سوءظن به عزادار حسینی نکن!!!
ارسال شده توسط goolha در سهشنبه, ۱۳۸۹/۱۰/۰۷ - ۰۹:۲۴اى كه از دوست تمناى نگاهى دارى بهر اثبات ارادت چه گواهى دارى بايدت واله چو يعقوب شدن در شب و روز گر چه او يوسف گم گشته به چاهى دارى از برون اشك و درون سوز نهانى بايد گر كه از درگه او خواهش جاهى دارى تا كه هستى به گدائى در دربار حسين (ع ) عزت و فخر به هر مهتر و شاهى دارى نام تو ثبت به ديباچه عشاق شود گر كه مهرش بدل خود پر كاهى دارى اى كه در راه حسين (ع ) استى و اولاد حسين (ع ) خوش به فرداى دگر پشت و پناهى دارى اشك امروز بود توشه ره فردايت گر به ديوان عمل جرم و گناهى دارى اجر پيوسته تو نزد حسين بن على (ع ) است تا كه در ماتم او اشكى و آهى دارى كربلا آرزوى ماست حسين (ع ) جان مددى چه بسى منتظر چشم براهى دارى خاك راه تو بود حامد و زر مى گردد گر كه بر خاك ره خويش نگاهى دارى
به نام خدا
سلام
سيد بزرگوار عالم ربانى مرحوم سيد محمود عطاران رضوان اللّه تعالى عليه فرمود:
سالى در ايام عاشورا جزء دسته سينه زنان محله سردزك بودم . جوانى زيبا در اثناء زنجير زدن بزنان نگاه مى كرد من طاقت نياورده و غيرت كردم و او را سيلى زدم و از صف خارجش كردم .
چند دقيقه بعد دستم درد گرفت و تدريجا شدت كرد تا اينكه به ناچار به دكتر مراجعه كردم . دكتر گفت :اثر درد و جهت آن را نفهميدم ولى روغنى است كه دردش را ساكت مى كند.
روغن را به كار بردم نفعى نبخشيد بلكه ديدم هر لحظه دردش شديدتر و ورمش و آماسش بيشتر مى شود.
به خانه آمدم و فرياد مى زدم ، شب خواب نرفتم ، آخر شب لحظه اى خوابم برد. حضرت شاهچراغ (ع ) را ديدم ، فرمود: بايد آن جوان را راضى كنى .
چون بخود آمدم دانستم سبب درد چيست . رفتم جوان را پيدا كردم و معذرت خواستم و بالاخره راضيش كردم در همان لحظه درد ساكت و ورمها تمام شد و معلوم شد كه من خطا كرده بودم و سوء ظن بوده است و به عزادار حضرت سيدالشهداء (ع ) توهين كرده بودم .کرامات الحسینیه مولف علی میر خلف زاده