با سلام
نمیدونم واقعا مطرح کردن این مشکلم اینجا کار درستی هست یا نه ولی چون شرایط رفتن مشاوره ندارم خواستم مطرح کنم بلکه یه راه درست پیدا کنم
خانمی هستم حدودا 30 ساله که ۵ ساله ازدواج کردم
با همسرم فقط سال اول رابطه جنسی متعادلی داشتیم ولی بعد از سال اول خیلی زود، رابطه مون کم و کم و کمتر شد
در این مورد خیلی با همسرم صحبت میکردم و همه مسائل رو براش توضیح میدادم و با صراحت میگفتم این مسئله نیاز طبیعیه هر زن و مردیه مثل غذا خوردن نفس کشیدن و منم نیاز دارم
ایشون همه حرفامو قبول میکنه اما در جواب فقط میگه: درست میگی ببخشید خیلی ذهنم درگیره و... !
میگه وقتی استرس دارم و مشکلات دارم نمیتونم.
خواستم بپرسم ایا این مطلب درسته ؟
یعنی این همه آدم که توی جامعه ما مشکلات و گرفتاری دارن، توی رابطه با همسر شون هم دچار مشکل اند؟
گاهی تا ۳ ماه بمن نزدیک نمیشه، اینجور مواقع خیلی عصبی و افسرده میشم
ولی یه مدت بقدری به من فشار میومد که حتی فکر خیانت بسرم میزد ولی فقط در حد فکر بود و مطمئنا من هیچ وقت نمیتونم اینکارو بکنم
میدونم و مطمئنم هیچکس تو زندگی اش نیست
با خودم میگم همینه که هست و مجبور میشم سرمو با کارهای دیگه مشغول کنم
ولی واقعا خیلی سخته، خیلی ...
گاهی فکر میکنم اگه جریان برعکس بود خودش چکار میکرد؟
ما همدیگه رو دوست داریم ، زندگیمون رو دوست داریم
شوهرم بهم محبت زبانی میکنه ولی چه فایده
این مشکل باعث شده اعتماد بنفسمو از دست بدم ، از خودم بدم اومده