مانی هم انسان ها به بسیاری مسائل خرافی اعتقاد داشتن اما با بررسی علمی حقیقت کشف شد . آیا هنوز مردم باید به اون خرافات بدلیل نقص علم معتقد می بودن . ( مانند مسئله راه رفتن روی آتش و اثر لیدن فراست ) .
یک لحظه خودتان را بگذارید جای مردم زمان گالیله.به عینه می بینند که زمینی که رویش راه می روند صاف است.اما یک دیوانه !! پیدا شده که می گوید گرد است!!!
مطالب خرافی با علم حتی اگر صدها سال بگذرد قابل اثبات نیست.اما بسیاری از ادعاهای علمی قرآن ثابت شده.
علم متغیر وغیر قابل اعتماد نیست.فقط اثبات کامل مطابل علمی زمان می برد.همین
متوجه نشدید.گفتم زوج الزاما به معنای جفت جنسی نیست که شما برداشت کرده اید.در ضمن توجه شما را به دو مسئله جلب می کنم. 1-اجزای هسته را طبق یافته های علمی جدید 2-جهان موازی
متاسفانه تو این سایت بیشتر از پاسخگویی فرافکنی می شه . بعضی وقتا جوابایی داده می شه که واقعا آدم نمی دونه چی بگه . وقتی به جایی می رسه که پاسخی وجود نداره از پاسخ شونه خالی می کنن و یا میگن بین فقها اختلافه این نشد جواب که. کلام خدا باید اینقدر گنگی داشته باشه . شما پاسخ منو در مورد شهاب سنگها و آسمان هفت طبقه و ... ندادید .
2- جهان های موازی و تعداد اونها مسئله موهومی است حتی گفته میشه ممکنه بینهایت جهان موازی داشته باشیم !! ربط خاصی هم به بحث ما نداره لطفا به موهمات لینک نزنید . مثلا به فرض 3 جهان موازی داشتیم حالا کجا جفت میشن اینا .
اینجوری من می تونم برای همه چیز جفت تراشی کنم مثلا بگم همه ساختمونا هم جفت دارن . جفتشون ساختمون کناریشون هست . هر چند هیچ ربطی نداشته باشن .
سلام دوست عزیز،من قصد دخالت در بحث شما و ارائه ی پاسخهای تخصصی رو ندارم ولی لازم می دونم که یه نکته رو یادآور بشم:
حتما تا حالا برای شما هم اتفاق افتاده که وقتی پنجره رو باز میذاریم و تور هم نداره،یه مگس میاد تو،ولی هر چقدر سعی می کنه نمی تونه بره بیرون چون همش سعی می کنه از قسمتی که شیشه داره رد بشه و عقلش نمی رسه که شیشه مانع عبور اون میشه.ما هم از این طرف نگاش می کنیم و با خودمون می گیم((بابا از اونجا که نمیشه رفت،یه خورده بیا این ور تر،از در برو))ولی اونکه عقلش نمی رسه.
معجزات قرآن هم مثل اینه.انسان عقلش به اون چیزایی که خدا گفته نمی رسه.
همون طور که جناب جوادی گفتن
جوادی;244866 نوشت:
یک لحظه خودتان را بگذارید جای مردم زمان گالیله.به عینه می بینند که زمینی که رویش راه می روند صاف است.اما یک دیوانه !! پیدا شده که می گوید گرد است!!!
از کجا معلوم الآن هم مردم مثل مردم زمان گالیله نیستن.
معجزات قران ، از این قرار هستن :
بیگ بنگ در قرآن
پدید آمدن کائنات از دود
گسترش یافتن کائنات
پدید آمدن جانداران از آب
اشکال مختلف زمین ( صاف ، کروی (رب المشرقین و رب المغربین) ، تخم مرغی)
زوجیت در جانداران
نازل شدن آهن
تنگ شدن نفس در هنگام پرواز
پیشبینی اثر انگشت
پیشبینی قرآن از حوادث 11 سپتامبر
معجزات عدد قران
تکراری بعضی از حروف در قران.
پیشبینی سوره ی روم
که رد تک تک این معجزات رو به ترتیب توی این تاپیک می ذارم .
سعی می کنم که تک تک این به اصطلاح معجزات رو بررسی کنم و اگر شما هم معجزه ای بجز معجزات عددی که در حوصله ی این بحث نیستن سراغ دارید ، حتما به من بگید و من حتما دلیل علمی و منطقی برای اون معجزه ها دارم ...
چقدر تیتر هاتون منفیه . حالا اول بگو مسلمانی یا نیستی . 2 بحث فلسفی هنر نیست بروخودت درست کن . هرچقدر دوست داری بیا برات از این شاخه به اون شاخه بپرم . این که میشه بوزینه /////////// بیخود نیست در قرآن خداوند فرمود بوزینه شو:Narahat az:////////////
یک نکته بسیار مهم در قرآن وجود دارد که متاسفانه خیلی ها آن را نادیده گرفته و با همین قرآن به گمراهی می افتند؛همانگونه که در سوره بقره است.. آن نکته همان آیه 44 سوره نحل است که خداوند می فرماید: أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ و ما این قرآن را به سوی تو نازل کردیم تا برای مردم تبیین کنی که چه چیزهایی برای آنان نازل شده است. برادر من ببین در این آیه دو تا است یکی الیک:به تو ای پیغمبر و دیگر الیهم:به مردم... یعنی این قرآن در مرتبه اول مخصوص و منحصر نبی خداست و بعد مورد استفاده و رجوع ما... اما برادر شرط تبدیل الیک به الیهم چیست؟؟؟ لتبین للناس.... تبیین نبی خدا بر ایات.. یعنی تا زمانی که تبیین ایات الهی توسط نبی خدا صورت نپذیرد این آیات حتی امکان ضلالت و گمراهی مردم را فراهم می کند.. کمای این که در سوره بقره داریم:يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِينَ
دوستان شما تا زمانی که نمیدانید قران چه میگوید چطور آن را نقد میکنید؟ مثل کسی است که زبان انگلیسی بلد نیست اما بر متنی انگلیسی نقد بنویسد! شما اول برو زبانت را یاد بگیر نقد کردن پیش کش!!! ان شاالله زمانی که امام زمان عج ظهور کردند بیا بشین با (((مبین)) اصلی قران مناظره کن ببین حرفی برای گفتن داری یا نه!!! (البته تمام ائمه بعد از پیامبر مبین قران بودند که تمام این سخنان کارشناسان برگرفته از سخنان ائمه است و دهان امثال شما را میبندد!) حالا حرف منم اینه که ما الان با روایاتی که از 1400سال پیش برامون مونده اینجوری مطقن مناظره میکنیم حالا چه برسه به روزی که مبین اصلی قران بیاد... مثل مناظرات امام رضا با سران سایر ادیان.... جوری جوابشان را داد که همه سکوت کردند و حتی توجیه و تفسیر هم نتوانستند بیاورند.... والسلام!!!!!
هر چند ربطی به بحث ندارد . اما اگه اطلاعاتی دارید بگید تا بهره مند بشیم من در این زمینه چندان مطالعه نکردم . مثلا فوتون هم پاد دارد !؟
asad;254297 نوشت:
دوستان شما تا زمانی که نمیدانید قران چه میگوید چطور آن را نقد میکنید؟
شما بفرمایید کی می دونه . مفسرین رو می فرمایید که خودشون هم نمیدونن دقیقا . کافیه بخصوص برین نظرات مفسرین قدیمی رو بخونین .
asad;254297 نوشت:
یعنی این قرآن در مرتبه اول مخصوص و منحصر نبی خداست و بعد مورد استفاده و رجوع ما... اما برادر شرط تبدیل الیک به الیهم چیست؟؟؟ لتبین للناس.... تبیین نبی خدا بر ایات.. یعنی تا زمانی که تبیین ایات الهی توسط نبی خدا صورت نپذیرد این آیات حتی امکان ضلالت و گمراهی مردم را فراهم می کند..
asad;254297 نوشت:
ان شاالله زمانی که امام زمان عج ظهور کردند بیا بشین با (((مبین)) اصلی قران مناظره کن ببین حرفی برای گفتن داری یا نه!!! (البته تمام ائمه بعد از پیامبر مبین قران بودند که تمام این سخنان کارشناسان برگرفته از سخنان ائمه است و دهان امثال شما را میبندد!)
بسیار خوب چه بهتر بود خود پیامبر قرآن رو کاملا تفسیر میکردن . و این امر مهم رو به آینده موهوم و آمدن منجی به تاخیر نمی انداختن .
asad;254297 نوشت:
مثل مناظرات امام رضا با سران سایر ادیان.... جوری جوابشان را داد که همه سکوت کردند و حتی توجیه و تفسیر هم نتوانستند بیاورند....
شما مثل اینکه اونجا بودی و تمام صحنه ها رو از نزدیک دیدی خودت . خب معلومه بحثی بوده اما اینکه اونا کاملا شکست خوردن نوشته خود ما مسلموناست . نکنه می خواستی بگن . امام رضا شکست خورد .
خیر. تعریف ذره خنثی چنین است: ذره ای که تمامی خواصش با ذره اصلی یکی باشد بجز بار الکتریکی اش. خاصیت ذرّات و پادذرّات این است که به محض برخورد حتب بدون هیچ انرژی اوّلیه به فوتون تبدیل می شوند.
ذرات خنثی مثل فوتون به هیچ وجه چنین تعریف و چنین خاصیتی ندارند. بلکه باید با انرژی بسیار زیادی یک جا گیر بیفتند یا برخورد کنند تا به ماده و پادماده تبدیل شوند.
باسلام، در موردپیشبینی اثر انگشت «آیا انسان میپندارد که ما استخوانهای پوسیدهی او را جمع نخواهیم کرد؟ آری ما حتی سر انگشتان او را که یکی از ظریفترین نقاط بدن اوست بیافرینیم» دلایلی در رد این موضوع دارید.
شما بفرمایید کی می دونه . مفسرین رو می فرمایید که خودشون هم نمیدونن دقیقا . کافیه بخصوص برین نظرات مفسرین قدیمی رو بخونین .
همونطور که گفتم پیامبر وائمه میدونن! مفسرین شیعه هم اکثر آیات رو با کمک روایات و شیوه زندگی ائمه تفسیر کرده اند تفسیر علی بن ابراهیم قمی را بخوانید!
limbo;255007 نوشت:
بسیار خوب چه بهتر بود خود پیامبر قرآن رو کاملا تفسیر میکردن . و این امر مهم رو به آینده موهوم و آمدن منجی به تاخیر نمی انداختن .
تاخیری در کار نیست! هم خود پیامبر اینکار را کردند هم ائمه بعد از پیامبر ! یعنی هرجای قران را که برای مردم سوال بود پیامبر و ائمه پاسخ میدادند !
limbo;255007 نوشت:
شما مثل اینکه اونجا بودی و تمام صحنه ها رو از نزدیک دیدی خودت . خب معلومه بحثی بوده اما اینکه اونا کاملا شکست خوردن نوشته خود ما مسلموناست . نکنه می خواستی بگن . امام رضا شکست خورد .
شاید لفظ من طوری بود که شما احساس کردید من اونجا بودم! خب ببخشید! اما راجب به اینکه شما مدعی هستید امام رضا هم شکست خورده است باید اثبات شود! میتوانید اثبات کنید؟
اما راجب به اینکه شما مدعی هستید امام رضا هم شکست خورده است باید اثبات شود! میتوانید اثبات کنید؟
من مدعی نیستم شکست خورده . بلکه شاید پیروزی نسبی یا کاملی بدست آورده . اما ذکر چند نکته رو لازم می دونم :
1- اینکه اونها سکوت کردن یا به اصطلاح کف کردن و کم آوردن چیزیه که تو متون اسلامی خودمون نوشته . من و شما که اونجا نبودیم . متاسفانه این روند در بیان روایات دینی و ... خیلی دیده می شه که مسائل چنان با جزئیات بیان شدن که از عهده دوربین های سه بعدی هم بر نمیاد . اما هنوزم دقیقا نمی دونیم شب قدر دقیقا چه شبیه !!!
2- اینکه آیا اون ها واقعا قانع شدن . یا مثل بیشتر این گونه بحث ها دو طرف به دلیل تفاوت در افکار بحث رو رها کردن .
3- اگه امام رضا پاسخ تمام گروه ها رو داد . اونم بصورت دندون شکن پس با توجه به صحبت هاشون دیگه الانم گروه های مخالف با دیدن همون دلایل نباید جیکشون در می اومد .
4- آیا واقعا کسانی که به بحث با ایشان پرداختن قوی ترین ها در این زمینه بودن و چیزی بارشون بود . ( با توجه به تمام جغرافیای انسانی)
حقیقت یاب;255110 نوشت:
در موردپیشبینی اثر انگشت «آیا انسان میپندارد که ما استخوانهای پوسیدهی او را جمع نخواهیم کرد؟ آری ما حتی سر انگشتان او را که یکی از ظریفترین نقاط بدن اوست بیافرینیم» دلایلی در رد این موضوع دارید.
1- تمام بدن سرشار از شگفتی هست . و حتی تمام سلولهای بدن ( دی ان ای ) فرد منحصر بفرد و مخصوص اوست . پس حتی اگه هر عضو دیگه ای هم بود شما به عنوان اعجاز می دیدی . ( مثلا چشم که مانند اثر انگشت منحصر به فرده و ساختارشم خیلی پیچیده تر از انگشته ) .
در اون حد که حتی شما 2 تا دونه پاپ کرن هم نمی تونین پیدا کنین که مثل هم باشن !!!
2- تو این آیه از جمع کردن استخوان ها صحبت شده و سپس به دوباره سازی انگشت . هیچ اشاره ای هم به سر انگشتان یا اثر روی انگشت نیست . پس منظور استخوان های انگشتان بوده که در ظاهر بدن کوچکترین و ظریف ترین استخوان ها هستن ( البته استخوان های بسیار ریز تر هم هستن) و می خواسته قدرت خدا رو نشون بده . چون بحث در مورد قیامت هست و تشکیل دوباره بدن .
3- بَلَىٰ قَادِرِينَ عَلَىٰ أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ ﴿٤﴾
آرى قادريم كه (حتى خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتّب كنيم! (۴)
سوال اینه چرا خطوط سر انگشتان تو پرانتز قرار گرفته و جز ترجمه اصلی نیست .
4- برخی ادعا می کنن این که اثر انگشت چیز خاصیه . در قدیم کشف شده بود . البته در این زمینه من هیچی نمی دونم .
اینجانب با مطالعه این بحث به نتیجه ای رسیدم که بعضی از افراد فقط به دنبال ایجاد اشکال و نقد هستند و منتظر موضوعی می باشند که از اساس آن را نفی کنند بدون شک اینان دنبال پاسخ نیستند یا درجستجوی علم نیستند !!! ( نقد و شک جایز و محترم است اما نه بدبینی تکبر بر عقیده )
به عنوان مثال شخصی در ماجرای دو بحر ( در تاپیک دیگری مطرح شده بود ) که در قرآن امده ابتدا عنوان کرد که تصویر ارائه شده کار فتوشاپ می باشد بعد از اثبات عکس ( البته ویدیوی آن نیز وجود دارد ) عنوان کرد که عرب جاهلی فلان تفکر رو داشته ( بدون ارائه مدرک تاریخی ) به همین دلیل این برداشت رو انجام داده ، بعد عنوان شد که از اختلاف جهت حرکت اینچنین می شود !!؟؟ در هر صورت ( این امر از کشش سطحی آب و میزان غلظت آب ناشی می شود ) اما در حدود 1400 سال پیش باز گو شده بود حال کافران توجیح بیاورند و بسازند یا نه از حکمت و درایت قرآن که کلام حق است چیزی نمی کاهد .
در هر صوت مطالبی که بعد ها خواهم آورد در جواب این دسته از عزیزان نیست و تنها به تکمیل بحث آورده خواهد شد ( زیرا درک ما از جهان پیرامون کامل نیست و هیچ مفهوم علمی مطلق و دقیقی وجود ندارد ) قرآن به عنوان معجزه جاوید نشانگر حمکت برتر خداوند از این نقص مبرا می باشد و این ماییم که نقد و شک بر ما وارد است .
انیشتین در مقدمه " خلاصه فلسفی نظریه نسبیت " می گوید: بشر پس از آشنا شدن با فیزیک جدید همین قدر می تواند ادعا کند که با الفبای کتاب آفرینش آشنا شده است نه بیشتر. یعنی مثل بشر از نظر آشنائی با حقایق جهان مثل کودکی است که تازه به دبستان رفته و الفبای یک زبان را شناخته است، این کودک تا وقتی که بتواند کتاب های علمی که به آن زبان نوشته شده است بخواند و بفهمد، چقدر فاصله دارد؟ بشر امروز نیز تا وقتی که بتواند کتاب طبیعت را بخواند همین قدر بلکه بیشتر فاصله دارد.
گرفته شده از سخنان ارزشمند : دكتر محمد علي رضائي اصفهاني
زوجيت به معناي دو تا بودن ، نر و ماده بودن ميآيد و قرآن كريم در آيات متعدد به زوجيت گياهان بلكه همه اشياء اشاراتي كرده است. اين آيات عبارتند از :
« و من كل الثمرات جعل فيها زوجين اثنين يغشي الليل النهار ان في ذلك لايات لقوم يتفكرون»[1]
« و از هر گونه ميوهاي در آن [زمين] جفت جفت قرار داد. روز را به شب پوشاند قطعا در اين [امور] براي مردمي كه تفكر ميكنند نشانههايی وجود دارد» و همين مضمون در آيه 52 سوره رحمن و 53/ طه آمده است.
« اولم يروا الي الارض كم انبتنا فيها من كل زوج كريم ان في ذلك لأية»[2]
«مگر در زمين ننگريستهاند كه چقدر در آن از هر گونه جفتهاي زيبا رويانيدهايم، قطعا در اين [هنرنمايي] عبرتي است.» و همين مضمون در سوره حج /5 ـ لقمان /10 ـ ق/7 ـ طه /53.
« سبحان الذي خلق الازواج كلها مما تنبت الارض و من انفسهم و مما لايعلمون»[3]
«پاك [خدايي] كه از آنچه زمين ميروياند و [نيز] از خودشان و از آنچه نميدانند ، همه را نر و ماده گردانيده است.»
« و من كل شيء خلقنا الزوجين لعلكم تذكرون»[4]
« و از هر چيزي دو گونه [يعني نر و ماده ] آفريديم ، اميد كه شما عبرت گيريد.»
برخي نيز به اين آيه براي اثبات زوجيت اتم (الكترون و پرتون) استناد كردهاند[5].
« و هوالذي خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها ليسكن اليها»[6]
« اوست آن كسي كه شما را از نفس واحدي آفريد و جفت وي را از آن پديد آورد تا بدان آرام گيرد».
منابع:
[1] رعد/3.
[2] شعراء /7
[3] يس/36.
[4] ذاريات /49.
[5] عبدالرزاق نوفل،القرآن و العلم الحديث، ص 156 ـ 157 استدلال ايشان در ادامه ميآيد.
[6] اعراف/189.
1ـ به نظر ميرسد كه آيات فوق را ميتوان بدين صورت دستهبندي كرد كه :
گاهي قرآن سخن از زوجيت ميوهها ميگويد.
در مرتبه بعدي از زوجيت گياهان ميگويد .
در مرتبه بعدي از زوجيت چيزهايي ميگويد كه انسانها نميدانند.
در مرتبه بعدي از زوجيت همه اشياي جهان ميگويد.
2ـ هدف نهايي بيان زوجيت تذكر نشانههاي الهي و به كار انداختن انديشه ی انسان است
« ان في ذلك لآية ـ ان في لآيات لقوم يتفكرون»[7]
3ـ كلمه زوج در لغت به معناي زير ميآيد:
الف ـ در حيوانات به هر كدام از نر و مادهاي كه قرينه يكديگرند زوج ميگويند.
ب ـ در غير حيوانات به هر كدام از دو چيز قرينه همديگر (مثل يك لنگه كفش) زوج گويند .
ج ـ به هر چيزي كه مقارن ديگري باشد و مشابه آن باشد زوج گويند.
د ـ به هر چيزي كه مقارن ديگري باشد و متضاد آن باشد زوج گويند.[8]
انسان تا قرنها گمان ميكرد كه مسأله ی زوجيت و وجود جنس نر و ماده فقط در مورد بشر و حيوانات و برخي گياهان مثل خرما صادق است، اما كارل لينه (1707 ـ 1787م) گياهشناس معروف سوئدي نظريه خود را مبني بر وجود نر و ماده در بين همه گياهان در سال 1731 م ارائه كرد و مورد استقبال دانشمندان قرار گرفت،[9] اما پس از مدتي «لينه» توسط ارباب كليسا توقيف شد و كتابهاي او به عنوان كتابهاي ضلال اعلام گرديد.[10]
سپس دانشمندان كشف كردند كه ماده از تراكم انرژي به صورت ذرات بينهايت ريزي كه اتم ناميده ميشود، تشكيل يافته است و پس از گذشت مدتي مسأله ی زوجيت به همه اشياء سرايت داده شد؛ چرا كه دانشمندان كشف كردند كه واحد ساختماني موجودات يعني اتم از الكترونها (با بار منفي) و پروتونها (با بار مثبت) تشكيل شده است.
ماكس پلانك فيزيكدان نامي قرن بيستم گفت:« هر جسم مادي مركب است از الكترونها و پروتونها.» [11]
هر الكترون با سرعت سرسامآوري(000/50) دور در ثانيه) به دور مركز اتم يعني پروتونها ميچرخد، البته در اتم ذرات سومي نيز يافت ميشود كه بنام نوترون خوانده ميشود و از لحاظ بار الكتريكي خنثي است.[12]
فيزيكدانان اخير در دوران اتم ذرات بنيادي ديگري بنام « كوارك» (Quark) كشف كردهاند كه ذرات تشكيل دهنده الكترون، نوترون و پروتون هستند و باعث به وجود آمدن بار الكتريكي مثبت ،منفي و خنثي در آنها ميشود.
تاكنون شش نوع كوارك شناسائي شده است كه دو نوع (D - U) در تشكيل مواد پايدار معمولي نقش مهمي دارند. كوارك U داراي بار الكتريكي كوارك D داراي بار الكتريكي است پروتون كه داراي بار مثبت است از دو كوارك U و يك كوارك D تشكيل شده است و از اين طريق حاصل بار آن مثبت ميشود.
و بر عكس يك نوترون داراي دو كوارك D و يك كوارك U بوده و بار آن خنثي است: يعني [13]
منابع :
[9] ر.ك: پييرروسو، تاريخ علوم، ص 354 و 408 به بعد، ترجمه حسن صفاري، و نيز گودرز نجفي، مطالب شگفتانگيز قرآن، ص 57 و نيز تفسير نمونه، ج 18، ص 377 ـ 378.
[10] ذكر الله احمدي، ارمغان روشنفكران،ص 73 و م. حقيقي ، فروغ دانشجديد در قرآن و حديث، ج 2، ص 22 و نيز گودرز نجفي، مطالب شگفتانگيز قرآن، ص 57.
[11] ماكس پلانك ، تصوير جهان در فيزيك جديد، ص 95، ترجمه مرتضي صابر.
[12] ر.ك: مهندس محمد علي سادات،زنده جاويد و اعجاز قرآن، ص 40/42.
[13] ر.ك : دكتر اوبلاكر ، فيزيك نوين،ص 34 ـ 35، ترجمه بهروز بيضاوي.
بسياري از مفسران و صاحبنظران به آيات فوق در مورد زوجيت گياهان بلكه همه اشياء استدلال كردهاند كه در اينجا به پارهاي از آنها اشاره ميكنيم:
1ـ مرحوم طبرسي حدود 9 قرن قبل در تفسير مجمعالبيان بر اساس نصوص قرآني مسأله ی زوجيت گياهان، حيوانات و حتي اشياء ديگر را مطرح ميكند و آن را ميپذيرد .
2ـ صاحب تفسير نمونه زير آيه 36 سوره يس مينويسد:
« آنچه مسلم است ازواج جمع زوج، معمولاً به دو جنس مذكر و مؤنث گفته ميشود؛ خواه در عالم حيوانات باشد يا غير آنها، سپس توسعه داده و به هر دو موجودي كه قرين يكديگر و يا حتي ضد يكديگرند، زوج اطلاق ميشود... وجود زوجيت در جهان گياهان نيز، چنانكه گفتيم در عصر نزول قرآن جز در موارد خاصي مانند درختان نخل و امثال آن ناشناخته بود و قرآن از آن پرده برداشته و در قرون اخير از طرق علمي اين مسأله ی به ثبوت رسيد كه مسأله ی زوجيت در مسأله ی عالم گياه يك مسئله عمومي و همگاني است.»[1]
و در ذيل آيه 49 سوره ذاريات نيز پس از تذكر اينكه بسياري از مفسران كلمه زوج را به معني اصناف (مثل شب و روز و ...) دانستهاند مينويسند:
«واژه ی زوج را معمولاً به دو جنس نر و ماده ميگويند؛ خواه در عالم حيوانات باشد يا گياهان و هر گاه آن را كمي توسعه دهيم تمام نيروهاي مثبت و منفي را شامل ميشود و با توجه به اينكه قرآن در آيه فوق ميگويد « من كل شيء» (از همه موجودات ) نه فقط موجودات زنده، ميتواند اشاره به اين حقيقت باشد كه تمام اشياء جهان از ذرات مثبت و منفي ساخته شده و امروز از لحاظ علمي مسلم است كه اتمها از اجزاء مختلفي تشكيل يافتهاند از جمله اجزائي كه داراي بار الکتریسیته مثبت هستند و پروتون نام دارند بنابراين الزامي نيست كه شيء را حتما به معني حيوان يا گياه تفسير كنيم و يا زوج را به معني صنف بدانيم.»[14]
3ـ در مقدمه ی كتاب اعجاز قرآن علامه طباطبائي (ره) آمده است:
هنگامي كه جهان در تاريكي جهالت به سر ميبرد قرآن در بيش از ده آيه از زوجيت گياهان بحث كرده، تصريح مينمايد كه خدا همه گياهان را جفت آفريد. [15] (رعد/3 ـ شعراء /7و ...)
4ـ يكي از نويسندگان از آيه 36 سوره يس « سبحان الذي خلق الازواج كلها مما تنبت الارض و من الانفسهم و مما لا يعلمون» استفاده ميكند كه:
« كاملاً روشن است كه اين آيه بر جفت داشتن گياهان دلالت دارد و نيز از ذيل آيه كه جفت داشتن را در مورد چيزهايي كه خبر ندارند بيان ميكند، چه بسا بتوانيم نيروي مثبت و منفي برق و نيز محيط ميكروب يا ويروسها و نيز اجزاي اتم را استفاده كنيم.»[16]
5ـ نويسنده ديگري نيز با ذكر آيات مورد بحث زوجيت گياهان و حتي زوجيت درون اتم بين الكترون و پروتون را استفاده ميكند.[17]
6ـ احمد محمد سليمان نيز در يك بحث كه به صورت سؤال و جواب تنظيم شده است زوجيت ماده را از آيه 49 سوره ذاريات بدست ميآورد.[18]
7ـ مهندس محمد علي سادات نيز پس از يك مقدمه طولاني كه ساختمان اتم را توضيح ميدهد و سابقه تاريخي اشاره به اتم را تذكر ميدهد، آيه ی 49 سوره ذاريات را متذكر شده و مينويسد:
« و لذا ميتوان « اتم» را موجودي زوج ناميده و از طريق تعميم زوجيت در دل اتمها ، نتيجه گرفت كه اساسا عالم ماده بر اساس زوجيت بنا گرديده و هيچ موجود مادي از اين قاعده كلي مستثني نيست.»[19]
8ـ يكي از نويسندگان معاصر نيز پس از طرح زوجيت ماده (Puality of matter) به آيات سوره ذاريات/49 ـ رحمن /52 ـ طه/53 ـ استناد كرده است.[20]
9- صاحب تفسير نوين نيز با ذكر آيات مورد بحث آنها را اعجاز علمي قرآن مي داند كه اشاره به زوجيت كرده است و سپس توضيحات مفصلي در اين مورد ارائه ميدهد.[21]
10ـ عبدالرزاق نوفل در مورد آيه 189 سوره اعراف:
« هوالذي خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها ليسكن اليها»
« اوست آن كس كه شما را از نفس واحدي آفريده و جفت وي را از آن پديد آورد تا بدان آرام گيرد. »
پس از آنكه مقدمهاي در مورد « وحدت خلق» ميآورد و اينكه ذرات بنيادي همه ی موجودات يكسان است ميگويد:
« اين حقيقت علمي را كه عصر جديد كشف كرده قرآن 1400 سال قبل با صراحت و وضوح بيان كرده كه همه خلق الهي از نفس واحدي بوده است.»
و سپس آيه فوق را ميآورد ميگويد:
« آيا اين [نفس واحده] پروتون و الكترون ... برق واحدي كه مثبت و منفي دارد... يعني نفس واحده نيست...»
و حتي در مورد كلمه « ليسكن اليها» ميگويد:
« سبب سكون نفس واحد همان زوج است و اين مطلبي است كه علم بيان كرده كه سكون پروتون و الكترون به خاطر اختلاف و تساوي آنها در برق است ...»[22]
11ـ طنطاوي در تفسير الجواهر بحث گستردهاي در زمينه زوجيت گياهان در زير سوره ذاريات /49 آورده است و اقسام دستهبندي گياهان و حيوانات و .... را بررسي كرده و شكلهاي آنها را آورده است كه ربطي به تفسير آيه ندارد و فقط مطالب علمي است كه به مناسبت آورده شده است .[23]
منابع :
[14] تفسير نمونه، ج 22، ص 376.
[15] علامه طباطبائي ، اعجاز قرآن، ص 15، ويراسته عليرضا ميرزا محمد.
[16] عباسعلي سرافرازي ، رابطه علم و دين ، ص 35 ـ 36.
[17] گودرز نجفي، مطالب شگفتانگيز قرآن، ص 57 ـ60.
[18] احمد محمد سليمان ،القرآن و الطب، ص 27 ـ 28، (1981 م)طبع خامس ـ دارالعوده ،بيروت.
[19] مهندس محمد علي سادات، زنده جاويد و اعجاز جاويدان، ص 39 ـ 43.
[20] ر.ك: لطيف راشدي، نگرشي به علوم طبيعي در قرآن، ص 24.
[21] محمد تقي شريعتي ،تفسير نوين، ص 11.
[22] ر.ك: عبدالرزاق نوفل ،القرآن و العلم الحديث ،ص 154 ـ 157.
[23] طنطاوي جوهري، الجواهر في تفسيرالقرآن، ج 12، ص 170 ـ201،دارالفكر
در اينجا تذكر چند نكته لازم است:
1ـ مطلبي را كه عبدالرزاق نوفل در مورد آيه 189 سوره اعراف نوشته است از چند جهت قابل اشكال است:
اول : آنكه كلمه «نفس» و «زوج» از نظر لغوي و اصطلاحي دلالت بر الكترون و پروتون نميكند و ايشان نيز در اين مورد قرينهاي نياوردهاند.
دوم : آنكه از نظر علمي صحيح نيست كه كسي بگويد پروتون از الكترون پديد آمده است (جعل منها زوجها) بلكه همانطور كه گذشته هر كدام از الكترون و پروتون از تعدادي كوارك u و d تشكيل شده است .
سوم : آنكه سياق آيه مورد نظر با تفسيري كه ايشان كرده تناسب ندارد چون در آيه ميخوانيم:
« هوالذي خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها ليسكن اليها فلما تغشيها حملت حملاً خفيفا فمرت به فلما اثقلت دعوالله ربهما لان اتيتنا صالحا لنكونن من الشاكرين »
« اوست آن كس كه شما را از نفس واحدي آفريد و جفت وي را از آن پديد آورد تا بدان آرام گيرد . پس چون [آدم] با او [چندي] با آن [بار سبك] گذرانيد و چون سنگين بار شد، خدا، پروردگار خود را خواندند كه اگر به ما [فرزندي] شايسته عطا كني قطعا از سپاسگزاران خواهيم بود.»
سياق آيات در مورد باردار شدن زن از مرد (حوا از آدم) و بوجود آمدن فرزند است پس نفس واحد و زوج در اول آيه در همين مورد است و مراد مرد و زن هستند نه الكترون و پروتون .
2ـ آيات ديگر (رعد/3 ـ شعراء /7 ـ يس/36) ظاهر در زوجيت همه ميوهها و گياهان است و همانطور كه گذشت اين مطلب از قرن هيجدهم كشف گرديد و قبل از آن زوجيت به جز در مواردي مثل « نخل» مشخص نبود پس اين آيات نوعي رازگويي علمي واعجاز علمي قرآن بوده است.
3ـ زوجيت عمومي همه اشياء نيز از آيه 49 سوره ذاريات به خوبي استفاده ميشود، ولي تطبيق آن بر الكترون و پروتون قطعي نيست، زيرا همانطور كه گذشت امروزه ذرات بنيادين ديگري به نام كوراكها شناخته شده كه داراي بار مثبت و منفي هستند و لذا باز هم نميتوان به طور قطعي ادعا كرد كه «زوجين» مذكور در آيه همان كوارك u و d باشد بلكه احتمالاً ميتوانند اين مطالب (الكترون ـ پروتون ـكواركها و ....9 از مصاديق « زوجين» محسوب شود. همانگونه كه ممكن است اصناف موجودات (شب و روز و ...) نيز از مصاديق آنمحسوب شود.
4ـ هر چند كه مصداق دقيق « زوجين » در آيه 49سوره ذاريات مشخص نيست، ولي بيان زوجيت عمومي در همه اشياء يكي از اشارات علمي قرآن و رازگوييهاي آن است كه در صدر اسلام كسي از آن اطلاعي نداشته است.
پس اين مطلب نيز ميتواند اعجاز علمي قرآن محسوب شود.
5- ممكن است كسي ادعا كند كه زوجيت عمومي موجودات با مسأله ی بكرزدايي (توليد مثل برخي تك سلوليها بدون نياز به جنس مخالف) منافات دارد.
اين مطالب را در بخش بعدي بررسي خواهيم كرد و بيان ميكنيم كه منافاتي بين آنها نيست.
يكي از صاحبنظران مينويسد:
« كساني كه اين آيه شريفه قرآن (آيه زوجيت) را به اين معنا گرفتهاند كه هر يك از انواع موجودات زيستي، نر و ماده دارند، يعني هيچ موجود زيستي ، اعم از حيوانات و نباتات وجود ندارند كه نر و ماده نداشته باشد، حال ممكن است كسي بگويد در زيستشناسي امروز اين را نميپذيرد ، بلكه خلاف اين را به ما ميگويد ، يعني ميگويد انواعي از موجودات زيستي وجود دارند كه نر و ماده در ميان آنها وجود ندارند.»[24]
براي روشن شدن اشكال لازم است به دو مطلب اشاره كنيم:
نخست اينكه در آيات مربوط به زوجيت ، برخي زوجيت ميوهها را بيان ميكرد (رعد/3) و برخي زوجيت گياهان را تذكر ميداد (شعراء /7) و برخي زوجيت عمومي همه موجودات را اشاره ميكرد:
«و من كل شيء خلقنا زوجين اثنين »[25]
« و از هر چيز دو گونه آفريديم»
دوم آنكه پديده بكرزايي در ميان تكياختگان (تك سلوليها) رواج دارد كه در ابتدا مناسب است اطلاعاتي در مورد اين موجودات و نحوه تكثير آنها پيدا كنيم:
تكياختگان (تكسلوليها) Protozoa به معني حيوان تكياخته است كه پستترين طبقه از سلسله حيوانات هستند كه بدن آنها تنها از يك سلول (Unicellular) ساخته شده است كه داراي هسته مشخص و كامل هستند كه بوسيله غشاء هستهاي محصور است. تاكنون بيش از سيهزار گونه آنها تشخيص داده شده است و اكثراً بطور آزاد در آب و خاك زندگي ميكنند و برخي انگلیسي هستند.
اندازه هر كدام 1 ـ 150ميكرون است و تعدادي از آنها با چشم غير مسلح قابل رؤيت است. تكثير گونههاي تك ياختگان مثل : مژگداران ـ تاژكداران و ... به سه صورت است:
الف : تكثير غير جنسي (Asexual) كه خود داراي صور مختلف است.
1ـ تقسيم دوتايي (Binary Fission) كه تك ياخته مادر از جهت طولي به دو تك ياخته دختر تقسيم ميشود و در مژك داران از عرض تقسيم ميشوند.
2ـ شيزوگوني (Schizogony) يا تكثير چندتايي ، هسته مادر مكرر به چندين هسته دختر تقسيم ميشود و سپس سيتوپلاسم تقسيم شده و اطراف هر هسته را ميگيرد.
3ـ جوانه زدن (Budding) بعد از رشد كامل سلول مقاومت غشاء سلولي در نقطهاي كم ميشود و جوانهاي تشكيل ميشود و مقداري از هسته و سيتوپلاسم مادر وارد آن ميشود و رشد ميكند تا آنكه از مادر جدا و زندگي مستقلي را شروع ميكند.
تذكر: اين سه قسم تكثير را ميتوان نوعي بكرزايي دانست.
ب : تكثير جنسي (Sexual) چند صورت است كه در مژكداران ديده ميشود.
1ـ آميختگي (Coniugdion) در اين روش دو تكياخته با يكديگر جفت شده و آنگاه محتويات هسته آنها تجديد سازمان يافته است از هم جدا ميشوند.
2ـ سنگامي (Syngamy) دو سلول جنسي نر و ماده به نام گامت با يكديگر ملحق شده و تشكيل تخم ميدهند.
3ـ اسپوروگوني (Sprogony) ابتداء در داخل اووسيست تك ياخته تعداد زيادي اسپوروزئيت (Sporozoites) بوجود ميآيد(به طور غير مستقيم چندتايي ) كه بعدا طي مراحلي سلولهاي جنسي تشكيل ميشوند كه به طريق سنگامي با يكديگر جفت ميشوند.[26]
منابع :
[24] استاد مصطفي ملكيان، فصلنامه مصباح، ش 10، ص 66(البته ايشان اضافه ميكند كه هر دو طرف اين قضيه را بنابر فرض ميگويد.)
[25] ذاريات /49.
[26] دكتر هرمز داورمزدي،انگل شناسي پزشكي، ص 37 ـ 46، چاپ چهارم، جهاد دانشگاهي ،1372 ش.
1ـ همانطور كه گذشت كلمه «زوج» در لغت به هر يك از دو چيزي گفته ميشود كه قرينه همديگر باشند و يا مقارن، مشابه و يا متضاد باشند[27] ـ [28]
پس نميتوان گفت كه معناي لغت زوج منحصر در « نر و ماده » است. از اين رو در تك ياختگان كه از طريق تقسيم سلولي دو تا ميشوند دو زوج خلق شده است، و لذا مشمول كلمه زوج هستند؛ چون از هر كدام از آنها دو چيز مقارن و مشابه پيدا ميشود.
2ـ مسأله ی زوجيت عمومي همه اشياء، همزمان بودن يا هم مكان بودن هر دو زوج ملاك نيست و لذا ممكن است دو زوج در دو مكان (مثل الكترون و پروتون كه در هسته اتم و مدار اطراف آن هستند ) و يا در دو زمان باشند.
3ـ اشكال اساسي كه باعث پيدايش پندار تعارض بين قانون زوجيت عمومي موجودات قرآن با مسأله ی بكرزائي شد اين است كه گمان كردهاند هميشه لغت زوج به معناي نر و ماده اصطلاحي است در حالي كه معناي كلمه زوج اعم است و هر دو چيز مقارن مشابه يا متضاد را شامل ميشود. پس تعارضي بين آيات قرآن در مورد قانون عمومي زوجيت و مسأله ی بكرزائي نيست.
5ـ لقاح(زايا كردن گياهان و ابرها)
هر موجود نر و ماده وقتي ثمر ميدهند كه زايا باشند و زايا شدن آنها به آميزش دو جنس است، اما آميزش هر نوعي با نوع ديگر متفاوت است. آميزش گياهان از راه گردهافشاني و آميزش ابرها بوسيله برخورد ابرهايي با بار مثبت ومنفي و آميزش حيوانات و انسان غالبا با انتقال اسپرمها با شيوه خاص است.
قرآن كريم به مسأله ی آميزش و زايا شدن ابرها و گياهان اشاره ميكند و ميفرمايد:
« و ارسلنا الرياح لواقح فانزلنا من السماء ماء فاستقينا كموه و ما أنتم له بخازنين»[29]
« و بادها را باردار كننده فرستاديم و از آسمان، آبي نازل كرديم، پس شما را بدان سيراب نموديم، و شما خزانهدار آن نيستيد.»
و در جاي ديگر قرآن به نقش بادها در شكلگيري ابرها اشاره ميكند و ميفرمايد:
« الله الذي يرسل الرياح فتيثر سحابا فيبسطه في السماء كيف يشاء و يجعله كسفافتري الودق يخرج من خلاله فاذا اصاب به من يشاء من عباده اذا هم یستبشرون »[30]
« خدا همان كسي است كه بادها را ميفرستد و ابري بر ميانگيزد و آن را در آسمان ـ هر گونه بخواهد ـ ميگستراند و انبوهش ميگرداند،پس ميبيني باران از لابلاي آن بيرون ميآيد و چون آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد ، رساند، بناگاه آنان شادماني ميكنند.»
همين مضمون در سوره فاطر/9 آمده است.
نكات تفسيري :
1ـ از سياق آيات برميآيدكه آيه اول و دوم در مقام شمارش آيات الهي و نعمتهاي او است و سپس در آيه اول به بحث قيامت اشارهاي ميشود.
2ـ شايد بهترين معادل فارسي كلمه لقاح واژه « زايا» است، اين كلمه گاهي لازم است (مثل آنكه ميگويند: شتر زايا است) و گاهي متعدي است (شتر نر شتر ماده را لقاح كرد ـ زايا كرد) و در لغت به « شتر ماده» كه شير ميدهد « اللقحة » گويند.
و به بچهاي كه در شكم است ملاقيح گويند. و به مني جنس مذكر نيز «لقاح» گفته شده است.[31]
در يك جمع بندي ميتوان گفت كه لغت لقاح و لقاح به معناي نتيجه دادن و زايا بودن يا زايا كردن است . و « لواقح» جمع « لاقح» است.
منابع :
[27] ر.ك : مفردات راغب، ماده زوج.
[28] تفسير نمونه،ج 18، ص 377 ـ 378 و ج 22،ص 376.
[29] حجر/22.
[30] روم/48.
[31] ر.ك: مفردات راغب،ماده لقح.
[
در اينجا به دو تاريخچه اشاره ميكنيم:
الف ـ بشر از دير زمان حتي قبل از اسلام اطلاع داشت كه اگر نرينههاي گياهان را براي گردهافشاني بر سر
شاخههاي درختان ميوه به كار نبرند عملاً محصول گياهان بسيار كم ميشود مثلاً در عربستان معمول بود كه
خوشههاي نرينه خرما را براي گرده افشاني بر سر شاخههاي گلدار درختان خرما بپاشند.
اما دراواخر قرن 18 يا اوايل قرن نوزده و با پيدايش وسايل تحقيقاتي جديد از قبيل ميكروسكوپ و غيره ...و پيدايش نوابغ و دانشمندان ، كشف شد كه بدون عمل جفتگيري و انجام تلقيح درحيوانات و گياهان، توليد مثل امكان پذير نيست (مگر در برخي گياهان و حيوانات كه تكثيرشان از طريق تقسيم سلول و راههاي ديگر است.
سپس معلوم شد كه توليد مثل گياهان عموما بر اساس تلقيح ذرات خيلي ريز و ذرهبيني به نام گرده يا پولن (polin) است كه عامل انتقال اين گرده وسايل مختلف مثل حشرات و جريانهاي شديد هواست.[32]
ب :قرنها بشر اطلاعي از كيفيت دقيق نزول باران از ابرها نداشت ، ولي در سالهاي اخير پس از پيشرفتهايي كه در علم فيزيك صورت گرفت و در نتيجه رشتههاي جديدي از قبيل هواشناسي (متئرورلوژي ) تأسيس يافت به مسأله ی تلقيح ابرها پي بردند و حتي بحث از باران مصنوعي شد. و در اينجا متوجه شدند كه بادها نقش عجيبي در زايا شدن ابرها دارند يعني از طرفي باعث تشكيل قطرات باران و دانههاي برف ميشوند و از طرف ديگر در باردار شدن ابرها به الكتريسيته و تخليه اين بار نقش دارند.[33
منابع :
[32] ر.ك:احمد محمد سليمان،القرآن و الطب، ص 23 ـ 26 و نيز مهندس محمد علي سادات ، زنده جاويد و اعجاز جاويدان، ص 31 به بعد.
[33] ر.ك: مهندس مهدي بازرگان ، باد و باران در قرآن،ص 59 و نيز سادات ،زنده جاويد و اعجاز قرآن، ص 35 به بعد.
در مورد آيات مورد بحث، بويژه كلمه « لقاح» كه در آيه 22 سوره حجر مطرح شده است، مفسران و صاحبنظران سخنان مبسوطي دارند و سه ديدگاه مختلف در مورد آيه فوق وجود دارد كه هر كدام به نوعي ، لقاح را اشاره به مسائل علمي معرفي كردهاند كه بدانها اشاره ميكنيم:
الف ـ مقصود لقاح گياهان است:
يكي از نويسندگان معاصرمينويسد:
« ما بادها را فرستاديم كه گياهان را آبستن ميكنند، در آيه موضوع تلقيح گياهان ، به وسيله باد به روشني بيان شده است. ضمنا مسألهي نر و ماده داشتن گياهان نيز استفاده ميشود.»[34]
ملا فتح الله كاشاني (متوفي 988 ق) نيز در تفسير منهج الصادقين لقاح گياهان را به عنوان يكي از دو احتمال در معناي آيه مطرح ميكند و مينويسد:
« فرستاديم بادها را آبستنتان به ابر، يعني بردارندگان ابرها يا آبستن كنندگان درختها را به ميوه؛ چه لواقح لازم و متعددي هر دو آمده.»[35] برخي ديگر از نويسندگان نيز آيه فوق را در مورد گياهان دانسته و مينويسند:
چون گياهان و گلها براي رسيده به يكديگر هيچ گونه حركتي ندارند، بعضي از حشرات و خصوصا باد عامل اصلي اين وصال گرديده است.[36]
ايشان حتي استفاده ميكنند كه قرآن قانون ازدواج را مخصوص انسان و حيوان قرار نداده است.[37]
احمد محمد سليمان دركتاب القرآن و الطب آيه مورد بحث (حجر/22) را اشاره به لقاح گياهان دانسته است و سپس عوامل لقاح را به عوامل رئيسي (مثل حشرات) و عوامل غير رئيسي (مثل آب و انسان و ...) تقسيم ميكند . سپس نقش باد را ذكر كرده و سپس اين مطلب را اعجاز قرآن ميداند؛ چرا كه بشريت در اواخر قرن 18 يا اوايل قرن 19 به مسأله ی تلقيح پي برد. در حالي كه قرآن قرنها قبل از آن تذكر داده بود.[38]
برخي ديگر از صاحبنظران عرب بدون هيچ توضيحي آيه 22سوره حجر را حمل بر لقاح اشجار كردهاند.[39]
ب : مقصود لقاح ابرهاست :
مرحوم طبرسي (ره) (548 ق) از اولين كساني است كه لقاح را به معناي آبستني ابرها دانسته است و مينويسد:
« بادها را لقاح كننده فرستاديم؛ يعني وسيله لقاح و آبستني ابرها به باران ميشوند . پس از آسمان آب نازل كرديم، يعني باران فرستاديم.»[40]
همين معنا را مهندس بازرگان ميپذيرد و مينويسد:
« آيه دلالت بر لقاح ابرها و بارور شدن آنهاست كه در نتيجه آن لقاح،باران ميبارد...»
و در جاي ديگر مينويسند:
« اما بايد دانست تأمين دو شرط فوق (وجود بخار آب در هوا و اشباع شدن و تقطير آن در رسيدن هواي جو به حالت اشباع ، كافي براي تشكيل ابر و ريزش باران نيست، يك عمل يا شرط سوم نيز ضرورت دارد:« بارور شدن » يا عمل لقاح (Germination Stimulation) ... بخار آب ممكن است با وجود رسيدن به حالت اشباع تقطير نشود و وقتي تقطير شد، دانهها آنقدر ريز و معلق در هوا بمانند كه سقوط نكنند و باران نبارد، مگر آنكه با ذرات نامرئي نمك كه به وسيله باد از روي درياها آورده شده است، نطفههاي جذب و آماس كنندهاي تشكيل شود. يا مهمتر از آن، رطوبت هوا به دور برگههاي متبلور برف كه ارتفاعات بالاتر منعقد شده و به وسيله باد پوشيده ميشود، جمعگردد و بالاخره قطرات ريز اوليه باران در اثر اختلاط و تلاطم و تصادم بادها به هم بپيوندد تا رفته رفته درشت شده در اثر وزن نسبتا زياد خود از خلال تودههاي ابر ساقط گردد...
تخليه برق مابين تودههاي مختلف ابر كه در اثر اصطكاك با عوارض زمين واجب معلق در باد داراي الكتريستههاي مخالف ميشوند و اين تخليه، توأم با روشنائي و غرش شديد، يونيزه شدن هوا و تشكيل ازن است كه كمك فراوان به پيوستن و درست شدن و پختن قطرات مينمايد....
خلاصه آنكه تشكيل و تقويت ابر و مخصوصا نزول باران يا برف بدون عمل لقاح كه با دخالت و تحريك باد صورت ميگيرد، عملي نميشود.»[41]
سپس ايشان بقيه مفسران را تخطئه ميكند كه صراحت نداشتهاند؛ زيرا از كيفيت موضوع اطلاع نداشتهاند.[42]
احمد امين نيز مينويسد: « منظور (از آيه) همان تأثيري است كه باد در اتحاد الكتريسته مثبت و الكتريسته منفي در دو قطعه ابر و آميزش و لقاح آنها دارد. بنابراين آيه شريفه يك معجزه جاوداني است زيرا حدود هزار و سيصد و نود سال پيش، موضوعي را بيان داشته كه عصاره و نتيجه تحقيقات علمي جديد است.»[43]
استاد مكارم شيرازي نيز تفسير لقاح ابرها را براي آيه ميپذيرند و تفسير لقاح گياهان را رد ميكنند. ايشان مينويسند:
« لواقح» جمع «لاقح» به معناي بارور كننده است، در اينجا اشاره به بادهائي است كه قطعات ابر را به هم پيوند ميدهد و آنها را آماده باران ميسازد.
سپس به دليل رد تفسير لقاح گياهان ميپردازند و مينويسند:
اشاره به « نميتوان آيه فوق را اشاره به (لقاح گياهان) دانست چرا كه بعد از اين كلمه بلافاصله نازل شدن باران از آسمان (آن هم با فاء تفريح) آمده است كه نشان ميدهد تلقيح كردن بادها مقدمهاي براي نزول باران است.»
البته ايشان تذكر ميدهند كه لقاح گياهان را برخي به عنوان اعجاز علمي آيه ی فوق مطرح كردهاند.[44]
احمد عمر ابوحجر نيز آيه 22 سوره حجر را به معناي لقاح ابرها گرفتهاند و توضيحات مفصلي ميدهند.[45]
ج ـ مقصود لقاح ابرها و گياهان است:
برخي از نويسندگان آيه 22 سوره حجر را ناظر به تلقيح در عالم نباتات (گياهان) و دنياي ابرها دانستهاند.[46]
يكي ديگر از نويسندگان با طرح دو آيه مورد بحث (حجر/22 ـ روم /47) آنها را اشاره به «بادهاي نر» كه ابرها را حركت ميدهند و در سرزمينهاي ديگر ميبرند و به باران تبديل ميشود، ميداند.
و سپس در ذيل آيات فوق ، نقشبادها در گرده افشاني گلها و كشاورزي را مطرح ميكند و آن را يكي از پيشگوئيهاي علمي قرآن ميداند.[47]
مهندس محمد علي سادات با طرح آيه 22 سوره حجر مينويسند:
« با در نظر گرفتن اطلاعات و معلوماتي كه علوم جديد تا به امروز در اختيار بشر قرار داده، به وضوح پيداست كه آيه ی مذكور با معرفي باد به عنوان وسيله ی تلقيح در حالت كلي، پرده از روي دو راز بزرگ عالم خلقت (تلقيح گياهان ـ تلقيح ابرها) برداشته و قرنها قبل از اينكه بشر به اتكاء علم و دانش خود پي به وجود آنها برد، آنها را براي بشر تعليم فرموده. يكي از اين دو اصل مسلم علمي همانا نقش اصلي و اساسي باد در تلقيح نباتات ميباشد و اما اصل ديگر موضوع تلقيح ابرها ميباشد.»[48]
سپس ايشان با رد انحصار معناي آيه به تلقيح گياهان بخاطر حرف « فاء » « فانزلنا من السماء ماءً » مينويسد:
« با اندك تعمقي در متن آيه و مقايسه آن با ساير آيات مشابه به وضوح پيداست كه قسمت اول آيه حالت كلي داشته و حالت حصر و انحصاري در بين نيست. به عنوان مثال شواهدي از خود قرآن نقل ميشود:
«و هوا الذي انزل من السماء ماء فاخرجنا به نبات كل شيء » [49]
« و او كسي است كه آب را از آسمان فرو فرستاد و سپس بيرون آورديم به سبب آب هر گياه و روئيدني را ...»
و همينطور آيه 57 سوره اعراف ميفرمايد:
« فانزلنا به الماء فاخرجنا به من كل الثمرات »
« و به وسيله آن آب را فرو فرستاديم ، سپس به وسيله آن آب ، بيرون آورديم از زمين تمام ثمرات را »
در هر كدام از آيات مذكور تنها به يك فونكسيون آب و صرفا به يكي از نتايج و اثرات نزول آن كه روئيدن نباتات باشد، اشاره گرديده است. در صورتي كه ميدانيم نتايج حاصله از نزول آب تنها به اين يك مورد خلاصه نميگردد(در حالي كه هر دو مورد حرف « ف» به اول «اخرجنا» اضافه شده است.)
پس اگر در آيه شريفه مورد بحث نزول آب از آسمان را تنها يكي از نتايج عمل تلقيح بوسيله باد بدانيم، نه تنها تناسب با مورد خواهد داشت. بلكه در غير اين صورت انحصار بيجائي از پيش خود بر آيه تحميل كردهايم.»[50]
منابع :
[34] عباسعلي سرفرازي، رابطه علم و دين ،ص 36.
[35] منهج الصادقين،ج 5، ص 158،چاپ كتابفروشي اسلاميه ،1346 ق.
[36] عبدالكريم هاشمينژاد، رهبران راستين، ص 259 و 263 و م. حقيقي، فروغ دانش جديد در قرآن و حديث،ج 2، 23.
[37] ر.ك: آيتالله خويي ، مرزهاي اعجاز، ص 118 ترجمه استاد جعفر سبحاني .
[38] برگرفته از احمد محمد سليمان، القرآن و الطب ، ص 24 ـ 26 دارالعوة ،بيروت.
[39] الشيخ خالد عبدالرحمن العك،الفرقان و القرآن، ص 511.
[40] مجمع البيان،ج 3،ص 334، مطبعةالعرفان ،بيروت.
[41] ايجاد باران مصنوعي مانند تلقيح مصنوعي حيوانات است به اين ترتيب كه در هواي صاف يا با قطعات متفرق ابر كه گرم و مرطوب و آماده براي ابر شدن بوده ولي در حال تأخير تعادل باشد گرد يخ متبلور (انيدريد كربنيك) يا بعضي املاح سرد و جاذب الرطوبةيا غبار آب بوسيله هواپيما ميباشد.
[42] ر.ك: باد و باران در قرآن، ص 59 و 126.
[43] احمد امين،راه تكامل ، ص 57.
[44] تفسير نمونه،ج 11،ص 61 و نيز قرآن آخرين پيامبر، ص 197.
[45] ر.ك: احمد ابوحجر،التفسير العلمي للميزان، ص 461 ـ 463.
[46] گودرز نجفي، مطالب شگفتانگيز قرآن، ص 62.
[47] ر.ك: مصطفي زماني، پيشگوئيهاي علمي قرآن، ص 91 ـ 93.
[48] زنده جاويد و اعجاز جاويدان،مهندس محمد علي سادات،ص 35 ـ 36 با تلخيص.
[49] انعام /29.
[50] همان،ص 39.
در اينجا تذكر چند نكته لازم است:
1ـ كلمه «لواقح» در آيه «و ارسلنا الرياح لواقح»[51] ميتواند به چهار معنا تصور شود:
الف : و بادها را زايا و آبستن (حامل ابر) فرستاديم.
ب : و بادها را زايا و آبستن (گرده گياهان) فرستاديم.
ج : و بادها را زايا كننده و آبستن كننده (ابرها) فرستاديم.
د: و بادها را زايا كننده و آبستن كننده (گياهان)فرستاديم.
از آنجا كه لواقح در آيه به صورت مطلق آمده و مشخص نشده كه لازم يا متعدي است، در صورت متعدي بودن، متعلق آن ابرها يا گياهان است؛ پس نميتوانيم هيچكدام از چهار احتمال را از آيه نفي كنيم.
بلي در ادامه ميفرمايد «فانزلنا من السماء ماءً »[52] و تفريح و نتيجهگيري نزول باران از آسمان بدنبال فرستادن ابرها ميتواند قرينه باشد كه مراد آيه احتمال « الف يا ج» است. (حامل ابر بودن يا زايا كردن ابرها).
ولي از طرف ديگر ميتوان گفت كه صدر آيه يك مطلب كلي را ميگويد (لقاح بادها) اعم از لقاح ابرها يا گياهان و در دنباله آيه يكي از نتايج اين لقاح را تذكر ميدهد و يا مصداق اكبر آيه را تذكر ميدهد و يا مصداقي از آیه را متذكر ميشود كه بشر از آن اطلاع نداشته و اعجاز قرآن را اثبات ميكند.
همانطور كه گذشت اين مطلب در برخي از آيات ديگر قرآن مشابه دارد. مثل : « و هو الذي انزل من السماء ماءً فاخرجنا به نبات كل شيء»[53] پس انحصار آيه در لقاح ابرها (ديدگاه دوم) يا لقاح گياهان (ديدگاه اول) دليل قاطعي ندارد و معناي آيه اعم است.
2ـ «لقاح» در آيه مورد بحث ميتواند چيزي فراتر از لقاح ابرها و گياهان باشد و لقاح ابرها و گياهان دو مصداق براي لقاح باد است . ممكن است در آينده با پيشرفت علمي بشر تأثيرات ابرها در موارد ديگري نيز اثبات شود.
3ـ اشاره علمي قرآن به لقاح ابرها در آيه 22 سوره حجر ميتواند نوعي اعجاز علمي قرآن بشمار آيد؛ چرا كه اين مطلب تا سالهاي اخير براي بشر روشن نشده بود، اما اشاره قرآن به لقاح گياهان هر چند كه مطلب شگفتآوري است، اما اعجاز علمي قرآن به شمار نمي آيد؛ چرا كه انسانها حتي قبل از اسلام به صورت اجمالي از تأثير گردهافشاني برخي گياهان اطلاع داشتند.
منابع :
[51] حجر/22.
[52] حجر/ 22.
[53] انعام /29و مشابه آن اعراف /57. (پس از فاء در «فاخرجنا» يكي از ثمرات باران بيان شده يعني روئيدن گياهان، ولي ثمرات باران منحصر در اين مورد نيست.)
با سلام خدمت همه دوستان
من مثل اکثر دوستان نگارش چندان خوبی ندام لذا ازتون عذر میخوام
من مدتها بود که در مورد اسلام و قران به شک افتاده بودم که ایا اینها کلام خداست یا محمد..
این تاپیک رو با دقت مطالعه کردم ..چیزی که به ان اشاره درست نشد اینه که مفهوم واقعی اعجاز اصلا یعنی چه؟
اعجاز در لغت به معنای عجز و ناتوانی ..خب باید ببینیم برای 1400 سال پیش و حتی زمان موسی و عیسی چه چیزهایی ناتوانی به حساب می امده
شما تصور کن یه موبایل یا انرژی برق هم میتوانسته برای انسان ان زمان که معجزه به حساب بیاد..اما با گذشت زمان دیدم که علم ثابت کرد که معجزه وجود نداره
کما اینکه تحقیقات دانشمندان نشان داده قضیه شکافته شدن رور نیل بدین گونه بوده که موسی که فردی باهوش و دنیا دیده بود بخوبی میدانسته که زمانی که فرعون و سپاهش دنبال آن هستند چه موقع از رود رد بشه و اون موقعی بوده که اب قسمتی از نیل جزر پیدا میکرده و وقتی که از نیل رد شدن و سپاهیان فرعون وارد روز شدن مد برگشته و انها غرق شدن..
خب ببینید این چیزها ان موقع کشف نشده بوده و شاید افراد باهوشی مثل موسی یا عسیی یا محمد میتوانسته اند این چیزها را به اسم معجزه به خورد مردم ان موقع بدهند
یک بار هم که شده تعصب رو کنار بذارید
قبول کنید که قرآن اگر کتاب الهیست نباید انقدر شبهه درش وجود داشته باشه که بعداز 1400 سال نشه در موردش به یک نتیجه درست رسید..من از دوستان میخوام بپرسم از این یک میلیارد مسلمان چند درصد از روی تحقیق و یقین به اسلام اعتقاد پیدا کردن و چنددرصد از روی تقلید و تکلیف؟
چند درصد نظرات مخالف را شنیده اند؟
چرا قران برای مرتدان حکم مرگ صادر کرده؟
آیا خداوند که اگر رحمان و رحیم است باید فرمان مرگ کسانی را بدهند که دینش را قبول نکرده اند یا آیا خدا به اعتقاد داشتن ما به خودش نیاز داره؟
مگر نه اینکه او بی نیاز مطلق است؟
پس این بازیها چیست؟
خواهش میکنم دوستان مذهبی یکبار خارج از زاویه قران و دستورات اسلام جواب مرا بدهید
یکبار به زبان عامیانه و ساده برای من توضیح بدهید تکلیف این شبهات چیست؟
من بیست و خورده ای از زندگیم را مسجد رفتم نماز خواندم و احکام اسلامی را اجرا کرده ام اما حقیقتش را بخواهید هرگز به این اعمالم اعتقاد قلبی نداشته ام همیشه در ذهنم اما و اگرها وجود داشته...سوالهایی که هرگز نتونستم از کسی بپرسم که مبادا مورد غضب واقع نشم
براستی خیلی ها مثل من هستند
چرا قران برای مرتدان حکم مرگ صادر کرده؟ آیا خداوند که اگر رحمان و رحیم است باید فرمان مرگ کسانی را بدهند که دینش را قبول نکرده اند یا آیا خدا به اعتقاد داشتن ما به خودش نیاز داره؟ مگر نه اینکه او بی نیاز مطلق است؟ پس این بازیها چیست؟ خواهش میکنم دوستان مذهبی یکبار خارج از زاویه قران و دستورات اسلام جواب مرا بدهید یکبار به زبان عامیانه و ساده برای من توضیح بدهید تکلیف این شبهات چیست؟
با سلام خدمت همه دوستان
من مثل اکثر دوستان نگارش چندان خوبی ندام لذا ازتون عذر میخوام
من مدتها بود که در مورد اسلام و قران به شک افتاده بودم که ایا اینها کلام خداست یا محمد..
این تاپیک رو با دقت مطالعه کردم ..چیزی که به ان اشاره درست نشد اینه که مفهوم واقعی اعجاز اصلا یعنی چه؟
اعجاز در لغت به معنای عجز و ناتوانی ..خب باید ببینیم برای 1400 سال پیش و حتی زمان موسی و عیسی چه چیزهایی ناتوانی به حساب می امده
شما تصور کن یه موبایل یا انرژی برق هم میتوانسته برای انسان ان زمان که معجزه به حساب بیاد..اما با گذشت زمان دیدم که علم ثابت کرد که معجزه وجود نداره
کما اینکه تحقیقات دانشمندان نشان داده قضیه شکافته شدن رور نیل بدین گونه بوده که موسی که فردی باهوش و دنیا دیده بود بخوبی میدانسته که زمانی که فرعون و سپاهش دنبال آن هستند چه موقع از رود رد بشه و اون موقعی بوده که اب قسمتی از نیل جزر پیدا میکرده و وقتی که از نیل رد شدن و سپاهیان فرعون وارد روز شدن مد برگشته و انها غرق شدن..
خب ببینید این چیزها ان موقع کشف نشده بوده و شاید افراد باهوشی مثل موسی یا عسیی یا محمد میتوانسته اند این چیزها را به اسم معجزه به خورد مردم ان موقع بدهند
یک بار هم که شده تعصب رو کنار بذارید
قبول کنید که قرآن اگر کتاب الهیست نباید انقدر شبهه درش وجود داشته باشه که بعداز 1400 سال نشه در موردش به یک نتیجه درست رسید..من از دوستان میخوام بپرسم از این یک میلیارد مسلمان چند درصد از روی تحقیق و یقین به اسلام اعتقاد پیدا کردن و چنددرصد از روی تقلید و تکلیف؟
چند درصد نظرات مخالف را شنیده اند؟
چرا قران برای مرتدان حکم مرگ صادر کرده؟
آیا خداوند که اگر رحمان و رحیم است باید فرمان مرگ کسانی را بدهند که دینش را قبول نکرده اند یا آیا خدا به اعتقاد داشتن ما به خودش نیاز داره؟
مگر نه اینکه او بی نیاز مطلق است؟
پس این بازیها چیست؟
خواهش میکنم دوستان مذهبی یکبار خارج از زاویه قران و دستورات اسلام جواب مرا بدهید
یکبار به زبان عامیانه و ساده برای من توضیح بدهید تکلیف این شبهات چیست؟
من بیست و خورده ای از زندگیم را مسجد رفتم نماز خواندم و احکام اسلامی را اجرا کرده ام اما حقیقتش را بخواهید هرگز به این اعمالم اعتقاد قلبی نداشته ام همیشه در ذهنم اما و اگرها وجود داشته...سوالهایی که هرگز نتونستم از کسی بپرسم که مبادا مورد غضب واقع نشم
براستی خیلی ها مثل من هستند
به اسک دین خوس آمدید
موارد متعددی را مطرح کردید که هر کدام در تاپیکهای جداگانه توسط دوستان دیگر هم مطرح شده است .پیشنهاد میکنم که با یک جستجوی ساده تاپیکها را پیدا کنید و جداگانه مباحث را دنبال کنید.
همینکه بدنبال حقیقت آمده اید خیلی خوب است و مطمئن باشید که به پاسخهایتان خواهید رسید . (البته اگر واقعا به دنبال حقیقت هستید).
موفق باشید.
من مدعی نیستم شکست خورده . بلکه شاید پیروزی نسبی یا کاملی بدست آورده . اما ذکر چند نکته رو لازم می دونم :
1- اینکه اونها سکوت کردن یا به اصطلاح کف کردن و کم آوردن چیزیه که تو متون اسلامی خودمون نوشته . من و شما که اونجا نبودیم . متاسفانه این روند در بیان روایات دینی و ... خیلی دیده می شه که مسائل چنان با جزئیات بیان شدن که از عهده دوربین های سه بعدی هم بر نمیاد . اما هنوزم دقیقا نمی دونیم شب قدر دقیقا چه شبیه !!!
2- اینکه آیا اون ها واقعا قانع شدن . یا مثل بیشتر این گونه بحث ها دو طرف به دلیل تفاوت در افکار بحث رو رها کردن .
3- اگه امام رضا پاسخ تمام گروه ها رو داد . اونم بصورت دندون شکن پس با توجه به صحبت هاشون دیگه الانم گروه های مخالف با دیدن همون دلایل نباید جیکشون در می اومد .
4- آیا واقعا کسانی که به بحث با ایشان پرداختن قوی ترین ها در این زمینه بودن و چیزی بارشون بود . ( با توجه به تمام جغرافیای انسانی)
1- تمام بدن سرشار از شگفتی هست . و حتی تمام سلولهای بدن ( دی ان ای ) فرد منحصر بفرد و مخصوص اوست . پس حتی اگه هر عضو دیگه ای هم بود شما به عنوان اعجاز می دیدی . ( مثلا چشم که مانند اثر انگشت منحصر به فرده و ساختارشم خیلی پیچیده تر از انگشته ) .
در اون حد که حتی شما 2 تا دونه پاپ کرن هم نمی تونین پیدا کنین که مثل هم باشن !!!
2- تو این آیه از جمع کردن استخوان ها صحبت شده و سپس به دوباره سازی انگشت . هیچ اشاره ای هم به سر انگشتان یا اثر روی انگشت نیست . پس منظور استخوان های انگشتان بوده که در ظاهر بدن کوچکترین و ظریف ترین استخوان ها هستن ( البته استخوان های بسیار ریز تر هم هستن) و می خواسته قدرت خدا رو نشون بده . چون بحث در مورد قیامت هست و تشکیل دوباره بدن .
3- بَلَىٰ قَادِرِينَ عَلَىٰ أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ ﴿٤﴾
آرى قادريم كه (حتى خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتّب كنيم! (۴)
سوال اینه چرا خطوط سر انگشتان تو پرانتز قرار گرفته و جز ترجمه اصلی نیست .
4- برخی ادعا می کنن این که اثر انگشت چیز خاصیه . در قدیم کشف شده بود . البته در این زمینه من هیچی نمی دونم .
limbo عزیز، سلام
1-اولا:امری که نشانگر معجزه بودن این ایه می باشد این است که در زمان نزول قران هیچ کس به عدم تشابه اثر انگشت علم و اگاهی نداشته است.این امر در قرن 19میلادی کشف شد. ثانیا:به قول منطقیان (اثبات شی نفی ماعدا ) نمی کند، یعنی اشاره به اثر انگشت وجود سایر اندام های غیر متشابه را نفی نمی کند. ثالثا:اگر این ایه به سایر اعضاء بدن انسان که دارای چنین ویژگی نیستند مانند پهلو، ران ، پشت اشاره می کرد مسلما استدلال معجزه علمی وجود نداشت، بلکه خداوند اگاهانه به سر انگشت اشاره نموده است.
3-اين آيه اشاره به يكى ديگر از آيات عظمت خداوند در پهنه عالم هستى كرده، مىگويد: «و كوهها را مىبينى و آنها را ساكن و جامد مىپندارى در حالى كه مانند ابر در حركتند» (وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ). لطفا دلایل منطقی خود در رد این معجزه(حرکت زمین) بیان کنید.
2-متاسفانه ادعای شما در بند 2 اوج منطق گریزی جنابعالی می باشد.هنگامی که خداوند می فرماید بنان _به معنای انگشتان) را می افرینیم، مسلما اثر انگشت (شیارهای روی بند های انگشت) که جزئی از انگشت است را نیز دباره خواهد ساخت.(الجزء من کل)
3-
با سلام و خسته نباشید
در مورد زوجیت مطالب شما رو خواندم اما سوالی برایم پیش امد که ممنون میشم اگه جوابی براش هست بدونم
شما از این گفتین که حتی در اشیا هم زوجیت هست که مثلا زوج الکترون پروتون هست.اما خوب این وسط زوج نوترون چی هست؟؟ایا نوترون بدون زوج هست؟؟و ایا این یک تناقض نیست؟؟
با سلام
اون چیزی که مشخصه اینه که بیشتر از 90 درصد کشفیات مهم بشری تا به امروز بر کثرت زوجیت ( چه معنی نر و ماده چه کل مواد) دلالت دارد حتی دانشمندانی نظیر پال دیریک نظریه دوگانه گی یعنی ماده و ضد ماده دارای خصوصیات مخالف رو مطرح و آشکار کرد و جایزه نوبل رو هم گرفت
کشف دیریک :
جريان خالص الکترون هاي داراي انرژي منفي در يک جهت معين، مي تواند به معناي حرکت يک حفره در جهت مخالف باشد.
به علاوه، از آنجا که چنين حفره اي در خلأ به عنوان يک ذرۀ داراي بار مثبت تلقي مي شود، پس ديرک پيش بيني کرد که ضد الکترون –ها يا پوزيترون ها ، وجود دارند، نظري که دو سال بعد از طريق آزمايشهاي سي.دي. آندرسن( فيزيک 1936 ) عملاً به اثبات رسيد(1932). صرف نظر از فورمولبندي معادله معروف او، که نه فقط زوج الکترون پوزيترونبلکه بسياري ديگر از ذرات بنيادي زوجهاي ضد ذره را نيز توصيف مي کند ، مشارکت ديرک در پيشبرد نظريه کوانتوم از بسياري جهات ديگر نيز فوق العاده بود.
زوجیت : زوجیت یکی ازویژگیهای اساسی ذرات بنیادی است که متناظر با انعکاس آینه ای مختصات فضایی است. اینویژگی ، یک خاصیت تقارنی تابع موج است. زوجیت ممکن است مثبت یا منفی باشد بر حسبآنکه تابع موج در اثر انعکاس فضایی ، زوج یا فرد باشد. زوجیت در بر همکنشهای قوی والکترومغناطیسی بقا دارد. اما در برهمکنشهای ضعیف نقض می شود. چکیده ذرات بنیادیواحدهای اساسی برای ساختمان جهان می باشند و بر اساس جرم در حال سکونشان به باریونها (ذرات سنگین) ، لپتونها (ذرات سبک) و مزونها (ذرات میان وزن) طبقه بندی میشوند. بیشتر ذرات بنیادی و احتمال تمام آنها می توانند در نتیجه تبدیل انرژی بهماده به وجود آیند حداقل انرژی لازم برای تولید گروهی از ذرات از معادله انرژیانیشتین بدست می آید. در چگالی های زیاد ذرات ناپایدار «نوترون ، هیپرونها ،مزونها) پایدار می شوند. و نیز ذرات پایدار «الکترون و پروتون) میتوانند در اثربرخوردهای متقابل با ذرات خود نابود شوند. چنانچه واحدهای اساسی پایدار (ذراتبنیادی پایدار) ، دارای وجود تضمین شدهای نباشند، هیچ چیز در جهان مادی وجود تضمینشدهای نخواهد داشت. [=B Zar][=Calibri][=B Zar]و اما زوجیت در ذرات بنیادی به اثبات رسیده برای اطلاعات بیشتر می تونی به این لینک هم یه سر ی بزنید [=B Zar]
و آن چیزی که از همه مهمتر است این میباشد که با پیشرفت علم زوایای بیشتری از ابعاد ( علمی ، جامعه شناسی ، روانشناسی زیست شناسی و ...) کلام الله مجید( و حقانیت این کتاب الهی ) کشف و اثبات می شود و اگه نقطه تاریکی در رویارویی علم با این کتاب آسمانی وجود دارد از نقصان علم و فهم بشر است نه تناقض در این کتاب ، موارد متعددی این امر را تا به امروز به اثبات رسانده و میرساند
limbo
((( جناب مطالب شما نه تنها کمکی نکرد بلکه فقط یک سری کپی از کتابای تفسیر بود . و اینقد مسئله پیچونده شد که هیچ نتیجه ای نمی شه گرفت .)))
سلام علیکم من که ابتدا نام نویسنده رو ذکر کردم ( اگه درکش سخته چرا اینجوری جواب می دی ) همه هم از کتاب های تفسیر کپی نشده ( اگه هم باشه بهتر از کپی از بعضی سایت های معلوم الحاله !!!)
اگه چند بار بخونی نتیجه هم داره ! اگه متوجه نشدی دوباره بخون !
چیزی که به ان اشاره درست نشد اینه که مفهوم واقعی اعجاز اصلا یعنی چه؟
اعجاز در لغت به معنای عجز و ناتوانی ..خب باید ببینیم برای 1400 سال پیش و حتی زمان موسی و عیسی چه چیزهایی ناتوانی به حساب می امده
شما تصور کن یه موبایل یا انرژی برق هم میتوانسته برای انسان ان زمان که معجزه به حساب بیاد..اما با گذشت زمان دیدم که علم ثابت کرد که معجزه وجود نداره
کما اینکه تحقیقات دانشمندان نشان داده قضیه شکافته شدن رور نیل بدین گونه بوده که موسی که فردی باهوش و دنیا دیده بود بخوبی میدانسته که زمانی که فرعون و سپاهش دنبال آن هستند چه موقع از رود رد بشه و اون موقعی بوده که اب قسمتی از نیل جزر پیدا میکرده و وقتی که از نیل رد شدن و سپاهیان فرعون وارد روز شدن مد برگشته و انها غرق شدن..
خب ببینید این چیزها ان موقع کشف نشده بوده و شاید افراد باهوشی مثل موسی یا عسیی یا محمد میتوانسته اند این چیزها را به اسم معجزه به خورد مردم ان موقع بدهند
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و احترام
اینکه شما به معنی و مفهوم معجزه اشاره کردید و گفتید که معنی اش عجز است، این عجز نسبت به چه کسانی است، آیا فقط نسبت به مردم همان زمان بود یا برای همه مردم حتی مردم این زمان نیز مطرح است؟
یعنی اگر حضرت موسی(ع) عسایی داشت که تبدیل به اژدها می شد و ساحران آن زمان عاجز بودند، آیا مثلا امروز ساحرانی پیدا می شوند که بتوانند در مقابل آن معجزه بایستند و پیروز شوند؟!
اگر حضرت عیسی(ع) مرده را زنده میکرد آیا امروز کسانی پیدا می شوند که بتوانند در مقابل این معجزه بتوانند مقابله کنند؟!
آیا تاکنون فرد یا افرادی توانستند کتابی همانند قرآن بیاورند؟ با وجود اینکه قرآن در تحدی خود می فرماید« قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيراً » ( بگو: «اگر انسانها و پريان (جن و انس) اتفاق كنند كه همانند اين قرآن را بياورند، همانند آن را نخواهند آورد هر چند يكديگر را (در اين كار) كمك كنند. )سوره اسراء،آیه88.
اینکه گفتید ((کما اینکه تحقیقات دانشمندان نشان داده قضیه شکافته شدن رور نیل بدین گونه بوده که موسی که فردی باهوش و دنیا دیده بود بخوبی میدانسته که زمانی که فرعون و سپاهش دنبال آن هستند چه موقع از رود رد بشه و اون موقعی بوده که اب قسمتی از نیل جزر پیدا میکرده و وقتی که از نیل رد شدن و سپاهیان فرعون وارد روز شدن مد برگشته و انها غرق شدن..))
اولا: تحقیقات کدام یک از دانشمندان چنین چیزی را اثبات کرده است؟
ثانیا: قرآن در این مورد این چنین می فرماید« وَ لَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلىَ مُوسىَ أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِى فَاضْرِبْ لهَُمْ طَرِيقًا فىِ الْبَحْرِ يَبَسًا لَّا تخََفُ دَرَكًا وَ لَا تخَْشىَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بجُِنُودِهِ فَغَشِيهَُم مِّنَ الْيَمِّ مَا غَشِيهَُمْ» (ما به موسى وحى فرستاديم كه: «شبانه بندگانم را (از مصر) با خود ببر و براى آنها راهى خشك در دريا بگشا كه نه از تعقيب (فرعونيان) خواهى ترسيد، و نه از غرق شدن در دريا!» (به اين ترتيب) فرعون با لشكريانش آنها را دنبال كردند و دريا آنان را (در ميان امواج خروشان خود) بطور كامل پوشانيد). سوره طه، آیه77و 78.
در این آیه تدبیر عبور از رودخانه به خداوند نسبت داده شد نه اینکه موسی(ع) با فکر خودش این تصمیم را گرفته باشد. فرعونیان نیز به دنبال و تعقیب بنی اسرائیل بودند و قاعدتا فاصله زیادی با آنها نداشتند و اینگونه به نظر نمی رسد که بنی اسرائیل شب به رودخانه رسیده باشند و فرعونیان صبح!
علاوه بر اینکه حضرت موسی(ع) قاعدتا برای عبور از رودخانه از عرض آن گذشت و می دانیم که رودخانه نیل رودخانه عریض و طویل و عمیقی است، آیا به هنگام جزر و مد آب کاملا قطع می شود و یا به حد و مقداری کم می شود که افراد با زن و بچه بتوانند به راحتی و سرعت از آن عبور کنند؟! اصلا مساله جزر و مد به این شکل آیا در مورد دریا مطرح است یا رودخانه؟
سلام
منم به عنوان یک بیطرف با سوالات وابهامات زیادی مواجهم
دوستان مخالفمون ایمان ولیمبیک وخصوصا لیلی 2020خیلی خوب جواب دادن واگه نظرمنو به عنوان کسی که داره تحقیق میکنه بدونین به عنوان مدافع خیلی ضعیف جوابشون داده شد و اصولا در حین بحث به جای جواب به استدلالشون بحثو به جای دیگه منحرف کردین ومن قانع نشدم.
در جواب خانم معصوم که گفتند تاپیک رو ببندین این ضعف درجوابدهی مدافعان رو میرسونه دلیل نمیشه که همه مثل شما فکرکنن خیلیا شبهاتی دارند که باید حل شه :Moteajeb!:
و چرا لیلی 2020وایمان دیگه نیستند خواهشا اگه اکانتتون بسته نشده بیاین بحثو ادامه بدیم:Gol:
سلام بر روشن روانان
اولین مطلبی که یک مستشکل باید مد نظر قرار بدهد یافتن معنای صحیح و مقصود حقیقی متن مورد اشکال است لذا کسی که این اشکالات را وارد می سازد باید اول ثابت کند آن معنایی از قرآن را که رد می کند معنا و مقصود حقیقی قرآن است سپس به رد آن بپردازد .
در اینجا یک جمله استفهامی است و می تواند استفهام انکاری باشد یعنی قرآن می پرسد : آیا کافران ندیده اند ؟ یعنی قطعا ندیده اند . و همین ندیدن پایه انکار آنهاست وگرنه اگر جریان عظیم خلقت را شاهد بودند به انکار خالق آن نمی پرداختند .
بیگ بنگ یک نظریه علمی است . لذا اگر تعبیری از قرآن بر یک موضوع علمی تطبیق شود به معنای این نیست که مقصود حقیقی قرآن آن موضوع بوده است چه اینکه تعابیر قرآنی از قبیل قانون و اصل هستند که موارد صدق متعدد دارند و جز معصوم ع نمی تواند تاویل و مصادیق قطعی آیات را بیان کند . لذا این اشکال نه بر قرآن بلکه بر مدعیان تطبیق است
وقتی اصل دو چیز یکسان باشد می تواند آنها را در آن اصل مشترک دانست مثل چوب و میوه یک درخت . که اصلشان خاک است لذا می توان آندو را در اصل خاک مشترک دانست هرچند ایندو در تحقق خارجی از هم جدا می شوند
فتق به معنای گشوده شدن است نه به معنای جدا شدن اگر به معنای جدا شدن هم می بود می توان آنرا بر تعین خاص که نوعی جدا شدن ماهیتی است حمل نمود
این بیان بی اساس بر مبنای بشری بودن قرآن است نه آسمانی بودن آن لذا کسی که این ادعا را دارد اول باید نبوت پیامبر اسلام و آسمانی بودن قرآن را با دلیل رد کند بعد سراغ ادعای خودش برود .
البته واضح است که محمد صلی الله علیه و اله با دانشمندان بابل و مصر ارتباطی نداشته تا بخواهد عقاید آنها را در کتابش بیاورد .
اگر آن الفاظ را ذکر کنید نیمی از ادعایتان ثابت است . چه بیانی برای اعراب جاهلی که هیچ تصوری از عناصر ذکر شده نداشته اند بهتر از عنوان دخان است .
دیگر اینکه باز شما بر اساس صدق تطبیق دارید حرف می زنید یعنی واقعا پذیرفته اید که مطلب قرآنی در خصوص آغاز جهان است سپس به اشکالات آن پرداخته اید درحالی که اصل مطلب روشن نیست و می تواند صرفا یک احتمال باشد . اگر احتمال هم باشد باز بیان قرآن بسیار ارزشمند است .
کسی از مسلمانان این ادعا را ندارد که چون قرآن اعجاز علمی دارد از غیب عالم آمده است . در تطبیق هم ما ادعای قطیت نداریم بلکه احتمالی را بیان می کنیم بلکه در اموری از قبیل خلقت آسمان و زمین مرجع را بیان قرآنی میدانیم که از سوی علیم علی الاطلاق آمده است نه دانشمندانی که از میلیاردها موضوع علمی چهارتای آن را می دانند .
و اما بیانات قرآن در خصوص موضوعات آفرینش همین اندازه ارزشمند هستند که هیچ علمی مخالفت آنرا با واقعیت خارجی اثبات نکرده و نمی تواندبکند .
قرآن کریم کتاب شرح آفرینش موجودات نیست که بخواهد تمام مراحل را بیان کند و همین اندازه هم که بیان کرده در سطح فهم عرفی عرب جاهلی بوده است . ضمن اینکه نسبت آسمان و زمین به گازها که اصل قریب است شایسته تر از نسبت آن به پلاسما است که اصل بعید محسوب می شود . ضمن اینکه مخاطبان قرآن برای سالیان سال از درک مفاهیم امروزی محروم بوده اند لذا باید بیان مطابق فهم عموم باشد نه فهم دانشمندان 1500 سال بعد چه اینکه اول باید اعراب آن زمان ایمان می آوردند تا دین پا بگیرد لذا اکتفا به یک بیان اجمالی همه فهم کاملا حکیمانه است
منظور از روز روز عادی مصطلح نیست بلکه منظور مرحله است . یعنی خلقت زمین در دو مرحله و خلقت موجودات زمینی در چهار مرحله بوده است چه اینکه روز در معنای اعم ظهور است .
اشتباه در قران نیست در فهم شما از قرآن است
پس بفرمایید تنها انسانهایی که بر مبنای یقین کامل زیسته اند شمایید و تمام انسانهای گذشته در خرافات زیسته اند نه ؟ در مورد آیندگان چه تصوری دارید آیا نخواهد آمد روزی که یقینیات شما در نزد آیندگان خرافاتی بیش ننماید ؟
بهتر است خوب اندیشه کنید و اینقدر به چهار کلمه ای که یاد گرفته اید مغرور نشوید . یک روزی کسانی به نام کمونیستها به درک و علم خود از اجتماع و تاریخ مثل شما به باورهای علمی تان می نگریستند ولی اکنون می توانید آنها را در موزه های تاریخ معاصر بیابید هم خودشان هم ادعایشان .
عجییب است . شما که در همین چهارتا کلمه محتاج افرادی مثل خودتان ار افراد عادی بشر هستید چطور به بزرگترین انسانهای تاریخ بشریت افترا می زنید خوب است این حرفها را کسی بزند که نظریه بیگ بنگ را مطرح کرده نه شما که تنها چیزی از آن شنیده اید .
می بینید که در شرح عقاید گذشتگان مستمسکی جز ظن و گمان ندارید .
به کدام علم تمسک بجوییم ؟ روزی نیوتن چیزی می گفت که انشتین آنرا رد کرد و روزی انشتین چیزی گفت که در فیزیک کوانتوم رد شد و فردا و فردا . شما به این علمهای منقضی شونده متمسک می شوید ؟ بشوید . ما به علمی چنگ می زنیم که از سوی خدای آفریننده نیوتن و انشتین و غیره آمده است .
به فرض مشابهت که آنرا قبول نداریم ، مگر یک واقعیت چند روایت دارد . انتظار دارید در قرآن جریان خلقت را بخاطر حس تجدد خواه شما جور دیگر بیان کنند ؟
مطمئنا دین گریزان هوس پرست باید از این راه دردهای وجدانی خود آرامش بخشند .
وگرنه در قرآن بدنبال توجیه علمی همه مسائل بر نمی آمدید چه اینکه قرآن در صدد ساختن ابعاد انسانی بشر است و از هر پدیده ای در عالم از بعد تاثیر گذاریش در این تکامل بهره برداری می کند و تعهدی به بیان مسائل علمی جهان آفرینش ندارد چه اینکه اکثریت قابل توجه مخاطبین قرآن در تمام اعصار مردمانی اند که قادر به درک این امور نیز نیستند .اما قرآن که نمی تواند آنها را رها کند چون مطلب علمی نمی فهمد . قرآن خود می فرماید :
ما قرآن را برای ذکر آسان ساختیم پس آیا متذکری هست ؟
در روایت هم هست اگر خدا می خواست می توانست قرآن را چنان مشکل نازلا کند که جز اندکی از آن نفهمند ( مثل بعضی نظریه های علمی که تنها معدودی آنرا آنطور که هست می فهمند )
ما خدای موسی و خدای محمد را خدای واحدی می دانیم لذا اگرحقیقت علمی بیان شده باشد باشد هنر خدای آفریننده جهان است . نه هنر پیروان ادیان .
البته شما که متکی به دانشمندان گمان پردازی که تاریخ انقضای خودشان و نظریاتشان فرا خواهد رسید هستید مالیخولیایی هستید .
و اما گسترش زمین با گسترش آسمان تفاوت دارد چه اینکه منظور از گسترش زمین گسترش خشکی هاست چرا که اساس معنای ارض در عربی به معنای خشکی است و اعراب از زمین به شکل و هیات شناخته شده امروزیش تصوری نداشته اند تا برایش لغتی وضع کنند . و گسترش خشکی ها هم کاملا علمی است .
خوب چرا از پذیرش گسترش آسمان طفره می روید ؟ این که به حسب قول خدایان علمی شما درنظریه بیگ بنگ کاملا صحیح است . حالا کی دروغ پرداز است شما یا مدعیان معجزات علمی قرآن ؟
چرا از مراحل خلقت جنین که در قرآن آمده سخن نمی گویید ؟
محمد صلی الله علیه واله با چند دانشمند تشریح کننده بدن انسان و محقق جنین شناسی ملاقات کرده بود و کدام علم قدیم مراحل تکامل جنین را اینگونه دقیق بیان کرده است ؟
فانی توفکون ؟ کجا می روید ؟
خدای حکیم پیامبر اسلام را از میان بی سوادترین مردمان جهان برانگیخت تا کوردلانی همچون شما برای کلام حق او بهانه ارتباط با دانشمندان و فیلسوفان را نیاورند اما چه میشود کرد که بعضی افراد می خواهند بهره شان در تکامل انسانی انکار دین و کلام آسمانی قرآن باشد .
و اما حالا بدان که :
1- قرآن دارای تفسیر انفسی است و تمام آیات خلقت آسمان و زمین بر خلقت جسم و روح انسان نیز منطبق می شود
2- قرآن این اصل ارزشمند را دراختیار همگان قرار داد که شما هرجا می خواهید حیات پیدا کنید دنبال آب باشید ضمن اینکه تفسیر انفسی آب در قرآن ، علم است که اساس حیات معنوی است .
خدا شما را گشودن چشم موفق گرداند
عزیزم چند درصد بدنت آبه؟ بقیش چیه؟( عتاصر موجود در خاک) پس قرآن حرف غیر منطقی و علمی نزده.
در مورد اجنه که شیطانم جزوشونه از نامش پیداست. جن یعنی مخفی. من که تا حالا ندیدم که روش آزمایش کنم ببینم از آتیشه یا نه ولی این هم غیر علمی نیست. اجنه شاید اشکال مختلف انرژی( آتش ) هستن و ویژگی هایی که برا اجنه شمردن با ویژگی انرژی تا حدودی تطابق داره از جنله تبدیل شکل اجنه به هر چی که بخوان. ما می دونیم انرژی می تونه به ماده تبدیل بشه و بر عکس.
عزیزم چند درصد بدنت آبه؟ بقیش چیه؟( عتاصر موجود در خاک) پس قرآن حرف غیر منطقی و علمی نزده.
در مورد اجنه که شیطانم جزوشونه از نامش پیداست. جن یعنی مخفی. من که تا حالا ندیدم که روش آزمایش کنم ببینم از آتیشه یا نه ولی این هم غیر علمی نیست. اجنه شاید اشکال مختلف انرژی( آتش ) هستن و ویژگی هایی که برا اجنه شمردن با ویژگی انرژی تا حدودی تطابق داره از جنله تبدیل شکل اجنه به هر چی که بخوان. ما می دونیم انرژی می تونه به ماده تبدیل بشه و بر عکس.
مثل اینکه متوجه نشدی !!!
خداوند تو قران می فرماید :
أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ
آیا کافران نمی دانند زمین و آسمان بسته بود ما آنها را گشودیم و هر چیز زنده ای را از آب پدید آوردیم .
کجای این حرف غیر منطقی و غیر علمی هست !!!!!!!!!
همین الان دانشمندان تو کره ای دنبال حیات می گردند ( یا شرایط حیات رو داشته باشه )که توش آب باشه ، نقطه آغازین شکل گیری و تداوم حیات در این دنیای مادی به تایید همون دانشمندان ( با تاریخ مصرف محدود عقاید ) آبه و این همون حرفی هست که قرآن 1400 سال پیش گفته . هر وقت موجودی پیدا کردن که بی نیاز و ارتباط از آب باشه بعد بگو قرآن حرف غیر علمی زده.
در مورد جن هم هر وقت با یکی شون ارتباط برقرار کردی بعد در موردش نظر بده !!! ( فعلا حرف قرآن ملاکه )
أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىَ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (108) لاَ يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْاْ رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلاَّ أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (109)
آيا كسي كه اساس كار خود را بر پايه تقواي خدا و رضايت او گذاشته كارش بهتر است يا كسي كه اساس كار خود را بر كنار پرتگاهي نهاده كه در حال فروريختن است و با آن در آتش جهنم ميافتد؟ و خدا مردم ستمگر را هدايت نمي كند. (108)
بنايي كه ساختهاند همواره مايه تشويش در دلهايشان خواهد بود تا آن هنگام كه دلهايشان تكه تكه شود و خدا دانا و حكيم است(109).
- شماره آیه در واقع محل برخورد هواپیما با طبقات مذکور است، طبقات 108 و 109
- سوره توبه 9امين سوره قرآن مي باشد که برابر با ماه حادثه 11 سپتامبر است.
- سوره توبه در جزء 11ام قرآن قرار دارد که برابر با روز حادثه 11 سپتامبر است.
- سوره توبه در حزب 21ام قرآن قرار دارد که برابر با قرن حادثه 11 سپتامبر است.
- تعداد حروف سوره توبه تا اين آيات 2001 حرف مي باشد که برابر با سال حادثه 11 سپتامبر است. البته تعدادی گفته اند که تعداد کل حروق این سوره 2001 حرف است که بعید به نظر می رسد و نظر اول صحیح تر است
لفظ زوج در زبان عربی به چیزی گفته می شود که معادل و لنگه دارد. مثلاً به هر یک از زن و مرد زوج می گویند از آن جا که قرآن می فرماید: اُسکُن اَنتَ و زوجُک الجنه«تو با زوج خود در بهشت سکنی گزین.»
مسئله زوجیت در قرآن
زوجیت در قرآن تنها به انسان اختصاص ندارد بلکه خداوند زوجیت را در همه ی موجودات اصل انکارناپذیر در پیدایش آنها می داند، آن جا که می فرماید:
از هر چیزی یک جفت آفریدیم تا شما به عظمت جهان آفرینش و آفریننده ی آن پی برده و
متذکر گردید.
مسئله ی زوجیت با این که در قرآن در قرن های گذشته مطرح شده ولی در بین بعضی از موجودات مانند گیاهان، مسئله ای بوده که در قرون اخیر مورد توجه دانشمندان طبیعت قرار گرفت.
اگرچه قرآن لفظ زوجیت را در مورد همه ی موجودات به کار برده، اما در مورد انسان به صورت ویژه از آن یاد کرده است و علاوه بر طرح زوجیت در آفرینش انسان به مراحل پیدایش انسان به طور تدریجی اشاره نموده است.
«هُوَ الَّذی خَلَقَکُم مِن تُرابٍ مِن نطفَهٍ مِن عَلَقَه ثُمَّ یُخرِجُکُم طفلاً ... .» (مؤمن/67)
خداوند می فرماید نطفه را از تراب (خاک و گل) گرفتیم...
در واقع از خاک نمی توان چیزی گرفت و منظور الله قعطا از گل گرفتن است.
شاعر نیز می سراید: گل آدم سرشتند و در می خانه زدند.
جهان 4 عنصر دارد: آّب - خاک - باد - آتش
الله از آب و خاک (گل) انسان را سرشت جنیان رو چون باد آفرید و شیطان را از آتش
آن دوستانی که می گوید حیات در آب است، جواب شما این است:
در کجای دنیا و حتی کرات دیگر به فرض کشف می توان آب را بدون خاک پیدا کرد؟
در واقع جمع آب و خاک همان گل است که میشود سرشت انسان
پدیده بی نظیری که در قرآن وجود دارد، در هیچ کتاب نوشته دست بشر یافت نمیشود. هر یک از عناصر قرآن دارای ترکیبی است ریاضی: سوره ها، آیات، لغات، تعداد حروف، تعداد کلمات هم خانواده، تعداد و انواع اسم های الهی، طرز نوشتن بعضی لغات، عدم وجود یا تغییر عمدی بعضی حروف در بعضی لغات و بسیاری از عوامل دیگر قرآن بغیر از محتویاتش، همگی دارای ترکیبی خاص هستند. سیستم ریاضی قرآن دو جنبه مهم دارد: (۱) انشاء ریاضی، و(۲) ساختمان ریاضی قرآن که شامل شماره سوره ها و آیات است. بخاطر این کد ریاضی جامع، کوچگترین تغییر در متن یا ساختمان ترکیبی قرآن، بلافاصله آشکار میشود.
ـ بسادگی قابل درک
ـ غیر قابل تقلید
برای اولین بار در تاریخ، ما کتابی داریم با اثبات نویسندگی الهی_ ترکیب ریاضی ماوراء انسانی.
خوانندگان این کتاب به آسانی میتوانند معجزه ریاضی قرآن را بررسی کنند. کلمه خدا (الله) در سراسر قرآن با حروف بزرگ و پر رنگ نوشته شده است. در گوشه سمت چپ پایین هر صفحه، مجموع تعداد دفعاتی که کلمه خدا از ابتدای قرآن تا آن صفحه تکرار شده است، نوشته شده. شماره نوشته شده در گوشه سمت راست پایین صفحه، مجموع شماره آیاتی است که کلمه خدادر آنها تکرار شده است. آخرین صفحه کتاب، یعنی صفحه ۶۰۴، جمع کل تعدد تکرار کلمه خدا را در قرآن نشان میدهد که ۲۶۹۸ مرتبه است، یا ۱۴۲۱۹. مجموع شماره آیاتی که داری کلمه خدا است، میشود ۱۱۸۱۲۳، این عدد هم بر ۱۹ قابل قسمت است: (۱۱۸۱۲۳=۱۹۶۲۱۷).
عدد نوزده مخرج مشترک سراسر سیتم ریاضی قرآن است.
این پدیده بتنهایی اثبات غیر قابل تقلیدی است که نشان میدهد قرآن پیغام خدا است به دنیا. هیچ بشری نمیتوانسته حساب ۲۶۹۸ تکرار کلمه خداو تعداد شماره آیاتی را که کلمه خدادر آنها تکرار شده است، داشته باشد.
این پدیده خصوصا غیر ممکن است وقتیکه در نظر داشته باشیم ۱) که قرآن در زمان جهالت و نادانی آشکار شد، و (۲) سوره ها و آیات وحی شده از نظر زمان و مکان وحی با هم فاصله بسیاری داشتند. ترتیبی که سوره ها و آیات در ابتدا فرستاده شد، بکلی با آخرین ترتیب قرار گرفتن شان (ضمیمه ۲۳) فرق داشت. اما، سیستم ریاضی قرآن تنها به کلمه خدا محدود نیست؛ بلکه بسیار گستره، بسیار پیچیده، و کاملا جامع است.
● حقایق ساده
مانند خود قرآن، کد ریاضی قرآن از بسیار ساده تا بسیار مشکل تغییر میکند. حقایق ساده مشاهداتی است که بدون هیچ وسایلی میتوان آنها را بررسی کرد. حقایق پیچیده به کمک ماشین حساب یا کامپیوتر قابل رویت است. بررسی حقایق زیر به هیچ وسیله ای احتیاح ندارد، اما خواهشمند است بخاطر داشته باشید که همه اینها به متن عربی اصلی اشاره دارد:
۱) اولین آیه (۱:۱)، معروف به بسم الله، شامل......................۱۹ حرف است.
۲) قرآن دارای ۱۱۴ سوره است که میشود................................۱۹*۶ .
۳) مجموع آیات در قرآن ۶۳۴۶ است که میشود......................۱۹*۲۳۴ .
[۶۲۳۴ آیه شماره گذاری شده است و ۱۱۲ آیه (بسم الله) شماره گذاری نشده است که میشود ۶۲۳۴ =۱۱۲+۶۲۳۴] توجه کنید که ۶+۴+۳+۶ میشود...........۱۹ .
۴) بسم الله ۱۱۴ مرتبه تکرار شده است، با وجود غیبت مرموز آن در سوره ۹ (درسوره ۲۷ دو بار تکرار شده است ) و ۱۱۴ = ..................................۱۹*۶ .
۵) از غیبت بسم الله در سوره ۹ تا بسم الله اضافی در سوره ۲۷، دقیقا.......... ۱۹ سوره است.
۶) مجموع شماره سوره ها از ۹ تا ۲۷ (۲۷+۲۶+......+۱۲+۱۱+۱۰+۹) = ۳۴۲ یا ............۱۹*۱۸.
۷) این مجموع (۳۴۲) همچنین مساوی است با مجموع کلمات بین دو بسم الله سوره ۲۷، و ۳۴۲ =.................................۱۹*۱۸.
۸) اولین آیات معروفی که اول وحی شد (۵-۱:۹۶) شامل ...........۱۹ کلمه است.
۹) این اولین وحی ۱۰ کلمه ای، دارای ۷۶ حرف است ..................۱۹* ۴.
۱۰) سوره ۹۶ که از نظر ترتیب زمانی اولین سوره است، دارای ..........۱۹ آیه است.
۱۱) این اولین سوره از نظر ترتیب زمانی، از آخر قرآن ...............۱۹ همین است.
۱۲) سوره ۹۶ شامل ۳۰۴ حرف عربی است، و ۳۰۴ میشود............۱۹*۱۶.
۱۳) آخرین سوره فرستاده شده(سوره ۱۱۰) شامل................۱۹ کلمه است.
۱۴) اولین آیه از آخرین سوره وحی شده (۱:۱۱۰) شامل ........۱۹ حرف است.
۱۵) ۱۴ حرف مختلف عربی، ۱۴ پاراف قرآنیمختلف (مانند ا . ل. م، از ۲:۱) را تشکیل میدهند که در ابتدای ۲۹ سوره قرار دارند. مجموع این اعداد میشود ۱۴+۱۴+۲۹=۵۷ یا ۱۹*۳.
۱۶) مجموع ۲۹ سوره ای که پارافهای قرآندر آنها آمده است میشود:۸۲۲=۶۸+۵۰+..........+۷+۳+۲، و ۸۲۲+۱۴ (۱۴ مجموعه پارافها) میشود ۸۳۶، یا ۱۹*۴۴.
۱۷) بین اولین سوره پاراف دار(۲) و آخرین سوره پاراف دار (۶۸)، ۳۸ سوره بدون پاراف وجود دارد.........................۱۹*۳۸.
۱۸) بین اولین و آخرین سوره های پاراف دار...................۱۹ مجموعه پاراف دار و بدون پاراف وجود دارد.
۱۹) ۳۰ عدد مختلف در قرآن تکرار شده است: ۱،۲،۳،۴،۵،۶،۷،۸،۹،۱۰،۱۱،۱ ۲، ۱۹،۲۰،۳۰،۴۰،۵۰،۶۰،۷۰،۸۰، ۹۹،۱۰۰،۲۰۰،۳۰۰،۱۰۰۰،۲۰۰۰، ۳۰۰۰،۵۰۰۰،۵۰۰۰۰، ۱۰۰۰۰۰، مجموع این اعداد میشود ۱۶۲۱۴۶، که میشود ......۱۹*۸۵۳۴.
پاراف قرآنی ق
اصلاعات کامپیوتری نشان داد که تنها سوره هایی که پاراف ق دارند، ۴۲ و ۵۰، هر دو دارای تعداد مساوی ق هستند، ۵۷ و ۵۷. این اولین اشاره بود که نشان میداد سیستم ریاضی سنجیده ای در قرآن وجود دارد.
اسم سوره ۵۰ ق است و با ق شروع میشود، و اولین آیه اینطور خوانده میشود، ق و قرآن مجید.
این نشان میدهد که ق نمانیده قرآن است و مجموع ق ها در هر دو سوره پاراف دار ق نشان دهنده ۱۱۴ سوره قرآن است (۶۱۹ = ۱۱۴ = ۵۷+ ۵۷). این عقیده با این واقعیت که کلمه قرآن در قرآن ۵۷ مرتبه تکرار شده است محکم تر شد.
قرآن در سوره ق بعنوان مجید توجیه شده است، و کلمه عربی مجید مقئار عددیش میشود : ۵۷ = (۴)د + (۱۰) ی + (۳) ج + (۴۰) م.
سوره ۴۲ دارای ۵۳ آیه است، و ۵*۱۹ = ۹۵ = ۵۳ + ۴۲.
سوره ۵۰ دارای ۴۵ آیه است، و ۹۵= ۴۵+۵۰ ، همان مجموع در سوره ۴۲ است. با شمردن ق ها در همه آیات شماره ۱۹ در سراسر قرآن، مجموع میشود ۷۶ یا ۴*۱۹. خلاصه اصلاعات مربوط به ق در زیر نوشته شده است:
۱) تعداد تکرار ق در سوره ق در سوره ق (شماره ۵۰) ۵۷ مرتبه است، ۳*۱۹.
۲) حرف ق در سوره دیگر پاراف دار-ق میشود ۱۱۴ که مساوی تکرار شده است، ۵۷.
۳) مجموع تکرار ق در دو سوره پاراف دار-ق میشود ۱۱۴ مه مساویست با تعداد سوره های قرآن.
۴) قرآن در قرآن ۵۷ مرتبه تکرار شده است.
۵) توجیه قرآن بعنوان مجید به تعداد تکرار حرف ق در هر یک از سوره های پاراف-ق مربوط میشود، مقرار عددی کلمه مجید ۵۷ است.
۶) سوره ۴۲ دارای ۵۳ آیه است، و ۴۲+۵۳ میشود ۹۵، یا ۵ *۱۹.
۷) سوره ۵۰ دارای ۴۵ آیه است، و ۵۰+۴۵ هم میشود ۹۵، ۵ *۱۹.
۸) تعداد ق ها در همه آیات شماره ۱۹ در سراسر قرآن میشود ۷۶، یا ۴*۱۹.
نشانه هایی از انشاء ریاضی قرآن پدیدار شد. برای مثال، مشاهده شد که مردمیکه به لوط کافر شدند، در آیه ۱۳:۵۰ آمده است و در همه قرآن ۱۳ مرتبه تکرار شده است- ۷:۸۰؛ ۸۹، ۷۴، ۱۱:۷۰؛ ۲۱:۷۴؛ ۲۲:۴۳؛ ۲۶:۱۶۰؛ ۵۶، ۲۷:۵۴؛ ۲۹:۲۸؛ ۳۸:۱۳؛ ۵۰:۱۳؛ و ۵۴:۳۳. همه جا به آنها بعنوان قوم اشاره شده است، بجز یک استثناء در سوره پاراف دار-ق ۵۰، جاییکه به آنها بعنوان اخوان اشاره شده است. واضح است که اگر کلمه ق- دار قوم استفاده شده بود، شمارش حرف ق در سوره ۵۰ میشد ۵۸، و این پدیده بکلی از بین میرفت. صحت و دقت مطلق ریاضی طوری است که تغییر تنها یک حرف، این سیستم را بکلی از بین میبرد. مثال دیگری در همین رابطه اشاره به مکه است در آیه ۳:۹۶ بعنوانبکه ۳۹! دیکته عجیب این شهر معروف، قرنها مساله طلاب مسلمان بوده است. اگر چه مکه در قرآن آیه ۴۸:۲۴ درست دیکته شده است، بجای حرف م در آیه ۳:۹۶ حرف ب بکار برده شده است. معلوم میشود که سوره ۳ با پاراف م شروع میشود، و اگر مکه در آیه ۳:۹۶ صحیح دیکته شده بود، شمارش حرف م با کد ریاضی قرآن مغایرت پیدا میکرد.
● نکته ای تاریخی
این کشف مهم که عدد ۱۹ مضرب مشترک قرآن است، در ژانویه سال ۱۹۷۴ حقیقت گرفت که مصادف شد با ذیحجه سال ۱۳۹۳ هجری. قرآن در سال ۱۳ قبل از هجرت وحی شد. به این نتیجه میرسیم که تعداد سالهای از تاریخ وحی قرآن، تا تاریخ وحی معجزه قرآن، میشود ۱۴۰۶=۱۳+۱۳۹۳. همانطوریکه در بالا اشاره شد، معجزه قرآن در ژانویه سال ۱۹۷۴ آشکار شد. نکته جالب اینجاست که حاصلضرب ۱۹*۷۴ برابر با ۱۴۰۶ می شود. این مساله بخصوص زمانی قابل توجه است که متوجه شویم عدد۱۹ در سوره ۷۴ آمده است
[="times new roman"]بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت همه دوستان بزرگوار و عزیز
بنده سوالی مرتبط با بحث دارم که آنرا مطرح می کنم:
در آیه مبارکه : (( يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِي تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا )) آیا می توان (( نفس واحده )) را همان سلول تخم یا سلول اولیه دانست ؟ چون اگر این معنا را برای عبارت مورد نظر بپذیریم می توان به بسیاری از شبهات پیرامون فرضیه تکامل پاسخ داد. از همه بزرگواران درخواست می کنم که بنده را راهنمایی بفرمایند.
جزا کم الله خیرا[/]
[="times new roman"]بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت همه دوستان بزرگوار و عزیز
بنده سوالی مرتبط با بحث دارم که آنرا مطرح می کنم:
در آیه مبارکه : (( يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِي تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا )) آیا می توان (( نفس واحده )) را همان سلول تخم یا سلول اولیه دانست ؟ چون اگر این معنا را برای عبارت مورد نظر بپذیریم می توان به بسیاری از شبهات پیرامون فرضیه تکامل پاسخ داد. از همه بزرگواران درخواست می کنم که بنده را راهنمایی بفرمایند.
جزا کم الله خیرا[/]
با سلام
منظور از نفس واحدة چیست ؟
در آیات ذیل بر مفهوم نفس واحده تإكید شده است:
1. یا إیها الناس اتقوا ربكم الذى خلقكم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا كثیرا و نسإ;(نساء آیه 1) اى مردم, از پروردگارتان پروا كنید, همو كه شما را از یك تن یگانه بیافرید و همسر او را هم از او پدید آورد و از آن دو مردان و زنان بسیارى پراكند.
علامه طباطبایى و فخر رازى معتقدند مراد از « نفس واحده» در آیه شریفه حضرت آدم(ع) و مراد از «زوجها» همسرش حواست كه این دو والدین انسان ها هستند و خلقت حوا نیز از آدم(ع) است; بنابراین خلقت همه انسان ها به حضرت آدم منتهى شده و وحدت در خلقت دارند.( سیدمحمدحسین طباطبایى ج 4 ص 135)
محمد رشید رضا نیز با تإكید بر این كه همه انسان ها از نفس واحده خلق شده اند و وحدت در خلقت دارند ، مى گوید: در این كه آن «نفس واحده» كیست ، اقوال مختلفى است لكن منافاتى ندارد كه مراد حضرت آدم(ع) باشد.
فخر رازى در تفسیر آیه فوق مى گوید: این امر كه همه انسان ها از « نفس واحده» خلق شده اند مى طلبد كه نوعى انس و اتحاد بین انسان ها برقرار باشد تا موجب زیادتر شدن محبت و ترك تفاخر و تكبر بریكدیگر شود.
2. و هو الذى انشإكم من نفس واحده فمستقر و مستودع قد فصلنا الآیات لقوم یفقهون;(انعام آیه 98) و اوست كه شما را از تن یگانه اى پدید آورد و آن گاه[ شما را] قرارگاه و ودیعت گاهى است. به راستى كه آیات[ خود] را براى قومى كه در مى یابند به روشنى بیان كرده ایم.
علامه طباطبایى و فخر رازى و محمدرشید رضا درباره این آیه مى گویند: مراد از « إنشإكم» در آیه شریفه, «خلقكم» است و به این معناست كه ذریه انسان با همه فزونى و گستردگى اش به حضرت آدم(ع) منتهى مى شود و بعضى از این ذریه, خلق شده و در زمین مستقرند و برخى نیز هنوز به دنیا نیامده اند و در صلب ها و رحم ها هستند و در آینده متولد خواهند شد.( آیات دیگرى نیز در این باره وجود دارد از جمله: اعراف آیه 189 و زمر آیه 6)
همان طور كه بیان شد, طبق مفاهیم قرآن, همه انسان ها از « نفس واحده » یعنى حضرت آدم خلق شده اند. از دیدگاه قرآن, این وحدت بشر در آفرینش, باید به وحدت در امت بینجامد; انسان ها فطرتا با هم دوستى و الفت دارند و امتى واحد, متحد و همبسته را تشكیل مى دهند.
قرآن كریم تشكیل امت واحد را یك برنامه وسیع و جهانى براى تحقق حكومت جهانى واحد مى داند. براى تحقق این آرمان در ادیان مختلف به ظهور مصلح آخر الزمان نوید داده است كه وى این امت جهانى را بنیان مى نهد.
[="Times New Roman"]بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
از برادر بزرگوار جناب ohfreedom تشکر می کنم. اما بنده می خواهم این را بدانم که آیا این احتمال وجود دارد که ما نفس را در آیه شریفه سلول معنا کنیم ؟ آیا می توان گفت که الله سبحانه و تعالی در این آیه یک حقیقت علمی را بیان کرده است ؟
در مورد تفسیر امام فخر رازی و نیز علامه طباطبایی هم می توان چنین گفت که قرآن کتابی است که در هر زمانی برای هر فردی در هر مکانی می تواند مورد استفاده قرار گیرد. آیا در زمان ما این ترجمه از آیه مذکور صحیح است ؟ (( خدای عالم شما انسان را از یک سلول مشترک و واحد آفرید و ... ))
جزاکم الله خیرا
[="times new roman"]بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
از برادر بزرگوار جناب ohfreedom تشکر می کنم. اما بنده می خواهم این را بدانم که آیا این احتمال وجود دارد که ما نفس را در آیه شریفه سلول معنا کنیم ؟ آیا می توان گفت که الله سبحانه و تعالی در این آیه یک حقیقت علمی را بیان کرده است ؟
در مورد تفسیر امام فخر رازی و نیز علامه طباطبایی هم می توان چنین گفت که قرآن کتابی است که در هر زمانی برای هر فردی در هر مکانی می تواند مورد استفاده قرار گیرد. آیا در زمان ما این ترجمه از آیه مذکور صحیح است ؟ (( خدای عالم شما انسان را از یک سلول مشترک و واحد آفرید و ... ))
جزاکم الله خیرا[/]
دوست عزیز این مطلب در علم من نیست اما فکر شخصی من این است که گفته شما می تواند صحیح باشد
خدمت دوستانی که در اعجاز علمی قرآن تحقیق میکنند باید عرض کنم:
تنها و تنها زمانی میتوان موردی را به عنوام معجزه علمی، به طور قطعی؛ و نه نسبی ، ب عنوان معجزه پذیرفت که چندین شرط برقرار باشد. یکی از مهمترین شروط این است که:
به هیچ وجه نتوان از آیه معنایی دریافت کرد که در آن معنا اعجازی نباشد.
به عنوان مثال در آیه ای امده است : > به معنای ((ما بادها را فرستاديم در حالى كه بارور كننده اند))
در این آیه نمیتوان قایل به معجزه علمی شد. هرچند میتوان این آیه را به گونه معنای کرد که باورکنندگی باد مربوط به ابرها باشند(اشاره به موضوعی که درآن زمان کشف نشده بود).
اما از آنجایی که میتوان این آیه بارور کنندگی بادها را به بارور شدن زمین نسبت داد. پس این آیه مصداق معجزه علمی نیست.
زیرا اگر از آیه جز معنای اعجاز گونه اش بتوان معنایی را برداشت کرد (که در این مورد خاص میشود) ممکن است منظور نویسنده همان منظور دوم بوده باشد. پس الزامن این آیه معجزه نیست.
خدمت دوستانی که در اعجاز علمی قرآن تحقیق میکنند باید عرض کنم:
تنها و تنها زمانی میتوان موردی را به عنوام معجزه علمی، به طور قطعی؛ و نه نسبی ، ب عنوان معجزه پذیرفت که چندین شرط برقرار باشد. یکی از مهمترین شروط این است که:
به هیچ وجه نتوان از آیه معنایی دریافت کرد که در آن معنا اعجازی نباشد.
به عنوان مثال در آیه ای امده است : > به معنای ((ما بادها را فرستاديم در حالى كه بارور كننده اند))
در این آیه نمیتوان قایل به معجزه علمی شد. هرچند میتوان این آیه را به گونه معنای کرد که باورکنندگی باد مربوط به ابرها باشند(اشاره به موضوعی که درآن زمان کشف نشده بود).
اما از آنجایی که میتوان این آیه بارور کنندگی بادها را به بارور شدن زمین نسبت داد. پس این آیه مصداق معجزه علمی نیست.
زیرا اگر از آیه جز معنای اعجاز گونه اش بتوان معنایی را برداشت کرد (که در این مورد خاص میشود) ممکن است منظور نویسنده همان منظور دوم بوده باشد. پس الزامن این آیه معجزه نیست.
البته شروط مهم دیگری هم هست. . . . .
دوست عزیز بهتر است اعجاز عددی قرآن را که بنده نوشته ام بخوانید
أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىَ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (108) لاَ يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْاْ رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلاَّ أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (109)
آيا كسي كه اساس كار خود را بر پايه تقواي خدا و رضايت او گذاشته كارش بهتر است يا كسي كه اساس كار خود را بر كنار پرتگاهي نهاده كه در حال فروريختن است و با آن در آتش جهنم ميافتد؟ و خدا مردم ستمگر را هدايت نمي كند. (108)
بنايي كه ساختهاند همواره مايه تشويش در دلهايشان خواهد بود تا آن هنگام كه دلهايشان تكه تكه شود و خدا دانا و حكيم است(109).
- شماره آیه در واقع محل برخورد هواپیما با طبقات مذکور است، طبقات 108 و 109
- سوره توبه 9امين سوره قرآن مي باشد که برابر با ماه حادثه 11 سپتامبر است.
- سوره توبه در جزء 11ام قرآن قرار دارد که برابر با روز حادثه 11 سپتامبر است.
- سوره توبه در حزب 21ام قرآن قرار دارد که برابر با قرن حادثه 11 سپتامبر است.
- تعداد حروف سوره توبه تا اين آيات 2001 حرف مي باشد که برابر با سال حادثه 11 سپتامبر است. البته تعدادی گفته اند که تعداد کل حروق این سوره 2001 حرف است که بعید به نظر می رسد و نظر اول صحیح تر است
سلام
خسته نباشید! جای بسی شکرگزاری داره که من و شمای مسلمان بیایم از شماره آیات به این نتیجه برسیم که آره حادثه سپتامبر تو قرآن اومده!والله همه رقمشه دیده بودیم فقط اینو کم داشتیم! تو رو خدا اینقدر دل خدا رو به درد نیاریم مگه شما ساحرید که تونستید از شماره آیات این نتیجه گیری گیری کنید! شما رو به خدا حالا که میخواید از معجزات قرآن صحبت کنید کاملا بر اساس دلایل قطعی علمی صحبت کنید با ذکر منبع معتبر نه بر اساس اوهام و خرافه!بیاید دین رو با این حرفا زیر سوال نبریم!:Sham:دلمون میسوزه این چیزا رو میخونیم لطف کنید منطق پشت حرفاتون باشه نه نظر شخصی و برداشت خودتون!:Ghamgin:
[="times new roman"]بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت همه دوستان بزرگوار و عزیز
بنده سوالی مرتبط با بحث دارم که آنرا مطرح می کنم:
در آیه مبارکه : (( يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِي تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا )) آیا می توان (( نفس واحده )) را همان سلول تخم یا سلول اولیه دانست ؟ چون اگر این معنا را برای عبارت مورد نظر بپذیریم می توان به بسیاری از شبهات پیرامون فرضیه تکامل پاسخ داد. از همه بزرگواران درخواست می کنم که بنده را راهنمایی بفرمایند.
جزا کم الله خیرا[/]
باعرض سلام وارزوی موفقیت:Gol:
خواهش میکنم این مطالب علمی رو به قران نچسبونید ! این که فلان مساله علمی تو قران اومده و..... مصداق تفسیر به رای نیست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مگر نه این که ما بطن قران رو نمیدونیم البته غیر از معصومین و الان هم هرچی از بطن وتفسیر قران میدونیم از معصومینه !عذاب های سخت تفسیر به رای رو دیگه هممون میدونیم پس چرااااااااااااااا...........
واقعا نمیدونم چی بگم در باره نظریه مسخره داروین .... این که دیگه واضحه که خلاف دین و توحیده .....
لزوما نباید ذهنیات خودمون رو به قران نسبت بدیم نتیجه اش همین میشه که میبینید اصلا اگه فردا پس فردا فلان نظریه ای که به قران نسبت دادید رد شد چی میگید خواهشا نکنید این کار رو ما برای اثبات قران احتیاج نداریم که این کلام ارزشمند رو با این نظریات تطبیق بدیم منظورم جناب عبد الرسول نیست سوتفاهم نشه منظورم کلیه به همه کسایی که قصد تطبیق دارن وبا نیت صاف ومخلصانه خودشون فکر میکنن که دارن برای قران خدمت میکنن درصورتی که این مطلب اسیبش بیشتر از نفعشه ![/]
دوست عزیز بهتر است اعجاز عددی قرآن را که بنده نوشته ام بخوانید
مطالب این چنینی را قبلن هم خوانده بودم. اولین نکته این است که چه کسی حوصله این را دارد که تمام این مدعا ها را با دقت بررسی کند؟؟
البته من زمانی ( تا حدی) این کار را انجام داده ام اما اگر پاسخی کاملتر بخواهید میتوانید به این مقاله رجوع فرمایید:
مقاله «اعجاز عددی و نظم ریاضی قرآن»
نویسنده: یزدانی، عباس
نشریه: فلسفه، کلام و عرفان » کیهان اندیشه » مرداد و شهريور 1375 - شماره 67
(23 صفحه - از 62 تا 84)
http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/26516
======================
پاره ای از آغاز این مقاله:
"
23سال پيش شيميدانى مصرى به نام دکتر رشاد خليفه که در امريکا اقامت داشت ،پس از سه سال کار مداوم و استفاده از کامپيوتر! ادعا نمود که نظم حيرت انگيزى رادر قرآن کشف نموده است .
...
هـمـچنين در هر يک از 29 سوره اى که در افتتاح آن ، حروف مقطعه آمده است ، مجموع تعداد آن حـرف يا حروف در آن سوره دقيقا و بدون استثنا مضرب 19 مى باشد و مطالب ديگرى از اين دست که در ادامه اين مقاله به آنها خواهيم پرداخت .
.....
بـا اعـلان ايـن خبر و پخش آن توسط رسانه هاى گروهى و جرائد آن روز، اين موضوع به گونه اى غيرمنتظره در همه جا صدا نمود و موجى از شادى و شعف در ميان مسلمانان برانگيخت .
راقـم ايـن سـطـور نيز آن روز از جمله کسانى بود که از خوشحالى در پوست خود نمى گنجيد و مى پنداشت که مسلمين سنگرى بسيار قوى در برابرملحدين گشوده اند.
....
"
==========================
سلام
خسته نباشید! جای بسی شکرگزاری داره که من و شمای مسلمان بیایم از شماره آیات به این نتیجه برسیم که آره حادثه سپتامبر تو قرآن اومده!والله همه رقمشه دیده بودیم فقط اینو کم داشتیم! تو رو خدا اینقدر دل خدا رو به درد نیاریم مگه شما ساحرید که تونستید از شماره آیات این نتیجه گیری گیری کنید! شما رو به خدا حالا که میخواید از معجزات قرآن صحبت کنید کاملا بر اساس دلایل قطعی علمی صحبت کنید با ذکر منبع معتبر نه بر اساس اوهام و خرافه!بیاید دین رو با این حرفا زیر سوال نبریم!:sham:دلمون میسوزه این چیزا رو میخونیم لطف کنید منطق پشت حرفاتون باشه نه نظر شخصی و برداشت خودتون!:ghamgin:
دوست گرامی من ادعایی ندارم
شما بررسی کنید و اگر خلاف آن بود مرا کذاب بخوانید
یادم رفت اشاره کنم در مقاله اقای یزدانی خلاف واقع بودن این ادعا ها نشان داده شد:
" بسیاری از آنها خود به میدان آمده و با آمارگیری از تعداد حروف و کلمات قرآن، پردههای دیگری از اسرار و رموز این کتاب آسمانی را بر ملا سازند!البته از این عده، جمعی بعد از مدّتی سرگردانی و راه به جایی نبردن، دست از کار کشیدند.امّا گروهی دیگر که اعتقادی راسختر به اعجاز قرآن داشتند، به این کاوش ادامه دادند و مقالات و تألیفاتی نیز منتشر کردند که در مقام نقد یکایک آنها نیستیم بلکه در این مقاله در صدد آنیم تا اثبات کنیم، این جریان، انحرافی بوده و کسانی که در این وادی افتادند، جز سرگردانی و ناکامی چیزی عائدشان نشد و اشکالات نقضی و حلی فراوانی بر دعاوی آنها وارد است."
(فرمود: اي ابليس! چه چيز تو را بازداشت از اين كه سجده ببري براي چيزي كه من آن را مستقيماً با قدرت خود آفريدهام؟)
خداوند از همان آغاز، آدم را مجوف (تودار) آفريده است. از انس رضي الله عنه روايت شده است که فرمود:
رسول اكرم صلي الله عليه وسلم فرمود:
«لمّا صوّراللّه آدم في الجنة ترکه ما شاءاللّه أن يترکه، فجعل ابليس يطيف به ينظرُ، فلمّارآهُ أجوفَ عرف أنّهُ خُلِقَ خلقاً لايتمالک»[2]
(زماني كه خداوند تصوير آدم را در بهشت ساخت تا مدت زماني كه مي خواست او را به حال خود گذاشت و ابليس گرداگرد او
دور زد و نگاه كرد. وقتي او را (مجوف) توخالي يافت، فهميد آدم طوري آفريده شده است كه نمي تواند خود را كنترل كند.)
خداوند از روح خود در آن گل ولا دميد و حيات را در او به وجود آورد و آدم شنوا بينا و گويا عاقل و هوشيار گرديد. به فرشتگان
دستور داده شد وقتي که زندگي وحيات در آدم به راه افتاد او را سجده كنند.
«فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ» ص: ٧٢
(هنگامي كه آن را سر و سامان دادم و آراسته و پيراسته كردم، از جان متعلّق به خود در او دميدم، در برابرش
سجده (بزرگداشت و درود) ببريد.) خداوند از جايي که آدم را در آن قرار داد به ما خبر داده است.
إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ» البقرة: ٣١ – ٣٣
(سپس به آدم نامهاي (اشياء و خواصّ و اسرار چيزهائي را كه نوع انسان از لحاظ پيشرفت مادي و معنوي آمادگي فراگيري آنها
را داشت، به دل او الهام كرد و بدو) همه را آموخت. سپس آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست ميگوئيد (و خود
را براي امر جانشيني از انسان بايستهتر ميبينيد) اسامي (و خواصّ و اسرار) اينها را برشماريد. فرشتگان گفتند: منزّهي تو،
ما چيزي جز آنچه به ما آموختهاي نميدانيم (و توانائي جانشيني را در زمين و استعداد اشتغال به امور مادي را نداريم و
معترفيم كه آدم موجودي شايستهتر از ما است و) تو دانا و حكيمي. فرمود: اي آدم! آنان را از نامها (و خواصّ و اسرار اين)
پديدهها آگاه كن. هنگامي كه آدم (فرمان خدا را لبّيك گفت و) فرشتگان را از (خواصّ و اسرار اشياء و) پديدهها آگاه كرد، خداوند
فرمود: به شما نگفتم كه من غيب (و راز) آسمانها و زمين را ميدانم و از آنچه شما آشكار ميكنيد يا پنهان ميداشتيد، نيز
آگاهم؟) در حديث ابي هريره رضي الله عنه آمده است که رسول الله صلي الله عليه وسلم فرمود:
«لمّا خلق اللّه آدمَ و نفخ فيه الروحَ عطس، فقال الحمدُ لله فحمد اللّه بِأِذنهِ فقال له ربُّهُ:يرحمُک الله يا آدم اذهب الي اولئک
الملائکة-إلي ملأٍ منهم جلوسٌ- فقل السلام عليکم.قالوا:عليک السلام و رحمةُ اللّه.»[3]
(وقتي که خداوند آدم را آفريد و روح را در او دميد آدم عطسه زد و گفت الحمد الله پس به اذن خداوند خدا را ستود پروردگار در
جواب فرمود: اي آدم خداوند بر تو رحم كند برو نزد آن فرشتگان (به گروهي از فرشتگان كه نشسته بودند) و بگو: سلام بر شما
باد، و فرشتگان در جواب گفتند: عليك السلام و رحمه الله، سلامتي و رحمت خداوند بر تو باد.)
اين انسان نخستين؛ آدم –پدر تمام مردم- بوده و خداوند همسرش را از خود او به وجود آورده است.
یک لحظه خودتان را بگذارید جای مردم زمان گالیله.به عینه می بینند که زمینی که رویش راه می روند صاف است.اما یک دیوانه !! پیدا شده که می گوید گرد است!!!
مطالب خرافی با علم حتی اگر صدها سال بگذرد قابل اثبات نیست.اما بسیاری از ادعاهای علمی قرآن ثابت شده.
علم متغیر وغیر قابل اعتماد نیست.فقط اثبات کامل مطابل علمی زمان می برد.همین
متاسفانه تو این سایت بیشتر از پاسخگویی فرافکنی می شه . بعضی وقتا جوابایی داده می شه که واقعا آدم نمی دونه چی بگه . وقتی به جایی می رسه که پاسخی وجود نداره از پاسخ شونه خالی می کنن و یا میگن بین فقها اختلافه این نشد جواب که. کلام خدا باید اینقدر گنگی داشته باشه . شما پاسخ منو در مورد شهاب سنگها و آسمان هفت طبقه و ... ندادید .
اولا این آیه می گه همه چیز رو به صورت زوج آفریدیم . نه همه چیز رو از زوج ها آفریدیم . همچنین که با توجه به آیه های دیگر قرآن زوج به معنی زوج جنسی هست و به صورت دو به دو .اما در مورد مواردی که ذکر کردید :
1- ذرات انواع مختلفی دارن خیلیاشون بی بار هستن و گفته می شه حتی پادی (ضد) هم ندارن . لینک زیر
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Standard_Model_of_Elementary_Particles.svg
2- جهان های موازی و تعداد اونها مسئله موهومی است حتی گفته میشه ممکنه بینهایت جهان موازی داشته باشیم !! ربط خاصی هم به بحث ما نداره لطفا به موهمات لینک نزنید . مثلا به فرض 3 جهان موازی داشتیم حالا کجا جفت میشن اینا .
اینجوری من می تونم برای همه چیز جفت تراشی کنم مثلا بگم همه ساختمونا هم جفت دارن . جفتشون ساختمون کناریشون هست . هر چند هیچ ربطی نداشته باشن .
سلام دوست عزیز،من قصد دخالت در بحث شما و ارائه ی پاسخهای تخصصی رو ندارم ولی لازم می دونم که یه نکته رو یادآور بشم:
حتما تا حالا برای شما هم اتفاق افتاده که وقتی پنجره رو باز میذاریم و تور هم نداره،یه مگس میاد تو،ولی هر چقدر سعی می کنه نمی تونه بره بیرون چون همش سعی می کنه از قسمتی که شیشه داره رد بشه و عقلش نمی رسه که شیشه مانع عبور اون میشه.ما هم از این طرف نگاش می کنیم و با خودمون می گیم((بابا از اونجا که نمیشه رفت،یه خورده بیا این ور تر،از در برو))ولی اونکه عقلش نمی رسه.
معجزات قرآن هم مثل اینه.انسان عقلش به اون چیزایی که خدا گفته نمی رسه.
همون طور که جناب جوادی گفتن
از کجا معلوم الآن هم مردم مثل مردم زمان گالیله نیستن.
سلام ذرات خنثی هم ضد دارند.
چقدر تیتر هاتون منفیه . حالا اول بگو مسلمانی یا نیستی . 2 بحث فلسفی هنر نیست بروخودت درست کن . هرچقدر دوست داری بیا برات از این شاخه به اون شاخه بپرم . این که میشه بوزینه /////////// بیخود نیست در قرآن خداوند فرمود بوزینه شو:Narahat az:////////////
سلام این مطالب رو هم بخونید خالی از لطف نیست!
یک نکته بسیار مهم در قرآن وجود دارد که متاسفانه خیلی ها آن را نادیده گرفته و با همین قرآن به گمراهی می افتند؛همانگونه که در سوره بقره است..
آن نکته همان آیه 44 سوره نحل است که خداوند می فرماید: أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ
و ما این قرآن را به سوی تو نازل کردیم تا برای مردم تبیین کنی که چه چیزهایی برای آنان نازل شده است.
برادر من ببین در این آیه دو تا است یکی الیک:به تو ای پیغمبر و دیگر الیهم:به مردم...
یعنی این قرآن در مرتبه اول مخصوص و منحصر نبی خداست و بعد مورد استفاده و رجوع ما...
اما برادر شرط تبدیل الیک به الیهم چیست؟؟؟
لتبین للناس....
تبیین نبی خدا بر ایات..
یعنی تا زمانی که تبیین ایات الهی توسط نبی خدا صورت نپذیرد این آیات حتی امکان ضلالت و گمراهی مردم را فراهم می کند..
کمای این که در سوره بقره داریم:يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِينَ
دوستان شما تا زمانی که نمیدانید قران چه میگوید چطور آن را نقد میکنید؟ مثل کسی است که زبان انگلیسی بلد نیست اما بر متنی انگلیسی نقد بنویسد! شما اول برو زبانت را یاد بگیر نقد کردن پیش کش!!!
ان شاالله زمانی که امام زمان عج ظهور کردند بیا بشین با (((مبین)) اصلی قران مناظره کن ببین حرفی برای گفتن داری یا نه!!!
(البته تمام ائمه بعد از پیامبر مبین قران بودند که تمام این سخنان کارشناسان برگرفته از سخنان ائمه است و دهان امثال شما را میبندد!)
حالا حرف منم اینه که ما الان با روایاتی که از 1400سال پیش برامون مونده اینجوری مطقن مناظره میکنیم حالا چه برسه به روزی که مبین اصلی قران بیاد...
مثل مناظرات امام رضا با سران سایر ادیان....
جوری جوابشان را داد که همه سکوت کردند و حتی توجیه و تفسیر هم نتوانستند بیاورند....
والسلام!!!!!
هر چند ربطی به بحث ندارد . اما اگه اطلاعاتی دارید بگید تا بهره مند بشیم من در این زمینه چندان مطالعه نکردم . مثلا فوتون هم پاد دارد !؟
شما بفرمایید کی می دونه . مفسرین رو می فرمایید که خودشون هم نمیدونن دقیقا . کافیه بخصوص برین نظرات مفسرین قدیمی رو بخونین .
بسیار خوب چه بهتر بود خود پیامبر قرآن رو کاملا تفسیر میکردن . و این امر مهم رو به آینده موهوم و آمدن منجی به تاخیر نمی انداختن .
شما مثل اینکه اونجا بودی و تمام صحنه ها رو از نزدیک دیدی خودت . خب معلومه بحثی بوده اما اینکه اونا کاملا شکست خوردن نوشته خود ما مسلموناست . نکنه می خواستی بگن . امام رضا شکست خورد .
ذرات خنثی مثل فوتون به هیچ وجه چنین تعریف و چنین خاصیتی ندارند. بلکه باید با انرژی بسیار زیادی یک جا گیر بیفتند یا برخورد کنند تا به ماده و پادماده تبدیل شوند.
http://en.wikipedia.org/wiki/Antimatter
باسلام، در موردپیشبینی اثر انگشت «آیا انسان میپندارد که ما استخوانهای پوسیدهی او را جمع نخواهیم کرد؟ آری ما حتی سر انگشتان او را که یکی از ظریفترین نقاط بدن اوست بیافرینیم» دلایلی در رد این موضوع دارید.
همونطور که گفتم پیامبر وائمه میدونن! مفسرین شیعه هم اکثر آیات رو با کمک روایات و شیوه زندگی ائمه تفسیر کرده اند تفسیر علی بن ابراهیم قمی را بخوانید!
تاخیری در کار نیست! هم خود پیامبر اینکار را کردند هم ائمه بعد از پیامبر ! یعنی هرجای قران را که برای مردم سوال بود پیامبر و ائمه پاسخ میدادند !
شاید لفظ من طوری بود که شما احساس کردید من اونجا بودم! خب ببخشید! اما راجب به اینکه شما مدعی هستید امام رضا هم شکست خورده است باید اثبات شود! میتوانید اثبات کنید؟
من مدعی نیستم شکست خورده . بلکه شاید پیروزی نسبی یا کاملی بدست آورده . اما ذکر چند نکته رو لازم می دونم :
1- اینکه اونها سکوت کردن یا به اصطلاح کف کردن و کم آوردن چیزیه که تو متون اسلامی خودمون نوشته . من و شما که اونجا نبودیم . متاسفانه این روند در بیان روایات دینی و ... خیلی دیده می شه که مسائل چنان با جزئیات بیان شدن که از عهده دوربین های سه بعدی هم بر نمیاد . اما هنوزم دقیقا نمی دونیم شب قدر دقیقا چه شبیه !!!
2- اینکه آیا اون ها واقعا قانع شدن . یا مثل بیشتر این گونه بحث ها دو طرف به دلیل تفاوت در افکار بحث رو رها کردن .
3- اگه امام رضا پاسخ تمام گروه ها رو داد . اونم بصورت دندون شکن پس با توجه به صحبت هاشون دیگه الانم گروه های مخالف با دیدن همون دلایل نباید جیکشون در می اومد .
4- آیا واقعا کسانی که به بحث با ایشان پرداختن قوی ترین ها در این زمینه بودن و چیزی بارشون بود . ( با توجه به تمام جغرافیای انسانی)
1- تمام بدن سرشار از شگفتی هست . و حتی تمام سلولهای بدن ( دی ان ای ) فرد منحصر بفرد و مخصوص اوست . پس حتی اگه هر عضو دیگه ای هم بود شما به عنوان اعجاز می دیدی . ( مثلا چشم که مانند اثر انگشت منحصر به فرده و ساختارشم خیلی پیچیده تر از انگشته ) .
در اون حد که حتی شما 2 تا دونه پاپ کرن هم نمی تونین پیدا کنین که مثل هم باشن !!!
2- تو این آیه از جمع کردن استخوان ها صحبت شده و سپس به دوباره سازی انگشت . هیچ اشاره ای هم به سر انگشتان یا اثر روی انگشت نیست . پس منظور استخوان های انگشتان بوده که در ظاهر بدن کوچکترین و ظریف ترین استخوان ها هستن ( البته استخوان های بسیار ریز تر هم هستن) و می خواسته قدرت خدا رو نشون بده . چون بحث در مورد قیامت هست و تشکیل دوباره بدن .
3- بَلَىٰ قَادِرِينَ عَلَىٰ أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ ﴿٤﴾
آرى قادريم كه (حتى خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتّب كنيم! (۴)
سوال اینه چرا خطوط سر انگشتان تو پرانتز قرار گرفته و جز ترجمه اصلی نیست .
4- برخی ادعا می کنن این که اثر انگشت چیز خاصیه . در قدیم کشف شده بود . البته در این زمینه من هیچی نمی دونم .
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب با مطالعه این بحث به نتیجه ای رسیدم که بعضی از افراد فقط به دنبال ایجاد اشکال و نقد هستند و منتظر موضوعی می باشند که از اساس آن را نفی کنند بدون شک اینان دنبال پاسخ نیستند یا درجستجوی علم نیستند !!! ( نقد و شک جایز و محترم است اما نه بدبینی تکبر بر عقیده )
به عنوان مثال شخصی در ماجرای دو بحر ( در تاپیک دیگری مطرح شده بود ) که در قرآن امده ابتدا عنوان کرد که تصویر ارائه شده کار فتوشاپ می باشد بعد از اثبات عکس ( البته ویدیوی آن نیز وجود دارد ) عنوان کرد که عرب جاهلی فلان تفکر رو داشته ( بدون ارائه مدرک تاریخی ) به همین دلیل این برداشت رو انجام داده ، بعد عنوان شد که از اختلاف جهت حرکت اینچنین می شود !!؟؟ در هر صورت ( این امر از کشش سطحی آب و میزان غلظت آب ناشی می شود ) اما در حدود 1400 سال پیش باز گو شده بود حال کافران توجیح بیاورند و بسازند یا نه از حکمت و درایت قرآن که کلام حق است چیزی نمی کاهد .
در هر صوت مطالبی که بعد ها خواهم آورد در جواب این دسته از عزیزان نیست و تنها به تکمیل بحث آورده خواهد شد ( زیرا درک ما از جهان پیرامون کامل نیست و هیچ مفهوم علمی مطلق و دقیقی وجود ندارد ) قرآن به عنوان معجزه جاوید نشانگر حمکت برتر خداوند از این نقص مبرا می باشد و این ماییم که نقد و شک بر ما وارد است .
انیشتین در مقدمه " خلاصه فلسفی نظریه نسبیت " می گوید: بشر پس از آشنا شدن با فیزیک جدید همین قدر می تواند ادعا کند که با الفبای کتاب آفرینش آشنا شده است نه بیشتر. یعنی مثل بشر از نظر آشنائی با حقایق جهان مثل کودکی است که تازه به دبستان رفته و الفبای یک زبان را شناخته است، این کودک تا وقتی که بتواند کتاب های علمی که به آن زبان نوشته شده است بخواند و بفهمد، چقدر فاصله دارد؟ بشر امروز نیز تا وقتی که بتواند کتاب طبیعت را بخواند همین قدر بلکه بیشتر فاصله دارد.
زوجيت در قرآن
گرفته شده از سخنان ارزشمند : دكتر محمد علي رضائي اصفهاني
زوجيت به معناي دو تا بودن ، نر و ماده بودن ميآيد و قرآن كريم در آيات متعدد به زوجيت گياهان بلكه همه اشياء اشاراتي كرده است. اين آيات عبارتند از :
« و من كل الثمرات جعل فيها زوجين اثنين يغشي الليل النهار ان في ذلك لايات لقوم يتفكرون»[1]
« و از هر گونه ميوهاي در آن [زمين] جفت جفت قرار داد. روز را به شب پوشاند قطعا در اين [امور] براي مردمي كه تفكر ميكنند نشانههايی وجود دارد» و همين مضمون در آيه 52 سوره رحمن و 53/ طه آمده است.
« اولم يروا الي الارض كم انبتنا فيها من كل زوج كريم ان في ذلك لأية»[2]
«مگر در زمين ننگريستهاند كه چقدر در آن از هر گونه جفتهاي زيبا رويانيدهايم، قطعا در اين [هنرنمايي] عبرتي است.» و همين مضمون در سوره حج /5 ـ لقمان /10 ـ ق/7 ـ طه /53.
« سبحان الذي خلق الازواج كلها مما تنبت الارض و من انفسهم و مما لايعلمون»[3]
«پاك [خدايي] كه از آنچه زمين ميروياند و [نيز] از خودشان و از آنچه نميدانند ، همه را نر و ماده گردانيده است.»
« و من كل شيء خلقنا الزوجين لعلكم تذكرون»[4]
« و از هر چيزي دو گونه [يعني نر و ماده ] آفريديم ، اميد كه شما عبرت گيريد.»
برخي نيز به اين آيه براي اثبات زوجيت اتم (الكترون و پرتون) استناد كردهاند[5].
« و هوالذي خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها ليسكن اليها»[6]
« اوست آن كسي كه شما را از نفس واحدي آفريد و جفت وي را از آن پديد آورد تا بدان آرام گيرد».
منابع:
[1] رعد/3.
[2] شعراء /7
[3] يس/36.
[4] ذاريات /49.
[5] عبدالرزاق نوفل،القرآن و العلم الحديث، ص 156 ـ 157 استدلال ايشان در ادامه ميآيد.
[6] اعراف/189.
بخش دوم
نكات تفسيري :
1ـ به نظر ميرسد كه آيات فوق را ميتوان بدين صورت دستهبندي كرد كه :
گاهي قرآن سخن از زوجيت ميوهها ميگويد.
در مرتبه بعدي از زوجيت گياهان ميگويد .
در مرتبه بعدي از زوجيت چيزهايي ميگويد كه انسانها نميدانند.
در مرتبه بعدي از زوجيت همه اشياي جهان ميگويد.
2ـ هدف نهايي بيان زوجيت تذكر نشانههاي الهي و به كار انداختن انديشه ی انسان است
« ان في ذلك لآية ـ ان في لآيات لقوم يتفكرون»[7]
3ـ كلمه زوج در لغت به معناي زير ميآيد:
الف ـ در حيوانات به هر كدام از نر و مادهاي كه قرينه يكديگرند زوج ميگويند.
ب ـ در غير حيوانات به هر كدام از دو چيز قرينه همديگر (مثل يك لنگه كفش) زوج گويند .
ج ـ به هر چيزي كه مقارن ديگري باشد و مشابه آن باشد زوج گويند.
د ـ به هر چيزي كه مقارن ديگري باشد و متضاد آن باشد زوج گويند.[8]
منابع :
[7] شعراء/ 7 ، رعد/3.
[8] ر.ك: مفردات راغب اصفهاني، ماده زوج.
بخش سوم
تاريخچه :
انسان تا قرنها گمان ميكرد كه مسأله ی زوجيت و وجود جنس نر و ماده فقط در مورد بشر و حيوانات و برخي گياهان مثل خرما صادق است، اما كارل لينه (1707 ـ 1787م) گياهشناس معروف سوئدي نظريه خود را مبني بر وجود نر و ماده در بين همه گياهان در سال 1731 م ارائه كرد و مورد استقبال دانشمندان قرار گرفت،[9] اما پس از مدتي «لينه» توسط ارباب كليسا توقيف شد و كتابهاي او به عنوان كتابهاي ضلال اعلام گرديد.[10]
سپس دانشمندان كشف كردند كه ماده از تراكم انرژي به صورت ذرات بينهايت ريزي كه اتم ناميده ميشود، تشكيل يافته است و پس از گذشت مدتي مسأله ی زوجيت به همه اشياء سرايت داده شد؛ چرا كه دانشمندان كشف كردند كه واحد ساختماني موجودات يعني اتم از الكترونها (با بار منفي) و پروتونها (با بار مثبت) تشكيل شده است.
ماكس پلانك فيزيكدان نامي قرن بيستم گفت:« هر جسم مادي مركب است از الكترونها و پروتونها.» [11]
هر الكترون با سرعت سرسامآوري(000/50) دور در ثانيه) به دور مركز اتم يعني پروتونها ميچرخد، البته در اتم ذرات سومي نيز يافت ميشود كه بنام نوترون خوانده ميشود و از لحاظ بار الكتريكي خنثي است.[12]
فيزيكدانان اخير در دوران اتم ذرات بنيادي ديگري بنام « كوارك» (Quark) كشف كردهاند كه ذرات تشكيل دهنده الكترون، نوترون و پروتون هستند و باعث به وجود آمدن بار الكتريكي مثبت ،منفي و خنثي در آنها ميشود.
تاكنون شش نوع كوارك شناسائي شده است كه دو نوع (D - U) در تشكيل مواد پايدار معمولي نقش مهمي دارند. كوارك U داراي بار الكتريكي كوارك D داراي بار الكتريكي است پروتون كه داراي بار مثبت است از دو كوارك U و يك كوارك D تشكيل شده است و از اين طريق حاصل بار آن مثبت ميشود.
و بر عكس يك نوترون داراي دو كوارك D و يك كوارك U بوده و بار آن خنثي است: يعني [13]
منابع :
[9] ر.ك: پييرروسو، تاريخ علوم، ص 354 و 408 به بعد، ترجمه حسن صفاري، و نيز گودرز نجفي، مطالب شگفتانگيز قرآن، ص 57 و نيز تفسير نمونه، ج 18، ص 377 ـ 378.
[10] ذكر الله احمدي، ارمغان روشنفكران،ص 73 و م. حقيقي ، فروغ دانشجديد در قرآن و حديث، ج 2، ص 22 و نيز گودرز نجفي، مطالب شگفتانگيز قرآن، ص 57.
[11] ماكس پلانك ، تصوير جهان در فيزيك جديد، ص 95، ترجمه مرتضي صابر.
[12] ر.ك: مهندس محمد علي سادات،زنده جاويد و اعجاز قرآن، ص 40/42.
[13] ر.ك : دكتر اوبلاكر ، فيزيك نوين،ص 34 ـ 35، ترجمه بهروز بيضاوي.
بخش چهارم :
اسرار علمي :
بسياري از مفسران و صاحبنظران به آيات فوق در مورد زوجيت گياهان بلكه همه اشياء استدلال كردهاند كه در اينجا به پارهاي از آنها اشاره ميكنيم:
1ـ مرحوم طبرسي حدود 9 قرن قبل در تفسير مجمعالبيان بر اساس نصوص قرآني مسأله ی زوجيت گياهان، حيوانات و حتي اشياء ديگر را مطرح ميكند و آن را ميپذيرد .
2ـ صاحب تفسير نمونه زير آيه 36 سوره يس مينويسد:
« آنچه مسلم است ازواج جمع زوج، معمولاً به دو جنس مذكر و مؤنث گفته ميشود؛ خواه در عالم حيوانات باشد يا غير آنها، سپس توسعه داده و به هر دو موجودي كه قرين يكديگر و يا حتي ضد يكديگرند، زوج اطلاق ميشود... وجود زوجيت در جهان گياهان نيز، چنانكه گفتيم در عصر نزول قرآن جز در موارد خاصي مانند درختان نخل و امثال آن ناشناخته بود و قرآن از آن پرده برداشته و در قرون اخير از طرق علمي اين مسأله ی به ثبوت رسيد كه مسأله ی زوجيت در مسأله ی عالم گياه يك مسئله عمومي و همگاني است.»[1]
و در ذيل آيه 49 سوره ذاريات نيز پس از تذكر اينكه بسياري از مفسران كلمه زوج را به معني اصناف (مثل شب و روز و ...) دانستهاند مينويسند:
«واژه ی زوج را معمولاً به دو جنس نر و ماده ميگويند؛ خواه در عالم حيوانات باشد يا گياهان و هر گاه آن را كمي توسعه دهيم تمام نيروهاي مثبت و منفي را شامل ميشود و با توجه به اينكه قرآن در آيه فوق ميگويد « من كل شيء» (از همه موجودات ) نه فقط موجودات زنده، ميتواند اشاره به اين حقيقت باشد كه تمام اشياء جهان از ذرات مثبت و منفي ساخته شده و امروز از لحاظ علمي مسلم است كه اتمها از اجزاء مختلفي تشكيل يافتهاند از جمله اجزائي كه داراي بار الکتریسیته مثبت هستند و پروتون نام دارند بنابراين الزامي نيست كه شيء را حتما به معني حيوان يا گياه تفسير كنيم و يا زوج را به معني صنف بدانيم.»[14]
3ـ در مقدمه ی كتاب اعجاز قرآن علامه طباطبائي (ره) آمده است:
هنگامي كه جهان در تاريكي جهالت به سر ميبرد قرآن در بيش از ده آيه از زوجيت گياهان بحث كرده، تصريح مينمايد كه خدا همه گياهان را جفت آفريد. [15] (رعد/3 ـ شعراء /7و ...)
4ـ يكي از نويسندگان از آيه 36 سوره يس « سبحان الذي خلق الازواج كلها مما تنبت الارض و من الانفسهم و مما لا يعلمون» استفاده ميكند كه:
« كاملاً روشن است كه اين آيه بر جفت داشتن گياهان دلالت دارد و نيز از ذيل آيه كه جفت داشتن را در مورد چيزهايي كه خبر ندارند بيان ميكند، چه بسا بتوانيم نيروي مثبت و منفي برق و نيز محيط ميكروب يا ويروسها و نيز اجزاي اتم را استفاده كنيم.»[16]
5ـ نويسنده ديگري نيز با ذكر آيات مورد بحث زوجيت گياهان و حتي زوجيت درون اتم بين الكترون و پروتون را استفاده ميكند.[17]
6ـ احمد محمد سليمان نيز در يك بحث كه به صورت سؤال و جواب تنظيم شده است زوجيت ماده را از آيه 49 سوره ذاريات بدست ميآورد.[18]
7ـ مهندس محمد علي سادات نيز پس از يك مقدمه طولاني كه ساختمان اتم را توضيح ميدهد و سابقه تاريخي اشاره به اتم را تذكر ميدهد، آيه ی 49 سوره ذاريات را متذكر شده و مينويسد:
« و لذا ميتوان « اتم» را موجودي زوج ناميده و از طريق تعميم زوجيت در دل اتمها ، نتيجه گرفت كه اساسا عالم ماده بر اساس زوجيت بنا گرديده و هيچ موجود مادي از اين قاعده كلي مستثني نيست.»[19]
8ـ يكي از نويسندگان معاصر نيز پس از طرح زوجيت ماده (Puality of matter) به آيات سوره ذاريات/49 ـ رحمن /52 ـ طه/53 ـ استناد كرده است.[20]
9- صاحب تفسير نوين نيز با ذكر آيات مورد بحث آنها را اعجاز علمي قرآن مي داند كه اشاره به زوجيت كرده است و سپس توضيحات مفصلي در اين مورد ارائه ميدهد.[21]
10ـ عبدالرزاق نوفل در مورد آيه 189 سوره اعراف:
« هوالذي خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها ليسكن اليها»
« اوست آن كس كه شما را از نفس واحدي آفريده و جفت وي را از آن پديد آورد تا بدان آرام گيرد. »
پس از آنكه مقدمهاي در مورد « وحدت خلق» ميآورد و اينكه ذرات بنيادي همه ی موجودات يكسان است ميگويد:
« اين حقيقت علمي را كه عصر جديد كشف كرده قرآن 1400 سال قبل با صراحت و وضوح بيان كرده كه همه خلق الهي از نفس واحدي بوده است.»
و سپس آيه فوق را ميآورد ميگويد:
« آيا اين [نفس واحده] پروتون و الكترون ... برق واحدي كه مثبت و منفي دارد... يعني نفس واحده نيست...»
و حتي در مورد كلمه « ليسكن اليها» ميگويد:
« سبب سكون نفس واحد همان زوج است و اين مطلبي است كه علم بيان كرده كه سكون پروتون و الكترون به خاطر اختلاف و تساوي آنها در برق است ...»[22]
11ـ طنطاوي در تفسير الجواهر بحث گستردهاي در زمينه زوجيت گياهان در زير سوره ذاريات /49 آورده است و اقسام دستهبندي گياهان و حيوانات و .... را بررسي كرده و شكلهاي آنها را آورده است كه ربطي به تفسير آيه ندارد و فقط مطالب علمي است كه به مناسبت آورده شده است .[23]
منابع :
[14] تفسير نمونه، ج 22، ص 376.
[15] علامه طباطبائي ، اعجاز قرآن، ص 15، ويراسته عليرضا ميرزا محمد.
[16] عباسعلي سرافرازي ، رابطه علم و دين ، ص 35 ـ 36.
[17] گودرز نجفي، مطالب شگفتانگيز قرآن، ص 57 ـ60.
[18] احمد محمد سليمان ،القرآن و الطب، ص 27 ـ 28، (1981 م)طبع خامس ـ دارالعوده ،بيروت.
[19] مهندس محمد علي سادات، زنده جاويد و اعجاز جاويدان، ص 39 ـ 43.
[20] ر.ك: لطيف راشدي، نگرشي به علوم طبيعي در قرآن، ص 24.
[21] محمد تقي شريعتي ،تفسير نوين، ص 11.
[22] ر.ك: عبدالرزاق نوفل ،القرآن و العلم الحديث ،ص 154 ـ 157.
[23] طنطاوي جوهري، الجواهر في تفسيرالقرآن، ج 12، ص 170 ـ201،دارالفكر
بخش پنجم :
بررسي:
در اينجا تذكر چند نكته لازم است:
1ـ مطلبي را كه عبدالرزاق نوفل در مورد آيه 189 سوره اعراف نوشته است از چند جهت قابل اشكال است:
اول : آنكه كلمه «نفس» و «زوج» از نظر لغوي و اصطلاحي دلالت بر الكترون و پروتون نميكند و ايشان نيز در اين مورد قرينهاي نياوردهاند.
دوم : آنكه از نظر علمي صحيح نيست كه كسي بگويد پروتون از الكترون پديد آمده است (جعل منها زوجها) بلكه همانطور كه گذشته هر كدام از الكترون و پروتون از تعدادي كوارك u و d تشكيل شده است .
سوم : آنكه سياق آيه مورد نظر با تفسيري كه ايشان كرده تناسب ندارد چون در آيه ميخوانيم:
« هوالذي خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها ليسكن اليها فلما تغشيها حملت حملاً خفيفا فمرت به فلما اثقلت دعوالله ربهما لان اتيتنا صالحا لنكونن من الشاكرين »
« اوست آن كس كه شما را از نفس واحدي آفريد و جفت وي را از آن پديد آورد تا بدان آرام گيرد . پس چون [آدم] با او [چندي] با آن [بار سبك] گذرانيد و چون سنگين بار شد، خدا، پروردگار خود را خواندند كه اگر به ما [فرزندي] شايسته عطا كني قطعا از سپاسگزاران خواهيم بود.»
سياق آيات در مورد باردار شدن زن از مرد (حوا از آدم) و بوجود آمدن فرزند است پس نفس واحد و زوج در اول آيه در همين مورد است و مراد مرد و زن هستند نه الكترون و پروتون .
2ـ آيات ديگر (رعد/3 ـ شعراء /7 ـ يس/36) ظاهر در زوجيت همه ميوهها و گياهان است و همانطور كه گذشت اين مطلب از قرن هيجدهم كشف گرديد و قبل از آن زوجيت به جز در مواردي مثل « نخل» مشخص نبود پس اين آيات نوعي رازگويي علمي واعجاز علمي قرآن بوده است.
3ـ زوجيت عمومي همه اشياء نيز از آيه 49 سوره ذاريات به خوبي استفاده ميشود، ولي تطبيق آن بر الكترون و پروتون قطعي نيست، زيرا همانطور كه گذشت امروزه ذرات بنيادين ديگري به نام كوراكها شناخته شده كه داراي بار مثبت و منفي هستند و لذا باز هم نميتوان به طور قطعي ادعا كرد كه «زوجين» مذكور در آيه همان كوارك u و d باشد بلكه احتمالاً ميتوانند اين مطالب (الكترون ـ پروتون ـكواركها و ....9 از مصاديق « زوجين» محسوب شود. همانگونه كه ممكن است اصناف موجودات (شب و روز و ...) نيز از مصاديق آنمحسوب شود.
4ـ هر چند كه مصداق دقيق « زوجين » در آيه 49سوره ذاريات مشخص نيست، ولي بيان زوجيت عمومي در همه اشياء يكي از اشارات علمي قرآن و رازگوييهاي آن است كه در صدر اسلام كسي از آن اطلاعي نداشته است.
پس اين مطلب نيز ميتواند اعجاز علمي قرآن محسوب شود.
5- ممكن است كسي ادعا كند كه زوجيت عمومي موجودات با مسأله ی بكرزدايي (توليد مثل برخي تك سلوليها بدون نياز به جنس مخالف) منافات دارد.
اين مطالب را در بخش بعدي بررسي خواهيم كرد و بيان ميكنيم كه منافاتي بين آنها نيست.
بخش ششم
تعارض زوجيت عمومي و بكرزايي:
يكي از صاحبنظران مينويسد:
« كساني كه اين آيه شريفه قرآن (آيه زوجيت) را به اين معنا گرفتهاند كه هر يك از انواع موجودات زيستي، نر و ماده دارند، يعني هيچ موجود زيستي ، اعم از حيوانات و نباتات وجود ندارند كه نر و ماده نداشته باشد، حال ممكن است كسي بگويد در زيستشناسي امروز اين را نميپذيرد ، بلكه خلاف اين را به ما ميگويد ، يعني ميگويد انواعي از موجودات زيستي وجود دارند كه نر و ماده در ميان آنها وجود ندارند.»[24]
براي روشن شدن اشكال لازم است به دو مطلب اشاره كنيم:
نخست اينكه در آيات مربوط به زوجيت ، برخي زوجيت ميوهها را بيان ميكرد (رعد/3) و برخي زوجيت گياهان را تذكر ميداد (شعراء /7) و برخي زوجيت عمومي همه موجودات را اشاره ميكرد:
«و من كل شيء خلقنا زوجين اثنين »[25]
« و از هر چيز دو گونه آفريديم»
دوم آنكه پديده بكرزايي در ميان تكياختگان (تك سلوليها) رواج دارد كه در ابتدا مناسب است اطلاعاتي در مورد اين موجودات و نحوه تكثير آنها پيدا كنيم:
تكياختگان (تكسلوليها) Protozoa به معني حيوان تكياخته است كه پستترين طبقه از سلسله حيوانات هستند كه بدن آنها تنها از يك سلول (Unicellular) ساخته شده است كه داراي هسته مشخص و كامل هستند كه بوسيله غشاء هستهاي محصور است. تاكنون بيش از سيهزار گونه آنها تشخيص داده شده است و اكثراً بطور آزاد در آب و خاك زندگي ميكنند و برخي انگلیسي هستند.
اندازه هر كدام 1 ـ 150ميكرون است و تعدادي از آنها با چشم غير مسلح قابل رؤيت است. تكثير گونههاي تك ياختگان مثل : مژگداران ـ تاژكداران و ... به سه صورت است:
الف : تكثير غير جنسي (Asexual) كه خود داراي صور مختلف است.
1ـ تقسيم دوتايي (Binary Fission) كه تك ياخته مادر از جهت طولي به دو تك ياخته دختر تقسيم ميشود و در مژك داران از عرض تقسيم ميشوند.
2ـ شيزوگوني (Schizogony) يا تكثير چندتايي ، هسته مادر مكرر به چندين هسته دختر تقسيم ميشود و سپس سيتوپلاسم تقسيم شده و اطراف هر هسته را ميگيرد.
3ـ جوانه زدن (Budding) بعد از رشد كامل سلول مقاومت غشاء سلولي در نقطهاي كم ميشود و جوانهاي تشكيل ميشود و مقداري از هسته و سيتوپلاسم مادر وارد آن ميشود و رشد ميكند تا آنكه از مادر جدا و زندگي مستقلي را شروع ميكند.
تذكر: اين سه قسم تكثير را ميتوان نوعي بكرزايي دانست.
ب : تكثير جنسي (Sexual) چند صورت است كه در مژكداران ديده ميشود.
1ـ آميختگي (Coniugdion) در اين روش دو تكياخته با يكديگر جفت شده و آنگاه محتويات هسته آنها تجديد سازمان يافته است از هم جدا ميشوند.
2ـ سنگامي (Syngamy) دو سلول جنسي نر و ماده به نام گامت با يكديگر ملحق شده و تشكيل تخم ميدهند.
3ـ اسپوروگوني (Sprogony) ابتداء در داخل اووسيست تك ياخته تعداد زيادي اسپوروزئيت (Sporozoites) بوجود ميآيد(به طور غير مستقيم چندتايي ) كه بعدا طي مراحلي سلولهاي جنسي تشكيل ميشوند كه به طريق سنگامي با يكديگر جفت ميشوند.[26]
منابع :
[24] استاد مصطفي ملكيان، فصلنامه مصباح، ش 10، ص 66(البته ايشان اضافه ميكند كه هر دو طرف اين قضيه را بنابر فرض ميگويد.)
[25] ذاريات /49.
[26] دكتر هرمز داورمزدي،انگل شناسي پزشكي، ص 37 ـ 46، چاپ چهارم، جهاد دانشگاهي ،1372 ش.
بخش هفتم :
بررسي تعارض زوجيت و بكرزايي:
1ـ همانطور كه گذشت كلمه «زوج» در لغت به هر يك از دو چيزي گفته ميشود كه قرينه همديگر باشند و يا مقارن، مشابه و يا متضاد باشند[27] ـ [28]
پس نميتوان گفت كه معناي لغت زوج منحصر در « نر و ماده » است. از اين رو در تك ياختگان كه از طريق تقسيم سلولي دو تا ميشوند دو زوج خلق شده است، و لذا مشمول كلمه زوج هستند؛ چون از هر كدام از آنها دو چيز مقارن و مشابه پيدا ميشود.
2ـ مسأله ی زوجيت عمومي همه اشياء، همزمان بودن يا هم مكان بودن هر دو زوج ملاك نيست و لذا ممكن است دو زوج در دو مكان (مثل الكترون و پروتون كه در هسته اتم و مدار اطراف آن هستند ) و يا در دو زمان باشند.
3ـ اشكال اساسي كه باعث پيدايش پندار تعارض بين قانون زوجيت عمومي موجودات قرآن با مسأله ی بكرزائي شد اين است كه گمان كردهاند هميشه لغت زوج به معناي نر و ماده اصطلاحي است در حالي كه معناي كلمه زوج اعم است و هر دو چيز مقارن مشابه يا متضاد را شامل ميشود. پس تعارضي بين آيات قرآن در مورد قانون عمومي زوجيت و مسأله ی بكرزائي نيست.
5ـ لقاح(زايا كردن گياهان و ابرها)
هر موجود نر و ماده وقتي ثمر ميدهند كه زايا باشند و زايا شدن آنها به آميزش دو جنس است، اما آميزش هر نوعي با نوع ديگر متفاوت است. آميزش گياهان از راه گردهافشاني و آميزش ابرها بوسيله برخورد ابرهايي با بار مثبت ومنفي و آميزش حيوانات و انسان غالبا با انتقال اسپرمها با شيوه خاص است.
قرآن كريم به مسأله ی آميزش و زايا شدن ابرها و گياهان اشاره ميكند و ميفرمايد:
« و ارسلنا الرياح لواقح فانزلنا من السماء ماء فاستقينا كموه و ما أنتم له بخازنين»[29]
« و بادها را باردار كننده فرستاديم و از آسمان، آبي نازل كرديم، پس شما را بدان سيراب نموديم، و شما خزانهدار آن نيستيد.»
و در جاي ديگر قرآن به نقش بادها در شكلگيري ابرها اشاره ميكند و ميفرمايد:
« الله الذي يرسل الرياح فتيثر سحابا فيبسطه في السماء كيف يشاء و يجعله كسفافتري الودق يخرج من خلاله فاذا اصاب به من يشاء من عباده اذا هم یستبشرون »[30]
« خدا همان كسي است كه بادها را ميفرستد و ابري بر ميانگيزد و آن را در آسمان ـ هر گونه بخواهد ـ ميگستراند و انبوهش ميگرداند،پس ميبيني باران از لابلاي آن بيرون ميآيد و چون آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد ، رساند، بناگاه آنان شادماني ميكنند.»
همين مضمون در سوره فاطر/9 آمده است.
نكات تفسيري :
1ـ از سياق آيات برميآيدكه آيه اول و دوم در مقام شمارش آيات الهي و نعمتهاي او است و سپس در آيه اول به بحث قيامت اشارهاي ميشود.
2ـ شايد بهترين معادل فارسي كلمه لقاح واژه « زايا» است، اين كلمه گاهي لازم است (مثل آنكه ميگويند: شتر زايا است) و گاهي متعدي است (شتر نر شتر ماده را لقاح كرد ـ زايا كرد) و در لغت به « شتر ماده» كه شير ميدهد « اللقحة » گويند.
و به بچهاي كه در شكم است ملاقيح گويند. و به مني جنس مذكر نيز «لقاح» گفته شده است.[31]
در يك جمع بندي ميتوان گفت كه لغت لقاح و لقاح به معناي نتيجه دادن و زايا بودن يا زايا كردن است . و « لواقح» جمع « لاقح» است.
منابع :
[27] ر.ك : مفردات راغب، ماده زوج.
[28] تفسير نمونه،ج 18، ص 377 ـ 378 و ج 22،ص 376.
[29] حجر/22.
[30] روم/48.
[31] ر.ك: مفردات راغب،ماده لقح.
[
بخش هفتم
تاريخچه:
در اينجا به دو تاريخچه اشاره ميكنيم:
الف ـ بشر از دير زمان حتي قبل از اسلام اطلاع داشت كه اگر نرينههاي گياهان را براي گردهافشاني بر سر
شاخههاي درختان ميوه به كار نبرند عملاً محصول گياهان بسيار كم ميشود مثلاً در عربستان معمول بود كه
خوشههاي نرينه خرما را براي گرده افشاني بر سر شاخههاي گلدار درختان خرما بپاشند.
اما دراواخر قرن 18 يا اوايل قرن نوزده و با پيدايش وسايل تحقيقاتي جديد از قبيل ميكروسكوپ و غيره ...و پيدايش نوابغ و دانشمندان ، كشف شد كه بدون عمل جفتگيري و انجام تلقيح درحيوانات و گياهان، توليد مثل امكان پذير نيست (مگر در برخي گياهان و حيوانات كه تكثيرشان از طريق تقسيم سلول و راههاي ديگر است.
سپس معلوم شد كه توليد مثل گياهان عموما بر اساس تلقيح ذرات خيلي ريز و ذرهبيني به نام گرده يا پولن (polin) است كه عامل انتقال اين گرده وسايل مختلف مثل حشرات و جريانهاي شديد هواست.[32]
ب :قرنها بشر اطلاعي از كيفيت دقيق نزول باران از ابرها نداشت ، ولي در سالهاي اخير پس از پيشرفتهايي كه در علم فيزيك صورت گرفت و در نتيجه رشتههاي جديدي از قبيل هواشناسي (متئرورلوژي ) تأسيس يافت به مسأله ی تلقيح ابرها پي بردند و حتي بحث از باران مصنوعي شد. و در اينجا متوجه شدند كه بادها نقش عجيبي در زايا شدن ابرها دارند يعني از طرفي باعث تشكيل قطرات باران و دانههاي برف ميشوند و از طرف ديگر در باردار شدن ابرها به الكتريسيته و تخليه اين بار نقش دارند.[33
منابع :
[32] ر.ك:احمد محمد سليمان،القرآن و الطب، ص 23 ـ 26 و نيز مهندس محمد علي سادات ، زنده جاويد و اعجاز جاويدان، ص 31 به بعد.
[33] ر.ك: مهندس مهدي بازرگان ، باد و باران در قرآن،ص 59 و نيز سادات ،زنده جاويد و اعجاز قرآن، ص 35 به بعد.
بخش هشتم :
اسرار علمي :
در مورد آيات مورد بحث، بويژه كلمه « لقاح» كه در آيه 22 سوره حجر مطرح شده است، مفسران و صاحبنظران سخنان مبسوطي دارند و سه ديدگاه مختلف در مورد آيه فوق وجود دارد كه هر كدام به نوعي ، لقاح را اشاره به مسائل علمي معرفي كردهاند كه بدانها اشاره ميكنيم:
الف ـ مقصود لقاح گياهان است:
يكي از نويسندگان معاصرمينويسد:
« ما بادها را فرستاديم كه گياهان را آبستن ميكنند، در آيه موضوع تلقيح گياهان ، به وسيله باد به روشني بيان شده است. ضمنا مسألهي نر و ماده داشتن گياهان نيز استفاده ميشود.»[34]
ملا فتح الله كاشاني (متوفي 988 ق) نيز در تفسير منهج الصادقين لقاح گياهان را به عنوان يكي از دو احتمال در معناي آيه مطرح ميكند و مينويسد:
« فرستاديم بادها را آبستنتان به ابر، يعني بردارندگان ابرها يا آبستن كنندگان درختها را به ميوه؛ چه لواقح لازم و متعددي هر دو آمده.»[35] برخي ديگر از نويسندگان نيز آيه فوق را در مورد گياهان دانسته و مينويسند:
چون گياهان و گلها براي رسيده به يكديگر هيچ گونه حركتي ندارند، بعضي از حشرات و خصوصا باد عامل اصلي اين وصال گرديده است.[36]
ايشان حتي استفاده ميكنند كه قرآن قانون ازدواج را مخصوص انسان و حيوان قرار نداده است.[37]
احمد محمد سليمان دركتاب القرآن و الطب آيه مورد بحث (حجر/22) را اشاره به لقاح گياهان دانسته است و سپس عوامل لقاح را به عوامل رئيسي (مثل حشرات) و عوامل غير رئيسي (مثل آب و انسان و ...) تقسيم ميكند . سپس نقش باد را ذكر كرده و سپس اين مطلب را اعجاز قرآن ميداند؛ چرا كه بشريت در اواخر قرن 18 يا اوايل قرن 19 به مسأله ی تلقيح پي برد. در حالي كه قرآن قرنها قبل از آن تذكر داده بود.[38]
برخي ديگر از صاحبنظران عرب بدون هيچ توضيحي آيه 22سوره حجر را حمل بر لقاح اشجار كردهاند.[39]
ب : مقصود لقاح ابرهاست :
مرحوم طبرسي (ره) (548 ق) از اولين كساني است كه لقاح را به معناي آبستني ابرها دانسته است و مينويسد:
« بادها را لقاح كننده فرستاديم؛ يعني وسيله لقاح و آبستني ابرها به باران ميشوند . پس از آسمان آب نازل كرديم، يعني باران فرستاديم.»[40]
همين معنا را مهندس بازرگان ميپذيرد و مينويسد:
« آيه دلالت بر لقاح ابرها و بارور شدن آنهاست كه در نتيجه آن لقاح،باران ميبارد...»
و در جاي ديگر مينويسند:
« اما بايد دانست تأمين دو شرط فوق (وجود بخار آب در هوا و اشباع شدن و تقطير آن در رسيدن هواي جو به حالت اشباع ، كافي براي تشكيل ابر و ريزش باران نيست، يك عمل يا شرط سوم نيز ضرورت دارد:« بارور شدن » يا عمل لقاح (Germination Stimulation) ... بخار آب ممكن است با وجود رسيدن به حالت اشباع تقطير نشود و وقتي تقطير شد، دانهها آنقدر ريز و معلق در هوا بمانند كه سقوط نكنند و باران نبارد، مگر آنكه با ذرات نامرئي نمك كه به وسيله باد از روي درياها آورده شده است، نطفههاي جذب و آماس كنندهاي تشكيل شود. يا مهمتر از آن، رطوبت هوا به دور برگههاي متبلور برف كه ارتفاعات بالاتر منعقد شده و به وسيله باد پوشيده ميشود، جمعگردد و بالاخره قطرات ريز اوليه باران در اثر اختلاط و تلاطم و تصادم بادها به هم بپيوندد تا رفته رفته درشت شده در اثر وزن نسبتا زياد خود از خلال تودههاي ابر ساقط گردد...
تخليه برق مابين تودههاي مختلف ابر كه در اثر اصطكاك با عوارض زمين واجب معلق در باد داراي الكتريستههاي مخالف ميشوند و اين تخليه، توأم با روشنائي و غرش شديد، يونيزه شدن هوا و تشكيل ازن است كه كمك فراوان به پيوستن و درست شدن و پختن قطرات مينمايد....
خلاصه آنكه تشكيل و تقويت ابر و مخصوصا نزول باران يا برف بدون عمل لقاح كه با دخالت و تحريك باد صورت ميگيرد، عملي نميشود.»[41]
سپس ايشان بقيه مفسران را تخطئه ميكند كه صراحت نداشتهاند؛ زيرا از كيفيت موضوع اطلاع نداشتهاند.[42]
احمد امين نيز مينويسد: « منظور (از آيه) همان تأثيري است كه باد در اتحاد الكتريسته مثبت و الكتريسته منفي در دو قطعه ابر و آميزش و لقاح آنها دارد. بنابراين آيه شريفه يك معجزه جاوداني است زيرا حدود هزار و سيصد و نود سال پيش، موضوعي را بيان داشته كه عصاره و نتيجه تحقيقات علمي جديد است.»[43]
استاد مكارم شيرازي نيز تفسير لقاح ابرها را براي آيه ميپذيرند و تفسير لقاح گياهان را رد ميكنند. ايشان مينويسند:
« لواقح» جمع «لاقح» به معناي بارور كننده است، در اينجا اشاره به بادهائي است كه قطعات ابر را به هم پيوند ميدهد و آنها را آماده باران ميسازد.
سپس به دليل رد تفسير لقاح گياهان ميپردازند و مينويسند:
اشاره به « نميتوان آيه فوق را اشاره به (لقاح گياهان) دانست چرا كه بعد از اين كلمه بلافاصله نازل شدن باران از آسمان (آن هم با فاء تفريح) آمده است كه نشان ميدهد تلقيح كردن بادها مقدمهاي براي نزول باران است.»
البته ايشان تذكر ميدهند كه لقاح گياهان را برخي به عنوان اعجاز علمي آيه ی فوق مطرح كردهاند.[44]
احمد عمر ابوحجر نيز آيه 22 سوره حجر را به معناي لقاح ابرها گرفتهاند و توضيحات مفصلي ميدهند.[45]
ج ـ مقصود لقاح ابرها و گياهان است:
برخي از نويسندگان آيه 22 سوره حجر را ناظر به تلقيح در عالم نباتات (گياهان) و دنياي ابرها دانستهاند.[46]
يكي ديگر از نويسندگان با طرح دو آيه مورد بحث (حجر/22 ـ روم /47) آنها را اشاره به «بادهاي نر» كه ابرها را حركت ميدهند و در سرزمينهاي ديگر ميبرند و به باران تبديل ميشود، ميداند.
و سپس در ذيل آيات فوق ، نقشبادها در گرده افشاني گلها و كشاورزي را مطرح ميكند و آن را يكي از پيشگوئيهاي علمي قرآن ميداند.[47]
مهندس محمد علي سادات با طرح آيه 22 سوره حجر مينويسند:
« با در نظر گرفتن اطلاعات و معلوماتي كه علوم جديد تا به امروز در اختيار بشر قرار داده، به وضوح پيداست كه آيه ی مذكور با معرفي باد به عنوان وسيله ی تلقيح در حالت كلي، پرده از روي دو راز بزرگ عالم خلقت (تلقيح گياهان ـ تلقيح ابرها) برداشته و قرنها قبل از اينكه بشر به اتكاء علم و دانش خود پي به وجود آنها برد، آنها را براي بشر تعليم فرموده. يكي از اين دو اصل مسلم علمي همانا نقش اصلي و اساسي باد در تلقيح نباتات ميباشد و اما اصل ديگر موضوع تلقيح ابرها ميباشد.»[48]
سپس ايشان با رد انحصار معناي آيه به تلقيح گياهان بخاطر حرف « فاء » « فانزلنا من السماء ماءً » مينويسد:
« با اندك تعمقي در متن آيه و مقايسه آن با ساير آيات مشابه به وضوح پيداست كه قسمت اول آيه حالت كلي داشته و حالت حصر و انحصاري در بين نيست. به عنوان مثال شواهدي از خود قرآن نقل ميشود:
«و هوا الذي انزل من السماء ماء فاخرجنا به نبات كل شيء » [49]
« و او كسي است كه آب را از آسمان فرو فرستاد و سپس بيرون آورديم به سبب آب هر گياه و روئيدني را ...»
و همينطور آيه 57 سوره اعراف ميفرمايد:
« فانزلنا به الماء فاخرجنا به من كل الثمرات »
« و به وسيله آن آب را فرو فرستاديم ، سپس به وسيله آن آب ، بيرون آورديم از زمين تمام ثمرات را »
در هر كدام از آيات مذكور تنها به يك فونكسيون آب و صرفا به يكي از نتايج و اثرات نزول آن كه روئيدن نباتات باشد، اشاره گرديده است. در صورتي كه ميدانيم نتايج حاصله از نزول آب تنها به اين يك مورد خلاصه نميگردد(در حالي كه هر دو مورد حرف « ف» به اول «اخرجنا» اضافه شده است.)
پس اگر در آيه شريفه مورد بحث نزول آب از آسمان را تنها يكي از نتايج عمل تلقيح بوسيله باد بدانيم، نه تنها تناسب با مورد خواهد داشت. بلكه در غير اين صورت انحصار بيجائي از پيش خود بر آيه تحميل كردهايم.»[50]
منابع :
[34] عباسعلي سرفرازي، رابطه علم و دين ،ص 36.
[35] منهج الصادقين،ج 5، ص 158،چاپ كتابفروشي اسلاميه ،1346 ق.
[36] عبدالكريم هاشمينژاد، رهبران راستين، ص 259 و 263 و م. حقيقي، فروغ دانش جديد در قرآن و حديث،ج 2، 23.
[37] ر.ك: آيتالله خويي ، مرزهاي اعجاز، ص 118 ترجمه استاد جعفر سبحاني .
[38] برگرفته از احمد محمد سليمان، القرآن و الطب ، ص 24 ـ 26 دارالعوة ،بيروت.
[39] الشيخ خالد عبدالرحمن العك،الفرقان و القرآن، ص 511.
[40] مجمع البيان،ج 3،ص 334، مطبعةالعرفان ،بيروت.
[41] ايجاد باران مصنوعي مانند تلقيح مصنوعي حيوانات است به اين ترتيب كه در هواي صاف يا با قطعات متفرق ابر كه گرم و مرطوب و آماده براي ابر شدن بوده ولي در حال تأخير تعادل باشد گرد يخ متبلور (انيدريد كربنيك) يا بعضي املاح سرد و جاذب الرطوبةيا غبار آب بوسيله هواپيما ميباشد.
[42] ر.ك: باد و باران در قرآن، ص 59 و 126.
[43] احمد امين،راه تكامل ، ص 57.
[44] تفسير نمونه،ج 11،ص 61 و نيز قرآن آخرين پيامبر، ص 197.
[45] ر.ك: احمد ابوحجر،التفسير العلمي للميزان، ص 461 ـ 463.
[46] گودرز نجفي، مطالب شگفتانگيز قرآن، ص 62.
[47] ر.ك: مصطفي زماني، پيشگوئيهاي علمي قرآن، ص 91 ـ 93.
[48] زنده جاويد و اعجاز جاويدان،مهندس محمد علي سادات،ص 35 ـ 36 با تلخيص.
[49] انعام /29.
[50] همان،ص 39.
بخش نهم :
بررسي:
در اينجا تذكر چند نكته لازم است:
1ـ كلمه «لواقح» در آيه «و ارسلنا الرياح لواقح»[51] ميتواند به چهار معنا تصور شود:
الف : و بادها را زايا و آبستن (حامل ابر) فرستاديم.
ب : و بادها را زايا و آبستن (گرده گياهان) فرستاديم.
ج : و بادها را زايا كننده و آبستن كننده (ابرها) فرستاديم.
د: و بادها را زايا كننده و آبستن كننده (گياهان)فرستاديم.
از آنجا كه لواقح در آيه به صورت مطلق آمده و مشخص نشده كه لازم يا متعدي است، در صورت متعدي بودن، متعلق آن ابرها يا گياهان است؛ پس نميتوانيم هيچكدام از چهار احتمال را از آيه نفي كنيم.
بلي در ادامه ميفرمايد «فانزلنا من السماء ماءً »[52] و تفريح و نتيجهگيري نزول باران از آسمان بدنبال فرستادن ابرها ميتواند قرينه باشد كه مراد آيه احتمال « الف يا ج» است. (حامل ابر بودن يا زايا كردن ابرها).
ولي از طرف ديگر ميتوان گفت كه صدر آيه يك مطلب كلي را ميگويد (لقاح بادها) اعم از لقاح ابرها يا گياهان و در دنباله آيه يكي از نتايج اين لقاح را تذكر ميدهد و يا مصداق اكبر آيه را تذكر ميدهد و يا مصداقي از آیه را متذكر ميشود كه بشر از آن اطلاع نداشته و اعجاز قرآن را اثبات ميكند.
همانطور كه گذشت اين مطلب در برخي از آيات ديگر قرآن مشابه دارد. مثل : « و هو الذي انزل من السماء ماءً فاخرجنا به نبات كل شيء»[53] پس انحصار آيه در لقاح ابرها (ديدگاه دوم) يا لقاح گياهان (ديدگاه اول) دليل قاطعي ندارد و معناي آيه اعم است.
2ـ «لقاح» در آيه مورد بحث ميتواند چيزي فراتر از لقاح ابرها و گياهان باشد و لقاح ابرها و گياهان دو مصداق براي لقاح باد است . ممكن است در آينده با پيشرفت علمي بشر تأثيرات ابرها در موارد ديگري نيز اثبات شود.
3ـ اشاره علمي قرآن به لقاح ابرها در آيه 22 سوره حجر ميتواند نوعي اعجاز علمي قرآن بشمار آيد؛ چرا كه اين مطلب تا سالهاي اخير براي بشر روشن نشده بود، اما اشاره قرآن به لقاح گياهان هر چند كه مطلب شگفتآوري است، اما اعجاز علمي قرآن به شمار نمي آيد؛ چرا كه انسانها حتي قبل از اسلام به صورت اجمالي از تأثير گردهافشاني برخي گياهان اطلاع داشتند.
منابع :
[51] حجر/22.
[52] حجر/ 22.
[53] انعام /29و مشابه آن اعراف /57. (پس از فاء در «فاخرجنا» يكي از ثمرات باران بيان شده يعني روئيدن گياهان، ولي ثمرات باران منحصر در اين مورد نيست.)
با سلام خدمت همه دوستان
من مثل اکثر دوستان نگارش چندان خوبی ندام لذا ازتون عذر میخوام
من مدتها بود که در مورد اسلام و قران به شک افتاده بودم که ایا اینها کلام خداست یا محمد..
این تاپیک رو با دقت مطالعه کردم ..چیزی که به ان اشاره درست نشد اینه که مفهوم واقعی اعجاز اصلا یعنی چه؟
اعجاز در لغت به معنای عجز و ناتوانی ..خب باید ببینیم برای 1400 سال پیش و حتی زمان موسی و عیسی چه چیزهایی ناتوانی به حساب می امده
شما تصور کن یه موبایل یا انرژی برق هم میتوانسته برای انسان ان زمان که معجزه به حساب بیاد..اما با گذشت زمان دیدم که علم ثابت کرد که معجزه وجود نداره
کما اینکه تحقیقات دانشمندان نشان داده قضیه شکافته شدن رور نیل بدین گونه بوده که موسی که فردی باهوش و دنیا دیده بود بخوبی میدانسته که زمانی که فرعون و سپاهش دنبال آن هستند چه موقع از رود رد بشه و اون موقعی بوده که اب قسمتی از نیل جزر پیدا میکرده و وقتی که از نیل رد شدن و سپاهیان فرعون وارد روز شدن مد برگشته و انها غرق شدن..
خب ببینید این چیزها ان موقع کشف نشده بوده و شاید افراد باهوشی مثل موسی یا عسیی یا محمد میتوانسته اند این چیزها را به اسم معجزه به خورد مردم ان موقع بدهند
یک بار هم که شده تعصب رو کنار بذارید
قبول کنید که قرآن اگر کتاب الهیست نباید انقدر شبهه درش وجود داشته باشه که بعداز 1400 سال نشه در موردش به یک نتیجه درست رسید..من از دوستان میخوام بپرسم از این یک میلیارد مسلمان چند درصد از روی تحقیق و یقین به اسلام اعتقاد پیدا کردن و چنددرصد از روی تقلید و تکلیف؟
چند درصد نظرات مخالف را شنیده اند؟
چرا قران برای مرتدان حکم مرگ صادر کرده؟
آیا خداوند که اگر رحمان و رحیم است باید فرمان مرگ کسانی را بدهند که دینش را قبول نکرده اند یا آیا خدا به اعتقاد داشتن ما به خودش نیاز داره؟
مگر نه اینکه او بی نیاز مطلق است؟
پس این بازیها چیست؟
خواهش میکنم دوستان مذهبی یکبار خارج از زاویه قران و دستورات اسلام جواب مرا بدهید
یکبار به زبان عامیانه و ساده برای من توضیح بدهید تکلیف این شبهات چیست؟
من بیست و خورده ای از زندگیم را مسجد رفتم نماز خواندم و احکام اسلامی را اجرا کرده ام اما حقیقتش را بخواهید هرگز به این اعمالم اعتقاد قلبی نداشته ام همیشه در ذهنم اما و اگرها وجود داشته...سوالهایی که هرگز نتونستم از کسی بپرسم که مبادا مورد غضب واقع نشم
براستی خیلی ها مثل من هستند
بفرمایید کجای قرآن چنین حکمی هست؟
آنچه قرآن گفته این است:"يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَومه لائم"
به اسک دین خوس آمدید
موارد متعددی را مطرح کردید که هر کدام در تاپیکهای جداگانه توسط دوستان دیگر هم مطرح شده است .پیشنهاد میکنم که با یک جستجوی ساده تاپیکها را پیدا کنید و جداگانه مباحث را دنبال کنید.
همینکه بدنبال حقیقت آمده اید خیلی خوب است و مطمئن باشید که به پاسخهایتان خواهید رسید . (البته اگر واقعا به دنبال حقیقت هستید).
موفق باشید.
limbo عزیز، سلام
1-اولا:امری که نشانگر معجزه بودن این ایه می باشد این است که در زمان نزول قران هیچ کس به عدم تشابه اثر انگشت علم و اگاهی نداشته است.این امر در قرن 19میلادی کشف شد. ثانیا:به قول منطقیان (اثبات شی نفی ماعدا ) نمی کند، یعنی اشاره به اثر انگشت وجود سایر اندام های غیر متشابه را نفی نمی کند. ثالثا:اگر این ایه به سایر اعضاء بدن انسان که دارای چنین ویژگی نیستند مانند پهلو، ران ، پشت اشاره می کرد مسلما استدلال معجزه علمی وجود نداشت، بلکه خداوند اگاهانه به سر انگشت اشاره نموده است.
3-اين آيه اشاره به يكى ديگر از آيات عظمت خداوند در پهنه عالم هستى كرده، مىگويد: «و كوهها را مىبينى و آنها را ساكن و جامد مىپندارى در حالى كه مانند ابر در حركتند» (وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ). لطفا دلایل منطقی خود در رد این معجزه(حرکت زمین) بیان کنید.
2-متاسفانه ادعای شما در بند 2 اوج منطق گریزی جنابعالی می باشد.هنگامی که خداوند می فرماید بنان _به معنای انگشتان) را می افرینیم، مسلما اثر انگشت (شیارهای روی بند های انگشت) که جزئی از انگشت است را نیز دباره خواهد ساخت.(الجزء من کل)
3-
جناب مطالب شما نه تنها کمکی نکرد بلکه فقط یک سری کپی از کتابای تفسیر بود . و اینقد مسئله پیچونده شد که هیچ نتیجه ای نمی شه گرفت .
جوابهایی دارم اما دیگه نمی خوام اینجا بحث کنم .
با سلام و خسته نباشید
در مورد زوجیت مطالب شما رو خواندم اما سوالی برایم پیش امد که ممنون میشم اگه جوابی براش هست بدونم
شما از این گفتین که حتی در اشیا هم زوجیت هست که مثلا زوج الکترون پروتون هست.اما خوب این وسط زوج نوترون چی هست؟؟ایا نوترون بدون زوج هست؟؟و ایا این یک تناقض نیست؟؟
ممنونم
با سلام
اون چیزی که مشخصه اینه که بیشتر از 90 درصد کشفیات مهم بشری تا به امروز بر کثرت زوجیت ( چه معنی نر و ماده چه کل مواد) دلالت دارد حتی دانشمندانی نظیر پال دیریک نظریه دوگانه گی یعنی ماده و ضد ماده دارای خصوصیات مخالف رو مطرح و آشکار کرد و جایزه نوبل رو هم گرفت
کشف دیریک :
زوجیت :
زوجیت یکی ازویژگیهای اساسی ذرات بنیادی است که متناظر با انعکاس آینه ای مختصات فضایی است. اینویژگی ، یک خاصیت تقارنی تابع موج است. زوجیت ممکن است مثبت یا منفی باشد بر حسبآنکه تابع موج در اثر انعکاس فضایی ، زوج یا فرد باشد. زوجیت در بر همکنشهای قوی والکترومغناطیسی بقا دارد. اما در برهمکنشهای ضعیف نقض می شود. چکیده ذرات بنیادیواحدهای اساسی برای ساختمان جهان می باشند و بر اساس جرم در حال سکونشان به باریونها (ذرات سنگین) ، لپتونها (ذرات سبک) و مزونها (ذرات میان وزن) طبقه بندی میشوند. بیشتر ذرات بنیادی و احتمال تمام آنها می توانند در نتیجه تبدیل انرژی بهماده به وجود آیند حداقل انرژی لازم برای تولید گروهی از ذرات از معادله انرژیانیشتین بدست می آید. در چگالی های زیاد ذرات ناپایدار «نوترون ، هیپرونها ،مزونها) پایدار می شوند. و نیز ذرات پایدار «الکترون و پروتون) میتوانند در اثربرخوردهای متقابل با ذرات خود نابود شوند. چنانچه واحدهای اساسی پایدار (ذراتبنیادی پایدار) ، دارای وجود تضمین شدهای نباشند، هیچ چیز در جهان مادی وجود تضمینشدهای نخواهد داشت.
[=B Zar][=Calibri][=B Zar]و اما زوجیت در ذرات بنیادی به اثبات رسیده برای اطلاعات بیشتر می تونی به این لینک هم یه سر ی بزنید [=B Zar]
[=B Zar][=B Zar]http://fa.wikipedia.org/wiki/%D[=B Zar]8%[=B Zar]B[=B Zar]0%[=B Zar]D[=B Zar]8%[=B Zar]B[=B Zar]1%[=B Zar]D[=B Zar]8%[=B Zar]A[=B Zar]7%[=B Zar]D[=B Zar]8%[=B Zar]AA_%D[=B Zar]8%[=B Zar]A[=B Zar]8%[=B Zar]D[=B Zar]9%86%[=B Zar]DB[=B Zar]%8[=B Zar]C%D[=B Zar]8%[=B Zar]A[=B Zar]7%[=B Zar]D[=B Zar]8%[=B Zar]AF%DB[=B Zar]%8[=B Zar]C
و آن چیزی که از همه مهمتر است این میباشد که با پیشرفت علم زوایای بیشتری از ابعاد ( علمی ، جامعه شناسی ، روانشناسی زیست شناسی و ...) کلام الله مجید( و حقانیت این کتاب الهی ) کشف و اثبات می شود و اگه نقطه تاریکی در رویارویی علم با این کتاب آسمانی وجود دارد از نقصان علم و فهم بشر است نه تناقض در این کتاب ، موارد متعددی این امر را تا به امروز به اثبات رسانده و میرساند
((( جناب مطالب شما نه تنها کمکی نکرد بلکه فقط یک سری کپی از کتابای تفسیر بود . و اینقد مسئله پیچونده شد که هیچ نتیجه ای نمی شه گرفت .)))
سلام علیکم
من که ابتدا نام نویسنده رو ذکر کردم ( اگه درکش سخته چرا اینجوری جواب می دی )
همه هم از کتاب های تفسیر کپی نشده ( اگه هم باشه بهتر از کپی از بعضی سایت های معلوم الحاله !!!)
اگه چند بار بخونی نتیجه هم داره ! اگه متوجه نشدی دوباره بخون !
چیزی که به ان اشاره درست نشد اینه که مفهوم واقعی اعجاز اصلا یعنی چه؟
اعجاز در لغت به معنای عجز و ناتوانی ..خب باید ببینیم برای 1400 سال پیش و حتی زمان موسی و عیسی چه چیزهایی ناتوانی به حساب می امده
شما تصور کن یه موبایل یا انرژی برق هم میتوانسته برای انسان ان زمان که معجزه به حساب بیاد..اما با گذشت زمان دیدم که علم ثابت کرد که معجزه وجود نداره
کما اینکه تحقیقات دانشمندان نشان داده قضیه شکافته شدن رور نیل بدین گونه بوده که موسی که فردی باهوش و دنیا دیده بود بخوبی میدانسته که زمانی که فرعون و سپاهش دنبال آن هستند چه موقع از رود رد بشه و اون موقعی بوده که اب قسمتی از نیل جزر پیدا میکرده و وقتی که از نیل رد شدن و سپاهیان فرعون وارد روز شدن مد برگشته و انها غرق شدن..
خب ببینید این چیزها ان موقع کشف نشده بوده و شاید افراد باهوشی مثل موسی یا عسیی یا محمد میتوانسته اند این چیزها را به اسم معجزه به خورد مردم ان موقع بدهند
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام
اینکه شما به معنی و مفهوم معجزه اشاره کردید و گفتید که معنی اش عجز است، این عجز نسبت به چه کسانی است، آیا فقط نسبت به مردم همان زمان بود یا برای همه مردم حتی مردم این زمان نیز مطرح است؟
یعنی اگر حضرت موسی(ع) عسایی داشت که تبدیل به اژدها می شد و ساحران آن زمان عاجز بودند، آیا مثلا امروز ساحرانی پیدا می شوند که بتوانند در مقابل آن معجزه بایستند و پیروز شوند؟!
اگر حضرت عیسی(ع) مرده را زنده میکرد آیا امروز کسانی پیدا می شوند که بتوانند در مقابل این معجزه بتوانند مقابله کنند؟!
آیا تاکنون فرد یا افرادی توانستند کتابی همانند قرآن بیاورند؟ با وجود اینکه قرآن در تحدی خود می فرماید« قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيراً » ( بگو: «اگر انسانها و پريان (جن و انس) اتفاق كنند كه همانند اين قرآن را بياورند، همانند آن را نخواهند آورد هر چند يكديگر را (در اين كار) كمك كنند. )سوره اسراء،آیه88.
اینکه گفتید ((کما اینکه تحقیقات دانشمندان نشان داده قضیه شکافته شدن رور نیل بدین گونه بوده که موسی که فردی باهوش و دنیا دیده بود بخوبی میدانسته که زمانی که فرعون و سپاهش دنبال آن هستند چه موقع از رود رد بشه و اون موقعی بوده که اب قسمتی از نیل جزر پیدا میکرده و وقتی که از نیل رد شدن و سپاهیان فرعون وارد روز شدن مد برگشته و انها غرق شدن..))
سلام
منم به عنوان یک بیطرف با سوالات وابهامات زیادی مواجهم
دوستان مخالفمون ایمان ولیمبیک وخصوصا لیلی 2020خیلی خوب جواب دادن واگه نظرمنو به عنوان کسی که داره تحقیق میکنه بدونین به عنوان مدافع خیلی ضعیف جوابشون داده شد و اصولا در حین بحث به جای جواب به استدلالشون بحثو به جای دیگه منحرف کردین ومن قانع نشدم.
در جواب خانم معصوم که گفتند تاپیک رو ببندین این ضعف درجوابدهی مدافعان رو میرسونه دلیل نمیشه که همه مثل شما فکرکنن خیلیا شبهاتی دارند که باید حل شه :Moteajeb!:
و چرا لیلی 2020وایمان دیگه نیستند خواهشا اگه اکانتتون بسته نشده بیاین بحثو ادامه بدیم:Gol:
عزیزم چند درصد بدنت آبه؟ بقیش چیه؟( عتاصر موجود در خاک) پس قرآن حرف غیر منطقی و علمی نزده.
در مورد اجنه که شیطانم جزوشونه از نامش پیداست. جن یعنی مخفی. من که تا حالا ندیدم که روش آزمایش کنم ببینم از آتیشه یا نه ولی این هم غیر علمی نیست. اجنه شاید اشکال مختلف انرژی( آتش ) هستن و ویژگی هایی که برا اجنه شمردن با ویژگی انرژی تا حدودی تطابق داره از جنله تبدیل شکل اجنه به هر چی که بخوان. ما می دونیم انرژی می تونه به ماده تبدیل بشه و بر عکس.
مثل اینکه متوجه نشدی !!!
خداوند تو قران می فرماید :
أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ
آیا کافران نمی دانند زمین و آسمان بسته بود ما آنها را گشودیم و هر چیز زنده ای را از آب پدید آوردیم .
کجای این حرف غیر منطقی و غیر علمی هست !!!!!!!!!
همین الان دانشمندان تو کره ای دنبال حیات می گردند ( یا شرایط حیات رو داشته باشه )که توش آب باشه ، نقطه آغازین شکل گیری و تداوم حیات در این دنیای مادی به تایید همون دانشمندان ( با تاریخ مصرف محدود عقاید ) آبه و این همون حرفی هست که قرآن 1400 سال پیش گفته . هر وقت موجودی پیدا کردن که بی نیاز و ارتباط از آب باشه بعد بگو قرآن حرف غیر علمی زده.
در مورد جن هم هر وقت با یکی شون ارتباط برقرار کردی بعد در موردش نظر بده !!! ( فعلا حرف قرآن ملاکه )
حادثه 11 سپتامبر در قرآن کریم
أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىَ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (108) لاَ يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْاْ رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلاَّ أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (109)
آيا كسي كه اساس كار خود را بر پايه تقواي خدا و رضايت او گذاشته كارش بهتر است يا كسي كه اساس كار خود را بر كنار پرتگاهي نهاده كه در حال فروريختن است و با آن در آتش جهنم ميافتد؟ و خدا مردم ستمگر را هدايت نمي كند. (108)
بنايي كه ساختهاند همواره مايه تشويش در دلهايشان خواهد بود تا آن هنگام كه دلهايشان تكه تكه شود و خدا دانا و حكيم است(109).
- شماره آیه در واقع محل برخورد هواپیما با طبقات مذکور است، طبقات 108 و 109
- سوره توبه 9امين سوره قرآن مي باشد که برابر با ماه حادثه 11 سپتامبر است.
- سوره توبه در جزء 11ام قرآن قرار دارد که برابر با روز حادثه 11 سپتامبر است.
- سوره توبه در حزب 21ام قرآن قرار دارد که برابر با قرن حادثه 11 سپتامبر است.
- تعداد حروف سوره توبه تا اين آيات 2001 حرف مي باشد که برابر با سال حادثه 11 سپتامبر است. البته تعدادی گفته اند که تعداد کل حروق این سوره 2001 حرف است که بعید به نظر می رسد و نظر اول صحیح تر است
زوج ها در قرآن
زوج در لغت:
لفظ زوج در زبان عربی به چیزی گفته می شود که معادل و لنگه دارد. مثلاً به هر یک از زن و مرد زوج می گویند از آن جا که قرآن می فرماید: اُسکُن اَنتَ و زوجُک الجنه«تو با زوج خود در بهشت سکنی گزین.»
مسئله زوجیت در قرآن
زوجیت در قرآن تنها به انسان اختصاص ندارد بلکه خداوند زوجیت را در همه ی موجودات اصل انکارناپذیر در پیدایش آنها می داند، آن جا که می فرماید:
«مِن کلِّ الثَّمراتِ جَعَلَ فیها زَوجینِ اثنَینِ یَغشِی الَّیلَ النَّهارَ اِنَّ فی ذلک لَایاتٍ لقَومٍ یَتَفکَّرون»
و از همه میوه ها زوج آفرید، روز را با تاریکی شب می پوشاند، در این کار برای گروه متفکر نشانه هایی وجود دارد.
«وَ مِن کُلِّ شیءٍ خَلقنا زَوجینِ لَعلَّکُم تَذَکَّرون»
از هر چیزی یک جفت آفریدیم تا شما به عظمت جهان آفرینش و آفریننده ی آن پی برده و
متذکر گردید.
مسئله ی زوجیت با این که در قرآن در قرن های گذشته مطرح شده ولی در بین بعضی از موجودات مانند گیاهان، مسئله ای بوده که در قرون اخیر مورد توجه دانشمندان طبیعت قرار گرفت.
اگرچه قرآن لفظ زوجیت را در مورد همه ی موجودات به کار برده، اما در مورد انسان به صورت ویژه از آن یاد کرده است و علاوه بر طرح زوجیت در آفرینش انسان به مراحل پیدایش انسان به طور تدریجی اشاره نموده است.
«هُوَ الَّذی خَلَقَکُم مِن تُرابٍ مِن نطفَهٍ مِن عَلَقَه ثُمَّ یُخرِجُکُم طفلاً ... .» (مؤمن/67)
خداوند می فرماید نطفه را از تراب (خاک و گل) گرفتیم...
در واقع از خاک نمی توان چیزی گرفت و منظور الله قعطا از گل گرفتن است.
شاعر نیز می سراید: گل آدم سرشتند و در می خانه زدند.
جهان 4 عنصر دارد: آّب - خاک - باد - آتش
الله از آب و خاک (گل) انسان را سرشت جنیان رو چون باد آفرید و شیطان را از آتش
آن دوستانی که می گوید حیات در آب است، جواب شما این است:
در کجای دنیا و حتی کرات دیگر به فرض کشف می توان آب را بدون خاک پیدا کرد؟
در واقع جمع آب و خاک همان گل است که میشود سرشت انسان
پدیده بی نظیری که در قرآن وجود دارد، در هیچ کتاب نوشته دست بشر یافت نمیشود. هر یک از عناصر قرآن دارای ترکیبی است ریاضی: سوره ها، آیات، لغات، تعداد حروف، تعداد کلمات هم خانواده، تعداد و انواع اسم های الهی، طرز نوشتن بعضی لغات، عدم وجود یا تغییر عمدی بعضی حروف در بعضی لغات و بسیاری از عوامل دیگر قرآن بغیر از محتویاتش، همگی دارای ترکیبی خاص هستند. سیستم ریاضی قرآن دو جنبه مهم دارد: (۱) انشاء ریاضی، و(۲) ساختمان ریاضی قرآن که شامل شماره سوره ها و آیات است. بخاطر این کد ریاضی جامع، کوچگترین تغییر در متن یا ساختمان ترکیبی قرآن، بلافاصله آشکار میشود.
ـ بسادگی قابل درک
ـ غیر قابل تقلید
برای اولین بار در تاریخ، ما کتابی داریم با اثبات نویسندگی الهی_ ترکیب ریاضی ماوراء انسانی.
خوانندگان این کتاب به آسانی میتوانند معجزه ریاضی قرآن را بررسی کنند. کلمه خدا (الله) در سراسر قرآن با حروف بزرگ و پر رنگ نوشته شده است. در گوشه سمت چپ پایین هر صفحه، مجموع تعداد دفعاتی که کلمه خدا از ابتدای قرآن تا آن صفحه تکرار شده است، نوشته شده. شماره نوشته شده در گوشه سمت راست پایین صفحه، مجموع شماره آیاتی است که کلمه خدادر آنها تکرار شده است. آخرین صفحه کتاب، یعنی صفحه ۶۰۴، جمع کل تعدد تکرار کلمه خدا را در قرآن نشان میدهد که ۲۶۹۸ مرتبه است، یا ۱۴۲۱۹. مجموع شماره آیاتی که داری کلمه خدا است، میشود ۱۱۸۱۲۳، این عدد هم بر ۱۹ قابل قسمت است: (۱۱۸۱۲۳=۱۹۶۲۱۷).
عدد نوزده مخرج مشترک سراسر سیتم ریاضی قرآن است.
این پدیده بتنهایی اثبات غیر قابل تقلیدی است که نشان میدهد قرآن پیغام خدا است به دنیا. هیچ بشری نمیتوانسته حساب ۲۶۹۸ تکرار کلمه خداو تعداد شماره آیاتی را که کلمه خدادر آنها تکرار شده است، داشته باشد.
این پدیده خصوصا غیر ممکن است وقتیکه در نظر داشته باشیم ۱) که قرآن در زمان جهالت و نادانی آشکار شد، و (۲) سوره ها و آیات وحی شده از نظر زمان و مکان وحی با هم فاصله بسیاری داشتند. ترتیبی که سوره ها و آیات در ابتدا فرستاده شد، بکلی با آخرین ترتیب قرار گرفتن شان (ضمیمه ۲۳) فرق داشت. اما، سیستم ریاضی قرآن تنها به کلمه خدا محدود نیست؛ بلکه بسیار گستره، بسیار پیچیده، و کاملا جامع است.
● حقایق ساده
مانند خود قرآن، کد ریاضی قرآن از بسیار ساده تا بسیار مشکل تغییر میکند. حقایق ساده مشاهداتی است که بدون هیچ وسایلی میتوان آنها را بررسی کرد. حقایق پیچیده به کمک ماشین حساب یا کامپیوتر قابل رویت است. بررسی حقایق زیر به هیچ وسیله ای احتیاح ندارد، اما خواهشمند است بخاطر داشته باشید که همه اینها به متن عربی اصلی اشاره دارد:
۱) اولین آیه (۱:۱)، معروف به بسم الله، شامل......................۱۹ حرف است.
۲) قرآن دارای ۱۱۴ سوره است که میشود................................۱۹*۶ .
۳) مجموع آیات در قرآن ۶۳۴۶ است که میشود......................۱۹*۲۳۴ .
[۶۲۳۴ آیه شماره گذاری شده است و ۱۱۲ آیه (بسم الله) شماره گذاری نشده است که میشود ۶۲۳۴ =۱۱۲+۶۲۳۴] توجه کنید که ۶+۴+۳+۶ میشود...........۱۹ .
۴) بسم الله ۱۱۴ مرتبه تکرار شده است، با وجود غیبت مرموز آن در سوره ۹ (درسوره ۲۷ دو بار تکرار شده است ) و ۱۱۴ = ..................................۱۹*۶ .
۵) از غیبت بسم الله در سوره ۹ تا بسم الله اضافی در سوره ۲۷، دقیقا.......... ۱۹ سوره است.
۶) مجموع شماره سوره ها از ۹ تا ۲۷ (۲۷+۲۶+......+۱۲+۱۱+۱۰+۹) = ۳۴۲ یا ............۱۹*۱۸.
۷) این مجموع (۳۴۲) همچنین مساوی است با مجموع کلمات بین دو بسم الله سوره ۲۷، و ۳۴۲ =.................................۱۹*۱۸.
۸) اولین آیات معروفی که اول وحی شد (۵-۱:۹۶) شامل ...........۱۹ کلمه است.
۹) این اولین وحی ۱۰ کلمه ای، دارای ۷۶ حرف است ..................۱۹* ۴.
۱۰) سوره ۹۶ که از نظر ترتیب زمانی اولین سوره است، دارای ..........۱۹ آیه است.
۱۱) این اولین سوره از نظر ترتیب زمانی، از آخر قرآن ...............۱۹ همین است.
۱۲) سوره ۹۶ شامل ۳۰۴ حرف عربی است، و ۳۰۴ میشود............۱۹*۱۶.
۱۳) آخرین سوره فرستاده شده(سوره ۱۱۰) شامل................۱۹ کلمه است.
۱۴) اولین آیه از آخرین سوره وحی شده (۱:۱۱۰) شامل ........۱۹ حرف است.
۱۵) ۱۴ حرف مختلف عربی، ۱۴ پاراف قرآنیمختلف (مانند ا . ل. م، از ۲:۱) را تشکیل میدهند که در ابتدای ۲۹ سوره قرار دارند. مجموع این اعداد میشود ۱۴+۱۴+۲۹=۵۷ یا ۱۹*۳.
۱۶) مجموع ۲۹ سوره ای که پارافهای قرآندر آنها آمده است میشود:۸۲۲=۶۸+۵۰+..........+۷+۳+۲، و ۸۲۲+۱۴ (۱۴ مجموعه پارافها) میشود ۸۳۶، یا ۱۹*۴۴.
۱۷) بین اولین سوره پاراف دار(۲) و آخرین سوره پاراف دار (۶۸)، ۳۸ سوره بدون پاراف وجود دارد.........................۱۹*۳۸.
۱۸) بین اولین و آخرین سوره های پاراف دار...................۱۹ مجموعه پاراف دار و بدون پاراف وجود دارد.
۱۹) ۳۰ عدد مختلف در قرآن تکرار شده است: ۱،۲،۳،۴،۵،۶،۷،۸،۹،۱۰،۱۱،۱ ۲، ۱۹،۲۰،۳۰،۴۰،۵۰،۶۰،۷۰،۸۰، ۹۹،۱۰۰،۲۰۰،۳۰۰،۱۰۰۰،۲۰۰۰، ۳۰۰۰،۵۰۰۰،۵۰۰۰۰، ۱۰۰۰۰۰، مجموع این اعداد میشود ۱۶۲۱۴۶، که میشود ......۱۹*۸۵۳۴.
پاراف قرآنی ق
اصلاعات کامپیوتری نشان داد که تنها سوره هایی که پاراف ق دارند، ۴۲ و ۵۰، هر دو دارای تعداد مساوی ق هستند، ۵۷ و ۵۷. این اولین اشاره بود که نشان میداد سیستم ریاضی سنجیده ای در قرآن وجود دارد.
اسم سوره ۵۰ ق است و با ق شروع میشود، و اولین آیه اینطور خوانده میشود، ق و قرآن مجید.
این نشان میدهد که ق نمانیده قرآن است و مجموع ق ها در هر دو سوره پاراف دار ق نشان دهنده ۱۱۴ سوره قرآن است (۶۱۹ = ۱۱۴ = ۵۷+ ۵۷). این عقیده با این واقعیت که کلمه قرآن در قرآن ۵۷ مرتبه تکرار شده است محکم تر شد.
قرآن در سوره ق بعنوان مجید توجیه شده است، و کلمه عربی مجید مقئار عددیش میشود : ۵۷ = (۴)د + (۱۰) ی + (۳) ج + (۴۰) م.
سوره ۴۲ دارای ۵۳ آیه است، و ۵*۱۹ = ۹۵ = ۵۳ + ۴۲.
سوره ۵۰ دارای ۴۵ آیه است، و ۹۵= ۴۵+۵۰ ، همان مجموع در سوره ۴۲ است. با شمردن ق ها در همه آیات شماره ۱۹ در سراسر قرآن، مجموع میشود ۷۶ یا ۴*۱۹. خلاصه اصلاعات مربوط به ق در زیر نوشته شده است:
۱) تعداد تکرار ق در سوره ق در سوره ق (شماره ۵۰) ۵۷ مرتبه است، ۳*۱۹.
۲) حرف ق در سوره دیگر پاراف دار-ق میشود ۱۱۴ که مساوی تکرار شده است، ۵۷.
۳) مجموع تکرار ق در دو سوره پاراف دار-ق میشود ۱۱۴ مه مساویست با تعداد سوره های قرآن.
۴) قرآن در قرآن ۵۷ مرتبه تکرار شده است.
۵) توجیه قرآن بعنوان مجید به تعداد تکرار حرف ق در هر یک از سوره های پاراف-ق مربوط میشود، مقرار عددی کلمه مجید ۵۷ است.
۶) سوره ۴۲ دارای ۵۳ آیه است، و ۴۲+۵۳ میشود ۹۵، یا ۵ *۱۹.
۷) سوره ۵۰ دارای ۴۵ آیه است، و ۵۰+۴۵ هم میشود ۹۵، ۵ *۱۹.
۸) تعداد ق ها در همه آیات شماره ۱۹ در سراسر قرآن میشود ۷۶، یا ۴*۱۹.
نشانه هایی از انشاء ریاضی قرآن پدیدار شد. برای مثال، مشاهده شد که مردمیکه به لوط کافر شدند، در آیه ۱۳:۵۰ آمده است و در همه قرآن ۱۳ مرتبه تکرار شده است- ۷:۸۰؛ ۸۹، ۷۴، ۱۱:۷۰؛ ۲۱:۷۴؛ ۲۲:۴۳؛ ۲۶:۱۶۰؛ ۵۶، ۲۷:۵۴؛ ۲۹:۲۸؛ ۳۸:۱۳؛ ۵۰:۱۳؛ و ۵۴:۳۳. همه جا به آنها بعنوان قوم اشاره شده است، بجز یک استثناء در سوره پاراف دار-ق ۵۰، جاییکه به آنها بعنوان اخوان اشاره شده است. واضح است که اگر کلمه ق- دار قوم استفاده شده بود، شمارش حرف ق در سوره ۵۰ میشد ۵۸، و این پدیده بکلی از بین میرفت. صحت و دقت مطلق ریاضی طوری است که تغییر تنها یک حرف، این سیستم را بکلی از بین میبرد. مثال دیگری در همین رابطه اشاره به مکه است در آیه ۳:۹۶ بعنوانبکه ۳۹! دیکته عجیب این شهر معروف، قرنها مساله طلاب مسلمان بوده است. اگر چه مکه در قرآن آیه ۴۸:۲۴ درست دیکته شده است، بجای حرف م در آیه ۳:۹۶ حرف ب بکار برده شده است. معلوم میشود که سوره ۳ با پاراف م شروع میشود، و اگر مکه در آیه ۳:۹۶ صحیح دیکته شده بود، شمارش حرف م با کد ریاضی قرآن مغایرت پیدا میکرد.
● نکته ای تاریخی
این کشف مهم که عدد ۱۹ مضرب مشترک قرآن است، در ژانویه سال ۱۹۷۴ حقیقت گرفت که مصادف شد با ذیحجه سال ۱۳۹۳ هجری. قرآن در سال ۱۳ قبل از هجرت وحی شد. به این نتیجه میرسیم که تعداد سالهای از تاریخ وحی قرآن، تا تاریخ وحی معجزه قرآن، میشود ۱۴۰۶=۱۳+۱۳۹۳. همانطوریکه در بالا اشاره شد، معجزه قرآن در ژانویه سال ۱۹۷۴ آشکار شد. نکته جالب اینجاست که حاصلضرب ۱۹*۷۴ برابر با ۱۴۰۶ می شود. این مساله بخصوص زمانی قابل توجه است که متوجه شویم عدد۱۹ در سوره ۷۴ آمده است
[="times new roman"]بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت همه دوستان بزرگوار و عزیز
بنده سوالی مرتبط با بحث دارم که آنرا مطرح می کنم:
در آیه مبارکه : (( يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِي تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا )) آیا می توان (( نفس واحده )) را همان سلول تخم یا سلول اولیه دانست ؟ چون اگر این معنا را برای عبارت مورد نظر بپذیریم می توان به بسیاری از شبهات پیرامون فرضیه تکامل پاسخ داد. از همه بزرگواران درخواست می کنم که بنده را راهنمایی بفرمایند.
جزا کم الله خیرا[/]
با سلام
منظور از نفس واحدة چیست ؟
در آیات ذیل بر مفهوم نفس واحده تإكید شده است:
1. یا إیها الناس اتقوا ربكم الذى خلقكم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا كثیرا و نسإ;(نساء آیه 1) اى مردم, از پروردگارتان پروا كنید, همو كه شما را از یك تن یگانه بیافرید و همسر او را هم از او پدید آورد و از آن دو مردان و زنان بسیارى پراكند.
علامه طباطبایى و فخر رازى معتقدند مراد از « نفس واحده» در آیه شریفه حضرت آدم(ع) و مراد از «زوجها» همسرش حواست كه این دو والدین انسان ها هستند و خلقت حوا نیز از آدم(ع) است; بنابراین خلقت همه انسان ها به حضرت آدم منتهى شده و وحدت در خلقت دارند.( سیدمحمدحسین طباطبایى ج 4 ص 135)
محمد رشید رضا نیز با تإكید بر این كه همه انسان ها از نفس واحده خلق شده اند و وحدت در خلقت دارند ، مى گوید: در این كه آن «نفس واحده» كیست ، اقوال مختلفى است لكن منافاتى ندارد كه مراد حضرت آدم(ع) باشد.
فخر رازى در تفسیر آیه فوق مى گوید: این امر كه همه انسان ها از « نفس واحده» خلق شده اند مى طلبد كه نوعى انس و اتحاد بین انسان ها برقرار باشد تا موجب زیادتر شدن محبت و ترك تفاخر و تكبر بریكدیگر شود.
2. و هو الذى انشإكم من نفس واحده فمستقر و مستودع قد فصلنا الآیات لقوم یفقهون;(انعام آیه 98) و اوست كه شما را از تن یگانه اى پدید آورد و آن گاه[ شما را] قرارگاه و ودیعت گاهى است. به راستى كه آیات[ خود] را براى قومى كه در مى یابند به روشنى بیان كرده ایم.
علامه طباطبایى و فخر رازى و محمدرشید رضا درباره این آیه مى گویند: مراد از « إنشإكم» در آیه شریفه, «خلقكم» است و به این معناست كه ذریه انسان با همه فزونى و گستردگى اش به حضرت آدم(ع) منتهى مى شود و بعضى از این ذریه, خلق شده و در زمین مستقرند و برخى نیز هنوز به دنیا نیامده اند و در صلب ها و رحم ها هستند و در آینده متولد خواهند شد.( آیات دیگرى نیز در این باره وجود دارد از جمله: اعراف آیه 189 و زمر آیه 6)
همان طور كه بیان شد, طبق مفاهیم قرآن, همه انسان ها از « نفس واحده » یعنى حضرت آدم خلق شده اند. از دیدگاه قرآن, این وحدت بشر در آفرینش, باید به وحدت در امت بینجامد; انسان ها فطرتا با هم دوستى و الفت دارند و امتى واحد, متحد و همبسته را تشكیل مى دهند.
قرآن كریم تشكیل امت واحد را یك برنامه وسیع و جهانى براى تحقق حكومت جهانى واحد مى داند. براى تحقق این آرمان در ادیان مختلف به ظهور مصلح آخر الزمان نوید داده است كه وى این امت جهانى را بنیان مى نهد.
[="Times New Roman"]بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
از برادر بزرگوار جناب ohfreedom تشکر می کنم. اما بنده می خواهم این را بدانم که آیا این احتمال وجود دارد که ما نفس را در آیه شریفه سلول معنا کنیم ؟ آیا می توان گفت که الله سبحانه و تعالی در این آیه یک حقیقت علمی را بیان کرده است ؟
در مورد تفسیر امام فخر رازی و نیز علامه طباطبایی هم می توان چنین گفت که قرآن کتابی است که در هر زمانی برای هر فردی در هر مکانی می تواند مورد استفاده قرار گیرد. آیا در زمان ما این ترجمه از آیه مذکور صحیح است ؟ (( خدای عالم شما انسان را از یک سلول مشترک و واحد آفرید و ... ))
جزاکم الله خیرا
دوست عزیز این مطلب در علم من نیست اما فکر شخصی من این است که گفته شما می تواند صحیح باشد
با سلام.
خدمت دوستانی که در اعجاز علمی قرآن تحقیق میکنند باید عرض کنم:
تنها و تنها زمانی میتوان موردی را به عنوام معجزه علمی، به طور قطعی؛ و نه نسبی ، ب عنوان معجزه پذیرفت که چندین شرط برقرار باشد. یکی از مهمترین شروط این است که:
به هیچ وجه نتوان از آیه معنایی دریافت کرد که در آن معنا اعجازی نباشد.
به عنوان مثال در آیه ای امده است : > به معنای ((ما بادها را فرستاديم در حالى كه بارور كننده اند))
در این آیه نمیتوان قایل به معجزه علمی شد. هرچند میتوان این آیه را به گونه معنای کرد که باورکنندگی باد مربوط به ابرها باشند(اشاره به موضوعی که درآن زمان کشف نشده بود).
اما از آنجایی که میتوان این آیه بارور کنندگی بادها را به بارور شدن زمین نسبت داد. پس این آیه مصداق معجزه علمی نیست.
زیرا اگر از آیه جز معنای اعجاز گونه اش بتوان معنایی را برداشت کرد (که در این مورد خاص میشود) ممکن است منظور نویسنده همان منظور دوم بوده باشد. پس الزامن این آیه معجزه نیست.
البته شروط مهم دیگری هم هست. . . . .
دوست عزیز بهتر است اعجاز عددی قرآن را که بنده نوشته ام بخوانید
سلام
خسته نباشید! جای بسی شکرگزاری داره که من و شمای مسلمان بیایم از شماره آیات به این نتیجه برسیم که آره حادثه سپتامبر تو قرآن اومده!والله همه رقمشه دیده بودیم فقط اینو کم داشتیم! تو رو خدا اینقدر دل خدا رو به درد نیاریم مگه شما ساحرید که تونستید از شماره آیات این نتیجه گیری گیری کنید! شما رو به خدا حالا که میخواید از معجزات قرآن صحبت کنید کاملا بر اساس دلایل قطعی علمی صحبت کنید با ذکر منبع معتبر نه بر اساس اوهام و خرافه!بیاید دین رو با این حرفا زیر سوال نبریم!:Sham:دلمون میسوزه این چیزا رو میخونیم لطف کنید منطق پشت حرفاتون باشه نه نظر شخصی و برداشت خودتون!:Ghamgin:
[="Black"]نقل قول:
باعرض سلام وارزوی موفقیت:Gol:
خواهش میکنم این مطالب علمی رو به قران نچسبونید ! این که فلان مساله علمی تو قران اومده و..... مصداق تفسیر به رای نیست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مگر نه این که ما بطن قران رو نمیدونیم البته غیر از معصومین و الان هم هرچی از بطن وتفسیر قران میدونیم از معصومینه !عذاب های سخت تفسیر به رای رو دیگه هممون میدونیم پس چرااااااااااااااا...........
واقعا نمیدونم چی بگم در باره نظریه مسخره داروین .... این که دیگه واضحه که خلاف دین و توحیده .....
لزوما نباید ذهنیات خودمون رو به قران نسبت بدیم نتیجه اش همین میشه که میبینید اصلا اگه فردا پس فردا فلان نظریه ای که به قران نسبت دادید رد شد چی میگید خواهشا نکنید این کار رو ما برای اثبات قران احتیاج نداریم که این کلام ارزشمند رو با این نظریات تطبیق بدیم منظورم جناب عبد الرسول نیست سوتفاهم نشه منظورم کلیه به همه کسایی که قصد تطبیق دارن وبا نیت صاف ومخلصانه خودشون فکر میکنن که دارن برای قران خدمت میکنن درصورتی که این مطلب اسیبش بیشتر از نفعشه ![/]
مطالب این چنینی را قبلن هم خوانده بودم. اولین نکته این است که چه کسی حوصله این را دارد که تمام این مدعا ها را با دقت بررسی کند؟؟
البته من زمانی ( تا حدی) این کار را انجام داده ام اما اگر پاسخی کاملتر بخواهید میتوانید به این مقاله رجوع فرمایید:
مقاله «اعجاز عددی و نظم ریاضی قرآن»
نویسنده: یزدانی، عباس
نشریه: فلسفه، کلام و عرفان » کیهان اندیشه » مرداد و شهريور 1375 - شماره 67
(23 صفحه - از 62 تا 84)
http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/26516
======================
پاره ای از آغاز این مقاله:
"
23سال پيش شيميدانى مصرى به نام دکتر رشاد خليفه که در امريکا اقامت داشت ،پس از سه سال کار مداوم و استفاده از کامپيوتر! ادعا نمود که نظم حيرت انگيزى رادر قرآن کشف نموده است .
...
هـمـچنين در هر يک از 29 سوره اى که در افتتاح آن ، حروف مقطعه آمده است ، مجموع تعداد آن حـرف يا حروف در آن سوره دقيقا و بدون استثنا مضرب 19 مى باشد و مطالب ديگرى از اين دست که در ادامه اين مقاله به آنها خواهيم پرداخت .
.....
بـا اعـلان ايـن خبر و پخش آن توسط رسانه هاى گروهى و جرائد آن روز، اين موضوع به گونه اى غيرمنتظره در همه جا صدا نمود و موجى از شادى و شعف در ميان مسلمانان برانگيخت .
راقـم ايـن سـطـور نيز آن روز از جمله کسانى بود که از خوشحالى در پوست خود نمى گنجيد و مى پنداشت که مسلمين سنگرى بسيار قوى در برابرملحدين گشوده اند.
....
"
==========================
دوست گرامی من ادعایی ندارم
شما بررسی کنید و اگر خلاف آن بود مرا کذاب بخوانید
یادم رفت اشاره کنم در مقاله اقای یزدانی خلاف واقع بودن این ادعا ها نشان داده شد:
" بسیاری از آنها خود به میدان آمده و با آمارگیری از تعداد حروف و کلمات قرآن، پردههای دیگری از اسرار و رموز این کتاب آسمانی را بر ملا سازند!البته از این عده، جمعی بعد از مدّتی سرگردانی و راه به جایی نبردن، دست از کار کشیدند.امّا گروهی دیگر که اعتقادی راسختر به اعجاز قرآن داشتند، به این کاوش ادامه دادند و مقالات و تألیفاتی نیز منتشر کردند که در مقام نقد یکایک آنها نیستیم بلکه در این مقاله در صدد آنیم تا اثبات کنیم، این جریان، انحرافی بوده و کسانی که در این وادی افتادند، جز سرگردانی و ناکامی چیزی عائدشان نشد و اشکالات نقضی و حلی فراوانی بر دعاوی آنها وارد است."
قرآن ونظریه داروین
وقتي كه قرآن پيرامون واقعيت هاي ازلي و جاوداني سخن مي گويد، لازم است كه مردم به آن گوش فرا دهند و ساكت باشند.
«وَإِذَا قُرِىءَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» الأعراف:٢٠٤
(هنگامي كه قرآن خوانده ميشود، گوش فرا دهيد و خاموش باشيد تا مشمول رحمت خدا شويد.)
زيرا قرآن از جانب خداوندي است دانا و آگاه است كه علم او همه چيز را فرا گرفته است
و علم انسان در برابر علم خدا بسيار اندك است.
« وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ»البقرة: ٢١٦
( خدا (به رموز كارها آشنا است و از جمله مصلحت شما را) ميداند و شما (از اسرار امور بيخبريد
و مصلحت خود را چنان كه شايد و بايد) نميدانيد.)
چگونه آگاه به امور مخلوقات نباشد در حالي که خود آنها را آفريده است.
«أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ» الملك: ١٤
(مگر كسي كه (مردمان را) ميآفريند (حال و وضع ايشان را) نميداند، حال اين كه او دقيق و باريك بين بس
آگاهي است؟!)
چگونه مردم به خود اجازه مي دهند تا پيرامون اصل و ريشه بسيار ديرينه و گذشته خود اظهار نظر كنند و درباره آن سخن گويند،
حال آنكه آنان هنگام آفرينش اصل خود حاضر نبودند.
«مَا أَشْهَدتُّهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ»الكهف: ٥١
(من ابليس و فرزندانش را به هنگام آفرينش آسمانها و زمين، (حتي برخي از) خودشان را هم به هنگام
آفرينش (برخي از) خودشان (در صحنه خلقت) حاضر نكردهام.)
پس مادام که آنان در هنگام آفرينش حاضر نبوده اند، قطعاً درک واقعيت براي آنها در اين زمينه بسيار اندک است و اشتباهشان
محرز است.عكس اين نظريه صحيح استتمام آنچه راكه خداوند دانا و آگاه و آفريدگار انسان مقرر ميدارد،
با چيزي که آن بي خردان و ناآگاهان مي پندارند مخالف و
متفاوت است. زيرا خداوند به ما خبر مي دهد كه او انسان را درآغاز به صورت آفريده مستقل و تكامل يافته و متكامل آفريده است
و به فرشتگانش درباره آفرينش آدم پيش از آفريده شدنش خبر داده است.
«وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً»البقرة: ٣٠
(زماني (را يادآوري كن) كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمين جانشيني بيافرينم (تا به
آباداني زمين بپردازد و آن زيبانگاري و نوآوري را كه براي زمين معيّن داشتهام به اتمام رساند و آن انسان است.
فرشتگان دريافتند كه انسان بنا به انگيزههاي سرشتي زمينياش فساد و تباهي برپا ميدارد. پس براي دانستن نه اعتراض
كردن از خدا پرسيدند كه حكمت برتري دادن انسان بر ايشان براي امر جانشيني چيست.)
خداوند، ما را از ماده اي كه آدم را از آن آفريده است، خبر داده و مي فرمايد:
« فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن تُرَابٍ» الحج: ٥
ما شما را از خاك ميآفرينيم.
در حديث از حضرت ابوموسي اشعري رضي الله عنه روايت شده است که فرمود: از رسول اكرم صلي الله عليه وسلم شنيدم که
فرمود:«إنّ اللّه خلق آدم من قبضة قبضها من جميع الأرض، فجاء بنوا آدم علي قدر الأرض، منهم الأحمر و الأبيض و الأسود، و بين
ذالک، و السهل و الحزنُ و الخبيث و الطيبُ»[1]
(خداوند آدم را از يك مشت خاك كه از تمام زمين آن را گرفته بود آفريده است به همين خاطر فرزندان آدم به شكل هاي متعددي
ظهور كردند و موافق با شكل و رنگ پوسته زمين بعضي ها سرخ، بعضي ها سفيد و بعضي ها سياه آفريده شدند و همچنين
بعضي ها خشن و بعضي ها آرام ،بعضي ها ناپاك و بعضي ها پاكيزه آفريده شدند.)
آري آب نيز در آفرينش انسان به عنوان يك عنصر مهم مورد استفاده قرارگرفته است.
«وَاللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِن مَّاءٍ» النور: ٤٥
(خداوند هر جنبندهاي را از آب آفريده است.)
پس اصل و سرشت انسان از آب و خاك بوده است. چنانکه خداوند مي فرمايد:
«هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن طِينٍ» الأنعام: ٢
(خدا آن ذاتي است كه شما را از گِل آفريده است.)
اين طين (گل و لا)ي خشکيدة همچون سفال است که به انسان تبديل شده است.
«خَلَقَ الْإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ» الرحمن: ١٤
(خدا انسان را از گِل خشكيدهاي همچون سفال آفريده است.)
خداوندآدم را با دستهاي خود آفريده است.
«قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ»ص: ٧٥
(فرمود: اي ابليس! چه چيز تو را بازداشت از اين كه سجده ببري براي چيزي كه من آن را مستقيماً با قدرت خود آفريدهام؟)
خداوند از همان آغاز، آدم را مجوف (تودار) آفريده است. از انس رضي الله عنه روايت شده است که فرمود:
رسول اكرم صلي الله عليه وسلم فرمود:
«لمّا صوّراللّه آدم في الجنة ترکه ما شاءاللّه أن يترکه، فجعل ابليس يطيف به ينظرُ، فلمّارآهُ أجوفَ عرف أنّهُ خُلِقَ خلقاً لايتمالک»[2]
(زماني كه خداوند تصوير آدم را در بهشت ساخت تا مدت زماني كه مي خواست او را به حال خود گذاشت و ابليس گرداگرد او
دور زد و نگاه كرد. وقتي او را (مجوف) توخالي يافت، فهميد آدم طوري آفريده شده است كه نمي تواند خود را كنترل كند.)
خداوند از روح خود در آن گل ولا دميد و حيات را در او به وجود آورد و آدم شنوا بينا و گويا عاقل و هوشيار گرديد. به فرشتگان
دستور داده شد وقتي که زندگي وحيات در آدم به راه افتاد او را سجده كنند.
«فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ» ص: ٧٢
(هنگامي كه آن را سر و سامان دادم و آراسته و پيراسته كردم، از جان متعلّق به خود در او دميدم، در برابرش
سجده (بزرگداشت و درود) ببريد.) خداوند از جايي که آدم را در آن قرار داد به ما خبر داده است.
«وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ»البقرة: ٣٥
(و گفتيم: اي آدم! تو با همسرت در بهشت سكونت كن.)
بلافاصله پس از آفريدن شروع به سخن گفتن كرد و حتي فهميد آنچه را كه به او گفته مي شد، خداوند مي فرمايد:
«وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ * قَالُواْ
سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ * قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ
إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ» البقرة: ٣١ – ٣٣
(سپس به آدم نامهاي (اشياء و خواصّ و اسرار چيزهائي را كه نوع انسان از لحاظ پيشرفت مادي و معنوي آمادگي فراگيري آنها
را داشت، به دل او الهام كرد و بدو) همه را آموخت. سپس آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست ميگوئيد (و خود
را براي امر جانشيني از انسان بايستهتر ميبينيد) اسامي (و خواصّ و اسرار) اينها را برشماريد. فرشتگان گفتند: منزّهي تو،
ما چيزي جز آنچه به ما آموختهاي نميدانيم (و توانائي جانشيني را در زمين و استعداد اشتغال به امور مادي را نداريم و
معترفيم كه آدم موجودي شايستهتر از ما است و) تو دانا و حكيمي. فرمود: اي آدم! آنان را از نامها (و خواصّ و اسرار اين)
پديدهها آگاه كن. هنگامي كه آدم (فرمان خدا را لبّيك گفت و) فرشتگان را از (خواصّ و اسرار اشياء و) پديدهها آگاه كرد، خداوند
فرمود: به شما نگفتم كه من غيب (و راز) آسمانها و زمين را ميدانم و از آنچه شما آشكار ميكنيد يا پنهان ميداشتيد، نيز
آگاهم؟) در حديث ابي هريره رضي الله عنه آمده است که رسول الله صلي الله عليه وسلم فرمود:
«لمّا خلق اللّه آدمَ و نفخ فيه الروحَ عطس، فقال الحمدُ لله فحمد اللّه بِأِذنهِ فقال له ربُّهُ:يرحمُک الله يا آدم اذهب الي اولئک
الملائکة-إلي ملأٍ منهم جلوسٌ- فقل السلام عليکم.قالوا:عليک السلام و رحمةُ اللّه.»[3]
(وقتي که خداوند آدم را آفريد و روح را در او دميد آدم عطسه زد و گفت الحمد الله پس به اذن خداوند خدا را ستود پروردگار در
جواب فرمود: اي آدم خداوند بر تو رحم كند برو نزد آن فرشتگان (به گروهي از فرشتگان كه نشسته بودند) و بگو: سلام بر شما
باد، و فرشتگان در جواب گفتند: عليك السلام و رحمه الله، سلامتي و رحمت خداوند بر تو باد.)
اين انسان نخستين؛ آدم –پدر تمام مردم- بوده و خداوند همسرش را از خود او به وجود آورده است.
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيرًا وَنِسَاء» النساء: ١
(اي مردمان! از (خشم) پروردگارتان بپرهيزيد. پروردگاري كه شما را از يك انسان بيافريد و (سپس) همسرش را از نوع او آفريد.
چنين نيست كه انسان ناقص خلق شده باشد و بعد به تكامل رسيده باشد،آن طور كه طرفداران نظريه تكامل مي گويند بلكه
انسان از نخست به طور كامل خلق شده و بعد به سوي نقصان گرائيده اند. درحديث امام بخاي و مسلم در صحيح خود از
حضرت ابوهريره رضي الله عنه نقل كرده اند که او فرمود: «خلق اللّه آدم و طوله ستون ذراعاً»[4]
(خداوند آدم را آفريد و قد او شصت ذراع بود.)
آري گفتيم كه آدم از همان بدو آفرينش كامل و متكامل آفريده شده است. اينجا است كه مومنان در حالي كه متكامل و تام
الخلقه هستند به شكل و صورت آدم وارد بهشت مي شوند. در ادامه حديث گذشته آمده است
«فكلّ من يدخلُ الجنّة علي صورة آدم و طوله ستون ذراعا» ثم يقول: «فلم يزل الخلقُ ينقص بعده حتّي الآن»[5]
هر مومني به صورت آدم عليه السلام يعني در حالي كه قد او شسصت ذراع است وارد بهشت مي شود و در ادامه حديث
رسول اكرم مي فرمايد: بعد از آدم فرزندانش از لحاظ آفرينش و خلقت رو به نقصان گرائيدند و اين گرايش تاكنون ادامه دارد.
خداوند در كلام خود به ما خبر داده است كه بعضي از گمراهان و معصيت كاران از بشر مسخ شده و به صورت ميمون و گراز
درآمده اند.آري ممكن است موجودات مترقي و تكامل يافته به موجودات ناقص و عقب افتاده متحول شوند و نزول كنند، اما اينكه
ميمون يا گراز به صورت انسان متحول شده باشند، چيزي است كه بجز كم خردان و نادانان كسي آن را نمي پذيرد.
اين يك واقعيت است كه قرآن آن را نقل كرده و احاديث نيز درباره آن (خلق انسان) وارد شده اند. اگر تمام قرآن و سنت مورد
مطالعه قرار گيرند، نصوص بيشتري در اين باره به دست خواهد آمد، قرآن تصوير روشني از آفرينش انسان به ما ارائه مي دهد كه
هيچ گونه ابهام يا تخيلي در آن وجود ندارد، آنچه را كه اسلام ارائه مي دهد، يك اصل بسيار روشن و مستحكم است كه انسان
از انتساب بدان احساس كرامت و عزت ميکند، اما انساني كه طرفداران نظريه تکامل آن را به تصوير مي کشند و ارائه مي دهد
ميموني است كه از موش و جيرجيرک و سوسک ارتقا يافته است. بي ترديد انسان از نسبت دادن خود به چنين اصلي خجالت
ميكشد و آن را مايه ننگ خود ميداند.انساني که تاريخ دانان و پيروان نظريه تکامل آن را مورد بحث و بررسي قرار مي دهند و
به بچه ها مي آموزند، موجودي است وحشتناک، فاقد هر گونه درك و استعداد، که نه سخن ميگويد و نه چيزي را ميداند، بلکه
آگاهي را از حيوانات فرا مي گيرد و مي آموزد. اين نوع تفکر در واقع جنايتي است در حق انساني بس بزرگ.
در پايان اين مطلب وقت آن فرا رسيده است كه بيدار باشيم و برگرديم به سوي دين خود، همان ديني كه كتاب پروردگار، آن را
براي ما به ارمغان آورده است، اين دين منبع تمام خوبي ها است و اخبار گذشتگان و آيندگان و احكام و قضاوت ميان ما در آن
وجود دارد. اين حرف اول و آخراست، شوخي و مسخره نيست، هر كس هدايت را در غير آن بجويد خداوند او را به بيراهه مي برد.
بر ما لازم است كه از پذيرفتن نتايج و حاصل عقل هاي متعفن و زنگ زده در چنين موضوعاتي (موضوعاتي كه قرآن پيرامون آن
حرف اول و آخر را گفته است) به شدت بپرهيزيم.
لازم است كه جلوي اين شكست فكري که ما را به سرعت و بدون تفكر و تامل وادار به پذيرفتن هر ديدگاه جديدي مي كند گرفته
شود، اگر چنين نشود ما هرگز متوجه خطا و اشتباهي که بدان گرفتار شده ايم، نمي شويم مگر زماني كه بناي آن را بهم
ريخته باشيم.
منبع: کتاب "عقيده و ايمان"؛ دکتر عمر سليمان اشقر.