سوشیانت

دوستان خودتان داوری کنید(3)(بررسی مبانی کیش زردشتی)

دوستان گرامی درود
این پاسخ من است به آقای جمهوری خودتان داوری کرده، از دیدگاهتان بهره مندم سازید.

جمهوری گرامی
درود
از این نقل قول چه نتیجه ای میخواهی بگیری؟ اگر هدفت انحراف در سده های پسین یک دین است، چیز تازه ای نیست کسی هم نمیکوشد که آن را پنهان بدارد. در اسلام و مسحییت و یهودیت هم هست.؟
اگر منظورتان دوگانگی در بینیاد های دینی است، که نه در هیچ جای گاتها، (بخش آسمانی)، و نه در هیچ جای هفت هات و فشوشو مانتره، فرورد که سروده شاگردان دست یکم زرتشت هستند، از دوگانگی اثری نیست.؟
یک جمله در نوشته های آقای نیکنام نقل کردید که اگر به درستی نقل شده باشد، منظور آن چیزی که شما مورد نظرتان هست نیست.؟
آن جمله اینست:"...اشوزرتشت معتقد بود که خدا نمی‏تواند پدید آورنده بدی‏ها باشد. به این ترتیب، آن دیوها دیگر نفی گشته و از مرتبه خدایی ساقط شدند. بنابراین در دینی که اشوزرتشت آورد، چیزی به نام دو خدا معنا ندارد و ایشان مروّجِ یکتاپرستی شد؛ یعنی دانستنِ اینکه تنها یک خدا وجود دارد و او همه نیکی و خوبی است...."؟
بنا بر گاتها اهورامزدا (هستی بخش دانا) نخست هنجار هستی (=اشا/ارتا/ارت) را آفرید که بهترین (=وهیشتا/وهیشت=بهشت) هنجار است. سپس هستی را بر پایه این هنجار آفریده است. از این رو هستی بهترین است و در آن بدی (=کاستی) نیست. همه چیز بر پایه این هنجار=نظم و دارای کارکرد درست خود است. بر پایه این هنجار در منش (=منه/من) انسان دو نیرو نهاده شده است که یکی (=سپنتا= افزاینده و پیش برنده) انسان را به سوی خدا و به=وهو= دوستدار + من=منش=منه (بهمن) شدن را می نماید ودیگری (=انگرهه/اهر=بازدارنده، برگشت دهنده) انسان را به سوی نا خدا و دوش= بد+ من = منه = منش (دشمن) بودن میکشاند.؟
از این رو در گاتها اهرمن در برابر سپنتا من از توانایی های منش انسان است و در بیرون از انسان وجود بیرونی ندارد. از آنجا که در هستی تنها درستی پدید آمده از هنجار هستی یعنی اردیبهشت هست، پس آنچه که بدی میبینیم زاییده اهرمن (توان بد بودن انسان) است.؟
در اسلام جز این است؟


Nik-o shAd bAshid
KhodA negahdAr,
MoobedyAr MehrAn Gheibi.

Kerman_Iran

From: jomhoori

بسم الله الرحمن الرحيم
در لغتنامه دهخدا در توضیح «ثنویه» می خوانیم: «ثنویة: تأثیث ثنوی. قول به دو اصل. شرک. گروهی که به دو خدا قائلند. صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: فرقه ای از کفار هستند که به دو آفریدگار قائل شده اند....»
با توجه به توضیح لغتنامه دهخدا، یک شخص هم می تواند ثنوی باشد و هم یکتاپرست؛ چراکه شخص می تواند قائل به دو مبدأ برای هستی باشد اما تنها مبدأ خیر را بپرستد.
بنابراین می توان زرتشتیها را «ثنویهای یکتاپرست» خواند. این مطلب را از سخنان موبد میستری می توان دریافت. اما بعضی حتی محققان زرتشتی به دلیل اینکه ثنویت را هم معنای دوگانه پرستی تصور کرده اند، مطالب را خلط کرده اند. به عنوان نمونه سخنان موبد دکتر کورش نیکنام را در مصاحبه با مجله هفت آسمان (ش 14، ص 16 ـ 17) ببینید. می بینیم دکتر نیکنام در پاراگراف دوم، برای شرور، مبدأی جدای از خداوند قائل است اما آن مبدأ (دیوها) از مرتبه خدایی ساقط شدند و این دقیقا همان ثنویت است:
«پیش از اشوزرتشت، اقوام ایرانی دو گونه خدا داشتند: خدایانی به نام «اهورَه» (= اسورَهْ در هند) که در برابرشان خدایانی به نام «دیو» (= «دَئِوَ» در هند) می‏گفتند. به تعبیر دیگر: خدایان بد و خدایان خوب؛ که هر دو مورد نیایش و ستایش مردم بودند. برای خدایان بد، قربانی می‏کردند تا از شرّ آنان در امان باشند و خدایان خوب را می‏ستودند تا زندگی‏شان با برکت و خوشی بشود. زرتشت رفرم خودش را این‏گونه ایجاد کرد که «مزدا» را در کنار اهورَهْ - یعنی هستی‏بخش – که مردم از پیش به آن باور داشتند، اضافه کرد و خدایی یکتا به نام «اَهورَهْ‏مَزدا» را به مردم معرّفی نمود. «مَزْ» یعنی بزرگ و «دا» یعنی دانا و خردمند.
اشوزرتشت معتقد بود که خدا نمی‏تواند پدید آورنده بدی‏ها باشد. به این ترتیب، آن دیوها دیگر نفی گشته و از مرتبه خدایی ساقط شدند. بنابراین در دینی که اشوزرتشت آورد، چیزی به نام دو خدا معنا ندارد و ایشان مروّجِ یکتاپرستی شد؛ یعنی دانستنِ اینکه تنها یک خدا وجود دارد و او همه نیکی و خوبی است.
ولی بعدها متوجه می‏شویم که وقتی اندیشه ناب اشوزرتشت رواج می‏یافت، و وقتی که خودش از صفحه روزگار بیرون رفته بود، کسانی که هم‏چنان معتقد به باورهای پیشین بودند، بار دیگر جان گرفتند و این‏بار با زیرکیِ خاصی، آن افکار و اندیشه‏های سابق را به نام اشوزرتشت رواج دادند. بنابراین اشوزرتشت اصلاً بنیان‏گذار یکتاپرستی بود


.


__,_._,___