مردی با خود زمزمه می کرد: خدایا با من حرف بزن! یک سار شروع به خواندن کرد، اما مرد نشنید. مرد فریاد برآورد: خدایا با من حرف بزن! آذرخش در آسمان غرید، اما مرد اعتنایی نکرد. مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت: پس تو کجایی؟ بگذار تو را ببینم! ستاره‌ای درخشید، اما مرد ندید. مرد فریاد کشید: خدایا به من معجزه‌ای نشان بده! کودکی متولد شد، اما مرد باز توجهی نکرد... مرد در نهایت یأس فریاد زد: خدایا خودت را به من نشان بده و بگذار تو را ببینم... از تو خواهش می کنم... پروانه‌ای روی دست مرد نشست، و او پروانه را پراند و به راهش ادامه داد. ما خدا را گم می کنیم در حالی که او در کنار نفسهای ما جریان دارد... خدا اغلب در شادیهای ما سهیم نیست... تا به حال چند بار شادیهایمان را آرام و بی بهانه به او گفته ایم؟ تا بحال به او گفته ایم که چقدر خوشبختیم؟؟ که چقدر همه چیز خوب است؟ که چه خوب او هست؟؟ خیال می‌کنیم تنها زمانیکه به خواسته خود رسیده‌ایم او ما را دیده و حس کرده است اما... گاهی بی‌پاسخ گذاشتن برخی خواسته های ما نشانگر لطف بی اندازه او به ماست...
خواستم بگویم، فاطمه دختر خدیجهٔ بزرگ است، دیدم فاطمه نیست. خواستم بگویم، که فاطمه دختر محمد است. دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم، که فاطمه همسر علی است. دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم، که فاطمه مادر حسین است. دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است. باز دیدم که فاطمه نیست. نه، این‌ها همه هست و این همه فاطمه نیست. فاطمه، فاطمه است
من پنجاه سال است دارم اسلام می خوانم، بگذار خلاصه اش را برایت بگویم، واجباتت را انجام بده، به جای مستحبات، تا می توانی به کار مردم برس، کار مردم را راه بینداز. اگر قیامت کسی از تو سوال کرد بگو فاضل گفته بود ...
از وصایای مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی قدس الله روحه
کبوتر می خندید به اینکه چرا من هر روز بی هیچ پولی برایش دانه می پاشم من می گریـــــــــــــــــــــــستم به اینکه حتی کبوتر هم، محبت مرا از سادگی ام می پندارد ...!
خداوند دست یافتنی است. با صحبت کردن راجع به حضرت حق ، توجه کردن به گفته های او در نوشتار ، اندیشیدن به او، حس کردن حضور او در مراقبه ، به مرور خواهید دید که آن چه غیر واقعی بوده ، واقعی خواهد شد، و دنیایی که شما فکر می کنید واقعی است ، فرو خواهد ریخت. هیچ سروری بالاتر از حس کردن خداوند وجود ندارد.
" اين تو نيستي که مرا از ياد برده اي اين منم که به يادم اجازه نميدهم حتي از نزديکي ذهن تو عبور کند... صحبت از فراموشي نيست.... صحبت از لياقت است .... ! !! "
کاربر مهمان خوش آمدید
کاش می شد در میان لحظه ها لحظه ی دیدار را نزدیک کرد
همانند باد که شعله های کوچک را خاموش و شعله های بزرگ را شعله ورتر میکند...
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
[/]
بگذار
بگذار هرچه نمی خواهیم بگویند
بگذار هرچه نمی خواهند بگوییم
باران که بیاید از دست چترها کاری ساخته نیست...!
گاهی به یک نقطه از "خدا" "جدا" می شویم...
اعتماد كردن به هركس و اعتماد نكردن به هيچ كس هر دو شكستى برابر است
زیبایی بدنش را نشان نمی دهد.
ما آمده ایم تا با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم؛
نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم.
برای ماندگاری باید حرفی برای گفتن داشت ...
[="]خطاها همیشه در همسایگی حقیقت زندگی می کنندبه همین دلیل فریبمان می دهند
اشتباهات انسان ، در ابتدا رهگذرند، سپس میهمان میشوند و بعد صاحبخانه[/]
کمی با کفشهای او راه بروم ...
مردی با خود زمزمه می کرد: خدایا با من حرف بزن! یک سار شروع به خواندن کرد، اما مرد نشنید. مرد فریاد برآورد: خدایا با من حرف بزن! آذرخش در آسمان غرید، اما مرد اعتنایی نکرد. مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت: پس تو کجایی؟ بگذار تو را ببینم! ستاره‌ای درخشید، اما مرد ندید. مرد فریاد کشید: خدایا به من معجزه‌ای نشان بده! کودکی متولد شد، اما مرد باز توجهی نکرد... مرد در نهایت یأس فریاد زد: خدایا خودت را به من نشان بده و بگذار تو را ببینم... از تو خواهش می کنم... پروانه‌ای روی دست مرد نشست، و او پروانه را پراند و به راهش ادامه داد. ما خدا را گم می کنیم در حالی که او در کنار نفسهای ما جریان دارد... خدا اغلب در شادیهای ما سهیم نیست... تا به حال چند بار شادیهایمان را آرام و بی بهانه به او گفته ایم؟ تا بحال به او گفته ایم که چقدر خوشبختیم؟؟ که چقدر همه چیز خوب است؟ که چه خوب او هست؟؟ خیال می‌کنیم تنها زمانیکه به خواسته خود رسیده‌ایم او ما را دیده و حس کرده است اما... گاهی بی‌پاسخ گذاشتن برخی خواسته های ما نشانگر لطف بی اندازه او به ماست...
روزگار بهتری از راه می رسد
کسی نگفته است که زندگی کار ساده ایست،گاهی بسیار سخت و ناخوشایند
می نماید. اما با تمام فراز و فرودهایش، زندگی ...از ما انسانی بهتر و نیرومند تر
می سازد. حتی اگر در لحظه حقیقت آن را در نیابیم.
به یاد آر ...
که در آزردگی، رنج از خود دور داری،و در دلتنگی، بگذاری اشکهایت جاری شوند،
و در خشم خود را رها سازی،و در ناکامی بر خود چیره شوی،تا می توانی یار خود باش.
خواستم بگویم، که فاطمه دختر محمد است. دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه همسر علی است. دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه مادر حسین است. دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است. باز دیدم که فاطمه نیست.
نه، این‌ها همه هست و این همه فاطمه نیست. فاطمه، فاطمه است
درختان علیه تبر قیام کردند.
تبر کمر به قتل تک تک درختها بست و حتی به سایه
آنها هم رحم نکرد.
آخرین درخت، دسته تبر را که دید گفت:
از ماست که برماست
من پنجاه سال است دارم اسلام می خوانم، بگذار خلاصه اش را برایت بگویم، واجباتت را انجام بده، به جای مستحبات، تا می توانی به کار مردم برس، کار مردم را راه بینداز. اگر قیامت کسی از تو سوال کرد بگو فاضل گفته بود ...
از وصایای مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی قدس الله روحه
مشکلات، فرصت هایی هستند؛
تا، مس وجودتان را به طلا تبدیل کنید ...
با من بمان ، نه برای اینکه در دنیای بی رحم تنها نباشم ، با من بمان تا در دنیای بی رحم تنهایی ام تنهاترین باشی !
[=times new roman]شاید رابطه ها مجازی شوند[="]
[/][="]اما دردها همچنان حقیقی می مانند[/][/]
خداوندا
دلم برای خودم خیلی تنگ شده
تو رو به عظمتت سوگند
کمکم کن خودمو پیدا کنم........
در دنیا باشید، ولی با دنیا نباشید؛
در دنیا زندگی کنید ولی از دنیا بگذرید ...
کسی که در برابر خداوند زانو می زند؛
می تواند در برابر هر کسی ایستادگی کند ...
کبوتر می خندید به اینکه
چرا من هر روز بی هیچ پولی برایش دانه می پاشم
من می گریـــــــــــــــــــــــستم به اینکه
حتی کبوتر هم، محبت مرا از سادگی ام می پندارد ...!
بنده ای گفت :خدایا تو که سرنوشت مرا از قبل نوشته ای پس چرا دعا کنم؟؟
خدا گفت :شاید نوشته باشم هرچه دعا کند
لَو ظَهَرَتِ الآجالُ افتَضَحَتِ الآمالُ
اگر اجلها (مدت عمرها) معلوم شود آرزوها رسوا مىشوند
امام كاظم (ع)
کسی که عبادت های خالصانه خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ برترین مصلحت را به سویش فرو خواهد فرستاد.
خدا مرحم تمام دردهاست ،
هر چه عمق خراشهای وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای میگیرد .
خداوند دست یافتنی است. با صحبت کردن راجع به حضرت حق ، توجه کردن به گفته های او در نوشتار ، اندیشیدن به او، حس کردن حضور او در مراقبه ، به مرور خواهید دید که آن چه غیر واقعی بوده ، واقعی خواهد شد، و دنیایی که شما فکر می کنید واقعی است ، فرو خواهد ریخت. هیچ سروری بالاتر از حس کردن خداوند وجود ندارد.
[="mediumturquoise"]همواره به یاد داشته باش،موفقیت یک نقطه نیست، بلکه جریانی است پیوسته.
99 درصد نگرانی های ما مربوط به مسائلی است که هرگز اتفاق نمی افتند،پس شاد باش.
اگر می خواهی مانند عقاب پرواز کنی ،با بوقلمون همراه نشو .
مالکیت آسمان را به نام کسانی نوشته اند که به زمین دل نبسته اند.[/]
[="gray"]روز را با خنده شروع کن، تا زندگی با خنده در دستانت شکوفا شود.
پایان دادن به گفتگوهای درون ، یعنی رسیدن به آرامش.
اگر به دنبال دوست بی عیب بگردیم، هیچ وقت دوستی نخواهیم داشت.[/]
[="plum"]برای یک مرد چیزی کشنده تر از آن نیست که برای شکست های زندگی اش مقصری جز خودش پیدا نکند.[/]
[="red"]مواظب باش فکر فردا، امروزت را خراب نکند.[/]
حتی یک چراغ می تواند عمیق ترین تاریکی ها را از هم بپاشاند
بر سر تاریکی ها فریاد نکشیم ، چراغی روشن کنیم ….
در خود نگاه می کنم تا ببینم که خطا کجاست؛
بعد از کمی تأمل و قدری سکوت پی می برم؛
آنجا که خالی از خداست ...
بیشتر مردم دعا نمی کنند، تنها التماس می کنند. (جرج برنارد شاو)
.
آیا برده هستی؟ پس دوست نتوانی بود
آیا خودکامه هستی؟ پس دوستی نتوانی داشت . . .
.
تا بدبختی را نشناسیم هیچوقت راه بدست آوردن و نگه داشتن خوشبختی را یاد نمی گیریم . . .
(داوید وایت)
درباره درخت بر اساس میوه هایش قضاوت میکنند ، نه برگ هایش . . .
.
.
.
هر جا خوبی پیدا کردید، بردارید، مال خودتان است . . .!
.
.
.
بزرگترین افسوس آدم این است:
“می خواهد اما نمی تواند، و به یاد می آورد روزی را که می توانست اما نخواست.”
.
.
.
شمع محفل شاهان شدن ذوقی ندارد ٬ ای خوشا شمعی که روشن میکند ویرانه ای را
.
خداوندا به من زیستنی عطا کن تا در لحظه مرگ بر بیهودگی لحظه ای که گذشت
سوگوار نباشم . . .
بهترین روزهایت را به کسانی هدیه کن که بدترین روزها در کنارت بودند . . .
.
چه کار کنیم تا آدم بشویم ؟
فرمودند:
نگویید چکار کنیم! بلکه بگویید چه کار نکنیم تا آدم بشویم ...
حضرت فاطمه سلام الله علیها •
آن كه عبادت خالصش را به سوى خداوند بالا فرستد، خداوند بهترين صلاحْديد خود را به سوى او فرو مىفرستد
مگر دریا مُرد از بی بارانی ؟!
پایانی برای قصه نیست
چرا که نه گوسفندان عاقل میشوند و نه گرگها سیر ....
" اين تو نيستي که مرا از ياد برده اي اين منم که به يادم اجازه نميدهم حتي از نزديکي ذهن تو عبور کند... صحبت از فراموشي نيست.... صحبت از لياقت است .... ! !! "