اول آدم گول خورد یا حوا؟
تبهای اولیه
اگر هم شیطان ان دو را فریب نمی داد ما باز به زمین فرستاده می شدیم ، تنها نحوه امدن به زمین طور دیگری میشد
شیطان کدام یک از آدم و حوا را اول فریب داد؟
گول نخوردن كه ميگن يا سيب يا گندم بوده كه خوردن:khandeh!:
نقل قول از جناب زمزم
در سوره اعراف،20 میخوانیم ؛فوسوس لهما الشیطان"که ضمیر مثنی(هما) اورده شده یعنی شیطان ادم و حوا را با هم فریب داد
درست نقطه مقابل تفکر مسیحی تحریف شده که معتقدند شیطان حوا را گول زد و حوا ادم را فریب داد لذا تفکر منفی نسبت به زن از همان ابتدا در ذهن متدینین مسیحی وجود دارد
و در سوره طه،120" امده فوسوس الیه الشیطان قال یا ادم هل ادلک علی شجرةالخلد" در این آیه نیز ضمیر مفرد مذکر(ه) در "الیه" وجود دارد که معنا چنین است شیطان به سوی ادم وسوسه کرد و به او گفت ای ادم آیا تو را به درخت ممنوعه رهنمون شوم
خدای متعال در قرآن می فرماید:فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِم( اعراف،20) یعنی "شیطان به وسوسه كردن آنان مشغول شد، تا لباسهاى اطاعت و بندگى خدا را از تن آنان بيرون كند، و عورت آنها كه پنهان بود آشكار سازد". همچنین هنگامی که حرف از گمراه کردن شیطان به میان می آید کار شیطان را به هر دو نسبت می دهد فَدَلَّاهُما بِغُرُور . بنابر این آیات فهمیده می شود که حضرت آدم و حواء هر دو فریب شیطان را خوردند. اما در جای دیگر خدا می فرماید این حضرت آدم بود که فریب شیطان را خورد فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلی( سوره طه،120)
"شیطان شروع به وسوسه آدم كرد و گفت اى آدم! آيا درخت عمر جاويدان را به تو نشان بدهم كه هر كس از ميوه آن بخورد هميشه زنده خواهد بود، آيا راه رسيدن به حكومت و سلطنت هميشگى را مىخواهى بدانى"عاقبت آدم پروردگارش را عصيان كرد و از پاداش او محروم ماند "وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی"
بنابراین اینکه گفته شده حوا حضرت آدم را فریب داده بر خلاف آموزه های قرآن است. و این مطالب نادرست در کتاب مقدس و اسراییلات به چشم می خورد.
موفق باشید:Gol:
سلام
تنها جایی که من این شیطان ( که ابلیس نیست ، ابلیس را بعد از مطرودیت به بهشت راهی نبود ) را دست مریزاد می گویم همین جاست . اگر این لغزش نبود کی ما به عرصه وجود می آمدیم ؟ دست آن پدر و مادر مهربان درد نکند که بار این زحمت هبوط را کشیدند .
موفق در پناه حق
سلام علیکم
فقط آدم و حوا نبودند همه ما خلاصه یه طورائی ........ :Cheshmak: آره
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت - ناخلف باشم اگر من به جوئی نفروشم
حالا یهودیان و مسیحیان ( به طبع یهودیان ) میگویند حضرت حوا مجرم بوده.
ماسونها هم که خلاصه از بن و ریشه به یهودیهای کابالایست میرسند زنها رو بینشان راه نمیدهند.
البته بین کابالایستهای اعظم من زن ندیدم. همشون مردند.
خاخام زن هم ندیدم دوستان اگر دیدند بگن کجا دیدند یا شنیدند.
یاحق
با سلام و عرض ادب و تشکر از جواب دوستان
در تایید بیان استاد سعید هم بنده چند نکته عرض میکنم:
علامه طباطبایی در تفسير الميزان ميفرمايد: به نظر ميرسد كه اين اخبار(اخباری که میگوید حوا آدم رو فریب داده است)، از اخبار مجعوله باشند و گويا اين مطلب عيناً برگرفته از تورات است كه خلاصة آن به شرح زير ميباشد: در فصل دوم از سفر اول (يعني سفر تكوين و خلقت) ميگويد: «خداوند آدم را از خاك زمين صورت داد و نسيم حيات را بر دماغش دميد و بعد او را در باغ عدن گذاشت و خداوند در اين زمين درخت خوشنما و به خوردن نيكو و هم درخت حيات در وسط باغ و درخت دانستن نيك و بد در وسط باغ قرار داد... و خداوند آدم را امر كرد كه از تمامي درختان باغ مختاري كه بخوري، امّا از درخت دانستن نيك و بد مخور... و خداوند خدا گفت: بودن آدم تنها خوب نيست به جهت او ياري را بسازم كه با او باشد و... خداوند از پهلوي آدم يكي از استخوانهاي او را برداشت و زني ساخت...»
سپس در فصل سوّم ميگويد: «و مار از جانوران صحرا حيلهسازتر بود كه خدا آفريده بود كه زن را فريفت و گفت: خوردن از اين درخت نيك و بد شما را نميميراند بلكه چشمانتان گشوده ميشود و چون اين سخن در نظر زن نيكو بود از درخت ميوهاي گرفت و خورد و به شوهرش نيز داد كه بخورد...»(1).
با مطالعه سرگذشت آدم و حوا در قرآن و تورات و مقايسة بين رواياتي كه در اين زمينه از شيعه و سني نقل شده است، روشن ميشود كه روايات مربوط به مار جعلي است و از تورات گرفته شده است.(2) امّا آنچه از آيات قرآن در مورد فريب دادن حضرت آدم فهميده ميشود اين است كه حضرت آدم(ع) و حوا(س) شيطان را مشاهده ميكردند و شيطان براي آنها مرئي بود مانند آيه «فقُلْنا يا آدمُ اِنَّ هَذَا عَدُوُّ لَكَ لِزَوْجِك; اي آدم اين دشمن تو و همسرت است»(3)
و همچنين در قرآن آمده كه شيطان به حضرت آدم گفت: «يا آدَمُ هَلْ ادُلُّكَ علي شجرة الخُلْدِ; اي آدم آيا تو را به اين درخت (هميشه زنده ماندن) و جادواني هدايت بكنم»(4).
آية فوق ظهور در اين دارد كه حضرت آدم(ع) شيطان را مشاهده نموده است. چون جمله به صورت خطاب بوده و خطاب در جايي ميآيد كه گوينده مشخص و معلوم باشد. همچنين در سورة اعراف از شيطان نقل ميشود كه براي ايشان قسم خورد و قسم نيز در جايي است كه گوينده در ميان باشد «وقَاسَمَهُمَا اِنّي لَكُمَا لَمِنَ النّاصحين; (شيطان) براي آنها قسم خورد كه من خيرخواه شما هستم»(5).
از آيات فوق درمييابيم كه فريب دادن حضرت آدم(ع) مستقيم بوده و حضرت حوا(س) نقشي در آن نداشته است.
و از سويي ديگر آياتي داريم كه ميرساند شيطان هر دوي آنها را فريب داده است مانند آيات زير: «فَأزلَّهُمَا الشيطانُ...(6); شيطان هر دوي آنها را به لغزش انداخت» «فَدلّيَهما بغرور(7); شيطان اينها را تدليه كرد» تدليه يعني آويزان كردن، زير پا را خالي كردن به نحوي كه انسان بلغزد.
همانطور كه ميبينيد در اين آيات ضمير مثني آورده شده است كه نشان ميدهد شيطان هر دو آنها را فريب داد و در هر دو مستقيماً نفوذ كرد. نه اينكه از راه زن، مرد را فريب دهد.(8) براي كسب اطلاعات بيشتر ميتوانيد به تفسير الميزان و تفسير نمونه، سورههاي اعراف (آيات 19 تا 16)، طه(آيات 115 تا 116) و بقره (آية 36) مراجعه نماييد.
پاورقي:
1- با مطالعة موارد مذكور ميتوان دريافت كه در تورات فعلي كه صدها ميليون پيرو دارد، تنها در ذكر يك داستان چه نسبتهاي ناروا به خدا و پيامبرش داده شده و چه مطالب موهوم و بياساسي وجود دارد.
2- تفسير الميزان، علامه طباطبايي، برگرفته از صفحات 184-188.
3- طه، آية 117.
4- طه، آية 120.
5- اعراف، آية 21.
6- بقره، آية 36.
7- اعراف، آية 22.
8- كتاب زن در آيينة جلال و جمال، آيتالله جوادي آملي، صفحة 108-109.
تنها جایی که من این شیطان ( که ابلیس نیست ، ابلیس را بعد از مطرودیت به بهشت راهی نبود ) را دست مریزاد می گویم همین جاست . اگر این لغزش نبود کی ما به عرصه وجود می آمدیم ؟ دست آن پدر و مادر مهربان درد نکند که بار این زحمت هبوط را کشیدند .
با سلام
جناب حامد این کلام شما جای نقد دارد لذا پذیرفتنی نمی باشد:
قبل از پرداختن به اصل پاسخ، ذکر چند مقدمه ضروری است:
ماجرای سکونت آدم و حوا در بهشت و خوردن از درخت ممنوع و آشکار شدن عورت آنان، مرحله ای از سیر نزولی انسان در مسیر استقرار و سکونت در زمین بوده است. یعنی آدم از ابتدا برای سکونت در زمین خلق شده و طریق استقرار او بر زمین، طی شدن مراحلی از جمله اسکان موقت در بهشت بوده است. ابتدا خداوند اسماء را به او تعلیم میدهد و پس از اثبات خلافت و جانشینی آدم برای ملائکه، آنان را امر به سجده میکند، آن گاه وی را در بهشت ساکن میکند و از نزدیک شدن به درخت خاصی منع میکند. تا آن جا که انسان با فریب شیطان از آن میخورد و عورتش برایش آشکار میشود و به زمین هبوط میکند و در زمین مستقر میشود.
آن چه در جریان سکونت آدم در بهشت و سپس نزول و هبوط به زمین، در قرآن کریم آمده است، در حقیقت بیانگر بخشی از قوس نزولی خلقت انسان است. آدم در سیر نزولی، ابتدا در بهشت برزخی ساکن میشود، که عالمی است پائینتر از عالم ملائکه و روح، و بالاتر از عالم ماده و خاک، تا برای نزول و استقرار در زمین مهیا گردد.
الف) آدم باید بفهمد، که دشمنی مکار و حیلهگر دارد که خیر او را نمیخواهد. بلکه به دنبال آشکار کردن «سوؤاه» زشتیها در اوست.
ب) آدم، قبل از هبوط به زمین، آثار تلخ و رنجآور مخالفت با دستورات الهی و پیروی از شیطان را تجربه میکند.
ج) راه توبه و بازگشت را میآموزد و آن را تجریه میکند.
د) آدم در آن مرحله از خلقت، هنوز از عالم روح و ملائکه انفصال کامل پیدا نکرده، و به همین جهت هنوز فرصت نداشته به عورت خود یعنی جنبهی تمایلات حیوانیاش، توجه کند؛ با سکونت در بهشت و پس از خوردن از درخت ممنوع، به این جنبهی خود آگاه میگردد.
ادامه دارد...
ادامه بحث...
و ظلم به نفس، به این بود که با خوردن از آن درخت، خود را گرفتار مشقت و رنج و سختی زندگی دنیا کردند. زندگی دنیا که انسان در آن تشنه و گرسنه میشود، نیاز به پوشش و هزاران نیاز مادی دیگر دارد. زندگی توأم با فقر و غنا، سلامتی و بیماری، بهرهمندی و محرومیت، به دست آوردن و از دست دادن و...
دلیل و شاهد بر این که، مقصود از ظلم، ظلم به نفس به واسطهی گرفتار شدن در سختی و مشقت زندگی دنیاست، آیهی شریفهی دیگری است که در آن به جای «فتکونا من الظالمین» میفرماید:«فتشقی»: «یا آدم ان هذا عدوّ لک و لزوجک فلایخرجنّکما من الجنه فتشقی؛ ای آدم این [ابلیس] برای تو و همسرت دشمنی [خطرناک] است، زنهار تا شما را از بهشت بیرون نکند که گرفتار رنج و مشقت میشوی» (طه:آیهی 117).
«شقاء» به معنی «رنج و تعب» است و ادامه ی آیه نیز مقصود از «شقاء» را بیان میکند: «ان لک ان لاتجوع فیها و لاتصری و انّک لاتظمأ فیها و لاتضحی؛ تو در آن [بهشت] نه گرسنه میشوی و نه برهنه، و نه تشنه میگردی و نه در حرارت آفتاب بمانی»(طه، آیهی 119 - 118).
و به نفس خودت ظلم کنی، نتیجه و اثر این ظلم به نفس این است که به مشقت و سختی حیات دنیا، چون گرسنگی و تشنگی و سرما و گرما و هزاران مشکلاتی که لازمهی زندگی روی زمین است، گرفتار خواهی شد.
و امّا «عصیان» در لغت به معنای «عدم انفعال و تأثیر نپذیرفتن» است. به همین جهت به کسی که از اوامر و نواهی مولا، منفعل نشود، میگوییم عصیان کرد. یعنی از امر و نهی مولا، اثر نپذیرفت و به دنیال انجام مأمور به و یا ترک منهیعنه نرفت. بنابر این عصیان، به معنی منفعل نشدن از اوامر و نواهی مولا خواهد بود و این عدم انفعال همچنان که در اوامر و نواهی مولوی محقق میشود در اوامر و نواهی ارشادی نیز روی میدهد. بنابر این «و عَصی آدمُ ربّه» یعنی آدم از نهی ارشادی پروردگارش منفعل نشد و تأثیر نپذیرفت.
و امّا در مورد «غوایت» که در آیه بدان اشاره شده «و عصی آدم ربّه فغوی»:غی در مقابل رشد و هدی است؛ و وقتی کلمهی «هدی» در مقابل «غی» به کار میرود، به معنای ارشاد است (المیزان، علامهی طباطبایی، ج 1، ص 240). بنابر این «هدی» یعنی ارشاد کرد و «غوی» یعنی ارشاد نشد.
«و عصی آدمُ ربه فغوی، ثم اجتبیه ربه فتاب علیه و هدی؛ و آدم پروردگارش را عصیان کرد (یعنی از امر ارشادی او تأثیر نپذیرفت) پس ارشاد نشد؛ سپس خداوند او را برگزید و او را بخشید پس او را ارشاد و هدایت کرد» (طه، آیهی 121 - 122). یعنی، غوایت، نتیجهی قهری عصیانِ امر ارشادی است. کسی که از ارشاد مولا بهره نبرد، قهراً ارشاد نشده است.
نتیجه اینکه:
اصلاً از ابتدا آدم برای سکونت و زندگی و مرگ روی زمین خلق شده است. سکونت در بهشت، در حقیقت مرحلهای از مراحل خلقت انسان برای استقرار روی زمین بوده است.
و انسان موجودی است که از شعور و اراده برخوردار است و بشر اولیه از همان ابتدا که بر روی زمین مستقر شد از قدرت انتخاب و اختیار برخوردار بوده است. در داستان نزدیک شدن به درخت بهشتی و خوردن از آن، انسان به اراده و اختیار از آن درخت خورد، لکن این مقتضای سرشت و طبیعت انسانی او بود. نوع خلقت انسان، به گونهای است که در آن مرحله به مقتضای طبیعت انسانیاش از آن درخت میخورد.
یک نکته مهم اینکه چنین نیست که بشریت تقاص عمل حضرت آدم را پس میدهند، بلکه آدم نماد نوع این موجود است. انسان از ابتدا برای زندگی و مرگ در روی زمین خلق شده است و آدم نماد نوع انسان است. انسان به مقتضای خلقت انسانیاش و آن چه که در نهاد و ضمیرش نهاده شده، از آن درخت میخورد و زندگی زمینی را انتخاب میکند.
سلام علیکمفقط آدم و حوا نبودند همه ما خلاصه یه طورائی ........ :cheshmak: آره
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت - ناخلف باشم اگر من به جوئی نفروشم
حالا یهودیان و مسیحیان ( به طبع یهودیان ) میگویند حضرت حوا مجرم بوده.
ماسونها هم که خلاصه از بن و ریشه به یهودیهای کابالایست میرسند زنها رو بینشان راه نمیدهند.
البته بین کابالایستهای اعظم من زن ندیدم. همشون مردند.
خاخام زن هم ندیدم دوستان اگر دیدند بگن کجا دیدند یا شنیدند.
یاحق
ما روح هائی در کالبد بدنی هستیم و به دنیا آمده ایم تا قسمتی از مرحله تکاملی خود را طی کنیم مثل دانه ای در زمین یا کرم ابریشم در پیله
خدا به وسیله داستان آدم و حوا میخواسته این را به ما بفهماند که ناقص و ناپخته بودیم
برای همین کسی که این را درک کند دیگر حضرات آدم و حوا را متهم نمی کند چون گاهی افرادی نظائر اینهائی که شما معرفی کردید آن دو یا یکی از آن دو را متهم می کنند ... یا می گویند این چه عدالت خدائی است که به خاطر گناه آن دو نفر همه ما را از بهشت خارج کرد؟
انسان که موجودی مختار است این اختیار را در همه عوالم با خود دارد اگر انسان در اینجا یاد نگیرد که معصیت نکند به بهشت هم برود در انجا معصیت می کند چون نفس همان نفس است و در همه مکان مختار و آزاد است
با سلام جناب حامد این کلام شما جای نقد دارد لذا پذیرفتنی نمی باشد:
سلام و با تشکر از کارشناس محترم جناب عمار
بنده که جز تفصیل کلام خود در صحبتهای شما چیزی ندیدم . و اما قضیه ممنونیت بر مبنای اختلاف نظر حقیر با شما در مورد آن شیطان است . آن شیطان به نظر بنده ابلیس معروف نیست بلکه جنبه ای از وجود انسانی است که ما آنرا خیال می نامیم و قوه خیال و وهم انسان شیطان درونی اوست که اورا از بهشت کلیات به جهنم جزئیات تنزل می دهد . و اما قصه هبوط و نزول هم نزول معرفتی است نه نزول مکانی چه اینکه بین عالم برزخ ( که شما می فرمایید ایشان در بهشت برزخی بوده اند ) و عالم ماده رابطه فوقیت و تحتیت مکانی نیست بلکه فوقیت و تحتیت در شرافت وجود است .
و اما اشکال مهمی که بر کلام شریف شماست اینستکه خلقت آدم ع را در عالمی بنام عالم فرشتگان فرض می گیرید در حالیکه ابتدای خلقت آدم ع از خاک بوده است پس ایشان در همین زمین خاکی خلقت شده اند و اما منظور از بهشت ، بهشت آسایش و محبت ورزی به همسر بوده است که در این بین طوفان غریزه به کمک قوه شیطنت باز خیال آنها به جنبه هایی از وجودشان رهنمون ساخت که نهایتا منجر به کاشتن شجره ذریه گشت و سختی و شقای آندو از جهت ابتلا به مشقت حمل و تربیت فرزند بوده است .
این مطالب هرچند ناشنیده است اما قبل از نقد اندکی در آن تامل بفرمایید .
موفق در پناه حق
حامد:آن شیطان به نظر بنده ابلیس معروف نیست بلکه جنبه ای از وجود انسانی است که ما آنرا خیال می نامیم و قوه خیال و وهم انسان شیطان درونی اوست که اورا از بهشت کلیات به جهنم جزئیات تنزل می دهد.
با توجه به اینکه تفسیر قرآن تبیین تصورات ذهنی نیست بلکه تبیین کلام الهی است باید بنابر روش مورد تایید اهل بیت علیهم السلام همانانی که مفسر حقیقی قرآن هستند عمل کرد.
ابتدا توجه شما را به آیات 116 تا 119 از سوره طه جلب می کنم:
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبا
فَقُلْنا يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقی
إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيها وَ لا تَعْرى وَ أَنَّكَ لا تَظْمَؤُا فِيها وَ لا تَضْحی
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلی
با توجه به قرینه سیاق این آیات، ابلیس و شیطان یکی هستند.علامه طباطبایی می فرماید:كلمه" شيطان" هر چند به معناى شرير است،- چه شريرهاى جنى و چه انسى- هم چنان كه فرمود:" وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ". ليكن در خصوص اين آيه، مقصود از آن، همان شخص اولى است كه مصدر تمامى گمراهىها و ضلالت در بنى آدم شد، و نام شخصيش ابليس است.
موفق باشید:Gol:
حامد:آن شیطان به نظر بنده ابلیس معروف نیست بلکه جنبه ای از وجود انسانی است که ما آنرا خیال می نامیم و قوه خیال و وهم انسان شیطان درونی اوست که اورا از بهشت کلیات به جهنم جزئیات تنزل می دهد. با توجه به اینکه تفسیر قرآن تبیین تصورات ذهنی نیست بلکه تبیین کلام الهی است باید بنابر روش مورد تایید اهل بیت علیهم السلام همانانی که مفسر حقیقی قرآن هستند عمل کرد.
سلام
به فضل الهی بی خبر از این معیارها نیستیم . مطمئنا شما با عنوان تفسیر انفسی قرآن کریم آشنایی دارید . پس بگذارید به فضل الهی همین آیه را بر این مبنا تفسیر کنیم :
اساسا تصور ما از مباحث قرآنی عمدتا تصور آفاقی است یعنی می خواهیم همه مباحث قرآنی را با پدیده های بیرونی تفسیر کنیم در حالیکه قرآن کریم بعنوان یک پدیده الهی نفسانی قبل از اینکه آفاقی باشد انفسی است .
مراتب عالم وجود در آفاق با مراتب عالم در درون انسان انطباق دارند لذا هر آیه قرآنی دارای تفسیر انفسی است .
بر این اساس آیه شریفه بیانگر تقابل مراتب وجود خود انسان می باشد . ملائکه وجود انسان عقل و جنود آن و شیطان وجود او خیال و وهمند . عقل بعنوان یکی از مراتب عالیه وجود انسانی همیشه تابع نفس ناطقه بوده و از او فرمانبری دارد اما قوه خیال و وهم بواسطه ویژگی ذاتی خود که توجه به امور جزئی است مرتبطا نفس را به امور پراکنده ای متوجه ساخته و موجبات تشویش و اضطراب درون را فراهم می آورند .
در این آیه شریفه تمرد قوه خیال و نفس از از فرمان مقام ربوبی نفس به تصویر کشیده و آنرا شیطان یعنی موجود اخلالگر معرفی می کند و در مقابل عقل و جنود آن را مطیع معرفی می فرماید .
و اما ای عزیز :
بدان که بزرگان فرمودند آنچه علامه طباطبایی از معارف در المیزان مطرح فرمودند به اندازه مجموع مطالبی که در رساله الولایه مطرح فرموده اند نیست .
امیدوارم به این مطلب دقیق دقت بفرمایید
موفق در پناه حق
حالا اینجا 2 تا سوال مطرح میشه :
1) خدا اصلا چرا بیاد ادمو بزاره تو بهشت که بعد گول بخوره و بفرستش رو زمین؟ حالا اگه آدم گول نمیخورد و میوه رو نمیخورد ، تکلیف زمین چی میشد؟ پس ادم هیچ اختیاری که نداشته هیچ ، محکوم به گول خوردن بوده که از بهشت بندازنش بیرون!!
2) این چه بهشت بی در و پیکریه که شیطون مثل اب خوردن میاد تو و گول میزنه و میره؟!! پس خدا کجا بوده؟ مگه علم خدا کامل نیس؟ پس باید از ورود شیطون جلوگیری میکرده اما نکرده.پس بازم همه چی دست به دست هم داده که ادم بره بیرون از بهشت. من که اختیاری ندیدم اینجا !!
کلا داستان قشنگی ساختن...
سلام و با تشکر از کارشناس محترم جناب عمار بنده که جز تفصیل کلام خود در صحبتهای شما چیزی ندیدم . و اما قضیه ممنونیت بر مبنای اختلاف نظر حقیر با شما در مورد آن شیطان است . آن شیطان به نظر بنده ابلیس معروف نیست بلکه جنبه ای از وجود انسانی است که ما آنرا خیال می نامیم و قوه خیال و وهم انسان شیطان درونی اوست که اورا از بهشت کلیات به جهنم جزئیات تنزل می دهد . و اما قصه هبوط و نزول هم نزول معرفتی است نه نزول مکانی چه اینکه بین عالم برزخ ( که شما می فرمایید ایشان در بهشت برزخی بوده اند ) و عالم ماده رابطه فوقیت و تحتیت مکانی نیست بلکه فوقیت و تحتیت در شرافت وجود است . و اما اشکال مهمی که بر کلام شریف شماست اینستکه خلقت آدم ع را در عالمی بنام عالم فرشتگان فرض می گیرید در حالیکه ابتدای خلقت آدم ع از خاک بوده است پس ایشان در همین زمین خاکی خلقت شده اند و اما منظور از بهشت ، بهشت آسایش و محبت ورزی به همسر بوده است که در این بین طوفان غریزه به کمک قوه شیطنت باز خیال آنها به جنبه هایی از وجودشان رهنمون ساخت که نهایتا منجر به کاشتن شجره ذریه گشت و سختی و شقای آندو از جهت ابتلا به مشقت حمل و تربیت فرزند بوده است . این مطالب هرچند ناشنیده است اما قبل از نقد اندکی در آن تامل بفرمایید . موفق در پناه حق
با سلام به حامد عزیز
مطالب خوب و ثقیلی فرمودید ولی اینکه به جواب بنده و نکته خود شما در بالا چه ربطی داشت من نفهمیدم بنده استدلال هایی رو ذکر کردم که با دلیل و سند است و قابل پذیرش.
.
1) خدا اصلا چرا بیاد ادمو بزاره تو بهشت که بعد گول بخوره و بفرستش رو زمین؟
با سلام به شما دوست جدید
بزرگوار این سوال شما در پست 10 جواب داده شده است که بنده قسمتی رو اینجا ذکر می کنم:
آن چه در جریان سکونت آدم در بهشت و سپس نزول و هبوط به زمین، در قرآن کریم آمده است، در حقیقت بیانگر بخشی از قوس نزولی خلقت انسان است. آدم در سیر نزولی، ابتدا در بهشت برزخی ساکن میشود، که عالمی است پائینتر از عالم ملائکه و روح، و بالاتر از عالم ماده و خاک، تا برای نزول و استقرار در زمین مهیا گردد. الف) آدم باید بفهمد، که دشمنی مکار و حیلهگر دارد که خیر او را نمیخواهد. بلکه به دنبال آشکار کردن «سوؤاه» زشتیها در اوست. ب) آدم، قبل از هبوط به زمین، آثار تلخ و رنجآور مخالفت با دستورات الهی و پیروی از شیطان را تجربه میکند. ج) راه توبه و بازگشت را میآموزد و آن را تجریه میکند. د) آدم در آن مرحله از خلقت، هنوز از عالم روح و ملائکه انفصال کامل پیدا نکرده، و به همین جهت هنوز فرصت نداشته به عورت خود یعنی جنبهی تمایلات حیوانیاش، توجه کند؛ با سکونت در بهشت و پس از خوردن از درخت ممنوع، به این جنبهی خود آگاه میگردد.
حالا اگه آدم گول نمیخورد و میوه رو نمیخورد ، تکلیف زمین چی میشد؟ پس ادم هیچ اختیاری که نداشته هیچ ، محکوم به گول خوردن بوده که از بهشت بندازنش بیرون!!
دوست عزیز با توجه به آيات قرآن در زمينه آفرينش انسان، مسئلهاي كه در سؤال آمده، تنها يك تصور و فرض است، چرا كه خداوند آدم را براي زندگي در زمين آفريده بود و از همان ابتدا به ملائكه اعلام فرمود كه من در زمين خليفه ميآفرينم، يعني از ابتدا مقرّر بود كه انسان روي زمين قرار گيرد و زندگي كند. پس آدمعليهالسلام براي زندگي روي زمين آفريده شده بود، ولي در آغاز خداوند او را در بهشت كه يكي از باغهاي سرسبز و پرنعمت زمين بود (نه بهشت جاويدان) ساكن ساخت. بهشتي كه آدم در ابتدا در آن بود، بهشت خُلد و جاودانه مانند بهشت اُخروي نبود. محيطي كه در آن براي آدمعليهالسلام هيچ گونه ناراحتي وجود نداشت. تفسير نمونه، ج 1، ص 185؛ عبداله جوادي آملي، تسنيم، ج 3، ص 335.
و حکمت زندگی در این بهشت رو که در بالا عرض کردیم.
این چه بهشت بی در و پیکریه که شیطون مثل اب خوردن میاد تو و گول میزنه و میره؟!! پس خدا کجا بوده؟ مگه علم خدا کامل نیس؟ پس باید از ورود شیطون جلوگیری میکرده اما نکرده
دوست عزیز قبلا هم عرض کردیم بهشتي كه آدم و حوا پس از آفرينش در آن جاي گرفتند، نه بهشت موعود بلكه بهشتي برزخي جلوه گر شده در قالب زندگي غير دنيوي می باشد. (محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج 14، ص 219، مؤسسه الاعلمي).
و حتي به باور برخي يكي از باغ هاي پرنعمت و روح افزاي منطقه اي سرسبز از زمين بوده است زيرا، بهشت موعود قيامت، نعمتي جاوداني مي باشد كه بيرون رفتن از آن شدني نيست؛ وانگهي در اين عالم سراسر نيكي و پاكي ابليس آلوده و بي ايمان، وسوسه هاي شيطاني او و نيز نافرماني خداوند را راهي نيست (ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 1، ص 186، دارالكتب الاسلاميه).
از اين رو راهيابي شيطان به چنين بهشتي؛ خواه به عنوان نخست و خواه معناي دوم، دور از ذهن نمي نمايد. اين دور از ذهن نبودن در بهشت به معناي نخست، امري نمايان مي باشد و در معناي دوم نيز، از آنجا كه مراد از برزخ، نه برزخ پس از مرگ، بلكه حالتي ميانه بين دنيا وعالم غير مادي بود و نيز به دليل اين كه عالم مزبور، عالم تكليف براي آدم را تشكيل مي داد، بنابراين ورود ابليس در بهشت به معناي ياد شده نيز پذيرفتني است.
پس بازم همه چی دست به دست هم داده که ادم بره بیرون از بهشت. من که اختیاری ندیدم اینجا !!
بزرگوار به اعتقاد ما انبياء و از جمله حضرت آدم(ع)، مانند انسانهاي ديگر صاحب اراده و در انجام افعال يا ترك آنها صاحب اختيارند. حتي بنا بر دلايل متقن، عصمت معصومان و از جمله حضرت آدم(ع) نيز مبتني بر اختيار است و امري جبري نميباشد. در اين باب نگا: پژوهشي در عصمت معصومان، صص 71 - 43.
ازاينرو، خداوند حضرت آدم را امر كرد كه از ميوه درخت ممنوعه نخورد و حضرت آدم با اختيار خود از ميوه آن درخت تناول كرد. اگر آدم(ع) با اختيار خود چنين نميكرد، ديگر مسأله توبه و سپس هبوط، معنا نداشت؛ زيرا در آن صورت او در اين كار بينقش ميبود و او جبراً از آن درخت تناول ميكرد؛ حال آن كه براساس آيات قرآن چنين نيست.
حضرت آدم(ع) براساس آن كه ميخواست ميان ميثاقي كه خداوند از او گرفته بود (و آن عبارت بود از آن كه او هيچ گاه و در هيچ حالتي فراموش نكند كه مملوك مطلق خداوند است و هيچ چيزي را مالك نيست و مالك حقيقي و اصلي، خداوند است) و «شجره» كه نمودي از حيات دنيا و شقاوت آن بود (و آن عبارت بود از آن كه انسان در دنيا در حالت نسيان پروردگارش به سر برد و غافل از مقام او باشد) جمع نمايد و چون متمكن بر اين امر نشد، ميثاق كلي را فراموش كرد و به اين جهت، از آن مقام هبوط كرد. نگا: الميزان، ج 1، صص 130 - 126.
در اين ماجرا، خداوند متعال ميخواسته است براساس تقدير و نظامي كه خود بر جهان حكمفرما ساخته است، مسائل جاري شود. خداوند ميخواهد حضرت آدم(ع) بر اساس اختيار خود عمل نمايد. خداوند بيش از اين نميخواسته؛ چرا كه اگر خداوند چه سلبي و چه ايجابي اِعمال اراده نمايد، تخلف از آن امكانپذير نيست. خداوند در اين ماجرا تحقق هيچ يك از طرفين خوردن و نخوردن، نزديك شدن يا نشدن، را اراده نفرموده است. تنها به حضرت آدم(ع) امر كرد كه به اين درخت ممنوعه نزديك مشو؛ اما تحقق يا عدم تحقق آن را براساس نظام احسن الهي - كه خود خواسته است - به اختيار حضرت آدم(ع) گذاشت و حضرت آدم با اختيار خود، موجب هبوط خود شد.
موفق باشید.
مطالب خوب و ثقیلی فرمودید ولی اینکه به جواب بنده و نکته خود شما در بالا چه ربطی داشت من نفهمیدم بنده استدلال هایی رو ذکر کردم که با دلیل و سند است و قابل پذیرش.
سلام :Gol:
فی الجمله در کلام شریف شما تاییداتی بر مطالب بنده وجود دارد
موفق در پناه حق
"بهشتي كه آدم و حوا پس از آفرينش در آن جاي گرفتند، نه بهشت موعود بلكه بهشتي برزخي جلوه گر شده در قالب زندگي غير دنيوي می باشد."
ببخشید این بهشتو کی کشف کرده؟! تو قران همیشه صحبت از یک بهشت بوده. این بهشت جدید ، تفسیر یه انسان از یه ایه هست.تازه خودتونم میگید :
"حتي به باور برخي يكي از باغ هاي پرنعمت و روح افزاي منطقه اي سرسبز از زمين بوده است" .
پس هیچ الزامی در درست بودنش نیست.
"در حقیقت بیانگر بخشی از قوس نزولی خلقت انسان است. آدم در سیر نزولی، ابتدا در بهشت برزخی ساکن میشود، که عالمی است پائینتر از عالم ملائکه و روح، و بالاتر از عالم ماده و خاک، تا برای نزول و استقرار در زمین مهیا گردد."
الان چرا اصلا باید بره تو این بهشت برزخی مهیا بشه؟ اگه قرار به گول خوردن بوده ، تو زمینم میتونسته گول بخوره. عورتشم در نهایت میدیده ، حالا چه اونجا چه اینجا ! اینکه گفتین راه توبه و بازگشت را پیدا میکند، مگه برگشتن تو اون بهشت دوباره؟! بعد اینکه از کی تاحالا عورت شده تمایل حیوانی؟! اگه حیوانیه ، لطف کنید دیگه نه دستشویی برید ، نه با همسرتون نزدیکی کنید چون از انسانیت به دوره!
"پس آدمعليهالسلام براي زندگي روي زمين آفريده شده بود، ولي در آغاز خداوند او را در بهشت كه يكي از باغهاي سرسبز و پرنعمت زمين بود (نه بهشت جاويدان) ساكن ساخت. بهشتي كه آدم در ابتدا در آن بود، بهشت خُلد و جاودانه مانند بهشت اُخروي نبود. محيطي كه در آن براي آدمعليهالسلام هيچ گونه ناراحتي وجود نداشت."
این جواب سوال و فرض من نبود.فقط تکرار جمله های بالا بود.
"از اين رو راهيابي شيطان به چنين بهشتي؛ خواه به عنوان نخست و خواه معناي دوم، دور از ذهن نمي نمايد. اين دور از ذهن نبودن در بهشت به معناي نخست، امري نمايان مي باشد و در معناي دوم نيز، از آنجا كه مراد از برزخ، نه برزخ پس از مرگ، بلكه حالتي ميانه بين دنيا وعالم غير مادي بود و نيز به دليل اين كه عالم مزبور، عالم تكليف براي آدم را تشكيل مي داد، بنابراين ورود ابليس در بهشت به معناي ياد شده نيز پذيرفتني است."
کل جوابتون وابسته به همین بهشت جدیدس. بهشتی که تو قران نیست و تو تفسیر ادمی اومده.
حالا لطف کنید و این بهشت جدید و واسم تعریف کنین تا منم بشناسم.فرقشم با بهشت اصلیه بگید.
حالا لطف کنید و این بهشت جدید و واسم تعریف کنین تا منم بشناسم.فرقشم با بهشت اصلیه بگید.
سلام
هرچند ظاهرا با کارشناس محترم در حال بحث هستید اما بنده نکاتی عرض می کنم
در قرآن کریم بهشت با عنوان جنت معرفی شده است و برای آن اوصافی ذکر شده که اغلب آن اوصاف برای ما نیز قابل تصور بلکه تحقق است مثلا باغ و بوستانی که پر از گل و سبزه و نهر و قصر وزنان زیبا رو و امثال آن . هرچند بعضی از اوصاف بهشت قرآنی در دنیا یافت نمی شود مثل خسته نشدن و هیچ رنج و ناراحتی نداشتن .
پس بهشت وصف شده در قرآن می تواند هم جنبه مادی و هم جنبه غیر مادی داشته باشد .
اما آن نکته ای که در خود نام جنت وجود دارد و قابل تامل است پوشیدگی آنست . چون جنت از ریشه جنن به معنای پوشیدگی و پنهانی است . به باغ و بوستان هم به این جهت جنت گویند که درختانش آنرا پوشانده است .
اگر وصف پوشیدگی در جنت را مورد مداقه قرار دهیم این معنا به ذهن می رسد که بهشت هرچیز خوشایند پوشیده از انسان می تواند باشد . از این معنا به بهشتهایی راه می یابیم که در ابعاد نهان این جهان یعنی بعد مثالی و فوق آن وجود دارد .
اما برای اولیاء حق بهشت پوشیده ای است که همان بهشت ذات الهی است که از آن به جنتی تعبیر شده است . مقربین درگاه الهی به پوشیده ترین حقیقت هستی یعنی ذات باریتعالی توجه دارند و آن بهشت ، منتهای آرزویشان است . لذا هرچیزی که آنها را از توجه به آن بهشت بی مانند بازدارد برزخ بلکه دوزخ و موجب رنج و مشقت است .
حضرت آدم علیه السلام در ابتدای خلقت به این حقیقت در مقام عالم جان توجه داشت اما ظاهرا از این حقیقت غافل بود که آن معبود دل آرا در تمام شوون جلوه گری دارد لذا شیطان خیال و وهم اورا از اوج مقام باطن به مقام ظاهر متوجه ساخته و به رنج فرقت گرفتار نمودند اما با توبه به حقیفت ساری حق تعالی در همه شوون ، باز اورا در متن همین حقایق ظاهری یافته و آرام گرفته است .....
موفق در پناه حق
این داستان رو حتما شنیدید :
"در زندگي مرحوم آخوند ملا محمد مهدي نراقي قدس سره که از علماي بزرگ بود، ماجراي عجيبي رخ داد:
ايشان در يکي از روزهاي ماه رمضان چيزي براي افطار کردن نداشت.
عيالش مي گويد:« برو بيرون و چيزي تهيه کن!»
مرحوم نراقي در حالي که هيچ پولي نداشت، از منزل بيرون آمد و يکسره به قبرستان وادي السلام براي زيارت اهل قبور رفت، در ميان قبرها نشست و فاتحه خواند تا کم کم آفتاب غروب کرد. دراين حال ديد جنازه اي آوردند و قبري کندند و جنازه را داخل قبر گذاشتند. مرحوم نراقي خودش چنين روايت مي کند:
همراهيان جنازه به من گفتند:« ماعجله داريم. شما بقيّه کارها را انجام دهيد.»
من داخل قبر رفتم تا کفن را باز کنم و صورت ميّت را روي خاک بگذارم. ناگهان ديدم دريچه اي باز شد که داخل آن باغ بزرگي پيدا بود و قصر مجلّلي در آن طرف بود که راه آن با جواهرات سنگفرش شده بود. من بي اختيار وارد آن باغ شدم و به طرف قصر رفتم. خشت هاي قصر از جواهرات قيمتي بود، وارد اطاق که شدم ديدم در صدر اطاق، شخصي نشسته و افرادي دورتا دور اطاق اند. سلام کردم و نشستم؛ ديدم اطرافيان هم از آن شخص، احوالپرسي و سؤال مي کنند و او هم با خوشحالي به سؤالات آنها جواب مي دهد که ناگهان ماري از در وارد شد و يکسره به سمت آن مرد رفت و نيشي به او زد و برگشت و خارج شد.
آن مرد از درد بخود پيچيد ولي کم کم حالش عادي شد و به صورت اوليه برگشت. دوباره افراد شروع کردند به حرف زدن. ساعتي گذشت، ديدم دوباره آن مار آمد و او را نيش زد و رفت. حال آن مرد متغيّر شد و باز پس از مدتي عادي شد. از او پرسيدم: « شما کيستيد و اينجا کجاست و اين مار چيست؟!» آن مرد گفت: « من همين مرده اي هستم که الان شما مرا در قبر گذاشته ايد.
و اين باغ، بهشت برزخي من است. اين افراد، ارحام من هستند که قبل از من مرده اند و آمده اند تا از اقوام خود که در دنيا هستند احوالپرسي کنند.
اما قضيه اين مار اين است که من مردي بودم مؤمن، اهل نماز و روزه و خمس. . .
يکروز ديدم صاحب دکاني با مشتري خود گفتگو و منازعه اي دارند. من براي اصلاح بين آنها جلو رفتم؛ ديدم صاحب دکان مي گويد: « تو شش شاهي بدهکاري.» و مشتري مي گفت: « نه، من پنج شاهي بدهکارم.» من به صاحب دکان گفتم: « تواز نيم شاهي بگذر!» و به مشتري هم گفتم: « تو هم از نيم شاهي بگذر!» صاحب دکان ساکت شد و چيزي نگفت اما چون حق با او بود و من حق او را ضايع کردم، خداوند اين مار را بر من مسلّط فرموده است. »
من از آن مرد خداحافظي کردم. او مرا تا دم در بدرقه کرد و چون خواستم بيرون بروم، يک کيسه برنج به من داد و گفت: « اين برنج خوبي است. آنرا براي عيالاتتان ببريد!» من از همان راه برگشتم و از دريچه بيرون آمدم. وقتي نگاه کردم، ديدم دريچه اي نيست، خشت ها را بر روي آن مرد گذاشتم و خاک ريختم و برنج را برداشتم و به منزل برگشتم. مدّت ها از آن برنج مي خورديم و تمام نمي شد."
از این مکان تحت عنوان بهشت برزخی یاد شده. اما تعریفی که از بهشت برزخی کردین :
"هرچند بعضی از اوصاف بهشت قرآنی در دنیا یافت نمی شود مثل خسته نشدن و هیچ رنج و ناراحتی نداشتن ."
اگر در بهشت ناراحتی نیست ، پس نقش جناب مار رو برای من تشریح کنید.
سلام
تنها جایی که من این شیطان ( که ابلیس نیست ، ابلیس را بعد از مطرودیت به بهشت راهی نبود ) را دست مریزاد می گویم همین جاست . اگر این لغزش نبود کی ما به عرصه وجود می آمدیم ؟ دست آن پدر و مادر مهربان درد نکند که بار این زحمت هبوط را کشیدند .
موفق در پناه حق
با سلام
اشتباه نشود، اگر شیطان آدم را گمراه و از بهشت اخراج نکرده بود الان من و شما در بهشت مشغول و متنعم بودیم.
ضمنا درست است که در قرآن کریم با صیغه مثنی از گمراهی آدم وحوا یاد کرده اما در بعضی جاها هم با صیغه مفرد فقط آدم را منظور قرار داده :
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آَدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى (120) فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآَتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آَدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى (طه121)
در اینجا آدم مقصر شناخته شده :وَعَصَى آَدَمُ : در حالیکه در آیات دیگر هر دو، پس به دلیل تثنیه بودن آیات دیگر نمیتوان حکم بر بری بودن حوا در آغاز گمراهی آندو داد.
بنابراین صرفا با استناد به :فازلهما الشیطان:نمیتوان حکم بر نفی شروع فریب خوردن حوا داد.بعلاوه اخباری که در مورد شروع فتنه ها از سوی زنان وارد شده و همچنین احساسی بودن ونقص در عقل ودین ایشان و.... این قسمت مطلب در تورات تایید میشود .
اگر در بهشت ناراحتی نیست ، پس نقش جناب مار رو برای من تشریح کنید.
سلام
1- این جریاناتی که نقل کرده اید همه تمثلات درونی اند که فرد بی اطلاع آنرا بیرونی تصور می کند
2- بهشتی که حضرت آدم علیه السلام در آن بود بنابر روایات بهشت دنیایی بوده است لذا ورود شیطان به شکل مار غیر ممکن نیست
با سلام اشتباه نشود، اگر شیطان آدم را گمراه و از بهشت اخراج نکرده بود الان من و شما در بهشت مشغول و متنعم بودیم.
بنابراین صرفا با استناد به :فازلهما الشیطان:نمیتوان حکم بر نفی شروع فریب خوردن حوا داد.بعلاوه اخباری که در مورد شروع فتنه ها از سوی زنان وارد شده و همچنین احساسی بودن ونقص در عقل ودین ایشان و.... این قسمت مطلب در تورات تایید میشود .
سلام
اگر اعتقاد بنده را در مورد جریان حضرت آدم علیه السلام جویا می شدید بهتر بود . لذا اکنون باز برایتان تکرار می کنم .
خدای متعال از همین خاک دنیا و بر اساس رجعت کلی نوع بشر فردی از افراد بشر را با نام آدم علیه السلام می آفریند . این انسان اولین بواسطه پاکی از همه ویژگیهای آدمهای پیشین پاک پاک و به عبارتی صفوه الله است . لذا او به نحو بالفعل آفریده شده است یعنی بواسطه صفا و پاکی ظاهر و باطنش همه مراتب وجودی اش بالفعل است . حتی قوه تصرف دارد . بر اساس همین قوه تصرف و باذن الله حوا خلق می شود . تا پیش از خلقت حوا آدم علیه السلام غرق در عالم معنا و بهشت جاویدان جان است در عین اینکه در همین عالم خاکی است . اما با ایجاد حوا ابعادی از وجود آدم علیه السلام بالفعل می شود که نتیجه ای جز مجبور شدن به توجه به کثرات بدنبال نخواهد داشت . خدای متعال در مورد این بالفعل سازیها به آدم هشدار داده و سرانجام مشقت بار آنرا گوشزد می کند اما قوه قوی خیال و وهم که شیطان وجود او هستند بالاخره آدم را به سمت حوا گرایش می دهد : تا اینکه سوءات و عورات آنها نمایان و آنچه باید بشود می شود . پس از این آدم و حوا علیهما السلام به مشقت حمل و فرزند و درد و تربیت و تغذیه وووو گرفتار می شوند و به دنبال راهی می گردند تا در متن این سختیها به بهشت جان و توجه بدان بازگردند و خدای متعال راه آنرا نشان می دهد : فمن تبع هدای .... هرکس از هدایتم پیروی کند به ما باز می گردد .
پس اگر مای حقیر گفتیم که اگر این شیطان و لغزش نبود ما نبودیم بی حساب نیست
موفق در پناه حق
با سلام
اما مستنداتی که دال بر شروع فریب آدم توسط حوا است :
واخبار عامه :
بهشتی که حضرت آدم علیه السلام در آن بود بنابر روایات بهشت دنیایی بوده است لذا ورود شیطان به شکل مار غیر ممکن نیست
.چگونه شيطان داخل بهشت شد؟.: بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ بعد از اين كه خداوند آدم را آفريد و از روح خود در او دميد به ملائكه دستور داد كه او را سجده كنند، همه سجده كردند، مگر ابليس . سپس دستور خارج شدن از بهشت براى شيطان صادر شد. ملائكه هم به او حمله كردند، او از ترس جان خود فرار كرد و خود را مخفى نمود.
اما بعد از آن كه او را از بهشت بيرون كردند و ديگر جايى در بهشت نداشت ، چگونه و با چه حيله و وسيله اى بار ديگر داخل بهشت شد؟ چه طور آدم و همسرش را فريب داد؟ در اين باره از بعضى بزرگان مانند ابن عباس مطلبى در دست است كه بدنيست آن را نيز ياد آور شويم .
او مى گويد: بعد از آن كه شيطان از بهشت بيرون شد، تصميم قاطع گرفت كه با هر نقشه و حيله اى كه شده ، باز خود را به بهشت برساند و انتقام خود را از آدم بگيرد، فكر كرد كه از راه معمولى و عادى وارد شود، ديد نگهبانان بر در بهشت هستند مانع او مى شوند؛ رفت كنارى و به انتظار ايستاد. اول طاووس را ديد، از او خواهش كرد كه او را داخل بهشت كند، قبول نكرد. در اين بين ناگهان چشمش افتاد بر بالاى ديوار، ديد مارى بالاى ديوار قرار دارد. (تا آن روز مار يكى از حيوانات زيبا و خوش رنگ بهشت بود، و مثل ساير حيوانات ديگر چهار دست و پا داشت . - شيطان جلو آمد و گفت :اى مار! مرا داخل بهشت كن ، تا اسم اعظم الهى را به تو تعليم كنم . مار گفت : ملائكه ، نگهبان در بهشت هستند تو را مشاهده مى كنند و نمى گذارند داخل شوى .
شيطان گفت ، مرا داخل دهان خود كن و آن را ببند و به اين وسيله مرا داخل بهشت كن ، مار هم فريب او را خورد و همين كار را كرد و او را در دهان خود جاى داد - اين بود كه در ميان دندانهاى مار سم پديد آمد؛ چون جايگاه شيطان شد- وقتى مار به اين وسيله او را داخل بهشت نمود، شيطان هم كار خود را كرد، آدم عليه السلام و حوا عليه السلام را وسوسه نمود تا فريب خوردند. گفت : اسم اعظم را كه قول دادى به من تعليم كن ، در جواب گفت : اى مار! من اگر اسم اعظم را مى دانستم ، احتياج به تو نداشتم كه مرا داخل بهشت كنى - من با همان اسم اعظم داخل مى شدم .(116)
اینجا جواب شبهات و برداشتای غلط داده شده:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=8738&page=10
هنوز آدم ها تو این موندن که اول آدم گول خورد یا حوا
اونوقت فرقش چیه؟
چیزای مهم تری هم هست ها. انقدر به بابا مامان اولیتون گیر ندین
حتی قوه تصرف دارد . بر اساس همین قوه تصرف و باذن الله حوا خلق می شود .
:Gig:
سلام ، چه داستان جالبی :khaneh:، یعنی شما در خلق حوا برای خدا نعوذ بالله شریک قائل می شید؟ یا اینکه به نظر شما خلق حوا کار آدم بوده ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
انشاء الله که برداشتم اشتباه بوده!
سلام ، چه داستان جالبی :khaneh:، یعنی شما در خلق حوا برای خدا نعوذ بالله شریک قائل می شید؟ یا اینکه به نظر شما خلق حوا کار آدم بوده ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!انشاء الله که برداشتم اشتباه بوده!
اینجا اشتباه برداشت کردین
"حامد" به تکامل اعتقاد داره و میگه آدمو حوا با تکامل خلق شدن
هیچکس اون یکیو خلق نکرده
اولین باره که چنین چیزیو میشنوم:Moteajeb!:
خدای متعال از همین خاک دنیا و بر اساس رجعت کلی نوع بشر فردی از افراد بشر را با نام آدم علیه السلام می آفریند . این انسان اولین بواسطه پاکی از همه ویژگیهای آدمهای پیشین پاک پاک و به عبارتی صفوه الله است . لذا او به نحو بالفعل آفریده شده است یعنی بواسطه صفا و پاکی ظاهر و باطنش همه مراتب وجودی اش بالفعل است . حتی قوه تصرف دارد . بر اساس همین قوه تصرف و باذن الله حوا خلق می شود .
سلام مجدد ، خب اگر برداشت من اشتباه هست ، حامد خودش این قسمت قرمز را توضیح بدهد!
سلام مجدد ، خب اگر برداشت من اشتباه هست ، حامد خودش این قسمت قرمز را توضیح بدهد!
اون نظر قدیمیش بود
چون بین نظراش تناقض داره و جعل منها زوجها
خدا از جنس خودش جفتش را قرار داد
ممکنه منظور این ایه اینه که خدا آدمو حوا رو با هم آفرید و چون داستان ادمو حوا تمثیلین ،آدم نماد بشریته و جاهایی که لازم بوده از جفتش اسم برده
مثل قرآن که مخاطبش عامه ولی جاهایی که نیازه زنها رو اختصاصا خطاب کرده
فعل "جعل" همیشه به آفرینش و تقدم خلقت اشاره نداره مثلا چهاپایان قبل آدم بودن ولی خدا میگه ما آنها را برای شما قرار دادیم تا سوارشان بشوید:
http://www.askquran.ir/showpost.php?p=442225&postcount=9
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=27175
آدمو حوا باهم خلق شدن
سلام ، چه داستان جالبی ، یعنی شما در خلق حوا برای خدا نعوذ بالله شریک قائل می شید؟ یا اینکه به نظر شما خلق حوا کار آدم بوده ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
با سلام و تشکر
در روایتی از امام صادق علیه السلام در پاسخ به سوال زراره از خلقت حضرت حوا اینگونه آمده: ... زراره بدان كه خداوند حوا را نيز از گل آفريد و او را پيش پاى آدم خمير نمود و بعد حركتى كرد كه آدم متوجه حركت او شد و چون بسوى او نظر نمود مخلوقى زيبا كه در خلقت شباهت تامى باو داشت ديد به او گفت تو كيستى؟ حوا جواب داد مخلوقى از آفريدگان خدا ميباشم ...1
1. علل الشرائع ج1 ب17
بنام يكتا خالق هستي
با عرض سلام به تمامي دوستان
آيا واقعا اهميتي دارد كه كداميك اول گول خورد؟ مهم اينه كه به هر حال ما بايد حواسمون را جمع بكنيم و بدانيم كه پناهي جز خداوند از شر شيطان نداريم...
بنام يكتا خالق هستي
با عرض سلام به تمامي دوستان
آيا واقعا اهميتي دارد كه كداميك اول گول خورد؟ مهم اينه كه به هر حال ما بايد حواسمون را جمع بكنيم و بدانيم كه پناهي جز خداوند از شر شيطان نداريم...
باسلام
من تاپیکهای قبلی رو خیلی بادقت نخوندم
اما چون این سوال اینجا مطرح شده گفتم جواب بدم
هرچند احتمال زیاد کارشناسان قبلا هم جواب دادن
در ایات قران وقتی سخن از فریب و اغوای شیطان میاید گفته شده
فأزلّهما الشیطان عنهما فأخرجهما مما کانا فیه
شیطان هردورا فریفت و هردو فریب خوردند و هردو از بهشت خارج شدند
سلام به دوستان عزیز
نظر من و البته گفته ی قران هم همین است که :
هر دوی آنها را شیطان فریب داد و هیچ فرقی نمی کند.
[="Red"]فَأَزَلَّهُمَا[/] الشَّيْطَانُ عَنْهَا [="red"]فَأَخْرَجَهُمَا[/] مِمَّا(36 بقره)
فَوَسْوَسَ [="red"]لَهُمَا [/]الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ [="red"]لَهُمَا [/]مَا وُورِيَ [="red"]عَنْهُمَا [/]مِن [="red"]سَوْءَاتِهِمَا [/]وَقَالَ مَا[="red"] نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا[/] عَنْ هَـذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ ( اعراف 20)
دقیقا آیه روند گول زدن شیطان را می گوید که همزمان هر دو را دارد اغوا می کند و فریب می دهد و در آخر نتیجه این می شود که هر دو این عمل را انجام می دهند.
دوستان این سه تاپیک رو دنبال کنید و در بحث شرکت کنید :
http://www.askdin.com/thread23133-11.html#post305040
http://www.askdin.com/thread17712-3.html
http://www.askdin.com/thread24729-18.html
موفق باشید
سلام به دوستان عزیز
نظر من و البته گفته ی قران هم همین است که :
هر دوی آنها را شیطان فریب داد و هیچ فرقی نمی کند.
فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا(36 بقره)
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَـذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ ( اعراف 20)دقیقا آیه روند گول زدن شیطان را می گوید که همزمان هر دو را دارد اغوا می کند و فریب می دهد و در آخر نتیجه این می شود که هر دو این عمل را انجام می دهند.
دوستان این سه تاپیک رو دنبال کنید و در بحث شرکت کنید :
http://www.askdin.com/thread23133-11.html#post305040
http://www.askdin.com/thread17712-3.html
http://www.askdin.com/thread24729-18.html
موفق باشید
با سلام
جناب بقیة السلام کاش این تاپیک ها رو تا بعد بهمن ماه هم دنبال کنید و قفل نشن چون من تا اون موقع وقت ندارم تو بحثا شرکت کنم ولی خیلی دوست دارم.
سعی یکنید به نتیجهه نرسید:khandeh!:
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
چه اهمیتی داره که چه کسی زودتر گول خورده و چه کسی دیرتر؟
اصلاً نمیخوام کسی خودشو درگیر کنه ها....فقط میخوام بگم که اصلاً کمی تفکر کنیم آیا واقعاً مهمه که چه کسی اول گول خورده؟
بفرض اینکه حوا گول خورده مگه قیامت از من و شما میپرسن؟
هرکس مسئول گناه خویش است و بس.
این حرفا دعواهای زن و شوهر های کم سن و سال و کم خرد هست.
بهتره بجای اینهمه بحث کردن در مورد اینکه کی اول گول خورده و کی آخر و پیروز جلوه دادن یکی بر دیگری، در کلام و هدف نزول آیه دقت و تدبر کنیم تا شاید هدایت شویم.
بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (016 | نحل - 44)
تا از دلايل روشن و كتب (پيامبران پيشين) آگاه شويد و بر تو نيز، قرآن را نازل كرديم، تا آنچه را كه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى; شايد انديشه كنند.
یا علی.
سلام مجدد ، خب اگر برداشت من اشتباه هست ، حامد خودش این قسمت قرمز را توضیح بدهد!
سلام
بی شک کار خلقت به خدا منسوب است اما هیچ اشکال ندارد که بسیاری مخلوقات در مسیر خلقت قرار گیرند همانطور که تمام اجداد و آباء ما در مسیر خلقت ما بوده اند لذا هیچ بعید نیست که پس از خلقت انسان نخست او مسیر خلقت سایرین باشد و با توجه به بالفعل بودن آدم ع ممکن است او با قوه تصرفش حوا را خلق کرده باشد همانطور که عیسی ع از خاک پرنده ای خلق کرد :
و تخلق من الطین کهیئه الطیر باذنی (مائده 110)
و تو ای عیسی از خاک مانند پرنده ای را گرفته و خلق می کنی با اذن من
والله الموفق
[="Arial Black"]حس تكامل آدم و حوا بود كه شيطان از همين ويژگي سوء استفاده كرد و گفت: «ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ». نهي خدا از خوردن ميوه اين درخت به خاطر اين است كه اگر بخوريد ملائكه مي شويد!! اما من شيطان سابقه ام از تو آدم و حوا بيشتر است هر كسي از اين درخت خورد، جزء ملائكه شد! خدا خواست آدم خلق كند به شما گفت از اين نخوريد، اگر بخوريد اشكالي ندارد و شما هم مَلَك مي شويد و خدا دوباره آدم ديگري خلق مي كند!!
سؤال: آيا انصافاً مَلَك شدن بد است؟ آيا مَلَك شدن گناه است؟ جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل شدن چه گناهي دارد؟! به خصوص اين كه آدم آن مقام بالاي ملائكه را ديد كه سراسر نورند و عقل اند و خوشش آمد. لذا قصد سرپيچي از فرامين خدا را نداشت، بلكه حس تكامل يابي داشت. اگرچه حضرت آدم از جهت علمي و مقام خلافت الهي بر فرشتگان برتري داشت اما از جهت يكپارچگي زيبايي و نورانيت، نسبت به فرشتگان براي خودش نقص مي ديد و مي خواست از اين جهت نيز برتري پيدا كند. و آنچه درباره وسوسه آدم از طريق حوا مطرح شده، مطالب بي اساسي است كه از تورات تحريف شده برخاسته است.
اگرچه حضرت آدم از جهت علمي و مقام خلافت الهي بر فرشتگان برتري داشت اما از جهت يكپارچگي زيبايي و نورانيت، نسبت به فرشتگان براي خودش نقص مي ديد و مي خواست از اين جهت نيز برتري پيدا كند. و آنچه درباره وسوسه آدم از طريق حوا مطرح شده، مطالب بي اساسي است كه از تورات تحريف شده برخاسته است.
سلام
با توجه به آیه که می فرماید شیطان آندو را به طمع ملک شدن و جاودانگی یافتن فریفت آدم ع ویژگی جاودانگی وجودی را طلب میکرد که در فرشتگان مشهود بود نه اینکه آنها از لحاظ علمی یا جهت دیگری بر آدم برتری داشته اند و دیگر اینکه ظاهرا آدم ع جاودانگی در بعد جسمانی را طالب بود وگرنه جاودانگی در بعد روحانی برای او که معلم فرشتگان است روشن بوده است پس سرجمع مطلب اینکه :
آدم ع به طمع جاودانگی حیات دنیویش فریفته شد
و ظاهرا این جاودانگی تا کنون استمرار یافته است چه اینکه نسل آدم جلوه ای از خود او در صحنه گیتی هستند
والله الموفق
سلام
با توجه به آیه که می فرماید شیطان آندو را به طمع ملک شدن و جاودانگی یافتن فریفت آدم ع ویژگی جاودانگی وجودی را طلب میکرد که در فرشتگان مشهود بود نه اینکه آنها از لحاظ علمی یا جهت دیگری بر آدم برتری داشته اند و دیگر اینکه ظاهرا آدم ع جاودانگی در بعد جسمانی را طالب بود وگرنه جاودانگی در بعد روحانی برای او که معلم فرشتگان است روشن بوده است پس سرجمع مطلب اینکه :
آدم ع به طمع جاودانگی حیات دنیویش فریفته شد
و ظاهرا این جاودانگی تا کنون استمرار یافته است چه اینکه نسل آدم جلوه ای از خود او در صحنه گیتی هستند
والله الموفق
با توجه به مبحث جبر و اختیار : می توان دریافت قبل از آفرینش کلی انسانها با حدس می توان گفت نسبت جبر به اختیار بیشینه بوده ، زیرا خداوند برای راه اندازی چرخه طبیعت و اختیار از جبر استفاده کرده پس در نتیجه : فریب آدم یا حوا اهمیت ندارد مهم این است که میان فریب آن دو یک جبر برقرار است .
با توجه به مبحث جبر و اختیار : می توان دریافت قبل از آفرینش کلی انسانها با حدس می توان گفت نسبت جبر به اختیار بیشینه بوده ، زیرا خداوند برای راه اندازی چرخه طبیعت و اختیار از جبر استفاده کرده پس در نتیجه : فریب آدم یا حوا اهمیت ندارد مهم این است که میان فریب آن دو یک جبر برقرار است .
سلام
بیایید اینطوری به مساله نگاه کنیم که :
خداوند متعال با توجه به ویژگیهای موجودات صرفا آنها را ایجاد می کند و هیچ نیازی به مجبور کردن نیست چه اینکه کلیت حقایق هستی بر مبنای نظام احسن اند لذا اصلا نیاز به جبر نیست
بجای اینکه فکر کنیم :
خداوند برای رسیدن به اهدافش موجودات را مجبور می کند که کاری انجام دهند
به عبارت دیگر :
نظامی که از مقام علم ذاتی الهی در عرصه جهان نمودار می شود نظام احسن است و خدای متعال با عطای وجود آنرا در خارج تحقق می بخشد نه اینکه آنچه در مقام علم ذاتی الهی است دارای ایراد و اشکالی است که خدای تعالی را مجبور می کند دست به اصلاح و تغییر آن بزند
جریان عادی وقایع خارجی ما را به این امر واقف می کند در حالیکه انسان با عقل محدودش سعی دارد اثبات کند فلان جای نقشه خلقت ایراد دارد و باید چنین و چنان می شد
والله الموفق
اگر بخواهیم اینگونه نگاه کنیم ابتدا باید وجودیت خدا را اثبات کنیم پس بهتر آنست که در تاپیکی جدا خدارا بررسی کنیم.............
سلام
این مطلب مفروض قطعی ماست بلکه اوصافی مانند علم و حکمت نیز
والله الموفق