جمع بندی وعدههایی که محقق نمیشوند!
تبهای اولیه
سلام
در دین اسلام وعدههایی به مردم داده شده است و گفته شده فلان عمل فلان اثر را دارد یا اگر فلان دعا را بخوانی فلان نتیجه را خواهی گرفت
اما دو سوال برایم در این زمینه پیش آمده که چون با هم مرتبط هستند در یک تاپیک مطرح میکنم
فقط از کارشناس محترم خواهش میکنم زیاد روی مثالها متمرکز نشوند
هر بار که روی مثال متمرکز شدم تاپیک از مسیر خارج و در نهایت بدون نتیجه بسته شد!
سوال اول: چرا برای بعضی از افراد، اکثریت یا تمام این وعدهها محقق نمیشود؟
مثلاً گفته میشود اگر کسی دنبال کسب حلال باشد خداوند روزیش را افزایش میدهد اما میبینیم کسانی که دنبال روزی حلال هستند خیلی از آنها مدام در گرفتاری به سر میبرند. میدانم که برای تحقق هر امری نیاز به یک سری مقدمات هست. اما آنقدر این مقدمات انجامشان سخت و دشوار و ریزبینانه است که تقریباً برای هیچ بشری اجرای آن ممکن نیست. از طرفی سایر فرق که ادعاهایی دارند (مثل عرفانهای نوظهور) آنها نیز وعدههایی میدهند بعد که محقق نمیشود میگویند حتماً دلت پاک نبوده، حتماً نیتت صاف نبوده، حتماً آدابش را دقیق بجا نیاوردی و....
سوال دوم: چرا هیچ تفاوت معناداری بین افراد مقید و غیرمقید وجود ندارد، بلکه حتی برعکس است؟
مثلاً در قرآن گفته شده حلال و طیب بخورید. حلالش را در سوال قبل توضیح دادم که اتفاقاً برعکس آنچه گفته شده، آنهایی که دنبال کسب حلال هستند مدام در گرفتاری هستند و آنها که درآمد حرام دارند وضعیت بسیار بهتری دارند هیچ اتفاقی هم به واسطهء حرام خواری برایشان نمیافتد! درمورد طیب هم همین است. مثلاً افرادی را میبینیم که اهل دود نیستند و غذای سالم میخورند اما همیشه بیمار هستند و از طرفی افرادی هستند که روزی چند پاکت سیگار میکشند و انواع فستفودها را میخورند اما بسیار شاداب و سرحال هستند و عمر مناسبی هم دارند
یا مثلاً خداوند در ازدواج قول به آرامش داده و اینکه خدا به افراد متأهل نگاه ویژهای دارد و در رفع نیازهای زندگی به آنها کمک خواهد کرد (از جمله آیه قرآن که میگوید اگر فقیر باشند....) اما در عمل میبینیم که خیلی از زنها و مردها پس از ازدواج باید کاملاً از خودشان غافل شوند و فقط روز را شب کنند و شب را روز (کسب نان بخور و نمیر، تر و خشک کردن بچهها، چختن غذا، شستن ظرفها و...) و هیچکدام دیگر نمیتوانند به معنای واقعی زندگی کنند چون نه وقتی دارند و نه آرامشی. یعنی برخلاف وعدهء دین، پس از ازدواج سختیهای افراد چندبرابر میشود! ولی از آن طرف افرادی که دنبال زندگی مجردی و دوستیهای نامشروع هستند اکثراً شاداب و سرحال هستند و به نیازها و علایق خودشان هم رسیدگی میکنند. به عبارتی بین آنهایی که به حرف خدا اعتماد میکنند و آنهایی که اعتماد نمیکنند نه تنها هیچ تفاوت قابل توجهی وجود ندارد، بلکه حتی در بیشتر موارد برعکس است، یعنی آنها که اعتماد نکرده و احکام را رعایت نمیکنند خیلی موفقتر هستند
پ.ن:
دو تا از پاسخهای احتمالی دوستان را همین الان پاسخ بدهم
اگر بفرمائید منظور خداوند از آرامش و سختی فقط پول نیست، عرض میکنم اولاً در برخی موارد بطور واضح به رفاه مالی اشاره شده است و کسی نمیتواند منظور معنوی از آن برداشت کند. من اینکه فرقی نمیکند منظور پول نقدی بوده یا هر سود دیگر، به هر حال وعده به آرامش داده شده که در عمل این آرامش سهم آنهایی است که رعایت نمیکنند. اگر بفرمائید قرار است در آخرت جبران شود، عرض میکنم اکثر این وعدهها درمورد همین دنیا بیان شده و صحبتی از ارجاع به آخرت نشده
width: 700 | align: center |
---|---|
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[TD="align: center"][/TD] | |
کارشناس بحث: استاد مسلم | |
[TD][/TD] | |
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام
سوال اول: چرا برای بعضی از افراد، اکثریت یا تمام این وعدهها محقق نمیشود؟
سوال دوم: چرا هیچ تفاوت معناداری بین افراد مقید و غیرمقید وجود ندارد، بلکه حتی برعکس است؟
برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:
نکته اول:
وعده های الهی وعده های مشروط هستند، نه مطلق؛ یعنی آنچه که به عنوان شرط برای تحقق وعده الهی بیان شده است یک مقتضی است، که در این خصوص تأثیرگذار است، نه اینکه علت تامه باشد به گونه ای که تحقق وعده با آن قطعی باشد؛ مثلا اینکه می فرماید صلوات قبل و بعد از دعا در استجابت دعا موثر است، خب طبیعی است که نقش دارد، اما نقش آن، 100درصدی نیست.
قطعا پی گیری روزی حلال برکت به دنبال دارد اما این تمام مسئله نیست، بلکه عوامل بسیار دیگری هم در رزق و روزی نقش دارند؛ لذا در صورتی که با رزق حلال، رزق و روزی کسی گسترش نیافت نمی توان گفت این وعده صحیح نبوده است.
مثلا پزشکان به شما می گوید فلان میوه برای قلب خوب است، خب اگر قلب کسی علی رغم مداومت بر مصرف آن میوه مشکل پیدا کرد، خب این مسئله، نقش آن میوه را زیر سوال نمی برد، بلکه نقش عواملی غیر از آن را تأیید می کند.
یکی از بزرگترین قیدهایی که در وعده های الهی وجود دارد رفتارخود انسان است، خداوند با صراحت یکی از وعده های سلبی خود را چنین بیان می کند: «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم»؛ خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملّتى) را تغيير نمى دهد مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند.(رعد:11)
خب خود این شرط تکلیف بسیاری از وعده هایی که گمان می کنیم خلف وعده شده را روشن می کند.
نکته دوم:
قطعا بین انسان های مقید و غیر مقید در زندگی تفاوت است، تفاوت هم عمیق است؛ من اساسا و به شذت با این فکر مخالف هستم که میگویند هر کسی که مومن باشد خدا در زندگی دنیوی بر او سخت خواهد گرفت، و همواره دچار بلا و مصیبت خواهد بود، بنده با چنین تفکرات و سخنانی مخالفم، آنچه در روایات در این خصوص آمده هم معنای خاصی دارد که نمی خواهم وارد آن شوم، اما این را بگویم که امام زمان(ع) که تشریف می آورند علاوه بر تکمیل ایمان و عقول مردم، چنان به زندگی های دنیوی برکت می دهند که اصلا فقیری پیدا نمیشود که محتاج به کمک مادی دیگران باشد! یعنی دین اگر درست اجرا شود در کنار آبادانی آخرت، موجب آبادانی دنیا هم خواهد شد.
اما الان اگر می بینیم که یک انسان بی قید چه در تحصیل، چه در درآمد واقتصاد و مانند آن وضعیت بهتری از یک مومن دارد باید به دو نکته توجه کرد:
اول: مقید بودن و غیر مقید بودن را از روی ظاهر کسی قضاوت نکنیم. بسیاری از انسان ها هستند که از مقید بودن و مذهبی بودن فقط ظاهر آن را دارند، و بسیاری از افراد هم هستند که فقط ظاهرشان بی قید و بی مذهب است اما در درون مجسمه مذهب اند.
دوم: انسان های مقید و غیر مقید را باید در شرایط مساوی مقایسه کنیم. مثلا ممکن است دو نفر به یک اندازه تلاش کنند اما آن کسی که بی قیدتر است موفق تر باشد خب در اینجا نمی توان گفت به خاطر قید و بند داشتن یا نداشتن است؛ بلکه ممکن است در استعداد، در تمرکز، در کیفیت تلاش و مطالعه بین آنها تفاوت وجود داشته باشد لذا مقایسه در صورتی صحیح است که تمامی این فاکتورها برابر باشند؛ در آن صورت قطعا مومن بالاتر و موفق تر خواهد بود.
بنابراین با دیدن چنین نتایجی نباید نسبت به حقانیت وعده های الهی بدبین شویم؛ همانطور که ما اگر دیدیم یکی با تغذیه ناسالم، و عدم تحرک سالم تر از یک انسان با تحرک و تغذیه مناسب است، نسبت به نقش این عوامل بدبین نمی شویم، بلکه می دانیم حتما عوامل دیگری چون ژنتیک، و عوامل روحی و روانی و مانند آن در کار است.
نکته سوم:
در اینکه تمام ادیان و فرقه ها، چه حق و چه باطل ادعایی مشابه دارند و اگر حاجتی برآورده نشود می گویند دلت پاک نبوده یا مانند آن، خب این ادعاهای مشابه دلیلی بر بطلان همه ی آنها نیست؛ برای قضاوت در خصوص آنها باید اعتقاداتشان را به قضاوت نشست، عقل هر اعتقاداتی را که صحیح دانست سخنان بعد از آن را هم صحیح خواهد دانست، و هر اعتقاداتی که بطلان آنها را اثبات ساخت اصلا نوبت به بررسی وعده های پس از آن نمی رسد.
بنابراین به صرف تشابه ادعاها نمی توان به حقانیت یا بطلان همگی آنها استناد کرد.
نکته چهارم:
وعده های خداوند طبق قوانین مخفی عالم است، با محاسبه های مادی به دست نمی آید، به همین خاطر آنجا که می خواهد از رزق و روزی با تقوایان بگوید، می فرماید: «من حیث لایحتسب»؛ از آنجا که گمان نمی برند روزی شان را می رسانیم.
حکمت آن هم روشن است، چون نباید فضا و بستر امتحان به هم بخورد؛ فقط در این صورت است که «اعتماد» معنا پیدا می کند، اگر کسانی که ازدواج می کنند، یا کسانی که تقوا پیشه می کردند فوری و به صورت محسوس وضعشان خوب میشد که دیگر مجالی برای امتحان اعتماد به خدا معنا نداشت! به همین خاطر وعده های خداوند آنچنان که وعده های مادی معمولی در دنیا محقق میشوند نیست، تا مومنین حقیقی از غیر مومنین تشخیص داده شوند.
بگذارید یک مثال ملموس تاریخی بزنم؛ این روش غیب بودن تحقق وعده های الهی موجب شد در جنگ احزاب هر دو طرف ماهیت خود را بروز دهند:
«وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُورا»؛ و به خاطر آوريد زمانى را كه منافقان و بيماردلان مى گفتند: «خدا و پيامبرش جز وعدههاى دروغين به ما نداده اند (احزاب:12)
«وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليما»؛ مؤمنان وقتى لشكر احزاب را ديدند گفتند: «اين همان است كه خدا و رسولش به ما وعده داده، و خدا و رسولش راست گفته اند!» و اين موضوع جز بر ايمان و تسليم آنان نيفزود.(احزاب:20)
نمونه دیگر آن پیروزی ناباورانه ی ما در جنگ تحمیلی است؛ طبق نظر تمام کارشناسان نظامی مادی گرا، و طبق هر تحلیل نظامی و بررسی احتمالات با تکیه بر امکانات نظامی و حمایت های بین المللی پیروزی باید با صدام می بود اما آنچه که محقق شد وعده الهی بود.
نکته پنجم:
نکته پایانی این که به هر دلیلی چه عقل ما به آن برسد، و چه نرسد، وعده های خداوند در گرو اعتماد است، شاید ازاین باب که تشویق به مثبت اندیشی و حسن ظن به خدا کند، شاید از باب تأثیر تکوینی مثبت اندئیشی و حسن ظن به خداست که در موفقیت نقش دارد، شاید برای این است که فضای امتحان حفظ شود و کسانی که اعتماد ندارند به خواسته شان نرسند، و شاید به علل دیگر.
اما به هر حال یکی از شروط تحقق وعده ها حسن ظن به خدا و اعتماد به این وعده هاست، ما روایات متعددی داریم از جمله این روایت امام رضا(علیه السلام):
«أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ بِي إِنْ خَيْراً فَخَيْراً وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّا»؛ به خدا گمان نیک داشته باش، پس به درستی که خداوند می گوید من نزد گمان بنده ام هستم، اگر گمان خیر ببرد پس خیر برای او رقم می زنم، و اگر گمان شر ببرد همان را مقدر می سازم.(الکافی، ج2، ص72)
بنابراین کسی که ازدواج کرده و در کار او گره گشایی نشده ابتدا باید به خودش نظر افکند، که آیا واقعا به وعده خدا اعتماد و آن را باور داشته است؟ و آیا مقدمات تحقق وعده را مهیا ساخته است؟
ضمن اینکه خداوند نفرموده وضع متأهلین بهتر از وضع مجردها خواهد بود! بلکه فرموده در صورت تحقق شرایط وضع متأهلی شخص «الف»، بهتر از وضعیت مجردی خودش خواهد شد. پس مقایسه وضع زندگی متاهلی شخص «الف» با وضع مجردی شخص «ب» اصلا صحیح نیست و خداوند هم چنین وعده ای نداده است.
سلام
سوال اول: چرا برای بعضی از افراد، اکثریت یا تمام این وعدهها محقق نمیشود؟
سلام
خوب یک راه حل این است که بگوییم اصلا چنین وعده هایی داده نشده است.
مثلا برخی علما می گویند مقصود خدا از استجابت دعا، برآوردن حاجت نیست. بلکه جواب دادن است. این جواب دادن ممکن است هر چیزی باشد غیر از حاجت شما.
مثلا می گوییم شما مدعی هستید خداوند وعده داده است فقیرانی که ازدواج کنند را غنی می کند اما چنین اتفاقی رخ نمی دهد.
ما نیز ادعا می کنیم خداوند می تواند از دو طریق کمک کند یکی از طرق غیر معمول و غیر مشخص است و یکی از آنها بودجه ای است که خداوند برای فقرا قرار داده است مثل زکات و انفال و صدقات و مانند آن ...
به نظر می رسد اگر اسلام درست اجرا شود فقرا باید بی نیاز شوند و نیازی هم نیست چیزی از غیب به کمک آنها بیاید. همین زکات و انفال و صدقات برای فقرا گذاشته شده است. ( البته ممکن است این را هم انکار کنیم و بگوییم خداوند وعده داده است از زیادی مالش به آنها می دهد پس هر وقت مالی از زکات و انفال زیاد آمده به وعده اش عمل می کند و انها را اختصاص به فقرایی می دهد که ازدواج کردند و این خودش امیدی است در قلب آنها ! )
پس با این حساب شما فقط لازم است دعا کنید و بر اصلاح خویشتن همت گمارید.
خداوند هیچ وعده ای بر حاجت روا کردن شما نداده است و حتی هیچ راه مشخصی قرار نداده است که شما با طی کردن آن راه، مطمتن شوید شرایط برآورده شدن حاجت را به دست آورده اید.
اگر زکات و انفال خدا به شما نمی رسد بگردید و پیدا کنید کسانی را که با اقتصاد ربوی و مملکت داری فاسد،حق فقرا را پایمال می کنند.
با سلام و احترام
بگردید و پیدا کنید کسانی را که با اقتصاد ربوی و مملکت داری فاسد
شما مثل اینکه هر موضوعی را می خواهید بکشانید به بحث های سیاسی!!! برادر من بحث از وعده های خداوند است!! تو رو محقق نشدن وعده های الهی را دیگر سیاسی اش نکنید!
خداوند وعده داده است فقیرانی که ازدواج کنند را غنی می کند اما چنین اتفاقی رخ نمی دهد.
ما نیز ادعا می کنیم خداوند می تواند از دو طریق کمک کند یکی از طرق غیر معمول و غیر مشخص است و یکی از آنها بودجه ای است که خداوند برای فقرا قرار داده است مثل زکات و انفال و صدقات و مانند آن ...
پس هر وقت مالی از زکات و انفال زیاد آمده به وعده اش عمل می کند و انها را اختصاص به فقرایی می دهد که ازدواج کردند و این خودش امیدی است در قلب آنها
این سخن شما قطعا اشتباه است! خداوند در وعده اش ازدواج را عامل بی نیازی بیان فرموده است، نه خمس و زکات و انفال را!! اگرچه خمس و زکات موجب رفع نیاز فقرا میشود اما وعده به آن تعلق نگرفته، خداوند که نفرموده اگر همه خمس و زکاتشان را بدهند و انفال را درست مصرف کنند من فقرا را بی نیاز می کنم!!! فرموده اگر ازدواج کردند آنها را بی نیاز می کنم!!
اگر منظور زکات و انفال می بود که تأهل و تجرد که فرقی نداشت! در پرداخت خمس و زکات که شرط نیست آن فقیر متأهل باشد که!!! مجرد هم که باشی با رداخت خمس و زکات دیگران بی نیاز میشوی!!
با سلام و احترام
سلام
این سخن شما قطعا اشتباه است! خداوند در وعده اش ازدواج را عامل بی نیازی بیان فرموده است،
خطای آشکاری است!
إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ
خداوند نمی فرماید ازدواج عامل بی نیازی است.
بلکه می فرماید اگر فقیر شدید خداوند عامل بی نیازی است.
پس این گزاره های قرآنی هیچ ربطی به گزاره های تجربی و تکوینی ندارند.
خداوند در این آیه نمی خواهد به ما خبر دهد که ازدواج یکی از عوامل غنی شدن است.
بلکه می خواهد بفرماید اگر شما ازدواج کنید، اگر فقیر باشید یا فقیر بشوید، خداوند شما را بی نیاز می کند.
اما خدا چگونه شخصی را بی نیاز می کند ؟
خداوند بوسیله اسباب این کار را انجام می دهد.
و عرض شد این اسباب یا شناخته شده هستند یا ناشناخته.
آنکه شناخته شده است همین زکات و انفال و صدقات و مانند آن است...
و وظیفه ی پیامبر و ولی خدا است که از این بودجه ها در راستای برطرف کردن فقر افراد جامعه استفاده کند که در این آیه مشخصا در مورد فقرای متاهل صحبت شده است...
نه خمس و زکات و انفال را!!
اگر به پست ابتدیی دقت کنید ما وعده را اختصاص به اینها ندادیم.
و به صراحت اعلام کردیم خداوند به دو طریق وعده خویش را عملی می کند : طریقه غیر معمولی و نامشخص و طریقه معمول و مشخص ( زکات و انفال و صدقات ... )
اگرچه خمس و زکات موجب رفع نیاز فقرا میشود اما وعده به آن تعلق نگرفته، خداوند که نفرموده اگر همه خمس و زکاتشان را بدهند و انفال را درست مصرف کنند من فقرا را بی نیاز می کنم!!! فرموده اگر ازدواج کردند آنها را بی نیاز می کنم!!
توضیح داده شد که خداوند وعده به غنا داده است و این غنا به دو طریق انجام می گیرد که شامل خمس و زکات و صدقات می شود.
این غنا مطلق است و خداوند از طریق اسبابش این کار را میکند.
مصداق اشکارش همین منابع الهی است که خداوند به صراحت مصارفش را بیان داشته است.
پس بدون دلیل به آیات الهی و افعال الهی قید و بند نزنید...
اگر منظور زکات و انفال می بود که تأهل و تجرد که فرقی نداشت! در پرداخت خمس و زکات که شرط نیست آن فقیر متأهل باشد که!!! مجرد هم که باشی با رداخت خمس و زکات دیگران بی نیاز میشوی!!
تاهل و تجرد فرقی ندارد اما اینجا بحث درباره افرادی است که از آینده زناشویی خویش می ترسند و به همین جهت ازدواج را ترک کردند. پس اشکال شما بی ربط است.
خداوند می فرماید در طول زندگی هر گاه فقر به سراغشان بیاید، خداوند به کمکشان خواهد آمد....
این طور نیست که قرار باشد خدا فقط در ابتدای زندگی به انها کمک کند ( ان یکونوا )
[spoiler]
شما مثل اینکه هر موضوعی را می خواهید بکشانید به بحث های سیاسی!!! برادر من بحث از وعده های خداوند است!! تو رو محقق نشدن وعده های الهی را دیگر سیاسی اش نکنید!
خشمتان را کنترل کنید. من ادعای شما را کذب می دانم و هیچ قصد و غرضی هم در کار نیست ... [/spoiler]
بسم الله الرحمن الرحیم
سوال اول: چرا برای بعضی از افراد، اکثریت یا تمام این وعدهها محقق نمیشود؟
مثلاً گفته میشود اگر کسی دنبال کسب حلال باشد خداوند روزیش را افزایش میدهد اما میبینیم کسانی که دنبال روزی حلال هستند خیلی از آنها مدام در گرفتاری به سر میبرند.
با سلام و درود
رفتارهایی که ما انجام میدیم مثل زنجیر با هم ارتباط دارند = در جهت موافق و مخالف
در جایی طبق فرمایش شما بیان می شود که روزی حلال ، افزاینده روزی هست
در جای دیگری هم بیان میشود که قناعت پیشه کنید ولخرجی بیهوده نکنید و . . .
فردی رو در نظر میگیریم که روزی 45 تومن روزی حلال کسب می کند =
وعده خداوند اینطور نیست که این 45 تومن در جیبش بر فرض بشه 60 تومن !
اگر همین فردی که روزی حلال کسب میکنه ولخرجی کنه افزایش خواهد یافت ؟ مسلما خیر
اگر همین فرد روزی 10 تومن پس انداز کنه ماهی میشه 300000 تومن و سالی 3600000 تومن
اینجا پول برکت پیدا میکنه و قطعا چون از راه حلال جمع شده خداوند هم انسان رو از بلاها و خرج های اضافی محفوظ خواهد کرد .
مثالی میزنم
پدری به فرزند خودش میگه که اگر وارد تجارت بشی پولت افزایش پیدا میکنه
این یک قانون هست ولی به رفتار پسرش هم بستگی داره
برفرض اگر پسر اجناسی رو خرید و به همان قیمت خرید فروخت ممکن هست گلایه کنه پس کو افزایش ؟
این وعده در صورتی محقق میشه که فرزند مثلا با 10 درصد سود اجناسی رو که خریده بفروشه
با سلام و احترام
خداوند که نفرموده اگر همه خمس و زکاتشان را بدهند و انفال را درست مصرف کنند من فقرا را بی نیاز می کنم!!! فرموده اگر ازدواج کردند آنها را بی نیاز می کنم!!
سلام و عرض ادب
برادر گرامی
مثل اینکه فراموش کرده اید خداوند با اسباب کار می کند
نه مستقیم و بدون اسباب !
یعنی جوانی که ازدواج میکند
آسمان گشوده نمی شود و پول بر سر او نمی بارد !
بلکه باید به سبب اسباب به او روزی برسد
حال اگر یکی از این اسباب ( مثلا یکی از مسئولین ) کوتاهی کند
مشکل از خدا نیست
هر گناهی که ان جوان به سبب فقر در ان گرفتار شود
به پای ان مسئول نوشته می شود!!!!
هر خیر که به شما رسد از جانب خداست
و هر شری که به شما رسد از جانب خودتان است
پس اگر وعده ای که خدا داده از نظر ما محقق نشده
باید در خودمان و دور و اطرافمان به دنبال موانع موجود بگردیم!
مثلا قبول اطاعت از مسئولین فاسد!
برخی مسائل هم گریبان گیرهمه جامعه خواهد شد
امام صادق علیهالسلام :
اِذا اَرادَ اللّهُ بِقَوْمٍ هَلاكا ظَهَرَ فیهِمُ الرِّبا؛(۱۳)
هنگامى كه خداوند بخواهد ملتى را نابود كند، رباخوارى در میان آنان رواج مىیابد.
هرگاه حاكمانتان نیكان شما باشند و ثروتمندانتان بخشندگان شما و كارها میان شما با مشورت باشد، روى زمین از درون آن براى شما بهتر است
و هرگاه حاكمانتان اشرار شما
و ثروتمندان شما بخیلان باشند
و كارهاى شما به دست زنان افتد،
درون زمین براى شما بهتر از روى زمین است.
در پناه حق تعالی
شرایط دریافت کمک الهی در مشکلات
مقدمه 1: همه ما در زندگی دچار فراز و فرود و مشکلاتی می شویم. همه موحدین (در برابر ملحدین)، به کمک الهی در مشکلات خود امیدوار هستند و از ذات ربوبی ، تقاضای کمک و مدد می کنند.
مقدمه 2: کمک و مدد ذات اقدس ربوبی ، به مقتضای رحمت واسعه اش ، شامل همه افراد ، چه موحد و چه ملحد می گردد (کمک به معنای عام).
مقدمه 3: "انسان" در هنگام مشکلات ، رفتارهای مختلفی را از خود بروز می دهد:
الف- گاهی اصلاً هیچ تقیدی به رعایت مسایل دینی و اخلاقی ندارد (چه در مشکلات ، و چه در غیر آن)
ب- گاهی در وضعیتهای عادی زندگی ، دین و اخلاق را رعایت می کند ، اما در مواجهه با مشکلات ، این تصمیم و این فکر را دارد که: "من تا جایی که برایم مقدور باشد ، مسایل دینی و اخلاق را رعایت می کنم. مگر اینکه دیگر خیلی سخت بشود".
ج- گاهی در مواجهه با مشکلات ، تصمیم و فکر او این است: " به حوال و قوه الهی ، من هرگز از دین و اخلاق عدول نخواهم کرد ولو بلغ ما بلغ".
مثال:
حالت اول (رفتار صحیح):
می خواست ماشین بخرد. همه تلاشش برای جمع آوری پول را انجام داده بود. از هر جای ممکن قرض کرده بود. دو میلیون کم آورده بود. مسئول بانک به او گفت: " گرچه شما قصد خرید خودرو دارید ، اما می توانم به جای وام خرید خودرو ، وام خرید کالا یا تعمیرات منزل به شما بدهم ، که مبلغش بیشتر است".
او گفت: از اسم وام خرید کالا و وام تعمیرات منزل مشخص است که قانوناً کاربرد آنها باید برای چه اموری باشد. و چون رعایت قانون ، شرعاً واجب است ، من این کار را نمی کنم.
می دانست که اگر پولش کامل نشود ، نمی تواند خودرو بخرد. تازه دو ماه دیگر سر رسید سال خمسی اش بود و باید خمس پول موجود را هم می پرداخت و دیگر حسابی کم می آورد و تکمیل مجدد هزینه خودرو ، حدود دو سال دیگر زمان می برد. آنهم با ریاضت اقتصادی. اما مصمم بود که به خاطر یک امر مادی ، دینش را رها نکند.
حالت دوم (رفتار نادرست):
گفت: می خواستم ماشینی برای پدرم بخرم با با آن کار کند و بیکار در منزل ننشیند. ناچار شدم وام خرید کالا بگیرم و فاکتور صوری به مسئول بانک ارائه بدهم. خود مسئول بانک اینطور راهنمایی ام کرده بود. من سعی کردم اینکار را نکنم اما چاره ای نداشتم.
بحث:
وقتی انسان در برابر مشکلات ، به هیچ قیمتی حاضر نباشد از دستورات دینی و اخلاقی عدول کند ، خداوند به او کمک خواهد کرد.
شاید چون او هیچ راهی ندارد مگر اینکه خداوند کمکش کند.
اما اگر ذهنیتش این باشد که تا حد امکان ( به معنای رایج عرفی ، نه به معنای فلسفی) و تا جایی که ناچار نشده ( ناچاری به معنای روزمره ، نه به معنای فقهی) دستورات دینی را رعایت کند و اگر کار سخت (به معنای روزمره آن) شد ، از برخی مسایل دینی کوتاه بیاید ، در این موارد ، خداوند به او کمک نمی کند.
شاید چون او راهی را برای حالت مبادای خود باز گذاشته است، پس دیگر به راه کمک الهی نیازی ندارد.
نکته دیگر:
کمک الهی فقط شامل نیت های پاک می شود.
اگر کار ما ، به نحوی باشد که نیتمان از آن کار ، نه یک نیت صحیح اخلاقی و عقلی ، بلکه اموری مثل تجمل ، خودنمایی ، برتری جویی ، صدمه زدن به دبگران و ... باشد ، این نیت ، صحیح نیست و کمک الهی شامل اینگونه امور نمی شود.
نکته دوم:
دیشب نگهبان مجتمعی می گفت: ما فقیریم ، ولی از خدا رویگردان نیستیم. گاهی از خدا گله ای هم می کنیم ولی نماز و روزه و... را ترک نمی کنیم.
فرد بی قید ثروتمندی به من می گفت: خدا به تو چی داده که این قدر خدا خدا می کنی؟؟
گفتم: بی خدایی بالاترین درد و فقر است.
در هر حال ، « امتحان » هست و خداوند هم با توجه به آن « نمره » می دهد. خداوند ، حکیم است و « حساب » همه چیز ، حتی چیزهایی که به مخیله ما نمی آید را دارد.
ولی نباید « مشکلات خودساخته » را به پای « امتحان » بگذاریم.
نکته سوم:
در سوره مبارکه مائده آیه 11 می فرماید:
در اینجا روی تقوا و توکل تکیه شده است. روشن است که منظور از توکل این نیست که انسان به بهانه واگذاری کارش به خدا، شانه از زیر بار مسئولیتها خالی کند و یا تسلیم حوادث گردد. بلکه منظور این است که در عین به کار گرفتن تمام قدرت و نیرو:
اولاً - توجه داشته باشد که آنچه دارد از خود او نیست، و از ناحیه دیگری است و به این وسیله روح غرور و خودبینی را در خود بشکند.
ثانیاً - هرگز از بزرگی حوادث و مشکلات نهراسد و مأیوس نشود، و بداند تکیه گاهی دارد که قدرتش بالاترین قدرت ها است.
ضمناً با توجه به این که در این آیه نخست دستور به تقوا می دهد، سپس اشاره به مسأله توکل می کند، استفاده می شود که حمایت خدا شامل حال پرهیزگاران است.
باید توجه داشت: "تقوا" از ماده "وقایه" به معنی خویشتنداری و جلوگیری کردن از عوامل سوء و فساد است.
منبع: فکر کنم تفسیر نمونه باشه.
نکته چهارم: تدبر کنیم:
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّمُبِینٌ. وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ.
(سوره یس - آیات 61 - 60)
وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ.
(سوره انفال - آیه 24 )
وَ جَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ
(سوره حج - آیه 78)
در سوره غافر، در شرح حال "مومن آل فرعون" می فرماید که ذکر مومن آل فرعون این بود: أُفَوِّض أَمْرِی إِلی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرُ بِالْعِبَادِ
به دنبال آن می فرماید که فَوَقَاهُ اللَّهُ سیِّئَاتِ مَا مَکرُوا : یعنی خداوند مکر و حیله و آسیب قوم فرعون را از او دور کرد و نگذاشت به او "بدی" برسد.
اما در منابع دینی ما آمده است که: قوم فرعون، این شخص را گرفتند و به شدیدترین وجهی به شهادت رساندند.
پس چرا خداوند فرموده است که : فَوَقَاهُ اللَّهُ سیِّئَاتِ مَا مَکرُوا ؟
پاسخ: زیرا خداوند، "شهادت" را "بد" نمی داند.
کشته شدن و در خون خود غلطیدن، از نگاه مادی بد است.
"خوب و بد" را طبق مسایل دنیوی و رفاه مادی تفسیر نکنیم.
چیزی خوب (خیر) است که به نفع سعادت نهایی ما باشد. و چیزی بد (شر) است که به ضرر سعادت نهایی ما باشد.
چه بسا مال و دارایی، یا مقام و موقعیت، برای کسی که فاقد ظرفیت خاصی است، بد باشد و به سعادت نهایی او آسیب بزند.
در حکایتی دینی گفته شده است:
سه دوست با هم عازم مسافرت شدند.
در بین راه توشه آنها تمام شد و گرسنه و تشنه شدند.
به هر حال به شهری رسیدند.
یکی از آنها گفت: من اینجا دوستی دارم. به منزل او می روم.
دومی گفت: من به منزل فلان فرد که از مشاهیر و بزرگان این شهر است می روم.
سومی گفت: من هیچ کسی را ندارم. به مسجد که خانه خدا است میروم.
قرار گذاشتند فردا شب به همین نقطه بیایند و از اکرام و میهمانی ایی که طرف آنها در مورد آنها انجام داده برای همدیگر بگویند.
فردا شب نفر اول و نفر دوم از پذیرایی نیکویی که میزبانانشان از ایشان کرده بودند و غذاها و ... سخن گفتند.
نفر سوم شب را تا صبح گرسنه در مسجد مانده بود.
به پیامبر آن زمان وحی رسید که برو به آن شخص بگو: تو میهمان ما بودی و ما میخواستیم بهترین اکرام و پذیرایی را از تو بکنیم اما هر چه در خزانه خودم نگاه کردم، بهتر از "گرسنگی" چیزی ندیدم که با آن از تو پذیرایی کنم.
همچنین:
خداوند به حضرت داوود فرمود: علم را در گرسنگی قرار دادم و مردم در سیری جستجو می کنند.
نگاه الهی، گرسنگی را خیر می داند در حالیکه نگاه عرفی، گرسنگی را بد می داند.
در روایتی داریم که پیامبر (ص) با یکی از اصحاب در مسافرت بودند و توشه شان تمام شد. به دهی رسیدند.
پیامبر خود را به مردم آن ده معرفی کرد و تقاضا نمود که آنها را میهمان کنند.
مردم ده گفتند: ما خودمان نیازمندیم و چیزی نداریم.
و از میهمان کردن پیامبر خودداری کردند.
پیامبر از ده خارج شد چ در راه برای آنها دعا کرد و فرمود: خدایا اینقدر به آنها عطا کن که ندانند مالشان را چکار بکنند.
به ده دیگری رسیدند. آنها تمام چیزی را که داشتند در میهمانی پیامبر صرف کردند.
پیامبر موقع خروج از آن ده، برایشان دعا کرد و فرمود: خدایا فقط به قدر نیازشان به آنها بده.
دوست پیامبر تعجب کرد و عرض کرد: برای آن دهی که ما را مهمان نکردند آن دعا را فرمودی و برای این ده که ما را مهمان کردند این دعا را؟
پیامبر فرمود: مال دنیا به اندازه رفع نیاز، خوب است. بیشتر از آن بلا است.
داستان را نقل به مضمون کرده ام. ممکن است عین جملات پیامبر، چیز دیگری باشد. اما محتوای کلی آن همین است.
برادر رضا،
در مورد افراد بی قیدی که برخوردار هستند (رفاه دارند و مشکلی ندارند) این آیات پاسخگو نیست؟
آل عمران
لَا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلَادِ
ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﻫﺎ [ ﺑﺎ ﻭﺳﺎﻳﻞ ﻭ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﻭ ﺷﻮﻛﺖ ﻇﺎﻫﺮﻱ ] ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﻤﻊ ﻧﻴﻨﺪﺍﺯﺩ.(١٩٦)
مَتَاعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ
[ ﺍﻳﻦ ] ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭﻱ ﺍﻧﺪﻙ [ ﻭ ﻧﺎﭼﻴﺰﻱ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺯﻭﺩ ﮔﺬﺭ ﺩﻧﻴﺎ ] ﺍﺳﺖ ; ﺳﭙﺲ ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﺸﺎﻥ ﺩﻭﺯﺥ ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﺁﻥ ﺑﺪ ﺁﺭﺍﻣﮕﺎﻫﻲ ﺍﺳﺖ .(١٩٧)
--------------------------------------------------
الحجر
ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ
ﺑﮕﺬﺍﺭﺷﺎﻥ ﺗﺎ ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ ﻭ [ ﺑﺎ ﻟﺬﺍﻳﺬ ﻣﺎﺩﻱ ﻭ ﺯﻭﺩﮔﺬﺭ ]ﻛﺎﻣﺮﺍﻧﻲ ﻛﻨﻨﺪ ، ﻭ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎ ، ﺳﺮﮔﺮﻣﺸﺎﻥ ﻧﻤﺎﻳﺪ ; ﺳﭙﺲ [ ﺣﻘّﺎﻧﻴّﺖ ﺍﺳﻠﺎم ﻭ ﻓﺮﺟﺎم ﺷﻮم ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ] ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻓﻬﻤﻴﺪ .(٣)
------------------------------------------------
الزخرف
وَلَوْلَا أَن يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَّجَعَلْنَا لِمَن يَكْفُرُ بِالرَّحْمَٰنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ
ﻭ ﺍﮔﺮ [ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﻨﺪﻱ ﻛﻔﺎﺭ ﺍﺯ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎﻱ ﻣﺎﺩﻱ ﻭ ﺗﻬﻴﺪﺳﺘﻲ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ، ﺳﺒﺐ ] ﺍﻳﻦ ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩم [ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺿﻌﻒ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻭ ﻧﺎﺁﮔﺎﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﻪ ﺣﻘﺎﻳﻖ ] ﺑﺮ ﻣﺤﻮﺭ ﻛﻔﺮ ﺍﻣﺘﻲ ﻭﺍﺣﺪ ﺷﻮﻧﺪ ، ﻣﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﺑﻪ[ ﺧﺪﺍﻱ ] ﺭﺣﻤﺎﻥ ﺳﻘﻒ ﻫﺎﻳﻲ ﺍﺯ ﻧﻘﺮﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﻭ ﻧﺮﺩﺑﺎﻥ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺑﺮ ﺑﺎﻟﺎﻱ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﺑﺮﺁﻳﻨﺪ .(٣٣)
وَلِبُيُوتِهِمْ أَبْوَابًا وَسُرُرًا عَلَيْهَا يَتَّكِئُونَ
ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ [ ﻧﻴﺰ ] ﺩﺭﻫﺎ ﻭ ﺗﺨﺖ ﻫﺎﻳﻲ [ ﺍﺯ ﻧﻘﺮﻩ ﻣﻰ ﺳﺎﺧﺘﻴﻢ ] ﻛﻪ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺗﻜﻴﻪ ﺯﻧﻨﺪ ،(٣٤)
وَزُخْرُفًا وَإِن كُلُّ ذَٰلِكَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ عِندَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ
ﻭ [ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺁﻧﺎﻥ ] ﺯﺭ ﻭ ﺯﻳﻮﺭ [ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﺍﺩﻳﻢ ] ، ﻭﻟﻲ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﻫﺎ ﺟﺰ ﻛﺎﻟﺎﻱ ﺍﻧﺪﻙ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺩﻧﻴﺎ ﻧﻴﺴﺖ ، ﻭ ﺁﺧﺮﺕ ﻧﺰﺩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ;(٣٥)
از طرف دیگر برای مؤمنین هم در قرآن، بسیار کلمه «صبر» و توصیه به آن آمده است.
صبر بر چه چیزی دلالت دارد؟ یکی از چیزهایی که صبر بر آن دلالت دارد، وجود انواع «مشکلات» است.
خداوند در این آیه نمی خواهد به ما خبر دهد که ازدواج یکی از عوامل غنی شدن است.
بلکه می خواهد بفرماید اگر شما ازدواج کنید، اگر فقیر باشید یا فقیر بشوید، خداوند شما را بی نیاز می کند
خداوند بوسیله اسباب این کار را انجام می دهد.
مثل اینکه فراموش کرده اید خداوند با اسباب کار می کند
باید به سبب اسباب به او روزی برسد
با سلام و حترام
برادران عزیز سخن از اسباب نیست؛ سخن در این است که آیا ازدواج به عنوان یک امری که موجب بی نیازی میشود وعده نشده است؟ آنچه که شما می فرمایید برای مجرد و متأهل فرقی نمی کند؛ اما وقتی خداوند می فرماید اگر ازدواج کنید شما را بی نیاز می سازم، یعنی خود ازدواج هم موضوعیت دارد؛ وگرنه خمس و زکات و انفال که انسان چه مجرد باشد و چه متأهل برای او فرقی نمی کند.
نمی خواهم کش پیدا کند اما باید به این نکته ای که عرض شد توجه کنید.
با سلام و حترام
برادران عزیز سخن از اسباب نیست؛ سخن در این است که آیا ازدواج به عنوان یک امری که موجب بی نیازی میشود وعده نشده است؟ آنچه که شما می فرمایید برای مجرد و متأهل فرقی نمی کند؛ اما وقتی خداوند می فرماید اگر ازدواج کنید شما را بی نیاز می سازم، یعنی خود ازدواج هم موضوعیت دارد؛ وگرنه خمس و زکات و انفال که انسان چه مجرد باشد و چه متأهل برای او فرقی نمی کند.
نمی خواهم کش پیدا کند اما باید به این نکته ای که عرض شد توجه کنید.
با سلام و احترام
جهت کش پیدا نکردن بحث فقط به نکته ای که فرمودید توجه می کنیم.
یا حق
سلام
پ.ن:
دو تا از پاسخهای احتمالی دوستان را همین الان پاسخ بدهم
اگر بفرمائید منظور خداوند از آرامش و سختی فقط پول نیست، عرض میکنم اولاً در برخی موارد بطور واضح به رفاه مالی اشاره شده است و کسی نمیتواند منظور معنوی از آن برداشت کند. من اینکه فرقی نمیکند منظور پول نقدی بوده یا هر سود دیگر، به هر حال وعده به آرامش داده شده که در عمل این آرامش سهم آنهایی است که رعایت نمیکنند. اگر بفرمائید قرار است در آخرت جبران شود، عرض میکنم اکثر این وعدهها درمورد همین دنیا بیان شده و صحبتی از ارجاع به آخرت نشده
سلام و عرض ادب
برادر گرامی
مساله ایمان است
یک انسان می تواند با تکه ای نان و اتاقکی کوچک از زندگی اش رضایت داشته باشد و به آرامش روحی برسد
این شخص وعده خداوند را در مورد خودش محقق شده می بیند
چرا که هدفش از زندگی رسیدن به پول زیاد و مسائل دنیوی نبوده است
بلکه رسیدن به آرامش روحی بوده ( پول کافی برای زندگی)
بنده در زندگی تجربه کرده ام و همین مساله را در مورد بسیاری شنیده و دیده ام
گاهی ممکن است انسان درآمد خوبی از نگاه دیگران داشته باشد
اما خودش حس می کند این درآمد ان آرامشی را که باید عرفاً داشته باشد ، برای او به ارمغان نمی آورد
همین شخص سعی می کند تعریف خود را از آرامش اصلاح کند
به درآمدی بسیار کمتر قانع می شود ( از شغلی که شبهه ای ندارد و واقعا حلال است)
حال با درآمدی کمتر احساس آرامشی بیشتر دارد
این آرامش و رضایت مساله ای درونی است
آرامش بیشتر با درآمد بیشتر حاصل نمی شود
بلکه با تغییر نگرش شخص و پیدا کردن دید صحیح نسبت به زندگی حاصل خواهد شد
یا هو یا من لا هو الا هو
سلام و عرض ادب
بنده معتقد هستم که خداوند به همه انسانها کم یا زیاد به هر حال روزیشون رو میرسونه ولی یکی ولخرجه یکی قناعت پیشه
توجهتون رو به این داستان جلب میکنم:
روزی حضرت موسی از راهی میگذشت که جوان فقیر و مفلسی رو میبینه که در یک گوشه نشسته
دلش براش میسوزه و به درگاه خدا دعا میکنه تا اون جوان غنی بشه....
یک روز که از همان راه میگذشت میبینه همون جوان رو به بند کشیدن و میبرنش
از افراد میپرسه که جرم اون جوان چی بوده ؟ مردم میگن می خوارگی کرده و عربده کشیده و فلان کارهارو کرده
بعد حضرت موسی ناراحت میشه و به درگاه خدا توبه میکنه و اعتراف میکنه که فقط خداوند صاحب حکمت و مصلحت هست
پس در اینجا به این نتیجه میرسیم که گاهی وقتها حتی فقر خودش نعمت هست برای سالم موندن شخص
برادر رضا،
در مورد افراد بی قیدی که برخوردار هستند (رفاه دارند و مشکلی ندارند) این آیات پاسخگو نیست؟
گاهی وقتها حتی فقر خودش نعمت هست
با تشکر از صحبتهای خوب دوستان
اما فکر میکنم کمی موضوع را اشتباه برداشت کردید
من نگفتم چرا مشکلات هست، چرا فقر هست، چرا...... عرض من این است که همان ابتدا خداوند میفرمود من میخواهم مومنین را امتحان کنم برای همین زندگی را برای آنها دشوار خواهم کرد
همان ابتدا میفرمود هیچ برکتی نه در ازدواج هست، نه در روزی حلال، نه در هیچکدام از کارهای خیر و نیک
هر چه هست فقط در آخرت است و بس
آن وقت من هم این تاپیک را نمیزدم!
هدفش از زندگی رسیدن به پول زیاد و مسائل دنیوی نبوده است بلکه رسیدن به آرامش روحی بوده (پول کافی برای زندگی)
به ده دیگری رسیدند. آنها تمام چیزی را که داشتند در میهمانی پیامبر صرف کردند.
پیامبر موقع خروج از آن ده، برایشان دعا کرد و فرمود: خدایا فقط به قدر نیازشان به آنها بده.
احسنت بر شما. پول کافی به قدر نیاز
من از ابتدای جوانی همیشه یک چیز از خدا خواستم و آن این بود که خدایا به من به مقداری ثروت بده که محتاج کسی نباشم و بتوانم یک زندگی معقول و متعارف برای خود و خانوادهام فراهم کنم و آنقدری باشد که شرمنده زن و بچه نشوم و یا از پذیرش میهمان معذور نباشم. آیا از نظر شما این یعنی زیاده خواهی؟! اما با اجازهء شما همیشه بدهکار بودهام و دستم را جلوی هر کسی دراز کردم!
همین الان حدود 10 میلیون تومان بدهی دارم!
این از وعدهء اول که اگر دعا کنید مستجاب میکنم، اما محقق نشد
وعدهء دوم درمورد ازدواج بود
اگر بخواهم برای شما بگویم که چه دخترهایی وارد زندگی من شدند و شرایطم برای هرگونه لذت معنوی و جسمی فراهم بود ممکن است سوء برداشت شود
نمیگویم هیچ شیطنتی نداشتم اما گاهی جوری از دست برخی دخترها فرار کردم که بیشباهت به داستان شیخ رجب علی خیاط نیست!
باز تنها خواسهام از خداوند دو چیز بود. اینکه در سن پایین و در زمان اشتیاق جوانی ازدواج کنم و دوم اینکه با عشق ازدواج کنم
دیگر تمایلی ندارم وارد مشکلات دیگر ازدواجم بشوم
مورد بعد روزی حلال است
بنده نه امام علی(ع) هستم و نه چنین ادعایی دارم. قطعاً شما دوستان هم معصوم نیستید
اما در حد توانم تلاش کردهام نان حلال بخورم و الان که با شما صحبت میکنم بعید میدانم حتی هزارتومان پول حرام به زندگی من وارد شده باشد
حتی در ابتدای ازدواجمان درآمد بسیار کمی داشتیم (ماهی 400 هزارتومان!!) و این درحالی بود که میتوانستم با دروغ و کلک درآمدی چندین برابر داشته باشم
اما تا چند سال در بدترین شرایط زندگی کردیم و حتی برخی شبها غذایمان نان و ماست بود ولی حرام وارد خانهام نشد
خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملّتى) را تغيير نمى دهد مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند.
بیان میشود که قناعت پیشه کنید ولخرجی بیهوده نکنید.
وقتی انسان در برابر مشکلات ، به هیچ قیمتی حاضر نباشد از دستورات دینی و اخلاقی عدول کند ، خداوند به او کمک خواهد کرد
اما اینکه دوستان اشاره کردند به بحث معروفِ از تو حرکت از خدا برکت
نمیدانم مقصود دوستان از حرکت دقیقاً یعنی چه؟! شما به چه چیزی میگوئید حرکت؟!
میترسم صحبتهایم مظلومنمایی جلوه کند ولی چارهای نیست باید توضیح بدهم حرکت بیشتر از اینکه 15 سال در خانهای زندگی کردم که مادر در آن نبود و از پدرم کتک خوردم ولی تحمل کردم؟
حرکت بیشتر از اینکه با وجود طلاق والدین و کتک خوردنهای زیاد، دو خواهر و یک برادر را به تنهایی کنترل کردم؟ آن هم از سن 17 سالگی؟
حرکت بیشتر از اینکه علاوه بر تمام این مشکلات، نیاز جنسی خودم را 15 سال کنترل کردم؟
حرکت بیشتر از اینکه با تمام این گرفتاریها گرفتار هیچ خلاف ناجوری مثل اعتیاد یا امثال آن نشدم؟
حرکت بیشتر از اینکه قبل از ازدواجم یکی از چشمهایم نابینا شد و در اوایل ازدواج همسرم دچار بیماری سرطان شد، اما باز هم توکل کردم و دم نزدم؟
حرکت بیشتر از اینکه در زمان سرطان همسرم 2 سال تمام دویدم و خانه و تمام دارائیم را فروختم و پای همسرم ایستادم تا ایشان درمان شد؟
حرکت بیشتر از اینکه در شهری کوچک زندگی میکنم (رامهرمز) و محل کارم اهواز است که فاصلهء آنها حدود یک ساعت است اما برای معاش خانواده 5 روز در هفته ساعت 6 صبح از رامهرمز به اهواز میایم و عصر دوباره از اهواز به رامهرمز برمیگردم و حدود 6 عصر به خانه میرسم و این رفت و آمد و 12 ساعت کار را در حالی انجام میدهم که یک چشم نابینا، ضعف اعصاب شدید و قلب بیمار دارم؟ احتمالاً دوستان الان خواهند گفت اینها که خیلی کم است، باید مانند میثم زبانت را بیرون بکشند
و مانند حضرت عباس دو دستت را قطع کنند
و مانند علی اکبر تو را قیمه قیمه کنند
آن وقت اسمش میشود حرکت!
احسنت بر شما. پول کافی به قدر نیاز
من از ابتدای جوانی همیشه یک چیز از خدا خواستم و آن این بود که خدایا به من به مقداری ثروت بده که محتاج کسی نباشم و بتوانم یک زندگی معقول و متعارف برای خود و خانوادهام فراهم کنم و آنقدری باشد که شرمنده زن و بچه نشوم و یا از پذیرش میهمان معذور نباشم. آیا از نظر شما این یعنی زیاده خواهی؟! اما با اجازهء شما همیشه بدهکار بودهام و دستم را جلوی هر کسی دراز کردم!
همین الان حدود 10 میلیون تومان بدهی دارم!
این از وعدهء اول که اگر دعا کنید مستجاب میکنم، اما محقق نشدوعدهء دوم درمورد ازدواج بود
اما اینها هم هیچکدام محقق نشدند یعنی در سن بسیار بالا و زمانی که اشتیاقم مرده بود و کاملاً بدون عشق ازدواج کردم
اگر بخواهم برای شما بگویم که چه دخترهایی وارد زندگی من شدند و شرایطم برای هرگونه لذت معنوی و جسمی فراهم بود ممکن است سوء برداشت شود
نمیگویم هیچ شیطنتی نداشتم اما گاهی جوری از دست برخی دخترها فرار کردم که بیشباهت به داستان شیخ رجب علی خیاط نیست!
باز تنها خواسهام از خداوند دو چیز بود. اینکه در سن پایین و در زمان اشتیاق جوانی ازدواج کنم و دوم اینکه با عشق ازدواج کنم
دیگر تمایلی ندارم وارد مشکلات دیگر ازدواجم بشوممورد بعد روزی حلال است
نتیجه اینکه این هم هیچ تغییری در زندگی من ایجاد نکرد و همچنان زندگی من پر از گرفتاری و بدهکاری است
بنده نه امام علی(ع) هستم و نه چنین ادعایی دارم. قطعاً شما دوستان هم معصوم نیستید
اما در حد توانم تلاش کردهام نان حلال بخورم و الان که با شما صحبت میکنم بعید میدانم حتی هزارتومان پول حرام به زندگی من وارد شده باشد
حتی در ابتدای ازدواجمان درآمد بسیار کمی داشتیم (ماهی 400 هزارتومان!!) و این درحالی بود که میتوانستم با دروغ و کلک درآمدی چندین برابر داشته باشم
اما تا چند سال در بدترین شرایط زندگی کردیم و حتی برخی شبها غذایمان نان و ماست بود ولی حرام وارد خانهام نشد
سلام و عرض ادب
واقعیت این است برادر من
خودم را می گویم
ابنده در حالی که هم مقداری بدهکار هستم ، درآمدم را کافی می دانم و خدا را شاکرم
با این که دوست داشتم در 18 سالگی ازدواج کنم
اما در 24 سالگی ازدواج کردم و بابت این خدا را شاکرم
با این که دوست داشتم نان حلال بخورم
اما گاهی نان شبهه دار وارد زندگیم شده
و سعی کردم در حد توان توبه و استغفار کنم و آن موارد را از زندگی خود خارج کنم
وبابت این خدا را شاکرم
بابت نمازهایی که از من قضا شده خدا را شاکرم
اما چرا؟
چرا باید بابت اشتباهات . کاستی های زندگی خدا را شاکر باشم و ان ها را نعمت بدانم؟
واقعیت این است که این دنیا قرار نیست بهشت باشد ( حداقل برای اهل ایمان)
این دنیا آزمایشگاه است
شاید بتوان گفت خط کنترل کیفی
در این دنیا ما با بی پولی ، بی کاری ، بیماری ، و هر آنچه در نظر مردم دنیا بین سختی محسوب می شود ، آزمایش می شویم
تا شکر گذار ، از ناسپاس ، متمایز شود .
این بدهکار بودن مسائل دیگر بد نیست
اگر دلیل ان را بدانیم
به شخصه به این نتیجه رسیده ام اگر پولی بیشتر از این که دارم می داشتم ( به احتمال بسیار زیاد ) فریب دنیا را می خوردم
یا اگر نمازم قضا نمی شد ، عجب مرا می گرفت ومانند بسیاری از انسان های فریب خورده ، فریب دنیا را می خوردم
و ...
در واقع خداوند ما را بهتر از خودمان می شناسد
این که مشکلاتی داریم به این معنا نیست که خداوند پاسخ ما را نمی دهد
بلکه به این معناست که خداوند پاسخ بهشت درون ما را می دهد ، نه پاسخ جهنم درون ما را!
خداوند می داند که هدف یک بهشتی از داشتن مادیات رسیدن به معنویات است
زمانی که ان چه از طرف بنده درخواست میشود او را به سمت جهنمی شدن سوق می دهد
خداوند به جای آن چه او خواسته ، آنچه برای هدف او مناسب است به او می دهد
انچه خداوند می دهد نعمت است
و ان چه او نمی دهد هم برای بنده بهشتی نعمت است
در پناه حق تعالی
چرا باید بابت اشتباهات . کاستی های زندگی خدا را شاکر باشم و ان ها را نعمت بدانم؟
شروحیل عزیز باز هم برگشتیم سر خانهء اول!
خیلی خوب، دنیا بهشت نیست. قبول. پس خداند باید میفرمود دنیا بهشت نیست، شما هم قرار است پدرتان دربیاید
به آرزوهایتان هم نه تنها نمیرسید بلکه هر چه بخواهد من برعکس عمل میکنم
اما گفته وعده داده و من انتظار دارم عمل کند!
اما گفته وعده داده و من انتظار دارم عمل کند!
برادر من
خداوند چه وعده ای داده؟
( دقت کنید خداوند ، نه احادیث !)
این یکی از وعده های خداوند است :
کسانی که زندگی دنیا و زینت آن را بخواهند، اعمالشان را در همین دنیا بطور کامل به آنها می دهیم؛ و چیزی کم و کاست از آنها نخواهد شد!
آنها در آخرت، جز آتش، نخواهند داشت؛
و آنچه را در دنیاانجام دادند، بر باد می رود؛ و آنچه را عمل می کردند، باطل و بی اثر می شود!
شروحیل عزیز باز هم برگشتیم سر خانهء اول!
خیلی خوب، دنیا بهشت نیست. قبول. پس خداند باید میفرمود دنیا بهشت نیست، شما هم قرار است پدرتان دربیاید
به آرزوهایتان هم نه تنها نمیرسید بلکه هر چه بخواهد من برعکس عمل میکنم
اما گفته وعده داده و من انتظار دارم عمل کند!
شما لازم نیست به این چیز ها فکر کنید.
شما تسلیم خدا باشید ،به وظیفه ی بندگی عمل کنید خدا ، خداییش رو بلده، هر کاری بخواد بکنه مهم نیست.
در زندگی هر کسی مقاطع سخت وجود دارد حتی پیامبران.
باید دانست که این دورانها تمام می شود.
مشکلات هست. قبول. اما ماندنی نیستند. تمام میشوند.
گرچه هیچ زندگی، بدون مشکل نیست.
اما مشکلات میروند و مشکلات دیگه جاشون میان!
مشکلات الان شما با پول حل میشه.
من خانواده های متمکنی سراغ دارم که مشکلاتی دارند که با هیچ میزانی از پول قابل حل شدن نیست.
مشکل شما راحتتره یا مشکل اونا؟
یه سر به بخش آی سی یو بیمارستانها بزن.
افرادی را میبینی که به خاطر تصادف یا ... توی کما هستند.
هم خودشون وضعشون اینه، هم خانواده هاشون که یکی از اعضاشون اینطوریه، حال و روز خوبی ندازند.
وضع تو بهتره یا وضع اونا؟
برو شکر خدا را بکن که علیرغم مشکلات مالی، پیش زن و بچه ات هستی و با هم صحبت میکنید و می خندیدید.
یه لحظه خودت را جای اونایی که گفتم بذار....
حاضری چقدر پول بدی و به جای الانت باشی؟
اگر ما همه اش به اونایی که وضعشون از ما بهتره نگاه بکنیم، اونایی که خانه بهتر از ما دارند، اونایی که ماشینشون بهتره، اونایی که مبلشون، کابینتشون، ... تلویزیونشون، ... بهتره، معلومه روحیه مون خراب میشه.
در مادیات باید به پایینتر از خودمون نگاه بکنیم.
من هیچ وقت حاضر نبودم در اداره مون برم واحد امور مالی کار کنم
چون می دیدیم که من (آن زمان) شصت هزار تومان حقوقم بود اما کارمند دیگری هفتصد هزار تومان میگرفت. و فقط هم دو ساعت سر کار میومد. تنها تفاوت بین ما این بود که من لیسانس بودم او دکترا داشت. یعنی دو سال کمتر درس خوندن اینقدر تفاوت ؟؟؟؟ این روحیه منو خراب میکرد. لذا ننیرفتم توی اون واحد تا اینا را نبینم.
سلام
همیشه می گویند
خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملتي) را تغيير نميدهد مگر آنكه آنها خود را تغيير دهند،
اما هیچ وقت قبل آنرا که یک وعده است بیان نمی کنن نمی دونم چرا ؟
[SPOILER]
براي انسان ماموراني است كه پي در پي، از پيش رو، و از پشت سرش او را از حوادث (غير حتمي) حفظ ميكنند،
[/SPOILER]
چیزی که من اصلا احساس نکردم در زندگیم.
شروحیل عزیز باز هم برگشتیم سر خانهء اول!
خیلی خوب، دنیا بهشت نیست. قبول. پس خداند باید میفرمود دنیا بهشت نیست، شما هم قرار است پدرتان دربیاید
به آرزوهایتان هم نه تنها نمیرسید بلکه هر چه بخواهد من برعکس عمل میکنم
اما گفته وعده داده و من انتظار دارم عمل کند!
سلام
تلاش بخش مهمی از خود دعاست
خواستن بدون تلاش خواستن نیست و در نتیجه دعای کاملی نیست
همین خدایی که فرموده بخوان تا اجابت کنم
جای دیگر فرموده انسان جز سعی اش چیزی ندارد
پس همه جانبه باید کلام خدا را فهمید.
گاهی تلاش هجرت از مکانی به مکان دیگر است
گاهی تلاش هجرت از کاری به کسب و کار دیگر است
نمیشه بدون ریسک قدم برداریم و توقع تغییر و تحول داشته باشیم
در این زمینه سخن بسیارست
سلام
تلاش بخش مهمی از خود دعاست
خواستن بدون تلاش خواستن نیست و در نتیجه دعای کاملی نیست
همین خدایی که فرموده بخوان تا اجابت کنم
جای دیگر فرموده انسان جز سعی اش چیزی ندارد
پس همه جانبه باید کلام خدا را فهمید.گاهی تلاش هجرت از مکانی به مکان دیگر است
گاهی تلاش هجرت از کاری به کسب و کار دیگر است
نمیشه بدون ریسک قدم برداریم و توقع تغییر و تحول داشته باشیمدر این زمینه سخن بسیارست
سلام پست 22 رو بخونید توضیح دادن این قسمت رو .
اما اینکه دوستان اشاره کردند به بحث معروفِ از تو حرکت از خدا برکت
نمیدانم مقصود دوستان از حرکت دقیقاً یعنی چه؟! شما به چه چیزی میگوئید حرکت؟!
میترسم صحبتهایم مظلومنمایی جلوه کند ولی چارهای نیست باید توضیح بدهم حرکت بیشتر از اینکه 15 سال در خانهای زندگی کردم که مادر در آن نبود و از پدرم کتک خوردم ولی تحمل کردم؟
حرکت بیشتر از اینکه با وجود طلاق والدین و کتک خوردنهای زیاد، دو خواهر و یک برادر را به تنهایی کنترل کردم؟ آن هم از سن 17 سالگی؟
حرکت بیشتر از اینکه علاوه بر تمام این مشکلات، نیاز جنسی خودم را 15 سال کنترل کردم؟
حرکت بیشتر از اینکه با تمام این گرفتاریها گرفتار هیچ خلاف ناجوری مثل اعتیاد یا امثال آن نشدم؟
حرکت بیشتر از اینکه قبل از ازدواجم یکی از چشمهایم نابینا شد و در اوایل ازدواج همسرم دچار بیماری سرطان شد، اما باز هم توکل کردم و دم نزدم؟
حرکت بیشتر از اینکه در زمان سرطان همسرم 2 سال تمام دویدم و خانه و تمام دارائیم را فروختم و پای همسرم ایستادم تا ایشان درمان شد؟
حرکت بیشتر از اینکه در شهری کوچک زندگی میکنم (رامهرمز) و محل کارم اهواز است که فاصلهء آنها حدود یک ساعت است اما برای معاش خانواده 5 روز در هفته ساعت 6 صبح از رامهرمز به اهواز میایم و عصر دوباره از اهواز به رامهرمز برمیگردم و حدود 6 عصر به خانه میرسم و این رفت و آمد و 12 ساعت کار را در حالی انجام میدهم که یک چشم نابینا، ضعف اعصاب شدید و قلب بیمار دارم؟ احتمالاً دوستان الان خواهند گفت اینها که خیلی کم است، باید مانند میثم زبانت را بیرون بکشند
و مانند حضرت عباس دو دستت را قطع کنند
و مانند علی اکبر تو را قیمه قیمه کنند
آن وقت اسمش میشود حرکت!
با سلام
طبق گفته ی قران و کلام خداوند :
انسان در هر حالتی قرار بگیره بنوعی متفاوت درد و مشقت و رنج رو تجربه میکنه .
حرکت یعنی چه ؟
در نگاه من حرکت یعنی جنگیدن با رنج و مشقت ها .
انتخاب بهترین راه برای رسیدن به حق
«یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ؛ ای انسان ! تو با تلاش و رنج به سوی پروردگارت می روی و او را ملاقات خواهی کرد.»
اما ایا در حرکت ما اجبار محض وجود داره ؟
می تونیم بگیم 50 _ 50
ایا شما شغل خودتون رو انتخاب کرده اید که از رامهرمز به اهواز تشریف ببرید یا اجبار محض بوده ؟ و شغل شمارو انتخاب کرده ؟
شما پدرو مادرتون مشکلی داشته اند و این از دست شما خارج هست --
فقط نقش شما واسطه ای میشد که اگر بتونید حل کنید و اگر نمی تونید نه
چیکار باید بکنیم ؟
جنگیدن با رنج و مشقت ها برای بهتر شدن در حد توان
زندگی کردن در حال و لذت بردن از شرایطی که قابل تغییر نیست . ..
خداوند وعده هایی داده هست و در عملی کردن انها شکی نیست ولی ما نمیدانم کجا و چطور ؟
خداوند نفرموده که اقای x اگر 200 هزار تومان روزی حلال کسب کردی برات 400 تومنش میکنم
اصلا از کجا میدانیم که اون 200 تومن یقینا روزی حلال هست ؟
ایت الله بهجت ره می گوید :
شیطان 6000 هزار سال عبادت کرد و اخر عاقبتش همان شد - یک غفلت کوچولو
ما از خودمون مطمئن هستیم که میتونیم در کانون توجه الهی خودنمایی کنیم ؟
سلام
مسیح میگوید پس از من انبیا دروغین بسیاری می آیند و ایشان در لباس میش بر شما حاضر میشوند و چنین ادیانی رو به درختان بی ثمر تمثیل میکند درختی که به بار نمی ننشیند
سلام
مسیح میگوید پس از من انبیا دروغین بسیاری می آیند و ایشان در لباس میش بر شما حاضر میشوند و چنین ادیانی رو به درختان بی ثمر تمثیل میکند درختی که به بار نمی ننشیند
سلاو
تشکر از شما برای شرکت در گفتگو
فقط با عذرخواهی، متوجه ارتباط صحبت شما با مشکل خودم نشدم
خداوند چه وعده ای داده؟
کسانی که زندگی دنیا و زینت آن را بخواهند، اعمالشان را در همین دنیا بطور کامل به آنها می دهیم؛ و چیزی کم و کاست از آنها نخواهد شد!
آنها در آخرت، جز آتش، نخواهند داشت؛ و آنچه را در دنیا انجام دادند، بر باد می رود؛ و آنچه را عمل می کردند، باطل و بی اثر می شود!
شما لازم نیست به این چیز ها فکر کنید.
شما تسلیم خدا باشید ،به وظیفه ی بندگی عمل کنید خدا ، خداییش رو بلده، هر کاری بخواد بکنه مهم نیست
حرکت یعنی چه ؟
در نگاه من حرکت یعنی جنگیدن با رنج و مشقت ها
انتخاب بهترین راه برای رسیدن به حق
دوستان عزیز، من اگر به صحت یک دین ایمان نداشته باشم از آن پیروی نخواهم کرد و همین الان اگر بفهمم اسلام بر حق نیست بلافاصله از آن روی گردان خواهم شد
برای بررسی یک دین هم یکی از راهها این است که راستگویی آن دین را بسنجیم نکتهءای در صحبت شما دوستان و برخی دیگر از کاربران محترم دیدم که لازم است درمورد آن توضیحی عرض کنم
و آن نکته چیزی نیست جز تبصرههای بسیار فراوان در دین اسلام!
در خیلی از آیات و روایات بنده با این مشکل برخورد کردهام که تفسیری متفاوت از ظاهر آیه یا روایت بیان میشود
جالب اینکه این تفاسیر مختلف هیچ ثباتی ندارد و مطابق با شرایط تغییر معنا میدهند! (*) مثلاً جوانی میآید و میپرسد من قصد دارم ازدواج کنم اما از این میترسم که با اضافه شدن زن و فرزند، حقوق من برای رفع نیاز سه نفر (یا بیشتر) کافی نباشد
بعد کارشناسان و دوستان مذهبی برایش این آیه را میگذارند که: "إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ"
و به آن جوان میگویند وقتی خدا به این وضوح در قرآن قول غنی شدن را داده و قبل از وعدهء خود از واژهء "اِنَّ" استفاده کرده یعنی قطعاً چنین است و غیر از این نیست، دیگر معنا ندارد که شما به وعدهء الهی شک کنید
اما جوان دیگری میآید و میپرسد من بر مبنای آیه
"إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ" و با اعتماد به خدا رفتم ازدواج کردم اما الان فقیر هستمآن وقت همان کارشناسان و افراد مذهبی اینطور پاسخ میدهند:
دوست عزیز خدا کجا به شما قول داده که قطعاً وضع شما را خوب خواهد کرد؟! این وعدهای که خدا داده به هزار و یک عامل دیگر وابسته است
اولا باید تلاش کنی؛ اول از تو حرکت بعد از خدا برکت. ثانیاً باید روزی حلال به دست بیاوری چون خداوند برکت را فقط به روزی حلال میدهد
جوان پاسخ میدهد والا شب و روز در حال تلاش هستم و روزی من هم کاملاً از راه حلال است و باز دوستان مذهبی میگویند: چه کسی گفته که منظور از برکتِ روزی حلال برکت مادی است؟
نخیر! منظور خداوند برکت معنوی است یعنی غنی شدنی که خداوند در آیه مذکور وعده داده به چندین عامل دیگر بستگی دارد که یکی از آنها کسب روزی حلال است
و باز همین کسب روزی حلال نیز خودش جداگانه به چندین عامل دیگر بستگی داشته و چندین تفسیر دارد! سرتان را درد نیاورم، خلاصه اینکه در آخر به اینجا میرسد که به این جوان میگویند اصلاً منظور خداوند از خوشبختی، برکت، و غنی شدن، همین فقر و فلاکت است!
خب با مرام! رفیق! عزیز دل! من هم که همین را گفتم! گفتم از همان ابتدا وقتی جوانی میخواهد ازدواج کند سرش را کلاه نگذارید و آیه فوق را نشانش ندهید
وقتی میگوید من قصد ازدواج دارم اما از فقر میترسم، راست و حسینی به او بگوئید بله گلم بایدم بترسی چون وعدهای که خدا داده منظورش دقیقاً فقر و فلاکت بوده!
منتهی این فقر و فلاکت انشاالله در روز قیامت به بهترین شکل ممکن جبران خواهد شد
دیگر چرا بخشی که با علامت (*) مشخص کردم را میگوئید؟!!
نمیدانم مقصود دوستان از حرکت دقیقاً یعنی چه؟! شما به چه چیزی میگوئید حرکت؟!
میترسم صحبتهایم مظلومنمایی جلوه کند ولی چارهای نیست باید توضیح بدهمحرکت بیشتر از اینکه 15 سال در خانهای زندگی کردم که مادر در آن نبود و از پدرم کتک خوردم ولی تحمل کردم؟
حرکت بیشتر از اینکه با وجود طلاق والدین و کتک خوردنهای زیاد، دو خواهر و یک برادر را به تنهایی کنترل کردم؟ آن هم از سن 17 سالگی؟
حرکت بیشتر از اینکه علاوه بر تمام این مشکلات، نیاز جنسی خودم را 15 سال کنترل کردم؟
حرکت بیشتر از اینکه با تمام این گرفتاریها گرفتار هیچ خلاف ناجوری مثل اعتیاد یا امثال آن نشدم؟
حرکت بیشتر از اینکه قبل از ازدواجم یکی از چشمهایم نابینا شد و در اوایل ازدواج همسرم دچار بیماری سرطان شد، اما باز هم توکل کردم و دم نزدم؟
حرکت بیشتر از اینکه در زمان سرطان همسرم 2 سال تمام دویدم و خانه و تمام دارائیم را فروختم و پای همسرم ایستادم تا ایشان درمان شد؟
حرکت بیشتر از اینکه در شهری کوچک زندگی میکنم (رامهرمز) و محل کارم اهواز است که فاصلهء آنها حدود یک ساعت است اما برای معاش خانواده 5 روز در هفته ساعت 6 صبح از رامهرمز به اهواز میایم و عصر دوباره از اهواز به رامهرمز برمیگردم و حدود 6 عصر به خانه میرسم و این رفت و آمد و 12 ساعت کار را در حالی انجام میدهم که یک چشم نابینا، ضعف اعصاب شدید و قلب بیمار دارم؟
آقا رضای عزیز طبق آنچه نوشته اید زندگی سختی را پشت سر گذاشته اید، من امیدوارم برخلاف گذشته، آینده روشنی را پیش رو داشته باشید.
سختی هایی که انسان در زندگی متحمل می شود از یک سو اگرچه سازنده ی انسان هستند، اما از یک سو گاهی انسان را به گونه ای تحت فشار قرار می دهند که لجام تصمیم گیری از دست عقل خارج شده و به احساس سپرده میشود، به همین خاطر کسانی که درگیر مشکلات هستند برای تصمیم گیری درست در مباحث عقلی باید تلاشی دو چندان داشته باشند تا دچار قضاوت های احساسی نشوند.
آنچه شما فرمودید بیشتر صبر و تحمل است، نه حرکت، البته خیلی ارزشمند است اما عمدتا از سنخ صبر است، برخی از آنها هم البته از سنخ حرکت است مانند پیگیری درمان همسرتان، یا اشتغالتان و مانند آن که بحمدالله به نتیجه رسیده است.
اما نکته مهمی که باید به آن توجه کرد و قبلا هم به آن اشاره کرده ام این است که حرکت و تلاش به تنهایی کارآمد نیست، قطعا انتخاب مسیر و برنامه ریزی خیلی مهم است.
مثلا اگر انیشتین همین تلاشش را در رشته پزشکی کرده بود شاید به جای یک فیزیکدان مطرح در جهان، نهایتا به یک پزشک متخصص و ماهر تبدیل میشد، یا اگر ادیسون همین تلاش را در رشته مکانیک کرده بود طبیعتا ادیسون نشده بود! انتخاب مسیر، نوع برنامه ریزی، ریل گذاری برای اهداف و مانند آن خیلی مهم است، اگر کسی یک مغازه لوکس در بیابان بزند و با تمام توان تلاش و تبلیغات کند اصلا جواب نخواهد داد، این به خاطر عدم تلاش نیست، به خاطر عدم برنامه ریزی و فکر است.
نکته دیگر اینکه برخی حوادثی که در زندگی ما اتفاق می افتند به اختیار و حرکت ما نیست، مثلا همین طلاقی که متاسفانه در زندگی والدین شما اتفاق افتاده، یا همین بیماری همسرتان یا مانند آن که البته دعا می تواند در خروج موفق انسان از این بحران ها کمک کند، شاید همین توکل شما موجب درمان همسرتان شده است.
در هر صورت حوادث تلخ و شیرینی در زندگی انسان اتفاق خواهد افتاد که به دست او نیست، وگاهی سختی های آن برای انسان نقش مثبت و سازندگی دارد و نفی آن به صرت مطلق حکیمانه نیست، خداوند دو مرتبه پشت سر هم تأکید کرده است: «إن مع العسر یسرا» با هر سختی، آسانی است.
این قاعده ای است که خالق جهان دارد می گوید تمام جهان را در برگرفته است، از روح انسان تا حتی عضلات پا اگر وزنه به آنها بسته شود رشد می کنند، و اگر بی تحرّک رها شوند سست می شوند! این قاعده ای است که تمام جهان را در بر گرفته است.
بنابراین اصل این سختی ها باید باشد، دین آمده به لحاظ اجتماعی همّتی برای رفع مشکلات ایجاد کند تا جهانی پر از عدل و داد شکل گیرد، و به لحاظ فردی انسان را در برابر این سختی ها محکم سازد، و به انسان آرامش بدهد؛ شما می بینید بسیاری از انسان هایی که از دین بریده اند به پوچی، افسردگی و خودکشی رسیده اند، چون این سختی ها بدون تکیه گاه کمر انسان را می شکند.
یکی از تفاوت های انسان های مومن و غیر مومن که از جهان بینی آنها نشأت می گیرد همین است، انسان های مومن دنیا را مانند مسافرخانه ای موقتی می دانند که سختی های آن سکوی پرشی است برای خانه ابدی شان، و خداوند را ناظر و حامی در این مشکلات می دانند، اما انسان غیر مومن هیچ حکمتی در ورای این مشکلات نمی بیند، به جهان آخرت هم که اعتقادی ندارد، به تکیه گاهی چون خدا هم که اعتقاد ندارد لذا کارش به افسردگی و خودکشی و مانند آن منجر میشود.
دین است که چنین تفاوتی در دیدگاه ها ایجاد می کند، و به همین خاطر دعا در روایات به عنوان مغز عبادت معرفی شده است، یعنی این ارتباط است که موضوعیت دارد، اینکه انسان از کاستی هایش با خدا بگوید، درد دل کند، ارتباطش را حفظ کند، این دعا یا به استجابت منتهی میشود، یا به رشد و آرامش و اجر آخرت.
منظورش دقیقاً فقر و فلاکت بوده!
باسلام
پستها رو نخوندم فقط این پست رو خوندم
نگاه صفر و صد
به یک دانش آموز میگن مدرسه بری چی میشه میگن باسواد میشی بعد می تونی شغل خوبی داشته باشی بعد شرایط مالی خوبی داری و....
حالا این دانش آموز درس نمی خواند
این دانش آموز خوب درس می خواند به خاطر مشکلاتی ترک تحصیل میکند
این دانش آموز ضریب هوشی پایینی دارد خوب درس نمیخواند
این دانش آموز ضریب هوشی پایین دارد ولی تلاش میکند و بیشتر از دانش آموزان دیگر تلاش میکند
این دانش آموز خوب درس می خواند و خانواده همایتش میکنند مشکلی ندارد
این دانش آموز ضریب هوشی بالایی دارد جهشی می خواند
و....
با همه اینحال همه آنها که وارد بازار کار میشوند یکی پارتی دارد بدون تحصیلات عالی وارد شغلی میشود که باید آن دانش آموزی که جهشی خوانده بود
یکی با هوش هست ولی مرتبط با رشته تحصیلی او شغلی در محل زندگی ندارد
یکی متناسب با رشته و ... شغل مناسب بدست می اورد
همه اینها در اصل موضوع یعنی اگر درس بخوانید و باسواد شوید می توانید شغل خوبی داشته باشید و شرایط مالی خوب تاثیری ندارد و این موضوع سر جای خودش هست
حالا هی بگید کو پس من درس خواندم چرا بیکارم خب توجه کنید اگر شما با توجه به شرایط خودتون رشته تعیین نکنید یا مسئولین که باید شرایط اشتغال مرتبط با نیاز فراهم نکنند خودتون به فکر ایجاد زمینه اشتغال متناسب با رشته خودتون نباشید
به مطمئنا اون درس خوندن شما نتیجه مطلوبی که مد نظر شما هست را نخواهد داد
پس نتیجه میگیریم مشکل درس خواندن شما نبوده بلکه مشکل شرایطی دیگری بوده که در به نتیجه رسیدن این موضوع دخیل هستند ودر ثانی شما ضرر نکردید چون اگر یکی به کله ی مبارکش بزنه شرایط اشتغال ایجاد کنه اولویت مطمئنا بیشتر با اونی هست که تخصص داره
الان شما دارید میگید آقا شما درس خوندنتون در اصل به درد نمیخوره بلکه به موارد دیگه توجه کن
در حالی که اصل موضوع درس خواندن مشکلی نداره بلکه اون شرایطی که شما واقع شدید متغیر هست
و علت تغییر پاسخ ها تغییر متغیر ها هستش
آن نکته چیزی نیست جز تبصرههای بسیار فراوان در دین اسلام!
ببینید آقارضای عزیز بگذارید من خلاصه پاسخ را در یک جمله به شما بگویم:
ما هرگز نمی توانیم با تکیه بر وعده های الهی آینده را پیش بینی کنیم، چون این وعده ها به قدری متعدد بوده، و فاکتورهای متعددی در آن دخیل هستند که قابل محاسبه از سوی ما نیست. افعال و اراده خداوند بسیار پیچیده تر از آن است که ما بفهمیم، حتی ممکن است خداوند کسی که با تمام تلاش و برنامه ریزی و توکل کار کرده است را از رسیدن به نتیجه بازدارد، چرا که:
«أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون»؛ آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند: «ايمان آورديم»، به حال خود رها مىشوند و آزمايش نخواهند شد؟(عنکبوت:2)
«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ»؛ قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ميوهها، آزمايش مىكنيم و بشارت ده به استقامتكنندگان!(بقره:155)
بنابراین از ما توقع پاسخ روشن در خصوص مصادیق نداشته باشید، ما فقط می توانیم وعده های الهی را بیان کنیم، اما اینکه در فلان مسئله خداوند چه چیزی اراده خواهد کرد خب آگاهی ما هم بیشتر از شما نیست.
آگاهی ما به عنوان کارشناس فقط در خصوص وعده های خدا شاید بیشتر از شما باشد، اما در اینکه خداوند طبق کدامین وعده اش عمل خواهد کرد ما هم مثل شما نمی دانیم!
دین هم نیامده تا آینده را برای ما روشن سازد، نیامده بگوید فلان ذکر را بخوان حتما به مرادت میرسی که در این صورت اصلا تلاش و برنامه ریزی و رشد و امتحان و مجاهدت و مانند آن زیر سوال می رفت! دین آمده تا در هر شرایطی انسان را سرپا و محکم نگه دارد؛ از تلاش دلسرد نشود، زیر مشکلات کمر خم نکند، تکیه گاهی برای درد دل و آرامش داشته باشد، بداند خداوند دعایش را می شنود، گاهی مستجاب می کند، گاهی او را امتحان می کند، و...
انسان مومن تلاش می کند، دعا می کند، اگر برآورده شد می گوید خدا را شکر اگر مستجاب نشد می گوید حتما مصلحتی در کار بوده، و به تلاشش ادامه میدهد و آن را ذخیره ای برای آخرتش می داند و هرگز احساس ضرر و شکست نمی کند، او تمام دارایی ها و نادارایی ها را حکیمانه میداند، و خلاصه شکست در زندگی او معنا ندارد.
آقا رضای عزیز
آقا رضا مخلص برادر مسلم عزیز هم هست
لطفاً پست شماره 34 را بخوانید
دیگر چرا بخشی که با علامت (*) مشخص کردم را میگوئید؟!!
من هم با شما موافقم
یک اشکال دیگری هم ممکن است مطرح شود.
فرض بنده چیزی بود که مورد پسند کارشناس نبود که به آن کار ندارم.
لکن فرض کنیم خداوند می خواهد بفرماید ازدواج در غنی شدن انسان موثر است.
اشکالی که قابل طرح است این است که به نظر شما این تاثیر گذاری ازدواج در میان هزاران علت و مشکلی که در میانه راه تا انتهای زندگی وجود دارد می تواند انگیزه ای برای ازدواج ایجاد کند ؟
مثلا فرض کنید یک مسابقه برگزار میشود که موانع بسیاری بر سر راه شما قرار دارد و خداوند بگوید من به اندازه ی یک درصد تاثیر خودم را می گذارم تا تو برنده بشوی به نظر شما یک درصد تاثیر گذاری می تواند برای شرکت کننده در مسابقه کافی باشد ؟
شبیه این نیست که بگویند یک وام ده میلیونی بردار، ما در بازپرداخت وام تاثیر یک درصدی می گذاریم ولی شما می دانید که بازپرداخت وام مشکلاتی دارد که آن یک درصد به حساب نمی آید.
حالا واقعا ازدواج چه قدر موثر است ؟! اگر کم است آیا اصلا ارزش گفتن داشت ؟ آیا اصلا می تواند انگیزه ای ایجاد کند ؟ یا دوستان به همین مغالطه ی ستاره دار که شما اشاره کردید متوسل می شوند....
آقا رضا سالیان زیادی هست که پست هاتون رو میخونم واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم امیدوارم شرایطتتون بهتر بشه ولی به تجربه به همین چیزهایی که شما بهش رسیدید رسیدم
فکر میکنم که باید قبول کنین که افراد مذهبی در چنین مسایلی صادق نیستند
فرض بنده چیزی بود که مورد پسند کارشناس نبود
ما کوچیک شماییم@};-
اشکالی که قابل طرح است این است که به نظر شما این تاثیر گذاری ازدواج در میان هزاران علت و مشکلی که در میانه راه تا انتهای زندگی وجود دارد می تواند انگیزه ای برای ازدواج ایجاد کند ؟
مثلا فرض کنید یک مسابقه برگزار میشود که موانع بسیاری بر سر راه شما قرار دارد و خداوند بگوید من به اندازه ی یک درصد تاثیر خودم را می گذارم تا تو برنده بشوی به نظر شما یک درصد تاثیر گذاری می تواند برای شرکت کننده در مسابقه کافی باشد ؟
شبیه این نیست که بگویند یک وام ده میلیونی بردار، ما در بازپرداخت وام تاثیر یک درصدی می گذاریم ولی شما می دانید که بازپرداخت وام مشکلاتی دارد که آن یک درصد به حساب نمی آید.
اینطور نیست که ازدواج چنین تاثیر ناچیزی داشته باشد که در این صورت وعده دادن به آن منطقی و حکیمانه نیست...
منتهی نکته ای که خیلی مهم است اعتقاد و اعتماد به وعده های الهی است، من جدّا معتقد هستم کسی که عمیقا به وعده های الهی اعتماد داشته باشد به صورت معجزه آسایی در زندگی اش کارگشا خواهند بود.
شما جریان خانه خریدن امام خمینی(ره) را مطالعه بفرمایید تا متوجه شوید اعتماد به وعده الهی چگونه نقش آفرینی می کند.
عمده کسانی که میگویند وعده خدا محقق نشده یا مقدمات آن را فراهم نکرده اند، و یا اینکه به وعده خدا اعتمادی نداشته اند و به جای تکیه به خدا، با امید قرض و مانند آن به این وادی آمده اند، و خیلی روی وعده خدا حساب نکرده اند، فقط آیه اش را خوانده اند اما از اعتماد خبری نبوده است، البته اعتماد به معنای واقعی منظورم است...
آقا رضا مخلص برادر مسلم عزیز هم هست
لطفاً پست شماره 34 را بخوانید
سلامت باشید برادر رضای عزیزم@};-
بنده پاسخ پست 34 شما را در پست 37 عرض کردم، اما اگر بخواهم یک مثال ملموس بزنم ببینید شما می توانید از یک پزشک سوالات متعددی بپرسید و او پاسخ روشنی به شما خواهد داد، او می گوید اگر شخص عفونت داشته باشد آنتی بیوتیک به او میدهم، اگر آلرژی داشته باشد داروهای دسته آنتی هیستامین، اگر درد داشته باشد داروهای مسکن، و...؛ که هر کدام باز اقسام مختلفی دارد.
او در برابر هر مسئله ای می گوید چه خواهد کرد اما شما علی رغم آنچه که به لحاظ تئوری می دانید در مقام عمل نمی توانید نسخه پزشک را پیش بینی کنید، چون در موضوعات به اندازه او احاطه علمی ندارید، نمی توانید تشخیص بدهید اینجا عفونت است، یا آلرژی یا...
در مورد وعدده های خدا هم ما می توانیم وعده ها را بفهمیم، اما آگاهی ما در خصوص مصادیق و موضوعات بسیار اندک است، نمی توانیم بفهمیم اینجا جای استجابت است یا جای امتحان است، یا به مصلحت نیست، یا شخص اگر دعایش مستجاب شود طغیان می کند، یا آسیب های دیگر دارد و...
این در تعارض با آنچه که وعده داده، نیست، از آگاهی اندک ما نسبت به موضوعات نشأت می گیرد، و در این عرصه همه مثل هم هستیم، مرجع تقلید و غیر او فرقی نمی کند، کسی جز خدا نمی داند!
پس ما موظف هستیم وظیفه خودمان را انجام داده و نتیجه را به خدا واگذار کنیم و بدانیم جز مصلحت رفتار نخواهد کرد.
به یک دانش آموز میگن مدرسه بری باسواد میشی بعد می تونی شغل خوبی داشته باشی بعد شرایط مالی خوبی داری و....
سلام
اگر فرزند من از من بپرسد پدر برای چه باید درس بخوانم، به او خواهم گفت برای آنکه با سواد بشوی
اما هرگز با قاطعیت به او نخواهم گفت برای آنکه بتوانی شغل خوبی داشته باشی، بلکه فقط میگویم با داشتن مدرک تحصیلی احتمال شغل خوب بیشتر میشود نکتهء دیگر اینکه بین من و شمای نوعی با "خدا و پیامبر خدا" قاعدتاً باید تفاوت بسیاری باشد
وقتی خداوند وعده میدهد یعنی قرار است کاری فراتر از اتفاقات طبیعی انجام بدهد. دقت بفرمائید نمیگویم بدون اسباب و علل، بلکه میگویم فراتر از اتفاقات طبیعی
آنچه شما و سایر دوستان توضیح دادید همان اتفاقات طبیعی است و من هر چه گشتم متوجه نشدم کمک خداوند دقیقاً کجای ماجراست نکتهء سوم اینکه فرمودید:
اگر شما با توجه به شرایط خودتون رشته تعیین نکنید
یا مسئولین که باید شرایط اشتغال مرتبط با نیاز فراهم نکنند
خودتون به فکر ایجاد زمینه اشتغال متناسب با رشته خودتون نباشید
اولاً تلاش من قطعاً از تلاش استاندارد یک انسان بیشتر بوده
ببخشید خواهر گرامی چون میدانم شما درک میکنید راحت حرف میزنم، باور کنید وقتی این حرفها را درمورد تلاش از شما دوستان میشنوم واقعاً عصبی میشوم!
جوری صحبت از تلاش و برنامه ریزی میکنید که انگار بنده در طول عمرم فقط خوردم و خوابیدم و مدام در ناز و نعمت بودهام
حاضرم قسم بخورم که خیلی از افرادی که زندگیهای مناسب دارند، حتی نیمی از تلاش مرا هم نداشتهاند
ثانیاً
خداوند در وعدهای که داده به هیچ وجه وعدهاش را تا این حدی که شما میگوئید مشروط نکرده!بله قطعاً باید تلاش کرد تا مزد گرفت. اما اینطور که شما عزیزان دایرهء شرایط تحقق وعدهء الهی را تنگ کردهاید، قطعاً انجام این شرایط فقط از عهدهء معصومین برمیاید!!
اینطور نیست که ازدواج چنین تاثیر ناچیزی داشته باشد که در این صورت وعده دادن به آن منطقی و حکیمانه نیست...
منتهی نکته ای که خیلی مهم است اعتقاد و اعتماد به وعده های الهی است، من جدّا معتقد هستم کسی که عمیقا به وعده های الهی اعتماد داشته باشد به صورت معجزه آسایی در زندگی اش کارگشا خواهند بود.
شما جریان خانه خریدن امام خمینی(ره) را مطالعه بفرمایید تا متوجه شوید اعتماد به وعده الهی چگونه نقش آفرینی می کند.
عمده کسانی که میگویند وعده خدا محقق نشده یا مقدمات آن را فراهم نکرده اند، و یا اینکه به وعده خدا اعتمادی نداشته اند و به جای تکیه به خدا، با امید قرض و مانند آن به این وادی آمده اند، و خیلی روی وعده خدا حساب نکرده اند، فقط آیه اش را خوانده اند اما از اعتماد خبری نبوده است، البته اعتماد به معنای واقعی منظورم است...
بزرگوار خودتان هم می فرمایید اعتماد به خدا
این طور نیست که هر کسی آن اعتماد را داشته باشد یا بتواند بفهمد آن اعتماد را دارد یا خیر...
اصلا تشخیص این مسائل شدنی نیست.
پس عملا بدون کاربرد و کارکرد انگیزشی خواهند بود.
هر کسی هم که به خاطر این آیه دست به ازدواج می زند به این خاطر است که تصور کرده است این وعده الهی بر زندگی او تاثیر خواهد گذاشت و غنی خواهد شد.
اما در واقع تصور اشتباهی داشته است.
پس در واقع جوانها اعتماد کردند اما جواب نگرفتند و حالا ما سعی داریم یک طوری تفسیرهای خودمان را اصلاح کنیم
یکی می گوید دعایمان دعا نبود
یکی می گوید اعتمادمان اعتماد نبود
یکی می گوید اخلاص نداشتیم
یکی میگوید بقیه نگذاشتند
یکی میگوید به اشتباه برنامه ریزی نادرستی کردی ( انتخاب قاصرانه )
یکی میگوید انتخاب رشته ات درست نبود ( مقصرانه یا قاصرانه )
و از این دست توجیهات
بهتر است همان اول تکلیف خود ایه روشن شود
اما هرگز با قاطعیت به او نخواهم گفت برای آنکه بتوانی شغل خوبی داشته باشی، بلکه فقط میگویم با داشتن مدرک تحصیلی احتمال شغل خوب بیشتر میشود
باسلام تا او این احتمال را چه برداشت کند احتمال او انی باشد که شما منظورتون بوده یا برداشت خودش
کمک خداوند دقیقاً کجای ماجراست
کمک خدا در آنجاست که شما می دانید که درس خواندن خوب است
اولاً تلاش من قطعاً از تلاش استاندارد یک انسان بیشتر بوده
حتی نیمی از تلاش مرا هم نداشتهاند
قطعاً انجام این شرایط فقط از عهدهء معصومین برمیاید!!
پاسخ دادن به این دوتا موضوع هم نیاز به یکم فکر کردن داره که متاسفانه ذهنم فعلا یاری نمیکنه نمی تونم تمرکز کنم
ولی چیز که الان به ذهنم میرسه شما همچنان دارید به نتیجه توجه میکنید درس = باسواد شدن
حالا اگر درس= با بیکاری و بیسوادی شد میگید کو
شما یه غذا هم بخواهید بپزید باید اون مواد مورد نیازش رو توش بریزید یه مورد نباشه نتیجه چیز دیگه خواهد بود پس نمی تونید بگید پس این غذا رو اشتباهی به شما گفتند که اینطور میشه
برای املت تخم مرغ نریزد بعد مبیند رب درست شد هی عکسشو ببنیم بگیم پس چرا این شکلی نشد
در آخر اگر قرار هست ما از این املت لذت ببریم و یا بهش امتیازی داده بشه
حالا شمایی که تخم مرغ نداشتید باز باید دید علت نداشتنش چی بوده با توجه به همون انتظار میره جبران لذتی که نبردید یا در امتیاز دهی ملاحظات صورت بگیره
چون نمی تونم همه پستها رو بخونم پس دیگه ادامه نمیدم که احیانا از موضوع اصلی منحرف نشه تایپک
باتشکر
یاحق
برای ورود به یک مسئله، یک سری مقدارهای احتمالاتی و یک مقدار محتمل داریم.
احتمال رسیدن به غنا در ازدواج خیلی کم است.
محتمل یعنی عنی شدن نیز ارزش آنچنانی ندارد که بخواهیم آن احتمال کم را نادیده بگیریم و آن همه مسئولیت های سنگین ازدواج را به جان بخریم.
به نظر می رسد غنی شدن در زندگی زناشویی با وجود مسئولیت های سنگین و مشکلات پیش رو، از نظر بسیاری از انسان های غربی و شرقی و بیابینی ها! نه احتمال موفقیت بالایی دارد و نه محتملش آن قدر قوی و ارزشمند است.
مثلا به کسانی که بی دین هستند می گویند بروید درباره دین تحقیق کنید شاید حقیقت داشته باشد. بی دین ها می گویند درصدش پایین است و ارزش ندارد وقتمان را روی دین پژوهی هدر دهیم.
اما دین داران می گویند اگرچه احتمال درستی دین کم باشد، اما محتملش که بهشت است خیلی ارزشمند است.
آقا رضا سالیان زیادی هست که پست هاتون رو میخونم واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم امیدوارم شرایطتتون بهتر بشه ولی به تجربه به همین چیزهایی که شما بهش رسیدید رسیدمفکر میکنم که باید قبول کنین که افراد مذهبی در چنین مسایلی صادق نیستند
سلام
پس باید نام کاربری دیگری هم داشته باشید
لطف دارید
به نظر من مشکل عدم صداقت مذهبیها نیست و نیت آنها خیر است، بلکه مشکل این است که مذهب واقعی اینی نیست که الان داریم میبینیم یا تفسیرش را میشنویم
نمیگویم همهاش اشتباه است! حرفم این است که تمامش این نیست. ای کاش به یک معصوم دسترسی داشتیم.... ای کاش....
[="Times New Roman"][="Black"]به عنوان کسی که شاید چندین برابر رضا فشار روحی در زندگیم تحمل کردم
و فکر میکردم که خداوند به وعده هایش عمل نمی کند نکاتی رو عرض میکنم
تمام وعده های خداوند بدون چون و چرا محقق می شوند
ولی یک مسئله این است که تحقق این وعده ها نیاز به رعایت قوانینی دارد که خداوند وضع کرده
در فوتبال به تیم ها وعده می دهند که اگر بازی را ببری سه امتیاز می گیری
ولی اگر نبری که تقصیر قانونگذار نیست
اینکه بازیکن شما مصدوم بوده یا بازیکنان کلیدی را در اختیار نداشتی که تقصیر قانونگذار نیست، تقصیر شما هم نیست
ولی شما می توانی خودت و تیمت را جوری تغییر بدهی که وابسته به بازیکنان کلیدی و ستاره ها نباشد
ما باید به جای زور زدن الکی ، آرام آرام خودمان را تغییر بدهیم تا توانمندی پایدار و با ثبات داشته باشیم
بسیاری از مشکلات کنونی رضا بخاطر خطاهای فکری روانشناختی هست که زیر بار نمی رود
از اواخر سال قبل تصمیم گرفتم خودم را تغییر بدهم تا زندگیم درست بشود
و تا مرداد ماه امسال بسیار عالی داشتم پیش می رفتم
و در یک قدمی خواسته های مادیم بودم که مقتدرانه گند زدم به همه چی :khandeh!:
و مقصر هم خودم بودم و الان دوباره دارم تلاش میکنم خودم رو تغییر بدم
کارهایی که من کردم این بود که تصمیم گرفتم در برابر فشارهایی که از جانب انسان ها به من وارد می شود مقاوم بشوم
و مشکلات ذهنی خودم رو هم حل کنم
با خودم گفتم آنها که دست از رفتارشان بر نمی دارند و اگرچه کارشان ناشایست هست و باید تاوان سنگینی پس بدهند
ولی در حال حاضر تو باید مقاوم بشوی تا بتوانی در برابر رفتارهای ناجوانمردانه آنها خودت را حفظ کنی
و برای رسیدن به اهدافت تلاش کنی
با این تصمیم شروع به حرکت کردم و اوایل فشار بسیار سختی را تحمل میکردم
ولی کم کم شرایط بهتر و بهتر شد.
آنقدر خوب شد که هم شوخی و هم جدی به خدا میگفتم:
خدایا توی سیستمت یه سرچ بزن ببین این نعمت ها رو اشتباهی به من ندادی:khandeh!:
شاید مال یکی دیگه بوده :khaneh:
و واقعا هم یه کم ترسیده بودم از این همه اجابت و در سکوت پیش می رفتم
رفتم از جناب استاد سوال کردم که من می ترسم نکنه من آدم بدی شدم که خدا داره آرزوهامو برآورده میکنه تا قیامت از حلقومم بکشه بیرون
وایشان هم گفتند که: نگران نباشید شما خودتان را تغییر دادید خداوند هم زندگی شما را تغییر داد و این وعده ی الهی است و تخلف ناپذیر است
من واقعا در یک قدمی پول و آرزوهای مادیم بودم که خودم خراب کردم و کم کم داشته هامو از دست دادم
از فکر آرزوهات بیا بیرون و رهاشون کن و نقاط ضعفت رو بشناس و یکی یکی و آروم آروم برطرفشون کن
بعدا زندگیت به مرور زمان تغییر میکنه و می بینی که سر و کله ی خواسته هات خیلی زود پیدا میشه
اینکه بگی من قبول دارم فلان ضعف و فلان ضعف رو دارم چهره ی یه آدم منطقی رو نشون میده
ولی از تو انسان موفقی نمی سازه و تو
هــــیــــــــــــچ راهی نداری جز اینکه نقاط ضعفت رو تبدیل به نقاط قوت کنی
به قول یه روانشناسی که پیشش رفته بودم: باید تهدید ها رو به فرصت تبدیل کنی
حرف زدن و تاپیک زدن فقط تکرار مکررات هست و پاسخ های کارشناسان هیچ تغییری نمی کند
و آن کسی که باید تغییر کند خودت هستی. بعد ها که سر و کله ی خواسته هایت پیدا شد
وقتی بیایی و این تاپیک ها را ببینی متوجه می شوی که چقدر پاسخ های کارشناسان منطقی بود
و از جهالت خودت به شدت شگفت زده خواهی شد :khandeh!:[/]
عمده کسانی که میگویند وعده خدا محقق نشده:
یا مقدمات آن را فراهم نکرده اند
یا اینکه به وعده خدا اعتمادی نداشته اند
یا به جای تکیه به خدا، با امید قرض و مانند آن به این وادی آمده اند، و خیلی روی وعده خدا حساب نکرده اند
فقط آیه اش را خوانده اند اما از اعتماد خبری نبوده است
البته اعتماد به معنای واقعی منظورم است (یعنی اعتماد یک شخص معمولی کافی نیست، اعتمادی در حد علامه قاضی نیاز است!)
.
.
.
خداوند در وعدهای که داده به هیچ وجه وعدهاش را تا این حدی که شما میگوئید مشروط نکرده! بله قطعاً باید تلاش کرد تا مزد گرفت. اما اینطور که شما عزیزان دایرهء شرایط تحقق وعدهء الهی را تنگ کردهاید، قطعاً انجام این شرایط فقط از عهدهء معصومین برمیاید!!
بدون شرح! happy
.
.
.بدون شرح! happy
یه روز سر کلاس نشسته بودیم واستاد معارف داشت میگفت در اون دنیا
پل صراط از مو نازک تر و از شمشیر برنده تر هست
یهو یکی از بچه ها از ته کلاس گفت
خوب استاد بگین راه نیستش دیگه
این وعده های الهی هم احتمالا همونجورین
یشان هم گفتند که: نگران نباشید شما خودتان را تغییر دادید خداوند هم زندگی شما را تغییر داد
این وعده ی الهی است و تخلف ناپذیر است.
درمورد سایر وعدهها هم همین را شنیدهایم که این وعدهء الهی است و تخلف ناپذیر است
این وعدهء الهی است که روزی حلال برکت دارد
این وعدهء الهی است که ازدواج تو را غنی خواهد کرد اما وقتی نه روزی حلال برایت برکت میاورد و نه ازدواج تو را غنی میکند
میگویند لابد شرایط دیگر مناسب نبوده، شاید خدا خواسته تو را امتحان کند، شاید قسمتت نبوده و.....
شما هم میگوئید نه روزی حلال کافی بوده و نه ازدواج، بلکه تغییر نگرش و رفتار نیز نیاز بوده (با کیفت مد نظر شما)
تحقق این وعده ها نیاز به رعایت قوانینی دارد که خداوند وضع کرده
این امکان هم وجود خواهد داشت که بنده طبق روشی که شما میفرمائید خودم را تغییر بدهم اما تغییری در زندگیم حاصل نشود! و بعد هم که تاپیک بزنم و بپرسم بنده طبق آنچه مسعود گفت رفتار کردم اما تغییری حاصل نشد، خود شما یا افراد دیگری بیایند و بگویند
نه خب تغییر نگرش و روش که کافی نبوده، بلکه تاثیر اینها خود وابسته به چیز دیگری است، مثلاً به اینکه حق کسی بر گردنت نباشد
تا زمانی که حق کسی بر گردنت باشد تغییر نگرش و روش برای تو سودی نخواهد داشت بعد من بروم این را تغییر بدهم و تمام حقوقی که به گردنم هست را بپردازم و باز تغییری ایجاد نشود
بعد دوباره بگویند پرداخت حقوق خودش وابسته به این است که دعا زیاد بخوانی. تا دعا زیاد نخوانی پرداخت حقوق فایدهای ندارد
و..................................