شرح حدیث: عهدی که شیعیان بستند ولی در وفای آن متفق نیستند
تبهای اولیه
با سلام و عرض ادب و احترام
لطفا توضیح دهید این کدام عهد است و شیعیان در چه زمانی و با چه شخصی بر آن متعهد آن شدند و چرا امروزه در آن متفق نیستند؟
لَوْ أَنَّ أَشْياعَنا وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ عَلَى اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِى الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الُْيمْنُ بِلِقائِنا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا:
اگر شيعيان ما ـ كه خداوند آنها را به طاعت و بندگى خويش موفّق بدارد ـ در وفاى به عهد و پيمان الهى اتّحاد واتّفاق مىداشتند و عهد و پيمان را محترم مىشمردند، سعادت ديدار ما به تأخير نمىافتاد و زودتر به سعادت ديدار ما نائل مىشدند.
با تشکر
در نظام زندگي انسان و حيات ديني او اصل بر حضور معصوم است نه غيبت او، زيرا با حضور معصوم است که به شرط نبودن موانع، هدف آفرينش و دين به طور کامل تحقق مي يابد و غيبت وي در حقيقت نوعي خروج از اصل و طفره در سير طبيعي نظام جهان و هدايت مردم است. اما گاه به علل و حکمت هاي خاصي خداوند اجازه حضور علني به معصوم نمي دهد و براي مدتي کوتاه يا طولاني حکمت اصلي غيبت حضرت ، سري از اسرار الهي است که فقط پس از پايان يافتن دوران غيبت و بعد از ظهور آشکار خواهد شدو اين حکمت به اعمال حضرت خضر تشبيه شده است که تنها در پايان مصاحبت وي با حضرت موسي برملا شد.از آنچه گفته شد و مجموع روايات اين نتيجه به دست مي آيد که تا مردم جانشان از ظلم و ستمي که زمين از آن پر شده است به لب نيايد و از تمام حکومت هاي جهان در اجراي عدالت و اصلاح مطلق همه امور نوميد نشوند و دست کم بخشي از آنان قدر حضور پيشواي الهي را ندانند و آمادگي و لياقت لازم را براي همراهي و پيروزي او کسب نکنند، غيبت امام زمان برطرف نخواهد شد. از اين رو در روايات اسلامي يکي ديگر از فلسفه هاي غيبت حضرت نوميدي مردم از نظام ها و حکومت هاي بشري در رسيدن به اين نتيجه معرفي شده است که جز يک پيشواي معصوم الهي هيچکس ديگري قادر نيست که عدالت و هدايت کامل و مطلق را در همه ابعاد آن در تمام جهان تحقق بخشد و بدين ترتيب براي ظهور و حضور علني او لياقت پيدا کند.
همچنين بر اساس احاديث معصومان، امتحانات دوران غيبت چنان سخت است که در پايان کار و هنگام ظهور تنها عده کمي بر دين و ايمان راستين و اعتقاد به امامت آن حضرت ثابت و راسخ باقي مي مانند و لياقت ياري و سربازي او را مي يابند.
عده بسياري به غلط تصور مي کنند که غيبت امام زمان به معناي نامرئي بودن وي است و امام غايب يعني کسي که مردم قادر به ديدن او نيستند و پنهان از مشاهده است. اما معناي صحيح غيبت، ناشناس بودن حضرت است نه ناديدني بودن او.
نقش مردم در تعجیل در ظهور
یکی از دغدغه های جدی منتظران این است که زندگیشان رنگ و بوی زندگی مهدوی بگیرد. ما همیشه به دنبال این هستیم که بدانیم زندگی مهدوی چه نوع زندگی ای است؟ بهترین مسیر زندگی مهدوی در دعای عهد ترسیم شده است. در دعای عهد، فضیلتهای مختلفی وجود دارد و ابعاد مختلف زندگی مهدوی رقم خورده است. به فرموده امام صادق (ع) کسی که 40 صبح دعای عهد را بخواند از یاران حضرت می شود. در حقیقت خواندن این دعا توفیق یاری حضرت را فراهم می کند. توفیق رجعت، یکی دیگر از فضیلتهای این دعاست. این دعا به قدری فضیلت دارد که در هر کلمه دعای عهد به انسان هزار حسنه داده می شود و به هر کلمه ای هزار سیئه از انسان بخشیده می شود.
[h=3]
[/h] [h=3]
[/h] در نامهاى از ناحیه مقدّس امام زمان عجل الله تعالی فرجه براى شیخ مفید فرستاده شده؛ حضرت، نبود صفا و یکدلى در بین شیعیان را سبب تأخیر در دیدار با آن ایشان مى شمرند.
وَلَوْ أَنَّ أشْیاعَنا ـ وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ ـ عَلَى اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیمْنَ بِلِقائِنا، وَلَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا عَلى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَصِدْقِها مِنْهُمْ بِنا … (۱)
اگر شیعیان ما ـ که خداوند توفیق طاعتشان دهد ـ در راه ایفاى پیمانى که بر دوش دارند، همدل مى شدند، میمنت ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمىافتاد، و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان مىگشت، دیدارى بر مبناى شناختى راستین و صداقتى از آنان نسبت به ما … .
[h=3]تلاش در ترک گناهان[/h] در ادامه همان نامه، آقایمان بیان فرمودند که علّت مخفى شدن ما از آنان چیزى نیست جز آنچه از کردار آنان به ما مىرسد و ما توقّع انجام این کارها را از آنان نداریم:
فَما یحْبِسُنا عَنْهُمْ إِلاّ ما یتَّصِلُ بِنا مِمّا نَکْرَهُهُ وَلا نُۆْثِرُهُ مِنْهُمْ.
هر زمان دیدیم که رابطه ما با آن بزرگوار کمرنگ شده؛ بدانیم که خداوند از ما راضی نیست. زیرا از امام محمد باقر علیه السلام، نقل شده است:
اذا غضب الله تبارک و تعالی علی خلقه، نحانا عن جوارهم. (۲)
هنگامی که خداوند از آفریدگانش خشمگین شود، ما (اهل بیت) را از مجاورت با آنها دور می سازد.
[h=3]دعا همراه با گریه و زاری[/h] در روایتی از امام ششم (علیه السلام) در مورد تعجیل در ظهور حضرت چنین آمده است:
شما هم اگر مثل بنى اسرائیل در درگاه خداوند به گریه و زارى بپردازید، خداوند فرج ما (اهل بیت علیهم السلام) را نزدیک خواهد کرد؛ اما اگر چنین نباشید، این سختى تا پایان مدتش، طول خواهد کشید.(۳)
دعا و آرزوی ظهور نباید فقط صرفا زبانی باشد بلکه باید قلباً نیز منتظر حضرت باشیم و منتظر واقعی حضرت باشیم.
امام صادق علیه السلام، در فضیلت انتظار فرج مهدى (عج الله تعالی فرجه الشّریف) فرمودند:
«هر کس از شما بمیرد، در حالى که انتظار ظهور حاکمیت دین خدا را داشته باشد، همچون کسى است که در خدمت قائم (عج الله تعالی فرجه الشّریف) باشد در خیمه او …؛ بلکه همچون کسى است که در رکاب قائم (عج الله تعالی فرجه الشّریف) بجنگد، نه به خدا، مانند کسى است که در رکاب پیامبر (صلى الله علیه و آله) شهید شده باشد. (۴)
پی نوشت ها:
۱- بحارالأنوار، ج۵۳، ص۱۷۷.
۲- الکافی (ط – الإسلامیة)، ج۱، ص ۳۴۳.
۳- همان، ص۱۳۲؛ البرهان، ج۳، ص ۱۲۵؛ المیزان، ج۱۰، ص۳۳۱.
۴- بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۶.
شيعيان در عصر غيبت وظايف ديگري دارند كه به طور مختصر به برخي از آنها با استفاده از روايات اشاره ميكنيم :
[h=2]1. معرفة وشناخت مقام امام وامامت ولايت [/h] [h=3] الف : لزوم شناخت إمام :[/h] عَنِ الْفُضَيْلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (عليه السلام) يَقُولُ : مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ فَمَوْتُهُ مِيتَةٌ جَاهِلِيَّةٌ وَ لَا يُعْذَرُ النَّاسُ حَتَّى يَعْرِفُوا إِمَامَهُمْ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ لَا يَضُرُّهُ تَقَدُّمُ هَذَا الْأَمْرِ أَوْ تَأَخُّرُهُ وَ مَنْ مَاتَ عَارِفاً لِإِمَامِهِ كَانَ كَمَنْ هُوَ مَعَ الْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِه .
المحاسن ، 155 عنه البحار ، ج23 ، ص77 ، ح6.
فضيل گفت از حضرت ابو جعفر عليه السّلام شنيدم ميفرمود : هر كس بدون امام بميرد مرگ او چون مردن مردم جاهليت است هرگز عذر مردم را در شناختن امام نمىپذيرند ، كسى كه با شناختن امام بميرد ، او را زيانى نخواهد رسيد چه جلوتر از ظهور امام بميرد يا بعد از آن و كسى كه بميرد ؛ در حالي كه امامش را شناخته ، از دنيا برود ، مانند كسى است كه با قائم عجل اللَّه فرجه در خيمه او بوده است .
عَنْ سَلَمَةَ بْنِ عَطَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ خَرَجَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع عَلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِيَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَته
علل الشرايع ، ص 9 عنه البحار ، ج 5 ، ص312 ، ح1.
سلمة بن عطا از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه فرمود:
حضرت امام حسين عليه السّلام در ميان اصحاب خود فرمود : اصحاب من ! خداوند مردم را آفريد تا او را بشناسند وقتى شناختند او را مىپرستند وقتى او را پرستيدند از پرستش ديگران دست ميكشند.
مردى عرضكرد يا ابن رسول اللَّه پدر و مادرم فدايت معنى معرفت خدا چيست؟
فرمود همان معرفت و شناخت اهل هر زمانى است امام زمان خود را .
مرحوم شيخ صدوق رحمت الله عليه بعد از نقل اين روايت ميگويد :
يعني بذلك أن يعلم أهل كل زمان زمان أن الله هو الذي لا يخليهم في كل زمان من إمام معصوم فمن عبد ربا لم يقم لهم الحجة فإنما عبد غير الله عز و جل .
علل الشرايع ، ص 9 .
اهل هر زمان بايد بشناسند و بدانند كه خدا ايشان را وانگذاشته و زمين را خالى از امام معصوم ننموده كسى كه بپرستد خدائى را كه حجت براى مردم قرار نداده او خداى واقعى را نپرستيده ديگرى را پرستش نموده.
و مرحوم علامه مجلسي نيز ميگويد :
لعله (عليه السلام) إنما فسر معرفة الله بمعرفة الإمام لبيان أن معرفة الله لا يحصل إلا من جهة الإمام أو لاشتراط الانتفاع بمعرفته تعالى بمعرفته عليه السلام و لما ذكره الصدوق رحمه الله أيضا وجه .
شايد امام عليه السّلام كه معرفت خدا را معرفت امام دانسته منظورش اين است كه معرفت خدا حاصل نمىشود مگر از طرف امام يا به جهت اين كه شرط انتفاع از معرفت خدا معرفت امام است كه اگر خدا را بشناسد ولى امامشناسى نداشته باشد ، خداشناسى او برايش سودى ندارد و توضيحى كه صدوق نيز داده است بىمناسبت نيست .
البحار ، ج 23 ، ص83 .
[h=3] ب : إمام ، مظهر اسماء حسناى خداوند :[/h] مرحوم شيخ كليني رحمت الله عليه در كتاب شريف كافي اين روايت را نقل مي كند :
ٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- « وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها » قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِي لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا .
الكافى ، ج 1 ، ص 143.
و آن حضرت راجع به قول خداى عز و جل «خدا را نامهاى نيكوست او را بآنها بخوانيد» فرمود : سوگند بخدا مائيم آن نامهاى نيكو كه خدا عملى را از بندگان نپذيرد مگر آنكه با معرفت ما باشد .
فقال عليعليهالسلام: «... فَلَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَنَا وَ عَرَفْنَاه ».
به بهشت نميرود مگر كسى كه ما را بشناسد و ما او را بشناسيم .
[h=3] ج : احاطه علمى إمام بر همه امور عالم :[/h] فَإِنَّا يُحِيطُ عِلْمُنَا بِأَنْبَائِكُمْ وَ لَا يَعْزُبُ عَنَّا شَيْءٌ مِنْ أَخْبَارِكُم.
بحار ، ج53 ، ص 175 .
ما از اخبار و اوضاع شما كاملا آگاهيم و چيزى از آن بر ما پوشيده نميماند .
مرحوم كليني رحمت الله عليه در روايت ديگري از امام صادق عليه السلام نقل ميكند كه آن حضرت فرمود :
إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ قَالَ ثُمَّ مَكَثَ هُنَيْئَةً فَرَأَى أَنَّ ذَلِكَ كَبُرَ عَلَى مَنْ سَمِعَهُ مِنْهُ فَقَالَ عَلِمْتُ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْء .
الكافي ، ج1 ، ص 261 .
به راستى من مىدانم آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است و مىدانم آنچه در بهشت است و آنچه در دوزخ است و ميدانم آنچه بود و آنچه مىباشد، گويد: سپس اندكى صبر كرد و ديد كه اين سخن بر هر كه شنيد گران آمد پس فرمود: من اينها را از كتاب خدا عز و جل مىدانم، زيرا خدا عز و جل مىفرمايد: در آن بيان واضح هر چيزى است .
[h=2]2 - انتظار فرج[/h] دومين وظيفهاي كه شيعيان در عصر غيبت دارند ، انتظار فرج است : اما سجاد عليه السلام خطاب به ابو خالد كابلي ميفرمايد :
يَا أَبَا خَالِدٍ إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَيْبَتِهِ الْقَائِلُونَ بِإِمَامَتِهِ الْمُنْتَظِرُونَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى ذِكْرُهُ أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَيْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ وَ جَعَلَهُمْ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِينَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ ص بِالسَّيْفِ أُولَئِكَ الْمُخْلَصُونَ حَقّاً وَ شِيعَتُنَا صِدْقاً وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِ اللَّهِ سِرّاً وَ جَهْراً وَ قَالَ (عليه السلام) انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَج .
بحار الأنوار ، ج52 ، ص122 .
اى ابو خالد مردم زمان او كه معتقد به امامت وى هستند و منتظر ظهور او هستند ، از مردم تمام زمانها بهترند ؛ زيرا خداوند عقل و فهمى به آنها داده كه غيبت در نزد آن ها حكم مشاهده را دارد ! خداوند آن ها را در آن زمان مثل كسانى ميداند كه با شمشير در پيش روى پيغمبر (عليه دشمنان دين ) پيكار كردهاند ، آن ها مخلصان حقيقى و شيعيان راستگوى ما هستند كه مردم را به طور آشكار و نهان به دين خدا ميخوانند. و هم فرمود : انتظار فرج بزرگترين فرج است .
[h=2] 3 - دعا براى حضرت [/h] خود امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف ، در توقيع معروفي ميفرمايد :
وَ أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَج .
بحار الأنوار ، ج52 ، ص92 ، ح7 .
براي تعجيل فرج ، بسيار دعا كنيد .
مرحوم شيخ صدوق در كمال الدين از احمد بن اسحاق از امام عسكري عليه السلام نقل ميكند كه آن حضرت فرمود :
وَاللَّهِ لَيَغِيبَنَّ غَيْبَةً لَا يَنْجُو فِيهَا مِنَ التَّهْلُكَةِ إِلَّا مَنْ يُثْبِتُهُ اللَّهُ عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ وَوَفَّقَهُ لِلدُّعَاءِ بِتَعْجِيلِ فَرَجِه .
كمال الدين ، ص 384 و بحار الأنوار ، ج52 ، ص25، ح16.
به خدا قسم ( حضرت قائم عج ) چنان غيبتى مييكند كه كسى از مهلكه ( بىدينى و گمراهى ) نجات نمىيابد ؛ جز آنان كه خداوند آن ها را در عقيده به امامتش ثابت قدم داشته ، و موفق نموده است كه دعا كنند خداوند زودتر او را ظاهر گرداند .
4 - حزن اندوه در فراق حضرت
عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ دَخَلْتُ أَنَا وَ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ وَ أَبُو بَصِيرٍ وَ أَبَانُ بْنُ تَغْلِبَ عَلَى مَوْلَانَا أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَرَأَيْنَاهُ جَالِساً عَلَى التُّرَابِ وَ عَلَيْهِ مِسْحٌ خَيْبَرِيٌّ مُطَوَّقٌ بِلَا جَيْبٍ مُقَصَّرُ الْكُمَّيْنِ- وَ هُوَ يَبْكِي بُكَاءَ الْوَالِهِ الثَّكْلَى ذَاتَ الْكَبِدِ الْحَرَّى قَدْ نَالَ الْحُزْنُ مِنْ وَجْنَتَيْهِ وَ شَاعَ التَّغَيُّرُ فِي عَارِضَيْهِ وَ أَبْلَى الدُّمُوعُ مَحْجِرَيْهِ وَ هُوَ يَقُولُ سَيِّدِي غَيْبَتُكَ نَفَتْ رُقَادِي وَ ضَيَّقَتْ عَلَيَّ مِهَادِي وَ أَسَرَتْ مِنِّي رَاحَةَ فُؤَادِي سَيِّدِي غَيْبَتُكَ أَوْصَلَتْ مُصَابِي بِفَجَائِعِ الْأَبَدِ وَ فَقْدُ الْوَاحِدِ بَعْدَ الْوَاحِدِ يُفْنِي الْجَمْعَ وَ الْعَدَدَ فَمَا أُحِسُّ بِدَمْعَةٍ تَرْقَى مِنْ عَيْنِي وَ أَنِينٍ يَفْتُرُ مِنْ صَدْرِي عَنْ دَوَارِجِ الرَّزَايَا وَ سَوَالِفِ الْبَلَايَا إِلَّا مُثِّلَ لِعَيْنِي عَنْ عَوَائِرِ أَعْظَمِهَا وَ أَفْظَعِهَا وَ تَرَاقِي أَشَدِّهَا وَ أَنْكَرِهَا وَ نَوَائِبَ مَخْلُوطَةٍ بِغَضَبِكَ وَ نَوَازِلَ مَعْجُونَةٍ بِسَخَطِك .
كمال الدين ، ص 352 و بحار الأنوار ، ج51 ، ص219 ، ح9 .
سدير صيرفى گفت : من و مفضّل بن عمر و ابو بصير و ابان بن تغلب به حضور امام جعفر صادق عليه السّلام شرفياب شديم . ديديم حضرت روى زمين نشسته و عبائى بىيقه پوشيده ، كه آستين هايش كوتاه بود ، و در آن حال مانند پدر فرزند مرده جگر سوخته گريه ميكرد و آثار حزن از رخسار مباركش پيدا بود به طورى كه رنگش تغيير كرده بود و در حالى كه كاسه چشمش پر از اشك بود، مي فرمود :
اى آقاى من ! غيبت تو خواب را از من ربوده و لباس صبر بر تنم تنگ نموده و آرامش جانم را سلب كرده !.
اى آقاى من ! غيبت تو مصائب مرا به اندوه ابدى كه يكى بعد از ديگرى از ما را ميربايد ، و جمع ما را بهم ميزند، كشانده است . من با شك چشم و نالههاى سينهام كه از مصائب و بلاهاى گذشته دارم نمىنگرم ؛ جز اين كه در نظرم بزرگتر و بدتر از آنها مجسم ميگردد .
وقتي امام صادق عليه السلام اين چنين در فراق حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ، اين چنين ناله ميزند و اشك ميريزد ، تكليف من و شما روشن است !
5 - عهد وپيمان :
در دعاي عهد كه از امام صادق عليه السلام نقل شده است ، اين گونه ميخوانيم :
اللَّهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَةً لَهُ فِي عُنُقِي لَا أَحُولُ عَنْهَا وَ لَا أَزُولُ أَبَدا
بحار الأنوار ، ج53 ، ص 96 .
خداوندا ! من بامداد امروز كه در آن بسر مي برم و هر بامدادى تا زندهام عهد و پيمان خود را با امام خويش تجديد مي كنم ، و بيعت او را بگردن مي گيرم و هيچ گاه آن را از نظر دور نمي دارم و از ياد نمىبرم .
6 - رعايت تقوى و مانع وصول به حضرت :
مهمترين وظيفه شيعيان در عصر غيبت اين است كه تقواي الهي داشته باشند و اتفاقا همين كم تقوايي ما شيعيان است كه اين همه سال از فراق آن حضرت رنج مي بريم .
وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيل .
بحار الأنوار ، ج53 ، ص177 و الإحتجاج ، ج2 ، ص 499 .
و چنانچه شيعيان ما - خدا به طاعت خود موفّقشان بدارد- قلباً در وفاى به عهدشان اجتماع مىشدند ، نه تنها سعادت لقاى ما از ايشان به تأخير نمىافتاد ، كه سعادت مشاهده ما با شتاب بديشان مىرسيد و اين ها همه در پرتو شناخت كامل ما و صداقت محض نسبت بما مىباشد ، بنا بر اين هيچ چيز ما را از ايشان محبوس نمىدارد جز اخبارى كه از ايشان بما مىرسد و ما را مكروه و ناراحت مىسازد و از ايشان انتظار نداريم ، و تنها از خدا بايد يارى خواست و او براى ما كافى و نيكو كارگزار و پشتيبانى است .
انشاء الله كه خداوند به همه ما توفيق ديدن آن حضرت را مرحمت فرمايد . انشاء الله .
موفق و سر فراز باشيد
سلام علیکم
متاسفانه یا بنده اشتباه متوجه شدم یا حضرتعالی پاسخ صحیح و کامل رو ندادید.
سوال من درباره عهد بود. از این عهد در قرآن کریم هم بسیار یاد شده:
يا بني اسراييل اذكروا نعمتي التي انعمت عليكم واوفوا بعهدي اوف بعهدكم واياي فارهبون
پس تقوا خود عهد نمیتواند باشد بلکه شرط لازم برای وفای به عهد است:
میفرماید:
بَلي مَنْ أَوْفي بِعَهْدِهِ وَ اتَّقَي فَإِنَّ اللَّهَ يُحِب الْمُتَّقِينَ(76) إِنَّ الَّذِينَ يَشترُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمَنهِمْ ثَمَناً قَلِيلاً أُولَئك لا خَلَقَ لَهُمْ في الاَخِرَةِ وَ لا يُكلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنظرُ إِلَيهِمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ وَ لا يُزَكيهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(77) ال عمران
آري كسي كه به عهد خود وفا كند و از خدا پروا نمايد خداي تعالي پروا داران را دوست ميدارد ( 76) .
محققا كساني كه عهد خدا و سوگندهاي خود را ميدهند و در مقابل متاع قليل دنيا را ميخرند در آخرت بهره اي ندارند و خدا در قيامت با آنان سخن نميگويد و به نظر رحمت نمينگرد و پاكشان ننموده ، در عوض عذابي دردناك دارند ( 77) .
یعنی متقین به دلیل داشتن تقوا و خداترسی به عهدشان وفا میکنند
كسى كه به پيمان خود وفا كند و پرهيزكارى پيشه نمايد (خدا او را دوست دارد زيرا) خداوند پرهيزكاران را دوست مىدارد" (بَلى مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ وَ اتَّقى فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ).
يعنى معيار برترى انسان و مقياس شخصيت و ارزش آدمى، وفاى به عهد و عدم خيانت در امانت و تقوا و پرهيزكارى به طور عام است، آرى خداوند چنين كسانى را دوست دارد، نه دروغگويان خائنى كه هر گونه غصب حقوق ديگران را براى خود مجاز مىدانند بلكه آن را به خدا نسبت مىدهند.
خلف وعده از گناهانی كه به كبیره بودنش تصریح شده، وفا نكردن به عهد و پیمان است چنانچه در صحیحه حضرت عبدالعظیم ذكر شد و حضرت امام صادق ـ علیه السّلام ـ بر كبیره بودنش به آیه 25 از سوره رعد استشهاد میفرماید «كسانی كه پیمان خدای را پس از بسته شدنش میگسلند و میبرند آنچه خداوند امر به پیوند آن فرموده و در زمین فساد میكنند برای ایشان دوری از رحمت خداست و بر ایشان سرای بدی است كه دوزخ است.»[1]
خداوند متعال در سوره آل عمران میفرماید: كسی كه به عهدش وفا كند و خود را از شكستن پیمان و خیانت نگه داشته در دین تقوا داشته باشد جز این نیست كه خداوند صاحبان تقوا را دوست میدارد (پس محبت و كرامت خداوند بسته به وفای به عهد و تقوا در دین است) به درستی كه كسانی كه عهد خدایی و سوگندهای خود را در برابر قیمت ناچیزی از دست میدهند كرامتی ندارند و در قیامت نصیب و بهرهای برایشان نیست و در آن روز خدا با ایشان سخن نمیگوید و نظر رحمت نمیافكند و پاكشان نفرموده، بر ایشان عذاب دردناكی است.»[2]
در جای دیگر میفرماید: «بدترین جنبندههای روی زمین نزد خداوند كسانی هستند كه كافر شدند و در كفر مصر و راسخ گردیدند، پس ایشان ایمان نمیآورند؛ كسانی كه از ایشان پیمان گرفتی پس عهد خود را شكستند در هر باری كه پیمان بستند و ایشان از شكستن پیمان نمیپرهیزند یا از عقوبت آنها نمیترسند.»[3]
این آیه درباره یهودیان بنیقریظه نازل شده كه با رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ عهد كرده بودند به دشمنان اسلام كمك ندهند ولی نقض عهد كرده در جنگ بدر مشركین را به سلاح یاری كردند و بعد از آن به رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ گفتند ما عهد را فراموش كرده بودیم برای بار دوم عهد بستند و باز در جنگ خندق پیمان را شكسته با ابوسفیان برای جنگ با پیغمبر متحد شدند.
بالجمله بدترین موجودات روی زمین كسانی هستند كه از بازخواست خدا نمیترسند و در پیمان شكنی بیباكند مانند یهود بنیقریظه كه با رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ عهد كردند كه خیانت نكنند و ضرری نرسانند و دشمنان آن حضرت را یاری نكنند و در عوض بر دین خود ثابت و مسلمانان در امان باشند و چون چند مرتبه نقض عهد كردند پس خداوند در این آیات امر فرموده با آنها قتال كنند.
در چند جای قرآن مجید وفای به عهد را واجب و روی آن تأكید فرموده میفرماید: «به پیمان (پیمانی كه خدا با شما بسته است از تكالیف شرعی و عهدی كه با یكدیگر میبندید و عهدی كه با خدا میبندید) وفا كنید به درستی كه پیمان مورد بازخواست خواهد بود».[4]
در جای دیگر میفرماید: «ای كسانی كه گرویدهاید به تمام عقدهای خود وفا كنید[5] كه از آن جمله پیمان با خدایا بندگان خداست و دربارهی اهل صدق و تقوا میفرماید «آنان كه به پیمانشان چون پیمان بستند، وفا كنندگانند».[6]
در سورهی صف در مقام توبیخ میفرماید: «ای كسانی كه ایمان آوردهاید چرا چیزی را كه انجام نمیدهید میگویید، بزرگ است از روی شدت غضب و خشم نزد خدا آنچه را انجام نمیدهید بگویید».[7]
در تفسیر این آیه شریفه از حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ مروی است كه فرمود: «مؤمن به برادر دینی خود كه وعده میدهد مانند نذر است یعنی باید حتماً وفا كرده شود لیكن در مخالفت آن كفاره نیست پس كسی كه با مؤمنی خلف وعده كند اول مخالفت خدا را كرده و خود را در معرض خشم او قرار داده است چنانچه در آیه گذشته فرمود.[8]
و امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «پیمان شكنی موجب خشم خدا و مردم است و خداوند میفرماید خشم خدا بزرگ است در اینكه میگوئید آن چه را به جا نمیآورید».[9]
پیغمبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ میفرماید: كسی كه پیمان شكن باشد دیندار نیست.[10]
و حضرت باقر ـ علیه السّلام ـ میفرماید: چهار چیز است كه عقوبتش زودتر از هر چیز میرسد.
1ـ كسی كه به او احسان كنی و در عوض نیكی با تو بدی كند.
2ـ كسی كه تو به او ستم نكنی و او به تو ستم كند.
3ـ كسی كه در امری با او عهد كنی تو وفا كنی و او به تو مكر و خیانت كرده، به آنچه عهد كرده وفا نكند.
4ـ كسی كه به رحم خود صله كند و آن رحم از او ببرد.[11]
ابو مالك به حضرت سجاد ـ علیه السّلام ـ عرض كرد مرا از تمام آداب دین باخبر گردان. حضرت فرمود: گفتار درست و حكم كردن به عدل و وفای به عهد.[12]
آیات و روایات وارده در اهمیت وفای به عهد بسیار است و همین، مقداری كه ذكر شد كافی است.
اقسام نقض عهد و حكم آنها: عهد بر سه قسم است: عهدی كه خدا با بندگانش فرموده، عهدی كه مردم با خدا میكنند، پیمانی كه مردم با یكدیگر میبندند.
1ـ عهد خدا همان است كه در عالم ذر بین پروردگار عالم و بنی آدم واقع شده چنانچه در قرآن مجید و اخبار كثیره رسیده و خلاصهاش این است كه در عالم ذر كه مقدم بر دنیا است خداوند ارواح بشر را آفرید به طوری كه دارای ادراك و شعور و قابل مخاطبه و مكالمه بودند و از آنها به پروردگاری خویش اقرار گرفت و از ایشان پیمان گرفت كه بر این اقرار ثابت قدم بوده، برای او شریكی قرار ندهند و از دستورهای پیامبران سرپیچی نكرده شیطان را پیروی نكنند و خداوند هم عهد فرمود كه در مقابل پیمان ایشان، یاریشان بفرماید و رحمتش را شامل حالشان فرموده در بهشت جایشان دهد و اگر به عهد خود كه در عالم ذر متعهد شدهاند اینجا وفاء نكنند از آنچه خداوند وعده فرموده بیبهره باشند، چنانچه میفرماید: «به آن عهدی كه با من كردید وفا كنید تا من هم به آنچه به شما عهد كردهام، وفا كنم»[13] و نیز میفرماید: «آیا با شما ای فرزندان آدم پیمان نبستم كه ابلیس را نپرستید».[14]
از جمله پیمانهای پروردگار عالم در عالم ذر موضوع ولایت امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ و ائمهی طاهرین است كه از بشر پیمان گرفت چنانچه در روایات بسیاری به آن اشاره شده است و در تمام كتابهای آسمانی تذكر فرموده و جمیع انبیاء آن را تبلیغ فرمودهاند.
بعضی از علماء عالم ذر را منكر شدهاند و آیات و اخبار این موضوع را به عالم فطرت و آنچه خدا در عقول بشر به ودیعه گذاشته و الهام فرموده تأویل میكنند و میگویند خداوند توسط انبیاء و كتب آسمانی به آن پیمانهای فطری اشاره میفرماید و تحقیق این مطلب از بحث كتاب خارج است.
بهرحال شكستن پیمان خدا چه ظرف وقوع آن عالم ذر باشد یا عالم فطرت، گناه كبیره بلكه اكبر كبائر است و بیشتر آیات و اخباری كه در تأكید وجوب وفای به عهد و حرام بودن شكستن آن رسیده و عقوبتهای سخت بر آن مترتب شده راجع به این قسم عهد است چنانچه پس از مراجعه به اخبار روشن میگردد.[15]
بنابراین هر كس میخواهد به وعدههای خداوند برسد باید به تمام عهدهایی كه با او شده وفاءكند.
استجابت دعا وعدهی خداست: از جمله وعدههای خدا اجابت دعوات است بنابراین شرط وفای به این وعده وفا كردن بندگان به عهدهای اوست.
حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ میفرماید: هرگاه بنده، خدا را به نیَّت درستی بخواند و دلش برای خدا خالص شده باشد پس از آن كه به پیمانهای خدا وفا كرده دعایش مستجاب میشود و هرگاه بندهای خدا را بدون نیت و اخلاص بخواند دعایش مستجاب نمیشود آیا خدا نفرموده به عهد من وفا كنید تا من هم به عهدی كه با شما كردهام وفا كنم. پس كسی كه عهد خدا را وفا كند به وعدههایی كه به او داده شده وفا میشود.[16]
2ـ قسم دوم عهدهای است كه شخص ابتدا با خداوند میكند و دارای احكامی است از آن جمله:
پیمان شكنی نفاق میآورد: در بزرگی این گناه همین بس كه نفاق را در قلب میرویاند و ساعت مرگ با كفر مرده و در زمرهی منافقین محشور میگردد چنانچه در قرآن مجید تذكر میفرماید: «از منافقین كسانی هستند كه با خدا عهد كردند اگر به آنها از فضلش مالی دهد هر آینه صدقه میدهیم و زكاتش را میپردازیم و از جمله نیكوكاران و شایستگان در اطاعت اوامر خدا میگردیم. پس چون خداوند از فضلش مال بسیاری به آنها داد، بخل كردند و روی گردانیدند از عهدی كه با خدا كرده بودند در حالی كه از اطاعت خدا اعراض كنندگانند پس از پی درآورد (این بخل و پیمان شكنی) نفاقی را كه در دلشان متمكن و راسخ است و از بین نمیرود تا روزی كه جزای عمل خود را ببینند (ساعت مرگ یا روز قیامت) به سبب آنچه با خدا خلاف عهد كردند از تصدیق و نیكو كاری و به سبب آنكه دروغ میگفتند».[17]
بنابراین پیمان شكنی و دروغگویی سبب نفاق است كه در دل میماند و با آن شخص میمیرد.
پیمان با مردم: قسم سوم پیمانهایی است كه مردم با یكدیگر میبندند. ظاهر از عموم آیات و اخبار بسیار وجوب وفاء به این قسم از عهد و حرمت شكستن آن است مانند آیه شریفه «به پیمان وفا كنید جز این نیست كه پیمان پرسیده شده است.»[18]
و همچنین آیه «و اهل صدق و تقوی آنهایی هستند كه به پیمانهای خود زمانی كه میبندند وفا كنندهاند»[19] و از صفات رستگاران از دوزخ و داخل شوندگان به بهشت آن است كه «امانتها و پیمانهای خود را رعایت میكنند و به آن وفا مینمایند.»[20]
و در روایتی كه از حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ گذشت فرمود: وعده دادن مؤمن به برادر دینی خود نذر لازم است و اگر خلف وعده كرد كفاره ندارد (در بعضی موارد به واسطهی بزرگی گناه كفاره ندارد مانند قسم دروغ چنانچه ذكرش گذشت) تا آخر روایت كه معلوم میشود وفای به پیمان مردم هم واجب است.
[/HR][1] . والذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه و یقطعون ما امر الله به ان یوصل و یفسدون فی الارض اولئك لهم اللعنه و لهم سوء الدار (سوره رعد، آیه 25).
[2] . بلی من او فی بعهده و اتقی فان الله یحب المتقین ـ ان الذین یشترون بعهد الله و ایمانهم ثمناً قلیلاً اولئك لاخلاق لهم فی الاخره ولا یكلمهم الله ولا ینظر الیهم یوم القیمه ولا یزكیهم و لهم عذاب الیم (سوره آل عمران، آیه 76 و 77).
[3] . ان شر الدواب عند الله الذین كفروا فهم لایؤمنون الذین عاهدت منهم ثم ینقضون عهدهم فی كل مره و هم لایتقون (سوره انفال، آیه 57).
[4] . واوفوا بالعهد ان العهد كان مسئولاً (سوره اسراء، آیه 36).
[5] . یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود (سوره مائده، آیه 1).
[6] . و الموفون بعهدهم اذا عاهدوا (سوره بقره، آیه 177).
[7] . یا ایها الذین آمنوا لم تقولون مالا تفعلون كبر مقتا عند الله ان تقولوا مالا تفعلون (سوره صف آیه 2 و 3).
[8] . عبده المؤمن اخاه نذر لا كفاره له فمن اخلف فبخلف الله بدء و لمقته تعرض و ذلك قوله تعالی یا ایها الذین آمنوا لم تقولون مالا تفعلون كبر مقتاً عندالله (وسائل الشیعه، كتاب الحج، باب 109، ص515، ج8).
[9] . الخلف یوجب المقت عندالله و عند الناس قال الله تعالی كبر مقتاً عند الله ان تقولوا مالا تفعلون. (نهج البلاغه فی عهده ـ علیه السّلام ـ الی مالك الاشتر).
[10] . قال ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ لادین لمن لا عهد له (بحار الانوار).
[11] . عن ابی جعفر ـ علیه السّلام ـ قال ـ علیه السّلام ـ اربعه اسرع شئ عقوبه رجل احسنت الیه و یكافئك بالاحسان الیه اسائه و رجل لاتبغی علیه و هو یبغی علیك و رجل عاهدته علی امر فمن امرك الوفاء به و من امره الغدر بك و رجل یصل قرابته و یقطعونه (خصال).
[12] . عن ابی مالك قال قلت لعلی بن الحسین ـ علیه السّلام ـ اخبرنی بجمیع شرایع الدین قال ـ علیه السّلام ـ قول الحق و الحكم بالعدل و الوفاه بالعهد (خصال).
[13] . اوفوا بعهدی اوف بعهدكم (سوهه بقره، آیه 38).
[14] . الم اعهد الیكم یا بنی آدم ان لاتعبدوا الشیطان (سوره یس، آیه 60).
[15] . الذین ینقضون عهد الله قال ـ علیه السّلام ـ ای عهد الله المأخوذ علیهم لله بالربوبیه و لمحمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ بالنوبه و لعلی ـ علیه السّلام ـ بالامامه و لشیعتهم بالمحبه و الكرامه من بعد میثاقه قال ـ علیه السّلام ـ ای احكامه و تغلیظه. (تفسیر علی بن ابراهیم قمی).
و عن الباقر ـ علیه السّلام ـ فی قوله تعالی و اوفوا بعهدی اوف بعهدكم قال ـ علیه السّلام ـ اوفوا بولایه علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ اوف لكم بالجنه (تفسیر عیاشی).
[16] . فی صحیحه القمی عن جمیل عن ابی عبدالله ـ علیه السّلام ـ ان العبد اذا دعا الله تعالی بنیه صادقه و قلب مخلص استجیب له بعد وفائه بعهد الله عزّوجلّ و اذا دعا الله بغیرنیه و اخلاص لم یستجب له الیس الله یقول افوا بعهدی اوف بعهدكم فمن و فی و فی له (سفینه البحار، ج1، ص499).
[17] . سوره توبه، آیات 76 تا 78.
[18] . واوفوا بالعهد ان العهد كان مسئولاً (سوره اسراء، آیه 36).
[19] . و الموفون بعهدهم اذا عاهدوا (سوره بقره، آیه 177).
[20] . والذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون (سوره مؤمنون، آیه 8).
با عرض سلام و تشکر
پس بنابر فرمایش حضرتعالی
از جمله پیمانهای پروردگار عالم در عالم ذر موضوع ولایت امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ و ائمهی طاهرین است كه از بشر پیمان گرفت چنانچه در روایات بسیاری به آن اشاره شده است و در تمام كتابهای آسمانی تذكر فرموده و جمیع انبیاء آن را تبلیغ فرمودهاند.
باید گفت این عهد الهی
(طبق دلایل و اسناد معتبر ) عهد ولایت بوده که حضرت نبی اکرم صلی الله علیه واله در غدیر خم از شیعیان گرفتند.
اما در زمان غیبت امام معصوم ، مردم باید از ولی فقیه که ولایتش همان پذیرفتن ولایت الله است اطاعت کنند
ولی شیعیان در امر اطاعت از ولایت فقیه (که در طول ولایت خداست همانطور که ولایت ائمه(ع) در طول ولایت خداوندست) با هم اختلاف میکنند و گروهی آن را نمیپذیرند ...