تابوت سیاه...فریاد رعدوبرق ...شرشر باران... صدای هق هق مردم...ناله ی پیر زمانه... در پس پنجره با صدای بی صدا کسی هست که مرا می خواند ... باران نم نمک می بارد... که چه زیباست صدایش ...چه طنینی دارد ... انتظارم به پایان آمد... قاصدکم خوش خبر بود...بوی سکوت و مرگ می داد...
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش ......... .......که گویی در حال قدم زدن با خدا هستی و در کنار او ..........................مسیرزندگی ات را طی میکنی ..........
امام سجاد علیهالسلام فرمود: تعجّب دارم از کسی که نسبت به تشخیص خوب و بد خوراکش اهتمام میورزد که مبادا ضرری به او برسد، چگونه نسبت به گناهان و دیگر کارهایش اهمیّت نمیدهد و نسبت به مفاسد دنیایی، آخرتی، روحی، فکری، اخلاقی و... بیتفاوت است. أعیان الشّیعه: ج 1، ص 645
چقدر خنده داره که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه و یا ایمیل به دیگران ارسال می کنیم به سرعت آتشی که در جنگلی انداخته بشه همه جا رو فرا می گیره اما وقتی سخن و پیام الهی رو می شنویم دو برابر در مورد گفتن یا نگفتن اون فکر می کنیم!
[="]زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست
و دلم بس [/][="]تنگ است . بی خیالی سپر هر درد است .[/] [="] باز هم می خندم ،[/] [="] آن قدر می خندم که غم از رو[/] بر[="]ود..........[/]
دیده نمی شوم. هیچکس مرا نمی بیند. آنقدر ظواهرپرنقش و نگار هست که منٍ ساده ساده دیده نمی شوم. نقش و نگار فریبنده را نمی خواهم. سادگی ام را دوست دارم. اما گویی دیگر کسی سادگی را نمی پسندد. پس من دیده نمی شوم.
اینجا گشتارگاه زندگیست گریه کردم که میدانم هیچ چشمی برمرگ من نمیگریدباز هم خواهم نوشت ،نمیدانم دیگر نخواهم نوشت،نمیدانم خدایا خودت از همه چیز باخبری اینجا دیگر زمین نیست برزخ بی پایان است آش پشت پا ته گرفته و من همچنان میسوزم...فرزانه
خوشبختی ما درسه جمله است...
تجربه از دیروز،
استفاده از امروز،
امید به فردا...
ولی ما با سه جمله دیگر زندگی مان را تباه میکنیم،
حسرت دیروز،
اتلاف امروز،
ترس از فردا.
شخصی گفت : می خواهم خدا را ببینم. گفتم اگر نشانت دهم دیگر لجاجت نمی کنی؟ گفت: نه. گفتم : به قانون «عمل وعکس العمل » توجه کن، قطعا درپشت پرده خبری هست که وقتی نواختی ،خواهند نواخت. این را یقین بدان.
[=georgia, times new roman, times, serif]دربی کران زندگی،دوچیزافسونم می کند:[/] [=georgia, times new roman, times, serif] آبی آسمان راکه می بینم ومی دانم که نیست [/] [=georgia, times new roman, times, serif] وخداراکه نمی بینم ومی دانم که هست [/]
مردان در صيد عشق به وسعت نا متناهي نامردند گدايي عشق مي كنند تا وقتي مطمئن به تسخير قلب زن نشدند اما همين كه مطمئن شدند مردانگي را در كمال نامردي به جا مي آورند « دكتر علي شريعتي»
باید که مهربان بود
باید که عشق ورزید
زیراکه زنده بودن
هرلحظه احتمالیست
تو مثل کوی بن بستی دل من
تهیدستی تهیدستی دل من
اگریک ذره بو می بردی ازعشق
به دنیا دل نمی بستی دل من
آدمی فقط در یك صورت حق دارد به دیگری از بالا نگاه كند ،
و
آن هنگامیست كه بخواهد دست دیگری كه بر زمین افتاده بگیرد تا اورا بلند كند ...
آتش بگیر، تا که بدانی چه میکشم
احساسِ سوختن، به تماشا نمیشود...
هیچکس هرگز نمی داند چه سازی می زند دنیا
چه می دانی تو از دیروز
چه می دانم من از فردا
همین یک لحظه را دریاب
که فردا می شوی تنها ......
[=tahoma]
صدای هق هق مردم...ناله ی پیر زمانه...
در پس پنجره با صدای بی صدا کسی هست که مرا می خواند ...
باران نم نمک می بارد...
که چه زیباست صدایش ...چه طنینی دارد ...
انتظارم به پایان آمد...
قاصدکم خوش خبر بود...بوی سکوت و مرگ می داد...
[=tahoma]
[/][/]
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش
.........................................................................................................................................ئ
.................
........
..........................که همیشه طعم عزت را حس کنی
............................
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش
........................
..........................که حضورت لبخند بر لبها بنشاند
....................................
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش
............که اگر فردا به امروزت فکر کردی شرمنده نشوی
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش
.........
.......که گویی در حال قدم زدن با خدا هستی و در کنار او
..........................مسیر زندگی ات را طی میکنی
..........
الهی چون تو حاضری چه جویم و چون تو ناظری، چه گویم؟
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش
....................
...........که گویی در حال بزرگترین معامله ی خلقت هستی
....................
پادشاهی از عارفی پرسید :جمله ای برای من بگو که وقتی شادم غمگین و وقتی غمگینم شاد شوم. عارف گفت:این نیز بگذرد!
امام سجاد علیهالسلام فرمود:
تعجّب دارم از کسی که نسبت به تشخیص خوب و بد خوراکش اهتمام میورزد که مبادا ضرری به او برسد، چگونه نسبت به گناهان و دیگر کارهایش اهمیّت نمیدهد و نسبت به مفاسد دنیایی، آخرتی، روحی، فکری، اخلاقی و... بیتفاوت است. أعیان الشّیعه: ج 1، ص 645
من لایحضرالفقیه ج 4 / 387
...... طوری زندگی کن که اگر بین مردم بودی از حضورت خوشنود باشند و اگر مُردی مردم ناراحت شوند و ......
چقدر خنده داره که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه و یا ایمیل به دیگران ارسال می کنیم به سرعت آتشی که در جنگلی انداخته بشه همه جا رو فرا می گیره اما وقتی سخن و پیام الهی رو می شنویم دو برابر در مورد گفتن یا نگفتن اون فکر می کنیم!
[=arial, helvetica, sans-serif]آنگاه که کاخ آرزو های کسی را ویران میکنی [/]
[=arial, helvetica, sans-serif]آنگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی [/]
[=arial, helvetica, sans-serif]آنگاه که بنده ای را نا دیده می انگاری [/]
[=arial, helvetica, sans-serif]آنگاه که حتی گوشت را میبندی [/]
[=arial, helvetica, sans-serif] تا صدای خورد شدن غرورش را نشنوی [/]
[=arial, helvetica, sans-serif][/][=arial, helvetica, sans-serif]آنگاه که خدا را میبینی و بنده ی خدا را نادیده میگیری [/]
[=arial, helvetica, sans-serif][/][=arial, helvetica, sans-serif]می خواهم بدانم دستانت را به سوی کدام آسمان [/]
[=arial, helvetica, sans-serif][/][=arial, helvetica, sans-serif]دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟ [/]
[=arial, helvetica, sans-serif][/][=arial, helvetica, sans-serif]به سوی کدام قبله نماز می گذاری که دیگران نگذارده اند؟؟؟[/]
[="green"]نردبام این جهان ما و منی است،
عاقبت این نردبام افتادنی است،
لاجرم هر کس که بالاتر نشست،
استخوانش سخت تر خواهد شکست.[/]
دلم به بهانه همیشگی گریست.....
بگذار بگرید و بداند هر آنچه خواست
همیشگی نیست
چاهی می خواهد برای فریاد"...
و دلم بس [/][="]تنگ است . بی خیالی سپر هر درد است .[/]
[="] باز هم می خندم ،[/]
[="] آن قدر می خندم که غم از رو[/] بر[="]ود..........[/]
دیده نمی شوم.
هیچکس مرا نمی بیند. آنقدر ظواهرپرنقش و نگار هست که منٍ ساده ساده دیده نمی شوم.
نقش و نگار فریبنده را نمی خواهم. سادگی ام را دوست دارم.
اما گویی دیگر کسی سادگی را نمی پسندد.
پس من دیده نمی شوم.
[="green"]مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب،
به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید.[/]
اینجا گشتارگاه زندگیست گریه کردم که میدانم هیچ چشمی برمرگ من نمیگریدباز هم خواهم نوشت ،نمیدانم دیگر نخواهم نوشت،نمیدانم خدایا خودت از همه چیز باخبری اینجا دیگر زمین نیست برزخ بی پایان است آش پشت پا ته گرفته و من همچنان میسوزم...فرزانه
شعاع مهربانیت را
روز به روز زیادتر کن
آنقدر که روزی بتوانی
همه را در آن جای دهی
آن وقت تا خدا فاصله ای نیست...
تویی که مرا در سقوط میبینی....... تا به حال اندیشیده ای که شاید، تو خود وارونه ایستاده ای؟
خوشبختی ما درسه جمله است...
تجربه از دیروز،
استفاده از امروز،
امید به فردا...
ولی ما با سه جمله دیگر زندگی مان را تباه میکنیم،
حسرت دیروز،
اتلاف امروز،
ترس از فردا.
من و زمان
من با زمان قرار هم زیستی مسالمت آمیز گذاشته ام تا دیگر نه من او را تلف کنم نه او مرا...
عاشق تر از همه ما موش کوریست که زیبایی جفتش را چشم بسته باور می کند
و روز های انتظار بر حسب عادت...
واقعا که دعای فرج را برحسب عادت میخوانیم...
ولی حیف....
از دوری تو غمین و نالان هستیم
وز کرده ی خود کمی پشیمان هستیم
اصلیت ما را تو اگر می پرسی
از کوفه ولی مقیم ایران هستیم!
در زندگی ، هر کس ساز خودش را می زند، اما مهم شما هستید که به هر سازی نرقصید
شخصی گفت :
می خواهم خدا را ببینم.
گفتم اگر نشانت دهم دیگر لجاجت نمی کنی؟
گفت: نه.
گفتم : به قانون «عمل وعکس العمل » توجه کن، قطعا درپشت پرده خبری هست که وقتی نواختی ،خواهند نواخت.
این را یقین بدان.
پوتین های کهنه ام هم میتوانند مرا به آسمان ببرند![/]
[/]
[=georgia, times new roman, times, serif]
فردا میشکند دگری قلب تو را . .
[/]
[=georgia, times new roman, times, serif]دربی کران زندگی،دوچیزافسونم می کند:[/]
[=georgia, times new roman, times, serif] آبی آسمان راکه می بینم ومی دانم که نیست [/]
[=georgia, times new roman, times, serif] وخداراکه نمی بینم ومی دانم که هست
[/]
مرز مردن و شهادت ، خون نیست، خود است…
پس خودی شو تا خونی شوی!
دلم گرفته به اندازه وسعت تمام دلتنگی های عالم
شیشه قلبم انقدر نازک شده که با کوچکترین
تلنگری می شکند
می خواهم فریاد بزنم ولی واژه ای نمی یابم
که عمق دردم را در فریاد منعکس کنم
فریادی در اوج سکوت که همیشه برای خودم سر داده ام
دلم به درد می اید وقتی سر نوشت را به نظاره می نشینم
کاش می شد سرنوشت را با ان روزها شیرینم
عجین کرد
بغض کهنه ای گلویم را آزارد
نفرین به بودن وقتی با درد همراست
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]اولين روز که چشمامو وا کردم ديدم يکي کنارم نشسته[/]
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]داشت به چشمام نگاه ميکرد بهش گفتم تو کي هستي؟[/]
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]گفت: من پيشت ميمونم ولي بهت نميگم کي هستم[/]
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]گفتم : تا هميشه پيشم ميموني[/]
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]گفت : آره[/]
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]گفتم : باهام بازي ميکني؟[/]
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]گفت : نه[/]
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]گفتم : واسه چي؟[/]
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]گفت : من فقط پيشت ميمونم ولي کاري واست نميکنم[/]
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]من هم گريه کردم اومد اشکامو پاک کرد[/]
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]گفت : گريه نکن[/]
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]گفتم : واسه چي؟[/]
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]گفت : هنوز وقتش نرسيده[/]
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]من هم بيشتر گريه کردم[/]
« دكتر علي شريعتي»
[=arial, helvetica, sans-serif]اینجا سکوت گوش تو را کر میکند.[/]
قدیمها میشنیدم که از ماست که بر ماست
ولی خوب که بزرگ شدم گفتم از آنهاست که بر ماست
ما مقصر نیستیم ما قربانی زندگی با آنها هستیم!!
نه دل در دست محبوبي گرفتار، نه سردرکوچه باغي برسردار
از اين بيهوده گرديدن چه حاصل ؟؟ پياده مي شوم، دنيا نگهدار
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
و من آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی که نباشم
شاملو
[/]
[=georgia, times new roman, times, serif]چشم های من خسته است[/]
[=georgia, times new roman, times, serif][/]
گاهی اشک ، گاهی انتظار[/]
[=georgia, times new roman, times, serif]این سهم چشم های من است[/]
[=georgia]
[=tahoma][=georgia, times new roman, times, serif]
مهربانی هست،سیب هست،ایمان هست
آری تا شقایق هست زندگی باید کرد[/][/]
[/]
خودمانی می گویم : خودمان هم با خودمان خودمانی نیستیم