشد ابتدا باید شرط کافی وجود داشته باشد سپس شرایط دیگر.
شرط لازم :

اویس;469572 نوشت:
امام صادق عليه‏ السلام در روایتی، برخى از شرايط قبولى نماز را يادآور شده و می فرمایند:
يَا ابْنَ جُنْدَبٍ قَالَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ فِي بَعْضِ مَا أَوْحَى‏ إِنَّمَا أَقْبَلُ الصَّلَاةَ مِمَّنْ‏ يَتَوَاضَعُ‏ لِعَظَمَتِي‏ وَ يَكُفُّ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَوَاتِ مِنْ أَجْلِي وَ يَقْطَعُ نَهَارَهُ بِذِكْرِي وَ لَا يَتَعَظَّمُ عَلَى خَلْقِي وَ يُطْعِمُ الْجَائِعَ وَ يَكْسُو الْعَارِيَ وَ يَرْحَمُ الْمُصَابَ وَ يُؤْوِي الْغَرِيبَ‏ فَذَلِكَ يُشْرِقُ نُورُهُ مِثْلَ الشَّمْسِ أَجْعَلُ لَهُ فِي الظُّلْمَةِ نُوراً وَ فِي الْجَهَالَةِ حِلْماً أَكْلَؤُهُ‏ بِعِزَّتِي وَ أَسْتَحْفِظُهُ مَلَائِكَتِي يَدْعُونِي فَأُلَبِّيهِ وَ يَسْأَلُنِي فَأُعْطِيهِ فَمَثَلُ ذَلِكَ الْعَبْدِ عِنْدِي كَمَثَلِ جَنَّاتِ الْفِرْدَوْسِ لَا يُسْبَقُ أَثْمَارُهَا وَ لَا تَتَغَيَّرُ عَنْ حَالِهَا(1)
یعنی اي جندب خداوند فرمود نماز کسي را مي پذيرم که در پيشگاه عظمت من خشوع کرده و خويش را از شهوات بخاطر من باز دارد و روزش را با ياد من سر کند و بر مخلوقات من تکبر نورزد و گرسنگان را سير و برهنگان را بپوشاند و بر گرفتاران لطف نمايد و آوارگان را پناه دهد. براي چنين آدمي نوري در تاريکيها و بردباري در نادانيها قرار مي دهم و با عزت خود دربرش مي گيرم و فرشتگانم او را حفاظت مي کنند و اگر مرا خواند اجابتش مي کنم و اگر چيزي بخواهد مي دهم و چنين بنده اي نزد من بسان باغهاي بهشت است که حالشان هيچگاه دگرگون نمي شود.

شریعت عقلانی;471943 نوشت:
به اعتقاد بنده از آنجایی که خدا کار عبث و بیهوده نمی کند و نیز از آنجاییکه خداوند نیازمند در تمام جهات نیست لذا از حکم نماز هدف و مقصودی داشته و آن هدف هم رساندن نفع و فایده ای به بنده خود بوده است. آن نفع و فایده هم رساندن بنده به کمال و معنویت یا آنچه که در شریعت اسلام به قرب الهی تعبیر می شود می باشد.

بله.
عربی خواندن نماز هم بنا بر حکمت خداست و برای نفع رساندن به انسان است.

میشه بفرمایید نماز فارسی چه نفعی میرساند که نماز عربی نمیرساند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

و اینکه نماز عربی سفارش شده است می توانید به منابع زیر مراجعه کنید.

وسائل الشيعه، ج6، ص37؛

صحيح بخاري، ج1، ص192.

جامع احادیث الشیعه، ج 5، ص 11

جامع احادیث الشیعه، ج 5، ص 188-192

__________________________________________________


یک سوال : آیا کلمات فارسی میتوانند حق یک کلمه ی قرآن را ادا کنند؟
مثلا پیرامون کلمه
حمد کلی تفسیر وجود دارد.آیا می توانید با کلمه فارسی حق این کلمه را ادا کنید؟؟

قرآن رمز آلود است. مخصوصا سوره حمد که بیشترین تفسیر را به خود اختصاص داده است آیا شما میتوانید اصل سخن موجود در سوره حمد را در نماز بیان کنید!؟یا فقط به یک ترجمه ی کوتاه و معمولی که حق سوره را ادا نمیکند بسنده می کنید!؟

[/]

امام عشق;472042 نوشت:
میشه بفرمایید نماز فارسی چه نفعی میرساند که نماز عربی نمیرساند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

با سلام.
دوست عزیز بنده اصراری به عربی یا فارسی بودن نماز ندارم. اگر مطالب بنده را خوب مطالعه می فرمودید عرض شد آن نمازی قابل قبول است که در انسان معنویت ایجاد کند و آن معنویت یا قرب الهی باید توسط بنده قابل درک و احساس باشد تا بتواند در او ایجاد شوق کند. حال می خواهد به هر زبانی باشد فارسی یا عربی یا ژاپنی یا .... اصولا هر کاری که مصداق ایجاد معنویت در انسان باشد مصداق نماز و تسبیح خداست. مثلا کمک به نیازمندان به شرط ایجاد حس معنویت و قرب الهی در انسان.
امام عشق;472042 نوشت:
یک سوال : آیا کلمات فارسی میتوانند حق یک کلمه ی قرآن را ادا کنند؟
مثلا پیرامون کلمه حمد کلی تفسیر وجود دارد.آیا می توانید با کلمه فارسی حق این کلمه را ادا کنید؟؟

قرآن رمز آلود است. مخصوصا سوره حمد که بیشترین تفسیر را به خود اختصاص داده است آیا شما میتوانید اصل سخن موجود در سوره حمد را در نماز بیان کنید!؟یا فقط به یک ترجمه ی کوتاه و معمولی که حق سوره را ادا نمیکند بسنده می کنید!؟


دوست عزیز؛ اینکه یک سری کلمات عربی را طوطی وار به زبان بیاوریم بدون آنکه هیچ چیزی از آن بفهمیم چه فایده ای دارد؟ به اعتقاد بنده اصلا مهم نیست که معنای حقیقی کلمه حمد که در نماز بر زبان می آوریم چیست؟ بلکه ان مهم است که ما چه معنایی از کلمه حمد در ذهنمان تصور می کنیم. و همین تفاوت معنا در ذهن انسان است که تفاوت در نمازها را ایجاد می کند. اگر قرار بود همان معنای حقیقی کلمات نماز که بر زبان انسان می آید در نزد خدا قبول شود دیگر تفاوتی بین نمازهای عارفان و عالمان دین و مردم عادی نبود. در واقع تفاوت اصلی بین نماز ما و نماز عارفان و عالمان دین همان معنایی است که آنها در ذهنشان از کلمات نماز تصور می کنند و ما چیز دیگری تصور می کنیم. حال چه فرقی دارد بین این که ما کلمه حمد را بر زبان بیاوریم یا معادل فارسی آن را؟ وقتی هر دو یک معنا را در ذهن ایجاد می کنند و ما از هر دو کلمه یک معنا را تصور می کنیم دیگر چه فرق خواهد داشت؟
و من الله توفیق

سلام خدمت استاد اویس گرامی

سوال دیگری که از مطالب دوست گرامی جناب شریعت عقلانی برای حقیر ایجاد شد

این است

که ایا معنای کلمات نماز برای ما مهم است یا برای خدا ؟

منظورم این است ما باید انها را درک کنیم که چه می گوییم

یا خدا انها را درک کند ؟

با تشکر از پاسخ گویی

[="Black"]

شریعت عقلانی;472056 نوشت:
به اعتقاد بنده اصلا مهم نیست که معنای حقیقی کلمه حمد که در نماز بر زبان می آوریم چیست؟

شریعت عقلانی;472056 نوشت:
بلکه ان مهم است که ما چه معنایی از کلمه حمد در ذهنمان تصور می کنیم.

عجب . مهم نیست!؟ یعنی چه که مهم نیست؟
خدا گفته است در نماز باید سوره حمد را خواند. حال شما بیای و یک سوره دیگر را بخوانی اسمش دیگر نماز نیست.
خدا گفته است فلان کار را نکنید ، من بیایم بگویم مهم نیست خدا چه گفته است مهم تصور من از آن کار است.
مثلا عبور از چراغ قرمز خطا است ، من بگویم مهم نیست قانون چه میگوید ، مهم برداشت من از قانون است.

خدا گفته است خواندن نماز یک قانون است.
ماده اول : نماز خواندن واجب است.
تبصره اول: نماز باید عربی باشد.
تبصره دوم: قواعد نماز عبارت اند از ( قیام ، حمد ، سوره ، و...... سلام)
تبصر سوم : کلمات باید صحیح ادا شود.
تبصره چهارم: نماز باید با خضوع و خشوع باشد.اما اگر سه تبصره فوق وجود داشته باشد نماز صحیح است.و این تبصره برای نماز مقبول است.

حال اگر شما قوانین را رعایت نکنید مرتکب خلاف شده اید.کسی نمی تواند بگوید من میخواهم راحت باشم در انجام احکام.
فلسفه احکام این است که با سختی و تحمل مشقت به خدا نزدیک شویم.نه اینکه باب میلمان کاری کنیم تا راحت باشیم.


شریعت عقلانی;472056 نوشت:
و همین تفاوت معنا در ذهن انسان است که تفاوت در نمازها را ایجاد می کند. اگر قرار بود همان معنای حقیقی کلمات نماز که بر زبان انسان می آید در نزد خدا قبول شود دیگر تفاوتی بین نمازهای عارفان و عالمان دین و مردم عادی نبود.

فرق بین نماز بعضی از عرفا با نماز بعضی از مردم عادی این است که آن ها با خشوع و خصوع نماز میخوانند و مردم عادی بعضا اینگونه نیستند.اینگونه نماز یعنی مجسم کردن خود در برابر خدا.اگر شما هم درحال نماز خود را نزد خدا بپنداری نمازت با نماز عرفا هیچ فرقی نمیکند.
چه کسی گفته است هرکس نامش شد عارف نمازش از نماز مردم عادی بالاتر است.و ربطی به تفاوت معنا ندارد.

آن عارفی که فرمودید نمازش فرق میکند برای این است که از ابتدا احکام را همانگونه که بیان شد اجرا کرد.سختی ها را تحمل کرد. سپس به مقام عرفان رسید و............!و باب میلش احکام را انجام نداد که مثلا راحت باشد.

تنها کسی که باید بگوید نماز چه کسی مقبول است و نماز چه کسی صرفا رفع تکلیف است خداست ولاغیر.
[/]

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

بی نظیر;466551 نوشت:
اگر من نمازی بخوانم طبق انچه که به قول شما خداوند از من خواسته و عربی هم باشد اما
از معنای عربی ان چیز زیادی متوجه نشوم و حال معنوی هم پیدا نکنم

و همچنین نمازی بخوانم که فارسی باشد و معنای ان را فهمیده و ان نماز در عمق جان من اثر گذاشته و حالت معنوی به من بدهد

کدام یک از دید شما مورد قبول خداوند است ؟


با توجه به روایتی که کارشناس گرامی بیان کردند،مسئله به طور کامل روشن می شود.
نکته مهمی هم در اینجا وجود دارد.آن هم رابطه نماز صحیح و نماز قبول شده است.با توجه به روایت بیان شده،کسی نباید انتظار داشته باشد شرایط شرعی و فقی نماز را به جا نیاورد،ولی نمازش توسط خداوند قبول شود.در واقع چنین نیست که نماز صحیح نباشد،ولی قبول باشد.بلکه هر نماز قبول،صحیح هم هست.منتهی اینطور نیست که هر نماز صحیح،قبول باشد (با توجه به تفاوت که میان صحیح و قبول قائل شدیم).پس کسی که نمازش را فارسی بخواند،نه تنها نمازش صحیح نیست،که قبول هم نیست.چون گفته شد که هر نماز قبول،لزوماً صحیح هم هست.

اما در خصوص سوال کلی شما،شما دو حالت زیر را در نظر گرفتید:
1-عربی خواندن و متوجه نشدن و احساس معنوی پیدا نکردن.
2-فارسی خواندن و متوجه شدن و احساس معنوی پیدا کردن.

ابتدا این که مورد دوم ممکن نیست:
کسی نمی تواند فارسی بخواند و سپس ادعا کند متوجه جملات شده ام و احساس معنوی پیدا کرده ام.پیش از این نیز گفتیم زبان عربی ویژگی هایی دارد که زبان فارسی ندارد و این زبان به عنوان زبان وحی انتخاب شده است.لذا بارمعنایی که مقصود خداوند بوده،تنها با این زبان است که به طور کامل و دقیق ممکن است به بندگان برسد،نه با زبان فارسی.در تاپیک دیگری نیز مثال هایی در این باره زدیم.
پس اولاً کسی نمی تواند بگوید فارسی خواندم و متوجه شدم،چون متوجه شدن در وهله اول نیازمند استفاده از زبان عربی است.
ثانیاً به طریق دیگری فردی که این کار را کرده باشد،نمی تواند ادعا کند متوجه شده ام یا احساس معنوی پیدا کرده ام.چون نماز،مصداقی است از تسلیم شدن در برابر پروردگار.کسی می تواند واقعاً نماز را بفهمد که آنطور که خداوند فرمان داده آن را انجام دهد.وقتی کسی چنین تسلیم شدن مهمی را رعایت نکند،یعنی از درک یکی از مهمترین اهداف نماز باز مانده است.لذا نباید ادعای احساس معنوی یا متوجه شدن هدف نماز را کند.

پس تا اینجا حالت دومی که بیان کردید،حالتی است خودمتناقض.فرض می کنیم این حالت درست باشد (فرض محال).در مقام مقایسه این دو بر می آییم.
استدلال نقلی:
حضرت علی (ع) می فرمایند:
فَرَضَ اَللَّهُ اَلْإِیمَانَ تَطْهِیراً مِنَ اَلشِّرْکِ وَ اَلصَّلاَةَ تَنْزِیهاً عَنِ اَلْکِبْرِ
حکمت 252 نهج البلاغه

لذا پاک کردن انسان از کبر،از مهمترین اهداف نماز است.حال کسی که عربی بخواند،به فرمان پرودگارش توجه کرده است و همان را اطاعت کرده و به جا آورده است.لذا کبر نورزیده است.ولی کسی که نماز را فارسی بخواند،خلاف فرمان پروردگارش عمل کرده است و ادعا می کند که من با این وجود می توانم به تو برسم.این کبر است چون سرپیچی است.لذا به هدف اصلی نماز نرسیده است.پس هر چقدر هم به احساس معنوی رسیده باشد (هر چند گفتیم که نمی رسد) باز آن کسی که عربی خوانده در این مورد که بسیار مهم است و به فرموده حضرت علی (ع) هدف نماز است،عقب تر است.

استدلال عقلی:
علاوه بر این ضمن سرپیچی،فرد دارد ادعا می کند که من به طریقی غیر از طریقی که خداوند گفته به راه راست می رسم.حال از آن فرد می پرسیم راهی که خداوند گفته استوار تر است یا راهی که تو می گویی؟
اگر فرد بگوید راه خداوند استوارتر است،پس این کار فرد توجیه عقلانی ندارد.چون راه خداوند از راه خودش بهتر و استوار تر است و کسی که بین دو چیز،آنچه را که ناقص است را به جای آنچه که کامل است انتخاب کند،کار غیرعقلانی کرده است.
اگر فرد بگوید راه من استوارتر است،این حرف یک سخن ضدالهی است و با مبانی توحیدی و خداشناسی اسلام و تشیع سازگاری ندارد.

نتیجه آن که چه با ادله عقلی و چه با ادله نقلی در می یابیم کسی که نماز را فارسی بخواند،ضمن این که نمازش شرایط فقهی را ندارد،به یکی از مهمترین اهداف نماز نرسیده است.در واقع به هیچ کدام از اهداف نماز نرسیده است.چون اگر فارسی بخواند،این نشانه کبر است و کسی که کبر دارد،نمی تواند ادعا کند درست بندگی کرده است.بنده واقعی می فهمد که در برابر خداوند تقریباً چیزی نیست و لذا کبر نخواهد ورزید.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

بن موسی;472609 نوشت:
با توجه به روایتی که کارشناس گرامی بیان کردند،مسئله به طور کامل روشن می شود.
نکته مهمی هم در اینجا وجود دارد.آن هم رابطه نماز صحیح و نماز قبول شده است.با توجه به روایت بیان شده،کسی نباید انتظار داشته باشد شرایط شرعی و فقی نماز را به جا نیاورد،ولی نمازش توسط خداوند قبول شود.در واقع چنین نیست که نماز صحیح نباشد،ولی قبول باشد.بلکه هر نماز قبول،صحیح هم هست.منتهی اینطور نیست که هر نماز صحیح،قبول باشد (با توجه به تفاوت که میان صحیح و قبول قائل شدیم).پس کسی که نمازش را فارسی بخواند،نه تنها نمازش صحیح نیست،که قبول هم نیست.چون گفته شد که هر نماز قبول،لزوماً صحیح هم هست.

سلام

شما اینجا بحث عقلی و نقلی را قاطی کردید

گاهی عقلی بحث کرده اید و گاهی نقلی

با توجه به شیوه شما من هم همین شیوه عقلی و نقلی را در این قسمت استفاده می کنم

روایتی هست نقل به مضمون که می گوید ان مقدار از نماز قبول می شود که با توجه خوانده شود

یک سوال : چرا یک نماز ممکن است همه اش مورد قبول واقع نشود و قسمتی که با توجه خوانده شده قبول شود ؟

دلیل عقلی این مساله چیست ؟

با دقت در این روایت بحث عقلی را می توانیم در اینجا وارد کنیم بدون هیچ اشکالی

نتیجه اول اینکه نمازی که صحت ظاهری داشته باشد حتی با لحجه عرب عربستان خوانده شود
ولی نماز گزار متوجه انچه می گوید نباشد قبول نیست

به قول شما نماز صحیح است ولی قبول نیست

بن موسی;472609 نوشت:
کسی نمی تواند فارسی بخواند و سپس ادعا کند متوجه جملات شده ام و احساس معنوی پیدا کرده ام

هر فارسی زبانی می تواند ادعای فهمیدن جملاتی را که می گوید بکند

این ادعای شما مثل این است که بگویید کسی زبان مادریش را نمی فهمد

بن موسی;472609 نوشت:
پیش از این نیز گفتیم زبان عربی ویژگی هایی دارد که زبان فارسی ندارد و این زبان به عنوان زبان وحی انتخاب شده است.لذا بارمعنایی که مقصود خداوند بوده،تنها با این زبان است که به طور کامل و دقیق ممکن است به بندگان برسد،نه با زبان فارسی.در تاپیک دیگری نیز مثال هایی در این باره زدیم.

در همان تاپیک توضیح دادم که معنا ندارد که شما بگویید بار معنایی که مقصود خداوند بوده فقط و فقط با زبان عربی قابل انتقال است
این ادعای شما دلیل بر ناقص بودن تمامی زبانها می باشد

یعنی اینکه شما بگویید در زبان عربی معانی و احساساتی وجود دارد که به هیچ وجه دیگر زبانها وجود ندارد و قابل درک نیست

این سخن اصلا عقلانی نیست و هرکس ذره ای عاقلانه بیندیشد نمی تواند این را قبول کند

مثلا ممکن است ادعای شما این باشد که رحمان معنی دارد که در فارسی معادلش نیست یا نمی توان معنی ان را درک کرد

این عقلانی نیست

نکته مهم : ممکن است شما باز هم ادعا کنید که در فارسی هیچ کامه و مفهومی وجود ندارد که معنی رحمان را برساند

سوال من این است

ایا شمای نوعی وقتی می گویید رحمان معنای عربی ان را درک می کنید یا خیر ؟ ایا همه معنای عربی ان را درک می کنند یا خیر ؟

شما در لفظ می گویید رحمان
ولی انچه مهم است درک ذهنی شما از ان کلمه است

ایا گفتن و به زبان اوردن کلمه رحمان در شما تاثیر معنوی می گذارد یا درک معنی ان ؟

لطفا به سوالها جواب دهید

بقیه پست را بعدا جواب می دهم فعلا باید بروم

یک سوال مهم دیگر

از نظر شما قبولی نماز یعنی چه ؟ چرا ممکن است قسمتی از نماز قبول شود نه همه ان ؟

موفق باشید

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

شریعت عقلانی;471943 نوشت:
به اعتقاد بنده از آنجایی که خدا کار عبث و بیهوده نمی کند و نیز از آنجاییکه خداوند نیازمند در تمام جهات نیست لذا از حکم نماز هدف و مقصودی داشته و آن هدف هم رساندن نفع و فایده ای به بنده خود بوده است. آن نفع و فایده هم رساندن بنده به کمال و معنویت یا آنچه که در شریعت اسلام به قرب الهی تعبیر می شود می باشد.

مقدمات و نتیجه گرفته شده توسط شما همگی درست هستند.ولی مسئله ای که هست قرب الهی،بدون پذیرفتن فرمان خدا ممکن نیست.کسی می تواند به قرب الهی برسد که فرامین خداوند را اطاعت کند.یکی از این فرامین همان عربی خواندن نماز است.پس ما نمی توانیم بگوییم فلانی نماز را فارسی خوانده،ولی به قرب الهی رسیده است.

شریعت عقلانی;471943 نوشت:
حال سوال اصلی اینجاست که آیا این قرب الهی و این نزدیکی به خداوند توسط بنده قابل درک خواهد بود یا خیر؟

به بیانی بله و به بیانی خیر.از این جهت که فاصله ما با خداوند نهایتی ندارد،هر چقدر جلو برویم فاصله ما با خداوند باز بی نهایت است.لذا در بی نهایت بودن تفاوتی ایجاد نمی شود.پس تفاوت خاصی در کار نیست.ما ابتدا در صفریم.سپس می رویم به x.فاصله ما با بی نهایت،تغییری نمی کند.
ولی همین که خودمان را بشناسیم،بر مبنای خودشناسی خواهیم فهمید که قبلاً در صفر بوده ایم و اکنون در x.لذا درک می کنیم که فاصله مان تغییر کرده است.گرچه هنوز همان بی نهایت است.ولی فاصله خودقبلی با خودفعلی فرق کرده است.

شریعت عقلانی;471943 نوشت:
اگر قابل درک نیست پس آن درکی که عرفا و علمای بزرگ اسلام در نمازشان احساس می کنند و بعضا آنها را در نماز به گریه وا می دارد ( مانند برخی نمازهای آیت ا... بهجت و ... ) چیست؟ به اعتقاد بنده از روی همین نمازها میتوان فهمید که آن قرب الهی باید توسط بنده قابل درک باشد.

بله بر همان مبنایی که فرمودید قابل درک است.

شریعت عقلانی;471943 نوشت:
حال ممکن است بنده با اعمال و رفتارهای دیگری ( مثلا همان نماز فارسی که سرکار بی نظیر گفتند یا اصلا افعالی چون خیرات کردن و کمک به هم نوع و دست نیازمند گرفتن و ...) انجام دهد که موجبات اکتساب همان معنویت را به همراه داشته باشد.

مسئله از همینجا آغاز می شود.چرا ما از انجام این افعال،به کسب معنویت پل می زنیم؟
چگونه است که این افعال موجب کسب معنویت می شوند؟
مثلاً خود این افعال با معنویت آمیخته اند،لذا کسی که آن ها را انجام بدهد معنویت کسب کرده است؟
ما می گوییم حتی اگر این افعال موجب کسب معنویت بشوند،آن معنویتی که خداوند خودش به آن فرمان داده،معنویت بزرگتری است.یعنی فرض می کنیم نماز فارسی خواندن هم رسیدن به معنویت باشد.ولی می گوییم عربی خواندن نماز،رسیدن به معنویت بزرگتری است.این مسئله دلیل عقلی دارد.همانطور که حقیر در پست قبلی اشاره ای کردم.
ضمن این که مهم است قیاس را بالقوه انجام دهیم یا بالفعل.ما می گوییم با فرض این که رسیدن به معنویت با فارسی خواندن نماز هم ممکن باشد (هر چند این فرض را قبول نداریم) هم بالقوه و هم بالفعل نماز عربی خواندن انسان را به معنویت بزرگتری می رساند.بالقوه اش می شود همان چیزی که در بالا گفتیم.بالفعلش می شود معصومین (ع).معصومین (ع) به بالاترین درجه ممکن کمال رسیدند.با عربی خواندن نماز.لذا کسی که فارسی می خواند،لزوماً درجه کمتری از کمال دارد.پس بالفعل هم نماز عربی،انسان را به درجه بالاتری از معنویت می رساند تا نماز فارسی.قیاس بالفعل را به شکل زیر انجام می دهیم:
1-معصومین (ع) به بالاترین درجه ممکن کمال رسیدند (از اصولی که شیعه در آن تردید ندارد).
2-معصومین (ع) نماز را عربی می خواندند (در این هم شکی نیست).
3-کسی که به بالاترین درجه ممکن کمال رسیده است،نماز را عربی خوانده است (نتیجه از 1 و 2).
4-کسی که را در نظر می گیریم که نماز را فارسی بخواند و با فارسی خواندن،به بالاترین حدی از معنویت که برای فارسی خواندن ممکن است رسیده باشد.
5-این فرد معصوم نیست (نتیجه از 2 و این که این فرد عربی نمی خوانده است نماز را).
6-این فرد به بالاترین درجه ممکن کمال نرسیده است (نتیجه از 1 و 5).
7-درجه معنویت این فرد از معصومین (ع) کمتر است (نتیجه از 6).
8-درجه معنویت کسی که فارسی می خواند و در حدفارسی خواندن به بالاترین درجه ممکن می رسد،از فردی که عربی می خواند و در حد عربی خواندن به بالاترین درجه ممکن می رسد کمتر است (نتیجه از 7).
پس نتیجه مورد نظر ما طبق گزاره 7 گرفته می شود.

پس عقلاً،انسان باید عربی بخواند نماش را.

شریعت عقلانی;471943 نوشت:
پس خداوند به هدفش رسیده. حال که مقصود الهی محقق شده چرا می گویید که قابل قبول نیست؟؟

اما مقصود محقق نشده است.چون جزئی از مقصود تسلیم شدن است.جزئی از مقصود بندگی است.رفع تکبر است.کسی که عربی نخواند،تسلیم فرمان خدا نشده است (مثل ابلیس).لذا به جزئی از مقصود نرسیده است.

شریعت عقلانی;471943 نوشت:
همان طور که عرض شد خداوند کار بیهوده نمی کند. لذا بیخود و بی جهت از ابلیس نمی خواهد که بر آدم سجده کند. دلیلش بسیار واضح و روشن است. خداوند از غرور و تکبر ابلیس آگاه بود و از این کار می خواست او را به سمت تواضع و خشوع و خضوع دعوت کند. لذا فرمان داد که بر آدم سجده کن. همین طور است دعوت خداوند از انسان به سجده به سمت کعبه ( با توجه به این که می دانیم خداوند در مکان خاصی مانند کعبه نیست و همین طور می دانیم که مقام مومن از خانه کعبه بالاتر است. ). برای مطالعه بیشترشما را به مطالعه خطبه شقشقیه مولای متقیان دعوت می نمایم.
با توجه به مطالب بالا یکی دیگر از اهدافی که خداوند از فرضیه نماز در نظر داشت همین تواضع و خضوع است که ظاهرا ربطی به عربی یا فارسی بودن نماز ندارد.

ما روایتی را که کارشناس گرامی گفتند مبنا قرار می دهیم.
1-ابلیس گفت: پروردگار من، مرا از سجده بر آدم معاف گردان (در عوض) من تو را عبادتی خواهم کرد که هیچ فرشته مقرّب و پیامبر فرستاده شده ای، تو را آن گونه عبادت نکرده باشد (طبق روایت).
2-تکبر ابلیس،منشاء عمل و سخنی بود که هنگام سجده سایرین به حضرت آدم (ع) مرتکب آن شد (با توجه به متون دینی).
3-منشاء این سخن "پروردگار من، مرا از سجده بر آدم معاف گردان (در عوض) من تو را عبادتی خواهم کرد که هیچ فرشته مقرّب و پیامبر فرستاده شده ای، تو را آن گونه عبادت نکرده باشد" تکبر ابلیس است (نتیجه از 1 و 2).
4-منشاء عبادت به شکلی غیر از شکلی که خداوند فرمان داده است توسط ابلیس،تکبر است.
نتیجه:این سخن که به آن شکلی که خدا نمی خواهد او را عبادت کنیم،منشاء تکبر دارد.

نیز می گوییم:
1- خدا فرمود: من نیازی به عبادت تو ندارم. من می خواهم فقط از طریقی که خود می خواهم، عبادت شوم، نه آن گونه که تو می خواهی (طبق روایت).
2-باید خداوند را آنگونه که خودش می خواهد عبادت کرد (نتیجه از 1).
3-عبادت نکردن خداوند به صورتی غیر از آن صورتی که می خواهد،تسلیم نشدن در برابر خداست (گزاره تحلیلی).
4-تسلیم نشدن در برابر خدا،مستلزم تکبر است (با توجه به روایت بالا،علاوه بر این،این گزاره یک گزاره تحلیلی است).
5-عبادت نکردن خداوند به صورتی غیر از آن صورتی که می خواهد،مستلزم تکبر است (نتیجه از 3 و 4).
6-پاک کردن انسان از تکبر،هدف نماز است (طبق سخن حضرت علی (ع)).
7-عبادت نکردن خداوند به صورتی غیر از آن صورتی که می خواهد،انسان را از هدف نماز دور می کند (نتیجه از 5 و 6).
8-عربی خواندن نماز،فرمان خداوند است (با توجه به متون دینی).
9-عربی خواندن نماز،مستلزم فارسی نخواندن نماز است (گزاره تحلیلی).
10-فارسی نخواندن نماز،فرمان خداوند است (نتیجه از 8 و 9).
11-کسی که نماز را فارسی بخواند،فرمان خداوند را انجام نداده است (نتیجه از 10).
12-کسی که نماز را فارسی بخواند،خداوند را به صورتی غیر از آن صورتی که خداوند می خواهد عبادت کرده است (همان 11).
13-کسی که نماز را فارسی بخواند،از هدف نماز دور شده است (نتیجه از 12 و 7).
14-نتیجه می گیریم فارسی خواندن نماز،انسان را به هدف نماز نمی رساند.

شریعت عقلانی;471943 نوشت:
باتشکر حدیث بسیار زیبایی بود. ما هم همین را می گوییم. اینها شرط قبولی نماز است. نه عربی خواندن و .... .

اولین شرطی که در همان حدیث زیبا آمده این است:
اویس;469572 نوشت:
که در پيشگاه عظمت من خشوع کرده

خشوع در پیشگاه عظمت خداوند،با فرمان پذیری ممکن است نه نافرمانی.لذا کسی که نافرمانی کند در پیشگاه عظمت خداوند خاشع نیست.پس کسی که نماز را فارسی بخواند،چون نافرمانی کرده است در پیشگاه عظمت خداوند خاشع نیست.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

بی نظیر;472657 نوشت:
شما اینجا بحث عقلی و نقلی را قاطی کردید

تا معنی عقلی و نقلی چه باشد و همینطور معنی قاطی کردن.معمولاً به استدلالی می گوییم نقلی که به طور مستقیم در آن از نقلیات استفاده شده باشد.سپس با توجه به نقلیات استنتاج می کنیم بر مبنای عقل و منطق.لذا استدلال نقلی،غیرعقلانی یا غیرمنطقی نیست.بلکه از همان روش های عقلانی و منطقی در آن استفاده می شود.پس قاطی کردن اگر به معنای این باشد که مبنا را نقلیات انجام بدهیم،سپس بر روی آن ها از قواعد منطقی استفاده کنیم (همین کاری که ما در اینجا کردیم)،هیچ مشکلی ندارد.

بی نظیر;472657 نوشت:
گاهی عقلی بحث کرده اید و گاهی نقلی

خیر اینطور نیست.مبنا نقل بوده است،سپس با توجه به نقل استنتاج کرده ایم.مشکلی ندارد.مثلاً شما می گویید حسن گفت "من تنها رفتم به مهمانی و هیچ کدام از اعضای خانواده ما نیامدند".مبنا را این جمله قرار می دهید و از این جمله نتیجه می گیرید:پدر حسن به مهمانی نرفته است.حال بحث ما هم همین است.شما می گویید این کار مشکل دارد!پس آن استدلال راجع به حسن هم مشکل دارد!

بی نظیر;472657 نوشت:
با توجه به شیوه شما من هم همین شیوه عقلی و نقلی را در این قسمت استفاده می کنم

مشکلی نیست.به شرطی که همانطور باشد که در بالا گفتیم.نه این که شیوه دیگری غیر از شیوه ای که در بالا گفتید باشد.

بی نظیر;472657 نوشت:
روایتی هست نقل به مضمون که می گوید ان مقدار از نماز قبول می شود که با توجه خوانده شود

خب تا اینجا به این واژه دقت می کنیم "قبول".گفتیم صحیح با قبول فرق می کند.

بی نظیر;472657 نوشت:
یک سوال : چرا یک نماز ممکن است همه اش مورد قبول واقع نشود و قسمتی که با توجه خوانده شده قبول شود ؟

دلیل عقلی این مساله چیست ؟


در این خصوص می توانید تاپیک جداگانه ای بزنید.ولی عوامل مختلفی دارد.مثلاً نداشتن حضور قلب در قسمتی از نماز و داشتن حضور قلب در قسمت دیگری.

بی نظیر;472657 نوشت:
با دقت در این روایت بحث عقلی را می توانیم در اینجا وارد کنیم بدون هیچ اشکالی

نتیجه اول اینکه نمازی که صحت ظاهری داشته باشد حتی با لحجه عرب عربستان خوانده شود
ولی نماز گزار متوجه انچه می گوید نباشد قبول نیست

به قول شما نماز صحیح است ولی قبول نیست


خب این که همان چیزی است که در بالا گفتیم.مطلبی که گفتید منافاتی با مطلب ما در بالا ندارد.
از طرفی با توجه به ادله ای که آوردیم،فرد نمی تواند فارسی نماز بخواند و سپس ادعا کند که بخشی از نمازش قبول است.چون هیچ بخشی از نمازش صحیح نیست.لذا با توجه به آنچه که پیش از این گفتیم،هیچ بخشی از نمازش قبول نیست.حتی اگر بگوید بخشی از نماز "با توجه" بوده است ولی فارسی خوانده ام،در پاسخ می گوییم حرفش غلط است.چون کسی که "توجه" و "حضور قلب" داشته باشد هرگز نافرمانی نمی کند.اصلاً همین که حضور قلب یا توجه پیدا کند،بلافاصله عربی خواهد خواند.

بی نظیر;472657 نوشت:
هر فارسی زبانی می تواند ادعای فهمیدن جملاتی را که می گوید بکند

این ادعای شما مثل این است که بگویید کسی زبان مادریش را نمی فهمد


سرکار بی نظیر لطفاً کمی تامل بفرمایید.فرض کنید بنده بگویم بی نهایت از یک بزرگتر است.من می توانم این جمله را بیان کنم.ولی آیا واقعاً معنای آن را می دانم؟مثلاً یک کسی که جمع و ضرب هم بلد نیست،می تواند این جمله را ادا کند.ولی آیا واقعاً می فهمد چه چیزی را دارد بیان می کند؟
دقیقاً قضیه الان هم همین است.بنده می گویم فرد فارسی بگوید،شاید متوجه جملاتش شود.ولی متوجه معنا و مفهوم نمی شود.

بی نظیر;472657 نوشت:
در همان تاپیک توضیح دادم که معنا ندارد که شما بگویید بار معنایی که مقصود خداوند بوده فقط و فقط با زبان عربی قابل انتقال است
این ادعای شما دلیل بر ناقص بودن تمامی زبانها می باشد

یعنی اینکه شما بگویید در زبان عربی معانی و احساساتی وجود دارد که به هیچ وجه دیگر زبانها وجود ندارد و قابل درک نیست

این سخن اصلا عقلانی نیست و هرکس ذره ای عاقلانه بیندیشد نمی تواند این را قبول کند


این سخن اولاً کاملاً عقلانی است.یحتمل شنیده اید که برخی همیشه می گویند زبان عربی کاملترین زبان موجود در دنیا است.ثانیاً بله این بیانگر نقص نسبی سایر زبان ها نسبت به زبان عربی است.
شما اینجا این ادعا را کرده اید که:اصلاً عقلانی نیست.ثابت کنید.

بی نظیر;472657 نوشت:
مثلا ممکن است ادعای شما این باشد که رحمان معنی دارد که در فارسی معادلش نیست یا نمی توان معنی ان را درک کرد

این عقلانی نیست


ادعای بنده به کلمه رحمان ختم نمی شود.به کل زبان است.بنده راجع به کل زبان ادعا کردم نه یک واژه از آن.ضمن آن که این که معادل این واژه در فارسی باشد،سخن ما را رد نمی کند.چون ما نگفته ایم "هیچ کدام از لغات عربی قابل درک توسط غیرعرب زبان ها نیست".لذا مثال شما،مثال نقض نیست.حتی با وجود این که می شود گفت مثال نقض غلطی است.

بی نظیر;472657 نوشت:
نکته مهم : ممکن است شما باز هم ادعا کنید که در فارسی هیچ کامه و مفهومی وجود ندارد که معنی رحمان را برساند

سوال من این است

ایا شمای نوعی وقتی می گویید رحمان معنای عربی ان را درک می کنید یا خیر ؟ ایا همه معنای عربی ان را درک می کنند یا خیر ؟


فرض کنید همه معنای عربی آن قابل درک باشد (هر چند قابل مناقشه است و بنده خودم چنین ادعایی ندارم).

بی نظیر;472657 نوشت:
شما در لفظ می گویید رحمان
ولی انچه مهم است درک ذهنی شما از ان کلمه است

ایا گفتن و به زبان اوردن کلمه رحمان در شما تاثیر معنوی می گذارد یا درک معنی ان ؟


درک معنی این کلمه،قابل تفکیک از زبان نیست.اولاً که بنده به زبان بیاورم این واژه مقدس را،بر بنده تاثیر معنوی می گذارد.هر بنده ای واژه الله را به زبان بیاورد در او تاثیر می گذارد.ثانیاً شما وقتی واژه ای را در ذهن می خواهید درک کنید،معمولاً یا تصویری از معنا و مصداق آن واژه را در ذهن مجسم می کنید یا این که خود لفظ را در ذهن تجسم می کنید.
یعنی یکی از این دو حالت است:
1-تصویری از معنا و مصداق را تجسم کنیم.
2-خود واژه را تجسم کنیم.
مثلاً وقتی می گویید احمد،یا یک احمدی را که می شناسید در ذهن تصور می کنید یا این که واژه احمد را تصور می کنید.
حال شما چطور می توانید صفات خداوند مانند رحمان را در ذهن تجسم کنید؟!
آیا تصویر ساختن از آن ممکن است؟!مشخصاً خیر.الله اکبر یعنی همین.یعنی خدا از توصیفات ما بزرگتر است.
آیا وقتی الله را می گویید،خود آن را می توانید تصور کنید؟!معلوم است که خیر.هیچ کسی نمی تواند.
پس برای ما تنها راه این است که لفظ را تجسم کنیم.نه مصداق را.

راجع به واژه رحمان که گفتید،عرض شد که اولاً درک معنی آن به طور کامل برای انسان ممکن نیست.پس انسان باید به تجسم لفظ در ذهن بسنده کند.پس برای ما دو چیز ممکن است:
1-بیان واژه
2-تصور لفظ
ما در پاسخ می گوییم هر دو این ها تاثیر معنوی می گذارند.هم بیان واژه هم تصور لفظ.و اگر هر دو این ها را با هم انجام بدهیم بهترین کار را کرده ایم.چون دو اثر معنوی برده ایم نه یکی.

حال فرض می کنیم فردی عربی نماز بخواند:
1-واژه را عربی بیان می کند.تاثیر معنوی می برد.
2-معنای واژه را می داند و سعی می کند به طریقی به معنا در ذهن توجه کند (مثلاً تصور لفظ).از این طریق تاثیر معنوی می برد.
حال فرض می کنیم فردی فارسی نماز بخواند:
1-واژه را فارسی بیان می کند.به اندازه اصل واژه اثر نمی برد.چون معنای دقیق این صفت راجع به خداوند را ادا نکرده است.لذا تاثیر کمتری می برد.
2-معنای واژه را می داند و سعی می کند به طریقی به معنا در ذهن توجه کند (مثلاً تصور لفظ).از این طریق تاثیر معنوی می برد.تصور لفظ را یا با فارسی انجام می دهد یا با عربی.اگر فارسی انجام دهد که باز اینجا تاثیر کمتری می برد.اگر عربی انجام دهد همان تاثیر بالا می برد (ولی باز تاثیر بیانی اش کمتر است).

نتیجه:اگر انسان عربی بخواند نماز را،عقلاً حس معنوی بیشتری خواهد داشت.

بی نظیر;472657 نوشت:
از نظر شما قبولی نماز یعنی چه ؟ چرا ممکن است قسمتی از نماز قبول شود نه همه ان ؟

راجع به سوال اول شما کارشناس گرامی توضیح دادند.
راجع به سوال دوم هم در ابتدای این پست مشابه آن را پرسیده بودید که پاسخ دادیم.

لبیک یا مهدی

و من الله توفیق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

شریعت عقلانی;472056 نوشت:
دوست عزیز بنده اصراری به عربی یا فارسی بودن نماز ندارم.

ولی همانطور که می دانیم شرع اصرار بر عربی خواندن نماز دارد.

شریعت عقلانی;472056 نوشت:
اگر مطالب بنده را خوب مطالعه می فرمودید عرض شد آن نمازی قابل قبول است که در انسان معنویت ایجاد کند و آن معنویت یا قرب الهی باید توسط بنده قابل درک و احساس باشد تا بتواند در او ایجاد شوق کند. حال می خواهد به هر زبانی باشد فارسی یا عربی یا ژاپنی یا .... اصولا هر کاری که مصداق ایجاد معنویت در انسان باشد مصداق نماز و تسبیح خداست. مثلا کمک به نیازمندان به شرط ایجاد حس معنویت و قرب الهی در انسان.

در شرع فقط هدف مهم نیست.اگر فقط هدف مهم بود،خداوند حرف ابلیس را می پذیرفت.ابلیس داشت می گفت مگر هدف عبادت نیست؟من می آیم و یکطوری بجز طوری که تو (خداوند) می گویی عبادتت می کنم.چه اشکالی دارد؟
اینجا ارتباط دقیقی با مفهوم ولایت و خود اسلام دارد.انسان مسلمان تسلیم فرمان خداوند شده است.ولایت خداوند را پذیرفته است.وقتی خداوند فرمان داده اینگونه عمل کن،با توجه به این که به هیچ کسی بیشتر از خداوند نمی شود اعتماد کرد،باید تسلیم شویم و ولایت او را بپذیریم.علاوه بر این عرض کردیم رسیدن به حس معنوی و تقرب،بدون فرمان پذیری ممکن نیست.

شریعت عقلانی;472056 نوشت:
ینکه یک سری کلمات عربی را طوطی وار به زبان بیاوریم بدون آنکه هیچ چیزی از آن بفهمیم چه فایده ای دارد؟

اگر بحث این است،بنده می توانم فارسی بخوانم نماز را.ولی باز طوطی وار بخوانم.یعنی ترجمه سوره حمد را طوطی وار بخوانم.پس در اینصورت هم باز فایده ندارد.
اما عربی طوطی وار خواندن نماز،یک حسن دارد بر فارسی طوطی وار خواندن نماز.آن هم این است که در اولی فرمان خداوند را پذیرفته ایم و در دومی نپذیرفته ایم.پس حداقل از فارسی طوطی وار خواندن فایده اش بیشتر است.حتی گفتیم فرد نمی تواند بگوید فارسی می خوانم و حس معنوی کسب می کنم.چون فرمان خداوند را رعایت نکرده است.به سخن دیگر نماز قبول،لزوماً صحیح هم هست.پس نماز فارسی چون صحیح نیست،قبول نیست.

شریعت عقلانی;472056 نوشت:
به اعتقاد بنده اصلا مهم نیست که معنای حقیقی کلمه حمد که در نماز بر زبان می آوریم چیست؟ بلکه ان مهم است که ما چه معنایی از کلمه حمد در ذهنمان تصور می کنیم.

مگر شما در بالا نگفتید طوطی وار عربی خواندن خوب نیست؟خب این که معنای کلمه حمد را درست در نماز متوجه نشویم تا حدودی بر می گردد به همان طوطی وار خواندن.مصداق همان است تقریباً.
ضمن این که ما به سرکار بی نظیر گفتیم شما اگر عربی بخوانید،هم معنایی که در ذهن دارید کاملتر است هم چیزی که بر زبان می آورید.لذا اثر معنوی اش به مراتب بیشتر است.

شریعت عقلانی;472056 نوشت:
به اعتقاد بنده اصلا مهم نیست که معنای حقیقی کلمه حمد که در نماز بر زبان می آوریم چیست؟ بلکه ان مهم است که ما چه معنایی از کلمه حمد در ذهنمان تصور می کنیم. و همین تفاوت معنا در ذهن انسان است که تفاوت در نمازها را ایجاد می کند. اگر قرار بود همان معنای حقیقی کلمات نماز که بر زبان انسان می آید در نزد خدا قبول شود دیگر تفاوتی بین نمازهای عارفان و عالمان دین و مردم عادی نبود. در واقع تفاوت اصلی بین نماز ما و نماز عارفان و عالمان دین همان معنایی است که آنها در ذهنشان از کلمات نماز تصور می کنند و ما چیز دیگری تصور می کنیم.

در نماز فقط معنای حقیقی کلمات اثر معنوی ندارد.لفظ ها هم اثر معنوی دارند.حرکات هم اثر معنوی دارند.همه اش اثر معنوی است.اگر مسئله فقط معنا است،پس چرا سجده کنیم؟چرا برویم رکوع؟نشسته یا استاده فقط همان واژه ها را بیان می کنیم.واضح است که چنین نیست.در نماز فقط معنای واژگان نیست که بین دو انسان تفاوت ایجاد می کند.بلکه هر چه در نماز است می تواند منشاء تفاوت شود.یکی از مهمترین هایش هم نیت است.

شریعت عقلانی;472056 نوشت:
حال چه فرقی دارد بین این که ما کلمه حمد را بر زبان بیاوریم یا معادل فارسی آن را؟ وقتی هر دو یک معنا را در ذهن ایجاد می کنند و ما از هر دو کلمه یک معنا را تصور می کنیم دیگر چه فرق خواهد داشت؟

نخست عرض شد که این فایده هست که فرمان خداوند را انجام داده ایم.
دوم این که واژه فارسی و عربی لزوماً یک معنا در ذهن ایجاد نمی کنند.برای مثال واژه خداوند را شما نمی توانید همان لفظ جلاله الله بدانید(به تعریف معمولی).در نتیجه معنا ها هم متفاوت می شود.
سوم این که عرض شد همین که عربی بیان کنیم خودش یک اثر بیشتر است.چون آن لفظ دقیق مربوط به معنای دقیق را بیان کرده ایم،اثر معنوی می بریم.اما از این جهت که لفظ دقیق را به کار برده ایم،در مقایسه با فارسی که لفظ نادقیق به کار می بریم اثر معنوی بیشتر می بریم.پس اولاً اثر معنوی می بریم (نه این که فقط معنا مهم باشد) و ثانیاً اثر معنوی بیشتری می بریم.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

بن موسی;472688 نوشت:
راجع به سوال اول شما کارشناس گرامی توضیح دادند.
راجع به سوال دوم هم در ابتدای این پست مشابه آن را پرسیده بودید که پاسخ دادیم.

سلام

به نظر می رسد تا در این باره توافقی وجود نداشته باشد پرداختن به بقیه بحث بی فایده است

من پرسیدم قبولی نماز یعنی چه ؟

می گویید کارشناس جواب دادند

جواب کارشناس گرامی متین

ولی مورد قبول حقیر نیست

از نظر حقیر خدا در روز قیامت دفتر و دستکی باز نمی کند تا نمازهای مارا شماره کند
تا ببیند ایا کم خوانده ایم یا زیاد
ایا عربی خواندیم یا فارسی ؟
ایا کلمه ای ان وسط اضافه کردیم یا نه ؟ ایا سجده درست رفتیم یا خیر ؟

ایا شما به این روش اعتقاد دارید ؟ یا قبولی نماز را چیز دیگری می دانید ؟

دقیقا تصور شما از قبولی نماز چیست ؟
و چرا در یک نماز ممکن است قسمتی قبول شود و قسمتی نه ؟

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

بی نظیر;472709 نوشت:
به نظر می رسد تا در این باره توافقی وجود نداشته باشد پرداختن به بقیه بحث بی فایده است

ما در اینجا نیامده ایم که عهدنامه یا توافق نامه ببندیم.در توافق نامه طرفین با توجه به نظراتی که دارند،یکسری مسائل را می پذیرند.ولی ما آمده ایم اینجا ببینیم حقیقت چیست.حتی اگر هیچ توافقی بین ما نباشد،دلیل بر این نمی شود که به بحث ادامه ندهیم.مهم این است که دلیل شما برای نپذیرفتن حرف بنده چیست و دلیل بنده برای نپذیرفتن حرف شما چیست.پس مهم فقط حرف ها نیست.دلیل ها هم هست.

بی نظیر;472709 نوشت:
من پرسیدم قبولی نماز یعنی چه ؟

می گویید کارشناس جواب دادند

جواب کارشناس گرامی متین

ولی مورد قبول حقیر نیست


جواب حقیر هم همان جواب کارشناس گرامی است.

بی نظیر;472709 نوشت:
از نظر حقیر خدا در روز قیامت دفتر و دستکی باز نمی کند تا نمازهای مارا شماره کند
تا ببیند ایا کم خوانده ایم یا زیاد
ایا عربی خواندیم یا فارسی ؟
ایا کلمه ای ان وسط اضافه کردیم یا نه ؟ ایا سجده درست رفتیم یا خیر ؟

اتفاقاً خداوند همه این ها را در قیامت لحاظ می کند.
يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّيُرَوْا أَعْمَالَهُمْ (6) فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ (7) وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ (8)
آن روز مردم [به حال] پراكنده برآيند تا [نتيجه] كارهايشان به آنان نشان داده شود (6) پس هر كه هموزن ذره‏ اى نيكى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد (7) و هر كه هموزن ذره‏ اى بدى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد (8)
سوره الزلزال (سوره 99)،آیات 7،6 و 8.

طبق این آیات هر کس ذره ای شر کند،خواهد دید.نیز هر کس ذره ای کار خیر انجام دهد.همه اعمال انسان بررسی می شود.همه.سجده اش در فلان روز.نیتش در بهمان روز.فارسی خواندن نماز در فلان روز.

بی نظیر;472709 نوشت:
ایا شما به این روش اعتقاد دارید ؟ یا قبولی نماز را چیز دیگری می دانید ؟

بله به این روش اعتقاد داریم.ولی قبولی نماز فقط در این ها نیست.ولی قطعاً در این ها هم هست.نماز قبول،حتماً صحیح است و شرایط فقهی لازم را دارد.ولی علاوه بر این ها یکسری شروط دیگر مانند حضور قلب و توجه و ... را هم نیاز دارد.

بی نظیر;472709 نوشت:
دقیقا تصور شما از قبولی نماز چیست ؟
و چرا در یک نماز ممکن است قسمتی قبول شود و قسمتی نه ؟

نماز قبول هم شرایط فقهی را دارد هم شروطی مانند حضور قلب.
لذا اگر کسی قسمتی از نماز حضور قلب نداشته باشد،آن قسمت ممکن است قبول نشود (ولی باز صحیح بوده است).نیز اگر کسی قسمتی از نماز را فارسی بخواند،آن قسمت قطعاً قبول نیست.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

بن موسی;472718 نوشت:
اتفاقاً خداوند همه این ها را در قیامت لحاظ می کند.
يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّيُرَوْا أَعْمَالَهُمْ (6) فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ (7) وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ (8)
آن روز مردم [به حال] پراكنده برآيند تا [نتيجه] كارهايشان به آنان نشان داده شود (6) پس هر كه هموزن ذره‏ اى نيكى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد (7) و هر كه هموزن ذره‏ اى بدى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد (8)
سوره الزلزال (سوره 99)،آیات 7،6 و 8.

این ایه چه ارتباطی به بحث داشت ؟
در ضمن کلمه نتیجه را در این ایه اضافه کرده اید که جای بحثش اینجا نیست

بنده هم قبول دارم که همه کارهای انسان در ان روز نشان داده شده و ...

اما ربطی بین این ایه و قبولی نماز نمی بینم

قبول شدن نماز از نظر حقیر به این معناست که :

چه مقدار من در ان نماز توانستم با خداوند ارتباط روحی برقرار کنم و به طبع ان

چه مقدار به معنویت من اضافه شد

و این حاصل نمی شود جز اینکه من بفهمم با تمام وجود چه دارم با خدا می گویم

معانی تک تک کلمات را بفهمم و درک کنم

در این صورت است که تمام توجه من معطوف به خدا و کلماتی می شود که دارم بیان می کنم

و تکرار این کلمات با توجه به معانی انها
کم کم پیوند عمیق بین من و خدا بر قرار می کند

برعکس اگر من نفهمم چه دارم می گویم چگونه ممکن است ارتباطی بین خود و خدا برقرار کنم ؟

مثالی می زنم اگر شما یک متن اینگلیسی را خیلی زیبا هم بخوانید تا وقتی معانی ان را نفهمید
چگونه با کتاب ارتباط برقرار می کنید ؟

بزرگوار نماز ارتباط بین بنده و خدا است

یک طرف خداست که هر زبانی را می فهمد
و طرف دیگر بنده است که باید با زبانی صحبت کند که خودش بفهمد چه می گوید

بنده باید با تمام وجود تک تک کلمات نماز را درک کند و بفهمد تا ارتباط برقرار کند

چطور با تکرار طوطی وار کلماتی که نفهمد این ارتباط می تواند برقرار شود ؟

چنین نمازی بعد از پایان نماز انچنان سرخوشی و انرژی و ارامشی به بنده می دهد که همان حال نشان دهنده فبولی نماز است

اگر بعد از نماز تاثیر ان را در خودت احساس کردی بدان نمازت قبول شده

ولی اگر بعد از پایان نماز هیچ تاثیری در خودت احساس نکردی
یعنی نه ارامشی نه شادی نه احساس دریافت انرژی و نه معنویت بیشتر
بدان نمازت قبول نشده

و این است راز سخنی که می گوید ان قسمت از نماز که با حضور ذهن و توجه خوانده شود قبول می شود
زیرا فقط همان قسمت است که بر روح اثر می گذارد
و بقیه قسمتها کاری عبث و بیهوده بوده

این است نظر حقیر در درباره قبولی نماز

موفق باشید

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

بی نظیر;472766 نوشت:
این ایه چه ارتباطی به بحث داشت ؟

مقصود این است که انسان ریز و درشت اعمال خود را خواهد دید.همه چیز حساب خواهد شد.حتی عربی خواندن ها یا فارسی خواندن ها.

بی نظیر;472766 نوشت:
در ضمن کلمه نتیجه را در این ایه اضافه کرده اید که جای بحثش اینجا نیست

به آیه اضافه نکردم.اولاً که ترجمه از من نیست و مترجم این واژه را آورده است.ثانیاً کلمه در قلاب آمده.طبق قواعد نگارشی زبان فارسی،وقتی واژه ای را در قلاب قرار می دهیم،این واژه جزو متن اصلی محسوب نمی شود.بلکه برای مثال با توجه به مطلب بیان شده،ذکر این واژه باعث می شود تا مقصود را بهتر بفهمیم.
علاوه بر این "نتیجه" باشد یا نباشد،فرقی در اصل بحث ایجاد نمی شود.مهم این است که آیه می گوید انسان اعمال خود را خواهد دید.

بی نظیر;472766 نوشت:
بنده هم قبول دارم که همه کارهای انسان در ان روز نشان داده شده و ...

اما ربطی بین این ایه و قبولی نماز نمی بینم


اگر دقت کنید حقیر این قسمت را راجع به بخشی از سخنان شما آوردم که گفتید خداوند این مسائل را در قیامت در نظر می گیرد.پس ارتباطی هست.

بی نظیر;472766 نوشت:
چه مقدار من در ان نماز توانستم با خداوند ارتباط روحی برقرار کنم و به طبع ان

چه مقدار به معنویت من اضافه شد


معنویت به انسان اضافه نمی شود مگر این که بندگی کند و بندگی کردن با اطاعت از خدا ممکن است و اطاعت از خدا با عربی خواندن نماز.پس معنویت با عربی خواندن نماز است که میسر می شود.عربی خواندن شرط لازم است.

بی نظیر;472766 نوشت:
و این حاصل نمی شود جز اینکه من بفهمم با تمام وجود چه دارم با خدا می گویم

معانی تک تک کلمات را بفهمم و درک کنم

در این صورت است که تمام توجه من معطوف به خدا و کلماتی می شود که دارم بیان می کنم

و تکرار این کلمات با توجه به معانی انها
کم کم پیوند عمیق بین من و خدا بر قرار می کند


درک کلمات در نماز شرط لازم است.ولی خیلی امور دیگر هم لازم است.انسان علاوه بر این که باید بداند چه می گوید،باید بداند که چه می کند.

بی نظیر;472766 نوشت:
برعکس اگر من نفهمم چه دارم می گویم چگونه ممکن است ارتباطی بین خود و خدا برقرار کنم ؟

حداقل ارتباط این است که فرمانش را انجام داده ام با عربی خواندن نماز.

بی نظیر;472766 نوشت:
مثالی می زنم اگر شما یک متن اینگلیسی را خیلی زیبا هم بخوانید تا وقتی معانی ان را نفهمید
چگونه با کتاب ارتباط برقرار می کنید ؟

اگر در آن کتاب نوشته شده باشد که "هر کس این کتاب را می خواهند،لطفاً آن را به انگلیسی با لهجه آمریکایی بخواند" و بنده بیایم و آن کتاب را با انگلیسی به لهجه آمریکایی بخوانم،در اینصورت بنده با این کتاب ارتباط برقرار کرده ام و چیزی که کتاب گفته را انجام داده ام.ولی اگر کل کتاب را با لهجه انگلیسی بخوانم،در تک تک کلماتی که گفته ام،سایه عمل نکردن به این حرف کتاب سنگینی می کند.

بی نظیر;472766 نوشت:
بزرگوار نماز ارتباط بین بنده و خدا است

یک طرف خداست که هر زبانی را می فهمد
و طرف دیگر بنده است که باید با زبانی صحبت کند که خودش بفهمد چه می گوید

بنده باید با تمام وجود تک تک کلمات نماز را درک کند و بفهمد تا ارتباط برقرار کند

چطور با تکرار طوطی وار کلماتی که نفهمد این ارتباط می تواند برقرار شود ؟


درست است که خداوند هر زبانی را می فهمد.ولی بنده هم نباید در یک عمل عبادی مثل نماز،حرف اشتباه بزند.یعنی نباید صفات خداوند را آنطور که نیستند بیان کند.در غیراینصورت عملش عبادی نخواهد بود.ضدعبادی خواهد بود.
ضمن این که مگر ما گفتیم کسی نفهمد چه می گوید؟ما می گوییم بفهمند چه می گویند.ولی به عربی بفهمند.چون فهمیدن به فارسی،در اینجا فهمیدن نیست.نفهمیدن است.ناقص فهمیدن است.
اما با آن تکرار طوطی وار ولی عربی خواندن،ارتباط خیلی بهتر خواهد شد تا فردی که فارسی می خواند و ادعای ارتباط عمیق دارد.چون آن کسی که عربی خوانده فرمان خداوند را انجام داده است.ولی آن کسی که فارسی خوانده دقیقاً دارد مثل ابلیس عمل می کند.

بی نظیر;472766 نوشت:
چنین نمازی بعد از پایان نماز انچنان سرخوشی و انرژی و ارامشی به بنده می دهد که همان حال نشان دهنده فبولی نماز است

اگر بعد از نماز تاثیر ان را در خودت احساس کردی بدان نمازت قبول شده

ولی اگر بعد از پایان نماز هیچ تاثیری در خودت احساس نکردی
یعنی نه ارامشی نه شادی نه احساس دریافت انرژی و نه معنویت بیشتر
بدان نمازت قبول نشده


آن کس که طوطی وار خوانده،وقتی نمازش تمام شد از این جهت که فرمان خداوند را انجام داده در خود احساس تاثیر می کند.
ولی کسی که فارسی خوانده،وقتی نمازش تمام شد اگر عاقل باشد می بیند که تاثیر خاصی نداشته است.چون فرمان خداوند را انجام نداده است.
به نظر بنده کمال پررویی نسبت به خداوند است که بنده بگوید نماز می خوانم برای خدا و بعد فارسی بخواند.اینجوری خداوند را دارد مسخره می کند (اعوذ بالله،سبحان الله).اگر این واقعاً قصد عبادت و رضای خدا و انجام فرمان او را داشت،پس این چه کاری است که می آید و خلاف فرمان خدا را انجام می دهد؟!آن هم در عملی که اسمش را می گذارد عبادت و فرمان برداری!

بی نظیر;472766 نوشت:
و این است راز سخنی که می گوید ان قسمت از نماز که با حضور ذهن و توجه خوانده شود قبول می شود
زیرا فقط همان قسمت است که بر روح اثر می گذارد
و بقیه قسمتها کاری عبث و بیهوده بوده

اگر کسی واقعاً حضور قلب داشته باشد فارسی نمی خواند.چون حضور قلب یعنی بدانی خداوند ناظر بر توست.کسی که بداند خداوند ناظر بر اوست می ترسد گناه کند،معصیت کند،نافرمانی کند.پس این فرد که فارسی می خواند،حضور قلب ندارد.دروغ می گوید اگر بگوید حضور قلب دارم.چون سخنش خودمتناقض است.اگر حضورقلب داشت می ترسید از نافرمانی.نافرمانی نمی کرد.
می شود با نافرمانی،ادعای فرمان برداری کرد؟!

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

سلام

جناب بن موسی

بحث ما با شما به نتیجه نخواهد رسید چون من دارم عقلی بحث می کنم شما نقلی

شما اگر می خواهید به بحث ادامه دهید

لطفا نقل را کنار گذاشته و فقط عقلی به بحث ادامه دهید

مثلا همین پست اخر حقیر را عقلی جواب بدهید

متشکرم

در ضمن استاد اویس گرامی بنده منتظر پاسخ به سوالاتم می باشم

با تشکر

بن موسی;472659 نوشت:
سلام

با سلام خدمت شما دوست عزیز و تشکر بابت نقد مفصلی که بر مطلب بنده آوردید و با عرض پوزش از تاخیر در پاسخ.
بن موسی;472659 نوشت:
مقدمات و نتیجه گرفته شده توسط شما همگی درست هستند.ولی مسئله ای که هست قرب الهی،بدون پذیرفتن فرمان خدا ممکن نیست.کسی می تواند به قرب الهی برسد که فرامین خداوند را اطاعت کند.یکی از این فرامین همان عربی خواندن نماز است.پس ما نمی توانیم بگوییم فلانی نماز را فارسی خوانده،ولی به قرب الهی رسیده است.

دوست عزیز. مساله ای را که در پستتان زیاد به آن استناد کردید همین مساله غرور و تکبر است که می فرمایید با سرپیچی از فرمان الهی محقق می شود. و تواضع که با اطاعت از فرمان الهی تحقق می یابد. بنده منظور شما را کاملا متوجه شدم.
منتها اختلاف در تشخیص همین فرمان الهی است. خداوند به زبان قوم سخن گفته. ولی این دلیل نمی شود که تواضع در برابر پروردگار صرفا با همین زبان عربی تحقق می یابد. تواضع دربرابر پروردگار یک امر قلبی و درونی است و اصلا هیچ ربطی به بر زبان آوردن یک سری الفاظ نمی شود. ممکن است شخصی در حال خواندن نماز به زبان عربی باشد ولی سراسر غرور و تکبر باشد. و در واقع عربی خواندن نماز هیچ تاثیری در غرور و تکبر وی نداشته باشد. البته اگر قبول بفرمایید همین غرور و تکبر و بالا و پایین شدن آن توسط فرد قابل درک باشد. لذا انسان خود تشخیص می دهد که با چه نمازی این تواضع و خضوع در برابر پروردگار تحقق می یابد.
بن موسی;472659 نوشت:
به بیانی بله و به بیانی خیر.از این جهت که فاصله ما با خداوند نهایتی ندارد،هر چقدر جلو برویم فاصله ما با خداوند باز بی نهایت است.لذا در بی نهایت بودن تفاوتی ایجاد نمی شود.پس تفاوت خاصی در کار نیست.ما ابتدا در صفریم.سپس می رویم به x.فاصله ما با بی نهایت،تغییری نمی کند.
ولی همین که خودمان را بشناسیم،بر مبنای خودشناسی خواهیم فهمید که قبلاً در صفر بوده ایم و اکنون در x.لذا درک می کنیم که فاصله مان تغییر کرده است.گرچه هنوز همان بی نهایت است.ولی فاصله خودقبلی با خودفعلی فرق کرده است.

منظور ما هم همین بود که تغییر جایگاه فرد از صفر به ایکس و حرکت رو به جلوی آن قابل درک است. حال که اینگونه است خوب همین تواضع و خضوع و کاهش غرور و تکبر در فرد هم باید قابل درک باشد. حال این تغییر ممکن است با نماز فارسی بیشتر قابل درک باشد تا نماز عربی.
ببینید مساله تکبر و غرور و در مقابل آن تواضع و خضوع و خشوع همانطور که در بالا عرض شد یک امر قلبی و درونی است و ربطی به افعال ظاهری انسان ندارد. حال مقصود خداوند از نماز تحقق همین امر درونی است. خداوند که نیازی به اعمال ظاهری ما ندارد. مهم این است همین امر را هم ( منظور تواضع و کاهش غرور و تکبر ) مصداق همان قرب الهی و حرکت رو به جلویی بدانیم که توسط بنده قابل درک باشد.
بن موسی;472659 نوشت:
مسئله از همینجا آغاز می شود.چرا ما از انجام این افعال،به کسب معنویت پل می زنیم؟
چگونه است که این افعال موجب کسب معنویت می شوند؟
مثلاً خود این افعال با معنویت آمیخته اند،لذا کسی که آن ها را انجام بدهد معنویت کسب کرده است؟
ما می گوییم حتی اگر این افعال موجب کسب معنویت بشوند،آن معنویتی که خداوند خودش به آن فرمان داده،معنویت بزرگتری است.یعنی فرض می کنیم نماز فارسی خواندن هم رسیدن به معنویت باشد.ولی می گوییم عربی خواندن نماز،رسیدن به معنویت بزرگتری است.این مسئله دلیل عقلی دارد.همانطور که حقیر در پست قبلی اشاره ای کردم.

بزرگوار شما قبول کردید که معنویت اکتسابی توسط بنده قابل درک است. حال که قابل درک است دیگر بزرگی و کوچکی اش را خود فرد تشخیص می دهد. یکی با نماز عربی معنویت بیشتری کسب می کند و یکی با نماز فارسی.
بن موسی;472659 نوشت:
1-معصومین (ع) به بالاترین درجه ممکن کمال رسیدند (از اصولی که شیعه در آن تردید ندارد).
2-معصومین (ع) نماز را عربی می خواندند (در این هم شکی نیست).
3-کسی که به بالاترین درجه ممکن کمال رسیده است،نماز را عربی خوانده است (نتیجه از 1 و 2).
4-کسی که را در نظر می گیریم که نماز را فارسی بخواند و با فارسی خواندن،به بالاترین حدی از معنویت که برای فارسی خواندن ممکن است رسیده باشد.
5-این فرد معصوم نیست (نتیجه از 2 و این که این فرد عربی نمی خوانده است نماز را).
6-این فرد به بالاترین درجه ممکن کمال نرسیده است (نتیجه از 1 و 5).
7-درجه معنویت این فرد از معصومین (ع) کمتر است (نتیجه از 6).
8-درجه معنویت کسی که فارسی می خواند و در حدفارسی خواندن به بالاترین درجه ممکن می رسد،از فردی که عربی می خواند و در حد عربی خواندن به بالاترین درجه ممکن می رسد کمتر است (نتیجه از 7).
پس نتیجه مورد نظر ما طبق گزاره 7 گرفته می شود.

قیاس شما یک مقدمه کم دارد :
معصومین (ع) عرب بودند و تک تک کلمات نماز را به بهترین وجه درک و تصور می کردند و همین امر منجر به تحقق بالاترین معنویت در ایشان شده است. ولی ما نه تنها درک و تصوری از کلمات نماز مانند آنها نداریم که شاید درک و تصور ما از کلمات فارسی بیشتر و بهتر به درک معصومین از آن نزدیک باشد.
مهم این است که قبول کنیم آن چیزی در معنویت ما بوسیله نماز موثر است خود کلمات و الفاظ نماز نیست بلکه درک و تصور ما نسبت به آن الفاظ است. و مسلما درک و تصور ما از کلمات نماز ( چه فارسی و چه عربی ) فارسی است. چون زبان مادریمان فارسی است.
بن موسی;472659 نوشت:
اما مقصود محقق نشده است.چون جزئی از مقصود تسلیم شدن است.جزئی از مقصود بندگی است.رفع تکبر است.کسی که عربی نخواند،تسلیم فرمان خدا نشده است (مثل ابلیس).لذا به جزئی از مقصود نرسیده است.

تحقق مقصود همان طور که خودتان هم قبول کردید توسط فرد قابل تشخیص است.
و من الله توفیق

سلام

شاید لازم باشد انسان بندگی کند تا لذت نماز را به او بچشانند.

اگر بنده بدانم که یک غیبت یا تهمت یا نگاه حرام یا... می‌تواند لذت نماز را تا چهل روز از من بگیرد سعی می‌کنم بندگی کنم!
بنابراین اگر نقل در کنار عقل باشد حتماً نتیجه‌ی بهتری دارد.

آیا ما عالم غیب را فقط با عقل خود پذیرفته‌ایم. مسلما نه!
بعد از یک سری استدلال عقلی برای اصول دین، دیگر برای فروعاتی مثل نماز باید به نقل و سیره‌ی معصومین رجوع کرد.

گاهی لازم است ما در نماز حال نداشته باشیم تا به فکر کردن در مورد اعمالمان مجبور شویم!

گاهی بنده در نماز فرادی حال بهتری دارم ولی برای اثبات بندگی به مسجد می‌روم که در آنجا دیگر آن حال را ندارم! ... بندگی همیشه ملازم با لذت معنوی مورد نظرمان نیست!

گاهی با دعا باید لذت نماز را درخواست کنیم( اللهم اذقنی حلاوة الصلاة و حلاوة المناجاة)

فایل صوتی (چگونه نماز خوب بخوانیم) در پست قبلی مفید است

موفق باشید

[="Tahoma"][="Navy"]سلام
اسلام طرق خاص برای تقرب به حق تعالی تعیین فرموده است . اگر کسی طریق را به همان نحو که هست بپیماید عملش صحیح است و صحت پاداش را در پی دارد اما قبول فوق شایستگی برای پاداش است بلکه موجب رضوان خاص الهی است و آن عبارت است از رعایت آداب باطنی عمل .
پس رعایت آداب باطنی که موجب قبول است بر عمل صحیح مترتب میشود و نه عمل باطل .
یا علیم
[/]

بن موسی;472781 نوشت:
معنویت به انسان اضافه نمی شود مگر این که بندگی کند و بندگی کردن با اطاعت از خدا ممکن است و اطاعت از خدا با عربی خواندن نماز.پس معنویت با عربی خواندن نماز است که میسر می شود.عربی خواندن شرط لازم است.

سلام

حقیر منکر بندگی خداوند و اطاعت بدون وچون و چرا از خداوند نیستم

منتهی من هیچ کجای قران ندیده ام خداوند امر به عربی خواندن نماز کند

حتما می گویید خداوند به پیامبر فرموده نماز را اموزش دهد
بله این را هم قبول دارم

منتهی حقیر می گویم پیامبر چون عرب زبان بود و مردم اطرافش عرب
چاره ای نداشت جز اینکه نماز را عربی اموزش دهد

شرایط اقتضا می کرد که پیامبر عربی اموزش دهد

اگر خداوند مستقیم در قران امر به عربی خواندن نماز می کرد انگاه من منکر می شدم حرف شما درست و
من بندگی خدا را نکرده بودم
همچنین شما عمل و تمرد شیطان را نمی توانید قیاس کنید

چون خداوند مستقیم با شیطان امر و صحبت کرد

و شیطان در مقابل امر مستقیم خداوند تمرد کرد

درحالی که گردن ما از مو باریکتر است که خدای ناکرده خواسته باشیم در مقابل امر خداوند نا فرمانی کنیم
یا بندگی نکنیم

تفاوت فکر ما با شما این است که ما اموزش عربی نماز را با توجه به شرایط و عرب بودن انها می دانیم

ولی شما می گویید پیامبر به همه مسلمانها گفته نماز عربی بخوانند

در ضمن اگر روایتی و حدیثی موجود است که پیامبر صریحا گفته باشد همه مسلمانها
لازم و واجب است نماز را عربی بخوانند بیاورید باز هم گردن ما از مو باریکتر در مقابل امر پیامبر خدا

در ضمن حقیر خواندن نماز عربی توسط همه مسلمانها را که وحدت و زیبایی و نظم را به نمایش می گذارد
هرگز منکر نیستم

منتهی بحث ما این است که خواندن نماز فارسی هم نباید نادرست باشد

در ضمن این نظر حقیر است و سوال بنده
که به بحث گذاشتم تا اگر نادرست است نادرستی ان مشخص شود

در طی یک بحث عقلی نه نقلی

موفق باشید

بی نظیر;472910 نوشت:
شرایط اقتضا می کرد که پیامبر عربی اموزش دهد

سلام
اگر در سیره‌ی امامان معصوم علیه السلام در پاسخگویی به مراجعه کنندگانی از ایران(همدان، ری، کرند، و ...) نگاه کنیم می بینیم
که به مسائل اعتقادی آنها پاسخ می دادند ولی سئوالی از فارسی خواندن نماز در آن دوران نشده است!
شاید مسئله فارسی خواندن برایشان مطرح نشده است.( بنده الان دسترسی به مجموعه روایات ندارم)

موکلان امامان در ایران هم پاسخگوی سولات مردم بودند و در زمان غیبت امام زمان(عج)، حضرت فرمودند این فقها حجت من بر شما و من حجت خدا بر ایشان هستم

بی نظیر;472910 نوشت:
و شیطان در مقابل امر مستقیم خداوند تمرد کرد

درحالی که گردن ما از مو باریکتر است که خدای ناکرده خواسته باشیم در مقابل امر خداوند نا فرمانی کنیم
یا بندگی نکنیم

در بحث عملکرد شیطان پس از 6000 سال عبادت(به نقل از حضرت علی(ع) در نهج البلاغه)، او به خدا گفت من مسیر تقرب را از کسی که مظهر جمیع اسماء الهی است نمی گیرم
سجده به این معنا بود که راه کمال و دین را از خلیفه خدا بگیرد ولی او برای خودش در کنار خلیفة الله، مقامی قائل بود

[="Georgia"][="Blue"]

بی نظیر;471868 نوشت:
این سوال برای من مطرح می شود که منظور از خواندن نماز چیست ؟

ایا منظور از ان یاد خدا و پیوند قلبی با افریدگار است ؟

یا منظور از انجام ان صرفا اطاعت محض ؟

ایا خداوند منظورش از خواندن نماز ما اطاعت محض و بدون چون و چرای ما از او می باشد ؟ ایا خداوند مثل یک دیکتاتور به این اطاعت
نیاز دارد ؟

یا اینکه خداوند نماز را قرار داده تا من بنده با او ارتباط برقرار کرده و با این ارتباط بتوانم صفای جسم و جان دهم و در تکامل معنوی و اخلاقی
بکوشم ؟

ایا نمازی که به قول شما معانی عربی ان را درک نکنم و صرفا انجام وظیفه کرده باشم
می تواند مرا به معنویت برساند ؟ می تواند در عمق جان من اثر گذاشته و باعث تکامل روحی من شود ؟


اگر انسان به خدایی که او را آفریده از ناحیه شناخت گوهر نفسانی خود معرفت کامل پیدا کند اظهار نیاز کامل خود را در همان نمازی می بیند که خداوند برایش مقرر فرموده است. آنگاه نمازی اقامه خواهد کرد که هم موجب پیوند قلبی خود با پروردگار است و هم طریق اطاعت حضرت حق. و نیز آنگاه درخواهد یافت که وجوب نماز از جانب خداوند نه از روی دیکتاتوری بلکه از روی تجلی جامعترین صفات بنده نوازی انسانها است زیرا از این طریق اراده فرموده انسانها را در صراطی هدایت کند که سعادت ابدی و کامروایی حقیقی آنها در گرو گام نهادن در آن است.

[/]

[="Georgia"][="Blue"]

بی نظیر;472011 نوشت:
استاد گرامی در همین تقسیم بندی بنده حقیر سوال دارم

چرا نمازی که صحیح است نباید مورد قبول واقع شود ؟

مگر خدا چیزی بالاتر از صحیح بودن می خواهد ؟

شاید اینجا اشتباه از بکار بردن نادرست کلمات می باشد

مثلا من امتحانی از دانش اموزی بگیرم و بگویم با اینکه درست جواب دادی
اما مورد قبول من نیست ؟ ایا به نظر شما چنین چیزی منطقی است ؟


متاسفانه اصطلاح پردازی و تمرکز در ظاهر کلمات گاه می تواند انسان را فرسنگها از آن معنایی که نویسنده درصدد القای آن است دور کند.
خواهر بزرگوارم جناب بی نظیر، مهمترین اصل در گفت و شنود علمی تامل و تعقل در لب و فحوای اصلی کلام است وگرنه محدود نگری و حصر در غالب کلمات هرگز نمی تواند انسان را به چشمه جوشان معرفت رهنمون سازد.
مراد ما از قبول شدن نماز همان رضای حقیقی خداوند است و مراد از صحت نماز رفع تکلیف و استحقاق نعمتهای بهشتی است.
در همان مثالی که خودتان فرمودید کمی بیشتر دقت نمایید.
فرض کنید شما در کلاستان دو دانش آموز داشته باشید که یکی بسیار درس خوان است و در محضر شما رعایت کامل ادب نموده و تمامی تمریناتش را بجا و به کاملترین وجه انجام می دهد و در هیچ کدام از کلاسها دقیقه ای تاخیر نمی کند و در هنگام درس تمامی توجهش را به فرمایشات شما معطوف می دارد و در مقابل شاگرد دیگری دارید که اصلا درس نمی خواند و در بسیاری از کلاسها حاضر نمی شود و در کلاس نیز توجهی به مطالب شما ندارد اما در هنگام امتحان نهایتا از ناحیه جزواتی که از دوستانش تهیه کرده نمره لازم را می گیرد.
سوالی که شما دارم این است که آیا این دو دانش اموز در منظر شما یک منزلت دارند؟ آیا آن دانش آموز دومی که نمره صحیح را گرفته مرضی قلبی شما نیز هست؟
خواهرم باید توجه داشت که بهشت موعود نیز دارای مراتب بسیار است نازلترین و پست ترین مراتب بهشتی برخورداری از بهشت غلمان و حوریان و حرمان از هم نشینی با اولیا الله است و یکی از بالاترین و عالیترین درجات بهشت هم نشینی با آل الله و هم جواری با حق جل و علا است.
معنای اصلی و لب کلامی که در صدد بیان آن بودم همین است که باید بیشتر مورد توجه و عنایت قرار گیرد.
آری نماز صحیح نمازی است که انسان را مستحق نازلترین مراتب بهشت می سازد و نماز مورد قبول نمازی است که انسان را به عالی ترین مراتب بهشتی رهنمون می سازد به خاطر همین است که در آخر نمازمان این دعا را در حق یکدیگر بیان نموده و می گوییم: نمازتان قبول حق باشد انشاالله.

[/]

[=Georgia]

بی نظیر;472066 نوشت:
سلام خدمت استاد اویس گرامی

سوال دیگری که از مطالب دوست گرامی جناب شریعت عقلانی برای حقیر ایجاد شد

این است

که ایا معنای کلمات نماز برای ما مهم است یا برای خدا ؟

منظورم این است ما باید انها را درک کنیم که چه می گوییم

یا خدا انها را درک کند ؟

با تشکر از پاسخ گویی


مسلما هدف و غرض اصلی از اقامه نماز دریافت و ادراک اسرار و حقایق آن از ناحیه خودمان است و گرنه خداوند عالم به تمامی اسرار و خفیات است و برای درک معنای کلمات نیازی به نماز ما ندارد.

[="Georgia"][="Blue"]

بی نظیر;472709 نوشت:
از نظر حقیر خدا در روز قیامت دفتر و دستکی باز نمی کند تا نمازهای مارا شماره کند
تا ببیند ایا کم خوانده ایم یا زیاد
ایا عربی خواندیم یا فارسی ؟
ایا کلمه ای ان وسط اضافه کردیم یا نه ؟ ایا سجده درست رفتیم یا خیر ؟

ایا شما به این روش اعتقاد دارید ؟ یا قبولی نماز را چیز دیگری می دانید ؟


خداوند در روز قیامت اجل از بازکردن دفتر و دستکی برای محاسبه اعمال بندگانش است بلکه در روز قیامت هویت واقعی هر فردی به صورت کاملا شفاف بیان کننده تمامی جزییات اعمال و رفتارش می باشد. این که در روایات گفته اند در قیامت نامه اعمال هرکسی در دست خودش است کنایه و استعاره از همین معنای لطیف است که در یوم تبلی السرائر هرکسی با هر آنچه خود انجام داده محشور است و نامه اعمالش همان صحیفه جانش است. پس در این معنا خوب تعقل نما که نعوذبالله در طریق اسناد ناروا به خدا نروی.
[/]

[="Georgia"][="Blue"]

بی نظیر;472766 نوشت:
اگر من نفهمم چه دارم می گویم چگونه ممکن است ارتباطی بین خود و خدا برقرار کنم ؟

مثالی می زنم اگر شما یک متن اینگلیسی را خیلی زیبا هم بخوانید تا وقتی معانی ان را نفهمید
چگونه با کتاب ارتباط برقرار می کنید ؟

بزرگوار نماز ارتباط بین بنده و خدا است

یک طرف خداست که هر زبانی را می فهمد
و طرف دیگر بنده است که باید با زبانی صحبت کند که خودش بفهمد چه می گوید

بنده باید با تمام وجود تک تک کلمات نماز را درک کند و بفهمد تا ارتباط برقرار کند

چطور با تکرار طوطی وار کلماتی که نفهمد این ارتباط می تواند برقرار شود ؟


صرف این که معنای این کلمات را نمی فهمم که عذری برای ترک این تکلیف نمی شود.
همانطور که عرض کردم نماز شرعی با همه جزییاتش دقیقا همان عملی است که انسان را به خداوند مقرب می سازد و اگر در این مقصد مانعی در میان است این مانع را باید خودمان از میان برداریم. یکی از همین موانع نیز عدم درک معانی نماز است. ما برای رسیدن به عالی ترین مراتب نماز می بایست در صدد فهم معانی نماز و دعاها از طریق آشنایی با ادبیات عرب و حفظ معانی کلمات عربی باشیم چه این که یکی دیگر از این موانع عدم درک اسرار و حقایق باطنی تر نماز است که آن نیز باید با دریافت گوهر معرفت رب و معرفت نفس مرتفع گردد.
[/]

[="Georgia"][="Blue"]

بی نظیر;472910 نوشت:
حقیر منکر بندگی خداوند و اطاعت بدون وچون و چرا از خداوند نیستم

منتهی من هیچ کجای قران ندیده ام خداوند امر به عربی خواندن نماز کند

حتما می گویید خداوند به پیامبر فرموده نماز را اموزش دهد
بله این را هم قبول دارم

منتهی حقیر می گویم پیامبر چون عرب زبان بود و مردم اطرافش عرب
چاره ای نداشت جز اینکه نماز را عربی اموزش دهد

شرایط اقتضا می کرد که پیامبر عربی اموزش دهد


اگر قرار باشد احادیث پیامبر در مورد چگونگی نماز را مرتبط با زبان عرب زبانان بدانیم و یا در وجوب و حرمت احکام تشریعی موقعیت جغرافیایی یک قوم و قبیله را دخیل و جایز بدانیم در این صورت ممکن است دیگران نیز موقعیت زمانی را در وجوب و حرمت احکام تشریعی مطرح نمایند انگاه با ملاحظه موقعیت جغرافیایی و تاریخی اعراب بادیه نشین دیگر وجهی برای تسری احکام الهی در زمانها و مکانهای دیگر نبوده و به طور کلی جاودانگی دین اسلام با تمامی جزییاتش مخدوش خواهد شد در حالی که در بخش اعتقادات و کلام این فرمایش امام صادق علیه السلام که فرمود: حلال محمد حلال إلى يوم القيامة وحرام محمد حرام إلى يوم القيامة، کاملا مبرهن و مستدل است.
[/]

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همه دوستان گرامی
پیش گفتار:
بحث عقلی یا نقلی بر سر احکام فقهی (مخصوصا عملی) اسلام در یک تالار گفتگو کاربردی ندارد و اگر فقط در حد یک سوال باشد , همان پاسخ کارشناس ( یا چند کاربر) تاپیک کفایت می کند و و در صورت اصرار سوال کننده تنها نتیجه ای که میتوان گرفت این است که سوال کننده بجای طرح سوال در واقع قصد ایجاد شبهه دارد.
دلیل بر این ادعا:
نتیجه تاپیک 2 حالت دارد :
1-عقلاً حکم فقهی اثبات می گردد :مثلا تحریم خوردن گوشت خوک که قرنها پیش خدا آن را بیان نموده است ممکن است مثلا در قرن 20 از نظر پزشکی (عقلی و علمی) اثبات گردد و یکی از کاربران یا کارشناس آن را به نمایش گذارد و یا تاپیک با بیانات عقلی به نتیجه مستدل منطبق بر آن حکم فقهی برسد.
2-عقلاً حکم فقهی اثبات نمی گردد: ممکن است پرداختن عقلی به یک موضوع آنقدر گسترده و تخصصی باشد که در یک تالار گفتگو ممکن نباشد و یا نیاز به یک سری پیشنیازهای علمی و تخصصی داشته باشد و یا اصلا در حوزه های علمیه و توسط خود مراجع تقلید هم فعلاً قابل اثبات عقلی نباشد و مراجع فقط به صدور حکم بر اساس روایت مستند و یا بررسیهای عقلی از آیات و روایات آن را نتیجه گیری کرده و صدور حکم می کنند.
حالا یک نفر را در نظر بگیرید که این تاپیک را مشاهده می کند.دو حالت دارد:
الف- از قبل در حد توان تمام احکام فقهی را بر اساس احکام مراجع تقلیدش رعایت می کند(که برخی احکام برایش عقلاً اثبات شده و برخی نشده) : نتیجه تاپیک هر کدام از حالات 1 یا 2 هم که باشد تاثیری بر انجام اعمال و رعایت احکام ایشان ندارد (چرا که ایشان قبل از اعتقاد به صحت عقلی یا عدم اثبات عقلی این حکم خاص , به اصل تقلید و مقلد اعتقاد دارد و احکام را رعایت می کند و نه طبق تفسیر خودش) .
ب- شخص اصل تقلید را قبول ندارد و در اینصورت باز هم هیچکدام از نتایج 1 یا 2 (فوق) در یک مورد حکم خاص (مثلا نماز) تاثیری بر حال ایشان ندارد اگر چه ممکن است اثبات عقلی یک حکم در یک سری رفتار ایشان تاثیری داشته باشد (مثل همان تحریم گوشت خوک و یا هر مسئله پزشکی دیگر) ولی از آنجا که دامنه سوالات روز به روز گسترده تر می گردد و همچنین در کنار اثبات عقلی برخی از احکام جدید یا قدیم , یک سری احکام جدید یا قدیم به همان دلیل 2 (فوق) قابل اثبات عقلی نیستند , باز هم حجتی برای اعتقاد به اصل تقلید توسط ایشان حاصل نمی گردد و از طرفی اسلام دینی نیست که مسلمان در آن بتواند مومن به برخی احکام و کافر (یا منکر) به بقیه احکامش باشد.
......ادامه دارد......

........ادامه

پاسخ به اینگونه سوالها :
مقدمه :
شخصی بیمار در وصف پیاز تعاریف زیادی شنیده بود و اینکه دوای دردش همین پیاز است ولی در شهرش پیازی یافت نمی شد , لذا برای یافتن پیاز هجرت کرد و به شهری دیگر رفت . پیازی خرید و آن را با خوشحالی به خانه برد . سفره ای انداخت و بشقابی تمیز و یک چاقو . ابتدا پوست پیاز را کند و همینکه خواست گازی به آن بزند , حس کرد که یک لایه پوست دیگر هم بدان مانده لذا با خود گفت که بهتر است به مغز پیاز نزدیکتر شوم این لایه پوست را هم برداشت. باز به یک لایه دیگر رسید..... در پایان آخرین لایه را که برداشت , دید بشقاب خالی است!
نکته مهمی که لازم به ذکر است : گاهی یک مبنای ناقصی (یا گاهاً اشتباه پنهان)گذارده می شود و براساس آن نتایج و مباحثی پیش می آید.
مثلا : لباس وسیله ای است که به منظور حفاظت انسان در برابر سرما و گرما مورد استفاده قرار می گیرد.
این تعریف صحیح است ولی کامل نیست و لذا شبهاتی که از آن تولید می گردد:

  • من نه گرمم هست و نه سرد پس در جامعه میتوانم لباس نبپوشم.
  • من سردمه و لباسی می پوشم ولی به دلخواه خودم قسمتهائی از تنم را (مثلا عورتین) را نمیپوشانم.
حالا تعریف بالا را یک درجه اصلاح می کنم :
مثلا : لباس وسیله ای است که به منظور حفاظت انسان در برابر سرما و گرما مورد استفاده قرار می گیرد و در عین حال باید طبق عرف جامعه پوشیده باشد.
این تعریف صحیح است ولی کامل نیست و لذا شبهاتی که از آن تولید می گردد:

  • هوا سرده و من هم لباس میپوشم ولی تو این بازی فوتبال هر بازیکن هر رنگی که دلش می خواهد بپوشد.
  • در میدان جنگ هم هر کسی از هر دو جبهه هر لباسی با هر رنگی که دلش می خواد بپوشد.
حالا تعریف بالا را یک درجه دیگر اصلاح می کنم :
مثلا : لباس وسیله ای است که به منظور حفاظت انسان در برابر سرما و گرما مورد استفاده قرار می گیرد و در عین حال باید طبق عرف جامعه پوشیده باشد و در رقابتهای گروهی همه باید تابع مربی یا سرگروه باشند.
باز شبهه ای که ممکن است پیش بیاید :

  • من لباسی می پوشم که هم پوشیده باشد , هم متناسب با دما و شرایط ی محیط و همرنگ همگروههای خود باشد ولی مثلا با یک زیر پیراهن و زیرشلواری و دمپائی در یک روز تابستان می خواهم به اداره بروم!
ملاحظه می گردد که تعریف اولیه چه اثراتی در برداشتها , نتیجه گیریها و صدور احکام( شخصی )دارد.
...ادامه دارد.....

....ادامه....
حالا می خواهم اون مثال پیاز را با تعاریف ناقصی که از احکام دینی میشه کرد و باعث ایجاد شبهه شد بیان کنم:

  1. در مورد نماز؛ تعریف : نماز وسیله ای است که برای به کمال رسیدن انسان و بالارفتن معنویت او مورد استفاده قرار می گیرد.
    1. خوب من فارسی می خونم بهتر می فهمم و معنویتم بیشتر میشه
    2. هر وقت نیاز روحی داشته باشم میخونم (گاهی 2 روز نمیخونم گاهی روزی 10 بار میخونم-گاهی 1 دقیقه کافیه گاهی 1 ساعت لازمه-به وضع روحیم بستگی داره
    3. نیازی به قبله نیست
    4. نیازی نیست طبق نظر پیامبر اکرم یا مرجع تقلیدم به رکوع و سجود برم
    5. نیازی به رعایت ارکان نیست
    6. نیازی به وضو با آن قوانین خاص نیست (اگر دستو صورتم را با آب و صابون هم بشویم کافیست)
    7. نیازی نیست اوقات شرعی رعایت گردد.
    8. نیازی به جماعت نیست . اتفاقاً تنهائی معنویت بیشتری دارد.
    9. من میتونم یه سرود یا نجوای روحانی را گوش کنم , روحانیت من بیشتر است .
    10. یک مورد دیگر که در این تاپیک مطرح شده بود این بود که نماز برای عرب زبانها باید عربی خوانده شود ولی برای ما نیازی نیست. حالا یک سوال : اگر هدف از نماز فقط کمال انسان و معنویت است , آیا یک عرب زبان می تواند آن را عربی بخواند ولی مثلا به جای 2 سجده در هر رکعت 3 سجده بگذارد با این توجیه که معنویتم بیشتر می شود؟! اگر خیر , چرا نمی شود؟ آیا نه این است که فلسفه نماز آن نیست که در آن تعریف و پایه گذاری اول یعنی "ابزاری برای رشد و کمال و معنویت انسان است " ؟آمده است.
خوب حالا شما تصور کنید که در جامعه ای اینگونه باشد . دیگر اثری از نماز به آن معنا (ستون دین) هست؟

  1. در هیچ جای قرآن یا روایات نیامده که نماز را بخوانید (اقرا) و همیشه اقامه نماز آمده.
  2. " اقم الصلوه لذکری " در کجای این عبارت مفهوم کمال و حال معنوی انسان آمده؟!
  3. "و ما خلقنا الجن و الانس الا لیعبدون" آیا اینجا محور , رشد و معنویت انسان است یا عبادت خدا؟!(البته منکر نیستم که رشد و معنویت هم در بندگی اوست ولی در اینجا صراحتا بندگی خدا محور است یا رشد و کمال انسان؟)
  4. .....
  5. .....
با آن تعریف ناقص از هدف نماز (پایه ناقص یا اشتباه) به راحتی نماز را میتوان مثل همان پوست پیاز به عنوان اولین لایه دین حذف نمود و به اصل دین نزدیکتر شد!
2. روزه ؛ تعریف ناقص : وسیله ای است برای بالارفتن توان بدنی ما جهت آمادگی در شرایط سخت و همچنین آگاهی از حال فقرا و به معنویت بالاتر رسیدن و کمال یافتن

  1. خوب چه لزومی داره دقیقا از قبل از اذان صبح شروع بشه و تا آغاز اذان مغرب ادامه داشته باشه؟ من از 8 صبح شروع می کنم و تا 8 شب روزه می گیرم.
  2. چه لزومی داره حتما ماه رمضان باشه ؟ هر وقت حس کردم اوضاع روحیم خرابه و معنویت لازم دارم شروع می کنم
  3. کفاره برای چی؟ مگه من پول بدم معنویتم میره بالا؟فوقش به یه فقیر هرچقدر تونستن کمک می کنم.
  4. جنابت چه تاثیری بر معنویت روزه داره؟ اون جسمیه و این روحی
  5. چه لزومی داره اگه هلال ماه رویت بشه روزه ام را افطار کنم؟ مگه هلال ماه بر معنویت من تاثیر داره؟
حالا شما تصور کنید در جامعه ای اینگونه با روزه برخورد گردد ؛ دیگر آنهمه تاکید و نصوص قرآنی برای وجوب روزه در ماه رمضان رنگ می باخت و در واقع هر کسی با تفسیر و سلیقه خودش این حکم الهی را اجرا می کرد. و به همین صورت لایه دوم از دین مثل همان پوست پیاز برداشته می شدتنها به صرف اینکه روزه چیز مهمی نیست و باید به مغز دین برسیم. البته اینجا مکانی برای بررسی معنی و مفهوم حقیقی و فلسفه روزه در اسلام نیست.
3. حج ؛ تعریف ناقص: برای نزدیک شدن به بیت الله الحرام و درک موقعیتی که پیامبران و امامان در آن قرار داشتند و به دلیل کمال و رشد معنویت در انسان.

  1. خوب حالا چه لزومی داره لباس احرام بپوشم؟
  2. حالا چه اجباریه که 7 دور بزنم؟ من اگر 8 دور بزنم اونهم در جهت حرکت عقربه های ساعت بیشتر به معنویت می رسم.
  3. چرا توی اون شلوغی برم که تمام حواسم باید به این باشه که تنه نخورم یا نزنم یا له نشم, میگذارم یک هفته بعد از ذی حجه که حسابی خلوت بشه میرم و با یک حال معنوی بیشتر حض کامل می برم.
  4. چرا رمی جمرات کنم؟ اگر هم بکنم چه لزومی داره مثلا 3 مرتبه و هر مرتبه 7 تا سنگ بزنم؟ من سعی میکنم شیطان را از باطنم دور کنم,این مسخره بازیها چیه؟!
  5. اصلا مگه خدا همه جا نیست ؛ پس چه کاریه که تو این اوضاع اقتصادی کشور اینهمه ارز از کشور خارج بشه؟آخه خدا وکیلی خدا راضیه که همسایمون از فقر بلرزه و اینهمه حاجی از ایران بره خارج , خوب فعلا حج تعطیل بشه تا بعد..........
  6. چه کاریه که اینهمه کشور در دنیا , تو 3 روز اونجا جمع بشن؟این چه معنویتی میده؟
ملاحظه میشه که در کشوری که با حج اینگونه برخورد بشه دیگر اون حج از احکام الهی به راحتی خارج شده و حدود الهی در مورد آن رعایت نشده و به راحتی مثل پوست پیاز قابل جدا شدن از تنه اسلام است.
در حالیکه اهمیت حج آنچنان که ازآیات و روایات مشهود است به قدری در تجلی روح وحدت , یکپارچگی و صلابت اسلام و همچنین بنیان و اساس اسلام ضروری است که با یک تعریف و برداشت ناقص و اشتباه به راحتی تمام اثرات مفید و ضروری آن بی تاثیر می گردد.
4. در مورد خمس و زکات هم این چه کاریه که اونهمه مورد را رعایت کنیم , هر موقع احساس کردیم معنویتمون داره کم میشه , هر چقدر کرممون اجازه داد به یه فقیری یا کسی میدیم و یا به مدرسه یا مسجد محل یک کمکی می کنیم ....تا همینطور به کمال برسیم ....و لذا یک عمل پرداخت خمس و زکات مشخص و شسته و رفته از سطح جامعه حذف میشه (لایه دیگری از اسلام)

5. در مورد جهاد هم که دیگه معلومه این چه کاریه ما به جای اینکه به خودسازی و معنویت شخصی بپردازیم (که این هدف خلقت انسانه!) هی مثل فضولا سرمون بکنیم تو این سوراخ یا اون سوراخ تو این کشور یا اون کشور تو این اداره یا اون اداره که فلانی احکام اسلام و عدالت و حقوق مظلوم را رعایت میکنه یا نه؟ به ما چه که همش به خاطر یه مشت پابرهنه گدا گشنه سر قلدران دنیا داد و بیداد کنیم؟این بهتر نیست که گوشه ای در تنهائی به راز و نیاز عاشقانه با معبود خود بپردازیم و به کمال و معنویت برسیم؟

ملاحظه می گردد که با تعاریف ناقص از هر کدام از ارکان و احکام دین به راحتی میتوان آن را به چالش کشید و به گوشه تحجر پرتاب کرد.
**********
فقط یک نکته در مورد فارسی یا عربی خواندن نماز :
دوستانی که زبان انگلیسی را در حد خواندن کتب مهندسی بدانند , قبول دارند که اثری که خواندن کتب با زبان اصلی خیلی بیشتر از خواند ترجمه آن است , حتی اگر مترجم کتاب خیلی ماهر باشد.
حتی یادمه دکتر حسین قمشه ای نقل می کرد که یکی از پژوهشگران آلمانی (یا شاید هم فرانسوی) که حافظ شناس هم بود به ایشون گفته بود که اگر ارزش دارد که انسان فقط به خاطر خواندن دیوان حافظ سالها زحمت بکشد و فارسی را یاد بگیرد!(مگر ترجمه آن به آلمانی نیست؟:Gig:)
موفق باشید:Gol:

بی نظیر;466551 نوشت:
اگر من نمازی بخوانم طبق انچه که به قول شما خداوند از من خواسته و عربی هم باشد اما
از معنای عربی ان چیز زیادی متوجه نشوم و حال معنوی هم پیدا نکنم

سلام
حمد و سوره چند خط بیشتر نیست و یک عمر روزی 20مرتبه تکرار می گردد لذا ارزش آن را دارد که معنی آن حفظ گردد (لطفا 3 پیام اخیر را هم ملاحظه فرمائید).

بی نظیر;466551 نوشت:
فرق بین نماز صحیح و نماز قبول شده چیست ؟

نماز دو صورت دارد صورت ظاهر و باطنی
صورت ظاهری با رعایت تلفظ و صرف و نحو و رعایت بقیه شرایط مذکور در رساله امکان صحت دارد (البته به اندازه وسع شخص هم بستگی دارد-پیر طریقتی بود که هر کاری می کرد نمیتوانست بگوید "لم یلد و لم یولد " و همش میگفت " یم یلد و یم یولد" ولی نمازش به جاهائی می بردش!)....
صورت باطن به حضور قلب و توجه بستگی دارد.
چه بسا افرادی که در ذکر ولضااااااااااالییییییییییین استادند ولی در نماز محتاج رکعت شمارند.:Cheshmak:
هر مقدار از نماز که انسان را از گناه دور کند , همان مقدار قبول خداوند است.(زیرا انالصلاه تنهی عن الفحشا و المنکر.....از گناه دور نشده ام ؟ پس نماز نخوانده ام!)2*2=4
بی نظیر;471867 نوشت:
از کلیه کاربران خواهش دارم از ورود به بحث جدا خود داری کنند زیرا فقط باعث گیج شدن
و سردرگمی بیشتر من می شود

ببخشید فضولی کردیم ..آخه یک روز بود که دیگه کسی نظر نمیداد. در ضمن با عرض معذرت برای مطالبی با این انگیزه میتوان گروه ساخت یا پیام خصوصی داد ولی خاصیت فروم (تالار گفتگو) از قائده شما مستثنی است.

عارف";473389 نوشت:
ببخشید فضولی کردیم ..آخه یک روز بود که دیگه کسی نظر نمیداد. در ضمن با عرض معذرت برای مطالبی با این انگیزه میتوان گروه ساخت یا پیام خصوصی داد ولی خاصیت فروم (تالار گفتگو) از قائده شما مستثنی است.

سلام

ضمن تشکر و قدر دانی از مطالب مفصلی که نوشتید و اینجا قرار دادید

پیامی که من در اول تاپیک نوشتم مبنی بر اینکه کسی وارد بحث نشود

منظور و خطابم به ان دسته از کاربرانی بود که می ایند و به جای نظر سازنده و بحث و تبادل نظر

فحش و ناسزا می گویند وتهمت می زنند

جالبه که این کاربران در تاپبکی که در مورد شناخت خدا بود

باز از فحش دادن و تهمت زدن دست بر نمی داشتند و با این کارشان

باعث بسته شدن تاپیک شدند و حقیر هم به جواب سوالم نرسیدم

اویس;473299 نوشت:
اگر انسان به خدایی که او را آفریده از ناحیه شناخت گوهر نفسانی خود معرفت کامل پیدا کند اظهار نیاز کامل خود را در همان نمازی می بیند که خداوند برایش مقرر فرموده است. آنگاه نمازی اقامه خواهد کرد که هم موجب پیوند قلبی خود با پروردگار است و هم طریق اطاعت حضرت حق. و نیز آنگاه درخواهد یافت که وجوب نماز از جانب خداوند نه از روی دیکتاتوری بلکه از روی تجلی جامعترین صفات بنده نوازی انسانها است زیرا از این طریق اراده فرموده انسانها را در صراطی هدایت کند که سعادت ابدی و کامروایی حقیقی آنها در گرو گام نهادن در آن است.

اشاره به شناخت خدا کردید
اگر من خدا را به گو نه ای شناخته باشم که اگر نماز فارسی هم بخوانم با عشق و مهربانی تمام ان را می پذیرد

خدایی که مرا در اطاعت و بندگی محصور در یک راه نکرده و نگفته حتما به این شیوه به سمت من بیا

خدایی که مرا در اطاعت و بندگی ازاد گذاشته
و از اینکه مثلا در فلان طریق و فلان شیوه نباشم مرا عذاب نخواهد کرد

خدایی که نمی گوید حتما نمازت باید عربی باشد تا من قبول کنم

بلکه من نماز فارسی تو را هم که به یاد من بودی و با من راز و نیاز کردی
و به درگاه من امدی می پذیرم

ایا عشق و محبت خدا مانند ما انسانها مشروط است ؟
و از همه مهمتر چرا ما خدا را شبیه انسان باید فرض کنیم ؟
مگر خدا نفرموده : لیس کمثله شی

کجا در شناخت خدا اشتباه کرده ام ؟

ایا من در شناخت خدا اشتباه کرده ام ؟ ممنون می شوم که اشتباه مرا به من تذکر بدهید

عارف";473386 نوشت:
" اقم الصلوه لذکری " در کجای این عبارت مفهوم کمال و حال معنوی انسان آمده؟!
"و ما خلقنا الجن و الانس الا لیعبدون" آیا اینجا محور , رشد و معنویت انسان است یا عبادت خدا؟!(البته منکر نیستم که رشد و معنویت هم در بندگی اوست ولی در اینجا صراحتا بندگی خدا محور است یا رشد و کمال انسان؟)
.....

سلام

و تشکر از مطالب مفصلی که نوشتید

در جمله بی رنگ فرمودید کجای این عبارت مفهوم کمال و حال معنوی امده ؟!!!!!

حتما قبول دارید که اقم الصلوا لذکری

نماز را برای یاد من بپادار

شما بفرمایید یاد خدا چه نتیجه ای دارد ؟ چرا ما باید به یاد خدا باشیم ؟

و هدف از عبادت خدا چیست ؟ هدف از بندگی خدا چیست ؟
و ایا خدا به عبادت و بندگی ما نیاز دارد ؟

موفق باشید

بی نظیر;473531 نوشت:
نماز را برای یاد من بپادار

شما بفرمایید یاد خدا چه نتیجه ای دارد ؟ چرا ما باید به یاد خدا باشیم ؟

و هدف از عبادت خدا چیست ؟ هدف از بندگی خدا چیست ؟
و ایا خدا به عبادت و بندگی ما نیاز دارد ؟


سلام
منظور من این بود که در نماز خداوند هم حقی دارد و تمام آن از بابت کمال انسان نیست.
مفهوم کلی از پیامهای قبلیم هم این بود که مفاهیمی از نماز و روزه و حج و ....فراتر از آن است که با یک جمله بیان گردد.
منظور حقیر این بود که مثلا نماز یا حج ابعاد گسترده ای دارد و چه بسا بخشی از آن برای ما روشن باشد و بقیه خیر.
آنچه خداوند از ما خواسته و آن را واجب کرده نماز است ولی خداوند عاشق راز و نیاز شب و روز انسانهاست که به زبان مادری خود بیان می کنند.
بحث سر این نیست که اگر کسی نماز نخواند خدا او را به جهنم می برد.
بحث سر این است که ما در راستای عشق به خداوند عاشق و شیعه پیامبر اکرم هستیم و یقین داریم که آنها گنجینه های معرفت و دروازه های شناخت الهی و در یک کلمه صراط مستقیمند. لذا اشتیاق ما برای هم رنگ و همسو شدن به آنها باید بیش از اشتیاق آنها به این مسئله باشد. چرا که در این وادی ما گیرنده فیض و انها عطا کننده هستند.
در اینمقوله خیلی صحبت کردم و فکر کنم این چند خط باقیماند هشما را به جواب برساند وگرنه دیگه شرمنده ام!:Cheshmak:
ادامه دارد....

....ادامه
نکته مهم دیگر : باید همواره بعد اجتماعی اسلام را در نظر بگیریم که خیلی مهمتر از بعد فردی آن است و این شاید مهمترین تفاوت اسلام با ادیان دیگر باشد.
یک لحظه روی این شرایط متمرکز شوید :
به یک کنفرانس بین المللی مثلا درمورد فیزیک در یک قاره دیگر دعوت شده اید ، تا حالا از ایران خارج نشده اید و حتی تنها به شهرستان هم نرفته اید، با ترس و دلهره سوار هواپیما میشوید (فرض کنید ماجرا 50 سال پیش رخ می دهد-وقتی که ارتباطات در حد امروز نیست که فاصله ها از بین رفته است)..........وارد سالنی می شوید که 2000 نفر فیزیکدان در انتظار شروع کنفرانس هستند بعد می بینید که همگی از 5 قاره جهان آمده اند و دارند انگلیسی و در مورد همان قضایا و نظریات فیزیکی که شما 20 سال است با آن زندگی می کنید صحبت می کنند.. دریک لحظه تمام غم غربت را فراموش می کنید و احساس غرور ، نزدیکی و اشتیاق زیاد شما را فرا می گیرد.پیش خود میگید چه خوب که انگلیسی بلدم و چه خوب که در فیزیک به روز هستم.به شما قول می دهم که ظرف مدت کمتر از 2 ساعت آنچنان با آنها جور شوید که انگار سالهاست آنها را می شناسید.
اسلام دینی جهان شمول است و تمام مومنان را برادر و خواهر دینی می شمارد و لذا همین مشترکات ظاهری دینی بسیار کار ساز است.
متاسفانه در حال حاضر با وجود اینکه همه مسلمانان به عربی نماز می خوانند ولی اختلافی که بین شیعه و سنی پیش آمده و بخشی از آن در ظواهر عبادات وجود دارد (مثلا : در اذان اشهد ان علیا ولی الله نمی گویند-حی علی خیرالعمل نمیگویند-در نماز بسمالله الرحمن الرحیم نمیگویند-دست به سینه نماز میخوانند-بعد از نماز با هم دست نمیدهند-با وضو میخوابند بعد بلند میشوند و نماز میخوانند(یعنی معتقدند که خواب 2-3 ساعته هم وضو را باطل نمیکند-وضی متفاوتی دارند)
این اختلافهای ظاهری شاید به نظر اصلا ارزشی نداشته باشد ولی واقعیت این نیست.
به لطف خدا پارسال به حج رفته بودم. تصورش را بکنید در کنار خانه خدا یا در کنار حرم پیامبر اکرم هیچ لذتی از نماز جماعت نمی بردم! با بغل دستی احساس غریبی می کردم نه آنها ما را قبول دارند و نه ما آنها!
حالا فقط ما نیستیم آنقدر سنیها هم فرقه فرقه هستند که حد ندارد(72 فرقه!) متاسفانه باورتان نمیشود که 3 میلیون نفر مسلمان دور هم جمع شده اند. تنها اشتراکات فقط لباس احرام سفید ،طواف مشابه و رمی جمرات مشترک است الته ناگفته نماند که در همین ظاهر مشترک هم اختلافات زیادی هست.اصلا کسی حس نمی کرد که بین اینهمه انسان یک پیوند قلبی و صمیمیتی وجود داشته باشد.
حالا شما فکر کنید همین نماز را هم هر کی به زبان خودش و با متن خودش بخونه!
حالا در نظر بگیرید که اگر 1میلیارد مسلمان دقیقا ظاهر و باطن مثل هم میبودند!
وای چه ابهتی ، چه عظمتی ، هر جای دنیا هر مسلمانی که می دیدید انگار واقعا خواهر و برادر شما می بودند...تصور کنید!
در آنصورت کدام گستاخ و کشور ابرقدرتی جرات می کرد که به این خیل عظیم که همگی به یک قبله ؛ با یک نماز مشترک با یک ذکر مشترک با یک امام مشترک مشابه هم وضو می گیرند، می ایستند، طواف می کنند روزه می گیرند ،خمس و زکات می دهند و همه تحت لوای یک رهبری و یک کانال وحی از چشمه لایزال الهی ارتزاق می کنند.
ولی افسوس که امروز مسلمان به جان مسلمان افتاده و زنده زنده قلب کودکان را بیرون می کشند و میخورند!
ببینید از همین اختلافات ظاهری چه سواستفاده هائی می کنند و چه بر روز خاور میانه و کشورهای اسلامی انداخته اند!
چرا در کشور آنها حتی یک تیر هم در نمی شود ولی در عراق روزانه 2 اتوبوس منفجر میشود؟!
مگر همه مسلمانان برای دینشان جان نمی دهند؟ پس چرا اختلاف و تفرقه ما را به این روز انداخته است؟ چون اختلاف در ظواهر داریم!
یعنی اگر مثلا اختلاف ا فقط در عقاید باطنی بود و در ظاهر کاملاً مثل هم بودیم احتمالا خیلی مشکلات کمتری داشتیم!
حالا شما انتظار دارید که بیایم همین نماز مختلفی را که داریم به 200 زبان مختلف بخوانیم؟
موفق باشید:Gol:

عارف";473563 نوشت:
منظور من این بود که در نماز خداوند هم حقی دارد و تمام آن از بابت کمال انسان نیست.

سلام

با این جمله شما کاملا مخالفم

یعنی چی که خداوند هم حقی دارد ؟

حق کسی دارد که نیازمند چیزی هست
خداوند که بی نیاز مطلق است
خواهان هیچ حقی از کسی نیست

موفق باشید

عارف";473565 نوشت:
اسلام دینی جهان شمول است و تمام مومنان را برادر و خواهر دینی می شمارد و لذا همین مشترکات ظاهری دینی بسیار کار ساز است.

من هم از اول بحث منکر این مساله نبودم که مشترکات ظاهری باعث وحدت می شود

و شاید این مساله را بتوان تنها ارجهیت خواندن نماز به زبان عربی دانست

عارف";473565 نوشت:
متاسفانه در حال حاضر با وجود اینکه همه مسلمانان به عربی نماز می خوانند ولی اختلافی که بین شیعه و سنی پیش آمده و بخشی از آن در ظواهر عبادات وجود دارد (مثلا : در اذان اشهد ان علیا ولی الله نمی گویند-حی علی خیرالعمل نمیگویند-در نماز بسمالله الرحمن الرحیم نمیگویند-دست به سینه نماز میخوانند-بعد از نماز با هم دست نمیدهند-با وضو میخوابند بعد بلند میشوند و نماز میخوانند(یعنی معتقدند که خواب 2-3 ساعته هم وضو را باطل نمیکند-وضی متفاوتی دارند)
این اختلافهای ظاهری شاید به نظر اصلا ارزشی نداشته باشد ولی واقعیت این نیست.
به لطف خدا پارسال به حج رفته بودم. تصورش را بکنید در کنار خانه خدا یا در کنار حرم پیامبر اکرم هیچ لذتی از نماز جماعت نمی بردم! با بغل دستی احساس غریبی می کردم نه آنها ما را قبول دارند و نه ما آنها!
حالا فقط ما نیستیم آنقدر سنیها هم فرقه فرقه هستند که حد ندارد(72 فرقه!) متاسفانه باورتان نمیشود که 3 میلیون نفر مسلمان دور هم جمع شده اند. تنها اشتراکات فقط لباس احرام سفید ،طواف مشابه و رمی جمرات مشترک است الته ناگفته نماند که در همین ظاهر مشترک هم اختلافات زیادی هست.اصلا کسی حس نمی کرد که بین اینهمه انسان یک پیوند قلبی و صمیمیتی وجود داشته باشد.
حالا شما فکر کنید همین نماز را هم هر کی به زبان خودش و با متن خودش بخونه!
حالا در نظر بگیرید که اگر 1میلیارد مسلمان دقیقا ظاهر و باطن مثل هم میبودند!
وای چه ابهتی ، چه عظمتی ، هر جای دنیا هر مسلمانی که می دیدید انگار واقعا خواهر و برادر شما می بودند...تصور کنید!
در آنصورت کدام گستاخ و کشور ابرقدرتی جرات می کرد که به این خیل عظیم که همگی به یک قبله ؛ با یک نماز مشترک با یک ذکر مشترک با یک امام مشترک مشابه هم وضو می گیرند، می ایستند، طواف می کنند روزه می گیرند ،خمس و زکات می دهند و همه تحت لوای یک رهبری و یک کانال وحی از چشمه لایزال الهی ارتزاق می کنند.
ولی افسوس که امروز مسلمان به جان مسلمان افتاده و زنده زنده قلب کودکان را بیرون می کشند و میخورند!
ببینید از همین اختلافات ظاهری چه سواستفاده هائی می کنند و چه بر روز خاور میانه و کشورهای اسلامی انداخته اند!
چرا در کشور آنها حتی یک تیر هم در نمی شود ولی در عراق روزانه 2 اتوبوس منفجر میشود؟!
مگر همه مسلمانان برای دینشان جان نمی دهند؟ پس چرا اختلاف و تفرقه ما را به این روز انداخته است؟ چون اختلاف در ظواهر داریم!
یعنی اگر مثلا اختلاف ا فقط در عقاید باطنی بود و در ظاهر کاملاً مثل هم بودیم احتمالا خیلی مشکلات کمتری داشتیم!
حالا شما انتظار دارید که بیایم همین نماز مختلفی را که داریم به 200 زبان مختلف بخوانیم؟
موفق باشید

با این قسمت از سخنان شما کاملا موافقم

تفوتهای اندک ظاهری نباید موجب اختلاف و جنگ و جدال شود

و این حاصل نمی شود جز اینکه انسانها به تفکرات همدیگر احترام بگذارند
بدانند و درک کنند که همه نباید مثل انها فکر کنند
حق را همیشه به خود ندهند و بقیه را باطل تصور کنند

منتهی واقعا کم هستند انسانهایی که اینچنین باشند
کیمیا هستند و کمیاب

در مورد حج حقیر هم توفیق زیارت خانه خدا را داشته ام
ولی احساسی شبیه انچه شما گفتید نداشتم
برعکس وقتی می دیدم انواع نژادها و رنگها و از کشورهای مختلف در یک صف به جماعت ایستاده اند

خیلی لذت می بردم و برایم جالب بود
و متاسف از این می شدم که چرا همین انسانها بعدا بخاطر
عقاید افراطی به جان هم افتاده و دشمن هم شده و همدیگر را می کشند

عقاید افراطی بسیار خطرناک است از طرف هر فرقه و گروهی که باشد

موفق باشید

سلام
کلام آخر :
همانطور که ابتدا هم عرض کردم پرداختن به چنین مقولاتی خیلی گسترده است و سعی می کنم آن را جمع بندی کنم (البته از نظر حقیر!)
اسلام دینی چند بعدی است که هر کدام از ابعاد آن مکمل بعد دیگر می باشد.
در عین حالیکه "به تنهائی با چه زبانی نماز بخوانیم؟" مهم است ,در عین حال همین نقش مهم در کنار جمع رنگ می بازد!
اهمیت جماعت به قدری در اسلام مهم است که خدا می فرماید اصلا مهم نیست در حمد و سوره با چه زبانی هستی , اصلاً هیچی نگو!
از طرفی روایاتی هست مبنی بر اینکه نماز فرادا مانند قطره ای در برابر اقیانوس (نماز جماعت است).
در نماز جماعت مهمترین رکن همگامی و تبعیت از امام جماعت است یعنی در هر قسمتی از نماز و در میان هر ذکری از نماز که باشی , تبعیت از امام است و نه اتمام ذکر افراد.
مبنا در اسلام مسلمان بودن است.
حالا شاید وقت آن رسیده که حقیقت مطلب را از زبان پیامبر اکرم بشنویم:
رسول خدا فرمود: «مَنْ سَمِعَ رجلاً ینادی یاللمسلمین فَلْمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِم؛(3) کسی که بشنود مرد مظلومی از مسلمانان کمک می‌خواهد، ولی او را یاری نکند، مسلمان نیست».
قال رسول الله صلّى الله عليه وآله: من مات ولم يعرف إمام زمانه، مات ميتة جاهلية;1
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: هر كس بميرد در حالى كه امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلى از دنيا رفته است.
منظور از شناخت امام زمان چیست و چه ربطی به قبولی نماز ما دارد؟(متاسفانه خارج از بحث است ولی قابل تامل است!)
یعنی اسلام دینی active است. در واقع همانطور که قبلا هم عرض کردم. از نظر ابعاد اجتماعی اسلام با ادیان دیگر تفاوت دارد.
مثلا در طرفداری از یک کاندیدای ریاست جمهوری ممکن است یک گروه از نوارهای بنفش که بر مچ بسته اند خود را نمایش دهند.
نماز ما قبل از آنکه وسیله تعالی نفس باشد یک پرچم برای معرفی خود به دیگران است.
طبق حیدث فوق اهمیت توجه به غیر و مقابله با ظالم شرط اسلام بیان شده است.
تکنیکهای فردی در فوتبال خیلی مهم هستند ولی مهمتر از آن هماهنگی با هم و توجه به نظرات مربی است .
همانطور که عرض کردم مسلمانان میتوانند (بلکه خیلی خیلی هم مفید و سازنده و معنویت بخش و تعالی بخش است) ساعتها به هر زبانی که بخواهند نماز و قرآن و دعا بخوانند ولی آن مچ بند (پرچم) را فقط به نشان اینکه در چه گروه و مذهبی هستند واجب است طبق احکام صریح اسلام و قرآن نماز واجب یومیه,روزه,حج و......را اگرچه آنچنان که باید و شاید احساس کمال و معنویت نکنند انجام دهند.و این پرچم یک دنیا حرف دارد و تمام و کمال اعتقادات,باورها و....همه چیه انسانها را هویدا می کند.
(یک دلیل بر این ادعا:در فقه اسلامی مردی که در نمازهای واجبش بسم الله الرحمن الرحیم را با صدای آهسته بخواند (عمداً) نمازش باطل است.
خوب اینجا شخص نمازش را عربی خوانده و تمام نکات ادبی و فقهی را هم رعایت کرده ولی ......که این حکم یکی از نشانه های شیعه می باشد. ملاحظه می شود که موضوع بطور کامل فقط این نیست که مثلا عربی کاملتر است یا در ترجمه نماز برخی از مفاهیم از بین می رود و یا .....چه بسا که این حکم در زمان امام صادق(ع) بناگذارده شد (احتمال می دهم-قابل سرچ است) یعنی ممکن است خود پیامبر اکرم هم اینچنین نمیگفتند و در زمانی که نفاق بین دوستداران و دشمنان اهل بیت زیاد بود و امام برای تشخیص بین شیعه و سنی این حکم را گذاردند)
دقیقا مثل یک تکه پارچه رنگی که یک غریبه (ولی از یک گروه فکری خاص) به مچ بسته و شما بدون صحبت با او میتوانید ساعتها در مورد اعتقادات و آرمانهای وی صحبت کنید.
والسلام علیکم و رحمه الله:Gol:

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

بی نظیر;472799 نوشت:
بحث ما با شما به نتیجه نخواهد رسید چون من دارم عقلی بحث می کنم شما نقلی

عقلی و نقلی از نظر سرکار یعنی چه؟
لازمه چنین بحثی استناد به نقلیات است.حداقل برای این که حکم شرعی قضیه را بفهمیم.

بی نظیر;472799 نوشت:
شما اگر می خواهید به بحث ادامه دهید

لطفا نقل را کنار گذاشته و فقط عقلی به بحث ادامه دهید

مثلا همین پست اخر حقیر را عقلی جواب بدهید


حرف های ما منافاتی با عقل یا منطق ندارند.در استدلال های ما بار ها از گزاره های تحلیلی استفاده شده است.بفرمایید نقضشان کنید.

بی نظیر;472910 نوشت:
حقیر منکر بندگی خداوند و اطاعت بدون وچون و چرا از خداوند نیستم

این که نماز را فارسی بخوانیم،می شود اطاعت با چون و چرا.

بی نظیر;472910 نوشت:
منتهی من هیچ کجای قران ندیده ام خداوند امر به عربی خواندن نماز کند

هیچ جای قرآن هم نیامده نماز صبح دو رکعت است.این از جمله مغالطاتی است که بار ها در این سایت مشاهده کرده ایم.

بی نظیر;472910 نوشت:
حتما می گویید خداوند به پیامبر فرموده نماز را اموزش دهد
بله این را هم قبول دارم

پاسخ خودتان را دادید.

بی نظیر;472910 نوشت:
منتهی حقیر می گویم پیامبر چون عرب زبان بود و مردم اطرافش عرب
چاره ای نداشت جز اینکه نماز را عربی اموزش دهد

شرایط اقتضا می کرد که پیامبر عربی اموزش دهد


حرف شما صحیح نیست از چند جهت.اول این که در زمان پیامبر،فردی مانند سلمان فارسی وجود داشت.اگر حکم این است که هرکس نماز را به زبان خودش بخواند،پیامبر این حکم را به او می گفت.حال ممکن است گفته شود چون چنین مواردی در صدر اسلام کم بوده است،به ما نقل تاریخی نرسیده است در این مورد.در پاسخ می گوییم در زمان ائمه (ع) تعداد ایرانیان مسلمانان بسیار زیاد شده بود و اگر چنین حکمی وجود داشت،از سوی ائمه (ع) به ما می رسید.

بی نظیر;472910 نوشت:
اگر خداوند مستقیم در قران امر به عربی خواندن نماز می کرد انگاه من منکر می شدم حرف شما درست و
من بندگی خدا را نکرده بودم

چه فرقی می کند؟
فرض کنید آیه ای داشته باشیم در قرآن که بگوید نماز را عربی بخوانید.شما در اینصورت باز تفسیر می کنید که این آیه با توجه به فرهنگ آن زمان و برای اعراب آمده است.فرقی نمی کند.

بی نظیر;472910 نوشت:
همچنین شما عمل و تمرد شیطان را نمی توانید قیاس کنید

عمل شیطان دقیقاً از همین جنس است.

بی نظیر;472910 نوشت:
چون خداوند مستقیم با شیطان امر و صحبت کرد

و شیطان در مقابل امر مستقیم خداوند تمرد کرد

درحالی که گردن ما از مو باریکتر است که خدای ناکرده خواسته باشیم در مقابل امر خداوند نا فرمانی کنیم
یا بندگی نکنیم


ابلیس هم اگر دقت کنید ادعا می کرد که من با وجود این که این قسمت از حرف خدا را انجام نمی دهم،ولی هنوز دارم او را عبادت می کنم و در مقابل او نافرمانی نمی کنم.حال کسی که فارسی نماز بخواند و این توجیه را کند باز می تواند همینطور بگوید.

بی نظیر;472910 نوشت:
تفاوت فکر ما با شما این است که ما اموزش عربی نماز را با توجه به شرایط و عرب بودن انها می دانیم

ولی شما می گویید پیامبر به همه مسلمانها گفته نماز عربی بخوانند


ما دلیلی از سوی شما دال بر این که آموزش عربی نماز،از حیث عرب بودن آن ها بوده نه از حیث مسلمان بودن آن ها ندیدیم.ولی حرف ما 14 قرن پشتوانه فقهی و اسلامی دارد.

بی نظیر;472910 نوشت:
در ضمن اگر روایتی و حدیثی موجود است که پیامبر صریحا گفته باشد همه مسلمانها
لازم و واجب است نماز را عربی بخوانند بیاورید باز هم گردن ما از مو باریکتر در مقابل امر پیامبر خدا

روایات مربوط به عربی خواندن نماز واضح هستند.برای مثال در روایتی گفته شده لا صلاة الا بفاتحة الکتاب.نگفته شده نماز الا به ترجمه سوره حمد.سوره حمد عربی است و کسی که بخواهد واژه ترجمه را در این روایت جا دهد،در واقع دارد عربی بودن این سوره را از آن حذف می کند.

بی نظیر;472910 نوشت:
در ضمن حقیر خواندن نماز عربی توسط همه مسلمانها را که وحدت و زیبایی و نظم را به نمایش می گذارد
هرگز منکر نیستم

منتهی بحث ما این است که خواندن نماز فارسی هم نباید نادرست باشد


اتفاقاً باید نادرست باشد.چون عملی است مانند کار ابلیس.

بی نظیر;472910 نوشت:
در ضمن این نظر حقیر است و سوال بنده
که به بحث گذاشتم تا اگر نادرست است نادرستی ان مشخص شود

در طی یک بحث عقلی نه نقلی


عرض کردیم که بگویید عقلی یعنی چه؟همینطور نقلی یعنی چه؟

پاسخ ها مشخص هستند.به اظهارات سرکار پاسخ داده شده است.لطفاً نقدی دارید بفرمایید.نه این که بگویید "آمده ای نقلی بحث کنی نه عقلی" و مانند آن.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

شریعت عقلانی;472840 نوشت:
مساله ای را که در پستتان زیاد به آن استناد کردید همین مساله غرور و تکبر است که می فرمایید با سرپیچی از فرمان الهی محقق می شود. و تواضع که با اطاعت از فرمان الهی تحقق می یابد. بنده منظور شما را کاملا متوجه شدم.

این دو را حتی می شود هم ارز دانست.چون غرور و تکبر،سرپیچی از فرمان الهی را نتیجه می دهد.نیز سرپیچی از فرمان الهی،غرور و تکبر را نتیجه می دهد.همینطور است راجع به تواضع و اطاعت.

شریعت عقلانی;472840 نوشت:
منتها اختلاف در تشخیص همین فرمان الهی است. خداوند به زبان قوم سخن گفته.

اگر اسلام برای همه زمان ها و همه انسان هاست،پس قرآن و نیز احکام اسلامی،با وجود آن که در وهله اول به عرب ها آموزش داده شده اند،فقط اختصاص به عرب ها ندارد.بلکه اختصاص به کل انسان ها دارد.از اینجا در می یابیم که با فرض جهانی بودن اسلام،قوم مورد نظر خداوند فقط قوم عرب نیست.همه اقوام است و خداوند از این زبان برای هدایت همه اقوام استفاده کرده است.

شریعت عقلانی;472840 نوشت:
ولی این دلیل نمی شود که تواضع در برابر پروردگار صرفا با همین زبان عربی تحقق می یابد.

تواضع در برابر پروردگار مراتبی دارد.یکی از اولین مراتب این تواضع آن است که انسان شروط فقهی را در خواندن نماز رعایت کند.پس صرف عربی خواندن کافی نیست.ولی از آن جهت که عربی خواندن امر پروردگار،عربی خواندن لازم است و کسی که عربی بخواند،حداقل به این فرمان خداوند عمل کرده است.

شریعت عقلانی;472840 نوشت:
تواضع دربرابر پروردگار یک امر قلبی و درونی است و اصلا هیچ ربطی به بر زبان آوردن یک سری الفاظ نمی شود.

تواضع فقط یک امر درونی نیست.تواضع در بیرون نیز خودش را نشان می دهد.اینطور نیست که فقط یک صفت و حالت درونی باشد.کسی که در برابر پروردگار متواضع باشد،برای مثال در مقابل برخی مردم نیز متواضع است.یعنی این تواضع فقط به قلب و درون انسان وابسته نیست.بلکه به اعمال انسان هم وابسته است.
حال اگر خداوند فرمان داده است این الفاظ را به کار ببرید و کسی این کار را نکند،چنین فردی تواضع دارد؟چون نافرمانی می کند ندارد.

شریعت عقلانی;472840 نوشت:
ممکن است شخصی در حال خواندن نماز به زبان عربی باشد ولی سراسر غرور و تکبر باشد. و در واقع عربی خواندن نماز هیچ تاثیری در غرور و تکبر وی نداشته باشد.

غرور و تکبر هم صفر و یکی نیست.یکی مغرورتر از دیگری است.کسی که نماز می خواند،شاید هر تکبر و غروری را داشته باشد.ولی از آن جهت که فرمان عربی خواندن نماز را انجام می دهد،غرور و تکبر نافرمانی در برابر این فرمان را ندارد.پس عربی خواندن نماز حداقل یک غرور و تکبر که مربوط به عربی خواندن نماز است را از انسان می گیرد.

شریعت عقلانی;472840 نوشت:
البته اگر قبول بفرمایید همین غرور و تکبر و بالا و پایین شدن آن توسط فرد قابل درک باشد. لذا انسان خود تشخیص می دهد که با چه نمازی این تواضع و خضوع در برابر پروردگار تحقق می یابد.

نمی خواهم بگویم انسان نمی تواند خودش هیچ کدام از این امور را تشخیص دهد،ولی چه بسا انسان برخی از این مسائل را نتواند تشخیص بدهد.ابتدا فرد باید بداند که برای مثال حکم فقهی عربی خواندن نماز است.حال نماز می خواند با زبان فارسی.آیا احساس نمی کند کارش یک عیبی دارد؟احساس نمی کند خضوع و تواضعش درست نبوده است؟
کافی است انسان به خودش بگوید "اگر من واقعاً دنبال تواضع بودم،چرا این حکم را انجام ندادم و مطابق فرمان خدا نماز نخواندم؟".
لذا این مسئله توسط فرد در اکثر موارد قابل تشخیص است (به شرط تعقل).حال اگر کسی بگوید من فارسی خواندم ولی به تواضع و خضوع رسیدم،مشخصاً این حرفش صحیح نیست.ملاک ما برای صحت لزوماً تشخیص و حرف افراد نیست.گاهی تشخیص فرد درست است و گاهی نادرست.

شریعت عقلانی;472840 نوشت:
منظور ما هم همین بود که تغییر جایگاه فرد از صفر به ایکس و حرکت رو به جلوی آن قابل درک است. حال که اینگونه است خوب همین تواضع و خضوع و کاهش غرور و تکبر در فرد هم باید قابل درک باشد. حال این تغییر ممکن است با نماز فارسی بیشتر قابل درک باشد تا نماز عربی.

عرض شد که فرد اگر بگوید به خضوع رسیدم با فارسی خواندن،اشتباه می گوید.حتی بالفرض به همه مراتب ممکن خضوع برسد،به یک مرتبه نمی رسد.چون عربی نخوانده است پس به آن مرتبه که مربوط به فرمان بردن از خداوند است نمی رسد.درست است که برخی از این امور قابل درک هستند.ولی فرد در اینجا موفقیت خود را درک نمی کند،چون موفقیتی درکار نیست.بلکه فرمان نبردن را درک می کند.

شریعت عقلانی;472840 نوشت:
لذا انسان خود تشخیص می دهد که با چه نمازی این تواضع و خضوع در برابر پروردگار تحقق می یابد.

تشخیص شاخص می خواهد.شاخص فرد نیست.شاخص فرمان خداست.اگر مقصود شما از تشخیص دادن این باشد که انسان،میزان معنویتی که در خود احساس می کند را شاخص قرار دهد،خب از کجا می داند این چیزی که به آن می گوید معنویت،واقعاً معنویت باشد؟پس این هم شاخصی می خواهد.

شریعت عقلانی;472840 نوشت:
منظور ما هم همین بود که تغییر جایگاه فرد از صفر به ایکس و حرکت رو به جلوی آن قابل درک است. حال که اینگونه است خوب همین تواضع و خضوع و کاهش غرور و تکبر در فرد هم باید قابل درک باشد. حال این تغییر ممکن است با نماز فارسی بیشتر قابل درک باشد تا نماز عربی.

در این خصوص گفته شد که اولاً شاخص آن چیزی نیست که انسان در خودش احساس می کند.خیلی اوقات انسان دچار اشتباه می شود.تفکر انسان دچار اشتباه می رسد.چه برسد به احساس انسان.پس شاخص آن خودی نیست که خود می گوید.آن خودی است که دین می گوید.
ثانیاً همانطور که پیش از این گفتیم سایه عربی نخواندن نماز،هنگام فارسی خواندن در تک تک کلمات سنگینی می کند.حقیقتاً خود انسان دچار شک می شود.یعنی با خودش می گوید کار من (فارسی خواندن نماز) واقعاً درست است؟
کافی است فرد تعقل کند تا به این نتیجه برسد که با فارسی خواندن یک جای کار می لنگد.

شریعت عقلانی;472840 نوشت:
ببینید مساله تکبر و غرور و در مقابل آن تواضع و خضوع و خشوع همانطور که در بالا عرض شد یک امر قلبی و درونی است و ربطی به افعال ظاهری انسان ندارد.

عرض شد که به افعال ظاهری انسان هم بر می گردد.برای مثال سجده کردن یک فعل ظاهری است.خداوند به ما فرمان داده سجده کنیم (در این که شکی نداریم).یعنی از ما خواسته یک فعل ظاهری انجام دهیم.این فعل ظاهری مربوط به تواضع است.اگر بحث فقط امر قلبی و درونی نبود که دیگر به سجده و اظهار عبودیت در عمل نیازی نبود.ولی عمل معیار است.معیار فقط امر قلبی و درونی نیست.

شریعت عقلانی;472840 نوشت:
حال مقصود خداوند از نماز تحقق همین امر درونی است. خداوند که نیازی به اعمال ظاهری ما ندارد. مهم این است همین امر را هم ( منظور تواضع و کاهش غرور و تکبر ) مصداق همان قرب الهی و حرکت رو به جلویی بدانیم که توسط بنده قابل درک باشد.

قطعاً خداوند به اعمال ظاهری ما نیازی ندارد.ولی ما به انجام دادن این اعمال ظاهری نیاز داریم.ما باید بدانیم که در برابر خداوند چیزی نیستیم و این اعمال ظاهری همین روحیه را در ما تثبیت می کند.
اما فارسی خواندن نماز،شاید باعث کسب معنویتی شود (من منکر آن نیستم) اما نه در حکم نماز.بلکه در حکم یک مناجاتی با زبان فارسی با خداوند.معنویت شاید بدهد،ولی نه آن معنویتی که نماز می دهد.ثواب هم شاید داشته باشد،ولی نه ثواب نماز.اما وقتی ما بین دو چیز هستیم که یکی معنویت کمتری دارد یکی معنویت بیشتر،عقلاً باید دومی را انتخاب کنیم.در این خصوص زبان عربی باعث معنویت بیشتری می شود.
شاید فارسی،برای فارسی زبانان بیشتر قابل درک باشد.ولی وحیانی،با زبان عربی بیشتر قابل درک است نه با زبان فارسی.پس به جای آن که صورت مسئله را پاک کنیم و وحیانی را فارسی کنیم،بیاییم زبان وحی را یاد بگیریم تا بتوانیم آن را درک کنیم.

شریعت عقلانی;472840 نوشت:
بزرگوار شما قبول کردید که معنویت اکتسابی توسط بنده قابل درک است. حال که قابل درک است دیگر بزرگی و کوچکی اش را خود فرد تشخیص می دهد. یکی با نماز عربی معنویت بیشتری کسب می کند و یکی با نماز فارسی.

معیار ادراک،فرد نیست.مشاهده هم قابل درک است و بر اساس همین ادراک بود که زمانی مردم می گفتند زمین مسطح است.این که قابل درک است توسط فرد،به معنی این نیست که شاخص و معیار تشخیص فرد است.شاخص و معیار تشخیص چیزی است که خداوند فرموده است.پس کسی که فارسی می خواند،اگر سراغ شاخص اصلی برود،می بیند که معنویت اکتسابی او بسیار کم است.

شریعت عقلانی;472840 نوشت:
قیاس شما یک مقدمه کم دارد :
معصومین (ع) عرب بودند و تک تک کلمات نماز را به بهترین وجه درک و تصور می کردند و همین امر منجر به تحقق بالاترین معنویت در ایشان شده است.

باید ثابت شود که معصومین (ع) از حیث عرب بودن،نماز را عربی می خواندند.نه از حیث مسلمان بودن.ما فرض می کنیم که نه دلیلی برای تایید این هست که از حیث عرب بودن این کار را انجام می داده اند،نه دلیلی برای این هست که از حیث مسلمان بودن این کار را انجام می داده اند.یعنی ما چیزی نمی دانیم جز این که آنان عربی می خوانده اند.دو حالت داریم:
1-نماز را عربی بخوانیم.
2-نماز را عربی نخوانیم.
اگر من نمازم را عربی بخوانم،می توانم بگویم از معصومین (ع) تقلید کرده ام و سعی کرده ام مانند آنان عمل کنم.لذا چیزی برگردن من نیست.چون آنچه را که باید انجام داده ام.
اگر من نمازم را عربی نخوانم،در اینصورت نمی توانم بگویم از معصومین (ع) تقلید کرده ام و سعی کرده ام مانند آنان عمل کنم.در این حالت چیزی برگردن من است.می توانم مواخذه شوم که چرا از معصومین (ع) پیروی نکرده ام.
نتیجه می گیریم که عربی خواندن عاقلانه تر است.

حتی این را بگذاریم کنار،بنده به سرکار بی نظیر گفتم که در زمان معصومین (ع) تعداد ایرانیان مسلمان بسیار زیاد شده بود.مثلاً امام رضا (ع) به خراسان آمدند و در ایران بودند.حال اگر هر کسی باید نماز را به زبان خودش بخواند،چرا هیچ نقل تاریخی ای نداریم برای اثبات فارسی خواندن نماز؟با این حضور گسترده ایرانیان در زمان معصومین (ع)،اگر قرار بود چنین نقلی وجود داشته باشد،به ما می رسید.ما احکام را بر اساس آنچه که داریم به دست می آوریم،نه بر اساس آنچه که نداریم.

شریعت عقلانی;472840 نوشت:
ولی ما نه تنها درک و تصوری از کلمات نماز مانند آنها نداریم که شاید درک و تصور ما از کلمات فارسی بیشتر و بهتر به درک معصومین از آن نزدیک باشد.

ما با عربی است که می توانیم درکمان را به ایشان نزدیک کنیم.ببینید اصلاً فرض کنیم معصومین (ع) به خاطر عرب بودن اینطور می خوانده اند.این همه عارف ایرانی،چرا هیچ کدام از آن ها فارسی نمی خوانده اند؟

شریعت عقلانی;472840 نوشت:
مهم این است که قبول کنیم آن چیزی در معنویت ما بوسیله نماز موثر است خود کلمات و الفاظ نماز نیست بلکه درک و تصور ما نسبت به آن الفاظ است. و مسلما درک و تصور ما از کلمات نماز ( چه فارسی و چه عربی ) فارسی است. چون زبان مادریمان فارسی است.

درک و تصور ما از کلمات نماز،باید بر مبنای صحیح استوار باشد.همانطور که گفته شد زبانی که خداوند برای وحی آن را مناسب می داند،عربی است.یعنی درک و تصور ما باید بر اساس این زبان باشد.این که زبان مادری ما فارسی است،خللی ایجاد نمی کند.انسان می تواند هم بر عربی مسلط باشد هم بر فارسی.

شریعت عقلانی;472840 نوشت:
تحقق مقصود همان طور که خودتان هم قبول کردید توسط فرد قابل تشخیص است.

توسط فرد قابل تشخیص است ولی با شاخص صحیح.نه شاخص خود غیرحقیقی.با شاخص الهی و خود حقیقی.ما با شاخص الهی ما در می یابیم که تحقق مقصود در آنجا رخ نداده است.

لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

با سلام خدمت دوست عزیزم بن موسی.
با تشکر از نقد مفصلتان.
بنده با مطالعه مطالب شما و تفکر و تامل بیشتر در این مورد به این نتیجه رسیدم :
بحث در این تاپیک پیش فرض هایی دارد که ظاهرا قبول نبوت و امامت به معنای مصطلح نزد علمای اسلام است. لذا اگر این پیش فرض ها را قبول کنیم :
مسلما اجتهاد در فقه نتیجه اش این است که باید نماز را عربی بخوانیم. پس صحیح ترین کار ممکن برای فرد آن است که نمازش را عربی بخواند.
حال فرض کنیم تحقیق فردی به غلط ( در مقابل صحیح ) به اینجا بیانجامد که به این نتیجه ی غلط برسد که نماز فارسی هم می تواند همان معنویت را برای او به همراه داشته باشد. به اعتقاد بنده اگر قبول کنیم که دیدگاه این فرد اشتباه ( در مقابل صحیح ) است ولی این اشتباه بودن دیدگاه فرد اگر به دلیل غرور و تکبر وی نباشد و تنها به دلیل مسیر غلطی باشد که در تحقیق پیموده است امکان این وجود دارد که با همان نماز فارسی به همان معنویت مد نظر شارع برسد. در واقع عدم صحت نماز اگر ناشی از غلط بودن اجتهاد فرد باشد نه به خاطر غرور و تکبر این شخص در زمره مستضعفین فکری قرار می گیرد. از آنجایی که امکان کسب معنویت به یک اندازه برای همه لازمه عدالت خداست لذا قبولی نماز وی نباید بستگی به صحت و یا عدم صحت فرد داشته باشد. ولی در کل فرد موظف است تحقیق کند و بهترین شیوه ای که توسط معصوم برای نماز بیان شده را بیابد.
این نظر فعلا پخته نیست. منتظر نظر شما می مانم.

بن موسی;474698 نوشت:
این همه عارف ایرانی،چرا هیچ کدام از آن ها فارسی نمی خوانده اند؟

در جایی می خواندم مولانا با گروهی در حال سماع بودند که فردی آمد و گفت بس است دیگر وقت نماز است. مولانا برافروخته شد و گفت : این خود نمازی دیگری است.
موثق بودن این داستان را نمی دانم.
و من الله توفیق

[="Black"]

شریعت عقلانی;474900 نوشت:
مسلما اجتهاد در فقه نتیجه اش این است که باید نماز را عربی بخوانیم. پس صحیح ترین کار ممکن برای فرد آن است که نمازش را عربی بخواند.
حال فرض کنیم تحقیق فردی به غلط ( در مقابل صحیح ) به اینجا بیانجامد که به این نتیجه ی غلط برسد که نماز فارسی هم می تواند همان معنویت را برای او به همراه داشته باشد. به اعتقاد بنده اگر قبول کنیم که دیدگاه این فرد اشتباه ( در مقابل صحیح ) است ولی این اشتباه بودن دیدگاه فرد اگر به دلیل غرور و تکبر وی نباشد و تنها به دلیل مسیر غلطی باشد که در تحقیق پیموده است امکان این وجود دارد که با همان نماز فارسی به همان معنویت مد نظر شارع برسد.


به نام حضرت الله

پزشکان میگویند فلان قرص برای بیماری قلبی مفید است و برای درمان باید از این قرص استفاده کرد.
حال اگر شخصی به غلط به این نتیجه برسد که قرص سرماخوردگی برای بیماری قلبی مناسب است آیا برای بیماری قلبی مناسب است؟؟؟؟
پاسخ خیر. نه تنها برای بیماری قلبی مناسب نیست بلکه برای مصرف نکردن داروی مناسب بیماریش بدتر میشود.

حال خداوند فرمود باید نماز را به عربی خواند.برای هدفی که خدا بنا نهاد.و خداوند فرمود برای رفع بیماری های روحی و روانی و رسیدن به من باید نماز را به عربی خواند.
اگر کسی به اشتباه به این نتیجه برسد که میتواند نماز را فارسی بخواند. اولا از آن مسیری اصلی خارج میشود.و هدفیرا که خدا بنا نهاده است محقق نمیشود.

اینکه کسی به اشتباه حکمی را بفهمد در آن دنیا برای غلط فهمیدن این حکم مجازات میشود.زیرا او دنبال راه نرفته است و همین سهل انگاری او باعث عذاب او میشود.و بعد از اینکه فهمید باید نماز را به عربی بخواند باید تمام نمازهای را که به زبانی دیگر خواند را قضا کند.[/]

موضوع قفل شده است