گروهبان یکم شهید محمد کره بندی

گروهبان یکم شهید محمد کره بندی

انجمن: 

نام پدر: احمد

نام مادر:زيور

تاريخ تولد : 41/1/29

محل تولد : روستاي كره بند

تاريخ شهادت : 62/9/24

محل شهادت : دهنه شور دره-زاهدان

سمت : درجه دار ژاندارمري

محل دفن : بهشت سجاد (ع)برازجان



شهيد محمد كره بندي از همان ياران امام است كه سال 42 در گهواره به نداي امام لبيك گفت و امروز جانش را فداي مكتب نمود او در سال 1341 در خانواده اي مذهبي ولي مستضعف در روستاي كره بند از توابع دشتستان ديده به جهان گشود. در سن شش سالگي راهي دبستان شد و ضمن فراگيري درسهاي مدرسه به فراگيري قرآن نيز پرداخت.در ايام تعطيلات نيز جهت يادگيري قرآن كوشش فراوان نمود.بعد از اينكه تحصيلات ابتدايي خود را به اتمام رساند براي ادامه تحصيل به برازجان رفت و با سختي و محروميت به تحصيل ادامه داد.سال 56 همراه خانواده از روستاي كره بند به برازجان مهاجرت كردند.در آغاز انقلاب اسلامي كه به رهبري امام امت،شهيد كره بندي سراپا در خدمت انقلاب بود.او در جلسات مذهبي شركت فعال داشت،و در ماههاي محرم و صفر و رمضان در مسجد كره بند به نوحه خواني مي پرداخت.هنگامي كه به فرمان امام ارتش بيست ميليوني بسيج تشكيل شد محمد از افرادي بود كه در پايگاه مقاومت ابوذر ثبت نام كرد و به فعاليت پرداخت.محمد كه روح سلحشوري در كالبدش وجود داشت به استخدام ژاندارمري جمهوري اسلامي در آمد،و پس از دوره مقدماتي در ناحيه زاهدان در پاسگاه ژاندارمري به خدمت مشغول شد.پس از شش ماه فعاليت شبانه روزي همراه با افراد پاسگاه توانستند چند فقره اشرار و قاچاقچيان مسلح آن منطقه را با تمام تجهيزاتي كه داشتند دستگير نمايند، كه مورد تشويق فرماندهان قرار گرفتند.محمد كه روحيه شهادت طلبي را در سر مي پروراند،داوطلبانه راهي جبهه حق عليه باطل گرديد و چهار ماه در جبهه عليه بعثيون كافر جنگيد،و در تاريخ 62/8/15 به مرخصي آمد و پس از مرخصي به محل خدمت مراجعت نمود و به مبارزه با قاچاقچيان پرداخت.او كه يكي از دواطلبان مبارزه با مواد مخدر بود در تاريخ 62/9/24 با قاچاقچيان اشرار و مسلح درگير شد و به وسيلة آن از خدا بي خبران به فيض شهادت نائل آمد.پس از تشييع در شهرستان زاهدان به برازجان منتقل و در مورخه 62/9/30 در قطعه شهداي برازجان به خاك سپرده شد


هرچه از پسر عزيزم بگويم كم است " مادر شهید محمد کره بندی

هرچه از پسر عزيزم بگويم كم است.او در خانواده اي ساده ومذهبي ديده به جهان گشود.خبر شهادت ايشان به وسيله همرزمان آن پاك مطهر به ما رسيد وكمر ما را شكست او پاك،مؤمن و خداشناس بود خوشرو و امانت دار بود،دوست نداشت كسي از دست او ناراحت شود.امام خميني را بسيار دوست داشت و به اباعبدالله الحسين (ع) عشق مي ورزيد.شوخ طبع بود و هيچ وقت لبخند از روي لبانش كنار نمي رفت.محمد در دوران كودكي به دبستان مي رفت روزي لباسي در مدرسه تن آنها مي كنند و از آن هاعكس مي گيرند و آنها خيلي خوشحال مي شوند كه لباس زيبا به او داده اند.ولي بعد از عكس گرفتن لباس را از تن آنها بيرون مي آورند و محمد براي من تعريف كرد كه نمي دانستم كه آن لباس براي خودم نيست و من اين خاطره را تا لحظه مرگ همراه خود خواهم داشت و در حسرت اين كه نتوانستم لباسي نو برتن او بپوشانم ولي خوشحالم كه خدا لباس شهادت را به تن او پوشانيد.