جمع بندی اختلاس در زمان ائمه (ع)
تبهای اولیه
آیا نمونه ای از اختلاس در زمان امامان سراغ دارید که با آن برخورد شده باشد؟
width: 700 | align: center |
---|---|
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[TD="align: center"][/TD] | |
کارشناس بحث: استاد عماد | |
[TD][/TD] | |
سلام علیکم
نیز به یکی دیگر از كار گزارانشان در همین مورد فرمودند:
اما بعد، من تو را در امانتم (حكومت) شريك خود نمودم، و نسبت به خويش از همه نزديكتر قرار دادم، هيچ يك از خاندانم، براى موافقت و مدد كردن به من و رساندن امانت به سويم در نظر من مطمئنتر از تو نبود. چون ديدى زمانه بر پسر عمويت سخت شد، و دشمن بر او كينه ورزيد، و امانت مردم تباه شد، و اين امّت به فتنه دچار و به خونريزى دلير و پراكنده و بىپناه شدند، پيمانت را با پسر عمويت دگرگون نمودى، و همراه جدا شدگان از او جدا شدى، و با آنان كه دست از ياريش برداشتند همراه گشتى، و با خيانت كنندگان به او خيانت نمودى! نه با پسر عمويت همراهى نمود، نه امانت را ادا كردى.
گويا تلاش براى خدا نبود، و انگار از جانب پروردگارت حجّتىنداشتى، و مثل اينكه در مقام بودى تا اين امت را به خاطر اموالشان فريب دهى، و قصد داشتى غافلگيرشان كرده و بيت المال آنان را غارت كنى.
چون زمينه تشديد خيانت به امت برايت فراهم شد به سرعت حمله كرده، و به شتاب از جاى جستى، و آنچه توانستى ازاموالى كه براى بيوه زنان و يتيمان نگهدارى مىشد مانند گرگ تيزرو كه بزغاله مجروح از پا افتاده را بر بايد ربودى، و آن مال را با خيال راحت به حجاز منتقل كردى، بدون اينكه در اين غارتگرى احساس گناه كنى! دشمنت بىپدر باد، انگار ميراث رسيده از پدر و مادرت را به جانب خانوادهات بردى.
سبحان اللّه! آيا به قيامت ايمان ندارى؟ و از حسابرسى خدا نمىترسى؟! اى كسى كه نزد ما از خردمندان شمرده مىشدى، چگونه آشاميدن و خوردن اين مال را بر خود گوارا مىدانى در حالى كه مىدانى حرام مىخورى و حرام مىآشامى؟! كنيزان مىخرى، و با زنان ازدواج مىكنى آن هم از مال يتيمان و مساكين و مؤمنان جهاد كنندهاى كه خداوند اين اموال را به آنان بخشيده، و به وسيله آنان اين شهرها را حفظ كرده. از خدا پروا كن، به اين قوم اموالشان را برگردان، اگر بر نگردانى آن گاه خداوند به من قدرت دست يابى به تو را بدهد چنانت عقوبت كنم كه عذر خواهم نزد حق باشد، و با شمشيرم گردنت را بزنم شمشيرى كه احدى را با آن نزدم جز اينكه وارد جهنّم شد. به خدا قسم اگر حسن و حسينم آنچه را تو انجام دادى انجام مىدادند، از من نرمشى نمىديدند، و به مرادى نمىرسيدند، تا اينكه حق را از آنان باز ستانم، و باطلى را كه از ستمشان به وجود آمده نابود سازم. به خداى جهانيان قسم آنچه از مال ايشان بردهاى اگر برايم حلال بود شادم نمىكرد كه آن را براى اولادم به ارث گذارم. در اين غارتگرى آهسته بران، كه گويى به مرگ رسيدهاى، و زير خاك دفن شدهاى، و اعمالت بر تو عرضه شده آن هم در جايى كه ستمكار به حسرت فرياد بر مىدارد، و ضايع كننده عمر در خواست برگشت به دنيا دارد، در حالى كه آن زمان، زمان رهايى نيست(1)
- نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، ص654-657
نیز آن حضرت علیه السلام به عمر بن ابى سلمه مخزومى، كارگزارشان در بحرين، پس از اينكه او را عزل نمود و نعمان بن عجلان زرقى را به جاى او گماشت
اما بعد، نعمان بن عجلان زرقى را والى بحرين قرار دادم، و تو را از آنجا برداشتم بدون اينكه نكوهش و ملامتى بر تو باشد. حقّا زمامدارى را به خوبى انجام دادى، و امانت را ادا كردى. به جانب من بيابى آنكه نسبت به تو سوء ظن و سرزنش، يا اتّهام و گناهى باشد. عزم حركت به جانب ستمكاران شام را دارم، دوست داشتم در اين سفر همراهم باشى، زيرا تو از كسانى هستى كه در جنگ با دشمن و به پاكردن ستون دين به آنان پشت قوى مىكنم، اگر خدا بخواهد.(1)
- نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، ص657
پرسش:
آیا نمونه ای از اختلاس در زمان امامان سراغ دارید که با آن برخورد شده باشد؟
پاسخ:
اختلاس در همه دورانها ممکن است اتفاق بیفتد زیرا همیشه افرادی فرصت طلب به دنبال دست درازی به اموال عمومی هستند و زمان ائمه اطهار (علیهم السلام) نیز از این امر مستثنی نیست. اما می دانیم که به جز حضرت علی (علیه السلام) و برای مدت کوتاهی امام حسن مجتبی (علیه السلام)، سایر ائمه اطهار (علیهم السلام) حکومت نداشتند بنابراین فقط در عصر خلافت حضرت علی (علیه السلام) باید به دنبال پاسخ به این پرسش رفت.
حضرت علی (علیه السلام) به یکی از کارگزارانشان که اختلاس کرده بود فرمودند:
اما بعد، خبر برنامه اى از تو به من رسيده كه اگر انجام داده باشى پروردگارت را به خشم آورده، و امام خويش را نافرمانى نموده، و در امانت خيانت كرده اى.
به من خبر رسيده كه محصولات زمين را برده، و آنچه زير دو پايت بوده برگرفته، و هر چه از بيت المال در اختيار داشتى خوردهاى. حسابت را پيش من فرست، و معلومت باد كه حسابرسى خداوند از حسابرسى مردم بزرگتر است. و السلام(1)
نیز به یکی دیگر از كار گزارانشان در همین مورد فرمودند:
اما بعد، من تو را در امانتم (حكومت) شريك خود نمودم، و نسبت به خويش از همه نزديكتر قرار دادم، هيچ يك از خاندانم، براى موافقت و مدد كردن به من و رساندن امانت به سويم در نظر من مطمئن تر از تو نبود. چون ديدى زمانه بر پسر عمويت سخت شد، و دشمن بر او كينه ورزيد، و امانت مردم تباه شد، و اين امّت به فتنه دچار و به خونريزى دلير و پراكنده و بى پناه شدند، پيمانت را با پسر عمويت دگرگون نمودى، و همراه جدا شدگان از او جدا شدى، و با آنان كه دست از ياريش برداشتند همراه گشتى، و با خيانت كنندگان به او خيانت نمودى! نه با پسر عمويت همراهى نمود، نه امانت را ادا كردى.
گويا تلاش براى خدا نبود، و انگار از جانب پروردگارت حجّتى نداشتى، و مثل اينكه در مقام بودى تا اين امت را به خاطر اموالشان فريب دهى، و قصد داشتى غافلگيرشان كرده و بيت المال آنان را غارت كنى.
چون زمينه تشديد خيانت به امت برايت فراهم شد به سرعت حمله كرده، و به شتاب از جاى جستى، و آنچه توانستى ازاموالى كه براى بيوه زنان و يتيمان نگهدارى مى شد مانند گرگ تيزرو كه بزغاله مجروح از پا افتاده را بر بايد ربودى، و آن مال را با خيال راحت به حجاز منتقل كردى، بدون اينكه در اين غارتگرى احساس گناه كنى! دشمنت بى پدر باد، انگار ميراث رسيده از پدر و مادرت را به جانب خانواده ات بردى.
سبحان اللّه! آيا به قيامت ايمان ندارى؟ و از حسابرسى خدا نمى ترسى؟! اى كسى كه نزد ما از خردمندان شمرده مى شدى، چگونه آشاميدن و خوردن اين مال را بر خود گوارا مى دانى در حالى كه مى دانى حرام مى خورى و حرام مى آشامى؟! كنيزان مى خرى، و با زنان ازدواج مى كنى آن هم از مال يتيمان و مساكين و مؤمنان جهاد كننده اى كه خداوند اين اموال را به آنان بخشيده، و به وسيله آنان اين شهرها را حفظ كرده. از خدا پروا كن، به اين قوم اموالشان را برگردان، اگر بر نگردانى آن گاه خداوند به من قدرت دست يابى به تو را بدهد چنانت عقوبت كنم كه عذر خواهم نزد حق باشد، و با شمشيرم گردنت را بزنم شمشيرى كه احدى را با آن نزدم جز اينكه وارد جهنّم شد. به خدا قسم اگر حسن و حسينم آنچه را تو انجام دادى انجام مى دادند، از من نرمشى نمى ديدند، و به مرادى نمى رسيدند، تا اينكه حق را از آنان باز ستانم، و باطلى را كه از ستمشان به وجود آمده نابود سازم. به خداى جهانيان قسم آنچه از مال ايشان برده اى اگر برايم حلال بود شادم نمى كرد كه آن را براى اولادم به ارث گذارم. در اين غارتگرى آهسته بران، كه گويى به مرگ رسيده اى، و زير خاك دفن شده اى، و اعمالت بر تو عرضه شده آن هم در جايى كه ستمكار به حسرت فرياد بر مى دارد، و ضايع كننده عمر در خواست برگشت به دنيا دارد، در حالى كه آن زمان، زمان رهايى نيست(2)l
بنابراین حضرت علی (علیه السلام) پس از نصیحت اختلاس کننده و عدم تاثیر این نصیحت، با اختلاس گران به صورت بسیار تندی برخورد می نمودند و بیت المال را به خزانه بر می گرداندند.
منابع:
1. سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه حسین انصاریان، پیام آزادی، تهران، 1386ش، چاپ دوم، ص653
2.همان، ص654-657